میان من و نگاه
5/5
()
About this ebook
این چند پاراگراف را از یک مقالهی کتاب برگزیده ایم
اگر یك دهه یا یك سده بعد از ما انسانی این خبر را در كتابها بخواند در مورد من، «منِ انسانی» چه قضاوت خواهد كرد؟ این وهن را چگونه میتوان از دامن شرافت انسان عصر ما زدود؟ مگر ما آنانی كه در برابر هولوكاست و كوره های آدم سوزی هیتلر سكوت كردند متهم نمیكنیم و همدستان جنایتكار بشمارشان نمیآوریم؟ راستی انسان آینده در مورد ما چگونه داوری خواهد كرد؟
وقتی انسانی بر بالای دار، مرگی تكاندهنده را در تشنجی طولانی به نمایش میگذارد یه عبارت بهتر او را به نمایش آن وادار میكنند تمام انسانهایی كه با حدقه های گشاد او را مینگرند، اگر كاری نكنند در شقاوت همدستند. اگر دست كم قطرهی سوزان اشكی چشمانشان را به آتش نكشد، حریقی سهمگین قلمرو وجدانشان را درننوردد و پس از این واقعه آسوده سر به بالین بگذارند، بیگمان از مرتبت انسانی بدورند، بیگمان به آنی تبدیل شده اند كه دژخیم میخواهد. آخر او (دژخیم) میخواهد حس زنده بودن را از چشمان ما بگیرد و آنها را به چشمان مات برده ، یخزده و بیتفاوت گوسفند ذبح شده تبدیل كند. او با حلق آویز یك انسان و با زمینه چینی برای حلق آویز دوبارهی او، میخواهد ما را در خویش بكشد و اینگونه میلیونها تن را در آن واحد حلق آویز كند و روح زندگی و مقاومت را در یك ملت بمیراند
ما در كجای تاریخ ایستاده ایم؟ هر كدام شاید تجربه كرده باشیم. بار نخست، شنیدن خبر دلخراش درآوردن چشم از حدقه یا بریدن معكوس دست و پا و قطع انگشتان دست یا سنگسار، ما را میلرزاند و در برابر آن واكنشی انسانی داریم. نفس كشیدن در ذائقهی ما تلخ میشود و هزار بار آرزوی مرگ میكنیم. مگر این كه برای تسلای وجدان خودمان هم كه شده دست به كاری بزنیم. اگر كاری نكنیم شاخكهای حساس انسانی ما، گیرندگی خود را از دست میدهند و زیستن در زیر سرنیزه و نفس كشیدن در اتمسفر جنایت برایمان به «عادت» تبدیل میشود و قباحت خود را از دست میدهد
علیرضا خالو کاکایی
Ali reza khalo kakaee is an Iranian poet, songwriter, and Iranian authorThis exiled artist is against fundamentalist ruling of Iran.He comes from a country that taken hostage by reactionary and terrorist mullahsHe could not live in Iran for a different opinion and libertyHe was not allowed to publish their books freely in IranIran's freedom for this progressive intellectual is equal to his lifeWe publish some of his books for world-wide acquaintanceYour welcome to these books will spread freedom in Iranعلیرضا خالوکاکایی با تخلص (ع. طارق) شاعر، ترانه سرا و نویسندهی آزادی خواه و آوانگارد ایرانی است. او زندگی و قلمش را صرف مبارزه با دولت فناتیستی ایران کرده است. ما جمعی از ادب دوستان، تصمیم گرفتیم ـ بخشی از آثار او را که در اینترنت موجود است ـ بدون دخل و تصرف و با رعایت قوانین کپی رایت، باز نشر و منعکس کنیم. امیدواریم بتوانیم آثار سایرین هنرمندان مردمی و در تبعید را نیز در آینده در نوبت انتشار قرار دهیم.