Professional Documents
Culture Documents
مقدمة ناشر
مقدمة مؤلف
سنت نبوي
گامي ديكر بسوي تفرقه افگني ميان شيعه و سني يا كتاب ثم اهتديت
مسئله امامت
عاشورا
تقيه
خمس
مهدي موعود
بداء
شيعيان امروز
پرسشي ديگر آيا شيعيان مي توانند غير اسلم را به اسلم دعوت كنند
شيعه و تاريخ
مقدمة ناشر
آنچه اينك تقديم خوانندگان گرامي ميشود گفتاري اسسسسسسست تحت عنوان دراسسسسسسسة و مقارنة بين الشيعة
والسسنة .به جادانسستيم كه اين گفتار را ترجمه كرده و بسا اضافاتي آنرا به چاپ برسسانيم .اين گفتاري اسست
از يكي از علماي صساحب نظسر درمذهب شيعه كه از نزديك بسا مذهب و متون و مراجع شيعه آشنايي كامل
داشته و آنرا بسا دين راسستين اسسلم كه قرآن كريم وسسيره پيامسبر (صس) و اصسحاب ايشان رضي الله عنهم
اجمعين بيانگسسر آن ميباشنسسد بگونهاي منطقي و بسسا شيوهاي مسسستدل وروشن مطابقت و مقايسسسه نموده
است.
شكي نيسسسست آنچه كه امروزه به عنوان مذهب شيعه ناميده ميشود در طول حيات خود از زمان عبدالله
بن سبا تا كنوندستخوش تبديل و تغيير زيادي واقع گرديده و هر ك س به سهم خويش چيزي به آن افزوده
اسست .اين آئين كه مذهبسسياسي محض بود تبديل به مذهب جديدي بسا ويژگيهاي متمايسز از عامه مسسلمين
گرديده است.
عقايسد و اعمال شيعيان فعلي همان عقايسد شيعيان غلة اسست كه شيعيان منصسف در زمانهاي گذشته آن را
رد كردهاند .كمااينكه آيت الله برقعي رحمهالله عالم معاصر و ديگران هم به آن اشاره كردهاند.
در اين گفتار كه اينك بصسورت نوشته در اختيار شمسا اسست خواهيسد ديسد كه عقايسد و گفتههاي شيعيان تسا چه
اندازه بايكديگسر تضاد و دوگانگي دارنسد .بديهي اسست براي شناخت هسر مكتسبي بايسد به مراجع و متون معتسبر
آن مكتب مراجعهكرد .امسسا شيعه تنهسسا مكتسسبي اسسست كه شناخت آن از اين طريق ممكن نيسسست ،بلكه بسسا
مراجعه به متون و كتب شيعه بهدوگانگي تضاد و ابهامات بيشتري بر ميخوريم ،چرا كه اسسسسسسساس مذهب
شيعه بر تقيه استوار است.
همچنين هر چند كوتاه و گذرا به پارهاي از سياستهاي تفرقه افكنانه سردمداران شيعه ايران در ميان ام
ت
اسسلمي ومظالم و تبعيضهاي مدعيان دروغين وحدت و برادري ميان مسسلمين ،نسسبت به اهل سسنت ايران
كه بخش بزرگي ازجامعه ايران را تشكيل ميدهنسد ،اشاره شده اسست و خواهيم ديسد حاكمان شيعة ايران
كه چهره واقعي و مزورانه خود رادر پشت نقاب اسسلم خواهي مخفي كردهانسد عمل ً چگونه تيشه بر ريشه
اسلم زده و آئين پاك رحمت و رهائي محمدي(ص) را در افكار جهانيان مخدوش جلوه دادهاند.
باشسسد كه مصسسنفان و شيفتگان آگاهي و حقيقت بدور از هسسر گونه پيشداوري و تعصسسب در اين نوشته تأمل
كنند تا حقيقتامر بر آنان آشكار گردد.
و ما اريد ال الصلح
مقدمة مؤلف
الحمدلله رب العالمين ،والصلة والسلم علي رسوله و علي آله و أصحابه أجمعين
اما بعد ،من مفتخرم كه پيام و سخنم را به هر برادر شيعه كه پذيراي انتقاد سازنده و با قلبي پاك و عقلي
سليم و روحيهايگشاده از آن استقبال ميكند تقديم كنم.
مجموعهاي كه در پيش رو داريسسد خلصسسه و برگرفتهاي اسسست از معروفترين و مهمترين كتسسبي كه در آنهسسا
پديده تشيع ،مبدأو ابعاد آن تشريح گرديده است.
كليه مطالب ذكسسر شده را از متون كتابهاي مراجع شيعه و بسسا درج شماره صسسفحه باز ميگوييم تسسا خوانندة
عزيز به هنگاممراجعه اصل كتاب با مشكلي مواجه نشده و به آساني بتواند به موضوع دسترسي يابد.
آنچه كه از اين منابع نقل ميشود بدين معني نيسسسست كه همه شيعيان جهان متفقا ً به آن معتقسسسد هسسسستند،
بلكه هدف ايناسسسسست كه ملت شيعه از آنچه در كتابهايشان آمده آگاه شونسسسسد .زيرا تقريبا ً عموم ايشان از
تناقصات موجود در كتابهايشانبيخبرند.
نكتهاي كه بايسسد به آن اشاره كرد اين اس ست كه بحث حاضسسر بدون تعص سب و تقليسسد كوركورانه از گذشتگان
تأليف گرديده وهدف آن جز جلب رضاي خداي متعال و نماياندن حق به عموم چيز ديگري نيست.
همچنين از تعص سب خشك ،احسسساسات و اسسستفاده از روشهسسا و عبارات ناپسسسند كه موجب گسسسترش دامن
ه
اختلفاتميشود ،پرهيسسز نمودهايم .اين بحث به مثابه ميزان و محكي ميان عقيده اهل سسسنت و اهل تشيع
است.
ويژگي اهل سسسنت از سسساير فرق و مذاهب اين اسست كه اهل سسسنت داراي عقيدهاي ميانه و بدور از غلو و
زياده روي وانحراف ميباشنسسد .زيرا عقيده اهل سسسنت از كتاب خدا (قرآن مجيسسد) و سسسنت پيامسسبر (صسس)
سسرچشمه ميگيرد .قرآن كتابياسست خالي از نقص س و خطسا ،كه سسراسر آن نور و هدايت و همچنين حجتي
است از جانب پروردگار براي بندگان .قرآنمجيد شامل آيات وحي شده بر پيامبر ( ص) بدون هيچگونه كم
و زياد و يا تحريف ميباشد.
نكته قابل توجه ايسن اسست كه دشمنان خداونسد ديگسر همچسن گذشته سسعي در جهت تحريف قرآن و پراكند
ن
شبهات پيرامون آننداشته و صسسد البته كه خداونسسد هرگسسز خلف وعده خود عمل نميكنسسد ،چرا كه خداونسسد
حافِظُون» مسا ذكسر (قرآن) را نازل كرديم و همانسا خود حافظ
حنُ نََّزلْنَاالذِّكَْر وَ ا ِن َّسا لَهُ ل َ َ
فرموده اسست« :ا ِن َّسا ن َ ْ
آن ميباشيم (سورهحجر آيه )29
امسا آنچه در كتب شيعيان آمده ،كامل ً مغايسر نص س صسريح قرآن در آيهاي اسست كه ذكسر گرديسد .از آن جمله
ميتوان كتاب مرأة العقول نوشته محدث شيعه مل باقسسر مجلسسسي ،و كتاب البرهان في التفسسسير القرآن
نوشته سسيد هاشم بحراني مفسسر مشهورشيعه صس ،49و كتاب فصسل الخطاب في اثبات تحريف قرآن رب
الرباب (سسخني قاطع در اثبات تحريف قرآن) نوشتهنور طبرسسي و همينطور كتاب النوار النعمانية نوشته
نعمت الله الجزائري ج 2ص 357را نام برد .لوه بر اينها بسياري از علماء شيعه تأكيد ميكنند كه به قرآن
مطالبي اضافه و مطالبي از آن كاسته شده است ،و اصحابگرامي پيامبر (ص) تغييراتي در آن دادهاند.
طبرسسسي در كتاب فصسسل الخطاب في اثبات تحريف كتاب رب الرباب صسس 30به نقل از نعمت الله
الجزائري ميگويسسد:اصسسحاب (اهل تشيع) بر صسسحت احاديث متواتسسر در مورد تحريف قرآن اجماع و اتفاق
نمودهاند.
همچنين كليني كه يكسی از بزرگتريسن و معروفتريسن مراجسع شيعسه اسست ,در كتابسش"الكافسي" ,كسه نزد ايشان
اعتباري بيش از صحيح بخاري نزد اهل سنت دارد ,در جلد 2صفحة 734مينويسد :مجموع آيات نازل شده
6000 بر پيامسبر اكرم(ص) (17000هفده هزار) بوده اسست (در حالي كسه ميدانيسم آيات قرآن تقريبا ً
ميباشسسد) .وي ادامه ميدهسسد كه قرآن كامل را جزائمه (عليهم السسسلم) كسسسي جمع آوري نكرده اسسست.
(الكافي ،الحجة ،ج 1ص)428
همچنين نگارنده كافي در الكافي في الصسول جاول صس 240از امام جعفسر صسادق (عليه السسلم) رواي
ت
ميكنسسد :انه قال وان عندنسسا لمصسسحف فاطمة والله مسسا فيه من قرآنكم حرف واحسسد .يعني :همانسسا مصسسحف
فاطمه نزد ما است و قسمبه خدا كه از قرآن شما در آن يك حرف هم وجود ندارد.
نگارنده تفسير الصافي در مقدمه تفسيرش ميگويد :قرآني كه اينك در اختيار ما است آنچنانكه بر محمد
( ص) نازلگرديده نيست بلكه در اين قرآن خلف آنچه خداوند نازل فرموده يافت ميشود و بعضا ً قرآن
موجود مورد تحريف وتغييسسسر قرار گرفته و در بسسسسياري از موارد كلماتي چون «علي» و «آل محمسسسد» و
همچنين اسامي بعضي از منافقين حذفگرديده است .صاحب تفسير الصافي اضافه مينمايد :بنابر اعتقاد
مراجع و بزرگان مسا پيرامون قرآن از جمله كليني چنينبه نظسر ميرسسد كه آنهسا معتقسد به تحريف و نقصسان
در قرآن بودهاند( .مقدمه تفسير صافي ص)14
نور طبرسسسي در كتاب فصسسل الخطاب فسسي إثبات تحريسسف كتاب رب الرباب دو هزار روايسست از مجموعسسة
روايات شيعيان را جمع آوري كرده تا تحريف قرآن را ثابت كند.
نور طبرسسي از علماء مشهور شيعسه اسست و شيعيان در تقديسر و تجليسل از وي ,او را در حجرة مرتضويسه
واقع در نجف اشرف كه از مقدسترين گورستانهاي شيعيان است به خاك سپردهاند .اين كتاب در ايران به
چاپ رسيده است.
كمال ميثم بحراني در شرح نهج البلغه ذكسر كرده اسست كه عثمان بن عفان (رض) مردم را بر قرائت زيسد
بن ثابت متفق كردو قرآنهاي ديگسر را سسوزاند و بي شك بسسياري از آنچه را كه از طرف خداونسد نازل شده
بود باطل گردانيد( .شرح نهجالبلغه ص 11ج)1
علوه بر اين آقايان كليني و قمي كه از مراجع و شخصسسسيتهاي بزرگ شيعه بشمار ميرونسسسد آياتي را ذكسسسر
كرده و ادعسا نمودهاندكه اين آيات در قرآن موجود بوده ،سسپس حذف گرديدهانسد .براي نمونه چنسد مورد از
اين آيات خيالي را متذكسر ميشويم.ابتدا آيه را به همان صسورتي كه آنان مدعي شدهانسد ميآوريم ،سسپس
آنرا آنچنانكه در قرآن موجود است ذكر مينماييم:
ن يُطِعِ الله و رسسسولَهُ في وَِليةِ علِي والئ ِمة فَقَسسد فَاَز فَوزا ً عظِيماً» (الكافي ،الحجه ،ج 1صس414
1س س «و م ْ
چاپايران)
2س «سألَ سائِلٌ بِعذ َابٍ واقِعٍ ل ِلكَافِرينَ بِوَليةِ علِيٍ ليسَ لَهُ دافعٌ» (الكافي ،الحجه ،ج 1ص)422
اصسل اين آيه در قرآن چنين اسست« :سسألَ سسائِلٌ بِعذ َابٍ واقِعٍ ل ِلْكَافِرينَ ليس س لَهُ دافِعٌ» (سسوره معارج آيه 1
و )2
3س «و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا في ولية علي» (الكافي ،الحجه ،ص)414
ن بدين صسسورت اس ست« :و ان كنتم في ريب ممسسا نزلنسسا علي عبدنسسا فأتوا بسسسورة من مثله»
اين آيه در قرآ
ه )23 (سوره بقره آي
4س «و سيعلم الذين ظلموا آل محمد اي منقلب ينقلبون» (تفسير قمي ،ج 2ص)125
آيه واقعي در قرآن چنين است« :و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون» (سوره شعراء آيه )227
5س «و لو انم فعلوا ما يوعظون به في علي» (الكافي ،الحجه ،ج 1ص)224
اص سل آيه مورد ادعسسا در قرآن به اين شكل اسست« :و لو انهم فعلوا مسسا يوعظون به لكان خيرا ً لهم و اشسسد
تثبيتاً»(سوره نساء آيه )44
6سسس «يسسا ايهسسا الرسسسول بلغ مسسا انزل اليك من ربك في علي و ان لم تفعل فمسسا بلغت رسسسالته» (تفسسسير
نورالثقلين ،ج1ص)454
آيه در اصسل اينگونه اسست« :يسا ايهسا الرسسول بلغ مسا انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فمسا بلغت رسسالته»
(سورهمائده آيه )47
نگارنده تفسسسير نور الثقلين مينويسسسد وقتي اين آيه بر پيامسسبر (ص س) نازل شسسد ،آن حضرت به علي (رض)
گفتنسسد :اگسسر آنچه بسه من در مورد ابلغ وليت شمسا دسسستور داده شده بود اعلم نميكردم ،همه اعمال من
باطل ميشد.
آنچه ملحظه ميكنيسد برخي از آياتي هسستند كه شيعيان مدعي وجود تحريف در آنهسا ميباشنسد كه اصسحاب
گرامي پيامبر اسلم(ص) را متهم به آن ميكنند.
سسلطان محمسد شاه قاجار از مرجع شيعه علي اصسغر بروجردي درخواسست كرده بود كه كتابي در توضيح و
بيان عقايدشيعه بنويسد .بروجردي به همين منظور كتابي بنام عقايد الشيعة تأليف كرد .او در اين كتاب در
مورد تحريف قرآن چنيناظهار نظسسر ميكنسسد :بر مسسا واجب اسسست معتقسسد باشيم كه قرآن اصسسلي خالي از
تحريف و تغييسسر اسسست .امسسا قرآني را كه گروهي ازمنافقين جمع آوري كردنسسد دسسستخوش تحريف و تغييسسر
گرديده و قرآن اصلي نزد معدي موعود ميباشد( .كتاب عقايدالشيعة ص 27چاپ ايران)
ترديدي نيسست كه شيعيان مخلصس و آگاه تحريف قرآن را باور نميدارنسد .امسا به نظسر مسا تسا زمانيكه آنا
ن
صسراحتا ً از كتابكافي و ديگسر مراجسع شيعسه كسه مدعسي تحريسف قرآن هسستند ،تسبري نجوينسد قابسل نكوهسش و
ملمست هسستند .بسا وجود زشست پنداشتسن عقيدة باطسل تحريسف قرآن پافشاري بر اثبات تحريسف قرآن عملي
ناروا است.
ب سياري از مسيحيان عقيدة تثليسث (پدر ،پ سر ،روح القدس) كه كليسا مبلغ آن است ،را رد و تقبيح نموده
و صسرفا ً معتقسد به نبوت حضرت مسسيح (ع)ميباشنسد .امسا عليرغم اين حقيقت ،آنان همچنان بر مسسيحيتي
باقي ماندهاند كه خود مبادي آن را باور ندارند.
همين حقايق رهسسبران مذهسسبي شيعه را وادار كرده اسسست تسسا عليرغم ميل باطنيشان تحريف قرآن را انكار
كنند .اگر آنها در انكارخود صادق هستند بايد به اين نكته اعتراف كنند كه رهبران مذهبي شيعه بر اساس
نوشته هايشان در گذشته ،معتقسسد بهتحريف قرآن بودهانسسد شاهسسد اين مطلب كتسسبي اس ست كه در دسسسترس
عموم قرار دارد .مثل ً كافي كه مشتمل بر رواياتيساختگي است كه تحريف قرآن كريم را ادعا ميكند.
ل تشيع بنسسا به دليل ديگري تحريف قرآن را انكار و مخالفت خود را بسسا ادعاهاي علماء
گروهي ديگسسر از اه
پيشين ابرازنمودهاند.
اولين موردي كه اين گروه از شيعيان را مجبور به انكار تحريف قرآن كرد اين بود كه ،از آنان قرآن مورد
ادعايشان خواسسستهشد تسسا بتوان آنرا بسسا قرآن موجود مطابقت داد و صسسحت مدعايشان را به اثبات رسسساند.
زيرا فايده قرآني كه به زعم ايشان از 1300سسال قبل در سسرابي نزد امام مهدي اسست ،چيسست؟ آيسا نه
اينكه قرآن رهنماي انسسسسسانها و مايه هدايت مردم اسسسسست؟اصسسسسول ً هدف باريتعالي از نزول قرآن چه بوده
اسست؟ آيسا بسا افسسانه سسازيها ميتوان ره به جايي برد و آيسا زياني بزرگتسر از اينبراي مردم ميتوان تصسور
نمود كه خداوند كتاب خود را براي مدتي طويل از امت اسلمي پوشيده نگه دارد؟!
دومين موردي كه موجب شده شيعيان دس ست از ادعاي تحريف قرآن بردارنسسد اين حقيقت اس ست كه خلفاء
ثلثه (ابوبكسسسسر،عمسسسسر ،عثمان (رضي الله عنهم)) پيوسسسسسته در كليه امور بسسسا حضرت علي (رض) مشورت
ميكردنسسسسد و ايشان هرگسسسسز از راهنماييو ارشاد دريغ نداشته و تسسسسا لحظه وفات مشاور و راهنماي آنان
بودهانسد .كمسا اينكه به گواهي تاريخ حضرت عمسر (رض) باكمال افتخار اين حقيقت را عنوان نمودهانسد كه:
لول علي لهلك عمسسر .بنابراين اگسسر قرار بود كه تحريفي در قرآن صسسورتگيرد ،علي (رض) اولين شخص سي
بودنسسسد كه از آن مطلع شده و به شدت از آن جلوگيري مينمودنسسسد .بسسسا توجه به اينكهحضرت علي (رض)
نسبت به هيچ آيهاي از قرآن اظهار شك و ترديد ننمودهاند ،پ س قرآن موجود همان قرآن موردتاييد ايشان
ميباشد.
سسومين موردي كه باعث انكار تحريف قرآن توسسط اين گروه از شيعيان شده اين اسست كه اصسول ً عقيده
تحريف كتابخدا براي پيروان تشيع زشت و غير قابل قبول است.
ه تحريف همين موارد و دليل اسسست كه باعث شده تسسا برخي از شيعيان و زعماي ايشان بسسا توسسسل به تقي
قرآن را انكار كننسسد.تقيهاي كه شيعيان به آن معتقدنسسد ،اظهار ظاهري مطلبي اسسست كه قلبا ً به آن معتقسسد
نميباشند.
مراجع مخالف شيعي كه معتسسبرترين آنهسسا همان كافي ميباشسسد ،بسسا توس سل به روايات واهي و خيالپردازيهسسا
سعي در اثباتتحريف قرآن داشته ،مداوما ً و علنا ً به چاپ رسيده و بين مردم توزيع ميشوند .تا كنون هيچ
يك از سسسردمداران مذهيتشيع كه داعيه اسسسلم ناب محمدي را دارنسسد كوچكترين مخالفت و اقدامي جهت
جلوگيري از چاپ و نشسر اين كتببعمل نياوردهانسد .كمسا اينكه مردم را نسسبت به آنچه در اين كتب پيرامون
تحريف قرآن آمده آگاه نكرده و آنان را از اينمعضل خطير بر حذر نميدارند.
بنابراين در حاليكه كتابهاي مرجع شيعي سسسعي در القاء عقيده تحريف قرآن دارنسسد و پيوسسسته چاپ شده و
در دسترسعموم قرار ميگيرند و در حوزههاي علميه به آخوندها آموزش داده ميشوند ،آيا شيعيان نبايد
اندكي در فكر بازنگريآنچه به ايشان مقدس نمايانده شده است باشند؟
فهرست
هسسر گاه بسسا شيعهاي برخورد ميكردم ،بسسا او در مورد اعتقاد رهسسبران و پيشوايان شيعه به تحريف قرآن ب
ه
مباحثه ميپرداختم.ايشان اظهار ميداشتنسد كه معتقسد به چنين چيزي نبوده و خود را از پيروان امام خوئي
رئيس س وقت حوزه علميه نجفاشرف معرفي نموده و هر نظري كه مغاير با نظر ايشان بوده را غير قابل
قبول ميدانستند .آيت الله خوئي بعد از بررسيآراء و نظرات مسلمانان خصوصا ً شيعيان پيرامون تحريف
قرآن در كتابش تفسير البيان ص 252چنين نتيجهگيري كردهاست :از آنچه در گذشته متذكر شديم ،براي
خواننده واضح و مسبرهن گرديسد كه بحث تحريف قرآن خرافاتي بيش نيسستو كسسي آن را نخواهسد پذيرفت
مگسسر كه ضعيف العقل باشسسد .امسسا آيت الله خوئي نظسسر ديگري نيسسز دارد كه به عقيده كسسساني كهمعتقسسد به
تحريف قرآن هستند نزديكتر ميباشد .وي در كتاب مذكور ص 222چنين ميگويد :در وجود قرآني ديگر از
اميسسر المومنين علي (رض) كه بسسا اين قرآن در ترتيب سسسورهها تفاوت دارد ،شكي نيس ست .اتفاق و اجماع
علماء بر وجود آن قرآن مسسسا را از زحمسسست اثبات وجود آن بي نياز ميكنسسسد ،اگسسسر چه در آن قرآن مطالبي
موجود بوده اسست كه در اين قرآننميباشسد ،امسا ايسن مطلب بسه ايسن اعتبار كسه حذف مطالب اضافسي از
قرآن تحر يف باشد ,بر تحريف قرآن دللت نكرده ,بلكه صحيح اين است كه گفته شود كلمات اضافي به
منزلة تفسسير و توضيسح برخسي مفاهيسم قرآن كريسم از جانسب خداي تعالي بوده انسد .از ايسن نظريسة آيست الله
خوئي ميتوان به دو مسئله پي برد:
1س وجود قرآني دي گر كه تو سط حضرت علي (رض) جمع آوري شده و با قرآن موجود در اختيار مسلمين،
تفاوتهاييدارد.
2س وجود شرح و تفصيل در قرآن به معناي نزول آنها به همراه آيات از جانب خداوند متعال خواهد بود.
جاي بسسسي شگفتي از امامي اسسست كه به عقل و دانش در ميان علماء اشتهار دارد ،امامي كه بر اسسساس
فتواي او پيروانشميتوانند در نمازهايشان به امام سني اقتداء نمايند .راستي چرا ما نبايد حول يك محور
جمع شويم كه در آن برايخيالپردازيها و فريبكاريها جايي نباشد و همه به قرآن موجود اعتراف نماييم .اگر
بر اين موضوع اتحاد و اتفا ِ ممكننباشد ،پ س داعيه تقريب بين المذاهب (شيعه و سني) امري محال بنظر
ميرسد.
فهرست
سنت نبوي
بعد از قرآن كريم ،سنت نبوي مهمترين منبع تشريع اهل سنت ميباشد.
سسسنت عبارت اس ست از گفتار و كردار پيامسسبر (ص س) ،كه در پرتسسو اقوال و افعال آن حضرت قرآن توضيح و
تفسير ميگردد .اهل سنت مفتخرند كه منسوب به سنت پيامبر ( ص) ميباشند .چرا كه اطاعت از فرموده
پيامبر اكرم ( ص) مينمايند ،كه«:عليكم بسنتي» س از سنت من پيروي كنيد .-شيعه از احاديث مورد قبول
اهل سنت فقط آنچه را كه موافق و همسو با مذهبشان باشد پذيرفته و بقيه را كنار مي گذارند .اين در
حالي اسست كسه در كتاب الكافسي مسي خوانيسم :اگسر كسسي چيزي از كتاب خدا و سسنت پيامسبرش (صسلي الله
عليسه وسسلم) را رد كنسد بدون شسك مرتكسب كفسر شده اسست( .الكافي في الصسول ج 1صس 55بابالرد الي
الكتاب والسنة)
همچنين كتاب الصول ج 1ص 70باب فضل العلم و از علي (رض) روايت ميكنند :علينا العمل بكتاب الله
و سسيرة رسسوله والناشسد بسسنتهاي رفع السسنة يعني :بر مسا لزم اسست كه به كتاب خدا و سسنت پيامسبر (صس)
عمل كرده و ترويجدهنده آن باشيم( .نهج البلغه ج 2ص)82
همچنين در كتاب الحتجاج طبرسسي صس 22آمده اسست :چون حديثي را شنيديسد آن را ،كتاب خدا و سسنت
پيامبرش(ص) مقايسه كنيد.
