Professional Documents
Culture Documents
مقدمه :
امروزه مردم جهان به طور روزافزوني مجبور به کنش متقابل ،مذاکره و تفاهم با
فرهنگهاي دیگر هستند .فرهنگ یک کشور مدتهاست که به عنوان یک عامل
محیطي مهم علت اصلي تفاوتهاي نظام مند در رفتار را تشکیل ميدهد .به حساب
نیاوردن تفاوتهاي فرهنگي ،دلیل بسیاري از شکستهاي تجاري بوده است (
.)Steenkamp, 2001; 30با این حال ،زماني که تفاوتهاي فرهنگي به خوبي
درک و به طور موفقیت آمیزي هدایت شوند ،مي توانند به عملیات تجاري خلق و
منابع پایدار مزیتهاي رقابتي منجر شوند.
شرکتهاي فعال در تجارت بین المللي با توجه به مرزهاي فرهنگي و ملي مختلفي
که با آن روبرو هستند باید با شیوه هاي مختلف معاملت فروش و مذاکرات تجاري
آشنا باشند .این به مفهوم آن است که مذاکره کنندگان در تعامل با افرادي با
فرهنگهاي نا همگون بوده و باید قادر باشند سبکهاي مذاکرات متفاوتي را با توجه
به موقعیت ارایه نمایند ( .)Simintiras and Thomas, 1998; 10
اثر تنوع فرهنگي بر تجارت بين المللي
شرکتهاي جهاني به طور فزاینده اي به اثر بخشي مذاکرات تجاري براي بقا و
رشدشان وابسته هستند .در جستجوي فرصتهایي در بازارهاي جهاني ،مدیران به
میزان قابل ملحظه اي درگیر مذاکرات تجاري بین المللي شدهاند .به طوري که
مذاکرات بین المللي یکي از چالش برانگیزترین وظایف تجاري شده و مدیران بیش
از 50درصد زمان خود را در این راه صرف مي کنند ( Reynolds et al,
.)2003; 236
همانطور که بازارها ،رقابت و سازمانها جهاني مي شوند ،تجار ،سیاست مداران و
مصرف کنندگاني که این نهادها را تشکیل مي دهند نیز مجبور به کنش متقابل،
هدایت ،مذاکره و تفاهم با مردم فرهنگهاي دیگر مي شوند .کارکردن با مردمي که
ارزشها و باورهایشان به خاطر زبان و سنن ،متفاوت از شما است مي تواند
موجب کج فهمیها و حتي شکستهاي تجاري پر هزینه اي شود .به همین روي
تجربه هاي گران بهایي ،مدیران و سیاست مداران را آگاه ساخته است که تجارت
و سیاست دو امر مجزا نبوده و سیطره عقلي فعالیت از باورها و ارزشهاي
فرهنگي خاص یک جامعه جدا است .تمامي رفتارهاي اجتماعي در زمینه خاصي
تحقق یافته و عمیقاً با ارزشها و باورها در ارتباط هستند .این امر بدین معنا است
که سوء مدیریت تفاوتهاي فرهنگي از ریسک هاي بالیي برخوردار است.
غفلت یا هدایت غلط این تفاوتها ميتواند به معناي ناتواني در حفظ و برانگیزش
کارکنان ،تعبیر نادرست از قابلیت اتحاد بین المللي مرزي ،اشتباهات اجتنابناپذیر
در بازاریابي و عدم توفیق در ایجاد منابع پایدار مزیتهاي رقابتي باشد .سوء
مدیریت در تفاوتهاي فرهنگي ممکن است ،سایر سازمانها و مدیران موفق را نیز
در فعالیتهاي میان فرهنگي با بن بست و عدم کارایي مواجه سازد .ولي زماني که
تفاوتهاي فرهنگي با موفقیت مدیریت شوند ،ميتواند منجر به عملیات تجاري
خلق ،آموزش بهتر و سریع تر در سازمانها و ایجاد منابع پایدار مــــزیتهاي
رقابتي شود ( هوکلین1377 ،؛ .) 51
» «نقش مذاکرات فروش در تجارت بينالملل
تجارت بین الملل سهم مهمي در افزایش و رشد تجارت جهاني را در بر داشته
است .شرکتهاي فعال در تجارت بین المللي با توجه به مرزهاي فرهنگي و ملي
گوناگوني که با آن روبرو هستند باید با شیوه هاي مختلف معاملت فروش و
مذاکرات تجاري آشنا باشند .این به مفهوم آن است که مذاکره کنندگان با افرادي با
فرهنگهاي متفاوت در تعامل بوده و براي موفقیت در امر مذاکرات باید قادر باشند
سبکهاي مذاکره متفاوتي را با توجه با موقعیت ارایه کنند(Simintiras and
.) Thomas, 1998; 10
موانع دست یابي به توافقات موفقیت آمیز در مذاکرات تجاري میان فرهنگي،
بیشتر موانع فرهنگي است تا اقتصادي یا قانوني .در چنین مواقعي ،طرفین مذاکره
بر مبناي پیش زمینه هاي قومي و نژادي و تجربیات خود طرف مقابل را درک
کرده و اغلب نیز طرفین علت اینکه چرا مذاکرات با شکست مواجه شده است را
نمي فهمند .این مطلب بیانگر فقدان آگاهي و اطلع از فرهنگ و توقعات عجیب و
غیر طبیعي طرف دیگر است که به عنوان مانعي در مذاکرات موثر و کارآمد با
افرادي از فرهنگهاي دیگر قلمداد مي شود.
