You are on page 1of 54

‫محمد بن عبدالرحمن الخميس رحمه الله‬

‫تاليف‪:‬‬

‫امام ابوحنيفه‬ ‫‪:‬‬


‫فهرست مطالب‬
‫ص‬ ‫عنوان‬ ‫م‬
‫عقيدة‬ ‫مقدمه مؤلف‬ ‫‪1‬‬
‫مبحث اول‪ :‬عقيده امام ابوحنيفه درباره‌ي توحيد‬ ‫‪2‬‬
‫توسل به نامهاي خداوند متعال‬ ‫‪3‬‬
‫توسل با كلمات نا جايز و بدعي‬ ‫‪4‬‬
‫خلصه بحث‬ ‫‪5‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪2‬‬

‫ص‬ ‫عنوان‬ ‫م‬


‫تبصره‬ ‫‪6‬‬
‫مبحهث دوم‪ :‬عقيده‌ي امام ابوحنيفهه در اثبات تقديهر الههي‬
‫و درجات آن‪.‬‬
‫‪7‬‬
‫مبحث سوم‪ :‬عقيده‌ي امام ابوحنيفه درباره‌ي ايمان‬ ‫‪8‬‬
‫مبحث چهارم عقيده‌ي امام ابوحنيفه درباره‌ي صحابه‬ ‫‪9‬‬
‫«چكيده‌ي بحث»‬ ‫‪1‬‬
‫‪0‬‬
‫«مبحههههث پنجههههم» «نهههههي امام از هواپرسههههتي جدال و‬ ‫‪1‬‬
‫بدعتگذاري در دين»‬ ‫‪1‬‬
‫«چكيده بحث»‬ ‫‪1‬‬
‫‪2‬‬
‫مبحث ششم ‪ :‬ممانعت امام ابوحنيفه از شرك و اسبابي‬ ‫‪1‬‬
‫كه منجر به شرك مي‌شود‬ ‫‪3‬‬
‫اسباب و وسائلي كه منجر به شرك مي‌شود‬ ‫‪1‬‬
‫‪4‬‬
‫چكيده‌ي بحث‬ ‫‪1‬‬
‫‪5‬‬
‫مظاهر شرك و صورتهاي گوناگون آن‬ ‫‪1‬‬
‫‪6‬‬
‫حقيقت شرك و گمراهي عصر جاهليت‬ ‫‪1‬‬
‫‪7‬‬
‫صورتها و اشكال مختلف شرك و اعمال شركي‬ ‫‪1‬‬
‫‪8‬‬
‫علم احاطههه كننده و فراگيههر از ويژگيهاي خداونههد متعال‬ ‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬ ‫‪9‬‬
‫تمام اعمال و شعائر عبادي مخصوص خداوند است‬ ‫‪2‬‬
‫‪0‬‬
‫تمام نشانه‌هايههي كههه بر عبوديههت و فروتنههي دللت دارد‪،‬‬ ‫‪2‬‬
‫مختص خداوند متعال است‪.‬‬ ‫‪1‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪3‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪4‬‬

‫مقدمه مؤلف‬
‫كتابي كه پيش رو داريد خلصه‌ي عقيده‌ي امام‬
‫ابوحنيفه رحمه الله عليه درباره‌ي توحيد‪ ،‬صفات‬
‫خداوند‪ ،‬ايمان و صحابه و نيز موضع‌گيري ايشان در‬
‫برابر متكلمان است‪.‬‬
‫در اين خلصه؛ موضع‌گيري امام در رابطه با علم‬
‫كلم‪ ،‬بيان مي‌شود‪ ،‬در ادامه مي‌خوانيد كه امام از‬
‫شرك و آن‌چه منجر بدان مي‌شود‪ ،‬نهي كرده و از آن‬
‫بر حذر داشته است‪ .‬و با برخي از اشكال شركي كه‬
‫بوقوع پيوسته و امام و پيروان راستينش از آن‌ها نهي‬
‫كرده‌اند‪ ،‬آشنا مي‌شويم‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪5‬‬

‫مبحث اول‪:‬‬
‫عقيده امام ابوحنيفه درباره‌ي توحيد‬
‫اول‪ :‬عقيده‌ي او در توحيد «الله»‬
‫از نصهوصي كههه در قرآن و سههنت درباره‌ي توحيههد‬
‫آمده‪ ،‬فهميده مي‌شود كه توحيد بر سه قسم است‪:‬‬
‫‪.1‬توحيههههد در ربوبيههههت‪ :‬اعتقاد داشتههههن و‬
‫اعتراف نمودن بههه اينكههه خداونههد متعال‬
‫تنهها خالق‪ ،‬مدبّر و تصهرف كننده در نظام‬
‫هستي است‪.‬‬
‫‪ .2‬توحيد در الوهيت‪ :‬اعتقاد داشتن به اينكه‬
‫«الله» تنههها ذاتههي اسههت كههه سههزاوار‬
‫عبادت اسهههت و همه‌ي معبودهاي ديگهههر‬
‫باطلنههد‪ .‬و مخصههوص كردن انواع عبادات‬
‫براي خداونههههد و شريههههك نگردانيدن بهههها‬
‫خداوند در عبادت‪.‬‬
‫‪ .3‬توحيههد در اسههماء و صههفات‪ :‬نامگذاري و‬
‫توصهيف خداونهد بها نامهاي نيكهو و صهفاتي‬
‫كهه در كتاب و سهنت براي خداونهد متعال‬
‫آمده است‪ ،‬با اعتقاد به اينكه اين نامها و‬
‫صهههفات بر تمامهههي مفاهيهههم كمال كهههه‬
‫شايسهههته‌ي مقام خداونهههد اسهههت دللت‬
‫دارنهههد و حقيقهههت مفاهيهههم آن‌هههها را بههها‬
‫تقسيمات مذكور ثابت بدانيم‪.‬‬

‫امام ابوحنيفهههه مي‌فرمايهههد‪« :‬خداونهههد متعال بهههه‬


‫صفات مخلوقات توصيف نمي‌شود»‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪6‬‬

‫و مي‌فرمايد‪« :‬براي كسي شايسته نيست‪ ،‬چيزي‬


‫از جانب خود در مورد «الله» بگويد‪ ،‬بلكه بايد او را به‬
‫آن‌چه خودش وصف كرده‪ ،‬وصف نماييم»‪.‬‬
‫در جايههي ديگههر مي‌فرمايههد‪« :‬الله» از بال صههدا‬
‫زده مي‌شود نههه از پاييههن وصههفت پايينههي در توصههيف‬
‫ربوبيت و الوهيت جايگاهي ندارد»‪ . .‌..‬و ديگر سخناني‬
‫كه در اين‌باره از امام نقل شده است‪.‬‬
‫اين‌هها رديسهت بر كسهاني كهه تصهور كرده‌انهد‪ ،‬تقسهيم‬
‫بندي مذكور را ابن تيميه از خودش ساخته است‪.‬‬
‫دوّم‪ :‬توسههل شرعيههه جايههز و باطههل دانسههتن توسههل‬
‫سههاختگي و ناجايههز‪ :‬قطعا ً مسههئله‌ي توسههل‪ ،‬مسههئله‌اي‬
‫بسههيار مهههم و از مسههائلي اسههت‪ ،‬كههه بدعت‌گذاري و‬
‫ف در آن‪ ،‬ميان جاهلن و هواپرستان بسيار صورت‬ ‫اختل ِ‬
‫گرفته است‪.‬‬
‫توسل به دللت نصوص قرآن و سنت دو نوع است‪:‬‬
‫‪ .1‬توسل جايز ‪ .2‬توسل بدعي و ناجايز‬

‫توسل جايز بر سه نوع است‪:‬‬


‫الف‪ -‬توسل به اسماء و صفات خداوند متعال‪.‬‬
‫خداوند متعال مي‌فرمايد‪ :‬ژ ﭳ ﭴ ﭵ ﭶ ﭷﭸ ﮊ العراف‪١٨٠ :‬‬
‫(خداوند اسمهاي نيكويي دارد‪ ،‬او را با آن‌ها بخوانيد»‪.‬‬
‫ب‪ -‬توسل به اعمال نيكو؛ چنانكهه در احاديهث و داسهتان‬
‫سه نفري كه در غار محبوس شده بودند‪ ،‬آمده است‪.‬‬
‫ج‪ -‬توسهل بهه دعاي فرد صهالح زنده‪ ،‬بدليهل عمهل آنانهي‬
‫كهه بهه خدمهت پيامهبر مي‌آمدنهد و از ايشان درخواسهت‬
‫دعا مي‌كردند‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪7‬‬

‫بجههز ايههن سههه نوع‪ ،‬تمام انواع ديگههر توسههل‬


‫بدعي و ناجايزند‪.‬‬
‫امام ابوحنيفهه رحمهة الله در باب توسهل بهه شدت‬
‫احتياط مي‌كرد؛ تها جايهي كهه توسهل بها الفاظ دو پهلويهي‬
‫را كههه احتمال صههحيح و اشتباه در آنههها وجود داشههت‪،‬‬
‫مكروه مي‌دانسهت و از بهه كار بردن چنيهن الفاظهي نههي‬
‫مي‌كرد‪ ،‬امام رحمهة الله مي‌فرمايهد‪« :‬مكروه مي‌دانهم‬
‫كههه فردي در دعايههش بگويههد؛ از تههو مي‌خواهههم كههه بههه‬
‫تكيه‌گاههاي عزت عرشهت‪ ،‬يها به‌هحق مخلوقاتهت‪ »..،‬و‬
‫ديگهر سهخنان نقهل شده از او كهه در ادامه‌ي بحهث ذكهر‬
‫خواهيم نمود‪.‬‬
‫با اين حال مي‌بينيم بسياري از منتسبان به مذهب‬
‫حنفهههي‪ ،‬از عقيده‌ي امام ابوحنيفهههه منحرف شده و بههه‬
‫توسهل ناجايهز و خود سهاخته روي آورده‌انهد و ههر كسهي‬
‫آن‌هها را از ايهن عمهل ناروا منهع و بها آن‌ه‌ها مخالفهت كنهد‪،‬‬
‫متهم‪ ،‬به دوست نداشتن اولياء و انبياء مي‌شود‪.‬‬

‫توسل به نامهاي خداوند متعال‬


‫ي جايههز و نهههي از‬
‫امام ابوحنيفههه در مورد توسههل شرع ِ ه‬
‫ي نا جايز‪ ،‬مي‌فرمايد‪« :‬براي كسي شايسته‬ ‫توسل بدع ِ‬
‫نيسهت كهه خداونهد را‪ ،‬جهز بها دعايهي كهه او اجازه و بدان‬
‫دستور داده است‪ ،‬بخواند و خداوند در آيه‌ي دعايي زير‬
‫كه توسل مشروع را بيان مي‌كند‪ ،‬مي‌فرمايد‪ :‬ژ ﭳ ﭴ ﭵ‬
‫ﭶ ﭷﭸ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽﭾ ﮊ العراف‪( ١٨٠ :‬براي خدا نامهايهي‬
‫نيكهو اسهت‪ ،‬پهس او را بها آن نامهها بخوانيهد و كسهاني كهه‬
‫در نامهاي او كجروي مي‌كننهههد را رهههها سهههازيد‪ ،‬بزودي‬
‫كيفر آنﭽه مي‌كردند را خواهند ديد)‪« .‬اعراف‪»/‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪8‬‬

‫توسل با كلمات نا جايز و بدعي‬


‫‪-1‬امام ابوحنيفهههه مي‌گويهههد‪« :‬مكروه اسهههت در دعههها‬
‫بگوييههم‪ :‬خداوندا! از تههو بحههق فلن كههس‪ ،‬يهها بحههق‬
‫پيامهبران و رسهولنت و يها بحهق بيهت الحرام و مشعهر‬
‫‪1‬‬
‫الحرام‪ ،‬مي‌خواهم مشكلم را حل كني ويا ‪».‌..‬‬
‫‪ -2‬امام ابوحنيفهه مي‌گويهد‪ :‬براي كسهي شايسهته نيسهت‬
‫خداونههد را بجههز بهها خود او(اسههمها‪ ،‬صههفات و همان‬
‫روشي كه مشروع قرار داده) بخواند و مكروه است‬
‫ت‬‫كههه بگويههد از تههو مي‌خواهههم بههه تكيه‌گاههاي عز ِهه‬
‫عرشت ‪ 2‬يا بحق مخلوقاتت‪».‌..‬‬
‫سههوم‪ :‬ديدگاه امام ابوحنيفههه در اثبات صههفات خداونههد‬
‫متعال و رد جهميه‪.‬‬
‫امام ابهو حنيفهه مي‌گويهد‪ :‬خداونهد بها صهفات مخلوقات‬
‫توصهيف نمي‌شود و غضهب و رضاي او بدون كيفيهت دو‬

‫‪1‬ـ ر‪ .‬ك‪ .‬به شرح العقيدة الطحاوي‪ 234/‬و اتحاف السادة ‪ 2/285‬و‬
‫شرح الفقه الكبر‪.198/‬‬
‫‪2‬ـ امام ابوحنيفه و امام محمد معتقدند‪ :‬مكروه است انسان در‬
‫دعايش بگويد‪ :‬پروردگارا از تو به تكيه گاه عزت عرشت‬
‫مي‌خواهم‪ »...‬چرا كه نصي بر جواز چنين دعايي وجود ندارد‪،‬‬
‫اما امام ابويوسف بدليل حديثي كه در آن پيامبر در دعايش‬
‫مي‌فرمايد‪ :‬پروردگارا‪ ،‬از تو به تكيه گاه عزت عرشت و‬
‫منتهاي رحمتت مي‌خواهم‪ »...‬جايز دانسته‪ .‬اين حديث را‬
‫بيهقي در كتاب الدعوات الكبيرة روايت كرده است‪ .‬البناية‬
‫‪ 9/382‬و نصب الراية ‪ 4/272‬؛ در اين حديث سه ايراد وجود دارد‪:‬‬
‫الف‪-‬داود بن ابو عاصم از ابن مسعود حديث نشنيده است‪.‬‬
‫ب‪-‬عبدالملك بن جريج مدلس است وروايات را به صورت‬
‫مرسل نقل مي‌كند‪.‬‬
‫ت‪-‬عمربن هارون متهم به دروغگويي است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪9‬‬

‫صهفت از صهفات او تعالي بشمار مي‌رود‪ ،‬ايهن عقيده‌ي‬


‫اهل سنت ‪ 1‬و جماعت است‪.‬‬
‫و خداوند غضب مي‌كند و راضي مي‌شود و جايز نيست‬
‫كههه بگوييههم غضههب و رضاي خداونههد پاداش اوسههت‪ .‬و‬
‫مسهلمان بايهد خداونهد را همان گونهه كهه او خود وصهيف‬
‫كرده توصيف كند‪.‬‬
‫و مي‌گويهد‪ :‬خداونهد متعال بهي نياز اسهت‪ ،‬نزاده و زاده‬
‫نشده و كسهي همتاي او نيسهت‪ ،‬زنده‪ ،‬توانها‪ ،‬شنوا‪ ،‬بينها‪،‬‬
‫آگاه و عالم اسههههت‪ .‬دسههههت خداونههههد بالي دسههههتهاي‬
‫مخلوقات است و دست و چهره‌ي خداوند متعال همانند‬
‫دست و (وجه)چهره‌ي مخلوقات نيست‪.‬‬
‫‪-6‬امام مي‌فرمايههد‪ :‬خدونههد متعال همانطور كههه خودش‬
‫فرموده دسههت‪ ،‬صههورت و نفههس دارد و تمام آنﭽههه در‬
‫قرآن‪ ،‬از دسهههت‪ ،‬صهههورت و نفهههس آمده بدون تعييهههن‬
‫كيفيهت‪ ،‬صهفات خداونهد اسهت و جايهز نيسهت كهه بگوييهم‬
‫منظور از دسهت خداونهد قدرت و يها نعمهت اوسهت؛ زيرا‬
‫موجههب تعطيههل شدن صههفت مي‌شود و ايههن عقيده‌ي‬
‫‪2‬‬
‫قدريها و معتزليها است‪.‬‬
‫‪1‬ـ امام ابوحنيفه در متن اصطلح اهل‌سنت را بكار برده‪ ،‬اين‬
‫دليلي است كه اين اصطلح در عصر پيشنيان شناخته شده و‬
‫معروف بوده است‪ ،‬چون امام در سال ‪ 80/‬هـ متولد و در سال‬
‫‪150/‬هـ وفات كرده است و بيشتر فرقه‌هاي گمراه در اواخر‬
‫دوران صحابه ظهور كرده و در دوران تابعين و سلف پس از‬
‫آنان افزايش يافته‌اند و از همان زمان ضرورت ايجاب مي‌كرد‬
‫كه پيروان سنت پيامبر از هواپرستان جدا و مشخص شوند و‬
‫گفتني است كه‪ :‬اصطلح اهل سنت با اهل‌حديث‪ ،‬طائفه‌ي‬
‫منصوره و فرقه‌ي ناجيه بر يك گروه يعني‪ :‬اهل سنت اطلق‬
‫مي‌شود و اينها نامهايي براي گروهي است كه از پيامبر و‬
‫اصحابش پيروي مي‌كنند و بر عقيده‌ي آنان استوارند‪.‬‬
‫‪2‬ـ ر‪ .‬ك‪ .‬به الفقه الكبر‪ 302/‬و معتزله فرقه‌ايست كه در اواخر‬
‫دوران بني اميه بوجود آمد‪ ،‬موسس اين فرقه واصل بن عطاء‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪10‬‬

