Professional Documents
Culture Documents
com
تاریخ09/06/1387 :
چرا مقالت و کتاب هایم را تجدید چاپ نمی کنم و به نشر الکترونیکی بسنده می کنم؟
چرا بسه اظهارات اخیسر دکتسر سسروش جواب نمسی دهسم در حالی کسه پاسسخی مشروح بسه کتاب آقای مدرسسی
داده ام -؟
بسا اجازه پرسسش کنندگان محترم ،مسی خواهسم بسه همسه پرسسش های مذکور در یسک رونسد عمومسی سسخن ،در
حلقات و جلسات مباحثه ای ما نیز مانند هر چیز دیگر ویژگی های مثبت و منفی دارد؛ صمیمانه می خواهم
در این باره صحبت کنم :در گذشته خیلی دوست داشتم نوشته هایم چاپ و نشر شود (و هر نویسنده چنین
اسست) و از کسم لطفسی ناشران در زحمست بودم ،بگسو مگوی نویسسندگان و ناشران در هسر جامعسه ای بوده و
ما مسسئله در کشور مسا از یسک جهست بغرنسج تسر شده اسست :از دهسۀ 20شمسسی یسک حرکست «اندیشسۀ علمسی
ا ّس
دینی» یا بگوئیم «اندیشۀ دینی علمی» آغاز شده بود؛ افرادی حوزوی و نیز تعدادی از دانشگاهیان موتور این
حرکست را روشسن کرده بودنسد؛ برخسی از ایسن افراد شخصسیت صسرفا ً علمسی و تحقیقسی داشتنسد و برخسی دیگسر
چاشنسی سسیاسی نیسز داشتنسد کسه نویسسندگان روحانسی نشریسه «مکتسب تشیسع» و نیسز مهندس مهدی بازرگان از
گروه دوم بودنسسد .گرچسسه آثار بسسه جای مانده حرکسست مذکور امروز جلوه مهمسسی نداشتسسه باشسسد امسسا در زمان
ایسن حرکست روز بسه روز کیفیست و کمیست بالنده ای را در طول سسه و نیسم دهسه طسی مسی کرد ،تسا حدّی کسه
توانسست در جهان سسکولر (کسه دیسن داری بسه مثابسۀ ننسگ بود) اسسلم و تشیسع را بسه عنوان یسک مکتسب علمسی در
ابعاد مختلف اجتماعسسی در ذهسسن اکثریسست مردم ایران ،جای دهسسد .و بسسی تردیسسد عامسسل اصسسلی زمینسسۀ انقلب
اسلمی ،همین حرکت بود و همین طور عامل اصلی پیروز کنندۀ آن.
حتی اگر به قول جامعه شناسان از دیدگاه جبرهای اجتماعی بگوئیم« :انباشت سکولریسم در شکم جهان
مدرنیسم به حدّی رسیده بود که طبعا ً و قهرا ً می بایست منفجر می شد و جامعه جهانی از نو متوجه دین و
دیسن داری مسی گشست» کسه امروز چنیسن شده و همسه جامعسه هسا هرکدام بسه سسوی دیسن خود روی آورده اسست؛
حتی محور سیاست ها ،بل محور جنگ ها ،دین است ،باز باید گفت نقطۀ انفجار این انباشتگی ،کشور ما بود
و روند تاریخ این قرعه را به نام جامعۀ ایران زد .چرا و به چه علت؟!؟.
اصالت جوهرۀ مکتب تشیع ولیتی]1[1که امروز برای اکثریت دست اندرکاران علوم انسانی بیش تر شناخته
شده اسست (گرچسه چندان اعترافسی بسه آن نمسی کننسد) و کارهای علمسی محققان شیعسه (بسه ویژه در بیان و
توضیح این اصل بزرگ که «هر دین ،مسیحیت نیست که با محکوم شدن کلیسا همه ادیان محکوم شوند»،
کاری که به راستی بس عظیم و بس سنگین بود .زیرا روند اجتماعی مدرنیته بی رحمانه هر دین و مذهب
را از جمله مکتسب مسا را در زیسر چرخ های خود مسی کوبیسد تسا جائی کسه نماز خواندن برای افراد تحصسیل کرده
ننسگ بود ،جهانیان باور کرده بودنسد کسه هرگسز بشریست تسا ابسد بسه سسوی دیسن بر نخواهسد گشست و بسه اصسطلح تسه
مانده ادیان نیز از بین خواهد رفت ).دو عامل بودند که قرعه را به نام ایران کردند.
حرکست مذکور از دهسۀ 20تسا پیروزی انقلب توانسست بگویسد :اسسلم مسسیحیت نیسست و مسسجد کلیسسا نیسست
متأسسفانه پسس از پیروزی ،بسا یسک آفست مهلک رو بسه روشدیسم (همان طور کسه هسر چیسز خوب و زیبسا نیسز آفتسی
دارد) گروهسی کسه در برابر حرکست حیات بخسش مذکور ،خود را عقسب مانده مسی دیدنسد ،رسسما ً و عمل ً «دیسن
علمی» را محکوم کردند در کتاب و مقالت شان به شدت به ترویج «دین غیر علمی» و «دین احساسی»
پرداختنسد .اروپائیان پیسش تسر همسه جسا تبلیسغ کرده بودنسد کسه دیسن یسک امسر علمسی نیسست ،اینسک جامعسه جهانسی بسا
نوشتند که «دین علمی محکوم و مردود است» عین همین عبارت و عین همین لفظ.
پیش تر غربیان با به رخ کشیدن علوم تجربی دین را غیر علمی معرفی می کردند ،اینک اینان با ارتجاع به
هسر انقلب در عرصسۀ پسس از پیروزی دچار آفست مسی شود و در طول تاریسخ چنیسن بوده اسست امسا انقلب مسا بسا
خطرناک ترین آفت مواجه گشت :آن استاد بزرگ ما در دانشگاه و دیگری در حوزه شروع کردند به دویدن،
1
2
دویدن بسه ارتجاع ،هنوز هم مسی دونسد کسه بسه شیسخ عطار یسا به بایزیسد ،یسا به جنیسد و یسا به مولوی برسسند .یعنسی
دقیقا ً در درون انقلب یک نهضت ارتجاعی هفت و هشت قرنی و بیش تر.
در ضمیرهای ناخودآگاه مردم دو عامل به تسریع گرایش به دین غیر علمی کمک می کرد:
نظر به این که قرآن و اهل بیت(ع) در 1400سال پیش ظهور کرده اند ،عده ای نا خودآگاه گمان کردند که
روش ارتجاعی شان عین حقیقت است غافل از این که اگر قرآن و اهل بیت(ع) در قرون پیش ظهور کرده
انسد سسخن و کلم شان همیشسه جاویسد ،نسو ،تازه و سسازنده اسست و مسا نبایسد ایسن دو را بسا هسم اشتباه کنیسم و بسه
جای رشسد و تعالی ،کهنسه پرسست شویسم .کار و رفتار براسساس ضمیسر نسا خودآگاه برای همگان عیسب و برای
کسی نمی تواند انکار کند که این انقلب ،یک انقلب مکتبی است .و کسی نمی تواند انکار کند که اشخاصی
مانند شیخ عطار ،جنید ،بایزید ،مولوی و ...هرمنوتیست (به معنی مطلق) و پلورئالیست و نیز لیبرالیست و
غیسر مکتبسی هسستند .و بدیهسی اسست اگسر کسسی پیدا شود و افراد مذکور را مکتبسی بدانسد بسی تردیسد بوئی از
اندیشسه علمسی نسبرده اسست گرچسه عنوان دکتسر ،دانشمنسد و یسا ...را یدک بکشسد و یسا بسه تفسسیر قرآن و حدیسث
بپردازد.
