Professional Documents
Culture Documents
19/2/1409
شرط اول
الف -عرضه و ايجاد انساني جديد و بدون تكيه بر راههاي
معروف حاكم بر جامعه و وسيله هاي معلوم و شايع .آنچه
طبيعت رسالتهاي آسماني و بررسي تاريخ حاملن آن اقتضا
مي نمايد اين است كه معجزه ساختن انسان تحقق يابد و
دعوت پيامبران و همراهي ايشان چنان تاثيري داشته باشد و
چنان طبيعت چيزها را دگرگون نمايد كه اگر در مقابل آن
كسي از افسانه كيميا سخن بگويد به جهالت او نسبت به
حقايق تاريخي دللت نمايد و چنين مقايسه اي توهين به نبوت
و انبيا است .و نيز بايد اين نتيجه خارق العاده بدون تكيه بر
روش ها و وسايل تربيتي و تبليغاتي كه حكام و فرهنگيان و
معلمان اخلق و ماهرين تعليم و رهبران سياسي استفاده مي
نمايند و بدون راههايي كه مؤسسه هاي تربيتي حكومتي كار
مي گيرند مانند عمليات تدوين علوم و فنون و تاليف كتابهاي
موثر و سخنرانيهاي جذاب و تأ سيس مدارس زياد و استفاده
6 دو تصوير متضاد
شرط دوم
فرق پيامبر با مؤسسين حكومت ها و رهبران مادي همچنين
از بديهيات لزم است كه اين دعوتگر اول و فردي كه از جانب
خدا فرستاده شده و حامل پيام اوست بايد با مؤسسان
حكومت ها و فاتحان و جنگجويان و رهبران سياسي و مادي در
طبيعت و علقه ها و رفتار و عمل و اهدافش به وضوح فرق
داشته باشد و بين پيامبر و اين طبقه تضاد وجود داشته باشد.
محور تلشهايي كه مؤسسان حكومتها و كشور گشايان و
رهبران جهان كه چشم طمع به منافع دوخته اند و بزرگترين
هدفشان -يا نتيجه قطعي و طبيعي آن به كمترين تخمين –
تاسيس حكومتي است كه پس از آنها فرزندانشان وارث آن
شوند.
- 1مراجعه كنيد به كتاب «ايران در في عهد الساسانيين» اثر پروفسور دانماركي ،آرتور
كريستنسين ،باب نهم و تاريخ ايران .شاهين مكاريوس ص 90
-2فرشي بود كه در روزهاي پاييز پهن مي شود و مجالس شراب و موسيقى براي زنده كردن
خاطرات بهار بر آن منعقد مي شد.
2
10 دو تصوير متضاد
شـرط چهارم
پيامبر بايد خودش محور هدايت و قانون گذار و مورد
اطاعت باشد.
شرط چهارم اين است كه پيامبر خودش مركز هدايت و سر
چشمه رهبري و محور دلبستگي امت باشد و همه به فرمان او
گردن نهند و امت بايد بر اين عقيده و باور باشند كه او آخرين
پيامبر و روشن كننده راه و پيشواي همه است و به هيﭻ كس
بعد از او اجازه ندهند كه ادعاي مشاركت با او در نبوت و
تشريع مطلق را بنمايد و به عصمت او هيﭻ كس ديگرغير از او
معتقد نباشند و فقط او را محل فرود آمدن وحي بدانند ،وحدت
اين امت و جمع شدن آن و دور شدن آن از هم پاشيدگي
عقيدتي و عملي و باقي ماندن نيروي دروني و قوت ايماني
اش همه اينها تا حد زيادي به عقيده «ختم نبوت» 1مرتبط است
و عقيده مشاركت در نبوت با عقيده «ختم نبوت » 2متضاد
است.
شرط اول
پديد آوردن انساني جديد و اظهار نسلي شگفت انگيز در
حيات خود پيامبر .
بزرگترين شاهكار پيامبر براي اصلح و تربيت و تحول
ماهيت:
در رابطه با شرط اول بايد گفت كه واقعيت اين است كه
هر نبوت در دوران خودش انسانيت را ساختاري جديد بخشيده
و آن را به بهترين صورت تربيت نموده است و افرادي آماده
كرده كه به اين جهان حياتي تازه بخشيده اند و زندگي را كه بر
اثر كوته بيني و كج انديشي و جهالت انسان بي معني شده،
معني داده اند .اما بزرگترين افتخاري كه بر سيماي حيات
انسانيت مي درخشد افتخار بزرگي است كه محمدص آفريد و
تاريخ چنان مفصل و مشروح افتخار و شاهكار پيامبر را ثبت
نموده است كه همانندي براي آن در ديگر پيامبران يافته نمي
شود.
توفيقي كه خداوند به محمدص در زمينه تربيت و ساختن
انسان ارزاني نموده او ر ا با لتر از همه پيامبران كرده است
چه برسد به معلمان و مربيان .محيطي كه پيامبر ص كارش را
براي ساختن انسانيت از آن آغاز كرد هيﭻ پيامبر يا مصلح يا
مربي در چنان فضايي كارش را آغاز نكرده است ،محيط
پيامبرص محيطي بود كه مفاهيم و ارزشهاي انسانيت تا آخرين
حد سقوط كرده و بي ارزش شده بودند .و سطحي بود كه
حدود حيوانيت تمام شده بود و حدود انسانيت از آن آغاز مي
شد.
