You are on page 1of 130

‫جامعه شناسی‬

‫انقلب مخملی در ایران‬

‫مرتضی رضوی‬
‫قفسه کتابخانه مجازی سایت بینش نو‬

http://www.binesheno.com/Files/books.php
‫بسم الله الرحمن الرحیم‬
‫فهرست‬

‫مقدمه‪...................................................................................‬‬

‫‪7..‬‬

‫انقلب‬

‫انقلب‬

‫طبیعی‪17............................................................................‬‬

‫تضاد‪18............................................................................‬‬

‫عنصر جبر‪..............................................................................‬‬

‫‪20‬‬

‫عقلنیت‪20........................................................................‬‬
‫علّیّت و‬

‫انگیزه‪22............................................................................‬‬

‫شخصیت‪................................................................................‬‬

‫‪23‬‬

‫ایده و آرمان‪24....................................................................‬‬

‫هر انقلب اصیل پس از پیروزی ‪،‬میان حقیقت گرائی و واقعیت گرائی‬

‫گرفتار می شود ‪25‬‬

‫مولّفه هائی که گره کور ایجاد کرده و بینش جامعه را کور می کنند ‪30‬‬

‫واقعیت گرائی در مقابل حقیقت گرائی‪33................................‬‬

‫سامری چه کسی بود‪39...........................................................‬‬


‫ویژگی های انقلب اصیل طبیعی‪43...........................................‬‬

‫انقلب مصنوعی‪48.......................................................‬‬

‫ویژگی های انقلب مصنوعی‪54..................................................‬‬

‫انقلب مخملی و جامعه ایران‪58...............................................‬‬

‫زمینه ها و عناصر مساعد‪59...................................................‬‬

‫رفاه طلبی‪59..........................................................................‬‬

‫رفاهمندی در عرصۀ روح فردی و اجتماعی ایران‪62.........................‬‬

‫منشأ این خصیصه‪63.............................................................‬‬


‫زمینه و عنصر مساعد دوم برای انقلب مخملی‪68..........................‬‬

‫تشکّل یک طبقه اشرافی جدید‪69.............................................‬‬

‫رشد غریزه گرائی در میان جوانان‪76............................................‬‬

‫منشأ غریزه گرائی بخشی از جوانان ایران‪78......................‬‬

‫رانده شدگان‪81.......................................................................‬‬

‫افراد‪ ،‬خاندان ها‪ ،‬جریان ها و احزابی که‪.......................................‬‬

‫‪82‬‬

‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی‪82...............................................‬‬


‫اما آن روی سکه‪....................................................................‬‬

‫‪96‬‬

‫غرب نقش «ولیت» را بیشتر می شناسد‪100...............................‬‬

‫برنامه های سازمان سیا در تخریب شیعه‪102........................‬‬

‫ظهور عینی تفکر خزندۀ وصایتی در ایران‪106...............................‬‬

‫عدم شفافیت خطوط‪108.........................................................‬‬

‫تصوف‪.................................................................................‬‬

‫‪110‬‬
‫مقدمه‬

‫پیش از هر سخن‪ ،‬آن چه را که در آثار متعددم گفته ام در این جا نیز با‬

‫همان ادبیات مردمببی تکرار مببی کنببم‪ :‬بنده فرد سببیاسی نیسببتم و کاری بببا‬

‫سیاست ندارم و پیکان ما از ژیانی اگزوز نداشت‪ .‬چرائی این موضوع بماند‪.‬‬

‫و چون از دوران جوانی به ویژه ‪ 20‬سال اخیر‪ -‬حتی در دوره ای که یک‬

‫فعال سیاسی بودم‪ -‬کارم تبیین و توضیح مکتب قرآن و اهل بیت(ع) است و‬

‫همبه کتاب هبا و مقالتبم را در ایبن باره نوشتبه ام و غیبر از ایبن کار‪ ،‬و دفاع‬

‫علمبببببی از مکتببببببب‪ ،‬کاری ندارم‪ .‬بنابر اقتضای ضروری کارم بر خود لزم‬

‫دانستم که دربارۀ آن چه انقلب مخملی نامیده می شود مطلبی را بنویسم‪،‬‬

‫زمینه چنین پدیده اجتماعی را درجامعه‬


‫مقدمه ‪11‬‬

‫ایران‪ ،‬بررسبی کنبم تبا عوامبل توفیبق و نیبز عوامبل عدم توفیبق آن در ایبن‬

‫جامعه شناخته شود‪.‬‬

‫و هرگببز قول نمببی دهببم کببه هم بۀ زوایببا و فروعات ایببن مسببئلۀ بزرگ را‬

‫بررسبی و همبۀ عناصبر جامعبه شناختبی ایبن موضوع ببس بزرگ و مهبم را در‬

‫این نوشتۀ کم حجم خواهم آورد‪ .‬زیرا چنین بحثی مجال دیگری می طلبد‪.‬‬

‫ایببن موضوع بببه حدی بزرگ و مهببم اسببت کببه بدون اغراق بایببد گفببت‪:‬‬

‫شایسبته و ضروری اسبت یبک کرسبی ویژه در حوزه و نیبز در دانشگاه برای‬

‫آن اختصاص یابد‪ .‬زیرا کار علمی بزرگ و پر اهمیت به نام «شیعه شناسی»‬

‫مقدمبۀ ایبن موضوع اسبت تبا چبه رسبد ببه خود آن‪ .‬اگبر خودمان دربارۀ مکتبب‬

‫تشیبع و عناصبر اصبلی و فرعبی ماهیبت آن کار نکرده ایبم‪ ،‬دیگران دسبتکم‬

‫حدود یبببک قرن در ایبببن موضوع کار کرده انبببد‪ .‬ماسبببینیون اسبببتاد معروف‬

‫دانشگاه امریکائی سوربون در فرانسه‪ ،‬چهل سال دربارۀ حضرت فاطمه(ع)‬

‫کار و تحقیبق کرده اسبت‪ .‬تنهبا همیبن نمونبه برای شناخبت تنبلی و غفلت مبا‬

‫کافبی اسبت‪ .‬امبا بررسبی کمیبت و کیفیبت کار تحقیقبی غربیان درباره شیعبه‪،‬‬

‫خود یبک موضوع ببس مهبم اسبت و اگبر چنیبن کاری را انجام دهیبم ببه خوببی‬

‫روشن می شود‪:‬‬

‫‪ -1‬فرار مغزهبا‪ :‬بدون تعارف بایبد گفبت‪ :‬مغزهائی کبه فرار مبی کننبد‬

‫مغزهائی سببک و مصبداق «پبر در هوا» هسبتند کبه فرار مبی کننبد یبک مغبز‬
‫‪ 12‬انقلب مخملی در ایران‬

‫ریشه دار و موقّر هرگز فرار نمی کند‪ .‬اما آن ها گونه های متعدد هستند و با‬

‫صرف نظر از گونه های فرعی در اصل دو نوع می شوند‪:‬‬

‫الف‪ :‬افرادی کببه کارشان در تجربیات اسببت‪ :‬در گذشتببه یکببی از مول ّ بفه‬

‫های انگیزه فرار اینان‪ ،‬عدم امکانات در داخبببل کشور برای مدارج بالی کار‬

‫علمی تجربی بود و ا ین کمبود‪ ،‬جاذبه مرکزی منظو مه خودی را ضعیف می‬

‫کرد و شخبص ماننبد یبک سبنگ سبرگردان کیهانبی ببه سبوی منظومبه بیگانبه‬

‫جذب می شد‪ .‬این واقعیت تا حدودی حق را به آنان می داد‪ .‬اما امروز این‬

‫مول ّفه در ترکیب عناصر انگیزۀ فرار وجود ندارد‪ .‬امروز مؤثرترین عنصر این‬

‫انگیزه بقایای رسبببوبات غرب زدگبببی در جامعبببه مبببا اسبببت؛ دو خانواده از‬

‫دوسبتان و نزدیکان مبن‪ ،‬دیندار‪ ،‬شیعبه کامبل‪ ،‬عاشبق جامعبه شیعبی خود کبه‬

‫حتببی المقدور منافببع تشیببع را بببه منافببع شخصببی ترجیببح مببی دادنببد‪ ،‬اتفاقاً‬

‫فرزندی از این و فرزندی از آن به اصطلح دانش آموز ممتاز شدند از طرف‬

‫دولت یکبی را همراه یبک گروه و دیگری را همراه گروه دیگبر‪ ،‬برای مثل ً یبک‬

‫مسببافرت تکامببل فکری بببه اروپببا بردنببد‪ ،‬برگشببت نوجوان از سببفر همان و‬

‫تغییر ماهیت خانواده‪ ،‬همان‪ .‬دو خانواده دو آتشه در مخالفت با غرب زدگی‪،‬‬

‫ششدانببگ غرب زده شدنببد‪ .‬بببه یاد مقاله ای افتادم کببه سببال هببا پیببش در‬

‫روزنامبه اطلعات تحبت عنوان «آتبی قاشمبر» نوشتبه بودم‪ ،‬گوئی آنان کبه‬

‫غرب زده نیسبتند دسبت شان ببه نعمبت غرب زدگبی نمبی رسبد‪ .‬یاد جلل آل‬

‫احمد بخیر‪.‬‬
‫مقدمه ‪13‬‬

‫ب‪ :‬افرادی کببه کارشان علوم انسببانی اسببت‪ :‬اکثببر پویندگان رشتببه های‬

‫مختلف ایببن علوم نیببز در معیار و محببک انگیزه شناسببی بببا فراریان تجربببی‬

‫همگون هسببتند‪ ،‬تنهببا در یببک حوزه اسببت کببه فراریانببش در اثببر افتادن بببه‬

‫رودخانبه خروشانبی اسبت کبه غربیان در «شیعبه شناسبی بیبش از یبک قرن‬

‫شان»آن را به وجود آورده و به جریان انداخته اند‪.‬‬

‫غربیان به خوبی دریافته اند که شیعه از آغاز (روز رحلت پیامبر‪-‬ص‪ )-‬دو‬

‫جریان کامل ً متفاوت بوده و در کنار هم تا میانه قرن سوم هجری (گاهی هم‬

‫در چالش با همدیگر) حضور داشته اند‪ :‬شیعه ولیتی و شیعه وصایتی‪.‬‬

‫در میانبه قرن سبوم وصبایتیان رسبما ً و عمل ً تشیبع را واگذاشتبه و ببه راه‬

‫دیگران پیوسبتند‪ ،‬پیبش از آن ببه ولیبت معتقبد نبودنبد در آن تحول وصبایت را‬

‫نیبز از اصبول عقایبد شان‪ ،‬کنار گذاشتنبد‪ .‬از آن ببه بعبد شیعبه وصبایتی کبه‬

‫همیشبه اکثریبت شیعبه ببا آنان بود و توانسبته بودنبد بنبی عباس را ببه خلفبت‬

‫برسببانند‪ ،‬بببه خواسببت خودشان از شمول عنوان شیعببه خارج شدنببد‪ .‬تنهببا‬

‫جریان کوچکببی از وصببایتیان بببه نام «زیدی ّ به» در تشیببع وصببایتی خود باقببی‬
‫‪1‬‬
‫ماندند که امروز نه چیزی از ولیت می فهمند و نه چیزی از وصایت‪.‬‬

‫غربیان ببه طور کامل ً دانسبته و عمدی کوشبش کرده و مبی کننبد کبه دو‬

‫جریان شیعه را یک جریان واحد‪ ،‬معرفی کنند که همان تشیع وصایتی باشد و‬

‫‪1‬‬
‫بفرقب بمیانب بتشیعب بولیتیب بوب بتشیعب بوصایتیب براب بدرب بنوشتهب بهایب بدیگرب بازب بجمله‬
‫«مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی» شرح داده ام و در این جزوه نیز اشاره خواهد‬
‫شد‪.‬‬
‫‪ 14‬انقلب مخملی در ایران‬

‫به ذهن ها القاء می کنند که شیعه از آغاز به علم غیب امام و معصوم بودن‬

‫امام اعتقاد نداشت؛ شیعه در قیام خود با زید بیعت کرد که نه به علم غیب‬

‫او معتقبد بودنبد و نبه ببه عصبمت او‪ ،‬شیعبه قیام کرد و عبدالله سبفّاح را ببه‬

‫امامت برگزید و خلفت عباسی را تاسیس کرد بدون این که به علم غیب و‬

‫یا عصمت او معتقد باشد‪ .‬شیعه ای که به این دو اصل معتقد باشد از نیمه‬

‫قرن سوم پیدایش یافته است‪.‬‬

‫اروپائیان در این موضوع نه فقط وجدان انسبانی بل امانبت علمی را نیز‬

‫زیبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببر پبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببا‬

‫مبی گذارنبد یبک موضوع بزرگ تاریخبی و واقعیبت روشبن تبر از خورشیبد را‪،‬‬

‫وارونبه قلمداد مبی کننبد و موفبق مبی شونبد پبی در پبی و ببه طور متسبلسل‬

‫افراد اندیشمندی از مبا را فریبب داده و ببه سبوی خود جذب کننبد‪ .‬فردی کبه‬

‫در آغاز مسبلمان و سبپس شیعبۀ محقبق مبی شود‪ ،‬در صبدا و سبیما ببه تبییبن‬

‫دیبن و تشیبع مبی پردازد‪ ،‬و خطببه متقیبن نهبج البلغبه را شرح مبی دهبد‪ ،‬ناگاه‬

‫چرخیده بببا جریان رودخانببه مذکور همراه مببی شود‪ ،‬بببه انکار علم غیببب و‬

‫عصمت امام قناعت نمی کند‪ ،‬رسما ً و عمل ً با صراحت زبان و با تکتیب قلم‬

‫در اینترنت به جهانیان اعلم می کند که‪ -‬نعوذ بالله‪ -‬پیامبر ا سلم(ص) دچار‬

‫خطا و خطاها شد‪ .‬و خطاهای خود را در قرآن نیز جای داده است‪.‬‬

‫گویند‪ :‬روزی باران به شدت بارید و خانه مل نصرالدین چکه کرد‪ ،‬بارش‬

‫باران تمام شد اما هنوز سقف خانه چکه می کرد‪ ،‬مل نگاهی به سقف کرد‬

‫گفببت‪ :‬ای خراب شده حال کببه خانببه نشدی دسببتکم بیرون باش‪ ،‬باران بنببد‬
‫مقدمه ‪15‬‬

‫آمده تبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببو هنوز‬

‫می باری‪.‬‬

‫حضرات‪ ،‬شیعبه ولیتبی نشدنبد دسبتکم شیعبه وصبایتی باشنبد‪ ،‬وصبایتی‬

‫نشدنبد دسبتکم سبنی شونبد سبنی نشدنبد لاقبل مسبیحی شونبد ماننبد همان‬

‫مسیحیان که مرادشان هستند و هرگز دست از «عنصر الوهیت عیسی» بر‬

‫نداشته اند و بر نخواهند داشت و در انتظار مراجعت عیسی(ع) از آسمان و‬

‫ماجرای بزرگ پیشگوئی شده «آرمبا گدن» ببه بخبش های مختلف خاورمیانبه‬

‫لشکرکشببی کرده و مببی کننببد و در ایببن راه صببدها و بببل هزاران دانشمنببد‬
‫‪1‬‬
‫متخصص‪ -‬به قول دکتر شریعتی‪ -‬به آخور بسته اند‪.‬‬

‫ببه نظبر ایبن مغزهای فراری‪ ،‬محال اسبت کبه ‪ 14‬نفبر مورد نظبر شیعبه‪،‬‬

‫دارای علم غیببب و عصببمت باشنببد‪ ،‬در حالی کببه رهبببران فکری شان بببه‬

‫الوهیببت عیسببی(ع) و بر ایببن کببه او در آسببمان اسببت و زنده اسببت‪ ،‬ایمان‬

‫دارند‪.‬‬

‫اینان ببا ژسبت واقعیبت گرائی‪ ،‬نمبی تواننبد عمبر و زندگبی طولنبی امام‬

‫ب محبوب شان همبۀ قدرت اعتقادی‪،‬‬


‫زمان(عبج) را بپذیرنبد‪ ،‬در حالی کبه غر ِب‬

‫سبیاسی‪ ،‬نظامبی‪ ،‬محافبل تحریبف گبر علمبی‪ ،‬دانشمندان برنامبه سبازی را‬

‫‪1‬‬
‫دکتر شریعتی درباره سلطان محمود غزنوی می گوید‪ :‬چهار صد شاعر مداح را‬
‫به آخور بسته بود‪.‬‬
‫‪ 16‬انقلب مخملی در ایران‬

‫یکجا و کل ً در آماده سازی راه برای مراجعت عیسی که غیبتش وارد سومین‬

‫قرن شده است‪ ،‬بسیج کرده و به کار گرفته است‪.‬‬

‫درباره فرار مغزهای تجرببی گفتبه شبد کبه جاذببه مرکزی منظومبه خودی‬

‫ضعیف بود و این اقمار یا سنگ های سرگردان به منظومه دیگر ملحق می‬

‫شونببد‪ .‬امببا زمینببه فرار پببی در پببی‪ ،‬مرتببب و متسببلسل ایببن مغزهای علوم‬

‫انسبانی چیسبت؟ یک دانشگاهبی محقبق یبا یک دانشمنبد محقبق حوزوی مبا از‬

‫شنیدن دو عنوان تشیبع ولیتی و تشیع وصایتی‪ ،‬به اصبطلح یک ّه می خورد و‬

‫نیبم گامبی ببه عقبب رفتبه و مبی گویبد‪ :‬ایبن دیگبر چبه اصبطلحی اسبت شیعبه‬

‫علوی و شیعه صفوی شنیده بودیم اما این از کجا آمد؟‪-‬؟!‬

‫درسبت اسبت‪ :‬وقتبی کبه هیبچ کاری در شیعبه شناسبی نکرده ایبم واقعیبت‬

‫عظیم دو جریان تاریخی شیعه از نظرمان پنهان می ماند‪ ،‬دانشجوی نابغه ما‬

‫ببا ذهبن خالی وارد دانشگاه امریکائی سبوربون کبه در خاک فرانسبه اسبت‪،‬‬

‫مبی شود‪ ،‬بر مبی گردد ببا کوله باری از شیعبه شناسبی در ذهبن‪ ،‬کبه شیعبه را‬

‫از آغاز وصایتی می داند‪ ،‬پیدایش شیعه ولیتی را نه در زمان علی(ع) و نیز‬

‫نبه در نیمبه قرن سبوم کبه غربیان القاء مبی کننبد‪ ،‬ببل در زمان صبفویان مبی‬

‫دانببد؛ وصببایتیان را شیعببه علوی و ولیتیان را شیعببه صببفوی مببی نامببد‪ .‬در‬

‫وصیتنامه اش به «ظهور آخرالزمان» معتقد می شود نه به «ظهور حجة بن‬

‫الحسن العسکری»‪.1‬‬

‫‪1‬‬
‫همان طور که مدرسی طباطبائی در کتابش در صدد القاء چنین بذری به ذهن‬
‫ایرانیان است‪.‬‬
‫مقدمه ‪17‬‬

‫آنان کبه ببه مرحوم شریعتبی سبنّی گفتنبد‪ ،‬خودشان تشیبع و دو جریان آن‬

‫را نمبی شناختنبد‪ .‬او هرگبز سبنّی نبود عاشبق علی(ع) و امام حسبین(ع) و ببه‬

‫اصطلح محو در کمال فاطمه(ع) و زینب(ع) بود‪ .‬او یک شیعه وصایتی بود‪.‬‬

‫مبن هیبچ کاری ببا ماجراهای ‪ 22‬خرداد ندارم‪ ،‬در صبدد تبییبن یبک عنصبر‬

‫تعییبن کننده جامعبه شناختبی در جامعبه ایران هسبتم کبه توفیبق و عدم توفیبق‬

‫آن چه انقلب مخملی نامیده می شود‪ ،‬کامل ً به آن بستگی دارد‪ .‬و هرگز در‬

‫مقام داوری درباره ایبن کبه در ماجرای ‪ 22‬خرداد کسبانی در صبدد انقلب‬

‫مخملی بوده انبد یبا نبوده انبد‪ ،‬نیسبتم‪ .‬افبق و اهمیبت ایبن بحبث علمبی را ببه‬

‫محور یک موضوع سیاسی اختصاص و تنزل نخواهم داد‪.‬‬

‫اعتذار‪ :‬علوه بر بضاعببت اندک علمببی و نویسببندگی خودم‪ ،‬همیشببه یببک‬

‫ملحظبه‪ ،‬نوشتارهای مبن را از شیوائی و حتبی از کمال انسبجام باز مبی دارد‬

‫که عبارت ا ست از نگرش دو جانبه؛ در نوشته ها هم متخصصین را در نظر‬

‫دارم و هبم مردم را‪ ،‬افراد از معلومات در حبد دیپلم تبا بالتریبن سبطح علمبی‬

‫مخاطب بنده هستند به مصداق‪ :‬ران ملخی پیش سلیمان بردن‪.‬‬

‫در همبه نوشتبه هایبم سبعی کرده ام تبا جائی کبه ممکبن اسبت از ببه کار‬

‫گیری اصببطلحات و از ارسببال مطلب بببه بطببن اصببطلح و نیببز از عبارت‬

‫پردازی غلیببظ علمببی‪ ،‬پرهیببز کنببم گرچببه بببه قول برترانببد راسببل مببا را از‬

‫دانشکده بیرون کنند‪.‬‬


‫‪ 18‬انقلب مخملی در ایران‬

‫ببه ویژه در ایبن جزوه‪ :‬گاهبی رونبد سبخن ببه سبوی عمیبق تریبن و ظریبف‬

‫ترین مسائل علمی می رود‪ ،‬گاهی به حدی سطحی می شود که بوی توضیح‬

‫واضحات می دهد‪ .‬گاهی زبان قلم به شدت سنگین‪ ،‬گاهی دیگر ساده و بیّن‬

‫مبی گردد گاهبی سبخن در مسبئله ای ببه درازا مبی رود و از موضوع انقلب‬

‫مخملی‪ ،‬فاصله می گیرد‪ .‬رجاء عذر پذیری از ناحیه خواننده هست‪.‬‬

‫مرتضی رضوی‬

‫‪.20/5/1388‬ش‪.‬‬

‫‪.19/8/1430‬هب‬
‫مقدمه ‪19‬‬
‫‪ 20‬انقلب مخملی در ایران‬

‫انقلب‬

‫انقلب ها بر دو نوع اند‪ :‬انقلب طبیعی و انقلب مصنوعی‪.‬‬

‫‪ -1‬انقلب طبیعی‪ :‬هر انقلب یک پدیده اجتماعی است نه طبیعی‪ .‬اما‬

‫هبر انقلب نیبز مصبنوعی و سباختگی نیسبت‪ .‬اصبطلح طبیعبی و مصبنوعی در‬

‫ایبن مسبئله برگشتبش ببه اصبطلح «پدیدۀ اجتماعبی طبیعبی و پدیده اجتماعبی‬

‫مصنوعی» است که من در نوشته هایم از آن استفاده می کنم‪.‬‬

‫انقلب طبیعی آن است که عوامل اجتماعی و عناصر جامعه شناختی یک‬

‫جامعه آن را به وجود آورد‪ ،‬عوامل و عناصری که در طی زمان تحقق یافته‬

‫و به‬
‫انقلب ‪21‬‬

‫حدی انباشبت شده انبد کبه جامعبه را منفجبر مبی کننبد‪ .‬ویژگبی های چنیبن‬

‫انقلبی به شرح زیر است‪:‬‬

‫‪ -)1‬تضاد‪ :‬هبر انسبانی (مگبر خیلی اندک) آسبایش طلب و ضبد انقلب‬

‫است و شخصیت فردی افراد از انقلب پرهیز می کند‪ .‬انقلب طبیعی مولود‬

‫شخصبیت فردی افراد نیسبت‪ ،‬زائیدة «شخصبیت جامعبه» اسبت‪ .‬حتبی ممکبن‬

‫اسببت اکثریببت شخصببیت فردی افراد نسبببت بببه آن نامطمئن‪ ،‬دل نگران و‬

‫حتببی نببا امیببد باشببد و آن را یببک رونببد غیببر عقلنببی و بببه اصببطلح مصببداق‬

‫دیوانگی بداند با این همه عوامل و عناصر اجتماعی با قوت و قدرت طبیعی‬

‫خود‪ ،‬او را در مسبببیر طوفان انقلب قرار مبببی دهبببد‪ .‬و همیبببن تضاد میان‬

‫فردیت فرد و عضویت او در جامعه است که جامعه را منفجر می کند و این‬

‫انفجار‪ ،‬انقلب نامیده می شود‪.‬‬

‫شخصیت فردی افراد خواست ها‪ ،‬گرایش ها و اقتضاهائی دارد که خیلی‬

‫از موارد با خواست ها و گرایش ها و اقتضاهای شخصیت اجتماعی او فرق‬

‫دارد و گاهی کامل ً در تضاد است‪ .‬و شخصیت فردی انسان غیر از شخصیت‬

‫اجتماعی اوست‪.‬‬

‫امام حسین(ع) در یکی از منازل بین راه که به عراق می رفت با شاعر‬

‫معروف‪ ،‬فرزدق‪ ،‬ملقات کرد؛ از اوضاع و احوال عراق نسببببت ببببه خودش‬

‫پرسید‪ .‬فرزدق گفت‪ :‬دل ها با تو و شمشیر ها بر تو است‪.‬‬


‫‪ 22‬انقلب مخملی در ایران‬

‫فرزدق نه روان شناس بود و نه جامعه شناس او با حس ظریف و دقیق‬

‫شاعرانبببه خود تشخیبببص داده بود کبببه شخصبببیت فردی افراد طرفدار امام‬

‫است اما جریان شخصیت اجتماعی جامعه بر علیه او است‪.‬‬

‫امام حسین(ع) بدون این که نظر فرزدق را رد ّ کند به حرکت خود ادامه‬

‫داد‪ 1‬زیرا حرکبت آن حضرت انقلب نبود زمینبه سبازی برای انقلب و انقلب‬

‫های بعدی بود و نتیجبه کوتاه مدت آن سبقوط خلفبت آل سبفیان پبس از سبه‬

‫سببال بببه دسببت مروانیان گشببت و نتیجببه دراز مدت آن اضطراب دائمببی‬

‫دربارهای خلفبت بود کبه در حدّی احسباس آسبایش نکننبد تبا اسبلم را از بیبن‬

‫ببرند‪« :‬ان کان دین محمد ل یستقیم اّل بقتلی فیا سیوف خذونی»‪ :2‬اگر دین‬

‫محمد(ص) پایدار نمی شود مگر با کشته شدن من‪ ،‬پس ای شمشیرها مرا‬

‫بگیرید‪.‬‬

‫هببر دولت‪ ،‬حکومببت و نظام اجتماعببی کببه شخصببیت اجتماعببی جامعببه‬

‫پشتیبان آن باشد ماندگار است اعم از یک دولت و نظام فرعونی و یا دولت‬

‫و نظام عادل‪ .‬و هببر نظامببی کببه پشتیبانببی شخصببیت اجتماعببی جامعببه را‬

‫نداشتبه باشبد یبا سباقط خواهبد شبد گرچبه همبه نیروهای مسبلح جهان از او‬

‫حمایت کنند و یا اگر در سایه اسلحه به بقای خود ادامه دهد تافته جدا بافته‬

‫از جامعه خواهد بود‪.‬‬

‫و دقیقا ً می دانست که در ظاهر قضیه شکست خواهد خورد‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪2‬‬
‫حقيقة الشيعة الثناعشريه‪ ،‬سعد وحيد القاسم‪ ،‬ص ‪.78‬‬
‫انقلب ‪23‬‬

‫سبقوط نظام های اجتماعبی ممکبن اسبت عوامبل متعدد و مختلف داشتبه‬

‫باشبد‪ ،‬آن چبه مورد نظبر مبا اسبت سبقوط ببه وسبیله انقلب اسبت نبه عوامبل‬

‫دیگر‪ .‬و انقلب یک پدیده اجتماعی برخاسبته از شخصیت جامعه است نه از‬

‫شخصیت فردی افراد‪ .‬و چنین انقلبی اصیل و طبیعی است‪.‬‬

‫‪ -)2‬عنصر جبر‪ :‬انقلب طبیعبی اجتماعببی ببه انقلب طبیعببی طبیعببت‬

‫شباهبت دارد؛ دسبتکم سبه انفجار کبه اصبطلحا ً «چیبن خوردگبی» نامیده مبی‬

‫شود در طول عمر کره زمین رخ داده که در هر کدام از آن ها سرنوشت و‬

‫سببرگذشت کره زمیببن کامل ً عوض شده اسببت‪ ،‬چیببن خوردگببی هببا در اثببر‬

‫عوامل جبری فیزیکی رخ داده اند‪.‬‬

‫یبک انقلب طبیعبی اجتماعبی نیبز بیبش از آن چبه کبه ببه اراده و خواسبت‬

‫های فردی افراد‪ ،‬مبتنی باشد‪ ،‬جنبۀ جبری و قهری دارد و شخصیت جامعه تا‬

‫حدود زیادی (نزدیببک بببه کببل) اراده های فردی را مقهور خود مببی سببازد بببه‬

‫حدی که هر فرد خواسته های فردی خود را سرکوب کرده و به خواسته های‬

‫شخصبیت اجتماعبی خود پاسبخ مثببت مبی دهبد‪ .‬بنابرایبن عنصبری از جببر در‬

‫انقلب طبیعی وجود دارد‪.‬‬

‫‪ -)3‬عقلنیت‪ :‬مطابببق مبانبی اندیشبه «پاراتبو»‪ 1‬بایبد گفبت‪ :‬انقلب و‬

‫انقلبی بودن یک چیز غیر عقلنی است‪ ،‬او هر رفتاری را که به نفع فردیت‬

‫فرد نباشببد‪ ،‬غیببر عقلنببی مببی دانببد و هم بۀ اخلقیات را بر خلف عقلنیببت و‬

‫‪1‬‬
‫دانشمند معروف ایتالیائی‪.‬‬
‫‪ 24‬انقلب مخملی در ایران‬

‫برخاسبته از احسباسات زود گذر مبی دانبد‪ .‬او نبه تنهبا هیبچ اصبالتی ببه جامعبه‬

‫نمی دهد‪ ،‬جامعه گرائی را مزاحم عقلنیت انسان می داند‪.‬‬

‫برخلف مارکسبیسم کبه آن رفتار را عقلنبی مبی دانبد کبه ببه نفبع جامعبه‬

‫باشد و نه تنها خواسته های فردی بل خود فرد را موق ّت و زود گذر و جامعه‬

‫را باقی و دائمی می داند و اصالت را به جامعه می دهد و فردیت افراد را‬
‫‪1‬‬
‫فدای جامعه می کند‪.‬‬

‫از نظر مکتب قرآن و اهل بیت(ع) نه آن و نه این بل امربین امرین؛ هم‬

‫فردیت افراد‪ ،‬اصیل است و هم شخصیت اجتماعی انسان‪.‬‬

‫بگذریبم (ایبن مسبائل را در آثار دیگرم شرح داده ام) آن چبه مهبم اسبت‬

‫این است که‪ :‬انقلب در نظر اجتماعی دست اندرکاران علوم انسانی‪ -‬خواه‬

‫مثل ً پاراتببو و مارکببس و خواه لیبببرال هببا و مکتببب هببا‪ ،‬فرد گرایان و جامعببه‬

‫گرایان‪ -‬یک پدیده ای است که از شخصیت اجتماعی جامعه بر می خیزد‪.‬‬

‫عنصببر جبببر در انقلب کببه در بال بیان شببد‪ ،‬امثال پاراتببو و لیبببرال هببا را‬

‫تشویق می کند که آن را یک پدیدۀ بیش تر جبری و غیر ارادی و یک حرکت‬

‫ناآگاهانبه ببل ضبد آگاهبی فردی‪ ،‬بداننبد‪ .‬اکثبر ایبن اندیشمندان انسبان را ببه‬

‫‪1‬‬
‫هربرت مارکوزه در کتاب «خرد و انقلب» کوشیده اسببببت از شدت جامعببببه‬
‫گرائی مارکسبیسم بکاهبد و در آن برای فرد و خواسبته های فردی نیبز جائی دهبد‪ .‬ببه‬
‫نظبر مبی رسبد ایبن مارکسبیست فراری ببه امریکبا‪ ،‬در صبدد جلب نظبر امریکائیان‬
‫است‪.‬‬
‫انقلب ‪25‬‬

