Professional Documents
Culture Documents
مسائل الجاهلية
تأليف:
محمد بن صالح فوزان
فهرست مطالب
صفحه عنوان ش
6 1مقدمة مؤلف
37 مسئله پنجم؛ دلیل اکثریت را بدون درنظر داشتن سند 9
آن حجت دانستن
39 مسئله ششم؛ پیشنیان را بدون درنظر گرفتن هرگونه 1
دلیل حجت دانستن 0
41 مسئله هفتم؛ استدلل بر اینکه آنچه صاحبان قدرت بر 1
آن هستند حق است 1
51 مسئله سیزدهم؛ غلو کردن در مورد اهل علم و صلح 1
6
2
54 مسئله پانزدهم؛ به بهانه های باطل از قبول حق سر 1
باز زدن 8
58 مسئله هیجدهم؛ علی رغم مخالفت با انبیاء خود را به 2
آنها منتسب می کردند 1
61 مسئله بیست و دوم؛ لهو و لعب را به عنوان دین خود 2
برگزیدن 5
3
68 مسئله بیست و نهم؛ به سخنان کسانی که به گمان 3
شان مدعی پیروی از ... 2
69 مسئله سی ام؛ اهل تفرقه بودند و اتحاد و اجتماع را 3
ترک کردند 3
85 مسئله چهل و دوم؛ شریک قرار دادن برای الله تعالی 4
در پادشاهی 5
4
85 مسئله چهل و سوم؛ منکر قدر بودند 4
6
90 مسئله چهل و پنجم؛ مدعی تناقض بین شرع خدا و 4
مقدراتش بودند 8
93 مسئله چهل و هشتم؛ به تمام آیات الله کافر بودند 5
1
94 مسئله چهل و نهم؛ به بعضی آیات الله کافر بودند و 5
نسبت به بعضی آیات ... 2
98 مسئله پنجاه و سوم؛ برای ابطال شرع خداوند حیله 5
می کردند 6
5
102 مسئله پنجاه هفتم و پنجاه و هشتم؛ تحریف مطابق 6
میل خویش در کتاب 0
103 مسئله پنجاه و نهم؛ لقبهای مورد تنفر را به اهل حق 6
نسبت دادن 1
111 مسئله هفتاد و یکم؛ ترک واجبات دینی در قالب زهد و 6
پارسائی 6
112 مسئله هفتاد و دوم و هفتاد سوم؛ ترک کردن پاکیها 6
اعم از زوزی و زینت... 7
6
121 مسئله هشتادم؛ در مورد صالحان غلو کردند 7
4
122 مسئله هشتاد و یکم؛ غلو کردن در مورد آثار صالحان 7
5
7
138 مسئله نود و هشتم؛ به شغل و حرفة خویش به 8
نسبت مشاغل دیگر افتخار ... 8
8
تناقض بودند
152 مسئلة صد و هفدهم؛ به بعضی از آنچه نازل شده 1
ایمان می آوردند و به ... 0
2
مقدمة مؤلف
الحمد لله رب العالمين ،والصلة والسلم علي نبينا محمد وعلي آله وأصحابه
أجمعين .أما بعد:
از جمله درسهايي كه در مسجد شروع كردم ،شرح مسائل الجاهلية بككود كككه
شيخ السلم محمد بن سليمان التميمي رحمه الله در رساله اي مختصككر آن را
به رشتة تحرير درآورده است .بعضي از دانشكجويان آن را در نوارهكاي كاسكت
ضبط كرده و بعضي هم در صدد پياده نمككودن آن از روي نككوار برآمككده و آن را
به من عرضه داشتند؛ وقتي آن را مطالعه كككردم تصككميم گرفتككم آن را چككاپ و
منتشر نمايم تا همگان از فايدة آن بهرمند گردند .هر چند آن را خككالي از نقككص
و ضعف نمي دانم؛ امكا همكانگونه ككه گفتكه انكد بكودن چيكزي بهكتر از نبكودنش
اسككت) .شككيء خيككر مككن ل شككيء( از خواننككدگان ايككن رسككاله خواهشككمندم در
صورت ملحظه هرگونه اشكالي مرا نسبت به آن آگاه نمايند .از خداوند متعال
9
خواهانم كه همگي را براي كسب علم نافع موفق بدارد وصلي اللككه علككي نبينككا
محمد وآله وسلم.
مؤلف
الحمد لله رب العالمين ،والصلة والسلم علي نبينا محمد وعلي آله وأصحابه
أجمعين ،وبعد:
شيخ السلم محمد بن سليمان التميمككي رحمككه اللككه در مقدمككة رسككاله اش
يگويد" :اينها مسككائلي هسككتند كككه در آن رسككول موسوم به مسائل الجاهلية م
ميهككاالله صلي الله عليه وسلم با جاهلن اعم از پيككروان يهككود و مسككيحيت و ا ّ
)غير از اهل كتاب( مخالفت نموده اسككت؛ مسككائلي كككه مسككلمانان بككي نيككاز از
درك و فهم آن نيستند.
1
ن الشياُء
دها تتبي ّ ُ
ض ّ
وب ِ ِ ** ضد ّ
ه ال ّ
حسن َ ُضد ّ ُيظهُِر ُ
فال ّ
هر چيزي كه مخالف و ضد داشته باشد ،خوبيش آشكار مككي گككردد .و اشككياء
به واسطه ضدشان توضيح داده مي شوند.
ً
مهمترين و شديدترين خطر كه متوجه انسان مي گردد ،اينست كه :قلبككا بككه
آنچه رسول الله صلي الله عليه وسلم آورده ايمان نداشته باشد و اگككر همككراه
با بي ايمان قلبي ،نيكو دانستن اهل جاهليت را نيز اضككافه كنيككم در آن صككورت
خسارت و زيان وارده به نهايت خود خواهد رسيد؛ چنانكه مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ عنکبكككككوت:
» (52كسانيكه به باطل ايمان آوردند و به اللككه ككافر شكدند ،ايشكان خسكارت
شرح:
ههاي شيخ محمكد بكن سكليمان التميمكي رحمكه اللكه اين نوشته يكي از نوشت
است كه تحت نام "مسائل الجاهلية التي خالف فيها رسول الله صلى الله عليه
- 1یک ضد خوبی ضد دیگر را آشکار می کند و چیز ها )امور( بوسیلة اضداد شناخته می شود.
10
وسلم أهل الجاهلية" نگاشته شككده و مشككتمل بككر 128مسككئله مككي باشككد .آن
بزرگوار آن را از كتاب خدا ،سنت رسول و سككخنان اهككل علككم خلصككه كككرده و
برگزيده كه هدف از آن آگاه كردن مسلمانان مورد توجه بوده است تككا خككود را
از آن دور نمايند؛ چون بسيار مهم مي باشند .و آنها را از جمله مسائلي دانسته
كه در آن رسول الله -صلي الله عليككه و سككلم -بككا اهككل جككاهليت اعككم از اهككل
كتاب و غير ايشان به مخالفت برخواسته است.
منظور از اهل کتاب ،يهوديان و نصاري مي باشد .اولی صاحب تورات اسككت
که خداوند آن را بر موسككی عليككه السككلم نككازل کككرد و نصككاري صككاحب انجيككل
هستند که از جانب خداوند متعال بر عيسی عليه السلم نازل گرديد و به همين
خاطر اين دو طايفه را اهل کتاب می نامند .در حككال حاضككر از تككورات بككه نككام
عهد قديم و از انجيل بنام عهد جديد در اصطلح خويش نام می برند و ايككن دو،
کتابهاي عظيم و بزرگواری بودند که خداوند بر دو پيامبر عظيم الشككأن خككويش
نازل فرمود .مخصوصا ً تورات کتاب بسيار مهمی بود و انجيل به خككاطر تکميككل
و تصديق آن نازل گرديد و گذاشتن نام اهل کتاب بر آنها بككاعث جككدايي آنهككا از
ميون ،عربها هستند که بكه هيكچ کكدام از ايكن غيرشان می شود .اما منظور از ا ّ
ً
دو دين متدين نبودند 1.اينها اقوامی بودند که اکكثرا قكادر بكه خوانكدن و نوشككتن
نبودند و قبل از نزول قرآن ،کتابی در اختيار نداشتند به همين خاطر بككه عنككوان
ميون نامگذاری شدند .چنككانکه خداونككد متعككال مككی فرمايككد ﴿ : ا ّ
﴾
ميها کسی را از بين خودشان به عنوان )جمعه» (2 :او کسی است که در بين ا ّ
رسول مبعوث کرد«.
و مككككككی فرمايككككككد ﴿ :
) ﴾ سبا» (44 :قبل از تو به آنها کتابی
نداديم که آن را مرور کنند و ترساننده ای بيم دهنده نيككز بككه سككوی آنهككا روانككه
نكرديم«.
ومككككككككككی فرمايككككككككككد ﴿ :
) ﴾ یكككس» (6 :تكككا
قومی را بيم دهي که پدرانشان ترسانده نشدند و در غفلت ماندند«.
می توصيف می کنككد ﴿ : درآيه 157سوره اعراف رسولش را به عنوان ا ّ
﴾
)اعكراف» (157 :آنهكا خكبر دهنكدة درس نخوانكده ای را پيكروی کردنكد ككه در
تورات و انجيل اينگونه توصيف شده بود ،امر بككه معككروف ونهككی از منکككر مككی
کند «.امی بودن رسول الله -صلي الله عليه وسلم -طوری که حككتي خوانككدن
و نوشتن را هم بلد نبود و با اين وصف آورندة کتاب عظيمی چككون قككرآن بككود؛
خود گواه صادقی بر رسالتش و معجزه بزرگككی بككرای اوسككت .بنككابراين عككرب
امی بودند و پيامبرشان -صلي الله عليه وسلم -نيز امی بود.
جاهليت:
-امیون جمع امی می باشد و نسبت آن به ام یعنی مادر برمي گردد و امي به كسي 1
11
منظور از جاهليت نسبت دادن جهل به جامعه ای اسككت کككه در آن رسككول و
کتابی وجود ندارد و مقصود دوران قبل از بعثت رسول الله -صككلي اللككه عليككه
وسككلم -مككی باشككد .اللككه تعككالی مككی فرمايككد ﴿ :
) ﴾ احككزاب» (33 :ماننككد
زمان جاهليت پيشين ،خود را آرايش نكنيد«.
منظور از زمان جاهليت ،زمان قبل از بعثت رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه
وسلم -مي باشد .زيرا قبل از بعثككت رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه وسككلم -
افراد کل ً در گمراهی کفر و الحاد موج می زدند و رسالتهای قبلی تقريبا ً از بين
رفته بودند .يهوديان کتاب تورات را تحريف و کذبيات و گمراهی هككای بسككياری
را در آن وارد کردنككد و مسككيحيت نيككز کتككاب انجيككل را نسككبت بككه زمككان نككزول
عيسي عليه السلم تغيير و تحريف نمودند .مردی که به او ب ُِلس يا شاول گفتككه
می شود ،مردی کينه توز بود؛ او در آغاز يهودی بككود و نسككبت بككه رسككول خككدا؛
عيسي عليه السلم کينه به دل داشت .اين مرد از در مکر و حيلكه وارد شككد تكا
دين مسيح را به فساد کشاند و اظهار نمود که دين مسككيح را پككذيرفته اسككت و
از عداوتی که نسبت به مسيح از قبل داشته پشيمان شده و بككه گمككان خككويش
خواب ديده و در آن به مسيح ايمان آورده است .نصككاري سككخنانش را تصككديق
کردند سپس انجيل را که خداوند بر عيسی عليه السلم نازل کرده بود ،آورد و
انككواع عقايككد بككت پرسككتی و شككرکيات و کفريككات را در آن وارد نمككود .چنككانکه
عقيده تثليث را در آن گنجاند يعنی سه خدايی و اینکه عيسی فرزند خداونككد يككا
خود اوست .و عبادت كردن براي صليب را هككم در انجيكل وارد كككرد و كفريكات
بسيار بدي را در آن قرار داد .در تمكام ايكن مكوارد بكه اسكتناد اينككه او عكالم و
فردي مؤمن است ،تصديقش كردند و بككه او لقككب ،رسككول مسككيح را دادنككد در
حاليكه قصد وي به فساد كشاندن دين مسيح بود .در آخر ،او موفق به تحريككف
دين مسيح و وارد كردن انواع عقايد كفرآميز در آن شد.
اين حال اهل كتاب قبل از بعثت رسول الله -صلي اللككه عليككه وسككلم -مككي
باشد كه اكثر آنها دچار انحراف از دين حق شدند مگر تعداد كمي از آنها كه بككر
1
دين صحيح مانده بودند.
عرب قبل از اسلم:
عربها بككه دو دسككته تقسككيم شككده بودنككد ،دسككته اي از دينهككاي گذشككته چككون
يهوديت و مسيحيت پيروي مي كردند و دسككتة ديگككر بككر ديككن حنيككف ابراهيككم و
اسككماعيل عليهمككا السككلم بودنككد .خصوصكا ً در حجكاز و سككرزمين مكككه مكرمككه
اينگونه بود تا اينكه مردي به نام عمرو بن لحككي خزاعككي ظهككور كككرد .او حككاكم
حجاز بود و به عنوان مردي اصلحگر و اهل عبادت خود را نشان مي داد .براي
معالجه سفري به شام كرد .در آنجككا اطلع پيككدا نمككود كككه اهككل شككام بككت مككي
پرستند و اين كار را پيش خود مفيد تلقي كرد و همراه خود در برگشت از شام
تعدادي بت آورد ،و با حفاري بت هاي مدفون شده قوم نككوح چككون ود ،سككواع،
يغوث ،يعوق و نسر را كه در جريان طوفان ناپديككد شككده بودنككد را بككا ارشككاد و
راهنماييهاي شيطان پيدا كرد؛ آنها را از زير خككاك خككارج نمككود و در بيككن قبايككل
عرب توزيع و دستور به عبادت كردنشان داد .آنها نيز آن را قبول كردند.
-شيخ تقي الدين مي گويد كه آنها قبل از بعثت رسول الله صلي الله عليه وسلم 1
منقرض شدند.
12
بنابراين ،شرك در سرزمين حجاز و جاهاي ديگر از سرزمين عرب وارد شد
و به سبب آن دين ابراهيم تغيير يافت و چهارپايان براي بتها وقككف و قربككاني
گشتند .به همين خاطر رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه وسككلم -او را در آتككش
دیدند كه روده هايش را در آتش به دنبال خود مي كشد كه بخاري و مسلم هككر
1
دو در صحيح خويش آن را آورده اند.
جهان قبل از اسلم
قبككل از بعثككت رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه وسككلم -جهككان در گمراهككي
ميها و بقية ساكنان زميككن همگككي در چنيككن آشكاري قرار داشت .اهل كتاب و ا ّ
وضعي بودند .تنها باقيمانده هاي اهل كتاب متمسك به ديككن حككق ،بككاقي مانككده
بودند ولي آنها نيز قبل از بعثت دچار انقراض و نابودي شدند .در چنككان وضككعي
تاريكي جهل و گمراهي سايه خويش را بر اهل زمين گسترانيده بود.
َْ َ
م] ،يعنككي:قت َهُك ْ ض فَ َ
م َ ه ن َظ َكَر إ ِل َككى أهْك ِ
ل الْر ِ ن الل ّك َ
در حديث آمده است كه» :إ ِ ّ
2
ب« . ْ َ م إ ِّل ب َ َ
ل الك َِتا ِن أه ْ ِ م ْ قاَيا ِ مه ُ ْ
ج َ
م وَعَ َ
أبغضهم[ عََرب َهُ ْ
)الله تعالي به ساكنان زمين نگاه نمود و بر همگان جز باقيمانده اهككل كتككاب
خشمگين شد(.
در چنين وضع و حالي كه جاهليت سايه شوم خود را بر عالم گسككترانده بككود
و رسالت دينهاي آسماني نابود شده بود ،الله تعككالي محمككد -صككلي اللككه عليككه
وسككلم -را مبعككوث كككرد تككا مككردم را از تاريكيهككاي جهككل و گمراهككي بككه نككور و
روشككككككككككككنايي راهنمككككككككككككايي كنككككككككككككد ﴿ :
عمران(164 :
خودشان را در ميانشان مبعوث پيامبري از ﴾
كه)آل منت نهاد
»خداوند بر مؤمنان
گردانيد تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمككت بككه
آنان بياموزد ،قطعا ً پيش از آن در گمراهككي آشكككاري بودنككد «.منظككور از﴿ :وَِإن
ل﴾ قبل از بعثت رسول الله -صلي الله عليه وسلم -مي باشد. كاُنوا ْ ِ
من قَب ْ ُ َ
همانطور كه گفته شد جاهليت به چيككزي گفتككه مككي شككود كككه در آن جهككل و
ناآگاهي وجككود داشككته و علككم در آن موجككود نباشككد .بنككابراين هرچيككزي كككه بككه
جاهليت منسوب باشد مذموم و نكوهيده است .در همين رابطه الله تعالي مي
فرمايكككككككككككككككككككككككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾ احزاب» (33 :ماننككد زمككان جككاهليت
پيشين ،خود را آرايش نكنيد«.
زنان پيامبر از تبرج نهي شدند كككه آن آشكككار كككردن زينتشككان در خيابانهككا و
حضور مردمان نامحرم بود .چككون در زمككان جككاهليت زنككان زينتهككاي خككويش را
آشكار كرده و عورتهايشان را مي نماياندند .چنانكه بككه صككورت عريككان طككواف
مي نمودند و اين كار را جزء افتخارات خككويش مككي دانسككتند .اللككه تعككالي مككي
فرمايككككككككد ﴿ :
) ﴾ فتككككككككككككح(26 :
»كسانيكه كافر شدند در دلهايشان حميت و تعصب جاهليت را پروراندند«.
13
تعصب جاهلي نكوهيده است .در يكي از غزوات بيككن دو نفككر از مهككاجرین و
انصار نزاع و درگيري روي داد و هركدام طايفة خويش را به كمك طلبيككد .مككرد
انصاري ،انصار را و مرد مهاجر ،مهاجرين را به كمك فرا خوانكد .وقككتي رسككول
الله -صلي الله عليه وسلم -ندايشان را شنيد ،فرمود»:أبككدعوى الجاهليككة وأنككا
بين أظهركم؟! دعوها فإنها منتنة«) 1آيا به جاهليت فككرا مككي خوانيككد در حككاليكه
هنوز در بين شما هستم؟! درخواست چيزي مي كنيد كه قبيككح و كريككه اسككت(.
يعني به واسطة انتساب به قبيله اي ايككن كككار را مككي كنيككد در حككاليكه مؤمنككان
برادر يكديگرند و انصار و مهاجر فرقي با هم ندارند و اگر تفاوتي بين آنها باشد
تنهككككككا بككككككه واسككككككطة تقواسككككككت ﴿ .
) ﴾الحجرات» (13 :گرامي ترين شما نككزد خداونككد بككاتقواترين
شماست«.
و مكككككككككي فرمايكككككككككد ﴿ :
) ﴾ الحجرات» (10 :مؤمنككان
برادر يكديگرند پس بين برادرانتان صلح و آشتي به پا داريد«.
بنابراين ،خود را به طايفه اي منتسب كردن و آن را بر عليه هم به كار بردن
از امورات جاهلي مي باشد.
ه
قكك ِس ِفي عُن ُ ِ َ
ت وَلي ْ َ ما َ ن َ م ْ رسول الله -صلي الله عليه وسلم -مي فرمايدَ » :
ة«) 2هركس بميرد و با امام مسلمانان بيعت نكند به مرگ جاهِل ِي ّ ًة َ ميت َ ً
ت ِما َة َ ب َي ْعَ ٌ
جاهليت مرده است(.
علت آن اين است كه اهل جاهليت مجموعه اي شورشي بودند كه براي هيچ
پادشاه و اميري سر خم نمي كردند و اهل اطاعت و فرمانبرداري نبودند.
حاصل سخن اينكه امورات جاهلي همگي مذموم و نكوهيده هستند ،بنابراين
از شبيه شدن به جاهليت در همه زمينه ها نهي شده ايككم كككه بككا بعثككت رسككول
الله -صلي الله عليه وسلم ،-جاهليت نيز خاتمه يافت .جاهليت عمومي بعككد از
بعثت به كلي پايان پذيرفته و به جاي آن علم و ايمان جايگزين گشته اسككت .بككا
نازل شدن قرآن و سنت ،علم منتشر و جهل از بين رفت و تككا زمككانيكه قككرآن،
سنت و كلم اهل علم موجود باشد جاهليتي نخواهد بود .اما بعضي از امككورات
جاهلي در ميان بعضي از مردم در قبيله هككا و يككا شككهرها و امككاكن دور از علككم
باقي خواهد ماند .به همين خاطر رسول الله -صلي الله عليه وسلم -هنگككامي
كه شنيد مردي برادر دينيش را به واسطه مادرش سرزنش مي كنككد و خطككاب
كمُرؤٌ ِفيكك َ مهِ إ ِن ّ َ ُ َ
كا ْ ه ب ِأ ّ به او مي گويد :اي فرزند زن سياه ،به او فرمود» :أ عَي ّْرت َ ُ
ة«) 3آيا بككه واسككطه مككادرش او را سككرزنش نمككودي؟! در تككو هنككوز آثككار جاهِل ِي ّ ٌ َ
جاهليت وجود دارد(.
ْ َ ْ َ ُ َ
خكُر فِككي ف ْن ،ال َجاهِل ِي ّكةِ ل ي َت ُْرك ُككون َهُ ّمكرِ ال َ نأ ْ مك ْمت ِككي ِو مي فرمايد» :أْرب َعٌ فِككي أ ّ
َ اْل َ ْ
ة«) 4چهككار چيككز در حك ُ
جوم ِ َوالن َّيا َقاُء ِبالن ّ ُس َ ب َواْل ْ
ست ِ ْ سا ِ ن ِفي اْلن ْ َ ب َوالط ّعْ ُ سا ِح َ
امت من از جمله امور جاهلي هستند كه آن را تكرك نمكي كننكد .1:بكه واسكطة
نسب بر همديگر فخر نمودن .2به واسطة نسب همديگر را سرزنش كردن.3.
وجود ستاره اي را دليل و سبب باران دانستن .4بر مرده نوحه خواني كردن(.
14
اين حديث در بر گيرندة اين نكته است كه بعضي از امور جاهلي در بین مككردم
باقي خواهد ماند هرچند نكوهيككده مككي باشككند ولككي بككه واسككطة آن كككافر نمككي
شوند .اما جاهليت عام به لطف الله تعالي از بين رفته است.
بنابراين درست نيست كه گفته شود دنيا در جاهليت قرار دارنككد .چككون بيككان
اين گفته وجود رسالت ،قرآن و سككنت را انكككار مككي نمايككد و بككه كككار بككردن آن
صحيح نيست .اما اگر گفته شود در بعضي اشخاص جككاهليتي موجككود اسككت يككا
خصوصيتي از خصوصيتهاي جاهلي وجود دارد اين امر ممكن است ولي بككه هككر
حال آنچه قبل از بعثت بود با اين يكي فرق دارد.
گاها ً بعضي مي گوينككد :هككدف از ذكككر مسككائل جككاهلي چيسككت؟ در حككاليكه
جاهليت به اتمام رسيده و ما الحمد لله مسلمان هستيم .در جواب مككي گككويم:
سبب ذكر آن اين است كه خود را از آن حفظ كنيم ،چون اگر طككالب علككم ،آن
را بداند از آن پرهيز مي نمايد اما اگر آن را نشناسد چه بسا در آن گرفتار آيككد.
پس يادآوري و تدريس كردن آن بككاعث مككي شككود كككه آن را بشناسككيم و از آن
دوري نماييم .شاعر مي گويد:
قعشّر من الخیر ي َ َ شّر ولكن لتوّقيهِ ** ومن ل َيعرف ال ّ شّر ل لل ّ عََرفْ ُ
ت ال ّ
1
ه
في ِ
شر و بدي را شناختم و اين كار را به خاطر شر نكردم بلكه مقصود محفوظ
شدن از آن بود و كسي كه شر و بدي را نمي شناسد در آن گرفتار مي شود.
از طرف ديگر شناخت جككاهليت بككاعث شككناخت اسككلم مككي گككردد و چنككانكه
شاعر گفته است هر ضدي به سبب ضدش خوبيش ظاهر مككي گككردد .و اشككياء
به واسطه ضدشان توضيح داده مي شوند.
2
ن الشياُءدها تتبي ّ ُ
ض ّ
ضد ّ ** وب ِ ِ ه ال ّ
حسن َ ُضد ّ ُيظهُِر ُ
فال ّ
عمر بن خطاب رضي الله عنه مي گويد» :يوشك أن تنقكض عكرى السكلم
عروة عروة ،إذا نشأ في السلم من ل يعرف الجاهلية« ]هرگاه فردي جككاهليت
را نشناسد و در اسلم نشو و نما كند نزديك است به مرور پايه و اساس دينش
نقض گردد [.چون فردي كه نسبت به مسائل جاهليت ناآگاه است احتمال واقع
شدن او در آن بيشتر است .شيطان به چيزي دعوت مي كند كككه انسككان آن را
فراموش كند يا در مورد آن دچار غفلت شده باشد.
شيطان و پيروانش از جمله دعوتگران به سككوي گمراهككي هسككتند و هميشككه
ديگران را به سوي جاهليت و تا آنجا كه امكان دارد زنككده كككردن امككور جككاهلي
دعوت مي كنند و بككه سككوي انككواع شككرك و بككدعت فككرا مككي خواننككد و منظككور
شيطان از اين كارها نابودي اسلم و برگردانككدن مككردم بككه جككاهليت اسككت .بككه
همين منظور ،لزم است مروري بر مسائل جاهلي داشته باشيم تا بتوانيم خود
را از آن دور نگه داريم.
محمد بكن سكليمان التميمكي فرمكود كككه" :مهمككترين و پرخطرتريكن مسكائل
جاهلي ايمان نداشتن بككه آن چيككزي اسككت كككه رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه
وسلم -با خود آورده است؛ زيرا اهككل جككاهليت رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه
وسلم -را تكذيب و به وي ايمان نياوردند و هككديه اش را قبككول نكردنككد .سككپس
مي گويد" :اگر جدا از اين ،آنچكه را ككه جكاهليت بكر آن قكرار دارد نيككو بدانيكد
خسارت به حد نهايت خود خواهد رسيد ".منظور از اين جمله اين است كككه در
- 1شر و بدی را شناختم اما نه برای بدی بلکه بخاطر اینکه خود را از آن در امان نگه دارم ،و هر که خیر را از
شر تشخیص ندهد در شر واقع خواهد شد.
- 2ترجمة بیت گذشت.
15
ظاهر و باطن فساد محقق خواهد شككد .فسككاد در بككاطن ،بككي ايمككاني بككه آنچككه
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -آورده است ،مي باشد و فساد در ظككاهر،
نيكو شمردن امورات جاهلي است و حال در صورت تحقككق فسككاد در ظككاهر و
باطن خسارت به تمام معني روي خواهد داد و آن نيز در نتيجه جهل و نا آگاهي
از امور جاهلي به وقوع مي پيوندد .بنابراين آنچه كه مردم در زمان جاهليت بر
آن بودند را نيكو ندانيككد بلكككه واجككب اسككت آن را انكككار نماييككد و آن را ناپسككند
بدانيد كه در صورت نيكو شمردن امور جاهلي از جملككه آنهكا محسككوب خواهيككد
شككد و دليككل آن هككم ايككن آيككه مككي باشككد كككه مككي فرمايككد﴿ :
ايمككان ) ﴾ عنکبككوت» (52 :كسككانيكه بككه باطككل
آوردند و به الله كافر شدند ،ايشان خسارت ديدگانند«.
﴿ ﴾ يعني باطل را تصديق كردن .و باطككل ضككد
حق است پس هركس با حق مخالفت نمايد همان باطل است .و باطككل يعنككي:
رونده ناپايداري كه فايده اي در آن نيست .چنانكه الله تعالي مي فرمايككد﴿:
) ﴾ یونس(32 :
»آيا بعد از حق جز گمراهي چيز ديگري وجود دارد؟«
مسئله اول
دعا كردن و درخواست نمودن از اولياء و صالحان
در عبادت و درخواست دعا از پروردگار ،صكالحين را نيكز شكريك مكي كردنكد
يعني همانگونه كككه بككراي اللككه ،عبككادت و دعككا مككي كردنككد هميككن امككر را بككراي
صالحان نيز انجام مي دادند و قصدشان از اين كار اين بككود كككه صككالحان پيككش
خداوند برايشان شفاعت كنند و به گمانشان خداوند اين كككار را دوسككت دارد و
صالحان نيككز بككه آن خشككنودند .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
﴾
)یونس(18 :
»غير از خدا چيزهايي را عبادت مي كنند كككه قككادر بككه جلككب منفعككت و دفككع
ضرر از ايشان نبوده و مي گویند اينها شفاعت كنندگان ما نزد خداوند هستند«.
و بكككاز مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ زمر(3 :
»و کسانی ک غير از الله را ولي خود قرار دادند )و گفتند( ما آنها را عبككادت
نمي كنيم جز اينكه ما را به خداوند نزديك گردانند«.
اين امر بزرگترين مسئله اي بود كه رسول الله -صلي الله عليه وسككلم -در
آن با آنها به مخككالفت برخاسككت ،دیككن خككالص را آورد و خككبر داد كككه ايككن ديككن
خداوند است و همه پيامبران براي آن مبعوث شده اند .هيچ عملي نزد خداونككد
مقبول نيست مگر اينكه خالصانه براي او انجام گيرد و اگكر كسكي چنيكن عمكل
ناخالصانه اي را نيكو شمارد ،خداوند بهشت را بككر او حككرام و جايگككاهش آتككش
دوزخ خواهد بود .اين مسئله اي است كه ایمان و كفر بر سر آن شكككل گرفتككه
و دشمني بر آن آغككاز و جهككاد بككه خككاطر آن تشككريع گشككته اسككت .چنككانكه مككي
فرمايككد ﴿ :
16
) ﴾ النفككككال» (39 :و بكشيدشككككان تككككا
ن الله باشد«. هاي باقي نماند و تمام دين از آ ِفتن
شرح:
اللككه تعككالي مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ الذاریات» (56 :و جن و انس را خلككق نكككردم
مگر اينكه تنها مرا عبادت كنند«.
عبادت ،حق الله تعالي مي باشد و جز او هيچ كس در هر موقعيتي كه باشككد
ليق به پرستش نيست در حكاليكه در جكاهليت عككس ايكن ،عمكل مككي كردنككد.
عبادت خدا را اگككر چككه بككراي آن خلككق شككده بودنككد ،تككرك كككرده و بككت ،صككنم،
درخت ،جن ،ملئكه ،اولياء و صالحان را پرستش مكي كردنكد و بكراي غيكر اللكه
عبادت مي نمودند .بعضي از آنها چون ملحدين و دهريون كه كافر بودند به هيچ
وجه الله را عبادت نمي كردند و بعضي ديگر همراه الله ،غير او را عبادت مككي
نمودند .اينها در واقع با هم فرقي نداشتند؛ چون كسي كه غير الله را چون الله
تعالي عبادت كند ،عبادتش باطل اسككت و خداونككد بككه شككرك راضككي نيسككت .و
همچنين عمل انسان بايد موافق شرع خداوند باشد و الله تعككالي عملككي را كككه
در آن بدعت باشد ،نمي پذيرد؛ همانگونه كككه عمككل شككرك آلككود را قبككول نمككي
نمايد .كه از جمله مهمترين كارهاي جاهليت ،شرك بككه خداونككد مقتككدر و انجككام
بدعت بود.
شيخ السلم –رحمه الله -بككا ايككن مسككئله كككه از مهمككترين مسككائل جككاهليت
است مطلب را آغاز كرده است چون اين مسئله همان چيزي است كه رسككول
الله -صلي الله عليه وسلم -دعوتش را با انكار آن آغاز و مردم را بككه تككرك آن
دعوت نمود .رسول الله -صلي الله عليه وسلم -چككون سككاير پيككامبران دعككوت
خويش را با امر به انجام عبادت خالصانه براي الله تعككالي و تككرك عبككادت غيككر
خدا شروع كرد .و اين نقطه آغككاز دعككوت تمككام انبيككاء اسككت و پككايه و اساسككي
است كه مسائل ديگر بر آن نهاده مي شود كه اگر آن دچار فساد گككردد فايككده
موارد ديگر چندان مهم نيست .نماز ،روزه ،حج ،زكات و بقيه عبككادات ديگككر در
صورت فساد اصل هيچ فايده اي ندارند .درصورت نبود توحيد اعمال ديگككر بككي
فايده است چون شرك آنها را به فساد مي كشاند و باطل مي كند.
در زمان جاهليت الله تعالي عبادت مي شككد ولككي چيزهككاي ديگككري همچككون
اولياء و صالحان نيز عبادت مي شدند چنانكه ايككن امككر بككراي قككوم نككوح تحقككق
پككذيرفت .آنككان در مككورد صككالحان قككوم خككويش بعككد از مرگشككان غلككو كردنككد؛
گورهاي ود ،سواع ،يغوث ،يعوق و نسر از صالحان قوم نوح بعد از مرگ مككورد
پرستش واقع شدند .تنها دليل انجام دهندگان اين كارها اين بود كه آنها مرداني
صالحي هستند و به خداوند متعال نزديكند و نزد او برايشان شفاعت مي كننككد.
جاهليت پيش از اسلم نيز بر همين منوال شروع به عبككادت اوليككاء ،صككالحان و
ملئككككه كردنكككد و مكككي گفتنكككد ﴿ :
يكنند«.
» ﴾ اينها نزد خداوند برايمان شفاعت م
آري ،نمي گفتند كه اينها شريك خداوند هستند بلكه فقط مي گفتند كككه اينهككا
بندگان خداوند مي باشند و واسطه ما با او مي باشند و براي ما شككفاعت مككي
كنند و ما را به او نزديك مي گردانند .ككار خككويش را هككم شككرك نمككي دانسككتند
چون شيطان آن را برايشان زينت داده بود؛ بلكه مي گفتند :اين كار توسككل بككه
صالحان و درخواست شفاعت از آنهاسككت ولككي واقعيككت غيككر از آن بككود چككون
17
اعتبار به حقايق است و به اسم نيست .اين كار هر چند اسم آن را شفاعت يككا
تقرب مي نامند ،شككرك اسككت چككون اسكمها توانككايي تغييككر حقكايق را ندارنكد و
خداوند متعال راضككي نيسككت كككه در عبككادتش احككدي را شككريك او قككرار دهيككم،
چنكككانكه مكككي فرمايكككد ﴿:
) ﴾کهف(110 :
»هركس اميدوار به ديدار پروردگار است بايككد عمككل صككالح انجككام دهككد و در
عبادت پروردگارش احدي را شريك نگرداند«.
و مي فرمايككد) ﴾ ﴿ :زمككر:
» (2الله را خالصانه عبادت نما و دين را بطور كامل براي او قرار ده«.
و باز مي فرمايككد﴾ ﴿ :
)مؤمن» (14 :الله را مخلصانه عبادت كن كه دين همگي از آن اوست«.
عبادت كردن تنها هنگامي سودمند است كككه همككراه اخلص و موافككق سككنت
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -صورت گيرد .عبادت اولياء و صالحاني كككه
مرده انككد و كسككانيكه حاضككر نيسككتند ،درخواسككت كمككك از آنهككا و بككه آنهككا پنككاه
جستن ،از مهمترين مسككائل دوران جككاهليت اسككت .گورپرسككتان در ايككن زمككان
دقيقا ً به همان صورت عمل مي كنند .عبادت كككردن ضككريح هككا و بككه مككرده هككا
تقرب جستن و از آنها طلب دعا و مسئلت نمككودن و در شككدائد و گرفتاريهككا از
آنها كمك طلبيدن ،همان چيزي است كه در جككاهليت موجككود بككود و هككم اكنككون
تكرار مي گردد .چنانكه خداوند متعال حال جككاهليت را اينگككونه برايمككان بككازگو
مككككككككككككي كنككككككككككككد ﴿:
) ﴾ یونس(18 :
»غير از خدا چيزهايي را عبادت مي كردند كه قادر بككه جلككب منفعككت و دفككع
ضرر از ايشان نبود و مي گفتند اينها شفاعت كنندگان ما نزد خداوند هسككتند«.
و مككككككككي فرمايككككككككد ﴿ :
) ﴾ زمر(3 :
»غير از الله را ولي خود قرار دادند )و گفتند( ما آنها را عبادت نمي كنيم جز
اينكه ما را به خداوند نزديك گردانند«.
در جاهليت غير خدا را بدين خاطر عبادت نمي كردند كه معتقد باشند آنها در
آفرينش ،روزي دادن و مرگ و حيات شريك الله تعالي هسككتند بلكككه همككه ايككن
امور را تنها از آن خداوند متعال مي دانستند .بلكككه ايككن كككار را تنهككا بككه خككاطر
نزديك شدن به خداونككد انجكام مكي دادنكد .در حكال حاضككر نيككز مكي گوينكد :مككا
بندگاني گناهكاريم و اينها نيككز بنككدگان صككالحي هسككتند كككه نككزد خداونككد متعككال
صاحب جاه و منزلت هستند ،از آنها مي خواهيم كه نزد خداوند واسطه قبككولي
توبه و عبادت ما باشند و شياطين بكدين صكورت اينككار را بكراي انسكان و جكن
تزيين مي نمايند .نكته عجيب اين است كه اينها قرآن مي خوانند و بر اين آيات
نيز مي گذرند ولي به معنای آن آگاه نمي گردند و همينطككور بككر عبككادت قبرهككا
ادامه مي دهند در حاليكه اين كار جاهليت اسككت .علككت آن نيككز ايككن اسككت كككه
اينها آنچه را در جاهليت صورت گرفته ،نمي دانند و آگاه نيستند كككه ايككن كارهككا
از جمله امور جاهليت است .اين نتايج محصككول همككان عككدم شككناخت جككاهليت
مي باشد.
18
آيا الله تعالي به اينكه بيككن خككود و بنككدگانش واسككطه اي قككرار دهككد ،احتيككاج
دارد؟خداوند مقتدر و بزرگككوار نزديككك اسككت و درخواسككتها را مككي پككذيرد ،مككي
شنود ،مي بيند ،رحم مي كند و توبه بندگان را مي پذيرد .بككه مككا دسككتور نككداده
است كه در دعاهايمان واسطه قرار دهيم بلكه دستور داده كككه مسككتقيما ً او را
بخككوانيم چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾مؤمن» (14 :الله را مخلصانه عبككادت كككن كككه ديككن همگككي از آن
اوست«.
و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ مؤمن(60 :
»پروردگار شما مي گويد :مرا بخوانيد اجابت مي كنم بككه درسككتي كسككانيكه
از بندگي من روي گردانند با ذلت و پستي آنها را به جهنم مي اندازم«.
به ما دستور مي دهد كه مسككتقيما ً او را بخككوانيم و نفرمككوده اسككت كككه بيككن
خود و او واسطه اي قكرار دهيكم و ايكن بزرگككترين مسككئله اي اسكت ككه در آن
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -با آنها به مخككالفت برخاسكت چككون رسككول
الله -صلي الله عليه وسلم -وقتي مبعوث شد و به سككوي مككردم روانككه گرديككد
اول چيزي كه دعوت خويش را با آن آغاز كرد ،دعوت به توحيككد و انكككار شككرك
حوا«) 1بگوييد :هيچ معبككود بحقككي فل ِ ُ ه إ ِّل الل ّ ُ
ه تُ ْ بود .ايشان فرمودندُ» :قوُلوا َل إ ِل َ َ
جز الله وجود ندارد تا رستگار شويد(.
ذا قَككاُلوا َل ه إ ِّل الل ّ ُ
ه ف َ كإ ِ َ قوُلوا َل إ ِل َ َ
حّتى ي َ ُ س َ ل الّنا َ ن أ َُقات ِ َ َ
تأ ْ مْر ُ
ُ
و مي فرمايد»:أ ِ
َ
م«) 2بككه مككن امككر شككده كككه بككا مككردم وال َهُ ْ
مك َم وَأ ْ ماَءهُ ْمّني دِ َموا ِص ُ ه إ ِّل الل ّ ُ
ه عَ َ إ ِل َ َ
بجنگم تا ل اله ال الله بگويند .هرگاه آن را گفتند جككان و مككال خككويش را حفككظ
نموده اند (.رسول الله -صلي الله عليككه وسككلم -در اجتماعككات ،منككازل و ايككام
حج ظاهر مي شد و آنها را به توحيد دعوت مي كرد ،هر جا لزم مي ديد بككراي
دعوت به آنجا مي رفت .چنانكه به طائف رفت و آنها را به سوي توحيد دعككوت
نمود .اين چيزي بود كه رسول الله -صلي الله عليه وسككلم -كككار خككويش را بككا
آن آغاز كرد؛ چون اساس و پايه است .بر دعككوتگران مسككلمان نيككز لزم اسككت
كه به اين امر اهميت بدهند .رسول الله -صلي الله عليه وسككلم -اخلص را بككا
خود آورد ،اخلص در عبادت اللككه ،و تككرك عبككادت غيككر خككدا؛ هركككس و هرچيككز
باشككد .و ايككن ديككن همگككي پيككامبران اسككت .چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
﴾
)انبیاء(25 :
»قبل از تو هيچ پيامبري نفرستاديم مگر اينكه بككه وي وحككي كرديككم كككه هيككچ
معبود بر حقي جز من نيست پس مرا عبادت كنيد«.
و بكككاز مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾نحل(36 :
-أخرجه أحمد في مسنده ) ،(341 ،4/63) (3/492وابن حبان في صحيحه )رقم: 1
19
»در هككر امككتي رسككولي را مبعككوث نمككوديم كككه اللككه را عبككادت نماينككد و از
طاغوت دوري جويند«.
بنابراين دعوت به عبادت خداوند و ترك عبادت غيككر او منهككج همككه رسككولن
الهي است و بقيه اصلحات به دنبال آن روي خواهد داد.
الله تعالي تنها عملي را قبول مي كند كه تنها به خاطر وي صككورت گرفتككه و
هيچگونه شركي در آن نباشد و همچنين لزم است كككه آن عمككل موافككق شككرع
خداوند سبحان باشد .پروردگار متعال عملككي را كككه در آن بككدعت و يككا شككركي
موجككود باشككد ،نمككي پككذيرد .چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ کهكككككف:
»هركس اميدوار به ديدار پروردگار است بايككد عمككل صككالح انجككام دهككد و در
عبادت پروردگارش احدي را شريك نگرداند«.
و بكككاز مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾النسكككاء» (36 :اللكككه را عبكككادت كنيكككد و چيكككزي را شكككريك او
مگردانيد«.
تنها دستور به عبادت الله نداده بلكه از شككرك نيككز نهككي كككرده اسككت چككون
عبادت الله هنگككامي كككه در آن شككرك باشككد ،پككذيرفته نيسككت .كككافر شككدن بككه
طاغوت بر ايمان آوردن به الله پيشي گرفته است .چنانكه مي فرمايككد﴿ :
بككه ) ﴾ البقككرة» (256 :كسككي كككه
طاغوت كافر شود و به اللككه ايمككان آورد بككه راسككتي كككه بككه دسككتاويز محكمككي
متمسك شده كه پاره نمي گردد«.
و اين معني ل اله ال الله مي باشد كه از نفي و اثبككات تشكككيل شكده اسكت.
نفي شرك و اثبات توحيد دو جزء تشكيل دهنده ل اله ال الله هستند.
)ل إله( باطل كننده تمام معبودات )إل الله( اثبات عبادت براي الله به تنهايي
است و الله هيچ عملي را كه خالصككانه بككراي وي صككورت نگرفتككه باشككد ،نمككي
پذيرد .عملي را كه در آن بدعتي موجود و يا مخالف منهج رسككول اللككه -صككلي
الله عليه وسلم -باشد ،قبول نمي كنككد چنككانكه در حككديث صككحيح مككي فرمايككد:
َ
مُرَنا فَهُوَ َرد ّ«) 1هركس عملي را انجام دهد كككه بككر س عَل َي ْهِ أ ْ
مًل ل َي ْ َ م َ
ل عَ َ ن عَ ِ
م ْ
» َ
انجام آن دستور نداده باشيم ،آن مردود و باطل است(.
و َ َ مرَِنا هَ َ َ و در روايت ديگري آمده است»:م َ
ه فهُك َمن ْك ُ
س ِ
مككا لي ْك َ
ذا َ ث ِفي أ ْ
حد َ َ
نأ َْ ْ
َرد ّ«) 2هركس در دين ما چيزي را در آن ايجاد نمايد كه به آن دستور نداده ايككم
آن مردود است ).به همين دليل علماء گفته اند كه عمل مقبول نيست تا اينكككه
اين دو شرط در آن موجود نباشد:
.1اخلص براي خداوند متعال .2پيككروي كككردن از رسككول اللككه -صككلي اللككه
عليه وسلم.-
20
هرگاه اين دو شرط نباشد ،آن عمل مقبول نيست و بككه عنككوان عمككل صككالح
محسوب نمي گردد .خداوند صاحب جلل و عظمككت خككبر داده اسككت ،هركككس
بت ،ولي ،درخت ،سنگ و قبري را عبادت كند و در عبككادت كردنهككا بككه كتككاب و
سنت رسول الله -صلي الله عليه وسلم -مراجعه ننمايد بلكككه آن را بككر آرزو و
خواسته هاي خويش هرچند مخالف كتاب و سنت باشد ،بنا نهد بهشت را بككر او
حرام و جايگاهش را در دوزخ قرار مي دهد .چنانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ المائدة(72 :
»هركس به خداوند مشرك شود به تحقيق الله تعالي بهشت را بككر او حككرام
كرده و جايگاهش آتش جهنم است«.
آري او را از داخل شدن به بهشت منع مي كنككد .تحريككم در لغككت بككه معنككي
منع است و مشرك از ورود به بهشت منع شده است چون نسبت به آن راغب
نيست ،جايگككاه او دوزخ اسككت و ايككن عككاقبت و سككرانجام شككرك بككه خداسككت.
هرچنككد گفتككه باشككند ﴿ :
) ﴾ زمر» (3 :ما آنها را عبادت نمي كنيم جز اينكه ما را به
خداوند نزديك گردانند«.
اينها اگر بدون توبه بر اين حالت بميرند خداونككد بهشككت را بككر آنهككا حككرام و
آتش را مكان و جايگككاه آنهكا قكرار مككي دهككد .بنككابراين هرككس خواهكان نجككات
خويش است بر مسائل جاهلي آگاه شود.
هاي اسككت كككه مككردم بككه و آنجا كه شيخ السلم بيان مككي دارد" :ايككن مسككئل
واسطه آن متفرق و به دو دسته مسلمان و كافر تبكديل شككده انككد" .منظكور از
آن همان شرك و توحيد است .بعضي رسول الله -صلي اللككه عليككه وسككلم -را
تصديق و به وي ايمان آوردند و عبادت را خالصانه براي الله تعالي انجام دادند،
اينها مؤمنان هستند و بعضي ديگر كه با او مخالفت كردند و بر شرك و عبككادت
خويش همان چيزي را كه اجدادشان قبل ً بر آن بودند و امتهاي كافر در گذشككته
به خاطر آن با رسولن درگير بودند ،باقي ماندند ،اينها كافران هسككتند .چنككانكه
مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾زخرف(23 :
»به همان صورت ما قبل از تو هيچ پيامبري را در محلي مبعوث نكرديم جككز
اينكه ظالمان خوشگذران آن قككوم گفتنككد :مككا پككدران خككويش را بككر ايككن روش
يافتيم و حال ما نيز دنباله رو آنها هستيم«.
و قككرآن سخنانشككان را بككازگو مككي كنككد كككه گفتنككد ﴿ :
) ﴾ هود(62 :
»آيا ما را از آنچه پدرانمان عبادت كردند منع مي كني؟«
اين تمام سخن و دليل آنهاسككت كككه تمسككك بككه آن چيككزي كككه پدرانشككان از
عبادت كردن براي غير خداوند بر آن بوده اند را روش خود قرار داده اند.
آنجا كه شيخ السلم مي گويد» :در آنجا دشمني واقع شد« منظككور دشككمني
بين موحدين و مشركين ،كافر و مسلمان مي باشد چككون بككر مككؤمنين دشككمني
كافران واجب اسككت ،محبككت كككافر هرچنككد از نزديكككترين افككراد طككايفه باشككد،
درسكككككت نيسكككككت .قكككككرآن مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
21
) ﴾المجادلككة» .(22 :هرگككز قككومي را نيككابي كككه بككه خككدا و روز
قيامت ايمان داشته باشند و در همان حال دشمنان خدا و رسككولش را دوسككت
بدارند هرچند پدر ،فرزند ،بككرادر و اقوامشككان باشككند .چنيككن كسككاني ايمككان در
دلشان ثابت و به وسيله وحي از جانب خدا تأييد مي شوند«.
بنابراين لزم است محبت و دوستي را براي خداونككد و رسككولش و مؤمنككان
قككرار داد و از كفككر كككافران و شككرك مشككركان بككرائت جسككت﴿ .
) ﴾الممتحنة» (4 :ما به شما كافريم و دشمني و كينككه بيككن
ما و شما تا زمانيكه به خداي واحد ايمان آوريد برقرار است«.
و اين دين ابراهيم است .اما كسككانيكه امككروز منككادي گفتگككو بيككن اديككان
هستند و همه را اديان سماوي مي داننككد و حككتي بعضككي آن را بككر زبككان جككاري
كرده و مي گويند :يهود و نصاري را تكفيككر نكنيككد .ايككن امككر مخككالف آن چيككزي
است كه رسول الله -صلي الله عليه وسلم -آورده و قرآن به آن نازل شككده و
مخالف دين ابراهيم است كه ما مككأمور بككه پيككروي از آن هسككتيم .چنككانكه مككي
فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾التوبة(23 :
»اي كسانيكه ايمان آورده ايد پدران و برادران خككود را در صككورتيكه كفككر را
بر ايمان ترجيح داده اند به دوستي مگيريككد كككه اگككر كسككي از شككما آنهككا را بككه
دوستي گيرد آنان همان ستمكارانند«.
آنها مي گويند يهود و مسيحي اهل كتاب و اهل ايمان هستند و همه اين دينها
از جانب خداوند نازل گشته است .در آنچه بين خود داريم به تفاهم مكي رسككيم
و با همديگر بنا را بر همكاري قرار مي دهيم و يهود و نصاري را تكفيككر مكنيككد.
اين دعوت هم اكنون برپا و جاري است و در برابككر ولء و بككراء بيككن مككؤمنين و
كافران حاكم شده است .در حاليكه هركس به رسالت محمد -صلي الله عليككه
وسلم -ايمان نياورد اهل كتاب باشد يا نباشد ،كافر است .چون بعد از رسالت
ایشان هيچ كس حق انتخاب ديگري را ندارد جز اينكه بككه او مككؤمن باشككد و در
صورت عدم ايمان به او فرد كافر مي شككود و يهككود و نصككاري نيككز چككون بككه او
ايمان نياوردنكد در نكتيجه كافرنكد .رسكول اللكه -صكلي اللكه عليكه وسكلم -مكي
مكةِ يهكوديّ أو ُ
معُ بككي أحكد ٌ مكن هكذه ال ّ س محمدٍ بيده ل َيسك َ
فرمايد» :والذي نف ُ
1
ت بككه إل ّ كككان مككن أصككحاب الن ّككاِر « ُ
ي ،ثم يموت ولم يؤمن بالككذي أرسككل ُنصران ّ
)سوگند به كسي كه نفس محمد در دسككت اوسككت هككر فككردي از ايككن مجتمككع؛
يهودي يا مسيحي باشد سخن مرا بشنود و بدون ايمان بككه آنچككه مبعككوث شككده
ام ،بميرد چنان فردي همدم آتش است (.بنككابراين بعكد از بعثكت رسككول اللكه -
صلي الله عليه وسلم -هيچ فردي حق خروج از دين محمككد را نككدارد تككا جككاييكه
مي فرمايد» :والله لو كان أخي موسى حًيا ما وسعه إل اتباعي« )قسم به اللكه
22
در صورتيكه برادرم موسككي زنككده بككود جككز اطككاعت و پيككروي از مككن چككاره اي
نداشت (.بعد از بعثت رسول الله -صلي الله عليه وسككلم -غيككر از اسككلم ديككن
صحيحي وجككود نككدارد ﴿:
» (85هركككس ) ﴾ آل عمككران:
جز اسلم ديني را بخواهد هرگز از وي پذيرفته نمي شككود و او در آخككرت جككزو
زيانمندان است«.
و دعوت به حق بودن ادیان دیگر ،باطل است .در حاليكه هم اكنون برايككش
كنفرانسها و جلسات برگزار مكي شكود و بكراي نزديككي بيكن اديكان ،نكام آن را
گفتگوي اديان گذاشته اند و اموال زيادي را صرف آن كرده اند .سككبحان اللككه!
گفتگوي بين ايمان و كفر؟ شرك و توحيد؟ و بين دشمنان و دوستان خدا؟
سپس شيخ السلم بيان مي دارد" :جهاد به خاطر آن تشككريع گشككته اسككت.
چنكككانكه مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ النفككككككال» (39 :و
بكشيدشان تا فتنه اي باقي نماند و تمام دين از آن الله باشد«.
آنچه در رابطه با كافران بر ما واجب مي باشد سه چيز است:
اول اينكه :آنها را دشمن خود بدانيم چون آنها دشمن خداوند متعال و رسول
الله -صلي الله عليه وسلم -هستند.