از خصایل هر انقلب است که پس از پیروزی ،همه افراد جامعه گوش و حتی دهان شان را باز می کنند که
بسه زودی و بسه سسرعت تغذیسه فکری شونسد ،تشنگسی شدیسد و شتاب در ایسن تغذیسه فکری ،زمینسه را در جامعسه
برای پذیرش هر تبیین و توضیح فکری آماده می کند که هیچ سخنی بی مخا طب و هیچ کالئی بی مشتری
نمی ماند.
در ایسن میان آن کالی فکری و فرهنگسی بیسش تسر مشتری مسی یابسد کسه مرز میان عوام و دانشمنسد را از بیسن
بردارد ،عوام و دانشمند بتوانند به طور مشترک به آن ع مل کنند و حرکت ارتجاعی این عنصر را داشت و
بسه سسرعت پیسش مسی رفست .هسر بسی سسوادی معجزه مسی کرد ،کاهسن هسا قدیسس شده و سسمبل اعل و الگوی
مشخص جامعه شدند .شهرت کاهنان مثل فلنقلی فلنی و مرتاضانی مثل فلنعلی فلنی ،همه جا را گرفت
غافسل از ایسن کسه کهانست از گناهان کبیره و در ردیسف شرک]3[3،و «الکاهسن کافسر» از اصسول شناختسه شده
مکتب تشیع است و در هر متن حدیثی و فقهی به طور مشروح در نکوهش شدید آن بحث شده است.
عده ای در کهانست مسسابقه گذاشتنسد کهانست ماننسد سسیل سسهمگین بسه همسه جسا از جمله دانشگاه و حوزه حمله
برد .بسه حدی کسه مکتسب و فلسسفه اهسل بیست(ع) را کنار گذاشتیسم و بسه دیگران پرداختیسم در میان فلسسفه های
دیگران نیسز بسد را گذاشتسه بسه بدتریسن مشغول شدیسم بسه ارتجاع 2300سساله یونانسی گرفتار شدیسم انتزاعات
3
تهاجسسم غیسسر علمسسی و ضسسد عقلی چنان سسسیل آسسسا و سسسهمگین و در عیسسن حال سسسترگ پیسسش مسسی رفسست کسسه
طرفداران مکتسب و مکتبسی اندیشان در برهسه ای رسسما ً شکسست خوردنسد؛ یسک انتقاد کوچسک از شیسخ عطار یسا
مولوی و امثال شان کافی بود که منتقد به تحجر و بی دانشی محکوم حتی سزاوار مجازات شناخته شود.
در مقابل به زیر سؤال بردن معصسومین و انتقاد از اصول و فروع مسسلم دین ،کامل ً آزاد و مسی رفست که به
چنان در عشسق افلطون و ارسسطو مشعوف شده بودنسد که وقتسی کسسی در جل سه ای از دانشجویان و طلبه
هسا گفست «افلطون و ارسسطو همجنسس بازی را نسه تنهسا جایسز بسل کسه برای جامعسه بشری لزم و ضروری مسی
داننسد» چنان واکنسش نشان دادنسد گوئی بر یسک پیامسبر معصسوم توهیسن شده اسست .اینان بسه حدی کور کورانسه
سسرعت گرفتسه بودنسد کسه حتسی نگاهسی بسه آثار افلطون ماننسد «جمهوریست» نکرده انسد تسا نسص صسریح لزوم
حضرات شکسل مار مسی کشیدنسد و عوامفریبانسه از تودۀ مردمسی تأییسد مسی گرفتنسد کسه بلی مار ایسن اسست.
رشسد و پیسش رفست حدود چهار دهسه ای «دیسن علمسی» بسه بسن بسست کشیده شسد کسه هنوز هسم آثار شوم «دیسن
غیسر علمسی» جان علمسی جامعسه را رنسج مسی دهسد گاهسی در اعلمیسۀ همایسش هسا ،فراخوانسی هسا ،عبارت «علم
دینی» به میان می آید گوئی یک «علم مطلق» داریم و یک «علم مقید به قید دین».
و دژم تسر ایسن کسه هرگسز روشسن نمسی کننسد نسسبت میان ایسن دو علم تناقسض اسست؟ اعسم و اخسص اسست؟ یسا
چیست؟ در حالی که منطق قرآن و اهل بیت(ع) نه علم را خارج از دین می بیند و نه دین را خارج از علم،
علم و دین را مساوی همدیگر می داند و اگر تدّرجی در این بین هست در فهم ما انسان ها از علم و دین
ایسن گونسه اندیشیدن عبارت اُخرای همان جدائی دیسن از علم اسست کسه در غرب ترویسج شسد و اینسک آنان از آن
بسا وجود آن همسه خفقان کسه جریان ضسد علمسی بر علیسه علمسی اندیشان ایجاد کرده بود ،افرادی از فرزندان
مکتسب در میان طوفان کهانست هسا ،یونان گری هسا و بودائی گری هسا ،خود را نباختسه بسه وظیفسه وجدانسی خود و
حمایسست از مکتسسب برخاسسستند بسسا دسسست خالی و بدون امکانات ،قلم برداشتسسه و بر علیسسه ایسسن هرمنوتیسسسم،
پلورئالیسم و لیبرالیسم دینی ،نوشتند ،نشر کردند ،تدریس کردند اهانت ها و اتهامات را به جان پذیرفتند هر
نوع خطر را پذیرفتند از مطرود بودن و از منفور شدن نترسیدند با آن طوفان خفه کننده و خطرناک مبارزه
علمسی ،اسستدللی و عقلی کردنسد تسا حدودی توانسستند جسو خفقان و سسیل ارتجاع گرائی را کنترل کننسد امسا
هنوزهسم برخسی هسا مسی دونسد و بسه سسرعت نیسز مسی دونسد کسه بسه عطار برسسند و شاگردان شان را نیسز حتسی
ی «دیسن خرافسی» ،آن قدر بسه خرافات و بسه دیسن غیسر علمسی رواج داد ،تسا زمانسی گفتسه شسد حدود
نهضست منف ِس
هیفده امام زمان دروغین در زندان داریم .خرافات و کهانت به حدی در بطن جامعه انباشته شد که مبلغان
ن «دیسن احسساسی» (کسه گاهسی در دانشگاه و حوزه جسا خوش کرده و بسه آن مسی پرداختنسد) را رسسوا
و مروجا ِس
کرد.
کار به جائی رسید که افرادی معروف و نامی که در داخل و یا خارج به شرح و بیان دین غیر علمی و غیسر
علمسی کردن دیسن مشغول بودنسد بسا تمسسک بسه منابسع و شخصسیت های دیسن غیسر علمسی ،ماننسد عطار ،مولوی،
ارسطو و ...به اساس دین هجوم کردند مثل ً آقای سروش با همین تمسکات ،همۀ آن اتهامات سخیف را که
بست پرسستان قریسش بر پیامسبر اکرم(ص) زده بودنسد از نسو تکرار کرد و رسسول خدا(ص) را خطسا کار ،و(نعوذ
بالله) جاهسسل تسسر از عمسسر ،شاعسسر ،مفتری ای کسسه سسسخنان خود را بر خداونسسد افترا بسسسته و قرآن را کلم خدا
این گونه پیش آمد ها که نتیجه رواج دین احساسی و دین غیر علمی بود ماهیت آن نهضت منفی و سهمگین
چرا بایسد آیسه الله سسبحانی یسا آیسه الله مکارم بسه تلبیسسات آقای سسروش جواب دهنسد ،چرا آنان کسه آن طوفان
بنیان برانداز ارتجاعسی را راه انداختسه؛ عطار ،مولوی ،ارسسطو و ...را بسه مقامسی بالتسر از امام صسادق(ع) و
بالتر از پیامبر(ص) برده بودند به آقای سروش پاسخ نمی دهند!؟! چرا؟ برای این که حرفی ندارند ،پاسخی
ندارنسد ،سسروش بسا اصسول و مبانسی خود اینان ،بسه انکار وحسی و نبوت پرداختسه اسست بسا منطسق خود اینان ،و بسا
دلیسل و اسستدللت خود اینان بسه آن منکرات و سسخنان لبیسس پرداختسه اسست .حرفسی ندارنسد ،سسخنی ندارنسد
مبانی سروش مبانی خودشان است با سروش ،همراه ،همماهیت و همگون هستند .اگر چنین نیستند لطف
کنند پاسخی به سروش بدهند ،تا فرق مبنائی میان ایشان با مبانی سروش روشن شود.