سطحي كه پيامبرص در ساختن انسانيت به آن رسيد هيﭻ
انساني در هيﭻ زمان و در هيﭻ نسلي به آن نرسيده است و
همان طور كه پيامبر ساختن و آباداني انسانيت را از پايين ترين
سطح انسانيت كه مردم به آن رسيده بودند آغاز كرد ،نيز آن
را به بلند ترين مقام و اوج انسانيت رسانيد.
اينها افراد زيادي در دوران حيات علي موجود بوده و ياور او
1
بوده اند و در كارهايش اورا كمك مي كرده اند.
اين دو مطلب از كتاب علي كه مورد اعتماد و اتفاق شيعه
اماميه است بر گرفته شده اند ،كتابي كه سخنرانيها و نامه ها
و گفته هاي علي را جمع نموده و آن “ نهج البلغه ” مي
باشد ،اين كتاب را اديب بزرگ و شاعر هاشمي شيعه معروف
به “ شريف رضي ( 404 – 359هن ) ” تاليف كرده است ،و اين
كتاب همواره در دسترس و مورد استفاده و بزرگداشت
شيعيان قرار دارد و از زمان تاليف تا عصر حاضر از ارزش
ادبي والييي نزد علماي ادب بر خوردار است و عالم و متكلم
مشهور شيعه ابن ابي الحديد ( 655 -586هن ) با اهتمام و توجه
زياد بر آن شرح و توضيح نگاشته است .و اينك خواننده گرامي
اين دو متن را بخواند و از بلغت ادبي و زيبايي فني كه دارا
مي باشند لذت ببرد.
امير المؤمنين علي در حالي كه از اصحاب محمد سخن
مي گويد مي فرمايد :من ياران محمد را ديده ام ،هيﭻ كسي از
شما را نمي بينم كه مانند آنها باشد با موهايي ژوليده و غبار
آلود صبح مي كردند ،زيرا شب را با سجده و قيام گذرانده
بودند ،گاه بر پيشاني به سجده مي افتادند و گاه
رخسارهايشان را به زمين مي ساييدند ،وقتي معاد و قيامت
ذكر مي شد چنان هراسان مي شدند كه گويا بر اخگر آتش
قرار دارند ،از بس كه سجده هايشان طبود پيشاني هايشان
چنان خشك بود كه گويا پاي گوسفند است ،چون نام خدا برده
مي شد چنان اشكهايشان سرازير مي شد كه گريبانهايشان تر
مي گشت و از ترس عذاب و به اميد پاداش چنان لرزه بر
اندام مي شدند كه درخت در روز طوفاني چگونه مي لرزد .و
1
- 1عمار ابن سار در دوران خلفت حضرت علي در سال 37هـ وفات نمود و سلمان فارسي
يك سال قبل از او در سال 36هـ در گذشت و علي كرم ال وجهه در سال 40هـ به شهادت
رسيد .
- 1نهج البلغه ،تحقيق دكتر صبحي صادق رحمة ال عليه ،استاد اسلميات و فقه لغت در
دانشكده ادبيات دانشگاه لبنان ،چاپ دارالكتب اللبناني بيروت صفحه 143
–2همان – صفحات 178-177
15 دو تصوير متضاد
2
16 دو تصوير متضاد
– 1العرب تاريخ موجز ،دكتر فيليپ حتي ،دارالعلم للمليين ،بيروت 1946ص 73-72
The Spirit of Islam . London 1922. P. 278- 1
op . cit . P . 280– The spirit of Islam .2
2
18 دو تصوير متضاد
خوردار بود.
درگذشت عمر ضايعه اي كمرشكن وحادثه بزرگي براي
اسلم بود ،او سختگير اما عادل و دور انديش بود .و از طبيعت
و سيرت عربها آگاهي زيادي داشت و او شايسته ترين مرد
براي رهبري ملتي بود كه به زندگي پر هرج و مرج عادت كرده
بود ،او با قدرتي كه براي مجازات مجرمان و منحرفان از آن بر
خوردار بود توانست بر گرايش هاي طبيعي كه قبيله هاي كوچ
نشين و افراد آن كه وحشي گونه زندگي مي كردند چيره شود
و آنها را در زماني كه با اسباب خوشگذراني در شهرهاي
پيشرفته ووسايل رفاه و ثروت در كشورهاي فتح شده با آن
مواجه بودند از وخامت و نابساماني اخلقي نجات داد .كمترين
فرد از افراد رعيت و ملت او به او دسترسي داشتند ،او در
شبها براي جستجوي احوال مردم بدون نگهبان و پليس به
گشت و گذار مي پرداخت .آري بزرگترين خليفه ( حاكم ) در
1
دوران خودش اين گونه زندگي مي كرد.
او به غلمش گفت :من باري گوش تو را كشيده ام ،بيا از من
قصاص بگير ،غلم گوش او را گرفت ،عثمان گفت :خوب آن
1
را بكش تا در دنيا از من قصاص گرفته باشي نه در آخرت.