دوم اينكه :آنها را به ايمان و پيروي از رسول الله -صلي اللككه عليككه وسككلم-
دعوت كنيم كه اين كار بر مسلمانان واجب است.
سوم اينكه :هنگامي كه آنها را دعوت به اسلم كرديم ولي نپذيرفتنككد بككر مككا
واجب است با آنها جهاد نماييم .و خداوند متعال مي فرمايد﴿ :
) ﴾ النفال(39 :
»و بكشيدشان تا فتنه اي باقي نماند و تمام دين از آن الله باشد«.
در اين مرحله در صورت توانايي بايد مسلمين با آنها جهاد كنند ،چنككانكه مككي
فرمايكككككككككككككككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾ التوبة(5 :
»هركجا مشركين را يافتيد با آنها نككبرد كنيككد و دسككتگير و محاصككره نماييككد و
برايشان كمين كنيد«.
اين آيه حكمت جهاد در اسلم را بيان مي كند و آن نابود كردن شككرك اسككت
و به خاطر از بين بردن فتنه مي باشد .منظور از فتنه ،شككرك اسككت .يعنككي تككا
زماني كه شرك نماند و همه دين از آن الله باشد جهاد پابرجاست .هدف از آن
گسترش حكومت و توسعه مملكت و رسيدن بككه ثككروت نيسككت؛ بلكككه مقصككود
نهايي ،بال بردن كلمة الله و نابود كردن شرك در زميككن مككي باشككد .منظككور از
جهاد در اسلم دفاع نيست چنانكه بعضي از نويسندگان ذليل آن را بيان داشككته
انكد و مكي گوينكد اسكلم دسكتور بكه كشكتن ككافران نمكي دهكد چكون ايكن ككار
وحشيگري است بلكككه جهككادي كككه در اسككلم مطككرح اسككت بككراي دفككاع اسككت
بنابراين هر زمان بر ما تعدي و ظلم شود ما هم بككراي پيشككگيري از ظلككم مككي
جنگيم .سبحان الله! در صورتيكه پروردگار متعال مي فرمايد﴿ :
يفرمايد﴿ : » ﴾ مشركان را بكشيد« و م
23
) ﴾ النفال» (39 :و بكشيدشان تا فتنه اي باقي نماند و
تمام دين از آن الله باشد«.
در نتيجه مقصود از جهاد در اسلم دعوت كردن به سككوي حككق و نشككر ديككن
است .جنگ در اسلم دو نوع است:
نوع اول :جنگ دفاعي كه در هنگام ضعف مسلمانان است.
نوع دوم :جنگ تهاجمي است كه در هنگام قدرت و توانككايي مسككلمين انجككام
مي گيرد.
مسئله دوم
اهل جاهليت در عبادت و دينشان متفرق بودند
آنها در دينشان متفرق بودنككد همككانگونه كككه اللككه تعككالي مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ روم» (32 :هر گروه
به آنچه كه خود داشتند شادمان بودند«.
در امور زندگي دنيا نيز همينگونه بودند و ايككن امككر را درسككت مككي دانسككتند
ولي اسلم آمد و مردم را به اجتماع در دين دعوت نمود چنانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ شككوری» (13:آنچككه را بككه
نوح سفارش كرديم همان را براي شما تشريع كرديم و آنچه را به تو و ابراهيم
و موسي و عيسي وحي نموديم اين بود كككه ديككن را بپككا داريككد و در آن متفككرق
نشويد«.
و مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ انعام(159 :
»آنانكه در دينشان تفرقه ايجاد كردند و به دسككته هككا ،گككروه هككا و فرقككه هككا
تبديل شدند تو در هيچ چيز با آنها نيستي«.
و مككا را از تشككبيه شككدن بككه آنهككا نهككي مككي كنككد ﴿:
) ﴾ آل عمران(105 :
»شما مانند كساني نباشيد كه پككس از آنكككه آيككات روشككن برايشككان آمككد راه
تفرقه و اختلف را پيمودند«.
و همينطور از اختلف و تفرقه در دنيا نيز ما را نهي مي كنككد﴿ :
) ﴾ آل عمككران:
» (103به ريسمان محكم الهي چنگ زنيد و متفرق نشويد«.
شرح:
اين مورد دومين مسئله از جمله مسائلي است كه در آن رسول الله -صلي
الله عليككه وسككلم -بككا جككاهليت مخككالفت كككرده اسككت .اهككل جككاهليت در ديككن و
دنيايشان متفرق بودند و تفرقه و اختلف وصف حالشككان بككود .چنككانكه خداونككد
پككككككككاك و منككككككككزه مككككككككي فرمايككككككككد ﴿ :
) ﴾ الكككروم » (32 -31و بكككه ماننكككد
مشككركين مباشككيد؛ كسككانيكه در دينشككان متفككرق شككدند و هككر گككروه بككه آنچككه
نزدشان بود شادمان بودند«.
24
اين حال و وصف اهل جاهليت اعم از يهودي ،مسيحي و بت پرسكتان بكود و
بقيه ملتهاي ديگر دوران جاهليت نيز بر همين روال و شيوه بودنككد .در دينشككان
متفرق و هركدام ديني داشتند و بقيه را به آن فرا مي خواندند و خود را بككه آن
منتسب مي كردند .مسيحيت به سوي خويش و يهوديت نيز به سوي ديككن خككود
فرا مي خواند و صاحبان هر ديني پيروان دين ديگر را تكفير مككي كككرد .چنككانكه
مكككككككككككي فرمايكككككككككككد ﴿ :
) ﴾ البقكككككككككككككرة(113 :
»يهوديان مي گفتند كه نصاري بر حق نيست و نصاري مي گفتنككد كككه يهككود بككر
حق نيست و در حاليكه آنان كتاب مي خوانند )و اهل كتاب هستند( و آنككان نيككز
كه فاقد كتاب بودند نيز چنين ادعايي داشتند«.
آنها كه نمي دانستند ،مشركين بودند چون كتاب نداشتند و فاقد دين آسماني
بودند ولي در همكان حكال بعضكي از آنهكا بعضكي ديگكر را ككافر مكي دانسكت و
جمعكككي بكككا گكككروه ديگكككر مخكككالفت مكككي نمكككود ﴿ :
)البقرة(113 : ﴾
»الله تعالي در روز قيامت در باره آنچه اختلف كردند داوري خواهد نمككود«.
يعني خداوند متعال روشن مي نمايد كه چه كسي بر حق و چه كسي بر باطككل
بككوده اسككت .ديككن اللككه تعككالي يكككي اسككت؛ چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾الككذاریات» (56 :و جككن و انككس را خلككق نكككردم
مگر اينكه تنها مرا عبادت كنند«.
و مككي فرمايككد ﴿ :
شككما و ) ﴾البقككرة» (21 :اي مككردم ،پروردگككاري كككه خككالق
گذشتگان شماست را عبادت كنيد؛ باشد كه تقوا به دست آوريد«.
دين های الهی اعم از يهودي ،مسيحي ،عرب و غيككر عككرب يكككي اسككت و آن
عبادت الله به تنهايي و شريك قرار ندادن برايككش در عبككادت اسككت .ولككي آنهككا
تفرقه نمودند طوري كه هر طككايفه اي داراي دينككي مخككالف طايفككة ديگككر بككود.
يهوديككان در بيككن خككود نيككز بككه فرقككه هككا و گروههككاي متعككددي تقسككيم شككدند و
مسيحيت نيز به همان صورت دچار فرقه گرايي گرديد و تا حال بر ايككن تفرقككه
باقي مانده اند .عرب بت پرست نيز در عبادت خككويش راه تفرقككه و اختلف را
پيش گرفته بود؛ بعضي خورشيد ،بعضي ماه ،جمعي ديگر بت و صككنم ،تعككدادي
ملئكه ،دسته اي اولياء و صالحين و جمعي نيز سنگ و درختان را معبود خويش
قرار داده و مي پرستيدند .اين حال جاهليت اعككم از اهككل كتككاب و غيككر ايشككان
بود .بر اساس دين واحد جمع نشده بلكه به احزاب متعدد تبديل شده بودند﴿ :
) ﴾ الكككروم(32 :
»هر گروه به آنچه كه خود داشتند شادمان بودند«.
و اين نهايت بدبختي و گرفتاري است كه انسان به باطل و گمراهي شادمان
باشد در حاليكه عكس آن واجب بود .انسان از گمراهي ،انحراف وهلكككت مككي
25
ترسكككككد امكككككا آنهكككككا حالشكككككان برعككككككس بكككككود ﴿ :
.﴾
براي آنها حق يا باطل بودن اهميت نداشت بلكه براي آنها اين مهككم بككود كككه
به اجداد و قوم و طايفة شان منتسب باشككند .ايككن امتحككان و آزمككايش سككختي
است ،هنگامي كه انسان نسبت به باطل خوشككحال باشككد گرفتككاري و بككدبختي
است چون كسي كه به باطل خوشحال باشد هرگز آن را دگرگون نخواهد كرد.
الله تعالي ما را از اين صفت جاهليت برحذر مي دارد و مي فرمايككد﴿ :
) ﴾ الروم(32 -31 :
»و به مانند مشركين مباشيد؛ كسانيكه در دينشان متفرق شدند و هر گروه بككه
آنچككه نزدشككان بككود شككادمان بودنككد «.و بككاز مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾انعام» (159 :آنانكه در دينشان تفرقه ايجاد كردند و
به دسته ها ،گروه ها و فرقه ها تبديل شدند تو در هيچ چيز با آنهككا نيسككتي كككار
يكند«.آنها با خداست و سپس آنها را به آنچه كرده اند آگاه م
و بككر رسككولش نككازل فرمككود ﴿ :
) ﴾ شككوری» (13 :آنچككه را بككه نككوح سككفارش
كرديم همان را براي شما تشريع كرديم و آنچه را به تككو و ابراهيككم و موسككي و
عيسي وحي نموديم اين بود كه دين را بپا داريد و در آن متفرق نشويد«.
و اينكه چرا تنها نام اين پنج نفر از انبياء را ذكر كرده به خاطر اين است كككه
اينهكا پيكامبران اولكي العظكم و افضكل پيكامبران مكي باشكند و خداونكد از تمكام
پيامبران خصوصا ً اين پنج پيامبر عهد و پيمان گرفته است .چنانكه مي فرمايككد:
﴿
) ﴾الحزاب» (7 :هنگامي كه از پيامبران عهد و پيمان گرفككتيم و
از تو ،نوح ،ابراهيم ،موسي و عيسي پيمان محكم گرفتيم«.
دين تمام پيامبران واحد بود و آن عبادت خداونككد متعككال بككدون شككريك قككرار
دادن براي اوست .اين دين همه پيامبران به طور عموم و دين اين پنج نفككر بككه
طور خصوص مي باشد كه اختلف و تفرقه را نمي پككذيرد .پككس هركككس و هككر
طايفه اي براي خود ديني ندارد بلكه دين همه واحد و آن هم دين خداوند متعال
است كه همه پيامبران مأمور بككه ابلغ آن مككي باشككند ﴿ :
) ﴾ الككذاریات(56 :
»و جن و انس را خلق نكردم مگر اينكه تنها مرا عبادت كنند«.
تمام مخلوقات از جن وانس بايككد دينشككان واحككد باشككد كككه آن هككم توحيككد و
انجام عبادت براي الله مي باشد .خداوند متعككال عبككادت را توسككط پيككامبرانش
براي مردم روشن و بيان فرموده و توضيح آن را به هيچ فردي واگككذار ننمككوده
26
بلكه پيامبراني را مبعوث و كتابهايي را براي بيان آن نازل فرموده و در آن دين
و عبادت را براي ما بندگان توضيح داده است .بنابراين دين توقيفي مي باشد و
مردم حق تشريع در مسائل ديني را ندارند و اين حق الله تعالي است كه ديككن
را تشريع نمايد .چنكانكه مكي فرمايكد ﴿ :
) ﴾ شوری» (21 :آيا آنها شريكاني براي خود قرار داده اند كه دیككن را
برايشان تشريع نمايد در چيزي كه خداوند اجازه آن را نداده است«.
اين مسئله )تشريع دين توسككط ديگككران( مككورد انكككار خداونككد سككبحان مككي
باشد .دين همان چيككزي اسككت كككه خداونككد سككبحان تشككريع نمككوده اسككت و در
كتابهايش و توسككط پيككامبرانش عليهككم الصككلة و السككلم بيككان داشككته اسككت و
پيامبران كارشان ابلغ است؛ آنچه را كه خداوند سبحان تشريع نموده اسككت را
به انسان مي رسانند و وظيفة آنها همين است و خودشان نيز ماننككد انسككانهاي
ديگر بر اساس همان دين ،خداوند را عبادت مي كنند؛ ديني كككه شككارع آن اللككه
تعالي است و احدي حق هيچ دخل و تصرفي ندارد.
خداونككككد متعككككال مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾آل عمران» (105 :شما مانند كساني نباشيد كه
پككس از آنكككه آيككات روشككن برايشككان آمككد راه تفرقككه و اختلف را پيمودنككد و
برايشان عذابي بزرگ است«.
در اين آيه خداوند متعال مككا را نهككي مككي كنككد كككه بككه ماننككد جككاهليت كككه در
دينشككان اختلف كككرده و متفككرق شككدند ،عمككل كنيككم .ايككن اختلف و تفرقككه از
طككرف آنهككا ناشككي از جهككل نبككود بلكككه بككه سككبب هككوا و هككوس بككود﴿ .
﴾ دليل روشن را تككرك
كرده و تابع هوا و هوس خود شدند .يعني آن چيزي كه آنهككا را وادار بككه اختلف
كرد ،هوا و آرزو بود و به خدا پناه مي گيرم آنها هوا و آرزوهاي خككود را معبككود
خود قرار دادند .خداوند متعال كسي را بدون حجت و دليل روشن رها نمي كند
بلكككككه كتابهككككا را نككككازل و پيككككامبران را مبعككككوث مككككي دارد﴿ :
) ﴾ البقرة» (39 -38 :هرگاه از سوي من هدايت
آمد هركس آن را پيروي كند نه ترسي بر ايشان است و نه نارحت مي گردند و
اما كسانيكه كافر شدند و آيات خداوند را تكذيب نمودند آنهككا اهككل آتشككند و در
آن جاودانه مي مانند«.
خداوند از همان زماني كه آدم را آفريد مردم را بدون دين و پيامبر رها نكرد
بلكه هميشه پشت سر هككم پيككامبران را ارسككال فرمككود و ديككن را بككراي مككردم
تشريع و برايشان روشن نمود تا اينكه جريان به محمككد مصككطفي -صككلي اللككه
عليه وسلم -ختم شد و دين او منسوخ نمي گردد تا روزي كه قيامت برپا گردد.
بنابراين هيچ زمان خالي از ديني كه پيامبري آن را آورده باشد ،نبككوده اسككت﴿ :
﴾
)فاطر» (24 :هيچ امتي خالي از وجود انذار كننده نبوده است«.
27
﴿
﴾ )النساء» (165 :رسولني را فرستاد تا مژده دهنككده و بيككم دهنككده باشككند تككا
پس از فرستادن رسولن مردم را بر خداوند حجتي نباشد«.
﴿
) ﴾ المائدة» (19 :تا نگوييد كه مژده دهنده و بيم دهنده اي پيش
ما نيامد بلكه آن رسككول بشككارت دهنككده و مككژده دهنككده بككه سككوي شككما آمككده
است«.
بنابراين الله تعالي حجت را بر مردم تمام كرده است ولي اهككل جككاهليت بككا
آنچه رسولن خداوند آورده بودند نه به خاطر جهل بلكه بككه خككاطر سركشككي و
پيروي هوا و هوس از در مخالفت بككر آمدنككد .در بيككن آنهككا بككه خصككوص يهككود و
نصاري مخالفتشان عالمانه بود .ولي خداوند آنها را به قصككد عيككب جككويي اهككل
كتاب مي نامد چون آنها اهل كتكاب و اهكل علكم بودنكد ولكي بكا ايكن وصكف بكه
مخالفت دين خدا برخواسته و به پيككروي از هواهايشككان اقككدام كردنككد .خداونككد
متعال اين امت را از وارد شدن به اين مسلك جاهلي نهي نموده است .به آنها
دستور داده به ديني كه آن را بر پيامبرش نازل فرموده و اصحاب رسول الله -
صلي الله عليه وسككلم -و جانشككينان هككدايت يككافته اش بككر آن بككوده انككد ،قككرار
گيرند .و اين همان ديني است كه تا روز قيامت بايد امت به آن متمسككك باشككد
و در صورت وقوع اختلف در بين خككود مرجككع را قككرآن و سككنت رسككول اللككه -
صككلي اللككه عليككه وسككلم -قككرار دهنككد ﴿ :
﴾
»اگر در چيزي دچار اختلف شديد آن را به خدا و رسككولش بازگردانيككد؛ اگككر
به خدا و روز قيامت ايمان داريد«.
اختلف براي انسان امري طبيعي است ولي خداوند متعال در صورت وجككود
اختلف و ندانستن رأي درست ،ما را به كتاب و سنت ارجاع مي دهككد بنككابراين
ما هم در صورت وقوع اختلف به كتاب و سنت مراجعه مككي كنيككم .هرگككاه بككر
اساس كتاب وسنت معلوم گردد كه نظر ديگري حق است آن را مككي گيريككم و
بر هر چيزي شهادت باطل دادند آن را ترك مي كنيم .چون هدف ما حق اسككت
و قصد كمك به نظر خاص و بزرگداشت پدران و نياكان و يا بزرگككان را نككداريم
چون اين كار در شأن مسلمان نيست .حق گمشده مككؤمن اسككت هركجككا بيابككد
آن را مكككي گيكككرد و هكككدف بايكككد هميشكككه حكككق باشكككد ﴿ :
) ﴾ نساء» (59 :اگر به خدا و روز قيككامت ايمككان داريككد ايككن بهككتر
است«.
از اينكه بر نزاع باقي بمانيد ﴿) ﴾ نساء:
(59يعني سرانجامش نيكوست.
اين نشان از لطف و رحمت پروردگار با ماست كه در ميان ما چيزي را قرار
داده است تا مايه رفع نزاعمان شككود و مكا را بككر حككق رهنمككون گردانككد ككه آن
همان كتابش مي باشد .به همين سبب است كه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ آل عمران(103 :
»به ريسمان محكم الهي چنككگ زنيككد« كككه آن قككرآن اسككت ﴿﴾
يعني نه تنها گروهي بلكه همگي اين كار را انجام دهيد و در مورد اين امككت بككه
28
صكككورت خكككاص مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾آل عمران» (103 :و متفرق نشويد و نعمت خدا را در مورد
خودتان به ياد آريد آن هنگام كه دشمن هم بوديد و خداونكد نسككبت بككه همكديگر
محبت را در دلهايتان قرار داد و به سبب آن نعمت برادر هم شككديد و شككما بككر
لب پرتگاه آتش قرار داشتيد كه شما را در افتادن در آن رهايي بخشيد«.
﴾ دين جاهليت مككي منظور از ﴿
باشد ﴾ ﴿ .يعني به وسيله اسلم و قككرآن شككما
را نجات داديم .بنابراين شكر خداونككد صككاحب عككزت و اقتككدار را بجككاي آوريككد.
تمسك به ريسمان خداوند همان دست گرفتن به قرآن است چون قرآن همككان
ريسمان محكمي است كككه هركككس بككدان دسككت گيككرد نجككات و هركككس از آن
غفلت نمايد ،هلك مي گردد.
اين حكايت اهل جاهليت بود كه خداوند برايمان بازگو فرمككود﴿ :
) ﴾ روم» (32 :در دينشكككان متفكككرق
شدند و هر گروه به آنچه نزدشان بود شادمان بودند «.پس ما را از آن و شبيه
نمودن به آنان نهي نموده است .و ما را به تمسك به كتابي كه بككاعث در امككان
ماندن از اختلف و نزاع و هلكككت مككي شككود ،دسككتور داده اسككت كككه هيككچ راه
نجاتي جز تمسك به كتاب و سنت رسول الله -صلي اللككه عليككه وسككلم -وجككود
ندارد.
آنها به مذهب خويش هرچند باطل بود شككادمان بودنككد بككه همككان صككورت در
امور دنيوي شان نيز دچار تفرقه بودند .هركس دين را ضككايع كنككد دنيككايش نيككز
ضايع مي گردد .آنها در زندگي دنيككايي نيكز متفككرق بودنككد و بكه صكورت مجتمككع
نبودند .هر قبيله اي براي خود زندگي مي كرد و خون و مال قبيلككة ديگككر را بككر
خود مباح مي دانست .اين حال و وضع عرب پيش از اسلم بكود .چكون ديكن را
ضايع كردند دنيايشان نيز ضايع گرديده بود .ترس و اضطراب و گرسنگي لزمه
هميشگي زندگي آنها بود و سراسر زندگيشان را جنگ و خونريزي پر كرده بككود
و مبناي آن تاراج و خون خواهي بود تا جايي كه بككرادران نيككز خككون همككديگر را
مي ريختند .اوس و خزرج در مدينه در اجداد داراي نسب مشتركي بودنككد ولككي
در حدود يكصد سال بين آنها جنگ و خونريزي مستمر دوام داشت كه به عنوان
جنگ های بعاث از آن ياد مي شد و يهككود نيككز آتككش آن را برافروختككه نگككه مككي
داشت .اما از زمان هجرت رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه وسككلم -بككه مككدينه،
خداونككد بككه وسككيله او آتككش جنككگ را خككاموش و بككه جككاي آن بككرادري را حككاكم
گردانيد .و آنها همراه رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه وسككلم -تبككديل بككه دسككت
واحدي شدند و اين همان چيزي است كه الله تعالي آن را يادآوري مي فرمايد:
﴿
)آل ﴾
عمران» (103 :و نعمكت خكدا را در مكورد خودتكان بكه يكاد آريكد آن هنگكام ككه
29
دشمن هم بوديد و خداوند نسبت به همديگر محبككت را در دلهايتككان قككرار داد و
به سبب آن نعمت برادر هم شديد«.
خداوند به وسيلة اسلم الفت و اتحاد را در بين آنها حككاكم كككرد و جنگككي كككه
سالها در بينشان جاري بود را از بين برد و زندگي دنيايشان را اصلح گردانيد و
همينطور بقيه قبائل عرب آن هنگام كه اسلم آوردنككد دينشكان اصكلح گرديكد و
زندگي دنيايشان نيز اصلح شد .جان و مالشان امنيت پيدا كككرد .طككوري ككه بكا
امنيت سفر مي كردند و اگر فردي از يك قبيله با فردي ديگككر از قبيلككة ديگككري
رو به رو مي شد متعرض هم نمي شككدند بلكككه محبككت در بينشككان حككاكم و بككه
برادر ايماني تبديل شده بودند .اين فرموده خداوند متعال كه مككي فرمايككد﴿ :
» ﴾ آنككانكه در دينشككان تفرقككه
ايجاد كردند و به دسته ها ،گروه ها و فرقه ها تبديل شككدند تككو در هيككچ چيككز بككا
آنها نيستي «.
اين آيه برائت از كساني است كه دين خود را متفرق و تبككديل بككه احككزاب و
دسته ها شدند .چون آنچه از ما خواسته شده ايككن اسككت كككه چككون ديككن واحككد
است بايد بر اساس آن جماعتي واحد شكككل گيككرد و ايككن آن چيككزي اسككت كككه
خداوند متعال به آن دسككتور داده اسككت .هركككس اينگككونه باشككد رسككول اللككه -
صلي الله عليه وسلم -او را دوست دارد و او نيز رسول الله -صلي اللككه عليككه
وسلم -را دوست دارد اما هر آن كس كه دينش را متفرق گردانككد و بككر نككزاع و
اختلف ماند ،بر همان حالت جككاهليت مانككده و رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه
وسلم -نيز او را دوست ندارد و از او بيزار مي باشد.
نكته اي كه اينجا باقي مككي مانككد ايككن اسككت كككه حقيقككت اختلف در مسككائل
فقهي چيست كه در شرايط فعلي نيز در مسائل فقهي اختلف باقي است .آيككا
اين مورد جزء همان اختلف مذموم واقع مي شود؟
اختلف دو قسم است:
نوع اول :اختلف در دين است .مانند اينكه در عبككادت كككردن و در اعتقككاد بككا
هم اختلف داشته باشيم .اين يكي مذموم و حرام است چككون در ديككن مجككالي
براي اجتهاد وجود ندارد و ميدان جولنگاه آراء و نظرات نمي باشد بلكه ديككن و
عقيده توقيفي هستند و در آن نمي توان اجتهاد كرد .بر ما واجب است كككه بككه
آنچه الله تعالي در مسائل دين و عقيده تشريع نموده است بدون دخككالت دادن
آراء و اجتهادات خويش متمسك شويم و در مسائل عبادي نيز به هميككن شككيوه
است چون عبادت توقيفي مي باشد .بنابراين هرچيز از مسائل عبادي بككا دليككل
بر ما عرضه شود بايد به آن عمل نماييم چنانكه رسول الله -صككلي اللككه عليككه
َ وسلم -مي فرمايد» :م َ
ه فَُهككوَ َرد ّ«) 1هركككس من ْ ُ ما ل َي ْ َ
س ِ ذا َ مرَِنا هَ َ ث ِفي أ ْحد َ َ
نأ ْ َ ْ
در دين ما چيزي را در آن ايجاد نمايككد كككه بككه آن دسككتور نككداده ايككم آن مككردود
است(.
حد َث َك ٍ
ة م ْ ُ مككورِ َفكإ ِ ّ
ن كك ّ ُ ْ حكد ََثا ِ ُ
ل ُ ت ال ُ م ْم وَ ُ و در حديث ديگري مي فرمايد» :وَإ ِّياك ْ
ضكَلل َةٍ فِككي الن ّككاِر« )زنهككار خككود را از تككازه پديككدار
2
ل َ ة وَك ُ ّضَلل َ ٌ ة وَك ُ ّ
ل ب ِد ْعَةٍ َ ب ِد ْعَ ٌ
شده هاي دين بپرهيزيد هرتازه پديد آمده ديني بدعت و هككر بككدعتي گمراهككي و
-أخرجه البخاري رقم ) (2697ومسلم )رقم (1718/17 1
30
هر گمراهي نيز در آتش است (.و در روايتي از امام مسلم آمده هر تازه ايجككاد
شده ديني بدترين چيزهاست و هر بدعتي گمراهي است.
مسككائل ديككن و اعتقككاد و عبككادت مسككائلي هسككتند كككه در آنهككا مجككالي بككراي
اختلف نيست و در آن تنها از قرآن و سنت و آنچه سلف صالح بر آن بوده انككد
بايد پيروي كرد.
نوع دوم :اختلفي است كه در آن رأي و نظر نيز حق اظهار دارد .اجتهككاد در
مسائل فقهي و استنباط كردن احكام از دليل فقهي از جمله اموري است كككه
در آن اختلف واقع مي شود چون درك انسانها براي استنباط احكام از نصوص
متفاوت است.
در مسائل اجتهادي نيز خداوند متعكال بكه هكر عكالم دينكي بكر حسكب ميكزان
توانايي در فهم ،درك و استنباط مسائل از دليككل شككرعي حككق اجتهككاد را عطككا
فرموده و چنانكه معروف مي باشد مسئله اجتهاد در زمان رسول الله -صككلي
الله عليه وسلم -نيككز موجككود بككوده اسككت .اختلف ناشككي از مسككائل اجتهككادي،
فقهككي اسككت و در عقيككده و ديككن نيسككت و اينگككونه اختلفككات فقهككي در زمككان
رسول اللكه صككلي اللكه عليككه وسككلم نيككز بكوده اسكت و در آن اجتهكاد ككرده و
اختلف هم نموده اند .اين نوع اجتهاد به دو نوع قابل تقسيم است:
در يك قسم آن كه دو طرف مخالف هستند اگر دليل همراه يكي از آنها بككود
واجب است نظر كسي را كه با دليل سخن مي گويككد پككذيرفت و سككخن كسككي
كه مستند به دليل نيست را ترك نمود .بنككابراين بايككد نظككر علمككاء را بككر دليككل
عرضه داشت .هر مسئله داراي دليل را قبول و بدون دليل را ترك نمككود .و بككر
مجتهدي كه نظرش مخالف دليل صحيح است لزم است حق را بپذيرد و به آن
برگردد و درست ،جككاي اجتهككاد خطككا را بگيككرد .امامككان مجتهككد بككه مككا اينگككونه
سفارش نموده اند كه گفته ها و نظراتشان را بر كتاب و سنت عرضه داريككم .
امام ابوحنيفه رحمه الله مي گويد" :إذا جاء الحككديث عككن الرسككول صككلى اللككه
عليه وسلم فعلى الرأس والعين ،وإذا جاء الحديث عن صحابة رسول الله صلى
الله عليه وسلم فعلككى الككرأس والعيككن ،وإذا جككاء الحككديث عككن التككابعين فنحككن
رجال وهم رجككال" ]اگككر سككخني از رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه وسككلم -و
اصحابش به ما برسد بر سر و ديده مي نهيم ولي اگر سككخن تككابعين باشككد مككا
هم چون آنها مردان صاحب رأي و نظريم [.اين سخن امام ابوحنيفه اسككت كككه
بر ائمه اربعه سبقت دارد.
امام مالك رحمه الله مي گويد" :كلنا راد ّ ومردود عليه إل صاحب هذا القككبر"
]همه ما سخنش پذيرفتني و رد شدني است مگر صاحب اين قبر كه رسول
الله -صلي الله عليه وسلم -مي باشككد [.و مكي فرمايككد" :أو كلمككا جاءنككا رجككل
أجدل من رجل ،تركنا ما نزل به جبريل على محمد لجدل هؤلء؟!" ]آيككا هرگككاه
مردي كه در جدل دست باليي دارد پيش ما آمد مكا بكه خكاطر او چيكزي را ككه
جبرئيل بر محمد نازل كرده است را ترك كنيم؟![ و مي فرمايد" :ل يصلح آخككر
هذه المة إل ما أصلح أولها" ]آخر اين امت را اصكلح نمكي کنكد مگككر آنچكه ككه
اول اين امككت را اصككلح كككرد[ چككه چيككز اول ايككن امككت را اصككلح كككرد؟ كتككاب
وسنت .و اين كلم امام مالك رحمه الله است.
امام شافعي –رحمه الله مي گويد" :أجمع المسلمون على أن مككن اسككتبانت
له سنة رسول الله صلى الله عليه وسككلم ،لككم يكككن لككه أن يككدعها لقككول أحككد"
]مسلمانان بر اين مسئله اجماع كرده اند كه هركس سنت رسول الله -صككلي
31
الله عليه وسلم -برايش معلوم گردد جايز نيست به خاطر سخن هيچ فردي آن
را ترك نمايد [.و مي فرمايد" :إذا خالف قولي قول رسول الله صلى الله عليككه
وسلم ،فاضكربوا بقكولي عكرض الحكائط" ]هرگكاه سكخن مكن مخكالف فرمكوده
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -بود سخن مرا گرفته و بككه ديككوار بزنيككد [.و
مي فرمايد" :إذا صح الحديث فهو مذهبي" ]حديث صحيح ،مذهب من است1[.و
اين تعدادي از كلمات امام شافعي –رحمه الله در اين زمينه بود.
امام احمد –رحمككه اللككه مككي گويككد" :عجبككت لقككوم عرفككوا السككناد وصككحته،
يكككذهبون إلكككى رأي سكككفيان! واللكككه تعكككالى يقكككول﴿:
) ﴾نور (63 :أتدري ما الفتنة؟ الفتنة الشككرك ،لعلككه إذا
َرد ّ بعض قوله يعني الرسول صلى الله عليه وسلم أن يقع في قلبه شيء مككن
الزيغ فيهلك" ]تعجب مي كنم از قومي كه سند و صحت احاديث را مي دانند
ولي با اين وصف به دنبال رأي و نظر سككفيان مككي افتنككد! خداونككد متعككال مككي
فرمايد» :كسانيكه مخالفت دستورات رسول الله -صلي الله عليه وسلم -مككي
كنند از اينكه به فتنه و عذاب دردناك مبتل شوند برحذر باشككند« .آيككا مككي دانيككد
كه فتنه چيست؟ منظور از آن شككرك اسككت شككايد در صككورت رد فرمككوده اش
چيزي كه موجب هلكت شخص مي باشد در دلش قرار گيرد[.
اين سخنان فرموده مجتهدين مي باشد و همگي نيز اهليت اجتهككاد را داشككته
و داراي مقام علمي بوده و با اين حال مدعي عصمت براي خود نبوده اند بلكه
سفارش كرده اند كه تنها سخناني را از آنها قبول كنند كه موافككق دليككل باشككد.
بنابراين واجب است كسي كه پيرو امام احمد است در صورتيكه قول شككافعي
را موافق دليل يافت ،قبول كند و بر شافعي مذهب نيز واجب است در صورت
موافق بودن قول حنفي با دليل ،آن را قبول كند و بر مالكي نيز لزم اسككت در
صورت موافق بودن دليل با قول احمد آن را قبول كند .چون هدف تبعيت دليل
است و هدف ،سخن اين و آن نيست .هيچككس بكراي امكامش تعصكب نداشكته
باشد بلكه اگر تعصبي هست براي دليل باشد.
شيخ السلم ابن تيميه ،امام ابككن قيككم و امككام محمككد بككن سككليمان التميمككي
همگي به اين طريق دستور داده و گفته اند :به سخنان و نظككرات علمككاء نظككر
كنيد هركككدام موافككق دليككل بككود ،قبككول نماييككد و سخنانشككان در ايككن زمينككه در
كتابهايشان مسطور است .اين مككذهب اهككل سككنت و جمككاعت اسككت كككه نبايككد
تعصب داشت .معني اين سخن اين نيست كه مذهب را ترك كنيككم بلكككه مككا از
مذاهب و فقه ائمه استفاده مي كنيم چون آن ثروت بسيار عظيمي است ولككي
بايد به هر حال دليل را تبعيت نمود و هركس براي سخنش دليككل داشككته باشككد
را قبول كنيم و اين واجب است .و هركس كه توانايي شناسايي دليككل را نككدارد
از اهككل علككم سككؤال نمايككد ﴿ :
) ﴾ النحككل» (43 :از اهككل علككم سككؤال
كنيد اگر نمي دانيد«.
چون تو مي خواهي به وظيفه خويش عمل نمايي .در صورتيكه علم داري بر
اساس دليل عمل ككن در غيككر ايكن صكورت از اهككل علكم بپككرس و ايكن واجككب
است.
32
قسم دوم از اين اجتهاد فقهي حالتي است كه هيچكدام از طرفيككن دعككوا در
مسئله دليلي ندارند و هر دو قول احتمال صحت دارد و در ايككن مككوارد مشكككل
نيست .وقتي قول هيچكدام از طرفين بككر ديگككري ارجحيككت نككدارد ،افككراد مككي
توانند به هركدام كه خواستند عمل نمايند و نبايكد عمكل هيكچ يككك از طرفيككن را
انكار نمود به شرط اينكه تعصب يا هككوا و آرزو بكاعث انتخككاب او نشككده باشكد.
بنابراين شافعي ،مالكي را و حنبلككي ،شككافعي را انكككار نكنككد .ائمككه چهارگككانه و
پيروانشان در طول زمان برادر هم بكوده و هسكتند و بكه حمككد اللككه در بينشككان
دشمني و عداوت و كينه به وجود نيامده است و اگر چيزي هم روي داده ناشي
از عملكرد بعضي از افراد متعصب بوده كه قابل اعتنا نيستند .جمهور اصككحاب
امامان چهارگانه در بين خود دشمني و عداوت ندارند .پشت سر هم نمككاز مككي
خوانند ،با همديگر ازدواج مي كنند ،بر همديگر سلم مي كننككد و عقككد اخككوت و
برادري با هم دارند هكر چنكد در بعضكي از مسكائل اجتهكادي فقهكي بكا همكديگر
اختلف دارند كه ترجيح بعضي از آنها بر بعضككي ديگككر ممكككن نيسككت .بنككابراين
همان كلمه مشهور را بيان مي كنيم كه ]در مسككائل اجتهككادي نبايككد همككديگر را
انكار كرد[.
بنابراين اگر اهل يك منطقه تابع قول و سخن يكي از امامان مجتهككد هسككتند
در مسائل اختلفي كه دليل قول مخالف رجحككت نككدارد و توانككاي معارضككه هككم
ندارد و مردم بر رأي يكي از ائمه مجتمع اند هيچ فردي حق ندارد باعث تفرقككه
اين اجتماع گردد بلكه همراهي و اتفاق شايسته و لزم اسككت و بايككد از اختلف
پرهيز نمود.
مسئله سوم
مخالفت و نافرماني نمودن با سرپرست و ولي امضضر را فضضضيلت،
و اطاعت و فرمانبرداري از او را ذلت و خواري مي دانستند
ولي رسول الله -صلي الله عليه وسلم -در اين باره با آنها مخالفت نمود و
دستور داد از حاكمان اطاعت و فرمانبرداري شود و خيرخواه آنان باشند .حتي
در اين زمينه سخت گيري نموده و بارها آن را تكرار كرده است.
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -سه مسئله ذكككر شككده در بككال را در يككك
دوهُ وََل ت ُ ْ َ
ه شكرِ ُ
كوا ب ِك ِ م ث ََلًثكا :أ ْ
ن ت َعُْبك ُ ضى ل َك ُ ْ ه ي َْر َن الل ّ َ حديث جمع نموده است» :إ ِ ّ
ّ ّ َ َ ّ َ
ه
ن وَلهُ اللك ُ مك ْحوا َ صك ُن ت ََنا َفّرقُككوا وَأ ْ ميعًككا وَل ت َ َج ِل اللكهِ َ حب ْك ِ
موا ب ِ َ
صك ُ شكي ًْئا وَأ ْ
ن ت َعْت َ ِ َ
م« )با انجام اين سه مورد خداوند از شككما راضككي مككي شككود .1:اللككه را 1 ُ َ
مَرك ْ أ ْ
عبادت نماييد و برايش شريك قرار ندهيد .2بككه ريسككمان خداونككد چنككگ زنيككد و
متفرق نشويد .3براي آن كككس كككه خداونككد او را سرپرسككت شككما قككرار داده،
خيرخواه باشيد (.مردم به خاطر بي توجهي به اين موارد سككه گككانه يككا يكككي از
آنها ،در زندگي دين و دنياي خويش دچار مشكل مي شوند.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه مككردم از حاكمككان خككويش اطككاعت نمككي
كردند چون اين كككار را نككوعي ذلككت مككي دانسككتند و نافرمككاني اميككر خككويش را
نوعي آزادگي و فضيلت به حساب مي آوردند .به همين خاطر آنها فاقد جككامعه
اي بودند كه اميككر داشككته باشككد و تكككبر و خكود بككزرگ بينككي مكانع از اطككاعت و
خضوع آنها براي امير مي شد.
33
اسلم آمد و با آنها به مخالفت برخواست و آنها را به اطاعت و فرمانبرداري
از امير و حاكم فرا خواند .چون مصلحت در اين بود .چنانكه مي فرمايككد﴿ :
) ﴾ نساء» (59 :اي كساني
ككه ايمكان آورده ايكد از اللكه ،رسكول و صكاحبان امكر کكه از بیكن شكما هسكتند
اطاعت كنيد«.
قرآن به اطاعت از صاحبان امر دستور مي دهد و رسككول اللككه -صككلي اللككه
ةعك َ طا َ عليه وسلم -محدوده اطاعت را در فرمكوده خكويش بيكان مكي كنكدَ» :ل َ
ق«) 1در نافرمككاني خككالق نبايككد مخلككوق را اطككاعت خككال ِ ِصكي َةِ ال ْ َ معْ ِ ق ِفي َخُلو ٍ م ْ لِ َ
ف« وأخرجه البخاري بلفككظَ» :ل معُْرو ِة ِبال ْ َ
طاعَ ُما ال ّنمود (.و باز مي فرمايد» :إ ِن ّ َ
ف« »اطككاعت در معككروف اسككت .و 2
معُْرو ِ ْ
ة ِفي ال َطاعَ ُ ما ال ّ صي َةٍ إ ِن ّ َمع ْ ِ
ة ِفي َ طاعَ َ َ
در لفظ بخاري آمككده اسككت كككه اطككاعت در معصككيت نيسككت بلكككه در معككروف
است«.
بنابراين ،اطاعت صاحبان امر در غير معصيت و نافرمككاني پروردگككار ،واجككب
است و در صورت دستور به معصيت و گناه ،نبايد از آن پيككروي كككرد .مخككالفت
مخصوص زماني است كه انجام آن موجب معصيت و نافرماني پروردگار گردد.
اما در امور ديگر نبايد به واسطة مخالفت كردن در آن ،بيعت خككود را شكسككت
و تا زماني كه آن امير ،مسككلمان اسككت نبايككد در غيككر معصككيت او را نافرمككاني
نمود .چون اطاعت او موجب حفككظ خككون ،اتحككاد و امنيككت ،كمككك بككه مظلككوم،
برگرداندن حق به صاحبش و قضاوت عادلنه بيككن مككردم خواهككد شككد هككر چنككد
امير در دينش دچار انحراف هم باشككد .حككتي اگككر فاسككق باشككد و فسككقش بككه
درجه كفر نرسیده باشد باز هككم مصككلحت در اطككاعت اوسككت .چنككانكه پيككامبر-
َ َ
حكا وا ً فكًرا ب َ ّ طيُعوا ،إ ِّل أ ْ
ن ت َكَرْوا ك ُ ْ مُعوا وَأ ِس َ صلي الله عليه وسلم -مي فرمايد» :ا ْ
هان« ( 3بشنويد و اطاعت كنيكد مگكر در صكورتيكه كفكر ن الله ب ُْر َ م َ م عليه ِعن ْد َك ُ ْ ِ
آشكاري را مشاهده كنيد كه از طرف خداونكد بككر او دليكل و برهكان داريككد ).تكا
زمانيكه معصيت و گناه او به درجه كفر نرسد بايد سخنانش را شنيد و در آنچكه
كه معصيت وجود ندارد از او پيككروي كككرد .بنككابراين فسككق و گنككاهش بككه ضككرر
خودش ولي سرپرستي و اطاعت موجب مصككلحت مسككلمين اسككت .در هميككن
رابطه هنگامي كه به بعضي از امامان گفته شد كه فلني فاسق ولككي قدرتمنككد
است و ديگري صالح اما ضعيف و ناتوان اسككت كككدام يككك را بككراي حكككومت و
امامت ليق ترند؟ در جواب گفتند :فاسق قوي بهتر است چون فسق و گناه او
بر عليه خككودش و قككوت و قككدرتش بككراي مسككلمين اسككت .امككا صككالح نككاتوان،
صلحش براي خود ِ او و ضعف و ناتواني اش براي مسلمين است.
بنابراين بايد از حاكم مسلمان هرچنككد ظككالم و فاسككق باشككد اطككاعت نمككود.
خذ َك وَأ ُ ِ ب ظ َهُْر َ ضرِ َ ن ُ
َ
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -مي فرمايد» :أط ِعْ وَإ ِ ْ
ك« ( 4هرچند تو را بزند و مالت را بگيرد ،او را اطاعت كن ).علت ايككن امككر مال ُ َ َ
اين است كه مصلحت اطاعت و فرمانبرداري بر مفاسككد ناشككي از حكككومت او
فزوني دارد و همچنين فساد ناشي از قيام و خروج عليه او بر مفاسد ناشي از
ماندن بر اطاعتش در حاليكه گناهكار و اهل معصيت مي باشككد ،بيشككتر اسككت؛
-أخرجه أحمد في المسند ) ( 1/131وصححه اللباني في صحيح الجامع )رقم(7520 : 1
34
چون قيام براي حذف او باعث ريختن خونها و ايجاد نا امني و تفرقه بين جامعة
اسلمي است .نتيجه حاصل از قيام بر عليه امراء و حاكمان جامعه اسلمي بككه
روايت تاريخ چه بوده است؟ نتيجة خروج شورشككيان بككر عليككه عثمككان -رضككي
اللكه عنكه -ككه منجكر بكه كشكته شكدن اميرالمكؤمنين شكد چكه بكود؟ حاصكل و
سرانجام بيعت شكني ها و خارج شدن از اطاعت حاكمان از قديم تككا بككه حككال
چه بوده است؟ در بيعت شكني هاي متوالي جككز فسككاد چككه پيامككدهايي نصككيب
مسلمين گشته اسككت؟ بنككابراين هرچنككد مككوجب مفاسككد جككزئي گككردد بايككد بككر
اطاعت حاكمان مسلمان صبر پيشه كرد ،چون مفسدة حاصككل از ايككن صككبر از
مفاسد خروج بر عليه حاكمان مسلمان كمتر است .به همين دليل رسككول اللككه
-صلي الله عليككه وسككلم -اطاعتشككان را در صككورتي كككه از ديككن خككارج نشككده
باشند ،واجب كرده است هر چند در حكومتشان مرتكب فسق و ظلم شوند .با
صبر كردن در برابر اين مفاسد جزئي مفاسد بزرگتر را مانع مي شويم ،در بين
دو ضرر محتمل هر كدام ضررش كمتر باشد را بايد انجام داد و در طول تاريككخ
هيچ قومي از اطاعت امامشان خارج نشده انككد جككز اينكككه بككه مفاسككد بزرگككتر
مبتل گشته اند .به همين دليل صبر كردن ترجيح مي يابد.
اين مسئله ،اهل جاهليت و اسلم را در موضع گيريشان در برابككر حاكمككان و
واليان امور از هم جدا مي كند .اهل جاهليت معتقد بككه اطككاعت از واليككان امككر
نبودند و آن را ذلت و خككواري مككي دانسككتند ولككي اسككلم دسككتور بككه اطككاعت و
فرمانبرداري از حاكمان مسلمان هرچند گاها ً مرتكب گناه يا ظلمي شوند ،مككي
دهد .صبر بر اطاعت آنها را موجب مصلحت و خروج و قيكام بكر عليكه حاكمكان
مسلمان را موجب ضرر و زيان بزرگتر از مفاسككد ناشككي از صككبر و مانككدن بككر
طاعتشان مي داند .البته در صورتي كه حاكمككان مرتكككب انحرافككات و اعمككالي
نشوند كه موجب خروجشان از دايرة اسلم گردد و اين قاعده مهمي است كه
براي اين امر عظيم به وسيله اسلم عرضه گرديد .اين در حالي است كه اهككل
جاهليت چنانكه گذشت معتقد به وليت و حككومت نبودنكد و شكنيدن و اطكاعت
كردن را جايز نمي دانستند .نمونه آنها ملككل ككافر كنكوني اسكت ككه معتقكد بككه
مكراسي هستند .پوچي و بكي هكدفي ،حيكوانيت ،قتكل ،غكارت ،فسككاد آزادي و د ُ
نواميس ،شر و اضطراب و ناامني ،اركان آنها را فرا گرفتككه اسككت .در حككاليكه
دولتهاي بزرگي و داراي اسلحه و نابود كننده هاي فراواني هستند اما در همككان
حال فاقد رشكد انسكاني بكوده و در ُبعكد حيكواني مانكده انكد و هنكوز در مرحلكه
جاهلي دست و پا مي زنند.
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -دستور بككه شككنيدن و اطككاعت كككردن از
حاكمان را داده است و دستور داده ناصحان ،آنها را مخفيانه نصيحت كنند.
اما سخن گفتن در باره آنها ،فحككش و ناسككزا گفتككن و عيككب جككويي كككردن از
آنها ،از نشانه هاي نيرنگ در برابر آنهاست چون بككاعث تحريككك مككردم و شككادي
اهل فساد مي گردد و اينكار به عنوان خيككانت بككه حككاكم مسككلمانان تلقككي مككي
شود .از جمله خيرخواهي براي آنها ،در حككق ايشككان دعككا نمككودن و بككه بككدي در
موردشان سخن نگفتن است .و هركس خيرخككواه امككام مسككلمانان اسككت بايككد
نصيحتش را شخصا ً به وي عرضه دارد .در صورتيكه قادر به انجام آن نباشد بككه
صورت نامه و يا توسط افراد نزديك به حاكم برايش سفارش نمايد در غير اين
صورت او معذور است .ولي اگر در مجالس و بر منابر يا به صورت نوار ضككبط
مسائل حاكمان مسلمان را مطرح كنككد و عيككب هكاي آنككان را برشككمارد ايكن را
35
خيرخواهي نمي گويند بلكه خيانت به واليان امور اسككت ،نصككيحت در حككق آنهككا
دعا براي اصلحشان ،پوشيدن عيبشان و افشاگري نكردن بككر عليككه آنهاسككت و
همينگونه از جمله نصيحت و خيرخواهي حاكمان اسلمي انجككام دادن اعمككال و
وظايف محوله توسط كاركنان حكومتي است كه به انجام آن مكلف شده اند.
سپس شيخ –رحمه الله -مي فرمايد" :رسول الله -صلي الله عليككه وسككلم -
ضى ه ي َْر َن الل ّ َسه مسئله ذكر شده در بال را در يك حديث جمع نموده است» :إ ِ ّ
ميًعكا وَلَ َ دوهُ وََل ت ُ ْ َ
ج ِ ل اللكهِ َ حب ْك ِموا ب ِ َ
صك ُ ن ت َعْت َ ِشكي ًْئا وَأ ْ كوا ِبكهِ َ شكرِ ُ ن ت َعْب ُك ُم ث ََلًثكا:أ ْ ل َك ُ ْ
فرُقوا وأ َن تناصحوا من وّله الل َ
م«) 1با انجام اين سه مككورد خداونككد از مَرك ُ ْ
هأ ْ ُ َ ْ َ ُ َ ْ ََ َ ُ تَ َ ّ
شما راضي مي شود .1 :الله را عبادت نماييد و برايش شككريك قككرار ندهيككد .2
به ريسمان خداوند چنگ زنيد و متفرق نشويد .3براي آن كس كه خداوند او را
سرپرست شما قرار داده ،خيرخواه باشيد"(.
در مورد مسئله اولي بايد گفت كه اهل جاهليت اوليككاء و صككالحان را عبككادت
ه﴾ »اينهككا نككزد خداونككد برايمككان عند َ الل ّك ِ فَعاؤَُنا ِ ش َؤلء ُ هك ُ مي كردند و مي گفتندَ ﴿ :
شفاعت مي كنند«.
در مورد مسئله دوم چنانكه بحث شد اهل دنيا در دين و دنيايشككان متفككرق و
پراكنده بودند.
و در مورد مسئله سوم بايد گفت كككه آنهككا از حاكمككان جككامعه اطككاعت نمككي
كردند و فرمانبري را نوعي ذلت و پستي مي دانستند.
اين مسائل سه گكانه را رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -ككه جكامع
كلمات و صاحب فصل الخطاب است اينگككونه جمككع آوري نمككوده مككي فرمايككد:
َ َ
ل الل ّ ِ
ه حب ْ ِ موا ب ِ َص ُ ن ت َعْت َ ِشي ًْئا وَأ ْ
كوا ب ِهِ َ شرِ ُ دوهُ وََل ت ُ ْ ن ت َعْب ُ ُم ث ََلًثا:أ ْ ضى ل َك ُ ْ ه ي َْر َ ن الل ّ َ
»إِ ّ
َ َ
مَرك ُ ْ ن وَّلهُ الل ّ ُ فّرُقوا وَأ ْ ميًعا وََل ت َ َ
2
م« (با انجككام ايككن سككه مككورد هأ ْ م ْ حوا َ ص ُ ن ت ََنا َ ج َِ
خداوند از شما راضي مي شود .1:الله را عبادت نماييد و برايش شككريك قككرار
ندهيد .2به ريسمان خداوند چنگ زنيككد و متفككرق نشككويد .3بككراي آن كككس كككه
خداوند او را سرپرست شما قرار داده ،خيرخواه باشيد).
اولي اينكه بايد خدا را عبادت نمود و چيزي را با او شريك قرار نداد .عبككادت
كردن اولياء و صالحان شرك است .دوم اينكه بايد به ريسمان الهي چنككگ زد و
متفرق نشد برعكس آنچه كه جككاهليت بككر آن قككرار داشككت كككه در ديككن و دنيككا
متفرق بودند .حبل الله همان قرآن است و اعتصام ،متمسك شدن بككه آن مككي
باشد .پس به آنچه امر شده ايد عمل و از آنچه نهي شده ايد دوري نماييد چون
تنها قرآن منهج رباني است و عهده دار حفظ مسائل دين و دنياسككت و تمسككك
به آن رحمت و دوري از آن عذاب و شقاوت است .سككوم اينككه بايككد خيرخككواه
سرپرستان امور خويش باشيم بر خلف اهل جاهليت كه هرگونه فرمككانبرداري
از حاكمان جامعه خويش را ذلت و خككواري مككي دانسككتند در حككاليكه در اسككلم
بايد از صاحبان امككور اطككاعت و خيرخككواه آنككان باشككيم و از بيعككت آنككان خككارج
نگرديم و در حضور مردم از آنككان عيككب جككويي ننمككاييم و بككر عليككه آنهككا سككخن
نگوييم چون اين كار خيانت به آنهاست و نصيحت محسوب نمي گككردد .هرچنككد
افرادي به گمان خويش آن را نصيحت بنامنككد ،اينكككار شككر و انتشكارش مككوجب
ايجاد دشمني بين مردم و حكككومت مككي شككود و نككه تنهككا هيككچ مصككلحتي در آن
نيست بلكه ضرر محض است.
36
در خاتمه مسئله سوم شيخ –رحمه الله – اظهار مي دارد خللي كه در دين و
دنياي مردم وارد گشته به سبب يكي از اين امور سه گانه يا همه آنهاسككت كككه
عبارتند از :شرك به خدا ،تفرقه و قيام بر عليه حاكمان مسلمان.
