گرد آورنده :رفعت بصیری farssite@farsedu.ir فهرست عناوین گفتار 3.......................................................................................................................... پیش سیاسی3............................................................................................................... ظهور اسلم المسلمین6................................................................................................... پدر خواندهء اخوان المسلمین10.............................................................................................. فدائیان اسلم و اخوان پیش گفتار جنبشهای اسلمی موجود در سطح منطقهء جهانی درشکل گیری سیاستهای داخلی و خارجی کشورها سهم بسزایی دارند .این حرکتها (جنبش ها) اغلب ،گروههای سازمان یافته و منظمی هستند که برای کسب قدرت بوجود آمده اند و منافع واهداف نیروهای اجتماعی گوناگون را بیان می کنند . هدف مستقیم این جنبش ها تغییر وضع موجود و تحقق آرمانهای استقلل طلبانه و آزادیخواهانه میباشد . بطورکلی میتوان گفت که نقش جنبش ها در یک کشور بمنزله آیینه تمام نمایی از جریانهای فکری حاکم بر آن جامعه هستند که مطالعه آنها ،ابزاری موثر برای درک عمیق وریشه ای از وضعیت آن کشور خواهد بود .
ظهور اسلم سیاسی
ظهور "اسلم سیاسی " با شکل گیری گروه اخوان المسلمین در سال 1928توسط حسن البناء در ارتباط است .این مسأله باعث میشود که تاریح این گروه و نقش آن در جهان عرب و اسلم و شاید هم کل عرصهء جهانی مورد بررسی قرار گیرد . اندیشه ها و اصول این گروه به سرعت ظرف چند سال منتشر شد .این گروه از گروهی که امر به معروف میکرد و مردم را به فضایل اخلقی فرا میخواند واز منکرات باز می داشت به یک گروه سیاسی فعال که ظرف 25سال گدشته نقش روز افزونی در سیاست ایفا کرده ،تبدیل شده است . بنا بر این ،این سخن درستی است که اندیشهء سیاسی اسلم مصری است ولی اندام و عضلت آن آسیایی و عربی است . اندیشهء وهابیون به مقدار قابل توجهی در پیشرفت و شکوفایی این گروه نقش داشت .برای اینکه افکار خوانندگان در انبوه عبارات سرگردان نشود ،موضوع در محورهای زیر مورد بررسی قرار می گیرد . اول :این جنبش در شهر اسماعیلیه درکنار کانال سوئز در مصر شکل گرفت ،جایی که مصریان در آن مستقیما با نیروهای اشغالگر انگلیس برخورد میکیردند .در این منطقه ، یک محلهء عرب نشین در مقابل محله ای فرنگی نشین وجود داشت که این موضوع خود باعث شد تا این جنبش در آغاز پیدایش تحت تأثیر افکار افراط گرایانه و ضد غربی قرار بگیرد .این موضوع همچنین بر نقش انسانی -مفهومی که فلسفهء جنبش در سالهای آغازین پیدایش با آن در ارتباط بود تأکید میکرد .در آن رمان جنبش در شرتیطی ظهور کرد که بر اساس آن بازگشت به اصول امری ضروری بود و بر ارزش اسلم به گونه ای تأکید میشد که گویی ارزشی ملی است نه ارزشی صرفا دینی . دوم :باید به این نکته توجه نمود که این جنبش چند سال پس از سقوط خلفت اسلمی و به قدرت رسیدن کمال آتاتورک ( لییک ) در ترکیه ظهور کرد این بدان معنی است که فراخوان مؤسس آن ( حسن البناء ) بهاین جنبش بدلیل فضای خالی سیاسی و روحی ناشی از سقوط امپراطوری عثمانی و وفات " مرد بیمار " و سقوط حکومت خلفت صورت گرفت . در واقع میتوان گفت انتخاب این زمان برای فراخوان مذکور نشان دهندهء هوش سرشاری است ؛ چرا که در زمانی که ملک فؤاد و دیگران تلش میگردند تا میراث بر جای مانده از حکومت خلفت را بدست آورند ،حسن البناء با جنبش دینی که از مساجد و خیابانها شروع شد و با ملت ها ی مسلمان ،و نه قدرتهای حاکم بر آنان ،در ارتباط بود به رقبا هجوم برد . سوم :در اینجا باید به این موضوع اشاره کرد که زمینه های دعوت به وحدت کلمه میان مسلمانان و سخن گفتن از احیای دوبارهء روح اسلم اموری نبود که تحت شرایط شهر اسماعیلیه یا سقوط حکومت خلفت بوجود آمده باشد .این زمینه ها بی شک در تلشهای سید جمال الدین اسد آبادی ، محمد عبده و محمد رشید رضا صاحب مجلهء "المنار " ریشه دارد .تلش آنان در تعریف مفهوم احیای روحیهء دینی و ایجاد بیداری اسلمی که رکود موجوددر جهان عرب و اسلم را از بین برد این زمینه ها را بوجود آورد .به اعتقاد تعدادی از مفسران سیاسی اندیشه های این افراد صد در صد دینی نبود و دارای ویژگی های سیاسی نیز بود .