‫پرهیبز از انقلب و توسبل ببه تربیبت و تغییبر تدریجبی جامعبه ببا رونبد تعلیبم و‬

‫تعلم‪ ،‬توصیه می کنند‪.‬‬

‫در مقابل آن ها‪ ،‬طرفداران انقلب‪ ،‬تربیت و تغییر تدریجی در اثر تعلیم و‬

‫تعلم را کافی نمی دانند و آن را برای اصلح شخصیت جامعه‪ ،‬ناکار آمد می‬

‫دانند و آن عنصر جبر را که در انقلب هست زائیده آگاهی ها می دانند اما‬

‫نبه آگاهبی شخصبیت فردی افراد‪ ،‬ببل آگاهبی شخصبیت اجتماعبی افراد‪ .‬ایبن‬

‫جببر فیزیکبی نیسبت‪ ،‬جببر شخصبیت اجتماعبی اسبت نسببت ببه خواسبته های‬

‫شخصببیت فردی‪ ،‬شبیببه «کار» اسببت‪ :‬انسببان مجبور اسببت کار کنببد و کار‬

‫برخلف خواسته فردی اوست هر کسی در فردیت خود آسایش طلب است‬

‫لیکبن عقلنیبت‪ ،‬او را وادار و مجبور مبی کنبد کبه از آسبایش خود کاسبته و ببه‬

‫کار بپردازد‪.‬‬

‫عنصر تضاد درباره انقلب نیز چنین است‪.‬‬

‫‪ -)4‬علّیّت و انگیزه‪ :‬به نظر دانشمندان ضد انقلب‪ ،‬در تضاد میان کار‬

‫و راحت طلبی‪ ،‬کار در جهت به دست آوردن راحتی و آسایش است و میان‬

‫دو طرف تضاد‪ ،‬علّیّت بر قرار است‪.‬‬

‫طرفداران انقلب همان علّی ّببت و انگیزه را در انقلب نیببز مشاهده مببی‬

‫کنند اما چون انقلب انفجار است ممکن است هیچ سودی و راحتی ای برای‬
‫‪ 26‬انقلب مخملی در ایران‬

‫برخی از افراد انقلبی نداشته باشد و حتی به ضرر شخصی آنان منجر شود‬

‫و می شود‪.‬‬

‫پبس‪ :‬انقلب طبیعبی در جهبت سبود افراد انقلببی اسبت و اگبر یبک انقلب‬

‫دینبی باشبد هبم در جهبت سبود دنیوی و هبم در جهبت سبود اخروی اسبت‪ ،‬امبا‬

‫این سود برای همه افراد انقلبی تضمین شده نیست حتی در سود اخروی‪.‬‬

‫زیرا برخی از انقلبیون پس از پیروزی دین شان را نیز از دست می دهند که‬

‫شرحش خواهد آمد‪.‬‬

‫‪ - )5‬شخصیت‪ :‬برگشبت همبۀ ایبن مباحبث بر ایبن اسبت کبه آیبا جامعبه‬

‫شخصبیت دارد یا نه؟ ‪-‬؟ آیا جامعبه مسباوی اسبت ببا مجموع افراد و بس؟ یا‬

‫خود جامعه یک شخصیت دارد؟‬

‫به نظر اندیشمندان مکتبی‪« ،‬جامعه مساوی مجموع افراد» جامعۀ سنگ‬

‫هبا و شبن هبا و جمادات اسبت نبه جامعبۀ انسبان‪ ،‬حتبی در جامعبه جمادات نیبز‬

‫توده نبا منظبم از هزاران آجبر‪ ،‬یبک انبوه بدون شخصبیت اسبت امبا آجرهای‬

‫چیده شده در دیوار‪ ،‬شخصببیت دارد و دارای نقشببی اسببت کببه هببم تببک تببک‬

‫آجرهببا فاقببد آن بودنببد و هببم توده نامنظببم شان‪ .‬و حتببی توده انبوه آجرهببا‬

‫نسببت ببه تک تک پراکنده آن هبا دارای نقبش اسبت‪ :‬نقبش حفاظبت از برخبی‬

‫حرکت ها (مثل ً در مقابل باد) و نقش مانع از برخی حرکت های دیگر‪ .‬تا چه‬

‫ی‬
‫رسببد بببه جامعببه انسببانی کببه بببا روابببط نشأت یافتببه از «حیات» و زندگ ِ ب‬

‫حیاتمند است‪.‬‬
‫انقلب ‪27‬‬

‫انقلب طبیعی از این جهت نیز مولود شخصیت جامعه است‪.‬‬

‫‪ -)6‬ایده و آرمان‪ :‬معروف است که «انقلب فرزندانش را می خورد»‬

‫و ایبن در هبر انقلببی ببا درصبد معیبن و ویژه ببه خود‪ ،‬درسبت اسبت و تاریبخ‬

‫انقلب ها کامل ً این واقعیت را تایید می کند‪.‬‬

‫هر کدام از افراد پیش از پیروزی‪ ،‬ایده و آرمانی در سر دارد و ترسیم و‬

‫تصویری از جامعه پس از پیروزی‪ ،‬در ذهن خود ساخته است و با بیان دیگر‪:‬‬

‫هیچ فرد انقلبی نیست که در ذهنش یک مدینه فاضله نداشته باشد‪ .‬و بدیهی‬

‫است این ه مه مدینبه هبا که در آن همبه ذهن ها هسبتند‪ ،‬هیچ کدام با دیگری‬

‫مساوی و مطابق هم نیستند هر کدام با دیگری فرق هائی دارند‪ ،‬گاهی این‬

‫فرق ها اساسی و در اصول پایه ای مدینه ها است و جامعه پس از پیروزی‬

‫نمی تواند مطابق همه آن ها باشد‪.‬‬

‫و ایبن اولیبن نطفبه بزرگ و چاشنبی هنگفبت بروز اختلف هبا در فردای‬

‫پیروزی است‪.‬‬

‫ایبن کبه گفتبه انبد «هیبچ دو مت ّبحد سبیاسی ندیدم مگبر در واقبع ببه شدت‬

‫مخالف همدیگببر بوده انببد» باز درسببت اسببت بببه ویژه درباره انقلبیون در‬

‫فردای پیروزی‪ .‬زیرا متحدان کببه جمببع شده جریان یببا حزبببی را بببه راه مببی‬

‫اندازنببد و ظاهرا ً متحببد هسببتند هببر کدام مدینببه فاضله ویژه خود را در ذهببن‬

‫دارد که با ذهن دیگر اعضای حزب‪ ،‬سازگار نیست‪.‬‬


‫‪ 28‬انقلب مخملی در ایران‬

‫احزاببی کبه در پبس پیروزی انقلب پدیبد مبی شونبد (نبه هبر حزب)‪ ،‬ایبن‬

‫ویژگبی خاص را دارنبد کبه اعضای شان ببا صبداقت کامبل در کنار هبم قرار‬

‫نمبی گیرنبد هبر عنصبری (بدون اسبتثناء) از اعضای دیگبر اسبتفاده ابزاری مبی‬

‫کند‪ .‬زیرا هیچکدام به مدینه مورد نظر دیگری اعتقادی ندارند‪.‬‬

‫در نتیجه‪ :‬حزبی که قدرت را به دست می گیرد و نسبت به راه خود نیز‬

‫کامل ً ایمان دارد‪ ،‬همیشبه در درون خود دچار تعارض بینبش هبا اسبت و ایبن‬

‫تعارض روز ببه روز زاویبه باز کرده و یبک رقاببت شدیبد را موجبب مبی گردد‪.‬‬

‫هبر چبه زاویبه باز تبر مبی شود‪ ،‬رقاببت نیازمنبد ابزار های دیگبر مبی گردد تبا‬

‫جائی کبه یبک طرف ببه زیبر پبا گذاشتبن اصبول (و آن انگیزه و علّی ّبت هائی کبه‬

‫انقلب را به وجود آورده بود) می گراید‪ .‬گرایشی که با تمسک به «واقعیت‬

‫گرائی» توجیه می شود‪.‬‬

‫در حالی کبه اصبل و اسباس انقلب (هبر انقلب طبیعبی) بر علیبه واقعیبت‬

‫های موجود جامعبۀ قببل از پیروزی و اسباسا ً بر علیبه روحیبه و بینبش واقعیبت‬

‫گرائی است و انقلب و انقلبی بودن یک ایده و آرمان است‪.‬‬

‫هر انقلب اصیل پس از پیروزی‪ ،‬میان حقیقت گرائی و‬

‫واقعیت گرائی گرفتار می شود‪ 1:‬حقیقت گرائی پای بندی به اصول و‬

‫ارزش ها را ایجاب می کند‬

‫و واقعیت گرائی نادیده گرفتن آن ها را‪.‬‬


‫‪1‬‬
‫از آن جمله انقلب فرانسه و انقلب اسلمی ایران‪.‬‬
‫انقلب ‪29‬‬

‫ایببن اصببل را قرآن بببه روشنببی بببا یببک مثال تاریخببی شرح داده اسببت‪:‬‬

‫ماجرای موسبی(ع) و سبامری‪ .‬سبامری یبک فرد انقلببی حتبی از تنبد روهبا و‬

‫چاشنببی های انقلب در نهضببت موسببی بود‪ .‬پببس از آن کببه از خلیببج قلزم‬

‫(خلیبج سبوئز) عبور کرده و ببه صبحرای سبینا رسبیدند تنظیبم نظام جدیبد‬

‫مطاببق مدینبه فاضله ای کبه در نظبر موسبی(ع) بود‪ ،‬شروع شبد کبه ببا مدینبه‬

‫ذهنببی سببامری سببازگار نبود‪ .‬سببه فرق اسبباسی میان اندیشببه او و موسببی‬

‫وجود داشت‪:‬‬

‫الف‪ :‬موسی حقیقت گرا بود و سامری واقعیت گرا‪.‬‬

‫ب‪ :‬موسبی در صبدد کاشتبن بذر یبک آئیبن و دیبن بود کبه در دراز مدت و‬

‫طول تاریبخ بقبا داشتبه و ثمبر دهبد‪ .‬سبامری در صبدد سباختن یبک جامعبه در‬

‫کوتاه مدت که یک جامعه رفاهمند و به نظرش یک جامعه نمونه باشد‪.‬‬

‫ج‪ :‬موسبی در صبدد یبک جامعبه ای بود کبه همبه اصبول و فروع آن شبیبه‬

‫هیچ کدام از جامعه های آن روزی (مصر‪ ،‬بین النهرین‪ ،‬فنیقیه و‪ )...‬نبود‪ .‬اما‬

‫سبامری دقیقا ً در صبدد الگوگیری از جامعبه پیبش رفتبه و توسبعه یافتبۀ آن روز‬

‫مصر‪ ،‬بود‪.‬‬

‫سامری معتقد بود که باید بنی اسرائیل آن چه را مصریان عمل کرده و‬

‫جامعبه شان را ببه جای گاه مقتدر تریبن جامعبه آن روز جهان رسبانیده انبد‪،‬‬

‫گام‬
‫‪ 30‬انقلب مخملی در ایران‬

‫به گام به اجرا بگذارد و ساعتی از زمان را در این راه از دست ندهد‪ ،‬او در‬

‫صدد تاسیس اولین عامل و اولین اصل اجتماعی مصریان‪ ،‬در میان قوم خود‬

‫بر آمبد؛ کبه عبارت بود از «گاو پرسبتی»‪ ،‬مبی خواسبت شبیبه و همزادی از‬

‫«آپیس» گاو پیشانی سفید مورد پرستش مصریان را‪ ،‬در میان بنی اسرائیل‬

‫تاسیس کند‪.‬‬

‫عدّه ای را برای تماشای شهببر قلزم برد و بببه ذهببن شان القاء کرد‪ :‬مببی‬

‫بینیبد کبه در آن طرف خلیبج مصبریان آپیبس را مبی پرسبتند در ایبن طرف نیبز‬

‫قلزمیان چنیبن هسبتند‪ ،‬همبه مردمان پیبش رفتبه جهان ایبن کار را مبی کننبد‬

‫اینک ما که از بردگی و اسارت رهائی یافته ایم باید راه آن ها را برویم‪ ،‬مگر‬

‫موسی از ما «توحید» نمی خواهد به خواسته او عمل می کنیم فقط و فقط‬

‫یک بت گاو داشته باشیم که عین توحید است‪.‬‬

‫ل إِنَّك ُ ْ‬
‫م‬ ‫ة قا َ‬ ‫ل لَنا إِلها ً كَما لَهُ ْ‬
‫م آل ِه َ ٌ‬ ‫جع َ ْ‬
‫سى ا ْ‬
‫مو َ‬
‫برگشته به موسی گفتند‪ :‬يا ُ‬

‫جهَلُون‪ :1‬ای موسبببی برای مبببا معبودی قرار ده همان طور کبببه آنان‬ ‫قَوْ ب ٌ‬
‫م ببت َ ْ‬

‫(مردم قلزم) معبود هائی دارند‪ .‬گفت‪ :‬شما مردمی جهل گرا هستید‪.‬‬

‫موسبی ببه سبخنرانی و توضیبح انحرافات جامعبه مصبر و قلزم مبی پردازد‬

‫تبا ذهبن مردم را روشبن کنبد کبه قرآن خلصبه آن را چنیبن آورده اسبت‪ :‬إ ِ َّ‬
‫ن‬

‫ملُو َ‬
‫ن‪ :‬اینان (گاو پرسبتان) در آن‬ ‫ل ما كانُوا يَعْ َ‬ ‫متَب ٌَّر ما ه ُ ْ‬
‫م فيهِب وَب باط ِ ٌ‬ ‫هؤ ُلءِب ُ‬

‫(فرهنگ) که هستند در عقب ماندگی و بی هوده گرائی هستند‪.‬‬


‫‪1‬‬
‫سوره اعراف‪ ،‬آیه ‪.138‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪31 ...‬‬

‫لغت‪ :‬تَبََر‪ :‬هلک‪.‬‬

‫ونیز‪ :‬تَبََّر‪ :‬اهلک‬

‫اَتْبََر عن المر‪ :‬تأ ّ‬


‫خر عنه‪.‬‬

‫متبَّر‪ :‬عقب مانده شده و به هلکت کشیده شده‪.‬‬


‫ُ‬

‫در این سخن موسی(ع) به دو اصل مهم اشاره شده‪:‬‬

‫متَبَّر» می گوید‪ :‬سران و مترفون آنان‪ ،‬آنان‬


‫الف‪ :‬با صیغۀ اسم مفعول « ُ‬

‫را به بی راهه کشانیده اند و چنین نظام اجتماعی فقط به نفع سران مترف‬

‫اسبت و ببه زیان و مشقبت و گرفتاری مردم اسبت مگبر ظلم و تباهبی را در‬

‫جامعه مصر ندیدید‪.‬‬

‫هلک‪ :‬مشقت بیش از حد ّ و سختی جان فزا‪.‬‬

‫ب‪ :‬اگببر صبببر کنیببد یببک نظام انسببانیت مدار و عدالت محور برای شمببا‬

‫تنظیم خواهم کرد‪ .‬و گفت‪:‬‬


‫‪ 32‬انقلب مخملی در ایران‬
‫َ َ‬ ‫َ‬
‫م ع َلَى الْعالَمي َ‬
‫ن‪ :‬آیا غیر از خدا‪ ،‬خدائی‬ ‫ضلَك ُ ْ‬
‫م إِلها ً و َ هُو َ فَ َّ‬
‫أ غَيَْر الل ّه ِ أبْغيك ُ ْ‬

‫برای شمببا قرار دهببم در حالی کببه او شمببا را بر مردمان جهان ترجیببح داده‬

‫است‪ -‬؟!‬

‫مبی گو ید‪ :‬برای شمبا که مردم برگزیده خدا هسبتید سزاوار نیست که از‬

‫دیگران الگبو بگیریبد‪ ،‬ایبن جاهلنبه اسبت کبه افضبل از مفضول الگبو بگیرد‪.‬‬

‫اجازه بدهید تا جامعه نمونه را بسازم که الگوی جهانیان باشد‪.‬‬

‫ظاهرا ً مسبئله تمام شبد‪ .‬امبا جریان سبامری ببی کار ننشسبت عده ای از‬

‫مردم را تحریک کردند که از موسی امکانات رفاه فوری بخواهند‪:‬‬

‫ت‬
‫ما تُنْب ِ ُ‬ ‫ج لَنا ِ‬
‫م َّ‬ ‫خر ِ ْ‬ ‫حد ٍب فَادْع ُب لَنا َرب َّ َ‬
‫ك يُ ْ‬ ‫صب َِر ع َلى طَعام ٍب وا ِ‬ ‫موسى ل َ ْ‬
‫ن نَ ْ‬ ‫يبا ُ‬
‫َ‬ ‫سها و بصل ِها قا َ َ‬ ‫َ‬
‫ن ال ّذي ه َ‬
‫ُو‬ ‫ستَبْدِلُو َ‬
‫ل أ تَ ْ‬ ‫َ َ َ‬ ‫ن بَقْل ِها وَ قِثَّائ ِها وَ فُو ِ‬
‫مها وَ عَد َ ِ‬ ‫م ْ‬ ‫اْلْر ُ‬
‫ض ِ‬
‫َ‬
‫سأَلْتُم‪ .1‬از موسبی سببزی‬ ‫ن بلَك ُب ْ‬
‫م بماب ب َ‬ ‫صرا ًب فَإ ِب َّ‬ ‫أَدْنى ببِال ّذيب بهُوَب َ‬
‫خي ْبٌر باهْبِطُواب ب ِ‬
‫م ْ‬

‫خوردن‪ ،‬خیار‪ ،‬سبیر‪ ،‬عدس‪ ،‬پیاز‪ ،‬نیبز مبی خواسبتند‪ .‬گفبت آیبا آن چبه (ایمان‪،‬‬

‫آزادی و استقلل) را که خیر است با این خواسته های پست عوض می کنید‬

‫بریزید (برگردید) به مصر‪ 2‬در آن جا این خواسته های شما هست‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫سوره بقره آیه ‪.61‬‬
‫‪2‬‬
‫اهبطوا‪ :‬بریزید‪ .‬همان طور که می گویند‪ :‬از این اطاق بریزید بیرون‪ .‬اما در‬
‫معنی اهبطوا تنزل و سقوط هم نهفته است یعنی برگردید به زندگی ذلیلنه بردگی‬
‫که در مصر داشتید‪.‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪33 ...‬‬

‫جامعه ‪ 000/400‬نفری بنی اسرائیل در زاویه جنوب غربی صحرای سینا‬

‫تمرکز‬

‫کرده بود که از طرف شرق تا حومه شهر قلزم و در جانب غربی کوهستان‬

‫سبینا در نوار پسبت سباحل مدیترانبه تبا نزدیکبی های غّزه در شمال‪ ،‬پخبش‬

‫شده بودنبد‪ .‬موسبی برای دریافبت تورات ببه بالی کوه رفبت‪ ،‬اعلم کرده بود‬

‫کبه مسبافرتش ‪ 30‬روز خواهبد بود‪ .‬خداونبد ‪ 10‬روز نیبز ببه آن افزود‪ .‬شبکبه‬

‫تشکیلتببی سببامری در میان هببر ‪ 12‬قبیله بنببی اسببرائیل شایببع کردنببد کببه‪:‬‬

‫موسی پیامبر است و هرگز دروغ نمی گوید اینک ‪ 30‬روز که او تعیین کرده‬

‫بود پایان یافتببه امببا او برنگشببت بببی تردیببد او مرده اسببت مببا بایببد خودمان‬

‫دسبت ببه کار شویبم و جامعبه مان را بسبازیم‪ .‬و بدیبن سبان نظبر اکثریبت را‬

‫جلب کرده و اولیبن اصبل از اصبول جامعبه مورد نظبر خود را تاسبیس کرد؛‬

‫تندیببس گاو نر‪ 1‬طلئی رنببگ را از طل سبباخت و مردم را بببه پرسببتش آن‬

‫دعوت کرد‪.‬‬

‫مولّفه هائی که گره کور ایجاد کرده و بینش جامعه را کو ر‬

‫می کنند‪:‬‬

‫‪1‬‬
‫اصطلح «گوساله» به غلط معروف شده در قرآن «عجل» آمده به معنی گاو‬
‫نر اخته نشده که آن را تنها برای تلقیح نگه داری می کنند و از کارهای دیگر و امور‬
‫کشاورزی معافش می دارند که اگر خوب تغذیه شود زیبا ترین و پر ابهت ترین‬
‫جانور می شود‪.‬‬
‫‪ 34‬انقلب مخملی در ایران‬

‫سبامری ببه حدّی ببه اصبول تمدن پیبش رفتبه مصبر شیفتبه بود کبه از هبر‬

‫فرصبت برای ایجاد اصبول آن در جامعبه خودش اسبتفاده مبی کرد‪ .‬موسبی از‬

‫این فتنه نیز رهائی یافت‪ .‬در محاکمه سامری یک چیز از او پرسید و او را به‬

‫یک چیز محکوم کرد‪:‬‬

‫مرِيُّ‪ :1‬چگونه توانستی این کار را بکنی؟‬ ‫خطْب ُ َ‬


‫ك يا سا ِ‬ ‫ل فَما َ‬
‫پرسش‪ :‬قا َ‬

‫چگونه توانستی این همه مردم را با خود همراه کنی و این کار عظیم را‬

‫ن‬
‫م ْ‬
‫ة ِ‬ ‫ت قَب ْ َ‬
‫ض ً‬ ‫صُروا بِهِب فَقَب َ ْ‬
‫ض ُ‬ ‫ت بِما ل َ ْ‬
‫م يَب ْ ُ‬ ‫صْر ُ‬
‫چگونبه مدیریبت کردی؟ گفبت‪ :‬ب َ ُ‬
‫َ‬
‫سوَّل َ ْ‬
‫ت لي نَفْسي‪ :‬من به چیزی بصیرت داشتم‬ ‫ل فَنَبَذ ْتُها و َ كَذل ِ َ‬
‫ك َ‬ ‫أثَر ِ الَّر ُ‬
‫سو ِ‬

‫کبه مردم از آن غافبل بودنبد؛ یبک مشبت از آثار رسبول (موسبی) را گرفتبم و‬

‫آن را در میان مردم پخش کردم و هوای نفسم این گونه برایم تحلیل کرد‪.‬‬

‫می گوید‪ :‬در این کار به خود تو و گفته ها و آموزه های تو‪ ،‬استناد کردم‬

‫برخببی از آموزه های تببو را بهانببه کرده و کارم را توجیببه کردم‪ ،‬از آثار تببو بر‬

‫علیه راه تو استفاده کردم‪.‬‬

‫این همه فتنه ها از یک گره کور ناشی می شد گرهی که بینش فردی و‬

‫اجتماعبی را ناتوان مبی کرد‪ ،‬گرهبی از خود آگاه هبا و نبا خود آگاه هبا کبه از‬

‫مولفه های زیر تشکیل گردید‪:‬‬

‫‪1‬‬
‫سوره طه آیه ‪.95‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪35 ...‬‬

‫‪ -1‬مصبر زدگبی‪ :‬مصبر زدگبی مردم بنبی اسبرائیل از نظبر پیچیدگبی نمونبه‬

‫منحصر به فرد تاریخ است‪ .‬زیرا این موضوع دربارۀ هر مردم دیگر دارای یک‬

‫زمینه واحد است اما دربارۀ روان اجتماعی بنی اسرائیل دارای دو زمینه بود‪:‬‬

‫الف‪ :‬هر جامعه عقب مانده (یا عقب نگه داشته شده) نسبت به جامعه‬

‫قدرتمنبد و پیبش رفتبه ببا دیده عظمبت مبی نگرد و خود احسباس حقارت مبی‬

‫کنبد‪ ،‬آن جامعبه را هوشمنبد‪ ،‬برتبر‪ ،‬و راه و برنامبه اش را درسبت مبی دانبد و‬

‫ایببببببببببببببببببببببببببببببببببببببن یببببببببببببببببببببببببببببببببببببببک انفعال قهری‬

‫است‪.‬‬

‫ب‪ :‬اسارت و بردگی ‪ 400‬ساله در دست مصریان‪ ،‬بینش آنان به برتری‬

‫مصببریان را بببه «ایمان» تبدیببل کرده بود‪ ،‬و ایببن زمینببۀ روان و شخصببیت‬

‫اجتماعبی اسبت کبه دیگبر جامعبه های عقبب مانده تاریبخ بدیبن صبورت ببه آن‬

‫مبتل نبودند‪.‬‬

‫و همین حیثیت اجتماعی به نفع سامری بود‪ .‬برخی ها وقتی که داستان‬

‫سامری را می شنوند تعجب می کنند‪ :‬آیا امکان دارد مردمی این قدر دچار‬

‫حماقبت باشنبد و ببه ایبن سبادگی فریبب سبامری را بخورنبد‪ ،‬ببه طوری کبه‬

‫ماجرا در نظرشان شبیه افسانه می شود‪ .‬اما یک جامعه شناس اگر به این‬

‫زمینۀ روح اجتماعی بنی اسرائیل توجه کند و در نظر داشته باشد که جامعه‬

‫بنی اسرائیل از آغاز با ماهیت بردگی متولد شده بود‪ 400 ،‬سال پیش از آن‬

‫فقبط ‪ 12‬خانواده بودنبد کبه «جامعبه» برایشان صبدق نمبی کرد در همان‬
‫‪ 36‬انقلب مخملی در ایران‬

‫بردگبی ببه یبک جامعبه تبدیبل شده انبد‪ .‬اگبر آنان مصبریان را پرسبتش نیبز مبی‬

‫کردند حق داشتند تا چه رسد که عمیقا ً مصر زده باشند‪.‬‬

‫چنین زمینۀ روح اجتماعی‪ ،‬مساعد ترین زمینه برای سامری بود و او نیز‬

‫با نبوغی که داشت بهترین بهره برداری را از آن می کرد‪.‬‬

‫‪ -2‬سامری ضمیر نا خود آگاه و شخصیت نا خود آگاه مردم را مخاطب‬

‫قرار می داد‪ .‬اما موسی با ضمیر آگاه مردم سخن می گفت‪.‬‬

‫‪ -3‬بهره برداری از شخصیت نا آگاه مردم‪ ،‬بهره برداری از یک چیز آماده‬

‫و موجود‪ ،‬است‪ .‬اما موسی ابتدا باید آگاهی بیافرینبد سپس آن آگاهی ها را‬

‫در ضمیببر شخصببیت درونببی مردم نفوذ دهببد‪ ،‬یعنببی شخصببیت های درون را‬

‫عوض کند‪ ،‬شخصیت تک تک مردم را از نو بسازد ا گر موفق شد در آخرین‬

‫مرحله از روح اجتماعی تازه ساخته شده‪ ،‬بهره بگیرد‪.‬‬

‫و این راهی است بس طولنی و سخت دشوار که باید این مراحل طی‬

‫شود آن گاه زمینه برای برنامه موسی آماده شود‪.‬‬

‫‪ -4‬واقعیت گرائی در مقابل حقیقت گرائی‪ :‬سامری مردم را به‬

‫واقعیببت هببا توجبه مبی داد و موسببی(ع) در صببدد واقعیاتبی بود کبه مطابببق‬

‫ل هبر پیامببر بود حتبی پیامببر اسبلم(ص)‪ .‬در صبلح‬


‫حقایبق باشنبد‪ .‬و ایبن مشک ِ‬

‫حدیبی ّه‪ ،‬واقعیت گرائی در مقابل حقیقت گرائی پیامبر اسلم(ص)‪ ،‬به شدت‬

‫ایسبتادگی کرد ببه طوری کبه رهببری پیامببر ببه زیبر سبؤال رفبت در حدی کبه‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪37 ...‬‬

‫رهببری ببه شدت نیازمنبد بیعبت مجدد گشبت؛ مسبلمانان از نبو ببه بیعبت ببا‬

‫مت با پیامبر وارد‬


‫پیامبر(ص) دعوت شدند تا آثار لطمه بزرگ که به رابطه ا ّ‬

‫شده بود‪ ،‬بر طرف شود‪ .‬از همان روز کببببه پیامبببببر(ص) رحلت کرد جریان‬

‫واقعیببت گرا حکومببت سبباده او را بببا تقلیببد از جامعببه پیببش رفتببه و متمدن‬

‫ایران‪ ،‬ببه یبک تشکیلت دیوان سبالری و بروکراسبی ایرانبی ببا دفتبر و دسبتک‬

‫تشکیلتی‪ ،‬تبدیل کردند که بعدها به صورت دربار خلفای اموی و عباسی در‬

‫آمببد و بزرگ مسببئله میان سببنی و شیعببه همان تعارض واقعیببت گرائی و‬

‫حقیقت گرائی است و مسائل دیگر همگی فرعی و متفّرع بر آن هستند‪.‬‬

‫گ دیگبر جامعبه بزرگ مسبلمانان در «واقعیبت گرائی گنبگ»‬


‫مشکبل بزر ِب‬

‫اسبت کبه حتبی از نظبر برخبی حکومبت هبا شامبل پذیرش سبلطه غربیان ببه‬

‫عنوان یک واقعیت است‪.‬‬

‫من وجببه» اسببت‪ :‬هببر‬


‫نسبببت میان حقیقببت و واقعیببت «اعببم و اخببص ِ ب‬

‫واقعیبت مطاببق حقیقبت نیسبت؛ واقعیبت ایبن اسبت کبه یزیبد ببه مقام امامبت‬

‫مسبلمانان رسبید امبا ایبن واقعیبت بر خلف حبق و حقیقبت اسبت آنان کبه‬

‫امروز هم از یزید و دیگران حمایت می کنند و شیفته قدرت و فتوحات خلفا‪،‬‬

‫خلفای اموی و عباسبی هسبتند‪ ،‬واقعیبت گرا از نوع سبامری هسبتند کبه هرگبز‬

‫فکبر نمبی کننبد اگبر واقعیبت خلفبت‪ ،‬مطاببق حقیقبت پیبش مبی رفبت چبه‬

‫سبعادتی برای جامعبه اسبلمی حاصبل مبی شبد‪ .‬ببل کبه چنیبن تفکری را ببا‬

‫منطق سامری‪ ،‬ایدآلیسم و خیال گرائی می دانند‪ ،‬بر خلف سرتاسر قرآن‪.‬‬
‫‪ 38‬انقلب مخملی در ایران‬

‫موضوعات بببس مهببم‪ :‬آن چبه کببه در ایببن بیببن برای یبک محقببق انسببان‬

‫شناسببی و جامعببه شناسببی مهببم اسببت سببازگاری واقعیببت گرائی از نوع‬

‫سبامری‪ ،‬ببا خیال پردازی اسبت کبه برای اهبل دقّبت عجیبب و ببس شگفبت‬

‫انگیبز اسبت؛ سبامری ببا همبه واقعیبت گرائی خود‪ ،‬ببه پرسبتش گاو ببه عنوان‬

‫یک «الهه» معتقد می شود که بالترین مصداق خیال پردازی است و خلفت‬

‫هبا کبه بر اسباس واقعیبت گرائی تاسبیس شدنبد از فلسبفه انتزاعبی و ذهبن‬

‫گرای یونانبی و نیبز از صبوفیان خیال پرداز ببا آغوش باز اسبتقبال کردنبد و ببا‬

‫همه امکانات مادی و تبلیغاتی در ترویج آن دو کوشیدند‪.‬‬

‫سبازگاری واقعیبت گرائی از نوع سبامری ببا خیال پردازی‪ ،‬هبم خصبیصه‬

‫خصۀ آن است‪.‬‬
‫ویژه آن و هم نشان و علمت مش ّ‬

‫آن چبه مدرنیتبه را امروز ببه ببن بسبت کشانیده و سبخن از پایان تاریبخ را‬

‫پیش آورده است همین خصیصه است که در رئالیسم غربی وجود داشت و‬

‫دارد‪ .‬عنصبر خیال گرائی در رئالیسبم و واقعیبت گرائی غرببی ببه حدی وجود‬

‫داشبت کبه عامبل براندازی «واقعیبت» های بسبیاری گشبت کبه از بیبن رفتبن‬

‫همان واقعیت ها جامعه غربی را و مدرنیته را به بن بست کشانیده است‪.‬‬

‫مگر همین «به بن بست رسیدن» یک واقعیت نیست؟ عوامل واقعی آن‬

‫چیست؟ آیا از بین رفتن خیال پردازی ها است؟ یا از بین رفتن واقعیت های‬

‫بسببیار؟ واقعیببت های بسببیار کببه در تعریببف انسببان‪ ،‬در تعریببف جامعببه‪ ،‬در‬