این هنرمند ایرانی مخالف با بنیادگرایی مذهبی، بر اساس خاطراتی که در کتاب «من و برفهای سهیل» نوشته، در سال ۱۳۴۱ در یک خانوادهی فقیر در شهر سنقر کلیایی به دنیا آمد. به نقاشی و کتاب علاقه وافر داشت. در ۱۴سالگی یک مجموعه قصه برای کودکان نوشت. در ۱۵سالگی با خواندن کتابهای دکتر علی شریعتی، صمد بهرنگی و دفاعیههای مهدی رضایی به دنیای مبارزه و سیاست قدم گذاشت و همراه با جوانان آزادیخواه و انقلابی شهر به فعالیت زیرزمینی روی آورد. با شروع تظاهرات دانشآموزی علیه شاه در سال ۱۳۵۷ به آن پیوست و در سرنگونی دیکتاتوری نقش فعال داشت. با تأسیس جنبش ملی مجاهدین به عضویت در آن درآمد. در سال ۱۳۶۰ با تأثیرپذیری از جان باختن تعدادی از دوستانش به سرودن شعر متمایل شد. به دلیل مخالفت با دیکتاتوری ولایت فقیه و استبداد جدید در زیر پردهی دین زندگی مخفی اختیار کرد. در سال ۱۳۶۵ از طریق غیرقانونی از ایران خارج شد و به مقاومت سازمان یافته علیه دیکتاتوری پیوست.او در بارهی زندگی مخفی خود در مقدمهی کتاب سکوت آبی ماه، دومین مجموعه شعر خود، اینچنین نوشته است:«آن سال به دلیل فشارهای عظیم روحی، تنهایی در پشت درهای بسته و پنجرههای تاریک، در به دری و آوارگی و تحت تعقیب بودن به وسیلهی پاسداران، و زیستن ۲۴ساعته در وضعیت آمادهباش، تازه به شعر روآورده بودم و داشتم در کنار فعالیتهای سیاسی، آن را تجربه میکردم. البته آشناییام با ادبیات و نیز داستاننویسی به ۱۴سالگیام برمیگردد؛ یعنی ۵سال زودتر از خطرکردن ناشیانه در وادی شعر. شعر را نه برای شاعر شدن و بودن یا چاپ کتاب، که سنگ صبوری میدیدم که میتوان دلزمزمههای مکنون را با آن در میان نهاد.روزهای سیاهی که بر روشنفکران و آزادیخواهان ایران در حکومت ولایت فقیه گذشته و میگذرد، قابل بازگفتن نیست.اگر روزی سلطان محمود غزنوی در پاسخ به خلیفهی عصر خویش میگفت: «من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهی جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند...» روح الله الموسوی الخمینی، خود خلیفه بود و امرش مطاع، او آزادیخواهان و دگراندیشان عصر خود را «منافق»، «مرتد»، «مهدورالدم»، «محارب»، «یاغی» و «باغی» خوانده و فتوای او برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ این بود:«رحم بر محاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و كينهی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانی كه تشخيص موضوع به عهدهی آنان است وسوسه و شك و ترديدنكنند و سعی كنند [اشداء علی الكفار] باشند.»به پای دارندگان چوبههای دار و جلادانش که گویی این میزان از درندهخویی را ظرفیت نداشتند، با دستهای مرتعش، از طریق احمد خمینی رقعهیی نوشته و شک خود نسبت به شامل بودن حکم در مورد همهی زندانیان را، در سوالی ضمیمهی این حکم کردند. پاسخ آنها به سرعت داده شد:«هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پروندهها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»آری، من در چنین شرایطی با شعر محرم شدم و به آن رو کردم. پیشاپیش بگویم که این قفسهای رنگین از کلمات، به لحاظ هنری فاقد ارزش هستند. آنچه آنها را در حال حاضر از پاکسازی و به دور ریخته شدن، مانع میشود، خاطرات و خطرات و پارههای عزیزی از عمر هستند که نمیتوان کتمانشان کرد. مطمئن هستم و ایمان دارم روزی خواهد رسید که نسلهای پس از ما، آزادی را تنفس خواهند کرد و آزادی را خواهند اندیشید، در آزادی از آزادی خواهند نوشت؛ این سیاهمشقها برای آنان است.علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) با اینکه بهطور حرفهای به مبارزه با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران اشتغال داشته اما آثار متعددی در زمینهی شعر و نثر دارد. او از شاعران و نویسندگانی است که پیوسته به نوگرایی باور داشته و هیچگاه در یک سبک درجا نزده است. علاوه بر شعر، داستان کوتاه و رمان، در زمینة وزن شعر و اسلوب نویسندگی تجارب خود را ارائه کرده است. برخی نوشتههای موجز او تم عرفانی ـ فلسفی دارد. نمونههایی از آن را در کتابهای دلگریههای قلم، درنگپارهها و مکث در پرانتز آبی میتوان یافت. او و دیگر شاعران و نویسندگان آزادیخواه و در تبعید، خود را شاعران مقاومت ایران میخوانندع. طارق، شعر مقاومت را در یکی از مقالههای خود اینگونه تعریف میکند«حین نبرد انقلابی ، پیوسته عواطفی به منصهی ظهور میرسند که فرصت پرداختن به آنها نیست؛ از دعای بدرقهی مادری گرفته ، تا سفرهیی نان و پنیر که یک روستایی برای چریک زخمی فراهم میآورد، تا کبوتری که بر لبهی بام یک خانهی تیمی قبل از تسخیر، آرامش ابریشمی خود را جار میزند و تا دانهیی که دستی برای گنجشکان میپاشد؛ قبل از اینکه گلولهیی قلب او را از هم بپاشاند.لحظاتی هستند؛ لحظاتی نادر و معصوم؛ لحظاتی که چشمان خونی جلاد و نگاههای چوبی نامحرم، آن را نمیبینند؛ لحظاتی که در رژهی زنجیرها و تازیانهها گم میشوند. شعر مقاومت، این لحظات را از زیر غبار فراموشی نجات میدهد و آنها را از خلوت خاطرات آفرینندگان و ناظران آنها بیرون میکشد و با قلم بر انگارهی سپید کاغذ میسپارد تا وجدانهای حساس انسانی، آن را در حال و آینده دریابند.شعر مقاومت ـ با این تعریف ـ بیان لحظات و صداهای گذرا و فراموش شده است. سوژههای شعر مقاومت، بسیار متنوع و پردامنهاند و عواطف ناب و گستردهیی را در برمیگیرند؛ سوژهها و عواطفی که شاعر مقاومت، یا عاجز از بیان تمامی آنهاست، یا فرصت تصویر آنها را ندارد زیرا خود در متن آتش است و جزیی از جریان متلاطم مبارزه.آری، شاعر مقاومت، در گرماگرم نبرد سهمگین سرنوشت، مجال روی کاغذ آوردن ندارد او تنها به ثبت حادثهیی در عاطفهی خود بسنده میکند و با قطره اشکی تأثر خود را بروز میدهد تا پیشآیی دقیقهیی چند برای ثبت و تصویر؛ که ممکن است هیچگاه پیش نیاید.»کتابهای زیر تاکنون از علیرضا خالوکاکایی تاکنون در فضای مجازی به انتشار رسیده است:شعر:دیدم خدا میگریست ۹۶ ـ ۱۳۹۳فرصت آبی شعر ۹۶ ـ ۱۳۹۳آخرین حرف خزان ۱۳۶۰آبیترین و سفر ۱۳۷۳آواز ماهیان ۱۳۶۸باریدن از ناگهانتبعید به شعرهای خیس ۶۶ ـ ۱۳۶۵تپش در میان دو مرگ ۷۶ـ ۱۳۷۳تکرار تا زیبایی ۶۹ ـ ۱۳۶۸چامههای فصل خاکستر ۶۵ ـ ۱۳۶۰در تبعید خاک ۱۳۸۰سایهها و باد ۷۹ ـ ۱۳۶۷سکوت آبی ماه ۱۳۶۰گفتیم نه و ایستادیم ۸۰ ـ ۱۳۷۹رمان:آنان که با منند بیایند ـ جلد۱ ۱۳۹۷ـ ۱۳۸۶آنان که با منند بیایند ـ جلد۲آنان که با منند بیایند ـ جلد۳آنان که با منند بیایند ـ جلد۴داستان کوتاه:بهار از دیوارها گذشته بود ۱۳۶۷برفها و سکوت ۱۳۶۴مقاله و جستار:بالهای بی قافیه ۱۳۹۳مترسک و پرندهی نخستین خطر ۱۳۹۷جوانههای آبی چخماق ۱۳۹۷چکههای ترد عقیق ۹۸ـ ۱۳۹۷قیام تا آزادی ۱۳۹۶میان من و نگاه ۱۳۸۴تحقیق:جادوی نوشتن (یادداشتهایی در بارهی نویسندگی) ۱۳۸۳نبض احساس (آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید) ۱۳۸۳مافیای بیت خامنهای و اهمیت تحریم آن ۱۳۹۸فلسفی ـ عرفانی:دلگریههای قلم ۱۳۸۸درنگپارهها ۱۳۸۹مکث در پرانتز آبیخاطره و اتوبیوگرافی:من و برفهای سهیل ۱۳۸۳نمایشنامه:سفر تا اعماق آینه ۱۳۸۳
Read more from علیرضا خالو کاکایی