این موضوع وجود ریشه های شکل گیری گروه "اخوان المسلمین" در عرصهء اسلمی تقویت می کند که با وجود نوشته های "علدالحمن کواکبی" و "شکیب ارسلن" درارای چارچوب سیاسی پرباری شده بود . چهارم :به نظر می رسد و ظن وگمانی گناه نیست-که گروه "اخوان المسلمین" مادر قانونی تمام اندیشه هایی است که جریان های سیاسی اسلمیدر دهه های اخیر به آن استناد کردند چرا که مهوم "حاکمیت" که توسط اندیشمند مسلمان "سید فطب" واندیشمند پاکستانی "ابو العلی مودودی"تقویت شد نقطه تحولی در تاریخ این دعوت و مرحله روشنی به سوی تثبیت اندیشه سیاسی اسلم و به پیش راندن تاریخ جنبش های اسلمی دردورهء معاصر بشمار می آیند . پنجم :اختلف بین عبدالناصر و اخوان المسلمین همانقدر که به زیان این گروه تمام شد به سود آنان نیز بود چرا که باعث شد تا این گروه پایگاه مردمی بیشتری بدست آورد و از سوی آنان مورد همدردی قرار بگیرد ؛ که آثار آن همچنان ادامه دارد .بی تردید این اختلف بین دو طرفی رخ داد که همدیگر را خوب میشناختند .جنبش اخوان المسلمین و جنبش افسران آزاد دارای روابط معروف و محکمی بودند .برخی از افراد در هردو جنبش عضویت داشتند .وقتی چند ماه پس از انقلب این اختلف رخ داد ،این امر به دلیل شناخت دو طرف از یکدیگر بود .عبدالناصر قبل از انکه تصمیم بگیرد تا رابطهء خود را با اخوان المسلمین به هم بزند ،از انبارهای سلح آنان نگران بود .همه انتظار داشتند تا انقلبیون و رهبران اخوان با یکدیگر همکاری کنند ولی آنچه رخ داد خلف این را ثابت کرد . ششم :گروه اخوان -بعنوان بزرگترین نمونهء عملی اسلم سیاسی معاصر -به شکل گروهی دینی فعالیت خود را آغاز کرد ولی سپس به گروه سیاسی تبدیل شد که شهوت حکومت بر آن چیره شد و برق قدرت آنرا جذب کرده بود .شاید گفتگوی معروف بین رهبر اکثریت "مصطفی نحاس پاشا" و "حسن البناء" بهترین دلیل برای این مدعا باشد .وقتی در اوایل دههء 40قرن گذشته مؤسس اخوان میخواست اوراق لزم را برای نامزدی مجلس تقدیم کند " ،مصطفی نحاس" تأکید کرد که این جنبش دینی و اخلقی و شاید فرهنگی و اجتماعی باشد و در هر صورت نمیتواند سیاسی باشد .در اینجاست که استقرای تاریخ نشامن میدهد که این جنبش از دو مرحلهء دینی و سیاسی به مرحلهء نظامی و استفاده از خشونت روی آورده است .در این مرحله بود که ترورهای سیاسی رخ داد که همچنان بحث و بررسی در بارهء آن ادامه دارد . هفتم :حکومت مدنی مصر که در قانون سال 1923متبلور گردید و "سعد زغلول" و "مصطفی نحاس" که از "امت مصر" سخن میگفتند در بنای آن نقش داشته و پس از ایشان عبدالناصر با وجود اختلفات ریشه ای با آنان روند حکومت سیاسی مدنی لییک را با شعار "امت عربی" ادامه داد از نظر تاریخی با اندیشهء گروه اخوان برخورد کرد .هیچ جایی برای همزیستی میان ایندو وجود نداشت .این امر باعث شد تا جامعه تقسیم شود و دو طرف در مناسبتهای متعدد به خشونت روی آورند . هشتم :امام حسن البنا سعی کرد تا از احساسات غیر مسلمانان در جنبش خود استفاده کند .وی موفق شد تا پلهای تفاهم را با برخی از آنان به وجود آورد ،ولی با افزایش فعالیت پیش از انقلب و پس از آن ترس از این موضوع روبه افزایش نهاد .وقتی در آغاز دههء شصت قرن گذشته گروههای مسلح به تکفیر جامعه پرداختند مسیحیان مصری از شعار دیگری سخن گفتند .آنان شعار "تفکیر(اندیشیدن)در هجرت" را به جای سازمانی که خود را "تکفیروهجرت"می نامید برگزیدند .البته در اینجا باید گفت که این گروههای تروریستی بطور مستقیم با گروه اخوان المسلمین در ارتباط نبودند و تنها تحت تأثیر اندیشهء آن قرار داشتند و از زمان شکل گیری آن شروع به کار کردند . نهم :اسلم امت گرایی که به مرزهای جغرافیایی و تقسیمات سیاسی عقیده ندارد ،به جنبش اخوان این فرصت را داد تا در مشرق عربی و کشورهای خلیج فارس و حتی برخی کشورهای عربی و اسلمی در آفریقا به شکل بیسابقه ای گسترش یابد .تشنگی در برابر این دعوت زمینهء لزم را برا استقبال از اندیشهء این گروه و ابراز همدردی با آنان را به وجود آورد و به این ترتیب شاخه های جنبش در سرتاسر جهان اسلم پدید آمد .حتی برخی از نطامهای سیاسی به گرمی از این جنبش و رموز آن استقبال کرده و و طوری با آنان برخورد کردند که اسلم سیاسی بعنوان پایه ای اساسی در برخی از کشورهای اسلمی مطرح شد . بیان این نه مورد به این خاطر بود که این جنبش مادر روحانی تمام جنبش های سیاسی است و لزم است حق تاریخی آن در تأثیر فکری و فرهنگی پیش از عبدالناصر و بعد از آن ادا شده باشد .باید گفت برای حل مغادلهء حضور سیاسی این جنبش به دیدگاه قومی نیاز است .