مسئله چهارم
تقليد كوركورانه و مضرات ناشي از آن
دينشان بر اصولي بنا شده كه مهمترين آن تقليككد بككود و ايككن قاعككده ،اصككلي
مهم براي كافران است كه اول و آخرشان بر آن هستند .چنانكه الله تعالي مي
فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ زخككرف» (23 :و مككا
پيش از تو براي هيچ شهري و دياري رسولي نفرسككتاديم جككز اينكككه ثروتمنككدان
خوشگذران آن قوم گفتند :ما پدران خككود را بككر راهككي يككافتيم و از آنهككا پيككروي
خواهيم كرد«.
و بكككككاز مككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ لقمككان(21 :
»وقتي به آنها گفته شود از آنچه خداوند نازل كرده پيككروي كنيككد ،گوينككد :مككا از
آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم پيروي مي كنيم .آيا اگر شيطان آنها را دعوت بككه
عذاب دردناك كند باز هم او را اطاعت مي كنند؟«.
و بكككا ايكككن سكككخن بكككه نزدشكككان آمكككد ﴿ :
) ﴾... سبأ(46 :
»بگو من شما را به يك سخن پند مي دهم و آن اينكه يكككي يكككي و دو بككه دو
براي خدا قيام كنيد ،سپس فكر خود را به كار اندازيد تا دريابيد كه صاحب شما
مجنون نيست.«...
و بككاز مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ اعراف» (3 :از
آنچه از جانب خداوند برايتان نازل شده پيروي نماييد و پيرو دستورهاي غيككر او
نباشيد و جز او را به دوستي مگيريد ،تعداد كمي پند مي پذيرند«.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه آنهككا دينشككان را نككه بككر اسككاس آنچككه كككه
رسولن الهي عليهم السلم آورده بودند بلكه بر اساس اصولي كه خود سككاخته
و حاضر به تغيير و تحولي در آن نبودند بنا نهاده بودند كه از آن جمله مي تككوان
به تقليد اشاره نمود كه در آن بعضي ،بعض ديگر را پيروي مككي كردنككد .هرچنككد
شخص تقليد شده صلحيت آن را هككم نداشككته باشككد .چنككانكه اللككه تعككالي مككي
فرمايككككككد ﴿ :
) ﴾ زخككرف» (23 :و مككا
پيش از تو براي هيچ شهري و دياري رسولي نفرسككتاديم جككز اينكككه ثروتمنككدان
37
خوشگذران آن قوم گفتند ما پدران خككود را بككر راهككي يككافتيم و از آنهككا پيككروي
خواهيم كرد«.
منظور از مترفين بيشتر اهل رفاه و ثروت مي باشند چون آنهككا اهككل شككر و
فساد بودند و حاضر به قبول كردن حق نبودند بر خلف ضعفاء و فقرا كه اكثرا ً
اهل قبول حق و تواضع مي باشند .پس اهل ترف صاحبان مككوقعيت و مالنككد﴿ :
﴾ يعنككي صكاحبان جكاه و مكال در بيكن آنهكا
گفتنكككد ﴾ ﴿ :يعنكككي
پدران خود را بر ديني يافتيم و ما در آن كار پيرو آنها هستيم .منظورشككان ايككن
بود كه اي پيامبر ما بككه شككما احتيككاجي نككداريم و بككه گمككان خككويش دنبككاله روي
پدرانشان آنها را از اطاعت پيامبران عليهم السلم بي نياز مي كرد .ايككن تقليككد
كوركورانه و از جمله امورات جاهلي اسككت .امككا دنبككاله روي كككردن در خيككر را
اتباع و اقتدا مي نامند .خداوند متعال از زبان يوسف نقل مي كند كه﴿ :
) ﴾ یوسككككف» (38 :از ديككككن پككككدرانم
ابراهيم ،اسحاق و يعقوب پيروي كردم و مناسككب حككال مككا نيسككت كككه در هيككچ
چيزي شريك قرار دهيم«.
و بككككاز مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾ التوبة» (100 :پيشككي گيرنككدگان در
خير از مهاجر و انصار و كسانيكه در خير از آنها تبعيت مي كنند«.
و به همين مناسبت خداوند متعال در مورد جاهليت مي فرمايد ﴿ :
﴾ البقرة(170 :
»و هنگامي كه به آنها گفته مي شد از آنچه خداوند نازل كككرده پيككروي كنيككد،
مي گفتند :بلكه ما از آنچه پدرانمان بر آن بودند پيروي مكي كنيكم .آيكا اگكر چكه
پدرانتان چيزي را درك نكرده و هدايت هم نيافته باشند؟«
كسي كه درك ندارد و هدايت يافته نيست شايسككته اقتككدا كككردن نمككي باشككد
بلكه مقتدي كسي است كه هم عاقل و هم هدايت يافته باشككد .بنككابراين تقليككد
كوركورانه از جمله کارهای جاهلي است و اين را تعصككب مككي گوينككد .مقتككدي،
رسول الله -صلي الله عليه وسلم -و پيككروان او هسككتند .سككپس شككيخ –رحمككه
الله به اين آيه اشاره مي كند كه مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ لقمان(21 :
»وقتي به آنها گفته شود از آنچه خداوند نازل كرده پيروي كنيد ،گويند :مككا از
آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم پيروي مي كنيم .آيا اگر شيطان آنها را دعوت بككه
عذاب دردناك كند باز هم او را اطاعت مي كنند؟«
يعني هنگامي كه مشركين را دعوت به تبعيت از قرآن مي كنيد ،گويند :ما از
آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم پيروي مي كنيم .بگو اگر شيطان پككدرانتان را بككه
عذاب آماده شده دعوت كرده باشككد بككاز هككم آنهككا را تبعيككت مككي كنيككد؟ يعنككي
38
هرچند پدرانتان از پيروان شيطان باشككند بككاز هككم بككه آنهككا اقتككدا مككي كنيككد كككه
سرانجام آن سعير است؟ بر انسان عاقل واجب است كه در آن انديشه كند تا
بداند دنباله روي چه كسي است.
سپس شيخ رحمه الله ادامه ميدهد" :و با اين سخن به نزدشان آمد ﴿ :
) ﴾...سبأ(46 :
» بگو من شما را به يك سخن پند مي دهم و آن اينكه يكي يككي و دو بككه دو
براي خدا قيام كنيد .سپس فكر خود را به كار اندازيد تا دريابيد كه صاحب شما
مجنون نيست«...
و باز مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ العراف(3 :
»از آنچه از جانب خداوند برايتان نازل شده پيروي نماييد و پيككرو دسككتورهاي
غير او نباشيد و جز او را به دوستي مگيريد .تعداد كمي پند مي پذيرند"«.
يعني رسول الله -صلي الله عليه وسلم -با اين آيه بككه نزدشككان آمككد و آنهككا
گفتند ما به آنچه پدرانمان بر آن بودند متمسك هستيم و از محمد -صككلي اللككه
عليه وسلم -پيروي نمي كنيم ،در حاليكه خداوند متعككال مككي فرمايككد :در آنچككه
اين مرد به شما مي گويكد ،بنگريكد و انديشكه كنيكد .عصكبيت ،شكما را بكه خكود
مشغول ننمايد؛ بصورت جمعي و يا تنها در آنچه محمد -صلي الله عليه وسككلم
-شما را بدان فرا مي خواند فكر كنيد در صورتيكه آن را حككق يافتيككد بككر شككما
واجب است از آن پيروي نماييد و در آن صككورت ،درسككت نيسككت كككه شككما بككه
آنچه پدرانتان بر آن بوده اند باقي بمانيد.
﴿ ﴾ يعني قيامتان براي خدا باشد نه براي هوا و هككوس،
بلكه حق را قصكد كنيكد ﴿ ﴾ دو تكا دو تكا بكا
هم فكر كنيككد و بككا هككم اجتمككاع نماييككد و جلسككه تشكككيل دهيككد .چككون همكككاري
تشكيل دهندگان جلسات يا همكاري جمعي احتمال رسيدن به حككق را افزايككش
مي دهد .يا به صورت فردي با خود خلوت نماييد و در مورد آنچه رسول اللككه -
صلي الله عليه و سلم -آورده ،بينديشيد و مطمئنا ً آن را حككق خواهيككد يككافت و
در آن صكككورت پيكككروي از آن را بكككر خكككود واجكككب مكككي دانيكككد﴿ ،
﴾ سپس در مورد محمد -صلي الله
عليه و سلم -كه مي گوييد ديوانه است بينديشيد ،چون او ديككوانه نيسككت بلكككه
عاقل ترين مردم و نمككونه اعلككي در بيككن مخلوقككات اسككت و او ناصككح مككردم و
عالمترين آنها مي باشد .پس چگونه مي گوييد كه او ديوانه اسككت؟ بينديشككيد و
در رفتارش بنگريد .آيا در رفتار و در تصرفاتش چون ديوانگان عمل مي كند؟ ﴿
﴾ او
مجنون نيست بلكه قبل از اينكه دچار عذاب شويد شما را مي ترساند .اگككر بككه
وي ايمان نياوريد و اطاعتش نكنيد دچار عذاب شديدي خواهيد شد .او به سوي
شما آمده و خيرخواه شماست و براي شما طالب خير است و مي خواهد شما
را نجات دهد و قصد صلح و رسككتگاري شككما را در دنيككا و آخككرت دارد .چگككونه
شما او را متصف به اين صفات مي كنيككد و بككدون نظككر و انديشككه در حككال وي
اذعان مي داريد كه او ديوانه است؟ در نتيجه بر هر انسككان عككاقلي لزم اسككت
39
در سخنان و گفته هاي مردم فكر كند؛ در موردش تحقيق نمايد و حككق و نككاحق
را از هم تشخيص دهد .حق را پذيرا و خطا را مردود بدارد تا تقليككد كوركككورانه
باعث ماندگاريش بر باطل نگردد.
مسئله پنجم
دليل اكثريت را بدون در نظر گرفتن سند آن ،حجت دانستن
از اساسي ترين قواعد جاهلي اين بود كه آنها به اكثريت مغككرور بودنككد و آن
را وسيله صحت و درستي هر چيزي تلقي مي كردند .در حكاليكه رسكول اللكه -
صلي الله عليه و سلم -ضد آن انديشه را با خود آورد و در مككوارد بسككياري در
قرآن اين جريان توضيح داده شده است.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه آنها اكثريت را دليل حق بودن و اقليت را
دليل بر ناحق بودن مي دانستند .هرچيزي كه اكثريت آن را مككي خواسككت ،نككزد
آنها حق بود و برعكس ناحق را در بين طرفداران اقليت مي يافتند .ميزان حق
و ناحق در بينشان اكثريت و اقليت بود و اين خطا بكود .چنكانكه خداونكد متعكال
مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ النعكككككككككام:
» (116اگر از اكثريت مردم زمين پيروي كني تو را از راه خدا منحرف خواهند
كرد كه اينان جز از پي گمان نمي روند و جككز انديشككه باطككل و دروغ چيككزي در
دست ندارند«.
و بككككاز مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾العككراف» (102 :اكككثر مككردم را در عهككد و پيمككان
استوار نديديم بلكه بيشترشان را عهدشكن و فاسد يافتيم«.
بنابراين ،ميزان حق و ناحق اكثريت و اقليت نيست؛ بلكه ميزان ،حق بككودن
است .هركس بر حق باشد هرچند يك نفر باشد ،او حق است و كسي است كه
بايد به او اقتدا شود و در صورتيكه اكثريت بر باطل باشند بايد آنها را رهككا كككرد
و به زياد بودنشان مغرور نشد بلكه اعتبار به حق است .به همين خاطر علمككاء
گفته اند حق به واسطه انسانها معلوم نمي گككردد بلكككه مككردان را بككه واسككطه
حق بايد شناخت .پس آن كس كه بر حق باشد بايد مككورد اقتككدا و تأسككي قككرار
گيرد.
ً
خداوند در داستان پيشينيان برايمان نقل مي كند كه گاها اقليت بر حق بوده
انكككد .چنكككانكه مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾هود» (40 :با او جز اندكي ايمان نياوردند«.
در حديث وارد است كه رسول الله -صككلي اللككه عليككه و سككلم -فرمودنككد:
امتها را به من نشكان دادنكد ،پيكامبري را ديكدم كككه كمكتر از ده نفككر بكا او بككود،
پيامبري را ديدم كه يك يا دو نفر همككراه او بودنككد و پيككامبري را ديككدم كككه هيككچ
احدي همراه او نبود .بنابراين در حق بودن مككذهبي يككا سككخني ميككزان ،اكككثريت
پيروان آن نيست بلكه اعتبار تنها به حق يا باطل بككودن مككي باشككد .اگككر چيككزي
حق باشد هرچند اقليت مردم با او باشند بايد به آن متمسك شد چون نجات در
آن است و اكثريت مردم نمي تواننككد باطكل را حكق كننكد .بنكابراين حكق را هكر
مسلماني بايد هميشه آويزة گوش نمايد.
40
َ
س كَل ُ
م غَ ِ
ريب ًككا يفرمايككد» :ب َكد َأ اْل ِ ْ
رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم – م
ما ب َد ََأ«» 1اسلم با غريككبي آغككاز شككد و بازگشككتش نيككز غريبككانه ريًبا ك َ َ
سي َُعود ُغَ ِ
وَ َ
است« .اين در حالي است كه اكثريت مردم بر شككر و گمراهككي قككرار دارنككد و
جز اندكي از مردم بر حق باقي نمي مانند كه آنها نيز غريبند و ايككن غريبككان در
مجتمع بشري در اقليت مي باشند .هنگامي كه رسول الله -صككلي اللككه عليككه و
سلم -مبعوث شد جهان كل ً در كفر و گمراهي موج مي زد و در آن هنگككام كككه
شروع به دعوت نمود ،مردم يك به يك و دو به دو دعوتش را لبيك گفتند تا زياد
شككدند .در آن هنگككام قريككش و جزيككرة عككرب و تمككام عككالم بشككري همگككي بككر
گمراهي بودند .رسول الله -صلي الله عليه و سلم -به تنهايي شروع به دعوت
نمود و آنانيكه از او پيروي كردنككد و دعككوتش را پذيرفتنككد بككه نسككبت كككل عككالم
خيلي كم بودند .بنابراين اكثريت ملك اعتبار نيست بلكه تنها چيككزي كككه معتككبر
است حق بودن و به حق رسيدن است .اما در صورتيكه اكثريت بر حق باشكند،
چيز خوبي است .ولي سنت الهي اينگونه است كككه هميشككه اكككثريت بككر باطككل
قكككرار دارنكككد ﴿ :
) ﴾ یوسف» (103 :اكثريت مردم ايمككان نمككي آورنككد
هرچند تو نسبت به ايمان آوردن آنها حريص باشي«.
و مككككككككي فرمايككككككككد ﴿ :
) ﴾ النعام» (116 :اگككر از
اكثريت مردم زمين پيروي كني تو را از راه خدا منحرف خواهند كرد«.
مسئله ششم
پيشينيان را بدون در نظضضر گرفتضضن هرگضضونه سضضند و دليلضضي حجضضت
دانستن
چنككانكه اللككه تعككالي مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾طه)» (51 :فرعون( گفت :پس حال اقوام گذشته چيست؟«.
و مككككككككككي فرمايككككككككككد ﴿ :
) ﴾ المؤمنككون» (24 :در ميككان پككدران خككويش
چنين سخناني را نشنيده ايم«.
شرح:
يعني زمانيكه رسولن پروردگار ،حق را براي آنها آوردند؛ پدرانشككان را دليككل
عدم پذيرش قرار دادند .موسي عليه السككلم آنگككاه كككه فرعككون را دعككوت بككه
ايمان كرد فرعون آنچه گذشتگان بر آن بودند را دليل قرار داد و گفككت﴿ :
) ﴾ طككه» (51 :گفككت :پككس حككال
اقوام گذشته چيست؟« خواست با اين كار به عملكرد گذشتگان استناد كند كه
در كفر بر كساني كه در آن زمان زنككدگي مككي كردنككد مقككدم بودنككد .ايككن دليككل
باطل ،دليل جاهليت بود .همچنانكه قوم نوح بعد از دعوت شدنشككان بككه سككوي
توحيككككككد بيككككككان داشككككككتند و گفتنككككككد ﴿ :
) ﴾ مؤمنون(24 :
»اين مرد جز بشري چون ما نيست كه مي خواهد بر شما برتككري يابككد ،اگككر
خدا مي خواست ملئكه اي را بر شما نازل مكي كككرد .در ميكان پككدران خككويش
-أخرجه مسلم )رقم.(146 : 1
41
چنين سخناني را نشنيده ايم «.با نوح به مقابله برخواسككتند و دليلشككان در ايككن
مبارزه اين بود كه پدران ما بر حق هستند و آنچه را كه نوح آورده باطل است؛
چون مخالف آن چيزي است كه پككدرانمان بككر آن بودنككد و كككافران قريككش نيككز
اظهار مي داشتند كه ﴿ :
) ﴾ ص(7 :
»ما چنين چيزي را در دين ديگري نشنيده ايم و اين جككز دروغ بككه هككم بككافته
شده چيز ديگككري نيسككت ﴾ ﴿ «.يعنككي آنچككه
رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -آورده اسككت ﴿ .
﴾ در ديككككن آبككككاء و اجدادشككككان ﴿ .
﴾دروغ است .آنها آن چيككزي را كككه رسككول اللككه -صككلي اللككه
عليه و سلم -آورده بود ،دروغ دانستند؛ چرا؟ چون مخالف آن چيزهايي بود كه
پدرانشان بر آن بودند كه همان عبادت بتها بود ولي آنها بككه ديككن پككدران نزديككك
خود رجوع نمودند و به دين پدرانشان ،ابراهيم و اسككماعيل ،مراجعككه نكردنككد و
اين سنت كافران است و سنت جاهليت مي باشد .بككه هككر بككاطلي كككه بككر آنهككا
متقدم باشد براي رد حق استناد مي كنند .اما آنچككه كككه بككر هككر انسككان عككاقلي
واجب است اين است كه به آنچه رسول الله -صلي الله عليكه و سكلم -آورده
است بنگرد و بين آن و آنچه از پدرانش به وي رسيده مقارنه كنككد و آنهككا را در
كنار هم گذارد تا حق از باطل برايش جدا گردد .ولي آنها درها را بككر روي خككود
بستند و گفتند :ما هيچ چيز را جز آنچه را كه از طريق پدرانمان بككه مككا رسككيده
باشد ،نمي پذيريم و هر چيز كه مخالف آن باشد ،قبول نداريم .و اين رفتككار در
شأن يك انسان عاقل نيست تا برسد به كسي كه در صدد نجات خودش اسككت
چنين فردي نبايد تنها به آنچه از گذشتگان به او رسيده ،بسنده كند.
در شرايط فعلي در صورتي كه گورپرسككتان را از عبككادت بتهككا نهككي كنيككد در
جواب مي گويند :اين شهر فلني است و فلن جماعت در آن بوده اند و زمانها
بر اين منوال گذشته و ما هم بر همين منوال كار آنها را ادامه مككي دهيككم .اگككر
به كساني كه مراسم مولودي راه مي اندازند ،گفتككه شككود :ايككن بككدعت اسككت.
گفته مي شود كه گذشتگان ما به آن عمل كرده اند و اگر اين كار باطل بود به
آن عمل نمي كردند.
اينگونه اسككتدلل نمككودن اسككتدلل اهككل جككاهليت اسككت .آنچككه مككردم بككر آن
هستند ميزان سنجش نيست بلكه اعتبار بكر آن چيككزي اسكت ككه رسككول اللككه-
صلي الله عليككه و سككلم -آورده اسككت چككون مككردم هككم خطككا مككي كننككد و هككم
درست عمل مي كنند .ولي آنچككه كككه رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -
آورده قطعا ً حق است و تبعيت از آن واجب مي باشد و خداوند متعال ما را بككه
پدران و اجدادمان واگذار نكرده است.
صوفيه نيز به همين درد گرفتارند .آنها مي گويند :حالت دروني مككا ،مككا را از
تبعيت رسول الله -صلي الله عليه و سلم -كفايت مي كند .ما احككوالي داريككم
كه در آن به الله تعالي متصل مي شويم و مسككتقيما ً از خداونككد علككم و هككدايت
دريافت مي داريم ولي اهل سنت دينشان را از مردگان دريكافت مكي كننكد كككه
منظورشان اهل حديث مي باشد ولي ما دينمان را از زنده اي كككه هرگككز نمككي
ميرد دريافت مي نماييم .و باز مي گويند :عوام احتيككاج بككه رسككولن دارنككد امككا
خواص به رسولن احتياجي نيست چككون آنهككا مسككتقيما ً بككه خداونككد وصككل مككي
شوند و ياد مي گيرند .همينطور شيطان برايشان سخن مي سازد .و در هميككن
42
رابطه مي گويند :اصحاب طريقت بككه رسككول نيككاز ندارنككد چككون آنهككا بككه طككور
مستقيم با خدا ارتباط دارند و ايكن ديككن جككاهلي اسككت .و رويككدادها و جريانككات
فكري متعدد و منحرف نيز از همين قبيل هستند.
مسئله هفتم
استدلل به اينكه آنچه صاحبان قدرت بر آن هستند حق است
قومي كه در فهم قوي بودنككد و يككا در انجككام كارهككا قككدرت بيشككتري از خككود
نشان مي دادند و يا داراي مال و جاه و ملك بيشككتري بودنككد در مسككائل مككورد
استناد اهل جاهليت قرار مي گرفتند و خداوند متعال در كلمش اين كارشان را
مردود مي شمارد؛ چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
﴾
)الحقاف(26 :
»به آنان قوت و قدرتي داديم كه به شما نداده ايم«.
و مكككككككككككككككككككككككي فرمايكككككككككككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾البقككرة» (89 :از قبككل انتظككار پيككروزي بككر كككافران را داشككتند امككا
هنگامي كه آمد و او را شناختند به او كافر شدند«.
و مكككككككككككككككي فرمايكككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾ البقرة» (146 :او را به مانند
فرزندان خويش مي شناختند«.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بككود كككه آنهككا بككه آنچككه صككاحبان قككدرت و جككاه و
موقعيت در بين مردم بر آن بودند استدلل كككرده و آن را حككق مككي دانسككتند و
ضابطه شناخت حق پيش آنان اين بود .بنابراين مردم به اهل ثككروت ،قككدرت و
مال مي نگریستند و هر چه آنان مي پسنديدند را حق دانسكته و هكر چكه را ككه
ضعفا و فقرا بر آن بودنكد و بكه آن معتقكد بودنككد را باطككل تلقكي كككرده و آن را
طرد مي نمودند و ايككن حككال اهككل جككاهليت بككود و ايككن ضككابطه بككاطلي اسككت.
خداوند متعال از ملتهاي گذشته ياد مي كند كه آنها داراي قوت و قدرت زيككادي
بودند و ثروتهاي زيكادي را در اختيكار داشككتند ،در حكاليكه ككافر بودنكد .در آيكات
زيادي اين موضوع مورد بحث قككرار گرفتككه اسككت در حككاليكه آنككان از مككوقعيت
هاي اجتماعي و زيركي و فهم بسيار برخوردار بودند ولي اين مسائل فاقككد هككر
نوع نفعي برايشان بود و آنها را از باطل نجات نداد .چنانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ مریم(73 :
»و چون آيات واضح ما بككر آنهككا تلوت شككود .كككافران بككه ايمانككداران گفتنككد:
كداميك از ايككن دو گككروه مقككام و مجالسككمان نيكككوتر اسككت؟« خداونككد متعككال
سخنانشكككان را مكككردود دانسكككته و مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾مریم(74 :
»و چه بسا پيش از آنان گروه هاي بسياري كه از آنككان ثروتمنككدتر و خوشككتر
بودند را هلك گردانيديم«.
43
و بكككاز مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ فاطر» (44 :آيا در روي زمين سير نكككرده انككد
تا عاقبت كار ستمكاران پيش از خود را كه نيككرو و اقتدارشككان بسككيار بيككش از
اينان بود بنگرند كه چگونه شد؟ و هيككچ موجككودي در آسككمانها و زميككن ،خككدا را
درمانده نكرده است؛ چرا كه او همواره داناي تواناست«.
و بكككاز مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ ق» (36 :چككككككه
بسيار طوايفي را قبل از اينككان مككا هلك كرديككم كككه قككدرت و قهرشككان بيشككتر
بود«.
و مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ النعام(6 :
»آيا نديدند كه پيش از ايشان چه بسيار گروهي را هلك نموديم و حال آنكه
در زمين قدرت و تمكني به آنها داده بوديم كه بككه شككما نككداده ايككم؟ از آسككمان
باران را پيوسته بر آنان فرستاديم و نهرها را در زمين جككاري سككاختيم ولككي بككه
سبب گناهانشان هلكشان كرديم و بعد از آنان گروه ديگري را پديد آورديم«.
اين آيات مي رساند كه قكوت و تمككن و مكال هنگكامي ككه صكاحبش گمكراه
باشد ،ملك اعتبار نيست .چون اين قدرت و مال و ثروت به آنهككا سككودي نمككي
رساند .خداوند سبحان بيككان مكي دارد كككه بككه خككاطر سككنت اسككتدراج آن را بككه
كافران عطككا مككي كنككد ﴿ :
) ﴾ النعام(45 -44 :
»چون آنچه را كه به آنها تذكر داده شد فراموش كردند ما هككم درهككاي همككه
چيز را به روي آنها گشوديم تا چون به نعمتي كككه بككه آنهككا داده شككد شككادمان و
مغرور شدند ناگهان آنها را گرفتيم و يك باره نااميككد شككدند .پككس ريشككه گككروه
ظالمان كنده شد و ستايش خدايي را كه پروردگار عالميان است«.
و مكككككككككي فرمايكككككككككد ﴿ :
) ﴾ قلككم-44 :
(45
»منكرين و تكذيب كنندگان قرآن را به من واگذار ،كه ما آنها را از جايي كه
نمي فهمند به عذاب سخت درافكنيم و آنها را مهلت مي دهيم .همانككا كيككد مككن
قوي و سخت است«.
44
و باز مي فرمايد ﴿ :
) ﴾ آل عمران(178 :
»كافران نپندارند هنگامي كه به آنها مهلت مككي دهيككم برايشككان بهككتر اسككت؛
زيرا ما كه آنها را مهلت مي دهيم بككه خككاطر آن اسككت كككه بككر گناهككان خككويش
بيفزايند و عذاب خواركننده اي را برايشان قرار داده ايم«.
خداوند اين ثروت را به آنها بخشيده و در زمين به آنها قدرت داده و ملككك و
حاكميت عطا فرموده و توانايي اختراع و اكتشاف عنايت نموده اسككت .چنككانكه
امروز نيز در مورد كفار شاهد آن هستيم و اين نشانة بر حق بودن آنان نيسككت
و مفهوم آن اين نيست كه خداوند نسبت به عطايي كككه بككه آنهككا كككرده ،راضككي
است .بلكه همه اينها عنوان مهلت و استدراج را دارند و بككدان خكاطر اسكت تككا
بيشتر گناه كنند .ولي اهل جاهليت به آنها استدلل مي كردند و آن را دليككل بككر
حق بودن به حساب مي آوردند .اما اهل بصيرت به آنچه امتها و گروهها بككر آن
قرار دارند ،مي نگرند .اگر حق بود هرچند صاحبان آن فقير باشككند ،قبككول مككي
نمايند و اگر باطل بود ،هرچند مربوط به ثروتمندان و صاحبان قدرت باشككد ،رد
مي نمايند .از جمله آيات در اين زمينه همان است كه جناب شيخ -رحمه الله-
به آن استناد كرده است .آنجا كه خداوند هلك قوم عاد را بحث مي كند﴿ :
) ﴾ الحقكككاف» (26 :بكككه آنكككان
قوت و قدرتي داديم كه به شما نداده ايم .به آنها چشم ،گوش و دل داديم امككا
اين ابزار ،آنها را از عذاب نرهاند و بي نياز نكرد«.
و مي فرمايد﴿ :
) ﴾ الفجر(8 -6 :
»آيا نديدي كه پروردگار تو با قوم عاد چه كرد؟ اهل ارم را كه صاحب قدرت
و عظمت بودند ،چگونه كيفر داد؟ شهري كه ماننككد آن در عككالم سككاخته نشككده
بود«.
در دل كوهها سنگها را تراشيده و آن را براي سكونت زينت مي دادند كككه تككا
به حال باقي مانده است و در مسير كاروانها به سوي شام قككرار دارد﴿ .
) ﴾القصص» (58 :و اين خانه هاي آنهاست كه بعككد از
آنها جز عده قليلي ساكن نشككدند و تنهككا مككا وارث آن بككوديم﴿ .
) ﴾ نمككككل(52 :
»اين است خانه هايشان كه به سبب ظلمي كه كردند همه ويران شدند«.
اين همكه قكدرت عظيكم را خداونكد بكه آنهكا داده اسكت در حكاليكه كافرنكد و
هنگامي كه پيامبران در ميانشان مبعكوث شككدند بككه واسككطة قككدرت و ثككروت و
امكاناتي كه داشتند ،مغكرور شكدند و تككبر ورزيدنكد و بكر شكرك خكويش بكاقي
ماندند و حق را نپذيرفتند و سبب همه اينهككا مغككرور شككدن بككه خككاطر قككدرت و
امكاناتي بود كه داشتند .چنانكه خداوند متعال اينگونه نقل مي نمايككد﴿ :
45
) ﴾فصككلت» (15 :و گفتنككد :چككه كسككي از مككا قككوي تككر اسككت؟ آيككا
ندانستند خدای كه آنها را خلق كرده از آنها قدرتمندتر است«.
اما در مورد استدلل كردن به فهم بايد گفت كه :يهوديان يا بني اسككرائيل را
خداوند علم و فهم عنايت كرده بود .آنها صككفات پيككامبري را كككه در آخرالزمككان
مبعوث خواهد شد ،مي دانستند .در تورات خوانده بودند كه پيككامبري كككه خككاتم
پيامبران است بزودي مبعوث خواهد شد و حتي صفات او را هم مككي دانسككتند.
در مدينه با اوس و خزرج كه دو طايفه عرب بودند در جنگ و جككدال بسككر مككي
بردنككككككككككككككد ﴿ .
) ﴾ البقرة(89 :
مي گفتند :بزودي پيامبر آخرالزمان مبعوث خواهد شد و ما از او پيروي مككي
كنيكككم و همكككراه او بكككا شكككما مكككي جنگيكككم ﴿ .
.﴾ هنگامي كه محمككد -صككلي اللككه عليككه و سككلم -
مبعوث شد و از فرزندان اسماعيل بود به او حسادت بردند چون آنها گمان مي
كردند كه نبوت در فرزندان يعقوب خواهد بود و همين حسككادت مككانع از ايمككان
آوردنشان شد .به همين خاطر فهم و علمشان هيچ منفعتي به آنها نرساند.
اينطور نيست كه هركس حكق را بشناسكد ،از آن پيكروي كنكد و بكه آن عمكل
نمايد .گاها ً موانعي وي را منصرف مي كنككد .چككه بسككا حسككد ،كككبر ،طمككع دنيككا،
طلب رياست و مسائل ديگر همگي باعث انحراف انسككان از حككق گككردد .علككي
رغم اينكه حق را هم مي شناسد .پس هدايت و توفيق ناشي از معرفككت ،فهككم
و علم نيست بلكه به دست خداوند سبحان است و در قدرت اوست .به هميككن
دليل رسول الله -صلي الله عليه و سلم -اين دعا را بسيار تكككرار مككي كردنككد:
ك«» 1اي برگردانندة دلها و ديككده ت قَل ِْبي عََلى ِدين ِ َ قُلو ِ
ب والبصار ث َب ّ ْ ب ال ْ ُ
قل ّ َ
م َ
»َيا ُ
ها ،دل مرا بر دين خودت ثابت گردان«.
معرفت ،علم ،فهم و فقه به تنهايي همگي سببهاي خوبي هستند ولككي كككافي
نيستند .بنابراين بايد مواظب آنچككه كككه بككه وي عطككا شككده ،باشككد و بككه علككم و
فهمش مغرور نگردد و هميشه از خداوند متعال ماندن بر طريق حق و هككدايت
بسوي صراط المستقيم را بخواهد.
خداوند متعال از اتکاء محض به وسائل دنیوی منع نموده اسككت چنككانكه مككي
فرمايكككككككككككككككككككككككككككككككككد ﴿ :
﴾
)التوبة» (25 :در جنگ حنين كه فريفتككه و مغككرور بسككياري لشكككرتان در برابككر
اسلم بوديد در حاليكه هيچ به كار شما نيامككد و زميككن بككا همككه فراخككي اش بككر
شما تنگ گرديد و همگي رو به فرار نهاديد«.
اين مسككئله را بايككد بسككيار بككزرگ تلقككي كككرد در حكاليكه بيشككتر مككردم از آن
غافلند و به قدرت ،ثروت ،جاه و ابهت استدلل كرده و مككي گوينككد :ايككن ملككت
پيشرفت كرده و اين ترقي و پيشرفت دليل بر اين است كه آنها بر حقند و اگر
بر حق نبودند به آن درجه از رشد و پيشرفت نمي رسيدند و آنها داراي تمككدن،
-أخرجه الترمذي ) 5/573رقم (3596والحاكم ) 2/211رقم ،(1970وابن ماجه ) 1
46
فرهنگ و علمند و همينطور جمعي از دنباله روان مغرور تكرار مي كننككد بككدون
اينكه نظري هم به كفري كه بر آن هستند ،بيندازند.
مسئله هشتم
آنچه كه افراد ضعيف بر آن هستند ،حق نيست
پيروي كردن افراد ضكعيف از چيكزي را دليكل باطكل بكودن آن مكي دانسكتند.
چنكككككككانكه مكككككككي فرمايكككككككد ﴿ :
) ﴾الشعراء» (111 :آيككا بككه تككو ايمككان آوريككم در حككاليكه
پيروانت افراد فرومايه و ضعيف هستند«.
و مككككي فرمايككككد ﴿ :
د
) ﴾ النعام» (53 :آيا اينها هستند كه در بين ما خداون
)به واسطة نعمت اسلم( بر آنها منت نهاده است«.
خداوند سخنشككان را مككردود مككي شككمارد و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ النعام» (53 :آيا خداوند بككه احككوال
سپاسگزاران داناتر نيست«.
شرح:
اين مسئله برعكس مسئله قبلي است .در آن به قككدرت و توانككائي اسككتدلل
مي نمودند و صاحبان قدرت را به خاطر داشتن توانائي ،حق مي دانستند ولككي
در اين مسئله ضعف را دليل بر ناحق بودن مي گيرنككد و مككي گوينككد :اگككر حككق
بودند ضعيف نمي شدند و اين ميزان تشخيص بكراي اهكل جكاهليت اسكت.آگكاه
نيستند كه قدرت و ضعف در دست خداست .گاها ً ضعيف هرچند نككاتوان اسككت
بر حق ،و قدرتمندي هرچند قوي است بر باطل است .اما اين منطق قوم نككوح
است .آنگاه كه نوح عليه السلم آنها را دعوت مي كند؛ مي گوينككد﴿ :
﴾ مردم پيروان تو از
جمله افراد ضعيف مي باشند كه اگر بر حق بودي قدرتمندان از تو پيككروي مككي
كردنكككد .در آيكككه ديگكككر آمكككده ﴿ :
) ﴾ هككككود(27 :
»ما پيروان تو را جز تعدادي افراد اراذل و كم خككرد نمككي بينيككم «.يعنككي دنبككاله
روان تو فاقد رأي و نظر هستند و صاحب انديشه و فكر نمي باشند.
در عهد رسول الله -صلي الله عليه و سلم -نيز مشركين مؤمنان مستضكعف
چون بلل ،سلمان ،عمار و پدر و مادرش را به تمسخر مي گرفتند و به رسككول
الله -صلي الله عليه و سلم -مي گفتند :در حاليكه اينها پيش تو باشند ما بككا تككو
نمي نشينيم و غير از مجلس اينها جلسه اي مخصوص برايمككان بگككذار بلكككه در
آن به تفاهم برسيم .رسول الله -صلي الله عليككه و سككلم -بككه خككاطر اينكككه بككه
هدايت آنها بسيار دلبسككته بككود ،تصككميم گرفككت برايشككان جلسككه اي مخصككوص
بگذارد ولي خداوند متعال ،رسول الله -صلي الله عليه و سلم -را مككورد عتككاب
و سكككككرزنش قكككككرار داد و فرمكككككود ﴿ :
47
) ﴾النعام» (53 -52 :آنانكه صبح و شام خداوند را مي خوانند
و از اين كار قصدشان تنها خداست از خود مران ،كه نه چيزي از حساب تو بككر
آنها و نه چيزي از حساب آنها بر توست .پس اگر آنها را از خود براني سككتمكار
خواهي بود .و همچنين ما بعضي را به بعضي ديگر بيازماييم تا بگويند :آيككا اينهككا
هستند كه در بين ما خداوند بر آنها منت نهاده است«.
اينككككه مكككي فرمايكككد ﴿ :
﴾ منظورش از آنها ضككعفاي صككحابه مككي باشككد .ممكككن
قوَنا
سكب َ ُ
مككا َ
خي ْكًرا ّ نيست اينها در خيككر و نيكككي بككر مككا پيشككي بگيرنككد﴿ .ل َكوْ ك َككا َ
ن َ
ه﴾ »اگر خيري در آن بود نمي توانستند بر ما پيشي بگيرند«. إ ِل َي ْ ِ
نمونة آنها هم اكنون كساني هستند كه عالمان ديني را به عنككوان افككراد بككي
رأي و فاقد تفكر توصيف مي كنند و مي گويند :آنها آينده نگر نيسككتند ،متحجككر،
خشن و خشكند.
شيخ اين مسائل را نه براي تاريخ بلكه براي تحذير نگاشته است و به خككاطر
آن بود كه مسلمانان از اين مسككائل برحككذر باشككند؛ چكون ايكن مككوارد از جملككه
امور جاهلي مي باشد.
مسئله نهم:
به عالمان فاسق و عابدان جاهل اقتدا نمودن
به عالمان فاسق و عابدان جاهل اقتدا مي كردند چنانكه خداوند متعككال مككي
فرمايد ﴿ :
) ﴾ التوبة» (34 :اي كسانيكه ايمان آورده ايد بسياري از عالمككان
و راهبان ،اموال مردم را بككه نككاحق مككي خورنككد و آنهككا را از راه خككدا منككع مككي
كنند«.
﴿
) ﴾المائدة» (77 :در دينتان به ناحق غلو نكنيد و از پكي خككواهش
هاي آن گروه كه خود پيش از اين گمراه شدند و بسياري را گمراه كردنككد و از
راه راست منحرف شدند ،نرويد«.
شرح:
از جمله مسائل جاهليت اين بود كه عالمان فاسق را مورد استناد قرار مككي
دادند و به آنها استدلل مي نمودند .منظور از فاسق كسي است كه در علككم و
عمل از اطككاعت خداونككد متعككال خككارج گشككته اسككت و علمككاي فاسككق كسككاني
هستند كه به علم خويش عمل نمي كنند يا آگاهانه به خداوند متعككال دروغ مككي
بندند؛ چنانكه مي گويند :اين حلل و اين حرام است در حاليكه خككود مككي داننككد
كه دروغ مي گويند و اينكككار را بككه خككاطر رسككيدن بككه آرزوهككاي خككويش انجككام
ميدهند .از موقعيتشان كه مورد اعتماد مردم هستند سككوء اسككتفاده مككي كننككد.
اما عابدان فاسق كساني هستند كه از روي جهل و بدون علم اقككدام بككه كككاري
مي كنند و مردم به آنها اعتماد دارند و آنها را صكالح مكي داننكد .بككه خكاطر نككام
عالم و عابد نبايد فريب خورد و تنها وقتي بايد به آنها اعتماد نمككود كككه بككر ديككن
48
خداوند متعال باشند .الله تعالي در مورد يهود و نصاري مي فرمايككد﴿ :
) ﴾التوبة» (34 :اي كسانيكه ايمان آورده ايكد بسكياري از عالمكان و راهبكان
اموال مردم را به ناحق مي خورند و آنها را از راه خدا منع مي كنند«.
و مكككككككككككككككي فرمايكككككككككككككككد﴿ :
) ﴾ التوبكككككككة:
» (31غير از خداوند متعال علما و راهبان خويش را رب و پروردگار خود قككرار
مي دادند«.
تحقق اين امر بدين صورت بود كه آنان حرام را برايشان تبككديل بككه حلل ،و
حلل را تبديل به حرام مي كردند اينها نيز از آنها اطاعت مي نمودند و اينگككونه
آنها را رب خود كردند چون حلل و حرام كردن چيزي ،حق خداوند متعال است
و هيچ كس حق ندارد بر اساس آرزوها و اغراض خويش چيزي را حلل يا حرام
نمايد تا با اين كار مردمي را از خود راضي گرداند .هكم اكنكون مردمكي هسكتند
كه در مسائل شرعي حيله مي كنند .محرمات را به خاطر رضككايت مككردم و يككا
آسانگيري حلل مي كنند و به گمان خويش متمسك بككه رخصككت شككرعي شككده
اند و يا به خاطر مصلحت فردي بر خداوند دروغ مي بندند و چيككزي را حلل يككا
حرام مي كنند.
اينها علماء فاسقند كه از اطاعت خداوند خكارج گشككته انككد .اللككه تعككالي مكي
فرمايككككككككككككككككككككد ﴿ :
﴾... اين نداء بككراي تحككذير مؤمنككان اسككت .احبككار همككان
علماء هستند و بيشتر بر علماء يهود اطلق مي شود و رهبان همان عابداننككد و
بيشتر به عابدان مسيحي بكار مي رود .منظور عابدان نصككاري و عالمككان يهككود
مي باشد .يهود مغضوب عليهم و نصاري ضالون هستند و خداوند متعال در هككر
ركعككككت نمككككاز بككككه مككككا دسككككتور داده اسككككت كككككه بگككككوييم﴿ :
) ﴾ الفاتحة(7-6 :
نعمكككككت داده شكككككده گكككككان اهكككككل علكككككم و عملنكككككد و ﴿
﴾ اهل علككم هسككتند امككا اهككل عمككل
نمي باشند و اينها علماي فاسقند ﴿ ﴾ راهبان مسيحي
و كساني هستند كه خداوند را جاهلنه و بدون دليل و برهان عبككادت مككي كننككد،
آنهايي كه بوسيله بدعت ،امورات تازه ايجاد شده و خرافككات ،اللككه را پرسككتش
مي نمايند .خداوند متعال ما را از همراهي بككا علمككاي فاسككق و عابككدان گمككراه
برحذر داشته و نهي كرده و به ما دستور داده است كه حق را به وسككيلة دليككل
از كتاب و سنت دريافت نماييم.
و در حال حاضر اگر كسي بككه چيككزي علقمنككد باشككد و بگويككد :فلنككي بككه آن
مسئله فتوا داده است بدون اينكه به اسكتناد او از نظكر كتكاب و سكنت اهميكت
دهد .وقتي به او مي گوييد اين فتوا خطاسكت فكورا ً جكواب مكي دهكد :زمكانيكه
فلني فتكوا داده اسكت بكر مكن گنكاهي نيسكت ولكي در صكورتيكه فتكوا موافكق
آرزوهاي او نباشد ،گويد كه اين فتوا صحيح نيست و بسيار سخت گرفته است.
49
مجموعه اي از اباطيل را جمع كرده و همراه خطككاي علمككاء آن را در كتككابي
جمع كرده و آن را در اختيار مردم نهاده اند و به گمان خويش نام آن را توسعه
در دين گذاشته اند .و مي گويند :اسلم دين گذشت اسككت و بككر مككردم سككخت
نمي گيرد .هرگاه به آنها گفته شود آن را بر كتاب خدا و سنت رسولش عرضككه
داريد؟ جواب مي دهند :اين كلم علماست .آيا عككالم از كتككاب و سككنت بزرگككتر
است؟ آيا نبايد قولش را بر كتاب و سنت عرضه داشت؟
اين كار را اهل خواهشها و هواها انجام ميدهنككد .پنككاه بككر خككدا! آنهككا كسككاني
هسكككتند ككككه ايكككن آيكككه در موردشكككان صكككدق مكككي كنكككد﴿ :
.﴾
وقتي از بدعتي كه رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككردم را برحككذر
داشته نهي مي كنيد ،جواب مككي دهنككد :ايككن عمككل را فلنككي كككه مككرد عككالم يككا
صالحي است انجام مي داد .و يا اهل آن شهر كه اهل صلح و تقككوا هسككتند بككه
آن عمل مي كنند .در جواب مي گوييم صلح و تقوا اگر موافككق كتككاب و سككنت
نباشد به تنهايي كافي نيست.
استدلل به قول علما و عابدان را بككدون عرضككه داشككتن بككر كتككاب و سككنت،
شيوه اهل جاهليت است؛ آنهايي كه علماء و راهبان خويش را به اربككاب تبككديل
كرده بودند.
مسئله دهم:
نسبت دادن اهل دين به كم فهمي و خطا
جهت ابطال دين به كم فهمي و خطاي حافظة اهل دين استدلل مي كردند.
) ﴾ هود» (27 :يعني بدون نظككر چنانكه مي فرمايد ﴿ :
و رأي«
شرح:
از جمله فرموده هاي خداوند در مورد قوم نوح است كه مي فرمايد﴿ :
) ﴾هود» (27 :ما پيككروان تككو را جككز
تعدادي افراد ضعيف نمي بينيم«.
﴾يعني كسككانيكه فهككم ندارنككد .پيككروان انبيككاء را بككه ﴿
خاطر اينكه به گمانشان كم فهم و يا در امورشان هوشیار نبودند و در مسككائل،
دورانديش نبودند معيوب مي دانستند.
و اين چيزي است كه بسياري از مجرمان و دشمنان امروزي اسككلم نيككز بككه
آن خوشحالند كه دورانديشي ،فهككم و درك مسككائل را در مسككلمانان بعيككد مككي
دانند و به اين دليل آنها را مككورد سككرزنش قككرار مككي دهنككد .در حككاليكه علمككاء
مسلمين اهل بصيرت و معرفت مي باشند چون آنها به نور الله مي نگرند و به
آنچه الله تعالي امر كرده ،دستور مي دهند و از آنچه نهي نموده است ،برحككذر
مي دارند.
بدون شك علماء عمل كننده ،بعد از رسككولن پروردگككار بهككترين مردماننككد و
فضيلت عالم بر عابد به سان فضيلت ماه بر ساير ستارگان است .هيككچ فككردي
علماء را متهم نمي كند جز كساني كه به جاهليت شبيه باشند و يككا شككبيه قككوم
نوح باشند كه پيروان رسولن را متصف به آن اوصاف مي كنند تا مردم از آنان
بيزار شوند و اين سخن بر زبان تعدادي از مردم اين زمان جاري است كه مككي
گويند :اينها عالمان حيض و نفاس ،عالمان طهككارت بككا سككنگ و مسككائل جككزئي
50
هستند و فقه واقع را نمي شناسند .در حاليكه فقه واقع نزد آنها امور سياسي،
شورش و اقدام بر عليه حاكمان و اميران جامعه اسلمي است.
مسئله يازدهم و دوازدهم:
بر قياس فاسد اعتماد و قياس صحيح را انكار نمودن
بر قياس فاسد استدلل مي كردند .چنانكه مي گفتنككد ﴿ :
) ﴾ ابراهیكككم» (10 :شكككما جكككز انسكككاني
همچون ما نيستيد«.
قياس صحيح را انكار مي كردند .نتيجه جمع ميكان ايكن دو آن بكود كككه فاقكد
فهم جامعي باشند كه بتوان بوسيله آن ،بين حق و باطل فرق گذاشت.
شرح:
مسئله يازده و دوازده به انكار قياس صحيح و اعتماد بر قياس باطل اشككاره
دارد.
نزد اهل اصول قياس دو نوع است :قياس علت كه در آن حكم فرع به اصل
ملحق مي شود به خاطر وجود علت مشترك كه جامع اصل و فرع اسككت ،مككي
باشد .كه اگر شرطي از شروط آن مختككل گككردد ،آن قيككاس فاسككد اسككت و در
اثبات حكم بر آن اعتماد نمي شود و اين مسئله از جمله مسائل خطير و بزرگ
است .ابن قيم مي گويد :اكثر گمراهي مككردم بككه سككبب قيككاس فاسككد اسككت و
اولين تجربه كنندة آن ابليس بود چون خداوند متعال به وي دستور داد تككا بككراي
آدم سككككككككجده بككككككككرد؛ گفككككككككت ﴿ :
﴾
)اعراف» (12 :من از او بهترم ،مرا از آتككش و او را از گ ِككل خلككق كككردي «.بككه
گمان وي آتش بهتر از خاك است؛ بنابراين او از آدم بهككتر اسككت و ايككن قيككاس
فاسد است چون آتش از گل بهتر نيست بلككه گكل از آتكش بهكتر اسكت .چكون
آتش مي سوزاند و باعث اتلف كردن مي شككود در حككاليكه گككل بككاعث رويككش
گياهان و انواع بذرها خواهد شد كه خير آن براي مككردم بهككتر اسككت .پككس اگككر
قياس كنيم خواهيم گفت :گل از آتش بهتر است .با اين وصف در اينجا اعتمككاد
بر قياس نيست بلكككه مككوجب اعتمككاد همككان انتخككاب خداونككد متعككال و تفضككيل
اوست .او پروردگار متعال است هرچه اراده كند و انتخاب نمايد انجام مي دهد
و بر او اعتراض گرفته نمي شود .چون تمام كارهاي او در نهايت حكمت است.
و مشركان به همان صورت رسولن را تكذيب كردند چون مرتكب ايككن قيككاس
فاسد شدند و گفتنككد﴾ ﴿ :
)ابراهیم» (10 :شما جز انساني همچون ما نيستيد«.
به بشر بودنشان استدلل مي كردند و آن را دليل بر عدم رسالتشككان قككرار
مي دادند .چون به گمانشان رسالت در ميان انسانها نادرسككت اسككت و انسككان
نمي تواند رسول باشد .اين قياس باطل است چكون قيكاس همكراه بكا مفكارقه
است .خداوند رسولن را بر غيرشككان برتككري داده و برگزيككده اسككت و خداونككد
پاك ،منزه و متعال نسبت به حال و صلحيتشان براي رسالت داناتر اسككت﴿ .
) ﴾ الحج» (76 -75 :خداوند متعال از ملئكككه و انسككانها
رسولني برمي گزيند .بككه درسككتي اللككه تعككالي شككنواي بيناسككت .و آنچككه را بككه
گذشته و حال آنها مربوط است ،مي داند«.
51
بككه هميككن دليككل آنگككاه كككه بككه رسككولن گفتنككد ﴿ :
) ﴾ابراهیم» (11 -10 :شما جز بشككري هماننككد مككا نيسككتيد،
مي خواهيد ما را از آنچه پدرانمان عبادت مي كردند ،منكع كنيكد .دليكل روشكني
براي عبادت خود بياوريككد .رسككولن در جككواب گفتنككد :مككا بشككري هماننككد شككما
هستيم ولي خداوند متعال بر هركس از بندگانش بخواهد منت مي نهد«.
رسولن مي گويند :خداوند بر ما فضككيلت داده ،تككوجه كككرده و بككر مككا منككت
نهاده و ما را براي رسالت برگزيده است.
قياس شما قياس باطلي است چون انسانها در يك درجه نيسككتند؛ بعضككي از
آنها مؤمن ،و بعضي ديگر كافرند .بعضي رسولن ،عالمان و صالحانند و بعضككي
ديگر جاهلن ،كافران و فاسقانند .پس انسانها متفاوتند .در نككتيجه بككا هككم فككرق
دارند و قياس آنها با همديگر درست نيست .چون اين تفاوت نزد اهل اصول از
جمله اشكالت قياس است.
بلكه حكمت اقتضا مي كند كه رسولي از جنس خودشان برايشككان فرسككتاده
شود تا بتواند مسائل را برايشان توضيح دهد .خداوند مي فرمايد ﴿ :
] ﴾ السراء» [95 :بگككو اگككر
ساكنان زمين ملئكه بودند ،از آسككمان رسككولي از ملئكككه برايشككان نككازل مككي
كرديم«.
بنابراين رسول بايد از جنس كساني باشد كه به نزدشان مبعوث مي گردد تا
قادر به ابلغ رسالت باشد و اقتضاي حكمت نيز همين است كه رسول انسانها،
انسان باشد .و اگر آنهايي كه در زمين زندگي مي كردند ملئكككه بودنككد خداونككد
از جنس خودشان ،ملئكه اي مبعوث مي كرد.
از كارهاي عجيب آنها اين بود كه رسككالت را در ميككان افككراد بشككر بعيككد مككي
دانستند اما بندگي سنگ و چوب را بعيد تلقي نمي نمودند و برايشككان چيككز دور
از انتظار نبود كه ربوبيت و الوهيت را در سنگ و چوب بدانند .ولي همين افراد
وجود رسالت در بشر را منكر و بعيد مي دانستند .و ايككن قيككاس بككاطلي اسككت
كه ساير اقوام از قوم نوح گرفته تا اقوام ديگر به خاطر وجود بشري كه حامل
رسالت باشد ،منكر رسككولن الهككي بودنككد ،قككوم نككوح گفتنككد ﴿ :
) ﴾ المؤمنون(25 -24 :
»اين جز بشري مثل شما نيست كه مككي خواهككد بككر شككما برتككري يابككد .اگككر
خداوند مي خواست ملئكه اي از آسمان نازل مي كرد و اين را در پدران قديم
خويش نشنيده ايم .او مرد ديوانه اي بيش نيسككت پككس تككا چنككدي در بككاره اش
دست نگه داريد«.