سسران نهضست ارتجاعسی تسا جائی عطار ،مولوی و امثال یونان زده و هندوئی زدۀ شان را ،بال بردنسد کسه هسر
جت» رسانیدند ،خودشان حجت و سخنان پلورئالیستی شان نیز حجت شد بالتر
کدام از آنان را به مقام «ح ّ
از حجج الهی و معصومین ،اینک آقای سروش به همان «حجت ها» تمسک کرده و به انکار وحی ،نبوت و به
انهدام دین می پردازد .اگر اینان چیزی در رد ّ سخنان سروش بنویسند او در پاسخ خواهد نوشت :شما چرا؟
شما که از خودمان هستید .آنگاه مبانی و ادلّه خود را برای آن دین ستیزی ،از متن آثار و کتب خود حضرات
مستدل در همه نوشته هایم رد کرده ام و دیگر نیازی به بحث فرعی نیست.
روی کرد عظیسم جهانسی به سسوی معنویات و ادیان ،که در ع مل بسا انقلب مسا شروع شده اسست موجسب شده
کسسه مشتریان عرفان سسسرخپوستی ،عرفان اروپائی ،مرتاضسسی گری هندی« -اشسسو» هسسا «مدیتیشسسن» هسسا ،بسسه
شدت افزایش یابند و بازار درون گرائی غیر دینی گرم شود.
اروپائیان دقیقا ً و بطور روشن برای تغذیه حس معنویت خواهی خود فورمول «مسیحیت +عرفان های غیر
دینی» را برگزیدند زیرا مسیحیتی که نتوانست در شانزده قرن پیش (پایان قرون وسطی و آغاز رنسانس)
پاسخگوی نیاز بشسر باشسد امروز به هیچ و جه توان اقناء معنویست خواهسی انسان را نخواهسد داشست .بنابر ایسن
اگر غربیان به عرفان های گوناگون روی آورده اند راهی غیر از آن ندارند و با این روند همیشه علم شان از
دیسن شان جدا خواهسد بود ،انسسان دیسن دار غربسی ،ماهیست و شخصسیت دوگانسه خواهسد داشست دینسش خرافسی و
کهانتی ،علمش استدللی خواهد بود که چنین دوگانگی در شخصیت ،بدتر از بی دینی مدرنیته است.
در جامعسه مسا نیسز کور دینسی غیسر علمسی (دیسن مونتاژی از یونان باسستان و بودائیست کهسن) دقیقا ً در رونسد عملی
خود اعلم می دارد که اسلم و مکتب تشیع نیز مانند مسیحیت ،قادر به تامین معنویت جوئی و دین خواهی
جامعه نیست و باید از افکار بودائی و یونانی استفاده کرد .آن هم نه استفاده جنبی بل اصل و اساس دین
راه آن مسسیحی کسه دینسش را بسا وام گیری از عرفان سسرخپوستی و امثالش تکمیسل مسی کنسد ،بسی تردیسد راه
احمقانه ای است گرچه پوینده آن راه ،میلیون ها شخص باشند .و همین طور راه آن مسلمان ،یا آن شیعه
احمقانه از این جهت :اگر دینش یک دین الهی و تحریف نشده است پس باید چنین دینی کامل و بی نیاز از
وام گیری باشد و اگر بی نیاز نیست لبد یا الهی نیست و یا تحریف شده است.
درباره غربیان که انواع کهانت ها را عرفان نامیده و به آن می گروند باید گفت به طور آگاهانه و نا آگاه به
این واقعیت رسیده اند که دین شان ناقص و نا کافی و فاقد توان اقناء معنویت جوئی و دین خواهی جدید،
است .اما مروجان کهانت در جامعه ما دقیقا ً در تناقض فکری و تناقض شخصیتی به سر می برند هم دین
موضوع مهم این که :اگر روی کرد عظیم جهانی به دین را در همه جای جهان «معنویت جوئی» بنامیم ،در
جامعه ما نام این روی کرد فقط «معنویت جوئی» نیست .یک دین خواهی همه بعدی است مدیریت دینی،
سیاست دینی ،اقتصاد دینی ،حقوق فردی و اجتماعی و حقوق بین المللی دینی ،حتی «حقوق جنگ» دینی تا
کدام شخسص اسست کسه سسالم بوده و دچار بیماری فکری نباشسد و ادعسا کنسد کسه انقلب مسا فقسط یسک معنویست
خواهی بود و بس .غرب زدگان در داخل و خارج ،همیشه و به طور مرتب و جدی می کوشند این بینش بر
خاسته از بیماری فکری خودشان را به مردم ما القاء کنند؛ عرصه اینترنت ،کتاب ها ،مقاله ها و چاپ و نشر
تشیع یک اصل اساسی و شناخته شده و اعلم شده دارد که« :جامعه بشری در طول قرن ها به هر راهی
خواهسد رفست پایان همسه آن راه هسا را سسراب خواهسد یافست ،آن گاه بسه تشیسع ولیتسی باز خواهسد گشست و بر
اسساس آن جامعسه واحسد جهانسی -دهکده جهانسی -را بنیان خواهسد نهاد» .مسن نمسی گویسم همگان و هسر کسس بایسد
این اصل را بپذیرد .می گویم هر کس این اصل را نپذیرد تشیع را نپذیرفته و آن را از اساس رد کرده است.
درون گرائی در هسر دو نوعسش -یعنسی خواه انتزاعیات و ذهسن گرائی یونان باشسد و خواه مرتاضسی شرقسی و
سسرخپوستی -چسه ربطسی بسه تشیسع دارد؟ بیسش از 1000سسال اسست جریان مرتاضسی گری شرقسی را ،سساده
لوحانه یا غرض ورزانه به درون اسلم سپس به درون تشیع کشیده اند و می کشند .و جریان دیگر باز ساده
لوحانسه یسا غرض ورزانسه انتزاع گرائی و ذهسن گرائی (آن هسم انتزاع گرائی و ذهسن گرائی کسه در همسه جایسش
متکی به «فرض» و ذهنیات است نه عقلیات) یونانی را به درون تشیع کشانیده و می کشند اما هنوز هم که
هنوز است وجدان فطری و وجدان اندیشه ای همگان بیگانگی تشیع با آن ها را درک و لمس می کند .حتی
اسساتید ایسن دو جریان و سسردمداران شان در طول ایسن همسه قرن ،خود یسک نگرانسی و تردیسد جان سسوز را در
درون خود احسساس کرده اند و مسی کننسد؛ همیشه در حال تدافسع (تدافسع درونی و ظاهری) به سسر برده اند و
می برند.
