Professional Documents
Culture Documents
عقيده و ايمان
از دیدگاه اسلم
نویسنده:
دکتر عمر سلیمان اشقر
فهرست موضوعات
إن المد ل ،نمده و نستعینه و نستغفره و نستهدیه ،و نتوب الیه ،و نعوذ بال
من شرور أنفسنا و من سیئات أعمالنا ،من یهدِ هِ ال فل مضل له ،و من یضلله
فل هادی له ،و أشهد أن ل إله إ ّل ال وحده ل شریک له و أشهد أ نّ ممدا ًعبده
و رسوله و بعد:
نوشتهای که پیش رو دارید ،کتابی است در زمینه عقیده و
باور اسلمی ،امید است که خداوند متعال ،نویسنده وخواننده
و ناشر آن را مورد بهره وسود معنوی قرار دهد و آن را قبول
درگاه خود وتوشه ای برای قیامت و روز آخرت من قرار دهد
که او شنوای بینا و جواب دهنده است.
این نوشته همچنان که از نامش پیدا است کتابی است در
زمینه عقیده وباور اسلمی که از دومنبع اصلی یعنی قرآن و
سنت پیامبر ص برگرفته شده که این دو منبع سنگ زیرین و
اساس عقیدة گروه نخستین این امت را بنا نهادهاند.
فکر نمی کنم کسی مخالف این واقعیت باشد که عقیده و
باور گروه نخست این امت ،عقیده ای پاک وصاف همچون آب
دریاها و نیرو مند و استوار همچون کوههای سر به فلک
کشیده بوده است وخداوند به وسیله صاحبان این عقیده و
باور ،مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد.
حال اگر عقیده و باور را به منبعهای اصلی خود یعنی
منابعی که نیاکان و سلف صالح این امت به وسیله آنها
سیراب شده و از چشمههای آن بهرمند شدند بازگردانیم،
جای ملمت و توبیخ خواهد بود؟!
قضیه بازگشت به قرآن و سنت مسئلهای است که امروزه
گروههای زیادی با زبان وسخنرانی ومقالت ونوشتههای خود
ادعای آن را دارند اما در میدان عمل و کردار و در مجال
استلل با آن مخالف بوده و آشکارا می بینیم که رأی و نظر
انسان را بر نصوص قرآنی و احادیث نبوی ترجیح داده و
مسیری جدا از مسیر حق و راهی غیراز راه ا سلم و قرآن را
در معامله و داد و ستدهایشان در پیش گرفته اند .به همین
دلیل مقدمه را طولنی نموده و تلش کردهام که بر بازگشت
به این دو مصدر یعنی قرآن و سنت صحیح پیامبر ،به خصوص
عقیده و ایمان از 4
دیدگاه اسلم
در زمینه های عقیده و شریعت بیشترتأکید نمایم و شبهههای
برخی از منتقدان سنت پیامبر را روشن نمایم.
در مقدمه این کتاب علوه بر بیان این موضوع به مباحث
فراوان دیگری نیز اشاره شده ،مانند تعریف عقیده و جایگاه
آن در شریعت و حکم انکار کردن آن ،یا رد یکی از اصول آن،
گاهی هم به بیان شبههی کسانی پرداخته ام که هم در قدیم و
هم در این عصر آن را مطرح نمودهاند ،مانند تکفیر مردم به
صرف ارتکاب گناه.
از این نکته هم غافل نبودهام که در مقدمه این کتاب ،به
بیان منهج قرآنی ای که اسلم آورده و نیز بیان چگونگی
مخالفت آن با منهج فلسفی کلمی که منشأ بلهای بزرگی بر
سر این امت بوده است بپردازم .امیدوارم که توانسته باشم
فرق بین این دو منهج را از لحاظ اخذ و عطاء و راه و روش
استدلل ،با استفاده از قرآن و سنت پیامبرص بیان نمایم تا
در خلل بیان این موضوع برتری و تفوق منهج قرآنی و
ویژگیهای منحصر به فرد آن روشن گردد.
در بحث ایمان به خدا نیز دلیل کافی برای اثبات وجود خدا،
مناقشه و مجادله با بی باوران و رد نظریههای الحادی و
آنهایی که میگویند دنیا به صورت تصادفی به وجود آمده ،یا
اینکه طبیعت آن را به وجود آورده ،بیان می نمایم.
پس از آن به بیان راههای شناخت پروردگار خود یعنی آیات
کونی وآیات قرآنی پرداخته و موضوع را با الهام ازآیات قرآن
وسنت پاک پیامبرص دنبال نمودهام چراکه طرح این مسایل
لب و اساس و محور اصلی کتاب را تشکیل داده است.
از آنجایی که این مسئله دارای اهمیت زیادی است و سبب
اساسی تفرقه و اختلف این امت بوده است ،چارهای نداشتم
جز ذکر پایهها و اصولی که تنها در روشنایی آنه ،درک نصوصی
که از أسماء و صفات خدا بحث می کنند امکان پذیر است و
نیز به بیان قواعد مهمی پرداخته ام که این مسئله را روشن
نموده و به آنهایی که مسیرحق و راه قرآن و ایمان را گم
کرده.دهدیم خساپ ،دنا
در پایان به بیان و توضیح مفهوم واقعی توحید و یگانگی خدا
و چگونگی تحقق آن پرداختهام و مفهوم ل اله ال ّ الله و معنی
و شرایط آن را بیان داشتهام ،همچنانکه به بیان مسایلی که با
توحید در تضاد هستند و آن را نقض می کنند (شرک)توجه
نمودهام.
سپس مختصری از تاریخ عقیده را بیان داشته و بطلن
نظریه تطور عقیده را روشن نمودهام و برای این کار ،از
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
5
کتابهای قدیم و جدید استفاده نموده ام و کتابهایی را انتخاب
نمودهام که با موضوعات این کتاب همخوانی و ارتباط داشتها
.دن
این کتاب گروهی از مردم را خشنود و گروه دیگری را
خشمگین میکند اما خداوند خوب میداند که من تنها رضایت او
را خواستارم و وقتی که من این مباحث را مینیدب مسیون
اطخ ملق اریز ،تسین نآرد یطلغ و هابتشا هک تسین ینعم
زج ،ددرگیم نادرگرس رکف و دوش یم ناشیرپ لقع و دنکیم
ره زا ما هدنز هک ینامز ات و تسین موصعم یسک صیفطصم
لوسر تاروتسد و ادخ نامرف اب فلاخم هک یهابتشا و اطخ
هب هکنیا زا شیپ دنوادخ رگا ،مرب یم هانپ ادخ هب دشاب صهللا
ماما نخس تفرگ نم زا ار تناما رمع مربب یپ مهابتشا
:دیامرفیم هک میوگ یم ار یعفاش
«إذا صح الحدیث فهو مذهبی ،واذا رأیتم قولی یخالف قول
رسول الله فاضربوا بقولی عرض الحائط»
اگر سخن من مستند به حدیث صحیح بود آن سخن ،مذهب
من است و هرگاه دیدید که سخن من مخالف حکم و سخن
خدا است آن را به دیوار بکوبید.
به امید خدا درآینده نه چندان دور ،جزوات دیگری تحت
همین نام و عنوان پخش و منتشر میشود که جوانب دیگر
اصول عقیده را روشن می سازند .از ایزد منان استواری و
صداقت را در کردار و گفتار خواستارم چراکه هرتلش و
کوششی بدون یاری او بی نتیجه و عقیم است.
1رس الة العقاي د – شي خ حس ن االبن ا ،نگاه مجموع ة الرس ائل 429 :اگ ر چ ه
علمای اسلمی چه در قدیم و چه در جدید توجه ویژهای به این علم :یعنی علم
عقائد نموده.تسا هدماین صربمایپ تنس و نآرق رد هدیقع هملک اما دنا
عقیده و ایمان از 8
دیدگاه اسلم
عرب میينعي «،دتشا و بلص يا :ءیشلا دقتعا» :دنیوگ
1
.دش تفس و تخس
عقيده در اسلم در مقابل شريعت است ،زيرا اسلم يعني
عقيده و شريعت ،منظور از شريعت نیز احكام و تكاليف
عملي است كه اسلم در عبادات و معاملت به رعايت آن ها
امر كرده است
1اين قول اكثر سلف است كه ميان آنها امام احمد ،امام مالك و امام شافعي
نيز ديده ميشوند اما امام ابو حنیفه مخالف این تعریف بوده و ایشان چنین می
فرماین د:ایمان عبارت اس ت از اعتقاد و نط ق و اظهار آن ب ا زبان ،ام ا عم ل و
کردار از لوازم ایمان به حساب می آید نه از نام و تعریف آن.
گروه دیگری نیز بر این دأی هستند که :ایمان تنها تصدیق است وبس هر چند با
زبان بدان اعتراف نشود و ب ا عم ل ه م اظهار نگردد.ای ن مذه ب جهمیه ا و
اشاعره م ی باش د.ام ا کرامی ه مین یا در .ت سا راتفگو لوق ا هنت نامیا :د نیوگ
.میا هدومن هراشا نادب باتک نتم رد هک تسا نامه اه هیرظن
عقیده و ایمان 22
از دیدگاه اسلم
مطلب سوم :توجه نمودن به عمل
با توجه به مثل فوق انجام ا عمالي كه خداوند آن ها را بر ما
واجب كرده ،يا انجام دادن آنها را پسنديده است ،ضروري
است ،از طرف ديگر هم ترك اعمالي كه خداوند انجام دادن
آنها را منع و نهي فرموده است ضروري مي باشد ،زیرا آن
هم قسمتی از دین به حساب می آید وعمل ترك شده اگر چه
کم وناچیزهم باشد ،نباید انسان آن را نادیده بگیرد زیرا به
همان ميزان ايمان را تقليل مي دهد.
آري آنان كه نسبت به سنت رسول الله سستي و مداهنت
بنمايند و به مواضع نادرست خود اصرار مي ورزند بايد
عواقب خطرناک کار خود را بدانند ،متاسفانه بعضي از مرم
در اين خصوص پا را از گلیم فراتر نهاده و بسياري از احكام
دين و سنت های پیامبر را را نادیده و بي ارزش مي انگارند.
از خداوند مي خواهيم كه آنان را مورد بخشش خود قرار دهد
چرا که سراسر دين با ارزش و به منزله مغز و هسته می
باشد ،هرچند كه اعتبار و اهميت امور دين با يكديگر متفاوت
هستند.
هرگز منظور ما اين نيست كه به اولويت ها درعلم و عمل
و دعوت الي الله توجه نكنيم ،بلكه اين يك امر ضروري است
كه همه بايد آن را مد نظر قرار دهند ،اما آنچه که ما در پی رد
وانکار آن هستيم عدم توجه به جزئيات و نكوهش كساني
است كه خود را پايبند امور كوچك و بزرگ احكام اسلمي و
سنت رسول خداص نمي دانند.
هنگامي كه اولين شهيد محراب ،فاروق اعظم ضربت
خورده بود ،جواني نزد وي آمد و مطلبي را با او در ميان
گذاشت ،همين كه مي خواست بيرون برود آن حضرت او را
صدا زد و خطاب به او فرمود :ای برادر زادة من! لباست را
بال بزن زيرا اين امر موجب پاكيزگي لباس و دوري از
معصيت پروردگار مي شود» 1اين حادثه فوق العاده بر وی
تاثير مياظتنا رد هك يسك اريز دنکیم بلقنم ار وا و دراذگ
زا ار ناوج نآو دنك يم فورعم هب رما مه زاب تسا گرم
يم شزرا يب وزيچ ان رایسب ار نآ يزورما مدرم هك يراك
.دراد يم زاب ،دنناد
1احمد في مسنده بيهقي آن را صحيح قرار داده است و ابن كثير در تفسير آيه
15سوره آرا آن آورده است.
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
27
درك و فهميدن را از دست داده بودم ،انساني كه در دوران
فترت فوت کرده است مي گويد :پروردگارا! هيچ پيامبري به
سوي من نيامده است تا از او پیروی کنم ،آنگاه خداوند از
آنان تعهد مي گيرد تا او را اطاعت كنند پس دستور میهک دهد
رد ص دمحم ناج هك ييادخ هب دنگوس ،دنربب خزود هب ار نانآ
شتآ هلصافلب دنوش يم خزود دراو نانآ يتقو تسا وا رايتخا
(.ددرگیم ملاس و درس ناشیا رب خزود
1يك گروه ديگر به نام معتزله :پيروان و اصل بن عطاء نيز وجود دارند كه آنان
بر اين عقيده هستند كه مرتکب گناهان كبيره نه مومن هستند و نه كافر بلكه
در ميان كفر و ايمان قرار دارند اما در قيامت آنان در آتش خواهند ماند.
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
31
(اي كساني كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقي خبري را
به شما رسانيد درباره آن تحقيق كنيد).
در این جا کلمة فاسق به معنی دروغگو به کار رفته است و
اين نكته با تامل ودقت در سياق آيه به دست مي آيد.
1
پیامب ص مي فرمايد« :سَبابُ الومن فسوق»
(دشنام دادن به مومن موجب فاسق شدن است).
مي گويند :خداوند بعضي گناهان را ظلم و ستم نامیده
است ،همچون خوردن مال يتيم و مي فرمايد:
چ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎک ﮒ چ النساء١٠ :
(بيگمان كساني كه اموال يتيمان را به ناحق و ستمگرانه
ميخورند ،انگار آتش در شكمهاي خود (ميريزند و)
ميخورند( .چرا كه آنچه ميخورند سبب دخول ايشان به
دوزخ ميشود)).
همچنين خداوند كساني راكه زن بيوه را در ايام عده از خانه
شوهرش بيرون میهب اریز تسا هدیمان رگمتس و ملاظ ،دنک
:دیامرفیم هکنانچ .تسا هدومن زواجت یهلا تادودح
چ ﭛ ﭜ ﭝﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩﭪ
ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵﭶ ﭿ چ الطلق١ : ﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯ ﭰ
(و از خدا كه پروردگار شما است بترسيد و پرهيزگاري كنيد
(و اوامر و نواهي او را به كار بنديد ،به ويژه در طلق و
نگهداري زمان عدّه) .زنان را (بعد از طلق ،در مدّت عدّه) از
خانههايشان بيرون نكنيد و زنان هم (تا پايان عدّه ،از منازل
شوهرانشان) بيرون نروند .مگر اين كه زنان كار زشت و
حاشي و ناسازگاري طاقت پلشت آشكاري (همچون زنا و ف ّ
فرسا با شوهران يا اهل خانواده) انجام دهند (كه ادامه حضور
ايشان در منازل ،باعث مشكلت بيشتر گردد) .اينها قوانين و
مقّررات الهي است و هركس از قوانين و مقّررات الهي پا
فراتر نهد و تجاوز كند ،به خويشتن ستم ميكند( .چرا كه خود
را در معرض خشم خدا قرار ميدهد و به سعادت خويش
لطمه ميزند)).
خوارج مي گويند :همه اين گناهان فسق و ظلم هستند و
براساس نص صريح قرآن ،فاسق و ستم گر كافر هستند.
چ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ چ البقرة ٢٥٤ :و كافران ستمگرند (و به خود و
جامعه خود ظلم ميكنند و نتيجه ظلم آنان در آن روز ظاهر
خواهد شد).
1نقل از کتاب الیمان تألیف ،ابوعبید القاسم بن سلم ،ص 94:که همراه چهار
رسالة دیگر پخش و منتشر گردیده است
عقیده و ایمان 40
از دیدگاه اسلم
2
«ثلثه من امر الاهلیة :الطعن ف النساب و النياحة و النواء»
(اين سه عمل از جمله اعمال دوران جاهليت هستند :طعنه
زدن به نسب ديگران ،گریه و نوحه خوانی بر میت و موثر
دانستن ستاره ها در بارندگي).
وهمچنین حدیث« :آية النافق ثلث :اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و
اذاأئتمن خان »
2
(سه چيز نشان منافق است :هر وقت حرف زند دروغ مي
گويد ،هر وقت وعده دهد خلف آن عمل مي كند و هر وقت
امانتي در اختيار او قرار گيرد به آن خيانت مي كند).
ابوعبيد بن سلم مي گويد«:منظور از روايات فوق اين
نيست كه مرتكب اين اعمال جاهل ،كافر و منافق شده است
زيرا او به خدا و احكام نازل شده از جانب او ايمان دارد و
فرايض و واجباتش را انجام مي دهد ،بلكه معني روايات اين
است كه اين گونه اعمال از جمله اعمال حرام و مربوط به
اهل كفر هستند که در كتاب خدا و سنت رسول اللهص ازآنها
نهي شده است تا مسلمانان از آنها اجتناب نموده و خود را
دور نگهدارند تا احكام وشریعتشان هیچ گونه شباهتي به آنها
نداشته باشد».
جهت استدلل خود حديث زير را آورده است که پیامبر
اسلمص می:دیامرف
3
«استعطرت الره ث مرت بقوم یوجد ريها أنّها زانیة»
2کتاب صحیح جامع صغیر .1/583:شماره حدیث 3039 ،واین حدیث در جامع
الصغير چنين مي باشند :سه عمل از اعمال دوران جاهلي هستند كه اهل
اسلم آنها را رها نمي كنند:
-1طلب باران از ستاره ها -2طعنه زدن به نسب ديگران -3نوحه
خواندن بر اموات.
وجامع صغیراین حدیث را به بخاري در تاريخ و طبراني در الكبير ،و امام احمد
در مسند خود ،و ابن حبان در صحیحش نسبت داده است.
2صحیح بخاری ،1/89 :حدیث شماره ،33وصحیح مسلم 1/78 :حدیث شماره
.59
3محقق کتاب الیمان در ص ،96:میهمیزخ نبا و تسا حیحص ثیدح نیا :دیوگ
ثیدح هک یرعشا یسوموبا زا لقن هب دوخ حیحص رد ار نآ مکاح و نابح نبا و
زا نآ ترابع .دنا هدروآ (تسا هدیسر صربمایپ عمس هی ینعی) هدوب زین عوفرم
ا هحیر اودجیل موق یلع ترمف ترطعت سا ةأرما ا میّأ)ت سا ن ینچ ا هنآ ت یاور
ت یاور ار نآ روط ن یمه ا قیقد ز ین یذمرت دوادوبا (ة یناز ن یع ّ
لکو ،ة یناز ی هف
.دنا هتسناد حیحص ار نآ و دنا هدومن
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
41
(يعني هرگاه زني خود را معطر نموده و از كنار مرداني
بگذرد كه بو و عطرش به مشام آن ها برسد آن زن زناکار
است).
اکنون سوال این است که آيا این زنا همان زنایی است که
حد برايش مقرر گردیده است؟
ممكن است منظور ابوعبيد از اين كه میامريغب مكح :دیوگ
نيا ،تسين ملسا زا ندش جراخ و رفك بجوم ،هللا لزنا
قباطم دروم كي رد ناملسم مكاح ای يضاق رگا هک دشاب
مکح قباطم دراوم هيقب رد و دنک مكح شدوخ تساوخ
.دوش يمن رفاك ،دیامن مکح دنوادخ
اما حكم كردن طبق قوانين كافر و پياده نمودن آن بر
ملتهای مسلمان با استفاده ازنیروی قهريه و به زندان انداختن
و شكنجه دادن كساني كه به سوی اسلم دعوت می نمایند و
ندای تطبیق شریعت الهی را سر می دهند ،در كفر آن ها
كوچكترين شکی نیست و به جرات ميتوان گفت كه آنها هیچ
گونه ارتباط وپیوندي با اسلم ندارند ،چنانکه قرآن مي
فرمايد:
ﯨ ﯩ ﯥ ﯦ ﯧ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چﯜ ﯝ ﯞ ﯟ
چ النساء٦٥ :
ما ،نه! به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن بشمار (ا ّ
نميآيند تا تو را در اختلفات و درگيريهاي خود به داوري
نطلبند و سپس مللي در دل خود از داوري تو نداشته و كاملً
تسليم (قضاوت تو) باشند).
1
-2خط مشی و برنامه.
خط مشی فلسفي با راه و روش اسلمي از ابتدا تا انتها
تفاوت اساسي دارد ،بسياري از فلسفه تحقیق و بر رسی در
مورد نفس انسان را شروع کار خود می دانند و آن را به
عنوان اصل و مبناي احكام فلسفي قرار داده اند .روي اين
اصل ،آنها ابزار شناخت انسان را گاهی حس دا نسته وگاهی
عقل ،گاهی هم هردوي آن ها را برشمرده ومی گويند كه علم
بدون وجود آن ها به دست نمي آيد.