‫‪ -6‬مي‌فرمايد براي كسي شايسته نيست در مورد ذات‬


‫خداونهد اظهار نظهر كنهد‪ ،‬بلكهه لزم اسهت خداونهد را بهه‬
‫آنﭽهه خود توصهيف كرده‪ ،‬توصهيف كنيهم و نبايهد در باره‌ي‬
‫خداوند متعال كه پروردگار جهانيان است با رأي و نظر‬
‫‪1‬‬
‫شخصي چيزي بگوييم‪.‬‬
‫‪ -7‬وقتهههي از امام درباره‌ي نزول(فرود آمدن) خداونهههد‬
‫‪2‬‬
‫سؤال شد‪ ،‬فرمود‪ :‬بدون كيفيت فرود مي‌آيد‪.‬‬
‫‪ -8‬امام ابوحنيفههه مي‌گويههد‪ :‬خداونههد متعال صههدا زده‬
‫مي‌شود از بال‪ ،‬نههه از پاييههن چرا كههه پاييههن در صههفات‬
‫‪3‬‬
‫ربوبيت و الوهيت جايگاهي ندارد‪.‬‬
‫(وال تعال يدعى من أعلى ل من أسفل لن السفل ليس من وصف الربوبية‬
‫واللوهية ف شيء)‬
‫‪ -9‬و مي‌گويهد‪ :‬خداونهد غضهب مي‌كنهد و راضهي مي‌شود‪،‬‬
‫وگفتهههه نمهههي شود‪ ،‬غضهههب او تعالي عذاب و رضاي او‬
‫‪4‬‬
‫پاداش اوست‪.‬‬
‫است‪ ،‬پيروان اين فرقه را در فارسي «عدلي مذهب» نيز‬
‫مي‌گفتند اينها براي اثبات عقايد و افكار خود قواعد فلسفي‬
‫را بكار مي‌بردند و به مباحث عقلي و منطقي متوسل‬
‫مي‌شدند‪ ،‬به همين دليل بشدت مورد نقد اغلب فرق اسلمي‬
‫بويژه محدثين و اشاعره واقع شدند و اين فرقه آيات قرآن را‬
‫طبق قواعد كلمي تاويلهاي عقلي مي‌كند؛ و به عقيده‌ي آنها‬
‫عقل بر نقل(قرآن و سنت) مقدم است‪«.‬مترجم»‬
‫‪ - 1‬ر‪.‬ك شرح العقيده الطحاوي (‪ ،)2/427‬به تحقيق دكتور تركي‬
‫و جلء العين ‪368/‬‬
‫‪ - 2‬ر‪.‬ك عقيده السلف اصحاب الحديث‪ 42/‬طبع دارالسلفيه و‬
‫السماء و الصفات بيهقي‪ 456/‬و كوثري بر اين سكون كرده‬
‫است و شرح عقيده الطحاويه ‪ 245/‬با تخريج آلباني و شرح‬
‫الفقه الكبر مل علي قاري‪.60/‬‬
‫‪ - 3‬الفقه السبط‪51/‬‬
‫‪ - 4‬الفقه السبط ‪ 56/‬و كوثري بر اين سكوت كرده است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪11‬‬

‫‪ -10‬و مي‌گويهد‪ :‬خداونهد متعال بها هيهﭻ چيزِ مخلوقاتهش‬


‫شباهههت ندارد و هيههﭻ يههك از مخلوقات‪ ،‬شههبيه خداونههد‬
‫‪5‬‬
‫نيست‪ .‬همواره با اسم‌ها و صفاتش بوده و خواهد بود‪.‬‬
‫‪ -11‬و مي‌گويههههد‪ :‬صههههفات خداونههههد‪ ،‬مخالف صههههفات‬
‫مخلوقات است‪ ،‬و مي‌داند نه همانند دانستن ما‪ ،‬قدرت‬
‫دارد نهه هماننهد قدرت مها‪ ،‬مي‌بينهد نهه هماننهد ديدن مها‪،‬‬
‫مي‌شنود نههه ماننههد شنيدن مهها‪ ،‬و سههخن مي‌گويههد نههه‬
‫‪6‬‬
‫همﭽون سخن گفتن ما‪.‬‬
‫ت مخلوقات توصهيف‬ ‫‪ -12‬و مي‌گويهد‪ :‬خداونهد بها صهفا ِ‬
‫نمي‌شود‪.‬‬
‫‪ -13‬و مي‌گويههد‪ :‬هههر كههس خداونههد را بهها مفهومههي از‬
‫مفاهيهم بشري توصهيف كنهد‪ ،‬بيقيهن كافهر شده اسهت‪ .‬و‬
‫از امام نعيههم بههن حماد رحمههه الله روايههت اسههت كههه‬
‫فرمود‪ :‬هههر كههس خداونههد را بههه مخلوقات تشههبيه كنههد‪،‬‬
‫بيقين كه كافر شده و هر كس صفتي از صفاتي را كه‬
‫خداونهد‪ ،‬خودش را بها آنهها توصهيف كرده‪ ،‬نفهي كنهد بدون‬
‫شههك كافههر شده اسههت‪ »...‬گفتنههي اسههت كههه عقيده‌ي‬
‫همه‌ي سلف صالح صحابه‪ ،‬تابعين و تبع تابعين ‪ -‬همين‬
‫است‪.‬‬
‫‪-14‬و مي‌فرمايهد‪ :‬صهفات خداونهد ذاتهي و فعلي اسهت‪،‬‬
‫صفات ذاتي مانند‪ :‬حيات‪ ،‬قدرت‪ ،‬شنوايي‪ ،‬بينايي‪ ،‬اراده‬
‫و‪ »...‬و صفات فعلي مانند‪ :‬آفريدن‪ ،‬روزي دادن‪ ،‬بوجود‬
‫آوردن‪ ،‬ابداع و سههاختن و ‪ »...‬و خداونههد متعال همواره‬
‫‪2‬‬
‫با صفاتش بوده و خواهد بود‪.‬‬

‫‪ - 5‬الفقه الكبر‪301 /‬‬


‫‪ 6‬الفقه الكبر‪302 /‬‬
‫‪ -2‬الفقه الكبر‪301/‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪12‬‬

‫توضيهح ‪ :‬صهفات ذاتهي و فعلي كهه امام ذكهر كرده فقهط‬


‫تعدادي از صفات خداوند است‪.‬‬
‫بايهد دانسهت كهه همه‌ي صهفات خداونهد اينهها نيسهت و‬
‫منظور امام نيهز ايهن نيسهت كهه همه‌ي صهفات خداونهد‬
‫همين‌هاست‪.‬‬
‫‪-15‬و مي‌گويههد‪ :‬همواره خداونههد متعال فاعههل افعالش‬
‫بوده و فعهل از صهفات ازلي ‪ 3‬او تعالي اسههت و خداونهد‬
‫متعال فاعهل اسهت و فعهل در ازل صهفت او تعالي بوده‬
‫و مفعول‪ ،‬مخلوق خداوند است‪.‬‬
‫‪ -‬و مي‌فرمايههد‪ :‬هههر كههس بگويههد نمي‌دانههم خداونههد در‬
‫آسمان يا در زمين است؛ بدون ترديد كافر شده است‪.‬‬
‫و هميههن طور هههر كههس بگويههد قبول دارم خداونههد بر‬
‫عرش اسهت امها نمي‌دانهم عرش در زميهن اسهت يها در‬
‫‪4‬‬
‫آسمان‪ ،‬كافر مي‌شود‪.‬‬
‫‪-17‬زنهي از امام سهوال كرده بود‪ :‬معبودي كهه عبادت‬
‫مي‌كني كجاست؟‬
‫امام در پاسخ فرمودند‪ :‬خداوند بالي آسمانهاست نه در‬
‫زمين‪.‬‬
‫‪ -3‬منظور از ازل گذشته‌ي بدون آغاز است‪.‬‬
‫‪-4‬الفقه البسط‪ 46/‬و ابن تيميه اين جملت را در مجموع‬
‫الفتاوي ‪ 5/48‬و ابن قيم در اجتماع جيوش السلميه‪ 139/‬و ذهبي‬
‫در العلو‪ 102-101/‬و ابن قدامه در العلو‪ 116/‬و ابن ابي العز در‬
‫شرح الطحاويه‪ 301/‬از قول امام ابوحنيفه نقل كرده‌اند‪ .‬از‬
‫عبارت فوق استنباط مي‌شود كه به اعتقاد امام ابو حنيفه هر‬
‫كس معتقد به صفت بال(علو) بودن با تمام انواع اعم از بال‬
‫بودن ذات و مقام و قهر الهي‪ ،‬براي خداوند نباشد‪ ،‬كافر‬
‫است‪ .‬با توجه به ديدگاه اين امام بزرگوار و ديگر ائمه و سلف‬
‫صالح‪ ،‬وضعيت اعتقادي كساني كه معتقدند خداوند در هر جا‬
‫هست و عقيده دارند خداوند در هيچ جهتي نيست‪ ،‬نه داخل‬
‫عالم و نه خارج از آن و‪ ...‬و امثال اين باورهاي باطل را‬
‫دارند‪ ،‬چيست؟؟؟‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪13‬‬

‫مردي بههههههه امام گفههههههت‪ :‬در باره‌ي آيه‌ي «و هـــــو‬


‫معكــم‪( :»...‬او ‪-‬الله‪ -‬بهها شماسههت‪)...‬چههه مي‌گويههي؟‬
‫فرمود همراههي خداونهد بها بندگان هماننهد ايهن اسهت كهه‬
‫تو در نامه‌اي به كسي مي‌نويسي من با تو‌ام‪ ،‬در حالي‬
‫‪5‬‬
‫كه در كنار او نيستي‪.‬‬
‫‪-‬و مي‌گويههد‪ :‬دسههت خداونههد بالي دسههتهاي مخلوقات‬
‫‪1‬‬
‫است اما همانند دستهاي مخلوقات نيست‪.‬‬
‫‪ -‬و مي‌گويههد‪ :‬قطعا ً خداونههد در آسههمان اسههت نههه در‬
‫زمين‪ ،‬مردي پرسيد‪ :‬در خصوص آيه‌ي «و هو معكم»‬
‫چهه مي‌گويهي؟ گفهت‪ :‬او تعالي بهه اين‌گونهه همراه بنده‬
‫است كه تو به مردي مي‌نويسي من با تو همراهم‪ ،‬در‬
‫‪2‬‬
‫حالي كه تو از او غايب هستي و در كنارش نيستي‪.‬‬
‫‪ -20‬و مي‌گويهد‪ :‬خداونهد قبهل از آن‌هكه بها موسهي سهخن‬
‫‪3‬‬
‫بگويد‪ ،‬متكلم بوده است‪.‬‬
‫‪ -21‬و مي‌گويههد‪ :‬خداونههد بهها كلمههي كههه شايسههته مقام‬
‫اوسهت‪ ،‬متكلم اسهت و كلم در ازل از صهفات او تعالي‬
‫‪4‬‬
‫بوده است‪.‬‬
‫‪ -‬و مي‌گويهد‪ :‬خداونهد سهخن مي‌گويهد‪ ،‬نهه ماننهد سهخن‬
‫‪5‬‬
‫گفتن ما‪.‬‬
‫‪ -‬و مي‌گويههد‪ :‬موسههي سههخن خداونههد را شنيده اسههت‪،‬‬
‫همانطور كهههه خداونهههد مي‌فرمايهههد‪ :‬ژ ﭹ ﭺ ﭻ چ ﭽ ﮊ‬
‫‪6‬‬
‫النساء‪( :١٦٤ :‬خداوند با موسي سخن گفت سخن گفتني)‬
‫‪ -5‬السماء و الصفات‪429/‬‬
‫‪- 1‬الفقه البسط‪56/‬‬
‫‪ - 2‬السماء و الصفات ‪2/170‬‬
‫‪ - 3‬الفقه الكبر‪302/‬‬
‫‪ - 4‬الفقه الكبر ‪301/‬‬
‫‪ - 5‬الفقه الكبر‪301 /‬‬
‫‪ - 6‬النساء‪164/‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪14‬‬

‫‪ -‬و مي‌گويهههد‪ :‬قرآن كلم الله اسهههت كهههه در مصهههحفها‬


‫نوشتهه و در قلبهها حفهظ و بها زبانهها خوانده و بر پيامهبر‬
‫‪7‬‬
‫نازل شده است‪.‬‬
‫‪8‬‬
‫‪ -‬و مي‌گويد‪ :‬قرآن مخلوق نيست‪.‬‬

‫خلصه بحث‬
‫امام ابوحنيفه توسل با كلمات و الفاظي را كه در قرآن‬
‫و سنت صحيح نيامده‪ ،‬مكروه مي‌داند‪.‬‬
‫‪ -‬امام ابوحنيفهه تمامهي اسهم‌ها و صهفات نيكويهي را كهه‬
‫خداونههههد براي خودش ثابههههت دانسههههته‪ ،‬بگونه‌اي كههههه‬
‫شايسته‌ي مقام او تعالي است‪ ،‬ثابت مي‌داند و همﭽنين‬
‫معتقههد اسههت كههه خداونههد از مشابهههت بههه مخلوقات و‬
‫مشابهت مخلوقات با او‪ ،‬پاك و منزه است‪.‬‬
‫ّ‬
‫‪ -‬امام ابوحنيفهه معتقهد اسهت‪ ،‬هركهس صهفت علو (بال‬
‫بودن) خداوند را انكار كند‪ ،‬كافر است‪.‬‬
‫‪ -‬امام ابوحنيفهه معتقهد اسهت‪ ،‬قرآن كلم خدا اسهت و‬
‫مخلوق نيست‪.‬‬
‫اقسهام سهه‌گانه توحيهد كهه عبارتنهد از‪ :‬توحيهد ربوبيهت‪،‬‬
‫توحيهد الوهيهت و توحيهد اسهماء و صهفات‪ ،‬در سهخنان و‬
‫كلم امام ابوحنيفه وجود دارد‪.‬‬

‫تبصره‪:‬‬
‫برادر مسلمان! از سخنان امام بوضوح فهميده مي‌شود‬
‫كه او همه‌ي صفات خدوند را بدون تشبيه و تمثيل ثابت‬
‫مي‌دانههد و خداونههد را بدون تعطيههل(نفههي) صههفات منزه‬
‫الكبر‪302/‬‬ ‫‪ -‬الفقع‬ ‫‪7‬‬

‫الكبر‪301/‬‬ ‫‪ -‬الفقه‬ ‫‪8‬‬


‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪15‬‬

‫دانسته و صفت علو را نيز براي خداوند ثابت مي‌داند و‬


‫بر ايهن باور اسهت كهه قرآن عربهي‪ ،‬كلم حقيقهي خداونهد‬
‫است و سيدنا موسي عليه‌السلم حقيقتا ً سخن خداوند‬
‫را شنيده و خداونههد بدون كيفيهت بهه آسههمان دنيها فرود‬
‫مي‌آيههد و وجههه(چهره) و يههد(دسههت) از صههفات خداونههد‬
‫متعال اسهت و تأويهل هيهﭻ يهك از صهفات خداونهد‪ ،‬جايهز‬
‫نيست‪.‬‬
‫در نتيجهه‪ :‬نبايهد كسهي بگويهد‪ ،‬منظور از دسهت خداونهد‬
‫قدرت او و منظور از غضههههههههب او عذاب و منظور از‬
‫رضاي الهي پاداش اوست؛ زيرا اين گونه تاويل صفات‬
‫موجههب تعطيههل صههفات مي‌شود كههه عقيده‌ي جهميههه‬
‫است‪.‬‬
‫با وجود اين سخنان واضح و روشن امام ابوحنيفه جاي‬
‫بسههي تعجههب اسههت كههه ماتريديههها عقيده‌ي ايههن امام‬
‫بزرگوار ترك مي‌كننههد و همگام بهها جهميههها‪ ،‬منكههر بال‬
‫بودن الله شده و بههههههههه خلق قرآن و حادث بودن كلم‬
‫ازلي قائلنهد و بسهياري از صهفات خداي متعال را نفهي و‬
‫الفاظ صفات را تحريف مي‌كنند؟!‬

‫مبحــث دوم‪ :‬عقيده‌ي امام ابوحنيفــه در اثبات‬


‫تقدير الهي و درجات آن‪.‬‬
‫نصههوص قرآن و سههنت دللت برايههن دارد كههه ايمان بههه‬
‫تقديههر داراي چهار درجههه اسههت و ايمان بههه آن كامههل‬
‫نمي‌شود‪ ،‬مگر با پذيرش هر چهار درجه كه عبارتند از‪:‬‬
‫‪-1‬ايمان بهه علم پيشهي گيرنده‌ي الههي‪ -2 .‬ايمان بهه‬
‫اينكهه آن چهه بوجود مي‌‌آيهد‪ ،‬نوشتهه شده اسهت‪ .‬و ايهن‬
‫نوشته‌ههها از ازل پيههش از خلقههت آسههمانها و زميههن‪ ،‬در‬
‫‪-3‬ايمان بههه اراده‌ي‬ ‫«لوح محفوظ» بوده اسههت‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪16‬‬

‫فراگيري الههههي‪ ،‬براي تمام مخلوقات و افعال بندگان و‬


‫غيره‪...‬‬
‫‪-4‬ايمان به اين كه تمام آن چه وجود دارد‪ ،‬خدا آفريده‬
‫است‪.‬‬
‫امام ابوحنيفه سخناني دارد كه به هر يك از اين درجات‬
‫اشاره كرده است‪.‬‬
‫‪ -1‬مردي پيههش امام ابوحنيفههه آمههد و درباره‌ي تقديههر‬
‫بحث مي‌كرد‪ ،‬امام به او گفت‪ :‬مگر نمي‌داني كسي كه‬
‫در مورد تقديهر انديشهه و كاوش مي‌كنهد‪ ،‬هماننهد كسهي‬
‫اسههت كههه بههه خورشيههد مي‌نگرد‪ ،‬هههر چههه بيشتههر نگاه‬
‫‪1‬‬
‫مي‌كند‪ ،‬بر حيرتش افزوده مي‌شود‪.‬‬
‫امام بهها ايههن سههخن مي‌خواسههت او را از فرو رفتههن در‬
‫مسهائل غيهبي و تلش و جسهتجو در ايهن زمينهه بر حذر‬
‫دارد و هدف از ايههن سههخن اثبات درجات تقديههر‪ ،‬ذكههر‬
‫شده نيست‪.‬‬
‫‪-‬خداونهد متعال در ازل پيهش از وجود اشياء از آنهها آگاه‬
‫‪2‬‬
‫بوده است‪.‬‬
‫‪-‬خداونهههد متعال از معدوم در حالت عدم آگاه اسهههت و‬
‫مي‌دانهد كهه پهس از بوجود آوردنهش چگونهه خواههد بود و‬
‫از اشياء موجود در حال وجود و از چگونگههههي پههههس از‬
‫‪3‬‬
‫نابودي ‌شان آگاه است‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬مقدرات الهي در لوح محفوظ ثبت است‪.‬‬
‫ما اعتراف مي‌كنيم كه خداوند به قلم دستور به نوشتن‬
‫داد‪ .‬قلم گفهت‪ :‬پروردگارا چهه بنويسهم؟ خداونهد فرمود‪:‬‬