موفقیت در مذاکرات میان فرهنگي بستگي به توان دیدن مسائل از منظر و دیدگاه
دیگر افراد حاضر در مذاکره و درک ارزشهاي فرهنگي و پیش زمینه هاي آنها
دارد( .)Gulbro and Herbigs, 1995; 19
با توجه به اینکه امروزه مذاکرات بین المللي یکي از مهمترین و ضروري ترین
مهارتها در هر شکل از تجارت بین المللي به شمار مي رود و از طرف دیگر با
توجه به رشد چشم گیر تجارت بین الملل در سطح جهاني ،توانایي و مهارت در
مذاکرات فروش بین المللي از اهمیت ویژه اي برخوردار شده و به عنوان یک
مزیت مهم به شمار مي آید (.)Simintiras and Thomas, 1998; 10
بیشتر فروشهاي تجاري با مهارتهاي مذاکره پیوند خورده اند .طرفین درگیر معامله
نیاز به توافق در خصوص قیمت و دیگر مسایل مرتبط با فروش دارند .بازاریابي،
وابسته به فعالیتهاي مبادله و همچنین روشي است که در آن مبادله صورت مي
پذیرد .در مذاکره دو یا چند موجودیت براي دستیابي به توافقي با یکدیگر پیوند مي
خورند .اگرچه قیمت یکي از مواردي است که بیشتر مورد مذاکره قرار مي گیرد
ولي موارد دیگري از قبیل زمان اتمام قرارداد ،کیفیت کالها و خدمات پیشنهادي،
حجم خرید ،مسئولیت و تعهدات مالي ،ریسک ،ارتقا و ایمني محصول نیز از دیگر
موارد مذاکره هستند.
بازاریاباني که در موقعیت مذاکره و چانه زني قرار مي گیرند براي اینکه عملکرد
اثر بخش و موثري داشته باشند نیازمند ویژگي و مهارتهاي خاصي هستند.
مهمترین این مهارتها عبارتند از :مهارت برنامه ریزي و آگاهي در خصوص
ماهیت و موضوع مورد مذاکره ،توانایي صحیح و سریع در شرایط تحت فشار و
نامطمئن ،مهارت گوش دادن موثر ،قضاوت و هوش عمومي ،درستي و صداقت،
توانایي ترغیب کردن دیگران و شکیبایي (.)Kotler, 2000; 638--639
اثر فرهنگ بر مذاکرات فروش میان فرهنگي
مذاکره یکي از مهمترین عناصر ( اجزا) خرید و فروش به شمار مي رود .مذاکره
فرآیندي است که از طریق آن حداقل دو طرف سعي مي کنند به توافقي در
خصوص منافع متقابل دست یابند (.) Gulbro and Herbigs, 1996; 17
فرآیند مذاکره یک فرآیند پیچیده است که بسیار تحت نفوذ و تاثیر فرهنگ
(فرهنگهاي) مذاکره کنندگان قرار دارد .براي مثال در جریان برقراري یک تماس
بین اشخاص ،مذاکره تحت تاثیر و نفوذ میراث قومي (نژادي) ،نگرشها و عادات
شکل گرفته در فرهنگ مذاکره کنندگان قرار مي گیرد.