قريش در مورد رسول الله -صلي الله عليه و سلم -مي گفتند﴿ :
52
) ﴾ القمر» (25 :آيا در بين ما تنها به او وحي رسيده است؟ بلكككه او
دروغگويي خود پسند است«.
اين قاعده هرچند فاسد است اما مورد استفاده كفار مي باشد.
نوع دوم از قياس ،قياس تشكبيه اسككت ككه در آن فكرع بيككن دو اصككل مككتردد
است؛ به هركدام بيشتر شباهت داشته باشككد بككدان ملحككق مككي شككود .خداونككد
متعال را با مخلوقات نمي توان قياس كرد ،نه قياس علت و نه قيككاس تشككبيه.
چون در آن افرادش در يك درجه هستند .بلكه تنها چيزي كككه در مككورد خداونككد
سبحان مي توان به كار بككرد قيككاس اولككي اسككت و آن اينكككه هككر كمككالي بككراي
مخلوق ثابت است و مستلزم نقككص نيسككت خككالق بككه آن اولككي تككر و ليككق تككر
اسكككككت .چنكككككانكه مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ النحككل» (60 :مثككال اعلككي و
برتر براي الله تعالي كه مقتدر و حكيم است ،مي باشد«.
و بكككاز مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ النحكككككككككل(74 :
»براي الله تعالي مثال نياوريد كه او مي داند و شما نمي دانيد«.
مسئله ديگر اين بود كه آنها منكر قياس صككحيح بودنككد و فرسككتاده بككه سككوي
انسان و يا فرستاده از جنس ملئكه به سككوي ملئكككه را انكككار مككي كردنككد در
حاليكه صحيح اين است كه رسول انسان ،انسان و رسول ملئكه ،ملئكه باشد
و مقتضاي حكمت وفطرت سليم نيز همين است .اما در واقع آنچه باعث چنان
بينشي شد جهل در بين آنها بود .آنها به جامع و فككارق در قيككاس جاهككل بودنككد.
جامع چيزي است كه قياس بر آن مبتني است و آن وصف مشككترك در اصككل و
فرع است ولي فارق خلف آن است و در آن اصل و فرع در وصككفي كككه حكككم
در بر آن بنا شود اتفاق ندارند.
مسئله سيزدهم:
غلو كردن در مورد اهل علم و صلح
آنها در مورد عالمان و صالحان غلو و افراط مي كردند .چنانكه در قرآن مي
فرمايكككككككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾ النسككاء:
» (171اي اهل كتاب در دينتان افراط مكنيد و در مورد خداوند جز حككق چيككزي
مگوييد«.
شرح:
غلو مسئله مهمي است .در لغت به معني زياد شدن از حد است .گفته مككي
شود "غل القدر" هنگامي است كه آب به علت جوش آمدن از ديگ بال مي آيككد
و يا گفته مي شود "غل السعر" و آن هنگامي است كه قيمتها از ميزان شناخته
شده ،بيشتر باشد .بنابراين غلو همان زيادتر شدن و بالتر آمدن از حد معروف
مي باشد.
اما در شرع ،غلو كردن اين است كه شخصي را بيشتر از موقعيت و منزلتي
كه دارد بال ببرند .چنانكه كسي در حق انبياء و اولياء غلو نمايد يعنككي آنهككا را از
مرتبه عبوديت به مرتبه ربوبيت و الوهيت ارتقاء دهد.
اهل جاهليت در مورد اشخاص غلو مي كردند و آنها را از مرتبه ليق به خككود
بكالتر مكي بردنكد تكا جكاييكه آنهكا را بكه مرحلكه ربكوبيت همكراه پروردگكار مكي
رساندند .چنانكه يهود در مورد عزير گفتند :او پسر خداست و بككه همككان شككيوه
53
نصاري ،عيسي پسر مريم را از رتبه بشككر بككودن و رسككالت بككه مرتبككه الككوهيت
ارتقاء داده و گفتند :او پسر خداست .قوم نككوح نيككز بككه همككان شككيوه در مككورد
صالحان قوم خويش غلككو كردنككد؛ عكسككهاي آنهككا را كشككيده و از آنهككا مجسككمه
ساختند سپس آنهككا را عبككادت نمودنككد و آنهككا را بككه مرتبككه الككوهيت كككه مرحلككه
پرستش است ،رسككاندند ﴿ .
) ﴾ نوح» (23 :و گفتند معبودان خويش را رهككا
نكنيد و ود ،سواع ،يغوث ،يعوق و نسر را رها نكنيد«.
آري ،اينها اسامي صالحان نوح بودند كه به خككاطر غلككو كككردن در موردشككان
آنها را تبديل به الهه هاي غير از الله نمودند.
و به همان صورت طايفه هاي مشرك تا به حال در مورد صالحان غلككو كننككد،
دور قبرهايشان طواف می نمایند و برايشان ذبح و قرباني می كنند ،براي آنهككا
نذر انجام می دهند .از آنها در حككالت درمانككدگي و اضككطرار ،اسككتغاثه و طلككب
نجات می نمایند و رفع احتياجات و درخواسكت نيازهكاي خككويش را از آنهكا مكی
کنند.
سرانجام ،غلو شرك صاحبان آن را به همراه دارد .به همين دليل اسككت كككه
َ
تمككا أط ْكَر ْ
رسول الله -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككي فرمايككدَ» :ل ت ُط ُْرون ِككي ك َ َ
ه«) 1در مككدح و ثنككاي سككول ُ ُ ما أ ََنا عَب ْد ُهُ فَ ُ
قوُلوا عَب ْد ُ الل ّهِ وََر ُ م فَإ ِن ّ َ
مْري َ َ
ن َ
صاَرى اب ْ َ
الن ّ َ
من چنانكه مسيحيت در مورد عيسي پسر مريم كردند ،افراط مكنيد مككن بنككده
اي بيش نيستم .پس بگوييد عبد خدا و رسول خدا(.
غلككو كككردن در مككورد انبيككاء و صككالحان همككان چيككزي اسككت كككه بككاعث شككد
مشركين اعم از اهل كتاب و اميون دچار شرك اكبر گردند .بر ما واجب اسككت
كه منزلت ليق و شايسته به اشخاص را بدانيم .بر رسالت رسولن و صلحيت
صالحان و علم عالمان واقف گرديم و بدانيم كككه آنهككا افضككل تككر بككر غيككر خككود
هستند .فضيلت عالم بر عابد همچون فضكيلت مكاه بكر بقيكه سكتارگان اسكت و
لزم است آنها را در مكانهاي ليق به خودشان قرار دهيم.
خداونكككككد متعكككككال مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ النساء(171 :
»در دين خود افراط مكنيد و جز حككق را بككه خداونككد نسككبت مدهيككد .عيسككي
پسر مريم جز اين نيست كه رسول خداست و كلمه اوست كككه بككه مريككم القككا
شده و روحي از جانب اوسككت بنكابراين بككه اللككه و رسككولنش ايمكان بياوريككد و
2
سخن ،از سه خدا بر زبان مرانيد«.
و مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾ المائدة(77 :
-مسيحيان در نتيجه افراط معتقد به سه خدايي شدند و سخن از پدر ،پسر و روح 2
54
»بگو اي اهل كتاب در دين خويش به ناحق افراط مكنيد و از هواها و اميككال
كساني پيروي مكنيد كه از قبل گمراه بوده و بسياري را هم گمراه كردنككد و از
راه راست دور افتاده اند «.رسول الله -صلي الله عليككه و سكلم -مكي فرمايككد:
ن« » 1زنهككار م ال ْغُل ُوّ ِفي ال ّ
دي ِ ن قَب ْل َك ُ ْ ن َ
كا َ م ْك َ ما أ َهْل َ َ
ن فَإ ِن ّ َ م َوال ْغُل ُوّ ِفي ال ّ
دي ِ » إ ِّياك ُ ْ
از افراط در دين بپرهيزيد كه آنچككه بككاعث هلكككت گذشككتگان شككما شككد همككان
افراط در دين بود«.
پس غلو و افراط در مورد مخلوقين و بالبردنشان از آن منزلتي كه ليق به
آنهاست ،جايز نيست چون سرانجام اين ككار بككه شككرك منتهككي مكي شكود و در
مورد عالمان و عابدان نيز افراط كردن به چنين سرانجامي مي انجامد .چنانكه
خداونككككككد متعككككككال مككككككي فرمايككككككد﴿ :
) ﴾ التوبة(31 :
»غير از خداوند متعال علما و راهبان خكويش را رب و پروردگكار خكود قكرار
مي دادند«.
يهوديان و مسيحيان در مورد علماء و عابدان خويش افراط كردند و آنهككا را
تا مرتبه ربوبيت بال بردند و معتقد بودند كه آنها صلحيت حلل كردن محرمككات
و حرام نمودن حللها را دارند؛ چيزي كه منجر به تغيير شرع مطهر شد.
مسئله چهاردهم:
نفي حق و اثبات باطل
هر آنچه كه گذشت بر قاعده نفي و اثبات مبتني بود بنككابراين آنهككا بككه دنبككال
ظن و گمان و هواهاي خويش افتادنككد و از هككر آنچككه رسككولن الهككي حامككل آن
بودند ،اعراض كردند.
شرح:
تمام مسائلي را كه شيخ تا به حال بحث كككرده بككر قاعككده نفككي و اثبككات بنككا
شده است كه اهل جاهليت هر آنچه را كه خداوند نفي كرده ،اثبات و هر آنچككه
را الله تعالي اثبات نموده است ،نفكي كردنكد .بككه هميكن سكبب دچكار گمراهكي
شدند .الله تعالي شرك را نفي و توحيد را اثبات مي نمايد اما آنها برعكككس آن
عمل كردند و به تمام معني عكس ل اله ال الله را بكاور داشكتند .در موردشكان
مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ العنکبوت» (52 :آنهككا
به باطل ايمان آوردند و به الله كافر شدند و ايشان زيانمندانند«.
ايمان به باطل همان چيز نفي شده اي است كه بدان مككؤمن بودنككد و آن را
اثبات مي كردند .در صورتيكه مي بايست بدان كافر مي شدند .ايمككان بككه اللككه
همان چيز مورد تأييد مي باشد كه آنها به آن كافر بودند و چون به باطل ايمككان
آوردند ،مثبت را نفي كردند و با كافر شدن بككه اللككه ،نفككي را اثبككات و اثبككات را
نفي نمودند.
اين قاعده و اساس جاهليت بود كه بككر آن گككام مككي نهادنككد و در گمراهيككش
مي غلطيدند .در صورت جستجو در احوالشان به اين حقيقت خواهيد رسيد كه
آنها از اين قاعده خارج نمي شدند .پس هركس براي خداوند شريك قككرار دهككد
هر چه را خداوند اثبات نموده او نفي كرده و هر آنچه را كه خداوند نفي نموده
او اثبات كرده است وكسي هم كه حرامي را حلل و حللي را حرام نمايككد نيككز
55
از اين قبيل مي باشد .آري اگر كسي حلل خدا را نفككي و حككرام خككدا را اثبككات
نمايد او نيز مشمول اين قاعده است .بطور كلككي افعككال جككاهليت از آن خككارج
نبودند ،كه هركس با اهل توحيد دشمني و با اهككل شككرك دوسككتي نمايككد او نيككز
اقدام به اثبات چيزي كه خداوند نفي نموده ،و نفي كردن چيزي كه خداونككد آن
را اثبات نموده ،کرده است .چون خداوند دستور به دوسككتي مؤمنككان داده و از
دوستي و محبت مشركان نهي فرموده است.
مسئله پانزدهم:
ههاي باطل از قبول حق سر باز زدن به بهان
علت پيروي نكردن از ديككن پيككامبران را عككدم فهككم آن مككي دانسككتند و آن را
براي خود عككذر قككرار ميدادنككد .چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقرة» (88 :و گفتند دلهاي ما در حجاب است«.
و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ هود» (91 :اي شعيب ما بيشتر آنچه را كككه مككي گككويي
نمي فهميم«.
ولي خداوند آنها را تكذيب مي كند و بيككان مكي دارد كككه بككه واسكطة انتخكاب
كفر ،بر دلهاشان مهر زده شده و در نتيجه به سبب آن دچار نفهمي شده اند.
شرح:
عذر آنها براي عدم قبول حق اين بود كه آن را نمي فهمنككد .چنككانكه خداونككد
متعال در مورد يهود ،هنگامي كه رسول الله -صلي اللككه عليككه و سككلم -آنهككا را
دعككوت بككه اسككلم نمككود بيككان مككي دارد كككه گفتنككد ﴿ :
) ﴾البقرة(88 :
»گفتند دلهاي ما در پرده است بلكه خداوند به واسطه كفرشان آنها را لعنت
كرده است ،پس جز اندكي ايمان نياوردند«.
ف يعني بر آن پرده اي قرار داد كه مانع رسيدن كلم رسككول اللككه -صككلي غُل ْ ٌ
الله عليه و سلم -به آنها مي شد و دلهايشان به سخنان رسول الله -صلي اللككه
عليه و سلم -آرام نمي گرفت .اين را حجتي براي خود در تكذيب رسككول اللككه-
صلي الله عليه و سلم -قرار داده بودند .معني مشهور آيه همين است.
معنككي دوم آيككه ﴾ ﴿ :يعنككي دل مككا از علككم
انباشته شده است بنابراين احتياج به سخن هيككچ كككس نككداريم .خداونككد متعككال
مي فرمايد علت آن نيست كه ابراز مي دارند بلكه دليل آن ايككن اسككت كككه بككه
واسطة كفرشان مشمول غضب خداوند هستند يعني آنها را از رحمككت خككويش
طرد كرده و دور نموده است .بنابراين به واسطة كفرشان حق را پذيرا نبودند.
حرف باء در اينجا به معني سببيت است .دليل اينكه سخن رسككول اللككه -صككلي
الله عليه و سلم -را نمي فهميدند اين بود كه آنها كافر شده و به آن بككي تككوجه
بودند و اهميتي به آن نمي دادند و به كيفر آن ،خداونككد آنهككا را از پككذيرش حككق
﴾
منصكككككرف ككككككرد ﴿ .
)الصف» (5 :هنگامي كه كج روي كردند خداوند دلهايشان را از حق برگرداند«.
پس هركس حق را نپذيرد خداوند او را به باطل مبتل مي گرداند و بعد از آن
حق را نمي پذيرد؛ چكون كفككر دلهكا را باطككل مكي گردانككد .خداونكد متعكال مكي
فرمايككككككككككد﴿ :
56
-160 ) ﴾ النسكككاء:
» (161بككه سككبب ظلمككي كككه يهككود كردنككد بسككياري از چيزهككاي پككاكيزه را كككه
برايشان حلل بود بر ايشان حرام نموديم .ربا و سود مي گرفتند در حككاليكه از
آن نهي شده بودند و اموال مردم را به ناحق مي خوردند«.
ايككن آيككات در مككورد يهككود بككود و اينكككه مككي گوينككد ﴿ :
﴾ دلهايشان در پرده نيست بلكه خداوند به عنوان كيفر اعمالشكان دلهايشكان را
از حق منصرف كرده است و اصل دلها بر همان فطرت خككويش اسككت كككه بككه
واسطة آن پذيراي حق مي باشد ولي هنگامي كه اين فطرت به فسكاد كشككيده
شود حق را قبول نمي كند مثل زمين ،هنگامي كه سفت و سخت گككردد چيككزي
در آن نمي رويد چون براي روييدن كيفيت خككود را از دسككت داده اسككت .قلككب
نيز همينگونه است .علي رغم اينكككه شككعيب از فصككيح تريككن انبيككاء در سككخن و
خطابه است تا جايي كه به خاطر قدرت فصاحت و تأثير گذاشتن بر ديگككران و
بلغت كلم به خطيب النبياء مشهور است؛ با اين اوصاف قومش گفتنككد﴿ :
) ﴾هود» (91 :اي شعيب ما بيشتر آنچه را كككه مككي گككويي نمككي
فهميم ما تو را در بين خككود ضككعيف مككي بينيككم اگككر طايفككة انككدكت نبككود تككو را
سنگسار مي كرديم .تو پيش ما گرانقدر نيستي«.
آنها كلم شعيب را فهم نمي كردند چون خداوند متعال دلهايشان را به كيفككر
پذيرش كفر فاسد گرداند؛ همان چيزي كه بككراي بنككي اسككرائيل روي داد و ايككن
سنت پروردگار متعال است .هركس بعد از ابلغ حق آن را نپذيرد و از پككذيرش
آن تكبر ورزد خداوند او را به فساد قلب مبتل مي گرداند تا عقوبتي بر انتخككاب
نادرستشان باشد .كافران قريش نيز همينگونه بودند .آيا مي دانيككد كككه آنهككا در
جواب دعوت رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -چككه گفتنككد؟﴿ :
) ﴾فُ ّ
صلت» (5 :و گفتند در رابطه با آنچكه مكا را بكه آن مكي
خوانيد دلهاي ما در پرده و گوشهاي ما سنگين است .و در بين ما و تو پرده اي
است در نتيجه تو عمل كن و ما نيز به آنچه خود خواهيم عمل مي كنيم«.
كافران راهشان يكي است .بككا دعككوت پيككامبران بككه بهككانه اينكككه آن را نمككي
فهمند مقابله مي كنند .آيا اين نشكان بككر كوتككاهي در ابلغ رسكالت نيسككت؟ نككه
هرگز .بلكه به سبب كفري كه انتخاب نمودنككد ،از حككق روي گرداندنككد و بككه آن
تككوجه و رغبككتي ندارنككد .همتهايشككان ضككعيف و استعدادهايشككان نككاتوان گشككته
است.
مسئله شانزدهم:
يهود تورات را با كتابهاي سحر معاوضه نمودند
آنچه را كه خداوند به آنها داده بود با كتابهاي سككحر معاوضككه كردنككد .چنككانكه
خداوند متعال در بيان آن مي فرمايد ﴿ :
57
) ﴾البقرة» (102 -101 :و آنگاه كه رسولي از جككانب
پروردگار به سويشان آمد كه كتابشان را تصديق مي كرد بعضي از اهل كتككاب،
كتاب خدا را رها كككرده و بككه آن پشككت كردنككد گويككا كككه نمككي داننككد .و آنچككه را
شياطين در ملك سليمان مي خواندند را پيروي نمودند در حاليكه سليمان كفككر
را انجام نداد بلكه شياطين كافر شدند و به مردم سحر مي آموختند«.
شرح:
يهوديان به توراتي كه در آن صفات محمد -صلي اللككه عليككه و سككلم -موجككود
بكود و امككر بكه پيكروي از آن شكدند ،ككافر گشككتند .چنكانكه خداونككد متعكال مكي
فرمايككككككككككككككككككد ﴿ :
﴾
)العراف(157 :
»آنان آن پيامبر نبي و امي را پيروي مي كنند كه صفتش را مكتوب نزد خود
در تورات و انجيل مي يابند كه آنها را به معروف امر و از منكر نهي مككي كنككد،
پاكيها را برايشككان حلل و ناپاكيهككا و پليككديها را برايشككان حككرام مككي دارد و بككار
گران و مشقتهايي كه بر دوش آنها بود بر مي دارد«.
چنانكه عيسككي نيككز در انجيككل بككه آن بشككارت مككي دهككد…﴿ :
) ﴾ الصف ...» (6 :من رسككول خككدا
به سوي شما هستم و تورات را تصككديق و بككه آمككدن رسككولي بعككد از خككود كككه
اسمش احمد است ،بشارت مي دهم«.
اين رسول الله -صلي الله عليه و سلم -نام ،رسالت و صفاتش در تورات و
انجيل مذكور است چنانكه به ماننككد فرزنككدان خككويش او را مككي شناسككند ولككي
آنگاه كه به كتاب خدا؛ تورات و انجيل ،كافر شدند خداوند آنهككا را مبتل بككه ايككن
كرد كه كتابهاي سحري را كه كردار شياطين بود برگيرند و وحككي خداونككد را بككا
عمل شيطان معاوضه نمايند و اين كيفر و سرانجام همه كسككاني اسككت كككه از
حق روي مي گردانند .در نتيجه خداوند آنها را به باطل مبتل مي گرداند.
هركس از حق روي گرداند ،به باطل گرفتار مي آيد .پككس كسككي كككه دعككوت
رسولن به سوي توحيد و إفراد الله در عبادت را ترك نمايد؛ به بيان ديگككر مبتل
به رواج شرك و خرافات گردد طوري كه به آن استدلل و آن را در بيككن مككردم
ترويج دهد و آن را حق خواند.
اين همان چيزي است كه بسياري از عالمان خرافاتي و گورپرسككتان بككر آن
هستند و اين را با دعوت به توحيد و كتاب و سككنت معاوضككه كردنككد ،بككه باطككل
دعوت و به گورپرستي و دلبستگي به مرده ها فرا خواندند و براي اثبات آن بككه
شبهاتي كه در بين مردم رواج داده اند چنگ زدند و وقت خود را با اين اباطيككل
سپري كردند .و العياذ بالله.
مسئله هفدهم:
كارهاي باطلشان را به پيامبران نسبت مي دادند
58
﴿ باطلشان را بككه پيككامبران نسككبت مككي دادنككد .چنككانكه مككي فرمايككد:
) ﴾ البقرة» (102 :و سليمان كفر نورزيد«.
﴿
) ﴾آل عمران» (67 :ابراهيم يهودي يا مسيحي نبود«.
شرح:
از جمله منهج جاهليت اين بود كه آنچه از كفر و گمراهي بكر آن بودنكد را بكه
انبياء نسبت مي دادند .چنانكه يهوديان به سليمان نسبت سككحر زدنككد و گفتنككد:
از جمله عمل سليمان سحر بكود و سكليمان بكه واسكطة آن جكن و شكياطين را
مسخر خويش نموده بود .و نسبت به اينكه شياطين هم مخلوق خداوند هسككتند
و هرگونه كه خداوند بخواهد آنها را رام و مسككخر خواهككد كككرد ،جاهككل بودنككد و
پروردگار عالم آنهككا را تحككت فرمككان سككليمان عليككه الصككلة و السككلم در آورد.
يهوديها بدين خاطر سحر را به سليمان نسبت دادند تا آن را در بين مردم رواج
دهند ،لذا گفتند كه سحر كار انبياء است .يهوديان و نصاري كفر خويش را و هر
آنچه از گمراهي بر آن بودند به پدر انبياء و امككام حنفككاء؛ ابراهيككم عليككه الصككلة
والسلم ،نسبت دادند و گفتند :دين ابراهيم همين بوده است .بككه هميككن خككاطر
خداونككككد سخنشككككان را انكككككار مككككي نمايككككد ﴿ :
نبككود ) ﴾آل عمران» (67 :ابراهيم يهككودي يككا مسككيحي
بلكه مسلماني حنيف بود و مشرك نبود«.
ابراهيم برعكس آنچه كه يهود و نصاري بر آن بودنككد اهككل توحيككد و مككبري از
شرك و مشركين بود.
يهوديت و نصرانيت قرنها بعد از ابراهيم ايجاد شدند لذا چگونه آن را بككه وي
نسبت مي دهند؟ اين كار از جمله قبيح ترين دروغ هاست .تاريككخ كككذب آنهككا را
ثبت مي كند چون فاصله بين آنها و ابراهيم قرنهاي متمككادي اسككت و تككورات و
انجيل بعد از ابراهيم عليه الصلة و السلم نازل شده اند .چنانكه مي فرمايد﴿ :
ابراهيككم ) ﴾آل عمران» (65 :اي اهككل كتكاب چككرا در مككورد
مجادله مي كنيد در حاليكه تورات و انجيل بعد از او نككازل گشككته انككد ،آيككا فكككر
خود را به كار نمي گيريد؟«
﴿
) ﴾ آل عمككران» (93 :همككه
خوردني ها بر بني اسرائيل حلل بككود مگككر آنچككه را كككه يعقككوب قبككل از نككزول
تورات بر خود حرام كرده بود«.
در اين امت نيز كساني هسككتند كككه بككراي كمككك بككه مككذهب خككويش احككاديث
دروغككي را سككاخته و بككه پيككامبر -صككلي اللككه عليككه وسككلم -نسككبت مككي دهنككد و
همچنين كساني هستند كه خود را به ائمه نسبت مي دهند در حاليكه در عقيككده
با آنها مخالفند .خود را به ابوحنيفه ،مالك ،شافعي و احمد رحمهم اللككه نسككبت
مي دهند در حاليكه بر عقيدة اشعري و معتزله هستند و اين عقايد باطل را بككه
امامان سلف نسبت مي دهنككد در حككاليكه آن امامككان -رحمهككم اللككه ،-معككتزله
نبودند بلكه با اهل اعتزال و كلم مخالف بودند.
59
مسئله هجدهم:
يكردنضضد در علي رغم مخالفت با انبياء خود را به آنهضضا منتسضضب م
نسبت دادن خويش دچار تناقض شده بودند
خود را به ابراهيم نسبت مي دادند در حاليكه تبعيت او را ترك كرده بودند.
شرح:
تناقض در انتساب اين است كه خود را بككه چيككزي نسككبت دهنككد و بككا آن نيككز
مخالفت كنند .اينگونه نسبت دادن ها باطل و دروغ است .نسككبت دادن صككحيح
اين است كه در حاليكه خود را بككه آن نسككبت مككي دهنككد بككا آن موافككق باشككند.
كسي كه به ابراهيم نسبت داده شود بايد موافق آن چيككزي باشككد كككه او آورده
است و آن همان توحيد خداوند سبحان و اخلص در عبادت براي او و برائت از
مشركان است و نبايد در هيچ يك از اين امور با او مخالفت نمايد .يهوديان خود
را به ابراهيم نسبت مي دهند در حاليكه از حج كردن امتناع و رو به كعبه كردن
را ناپسككند مككي داننككد ﴿ .
) ﴾آل عمككران» (97 -96 :اوليككن خككانه اي كككه بككراي
مردم قرار داده شد در مكه مي باشد كه در آن بركت و هدايت عالميان اسككت
در آن نشانه هاي روشن قرار دارد؛ مقككام ابراهيككم خليككل اسككت هركككس در آن
داخل شود در امكان اسكت و هرككس توانكاي رسكيدن بكه آنجكا را داشكته باشكد
واجب است كه حج را انجام دهد .و هركس كافر شككود خداونككد از جهانيككان بككي
نياز است«.
همچنين كساني كه خود را به چهار امام اهككل سككنت و جمككاعت نسككبت مككي
دهند واجب است كه در عقيده نيككز بككا آنهككا موافككق باشككند و بككا پككذيرش عقايككد
جهميه و معتزله و اشاعره با آنان مخالفت ننمايند.
مسئله نوزدهم:
عيب جويي نمودن از صالحان به خاطر اعمال كساني كه خود را
يكنند چنانكه يهودي ها ،عیسی را و همچنيكن يهوديكان به آنها منتسب م
و مسيحيان ،محمد -صلي الله عليه و سلم -را مورد سرزنش خويش قرار مككي
دادند.
شرح:
به خاطر ارتكاب اعمالي كه پيروان صالحان انجام مي دادند از آنها عيب مي
گرفتند و آنها را زير سؤال مي بردند در حاليكه آنهككا از آن اعمككال بككري بودنككد.
چنانكه يهوديككان ،عيسككي عليككه الصككلة والسككلم را بككه خككاطر اعمككال صككليبيان
سرزنش مي كردند .و كساني هم محمد -صلي الله عليه و سككلم -را بككه خكاطر
اعمالي كه گورپرستان و گروه هكاي منحكرف چكون معكتزله ،جهميكه ،و خكوارج
يدادند.
انجام داده اند ،مورد سرزنش قرار م
ما به كسانيكه از اين انبياء راستين عيب جويي مي كنند ،مي گوييم كه :ايككن
نه دين موسي ،نككه عيسككي و نككه محمككد عليهككم الصككلة و السككلم مككي باشككد و
هنگامي كه پيروان دچار انحراف مي شوند نبايد آن را به اصل نسبت داد بلكككه
60
به كسي كه اين اعمال و انحرافات از او صادر شده بايد منتسب نمود .رسالت
موسي به خاطر آنچه كه يهوديان از تحريف ،تبديل و تغيير در دين انجككام دادنككد
معيوب نمي گردد .و آنچه را مسيحيت از شرك ،صليبيت و كفر انجام مي دهند
به دين مسيح نسككبت داده نمككي شككود و همچنيككن اعمككال و عقايككد گورپرسككتان
مدعي اسلم را نمي توان به محمد -صلي الله عليككه و سككلم -نسككبت داد بلكككه
كساني اعمال و اقوالشان به محمد -صلي الله عليه و سككلم -نسككبت داده مككي
شود كه پيرو صادق او باشند .الله تعالي مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ التوبككككة» (100 :پيشككككي
گيرندگان آغازين از مهاجرين و انصار و كسانيكه در نيكي از آنها پيروي كردنككد،
خداوند از آنها خشنود و آنها نيز از خداوند خشنودند«.
و مككككككي فرمايككككككد ﴿ :
) ﴾ آل عمككككككران:
» (68نزديك ترين افراد به ابراهيم ،پيروان او و ايككن پيككامبر مككي باشككد «.و بككه
همان صورت كسانيكه دچار انحراف در عقيده هستند و با دليل به مخالفت بككر
مي خيزند هرچند به امامان چهارگانه منتسب باشند انحرافشككان را نمككي تككوان
به ائمه نسبت داد.
مسئله بيستم:
كارهاي ساحران و كاهنضان را از جملضه كرامضات اوليضاء محسضوب
نمودن
اعتقاد آنها در مورد كارهاي خارق عادت ساحران و امثال اينهككا ايككن بككود كككه
آن را از كرامت صالحان مي دانستند و آن را به انبياء نسبت مي دادند چنككانكه
آن را به سليمان هم نسبت دادند.
شرح:
خارق عادت چيزهاي خارج از توان انسككان مككي باشككد و تنهككا خداونككد متعككال
قادر به انجام آن است .در صورت جاري شدن به دست پيامبري ،به آن معجزه
مي گويند .چنانكه موسي عصا را تبديل به اژدها نمود و عيسي كككور مككادرزاد و
پيسي را شفا مي داد و مردگان را به اذن الله زنده مي كرد .و از آنچه خداوند
از معجزات به محمد -صلي الله عليه و سلم -عطا كرده كه بزرگترين آن قرآن
اسككت؛ جملگككي بشككريت از انجككام آن ناتواننككد و تمككام جككن و انككس از آوردن
مانندش عاجزند.
اما اگر خارق عادت توسط بنده صالحي كه مؤمن و متقي است تحقككق يابككد
آن را كرامت مي نامند و بر دست او جاري مي گردد تا حجككتي در ديككن و رفككع
حاجتي از مسلمين باشد چنانكه براي مريم روي داد .هنگككامي كككه زكريككا عليككه
السلم به محراب عبادتش وارد شد غذاي آماده اي را نزد او يككافت در حككاليكه
مريم عليها السلم خود را براي عبادت فارغ كرده بود و آنجككا مكككان عبككادت او
بود .و يا آن خواب طولني كه براي اصحاب كهف روي داد چنانكه در اين مدت
جسمشان سالم ماند و خللي بكه حياتشكان وارد نگشكت .امكا چيككزي ككه شكبيه
خارق عكادت اسكت و بكر دسكت ككافران جكاري مكي شكود و از جملكه كارهكاي
شيطاني است كه در آن مكر و خدعه و تخيل موجود است و يا كارهايي اسككت
كه توسط شياطين انجام مي گيرد و به خاطر به فساد كشاندن عقيدة انسككانها
و ضرر رساندن به آنها به خدمتشان در مي آيند؛ اينها را نمي توان كرامت نككام
61
نهاد .چنانكه فردي فاسق و گنهكار در هوا پرواز و يا بر آب راه برود اين اعمال
كار شيطان اسكت و بكه خكاطر كفريكاتي ككه انجكام مكي دهنكد و شكركياتي ككه
مرتكب مي گردند شياطين به خدمتشان در آمده آنها در هككوا پككرواز و بككر روي
آب راه مي روند.
آنچه توسط اين انسانهاي فاجر و فاسككق از انككواع شككعبده بككازي و شككركيات
صورت مي گيرد از جمله كارهاي شيطانهاست كه در آن مرتكب حيله هككا مككي
شوند و وارد انسانها شده و باعث انجام كارهايي مي گردد و اين چيككزي اسككت
كه در بين خويش آن را مي آموزند .همچنانكه سحر را نيز ياد مي گيرند و ايككن
كارها را نمي توان به پيامبران و پيروان آنها نسبت داد .به همين خاطر هنگامي
كه يهوديها سحر را به سليمان عليه السلم نسبت مي دهند خداونككد سخنشككان
را رد مي كند؛ زيرا سحر كفر است و انجام آن ليق به انبياء نيست و سككليمان
نيز از جمله انبياء مي باشد.
62
لهو به باطلي گفته مي شود كه انسان به وسككيله آن مشككغول و از حككق بككاز
ايستد و لعب ضد جدي بودن است و چيزي است كه هيچ فايده اي ندارد ،كه از
جمله خصوصيات جاهليت اين بككود كككه لهككو و لعككب را ديككن خككود كككرده و آن را
وسيلة نزديكي به خدا قرار داده بودند چيزي كه در نزد صككوفيه موجككود اسككت.
دف زدن و آوازخواني را به عنوان عبادت قرار دادند و بككه وسككيلة آن خواسككتند
به خداوند تقرب جويند.
آهنگ و وسايل آن لهو و لعب هستند و در حد ذات خويش حرامنككد .بنككابراين
چگونه وسيلة عبادت خداوند قرار داده شده اند؟ شككبيه آنهككا در شككرايط فعلككي
همان سرودهايي است كه اسلمي ناميده شده اند و به زعككم خككويش آن را از
جمله وسايل دعوت قرار داده انككد .و حككال آنكككه دعككوت كككردن بككه سككوي ديككن
همان دعوتی است کككه پیككامبر آورده اسككت و در آن چيككزي از آوازخككواني و
موسيقي و هر آنچككه كككه نفسككها را بككه خككود مشككغول و او را از ذكككر خداونككد و
خواندن قرآن باز دارد ،وجود ندارد .بلكه اين از شككعارها و راه و رسككم حركككت
حزبي است و جزو وسككايل دعككوت نمككي باشككد چككون دعككوت تككوقيفي اسككت و
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -مردم را به وسيله كتاب ،سككنت ،مككوعظه،
ارشاد و مجادله نيكككو دعككوت مككي نمككود و سككرودهاي دسككته جمعككي را وسككيله
دعوت قرار نداد.
اما سرودن شعرهاي خوب مانند شعرهاي حسان -رضي الله عنه -كككه بككراي
دفاع از اسلم و باطل نمودن شرك و يا براي تشويق به انجام عمل و پيمككودن
مسافتها سروده شده اند ،مانند سرودهاي گروهي كه هككم اكنككون بككه كككار مككي
گيرند ،نمي باشد .بنابراين اين را نبايد با آنها قيككاس كككرد چككون فككرق بيككن آنهككا
واضح است.
مسئله بيست و سوم:
مغرور شدن به دنيا
زندگي دنيا موجب غرورشان گرديد چون گمككان مككي بردنككد عطككا و بخشككش
خداوند دليل بككر رضككايت اوسككت .چنككانكه در قككرآن مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ سككبأ» (35 :مككال و فرزنككدان
بسيار داريم بنابراين عذاب نمي شويم«.
شرح:
در جاهليت اموال و فرزندان بسيار را نشانة تكريم خداوند براي خويش مككي
دانستند و نتيجه مي گرفتند كه خداونككد آنهككا را عككذاب نمككي كنككد﴿ .
) ﴾ سكككبأ» (37 -35 :مكككال و
فرزندان بسككيار داريكم بنكابراين عككذاب نمكي شكويم .بگككو پروردگكار مكن بكراي
هركس كه بخواهد روزي خويش را زياد و يا كم مككي گردانككد امككا بيشككتر مككردم
نمي دانند و اموال و فرزندان شما وسيله تقرب و نزديكي شككما پيككش خداونككد
نيست«.
63
و مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾سبأ» (39 :بگو پروردگار مككن بككراي هركككس از بنككدگان
كه بخواهد روزي را زياد يا كم مككي گردانككد و هككر چككه را انفككاق نماييككد خداونككد
جايش را پر مي كند كه او بهترين روزي دهندگان است«.
بنابراين ،اموال و فرزندان زياد نشانه محبككت خداونككد بككراي بنككده اش نمككي
باشد بلكه گاها ً به خاطر استدراج به كافر مككي بخشككد .در حككديث آمككده اسككت:
ب َوأما الككدين فل يعطيككه إل ن َل ي ُ ِ
ح ّ م ْب وَ َح ّ ن يُ ِ
م ْطي الد ّن َْيا َ ج ّ
ل ي ُعْ ِ ه عَّز وَ َن الل َ »إ ِ ّ
1
من يحب« )خداوند دنيا را به هركس؛ چه دوست بدارد يككا نككدارد ،مككي بخشككد
ولي دين را تنها به كساني مي دهككد كككه دوستشككان دارد (.و در حككديث ديگككري
قى ك َككافًِرا ِ
من ْهَككا سك َ
مكا َ ض كة ٍ َ
ح ب َُعو َ
جَنا َعن ْد َ الل ّهِ َ
ل ِت الد ّن َْيا ت َعْدِ ُ مي فرمايد» :ل َوْ َ
كان َ ْ
ماٍء«) 2اگر دنيا نزد خداوند به اندازه بال پشه اي ارزش داشت بككه قككدر ة َ
شْرب َ َ َ
خوردن آبي به كافران داده نمي شد(.
اين وضع رسول الله -صلي الله عليه و سلم -است ككه نكزد خداونكد از همكه
گرامي تر مي باشد و اصحابش كه نزد خداوند گرامكي انكد .امكا بكا ايكن وصكف
دچار گرسنگي ،فقر و تنگدستي شده انككد و كككافران نيككز گاهكا ً در وفككور نعمككت
هاي مادي مسرور و شاداب بوده اند ولي خداوند آن را به خككاطر اسككتدراج بككه
آنها داده اسككت .بككه بهككره منككديهاي دنيككا نمككي شككود اسككتدلل كككرد بلكككه بككراي
تشخيص كرامت و شرافت انسككان نكزد پروردگكار بككه عمكل صكالح اسككتناد مكي
شود .حال صاحب چنين عمل صالحي ثروتمند يا فقير باشد چنيككن فككردي پيككش
خداوند عزيز و گرامي است .از جمله اشتباهات مردم اين اسككت كككه ثككروت را
دليل كرامت و بزرگي و فقر و احتياج را دليل پستي مي دانند.
مسئله بيست و چهارم:
ترك كردن حق به خاطر اينكه ضعفاء بر آن هستند
به خاطر اينكه در پذيرش حق فقرا بر آنها سبقت جسككته بودنككد روح تكككبر و
خود بزرگ بينككي در آنهككا مككانع پككذيرش حككق شككد و در ايككن زمينككه پروردگككار در
كتكككككابش فرمكككككود ﴿ :
) ﴾ ... النعام» (52 :آنان كه پروردگارشان را مي خوانند از خككود
مران «...
شرح:
اهل جاهليت وقتي ديدند افراد ضعيف اسلم را پذيرفته انككد از قبككولش سككر
بككككاز زدنككككد .بككككه هميككككن خككككاطر گفتنككككد ﴿ :
) ﴾ النعككام» (53 :آيككا ايككن افككراد
هستند كه خداوند در بين ما بر آنها منككت نهككاده اسككت؟« يعنككي اينهككا از مككا بككه
بهشت شايسته تر نيستند ما از آنها ليق تر و داراي شرافت بزرگككتري هسككتيم
چون اينها ضعيف و بي چيزنككد و در جككامعه ارزشككي ندارنككد .خداونككد متعككال در
كلم خككويش سخنانشككان را باطككل نمككوده و مككي فرمايككد ﴿ :
-أخرجه أحمد ) ،(1/387والحاكم ) 1/193رقم 5/230) ،(102رقم (7381 :وقال :هذا 1
64
) ﴾ النعام» (53 :آيا خداونككد نسككبت بككه
شكرگزاران داناتر نيست؟«
خداوند متعال توفيق دينداري را تنها نصيب كساني مي گرداند كه دوستشان
دارد در حاليكه دنيا را به همه كككس عطككا مككي نمايككد و ملك بخشككش را در آن
دوستي و دشمني قرار نداده است.
مسئله بيست و پنجم:
ابطال در پذيرش چيزي به خاطر سبقت جستن ضعفاء به سوي آن
به خاطر پذيرش حق توسط ضعفاء آن را باطل مي دانستند و مي گفتنككد﴿ :
) ﴾ الحقككككاف:
» (11اگر در آن خيري بود بر ما پيشي نمي گرفتند«.
شرح:
از جمله عادات جاهلي اين بود كه به خاطر سبقت گيري ضعفاء در كاري آن
را باطل مي دانستند .چنانكه الله تعالي در مورد مشركين مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ الحقككككككككاف(11 :
»اگر در آن خيري بود بر ما پيشي نمي گرفتند«.
و اظهار مي داشتند كه مككا اهككل علككم ،تجربككه و انديشككه ايككم و دنيككا را مككي
شناسيم .وقكتي ديكديم آنچكه محمكد آورده حكق نيسكت ،آن را تكرك نمكوديم در
صورتيكه اگر حق بود حتما ً ما در پذيرش آن بر ديگككران سككبقت مككي گرفككتيم و
ترك نمودن آن توسط ما دليل بر ابطال آن مي باشد.
اين دليل باطلي است چون پذيرش و اطاعت حق به طبقككه خاصككي مربككوط
نمي شود بلكه فضلي است كه خداوند متعال هركس از بندگانش را ليق بداند
به پذيرش آن موفق و به خاطر آن بر او منت مي نهد .و پيروان رسولن اكثرا ً
افراد ضعيفي بودند .چنانكه مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ الشعراء» (111 :آيا به تككو ايمككان
آوريم در حاليكه پيروانت افراد فرومايه و ضعيف هستند«.
و در جكككككايي ديگكككككر مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ هود» (27 :ما پيروان تككو
را جز تعدادي افراد اراذل و كم خرد نمي بينيم«.
به گمانشان صاحب فكر و انديشه و مردان عاقلي هستند .پس اگر آنچه كككه
نوح آورده حق بككود ،صككاحبان انديشككه و بزرگككان قككوم آن را قبككول مككي كردنككد
بنابراين ترك دين او از جانب اينها دليل بر ناحق بودن آن است.
اين استدلل باطل اسككت .چككون اكككثر آنهككايي كككه از پككذيرش حككق روي مككي
گرداننككد اهككل ثككروت و مالنككد .چنككانكه خداونككد متعككال مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾سبأ» (34 :ما در هيچ شهر و دياري رسككولي را مبعككوث
نكرديم جز اينكه ثروتمندان گفتنككد :مككا بككه آنچككه كككه شككما فرسككتاده شككده ايككد
كافريم«.
بيشتر پيككروان حككق ضككعفاء و فقككرا هسككتند؛ چككون تكككبري ندارنككد كككه آن را
وسيلة اعراض قرار دهند.
65
به حق بودن چيزي به خاطر پيروي كردن ثروتمندان و صاحبان جككاه و مقككام
و ناحق بودن آن به خاطر پيروي افراد ضعيف از جمله معيارهاي جاهلي اسككت
و درست نيست آن را وسيلة سنجش حق از باطل قرار داد .به همين مناسبت
علماء فرموده اند» :الحق ل يعرف بالرجال ،وإنما يعرف الرجال بالحق« ]حق
به وسيلة مردان شناخته نمي شود بلكككه مككردان بككه وسككيله حككق شككناخته مككي
شوند[.
مسئله بيست و ششم:
دليضضل كتضضاب را بعضضد از معرفضضت و شضضناخت ،بضضه منظضضور موافضضق بضضا
آرزوهايشان تحريف نمودند
كتاب خدا را بعد از تعقل و تفهيم تحريف مي كردند.
شرح:
يهوديان و مسيحيها تورات و انجيككل را كككه كتككاب خككدا بودنككد بعككد از تعقككل و
تفهيم تحريف كردند و اين كار را با زياد و كككم كككردن حرفككي از كلم خككدا و يككا
تفسير كردن غلط انجام دادند و اين كار را كردند تا كتاب خدا را با خواهشككهاي
نفساني خويش موافق گردانند .از اين مصككيبت مسككلمانان نيككز در امكان نبككوده
اند .اقدام آغازين در اهل كتاب توسط اهككل اهككواء ايجككاد شككد .وقككتي قككادر بككه
تكذيب و انكار نص كتاب نبودند آن را با تأويل و تفسير بر خلف معناي ظاهري
آن تحريف نمودند.
مسلمانان هميشه از طرف اهل هوا و فرقه هاي گمراه در معرض اين آفككت
قرار گرفته اند .هنگامي كه به او گفته مي شود ربا حرام است ،مي گويد :ربككا
غير از آنچيزي است كه تو فكر مي كني و تو آن را بر اساس آرزوهاي خككويش
تفسير مي كني .هم اكنون كسانی هستند كه به مباح بكودن ربكا فتكوا داده انكد.
وقتي گفته مي شود ايكن را خككدا و رسككول حككرام ككرده اسككت .در جكواب مكي
گويند :اين آن ربايي نيست كه خدا و رسول حرام نموده اند .سودي كككه خككدا و
رسول حرام كرده اند همان رباي جاهليت مي باشد كه تنها زيككاد كككردن قككرض
بر مديون بود و منكر رباي معاملتي كه به آن ربا الفضل مي گويند ،هسككتند .و
مي گويند رباي حرام آن ربايي است كه بككاعث هلكككت و نككابودي اسككت و اگككر
باعث ثروت و بهره وري گردد اشكالي ندارد.
در حديث صحيح ربا الفضل حرام گرديده اسككت .چنككانكه در صككحيحين آمككده
است كه رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمود » :الذهب بالذهب ،والفضة
بالفضة ،والبر بالبر ،والشعير بالشعير والتمر بالتمر ،والملح بالملككح ،مثل ً بمثككل،
دا بيد«) 1معامله كردن طل با طل ،نقره با نقره ،گندم با گنككدم، سواء بسواء ،ي ً
جو با جو ،خرما با خرما و نمك با نمك بايد مثل هم و به اندازه هم و به صورت
نقد و دست به دست باشد (.اين ربا الفضل است .كه رسككول اللككه صككلي اللككه
عليككه و سككلم آن را حككرام كككرده اسككت .اللككه تعككالي مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾الحشر» (7 :هر آنچه را كه رسول الله صلي الله عليه و سلم
برايتان آورد ،قبول كنيد و از آنچه شما را نهي نمود ،دوري گزينيد«.
در ميان امت يهود كساني تورات را و در مسيحيت كساني انجيل را تحريككف
كردند .در اين امت نيز كساني پيدا شدند كه قرآن و سنت را تحريف نمودنككد و
-أخرجه البخاري )رقم ،(2174 ،2134 :ومسلم )رقم .(1587 ،1584واللفظ له. 1
66
اين كار را به قصد مباح كردن چيككزي كككه خككود يككا ديگككران بككر آن بودنككد انجككام
دادند ،ولي بر مسلمان واجب است كه قرآن و سنت را پيروي نمايد.
از جمله تحريف يهوديان اين بود ،هنگامي كه پروردگار به آنهككا فرمككود﴿ :
) ﴾ البقرة:
» (58سجده كنان از دروازه وارد شود و آمرزش بخواهيد«.
يعني گناهان ما را ببخش .ولي آنان به جاي آن ،گفتند :حبة في حنطة ،يعنككي
گندم .حرف نون را زياد كردند.
تأويل كنندگان صفات هم معني فرموده خداوند را تغيير دادند﴿ :
) ﴾ طككككه» (5 :پروردگككككار
رحمان بر عرش قرار گرفته است«.
ولي آنها استوي را كه به معني قرار گرفتن است بككه اسككتولي يعنككي سككلطه
معني كردند .لم را به آن افزودند همانگونه كه يهود حرف نون را زياد كرد.
اين تحريف از نوع زياد كردن مي باشد .و در جاي ديگر با كم كككردن و گاهككا ً
به وسيله معنا كردن ،تحريف روي داده است .تفسير كردن قرآن و سنت بدين
گونه صحيح نيست و درهمه اين موارد تحريف كلمي روي داده است.
مسئله بيست و هفتم:
تأليف كتابهاي باطل و نسبت دادنشان به پروردگار عالم
خداونككككككد متعككككككال مككككككي فرمايككككككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(79 :
»واي به حال كساني كه با دستانشان كتابهككايي را مككي نويسككند سككپس مككي
گويند اين از جانب پروردگار است«.
شرح:
از جمله آفتهاي يهود اين بود كتابهايي را كه با دست خككويش نوشككته بودنككد و
پر از اباطيل بود به خداوند نسبت مي دادنككد و قصدشككان از ايككن كككار دريككافت
پاداش از مككردم ،فككروش آن در بككازار و جمككع آوري مككال بككود .بنككابراين تككأليف
كتابهاي گمراه كننده و ترويج آن در بين مردم حرفه و شغل يهككود و كسككاني از
اين امت كه به آنها شبيه هستند ،مي باشد.
بر هر عالم ديني كه در صدد نوشتن چيزي بر مككي آيككد واجككب اسككت تقككواي
خدا را داشته باشد و جز آنچه را كه موافق كتككاب و سككنت اسككت تككأليف نكنككد.
چون در مقابل آن كتاب كه مي نويسد ،مسئول است .بنابراين هرگككز در صككدد
نوشتن چيزي كه موافق قرآن و سنت نيست برنيايد .و بر اساس ميل و رغبت
نفسي خويش تأليف نكند و سككپس آن را بككه خداونككد متعككال نسككبت دهككد و بككه
مردم بگويد كه اين شرع خداوند است .چون بسيار كتابها و رسككاله هككا در ايككن
دور و زمانه نوشته مي شود يا فتواي گمراه كننده بككه اسككم اسككلم صككادر مككي
شود كه از جمله افعال يهود مي باشد.
اين هشداري براي هر مسلماني كه در صدد تأليف كتككابي يككا صككدور فتككوايي
برمي آيد مي باشد كه از حدود فرمان خداوند تجاوز ننمايد ،تقوا داشته باشد و
حق را بنويسد ،هرچند مردم به آن راضي نباشند.
مسئله بيست و هشتم:
در صورتي كه حق نزد ديگران بود ،آن را ترك مي كردند
67
آنها حق را تنها هنگامي كه همراه گروه خودشان بود مككي پذيرفتنككد .چنككانكه
مكككككككككككككككي فرمايكككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾البقرة» (91 :گفتند :به آنچه بر مككا نككازل شككده ايمككان مككي
آوريم«.
شرح:
وقتي به آنها گفته شد به آنچه بر محمد صلي الله عليه و سلم نازل شككده
ايمككان آوريككد در جككواب گفتنككد ﴿ :
) ﴾البقككرة (91 :بككه آنچككه بككر موسككي نككازل شككده ايمككان مككي
آوريم .و ﴿) ﴾ البقرة(91 :
به غير از او كافر شككدند و ﴿
» ﴾ در حاليكه حق بود و آنچه را كه آنهككا داشككتند ،تصككديق مككي
كرد «.آري مي گفتند به تورات نازل شككده بككر موسككي ايمككان مككي آوريككم و بككر
انجيل و قرآن نازل شده بر عيسي و محمد ايمان نمي آوريم در حككاليكه انجيككل
و قرآن تصديق كنندة تورات بودند.
خداوند سخنانشان را رد مي نمايد و مي فرمايد :اگر شما به آنچه بر موسي
نازل شده ايمان داريد چگونه اقدام به قتككل پيككامبران نموديككد؟ آيككا بككر موسككي
نازل شده كه پيامبران را بكشيد؟ چنانكه زكريا و يحيي را كشتند و تصككميم بككه
كشتن عيسي گرفتند كه خداوند عيسي را از دست آنها نجات داد و بككه آسككمان
بال برد وحتي تصميم به كشتن رسول الله صلي الله عليه و سلم نيكز گرفتنكد.
هككدف آنهككا كشككتن پيككامبران بككود .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ البقرة» (87 :آيا هرگاه پيككامبري پيككش
شما آمد و چيزي خلف آرزوهاي نفساني شككما را بككا خككود داشككت از پيككروي او
اعراض كرديد .بعضي را تكذيب و بعضي ديگر را كشتيد«.
چرا بعضي از پيامبران را تكذيب و بعضي ديگر را كشتيد؟ چون آمدن آنها به
سوي شما بر خلف آرزوهاي نفسانيتان بود .پس چگونه مي گوييد كه بككر آنچككه
بر ما نازل شده ايمان داريم؟ اين اعمال جزو كدام ايماني اسككت كككه بككر شككما
نازل شده است؟
همچنين از جمله چيزهايي كه بر شما نككازل شككده و در تككورات بيككان گرديككده
است ،صفات محمد صلي الله عليه و سلم و بيان رسالتش مي باشد؛ چككرا بككه
او ايمان نمي آوريد؟ ايمان به محمد صلي الله عليه و سلم از جملككه ايمككان بككه
آن چيزهايي بود كه بر ايشان نازل شده بود ولي آنهكا بكه وي ككافر شكدند و در
همين حال مدعي ايمان به تورات بودند و مي گفتند ﴿ :
) ﴾ البقرة» (91 :به آنچه بر ما نازل شده
ايمان مي آوريم«.