‫تعریف حقوق فرد و حقوق جامعه‪ ،‬در تعریف و شناخت ماهیت خانواده و‪...‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪39 ...‬‬

‫نادیده گرفته شدند که همه این نادیده گرفتن ها از خیال پردازی هنگفت که‬

‫در بطبببببببببببببببن رئالیسبببببببببببببببم غرببببببببببببببببی بود ناشبببببببببببببببی‬

‫شد‪.‬‬

‫مثل این که افسار قلم از دستم در می رود‪ ،‬برگردیم به شمارش مولّفه‬

‫های تشکیل دهندۀ گره کور که جامعه بنی اسرائیل را کور کرده بود‪:‬‬

‫‪ -5‬سبامری از نظبر مدیریبت مرد شماره دوی جامعبه‪ ،‬توانبا و برجسبته‬

‫است که اعتماد مردم را به خود جلب کرده است‪.‬‬

‫‪ -6‬کمبک های او ببه موسبی و نهضبت‪ ،‬او را ببه یبک قهرمان ملّی تبدیبل‬

‫کرده است‪.‬‬

‫‪ -7‬با نبوغی که داشت می توانست راه و روش خود را ترجمانی از راه‬

‫و روش موسی قلمداد کند‪.‬‬

‫‪ -8‬مردم هرگبز احتمال نمبی دادنبد کبه اهداف او ببا اهداف موسبی تضاد‬

‫داشته باشد‪.‬‬
‫‪ 40‬انقلب مخملی در ایران‬

‫‪ -9‬هارون را فردی عابببد و زاهببد تلقببی مببی کردنببد و او را مرد عمببل‬

‫نمی دانستند‪.‬‬

‫هر سه ضلع این مثلث (هارون‪ ،‬سامری‪ ،‬و مردم) خود را در مسیر راه و‬

‫آئین موسی می دانستند‪ .‬و این گره کور چگونه باز شود؟ سامری در برنامه‬

‫خود محکببم و اسببتوار ایسببتاده اسببت‪ ،‬هارون نیببز در مقابببل او برنامببه او را‬

‫دقیقا ً ضد آئین موسی و انحراف کامل از اصول نهضت می داند و به شدت‬

‫حتَّى‬ ‫ح عَلَيْهِب عاكِفي َ‬


‫ن َ‬ ‫آن را محکوم مبی کنبد‪ .‬مردم چبه کننبد؟ گفتنبد «ل َ ْ‬
‫ن نَبَْر َ‬

‫جعَب إِلَيْناب ب ُ‬
‫موسى‪ :»1‬همچنان تقدیبس و پرسبتش گاو را ادامبه مبی دهیبم تبا‬ ‫يَْر ِ‬

‫خود موسی بیاید و تکلیف را تعیین کند‪.‬‬

‫موسی آمد تندیس را پودر کرد و به دریا (ی مدیترانه) ریخت‪.‬‬

‫محکومیبت‪ :‬طببق قوانیبن موسبی (و قانون هبر جامعبه دیگبر در آن روز)‬

‫می بایست سامری اعدام شود‪ .‬اما موسی با توجه به نفوذ سامری که حتی‬

‫در پیش از پیروزی در میان بنی اسرائیل داشت می دانست که اعدام او‪ ،‬او‬

‫را قهرمان خواهبد کرد‪ .‬زیرا شعارهبا و ایده های سبامری ببا یبک سبری ادلّه‬

‫محسوس برای همگان‪ ،‬تایید می شد‪ .‬شعار پیش رفت و ساختن یک جامعه‬

‫بنبی اسبرائیلی پیبش رفتبه ماننبد جامعبۀ متمدن مصبر برای همگان محسبوس‬

‫بود لیکن شعارهای موسی هنوز در حالت تئوری بود‪.‬‬


‫‪1‬‬
‫سوره طه‪ ،‬آیه ‪.91‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪41 ...‬‬

‫ماجرای گاو طلئی نیبز ظاهرا ً خاتمبه یافبت امبا آرزوی الگوگیری از تمدن‬

‫مصر در ذهن اکثریت مردم جای گرفته بود حتی پس از سقوط تندیس و از‬

‫بین رفتن فتنه ظاهرا ً به برنامه های موسی گردن می نهادند اما مصر زدگی‬

‫م بالطُّوَر‬
‫م بوَب َرفَعْناب بفَوْقَك ُب ُ‬ ‫در روح شان جای گرفتبه بود‪ :.‬وَب إِذ ْب أ َ َ‬
‫خذ ْناب بميثاقَك ُب ْ‬

‫م‬ ‫صيْنا وَب أ ُ ْ‬


‫شرِبُوا في قُلُوبِهِ ُ‬ ‫معْنا وَب عَ َ‬ ‫معُوا قالُوا َ‬
‫س ِ‬ ‫س َ‬ ‫خذ ُوا ما آتَيْناك ُ ْ‬
‫م بِقُوَّةٍب وَب ا ْ‬ ‫ُ‬

‫م‪ :‬زمانی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر بالی شما‬ ‫ل بِكُف ِ‬
‫ْره ِ ْ‬ ‫الْعِ ْ‬
‫ج َ‬

‫برافراشتیبم‪ ،‬ایبن (اصبول جامعبه مورد نظبر اسبت) کبه ببه شمبا دادیبم آن را‬

‫محکبم بگیریبد و درسبت بشنویبد‪ .‬گفتنبد‪ :‬شنیدیبم لیکبن (در دل شان گفتنبد)‬

‫مخالفبت خواهیببم کرد‪ .‬دل های شان در اثبر کفرشان بببا محبببت گاو آمیختبه‬

‫بود‪.‬‬

‫موسبی سبامری را محکوم کرد کبه ببا مردم تماس سبیاسی و اجتماعبی‬

‫ن لَ َ‬
‫ك‬ ‫ب فَإ ِ َّ‬
‫نداشتبه باشبد و ببه یبک زندگبی انزوائی مشغول شود‪ ،‬گفبت‪ :‬فَاذْه َ ْ‬

‫خلَفَه‪ :1‬برو بر تو است که‬ ‫َ‬


‫عدا ً ل َ ْ‬
‫ن تُ ْ‬ ‫موْ ِ‬ ‫ن لَ َ‬
‫ك َ‬ ‫س وَ إ ِ َّ‬
‫مسا َ‬ ‫ن تَقُو َ‬
‫لل ِ‬ ‫فِي ال ْ َ‬
‫حياةِ أ ْ‬

‫در زندگببی همیشببه «لمسبباس» بگوئی‪( .‬و مببی دانببم) برای تببو وعدۀ دیگببر‬

‫(فرصتی) خواهد بود‪.‬‬

‫لمساس‪ :‬باید به هر کسی که می خواهد به تو نزدیک شود بگوئی با من‬

‫تماس مگیبر‪ .‬امبا مبی دانبم کبه زمانبی دیگبر موجبب فتنبه دیگبر خواهبی شبد‪ .‬و‬

‫چنین شد‪ :‬تندیس گاو طلئی رنگ از بین رفت اما محبت گاوهای طلئی رنگ‬

‫در دل ها مانده بود؛ مردم از کشتن و خوردن گوشت گاوهای طلئی رنگ به‬

‫‪1‬‬
‫سوره طه‪ ،‬آیه ‪.97‬‬
‫‪ 42‬انقلب مخملی در ایران‬

‫شدت خود داری مبی کردنبد و عمل ً آن هبا را تقدیبس مبی کردنبد تقدیسبی کبه‬

‫رواج یافبت و ببه صبورت یبک مشکبل بزرگ در قبال برنامبه های موسبی در‬

‫آمد‪.‬‬

‫موسی باید کاری می کرد و این پرستش مشرکانه را از بین می برد که‬

‫خدایببببش یاری کرد‪ :‬مردی را در میان دو قبیله کشتنببببد‪ ،‬قبیله مقتول قبیله‬

‫دیگر را متهم کرد‪ .‬ماجرا در حضور موسی(ع) به داوری گذاشته شد؛ فرمان‬

‫آمد که یک گاو نر اخته نشده طلئی رنگ‪ -‬یعنی دقیقا ً همان گاو که تقدیس‬

‫می شد‪ -‬را بکشند تا قضاوت شود‪ .‬مردم سرسختانه مقاومت کردند‪ ،‬بهانه‬

‫ها و پرسش ها عنوان کردند‪ .‬بالخره مجبور شدند گاو مورد نظر را بکشند‪:‬‬

‫حوها و َ ما كادُوا يَفْعَلُو َ‬


‫ن‪ :»1‬آن گاو را ذبح کردند در حالی که هرگز نمی‬ ‫«فَذ َب َ ُ‬

‫خواستند این کار را بکنند‪.‬‬

‫و مهم این که‪ :‬به دستور خداوند گاو طلئی رنگ به دست خود سامری و‬
‫‪2‬‬
‫دستیارانش‪ ،‬ذبح شد‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫سوره بقره‪ ،‬آیه ‪.71‬‬
‫‪2‬‬
‫شرح این موضوع پس از سطرهائی خواهد آمد‪.‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪43 ...‬‬

‫امبا باز هبم علقبه ببه گاو طلئی رنبگ در میان بنبی اسبرائیل از بیبن نرفبت‬

‫در زمان های بعدی در عهببد سببلطنت یربعام‪ ،‬دو تندیببس گاو طلئی سبباخته‬
‫‪1‬‬
‫شد و یکی در «بیت ئیل» و دیگری در «دان» گذاشته شد‪.‬‬

‫چنین بود ماجرای مکتب گرائی موسی(ع) و واقعیت گرائی سامری‪.‬‬

‫سامری چه کسی بود‪ :‬در المنجد و فرهنگ دکتر معین به تقلید از آن‪،‬‬

‫و دیگرانبی چنبد گفتبه انبد سبامره نام شهری بود در فلسبطین کبه امروز شهبر‬

‫نابلس در جای آن قرار دارد‪ .‬ساکنان آن سامریان نامیده می شدند‪.‬‬

‫از ایببن عبارت بر مببی آیببد کببه سببامره در آغاز نام شهببر بوده سببپس ببه‬

‫ساکن آن‪ ،‬سامری گفتنبد‪ .‬اما منابع متعدد از دائرة المعارف ها و لغتنامه ها‬

‫از آن جمله دکتبر معیبن در ذیبل «سبامریان» گفتبه انبد‪ :‬قومبی کبه خود را ببه‬

‫سبط یوسف نسبت دهند و کاهنان آنان به سبط لوی منسوب هستند‪.‬‬

‫یاد آوری مببببی شود‪ :‬کاهنان و مدیران معبدهببببا‪ ،‬در همببببه سبببببط های‬

‫دوازدهگانه بنی اسرائیل‪ ،‬اولد هارون(ع) و از نسل لوی هستند‪.‬‬

‫چون قرآن دربارۀ شخصبی ببا عنوان سبامری سبخن مبی گویبد پیبش از آن‬

‫کببه بنببی اسببرائیل وارد فلسببطین شونببد و گروهببی از آنان سبباکن آن شهببر‬

‫‪1‬‬
‫هاکس‪ ،‬قاموس کتاب مقدس‪ ،‬ذیل لفظ گوساله‪.‬‬
‫‪ 44‬انقلب مخملی در ایران‬

‫شونبد‪ ،‬معلوم مبی گردد کبه سبامره نام بخشبی از سببط یوسبف بوده و نام‬

‫شهر از آن گرفته شده‪ ،‬نه بر عکس‪.‬‬

‫پیببش از موسببی(ع) آخریببن پیامبببر بنببی اسببرائیل یوسببف(ع) بود‪ ،‬اینببک‬

‫پیامبری به نام موسی از نسل لوی آمده است‪ ،‬سامری که از نسل یوسف‬

‫اسبت رهببری و حاکمیبت خاندانبش را از دسبت رفتبه مبی بینبد و مبی کوشبد‬

‫دسببتکم بببه عنوان مرد شماره دو‪ ،‬در اداره جامعببه و رهبببری‪ ،‬نقببش داشتببه‬

‫باشد که البت ّه از توان و نبوغ بالیی بر خوردار بوده و به آسانی می توانست‬

‫جریان سبازی کنبد تبا موسبی را در مقاببل عمبل انجام شده قرار بدهبد و قرار‬

‫می داد‪.‬‬

‫در یبک روایبت آمده اسبت کبه سبامری از اهالی کرمان بوده اسبت‪ .‬پیام‬

‫این روایت با چندین پرسش مواجه است‪:‬‬

‫‪ -1‬سامری در مصر و نیز در صحرای سینا همراه بنی اسرائیل بوده‪ ،‬یک‬

‫فرد کرمانی با این همه فاصله مکانی که با مصر و سینا دارد‪ ،‬چرا و چگونه‬

‫به میان آنان رفته‪ ،‬چنین چیزی خیلی بعید است‪.‬‬

‫‪ -2‬جامعبه بنبی اسبرائیل از یبک ریشبه و تبار بودنبد و قهرا ً (ببه اصبطلح‬

‫امروزی) روحیببه ناسببیونالیسم بر آنان حاکببم بود همان طور کببه امروز هببم‬

‫چنیبن هسبتند‪ ،‬چگونبه ممکبن اسبت یبک غریببه در میان آنان زندگبی کنبد تبا چبه‬

‫رسد که یک فرد با نفوذ و سرنوشت ساز در آن جامعه باشد‪.‬‬


‫هر انقلب پس از پیروزی‪45 ...‬‬

‫‪ -3‬قرآن او را سامری که از نسل یوسف است‪ ،‬معرفی می کند و اصل‬

‫این است که او از همان نسل بوده‪ ،‬نه یک فرد پذیرفته شده در میان شاخه‬

‫سامره از نسل یوسف‪.‬‬

‫اما حدیث دیگر داریم که می گوید‪ :‬نام سامری «اذینویه» و نام برادرش‬

‫«میذویه» است‪.‬‬

‫ایبن هبر دو هیچ شباهتبی به واژه های عبری و عرببی ندارنبد‪ ،‬از واژه های‬

‫فارسبی قدیبم هسبتند کبه در فارسبی قدیبم حرف «ذ» ببا تلفّبظی میان حرف‬

‫«د» و «ذ»‪ ،‬همان طور که امروز هم «گنبد» و هم «گنبذ» تلفظ می شود‪،‬‬

‫بوده است‪.‬‬

‫و پسوند «و ُیه» همان است که در «اشنو ُیه»‪« ،‬نفتو ُیه»‪« ،‬بو ُیه»‪ ،‬هست‬

‫کبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببه گاهبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببی‬

‫ببه غلط اشنَوی ّبه‪ ،‬سبیبَویه‪ ،‬بَوَبیه‪ ،‬خوانده مبی شونبد‪ .‬همان طور کبه برخبی‬

‫ها «شیروُیه» را «شیروِیّه» می خوانند‪.‬‬

‫حدیببث اول از سببعید بببن جبیببر (از بزرگان شیعببه و مفسببر معروف‪ ،‬از‬

‫اصحاب امام سجاد(ع) که مورد تأیید متون رجال شیعه است‪ )1‬می باشد که‬

‫می گوید سامری از اهل کرمان است‪ -.‬بحار‪ ،‬ج ‪ 13‬ص ‪.244‬‬

‫‪1‬‬
‫جامع الّروات‪ ،‬ج ‪ 1‬ذیل سعید بن جبیر‪ .‬و معجم رجال خوئی‪ ،‬ج ‪ 9‬ذیل همان‪.‬‬
‫‪ 46‬انقلب مخملی در ایران‬

‫او کسی نیست که چنین سخنی را خود سرانه و از پیش خود بگوید‪ .‬اما‬

‫با این همه غیر از خود او‪ ،‬اسمی از راویانی که از او نقل می کنند در میان‬

‫نیست و به اصطلح‪ ،‬حدیث از نظر سند مرسل است‪.‬‬

‫حدیبببث دوم‪ :‬صبببدوق در «عیون الخبار» ج ‪ 2‬ص ‪ :183‬ابی‪،‬ب ببقال حدثنا‬

‫علي بن إبراهيم بن هاشم‪ ،‬عن أبيه‪ ،‬عن علي بن معبد‪ ،‬عن الحسين بن‬

‫خالد‪ ،‬عن أبي الحسن (ع) قال‪... :‬إن الذين أمروا قوم موسى (ع) بعبادة‬

‫العجل كانوا خمسة أنفس و كانوا أهل بيت يأكلون على خوان واحد و هم‬

‫أذينوية و أخوه مبذوية و ابن أخيه و ابنته و امرأته هم الذين أمروا بعبادة‬

‫العجل و هم الذين ذبحوا البقرة التي أمر الله تبارك و تعالى بذبحها‪ :‬امام‬

‫رضبا(ع) فرمود‪ :‬آنان کبه قوم موسبی(ع) را ببه پرسبتش گاو نبر وادار کردنبد‬

‫پنج نفر بودند که اهل یک خانواده و از یک سفره می خوردند و آنان عبارت‬

‫بودند از‪ :‬اذینویه و برادرش میذویه و پسر برادرش و دخترش و همسرش‪.‬‬

‫ایبن حدیبث در «محاسبن برقبی» ج ‪ 2‬ص ‪ 318‬نیبز آمده اسبت و در بحار‪،‬‬

‫ج ‪ 13‬ص ‪ 216‬و ج ‪ 99‬ص ‪ 295‬ببببه نقبببل از «خصبببال صبببدوق» ببببه جای‬

‫«اذینویببه»‪« ،‬اذیبوه» آمده در حالی کببه در متببن خود خصببال (ج ‪ 1‬ص ‪)292‬‬

‫«اذینونه و اخوه مبذویه» آمده‪ ،‬هر دو اشتباه خطی و یا چاپی است و آن چه‬
‫‪1‬‬
‫در عیون الخبار آمده درست است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫و در «علل الشرایع» چاپ حیدریه ص ‪ ،440‬اذیبویه و مذویه‪ ،‬آمده است‪.‬‬
‫هر انقلب پس از پیروزی‪47 ...‬‬

‫ویژگی های انقلب اصیل طبیعی‪ :‬بنابر مباحث پیش‪ ،‬ویژگی های‬

‫یک انقلب اصیل و طبیعی را به شرح زیر نیز می توان شماره کرد‪:‬‬

‫‪ -1‬رفتار و حرکتبی اسبت برخاسبته از شخصبیت جامعبه‪ ،‬نبه از شخصبیت‬

‫فردی افراد‪.‬‬

‫‪ -2‬شخصیت فردی افراد اگر مخالف انقلب نباشد‪ ،‬دستکم دربارۀ آن (به‬
‫‪1‬‬
‫اصطلح) نق می زند‪.‬‬

‫‪ -3‬انقلب اصبیل در یبک فرآینبد «مزمبن» تحقبق مبی یاببد؛ ببه تدریبج در‬

‫طول زمان در شکم شخصیت جامعه تکوّن می یابد‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫هم پیش از پیروزی و هم پس از پیروزی‪ ،‬در انقلب ایران همه جا‪ :‬در داخل‬
‫اتوبوس ها‪ ،‬تاکسی ها‪ ،‬صف های نفت و نان‪ ،‬گفتگوی مشتری با بقال و‪ ...‬همه جا‬
‫نق زدن افراد‪ ،‬فراوان به گوش می رسید‪ .‬اما (مثل ً) در روز قدس سیل مردم به‬
‫سوی دانشگاه روان می گشت‪ .‬آنان که توان تحلیل علمی نداشتند شگفت زده می‬
‫شدند‪ :‬مردم که همه نق می زنند این سیل از کجا آمده؟! توجه نداشتند که اینان‬
‫همان نق زن ها هستند‪.‬‬
‫‪ 48‬انقلب مخملی در ایران‬

‫‪ -4‬طول مدت این زمان‪ ،‬به ماهیت جامعه از نظر کمی و کیفی وابسته‬

‫است؛ در جامعه ای طولنی و در جامعه ای نسبت به آن کوتاه می شود‪.‬‬

‫‪ -5‬جنین مزمن‪ ،‬با انباشت انرژی ها در طول زمان‪ ،‬بزرگ تر می گردد و‬

‫پیکر جامعه دچار درد زایمان می گردد‪.‬‬

‫‪ -6‬جنین بزرگ راهی برای تولد ندارد‪ ،‬پیکر مادر (جامعه) را منفجر می‬

‫کند‪.‬‬

‫‪ -7‬هر انقلب برای پیروزی دو مرحله دارد‪ :‬از بین بردن نظام موجود و‬

‫سباختن نظام جدیبد‪ .‬هیبچ انقلب اصبیلی نیسبت کبه در مرحله اول شکسبت‬

‫بخورد‪ ،‬انفجار جامعبه یبک امبر حتمبی‪ ،‬قطعبی و جببری اسبت درسبت ماننبد‬

‫حوادث صد در صد طبیعی در طبیعت‪.‬‬

‫‪ -8‬اگبر یبک انقلب در مرحله اول شکسبت بخورد‪ .‬یبا اصبیل نبوده و یبا‬

‫دچار سببقط جنیببن شده اسببت (زیرا سببقط در همببه پدیده های بببی جان و‬

‫جاندار طبیعبت نیبز هسبت) و از نبو نطفبه بندی خواهبد شبد و ممکبن اسبت‬

‫هرگز منعقد نشود‪.‬‬


‫ویژگی های انقلب اصیل ‪49‬‬

‫‪ -9‬هر انقلب اصبیل ممکن است در مرحله دوم شکسبت بخورد‪ ،‬و اگر‬

‫موفّق شود موفقیتش نسبی خواهد بود‪ ،‬نه مطلق‪ .‬زیرا‪:‬‬

‫‪ -10‬دایه ها‪ :‬پس از تولد انفجاری‪ ،‬صدها دایه آستین بال می زنند که این‬

‫نوزاد را پرورش دهند‪ .‬اما هر کدام مطابق سلیقه خود که با سلیقه دیگران‬

‫به شدت متفاوت است‪.‬‬

‫‪ -11‬معماری‪ :‬صدها معمار آستین بالزده هر کدام نقشه و ماکت خود را‬

‫برای سروسامان دادن به مادر منفجر شده‪ ،‬ارائه می دهند‪.‬‬

‫در این جا یک اصل بسیار مهم وجود دارد‪ :‬در پدیده های طبیعی همیشه‬

‫مادر فرزنبد خود را تغذیبه مبی کنبد‪ ،‬امبا در پدیده های اجتماعبی‪ ،‬فرزنبد ببه‬

‫محبض تولد بر مبی گردد و مادر خود را تغذیبه مبی کنبد‪ :‬از فقبر جامعبه‪ ،‬جهبل‬

‫متولد می شود و جهل بر می گردد فقر را فربه تر می کند‪ .‬و بالعکس‪ :‬اگر‬

‫جامعه دچار جهل باشد فقر از آن متولد می شود فقر بر می گردد مادر خود‬

‫یعنی جهل را تغذیه کرده و تشدید می کند‪.‬‬

‫خود انقلب بایبببد بر گردد و مادر داغان شده را مطاببببق اقتضاهای خود‬

‫سروسامان نوین‪ ،‬بدهد و این وقتی امکان دارد که به حقیقت انقلب لطمه‬

‫نخورد و فدای واقعیبت گرائی از نوع سبامری نگردد‪ .‬نسبخه هائی کبه دایبه هبا‬

‫برای پرورش انقلب می دهند همگی به نسبتی با حقیقت انقلب تضاد دارد‬

‫ببا درصبدی کبم تبا تضاد کامبل‪ .‬چرا کبه نسبخه هبا از آگاهبی هبا و اقتضاهای‬
‫‪ 50‬انقلب مخملی در ایران‬

‫اندیشببه فردی نشأت مببی یابنببد و شخصببیت جامعببه از ارائه نسببخه ناتوان‬

‫است‪ .‬و همین نسخه ها و ماکت های معماری‪ ،‬همگی از ذهن فردیت افراد‬

‫بر می خیزد‪ .‬نه از شخصیت جامعه‪.‬‬

‫‪ -12‬خود پالئی‪ :‬انقلب اصبیل برخبی از فرزندان خود را می خورد چرا‬

‫که امکان ندارد همه نسخه ها و ماکت ها که از طرف صدها دلسوز انقلب‬

‫ارائه مببی شود‪ ،‬در یببک جامعببه واحببد عملی شود‪ .‬برخببی دلسببوزانی کببه بر‬

‫نسخه خود اصرار می ورزند از بین می روند‪ .‬یعنی انقلب خودش را پالیش‬

‫مبی کنبد‪ .‬و کبم نیسبتند انقلبیون صبدیق کبه ببه وسبیله خود انقلب نابود مبی‬

‫شوند‪.‬‬

‫‪ -13‬دگر پالئی‪ :‬انقلب به وسیله نق ها و گلیه ها و اعتراض هائی که از‬

‫شخصبیت فردی افراد‪ ،‬بروز مبی یاببد‪ ،‬مخالفیبن خود را تشویبق مبی کنبد کبه‬

‫تسلیم نشده و به امید همان نق های فردی‪ ،‬در مقابل انقلب مقاومت کنند‬

‫و خیره سرانه در زیر چرخ های انقلب مضمحل شوند‪.‬‬

‫و در بیان دیگبر‪ :‬انقلب اصبیل از طریبق زبان های فردی افراد خود‪ ،‬خود‬

‫را ضعیببف‪ ،‬پژمرده و حتببی در حال احتضار نشان مببی دهببد اشخاص و نیببز‬

‫جریان های مخالف خود را تشویق می کند که قصد از بین بردن این ضعیف‬
‫ویژگی های انقلب اصیل ‪51‬‬

‫در حال احتضار را بکننبد‪ ،‬آن گاه ببه وسبیله شخصبیت اجتماعبی همان نبق زن‬

‫هبببببببببببببببببببببببببا‪ ،‬مخالفیبببببببببببببببببببببببببن را از بیبببببببببببببببببببببببببن‬

‫می برد‪.‬‬

‫‪ -14‬هر انقلب اصیل پس از پیروزی در میان حقیقت گرائی و واقعیت‬

‫گرائی گرفتار می شود‪.‬‬


‫‪ 52‬انقلب مخملی در ایران‬

‫‪ -15‬در انقلب اصبیل فرد انقلببی نصبیحت پذیبر نیسبت‪ :‬اولً‪ :‬وقتبی کبه‬

‫جهی به اصل‬
‫انقلب به حرکت در می آید‪ ،‬اکثریت قریب به اتفاق افراد نه تو ّ‬

‫خودپالئی انقلب دارنبد و نبه ببه اصبل دگبر پالئی آن‪ .‬و نصبیحت کنندگان نیبز‬

‫که از دو اصل علمی بال غافل هستند به پندهای عوامانه می پردازند‪.‬‬

‫ثانیاً‪ :‬فرد انقلببی در پاسبخ پندهبا مبی گویبد‪ :‬هبر چبه مبی خواهبد بشود‪ ،‬مبا‬

‫می خواهیم نظام موجود از بین برود به هر قیمتی که باشد‪ .‬و این خاصیت‬

‫یبک انقلب اصبیل اسبت کبه فردیبت افراد را محکوم ببه همراهبی ببا خود مبی‬

‫کند‪ .‬و هر انقلب اگر چنین نباشد فاقد اصالت است‪.‬‬

‫‪ -16‬جوانان‪ :‬هر انقلب اصیل هزینه ای هنگفت مصرف می کند‪ .‬جوان‬

‫دارای سخاوت‪ ،‬شجاعت‪ ،‬روحیه آزادی خواه است و این خ صایل را به همه‬

‫چیببز ترجیببح مبی دهببد‪ .‬پیران محافظببه کار‪ ،‬سببازشکار‪ ،‬متسببامح و خسببیس‬

‫هسبتند‪ .‬حتبی یبک جوان خسبیس سبخی تبر از دوران سبالمندی خود اسبت‪.‬‬

‫انقلب مانند آتش فشان غرش و خروش خود را از دهان جوانان می فشاند‬

‫و پیران را به دنبال آنان می کشاند‪.‬‬

‫‪ -17‬مهبم تریبن و بارزتریبن نشان و معیار انقلب اصبیل از دیگبر حرکبت‬

‫های اجتماعبی «عدالت خواهبی» اسبت و هیبچ انقلب اصبیل نیسبت کبه اولیبن‬

‫اقتضای طبیعببی آن عدالت خواهببی نباشببد‪ .‬نمونببه بارزش انقلب فرانسببه و‬

‫انقلب های کمونیستی و‬


‫انقلب مصنوعی ‪53‬‬

‫انقلب اسبلمی ایران کبه رهببرش سبخن خطیبب نماز جمعبه را رد کرد و‬

‫گفت‪ :‬انقلب ما جنگ فقر و غنیا است‪.‬‬

‫‪ -2‬انقلب مصنوعی‪:‬‬

‫در قرون گذشته‪ ،‬از انقلب فرانسه (‪ )1799 -1789‬تا پس از جنگ دوم‬

‫جهانببی‪ ،‬واژه «انقلب» تنهببا درباره انقلب اصببیل و طبیعببی‪ -‬کببه تعریببف و‬

‫توضیبح آن گذشبت‪ -‬ببه کار مبی رفبت‪ .‬حتبی برخبی از دسبت اندرکاران علوم‬

‫انسانی دربارۀ انقلب اکتبر شوروی تردید می کردند که براستی یک انقلب‬

‫بود یبا یبک پدیده صبرفا ً سبیاسی؟‪-‬؟ موافقیبن آن و نیبز اکثریبت مخالفینبش آن‬

‫را یبک حادثبه اجتماعبی ببا ماهیبت کامل ً انقلببی‪ ،‬مبی دانسبتند و دیگران آن را‬

‫یک حادثه صرفا ً سیاسی می دانستند‪.‬‬

‫امبا خود همیبن تردیبد و تشکیبک راه را باز کرد کبه از واژه انقلب درباره‬

‫حادثه هائی که در ماهیت غیر انقلبی آن ها تردیدی وجود نداشت‪ ،‬استفاده‬

‫شود‪ .‬مثل ً جمال عبدالناصببر کودتای‪ 1‬خود را انقلب (ثوره) نامیببد و همچنیببن‬

‫قذ ّافببی در لیبی‪ ،2‬حافببظ اسببد در سببوریه و عبدالکریببم قاسببم در عراق‪ ،3‬و‬

‫امثال شان در دیگبر بخبش های جهان‪ .‬کبه معمول ً از طرف شوروی حمایبت‬

‫‪1‬‬
‫در سال ‪1952‬م‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫در سال ‪1969‬م‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫در سال ‪1958‬م‪.‬‬
‫‪ 54‬انقلب مخملی در ایران‬

‫مببی شدنببد و کمونیسببت های شوروی آن هببا را بببه عنوان انقلب تاییببد مببی‬

‫کردند‪.‬‬

‫ایبن حرکبت های صبرفا ً نظامبی پبس از سبلطه بر جامعبه‪ ،‬برابر خواسبته‬

‫سران شوروی گرایش سوسیالیستی خودشان را با تمسک به عنوان انقلب‪،‬‬

‫بر جامعه تحمیل می کردند‪.‬‬

‫مخالفیبن شوروی و انقلب اکتببر‪ ،‬ببا تمسبک ببه ایبن پدیده های مصبنوعی‪،‬‬

‫بر ایجاد تردید در اصالت خود انقلب اکتبر تاکید می ورزیدند که آن هم مثل‬

‫همین ها یک پروژه سیاسی محض بود نه انقلب‪ ،‬و می کوشیدند با بررسی‬

‫جزء به جزء روند انقلب اکتبر نکاتی پیدا کنند و انگشت روی آن بگذارند‪ ،‬در‬

‫این میان بیش از هر چیز دائما ً ورد زبان کرده بودند که خود لنین مامور بود‬

‫و با قطار از آلمان به روسیه فرستاده شد‪.‬‬

‫برخبی نیبز معتقبد بودنبد کبه انقلب اکتببر کامل ً مصبنوعی و سباخته دسبت‬

‫«آژانس یهود» بوده که یهودیان به این طریق انتقام خود را از نصف جهان‬

‫گرفتنبد‪ .‬یهودیان کبه در سبرتاسر جهان سبرگردان بودنبد در هیبچ جائی نمبی‬
‫انقلب مصنوعی ‪55‬‬