فلسفه ،علوم حسي و بديهي و امثال آن را بعنوان اصلي
كه بدون آنها هیچ گونه علم و شناختی به دست نمي آيد ،قرار
داده اند و بعد مدعي شده اند كه آنها به وسيله علوم حسي و
بديهي می توانند امور نزديك به خود (مانند امور طبيعي،
رياضي واخلقي) را درك کنند و اين سه اصل (امور طبيعي،
رياضي و اخلق) را مبنای ساير علوم قرار داده اند .به همین
جهت آنها را در اصول علم كلم تجسم نموده اند بدینصورت
که یک نصف دو است وجسم دریک زمان در دوجا قرار نمی
گیرد و دو چیز متضاد مانند سیاهی وسفیدی ،با هم جمع نمی
شوند.
اما بسياري از فيلسوفها اخلقیاتی نظیر عدالت و عفت
وپاکدامنی را جزو اصول نمي دانند بلكه آن را از فروعیات
-که نيازمند به دليل هستند -مي دانند.
ﯼ چ
اللك١١ - ٨:
(هر زمان كه گروهي بدان انداخته ميشوند ،دوزخبانان از
آنان ميپرسند :آيا پيغمبر بيم دهندهاي به ميان شما نيامده
است (تا شما را از چنين روزي و وضعي بترساند؟).
ميگويند :آري! پيغمبران بيم دهندهاي به ميان ما آمدند و ما
دروغگويشان ناميديم و گفتيم :خداوند به هيچ وجه چيزي را
(به نام وحي ،براي كسي) نفرستاده است و شما دچار
گمراهي بزرگي هستيد .ميگويند :اگر ما گوش شنوا
ميداشتيم و يا عقل خود را به كار ميگرفتيم ،هرگز از زمره
دوزخيان نميگشتيم .اينجا است كه به گناه خود اعتراف
ميكنند .پس دوري (از رحمت خدا) بهره دوزخيان باد!)
تنها با فرستادن پیامبران برمردم اقامه حجت مي شود،
چنانکه خداوند مي فرمايد.
چ السراء١٥ : چﯨ ﯩ
عقیده و ایمان 50
از دیدگاه اسلم
(و ما (هيچ شخص و قومي را) مجازات نخواهيم كرد ،مگر
اين كه پيغمبري (براي آنان مبعوث و) روان سازيم).
همانطور كه دعوت به سوی عبادت خدا ،در منهج قرآن
نقطة شروع است و شناخت خدا پایه و اساسی است که بقیه
علوم وشناختها از آن سر چشمه می گیرند ،نقطة نهایی نیز
بندگی خدا و شناخت یگانگی و توحید او است.
اعتراف محض به وحدانیت خدا و یگانگی آفریننده که نقطة
نهایی منهج فلسفی و علم کلم است با وجود اهمیتی که
دارد ،اما در منهج قرآنی بسیار جزئی بوده و دین ،این اعتراف
را کافی نمی داند .به همین جهت اعتراف مشركينی كه
رسول الله با آنان مي جنگيد برای آنها سودي نداشت ،قرآن
مي فرمايد:
چ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﯦ چ لقمان٢٥ :
هر گاه از آنان (كه معتقد به انبازها و شركاء هستند)
بپرسي چه كسي آسمانها و زمين را آفريده است؟ حتماً
ميگويند :خدا..
چ الؤمنون٨٧ - ٨٦ : چﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
(بگو :چه كسي صاحب آسمانهاي هفتگانه و صاحب عرش
عظيم است؟ (آيا ملك كائنات و فرمانروائي بر آنها از آن
كيست؟) .بگو پروردگار هفت آسمان و عرش عظيم چه
كسي است؟ خواهند گفت « :الله »)
اما فلسفه و دانشمندانی كه به تحقیق و پژوهش پيرامون
عقل و روح مشغول بوده اند ،دچار جنون و دیوانگی شده و
چنان به بيراهه رفته اند كه قادر به استقرار خود نیستند و
بارزترين دليل اثبات اين مدعا این است که با وجود
پيشرفتهای شگفت آور علمي در عصر حاضر ،هنوز بشریت
موفق به شناخت حقيقت روح و نفس انسانی نشده است.
اگرچه براي شناخت حقيقت نفس خود سعي و تلشهای
طاقت فرسايي نموده عليرغم اينكه با گنجينه هایی از ديدگاه
و نظریات فلسفه و دانشمندان ،شعرا و روحانيون طراز اول
در تمام زمانها و مكانها به تحقیق وبررسی در این زمینه
پرداخته ایم ،اما هنوز نتوانسته ايم بجز بخش كوچكي از
حقیقت روح انساني چیزی را درك كنيم .مهم ترین چیزی که
ما در مورد آن می دانیم این است که انسان از اجزاء و
بخشهای مختلفی تشکیل شده که حتی این بخشها را تنها از
طریق ابزاری که خود آنها را به وجود آورده ایم درک نموده
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
51
ایم وهریک از ما از مجموعه شبحی تشکیل شده ایم که در
میان آن ،حقیقت مجهولی آهسته در جریان است.
واقعيت امر اين است كه ما در این زمینه کامل ً بی اطلع
هستیم و اغلب سوالتي كه پژوهشگران وانسان شناسان در
این زمینه مطرح نموده اند بي جواب مانده است زيرا در
دنيای پنهان و باطن ما ناحیه وبخشهای نامتناهي وغیرمحدودی
1
وجود دارد كه هنوز ناشناخته مانده است.
وقتي كه نتيجة تحقيقات وپژوهشها ی بشری در رابطه با
روح ونفس انسان ،تا قرن بیستم اینگونه باشد که شرح آن
گذشت ،چگونه می توان آن را محور و پاية سائر علوم قرار
داد! اما علم فلسفه در زمینه آگاهی و اطلع در مورد جهان
ماوراء الطبیعت در واقع دچار كجروي و گمراهیهای آشکار و
سرسام آوری شده است.
2
-3قدرت و نیروی تأثیرگذاری
عقيده در زمینه تأثیرگذاری بر درون پیروانش از قدرت سلطه
و نیرویی برخوردار است که فلسفه نباید انتظار رسیدن به
چنین امتیازی را داشته باشد .در غیر اینصورت پا را از گلیم
فراتر نهاده و دچار تناقض شده است ،زيرا فلسفه در حد
تواناییهای بشری به بررسی و کنکاش در مورد حقایق و
معرفتها می پردازد و به اندازه دستاوردهایش در آن زمینه
حقایق را عرضه و نمایش میهب هک يناسك نيتسخن ،دهد
،دننک یم ادیپ تخانش یرشب درخو لقع یناوتانو فعض
زا يملع عضاوتو حماست نياربانب .دنشاب یم اهفوسلیف
اهفوسلیف نایم رد لًثم ،دشاب يم هفسلف ياهيگژيو نيرتزراب
«ائيش ملعأ تسل نّنأوه اديج هملعأ لازأ ل يذلا يشلا» :دیوگیم تارقس
(چيزي كه همواره خوب دانسته ام این است که هیچی نمی
دانم).
اما کسی که دارای عقیده است خوب می داند که عقیده
اش را از کسی دریافت نموده که به اسرار تمام جهان هستی
آگاه بوده و نسبت به راز و رمز موجودات آگاهی مطلق دارد.
چنين عقيده اي به مقتضای ماهيت خود الزام آور بوده و
صاحبش را به خضوع و تسليم در برابر مقتضيات خود وامي
دارد و هيچگونه جدال و مخالفتی از وی نمي پذيرد وهرگز در
1كتاب العلم يدعوا الي ال ايمان
2دررابط ه ب ا ای ن موضوع ب ه کتاب :الدی ن تألی ف ،دراز ص 69وب ه بع د مراجع ه
شود.
عقیده و ایمان 52
از دیدگاه اسلم
مورد خود (عقيده) هیچگونه شک و تردیدی به حاملش راه نمی
ات ،دهد هار دوخ هب دیدرت و کش یا هلئسم رد رگا و دهد
رارق نیعم و صخشم یأر کی رب و دسرن نیقی هب هک ینامز
هفسلف هنیمز نآ رد وا تقیقحرد ،درواین نامیا نآ هب و دریگن
هرابرد هاگنآ دیسر نیقی هب هک یتقو اما ؛راد نید هن هدوب فاب
و دوش يمن هتفريذپ يو زا یفاب هفسلف و ینز هناچ هاگديد نآ
«هديقع» شيارب هیرظن نآ اریز ،دیامن دهعت ضقن دناوت یمن
زا ریغ هب ،دنك عافد نآ زا ناج ياپ ات تسا هدامآ و هدیدرگ
ناور و حور رب یريثات و هطلس نینچ يركفت چيه هدیقع
ره ای و يملع ای دشاب يسايس ركفت نآ هاوخ ،درادن ناسنا
.رگید یرکفت عون
آقاي شيخ محمد عبدالله دراز ،رمز و راز اين جريان را
چنين بيان مي كند« :راز نهفته این پدیده ،یعنی تأثیر سحرآمیز
عقیده بر روح و روان انسان -در این نکته نمایان می شود که
میان حقیقت شناخت و واقعیت ایمان و همچنین میان نیروی
درونی که به وظایف شناخت ومعرفت می پردازد ،با نیروی
درونی که به وظایف ایمان می پردازد ،اختلفهای زیادی وجود
دارد .مثل ً شخصی معنای تشنگی و گرسنگی را بسیار خوب
می داند اما ناراحتيهای ناشی از آنها را احساس نمیهاگ .دنک
لها اما دناد يم ار يتسود و قشع موهفم و ينعم یناسنا
ار قيقد و ينف رثا كي یناسنا اسب هچ .تسين تبحم و قشع
هاگآ نآ تخاس ياه ييابيز زا و دربب يپ نآ رارسا هب و دنيبب
.ددرگن تفگش بجعم نآ هب و دشچن ار نآ تذل اما ،دوش
اينها بخشهایی از معرفت و علم هستند كه حواس يا فكر یا
بداهت ما را بدانها هدايت مي كنند ،اما نفس با ديد بيگانه به
آنها نگریسته و يا به صورت سطحي از آن ها مي گذرد و به
عمق وژرفای آن ها پي نمي برد ،يا اینکه آن ها را در ذهن
خود ذخيره مي كند ولي بدانها توجه ننموده وآنها را در خود
هضم نمي كند .هرحالت رواني و درونی که در این مرحله
باشد یعنی در حد افکار و مبادی توقف نموده باشد ،ايمان
نبوده و اندك ارتباطی با آن نداشته و ندارد.
ايمان شناختی است كه به نداهای اعماق ضمير جواب داده
و از شکافهای ریز دلها عبور مي كند ،لذا سينه انسان
هيچگونه ضيق و حرجي را از آن احساس نمي كند ،بلكه نفس
يقين را احساس مي كند و ايمان طعم آن را می چشد و
وجدان تصورات را از فضاي عقل به قرارگاه دل انتقال مي
دهد و آن را براي روح و روان مايه شادابي و غذايي قرار مي
دهد كه در كيان آن داخل شده است و یکی از عناصر حياتش
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
53
میزاب و قلخ ،لاعف ييورين هب ار هشيدنا نامیا !یرآ .ددرگ
رد ار عناوم هنوگ ره هك ييورين ،دنك يم ليدبت هدنراد
.دنيب يم تيمها دقاف و شزرا يب دوخربارب
آري اين بود تفاوتهای ميان دين و فلسفه ،كه هدف نهایی
فلسفه شناخت است ،اما هدف دین ایمان و باور است،
خواست و هدف فلسفه ،انديشه اي توخالي و شناخت جامد
وبی محتوا و بی روح است .اما خواست و هدف دين روحي
است پويا و نيرويي است پر حركت.
آقاي دراز براين عقيده است كه حوزه عمل فلسفه ،تنها
زاويه ای از زواياي نفس را در بر مي گيرد ،در حاليكه دين
تمام زواياي نفس را در برگرفته ،فلسفه نوعي نظريه پردازي
و تجزيه و تحليل است .پس فلسفه صنعتي است كه ریشه
های حقيقت را قطع كرده و روح آن را از بين مي برد سپس
آنها را به هم مي پيوندد تا بار ديگر آن ها را زیرکانه در يك
سيستم مصنوعي و ساختگی ارائه دهد تا روان انسان را زیر
پوشش پوستة خشک و جامدی قرار دهد.
اما دين ،شوق و شادابي است ،عشق و علقه است ،تمام
حقيقتها را در بر گرفته است و از پوسته های سطحي و
خشك مي گذرد تا به اعماق دل ها برسد و ارزش واقعی و
کمال خود را به دست آورد.
آقاي دراز بسيار ريزبينانه و دقیق تفاوتهای ميان دين و
فلسفه را کشف و استنباط نموده و مي گويد :غایت و هدف
فلسفه حتي درحوزه کاری و بخش عمليش ،نظري وتئوری
است امااهداف دين حتي در بخش علمي ونظریش باز عملی
و کار بردی است .پس نهايت مطلوب فلسفه اين است كه
حق و خير را به ما معرفي كند و بگويد كه آنها چه هستند و
كجا هستند .از آن به بعد هیچ گونه توجهی به نحوه برخورد ما
با حقي كه آن را معرفي نموده يا خيري كه آن را مشخص
نموده است ندارد .اما دين حق را براي ما معرفي مي كند اما
نه تنها به خاطر اينكه آن را بشناسيم وبس ،بلكه بخاطر اینکه
بدان ایمان بیاوریم ودوستش بداریم و ارجش بنهیم .دين ما را
به وظايف خود آگاه مي سازد تا به نحو احسن آنرا ادا کنیم و
با تحقق بخشيدن به آن ،روح خود را به كمال برسانيم.
آقاي دراز به منظور روشن نمودن بيشتر مطلب ،ميان آثار
عملی و کاربردی دين و فلسفه مقايسه ای نموده ومي گويد:
«دين ،توجه انسان را به اين امر معطوف مي دارد كه انسان
آفريدگارش را بشناسد و به او توجه كند و دوستش بدارد و او
عقیده و ایمان 54
از دیدگاه اسلم
را تقدیس و تعظیم نماید ،اما منظور فلسفه تنها شناخت و
معرفتي است كه اسباب را با مسببات پيوند می.دهد
آقاي دراز در ادامه صحبت هاي خود روشن می نماید که
عقيده ديني در عرصه هاي اجتماعي قدم مي گذراد و جهت
تحقق بخشیدن به اهدافش صاحب عقیده را به پخش و
انتشار آن دعوت می نماید ،در حاليكه فلسفه به توسعه و
نشر اندیشه های فلسفي چندان توجه نمیاسب هچ و دنک
تسخ نارگيد هب دوخ ياه هشيدنا لاقتنا و راشتنا زا هفسلف
.دناهدومن راكتحا دوخ يارب ار يفسلف راكفا و دنا هدیزرو يم
1
-4روش و اسلوب
شيوه و اسلوبي كه عقيده اسلمي در قالب آن شكل گرفته
است ،اسلوب ويژه اي است كه از امتيازات بارز آن طراوت،
شادابي ،دلپذيري ،ملموس بودن ،القاء کردن و رسانیدن
واقعيت هاي بزرگي است كه همة آنها را نمي توان در عبارت
گنجاند .بلکه عبارات تنها می توانند به آنها اشاره نمایند و
همچنين از امتيازات بارز ديگر آن ،اين است كه عقيدة
اسلمی همة جوانب بشريت را با تمام ابعاد وجودیش مورد
خطاب قرار داده و همة تواناییها و نيروها و راههاي نفوذ و
شناخت انسان را تععقيب مي كند ،نه اینکه تنها بعد انديشه
بشريت را مورد خطاب قرار دهد.
فلسفه شيوه و اسلوب ديگري را برگزیده است ،زیرا مي
خواهد واقعيتها را در عبارات محدود كند و حقایق را در
کلمات بگنجاند ،اما نوع حقایقی که فلسفه با آنها روبرو
است ،امکان ندارد بتوان آنها را در کالبد و قالب کلمات
منحصر نمود –چون سرشت وطبیعت جنبه های اساسی ومهم
این حقایق فراتراز حوزه کار انديشه بشری هستند -بي ترديد
فلسفه منجر به پیچیدگی و خلط و بهم آمیختگی و خشكي
مي گردد .باتوجه به اين امر ،شايسته نيست كه عقيده
اسلمي را با اسلوب و روش فلسفي ارائه نمود ،زیرا اين
اسلوب عقيده اسلمي را از بين برده و به طراوت و
درخشندگي آن خاتمه مي دهد و آن را در يك بعد از ابعاد
وجودی انسان منحصر و محدود مي كند.
-5روش استدلل
روشی که قرآن برای ارائة دلیل در این رابطه در پیش گرفته
اس ت از امتیازات ی برخوردار اس ت ک ه ب ا روشهای فلس فی و
کلم ی تفاوتهای اس اسی دارد و م ی توان ای ن تفاوته ا را در
نکات زیر بیان نمود.
1
ب – دلیل عقلي
دلیل عقلی كه قرآن آن ها را بيان مي كند تنها شايسته
عظمت و كمال خداوند می باشند .پس قرآن در رابطه با
1بسیاری ازمتکلمین و فلسفه به خطا رفته اند ،در این زمینه که به گمان آنها
دلیل قرآن و سنت تنها جنبه خبری دارد و عقل را به قناعت نمی رسانند .اما
واقعیت این است که قرآن دلیلی را برای علم و آگاهی نسبت به وجود خدا و
وحدانی ت او اقام ه نموده اس ت ک ه ن ه آنه ا و ن ه هی چ کس ی توانای ی ارائه چنی ن
دلیلی را ندارد.،آنچ ه ک ه متکلمی ن ذک ر نموده ان د چیزی اس ت ک ه قرآن ب ه
روش ی نیکوت ر و کاملت ر آن را بیان داشت ه اس ت .مانن د ضرب المثلهای ی ک ه
خداوند آنها را در قرآن بیان داشته و در مورد آنها می فرماید« :ولقد صّرفنافی
ل مث ل»(س وره که ف :ای ه )54وضرب المثله ا همان هذا القرآن للنّاس م ن ک ّ
قیاسهای عقلی میباشند.
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
57
خداوند ،از به کار بردن قياس شمول و قياس تمثيل كه افراد
و مقدمات آن از نظر خداوند مساوي هستند خودداری نموده
است .زيرا اين دو قیاس مستلزم تسويه خالق با مخلوق
هستند.
بلکه قرآن در حق خداوند از قياس اولي استفاده نموده كه
معني و مفهومش چنين است :هركمالی که موجود است و
مستلزم فنا نیست و به هر دلیلی نقص در آن راه نداشته
باشد وآفریده ای بدان متصف باشد ،خداوند شایسته تر است
که بدان متصف گردد زيرا خداوند است که چنین کمالی را به
آن بخشیده است ،پس اگر خالق متصف به چنين كمالي
نباشد درحالی ممکن است که بدان متصف گردد ،در این
صورت در میان ممکنها آفریدهزا هک تشاد دهاوخ دوجو یا
یم دنوادخ هکنانچ.تسا لاحم یزیچ نینچو دشاب رت لماک ادخ
:دیامرف
چ ﮘ ﮙ ﮚﮛ ﮟ چ النحل٦٠ :
(خدا داراي صفات عاليّه است (كه از جمله بينيازي از
همهكس و همهچيز است)) .
هرنقص وعيبي كه مخلوق از آن مبری و دوراست ،خداوند
شايسته تر است كه ازآن منزه و مبري باشد.
ج – چنانکه ملحظه می کنیم دلئلي عقلي قرآنی با تعبيري
بليغ تر و مختصرتر بر حقایق دللت مي كنند اما بیشتر دلئل
عقلي كلمي و فلسفی ارزش استدلل نمودن به آنها را
ندارند ،زیرا ضعف در دلئلي كه از آن ها بر وجود حق
استدلل مي شود منجر به شك و تردید و اضطراب و
سرگرداني می شوند و حتي گاهی منجر به رد و نفي حق مي
گردد .زيرا در چنين حالتي طرف به راحتي مي تواند نقص و
عيب دلئل را بيان كند و وقتی که دلیل را رد نمود ،حق را رد
نموده اگر چه حق در ذات خود قوي و نیرو مند است و ضعف
و ناتواني در دلئل رسيدن به حق بوده نه در ذات حق .روي
اين حساب متكلمين بيش از هر كس ديگری رأی داده و از
يك ديدگاه به ديدگاه ديگری منتقل مي شوند و در بعضی
موارد سخنی را با قاطعیت بیان می کنند در صورتی که نقیض
و ضد آن سخن را در جای دیگری بیان می دارند ،حتي گاهی
کسی را به سبب سخنی تکفیر می کنند در حالی که در جای
دیگری خودشان همان سخن را گفتهباتك لئلد فلخ رب .دنا
عقیده و ایمان 58
از دیدگاه اسلم
هدوباج رب اپ شيوخ عضاوم رب نآ ناگدنهد هئارا اريز تنس و
1
.دنهد یمن هار دوخ هب نآرد يبارطضا و لزلزت هنوگچيه و
د -ملحظه می شود که بسياري از دلئل متكلمين منجر به
نتایج باطل و ناروا می شوند زيرا كه بعضي از دلیل آنها حقی
راکه به وسیله قرآن و سنت ثابت شده است رد و نفي می
کنند.