به راسستي چه عيسبي دارد كه همگي مسا منسسوب به سسنت پيامسبرمان باشيم؟ چنانكه خداونسد متعال فرمود
ه
اسست« :و لتكونوا من المشكرين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا ً كل حزب بمالديهم فرحون» (سسوره
روم آيه 31و )32
نباشيسد از مشركين آنهائيكه در دين خودشان تفرقه انداختنسد و شيعه (گروه گروه) بودنسد .هسر گروه به آنچه
نزد خود داردخرسند است.
و ميفرمايسسسد« :ان الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا ً لسسسست منهم» آنهائيكه در دين خود تفرقه انداختنسسسد و
گروه گروهشدند ،تو از ايشان نيستي (سوره انعام آيه )159
واژه شيعه براي اولين بار پس س از مناقشات علي و معاويه (رضي الله تعالي عنهمسا) به پيروان آنهسا اطلق
گرديسد .يك گروهاصسطلحا ً شيعه علي به عبارتي گروه طرفدار علي و گروه ديگسر شيعه معاويه يعني گروه
طرفدار معاويه ناميده شدنسسسسسد.علي القاعده پسسسسسس از خاتمه يافتن قضاياي مربوط به علي و معاويه اين
عبارت نيز ديگر ضرورت خود را از دستميدهد ،اما اين واژه امروزه به فرقه مستقلي كه داراي عقيده،
فكر و مبادي مستقل از اهل سنت ميباشند ،اطلق ميشود.
اصسطلح سسنت يعني تمسسك جسستن به روش و منهاج پيامسبر اسسلم (صس) و عبارت اهل سسنت كسساني را
شامل ميشودكه معتقسد به كتاب خدا و سسنت پيامسبر او هسستند و در جهت رعايت و حفاظت آنهسا اهتمام
ميورزند.
بنابراين ممكن اسست بعضي خود را اهل سسنت بداننسد در حاليكه حقيقتا ً چنين نباشسد .اي بسسا ممكن اسس
ت
نماز خواندهامسسا در عين حال اهل بدعت باشنسسد .كه در اين صسسورت واضح و مسسبرهن اسسست ،اينان نه اهل
سنت هستند و نه اهل سنت ازاينان .اينان را با سنت كاري نيست و سنت را با اينان.
دعوي كسساني كه ميگوينسد ائمه تنهسا كسساني هسستند كه سسنت را حفظ نمودهانسد سسخني به دور از واقعي
ت
اسسست .چرا كه درآن هنگام كه خداونسسد اين آيه را فرو فرسسستاد« :اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم
نعمتي و رضيت لكمالسسسسسلم ديناً» (امروز دينتان را كامل كردم و نعمتم را بر شمسسسسا تمام گرداندم و دين
اسسلم را برايتان اختيار كردم) (سسورهانعام آيه ،)159حسسنين (رضي الله عنهمسا) پسسر بچههاي كوچكي
بودنسد چه رسسد به نه امام ديگسر كه بعسد از آنهسا آمدنسد.آنهايي كه سسنت را جمع آوري و منتشسر كرده و به
مردم آموخته و در اقصسي نقاط عالم گسسستردند اصسسحاب ،همسسسران و سسسايراهل بيت پيامسسبر (صس) بودنسسد.
كسسساني همچون عباسسس بن عبدالمطلب ،علي بن ابيطالب ،عثمان بن عفان ،ابوبكسسر صسسديق،عمسسر فاروِ و
ساير مهاجرين و انصار (رضي الله تعالي عنهم اجمعين).
فهرست
اهل سسسنت وصسسيت پيامسسبرشان را بياد دارنسسد كه فرمود :لعنت خدا بر يهود و نصسساري كه قبور پيامسسبران و
نيكانشان را سجدهگاه قرار دادند .مبادا شما نيز چنين كنيد كه من شما را از آن باز ميدارم.
اهل سنت وصيت پيا مبرشان را بگوش جان شنيدند تا مبادا هماننسد يهود و ن صاري به ظلمت بيكران شرك
گرفتار شوند.
كمسا اينكه حاجات خود را نيسز بنسا به وصسيت پيامسبرشان صسرفا ً از خداونسد ميخواهنسد چرا كه ايشان فرمود
ه
اسست« :هرگاهچيزي خواسستيد فقط از خداونسد بخواهيسسد و اگسر نياز به كمك داشتيسد فقط از خداونسد كمك
بخواهيد» .لذا اهل سنت ازمردگان كمك نخواسته بلكه خداوندي را كه پيوسته حي است و هرگز نميميرد
تنها مأمن و ملجأ خود ميدانند كهشايسته و قادر به برآوردن نيازها و حاجات بندگانش ميباشد.
آقاي مفيسد در كتاب الرشاد چاپ مكتبة البصسيرة قم صس 252چنين مينگارد :زيارت قسبر امام حسسين (ع)
برابر بسا صسدحج و صسد عمره اسست .و هسر كه قسبر او را زيارت كنسد به بهشت ميرود .مشابه اين مطلب را
ميتوان در كتاب مع الخطيبفي خطوطة العريضة نوشته شيخ شيعي انصساري صس 18نيسز مشاهده نمود.
آيا ائمه اهل بيت از اين گفتهها راضي وخشنودند؟
يسا آنچه ابن بابويه قمي در كتاب خود ،عيون اخبار الرضي ج 2صس 259نوشته اسست ،كه اگسر كسسي قسبر
جعفر صادق (ع) را زيارت كند به او پاداش 70حج خواهد رسيد و اگر كسي شبي در كنار قبر او بخوابد
مثل اين است كه خداوند را در عرشزيارت كرده است .اگر اجر و ثواب زيارت قبور ائمه بيشتر از زيارت
بيت الله الحرام باشد شكي نيست كه ديگر هيچعلقه و اشتياقي براي زيارت خانه خدا باقي نخواهد ماند!
و اين نيست مگر دعوتي براي مقد س جلوه دادن بندگان خداو گنبد و بارگاههاي ايشان كه خداوند ما را از
آن باز داشته است.
عمل شيعيان امروز بسسسسسسسسسه هنگام زيارت قبور ائمه از جمله بوسسسسسسسسسسيدن در و ديوارهاي مقابر ،خواندن
زيارتنامههاي غلوآميسسسسسز ،نذر كردن اموال جهسسسسست گنبسسسسسد و ضريسسسسسح قبور ،طلب حاجت از ايشان براي
حلمشكلتشان ،طرف پيرامون مقابر ايشان و خرافات بسيار ديگر از اين قبيل عينا ً مشابه با اعمال يهود
و نصساري اسست كهپيامسبر اسسلم (صس) آنهسا را به خاطسر اينگونه اعمالشان مسستحق لعنت دانسسته اسست.
چنانكه ميفرمايد :خداوند يهود ونصاري را لعنت كند كه قبرهاي انبياء و افراد نيك شان را سجده گاه قرار
دادند.
عجيبسستر اينكه مراجع و بززگان شيعه براي توجيه بوسسسيدن و دسسست كشيدن بر قبور و ضرائح ائمسسه بسسه
بوسسيدن حجرالسسود اسستناد ميكننسد و حال اينكه بسا اسستنباط احكامشرعي توسسط قياس س (يكي از منابع
استنباط احكام نزد اهل سنت) بشدت مخالفت ميكنند.
اگر كسي به مقايسه منصفانه ميان آنچه شيعيان امروز و مسيحيان و يهوديان به هنگام زيارت قبور انجام
ميدهنسد بپردازد،بي شك ريشه واحدي را در مييابسد .زيرا مسسيحيان در كليسساها و ديرهسا تصساوير و تماثيل
حضرت عيسسسسي (ع) و مادرگراميش را بوسسسسيده ،بر آنهسسسا دسسسست ميكشنسسسد و در مقابل آنهسسسا به عبادت
ميپردازند .همانگونه كه يهوديان در زيارت قبورعلماء و بزرگانشان از حد ميگذرند .بودائيان و هندوها نيز
اعمالي مشابه همچون بوسسسيدن بارگاههسسا و گريه و زاري و نذركردن اموال و حاجت خواسسستن از صسساحبان
قبور انجام ميدهند.
اين مشابهت و ارتباط زنجيرهاي كه بين شيعيان ،يهوديان ،مسسسيحيان ،هندوهسسا و بودائيان وجود دارد و مسسا
شاهد آنهستيم ،فرموده خداوند متعال را بيادمان ميآورد كه ميفرمايد« :يضاهئون قول الذين كفروا من
قبل» با گفته كافرانگذشته مشابهت اختيار ميكنند( .سوره توبه آيه .)30
فهرست
اهل سسنت بسا دوسستي حسسنين (رضي الله تعالي عنهمسا) به خداونسد تقرب ميجوينسد .امسا شيعهسها از اين دو
بزرگوار كمكميخواهنسسد .مثل ً در دعاهايشان حسسسين ،علي ،جعفسسر و غيره را ميخواننسسد .اهل سسسنت مدد
خواسستن را از هيچ مخلوق و بندهاي جائز نميداننسد .براي اهل سسنت پسسنديده نيسست كه فرزندان خود را
عبدالحسسسين (بنده حسسسين) يسسا عبدالحسسسن(بنده حسسسن) بنامنسسد .چنانكه خود آنهسسا اين عمل مسسسيحيان در
نامگذاري فرزندانشان را تقبيح ميكنند .اهل سنت حاجاتشان را فقط از خداوند ميطلبند و تنها از خداوند
براي رفع مشكلتشان مدد ميجوبنسسد و صسسرفا ً ذكسسر مداومشان«يسسا الله» اسسست .آنان به اهل بيت محبت
ميورزنسد امسا ايشان را معصسوم و مقدس س نميداننسد و معتقدنسد كه بهترين وپسسنديدهترين نامهسا نزد خداونسد
عبدالله و عبدالرحمن ميباشد .همچنانكه پيامبر (ص) ميفرمايد :زشتترين ومنفورترين نامها نزد خداوند
نامي اسست كه بنده يكي از بندگان خدا ناميده شود .همچنين فرمودنسد :هسر كس س بنام كسسيغير از خداونسد
سسسوگند ياد كنسسد شرك ورزيده اسسست .و نيسسز ميفرمايسسد :اگسسر كسسسي ميخواهسسد سسسوگند ياد كنسسد بايسسد به
خداوندسسسسوگند ياد كنسسسد .در ميان مسسسسيحيان به كثرت ميتوان پديده سسسسوگند ياد كردن به غيسسسر از خدا را
مشاهده نمود.
فهرست
اهل سسنت به خوبي به فضيلت و اهتمام اهسل بيت (عليهم السسلم) در دين واقفنسد .امسا معتقدنسد اين مقام
مانع از انجاماشتباهات و لغزشهاي احتمالي كه طسبيعت بشسر مقتضي آن اسست ،نخواهسد بود .حتي پيامسبران
از اشتباه مصون نبودهاند.پيامبر اسلم ( ص) فرموده است( :كل ابن آدم خطاء و خير الخطائين التوابون)
همه فرزندان آدم خطسا كارانسد و بهترينخطسا كنندگان توبه كنندگاننسد .چه بسسا پيامسبراني كه پروردگارشان
آنان را سرزنش نموده و برخي از مواضعشان را تصحيحكرده است.
چنانكه طرف خطاب خداونسد در سسوره عبس س آيات 1تسا 11پيامسبر گرامسي اسسلم (صسلي الله عليسه وسسلم)
َ َ
ه يََّزك ّسَى( "رو ترش كرد و
ك لَعَل ّس ُ
ما يُد ْ ِري َس َ
جاءهسُ اْلعْس َ
مى #وَس َ
َ
س َوتَوَل ّى #أن َ
اسست ,كسه مسي فرمايسد) :عَب َس َ
اعراض نمود بسبب آنكه بيامد پيش او نابينا ,چه چيز خبردار كرد شما را شايد وي پاك مي شد (از گناهان
بسبب پند شما)".
ك ل ِس َ
ت
م أذِن َس ه پيامسبر اسسلم (صس) فرموده اسست« :عَفَسا الل ّس ُ
ه عَن َس َ و يا در آية 43سسورة توبسه خداونسد خطاب ب
لَهُ ْ
م» عفو كندخدا ترا چرا اجازه دادي به آنها.
ما س َ
ك َس خفِسي فِسي نَفْس ِ
همچنين در آيه 37سسورة احزاب خداونسد در مورد پيامسبر اسسلم (صس) ميفرمايسد« :وَت ُ ْ
حق ُّس أَن ت َ ْ شى النَّا س والل َّس َ َ
شاهُ» و پنهان ميكردي در ضميسر خود آنچه خدا آشكار كننده خ َ هأ َُ َس َ خ َس
مبْدِيه ِس َوت َ ْ الل ّس ُ
ه ُ
آنست و از مردمميترسيدي و خداوند سزاوارتز است به آن كه از او بترسي.
ن أَن لَّن
ضب ًسا فَظ َس َّ
مغَا ِ ن إِذ ذَّهَس َ
ب ُ همچنين قرآن درباره حضرت عيسسي (ع) چنين فرموده اسست« :وَذ َا النُّو ِس
َ ت أَن َّل إل َ َ َ ُ
ن» و ياد كن ذالنون را چون مي َن الظ ّال ِ ِم َت ِ ك إِن ِّي كُن ُ
حان َ َ
سب ْ َ ه إ ِ ّل أن َ
ت ُ ِ َ نَّقْدَِر عَلَي ْهِ فَنَادَي ف ِي الظ ّل ُ َ
ما ِ
خشمگين برفت،پسس گمان كرد كه بر وي سسخت نگيريم ،پس س ندا كرد تاريكيسها (در شكم ماهي) كه هيچ
معبودي به حق نيست جز تو،پاكي توراست ،بي شك من از ستمكاران بودم( .سوره انبياء آيه )87
ما لَي ْ َ
س ل ِي سأَل َ َ
ك َ
ك أَ َ
نأ ْ
َ
ب إِن ِّي أعُوذ ُ ب ِ َ ْ و يا در سوره هود آيه 7از قول نوح (ع) چنين ميخوانيم« :قَا َ
ل َر ِّ
من ِسي أَك ُسن ِّ
ن ال ْ َ َ
ن» گفست :پروردگارا بي شك به تسو پناه ميبرم از اينكه سري َ
خا ِس ِ م َس ح ْ عل ْس ٌ
م َوإِل ّ تَغْفِْر ل ِي وَتَْر َ ب ِسهِ ِ
بپرسم از تو آنچه را كه مرا بدانآگاهي نيست و اگر نيامرزي و رحمت نكني مرا از زيانكاران خواهم بود.
َ
م عُ أَن يَغْفَِر ل ِي َ
خطِيئَت ِي يَو ْ َ
م الدِّي ِ
ن» و آنكه َ
و نيز قرآن از قول حضرت ابراهيم (ع) ميفرمايد« :وَال ّذِي أط ْ َ
توقعدارم كه بيامرزد گناهانم را در روز قيامت (سوره شعراء آيه )82
وقتيكه پيامسبران خدا چنين هسستند آيسا اعتقاد به عصسمت ائمه طعن و توهين به ايشان و طسبيعت بشري آنهسا
ن نيسست؟خداونسد سسبب آفرينش بندگانش را در يكي از آيات قرآن چنين ميفرمايسد« :لِيبلُوك ُسم أَيُك ُس َ
س ُح َسمأ َْْ َ ْ ّ ْ
مًل» تا شما رابيازمايد كه عمل كدامتان نيك و شايستهتر است( .سوره ملك آيه )72
عَ َ
بنابراين هيچ مخلوقي خارج از محدوده اين آزمايش الهي نيسسست .خداونسسد عصسسمت را فقط از صسسفات و
خصوصياتفرشتگان قرار داده و هيچ يك از افراد بشر را در اين صفت به فرشتگان نيفزوده است.
َ َ
ن» فرشتگان را از دسستورات خداونسد ما يُؤْ َ
مُرو َس م وَيَفْعَلُو َس
ن َس مَرهُس ْ
ما أ َ
َس ن الل ّس َ
ه خداونسد ميفرمايسدَ« :ل يَعْس ُ
صو َ
ميشوند عمل ميكنند( .سوره تحريم آيه .)4 سرپيچينيست و به آنچه دستور داده
فهرست
سسسسعي در اثبات امور خارق العاده و خصسسسوصيت ويژه براي ائمه روشنگسسسر غلو شيعيان ميباشسسسد .چنانچه
تأليفات شيعيانتصريح ميكنندكه ائمه داراي علم آنچه پيش آمده و آنچه در پيش خواهد آمد هستند.
اهل سنت گفته خميني در كتابش الحكومة السلمي ص 52را ،بشدت مردود ميدانند .آنجا كه ميگويد:
امامان ماداراي آنچنان مقام واليي هستند كه هيچ فرشته مقرب و هيچ رسولي به آن نميرسد .آنها پيش
از آفرينش جهان نوربودهاند .يا گفته كليني در الكافي ،الحجه ،ج 1ص 402بدين مضمون كه :به اهل بيت
علم غيب داده شده اسسست و امامانداراي چنان علمي هسسستند كه هيچ فرشته و يسسا رسسسولي به آن دسسست
نخواهسد يافت .حسر آملي در كتاب الفصسول المهمة فيمعرفة الئمه ،صس 152ادعسا ميكنسد كه :دوازده امام
كه از اهل بيت پيامبر (ص) هستند از انبياء و فرشتگان والترند.
عدهاي از زعماي شيعه پيامبر اسلم حضرت محمد ( ص) را استثناء نمودهاند .عده ديگري از ايشان ،ديگر
پيامبران الوالعزم (عيسي ،موسي ،نوح و ابراهيم) را نيز مستثني گرداندهاند.
كليني در الكافي ،الصول ،الحجه ،ج 1ص 261از امام جعفر صادق روايت ميكند كه :آنچه در آسمانها و
زمين اسست وآنچه در بهشت و جهنم اسست ميدانم و از آنچه شده و خواهسد شسد آگاهم .و كليني به نقل از
ايشان ميافزايسد :اگسر باموسسي و خضسر هم عصسر بودم به آنهسا ميگفتم كه از ايشان عالمترم و به آنچه از
آن آگاه نبودند آگاهشان ميكردم.
اهل سسسسنت تأكيسسسد ميكننسسسد كه خود اهل بيت از چنين زياده رويهايي خشنود نبوده و علوه بر اين سسسساير
مسلمانان بنابر آنچهاز قرآن كريم و سنت رسول اكرم (ص) آموختهاند ،چنين افسانه هايي را نميپذيرند.
تناقضهايي كه در كتب شيعيان موجود است ما را از تلش براي رد اين مطالب بي نياز ميكند.
در كتاب كافي آمده اسست كه امام جعفسر صسادق (ع) از كسسانيكه گمان ميكرنسد ائمه غيب ميداننسد اظهار
شگفتي نموده وفرمودنسد كه جسز خداونسد كسسي غيب نميدانسد ،من قصسد تنسبيه فلن كنيزم را داشتم ولي او
به جايي گريخت كه از آناطلعي ندارم( .الكافي ،الحجه ،ج 1ص)257
براي نشان دادن غلو و زياده رويهاي شيعيان بجاسسسسست كه فقط نگاهي به فهرسسسسست موضوعات و برخي
عناوين بخشهايكتاب كافي بيندازيم.
باب در مورد اينكه :ائمه از تمام علومي كه به انبياء و ملئكه داده شده است برخوردارند.
باب در مورد اينكه :ائمه هسسر آنچه پيش آمده و هسسر آنچه پيش خواهسسد آمسسد را ميدانسسستهاند و آنچه را در
گذشته پيش نيامدهكه در صورت وقوع ائمه كيفيت آن را ميدانند و هيچ چيز بر آنها پوشيده نيست.
باب در مورد اينكه :ائمه زمان مرگ خود را ميدانند و نميميرند مگر با اراده خود.
باب در مورد اينكه :هنگاميكه حكومت در اختيار ائمه باشسد همچون داوود (ع) حكم خواهنسد رانسد و در اخسذ
تصميمنيازي بدليل نخواهند داشت و مورد مؤاخذه قرار نميگيرند.
باب درمورد اينكه :قرآن كامل قرآني است كه توسط ائمه جمع آوري شده است.
(خميني نيز ر كتابش تحت عنوان حكومت اسلمي ص 91ميگويد :تعاليم ائمه همانند تعاليم قرآن است).
باب (فص سل) :هسسر چيزي كه در اختيار مدم اس ست به حق نيس ست مگسسر اينكه از طرف ائمه باشسسد و اگسسر از
طرف ائمه نباشدباطل است.
اين همه مسبين و بيانگسر غلو و زياده رويهاي شيعيان ميباشسد .خدايتعالي در قرآن كريم مسا را به التزام به
عقيدهاي ميانهدعوت ميكنسد و از مبالغه و زياده روي در عقايسد بر حذر ميدارد .از آنجائيكه خطاب به اهل
كتاب ميفرمايد« :يا اهلالكتاب ل تغلوا في دينكم و ل تقول علي الله ال الحق» اي اهل كتاب در دين خود
غلو و زياده روي نكنيد و درمورد خداوند از حق نگذريد( .سوره نساء آيه )171
همانگونه كه ميدانيسسد ،اهل كتاب (يهود و نصسساري) نيسسز در دين از حسسد گذشتنسسد و نصسساري معتقسسد به عقيده
باطل تثليتشدند و يهود اعتقاد داشتند كه عزيز و مسيح پسران و ملئكه دختران خداوند هستند.
مجلسي در كتاب حياة القلوب ص 593مينويسد :پيامبر ( ص) نشسته بودند در حاليكه بر پاي راست او
حسسين و برپاي چپ او پسسرش ابراهيم نشسسته بود .پيامسبر (صس) گاهي حسسين و گاهي ابراهيم را نوازش
ميكردنسسسد .ناگهان جسسسبرئيل(ع) نازل شسسسد و فرمود پروردگارت مرا فرسسسستاد و گفت :اين دو يكجسسسا جمه
نميشونسسد ،بايسسد يكي را نگهداشته و دومي رافداي او كني .رسسسول خدا (صسس) نگاهي به پسسسرش ابراهيم
انداخت و گريه كنان گفت :من ابراهيم را فداي حسين كردم وبه مرگ ابراهيم راضي شدم تا حسين زنده
بماند!!!
غلو شيعيان تا بدان حدي است كه دوستي اهل بيت را برتر و والتر از نماز و روزه و زكوة و حج ميدانند.
چنانكه دركتاب كافي از ابي جعفسر روايت شده اسست كه :بناي اسسلم بر 5چيسز اسست ،نماز ،زكوة ،حج،
روزه و وليت .از وي سسسوالشد كداميك از اين موارد والتسسر اسسست؟ ابي جعفسسر جواب داد :وليت از همه
برتر است( .ج 2ص 18تا )20
فهرست
شيعيان معتقدند كه هر ك س معتقد به وليت اهل بيت باشد به بهشت خواهد رفت اگر چه گناهان بسياري
مرتكب شدهباشسد! به ابي عبدالله منسسوب شده كه ايشان گفتهانسد :خداونسد دوهزار سسال قبل از آفرينش
كائنات كتابي نوشت كه هنوزنزد خداوند و زير عرش او است .آن كتاب ميگويد :اي شيعيان آل محمد من
شمسا را بخشيدم پيش از اينكه نافرماني مرابكنيسد .هركس س در حالي بميرد كه منكسر وليت آل محمسد نباشسد
من او را در جنت جاي خواهم داد( .البرهان ج3ص)228
ي ج 3ص 110آمده است :دوستي علي (رض) چنان نيك است
در تفسير منهج الصادقين از فتح الله كاشان
كه با وجودآن انجام هيچ كار بدي زياني ندارد.
ي خطوط العريضة ص 12مينويسد :دوستي اهل بيت آنچناعبدالله انصاري شيعه در كتاب مع الخطيب ف
گناهان را پاكميكند كه باد برگ درختان را فرو ميريزد.
در كتاب كافي ،الروضة ج 2صس 72آمده اسست :شيعيان مرفوع القلم هسستند اگسر چه گناهانشان به قدر
قطرههاي باران وزيادي شنها باشد.
در مقدمه تفسير البرهان صس 23آمده اسست كه خداونسد فرمود :علي بن ابي طالب حجت من بر بندگان
است .كسي كه اورا شناخت او را به جهنم نخواهد برد گرچه نافرماني مرا بكند و به بهشت داخل نخواهم
كرد كسي را كه قدر او را نشناسدگر چه اطاعت مرا كرده باشد.
در الكافي ،الروضه في الرفوع ج 8آوردهانسد :شخصسي به نزد يكي از ائمه اهل بيت رسسيد و گفت :م
ن
روزه داران را دوسست دارم امسا روزه نميگيرم و نماز گذاران را دوسست دارم امسا نماز نميخوانم .آن امام
در جواب گفت :تو با كسانيمحشور ميشوي كه آنها را دوست داري.
در كتاب الرجال الكشي ص 111ميخوانيم :اهل بيت به زياده رويهاي شيعيان و طرفدارانشان پي برده
بودنسسد ،چنانكسسه امام زين العابدين (رض) گفت :يهوديان نسسسبت به عزيسسر از حسسد گذشته و درباره او هرچه
خواستند گفتند پ س نه عزير از آنها و نه آنها از عزيرند و مسيحيان نسبت به حضرت مسيح از حد گذشته
تسا جائيكه درباره او هسر چه خواسستند گفتنسد پسسنه عيسسي از آنهسا و نه آنهسا از عيسسي هسستند ،و قومي از
شيعيان مسا در حق مسا آنچنان افراط روا ميدارنسد كه يهود در موردعزيسز و مسسيحيان در مورد عيسسي روا
داشتند ،پس نه آنها از ما و نه ما از آنهائيم.