‫توانسبتند غیبر از اشیاء منقول‪ ،‬مالکیتبی برای اراضبی و املک داشتبه باشنبد‪،‬‬

‫نصف جهان را به همان درد مبتل کردند‪.‬‬

‫انکار اصببالت ماهیتببی انقلب اکتبببر بببا ایببن قبیببل تمسببکات بببس دشوار‬

‫اسبت‪ .‬امبا تاییبد صبریح یبا ضمنبی کودتاهای نظامبی ببه عنوان انقلب‪ ،‬بهانبه‬

‫خوبی به سران بخش لیبرال جهان می داد که چنین تحلیل های سیاسی را‬

‫به عنوان جامعه شناسی‪ ،‬ابراز کنند‪.‬‬

‫به هر صورت‪ ،‬نوع اول انقلب مصنوعی کودتاهای نظامی بود‪.‬‬

‫نوع دوم‪ :‬نهضببت گاندی در هنببد گاهببی انقلب نامیده مببی شود‪ ،‬آیببا بببه‬

‫راستی یک انقلب بود یا یک پروژه صرفا ً سیاسی؟‪-‬؟ گاهی عناصر مشترک‬

‫میان یک نهضت و پروژه سیاسی با انقلب‪ ،‬ذهن برخی ها را دچار گمراهی‬

‫مبی کنبد؛ در نهضبت هنبد عناصبر‪ :‬قداسبت‪ ،‬مقاومبت‪ ،‬شرکبت عمومبی در آن‪،‬‬

‫شور و شوق‪ ،‬تحمببل مشکلت و بببه ویژه پیروزی آن‪ ،‬موجببب مببی شود کببه‬

‫ماهیت سیاسی آن را با ماهیت انقلب اشتباه کنند‪ .‬در حالی که یک پروژه و‬

‫نهضت سیاسی نیز می تواند مقدس باشد‪.‬‬

‫و عنصبر مقاومبت در نهضبت گاندی ببه تصبریح خود او و نیبز در عمبل و‬

‫عینیبت‪ ،‬یبک «مقاومبت منفبی» بود‪ ،‬و انقلب از هبر جهبت ببه ویژه در جهبت‬

‫مقاومت‪ ،‬ماهیت مثبت و مهاجم و توفنده دارد‪.‬‬


‫‪ 56‬انقلب مخملی در ایران‬

‫همین طور است شرکت و حرکت عمومی‪ ،‬یک نهضت صرفا ً سیاسی نیز‬

‫می تواند حرکت و شرکت عمومی را به همراه داشته باشد و همچنین شور‬

‫و شوق و تحمبل مشکلت و پیروزی‪ .‬و هبر حرکتبی کبه از شخصبیت اجتماعبی‬

‫افراد برخیزد و از شخصیت جامعه (نه از شخصیت فردی افراد) ناشی شود‬

‫دللت نمی کند بر این که آن حرکت ماهیتا ً یک انقلب است‪.‬‬

‫همان طور کبه نتیجبه آن نیبز فقبط یبک ره آورد سبیاسی بود و هیبچ تحولی‬

‫در نظام اقتصادی‪ ،‬اجتماعی و حتی مدیریتی هند نداشت بل که در همه این‬

‫ها از همان شرایط پیشین الگو گرفت‪ .‬با بیان دیگر‪ :‬هر انقلب از شخصیت‬

‫جامعبه بر مبی خیزد نبه از شخصبیت فردی افراد‪ .‬امبا چنیبن نیسبت کبه هبر‬

‫حرکتبی کبه از شخصبیت جامعبه برخیزد حتما ً ماهیتا ً انقلب اسبت‪ .‬یبک حرکبت‬

‫صرفا ً سیاسی نیز می تواند از شخصیت جامعه برخیزد‪.‬‬

‫اگر نهضت گاندی انقلب نامیده شود به طوری که برخی ها چنین تصور‬

‫مبی کننبد‪ ،‬از این جهبت یک انقلب مصبنوعی مبی شود گرچه خیلی ارجمندتر‬

‫از نوع اول انقلب های مصنوعی است و شأن بالتر و برتر دارد‪.‬‬

‫نوع سبوم‪ :‬در مدت زمان جنبگ سبرد‪ ،‬امریکائیان در برخبی از کشور های‬

‫زیبر سبلطه شان‪ ،‬نسبخه های متفاوت از اصبلحات ببه اجرا گذاشتنبد تبا زمینبۀ‬

‫رشبد کمونیسبم گرائی را در آن کشورهبا از بیبن ببرنبد‪ ،‬نمونبه بارز آن برنامبه‬

‫تنظیببم شدۀ اصببلحات در واشنگتببن برای اجرا در ایران بود کببه از مدت هببا‬
‫انقلب مصنوعی ‪57‬‬

‫پیبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببش روی آن کار‬

‫مبی شبد و در زمان کِنِدی ببه مرحلۀ عمبل رسبید‪ .‬اصبلحات ببه صبورت یبک‬

‫برنامه هفت ماده ای اعلم شد که حکومت شاه آن را با سروصدای زیاد به‬

‫اجرا گذاشت و نام آن را «انقلب سفید» نامید‪ .‬انقلبی که هر از گاهی یک‬

‫ماده دیگبر ببا عنوان «اصبل» بر آن افزوده مبی شبد و در زمان سبقوط شاه‬

‫اصول انقلبش به ‪ 17‬اصل رسیده بود‪.‬‬

‫انقلبی بر خواسته از تصمیم کاخ سفید و ماموریت یک فرد که هر سال‬

‫یببک یببا چنببد اصببل بر اصببول آن افزوده مببی شببد مصببداق اتببم مصببنوعی و‬

‫ساختگی بود‪.‬‬

‫سبران دنیای لیبرالیسبم غرب‪ ،‬دربارۀ اصبلحات شاه از ببه کار گیری واژه‬

‫«انقلب» خودداری می کردند و به واژه اصلحات اکتفاء می کردند‪ .‬چرا که‬

‫مبی خواسبتند حرمبت لیبرالیسبم را حفبظ کننبد نبه ببه انقلب اصبیل و نبه ببه‬

‫انقلب مصبنوعی و نبه ببه خود واژه انقلب روی خوش نشان نمبی دادنبد‪ .‬امبا‬

‫ببه دلیبل همسبایگی ایران ببا شوروی ببه شاه اجازه دادنبد کبه کلمبه انقلب را‬

‫ببه کار بببرد تبا مسبلمان زادگانبی کبه در اثبر فقبر تحمیلی و فقدان هبر نوع‬

‫عدالت در جامعببه‪ ،‬انقلب خواه شده انببد و آرزوی آن را دارنببد‪ ،‬دسببتکم بببه‬

‫انقلب مصبنوعی دسبت یافتبه و در مسبلمانی خود باقبی مانده و چشبم از آن‬

‫سبوی سبیم خاردار ببندنبد و متشکبر هبم باشنبد کبه یبک انقلب ببا قیبد وصبفی‬

‫سفید (نه سرخ) بدون خون ریزی به دست آورده اند‪.‬‬


‫‪ 58‬انقلب مخملی در ایران‬

‫نوع چهارم‪ :‬پبببس از متلشبببی شدن اتحاد جماهیبببر شوروی‪ ،‬قدرت های‬

‫جهان لیبرالیسبت‪ ،‬بر سبقوط شوروی قانبع نشدنبد در صبدد ببه زیبر سبلطه‬

‫گرفتن جمهوری های استقلل یافته بر آمدند‪ .‬و جالب این که برای این هدف‬

‫برنامببه ای را بببه اجرا گذاشتنببد کببه از رفتار خود شوروی سببابق الگببو گیری‬

‫کردند‪ ،‬با این فرق که شوروی کودتاهای نظامی و سرنیزه ای را انقلب می‬

‫نامید و اینان حرکت های صرفا ً سیاسی ایجاد شده را انقلب نامیدنبد‪ .‬و قید‬

‫وصفی «مخملی» طعنه بر انقلب های خشن کودتائی است‪.‬‬

‫در حالی کبه کودتاهای مختلفبی ببا حمایبت شوروی و یبا دیگران‪ ،‬رخ داده‬

‫اند که هیچ خونی در آن ها ریخته نشده و به اصطلح مخملی بودند‪.‬‬

‫لیبرالیسم و غرب لیبرالیست که اساسا ً انقلب را نفی می کند و اصالت‬

‫را ببه تحول تدریجبی بر اسباس تربیبت فردیبت افراد مبی دهبد (همان طور کبه‬

‫پیبش تبر ببه شرح رفبت) اینبک حرکبت های صبرفا ً سبیاسی‪ -‬کبه حتبی در ایبن‬

‫معنی نیز اصالت شان زیر سؤال است‪ -‬را انقلب می نامد‪ .‬گویا انقلب را‬

‫به دو نوع تقسیم می کنند‪ :‬انقلب غیر مخملی که به نظرشان مردود‪ ،‬خطا‬

‫و غلط است‪ .‬و انقلب مخملی که به نظرشان صحیح و عین صواب است‪.‬‬

‫هیبچ جامعبه شناسبی حتبی ببا سبطحی تریبن معلومات نمبی توانبد ایبن نوع‬

‫حرکت های سیاسی را‪ -‬حتی اگر همه و فرد فرد جامعه در آن شرکت کنند‪-‬‬

‫انقلب بنامد یا ارزشی بیش از کودتا به آن بدهد‪.‬‬


‫انقلب مصنوعی ‪59‬‬

‫وقتی که یک جامعه شناس محقق نمی تواند نهضت اصیل گاندی را یک‬

‫انقلب بدانبد‪ ،‬چگونبه مبی توانبد حرکبت های سبیاسی تحریبک شده از خارج را‬

‫انقلب بنامد‪.‬‬

‫از نظببر علمببی در میان اشتباهات دنیای لیبرالیسببت‪ ،‬ایببن یکببی از بزرگ‬

‫ترین اشتباه است و نشان می دهد که لیبرالیسم به مرحله سهمگین «نقض‬

‫خود» رسبیده اسبت و نشانگبر پایان تاریبخ لیبرالیسبم حتبی در مقام ادعبا مبی‬

‫باشبد‪ .‬اگبر اقدامات خشبن و مسبلحانه و آدم کشبی ماننبد جنبگ کره‪ ،‬جنبگ‬

‫ویتنام‪ ،‬کودتاهبا در امریکای لتیبن و افریقبا‪ ،‬ببه حسباب فردیبت افراد گذاشتبه‬

‫می شد و دامن لیبرالیسم از این آلودگی های زمخت تطهیر می گشت‪ ،‬این‬

‫بار پدیده ای بببه نام «انقلب» گرچببه بببا قیببد وصببفی «مخملی»‪ ،‬یببک پدیده‬

‫تئوریبک و اندیشبه ای اسبت نبه یبک پدیده نظامبی کبه عده ای بتواننبد آن را ببه‬

‫حساب فردیت برخی از سران سیاسی و یا نظامی بگذارند‪ ،‬و دقیقا ً به مثابۀ‬

‫چرخبش لیبرالیسبم از اصبل اسباسی خود (یعنبی محکوم کردن هبر چیزی کبه‬

‫انقلب نامیده می شود) است‪.‬‬

‫انقلب های مصببنوعی نوع اول و چهارم از دو جهببت مصببنوعی و فاقببد‬

‫اصبالت هسبتند‪ :‬فاقبد ماهیبت انقلب کبه شرحبش در مبحبث انقلب اصبیل و‬

‫طبیعی گذشت‪ ،‬و نیز فاقد اصالت ملی هستند‪.‬‬


‫‪ 60‬انقلب مخملی در ایران‬

‫ویژگی های انقلب مصنوعی‪ :‬برای انقلب اصببیل و طبیعببی ‪17‬‬

‫ویژگبی شمردیبم‪ ،‬ویژگبی های انقلب مصبنوعی نیبز عکبس همان ‪ 17‬ویژگبی‬

‫است‪:‬‬

‫‪ -1‬رفتار و حرکتببی اسببت برخاسبته از شخصبیت فردی افراد‪ ،‬نبه از‬

‫شخصیت جامعه‪.‬‬

‫‪ -2‬شخصیت جامعه با آن مخالف است حتی اگر به دلیلی سکوت کرده‬

‫باشد‪.‬‬

‫بدیبن جهبت اسبت کبه دهان و‬ ‫(سکوت جامعه در برابر آن معمولً‬

‫زبان و دسبت جامعبه‪ ،‬دولت اسبت و جامعبه منتظبر اسبت کبه دولت در برابر‬

‫آن اقدام لزم را انجام دهد)‪.‬‬

‫‪ -3‬انقلب مصنوعی در یک فرآیند «مزمن» تحقق نمی یابد‪ .‬زادۀ تصمیم‬

‫چند نفر و یا فردیت فردی افراد ناراضی و یا قدرت خارجی است‪.‬‬

‫‪ -4‬ممکن است انقلب مصنوعی چند بار حرکت کرده و شکست بخورد‪،‬‬

‫اگر جامعه و نماینده جامعه (دولت) درباره آن ها اشتباه کند ممکن است به‬

‫حالت مزمببن در آمده و در کنار دیگببر اشتباهات دولت‪ ،‬فرآینببد یببک انقلب‬

‫اصیل در زمان های بعدی را تکوین کنند‪.‬‬


‫انقلب مصنوعی ‪61‬‬

‫‪ -5‬انقلب مصنوعی جنین ندارد و فاقد انباشت انرژی های لزم است و‬

‫جامعه نسبت به آن نه احساس بارداری می کند و نه درد زایمان‪.‬‬

‫‪ -6‬انقلب مصبنوعی پیکبر جامعبه را منفجبر نمبی کنبد‪ ،‬دولتبی مبی آیبد و‬

‫دولتبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببی‬

‫می رود‪ ،‬تنها جهت و شکل نظام اجتماعی عوض می شود نه ماهیت جامعه‪.‬‬

‫البته با مرور زمان به تحول ماهیت جامعه می انجامد‪.‬‬

‫‪ -7‬گفته شد‪ :‬غیر ممکن است یک انقلب اصیل در مرحله اول شکست‬

‫بخورد‪ ،‬اما انقلب مصنوعی شکست می خورد و احتمال موفقیت آن دست‬

‫بال پنجاه‪ ،‬پنجاه است‪.‬‬

‫‪ -8‬انقلب مصنوعی جنین ندارد تا سقط جنین شود‪.‬‬

‫‪ -9‬اگبر انقلب مصبنوعی پیروز شود ممکبن اسبت در مرحله پبس از‬

‫پیروزی موفقیت مطلق داشته باشد (بر خلف موفقیت انقلب اصیل که بی‬

‫تردیبد نسببی خواهبد بود)‪ .‬زیرا خواسبته آنان کبه انقلب مصبنوعی را ببه وجود‬

‫آورده اند‪ ،‬محدود و معین است‪.‬‬

‫‪ -10‬انقلب مصببنوعی دایبه های مختلف ندارد‪ ،‬تکلیبف هببا از اول معیبن‬

‫است‪.‬‬

‫‪ -11‬و همچنین‪ :‬معمارهای متعدد نقشه به دست و ماکت ساز ندارد‪.‬‬


‫‪ 62‬انقلب مخملی در ایران‬

‫انقلب مصببنوعی مادر ندارد تببا ماننببد پدیده های طبیعببی مادرش او را‬

‫تغذیه کند و یا مانند پدیده های اجتماعی برگردد و مادر خود را تغذیه کند‪ .‬و‬

‫سبببرنوشت آن در ایبببن باره سبببرنوشت «کار» اسبببت و تنهبببا نیازمنبببد کار‬

‫کارشناسی و مدیریت کارشناسانه است و بس‪.‬‬

‫‪ -12‬انقلب مصبنوعی فاقبد «خود پالئی» اسبت چون فاقبد «شخصبیت‬

‫طبیعبی» اسبت و اگبر دچار گرایبش های مختلف درونبی شود‪ ،‬صبرفا ً سبیاسی‬

‫خواهببد بود کببه در جامعببه های انقلب نکرده‪ ،‬نیببز همیشببه چنیببن اختلفاتببی‬

‫هسبت‪ .‬و انقلب مصبنوعی فرزندان خود را نمبی خورد‪ .‬چرا کبه اسباسا ً فاقبد‬

‫فرزند است‪.‬‬

‫‪ -13‬می تواند دگر ستیزی و دگر کشی داشته باشد‪ .‬اما «دگر پالئی»‪-‬‬

‫به شرحی که درباره انقلب اصیل گذشت‪ -‬ندارد‪.‬‬

‫‪ -14‬انقلب مصنوعی پس از پیروزی‪ ،‬در میان حقیقت گرائی و واقعیت‬

‫گرائی گرفتار نمی شود‪ .‬زیرا که اساسا ً فاقد ماهیت حقیقی است‪.‬‬

‫‪ -15‬فرد انقلببی در انقلب مصبنوعی نصبیحت پذیبر اسبت و در واقبع بر‬

‫اسباس نصبیحت هبا (و ببه قول مخالفینبش بر اسباس تحریبک هبا) ببه میدان‬

‫آمده‬

‫است‪.‬‬
‫انقلب مصنوعی ‪63‬‬

‫‪ -16‬جوانان‪ :‬انقلب مصببببنوعی از تصببببمیمات فردی افراد کهنببببه کار‬

‫سبیاسی و سبالمندان ثروت طلب‪ ،‬ناشبی مبی شود و ببه جوانان وعده های‬

‫عیبش و نوش مبی دهبد‪ ،‬وعده ای کبه در ظاهبر عنوان «آزادی» ببه خود مبی‬

‫گیرد‪ .‬و جوان ابزار دسبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببت آنان‬

‫مببی گردد‪ .‬بر خلف انقلب اصببیل کببه جوانان پیران را بببه دنبال خود مببی‬

‫کشانند‪.‬‬

‫و طببق مبانبی انسبان شناسبی (کبه بنده در آثارم ارائه داده ام‪ )1‬جوان در‬

‫انقلب اصیل مطابق اقتضاهای روح فطری به میدان می آید‪ .‬اما در انقلب‬

‫مصنوعی بر طبق اقتضاهای روح غریزی اقدام می کند‪.‬‬

‫‪ -17‬انقلب اصیل در صدد عدالت است و اگر چنین نباشد اصیل نیست‪.‬‬

‫و ایبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببن‬

‫بزرگ ترین ممیّزه انقلب اصیل است‪ .‬اما انقلب مصنوعی همیشه و بدون‬

‫استثناء در صدد تبعیض است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫رجوع کنید‪ :‬تبیین جهان و انسان‪ ،‬بخش انسان شناسی دوم‪ -‬و دیگر نوشته ها‬
‫در سایت بینش نو‪.‬‬
‫‪ 64‬انقلب مخملی در ایران‬

‫انقلب مخملی و جامعه ایران‪ :‬باز تکرار می کنم‪ :‬من کاری ندارم‬

‫که ماجراهائی که به محور انتخابات ‪ 22‬خرداد به وجود آمد اقداماتی از نوع‬

‫انقلب مخملی بوده یبا نبه‪ ،‬و هیبچ داوری در ایبن باره نمبی کنبم‪ ،‬برای ایبن کبه‬

‫صداقتم را در این سخن روشن کنم عرض می کنم‪ :‬بحث من اگر در واقع و‬

‫در نظبر خواننده ارزش دارد یبا ندارد‪ ،‬در نظبر خودم خیلی ارزشمنبد تبر از آن‬

‫اسبت کبه آن را ببه محور یبک حادثبه خاص محدود کنبم خواه آن حادثبه بزرگ‬

‫باشبد یبا کوچبک‪ ،‬مهبم باشبد یبا غیبر مهبم‪ .‬و هرگبز افبق بحبث را در حدی پائیبن‬

‫نمبی آورم کبه از عرصبه جامعبه شناسبی ببه عرصبه سبیاسی آن هبم سبیاست‬

‫روز‪ ،‬تنزل کنببببببببببببببد‪« .‬تحّزب درون مکتبببببببببببببببی» را باطببببببببببببببل‬

‫می دانم و به همین دلیل عضو هیچ حزبی و یا گروه سیاسی ای نیستم‪ .‬یک‬

‫فرد سفت و سخت مکتبی هستم و به همین جهت همه گروه ها و حزب ها‬

‫از همکاری من کامل ً مأیوس شده اند‪.‬‬

‫انقلب مخملی در ایران‪ ،‬هم زمینه ها و عناصر مساعد دارد و هم زمینه‬

‫ها و عناصر به شدت ضد و مانع‪.‬‬


‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪65‬‬

‫زمینه ها و عناصر مساعد‪:‬‬

‫‪ -1‬رفاه طلبی‪ :‬رفاه طلبی یک واقعیت مسلم و انکار ناپذیر غریزی و‬

‫حتی فطری در شخصیت فردی هر فرد و در شخصیت جامعه است‪.‬‬

‫در زمانی که مارکسیست ها و اسلم خواهان‪ ،‬در جامعه ایران در مقابل‬

‫هبم بودنبد و بازار مباحبث فلسبفی و انسبان شناسبی و جامعبه شناسبی گرم‬

‫بود‪ ،1‬برخببی از حامیان اسببلم در برابر اصببل «اقتصبباد زیببر بنببا اسببت»‬

‫مارکسبیسم‪ ،‬سبعی مبی کردنبد کبه اثبات کننبد اقتصباد زیبر بنبا نیسبت و مبی‬

‫گفتند و می نوشتند که فرهنگ و اخلق زیر بناست‪.‬‬

‫اگببر دیگببر دفاعیات و تبییببن های شان در مقابببل مارکسببیسم‪ ،‬درسببت و‬

‫مفیبد و سبازنده بود (کبه بود)‪ ،‬در ایبن گفتمان زیبر بنبا‪ ،‬سبخت ببی راهبه مبی‬

‫رفتنببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببد و توجببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببه‬

‫نمبی کردنبد کبه حتبی وعده های قرآن در عالم آخرت و بهشبت نیبز بیبش تبر‬

‫وعده های مادی است‪.‬‬

‫آن چه اسلم برای زیست دنیوی نفی می کند «اصالت اقتصاد» است نه‬

‫زیببر بنببا بودن آن‪ ،‬فرق اسببت میان ایببن دو قضیببه و گزاره‪ .‬در پاسببخ بببه‬

‫پرسش‪ :‬اصالت با اقتصاد است یا اصالت با انسانیت؟‪-‬؟ می گوید‪ :‬نه آن و‬

‫نبه ایبن امربیبن امریبن‪ .‬تبا جائی کبه در توان داشتبم مسبائل اسباسی امربیبن‬

‫‪1‬‬
‫صرف نظر از مباحثات فرهنگی یا سیاسی و یا مباحثات سطحی غیر علمی‪.‬‬
‫‪ 66‬انقلب مخملی در ایران‬

‫امریبن را در کتاب «دو دسبت خدا» کبه ببه محور هسبتی شناسبی و شناخبت‬

‫رابطه خدا با انسان است‪ ،‬شرح داده ام‪ ،‬و مسائل اساسی اجتماعی آن را‬

‫در کتاب «جامعبه شناسبی شناخبت» بحبث کرده ام و در ایبن جبا تکرار نمبی‬

‫کنم‪.‬‬

‫امبا زیبر بنبا بودن اقتصباد فبی الجمله چیزی نیسبت کبه قاببل انکار باشبد‬

‫حتببی نببه فقببط در عرصببه مادیات‪ ،‬در عرص بۀ معنویات اجتماعببی نیببز نقببش‬

‫مادیات تعییبن کننده اسبت‪ ،‬اسبلم معتقبد اسبت فقبر‪ ،‬جهبل را مبی آورد هبم‬

‫فقر فردی و هم فقر جامعه‪ .‬و بالعکس‪ :‬جهل نیز فقر را می زاید‪ .‬یعنی از‬

‫نظر اسلم «عدم الفقر» و «عدم الجهل» هر دو نقش زیر بنائی دارند‪.‬‬

‫اما باید توجه کرد که این نسخۀ پیشنهادی اسلم برای نظام جامعه است‬

‫بر اسباس حقیقبت هبا و واقعیبت هائی کبه در «انسبان شناسبی» ببه آن هبا‬

‫معتقد است‪.‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪67‬‬

‫اگر از حقیقت و حقایقی که ذات انسان خواهان آن هاست‪ ،‬صرف نظر‬

‫شود و مسئله صرفا ً در عرصۀ واقعیات بررسی شود‪ ،‬اقتصاد تنها زیر بنا می‬

‫شود‪.‬‬

‫ببا بیان دیگبر‪ :‬اگبر انسبان را یبک حیوان یبا زاده حیوان و یبک موجود صبرفاً‬

‫غریزی بدانیم‪ ،‬اقتصاد تنها زیر بنای زندگی او می شود‪ .‬و اگر مطابق انسان‬

‫شناسی اسلم انسان را دارای روح دوم به نام روح فطرت بدانیم‪ 1‬چیزی به‬

‫نام «تکلیبف» نیبز زیبر بنبا مبی شود و ایبن دو در کنار هبم ماننبد دو لپبه دانبه‬

‫لوبیبا‪ ،‬دو لپبه مغبز بادام‪ ،‬دو بخبش مغبز گردو‪ ،‬دو بخبش هسبته اتبم (پروتون و‬

‫نوترون) و دو بخش‪ ...‬اصل و اساس زیر بنا را تشکیل می دهند‪.‬‬

‫و در عبارت خلصببه تببر‪ :‬از نظببر اسببلم اقتصبباد نیمببی از زیببر بناسببت و‬

‫«تکلیف» نیز نیمه دوم آن است غریزه اقتضا می کند و می خواهدکه تکلیف‬

‫از دور خارج شود و تنها اقتصاد زیر بنا با شد و فطرت اقتضا می کند و می‬

‫طلببد کبه غریزۀ اقتصباد ببه وسبیله تکلیبف کنترل شود‪ .‬و همیبن طور اسبت‬

‫دیگبر اقتضاهای غریزی ماننبد مسبئله جنسبی‪ ،‬غریزه مبی خواهبد همبه افراد‬

‫جنببس مخالف در اختیار او باشببد حتببی بببه زور و قهببر‪ .‬امببا فطرت در صببدد‬

‫کنترل آن است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫درباره تعدد روح در انسان‪ ،‬رجوع کنید‪ :‬تبیین جهان و انسان‪ ،‬و نیز دو دست‬
‫خدا‪ ،‬در سایت بینش نو‪.‬‬
‫‪ 68‬انقلب مخملی در ایران‬

‫البتبه کسبی حبس جنبس مخالف خواهبی را زیبر بنبا نمبی دانبد حتبی مکتبب‬

‫فرویببد و طرف دارانببش‪ .‬اول ً او و طرفدارانببش در فاصببله میان زیببر بنببا و‬

‫اصالت دادن‪ ،‬یک حرکت زیگزاگی داشتند و ثانیاً‪ :‬بستر مباحث آنان‪ ،‬نواقص‬

‫اسببباسی مسبببیحیت و مارکسبببیسم بود‪ .‬تفریطبببی بود در مقاببببل افراط‬

‫مسببببیحیت‪ ،1‬و نقدی بود در مقابببببل هیببببچ انگاری امور جنسببببی توسببببط‬

‫مارکسبیسم‪ .‬و در واقبع یبک انفعال و واکنبش بود کبه دوره ای سبروصدا ایجاد‬

‫کرد و خاموش گشبت البتبه پبس از آن همبه خسبارات کبه ببه جامعبه لیببرالی‬

‫غرب زد‪.‬‬

‫رفاهمندی در عرص ۀ روح فردی و اجتماعی ایران‪ :‬شایبد همبه‬

‫مردم جوامبع مختلف دنیبا‪ ،‬در اصبل رفاه طلببی هیبچ فرق مهمبی ببا همدیگبر‬

‫نداشته باشند اما برخورد افراد و نیز جامعه ها با رفاهمندی مختلف است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫از آن جمله ممنوعیت طلق که جامعه مسیحی آن روز را از پای در آورد‪.‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪69‬‬

‫در عصر استعمار‪ ،‬دانشمندان و محققین انگلیسی به دهان ها و زبان ها‬

‫انداختبه بودنبد کبه‪ :‬عرب اگبر گرسبنه شود برای حاکمیبت خطرناک اسبت‪ .1‬و‬

‫ایرانی اگر سیر شود به حاکمیت خطر دارد‪.‬‬

‫مراد شان از حاکمیت اعم از حاکمیت مستقل و دست نشانده بود‪.‬‬

‫و مقصودشان از «ایرانی سیر» مردم و بدنۀ جامعه بود نه طبقه ثروتمند‬

‫و رفاهمنبد کبه از بازاریان سبنّتی بازارهای سبرپوشیده ایران و از فئودال هبا‬

‫تشکیبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببل‬

‫مبی گشبت‪ .‬زیرا فئودال هبا همدسبت حاکمیبت و بازاری هبا نیبز ببه اقتضای‬

‫ماهیت شان در طول تاریخ‪ ،‬به شدت محافظه کار بودند‪.‬‬

‫انگلیسی ها با روحیه موذیانه خود از واژه «سیر شود» استفاده کرده اند‬

‫اگبر ببه جای آن مبی گفتنبد ایرانبی اگبر رفاهمنبد شود برای حکومبت خطرناک‬

‫اسبت‪ ،‬ببه مثاببه کشبف یبک واقعیبت درباره ایرانیان بود و انصباف ایجاب مبی‬

‫کنبد نسببت ببه صبحت آن دچار احسباسات ملّی نشویبم و اذعان کنیبم کبه مبا‬
‫‪1‬‬
‫غربی ها هنوز هم جوامع عربی را بر این اساس مدیریت می کنند؛ درباره‬
‫کشوری به نام اردن بیندیشید‪ :‬چه منابعی دارد؟ از کجا ارتزاق می شود و‪ ...‬دربارۀ‬
‫فلسطینیان با این که سرکوب و آواره شان کرده اند آنان را گرسنه نگه نمی دارند‪،‬‬
‫برایب بآوارگانب بدرب کشورهایب دیگرب شرایطب زیستیب بکهب ببالترب بازب بحدب گرسنگیب بباشد‬
‫فراهم کرده و می کنند‪ ،‬از جیب چه کسی و کدام جامعه ای؟ مهم نیست خواه از‬
‫جیب گود اعراب باشد و خواه به صورت ماموریتی که به هلل احمر و صلیب سرخ‬
‫و سازمان ملل داده می شود‪ .‬برنامه ای که درباره مستعربان افریقا هرگز عملی‬
‫نمی شود زیرا آنان فقط زبان شان عربی است و روحیه عربی در آنان نفوذ نکرده‬
‫است‪.‬‬
‫‪ 70‬انقلب مخملی در ایران‬

‫ایبن خصبیصه را داریبم‪ .‬خصبیصه ای کبه ممکبن اسبت در مواردی مثببت و در‬

‫مواردی منفی باشد‪.‬‬

‫منشأ این خصیصه‪:‬‬

‫ایبن بحبث ربطبی ببه عرصبه خود آگاه هبا ندارد‪ ،‬بحثبی اسبت در عرصبه‬

‫ضمیببر ناخود آگاه فرد و شخصببیت ناخود آگاه جامعببه‪ .‬و منشببأ آن موقعیببت‬

‫جغرافی ایران است که جغرافی طبیعی اش‪ ،‬چگونگی ویژه ای به جغرافی‬

‫انسانی اش داده است‪ :‬معبر و مسیر اقوام مختلف است‪ .‬آریائی ها پس از‬

‫ورود به فلت ایران بخشی از آن ها به هند می روند یعنی هندیان آریائی از‬

‫ایران عبور می کنند‪ ،‬ساکاها ابتدا پی در پی از شکاف کوه قفقاز وارد فلت‬

‫ایران می شوند و از این معبر جامعه های ساحل مدیترانه را منکوب کرده و‬

‫تا مصر می روند و همین طور ترکان غزنوی‪ ،‬سلجوقی‪ ،‬خوارزمی و مغول و‬

‫بالخره در جنببببببگ جهانببببببی‪ ،‬ایران اسببببببت کببببببه پببببببل پیروزی نامیده‬