متكلمين به بهانة اينكه خداوند در يك جهت نيست زیرا
وجود خداوند در یک جهت ،محدود بودن خدا را میرساند
نصوصي را كه دال بر وجود خداوند در آسمان ها هستند ،رد
می کنند .حال آنكه نصوص قرآنی به صراحت دال بر اين
مطلب هستند كه خداوند در آسمانها می باشد ،خطا و اشتباه
متكلمين از اينجا سر چشمه می گیرد كه آنان وجود خداوند در
آسمان ها را به این معني تعبیر کردهار وا اه نامسآ هك دنا
نيزاوم نانآ هك تسا نيا نانآ رگيد هابتشا و دنا هدرك هطاحا
.دنهد يم قيبطت يهلا تاذ رب ار يرشب یاهسایقم و
مجموع فتاوی تألیف شیخ السلم ابن تیمیه ،ونگاه ،فتاوی الحمویه:ص .7 3
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
63
مسائل كلمي به توقف و حيرت و سرگردانی رسيده است و
كتابی تحت عنوان «الجام العوام عن علم الكلم» (بازداشتن
بی سوادان از علم كلم) تاليف نموده و حتی اشتغال به علم
كلم را جز در شرايط استثنايي حرام دانسته است .چنانکه می
»نیصخشل اّلا مارح ملکلا ملع ّنأ قلا» :دیوگ
یعنی :درواقع علم كلم حرام است مگر براي دوكس .امام
محمد غزالي در اواخر عمر خود از علم كلم و روش كلمي
منصرف شده و به علم حديث روي آورده بود و وقتی که دار
فانی را وداع گفت ،تمام صحیح بخاري را از حفظ داشت.
ابوالحسن اشعري به عنوان يك معتزلي زندگي را آغاز كرد و
مدت چهل سال بر آن عقيده ماند ،سپس از عقیده اعتزال
برگشت و با مسلک معتزلی به مقابله و مبارزه و باطل و تباه
ساختن آن عقیده بر خواست و در نفي و رد آن ها تلشهای
1
زيادي به خرج داد
به دنبال آنان گروهي نشأت گرفتند كه روش و منهج صحیح
و سالمی را در پیش گرفتند البته اين گروه نیز علوم و مناهج
آنها را فراگرفته و آن را مورد بررسی و ارزيابي قرار دادند،
سپس آن را به باد انتقاد گرفته و با منهج قرآنی به رد آنها
برخواسته و با همان اسلحه خودشان به مبارزه آنها رفتند و
نقص و ضعف کاستیهای ديدگاه هاي فلسفي و كلمي را برمل
نمودند که قائد و پرچمدار اين گروه را شيخ السلم علمه ابن
تیميه به عهده گرفت.
1راجع به این موضوع به کتاب (اصل العتقاد)تألیف این جانب مراجعه شود که
در آنجا این مسئله را به تفصیل بیان نمودهام.
2حدی ث متوات ر ای ن اس ت ک ه گروه زیادی آن را روای ت کردهروط ه ب ه ک د نا
ق فتم غورد رب نآ یاهتنا ا ت ث یدح دن س یادتبا زا ا هنآ ه ک ت سین ن کمم یداع
.تسا رتاوتم زا رت نییاپ یا هبتررد داحآ ثیدحو.دنشاب هدش
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
67
(انتهیت الی ربی لیلة أسری بی الی السماء ،فرأیت ربی ،بینی وبینه
حجابٌ بارزٌ ،فاأیت کلّ شیئ منه ،حتی رأیت تاجا موصا من لؤلؤ).حدیث
1
موضوع.
(شب معراج در آسمان ها به حضور پروردگارم رسيدم،
پس خدا را دیدم و ميان من و پروردگارم حجاب بارزي بود
تمام او را نگاه كردم حتي تاج مخصوصي كه از لولو ساخته
بود را نيز ديدم).این حديث ساختگی است.
حديث (ان ال يلس علي قنطرة الوسطي بي النةو النار)
(خداوند برپل سنگی مياني بین بهشت و دوزخ مي
نشيیند).این حدیث نیز ضعيف است.
باید پیش از استدلل به احاديث چه در باب عقيده و چه در
باب احكام تحقيق و بررسی کامل را انجام داد اگر نه ممكن
است كه ما چيز هايي را به دين خداوند نسبت دهیم كه در
واقع از امور دين نيستند و چه بسا امورات باطلی را كه در
واقع عقيده نيستند ،به عنوان عقيده تاييد كنيم .
کسانی كه عقائد را به وسيله احاديث موضوعه يا ضعيف
ثابت مي كنند مانند كساني هستند که عقائد را به وسيله
خواب ها و خرافات و افسانه ها ثابت ميكنند.
-3گروه سومي استدلل به ادله نقلي ،يعني استدلل قرآن
و حديث را در اثبات عقيده رد كرده و مي گويند( :دلئل نقلي
مقيد يقين نيستند و ايمان مطلوبی را در انسان ایجاد نمی
کنند ،پس عقيده به وسیله آنها ثابت نمي شود) 2.دليل آنها
راجع به اینکه دلیل نقلی يقين را ایجاد نمیهک تسا نیا دنک
عنام تلامتحا نیا هک هدوب يدايز تلامتحا یاراد یلقن لیلد)
(.دنتسه هدیقع تابثا
اين ديدگاه ،دیدگاه نادرست و سخیفي است که برای رد آن
نیاز به تلش و تحمل زحمت نیست .زیرا این دیدگاه مخالف
إجماع امت بوده و اگر نصوص محل احتمالت زیاد باشند،
آنگاه كلم انسان چه طور خواهد بود؟ چگونه عقائد با كلم
خدا و رسولش ثابت نمي شود؟ معاذالله اين بهتان بزرگي
است.
3حدیث موضوع یعنی ساختگی ودروغ ،به حدیثی گفته می شود که در در سند
آن دروغ گوی ی وجود داشت ه باش د و حدی ث ضعی ف آن اس ت ک ه دارای شرای ط
حدیث صحیح نباشد.
1کتاب "الفوائد المجموعة فی الحادیث الموضوعة ،تألیف شوکانی.441 :
2نقل از گتاب"السلم عقیدظ وشریعة"تألیف شیخ شلتوت ص .53
عقیده و ایمان 68
از دیدگاه اسلم
-4گروه چهارم استدلل به خبر آحاد و صحيح را در باب
عقائد رد مي كنند و جز به قرآن یا حديث متواتر به چیز
دیگری استدلل نمي كنند ،حتی به قرآن و حديث متواتر نیز
تنها زمانی استدلل می نمایند که قطعی الدللت باشند 1و به
نظر آنها اگر نص قطعي الدللت نباشد استدلل به آن جائز
نمي باشد و این رأی ،عقيده علمای قدیمی علم كلم بوده و
بعضی از علمای اصول نيز از آنان تبعیت نموده اند ،این
عقيده در زمان ما چنان پخش شده و گسترش پیدا کرده که
نزدیک است حق و قائل آن به گوشه فراموشي سپرده شوند،
علما و دانشمندان جدید و قدیم همواره فساد اين دیدگاه و
خطرات آن را براي مردم روشن كرده و پرده از شبهه
كساني كه معتقد به اين قول بوده اند برداشته.دنا
قبل ً بيان كرديم كه شبة اين گروه اين است كه به گمان آنها،
دلئل عقيده باید حتما ً مفيد يقين باشند و احادیث آحاد و
نصوص قرآني و روايات متواتر اگر قطعي الدللت نباشند،
مقید يقين نيستند بلكه ظني هستند و ظن وگمان در اين باب
قابل استناد نيستند .چنانکه خداوند مي فرمايد:
چ النجم٢٣ : چ
(آنان جز از گمانهاي بياساس و از هواهاي نفس پيروي
نميكنند).
چ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ چ النجم٢٨ :
(و جز از ظن و گمان پيروي نميكنند و ظن و گمان هم
(در بخش اعتقادات ،به كسي سودي نميرساند و انسان را)
بينياز از حق نميگرداند).
1ص حیح مس لم ،4/1888 :حدی ث شماره .2419ودر ص حیح بخاری چنی ن آمده
ک ه پیام بر ص او را ب ه س وی مردم نجران فرس تاده ،نگاه ص حیح بخاری،7/93 :
حدیث شماره 13/232 ،3745حدیث شماره .7254
2کتاب "الرساله"تألیف امام شافعی.
عقیده و ایمان 76
از دیدگاه اسلم
-2خود اين نظریة – یعنی این که خبر واحد در باب عقیده
حجت نیست -یک عقيده است و برای اثباتش به دلیل قطعی
نیاز دارد که آنها برای این سخن دلیل قطعی ندارند.
-3اگر دليل قطعي اي دال براينكه عقايد به وسیله اخبار
آحاد ثابت نمي شود وجود می داشت ،لبد صحابه و همچنین
تابعین و سلف صالح آن را مي دانستند و به آن تصريح
ميكردند.
-4این سخن مخالف منهج علمی صحابه است زيرا هر
کدام از اصحاب خبري را که از رسول الله نقل مي شد ،آن
را مي پذيرفتند ،اگرچه آن را از زبان یک نفر می شنید و هيچ
كدام از اصحاب خبر صحابي ديگر را به دلیل اینکه خبرش
واحد بوده ،رد نمي كرد.
-5دلیلی که دال بر وجوب عمل به كتاب و سنت هستند
هم شامل عقيده می باشند وهم شامل احكام .پس اختصاص
نمودن اين دلیل به احكام در صورتی که آحاد باشند ،تخصيص
بدون مخصص بوده و فاقد اعتبار است.
-6خداوند پيامبرش را براي بلغ مبین(تبليغ آشكار)فرستاده
است و مسلم است كه بلغ مبين این است كه مخاطب را
قانع نماید و علم را برايش حاصل کند .پس اگر خبر واحد
مفيد علم نمي بود ،تبليغ به وسيله آن انجام نمي گرفت زيرا
اتمام حجت تنها وقتی صورت می گیرد که علم بدان حاصل
شود.
-7اين قول (اخبار آحاد در باب عقيده واجب العمل نیستند)
مستلزم بطلن عمل به اخبار آحاد در باب عقيده ،پس از
اصحاب که آنها مستقيما از رسول الله ص شنيده اند ،مي
گردد ،زيرا احاديث پیامبرص قبل از تدوين تنها به صورت آحاد
به دست مردم رسيده اند و کسانی كه احاديث را به صورت
متواتر دریافت نموده اند بسيار كم هستند .تازه اعلم اینکه
فلن حدیث متواتر است ،از جانب آنها موجب علم نمی شود
زیرا این اعلم نیز خبر واحد است.
-8اين قول موجب ترک عمل به احاديث آحادی كه در باب
عقيده واحكام هستند می شود ،زيرا عمل نكردن به آنها در
باب عقائد به معنی رد آن ها است ،پس چگونه در باب احكام
ميتوان بدان عمل كرد؟!
-9علمای اصول اين رأی را قبول ندارند -آن طور كه شيخ
شلتوت مي گويد -بلکه امام مالك ،امام شافعي ،یاران ابي
حنيفه ،داود بن علي و يارانش ،همچون ابن حزم بر این
عقیده هستند که خبر واحد موجب علم است .از علمای
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
77
حنابله نيز حسين بن علي كراپيسي و حارث بن اسد محاسبي
و قاضي ابو یعلي ،بر اين باورند كه خبر واحد مقيد علم است.
چ چ
ص٨٣ - ٨٢ :
(گفت :به عّزت و عظمتت سوگند كه (در پرتو عمر
جاويدان و تلش بيامان) همه آنان را گمراه خواهم كرد .مگر
بندگان مخلص تو از ايشان را (كه بر آنان سلطه و قدرتي
نداشته و وسوسهام در ايشان نميگيرد)).
به شيطان اين توانايي داده شده است كه خود را به قلب
انسان برساند و دراعماق دلها نفوذ كند ،چنانکه در حديث
صحيح آمده است:
عقیده و ایمان 90
از دیدگاه اسلم
» ان الشيطان يري من النسان مري الدم و انّي خشيت أن یقذف ف
1
قلوبكما شرا» او قال » :شيئا»
( شيطان مانند خون در رگهای انسان عبورمیزا نم و دنک
اقلا ار داسف و رش امش ياهلد رد ناطيش هك مسرت يم نيا
( .دنك
قرآن شيطان را این چنين وصف كرده است:
چ ک ک ﮒ گ گ گ چ الناس» ٥ :
(وسوسهگري است كه در سينههاي مردمان به وسوسه
ميپردازد (و ايشان را به سوي زشتي و گناه و ترك خوبيها و
واجبات ميخواند)).
در روايات صحيح آمده كه هر انسانی ،همراهي از جنيها
دارد كه او را به فساد و انجام دادن کارهای زشت وادار میک
:هدمآ نآرق رد هکنانچ .دن
ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ ق٢٧ : چﯙﯚﯛﯜﯝﯞ ﯟﯠ
((شيطاني كه در دنيا پيوسته) همدم او (بوده است)
ميگويد :پروردگارا! من او را به طغيان و سركشي (از
فرمان يزدان) وا نداشتهام ،بلكه او خود در گمراهي ژرف (و
دور از ساحل نجاتي) بوده است).
انسان تنها وقتی از دست این همراه بد نجات مي يابد که
به خداي يگانه پناه ببرد:
چﮀﮁ ﮂﮃﮄﮅﮆﮇﮈ ﮉﮊژﮌﮍﮎکک کﮒگگ
گ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ چ الناس٦ - ١ :
(بگو :پناه ميبرم به پروردگار مردمان .به مالك و حاكم
(واقعي) مردمان .به معبود (به حقّ) مردمان .از شر
وسوسهگري كه واپس ميرود (اگر براي چيرهشدن بر او ،از
خدا كمك بخواهي و خويشتن را در پناهش داري).
وسوسهگري است كه در سينههاي مردمان به وسوسه
ميپردازد (و ايشان را به سوي زشتي و گناه و ترك خوبيها و
واجبات ميخواند)( .در سينههاي مردماني) از جنّيها و
انسانها).
شياطین جن در فساد و آلوده كردن فطرت انسان نقش
بزرگي را ايفا مي كنند .در كتاب صحيح مسلم از عياض بن
حمار روایت شده که روزي رسول اكرم ص خطبه ای ایراد
فرمودند که در قسمتی از آن خطبه چنین فرمود:
به امید خدا در بیان آیات کونی از این مسئله به تفصیل بحث خواهم نمود. 1
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
103
-3نظريه تولد ذاتي (شبهه اي است كه بطلنش به
اثبات رسيده است)
از جمله عوامل و عناصري كه بت پرستي قرن حاضر را
تثبيت و تقويت نموده است اين است كه مي گويند:
(آفريدگار ،خود طبيعت است) و زیست شناسان براي اثبات
این نظریه ،به وجود آمدن كرم از مدفوع انسان و حيوان و
هم چنين به وجودآمدن باكتريها از غذای فاسد شده را دلیل بر
ادعای خود دانسته وبدان استناد نموده و مي گويند :اينها
موجودات زنده اي هستندكه به خودي خود از طبيعت به وجود
مي آيند.
اين نظريه که بت پرستي جدید (ماديگرايي) در دلهاي
گمراهان و سرگردانان و دوراز هدايت خداوندي رایج نموده
بود ،ديری نپایید كه بطلن اين نظريه توسط دانشمند
فرانسوي معروف به (باستير) کشف و اثبات گردید و ایشان
ثابت نمودند که كرمها و باكتریهای موجود در جهان ،به خودی
خود و بدون واسطه از طبيعت به وجودنيامده اند ،بلكه آن ها
متولد از يك اصل بسيار دقیق و ريزی هستند كه با چشم قابل
رويت نيستند ،ایشان برای اثبات ادعاي خود دلئل قانع كننده
اي بیان داشته که دانشمندان را وادار به پذیرفتن آن نموده
است .غذایی را دور از هوا قرار داده و باكتريهاي آن را به
وسيله جوش دادن از بين برد ،دید که هيچگونه باكتري جديدي
به وجود نمي آيد و غذا نيز فاسد نمي شود واين همان روش
نگهداری غذا برای مدتهای طولنی می باشد.
1
-4نظريه داروین
طرفداران اين نظريه مي خواستند وجود موجودات زنده را با
اين ديدگاه توجيه كنند و اين ديدگاه رواج پيدا كرد و عده
زیادی با حسن نيت و به گمان اینکه این نظریه یک دیدگاه
علمی است ،در پی گسترش آن تلشهای فراوانی نمودند.
عده ديگري نیز به دليل موافق بودن اين نظريه با خواسته
هايشان و با بد نيتي و سوءقصد درصدد گسترش آن برآمدند.
نظريه داروین تمام اديان را كه پيرامون آفرينش انسان سخن
گفتهيارب يكسمتسم هيرظن نيا .دنك يم بيذكت ،دنا
اب نانآ و ديآ يم باسح هب ينامسآ و يهلا نايدا نافلاخم
.دنا هداد بيرف ار اهناسنا زا يرايسب هيرظن نيا هب لسوت
-1انتخاب طبيعي
عوامل و عناصرنابود کننده موجب از بين رفتن موجودات
ضعيف وناتوان و باقی ماندن موجودات قوي و توانا می شود
واين همان چيزي است كه طرفداران این نظريه آن را به
قانون (ماندگاری برای اصلح است) تفسیر می نمایند،
براساس اين ضابطه هر موجودی که قوي و سالم باشد،
پاينده است و ويژگي هايش را به نسلهای بعدي خود منتقل
مي كند و اين صفات و ویژگیها با گذشت زمان جمع شده و
صفات و ویژگیهای جديدي را به وجود می آورند ،اين همان
رشد و نمويی است كه موجب ارتقاء و پیشرفت موجودی از
وضعیتی به وضعیت مناسب تر و مطلوب ترمي شود و این
پیشرفت تدریجی همواره ادامه دارد.
-2انتخاب جنسي
انتخاب جنسي به واسطه ميل و رغبت جنسهای نر و ماده به
آميزش با جنس شایسته تر و قوی تر صورت مي گيرد و در
نتيجه صفات قوی تر و شایسته تر باقي مي مانند و صفات و
ویژگیهای حيوان ضعيف و ناتوان به دليل عدم تمايل آميزش با
ديگری از بين رفته و معدوم مي شوند.
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
109
-3صفات جدید به نسل بعدی منتقل می شوند
هرگاه ويژگي و صفت جدیدی به وجود آمد به نسل بعدی
منتقل مي شود.
نظريه نه حقیقت
به دليل آراء مذكور پيرامون رشد و مکامل(تطور وارتقاء)
بسياري از دانشمندان گفتهنايم نادنمشناد رظن زا :دنا
اریز .دراد دوجو يدايز یاهتوافت نوناق اي تقيقح و هيرظن
هك تسا يهاگديد نادنمشناد حلطصا و فرع رد هيرظن
لامتحا نوناق اي تقيقح اما دراد ار بذك و قدص لامتحا
.درادن هجو چيه هب ار لطاب
مقدمه
اگر وجود شك و شبهه هایی نمی بود که پژوهشگر و محقق
را مجبور به پاسخ دادن و تبیين ضعف و کج فهمی های آنها می
هب ار نخس لوا هلاسم نوماريپ هک تشادن یترورض ،دنک
.ميشكب ازارد
اکنون زمان آن رسيده است كه پيرامون مساله دوم به
تفصيل سخن بگوييم ،زيرا اين مسئله نیز از اهم مسائل و
هسته اصلي اين مباحث می باشد.
در گذشته بيان كرديم كه قرآن براي اثبات اين واقعيت
بزرگ دو راه را اختيار كرده است.
راه اول :سخن از شگفتي هاي جهان آفرینش و آفریده های
خداوند و بيان اينكه در جهان هستي چه معجزه هايي درباره
عظمت خداوند نهفته است.