در این چند سال اخیر که از طوفان نهضت ارتجاعی کاسته شده و خیلی از بت ها شکسته شده اند ،استاد
محترم ما به شدت دچار تضاد درونی و ظاهری شده است کامل ً به حقیقت پی برده است اما به دلیل این
کسه تسا بسه حسد افراط در ایسن راه پیسش رفتسه و سسال هسا بسه آن تفاخسر کرده اسست ،منفعلنسه (و بسا انگیزه های
درونسی) مسی کوشسد کسه مرتاضسی گری و یونانسی گری وام گرفتسه را در قالب تکامسل علوم تشیسع جای دهسد:
مکرر و در همه جا ،کلس ها و محفل ها ،تکرار می کند و مشروحا ً تکرار می کند که :این راه ما همان راه
خودی اسست کسه از آغاز و پسس از غیبست کسبری بوده ،همان طور کسه «اسستصحاب» فقسط یسک حدیسث اسست
حدیسث« :ل تنقسض الیقیسن بالشسک» و مسا در طول قرن هسا آن را بسه یسک علم بزرگ تبدیسل کرده ایسم ،کتاب هسا
درباره آن نوشته ایم ،در اصول عقاید و دین شناسی (و به قول من :در هستی شناسی) نیز کار کرده و این
اول ً باید گفت :به نظر همه دانشمندان و متخصصین علم «اصول فقه» که بینش و اندیشه معتدل داشته و
دارند به این همه آماسانیدن علم اصول فقه اعم از استصحاب و غیر آن ،به شدت اعتراض دارند ،که خود
ثانیاً :اگر یک حدیث و یک سخن امام صادق(ع) را طوری شرح و بسط داده ایم که بصورت یک علم بزرگ
به نام استصحاب در آمده است ،به هر صورت (حتی اگر متهم به افراط هم باشیم) کاری است که به آن
افتخار می کنیم.
اما حضرت استاد هرگز (و هیچ کسی که بوئی از علم و دانش برده باشد) نمی تواند یونانی بودن یونانیات و
هندی بودن بودائیات را که تشکیل دهنده راه مذکور هستند ،انکار کند.
درست است در پرورانیدن این راه و فکر گمراه کننده که پایان آن سراب تر از هر سراب است ،کار زیادی
شده فکسر و اسستعدادهای فراوان بسه کار گرفتسه شده حتسی گاهسی انرژی اندیشسه ای مسستعد تریسن افراد مسا در
ایسن پیمایسش به سوی سسراب ،صسرف شده اسست و بسه همیسن دلیسل لطمات اسساسی و جسبران ناپذیسر بسه تشیسع
وارد شده است .آیا تشیعی که قرار است جامعه واحد جهانی را اداره کند ،همان یونانیات و مرتاضی گری
هندی اسست؟ در ایسن صسورت بایسد ذهسن گرایان یونان و مرتاضان هنسد جامعسه واحسد جهانسی را اداره کننسد نسه
تشیع.
درسست اسست :راهسی کسه اسستاد محترم پوینده آن و مروج آن اسست نسه تنهسا یونانیات اسست و نسه تنهسا مرتاضسی
گری هندی ،مرکسب از هسر دو اسست بسه همراه چنسد آیسه و حدیسث از اسسلم (کسه بسا برداشست های هرمنوتیسسم
مطلق) کسه نقسش «خالی نبودن عریضسه» را داشتسه و مثل ً عنصسر سسوم تشکیسل دهنده ایسن راه اسست .آیسا ایسن
معجون مونتاژی از سه عنصر ،جامعه واحد جهانی را اداره خواهد کرد؟ یا تشیع ناب؟
به نظر برخی ها اگر فردا امام زمان(عج) ظهور کند خودش بزرگترین استاد (نعوذ بالله) این راه مونتاژی و
ی «دین غیر علمی» و طوفان خرافه سازی ،خواهد بود و به حضرات هم جایزه خواهد داد
این نهضت منف ِ
کسه چنیسن راهسی را سساخته و پرورانیده انسد و از زحمات حضرات ممنون و متشکسر خواهسد بود (!!!) .امسا اگسر
ل مسسا مسسی گوینسسد :اگسسر بنسسا بود ایسسن راه مونتاژی را
و لذا خیلی از دانشمندان و دیسسن شناسسسان بزرگ و عاق ِ
بپیمائیم ،دوست داشتم یک فرد بی سواد و چوپان بالی کوه بودم .یعنی نادان بودن و معذور ،بهتر از عالم
پیروزی انقلب درباره علوم انسسانی بسه دو بخسش تقسسیم مسی شود :بخسش اول کسه از آغاز تاسسیس آن شروع
شده بود را بایسد روزگار حاکمیست افکار محمسد علی فروغسی یهودی تبار و گروه تربیست کرده او کسه مهره های
مهم و پرکارشان یهودی تبار بودند]4[4مانند سعید نفیسی ،فروزانفر ،علی اصغر حکمت ،شجاع الدین شفا
و ...کسه فروغسی فیسل شان را برای یاد هندوسستان کردن تحریسک کرده بود کمسر بسه زدن ریشسه اسسلم بسه ویژه
تشیسع بسسته بودنسد؛ از جانبسی بسا ترویسج و تبلیسغ فرهنسگ غربسی و از طرف دوم بسا ترویسج بودائیات و طریقسۀ
چهارم جغسد ویرانسه هسا شده بسا چسسبیدن بسه تخست جمشیسد و ایران باسستان پرسستی (کسه همسه ایسن چهار هجوم
روی سسکوی دسست سساخته انگلیسس و رضسا شاه بود) از شسش جانسب (از زیسر پسا ،بالی سسر ،راسست و چسپ و
پیسش و پشست) تسسبر بر درخست تشیسسع مسسی کوبیدنسد .از هسسر چیزی کسه بسه نفسسع ایدۀ غرب گرائی و یهود گرائی
خودشان بود بهره جسستند حتسی در ایسن کار از تناقضات نیسز ابائی نداشتنسد مثل ً آنان کسه اسسلم را از اسساس
نمی پذیرفتند؛ اصل اسلم و نیز ،بنی امیه و بنی عباس ،همه را یک جا مردود می دانستند و همیشه ورود
اسسلم بسه ایران را بزرگ تریسن بل در تاریسخ ایران معرفسی مسی کردنسد ،گاهسی سسخن و ادعای مأمون و معتصسم
را درباره شیعیان هفسست امامسسی «دقولیسسه» حجسست دانسسسته و آنان را تحسست عنوان «خرمدینان آذربایجان» بسه
مزدکی و مجوسیت نسبت داده و افتخار می کردند که خرمیان مذکور شبکه تحریم جنسی را رعایت نکرده
و با مادر و خواهرشان ازدواج می کردند .]5[5همه چیز مأمون به نظرشان غلط بود اما این ادعای او برای
گروه یهودی تبار مرکسز ،امکانات و حتسی محافسل علوم انسسانی را انحصسارا ً در اختیار خود گرفتسه و کسسی را
اجازه تحرک علمسی نمسی دادنسد مگسر بسه یکسی از شسش جریان ]6[6وابسسته باشسد کمترکسسی پیدا مسی شسد کسه
دستش به دانشگاه برسد و در این شش بستر کارنکند مانند مرحوم احمد آرام.
در بخش دوم از عمر دانشگاه یعنی از حوالی 1335به دلیل لزوم تعویض روش در جریان دین زدائی ،یک
جریان نسو را بسه وجود آوردنسد :هنری کربسن را از فرانسسه راهسی ایران کردنسد او یسک کاتولیسک فرانسسوی بود،
بدیهی است برای این هدف ،یک کاتولیک بهتر از یک پرتستانت بود .زیرا در این دوره می خواستند سیمای
برنامسه را علمسی تسر کننسد نسه فرهنگسی،رونسد مثل ً عمیسق بسه جریان ،بدهنسد .ایسن نقسش را یسک فرد کاتولیسک بهتسر
انجام می داد تا یک فرد پرتستانت که اصل پرتستانتیسم در مقایسه با کاتولیک یک نهضت و حرکت فرهنگی
4
5
6
با ورود فرح دیبا به دربار که تحصیلت معماری داشت و چیزی از علم و فرهنگ نمی فهمید ،کربن توانست
او را به عنوان یک متخصص علمی و فرهنگی جلوه دهد و از همکاری های او بهره جوید که رذالت بازی ها
کربسسن نسسسل جدیدی را تربیسست کرد کسسه امروز چهره های درخشان (!) علوم انسسسانی هسسستند و بسسه اسسستاد
جاسسوس شان کربسن لقسب «زائر شرق» دادنسد و در تلوزیون بسه سستایش از او و در دانشگاه بسه بزرگ داشست
برای او پرداختند.