نگرفته بودند مگر براي طلب رضاي خدا و نشر و حمايت دين
الهي و بستن درهاي فتنه و خطرها ،و اگر ن آن طور كه برخي
مكتب هاي فكري گمان مي برند – درست باشد كه اين خلفاء
به خاطر منافع مادي و براي اين كه به اهداف شخصي خود
دست يابند و مقام و پست احراز كنند ،خلفت را به عهده
گرفته اند ،پس از دست دادن آخرت و خود را در معرض خشم
خدا قرار دادن بدون اين كه از دنيا استفاده اي ببرند معني
ندارد ،و اين گناه خالصي است كه لذتي ندارد و هيﭻ عاقلي اين
را قبول نمي كند ،چون اين مانند ضرب المثلي است كه مي
گويد ( كوه كندن و كاه بر آوردن ).
زهد و فداكاري حضرت ابوبكر در اين مورد به ارائه يك
مثال از سيره حضرت ابوبكر صديق و بيان يك واقعه از
زندگي حضرت عمر اكتفا مي كنيم كه بعد از اين هر فردي
تعصب بر عقل و ضميرش غالب نشده خودش مي تواند
منصفانه قضاوت نمايد .مورخ دوران خلفت ابوبكر مي
گويد “ :گفته شده كه باري همسر ابوبكرشيريني خواست،
ابوبكرگفت :چيزي نداريم كه شيريني بخريم ،همسرش گفت
از مخارج روزمره تا چند روز پس انداز مي كنم و حلوا
وشيريني مي خريم ،گفت بكن ،و همسرش روزانه جمع كرد و
در چند روز پول اندكي جمع شد و زنش پولها را به او داد تا
شيريني بخرد ،ابوبكر آن پولها را گرفت و به بيت المال
بازگرداند وگفت :اين از مخارج ما اضافه است و به اندازه آن
از مخارج كم كرد و از دارايي خود همان مقدار را به جبران
آن چه تا كنون اضافه بر مخارج صرف نموده به بيت المال داد.
1و از حسن بن علي بن ابي طالب رضي الله عنهما روايت
است كه گفت :وقتي ابوبكر در آستانه مرگ قرار گرفت
گفت :اي عايشه شتري كه ما از آن شير مي نوشيديم و كاسه
اي كه در آن غذا مي خورديم و چادري كه مي پوشيديم ما از
اينها استفاده مي كرديم كه كارهاي مسلمين را به عنوان خليفه
انجام مي داديم پس وقتي ابوبكر وفات كرد عايشه اين
– 1الكامل في تاريخ لبن اثير 2/423طبع دار صادر بيروت
–2تاريخ الخلفاء سيوطي .
26 دو تصوير متضاد
را نشر و پخش نموده گفته است كه عمر از علي مشوره مي
گرفت و نظرهايش را مي پذيرفت و هنگامي كه عمر از او در
مورد جنگ عليه امپراتور روم نظر و مشوره خواست علي
چنين مشوره داد كه عمر آنجا بماند و فرمانده و افسر ماهر
ديگري را براي فرماندهي لشكر بفرستد و نيز در جنگ سر
نوشت ساز عليه نيروهاي فارس علي با شركت عمر در جنگ
مخالفت كرد و اورا از حضور در ميدان نبرد باز داشت .و براي
اين كه براي اين بخش مهم تاييدي بيابيم مي توانيم به نهج
البلغه ،خطبه هاي شماره 149 – 137علي مراجعه كنيم.
وقتي مردم عثمان را محاصره كردند و از رسيدن آب به او
جلوگيري به عمل آوردند ،عثمان از بلندايي رو به مردم كرد و
گفت :آيا علي در ميان شما هست ؟ گفتند نه ،گفت :آيا سعد
درميان شما است ؟ گفتند :نه پس ساكت شد ،سپس فرمود
آيا كسي نيست كه علي را خبر كند تا به ما آب بدهد ؟ اين
سخن به علي رسيد و علي سه مشك پر از آب براي او فرستاد
نزديك بود آبها به عثمان نرسد و شماري از غلمان بني هاشم.
بني اميه زخمي شدند تا اين كه آب به عثمان رسيد ،به علي
خبر دادند كه مي خواهند عثمان را به قتل برسانند ،او به
فرزندانش حسن و حسين گفت :شمشيرهايتان را برداريد و
برويد و در كنار دروازه خانه عثمان بايستيد .كسي را نگذاريد
1
كه دستش به او برسد.
وقتي مردم خانه عثمان را محاصره كردند ،علي حسن
و غلمش قنبر را فرستاد و آنهارا دستور داد تا از ورود مردم
به خانه عثمان جلوگيري نمايند ،شورشيان به سوي عثمان
تير اندازي كردند تا اين كه حسن دم در عثمان با خونها
رنگين شد و سر قنبر غلم علي زخمي شد و مردم از آن در
كه حسن نگهباني آن بود نتوانستند وارد خانه عثمان شوند
و از پشت از ديوار بال رفتند و واردشدند و عثمان را در
1
حالي به شهادت رساندند كه قرآن تلوت ميكرد.