‫می شود‪.‬‬

‫هر قومی وارد ایران می شد مالکیت ها را لغو و مردم را برده خود می‬

‫دانسبت‪ ،‬بایبد منصبفانه اعتراف کنیبم کبه دوام ثروت در تاریبخ ایران حتبی در‬

‫طبقه اول جام عه در مقایسه ببا دیگبر جامعه ها خیلی کم و کوتاه مدت بوده‬

‫است‪ .‬کافی است تنها درباره آن همه قلعه های عظیم که در اروپا قرن ها‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪71‬‬

‫پیش توسط طبقه اشراف ساخته شده و هنوز هم پا برجا هستند بیندیشیم‬

‫کبه حتبی یبک نمونبه شبیبه آن هبا در ایران نیسبت‪ .‬در تاریبخ اروپبا خاندان هائی‬

‫کبه مثل ً چندیبن قرن حاکبم بوده انبد بسبیار اسبت میانگیبن عمبر سبلسله های‬

‫حاکم در ایران حدود ‪ 120‬سال است‪.‬‬

‫حتبببی عنوان «طبقبببه اشراف» در ایران در مدت های کوتاه دسبببت ببببه‬

‫دسبت مبی شده ببا آمدن هبر قومبی اشراف پیشیبن مضمحبل و طبقبه جدیدی‬

‫جای آنان را مبی گرفبت‪ .‬یعنبی حتبی در دوران های طبقاتبی بودن جامعبه هبا‪،‬‬

‫جامعه ما از یک ماهیت طبقاتی با ثبات برخوردار نبود‪.‬‬

‫عدم ثبات ثروت و تخلخبل های زود هنگام فقبر در تاریبخ مبا‪ ،‬رفتار مبا ببا‬

‫فقبر و ثروت را نیبز متخلخبل کرده اسبت‪ .‬جامعبه پبی در پبی گاهبی ثروتمنبد و‬

‫گاهی فقیر بوده است‪ ،‬گاهی سر بر آسمان می ساید و گاهی عاجزانه روی‬

‫خاک افتاده اسبت‪ .‬چیزی کبه جامعبه های همیشبه فقیبر (ماننبد جامعبه عرب‬

‫پیش از اسلم) از آن آسوده بوده اند‪.‬‬

‫فردی کبه فقبر را ببه عنوان یبک واقعیبت مبی پذیرد و در قبال آن تسبلیم‬

‫ل رفاه مبی رسبد‪ ،‬دچار تحول‬


‫مبی شود‪ ،‬وقتبی کبه ناگهان ببه ثروت یبا حداق ِ‬

‫شخصبیتی مبی گردد مبی بینبد آن چبه کبه ببه نظرش محال بوده‪ ،‬ممکبن شده‬

‫است وقتی که عبور از فقر به حداقل ثروت و یا حداقل رفاه ممکن است و‬

‫ممکن بوده پس مراتب بالتر آن نیز ممکن است و نباید به مرتبه های پایین‬

‫قانع شد‪.‬‬
‫‪ 72‬انقلب مخملی در ایران‬

‫قانبع نبودن به ثروت و رفاه موجود‪ ،‬در هر انسان و در هر جامعه هست‬

‫و در ایبن اصبل فرقبی میان فردی ببا فرد دیگبر یبا جامعبه ای ببا جامعبه دیگبر‬

‫نیسبت‪ ،‬فرقبی که در فرد ایرانبی از همان عدم تداوم ثروت ناشبی مبی شود‪،‬‬

‫یبک حالت روانبی و شخصبیتی اسبت کبه «احسباس مظلومیبت» در فرد ایجاد‬

‫مببببببببببببببببببببببببی کنببببببببببببببببببببببببد؛ ناخود آگاه تصببببببببببببببببببببببببور‬

‫مبی کنبد دورانبی کبه فقبر را تحمبل کرده حقوقبش از ناحیبه حاکمیبت پای مال‬

‫شده است‪.‬‬

‫و واقعا ً خیلی وقت ها نیز چنین بوده‪.‬‬

‫بحث ما در «خصیصه شدن این حس» است که ریشه در جان ناخود آگاه‬

‫مبی دوانبد‪ .‬فرد خیال می کنبد کبه ببا آمدن مثل ً انقلب ا سلمی به رفاه بال یبا‬

‫ل رفاه رسبیده اسبت لببد اگبر چنیبن تحولتبی ببه طور مکرر رخ دهبد باز‬
‫حداق ِ‬

‫هم بالتر خواهد رفت‪.‬‬

‫گوینبد پسبری ببه دبسبتان مبی رفبت و سباعت تعطیلی دبسبتان سباعت دو‬

‫بعد از ظهر بود‪ ،‬اعضای خانواده غذای شان را می خوردند و سهم او را نیز‬

‫نگبه مبی داشتنبد‪ ،‬پسبر هبر روز سبروصدا راه مبی انداخبت کبه برای مبن سبهم‬

‫کمبی نگبه داشتبه ایبد‪ .‬اعضای خانواده را ببه سبتوه آورده بود‪ .‬روزی یبک دیبگ‬

‫پبر از آش برای ناهار پختبه بودنبد‪ ،‬همگبی نان خالی مبی خورنبد و دیبگ آش را‬

‫دست نخورده برای پسر نگه می دارند‪ ،‬پسر از راه می رسد دیگ آش را به‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪73‬‬

‫او نشان مبی دهنبد‪ :‬برو بخور همبه محتوای دیبگ سبهم تبو اسبت‪ .‬پسبر نگاهبی‬

‫ببه دیبگ سبرشار از آش مبی اندازد‪ ،‬ایبن بار علوه بر سبروصدا گریبه هبم مبی‬

‫کند که‪ :‬ای وای خودتان چه قدر خورده اید که این همه برای من نگه داشته‬

‫اید‪.‬‬

‫ن تازه ببه ثروت و رفاه رسبیده های مبا چنیبن اسبت و ایبن یکبی از‬
‫داسبتا ِ‬

‫عنصرهای مساعد برای انقلب مخملی است‪.‬‬

‫اشتباه نشود مراد از بحبث فوق‪ ،‬شناسبائی یبک حالتبی از روان اجتماعبی‬

‫یبک جامعبه اسبت کبه چنیبن چیزی هسبت و نمبی توان آن را انکار کرد‪ ،‬نبه ببه‬

‫عنوان یبک خصبیصه تعییبن کننده در شخصبیت جامعبه کبه از خصبایص عمده و‬

‫شاکله سبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببباز‬

‫باشد‪.‬‬

‫یبک جامعبه شناس وقتبی کبه در ماهیبت انقلب اسبلمی وسبیر حیاتبی آن‬

‫دقیببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببق‬

‫مبی شود در کنار عناصر اصبلی و سبرنوشت ساز‪ ،‬یک عنصر دیگر را‪ -‬گرچه‬

‫کوچک و نه چندان مهم‪ -‬مشاهده می کند که عبارت است از‪ :‬کنترل حرکت‬

‫انقلب در سال های فقر مردم (‪ 41‬و ‪ )42‬توسط حاکمیت‪ ،‬و آن زمانی بود‬

‫کبه نبه تنهبا حداقبل رفاه وجود نداشبت‪ ،‬در پیاده روهای خیابان سبپه آن روزی‬

‫(امام امروزی) افرادی دیده می شدند که پا برهنه راه می رفتند‪ .‬اما حرکت‬

‫انقلب در سال های ‪ 56‬و ‪ 57‬که جامعه و حاکمیت‪ ،‬سال های دلر را پشت‬
‫‪ 74‬انقلب مخملی در ایران‬

‫سبر گذاشتبه بودنبد و رفاه نسببی در جامعبه حاصبل شده بود‪ ،‬برای حاکمیبت‬

‫غیر قابل کنترل گشت‪.‬‬

‫شاه گمان مبی کرد چون بخشبی از مردم را کبه زارع نامیده مبی شدنبد‬

‫صاحب زمین کرده و عنوان «دهقان» را جایگزین عنوان «رعیت» کرده‪ ،‬به‬

‫رفاه کارگران افزوده شده‪ ،‬رفاه عمومبببی ببببا سبببال های ‪ 41‬و ‪ 42‬قاببببل‬

‫مقایسبه نیسبت‪ ،‬حتما ً همبه مردم فدائی او هسبتند‪ ،‬امبا قضیبه برعکبس بود و‬

‫همان رفاه نسببی جزئی‪ ،‬عنصبری گرچبه ضعیبف بر علیبه او و ببه نفبع انقلب‬

‫بود‪.‬‬

‫این توضیح را دادم تا برخی ها که به هر سخنی به طور غیر علمی نگاه‬

‫مببی کننببد‪ ،‬گمان نکننببد کببه مببن در صببدد اثبات یببک نقیصببه بر جامعببه ایران‬

‫هستم‪.‬‬

‫رفاه امروزی نیبز قاببل مقایسبه ببا رفاه سبال های ‪ 56‬و ‪ 57‬نیسبت و ببه‬

‫یقیبن مبی توان گفبت و بایبد گفبت در طول تاریبخ ایران هرگبز رفاه در حبد‬

‫امروزی نبوده اسبت‪ .‬فقری کبه وجود داشتبه باشبد و زمینبه یبا عنصبری برای‬

‫انقلب مخملی باشد در جامعه وجود ندارد‪ .‬آنچه در جامعه امروزی هست و‬

‫زمینبه نبا رضایتبی اسبت فقبر نیسبت‪ ،‬عدم عدالت نسببت ببه پائیبن تریبن قشبر‬

‫جامعبه اسبت قشری کبه کاری ببا انقلب مخملی ندارد مگبر ایبن کبه آن را ببا‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪75‬‬

‫انقلب اصببیل اشتباه بگیرد‪ .‬عینیببت موضوع‪ ،‬حقیقببت مسببئله را بببه خوبببی‬

‫نشان می دهد؛ انقلب مخملی مال رفاهمندان است نه مال قشر محروم از‬

‫عدالت‪ ،‬و نبه مال عدالت خواهان‪ ،‬و نیبز‪ :‬نبه مال رفاهمندان سبنّتی محافظبه‬

‫کار‪ .‬رفاهمندان سنّتی زخم نخورده از انقلب اسلمی در این بین سرگردان‬

‫می مانند آیا به آن طرف بروند یا به این طرف‪.1‬‬

‫در این جا می رسیم به عنصر مساعد دوم‪:‬‬

‫‪ - 2‬زمینه و عنصر مساعد دوم برای انقلب مخملی‪ :‬ترس از‬

‫شعار عدالت‪ :‬ایبن نیبز ویژۀ رفاهمندان نبو پدیبد اسبت نبه رفاهمندان سبنّتی‪.‬‬

‫سببیر سببود آوری کسببب و کار بببا هببر برنامببه عدالت گرایانببه مخالف اسببت‬

‫کاسبب دوسبت دارد همان رونبد سبود آوری ببه طور روز افزون ادامبه داشتبه‬

‫باشبد‪ ،‬کاری ندارنبد ببه اینکبه تبا کبی و تبا کجبا امکان ایبن رونبد هسبت؟ مناببع‬

‫جامعببه برای ایببن روز افزونببی کبه بقال های سببر کوچببه را ویلنشیببن کرده‪،‬‬

‫چیست؟ تمام نشدنی است؟ یا حقوق قشر پائین محروم از عدالت است که‬

‫به جیب شان می رود؟‬

‫‪1‬‬
‫مراد این نیست که در مقام داوری آمده و گفته شود مسائلی که به محور‬
‫انتخابات ‪ 22‬خرداد رخ داده‪ ،‬انقلب مخملی است چنان که برخی ها می گویند‪ .‬این‬
‫مقالهب بدرب بمقامب بچنینب بقضاوتیب بدرب باینب بمسئلهب بنیست‪.‬ب بمرادب باینب باست‪:‬ب باگرب بروزی‬
‫انقلب مخملی در ایران به راه افتد و یا افتاده (به هر صورت) رفاهمندان سنتی‬
‫سرگردان می شوند یا شده اند‪.‬‬
‫‪ 76‬انقلب مخملی در ایران‬

‫از باب مثال‪ :‬بنگاه های معاملت املک‪ ،‬دوسببببت دارنببببد روز بببببه روز‬

‫بازارشان گرم شود‪ ،‬همبه زمیبن های کشور ببه سباختمان تبدیبل شود‪ ،‬قیمبت‬

‫خانبه و مسبکن بال رود‪ ،‬و هرگبز نمبی اندیشنبد در ایبن صبورت کشاورزی چبه‬

‫مببی شود؟ مواد غذائی و نیازهای دیگببر جامعببه از کجببا تأمیببن شود؟ قشببر‬

‫محروم از عدالت کبه مسبئول خانواده فقبط یبک عدد ران مرغ مبی خرد کبه‬

‫برای خانواده شش نفری آبگوشت درست کند‪ ،‬چه کار کند؟ و‪...‬‬

‫شعار و برنامه عدالت‪ ،‬اینان را به وحشت می اندازد به طوری که همین‬

‫محرومان دیروز‪ ،‬امروز عدالت سبتیز مبی شونبد و یبک عنصبر مسباعد برای‬

‫انقلب مخملی می گردند‪.‬‬

‫اشتباه نشود مراد از بحبث فوق تببرئه حاکمیبت از هبر نقبص و کمبود و از‬

‫هیچ چیز‪ ،‬نیست‪ .‬و این خصیصه‪ 1‬هم در برابر یک حاکمیت کامل ً قابل قبول‬

‫چنین عمل می کند و هم در برابر یک حاکمیت ستمگر‪.‬‬

‫‪ - 3‬تشک ّل یک طبق ه اشرافی جدید‪ :‬سبومین عنصبر مسباعد برای‬

‫انقلب مخملی در یببک جامعببه ای کببه انقلب اصببیل و طبیعببی کرده اسببت‬

‫پیدایش طبقه اشرافی جدید است که جانشین طبقه اشراف پیش از انقلب‬

‫می شود‪.‬‬

‫غزالی در یکی از آثارش (متاسبفانه اکنون به طور دقیبق به یاد ندارم) از‬

‫ضّراء‬
‫یکبی از اصبحاب پیامببر(ص) نقبل مبی کنبد‪« :‬کن ّا مع رسول الله فی ال ّ‬
‫‪1‬‬
‫رفاهمندی نو پدید عنصر مساعد برای انقلب مخملی‪.‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪77‬‬

‫سراء فلم نصبر»‪ :‬به همراه پیامبر(ص) در فقر و فلکت‬


‫فصبرنا‪ .‬و اما فی ال ّ‬

‫بودیم صبر و تحمل کردیم‪ .‬اما وقتی که به رفاه گسترده رسیدیم نتوانستیم‬

‫صبر و تحمل کنیم‪.‬‬

‫یعنی وقتی که در دوره خلفا سیل ثروت و مال در اثر فتوحات به مدینه‬

‫سبرازیر شبد نتوانسبتیم در برابر چشبم نوازی و دل نوازی ثروت‪ ،‬خود باختبه‬

‫نشویم‪.‬‬

‫در پیببش از پیروزی‪ ،‬اگببر طبقببه اشراف شان را سببرمایه داران مکببه و‬

‫برخی از سران قبایل تشکیل می دادند‪ ،‬اینک تنها یک نفر از اصحاب معادل‬

‫همبه آن اشراف‪ ،‬ثروت دارد طلحبه و یبا زبیبر‪ ،‬عبدالرحمبن ببن عوف و یبا آن‬

‫صببحابه دیگببر کببه علوه بر گلّه های بزرگ گاو‪ ،‬گوسببفند‪ ،‬شتببر و املک غیببر‬

‫منقول در حجاز‪ ،‬عراق‪ ،‬یمبن‪ ،‬مصبر داشتنبد و در هبر سبرزمین دفتبر و دسبتک‬

‫و مباشرانی برای اداره آن ها داشتند‪ ،‬روزانه چند یا دستکم یک کیلو طل نیز‬

‫در آمد نقدی شان بود‪.‬‬

‫چنیبن افرادی هبر چبه توان دارنبد برای مدیریبت اموال خودشان مصبرف‬

‫می کنند و دیگر غصه آن دینی را که زمانی برایش فدا کاری کرده اند نمی‬

‫خورنببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببد و‬
‫‪ 78‬انقلب مخملی در ایران‬

‫نمبی تواننبد بخورنبد‪ .‬و ببه جبد توقبع دارنبد نظام حاکمیبت بایبد در جهبت روز‬

‫افزونبی ثروت شان باشبد و گرنبه‪ ،‬نبه تنهبا هیبچ حمایتبی از حاکمیبت نخواهنبد‬

‫کرد بلکببه اگببر حاکمیببت را در جهببت همیببن منافببع خود نبیننببد‪ ،‬بببا آن مبارزه‬

‫خواهند کرد‪.‬‬

‫و این مصیبت بزرگ هر جامعه ای است که انقلب اصیل و طبیعی کرده‬

‫اسببت و عنصببر بسببیار مسبباعدی اسببت برای انقلب مخملی‪ ،‬کببه حاکمیببت‪،‬‬

‫حمایبت اصبحاب خود را از دسبت بدهبد تبا چبه رسبد کبه اصبحاب در برابر او‬

‫بایستند‪.‬‬

‫انقلب فرانسبه ببه اصبل «انقلب فرزندانبش را مبی خورد» دچار گشبت‬

‫اما به دلیل فراز و نشیبی که در بستر جریانش پدید آمد و در نتیجه ثبات و‬

‫تثبیت آن‪ ،‬که حدود ‪ 30‬سال طول کشید با پدیده ای به نام «اشراف جدید»‬

‫مواجببه نگشببت‪ .‬اشرافیببت همیشببه در فرانسببه بوده و هسببت‪ ،‬در ایببن باره‬

‫فرقی که میان انقلب فرانسه و (مثلً) انقلب اکتبر روسیه هست این است‬

‫که طبقه اشراف فرانسه در طول سه دهه با روند شبیه تحوّل از افرادی به‬

‫افراد دیگببر و از خاندان هائی بببه خاندان های دیگببر متحول مببی گشببت کببه‬

‫سببمبل آن پیدایببش امپراطوری جدیببد ناپلئون در جای امپراطوری لوئی هببا‬

‫است و اساسا ً حذف یا براندازی طبقه اشراف یکی از عناصر اصلی ماهیت‬

‫انقلب فرانسه نبود‪.‬‬


‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪79‬‬

‫امببا انقلب اکتبببر‪ ،‬نوک پیکانببش را از آغاز بببه طرف حذف و براندازی‬

‫طبقببه اشراف گرفتببه بود و ایببن عنصببر اصببلی ماهیببت آن بود‪ .‬تببا سببقوط‬

‫شوروی طبقه اشراف با ماهیت سنّتی خود هرگز به وجود نیامد گرچه جای‬

‫خود را به طبقه اشراف حزبی به صورت گسل های متبادل‪ ،‬داده بود‪.‬‬

‫در مباحث گذشته گفته شد که هر انقلب اصیل پس از پیروزی در میان‬

‫حقیقبببت گرائی و واقعیبببت گرائی گرفتار مبببی شود‪ ،‬ایبببن اصبببل در انقلب‬

‫فرانسبه آن همبه تلطبم هبا‪ ،‬حتبی پیدایبش امپراطوری ناپلئون در درون شکبم‬

‫انقلب را ببه وجود آورد و در انقلب اکتبببر سبر از دیکتاتوری فردی اسبتالین‬

‫(نه دیکتاتوری پرولتری) در آورد‪.‬‬

‫اما در انقلب هائی که عنصر مذهب عنصر اصلی یا از عناصر اصلی آن‬

‫اسببت‪ ،‬اصببل و اسبباس طبقببه اشراف دچار براندازی نمببی شود تنهببا افراد‬

‫مجرم آن طبقه از بین می روند‪ ،‬گرچه طبقه به شدت تضعیف می شود‪ .‬در‬

‫نتیجببه طبقبه اشراف جدیببد متشکببل مببی شود از خاندان های تضعیببف شده‬

‫اشراف پیشین و خاندان هائی که در سایه انقلب به اشرافیت رسیده اند‪.‬‬

‫بببا همببه کوشببش های خلیفببه دوم عمببر‪ ،‬در پیببش گیری از احیای مجدد‬

‫خاندان های اشراف پیشیببن‪ ،‬در اواخببر خلفببت او طبقببه اشراف مرکببب از‬
‫‪ 80‬انقلب مخملی در ایران‬

‫اشراف پیشیبن ماننبد‪ :‬خالد ببن ولیبد‪ ،‬ابوسبفیان‪ ،‬عثمان‪ ،‬عباس‪ ،‬عبدالرحمان‬

‫ببن عوف‪ .‬و اشراف جدیبد یعنبی ببه اصبطلح پبا برهنگان پیشیبن ماننبد‪ :‬عمبر‪،‬‬

‫ابودردا‪ ،‬زیدبن حارثه‪ ،‬حسان بن ثابت‪ ،‬ابن مسعود‪ ،‬مغیره بن شعبه‪ ،‬اسامه‬

‫بن زید‪ ،‬سعد وقاص‪ ،‬ابو هریره‪ ،‬بود‪.‬‬

‫عمبر دوسبت نداشبت اشراف پیشیبن از قبیبل ابوسبفیان در جامعبه رشبد‬

‫کرده و در ردیبف اول قرار گیرنبد‪ ،‬در زمان ابوبکبر همیشبه پیشنهاد مبی داد‬

‫کبه خالد ببن ولیبد از فرماندهبی سبپاه معزول شود‪ ،‬ابوبکبر آن را رد مبی کرد‪.‬‬

‫در آغاز خلفببت خودش خالد را معزول و تقریبا ً خانببه نشیببن کرد‪ .‬ابوسببفیان‬

‫پیش عباس آمد و از رفتار عمر شکوه کرد که چرا اجازه نمی دهد او هم با‬

‫افراد خاندان خود و غلمانش به جبهه جنگ برود‪.‬‬

‫عمر با این رفتارش دو هدف را دنبال می کرد‪ :‬نباید چشم و گوش مردم‬

‫به ریاست و فرماندهی اشراف پیشین عادت کند‪ .‬و نباید آنان از نظر مال و‬

‫ثروت در ردیببف اول قرار گیرنببد‪ .‬زیرا او شخصببا ً از اشراف پیشیببن نبود و‬

‫مقام خلفبت و قدرت او نیبز از تضعیبف اشراف توسبط اسبلم‪ ،‬نشأت یافتبه‬

‫بود‪ .‬اما ابوبکر در پیش از اسلم نیز شخصیت شبه اشرافی داشت‪ .‬عمر در‬

‫روزهای آخبر عمرش مرتبب آه مبی کشیبد و مبی گفبت‪ :‬ای کاش سبالم مولی‬

‫اببو حذیفبه‪ ،‬زنده بود خلفبت را ببه او تحویبل مبی دادم‪ .‬سبالم غلم آزاد کرده‬

‫ابوحذیفبه بود ببه نظبر عمبر اگبر او زنده بود مبی توانسبت خلفبت را در بخبش‬

‫جدیبببببد اشراف حفبببببظ کنبببببد و نگذارد ببببببه دسبببببت اشراف سبببببنّتی‬

‫بیفتد‪.‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪81‬‬

‫او جامعه خود را بررسی می کرد؛ مشاهده می کرد که همه کاندیداهای‬

‫خلفبت یبا از اشراف سبنتی هسبتند ماننبد عثمان‪ .‬و یبا از افرادی هسبتند کبه‬

‫پیبش از اسبلم دسبتکم شببه اشراف بودنبد ماننبد طلحبه و زبیبر‪ .‬در آن میان‬

‫تنها علی(ع) بود که با اشرافی گری مخالف بود اما او خود مدعی جانشینی‬

‫پیامبر(ص) و با اصل خلفت ابوبکر و عمر مخالف بود‪.‬‬

‫عمبر درباره هبر کدام از کاندیداهبا انتقادهای اسباسی کرد و دربارۀ عثمان‬

‫پیبش بینبی هبم کرد کبه «اگبر خلیفبه شوی فرزندان عاص را بر گرده مردم‬

‫سبوار خواهبی کرد و در نتیجبه کشتبه خواهبی شبد»‪ .‬ببه همیبن دلیبل شوریبا و‬

‫هیئت و ماهیببت و شرایببط شوریبا را طوری مقرر کرد کبه اول ً عثمان خلیفبه‬

‫شود ثانیا ً به پیروی از راه ابوبکر و عمر متعهد گردد ثالثا ً خلفت او منجر به‬

‫قیام مردمی بر علیه اشرافیت سنتی گردد‪ .‬و همین طور هم شد‪.‬‬

‫قیام بر علیببه عثمان از جهتببی قیام مردمببی اسببت و از جهببت دیگببر در‬

‫تحلیبل و ریشبه یاببی دقیبق‪ ،‬قیام اشراف جدیبد بر علیبه اشراف سبنتی اسبت‬

‫کبه مردم نیبز جانبب اشراف جدیبد را گرفتنبد‪ .‬و چون در میان اشراف جدیبد‬

‫کسبی کبه واجبد شرایبط خلفبت (مطاببق معیارهای آن روز) نبود‪ ،‬خلفبت ببه‬

‫علی(ع) رسید‪.‬‬
‫‪ 82‬انقلب مخملی در ایران‬

‫ماهیت نهضت بر علیه عثمان‪ ،‬به هیچ وجه خلفت علی(ع) را اقتضا نمی‬

‫کرد‪ .‬او نبه در آن نهضبت شرکبت کرد و نبه آن را در مسبیر اندیشبه خود مبی‬

‫دیبد‪ .‬پیبش تبر نیبز بارهبا عثمان را دعوت کرده بود تبا تغییراتبی در روی ّبه خود‬

‫بدهببد و موجبات قیام بر علیببه خود را فراهببم نکنببد‪ .‬و خود مببی گویببد‪« :‬لول‬

‫جةب ببوجودب بالناصر‪ 1»...‬یعنبی ماهیبت نهضبت را در‬


‫حضور الحاضبر و قیام الح ّ‬

‫مسیر خلفت خود نمی دید لیکن برایش ایجاد تکلیف شد تکلیفی که مطابق‬

‫دیببببببببببن خودش بایببببببببببد بببببببببببه آن عمببببببببببل مببببببببببی کرد‪ .‬او‬

‫می دانست که پس از شکست اشراف سنتی به وسیله این نهضت‪ ،‬جریان‬

‫شببه اشراف سبنتی و نیبز اشراف جدیبد ببا او همراه نخواهنبد شبد‪ ،‬ایبن عدم‬

‫همراهببی زمینببه را برای رشببد مجدد اشراف سببنتی فراهببم خواهببد کرد کببه‬

‫اولیببن مخالفببت از ناحیببه عایشببه (کببه آن وقببت در مکببه بود) ابراز گشببت و‬

‫بلفاصبله ببا همنوائی طلحبه و زبیبر مواجبه گشبت کبه هبر سبه فرزندان شببه‬

‫اشراف پیشین بودند‪.‬‬

‫اشراف جدیببد نیببز بببا علی(ع) بیعببت نکردنببد و بببه «اعتزالیون» معروف‬

‫گشتند از قبیل‪ :‬سعد وقاص‪ ،‬اسامه بن زید‪ ،‬حسان بن ثابت‪ ،‬زیدبن حارثه و‬

‫افرادی چند‪.‬‬

‫دربارۀ ارتبش علی(ع) در جنگ جمبل گفته انبد‪ :‬اکثریبت قریبب به اتفاقبش‬

‫جوانان بودنبد و حضور پیران در آن جمبع‪ ،‬ببه منزله نمبک در غذا بود‪ .‬و لشکبر‬

‫‪1‬‬
‫نهج البلغه‪ ،‬خطبه شقشقیه‪.‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪83‬‬

‫جمببل تقریبا ً عکببس آن بوده اسببت‪ .‬همیشببه چنیببن بوده کببه معمول ً پیران‬

‫مردمی به اشراف گرایش کرده و می کنند‪.‬‬

‫کلّی ّت این اصل اجتماعی‪ 1‬در همه جای تاریخ بوده اما در این دوره یعنی‬

‫عصببر پیدایببش انقلب های مخملی کلیببت آن تببا حدود زیادی بر هببم خورده‬

‫اسبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببت کبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببه‬

‫مببی توان ایببن برهببم خوردگببی را یببک حادثببه شگفببت و نببو در جریان تاریببخ‬

‫دانست‪ .‬گوئی تاریخ یکی از اصول ثابت و مهم خود را از دست می دهد‪.‬‬

‫آیا چنین پدیده ای را می توان یک «تلنگر» گذرا و مقطعی دانست یا به‬

‫راسببتی مرحله ای نویببن در تاریببخ و نیببز در «انسببان شناسببی» پیببش آمده‬

‫است؟‪-‬؟‬

‫اشراف جدیبد واسبطه شدنبد کبه اشراف سبنتی قدرت و حاکمیبت را در‬

‫قالب خلفت معاویه‪ ،‬به دست گیرند و اشراف جدید چشم به دست اشراف‬

‫سنتی باشند‪.‬‬

‫و همیبن طور اسبت جامعبه امروزی ایران (طاببق الن ّبعل بالنعبل) اشراف‬

‫جدید‪ ،‬زمینه مساعد و نیز عنصر مساعد برای انقلب مخملی است‪.‬‬

‫کلّیت از دیدگاه علوم انسانی که با نوعی نسبی ّت همراه است‪ ،‬نه از دیدگاه‬ ‫‪1‬‬

‫ریاضی و نه از دیدگاه منطق ارسطوئی‪.‬‬


‫‪ 84‬انقلب مخملی در ایران‬

‫‪ - 4‬رش د غریزه گرائ ی د ر میا ن جوانان‪ :‬زمینبه و عنصبر مسباعد‬

‫چهارم در جامعببببه ایران برای انقلب مخملی‪ ،‬رشببببد غریزه گرائی در میان‬

‫جوانان است که به تدریج می رود تا به یک جریان تبدیل شود‪.‬‬

‫جوان هبم در جهبت انگیزه های غریزی در شوق و شعبف اسبت و هبم در‬

‫جهت انگیزه های فطری‪ .1‬یعنی هم به شدت در صدد عیش و عشرت است‬

‫و هم به شدت در صدد عدل و عدالت است‪.‬‬

‫جوان پویببش توفنده سبوم نیبز دارد کبه آزادی خواهبی اسبت‪ .‬امببا همان‬

‫طور که همیشه روح غریزی و روح فطری‪ 2‬در وجود انسان با همدیگر درگیر‬

‫هسببتند ایببن دو روح بر سببر «آزادی خواهببی» نیببز بببه شدت درگیببر هسببتند؛‬

‫غریزه آن را ببه آزادی عیشبی و عشرت معنبی مبی کنبد‪ ،‬فطرت نیبز آن را ببه‬

‫آزادی از ستم ستمگران و زور گوئی قدرتمندان‪ ،‬معنی می کند‪.‬‬

‫ببه راسبتی ببه خواسبته کدام یبک از ایبن دو روح بایبد پاسبخ مثببت داد؟ و‬

‫اصبالت را ببه کدام بایبد داد؟ لیبرالیسبم کبه از روح فطرت غافبل اسبت (زیرا‬

‫در انسان شناسی لیبرالیسم انسان تنها ماهیت غریزی دارد) آزادی را آزادی‬

‫غریزه معنی می کند‪ .‬اما اسلم انسان را دارای دو روح می داند و در پاسخ‬

‫پرسبش فوق‪ ،‬مبی گویبد‪ :‬نبه آن و نبه ایبن‪ ،‬امربیبن امریبن‪ .‬یعنبی بر خواسبته‬

‫‪1‬‬
‫مطاببق انسبان شناسبی اسبلم‪ ،‬انسبان نبه حیوان اسبت و نبه زادۀ حیوان‪ ،‬انسبان‬
‫دارای یببک روح بببه نام روح فطرت اسببت کببه حیوان فاقببد آن اسببت‪ -.‬رجوع کنیببد‪:‬‬
‫«تبیین جهان و انسان» و نیز «دو دست خدا» در سایت بینش نو‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫همان‪.‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪85‬‬