افراد با دارا بودن زمینه هاي فرهنگي مشابه گرایش به ارایه و نمایش الگوهاي
مشترکي از تفکر ،احساس و عکس العمل در راستاي میراث فرهنگي خود دارند.
در نتیجه مي توان چنین اظهار کرد که رفتار در مذاکره ،با فرهنگ سازگاري
داشته و هر فرهنگي سبک مذاکره متمایزي را مي طلبد .در ادبیات درون فرهنگي
که خریداران و فروشندگان با فرهنگ مشترک مورد بررسي قرار گرفته اند ،این
سازگاري مورد تایید قرار گرفته است.
با وجود ادبیات غني و پر بار در خصوص رفتارهاي مذاکره درون فرهنگي،
توجه کمي به رفتارهاي مذاکرات میان فرهنگي شده است .در مذاکرات فروش بین
المللي هنگامي که طرفهاي درگیر در مذاکره به فرهنگهاي مختلفي ( ناهمگوني)
تعلق دارند ،داراي تفکرات ،احساسات و رفتارهاي متفاوتي نیز خواهندبود .چنین
تفاوتهاي فرهنگي در مذاکرات میان فرهنگي متداول و مرسوم بوده و مي توانند بر
فرآیند و نتایج مذاکرات اثر گذار باشند(;Simintiras and Thomas, 1998
.)11
در هنگام مذاکره با شخصي از کشوري دیگر با زمینه فرهنگي متفاوت ،فرآیند و
روند مذاکره مي تواند به عنوان مانعي بر سر راه مذاکرات تجاري موفق قلمداد
شود(.)Gulbro and Herbigs, 1995; 19
درک کامل دیگران روشي است که مي توان از طریق آن در مذاکرات تجاري
میان فرهنگي عملکرد موفقي داشت .درک و شناخت صحیحي از فرهنگ طرفهاي
درگیر در مذاکره و استفاده موثر از این شناخت براي پي بردن به خواسته هاي هر
یک از طرفین مذاکره و جهت دادن مذاکرات به سوي وضعیت برنده -برنده،
روشي است که مي توان از طریق آن در مذاکرات تجاري میان فرهنگي به نتایج
مطلوبي دست یافت(.)Gulbro and Herbigs, 1995; 20
فرآيند مذاکره
مذاکره شامل دو جنبه است :موضوع اصلي ( موردي که مذاکره روي آن صورت
مي گیرد مثل یک قرارداد میان اعضاي کانال براي توزیع و بازاریابي یک
محصول) و دوم خود فرآیند مذاکره ( چطور مذاکره انجام شود).
مورد دوم هنگامي که مذاکرات در زمینه هاي فرهنگي مشابه و مشترک انجام مي
شود به ندرت به عنوان یک موضوع قابل ملحظه مطرح مي شود .تنها هنگامي
که معامله با فردي از کشور دیگر و زمینه فرهنگي متفاوت صورت مي گیرد،
فرآیند و روند کار معمولً مانعي جدي بر سر راه موضوع اصلي مي شود و در
چنین وضعیتي در ابتدا لزم است فرآیند کار قبل از شروع مذاکرات تعیین شود.
در دیدگاه کلسیک فرآیند مذاکره شامل چهار مرحله مي شود :غیر وظیفه اي،
وظیفه اي ،متقاعد سازي و توافق.
مرحله اول به توصیف فرآیند آشنا سازي و برقراري سازگاري و توافق بین
اعضاي تیم هاي مذاکره مي پردازد .این مرحله شامل تبادل اطلعات مرتبط با
جلسات کسب و کار ( تجارت) نمي شود .به عقیده گراهام اختلف اصلي میان
آمریکایي ها و ژاپني ها آن است که ژاپني ها در کسب و کار (تجارت) بیشتر
روي روابط شخصي تأکید دارند و بیشتر از آمریکایي ها وقت صرف حسن تفاهم
(روابط نزدیک) مي کنند .این موضوع موجب به وجود آمدن تعارض میان
شرکتهاي تجاري این دو کشور مي شود و احتمال شکست مذاکرات را افزایش
ميدهد (.)Gulbro and Herbigs, 1995; 21
همچنین در مطالعه دیگري در رابطه با فرآیند معامله با چیني ها اشاره شده که
چیني ها با افرادي که نمي شناسند و یا به آنها اعتماد ندارند کار تجاري انجام نمي
دهند .بنابراین ایجاد یک رابطه دوستانه و محکم بر اساس اعتماد متقابل قبل از
عقد قرارداد بسیار مهم است (.)Herbigs and Drew, 1998; 40
مرحله دوم ،به مبادله اطلعات مرتبط با نیازها و ترجیحات طرفین مي پردازد .به
عنوان مثال در شرکتهاي ژاپني این تبادل اطلعات بخش اصلي مذاکره است.