‫‪ -1‬قلئد عقود العقيان‪/‬ق‪-77-‬ب‪.‬‬


‫‪-2‬الفقه الكبر‪.303-302/‬‬
‫‪-3‬الفقه الكبر‬
‫‪- 4‬همان‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪17‬‬

‫هر چه تا روز قيامت بوجود مي‌آيد بنويس‪ .‬به دليل اين‬


‫كهه خداونهد متعال مي‌فرمايهد‪ :‬ژ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ‬
‫ﭧ ﭨ ﭩ ﮊ القمههههر‪( 5 » ٥٣ - ٥٢ :‬ههههر چهههه انجام داده‌انهههد در‬
‫نامه‌هاي اعمال نوشتهه شده و ههر كوچهك و بزرگ ثبهت‬
‫است)‪.‬‬
‫‪-‬در دنيها و آخرت همهه چيهز بهه اراده‌ و خواسهت خداونهد‬
‫‪6‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪-‬خداوند همه چيز را از عدم آفريده است‪.‬‬
‫‪-‬خداونههههد پيههههش از آفريدن مخلوقات هههههم خالق بوده‬
‫‪2‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪ -‬مها معتقديهم‪ ،‬بنده همراه بها اعمال‪ ،‬اقرار و شناختهش‬
‫مخلوق اسههت‪ ،‬لذا وقتههي فاعههل مخلوق اسههت افعالش‬
‫‪3‬‬
‫بطريق اولي مخلوق است‪.‬‬
‫‪-‬تمام افعال بندگان اعههم از حركههت و سههكون كسههب‬
‫اسهت‪ ،‬و خالق افعال‌شان خداونهد اسهت و همه‌ي آنﭽهه‬
‫انجام مي‌دهند به خواست‪ ،‬آگاهي‪ ،‬داوري و تقدير الهي‬
‫‪4‬‬
‫است‪.‬‬
‫‪-‬بندگان تمام افعال‌شان را اعهههم از حركهههت و سهههكون‬
‫حقيقتا ً كسب مي‌كنند و خداوند خالق افعال‌شان است‪،‬‬
‫همه‌ي اينههها بخواسههت‪ ،‬آگاهههي و تقديههر الهههي اسههت‪ .‬و‬
‫همه‌ي عبادات بهههه فرمان‪ ،‬محبهههت‪ ،‬رضايهههت‪ ،‬آگاههههي‪،‬‬
‫داوري و تقديهههر الههههي واجهههب گرديده اسهههت‪ .‬و تمام‬

‫‪-5‬الوصيه مع شرحها‪21/‬‬
‫‪-6‬الفقه الكبر‪302/‬‬
‫‪ -1‬الفقه الكبر‪302/‬‬
‫‪-2‬الفقه الكبر‪304/‬‬
‫‪-3‬الوصيه مع شرحها‪41/‬‬
‫‪ -4‬الفقه الكبر‪303/‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪18‬‬

‫گناهان بخواست‪ ،‬آگاهي و قضا و قدر الهي است؛ نه با‬


‫‪5‬‬
‫محبت‪ ،‬رضايت و دستور او‪.‬‬
‫‪ -‬خداونههد متعال بندگان را مههبرا و پاك از كفههر و ايمان‬
‫آفريده ‪ ،6‬سپس آنان را مخاطب قرار داده و امر و نهي‬
‫كرده اسهت‪ .‬در نتيجهه ههر كهس كافهر شده بها اختيار و‬
‫عمههل خودش حههق را انكار نموده و خداونههد هههم او را‬
‫خوار و ذليهل كرده و كافهر شده اسهت و ههر كهس ايمان‬
‫آورده بها عمهل‪ ،‬اقرار و تصهديق خودش و توفيهق و ياري‬
‫‪7‬‬
‫خداوند بوده است‪.‬‬
‫‪-‬خداونهههد نسهههل آدم را از پشتهههش بصهههورت ذره خارج‬
‫سهاخت و بهه آنان عقهل داده و از آنهها خواسهته كهه ايمان‬
‫بياورنههد و آنان را از كفههر ورزيدن باز داشتههه و آنههها بههه‬
‫ربوبيههت خداونههد اعتراف كردنههد و هميههن ايمانشان بود‪،‬‬
‫بنابر ايههن آنههها بر هميههن فطرت متولد مي‌شونههد و هههر‬
‫كهس كهه كفهر ورزيهد‪ ،‬كفهر او بعهد از ايهن مرحله بوده كهه‬
‫فطرتش را تغيير داده و مبدل ساخته است و كسي هم‬
‫كهه ايمان آورده و تصهديق نموده بدون ترديهد بر فطرت‬
‫‪1‬‬
‫الهي خويش ثابت و استوار مانده است‪.‬‬
‫‪-‬خداونهد همهه چيهز را مقدر كرده و نسهبت به وجود همه‬
‫چيهز حكهم كرده اسهت و در دنيها و آخرت هيهﭻ چيهز بدون‬
‫خواست‪ ،‬قضا و قدر الهي صورت نمي‌گيرد و همه چيز‬
‫‪2‬‬
‫را خداوند در لوح محفوظ ثبت كرده است‪.‬‬

‫الكبر‪303-302/‬‬
‫‪-5‬الفقه‬
‫‪-6‬درست اين است كه خداوند بندگان را بر فطرت اسلم‬
‫آفريده‪ ،‬اين حقيقت در گفتار بعدي امام تصريح شده است‪.‬‬
‫‪-7‬الفقه الكبر‪303-302/‬‬
‫‪-1‬الفقه الكبر‪302/‬‬
‫‪-2‬الفقه الكبر‪302/‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪19‬‬

‫‪-‬خداوند كسي را بر كفر يا ايمان مجبور نمي‌كند‪ ،‬ليكن‬


‫همهه را آزاد آفريده و ايمان و كفهر عمهل بندگان بوده و‬
‫به اختيار خودشان است‪ .‬و خداوند از كافر در حال كفر‬
‫آگاه اسهههت‪ ،‬و اگهههر پهههس از آن ايمان بياورد دوسهههتش‬
‫‪3‬‬
‫مي‌دارد‪.‬‬

‫مبحث سوم‪:‬‬
‫عقيده‌ي امام ابوحنيفه درباره‌ي ايمان‬
‫قرآن و سنت بر اين دللت دارد كه كه ايمان‪« :‬تصديق‬
‫به قلب اقرار به زبان و عمل به اعضاء و اندام است؛ و‬
‫كههم و زياد مي‌شود»‪ .‬ايههن تعريفههي از ايمان اسههت كههه‬
‫جمهور سلف به آن معتقد بود‌ه‌اند ‪.4‬‬
‫‪-3‬همان‪304/‬‬
‫‪ -4‬گفتني است كه لفظ جمهور سلف به ظاهر به معناي‬
‫اكثريت قريب به اتفاق است اما در استفاده از اين لفظ در‬
‫اين جا‪ ،‬جاي تأمل است چرا كه در تعريف ايمان آن طور كه در‬
‫متن ذكر شده اجماع است‪ .‬و امام شافعي مي‌گويد‪ :‬به اجماع‬
‫صحابه‪ ،‬تابعين و كساني كه بعد از آنان آمده‌اند‪ .‬ايمان‪:‬‬
‫نيت(اعتقاد در قلب)‪ ،‬قول(اقرار بزبان) و عمل است‪ .‬و هيچ‬
‫يك از اين سه تا كامل نمي‌شود مگر با دو تاي ديگر»‪.‬للكائي‬
‫در السنه روايت كرده است‪ .‬ر‪.‬ك‪ .‬به المعتقد الصحيح‪ -‬الواجب‬
‫علي كل مسلم اعتقاده‪ 57/‬عبدالسلم بر جس عبدالكريم‪ .‬و‬
‫براي اطلع بيشتر به البانه ‪ 1/314‬تاليف امام ابوعبدالله‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪20‬‬

‫اما امام ابوحنيفه در اين مسئله با ديگر بزرگان سلف‬


‫اختلف دارد و از امام سهخناني نقهل شده كهه بها تعريهف‬
‫فوق متفاوت است‪.‬‬
‫از جمله‪ -1 :‬امام ابوحنيفههههه مي‌گويههههد‪ :‬ايمان اقرار و‬
‫‪5‬‬
‫تصديق است»‪.‬‬
‫‪-2‬و مي‌گويد‪ :‬ايمان اقرار بزبان و تصديق به قلب است‬
‫و اقرار به تنهايي ايمان محسوب نمي‌شود‪ 6 .‬اين تعريف‬
‫‪7‬‬
‫را طحاوي از امام ابوحنيفه و يارانش نقل كرده است‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬امام مي‌گويد‪ :‬ايمان كم و زياد نمي‌شود‪.‬‬
‫ايههن كههه امام مي‌گويههد‪ :‬ايمان تصههديق بههه قلب و اقرار‬
‫بزبان اسههت‪ ،‬زياد و كههم نمي‌شود‪ .‬و عمههل از حقيقههت‬
‫ايمان خارج اسهت؛ بها عقيده‌ي ديگهر بزرگان و پيشوايان‬
‫سهلف امهت اسهلمي ماننهد‪ :‬امام مالك‪ ،‬شافعهي‪ ،‬احمهد‪،‬‬
‫اسحاق‪ ،‬بخاري و كسان ديگر مخالف است‪ ،‬در حقيقت‬
‫حق با اين بزرگان است‪.‬‬
‫بها ايهن كهه نظريه‌ي امام درسهت نيسهت‪ ،‬باز ههم مأجور‬
‫اسههت و ابههن عبدالبر و ابههي العههز حنفههي مطالبههي ذكههر‬
‫‪4‬‬
‫كرده‌انههد كههه بر رجوع امام از ايههن نظريههه دللت دارد‪.‬‬
‫«والله اعلم»‬
‫«خلصه»‬

‫عبيدالله بن محمد بن بطة عكبري حنبلي‪ ،‬با تحقيق احمد فريد‬


‫مزيدي رجوع شود‪«.‬مترجم»‬
‫‪ -5‬الفقه الكبر‪304/‬‬
‫‪-6‬كتاب الوصيه مع شرحها‪2/‬‬
‫‪-7‬شرح العقيدة الطحاوية‪360/‬‬
‫‪ -3‬الوصيه مع شرحها‪3/‬‬
‫‪-4‬ر‪.‬ك‪ .‬به التمهيد ابن عبدالبر ‪ 9/247‬و شرح العقيدة الطحاويه‪/‬‬
‫‪395‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪21‬‬

‫‪ -1‬امام ابوحنيفه بر اين باور است كه ايمان تنها اقرار‬


‫و تصديق است و كم و زياد نمي‌شود‪.‬‬
‫‪ -2‬جمهور سلف در اين مسئله با امام ابوحنيفه اختلف‬
‫دارند‪.‬‬

‫«مبحث چهارم»‬
‫«عقيده‌ي امام ابوحنيفه درباره‌ي صحابه»‬
‫از آنجايي كه بدعتگذاران و هواپرستان همه‪ ،‬يا برخي از‬
‫ياران پيامهبر را مورد طعهن و ايراد قرار مي‌دهنهد‪ ،‬علماء‬
‫و دانشمندان مسهلمان لزم دانسهتند كهه درباره‌ي ياران‬
‫پيامهبر مطالبهي را بيان كننهد؛ امام ابوحنيفهه ههم كهه از‬
‫بزرگان علم و دانهش اسهت‪ ،‬در ايهن رابطهه اظهار نظهر‬
‫كرده كه به شرح زير است‪:‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ -1‬از هيﭻ يك از ياران پيامبر جز به نيكي ياد نمي‌كنيم‪.‬‬
‫‪ -2‬نسهبت بهه هيهﭻ يهك از اصهحاب پيامهبر اظهار تنفهر و‬
‫بيزاري نمي‌كنيم و اين‌گونه نيستيم كه با يكي دوستي و‬
‫‪6‬‬
‫با ديگري دشمني كنيم‪.‬‬
‫يهك لحظهه همراههي يكهي از اصهحاب بها پيامهبر‪ ،‬بهتهر از‬
‫مر ههر يهك از مها هه ههر چنهد طولنهي باشدهه‬‫عمهل تمام ع ْه ِ‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫ما معتقديم كه افضل‌ترين فرد اين امت پس از پيامبر‪،‬‬
‫ابوبكر صديق است‪ ،‬عمر‪ ،‬عثمان و علي هرضوان الله‬
‫‪2‬‬
‫عليهم اجمعين‌ه به ترتيب در مراتب بعدي قرار دارند‪.‬‬

‫الكبر صفحه ‪304‬‬‫الفقه‬ ‫‪-‬‬ ‫‪5‬‬

‫السبط صفحه ‪40‬‬ ‫الفقه‬ ‫‪-‬‬ ‫‪6‬‬

‫مناقب ابوحنيفه نوشته مكي‪76/‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪1‬‬

‫الوصيه با شرح ‪14/‬‬ ‫‪-‬‬ ‫‪2‬‬


‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪22‬‬

‫افضل‌ترين مردم پس از رسول الله ‪ ،‬ابوبكر ‪ ،‬عمر ‪،‬‬


‫عثمان و علي هستند و نسبت به تمام اصحاب پيامبر‬
‫‪3‬‬
‫چيزي جز خير نمي‌گوييم‪.‬‬

‫«چكيده‌ي بحث»‬
‫امام ابوحنيفههه معتقههد بههه وجوب‪ ،‬دوسههت داشتههن تمام‬
‫اصحاب پيامبر است‪.‬‬
‫امام‪ ،‬خلفاي راشدين را از ديگر اصحاب پيامبر برتر و‬
‫افضليههت و برتريشان را نسههبت بههه يكديگههر بر حسههب‬
‫ترتيب خلفتشان مي‌داند‪.‬‬
‫امام معتقد است از اصحاب پيامبر نبايد جز به خير ياد‬
‫كنيم و واجب است از طعنه زدن و ايراد گرفتن نسبت‬
‫به ياران پيامبر خودداري نمائيم‪.‬‬

‫«مبحث پنجم»‬
‫«نهي امام از هواپرستي جدال و بدعتگذاري‬
‫در دين»‬
‫امام ابوحنيفهه از هم‌نشينهي اههل كلم ‪ 2‬و هواپرسهتان و‬
‫شنيدن سهههخنانشان ممانعهههت نموده و از فراگيري علم‬
‫كلم بدليهل ضررهايهي كهه دارد‪ ،‬نههي كرده اسهت‪ .‬و در‬
‫مذمههت اهههل كلم و طرفداران آن ممانعتهاي زيادي از‬
‫امام نقههل شده‪ ،‬در اينجهها سههخنان امام را مي‌آوريههم تهها‬
‫‪ - 3‬النور المح (ق ‪-19‬ب)‬
‫‪-2‬اهل كلم گروهي از مسلمين بودند كه در اواخر قرن اول‬
‫هجري ظهور كردند و براي اثبات عقايد خويش در مسائلي از‬
‫قبيل توحيد‪ ،‬تجسيم‪ ،‬جبر و اختيار‪ ،‬ايمان و كفر از دليل و‬
‫براهين عقلي استفاده مي‌كردند كه معمول ً با بحثها و‬
‫مناقشات فروان بي پايان و منحرفي همراه بود‪« .‬مترجم»‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪23‬‬

‫خوانندگان بها ديدگاه امام در ايهن باره آشنها شونهد چنان‬


‫که میگوید‪:‬‬
‫هواپرسهتان در بصهره بسهيارند‪ ،‬بيسهت سهال و اندي بها‬
‫آنهها نشسهت و برخواسهت كردم‪ ،‬بسهي اوقات يهك سهال‬
‫پياپههي‪ ،‬بيههش و كههم بهها آنههها بودم؛ در آن وقههت گمان‬
‫مي‌كردم‪ ،‬كه علم كلم از مهمترين علوم است‪.‬‬
‫در علم كلم تههها جايهههي مطالعهههه كردم و بهههه درجه‌اي‬
‫رسيدم كه مرا در اين علم با انگشتان دست به يكديگر‬
‫نشان مي‌دادنهد و مهن نزديهك حلقهه درس حماد بهن ابهي‬
‫سههليمان مي‌نشسههتم‪ .‬تهها اينكههه زنههي پيههش مههن آمههد و‬
‫پرسهههيد‪ :‬مردي زن كنيزي دارد و مي‌خواههههد او را بهههه‬
‫شيوه‌ي سهههنت طلق دههههد‪ ،‬او را چنهههد طلق دههههد؟‬
‫ندانسهتم چهه بگويهم‪ ،‬گفتهم برو از حماد سهؤال كهن و بيها‬
‫بههه مههن بگههو؛ از حماد سههؤال كرد و پاسههخ داد‪ :‬او را‬
‫هنگامي كه از حيض پاك شده باشد و در آن هنگام با او‬
‫همبستر نشده باشد‪ ،‬يك طلق بدهد و سپس بگذارد تا‬
‫دو حيض بگذرد‪ ،‬وقتي آن زن غسل كرد‪ ،‬ازدواج برايش‬
‫جايز مي‌باشد‪.‬‬
‫زن برگشت و پاسخ را به من گفت‪ :‬با خودم گفتم‪ :‬به‬
‫علم كلم نياز ندارم و كفشهايهم را پوشيدم و بهه مجلس‬
‫درس حماد رفتم‪.‬‬
‫خداوند عمر بن عبيد را لعنت كند كه راه علم كلم را‬
‫براي مردم ههه‌كه سهههودي بهههه حالشان ندارد‌هههه باز كرده‬
‫‪4‬‬
‫است‪.‬‬

‫‪ - 4‬ذم الكلم هروي‪ 31-28/‬اين كه امام ابوحنيفه رحمه‌الله‬


‫عمربن عبيد را لعنت مي‌كند بر خطرناك بودن بدعتي دللت‬
‫دارد كه دروازه‌ي آن را باز كرده است‪ ،‬چون در غير اين‬
‫صورت لعنت كردن مسلماني معين جايز نيست‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪24‬‬