‫های غریزی بایبد پاسبخ مثببت داده شود و نبایبد آن را سبرکوب کرد‪ ،‬تبا حدی‬

‫که اقتضاهای فطری نیز سرکوب نشود‪.‬‬

‫آزادی خواهی هر دو روح به حدودی محدود است‪ :‬آزادی غریزه به حریم‬

‫اقتضاهای فطری محدود اسبت و آزادی خواهبی فطری ببه رسبیدن ببه عدالت‬

‫محدود اسبت یعنبی نبایبد از عدالت خواهبی عبور کرده و ببه آنارشیسبم تبدیبل‬

‫شود‪.‬‬

‫آزادی خواهبی غریزی فاقبد حدود‪ ،‬آزادی خواهبی عدالتبی را از بیبن مبی‬

‫برد‪ ،‬جوان عیاش حتبی از درک آزادی خواهبی عدالتبی باز مبی مانبد و آزادی‬

‫خواهبی فطری فاقبد حدود‪ ،‬ببه آنارشیسبم منجبر مبی گردد کبه آزادی از هبر‬

‫قانون و هر تکلیف‪ ،‬است‪.‬‬

‫در سبطرهای بالتبر آزادی خواهبی فطری جوانان را کبه عامبل و عنصبر‬

‫مهبم در تشکیبل ارتبش علی(ع) بوده‪ ،‬دیدیبم‪ .‬کبه اگبر برخبی از جوانان ارتبش‬

‫علی(ع) را همراهبی نکرده بودنبد دسبتکم در لشکبر اشراف جمبل نیبز حضور‬

‫چندانبی نداشتنبد‪ .‬امبا امروز در انقلب های مخملی آسبیای مرکزی و قفقاز‪،‬‬

‫آزادی خواهی غریزی جوانان نیز به صورت چاشنی کامل ً مؤثر مشاهده می‬

‫شود‪.‬‬
‫‪ 86‬انقلب مخملی در ایران‬

‫منشأ غریزه گرائی بخشی از جوانان ایران‪ :‬در جامعبه امروزی‬

‫ایران‪ ،‬جوانان بسبببیار فراوان و زیادی هسبببتند کبببه در تعامبببل متعادل میان‬

‫غریزه و فطرت ببه سبر مبی برنبد و در صبدد آشفتبه بازار غرایبز نیسبتند‪ .‬امبا‬

‫ایبن بدان معنبی نیسبت کبه در میان آنان افراد ناراضبی و حتبی مخالف‪ ،‬وجود‬

‫ندارد‪ .‬درباره اینان در مباحبث آینده بحبث خواهبد شبد‪ ،‬فعل ً بحبث مبا درباره‬

‫جوانان غریزه گرا است‪.‬‬

‫جوانان فطرت گرا و غریزه گرا در طول تاریبخ در هبر جامعبه ای در کنار‬

‫هبم حضور داشتبه انبد و ایبن یبک امبر طبیعبی بوده و هسبت لیکبن آن چبه در‬

‫انقلب های مخملی مشاهده مبی کنیبم ببا رونبد تاریخبی مسبئله کامل ً متفاوت‬

‫اسبت‪ .‬از روزی کبه لیبرالیسبم در اروپبا و ببه تببع آن در کانادا و ایالت متحده‪،‬‬

‫پبا گرفتبه و نسبخۀ عملی جامعبه گشتبه اسبت‪ ،‬هیبچ حرکبت اجتماعبی و تحول‬

‫خواه‪ ،‬در آن جامعبه هبا رخ نداده اسبت‪ .‬یعنبی ابتدا آزادی خواهبی جوانان ببه‬

‫آزادی خواهی غریزه سوق داده شده و اشتغالت ملزم آن فراهم گشته‪ ،‬آن‬

‫ی طبیعبی‪ ،‬آزادی خواهبی فطری در جوانان‪ ،‬سبرکوب شده‪.‬‬


‫گاه ببه طور قهر ِب‬

‫سرکوبی غیر فیزیکی که می توانید آن را سرکوبی مخملی بنامید‪.‬‬


‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪87‬‬

‫خیلی ها حتی برخی از محققین علوم اجتماعی دچار اشتباه می شوند و‬

‫می گویند‪ :‬در جامعه های غربی به حدی آزادی وجود دارد که زمینه ای برای‬

‫تحوّل خواهی نمانده است تا جوان با انگیزه آزادی خواهی به حرکت در آید‪.‬‬

‫اما آنچه من در جامعه سوئد‪ ،‬انگلیس و سوئیس به دقت بررسی کردم‪،‬‬

‫بببه نظرم آنچببه در جوامببع غربببی وجود ندارد عدالت اسببت‪ .‬سببوپاپ احتیاط‬

‫دیبگ عدالت خواهبی‪ ،‬تأمیبن اجتماعبی اسبت کبه حداقبل معیشبت غریزی را‬

‫تامیبن مبی کنبد‪ .‬امبا عدالت در توزیبع فرصبت هبا و توزیبع فضای اجتماعبی ببه‬

‫هیبچ وجبه وجود ندارد‪ .‬در جامعبه پادشاهبی سبوسیالیتۀ (!) سبوئد حدود ‪%90‬‬

‫مالکیت ها در انحصار خاندان هائی است که نسل به نسل تداوم دارند‪ ،‬دوک‬

‫ها‪ ،‬کنت ها‪ ،‬بارون ها و‪ ...‬هنوز در آن جامعه ها سروری ابدی می کنند و در‬

‫ایالت متحده در عصبببر اسبببتقلل خواهبببی افرادی بدون ریشبببه اشرافبببی‪،‬‬

‫اشرافیبت جدیدی تشکیبل دادنبد کبه همیشبه سبنا و سبمت سبناتوری مال آنان‬

‫است مگر موارد نادر‪.‬‬

‫خانه به دوش ها‪ ،‬کارتن خواب ها‪ 1‬و گدایان سر خیابان و حتی کنار جاده‬

‫هببا‪ ،‬نشان از عدم عدالت اجتماعببی دارد و اتفاقا ً تأمیببن اجتماعببی دقیقا ً در‬

‫خدمببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببت همیببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببن‬

‫ببی عدالتبی هبا اسبت؛ ک فه پائیبن پِرس اشتغال جوانان ببه غرایبز اسبت و کفبه‬

‫‪1‬‬
‫و آن همببه افراد و خانواده هببا کببه در کنار کمربندی لندن در درون خودروهای‬
‫اسقاطی در رقّت آور ترین شرایط زندگی می کنند و‪...‬‬
‫‪ 88‬انقلب مخملی در ایران‬

‫بالئی پرس تامیبن اجتماعبی اسبت کبه روح آزادی خواهبی جوان را پرس مبی‬

‫کند‪.‬‬

‫درسبت اسبت‪ :‬مبن هبم مبی گویبم و مبی شنوم و مبی بینبم کبه‪ :‬در جامعبه‬

‫های جهان سببوم‪ ،‬نیازمندان‪ ،‬گرسببنگان‪ ،‬بببی خانمان هببا و گدایان بیببش از‬

‫جوامبع غرببی اسبت و برتری های غرب در ایبن زمینبه هبا قاببل انکار نیسبت‪.‬‬

‫سبخن در جامعبه شناسببی مبتنبی بر انسببان شناسبی اسبت‪ :‬آیبا مشکلت و‬

‫مسائلی که غربیان آن ها را حل کرده اند در تراز خط کش عدالت است یا‬

‫با ترازهای دیگر؟‪-‬؟ آیا از این جهت سزاوار تقلید و الگو گیری است یا نه؟‪-‬؟‬

‫با بیان دیگر‪ :‬بر فرض اگر جامعه غربی را از هر جهت مطلوب‪ ،‬ایده ال‬

‫و صحیح بدانیم‪ ،‬در این که حّریت و روحیه آزادی خواهی اجتماعی جوان‪ ،‬در‬

‫آن جامعببه هببا ریشببه کببن شده و مصببداق «سببالبه بانتفای موضوع» گشتببه‬

‫است‪ ،‬تردیدی نیست‪.‬‬

‫امروز همان لیبببرالیزه کردن جوانان از ناحیببه لیبرالیسببم‪ ،‬بببا گسببترش‬

‫سبرسام آور وسبائل ارتباط جمعبی ببه جامعبه های دیگبر منتقبل مبی شود‪،‬‬
‫انقلب مخملی و جامعه ایران ‪89‬‬

‫جوانانی که در انقلب های مخملی نقش داشتند همگی تربیت شده ماهواره‬

‫ها بوده و هستند‪.‬‬

‫در جامعبه امروزی ایران خیلی هبا هسبتند کبه ببه دلیبل مختلف ببه نظام و‬

‫حاکمیت اعتراض دارند‪ .‬اما یک جریان هست که کامل ً دلیل مشخص و منشأ‬

‫انگیزه اش معین است؛ کافی است به (مثلً) پشت بام خانه ها نگاه کنید هر‬

‫خانه ای که آنتن ماهواره دارد‪ ،‬اگر عضو یا اعضای آن خانواده نا رضایتی ای‬

‫داشته باشند‪ ،‬دلیلش تربیت ماهواره ای و لیبرالیزه شدن به وسیله ماهواره‪،‬‬

‫و ریخته شدن محتوای طرف دیگر خورجین به طرف واحد‪ ،‬است‪.1‬‬

‫(مراد از این سخن نادیده گرفتن عوامل دیگر نیست)‪.‬‬

‫ایبن نیبز زمینبه و عنصبر مسباعد برای انقلب مخملی در جامعبه امروزی‬

‫ایران است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫اشاره به بحث پیش است‪ :‬آزادی خواهی غریزی در یک طرف خورجین وجود‬
‫انسان قرار دارد و آزادی خواهی فطری او نیز در طرف دیگر آن‪ ،‬که غربیان محتوای‬
‫طرف فطرت را نیز به طرف غریزه ریخته اند و چنین خورجینی نه قابل حمل است‬
‫و نه قابل استفاده صحیح‪ .‬و بن بست جامعه های غربی از این عدم تعادل ناشی‬
‫شده است‪.‬‬
‫‪ 90‬انقلب مخملی در ایران‬

‫خواه جامعببببه ایران دچار انقلب مخملی نشود و خواه بشود‪ ،‬بببببه هببببر‬

‫صببورت‪ ،‬تربیببت لیبرالیسببم در آینده نببه چندان دور‪ ،‬حاکمیببت را از اعتراض‬

‫طبقه جوان آسوده خواهد کرد‪ .‬اما بررسی ما در شرایط امروزی است‪.‬‬

‫‪ -5‬رانده شدگان‪ :‬آن جببا کببه سببخن از «انقلب فرزندانببش را مببی‬

‫خورد»‪ 1‬بود عده ای ببببه حاکمیبببت جدیبببد و نحوۀ پیاده شدن انقلب اعتراض‬

‫کرده از بین رفته اند‬

‫‪1‬‬
‫گفته شد‪ :‬انقلب تنها به یک شکل و ماهیت پیاده می شود و امکان ندارد مدینه‬
‫های فاضله که در اذهان افراد انقلبی هست همگی پیاده شود‪.‬‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪91‬‬

‫یبا از دور خارج شده انبد‪ ،‬هبر کدام از ایبن هبا نبه فقبط یبک فرد ببل کبه ببه‬

‫همراه‪ ،‬فامیبل و طرفداران شان‪ ،‬یبک اندامبی از اندام های انقلب را تشکیبل‬

‫مببی دادنببد‪ .‬اینببک بخشببی از آنان ناراضببی و حتببی برخببی از آنان بببه شدت‬

‫عصببانی هسبتند کبه ببه اصبطلح ببا عببرت از انقلب اصبیل‪ ،‬دسبتکم در برابر‬

‫انقلب مخملی ببی طرف خواهنبد بود‪ .‬و چون اقدام یبا سبکوت شان آگاهانبه‬

‫اسبت زمینبه و عنصبر تأثیبر گذار ببه نفبع انقلب مخملی مبی گردد‪ .‬ایبن زمینبه‬

‫شامل گروه ها و حتی حزب های انقلبی رانده شده از انقلب (خواه به حق‬

‫و یا به نا حق رانده شده اند) نیز می گردد‪.‬‬

‫‪ -6‬افراد‪ ،‬خاندان ها‪ ،‬جریان ها و احزابی کببه از اول مخالف‬

‫انقلب اصیل و طبیعی که رخ داده‪ ،‬بوده اند و اسباسا ً انقلب برای براندازی‬

‫آن هبا رخ داده اسبت‪ .‬اینبک بقایای شان زمینبه و عنصبر مسباعد برای انقلب‬

‫مخملی است‪.‬‬

‫‪ - 7‬جریان خزند ۀ تشیع وصایتی‪ :‬جامعبه ایران (ببه هبر صبورت) یبک‬

‫جامعبه شیعبی اسبت انقلب را نیبز مردم شیعبه انجام داده و اقل ّبیت هبا را ببه‬

‫همراه خود کشیده انبد کبه نامبش «انقلب اسبلمی» شده نبه انقلب شیعبی‪.‬‬

‫اما بدیهی است که ایدئولوژی و عناصر و چاشنی انقلب همگی از ا صول و‬

‫فروع اندیشه تشیع است‪.‬‬


‫‪ 92‬انقلب مخملی در ایران‬

‫پیش از شرح معنی تشیع وصایتی‪ ،‬لزم است یک مسئله را بدون تعارف‬

‫و ببه صبراحت تمام بشکافیبم‪ :‬عده ای ببا بضاعبت اندک علمبی و گاهبی بدون‬

‫بینببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببش علمببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببی‬

‫مبی کوشنبد انقلب اسبلمی را یبک پروژه صبرفا ً سبیاسی حتبی ببه عنوان یبک‬

‫«توطئه» سببیاسی تنزل دهنببد کببه مثل ً قدرت های خارجببی توطئه کردنببد و‬

‫رژیم سلطنتی سقوط کرد‪.‬‬

‫اولیبن دلیبل سبخافت ایبن سبخن ایبن اسبت کبه تبا کنون کبه ‪ 30‬سبال از‬

‫پیروزی انقلب مبی گذرد‪ ،‬در سبرتاسر جهان یبک جامعبه شناس برجسبته در‬

‫اصبالت و طبیعبی بودن انقلب ایران‪ ،‬تردیبد نکرده اسبت حتبی افرادی ماننبد‬

‫کسنجر‪ .‬این قبیل اظهار نظرهای غیر علمی تنها از ناحیه برخی افراد صرفاً‬

‫سبیاسی‪ -‬کبه متاسبفانه امروز اکثریبت قریبب ببه اتفاق سبیاسیون افراد غیبر‬

‫دانشمنبد و در عیبن حال بیبش تبر ماکیاولیسبت هسبتند‪ -‬ابراز شده و مثل ً در‬

‫قالب تحلیل سیاسی به خورد دیگران داده می شود‪.‬‬

‫از نظببر علمببی در اصببالت و طبببع طبیعببی انقلب هیببچ تردیدی نیسببت و‬

‫همچنین در ماهیت تشیعی آن‪ .‬اما در این جا یک نکته هست که همین نکته‬

‫برای سیاسیون مذکور چشمک می زند و نظرشان را جلب می کند تا سخن‬

‫سخافت آمیز بال را تکرار کنند‪.‬‬

‫نکته‪ :‬در آغاز حرکت انقلب (در سال های ‪ 41‬و ‪ )42‬قدرت های جهانی‬

‫یکدل و یکجهبت بر علیبه انقلب موضبع گرفتنبد‪ ،‬امبا در تموّج دوم (سبال های‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪93‬‬

‫‪ 56‬و ‪ )57‬برای سرکوب انقلبیون و خفه کردن انقلب در حدّی که از آنان‬

‫انتظار مببی رفببت‪ ،‬یکدل و یکجهببت نشدنببد‪ .‬زیرا در اثببر اشتباه دانشمندان‬

‫علوم انسانی شان‪ ،‬به دو چیز امیدوار بودند‪:‬‬

‫‪ -1‬گمان می کردند تشیع ولیتی ایران‪ ،‬در طول دهه های پس از جنگ‬

‫جهانبی اول‪ ،‬با درصبد معتنابهبی به جریان خزندۀ تشیبع وصبایتی گرائیده اسبت‬

‫و می توانند با حاکمیت تشیع وصایتی کنار بیایند‪.‬‬

‫با بیان دیگر‪ :‬جامعه شناسان در غرب به این نتیجه غلط رسیده بودند که‬

‫انقلب یبک انقلب شیعبی وصبایتی اسبت و اگبر جریان های ولیتبی در جامعبه‬

‫وجود دارد‪ ،‬ببه دلیبل ایبن کبه وصبایتیان از عنصبر واقعیبت گرائی بیبش تبر بر‬

‫خوردار هسببتند حاکمیببت را در دسببت خواهنببد گرفببت و ولیتیان پیرو آنان‬

‫خواهند بود‪.‬‬

‫آنچه بیش از هر چیز آنان را به این باور سوق داده بود تز «وحدت شیعه‬

‫و سنی» بود که در طول ‪ 15‬سال سران نهضت بر آن اصرار داشتند‪.‬‬


‫‪ 94‬انقلب مخملی در ایران‬

‫محافل علمی که قدرت های سیاسی را تغذیه فکری می کردند‪ ،‬پیش تر‬

‫حدود ‪ 70‬سال روی شیعه وصایتی و شیعه ولیتی کار کرده بودند و دانشگاه‬

‫سبوربون در فرانسبه کبه مرکبز اصبلی ایبن مسبؤلیت بود نبه تنهبا کرسبی ویژه‬

‫ببل گسبترده تریبن و در عیبن حال فشرده تریبن کار را در ایبن باره مبی کرد‪،‬‬

‫در حدی که ماسینیون استاد نامدار سوربون ‪ 40‬سال درباره حضرت فاطمه‬

‫علیها سلم کار علمی دقیق انجام داده بود‪.‬‬

‫در همببه دانشگاه های غربببی سببعی بلیببغ مببی شببد کببه دانشجویان علوم‬

‫انسانی ایرانی به ویژه در رشته جامعه شناسی‪ ،‬را شیعه وصایتی بار بیاورند‬

‫و به داخل جامعه ایران بفرستند‪.‬‬

‫کار ببه جائی رسبید کبه نادر شاه قلدر ببی سبواد محبض را ببه عنوان یبک‬

‫حر قلمداد کردنبد کبه ببا تشخیبص دانشمندانبه‬


‫تئوریسبین و شیعبه شناس متب ّب‬

‫اش شیعببه را از انحراف ولیتببی بببه صببراط اصببیل تشیببع وصببایتی بر مببی‬

‫گردانیبد‪ ،‬سبازش او ببا عثمانیان را وحدت خواهبی ببه معنبی ای کبه در ماهیبت‬

‫شیعه وصایتی است تفسیر می کردند‪ .‬در حالی که گذشته از نادر بی سواد‬

‫همیبن امروز هبم کمتبر دانشمندی در جامعبه مبا پیدا مبی شود (تعدادشان ببه‬

‫عدد ده انگشبت نیبز نمبی رسبد) کبه ببه چیزی ببه نام تشیبع ولیتبی و تشیبع‬

‫وصایتی توجه کند‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪95‬‬

‫از روز رحلت پیامببر اسبلم(ص) شیعبه ببه صبورت دو جریان مشخبص و‬

‫جدای از همدیگبر بوده و ایبن دو‪ ،‬تبا میانبه قرن سبوم (زمان خلفبت متوکبل‬

‫عباسی ف‪247 :‬هب) در کنار هم جاری بودند‪.‬‬

‫غربیان به این دوگانگی کامل ً توجه دارند اما تع ّ‬


‫مد دارند که شیعه را تنها‬

‫یبک جریان واحبد نشان دهنبد و ببه ذهبن اهبل دانبش ایرانبی القاء مبی کننبد کبه‬

‫شیعه تا میانه قرن سوم یک جریان واحد ِ وصایتی بوده و در آن زمان با اخذ‬

‫اصبول اعتقادی معتزله‪ ،1‬ببه شیعبه ولیتبی تبدیبل شده اسبت و شیعبه اصبیل‬

‫همان شیعه وصایتی است‪.‬‬

‫غربیان هرگبز کلمبه «وصبایتی» ببه قلم و زبان نمبی آورنبد‪ .‬چراکبه چنیبن‬

‫اصطلحی مشت شان را باز می کند و عنوان «ولیتی» را در قبال آن قهراً‬

‫بببه ذهببن هببا مببی آورد و مانببع مببی شود کببه ذهببن مخاطبان القائات آنان را‬

‫مث َل «خودش را بیاور اسمش را نیاور» تشیع وصایتی را‬


‫بپذیرد‪ .‬آنان مطابق َ‬

‫القاء و ترویج می کنند‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫مدرسی در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» به نمایندگی از غربیان‪ ،‬به این‬
‫القائات پرداخته که در کتاب «مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی» پاسخ آن را به‬
‫طور مشروح آورده ام‪.‬‬
‫‪ 96‬انقلب مخملی در ایران‬

‫و شگفت این که فکر مرحوم دکتر شریعتی در دانشگاه سوربون طوری‬

‫ببه بار آمده بود کبه گمان مبی کرد اسباسا ً شیعبه ولیتبی در زمان صبفویه ببه‬

‫وجود آمده و آن را «شیعبه صبفوی» در مقاببل «شیعبه علوی» کبه منظورش‬

‫همان شیعه وصایتی بود‪ ،‬قرار می داد و با همه نبوغی که داشت توجه نمی‬

‫کرد کبه در ایبن صبورت شیعیان ولیتبی مصبر‪ ،‬لبنان‪ ،‬یمبن‪ ،‬عربسبتان‪ ،‬عراق‪،‬‬

‫مراکبش‪ ،‬تونبس‪ ،‬و سبوریه را کبه تبا ببه امروز نیبز هسبتند چبه کسبی و کدام‬

‫قدرتببی از وصببایتی بببه ولیتببی تبدیببل کرده اسببت؟ و بببا هم بۀ نبوغببش نمببی‬

‫توانست حضور شیعه ولیتبی را در عینیت تار یخ در میان جامعه های مختلف‬

‫مذکور مشاهده کنبد‪ .‬و ببا همبه نبوغبش تشخیبص نداده بود کبه حتبی شیعبه‬

‫اسماعیلی و پدیده بزرگی به نام خلفت فاطمیان ابتدا در تونس و سپس در‬

‫مصبر‪ ،‬بر اسباس اندیشبه ولیتبی بود گرچبه ببه صبورت شیعبه هفبت امامبی‬

‫اسببماعیلی‪ .‬آنان امامان هفتگانببه شان را دارای علم غیببب و عصببمت مببی‬

‫دانستند گرچه بنیان گذار خلفت فاطمی را دارای علم غیب و معصوم نمی‬

‫دانستند و بعدا ً به شیعه وصایتی تبدیل شدند‪.‬‬

‫این امر مسلم تاریخی است که صفویه در آغاز صوفی بودند تشیع شان‬

‫گنببگ و بدون شرح و توضیببح بود تنهببا مبی دانسببتند کببه بببه ‪ 12‬امام معتقببد‬

‫هسبتند‪ ،‬علمای شیعبه تشیبع را برای آنان توضیبح دادنبد‪ ،‬آن هبم در زمانبی کبه‬

‫حدود ‪ 6‬قرن از مرگ جریان شیعه وصایتی می گذشت و اثری از آن نمانده‬

‫بود‪.‬‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪97‬‬

‫غربیان (و افرادی در داخل ایران که آنان را در این تز نمایندگی می کنند‬

‫و یا ایرانیانی که در خارج نشسته برای ترویج این تز کتاب و مقاله نوشته و‬

‫ببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببه داخبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببل‬

‫مبی فرسبتند) در کنار نادر ببی سبواد شخصبیت پیچیده و معروف سبید جمال‬

‫الدین اسد آبادی را نیز از پرچمداران تز مذکور معرفی می کنند‪ .‬همان طور‬

‫کبه گفتبه شبد اسبد آبادی ببه حدی شخصبیت پیچیده ای دارد کبه نمبی توان از‬

‫(ببه اصبطلح) تبه دل او خببر داد و چون در رونبد ظاهری و عمبل او هبم پیرو‬

‫اصل «وحدت شیعه و سنی» هست و هم عمل ً مطابق آن رفتار کرده است‪،‬‬

‫غربیان او را به عنوان یک سمبل شیعه که غیر ولئی بوده قلمداد می کنند‪.‬‬

‫دو پرسش هست که هنوز هم پاسخ آن برای محققین روشن نشده‪:‬‬

‫‪ -1‬اگبر سبید جمال الدیبن‪ ،‬دلسبوز اسبلم و شیعبه بوده (کبه بوده) چرا‬

‫غربیان پبس از مرگ او ایبن همبه احترام برایبش قائل هسبتند؟ در مقاببل ایبن‬

‫پرسبش برخبی هبا او را نبه یبک مرد مسبتقل مسبلمان‪ ،‬ببل یبک ابزار در دسبت‬

‫غربیان می دانند‪ ،‬که بی تردید چنین نیست‪.‬‬

‫برخی دیگر پرسش مذکور را در ذهن شان دفن کرده و بدون ح ّ‬


‫ل آن به‬

‫سید عشق می ورزند که یک منش غیر علمی است‪.‬‬

‫عده ای دیگبر که خودشان غرب زده هسبتند او را یک روشبن فکبر لیببرال‬

‫که مانند خودشان خیلی پای بند دین و مذهب نبوده‪ ،‬می انگارند‪.‬‬
‫‪ 98‬انقلب مخملی در ایران‬

‫پاسبخ پرسبش فوق ایبن اسبت‪ :‬احترامبی کبه غربیان ببه سبید جمال قائل‬

‫هسبتند ببه ایبن جهبت اسبت کبه مبی تواننبد در تبدیبل تشیبع ولیتبی ببه تشیبع‬

‫وصایتی از نام و عنوان او بیش ترین بهره برداری را بکنند و می کنند‪.‬‬

‫‪ -2‬مذهب و عقاید مرحوم شریعتی چه ویژگی اصولی و اساسی داشته‬

‫است؟‬

‫برخببی او را سببنّی و برخببی دیگببر او را بببه عنوان شیعببه کامل ً واقعببی و‬

‫نمونبه و سبمبل‪ ،‬پذیرفتنبد‪ .‬خودش مبی گویبد‪ :‬در ایران ببه مبن سبنّی گفتنبد‪ .‬و‬

‫در عربستان سخنرانی من را بایکوت کردند که شیعه غالی است‪.‬‬

‫حقیقت این است آنان که او را سنّی نامیدند نه اطلعات کامل در تاریخ‬

‫داشتنبد و نبه معلومات کافبی در شیعبه شناسبی‪ .‬او یبک شیعبه وصبایتی بود نبه‬

‫سنی‪ ،‬و نه شیعه ولیتی‪.‬‬

‫پرسببش سببوم‪ :‬دانشمندان سببیاسی متعددی در زندان شاه بودنببد‪ ،‬چرا‬

‫غربیان از میان آنان تنهببا درباره مرحوم شریعتببی از شاه خواسببتند کبه او را‬

‫آزاد کنبد و از نبو پشبت تریبون قرار گیرد؟ حتبی دولت الجزایبر مأمور شبد کبه‬

‫وزیر خارجه اش درباره آزادی شریعتی نیز با شاه مذاکره کند؟‬

‫آیببا شریعتببی مأمور و جاسببوس بود؟ بببی تردیببد چنیببن نظری درباره او‬

‫تهمت ناروا و اشتباه بزرگ است‪ ،‬در صداقت شریعتی نسبت به راهش جای‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪99‬‬

‫تردیدی نیسببت حتببی در سببوخته دلی او نسبببت بببه تشیعببی کببه بببه آن باور‬

‫داشت‪.‬‬

‫غرببی هبا همیشبه از شیعبه ولیتبی مبی ترسبیدند و مبی ترسبند‪ .‬آنان علوه‬

‫بر تحقیقات عمیبق و گسبترده کبه در شیعبه شناسبی انجام داده انبد عمل ً نیبز‬

‫تجربببه کرده انببد‪ :‬در آغاز عصببر اسببتعمار‪ ،‬هنببد بزرگ‪ ،‬چیببن بزرگ‪ ،‬و دیگببر‬

‫جامعبه هبا را رسبما ً تصبرف کرده و اسبتعمار کردنبد امبا چنیبن کاری را درباره‬

‫ایران نتوانسبتند‪ .‬در مرحله دوم در زمان ناصبرالدین شاه نقبش ولیبت را در‬

‫ماجرای تنباکو با همه تلخی آن تجربه کردند و‪ ...‬و‪...‬‬

‫راه چاره ای که به نظرشان رسید‪ ،‬تبدیل تشیع ولیتی به تشیع وصایتی‬

‫در قالب کار به اصبطلح علمبی‪ ،‬تحقیقبی‪ ،‬تحبت عنوان شیعبه شناسبی علمبی‬

‫بود‪ .‬کبه نبه فقبط یبک کشور و امکانات یبک کشور ببل همبه کشورهای اروپای‬

‫غرببی و کانادا و ایالت متحده‪ ،‬همگبی ببه طور هبم آهنبگ و متحبد ببه ایبن کار‬

‫پرداختند‪.‬‬

‫ببینید‪ :‬از روزی که انسان در روی زمین پیدا شده و تا به امروز‪ ،‬دروغ و‬

‫بهتانببی بببه ایببن بزرگببی (آن هببم بهتان تحببت عنوان علم و تحقیببق‪ ،‬از ناحیببه‬

‫دانشگاه ها و محافل علمی) دیده نشده که‪ :‬شیعه برخی از اصول معتزله را‬

‫در میانه قرن سوم برگرفت و به صورت و ماهیت امروزی در آمد‪ !!!.‬بهتان‬

‫متعمدانه ای که روی علم‪ ،‬تحقیق‪ ،‬عقل و استدلل را سیاه کرده است‪.‬‬


‫‪ 100‬انقلب مخملی در ایران‬

‫هنگفتبی و عظیبم بودن ایبن دروغ و بهتان‪ ،‬ببه حدّی اسبت کبه نتوانسبتند و‬

‫نمی توانند حتی یک اصل از آن اصول را که مدعی هستند شیعه از معتزله‬

‫گرفته‪ ،‬نام ببرند‪ .‬کدام اصل را شیعه از معتزله گرفته است؟ که مدرسی در‬

‫امریکا نشسته و برای جامعه ایران دایه دلسوز تر از مادر شده و می کوشد‬

‫ما را به تشیع وصایتی دو قرن و نیم اول اسلم برگرداند‪.1‬‬

‫بارزتریبن و شناختبه شده تریبن ویژگبی شیعبه ولیتبی ایبن اسبت که از روز‬

‫رحلت رسبول خدا(ص) ببه هیبچ آموزه ای غیبر از آموزه های ‪ 12‬امام بهائی‬

‫نداده اسبت ببل همیشبه خلف آن هبا را توصبیه کرده اسبت قاعدۀ مشهور و‬

‫مه» کبه مبی گویبد‪ :‬حتبی در جائی کبه دو حدیبث‪،‬‬


‫معروف «خذ بما خالف العا ّ‬

‫مه‪-‬ع‪ )-‬به شما رسید و نتوانستید‬


‫دو آموزه متعارض به عنوان حدیث از ما (ائ ّ‬

‫مه‬
‫یکببی را بر دیگری ترجیببح دهیببد‪ ،‬آن یکببی را انتخاب کنیببد کببه مخالف عا ّ ب‬

‫مه موافق هستیم کمتر سخن می گوئیم‪،‬‬


‫است‪ .‬زیرا ما در مواردی که با عا ّ‬

‫اهتمام بیبش تبر مبا ببه موارد تمایبز معطوف اسبت تبا مکتبب ببا آموزه های‬

‫دیگران مخلوط نگردد‪.‬‬

‫در همبه تاریبخ‪ ،‬همبۀ فرقبه های اسبلمی صبریحا ً اعتراف مبی کننبد و کرده‬

‫اند که از ائمه شیعه دانش آموخته اند‪ .‬اینک چه شده که مدرسی در دنباله‬

‫روی از پروژه مسبتمر و دائمبی دو قرنبی غربیان‪ ،‬مدعبی مبی شودکبه شیعبه‬

‫اصبولی را از معتزله گداوار برگرفتبه اسبت!؟!؟! آدم جاهبل چنیبن سبخنی را‬

‫‪1‬‬
‫در کتاب «دو دست خدا» اصول فضاحت بار و عقاید برخی از سران معتزله را‬
‫شرح داده ام که ماهیت القائات وقیحانه غربیان را از آن جا می توان شناخت‪.‬‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪101‬‬