روايت اسسسست از علي (رض) كه فرمود :در مورد من دو گروه هلك خواهنسسسد شسسسد .دوسسسستدار افراطي كه
دوسستي او باعسث عدول وي از حق ميشود و دشمن افراطي كه بغض و كينه وي را از حق دور ميكنسد و
بهترين گروه در مورد من گروهوسط و ميانه هستند( .نهج البلغه ،جس 2 :صس.)8 :
محدث شيعه كشي در كتابش رجال الكشي صس 257 :از قول امام جعفر صادق (عليه السلم) مي نويسد:
ما از شر دروغگوئي كه به ما افترا مي بندد در امان نخواهيم بود .در صس 259 :از قول ايشان مي آورد:
وضع ما چنان است كه كسي با ما بيش از آنان كه به دروغ خود را به ما نسبت ميدهند ،دشمني نخواهد
كرد.
فهرست
اهل سسسنت به حضرت علي ،ائمه (رضي الله عنهم) و سسساير اهل بيت رسسسول خدا (ص س) عشق ميورزنسسد.
حضرت علي(رض) همسسسسسر حضرت فاطمه زهرا رضي الله عنهسسسسا و پدر گرامي حسسسسسنين قهرمان و مايه
افتخار اسسلم و مسسلمين هسستند،وي از زمان طفوليت در ركاب پيامسبر (صس) از آرمانهاي مقدسس اسسلم
دفاع نموده و از گرامترين و برترين شاگردان مكتباسسلمند .اهل سسنت حب علي و اهل بيت رسسول الله
(ص) را از علمات ايمان و كينه و بغض ايشان را از نشانههاي نفاق ميدانند اين اعتقادي است كه جمهور
مسلمين بر آن متفق اند و خلف آنرا در هيچيك از كتب اهل سنت نميتوان يافت.
امسسا آنچه را كه اهل تشيع به حضرت علي (رض) نسسسبت ميدهنسسد ،از نظسسر اهل سسسنت غلو و زياده روي و
خارج ازتعاليم اسسسلم اسست .چنانكه پيشتسسر ذكسسر گرديسد در كتاب مع الخطيب في خطوط العريضة از شيخ
انصاري ص 18نيز آمده است كه شيعيان معتقدند :وليت علي كفاره گناهان و دشمني با وي زايل كننده
نيكيهاست.
در مقدمه تفسسسير البرهان و در جلد چهارم همين كتاب صس 226چنين آمده اسست :خداونسسد فرمود عل
ي
حجت من بر تمامبندگانم و نور و امين من بر علم من اسسست .خداونسسد آسسسمانها و زمين را از نور پيامسسبر
(ص) و عرش و كرسي را از نور عليآفريد.
نسسسبت دادن اينگونه صسسفات و خصسسوصيات الهي به حضرت علي (رض) عملي ناروا ،ناپسسسند و مشركانه
است .به استنادكتابهاي شيعي اين اعتقاد نيز ميان گروهي از ايشان رايج است كه جبرئيل ميبايست بر
علي نازل مي شد اما اشتباها ً برحضرت محمد ( ص) نازل شد .جالبتر اينجاست كه اين گروه از اهل تشيع
نه تنهسسا خودشان اين افعال و اعمال را باورداشته بلكه سسسعي دارنسسد سسسايرين را نيسسز بدين اعمال و عقايسسد
مجاب سازند.
همچنين از نظر اهل سنت آنچه كه در كتاب رجال الكشي ص 184از قول حضرت علي (رض) آمده است
غيسسر واقعي وقابل پذيرش اسسست .در آنجسسا به ايشان نسسسبت داده ميشود كه گفته اسسست :من وجه الله و
جنب الله هستم ،من اول و آخر وظاهر و باطن هستم ،من وارث زمين و راه خدا هستم.
مسسا از غلو مسسسيحيان كه در ابتدا بسسسيار نبود و بعدهسسا آنرا تسسا بدان حسسد رسسساندند كه بجاي عبادت خداونسسد
پيامسسبرشان عيس سيمسيح را عبادت ميكردنسسد ،عسسبرت آموختهايم .اهل سسسنت به وصسسيت پيامسسبرشان عمل
ميكنند كه فرمود« :اذكركم الله فياهل بيتي» .در مورد اهل بيت من از خدا نظر بگيريد.
از نظسسسر مسسسا ميراث حضرت محمسسسد (ص سس) يعني عترت و اهل بيت او رابايسسسد گرامي داشت .ولي شيعيان
همسسسران پيامسسبر (صسس) عائشه و حفصسسه رضي الله تعالي عنهمسسا را مورد طعن و نفرين قرارميدهنسسد .و
براسستي مگسر همسسران پيامسبر (صس) از اهل بيت او نيسستند!؟ و آيسا توهين و اسسائه ادب روش پسسنديده و
جايزياست؟
فهرست
در كتاب اصسول الخبار نوشته حسسين آملي صس 79آمده اسست :پيامسبر (صس) به سسوي خانه عائشه اشاره
كرده و فرمود :ريشه كفر در اينجا خواهد بود .در كتاب حياة القلوب مجلسي آمده است :عائشه و حفصه
ميخواستند پيامبر (ص) رامسموم كرده و بكشند.
ويژگي شيعه چيزي نيس ست جسسز غلو ايشان در مورد تعدادي از اهل بيت پيامسسبر (ص س) و ائمه كه آنان را تسسا
مرز تقديس س وپرسسستش بال ميبرنسسد و نسسسبت به بقيه اهل بيت پيامسسبر (ص س) توهين و ناسسسزا روا داشته و
اصسول ً آنهسا را در زمره اهل بيتپيامسبر (صس) بشمار نميآورنسد .همان رفتاري كه نسسبت به عائشه و حفصسه
رضي الله عنهمسسا روا ميدارنسسد .امسسا از نظسسر اهلسسسنت اينان از اهل بيت پيامبرنسسد و براي اين ادعاي خود
دليل محكم و متقني از خود قرآن دارند .آنچنانكه خداوند درمورد همسران پيامبر (ص) فرمود« :انما يريد
الله ليذهب عنكم الرجسس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» همانسا كهخدا ميخواهسد ناپاكي از شمسا اهل بيت
دور شود و پاك كند شما را پاك كردني( .سوره احزاب آيه )33كه اراده تشريعيخدايتعالي در آن مطرح
ميباشسد و نه اراده تكويني .از نظسر شيعه در اين آيه همسسران پيامسبر (صس) مورد خطاب نيسستند درحاليكه
اين آيه در ميان آياتي اسست كه خطاب كلي آنهسسا همسسسران رسسسول خدا (صس) ميباشنسسد .آياتي كه در آنهسسا
همسرانپيامبر ملزم به وفاداري بيت نبوت ،تقوي پيشه نمودن ،حفظ حجاب و متانت ،امر به نماز و زكات
و اطاعت از اوامررسسولخدا (صس) ميشونسد و خداونسد دو راه مقابلشان قرار ميدهسد كه اگسر خدا و رسسول
وي را انتخاب كننسد بايسد ملتزم بهاين اوامسر باشنسد واگسر زندگي دنيسا و زينتهاي آنرا انتخاب كننسد ديگسر افتخار
همسسري رسسول الله (صس) را نخواهنسد داشت .نيزشيعيان اسستدلل ميكننسد كه اگسر منظور خداونسد در اين
آيات همسسسران رسسسول خدا اس ست ميبايس ست صسسيغه مؤنثبكار ميرفت از آنجائيكه فعل به صسسورت جمع
مذكر (يطهركم) بكار رفته است خطاب به همسران پيامبر (ص) نبودهبلكه گروه ديگري كه به زعم ايشان
فقط اهل بيت هسستند مورد خطاب آيه بودهانسد (و بسا اين اسستدلل بي اسساس عصسمتاهل بيت و به تبع آن
عصسمت سساير ائمه را نتيجه ميگيرنسد) اصسول ً در زبان عربي صسيغه مذكسر بر صسيغه مؤنث غالب اسستاين
قاعده در نحسو به قاعده تغليب معروف اسست .براي مثال در زبان عربي هسر گاه شخصسي وارد مكاني شود
كه عدهايخانم در آنجسا حاضسر باشنسد بايسد بگويسد :السسلم عليكن .امسا اگسر در اين مكان فقط يك مرد نيسز
حاضسر باشد بنسا بر همينقاعده تغليب صسيغه به مذكسر تبديل ميشود .يعني بايسد بگويسد :السسلم عليكم .واژه
اهل بيت نيسز از همين خصسوصيتبرخوردار اسست .براي رد اسستدلل شيعه در مورد فوق كافيسست به روش
تفسسسير قرآن توس سط قرآن ،دس ست يازيده ،به چندآيه ديگسسر قرآن كه از اهل بيت سسسخني رفته اس ست توجه
كنيم .مثل ً خطاب فرشتگان به همسسسسسسر حضرت ابراهيم (ع) كهگفتنسسسسسد« :رحمة الله و بركاته عليكم اهل
البيت» و يسا اين آيه شريفه از قول حضرت موسسي (ع) به همسسرش كهميفرمايسد« :قال لهله امكثوا» در
هسر دو مورد فوق شيعيان نيسز ماننسد اهل سسنت معتقدنسد كه مخاطسبين اين آياتهمسسران حضرت ابراهيم و
حضرت موسي عليهما السلم بوده و براي اهل يا اهل بيت صيغه جمع مذكر بكار رفتهاست .به اين اصل
علماء بزرگ شيعه همچون طبرسي در مجمع البيان ،ج 4ص 211و علي بن ابراهيم القمي در تفسيرقمي
ج 2ص 139و كاشاني در تفسير منهج الصادقين ج 7ص 95اذعان نمودهاند .بنابراين همچنانكه ديديم در
قرآن كريم اطلق اهل بيت به همسران به وضوح قابل ملحظه است پ س چگونه است كساني كه مدعي
تكريم و بزرگداشتاهل بيت پيامسسبر (صسس) هسسستند ،به همسسسران پيامسسبر (صسس) كه به تعسسبير قرآن مادران
مؤمنين هستند احترام بايسته و شايسته راروا نميدارند؟ مگر نه اين است كه خداوند ميفرمايد« :النبي
اولي بالمؤمنين من انفسسسهم و ازواجه امهاتهم» پيامسسبر بر مؤمنين از خودشان اوليسستر اس ست و همسسسران
ايشان مادران مؤمنين هستند( .سوره احزاب آيه )76وانگهي مگرنه اينكه خداوند از نيت و تمايل باطني
عائشه و حفصسه بنابر آنچه شيعيان مدعينسد كه آنهسا قصسد جان پيامسبر (صس) را داشتهانسد ،آگاهي داشته تسا
پيامبرش را از اين خطر آگاه سازد؟
بار ديگر بر ميگرديم به مسئله غلو شيعيان در مورد اهل بيت مسيحيان كه ادعاي دوستي حضرت عيسي
(ع) را داشتنداز او اطاعت و فرمانبرداري نميكرد ند بلكه در تعريف و تمج يد از او از حد گذشته ،او را
ميپرسستيدند .اينچنين محبتيچيزي نيسست مگسر پيروي از خواهشهات نفسساني .تعريف و تمجيسد از كسسي به
تنهايي كافي نميباشسد بلكه آنچسه لزمة هدايت اسست اطاعت و پيروي اسست .چرا كه تحسسين مبالغهآميسز
باعث فريب شخص س تحسسينگر شده و اين توهم را در وي بوجودميآورد كه اين عمل باعث شفاعت او نزد
خداونسسسد ميگردد و هم اينكه اينگونه زياده رويهسسسا دروازههاي تعقل و آزادانديشي او را ميبندد .اهل تشيع
نيز همانند مسيحيان با غلو و زياده روي از حدود عقل و شرع فراتر رفتهاند.
اهل سسنت جانب اعتدال را گرفتهانسد .هم نسسبت به كسساني كه بدگوئي اهل بيت پيامسبر (صس) را ميكننسد
(مثل خوارج) وهم نسبت به كساني كه در دوستي اهل بيت افراط مينمايند (مثل شيعيان) و اين افراط
را تا بدان حد رسانيدهاند كه اهلبيت را ميپرستند و ثواب زيارت قبور ائمه را بيشتر از ثواب زيارت كعبه
ميپندارند و ميگويند :هر كسي قبور اهل بيترا زيارت كند خداوند جهنم را بر او حرام و بهشت را بر او
واجب ميگرداند.
(عيون الخبار ابن بابويه قمي ص 255و كتاب مع الخطيب في خطوط العريضة از عبدالله انصاري ص 1
)8
آيا نامي جز شرك ميتوان بر اين اعتقادات نهاد؟
اهل سسسسنت اين مسسسسئله كه قبرهسسسا واسسسسطه بين بندگان و پروردگارشان قرار ميگيرنسسسد را بشدت مردود
ميدانند .اگر فرض كنيمزيارت يكي از مقابر اهل بيت برابر با صد حج است ،پ س چرا زيارت مرقد پيامبر
(ص) با چنين ثوابي شايد بيشتر از آننباشد؟ چرا اين چنين غلوهايي را صرفا ً در حق اهل بيت پيامبر (ص)
ملحظه ميكنيم .در حاليكه نسسبت به حضرتمحمسد (صس) چنين افراطهايي را نميبينيم؟ آيسا شيعيان اهل
بيت پيامسبر (صس) را بالتسر از خود پيامسبر اسسلم (صس) دانسسته و اهلبيت پيامسبر (صس) را بيشتسر از خود او
دوست دارند؟
فهرست
و امسا در خصسوص اصسحاب و ياران پيامسبر (صس) ،اهل سسنت قلوب خود رااز هسر گونه پيرايه و شبههاي در
مورد آنهسا پاكنگاه داشتهانسد .و معتقدنسد كه افتخار و حرمت همراهي و متابعت آنحضرت (صس) بسا همراهي
هيچ فرد ديگري برابرينميكنسد .اهل سسنت به وصسيت پيامسبرشان عمل ميكننسد كه فرموده اسست :به ياران
و اصسسحاب من ناسسسزا مگوئيسسد .همچنانكه خداونسسد فرموده اسسست« :لقسسد تاب الله علي النسسبي والمهاجرين
والنصار الذين اتبعوه في ساعةالعسرة» (سوره توبه آيه )117هر آئينه برحمت متوجه شد خدا بر پيامبر
و آن مهاجرين و انصاري كه پيروي وي كردنددر وقت تنگدستي و مشكلت.
فهرست
اما از آنچه در كتب شيعه آمده است از جمله كتاب كافي ،الروضه ص 265و كتاب سليم بن قيس عامري
صس 92و كتابحياة القلوب ج 2صس 260از مجلسسي :اصسحاب پيامسبر (صس) بعسد از رحلت ايشان مرتسد
گرديدنسد بجسز سسه نفسر ابوذر،سسلمان و مقداد .جاي بسسي شگفتي و تعجب از پيامسبري اسست كه بسا تأييدات
الهي پ س از 23سال زحمت و جهاد ومبارزه اصحابي تربيت نمايد كه بلفاصله پ س از رحلت وي همگي
به يكباره كافر و مرتد شوند! آيا نبايد در صحت ادعايچنين معلمي كه در پايان 23سال تحصيل در مكتب
وحي همه شاگردان وي مردود ميشوند ،مگر 3يا 4نفر ،شككرد!؟
كليني در كتاب كافي ج 8صس 246مينويسسد :ابوب كر و ع مر در حالي دن يا را ترك كرد ند كه توبه نكرده و
بياد آنچه بر عليروا داشته بودند نيافتادند پس لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر آنان باد.
كليني و صسسسسسافي در شرح آيه« :ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا» ميگوينسسسسسد اين آيه در مورد
ابوبكسسر و عمرنازل شده اس ست .چرا كه ابوبكسسر و عمسسر ابتدا ايمان آوردنسسد امسسا بسسا عدم بيعت بسسا علي كفسسر
ورزيدند.
در كتاب الطرائف صس 401و كتاب سسليم بن قيس س عامري صس 89آمده اسست كه عمسر حاصسل ارتبا
ط
ه قلم و زبان از بيان اين گونه تهمتهاي ناروا شرم
نامشروع عبالمطلب بازني بدكار بوده است( .و براستيك
دارد)
در مورد ابوبكسر (رض) ميگوينسد :او بدتسر از شيطان بود .او و رفيقش عمسر ،...ظالم و دروغگسو بودهانسد و
هسر كس س بميرددر حاليكه اعتقاد به خلفت آنسها دارد ،به مرگ جاهليت مرده اسست( .حق اليقين مجلسسي
ص 204چاپ ايران)
در مورد عثمان (رض) مجلس سي در ص س 270حق اليقين مينويسسسد هسسر كس س معتقسسد باشسسد كه عثمان
مظلومانه مرده استگناهش از گناه كسي كه گوساله ميپرستد بيشتر است.
آنچنانكه در كتاب «كذبوا علي الشيعه» از محمسسسسد رضسسسسا رضوي و كتاب مع الخطيب في خطوط العريضة
مشاهده ميكنيمآنها اصحاب پيامبر (ص) را متهم به دشمني با اسلم و دروغگويي ميكنند.
ايناسست گفتار اهل غلو در مورد سسابقين در ايمان و نزديكترين اصسحاب و ياران رسسول خدا (صس) .نشريات
شيعيان در زمانحاضر هم نشاندهنده اصرار اهل تشيع بر همان مواضع سابقشان است .انتظار ما اين بود
كه پسسس از برقراري حكومت بهاصسسطلح اسسسلمي در ايران ،شاهسسد غلو و افراط كمتري باشيم ،اگسسر چه
آخوندهاي شيعه خود از گفتگسسو پيرامون آنچه در كتابهايقديمي شيعه آمده اسسست شرمسسسارند امسسا هرگسسز
جرأت تقسبيح و رد اظهارات علماء پيشين را ندارنسد ولي بسسياري از شيعيانبيدار دل و آگاه به اصسلح عقايسد
خود پرداختهانسد و از شرك و افراط اجتناب كرده و بسا برادران اهل سسنت خويش درسسراسر عالم اسسلمي
اختلف عقيدتي چنداني ندارند.
فهرست
اخيرا ً مراكز شيعي در ايران كه تحقيقا ً از بسط اختلفات ميان شيعه و سني منتفع ميشوند ،كتابي به نام
ثم اهتديت (آنگاه هدايت شدم) سسس كه اتفاقا ً بهترين نام براي آن ثم ظللت (آنگاه گمراه شدم) اسسست سسس از
آقاي محمسسد تيجاني سسسماويدر سسسطحي گسسسترده در سسسراسر جهان و بخصسسوص در كشورهاي اهل سسسنت
توزيع كردهانسسد .اين كتاب تجربيات صسسوفيانهشخص نگارنده اسسست و جريان مباحثات وي بسسا عدهاي از به
اصطلح علماي اهل سنت است كه نهايتا ً به شيعه شدنشميانجامد .نگاه هر چند گذرا به بعضي جملت و
عناوين اين كتاب مياندازيم .و شمسا خواننده گرامي خواهيسد ديدچگونه اصسحاب و همسسسران پيامسسبر (صس)
مورد هتاكي ايشان قرار ميگيرند در حاليكه گمان وي اينست كه خداوند او راهدايت كرده است.
مينويسسد :اصسحاب ،پيامسبر (صس) را آزردنسد ،نسسبت به او زبان درازي نمودنسد ،حق او را اداء نكرده و به او
احترام قائلنبودنسد .بسا او به جدال پرداخته ،عناد ميورزيدنسد و از دسستور خدا سسرپيچي ميكردنسد( .صس89سس
)88
اضافه ميكند :اصحاب خود را از پيامبر (ص) بالتر ميدانستند بنابراين شايسته هيچگونه احترامي نيستند.
آنها(اصحاب) انسانهاي ضعيف العقلي را اجير كردند تا در فضيلت آنها حديث جعل كنند( .ص92س )93
همچنين اضافه ميكنسسد :عمسسر تقوي نداشت و از خدا نميترسسسيد .اصسسحاب به دنيسسا متمايل شده و مرتسسد
گرديدند و در رفتنبه جهاد سستي نشان دادند( .ص99س )101
سخنان بسيار عجيبي است! آيا نويسنده ملك تقوي را تعيين ميكند يا خداوند متعال؟ چه كساني شهرها
و سسساير بلد رافتح نموده ،اسسسلم را منتشسسر كرده و جان و مال و فرزندانشان را وقف گسسسترش اسسسلم
نمودنسسد .شايسسد نويسسسنده خيال پرداز گمان ميكنسسد گسسسترش اسسسلم در شرق و غرب عالم نتيجه اقدامات
مذبوحانه خود و امثال وي ميباشسد؟ حقيقت ايناسست كه گسسترش اسسلم حاصسل جانفشانيهسا و دلوريهاي
ياران پيامسبر (صس) بوده اسست كه توانسسته نداي اسسلم را تسا امروزدر شرق و غرب عالم به گوش جهانيان
برسساند .اصسحاب بر خلف نگارنده گسستاخ كه پيوسسته سسعي در دامن زدن بهاختلفات دارد ،جسز پيروي از
فرمايشات رسولخدا و جلب رضايت خداو ند قصد و هدفي نداشتند .با اين وجود آن ها رامتهم ميكند كه به
دنيا چشم داشته و در جهاد سستي كردهاند! جاي بسي شگفتي است.
تيجاني در ص 104مينويسد :اصحاب مرتد شدند .و در ص 107ميگويد :اصحاب در دين تبديل و تغيير
دادنسد ،وماننسد يهوديان گفتنسد شنيديم امسا سسرپيچي كردنسد .خودشان عليه خودشان گواهي دادنسد كه سسنت
پيامبر (ص) را تغييردادهاند.
نظيسسر اين جملت و عبارات بي پايه و اسسساس را به وفور ميتوان در اين كتاب يافت .اين كتاب به زبانهاي
بسسسياري ترجمهشده و سسسردمداران تشيع بسسا سسسعي تمام مشغول توزيع اين كتاب در شرق و غرب عالم
هسسسسستند .حتي هم اكنون اين كتاب بهعنوان يكي از واحدهاي درسسسسسي دانشگاههاي داخل ايران جسسسسبرا ً به
دانشجويان تدريسسسسس ميشود و بعضا ً دانشجوياني آگاهو طالب هدايت كه از مطالب اين كتاب شگفتزده
ميشوند ،به خود آمده ،با استاد مربوطه ،كه عموما ً از فارغ التحصيلنحوزههاي علميه بوده و با اطلعات
ايران ،رابطه مسستقيم دارنسد ،به مباحثه ميپردازنسد .كه متأسسفانه گاها ً به مشروط شدندانشجسو ،معرفي
وي به كميته انضباطي و حتي اخراج يا زنداني نمودن وي ميانجامد .بنابراين دانشجويان ،كه در تمامجهان
به صسسسراحت لهجه و آزاد انديشي شهره خاصسسس و عامنسسسد ،در حكومت به اصسسسطلح اسسسسلمي ايران حق
هيچگونهاظهار نظري خلف مطالب كتابهاي درسسسسي خود نداشته و از هراسسسس خطرات و عواقب اعتراض
لب بدندان ميگيرند كهمبادا متهم به آنارشيسمطلبي گردند.
روشن است كه اين نويسنده گستاخ گمراه شده و كينه و دشمنياش نسبت به كساني كه اسلم با همت
آنها به بالندگي ورشد رسيده است را هدايت مينامد.
جالب اسسسست كه بدانيم تيجاني ابتدا صسسسوفي مذهب بوده و به همين دليل داراي نقطه نظراتي مشابه بسسسا
نظريات شيعه بودهاست .همچنانكه مورخ شهير ابن خلدون مينويسد :تصوف جزئي از تشيع است.
اعمال مشابهي كه شيعيان و صسوفيان انجام ميدهنسد ،هماننسد سسجده بر قبور ،تقديس س اولياء و ائمه و مدد
جسستن ازمردگان اين دو مسسلك را هسر چه بيشتسر به هم نزديك ميكنسد .كمسا اينكه هسر دو گروه كتاب خدا و
سسنت پيامسبر (صس) را بهتمام و كمال قبول ندارنسد .كتاب تيجاني دليل ديگري اسست بر اينكه وحدت شيعه و
سني ممكن نيست مگر اينكهشيعيان دست از عناد و انكار اصحاب ياران و همسران پيامبر ( ص) برداشته
و نيز دليل قاطعي است بر اينكه مواضع ونقطه نظرات شيعيان امروز و ديروز فرق چنداني ندارد.
فهرست
اختلف نظر در ميان اصحاب
اهل سنت زبان و قلمشان را از آنچه بين اصحاب پيامبر (ص) روي داده است ،پاك نگاه داشتهاند و اعتقاد
دارنسد كه اينمشاجرات فتنهاي بوده اسست كه خداونسد دسستهاي مسا را از آلوده شدن به آن پاك نگاهداشته
است ،پ س چرا قلم و زبانمانرا بدان آلوده نمائيم .خصوصا ً اينكه خداوند ما را از آنچه بين آنها پيش آمده
اسست مؤاخذه نخواهسد كرد .حقتعاليميفرمايسد« :تلك امة قسد خلت لهسا مسا كسسبت و لكم مسا كسسبتم و ل
تسسئلون عمسا كانوا يعلمون» و اين امتي اسستكه درگذشت ،بر آنسست آنچه حاصسل نمودنسد و شمسا راسست
آنچه حاصل مينمائيد و شما از آنچه آن گروه انجامميدادند سؤال نخواهيد شد( .سوره بقره آيه )134
علت اصسلي اختلف ميان سسني و شيعه چيزي نيسست جسز اصسرار شيعيان به تحريف قرآن و هتك حرمت و
ناسسزاگويي بهاصسحاب و همسسران پيامسبر (صس) و مردود شمردن احاديثي كه توسسط اصسحاب پيامسبر (صس)
جمع آوري شده است .وگفتهها و نوشتههاي ايشان مبني بر اينكه اصحاب بعد از اينكه ايمان آوردند مجدداً
به جاهليت برگشتنسد .مسا ميگوئيماگسر اين حلقه از زنجيره اختلفات برداشته نشود ،اختلف بين اهل سسنت
و تشيع تسا ابسد باقي خواهسد مانسد سسمينارها وكنفرانسسهايي كه به منظور رفع اختلف و تقريب ميان دو گروه
تشكيل ميشود هيچ ثمري نخواهسسد داشت مگسسر اسسسرافبيت المال مسسسلمين .هتك حرمت و ناسسسزاگويي
نسبت به اصحاب و همسران پيامبر (ص) خط بطلني بر مذهب تشيعاست.