اين مسائل شامل كساني هم مي شود كه مي گويند :من از آن عالم تبعيككت
مي نمايم در حاليكه بر او واجب است كه حق را بپذيرد و بككراي امككام ،معلككم و
مرشد خويش چون مشايخ طريقت تعصب نداشته باشد .چنانكه حق را تنهككا در
صورتيكه آنها بگويند ،مي پذيرند و اين كاري باطل است چون به صورت معيككن
در بين مخلوقات تنها اطاعت و پيروي از رسول اللككه صككلي اللككه عليككه و سككلم
واجب است و هركس بگويد :تبعيت غير رسول الله صلي الله عليه و سلم بككه
صورت معين واجب است ،مرتد مي شود و بايد از وي درخواسككت تككوبه شككود.
68
در صورتيكه حاضر به توبه نباشد ،كشته خواهد شد همانگونه كه شككيخ السككلم
ابن تيميه رحمه الله تأييد نموده است؛ زيرا فردي را با رسول الله صككلي اللككه
عليه و سلم مساوي قرار داده است.
در نتيجه از هيچ فردي غيككر از رسككول اللككه صككلي اللككه عليككه و سككلم واجككب
نيست كه اطاعت و پيروي شود .در مورد ائمه و علماء نيز بايد در آنچه موافق
حق باشد پيروي صورت گيرد و در موارد اجتهادي كه در آن دچار اشككتباه شككده
اند نبايد پيروي كرد و آنها خودشان به اين امر تصريح كرده اند" :ل تأخكذوا مكن
أقوالنا إل ما وافق كلم الرسول صلى الله عليه وسككلم" ]از سككخنان و نظككرات
ما تنها آنچه را كه موافق فرموده رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككي
باشد قبول نماييد[.
مسئلة بيست و نهم:
به سخنان كساني كه به گمانشان مدعي پيروي از آنضضان بودنضضد نيضضز
عمل نكردند
آنها به سكخنان گكروه و طكايفه خكويش نيكز عمكل نكردنكد .پروردگكار متعكال
اينگونه خبر مي دهد ﴿:
) ﴾ البقرة» (91 :بگو
چرا در گذشته پيامبران خدا را كشتيد اگر مؤمن مي باشيد«.
شرح:
يهوديككان ادعككا مككي كردنككد كككه تككابع آن چيككزي هسككتند كككه از طككرف خداونككد
برايشان نازل شده است ،ولي دو امر باعث تكذيب آنان شد:
اول اينكككه :آنهككا پيككامبران را كشككتند در حككاليكه در تككورات دسككتور بككه قتككل
پيامبران داده نشده بود بلكه در آن آمده ككه بكه آنكان ايمكان آوردنكد ،تعظيكم و
احترام نمايند و از آنان تبعيت و پيروي كنند.
دوم اينكه :تورات دستور به تبعيككت كردنشككان از محمككد -صككلي اللككه عليككه و
سككلم -را صككادر كككرده بككود ﴿ :
) ﴾ العراف(157 :
»كسي كه او را مكتوب در تككورات و انجيككل مككي يافتنككد آنهككا را بككه معككروف
دستور و از منكر باز مي دارد .پاكيها را برايشان حلل و ناپاكيهككا را حككرام مككي
دارد .و احكام پر رنج و مشقتي را كه چون زنجير بر گردن خود نهاده بودنككد از
ايشان برمي دارد«.
اينها صفات پيامبر اسلم در تورات است در حاليكه به وي ايمان نياوردنككد و
آنچه را كه پيامبران و عالمانشان گفته بودند را معتقككد نشكدند و بككه آنچككه خككود
مي گفتند نيز عمل نكردند.
مسئله سي ام:
اهل تفرقه بودند و اتحاد و اجتماع را ترك مي كردند
اين از جمله آيات عجيب پروردگار است! آنهككا وصككيت و سككفارش پروردگككار
متعال را در مورد اجتماع ترك كردند و مرتكب چيزي شدند كه از آن نهي شده
بودند .در نتيجه هر حزب و گروهي به آنچه نزدشان بود ،شادمان بودند.
69
شرح:
ازجمله عجايب آيات و نشانه هاي پروردگار اين بود هنگككامي كككه اجتمككاع بككر
سر كتاب خدا و شرع نازل شده بككر رسككول را تككرك كردنككد خداونككد آنهككا را بككه
تفرقككه ،اختلف ،جنككگ و قتككال مبتل گردانككد طككوري كككه بككه ايككن بل و اباطيككل
شادمان بودند .و اين كيفر آنهاست .چون هنگامي كه انسان به باطل خوشحال
شود آن را رها نخواهد كرد ولي در صورتيكه به آن شادمان نباشككد و بككا حككالت
شك و ترديد به آن بنگرد اميد است كه توبه نمايد و برگردد .در غير اين صورت
دگرگوني در او روي نخواهد داد .هركس حق را ترك به باطل گرفتار مي شككود
و هركس اجتماع را رها كند كارش بككه تفرقككه ،پراكنككدگي ،جنككگ و كشككتار مككي
انجامد .كساني را نمي يابي كه در مسائل دين و دنيا با هم اختلف نمايند مگككر
اينكه سرانجامش به دشمني ،بغض وكينه تبديل مي گردد .ولي كسككاني كككه بككر
اساس كتاب و سنت اجتماع نمايند ،الفت ،محبت ،كمك و تعاون را در بين آنهككا
خواهيد يافت .چنانكه چون جسد واحدي خواهند شد .پس براي محفككوظ شككدن
راهي جز اجتماع بر كتاب و سنت نداريم و وحدت نيز تنها بر اسككاس تبعيككت از
كتاب و سنت مقدور مي باشد و غير از اين جز تفرقه و عذاب به همراه ندارد.
كسانيكه مدعي اتحاد مسلمانان هستند به آنها گفته مكي شككود :در صكورتيكه
شما وحدت مسلمانان را مي خواهيد ،عقيده خويش را يكي كنيككد بككه گككونه اي
كه همگي بر آن توحيدي قرار گيريد كه رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم-
آورده است .بنابراين نبايد مردم را رها كرد تا يكي گورپرست ،ديگككري صككوفي
و يكي شيعه باشد .در آغاز عقيده را يكي كنيد و بككه ل الككه ال اللككه چنككگ زنيككد؛
سپس حكم به آنچه خداوند نازل كرده ،برنامه خود قرار دهيد .به كتككاب خككدا و
سنت رسول الله -صلي الله عليه و سلم -برگرديد ،قوانين ،انتظامات و عادات
قبلي را رها كنيد و در صورتيكه خواهان اجتماع و وحدت مسككلمين هسككتيد ايككن
تنها راه تحقق آن است كه در غير آن هرگز اتحاد روي نخواهككد داد .مسككلمانان
متحد نخواهند شد مگر بر اساس توحيد عقيده و وحدت مرجع كككه حكككم بككه آن
چيزي است كه خداوند نازل كرده و وحدت رهبري همان سمع و طاعت نسبت
به واليان امور مسلمين اسكت .ايكن همكان چيكزي اسكت ككه بكاعث اتحكاد بيكن
مسلمين خواهد شد .چنانكه رسول الله -صلي الله عليه و سككلم -مككي فرمايككد:
َ دوهُ وََل ت ُ ْ َ
ل
حب ْك ِ
موا ب ِ َ
صك ُ شكي ًْئا وَأ ْ
ن ت َعْت َ ِ كوا ب ِكهِ َشكرِ ُ م ث ََلًثا :أ ْ
ن ت َعْب ُ ُ ضى ل َك ُ ْ ن الل ّ َ
ه ي َْر َ »إ ِ ّ
َ ّ ّ َ َ
م« )بككا انجككام ايككن سككه 1 ُ
مَركك ْهأ ْ ن وَلهُ اللك ُ م ْ
حوا َ ص ُ فّرُقوا وَأ ْ
ن ت ََنا َ ميًعا وَل ت َ َ ج ِالل ّهِ َ
مورد خداوند از شما راضي مي شود .1:الله را عبادت نماييد و برايككش شككريك
قرار ندهيد .2به ريسمان خداوند چنگ زنيد و متفرق نشككويد .3بككراي آن كككس
كه خداوند او را سرپرست شما قرار داده ،خيرخواه باشيد(.
مسئله سي و يكم:
دشمن دين حق و دوستدار دين باطل بودند
اين هم از جمله نشانه هاي عجيب آنهاست كه نهايت دشمني را با دينككي كككه
بككه آن منتسككب بودنككد ،داشككتند و آخريككن حككد محبككت را نسككبت بككه ديككن كفككار،
همانهايي ككه بكا آنهكا ،پيامبرانشكان و مجتمعشكان دشكمني داشكتند ،ابكراز مكي
نمودند همانگونه كه در دشمني با رسول الله -صلي الله عليه و سككلم -خككود را
نماياندند .پیامبري كه تصديق كنندة موسي عليه السلم و تورات بود ولككي آنهككا
از كتابهاي سحر كه دين آل فرعون بود پيروي كردند.
70
شرح:
از جمله مسائل اهل جاهليت كه رسول الله -صلي الله عليه و سلم -بككا آنهككا
مخالفت كرد اين بود كه آنها با ديني كه مأمور بككه پيككروي از آن بودنككد دشككمني
ورزيدند و دنباله رو دين دشمنانشان شدند .آنچه مشخص است ايكن اسككت كككه
يهوديها معتقد به دين موسي عليه السلم بودنككد و فرعككون و پيروانككش دشككمن
آنها بودند كه شديدترين عذاب را بر بني اسرائيل روا مككي داشككتند .پسرانشككان
را مككي كشككتند و زنانشككان را نگهككداري و در پسككت تريككن شككغلها بككه كككار مككي
گماشتند تا اينكه خداوند متعال موسي كليم الله عليه السلم را مبعككوث كككرد و
به وسيله او آنها را از دست دشمنانشان نجات داد و عزت و شرافت را نصيب
آنها گرداند و دشمنانشان را ذليل و پست و در مقابل ديدگانشان در دريكا غككرق
كرد.
در تككوراتي كككه موسككي عليككه السككلم از جككانب خداونككد برايشككان آورده بككود
اوصاف محمد -صلي الله عليه و سلم -موجود بود كه آنها را مأمور به پيروي از
او كككككرده بككككود .چنككككانكه مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾ العكككراف:
» (157آنانیکه پیروی می کنند از پيامبر نبي و امي كه صفتش را مكتككوب نككزد
خود در تورات و انجيل مي يابند آنها را امر به معروف و نهي از منكر مي كنكد،
پاكيها را برايشككان حلل و ناپاكيهككا و پليككديها را برايشككان حككرام مككي دارد و بككار
گران و مشقتهايي كه بر دوش آنها بود بر مي دارد«.
به خاطر شدت و سككختي كككه آنهككا داشككتند خداونككد بككر آنهككا سككخت گرفككت.
پاكيهايي كه بر ايشان حلل بود به خاطر كفر و عنادشان بككر آنهكا حككرام گشككت
كه در صورت ايمان به محمد -صككلي اللككه عليككه و سككلم -ايككن سككخت گيريهككا و
سنگيني كه چون زنجيري بر دست و پاهايشان قرار داشت دفع مككي شككد ولككي
آنان حسادت نمودند و گفتند :چگونه ممكن است پيامبر آخرالزمان از اعراب و
اولد اسماعيل باشد؟ بلكه شايسته است كككه از بنككي اسككرائيل باشككد و ممكككن
نيست از نسل اسماعيل عليه السلم باشد .به هميككن خككاطر بككر محمككد -صككلي
الله عليه و سلم -و امتش حسككادت كككرده و بككه او كككافر شككدند .در حككاليكه بككه
رسالتش عالم بودند ولي حسادت آنها را به اين كار واداشت .و از اين كككار بككه
خدا پناه مي بريم.
هنگامي كه به محمد -صلي اللككه عليككه و سككلم -كككافر شككدند نتيجككة آن كككافر
شدن بككه موسككي عليككه السككلم و كتككابش تككورات مككي باشككد .بككه هميككن سككبب
حسادت به محمد -صلي الله عليه و سلم -باعث كفرشكان بكه تكوراتي شكد ككه
كتاب ديني ايشككان بككود .سككرانجام كتككاب تككورات را بككا كتابهككاي سككحر كككه ديككن
دشمنشان؛ فرعون بود عوض نمودند .چون سحر در قوم فرعككون پخككش شككده
بود .آنها وحي نازل شده را ترك و سحري را كه دشمنانشان بر آن بودند را بككه
دست گرفتند و اين از جمله امور عجيب است .خداوند متعال مككي فرمايككد﴿ :
71
كه رسككولي) ﴾ البقرة» (101 :آنگاه
از جانب پروردگار به سويشان آمد كه كتابشان را تصككديق مككي كككرد بعضككي از
اهل كتاب ،كتاب خدا را رها كرده و به آن پشت كردند گويا كه نمي دانند«.
﴿ ﴾﴾﴾ ايككن همككان رسككولي اسككت كككه
صفات و برنامه ها را با خود دارد ولي آنها چون جاهلني كه چيزي در مككوردش
نمي دانند با او رفتار كردند كه علتكش تككبر و عنكاد بكود .در ايكن آيكه نفرمكوده
است كه آنها نمي دانستند بلكه فرموده مثككل اينكككه نمككي داننككد ﴿
﴾ چون عالمي كككه بككه علمككش عمككل نكنككد عمل ً چككون
كسي است كه نمي داند؛ زيرا عمل بهره علم است هنگامي كه عمككل نداشككت
با جاهل فرقي ندارد .حتي گنككاه جاهككل كمككتر از اوسككت ﴿ .
) ﴾البقرة(102 :
»و آنچه را شياطين در ملك سليمان مي خواندنككد را پيككروي كردنككد «.دنبككال
سحر افتادند.
سحر در اصل عمل شيطان است سپس كافران در زمانهاي مختلف از او به
ارث بردند .چنانكه فرعون و قومش ،سپس يهود آن را وارث شدند تا بككه جككاي
تورات به آن عمل كنند .بنابراين سحر از قديم موجود بوده است و كككافران در
دورانهاي مختلف وارث آن بوده اند.
اين مسئله از جمله عقوبات و كيفر عمل اسككت .هرگككاه انسككان حككق را رهكا
نمايد به باطل مبتل مي گردد و اين يك سنت غير قابل تغيير و تبديل مي باشد.
بعضي از مسلمانان آنگاه كه كتاب خدا و سنت رسولش را رهككا كردنككد ،سككخن
ديگران را جانشين آن نمودند و علم منطق و كلم و از اين قبيل مسككائل را بككه
دست گرفتند .كتاب خدا و سنت رسولش وقككتي تككرك شككود ديگككري جككايش را
خواهد گرفت و چون عقيده از كتاب و سنت گرفتككه نشككد بككه گرفتككن عقايككد از
منابع علمي كفار و ملحدين اقدام كردند و اين كار نتيجه آن اقدام بود .بنابراين
دورانها چقدر به هم شباهت دارند.
هركس حق را رها كند به باطل گرفتككار مككي گككردد .كسككي كككه مككذهب اهككل
سنت و جماعت را رها نمايد دچار مذاهب و فرقه هاي گمراه و كساني خواهككد
شد كه همراه جماعت ها و احزاب گمراه به مخالفت كتاب ،سنت و منهج اهككل
سنت و جماعت مي پردازند و مبتل به همراهي فرقه هككاي گمككراه مككي شككود و
اين سنت خداوند سبحان است و بايد مسلمان مواظب باشد و بداند تككرك حككق
باعث ابتل به باطل و عدم تبعيت اهل حق منجر به پيروي اهل باطل مي شود.
مسئله سي و دوم
اگر حق پيش كساني بود كه دوستشان نداشتند به آن حق كفر مي
ورزيدند
اگر غير از خودشان كساني را كه دوستشان نداشتند بر حككق مككي يافتنككد بككه
آن حق كفر مي ورزيدنكد .چنكانكه خداونكد متعكال مكي فرمايكد﴿ :
) ﴾ البقرة» (113 :يهوديان مي گفتند كه نصككاري بككر حككق
نيست و نصاري مي گفتند كه يهود بر حق نيست«.
شرح:
72
اين مسئله بسيار بزرگي است .اگككر كسككاني كككه دوستشككان ندارنككد بككر حككق
باشند به آنان كفر مي ورزنككد .بككه خككاطر اينكككه شخصيتشككان را نمككي پسككندند،
حقشان را منكر شوند و به همين سبب آن حق را ترك مي كنند.
بر هر مسلماني واجب است حق را از هر كس كه بياورد ،بپذيرد .چون حككق
گمشدة مؤمن است هر كجا بيابد آن را دريافت مي نمايككد و چككون طككالب حككق
است آن را اگر در دست دوست و دشمن ببيند مي پذيرد .اما در دين جككاهليت
ملك پذيرش حق اشخاص هستند.
مثال آن ،آن چيكزي اسكت ككه خداونكد متعكال در مكورد يهكود و نصكاري مكي
فرمايد؛ در حاليكه آنها اهل علم و دين آسماني بودند .يهود حقي را كه نصككاري
بر آن بود ،انكار و نصاري نيز منككر حقكي بودنكد ككه يهوديككان بككا خككود داشككتند.
چنككانكه قككرآن مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقككككككرة(113 :
»يهوديان مي گفتند كه نصاري بر حق نيست و نصاري مي گفتنككد كككه يهككود بككر
حق نيست«.
چيزي كه آنها را به آن وا مي داشت خواهشهاي نفساني بود .چون يهوديككان،
نصاري را دشمن مي دانستند ،هر حقي را كه بر آن بودند را انكار مككي كردنككد.
و متقابل ً چون نصاري با يهود دشمن بود ،خود را منكر هر حقي كككه آنهككا بككر آن
بودنكككككد مكككككي دانسكككككت ﴿ .
﴾ )البقككرة (113 :در حككاليكه آنهككا كتككاب خككدا را مطككالعه و در آن مككأمور بككه
پكككككككككككذيرش حكككككككككككق بودنكككككككككككد ﴿ .
) ﴾ البقككرة (113 :آنهككا
نيز كه فاقد كتاب بودند به همان صورت عمل مي كردند .هر طايفه ،ديگككري را
تكفير و منكر حقي بود كه او بر آن بود.
خلصه بر هر مسلماني واجب است از سنت يهككود و نصككاري كككه نسككبت بككه
حقي كه ديگران بر آن بودند ،كفر مي ورزيدند ،دوري نمايد .بغض هيچ كككس او
را وادار نكند تا حقي را كه بر آن است ،انكار نمايد چنانكه امروز بدين صككورت
است .اگر گروهي و جماعتي يكي را دوست نداشته و با او دشمني نماينككد هككر
حقي را هم كه او بر آن است ،انكار مي كنند .بغضشان در مورد آن عالم ،آنهككا
را بككر انكككار حقككي كككه بككر آن اسككت وامككي دارد .او را انكككار و از او بكي نيككاز و
تأليفات و نوارهايش هر چند حق باشد خكود را از آن برحككذر مكي دارنكد و اينهكا
فقط به اين سبب است كه او را دوست ندارند.
اي مسلمان بر تو واجب است كه حق را بپذيري هر چند پيش كساني باشككد
كه دوستشان نداري .و دشمني شخصي و آرزوهككاي نفسككاني مككا مككانع پككذيرش
حق نگردد .يك يهودي دفعه اي پيش رسول الله -صلي الله عليه و سلم -آمد و
گفت :شما شرك مي ورزيد و مي گوييد آنچه خدا و محمد بخواهند .در حككاليكه
به شما امر شده كه بگوييد» :ما شاء اللككه وحككده« آنچككه فقككط خككدا بخواهككد و
مگوييد ماشاء الله و شاء محمد .1رسول الله -صلي الله عليه و سلم -اين حككق
را هر چند از يك يهودي بود ،پذيرفت و اصحابش را به ترك آن خطا دستور داد.
يكي از علماء يهود پيش رسول الله -صلي الله عليه و سلم -آمد و گفككت» :إن
-أخرجه النسائي ) 7/10رقم ،( 3782وبنحوه عند ابن ماجه عن حذيفة بن اليمان ) 1
73
الله يطوي السماوات بيمينه ،ويحمل الجبال على أصبع ،والرضين على أصبع...
إلى آخر الحديث«) 1خداوند آسمانها را با دسككت راسككتش در هككم مككي پيچككد و
كوهها را بر انگشتي و زمينها را بر انگشتي حمل مي كند (...پيككامبر بككه عنككوان
تصديق خبر آن عالم يهودي آن قدر خنديد تا دندانهاي نيش او پديككدار گشككت .و
فرموده خداوند متعال نيز در همين زمينكه نكازل گرديكد ﴿ :
) ﴾الزمر» (67 :آنطور كه شايسته پروردگار اسككت حككق
او را به جاي نياوردند زمين همگي روز قيامت در مشككت اوسككت و آسككمانها در
دست راست او پيچيده مي شود و او پاك و منزه است از اينكه شريك برايككش
قرار دهند«.
وقتي سخن اين عكالم يهككودي موافككق حككق اسككت پيككامبر -صككلي اللككه عليككه
وسلم -آن را قبول و بدان شادمان مي گردد.
نتيجه سخن اين است كه :بر مسلمانان واجب است حككق را بپذيرنككد و آن را
حمل بر دشمني شخصي و اغراض نفسكاني نگرداننكد و شكايعاتي ككه در مكورد
بعضي از اهل حق پخش مي شككود او را وادار بككه تككرك آن عككالم و عككدم بهككره
گيري از او نكند و حتي در صورتيكه آنچه در مورد آن عالم گويند صككحيح باشككد
مانع از پذيرش حق از وي نمي گردد .چون حق بككه ذات خككويش امككري مقبككول
مي باشد و بايد مورد پذيرش قرار گيرد .بر هر طالب علمي لزم است كككه بككر
منهج رباني قرار گيرد و حق را از هر كجا فرا رسد بپذيرد.
مسئله سي و سوم
تناقض داشتن در اقرار و انكار
چيزي را كه اقرار مي كردند دين آنهاست انكار مي نمودند .همانگونه كككه در
حكككج بيكككت اللكككه انجكككام دادنكككد .پكككس اللكككه تعكككالي مكككي فرمايكككد﴿ :
) ﴾البقككرة» (130 :چككه كسككي از ديككن ابراهيككم روي مككي
گرداند؟ جز كسي كه خود را به ناداني زند«.
شرح:
يهوديان ادعاي پيروي از دين ابراهيككم را داشككتند ولككي هنگككامي كككه قبلككه بككه
سوي كعبه اي كه ابراهيم آن را بنا كرده بود تغيير داده شد آنها به شدت آن را
انكار كردند .العياذبالله آنها كعبه و حج را كه از دين ابراهيم بود قبول نداشككتند.
و از رو كردن به كعبككه خككودداري مككي كردنككد در حككاليكه مككي دانسككتند آن حككق
است .كعبه اي كه قبلة ابراهيم عليه الصككلة والسككلم بككود و ابراهيككم آن را بنككا
نهاد و در اين كار مطابق دستور پروردگار عمل نمود .چنانكه مي فرمايد﴿ :
) ﴾ الحككككككج:
» (26و چون براي ابراهيم جاي كعبه را مشخص ساختيم«.
و مككككككككككي فرمايككككككككككد ﴿ :
) ﴾البقكككككككرة:
» (127و هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل بنيادهاي خانه را بلند مي كردند«.
74
بنابراين ،كعبه را ابراهيم به دستور خداوند بنا نهاد و آن را قبلككه قككرار داد
ولي يهوديان هم آن را و هم حج كردن را كه جزو دين ابراهيم بود ،انكار كردند
در حاليكه خود را پيروي دين ابراهيم مي دانسككتند ولككي بغككض آنهككا بككه محمككد-
صلي الله عليه و سلم -آنها را به آن انكارها واداشت.
كعبه ميراث ابراهيم بود و در نماز به آنجا توجه مي نمود .و حككج و عمككره
از جمله دين ابراهيم بود .آنها خود را به دين ابراهيم منتسب مككي كردنككد در
حاليكه بزرگترين شعائر دينش را انكار مككي نمودنككد .و ايككن از جملككه تناقضككات
عجيب آنها بود.
و مانند اينها در اسلم كساني هستند كه خود را به اسككلم منتسككب مككي كنككد
ولي بعضي از احكامش را ترك مي كنند .مي گويد :مككن مسككلمانم؛ سككپس بككه
دور گورها طواف مي كند و از آنها درخواست حاجت مي نمايككد بككه آنهككا تككبرك
جسته و خود را به آنها مي مالد .وقتي به او گفته مي شود اينكار شككرك اسككت
او از كارش منصرف نمي شود بلكه كارش را ادامه مي دهد و نسبت به كسي
كه او را نهي مي كند خشمگين مي گردد و اين متناقض اسلمي است كه خككود
را به آن نسبت مي دهد .چگونه خود را به آن نسبت مي دهد ولي بككا مهمككترين
شعار آن كه توحيد است مخالفت مي نمايد.
مسئله سي و چهارم
يدانست هر گروهي تنها خود را پاك و بي عيب م
تمام گروهها خود را اهل نجات مي دانسككتند .خداونككد متعككال آنهككا را تكككذيب
مكككككي كنكككككد و مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(111 :
»بگو دلليل خويش را عرضه داريد اگر راست مككي گوييككد «.سككپس آنچككه را
كه صككحيح و درسككت اسككت را بيككان مككي دارد و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقكككككككككرة:
(112
»آري هركس روي خود را تسليم نمود و نيكوكار شد«.
شرح:
از جمله مسائل اهل جاهليت اين بود كه هكر گروهكي از آنهكا مكدعي بكود بكر
حق است و ديگران بر باطل قرار دارند .اين مسككئله جككزو خصوصككيات يهككود و
نصكككاري و كسكككاني ككككه بكككه آنهكككا شكككباهت داشكككتند ،بكككود ﴿
كسككي بككه ) ﴾البقككرة» (111 :و گفتنككد :جككز يهككود و نصككاري
بهشت داخل نمي گردد«.
هدايت و نجات را در يهود و نصاري منحصر كردنككد .نمككونه آنهككا فرقككه هككاي
گمراه مي باشند .هر كدام مدعي بر حق بودن است و غيككر او بككر باطلنككد؛ هككر
كدام تنها خود را فرقة نجات يافته مي داند كه رسول الله -صككلي اللككه عليككه و
ُ
ن فِْرقَك ً
ة سكب ِْعي َ مت ِككي عَل َككى ث ََل ٍ
ث وَ َ رق أ ّفت َ ِ
سلم -در بارة آنها خبر داده اسككت »سكت َ ْ
دة« ولككن الرسككول صككلى اللككه عليككه وسككلم بي ّككن العلمككة ح َ
كلها ِفي الّنارِ إل َوا ِ
ل اللككه؟ قككال » :من سككو َن هي ي َككا َر ُ م ْالفارقة لهذه الفرقة عن غيرها لما قالواَ :
كان على ما أنا عليه وأصحابي«) 1امت من به هفتككاد و سككه فرقككه تبككديل مككي
-أخرجه أبو داود ) 5/7رقم ،(4597 ،4596والترمذي ) 5/25-26رقم ،(2646 ،2645 1
75
شوند ،همگي در آتشند و تنها يكي از آنها سالم مككي مانككد .رسككول اللككه -صككلي
الله عليه و سلم -به ذكر علمت آن گروه نجات يافته اشاره كرد .هنگككامي كككه
از او پرسيدند :اي رسول خدا آنها چه كساني هستند؟ فرمودند :كساني هستند
كه بر آن راهي كه من و اصحاب من بر آن هستيم ،قرار دارند (.و براي هميككن
است كه الله تعالي مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقرة» (111 :بگو دلليل خويش را عرضه
داريد اگر راست مي گوييد«.
يعني بر آنچه مي گوييد دليل خويش را بياوريد كه مدعي هستيد تنهككا يهككود و
نصاري داخل بهشت مي شوند؛ زيرا ادعا بدون دليل پذيرفته نمي شود .خداوند
متعال بعد از آن مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقكككرة» (112 :آري هرككككس روي خكككود را
تسليم نمود و نيكوكار شد«.
﴿ ﴾﴾﴾ يعني تابع رسول الله -صككلي اللككه عليككه و سككلم-
باشد .كسي كه دو شرط اسلم و تبعيت را داشته باشد او اهل بهشت اسككت و
اگر به آن دو شرط يا يكي از آنها خللي وارد آيد هر چند مدعي بهشت باشد او
اهل آتش است.
خداوند متعال كه مي فرمايد ﴾ ... ﴿ :همان منهككج
سالمي است كه گروه نجات يافته بر آن قرار دارند .چكون رسكول اللكه -صكلي
الله عليه و سلم -فرمود» :من كان على ما أنا عليه وأصحابي« )كساني كه بككه
مانند آنچه كه من و اصحاب من بر آن هستيم ،قرار دارند (.اين دستور سنت و
آيه هم دستور قرآن است .بنابراين هركس خواهان بهشت مي باشد روي خككود
را تسليم پروردگار نمايد و عملش را بر طبق سنت نيكو گردانككد و از بككدعتها و
امورات ايجاد شده در دين كه هيچ دليل شرعي بر آنها نيست ،دوري نمايد.
مسئله سي و پنجم:
با انجام محرمات مي خواستند به خداوند نزديك گردند
با حالت عريان خدا را عبادت مككي كردنككد .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
عمككل ) ﴾ العراف» (28 :هنگامي كه
زشتي را مرتكب مي شدند مي گفتند :ما پدرانمان را بر آن يافتيم و خداوند ما
را به آن دستور داده است«.
شرح:
اهل جاهليت با حكالت عريكان و لخكت در مراسكم حكج و عمكره طكواف مكي
كردند و شيطان آن را برايشان زينت داده بود .اگر كسي اهككل حككرم نبككود و از
جاي ديگر مي آمد نمي بايستي با همان لباس كه آمده حج نمايد چون چه بسككا
در آن لباسها خداوند را نافرماني كرده باشد .اگككر از اهككل حككرم كسككي را مككي
يافت كه حاضر مي شد به او لباس دهد تا با آن طواف كند از او مي گرفت در
غير آن صورت در نزديكيهاي حرم لباسهايش را در مي آورد و با حككالت عريككان
وارد حرم مي گرديد .شككيطان اينگككونه كارشككان را زينككت داده بككود .وقككتي هككم
مرتكب اين عمل زشت مي شدند جوابشان اين بود كه پدرانمان را بر آن يافته
ايم و خداوند ما را به آن دستور داده است.﴾ ﴿ .
بنگريد كه چگونه آشكار نمودن عورت را فاحشه گري مي نامد چيزي كككه در
نهاديت زشتي است .ولي بسياري از مردمككان در ايككن زمككان آن را پيشككرفت و
تمدن مي خوانند.
76
سپس خداوند كارشان را مردود اعلم داشته و مي فرمايد﴿ :
) ﴾ العككراف» (28 :بگككو :خداونككد بككه
فحشا دستور نمي دهد«.
يعني براي بندگانش آشكار نمككودن بككدن عريككان را تشككريع نمككي نمايككد بلكككه
پوشيدن آن را واجب كرده است چون پوشيدن آن موجب دور شككدن از فتنككه و
گرفتار نشدن به جرايم اخلقي مي گردد .و بككدون علككم ،بككر خداونككد دروغ مككي
بستند .بكه دو دليكل باطكل اسكتناد مكي كردنكد ككه يككي از ديگكري باطكل تكر و
مردودتكككر بكككود .اول اينككككه ﴾ ﴿ :و
دومي كه بزرگتر و خطرناكتر اسككت .گفتنككد .﴾ ﴿ :بككر
اللككه تعككالي دروغ بسككتند امككا خداونككد سخنانشككان را رد نمككود و فرمككود﴿ :
) ﴾ العراف» (28 :خداوند به فحشككا و پليككدي
دستور نمي دهد آيا چيزي از گفتارتان را به خداوند نسككبت مككي دهيككد ككه نمكي
دانيد؟« جاهلنه و بدون علم چيككزي را بككه خداونككد نسككبت دادن ،خطككاي بسككيار
بزرگي است .سپس پروردگار متعال چيزي را كه از آن نهككي نمككوده بيككان مككي
دارد ﴿ :
) ﴾ العككراف» (33 :بگككو پروردگككار
من فحشاهاي آشكار و پنهان را حرام كرده است«.
فواحش جمع فاحشه است و به گناهي گفته مي شود ككه در نهككايت زشككتي
باشكككد .لخكككتي و كشكككف عكككورت يككككي از مصكككاديق آن اسكككت﴿ .
﴾
)العراف» (33 :و براي اينكككه چيكزي را شكريك خداونكد گردانيككد دليلككي نككازل
نكرده است «.يعني حج و برهان .بنابراين پروردگار بككراي اهككل شككرك هيچگككاه
حجت و دليل صادر نكرده است بلكه حجت را بر اهكل توحيكد نكازل و از شكرك
نهكككككككككي نمكككككككككوده اسكككككككككت ﴿ .
) ﴾العككراف» (33 :چيككزي را كككه نمككي دانيككد بككه خداونككد
نسبت ندهيد«.
از روي جهل چيككزي را بككه خداونككد نسككبت دادن از شككرك اكككبر اسككت .از آن
جمله مي توان به اين مورد اشاره كرد كككه گفتنككد :خداونككد بككه لخككتي و كشككف
عورت دستور داده است .بنابراين آنهايي كه بدون هيچ دليلي از قرآن و سككنت،
چيزي را حلل يا حرام مي كنند بايد خود را از آن برحذر دارند.
تا آنجا كه خداونككد سككبحان دسككتور مككي دهككد﴿ :
) ﴾ العككككككراف:
» (31در وقت انجام نماز عورت هايتان را بپوشانيد«.
كه طواف كردن در مسجد الحرام از جمله آن است و بايد در آن حالت خود
را با پوشيدن لباس زينت داد.
دليل ما اين اسككت كككه :اهككل جككاهليت بككراي اينكككه بككه خداونككد نزديككك گككردد
عورتهاي خويش را آشكككار مككي كردنككد و آن را عبككادت مككي دانسككتند كككه آن از
جمله فاحش ترين دروغ ها و بهتانهاسككت .العيككاذ بكالله! و از هميككن آيككه تحريككم
آشكار نمودن عورت را بكه صكورت مطلككق دريككافت مككي شككود مگككر در مككوارد
ضروري چون معالجه كردن و يككا بيككن زن و شككوهر .كككه در غيككر ايككن دو حككالت
هرگونه ظاهر نمودن عورتها به شدت حككرام اسككت چككون انسككان را بككه سككمت
فاحشه گري و گناه مي كشاند .شيطان دانسته كه لخككتي ،انسككان را بككه سككوي
77
زنا و لواط سوق مي دهككد .بككه هميككن خكاطر مككردم بككه آشكككار نمككودن عورتهكا
ترغيب مي كند و آن را پيشرفت ،ترقي و تمككدن مككي نامككد .از پوشككيدن لبككاس
باوقار فرار مي كنند و مي گوينككد ايككن عقككب گككرد ،تقليككد كوركككورانه و ارتجككاع
است.
آنچه كه اين روزها در مورد حجاب در روزنامه ها ،مجلت و رسككانه هكا گفتككه
مي شود و صاحبان حجاب و پوشش اسلمي را مسككخره مككي كننككد احتيككاج بككه
توضيح ندارد .ولي اين كارها به اهل ايمان نمي تواند ضككرري برسككاند .هنگككامي
كه به دينشان چنگ زده اند و بدان متمسك هستند.
مسئله سي و ششم:
به واسطه تحريم حلل و حلل نمودن محرمضات بضه خداونضضد نزديضضك
شدن
همانگونه كه به واسطه شرك عبادت مي كردند هدف آنها از تحريككم نمككودن
حلل نيز عبادت بود.
شرح:
از جمله مسائل جاهليت اين بود كه بوسيلة حرام نمودن واجبككات خداونككد او
را عبادت مي كردند .چنانكه شنيده ايم آنها پوشيدن عورتهايشككان را در هنگككام
طواف كردن حرام مي دانسككتند چنككانكه در مككورد مشككركان گذشككت .وضككعيت
يهود و نصاري نيز از اين بهتر نبود .نصاري بسياري از پاكيهككا را بككر خككود حككرام
كرده بودند و يهوديان نيككز آنچككه را كككه خداونككد بككر آنهككا حككرام كككرده چككون ربككا
خككواري ،مككال مككردم را بككه نككاحق خككوردن ،را بككراي خككود حلل مككي دانسككتند.
مشركين نيز بسياري از حيوانات را بر خود تحريم نموده بودند كه از جمله آنهككا
مي توان به بحيره،1سائبه ،2وصيله 3اشاره نمود و بر بسككياري از حيوانككات ايككن
نامها را نهاده بودند و آن را براي بهره مندي بتهككا بككر خككود حككرام كككرده بودنككد.
خداوند متعال مؤمنان را از اين كارها نهي كرده و مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾المككائدة» (87 :اي كسككاني كككه ايمككان آورده ايككد
پاكيهايي را كه خداونككد برايتككان حلل نمككوده بككر خككود حككرام مكنيككد كككه خككداون
متجاوزين را دوست ندارد«.
مؤمن با تحريم نمكودن آنچكه خداونكد حلل نمكوده بكر خكود سككختگيري نمككي
نمايد .سهل انگار نيسكت و محرمكات را بكر خكود مبكاح نمكي دانكد بلككه فكردي
معتدل و ميانه رو است .حرام نمودن حلل و برعكس حلل نمودن حرام جككزو
دين جاهليت است .هيچ احدي حق تحليل و تحريم را بدون اذن پروردگار نككدارد
و امور خويش را بايد به كتاب و سنت مستند كرد .اگر آن را براي خود عبككادت
هم بنامد؛ چنككانكه مسككيحيت ،رهبككانيت را و مشككركين طككواف كككردن بككا حككالت
عريان را عبادت مكي دانسكتند آن وقكت خداونكد را بكا آن چيكزي ككه او تشكريع
ننموده عبادت مي كردند .خداوند را به وسيلة معاصي عبكادت مكي كردنككد و بكا
-ماده شتر يا گوسفندي كه در جاهليت هرگاه ده شكم مي زاييد گوش او را شكافته و 1
او را رها مي كردند تا آزادانه بچرد و خوردن گوشتش را حرام كرده بودند) .مترجم(
-شتري كه اولد اولد خود را دريابد يا آنكه ده شكم ماده زاييده باشد ،سوار آن نمي 2
78
آن معصيت ها به خداوند تقرب مي جستند در حاليكه شككريعت همچككون اجككازه
اي را نداده است.
اين مسئله اي بسيار خطير و مهمي است كه در قديم و جديككد موجككود بككوده
است .كما اينكه در جاهليت به وسككيله شككرك خككدا را عبككادت مككي كردنككد .ايككن
مسئله از آن نيز بزرگتر است .چون كساني كه به دور گورها طواف مككي كننككد
و برايشان قرباني و نذر مي نماينككد ،هماننككد مشككركين مكي گوينككد :ايككن تقككرب
جستن به پروردگار است .چنانكه مي گفتند ﴿ :
) ﴾ زمككر» (3 :مككا آنهككا را عبككادت
نمي كنيم جز اينكه ما را به خداوند نزديك گردانند«.
﴿) ﴾ یونس(18 :
»آنها نزد خداوند برايمان شفاعت مي كنند«.
اين جملت را مشركين قبل از اسلم هم مي گفتند .و معاصرين نيز كككه بككه
اسلم نسبت داده مي شوند ،مي گويند اين كارها با واسطه گري اين صككالحان
كه وسيله تقرب به خداوند هستند ،انجام مي گيرد .آنها اهل شفاعت هسككتند و
براي ما شفاعت مي كنند و ما را به پروردگار نزديك مي گردانند.
مسئله سي و هفتم:
غير از پروردگار ،علماء و عابدان خويش را رب خود قرار دادند
علماء و عابدان خويش را رب خود قرار دادند و اين طريق عبادتشان بود.
شرح:
خداونككد متعككال در مككورد يهككود و نصككاري مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ التوبة» (31 :غيككر از خداونككد
متعال علما و راهبان خويش و مسيح پسر مريم را رب و پروردگككار خككود قككرار
مي دادند .در حاليكه به آنها دستور داده شده بككود تنهككا معبككود واحككد را عبككادت
كنند«.
احبار ،علماء بودند و رهبان ،زاهدان اند .يهوديان و مسيحيها با پيككروي كككردن
احبار و رهبان خويش با معصيت نمككودن اللككه تعككالي عبككادت وي را انجككام مككي
دادند .علماء و زاهدان ،حلل خدا را حرام و حرام خدا را حلل مي كردند .يهود
و نصاري در اين مسائل آنها را اطاعت و اين را هم عبادت مي دانسككتند .چككون
مي گفتند اطاعت عالمان ديني واجب است.
اطاعت كردن عالمان ديني وقكتي درسكت اسكت ككه اطكاعت آنهكا ،اطكاعت
خداوند را به دنبال داشته باشد .اما اگر اطاعتشان موجب نافرمككاني پروردگككار
باشد ،درست نيست .رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككي فرمايككدَ» :ل
ق«) 1در نافرماني كككردن خداونككد نبايككد از هيككچ صي َةِ ال ْ َ
خال ِ ِ معْ ِ خُلو ٍ
ق ِفي َ م ْ
ة لِ َ َ
طاعَ َ
مخلوقي اطاعت نمود(.
بنابراين اگر فردي هرچند از عالمترين و زاهدترين بنككدگان خداونككد باشككد در
صورتي كه دسككتوراتش موافككق حككق نباشككد بككراي مككا اطككاعتش جككايز نيسككت.
هركس آنها را پيروي نمايد و بداند كه آنهككا حلل خككدا را حككرام و حككرام خككدا را
حلل كرده انكد؛ آنهكا را رب خكويش قكرار داده اسكت .در چنيكن حكالتي آنهكا را
شريك خداوند سبحان كرده چون حلل كردن و حرام نمودن امور حككق خداونككد
متعال است و هيچ فردي اين حق را ندارد كه از پيش خود چيككزي را حلل و يككا
-أخرجه أحمد في المسند ) (1/131وصححه اللباني في صحيح الجامع )رقم(7520 : 1
79
حرام و يا امري را تشريع نمايد مگر اينكه از قرآن و سنت رسككول اللككه -صككلي
الله عليه و سلم -دليلي ارائه نمايد .چنانكه خداوند متعال مي فرمايد﴿ :
) ﴾ النحككل» (117 -116 :چيككزي را كككه
زبانتان به دروغ بيان مي دارد حلل يا حرام اعلم نكنيد و در اين كار به خداوند
افترا نبنديد .هركس بر خدا افترا بندد رستگار نمي شود ،بر ايشان بهره اندكي
در دنيا و عذابي دردناك در آخرت خواهد بود«.
بنابراين عالمان ديني را به طور مطلق در صواب و خطا نبايد اطاعت كككرد.
بلكه اگر سخن آنها موافق حق بود از آنها پيكروي خكواهيم ككرد ولكي از خطكا و
اشتباه آنها دوري مي جوييم .هركس از خداوند اطاعت نمايد بايد از وي پيككروي
كرد و هركس كه معصيت كند نبايد از وي اطاعت نمود و در خطا از هيككچ كككس
نبايد اطاعت شود .و دين حق ،جز اين نيست.
اگر كسي از عالمي در مسئله اي پيروي كند كه آن عالم در آن دچار اشككتباه
شده است در صورتيكه از آن خطككا اطلع نداشككته باشككد ،چنككان فككردي معككذور
است .اما كسي كه مي گويد در صورت اشتباه ،خطا بر عهدة آن عككالم اسككت،
صحيح نيسككت و ايككن دليككل در روز قيككامت نفعككي بككه حكال كسكي نككدارد .چككون
هركس بار خويش را به دوش مي كشد .هيچ فتوايي قابل اعتمككاد نيسككت مگككر
اينكه به كتاب خدا و سنت رسول الله -صلي الله عليككه و سككلم -مسككتند باشككد.
سپس هركس دانست كه آن فتوا دليل ندارد بر او حرام است آن را قبول كنككد
ولي كسي كه اين را نداند ،عذر دارد اما در هر صورت تحقيق و بررسي واجب
است آن را ترك نمايد.
مسئله سي و هشتم:
نسبت به اسماء و صفات پروردگار كفر ورزيدن
صفات خداوند را انكار مي كردند همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد﴿ :
) ﴾فصلت» (22 :شما گمان کرديد كه خداوند بيشتر آنچه
را كه انجام مي دهيد نمي داند!«
شرح:
منظور از صفات ،صفتهايي است كه خداوند صاحب عزت و جلل براي خككود
ثابت كرده است و معني الحاد در لغت اين است كه از اسككتقامت عككدول كنككد
ولي منظور از آن در اينجا انحراف از صككفات پروردگككار كككه از جملككه آن ،نفككي
كردن است ،ميباشد .بنابراين نفي كردن صفات ،الحاد و منحرف شدن از حككق
است .اهل جاهليت در صفات الله تعالي ملحد بودند بدين معني كه آن را انكار
كرده و از خداوند نفي مي كردند .دليل براي اين گفته ،فرموده خداونككد متعككال
در قكككككككككرآن اسكككككككككت ﴿ :
بككر
) ﴾فصلت» (22 :از اينكه گوش ،چشم و پوسككتهايتان
شما شهادت دهند پوشيده نمي داشتيد و گمان مكي كرديككد خداونكد بسككياري از
80
آنچه را انجام مي دهيكد ،نمكي دانكد «.از آنجككا كككه گمكان مكي كردنكد پروردگكار
بسياري از كارهايشان را نمي داند ،صفت علم را از او نفي كردند.
اين آيه شاهد بر اين است كه علم صككفت بزرگككي از صككفات خداونككد متعككال
است كه بر همه موجودات عالم آگاهي دارد و چيزي از اعمال بندگانش بر وي
پوشكككككككككككيده نيسكككككككككككت ﴿ .
و آنچككه را ) ﴾ تغابن» (4 :آنچه در آسمانها و زمين است،
كه پنهان و آشكار مي كنيد ،مي داند«.
هر آنچه بوده و يا خواهد شد را مي داند و علم او به آنچه كه نبوده و چگونه
خواهد بود تعلق مي گيرد .علم خداوند بر همه چيز احاطه دارد و هركس گمان
كند كه خداوند بعضي از اعمال بندگان را نمي داند او در صفات پروردگار دچار
الحاد شده و منكر صفت علم خداوند گرديده است .سپس پروردگار متعال مي
فرمايكككد ﴿ :
) ﴾فصككلت» (23 :ايككن ظككن و گمكاني ككه نسكبت بككه پروردگكار
داشتيد موجب هلكت شما گرديد«.
﴿ ﴾يعني شما را به پستي انداخت كه همان هلكككت اسككت﴿ .
) ﴾ فصككككككككلت» (23 :در
زمره زيانمندان قرار گرفتيد«.
اين آيه ما را راهنمايي مي كند به اينكه هركس صفتي از صفات پروردگار را
انكار نمايد به اهل جاهليت شبيه است و به عذاب شديدي تهديككد شككده اسككت.
بنابراين نفي كنندگان صفات از فرقه هاي جهميه ،معتزله ،اشككاعره و ماتريككديه
اين خصوصيات زشت را از اهل جاهليت به ارث بككرده انككد بككه هميككن دليككل بككه
عذاب شديدي تهديد شده اند .چون نسبت به خداوند ظن و گمان بككدي داشككته
اند.
از جمله الحككاد در صككفات ،تأويككل كككردن و آن را از معنككاي صككحيحش خككارج
نمودن است .چنانكه استواء را به اسكتيلء و سكلطه ،و يكد را بككه قككدرت معنككي
كرده اند .همچنين از جمله الحاد ايكن اسككت ككه معنككاي آن را منحصككر بككه خككدا
بداند و معنايي كه نصوص بر آن دللت دارند را انكار نمايد.
مسئله سي و نهم:
الحاد و انكار اسماء پروردگار متعال
منكر اسماء خداوند بودند .چنانكه الله صاحب عزت و جلل مي فرمايككد﴿ :
) ﴾ رعككد» (3 :آنهككا بككه
رحمان كافر بودند«.
شرح:
اهل جاهليت در اسماء الهي دچار الحاد شده بودند همككانگونه كككه در صككفات
نيز به اين وضعيت دچار بودند .آنها اسماء پروردگار را نفي مي كردنككد .چنككانكه
مي فرمايككد) ﴾ ﴿ :رعككد(3 :
آنها به رحمان كه يكي از اسماء خداوند مي باشد ،كافر بودند.
هنگامي كه رسول الله -صلي الله عليه و سلم -خواست در حديبيه بين خككود
و مشركين قرارداد صلح انعقاد نمايد؛ سهيل پسر عمرو آمد و گفت :بيككا و بيككن
ما و خودت قراردادي بنويس .رسول الله -صلي الله عليه و سلم -نويسككنده را
صدا زد .آنگاه فرمود» :بسم الله الرحمن الرحيم« سهيل گفت» :أمككا الرحمككن
81
فوالله ما أدري ما هو« ) 1قسم به خدا كه من نمي دانم رحمان چيست (.گفتند
ما رحمان را نمي شناسيم و تنها رحماني كه مككي شناسككيم در يمككامه اسككت .و
قصدشان مسيلمه بود كه خود را رحمان نام نهاده بود .اللككه تعككالي ايككن آيككه را
نكككككازل نمكككككود ﴿ :
كككه بككه ) ﴾ الرعد» (3 :به آنككاني
رحمان كافر بودند بگو كه او پروردگار من اسككت .هيككچ معبككود بككه حقكي جككز او
نيست .بر او توكل مي كنم و بازگشتم به سوي اوست«.
آنگاه كه رسول الله -صلي الله عليه و سلم -در مكه نماز مككي خوانككد و دعككا
مي كرد ،مي فرمود :يا الله يا رحمان .مشركين مي گفتند :به اين مرد بنگريككد.
گككويي معبككود واحككدي را مككي پرسككتد در حككاليكه از هككر دو؛ اللككه و رحمككان،
درخواست مي كند و معبودان او دو خدا هستند .خداوند اين آيه را نازل فرمود:
﴿
) ﴾ السراء» (110 :بگو
الله يا رحمان را به فرياد بخوانيد .هر كدام را كه مي خواهيد بخوانيد زيرا براي
خداوند نامهاي نيكوست «.اسامي پروردگككار بسككيارند .تعككدد اسككماء دللككت بككر
تعدد صاحبان نامها نمي كند بلكه به عظمت صاحبي اشاره دارد كككه داراي ايككن
نامها است.
دليل براين مدعي ايككن اسككت كككه :مشككركين منكككر اسككمهاي خداونككد بودنككد.
بنابراين در بيككن طككايفه و فرقككه هكاي گمككراه چككه آنهكا كككه ماننككد جهميككه منكككر
اسمهاي پروردگارند و يا چككون معككتزله در عيككن اثبككات الفككاظ منكككر معككاني آن
هستند و يا به مانند اشاعره بعضي از صككفات را تأييككد و بعضككي ديگككر را انكككار
مي كنند؛ همگي وارث اهل جاهليت هستند .خداوند براي اثبات اسككماء خككويش
مي فرمايد﴾ ﴿ :
)العككراف» (180 :و بككراي خداونككد نامهككاي نيكوسككت .بككا آن نامهككا خككدا را
بخوانيكككككككد «.و مكككككككي فرمايكككككككد ﴿ :
) ﴾ طه» (8 :الله ،كككه هيككچ معبككود بككر
حقي جز او وجود ندارد ،داراي نامهاي نيكوست«.
آري داراي نامهككاي نيكوسككت .رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككي
ك أ َْو خل ْ ِ
ق َ ن َ
م ْ
دا ِ
ح ً
ك أ َو عَل ّمت َ
هأ َْ َ ُ س َ ْ ف َت ب ِهِ ن َ ْمي ْ َ س ّ سم ٍ هُوَ ل َ َ
ك َ لا ْ سأ َل ُ َ
ك ب ِك ُ ّ َ
فرمايد» :أ ْ
ْ أ َنزل ْته في كتاب َ َ
ك«) 2به واسطة هر اسككمي عن ْد َ َب ِ عل ْم ِ ال ْغَي ْ ِت ب ِهِ ِفي ِست َأث َْر َ
ك أوْ ا ْ َِ ِ َْ َ ُ ِ
كه از آن توسككت ،اسككمي كككه خككود را بككه آن ناميككده ،يككا بككه يكككي از مخلوقككات
آموخته ،يا در كتابت آن را نازل نموده ،يا در علم غيبي كه نزد توست برگزيككده
اي ،درخواست مككي كنككم (.اسككمهاي پروردگكار زيادنككد كككه بعضككي از آنهكا را در
كتابش نازل فرموده است از آن جمله مي توان به الرحمن ،الرحيككم ،الحكيككم،
الرؤوف ،التواب ،الغفار و ...اشاره نمود.
اللكككه تعكككالي در آخكككر سكككورة حشكككر مكككي فرمايكككد ﴿ :
صحيحه ) 2/160رقم ،(968وصححه الشيخ أحمد شاكر )حديث رقم ،37129 :واللباني
في الصحيحة )رقم .(198
82
) ﴾ الحشر(24 -22 :
در اين آيات خداوند متعال خود را به اسمهاي متعددي نام مي بككرد .آري نككام
هاي نيكو براي اوست.
واجب است به اسماء پروردگار ايمان داشته باشيم .رسول الله -صككلي اللككه
ن
مك ْما َ
سك ً
نا ْس كِعي َ
ة وَت ِ ْ ن ل ِل ّهِ ت ِ ْ
س كع َ ً عليه و سلم -در حديث صحيح مي فرمايد» :إ ِ ّ
َ
ة«) 1پروردگار نود و نه اسككم دارد هككر كككس آنهكا را شككمارش ل ال ْ َ
جن ّ َ خ َ
ها د َ َ
صا َ
ح َ
أ ْ
نمايد داخل بهشت مي شود (.دليل بر اسماء پروردگكار بسككيارند و هرككس بككه
آنها ايمان نياورد به پروردگار ايمان نياورده است.