آخرین حرف خزان Rating: 3 out of 5 stars3/5سایه ها و باد Rating: 4 out of 5 stars4/5دیدم خدا می گریست Rating: 5 out of 5 stars5/5فرصت آبی شعر Rating: 5 out of 5 stars5/5چکههای ترد عقیق Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsUkraine, the Struggle for Freedom Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsچامه های فصل خاکستر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآنان که با منند بیایند ـ جلد ۳ Rating: 5 out of 5 stars5/5بهار از دیوارها گذشته بود Rating: 5 out of 5 stars5/5
Related to میان من و نگاه
Related ebooks
آنان که با منند بیایند ـ جلد ۳ Rating: 5 out of 5 stars5/5بهار از دیوارها گذشته بود Rating: 5 out of 5 stars5/5عالم الأنوار ج1: عالم الأنوار Rating: 5 out of 5 stars5/5Allama Rasheed Turabi Fan Club - Year One Rating: 5 out of 5 stars5/5Brain Sharp Recipes: Simple, Easy and Delicious Brain Food Recipes for Sharper, Smarter and Stronger Cognitive Function Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsTales of Prophet Adam (Pbuh) The First Messenger of God Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsBagh O Bahar, or Tales of the Four Darweshes Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsحلقہ زحل Rating: 5 out of 5 stars5/5ایران آزاد Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsLove in the Days of Rebellion Rating: 4 out of 5 stars4/5The Rock of Hell Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsOrphans of Eldorado Rating: 3 out of 5 stars3/5Between the Two Rivers: A Story of the Armenian Genocide Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsSunrise Poison Rating: 0 out of 5 stars0 ratings18Th & 19Th Century Afro-American Poets and I Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsNaked Voices: Stories & Sketches Rating: 5 out of 5 stars5/5چامه های فصل خاکستر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsNo Knives in the Kitchens of This City: A Novel Rating: 3 out of 5 stars3/5My Voice Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsZapel Esayan. Among the ruins/ Զապէլ Եսայեան: Աւերակներուն մէջ Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Odessa Stories - Isaac Babel Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsA Collection of Uzbek Short Stories Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsRyszard Kapuscinski: A Life Rating: 4 out of 5 stars4/5Tazmamart: 18 Years in Morocco's Secret Prison Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsAli and Nino: A Love Story Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsUncle Walt [Walt Mason], the Poet Philosopher Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsTapestries of the Heart: Four Women, Four Persian Generations Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsVanguard Elite Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Clansman: An Historical Romance of the Ku Klux Klan Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsDear Regime: Letters to the Islamic Republic Rating: 0 out of 5 stars0 ratings