گروه تربیست شدگان کربسن همگسی شاه پرسست و ضسد انقلب ،دسستکم نسسبت بسه انقلب بسی تفاوت بودنسد کسه
چند سال پس از پیروزی انقلب سرنوشت علوم انسانی را در دست گرفتند و هرچه توانستند به نام علم،
یونانیات و بودائیات را در عرصه علمی و اندیشه ای و فرهنگی به خورد این مردم دادند.
کربن رسما ً اعلم کرد که شیعه حتی (نعوذ بالله) امامان شیعه از اول صوفی بوده اند و صوفیان نیز از اول
شیعسه بوده انسد از ترس جان شان تقیسه کرده و ظاهسر سسنّی بسه خود گرفتسه اند .]7[7کذب و دروغ شاخ داری
جریان فروغسی ابزار ششگانسه را بسه طور جدا از همدیگسر بسه کار مسی بردنسد کربسن مأموریست داشست ملطسی
تربیت شدگانش چیزی به نام «فلسفه مغان» فلسفه در ایران باستان ،انداخت بودائیات را فکر ناب ایرانی
قلمداد کرد ،یونانیات را (که در غرب به بایگانی تاریخ انداخته شده) حقیقت مورد قبول دانش بشری نامید،
تشیسع را زاده فّره پرسستی ایرانیان ،و روشنفکسر نمائی دربار پهلوی را بسستر ترقسی کسه ایران نویسن از آن زاده
در روش کربن جدائی دین از علم همه جا یک امر «مسلّم» تلقی شده است که امروز برخی از شاگردانش
شعار مسی دهند که« :اگسر دیسن وارد سیاست شود به منزله یک حزب سسیاسی سقوط می کند» شعاری که
کمسی روی کلمات ایسن شعار دقست کنیسد« :اگسر دیسن وارد سسیاست شود» آقای پازوکسی در اثسر تربیست کربنسی
ابتدا دیسن را در خارج از عرصسه سسیاست مسی بینسد آن گاه اجازه نمسی دهسد کسه ایسن عنصسر بیرونسی وارد درون
سیاست شود.
ببینید فرزندان شیعه را چگونه تربیت کرده اند پازوکی اصل ً نمی تواند درک کند که دین تشیع ،خود سیاست
اسست نسه در بیرون از سسیاست .وقتسی شاگردان کربسن کلمسه «دیسن» را بسه کار مسی برنسد مصسداق ات ّسم آن در
7
به شخصیت روانی و اندیشه ای شاگردان کربن طوری شکل و ماهیت داده شده است که انقلب دینی به
این بزرگی ایران ،نیز خود آگاه آسیبمند آنان را بیدار نکرده است.
سرکرده شان آمد در سالن همایش های دارالشفاء در ناف حوزه مقدسه قم -در همایش حکمت مطهر -به
شرح توهمات و خیالت افلطون (و بسه قول غربسی هسا ایده هسا و ایدئالیسسم افلطون) پرداخست ،داد سسخن در
داد و کسسی نگفست :در ایسن مرکسز مقدس و حوزه علمسی بزرگ تشیسع چرا ایسن همسه از افلطون همجنسس باز
کربن و برنامه اش در حوزه علمیه :این بود مختصری از پیش زمینه جریان و طوفان ارتجاع که در پیش از
انقلب توسسط فروغسی و سسپس توسسط کربسن ،در دانشگاه ایجاد شده بود .امسا او فقسط بسه دانشگاه بسسنده
پیسش از آن بسه همست مرد بزرگ آیسة الله حائری یزدی (معروف بسه مؤسسس حوزه قسم) و دیگران بسه ویژه بسه
همت بزرگ مرجع جهان تشیع آیة الله بروجردی ،یونان گرائی و بودائی گرائی چندان راهی به حوزه (غیر از
یکی دو نفر) نیافته بود و رسما ً گرایش های غیر دینی و غیر شیعی شناخته می شدند.
کر بن در مراودات خود به حوزه چند نفر را به شدت تشویق کرد که به آن گرایش ها بگرایند و موفق هم
شد و در سال های پسس از وفات بروجردی (قدس سسره) و تبعیسد امام (قدس سره) جانسی به خود گرفتنسد و
البتسه اینان سسعی بلیسغ داشتنسد کسه امام خمینسی(قدس سسره) را از خودشان قلمداد کننسد کسه پاسسخ آن را در
برخسی از نوشتسه هایسم داده ام ،در ایسن جسا فقسط یسک سسؤال از معرکسه جنبانان طوفان ارتجاع مسی پرسسم :اگسر
امام از شمسا بود چرا صسبر کردیسد و طوفان تان را پسس از وفات او بسه راه انداختیسد؟ درسست اسست شمسا مسی
خواستید در زمان حیات ایشان نیز چنین قلمداد کنیسد که در پا سخ اقدامات تان گفت« :من برای این کارها
کور باطن هستم» ،]8[8مجبورش کردید که عبارت «کور باطن» را درباره خودش به کار ببرد .و آن گزارش
کتبسی کسه مرحوم آقای توسسلی در جلسسه مجمسع تشخیسص مصسلحت قرائت کرده و سسکته کرد مگسر چیزی بود
غیسر از رد ّ دیسن احسساسی غیسر علمسی -؟ البتسه مسن کاری بسا جناح های سسیاسی ندارم کسه «پیکان مسا از ژیانسی
باز سخن از چاپ و نشر :درباره چاپ و نشر سخن می گفتم که شرح بال مقدمه قهری آن بود .زیرا سیل
ارتجاع موجب گشت که کتاب های خرافی ،غیر علمی حتی ضد علمی با رنگ دینی در بستر دین غیر علمی
8
که حضرات بسه راه انداختسه بودنسد ،نوشتسه شود ،چاپ و نشسر شود حتسی فلن کتاب فال بینسی به چاپ چهسل و
ششم رسید.
در یکسی از نوشتسه هایسم آن مثسل معروف را درباره سسران ارتجاع مذکور آورده ام کسه :شخصسی کسسی را دیسد
که شبانه دیواری را سوراخ می کند .گفت :چه کار می کنی؟ گفت :دهل می زنم .گفت :صدای دهلت نمی
آن روز پیش بینی کرده بودم ،امروز صدای آقای سروش و رواج پلورئالیسم و نشر سرسام آور کتاب های
خرافی ،صدای همان دهلی است که حضرات آن را می نواختند که امروز به گوش همگان می رسد.