راه دوم :سخن گفتن از ذات و صفات و اسما و نعمتها و
مخلوقات خداوند و به ياري خداوند در اين زمينه ها به تفصيل
سخن خواهيم گفت
مبحث اول :دللت آيههاي آفاقي و کونی بر وجود
آفريدگار
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜﭝ ﭞ ﭟ ﯼییی
ﭠ ﭡ ﭢ چ إبراهيم٣٤ - ٣٢ :
( خدا كسي است كه آسمانها و زمين را آفريده است و از
(ابر) آسمان آب را پائين آورده است ،با آن ميوهها و دانهها را
پديدار كرده است و روزي شما گردانده است ،كشتيها را
خر شما نموده است تا در دريا با اجازه و اراده او حركت مس ّ
كنند ،رودخانهها را در اختيار شما قرار داده است (تا در
آبياري زمينها و نوشيدن آب آنها مورد استفاده قرار گيرند) .و
خر شما كرده است كه دائما ً به برنامه خورشيد و ماه را مس ّ
(نورافشاني و تربيت موجودات زنده و ايجاد جزر و مد ّ در
اقيانوسها و درياها و خدمات ديگر) خود ادامه ميدهند .شب
عقیده و ایمان 130
از دیدگاه اسلم
را (براي آسايش) و روز را (براي تلش) مسخر شما ساخته
است .به شما داده است هر آنچه كه خواسته باشيد ،اگر
بخواهيد نعمتهاي خدا را بشماريد (از بس كه زيادند)
ن ستمگرِ ناسپاسي نميتوانيد آنها را شمارش كنيد .واقعا ً انسا ْ
ش
است (اگر نعمتهاي خدا را ناديده بگيرد و به جاي پرست ِ
دهنده نعمتها ،چيز ديگري را پرستش بكند و سر از خ ّ
ط
فرمان آفريدگار برتابد).
ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚﭛ ﭜ ﭝ ﭞﭟ ﭠ ﭡ ﯼییی
النمل٦٤ - ٥٩ : ﭥﭦ چ ﭢﭣﭤ
((اي پيغمبر!) بگو :خداي را سپاس (ميگويم كه تباهكاران
همچون قوم ثمود و گردنكشان همسان فرعونيان را به ديار
عدم فرستاد ،و از خدا درخواست مينمايم كه نازل فرمايد)
رحمت و مغفرت خود را بر بندگان برگزيده خويش .آيا خدا
(كه اين همه قدرت و نعمت و موهبت دارد) بهتر است (براي
پرستش و كرنش) يا چيزهائي كه انباز خدا ميسازيد (و فاقد
نفع و ضرر هستند و چيزي از آنها ساخته نيست؟ )( .آيا بتهائي
كه معبود شما هستند بهترند) يا كسي كه آسمانها و زمين را
آفريده است ،براي شما از آسمان آبي بارانده است كه با آن
باغهاي زيبا و فرحافزا رويانيدهايم؟ باغهائي كه شما
جه به آفرينش نميتوانستيد درختان آنها را برويانيد .آيا (با تو ّ
آسمانها و زمين و نزول باران و بركات و ثمرات ناشي از آن،
و هماهنگي و پيوند لطيف و دقيق هر يك از اين مخلوقات)
معبودي با خدا است؟! اصل ً ايشان قومي هستند (از
حقپرستي به بتپرستي) عدول ميكنند( .بتها بهترند) يا
ل اقامت انسانها) ساخته كسي كه زمين را قرارگاه (و مح ّ
است ،در ميان آن رودخانهها پديد آورده است ،براي زمين
كوههاي پابرجا و استوار آفريده است (تا قشر زمين را از
لرزش نگاه دارند) و ميان دو دريا مانعي پديدار كرده است (تا
جه به اينها) آيا معبودي با خدا آميزه يكديگر نگردند .حال با تو ّ
است؟! اصل ً بيشتر آنان بيخبر و نادانند (و قدر عظمت خدا
را نميدانند)( .آيا بتها بهترند) يا كسي كه به فرياد درمانده
ميرسد و بل و گرفتاري را برطرف ميكند هر گاه او را به
كمك طلبد و شما (انسانها) را (برابر قانون حيات دائما ً به
طور متناوب) جانشين (يكديگر در) زمين ميسازد (و هر دم
اقوامي را بر اين كره خاكي مسلّط و مستقّر ميگرداند .حال
جه بدين امور) آيا معبودي با خدا است؟! واقعا ً شما با تو ّ
بسيار كم اندرز ميگيريد( .آيا بتهاي بيجان بهترند) يا كسي
كه شما را در تاريكيهاي خشكي و دريا رهنمود (و دستگيري)
ميكند ،كسي كه بادها را به عنوان بشارت دهندگان،
پيشاپيش نزول رحمتش وزان ميسازد (و آنها را پيك قدوم
باران ميسازد .در ساختن و راهاندازي اينها) آيا معبودي با
خدا است؟ خدا فراتر و دورتر از اين چيزهائي است كه انباز
عقیده و ایمان 136
از دیدگاه اسلم
او ميگردانند( .آيا معبودهاي دروغين شما بهترند) يا كسي كه
آفرينش را ميآغازد ،سپس آن را برگشت ميدهد ،و كسي
كه شما را از آسمان و زمين روزي عطاء ميكند؟ (حال با
جه به قدرت آفرينش يزدان ،و نظم و نظام موجود در تو ّ
پديدههاي جهان ،و اقرار عقل سالم به زنده شدن دوباره
مردمان در دنياي جاويدان) آيا معبودي با خدا است؟ (اي
پيغمبر بديشان) بگو :دليل و برهان خود را بيان داريد اگر
راست ميگوئيد (كه جز خدا معبودهاي ديگري هم وجود
دارند)).
آيه ها ی قرآن بيانگر عدم صلحيت معبودهای مشرکان
براي عبادت بوده و تنها خدائي كه آفريدگار زمين وآسمانها ،و
نازل كننده آب از آسمانها و روياننده باغهايي خوش منظر كه
روح و روان انسان را شاد و چشمها را روشن می کنند،
معبود واقعی است ،او همان خدائي است كه زمين را ثابت
آفريده و در بطن آن نهرها را به جريان انداخته و زمين را
توسط كوهها ثابت و پا برجا نموده است .آري ،اين خداوند
معبود حق و واقعی است و غیر او همه معبودها باطل بوده
وتوانایی انجام هیچ كاري را ندارند ،پس شايسته نيست كه
خداوند متعال را رها كرده و معبودهای باطل وناتوان عبادت
شوند.
پس بسيار ضروري است كه در مقابله با مشركان و
ملحدان از اين گونه استدللها بهره گرفت وانبياء هم در
برابر مشركان ،اين گونه استدللها رابه كارگرفتهاند.-به عنوان
نمونه :حضرت ابراهيم ،خليل الرحمن با بزرگترين ملحد
زمان خود به بحث و مجادله ميپردازد و با اين گونه دلئل
عليه او اقامه حجت مينمايد بگونهاي كه زبان طرف توانائي
گفتن را از دست ميدهد و نيروي تفكرش از كار ميافتد.
چﭭﭮﭯﭰﭱﭲ ﭳﭴ ﭵﭶﭷﭸﭹﭺچچچﭾ ﭿ
ﮀ ﮁ ﮂ ﮃﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ گگ گ
ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ چ البقرة.٢٥٨ :
(آيا با خبري از كسي كه با ابراهيم درباره (الوهيّت و
يگانگي) پروردگارش راه مجادله و ستيز در پيش گرفت ،بدان
علّت كه خداوند بدو حكومت و شاهي داده بود (و بر اثر كمي
ظرفيّت از باده غرور سرمست شده بود)؟ هنگامي كه
ابراهيم گفت :پروردگار من كسي است كه (با دميدن روح در
بدن و بازپس گرفتن آن) زنده ميگرداند و ميميراند .او
گفت :من (با عفو و كشتن) زنده ميگردانم و ميميرانم.
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
137
ابراهيم گفت :خداوند خورشيد را از مشرِق برميآورد ،تو آن
را از مغرب برآور .پس آن مرد كافر واماند و مبهوت شد .و
مصّر بر تبهكاري ،و دشمن حق) را خداوند مردم ستمكار ( ُ
هدايت نميكند).
موسي كليم الله نیز عين همين دليل را عليه طاغوت
دوران خود بكار گرفته و همواره دليلي را پس از دليل ديگر
ميآورد تا اينكه او را ناتوان نموده و فرعون ،ناگزیر به تهديد
و ارعاب او روی ميآورد.
چ چ چ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ چ
ﭾﭿ ﮀﮁﮂﮃﮄﮅﮆﮇ ﮈﮉﮊژ ﮌﮍﮎک کک ﮒ
ﮛﮜﮝ ﮞﮟﮠﮡﮢﮣﮤﮥچ گ گ گ ﮖ ﮗﮘ ﮙ ﮚ
الشعراء٢٩ - ٢٣ :
(فرعون گفت :پروردگار جهانيان كيست (كه اين همه از او
صحبت ميكني و خويشتن را فرستاده او ميداني؟).
(موسي) گفت :پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو
است ،اگر شما راه يقين ميپوئيد (و حقيقت را ميجوئيد،
حق اين است كه گفتم)( .فرعون رو) به اطرافيان خود (كرد
و مسخرهكنان) گفت :آيا نميشنويد (اين مرد چه ميگويد؟!
ميشنويد كه جز ياوه نميگويد؟!)( .موسي پس از اشاره به
جهان كبير ،اشاره به جهان صغير كرد و) گفت :او پروردگار
شما و پروردگار نياكان پيشين شما است (كه مردند و چون
جاودانه نبودند خدا نبودند)( .فرعون به خيرهسري همچنان
ادامه داد و) گفت :پيغمبري كه به سوي شما فرستاده شده
است ،قطعا ً ديوانه است! (چرا كه سخنان پريشان ميگويد ،و
جز مرا خدا ميداند)( .و موسي باز هم به نشانههاي
خداشناسي گسترده در پهنه آفرينش اشاره كرد و) گفت :او
پروردگار طلوع و غروب (كواكب و سيّارات جهان) و همه
چيزهائي است كه در ميان آن دو قرار دارد ،اگر شما عاقل
ميبوديد (چنين چيزي را در پرتو خرد ،از روي نظام طلوع و
غروب ستارگان و برنامه دقيق و اسرارآميز آنها ميفهميديد).
(فرعون سخت برآشفت و) گفت :اگر جز مرا به پروردگاري
برگزيني تو را از زمره زندانيان خواهم كرد (و در بيغولههاي
زندان همچون ديگران خواهي پوسيد).
آري ،این نوع استدلل روش تمام پيامبران بوده ،برای
تبیین بیشتر به آيههای 9تا 10سوره ابراهيم مراجعه کنید.
خواهید دید که قوم نوح ،عاد وثمود وقومهای دیگر نیز چگونه
عقیده و ایمان 138
از دیدگاه اسلم
پيامبران خود را تكذيب كردهاند و پيامبران هم به چه شيوهاي
آنها را پاسخ گفتهاند:
چ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ إبراهيم١٠ :
پيغمبرانشان بديشان گفتند :مگر درباره وجود خدا ،آفريننده
ك و ترديدي در مدِل و نمونه پيشين ،ش ّ آسمانها و زمين ،بدون ُ
ميان است؟ (مگر عقل شما كتاب باز هستي را نمينگرد و به
مؤلف آن راه نميبرد؟) .او شما را فرا ميخواند تا گناهانتان
را ببخشايد و (از گذشته ناپاكتان صرفنظر نمايد ،و بدين
زوديها هلكتان نسازد).
این پیامبران در راستای اثبات نبوت خود به خالقیت
وآفرینندگی خدا استدلل نموده اند.
بان نوجودن ناینن نهمهن ندلیل،ن نکفرن نزشتن نون نتعجبن نآور
است
با توجه به این همه دلیل واضح و روشن است که قرآن
سوال شگفت انگیزی در مورد کفر کافران مطرح نموده و
ميگويد :با بودن این همه دلئل روشن وآشکار ،آیا كفر
معقول است؟
البقرة٢٨ : چ چ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ ﯨ ﯩ
جب است) چگونه خدا را انكار و نسبت بدو كفر ((جاي تع ّ
ميورزيد؟ در صورتي كه (نگاهي به چگونگي هستي خودتان
و اوضاعي كه داريد ،براي پيبردن به وجود خدا كافي است)
شما (چيزهاي بيجان و) مردگاني بوديد كه خدا شما را
بيافريد و جانتان بخشيد .سپس شما را ميميراند و بعد از آن
زندهتان ميگرداند .آن گاه به سوي او برگردانده ميشويد).
در آيهاي ديگری این سوال را چنين مطرح ميكند:
چﭧﭨﭩﭪﭫ ﭬ ﭭﭮ ﭯﭰﭱﭲﭳﭴﭵﭶﭷﭸﭹ
چ النفطار٨ – ٦ :
)اي انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت
مغرور ساخته است و در حق او گولت زده است (كه چنان
بيباكانه نافرماني ميكني و خود را به گناهان آلوده
ميسازي؟!) .پروردگاري كه تو را آفريده است و سپس سر
و سامانت داده است و بعد معتدل و متناسبت كرده است .آن
گاه به هر شكلي كه خواسته است تو را درآورده است و
تركيب بسته است).
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
139
تأمل و دقت انسان در وجود خود و در جهان هستي و
اطراف آن ،مقتضی و مستلزم توجه او بسوي آفريدگار آن و
عظمت او است .به همین جهت كفر كافران و انكار ملحدان
از ديدگاه قرآن تعجب آور و حركتي نادر تلقي ميشود:
چﭠﭡﭢ ﭣﭤﭥﭦ ﭧﭨﭩﭪﭫﭬﭭ ﭮﭯﭰﭱ ﭲ
ﭶﭷﭸﭹ ﭺچ چچﭾ ﭿﮀﮁﮂﮃ ﮄﮅ ﮆ ﭳﭴﭵ
ﮇ چ نوح١٨ – ١٣ :
(شما را چه ميشود كه براي خدا عظمت و شكوهي قائل
نيستيد؟ در حالي كه خدا شما را در مراحل مختلف خلقت به
گونههاي گوناگوني آفريده است (و در هر گام شما را رهبري
و هدايت كرده ،و به شما لطف و عنايت نموده است) .مگر
نميبينيد كه خداوند چگونه هفت آسمان را يكي بالي ديگر
آفريده است؟ و ماه را در ميان آنها تابان ،و خورشيد را
چراغ (درخشان) كرده است؟ خدا است كه شما را از زمين
به گونه شگفتي آفريده است .سپس شما را به همان زمين
بر ميگرداند ،و بعد شما را به گونه شگفتي (زنده ميگرداند
و) از زمين بيرون ميآورد).
1ابن تيميه در صفحه 579اين روايت را به احمد ابن داود و ابن ماجه نسبت
داده است
2ص حیح بخاری،6/154 :حدی ث شماره ،3019و نگاه،6/356:حدی ث شماره
.3318و مسلم،4/1759:حدیث شماره .2241
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
169
عوف بن ابی جمیله از قسامه بن زهیر از حضرت
ابوموسي اشعري روایت نموده که او فرمود :براي تمام
موجودات سردار و رئيسی هست حتي براي مورچهها.
از شگفتيهاي درك و هدايت مورچه ،اين است كه او
ميداند ،آفريدگارش بالي آسمانها و روي عرش قرار دارد،
همانطور كه امام احمد در كتاب زهد از حضرت ابوهريره نقل
كرده است که ميگويد:
«خرج نبی من النبیاء بالناس یستسقون ،فأذا هم بنملة رافعة قوائمها الی
السماء تدعو مستلقیة علی ظهرها ،فقال:ارجعو افقد کفیتم أو سقیتم
بغیرکم»
(یکی از پيامبران همراه با مردم براي نماز باران بيرون
آمدند ،نگاهش به مورچهاي افتاد كه پشت سر خوابيده دست
و پاهايش را بسوي آسمان بلند كرده است .آن پيامبر خطاب
به مردم فرمود :برگرديد ،توسط ديگران براي شما نماز باران
خوانده شده است ).اين حديث به طرقی روايت شده است و
طحاوي آن را در"التهذيب" آورده است.
در مسند امام احمد آمده است« :سليمان فرزند داوود
براي نماز باران بيرون رفت .مورچهاي را ديد كه بر پشت
خوابيده دستهايش را بسوي آسمان بلند كرده است و
ميگويد :پروردگارا من یکی از آفريدههاي تو هستم ،ما به آب
و روزي تو نيازمنديم ،یا ما را آب و روزي بده يا ما را از بين
ببر ،حضرت سليمان فرمود :برگرديد :شما بوسيله دعاي
ديگران سيراب خواهیدشد».
داستاني برای من نقل شده است که مورچهاي از خانه خود
بيرون رفت ،قسمتی از ملخ مردهاي را ديده و ميخواست آن
را حمل كند ولي نتوانست ،رفت و بعد از چند لحظه با چند
مورچه ديگر برگشت تا با هم آن را حمل كنند .شخصي كه
شاهد جريان بود ،ميگويد :من آن ملخ را برداشتم مورچه
چند بار دور زد اما آن را پيدا نكرد ،همة مورچهها برگشتند و
آن را رها كردند ،آن شخص ميگويد :آن ملخ را دوباره روي
زمين گذاشتم ،همان مورچه اول برگشت ميخواست آن را
حمل كند اما نتوانست ،رفت و با چند مورچه ديگر برگشت.
اين بارهم آن را از روي زمين برداشتم ،مورچه چندين بار دور
زد و آن را نيافت ،همه مورچهها برگشتند .آن شخص
ميگويد :اين عمل را چند بار تکرارکردم ،بار آخر مورچهها
بصورت دايره حلقه زدند و آن مورچه را در وسط خود قرار
دادند و آن را تكه تكه كردند ،من وقتي اين جريان را براي
عقیده و ایمان 170
از دیدگاه اسلم
استادم بازگو كردم ،فرمود :خداوند مورچه را چنان آفريده
است كه فطرتا ً از دروغ و دروغگو متنفر است.
مورچه از حريصترين حيوانها است بگونه ای که در حرص،
ضرب المثل شده است ،چنين نقل شده است ،وقتي که
حضرت سليمان عليه السلم از حرص آن درباره غذا و
اندوختن آن مطلع شد ،مورچهاي را احضار كرد و پرسيد هر
مورچه ای در سال چقدر طعام ميخورد؟ مورچه گفت :در
هرسال سه دانه گندم امر كرد تا آن را در شيشهاي بند كرده
سه دانه گندم در آن گذاشته شود .بعد از گذشت يك سال امر
كرد تا شيشه را باز كردند ،آنگاه حضرت سليمان ديد كه هنوز
يك و نيم دانه گندم باقي است از مورچه سوال كرد حرف
تو دروغ بود مگر نگفتي كه روزي تو در مدت يك سال سه
دانه گندم است؟
مورچ ه گف ت :آري ،ام ا م ن انديشيدم ت و ب ه امور انس انها
مشغول هستي و گمان ميكردم كه عمر من بيش از يك سال
اس ت ،لذا م ن ب ه ي ك و نص ف دان ه گندم اكتف ا كردم و نص ف
ديگ ر را براي بقاء خودم در س الهای دیگ ر باق ي گذاشت م.
س ليمان از شدت حرص مورچ ه تعج ب كرد .آري ،اي ن از
هدايات شگفت آور و عنايات حیرت انگیز خداوند است.
از جمله علمات شدت حرص ،اين است كه در طول
تابستان با جديت تمام مشغول جمع آوري زاد و توشه است،
چون می داند که جستجوي روزي و طلب كسب در زمستان
برايش مشكل است ،پس در تابستان براي زمستان ذخيره
چ ،شيناوتان و فعض دوجو اب هچروم ،دنک میدوخ نزو ربارب دن
.دهديم لاقتنا دوخ هناخ هب و دنكيم لمح ار
مورچه مانند زنبور عسل رهبر ندارد كه امور زندگياش را
بر عهده گيرد .اما او از راداری برخوردار است که به وسیله
آن در پی پیدا کردن روزی است و هرگاه رزقي را دست يابد،
ساير رفیق و دوستانش را خبر ميکند ،آنگاه دسته جمعي
بيرون ميروند .هر کدام به نفع همه مورچهها گام بر ميدارد،
دانه را هرگز براي خودش نميستاند بگونهاي كه ديگران را از
آن محروم كرده باشد.
از جمله شگفتيهاي زندگي مورچه ،اين است که اگر كسي
بخواهد عسل يا هر چیز دیگری را از دست مورچه ها در امان
نگه دارد ،خندقي را حفر ميكند و دور و بر آنرا با آب می
گیرد يا اينكه ظرف بزرگي را پر از آب كرده و آن عسل يا
مانند آن را در آن ظرف ميگذارد .مورچه دور ظرف دور
ميزند اما نميتواند خود را به آن چيز برساند ،آنگاه از ديوار
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
171
خانه بال رفته ،خود را به سقف خانه ميرساند و ميرود تا
اينكه خود را كامل ً به درمقابل آن چیز قرار میاجنآ زا و دهد
ار هتکن نیا اهراب دوخ ام .دزادنايم زيچ نآ رس رب ار دوخ
.میا هدومن هبرجت
-11شگفتيهاي بوزینه(میمون)
از جمله شگفتیهاي میمون آن است كه امام بخاري آن را در
صحيح خود چنین نقل كرده است :عمر و بن ميمون اودي
ميگويد:
در زمان جاهلیت دوتا میمون را ديدم كه با هم مرتكب زنا
شدند ،عده زیادی از میمونها دور آنها گرد آمده وآنها را سنگ
باران كردند تا اينكه هردوی آنها را از پای در آوردند ،اين
بوزینه ها حدود و حکم خدا را اجراء کردند ،در حالي كه
انسانها این حکم را تعطیل نموده وخود را به اجرای آن ملزم
نمی دانند!!.