‫مردي پرسههيد‪ :‬درباره‌ي آنﭽههه مردم در مباحههث كلمههي‬


‫اعراض و اجسام از خود ساخته‌اند‪ ،‬چه مي‌گويي؟ امام‬
‫گفهت‪ :‬اين‌هها گفتارهاي فلسهفي اسهت‪ .‬برتوسهت كهه از‬
‫احاديهث و شيوه‌ي سهلف پيروي و از ههر نهو پيدايهي (در‬
‫‪1‬‬
‫دين) كه بدعت است‪ ،‬دوري كني‪.‬‬
‫‪ -4‬حماد فرزند امام ابوحنيفه مي‌گويد‪ :‬روزي پدرم نزد‬
‫من آمد‪ ،‬در حالي كه گروهي از طرفداران علم كلم با‬
‫من بودند و در مورد مسائل كلمي بحث مي‌كرديم؛ سر‬
‫و صداي ما بلند شده بود‪ ،‬همين كه صداي پاي پدرم را‬
‫در منزل شنيدم‪ ،‬بيرون شدم‪ ،‬بههه مههن گفههت‪ :‬حماد چههه‬
‫كساني نزد تو هستند؟‬
‫گفتههم‪ :‬فلنههي‪ ،‬فلنههي و فلنههي‪ ،‬كسهاني را كههه نزد مهن‬
‫بودنههد را نام بردم‪ .‬پرسههيد‪ :‬در چههه موضوعههي بحههث‬
‫مي‌كنيهد؟ گفتهم‪ :‬در فلن و فلن موضوع؛ بهه مهن گفهت‪:‬‬
‫اي حماد! علم كلم را رههها كههن؛ حماد گويههد‪ :‬بياد ندارم‬
‫كههه پدرم اختلط فكري داشتههه باشههد؛ روزي بههه چيزي‬
‫دستور دهد و روز ديگر از آن منع كند‪.‬‬
‫گفتهم‪ :‬پدر‪ :‬مگهر خود شمها بهه مهن دسهتور ندادي‪ ،‬علم‬
‫ما امروز تههو را‬ ‫كلم را فرا گيرم‪ .‬گفههت‪ :‬آري فرزندم‪ ،‬ا ّه‬
‫از آن منع مي‌كنم؛ پرسيدم‪ :‬چرا؟‬
‫گفههت‪ :‬فرزندم اينهايههي كههه اختلفاتشان را در مسههائل‬
‫علم كلم مشاهده مي‌كنهههي‪ ،‬قبل ً يهههك نظريهههه در ديهههن‬
‫داشتند تا اينكه شيطان با وسوسه در ميانشان دشمني‬
‫‪1‬‬
‫و اختلف انداخت لذا با يكديگر مخالف شدند‪.‬‬
‫‪ -5‬امام ابوحنيفههه بههه ابويوسههف مي‌فرمايههد‪ :‬هرگههز بهها‬
‫عموم مردم در مسهائل اصهول ديهن‪ ،‬از علم كلم بحهث‬
‫‪-1‬ذم الكلم هروي‪-194/‬ب‪.‬‬
‫‪ - 1‬مناقب ابوحنيفه نوشته مكي ‪183-184/‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪25‬‬

‫نكن‪ ،‬چرا كه آنان مردمي هستند كه از تو تقليد مي‌كنند‬


‫‪2‬‬
‫و در نتيجه سرگرم چنين مسائلي مي‌شوند‪.‬‬
‫اينهههها بخشهههي از سهههخنان و عقيده‌ي امام ابوحنيفهههه‬
‫درباره‌ي اصهول ديهن و موضع‌گيري او در برابر علم كلم‬
‫و متكلمان است‪.‬‬

‫«چكيده بحث»‬
‫‪ -1‬امام ابوحنيفه از فراگيري علم كلم و جدل و جر و‬
‫بحثها در اصول دين ممانعت مي‌كرد‪.‬‬
‫‪ -2‬از آنجاييكه طرفداران علم كلم دروازه‌هاي شرارت‬
‫را باز كرده و منحرف شدنهههد‪ ،‬امام بههها آنهههها بهههه شدت‬
‫مقابله مي‌كرد و به همين سبب عمرو بن عبيد را لعنت‬
‫كرد‪.‬‬

‫مبحث ششم‬
‫ممانعت امام ابوحنيفه از شرك و اسبابي كه‬
‫منجر به شرك مي‌شود‪.‬‬
‫اسهلم بر حمايهت از توحيهد خالص براي خداو ند و بستن‬
‫روزنه‌‌هاي شرك بههه او تعالي و نابودي آن بسههيار تاكيههد‬
‫كرده است‪.‬‬
‫بدون شهههك غلو و زياد روي در حهههق صهههالحان و نيكهههو‬
‫كاران‪ ،‬اوليهههن و قديميتريهههن سهههبب و علت شرك بوده‬
‫است و شرك در ميان قوم نوح از راه غلو و زياده روي‬
‫در حهق نيكان و صهالحان آغاز شهد؛ ايهن حقيقهت از ابهن‬
‫عباس و كسهان ديگهر بها روايات صهحيح ثابهت اسهت‪ .‬لذا‬
‫در اسههلم بر بسههتن ايههن دروازه‌ههها تاكيههد فروان شده‬
‫‪373-‬‬ ‫‪ -‬مناقب ابوحنيفه‪ ،‬مكي‬ ‫‪2‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪26‬‬

‫اسههت و علماي اهل‌ههسنت در انكار غلو و زياده روي در‬


‫حههق مردگان و حمايههت از توحيههد بشدت سههخت‌گير و‬
‫حسهاس بوده‌انهد‪ .‬و امام ابوحنيفهه از علمايهي اسهت كهه‬
‫در ايههن خصههوص سههختگير بوده‌انههد‪ ،‬در ايههن بحههث بهها‬
‫مطالعه‌ي سهخنان او و پيروانهش بهه واقعيهت بيشتهر پهي‬
‫خواهيم برد‪« .‬انشاء الله»‬

‫اسباب و وسائلي كه منجر به شرك مي‌شود‬


‫امام ابوحنيفه و پيروانش از اسبابي كه منجر به شرك‬
‫مي‌شود نههي كرده‌انهد و برخهي از اسهبابي كهه منجهر بهه‬
‫شرك مي‌شود عبارتند از‪:‬‬
‫گﭻ كاري ‪ 1‬و ساختن بنا (گنبد‪ ،‬ضريح و ساختمانهايي كه‬
‫روي قبرههها مي‌ههسازند) و بلنههد كردن قههبر از زمين ‪ 2‬و‬
‫مسههجد نمودن قبور‪ 4 ،‬و چراغ و‪...‬‬ ‫نوشتههن بر آن ‪ 3‬و‬

‫‪-1‬مسلم و ديگر محدثين از جابر روايت كرده‌اند كه‪« :‬پيامبر از‬


‫گچ كاري(به كار بردن گچ)قبور و نشتن وساختن بنا و‬
‫ساختمان بر آنها نهي كرده است»‪ .‬براي آشنايي با مواضع‬
‫امام ابوحنيفه و بسياري از پيروان ايشان در اين باره به‬
‫كتابهاي زير مراجعه شود‪-1:‬البدائع الصنائع ‪ ،1/320‬تحفة الفقهاء‬
‫‪ ،2/256‬المتانه‪ ،201/‬فتح الملهم ‪ ،122-2/121‬معارف السنن ‪،307-3/305‬‬
‫حاشية الطحطاويه بر مراقي الفلح‪ ،335/‬حاشيه رد المحتار‬
‫ابن عابدين ‪ ،2/237‬الفتاوي الهنديه ‪ ،1/194‬البحرائق ‪،2/194‬‬
‫المبسوط ‪ ،2/62‬حاشيه المراقي الفلح‪ ،405/‬والبداع‪ 197/‬و زيارة‬
‫القبور‪.29/‬‬
‫‪ -2‬ساختن بناء روي قبرها بدليل حديثي كه مسلم و ديگر‬
‫محدثين از علي روايت است كه پيامبر او را فرستاد كه هيچ‬
‫قبر ساخته شده‌اي را نگذارد مگر اين كه با زمين يكسان كند‪.‬‬
‫براي آگاهي بيشتراز موضع گيري پيشوايان حنفي در اين باره‬
‫به كتابهاي زير رجوع شود‪ :‬تبيين الحقائق زيلعي ‪ ،1/264‬فتح‬
‫الملهم ‪ ،2/506‬روح المعاني ‪ 15/237‬و فتح القدير ‪.2/141‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪27‬‬

‫بر قبرهههها روشهههن نمودن ‪ 5‬و آن را محهههل اجتماع قرار‬


‫دادن ‪ 6‬و بقصد زيارت آن اسباب سفر بستن ‪ 1‬و بصورت‬
‫خاص و بهه نيهت كسهب ثواب بهه زيارت قبور رفتهن و‪...‬‬
‫نهي كرده است‪.‬‬

‫چكيده‌ي بحث‬
‫‪ -3‬ابوداود‪ ،‬ترمذي و‪ ...‬از جابر روايت كرده‌اند كه پيامبر‌ از بكار‬
‫بردن گچ در قبرها و نوشتن بر آن نهي كرده است‪ .‬براي‬
‫آگاهي بيشتر از عقيده‌ي امام و پيروانش در اين باره به‬
‫البدئع الصنائع ‪ ،1/320‬تحفة الفقهاء ‪ ،2/256‬تبين الحقائق ‪،1/264‬‬
‫حاشية مراقي الفلح و مراقي الفلح‪ 405/‬و البداع‪ 167/‬رجوع‬
‫شود‪.‬‬
‫‪-4‬دليل عدم جواز اين مسئله اين است كه پيامبر مي‌فرمايد‪:‬‬
‫«خداوند يهود و نصارا را لعنت كند كه قبور پيامبرانشان را‬
‫مسجد(سجدگاه و محل نماز خواندن) قرار دادند» (متفق‬
‫عليه) و مي‌فرمايد‪« :‬آگاه باشيد‪ ،‬آناني كه پيش از شما بودند‪،‬‬
‫قبرهاي پيامبرانشان را مسجد قرار مي‌دادند‪ ،‬لذا شما را از‬
‫اين كار نهي مي‌كنم»‪ .‬اين حديث را مسلم و ديگر محدثين‬
‫روايت كرده‌اند‪ .‬براي آگاهي از موضع‌گيري احناف مي‌توان به‬
‫تبيين الحقائق ‪ ،1/264‬روح المعاني ‪ ،15/237‬المرقاة شرح المشكاة‬
‫‪ ،2/22‬الكواكب الدراري ‪ ،317-1/316‬زيارة القبور تاليف برعوي‪ 29/‬و‬
‫المجالس الربعه‪.13/‬‬
‫‪-5‬رسول الله مي‌فرمايد‪:‬لعن الله زوارات القبور و المتخذين‬
‫عليها المساجد و السرج»‪( :‬خداوند زناني را كه به زيارت‬
‫قبرها مي‌روند و كساني را كه قبرها را مسجد قرار مي‌دهند‬
‫و بر آنها چراغ روشن مي‌كنند؛ لعنت كند)‪ .‬اين حديث را احمد‪،‬‬
‫ترمذي و ديگر محدثين روايت كرده‌اند‪ .‬براي آشنايي بيشتر از‬
‫موضع‌گيري احناف به كتابهاي زير رجوع كنيد‪ :‬الكوكب‬
‫الدراري ‪ ،1/317‬والبداع‪ ،189/‬زيارة القبور‪ 29/‬و المجالس الربعة‪/‬‬
‫‪.13‬‬
‫‪-6‬ابوداود بصورت مرفوع از پيامبر روايت مي‌كند كه فرمود‪:‬‬
‫«خانه‌هايتان را با نخواندن نماز و قرآن به قبرستان تبديل‬
‫نكنيد و قبر مرا محل اجتماع و عبادت قرار ندهيد و به من‬
‫درود بفرستيد كه هر جا باشيد درود شما به من مي‌رسد»‪.‬‬
‫براي آگاهي از موضع احناف به البداع‪ 185/‬رجوع شود‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪28‬‬

‫سهخنان زيادي از امام ابوحنيفهه و پيروانهش در خصهوص‬


‫ممانعههت از تمام آنﭽههه منجههر بههه شرك و بزرگداشههت‬
‫قبرههها و اموات غلو و زياده روي در آنههها مي‌شود نقههل‬
‫شده است كه مي‌توان در كتابهاي احناف مطالعه نمود‪.‬‬
‫بخهش دوم‪ :‬نمونه‌هايهي از شركهي كهه امام ابوحنيفهه و‬
‫پيروانش نسبت به آن هشدار داده‌اند‪.‬‬
‫از مسهائلي كهه بسهي اوقات موجهب تعجهب و شگفتهي‬
‫مي‌شود ايهن اسهت كهه وقتهي مي‌گوييهم عربهها مشرك‬
‫توحيد ربوبيت را قبول داشتند و شركشان در الوهيت و‬
‫عبادت غيهر خدا بوده اسهت‪ ،‬يعنهي‪ :‬منكهر توحيهد الوهيهت‬
‫بودنهد و غيهر الله را عبادت مي‌كردنهد؛ عده‌اي بها اظهار‬
‫تعجب اين واقعيت را انكار مي‌كنند‪.‬‬
‫و باز از مسههائل ديگري كههه شگفههت انگيزتههر از ايههن‬
‫اسههت‪ ،‬وجود بسههياري از مظاهههر شرك در ربوبيههت در‬
‫ميان مسلمانان است‪ .‬اما شگفتي و تعجب خواننده بعد‬
‫از ذكهر تفصهلي و توضيهح برخهي از مظاههر شركهي‪ ،‬بر‬
‫طرف خواهد شد‪.‬‬
‫محمد علء‌الدين حصكفي ‪ 2‬در خصوص كسي براي غير‬
‫خدا نذر مي‌كنههد‪،‬مي‌گويههد‪ :‬بايههد دانسههت آنﭽههه بيشتههر‬
‫عوام‌الناس در مورد مردگان انجام مي‌دهنهههههههههههههههد و‬
‫‪-1‬امام احمد از ابوسعيد روايت مي‌كند كه پيامر فرمود‪«:‬براي‬
‫كسي شايسته نيست كه به قصد رفتن به مسجدي و خواندن‬
‫نماز در آن‪ ،‬بار سفر ببندد‪ ،‬به استثناي مسجد الحرام‪ ،‬مسجد‬
‫من(مسجد النبي در مدينه) و مسجد القصي»‪ .‬براي آگاهي از‬
‫موضع احناف در مورد نهي از سفر كردن بقصد ثواب بجز از‬
‫سه مورد مذكور به حجة الله البالغه ‪.193-1/192‬‬
‫‪-2‬محمدبن علي بن محمد حصكفي معروف به علء الدين‬
‫حصكفي‪ ،‬مفتي احناف در دمشق بوده‌است‪ ،‬كه «درالمختار‬
‫شرح تنوير البصار» و «افاضة النوار شرح اصول المنار» از‬
‫تاليفات اوست‪ ،‬وي در سال‪ 1088/‬ه‪ .‬وفات نموده است‪ .‬به‬
‫خلصة الثر ‪ 65-4/63‬والعلم ‪ 6/294‬رجوع شود‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪29‬‬

‫پولهايشان را صرف نذر روشن كردن شمع و ‪...‬در كنار‬


‫قهبر و ضريهح و گنبهد اولياء و بزرگان مي‌كننهد تها كسهب‬
‫ثواب نموده و بههه خدا نزديههك شونههد بههه اجماع باطههل و‬
‫حرام است‪ 1 .‬و ابن عابدين شارح اين متن مي‌گويد‪:‬‬
‫ايهن كهه مي‌گوينهد‪ :‬بهه تقرب و نزديكهي بهه آنان و گرفتهن‬
‫پاداش فلن قدر غذا‪ ،‬شمهع و روغهن زيتون نذر فلن پيهر‬
‫و‪ ...‬مي‌كنم و مي‌گويند‪ :‬اي فلن پير و‪ !...‬اي آقاي من!‬
‫اگههر گمشده‌ام را بههه مههن برگردانههي يهها بيمارم را شفهها‬
‫دههي يها نيازم را بر آورده كنهي؛ ايهن قدر و آن قدر پول‪،‬‬
‫طلء‪ ،‬نقره و و و‪‌...‬نذر تهو مي‌كنهم ايهن اعمال بهه دليلي‬
‫باطل و حرام است‪ .‬ازجمله‪:‬‬
‫ايهههن فرد براي مخلوق نذر كرده و چنيهههن نذري جايهههز‬
‫ت مخلوق جايههز‬ ‫نيسههت؛ زيرا نذر عبادت اسههت و عباد ِهه‬
‫نيست‪ .‬وديگر اينكه آن چه نذر كرده براي مرده بوده و‬
‫مرده قدرت و اختياري از خود ندارد‪.‬‬
‫آلوسهههي در توصهههيف اسهههتغاثه كنندگان از غيهههر الله و‬
‫وابسههتگي شديدشان بههه مردگان كههه انواع عبادتهايههي‬
‫مان ند‪ :‬نذر‪ ،‬د عا و‪ ...‬را براي غير خدا انجام مي‌دهند‪ ،‬در‬
‫ﭚ ﭛ ﭜ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﮊ الحههههههج‪٧٣ :‬‬ ‫تفسههههير آيه‌ي‪ :‬ژ پ پ‬
‫(آنانهي كهه غيهر از الله را مي‌خواننهد(و صهدا مي‌زننهد‪ ،‬آن‬
‫اشياء و افراد) هرگز نمي‌توانند مگسي بيافرينند‪.)...‬‬
‫مي‌گويد‪ :‬اين آيه اشاره‌ايست به مذمت و نكوهش غلو‬
‫كنندگان در محبهههههت اولياء خدا كهههههه از آنان در هنگام‬
‫گرفتاري ياري مي‌خواهنههد و از خداونههد غافلنههد و براي‬
‫آنهههها نذرهههها مي‌كننهههد!! و عاقلنشان مي‌گوينهههد‪ :‬اينهههها‬
‫واسطه‌هايي بين ما و خداوند هستند و ما براي خدا نذر‬

‫‪ -1‬الدر المختار ‪.2/439‬‬


‫‪-2‬روح المعاني ‪.212-17/213‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪30‬‬