Politics For You
Daily Stoic: A Daily Journal On Meditation, Stoicism, Wisdom and Philosophy to Improve Your Life Rating: 5 out of 5 stars5/5Disloyal: A Memoir: The True Story of the Former Personal Attorney to President Donald J. Trump Rating: 4 out of 5 stars4/5The Real Anthony Fauci: Bill Gates, Big Pharma, and the Global War on Democracy and Public Health Rating: 4 out of 5 stars4/5Sex Trafficking: Inside the Business of Modern Slavery Rating: 4 out of 5 stars4/5The Prince Rating: 4 out of 5 stars4/5The Republic by Plato Rating: 4 out of 5 stars4/5The January 6th Report Rating: 4 out of 5 stars4/5The Great Reset: And the War for the World Rating: 4 out of 5 stars4/5Killing the SS: The Hunt for the Worst War Criminals in History Rating: 4 out of 5 stars4/5Fear: Trump in the White House Rating: 4 out of 5 stars4/5The Girl with Seven Names: A North Korean Defector’s Story Rating: 4 out of 5 stars4/5The U.S. Constitution with The Declaration of Independence and The Articles of Confederation Rating: 5 out of 5 stars5/5Speechless: Controlling Words, Controlling Minds Rating: 4 out of 5 stars4/5Closing of the American Mind Rating: 4 out of 5 stars4/5Son of Hamas: A Gripping Account of Terror, Betrayal, Political Intrigue, and Unthinkable Choices Rating: 4 out of 5 stars4/5Nickel and Dimed: On (Not) Getting By in America Rating: 4 out of 5 stars4/5This Is How They Tell Me the World Ends: The Cyberweapons Arms Race Rating: 4 out of 5 stars4/5Capitalism and Freedom Rating: 4 out of 5 stars4/5Freedom Is a Constant Struggle: Ferguson, Palestine, and the Foundations of a Movement Rating: 4 out of 5 stars4/5How to Hide an Empire: A History of the Greater United States Rating: 4 out of 5 stars4/5The Gulag Archipelago [Volume 1]: An Experiment in Literary Investigation Rating: 4 out of 5 stars4/5The Cult of Trump: A Leading Cult Expert Explains How the President Uses Mind Control Rating: 3 out of 5 stars3/5Ever Wonder Why?: and Other Controversial Essays Rating: 5 out of 5 stars5/5The Law Rating: 4 out of 5 stars4/5Gaza in Crisis: Reflections on the U.S.-Israeli War on the Palestinians Rating: 4 out of 5 stars4/5Why I’m No Longer Talking to White People About Race: The Sunday Times Bestseller Rating: 4 out of 5 stars4/5No Place to Hide: Edward Snowden, the NSA, and the U.S. Surveillance State Rating: 4 out of 5 stars4/5
Reviews for میان من و نگاه
1 rating0 reviews
Book preview
میان من و نگاه - علیرضا خالو کاکایی
میان من و نگاه
علیرضاخالوكاكایی (ع. طارق)
یادداشت و مقاله
Title: between I and looking
ISBN: 9780463579824
Author: Ali reza khalo kakaee
Publisher: Smashwords, Inc
یادمان باشد، برای حرمت كلمات، باید خون خویش را عریان سازیم، وخود نخستین كسی باشیم كه سخنان خویش را، بهایی گران از نقد جان هزینه میکند. خوشا! شهید قلم خویش بودن و بر دار بلند اندیشه آونگ گشتن...