-12شگفتیهای گاو
همین گاو که درحماقت وكودني ضرب المثل است ،رسول
اكرم ص در موردآن چنين خبر داده است:
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
185
»أنّ رجلً بینما هو یسوق بقرة إذ رکبها فقالت:ل أخلق لذا» فقال الناس:
سبحان ال بقرة تتکلم؟!فقال» :فأنی أومن بذا أنا وابوبکر وعمر وماها ثَم»:
(مردي كه گله گاوي همراه داشت ،سوار يكي از آنها شد
گاو خطاب باو گفت :من براي اين كار آفريده نشدهام ،مردم
تعجب كرده وگفتند :سبحان الله گاو چگونه حرف ميزند؟!
پیامبرص فرمود :من وابوبكر و عمر اين را ميپذيریم و باور
داريم .اما ابوبكر و عمر در آنجا نبودند).
رسول اکرمص فرمود :يک گرگ گوسفندي را ازگله ای
ربود ،چوپان ،گوسفند را از او پس گرفت .گرگ گفت :تو
گوسفند را از من پس گرفتي ،اما چه كسي آن را نجات
ميدهد ،روزي كه جز من چوپاني وجود نداشته باشد) مردم
شگفت زده شدند و گفتند:ای پیامبر!چگونه گرگ سخن مییوگ
بلطم نيا رمع و ركبوبا و نم :دومرفص مركا لوسر !؟د
.دنتشادن روضح اجنآ رد ركبوبا و رمعاما ،ميريذپيم ار
-13شگفتیهای موشها
از جمله حركات شگفت آور موشها اين است ،هرگاه موش،
روغني را كه در قسمت بال و دهانه ظرف قرار دارد ،بخورد و
روغن كم شود بگونهاي كه موش نتواند دهن خود را به آنجا
برساند .با دهن خود آب را می آورد و در ظرف ميريزد تا
روغن بال آمده و آن را نوش جان كند
-29کرمهای فلریا
در عالم حیوانات زنده چیزهای بی حد و حساب و شگفت
انگیزی به وقوع می پیوندد که دال بر وجود نیروی توانا و
مقتدری است که جهت بقاء و مانگاری موجودات آنها را
ترتیب میقیرط زا درادن ناکما هک ییاهزیچ !یرآ ،دهد
تایح رد هک ییاهزیچ :لاثم روط هب.دنیایب دوجو هب فداصت
.دهدیم یور لیف ضرم هب روهشم یضیرم ببس هک ییاهمرک
.تسا روهشم (کویپ) ضرم هب هک یضرم نامه
این کرمها طی مراحل رشد خود در رگها و غده های
انسان و حیوانات پنهان شده و رگها را مسدود می کنند و
موجب تورم بعضی از اعضاء ،به خصوص ساقهای پا می
شوند ،به گونه ای که ساق پاها به اندازه ای باد می کنند که
حجم آنها مانند ساق فیلها بزرگ می شوند.
این کرمها هنگامی که در داخل رگها قرار دارند جفت گیری
می کنند و کرمهای کوچکی را تولید می نمایند و آنها را از
رگها به رگهای خونی منتقل می نمایند و اگر این کرمها در
رگهای خونی انسان باقی بمانند ،نمی توانند دوره رشد و
حیات خود را طی کنند زیرا باید به بدن بعضی از حیوانات
منتقل شوند تا مراحل زندگی خود را طی کنند و بتوانند با
انسان دشمنی و مبارزه نمایند ،پس وقتی که مگسی خون
انسان را مکید ،تعدادی از این کرمهای کوچک را همراه با
خون انسان می مکند و بدین ترتیب در درون جسم مگسها به
تکمیل رشد خود می پردازند و قدرت و توانایی مبارزه با
انسان در هنگام نیش زدن مگسها به انسان را بدست می
آورند.
دانشمندان بسیار تلش نمودند تا این کرمها را از خون
کسانی که به این مرض مبتل سده اند بدست آورند اما با
عقیده و ایمان 212
از دیدگاه اسلم
وجود تمام تلشهایشان پیروز نشدند و به نتیجه نرسیدند تا
اینکه در نهایت چیز بسیار شگفت انگیزی اتفاق افتاد.
در یکی از شبها یکی از دانشمندان در اتاق کار خود تا
قسمت زیادی از شب کذشت بیدار مانده و مشغول آزمایش
نمودن بود ،مقداری خون را از یک نفر که به این بیماری مبتل
شده بود جهت آزمایش گرفت و آنرا زیر میکروسکوب قرار
داد ،متوجه شد که تعداد سرسام آوری از این کرمها در این
نمونه آزمایش قرار دارند ،روز بعد نمونه ای دیگر را از همین
بیمار گرفت و آن را مورد آزمایش قرار داد ،اما این بار اثری
از آنها مشاهده نکرد ،از این جریان بسیار متحیر و شگفت
زده شد ،چرا این آزمایش را در شب انجام می داد ،این همه
کرم در آن نمونه وجود داشتند اما در همین آزمایش در روز
چنین نتیجه ای را در برندارد؟ واقعا ً جای تعجب بود.
پس از تحقیقات بیشتر متوجه شد که این کرمها در هنگام
روز به رگهای خونی داخلی پناه می برند و همین که شب آمد،
به رگهای سطحی پوست باز می گردند و حکمت آن ،این
است که :مگسهایی که از خون انسان در این مناطق تغذیه
می کنند تنها در شب تحریک شده و به شکار می پردازند،
لذااین کرمها در شب به سطح خارجی پوست میاهسگم ات دنیآ
رد ار دوخ دشر و لماکت هرود بیترت نیدب و دنکمب ار اهنآ
ار یزیچ اهمرک نیا هک تسا ملسم ،دننک یط اهنآ مسج لخاد
ندب لخاد رد اهنآ دشر هک دنمهف یمن و دننک یمن کرد
ماجنا هزیرغ هار زا ار راک نیا هکلب ،تسا ریذپ ناکما اهسگم
اهنآ هب هک تسا یردتقم و اناوت رایسب یورین ینعی ،دنهد یم
و دنشوکب دوخ یاقب و رارمتسا رب تروص نیدب ات دنکیم هتکید
.دنیامن شلت
جالب اینجااست درمحیطهایی که انواع مگسها در آنجا خون
را در روز می مکند ،این کرمها نیز بر عکس عمل می نمایند،
یعنی شبها در رگهای خونی داخلی می مانند و در روز به
رگهای سطحی و خارجی مهاجرت می کنند تا در این صورت
نیز مگسها بتوانند آنها را بمکند .اکنون سؤال این است که :آیا
ممکن است این جریان از راه تصادف به وجود آمده باشد؟
الف) آدم
خداوند در این راستا خطاب به ابليس ميگويد:
ص٧٥ : چ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤچ
کتاب السنة تألیف ابن ابی عاصم1/270 :حدیث شماره 608 1
-5انگشتهاي خداي
خداوند انگشتهائي دارد که به هیچ یک از انگشتهای
مخلوهایش مشابهتي ندارند ،انگشتهاي خداوند شايسته
مقام و شأن خداوند هستند .درصحیح بخاري و مسلم از
عبدالله ابن مسعود آمده است:
يك مرد يهودي نزد رسول الله آمده و گفت :اي محمد
صخداوند آسمانها را با يك انگشت و زمينها را با يك انگشت
و كوه ها را با يك انگشت و درختها را با يك انگشت و ساير
مخلوقات را با يك انگشت نگاه مي دارد .بعد مي فرمايد :من
پادشاه هستم ،رسول الله تبسم نمود ،بگونه ای که دندانهاي
مباركش ديده شدند ،بعد اين آيه را تلوت كرد:
چ الزمر:)٦٧ : چﯦﯧﯨﯩ
(آنان آن گونه كه شايسته است خدا را نشناختهاند (اين
است كه تو را به شرك ميخوانند)).
در عبارت دیگری آمده که «فضحک رسول الله صتعجبا
وتصدیقا»
(تبسم رسول الله بخاطر تعجب و تصديق آن مرد بود).
در صحيح مسلم از عبدالله بن عمر بن العاص روایت است
که رسول اللهص فرمود« :ان قلوب بني آدم كلها بين أصبعين
من أصابع الرحمن كقلب واحد یصّرفه كيف يشاء ،ثم قال
السماء و اصفات للبيهقي1/324 : 1
بزرگي عرش
خداوند عرش را به بزرگي و عظمت توصیف نموده است:
چ الؤمنون٨٦ : «چ ﯧ ﯨ ﯩ
(و صاحب عرش عظيم است ؟)
پیامبرص بزرگي و عظمت عرش را به دو صورت بيان كرده
است:
1مسلم1/382 :
2صحيح سنن ابي داود1/175 :
13صحیح مسلم 4/2084:حدیث شماره .2713
-2ترمذي 2/180 :رقم1569 :
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
245
در آسمان بودن خدا به چه معني است؟
منظور از در آسمان بودن خدا ،اين نيست كه جسم آسمان او
را احاطه كرده باشد خداوند از چنين چيزي پاك و منزه
است -بلكه منظور از آسمان علو و بلندی است چنانکه
خداوند خود را به علو و فوقيت متصف كرده است
چ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣ چ العلى1 :
(تسبيح و تقديس كن پروردگار وال مقام خود را).
ﯼ ی چ
ی چ البقرة٢٥٥ :
(فرماندهي و فرمانروائي او آسمانها و زمين را دربر گرفته
است و نگاهداري آن دو (براي او گران نيست و) وي را
درمانده نميسازد و او بلندمرتبه و سترگ است).
خداوند بیان داشته که حاکم و بالتر از بندگانش است.
چ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ چ النحل٥٠ :
(فرشتگان از پروردگار خود كه حاكم بر آنان است
ميترسند).
چ النعام١٨ : چ
(او بر سر بندگان خود مسلّط است).
رسول اکرمص در تمجيد پروردگارش در یکی از دعاهایش
ميفرمايد:
(و انت فليس فوقك شيء) 1بالتر از تو هیچ چيزي وجود ندارد.
ام المؤمنين حضرت زينب در برابر ساير ازواج پاک
پیامبرص افتخار مي كرد بدليل آن كه خداوند او را در بالي
آسمانهابه عقد پیامبرصدر آورده است و مي فرمود:
2
« زوجكن أها ليكن وزوجني الله من فوق سبع سموات»
(خانواده هایتان در زمین شمارا به عقدپیامبرص در آورده
اند ،اما مرا خداوند از بالي آسمانها به عقدپیامبر درآورده
است).
ممکن نیست مسلماني كه عقيدهاش را به خوبی درک
نموده باشد ،چنین تصور کند که خداوند در آسمان است .بدین
معنی كه آسمان او را احاطه كرده باشد و او درآسمان
قرارداشته باشد خداوند از چنين چیزی منزه و پاك و بال
مرتبه و وال است -چگونه چنين چیزی ممکن است در حالی
که آسمانها در برابر خداوند چيزي نيستند:
چ الزمر٦٧ : چ
(و آسمانها با دست راست او در هم پيچيده ميشود).
عقیده و ایمان 246
از دیدگاه اسلم
ﭬ ﭭ چ النبياء١٠٤ : چﭨﭩﭪﭫ
((اين امر) روزي (تحقّق ميپذيرد كه) ما آسمان را درهم
ميپيچيم ،به همان صورت كه طومار نامهها در هم پيچيده
ميشود).
چند دلیل
دلئل زياد و روشني ،دال بر اينكه خداوند در آسمان است
وجود دارد که ذكر همه آنها در این نوشتار نمی گنجد ،و تنها
مي توان آن را فهرست وار بشرح زیر بيان نمود.
1دلئلي كه به صراحت بیان می دارند كه خداوند در
آسمان است ،که در صفحات قبل به ذکر آنها پرداختیم.
2دلئلي که دال برقرار گرفتن خداوند بر عرش می باشند
که قبل ً به آنها نیز اشاره شد.
3دلئلی که دال برعلو و بلندی او می باشند و اینکه او بر
بندگان خود تفوق دارد ،که بخشي از اين دلئل نيز ذكر شد.
4نصوصی که دال براينند كه بعضي از مخلوقاتش نزد او
قرار دارند:
چ العراف٢٠٦ : چ
(بيگمان كساني كه مقّربان (درگاه) پروردگار تو هستند،
خويشتن را بزرگتر از آن نميدانند كه به پرستش خدا
بپردازند).
و درمورد شهداء نیزمي فرمايد:
چ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ چ آل عمران١٦٩ :
) بلكه آنان زندهاند و بديشان نزد پروردگارشان روزي داده
ميشود).
و نصهای زیاد دیگر
5نصهای دال بر اينكه بضي ازاشياء بسوي او بلند می
شوند ،مانند آیه هایی که به بلند شدن عیسی تصریح نموده
اند.
چ ﮖ ﮗ ﮘ ﮙ چ النساء١٥٨ :
(بلكه خداوند او را (از دست آنان رهاند و پس از گذشت
روزگاري كه خود ميداند ،وي را ميراند و) در پيش خود به
مرتبه والئي رساند)
و مانند بیان این که اعمال به سوی او بلند می شوند:
چ فاطر١٠ : چﯦﯧﯨﯩ
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
247
گفتار پاكيزه به سوي خدا اوج ميگيرد (و گوينده خود را
پرواز ميدهد) و خدا كردار پسنديده را بال ميبرد (و انجام
دهندهاش را وال ميگرداند).
و نیز مانند نصوصی که به بلند شدن ارواح مؤمنان خبر داده
اند:
ک ک ک ﮒ گ گ گ ﮖ چ العراف٤٠ : چﮌﮍﮎ
(بيگمان كساني كه آيات (كتابهاي آسماني و نشانههاي
گسترده جهاني) ما را تكذيب ميكنند و خويشتن را بالتر از
آن ميدانند كه بدانها گردن نهند ،درهاي آسمان بر روي آنان
باز نميگردد (و خودشان بيارج و اعمالشان بيارزش
ميماند)).
آيه مذكور دال بر اين مطلب است كه درهاي آسمان بروی
مومنان گشوده خواهند شد و احاديث زيادي درباره تعبير و
تفسير اين آيه وارد شده است.
و نیز مانند اوج گرفتن وبلند شدن فرشتگان بسوي خدا:
چ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ چ العارج٤ :
(فرشتگان و جبرئيل به سوي او (پر ميكشند و) بال
ميروند).
6نصهایی که فرود آمدن فرشتگان را بیان می دارند:
چ گ گ گ ﮖ ﮗ چ النحل٢ :
(خداوند به دستور خود ،فرشتگان را همراه با وحي
(آسماني كه حياتبخش انسانها است) بر هر كس از بندگانش
(به نام انبياء) كه خود بخواهد نازل ميكند).
درباره فرو فرستادن كتابها چنين آمده است:
چ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ چ النعام٩٢ :
(اين (قرآن) كتابي است كه ما آن را فرو فرستادهايم).
-7از جمله دلئل دیگر دال بر وجود خداوند در آسمان،
بلندکردن دستها و چشمها بسوي او است که احاديث زيادي
در این رابطه وارد شده اند كه رسول اللهص موقع دعا و
نیایش دستهایش را بسوي آسمان بلندکرده است و هركس
که با مشكلي مواجه شود ،دستها را بسوي بلنداي آسمان
بلند كرده و دعا مي كند.
هم چنين بلند كردن نگاه ،در حديث صحيح آمده ا ست كه
رسول الله در دعاي بعد از وضوء چشمها را بسوي آسمان
بلند كرده است.
-8از دلئل دیگر وجود خداوند در آسمان ،اشاره كردن
پیامبرص به سوی آن با انگشتهاي مباركش مي باشد.
عقیده و ایمان 248
از دیدگاه اسلم
همانطور كه در حديث حجه الوداع آمده است ،بعد از اينكه
حاضرين گفتند :ما گواهي مي دهيم كه شما (رسول اللهص)
وظيفه تبليغ را به نحو احسن انجام داده و حق نصيحت را بجا
آوردهايد ،آنگاه پیامبرص انگشت سبابه خود را به سوي
آسمان کرده و آن را تكان می داد :و می فرمود« :اللهم
اشهد ،اللهم اشهد» 1بار خدايا تو گواه باش.
اگر براي دانستن دلئل بيشتر در زمينه وجود خداوند در
آسمان ،مايل هستي ،به كتب علماء كه در موضوع فوق به
نگارش در آمدهاند ،مراجعه فرمائيد.
1بخاری 3/29 :عحدی ث شماره .1145ومس لم 1/521 :حدی ث شماره 758
ولفظ این حدیث از بخاری است.
عقیده و ایمان 252
از دیدگاه اسلم
(خداوند اولين وآخرين مخلوقات را در روز قيامت برای
مدت چهل سال در يك جا جمع ميكند ،آنان چشمها را بسوي
آسمان بلند كرده منتظر فيصله دادن و قضاوت خداوند
هستند ،خداوند در زير سايهبانهاي ابر از عرش به سوي
1
كرسي فرود ميآيد).
-14محبت خداوند
در كتاب خدا و سنت پیامبرص آمده است كه خداوند بعضي
ازكارها را دوست دارد ،همچنانکه بعضي از سخنان مشخص
را دوست دارد و نیز بعضي از بندگانش را كه متصف به
صفات ويژه ای هستند که خودش بیان نموده است ،دوست
دارد و ما را از اين گونه صفات آگاه ساخته است تا براي
متصف شدن به آنها مبادرت ورزيده و اعمال و اخلق
پسنديده را در خود بوجود بياوريم و سخناني را بگوئيم كه او
دوستشان دارد و با انجام چنين اعمال و رفتاري مورد محبت
خداوند قرار بگيريم.
خداوند پرهيزگاران را دوست دارد
چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ چ التوبة٤ :
(بيگمان خداوند پرهيزگاران (وفاكننده به عهد) را دوست
ميدارد).
چ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ چ آل عمران١٣٤ :
مسلم ،1/353 :حدیث شماره .486 1
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
259
(خداوند (هم) نيكوكاران را دوست ميدارد).
خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد
« چ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ چ البقرة٢٢٢ :
(بيگمان خداوند توبهكاران و پاكان را دوست ميدارد).
چ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ چ آل عمران١٤٦ :
(و خداوند شكيبايان را دوست ميدارد).
چ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯ چ الائدة٤٢ :
(بيگمان خداوند دادگران را دوست ميدارد).
چ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ چ چ آل عمران١٥٩ :
(خدا توكّلكنندگان را دوست ميدارد).
ﯘ ﯙ ﯚ چ الصف٤ : چﮮ ﮯﮰﮱﯓﯔﯕﯖﯗ
(خداوند كساني را دوست ميدارد كه در راه او متحد و
يكپارچه در خط و صف واحدي ميرزمند ،انگار ديوار سربي
بزرگي هستند).
درصحیح بخاري و مسلم آمده است که رسول الله ص
فرمود:
»كلمتان خفيفتان علي اللسان ،ثقيلتان ف اليزان حبيتيان ال الرحن :سبحان ال
1
و بمده سبحان ال العظيم»
(دو كلمه هستند که بر زبان راحت در ميزان اعمال سنگين
و نزد حضرت حق محبوب هستند» .سبحان ال و بمده سبحان ال
العظيم»
از سمره بن جندب روایت شده که پیامبرصفرمود.
»أحب الکلم إلی ال اربع :سبحان ال ،والمد ل ،ولأله الّا ال ،وال اکب،
2
لیضرّک بایهن بدأت »
(دوست داشتنی ترین سخن نزد خداوند چهار کلمه هستند:
سبحان الله ،والحمد لله ،ولأله اّل الله ،والله اکبر.
وبه هرکدام از آنها شروع کنید اشکال ندارد).
پیامبرص به أشبح عبدالقيس گفت( :ان فیك خصلتي يبهما ال،
3
اللم والناءةُ)
1بخاری.11/206 :حدی ث شماره ،1406ومس لم ،4/2072حدی ث شماره
2694
2مسلم.3/1685:حدیث شماره 2137
3صحيح مسلم 1/48 :حدیث شماره 17
عقیده و ایمان 260
از دیدگاه اسلم
ه(مانا در تو دوخصلت وجود دارند كه خداوند آنها را دوست
دارد .بردباري و عدم شتاب و عجله).