جالب اسست بدانيم چه كسسي ناسسزا گويي به اصسحاب پيامسبر (صس) را براي شيعيان سسنت قرار داد و او چه
بدكرار بود.
اين عمل قبيح را اولين بار شخصي يهودي كه تظاهر به مسلماني ميكرد بين شيعيان حضرت علي (رض)
بدعت نهاد ومتأسفانه امروز شاهد اين بدعت هستيم.
اين حقيقت را شيخ نوبختي كه از بزرگترين و معتبرترين علماي شيعه است در كتاب فرق الشيعه ص -45
44متذكسر شدهاسست .وي مينويسسد كه اسساس ناسسزاگويي به اصسحاب پيامسبر (صس) را عبدالله بن سسباء
بدعت نمود .وي يهودي الص سلبوده كه به تظاهسسر به اسسسلم اقدام به توطئه عليه اصسسحاب ميكرد .نوبختي
مينويسد :ابن سباء از كساني بود كه بدگويي ابوبكر و عمر و عثمان و ساير اصحاب را ميكرد و از آنها
برائت مينمود و ميگفت علي او را به اين كار مأمور كرده اسسسست.حضرت علي او را دسسسستگير و مؤاخذه
نمود .وي اعتراف كرد كه قصسسسد او ايجاد تفرقه و جدائي ميان مسسسسلمين بوده اسسسست .آنگاه حضرت علي
(رض) فرمان به كشتن او داد .مردم فرياد برآوردنسسد :يسسا اميرالمؤمنين ،آيسسا كس سي را ميكشي كه
ادعايدوسسستي ترا دارد؟ نوبختي اضافه ميكنسسد :اين شخصسس آن هنگام كه رسسسما ً يهودي بود ميگفت كه
يوشع وصي و جانشينموسي (ع) است و وقتي كه به ظاهر مسلمان شد ،ميگفت علي وصي و جانشين
پيامبر (ص) است .وي اولين فرديبود كه جانشيني آنحضرت را عنوان نمود.
تشيع امروزي به اعتباري ريشه در يهوديت دارد و به اعتبار ديگري از مجوس س (زرتشتيان) رسسسوماتي را به
خود اختصساص داده اسست .بدين علت اسست كه مخالفين شيعيان را رافضي مينامنسد .ميرزا تقي در كتاب
ناسسخ التواريخ دليلديگري بر اينكه چرا شيعه موسسسوم به رافضه اسست بيان نموده اسست .و آن اينكه زيسسد
ابن علي (رض) يكي از بزرگان اهلبيت كه فرقه شيعه زيديه به ايشان منتسسسسب ميباشسسسد ،اين فرقه در
عقايسسد و عبادات همچون سسساير مسسسلمين عمل ميكننسسد وفقط معتقسسد به افضليت ابوبكسسر ميباشنسسد ليكن
خلفت خلفاء ثلثه را نيز صحيح ميدانند س متعرض شيعيان شدند كه چرابه ابوبكر و عمر رضي الله عنهما
تهمتهاي ناروا نسسبت ميدهنسد .شيعيان از او پرسسيدند پس س تسو در مورد آنهاچه ميگويي؟وي گفت من جسز
خيسسر در مورد آنهسسا چيزي نميگويم .آنهسسا گفتنسسد پسسس تسسو از مسسا نيسسستي و او را ترك كردنسسد .زيسسد (رض)
گفت:امروز مرا ترك كردنسسسد (رفضتموني) .پس سس از آن روز كسسسسانيكه زيسسسد بن علي را ترك كردنسسسد بدين
مناسسبت رافضه ناميده شدنسد.از آنروز زيسد بن علي (رض) كسساني را كه در مذهب زياده روي ميكردنسد و
طعنه و توهين به اصسحاب را جائز ميدانسستند،بسا كلمه رافضه خطاب ميكردنسد( .ناسسخ التواريخ ج 3صس59
)0
در كتاب الغارات ثقفي ج 1ص 302آمده است :روزي عبدالله بن سباء خدمت علي (رض) آمد و خواس
ت
او را عيهابوبكسر و عمسر رضي الله تعالي عنهمسا تحريك كنسد .علي (رض) او راتنسبيه نمود و گفت آيسا تسو كاري
جز اين نداري؟
پس چگونه است كه شيعيان از اين سخنان علي (رض) پند و عبرت نميگيرند و آگاه نميشوند! و مگر نه
اين بود كهعلي (رض) عبدالله بن سسسباء را به خاطسسر ناسسسزا گفتن به عمسسر و ابوبكسسر رضي الله عنهمسسا به
اعدام محكوم نمود.
فهرست
مسئله امامت
شيعيان معتقدنسسسد خداونسسد تصسسسريح به امامت علي (رض) و فرزندان او كرده اسسسست و علي شايسسسستهتر و
اوليستر از ديگران بهجانشيني پيامسبر (صس) بوده اسست ،و ميگوينسد ابوبكسر و عمسر و عثمان رضي الله عنهم
به علي و فرزندانش ظلم كرده و حقخلفتشان را غصسب كردهانسسد ،و اضافه ميكننسسد هسسر كسس معتقسسد به
صحت خلفت ابوبكر و عمر و عثمان باشد ،فاسق بلكهكافر است.
مجلسسي در بحار النوار ج 23صس 390مينويسسد :شيعه بر اين اصسل متفقنسد كه هسر كس س امامت يكي از
ائمه و اطاعت ازآنهسسا را كه خداونسسد فرض دانسسسته اس ست انكار كنسسد ،كافسسر و هميشه در جهنم خواهسسد بود.
كليني نيسسز مينويسسسد :نافرماني عليكفسسر و اعتقاد به برتري كسسس ديگري جسسز او شرك اسسست( .الكافي،
الحجه ،ج 1ص45و )52
در تفسير نور الثقلين ج 1ص 654آمده است :آياتي در قرآن تصريح به امامت علي كردهاند اما اين آيا
ت
را از قرآن حذفكردهاند .اما اين آيات را از قرآن حذف كردهاند .مانند« :يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك
من ربك في علي و ان لمتفعل فما بلغت رسالته»
آنچه از گفتههاي خميني نيسز ميتوان اسستنباط كرد اين اسست كه او بر اين باور بوده كه قرآن تحريف شده
اسست .خميني دركتاب حكومت اسسلمي مينويسسد :مسا معتقديم كه پيامسبر (صس) بايسد جانشين خود را معين
ميكرد و اين كار را هم كرد واگسسر اين كار را نميكرد ،رسسسالت خود را ابلغ نكرده بود (حكومت اسسسلمي
ص)20
اعتقاد به وجود نصسسسسي در قرآن كه در آن به امامت علي و فرزندانش تصسسسسريح كرده باشسسسسد ،تناقضات و
ايرادات ساختاريمهمي را بوجود خواهد آورد.
اولين تناقض :آنچه مسلمين در امر خلفت بعد از رحلت پيامبر اكرم ( ص) انجام دادند بر اساس شوري و
مشورت بودهاسست .چنانكه خداونسد ميفرمايسد« :و امرهم شوري بينهم» «در امورتان بسا يكديگسر مشورت
كنيد» سوره شوري آيه .38واضح است كه خلفت هم از امور مسلمين ،بلكه از مهمترين آنهاست.
دومين تناقض :در نهج البلغه آمده اسسست كه حضرت علي (رض) به معاويه متذكسسر شسسد كه شوري از آن
مهاجرين و انصسساراست و هرگاه بر امامت فردي اتفاق كردنسسد ،آن موجب رضايت خداونسسد خواهسسد بود و از
آن خشنود خواهد شد( .نهجالبلغه ج 3ص)7
در ادامه روايتي كه از آنحضرت نقل شسد ،آمده اسست :سسپس علي از معاويه خواسست كه بسا او بيعت كنسد و
گفت :قومي بامن بيعت كردهاند بر آنچه كه با ابوبكر و عمر بيعت كرده بودند ،پ س نه شخصي كه حاضر
اس ست ميتوانسسد به رأي خود برگزينسسد و نه شخصسي كه غايب اس ست ميتوانسسد رأي مردم را رد كنسسد .از اين
روايت ميتوان پي برد كه علي (رض) معتقسسسد بوده كه خلفت ابوبكسسسر و عمسسسر و عثمان رضي الله تعالي
عنهم مطابق موازين شرعي و بر اساس مشورت و رضايت مردمبوده است.
سسومين تناقض :سسني و شيعه متفق القولنسد كه حضرت علي (رض) بسا خلفاي سسه گانه بيعت كرده اسست.
گرچه برخي ازبزرگان شيعه ميگوينسد علي (رض) ابتدا اعتراض نمود ،امسا اعتراف ميكننسد كه علي (رض)
پس از خلفت را پذيرفت وبا ايشان بيعت نمود.
بنابراين بيعت علي (رض) اعتراف به مشروعيت و صسحت خلفت آنهسا و حجتي بر شيعيان اسست .مجلسسي
كه حكم بسه تكفيسر كسسي ميكنسد كه معتقسد به شرعي بودن خلفت ابوكسر و عمسر و عثمان باشسد ،نسسبت به
حضرت علي كه با آنها بيعتكرده است چه حكمي ميكند؟
كاشف الغطاء در كتاب اصسل الشيعه و اصسولها صس 91مينويسسد :علي چون ديسد كه ابوبكسر و عمسر نهاي
ت
سعي خود رامعطوف اعتل و نشر كلمه توحيد ،تجهيزات ارتش و گسترش فتوحات اسلمي نمودهاند و در
جهت رفع ظلم و ستم وتبعيضها كوشش ميكنند ،با آنان صلح و بيعت كرد.
گفتسه هاي كاشسف الغطاء مغايسر گفتسه هاي تيجانسي اسست ,آنجسا كسه مسي گويسد :آنهسا (ابوبكسر و عمسر) در جهاد
سستي كرده و به دنيا گرايش پيدا كردند.
در شرح نهج البلغه از علي (رضي الله عنه) روايت است كه ايشان به هنگام بيعت با ابوبكر (رضي الله
عنه) گفتنسد :از نظر ما مسستحقترين فرد براي خلفت ابوب كر اسست ،چرا كه او يار غار پيامبر ( ص) بوده و
مسا گذشته نيك او را ميدانيم .او كسسي اسست كهپيامسبر (صس) به او دسستور داد كه امامت مردم را در نماز
برعهده گيرد در حاليكه پيامبر (ص) در قيد حيات بود( .شرحنهج البلغه ،ج 1ص)132
آخوندهاي شيعه براي توجيه بيعت علي (رض) با خلفاي سه گانه دو دليل ميآورند.
اول اينكه :بيعت علي (رض) بخاطر اسلم و هرا س از ،از بين رفتن آن بوده است .در رد اين توجيه همين
ب س كه بگوئيم دوران خلفت ابوبكر و عمر و عثمان رضي الله عنهم عصر طليي اسلمي بوده كه خلفت
اسلمي از شرق تا بخارا و ازغرب تا شمال افريقا گسترش پيدا كرد.
دوم اينكه :بيعت علي (رض) تقيه بوده اسسسست« .و به عبارتي ديگسسسر عذر بدتسسسر از گناه» يعني اينكه علي
(رض) به ظاهر بيعت كرده است و در واقع از بيعت با آنها ناخشنود بوده است .اين دليل از دليل اول بي
اسساستر اسست ،چرا كه از علي(رض) چهرهاي سسازشكار و فريبنده و ترسسو ترسسيم ميكنسد كه آنچه را كه
ميگويسد و ميكنسد بر خلف تمايل باطني اش ميباشسد .و براسستي آيسا علي چنين شخصسيتي داشت؟ و مگسر
نه اين كه شاعت و حق طلبي آنحضرت زبانزد شيعه و سنيميباشد؟ در نهج البلغه از علي (رض) روايت
شده كه :من از آن گروهي هستم كه ملمت هيچ ملمتگري آنها را از راه خدا باز نمي دارد( .ص)195
پذيرش اينكه علي (رض) تقيه كرده باشد ،در حاليكه ايشان وزير و قاضي خلفاي سه گانه بودهاند ،دشوار
اسسسست .كمااينكه دشوار اسسسست كه بپذيريم علي دخترش را به نكاح حضرت عمسسسر در آورد و سسسسه نفسسسر از
فرزندانش را به نام خلفاي سسهگانه نامگذاري كرد و اين همه را در حال تقيه انجام داده باشسد .اهل سسنت
ميگوينسد نسسبت دادن تقيه به شجاعترين فردروي زمين طعنه و ريشخندي به اهل بيت اسست و ميپرسسند
آيسا شايسسته اسست شيعيان كه مدعي دوسستي علي (رض)هسستند چنين نسسبتهايي به ايشان بدهنسد كه حتي
درشان يك آدم معمولي هم نيست!؟
در نهج البلغه روايت شده اسست كه علي (رض) پيشنهاد خلفت را رد كرد و گفت :مرا رهسا كنيسد و كسسي
ديگسر را بجوئيسد،من اگسر وزيرتان باشم برايتان بهتسر از آن اسست كه اميرتان باشم( .صس182سس )181و در
صسفحه 322نهج البلغه اضافه شدهاسست كه بعسد از كشته شدن حضرت عثمان هنگاميكه مردم بسا علي
بيعت كردنسد ،ايشان گفتنسد :به خدا قسسم من نهعلقهاي به خلفت داشتم و نه آرزوي وليت ،امسا شمسا مرا
به آن دعوت داديد و مرا بر آن گماشتيد.
از اين دو روايت ميتوان دريافت كه علي (رض) معتقسد به وجود ايهاي در مورد امامت نبوده اسست و اگسر
چنين ميبودنميگفت مرا رهسسا كنيسسد و كس سي ديگسسر را بجوئيسسد .چرا كه در اين صسسورت از دسسستور خداونسسد
سرپيچي كرده بود( .به فرضاينكه بپذيريم قرآن به امات علي تصريح كرده باشد).
اهل سنت و تشبع متفق القولند كه امام حسن (رض) به نفع معاويه از خلفت كناره گرفت .چنانكه پيامبر
( ص) فرمودهبود :پسرم حسن (رض) مرد والمقامي است و شايد كه خداوند به واسطه او بين دو گروه
بزرگ از مسلمين تفاهم وآشتي برقرار كند.
سسوال اينجاسست كه چرا امام حسسن (رض) از خلفت كنارهگيري كرد؟ هسر چنسد كه بعضي از زعماي شيعه
به اين اقدامايشان معترض هسسستند .همچون سسسليمان بن سسسرد كه يكي از زعماي شيعه اسسست خطاب به
ايشان ميگويسسد :السسسلم عليكسسيا مذل المومنين ،يعني سسسلم بر تسسو اي ذليل كننده مسسسلمين (بجاي اينكه
بگويد السلم عليك يا اميرالمومنين) .همينمطلب در كتاب رجال الكشي ص 103و تاريخ يعقوبي ج 2ص2
15و ارشاد المفيد ص 190و الفصول المعمع فيمعرفة احوال الئمه ص 162و احتجاج طبرسي ص148
آمده است .مل محمد باقر مجلسي هم در كتاب جلء العيومج 1ص 393به اين مطلب اذعان كرده است.
در اينجا اهل سنت ميپرسند بحث و جدل پيرامون گذشته و اينكه ابتدا چه كسي ميبايست خليفه ميشد
چه سسسسوديدارد؟ آيسسسا شيعيان ميپندارنسسسد كه ميتوانيم تاريخ را به عقب برگردانيم و اين بار خلفت را به
علي (رض) بدهيم؟ نتيجهاين بحث و جدلها جز اختلف و تفرقه بيشر آيا چيز ديگري است؟ اگر شيعيان به
راستي خواهان وحدت امت اسلميهستند چرا خاطرات گذشته را تازه ميكنند؟ ما از آنها ميپرسيم مگر
آنها اعتقاد به عصمت علي (رض) ندارند و مگر بهنظر آنها حسن (رض) معصوم نيست؟ پس چگونه است
كه شيعيان به موضوعي تكيه ميكننسسد كه علي و حس سن رضي الله عنهمسسا از آن موضوع دس ست برداشته و
كناره گرفتهاند.
فهرست
در مورد اختلف ميان علي (رض) و معاويه اهل سسنت بر اين متفقنسد كه علي (رض) بر حق بوده و معاويه
و كسساني كه بااو بودنسد از حكومت علي سسرپيچي كرده بودنسد .اهل سسنت از شيعيان ميخواهنسد حتي يك
نوشته در عقيده اهل سسنتبياورند كه مغايسر اين موضوع اهل سسنت باشسد .بر عكس س اهل سسنت ميتواننسد
صسدها كتاب از بزرگان خود در عقيدهبياورنسد و به ايشان ثابت كننسد كه اهل سسنت خروج معاويه بر علي را
عملي اشتباه ميدانند .پ س چرا شيعيان سعي دارندكه اهل سنت را در صف معاويه و مخالفت علي جلوه
دهند و چرا سعي ميكنند اهل سنت را به بني اميه نسبت دهند وآنان را دشمنان اهل بيت معرفي كنند.
متأسفانه ديري نپائيد كه اين اختلف رنگي مذهبي گرفت و شيعيان گروهي مستقل و داراي روش جديد
ي
در اصسسول وعقايسسد و فقه و مواريث شدنسسد .امسسا اختلف ميان علي و معاويه در اين سسسطح نبوده و آنان در
اصول و عقايد و غير اختلفينداشتند .بلكه اختلف آنها در مسايل حكومتي و سليق شخصي بود و ربطي
به آنچه از رسسول اكرم (صس) آموختهبودنسد نداشت .براي اثبات اين ادعاي خود دليلي از كتب خود شيعيان
ميآوريم .مهمترين منبع شيعه نهج البلغهاسسسسست كه در آن روايت نسسسسسبت داده شده به علي (رض) جمع
آوري شده است .در نهج البلغه ج 3ص 114به نقل ازايشان چنين آمده است :ابتداي كار اينگونه بود كه
مسا بسا اهالي شام برخورد كرديم ،روشن اسست كه خدايمان يكي وپيامسبرمان يكي اسست و دوت همه مسا به
اسلم است .ما از آنها چيز بيشتري غير از ايمان به خدا و تصديق پيامبرش (ص)نميخواهند .آنچه كه ما و
آنها در آن اختلف كرديم خون عثمان (رض) بود.
بنابراين گفته آنحضرت و بر خلف آنچه شيعيان ميگوينسسد ،جسسز مسسسئله قتل عثمان (رض) اختلف ديگري
ميان علي واصسحاب پيامسبر (صس) وجود نداشته اسست .حضرت علي (رض) از تفرقه و جدائي ميان اصسحاب
پيامسبر (صس) حسسرتميخورد و اينگونه در مرگ آنهسا مرثيه ميگفت :كجاينسد آن قومي كه به اسسلم دعوت
داده شدنسد ،پس س آن را پذيرفتنسد،قرآن را خواندنسد و آن حكم قرار دادنسد ،چشمهايشان از گريه خشكيده و
شكمهايشان از روزه گرفتن به كمرهايشانچسسبيده بود .دندانهايشان از تضرع و التماس س به درگاه خداونسد
خشكيده ،چهره هايشان از شب زنده داري زرد و از خداترسسي خسسته بنظسر ميرسسيد .آنهسا برادرانم بودنسد
كه رفتند ،پ س ما حق داريم تشنه ديدار آنها باشيم و از جدائي آنهاانگشت غم به دهان بگيريم (نهج البلغه
ص)235
اين سسسخن حكايت از روابط دوسسستانه و محكم ميان علي و اصسسحاب پيامسسبر (صسس) ميكنسسد ،كمااينكه علي
دخترش ام كلثومرا به نكاح عمسسسر بن خطاب (رض) در آورد .كتابهائي از اهل تشيع ماننسسسد كافي كليني ج5
ص 346و استبصار طوسي ج3ص 350و منتهي المال قمي ج 1ص 184به اين حقيقت اعتراف كردهاند.
هنگاميكه عمر بن خطاب (رض) شخصا ً ميخواست در جنگ با روميها شركت كند با علي (رض) مشور
ت
نمود.حضرت علي (رض) او را از رفتن منع كرد و گفت او با يد باقي بماند زيرا كه او قلعه و نماد اعراب و
حامي و پناهگاهمسسلمين اسست( .نهج البلغه ،ج 2صس )18سسپس حضرت علي به او گفت :اگسر عجمهسا ترا
ببيننسد ميگوينسد اين ريشه ونقطه قوت اعراب اسست و اگسر ريشه را قطع كرديسد در امان خواهيسد بود .عمسر
رأي را پذيرفته و به جنگ نرفت( .نهجالبلغه ج 2ص)30
همچنين در نهج البلغه ج ،3صس 2آمده اسست كه علي گرهي از مردم را ديسد كه بدگوئي عثمان را
ميكردنسسسسسد .حضرت عليايشان را مذمت نمود و ميگفت :مردم بدگوئي او را ميكننسسسسسد و من مردي از
مهاجرين بودم كه سعي بسيار در دلجوئي اوميكردم.
علي (رض) از شدت دوسستي خلفاي ثلثه سسه تن از فرزندان خويش را بنام آنهسا نامگذاري كرد ،به نامهاي
ابوبكسسر ،عمسسر وعثمان .گرچه عامه شيعيان از اين حقايق آگاه نيسسستند امسسا كتابهاي شيعيان به اين موضوع
اقرار دارنسد .ماننسد كتابهاي اعلمالوري طبرسسي صس ،302ارشاد المفيسد ،186تاريخ يعقوبي ج 2صس،213
مقاتل الطالبين ابي فرج اصفهاني ص،142كشف الغمه اردبيلي ج 2ص 64و جلء العيون مجلسي ص 18
.2
در جايي ديگر علي (رض) اصحاب پيامبر (ص) را چنين توصيف ميكند:
را ديدم ،هيچكس س از شمسا مثل آنهسا نيسست .ايشان صسبح ميكردنسد ژوليده موي و من ياران محمسد (صس)
غبار آلود ،شبهسسا درقيام و سسسجود بودنسسد ،غروبهسسا پيشانيهايشان بر خاك بود .از ياد روز قيامت بر شعلههاي
آتش ميايسسسستادند .پيشانيهايشاندر اثسسسر سسسسجدههاي طولني سسسسائيده شده بود و از ذكسسسر خدا اشك بر
چشمانشان جاري ميشد و گريبانهايشان را تر ميكرد.
از ترس خدا و اميد ثواب او چنان ميلرزيدند كه درختان از باد و طوفان (نهج البلغه ص 190س )189
حسسين (رض) نيسز فرزندانش را ابوبكسر و عمسر نام نهاد و فرزندان حسسين هم براي گراميداشت ابوبكسر و
عمسر فرزندان خودرا به اين اسسامي نام نهادنسد و اين واقعيتي اسست كه علماء شيعه نيسز در كتابهايشان به
آن اعتراف كردهانسد .ملحظه كنيداعلم الوري صس ،213تاريخ يعقوبي ج 2صس ،228مقاتل الطالبين صس78
و ،116التنبيه والشراف مسعودي (شيعي)ص 263و جلء العيون مجلسي ص.582
موسسسي بن جعفسسر كه بنابر اعتقاد شيعه امام هفتم اسسست ،يكي از فرزندان خود را ابوبكسسر نام نهاد .كتاب
كشف الغمه ج2صس 217و مقاتل الطالبين صس 561اين موضوع را ذكسر كردهانسد .همچنين امام مذكور
دخترش را عائشه نام گذاشت .پدربزرگ او علي بن حسسين بن علي بن ابي طالب نيسز دخترش را عائشسه
ناميده بود (كشف الغمه والفصول الهمه صس )283 :همچنين امام دهم شيعيان علي بن محمد هادي پسري
بنام حسن و دختري بنام عائشه داشت( .كشف الغمه جس 2 :صس 324 :والفصول المهمه صس.)283 :
عبسد الله بسن جعفسر بسي أبسي طالب فرزندش را ابوبكسر نام نهاد( .مقاتل الطالبين صس )123حسسن بن عل
ي
سسه فرزنسد داشت كه يكي از آنهسا عمسر نام داشت( .تاريخ يعقوبي ج 2صس 228و عمدة الطالب صس 81و
الفصول المهمه ص.)166
اين همه دال بر اين است كه موضع شيعيان نسبت به اصحاب پيامبر ( ص) موضع اهل بيت نيست! و گرنه
آيسا از شيعيانكسسي هسست كه فرزندانش را ابوبكسر يسا عائشه يسا عمسر نامگذاري كنسد؟ بسا توجه به اينكه اهل
بيت اين كار را كرده انسد مسا در اينجسا ادعاي دوسستي و ارادت شيعيان نسسبت به اهل بيت را امتحان كرده و
ميگوئيم :از اهل بيت در نامگذاري فرزندانتان بنام خلفاي سسسسسه گانه و عائشه پيروي كنيسسسسد وگرنه ادعاي
ارادت و پيرويتان از اهل بيت جز ادعائي بي محتوا و عاري از حقيقت چيز ديگري نخواهد بود.