‫مي‌كنيههم و ثواب آن را بههه ولي مي‌بخشيههم!! روشههن‬


‫اسهت كهه آنان در دعاهها و خواسهته‌هايشان‪ ،‬در جمله‌ي‬
‫اول كههه مي‌گوينههد‪ :‬شههبيه‌ترين مردم بههه بههت پرسههتاني‬
‫گ ﮖ ﮊ الزمر‪٣ :‬‬ ‫هستند كه مي‌گفتند‪ :‬ژ ک ﮑ ﮒ ﮓ گ‬
‫(آنان را معبودان ‪-‬غيهر ازخدا‪ -‬را عبادت نمي‌كنيهم مگهر‬
‫براي اينكه ما را به خدا نزديك كنند)‪.‬‬
‫و در سههخن دوم‌شان اگههر درخواسههت شفاي بيماران و‬
‫پيدا كردن گمشده گان و يها امثال اينهها را نكننهد‪ ،‬ايرادي‬
‫‪2‬‬
‫نيست‪.‬‬
‫محمهد بهن يحيهي بهن محمهد كاندهلوي حنفي ‪ 3‬مي‌گويهد‪:‬‬
‫قبرههها را مسههجد(محههل نماز خواندن) قرار دادن بدليههل‬
‫تشبيه به يهوديان كه قبرهاي پيامبران و بزرگان‌شان را‬
‫مسههجد قرار مي‌دادنههد و بدليههل بزرگداشههت اموات و‬
‫شباههت بهه بهت پرسهتان‪ ،‬جايهز نيسهت و روشهن كردن‬
‫چراغ روي قبرههها اسههراف در مال اسههت و از آن نهههي‬
‫ﯼ‬ ‫شده؛ و خداونههههههد متعال مي‌فرمايههههههد‪ :‬ژ‬
‫ﮊ السههههههراء‪( ٢٧ :‬قطعا ً اسهههههراف‬ ‫ﯽی ی‬
‫كنندگان برادران شياطين‌انهههههههههههد‪ ،‬و شيطان نافرمان‬
‫پروردگارش است)‪.‬‬
‫در روشهن كردن چراغ شهبيه يهودياننهد چون آنهها بر قبور‬
‫بزرگانشان چراغ روشهن مي‌كردنهد و سهرگرم شدن بهه‬
‫‪3‬‬
‫تعظيم قبور از امور بيهوده است‪.‬‬

‫‪-32‬ايشان محمد بن اسماعيل كاندهلوي حنفي‪ ،‬شخصيتي‬


‫اديب‪ ،‬عالم‪ ،‬فاضل و داراي ملكه‌ي علمي استوار بوده است و‬
‫كتاب الكواكب الدراري از تأليفات اوست؛ در سال ‪ 1334‬وفات‬
‫كرده است‪ .‬به مقدمه‌ي مصنف بن ابي شيبه ‪ 1/27‬و العناقيد‬
‫الغاليه‪ 47/‬رجوع شود‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫‪-3‬الكواكب الدراري ‪.317-1/316‬‬


‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪31‬‬

‫آلوسههي حنفههي مي‌گويههد‪ :‬كسههاني را ديدم كههه در بلنههد‬


‫كردن و سههاختن قبور صههالحان بهها سههنﮓ و آجههر و‪ ...‬و‬
‫آويزان كردن چراغ بر آنههههها و نماز خواندن بههههه طرف‬
‫قبور‪ ،‬لمهس كردن و بوسهه زدن قبرهها و جمهع شدن در‬
‫كنار قبور در اوقاتههي مخصههوص را هماننههد جاهلن مباح‬
‫مي‌دانند‪ .‬بدون شك همه‌ي اعمال مذكور دشمني با خدا‬
‫و رسهول و پديهد آوردن ديهن جديدي اسهت كهه خداونهد‬
‫بدان اجازه نداده‪ ،‬و براي شناخههت گمراهههي ايههن افراد‬
‫همين بس كه اصحاب رسول الله چگونه قبر پيامبر را‬
‫كه افضلترين قبرهاست؛ زيارت مي‌‌كردند‪.‬‬
‫لذا هر كس دنبال حقيقت است‌ مي‌تواند‪ ،‬روش و عمل‬
‫صحابه را در نحوه‌ي زيارت صحيح الگو قرار دهد‪.‬‬
‫شاه ولي الله دهلوي مي‌گويد‪:‬‬
‫اگهههر مي‌خواهيهههد از صهههحت آن چهههه در مورد عقايهههد‬
‫مشركان و اعمالشان گفتهه شده آگاه شويهد‪ .‬بهه خرافهه‬
‫پرسهتان ايهن زمانهه‪ ،‬بويژه پارسهايان(صهوفيان) و كسهاني‬
‫كهه در گوشهه و كنار «دار السهلم» سهاكنند‪ ،‬بنگريهد‪ .‬و‬
‫عقيده‌يشان را در باره‌ي ولي و اولياء را مورد بررسهههي‬
‫قرار دهيهد‪ ،‬بها ايهن كهه آنهها وليهت اولياء پيشيهن را قبول‬
‫دارنهد‪ ،‬معتقدنهد كهه وجود اولياء در ايهن زمانهه از محالت‬
‫اسههت و همواره بههه آسههتانه‌ها و قبور مي‌رونههد و انواع‬
‫شركههها‪ ،‬بدعتههها و خرافات را انجام مي‌دهنههد و تحريههف‬
‫ديهن و شباههت بهه كفار در آنهها چنان در ميانشان رواج‬
‫دارد كههه تمام قلب و دلشان را فرا گرفتههه اسههت؛ تهها‬
‫جايهي كهه عمل‌شان بطور كامهل مصهداق حديهث پيامهبر‬
‫اسهت كهه ‌مي‌فرمايهد‪« :‬لتتبعهن سهنن مهن كان قبلكهم ‪.‌..‬‬
‫»‪( :‬قطعا ً از راه روش ملتهاي پيشيهههن پيروي خواهيهههد‬
‫نمود )‪ .‬و ايهههن بليهههي از بلهاسهههت نهههه آزمايشهههي از‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪32‬‬

‫آزمايشات الهههي كههه گروهههي از مسههلمانان كههه فقههط‬


‫نامشان مسلمان است؛ بدان مبتلء شده‌اند‪ .‬خداوند ما‬
‫را از اين اعمال و عقايد نجات دارد‪.‬‬
‫خلصه مطلب اينكه‪ :‬رحمت خداي متعال اقتضا كرد كه‬
‫سردار پيامبران محمد بن عبدالله را در جزيره العرب‬
‫مبعوث كند و به او دستور دهد كه دين حنيف را استوار‬
‫و پابرجها كنهد و به شيوه‌ي قرآنهي با آنان مجادله و بحث‬
‫كنههد‪ ،‬تهها بهها اسههتدلل بههه مسههلمات بههه جاي مانده ‌ديههن‬
‫ابراهيمهي بها آنان بحهث و آنان را بها دليهل مغلوب و وادار‬
‫‪1‬‬
‫به پذيرش نمايد‪.‬‬
‫و در «البدور البازغههه» مي‌گويههد‪ :‬راسههت گفههت رسههول‬
‫الله آنجهها كههه مي‌گويههد‪« :‬لتتبعــن ســنن مــن كان‬
‫قبل كم شبرا ً بشير و ذارعا ً بذراع ح تي لو دخلوا‬
‫حجــر ضــب اتبعتموهــم قالوا يــا رســول الله‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫اليهود و النصاري؟ قال فمن»‪.‬‬
‫قطعا ً از راه و روش ملتهاي پيشين‌تان وجهب بهه وجهب‬
‫و ذراع بهه ذراع پيروي خواهيهد نمود‪ ،‬تها جايهي كهه اگهر بهه‬
‫سههوراخ سههوسماري برونههد از آنان پيروي مي‌كنيههد‪ :‬اي‬
‫رسول خدا آيا منظور شما يهود و نصاري است؟‬
‫فرمود‪ :‬پس كيست؟!‬
‫مگهر نهه ايهن اسهت كهه مشركان مكهه معترف بودنهد كهه‬
‫سهلسله‌ي ايهن هسهتي بهه خداونهد متعال منتههي مي‌شود‪.‬‬
‫و خداونهد متعال در مورد آنهها مي‌فرمايهد‪ :‬ژ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ‬

‫‪ - 1‬الفوز الكبير‪ 26/‬به چاپ قديمي رجوع شود‪.‬‬


‫‪ - 2‬اين حديث را امام بخاري در صحيح بخاري و در كتاب‬
‫احاديث النبياء باب ما ذكر عن اسرائيل (‪ 6/494‬و ‪ )3456‬و كتاب‬
‫العلم باب اتباع سنن اليهود و النصاري و مسلم در (‪)4/2054‬‬
‫حديث (‪ )2669‬از طريق عطاء بن يسار از ابوسعيد خدري روايت‬
‫كرده است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪33‬‬

‫ﯚ ﯛ ﯜﯝ ﮊ لقمان‪( ٢٥ :‬اگهر از آنان مشركان‪ -‬سهوال كنهي‬


‫كهه آسهمانها و زميهن را چهه كسهي آفريده‪ ،‬قطعا ً خواهنهد‬
‫گفت الله)‪.‬‬
‫ا مهههها ايههههن اعتقاد آنان را از شرك بههههه خدا باز‬
‫نداشت‪.‬‬
‫چه بسا كه اخبار و روايات همواره در گوش انسان اين‬
‫هشدار را زمزمهه مي‌كنهد كهه نزديكيهاي قيامهت علم از‬
‫ميان برداشتهه مي‌شود‪ ،‬تها جايهي كهه دو نفهر بها ههم در‬
‫مورد ژ ﭢ ﭣ ﭤ ﭥ ﭦ ﮊ الفاتحههة‪ ٥ :‬جههر و بحههث مي‌كننههد‬
‫يكههي مي‌گويههد‪« :‬اياك ســتين»‪( :‬فقههط شصههت‪ )‌...‬و‬
‫ديگري مي‌گويهد‪« :‬اياك سـبعين»‪( :‬فقهط هفتاد‪ .)‌...‬و‬
‫آن دو ايهههن مسهههئله ‌را براي داوري بهههه نزد داناتهههر از‬
‫خودشان مي‌برند‪ ،‬او مي‌گويد‪« :‬اياك تسعين»‪( :‬فقط‬
‫نود خدا) و به ذاتي كه جانم در دست اوست سوگند كه‬
‫ماننهد ايهن در آيات ديگهر نيهز اتفاق خواههد افتاد و در آن‬
‫زمان همههه مبتلء بههه شرك مي‌شونههد‪ .‬خداونههد متعال‬
‫‪1‬‬
‫ﭮ ﭯ ﭰ ﮊ يوسههف‪١٠٦ :‬‬ ‫مي‌فرمايههد‪ :‬ژ ﭩ ﭪ ﭫ ﭬ ﭭ‬
‫(بيشتهر ايشان بهه خداونهد ايمان نمي‌آورنهد مگهر ايهن كهه‬
‫مشركند)‪.‬‬
‫خداونهد متعال مشركان مكهه را بهه علت ايهن كهه مردي‬
‫سهخاوتمندي را كهه براي پذيرايهي حاجيان سهويق( غذاي‬
‫مخصههوصي اسههت كههه بهها آرد‪ ،‬روغههن و خرمهها درسههت‬
‫مي‌شود) آماده مي‌كرد‪ .‬در مقام الوهيهههههههت قرار داده‬

‫‪-1‬آنان از اين جهت كه خداوند را خالق‪ ،‬مالك و رازق مي‌دانند؛‌‬


‫ايمان دارند‪ .‬ولي چون بتها را عبادت مي‌كنند و صفات خاص‬
‫خداوند را براي انبيا‪ ،‬و اوليا قائلند و مزار بعضي از آنها را‬
‫همانند كعبه طواف مي‌كنند و آنها را بفرياد مي‌خوانند و داز‬
‫آنها درخواست كمك مي‌نمايند و مشركند‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪34‬‬

‫بودنهههد و در هنگام گرفتاريهههها از او ياري مي‌خواسهههتند‪،‬‬


‫كافر خوانده است‪.‬‬
‫ترمذي از عدي بهن حاتهم روايهت كرده كهه گفهت شنيدم‬
‫پيامبر آيه‌ي‪ :‬ژ ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﮊ التوبهة‪( ٣١ :‬يهود نصارا‬
‫علو از خدا علماي دينهههي و پارسههايان خود را ههههم بههه‬
‫خدايي گرفتند)‪ .‬را تلوت مي‌كند و مي‌گويد‪« :‬آنها علما‬
‫و پارسهايان خود را عبادت نمي‌كردنهد ولي وقتهي چيزي‬
‫را برايشان حرام مي‌كردنهههههد‪ ،‬مردم ههههههم آن را حلل‬
‫مي‌دانسههتند و هههر گاه چيزي را حرام مي‌كردنههد‪ ،‬آن را‬
‫‪2‬‬
‫حرام مي‌دانستند»‪.‬‬
‫در ايهن روايهت رسهول الله بهه مها آموزش مي‌دههد كهه‬
‫شرك تنههها در عبادت بههه مفهوم خاص محدود نيسههت‪،‬‬
‫بلكه بصورت مذكور نيز افراد به شرك مبتلء مي‌شوند‪.‬‬
‫و چهه بسها كهه فردي لجوج بگويهد‪ :‬چگونهه چنيهن چيزي‬
‫ممكهن اسهت؟! بسهياري ايهن كارهها را مي‌كننهد و بهه مها‬
‫گفته‌اند‪ :‬اين كارها‪-‬استمداد از غير الله و ‌‌‪ -‬هيﭻ ايرادي‬
‫ندارد‪ ،‬در پاسههخ بايههد گفههت‪ :‬تحريههف‪-‬آن طور كههه از‬
‫مفهوم عام آن فهميده مي‌شود‪ -‬تنهههههههههها عوض كردن‬
‫كلمه‌اي بجاي كلمه‌اي ديگهههر نيسهههت‪ .‬بلكهههه مسهههئله‌ي‬
‫تحريهف خطرناكتهر و مهمتهر از اينهاسهت و بيشتريهن نوع‬
‫تحريهف موجود بهه ايهن صهورت اسهت كهه معناي ظاهري‬
‫لفظ را طبق خواستهاي شخصي و به پيروي از هواها و‬
‫هوسهههها تغييهههر مي‌دهنهههد‪ .‬پيامهههبر خدا فرموده‪ :‬بزودي‬
‫كسهههاني پيدا خواهنهههد شهههد كهههه بر شراب نام ديگري‬
‫مي‌نهنههد و براي زنهها نام ديگري را و سههپس مي‌گوينههد‪:‬‬
‫اينها را خداوند در كتابش حرام نكرده‪ ،‬اين كار را بكنيد‬
‫‪-2‬ترمذي كتاب تفسير قرآن باب و من سورة التوبه ‪ 5/218‬ش‪/‬‬
‫‪ 3095‬و ابن جرير طبري ‪ 10/114‬و بيهقي در السنن ‪ 10116‬تر مذي‬
‫گويد‪ :‬اين حديث غريب است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪35‬‬

‫كههه ايرادي ندارد‪ ،‬آيهها مشاهده نمي‌كنيههد كسههاني را كههه‬


‫مي‌گوينهد‪ :‬مسهت‌كننده‌اي كهه از عسهل‪ ،‬خرمها وماننهد آن‬
‫گرفتهه شده اسهت‪ ،‬خمهر نيسهت و آن را حلل مي‌داننهد‪.‬‬
‫رسهول خدا در موردشان فرموده اسهت‪ :‬كسهاني هسهتند‬
‫كههه مي‌گوينههد‪ ،‬هرگاه مرد بهها كنيههز فرزندش همبسههتر‬
‫شود‪ ،‬برايش جايز و حلل است‪.‬‬
‫چنيهن افرادي نگونسهار و بدبخهت شده و فريهب رؤياهها و‬
‫آ‌رزوهايشان را خورده‌انههد‪ ،‬بزودي خواهنههد دانسههت كههه‬
‫درغگوي بد طينت كيست؟ آيا نمي‌بينيد كساني را كه به‬
‫نظريات خويهش غره شده و در دل خويهش آنﭽهه را كهه‬
‫حلل سهاخته‌اند بهه عنوان حلل پذيرفته‌انهد تها جايهي كهه‬
‫نزديههك اسههت كههه در صههدر كسههاني كههه آيات الهههي را‬
‫برايشان تلوت مي‌كننههد‪ ،‬قرار گيرنههد‪ .‬آيهها نمي‌بينيههد آن‬
‫هنگام كه ديگران به آن‌ها مي‌گويند‪ :‬ما را از بند سخنان‬
‫مردم رها سازيد‪ ،‬چرا كه سخنان برخي درست و برخي‬
‫نادرسههت اسههت و بر شماسههت كههه از قرآن و پيامههبر‬
‫پيروي كنيهد‪ ،‬در پاسهخ مي‌گوينهد‪ :‬ژ ﭝ ﭞ ﭟ ﭠ ﭡ ﭢ ﭣ‬
‫ﭤ ﭥ ﭦ ﮊ الزخرف‪( ٢٣ :‬مها پدران‌مان را بر دينهي يافتيهم و‬
‫به آنان اقتدا مي‌كنيم)‪.‬‬
‫آنان در اين باورشان اشتباه كرده‌اند‪ ،‬و ممكن است در‬
‫صورت توانايي‪ ،‬داعيان به قرآن و سنت را بكشند‪ ،‬بايد‬
‫دانست كه اين‌ها مشركان حقيقي‌اند‪.‬‬
‫و هنگامهههي كهههه شنيديهههم در افسهههانه‌ها آمده‪ ،‬مردي‬
‫موصههوف بههه بزرگواري و فضيلت؛ گفته‌اسههت‪ :‬اگههر در‬
‫روز قيامهت خداونهد بر شكلي غيهر از فلن شكهل ظاههر‬
‫شود كهههه مهههن(حقيقتاً) او را نديده‌ام ‪ ،1‬متجلي شود‪ ،‬از‬

‫‪- 1‬يعني‪ :‬آن فردي كه ديده‪ ،‬خدا نبوده بلكه كسي غير از خدا را‬
‫ديده‌ است‪ .‬و در واقع ادعا دارد كه خدا را ديده است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪36‬‬