مسئله چهلم:
انكار پروردگار پاك و منزه
همانگونه كه قوم فرعون آن را تعطيل كردند.
شرح:
تعطيل در اصل خالي كردن چيزي است .وقتي مكاني را خالي مي كنند مككي
گويند" :عطل المكان" و هنگامي كه زني را ببينند كه زينت آلت بككر او نيسككت
مي گويند" :امرأة عاطل" .بنابراين تعطيل يعني خالي شدن از غير خود است.
در اينجا مقصود از تعطيل ،خككالي كككردن هسككتي از خككالق اسككت .يعنككي ايككن
جهان آفريننده اي ندارد و بطور طبيعي و خود بككه خككود بككه وجككود آمككده اسككت.
فرعون پيشواي تعطيل كننكدگان مكي گويكد ﴿ :
) ﴾ القصكككككص(38 :
»اي بزرگان قوم براي شما معبود و خدايي جز خود سراغ ندارم«.
اين جملت را به خاطر سركشي و مقابله ابراز مي كرد .در آيككة ديگككر مككي
خكككككوانيم ﴿ :
(37 ) ﴾ الغكككافر-36 :
»اي هامان برايم كاخي بساز به اين راهها برسم؛ راههاي آسمان كه از طريككق
آن به خداي موسي اطلع يابم ولي من هر آينه او را دروغگو مي بينم«.
﴿
برايكككم آتكككش ) ﴾القصكككص» (38 :اي هامكككان بكككر گكككل
افروز)آجر بساز( و كاخي را برايم بنا كن تا بلكه بتوانم از معبود موسككي اطلع
يابم .به گمان من او از دروغگويان است «.اين تعطيل است.
فطرتها و عقلها بككر دروغ بككودن ايككن انديشككه دللككت مككي كننككد چككون ممكككن
نيست مخلوقي بدون خالق و فعلي بدون فاعل ايجاد شككود همككانگونه كككه مككي
فرمايكككككككد ﴿ :
) ﴾ الطور(36 -35 :
83
»آيا از هيچ آفريده شده اند يا خود آفريدگار خودشان هسككتند .آيكا آسككمانها و
زمين را خلق كرده اند .بلكه ايشان يقيين ندارند «.آنها جوابي ندارند چون غيككر
خود را خلق نكرده اند و آفريننده خود نيز نيستند ،بدون خالق هم آفريككده نمككي
شوند .بنابراين بايد خالقي باشد و چكاره اي جكز ايكن نيسكت .امكا آيكا آنهكا مكي
توانند آن خالق باشند؟ آيا خود را آفريده اند؟ آيا بتها و معبودهاي آنها چيككزي از
آسمانها و زمين را خلق كرده اند؟ عقل و فطرت اين گفته ها را انكار مي كند.
مسئله چهل و يكم:
خداوند را به وسيله صفات ناقص توصيف كردن
مسائلي چكون تولكد ،احتيكاج و خسكتگي را بكه خداونكد نسكبت مكي دادنكد در
حاليكه عابدانشان را از آن مبرا مي دانستند.
شرح:
نقايص ضد كمالت مي باشد و نسبت دادن آن بككه خداونككد متعككال بككه معنككي
نفي خالقيت پروردگار متعال است .مثل ً نسبت دادن فرزند به او موجب اثبككات
احتياج براي اوست .چون پكدر بكه فرزنكد محتكاج اسكت و او بكه آن تشكبيه مكي
شود .يهود ،عزير را و مسيحيان ،مسيح را فرزند خككدا مككي دانسككتند .مشككركين
عرب معتقكد بودنكد ككه ملئككه دخكتران خداونكد هسكتند .در حكاليكه مسكيحيان
عابدان خويش را از اولد و همسر منزه مي كردند .چون اين مككوارد را در حككق
آنها نقص مي دانستند ولي خداوند را از آنچه عابدان خويش را از آن منزه مككي
نمودند ،تنزيه و پاك نمي كردند .مشركين عككرب نيككز بككراي خككود دخككتر را نمككي
پسنديدند ولي در همان حال آن را به خداوند نسككبت مككي دادنككد .آري چيككزي را
كه براي خود عيب و نقص مي دانستند براي خداوند اثبات مككي كردنككد ﴿ :
) ﴾ النحل» ( 57 :دختران را براي خداونككد قككرار مككي
دادند در حاليكه خداوند از آن پاك و منزه است و هرچه را بخواهنككد بككراي خككود
قرار مي دهند«.
گويند يكي از علماي مسلمين نامه اي براي يكي از پادشككاهان روم مككي بككرد
وقتي بر او داخل مي شود به او مي گويد :زن وفرزندانت چگونه اند؟ حاضران
در مجلس خشمگين مي شوند كه چرا رئيسشان را اينگونه توصيف مي كند كه
او داراي زن و فرزند است؟ آن مسلمان -رحمه الله -به آنهككا مككي گويككد :شككما
رئيسككتان را از زن و اولد منككزه مككي كنيككد در حككاليكه آن را بككه خداونككد مقتككدر
نسبت داده و تنزيهش نمي كنيد؟ در مقابل چيزي نگفتنككد بلكككه بسككيار خجككالت
كشيدند.
مسئله چهل و دوم:
شريك قرار دادن براي الله تعالي در پادشاهي
در حكككومت و پادشككاهي بككراي خداونككد شككريك قككائل بودنككد همككانگونه كككه
مجوسيان زرتشتي به آن معتقد بودند.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي ،عقيككده بككه شككرك در ملككك و پادشككاهي بككود چنككانكه
مجوسي كه يكي از اقوام جاهلي هستند ،چنان باوري داشتند .در مورد آنها بايد
گفت :مجوسيان در سرزمين فارس زندگي مي كردنككد و آتككش را عبككادت مككي
نمودند .معتقد بودند اين جهان دو خالق و آفريننده دارد كه شامل نور و ظلمت
مي باشككد .پروردگككار نككور ،خوبيهككا و پروردگككار ظلمككت ،بككديها و شككرور را مككي
آفريند .به همين خاطر آنهككا را ثنككوي يعنككي دو گككانگي ناميدنككد و ايككن شككرك در
84
ربوبيت اسككت .از جملككه مذهبشككان ،جككايز بككودن نكككاح بككا محككارم مككي باشككد و
همچنين مشاركت در مال و همسران جزو عقايد آنها بود .بنككابراين بككراي فككرد،
مالكيت خصوصي قائل نبودند .در زنان و مال با همديگر مشاركت مككي كردنككد.
در دوران معاصر كمونيستها نيز بر اين نوع اشتراكيات در مال و زن تأكيد مككي
ورزند.
اين مذهب باطل و مردود است .كه نقض كننده همه دينها و فطرتهاي سالم
است .پس خالق هستي ،آفريننده اي واحككد و بككي نيككاز اسككت كككه نمككي زايككد و
زاييده نمي شود و هيچ كس و هيچ چيز هماننككد او نيسككت .او مككالكيت فككردي و
خصوصي را مباح و نكاح محارم را تحريم كرده است.
مسئله چهل و سوم:
منكر مقدرات بودند و قدر خداوند را انكار مضضي كردنضضد )منكضضر قضضدر
بودند(.
شرح:
معني قدر اين است كه خداوند متعال هر چيزي را قبل از وقوعش مي دانككد
و اندازه گيري مي كند و آن را در لوح محفوظ نوشته است ،آنگككاه تصككميم بككه
خلق نمودن مي گيرد و آن را ايجاد مي نمايد .ايمان داشتن به آن واجب اسككت
و يكي از اركان ايمان مي باشككد .رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككي
سكل ِهِ َوال َْيكوْم ِ اْل ِ َ
ن
م َخكرِ وَُتكؤْ ِ مَلئ ِك َِتكهِ وَك ُت ُِبكهِ وَُر ُ
ن ِبكالل ّهِ وَ َ ن ت ُؤْ ِ
م َ مان أ ْ لي َ
ِ فرمايد» :ا ْ
ه«) 1ايمان اين است كه بككه اللككه ،ملئكككه ،كتابهككاي آسككماني، خي ْرِهِ وَ َ
شّر ِ ِبال ْ َ
قد َرِ َ
پيامبران ،روز آخرت و قدر چه خير ،چه شر ،مؤمن باشيد(.
خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾القمر» (49 :ما هر چيز را به اندازه معلوم و مقرر آفريديم«.
قدر از جملكه افعكال پروردگكار اسكت .هيكچ چيكز در ملكك او بكدون تقكدير و
خواست او به وجود نمي آيد و اين بدان سبب است كه به واسككطه علككم ازلككي
كه هميشه به آن موصوف مي باشد آنچه را كه بوده و خواهككد شككد ،مككي دانككد.
سپس آن را در لوح محفوظ نوشته است .چنككانكه مكي فرمايككد﴿ :
) ﴾ الحدیككد(22 :
»هيچ مصيبتي در زمين يا در وجودتان روي نخواهد داد مگر اينكه قبل از وقككوع
آن را در كتابي نوشته شده است«.
﴿) ﴾ الحدید(22 :
»اين كار بر خداوند آسان است«.
َ َ
ك ل َك ْ
م صككاب َ َ
مككا أ َ
ن َ
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -مي فرمايد» :واعلم أ ّ
ك«) 2بككدان آنچككه كككه بايككد بككه تككوصككيب َ َ
ن ل ِي ُ ِ خط َأ َ َ
ك ل َك ْ
م ي َك ُك ْ ما أ َ ْن َ
خطئ َ َ َ
ك وَأ ّ ي َك ُ ْ
ن ل ِي ُ ْ ِ
تنرسد ،نمي رسد و آنچه كه بايد به تكو برسككد حتمكا ً رسكيدني اسككتُ» (.رفَِعك ْ
َ
ف«) 3قلم ها از نوشتن برداشته شده و جوهرها بر صككفحه ح ُ ص ُت ال ّ ف ْ
ج ّ اْلقَْل ُ
م وَ َ
ها خشك شده اند(.
-أخرجه أبو داود ) 5/51-52رقم ،(4700 ،4699وابن ماجه ) 1/59-60رقم .(77 2
-أخرجه أحمد ) (1/293وصححه الشيخ أحمد شاكر )رقم (2669وكذا الشيخ اللباني 3
85
بنابراين هيچ چيزي بدون اراده و خواست خداوند به وجككود نمككي آيككد و هيككچ
موجودي بدون آفرينندگي او ايجاد نمي گردد ﴿ .
﴾ )الزمر» (62 :خداوند خالق همه چيز مي باشد«.
خير و شر را خلق نموده و خوبي و بدي را تقدير كرده است.
مراتب ايمان به قدر عبارتند از:
.1ايمان به اينكه خداوند همه چيز را مي داند.
.2خداوند همه چيز را در لوح محفوظ نوشته است.
.3هر چيز را خداوند بخواهد در اين جهان بوجود مي آيكد .بنكابراين هيكچ چيكز
بدون خواست و مشيت او روي نخواهد داد.
.4بايد به اينكه خداوند خالق و آفرينندة هر چيز است و بر آن وكيل و نگهبان
مي باشد ،ايمان داشت.
اين ايمان به قدر بود .اما در جاهليت قدر را انكار مي كردند .دليل براي آن
سه آية زير در قرآن مي باشد ﴿ :
) ﴾ النعام(148 :
»كساني كه مشرك شدند به زودي مي گويند :اگككر خككدا مككي خواسككت مككا و
پدرانمان شرك انجام نمي داديم و چيزي را حرام نمي كرديم«.
﴿
) ﴾ النحل(35 :
»مشركان گفتند :اگر خدا مي خواست ما و پدرانمان غير او را عبككادت نمككي
كرديم و بدون فرمان او چيزي را حرام نمي نموديم«.
﴿﴾
)الزخرف(20 :
»اگر خداوند رحمان مي خواست ما آنها را عبادت نمي كرديم«.
علماء در تفسير اين آيات دو قول و نظر دارند:
اول اينكه :منظورشان از اينكه گفتند) ﴾ ﴿ :النعككام(148 :
»اگر خدا بخواهد«.
نفي قدر بود و اظهار مي داشتند اگر خدا مككي خواسككت و اراده داشككت مككا
اين كارها را انجام نمي داديم .و با ايككن گفتككه قككدر را انكككار مككي كردنككد .چككون
خودشان را در انجام كارها مبرا از اراده و خواست خداوند مي ديدنككد و افعككال
و كارها را به طور مستقل به خود نسبت مي دادند و ايككن مسككئله دقيق كا ً ماننككد
مذهب معتزله است؛ زيرا آنها نيز مي گفتند :خداوند در كفككر و ايمككان و خيككر و
شر انسانها هيچ اراده اي ندارد؛ بلكه آن كار بشر است .بنابراين معتزله همككان
سخنان اهل جاهليت را تكرار مي كردند.
دوم :مقصودشكككككككككككان از ايكككككككككككن سكككككككككككخن ﴿
» ﴾اگر خدا مي خواست ما مرتكب شرك نمي شديم«.
اين بود كه الله تعالي از كار ما راضي است چون اگر راضي نبود ما را رهككا
نمي كرد تا آن را انجام دهيم ،بنابراين آنها براي جواز كفرشان معتقككد بككه قككدر
بودند و آن كار را تا آنجا ادامككه دادنككد كككه بگوينككد :ايككن كككار اطككاعت پروردگككار
است .چون خداوند مي خواهككد و مككا هككم خواسككت و تقككدير او را اطككاعت مكي
كنيم.
86
قول دوم كه همان استدلل به قدر براي افعال و اعمال قبيحشان بود همككان
قول جبريه مي باشد كه آنها قدر را اثبات خوب بودن اعمال قبيح خككويش مككي
دانستند و به آن استناد مي كردند و اظهار مي داشتند انسان بر اعمال خككويش
مجبور است .بنابراين جبريه نيز وارث اهل جاهليت در كفرشان هستند.
با اين حال آيه بايد بر يكي از اين دو معني دللكت كنكد .يكا قكدر را نفكي مكي
نمايند و يا آن را اثبات ولي بر عليه خداوند به آن استناد مككي جوينككد .پروردگككار
متعال سخنان آنان را رد مي كند و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ النعام(148 :
»بگو آيا از آن علمي نزد شماست تا به ما نشان دهيد؟« يعنككي دليككل اينكككه
خداوند اين كفر را اراده نكرده است ،چيست؟
در مككورد تفسككير دوم بايككد گفككت :دليككل شككما در اينكككه خداونككد بككه اعمككال
كفريات ،شركيات وكارهاي زشت شما راضي است چه مي باشد؟ دليككل شككما
چيست كه مي گوييد خداوند از آن راضي است؟ ﴿
﴾
)النعام(149 -148 :
»آيا علم و دانشي داريد تا آن را به ما نشان دهيد .شما در اين كار از ظن و
گمانتان پيروي مي كنيد و جز افرادي دروغگو چيزي بيش نيسكتيد .بگكو خداونكد
حجت را تمام كرده و اگر مي خواست همه را يكجا هدايت مي كرد«.
خداونككد هركككس را بخواهككد هككدايت و هركككس را بخواهككد گمككراه مكي كنككد و
حكمت آن را خودش مي داند .مي داند كه چكه كسككي اسككتحقاق هكدايت و چكه
كسي مستحق گمراهي است .هدايت را جز در جايي كه ليق به آن است قرار
نمي دهد و همچنين اگر خداوند به كارشان راضي بككود پيككامبران را بككراي انكككار
شرك و امككر بككه توحيككد مبعككوث نمككي كككرد ﴿ .
كككه ) ﴾ النحل» (36 :در هر امتي رسولي را مبعككوث نمككوديم
الله را عبادت نمايند و از طاغوت دوري جويند«.
اگر خداوند راضي به عبادت طاغوت و كفر و شرك بود چنككانكه شككما گمككان
داريد ،نمي بايست رسولن پروردگار از آن نهي كنند .و اين ما را راهنمايي مي
كند كه خداوند به كفر ،شرك ،معاصي و خلفكاريهاي بشر راضي نيست و آنهككا
را مبغوض و ناپسند مي داند.
همچنين در سورة زخرف نيز نظراتشان را مردود مككي نمايككد ﴿ :
﴾
»آنها به آن علم ندارند تنها اهل دروغ و تخميككن و گماننككد «.و مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ النعام» (148 :بگو آيا از آن علمكي نكزد شماسكت تكا بكه مكا نشكان
دهيد؟«
آنها چيزي را كه علم نداشتند به خداوند نسبت مككي دادنككد و ايكن مسكائل از
جمله اموري هستند كه بدون دليل نبايد در موردشان سخن راند و بايد از كتاب
خدا و سنت رسول الله -صلي الله عليه و سلم -دليل آورد و در آن بر عقلهككا و
افكار و انديشه ها اعتماد نكرد.
87
مسئله چهل و چهارم
تقضضدير خداونضضد را علضضت كفضضر خضضويش پنداشضضتن و خضضود را معضضذور
دانستن
دليل كافر بودنشان را تقدير خداوند مي دانستند.
شرح:
استناد به قدر را براي خود حجت مي پنداشتند و نتيجه مي گرفتند كه آنها در
انجام كفر و معاصي معذورنككد و تقككدير خداونككد را دليككل آن مككي دانسككتند .امككا
خداوند متعال آنها را بدون دليل و حجت رها نكرد؛ چون اختيككار ،قككدرت و اراده
را به آنها بخشيده بود؛ او راه خير و بككدي را برايشككان بيككان داشككته و توانايهككاي
لزم براي انجام و يا ترك آن را هم بككه آنهككا عنككايت فرمككوده و آنهككا را در گفتككه
هايشان مجبور نكرده بود .همچنين اعلم نموده كه راضي نيست بندگانش كفر
انجككام دهنككد .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ زمر» (7 :راضي به كفر بندگانش نيست«.
هر چند آن را تقدير و اراده نموده است .رضايت لزمه تقدير نيست .خداوند
كفر را مقدر ،ولي به آن راضي نيست .به خككاطر حكمككتي كككه خداونككد سككبحان
دارد امور ناپسندي را تقكدير نمكوده تكا بيكن آنهكا تمييكز حاصكل شكود .صكادق و
دروغگو ،مؤمن و كافر ،منافق و مؤمن درست از همديگر تشخيص داده شككوند
و خداوند متعال به خاطر بيهودگي و عبث هيچ امككري را تقككدير و يككا اراده نمككي
نمايد بلكككه جككزا و پككاداش را نيككز بككر اعمككال بنككدگانش كككه بككه انتخككاب خككويش
برگزيده اند آماده نموده است .به همين دليل ديوانه ،سفيه ،مجبككور و خوابيككده
به خاطر اعمالشان مؤاخذه نمي شوند چون آنها فاقد اختيار ،انتخاب و عقلنككد.
بنابراين در انجام هيچ كاري مسئول نيستند.
هركس ،خداوند بككه او عقككل و انديشككه عنككايت نمايككد و در انجككام كارهككايش
مجبور نباشد مورد بازخواست قرار مي گيرد؛ چون بر انجام هر كاري با اختيككار
اقدام نموده است .زناكار با اختيار زنا مي كند؛ تارك الصلة با اختيار ترك نمككاز
مي نمايككد؛ مككي توانككد برخيككزد و نمككازش را بخوانككد .و زناكككار برايككش روشككن
گرديده كه زنا حرام و عاقبتش وخيم و دردناك است .خداوند متعككال بككر او حككد
منع كننده اي را تشريع فرموده و رسولن را مبعوث كرده است تككا از شككرك و
كفككر نهككي كننككد .بنككابراين چگككونه بككه خككاطر انجككام معاصككي ،كفككر ،شككرك و
گمراهيشان بر عليه خداوند اقامة دعوي مي نمايند آنها حجككت و برهككاني عليككه
خداوند ندارند بلكه خداوند عليه آنها حجت را تمام كرده اسككت ﴿ .
) ﴾ النعام» (149 :بگككو حجككت محكككم بككراي
خداست«.
پس تنها به خاطر انجام مصائب و گرفتاريها مي توان به قدر استناد جسككت.
وقتي دچار مصيبتي شدي ،دچار حزن و ناراحتي مشو و بگككو كككه خداونككد آن را
مقدر كرده است و هرچه را او بخواهد انجام خواهد گرفت .صبر پيشه كن و بر
انجام آن ،قصد پاداش و جزا را داشته باش .ولي در مورد معصيت وگنككاه نمككي
توان به قدر استناد كرد ،تقدير را علت ارتكاب آن دانست و خود را تبرئه نمود؛
بلكه گنهكار بايد توبه كند و خویشتن را از گناه و بديها دوري نمايد .قدر را دليل
انجام گناه دانستن و خود را بككه آن تككبرئه كككردن از جملككه افعككال جككاهليت مككي
باشد.
مسئله چهل و پنجم
88
مدعي تناقض بين شرع خدا و مقدراتش بودند
شرع خدا را با قدرش در تعارض مي دانستند.
شرح:
اين مسئله نيز به قدر تعلق دارد .كساني بودند كه شرع خداوند را با قككدرش
در تعارض مي ديدند و مي گفتند :چگونه خداوند كفر و ايمككان را مقككدر سككپس
براي بندگان اوامر و نواهي را تشريع نموده است؟ وقتي همه مسككائل قطعككي
شده و مقدر گشته باشند ،تشريع امر و نهي چه فايده اي دارد؟ اين مسككئله از
جمله بزرگترين خطر در مسائل جاهليت است و هركس تككا روز قيككامت گمككان
كند كه در بين شرع و قدر تعارض وجود دارد بر اين مسلك مككي باشككد و از آن
پيروي كرده است؛ و اين مذهبي باطل اسككت .چككون هيككچ معارضككه اي در بيككن
شرع و قدر وجود ندارد .خداوند متعال شرك ،معصيت و كفر را مقدر نمككوده و
از آن نهي كرده است .ايمان ،استقامت و صلح را تشريع كرده و هيچ معارضه
اي در بين آنها وجود ندارد؛ زيرا بندگان اين اعمال را با اختيار ،خواست و ارادة
خويش انجام مي دهند .بنابراين كارها به آنها نسبت داده مي شود و بككه هميككن
خاطر به سبب انجام معاصي كيفر و به سبب طاعت و بندگي ،پاداش مي يابند
هر چند همه آن امور مقدر پروردگارند ولي آنها به خاطر كارهاي خويش جزا و
پاداش مي يابند نه به خاطر تقدير .آنگككاه كككه رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و
سلم -به اصحابش فرمود» :ما منك ُم مك َ
ن الن ّككاِرمك ْقعَكد ُهُ ِم ْب َ حكدٍ إ ِّل وَقَكد ْ ك ُت ِك َ نأ َ َ ِ ْ ْ ِ ْ
ل َقكا َ
ل مك َ ْ َ
ل عَلككى ك َِتاب َِنكا وَن َكد َعُ العَ َ ل الل ّهِ أ َفََل ن َت ّك ِك ُ
سو َ جن ّةِ َقاُلوا َيا َر ُ
ن ال ْ َم ْقعَد ُهُ ِم ْوَ َ
ه…« )هیچ یک از شما نيست از شما مگككر اينكككه 1 َ
خل ِقَ ل ُما ُسٌر ل ِ َ
مي َ ّل ُملوا فَك ُ ُّ اعْ َ
جايگاهش در بهشت و يا آتش نوشته شده است .گفتند :اي رسول خدا بككا ايككن
حساب آيا ما بر قدر خويش تكيه نزنيم و عمككل را تككرك ننمككاييم؟ رسككول اللككه-
صلي الله عليه و سلم -فرمود :هر كس از آنچه خداوند برايككش خلككق نمككوده و
انجام آن را برايش ميسر و ممكن كرده انجام دهد (..پس الله تعالي اين آيه را
نازل فرمود:
﴿
) ﴾اللیل» (10 -5 :هركس بخشش نمود ،تقوا پيشه كرد
و نيككي و پكاداش را تصككديق نمكود او را بككراي سككراي آسككايش توفيكق دهيكم و
هركس بخل ورزد و خود را بي نياز شمرد و نيكي و پاداش را تكككذيب نمايككد او
را براي سراي دشوار موفق گردانيم«.
بنابراين ،انسان خير و خوبي را انجام و از شر و بدي دوري مككي جويككد ولككي
قدر ،راز پروردگار سبحان است در مورد آن بكه بحكث منشكين ككه تككو را كمككك
نخواهد كرد و هرگز به نتيجه اي نخواهي رسيد.
خلصه اي از اين مسائل را اينگونه مي توان ارائه داد كه مردم در همراهككي
شريعت و مقدرات به چهار گروه تقسيم مي شوند:
2
دسته اول :جبريه مي باشند .آنها قدر را ثابت و شرع را نفي مي كنند.
3
دسته دوم :قدريه مي باشند .آنها شرع را ثابت و قدر را نفي مي كنند.
-معتقدند كه خداوند انسان را در افعال اختياري به خودش واگذار كرده است) .مترجم( 3
89
دسته سوم :مشركين هستند .شرع و قدر را ثككابت مككي كننككد امككا معتقككد بككه
تعارض بين آنها مي باشند.
دسته چهارم :اهل سنت وجماعت هستند .شرع و قدر را اثبككات مككي كننككد و
تعارض و تناقض را از آن نفي مي نمايند.
مسئله چهل و ششم
حوادث را به روزگار نسبت و به آن دشنام دادن
به روزگار فحش و ناسككزا مككي گفتنككد .چنككانكه مككي گفتنككد﴿ :
) ﴾ جاثیككة» (24 :جككز دهككر مككا را
هلك نمي كند«.
شرح:
حوادث را به روزگار نسبت مي دادند و آنها دهريون ناميده مككي شككوند .ايككن
نامگذاري به اين سبب بككود چككون دچككار مشكككلي مككي شككدند آن را بككه روزگككار
نسبت مي دادند و به همان سبب روزگار را هم نكوهش مي كردنككد در حككاليكه
واجب است كه هر چيز را به خداوند كه خالق آن است ،نسككبت دهيككم .روزگككار
همان وقت است كه مخلوقي از مخلوقات خداوند و بككه ذات خككويش فاقككد هككر
نوع تصرفي مي باشد .خداوند متعال كسي را كه حوادث را به روزگككار نسككبت
مي دهد انكار مي نمايككد .چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
زندگي دنيا ) ﴾ جاثیة» (24 :و گفتند ما جز
را نداريم كه در آن زنده شده و مي ميريم و جز روزگار ما را هلك نمي كند«.
ايككن عقيككده انكككار آخككرت ،روز رسككتاخيز و معككاد اسككت﴿ .
﴾بعضي از مردم مي ميرنككد و بعضككي زنككده مككي شككوند و مكي
گويند :رحمها بيرون مي ريزد و زمين هم آن را مي بلعد و مي گوينككد :طككبيعت
زندگي جز ايككن نيسككت ﴾ ﴿ .هلكككت و
مرگ را هم به روزگار نسبت مي دادند .بنابراين سبب مردن را گذشككت روزهككا
و شبها دانسته و معتقد به سرانجام و روز تعيين شده براي مرگ نبودند .معتقد
نبودند كه ملئكه اي در آخر مهلت تعيين شده قبض روح خواهد كرد.
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -از ناسزاگويي به روزگككار نهككي نمككوده و
ه هُوَ الد ّهُْر« 1يعني الله خالق دهر اسككت و ن الل ّ َ
سّبوا الد ّهَْر فَإ ِ ّ مي فرمايدَ» :ل ت َ ُ
هر آنچه در آن جاري است به تقدير اوست .بنابراين دهر را دشككنام مدهيككد .در
ب الكد ّهَْر وَأ َن َككاسك ّ
م يَ ُ حديث قدسي پروردگار متعال مي فرمايد» :ي ُؤِْذيِني اْبك ُ
ن آد َ َ
ب الل ّي ْ َ ُ َ
ل َوالن َّهاَر«) 2فرزندان آدم مككرا اذيككت مككي كننككد بككه مُر أقَل ّ ُ دي اْل ْ
الد ّهُْر ب ِي َ ِ
روزگار ناسزا مي گويند در حاليكه من خالق روزگارم ،امور به دست من است
و روز و شب را من مي گردانم (.پس هنگامي كه بككه روزگككار فحككش داديككد در
واقع آن ناسزاگويي را با خداوند متعال انجككام داده ايككد چككون او خككالق روزگككار
است .بنابراين باعث آزار پروردگار شده زيرا او را نكوهش كرده ايككد .او امككور
را تغيير مي دهد و سرانجام همة مصائب و گرفتاريها به دست اوست و روزگار
ظرف تحقق امور و خود مخلوق خداوند است.
پس بر مسلمين واجب است كه از ايككن كككار خككودداري كننككد و هرگككاه دچككار
مصيبتي گشتند ،خككود را محاسككبه و بككه گنككاه خككويش اعككتراف نماينككد﴿ .
ماه :باب "ل تسبوا الدهر " وأخرج
وب البخاري في كتاب الدب من صحيحه باًبا وس ّ
-ب ّ
1
90
) ﴾الشوری(30 :
»به هر مصيبت و گرفتاري دچار شويد به خاطر چيزهايي بوده كه خود انجام
داده ايد«.
بنابراين شايسته است كه انسان به جاي روزگار خود را سرزنش و ملمككت
كند.
مسئله چهل و هفتم:
به نعمت پروردگار كافر بودن
نعمتهكاي پروردگكار را بكه ديگكري نسككبت مكي دادنكد﴿ .
) ﴾ النحل(83 :
»نعمتهاي پروردگار را مي شناختند سپس آن را انكار مي كردند«.
شرح:
نعمتهاي پروردگار را به غير او نسبت مي دادند و اين عمل جاهليت شككرك و
كفر به پروردگككار بككود .مككي فرمايككد ﴿ :
﴾
)النحل(83 :
گفته شده معني آيه چنين اسككت :رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -و
رسالتش را مي شناختند سپس آن را به خاطر تكبر و سركشي انكار كردند در
حاليكه قلبا ً به رسالت وي باور داشتند .چنككانكه پروردگككار مككي فرمايككد﴿ :
(33 ) ﴾ النعككككام:
»ما مي دانيم آنچه را مي گويند تو را اندوهگين مككي كنككد ولككي آنهككا تنهككا تككو را
تكذيب نمي كنند بلكه اين ستمكاران آيات پروردگارت را انكار مي نمايند«.
آنها نعمت خداوند را در فرستادن رسول مي دانند چون رسككالت بزرگككترين
نعمت براي بشريت است ولي در عوض ،آنهككا بككه آن كككافر مككي شككوند و از آن
دوري نموده و دشمني مي كنند .قول اول در تفسير آيه اين بود.
قول دوم :آنها نعمتهايي را كه در ايكن سككوره؛ سككورة نحكل بيككان گشكته مكي
دانند ولي آن را انكار كرده بدين معنا كه آن را به غير خدا نسبت مي دهند؛ آن
را به قدرت و توانايي خويش منسوب مي دارند و سختي و گرفتاريهاي خويش
را سكككبب انجكككام آن مكككي داننكككد .چنكككانكه قكككارون گفكككت ﴿ :
) ﴾ القصص (78 :يعني:
»من به سبب مهارت ،توانايي و فهم خويش آن را به دست آوردم«.
و منكر نعمت پروردگار در مورد خود شد .غير قككارون نيككز همينگككونه بودنككد.
پروردگار متعال بيان مي دارد ككه انسكان هرگكاه نعمككتي بككه وي ارزانككي شككود،
گويد :اين مربوط به من است و مستحق آن بودم و من ليق به آن مي باشككم،
مال خدا نيست .آنچه از خير و خوبي به وي مي رسد به خود نسبت مي دهد و
نمي گويد :اين به فضل و رحمت خداوند است.
مسئله چهل و هشتم
به تمام آيات الله كافر بودند
شرح:
از جمله مسائل جاهليت اين بود كه به تمام آيات پروردگار كه در كتابها نازل
شده اعم از تورات ،انجيل ،زبور و قرآن و كتابهاي نازل شدة ديگر كافر بودنككد
91
﴿ و خداوند متعال عكاملن ايكن انديشكه را تهديكد مكي كنكد و مكي فرمايكد
﴾
)العككراف» (40 :آنهككا كككه آيككات و نشككانه هككاي مككا را تكككذيب كردنككد و از آن
متكبرانه روي برتافتند ،دروازه هاي آسمان به رويشان باز نمي شود«.
و مكككككككككككي فرمايكككككككككككد ﴿ :
﴾
)العنکبوت» (23 :آنها كه آيات پروردگار و ديككدارش را انكككار كردنككد از رحمككت
من مأيوس گرديدند«.
و در آيات ديگري نيز بيان مي دارد كه كككافران آيككات پروردگككار بككي عيككب و
پاك را انكار كردند و به عقلهاي فاسد و شبهه هاي باطلشان به معارضككه بكا آن
برخواسككتند .ايككن سككرانجام قطعككي تمككام كسككاني اسككت كككه آيككه اي از آيككات
پروردگار يا حديث صحيحي از رسول الله -صلي اللككه عليككه و سككلم -را تكككذيب
نمايككد .چككون احككاديث صككحيح نيككز وحككي خداونككد متعككال اسككت .چنككانچه برخككي
مغرورين به فرهنگ و دانش هنگاميكه بعضي احكاديث صكحيح را ككه موافكق بكا
افكار و انديشه خويش نمي يابند ،انكار مي نمايند .همه اينهككا از جملككه تكككذيب
آيات الله تعالي به حساب مي آيند .بر هككر مككؤمني واجككب اسككت كككه بككه آيككات
پروردگار ايمان داشته باشد؛ آن را تصديق نمايككد و بككه آن عمككل كنككد .بككه دليككل
اينكه حق است و باطل بككه آن راه نككدارد ﴿ .
) ﴾ فصلت» (42 :از رو به رو
و پشت سر باطل به آن راه نمي يابد؛ زيرا آن فرستادة خداوند حكيم و ستوده
شده مي باشد«.
مسئله چهل و نهم:
به بعضي از آيات الله تعالي كافر بودند و نسبت به بعضي آيات بي
ايمان بودند.
شرح:
اهل جاهليت در تكذيب آيات پروردگككار متفككاوت بودنككد؛ بعضككي از آنهككا همككه
آيات را انكار مي نمودند و به هيچ يككك از كتابهككاي نككازل شككده ايمككان نداشككتند.
چنانكه مشركاني كه به صورت اجمالي و تفصيلي به هيچ يك از پيامبران الهككي
ايمان نداشتند ،لزمه آن ايمان نداشتن به همه كتابهاي آسماني بود .اما بعضككي
از اهل جاهليت چون يهود و نصاري به بعضي از آيات مككؤمن و بعضككي ديگككر را
انكار مي كردند .اما آنهايي كه به بعضي كافر و به بعضي مؤمن بودند با آنهايي
كه همه آيات را انكار مي كردند ،فرقي نداشتند .چنانكه مي فرمايككد﴿ :
) ﴾ البقككرة:
» (85آيا به بعضي از كتاب ايمان مي آوريد و بعضي را انكار مي كنيد كسانيكه
در بين شما مرتكب چنين اعمالي شوند جزا و پاداش آن جز پسككتي در زنككدگي
دنيا نيست«.
آنها تنها به آنچه موافق آرزوهايشان بود ،ايمان مككي آوردنككد ولككي هككر چككه از
آيات با هواهاي نفساني آنها مخالفت مي نمود را انكككار مككي كردنككد .ايمككان بككه
92
بعضي از كتاب همراه انكار بعضي ديگر از آن هر چند آيه يا كلمككه اي از قككرآن
باشد فاقد هرگونه نفعي است و به حالشان سودبخش نمي باشد.
بعضي از آنها مي گويند :قرآن لفككظ و معنككايش مخلككوق اسككت يككا الفككاظش
مخلوق ولي معناي آن مخلوق نيست ،چنانكه اشاعره چنين عقيده اي داشككتند.
اين هم تكذيب قرآن است؛ چه آنها كه لفظ و معني قرآن را مخلوق مي داننككد
چون جهميه ،و چه آنها كه فقط لفظ قرآن را مخلوق مككي داننككد ،مرتكككب كفككر
شده اند؛ مگر اينكه گوينده آن سخن مقلد و يا صاحب تأويل باشد آنگككاه دچككار
گمراهي شده است .چون قرآن كلم پروردگار متعككال اسككت .لفككظ ،حككروف و
معنايش همگي كلم خداوند متعال هستند و حروف بدون معاني و معاني بدون
حروف ،كلم پروردگار نيستند.
مسئله پنجاهم:
يكردند نازل شدن كتاب بر رسولن را انكار م
مككككككككككككككي گفتنككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾النعام» (91 :خداوند بر انسان چيزي را نازل نكرده است«.
شرح:
يهوديهكككككككككككا گفتنكككككككككككد ﴿ :
) ﴾النعام» (91 :خداوند بر انسانها چيزي را نازل نكرده است«.
معني آن انكار تمام رسالتها و همه وحيها بود ،آنچه آنها را به اين انكككار وادار
نمود حسادتشان نسبت به محمد -صلي الله عليه و سلم -بككود .خداونككد متعككال
سخنانشكككان را مكككردود مكككي دارد و مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ النعام(91 :
»بگو كه چه كسي كتابي را كه موسي عليه السلم آورد و آن نور و هككدايت
براي مردم بود ،نازل نمود؟«
يعني زمانيكه اقرار داريد به اينكه كتاب موسي از طرف خداسككت و موسككي
نيز بشر بوده چرا چنين سخناني را بر زبان جاري مي كنيد ﴿ .
) ﴾ النعككام» (91 :خداونككد بككر انسككانها
چيزي را نازل نكرده است«.
اين از جانب يهود تناقضي بود كه حسادت ،آنها را وادار بككه آن كككرد .خداونككد
آنها را لعنت كند .تا جاييكه همكه رسكولن را و همكه كتابهكاي نكازل شكده را بكه
خاطر محمد -صلي الله عليه و سلم -و قرآن انكار كردند .بنگريد كه حسككد چككه
بليي را براي صاحبش به ارمغان دارد .شبيه سككخن آنهككا قككول و گفتككار جهميككه
مي باشد كه مي گوينككد :ايككن قككرآن از طككرف خداونككد نككازل نشككده و همچنيككن
سخنان كساني است كه سنت رسول الله -صلي الله عليه و سلم -را وحككي از
جانب خداوند نمي دانند بلكه مي گويند آن تنها اجتهاد رسككول اللككه -صككلي اللككه
عليه و سلم -است.
مسئله پنجاه و يكم
قرآن را كلم بشر مي دانستند
مي گفتنككد) ﴾ ﴿ :المككدثر(25 :
»اين جز سخن انسان نيست«.
شرح:
از جمله مسائل جاهليت اين بود كه مي گفتند قرآن سخن بشر است چنانكه
وليد پسر مغيره مدعي آن بود .ولي قرآن ،كلم خداوند متعال است كه حقيقتا ً
93
به آن سخن گفته و آن كلمات را به وسيله جبرئيل به پيامبرش -صلي الله عليه
وسلم -وحي نموده است .بنابراين قرآن حقيقتا ً كلم خداونككد اسككت و آن را در
آيككات بسككياري كلم خككود ناميككده اسككت .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
(6 ) ﴾ التوبككة:
»تا كلم خدا را بشنوند«.
﴿ ) ﴾... الفتح(15 :
»مي خواهند كلم خدا را عوض نمايند«....
و اين اعتقاد اهل سنت وجماعت و تبعيت كنندگان از رسول الله -صلي اللككه
عليه و سلم -مي باشد.
مشركان مي دانستند كه آن كلم خداست و كلم محمد -صككلي اللككه عليككه و
سلم -نمي باشد چون اگر كلم محمد بود آنها قادر به گفتن مثل آن مي بودنككد؛
چون محمد -صلي الله عليه و سلم -بشري مانند آنها بود .ولي پروردگار آنها را
به مبارزه طلبي دعوت مي كند ،مانند آن يا ده سوره يا يك سككوره بياورنككد امككا
آنها قادر به آوردن هيچ يك از آنها نشدند .با اين عجز بككاز هككم بككر كفككر ،عنككاد و
حرصشان بر مخالفت خدا و رسولش باقي ماندند .اگر قككادر بككه آوردن سككوره
اي چون قرآن بودند تأخير نمي كردند اما آنها عاجز از انجام چنين كاري بودنككد؛
و اين مي رساند كه قرآن كلم خداوند متعككال اسككت و كلم بشككر نيسككت .كلم
محمد و جبرئيل نمي باشد بلكه تنها كلم خداوند است و محمككد و جبرئيككل تنهككا
مبلغ كلم خداوند متعال هستند كه خداوند آن را به امانت به آنهككا سككپرده بككود.
كلم نيز به گوينده اولش نسبت داده مي شود و آن كس كه به عنوان تبليككغ آن
را به ديگري مي رساند به او منسوب نمي شود.
كافران مجادله كرده و قصدشان انكار بود گاهي آن را سحر ناميده و گككاهي
نيز آن را به عالمان اهل كتاب نسبت مي دادند و مي گفتند محمد -صككلي اللككه
عليه و سلم -پيش آنها درس خوانده است .سخنان گوناگون بر زبان جاري مي
كردند چيزي كه تنها بر كذب و دروغ بافي آنها دللت داشت.
كسي كه معتقد است قرآن كلم محمد و قول بشر است همان سخنان اهل
جاهليت را تكرار كرده است .همانگونه كه جهميه ،معتزله و كسانيكه شبيه آنها
هستند آن سخنان را بر زبان جكاري مكي كننكد .چنكانكه مكي گوينككد :قككرآن كلم
خداوند نيست بلكه آن را در جبرئيككل يككا در محمككد و يككا در لككوح محفككوظ خلككق
كرده است يا چيزهاي ديگر از اباطيل را شبيه همان اقولي كه اهل جاهليت بككر
آن بودند را بر زبان جاري مي كنند.
مسئله پنجاه و دوم
بر حكمت خداوند عيب مي گرفتند
شرح:
خداوند متعال خود را به حكمت توصيف نموده است .حكمت يعني هر چيزي
را در جاي ليق به خود قرار دادن .بنابراين حكيم كسي است كه هر چيككز را در
جاي مناسب و شايسته به خود قرار دهد .پس در اينكه خداونككد متعككال خككود را
حكيم مي نامد بدين معني است كه داراي حكمت كامل است .همككه مخلوقككات
را بر اساس حكمت آفريده و هيككچ پديككده اي را بككدون حكمككت و بيهككوده ايجككاد
ننمككوده اسككت .آسككمانها ،زميككن ،درختككان ،درياهككا ،كوههككا ،عككالم جككن وانككس،
حيوانات و حشرات و به طور كلي هككر چيككزي را بككراي حكمككتي آفريككده اسككت.
هرگاه در خلقت مخلوقات و چگكونگي ارتبكاط و همكاهنگي آنهكا بكا هكم و نتايكج
94
حاصل از آن بنگريد حكمككت خداونككد را دريككافته و بككه ايككن بككاور كككه خككالق آنهككا
صاحب حكمت متعالي است ،پككي خواهيككد بككرد ﴿ .
) ﴾ طه(50 :
»به هر چيز آنچه لزمه خلقت بود عطا و سپس آن را هدايت كرد«.
و بككككاز مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾ص(27 :
»آسمان و زمين و هر آنچه در بين آنهاست را بككه باطككل نيافريككديم .كككافران
چنان گمان كردند .پس واي بككه حككال كسككاني كككه كككافر شككدند از آتككش عككذاب
جهنم«.
خداوند متعال در آفرينش ،امر و نهي و تشريعاتش حكيم است .از هيچ چيككز
نهي نكرده است مگر اينكه ضككرر خككالص يككا جككانب ضككرر در آن ترجيككح داشككته
باشككد؛ و بككه چيككزي دسككتور نككداده مگككر آنكككه در آن مصككلحت خككالص يككا جنبككة
مصلحتي آن بيشتر باشد .و از جمله حكمت پروردگار محاسبه كردن مخلوقككات
است .به اهل احسان به خاطر احسانشان ،پاداش و بدكار را به خاطر ارتكككاب
بدي ،كيفر مي دهد و انسان را بدون جزا و پاداش رها نكككرده اسككت .طككوريكه
هركس هر آنچه را خواست انجام دهككد سككپس حسككاب و كتككابي در بيككن نباشككد
چون اين كار در صورت وقوع ،خلف حكمت بود و به اين مناسبت مي فرمايد:
﴿
) ﴾انبیاء(16 :
»ما آسمان و زمين و آنچه بين آن دو است را بيهوده نيافريدیم«.
و مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ ص(27 :
»آسمان و زمين و هر آنچه در بين آنهاست به باطل نيافريديم كافران چنككان
گمان كردند پس واي به حال كساني كككه كككافر شككدند از آتككش عككذاب جهنككم«.
پروردگار سبحان سخن منكرين رسككتاخيز و قيككامت را مككردود مككي دارد و مككي
فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ المؤمنون:
(115
»آيا مي پنداريد شما را بيهوده خلق كرده ايم و به سوي ما برگردانككده نمككي
شويد؟«
﴿
) ﴾القیامة(36 :
»آيا انسان گمككان كككرده كككه بككدون امككر و نهككي و بككدون مجككازات رهككا شككده
است؟«
اهل جاهليت حكمت پروردگككار متعككال را در آفرينككش و اوامككرش انكككار مككي
كردند .معتزله و اشاعره نيز در افعككال و كككردار خداونككد ،حكمككت را نفككي مككي
كردند .اشاعره مي گفتند :خداوند كاري را براي حكمت انجام نمككي دهككد بلكككه
صرفا ً براي قصد و اراده اي كه مي نمايككد انجكام مككي دهككد .چككون حكمكت ايكن
است كه كاري را به قصد و منظور انجام دهند ولي خداوند از اغراض و اهداف
منزه است و همچنين آن وقت ،حكمت در آن تأثير مي گذارد و به خككاطر ايككن
95
علت بايد آن را ايجاد نمايد در حاليكه خداوند متعال آنچه را بخواهككد بككه صككرف
خواستن و اراده كردن نه به خاطر حكمت انجككام مككي دهككد .بنككابراين بككه قصككد
تنزيه به گمان خودشان حكمت را در افعال و شرع خداوند نفي كردند و بر اين
اساس مي گفتند :خداوند مجاز است كه به كفر ،فسق و معاصي امر كنككد و از
اطاعت ،بندگي ،نماز ،صله رحم و انجام كار خوب نهي نمايد و اينهككا بككه خككاطر
خواست خداوند ترجيح مي يابند و همچنين به شر و بدي امر و از خيككر و نيكككي
نهي نمايد چون هر چه را بخواهد انجام مي دهد.
در جواب مي گوييم :بلي خداوند سبحان هر چه را بخواهكد انجكام مكي دهكد
ولي چيزي را جز به حكمت انجام نمي دهد.
مي گويند :خداوند مختار اسككت كككه كككافر را وارد بهشككت و مككؤمن متقككي را
وارد جهنم نمايد چون اين كار نزد او ترجيح دارد و علل و اسباب او را محكككوم
نمي كند.
در جواب مي گوييم :اين سخن باطل و مردودي است و شايسته و ليككق بككه
حكمت پروردگككار نيسككت ،خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ ص(28 :
»آيككا كسككاني كككه ايمككان آورده و عمككل شايسككته انجككام داده انككد را هماننككد
فسادكنندگان می گردانیم؟ آيا بكه متقيكن هماننكد اهكل فجكور بنگريكم؟« و مكي
فرمايككككككد﴿ :
) ﴾ جاثیة(21 :
»آيا پنداشته اند كه مجرمان را مانند كساني كه ايمككان آورده و عمككل صككالح
انجام داده اند قرار مي دهيم؟ و مرگ و حياتشكان مثكل هكم اسكت؟ بسكيار بكد
حكم مككي كننككد «.گوينككدگان ايككن مقككالت ،خداونككد متعككال را بككه فجككور و بككدي
توصيف مي كنند؛ چيزي كه خداوند متعال از آن پاك و منزه است .ايككن مككذهب
جاهليت و نفي كنندگان حكمت پروردگار از اشككاعره و همفكرانككش بككود كككه از
خداوند متعال عافيت را مي طلبيم.
مسئله پنجاه و سوم
براي ابطال شرع خداوند حيله مي كردند
براي دفع آنچككه پيكامبران آورده بودنككد بككه هككر حيلككه اي توسكل مكي جسككتند.
چنانكه خداوند متعال در موردشان مي فرمايد ﴿ :
) ﴾ آل عمران(54 :
»نقشه كشيدند و خداوند چاره جويي كرد«.
و مككككككككككي فرمايككككككككككد ﴿ :
) ﴾ ...آل عمران(72 :
»گروهي از اهل كتاب گفتند :به آنچه بككر مسككلمين نككازل شككده اول روز ايمككان
آوريد و آخر روز كافر شويد«...
شرح:
از جمله كارهاي اهل جاهليت اعم از اهل كتاب و امي بككه كككار گرفتككن حيلككه
براي تغيير دادن شرع خداوند متعال و نجات خويش و رها نمودن از بند كفككر و
96
گمراهيشان بود؛ چون قادر به مبارزه رويارویي نبودند به همين سبب به حيله و
مكر پنهاني پناه مي بردند .چنانكه مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ آل عمكككران (54 :مككككر ملحكككق
نمودن امور ناپسند به ديگري به صورت پنهككاني اسككت .يهوديككان در صككدد قتككل
عيسي پسر مريم عليهما السلم برآمدند چككون غالب كا ً كشككتن بككراي آنهككا عككادت
شده بود .آري براي اجراي تصميم خويش پيش پادشاه كافر بت پرست رفته و
گفتند كه :در صورتيكه اين فرد را رها كنيككد حكككومت شككما را تغييككر مككي دهككد.
آنگاه پادشاه جماعتي را مأمور كشتن وي نمود ،براي كشتنش به مكاني كه در
آن بود وارد شدند ولي خداوند متعال براي نجات پيامبرش تصميم آنها را نقكش
برآب كرد .يكي از ياران عيسي عليه السلم بككه قصككد اجككر و پككاداش داوطلككب
گرديد تا به شكل عيسي درآيد و خداوند متعال آن حككواري فككداكار را بككه شكككل
عيسي درآورد .او را گرفته و كشتند و به صليب كشككيدند آنهككا پنداشككتند كككه آن
مسيح بود ولي بدون اينكه بدانند خداوند متعال عيسي عليه السلم را از دست
آنهككا نجككات داد و او را بككه سككوي خككود بككال بككرد .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
﴾
)النساء(157 :
»او را نكشتند و بر دار نزدند بلكه امر بر آنها مشتبه شد«.
فرموده خداوند متعال ﴾ ﴿ :به معنككي مقككابله
و مجازات است كه نشان عككدل خداونككد سككبحان اسككت .و ايككن بككر خلف مكككر
مخلوق مي باشد؛ كه آن ظلم و بر خلف حق است.
خداوند متعال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾آل عمران(72 :
»گروهي از اهل كتاب گفتند :به آنچه بر مسلمين نازل شككده اول روز ايمككان
آوريد و آخر روز كافر شويد«.
اين هم از جمله مكرهاي يهود بود .هنگامي كه رسول الله -صلي الله عليه و
سلم -به مدينه مهاجرت فرمود؛ بناي جامعه اسلمي را بنا نهككاد؛ در غككزوة بككدر
بر مشركين فايق آمد؛ و يهوديان ناتوان از ممانعت مردم به ديككن او شككدند ،بككه
مكر و حيله پناه بردند .دسته اي از آنها گفتند :كه در آغاز روز مسلمان شويد و
در پايان آن مرتد گرديد و بگوييد كه در دين محمد -صلي الله عليه و سلم -خير
و صلحي نديديم آنگاه مردم از شما پيروي خواهند نمككود .ولككي خداونككد نقشككه
آنهككا را افشككا كككرد و فرمككود ﴿ :
﴾
﴾ منظكككور از ﴿
ه الشيء* يعني اول و ابتداي آن چيز منظور مي باشد. ج ُ
اول روز است و *وَ ْ
بنابراين هركس براي تغيير دادن شرع خداوند و ضككرر رسككاندن بككه دوسككتان
الله تعالي به حيله و مكر پناه ببرد بر راه و طريككق اهككل جككاهليت قككرار دارد .و
هركس با اهل سنت و اهل توحيد براي رسيدن بككه اغككراض پسككت خككويش نيككز
چنين معامله اي نمايد بر راه و رسم جاهليت مي باشد.
مسئله پنجاه و چهارم
اقرار به حق را وسيلة دفع آن قرار دادن
97
به حق اقرار مي كردند تا به اين وسيله آن را از خود دفع كنند همانگونه كككه
در آيه بيان شد.
شرح:
از جمله خصوصيات اهل جاهليت اين بود كه به حق اقرار مي كردند ولي نككه
بخاطر اينكه قانع شوند بلكه مي خواستند از آن وسيله اي جهكت دفكع كردنكش
بيابنككككد چنككككانكه يهككككود بككككه آن متوسككككل مككككي شككككدند﴿ :
) ﴾آل عمكككران(72 :
كه بيان آن گذشت.
اين حيله و نيرنگي است كه هميشه مسلمين با آن گريبانگير بوده و كسككاني
از دشمنان در صفوفشان رخنه كرده و مشغول دسيسككه بككوده انككد .بككه اسككلم
تظاهر مي كردند ولي قلب اسلم را نشكانه و قصكد افسكادش را داشككتند .ايكن
جريان از عصر رسول الله -صلي الله عليه و سلم -آغاز و هم اكنون نيز ادامككه
دارد و تا زمانيكه خداوند بخواهد ادامه خواهد داشت .كساني از دشمنان اسلم
به خاطر افساد در آن به آن تظاهر مككي نماينككد و قصككد آنهككا رواج دادن شككبهه،
تفرقه و اختلف ،دشمني و عككداوت در بيككن مسككلمين مككي باشككد .و آنهككا را بككه
جماعت و فرقه هاي متعدد تبديل نمودن است .پس بر مسككلمين واجككب اسككت
نسبت به اين حيله خطرناك آگاه باشند و هركس بككا آنهككا نزديكككي كككرد اعتمككاد
ننمايند بلكه در ميككدان تجربككه آنهككا را بيازماينككد و بعككد از آزمككودن دقيككق ثبككوت
صداقت و راستي به آنها اعتماد كنند.