سوالت و توضیحات بسیار ژاپني ها براي رسیدن به شناخت کاملي است که از
نظر آنها براي موفقیت نهایي مذاکرات ضروري است.
مرحله متقاعد سازي و مصالحه (سومین مرحله) تلشي است در جهت تعدیل
دیدگاه ها و نظرات طرفین و استفاده از رویه هاي گوناگون متقاعد سازي .ژاپني
ها زمان زیادي را صرف این مرحله نمي کنند و به عبارت بهتر آنها زمان
بیشتري را به دو مرحله قبلي اختصاص مي دهند .ژاپني ها معتقدند اگر طرفین
شناخت کافي از یکدیگر پیدا کرده باشند ،دیگر زمان زیادي براي متقاعد سازي
لزم نیست .در عوض شرکتهاي آمریکایي زمان زیادي را صرف این مرحله مي
کنند و معتقدند اگر کنترل صحیحي صورت نگیرد ،شکست حتمي خواهد بود.
مرحله چهارم که همان مرحله پذیرش و توافق است ،مرحله نهایي فرآیند مذاکره
است که در آن طرفین به توافق دست مي یابند .براي رسیدن به توافقي که قابل
ل امتیازي را به طرف مقابل بدهد.
قبول طرفین باشد هر یک از طرفین باید معمو ً
بنابراین پذیرش هر دو طرف براي رسیدن به یک توافق ضروري است(Gulbro
.)and Herbigs, 1995; 21
از دیدگاه سیمینتیراس ( )SIMINTIRASو توماس پس از کسب آمادگي اولیه
براي مذاکرات فروش میان فرهنگي ،بخشهاي مختلف فرآیند مذاکره مي توانند به
دو مرحله مختلف تقسیم شود:
- 1تعامل غیر وظیفه اي
- 2تعامل وظیفه اي
مرحله اول یا همان تعامل غیر وظیفهاي ،توصیفي است از مرحله شناسایي
یکدیگر یا مرحله برقراري ارتباط بین اعضاي تیم مذاکره کننده .این مرحله تعامل
رو در روي اعضا است که باب جلسات و نشستها در خصوص مبادله اطلعات
مرتبط با کسب و کار را مي گشاید و موجب مي شود تا مذاکره کنندگان ارتباطات
را بهتر بشناسند .پیامد این فعل و انفعالت تأثیر بر روي برتري موقعیت ،صحت
(درستي) شکل گیري عقاید و جذابیت بین افراد در مذاکرات است.
مرحله دوم فرآیند مذاکره به توصیف تعامل وظیفه اي پرداخته و آن با مذاکره
کسب و کار مرتبط است و این مرحله شامل تبادل اطلعات درباره نیازها و
ترجیحات مذاکره کنندگان است .این مرحله تأکیدي است بر تبادل اطلعات،
ترغیب و استراتژيهاي چانه زني ،واگذاري و دادن امتیاز که در پایان مذاکرات
بر روي آنها توافق خواهد شد .اعتقاد بر این است که فرهنگهاي سخت و سهل بر
عوامل مرتبط غیر وظیفه اي و وظیفه اي تأثیر گذارند و به عبارتي بر نتایج
فروش میان فرهنگي اثر گذار خواهند بود .شکل شماره 2بیانگر دیدگاه
سیمینتیراس و توماس در رابطه با تعاملت فرآیند مذاکرات فروش میان فرهنگي
است.
1-تعامل غير وظيفه اي:
برتري موقعیت :در مرحله تعامل غیر وظیفه اي فرآیند مذاکره ،برتري موقعیت،
نقش مهمي را ایفا مي کند .موقعیت مي تواند به وسیله شرایط فردي ،سن ،جنسیت،
تحصیلت ،موقعیت فرد در شرکت و نیز موقعیت نسبي هر شرکت تعیین شود.