‫اينكهه مقام خداونهد متعال را از مقام فلن شخهص پاييهن‬


‫آورده بود‪ ،‬از شدت خشهم موي بر بدنهم راسهت شهد كهه‬
‫اگههر ايههن روايههت درسههت باشههد‪ ،‬هيههﭻ عذري در پيشگاه‬
‫‪2‬‬
‫خداوند متعال ندارد‪.‬‬
‫شاه اسههماعيل دهلوي در كتاب «تقويههت اليمان» كههه‬
‫ابوالحسن ندوي آن را به عربي ترجمه كرده و «رساله‬
‫التوحيد» ناميده‪ ،‬تحت عنوان‪« :‬اهميت و بزرگي فتنه‌ي‬
‫شرك و بي خبري مردم»‬
‫مي‌گويهد‪:‬بايهد دانسهت كهه در ايهن زمانهه شرك در ميان‬
‫مردم بسيار است و توحيد حقيقي و خالص غريب شده‬
‫اسهههت‪ ،‬ولي بيشتههر مردم معناي شرك را نمي‌داننهههد و‬
‫ادعاي ايمان دارنهد در حالي كهه در شرك غوطه‌ور و بهه‬
‫آن آلوده‌انهد؛ بنابرايهن پيهش از ههر چيهز ايهن مسهئله مههم‬
‫اسهت كهه مردم معناي توحيهد و شرك را بفهمنهد و حكهم‬
‫آن را در قرآن و حديث بشناسند‪.‬‬

‫مظاهر شرك و صورتهاي گوناگون آن‪:‬‬


‫يكهي از مسهائلي كهه امروزه بسهيار بهه چشهم مي‌خورد‬
‫اين است كه بسياري از مردم در گرفتاريها و مشكلت‬
‫از بزرگان‪ ،‬پيامهههبران‪ ،‬أئمه ‪ ،3‬شهداء‪ ،‬ملئكهههه و جن‌هههها‬
‫كمك مي‌گيرند و آنها را با نامهايشان صدا مي‌زنند و بر‬
‫البازغه‪170-167/‬‬
‫‪- 2‬البدور‬
‫‪-3‬منظور از أئمه‪ ،‬أئمه‌ي اهل‌بيت است كه روافض در حق‌شان‬
‫غلو و زياده روي مي‌كنند و آنها را بحدي بزرگ و مقدس‬
‫مي‌دانند كه تصور مي‌كنند آنها معصوم و از غيب آگاهند و‬
‫عقيده‌شان درباره‌ي امامت بگونه‌ايست كه مقام امامت و‬
‫نبوت را مشترك و حتي در بسياري از خصوصيات آن را رقيب‬
‫نبوت مي‌دانند و اهل‌سنت هند كه بدستور حاكمان و اميران با‬
‫شيعيان زندگي مي‌كنند‪ ،‬به علت بي خبري از اسلم در‬
‫بسياري از مسائل تحت تاثير عقايدشان قرار گرفته‌اند‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪37‬‬

‫آورده شدن حاجات و آرزوهاي خويههههههش را از آنههههههها‬


‫مي‌طلبند‪.‬‬
‫ابوالحسهن ندوي مي‌گويهد‪ :‬و برايشان نذرهها و قربانيهها‬
‫تقديهم مي‌كننهد تها حاجتهها و نيازهايشان بر آورده شود و‬
‫بخاطر دفهع بل‪ ،‬فرزندانشان را به آنهها من سوب مي‌كننهد‬
‫و بسي اوقات به همين هدف بعضي از آنها را عبدالنبي‬
‫و‪ ‌...‬نام مي‌نهنههد و بعضههي ديگههر نامهايههي هماننههد‪ :‬علي‬
‫‪3‬‬
‫بخهش‪ ،‬حسهين بخهش‪ ،‬پيهر بخهش‪ ،‬مدار ‪ 2‬بخهش و سهالر‬
‫بخش و‪ ...‬براي فرزندانشان انتخاب مي‌كنند‪.‬‬
‫شكهههي نيسهههت كهههه محبهههت و احترام انهههبياء و اولياء و‬
‫بزرگداشهههت آنهههها ايرادي ندارد ولي هرگاه آنهههها را بههها‬
‫خداوند برابر بدانيم و بر اين باشيم كه آنها با خداوند در‬
‫يههك مقامنههد‪ ،‬بدون شههك مرتكههب شرك شده‌ايههم و مهها‬
‫چنيههن اعتقادي نداريههم بلكههه بر عكههس معتقديههم آنههها‬
‫‪ -2‬ابو الحسن ندوي در مورد او مي‌گويد‪ :‬وي شيخ بزرگ بديع‬
‫الدين مدار حلبي مكنپوري‪ ،‬يكي از مشايخ مشهور در هند‬
‫است كه عمرى از او گذشته بود‪ ،‬و مردم به او اتفاقات عجيب‬
‫و غريبي نسبت مي‌دهند كه عقل آنها را نمي‌پذيرد؛ عامه‌ي‬
‫مردم هند يكي از ماههاي سال را به او نسبت مي‌دهند و‬
‫نامش در ضرب المثلهاي رايج در ميان مردم وارد شده و بنيان‬
‫گذار فرقه‌ي صوفيه‌ي مداريه است كه در اين اواخر بسيار‬
‫منحرف شده وبسياري از خرافات و رياضتها به اين فرقه‬
‫راه‌يافته است و در سال ‪ 844/‬وفات كرده است‪.‬‬
‫‪-3‬سيد سالر مسعودي غازي از مشايخ مشهور هند است كه در‬
‫موردش افسانه‌هاي فراواني بافته‌اند و ابن بطوطه در‬
‫سفرنامه‌‌ي خود مي‌گويد‪ :‬اطلعات علمي و تاريخي كافي از‬
‫او در دست نيست‪ ،‬مي‌گويند‪ :‬بيشتر آن سر زمين را فتح كرده‬
‫است و چيزهاي شگفت انگيز و جنگهاي مشهوري به او نسبت‬
‫مي‌دهند و در سال‪ 588/‬وفات كرده‌است قبر او زيارتگاه‬
‫بسياري از كساني است كه معتقدند مجرد مرده به همين دليل‬
‫هر ساله برايش جشن عروسي برگزار مي‌كنند و دخترانشان‬
‫را به ازدواج او در مي‌آورند و برايش نذرها و بر قبرش پرچم‬
‫نصب مي‌كنند!!! ابوالحسن ندوي‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪38‬‬

‫مخلوقات و بندگان خداينهد‪ .‬و هرگهز نمي‌پذيريهم كهه بهه‬


‫سبب آنﭽه خداوند به آنها به طور خاص عطا كرده‪ ،‬در‬
‫عالم داراي قدرت و تصهرف هسهتند‪ .‬چون حقيقهت ايهن‬
‫اسههت كههه آنههها بدون اذن و رضاي خداونههد از هيههﭻ چيههز‬
‫برخوردار نيسهتند؛ امها كسهاني كهه از آنهها كمهك مي‌گيرنهد‬
‫و در مشكلت آنهها را بفرياد مي‌خواننهد و ادعها مي‌كننهد‬
‫كهه خدا را صهدا مي‌زننهد و از خداونهد كمهك مي‌گيرنهد و‬
‫مي‌گوينهد ايهن بدان دليهل اسهت كهه آنهها در نزد خداونهد‬
‫مقام و مرتبه‌اي دارنهد كهه ديگران از آن بهي بهره‌انهد‪ ،‬و‬
‫حقيقهت ايهن اسهت كهه آنهها در عالم از قدرتهي برخوردار‬
‫نيسههتند و ايههن كههه طرفداران‌شان‪ ،‬عقيده‌ دارنههد آنههها‬
‫مي‌تواننههد هههر كاري كههه بخواهنههد بكننههد و حكمشان در‬
‫ميان خلق خدا جاري اسهت و مي‌تواننهد احكام را باطهل‬
‫و يهها تأييههد كننههد؛ عقيده‌ي باطلي اسههت‪ .‬و مريدانشان‬
‫اعتقاد دارنهد آنهها واسهطه‌هايشان در نزد خداسهت و ههر‬
‫كهس از آنهها بهرمنهد گردد و در نزد آنهها مرتبه‌اي كسهب‬
‫كنههد‪ ،‬در واقههع در نزد خدا كسههب كرده‌ اسههت و بر ايههن‬
‫باورنهد كهه هرچهه معرفتشان نسهبت بهه ‌آنهها بيشتهر شود‬
‫بهههه همان اندازه معرفتهههش نسهههبت بهههه خدا افزايهههش‬
‫مي‌يابد‪.‬‬
‫و ديگر باورها و تأويلت باطلي كه خداوند هيﭻ دليلي در‬
‫مورد آنهها نازل نكرده اسهت‪ .‬و راز ايهن انحراف در ايهن‬
‫اسهت كهه مردم قرآن و سهنت پيامهبر را رهها كردنهد و بهه‬
‫عقلهاي قاصهرشان اجازه دادنهد در مسهائلي كهه مجالي‬
‫برايشان نيسهت دخالت كننهد و بهه افسهانه‌ها و رواياتهي‬
‫كه سند و متن معتبري ندارند‪ ،‬چنﮓ زنند و راه و رسم‬
‫خرافي و عادات جاهلي را حجت قرار دادند‪ .‬اگر آنها به‬
‫قرآن اعتماد و عمههل مي‌كردنههد قطعا ً حقيقههت برايشان‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪39‬‬

‫روشهههن مي‌هههشد و متوجهههه مي‌شدنهههد كهههه سهههخنان و‬


‫باورهايشان چيزي جهز همان تاويلت و دليلي اسهت كهه‬
‫كفار در عصهههر پيامهههبر بهههه آن متوسهههل مي‌شدنهههد و‬
‫اسههتدللها همان اسههتدللهاست امهها خداونههد متعال آن‬
‫تاويلت و استدللها را از آنها نپذيرفت‪ ،‬بلكه در سوره‌ي‬
‫يونهس آنهها را تكذيهب كرده و مي‌فرمايهد‪ :‬ژ ﮢ ﮣ ﮤ ﮥ ﮦ‬
‫ﮦ ﮨ ﮩ ﮬ ﮭ ﮬ ﮭ ﮮ ﮯﮰ ﮱ ﯓ ﯔ ﯕ ﯖ ﯗ ﯘ ﯙ ﯚ‬
‫ﯛ ﯜﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﮊ يونهس‪( ١٨ :‬و غيهر از الله آن چهه را كهه‬
‫بههه آنههها ضرر نمي‌رسههاند‪ ،‬عبادت مي‌كننههد و مي‌گوينههد‪:‬‬
‫اينها واسطه‌ها و ميانجيهاي ما در نزد خدايند‪ ،‬بگو آيا به‬
‫خدا از چيزي خبر مي‌دهيد كه از وجود آن در آسمانها و‬
‫زمين بي خبر است‪ ،‬او پاك است و از آن چه شريك او‬
‫مي‌گردانيد‪ ،‬برتر و بلندمرتبه‌تر است)‪.‬‬
‫از اين آيه بوضوح مي‌فهميم كه در آسمانها زمين كسي‬
‫نيسهت كهه براي احدي شفاعهت كنهد و شفاعتهش براي‬
‫كسهي سهودمند افتهد و شفاعهت پيامهبران ههم بهه اجازه‌ي‬
‫پروردگار اسهت‪ .‬خدونهد متعال مي‌فرمايهد‪ :‬ژ ﭹ ﭺ ﭻ چ‬
‫ﭽ ﭾ ﭿ ﮀ ﮁ ﮂ ﮊ النهههههبياء‪( ٢٨ :‬براي كسهههي شفاعهههت‬
‫نمي‌كنند مگر با رضايت(پروردگار) و آنان از ترس و بيم‬
‫پروردگار در هراسند)‪.‬‬
‫حقيقت اين است كه ما هر چه آنها را بفرياد بخوانيم و‬
‫يهها از آنههها كمههك بگيريههم و فرياد رسههي كنيههم در تحقههق‬
‫امري و روي دادن واقعه‌ههيي هيههﭻ تاثيري ندارنههد؛ مگههر‬
‫آنﭽه خدا بخواهد‪.‬‬

‫حقيقت شرك و گمراهي عصر جاهليت‬


‫با توجه به آن چه گفته شد‪ ،‬روشن است كه كافران در‬
‫عصههر جاهليههت(زمان بعثههت پيامههبر) خدايانشان را بهها‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪40‬‬

‫خداونهههد متعال برابر نمي‌دانسهههتند و عقيده‌يشان ايهههن‬


‫نبوده كهه مقام معبودانشان بها مقام خداونهد متعال برابر‬
‫اسههت و اقرار مي‌كردنههد كههه آنههها را خداونههد آفريده و‬
‫مخلوق خداونهد هسهتند و هرگهز چنيهن باوري نداشتنهد كهه‬
‫قدرت و توانايهي معبودانشان بها قدرت خداونهد برابرنهد‪،‬‬
‫يا با خداوند در يك سطح هستند‪ ،‬بلكه كفر و سركشي‬
‫آنان ايهن بود كهه در گرفتاريهها و سهختيها معبودانشان را‬
‫صههدا مي‌زدنههد و از آنههها كمههك مي‌خواسههتند و بنام شان‬
‫نذرهها و قربانيهها مي‌نمودنهد و آنهها را وكيههل و واسههطه‬
‫قرار مي‌دادند؛ بنابراين هر كس رفتاري همﭽون كفار با‬
‫معبودي غير از الله داشته باشد‪ ،‬حتي اگر معترف باشد‬
‫نذر و قربانههي كههه براي قههبر‪ ،‬فرد و يهها هههر چيههز ديگههر‬
‫مي‌كنههد آنههها مخلوق خداينههد؛ چنيههن افرادي در كفههر و‬
‫شرك با ابوجهل برابرند و در رديف ديگر مشركان قرار‬
‫دارند؛ چه بپذيرند چه نپذيرند‪.‬‬

‫صورتها و اشكال مختلف شرك و اعمال‬


‫شركي‬
‫بايهد دانسهت شرك تنهها ايهن نيسهت كهه انسهان كسهي را‬
‫بدون تفاوت بها الله شريهك و برابر بدانهد‪ ،‬بلكهه حقيقهت‬
‫شرك ايههن اسههت كههه انسههان اعمال و كارهايههي را كههه‬
‫خداونهد متعال مخصهوص ذات خود و شعار بندگهي قرار‬
‫داده براي كسههي ديگههر از انسههانها انجام دهههد‪ ،‬ماننههد‬
‫سههجده‪ ،‬ذبههح‪ ،‬نذر و قربانههي براي غيههر خدا و در هنگام‬
‫گرفتاريهها از غيهر الله كمهك خواسهتن و ههر جها حاضهر و‬
‫ناظههر دانسههتن غيههر الله و اعتقاد داشتههن بههه قدرت و‬
‫تصههههرف در جهان براي غيههههر الله؛ تمام موارد مذكور‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪41‬‬

‫شركنهد و ههر كهس چنيهن اعتقادي داشتهه باشهد مشرك‬


‫است‪ ،‬هر چند اعتقاد داشته باشند كه مقام آن انسان‪،‬‬
‫قهبر و غيهر كهه اعمال فوق را برايهش انجام مي‌دهنهد از‬
‫الله پايين‌هتر اسهت‪ ،‬و خداونهد خالق آنهاسهت آنهها بنده و‬
‫مخلوق‌انهههد‪ .‬و در ايهههن مورد هيهههﭻ فرقهههي بيهههن اولياء‪،‬‬
‫پيامبران‪ ،‬جنها‪ ،‬شياطين‪ ،‬ديوها و پريها نيست‪ ،‬هر كس‬
‫چنين اعمالي داشته باشد مشرك است‪ ،‬به همين دليل‬
‫خداونههههد يهود و نصههههارا را كههههه در محبههههت عالمان و‬
‫پارسهههايان خويهههش زياده روي مي‌كردنهههد در رديهههف‬
‫مشركانهي قرار داده كهه در خصهوص معبودانشان غلو و‬
‫زياده روي مي‌كردنههههههد و آن منحرفان(غلو كنندگان) را‬
‫هماننههد غلو كنندگان مشرك مورد خشههم و غضههب قرار‬
‫داده است‪.‬‬
‫خداونهد متعال در سهوره‌ي توبهه آيه‌ي ‪ 31 /‬مي‌فرمايهد‪ :‬ژ‬
‫ﯘ ﯙ ﯚ ﯛ ﯜ ﯝ ﯞ ﯟ ﯠ ﯡ ﯢ ﯣ ﯤ ﯥ ﯦ ﯧﯨ ﯩ‬
‫ﮊ التوبههة‪( ٣١ :‬يهوديان و مسههيحيان علوه از‬
‫خدا علماي دينهي و پارسهيان خويهش و همﭽنيهن عيسهي‬
‫ابهن مريهم را بهه خدايهي پذيرفتنهد‪ ،‬حال آنكهه به آن‌هها جهز‬
‫اين دستور داده نشده بود كه تنها معبود يگانه را عبادت‬
‫كننههد‪ ،‬معبودي بههه حههق جههز او نيسههت و از آن‌ههچه بهها او‬
‫شريك قرار مي‌دهند‪ ،‬پاك و منزه است‪.‬‬
‫در ايهن آيهه خداونهد متعال يادآور شده اسهت كهه همه‌ي‬
‫مخلوقات‪ ،‬اعم از علماء زاهدان‪ ،‬حاكمان و يا پادشاهان‬
‫در اين‌ههكه بندگان خاضههع در برابر پروردگار‪ ،‬و عاجههز و‬
‫ناتوان‌انهههد‪ ،‬برابرنهههد‪ .‬هيهههﭻ يههك از آنهههها مرگ‪ ،‬زندگهههي‬
‫برانگيختههن پههس از مرگ را در اختيار ندارد و آنگاه كههه‬
‫خداونهههد آنان را پهههس از مرگ برانگيزد و احضار كنهههد‪،‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪42‬‬