‫نمی گوید اما آدم دانشمند متعمد پیرو پروژه جامعه برانداز‪ ،‬و تشیع برانداز‬

‫و ولیبببببببببببببت برانداز غربیان ببببببببببببببه چنیبببببببببببببن القائاتبببببببببببببی‬

‫می پردازد‪ .‬بگذریم‪.‬‬

‫در سبال های ‪ 56‬و ‪ 57‬کله گشادی بر سبر قدرت های غرببی رفبت؛‪ 1‬ببا‬

‫پیروی از محافل علمی تحقیقی خودشان گمان کردند که کار دو قرنی شان‬

‫به ثمر نشسته و شعار وحدت شیعه و سنی که در مدت ‪ 15‬سال (از ‪ 41‬و‬

‫‪ 42‬تبا ‪ 56‬و ‪ )57‬از زبان سبران نهضبت مبی شنونبد همان اسبت کبه آنان در‬

‫صبدد آن بودند‪ 2‬و برای آن سبالوسانه کوشیده انبد‪ .‬دقیقا ً وقتبی که در مجلس‬

‫خببرگان قانون اساسی‪ ،‬سخن از «ولیبت فقیه» آمبد ناگهان به خود آمدنبد و‬

‫مخالفت ها و تخریب علیه انقلب را شروع کردند‪.‬‬

‫ابتدا مدتبی اصبطلح «ارتدکبس» را در رسبانه هبا ببه کار گرفتنبد و گفتنبد‬

‫راهبی کبه در تدویبن قانون اسباسی در پیبش گرفتبه شده‪ ،‬شیعبه ارتدکسبی‬

‫اسببت‪ ،‬چببه قدر ایببن کلمببه و واژه را بببه کار بردنببد و ترویببج دادنببد‪ .‬پببس از‬

‫سبقوط شوروی و احیای مسبیحیت در اروپای شرقبی‪ ،‬دیگبر نمبی توانسبتند‬

‫کلمه ارتدکس را با بار معنای منفی به کار ببرند زیرا مذهب روسیه و بخش‬

‫‪1‬‬
‫در برگ های آینده این واقعیت از زبان مایکل برانت‪ ،‬خواهد آمد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫و ایببن اشتباه بزرگ آنان بود کببه گمان مببی کردنببد شیعببه ولیتببی هرگببز شعار‬
‫وحدت نمببی دهببد‪ .‬در حالی کببه خودشان بببا ده هببا فرقببه مختلف و متضاد مسببیحی‬
‫همگی در مقابل اسلم کامل ً متحد هستند‪.‬‬
‫‪ 102‬انقلب مخملی در ایران‬

‫شرقی اروپا مسیحیت ارتدکسی بود و هست و باید قدر آن دانسته می شد‪.‬‬

‫زیرا همان مذهبب ارتدکسبی قوی تریبن عنصبر در براندازی کمونیسبم بود و‬

‫اینک برای غربیان بسی مقدس گشته بود‪.‬‬

‫پبس از آن واژه ارتدکسبی را کنار گذاشتنبد رسبما ً خواسبتار «نظام غیبر‬

‫ایدئولوژیببک» شدنببد کببه ظاهرا ً نفببی هببر ایدئولوژی حتببی ایدئولوژی شیعببه‬

‫وصبایتی اسبت امبا ببه خوببی مبی داننبد وقتبی جامعبه ایران ایدئولوژی را کنار‬

‫می گذارد که ابتدا از تشیع ولیتی به تشیع وصایتی تحول یابد سپس به نفی‬

‫ایدئولوژی برسبد‪ .‬زیرا شیعبه ولیتبی کبه مکتبب و ایدئولوژی خود را برخاسبته‬

‫از علم مطلق خدا‪ ،‬از طریببق علم لدن ّببی و علم غیببب امامانببش مببی دانببد‪،‬‬

‫امامان را نیز معصوم می داند‪ ،‬محال است که از آن دست بردارد‪.‬‬

‫برای تحول شیعببه ولیتببی بببه وصببایتی‪ ،‬حذف دو اصببل از اصببول شیعببه‬

‫مه(ع) و معصبوم بودن شان‪ .‬دو اصبلی کبه‬


‫ولئی‪ ،‬ضرورت دارد‪ :‬علم غیبب ائ ّب‬

‫شیعبه وصبایتی از آغاز ببه ایبن دو معتقبد نبود‪ .‬اکنون ببه وضوح مبی بینیبد کبه‬

‫قلم هبا و زبان هبا ببه محور مضمحبل کردن ایبن دو اصبل در ذهبن مردم‪ ،‬کار‬

‫می کنند‪.‬‬

‫ولیبت چیسبت؟‪ :‬شیعهب بدرب بپاسخب باینب بپرسش‪،‬ب بازب بهمانب بآغازب بوب بعصر‬

‫پیامبر(ص)ب ببهب بویژهب بدرب بروزب بوفاتب بپیامبر(ص)ب بوب ببیعتب بسقیفه‪،‬ب بدوب ببینش‬

‫من عندالله»‪.‬ب بسلمان‪،‬ب بابوذر‪،‬‬


‫ی الله و حجةب ِب‬
‫داشتهب باست‪:‬ب بول یّب بیعنیب ب«ول ّب‬

‫مقداد و عمار‪ ،‬به این معنی ایمان داشتند‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪103‬‬

‫من عندالله» نمی دانست اینان‬


‫ی الله و حجة ِ‬
‫بینش دوم‪ ،‬علی(ع) را «ول ّ‬

‫او را اَحق از دیگران و مقدم بر همه اصحاب می دانستند و می گفتند چون‬

‫ق‬
‫پیامبر(ص)ب بوصیتب بکردهب بکهب بعلی(ع)ب بجانشینب باوب بباشد‪،‬ب بپسب بخلفتب بح ّ‬

‫علی(ع) است‪.‬‬

‫گروه چهار نفره اول «شیعه ولیتی» بودند و بقیه اکثریت شیعه‪« ،‬شیعه‬

‫وصایتی» بودند‪ ،‬حتی عباس و عبدالله بن عباس‪.‬‬

‫حدیث معروف و متواتر و مورد اجماع علمای شیعه‪ ،‬که می گوید‪« :‬اْرتَدَّ‬

‫ن الْوََليَة‪ -‬اّل بثََلث َة أ َو أَْربَعَة» در همیبن مورد صبادر شده اسبت کبه‬
‫النَّاس‪ -‬عَ ِ‬

‫فقط آن چهار نفر مذکور در ولیت علی(ع) ثابت قدم ماندند‪.‬‬

‫جریان شیعبه وصبایتی کبه فقبط ببه دلیبل وصبایت حبق را ببه علی(ع) مبی‬

‫من عندالله مببی دانسببتند و‬


‫دادنببد‪ ،‬و جریان شیعببه ولیتببی کببه علی را حجة ِب‬

‫من عندالله‪ ،‬مبی دانسبتند‪ ،‬در طول سبه قرن‬


‫وصبایت را کاشبف از آن ولیبت ِب‬

‫آغازیبن اسبلم در کنار هبم جاری بودنبد‪ .‬وصبایتیان در قرن سبوم از بیبن رفتنبد‬

‫چون متوکل عباسی هر دو نوع شیعه را قبول نداشت‪.‬‬


‫‪ 104‬انقلب مخملی در ایران‬

‫بهتبر اسبت اصبل موضوع را کمبی بیبش تبر توضیبح دهبم‪ :‬اگبر همبۀ مردم‬

‫ه إَِّل اللَّه» بگویند‪ ،‬خداوند در خدائی خود هست و مردم با گفتن‬


‫جهان «َل إِل َ َ‬

‫این «اَشهد» سمت خدائی را به خدا نمی دهند‪ ،‬تنها فهم و درک خودشان را‬

‫اعلم مبی کننبد کبه فهمیده انبد خدا هسبت و هیبچ خدائی غیبر از او نیسبت‪ .‬و‬

‫اگر همه مردم جهان این شهادت را ندهند و به آن معتقد نباشند‪ ،‬باز خدا در‬

‫خدائی خود هسبت و غیبر از او خدائی نیسبت‪ .‬یعنبی ببا تشهبد و عدم تشهبد‪،‬‬

‫هیببببببببببببببببببچ چیزی در حقیقببببببببببببببببببت و واقعیببببببببببببببببببت عوض‬

‫نمی شود‪.‬‬

‫لب باللَّه»؛‬ ‫مدا ًب َر ُ‬


‫سو ُ‬ ‫ح َّ‬
‫م َ‬ ‫شهَد ُب أ َب َّ‬
‫نب ُ‬ ‫درسبت همیبن طور اسبت تشهبد دوم‪« :‬أ َ ْ‬

‫خواه همۀ مردم این جمله را بگویند و به آن معتقد باشند و خواه نگویند و به‬

‫آن معتقبد نباشنبد‪ ،‬محمبد(ص) رسبول خدا هسبت‪ ،‬و مردم ببا تشهدشان هیبچ‬

‫سببببببببببببببببببببببببببببببببببببمتی را بببببببببببببببببببببببببببببببببببببه آن حضرت‬

‫نمی دهند‪.‬‬

‫و به عبارت دیگر‪ :‬تشهد معطی سمت‪ ،‬نیست‪.‬‬

‫ي باللَّه» کبه‬ ‫شهَد ُب أ َب َّ‬


‫ن بعَل ِيّا ًب وَل ِب ُّ‬ ‫و دقیقا ً همیبن طور اسبت تشهبد سبوم‪« :‬أ َ ْ‬

‫اعتقاد اسببباسی شیعیان ولیتبببی اسبببت؛ علی ولّی الله اسبببت خواه مردم‬

‫بپذیرند و خواه نپذیرند‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪105‬‬

‫و همیبن طور اسبت «بیعبت»؛ بیعبت های متعدد کبه مردم ببا پیامببر(ص)‬

‫کردنبد هیبچ کدام معطبی سبمت نبود و سبمت نبوت را ببه آن حضرت اعطبا‬

‫نمی کرد‪ .‬کاربرد بیعت همان کاربرد «اَشهد» بود و بس‪.‬‬

‫دربارۀ علی(ع) و امامبت چبه طور؟‪ :‬شیعیان وصبایتی معتقبد بودنبد کبه ببه‬

‫وسیله بیعت شان سمت امامت را به شخص مورد نظرشان‪ ،‬اعطا می کنند‬

‫جیبت و مشروعیبت امامبت او در نزد خدا‬


‫من عندالله نیسبت‪ ،‬ح ّ‬
‫و امام حجة ِب‬

‫نیبز به وسبیله بیعت حاصبل مبی شود‪ .‬بیعبت شان ببا زید‪ ،‬با یحیی بن زید‪ ،‬با‬

‫محمد بن عبدالله محض‪ ،‬با ابراهیم بن عبدالله محض‪ ،‬با معاویه بن عبدالله‬

‫بن جعفر و‪ ...‬به همین معنی و به نظرشان با همین کاربرد بود که آخرین آن‬

‫ضی من آل محمد»‪ -‬یعنی خلفت‬


‫نهضت شیعیان خراسان بود با شعار «الر ّ‬

‫را ببه کسبی خواهیبم داد کبه مورد رضایبت و دلخواه خودمان باشبد‪ -‬ببه راه‬

‫افتاد و در نتیجببه بببه خلفببت بنببی عباس منجببر شببد و امامببت را بببه عبدالله‬

‫سفاح ا ِعطا کردند‪.‬‬

‫امبا جریان ولیتبی شیعبه از همان آغاز‪ ،‬بیعبت ببا امام را دقیقا ً در ردیبف‬

‫بیعت با پیامبر(ص) و با کاربرد «اَشهد» دانسته و می داند‪.‬‬

‫آنان کبه دم از پیروی امام خمینبی(ره) مبی زننبد بایبد پاسبخ دهنبد‪ :‬آیبا امام‬

‫خمینی را شیعه وصایتی می دانند یا شیعه ولیتی؟‪-‬؟‬


‫‪ 106‬انقلب مخملی در ایران‬

‫من عندالله است‪ ،‬اگر‬


‫من عندالله است‪ ،‬علی(ع) حجة ِ‬
‫پیامبر(ص) حجة ِ‬

‫مردم این واقعیت را بپذیرند پیامبر(ص) و امام به حکومت می پردازد‪ .‬و اگر‬

‫نپذیرنبد ماننبد ‪13‬سبال مکبه پیبش از هجرت و ‪24‬سبال در مدینبه و پبس از‬

‫وفات پیامببر(ص)‪ ،‬شخبص حجبت ببه حاکمیبت نمبی پردازد و برای ببه دسبت‬

‫آوردن حکومت نمی جنگد‪ ،‬مسلوب الحق می گردد‪.‬‬

‫اما آن روی سکّه‪ :‬مردم مکه که رهبری پیامببر(ص) را نپذیرفتنبد‪ ،‬کار‬

‫و راه شان درست بود؟ یا همان طور که در قرآن نکوهش و حتی لعن شده‬

‫اند‪ ،‬گمراه و در پیمایش راه جاهلیت بودند‪-‬؟‬

‫شیعه ولیتی مجلس خبرگان را «کاشف» می داند‪ ،‬خبرگان می نشینند‬

‫و از میان فقهای عادل و واجبد شرایبط کشبف مبی کننبد کبه چبه کسبی ول یّب و‬

‫من عندالله‪ ،‬اسببت‪ .‬در غیببر ایببن صببورت خود مجلس‬


‫ی حجة ِبب‬
‫جانشیببن ول ِبب ّ‬

‫خببرگان مشروعیبت خود را از دسبت مبی دهبد و سبالبه بانتفای موضوع مبی‬

‫گردد‪.‬‬

‫وصایتیان به چند اصل که ولیتیان معتقد هستند‪ ،‬باور ندارند‪:‬‬

‫من عندالله نمی دانند‪.‬‬


‫الف‪ :‬امام را حجة ِ‬

‫ب‪ :‬امام را معصببوم نمببی داننببد‪ -‬اگببر لفببظ معصببوم را بببه کار ببرنببد‬

‫مرادشان حد ّ بالتری از تقوا است نه عصمت به معنی مورد نظر ولیتیان‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪107‬‬

‫مه اعتقاد ندارند‪.‬‬


‫ج‪ :‬به علم غیب ائ ّ‬

‫د‪ :‬به وجود امام زمان(عج) به عنوان کسی که در آن زمان متولد شده و‬

‫زنده است‪ ،‬معتقد نیستند‪.‬‬

‫ه‪ :‬بیعت را درباره امام‪ ،‬معطی سمت امامت‪ ،‬می دانند‪.‬‬

‫و‪ :‬وصبایتیان دربارۀ حضرت علی(ع) نبه لفبظ «حضرت» نبه عبارت «علیبه‬

‫السبلم» مبی آورنبد و تنهبا ببه عبارت «امام حسبین» یبا «حسبین ببن علی»‬

‫اکتفا می کنند‪ .‬و همین طور درباره دیگر ائمه(ع)‪.‬‬

‫البته برخی ها بدون توجه به این که چنین تعبیراتی از ویژگی های شیعه‬

‫وصایتی است‪ ،‬تعبیر می کنند‪.‬‬

‫ز‪ :‬وصایتیان به «تقلید از فقها»‪ ،‬اعتقادی ندارند‪.‬‬

‫بهتر است در این موضوع کمی درنگ کنیم‪ :‬تقلید دو کاربرد دارد‪:‬‬

‫‪ -1‬تعطیل کردن عقل و خردورزی و پی روی از دیگران‪.‬‬


‫‪ 108‬انقلب مخملی در ایران‬

‫‪ -2‬تقلیبد یعنبی مراجعبه ببه متخصبص؛ بایبد در امور بیماری و درمان ببه‬

‫پز شک متخ صص مراجعه شود‪ ،‬و در امور ساختمان و راه سبازی به مهندس‬

‫متخصببص و‪ .....‬و در احکام شرع (آن هببم فقببط در فروع دیببن) بایببد بببه‬

‫متخصبص آن کبه فقیبه نامیده مبی شود‪ ،‬مراجعبه شود‪ .‬تقلیبد ببه ایبن معنبی از‬

‫مسبلمات عقلی مردم در همبه تاریبخ و از مسبلمات اولیبه خردورزی اسبت و‬

‫همه مذاهب اسلمی (بدون استثنا حتی خوارج) به آن معتقد هستند‪.‬‬

‫شیعیان وصایتی نیز در گذشته شان به آن باور داشتند اساسا ً چهار امام‬

‫فقهبی (ابوحنیفبه‪ ،‬مالک‪ ،‬شافعبی و احمبد حنبلی) توسبط خلفای عباسبی کبه‬

‫شیعه وصایتی بودند‪ ،‬تعیین شده اند و در آغاز امامان شیعه وصایتی بودند‪.‬‬

‫در کتاب «مکتبب در فراینبد تهاجمات تاریخبی» شرح داده ام کبه‪ :‬لفبظ و‬

‫اصبطلح «سبنّی» یبا «تسبنّن» در جامعبه اسبلمی وجود نداشبت‪ ،‬تبا اواخبر‬

‫مت بود ببا دو جریان در درونبش‪ :‬شیعبه عثمان و شیعبه‬


‫مهدی عباسبی یبک ا ّب‬

‫علی(ع) و عباسیان به وسیله نهضت شیعی به امامت رسیدند‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪109‬‬

‫مهدی عباسببی بببا توجببه بببه آن همببه قیام های اولد فاطمببه(ع) بر علیببه‬

‫خلفبت عباسبی و کشبت و کشتار آل علی(ع) توسبط عمبو و پدرش را و نیبز‬

‫خودش را می دید‪ .‬و همگان مشاهده می کردند که این همه قیام کنندگان و‬

‫پبی روان شان‪ ،‬سبلسله وصبایت عباسبیان را نمبی پذیرنبد و خلفبت شان را‬

‫مشروع نمبی داننبد‪ .‬و عمل ً چیزی ببه نام وصبایت ببه زیبر سبؤال رفتبه بود‪ .‬لذا‬

‫اعلم کرد که خلفت ما نیز مانند خلفت ابوبکر‪ ،‬عمر‪ ،‬عثمان‪ ،‬معاویه و‪ ...‬تا‬

‫مروان حمار‪ ،‬است و بر همان «سنت» مبتنی است نه بر وصایت‪.‬‬

‫مراد او از سنّت‪ ،‬سنّت مردم و روند خلفت بود نه سنّت پیامبر(ص) که‬

‫بعد ها چنین معنائی به آن دادند‪.‬‬

‫مامون از نبو ببه تشیبع وصبایتی برگشبت و از نبو ببا حمایبت خراسبانیان‬

‫وصبایتی خلفبت را از دسبت امیبن گرفبت‪ ،‬معتصبم نیبز تبا حدودی دم از تشیبع‬

‫وصایتی می زد و از نو سلسله وصایت عباسیان به گوش مردم خوانده می‬

‫شد‪ .‬نوبت که به متوکل رسید او رسما ً اعلم کرد که شیعه به هر معنی یک‬

‫حزب غیر رسمی است و به سنت مهدی عباسی برگشت حتی به افرادی از‬

‫بقایای نسل بنی امیه در دربار خود جا و سمت داد‪.‬‬


‫‪ 110‬انقلب مخملی در ایران‬

‫غربیان در کوشش های به ظاهر علمی و تحقیقی شان در طول دو قرن‬

‫اخیببر کوشیده انببد چیزی بببه نام تقلیببد را هببم در میان همببه فرق اسببلمی‬

‫تضعیبف کننبد تبا از تمرکبز مسبلمانان ببه دور فقبه و فقیبه‪ ،‬جلو گیری کننبد‪ .‬ببه‬

‫ویژه درباره شیعببه بببا احیببا کردن تشیببع وصببایتی و سببلب اصببالت از تشیببع‬

‫ولیتبی‪ ،‬ببا سببک و روال خزنده‪ ،‬از تمرکبز شیعیان ببه محور فقیبه و «مرجبع»‬

‫جلو گیری کننبد زیرا بزرگ تریبن و کارآمبد تریبن قدرت شیعبه در تقلیبد و پبی‬

‫روی از فقیه است‪ .‬و چون همه فقه و همه فقهای شیعه‪ ،‬ولیتی هستند‪ ،‬به‬

‫جریان خزنده وصبایتی القاء مبی کننبد کبه تقلیبد چیبز خرد ورزانبه نیسبت و از‬

‫تداخبببل دو معنبببی متضاد لفبببظ تقلیبببد بهره گیری کرده و فکبببر عده ای را‬

‫منحرف می کنند‪ .‬گوئی مراجعه به متخصص در همه امور ضروری و عقلنی‬

‫است غیر از احکام دین‪.‬‬

‫بدین سان جریان خزنده وصایتی نوین‪ ،‬تقلید را کنار گذاشته است‪.‬‬

‫وصبایتیان قرون اول (کبه تبا نیمبه قرن سبوم حضور داشتنبد) ببه یبک دو‬

‫گانگبی سبهمگین دچار بودنبد‪ :‬نظبر ببه ایبن کبه بیعبت را معطبی سبمت امامبت‬

‫مبی دانسبتند‪ ،‬نبه تنهبا امامبی کبه بر مبی گزیدنبد دارای علم لدن ّبی و نیبز «حجة‬

‫من عندالله» نبود‪ ،‬گاهی در حد افراد معمولی نیز از علم و دانش برخوردار‬

‫نبود‪ .‬ناچار میان امامت و مرجعیت تفکیک کرده مثل ً مهدی عباسی را امام و‬

‫مالک را مرجع می دانستند‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪111‬‬

‫اکنون همان نسبخه را القاء مبی کننبد کبه لزومبی ندارد در رأس نظام یبک‬

‫فقیه باشد‪.‬‬

‫و فرق شان ببا وصبایتیان قدیبم ایبن اسبت کبه اسباسا ً جائی و جای گاهبی‬

‫برای فقیه هم قائل نیستند و نسبت به فقیه احساس نیازی نمی کنند‪.‬‬

‫برخی از اینان گمان می کنند که راه و روش شان یک روش روشنفکرانه‬

‫اسبت غافبل از ایبن کبه در اثبر القائات غربیان ببه ارتجاع ‪ 1200‬سباله شیعبه‬

‫وصبایتی برگشتبه انبد آن هبم ببه صبورت کامل ً ناقبص و نیبز بر خلف هبر نوع‬

‫خردورزی‪.‬‬

‫غرب نقش «ولیت» را بهتر می شناسد‪:‬‬

‫بخبش کوتاهبی از سبخنان عمیبق فیلسبوف و جامعبه شناس معروف غرب‬

‫را کبه وارث تحقیقات دو قرن غرب درباره شیعبه ولیتبی اسبت‪ ،‬در ایبن جبا‬

‫می آورم که این روزها در سایت ها و اینترنت‪ ،‬منتشر شده است‪:‬‬

‫فوکویاما و بازشناسی هویت شیعه‬

‫«فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را در سه کنفرانس جهانی‬

‫تورنتبو‪ ،‬واشینگتبن و اورشلیبم ارائه کرد‪ .‬فوکویامبا در کنفرانبس اورشلیبم ببا‬

‫عنوان «بازشناسبی هوی ّبت شیعبه» مبی گویبد‪ :‬شیعبه‪ ،‬پرنده ای اسبت که افبق‬
‫‪ 112‬انقلب مخملی در ایران‬

‫پروازش خیلی بالتبر از تیبر های ماسبت‪ .‬پرنده ای کبه دو بال دارد‪ :‬یبک بال‬

‫سبز و یک بال سرخ‪.‬‬

‫او بال سبببز ایببن پرنده را مهدوی ّبببت و عدالت خواهببی و بال سببرخ را‬

‫شهادت طلبببی کببه ریشببه در کربل دارد و شیعببه را فنببا ناپذیببر کرده اسببت‪،‬‬

‫معرفی می کند‪.‬‬

‫فوکویامبا معتقبد اسبت شیعبه بعبد سبومی هبم دارد کبه اهمیتبش بسبیار‬

‫اسبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببت‪ .‬او‬

‫می گوید‪:‬‬

‫این پرنده‪ ،‬رزهی به نام ولیت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت‬

‫دو چندان مبی شود‪ .‬شیعبه‪ ،‬عنصبری اسبت کبه هبر چبه او را از بیبن مبی برنبد‪،‬‬

‫بیشتر می شود‪.‬‬

‫فوکویاما‪ ،‬مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای‬

‫خودشان طراحی می کند و می نویسد‪:‬‬

‫مهندسبی معکوس برای شیعیان ایبن اسبت کبه ابتدا ولیبت فقیبه را خبط‬

‫بزنیبد‪ .‬تبا ایبن را خبط نزنیبد‪ ،‬نمبی توانیبد ببه سباحت قدسبی کربل و مهدویبت‬

‫تجاوز کنیببد‪ ...‬برای پیروزی بر یببک ملت بایببد میببل مردم را تغییببر داد‪ ...‬ابتدا‬

‫ولیت فقیه را خط بزنید‪ ،‬در گام بعد‪ ،‬شهادت طلبی این ها را به رفاه طلبی‬

‫تبدیبل کنیبد‪ .‬اگبر ایبن دوتبا را خبط زدیبد‪ ،‬خود به خود اندیشبه های امام زمانبی‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪113‬‬

‫از جامعبه شیعبه رخبت مبی بندد‪ ...‬شمبا بیاییبد برای غرب هبم امام زمان و‬

‫کربل و ولی فقیه بتراشید‪.‬‬

‫فوکویامببا برای ایببن کار‪ ،‬مکتببب جدیدی بببه نام اونجلیببس عرضببه کرد‪.‬‬

‫مکتببی کبه قدمتبش ببه ‪ 1987‬میلدی بر مبی گردد‪ .‬طرفداران ایبن مکتبب‬

‫معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد‪.‬‬

‫اکنون به مطلب زیر نیز که در اینترنت منتشر شده توجه فرمائید‪:‬‬

‫منبع‪ :‬ایکنا‪.‬‬

‫برنامه های سازمان سیا در تخریب شیعه‬

‫متن زیر‪ ،‬ترجمه بخشی از مقاله دکتر مایکل برانت‪ ،‬معاون سازمان سیا‬

‫و عضو فعال بخش شیعه شناسی است و در کتابی با عنوان‬

‫‪A PLAN TO DIVIDE AND DESOLATE THEOLOGY‬‬

‫نیز در امریکا به چاپ رسیده است‪.‬‬

‫جهانب باسلمب بازب بقرنب بهاب بپیشب بتحتب بسلطهب بیب بدولتب بهایب بغربیب ببوده‬

‫است‪ ،‬گرچه در قرن گذشته اکثر کشور های اسلمی مستقل شده اند‪ ،‬اما‬
‫‪ 114‬انقلب مخملی در ایران‬

‫فرهنگ غرب در سیاست‪ ،‬تعلیم و فرهنگ آن ها مسلط بوده است‪ .‬به ویژه‬

‫آن که نظام سیاسی و اقتصادی این کشورها توسط ما کنترل شده و می‬

‫شود‪ .‬اکثر این کشورها پس از استقلل‪ ،‬توجهی به فرهنگ و تمدن اصیل‬

‫خود نکرده اند و با همان فرهنگ و نظام وارداتی غرب‪ ،‬جامعه خود را به‬

‫پیش برده اند‪ .‬در سالب ‪ 1980‬بکه انقلب اسلمی ایران به وجود آمد و به‬

‫مخالفت با سیاست های ما برخاست‪ ،‬ابتدا خیال می کردیم که این حرکت‬

‫نتیجه و انعکاس طبیعی سیاست های غلط و ناقص و فشار و اختناق شاه‬

‫ایران بوده است و عناصر مذهبی از این خستگی و دل زدگی توده مردم‬

‫دارند بهره می گیرند و ما می توانیم بعد از برکناری شاه ایران‪،‬ب افراد‬

‫مورد نظر خود را روی کار آوریم‪1‬و سیاست های خود را تداوم دهیم‪.‬‬

‫پس از گذشت دو سه سال اول‪ ،‬با گروگان گیری‪ ،‬حادثه طبس و رشد‬

‫روز افزون انقلب و آثار آن در کشورهای لبنان‪ ،‬عراق‪ ،‬کویت و پاکستان‪،‬‬

‫مقاماتب ببلندب بپایهب بسیاب ببرب باینب بباورب بشدندب بکهب بانقلبب بایرانب بفقطب بنتیجهب بو‬

‫انعکاس طبیعی سیاست های شاه نبوده است بلکه عوامل و حقایق دیگری‬

‫نیز وجود دارد که محکم ترین آن ها‪ ،‬یکی جمع بین رهبری سیاسی ایران و‬

‫مرجعیت مذهبی است و دیگری شهادت حسین(ع) نوه پیامبر اسلم(ص) در‬

‫‪ 1400‬سال گذشته‪ ،‬که شیعه از قرن ها پیش با اقامه عزا و ذکر مصیبت با‬

‫غم و اندوه آن را زنده نگه داشته است‪.‬‬

‫‪1‬‬
‫در مباحث پیش گفتم‪ :‬این کله بزرگی بود که به سر غرب رفت‪.‬‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪115‬‬

‫آغاز پروژه با چهل میلیون دلر‪:‬‬

‫همین دو فاز است که شیعه را از بقیه جوامع فعال تر و پر جنب و‬

‫جوش تر ساخته است‪ .‬در گردهمایی بزرگ مقامات سیا تصویب شد که‬

‫برای مطالعه اسلم شیعی و برنامه ریزی و کار روی این پروژه‪ ،‬شعبه جدا‬

‫گانه و مستقلی تاسیس شده‪ ،‬با یک بودجه چهل میلیون دلری پروژه آغاز به‬

‫کار کند‪...‬‬

‫‪ -1‬جمع آوری اطلعات‬

‫‪ -2‬اهداف کوتاه مدت‪:‬‬

‫تبلیغات علیه شیعه و راه اندازی آشوب های بزرگ شیعه و سنی و ایجاد‬

‫اختلف بین آن ها‪ ،‬تا توجه آن ها به امریکا و برنامه هایش نباشد‪.‬‬

‫‪ - 3‬اهداف دراز مدت‪ :‬در مرحله اول‪ ،‬محققین و کار شناسان به تمام‬

‫جهان اعزام شدند تا پایان نامه دکترای خود را حول محورهای زیر به پایان‬

‫رساندند‪:‬‬

‫الف‪ :‬کدام مناطق جهان شیعه هستند و چه قدر؟ حالت و روحیات و‬

‫آداب معاشرت و عقاید آنها و اختلف هایی که با هم دارند چیست؟‬

‫ب‪ :‬تضادهای داخلی شیعیان را چه گونه می توان تحریک کرد؟‬


‫‪ 116‬انقلب مخملی در ایران‬

‫ج‪ :‬اختلف بین شیعه و سنی را چه گونه می توان دامن زد؟‬

‫دکتر مایکل برانت می گوید‪ :‬بعد از نظر سنجی های اولیه و جمع آوری‬

‫اطلعات به مطالب زیر دست پیدا کردیم‪:‬‬

‫مرجعیت شیعه سرچشمه اصلی قدرت شیعه است که با پا فشاری بر‬

‫اصول و اعتقادات محکم از دین و تفکرات شیعه دفاع می کنند‪.‬‬

‫در طول تاریخ گذشته هیچ گاه با حاکم غیر اسلمی بیعت نکرده اند‪ .‬با‬

‫فتوای یک مرجع تقلید وقت (آیت الله شیرازی) انگلیس نتوانست وارد ایران‬

‫شود‪ ،‬در عراق صدام با تمام توان و سعی خود نتوانست مرکز علمی شیعه‬

‫و حوزه نجف را با خود همراه کند و مجبوربه بستن آن شد در حالی که‬

‫مرکز علمی در جهان همیشه با حاکمان وقت همراهی کرده اند‪ .‬در قم‬

‫مرکزب بایرانب بهمب بمرجعیت‪،‬ب بتختب بظلمب بستمشاهیب براب ببرچیدب بوب بباب بابرقدرت‬

‫امریکاب بنبردب بکرد‪.‬ب بدرب بلبنانب بنهضتب بآیتب باللهب بصدرب بارتشب بهایب بانگلیسب بو‬