تقریباً در هر مذاکره اي ،تفاوتهایي در موقعیت طرفهاي مذاکره وجود دارد که به
عنوان یک مبناي فرهنگي قدرتمند در مذاکرات بین المللي باید مد نظر گرفته
شوند .در مذاکرات فروش میان فرهنگي این موضوع از اهمیت زیادي برخوردار
است که فروشندگان و خریداران برتري موقعیت را تشخیص داده و درک کنند.
فرهنگهاي مختلف درجات مختلفي از اهمیت را براي موقعیت در مذاکرات قائل
هستند.
فرهنگهاي عمیق موقعیت را محور کار قرار مي دهند .زیرا درک طرفین از
یکدیگر در ارتباطات ،در هر شخص نهادینه شده و درک و معناي هر قسمت از
ارتباطات در ذهن افراد انجام مي شود .در چنین فرهنگهایي روابط بین افراد
طبیعت عمودي داشته و کلمات به کار رفته در مذاکره مهم تر از موقعیت مذاکره
کننده نیست .در اینجا نه تنها آنچه که گفته مي شود ،بلکه این که آن چگونه گفته
شده است نیز بسیار حائز اهمیت است.
در فرهنگهاي سهل اختلف کمتري بین نقش ها وجود داشته و قوانین کمتري در
خصوص این که رفتار درست چگونه است وجود دارد .در عوض افراد بیشتر بر
روابط شخصي و غیر رسمي در مذاکرات اعتماد مي کنند .مطابق نظر گراهام
برتري موقعیت اثر قابل ملحظه اي بر مذاکرات فروش میان فرهنگي داشته و مي
تواند بر نتایج آن تاثیر گذار باشد .اختلفات در برتري موقعیتهاي مذاکره کنندگان
بین فرهنگهاي عمیق و سطحي منبع بالقوه اي از مسایل و مشکلت هستند (
.)Simintiras and Thomas, 1998; 14
صحت شکل گیري عقاید :در مرحله تعامل غیر وظیفه اي مذاکره کنندگان گرایش
به شکل گیري عقایدشان درباره نگرشها و ویژگیهاي یکدیگر دارند .این موضوع
مهمي است ،چرا که ادراک اولیه افراد از دیگران در اولین برخورد و مواجهه با
آنها مي تواند مبنایي براي استراتژي چانه زني آینده محسوب شود.
گراهام تأکید مي کند که بر اساس چنین درکي است که استراتژي هاي مذاکره
فرمول بندي مي شوند ،ارتباطات شکل مي گیرد و استراتژي ها ارزیابي مي
شوند .شکل گیري نادرست عقاید ،مي تواند روي مراحل بعدي مذاکرات اثرات
منفي داشته و مذاکرات آتي را تخریب کند.
یافته ها در این زمینه بیانگر آن است که در هنگام ملقات شخصي براي اولین
بار ،افراد درک و شناخت اولیه اي از یکدیگر پیدا مي کنند که مقدمه اي است بر
مراحل دیگر و نوعًا این شناخت بر پایه حداقل اطلعات شکل مي گیرد و افراد
درباره دیگران بر اساس این درک و شناخت اولیه که متأثر از عوامل شخصي
است قضاوت مي کنند.
نتایج تحقیقات بیانگر آن است که مذاکره کنندگاني که از فرهنگهاي متفاوتي هستند
و براي یکدیگر بیگانه به نظر مي رسند ،ممکن است مشکلتي در زمینه ارزیابي
یکدیگر داشته باشند .تشابهات به مذاکره کنندگان این امکان را مي دهد که درک و
شناخت درستي از یکدیگر داشته و از آن به عنوان پایه اي براي اعتماد و روابط
شخصي متقابل استفاده کنند .به عبارت دیگر ،مذاکره کنندگاني که زمینه هاي
فرهنگي مشابهي دارند ،الگوهاي شناختي مشترکي در روند ارتباطات از خود
بروز داده و در نتیجه احتمال این که طرفین مذاکره شناخت دقیق تري نسبت به
یکدیگر پیدا کنند ،افزایش مي یابد و در مقابل براي مذاکره کنندگان با زمینه هاي
فرهنگي متفاوت ،احتمال اینکه طرفین مذاکره درک و شناخت دقیقي از یکدیگر
پیدا کنند ،کاهش مي یابد (.)Simintiras and Thomas, 1998; 16-17
جاذبه میان افراد :افراد شبیه به هم نسبت به افراد متفاوت ،احتمالً بهتر با هم کنار
مي آیند و یکدیگر را بهتر درک مي کنند .شباهت میان طرفین مذاکره مي تواند در
آنها ایجاد اعتماد کرده و در نهایت منجر به جاذبه میان افراد شود .ابعاد مختلفي از
شباهت مورد بررسي قرار گرفته است ،از جمله طرز برخورد و تلقي از یکدیگر،
علیق ،ارزشها و شخصیت افراد .اشخاص علقه مندند افرادي را که به طرق
مختلف شبیه خودشان هستند را دوست داشته باشد .افراد مشابه علقه بیشتري به
همکاري با یکدیگر دارند تا افراد غیر مشابه.