یک شرایط شرم آور پیش آمده بود که برخی ناشران به اصطلح با پرروئی تمام از نویسنده مکتبی محقق،
می خواستند علوه بر این که هزینه چاپ و نشر را پیشاپیش به جناب ناشر بپردازد چیزی را هم به عنوان
سسود برایسش تضمیسن کنسد .بازار چاپ و نشسر در انحصسار ترجمسه هائی از غرب و نهضست ارتجاع بود کسه امروز
بنده نیز از بگو مگو با ناشران خسته شدم مدتی (حدود چهار ماه) زبان و قلم را غلف کردم که :نمی توان
در ایسسن جوّ خفقان کار کرد .در آن مدت بدون اطلع مسسن بچسسه هسسا سسسایتی را تحسست عنوان «بینسسش نسسو» راه
انداختسسه و نوشتسسه هایسسم را در آن قرار داده و روزی آماری از ارباب رجوع آن برایسسم آوردنسسد .راه جدیدی بسسه
رویم گشوده شده بود ،تشویق شدم کار را شروع کردم .البته اگر از اول در جریان بودم عنوان «بینش نو»
صمیمانه می گویم :وقتی که برای دومین بار آمار ارباب رجوع به این سایت کوچک را دیدم بیش تر تشویق
شدم ،اشخاص فراوانسی از شرق دنیسا تسا غرب و از شمال تسا جنوب از همسۀ قاره هسا مراجعسه کرده بودنسد بسه
طوری که روزانه 219مراجعه کننده کاری (نه فقط کلیک) داشت ،گم شده ام را یافته بودم و دیگر با چاپ
زمانسی کسه بسه چاپ خیلی علقسه داشتسم ،جریان ارتجاع همسۀ نسسخه های چاپ شدۀ یکسی از کتاب هایسم (کسه در
736صفحه و 2000نسخه چاپ شده بود) را یک جا از ناشر خریدند و خمیر کردند که ماجرای جلل آل
احمسد را تداعسی مسی کرد بسا ایسن فرق کسه او در آن وقست برای حزب کمونیسست توده مسی نوشست و مسن برای
آنان که آن روز نوشتسه های جلل را مسی خریدنسد و در بیابان به چاه مسی ریختنسد انگیزه شان دفاع از دین بود
اولیسن کتاب کسه بر علیسه طوفان ارتجاع تحست عنوان «نقسد مبانسی حکمست متعالیسه» نوشتسم ،ناشسر از توزیسع آن
شانسه خالی کرد ،خفقان آن قدر شدیسد بود کسه برخسی دوسستان از مسن مسی خواسستند چنسد ماهسی بسه مسسافرت
بروم زیرا شدیدا ً احساس خطر می کردند .ا ّ
ما با توکل به خداوند نه تنها به مسافرت نرفتم ،انتشار کتاب را
در اعلمیسه ای بسه اطلع عموم رسسانیدم ،یکسی از دوسستان دانشمنسد ،زنسگ زد و گفست :مگسر دل شیسر داری
نوشتسن و چاپ کردن کسم نبود اعلمیسه هسم بر در و دیوار زدی ،حتما ً کشتسه خواهسی شسد فورا ً در فکسر چاره
باش.
بلی :این چنین بود طوفان ارتجاعی که عده ای به راه انداخته بودند.
آمار چهارم (آمار ها از خود اینترنت گرفته می شود) نشان می داد که تنها در طول یک ماه کتاب «حلقات (
)4سیر تحول وضو در میان امت» 3521بار دانلود شده و برخی از کتاب ها حدود 250بار و برخی 167
بار و برخی دیگر 137بار کپی و دانلود شده است از جمله همان کتاب مظلوم خمیر شده ،و رقم کپی و
دانلود درباره مقالت بیش تر است .پس چه نیاز به چاپ و بگو مگو با ناشران.
مطابسق آمار اینترنست ،در کسل جهان در حوالی اردیبهشست امسسال حدود 000/101000و اندی سسایت وجود
دارد سایت کوچک و تک زبانه ما (که بخش پاسخ به سؤال نیز ندارد) از یک میلیون و دویست هزار و اندی
سسایت ،عقسب تسر اسست و از 000/99000و خرده ای جلو تسر اسست .آن تعداد کسه از مسا جلو ترنسد بیسش تسر
سسایت های دولت هسا ،وزارتخانسه های دنیسا ،کارتسل های تجاری ،بورس هسا ،سسکسی ،تبلیغاتسی و سسایت های
کتابخانه ای بزرگ و نیز سایت هائی هستند که کارشان پاسخ به سؤالت ،می باشند.
یک سایت کوچک چرا این همه مشتری دارد؟ برای این که مکتب اهل بیت(ع) را ارائه می دهد که آب زلل
اسست برای هسر تشنسه .اگسر مسا تبیینات اهسل بیست(ع) را بسه طور ناب و بدون خلط بسا یونانیات و بودائیات ،ارائه
ایسن سسرایش برای تبلیسغ کار خودم نیسست مسی خواهسم بسه محققیسن مکتبسی و تبییسن کنندگان مکتسب تشیسع ،آن
گوشسه نشینانسی کسه از هسر نوع امکانات محروم هسستند بگویسم :یأس را کنار بگذاریسد ،از نان شسب خود بریده
یسسک سسسایت بسسه راه اندازیسسد و کارتان را بکنیسسد و در راه اسسسلم و تشیسسع ،انقلب مکتبسسی ایران ،خون شهیدان
بکوشید ،که (در یکی از نوشته هایم به طور مستدل نوشته ام :]9[9آینده جهان از آن تشیع ولیتی است.
البتسه بایسد اذعان کرد :از یسک جهست کاربرد چاپ و نشسر ،کارائی بیسش تسر دارد کسه انتشار الکترونیکسی و سسایت
فاقد آن است ،تنها اشخاص محقق به سایت مراجعه می کنند و پیام نوشتار به بدنه دانشگاهیان و حوزویان
نمسی رسسد تسا چسه رسسد بسه بدنسه جامعسه .امسا وقتسی کسه امکانات نداریسم و از خمیسر شدن کتاب نیسز مسی ترسسیم،
گرفتاری بزرگ :طلبه ای مستعد با وقت قبلی پیش من آمد با دلی پر ،لطف خود را مزاحمت نامید و گفت:
مزاحسم شدم تسا چیزی را کسه در نظسر خودم خیلی مهسم اسست از شمسا بپرسسم :شمسا در نوشتسه های تان بسه
9
بزرگان علم و ادب طوری یورش می برید که به هیچ وجه قابل توجیه و حتی قابل تحمل نیست ،مسلمات
را انکار می کنید؛ شیخ محمود شبستری ،شیخ عطار ،مولوی ،حتی سعدی و حافظ از برخورد غیر منصفانه
شمسا در امان نماندنسد .خواسستم از نزدیسک انگیزه و هدف شمسا را در ایسن باره بدانسم .مسسائل دقیقسه و نکات
ظریفه و تبیین های روح افزا که در آثار این قبیل بزرگان هست...
و شروع کرد بسسه خواندن اشعار مولوی از مثنوی و دیوان شمسسس در موضوعات مختلف ،شعسسر پشسست سسسر
شعر از حفظ می خواند و در پایان هر موضوع می پرسید :آیا این شرح و تبیین چیز کمی است؟ در شرق و
غرب دنیا چنین شخصی وجود دارد؟ شما شخصیت به این ارجمندی را از بن و بیخ رد ّ می کنید.
شاید بیش از صد بیت در مسائل مختلف شاهد آورد که البته بیان و توضیحاتش نشان از استعداد قوی و نیز
نشان از مولوی شناسسی اش ،بود .و در پایان گفست :نام نیسک رفتسه گان ضایسع مکسن -تسا بمانسد نام نیکست بر
قرار.
گفتم :این همان مشکل بزرگ ما است که ما را به یک اشتباه بزرگ تاریخی دچار کرده است «عدم شناخت
جای گاه هسا مسا را بسی چاره کرده اسست» بسه قول شمسا مسن معتقدم کسه مولوی در اصسل چیزی از خود ندارد
مترجسم بودائیات اسست همان طور کسه متولد کنار معبسد بهارسستان اسست (حتسی وصسیتش کسه وصسیت کرده «در
روز مرگ و سالروز مرگ من گریه نکنید ،جشن بگیرید» برگرفته از وصیت یکی از بنیان گذاران درجه دوم
ادامه دادم :اما من به خوبی می دانم و بیش از تو ایمان دارم این ترجمه با این بیان که مولوی دارد کار هر
کسسی نیسست ایسن ترک زاده فارسسیگو ،نابغسه بزرگسی اسست در فصساحت ،بلغست ،نکتسه سسنجی ،توان انتقال
محتوای ذهسن خود بسه مخاطسب و نیروی بسس قوی در تبییسن آن چسه مسی خواهسد ارائه دهسد ،نمونسه اسست بسه
گمانم .من در شناخت استعداد و توان مولوی حتی در قدرت هنری او بیش از شما و بهتر از شما کار کرده
ام .امروز همسه تبیینات ذهنسی ،شفاهسی و مکتوب بودیسسم را در اختیار مسن یسا هسر کسس دیگسر بگذاریسد و همسه
امکانات را نیز فراهم کنید و بخواهید که بودائیات را مانند مولوی تبیین کنیم و رنگ و بوئی اسلمی به آن ها
بدهیم ،درباره خودم اعتراف می کنم و درباره دیگران نیز می گویم کسی توان ارائه کاری شبیه کار مولوی
را ندارد.