طبرسسي از امام باقسر روايت ميكنسد كه گفت :من منكسر فضيلت عمسر نيسستم امسا ابوبكسر از عمسر افضل
است (الحتجاجطبرسي ص)230
مردي از محمد بن علي متعجب شد وقتي ديد او ابوبكر را متصف به صديق ميكند و پرسيد آيا تو نيز او
ش را در دنيا و
را موصوف به صديق ميكني؟ محمد بن علي گفت :بلي ،و هر ك س او را صديق نگويد قول
آخرت تصديق نخواهد كرد(كشف الغمه ج 2ص)174
تمام رواياتي كه ذكسسسر ميشود توسسسسط بزرگترين و برجسسسستهترين علماء و مراجع شيعه در مهمترين كتب
ايشان روايت شدهاسسست و مسسا از منابع خود شيعيان اسسستدلل ميكنيم .از جعفسسر بن محمسسد امام ششم
شيعيان روايت است كه زني داناخدمت ايشان رسيد و از او در مورد ابوبكر و عمر سوال نمود .محمد بن
جعفسسسسسسر در جواب آن زن گفت :آن دو را دوسسسسسسستبدار .آن زن گفت :من آنگاه كه به ملقات پروردگارم
شتافتم به او ميگويم تسو مرا به دوسستي آنهسا امسر كرده بودي .امام درجواب گفت :بلي (الكافي ،الروضه،
ج 8ص)101
جعفر صادق پيوسته ميگفت :ولدني ابوبكر مرتين .بخاطر اينكه نسبت جعفر صادق از دو طرف به ابوبكر
ميرسسسسد .اولاز طريق مادرش ،فاطمه بنت قاسسسسم ،كه قاسسسسم فرزنسسسد ابوبكسسسر اسسسست .و دوم از طريق
مادربزرگش اسسسماء بنت عبدالرحمن بنابوبكسسر كه مادر فاطمه ميباشسسد( .عمدة الطالب صسس 195چاپ
ايران و الرشاد المفيد ص 186و الكافي ،الحجه ،ج1ص)472
مسسعودي ميگويسد :عثمان در حال تلوت قرآن كشته شسد .زنش فرياد برآورد كه اميرالمؤمنين را كشتنسد.
آنگاه حسسسسن وحسسسسين داخل خانه آمدنسسسد و عثمان را در حالي يافتنسسسد كه روحش پرواز كرده بود و بر او
گريستند .اين خبر به علي ،طلحه و زبير (رضي الله عنهما) رسيد علي (رضي الله عنه) به درون خانه آمد
در حاليكسه پريشان و غمگيسن بود بر صسورت حسسن سسيلي زد و مشتسي بر سسينه حسسين كوبيسد و گفست :اميسر
المؤمنين چگونه كشته شد ,در حاليكه شما نزديك خانه بوديد و به محمد بن طلحه ناسزا گفت و عبد الله
بن زبير را لعنت كرد( .مروج الذهب مسعودي ج 2ص)344
ابوالفرج اصسفهاني در مقاتل الطالبين چاپ دارالمعرفة بيروت صس 87و ،142اردبيلي در كشف الغمه ج2
ص 64ومجلسي در جلء العيون ص 582مي نويسند :ابوبكر فرزند علي بن ابي طالب در ركاب برادرش
امام حسسين در كربل بهشهادت رسسيد همچنانكه فرزنسد امام حسسين كه او نيسز ابوبكسر نام داشت در همين
نبرد شهيد شد .در ساير تأليفات شيعه ازجمله تنبيه والشراف ص 263و كشف الغمه ج 2ص 74هم به
اين موضوع اعتراف شده است .مجلسي در كتاب جلء العيون ص 582مينويسد :عمر فرزند امام حسن
از جمله كساني بود كه در كربل در ركاب عموي خود امام حسين بهشهادت رسد .اصفهاني در ان مورد با
گفته مجلسسي موافق نيسست و در مقاتل الطالبين صس 116مينويسسد :عمسر بن حسسنشهيد نشده بلكه به
اسارت درآمد.
اينها حقايقي است كه از عامه شيعه پوشيده نگاه داشته شده است .جاي بسي شگفتي است كه شيعيان
در سسسوگشهادت امام حسسسين (رض) ميگرينسسد در حاليكه حتي نامي از برادرش ابوبكسسر و نيسسز فرزندش
ابوبكر كه در ركاب ايشان بهشهادت رسيدند به ميان نميآورند! علت چيست؟ آيا مگر اين دو از اهل بيت
رسول نيستند؟ و با اينكه به صلحزعماي شيعه نيست كه عامه مردم شيعه از اين حقايق آگاه شوند! چرا
كه آن دو تن نامهايي دارنسد كه نشان از رابطهسصميمانه و عمق محبت اهل بيت نسسبت به اصسحاب پيامسبر و
در رأسسس آنان ابوبكسسر و عمسسر رضي الله عنهمسسا دارد .و به راسسسستيچرا زعماي شيعه ميخواهنسسسد رابطه
صميمانه ،پاك و محبت عميق ميان اهل بيت و اصحاب پيامبر ( ص) رااز د يد عامهشيعه مخفي نگاهدارند؟
آنچه كه بسسسياري از مسسسلمين رابر ميانگيزانسسد كه فرزندانشان را ابوبكسسر و عمسسر بنامنسسد ،فرخندگي وشأن
والي ابوبكر و عمر رضي الله عنهما است ،چرا كه آندو در واقع نزديكترين افراد به پيامبر اسلم بودهاند.
فهرست
مردي خدمت امام مالك (رح) رسسسسيد و گفت من بسسسا فلن و فلن (از اصسسسحاب) كينه و دشمني دارم .امام
مالك در جوابفرموده اسسسسسست« :للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم يبتغون فضل ً من
الله رضوانا ً وينصسسسرون الله و رسسسسوله اولئك هم الصسسسادقون» ترجمه :اموال فيء براي مهاجرين ،فقرايي
اسسست كه رانده شدنسسد ازخانهسسها و اموالشان و ميطلبنسسد نعمت و خوشنودي خداونسسد را ،ياري و نصسسرت
ميكنند خدا و رسولش و ايشانندصادقين (سوره حشر آيه )8امام مالك گفت :تو از مهاجرين هستي مرد
پاسسسسسسخ داد :خيسسسسسر امام مالك دنباله آيه را تلوتكرد« :والذي تبوؤا الدار واليمان من قبلهم يحبون علي
انفسسهم و لو كان بهم خصساصة» ترجمه :آنان راسستكساني كه ايمان آوردنسد و قبل از مهاجرين در مدينه
سكني گزيده بودند (انصار) آن ها برادران مهاجرشان را دوست دارندو نسبت به آنچه به آن ها (مهاجرين) از
اموال داده شده است حسادت نميورزند و آنچه را كه خود به آن نياز دارند ايثارميكنند( .سوره حشر آيه
)9امام مالك از آن مرد پرسسيد :آيسا تسو از ايشان (انصسار) هسستي؟ مرد در جواب گفت :خيسر.سسپس امام
مالك دنباله ايه را تلوت نمود« :والذين جاءوا من بعدهم يقولون ربنسسسا اغفرلنسسسا و لخواننسسسا الذينسسسسبقونا
باليمان ول تجعل في قلوبنسا غل للذين آمنوا ربنسا انك رءوف رحيم» ترجمه :و نيسز آنان راسست كهآمده بعسد
از مهاجرين و انصسسار (سسسائر مسسسلمين) ميگوينسسد اي پروردگارا بيامرز مسسا را و برادران مسسا را كه از مسسا در
ي مسا هيچ كينهاي نسسبت به آنانيكه ايمان آورنسد پروردگارا هسر
ايمان آوردنپيشي جسستند و قرار مده در دلها
آئينه تو بخشنده و مهرباني(سوره حشر آيه )10
امام مالك از آن مرد پرسسسيد :آيسسا تسسو از اين گروه هسسستي؟ مرد گفت :اميدوارم از اين گروه باشم .امام
مالك گفت :هر كسيبغض و كينه آنها را در دل داشته و به آنان ناسزا گويد از اين گروه نيست.
به عبارتي هسر كس س به مصساديق آيه اول و دوم به ايشان ناسسزا گويسد در زمره كسساني كه آيه سسوم آنهسا را
شامل ميشودنخواهد بود.
مشابه همين مباحثه را اردبيلي در كتاب كشف الغمه ص 78چاپ تبريز به نقل از علي بن حسين بن علي
بن ابيطالب ذكركرده است :مشكل آنهايي كه به ابوبكر و عمر و عثمان ناسزا ميگويند اين است كه آنها
علوه بر اينكه بي خبر ازاينهستند كه آنها اصحاب پيامبر (ص) بودهاند ،بلكه بي خبر از اين هستند كه آنان
داماد و برخي پدر زن پيامبر (ص)بودهاند .پيامبر (ص) دو دخترش را يكي پس از ديگري به نكاح عثمان در
آورد .رسول خدا ( ص) داماد عمر بود و حفصهدختر عمر را به همسري داشت .پيامبر ( ص) همچنين داماد
ابوبكسسر بود و عايشه دختسسر ابوبكسسر را به همسسسري برگزيسد .پسسآيا ميتوان تصسسور كرد كه پيامسسبر (صس) بسسا
اشخاص ناصالح پيمان خانوادگي ميبست و اصحاب و همنشينان ناصالحي برميگزيد؟
فهرست
عاشورا
عاشورا روزي اسست كه حسسين (رض) و يارانش در آن به شهادت رسسيدند .اهل سسنت در شهادت حسسين
(رض) ويارانش غمزده و متأثرند اما مانند شيعيان گريه و زاري نميكنند و با زنجير و چاقو و قمه ،سر و
پشتشان را خونيننميكننسد .متأسسفانه مشاهده ميكنيم و اي بسسا غيسر مسسلمين نيسز ديدهانسد كه چگونه از
سسر و پشت كودكان خردسسال در اثرجراحت ناشي از اصسابت چاقسو و زنجيسر و غيره خون جاري ميشود و
اين عمل در بعضي موارد منجسسسر به مرگ كودكان ميشود .مسسسا از شيعيان ميپرسسسسيم آيسسسا اين اطفال و
بچههاي خردسسسسال به سسسسن تكليف رسسسسيدهاند ،قبل از اينكه در كشتارگاههايي كه هسسسر سسسساله در ايران و
پاكسسسستان و نبطيه در لبنان بر پسسسا ميشود شركت داده شونسسسد؟ و آيسسسا اين عمل چهره اسسسسلم را مشوه
نميكنسسد؟ اينگونه مراسسسم هسسستند كه آتش اختلف ميان جوانان اهل سسسنت و تشيع را شعله ور ميكننسسد
وموجب حوادث ناگواري ميشونسد كه بعضا ً جان صسدها تن از دو طرف را قرباني ميكنسد .آيسا اين از دسست
اسست؟ آياخداونسد به مسا دسستور داده تسا خودمان را مجروح كنيم و خونهايمان را بريزيم و جانمان را بدسست
خودمان بگيريم؟ آيسا ايناز شريعت و يدن خداسست يسا از سسنت پيامسبر اوسست؟ اگسر جانهايمان را در ميدان
جهاد و هنگام مقابله بسا دشمنان خداقرباني كنيم بي ترديسد شايسسته تسبريك و تحسسين هسستيم ،امسا آنچه كه
شيعيان در مراسم عاشورا انجام ميدهند بدور از ميدان نبرد با دشمن و بدست خودشان انجام ميگيرد.
از شيعيان ميپرسسسيم مگسسر حسسسين (رض) شهيسسد نشده و مگسسر مأواي شهدا بهشت جاوداني نيسست؟ اگسسر
چنين اس ست «كههس ست» پس س اينهمه گريه و زاري براي چه؟ و چه سسسودي دارنسسد روايات و نوحه هايي كه
احساسات مردم را برميانگيزانند و آنها را به شيون و زاري واميدارند مجلسي در جلء العين ج 2ص468
مينويسسد :هسر كسسي براي حسسينگريه كرد و يسا مردم را گريانسد و از چشمش اشك جاري شسد گرچه يك
قطره هم باشد خداوند گناهانش را اگر چه اندازهكف دريا هم باشد ،خواهد بخشيد.
زني كه فرزندش شهيسسسد شده بود و براي فرزندش گريه ميكرد خدمت پيامسسبر (صسس) رسسسسيد و از ايشان
خواسست كه او را ازسسرنوشت فرزندش آگاه كنسد كه اگسر فرزندش اهل جهنم اسست بر او بيشتسر بگريسد و
ت در بهشت
اگسر از بهشتيان اسست گريه نكنسد وشهادت فرزندش شادمان باشسد .پيامسبر (صس) فرمود فرزند
است .آن زن بلفاصله گريهاش را قطع كرد و درحالي بر ميگشت كه خوشحال و شادمان بود.
اين مراسم نفرت آوري كه هر ساله برپا ميشود تا كيفيت قتل امام حسين (رض) را نمايش دهد و تكرار
كند ،بهاختلفات و جدائيها دامن زده و كينه و دشمنيها گذشته بايد فراموش شوند مجددا ً تازه ميكند.
سردمداران شيعه دعوت به وحدت امت اسلمي و دور انداختن كينههاي گذشته ميكنند ،در حاليكه با اين
نمايشاتموسوم به عاشورا عكس گفتارشان عمل ميكنند.
پرسش اينكه به راستي حسين و يارانش را چه كساني به شهادت رسانيدند؟
آيسسا اهل سسسنت ايشان را به شهادت رسسساندند؟ يسسا اينكه آن حادثه و رويارويي غيسسر منتظره بود /شيعيان در
نوشته هايشان بهنكته خطيري اعتراف كردهانسد و آن اينكه حسسين (رض) را خود شيعيان به قتل رسساندند.
سيد محسن امين در كتاب اعيانالشيعه ج 1ص 34مينويسد :بيست هزار تن از مردم عرا ِ با امام حسين
بيعت كردنسد ،امسا بعدا ً به او خيانت كرده و عليهوي خروج نمودنسد ،و در حاليكه متعهسد به بيعت بسا او بودنسد،
ايشان را به قتل رسساندند .حسسين قبل از اينكه كشته شودخطاب به ايشان فرمودنسد :مگسر شمسا نبوديسد كه
به من نوشتيسد زمان قيام فرا رسسيده ،امسا امروز لشكري مجهسز رويارويم ايسستاده ،افسسوس روزي از مسا
كمك خواسستيد امسا اينك شمشيري را كه در دسست مسا بود عليه مسا بكار ميگيريسد .در حاليكهسبا من و عليه
دشمنان خدا بيعت كرده بوديسسسد ،بيعتتان را شكسسسستيد و بسسسا دشمن هم پيمان شديسسسد .شمسسسا نسسسسبت به
دوستانخود بد انديش و بازوي دشمن گشتيد .حماقت كرديد و بيعتتان را شكيتد و مانند مگسها و پروانهها
از هر و بر ما هجومآورديد .لعنت و دوري خدابر سركشان اين امت باد( .الحتجاج از طبرسي ص)145
سپس حر بن يزيد يكي از ياران امام حسين در كربل خطاب به آناني كه به امام حسين خيانت كرده بودند
چنين گفت :آياشما نبوديد كه اين بنده صالح خدا به نزد خويش دعوت كرديد تا اينكه او پيش شما آمد و آيا
او را ترك ميكنيد و به اوحمله ميآوريد تا او را بكشيد؟ پ س او چون اسيري در د ست شماست .خداوند
شما را به روز تشنگي آب نياشامد(.الرشاد المفيد ص 234و اعلء الوري باعلم الهدي ص)242
آنگاه امام حسسسين بدرگاه خدا چنين دعسسا كرد :خدايسسا اگر تسسا مدتي به آنهسسا مجال دادي ،آنان را به روههاي
مختلف تقسسيم كنو آنهسا را ميمونهاي خنده آور بگردان و حكام را از آنان خشنود مگردان زيرا كه آنان مسا
را دعوت دادنسد تسا مسا را ياري كننسد،امسا بر مسا حمله كردنسد و مسا را كشتنسد( .الرشاد المفيسد صس ،241اعلء
الوري از طبرسي ص 949و كشف الغمهص18و )38
ن گريه
مورخ شيعه يعقوبي مينويسسد :هنگاميكه علي بن حسسين وارد كوفه شسد زنان را ديسد كه فرياد كنا
ميكنند ،ويگفت :اينها بر ما گريه ميكنند ،پس چه كساني ما را كشتند؟ (تاريخ يعقوبي ج 1ص)235
هنگاميكه امام حسسن به نفع معاويه از حكومت كنارهگيري كرد خطاب بسه اهسل كوفسه چنيسن گفست :اي اهسل
كوفه من خودم را از شما جدا كردم به سه دليل -1 :بدرم را كشتيد -2مالم را برديد -3بر شكمم نيزه
فرو كرديسد .مسن بسا معاويسه بيعست كردم بشنويسد و اطاعست كنيسد .در ايسن هنگام مردي از بنسي اسسد نيزه اي
بسسسوي ايشان پرتاب كرد كه ران پاي ايشان را شكافسست ( .كشف الغمه ص س 540الرشاد المفيسسد ص س 90
الفصول المهمه ص 162و مروج الذهب مسعودي ج 2ص)431
كتابهاي خود شيعيان (كه مسا بسا درج نام نويسسنده و شماره ص س گوشه هايي از نوشتههاي آنهسا را منعكس س
كرديم) بخوبينشانگسسر اين اس ست كسسسانيكه مدعي كمك و حمايت حسسسين (رض) بودنسسد ،وي را به شهادت
رساندند و سپس اشكتمساح ريختند و تظاهر به دوستي و محبت اهل بيت كردند و هنوز هم در پي جنازه
كسي هستند كه خودشان او را بهقتل رساندهاند .اگر اين گريه ها و سر و سينه زدن ها في الواقع از شدت
دوستي و ارادت ايشان نسبت به اهل بيت است،پس چرا اينها براي حمزه عموي پيامبر (ص) كه سينهاش
را شكافتند و جگرش را در آورده و خوردند ،مدعياندوستداران اهل بيت را تحت تأثير قرار نميدهد؟ و يا
چرا در رحلت پيامسبر (صس) سسوگواري نميكننسد ،مگسر نه اين اسستكه فاجعه درگذشت پيامسبر (صس) از هسر
فاجعهاي بزرگتر و دردناك است؟
آيا خداوند از چنين اعمالي در روز عاشورا خوشنود ميشود .آيا ميدانيد عاشورا چيست؟ عاشورا روز بجا
آوردنشكر الهي است .در همين روز بود كه خداوند موسي و قومش را نجات داد و فرعون و پيروانش را
غرق كرد .پيامسبر(صس) در ابتداي ورود به مدينه مشاهده كرد كه يهود روز عاشورا را روزه ميگيرنسد ،علت
آن را جويسا شسد ،يهوديهسا گفتنسد:براي شكسر گذاري از خداونسد كه در اين روز موسسي و يارانش را نجات داد،
روزه ميگيريم .پيامسسبر اسسسلم (صس) فرمود :مناز شمسسا به برادرم موسسي نزديكتسسر هسسستم ،پسس حضرت
عاشورا را روزه ميگرفت و دستور دادند تا سايرين نيز روزه بگيرند.
فهرست
امام علي نسسبت به فرزندانش ،بر شيعيان خشميگنستر بود .او به شيعيانش گفت :من شمسا را شب و روز
و آشكار و نهان بهجنگ با اين قوم دعوت نمودم و به شما گفتم با آنان بحنگيد .قبل از اينكه با شما بجنگد.
سسستي كنيسد تسا اينكه مكرر بهشمسا حمله كردنسد( .نهج البلغه صس )68از شمسا خواسستم براي جهاد حركت
كنيسد ،حركت نكرديسد .شمسا را تفهيم و توجيهكردم ،نفهميديسد .مخفيانه و علنا ً شمسا را دعوت كردم ،اجابت
نكرديد .صبح صفوفتان را استوار ميكنم ،غروب چونكمان خم ميشويد .اي كسانيكه جسمهايتان حاضر
اما عقلتان غايب است ،رهبرانتان گرفتار اختلف رأي شما هستند.اميرتان حكم خدا را اطاعت ميكند اما
شمسا حكم او را به جاي نميآوريسد .اميسر اهالي شام نافرماني خدا را ميكنسد ،اماآنهسا مطيع او هسستند .به
خدا دوسست دارم با معاويه معامله كنم ،دينار در ازاي درهم .از من ده نفر بگيرد و يك ن فر از آنها رابه من
بدهسد .خدا را سسپاس ميگويم از آنچه مصسلحت نموده و به آنچه كه مرا توسسط شمسا در آزمون قرار داده
اسسست .ايگروهي كه به آن چه دسسستور داده ميشويسسد پيروي نميكنيسسد و چون دعوت داده شويسسد اجابت
نميكنيد .سوگند به خدا،چون اجل من فرا رسد ،خداوند ميان من و شما جدايي ميفكند ،من از همنشيني
شمسسا بيزارم .آيسسا شگفت نيسسست كهمعاويه سسستمگران فرومايه را ميخوانسسد ،از او اطاعت ميكننسسد بدون
هيچگونه چشمداشتي ،من شمسسا را دعوت ميكنم بابذل و بخشش امسسا از من پراكنده ميشويسسد و بسسا من
مخالفت ميكنيد( .نهج البلغه ج 2ص)100
حضرت در ادامه ميفرمايسد :از شمسا به چندين غم و اندوه مبتل هسستم .اول اينكه بسا اينكه گوش داريسد امسا
كسر هسستيد .دوماينكه حرف ميزنيسد امسا در واقع لل و گنگ هسستيد .و سسوم اينكه بسا وجوديكه چشم داريسد،
امسسا نميبينيسسد .به هنگام جنگدر پايمردي چون آزادگان نيسسستيد و در هنگام سسسختي و بل چون برادران قابل
اعتماد نيسستيد .اي كسسانيكه بسسان شترانيهسستيد كه سساربانشان را گم كردهانسد ،اگسر از يك سسو شمسا را
جمع ميكنند از سوي ديگر پراكنده ميشويد( .نهج البلغهص 188و )189
قسم به خدا گمان ميكنم اين قوم بر شما غلبه خواهند كرد زيرا بر باطل خود متحد هستند و شما بر ح
ق
بوده اما پراكندههستيد و نافرماني امامتان را ميكنيد .آنها در ره باطل از امام خود اطاعت كرده و امانت
را به صساحبش اداء ميكننسد ،اماشمسا خيانت ميكنيسد .آنهسا در شهرهسا اصسلح ميكننسد و شمسا فسساد ميكنيسد.
(نهج البلغه ص)65
همچنين فرمود :قسم به خدا گفتار شما را باور نميكنم و به ياريتان اميد نبستهام و دشمن را توسط شما
نميترسانم .شمارا چه ميشود؟ داروي دردتان كدام است؟ (نهج البلغه ص)75
ميخواهم داروي دردم باشيد ،در حاليكه درد من شما هستيد مانند كسي كه بخواهد خاري را كه در بدن
ش
فرو رفته باخار درآورد .واي بر شمسا آيسا دنيسا را بر آخرت ترجيح ميدهيسد؟ وقتيكه شمسا را دعوت به جهاد بسا
دشمن ميكنم مانندكسسي كه در حالت مرگ اسست چشمهايتان ميچرخسد .سسوگند به خدا من فكسر ميكنم
اگر آتش جنگ شعله ور شود ازپسر ابوطالب جدا ميشويد مانند جدا شدن سر از بدن( .نهج البلغه ص8
2و )83
دوست داشتم اصل ً شما را نديده و نميشناختم .خدا شما را هلك گرداند .قلبم را چركين و سينهام را از
خشم لبزيزكرديسد و بسا بي اعتنايي و نافرماني تان انديشهام را آلوديسد تسا اينگه قريش گفتنسد پسسر ابوطالب
مرد دليري است اما از دانشجنگ چيزي نميداند( .نهج البلغه ص)70
ه شمسا در فصسل گرمسا دسستور آمادگي جهاد دادم گفتيسد به مسا مهلت ده تسا
در جاي ديگري ميفرمايسد :چون ب
گرما بگذرد وچون در زمستان شما را به جهاد خواندم گفتيد مهلت ده تا سرما بگذرد( .نهج البلغه ص)69
گرفتار كسساني شدهام كه از دسستور اطاعت نميكننسد چون دعوت داده شونسد اجابت نميكننسد پدرتان هلك
شود .چگونهانتظار كمك از جانب پروردگار را داريد؟ آيا ديني نيست كه شما را جمع كند؟ و غيرتي نيست
كه شمسسا را برانگيزانسسد؟ درميانتان فرياد ميزنم و ياري ميجويم شمسسا نه حرف مرا گوش ميكنيسسد و نه
دستورم را اجرا ميكنيد( .نهج البلغهص)90
سوگند به خدا بدبخت آن كسي است كه شما به كمك او برويد(نهج البلغه ص )118دوست داشتم خداوند
بين من وشما فاصله ميانداخت و مرا به ميان افراد شايستهتري ميبرد( .نهج البلغه ص)203
خدا يا خسته و وامانده شدم .اينها مرا خسته و وامانده كردند .به جاي اينها جماعت شايستهتري را به من
بده و به جايمن فرد بدتري را بر اينان مسلط كن( .نهج البلغه ص)65
امام حسسن (رض) در مورد شيعيانش از اهل كوفه ميگويسد :قسسم به خدا من بسا معاويه پيمان ميبنسد تسا
خون من و مصسسونو خاندان من در امان باشنسسد و اين بهتسسر از اين اسسست كه كسسساني كه گمان ميكننسسد
شيعيان من هسستند ،مرا بكشنسد .به خدا اگربسا معاويه بجنگم همين قوم مرا اسسير كرده و به معاويه تحويل
ميدهند .قسم به خدا اگر با او صلح كنم احترامم را حفظميكند.