پدر خواندهء اخوان المسلمین
اخوان المسلمین (با نام کامل "جماعة ال خوان المسلمین")نام گروههای اسلم گرای متعددی در خاورمیانه بوده است .اولین اخوان المسلمین در سال 1928در مصر بنیانگذاری شد .از آن هنگام به بعد در سایر کشورها از جمله مصر و سوریه نیز سازمان های اخوان المسلمین به وجود آمده اند .شعارهای اخوان المسلمین از این قرار است ":الله غایت ماست .پیغمبر رهبر ماست .قرآن قانون ماست .جهاد شیوه ء ماست.شهادت بالترین آرزوی ماست ".پس از پایه گذاری اخوان المسلمین در سال 1928در مصر توسط حسن البناء این سازمان به سرعت به یک سازمان خیریه وآموزشی بزرگ ونیز یک گروه مخالف سیاسی بدل شد ،که بر ضد بی عدالتی سیاسی و اجتماعی وسلطه ء استعماری انگلیس می جنگید و برداشتی از اسلم را رواج می داد که قصدش اعاده رابطه گسسته ء میان سنت و مدرنیته بود .اخوان المسلمین تا انتهای دههء 1940بیش از یک میلیون عضو جذب کرد .رهبران و اعضای اخوان المسلمین مصر بجز چند استثناء ( و بدون هیچ موردی از دههء 1970به بعد ) به رویکرد غیر خشونت آمیز و اصلح گرایانه به اسلم گرایی متعهد بودند .اخوان المسمین که از 1954غیر قانونی اعلم شد در طول سالها به درجات مختلف تحمل می شده است ،اما هنوز بطور دوره ای با دستیگیری های دستجمعی و شکنجه مواحه است . اخوان المسلمین پر طرفدار ترین گروه مخالف در مصر محسوب میشود و به فراخوانی برای یک نظام سیاسی گشوده و دموکراتیک تر در مصر ادامه میدهد . اخوان المسلمین سوریه در دههء 1930توسط دانشجویانی که در اخوان المسلمین مصر فعال بودند پایه گذاری شد .این جنبش نقش مهمی در نهضت مقاومت گسترده در برابر رژیم بعثی سوریه از 1963به بعد ایفا کرد ؛ این تعارض که به مبارزهء مسلحانه انجامید تا سال 1982ادامه یافت ،هنگامی که ارتش شورشیان را در هم شکست ،از آن هنگام اخوان المسلمین نقش فعالی در حیات سیاسی سوریه نداشته اند . در سالهای اخیر اخوان در سوریه خشونت را کنار گذاشته است و برنامهء اصلح گرایانه ای را اعلم کرد که هدفش برقراری یک نظام سیاسی دموکراتیک در سوریه است . اولین گروه اخوان المسلمین در فلسطین در سال 1946در بیت المقدس بنیاد نهاده شد و هسته های دیگری از آن در همان سال در سایر شهرها مثل حیفا ،نابلس ،طولکرم و غیره شکل گرفت .اعضای اخوان المسلمین در طول جنگ 1948اعراب و اسراییل در کنار ارتشهای عربی جنگیدند و این امر بسیاری از مسلمانان فلسطینی را به پیوستن به آنها ترغیب کرد .اخوان المسلمین در فلسطین با نام سازمان حماس که در سال 1987در مناطق فلسطینی نشنین تحت اشغال اسراییل بنا نهاده شد – دور تازه ای از فعالیتها را آغاز کرد . به گزارش خبر گزاری مهر ،تلش برای تشکیل یک دولت اسلمی در مصر ،آنهم تنها با استفاده از نیروی اسلم سیاسی موجود در این کشور تلشی است که ریشه های آن به دههء بیست میلدی برمیگردد . در آنزمان مصر تحت زمامداری ملک فؤاد توانسته بود استفلل خود را باز یابد ،اما با این وجود همچنان تحت الحمایهء انگلیس بود . در این دوران که میتوان آنرا دورهء منحصر بفرد در تاریخ مصر نامید ،این کشور حرکتی نو را آغاز کرده و به سمت مدرنیسم گام برمیداشت .نیروهای پیشگام مصری که در این دوره به دو دسته تقسیم میشدند ،دسته ای تحت تأثیر غرب بودند و دسته ای دیگر همانگونه که نویسندهء مشهور "طه حسین" ذکر کرده ،گروهی بودند که قصد داشتند با ارائهء تلفیقی از سنت های بسیار قدیمی مصر یعنی سنت های دوران فراعنه و سنت های عربی و اسلمی ،پنجره ای جدید به روی ملت مصر بگشایند .هر دوی این گروهها درعرصه -های گوناگون از قبیل عرصهء هنر ،ادبیات ،سیستم آموزشی کشور و احقاق آزادی زنان تلشها و تحرکات نوینی از خود نشان میدادند . پیش از این نیز "محمد عبده" یکی از اصلح طلبان اسلمی مصر توانسته بود اصلحاتی در دانشگاه الزهر صورت دهد که ،رشید رضا شاگردش این اصلحات را پس از وی ادامه داد . اما درهمین دهه درسال ،1928حسن البناء یکی ازعلمای مصر، توانست در شهر اسماعیلیه ،در کنار کانال سوئزجنبش اخوان المسلمین را بنیان نهد،جنبشی که از همان ابتدا با دو جریان نو گرای فوق مخالفت کرده وبعضأ با استفاده از زور علیه آنها وارد عمل میشد واز آنجایی که فعالیتهای گسترده واستعمار ستیزانه این جنبش ،کم کم در خاورمیانه نیز گسترش یافت ،این سازمان توانست حمایت گستردهء ملی گرای عرب را جلب کرده وآنها پیمانی هدفمند ببندد. ملی گرایان گروههایی بودند که از یکسو به شدت با استعمارگران بریتانیایی مخالف بوده و با انها مبارزه میکردند ،حرکتی که اخوان المسلمین نیز بشدت آنرا پیگیری میگرد و از سویی دیگر حکومتهای مصری را بعلت سرسپردگی آنها به انگلیس بشدت مورد حمله قرار داده و قصد براندازی آنها را داشتند .