از عيادة بن صامت روایت است که رسول اكرمص فرمود:
»من أحبّ لقاء ال أحبّال لقاءه ،ومن کره لقاء ال کره ال لقاءهُ».
1
-17رؤيت خداوند
خداوند در دنيا ديده نمي شود ،حضرت موسي تمناي رويت
خدا را نمود ،پروردگار او را خبر داد كه در دنيا نميتواند او را
ببيند و چنين چيزي برايش مقدور نيست ،حتي كوه محكم و
استوار توان ديدن خدا را ندارد:
چ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ
چ العراف١٤٣ : ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ
(هنگامي كه موسي به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او
سخن گفت( ،و كلمي را شنيد كه به كلم كسي نميماند،
خواست ذاتي را هم ببيند كه چيزي مثل او نيست .لذا) عرض
كرد :پروردگارا! (خويشتن را) به من بنماي تا تو را ببينم (و
جمال والي تو را بنگرم ،تا افتخار گفتار و ديدار نصيبم گردد.
خدايش بدو) گفت( :تو با اين بنيه آدمي و در اين جهان مادي
تاب ديدار مرا نداري و) مرا نميبيني و ليكن (براي اطمينان
خاطر از اين كه تاب ديدن مرا نداري) به كوه (كه همچون تو
ماده و بسي نيرومندتر از تو است) بنگر ،اگر (در برابر تجلّي
ما
ذات من) بر جاي خود استوار ماند ،تو هم مرا خواهي ديد .ا ّ
هنگامي كه پروردگارش خويشتن به كوه نمود ،آن را درهم
كوبيد و موسي بيهوش و نقش زمين گرديد).
1
وم :اسماء حسني خداوند مطلب س ّ
خداوند اسم و نامهای دارد كه تمامشان نیکو و زیبا هستند.
چ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷﭸ چ العراف١٨٠ :
(خدا داراي زيباترين نامها است (كه بر بهترين معاني و
كاملترين صفات دللت مينمايند).
که بعضی از آنهارا درسوره حشرذکر نموده است:
چ ﮝ ﮞ ﮟ ﮠ ﮡ ﮢ ﮣﮤ ﮥ ﮧ ﮧﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ
ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ
چ الحشر٢٤ – ٢٢ :
(خدا كسي است كه جز او پروردگار و معبودي نيست .آگاه
از جهان نهان و آشكار است (و ناپيدا و پيدا در برابر دانشش
يكسان است) .او داراي مرحمت عامه (در اين جهان ،در حق
همگان)،و داراي مرحمت خاصه (در آن جهان ،نسبت به
مؤمنان) است .خدا كسي است كه جز او پروردگار و معبودي
نيست .او فرمانروا ،منزه ،بيعيب و نقص ،اماندهنده و
امنيت بخشنده ،محافظ و مراقب ،قدرتمند چيره ،بزرگوار و
شكوهمند و والمقام و فرازمند است .خداوند دور و فرا از
چيزهائي است كه انباز او ميكنند .او خداوندي است كه
طراح هستي و آفريدگار آن از نيستي و صورتگر جهان است.
داراي نامهاي نيك و زيبا است).
1بخاري11/214 :
2س ند احم د -3974 :اب ن مجرد رفت ح الباري آن را ب ه احم د و اب ي حيان س وب
كرده است .فتح الباري11/220 :
3
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
275
یا براي بعضي از بندگانش اختصاص داده است خارج از آن
99اسم هستند كه در حديث ابو هريره آمده اند.
سخن درست و قول حق درباره نامهاي خداوند با توجه به
تمام نصوص و روايت وارده ،اين است كه تعداد نام هایي که
خداوند آنها را در قرآن معرفي نموده است يا از رسول الله
منقول هستند همان 99اسم هستند ،نه بيشتر .زيرا پیامبرص
بر اين تعداد تصريح و تأکیدكرده است و به دليل «من
احصاها» چرا که مازاد براین 99اسم ،براي ما شناخته شده
نيستند زيرا آنها در علم خدا بوده و از غیبیات هستند يا اينكه
از جمله نام هايي هستند كه خداوند آنها را براي بعضي از
بندگان قرار داده است .در غير اينصورت محدود كردن نام ها
به 99چه سودي دارد؟!
1شكوه المصابيح1/703:
رقم2289 :
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
279
«اللهم ان اسألك بانّ لك المد ،ل اله ال انت النان التان ،بديع السموات و
الرض ،يا ذاللل والكرام يا حي يا قيوم أسألك »
رسول اكرم فرمود» :دعا ال بإسه العظم الذی إذا دعی به أجاب ،و إذا
سُئل به أعطی»
با توسل به اسم اعظم خداوند ،حاجتش را طلب كرده
است ،اسم اعظم اسمي است كه هرگاه بدان دعا شود،
مستجاب مي شود و هرگاه بدان سوال شود ،داده مي شود
1
(ترمذي ،ابن ماجه و دارمي)
-3در سنن ابن ماجه از ابي امامة روايت است که رسول
اللهص فرمود» :اسم ال العظم فی سور من القرآن ثلث(:البقرة،آل عمران،
طه) »اسم اعظم خدا در سه سوره قرآن آمده است( ،بقره،
آل عمران و طه) (این حدیث را ابن ماجه ،طحاوي درکتاب
مشکل الثار ،ابن معين در التاریخ و العلل آورده اند).
-4دو آیه در سوره های بقره و آل عمران كه در آنها اسم
أعظم خدا آمده است ،مشخص و معین شده اند؛ ترمذی ،ابو
داود ،ابن ماجه و دارمي ،از اسماء بنت يزيد روایت نموده
اند که پیامبر خداصفرمود:
ی (اسم ال العظم ف هاتي الیتي :چ ی ی
چ وفاتة آل عمران :چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ
پﭚچ پ
آل عمران٢ - ١:
(اسم اعظم خداوند درآیه 163سوره بقرة و ابتدای سوره آل
عمران می باشد).
آنچه كه از تطبيق و مقارنه بین نصوص وارده پيرامون اسم
اعظم خدا بر مي آيد ،اين است كه اسم اعظم خداوند ،همان
"الله" است .زیرا لفظ "الله" تنها اسمی است که درميان
تمام نصوصی كه رسول خداص بیان نموده و در آنها اسم
اعظم هست ،یافت می شود.
از جمله دلمسا "هللا" ظفل هک تسا نيا رب لاد هک یلئ
و رازه ود)، 2697مسا نيا هك تسا نيا ،تسا دنوادخ مظعا
ساسا رب) تسا هدش راركت نآرق رد راب (تفه دون و دصشش
،تسا هدمآ راب چنپ مهللا ظفل و (.سرهفلا مجعلا شرامش
1شكوه1/704 :
رقم2290 :
عقیده و ایمان 280
از دیدگاه اسلم
نآ هک تسا يلاعت هللا هب صتخم هك يرگيد مسا هک یلاحرد
هولع .تسا هدمآ راب 57طقف ،دشاب یم "نمحرلا" مه
درادرب رد "هللا" مسا نيا هك یدایز یاهموهفم و ينعم ،نيارب
.دنشاب یم مسا نیا ندوب مظعا رب یرگید لیلد
1
-5مسلمان چگونه اسماء حسني را برمی شمارد
در احادث ،بس یار بر حف ظ و ازبر کردن اس ماء حس نی ترغی ب
و تشوی ق شده اس ت .تاجاییک ه از بر کنندگان آن را ب ه بهش ت
وعده فرموده است.
ام ا علمایان دی ن در مورد (احص اء) ک ه در احادی ث ب ه ای ن
عبارت آمده است نظرهای گوناگونی دارند.
خطابي مي گويد :در اين باره چند صورت ممكن و محتمل
است
اول :اينكه آنها را تا آخر برشمارد يعني به بعضي ازآنها
اكتفا نكند بلكه تمامي آنهارا از خداوند بخواهد و با ذكر همه
آنها خدا را ثنا گويد ،آنگاه او مستحق و شايسته ثواب وعده
داده شده مي گردد و اين صورتی است كه امام بخاري آن را
برگزیده و ترجيح داده است؛ يعني احصاء را به حفظ تفسير
كرده است .بدليل اينكه در روايت ديگري «من حفظها» آمده
است.
دوم :اينكه احصاء بمعني توانای قیام به مقتضای معانی
این اسماء است ،يعني هركس در حد توانایی خود ،حق اين
اسماء را ادا كند و به مقتضاي آنها عمل كند وخود را ملزم به
معاني آنها بداند .مثل ً وقتي که ميگويد "رّزاق" به رازق بودن
او اعتماد كند و همین طور درسائر اسماء خدا.
راجع به این موضوع ،به کتاب "معارج القبول " 1/84مراجعه شود. 1
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
281
سوم :منظور از احصاء احاطه كردن و فرا گرفتن تمامی
معاني آنها است.
بعضي نیز گفتهیم اهنادب لمع ينعمب "اهاصحا" هك دنا
و رماوا مامت ميلست دیاب "ميكحلا " :ديوگ يم يتقو لًثم ،دشاب
رب ينتبم وا يهاون و رماوا هيلك هك دريذپب و دوش وا یاهنامرف
.دنتسه تمكح
ابن بطال مي گويد :طریقه عمل كردن به آنها به شيوه
هاي زيرمی باشد:
-1صفاتي كه اقتداء به آنها جايز است مانند- :رحيم و
كريم ،بايد تمرين كند تا اين اوصاف را در خود ايجاد كند.
-2صفاتي كه مختص ذات او هستند ،مانند جبّار و قهار و
عظيم ،انسان بايد اين صفات و اسما ء را بپذيرد و در برابر
آنها فروتن باشد و از متصف نمودن خود به اين گونه صفات،
بپرهیزد.
-3صفاتي كه در آنها مفهوم وعده وجود دارد ،موقع ذكر
آنها ،متوقع و امید وار باشد.
-4صفاتي كه در آنها مفهوم وعيد وجود دارد ،در موقع
برخورد و ذکر آنها از وي بیم داشته باشد و از نافرماني او
بترسد.
البته معني ظاهري (احصاء) حفظ و قیام به انجام عبادت و
بندگي است ،همانطور كه حفظ قرآن بدون عمل كردن به آن
سودي ندارد بلکه حتي در وصف كساني كه از دين رد مي
شوند چنين آمده است :آنها قرآن را مي خوانند ولي از
گلويشان(به آن سوي عمل) تجاوز نمی.دنک
گمراهين نكسانين نكهن نبهن نيكين نازن ناينن ندون ناصلن نعمل
كرده و اصل دیگری را رها می کنند
شيخ شنقيطي كساني را كه يكي از اين دو اصل را پذيرفته
و اصل دوم را نفي مي كنند ،بشدت نكوهش كرده و نفي
صفتي كه خداوند آن را براي خود ثابت كرده است ،جسارتي
بس عظيم دانسته است.
شيخ مي فرمايد :گمراهي برتر و بزرگ تر از آن نيست كه
یکی از صفات جلل و کمال را از خداوند نفي كنید که خداوند
آن را براي خود ثابت كرده است ،زيرا این کار بدین معني
است که اين بنده مسكين به زبان حال خود مي گويد :اين
صفتي كه تو براي خود ثابت كرده اي شايسته تو نيست
عقیده و ایمان 288
از دیدگاه اسلم
ومستلزم نقص و عيب است ،لذا من اين صفت را تأويل
نموده وآن را نفي مي كنم و از جانب خودم صفتي را بجاي
آن معرفي مي كنم ،بدون اينكه مدرك و دليلي از كتاب الله و
سنت رسول الله داشته باشد.
ما آنها را
نیزكسي كه صفاتی را براي خداوند ثابت مي كند ا ّ
با صفات مخلوق تشبيه مي نماید ،گمراه است.
رستگار و پيروز كسي است كه معتقد به هر دو اصل باشد
و ميان اين دو اصل تفاوتی قائل نباشد و به تمام صفاتي كه
خداوند آنها را براي خود ثابت كرده است ،ايمان بياورد و در
عين حال خدا و صفاتش را از مشابهت با صفات مخلوق پاك
و منزه بداند ،چنين كسي مؤمن ،منزه و سالم بوده و از
پرتگاه گمراهی و تشبيه و تعطيل بدور است.
اول:انحراف مشركين
انحراف مشركين :چنانکه ابن عباس ،ابن جریح و مجاهد ،یاد
آور شده اند ،اين بود كه آنان از مفهوم صحيح اسماء خداوند
عدول كرده و بت هایی را به نام هاي خداوند ،نام گذاری
نموداند و حروف اسماء و صفات را کم و زیاد نمودند .مثلً
كلمه "لت" را از كلمه "الله " و "عزي" را از كلمه "عزيز" و
"منات" را از كلمه منان گرفتند.
یکی دیگر از انحرافات مشركين ،اين بود كه برخي از نام
هاي خداوند را تكذيب مي كردند ،مثل ً اسم "الرحمن" را قبول
نداشتند چ ﭨ ﭩ ﭪ چ الرعد.٣٠ :
(هر چند كه منكر خداوند مهربانند).
چ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک چ الفرقان٦٠ :
( هنگامي كه به كافران گفته مینامحر دنوادخ يارب :دوش
(و ديربب شنرك ،تسا وا تمحر قرغ امش دوجو رسارس هك)
(رخسمت و ءازهتسا رس زا و رورغ و ربك يور زا) .دينك هدجس
ات ميسانشيمن ار وا هك ام) ؟تسا زيچ هچ نامحر :دنیوگیم
(مينك شتسرپ و هدرب هدجس شيارب
کسانی که خدا را با صفات نقص متصف می نمایند ،مانند
یهودیهای کثیف و پلید نیز از زمره کافران محسوب می:دنتفگ
شوند .چ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ چ آل عمران١٨١ :
(خدا فقير است و ما بينيازيم) و نیز مانند این سخن که
می گفتند:
چ الائده٦٤ : چ ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ
(دستهايشان بسته باد! (و بخل بهره ايشان ،و دستهايشان
در دوزخ به زنجير بسته باد!) و به سبب آنچه میدنیوگ
(.داب ناشنيرفن
1
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
293
منهج متكلمين در محكمه قرآن و سنت
علمه شيخ شنقيطي صفاتی را که در قرآن برای خداوند
بیان شده اند و نیز برای مخلوق هم به کار رفته اند ،بيان
نموده است .قرآن در اين باره ميراگديرفآ تافص :دبوگ
و تسا قح زين قولخم تفص و تسا قح نيمز و اهنامسآ
سپ ،درادن دوجو يهباشت هنوگچيه قولخم و قلاخ تفص نايم
تاقولخم تافص و دنتسه وا نأش هتسياش راگدرورپ تافص
قلاخ تافص نايم و دنشاب یم اهنآ زاين و زجع اب بسانتم زین
تاذ اب ،یتاذ هک هنوگ نامه ،دراد دوجو توافت قولخم و
.دراد توافت یرگید
1-2قدم و بقاء
شيخ شنقيطي میار دنوادخ ،نيملكتم هك ءاقب و مدق :دیامرف
ود نيا هب ار دوخ دنوادخ ،دنیوگیم و دنناد يم فصتم نادب
هيآ نيا لولدم فصو ود نيا ،تسا هدومن فصتم فصو
(.رخلا و لولا وه) دنتسه
قدم نزد متكلين عبارت است از سلب عدم گذشته ،البته
قدم نزد متكلين اخص از "الزل" است .زيرا "ازل" عبارت
است از :آنچه كه ابتدا و آغازي نداشته باشد ،خواه وجودي
باشد مانند ذات و صفات خداوند يا عدمي باشد ،قدم نزد
متكلين عبارت است از :آنچه که آغازی نداشته باشد،
مشروط بر اينكه وجودي باشد ،مانند ذات خداوند متصف به
صفات كمال و جلل.
شيخ شنقيطي ميگويد :خداوند مخلوقات را به وصف قدم
مصتف نموده است ،ومی:دیامرف
ﯼ ی ی چ يوسف٩٥ : چ
( (اطرافيان بدو) گفتند :به خدا قسم! بيگمان تو در
سرگشتگي قديم خود هستي (و بر بال خيالت و خرافات در
پروازي)).
چ يس٣٩ : چ
(به صورت ته مانده كهنه (خوشه خرما بر درخت) در
ميآيد).
(چ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ الشعراء٧٦ :
(هم شما و هم پدران پيشين شما).
و مخلوقات را يه وصف بقاء نيز متصف كرده است ،میامرف
دی
ﭕ چ الصافات٧٧ : چﭑﭒﭓﭔ
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
299
(و نژاد او را بازماندگان (روي زمين) كرديم).
چ ﭷ ﭸ ﭹﭺ چ چ چ ﭾ چ النحل٩٦ :
(آنچه نزد شما (مردمان از نعمت جهان) است ناپايدار و
فاني است ،و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقي است).
قطعاً ،قدم و بقاء كه خداوند بدانها متصف است ،متفاوت
اند با قدم و بقايي كه وصف مخلوقات هستند.
ندرن نقرآنن نون نحديثن نخداوندن نبهن نقدمن نون نبقاءن نمتصف
نشده است
علمه محمد امين شنقيطي میرد ار دوخ ،دنوادخ :دیامرف
فلس زا يضعب يتح ،تسا هدومنن فیصوت ميدق هب نآرق
دنا هتسناد هوركم دنوادخ يارب ار ميدق فصو قلطم تروصب
،دوش یم قلطا مدع قباس اب مأوت یهاگ ميدق موهفم اريز
رود رايسب نامز رد هك دوشیم هتفگ ميدق يتقو زيچ كي ينعي
:دننام .دشاب هدوب مودعم
چ يس٣٩ : چ
ﯼ ی ی چ يوسف٩٥ : چ
چ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ چ الشعراء٧٦ :
و بعضي ها گفتهتسا هدش دراو ثيدح هراب نيا رد هك دنا
ار ادخ هك تسا نيا رب لاد ثيدح :دنیوگیم ءاملع زا يضعب و
فصو نيا :دنیوگیم مه يخرب ،دومن فصو مدق هب ناوتيم
ما تسين تباث يم دنوادخ (،رخآو لوا) فصو ود دروم رد ا ّ
:ديامرف
چ الديد٣ : چ
(و پيشين و پسين است).
خداوند همچنانکه خود را به اول و آخر متصف نموده است،
مییامرف مخلوقات را نیز بدان توصیف نموده است چنانکه
:د
چ الرسلت١٧ - ١٦ : چ
(آيا ما پيشينيان (تكذيبكننده) را نابود نساختهايم؟ سپس
پسينيان را به دنبالشان روانه نكردهايم؟)
بدون ترديد اول و آخری كه خداوند خود را به آنها توصیف
نموده است بگونه ای هستند که شايسته جلل و كمال او می
باشند و اول وآخري كه وصف مخلوق هستند نیز متناسب با
حال و وضعیت و عجز و نياز آنها می باشند.
عقیده و ایمان 300
از دیدگاه اسلم
-3-4یکتایی وبی نیازی
خداوند خود را به یکتا بودن متصف كرده است و مي فرمايد:
ی چ البقرة١٦٣ : چیی
(خداوند شما ،خداوند يكتا و يگانه است).
بعضی از مخلوقات را نيز به یکتا بودن متصف نموده است.
چنانکه مي فرمايد:
چ ﮬ ﮭ ﮬ چ الرعد٤ :
(با يك نوع آب سيراب ميگردند).
خود را با صفت غنی و بی نیازی متصف نموده است و مي
فرمايد:
چ ﮤ ﮥﮧ ﮧ ﮨﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ چ التغابن٦ :
(كافر ميگشتند و سر بر ميتافتند و رويگردان ميشدند و
خدا هم بينياز (از ايمان و اطاعت ايشان) بود و (هميشه هم)
بينياز است و سزاوار ستايش و سپاس).
چ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ چ إبراهيم٨ :
(اگر شما و همه كساني كه در زمين هستيد كافر شويد و
ناسپاس گرديد ،به خدا زياني نميرسد ،چرا كه خداوند بينياز
(از ايمان ايمانداران و سپاس سپاسگزاران است و اگر كسي
هم بدو ايمان نياورد و شكر انعامش را نگذارد ،او ذاتاً) ستوده
است).
اين صفات سلبي در قرآن هم براي خالق و هم براي
مخلوق آمده اند و خداوند خود را به صفات سلبي متصف
نموده اما این نوع صفات هم بگونه ای هستند که شايسته
جلل ،عظمت و كبريايي او هستند و صفاتي كه در وصف
مخلوق آمده اند نیز متناسب با حال ،عجز ونياز وفنای
مخلوقات می باشند.