همین طور حافظ ،این صوفی تصوف ستیز و خانقاه گریز .در راه و کار ویژه خودش در اوج قلّه هنر است.
جامعسسه و مردم نیازمنسسد شعرو انواع هنسسر هسسستند اگسسر عده ای بگذارنسسد بزرگان هنسسر و ادب در جای گاه خود
بماننسد و از غزلیات شیریسن حافسظ در جای خود اسستفاده شود و همیسن طور دیگسر شعرا ،مردم بهره خوب از
آن ها می برند.
هیچ انسانی نیست که از این گونه مواهب بی نیاز باشد .زندگی همیشه نیازمند امور احساسی است و مهم
تر این که این گونه احساسات و پاسخ مثبت به آن ها یک امر فطری کامل ً انسانی است نه غریزی .گرچه
امثال حافظ اگر حضرات بگذارند در جای گاه خود بماند ضرورت دارند و هم در عرصه هنر از مفاخر هنری
و ادبسی جامعسه هسستند .مسا تسا چسه حدی بایسد خشسک و بسی احسساس باشیسم کسه ارزش هنری و احسساسی دیوان
حافسظ را درک نکنیسم .آب مایسه حیات اسست اگسر کسسی همان آب را بسه جای غذا و یسا بسه عنوان میوه بسه خورد
مردم دهد مردم فریبی کرده است و در مواردی خود را نیز فریب داده است.
تکلیف ما روشن است هر ارزشی را می خواهیم ،به دیوان های شعری بدهیم و باید بدهیم .اما باید بدانیم
تبیین دین تنها به عهده قرآن و اهل بیت(ع) است در جای گاه تبیین است که می فرماید «الشعراء یتبّعهم
الغاوون» و در جای گاه هنری و احساسی مشاهده می کنیم حسان بن ثابت ،فرزدق ،غریض ،کمیت ،دعبل
و ...مورد تمجیسسد ائمسسه(ع) هسسستند و بایسسد باشنسسد و در ایسسن جای گاه مسسی فرمایسسد«اّل الذیسسن امنوا و عملوا
الصالحات».
زبان علم زبان هنر نیست ،زبان علم زبان احساسات نیست ،زبان خرد و اندیشه و منطق خرد ورزی است
اسساسا ً در ایسن بحسث مسسئله ای بسه نام «شعسر» مطرح نیسست و مسا هیسچ مشکلی بسا شعسر و هنسر نداریسم بحسث
برسر «دین علمی» و «دین احساسی» است خواه دین احساسی به وسیله شعر تبیین شود و خواه به زبان
نثر .اسلم دین عقل و تعقل است قرآن حدود 49مورد بر این که ملک اسلم و معیارش عقل است تاکیداً
ت صریح کرده است و مقولتی از قبیل کشف و شهود و ...که همگی ابزارهای احساسی غیر عقلی هستند،
آن چسه امروز از هندوئیزم و بودائیزم مسی بینیسم دیسن کامل ً احسساسی هسستند و هیسچ نیازی بسه عقسل و تعقسل
ندارند .مسیحیت نیز اساسا ً فاقد هر نوع تبیین است و اگر بخواهد امروز نفس بکشد ناچار است به بستر
احسساس پناه برد و مسی برد کسه مسی بینیسم کلم جدیسد مسسیحیت بر «تجربسه دینسی» یعنسی بسه تجربسه درونسی و
احساس فردی متّکی است کاری با علم و علوم ،خواه علوم انسانی و خواه علوم تجربی ندارد.
کلم جدید مسیحی در واقع هیچ ربطی به علم کلم ندارد ،در حقیقت گوشه ای از دانش انسان شناسی را
توضیسح مسی دهسد و نتیجسه مسی گیرد انسسان حسس دینسی و نیسز نیاز دینسی دارد و بسس .حتسی همیسن مسسئله هسم در
اسسلم علوه بر مسسئله مذکور انسسان شناسسی ،ابعاد دیگسر انسسان شناسسی دارد ،هسستی شناسسی دارد ،کیهان
شناسی دارد ،روان شناسی دارد ،جامعه شناسی دارد ،در منشأ جامعه و تاریخ توضیحات کافی دارد ،منشأ
لباس -این که چرا در میان جانداران تنها انسان لباس پوشیده است؟ توضیحات علمی شعف آور دارد ،و...
و همسه ایسن موضوعات اسساسی علمسی از مصسّرحات و نصسوصات قرآن و حدیسث اسست .همسه ایسن موضوعات
علمی هسته اصلی و در واقع متن حقیقی قرآن و حدیث است نه مسائل جانبی و نه مانند کلم مسیحی که
هایدگرها و برگسون ها با کوشش خود آن را دست و پا کرده و به نام دین یا مسیحیت ارائه می دهند.
آیسا فهسم یسا فهمانیدن ،ایسن قدر سسخت اسست یسا جریان ارتجاع مسسئله را بغرنسج مسی کنسد؟-؟ بدیهسی اسست کسه
هم «ابزار» دین احساسی -که همان احساس -باشد از نظر اسلم مردود است و هم اصول و فروعی که با
سخن در فضایل هنری نیست ،و مسئله هنر ستیزی در میان نیست .سخن در «مرجع تبیین دین ،قرار دادن
است»؛ این شخصیت ها را نباید «تبیین کننده دین» دانست تا چه رسد بر این که مولوی در عمل ما به یک
«حجت دینی» تبدیل شده است .حرف محققین دینی این است :دینی که مولوی تبیین می کند اسلم نیست
نه اسلم سنّی و نه اسلم شیعی البته که مولوی یک فرد کامل ً شیعه ستیز و به شدت نسبت به تشیع کینه
دارد ،اگر او یک لیبرال و دارای سبک لیبرالی در بیان نبود شیعه ستیزی و کینه او نسبت به شیعه بیش تر
روشن می شد او در سبک خودش شدید ترین و گزنده ترین عبارات را درباره شیعه به کار برده است حتی
در نسخه ها و چاپ های قدیم شعر «کور کورانه مرو در کربل تا نیفتی چون حسین اندر بل» بوده و هست
کسه در چاپ های بعدی اصسلح کرده انسد ،بسا صسرف نظسر از ایسن بیست ،آن چسه امروز در موارد متعدد مثنوی
تهاجمات او به فرهنگ شیعه و به اصل «ولیت» شیعه هست کافی است تا هر فرد معمولی را (تا چه رسد
سخن ما به همه ،به ویژه به افرادی مثل جناب عالی این است :چگونه می توانید هم مولوی را بپذیریسد و
هم تشیع را!؟! .ما کاری با مولوی نداریم و در صدد ضایع کردن نام او نیستیم ما با شما ها کار داریم ما با
مولوی درگیر نیستیم با شما ها درگیر مباحثات علمی و منطقی هستیم ،با بیان کامل ً ساده می گوئیم یکی
از دو راه تان غلط است یا گریه بر حسین(ع) و یا پی روی تان از مولوی ،تکرار می کنم مشکل ما با این
شخصیت ها نیست با شما ها و با سلسله جنبانان نهضت منفی و لیبرالی طوفان ارتجاع است.