‫چيزي ندارنههد جههز اينكههه فروتههن‪ ،‬تسههليم‪ ،‬فرمانههبردار و‬


‫منقاد در برابر خداي متعال بايستند‪.‬‬
‫خداونههد متعال در سههوره‌ي مريههم مي‌فرمايههد‪ :‬ژ‬
‫ﯼ‬
‫ﮊ مريهههم‪( ٩٥ - ٩٣ :‬هيهههﭻ كدام از آنان‬ ‫ﯽ ی ی‬
‫كه در آسمان‌ها و زمين‌اند‪ ،‬جز به بندگي و خضوع ه به‬
‫پيشگاه الله هه رحمان نمي‌آينهد‪ .‬بهه راسهتي هه خداونهد هه‬
‫همه‌ي آنها را حساب كرده و بر شمرده است‪ ،‬و هر يك‬
‫از آنان تنها در نزد او حاضر خواهند شد)‪.‬‬
‫بنابرايهن روشهن شهد كهه تنهها متصهرف و صهاحب اختيار‬
‫خداسهههت‪ ،‬خداونهههد كسهههي ديگهههر را مالك و متصهههرف‬
‫نگردانيده و به كسي چنين تواني نداده است و هر كس‬
‫بههه تنهايههي بههه حضور پروردگارشان حاضههر مي‌شود و‬
‫كسههي نمي‌توانههد جلوي احضارشان را بگيرد و يهها مانههع‬
‫حضور ديگري شود‪ ،‬و آيات بسياري اين حقيقت را تأييد‬
‫مي‌كند‪.‬‬
‫ههر كهس دو يها سهه آيهه از آياتهي كهه ذكهر كرديهم و ديگهر‬
‫آياتي را كه مجال ذكرشان نيست مورد تأمل و انديشه‬
‫قرار دههد‪ ،‬فرق توحيهد و شرك را بخوبهي مي‌شناسهد و‬
‫حقيقت اين دو برايش روشن مي‌شود‪.‬‬
‫در اين جا شايسته است‪ ،‬اعمال و رفتاري را كه خداوند‬
‫مخصههوص ذات بلنههد مرتبه‌اش قرار داده و اجازه نداده‬
‫كسي ديگر از آن ‌ها بهره‌اي داشته باشد‪ ،‬ذكر كنيم‪ ،‬اين‬
‫اعمال بسههيار زيادنههد‪ ،‬و از آنجايههي كههه ذكههر همه‌ي آنههها‬
‫زياداست و موجب طولني شدن بحث مي‌شود‪ .‬ناگزير‬
‫به ذكر بعضي از آنها بسنده مي‌كنيم‪ .‬و فقط آن دسته‬
‫از ايههن اعمال را ذكههر مي‌كنيههم كههه خواننده‌ي بهها هوش‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪43‬‬

‫بتواند ديگر اعمال از اين نوع را به آن قياس كند و حق‬


‫را از باطل و هدايت را از گمراهي باز شناسد‪.‬‬

‫علم احاطه كننده و فراگير از ويژگيهاي‬


‫خداوند متعال است‪.‬‬
‫در مقدمه‌ي ايههن مسههائل بايههد بدانيههم كههه ايههن فقههط از‬
‫شأن و مقام خداوند متعال است كه هر جا حاضر باشد‬
‫و ريز و درشت امور را بداند و از دور و نزديك‪ ،‬پوشيده‬
‫و ظاهر آگاه باشد‪ .‬و هيﭻ پنهاني براي او پوشيده نيست‬
‫و او آن‌هههها را مي‌دانهههد و در علم خداونهههد بيهههن نور و‬
‫ظلمهت‪ ،‬آسهمان‌ها و زميهن‪ ،‬و بيهن قله‌ي كوه‌هها و اعماق‬
‫درياها‪ ،‬تفاوتي وجود ندارد‪.‬‬
‫ايهن علم محيهط و فراگيهر خداونهد در ههر زمان و مكان‪،‬‬
‫علمي اسهت كه به اندازه‌ي ذره‌اي از او پوشيده نيست‬
‫و اين صفت خاص خداوند است‪ ،‬بدون اين ‌كه كسي در‬
‫اين صفت شريك او باشد‪.‬‬
‫ههر كسهي شيفته‌ي نام احدي از مخلوقات شود و او را‬
‫ايسهههههتاده و نشسهههههته‪ ،‬از دور و نزديهههههك و در هنگام‬
‫گرفتاري‌هها صهدا بزنهد‪ ،‬بها زاري و فرياد از او براي نجات‬
‫از دشمنان ياري بطلبههد و بهها نام او مهههر تأييههد بر هههر‬
‫چيزي بزنههد و از او بترسههد و فكرش را بر او متمركههز و‬
‫سهعي و همهت خويهش را بهه سهمت او مصهروف سهازد و‬
‫چنان تصهور كنهد كهه گويها صهورتش را مي‌بينهد و معتقهد‬
‫باشههد كههه هرگاه نام او را بر زبان جاري سههازد و يهها در‬
‫دل او را بههه ياد آورد و يهها صههورت و قههبرش را در ذهههن‬
‫ترسههيم كنههد‪ ،‬آن شخههص از ايههن موضوع آگاه و مطلع‬
‫مي‌شود و هيهﭻ كارش از او پوشيده نيسهت و او از تمام‬
‫حالت او از قبيهل بيماري و سهلمتي‪ ،‬سهختي و آسهاني‪،‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪44‬‬

‫مرگ و زندگي‪ ،‬غم و شادي خبر دارد و هر چه بگويد و‬


‫هر اندوهي كه به او برسد و هر انديشه‌اي كه به ذهنش‬
‫خطور كنههد‪ ،‬همه‌اش را مي‌دانههد و از همههه آگاه اسههت؛‬
‫چنيههههن فردي مشرك اسههههت و همه‌ي موارد مذكور در‬
‫شرك داخلنههههد و ايههههن نوع شرك را «شرك در علم‬
‫الهــي» مي‌نامنههد و ايههن اثبات صههفت علم محيههط و‬
‫فراگيهر براي غيهر الله اسهت‪ ،‬ههر چنهد ايهن صهفت را بهه‬
‫پيامبر‪ ،‬ولي‪ ،‬شيخ‪ ،‬امام‪ ،‬امامزاده‪ ،‬ديو و يا جني نسبت‬
‫دهد‪ ،‬برابر است فرد معتقد باشد‪ ،‬علم و آگاهي مذكور‬
‫از خود افراد است يا از بخشش و عنايت الهي كه بعداً‬
‫آن علم براي فرد صههههفتي مسههههتقل شده و از او جدا‬
‫نمي‌شود‪ ،‬همه‌ي موارد مذكور شرك به خداست‪.‬‬
‫«خداونههد بههه حيههث كمالي كههه دارد بهها قدرت و اراده‌ي‬
‫خويههش بر تمام هسههتي تصههرف كامههل دارد و ايههن از‬
‫ويژگي‌هاي اوتعالي‌ست»‪.‬‬
‫دوميههن چيزي كههه واجههب اسههت انسههان بههه آن اعتقاد‬
‫داشتهه باشهد‪ ،‬ايهن اسهت كهه تصهرف در علم بها اراده و‬
‫صهادر كردن امهر و نههي‪ ،‬ميراندن و زنده كردن آنگونهه‬
‫كههه بخواهههد‪ ،‬ايجاد تنگههي و گشادگههي در روزي دادن‪،‬‬
‫سههلمتي و بيماري‪ ،‬پيروزي و شكسههت‪ ،‬مسههخر كردن‬
‫قضهها و قدر براي انسههان‪ ،‬دوسههت دائمههي هههم پيمان‬
‫خويههش بودن و همه‌ههيي امور دنيهها در جهههت سههعادت و‬
‫بهرورزي وي باشهههد و يههها بر عكهههس امور دنيههها از وي‬
‫روي‌گردان شود و در جهت شقاوتش قرار گيرد‪ ،‬موفق‬
‫گرانيدن در جهت رسيدن به خواسته‌ها و برآورده كردن‬
‫آرزوها و دفع فتنه ‌ها و ياري دادن در گرفتاريها و متوجه‬
‫نمودن گنه‌كاران‪ ،‬دسههههتگيري از افتادگان و درماندگان‪،‬‬
‫همههه از ويژگيههها و خصههوصيات خداونههد متعال اسههت و‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪45‬‬

‫كسهههي از پيامهههبران و اولياء‪ ،‬شهداء‪ ،‬نيكان‪ ،‬ديوهههها و‬


‫پري‌ها در موارد مذكور با خداوند شريك نيست‪.‬‬
‫بنابرايهن هركهس ايهن نوع تصهرف مطلق را براي كسهي‬
‫ديگهر ثابت‌ بدانهد و نيازهايهش را از خداونهد بخواههد بهه‬
‫خاطهر برآورده شدن نيازهها براي غيهر الله قربانهي و نذر‬
‫كنهد و يها در هنگام گرفتاريهها و اتفاقات ناگوار غيهر الله‬
‫را بهههه ياري بطلبهههد‪ ،‬مشرك اسهههت و ايهههن نوع شرك‬
‫«شرك در تصـرف» ناميده مي‌شود‪ ،‬برابر اسهت فرد‬
‫معتقهد باشهد‪ ،‬افراد مذكور فهي نفسهه قادرنهد يها الله ايهن‬
‫نوع قدرت را بههه آن‌ههها بخشيده و ايههن بزرگواري را بههه‬
‫آن‌ها داده است‪.‬‬

‫تمام اعمال و شعائر عبادي مخصــوص خداونــد‬


‫است‬
‫سههومين چيزي كههه خداونههد بههه خودش اختصههاص داده‬
‫اعمالي اسهت كهه بهه قصهد تعظيهم و بزرگداشهت انجام‬
‫مي‌گيرد‪ ،‬ايهن نوع اعمال را «عبادت» مي‌نامنهد‪ .‬ماننهد‪:‬‬
‫ركوع‪ ،‬سهجده‪ ،‬ايسهتادن بها خشوع و فروتنهي و گذاشتهن‬
‫دسههت راسههت بر روي دسههت چپ ‪ 1‬و اينكههه فرد بنام‬
‫كسههي كههه او را صههالح و بزرگ مي‌پندارد‪ ،‬انفاق كنههد و‬
‫بخاطههر او روزه بگيرد و از سههرزمينهاي دور بههه قصههد‬
‫زيارت خانه‌اش اسهباب سهفر بر بندد‪ ،‬چنانﭽهه ههر كسهي‬

‫‪ - 1‬ابوالحسن ندوي مترجم مي‌گويد‪ :‬مانند اينكه بردگان در‬


‫مجلس پادشاهان در كشورهاي عجمي (غير عرب) مي‌ايستند‪.‬‬
‫مؤلف مي‌گويد‪ :‬از همين قبيل است كه بسياري از قبر‬
‫پرستان نادان را مشاهده مي‌كنيم كه در مسجد النبي دست‬
‫راست را روي دست چپ مي‌گذارند و با نهايت خشوع و‬
‫فروتني رو به قبر پيامبر مي‌ايستند و خشوعشان در چنين‬
‫حالتي بيشتر از خشوعشان در نماز براي خداوند است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪46‬‬

‫او را ببينهد گمان كنهد كهه او بهه عنوان بهه جاي آورنده‌ي‬
‫حهج و زائر قصهد خانه‌ي خدا كرده اسهت و در مسهير راه‬
‫بهها نام فرد مورد نظههر لبيههك گويان حركههت كنههد و از‬
‫اعمالي از قبيهههل همبسهههتري و بهههه زبان آوردن كلمات‬
‫زشهت و گناه و شكار حيوانات و ‪ .‌..‬پرهيهز كنهد و بها ايهن‬
‫آداب و قيههد و بندههها‪ ،‬خانه‌اش را طواف كنههد؛ برايههش‬
‫سههجده بجاي آورد‪ ،‬قربانههي بهها خودش بههبرد و در آنجهها‬
‫نذرهها كنهد‪ ،‬آن خانهه را همﭽون كعبهه بپوشانهد و رو بهه‬
‫آسههتانه‌اش بايسهتد و دعها و اسههتغاثه كنههد و درخواسههت‬
‫برآورده شدن نيازهاي دنيوي و اُخروي و رسههههيدن بههههه‬
‫آرزوهها را بكنهد‪ ،‬سهنگها وديوارهاي زيارتگاه را ببوسهد و‬
‫خودش را به آن بﭽسباند‪ ،‬پرده‌هايش را بگيرد و چراغ و‬
‫شمهههع در اطراف آن بهههه هدف بزرگداشهههت و عبادت‬
‫روشههن كنههد و خودش را بههه ايههن گونههه اعمال در آنجهها‬
‫سههرگرم نمايههد و تمام كارهايههي را كههه خدمتكاران از‬
‫قبيهل جارو زدن و روشهن كردن چراغهها‪ ،‬انجام مي‌دهنهد‬
‫براي او انجام دههد و آنجها را فرش كنهد و آب چاه را بهه‬
‫قصهد تهبرك بنوشهد و بها آن غسهل نمايهد و آن را در ميان‬
‫مردم تقسهيم كنهد و براي كسهاني كهه بهه آنجها نيامده‌انهد‬
‫ههم بهبرد و هنگام خروج از آن بهه پشهت برگردد بگونه‌اي‬
‫كه پشت آن به طرف خانه قرار نگيرد و چنان با نهايت‬
‫احترام و ادب رفتار كنهد كهه شكارش را نكشهد‪ ،‬درختان‬
‫و گياهان آن را از بيهههن نهههبرد‪ ،‬و در محدوده‌ي آن اجازه‬
‫ندهههد حيوانات بﭽرنههد! تمام اينههها اعمالي هسههتند كههه‬
‫پروردگار جهانيان آنهههها را مختهههص خود دانسهههته و بهههه‬
‫بندگانهش آموزش داده كهه اينهها را فقهط براي او انجام‬
‫دهنهد‪ .‬و ههر كهس چنيهن اعمالي را براي مرشهد هه شيهخ‬
‫طريقه‌اش هه يها پيامهبري‪ ،‬جنهي يها قهبري چهه حقيقهي وجهه‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪47‬‬

‫جعلي و يا بت و مجسمه‌اي و يا محل عبادتي كه يكي‬


‫از نيكان در آن عبادت و ذكههههههههر كرده و رياضههههههههت‬
‫مي‌كشيده‪ ،‬و خانهههه و يههها نشانه‌اي از آثار بجاي مانده‌ي‬
‫يكهي از صهالحان كهه بهه آن تهبرك مي‌جوينهد و يها علمتهي‬
‫باشههد كههه بهها آن شناختههه مي‌شود‪ ،‬انجام دهههد شرك‬
‫ورزيده و نيهز اگهر بهه تابوتهي سهجده و ركوع كنهد و بنام‬
‫يكههي از نيكان روزه بگيرد ‪ .2‬و بهها تواضههع و فروتنههي در‬
‫مقابلش دست بسته بايستد‪ ،‬يا حيواني براي آن قرباني‬
‫نمايهد و بهه قصهد يكهي از زيارتگاههها و مقبرهها اسهباب‬
‫سهفر ببندد و اينكهه بهه هدف بزرگداشهت و عبادت در آن‬
‫چراغ روشهههن كنهههد و آن را هماننهههد كعبهههه بههها پارچه‌اي‬
‫مخصهوص بپوشانهد و يها بر ضريهح آن پارچه‌اي بگذارد و‬
‫پرچم و چوبي بنام او بلند كند و چون بخواهد از آن جا‬
‫بر گردد رو بههه قههبر و بههه پشههت برگردد و يهها هماننههد‬
‫خدمتكاران كه با بادبزن از چهره‌ي سرورانشان مگس‬
‫را دور مي‌كننهد‪ ،‬مگسهها را از قهبرش دور كنهد و برايهش‬
‫خيمه‌ برپها نمايهد‪ .‬يها رو بهه آسهتانه‌اش بها فروتنهي دسهت‬
‫بسهههته بايسهههتد‪ ،‬و براي ضريهههح آن نگهبانهههها و خدمهههه‬
‫اسههتخدام كنههد و بهها درختان و گياهان اطرافههش مقدس‬
‫مابانهه بر خورد كنهد و بها كَنْدن و بهي احترامهي نسهبت بهه‬

‫‪ - 2‬ابوالحسن ندوي مي‌نويسد‪ :‬چنان به نظر مي‌رسد كه بدعت‬


‫روزه‌ي بنام نيكان در عصر كهن در هند بوجود آمده و بسي‬
‫اوقات بنام شخصيتهاي خيالي روزه مي‌گرفتند كه اصل ً وجود‬
‫خارجي نداشتند و اين روزه در نيت و افطار احكام مخصوص‬
‫دارد و در روزهاي محدودي انجام مي‌شود و با اين روزه از‬
‫افرادي كه بنامشان روزه مي‌گيرند‪ .‬درخواست كمك و برآورده‬
‫نمودن نيازهايشان را مي‌كنند‪ .‬شيخ احمد بن عبدالحد‬
‫سرهندي (م‪ )1034.‬طي نامه‌اي به يكي از خانمهايي كه از‬
‫ايشان پيروي مي‌كرده‪ ،‬اين نوع روزه را تقبيح كرده و آن را‬
‫شرك در عبادت بحساب‌ آورده است‪( .‬نامه‌ي شماره‌ي ‪)3/41‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪48‬‬

‫آنهههها بر خورد نكنهههد‪ ،‬بدون ترديهههد مرتكهههب شرك شده‬


‫اسههت‪ ،‬فرقههي ندارد كههه معتقههد باشههد اينههها شايسههته‌ي‬
‫بزرگداشهت و تعظيهم هسهتند و اعتقاد داشتهه باشهد كهه‬
‫خداونهد از تعظيهم اينهها خشنود مي‌شود و بهه بركهت ايهن‬
‫عمههل مشكلتشان را بر طرف مي‌كنههد‪ .‬ايههن نوع شرك‬
‫را شرك در عبادت مي‌نامند‪.‬‬