‫فرانسه و اسرائیل را مجبور به فرار از لبنان کرد‪ .‬بعد از به وجود آمدن‬

‫اسرائیل‪ ،‬بزرگ ترین مزاحمت برای ما به شکل و نام حزب الله به وجود‬

‫آمد؛ از همین قضایا به این نتیجه رسیدیم که برخورد مستقیم و رو در رو با‬

‫شیعه ضرر زیاد و امکان پیروزی کم دارد‪ .‬لذا باید پشت پرده کار کرد و به‬

‫جای اصل قدیم انگلیسی ها که «تفرقه بیانداز و حکومت کن»‪ ،‬اصل دیگر‬

‫«تفرقه بیانداز و نابود کن» را در پیش گرفت‪ .‬مایکل برانت خلصه اهداف‬

‫دراز مدت را این چنین ذکر می کند‪ :‬افرادی را که با شیعه اختلف نظر‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪117‬‬

‫دارند‪،‬ب ببایدب بعلیهب بشیعهب بمنظمب بوب بمستحکمب بکرد‪.‬ب بشایعهب بکفرب بشیعهب بهاب برا‬

‫گسترش داد و آن ها را با تبلیغات منفی از جوامع جدا کرد‪ .‬باید مطالب‬

‫نفرت برانگیز علیه آن ها نوشته شود و افراد کم سواد و بی سواد علیه‬

‫شیعه تقویت شوند‪ .‬یک جبهه تمام عیار برای مقابله با مرجعیت شیعه ایجاد‬
‫‪1‬‬
‫شود تا به عنوان ستون پنجم‪ ،‬سیمای شیعیان را مسخ کنند‪.‬‬

‫توضیح‪ :‬اگر این گونه مطالب در اینترنت و سایت ها‪ ،‬و یا از زبان غربیان‬

‫نمی آمد نیز مسئله و مسائل روشن بود و هست‪.‬‬

‫ظهور عینی تفکر خزند ۀۀ وصایتی در ایران‪ :‬در میان احزاب‬

‫مختلف کبه «جبهبه ملی» را تشکیبل دادنبد‪ ،‬نهضبت آزادی ببه رهببری مرحوم‬

‫مهندس بازرگان تنهببا حزب دیببن گرا بود کببه درباره سببه اصببل علم غیببب و‬

‫عصببمت امام و «حجة مببن عندالله» بودن امام‪ ،‬دچار ناباوری بود و هسببت‪.‬‬

‫سس و نیببز اعضای حزب بدون ایببن کببه از عنوان «شیعببه وصببایتی»‬
‫مو ّبب‬

‫اطلعی داشته باشند‪ ،‬عمل ً در مسیر آن بودند‪.‬‬

‫غربیان عنوان «وصببایتی» و نیببز خود شیعببه وصببایتی را بببه خوبببی مببی‬

‫مث َل «خودش را بیاور‬


‫شناسند اما همان طور که پیش تر اشاره شد مطابق َ‬

‫و اسببمش را نیاور» بببه ترویببج آن مشغول هسببتند و ایببن مببا هسببتیم کببه از‬

‫‪1‬‬
‫از ادامبه ایبن مقاله صبرف نظبر مبی شود‪ ،‬علقمندان ببه منببع مذکور مراجعبه‬
‫کنند‪.‬‬
‫‪ 118‬انقلب مخملی در ایران‬

‫عنوان «وصایتی» اطلع نداریم و هرگز کتابی یا مقاله ای در این باره نوشته‬

‫نشده در حالی که به خوبی مشاهده می کنیم هر کدام از نهضت های شیعه‬

‫وصبایتی یبک «سبلسله وصبایت» برای خودشان درسبت مبی کردنبد کبه ببه‬

‫پیامبر(ص) می رسید‪.‬‬

‫اعضای نهضت آزادی خودشان را شیعه می دانستند لیکن با چند انتقاد به‬

‫تشی ِبع (ببه قول خودشان) سبنّتی‪ .‬امبا اگبر اطلع و شناخبت کافبی داشتنبد کبه‬

‫شیعه از آغاز دو جریان بوده می دانستند که فاصله شان با تشیع جامعه تنها‬

‫فاصله یکی دو انتقاد نیست‪ ،‬فاصله شیعه وصایتی با شیعه ولیتی است‪.‬‬

‫آن گروه جوانان انقلببی کبه از نهضبت آزادی منشعبب شده و «سبازمان‬

‫مجاهدیبن خلق» را بنیان گذاری کردنبد‪ ،‬انشعاب شان ببه دلیبل سبطحی بودن‬

‫آن حزب در ایدئولوژی‪ ،‬و ماهیت صرفا ً سیاسی آن در مقابل رژیم شاه بود‪.‬‬

‫اولیبن کسبانی کبه لفبظ «لیببرال» را درباره نهضبت آزادی ببه کار برد‪ ،‬آنان‬

‫بودنببد‪ .‬گرچببه در عدم اعتقاد بببه علم غیببب و عصببمت و «حجة مببن عندالله‬

‫بودن امامان»‪ ،‬با نهضت آزادی هم عقیده بودند‪.‬‬

‫افراد دیگر‪ :‬هستند کسانی که واقعا ً شیعه وصایتی هستند اما از آغاز به‬

‫طور مسبتقل و بدون ایبن کبه روزی پیوندی ببا نهضبت آزادی داشتبه باشنبد‪.‬‬

‫دکتر شریعتی نیز دستی در دسبت این افراد و دست دیگبر در دست نهضت‬

‫آزادی‪ ،‬هر دو را تحت تأثیبر قرار می داد‪ .‬برخبی از ایبن افراد امروز در پیکرۀ‬

‫حاکمیت هم حضور دارند‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪119‬‬

‫عده ای از روشنفکران‪ ،‬علوه بر روشنفکرانی که هر از گاهی در جامعه‬

‫ایران پیدا مبی شونبد و حتبی گاهبی ببه گروه انتقاد از اصبل و اسباس اسبلم‬

‫(مثل ً در قهوه خانه طرشت) تبدیل می شدند و یا می شوند‪ .‬روشنفکرانی‬

‫نیبز یافبت مبی شدنبد و مبی شونبد کبه عضبو یبک حزب یبا گروه نیسبتند امبا‬

‫روشنفکری «نقادی سنّت» شان در همان سیر وصایتیان قرار می گیرد‪.‬‬

‫در وضعیبت امروزی جامعبه ایران‪ ،‬تشیبع وصبایتی در ذهبن عده زیادی از‬

‫افراد تحصبیل کرده نفوذ کرده اسبت ببه ویژه در برخبی از مدرسبین دانشگاه‬

‫هبا کبه ببه شدت مبی کوشنبد بینبش شان را ببه ذهبن دانشجویان نفوذ دهنبد‪.‬‬

‫دانشجو هم که جوان است و در مبحث جوانان به شرح رفت‪.‬‬

‫به هر صورت‪ ،‬جریان شیعه وصایتی در جامعه امروزی ایران‪ ،‬یک زمینه‬

‫مسباعد و عنصبری ببه شدت قوی برای انقلب مخملی اسبت‪ .‬و موفقیبت و‬

‫عدم موفقیت انقلب مخملی دقیقا ً به این عنصر بستگی کامل دارد‪ .‬عنصری‬

‫که در جامعه های استقلل یافته از شوروی‪ ،‬وجود ندارد‪.‬‬

‫‪ -8‬عدم شفافیت خطوط‪ :‬هشتمیببن زمینببه و عنصببر مسبباعد برای‬

‫انقلب مخملی در ایران‪ ،‬عدم شفافیت خطوط سیاسی در میان به اصطلح‬

‫خودی های انقلب اسبلمی اسبت؛ هبر حزب مدعبی اسبت کبه در راه انقلب‪،‬‬

‫خبط امام خمینبی(ره) و در صبدد حفبظ انقلب از تحریفات‪ ،‬و یبا حفبظ آن از‬

‫عواملی که مانع پویائی آن است‪ ،‬می باشد‪.‬‬


‫‪ 120‬انقلب مخملی در ایران‬

‫تببا ایببن خطوط از اصببل ریشببه و در زمینببه باورهای اصببولی‪ ،‬از همدیگببر‬

‫مش خص نشونبد‪ ،‬ایبن عدم شفافیبت زمینبه مسباعد و عنصبر سبازنده ای برای‬

‫انقلب مخملی هسبت و خواهبد بود‪ .‬ظاهرا ً مثبل ایبن کبه هوشمندان مخالفیبن‬

‫انقلب مخملی کبه اکثریبت جامعبه را نمایندگبی مبی کننبد‪ ،‬ببه نظرشان نمبی‬

‫رسبد کبه شفاف سبازی ایبن مسبئله و تفکیبک اسباسی خطوط از همدیگبر‪،‬‬

‫برای شان حیاتببی اسببت‪ .‬و ایببن بایببد موجببب خوشحالی طرفداران انقلب‬

‫مخملی باشبد و بایبد قدر آن را بداننبد‪ .‬چرا کبه ایبن عدم هوشمندی مخالفان‪،‬‬

‫نعمت بزرگی است برای آنان‪.‬‬

‫اگر جریان اندیشبه وصایتی‪ -‬که پبس از ده قرن‪ -‬در ایران احیاء شده‪ ،‬به‬

‫جامعبببه شناسبببانیده شود‪ ،‬روشبببن مبببی شود کبببه تشیبببع مورد نظبببر امام‬

‫خمینبی(ره) و تشیعبی کبه ماهیبت انقلب را تشکیبل داده بود‪ ،‬و تشیبع مورد‬

‫نظر این همه شهیدان انقلب‪ ،‬جانبازان و مردمی که انقلب کرده اند‪ ،‬تشیع‬

‫ولیتبی بوده یبا تشیبع وصبایتی‪ .‬در ایبن صبورت هیبچ کسبی و هیبچ حزببی نمبی‬

‫توانببد راه وصببایتیان را برود و در عیببن حال خودش را مالک انقلب‪ ،‬حافببظ‬

‫انقلب‪ ،‬دلسوز انقلب‪ ،‬دلسوز مردم‪ ،‬دلسوز شهدا و دلسوز جانبازان‪ ،‬بداند‪.‬‬

‫و شعارهائی از این قبیل بدهد‪.‬‬

‫واقعیت این است که تعداد وصایتیان در این کشور حتی به ‪ 000/50‬نفر‬

‫نمی رسد اما به دلیل این که این جریان ماهیت خزنده دارد‪ ،‬وقتی که زمینه‬

‫ها و دیگر عناصر مساعد در کنار آن قرار می گیرد‪ ،‬به ویژه این عنصر اخیر‬

‫یعنبی عدم شفافیبت خطوط‪ ،‬وقتبی کبه رأی هبا ببه صبندوق انداختبه شود‪ ،‬سبر‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪121‬‬

‫از میلیون ها در می آورد‪ .‬و ایبن کله بزرگی اسبت که بر سر خیلی از افراد‬

‫معتقد به تشیع ولیتی که اکثریت آن آرای میلیونی را تشکیل می دهند‪ ،‬می‬

‫رود‪.‬‬

‫در شرایط امروزی جامعه‪ ،‬همین زمینه و عنصر اخیر‪ ،‬چطر بزرگی است‬

‫برای تجمبع همبۀ زمینبه های مسباعد کبه بحثبش گذشبت و نیبز ملط مسباعدی‬

‫است برای پیوند دادن جریان ها و احزاب گوناگون‪.‬‬

‫‪ -9‬تصوف‪ :‬شخصببیت مکتبببی‪ -‬خواه شخصببیت فرد و خواه شخصببیت‬

‫جامعه‪ -‬آن است که از جاذبه و دافعه متعادلی برخوردار باشد‪ .‬اگر فردی یا‬

‫جامعه ای مکتبی باشد و دافعه اش شدید و نامتعادل با جاذبه اش باشد‪ ،‬او‬

‫بیمار اسبت و چون نوک پیکان دافعبه ببه سبوی دیگران اسبت‪ ،‬چنیبن فرد یبا‬

‫چنین جامعه ای خطرناک نیز می شود‪ .‬و اگر جاذبه اش شدید و نامتعادل با‬

‫دافعبه اش باشبد باز بیمار اسبت و چون مکتببی حسباب مبی شود‪ -‬و دسبتکم‬

‫خودش خویشتببن را مکتبببی مببی دانببد‪ -‬وجود و رفتار هایببش برای مکتببب‬

‫خطرناک است‪.‬‬

‫بنابر ایبن‪ ،‬تعادل جاذببه و دافعبه در شخصبیت فرد مکتببی و در شخصبیت‬

‫جامعبه مکتببی ببس مهبم و حیاتبی اسبت و عدم تعادل ببا یکبی از دو خطبر‬

‫همراه است‪.‬‬
‫‪ 122‬انقلب مخملی در ایران‬

‫لیبرالیسببم‪ :‬شخصببیت لیبببرال‪ -‬خواه شخصببیت فرد و خواه شخصببیت‬

‫جامعه‪ -‬آن است که هیچ دافعه ای نداشته باشد مگر در مالکیت مال‪.‬‬

‫دافعبه هائی از قبیبل‪ :‬دافعبۀ ملّی‪ ،‬دافعبۀ وطنبی‪ ،‬دافعۀدینبی‪ ،‬دافعبۀ مذهببی‪،‬‬

‫دافعبۀ جنبس موافبق‪ ،‬دافعبۀ غیرت‪ ،‬دافعبۀ در مبد لباس‪ ،‬و‪ ...‬بایبد در شخصبیت‬

‫لیبرال (خواه فرد خواه جامعه) نباشد‪ .‬اگر چند یا یکی از دافعه های مذکور‬

‫در او باشبد او لیببرال نسبیت‪ ،‬بیمار اسبت‪ .‬گرچبه از نظبر مکتبب و مکتبیان‬

‫جهان‪ ،‬خود لیبرالیسم یک بیماری بزرگ است‪.‬‬

‫از نظبر غربیان لیبرالیسبم مبتنبی بر اُمانیسبم و لزمبۀ آن اسبت؛ جامعبه و‬

‫فرد امانیست می شود و به ملزمت آن قهرا ً لیبرال نیز می گردد‪.‬‬

‫انسبان موجودی اسبت کبه هبم حقوق دارد و هبم تکلیبف‪ ،‬اُمانیسبم اصبالت‬

‫را ببه حقوق انسبان مبی دهبد و تکلیبف را غیبر اصبیل مبی دانبد و شعار «اول‬

‫حقوق فردی افراد را به آنان بدهید سپس از آنان تکلیف بخواهید» جان مایه‬

‫اُمانیسم است که بدین معنی معادل می شود با انسان گرائی‪.‬‬

‫مکتب ها در این که اصالت با حقوق فردی است یا با تکلیف‪ ،‬با همدیگر‬

‫اختلف دارنبد؛ مثل ً مارکسبیسم اصبالت را ببه تکلیبف مبی دهبد و همیبن امروز‬

‫نیبز انواع مختلف سبوسیالیسم ماننبد جامعبه پادشاهبی سبوسیالیزه سبوئد‪ ،‬و‬

‫احزاببی کبه در عنوان شان واژه سبوسیالیسم هسبت (گرچبه «تبک سباحته»‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪123‬‬

‫هسبتند و تنهبا در امور مالکیبت و اقتصاد‪ ،‬اصبالت را به تکل یف مبی دهند و در‬

‫دیگر ساحت های فرد و جامعه‪ ،‬لیبرال هستند) بر این باورند‪.‬‬

‫اسلم (اسلم اهل بیتی) مطابق رکن معروف خود‪ ،‬اصالت را نه به این‬

‫مبی دهبد و نبه ببه آن‪ ،‬کبه ببه «امربیبن امریبن» معتقبد اسبت کبه باز همان‬

‫«تعادل» میان حقوق و تکلیبف مبی گردد‪ .‬ایبن مکتبب انسبان گرا نیسبت‪،‬‬

‫انسانیت گرا است و انسان بدون انسانیت را بدترین موجود می داند‪.‬‬

‫امبا ادعای اندیشمندان لیببرال بر ایبن کبه لیبرالیسبم مبتنبی بر اُمانیسبم‬

‫اسبت تنهبا در عرصبه نظری مبی توانبد صبحیح باشبد و در عینیبت تاریبخ چنیبن‬

‫واقعیتببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببی مشاهده‬

‫نمبی شود‪ .‬در عرصبه واقعیبت تاریخبی‪ ،‬ابتدا افراد و جامعبه هبا در اثبر غریزه‬

‫گرائی و سبببلطه روح غریزی بر روح فطرت‪ ،‬لیببببرال مبببی شونبببد سبببپس‬

‫اندیشمندان آسبببتین بال زده لیبرالیسبببم پدیبببد آمده را ببببا امانیسبببم ذهنبببی‬

‫خودشان توجیه می کنند و برای این توجیه مسئله حقوق و تکلیف را مطرح‬

‫کرده اند‪ .1‬گرچه همین مسئله نیز شایان بحث و بررسی علمی است‪ .‬لیکن‬

‫باید توجه داشت که تنها یک مبحث نظری است نه عینی‪.‬‬

‫کاری اسما ً علمی که وظیفۀ آن معاون حقوقی را تداعی می کند که َ‬


‫‪1‬‬
‫مثل شده‬
‫است‪ :‬آقای رئیس در جلسه معاونین‪ ،‬اعلم کرد که تصمیم گرفته فلن برنامه را به‬
‫اجرا گذارد‪ .‬معاون حقوقببی گفببت‪ :‬عالی جناب! ایبن برنامببه کببه مببی فرمائیببد خلف‬
‫قانون و آئیبن نامبه اسبت‪ .‬رئیبس گفبت‪ :‬پبس تبو چبه کاره ای؟ مبن کارم را مبی کنبم و‬
‫این وظیفه تو است که توجیهات قانونی آن را فراهم کنی‪.‬‬
‫‪ 124‬انقلب مخملی در ایران‬

‫کهن ترین و دیرین ترین لیبرالیسم را در تاریخ جامعه های شرقی بودائی‬

‫و هندوئی و سبببپس در جامعبببه اسبببلمی مشاهده مبببی کنیبببم کبببه در میان‬

‫مسلمانان به تصوف موسوم است‪.‬‬

‫تصببوف هنببد و چیببن (کببه ایببن روزهببا عرفان نامیده مببی شود) از غریزه‬

‫ک ُشی شروع می شود‪ .‬و چون هر تکلیف و قوانین حقوقی حتی برای کنترل‬

‫یبا متعادل کردن غریزه اسبت‪ ،‬در نتیجبه ببا ادعای از بیبن رفتبن غریزه‪ ،‬چیزی‬

‫ببه نام تکلیبف و قوانیبن‪ ،‬سبالبه بانتفای موضوع مبی گردد و تکلیبف از شخبص‬

‫صوفی برداشته می شود‪ .‬بنابر این یک مرتاض هندی لیبرال به معنی غربی‬

‫نیست و با آن فرق اساسی دارد‪.‬‬

‫تصبوف در میان مسبلمانان ببا ایبن کبه برگرفتبه از هنبد و چیبن اسبت امبا‬

‫غریزه ک ُبشی را (غیبر از فرقبه ملمتیبه) روا نمبی دانبد و از همبه لذایبذ دنیبا‬

‫استفاده می کنند تنها به تربیت و کنترل غریزه و به اصطلح خودشان «مهار‬

‫نفس» بسنده می کنند و نفس مهار شده را بی نیاز از تکلیف می دانند که‪:‬‬

‫شریعببت برای مردم عادی اسببت و جان صببوفی والتببر از آن اسببت کببه بببه‬

‫شریعت عمل کند او که به حد اعلی یقین رسیده نیازی به عبادت و تکلیف‬

‫ندارد‪ :‬و اعبد ربّک حتی یاتیک الیقین‪.‬‬


‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪125‬‬

‫صوفیان در جامعه های اسبلمی بدون این که محدودیتی برای اقتضاهای‬

‫غریزی ایجاد کنند‪ ،‬تکلیف را از بین می برند‪ .‬بنابر این یک نوع لیبرالیسم در‬

‫میان مسلمانان قرن ها پیش از اروپا بنیان گذاری شده است‪ .‬برای صوفیان‬

‫فرق نمبی کند که ماهیت حاکمیت چه باشبد‪ ،‬همیشه ببا هر حکومتبی ساخته‬

‫انبد و هبر حکومتبی نیبز ببا آنان سبازگاری کرده اسبت‪ .‬لحظبه ببه لحظبۀ تاریبخ‬

‫کشورهای اسلمی گواه این واقعیت است‪.‬‬

‫یک فرق میان لیبرالیسم غربی و تصوف نسبت به حاکمیت‪ ،‬مشاهده می‬

‫شود‪ :‬لیبرالیسبم غرببی نسبخه ای برای نظام اجتماعبی و نیبز حاکمیبت اسبت‬

‫اما تصوف در ممالک اسلمی کم تر در صدد به دست آوردن حاکمیت بوده‬

‫ا ست چرا که نازمندی اش‪ ،‬حتی تاب و تح مل دردسبر حکومت را نیبز ندارد‪.‬‬

‫از دغدغۀ چیزی به نام جامعه و حاکمیت‪ ،‬خودشان را راحت کرده اند و مانند‬

‫مسیحیت قرون وسطی و بودائیت هند و چین‪ ،‬کار قیصر را به قیصر وا می‬

‫گذارند‪.‬‬

‫در ایبن میان ببا حاکمیبت مکتببی مخالف بوده و هسبتند‪ ،‬ببا پادشاهان ببه‬

‫خوببی کنار آمده و هرگبز ببه اسبتبداد آنان خرده نگرفتبه انبد‪ ،‬همیبن طور ببا‬

‫حاکمیت های کودتائی‪ .‬تصوف آن نوع لیبرالیسم است که با هر حاکمیت غیر‬

‫لیبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببرال سببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببازگاری‬

‫مبی کنبد غیبر از حاکمیبت مکتببی‪ .‬چرا کبه ماهیبت آن ببا ماهیبت مکتبب تضاد‬

‫دارد‪.‬‬
‫‪ 126‬انقلب مخملی در ایران‬

‫اکنون کببه حاکمیببت در ایران مکتبببی (یببا در صببدد مکتبببی بودن) اسببت‪،‬‬

‫لیبرالیسببم تصببوفی‪ ،‬زمینببه خوب و عنصببر مسبباعد و بببه شدت مؤثببر برای‬

‫انقلب مخملی‬

‫است‪.‬‬

‫همان طور کببه در بال اشاره شببد‪ ،‬در تاریببخ و در کببل جهان‪ ،‬شخصببیت‬

‫صبوفیان مبا مخملی تریبن مخملی های جهان اسبت‪ .‬متسبامح تریبن مسبلک و‬

‫بی دافعه ترین فکر حتی بی دافعه در قبال استبدادها‪ ،‬می باشد که امروز با‬

‫جریان لیبرالیسبم نویبن‪ ،‬طبعا ً و قهرا ً ببه وحدت رسبیده و یکبی مبی شود‪ .‬بر‬

‫خلف مکتببی هبا کبه قدرت هائی را دشمبن خود مبی داننبد و به طور مدام در‬

‫حالت فیگور دفاعبی هسبتند‪ ،‬جریان تشیبع وصبایتی‪ ،‬لیبرالیسبم نویبن‪ ،‬تصبوف‪،‬‬

‫پی روان امیال غریزی و‪ ...‬همگی معتقد هستند که حاکمیت دشمن تراشی‬

‫می کند‪.‬‬

‫در این میان داوری خیلی آسان و راحت است‪ :‬هر دو طرف راست می‬

‫گویند و حق با هر دو است‪.‬‬

‫این چه داوری است!؟!‬

‫اتفاقا ً صبحیح تریبن داوری در ایبن مسبئله همیبن اسبت؛ هبر کدام مطاببق‬

‫ماهیبت و عناصبر ماهوی خود سبخن مبی گوینبد‪ .‬و هبر دو طرف اگبر چنیبن‬

‫نگویند و یک برنامه و خواست واحد داشته باشند‪ ،‬راه غلط را رفته اند‪.‬‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪127‬‬

‫و در عرصببه دمکراسببی‪ :‬یببک طرف مدعببی اسببت کببه ماهیببت جامعببه و‬

‫خواسبت جامعبه نیبز مطاببق ماهیبت لیببرال خودشان اسبت‪ .‬طرف دیگبر نیبز‬

‫مدعی است ماهیت جامعه یک ماهیت مکتبی است‪.‬‬

‫بنابر ایببن‪ ،‬دمکراسببی هرگببز نمببی توانببد داور میان ایببن دو ادعببا باشببد و‬

‫روشن کند که ادعای حاکمیت درست است یا ادعای طرف مخالف‪ .‬و فرق‬

‫نمی کند که حاکمیت در اختیار مکتبیان باشد یا در اختیار وصایتیان و لیبرال‬

‫هبا‪ .‬در هبر دو صبورت‪ ،‬طرف مقاببل ببه رونبد دمکراسبی اعتراض اسباسی‬

‫خواهبد داشبت‪ .‬زیرا او تقصبیر ندارد و شایبد ببه هیبچ وجبه در اعتراضبش از‬

‫دایره مثل ً صداقت خارج نشده باشد به نظر او محال است جامعه ای که او‬

‫می شناسد نتیجه دمکراسی دیگر بدهد‪ .‬گرچه همه بدنۀ جریان مخالف نتیجه‬

‫دمکراسی این گونه نیندیشند اما اندیشه رهبر و رهبران آن بی تردید اگر به‬

‫طور مطلق چنیبن نیندیشبد دسبتکم ببا درصبد بالیبی همیبن فکبر و حت ّبی همیبن‬

‫ماهیت شخصیتی را دارد‪.‬‬

‫چاره چیسببت؟ در ایببن جمله مراد از «چاره» برای سببرنوشت جامعببه و‬

‫دغدغبه منافبع جامعبه نیسبت‪ .‬زیرا ایبن جزوه در مقام دغدغبه سبعادت و عدم‬

‫سبعادت جامعبه نیسبت کبه قهرا ً در مقام داوری میان دو جریان آمده و یکبی‬

‫را محکوم و دیگری را حاکببم کنببد و حببق را بببه یببک طرف بدهببد‪ .‬مراد چاره‬

‫یاببی برای هبر دو طرف اسبت‪ :‬چاره آن طرف چیسبت و چگونبه مبی توانبد‬

‫پیروز شود؟ و چاره این طرف چیست و چگونه می تواند پیروز شود‪.‬‬
‫‪ 128‬انقلب مخملی در ایران‬

‫مبن نمبی گویبم تبا همیبن دقیقبه کبه ایبن سبطرها را مبی نویسبم‪ ،‬کسبی یبا‬

‫حزبی در صدد انقلب مخملی بوده و به خودم حق نمی دهم که چنین داوری‬

‫ای را بکنم‪ .‬می گویم اگر کسی یا حزبی یا جریانی بخواهد در جامعه ایرانی‬

‫انقلب مخملی کنبد بایبد از زمینبه هبا و عناصبر اجتماعبی مسباعد ‪ 9‬گانبه کبه‬

‫شمردم و به طور خیلی مختصر شرح دادم‪ ،‬بهترین و کامل ترین استفاده را‬

‫بببرد و اگبر پیروز شبد عنوان و نام نظام اجتماعبی و حاکمیبت خود را نظام و‬

‫حاکمیت شیعی (و با توجه به حضور اقلیت ها‪ ،‬نظام اسلمی) بنامد‪ .‬زیرا در‬

‫جامعببه ایران حتببی پببس از سببقوط نظام مکتبببی نیببز بایببد واژه های مقدس‬

‫دینی مذهببی‪ ،‬به کار گرفته شود‪ .‬واّل حاکمیتی که به وسیله انقلب مخملی‬

‫تأسبیس مبی شود‪ ،‬ببا درصبد زیادی شبیبه رژیبم شاه تافتبه جدا بافتبه از مردم‬

‫خواهد بود که در امروز جهان‪ ،‬چندان جایی ندارد‪.‬‬

‫و مبی گویبم‪ :‬اگبر حاکمیبت و نظام مکتببی‪ ،‬مبی خواهبد تداوم داشتبه باشبد‬

‫بایبد تسبامح را دربارۀ اشخاص و اندیشبه های شیعبی ولیتبی و وصبایتی‪ ،‬کنار‬

‫بگذارد تبا خطوط مشخبص و جایگاه فکری افراد روشبن گردد تبا جامعبه اگبر‬

‫شیعبه ولیتبی اسبت ببه دنبال شخبص وصبایتی نرود‪ .‬و اگبر جامعبه وصبایتی‬

‫اسبت ببه دنبال شخبص ولیتبی نرود‪ .‬بایبد «ماهیبت خزندۀ» جریان وصبایتی ببه‬

‫ماهیت آشکار و روشن تبدیل شود‪.‬‬

‫ماهیت خزندگی این جریان برای جریان آشکار لیبرالیسم نیز زمینه ساز‬

‫ن بس کار آمد است‪.‬‬


‫و جاده صافک ِ‬
‫جریان خزندۀ تشیع وصایتی ‪129‬‬

‫علوه بر پیکره حاکمیببت‪ ،‬وقتببی کببه فلن روحانببی وصببایتی رئیببس فلن‬

‫موسسه از موسسه های حوزه علمیه باشد بدیهی است که بخشی از طلب‬

‫و دستکم پژوهشگران آن موسسه را وصایتی بار خواهد آورد‪ .‬و در موسسه‬

‫های دیگبر سبخنرانی کرده تشیبع ولیتبی را محکوم و تشیبع وصبایتی را حاکبم‬

‫خواهببببد کرد و بخشببببی از طلب حوزه را بببببه طرفداری از انقلب مخملی‬

‫تحریبک خواهبد کرد‪ .‬البتبه بدون ایبن کبه نامبی از ولیتبی و وصبایتی ببه زبان‬

‫آورد‪ .‬زیرا کببه او اسبباسا ً چیزی از ایببن دو نمببی دانببد و تحببت تاثیببر القائات‬

‫غربیان و بازوهای داخلی آنان دچار ایبن تفکبر شده‪ .‬و همیبن ندانسبتن اسبت‬

‫کبه او را ببه اشتباه انداختبه اسبت و همیبن طور مسبتمعین و مخاطبان و یبا‬

‫پژوهشگران تحت تربیت او را‪.‬‬

‫و نیز حاکمیت باید طبقه اشراف نو پدید را به نوعی راضی کند (که بس‬

‫دشوار و ببل محال اسبت) و یبا آنان را از پیکبر حاکمیبت جدا کنبد‪ .‬جدا کردن‬

‫غیر از براندازی است‪ ،‬اگر براندازد باید جامعه از نو هزینۀ تکوّن طبقه جدید‬

‫مل کنبد‪ .‬زیرا ایبن یبک امبر قهری و یبک جببر از جببرهای اجتماعبی‬
‫دیگبر را تح ّب‬

‫اسبت‪ .‬طبقبه برانداختبه شده جای خود را ببه طبقبه جدیبد دیگبر خواهبد داد‪،‬‬

‫مشکل از نو زنده خواهد شد که باز روز از نو روزی از نو‪.‬‬

‫و همین طور است تسامح درباره دیگر عناصر ‪ 9‬گانه که شمرده شد تنها‬

‫مشخص شدن خطوط درباره آن ها کافی است تا تکلیف مردم روشن شود‪.‬‬
‫‪ 130‬انقلب مخملی در ایران‬

‫اهمیت و ارزش این جزوه‪ :‬در همیشۀ تاریخ مردان عمل‪ ،‬عمل کرده اند‪.‬‬

‫و درون گراهائی مانند من‪ ،‬جزوه نوشتند‪ .‬آن هم پس از وقوع واقعه‪ .‬آیا اگر‬

‫نام انقلب مخملی (ببه حبق یبا ببه ناحبق) در جامعبه مطرح نمبی گشبت‪ ،‬ایبن‬

‫جزوه را مبی نوشتبم؟‪ .‬دیدیبم همگان در ایبن جامعبه سبخن از آزادی بیان و‬

‫قلم می گویند ما هم باورمان شد گفتیم ما نیز یک اظهار نظری کرده باشیم‬

‫وقتی که بیان قلم سیاسی آزاد باشد چرا بیان و قلم علمی آزاد نباشد‪.‬‬

‫پایان‬

You might also like