ص 160 – 159و ديگر كتابهاي تاريخ – 1ن/ك تاريخ الخلفاء سيوطي ترجمه عثمان
ص 160 – 159 :و كتابهاي ديگر تاريخ – 1ن/ك تاريخ الخلفاء سيوطي ترجمة عثمان
31 دو تصوير متضاد
آنهنا بنا ديگنر مردم تفاوت دارد و نمني توان گروهني را نشان داد
كنه در بر خي از سنطوح و نموننه بنا آنان شنبيه باشند و نظينر آنهنا
باشد.
از اين صلحيت فطرت انساني براي پذيرفتن خير و ترقي
آن و امكانات وسيعي براي پاكيزگي و بلند پروازي آن – تا
جايي كه ذهن انسان تصور نمي تواند كند – و موفقيت تلشهاي
مخلصانه اي كه مردان مصلح و ياري شده از اجانب خدا
مبذول داشته اند و اثرات ماندگار آنها به خوبي و به طور كامل
روشن و هويدا مي گردد و جادارد كه بشريت به خاطر آن به
خودش ببالد و انسان در هر عصر به خاطر آنچه – به فرمان
الهي – در ميان همنوعان خود يافته افتخار كند و اين چيزي
است كه انسانهارااز بيماري هاي مايوسي و احساس حقارت و
فرار از جامعه انساني نجات مي دهد و همت هاي آنان كه در
خط درست كار مي كنند بال مي رود و انگيزه ومشوق محبت
خالصانه به همه پيامبران به ويژه به حضرت ختمي مرتبت و
امام پيامبران محمد در وجود ريشه مي دواند و با مشاهده
آثار و نتيجه هاي تربيت وتعليم پيامبر ايمان داشتن به غيب و
نا پيدا به ايماني از روي مشاهده تبديل مي شود.
و شيخ السلم ابن تيميه بسيار درست گفته است آن جا كه
مي گويد :بهترين افراد اين امت اصحاب پيامبر هستند ،در امت
هيﭻ مجموعه اي بزرگتر از آنها كه بر حق و هدايت گرد آمده
باشد وجود نداشته است و هيﭻ گروهي از آنها از اختلف و
تفرقه دورترنبوده است و هر كاستي و كوتاهي كه از آنها گفته
مي شود اگر با آنچه در ديگران يافته مي شود مقايسه كرده
شود بسيار اندك به نظر مي آيد .و اگر عيب هايي كه در امت
وجود دارد با عيب هايي كه در ديگر امت ها يافته مي شود
مقايسه شود بسيار اندك و ناچيز است ،اشتباه عيب گيرندگان
و طعنه زنان به اصحاب اين است كه لكه سياه كوچكي در
پارچه سفيد توجه آنها را جلب كرده است و سفيدي تمام پارچه
را نمي بينند و ديگر گروهها غير از اصحاب مانند پارچه اي
سياه هستند كه تمام سياه است و فقط يك نقطه سفيدي در
1
آن به نظر مي آيد.
– 1منهاج السنة شيخ السلم ابن تيميه 3/242
37 دو تصوير متضاد
نمونه در استقامت بر عقيده و پرهيز از گناه و بدي ها تبديل شده اند ،و در تاريخ اتفاق افتاده
كه فرد گناه پيشه و مجرمي كه مردم از ترس اخلق و رفتار نادرستش از او فرار مي كردند و
از اصلح او ما يوس بودند اگر اتفاقي فقط يك شب را در كنار يكي از اين صالحان و مربيان
سپري مي نمود اين مجرم به مرد پرهيزگار كه شب ها را با خواندن نماز صبح مي نمايد تبديل
مي شد و تا آخرين دم زندگي بر اين خصلت زباني استقامت داشت ،چنين واقعاتي از دوران
رسالت تا قرن ها بعد حتي در سرزمين هايي دور از مركز اسلم مانند هند رخ داده اند ،براي
تفصيل بيشتر به كتاب ( المام الذي لم يوف حقه عن النصاف والعتراف ) اثر مؤلف و ديگر
كتابش ( اذا هب ريح اليمان ) و علوه از اين به ديگر كتابها مراجعه كنيد .
- 1فروع الكافي الجزء الثالث فصل “ كتاب الروضة ” ص 115چاپ لكهنو و طبق روايتي
ديگر عمار بن ياسر چهارمين اين افراد است
- 2كشف السرار ص 114
39 دو تصوير متضاد
آن كه فرضا ً در قرآن اسم امام را تعيين مي كرد ،از كجا كه
خلف بين مسلمانها واقع نمي شد ،آنهايي كه سالها در طمع
رياست خودرا به دين پيغمبر چسبانده بودند و دسته بنديها مي
كردند ممكن نبود به گفته قرآن از كار خود دست بردارند ،با
هر حيله بود كار خود را انجام مي دادند ،بلكه شايد دراين
صورت خلف بين مسلمانها طوري مي شد كه به انهدام اصل
اسلم منتهي مي شد زيرا كه ممكن بود آنها كه در صدد
رياست بودند ،چون مي ديدند كه به اسم اسلم نمي شود به
مقصود خود برسندحزبي برضد اسلم تشكيل مي دادند 1.وديگر
گفته هاي خميني در موردشيخين ( ابوبكر و عمر ) وذي
النورين ( عثمان )وساير اصحاب -كه نمي توانم آن را در
اينجا نقل كنم – براي اطلع ازآن به كتاب فارسي اش “ كشف
السرار ” مراجعه كنيد يا به كتاب شيخ محمد منظور نعماني “
الثورة اليرانيه ،المام الخميني،والشيعه ” مراجعه شود ،چون
نقل كردن آن در اينجا لزم نيست و نيز ممكن هم نيست كه
همه اينجا نقل شوند.