گروه ملی گرای "افسران آزاد" در جنگ علیه ملک فاروق جانشین ملک فؤاد ،پا به پای جنبش اخوان المسلمین جنگید .اتحاد میان این دو گروه حتی پس از مرگ حسن البناء در سال 1949و اعلم انحلل جنبش اخوان المسلمین نیز قطع نشد . در سال ، 1952افسران آزاد توانستند ضربهء نهایی را وارد کنند ،آنها پادشاه را سرنگون کردند و حکومت پادشاهی مصر را به حکومت جمهوری تبدیل کردند .پساز این رویداد هردو گروه پس از سالها تلش نتیجهء زحمات خود را به چشم دیدند ،سلسلهء پادشاهی سرنگون شده بود و با سرنگونی آن بساط استعمار انگلیس که از سال 1882نقش تعیین کننده ای در مصر ایفا میکرد ،برچیده شده بود . در دوران ریاست جمهوری نجیب و به ویژه در دوران ریاست جمهوری ناصر ،سیاست حاکم بر کشور ،سیاستی کامل ملی گرایانه بود و در این دوران اخوان المسلمین توانست آزادانه به تبلیغ اندیشه های اسلم گرایانهء خود پرداخته و بر تشکیل یک حکومت اسلمی در مصر پا فشاری کند ،اما ناصر ،خود برداشتی دیگرگونه از اسلم داشت ؛ برداشتی که میتوان آنرا اسلم سوسیالیسم نامید .این اسلم تنها برخی از اصول ظاهری اسلم سنتی را در خود داشت . اتحاد میان جنبش اخوان المسلمین و ملی گرایان پس از انجام یک ترور نافرجام علیه ناصر در سال 1954که به حساب اخوان المسلمین گذاشته شد ،از هم پاشید .بنا بر دستور ناصر ،اعضای سازمان اخوان المسلمین به بدترین وضع ممکن دستگیر شده و به زندان افکنده شدند . ناصر دستور داد سید قطب ،مغز متفکر و یکی از روشنفکران برجستهء مصر که در آمریکا تحصیل کرده بود را دستگیر کرده و به دار آویزند .این حادثه در سال 1966رخ داد و پس از آن روابط میان ناصر و اخوان المسلمین بشدت تیره شد .این جنبش تا زمان حیات ناصر به فعالیتهای زیر زمینی پرداخت . پس از مرگ ناصر و به قدرت رسیدن انور سادات ،اعضای اخوان المسلمین بار دیگر اجازهء فعالیت یافتند ،و سادات نه تنها دست آنها را باز گذاشت بلکه به آنها کمک نیز نمود .علت این امر هم در این بود که سادات میخواست از نفوذ جنبش ، علیه فعالیت گستردهء کمونیست ها که در آن زمان قدرت زیادی یافته بودند استفاده کند .اما سادات نیز جان خود را بر سر این سیاست گذاشت ،زیرا اسلم گرایان معتقد و بنیادگرای مصر مانند حاکمان آن زمان باور نداشتند که پیمان صلح "کمپ دیوید" خیانتی به مسلمانان نبوده است .از این پس گروهها از جنبش اخوان المسلمین با متهم کردن "برادران" به سستی و کاهلی از این حزب جدا شدند . سازمان " جهاد اسلمی " و یا دیگر گروهها که تحت عنوان " التکفیر والهجرة" فعالیت میکردند از جملهء همین گروهها هستند .این گروهها بتدریج زمینهء تشکیل سازمان "جماعت اسلمی" را فراهم نمودند . سادات که حدود بیست سال پیش باملقات تاریخی خود از شهر بیت المقدس نام خود را بر سر زبانها انداخت ،در شش اکتبر 1981در قاهره و به دست نظامیان اسلم گرایی که مخالف سیاست های وی بودند ،ترور شد .از آن پس اسلم گرایانی همچون "عبدالحمید کشیک" " ،عبدالرحمن" (از اعضای جماعت اسلمی ) و "یوسف البدری" کنترل و هدایت مساجد را بر عهده گرفتند . پس از مدتی سازمان اخوان المسلمین ،دست از جهاد مسلحانه برداشت ،خود را از زمرهء گروههای غیر قانونی خارج کرد و محدودهء پیروان خود را از میان اقشار فقیر و متوسط جامعهء مصر به طبقات متوسط و بال هم افزایش داد ،گرچه در ابتدای امر با مشکل مجوز سیاسی دست به گریبان بود و فقط فعالیتهای آن منحصر به مسایل اجتماعی بود ،اما با تداوم تلش از طرق مسالمت آمیز برای تحقق اهداف خود سرانجام با وجودی که هنوز "کمیسیون احزاب وابسته به دولت" آنرا حزب غیر قانونی میدانست مجوز فعالیت سیاسی را از قوهء قضاییه کشور دریافت کرد و در چند دوره به فعالیتهای سیاسی دست زد و انتخابات جاری را میتوان پیروزی بزرگ برای این جنبش بحساب آورد . گرچه تأسیس حکومت اسلمی از اندیشه های بنیادین این جنبش به شمار می رود ،به نظر میرسد تحولت کنونی در سطح ملی ،منطقه ای و بین المللی به سمتی است که جنبش به شیوه ای حرفه ای با حفظ برخی از اصول در صدد پیگیری اهداف به نظر منعطف -شدهء خود میباشد .