طبرسسي از امام حسسين (رض) روايت ميكنسد كه او گفت :من اهل كوفه را آزمودم و شناختم .آنان نه در
كردار و نه در گفتارپايبند پيمانشان نيستند و دفاع نميكنند .انسانهاي مسخ شدهاي هستند ،به ما ميگويند
دلهايشان با ماست اما بر روي ماشمشير ميكشند( .الحتجاج طبرسي ص148س )149
علي (رض) در مورد اهل بصسره ميگويسد :بصسره محل فرود ابليس س و كشتگاه فتنه هاسست( .نهج البلغه ج
3ص)18
كليني از امام موسسسسي كاظم كه يكي از امامان شيعه اسسسست روايت ميكنسسسد كه گفته اسسسست :وجه تمايسسسز
شيعيان مسسا از ديگران ايناس ست كه شيعيان مسسا توصسسيف كنندگاني بيش نيسسستند و هرگاه آنهسسا را بيازمائيسسد،
ايشان را مرتد خواهيد يافت( .الكافي،الروضه ،ج 8ص)228
فهرست
متعه يا ازدواج موقت
اهل سسنت آنچه را كه شيعه ميگوينسد مبني بر اينكه رواياتي در كتب حديث اهل سسنت هسست كه نشانگسر
اين نكته اسستكه ازدواج موقت ابتدا و براي چنسد روزي جائزه بوده را ميپذيرنسد امسا اختلف در اينجاسست
كه اهل سسنت ميگويندروايات ديگري در همين كتب حديث شيعه و سسني آمده اسست مبني بر اينكه ازدواج
موقت كه چنسسسسد روزي در صسسسسدراسلم حلل و جائز بود ولي بعدا ً خداود در تحريم آن آيهاي نازل فرمود و
ياگوشت الغ كه ابتدا جائز بود ولي رسول خدا(ص) براي هميشه آن را تحريم كرد.
لذا اين سسه مورد يعني متعه ،شراب و گوشت الغ براي هميشه تحريم و ممنوع شدهانسد .كمسا اينكه موارد
ديگري نيزهسسستند كه براي هميشه منسسسوخ در كتاب خدا ثابت و معروف اس ست ،هم از اهل سسسنت و هم از
اهل تشيع كساني هستندكه معتقدند گاهي سنت پيامبر قرآن را نسخ ميكند .كما اينكه در نهج البلغه ص
26به اين مورد اشاره شده است.همچنين عدم مخالفت علي (رض) با نظريه فقهي عمر (رض) مبني بر
حرام بودن قطعي و دائمي ازدواج موقتنشاندهنده توافق اصسحاب در حرمت قطعي اين امسر اسست .چرا
كه شأن علي (رض) بالتسر از اين بوده كه به باطل اعترافكنسد و حق را بپوشانسد آنهم در حاليكه خداونسد از
اهل علم وعده گرفته كه حق را بيان كرده و آن را كتمان نكننسد .پيامسبر(صس) هم ميفرماينسد :هسر كس س حق
را پوشيده نگهداشت ،روز قيامت دهانش بسسسا آتش بسسسسته ميشود .علوه بر اين متعه ياصسسسيغهاي كه اهل
تشيع جائز ميداننسسسد و به آن سسسسفارش ميكننسسسد بسسسا ازدواج موقتي كه در صسسسدر اسسسسلم و براي مدت
محدوديجائز بوده است تفاوتهاي اساسي و ريشهاي دارد.
نل نخسسسست اينكه :شيعيان ازدواج موقت را اصسسسلي از اصسسسول دين ميداننسسسد .ابن بابويه قمي در كتاب م
يحضره الفقيه ج 6ص 366ميگويد :جعفر صادق گفت :صيغه از دين من و پدران من است ،هر ك س به
آن عمل كنسد به دين مسا عمل كرده وهسر كس س منكسر آن باشسد منكسر دين مسا شده اسست .همچنين اين مطلب
در تفسير منهاج الصادقين نوشته كاشاني ج2ص 495آمده است.
تفاوت دوم اينكه :بنابر اعتقاد شيعه كسسي كه منكسر صسيغه باشسد كافسر و مرتسد اسست( .منهاح الصسادقين ج2
ص)495
سسسوم اينكه :شيعه صسسيغه را هماننسسد صسسدقه ميداننسسد كه غضب خداوندي را از شخصسس دور ميگردانسسد و
خيالپردازي نمودهو ميگوينسد پيامسبر (صس) گفته اسست كه هسر كس س يكبار صسيغه كنسد از ناخشنودي در امان
خواهد بود( .تفسير منهاجالصادقين كاشاني ج 2ص)493
چهارم اينكه :كس سي كه صسسيغه ميكنسسد در ازاي اين عملش بخشش و غفران الهي شامل حال او ميشود.
ابن بابويه قمي درص 463كتابش من ل يحضره الفقيه مي نويسد :در شب معراج جبرئيل به پيامبر گفت:
اي محمد خداوند مي گويد من آن زناني را از امت تو كه صيغه مي كنند ,بخشيدم.
مردم از امام جعفر صادق پرسيد :آيا كسي كه صيغه مي كند پاداشي به او خواهد رسيد؟ جعفر صادق در
جوابسش گفست :اگسر براي رضاي خدا صسبغه كنسد هسر كلمهاي به آن زن بگويسد برايش يك نيكي مينويسسد،
وقتيكه به آن نزديك شودخداونسسد گناهانش را ميبخشسسد و چون غسسل كندغفران خداوندي به اندازه آبهايي
كه بر بدن او ريخته ميشود ،شاملحال او ميشود( .من ل يحضره الفقيه ج 6ص.)336
پنجم اينكه :شيعيان ازدواج موقت يا صيغه را مهمترين عاملي ميدانند كه ميتواند رهگشاي ورود آنان به
بهشت باشدو معتقدنسد كه ازدواج موقت آنان را به درجهاي ميرسساند كه ميتواننسد در بهشت بسا پيامسبران
رقابت كنند .براي اثبات اين سخن خود روايتي موهوم و جعلي به پيامبر ( ص) نسبت ميدهند كه :هر ك س
يكبار صسيغه كنسد از خشم خداونسد در امانخواهسد بود و اگسر دوباره صسيغه كنسد بسا نيكان روز قيامت محشور
خواهد شد و اگر سه بار صيغه كند با من در بهشت رقابتخواهد كرد( .من ل يحضره الفقيه ج 3ص)366
ششم اينكه :آنهسسا كسسساني را كه صسسيغه نميكننسسد هشدار ميدهنسسد به اينكه در قيامت به آنان پاداش كم
ي
ميرسسد ،چنانكهگفتهانسد :هسر كسس در حالي از اين دنيسا برود كه صسيغه نكرده باشسد ،روز قيامت در حالي
حاضر خواهد شد كه اعضايبدنش قطع گرديده است( .تفسير منهاج الصادقين ج 2ص)495
هفتم اينكه :محدوديت عددي براي زنانيكه ميتوان صسيغه كرد قائل نيسستند يعني كه يك مرد ميتوانسسد هسر
تعداد زنيكهبخواهسد مثل ً هزاران زن و يسا بيشتسر صسدقه كنسد (السستبصار شيخ طوسسي ج 3صس 143و تهذيب
الحكام ج 7ص)259
هشتم اينكه :شيعيان معتقدنسد صسيغه دوشيزه هم جائز اسست گرچه بدون اجازه ولي او و بدون گواه باشسد.
(تهذيبالحكام ج 7ص 254و شرائع الحكام نجم الدين الحللي ج 2ص)186
اين گفته مغاير حكم پيامبر (ص) است كه فرمود نكاح بدون اجازه ولي نادرست است.
تفاوت نهم :شيعه متعه دختسر خردسسال كه هنوز به سسن بلوغ نرسسيده اسست را مباح ميداننسد .كليني از ابي
عبدالله روايتميكنسد كه از او پرسسيده شسد :آيسا دختسر كوچك را ميتوان صسيغه كرد؟ ابي عبدالله در جواب
گفت :بله ،مگسسر اينكه خيليبچه باشسسد و فريب بخورد .به او گفته شسسد آن حدي كه اگسسر به آن حسسد رسسسيده
باشسسد ديگسسر فريب نميخورد چقدر اسسست؟ ابيعبدالله گفت :دهسسسال (الكافي في الفروع ج 5صسس436
الستبصار طوسي ج 3ص ،145تهذيب الحكام ج 7ص)255
دهم اينكه :شيعيان لواط با زني را كه صيغخ ميشود جائز ميدانند .در روايتي منسوب به امام رضا آمد
ه
اس ست،هنگاميكه در مورد فرِ سسسؤال شسسد وي گفت :آيهاي از قرآن آن را حلل قرار داده اسسست و آن اينكه
حضرت لوط (ع)گفت« :هؤلء بناتي هن اطهركم» روزي قوم لوط ميخواسستن بسا مهمانهاي او عمل لواط
انجام دهنسد حضرت لوطگفت :دخترانم براي شمسا پاكيزهستر هسستند ،در صسورتيكه لوط ميدانسست خواسسته
آنان چيست! (الستبصار ج 3ص،243تهذيب الحكام ج 7ص)415
تفاوت يازدهم اينكه :شيعيان معتقدنسسد صسسيغه زن زناكار و يسسا شوهردار بل اشكال اسست صسسيغه بسسا پرداخ
ت
مهريه زن مشروعميشود ،و نيازي به دانستن اينكه آيا زن شوهر دارد يا خير نيست .كليني در كتاب كافي
به نقل از جعفر صادِمينويسد ،روزي مردي خدمت ايشان رسيده و گفت :من بعضي مواقع كه زن زيبايي
را ميبينم او را صسيغه ميكنم وباكي ندارم از اينكه شوهسر دارد و يسا زناكار اسست .جعفسر صسادِ گفت :اين به
تسسو ربطي ندارد آنچه كه بر تسسو لزم اس ست ايناس ست كه مهريه آن زن را بپردازي( .الكافي في الفروع ج5
ص ،463استبصار طوسي ج 3ص ،145تهذيب الحكام ج7ص)255
در اين مورد شيعيان اسستدلل ميكننسد كه شايسد صسيغه باعث شود زن زناكار از عمل خويش دسست بردار.
خميني در كتابتحرير الوسيله به اين مورد اشاره كرده است.
دوازدهم :شيعه ميگوينسد مدت زماني صسيغه ميتوانسد ماههسا ،روزهسا و يسا چنسد سساعت و يسا براي چنسد دقي
ه
جهت ارضايغريزه جنسسي زن و مرد باشسد( .كافي في الفروع ج 5صس ،460السستبصارطوسي ج 3صس15
)1
اين نوع صسيغه را اسستئجار الفروج ميگوينسد و براي اين موضوع در كتابهايشان عنوان گذاشتهانسد مثل ً باب
ما يسمي باعارة الفروج.
با توجه به همه مواردي كه ذكر شد ميپرسيم فرِ بين صيغه و رابطه نامشروع زنان و مردان در قبال پول
چيسست؟ اگرفرض كنيم كمترين مدت ازدواج موقت آنچنانكه بعضي از آنان مدعي هسستند ،يكماه باشسد يك
زن ممكن است ظرفيك سال در صيغه دوازده مرد باشد! كدام مسلمان شريفي راضي به اين است كه
دوازده نفر در يكسال به نوبت با دختريا خواهر و يا مادرش چنين عملي انجام دهند؟ اگر مدت صيغه كمتر
از يكماه باشد تأمل كنيد چه خواهد شد!.
آيا با شأن انساني يك زن متناسب است كه زندگي خود را چنين بگذراند و از آغوش مردي به آغوش مرد
ديگريدرآيسد؟ و تازه اين عمل بنام شريعت محمسد (صس) انجام گيرد! و آيسا اين مغايسر بسا گفته پيامسبر (صس)
نيست كه فرمود :منمبعوث شدهام تا مكارم اخلق را كامل كنم.
حديثي از پيامسبر (صس) نقل ميكنيم كه بيانگسر كمال مكارم اخلقي اسست .مردي خدمت پيامسبر (صس) آمسد و
گفت :ايرسسول خدا به من اجازه بده تسا زنسا كنم .اصسحاب برافروخته شده و ميخواسستند آن مرد را تنسبيه
كنند ،رسول خدا ( ص)مانع شدند و از آن مرد پرسيدند آيا براي مادرت زنا را ميپسندي؟ مرد گفت :خير.
پيامبر ( ص) فرمودند بقيه مردم همدوست ندارند با مادرشان زنا شود .آيا دوست داري كسي با خواهرت
زنا كند؟ مرد گفت :خير .پيامبر ( ص) فرمود بقيهمردم هم دوست ندارند كي با خواهرشان زنا كند .سپس
از آن مرد پرسسسيدند آيسسا زنسسا را براي دخترت ميپسسسندي؟ مردگفت :خيسسر .پيامسسبر (صسس) فرمود مردم هم
دوست ندارند كسي با دخترشان زنا كند.
اين حديث نشانگسر اين اسست كه نبايسد مزايسا و منافع شخصسي خود را در صسورتي كه به زيان ديگران منجسر
شود در نظربگيريم و آنچه را كه براي خود نميپسنديم نبايد براي ديگران بپسنديم.
بياد گفتگويي كه ميان دو نفسسر صسسورت گرفته بود افتادم يكي از اين دو شيعه بود و از صسسيغه دفاع ميكرد.
وقتيكه از اوپرسيده شد نظرت در مورد صيغه چيست؟ آن مرد گفته بود :بسيار كار خوبي است و وقتيكه
به او گفته شده بودخواهرت را به صسيغه من دربياورد ،آن مرد خشمگين شده ،و بسا طرف مقابلش گلويسز
شده بود.
بايد پرسيد ارزش و كرامت و عفت و حيائي كه اسلم به زن بخشيده كجا و صيغه كجا؟ صيغه كرامت ز
ن
را پايمال ميكندو موجب ميشود كه زن بي ارزش و كاليي براي تجارت باشسسسد .اهل بدعت و نوآوران در
دين از صسسيغه بعنوان مجوزوسسسندي براي لگدكوب كردن و تجارت زن آنهم تحت نام پيروي از مذهبشان و
دوسسستي اهل بيت اسسستفاده ميكننسسد.اسسسلم مرتبت و جايگاه زن را بال برد امسسا اينهسسا ميخواهنسسد زن را در
گرداب ذلت و بي ارزشي بيندازند.
شيعيان انديشه ازدواج موقت را براي جذب جوانان به مذهبشان بكار ميگيرنسسسسسسسد زيرا كه امتياز ويژهاي
اسست كه سساير فرِو مذاهب اسسلمي آن را مردود ميداننسد .ازدواج موقت مجوزي اسست باي جذب كسساني
كه ايمان و اراده ضعيفي دارندو آنهايي كه براي ارضاء تمايلت جنسي خواهان آزادي مطلق جنسي اند.
فهرست
تقيه
يعني آنچه كه به زبان آورده و اظهار كرده ميشود بسسسا اعتقاد قلبي و باطني شخصسسس مغايسسسر باشسسسد و به
عبارتي يعني تجويز دروغگويي.
اهل سنت معتقدند كه دروغگوي علمتي از عالم نفاق است و آن را حرام ميدانند .ال در بعضي از حالت
و شرايطسسسسخت و دشوار و اسسسستثنايي كه جان و زندگي مسسسسلمانان از جانب كفار در معرض خطسسسر قرار
داشته باشددر چنين شرايطياسسسلم به مؤمن اجازه داده اسست كه براي خلصسي و نجات از شكنجه كفار،
مغايسسسر خواسسسست و ميل باطني اش اظهار به كفرنمايسسسد البته به شرط اينكه قلبا ً به آنچه ميگويسسسد موافق
نباشد .خداوند متعال ميفرمايد« :من كفر بالله من بعد ايمانه المن اكره و قلبه مطمئن باليمان» سوره
نحل آيه ( 106هر كه كافر شود بخدا بعد از ايمان مگر آنكه جبر كرده شود بروي و دلش آراميده باشد به
ايمان).
خداونسسد به لطف و مهرباني اش و علمش نسسسبت به تفاوت قوت و ضعف بندگانش در مقاومت اين اجازه
را داده است،كه مؤمن در شرايطي كه بيم جانش ميرود اظهار به كفر كند .اما بهتر اين است كه مؤمن
اسسستقامت و پايداري كنسسد و ازاظهارات كفرآميسسز ظاهرا ً و باطنا ً خودداري كنسسد .دو شرط اسسساسي در اين
رابطه حتما ً بايسد مورد نظسر قرار گيرنسد .شرط اول:اين مجوز صسرفا ً براي شرايط سسخت و دشوار اسست و
نه در حالت عادي.
شرط دوم :اين مجوز صسسرفا ً در مواقع مواجهه مؤمن بسسا كفار اسسست و نه در مقابل مسسسلمانان .همچنانكه
گفتيم بهتسر اين اسستكه مؤمن تقيه نكنسد و در وهله اولي بايسد كه بر ايمانش مقاومت و پايداري كنسد گرچه
منجسر مرگش شود امسا مسسلماني كه درمقابل شكنجه كفار نتوانسد تسا به آخسر مقاومت كنسد ميتوانسد بر طبق
اين مجوزي كه خداونسد برايش قائل شده اسست عملكنسد .امسا شيعه تقيه را هم در شرايط سسخت و دشوار
و هم در شرايط معمولي و ايمني و آسايش ،چه در مواجهة بامسلمان باشد و چه در مواجهه با كفار جائز
ميداننسد و تقيه را اصسلي از اصسول مذهبشان قرار دادهانسد .بر طبق عقيدهشيعيان چنانچه كسسي تقيه نكنسد
بي دين است .اين موضوع در كتب مختلف شيعه آمده است .مثل ً در باب اصول كافيج 2ص 217و 223
كليني مينويسسد امام جعفسر صسادق فرمود( :نه دهم) دين در تقيه اسست و دين ندارد كسسي كه تقيهنكنسد.
اسلم امر به راستگويي و صداقت و مردانگي و پافشاري بر حق كرده و تر س و بزدلي و ذلت را نكوهش
ميكنسسد امابر طبق عقيده شيعه تقيه ركني از اركان دين اس ست و وسسسيلهاي اس ست كه بسسا آن به خدا تقرب
ميجوينسسد و اين نكته ايسست كههيچ دين و آئيني آن را نميپذيرد .و هسسر دين و آئيني اعم از مسسسيحيت و يسسا
زرتشتيان يسسسا بت پرسسسستان دروغگويي را زشت وناپسسسسند و مذموم ميداننسسسد و پيروانشان را از آن نهي
ميكننسسسد .تقيه اثرات منفي و مخربي بر شخصسسسيت انسسسسان ميگذارد ومنجسسسر به ايجاد خصسسسائل و عادات
نكوهيدهاي در شخص س ميشود از جمله اين خصسلتهاي منفي دوروئي و دوگانگيشخصسيت و مغايرت بيان و
عمل و ظاهر و باطن است .تعاليم و دستورات اسلم مسلمانان را از اين گونه خصلتهايمنفي نهي و آنان
را سسسسفارش به صسسسداقت و اتخاذ موضع صسسسريح كرده اسسسست .كمسسسا اينكه آموختهايم كه از مشخصسسسات
بارزمسلمانان اين است كه فريب نميدهند و فقط به حق عمل ميكنند.
در جايي يكي از آخوندهاي شيعه سسوگند ياد كرده بود كه شيعيان اينك ديگسر تقيه نميكننسد .اشخاص س حاضسر
در جلسسهدر جواب گفته بودنسد از كجسا بدانيم شمسا الن سسوگند خوردي تقيه نكرده باشي! ممكن اسست كه
آن آخونسد شيعه راسستگفته باشسد امسا موضوع تقيهكه شيعيان آن را سساخته و به عنوان يك اصسل در اصسول
مذهبشان آوردهانسد ،موجب ترديسد ودودلي مردم ميشود كه آيسا آنچه آخوندهاي شيعه و يسا حتي عامه شيعه
ميگوينسد حرف دلشان اسست و قلبا ً به آن چيزيكه ميگوينسد معتقسد هسستند يسا اينكه آنچه اظهار ميدارنسد
ظاهري اسسست و قلبا ً و باطنا ً به آنچه ميگوينسسد معتقسسد نيسسستند.روشن اسسست كه مردم و اشخاصسس طرف
صحبت شيعيان قابل ملمت و سرزنش نيستند .بلكه ملمت به كساني برميگردد كه اين امر ناشايست و
اين رذيلت (تقيه) را فضيلت جلوه دادهانسسد .بررسسسي زندگي ائمه اهل بيت كه در راه اعتلءو دفاع از كلمه
حق در معرض سسستم و نامليمات و حتي شكنجه قرار داشتهانسسد بخوبي بيانگسسر ايسسستادگي و مقاومت آنهسسا
برمواضع به حقشان اسسست و نشان ميدهسسد كه اعمال و گفتارشان به غايت از تقيه و فريبكاري بدور بوده
اس ست .حسسسين واهل بيت او براي دفاع از حق پذيراي شهادت شدنسسد .امام موس سي ابن جعفسسر بسسا حكومت
هارون الرشيد مخالف بود و بههمين دليل سالها در زندان و اسير بود.
آخوندهاي شيعه اسستفاده از تقيه را به غيسر از شرايط سسخت و هنگاميكه خطسر جاني در ميان باشسد منكسر
ميشونسد .اماآنچه كه در كتب خود شيعيان آمده اسست اين گفته آخوندهاي شيعه را رد ميكنسد از جمله در
كتاب كافي آمده اسستمردي كه خوابي ديده بود خدمت جعفسر صسادق آمسد تسا خوابش تسا تعسبير كنسد .در اين
هنگام ابوحنيفه هم در جلسه جعفرصادق حضور داشت جعفر صادق از ابوحنيفه خواست تا خواب آن مرد
را تعسسبير كنسسد .ابوحنيفه خواب مرد را تعسسبير كرد.جعفسسر صسسادق گفت قسسم به خدا اي ابوحنيفه تسسو درسست
گفتي .وقتيكه ابوحنيفه از آن جلسسسه خارج شسسد آن مرد گفت منتعسسبير آن ناصسسبي را پذيرفتم (شيعيان به
اهل سسنت ناصسبي ميگوينسد چرا كه به نظسر شيعيان اهل سسنت دشمن اهل بيتهسستند) جعفسر صسادق گفت
تعسبير خواب تسو آنچنانكه او گفت نيسست مرد به جعفسر صسادق گفت شمسا كه به او گفتي درسستتعبير كرده
اسسست و سسسوگند هم خوردي .جعفسسر صسسادق گفت بله من قسسسم خوردم كه او به اشتباه رسسسيده اسسست.
(الكافيالروضه ج 8ص )292از اين روايت مشخ ص ميشود كه از تقيه در موقعيكه هيچگونه خطري هم
در كار نبوده ،اسستفادهشده اسست چرا كه ابوحنيفه هيچگونه جسبر و زوري بكار نسبرده بود تسا جعفسر صسادق و
همچنين آن مردي كه خواب ديدهبود ،مجبور به پذيرش تعبيرش كند.
از موارد تقيه عملي ميتوان به نماز شيعيان در مسسسسسسساجد اهل سسسسسسسنت اشاره كرد .شيعيان در منازل و
مساجد خود برمهرهايي كه ادعا ميكنند از خاك كربل هستند سجده ميكنند ،اما گاهي اگر در مساجد اهل
سسنت نماز بخواننسد ،بدونمهسر نماز ميخواننسد و هنگام مراجعت مجددا ً در منازل و يسا در مسساجدشان نماز
شان را تكرار ميكننسسد .اين مورد راموسسسي موسسسوي كه مراتب فتوي و اجتهاد را در حوزه نجف گذرانده،
خاطسر نشان كرده اسست .ايشان در مقايسسه بسا سسايرآخوندها و علماء شيعه نسسبت به اهل تسسنن آگاهي و
انصاف بيشتري دارد و كتابي بنام شيعه و تصجيج نوشته كه كتابدر خود تأملي است.
فهرست
خمس
خمس نقش اساسي و مهمي در مسئله بقاي مذهب شيعه ايفا ميكند.
بر طبق اعتقادات شيعه ،پيروان اين مذهب بايسسد خمسس يعني يك پنجم درآمسسد و كسسب و كار خويش را به
مراجع وامامانشان بدهند اين منبع درآمد عظيمي براي مراجع شيعه است و باعث جمع آوري ثروت زيادي
توسسسط آنانميشود .توجيه شرعي كه مراجع و علماء شيعه جهت اخسسذ خمسسس كسسسب و كار مردم به آن
مواْ
متوسسل ميشونسد برداشت وتفسسير نادرسست آنان از يكي از آيههاي قرآن اسست كه ميفرمايسد« :وَاعْل َ ُ
ل» (آيه 41 ن ال َّ
سبِي ِ ن وَاب ْ ِ
ساكِي ِ مى َوال ْ َ
م َ ل وَلِذِي ال ْ ُقْرب َى َوالْيَتَا َ ه وَل ِلَّر ُ
سو ِ س ُ
م َ
خ ُ يءٍ فَأ َ َّ
ن ل ِل ّهِ ُ من َ
ش ْ مت ُم ِّ َ
أن َّ َ
ما غَن ِ ْ
سورة انفال) ترجمه :و بدانيد كه آنچه غنيمت يافتيد از هر چيز يك پنجم آن از خدا و رسول و خويشاوندان
(او) و يتيمان و مساكين و مسافرين است.
امسسا در واقع آنچه كه در اين آيه آمده مربوط به غنائم جنگي اسسست و بر خلف آنچه كه شيعيان ميگوينسسد
هيچگونه ارتباطسي به كسسب و كار و تجارت مردم ندارد .بررسسي در سسيرت پيامسبر (صس) نيسز نشانگسر اين
اسسسسست كه هيچ موردي وجود ندارد كهايشان از كسسسسسب و كار مردم سسسسسهمي براي خودشان مطالبه كرده
باشنسسسسسسد .همچنين مؤرخيني كه در كتابهايشان راجع به جمعآوري زكوة در زمان خلفاء و اهل بيت مطالبي
رانوشتهانسسد به اين نكته كه از كسسسي خمسسسي مطالبه شده باشسسد هيچگونهاشارهاي نكردهانسسد .محمسسد بن
حسن طوسي كه از بزرگترين فقاء شيعه در قرن پنجم هجري و مؤسس حوزه علميه نجفاست در كتاب
فقهي معروفش هيچگونه اشارهاي به خمسسسسس نكرده اسسسسست اين در حالي اسسسسست كه در ان كتاب تمامي
مسسسائلفقهي اعم از كوچك و بزرگ بيان شده اسست .همين دليل و دليل ديگري كه به بعضي از آنهسسا نيسسز
اشاره خواهيم كردباعث شدهانسسد تسسا بعضي از فقهاء شيعه مجبور به حرام اعلم كردن دريافت خمسسس از
كسب و كار مردم شوند .از جملهفقيه شيعه احمد اردبيلي ملقب به مقدس اردبيلي.