شـــرط دوم
فرق بين پيامبر اين دين با حكام سياسي و جنگجويان كشور
گشا الگوي نبوي در مورد خويشاوندان و افراد خانواده:
پيش تر بيان كرديم كه دومين شرط براي ديني كه تمام نوع
انساني را مخاطب قرار مي دهد و آن را به خوبيهاي اخلقي و
رفتار نيك و اصلح و تغيير بنيادي فرا مي خواند اين است كه
هدف اولين دعوت دهنده به اين دين -مانند بنيانگذاران
حكومتهاي كذشته و عموم رهبران سياسي كه در تاريخ جهان
- 1منهاج السنته 1/6
- 1ايالت شمالي اوده بزرگترين مركز ماركسيسم و نظام فئوداليزم در زمان حكومت انگليس و
پس از آن در هند بود .
42 دو تصوير متضاد
– 1صحيح مسلم ،كتاب الحج باب حجةالتبي ،چاپ احياء التراث العربي بيروت 2/188و ابو
داود با روايت جابر بن عبدال .
– 1صحيح بخاري «كتاب الجهاد» باب الدليل علي ان الخمس لنوائب رسول ال
– 2فتح الري شرح بخاري علمه بن حجر عسقلني 34-7/33به روايت احمد
46 دو تصوير متضاد
– 1امام احمد بن اسحاق بن اسكاعيل ( 267 – 199هـ ) تركةالنبي و السبل التي وجهها
فيها تحقيق دكتر ضياءالعمري – مطبعة الجامعه السلمية بالمدينة المنوره چاپ اول 1404
هـ 1984م ص 56و رواة البخاري في صحيحه و ابو داود في السنن .
– 2حواله گذشته ص 57و اخرجه احمد من طريق فضيل بن غزوان
47 دو تصوير متضاد
– 1حواله گذشته ص 58 – 57و اخرجه ابوداود في السنن و احود في المسند و ابن ماجه في
التفسير .
– 2بخاري و سنن ابوداود .
– 1صحيح بخاري كتاب الرقاق و صحيح مسلم كتاب الزهد .
48 دو تصوير متضاد
– 2از مفهوم امات نزد اثنا عشري ها و حدود آن و امتيازات آن در صفحات آينده سخن خواهيم
گفت.
– 3علي از ديدگاه اثني عشري ها وصي پيامبر است و طبق تصريح پيامبر و آيات
قرآني جانشين اول و خليفه بل فصل پيامبر و امام معصوم بوده است ،دنيا بدون امام نمي
تواند باشد و بايد امام از اهل بيت باشد و حجت خداوند در مردم اقامه نمي شود تا وقتي امامي
نباشد و مردم او را نشناسند ايمان داشتن به اين ائمه و شناختن آنها شرط ايمان هر فرد است
( ن/ك رجال كشي ص 78اصول الكافي ص 104
– 4يعني جز عمل و كوشش انسان پيش ديگر چيزي براي او كارساز نيست.
49 دو تصوير متضاد
كن در برابر خداوند براي تو نمي توانم كاري كنم ) 1بلكه او اين
معامله را چنين تمام نمود كه ( هركس از نظر عملش عقب
2
بيافتد نسبش او را جلو نمي برد )
شــــرط ســــوم
حفاظت خداوند از كتاب اين دين و پاسداري خداوند از آن
نصوص قرآني كه بر صحت و مصونيت قرآن دللت مي نمايند،
در گذشته بيان كرديم كه سومين شرط براي رسالت جاوداني
اين است كه آخرين كتاب آسماني كه بر آخرين پيامبر نازل
شده و اساس و پايه دين آن شمرده مي شود و سر چشمه
آموزه ها و دعوت اوست ووسيله اي هميشگي براي ارتباط
مردم با آفريننده شان مي باشد ،بايد هر حرف و نقطه آن از
تحريف مصون ومحفوظ و قابل فهم و در دسترس انسان باشد
و خواندن و حفظ كردن و بخاطر داشتن و فهماندن و همگاني
بودن آن در هر زمان ادامه داشته باشد بدون اين كه مانند
كتابهاي گذشته در آن تحريف بعمل آيد و نبايد مانند اثري
تاريخي يا سندها ووصيت نامه هاي خانواده ها به يك طبقه يا
يك خانواده منحصر و مختص باشد كه جز به افراد ويژه نشان
داده نمي شود و فقط آنها از آن اطلع دارند ،تصريحات قرآن
در اين مورد قطعي و صريح مي باشند ووقتي كه جبرئيل امين
قرآن را به پيامبرص مي رساند و پيامبرص براي حفظ كردن
آن با همان عبارت و رساندنش به ديگران بسيار مي كوشيد و
اهتمام مي ورزيد ،خداوند به او وعده داد كه قرآن را جمع
خواهد كرد و همه آن را مي خوانند ژ ﯿ
ﮊ القيامة ١٩ - ١٧ :آيات به اين ﰈﰐﰐﰐ ﰉ ﰊ
اشاره مي نمايند كه قرآن در سينه ها محفوظ خواهد بود و
بطور كامل تلوت مي شود بدون اينكه كم و كاستي در آن
باشد و سپس شرح و بيان آن فراهم خواهد شد و مسئوليت
– 1براي اطلع بيشتر به سرگذشت اين مردان رباني و پيشوايان ديني و مجددان اسلم بعد از
شهادت حسين بن علي و حسن بن علي كساني منتسب به خاندان اهل بيت بودند ،مراجعه
كنيد آنها امت محمدرا در دشوارترين موقعيت ها ياري كردند و تاريخ بيشتر كشورهاي
اسلمي از شاهكارهاي آنها زرين است كه مسلمين به آن اعتراف نموده و به آن افتخار مي
نمايند .