یادمان باشد حتی اگر قلممان را شكستند، آن همت در ما باشد كه سرانگشت بریدهی خویش را قلم كنیم و خون داغمان را مركب؛ در این صورت آنچه بنگاریم به صورت گزیده ـ نوشتار جاودانه خواهد شد.
***
آیا... آیا خدا به چنین جوهر و قلمی در ابتدای سورهی قلم، سوگند خورده است؟
پوزخند ماه و چهرهی واقعی امام
بزرگ تر از حوصلهی زمان
انسان سرچشمهی دریاهاست
ایران آزاد، بر دوش ایرانیان در تبعید
شعر مقاومت
پیامبر صلیب بر دوش
کجا ایستاده ام ... و مردی از اشرف
یک آرم یا یک تاریخ
تازه براتم دادند
آن یار کزو گشت سر دار بلند
بیچاره سنگ پای قزوین
مرگ می بخشد اما جلاد نمی بخشد
پرنده یی با بالهای شقایق
دختر آتش و مادری از جنس باران
تو در نماز عشق چه خواندی ... که سالهاست
وارطان سخن نگفت
این همانی در زهر آتش بس و زهر اتمی و پیام آن
پوزخند ماه
و چهرهی واقعی امام
اعلام برائت و دامن پیراستن از وهن تاریخ ایران و اسلام (روحالله خمینی) تا آنجا پیش رفته که سعید قاسمی، پاسدار سابق و از سران لباس شخصیهای خامنهای، در روز چهارشنبه ۱۳اسفند ۱۳۹۴ به گوشهیی از واقعیت اعتراف کرد:
«ما این موضوع را باید بسیار جدی اعلام کنیم بهرغم آن که ما به امام ارادت داریم اما یک فاجعهی بزرگ دارد در جمهوری اسلامی رخ میدهد.. ما امام را برای بزنگاههای خودمان میخواهیم. اکنون هم کرکرهی امام پایین تا انتخابات بعدی؛ چون ما امام را برای چند شب انتخابات میخواهیم. ۲۲ جلد از صحیفهی نور امام در حال خاک خوردن است. همه چیز در اطلاعات گوشی ما هست اما دو جمله از امام در آن نیست».
***
با خواندن این خبر بیاختیار ذهنم راه به شایعهیی برد که طراران انقلاب ضدسلطنتی، عامدانه بهسر زبانها انداخته بودند: «دیدن چهرهی امام دجالان در ماه!».
ماه، همیشه، ماه عاشقان و شاعران بوده است. این همسفر خاموش و رازآمیز فرزند انسان در تبعید خاک، پیوسته شعر شاعران را با بالهای خیال به آنسوی اقیانوس ساکت فضا پرواز داده است. از ماه تعابیر گوناگون در ادب پارسی نقش بسته؛ تعابیری مانند ماه نخشب، ماه ده چار، کوزهی رؤیا، چشمهی سیماب و… همه و همه حاکی از آن است که ماه با باغهای برفی خود، میلیونها چشم مشتاق تماشا و عاشق زیبایی را در خود زندانی کرده؛ بااینحال هنوز وصف تمام و کمال زیبایی ماه را شعری درخور سروده نشده است.
نمیدانم برای نخستین بار چه کسی شایع کرد، چشمان باباقوری و چهرهی پفکردهی خمینی را در ماه دیده؟ این بزرگترین توهین به ماه بود. باآن که آن زمان هم اغلب میخواستند به خود بقبولانند چشم آنان اشکال دارد وگرنه امام در ماه است، بودند کسانی که به چشمشان شک نکردند و به خرمقدسان مردرند سادهلوح نما، پوزخند زدند.