مراجع و آخوندهاي شيعه بسا سسوء اسستفاده از ناآگاهي مردم اقدام به انباشت ثروت عظيمي ميكننسد و در
نتيجه بيشتربدنبال منافع مادي هسستند .تصسور كنيسد اگسر نذرهايي را كه توسسط مردم بر مزارهسا و بارگاههاي
ائمه و امام زادگان تقديمميشود و در نتيجه به مراجع و آخوندهاي شيعه ميرسد به خمسيكه آنها دريافت
ميكنند ،بيفزائيم چه سرمايههنگفتي توسط اين مراجع و آخوندها جمع آوري ميشود.
علوه بر اين زناني هستند كه صيغه خود را توسط مراجع و آخوندهاي شيعه ،افتخاري ب س بزرگ ميدانند
مجموعه اينعوامل باعث ميشود كه مراجع و آخوندهاي شيعه ثروت مندترين و خوش شانسسسترين افراد
در بهره وري از لذائذدنيوي باشند.
اينهسسا همه از فريبندگي اين مذهب اسسست و موجب ميشود كه علماء و آخوندهاي شيعه غرق در ماديات و
لذائذ دنيويباشنسد و از اتخاذ مواضع به حق و اعتراف به خرافات و باطيلي كه اسساس و بنيان مذهب شيعه
بر آن استوار است ،خودداري كنند.
ب بود اگسر مراجع و آخوندهاي شيعه از خوردن به ناحق اموال مردم دسست ميكشيدنسد
و به راسستي چه خو
ي رغبتي نميداشتند و باري بدوش مردم نميبودند. و نسبت بهلذائذ دنو
فهرست
موضوع ديگري كه در بررسي عقايد شيعه مهم است ،اعتقاد شيعيان به ظهور مهدي ،امام زمان است.
بر طبق عقيده اهل سسسنت در آخسسر الزمان و آنگاه كه دنيسسا را فسسساد و گمراهي فرا گيرد ،خداونسسد متعا
ل
توسط مردي از اهلبيت پيامبر ( ص) كه هنوز بدنيا نيامده است ،اسلم و مسلمين را ياري ميكند .نام او
نام پيامبر ( ص) و نام پدرش نام پدرپيامبر ( ص) يعني عبدالله و دعوت او همزمان با نزول حضرت عيسي
(ع) خواهد بود .در همين رابطه احاديث زياديدر كتب حديث اهل سنت آمده است .بر خلف اهل سنت
شيعيان ميگوينسد او نه محمسد بن عبدالله بلكه محمسد فرزندحسسن عسسكري اسست كه در قرن دوم هجري
بدنيا آمده و از 5سالگي در سردابي در سامرا پناه گرفته و مخفي شده است.بعد از گذشت 1200سال
شيعيان هنوز منتظرند تا اين شخص از سرداب بيرون بيايد و آنان را هدايت كند!
قصسد مسا اين نيسست كه بسبينيم آيسا از نظسر عقلي و علمي امكان اين هسست كه شخصسي 1200سسال آنه
م
درون يك سرداببتواند زنده بماند ،هرچند كه موازين عقلي و علمي چنين فريضهاي را رد ميكنند .اما ،ما
معتقديم كه خداونسد قادر به هركاري و فراتسر از يافتهسها و دانشهاي بشري اسست و تصسريح قرآن در مورد
عمر حضرت نوح (ع) يا عمر اصحاب كهف مارا بسنده ميكند.
در رد اين تصسسور و پندار شيعيان كافي اسسست كه به كتب خود شيعيان در اين مورد نظري بيفكنيم ،در اين
نوشتهها آمدهاست كه حسن عسكري عقيم بود و فرزندي نداشت.
محدثين شيعه روايت ميكنند كه بعد از وفات حسن عسكري ،از آنجائي كه او فرزندي نداشت و همسران
و كنيزانش همباردار بودنسسد بناچار اقوام و خويشاوندانش ميراث او را بين مادر و برادرش جعفسسر تقسسسيم
كردنسد( .كافي صس505سس الرشادالمفيسد صس339سس كشف الغمه صس408سس الفصسول المهمه صس289سس اعلم
الوري طبرسي ص377س و كتاب جلء العيومج 2ص)762
فرزندي براي امام حسسسسن عسسسسكري در زندگي او ثابت نيسسسست و عموم مردم بعسسسد از مرگ امام حسسسسن
عسكري براي اوفرزندي نديده و نشناختهاند( .اعلم الوري طرسي ص 380و الرشاد المفيد ص)345
پيامبر اسلم (ص) فرموده كه عمر امت من بين 70تا 90سال است .با اينهمه شيعيان تا امروز بر وجود
همچنين فردي كهغايب اسست و عمرش از عمسر نوح (ع) هم بيشتسر اسست اصسرار ميكننسد .جالب اينجاسست
كه شخصسي را مأمور كردهاند تابيرون سسردابي كه اد عا ميكنند اما زمان در آن جا مخفي شده اسست مرتباً
فرياد بزنسد سس اخرج عجل الله فرجك سس وقتيكه اينمرد بميرد كس س ديگري جانشين او ميشود .اين مكان به
نوبه خود منبع درآمسسسسد عظيمي اسسسسست براي مراجع و آخوندهايشيعه چرا كه تعداد زيادي از شيعيان همه
روزه جهت زيارت و يسسسا طلب شفاء و رفع مشكلتشان به اين مكان ميرونسسسد وخيرات و نذرهايشان را به
اصطلح تقديم امام زمان ميكنند.
فهرست
الرجعة للنتقام
يكي ديگسر از معتقدات شيعه رجعت يسا بازگشت مهدي امام دوازدهم اسست و ميگوينسد كه يكي از اهداف
اساسيبازگشت امام دوازدهم گرفتن انتقام اسست .آنهسا ميگوينسد چون مهدي از سسردابي كه در آن مخفي
شده اسست ،بيرون بيايدخداونسد اهل بيت و همچنين دشمنان اهل بيت كه خلفتشان را غصسب كردهانسد زنده
ميكنسسسد( ،منظور شيعيان از دشمناناهل بيت و در رأسسس آنهسسسا ابوبكسسسر و عمسسسر و عثمان رضي الله عنهم
اجمعين اسسسست) و امام مهدي گردن غاصسسسبان خلفت اهلبيت را ميزنسسسد و بدينوسسسسيله انتقام اهل بيت را
ميگيرد( .يعني كه هدف انتقام اسسسست نه نجات جهان از ظلمت و گمراهي وگسسسستردن عدل و داد) بايسسسد
پرسيد فايده زنده كردن بقول آنها دشمنان اهل بيت و مجددا ً گردن زدن و كشتن آنها درچيست؟!
در تفسير صافي ج 1ص 172آمده است چون مهدي از سرداب بيرون آيد ريه و نسل قاتلن امام حسي
ن
را به جرماعمال پدرانشان خواهد كشت .شخص مهدي 500نفر از قريش و معاويه و يزيد را گردن زده و
نيز عائشه همسر پيامبر(ص) را شلق (حد) خواهد زد.
اين قول و گفته شيعيان كه نسسسل و ذريه قاتلن حسسسين (رض) به جرم كارهاي پدرانشان مجازات شده و
به قتل ميرسندمشابهت زيادي با فكر و عقيده مسيحيان دارد كه ميگويند:
اين عقده و قول شيعيان مغايسسسر فرموده خداونسسسد اسسسست كه در قرآن ميفرماينسسسد« :و ل تزروا وازرة وزر
اخري» هيچكسي بار گناهان ديگري را حمل نخواهد كرد( .سوره انعام آيه )164
حال اگسر فرض كنيم آنطور كه آنهسا ميگوينسد ابوبكسر و عمسر رضي الله عنهمسا اشتباه و يسا ظلم كرده باشنسد،
اما چگونه است كهمهدي ادعايي آن ها در انديشه مجازات همسر پيامبر ( ص) است؟ م گر نه اين است كه
خداونسد فرموده همسسران پيامسبر(صس) مادران مؤمنين هسستند .آيسا توصسيف عائشه توسسط قرآن بعنوان مادر
مؤمنان نشانگر طهارت و مبرا بودن ايشان ازتهمت و افترايي كه شيعيان نسبت ميدهند نيست.
سسؤال اينجاسست شيعيان چگونه خواسستار وحدت شيعه و سسني ميشونسد در حاليكه معتقسد و منتظسر رجعت
هسستند تسا بهزعم خودشان در آن روز از اصسحاب پيامسبر (صس) انتقام بگيرنسد .شيعيان به اهل سسنت نسسبت
ميدهنسد كه آنهاامويهسستند ،كمسا اينكه مداوما ً اصسحاب پيامسبر (صس) را مورد طعن و لعن قرار ميدهنسد.
شيعيان در اين مورد (البته ناخواسسسته وندانسسسته) موجسسد رحمت و بخشايش و ثواب براي اصسسحاب پيامسسبر
(صس) هسستند ،چرا كه بسا هسر ناسسزاگوئي به اصسحابپيامبر (صس) خداونسد بر اجسر و ثواب صسحابه ميافزايسد.
چگونه ميتوانيم بپذيريم كسساني كه نسسبت به نزديكترين اصسحابو ياران پيامسبر (صس) حقسد و كينه دارنسد بسا
ما كه افتخار رهروي و پيروي از پيامبر (ص) و اصحابش را داريم سر دوستي وبرادري خواهند داشت!
فهرست
بداء
بداء در اصسسطلح يعني تغييسسر ناگهاني در مسسسير از قبل تعيين شده و يسسا به عبارتي يعني پيشامسسد .اكثريت
قريب به اتفاق شيعيان معني بداء را نميداننسسسسد ،در حاليكه بارهسسسسا در دعاهايشان آن را تكرار ميكننسسسسد،
مخصسوصا ً در دعاهايي كه هنگامزيارت قبور امام دهم علي نقي و امام يازدهم حسسن عسسكري ميخواننسد،
ميگوينسد السسلم عليكمسا يسا من بدالله فيكمسا.يعني كه سسلم بر شمسا اي كسساني كه خداونسد در مورد شمسا
مرتكب بداء شد .در كتب شيعه از جمله در مفاتيح الجنانص 292اين دعا آمده است.
انگيزه شيعيان از اين دعا اين است كه بر طبق عقيده شيعه امامت از پدر به فرزند ارشد منتقل ميشود.
اما هنگاميكهاسماعيل فرزند ارشد امام جعفر صادق وفات يافت يافت ،بناچار امامت به موسي بن جعفر
فرزند كوچك جعفر صادق انتقال يافت .اين تغيير در مسير امامت كه بنا به اعتقاد شيعه منصب خداوندي
اسست و رأي مردم در آن تأثيري ندارد رابداء ناميدهانسد و ميگوينسد خداونسد در مقابل پيشامسد و حادثه غيسر
مترقببهاي قرار گرفت و حكمي جاري كرد كه بسسسا حكمقبلي متفاوت بود .از همينجسسسا ميان شيعيان اختلف
افتاد و باعث گروه بنديهايي منجمله بوجود آمدن گروهي بناماسسماعيليه در صسفوف شيعيان شسد .متأسسفانه
علماء و آخوندهاي شيعه بسا اينكه ميداننسد اين نسسبتها به خداونسد باطل ونارواسست و به جاي اينكه در جهت
حذف نسسسبت «نعوذبالله» جهالت و مماداني و ناقصسس جلوه دادن علم و حكمت ذاتباري تعالي از اصسسول
عقائد شيعه اقدام كنند ،شرمسارانه ميكوشند تا از اين مسئله فرار كنند .مسلمان واقعي معتقداست كه
خداونسسسد آگاه و خسسسسبير و عالم الغيب اسسسست و آنچه را كه در آينده روي ميدهسسسد ،ميدانسسسد و هيچ امري
بدوندرخواست و اراده خداوند واقع نخواهد شد .شكي نيست كه آگاه بودن خداوند از آنچه در آينده روي
ميدهسسسد باانديشه بداء در تضاد اسسسست .نكته قابل توجه و تناقض عجيب اين اسسسست كه شيعيان ميگوينسسسد
امامانشان هسر آنچه كه پيشآمده و هسر آنچه را كه پيش بيايسد ميداننسد ،امسا بخداونسد نسسبت ميدهنسد كه از
آنچه در آينده واقع ميشود بي خبر و ناآگاهاست!
فهرست
توسط شيعيان
اهل سنت معتقدند كه علي (رض) از اوليا بزرگ الهي است .اما اين دليل نميشود كه اذان شهادت بدهيم
كه علي(رض) ولي خداسسسسسست .كمسسسسسا اينكه در زمان خود حضرت علي چنين مطالبي در اذان گفته نشده
اسست .اصسول ً داخل كردنچنين مطالبي در نماز راه را بر ورود مطالب ديگري در نماز باز خواهسد كرد .مثلً
امام حسن و امام حسين و افراد ديگرينيز هستند كه اولياء خدا هستند ،پ س چرا در اذان شهادت به ولي
الله بودن آنهسا ندهيم؟ يسا اصسل ً چرا اسسامي پيامسبرانگذشته را در اذان داخل نكنيم؟ مگسر شأن و مرتبه ائمه
از شأن و مرتبه آنان بالتر است؟ اين بدعت در قرن دهم هجري ودر زمان شاه اسماعيل صفوي موسوم
شد .تمامي علمائ شيعه به اين مسئله اذعان ميكنند و اضافه ميكنند تكرار اشهدان علي ولي الله وحي
خير العمل در شه رو دياري نشاندهنده وجود و كيان ملت شيعه در آنجاست.
در صسسدر اسسسلم ،نه در زمان علي (رض) و نه در زمان سسساير اهل بيت چنين مطالبي در اذان گفته نشده
اسسست .مسسا از شيعيانميخواهيم كه اين بدعت را حذف و اين اشتباه را تصسسحيح كننسسد و به اذاني كه بلل
حبشي (رض) در مسسجد رسسول اكرمو در محضسر پيامسبر (صس) و اصسحاب و منجمله علي (رض) ميگفت
برگردند.
فهرست
اين خشتهاو مهرهسا براي شيعيان ارزش زيادي دارنسد و هيچ خانهاي از شيعيان نيت كه از اين مهرهسا در آن
يافت نشود .شيعيان در مسافرتها پيوسته از اين مهرها در جيبشان دارند .آنها ادعا ميكنند كه اين مهرها
از اك كربل محل شهادت امامحسسين هسستند و بر اين مهرهسا سسجده كرده و آن را ميبوسسند .از نظسر اهل
سسنت سسجده به اين مهرهسا و يسا هسر چيسز ديگري ،گناهي كسبيره اسست .چرا كه نه خداونسد و نه پيامسبرش و نه
علي و نه اهل بيت او چنين دستور و اجازهاي را به ما نداده اند.
فهرست
شيعيان نمازهاي «ظهر و عصر» و نمازهاي «مغرب و عشاء» را جمع كرده و با هم ميخوانند .اين بدعت
ن كِتَاب ًسا ت عَلَى ال ْ ُ
مؤْ ِ
من ِي َس صلَةَ كَان َس ْ ديگري اسستكه معارض قول خداونسد متعال اسست كه ميفرمايسد« :إ ِس َّ
ن ال َّس
موقُوتًا» هر آئينه نماز برمؤمنين فرض است و در وقت معين كرده شده( .سوره نساء آيه )103 َّ ْ
پيامسسبر (صسس) نيسسز هسسر يك از نمازهسسا را در وقت خودش بجاي ميآوردنسسد .ال در بعضي موارد و شرايط
اسستثنايي ماننسد مواقعي كه ايشان بيمار بودنسد يسا در شبهاي باراني و يسا هنگاميكه حادثه غيسر مترقبهاي روي
ميداد و صسرفا ً در اينگونسه موارد نماز ها را جمع مينمودنسد .عمل شيعيان در جمع كردن نمازهسا حتي مغاير
رواياتي است كه در كتب خود شيعيان آمده است .منجمله در نهج البلغه ج 3ص 82از علي (رض) روايت
شده كه خطاب به استانداران و مسئولين شهرها گفته است :نماز ظهر را با مردم بخوانيد تا آن هنگامي
كه خورشيسد به غرب متمايل و هوا رو به سسردي گذارد ،و نماز عصسررا بخوانيسد آن هنگام از روز كه سسايه
اشخاصسس دو برابر قدشان و خورشيسسد صسساف اسسست ،نماز مغرب را بخوانيسسد آن هنگام كه روزه دار افطار
ميكند و نماز عشاء را بخوانيد به آن هنگام كه شفق ناپديد شد و تا آخر شب.
فهرست
عدم برگزاري نماز جمعه
اكثريت فقهاء شيعه حكم دادهانسسسسد تسسسسا زمانيكه مهدي امام زمان ظهور نكرده اسسسسست اداء نماز جمعه در
مسسساجد واجبنيسست و مردم مختار هسسستند به اينكه نماز جمعه را در مسسساجد بخواننسسد و يسسا به جاي آن در
خانه هايشان نماز ظهسر بخواننسد.اين عمل شيعيان مغايسر نص س صسريح قرآن اسست كه ميفرمايسد« :يسا ايهسا
الذين آمنوا اذا نودي للصسلة من يوم الجمعةفاسسعوا الي ذكسر الله و ذروالبيع» اي كسسانيكه ايمان آوردهايسد
وقتيكه نداد داده ميشويسد براي نماز جمعه بشتابيسد بسسوي ذكسر خدا و رهسا كنيسد خريسد و فروش را (سسوره
جمعه آيه )9
ب اداء نمازبعضي از فقهاء شيعه هم بسسا اين نظريه مخالفت كردهانسسد ماننسسد حسسر آملي كه معتقسسد به وجو
ت اكنون بهجمعه بوده اسسست.بعسسد از روي كار آمسسد حكومت شيعي در ايران ،و بسسا اين اسسستدلل كه حاكمي
نايب امام زمان رسيده ،نماز جمعهمجددا ً در ايران برپا ميشود.
اختلفات اساسيتر و همچنين اين بدعتهاي عملي ،اختلف و فاصله ميان شيعه و سني را بيشتر ميكنند.
فهرست
شيعيان امروز
انحرافات و اباطيلي كه تحت نام مذهب شيعه مطرح شده و مسسسسا سسسسسعي كرديم در اين گفتار به رؤسسسسس
مهمترين آنهسسا اشارهكنيم ،اثرات منفي و زيانباري براي امت اسسسلمي و بيداري اسسسلمي كه امروزه شاهسسد
آن هسستيم ،داشته اسست .به تصسويركشيدن چهرهاي از اسسلم توسسط شيعيان كه مترادف ترور ،تخريب و
عوام فريسبي اسست فرصستي طليي در اختيار دشمناناسسلم قرار داده اسست تا اعمال و رفتار شيعيان را به
تماميت اسلم تعميم دهند و بدينوسيله چهره پاك دين مبين اسلمرا در افكار جهانيان مخدوش سازند.
در نظر بگيريد زمانيكه زيارت قبور ائمه اهل بيت برابر با صد حج و صد عمره دانسته و گفته شود زائري
ن
اين اماكن بدونهيچگونه سسسؤال و جوابي يكسسسره به بهشت ميرونسسد ،آيسسا ديگسسر شيعهاي پيدا ميشود كه
تمايل و اشتياقي براي زيارتكعبه داشته باشسد .بي دليل نيسست كه در سسالهاي گذشته سسردمداران شيعه
حاكم بر ايران چندين بار سسعي در قاچاق اسسلحه و مواد منفجره به عربسستان و خرابكاري و ايجاد بلوا در
مقدسسترين مكان مسسلمانان به هنگام مراسسم حجداشتهانسد .از جمله در سسال 1986حاكمان شيعه ايران
مواد منفجره پلستيكي درون كيفهاي به اصطلح حجاججاسازي كرده بودند و قصد برهم زدن مراسم حج
را داشتن كه توطئه آنان قبل از اجراء كشف شد.
همچنين در سسال 1987حاكمان شيعه ايران به بهانه تظاهرات بر عليه امريكاو اسسرائيل و برائت از
مشركين اقدام بسه اخلل در مراسسم حج كردنسد كه در نتيجه 400نفسر از تظاهرات كنندگان فريب خورده
ايراني كشته شدند.
بهانه آنهسا تظاهرات بر عليه آمريكسا و اسسرائيل بود .امسا طولي نكشيسد كه خداونسد آنهسا را رسسسوا كرد و بر
همگان معلوم شدآنهائيكه مدعي دشمني و مبارزه بسا امريكسسا و اسسسرائيل هسسستند در خفسا دسست در دسست
امريكا و اسرائيل دارند و امدادهايغيبي (اسلحه و تجهيزات جنگي) از اسرائيل و امريكا دريافت ميكنند.
قبل از آن هسر ازگاهي اخباري در رسسانههاي گروهي مبني بر روابط پنهاني ميان ايران و اسسرائيل منتشسر
مي شد .از جمله در سال 1983هنگاميكه صادق طباطبايي برادر زن احمد (فرزند خميني) به جرم همراه
داشتن هروئين در يكي از فرودگاههاي آلمان دستگير شد ،ميليونها نفر از طريق تلويزيون آلمان مهر ورود
به كشور اسسسرائيل را بر پاسسسپورت اين شخص س مشاهده كردنسسد .پيشتسسر از آن در هجدهمژوئيه 1981يك
هواپيماي آرژانتيني حامل اسسلحه و تجهيزات اسسرائيلي براي ايران ،اشتباها ً به داخل شوروي سابقمنحرف
و توسط دفاع ضد هوائي آن كشور سرنگون گرديد .در تاريخ 18/8/1981سخنگوي رسمي دولت قبر س
تأييسد كرد كه يك هواپيماي آرژانتيني بسا شماره پرواز 224در يازدهم ژوئيه 91از مبدأ تل آويسو به مقصسد
تهران بارگيري شدهبود جهت سسوختگيري در فرودگاه لرناكسا به زمين نشسسته اسست .همچنين اين سسخنگو
اعلم كرده بود كه اين هواپيماسسومين باري سست كه در مسسير تل آويسو تهران در قبرس س فرود آمده اسست.
ابوالحس سن بني صسسدر رئيس س جمهور اسسسبق ايراندر مصسساحبهاي بسسا روزنامه هرالدتربييون بتاريخ 24/8/81
اعتراف كرده بود كه در زمان رياسست جمهوري او ميان اسرائيلو ايران روابطي وجود داشته اسست امسا او
توان مداخله در اين زمينه را نداشته اسست .در سسوم ژوئن 1982مناخن بيگيناقرار كرد كه اسسرائيل بسا
صدور اسلحه و تجهيزات نظامي ايران را ياري كرده است .يك نشريه سوئدي در تاريخ هجدهممار س 84
4ميليارد دلر، و مجله ابزرور در تاريخ 7/4/84به موضوع انعقاد قرار صسدور اسسلحه به ايران به مبلغ
ميانايران و اسسسرائيل اشاره كرده بودنسسد .و بايسسد پرسسسيد اگسسر ايران واقعا ً آنطور كه ادعسسا ميكنسسد دشمن
اسسرائيل و خطري برايسصهيونيستها به شمار ميرود چگونه اسسرائيل بسا گسسيل اسسلحه و تجهيزات جنگي
حاكمان ايران را تقويت ميكنسسد؟ چندسسسال بعسسد ماجراي فروش تجهيزات نظامي از سسسوي امريكسسا هم به
ايران فاش و به رسوائي واترگيت ايران معروف شد.
اگرآنچنانكه حاكمان شيعه ايران ادعسا ميكننسد آنهسا در واقع دشمن امريكسا هسستند ،آيسا امكان داشت امريكسا
براي ايران تجهيزات نظامي و براي رفسنجاني كلت و كيك و انجيل بفرستد؟
هنگاميكه جهانيان از سسسسسسسسفر مك فارلين (مقام امريكايي) به تهران و تحويل تجهيزات نظامي به ايران از
سسوي امريكسا وانتقال عوايسد آن به ضسد انقلبيون نيكارگوئه مطلع شدنسد ،رفسسنجاني رئيس س جمهور فعلي
ايران از روي ناچاري در نمازجمعه تهران به سفر مك فارلين به ايران اعتراف كرد و با وقاحت تمام گفت
برادران پاسدار ما در فرودگاه كيك را خوردندو چيزي به ما نرسيد!
هنگاميكه افغانسستان توسسط نيروهاي شوروي سسابق اشغال شده بود و مسسلمانان اين كشور بسا كفار جهاد
ميكردنسد ،دولتشيعه حاكم بر ايران داراي عاليترين سسطح روابط بسا شوروي سسابق بود و هيچگاه مسسئله
اشغال افغانسستان بر روابط حسسنهميان ايران و شوروي تأثيسر نگذاشت .از جانب ديگسر سسردمداران شيعه
ايران سسسسعي در ترور و تخريب در كشورهاياسسسسلمي و ايجاد تفرقه و اختلف ميان مسسسسلمانان داشته و
دارنسد .در افغانسستان احزابي شيعي براه انداختنسد كه كارشان هنگام جهاد افغانسستان منحرف كردن اذهان
از مسئله اصلي يعني جهاد و ايجاد تفرقه در صفوف مجاهدين بود كه هنوزهم آثار سوء آنرا در افغانستان
مشاهده ميكنيم.