– 2يس 38
51 دو تصوير متضاد
– 2براي تفاصيل محفوظ بودن قرآن و كتابت و نشر آن شايسته است به كتابهاي معتبر و
معتمدي كه در اين موضوع نوشته شده اند مراجعه شود .
– 3دايرةالمعارف بريتانيا عنوان :قرآن
52 دو تصوير متضاد
شـــرط چـهـارم
اين كه شخصيت پيامبر محور هدايت و رهبري باشد
تعريف ائمه و صفت هايشان با اين عقيده كه پيامبر يكي است
و نبوت به پايان رسيده است متضاد است:
اما شرط چهارم كه ما براي نبوت جاوداني و امت هميشگي
شرط قرار داديم اين است كه شخصيت پيامبر فقط مركز
هدايت و محور وابستگي قلبي و سپردگي عقلي براي امت مي
باشد و تنها پيامبر بايد سرچشمه قانونگذاري باشد و فقط از
او اطاعت شود و فرمانبرده شود .هيﭻ فردي از امتش با او در
اين چيز مشاركت نداشته باشد و دكتر محمد اقبال– به
مناسبت انتقاد از قاديانيت – بسيار زيبا گفته است :ما يقيناً
باور داريم كه اسلم ديني است كه از جانب خداوند متعال نازل
شده است ،اما اسلم به عنوان يك جامعه و ملت مديون پيامبر
مي باشد و مسلمانان در مقابل حركتهايي كه خطر ي را بر
يكي بودن پيامبر تشكيل مي دهد بسيار حساس اند ،چون
1
وحدت اسلمي با عقيده ختم نبوت استوار مي گردد.
بالتر است ،و حجت الهي بر بندگانش بدون امام اقامه نمي
شود و تا وقتي كه امام دانسته نشود حجت كامل نمي گردد،
دنيا بدون امام نمي تواند بر پا باشد ،شناخت ائمه شرط ايمان
است ،اطاعت از ائمه مانند اطاعت از پيامبران واجب است،
ائمه در حرام كردن و حلل كردن چيزها مختار هستند و آنها
مانند پيامبران معصومند ،هر كس كه به ائمه معصوم ايمان
داشته باشد از اهل بهشت است گر چه ستمگر و فاسق و
گناهكار باشد مقام ائمه مانند مقام پيامبرص است ،و از همه
مردم و ار همه پيامبران مقامشان بالتر است ،ائمه از علم
گذشته و آينده بر خوردار بوده اند و آن چه را كه شده و آن چه
را كه در آ ينده پيش مي آيد را مي دانسته اند ،در شب و روز
اعمال بندگان براي ائمه عرضه مي شود ،فرشتگان هر شب به
نزد ائمه مي آيند و در هر جمعه شب به معراج و آسمانها برده
مي شوند و هر سال در شب قدر بر ائمه كتابي از جانب
خداوند نازل مي شود ،مرگ در اختيار آنها است و آنها مالك و
صاحب دنيا و آخرت مي باشند پس هر كس را كه خواسته اند،
هر چه خواسته اند داده اند .محققان غير مسلمان همين
مفهوم را از تفكر مذكور امامت استنباط كرده اند
پطريك هوگيس مي گويد :شيعه ائمه را به صفات خداوند
متعال متصف مي نمايند .و محققي ديگر بنام ( ايوانو ) مي
گويد :استمرار پرتو و نور امامت برا ي هميشه در جهان به
پيامبر جايگاه جانبي مي دهد و آن را در كناري مي نهد .و
محقق فيليﭗ حتي .در مورد امامت شيعه مي گويد :پيامبر
اسلم وحي – يعني قرآن – را واسطه اي بين خدا و انسان
قرار داده است اما شيعه اين واسطه را به شكل انسان يعني
امام بر گردانده اند و شيعه در كلمه ايمان ( به خدا ايمان
آوردن و به قرآني كه مخلوق نيست ايمان آوردم ) اين را
اضافه كرده اند كه ( من به امامي ايمان آورده ام كه خداوند
آن را انتخاب كرده است و او را داراي صفات الوهيت و خدايي
است و منجي و رهاي دهنده انسانيت است ).