فدائیان اسلم و اخوان المسلمین
بررسی تعامل« اخوان المسلمین» به عنوان جنبش بزرگ اسلمی اشتراکات فکری و سازمانی :اهل سنت ،با فدائیان اسلم به عنوان نهضت اسلمی شیعی از اهمیت ویژه برخوردار است. سازمان اخوان المسلمین درسال 1928م توسط حسن البناء تأسیس شد .این دانشجوی جوان با نبوغ ذاتی که در رهبری تشکیلتی داشت توانست در سریع ترین زمان اخوان المسلمین را به درجه مهمی از اشتهارو اعتبار برساند. در حالیکه مردم مناطق روستایی مصر با اعتقادات راسخ، مراسمها و مناسکهای مذهبی را انجام می دادند و فرهنگ و سنتهای عربی را اجرا می نمودند ،شهرهای بزرگ بویژه قاهره و اسکندریه ،محل آمد و شد جهانگردان عیاش وخوشگذرانی شده بود که بر لابالی گری و بی دینی مردم تأثیر زیادی گذاشته بود .وجود مراکز فحشاء ،سالنهای سینما و کاباره ها و طرز پوشش مردم با مدلهای غربی ،حسن البناء را به فکر چاره جویی انداخت .لذا گروهی از همفکران در اطرافش جمع شدند و سوگند خوردند که در راه احیای سنتها و ارزشهای اسلمی ،حتی از جانشان نیز بگذرند از این رو خودشان را برادران مسلمان (اخوان المسلمین ) نامیدند. حسن البناء در ابتدا اخوان المسلمین را در جهت خدمات خیریه و آموزش هدایت کرد اماهدف واقعی او بسیار فراتر از آن بود .اوخود را معلمی می دانست که به دانش آموزان آموزش میدهد اما به نظراو اولویت ،آموزش دادن به پدران دانش آموزان است که باید به آنها آموخت ،مذهب چیست وبه کجا می رود؟. بنابراین اساس شکل گیری این سازمان مبارزه دربرابرتهاجم فرهنگی غرب و بی بندوباریهای اجتماعی بود .امری که به عینه منشا پیدایش فدائیان اسلم شد .انحرافات فکری وشیوع کسروی گری درمیان دانشجویان ونمادها ومظاهرغربی همراه با فساد اخلقی جامعه ،اولین جرقه ها را درنواب صفوی به وجود آورد و او نیزابتدای فعالیتش را بر روی محورهای فرهنگی وتبلیغی قرارداد. نکته جالب توجه این که نواب نیز هما نند حسن البنا در عنفوان جوانی دست به کارشد وبدون شک اودراین زمینه از حسن البنا الگو پذیرفته بود.علقه نواب صفوی به حسن البناء چنان بود که او حتی مقاله ای از حسن البنا را ترجمه کرد ودر مقدمه این مقاله نوشت: برای مسرت روح پر فتوح رادمرد مجاهد،شهید حسن البنا ، بنیانگذار جمعیت مسلمانان مبارز ومجاهدین حقیقی راه تعالی اسلم یعنی اخوان المسلمین مصر،ذیل"به ترجمه مقاله از آن رهبر با شهامت که نمونه روح آتشین وکمال علقه او به سربلندی اسلم وزاییده ایمان ومبانی مقدس آیین آسمانی مااست،می پردازیم. برخی معتقدند که جمعیت فدائیان اسلم در برخی از اهداف خویش به آرمانهای سید جمال نزدیک بود وبه طورغیرمستقیم ودرگستره جنبشها ونیروهای سیاسی مذهبی موجود در منطقه،در تداوم حرکت سید گام بر میداشت.به این معنی که فعالیتهای سید وهوداران او همچون «عبده» در مصر سنگ بنای اخوان المسلمین رادراین کشور وسایر کشورهای اسلمی گذاشت و فدائیان اسلم نیز سنگ بنای حرکتهای مسلحانه جمعیتهای مذهبی را در ایران ،بنا نهاد. اما برخی ازنویسندگان به لیه های زیرین شکل گیری سازمانهای اخوان وفدائیان توجه چندانی نشان نداده وتأکید می کنند که شکل گیری جنبشهای اسلمی در ایران شیعی، ناشی از تأثیرات تعیین کننده اخوان المسلمین در جهان اسلم می باشد .چرا که اخوان المسلمین را به عنوان نخستین جمعیت اسلمی متشکل عمل گرا ،در قرن حاضر می شناسند که چون طوفانی سراسر کشورهای اسلمی را فرا گرفت.این نویسندگان از حرکت فدائیان اسلم به عنوان پیش تازان جنبش مسلحانه آزادیبخش درایران یاد می کنند ونظرات نواب صفوی در«اعلمیه فدائیان اسلم » یا « رهنمای حقایق» را نزدیک به نظرات واندیشه های رهبران اخوان المسلمین در مصر می دانند.از این رومعتقدند که محتوای این اعلمیه شباهتهای زیادی با پیام حسن البنا به سران کشورهای اسلمی در سال 1355ه .ق دارد. همان گونه که در ابتدای این مقاله آورده شد ،یکی از اهداف اساسی فدائیان اسلم تلش برای ایجاد وحدت اسلمی میان جوامع اسلمی بود .نواب صفوی بارها در سخنرانیها واعلمیه هایش جوامع اسلمی را از نفاق افکنی قومی وتعصبات مذهبی شیعه وسنی برحذرداشت .