يا در لبنان گروهي از شيعيان را تجهيسز و تحريك كردنسد تا مسسلمانان فلسسطيني را مورد حمله قرار دهنسد و
يسسسا افرادي را تحتعنوان جهاد اسسسسلمي ربوده و بدينوسسسسيله چهره منزه اسسسسلم را نزد جهانيان مخدوش
سسسازند .سسسردمداران شيعه ايران ،حتيدر داخل ايران و نسسسبت به شيعيان ايران هم رحمي نكردنسسد و به
بهانه اسلم و حفظ كيان تشيع و در واقع حفظ حكومتخودشان ،هزاران تن از مردم ايران را كه مخالفت
حكومتشان بودند از دم تيغ گذراندند و ميليونها تن از مردم شيعه ايرانرا آواره ساير كشورها كردند و جز
ويراني ،فقسر و فسساد ارمغاني براي مردم ايران به همراه نياوردنسد .حاكمان ايران كه ادعاميكننسد خواهان
وحدت شيعه و سني هستند ،نسبت به اهل سنت ايران كه بخش بزرگي از جامعه ايران را تشكيلميدهند
ظلم و سسستم مضاعفي اعمال ميكننسسد و از طرِ گوناگون منجمله تهديسسد يسسا تطميع در صسسدد تغييسسر مذهب
اهلسسنت ايران برآمدهانسد .كمسا اينكه در سسال 1994ميلدي برابر بسا 1372هجري شمسسي دولت ايران
مسسجد اهل سسنت درشهسر مشهسد (مسسجد شيخ فيض) را تخريب كرده و چنسد روز بعسد هنگاميكه هزاران تن
از از اهل سسسنت زاهدان در مسسسجدمكي اين شهسسر اقدام به يك گردهمايي اعتراضآميسسز نسسسبت به تخريب
مسسسجد شيخ فيض كرده بودنسسد ،نيروهاي دولتي بهدرون مسسسجد حمله كرده و مسسسلمانان بي پناهي را كه
درون خانه خدا جمع شده بودنسسسد بيرحمانه آماج گلولههاي خودقرار دادنسسسد و دههسسسا تن از آنان را كشته و
زخمي و صسسدها تن را دسسستگير و روانه زندانهسا كردنسد .حاكمان ايران هنگاميكسسه هندوهاي متعصسب مسسجد
بابري در هندوسستان را تخريب كردنسد ،سسينه چاك ميكردنسد و در سسوگ شهادت مسسجد بابري اشك تمسساح
ميريختنسسد .امسسا ديري نپائيسسد كه بسسا تخريب مسسسحد شيخ فيض مشهسسد و سسسپس هتك حرمت خانه خدا به
رگباربسستن مردم مسسلمان زاهدان درون مسسجد مكي اين شهسر پرده تزويسر و فريبكاري از چهره شان فرو
افتاد( .براي آگاهيبيشتسسر مراجعه شود به كتاب اهل السسسنة والجماعة في ايران و كتاب فرياد اهل سسسنت
خراسان)
از ديگسسسر موارد فريبكاري و تزويسسسر حاكمان شيعه ايران و منجمله شخصسسس خميني ،فتوي خميني مبني بر
واجب القتل بودن سسسلمان رشدي به جرم اهانت به قرآن كريم و پيامسسبر (صسس) و يارانش بود .امسسا گوئ
ي
خميني فراموش كرده بود ،اهانتهايسي كهدر كتب شيعيان نسسبت به سساخت قرآن و اصسحاب و همسسران
پيامبر (ص) روا داشته شده ،از آنچه كه سلمان رشدينوشته بالتر و بيشتر است.
از جمله طعنه به كتاب خدا و متهم كردن اصحاب به تحريف آن و ناسزا و دشنام گوئي به همسران پيامبر
(ص) كه اهلبيت او هستند و نيز ياران آنحضرت.
بهتر بود خميني ابتدافتوي ميداد كه كتابهاي شيعي كه در آنها جز ناسزا به ياران و همسران پيامبر (ص) و
ايجاد ترديد درصحت و كامل بودن قرآن چيز ديگري يافت نميشود ،پاكسازي شوند .چرا كه آنچه در كتب
شيعيان آمده و آنچه سلمانرشدي نوشته مشابهت و همساني زيادي با هم دارند.
آيسا فرقي بين سسلمان رشدي ،نور طبرسسي ،مل محمسد باقسر مجلسسي ،كليني ،شيخ عباس س قمي ،گلدزيهسر
مسستشرق يهوديوجود دارد؟ همگي گواهان دروغيني هسستند كه عليه كتاب خدا گواهي داده و در مصساديق
آن ترديسد ايجاد كرده و به آنتوهين ميكننسد .آيسا اسسلمي كه اينان مدعي آن هسستند همان آئين پاك محمدي
است؟ و آيا دوستي اهل بيت اسن است؟خواننده و شنونده بايد بعد از اين به اين سؤال پاسخ گويد كه آيا
يگانگي و وحدت ميان شيعه و سسني جسز بسا اصسلحانحرافاتي كه شيعيان به آن چنگ زدهانسد امكان دارد؟ در
حقيقت دعوت به وحدت مترادف با ادغام مذاهب ديگر درمذهب تشيع است چنانچه عمل ً در ايران اين كار
را ميكننسسد .مسسا به كسسساني كه آرزوي وحدت اسسسلمي را دارنسسد ميگوئيم تاوقتيكه علماء و مراجع شيعه از
مواضع ناحق شان عدول نكننسسسسد و انحرافات موجود در مذهبشان را اصسسسسلح نكننسسسسد،انديشه وحدت امت
اسسسلمي رؤيايي بيشتسسر نخواهسسد بود .اينهسسا همه انحرافات و تجاوزاتي اس ست كه بنام اهل بيت ومذهب اهل
بيت انجام ميگيرد كه اهل بيت در واقع از آنها بيزار هستند.
خطاب به آن دسسته از فرزندان اهل سسنت كه يا بي خبر ند و يا تجاهل ميكن ند ،ميگوئيم چگونه با كساني
اختلط كرده وحاضر به دوستي ميشود كه به ابوبكر و عمر و عائشه دشنام و ناسزا ميگويند؟
تا زمانيكه اين عقيده اصلح نشود ما شاهد اين دور تسلسل خواهيم بود و گذشته از خمينيهاي ديگري كه
در سايه اينعقيده باطل ظهور خواهند كرد ،عامه مردم شيعه نيز از قربانيان اين عقيده خواهند بود.
فهرست
!! !
پرسشي ديگر
آيا شيعيان ميتوانند غير مسلمانان را به اسلم دعوت كنند؟
حقيقت اين اسسست كه محققين بعسسد از بررسسسي عملكرد شيعيان در اين زمينه به اين نتيجه رسسسيدهاند كه
شيعه هيچگونهنقشي در دعوت غيسسر مسسسلمانان و كفار به اسسسلم نداشتهانسسد .علت آن نيسسز كامل ً روشن و
بديهي است .به عكس انديشه واعمال و كردار شيعيان باعث بدبيني و دوري غير مسلمانان از اسلم شده
است.
اگسر شيعهاي يك مسسيحي را به اسسلم دعوت كنسد ،شايسد آن مسسيحي بپرسسد به چه چيزم دعوت ميكني؟
شيعه ميگويدبه اسسسلم چرا كه اسسسلم عاري از آن غلوي اس ست كه در مسسسيحيت در مورد عيس سي مسسسيح
وجود دارد .مسسيحي در جوابميگويسد شمسا به نوبه خودتان در مورد حضرت علي ،حسسين و ديگسر امامان
آنقدر غلو ميكنيد كه ميگوئيد آنها قبل ازآفرينش جهان نورهايي بودهاند .شما از حسين كمك ميخواهيد
و ميگوئيسد يسا حسسين .مسا هم از حضرت عيسسي (ع)كمك ميخواهيم و ميگوئيم يسا عيسسي مسسيح .شيعه
ميگويسد ترا به توحيسد و يگانگي خدا و عبادت او دعوت ميكنم.مسسيحي در جوابش ميگويسد چطور مرا به
چنين چيزهايي ميخواني در حاليكه شمسسا اسسسامي فرزندانتان عبدالعلي وعبدالحسسسين ميگذاريسسد .شيعه
ميگويد شما بجاي اينكه از خدا كمك بخواهيد از عيسي كمك ميخواهيد .مسيحيميگويد شما هم همين
كار را ميكنيد .قبور امامانتان را طواف كرده و از آنها ياري ميخواهيد به جاي اينكه از خدا كمكبخواهيد.
مسسسسا هم همين كار را ميكنيم از حضرت عيسسسسسي و مادرش كمك ميخواهيم زيرا آنان نزد خداونسسسسد مقام
بالييدارند.
شيعه ميگويسد شمسا در مورد حضرت عيسسي غلو كردهايسد .مسسيحي ميگويسد شمسا هم در مورد حسسين غلو
كردهايسسد .او وسسساير امامانتان را برتسسر از همه مخلوقات و معصسسوم ميدانيسسد و براي آنان علم مطلق قائل
هسسستيد و ميگوئيسسد امامانتان آنچهرا كه پيش آمده و آنچه را كه پيش بيايسسد ميداننسسد و حتي گفتهايسسد آنان
داراي مقامي هستند كه هيچ فرشته مقرب و يا هيچپيامبري به آن مقام نميرسند.
مسسسسا هم در مورد حضرت عيسسسسسي ميگوئيم او قبل از آفرينش جهان نوري بوده و خداونسسسسد او را بر همه
فرشتگان و انسسبياءبرتري داده اسسست .مسسا گفتهايم دوسسستي حضرت عيسسسي كفاره گناهان اس ست شمسسا نيسسز
ميگوئيد تا زمانيكه كسي اهل بيت رادوست دارد ،هر گناهي هم بكند به حسابش نوشته نخواهد شد.
شيعه ميگويد كتاب شما دستخوش تحريف و تغيير قرار گرفته ،مسيحي در جوابش ميگويد شما شيعهها
هم ميگوئيد كه كتابتان قرآن تحريف شده و اصحاب آن را تغيير داده و اسم علي و آياتي را كه تصريح به
جانشيني علي بعد از پيامبرتان ميكند ،حذف كردهاند .پ س چطور شما از ما ميخواهيد كه كتاب تحريف
شدهاي را ترك كنيم و به دنبال كتابتحريف شده ديگري برويم!؟
ه پيش خداسست و ش ما ميگوئي قرآن تحريف نشده نزد امام غايب اسست.
ما ميگوئيم انجيل تحريف نشد
پس چه فرقيميان ما مسيحيها و شما شيعيان وجود دارد؟
تازه مسسا مسسسيحيها اصسسحاب و دوسسستان و پيروان حضرت عيس سي (ع) را دوس ست داريم و آنان را اسسسوه و
الگوي خودميدانيم .در حاليكه شمسسا شيعهسسها اصسسحاب و ياران پيامسسبرتان را مورد سسسرزنش و توهين قرار
ميدهيسسد و ميگوئيسسد آنانشيطان و طاغوت بوده و از دين برگشتهانسسد و پيروي از آنان ناجائز اس ست .پس س
چگونه مسا ميتوانيم پيشوايان نيك وشايسسته خود را ترك كنيم و به دين پيامسبر شمسا كه اصسحاب بدي داشته
روي بياوريم .و چگونه مسيحيت را كه دروغ و زنارا حرام اعلم كرده رها كنيم و به دين شما كه دروغ بنام
تقيه و زنا را بنام صيغه مباح قرار داده است درآئيم؟
آيسا شمسا ميخواهيسد مسا هماننسد شمسا بسا هود زني و تظاهسر به گريسستن و عزاداري و ريختن خون خود به خدا
نزديك شويم؟
بنا به همين دليل روشن و آشكار است كه شيعيان نميتوانند كفار را به اسلم دعوت كنند.
بلكه عمده تلش شيعيان محدود به سسعي براي تغييسر مذهب برخي از مردم بي سسواد و فقيسر اهل سسسنت
اسسست كه بسسا سسسوءاستفاده از ناآگاهي و فقسسر ماديشان آنهسسا را فريفته و تطميع شان ميكننسسد .كمسسا اينكه
ميسسيونرهاي مسسيحي بسا سسوء اسستفاده ازفقسر مادي مسسلمانان و بسا تطميع تعداد از ايشان را به مسسيحيت
كشاندند.
بنسسا بر اين بار ديگسسر تكرار ميكنيم كه شيعه نه تنهسسا در دعوت غيسسر مسسسلمانان به اسسسلم هيچگونه نقشي
نداشته ،بلكه كارعمده شيعيان ايجاد تفرقه و اختلف در صسسسسفوف مسسسسسلمين بوده اسسسسست .علوه بر اين
شيعيان داراي رسسسسسوماتي هسسسسستند كهاذهان را از اسسسسسلم بدبين و شكوه و عظمت آئين پاك محمدي را
مخدوش ميكند.
نمونه عملي افكار و اعمال شيعيان ،اعمال نظام شيعه حاكم بر ايران اسسسست كه از هنگام بدسسسست گرفتن
قدرت جسز جنگ،دامن زدن به اختلفات ،ترور و كشتار ،تبعيض و ظلم و سستم نسسبت به اهل سسنت ايران و
حتي ظلم و بيدادگري نسسسسسسبت بهشيعيان ايران و چندين بار خرابكاري در حرم امن الهي ،هيچگونه خيري
براي امت اسلمي به ارمغان نياورده است.
فهرست
!! !
شيعه و تاريخ
تاريخ اسسسلم حكايت از فجايع و مصسسائب بسسسياري ميكنسسد كه مسسسلمين توسسسط حركتهاي باطنيه شيعه كه
عسبيدالله فاطميمؤسسس آن بود ،بآن دچار شدهانسد .ترور ،تخريب و كشتارهاي بسسياري توسسط فرقه هايي
همچون حشاشيسها ،قرامطه،اسسماعيليه ،عبيديسها و بهائيان صسورت گرفت و يسا كسساني كه مكه مكرمه را
تصسرف و حجاج را به قتل رسساندند واجسسادشان را درون چاه زمزم انداختنسد .شرارت اينهسا تسا ظهور صسلح
الدين ايوبي ادامه يافت و حتي در صسدد ترورصسلح الدين ايوبي هم بر آمدنسد ولي موفق نشدنسد و سسرانجام
خداوند بدست صلح الدين ايوبي اين فرقهها را تار و ماركرد.
فهرست
تاريخ فاجعه مصسيبت بار تخريب كامل بغداد و انهدام فرهنگ غني اسسلمي و تجاوز به نواميس س مسسلمين و
كشتار ميليونهامسسلمان را توسسط هلكسو خان هرگسز و هرگسز فراموش نخواهسد كرد .اين فاجعه كم نظيسر بسا
تحريك و مسساعدت دو تن ازوزيران شيعه معتصسم بالله آخرين خليفه عباسسي به وقوع پيوسست .اين دو تن
عبارت بودنسد از محمسد بن علقمي ونصسيرالدين طوسسي منجم و فيلسسوف كه بسا خيانت به معتصسم بالله و
تسليم او به هلكو عمل ً راه را بر ورود لشكريان تاتار بهبغداد و انهدام آن ،باز كردند .اين دو نفر به پاداش
اين اقدام خيانتكارانه و جنايتكارانه از سوي هلكو به وزارت منصوب شدند.
با اين وجود خميني در كتاب حكومت اسلمي ص 142به تعريف و تمجيد از نصير الدين طوسي پرداخته و
به هنگامياد آوري نامش ميگويسسد (رض) در حالي كه هم چنانكه گفتيم نصسسيرالدين طوسسسي و محمسسد بن
علقمي عامل و مسسسسببتخريب كامل بغداد و انهدام و به غارت رفتن ميراث اسسسسلمي و كشتار ميليونهسسسا
مسلمان بودهاند.
ابن كثيسر در كتاب البداية والنهاية مينويسسد نصسيرالدين طوسسي كه ابتدا وزيسر خليفه عباس س بود تسا توانسس
ت
ارتش را تضعيفو تعداد سسربازان را به ده هزار كاهش داد .سسربازان حقوقي دريافت نميكردنسد و مجبور
به گدائي بر دروازههاي مساجدبودند .ابن كثير اضافه ميكند كه ابن علقمي شيعه نامهاي به هلكو نوشت
و از او خواسسست كه به بغداد بيايسسد و بر آنحكومت كنسسد .ابن علقمي تسسسخير بغداد را بسسا توجه به اوضاع
داخلي و مشكلت سسسياسي ،اقتصسسادي و نظامي ،از سسسويهلكو آسسسان جلوه ميداد و بدينوسسسيله هلكسسو را
تحريك و تشويق به حمله بر بغداد كرد.
چنان كه ابن كثيسسر مينويسسسد كينه توزي محمسسد بن علقمي نسسسبت به اهل سسسنت و اميدش به جايگزيني
مذهب شيعه بجايتسسسنن ،او را بر آن داشت تسا بسا خيانت به مسسسلمين و خليفه عباسسي دسست دوسسستي به
سوي تاتارها دراز كند.
ابن كثيسر مينويسسد :نصسير الدين طوسسي از اولين كسساني بود كه بسا خانواده و افراد و غلمانش به اردوگا
ه
تاتارهسا رفت و بعداز مذاكره بسا هلكسو به نزد معتصسم بازگشت و او را ترغيب به ملقات هلكسو كرد و به او
گفت هلكسسو قصسسد صسسلح دارد به اينشرط كه ماليات بگيرد .معتصسسم به همراه نصسسيرالدين طوسسسي و ابن
علقمي به ملقات هلكسسسسو رفت امسسسسا او شديدا ً به خليفهتوهين كرد و دسسسسستور داد او را از جلسسسسسه بيرون
بياندازنسسد .نصسسيرالدين طوسسسي هلكسسو را ترغيب به قتل خليفه معتصسسم كرد .هلكسسو ابتدا متردد شسسد امسسا
نصسيرالدين طوسسي آنقدر در ترغيب به قتل معتصسم كوشيسد تسا سسرانجام هلكسو دسستور قتلخليفه را صسادر
كرد .به همراه خليفه عباسي گروهي از قضات و علماء نيز بودند كه آنها هم ،كشته شدند .آنگاه تاتارها به
شهسر حمله كرده و هسر جنبندهاي را كه مييافتنسد ميكشتنسد بطوريكه در كوچههاي بغداد خون جاري شده
بود .هر چه را كه توانستند غارت كرده و بقيه را سوزاندند.
ابن كثير ذهبي و قطب الدين يونيني نوشتهاند اثرات فساد هوا كه نتيجه تعفن اجساد و كثرت آنها در بغداد
بود ،تسا بهدمشق رسسيده و موجب ابتلء مردم دمشق به وبسا و سساير بيماريهسا شده بود .هيچكسس از حمله
تاتارهسسسا در امان نبود مگريهوديان و مسسسسيحيها و آنهائيكه به خانههاي نصسسسيرالدين طوسسسسي و ابن علقمي
پناهنده شده و نيز گروهي ديگر از شيعيان.نصيرالدين و ابن علقمي كه قبل ً وزراي خليفه عباسي بودند ،به
پاداش خوش خدمتي شان از سوي هلكو هم به وزارتمنصوب شدند.
فهرست
!! !
ي به مسا دارد؟ و آيسا درسست اسست كه همه شيعيان را در
شايسد خواننده و يسا شنونده بگويسد گذشته چه ربط
گناه نصيرالدينطوسي و ابن علقمي شريك بدانيم؟
در جواب بايسسد گفت البته كه عادلنه نخواهسسد بود مسسسئوليت آنچه را كه نصسسيرالدين طوس سي و ابن علقمي
مرتكب شدهاند،بر عهده تمام شيعيان بدانيم و قصد ما هم اين نيست .بلكه ميخواهيم به كسانيكه ممكن
اسسسست تحت تأثيسسسر گفتهسسسها و افكارفريبكارانه حكام ايران قرار گرفته باشنسسسد هشدار بدهيم و بگوئيم آيسسسا
ميدانسستهايد خميني در كتابش از نصسيرالدين طوسسيتعريف ،و بسا عنوان (رض) از او ياد ميكنسد؟ خميني
در كتاب حكومت اسسلمي مينويسسد نصسيرالدين طوسسي نقشمهمي در كمك به اسسلم ايفاء كرده و مردم
فقدان نصسيرالدين طوسسي و كسسان ديگري نظيسر او را كه خدمات ارزندهاي بهاسسلم كردهانسد ،احسساس
ميكنند.
ميخواهيم بگوئيم آيسا ميدانيسد منظور از خميني از خدمات ارزنده نصسيرالدين طوسسي به اسسلم چه بوده
است؟
آنچه كه خميني را بر آن داشته تسسا از نصسسيرالدين طوس سي تجليل كنسسد ،زمينه سسسازي اين شخص س در كشتار
ميليونها تن از پيروان اهل سنت توسط هلكو خان بوده است.
اين نشان ميدهسسد كه خميني چه كينه عميقي نسسسبت به اهل سسسنت داشته اسسست .وال آيسسا هيچ مسسسلمان
واقعي و آزاده بيغرضي هست كه از مسببين اين فاجعه هولناك ابراز تنفر و انزجار نكند؟
همين خميني كه از نصسسيرالدين طوسسسي تعريف و بسسا عنوان (رض) از او ياد ميكرد ،هنگاميكه از عمسسر بن
خطاب ياد ميكندنه تنها چنين عنواني به ايشان نميدهد بلكه با ايشان فحش و ناسزا هم ميگويد .چگونه
اسست كه خميني به عمسر بنخطاب كه بغداد را از چنگ مشركين خارج كرد و اسسلم را به آن سسرزمين برد
لعنت ميفرسستد امسا به نصسيرالدين طوسسي كهبغداد را مجددا ً به دسست كفار سسپرد و باعث كشتار ميليونهسا
مسلمان شد ،درود ميفرستد؟
آيسا نه نظسر خميني شأن و منزلت همدسستان و وزيران هلكسو پيش خداونسد بالتسر اسست يسا شأن و مرتبه به
اصحاب پيامبر(ص)!؟
نكته ديگسر اينكه تاريخ به مثابه آئينه عسبرتي اسست كه بايسد از آن پنسد گرفت و براي اتخاذ مواضع اصسولي و
حركت صسحيحدر زمان حاضسر از آن سسود برد .تاريخ به مسا ميآموزد كه بايسد صسفوف خود را از گروههسا و
جرياناتي كه در طول تاريخپيشهاي جسز خيانت و جنايت نداشته و همواره دسستشان در دسست دشمنان امت
اسلمي بوده است ،جدا كنيم.
نكته آخسر اينكه هنوز هم هسستند .همان عقايسد انحرافي كه نياكان آنهسا بسا پيروي از آن مسسبب و باعث فجايع
دردناك و تلخيدر گذشته بودهاند.
در زمان حاضسر شاهسد مواضع خصسمانه و فريبكارانه دروزيهسا لبنان نسسبت به امت اسسلمي و همدسستي آنان
بسا دشمناناسسلم بودهايم .پيروان اين فرقه بسا نام ظاهري اسسلم في الواقع منكسر معاد و معتقسد به تناسسخ
ارواح هسستند و به پيامسبر(صس) تهمتهاي ناروا نسسبت ميدهنسد .در سسال 1983به هنگام اشغال لبنان از
سسوي اسسرائيل ،نيروهاي اشغالگريهودي در منطقه تحت نفوذ دروزيهسا ،بسا برادران دروزي خود ملقات و به
همين مناسبت جشن ها برپا كردند .در همينايام دروز يا و شيعيان در بيورت عليه نيروهاي سني متحد شده
بودنسسد .يسسا نصسسيريها كه علي را خدا پنداشته و معتقسسد بهقرآني ديگسسر هسسستند .بسسا اينكه شيعيان امامي علي
الظاهر نصيريها و اسماعيليها را تكفير ميكنند اما آنچه را كه عمل ً انجامميدهند ،چيز ديگري است.
وقايع روزمره به خوبي گواه بر اين هسسسستند كه ارتباط و توافق ميان شيعيان و نصسسسيريها بيشتسسسر از وجود
مشترك ميان شيعه وسسسسني ميباشسسسد .يسسسا در مورد شيعيان جبل عامل فراموش نكردهايم كه چگونه بسسسا
صليبيها همكاري كردند.
و امسا جاي بسسي تأسسف اسست كه برخي از سسردمداران نهضتهاي اسسلمي در وقايع گذشته خود را به نسا
آگاهي ميزننسسد وبه اين قانع انسسد كه طرح اين مسسسائل مانع از وحدت ميان مسسسلمانان ميشود! و يسسا اينكه
ميگويند شيعيان امروز از شيعيانديروز فرق دارند و مذهب و مذهب جعفري را به عنوان مذهب پنجم در
كنار مذاهب چهارگانه حنفي ،شافعي ،حنبليو مالكي قلمداد ميكنند .اي كاش اين دسته كمي به خودشان
نمايانگسسسر عقيده و افكار و اعمال اين فرقه هاسسسست و بهراسسسستي كه اين فرقهسسسها دشمنان حق و از اهل
باطلند.
در پايان از خداونسسد بزرگ مسسسئلت مينمائيم كه مسسا و آنهسسا و جميع مسسسلمين را به راه راس ست و راهي كه
متضمن سسسعادت دنياو آخرت اسسست ،هدايت كنسسد و از خداونسسد ميخواهيم به همه مسسا توفيق حركت و گام
برداشتن در مسيري كه او ميپسنددعطا كند و ما و آنها را در زمره كساني قرار دهد كه چون سخن حق
را بشنونسسسد از آن تبعيت ميكننسسسد .و از خالق يكتسسسا ميخواهيم كه اين نوشته را بر همه مفيسسسد بگردانسسسد و
لغزشهايمان را ،بر ما ببخشد.
فهرست