آنها در صورت نياز و بدون نياز از آن كار مي گرفته اند ،و امت
محمدي را از تعاليم حقيقي نبوت دور مي نموده اند ،همچنان
كه دين را از عزت و پيروزي براي پرهيز از مواجه شدن با
برخي از خطرات در اين راه محروم مي كرده اند ،سيماي اين
امامان بزرگ را كه كتابهايي كه شيعيان در مورد مناقب و
فضايل آنان تاليف نموده اند چنان به تصوير كشيده است كه
هيﭻ فرقي از سيماي فرماسون و جمعيت اخوان الصفا 2.و
سازمانهاي زير زميني و سري كه در كشورهاي مختلف يافته
– 2برگرفته شده از كتاب ( من نهر كابل الي نهر اليرموك ) ص 90-89
– 1به امام جعفر صادق نسبت داده مي شود كه او به همراه مريد راستينش سلمان گفت :اي
سلمان ! شما برديني هستيد كه هر كس آن را پنهان نمايد خداوند او را با عزت مي گرداند و
هر كس آن راپخش نمايد خداوند او را خوار و ذليل مي گرداند و نيز از امام باقر روايت مي
شود كه گفت “ :محتوبترين ياران من و پرهيزگار ترينشان كسي است كه بيش از همه سخنان
مارا پنهان كند ” اصول كافي ص 286-485حتي در آن آمده كه “ ،نه دهم دين “تقيه ”است
و هر كس تقيه نكند ديني ندارد ص 482
63 دو تصوير متضاد
– 2اخوان الصفا جمعيتي پنهاني بود كه در عهد عباسي كه صاحبان فلسفه آزاد آن را تشكيل
مي دادند ،تعدادي از اطبا نيز در ميان آنها بودند ،آنها برخود لقب «اخوان الصفا» را
گذاشته بودند ،در قرن چهارم هجري مقر آنها در بغداد بود ،اين افراد به صورت پنهاني گرد
هم مي آمدند ودر مورد مباحث فلسفي و افكار آزاد به تبادل نظر مي پرداختند ،دستور كارشان
اين بود كه در اوقات مخصوصي گرد هم مي آمدند بدون از اين كه هيچ فرد بيگانه اي در
جلسه آنان حضور داشته باشد و آنها فلسفه خودشان را به صورت 52رساله تدوين كردند كه
به رسايل اخوان الصفا معروف مي باشند .معتزله و افرادهم فكر آنان با نقل اين رسايل در
كتابچه هايي ديگر به( دنباله پاورقي صفحه قبل ) صورت پنهاني آن را به كشورهاي اسلمي
مي بردند ،و در سال 1883م و در سال 1886م در بمبئي و در مصر در سال 1889م به
چاپ رسيده اند .براي اطلع بيشتر به كتاب “ تاريخ فلسفة السلم في المشرق و المغرب
”اثر محمد لطفي جمعه ص 266-253چاپ مكتبه معارف قاهره 1927م مراجعه كنيد
– 1اسم او عبدال بن سلم بن بابك است ( مقاقل الطالبين ص ) 129
– 1مقابل الطالبين ص 129ابوالفرج اصفهاني ( ) 356 -284تحقيق سيد احمد صقر.
64 دو تصوير متضاد
ستمگران افتاده بود خشمگين بودند و اين چيزي بوده است كه
آنها را به خود مشغول نمود و دغدغه خاطر و انديشه حاكم بر
فكر و روان آنها بوده است و با جامعه اسلمي معاصري كه با
تلشهاي پدر بزرگشان و دعوت و تربيت و هدايت و رهنمود
ديني او سامان يافته بود توجهي نداشتند و اهميتي به آن نمي
دادند و كاري با عبادت و زهد و راهنمايي كردن مردم به
راههاي حق و دعوت دادن خلق به سوي خدا نداشته اند.