میزان جاذبه میان افراد مي تواند اثرات مثبت یا منفي روي پیامد مذاکرات داشته
باشد .در ابتدا این امر مي تواند میزان رضایت طرفین در مذاکرات را افزایش
دهد .ثانیًا این امر مي تواند تأثیر منفي بر نتایج مذاکرات نیز داشته باشد.
فروشندگان و خریداراني که مشتاق حفظ روابط شخصي رضایت مندانه بینابیني
هستند ،ممکن است امتیازات اقتصادي را فداي روابط خود کنند .افرادي که جذب
ل امتیازاتي را به طرف مقابل واگذار مي کنند.
طرف مقابل مي شوند ،احتما ً
بنابراین شخص مذاکره کننده ممکن است مزایایي را به خاطر اینکه رضایت
طرف مقابل را به دست آورد ،از دست بدهد (Simintiras and Thomas,
.)1998; 17-18
اي: 2-تعامل وظيفه
تبادل اطلعات :دومین مرحله از فرآیند مذاکره به تشریح تعاملت وظیفه اي مي
پردازد .در طي این مرحله ،تبادل اطلعات صورت مي گیرد و در آن نیازها و
انتظارات طرفین تعریف مي شود .به ویژه در این مرحله تأکید ویژه اي بر عملي
ساختن انتظارات طرفین در زمینه هاي مورد علقه وجود دارد .مذاکره کنندگان
باید موضع و نیازهاي خود را به طور واضح بیان کنند و موضع و نیازهاي طرف
مقابل خود را بشناسند .در این مرحله درک شفاف و صحیح از نیازها و انتظارات
طرفین از اهمیت ویژه اي برخوردار است.
مطالعات تریاندیس بیانگر آن است که مشابهت هاي ارتباطي بیشتر منجر به تعامل
موثرتري بین طرفین مذاکره ميشود.
با وجود هزاران زبان ،لهجه و گویش محلي در جهان ،برقراري ارتباطات شفاهي
و کلمي پیچیده به نظر مي رسد .حتي در مواردي که دو طرف زبان یکدیگر را
مي فهمند و هر دو طرف نیز گفتاري روان دارند ،معناي اطلعات مبادله شده
ممکن است در نتیجه گفتارهاي ضمني و غیر مستقیم از دست برود.
علوه بر پیچیدگیهایي که در برقراري ارتباطات کلمي وجود دارد ،مذاکره
کنندگان فروشهاي میان فرهنگي با مشکل برقراري ارتباطات غیر کلمي نیز رو
به رو هستند .این موضوع مي تواند به شکست در فرآیند مذاکرات بیانجامد.
محققان به برخي از مشکلت رایج در زمینه تبادل اطلعات غیر کلمي در
مذاکرات میان فرهنگي اشاره کرده اند .براي مثال ،یافته ها نشان مي دهند که
رفتارهاي شناخته شده فرهنگي همراه با احترام ،نگاه خیره به طرف مقابل،
حالتهاي صورت و استفاده از زمان و فضا مي تواند تآْثیرات مضري در تبادل
اطلعات میان فرهنگي داشته باشند.
زمینه هاي فرهنگي یک فرد در ارتباطات در طول مذاکره آشکار مي شود .یک
فرد از فرهنگي سهل بر پیامهاي واضح و شفاهي تأکید بیشتري خواهد کرد .از
سوي دیگر ،برقراري ارتباط میان دو نفر با زمینه هاي فرهنگي پرآداب بیشتر
ضمني بوده و رفتارهاي غیر کلمي بیان کننده منظور هستند .این گونه رفتارها را
مي توان شامل ،توضیحات ادا شده با حرکات صورت و بدن( زبان اندام ) و ژست
ها برشمرد.