ضمن آ نکه بر تشکیل حکومت اسلمی در جوامع اسلمی تأکید نمود .در این زمینه اعلمیه معروفی را تحت عنوا« رهنمای حقایق» منتشر کرد وبرنامه های فدائیان اسلم را برای تشکیل حکومت اسلمی تشریح نمود. حسن البناء نیز وضع موجود را دوران سرشکستگی و انفعال جهان اسلم می دانست که در برابر جهان غرب دستها یش را به علمت تسلیم بال برده است .این مسئله تا عمق جان او را آزار می داد به طوریکه در جایی بیان داشت : در گذشته رهبری جهان ،شرقی بود ،پس از آن در دوران یونان و روم این رهبری غربی شد و سپس با ظهور ادیان نبوی ،این رهبری دوباره شرقی شد و پس از آن با عهد رنسانس دوباره رهبری به دست غربیها افتاد و این قانون خداست .زمانی برای ظهور یک قدرت شرقی تحت لوای خدا و قرآن فرارسیده است .دنیا مسلمان و سعادتمند خواهد شد. علی رغم ارتباطی که بناء با رشید رضا داشت اما هیچگاه تحت تأثیراصلح طلبی انحصاری و همراه با تعصب او قرار نگرفت.ایشان بنیادگرایی به اسلم را پناهگاه و محل تخلیه احساسات و عواطف مذهبی می دانست که مسلمانان برای بازگشت به اقتدار گذشته ،ناگزیرازآنند .لذا تحقق این امر،اتحاد دنیای اسلم و به فراموشی سپردن عوامل اختلف زای بین مذاهب را می طلبید. شیوه های مبارزاتی و قیام مسلحانه فدائیان اسلم نیز نزدیک به اخوان المسلمین است و با منها نمودن عنصر مذهب از میان این دو تشکل ،باید گفت که فدائیان اسلم ،در مبانی فکری و عملی ادامه دهنده سیره اخوان المسلمین در ایران است اما با ایدئولوژی متفاوت. بطور کلی بسیاری ازمحققان معتقدند که نواب صفوی پیش ازآنکه وامدار جریان مشروعه خواه در نهضت مشروطه و کسانی چون شیخ فضل الله نوری باشد ،به گرایش پهناورتری تعلق داشت که از مصر و جنبش اخوان المسلمین مایه می گرفت و بعدها سلفی گری ،اصولگرایی و بنیادگرایی نام گرفت.
سر آغاز همکاری ها
صرف نظرازقرابت فکری والهام گیری درسازماندهی تشکیلتی فدائیان ازاخوان المسلمین،تماسهای بین الثنینی نیز بین این دوسازمان پدید آمد و پیوندهای آنان وارد فاز جدیدی شد .اسناد بسیارمهمی که عبارت ازدونامه سیدقطب به خط خودش به نواب صفوی نوشته شده بود ،نشان می دهد که این دو جریان ،مبادلت فکری و احیانا"همکاریهای سازمانی داشته اند. ارتباط میان اخوان و فدائیان هنگامی عیان شد که نواب ، زمانی که درنجف مشغول تحصیل بود ،به جلسات اخوان دربغدادشرکت می کرد وحتی برای آنان به زبان عربی سخنرانی می کرد. از این رو نواب صفوی برای جنبش اخوان المسلمین حکم نماینده مبارزان اسلم گرای شیعی را پیدا کرده بود« .شیخ محمد محمود الصواف» مؤسس اخوان المسلمین عراق ،در این بین حکم حلقه ارتباطی را داشت و نواب صفوی از طریق او با رهبران اخوان المسلمین در قاهره تبادل نظر می نمود.
سفر نواب به مصر ؛ گشایش فصل جدید
در جریان اجلس مؤتمراسلمی که در بیت المقدس برگزار شد ،سخنرانی پرشوروحرارت نواب توجه بسیاری ازمقامات حاضردراجلس را به خود جلب کرد .پس ازپایان اجلس،اخوان المسلمین که قبل"نیز همکاریهایی را با اوداشت به همراه گروه دیگری بنام «شباب المسلمین » ،ازنواب جهت سفربه قاهره دعوت کرد .نواب این دعوت راپذیرفت اما بدلیلی(ازجمله نداشتن هزینه سفر )آن را به بعد موکول کرد و به عراق بازگشت .درملقاتهایی که درنجف نواب با آیت الله میلنی و علمه امینی داشت ،آنها نواب را ترغیب کردند که هرچه زودتردعوت اخوان المسلمین رااجابت کند .علمه امینی هزینه مسافرت او را توسط یکی از تجار نجف ،فراهم کرد. نواب بدون آنکه به ایران باز گردد عازم مصر شد .در روزهای آغازین ورود اوبه قاهره ،برای گرامیداشت دو تن از دانشجویان دانشگاه الزهر که در فلسطین شهید شده بودند، مراسمی در این دانشگاه بر گزار شد که از نواب به عنوان سخنران دعوت نمودند .در این مجلس نواب پس از استاد حسن الهضیبی مرشد عام اخوان المسلمین وسید قطب، سخنرانی کرد.نواب بار دیگر درخشید ودریک سخنرانی آتشین به زبان عربی ،خطاب به دانشجویان وحاضرین از توطئه های اسرائیل و استکبار برای جهان اسلم پرده برداشت وتنها راه نجات مسلمانان فلسطینی را از چنگال صهیونیست ،ایثار وشهادت دانست .