‫تمام نشانه‌هايي كه بر عبوديت و فروتني‬


‫دللت دارد‪ ،‬مختص خداوند متعال است‪.‬‬
‫چهارم‪ :‬خداونههد راه راسههت و حههق را در كتابههش بههه‬
‫بندگان معرفي كرده و بوسيله‌ي آن آنها آموزش داده و‬
‫بر حيات دنيويشان بركههت نازل نموده‪ ،‬تهها بوسههيله‌‌ي آن‬
‫خواسههههته‌هايشان بر آورده شود؛ از جمله در نذر كردن‬
‫براي خداونهههد در هنگام سهههختي و نزول بلهههها و بفرياد‬
‫خواسهتن خداونهد در مشقتهها و مشكلت‪ ،‬آغاز كردن ههر‬
‫كاري بههها نام او‪ ،‬ذبهههح كردن حيوانهههي جههههت شكهههر و‬
‫سههپاسگزاري از خداونههد در هنگامههي كههه بههه انسههان‬
‫فرزندي عطها مي‌كنهد و انتخاب اسهمهايي براي فرزندان‬
‫كه توحيد و عبوديت «الله» در آنها جلوه‌گر باشد؛ مانند‪:‬‬
‫عبدالله‪ ،‬عبدالرحمههن‪ ،‬هبههه الله‪ ،‬جادالمولي‪ ،‬عطاء الله‪،‬‬
‫أمهه الله و عطيهه الرحمهن‪ 1 .‬اينهها نشانه‌هايهي از عبوديهت‬
‫و بندگي خداوند است‪.‬‬
‫‪-1‬در اين جا مولف نامهاي هندي كه با توحيد منطبق و بر‬
‫گرفته از عقيده‌ي صحيح است‪ ،‬ذكر كرده؛ مانند‪ :‬خدابخش(هبة‬
‫الله) الله ديا(عطية الله) و ابوالحسن ندوي گويد‪ :‬آنها را به‬
‫عربي ترجمه كردم‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪49‬‬

‫اختصهاص دادن قسهمتي از درآمهد كشاورزي و محصهول‬


‫باغهههها و نذر كردن قسهههمتي از اموال و حيوانات براي‬
‫خدا و بردن قربانههههههي و نشان نمودن آن بههههههه خانه‌ي‬
‫خداوند‪-‬كعبه‪-‬و اطاعت از دستورات خداوند و پرهيز از‬
‫منهيات در خوردن‪ ،‬نوشيدن‪ ،‬پوشههههش و داشتههههن باور‬
‫قطعهي بهه ايهن كهه ههر خيهر و شهر‪ ،‬گرسهنگي‪ ،‬ارزانهي‪،‬‬
‫گراني‪ ،‬سلمتي‪ ،‬بيماري‪ ،‬پير‪.‬زي و شكست‪ ،‬نيكبختي و‬
‫بدبختي‪ ،‬بهرمندي غم و شادي كه مي‌رسد همه بدست‬
‫خداونهد اسهت‪ .‬و لزم اسهت ههر كاري ‌مي‌خواههد انجام‬
‫دهد به مشيت و خواست خداوند مقيدكند و بگويد فلن‬
‫كار را «انشاء الله» خواههههههههم نمود‪ ،‬و تعظيهههههههم و‬
‫بزرگداشهت نام خدا بگونه‌اي كهه در آن قدرت خداونهد و‬
‫عجهههز بنده ‌نمايان باشهههد‪ .‬بعنوان مثال بگويهههد‪ :‬ربهههي‪،‬‬
‫سيدي‪ ،‬خالقي و هر گاه بخواهد قسم بخورد فقط بنام‬
‫او قسهم بخورد و ديگهر نشانه‌هاي تعظيهم؛ همهه را فقهط‬
‫مختص الله بداند‪.‬‬
‫هر كس اعمال مذكور را براي پيامبران‪ ،‬شهدا‪ ،‬ديوها و‬
‫جنيات انجام دهههههد؛ بطور مثال در هنگام گرفتاريههههها و‬
‫مشكلت برايشان نذر كنهد و يها در هنگام بيماري و تهب‬
‫آنهها را بها نامهاي‌شان صهدا زنهد و يها كارهايشان را بنام‬
‫آن شروع كنههد و هرگاه فرزندي بههه او عطاء شههد براي‬
‫آنان نذرههها كنههد و يهها فرزندانههش را بههه نامهايههي چون؛‬
‫عبدالنبي‪ ،‬امام بخش‪ ،‬پيربخش نامگذاري كند و قسمتي‬
‫از سبزيجات و ميوه‌هايش را به آنها اختصاص دهد و از‬
‫محصولتي كه از زمين بدست مي‌آيد‪ ،‬براي دستيابي به‬
‫اغراض خويش به آنها پيش‌كش كند‪.‬‬
‫و يها از اموال و حيواناتهش بهه غيهر خدا اختصهاص دههد و‬
‫آن را مقدس بدانهد‪ ،‬و جههت احترام و بزرگداشهت آن را‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪50‬‬

‫نزند و از هيﭻ علف و كاه منع نكند و به رسوم قديمي و‬


‫عرفهاي رايهههج در خوردن‪ ،‬نوشيدن و پوشيدن تمسهههك‬
‫جويد و به آن همانند احكام شرعي پايبند باشد‪.‬‬
‫و غدا و لباسههي را براي دسههته‌اي از مردم حرام كنههد و‬
‫دسهههته‌اي از مردم؛ هماننهههد مردان و زنان را از آن‌ باز‬
‫دارد؛ مثل ً بگويهد مردان نبايهد بهه فلن غذا نزديهك شونهد؛‬
‫فلن غذا را نبايد دختران يا زناني كه شوهر دوم گرفتند‬
‫بخورند و كساني كه از قليان استفاده مي‌كنند از غذايي‬
‫را كهه بنام شيهخ عبدالحق ‪ 1‬آماده مي‌شود‪ ،‬نبايهد بخورنهد‪.‬‬
‫و خيهر و شهر‪ ،‬مشقهت و آسهايشي كهه بهه او ميرسهد بهه‬
‫‪-1‬ابو الحسن ندوي مي‌گويد‪ :‬شيخ(شاه) عبدالحق معروف به‬
‫محدث دهلوي يكي از مشايخ بزرگ و مرشدي از مرشدهاي‬
‫طريقه چشتيه در هند است‪ ،‬كه در«ردولي» از توابع لكنو‬
‫متولد و بزرگ شده است و در توحيد‪ ،‬تعظيم شريعت‪،‬‬
‫محافظت بر فرائض‪ ،‬سنتها و دعوت مردم به سوي الله مقام‬
‫بلندي داشته و در سنة‪ 836/‬هـ‪ .‬وفات كرده است‪ .‬ندوي‬
‫مي‌نويسد‪ :‬غاليان و جاهلن غذايي با آداب و رسوم خاصي كه‬
‫بشدت بر آن پايبندند هر ساله بنام شيخ عبدالحق درست‬
‫مي‌كنند‪ .‬اين نظر ابوالحسن ندوي درباره‌ي عبدالحق محدث‬
‫دهلوي بود‪ .‬اما مؤلف(عبدالرحمن خميس) در تعليقش بر اين‬
‫گفتار ندوي مي‌نويسد‪ :‬طريقه‌ي چشتي منتسب به خواجه‬
‫معين الدين حسن بن حسن سنجزي چشتي م‪227/‬هـ است‪ .‬به‬
‫زندگينامه‌ي وي در نزهة الخواطر مراجعه شود‪ .‬گفتني است‬
‫كه محور و مدار اين فرقه صوفيه بر ذكر جهري‪ ،‬مرتبط‬
‫دانستن قلب به شيخ و مرشد‪ ،‬روزه‌ي هميشگي و پي در پي‬
‫‪-‬لزم به ذكر است كه رسول‌الله از روزه‌ي پي در پي نهي‬
‫كرده است‪ -‬و عبادت تمام شبها و كم سخن گفتن‪ ،‬كم غذا‬
‫خوردن و ديگر بدعتهاست و كانون پيروان اين فرقه در هند‬
‫است و شاخه‌هاي زيادي دارد‪ .‬به الثقافة السلمية‪181-180-180/‬‬
‫‪.‬‬
‫مولف گويد‪ :‬اين فرقه يكي از فرقه‌هاي الحادي قبرپرست‪،‬‬
‫بت پرست و منحرف است و قبر چشتي را كه در شهر اجمير‬
‫هند است مانند بتي پرستش مي‌كنند و روي قبرش ساختمان‬
‫بزرگي ساخته‌اند‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪51‬‬

‫اولياء و مشايههخ نسههبت دهههد و بگوينههد‪ :‬فلنههي را لعنههت‬


‫فلن پيهر يها امامزاده ‪ .‌..‬گرفتهه اسهت‪ ،‬بهه هميهن جههت‬
‫ديوانه‪ ،‬مطرود يا فقير شده است‪.‬‬
‫و يها فلن كهس از بركهت فلن پيهر بهه نعمهت و آسهايش‬
‫رسهيد‪ ،‬يها بخهت او را ياري كرده‪ ،‬خوشبختهي بهه او روي‬
‫آورده و يهها بر اثههر فلن سههتاره مردم دچار گرسههنگي‬
‫شدنهد و يها فلنهي خودش را بدليهل اينكهه در فلن روز و‬
‫ندوي در باره‌ي عبدالحق دهلوي مي‌گويد‪« :‬مقام بلندي در‬
‫توحيد دارد!» مولف مي‌گويد وقتي عبدالحق دهلوي يكي از‬
‫پيشوايان صوفيه است چگونه ممكن است مقام بلندي در‬
‫توحيد داشته باشد؟! حقيقت اين است كه وي از تمام‬
‫مخلوقات خداوند از توحيد پيامبران و رسولن بيشتر فاصله‬
‫داشته است و از همه نسبت به توحيد جاهل‌تر است‪ ،‬آري!‬
‫توحيد او توحيد صوفيانه‌ي الحادي غاليان است‪.‬‬
‫مولف مي‌گويد‪ :‬از ندوي در تعجبم كه چطور در مورد توحيد‬
‫كتاب مي‌نويسد و اين گونه افراد منحرف صوفي قبر پرست‬
‫را مدح مي‌كند؟؟؟؟‬
‫سخن مترجم در اين مورد‪ :‬حقيقت اين است كه مولف از‬
‫اصل عقايد عبد الحق دهلوي بي خبر بوده است به همين علت‬
‫در اين جا برخي از عقايد دهلوي را در مورد قبرپرستي نقل‬
‫مي‌كنيم تا حقيقت شاه عبدالحق دهلوي و ندوي براي همگان‬
‫هر چه بيشتر روشن شود ايشان در كتابي كه بنام «تكميل‬
‫اليمان» است و بزبان فارسي نوشته‪ ،‬تحت عنوان استمداد از‬
‫اهل قبور مي‌نويسد‪:‬‬
‫«در استعانت و استمداد از قبور فقهاء ايشان ميگويند‪ :‬زيارت‬
‫قبور در غير انبياءعليهم السلم از براي عبرت و اعتبار و تذكر‬
‫موت بوده يا از براي ايصال نفع و استغفار براي موتي باشد‬
‫چنانچه فعل در زيارت بقيع بصحت رسيده است و مشايخ‬
‫صوفيه هم گويند كه در تصرف بعضي اوليا در عالم برزخ دائم‬
‫و باقي است و توسل به ارواح مقدسه‌ ايشان ثابت و موثر»‬
‫نزد ارباب كشف و تحقيق مقابله روح زائر بارواح مزور موجب‬
‫انعكاس اشعه لمعات انوار و اسرار شود در رنگ در يك مقابله‬
‫مرأت بمرأت و اوليا را ابدان مكتسبه مثاليه نيز بود كه بدان‬
‫ظهور نمايند و امداد و ارشاد طالبان كنند و منكران را دليل‬
‫نيست؟؟؟!‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪52‬‬

‫فلن سهاعت انجام داد‪ ،‬موفهق شهد و كارش را بهه پايان‬


‫نرساند‪.‬‬
‫و يها بگويهد‪ :‬اگهر خدا و رسهول او بخواههد يها بگويهد اگهر‬
‫مرشهد و پيهر مهن بخواههد فلن كار خواههد شهد‪ ،‬و اسهمها‬
‫و صههفات مخصههوص خداونههد را بههه كسههي كههه بزرگههش‬
‫مي‌دانهد نسهبت دههد‪ ،‬صهفاتي ماننهد عظمهت‪ ،‬كهبريايي‪،‬‬
‫بي‌نيازي از مخلوقات قدرت مطلق سههههههخاوتي كههههههه‬
‫پايان‌پذيههر نيسههت‪ ،‬قهههر‪ ،‬جههبروت‪ ،‬معبود‪ ،‬بي‌نيازتريههن‪،‬‬
‫بي‌نيازهها‪ ،‬معبود معبودان‪ ،‬مالك الملك و صهاحب جهان‪،‬‬
‫پادشاه پادشاهان و يا به پيامبر‪ ،‬علي يا يكي از فرزندان‬
‫علي (ائمه‌ي گانههه) يهها شيههخ و قههبرش قسههم بخورد‪ ،‬از‬
‫يكي از مشايخ گفته است كه چهار كس از اوليا را ديدم(عجيب‬
‫است اينها در قبر هم بندگان خدا را مي‌بينند؟!) كه در قبر‬
‫خود تصرف مي‌كنند مثل تصرف ايشان در حالت حيات يا‬
‫بيشتر‪ ،‬از آن جمله شيخ معروف كرخي و شيخ عبدالقادر‬
‫جيلني و دو تن ديگر را از اوليا شمرد رجوع شود به تكميل‬
‫اليمان‪ 124-123/‬چاپ الرحيم اكيدمي كراچي پاكستان‪.‬‬
‫متن فوق دقيقا ً جملت و كلماتي است كه شخص شاه‬
‫عبدالحق دهلوي نوشته است‪ .‬آري! فردي كه داراي چنين‬
‫عقايدي است از نظر ابوالحسن ندوي مقام بلندي در توحيد‬
‫دارد؟؟؟؟ به همين مناسبت شايسته است خوانندگان و حق‬
‫جويان را براي شناخت هر چه بيشتر ابوالحسن علي الحسن‬
‫الندوي كه توانسته با زيرگي حقيقت عقايد و افكارش را كه‬
‫همان تصوف و انحراف است از عموم جوانان و حركتهاي‬
‫اسلمي پوشيده نگدارد‪ ،‬به تحقيق در مورد اين فرد تشويقي‬
‫كرده باشيم‪ .‬بنابراين باید خوانندگان بدانندكه علي رغم اين‬
‫باز هم محققان و علماي رباني كه هم اهل تحقيق‌اند و هم در‬
‫گفتن حق از كسي باكي ندارند بي كار ننشتند‪ ،‬بلكه آقاي‬
‫ندوي را از لبلي كتابهايي كه به زبان عربي نوشته و يا‬
‫ترجمه كرده‌اند‪ ،‬شناخته‌ به نقد كشيده‌اند يكي از اين كتابهايي‬
‫كه نقدي بر افكار و عقايد ندوي نوشته شده‪ ،‬كتابي است كه‬
‫استاد صلح الدين مقبول احمد نوشته است و اين كتاب‬
‫«الستاذ ابوالحسن الندوي الوجه الخر من كتاباته» نام دارد و‬
‫بوسيله‌ي نشر غراس كويت چاپ شده است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪53‬‬

‫تمام موارد مذكور شرك محقههههههق مي‌شود و شرك در‬


‫عبادت نام دارد‪.‬‬
‫شرك در عبادت يعنههي‪ :‬تعظيههم و بزرگداشههت غيرالله و‬
‫انجام اعمالي كهه معمول ً جههت تعظيهم انجام مي‌گيرد و‬
‫جز براي خدا شايسته نباشد‪.‬‬
‫انواع چهارگانهه شرك كهه ذكهر كرديهم‪ ،‬بهه صهراحت در‬
‫قرآن و احاديث ذكر شده است‪.‬‬
‫اينههها نمونه‌هايههي از انواع شركهايههي اسههت كههه علماي‬
‫حنفهي براي توضيهح و معرفهي شركهي كهه در ميان امهت‬
‫بوقوع پيوسهته ذكهر كرده‌انهد و بروشنهي سهخن آنانهي را‬
‫كهه مي‌گوينهد امكان وقوع و ظهور شرك اكهبر در امهت‬
‫محمهد غيهر ممكهن اسهت‪ ،‬باطهل و بي‌اسهاس مي‌هسازد و‬
‫براي هر عاقل و خردمند روشن است كه اشكال متنوع‬
‫و متعدد شرك اكهبر در امهت محمهد واقهع شده و خواههد‬
‫شهد و براي اثبات ايهن مدعها هميهن دليهل بهس كهه پيامهبر‬
‫مي‌فرمايههد‪« :‬ل تقوم الســاعه حتــي تلحــق قبائل‬
‫امتــي بالمشركيــن و حتــي تعبــد قبائل مــن امتــي‬
‫اوثان ‪»1‬‬
‫وفـي روايـة‪« :‬حتـي يعبـد فئات مـن امتـي الوثان»‬
‫‪(:‬قيامهت برپها نمي‌شود تها اينكهه قبايلي از امهت مهن بهه‬
‫مشركيههن بپيوندنههد و نيههز قبايلي از امههت مههن بتان را‬
‫بپرستند)‪.‬‬
‫و در روايتهي ديگر آمده ‪(:‬تها گروههايهي از امت من بتان‬
‫را بپرستند)‪.‬‬

‫‪ - 1‬ابوداوود كتاب الفتن و دلئلها حديث‪ 4252/‬اصل اين حديث‬


‫در مسلم است ‪ 2/2215‬و آلباني در تخدير الساجد‪ 120/‬مي‌گويد‪:‬‬
‫اين حديث با شرط مسلم صحيح است‪.‬‬
‫عقيده امام ابو حنيفه‬ ‫‪54‬‬

‫خلصه‪:‬‬
‫مظاههر و اشكال شرك اكهبر در ربوبيهت ماننهد شريهك‬
‫قرار دادن با «الله» در تصرف تدبير فراگير و شرك در‬
‫الوهيهت ماننهد‪ :‬انجام عبادتهها براي غيهر خدا بخصهوص در‬
‫آنﭽههه كههه مربوط بههه اولياء و صههالحان و ‪ .‌..‬مي‌شود‪.‬‬
‫همﭽنان در امت وجود دارد‪.‬‬
‫‪ -2‬علماي احناف از هيهﭻ كوشهش در مقابله كردن و‬
‫هشدار دادن به اين صورتها دريغ نكرده‌اند و بسياري از‬
‫گفته‌هايشان در همين بحث ذكر شد‪.‬‬

‫والسلم علي من اتبع الهدي‬

You might also like