هنگامي که خریدار و فروشنده با یک زمینه فرهنگي مشابه با یکدیگر مذاکره مي
کنند ،مشخصاً عناصر رایج کلمي و غیر کلمي در ارتباطات را با هم مبادله مي
کنند .اما در مذاکرات تجاري بین فروشندگان و خریداراني با زمینه هاي فرهنگي
متفاوت ،احتمال زیادي وجود دارد که اطلعات مبادله شده شدیداً تحت تأثیر
پیچیدگیهاي مربوط به ارتباطات کلمي و غیر کلمي قرار گیرد .درنتیجه ،احتمال
بیشتري وجود دارد که پیامد حاصل از مذاکرات میان فرهنگي در میان فروشندگان
و خریداراني با زمینه هاي فرهنگي متفاوت ،منفي باشد (Simintiras and
.)Thomas, 1998; 18-20
استراتژي چانه زني و ترغیب :مرحله ترغیب در فرآیند مذاکرات ،در بر گیرنده
تلش طرفین براي تغییر و اصلح انتظارات طرف مقابل است .مطالعات میان
فرهنگي نشان مي دهد که هر کشوري روش فرهنگي خاص خود را براي ترغیب
به کار مي برد.
مرحله ترغیب بر اهمیت استراتژي چانه زني که مي تواند روي فرآیند مذاکره
اثرگذار باشد ،تأکید دارد .از دیدگاه مدیریتي سوال مهمي که در رابطه با فرآیند
مذاکره مطرح است ،این مطلب است که چگونه استراتژي چانه زني روي نتایج
مذاکرات تاثیر مي گذارد.
اساسًا دو استراتژي چانه زني تحت عناوین استراتژي راه حل گرا و استراتژي
ابزاري وجود دارد .استراتژي هاي راه حل گرا هنگامي کاربرد دارند که
ارتباطات بر پایه شناخت مسائل ،جستجو براي راه حل و انتخاب مناسب ترین راه
حل ممکن استوار باشند .براي مثال زماني که فروشنده اي با خریدار همکاري
نموده و به جستجوي اطلعات مورد نظر خریدار برمي آید .استراتژي هاي
ابزاري هنگامي به کار مي روند که برقراري ارتباط در مرحله تأثیرگذاري بر
رفتار و طرز برخورد طرف مقابل باشد .مثلً هنگامي که فروشنده با قولهاي قانع
کننده ،توصیه ها و پاداشها روي خریدار تأثیر مي گذارد .توصیه شده است که
فروشندگان از استراتژي هاي ابزاري دوري کرده و به جاي آن از استراتژي هاي
راه حل گرا بهره ببرند ،چرا که مذاکره در محیطي توأم با همکاري احتمال توافقي
سود آور را براي طرفین افزایش مي دهد.
اعتقاد بر آن است که در برقراري ارتباط بین افرادي با زمینه هاي فرهنگي
مشابه ،استراتژي راه حل گرا بیشتر مورد استفاده قرار گرفته و به همین دلیل،
نتایج مطلوب تري از مذاکرات حاصل مي آید و در مقابل چنانچه طرفین مذاکره
متعلق به فرهنگهاي متفاوتي باشند ،بیشتر تمایل به استفاده از استراتژي ابزاري
دارند و به همین دلیل ،نتایج دلخواه از مذاکرات حاصل نخواهد شد(Simintiras
.)and Thomas, 1998; 20-21
واگذاري امتیاز و توافق :مذاکره کنندگان در هر مرحله اي از فرآیند مذاکره مي
توانند به یکدیگر امتیازاتي بدهند .امتیاز عبارت است از مانور مذاکره کنندگان
روي موضوعي که در آن زمینه با هم مذاکره مي کنند .در واقع این مرحله بازتاب
تلشهاي طرفین مذاکره براي حرکت از نقطه شروع به سوي توافق نهایي است.