وی سپس بر اجرای احکام اسلمی در مصروقطع وابستگی این کشور به بیگانگان وملی شدن کا نال سوئز تأکید نمود .در بخشی از سخنرانی خطاب به نجیب پاشا ،چندین بار فریاد زد «:یا نجیب الی الکانال » ،یعنی کانال سوئز را ملی کن. سخنرانی ایشان موجب غلیان احساسات حاضران شد ،تا جایی که هزاران دانشجو فریاد زدند :حی الله،حی السلم، حی الله ایران ،حی الله نواب صفوی. مر حوم نواب بعدا گفته بود که در آن لحظا ت چنان شور وشوق وجود مرا فرا گرفته بود که می خواستم پرواز کنم . همچنین از قول نواب صفوی گفته شده است که در حین سخنرانی وی ،ماورین حکومتی با ماشین آمدند که انتظا مات اخوان مامورین دولتی را ازماشین پیاده کردند وماشین را آتش زدند. پس از پایان مراسم نیروهای دولتی به مراکز ودفاتر اخوان المسلمین حمله کردند وبر خی از مقامات آن را باز داشت نموده و اخوان المسلمین را منحل کردند .دفتر مجله« المسلمون » که محل پذیرایی از نواب صفوی بود نیز مورد هجوم سربازان قرار گرفت ونواب را برای بازجویی به وزارت کشور منتقل کردند. درآن زمان ،شورای انقلبی مصر که حکومت سلطنتی را سر نگون کرده بود با رژیم پهلوی ایران رابطه خوبی نداشت از این رو مقامات مصری دریافتند که نواب صفوی به عنوان دشمن سرسخت حکومت ایران می تواند برگ برنده ای دراختیارآنان باشد ،لذا با نواب بر خورد محترمانه ای کردند وپذیرایی از او را خود بر عهده گرفتند وشیخ حسن البا ئوری وزیر اوقاف را مأ مور پذیرایی از نواب نمودند. در مدتی که وی میهمان وزیر اوقاف بود،به قول همسر مرحوم نواب؛ تمام اعضای خانواده وزیر اوقاف شیعه شده بودند؛البته در مدتی که در مصر بودند ،افراد زیادی تحت تأثیر ایشان شیعه شده بودند وبه آقای نواب پیشنهاد کرده بودند که آن جا بماند و رهبری آنان را بر عهده بگیرد که آقای نواب گفته بود کشور خودم به من نیاز بیشتری دارد. نواب با ژنرال نجیب وجمال عبدالناصررئیس ومعاون شورای انقلبی مصر دیدار نمود .در این دیدار وی ضمن تأکید برموقعیت اسلمی اخوان المسلمین برای تحکیم دولت انقلبی مصر،وجود آنان را برای مبارزه با نفوذ بیگانگان درآن سرزمین لزم شمرد .جمال عبدالناصر در این دیدار خودرا در گذشته جزء اخوان المسلمین خواند وخواست وانمود کند که در این پیشامد رهبران اخوان مقصرند. از قول نواب بعدا" نقل شده بود که ژنرال نجیب مردی مذهبی است واز دیدن من خوشحال شد ولی جمال عبدالناصر مردی با هوش وبرخوردش با من سرد بود .به هرحال نواب برای حل مناقشه میان دولت مصر و اخوان المسلمین تلش زیادی کرد که در نتیجه همین تلشها ،رهبران دربند اخوان از زندان آزاد شدند. پس از فروکش نمودن اختلفات اخوان با دولت مصر ،نواب صفوی به مراسم باشکوهی که به مناسبت سالگرد انقلب مصر ترتیب یافته بود ،دعوت شد .جسارت و شهامت وی به حدی بود که او درجایگاه اختصاصی یازده عضوشورای انقلبی مصرودرکنارژنرال نجیب نشست .لذا مسئولین مجبور شدند صندلی دیگری را به جایگاه ویژه اضافه کنند. در حالیکه در این مراسم نظامیان و جوانان شعار « زنده باد مصر» و « زنده باد عرب» را سرمی دادند ،نواب از جای خود برخواست و پشت تریبون قرارگرفت و ازآنان خواست شعار « زنده باد اسلم» را سردهند و خود فریاد زد:حی الله مصر،حی الله مصرلکن تحت لواء السلم . سفر نواب به اردن و مصر دست آوردهای زیادی داشت و این سفرشهرت نواب و فدائیان اسلم را جهانی کرد .بویژه اینکه درمصرهم زمانی که میهمان اخوان المسلمین بود و هم زمانی که میهمان دولت بود،استقبال واحترام زیادی ازاوبعمل آمد واوتوانست دردانشگاهها و مراکزاسلمی سخنرانی کند و با شخصیتهای مذهبی ،علمی و دولتی ملقات نماید. در پایان این سفر اخوان المسلمین مبلغ یکصدهزارتومان رابه ایشان هبه نمود اما نواب صفوی آن رانپذیرفت و فقط بلیط هواپیما را گرفت. بالخره نواب پس از 65روزمسافرت موفقیت آمیز،به تهران بازگشت و درفرودگاه مهرآباد استقبال بسیارخوبی ازاوصورت گرفت واودرمصاحبه باخبرنگاران وشرکت دراجتماعات ،ابعاد این سفر راتشریح نمود.