مسئله پنجاه وپنجم
نسبت به امور باطل خويش متعصب بودند
بكككه راه و روش خكككويش تعصكككب داشكككتند چنكككانكه مكككي فرمايكككد﴿ :
) ﴾ آل عمكككككران:
(73
»ايمان نياوريد مگر به كسي كه تابع دين شماست«.
شرح:
تعصب ناپسند آن است كه علي رغم بطلنش به آن متمسك شوند.
از جمله مسائل اهل جاهليت ،تعصب براي مذاهب باطل بود به هميككن دليككل
يهوديكككان مكككي گوينكككد ﴿ :
) ﴾آل عمران(73 :
»ايمان نياوريد مگر به كسي كه تابع دين شماست«.
و در آيكككككه ديگكككككري آمكككككده اسكككككت ﴿ :
) ﴾البقرة(91 :
»به آنچه بر ما نازل شده ايمان مي آوريم«.
يعني فقط به انبياء خويش مؤمن هستيم در حاليكه بر آنها واجب بود به همه
آنچه خداوند نازل نموده چه بر انبياء آنها و چه بر غير آنها ايمان بياورند .آنها بر
آنچه بر انبياء خويش نيز نازل شده ايمان نداشتند .براي اين اسككت كككه خداونككد
مي فرمايد) ﴾ ﴿ :البقرة(91 :
»پس چرا پيامبران خدا را مي كشيد؟«
يعني آيا در آنچه بر شما نازل گشككته بككه قتككل رسككاندن پيككامبران در آن ذكككر
شده است؟
98
از جمله اين خصوصكيات مكي تكوان بكه تعصكب بكدون دليكل پيكروان مكذاهب
اشاره كرد .بر مسلمانان عموما ً و بر طالبان علم بطور اخص لزم است كه از
حق پيروي نمايند .خواه موافق مذهبشان يا موافق مذهب ديگري باشككد .چككون
ما مذهب را با همه چيزش نمي توانيم بپذيريم بلكه تنها بايد راست و صواب را
گرفته و خطا و اشتباهاتش را ترك نماييم .وقتي حنبلي باشككيد و در مسككئله اي
حق را با مالكي ،شافعي و يا حنفي يافتيد هر چند مخالف مككذهبتان باشككد بايككد
آن را گرفته و مذهب خويش را ترك كنيد چون مذهب شما ،حق است و اعتبار
از آن چيزي است كه حق را تأييككد نمايككد و ايككن واجككب اسككت .ايككن كككار وقككتي
ممكن است كه اهل علم باشيد اما اگر اهل علم نيستيد بايككد از عالمككان مككورد
اعتماد سؤال كنيد آنچه را بكراي شككما فتككوا دادنكد ،بپذيريككد .راه درسككت هميكن
است .تعصب براي مذهب صرف نظكر از اينككه حكق يكا باطككل اسكت از جملكه
خصوصيات جاهلي است همانگونه كه خداوند از يهود برايمان بازگو نمود.
مسئله پنجاه و ششم
توحيد را شرك مي ناميدند
پيروي از اسلم را شرك مي ناميدند .چنانكه خداوند آن را بيان مي نمايككد﴿ :
) ﴾ آل عمران(79 :
»براي انسان شايسته نيست كه خداوند بككه او كتككاب ،علككم و نبككوت را عطككا
كند سپس به مردم بگويد به جاي الله تعالي مرا بپرستيد«.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه آنها توحيد و پيروي از حككق را شككرك مككي
ناميدند و اين واژگون كردن حقايق بود كه توحيد را شرك بنامند ،واين دگرگون
نمودن فطرت است .اين آيه در مورد جماعتي از نمايندگان مسيحي نجران كه
به خدمت رسول الله -صلي الله عليه و سلم -آمدند ،نازل شد؛ خواسككتند بككا او
گفتگو و مناظره كنند .در مسجد ،پيامبر را ملقت نمودند و شككروع بككه بحككث و
گفتگو كردند .رسول الله -صلي الله عليككه و سككلم -آنهككا را دعككوت بككه پككذيرش
اسلم كرد و برايشان توضيح داد كه خداوند از همه پيامبران پيمككان گرفككت كككه
در صورت بعثت محمد -صلي الله عليه و سكلم -و زنكده بودنشكان از او پيكروي
كنند .يكي از آنها گفت :اي محمد آيا مي خواهي تو را عبككادت كنيككم؟ پيككروي از
حق را شرك و آن را عبادت براي رسول الله -صلي الله عليه و سككلم -خوانككد.
آنگكككاه خداونكككد ايكككن آيكككه را نكككازل فرمكككود ﴿ :
) ﴾ ... آل عمران(79 :
»براي انسان شايسته نيست كه خداوند بككه او كتككاب ،علككم و نبككوت را عطككا
كند سپس به مردم بگويد به جاي الله تعالي مرا بپرستيد«...
چون پيامبران بعثتشان براي نشر توحيد و دوري از شككرك بككود و نيامدنككد تككا
مردم را به عبادت خويش فرا خوانند ،بلكه برعكس براي طككرد شككرك و دوري
از آن آمدند ولي آن جماعت به خاطر تعصبشان اين سخنان را بر زبككان جككاري
كردند و خداوند متعال سخن آنها را اينگونه ابطال نمود .امروز چقدر به ديككروز
شبيه است .آن زمان اخلص در عبادت پروردگار را كفر ،خروج از دين و شرك
مي ناميدند و در زمان ما نيز پرستش گورها را توحيد و اسلم مي نامند؛ آن را
99
توسل به صالحين و نشانه محبت آنها مي دانند؛ پيش خود كسي را كككه رسككول
الله -صلي الله عليه و سلم -را عبادت نكند و به او اسككتغاثه ننمايككد ،مبغككوض و
دشمن او مي دانند و معتقدند كه در حق رسول الله -صلي اللككه عليككه و سككلم-
ظلم كرده است .اينها مثل همان نمايندگان مسيحي نجران هسككتند كككه پيككروي
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -را عبادت پيامبر مي دانسككتند .ايككن حركككت
امتداد همان مذهب باطل جاهلي است كه همگي حق را باطل و باطل را حككق
مي نامند .پناه مي برم بر خدا از اين سخنان كه جهميه و معتزله اثبات صككفات
پروردگار را شرك مي ناميدند.
مسائل پنجاه و هفتم و پنجاه وهشتم
تحريف مطابق ميل خويش در كتاب خدا
كلم را از موضع خويش خارج مي كردند و آن را مطابق ميل خويش قرائت
مي نمودند.
شرح:
كلمات را تحريف مي كردند بدينگونه كه آنها را تغيير يا از معانيشان منحرف
مي داشتند .يكي از شغلها و حرفه هاي ناپسند اهل كتاب ،تحريف بككود و آن را
يا با تغيير دادن الفاظ و يا معنككي و تفسككير كككردن نادرسككت انجككام مككي دادنككد.
بنابراين هركس كلم خداوند را تحريف نمايد بر طريقة اهل جاهليت قككرار دارد
و همه اهل باطل و مخالفين اسلم از گروههاي گمراه منتسب به دين ،نصوص
را تحريف مي كنند تا موافق اهداف ،مذاهب و طريقشان باشككد و در ايككن كككار
چه الفاظ يكا معكاني را تحريكف و يكا بكه صكورت ناشايسكت آن را تفسكير كننكد
چندان مهم نيست هدف برآوردن مقاصدشان مي باشد و اين ميككراث جككاهليت
است .آنچه كه واجب است اين است كه به آن چيزي كه خداونككد متعككال نككازل
كرده است كه شامل الفككاظ و معككاني مككي باشككد و بككدون تغييككر و تحريككف بككه
مقتضاي آن ايمان داشته باشيم؛ اين واجب است .و مهم نيست كه آن موافككق
تمايل و آرزوهاي انسان باشد يا نباشد.
هم اكنون مذاهب باطل و گروههاي ناسالم ،نصوص صككحيح روايككت شككده از
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -را در صورتي كه ناتوان از رد و تكككذيب آن
باشند ،تحريف و به صورت نادرست تفسير مي كنند و اين شككيوه ،راه و رسككم
جاهليت و از جمله خصوصيات يهود است .بر مسلمان واجككب اسككت كككه كتككاب
خدا و سكنت رسكولش را محكترم بكدارد؛ بكه الفكاظ و معكاني آن همكانگونه ككه
مقصككود اللككه تعككالي و رسككولش بككوده ايمككان آورده و نصككوص را از معككاني آن
منحرف نگردانده و به وسيله زياد وكم كردن الفاظ آنها را تغيير نككداده و يككار و
مددكار باطل نباشند.
مسئله پنجاه و نهم:
لقبهاي مورد تنفر را به اهل حق نسبت دادن
چنانكه اهل حق را صابئه و حشويه نام نهادند.
شرح:
از جمله منهج اهل باطل اين بود كه اهل هككدايت را تحقيككر مككي كردنككد و بككر
آنها القاب و عناوين ناشايست و مورد تنفر مي نهادند .به آنها صابئه مي گفتند.
و آن كسي است كه از دين خارج شده باشد .اهل حق را صابئي يعني كسككاني
كه از دين خارج شده اند ،مي ناميدند .چون در عرف ،كفر و ضللتي كه آنها بر
آن بودند ،حق بود .پس هركس از رسول الله -صلي الله عليككه و سككلم -پيككروي
100
مي كرد صابئي مي ناميدند يعني از عادات ،تقليككدها ،مككذاهب و نظامهككايي كككه
پدرانشان بكر آن بكود خكارج شكده اسكت .يكا اينككه او را حشكويه مكي ناميدنكد.
الحشو :چيزي است ككه در آن فايككده اي نباشكد و حشككو الكلم :بككه سككخن بكي
فايده گفته مي شود.
آنها را قشري عقب مانده و خشك و با نامهاي ديگر نامگذاري مي نمودند.
اما اين كارها به اهل حق ضرري نخواهد رساند .قوم نككوح گفتنككد﴿ :
) ﴾هود(27 :
»ما پيككروان تككو را جككز تعككدادي افككراد اراذل و كككم خككرد نمككي بينيككم «.يعنكي
افرادي سطحي نگر هستند و اهل تفكر و انديشه نمككي باشككند و بككدون تأمككل و
انديشه از تو پيروي مي كنند ولي اهل تفكر و تعقل از تو پيروي نخواهند كرد.
مسائل شصتم و شصت ويكم
دروغ را به خدا نسبت دادن و حق را تكذيب كردن
دروغ را به خدا نسبت مي دادند و حق را تكذيب مي كردند.
شرح:
از جمله شيوه هككای اهككل جككاهليت دروغ بسككتن بككه خككدا و رسككول و تكككذيب
نمودن حق بود .چنانكه با حالت عريان طواف مي كردند و اظهار مكي داشكتند:
﴿
) ﴾ العراف(28 :
»پدران خويش را بر آن يافتيم و خداوند هم ما را به آن دستور داد«.
ايككن دروغ بسككتن بككه خداونككد اسككت ﴿ .
) ﴾ النعام(21 :
»و چه كسككي ظككالمتر از آن كسككي اسككت كككه بككه خداونككد نسككبت دروغ مككي
دهد«.
﴿
) ﴾آل عمران(78 :
»دانسته بر خدا دروغ مي بندند«.
﴿
) ﴾النحل(105 :
»تنها كساني كه به آيات پروردگار ايمان ندارند به او نسبت دروغ مي دهند؛
آنها همان دروغ گويانند«.
﴿
) ﴾ النحل(116 :
»براي آنچه كه زبانهاي شما بككه دروغ آن را توصككيف مككي كنككد مگوييككد ايككن
حلل و اين حرام است تا اينكه بر خداوند نسبت دروغ ببنديد به درستي كساني
كه به خداوند نسبت دروغ مي دهند هرگز رستگار نمي شوند«.
و همچنين شامل كساني هم مي گردد كه بككه رسككول خككدا نسككبت دروغ مككي
دهند و مي گويند از رسول الله -صلي الله عليه و سلم -وارد اسككت در حككاليكه
آن دروغ مي باشد .هركس بدون اعتماد و تحقيق حديثي را روايت كند يكككي از
101
ن
مك ْ دروغ گويان است و به هميكن دليكل در حكديث صكحيح آمكده ككه فرمكودَ » :
حد ُ ال ْ َ َ َ
ن«) 1هر كس از من حككديثي را كاذِِبي َ ه ك َذِ ٌ
ب فَهُوَ أ َ ث ي َُرى أن ّ ُ
دي ٍ
ح ِ
ث عَّني ب ِ َ
حد ّ َ
َ
باز گويد در حاليكه مي داند آن دروغ است او يكي از دروغگويان است(.
روايكت نمكودن از افكراد مكورد اعتمكاد و رهكا ككردن دروغگويكان و پرهيكز از
نسبت دادن دروغ به رسول الله -صلي الله عليه و سلم -واجب اسككت .نسككبت
دروغ به خداوند دادن جزو حرفه هاي اهل جاهليت اسككت .چنككانكه مككي گفتنككد:
خداوند ما را دستور به كشككف عككورت داده اسككت .حلل خداونككد را حككرام مككي
كردند در حاليكه گمان داشتند پروردگككار متعككال آن را برايشككان تشككريع نمككوده
اسككككككككككككككككككككت ﴿ .
) ﴾ ... النحل(35:
»مشركين گفتند اگر خدا مي خواسككت هيككچ چيككز غيككر از او را عبككادت نمككي
كرديم«...
﴿) ﴾ النعام(148 :
»اگر خدا مي خواست براي او شريك قرار نمي داديم«.
﴿﴾
)زخرف(20 :
» اگر خداوند رحمان مي خواست ما آنها را عبادت نمي كرديم«.
همه اينها نسبت دادن دروغ به پروردگار است .چون خداوند متعال پيككامبران
را براي انكار آنچه آنها بر آن بودند ،مبعوث نمود.
خلصه اين كه :از جمله امككور جككاهليت نسككبت دادن دروغ بككه خككدا و رسككول
است و مسلمان بايد از اين عمل پست خود را برحذر دارد.گاه كا ً بككر خككدا دروغ
نمي بندد ولي در نقل امور از خدا و رسول ،تحقيق نمي نمايد؛ بكر اسكاس رأي
خود فتوا مي دهد و آن را در بين مردم منتشر مككي كنككد .هنگككامي كككه در نقككل
امور دچككار اشككتباه گرديككد و نتوانسككت آن را اثبككات كنككد ،چنيككن فككردي يكككي از
دروغگويان است .و مردم را نيز با آنچككه نقككل نمككوده و بينشككان منتشككر كككرده،
دچار ضرر و زيان كرده است.
واجب است كه احاديث موضوع و دروغ را رواج ندهككد و روايككت نكنككد؛ بلكككه
ميدان را بر آن محاصره و تنگ نمايد .واعظان و داعيان در هككر آنچككه از خككدا و
رسولش نقل مي كنند تحقيق و تفحص نمايند و به همين صورت در امككور حلل
و حرام و فتاوا لزم است كككه در مككورد آن تحقيككق و در آن عجلككه نكنككد .چككون
خطا در آن دروغ نسبت دادن به خدا و رسولش مي باشد .و در تكذيب نمككودن
حقي كه نسبت آن به خدا و رسولش ثابت و صحيح است؛ عجله نكنككد .چنككانكه
مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ زمر(32 :
»چه كسي ظالم تر از آن فردي است كه بر خككدا دروغ مككي بنككدد وصككدق را
آن هنگام كه پيش او مي آيد تكذيب مي نمايد«.
و سبب آن ايكن اسكت كككه هرگكاه موافكق ميكل و هواهكاي او نبككود در صكدد
تكذيب آن بر آمده و مورد شك و ترديد قرار مي دهد همانگونه ككه اهكل هكوا و
آرزو آن را انجام مي دهند.
مسئله شصت و دوم
-أخرجه مسلم في المقدمة باب )رقم (1وجوب الرواية عن الثقات وترك الكذابين 1
102
از دست حق پيش پادشاهان شكايت مي كردند
هنگامي كه به وسيله دليل و برهككان مغلككوب مككي شككدند پيككش پادشككاهان آه
ونككاله سككر مككي دادنككد و شكككايت مككي كردنككد .چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ العككككككككراف:
(127
»آيا موسي و قومش را رها مي كني تا در زمين فساد كنند؟«
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود هنگامي كه به وسيلة دليل و برهككان مغلككوب
مي شدند براي ابراز شكايت به سلطين پناه مي بردند.چون خود ياراي مقابله
بوسيله بحث و دليل را نداشتند ،بككه قككدرت حاكمكان متوسككل مككي شككدند تككا در
مقابل حككق مككانع ايجككاد كننككد .فرعككون بككه موسككي عليككه السككلم گفككت﴿ :
) ﴾ الشعراء(29 :
»اگر معبودي جز من انتخاب كني ترا زنداني خواهم كرد«.
هنگامي كه در مقابله با موسي در ميدان اقامه دليل و برهككان خككود را خلككع
سلح ديد به قدرت سلطنت پناه برد و گفت :تو را زنداني خككواهم كككرد .و ايككن
طريق و شيوة فراريان شكست خورده است .آل فرعون و پيروانش نيز چنيككن
كردند؛ آنگاه كه مجلس بزرگي آراستند و فرعون از نقاط دور در شرق و غرب
ساحران را جمع كرد تا آيات موسي را مردود نمايند و بر او غالب شوند ،چككون
گمان داشت كه موسي عليه السلم سحر مي كند .در موعككد مقككرر موسككي را
به مبارزه طلبيد تا آنچه هر دو طرف دارند عرضه نمايند .هدف ايككن بككود تككا در
مقابل مردم وانمود كنند آنچه كه دارند در برابر معجزات موسي مقاوم است.
وقتي زمان مبارزه فرا رسيد و مردم براي مشككاهده آنچككه قككرار اسككت روي
دهد جمع شدند ساحران هرچه در تككوان داشككتند از بسكاط سكحر پهكن نمودنكد.
عصا و ريسمانهاي زيادي با خود داشككتند و آن را بككا مككواد مخصككوص حركككت زا
آغشته نموده بودند تا با حركت خويش اينگونه وانمود كنند ،آنهككا زنككده انككد و بككا
اينكار قصد مقابله با معجزه موسي را داشتند كه عصايش را به اذن پروردگككار
مي انداخت و به اژدها تبديل مي شد .آري آنهككا سككحر بزرگككي را تككدارك ديدنككد
چنانكه پروردگار عالم مي فرمايد :كار به جايي رسيد كه تككرس موسككي را فككرا
گرفكككت ﴿﴾
)طه(67 :
»موسي در خود احساس ترس نمود «.ترسيد كه امر بر مردم مشككتبه شكود
چكككون همكككانگونه ككككه خداونكككد مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾العراف(116 :
»سحر بزرگي را راه انداختند«.
خداوند به موسي عليه السلم دستور داد كه عصا را بيندازد ،موسككي نيككز آن
را انداخت ناگاه تبديل به مار بزرگي شد تمام آن چيزهايي را كككه آنهككا انككداخته
بودند ،بلعيد تا جايي كه نزديك بود به آنها نيز برسد .به همين خككاطر از موسككي
درخواست كردند كه آن را نگه دارد و مانع رسيدنش بككه آنهككا شككود .چككون مككي
ترسكككيدند آنهكككا را نيكككز ببلعكككد .آن هنگكككام بكككود ككككه ﴿
103
) ﴾العراف(122 -118 :
»حق پيروز شد و آنچه آنها انجام داده بودنككد باطككل گرديككد در آنجككا مغلككوب،
كوچك و تحقير شككدند .سككاحران ،خككود را بككه سككجده انداختنككد و گفتنككد :مككا بككه
پروردگار عالميان كه پروردگكار موسكي و هكارون اسكت ،ايمكان آورديكم «.آنهكا
دانستند كه آنچه موسي با خود دارد سككحر نيسككت و آنگككاه كككه سككاحران بككراي
پروردگار متعال به سجده افتادند فرعون آنها را به كشتن و به صككليب كشككيدن
تهديد نمود و تهديد خويش را عملي كرد .سككاحراني را كككه ايمككان آوردنككد و بككه
سوي خداي خويش توبه كردنككد ،كشكت و بكه صكليب كشككيد آنگكاه متككوجه بنككي
اسرائيل كه به موسي ايمان آورده بودنككد ،شككد .بككه فرعككون گفتنككد﴿ :
) ﴾ العراف(128 -127 :
»آيككا موسككي و قككومش را رهككا مككي كنككي تككا در زميككن فسككاد نماينككد و تككو و
معبودهايت را رها كنند .گفت :به زودي فرزندانشان را مي كشم و زنانشككان را
زنده نگه مي دارم و ما بر آنها مسككلط و صككاحب قككدرتيم .موسككي بككه قككومش
گفككت :درخواسككت كمككك از خداونككد بنماييككد و صككبر پيشككه كنيككد .زميككن از آن
خداست و بككه هركككس از بنككدگانش بخواهككد بككه ارث مككي دهككد و عككاقبت از آن
تقواپيشگان است«.
شاهد و گواه در اينجا اين است كه :آنها از صاحبان قككدرت يككاري خواسككته و
به آنها پناه بردند وشكايت خويش را پيش فرعون مطرح تا اين حق و ايمان را
مقهككور قككدرت خككويش نمايككد .ايككن شككيوه رفتككار كككردن ،پيشككه و شككغل تمككام
طرفداران باطل در هر دور و زمان است.
مسائل شصت و سوم ،شصت و چهارم ،شصت و پنجم ،شصككت و ششككم و
شصت و هفتم
نسبت دادن اهل حق به چيزي كه از آن بري بودند
صفات مذموم و نكوهيده را به اهل حق نسبت مي دادند و آنها را بكه عنكوان
افرادي كه در زمين فساد مي كنند ،معرفي مي نمودند همانگونه كه در آيككه بككه
آن اشاره شد .همچنين تغيير در دين و ايجاد نقصان در دين پادشاهان را نيز به
آنها نسبت مي دادند.
شرح:
از جمله منهج اهل جاهليت اين بود كه تنها بككه شكككايت از صككاحبان قككدرت و
انتقام گرفتن اتكا نمي كردند بلكه مؤمنان را به اهككل فسككاد در زميككن معرفككي
مككككي نمودنككككد چنككككانكه بككككه فرعككككون گفتنككككد ﴿ :
) ﴾ العكككككككككراف:
(127
»آيا موسي و قومش را رها مي كني تا در زمين فساد كنند؟«
104
اصلح را فساد مي ناميدند ولي حق غير از آن بود يعني اينكه ايمان و توحيد
باعث اصلح در زمين و كفر ،معصيت ،ظلم و طغيان سبب فساد در زمين مي
گردد .پس آنچه موسي و قومش بر آن بودند ،اصلح و آنچه فرعككون و قككومش
بر آن قرار داشتند ،فساد بود .ولككي آنهككا امككور را منعكككس نمودنككد و اصككلح را
فساد ناميدند و اين كككار شككيوة هميشككگي كككافران ،مشككركين و منككافقين بككوده
است .مصلحان و دعوتگران به توحيد و عبادت پروردگار را بر اسككاس شككناخت
و آگاهي ،اهل فساد در زمين معرفي مي كردند .و ايككن امككر تككا روز قيككامت در
بين مردم ادامه مي يابد .و از زمان فرعون و قومش تا كنون بر هميككن منككوال
بوده است اما اين كار به اهل ايمان و اصلح ضرري نخواهد رساند؛ گرچه هككر
گكونه بخواهنكد بككه ديگككران القكاب گونكاگون مكي چسككبانند .چكه بسككيار داعيككان
راستين به سوي حق را با كلمات ناشايست ملقب كردند؛ چنانكه شيخ السككلم
ابن تيميه را با نامهاي ناپسند نامگذاري نمودنككد و بككر شككيخ السككلم محمككد بككن
سليمان التميمي چه بسيار القاب و عناوين ناشايست نهادند ،گفتند :او از زمرة
خوارج است ،او مي خواهككد دينتككان را تغييككر دهككد ،مككردم را تكفيككر مككي كنككد و
چيزهاي ديگر كه در كتابهايشان موجود اسككت .ايككن موقككف آنهككا در مقابككل هككر
مصلحي است .آنها را متهم به ناقص كردن دين پادشككاهان مككي كردنككد چنككانكه
خداونككككككككككككد متعككككككككككككال مككككككككككككي فرمايككككككككككككد﴿ :
) ﴾العراف(127 :
»و تو و معبودهايت را ترك مي كنند«.
)غافر: ﴿﴾﴾
(26
»من مي ترسم كه دين شما را تغيير دهد«.
از جمله نشانه هاي اهل جاهليت و كساني كه به آنها شبيه هستند اين اسككت
كه طرفداران حكومت را بر عليه مؤمنان و دعوتگران راستين بككه سككوي خككدا،
آن كساني كه آگاهانه اسلم را پذيرفته و بر منهج سالمي قكرار دارنكد ،تشكويق
مي كنند .و مؤمنان دعوتگر را آنگككاه كككه آنهككا را بككه اصككلح خككود و مملكتشككان
دعوت مي نماينكد بكه عنكوان مضكر معرفكي مكي كننكد .چنكانكه خداونكد متعكال
داستان آل فرعون و دسيسه هايشان پيش فرعون را برايمككان بيككان مككي دارد.
موسي عليه السلم ،فرعون را به عبادت خالصانه براي خداوند دعوت مي كند
چيزي كه موجب مصلحت خود و رعيتش بود .طرفداران فرعون در مقابككل بككه
او مي گفتند :ايشان مردم را بككر عليككه تككو مككي شككورانند و ديگككر تككو صككاحب و
معبود مردم نخواهي بود ،مردم را از بندگي تو به بندگي الله متحول مي كننككد.
آري در جواب دعوتشان به خير و صلح ،اينگونه موضع مي گرفتند .فرعككون را
تشويق مي كردند كه اگككر موسككي و پيروانككش را رهكا كنكي مككردم را از دسككت
َ
خواهي داد؛ ديگر تو را نمي پرستند .چون فرعون به آنها گفته بككود﴿ :أن
) ﴾ النازعات(24 :
»من پروردگار برتر شما هستم«.
و در آيكككه ديگكككر آمكككده ككككه گفكككت ﴿ :
) ﴾ القصص(38 :
»غير از خود براي شما معبودي سراغ ندارم«.
دعوت رسولن به فساد در زمين ،و كفر را بككه اصككلح تفسككير كردنككد و ايككن
واژگون كردن حقايق و نشكانه خيكانت بكه مكردم و رعيكت اسكت .چكه بسكيارند
105
كساني كه امروز به اين شككيوة شككيطاني مشككغولند؛ لجككام مككردم را بككه دسككت
گرفته و به سوي هاويه پيش مي روند؛ در مقابل مصلحان مي ايستند و حقايق
را دگرگون مي سازند و به خاطر در اختيار داشككتن سككلطه و قككدرت مغرورنككد؛
آنها بسيار بد محرمككاني هسككتند .آنهككا كسككاني مككي باشككند كككه مككانع نصككيحت و
خيرخواهي مردم براي مسئولين هستند .بككار الهكا سرپرسككت امككور مسككليمن و
محرمان رازشان را اصلح گردان و آنها را تبديل به هدايتگران راستي نما.
اما در مورد اينكه دعوتگران را متهككم بككه نككاقص كككردن ديككن پادشككاهان مككي
كردند چنانكه در آيه مذكور است بايد گفت كه:
اين مسئله همان چيزي است كه قبل ً در آيه 127اعراف ذكر شد آنجا كه به
فرعكككككككككككككون گفتنكككككككككككككد ﴿ :
)العراف(127 : ﴾
»آيككا موسككي و قككومش را رهككا مككي كنككي تككا در زميككن فسككاد كننككد؟ و تككو و
معبودهايت را ترك گويند«.
قصدشان از الوهيت اين بود كه مردم تو را عبادت مي كنند و براي تو شككأن
و مقامي قائلند و تو داراي عظمت و بزرگواري در زمين هسككتي و اگككر آنهككا را
به خود واگذاري خدا را عبادت و ترا ترك خواهند كرد و در نتيجه شأن و منزلت
تو كوچك خواهد شد؛ بنابراين براي حفظ و بقاي بزرگواري و مككوقعيت خككويش
بر عليه آنها اقدام جدي بنماي .اين امر خيانت كردن به فرعون مي باشد چككون
او را با اين كار در معرض هلكت قرار دادند .سبحان الله! آنها از شأن و مقككام
پروردگار آسمانها و زمين كم مي كردند و اين كار را براي خود نقص به حساب
نمي آوردند و بر موسي و قومش كه فرعون را نصيحت و برايككش خيرخككواهي
مي كردنككد ،عيككب و ايككراد مككي گرفتنككد در حككاليكه بقككا و مانككدگاري سككلطنت و
صلحش در پذيرش نصيحت موسي بود .آري مأموران فاسككد كككه محرمككان راز
حكومتها هستند اين چنين عمل مي كننكد .بنكابراين بكر حاكمكان لزم اسكت ككه
مأموراني را محرم خود قرار دهند كه صالح و خيرخواه باشند و از افككراد سككوء
و ناصالح پرهيز نمايند چون صككاحبان انديشككه هككاي منحككرف و عقايككد باطككل در
صورتيكه محرم حاكمان گردند آنها را به آتش و سرانجام بد ،رهنمككون خواهنككد
كرد چنانكه با فرعون و همه پادشاهان ظلم چنين كردند.
مؤمنان را به تغيير و تبديل دين متهم مي نمودند .چنانكه مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ غافر(26 :
»من مي ترسم كه دينتان را تغيير دهند يا در زمين فساد را حاكم كنند«.
و يا به عنوان ناقص كننده دين حاكم معرفي مي كردند .چنانكه فرمككود﴿ :
) ﴾ العراف(127 :
»و تو و معبودهايت را ترك مي كنند«.
بايد گفت اين دو مسئله براي فرعون در حق موسي كليم الله عليه السككلم
و دعوتش حاصل گشت .و نتيجه آن شد كه مردم را از پكذيرش ديكن او برحكذر
مي داشت و فرعون بككه عنككوان ناصككح و خيرخككواه بككراي امتككش ظككاهر گرديككد
چنكككككككككككككانكه گفكككككككككككككت ﴿ :
) ﴾غافر(26 :
»يا در زمين فساد را حاكم كنند«.
106
و يككا پيككرون فرعككون گفتنككد ﴿ :
) ﴾ العراف(127 :
»آيا موسي و قومش را رها مي كنيد تا در زمين فساد كنند؟«
آري مصلحين را مفسدين ناميدند و نزد آنها توحيد و اخلص در عبادت بككراي
پروردگار فساد بود و شككرك و كفككر را اصككلح ناميدنككد .مسككبب آن هككم واضككح
است هرگاه قلبها فاسد شدند حق را باطل و باطل را حق مي بينند.
اما آيا چه كسي ديككن را تغييككر و فسككاد را در زميككن حككاكم مككي كككرد؟ چنيككن
فردي فرعون بود كه دين توحيد را به شرك و كفر تغيير داد .ولي موسي عليككه
السلم به دين صحيح دعوت مي كرد دينكي ككه خداونككد مكردم را بككه خكاطر آن
خلق نموده بود چيزي كه موجب اصلح در زمين مي گردد .چون زمين تنهككا بككه
وسيلة عبادت خالصانه پروردگار و بدون شريك قككرار دادن برايككش اصككلح مكي
گردد و شرك ،كفر و معاصي همگي اسباب فساد در زمين مي باشند.
مسئله شصت و هشتم
خود را به چيزي كه نداشتند مدح و ستايش مي كردند
مدعي بودند كه اهل عمل به حق مي باشند چنانكه مي فرمايد﴿ :
) ﴾ البقرة(91 :
»به آنچه بر ما نازل شده ايمان مي آوريم«.
در حاليكه اين فقط ادعا بود بلكه حق را ترك كرده بودند.
شرح:
از جمله مسائل جاهليت ادعاي يهود در عمل كردن به حق بود در حككاليكه بككا
آن وداع كككرده بككود .چنككانكه پروردگككار متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(91 :
در مورد معني آن گفته شده كه :اين آيه در مورد بنككي اسككرائيل وارد شككده
يعني هرگاه به آنها گفته مي شد به آنچه خداوند نازل كرده ايمككان بياوريككد مككي
گفتنككد :مككا بككه آنچككه بككر پيامبرانمككان نككازل شككده ايمككان مككي آوريككم﴿ :
﴾ در حاليكه آنچه محمد -صلي
الله عليه و سلم -آورده بود مخالف آنچه كه بر پيككامبران آنهككا نككازل شككده بككود،
نبود ﴿) ﴾ البقرة(91 :
به غير از تورات به آنچه كه بر عيسي و محمد نازل شده ،كافر بودند ﴿
) ﴾ البقكككككرة (91 :در
صورتيكه آنچه بر محمد و عيسي عليهما السلم نازل شده با آنچه بككر پيككامبران
بنككي اسككرائيل نككازل شككده بككود توافككق داشككت ولككي آنهككا تحريفككات ،دروغ و
گمراهيهايي را كه به آن وارد كرده بودند ،بيان مي داشتند .از طرف ديگككر آنهككا
در اين گفته خويش صادق نبودند چون مرتكب جرمهايي شده بودند كه خداونككد
از آنهككا يككاد مككي كنككد ﴿ .
﴾ )البقرة(92-91 :
»بگو پس چرا پيامران پيشين را كشتيد اگر در ادعاي ايمككان صككادق هسككتيد.
موسي با دليل روشن در بين شكما مبعككوث شكد سككپس در غيبتكش شككروع بككه
گوساله پرستي كرديد در حاليكه ظالم بوديد«.
خداوند متعال از آنها دو ايراد مي گيرد:
107
اول اينكه :آنچه را كه محمد -صلي الله عليككه و سككلم -آورده مخككالف بككا آن
چيككزي نيسككت كككه عيسككي عليككه السككلم آورده اسككت و آن توحيككد و اخلص در
عبادت براي پروردگار بصورت خالصانه بود.
دوم اينكه :آنها حتي در گفته خويش هم كه مدعي ايمان به آن بودند ،صككادق
نبودند چنانكه گوساله پرستي را انتخاب و پيامبران را كشتند .و در اينكه گفتند:
﴿) ﴾ البقرة(93 :
»شنيديم و نافرماني كرديم«.
آنها به عهدي كه بسته بودند وفا نكردند و اين شامل همككة تعصككبهاي مككذموم
است كه انساني مي گويد :من به غير از مذهب خويش يا مذهب امكام خكويش
به چيز ديگري عمل نمي كنم .بر مسكلمان واجكب اسكت در مكذهب خكويش يكا
مذهب ديگري از حق پيروي كند و در اين راه با امام خود يا با ديگري باشد بايد
حق را بپذيرد و دچار تعصب مذموم نشود.
مسئله شصت نهم و هفتادم
در عبادت كردن بر اساس شرع خدا ،چيزهايي را زياد و كضضم مضضي
كردند
زياد كردنشان در عبادت چون اعمال روز عاشورا و در مورد كككم كردنشككان،
ترك نمودن وقوف به عرفات را بايد نام برد.
شرح:
اما زياد كردنشان در مورد روز عاشوراء كه روز دهم ماه محككرم اسككت مككي
باشد .در اين روز يك واقعة بزرگ به وقوع پيوست و آن غرق شككدن فرعككون و
قومش ،و نجات يافتن موسي عليه السلم و قومش بككود .در ايككن روز خداونككد
حق را بر باطل پيروز گرداند و موسي عليه السلم به قصكد شكككرگزاري بككراي
پروردگار عالم اين روز را روزه گرفت .و اين مسئله روزه گرفتن عاشورا نككزد
مسلمانان به صورت يك امر شرعي باقي ماند هنگامي كه رسككول اللككه -صككلي
الله عليه و سلم -به مدينه هجرت كرد متوجه روزه گرفتن يهود در آن روز شككد
وقتي كه جريكان را جويكا گرديككد ،گفتنككد:آن روزي اسككت كككه خداونككد موسككي و
قومش را نجات و فرعون و قومش را هلك نمود؛ موسي عليه السلم آن روز
را روزه گرفته بنابراين ما هم روزه مي گيريم .رسول الله -صككلي اللككه عليككه و
سلم -فرمود» :نحن أحق بموسى منكم«) 1ما نسبت بككه موسككي از شككما ليككق
تريم (.رسول الله صلي الله عليه و سلم -روزه گرفت و مسلمانان را به انجام
آن دستور داد و به خاطر مخالفت با يهود يك روز قبل يا بعدش را همراه روزه
روز دهم امر به روزه گرفتن كرد.
و اين تمام آن چيزي بود كه به عنوان عبادت در روز عاشككوراء تشككريع شككده
بود .اما اهل جاهليت همككراه روزه گرفتككن چيزهككايي را هككم زيككاد كككرده بودنككد،
يهوديان آن را روز عيد قككرار داده بودنككد در آن روز منككازل خككود را تزييككن مككي
كردند ،فرزندان و زنان خانه خككود را مككي آراسككتند و آن را بككه عنككوان روز عيككد
براي خود قرار دادند ،آنها با اين كار مسائلي را بر آنچه مشككروع بككود ،افزودنككد
بنابراين افزودن بر روزه در روز عاشوراء از جمله دين جاهليت است.
به همان صورت رافضيها در اين روز چيزهايي را افزودنككد و آن را روز حككزن
و اندوه ،شيون ،فرياد كشيدن و نوحه خككواني قككرار دادنككد چككون روز عاشككوراء
روزي است كه حسين -رضي الله عنه -در آن به قتل رسيد.
-أخرجه البخاري )رقم (3943 ،3942 ،2004 :ومسلم )رقم(1131 ،1130 : 1
108
امككا در مككورد كككم كردنشككان در مسككائل عبككادتي و مشككروع بايككد گفككت :در
جاهليت مراسم حج را به عنوان يادگار و باقيماندة دين ابراهيم عليه السلم به
جا مي آوردند اما در آن تغييرات و شركياتي را قرار داده بودند ،خداوند متعككال
ايستادن در عرفات را به عنوان ركنكي از ارككان حكج قكرار داده بكود ولكي آنهكا
وقوف در عرفه را ترك و به جاي آن در مزدلفه توقف مي نمودنككد ،و ايككن كككار
ناقص كردن عبادت است ،آن هنگام كه رسول الله -صككلي اللككه عليككه و سككلم-
حج را به جاي آورد آنها گمان كردند كه همراه ايشان در مزدلفه توقف مي كند
اما ايشان عليه السلم از مزدلفه گذشت و در عرفه توقككف نمككود و حككج را بككه
همان صورتي كه در دين ابراهيم عليه السلم بود برگرداند .چنانكه مي فرمايد:
) ﴾ البقككككككككرة: ﴿
(199
»سپس از همانجا كه عامة مردم بر مي گردند برگرديد«.
يعني از عرفه برگرديد و اين دستور مردود كردن عمككل مشككركين اسككت كككه
در مزدلفه توقف سپس برمي گشتند .و همچنين در لبيك گفتككن ايكن كلمكات را
كا هو لك ،تملكه وما ملك" ]پروردگككارا! تككو شككريكي زياد كرده بودند" :إل شري ً
نداري مگر همين يكي كه آن هككم تككو مالككك او هسككتي و او مالككك و صككاحب تككو
نيست [.بر همين اساس هركس چيزي را از عبادت كم كنكد و يكا چيكزي را بكه
آن بيفزايد او بر دين جاهليت است .با اين حساب همه بدعتها و خرافككات جككزء
دين جاهليت مي باشند.
مسئله هفتاد و يكم
ترك واجبات ديني در قالب زهد و پارسايي
واجبات ديني را در قالب زهد و پارسايي ترك مي كردند.
شرح:
ترك واجب چون توقف در عرفات را تقرب به خدا مي دانستند و به جاي آن
در مزدلفه توقف مي كردند و آن را ورع و پارسايي مي دانسككتند و اظهكار مككي
نمودند چون آنها اهل حرمند نبايستي به عرفات كه خارج از حرم است برونككد.
بنابراين به عنوان زهد و تقوا حق را ترك كردند .و اين كار عملي جاهلي اسككت
و نسبت به آن از خداوند خواستار عافيت و سلمتي هستيم.
و به همان صورت پوشيدن لباس در هنگام طواف كردن كه دستور شرع بككر
آن اسككت را تككرك كردنككد و بككا حككالت لخككت و عريككان طككواف كككردن را كككاري
پسنديده مي پنداشتند و مي گفتند :در لباسي كه خدا را معصيت كرده ايم نبايد
او را عبادت كنيم بنابراين به قصد زهد و تقككوا ،دسككتور واجككب خداونككد را تككرك
كردند.
بنابراين ترك هر عبادتي به قصد ورع ،زهد و تقوا جايز نيست .چنانكه انفاق،
خواندن نماز جماعت در مسجد و طلب علم را به خاطر ترس از ريككا و تعريككف
كردن ترك كنند ،همه اينها به سان عمل اهل جاهليت مي باشد.
مسائل هفتاد و دوم و هفتاد و سوم
ترك كردن پاكيها اعم از روزي و زينت را وسضضيلة تقضضرب بضضه خضضدا
مي دانستند
روزي پاك و لباس زيبا را به قصد عبادت بر خود حرام مي كردند.
شرح:
109
ترك روزي پاكيزه و لباس زيبا را وسيلة نزديك شكدن بكه خكدا مكي دانسكتند.
اينكار را نصاري و نظاير آنها چون فرقة صوفيه از منتسبين به اسلم انجام مي
دادند .ترك پاكيها را عبككادت مككي دانسككتند ،ازدواج را تككرك و از خككوردن پاكيهككا
خودداري مي كردند .در خوردني ها ،نوشيدنيها و پوشككاك بككر خككود سككخت مككي
گرفتند و ايككن كارهككا را بككه گمككان خككويش عبككادت مككي پنداشككتند .بككدين خككاطر
پروردگككككككار متعككككككال فرمككككككود ﴿ :
) ﴾ العراف(32 :
»بگو چه كسي زينت خداونككد و روزي پككاكيزه را ككه بككراي بنككدگانش آفريككده
حرام نمود؟«
﴿
) ﴾ المائدة(87 :
»اي كساني كه ايمان آورده ايد پاكيهايي را كه خداونككد برايتككان حلل نمككوده
حرام مكنيد «.به همين صورت بعضي از حيوانات را كه خداوند حلل كرده بككود
بككككر خككككود حككككرام كردنككككد چنككككانكه مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾ المائدة(1 :
»از حيوانات انعام را برايتان حلل نموديم«.
ولي در جاهليت به خككاطر بتهككاي خككويش بعضككي از انعككام را حككرام كردنككد و
خداونكككد نكككازل فرمكككود ككككه ﴿ :
﴾
)المائدة(87 :
»اي كساني كه ايمان آورده ايد پاكيهايي را كككه خداونككد برايتككان حلل كككرده
است بر خود حرام مگردانيد و به حدود پروردگار تجككاوز مكنيككد كككه براسككتي او
متجاوزين را دوست ندارد«.
تحريم كردن پاكيها از دين رهبانيت نصاري و ديككن جككاهليت اسككت و هركككس
حللي را كه بر حلل بككودنش اجمككاع منعقككد شككده اسككت ،حككرام نمايككد از ديككن
ابراهيم مرتد شده است و اگككر جككداي از ايككن ،چنيككن امككري را عبككادت خداونككد
متعال هم بدانيم آن وقت به خداوند افككترا بسككته ايككم چككون خداونككد نككه تهككا بككه
عنوان شرع و قانون به ترك پاكيها دستور نككداده بلكككه بككه خككوردن آن نيككز امككر
نمكككككككككككككوده اسكككككككككككككت ﴿ .
) ﴾ المؤمنون(51 :
»اي پيامبران از پاكيها بخوريد و اعمال صالح انجام دهيد«.
در زمان رسول الله -صلي الله عليه و سلم -آنگككاه كككه عككده اي تصككميم بككه
چنين كارهايي گرفتند رسول الله -صلي اللككه عليككه و سككلم -بككر آنهككا خشككمگين
گرديد.
ترك زينتها را عبادت مي دانستند چنانكه ترك آن را وسيله تقرب بككه خداونككد
قرار داده بودند .خداوند متعال آنگاه كه آنها با حالت عريان به دور كعبه طواف
مككي كردنككد عملشككان را مككردود نمككود و فرمككود ﴿ :
) ﴾ العراف(32 :
»بگو چه كسي زينتهاي دنيا را تحريم كرده است؟«
يعني دليلتان بر آنچه در مورد ترك لباس و تجمل و روزيهاي پاك انجككام مككي
دهيد چيست؟ چون حرام نمودن به دليل احتياج دارد و اصككل در پوشككيدني هككا،
110
خوردنيها و آشاميدنيها حلل بودن است؛ زيككرا اللككه تعككالي ايككن چيزهككا را بككراي
1
ل« مككا َ ب ال ْ َ
ج َ حك ّ
ل يُ ِمي ٌ
ج ِ ن الل ّ َ
ه َ بندگانش آفريده چنانكه در حديث آمده است» :إ ِ ّ
)خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد (.بنابراين ترك كردن تجمل و زيبككايي
به قصد زهد و ورع از دين اسلم به حساب نمي آيد .پس با لباس زيبككا خككود را
بياراي و از پاكيها استفاده كن و شكر خداي را بجاي آور .چنانكه در حديث وارد
َ َ ه ت ََعاَلى ي ُ ِ
مت ِكهِن ي َكَرى أث َكَر ن ِعْ َ
ب إذا أنعم علككى عبككد نعمككة أ ْ ح ّ ن الل َ
شده است» :إ ِ ّ
عليه«) 2خداوند دوست مكي دارد وقكتي نعمكتي بكه بنكده اش مكي دهكد اثكر آن َ
نعمت را بر او ببيند (.ولي اين كار بايد دور از اسككراف و بخيلككي باشككد .رسككول
الله -صلي الله عليه و سلم -جسم و لباس خويش را پاكيزه نگه مككي داشككت و
در ملقات با نمايندگان بيشتر از حالت معمولي تجمل را رعايت مي نمود.
مسئله هفتاد و چهارم
دعوت كردن مردم به گمراهي
مردم را جاهلنه به گمراهي فرا مي خواندند.
شرح:
دعوت كردن مردم بدون علم از جمله اعمال جككاهليت اسككت .چككون خداونككد
متعال دستور داده است كه آگاهانه و همككراه حكمككت و بككه وسككيله پنككد نيكككو و
مجادله به شيوه مناسب به راهش دعوت كنند.
اهل جاهليت به گمراهي دعوت و به مخالفت مردم با حككق تشككويق نمودنككد.
خداونككككككد مككككككي فرمايككككككد ﴿ :
)العنکبوت(12 : ﴾
»كافران به اهل ايمان گفتند :از ما پيروي كنيد ،ما گناهان شما بر عهده مي
گيريم«.
آنها را به شرك و تحريم نمودن حلل و حلل كردن حكرام بكدون دليكل و بكه
چيزهايي كه فاقد هرگونه دليل شرعي بودند ،دعككوت مككي كردنككد بنككابراين آنهككا
داعيان گمراهي بودند .در حاليكه داعيان حكق كسكاني هسككتند ككه مكردم را بككه
آنچه خداوند نازل فرموده و به آنچه شرع گفته ،دعوت مي كنند .در زمان ما از
جمله دعوتگران به گمراهككي كسككاني هسككتند كككه مككردم را بككه شككرك و بنككدگي
گورها و گنبدها دعوت مي كنند و مردم را به امور بدعي و چيزهاي ايجاد شككده
در دين كه خداوند بر آنها هيچ دليلي را نازل ننموده اسككت ،فككرا مككي خواننككد .و
براي اين كار ،از نوشكتن ،تكأليف و سكخنراني بكراي دعكوت مكردم جهكت زنكده
كردن امور بدعي سود مي جويند و تمامي كسككاني هككم كككه مككردم را بككه گنككاه،
فحشا و فساد فرا مي خوانند نيز از جمله داعيان به سوي گمراهيند .از خداوند
متعال خواستاريم كه ما را از آنها و طريقه و راهشككان محفككوظ دارد﴿ .
) ﴾ آل عمران(149 :
»اي كساني كه ايمان آورده ايد در صورتيكه از كافران پيككروي كنيككد شككما را
به راه پيشينيان بر مي گردانند در نتيجه جزو زيانمندان خواهيد شد«.
-أخرجه الترمذي ) 5/123-124رقم ( 2824وقال :هذا حديث حسن .وحسنه اللباني 2
111
و مكككككككككي فرمايكككككككككد ﴿ :
) ﴾ آل
عمران(100 :
»اي كساني كه ايمان آورده ايد در صورتيكه از اهل كتاب پيروي كنيد بعد از
ايمان شما را دچار ارتداد و كفر خواهند كرد«.
و مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(221 :
»آنها به سوي آتش و خداوند به سوي بهشت دعوت مي كند«.
﴿
) ﴾ النعام(116 :
»اگر از بيشتر مردم روي زمين پيروي كني تو را از خداوند دور مي كنند آنها
از ظن وگمان پيروي مي كنند ،آنها دروغگويانند«.
خداوند پاك و منزه بيان مي دارد كه كافران علي رغككم اختلف ديككن و منهككج
در قككديم و جديككد و در همككه جككا سككعي و كوشككش نمككوده انككد كككه مككردم را بككه
گمراهكككككي دعكككككوت نماينكككككد .چنكككككانكه مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
﴾
)النساء(89 :
»دوست دارند كككه شككما كككافر شككويد همككانگونه كككه آنهككا كككافر شككدند آنگككاه
مساوي خواهيد شد«.
مسئله هفتاد و پنجم
آگاهانه مردم را به سوي كفر دعوت كردن
آگاهانه مردم را به سوي كفر دعوت مي كردند.
شرح:
اينها گروه ديگر از دعوتگران گمراهي هسككتند .آنهككا در حككاليكه مككي دانسككتند
مردم را دعوت به انصراف از حككق مككي نماينككد ،ايككن كككار را بككه سككبب ظلككم و
سركشي انجام مي دادند .اما گروه اول مردم را جاهلنه به باطل دعككوت مككي
كردند و خودشككان حككق را نمككي شككناختند .ولككي هككر دو گككروه كارشككان مهككم و
خطرناك بود؛ آنها مستقيما ً به مردم نمي گفتند كككافر شككويد .بلكككه بككه صككورت
پوشيده به نزد آنها مي آمدند .ظاهر آن نيكو ولككي بككاطن و نهككان آن كفككر بككود.
دعوتگران گمراهي همينگونه اند .شيطان وقتي ديد قوم نوح بككراي صككالحان از
دست رفته غمگين و محزون هسككتند بككه نزدشككان آمككد و بككا ظككاهر مصككلحانه و
ديني به آنها گفت :صورتهايي از آنها فراهم نماييككد ،تككا بككا ديدنشككان بككر عبككادت
راغب گرديد و با يادآوري احوال ،صلح و دينشان ،بككراي عبككادت انككرژي كسككب
كنيد و به انجام عبادت شادمان گرديد .آري به صورت يك انسككان خيرانككديش و
ناصح به نزدشان آمد .او مي دانست كه اين تصويرها در نهككايت تبككديل بككه بككت
مي شوند و تبديل هم شدند .آنگاه كه اهل علم و كسككاني كككه در آن دوره مككي
زيستند ،مردند؛ دوره اي ديگر بككا نسككل جديككد شككروع گرديككد .شككيطان بككه آنهككا
گفت :پدران شما اين تصويرها را جز به قصد عبادت نصب نكردند و به وسككيلة
آنها درخواست باران مي كردند .سككرانجام غيككر از خككدا آنهككا را مككورد پرسككتش
قرار دادند.
112
داعيان گمراهي نيز اينگونه هستند ،پيش مككردم جهككت دعككوت كردنشككان بككه
شر و فساد به صورت آشكار نمي آيند بلكه بككه شككيوة آرايككش شككده كككه مككورد
پسند آنها باشد ،پيششان خواهند آمد؛ سپس در آخككر مقاصدشككان حاصككل مككي
گردد .دعوتگران گمراه آنگاه كه مردم را به شرك و عبككادت كككردن ضككريحها و
قبرها فرا مي خوانند به آنها نمي گويند كه اينها را عبادت كنيد بلكه اظهار مككي
دارند :اينها صالحان و اولياء خدا هسككتند و اگككر پيككش او داراي مككوقعيت و جككاه
باشند آنها را به خدا نزديك مي گردانند .و آنها واسطه و وسيلة شما پيككش خككدا
هستند .آري اينگونه به نزدشان مكي آينكد .بكه وسكيله محبكت صكالحان و تبكديل
كردنشان به واسطه و وسيلة رسيدن به خدا ،آنها را گمراه مي كننككد در نككتيجه
به وسيلة اين نيرنگ و فريب شيطاني ،گورها و ضريح ها مككورد پرسككتش واقككع
مي شوند و براي خداوند بي همتا شريك قرار مككي دهنككد .داعيككان گمراهككي بككه
شيوه هاي مختلف كككه بككر آن انتقكادي نباشككد و جكز اهكل بصكيرت كسكي از آن
مطلع نگردد مردم را دعوت مي كنند .با توضيح اين دو مسئله معلوم گرديد كه
داعيان گمراهي دو دسته مي باشند :دسككته اي مككردم را بككدون علككم و جككاهلنه
دعوت مي نمايند .دستة ديگر مردم را به مخالفت حق دعوت مي نماينككد ولككي
خود نسبت به آن آگاهنككد .گككروه اول ضككال و گمككراه و دسككتة دوم فاسككق مككي
باشند.