صفات افعال
علمه شنقيطي درباره صفات افعال مي گويد :صفات افعال
براي خالق و مخلوق در قرآن بسیار بكار رفته اند و قطعاً
صفات افعالی که برای خدا به کار رفته اند ،درشأن خالق و
شايسته عظمت و بزرگي او هستند و صفات افعال بكارگرفته
براي خالق با صفات افعال مخلوق تفاوت ريشه اي دارند و
اين صفات بشرح زيرمی باشند.
-1الرزق :خداون د ،خود را ب ه اي ن ص فت متص ف نموده و م ي
فرمايد:
چ ﭺ چ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ الذاريات٥٧ :
٥٨ -
(من از آنان نه درخواست هيچ گونه رزق و روزي ميكنم و
نه ميخواهم كه مرا خوراك دهند .تنها خدا روزيرسان و
صاحب قدرت و نيرومند است و بس).
چ سبأ٣٩ : چﯼ ییی
(و هر چه را (در راه خدا) ببخشيد و صرف كنيد ،خدا جاي
آن را پر ميكند و او بهترين روزي دهندگان است).
چ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊژ ﮌ ﮍ ﮎ ک چ المعة١١ :
(بگو :آنچه در پيش خدا (از فضل و ثواب) است ،بهتر از
سرگرمي و بازرگاني است و خدا بهترين روزيرسان است)
و بعضي ازمخلو قات را نيز به صفت رزق توصیف نموده
است ،و مي فرمايد:
چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ چ النساء٨ :
عقیده و ایمان 302
از دیدگاه اسلم
(و هرگاه خويشاوندان (فقير شخص مرده) و يتيمان و
مستمندان (غير خويشاوند) بر تقسيم (ارث) حضور پيدا كردند،
چيزي از آن اموال را بدانان بدهيد).
چ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ چ النساء٥ :
( اموال كمخردان را كه در اصل اموال شما است به خود آنان
تحويل ندهيد .چرا كه خداوند اموال را برايتان قوام زندگي
گردانده است .از (ثمرات) آن خوراك و پوشاك ايشان را تهيّه
كنيد).
چ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ چ البقرة٢٣٣ :
(بر آن كس كه فرزند براي او متولّد شده (يعني پدر) لزم
است خوراك و پوشاك مادران را (در آن مدّت به اندازه توانائي)
به گونه شايسته بپردازد).
بي ترديد رازق بودن خداوند با رازق بودن مخلوقات
متفاوت است همانطور كه ذات خالق با ذات مخلوق متفاوت
است
-2العمل :خداوند خود را در قرآن به صفت فعل ،يعني عمل
ميفرمايد: متصف نموده و
چﭑﭒﭓﭔﭕﭖﭗپپﭚﭛ ﭜﭝچ
يس٧١:
(مگر نميبينند كه برخي از آن چيزهائي كه قدرت ما
آفريده است ،چهارپاياني است كه براي انسانها خلق كردهايم
و ايشان صاحب آنهايند؟)
خداوند همانطور كه خود را به صفت عمل متصف نموده
است ،مخلوقات را نيز به صفت عمل توصیف نموده است،
چنانکه مي فرمايد:
ﭤ ﭥ چ الطور١٦ : چﭠﭡﭢﭣ
(چرا كه تنها برابر كارهائي كه خودتان كردهايد كيفر داده
ميشويد).
يقينا ً فاعل بودن خداوند (خالق) با فاعل بودن مخلوق
متفاوت است ،همانطور كه ذات خالق مخالف و متفاوت با
ذات مخلوق است.
-3التعلیم :خداوند خود را به تعليم- ،يعني اينكه مخلوقاتش
را تعليم می:ديامرف يمو تسا هدومن فصتم -دهد
چ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ چ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ چ الرحن٤ - ١ :
(خداوند مهربان .قرآن را ياد داد .انسان را بيافريد .به او
بيان (آنچه در دل است) آموخت).
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
303
چ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ گ چ العلق٥ – ٣ :
(بخوان! پروردگار تو بزرگوارتر و بخشندهتر است .همان
خدائي كه به وسيله قلم (انسان را تعليم داد و چيزها به او)
آموخت .همان خدائي كه به وسيله قلم (انسان را تعليم داد و
چيزها به او) آموخت).
ﯼ چ النساء١١٣ : چ
(و چيزي (از شرائع و احكام) را به تو آموخته است كه
نميتوانستي (جز در پرتوِ وحي) آن را بياموزي و بداني).
بعضي از مخلوقش را نيز به صفت تعليم متصف نموده
است و مي فرمايد:
چ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ چ المعة٢ :
(خدا كسي است كه از ميان بيار يربمغيپ ناداوس
ادخ تايآ ات تسا هتشاد ليسگ ناشيوس هب و تسا هتخيگنارب
باتك ناشيدب وا .دنادرگب كاپ ار نانآ و دناوخب ناشيا يارب ار
(.دزومآيم ار (نادزي) تعيرش و (نآرق)
و در آيه زيراین وصف را برای خالق ومخلوق باهم آورده
است
چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ الائدة٤ :
(و شما بدانها آموختهايد از آنچه خدا به شما آموخته است).
-4النباء :خ بردادن :خداون د خود را ب ه خ بردادن ،متص ف
نموده اس ت و مخلوقات ش را ني ز ب ه إنباء وخ بر دادن توص یف
نموده ودر آیه زیر هر دو را در این فعل باهم گرد آورده است
و مي فرمايد:
ﮀ ﮁﮂ ﭲﭳﭴﭵﭶ ﭷﭸﭹ ﭺچچچﭾﭿ چﭰﭱ
ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک چ
التحري٣ :
(خاطرنشان ساز وقتي را كه پيغمبر با يكي از همسرانش
(به نام حفصه) رازي را در ميان نهاد و او آن راز را (به
عايشه) خبر داد و خداوند پيغمبرش را از اين (افشاي سّر)
آگاه ساخت .پيغمبر برخي از آن (رازگوئي) را (براي همسر
رازگويش حفصه) بازگو كرد و از برخي ديگر خودداري كرد.
هنگامي كه همسرش را از آن (رازگوئي) مطّلع كرد ،او گفت:
چه كسي تو را از اين (موضوع) آگاه كرده است؟ پيغمبر
گفت :خداوند بس دانا و آگاه مرا با خبر كرده است).
عقیده و ایمان 304
از دیدگاه اسلم
2
(ماآتيتم احداهن قنطاراً)( 1واتو النساء صدقانهن نحله)
بسیار واضح و روشن است كه متصف بودن خداوند به فعل
إنباء وخبر دادن متفاوت است با فعل انبائی كه وصف
مخلوقات مي باشد ،همانطور كه ذات خداوند با ذات
مخلوقات متفاوت است.
-5الیتاء :بخش ش نمودن :خداون د خود را ب ه بخشنده و دهنده
معرفی و متصف نموده است ،چنانکه می:دیامرف
(چ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧ چ البقرة٢٦٩ :
(فرزانگي را به هركس كه بخواهد (و شايسته بيند)
ميدهد).
ﯚ ﯛ ﯜ چ هود٣ : چﯘ ﯙ
(و به هر صاحب فضيلت و احساني (پاداش) فضيلت و
احسانش را ميدهد).
وآفریده هایش را نیز به صفت بخشندگی و ایتاء متصف
نموده است ،چنانکه می:دیامرف
چ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ چ النساء٢٠ :
(هر چند مال فراواني هم مهر يكي از آنان كرده باشيد،
براي شما درست نيست كه چيزي از آن مال دريافت داريد).
چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ النساء٤ :
(و مهريّههاي زنان را به عنوان هديّهاي خالصانه و فريضهاي
خدايانه بپردازيد).
خداوند خود و مخلوقاتش را در قرآن به صفت ایتاء و
بخشندگی متصف نموده است و بدون شك وصف بخشندگی
خالق با بخشندگی مخلوق متفاوت است همچنانکه ذاتش با
ذات مخلوقات متفاوت است.
نسا20: 1
-4صفت الملک
خداوند خود را به صفت ملِک توصیف نموده است و میدیامرف
:
چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ چ المعة١ :
(آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است ،به تسبيح و
تقديس خدا مشغول است .خدائي كه مالك و حاكم (كل
جهان) است ،از هر نقص و عيبي مبرا و منزه است و چيره
كار بجا است).
چ ﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ چ القمر٥٥ :
(در مجلس راستيني (كه ياوهسرائي و بزهكاري در آن
جائي ندارد ...در) پيشگاه پادشاه بزرگ و توانائي (كه
آفريدگار و خداوندگار همه كائنات است)).
و بعضی از آفریده ها را نیز به این وصف توصیف نموده
است ،چنانکه می:دیامرف
چ يوسف٤٣ : چﯦﯧﯨ ﯩ
(شاه (مصر) گفت :من در خواب هفت گاو چاق را ديدم كه
هفت گاو لغر آنها را ميخورند).
چ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ چ يوسف٥٠ :
(شاه گفت :يوسف را به پيش من آوريد).
ﮢ ﮣ ﮤ چ الكهف٧٩ : چﮝﮞﮟﮠﮡ
(سر راه آنان پادشاه ستمگري بود كه همه كشتيها (ي
سالم) را غصب ميكرد و ميبرد).
چ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ چ آل عمران٢٦ :
(تو هر كه را بخواهي حكومت و دارائي ميبخشي و از هر
كه بخواهي حكومت و دارائي را بازپس ميگيری).
خداوند ملِک واقعی و لیق به کمال و جللش می باشد،
همچنانکه آفریده هایش دارای این صفت هستند البته نوعی
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
307
ملکیت که مناسب حال ونابودی و درماندگی و نیاز شان
است.
-7صفت عزت
خداوند ،خود را به صفت عزت آراسته و توصیف نموده است،
در قرآن می:دیامرف
چ ﭭ ﭮ ﭯ ﭰ ﭱ چ البقرة٢٢٠ :
(بيگمان خداوند چيره و حكيم است).
عقیده و ایمان 308
از دیدگاه اسلم
ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ چ ص٩ : چﮬﮭ
(راستي مگر گنجهاي رحمت پروردگار بسيار با عّزت و بس
بخشاينده تو در دست ايشان است؟)
بعضی از آفریده ها را نیز بدان ،توصیف نموده است:
چ يوسف٥١ : چ
(زن عزيز (مصر) گفت :هم اينك حق آشكار می(.دوش
چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ چ ص٢٣ :
(و او بر من در سخن چيره شده است).
و این صفت را در این آیه هم برای آفریدگار و هم برای
آفریده ها ،با هم گرد آورده است:
چ گ گ ﮖ ﮗ چ النافقون٨ :
(عّزت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است).
مسلم است که عزت خدا با عزت آفریده ها متفاوت است،
همان گونه که ذاتش با ماهیت مخلوقات متفاوت است.
-8صفة القوة
خداوند ،خودرا به صفت (القوّة) توصیف نموده است ،میدیامرف
:
چ ﭺ چ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ ژ چ الذاريات٥٧ :
– ٥٨
(من از آنان نه درخواست هيچ گونه رزق و روزي ميكنم و
نه ميخواهم كه مرا خوراك دهند .تنها خدا روزيرسان و
صاحب قدرت و نيرومند است و بس).
چ ﭺ چ چ چﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ چ الج٤٠ :
(و به طور مسلم خدا ياري ميدهد كساني را كه (با دفاع از
آئين و معابد) او را ياري دهند .خداوند نيرومند و چيره است).
بعضی از آفریده ها را نیز بدان ،توصیف نموده است::
چ ﯼ ی ی چ هود٥٢ :
(و نيروئي بر نيرويتان (و عّزت و شكوهي بر عّزت و
شكوهتان) بيفزايد).
چ ﭷ ﭸ ﭹ ﭺ چ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈ چ الروم:
٥٤
(خداوند همان كسي است كه شما را از (چيزي سراپا)
ضعف آفريده است و سپس بعد از اين ضعف و ناتواني قوّت
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
309
و قدرت بخشيده است و آن گاه ضعف و پيري را جايگزين
اين قوّت و قدرت ساخته است).
ودر آیه زیر ،این وصف را هم برای خود و هم برای آفریده
ها باهم آورده است.
چ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک ک ک ﮒ گ گ گﮖ ﮗ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ
ﮝ ﮞ ﮟ ﮠﮡ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ چ فصلت١٥ :
ما قوم عاد در زمين به ناحق بزرگي فروختند (و (و ا ّ
مغرورانه) گفتند :چه كسي از ما قدرت بيشتري دارد؟ مگر
آنان نميدانستند كه خداوندي كه ايشان را آفريده است از
آنان نيرومندتر است؟! آنان (بر اثر اين پندار بياساس)
پيوسته آيههاي ما را انكار ميكردند و نميپذيرفتند).
-4صفت مغفرت
خداوند سبحان خودرا به مغفرة وآمرزنده توصیف نموده و می
:دیامرف
چ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ چ البقرة١٧٣ :
(بيگمان خداوند بخشنده و مهربان است).
چ ﮊ ژ ﮌ ﮍ ﮎ ک چ البقرة٢٨٤ :
(سپس هر كه را بخواهد (و شايستگي داشته باشد)
ميبخشد و هر كس را بخواهد (و مستحق باشد) عذاب
ميكند).
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
311
بعضی از آفریده ها را نیز به مغفرت وصف نموده ،چنانکه
می:دیامرف
چ الشورى٤٣ : ﯼیی ی چ
(كسي كه (در برابر ظلم ديگران) شكيبائي كند و (زمام
اختيار را از دست ندهد ،با وجود قدرت ،از ستمگر) درگذرد
(ولي بداند كه اين عمل باعث گستاخي ظالم نمینيا ،ددرگ
درك مزج ار مزع نآ رب دياب هك تسا يئاهراك هرمز زا (وا راك
(.دش راگدنام نآ رب و
چ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ چ
البقرة٢٦٣ :
(گفتار نيك و گذشت ،بهتر از بذل و بخششي است كه
اذيّت و آزاري به دنبال داشته باشد و خداوند بينياز و بردبار
است).
چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ چ الاثية١٤ :
(به كساني كه ايمان آوردهاند ،بگو :بر كساني ببخشايند كه
روزهاي (مصائب و بلياي) الهي را چشم نميدارند (و
روزهائي را فراموش ميكنند كه بر سرِ گذشتگان كافر و
فاسق و فاجر همچون قوم فرعون و لوط و ثمود چه آمده
است و با متانت و رزانت از ايشان صرفنظر نمايند).
و قطعا ً اوصافی را که پروردگار آسمانها و زمین ،خود را
بدان توصیف نموده است ،لیق و شایسته مقام جلل وجمال
او هستند و نباید به بهانه پرهیز از تشبیه ،آنها را از او نفی
نمود و از این طرف هم که بعضی از مخلوقات را بدان
توصیف نموده است ،بگونه ای است که متناسب با حال و
نیاز و عجز و ناتوانی و نیاز همیشگی آنها می باشند.
1
-9قاعده نهم :حقيقت تأويل
مت را بهتأويلي كه خلق را در فتنه انداخته و هزارها نفر از ا ّ
گمراهي كشانده است ،در اصطلح بر سه معني بطور
مشترك اطلق مي گردد.
-1برآنچه كه در آینده تحقق می یابد و حقيقت امر در زمان
بعدي به آن بر مي گردد اطلق می شود ،تأويل در قرآن به
همين معني بکار رفته است .مانندآيه:
چ تﰈ ثﰈ چ النساء١٧٦ – ٥٩ :
(اين كار (يعني رجوع به قرآن و سنّت) براي شما بهتر و
خوش فرجامتر است).
چ يونس٣٩ : چ
(و واقعيّت آن براي ايشان روشن نشده است).
چ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﭧ ﭨ چ العراف٥٣ :
(روزي چنين سرانجامي فرا ميرسد (و عقاب و عذاب خدا
گريبانگيرشان میار نآ ايند رد هك نانآ (زور نآ رد .ددرگ
(.دناهتخادنا شوگ تشپ و دناهدرك شومارف
معني تأويل در اين دو آيه عبارت است از آنچه كه در آینده
تحقق می یابد.
-2تأويل بمعني تفسير مي آيد و تأویل بدين معنی بسیار
معروف است ،مانند :قول ابن جرير که مي گويد :القول في
تأويل قوله تعالي کذا ،يعني تفسير این آیه چنین است
الصابونی نیز کتاب"عقیدة السلف " را نگاشته اند وغیر آنها نیز در همین راستا
کتاب وتألیفات ،دارند که بنده بسیاری از آثار ونوشته های آنها را مطالعه نموده
ام و از زحمات ارزنده آنه ا س ود برده ام واز خداون د منان خواس تارم ک ه م ا را
از زمره آنها حساب وبا آنها محشور گرداند.
1معارج القبول88-1 «:
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
331
چ الصافات١٨١ : چ
درود بر پيغمبران!
(ل اله ال الله) كلمه توحيد است .اين كلمه ايمان را در
برگرفته و حاوي آن است ،اين كلمه عنوان و اساس اسلم
است ،معني آن اين است كه :هيج معبودي نیست كه
شايسته عبادت باشد ،جز ذات الله و كساني كه اين كلمه را
چنين تفسير كرده اند که :هيچ موجودی بجز الله وجود ندارد،
مرتكب خطا شده اند ،زيرا معني اله ،معبود است نه موجود.
بنابراین معنی این سخن چنین خواهد بود که :ل معبود موجود
اللله ،يعني هيچ معبودی وجود ندارد بجز خداوند و اين اشتباه
است زيرا اين معني مستلزم اين است كه هر معبودی خواه
حق باشد یا باطل "الله" است ،در نتيجه آنچه را كه مشركان
و ساير كفار عبادتش كرده اند مانند :آفتاب (شمس) و ماه
(قمر) و ستاره ها (نجوم) ،و...همه خدا بوده باشند و از این
قول چنين بر مي آيد كه جز الله هيچ كسي ديگری عبادت
نشده است و اين از هر باطلی باطل تر است.
بنابراين معني صحیح و دقیق همان است که در ابتدا بیان
نمودیم و آن اینکه هيچ معبودی نیست که لیق و شایسته
عبادت باشد جز خدای تک وتنها .
نصوص زيادي دال بر فضیلت كلمه توحيد و سود و منافع
عظیم آن وارد شده اند وقبل ً هم نصوصی را یاد آور شدیم
دال بر اینکه هركس بر مبناي اخلص و از اعماق قلب "ل اله
ال الله " را بگويد ،وارد بهشت مي شود و با اعتراف و
اقراربه اين كلمه است که انسان مال و جان خود را بيمه
نموده و مسلمان مي شود.
اما منظور از این كلمه فقط بر زبان آوردن آن نيست،
بلکه تنها زمانی اين كلمه سود و نفع خواهد داشت که هفت
شرط زیر را داشته باشد.
-2يقين:
اقرار کننده به وجود الله ،باید به مفهوم ومعنی آن يقين كامل
و قطعی داشته باشد ،زيرا ایمان تنها با يقين حاصل می شود
و نباید هيچ گونه ظن و گمانی در آن وجود داشته باشد.
چنانکه خداوند مي فرمايد:
چ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯ ﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ چ الجرات١٥ :
(مؤمنان (واقعي) تنها كسانيند كه به خدا و پيغمبرش ايمان
آوردهاند ،سپس هرگز ش ّ
ك و ترديدي به خود راه ندادهاند).
خداوند در این آیه ،عدم شك را شرط راستی و درستی
ايمان مؤمنان قرار داده است و در روايات صحیح از حضرت
ابوهريره روایت است و ميگويد ،رسول الله ص فرمود:
»اشهد ان ل اله ال ال و ان رسول ال لیلقی ال بما عبد غیر شاکّ
فیهما فیحجب عن النة)(2.هر بنده ای که با اين كلمه خدا را
ملقات كند ،يعني با يقين به محتواي كلمه مذكور از دنيا برود،
از بهشت دور نگاه داشته نمي شود).
در صحیح مسلم آمده است ،رسول الله دوتا كفش خود را
به حضرت ابوهريره داده او را مامور كرد تا چنين اعلم كند.