اما تاريخي كه رنگ فرقه گرايي به خود نگرفته است
سيمايي بسيار زيبا و در خور شأن آنها و شايان جايگاهي كه در
ديانت و شرف منسوب بودن به پيامبرص داشتند از آنها ترسيم
نموده و ارائه داده است و اينك پاره هايي از آنچه در توصيف
جعفر صادق بن محمد بن علي آمده بيان مي كنيم:
مورخين مي گويند :امام صادق چنين بود كه هدفش نيكو
ووال بود ودر طلب حقيقت از هر نوع هوا پرستي يا دنيا پرستي
به دور بود او هرگز امري دنيوي را نجست و چيزي را نطلبيد
كه شهوت ها آن را فاسد كرده يا شبهات آن را فراگرفته
بودند ،بلكه او به دنبال حقايق روشن وواضح بود و حق را مي
جست و هيﭻ چيزي را با حق عوض نمي كرد 1.امام مالك او را
چنين توصيف مي نمايد:
“ من پيش جعفر بن محمد آمدم او همواره لبخند مي زد هر
گاه پيش او از پيامبر ص ياد مي شد رنگش سبز و زرد مي
شد ،من تا مدت مديدي به نزد او رفت و آمد مي كردم ،هر
وقت او را مي ديدم حتما ً به يكي از اين سه كار مشغول بود:
يا نمار مي خواند و يا روزه بود و يا اين كه قرآن مي خواند ،و
هرگز نديده بودم كه از پيامبر ص حديث روايت نمايد مگر اين
كه با وضوء بود ،او سخن بيهوده نمي گفت و او از عبادتگذاران
زاهد و خدا ترس بود 2 .روايت شده كه امام جعفر صادق
فرمود “ :از خصومت و دشمني در دين بپرهيزيد زيرا مجادله و
خصومت در دين شك بوجود مي آورد و نفاق به جا مي گذارد ”
اين اخبار وروايتهاي زياد دركل به اين اشاره مي كنند كه
امام صادق به شورش عليه حكام گرايش نداشته است،چون
– 1المام الصادق علمه ابو زهره ص .76
– 2همان
65 دو تصوير متضاد
رهنمون گشته اند كه بعد از مرگ او به دين پايبند بوده اند پس
چگونه شما مي توانيد غير مسلمانها را به اسلم دعوت دهيد
ووقتي كه مسلمان شوند چه چيزي استقامت و پايداري آنها را
بر دين تضمين مي نمايد ؟ آيا ما مي توانيم پاسخ اين سؤال
رابدهيم ؟
– 1براي اطلع از تفاصيل اين موضوع به (كتاب رجال الفكر والدعوة في السلم ) جلد سوم
ويژه امام سرهندي مراجعه كنيد .
77 دو تصوير متضاد
اين حقيقتي است كه راز بقاي ملت و مصون ماندن دين در
وراي آن پنهان است و حقيقتي است كه دغدغه علما و
حافظان شريعت و سنت در هر عصر و زماني بوده است و در
برخي وقتها آنها براي انجام مسئوليت ووظيفه دست به
كارهايي مي زدند كه سر انجام و پيامد خوبي نداشتند و حديث
شريف به همين اشاره مي نمايد “ اين علم را از هر گروهي
جانشينان خويشان به دوش مي گيرند و تحريف افراطي ها و
چيزهاي نا حقي كه باطل گرايان به آن افزوده اند و تاويل
1
جاهلن را از آن مي زدايند.
عوامل رواني و سياسي تاثير
به خاطر پيروزي خميني بر امپراطوري محمد رضا شاه
پهلوي و آنچه به سبب اين انقلب در جامعه ايراني به طور
ويژه پديد آمده بود ،و شكست و نوميدي آمريكا بزرگترين
قدرت جهاني امروز در بعضي مراحل،و آنچه كه در مورد
حماسه اي و جان فدايي جوانان ايراني حكايت مي شود و از
طرفي قشر بزرگي از جوانان مسلمان در جهان اسلم از
انحطاط اخلقي و ديني و اوضاع بد و مواضع ضعفي كه بر
بسياري از حكومت هاي مسلمان و عرب حاكم است و شعار
آن ها مي باشد مي نالند و ناراحتند و اين جوان ها هر شهامت
و بلند پروازي كه اسم اسلم با آن همراه است را دوست مي
دارند و شيفته آن مي گردند بخاطر همه اين اسباب آنان
خميني را دوست مي دارند ،و مي پسندند چنان كه در گذشته
“ كمال آتاتورك ” محبوب بود و “ جمال عبدالناصر ” در
محيطهايي كه نژاد پرستي عربي در آن مطرح بود دوست
داشتني و عزيز بود و تا كنون نيز برخي از رهبران و حكام در
بعضي محيط ها كه سنت را آشكارا انكار مي كنند و حديث
پيامبر را مسخره مي كنند و به فرا گرفتن تمدن غربي بطور
كامل دعوت مي دهند و افكار سوسياليزمي در سر دارند
محبوب و عزيز اند ،اما خميني تا حد زيادي مورد محبت و
بزرگداشت قرار گرفته است چون دعوت و سخنان او رنگي
ديني به خوددارند و طرفداران او به حدي رسيده اند كه وقتي
موضوع عقيده مطرح شود و به آنچه كه همه امت بر آن اجماع
– 1رواه ابن عدي در “ الكامل في الضعفاء ” و حسنه بعض الحفاظ
78 دو تصوير متضاد
كرده اند اشاره كرده شود و اين معيار عرضه گردد توان
شنيدن آن را ندارند و نزديك است توازن و تعادل خود را از
دست بدهند و از فرط ناراحتي و خشم به حد ابتذال و
زشتگويي مي رسند .اين پديده براي آينده دين و روح اسلم
بسيار خطرناك و ناراحت كننده است ،و اين دلسوزي كه بر
پايه تجربه هاي عملي و بررسي هاي شخصي استوار است
مارا مجبور كرد تا اين كتابچه را به رشته تحرير در بياوريم.
ژ
ﮊ
آل عمران٨ :