استمرار همکاری ها
سفر نواب به مصر که با احترام و اعتماد طرفینی همراه بود ، همکاریهای بعدی را بین فدائیان اسلم و اخوان المسلمین به دنبال داشت .از آن پس تعاملت و مکاتبات بین دو طرف افزایش پیدا کرد .به طوری که نواب صفوی زمانی که شنید گروهی از شیعیان عراق و سوریه به جنبش های ملی و قومی پیوسته اند ،از آنان خواست به اخوان المسلمین ملحق شوند. همین طور پس از دستگیری شمار دیگری از اعضای اخوان المسلمین به دست دولت مصر ،نواب باز هم برای آزادی آنان تلش کرد و یکبار به جمال عبدالناصرتلگراف نمود و خواستار آزادی آنان شد که پس ازآن اعضای اخوان آزاد شدند .نواب در تلگراف دیگری از ناصر تشکر نمود .اما بار دیگرخبردستگیری عده دیگری ازاعضای اخوان به نواب رسید اوبازهم به ناصرتلگراف نمود و به اوگوشزد کرد که مصلحت شما درشدت عمل با اخوان المسلمین نمی باشد .متن تلگراف چنین است:
قاهره آقای نخست وزیرجمال عبدالناصر؛
رفتار شدید شما با اخوان المسلمین غضبی شدید در قلوب مسلمین ایجاد نموده ،سریعا"تجدید نظر نمائید و کاری نکنید که موجب پشیمانی دردناکی برای شما شود. تهران ،سید مجتبی نواب صفوی از سوی دیگر زمانی که خبردستگیری نواب در ایران ،منتشر شد اخوان المسلمین گروهی از حقوقدانان را برای وکالت ازاو ازطریق عراق به سوی ایران اعزام کرد که درعراق به آنها ویزا داده نشد و بازگشتند و زمانی که خبر اعدام نواب صفوی ( )1334انتشار یافت عکس العمل شدید بلد عربی و اسلمی را به دنبال داشت و اخوان المسلمین از او بعنوان شهید اخوان یاد کرد .همین طور درادامه این پیوند شیعه وسنی ،تعدادی از شیعیان عراق عضو اخوان بودند و همین طور استاد « عبدالمجید الرندانی » شیعه مذهب ،مدتی دبیرکل اخوان در یمن شمالی بود. سخن آخر همکاری میان اخوان المسلمین و فدائیان اسلم تا آن زمان بی سابقه بود و تا بعد از پیروزی انقلب اسلمی چنین تعاملت گسترده ای بین نهضتهای اسلمی شیعه و سنی دیده نشده بود .هرچند که اندیشمندان روشن اندیش و اصلح طلبی همانند سیدجمال ،عبده و کواکبی برای اتحاد جهان اسلم زحمات زیادی کشیدند و علمای مصلحت بینی همچون شیخ محمد غزالی و شیخ شلتوت با اظهارات و فتوایی که در مورد رسمی بودن مذهب تشیع ارائه کردند ،نقش مهمی در تقریب بین مذاهب و ایجاد فضای تفاهم میان شیعیان و اهل تسنن ایفا کردند. نکته مهم اینکه علی رغم الگوپذیری فدائیان اسلم از شیوه رهبری و برنامه های تشکیلتی اخوان المسلمین و همکاریهای نزدیک وبرادرانه بین آنها ،فدائیان اسلم در مسیر حرکت دینی خود ،وابستگی مادی و معنوی به هیچ جنبش سیاسی – مذهبی در جهان اسلم نداشت و حرکت آنها تنها با محوریت شخص نواب صفوی و بر مبنای فتاوی دینی علما و مراجع ایران و نجف ،در ارتداد کسروی و بدنبال اوضاع آشفته سیاسی – اجتماعی ایران صورت پذیرفت. لذا تعاملت و ارتباطات فدائیان اسلم با برخی مقامات و جریانهای اسلمی در خارج ازایران را نباید به مثابه جهت پذیری این گروه ازخارج تلقی کرد. در پایان دیدگاه مرحوم حمید عنایت درمقایسه ای که بین اخوان المسلمین و جمعیت فدائیان اسلم ،انجام داده است را می آوریم.در این مقایسه ایشان به رغم شمردن نقاط اشتراک ،تفاوت را در دو چیز می داند: یکی این که؛ به عقیده او فدائیان اسلم هرگز جنبش توده ای نشدند وهمواره گروهی از جان گذشته باقی ماندند که خود را وقف پیگیری شدید اهداف اسلمیشان ساخته بودند. دوم این که؛ قهرمانی که در پایه حسن البناء ،عقل سیاسی یا درپایه سید قطب،بینش یا در ابواعلی مودودی،فضل ودانش داشته باشد[،درنواب] پدید نیاورد.هر چند که او می توانست سرسپردگی ووفاداری عظیمی در اطرافیانش ایجاد کند.ایشان از این که گروه فدائیان اسلم،آثار ونظریات آشتی ناپذیر رقبای سنی خود را چاپ ونشرکرد ه اند را تحسین می کند. پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات اخیر مصر گرچه قابل انتظار بود ،اما این پیروزی را می توان به حرکت آرام تاریخی این جنبش که دارای چالشهای مختلف و دشواری بوده نسبت داد که جنبش در چند دهه گذشته از زمان شکل گیری ایده و سپس تاسیس ،با آن رو به ر بوده است. حسن البنّا ،بنیانگذار اخوان المسلمین ،درباره اصلحگران اسلمی چنین نظر می دهد« :اسد آبادی فقط یک فریاد هشدار برای مشکلت است و شیخ محمد عبده فقط یک معلم و فیلسوف و رشید رضا فقط یک تاریخ نویس و وقایع نگار است ،در حالی که اخوان المسلمین به معنای جهاد ،تلش و کار است و فقط یک پیام نیست ». از باورهای اساسی اخوان المسلمین «قدرت تفوق ناپذیر اسلم برای حل مسائل اجتماعی و سیاسی مسلمین» است؛ که در واقع ،جوهر اصول گرایی اسلم گرایی است .از نظر سید قطب ،تنها «حاکمیت قانونی و مشروع در یک جامعه خوب (اسلمی) حاکمیت خداوند است رژیم تنها می تواند به نام خداوند ،آن هم با اجرای قوانین الهی ،به اعمال حاکمیت بپردازد اصل حاکمیت الهی تنها تضمین موجود در برابر قدرت بی حد و حصر حکمران حکومتی عادلنه است که نشان الهی داشته باشد ». فهرست منابع : احزاب سیاسی جهان ،دفتر برنامه ریزی و خدمات آموزشی وزارت امور خارجه ،تهران 1373 ،صص 10-12 www.mehrnews.com www.irandoc.com sadsaltanhai.blogspot.com www.shiastudies.com