بهراستی چه کسانی در پی آن بودند، امام رذالت پیشگان را یکسره از زیر درخت سیب نوفللوشاتو به ماه تحمیل کنند؟ چه فاجعهای درراه بود که میخواستند، چهرهی دراکولا را پیشاپیش با زیبایی ماه بزک کنند؟
روزگارانی بود که هیولایی کریه منظر به نام «خمینی»، کراهت شکل، شرارت نگاه و چنگالهای خونآلودش را در ردا و طیلسان تلبیس نهان کرده بود و فریب عوام را، سبحهی صد دانه به دست میگرفت. لبان کف کردهی خود را به اوراد و اذکار و تقدیس ائمهی اطهار میگشود. پینهیی بهاندازهی گردو؛ بلکه خربزه، روی پیشانیاش کبره بسته بود. بنام قرآن حکم میراند. از عدل علی نمونه میآورد؛ تا جور خود را جار بزند. نام شکنجه را «تعزیر»، و ذرهذره جان باختن زیر شکنجه را «تقتیل» نام نهاده بود.
برای انحراف افکار عمومی از چپاولهای نجومی سردمداران حکومت خود، دست گرسنهیی را که از سر نیاز بهسوی لقمهای نان بخورونمیر دراز شده بود ـ جلو چشمان اشکبار جامعه ـ با پیشرفتهترین تکنیکهای وارداتی قطع میکرد.
اگر مفتشی گزارش میداد که زیدی در خانهی خود بلند عطسه کرده، و اینطور مینماید که عطسهی او خلاف شئونات اسلامی! است. باید به دارالخلافه جلب میشد و پوست از سر وی زندهزنده برمیکندند؛ تا بداند در شرع انور! عطسه نیز احکامی دارد و خارج از اجازهی ولیفقیه مجاز نیست.
اگر گوشهی چادر «ضعیفه!» ای کنار میرفت، به جرم فساد فیالارض و محاربه باخدا و رسول!، او را باید به «محاکم صالحه!» میآوردند و با بهانههای خودساخته، تا گردن در چاله فرومیکردند؛ تا در حضور جمعی از «مؤمنین»! از خدا بیخبر به شدیدترین وجه سنگسار گردد.
حکم، حکم «آقا!» بود و وقتی صادر میشد، احدی نمیتوانست آن را مانع شود؛ این شخص حتی اگر میخواست نزدیکترین کس او باشد.
برای سفیدسازی چهرهی دجال جلاد چو انداخته بودند که خمینی غزل هم میسروده و در طرز غزل به لسانالغیب ارادت داشته! جلالخالق اینیکی را نمیدانستیم! اما میدانستیم که حضرتش با آنکه دل رئوفی! داشت و قلب لطیفش! آزار مگسی را برنمیتافت، و آنقدر آن را با گوشهی ردایش کیش میکرد تا بهدلخواه از پنجره اتاق بیرون رود! ولی وقتی نوبت به مجاهدین میرسید، گوش فلک را کر میفرمود که:
«آقا! دشمن، نه اسرائیل است، نه آمریکا، نه شوروی و نه شرق و غرب و شمال و جنوب، دشمن همینجا بیخ گوش ما نشسته است».
او در مواجهه با «این دشمن در بیخ گوش نشسته»، به شبی صد تا و دویستتا اعدام هم راضی نبود و گلایه میکرد که چرا مسامحه روا میدارید و دشمنان اسلام را یکشبه ریشهکن نمیکنید؟ و تا حاجآقا لاجوردی! لیست اعدامیهای شب قبل را به حضورش نمیبرد، لب به صبحانه نمیزد و هیچگاه نشده بود که نماز شبش قطع شود.
فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ / الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ / الَّذِینَ هُمْ یرَاؤُونَ / وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ
(ماعون- ۴ تا ۷)
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم، ز دانشمند مجلس باز پرس
توبهفرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
گوئیا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند.
این هم از رند عافیت سوز، خواجهی روشنضمیر و عارف بیداردل شیراز. با یک من، چه عرض کنم. با دنیایی از سریش و سریشم هم نمیتوان دمب خمینی را به غزلهای محتسب ستیز او چسباند. معلوم