اگر چه تحقیقات صریحي در این زمینه صورت نگرفته است ،ولي چنین به نظر
مي رسد که افراد با فرهنگهاي متفاوت ،درباره نحوه و چگونگي واگذاري امتیاز
نظرات متفاوتي دارند .در بسیاري از کشورهاي آسیایي طرفین مذاکره قبل از
اعطاي هر گونه امتیازي ،در مورد تمام جوانب به طور کامل به بحث پرداخته و
هنگامي امتیاز مي دهند که اعتقاد پیدا کرده باشند که به پایان مذاکره رسیده اند.در
مقابل مذاکره کنندگان با فرهنگ کم آداب ،علقه مند هستند تا در طول فرآیند
مذاکره امتیازات کوچکي را واگذار کرده و از طرف مقابل نیز انتظار جبران
دارند.
آخرین مرحله مذاکره رسیدن به توافقي است که در برگیرنده منافع طرفین مذاکره
باشد .مطابق با دیدگاه گائوري توافق باید حافظ توسعه روابط بوده و در مقابل
تغییرات خواسته و ناخواسته اي که در آینده اتفاق مي افتد ،از انعطاف پذیري لزم
برخوردار باشد (.)Simintiras and Thomas, 1998; 21-22
نتيجه گيري
امروزه اعتقاد بر آن است که مذاکرات بین المللي یکي از چالش برانگیزترین
وظایف تجاري است .مذاکره کنندگان براي موفقیت در بازارهاي بین المللي
نیازمند حساسیت و شناخت فرهنگهاي دیگران هستند .حساسیت فرهنگي یا توان
درک و تصور صحیح یک فرهنگ باید به دقت پرورش داده شود .احتمالً مهم
ترین گام در این راستا پذیرش این مسأله است که غلط یا درست بودن ،خوب یا
بدبودن فرهنگ معني ندارد ،بلکه آنها صرفًا با یکدیگر تفاوت دارند .صرف این
که یک فرهنگ با فرهنگهاي دیگر مغایرت دارد ،نمي توان آن را غلط دانست .هر
چه یک فرهنگ خارجي با فرهنگ کشور مذاکره کننده تفاوت بیشتري داشته باشد،
حساسیت ،تحمل و انعطاف پذیري بیشتري را از ناحیه مذاکره کننده طلب مي کند.
درک و شناخت صحیحي از فرهنگ طرف هاي درگیر در مذاکره و استفاده موثر
از این شناخت براي پي بردن به خواسته هاي هر یک از طرفین مذاکره و جهت
دادن مذاکرات به سوي وضعیت برنده -برنده ،روشي است که مي توان از طریق
آن در مذاکرات تجاري میان فرهنگي به نتایج مطلوبي دست یافت.
حسن اسماعیل پور و: ترجمه،» « بازاریابي جهاني،)1380( . اچ، اختر؛ اس.1
. نگاه دانش: تهران،محسن نجفیان
هاشم نیکومرام: ترجمه،» « بازاریابي بین المللي،)1383( . کاتئورا؛ فیلیپ آر.2
. دانشگاه آزاد اسلمي: تهران،و محمد علي عبدالوند
علي: ترجمه،» « مدیریت تفاوت هاي فرهنگي،)1377( . ا، هوکلین؛ لیزا.3
. شماره اول، ماهنامه تخصصي بازاریابي: تهران،طایفي
Gulbro; Robert and Herbigs; Paul. )1995(, "Differences in .4
cross-cultural negotiation behavior between industrial product
and consumer product firms", Journal Of Business & Industrial
.Marketing, vol. 10 No.3
Gulbro; Robert and Herbigs; Paul. )1996(, "Cross-cultural .5
negotiating processes", Industrial Management & Data Systems,
.vol. 96 No.3
Herbigs; Paul and Drew; Martin. )1998(, "Negotiating with .6
Chinese: A cultural perspective", Cross Cultural Management,
.vol. 5 No.3
Keegan; Warren J. )2002(, "Global Marketing Management", .7
.Seventh edition, New York: Prentice-Hall
Kotler; Philip. )2000(, "Marketing Management", the .8
.Millennium edition, New York: Prentice-Hall
Reynolds; Nina, Simintiras; Antonis and Vlachou; Efi. .9
)2003(, "International business negotiations", Industrial
.Marketing Review, vol.20 No.3
Simintiras; Antonis C. )1998(, "Cross-cultural sales .10
.negotiations", International Marketing Review, vol.15 No.1
Steenkamp; Jan-Benedict E.M. )2001(, "The role of national .11
culture in international marketing research", International
.Marketing Review, vol.18 No.1