تعبیسر از «یورش» کردی کار مسا نسه یورش اسست و نسه تهاجسم ،کار مسا یسک سسبک اسستدللی و منطقسی اسست و
چون سبک بیان ما مکتبی است دافعه هم دارد .زیرا قلم و بیان ما قلم و بیان لیبرالنه نیست.
بسا یسک سسنّی پسی رو پیامسبر(ص) و اصسحاب ،نیسز همیسن مشکسل را داریسم مسی گوئیسم آن چسه مولوی نابغسه ،نکتسه
ندارید به هیاهو و عوامفریبی متوسل می شوید .گاهی بزرگان شما نسبت به نوشته های مثل ً رضوی طوری
ژست می گیرند که فی المثل قابل پاسخگوئی نیست .من می پذیرم فرض کنیم نوشته های من به حدی
بی ارزش هستند که لیق پاسخ نیستند ،اما این مسئله و به اصطلح این در گیری فکری سابقه چند قرنی
دارد دانشمندان بزرگ اسسلم و شیعسه همیشسه بسا بیان علمسی بطلن و نسا درسستی راه شمسا را توضیسح داده انسد
چرا بسه آن هسا پاسسخ داده نمسی شود؟ جوانان مسستعدی مثسل شمسا کسی مسی خواهیسد بسه ضعسف و سسستی و
پوشالی بودن راه تان پی ببرید؟ این نهضت منفی و ارتجاعی هیچ سخنی در مقابل ما ندارد فقط به عوام
مصیبت بزرگ :گفتم اینک سخنی با شما دارم :این همه اشعار که از (به اصطلح) شعر های تبیینی مولوی
خواندی کسه اگسر مسی شمردیسم بیسش از یکصسد شعسر بود و اگسر همسه آن چسه در حفسظ داری را در نظسر بگیریسم
بیش از صدها بیت می شود ،لطفا ً چهار حدیث هم از حدیث های تبیینی پیامبر و آل(ص) بخوانید.
من اصرار می کردم بخوان ،او وا مانده نگاه می کرد؛ حتی یک حدیث هم نتوانست بخواند ،گفتم یک آیه از
تبیینات قرآن بخوان ،گفست همسه جای قرآن تبییسن اسست قرآن تبیان کسل شییسء اسست ،گفتسم امسا هیسچ کاری
درباره قرآن نکرده ای و چون از تبیینات قرآن و اهسل بیست(ع) چیزی نمسی دانسی ،گمان مسی کنسی کسه مولوی
تبیین های عمیق ،شیوا ،شیرین ،صحیح ،حیات بخش آورده است همۀ مولوی پرستان دقیقا ً مثل شما هستند
بسه قول حافسظ «چون ندیدنسد حقیقست ره افسسانه زدنسد» .وقتسی کسه خود شمسا همیشسه بسه دیوان های شعرا
پرداختسه و از تبیان کلی شییسء بسی خسبری ،حسق داری عاشسق مولوی شوی و سسران طوفان ارتجاع از همیسن
زمینه نا آگاهی از اسلم و تشیع استفاده کرده و جامعه را با خرافات انباشته اند.
مولوی با آن همه مداحی که درباره اش کردم حتی با صرف نظر از بطلن اساسی و اصول راهش ،ابتدائی
تریسن ،وسسطحی تریسن مسسائل را شرح داده اسست .ایسن را وقتسی درک مسی کردی کسه آن عمسر نفله شده در
رفتار با دین یا باید عوامانسه باشسد و یسا باید محققانه ،آن که عوام اسست شایسد معذور است و آن که در دیسن
تحقیق دارد لذت و عظمت آن را در می یابد و از آن بال نگاه می کند مولوی نابغه را در مقابل قرآن و اهل
بیت(ع) در حضیض سقوط می بیند .اما آن که نه عوام است و نه دین شناس ،او شیفته مولوی و امثالش
می شود و ده مجلد برای ترانه های هنرمندانه و احساسات انگیز حافظ شرح می نویسد.
گفت :پس آن عالم بزرگ که مجلدات ضخیمی در شرح مثنوی نوشته را نیز متهم به نا آگاهی می کنید؟ و
و این مصیبت دیگر است که زمینه را برای سیل ویرانگر «دین احساسی» و غیر علمی ،آماده می کند.
ثانیاً :من آن مرد بزرگ را هرگز به نا آگاهی متهم نمی کنم ،او خود در اثر بعدی خود اعتراف کرده است که
دچار اشتباه بوده و این اعتراف به اشتباه دلیل بزرگی بر بزرگواری اوست.
ذهسن ،یاد و حافظسه و روح و روان جامعسه را بسه حدّی بسا سسخنان عطار ،مولوی و ...پسر کرده انسد کسه اکثریست
مردم جامعه اعم از اهل دانش و غیره را درباره قرآن و اهل بیت(ع) به اصطلح به «خود کفائی» رسانیده
حدیث کند با همان ذهنیت و پیش زمینه های نا درست به آیه و حدیث می نگرد .بدیهی است چنین شخصی
هرگز بهره ای از قرآن نخواهد برد ،بل برعکس؛ آب قرآن را سرد و شور یافته با آوردن اشعار شعرا آن را
شیریسن و کامسل خواهسد کرد و یسک سسجده شکسر هسم خواهسد کرد کسه :خدا یسا بسه مسن توفیسق دادی بسه قرآنست
خدمت کردم .شگفتا و هزاران تأسف و شگفت .که آن شعر غیر مستحکم تداعی می شود :کافران مکه در
در پایان توصسیه ای کسه بسه جنابعالی دارم ایسن اسست کسه بسه اسستراتژی غربیان (دشمنان اسسلم و تشیسع) دقست
کسن تسا بدانسی کسه بسا هسر وسسیله ای مسی خواهنسد ایسن انحرافات و اشتباهات مسا را ریشسه دار تسر کننسد و بیسش از
پیش ما را به «دین احساسی» مشغول کنند .و این که کار ما ،و سایت ما گسترده نیست حتی بخش پاسخ
به پرسش ندارد ،حتی برخی مطالب اصلی نیز به سایت نمی رود ،علتش عدم امکانات است.
به شوخی گفت آن رند :مرا معلوم گشت در آخر حال -شرف مرد به علم است شرف علم به مال.
به درود.
]1[10تشیع ولیتی و در قبال آن تشیع وصایتی ،در کتاب ها و مقالت همین سایت به ویژه در «مکتب در فرایند
تهاجمات تاریخی» به شرح رفته است.
10
]2[11لطفا ً این کلمه «عقلی» را به معنی ارسطوئی نگیرید .زیرا آن چه در ارسطوئیسم به کار نرفته عقل است
همگی انتزاعات و ذهنیات است .در زمان خود ارسطو ،در مقابل سوفسطائیان به اورئالیست یا فیلسوف می گفتند .نه
به معنی عقل گرا در مقابل ذهن گرائی یا انتزاع پردازی.
]4[13به منابع از جمله خاطرات اولین سفیر اسرائیل در ایران ،رجوع کنید.
]5[14سعید نفیسی در «سرخ جامگان» این اتهامات را تایید و آن ها را از ویژگی های مترقی خرمیان دانسته است.
]6[15ایران باستان گرائی ،بودائی گرائی ،یهودی گرائی ،اسلم ستیزی ،تشیع ستیزی ،ترویج ناهنجاری های جنسی.
]8[17نقل از مشاهدات حضوری جناب آقای امام جمارانی ،نشر الکترونیکی در اینترنت که نسخه آن موجود است.
http://www.binesheno.com
11
12
13
14
15
16
17
18