«من لقیت من وراء هذا الائط یشهد ان ل اله ال ال مستیقنا با قلبه
فبشرهبا لنة»
3
-5صداقت
يعني اينكه كلمه توحيد را با صدق دل بگويد ،دل و زبانش با
هم ،هم آهنگ باشند ،خداوند مي فرمايد:
چﭬﭭ ﭮﭯﭰﭱﭲﭳ ﭴﭵﭶﭷ ﭸﭹﭺچچچﭾ
ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ چ البقرة٩ - ٨ :
(در ميان مردم دستهاي هستند كه میو ادخ هب ام :دنیوگ
وزج و دنرادن رواب هك يتروص رد .ميراد رواب زيخاتسر زور
ار يناسك و ادخ (ناشرظن هب نانيا) .دنيآيمن رامشب نانمؤم
ار دوخ زج هك يتروص رد ،دناهدروآ ناميا هك دننزيم لوگ
(.دنمهفيمن يلو دنبيرفيمن
يعني اينها در سخنان خود دروغ میاب ناش نطاب ،دنیوگ
.درادن يناسمه ناش رهاظ
در بخاري و مسلم از حضرت معاذ مروي است ،رسول الله
صفرمود:
»ما من احد یشهد ان ل اله ال ال ،و انّ ممدا رسول ال صدقا من قلبه إل
1
حرمه ال علی النار»
(هركس با صدق دل گواهي دهد كه خداوند يكي است و
محمد فرستاده اوست ،خداوند آتش را بروي حرام مي(.دنادرگ
زا تاجن طرش.ار لد قدص زا هملک نیا نتفگ ثيدح نيا رد
.تسا هداد رارق خزود
-6اخلص
اخلص عبارت است از پاليش و پاك كردن عمل از كليه
شوائب وآلودگیهای شرك ،خداوند ميچ ﮉ ﮈ ﮇ ﮆ چ :ديامرف
: ٣رمزلا
( هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه براي خدا است و
بس).
و مي فرمايد :چ ﮘ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝ ﮞ ﮟ چ البينة٥ :
-7محبت
محبت نسبت به اين كلمه و مقتضا و مدلول آن و دوستی و
محبت نسبت به كساني كه معتقد و پاي بند به شرايط اين
كلمه هستند و بغض و تنفر از مخالفان این كلمه .خداوند مي
فرمايد:
ﮇﮈ ﮉ ﮊ ژ ﮌ ﮍ چ البقرة.١٦٥ : چچ ﭾﭿﮀﮁﮂﮃﮄﮅﮆ
( برخي از مردم هستند كه غير از خدا ،خدا گونههائي
برميگزينند و آنان را همچون خدا دوست ميدارند و كساني
كه ايمان آوردهاند خدا را سخت دوست ميدارند (و بالتر از
هر چيز بدو عشق ميورزند) علمت دوستي و محبت بنده با
خداوند ،مقدم داشتن و ترجيح دادن خواسته او است ولو
اينكه مخالف با خواسته خود باشد و نیز نفرت و بغض داشتن
ازآنچه كه خداوند از آن نفرت دارد اگر چه خلف میل
وخواسته انسان باشد ،دوستي با دوستان او و دشنمي با
دشمنان اوست ،پيروي از پیامبران او و پذيرفتن هدايت و
رهنمودهاي اوست).
چهارم:عبادتهای بدنی
مانند نماز ،و روزه و حج ،ذبح و نذر ،و...
1الشعراء 98-97
2انعام88 :
3زمر .65
عقیده و ایمان 350
از دیدگاه اسلم
صاحب چنین شرکی برای ابد و همیشه در دوزخ خواهد ماند
و خداون د از او چش م پوش ی نمیت شهب ل خاد ز گره و د نک
:دش دهاوخن
ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮﮯ ﮰ ﮱ چﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮧ ﮧ ﮨ
ﯗ ﯘ چ النساء٤٨ : ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ
(بيگمان خداون د (هرگ ز) شرك ب ه خود را نميبخش د ،ولي
گناهان ج ز آن را از ه ر ك س ك ه خود بخواه د ميبخش د .و ه ر
ك ه براي خدا شريك ي قائل گردد ،گناه بزرگ ي را مرتك ب شده
است).
چ ﭦ ﭧ ﭨ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ ﭮ ﭯﭰ ﭱ ﭲ ﭳ ﭴ
ﭵ ﭶ ﭷ ﭸﭹ ﭺ چ چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮆ
ﮇ ﮈ ﮉ ﮊ چ الائدة٧٢ :
(بيگمان كس اني كافرن د ك ه میلولح ي سيع رد ادخ) :د نیوگ
يتروص رد) .تسا ميرم رسپ حيسم نامه ادخ (و تسا هدرك
ار ياهناگي يادخ !ليئارساينب يا :تسا هتفگ يسيع (دوخ هك
ر ه نامگيب .ت سا ا مش راگدرورپ و ن م راگدرورپ ه ك ديت سرپب
مارح وا رب ار ت شهب ادخ ،د هد رارق ادخ يارب يزابنا س ك
شتآ وا هاگياج و (دهنيمن ماگ تشهب هب زگره و) تسا هدرك
زا ار ناشيا ات) دنرادن يرواي و راي ناراكمتس و .تسا (خزود)
((.دناهرب منّهج باذع
الکهف.110: 2
فصل چهارم :نگاهی به تاریخ عقیده
1البدایة والنهایة.1/101:
:2البدایة والنهایة1/101:
3السرا.17 :.
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
359
س ركشيشان) نابود گرداندهاي م( .مث ل :خود قوم نوح ،قوم
عاد ،قوم ثمود ،قوم لوط ،قوم فرعون ).همين كافي است كه
پروردگارت از گناهان بندگان ش آگاه و نس بت بدانه ا بين ا اس ت
(و لذا هي چ گون ه كاري از دي د او مخف ي ،و بي سزا و جزا
نميماند).
ودر سوره مومنون آیه 31/می:دیامرف
چ ﭲ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷ ﭸ چ ()1
(سپس بعد از آنان( ،يعني قوم نوح) ،مردمان ديگري را (به
نام عاد ،قوم هود) بر سر كار آورديم) .
المومنون31: 1
مومنون.24: 1
عقیده و ایمان 362
از دیدگاه اسلم
1
چ چ
(او نهص د و پنجاه س ال در ميان آنان ماندگار ش د (و ج ز
گروه اندكي بدو ايمان نياوردند)).
حضرت نوح آنها را دعا نمود:
چ
2
چ ی ی ﯼی
(نوح (ب ه دعاي خود ادام ه داد و) گف ت :پروردگارا! هي چ
احدي از كافران را بر روي زمي ن زنده باق ي مگذار .ك ه اگ ر
ايشان را رها كني ،بندگانت را گمراه ميسازند و جز فرزندان
بزهكار و كافرِ سرسخت نميزايند و به دنيا نميآورند).
سرانجام خداوند آنان را با طوفان بزرگی نابود کرد.
3
چﭺ چچچﭾﭿچ
(قب ل از موس ي ني ز چني ن كردي م) و قوم نوح را غرق
نموديم).
خداون د از روی لط ف و رحم ت خود ،نوح و پیروان ش را
نجات داد و زمی ن را از وجود س تمگران پاک گردان د و ج ز
موحدی ن و یکت ا پرس تان هی چ کس ی روی آن باق ی نمان د ،ام ا
چون به انحراف روی اوردند و از توحید فاصله گرفتند خداوند
پیامبران دیگری را به سوی آنان فرستاد):
4
چﭲ ﭳ ﭴﭵ ﭶﭷﭸﭹﭺ چ چ چ
(سپس بعد از آنان( ،يعني قوم نوح) ،مردمان ديگري را (به
نام عاد ،قوم هود) بر س ر كار آوردي م .پيغم بري از خودشان را
به ميانشان روانه كرديم).
آنها هم این قوم را باز به سوی توحید خدا فرا خواندند:
5
چ چ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮃ ﮄﮅ ﮈ چ
سط او بديشان پيغام دادي م) ك ه خدا را بپرس تيد ،زيرا ((تو ّ
جز او معبودي نداريد).
بدی ن ترتی ب هرگاه بن ی آدم ب ه ک ژ راه ی گرویده و از راه
منحرف شده ،خداون د از روی رحم ت خود راه را برایشان
روش ن کرده و ب ا نور هدایت ش تاریکیه ا را از س ر راهشان
زدوده است.
ابراهيم.10-9: 2
عقیده و ایمان 364
از دیدگاه اسلم
صرفنظر نمايد و بدين زوديها هلكتان نسازد و بلكه) تا مدّت
خص ي (ك ه در آن مرگتان فرا ميرس د) شم ا را بر جاي و مش ّ
محفوظ دارد .آنان (مس خرهكنان در پاس خ پيغم بران) گفتن د:
شما جز انسانهائي همچون ما نيستيد (و فضيلتي بر ما نداريد
ت ا از ميان م ا شم ا را برگزينن د و پيامآوران آس ماني براي
مردمان زمين ي كنن د) و شم ا ميخواهي د م ا را از چيزهائي
منص رف و ب ه دور داري د ك ه پدرانمان آنه ا را ميپرس تيدهاند.
(ذك ر خلق ت آس مانها و زمي ن فائدهاي ندارد .اگ ر راس ت
ميگوئيد) براي ما دليل روشني بياوريد (و معجزههائي بنمائيد
كه ما پيشنهاد ميكنيم).
چ ﭑ ﭒ ﭓ ﭔ ﭕ ﭖ ﭗ پ پ ﭚ ﭛﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ
2
ﭥﭦﭧﭨچ
(با وجود اين كه ملك آسمانها و زمين از آن او است و همه
چيز را همو به ارث ميبرد ،برخي از يهوديان از روي ريشخند
حام ٍ » :ب ه معن ي حام ي و حاف ظ ،و ب ه شت ر نري گفت ه مي شد ك ه از نژاد آن
« َ
ده نس ل متولّد ميگردي د و در اي ن ص ورت همچون ب َ ِ
حيَرة و َسآئِبَة آزادان ه
ميچري د و از باربري و س واري و خوردن معاف مي شد .مشركان بدی ن منظور
اين كاررابا حیوانات می کردند که از خدایانشان نزدیک شوند.
1به کتاب :السیره النبویه ،تألیف ابن هشام :ج 1ص 121مراجعه شود.
2کتاب :البدایه والنهایه :ج 2ص .187
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
391
بعض ی دیگردر مورد او میک یبل):ن تفگ ی نعی (ه یبلت) :د نیوگ
ت سا د یحوت نلعا راعش ه ک (ک یبل کل ک یرش ل ک یبل م هللا
ه ب ی حل ن ب ورمع نارود ا ت م یهاربا ترضح نامززا نایجاحو
ن ب ورمع نامز رد ا ما.د نتفگ ی م ار نآ ترو صو لاونم نامه
ار ر کذ ن یاو درک ی م فاوط ار ه بعک ه ک ی ماگنه ه ک ر ماع
وا هارمه یریپ درم ة فایقو ل کش رد ناطیش ،درک ی م ه مزمز
ار « کل وه اکیرش لا» ةلمج :تفگو درک یم رارکتار رکذ نیا
هچ نیا تفگو درک راکنا ار نآ ورمع اما ،نک هفاضا نآ هب زین
ار نآ درادن لاکشا ه ملک ن یا:ت فگ ناطیش ؟ت سا یا ه ملک
ار نآ ز ین ا هبرع د عب ه ب نآ زاو ت فگ ار نآ ز ین ر مع س پ ،و گب
.دنتفگ یم
بتهای عرب
عربها بتهایی را برای خورد قرار دادند ،هشام پسر محمد پسر
س ائب کلب ی میرد ه ک هدوب (هانم) ا هنآ ت ب ن یرت یمیدق :د یوگ
ی یاج مان) د یدقُ رد (للشم) ه قطنم زا و خر س یایرد رانک
،دنتشاد یم یمارگ ار اهبرع مامت هک هنیدم و هکم نیب (تسا
نآرب و رود و هنیدم و هکم نانکاس و جرزخ و سوا یاه هفئاط
و د ندرک ی م ی نابرق ش یارب و د ندومن ی م م یظعت ار نآزین
هزادنا ه ب س ک چ یه ه ک ی یاج ا ت د ندومن ی م شراثن ار ه یده
نداهن شزرا و مارتحا .دنتشاد یمن گرزب ار نآ جرزخ و سوا
هدی سر ی یاج ه ب برثی یاهبرع نایم رد ناشناگیا سمه و سوا
و ک سانم مامت ،د ندروآ ی م ا ج ه ب ار ج ح ه ضیرف ی تقو ه ک دوب
زا ر س ندیشارت رد ا ما د نداد ی م ماجنا مدرم ا ب ار ج ح لامعا
ی م ار دوخ ر س و د ندمآ ی م نآ دزن و هدش ادج مدرم
هکنیا رگم ،دندوبن لئاق دوخ جح یارب ار مامت گنس ،دندیشارت
.دنهد ماجنا ار رس ندیشارت لمع ،نآ دزن
مناه ب ت هذی ل و خزاع ه بود ک ه پیام بر ص در روز فت ح مک ه
حضرت علی را فرستاد تا آن را تخریب و منهدم نماید ،سپس
(لت) را در طائف ب ه عنوان ب ت خود قرار دادن د ک ه لت از
مناه جدیدت ر و جوان ت ر م ی باش د ،لت س نگ مربع ی بود ک ه
خدم ت گذاری و پرده داری آن ب ه عهده ثقی ف بود و آنه ا
رویش بنایی ساخته بودند ،قریش و تمام اعراب آن را تعظیم
م ی نمودن د ،ب ه همی ن جه ت آنه ا را زی د اللت وتی م اللت م ی
نامیدن د ،آن را در جای مناره س مت چ ﭗ مس جد طائف
امروزی قرار داده بودن د .در همان جا باقی مانده بود تا وقتی
ک ه طایف ة ثقی ف مس لمان ش د و پیام بر ص مغیره ب ن شعب ه و
اب و ثفیان ب ن حرب را فرس تاد و آنه ا تخریب ش نمودن د و آن را
آتش زدند.
اما ابن جریر طبری در تفسیر آیة چ ﮭ ﮮ ﮯ چ این چنین
1
1س وره نج م :آي ه .19يعن ي آی ا چنی ن م ی بینی د (وای ن گون ه معتقدی د)ک ه لت
وعزی..
عقیده و ایمان از دیدگاه اسلم
393
کیم تیاور سابع نبا زا نینچ نیا زین ءازوجلا وبا ،دندومن یم
.یراخب زا تیاور .تخپ یم نایجاح یارب ار میلح تل :دن
س پس (عزی) را ب ه عنوان ب ت خود قرار دادن د ک ه عزی از
لت جوان تر بود ،ظالم بن سعد عزی را در وادی النخله بالی
ذات عرق قرار داد و روی آن بنای ی س اختند و از آن ص دایی
می شنیدند ،کلبی از ابن عباس روایت مینورد یزع :هک دنک
ر ه و ت شاد ه طبار وا ا ب ه ک ت شاد ی ثنوم ناطیش ک ی هلخن
.تفر یم وا دزن راب هس زور
هنگام ی ک ه پیام برص مک ه را فت ح نمود ،خالد ب ن ولی د را
فرستاد و گفت :برو به بطن النخله در آنجا سه درخت را می
رب مایپ ،دومن ع طق ار نآ و ت فر دلاخ ،ن ک ع طقار یلوا ،ی نیب
ار یمود ورب :تفگ .ریخ :تفگ ؟یدید ار یزیچ ایآ دومرف ص
یزیچ ایآ :دومرف ص ربمایپ ،دومن عطق زین ار یمود ،نک عطق
ع طق ار یمو س ورب :دومرف ص رب مایپ .ر یخ:ت فگ ؟ یدید ار
ش یاهوم ه ک دوب ی شبح نز ک ی یمو س ه ک د ید و ت فر .ن ک
یاههناش یور ار شیاهت سد و دوب هدش زاب م ه زا و هدش ه ناش
.دز یم ار هدرپ شنیشیپ یاهنادند اب و دوب هداد رارق ش
خالد گفت :ناسپاسی برای تو نه منزهی و پاکی ،من میمنیب
.تسا هدومن شزرا یب و راخ ار وت ادخ هک
س پس آن را زد و س رش را شکاف ت و از لش ه اش جدا
نمود ،س پس درخ ت را قط ع و قلع نمود و پرده دار را کش ت.
س پس پی ش پیام بر آم د و جریان را برای ش تعری ف کرد ،پیام بر
ص فرمود( :آن عزی بوده ،دیگر عربها عزی نخواهند داشت).
عزی ب ت اه ل مک ه بود ک ه در جای ی نزدی ک ب ه عرفات آن را
قرار داده بودن د و در کنارش درخت ی وجود داش ت ک ه قربانیه ا
را نزد آن انجام می دادندو در کنارش دعا می نمودند.
کلب ی در کتاب ش ب ه نام الص نام (بته ا) میرد ش یرق :د یوگ
ا هنآ ن یرتگرزب ه ک د نتشاد ی یاهتب نآ رب و رود و ه بعک نورد
ل کش رد ار نآ هدی سر ن م ه ب ه ک یرب خ ق بط ،دوب (ل به)
تموصخ هک یتقو اهنآ ،دندوب هتخاس خرس یلط زا و یناسنا
،د نتفرگ ی م ار یرف س میم صت ا ی و د نتشاد ی م ی شکمشک و
بلط وا زا ار ناوارف یاهمه س و هرهب و د نتفر ی م نآ ش یپ
.دندومن یم
برخ ی دیگ ر از بتهایشان إس اف و نائله بودن د ،برخ ی از
روایت کنندگان می،دندومن انز هکم مرح رد یدرم و نز :دنیوگ
،اهیشیرق .دومن لیدبت گنس ود هب و خسم ار اهنآ دنوادخ سپ
ترب ع و د نپ ا هنآ زا مدرم ا ت د ندوب هداد رارق ه بعک رد ار ا هنآ
ه ب مدرم و د یدرگ ر یاد یت سرپ ت ب ه ک ی تقو ا ما ،د نریگب
عقیده و ایمان 394
از دیدگاه اسلم
رارق شت سرپ دروم ا هتب ا ب ز ین ا هنآ د ندیارگ ا هتب شت سرپ
.دنتفرگ
وقتی که پیامبر ص مکه را فتح نمود ،در حول و حوش مکه
سیصد و شصت بت را یافت که با کمان خود سر و صورت و
چشمهای آنان را ضربه می زد و می گفت:
1
ﮢ چ چ ﮙ ﮚ ﮛ ﮜ ﮝﮞ ﮟ ﮠ ﮡ
(و (مشركان را بترسان و بديشان) بگو :حق فرا رسيده
است (كه يكتاپرستي و آئين آسماني و دادگري است) و باطل
از ميان رفته و نابود گشته است (كه چندتا پرستي و آئين تباه
و ستمگري است) .اصول ً باطل هميشه از ميان رفتني و نابود
شدن ي اس ت (و س رانجام پيروزي از آن ح ق و حقيق ت بوده و
هست)).
2
چﭑﭒﭓ ﭔﭕﭖ ﭗپچ
(بگو :حق به ميان آمد و باطل (در پرتو نور حق ،اثري از
مرد ،و لذا) ن ه كار تازهاي را ميتوان د انجام ده د و
آن نمان د و ُ
نه كار گذشتهاي را ميتواند از سر گيرد).
آن ب ت در ه م م ی شکس ت .س پس ب ه دس تور پیام بر ص آن
را از مسجد بیرون کرده و آن را آتش زده و سوزاندند..
بخاری و مس لم ای ن حدی ث را در ص حیح خود از اب ن مس عود
روایت نموده اند ،اما آنها جملة «آن بت در هم می شکست)
را ذک ر ننموده ان د» ب ه نظ ر بخاری و مس لم ،پیام بر ص آن
(بت) را با عودی که در دست داشت می زد.
ب ت پرس تی ب ه اندازه ای گس ترش یافت ه بود ک ه در هرخان ه
ای از خانه های مکه بتی وجود داشت که ا هل آن خانه آن را
پرستش می نمود .هر گاه یکی از آنان قصد سفری می کرد،
نخس تین کاری ک ه انجام م ی داد ،مس ح نمودن آن ب ت بود و
اگر از سفر بر می گشت ،باز همین کار را می کرد.
ابن اسحق کلبی می،سود یاه هفئاط تب هصلخلا وذ» :دیوگ
،دندرک یم یگدنز اهنآ رهش رد هک دوب ییاهبرعو هلیجب ،معثخ
و هدنک نآ یور ار یجات لکش هک دوب یدیفس گنس هصلخلاوذ
نب ریرج هب ص ربمایپ .دندوب هدومن انب نآ یور رب ار یا هناخ
زا اب ارم ایآ ینعی (هصلخلا اذ ینیفکت لا) :تفگ یلجب هللادبع
یو س ه ب ر یرج (؟ی نکیمن رور سم و داش ه صلخلاذ ندرب ن یب
ا ب ا جنآ رد و ت فر ،ت شاد رارق ا جنآ رد ه صلخلاذ ه ک س محا
ة ناخ و داد ت سکش ار ا هنآ ا ت د یگنج هلهاب و م عثخ یاه هلیبق
«.دز شتآ ار اج نآو دومن ناریو ار هصلخلاذ
سوره اسراء :آیه .81 1