مسئله هفتاد و ششم
اثبات شرك و دفع حق به واسطة انواع مكر و حيله
مكر و حيله هاي بزرگي همانند حیله های قوم نوح انجام مي دهند.
شرح:
مكر يعني امر مكروه و ناپسندي را به شيوه مخفيككانه بككه كسككي رسككاندن .و
آن دو نوع است :مكر خوب و مكر بد .منظور از مكر بد حيله پنهاني است كككه
در آن شر و بدي را به كسي كه مستحق آن نيست مي رسانند .خداوند متعككال
در مورد قوم نوح مي فرمايككد﴿ :
) ﴾ نوح(24-22 :
»حيله بزرگي برپا كردند و گفتند :معبودهاي خويش را رها مكنيد و هرگز ود،
سواع ،يغوث ،يعوق و نسر را ترك مكنيد .و بسياري را گمراه كردند«.
آري با اين كار حيلة بزرگي را انديشيدند و اين شيوه پستي است كه بككه آن
وسيله مردم را به شرك فرا مي خوانند .وقتي توحيككد مككي آيككد مككردم را از آن
برحذر مي دارند و گويند :آنها مي خواهنككد بككر شككما رئيككس شككوند و قصدشككان
برتري طلبي بر شماست .زيبا جلوه دادن قبيح و زشت نشككان دادن نيكككو مكككر
بزرگي است كه هميشه دعوتگران گمراهي از آن براي منصككرف كككردن مككردم
از حق سود جسته اند و بدان وسيله مردم را از نور بككه سككوي گمراهككي سككوق
داده انككد .خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(257 :
113
»خداوند سرپرست مؤمنان است آنها را از تاريكيها به سوي نور بيككرون مككي
آورد ولي كساني كه كافر شدند سرپرستشان معبودهاي باطل است كه آنها را
از نور به سوي تاريكيها مي برند كه اينها همراهان آتش و در آن جاويدند«.
﴿
) ﴾ النعام(112 :
»براي هر پيامبري از شياطين جن و انس دشمناني قرار داديم كه بعضككي از
آنها بككه سككوي بعضككي ديگككر سككخنان آراسككته را جهككت فريككب دادن بككه صككورت
وسوسه القا مي كنند ،اگر پروردگار تو مي خواست آنها قادر به انجككام آن كككار
نبودند سپس آنها را با دروغهايشان رها كن«.
در اين آيات پروردگار متعال از گوش دادن به دعككوتگران گمككراه نهككي كككرده
است مگر اينكه بككه خككاطر اطلع يككافتن از باطلشككان جهككت مككردود كردنشككان
باشد.
مسئله هفتاد و هفتم
اقتدا كردن به كسي كه شايستة آن نيست
امامانشان يا عالمان فاجر و ظالم و يا عابدان جاهككل و نككادان بودنككد چنككانكه
مكككككككككككككي فرمايكككككككككككككد ﴿ :
) ﴾البقرة(78 -75 :
»بعضي از آنها كلم خدا را بعد از شنيدن و تعقل كردن در حاليكه مكي داننكد
اقدام به تحريف آن مي كنند .وقتي با مؤمنان ملقات مي كنند گويند ما ايمككان
آورده ايم ،اما وقتي كه با همديگر خلككوت مككي كننككد ،مككي گوينككد :آيككا در مككورد
چيزي كه خداوند بر ما آشكار كرده با آنها گفتگو مي كنيد تا به وسيله آن پيككش
خدا بر عليه شما اقامه برهان كنند آيا عقل خود را به كار نمي گيريككد؟ آيككا آنهككا
نمي دانند كه خداوند به آشكار و نهان عالم است؟ بعضي از آنها بيسواد و امي
هستند و كتاب تورات را جز آرزوهاي باطل نمي پندارند و اينها تنها اهل ظككن و
گمانند«.
شرح:
پيشوايان اهل جاهليت از يهود و نصككاري و ديگككران ،يككا عالمككاني فككاجر و يككا
عابداني جاهل و نادان بودند كه به علم خكويش عمكل نمكي كردنكد .نمكونه آنهكا
احبار يهود و يا راهبان مسيحي كه عابدان جاهلي بودند مي باشد زيرا كه دليككل
اعمال خويش را نمي دانستند و نسبت به آن جاهل بودند .خداونككد متعككال مككي
فرمايكككككككككككككككككككككككككككككككككد﴿ :
114
﴾ )التوبة(31 :
»غير از خداوند متعال ،علما و راهبان خكويش را رب و پروردگكار خكود قكرار
مي دادند «.اين احبار و رهبان حرام را برايشان حلل و حلل را بككر آنهككا حككرام
مي كردند و آنها نيز در اين كار از آنها اطاعت و پيروي مككي نمودنككد .در سككوره
بقكككككره مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
﴾
)البقرة(75 :
منظككور از ايككن فرمككوده ﴿
كككه كلم خككدا، ﴾عالمان فاجر و فاسق مي باشند
تككورات را مككي شككنوند ،آن را دانسككته و بككه ديگككران تعليككم مككي دهنككد ﴿
﴾سپس الفاظ و معاني آن را تغيير مككي دهنككد ﴿
﴾ يعني بعككد
از آنكه الفككاظ و معككاني صككحيح آن را فهميككده و يكاد گرفتنككد بككه خككاطر هواهككا،
اغراض و شهواتشان آن را تحريف كردنككد چنككانكه در مككورد داسككتان همككان زن
زناكار كه مرتكب زناي محصنه شده بود اتفاق افتاد .آنگاه كه مردي از يهود بككا
زني يهودي زنا كرد گفتند كه حكم را پيش آن مككرد )منظورشككان رسككول اللككه-
صلي الله عليه و سلم -بود( ،ببريد .چون آنها حكم زنككاي محصككنه در تككورات را
مي دانستند ولي نمي خواستند اجرا كنند و قصدشان اين بود بلكه در مورد آنها
به شيوة آسانتري حكم نمايد .به همين خاطر پيش او آمككده و از او درخواسككت
حكم بر آن زن و مككرد زناككار نمودنككد ،رسككول اللكه -صكلي اللككه عليكه و سككلم-
ن فِككيدو َجك ُ
مككا ت َ ِ
ن َزن َككى؟ وفككي روايككةَ » : ن ِفي الت ّوَْراةِ عََلى َ
م ْ دو َ
ج ُ ما ت َ ِ
فرمودَ » :
جم ِ« )در تورات حكم كسي كه زنا مي كند چيست؟ و در 1 ْ الت ّوَْراةِ ِفي َ
ن الّر ْشأ ِ
روايتي آمده كه فرمود :در تورات در مورد رجكم كككردن چككه چيككز وجككود دارد؟(
گفتند :صورتش را سياه و بر الغي سوارش مككي كنيككم و او را در بازارهككا مككي
گردانيم .پيامبر -صلي الله عليه وسلم -از عبدالله بن سككلم كككه قبل ً از علمككاي
يهود بود و مسلمان شده بود سككؤال كككرد .عككرض نمككود :دروغ مككي گوينككد ،بككه
همين خاطر رسول الله -صلي اللككه عليككه و سككلم -فرمككود :تككورات را بياوريككد.
آنگاه كه تورات را آوردند ابن صوريا انگشتش را بر آية رجم نهاد و عبدالله بككن
سلم به او گفت :انگشتت را بردار ،وقتي انگشككتش را برداشككت ،آيككه رجككم در
تورات آشكار گرديد و رسول الله -صلي الله عليه و سلم -دستور بككه رجككم هككر
دو نفر زن و مرد زناكار را صادر كرد و حكم اجرا و آن دو نفر سنگسار شدند.
اينكار از جمله تحريفات كلم خداست كه توسط عالمان آنها صككورت گرفككت
و بر خدا دروغ بستند و حكمش را پنهان نمودند .و باز از جمله تحريفاتشان اين
است كه هنگامي پروردگككار دسككتور داد كككه سككجده كنككان وارد دروازه شككوند و
بگويند:حطة :يعني از گناهان ما درگذر ،آن را به كلمه حنطة تغييككر دادنككد ،نككون
را در آن افزودند و چيزي را كه جزو كلم خدا نبود به آن اضافه كردند.
-أخرجه البخاري )رقم ،(7543 ،6819 ،4556 ،3635ومسلم )رقم (1700 ،1699 1
115
تحريف يعني زياد و كم كردن و يا تفسير كردن كلم به غير از معناي صككحيح
آن است .چون تحريككف يكا در لفككظ و يكا در معنكي صكورت مكي گيكرد بنككابراين
شامل تمام كساني است كه مي كوشند قرآن و يككا احككاديث بككه غيككر از معنككاي
صحيحش تفسير كنند و قصدشان در اين كار كمك به مذهب خويش ،يككا پيككروي
شكككهوات و يكككا رسكككيدن بكككه لذايكككذ دنياسكككت ﴿ .
) ﴾ البقرة(76 :
اين همان نفاق است .و نفاق و تحريف نصوص طريقه و روش يهود است.
سكككككككپس مكككككككي فرمايكككككككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(78 :
اينها همان عابدان جاهلند تورات را مي خوانند اما معاني آن را نمي دانند ،و
مردم اينها را امام و پيشواي خود مي گردانند در حاليكه جاهلند .درست نيست
به جز به عالمي كه اهل عمل باشد اقتدا كرد كه همان عالمككان ربككاني هسككتند.
پس عابدان جاهل نبايد مورد اقتدا قرار گيرند هرچند اهل زهد و عبكادت باشككند
چون عبادتشان نيز به غير طريق صحيح و بر غير شيوة اسلم است.
مسئله هفتاد و هشتم
در محبت خداوند دچار تناقض بودند
در حاليكه شرع خداوند را ترك كككرده ،مككدعي محبككت اللككه تعككالي بودنككد بككه
هميككن خككاطر خداونككد ايككن كككار را از آنهككا مككي خواهككد ﴿ :
) ﴾ آل
عمران(31 :
»بگو اگر خداوند را دوست داريد مرا اطاعت كنيد تا خداوند شما را دوسككت
بدارد«.
شرح:
از جمله گمراهي هاي يهود و كساني كه به آنها شبيه هسككتند ايككن اسككت كككه
مدعي محبت خداوند هستند در همان حالي كه بر خلف دستوراتش عمككل مككي
كنند ولي در واقع نشانه محبت خداوند پيروي كككردن از دسككتوراتش مككي باشككد
چنانكه شاعر مي گويد:
ع" ]كسككي كككه محبككوب خككويش را دوسككت دارد "إن المحب لمن يحككب مطيك ُ
مطيع اوست[.
بككه همككان صككورت در فرمككوده خداونككد متعككال نيككز وارد اسككت ﴿ :
﴾
)آل عمران(31 :
»بگو اگر خداوند را دوست داريد مرا اطاعت كنيد تا خداوند شما را دوسككت
بككككدارد «.يهككككود و نصككككاري مككككي گفتنككككد ﴿ :
) ﴾المائدة(18 :
»ما فرزندان خداوند و دوستداران او هستيم«.
ولي با اين حال با شريعت خداوند مخالفت مي كردند و اين مككي رسككاند كككه
آنها در ادعايشان دروغ مي گفتند .هنگامي كه خداوند از آنها بر ادعايشان دليل
مي خواهد و آن دليل پيروي كردن از رسككولش -صككلي اللككه عليككه وسككلم -مككي
باشد و آنگاه كه چنين كاري انجكام ندادنكد ،دروغشكان آشككار مكي گكردد .و بكه
همان صورت صوفيه نيز دين خويش را بر اساس محبت الله تعككالي قككرار داده
و مي گويند عبادت همان محبت است ما خداوند را به خككاطر تككرس از آتككش و
116
طمع به بهشتش عبادت نمككي كنيككم بلكككه صككرفا ً بككدان سككبب كككه او را دوسككت
داريم ،عبادتش مي نماييم .ولي در همان حال با شرع خداوند مخككالفت نمككوده
و از رسولش پيككروي نمككي كننككد و تنهككا از مشككايخ خككود پيككروي و اطككاعت مككي
نمايند .پيروان راهها و احزابي كككه از طرفككداران خككويش بيعككت مككي گيرنككد ،از
اميران خود اطاعت محض دارند و در آنچه به آنها دسككتور دهنككد مخككالفت نمكي
كنند .تا جاييكه مي گويند :مريد و پيككرو پيككش شككيخ و اسككتادش چككون مككرده در
دست غسل كننده اش مي باشد و برايش اختياري نيست و جز همان چيزي كه
استادش برايش خواسته حق انتخاب ندارد .بككا ايككن اوصككاف و احككوال اطككاعت
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -كجاست؟ بنككابراين آنهككا در ادعككاي خككويش
دروغ مي گويند.
به همين دليل خداوند متعال با اين ادعا كنندگان محبت تعدي كرده و آنهككا را
بككه مبككارزه طلككبي دعككوت مككي نمايككد و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ آل عمران:
(31
»بگو اگر خداوند را دوست داريد مرا اطاعت كنيد تا خداوند شما را دوسككت
بدارد«.
نشانة محبت خداوند اطاعت كردن و پيروي نمككودن از رسككولش مككي باشككد.
پكس هركككس چنيككن صكفتي در او محقككق گككردد او در ادعكايش صكادق اسكت و
هركس فاقد اين صفت تبعيككت و پيككروي رسككول باشككد چنيككن فككردي در ادعككاي
خويش دروغگوست.
خداوند متعال دليل محبت و بهره و ثمرة آن را بيان مي دارد ،دليل آن را در
پيروي از رسولش -صلي الله عليه وسلم -مي داند و بهره و ثمككرة آن را بككراي
بنده ،رسيدن به محبت اللككه تعككالي و بخشككش گناهككانش قككرار داده اسككت .بككه
همين خاطر اين مسئله براي هركس كه مدعي محبت رسول اللككه -صككلي اللككه
عليه و سلم -مي باشد و از او پيروي نمي كند مطرح است .ماننككد كسككاني كككه
در روزنامه ها و مجلت دم از محبت رسول الله -صلي الله عليه و سككلم -مككي
زنند ،به مردم مي گويند محبككت رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -را بككه
فرزندانتان آموزش دهيد ولي در همان حال خودشان بككدعتها را مككي آفريننككد و
مراسمهاي مولودي برگزار مي كنند در حاليكه رسول الله -صككلي اللككه عليككه و
سلم -از بدعت نهي كرده است و آنها نيز مدعي محبت او هستند ولي با ايجككاد
بدعتها و خرافات با او مخالفت مي كنند.
مسئله هفتاد و نهم
بر آرزوهاي كاذب اعتماد مي كردند
در رؤياها و آرزوهاي كاذب بسككر مككي بردنككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(80 :
»آتش جز چند روز ما را نمي سوزاند«.
﴿
) ﴾ البقرة(111 :
»تنها يهود و نصاري داخل بهشت مي شوند«.
شرح:
يهوديان و مسككيحيها بككر آرزوهككاي دروغيككن خككود اعتمككاد داشككتند و آنهككا را از
خداوند خواستار بودند .چنانكه خداوند متعال از آنها سخن به ميان مي آورد كككه
117
﴾ گفتنككككد ﴿ :
)البقرة(80 :
»آتش جز چند روز ما را نمي سوزاند«.
آن روزهاي معلوم كه مي گفتند وارد جهنم مي شوند برابر با تعداد روزهايي
مككي دانسككتند كككه در آن گوسككاله را پرسككتش كككرده انككد ولككي خداونككد متعككال
سخنانشكككان را مكككردود مكككي نمايكككد ﴿ :
﴾ البقرة(80-81 :
»بگو آيا پيش خداوند عهد و پيماني دريافت نموده ايد تككا خداونككد بككه آن وفككا
نمايد يا به خداوند چيزي را كه نمي دانيد نسبت مي دهيد؟ آري هركككس گنككاه و
بدي را انجككام دهككد و گناهككانش بككر او احككاطه نمايككد آنهكا يككاران آتشككند و در آن
جاويدان مي مانند«.
و اين آيه رد سخنان آنها بود كككه مككي گفتنككد ﴿ :
) ﴾ البقرة(80 :
»آتش جز چند روز ما را نمي سوزاند«.
چنانكه در سورة آل عمران نيز سخنان آنها را مردود مككي نمايككد﴿ :أ
) ﴾ آل عمران(25 -23 :
»آيا به كساني كه پاره اي از علم كتاب داده شده نگاه نكردي وقككتي كككه بككه
سوي كتاب خدا خوانده شدند تكا بكر آن حكككم كننككد گروهكي از ايشكان اعكراض
كنان روي گرداندند و سبب آن اين بود كه آتش دوزخ جز چند روزي به ما نمككي
رسد آري افترا و دروغي كه بستند آنها را مغككرور كككرد .پككس حككال آنهككا چگككونه
خواهد بود آنگاه كه همه را جمع كنيم در روزي كككه هيككچ شكككي در آن نيسككت و
در آن هركس پاداش هر آنچه را كه انجام داده است خواهد گرفت و به كسككي
ظلم نمي شود«.
﴿
) ﴾ النساء(124 -123 :
»امورات بر اساس آرزوهاي شما و اهل كتككاب نيسككت هركككس كككار بككدي را
انجام دهد جزا داده خواهد شد و به جز خداوند يككار و يككاوري نخواهككد داشككت و
هركس عمل صالح انجام دهد چه زن باشد چه مرد درحككاليكه ايمككان دارنككد بككه
بهشت وارد مي شوند و به اندازه تار مويي به آنها ظلم نمي شود«.
118
مسئله هشتادم
در مورد صالحان غلو كردند
قبر پيامبران و صالحان را تبديل به مساجد مي كردند.
شرح:
از جمله چيزهايي كككه اهككل كتككاب و ديگككران بككر آن بودنككد تبككديل ككردن قككبر
پيامبران و صالحان به مسجد بود .اين كار هم در گذشته بين يهككود و نصككاري و
مشركين عرب رايج بود و منتسبين بككه اسككلم نيككز از گورپرسككتان بككر آن روال
ادامه دادند.
اهل كتاب اولين كساني بودند كه به آن عمل كردند .رسول الله -صككلي اللككه
َ
من قُب ُككوَر أن ْب ِي َككائ ِهِ ْ ذو َخك ُ ن قَب ْل َك ُك ْ
م ك َككاُنوا ي َت ّ ِ ن ك َككا َمك ْ ن َ عليه و سلم -مككي فرمايككد» :إ ِ ّ
جد َ« )كساني كه قبل از شما بودند سا ِ م َ قُبوَر َ ذوا ال ْ ُ جد َ أ ََل فََل ت َت ّ ِ
خ ُ سا ِ م َ م َحيهِ ْ
صال ِ ِوَ َ
قبرهاي پيامبران و صالحين را مساجد نمودند ،آگككاه باشككيد كككه شككما گورهككا را
تبديل به مساجد ننماييد(.
يعني آنجا را به محككل نمازخوانككدن تبككديل نكنيككد چككون نمازخوانككدن در آنجككا
وسيله اي براي عبادتشان مي باشد .هر نمازخوان بايد براي اللككه نمككاز بخوانككد
اما اگر نزد قبري نماز خواند اينكار تبديل به وسيله اي جهت عبككادت كردنشككان
خواهد شد .در حاليكه هم اكنون نزد قبرها از صاحب گورهككا درخواسككت دعككا و
طلب فريادرسي مي شود .اين ككار از جملككه ديككن جككاهليت اسككت؛ ديككن يهككود،
مسيحي و ديگران است .رسول الله-صلي الله عليه و سلم -آنگاه كه ام سلمه
و ام حبيبه -رضي الله عنهما -كه همراه شوهرانشان در هجرت اول بككه حبشككه
كوچ كرده بودند از آنچه در سرزمين حبشه در مككورد كنيسككه و عبادتگاهايشككان
ذام إِ َك قَوْ ٌ كه تزيين شده و تصاويري كككه در آن بكود خككبر دادنكد ،فرمكودُ » :أول َئ ِ َ
مات فيهم ال ْعبد الصال ِ َ
ه
صكوُّروا ِفيك ِ دا وَ َ ج ًسك ِم ْ وا عََلى قَب ْكرِهِ َ ح ب َن َ ْصال ِ ُ
ل ال ّ ج ُح أوْ الّر ُ ّ ُ َ َ ِ ِ ْ َ ْ ُ
ه«) 1آنها قومي بودنككد هرگككاه در بينشككان ِ الل د نع
َ ِ ِ ْ َ ق ْ لخ ْ ل ا ر راش
ِ َ ُ كَ صوََر ُأول َئ ِك ال ّ ت ِل ْ َ
مرد صالحي يا بنده اي پرهيزكار از دنيا مي رفت بككر قككبرش مسككجدي بنككا مككي
كردند و اين صورتها در آن به تصوير مككي كشككيدند آنهككا بككدترين مخلوقككات نككزد
خداوند هستند(.
از جملككه ديككن جككاهليت ايككن اسككت كككه اوليككاء و صككالحان بككه صككورت رب و
پروردگار در مي آيند و گمان مي نمايند آنها ايشان را به خدا نزديك مي گردانند
و نزد خداوند برايشان شفاعت مي كنند .همككانگونه كككه پروردگككار متعككالي مككي
فرمايككككككككككككككككككككككككد ﴿ :
) ﴾ یونس(18 :
»غير از خداوند كساني را عبادت مكي كردنككد كككه قككادر بككه نفكع و ضررشككان
نبودند و مي گفتند اينها نزد خداوند برايمان شفاعت مي كنند«.
﴿
(3 ) ﴾زمر:
»غير از الله كساني را ولي خككود قككرار داده بودنككد و مككي گفتنككد :مككا آنهككا را
عبادت نمي كنيم مگر به خاطر اينكه ما را به الله نزديك گردانند«.
آنها معتقد نبودند كه اين الهه ها قادر به خلككق ،روزي ،حيككات و مرگنككد بلكككه
معترف بودند كه آن موارد به طور خاص فقط مربوط به خداست بلكه تنها آنها
-أخرجه البخاري )رقم (1341 ،434 ،427ومسلم )رقم (528 1
119
را به عنوان واسطه بين خككود و خداونككد بككه عنككوان شككفاعت كننككده قككرار داده
بودند و به همين خاطر انواع عبادت را برايككش انجككام مككي دادنككد تككا آنهككا را بككه
خداوند نزديك گرداند و اين دين جاهليت است كككه گورپرسككتان امككروز بككر ايككن
منوال هستند.
و همچنين از جمله غلو كردن در مورد گورها و صاحبانش بنا كردن ،چراغاني
نمودن ،بر آن پوشش قرار دادن ،نوشتن بر روي مزارشان و انواع گچ كاري ها
همگي جزء مظاهر غلو مي باشند و به همين سبب رسول الله -صلي الله عليه
و سلم -از همه اينها نهي كرده است.
مسئله هشتاد و يكم
غلو كردن در مورد آثار صالحان
همكانگونه كككه از ابكن عمككر -رضككي اللككه عنهمكا -نقككل شككده اسككت آنهككا آثككار
پيامبرانشان را تبديل به مساجد كردند.
شرح:
از جمله دين جاهلي ،تبديل كردن آثار پيامبران به مسجد است يعني به قصد
تبرك جستن در آنجاها نماز مي خواندند .فرق ايككن مسككئله بككا مسككئلة قبلككي در
اين است كه مسئله قبلي بر اين مورد تكيه داشت كككه آنهككا در مككورد اشككخاص
غلو مي كردند ولي آنچه در اين مسئله مورد بحث است اين اسككت كككه آنهككا در
مورد آثار اشخاص غلو مي كردند .آثار جمككع اثككر اسككت و آن مكككاني اسككت كككه
پيامبر در آن نشسته و يا نماز خوانده است .براي عبادت آن مكان را اختصاص
داده و در آن به عبادت مشغول شده اند و به گمان خويش نمازخواندن در آنجا
از فضيلت خاصي برخوردار است مانند كساني كه هم اكنون به غار حككراء مككي
روند چون رسول الله -صلي الله عليه و سلم -قبل از بعثت در آن مشككغول بككه
عبادت مي شد ،مردم به آنجا مي روند تا در آن مشككغول عبككادت و دعككا گردنككد
در حاليكه رسول الله -صلي الله عليه و سلم -بعد از بعثت به ديدن آنجا نرفككت
و هيچكدام از اصحاب گراميش بككه آنجككا نرفتنككد چككون آن را غيككر مشككروع مككي
دانستند.
به همان صورت به غار ثور مي روند همان جايي كه رسول الله -صككلي اللككه
عليه و سككلم -در آن خككود را مخفككي كككرده اسككت .و در آن نمككاز مككي خواننككد،
عطرها درآنجا انداخته و چه بسا در آن پول هم مي اندازند.
اينها همه از جمله ديككن جككاهلي اسككت كككه در آن بككه تعظيككم آثككار انبيككاء مككي
پرداختند و به همين دليل آنگاه كه عمر -رضي اللكه عنكه -ديكد مككردم بكه سكوي
درخت بيعت الرضوان مي روند گفت" :إنما أهلك من كككان قبلكككم أنهككم تتبعككوا
آثار أنبيائهم" ]تنها چيزي كه باعث هلك پيشينيان قبل از شما شد دنبككال كككردن
آثار پيامبرانشان بود [.سپس دستور داد آن درخت را قطع كنند .ايككن مكانهككا را
پيامبر به قصد تشريع انتخاب نكرده است ولي اماكني كككه رسككول اللككه -صككلي
الله عليه و سلم -به قصد تشريع برگزيده چنانكه در مقام ابراهيم نماز خوانككده
بككه خككاطر عمككل بككه دسككتور خداونككد بككوده اسككت ﴿ .
) ﴾ البقرة(125 :
»جاي قدم ابراهيم تبديل به برگزاري نماز كنيد«.
نمازخواندن در قرآن با اقتدا به رسول الله -صلي الله عليه و سككلم -تشككريع
گرديده است .اما نشستن او در غار حراء و غار ثور يا در راه بين مكه و مككدينه
به خاطر استراحت بوده و در آن قصد تشريع نداشته است بلكه آن را به طككور
120
اتفاقي و به قصد رفع احتياج انجككام داده اسككت .بنككابراين لزم اسككت بيككن آنهككا
فرق گذاشت .پس مكانهايي كه رسول اللكه -صكلي اللكه عليكه و سكلم -از آنهكا
گذشته يا در آن بر حسب عادت يا براي استراحت نشسككته يككا بطككور اتفككاقي و
بدون قصد در آن نماز خوانده را نبايد به اماكني براي برگزاري نماز تبديل كككرد
چون اين كار را رسول الله -صلي الله عليه و سلم -بككدون هيككچ قصككدي انجككام
داده و اگر قصدي هم داشته اين بوده كه در آن مكان وقككت نمككاز فككرا رسككيده
ايشان نيز اقدام به انجام نماز كرده است و اين هيچ مزيتي را بككراي آن مكككان
نسبت به جاهكاي ديگكر ايجكاد نمكي كنكد و دنبككاله روي كككردن از آن تجديكد بككت
پرستي مي گردد كه بعدها مردم به آن امككاكن تككبرك جسككته و از دور بككه قصككد
زيارت آن سفر خواهند كرد و همان گرفتاري هايي كه براي امتهاي پيشين روي
داد و به شرك مبتل شدند براي اينها نيككز حاصككل مككي گككردد .و چككه بسككا بككر آن
بناهايي هم مي سازند .هم اكنون نيز كساني به دنبال آنها هسككتند و مككي گوينككد
بر جاهايي كه رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مككرور كككرده و يككا در آن
نشسته بناهايي را براي يادبود بسازيد و اين سخن باطل است؛ ما چيزي را كه
سلف صالح انجام نداده باشند ،انجام نمي دهيم؛ زيرا اگر مشروع بود اصحاب،
تابعين و سابقين بعد از آنها بر ما سبقت مي جستند و هلكككت امتهككا بككه خككاطر
انجام همين كارها بود ،آثار بزرگان را زنده كردند و عاقبت سر از بككت پرسككتي
درآوردند همانگونه كه در قوم نوح و امتهاي پيشين روي داد و نمي تككوان گفككت
كه چون مردم در اين زمان به چنان سطحي از فرهنگ رسيده انككد مككي تواننككد
دين خويش را محافظت كنند ،لذا نبايد در اين كارها با آنها مخالفت كككرد .زيككرا
دورانهاي جاهلي خواهد آمد كه در آن شيطان بت پرستي را براي مردم تزييككن
مي كند به همين خاطر هيچ فردي از فتنه در امان نيست همانگونه كه ابراهيككم
خليكككككل عليكككككه السكككككلم فرمكككككود ﴿ :
) ﴾ ابراهیم(35 :
»من و فرزندم را از پرستش بتها دور گردان«.
مسئله هشتاد و دوم
وسايل و اسباب شرك را به دست گرفتند
بر گورها چراغ روشن كردند.
شرح:
گورها را با استفاده از روشنايي چراغها ،فانوسها و يا برق در اشكال متعككدد
روشن كردند تا بتوانند در همه حال به زيارت قبرها برونكد ولكي ايكن ككار جكايز
نيست؛ چون از جمله اسباب شرك است .و اگر مردم براي دفن مرده هككا نيككاز
به روشنايي داشته باشند در آن صورت با خود چراغ و فككانوس خواهنككد آورد تككا
احتياجاتشان رفع گردد .اما اينكه گورها را چراغاني كنند طوري كه نورها از آن
صّلى الل ُ
ه سو ُ
ل اللهِ َ ن َر ُساطع گردد چيزي است كه از آن نهي شده است» .ل َعَ َ
ن عَل َي َْها ال ْ َ قُبورِ َوال ْ ُ
ت ال ْ ُ سل ّ َ
عَل َي ْهِ وَ َ
1
ج« )رسكول اللككه - سُر َ
جد َ َوال ّ
سا ِ
م َ ذي َ
خ ِ
مت ّ ِ م َزائ َِرا ِ
صلي الله عليه و سلم -زناني را كه به زيارت قبور مي روند و همچنين كساني
كه بر قبرها مساجد مي سازند و چراغهايي براي روشنايي آن قرار مككي دهنككد،
لعنت كرده است (.لعنت كردن زناني كككه بككه زيككارت قبرهككا مككي رونككد توسككط
پيامبر -صلي الله عليه وسلم -بر ممنوع بودن زيارت قبرها توسط زنان دللككت
-أخرجه أبو داود ) 3/362رقم (3236والترمذي ) 2/136رقم ،(320وقال أبو عيسى: 1
حديث ابن عباس حديث حسن ،وصححه اللباني في صحيح الجامع )رقم(5109 :
121
دارد و زيارت گورها تنها مخصوص مردان است و نهي همراه بكا لعكن دليكل بكر
اين است كه زيارت قبرها توسط زنان گناه كبيره مي باشد.
و همچنين رسول الله -صلي الله عليه و سلم -بناكنندگان مسكاجد بكر گورهكا
را نيز لعن كرده است يعني كساني كه در صدد برگزار كككردن نمككاز درآن جاهككا
بر مي آيند يا بر آن ساختماني براي نماز مي سازند و همچنين كساني كه آنجككا
را روشنايي مي دهند .چون اين كار وسيله اي جهت انجككام شككرك اسككت؛ زيككرا
اين قبور عبادت مي شوند و غير الله تعالي پرستش مي گككردد .گورهككا را بايككد
رها كرد همانگونه كه قبر اصحاب در زمان رسول الله -صلي الله عليه و سلم-
رها شدند نبايد آنها را منور و يا بر روي آنها بنايي ساخت و آنها را همانگونه كه
هستند يعني به قدر يك وجب بلندتر از سطح زمين بايد رها كرد و چيزي را كككه
نشان دهندة قبر باشد بككر آنهككا نصككب نمككود و نبايككد بيشككتر از ايككن در مككورد آن
انجام داد .رسول الله -صلي الله عليه و سلم -به علي -رضي الله عنه -فرمود:
َ
ه«) 1قبر مرتفعي را وامگذار مگككر اينكككه آن را سوّي ْت َ ُشرًِفا إ ِّل َ م ْن َل ت َد َعَ قَب ًْرا ُ»أ ْ
با زمين مساوي كني (.چون بال بودن ارتفاعش جككاهلن را مككي فريبككد و آن را
براي زيارت قصد مي كنند .نفككوذ شككرك در دلهككاي جككاهلن سككريعتر از حركككت
سيل در سرازيريهاست .چون شيطانهاي جن و انككس ايككن كارهككا را زينككت مككي
دهند و مردم را به وسيله آن دچار فتنه مي كنند .اگر بر روي قككبري چيككز قابككل
توجهي نباشد و معلوم نشود اين قككبر مربككوط بككه چككه كسككي اسككت بككاعث دور
شدن از فتنه مي شود .اما اگر قصد كنند و بر آن ساختمانها بسازند و آن را بككا
زيورآلت زينت دهند و به وسيله چراغها نوراني گردانند نظرها را بككه سككوي آن
جلب مي گردد و جاهلن خواهند گفت :ايككن ككار در آن انجككام نگرفتككه مگككر بككه
خاطر اينكه در آن سري است آنگاه به وسيله عبادت آن را قصد مي كنند.
واجب است كه در مورد قبرها از سنت رسول الله -صلي الله عليه و سككلم-
پيروي شود كه در آن از غلو و زياده روي ،بنا كردن ساختمانها بككر آن و روشككن
كردن چراغها در آن پرهيز نمود و آن را با نوشته ها و گچ كاري هككا زينككت نككداد
همانگونه كه در عهد رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -مسككلمانان بككر آن
بودند.
مسئله هشتاد و سوم
نزد قبرها اعتكاف مي كردند
قبرها را محل برگزاري عيدهايشان قرار داده بودند.
شرح:
اعياد جمع عيد است و آن به چيزي گفته مي شود كه تكرار مككي گككردد و بككر
دو قسم است:
.1عيد زماني :مانند عيد رمضان و عيد قربان.
.2عيد مكاني :و آن مكاني است كه در آن مكردم بكر اسكاس گذشكت سكال،
ماه و يا هفته در آن براي عبادت جمع مي شوند ،رسول الله -صلي الله عليه و
ث م ت َب ْل ُغُن ِككي َ
حي ْك ُ ص كَلت َك ُ ْ
ن َ ص كّلوا عَل َك ّ
ي ف َ كإ ِ ّ دا وَ َ
عي ً
ري ِ جعَُلوا قَب ْ ِ
سلم -فرمودندَ»:ل ت َ ْ
م«) 2آن را تبديل به مكاني نكنيد كه در اطرافش جمع شويد و تردد نماييككد. ك ُن ْت ُ ْ
و هر كجا هستيد بر من سلم بفرستيد كه سلم شما به مككن مككي رسككد (.پككس
سلم كردن بر پيامبر مخصوص كنار قبرش نيست بلكه در هر كجا در مشرق و
أخرجه أبو داود ) 2/366رقم ( 2542وصححه اللباني في صحيح الجامع )رقم (7226 2
122
يا مغرب باشي مي توان بر او سلم كني و در هر كجا بككه او سككلم كنككي بككه او
مي رسد.
تكرار كردن زيارتش و نشستن نزد قبرش از جمله اعيككاد مككي باشككد كككه بككه
شرك ختم مي شود ،اهل جاهليت قبر صالحان را به محل برگزاري عيككد تبككديل
مي كردند در اطرافش جمع مي شدند و نزدش مي نشستند همانگونه كه حككال
نزد قبر بدوي و ديگران اين ككار را مكي كننكد ،از هكر مككان زائران مكي آينككد و
جلسه تشكيل داده و خيمه ها برپا مي دارند و قربانيها مي كنند و روزهككا بككدين
منوال مي مانند و اين از جمله دين جاهلي است .وقككتي كككه قككبر رسككول اللككه-
صلي الله عليه و سلم -را نبايد تبديل به برگزاري عيد كرد چگونه اين كار براي
قبر ديگري جايز است؟ زيرا اين كار وسيله اي از وسايل شرك است.
وقتي نفري از رسول الله -صلي الله عليه و سلم -سؤال كرد كه نذر نمككوده
شتري را در بوانه كه اسم مكاني است ذبح كند رسول الله -صلي اللككه عليككه و
د؟ قَككاُلواَ :ل قَككا َ كان فيها وث َن م َ
لل :هَ ك ْ ن ال ْ َ
جاهِل ِي ّكةِ ي ُعْب َك ُ ن أوَْثا ِ ل َ َ ِ َ َ ٌ ِ ْ سلم -گفتند» :هَ ْ
ه سككو ُ َ ُ
م ]أي اجتماع يجتمعون فيه[ َقالوا ل قَككا َ َ َ
ل اللك ِ ل َر ُ ن أعَْيادِهِ ْ م ْعيد ٌ ِ ن ِفيَها ِ كا َ
مككا َل َ
صي َةِ اللهِ وََل ِفي َ
مع ْ ِه َل وََفاَء ل ِن َذ ْرٍ ِفي َ ك فَإ ِن ّ ُف ب ِن َذ ْرِ َ
م :أوْ ِ سل ّ َ ه عَل َي ْهِ وَ َصّلى الل ُ َ
م« )آيا بتي از بتهاي جاهليت در آن عبادت شده است؟ گفتند :نه. 1
ن آد َ َ ُ
مل ِك اب ْ ُيَ ْ
آيككا در آن عيككدي از عيككدهاي جككاهليت برگككزار مككي شككد؟ جككواب دادنككد :خيككر.
فرمودند :به نذرت وفا كن چون در نافرماني خداونككد متعككال و در آنچككه كككه در
مالكيت انسان قرار ندارد نمي توان به نذر وفا نمود (.شاهد در اين حديث ايككن
م ؟« )آيككا در آن عيككدي از عيككدهاي عيد م َ ل َ سخن است» :هَ ْ
ن أعْي َككادِهِ ْ ن ِفيَها ِ ٌ ِ ْ كا َ
جاهليت برگزار مي شككد؟( منظككور عيككد مكككاني اسككت .و ايككن مككي رسككاند كككه
درست نيست مكاني را كه خدا و رسككولش بكراي عبكادت اختصككاص نككداده انككد
براي عبادت اختصاص داد .چنانكه مسككاجد و شككعارهاي حككج و عمككره مكانهككاي
عبادتي هستند اما غير از آنجاها بقيه زمين مثل هند همانگونه كككه رسككول اللككه-
دا وَط َُهوًرا«) 2زميككن َ
ج ً
س ِ م ْ ض َ ت ِلي اْلْر ُ جعِل َ ْ صلي الله عليه و سلم -فرمودندُ » :
براي من محل نماز و وسيله طهارت و پاكي قرار داده شده است (.مي باشد.
مسئله هشتاد و چهارم
نزد قبور قرباني مي كردند
سر بريدن حيوانات نزد گورها را وسيله نزديكي به خداوند مي دانستند
شرح:
خداوند مي فرمايد) ﴾ ﴿ :الکوثر:
(2
»براي پروردگارت نمككاز بخككوان و قربككاني كككن «.و مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾النعام(162 -161 :
»دين ابراهيم حنيف بككود و از مشككركين نبككود .بگككو نمككاز ،قربككاني ،زنككدگي و
مرگم براي پروردگار عالميان است«.
سر بريدن و ذبح كردن ،عبادت براي خداوند است.
-أخرجه البخاري )رقم (438 ،335ومسلم )رقم (523 ،522 ،521 2
123
سر بريدن حيواني نزد گورها اگر به قصد تعظيم براي آن باشككد شككرك اكككبر
است ولي اگر به قصد تعظيم براي خداوند باشد و گمان كند اين كككار مشككروع
است ،بدعت است و وسيله اي است كه بككه شككرك مككي انجامككد .پككس درسككت
نيست نزد قبري چيزي را سر بريد و قرباني كرد هر چند فرد ذبح كننده به گور
عقيده اي نداشته باشد و صرفا ً آن را به قصد عبادت خداوند انجام دهككد .چككون
اگر مردم به سر بريدن حيوانات نزد قبرها عادت پيدا كننككد ايككن كككار منجككر بككه
عبادت آنها خواهد شد .همچنين قرباني كردن براي جن به قصد محفوظ شككدن
از شر آنها يا برای معالجه آن را انجام دهد شرك به خداوند مي باشد.
اما اگر سر بريدن براي خوردن و تكريم مهمان باشد و اسككم خداونككد بككر آن
بككرده شككود ،اشكككالي نككدارد چككون ايككن كككار از جملككه عككادات اسككت و عبككادت
محسوب نمي شود.
ذبح و سر بريككدن در روز قربككاني و روز هفتكم تولككد و ذبحكي ككه بكه منظككور
عبادت انجام مي گيرد بايد براي الله تعالي باشد و ذبح آن بككراي مخلككوق جككايز
نيست .و اين تعظيمي كه براي اللككه تعككالي صككورت مككي گيككرد تعظيككم عبككادت
است و نبايد سر بريدن در نزد قبر مخلوقي انجام شككود چككون از آن تأويككل بككه
عبادت مي گردد.
مسائل هشتاد و پنجم و هشتاد و ششم
آثار بزرگان را وسيله حفاظت مي دانستند
به آثار بزرگان مانند دارالندوه تككبرك جسككتند و كسكي ككه آن را زيككر تصكرف
خود داشت به آن افتخككار مككي كككرد .چنككانكه بككه حكيككم بككن حككزام گفتنككد :مككايه
كرامت قريش را فروختي؟ در جواب گفت :جز تقوا تمام بزرگي و كرامككت آن
فنا شد.
شرح:
آثار بزرگان اعم از علمككاء يككا پادشككاهان و يككا رؤسككا را تعظيككم مككي كردنككد و
آثارشككان را زنككده نگككه مككي داشككتند و در ترميككم ،حفككظ و نگهككداري آن مككي
كوشيدند .اينكككار وسككيله اي از وسككايل شككرك و از ديككن جككاهليت اسككت .چككون
دوراني بعد از آن كه خواهد آمد مي گويند و يا شيطان به آنها مي گويد :پككدران
شما اين آثار را حفظ نكردند مگر براي اينكه داراي خير و بركت بود؛ آنگككاه بككه
جاي خداوند مورد پرستش قرار مي گيرند .چون نسل اول اسباب را برايشككان
فراهم كرده است .همانگونه كه شيطان اين كار را با قوم نوح كرد آنگاه كه به
آنها دستور داد تا تصوير صالحان را به خاطر ايجاد نشاط در عبادت نصب كنند.
مؤسسين اين جريان بكا نيككت صكالح ايككن ككار را كردنكد ولكي زمكانيكه آن دوره
نخست بككه سككر آمككد و دورة ديگككر نسككبت بككه آن آثككار جاهككل بودنككد شككروع بككه
عبادتشان كردند و اين كار از جمله كارهاي جاهليت است .آنان بودنككد كككه آثككار
بزرگان را تعظيككم كردنككد و بككر آن محككافظ و آن را مصككون و محفككوظ داشككتند
سپس به جاي خداوند مورد پرستش قككرار دادنككد هككر چنككد مككدت زمككاني طككول
كشيد .اگر كسي بگويد :مردم بر دين صحيح و توحيد قرار دارند ،مككا در جككواب
مي گوييم نبايد نظرها را در شرايط فعلي و وقككت حاضككر كوتكاه نمككود بايككد بككه
آينده نگريست هر چند براي دوره حاضر نيز از دچار شدن به فتنه ايمن نيستيم
و در آينده خطر شديدتر است بنابراين نبايد به اين آثار تككوجه نمككود .گذشككتگان
تنها به اين سبب دچار هلكككت شككدند چككون آنهككا بككه تعظيككم و بزرگداشككت آثككار
بزرگان همت كردند تا از آنها بتي ساختند .پس بر مسكلمانان واجكب اسكت ككه
124
نسبت به اين امر آگاه باشند .شكيخ بكر آن شكاهدي را هكم بيكان مكي كنكد و آن
دارالنده در مكه مي باشد كه مكاني بود بزرگان قريش در آن جمع مككي شككدند
تا در مسائل مهم با هم به مشورت بپردازند.
آنگاه كه اسلم آمد و جاهليت بساطش را جمككع كككرد چككارچوبه دارالنككدوه تككا
زمان معاويه -رضي الله عنه -باقي ماند كه معككاويه -رضككي اللككه عنككه -آن را از
حكيم پسر حزام -رضي الله عنه -به قصد تملك و بهره مندي ساكنان آن محككل
و تغيير دادن هيئت ،خريككداري نمككود .مككردم حكيككم را بككه خككاطر انجككام آن كككار
سرزنش كردند ،گفتند :چرا اين اثر از آثار گذشتگان ما را فروختي؟ چككرا مايككة
كرامت قريش را از دست دادي؟ او گفت :مكارم و بزرگي آن جز تقككوا رفككت.
اين جواب محكم و آهنين موافق كلم پروردگار در قككرآن اسككت و از آن گرفتككه
شكككككككككده اسكككككككككت ﴿ :
﴾ )الحجرات(13 :
»گرامي ترين شما نزد خداوند متقي ترين شماست«.
و اين دليل است بر اينكه نبايد از آثار قديمي گذشككتگان حفككاظت كككرد چككون
اين كار منجر به شرك خواهد شد هر چند مدت زماني طول بكشد .و ديككن هككم
براي جلوگيري از چيزهايي آمده كه به شرك مي انجامند.
مسائل هشتاد و هفتم ،هشتاد و هشتم ،هشتاد و نهم و نودم
بعضضضي از خصضضلتهاي جضضاهليت در بعضضضي از ايضضن امضضت باقيمانضضده
است
فخر به بزرگي اجداد و ايراد گرفتن از نسب و طلب باران بواسطة ستارگان
و نوحه خواني بر ميت.
شرح:
اين مسائل چهارگانه از جمله مسائل جاهلي اند .رسول الله -صلي الله عليه
ن ال ْ َ و سلم -مي فرمايد» :أ َربع في أ ُمِتي م َ
خكُر فِككي
ف ْ جاهِل ِي ّكةِ َل ي َت ُْرك ُككون َهُ ّ مرِ ال ْ َ نأ ْ ِ ْ ّ ْ َ ٌ ِ
ْ َ اْل َ ْ
ن ِفي اْلن ْ َ ب َوالط ّعْ ُ
1
ة علككى الميككت« حك ُ جوم ِ َوالن َّيا َ قاُء ب ِككالن ّ ُسك َ
ست ِ ْ
ب َوال ْسككا ِ سا ِ ح َ
)چهار چيز در امت من از امورات جاهلي هستند كه آنهككا را تككرك نمككي كننككد .1
فخر نمودن به اجداد .2بر نسب و اصل ايراد گرفتككن .3بككه واسككطة سككتارگان
درخواست باران نمودن .4و بر مرده نوحه خواني كردن(
ب« يعنككي اينكككه انسككاني مجككد و بزرگككي پككدران و اجككداد سا ِ
ح َخُر ِفي اْل َ ْ »ا ل ْ َ
ف ْ
خويش را وسيله فخر قرار دهد كه اين كار جزو خصوصيات دين جككاهلي اسككت
چون آنها در مني جمع مي شدند به جاي ذكككر خداونككد صككاحب جلل و عظمككت
شروع به ذكر مفاخر پدران خويش مي كردند .چنانكه مي فرمايد :
) ﴾ البقرة:
(200
»حق اركان را به جاي آوريد خدا را ياد كنيد همانگونه كه پككدران خككويش را
ياد مي كرديد بلكه زيادتر ياد كنيد«.
بنابراين واجب است به جاي پدران و اجداد خويش ،خدا را ياد كنيد.
َ
ب« يعني اينكه بگويد :فلني اصل و نسب ندارد يا فلني ن ِفي اْلن ْ َ
سا ِ »َوالط ّعْ ُ
از قبيله اي است كه اصيل نيست و از ديگران اينگونه عيب مككي گرفتنككد .ولككي
125
خداوند متعال مي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ الحجرات(13 :
»اي مردم ،ما شما را از زن و مردي آفريديم و شما را شعبه شعبه و قككبيله
قبيله گردانيديم تا نسبت به يكديگر شناسايي حاصككل كنيككد بككه درسككتي گرامككي
ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست«.
پس فخر به نسب نيست بلكه به تقوا است و اگر فاقككد تقككوا باشككيد نسككب
هيچ نفعي به تو نمي رساند ،رسول الله -صلي الله عليه و سلم -مككي فرمايككد:
َ
كند كند نسككبش ه«) 1كسي كه عملش او را ُ سب ُ ُ
سرِعْ ب ِهِ ن َ َ ه لَ ْ
م يُ ْ مل ُ ُ
ن ب َط ّأ ب ِهِ عَ َ
م ْ
» َ
او را سريع نمي نمايد (.قريشي بودن ،هاشككمي بككودن و حككتي جككزو اهككل بيككت
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -بودن نيز نفعي به انسان نمككي رسككاند اگككر
فاقد عمل صالح باشد بنابراين فقط تقواي خداوند و عمل صالح نافع هستند.
جوم ِ :اعتقاد داشتن به اين كه از تكأثير طلكوع سكتاره و يكا از قاُء ِبالن ّ ُس َست ِ َْواْل ْ
غروب آن باران مي بارد و اين عقيده از جمله ديككن جككاهليت اسككت ،بككاران بككه
ارادة خداونككد مككي بككارد .مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾الشوری(28 :
»او ذاتي است كه بعد از آنكككه مككأيوس شككدند بككاران را فككرو مككي فرسككتد و
رحمت خويش را پراكنده مي سازد«.
پس الله ذاتي است كه باران را به اراده و خواست خويش و با حكمت فككرو
مي فرستد و هرگونه بخواهد آن را نازل مي كند .بر زمين فرو مي فرستد و يا
آن را از زميكككككككن دريكككككككغ مكككككككي دارد ﴿ .
) ﴾الفرقان(50 :
»هر آن در بين آنها پند و اندرزهاي گوناگون را بيان كرديككم تككا متككذكر گردنككد
ولي بيشتر مردم جز ناسپاسي را نپذيرفتند«.
آن كس كه معتقككد اسككت طلككوع و غككروب سككتاره اي در نككزول بككاران مككؤثر
است ،چنين اعتقادي شرك است و واجب اسككت از آن تككوبه كنككد و لزم اسككت
نزول باران را به خداوند صاحب قدرت و عزت نسبت دهد.
ة على الميت :منظور از آن بلند كردن صدا در هنگام مككردن شخصككي ح َُوالن َّيا َ
به عنوان آه و ناله و يا بيان نمودن خوبيهاي مرده مي باشككد ،نككوحه خوانككدن از
گناهان كبيره است .رسول الله -صلي الله عليه و سلم -مي فرمايد:
ن
ن قط ِكَرا ٍ َ مك ْ ل ِس كْرَبا ٌمةِ وَعَل َي َْها ِ م ال ْ ِ
قَيا َ م ي َوْ َ قا ُ
موْت َِها ت ُ َل َ ب قَب ْ َ م ت َت ُ ْذا ل َ ْ
ة إِ َ
ح ُ»الّنائ ِ َ
2
ب« )نوحه خوان اگككر قبككل از مرگككش تككوبه نكنككد روز قيككامت در جَر ٍ ن َ م ْوَدِْرعٌ ِ
حالي بر پا مي شود كه شلواري از مادة آتشین و پیراهني از )مرض( گككري بككه
تن مي پوشد (.نوحه خواني گناه كبيره و از جمله خصوصككيات جككاهلي اسككت و
به جاي آن واجب است كه به قصد پاداش ،صبر پيشه كند.
گريه كردن بر مرده داخل در مفهوم نوحه گري نيست چون قادر به ممانعت
از آن نمي باشد .رسول الله -صلي الله عليكه و سككلم -آنگكاه ككه ابراهيكم مكرد
ضككى َرب ّن َككا ل إ ِّل َ
مككا ي َْر َ ن وََل ن َ ُ
قو ُ حَز ُب يَ ْ قل ْ َ
معُ َوال ْ َ ن ال ْعَي ْ َ
ن ت َد ْ َ گريه كرد و فرمود» :إ ِ ّ
126
ن«) 1چشم مي گريد و قلب غمگين مي شود و حُزوُنو َ م ْم لَ َ هي ُك َيا إ ِب َْرا ِفَراقِ َ وَإ ِّنا ب ِ ِ
غير آنچه كه رضاي پروردگار است را نمي گوييم و ما در فككراق تككو اي ابراهيككم
ن وََل ْ
مِع العَي ْك ِ ه َل ي ُعَكذ ّ ُ
ب ب ِكد َ ْ ن اللك َ هر آن غمگين و محزون هستيم (.و فرمود» :إ ِ ّ
َ ذا وَأ َ َ
شاَر إ َِلى ل ِ َ ب ب ِهَ َ ب وَل َك ِ ْ
ن ي ُعَذ ّ ُ قل ْ ِ
ن ال ْ َ
2
م« )خداوند به واسككطة ح ُ
سان ِهِ أوْ ي َْر َ حْز ِ بِ ُ
اشك چشم و ناراحتي و حزن قلب كسي را عذاب نمي كند ولي بككه وسككيلة بككد
زباني عذاب مي دهد و يا رحم مي كنككد (.وقككتي انسككان سككخني را كككه مككوجب
رضاي پروردگار است بر زبان راند و در هنگام مصيبت بگويد :إّنا للككه وإن ّككا إليككه
راجعككون و شككر و حمككد خداونككد را بكه جكاي آورد ،خداونككد او را مكي بخشككد و
مصيبتش را برايش جبران مي كند.
اين چهار مورد از جمله امور جككاهلي مككي باشككند و در مككردم بككاقي مانككده و
واجب است از آنها توبه كنند .و حديث بر آن دللككت دارد كككه هركككس چيككزي از
جاهليت در او باشد به سبب آن كافر نمي شود ،بلكه امور جاهلي بعضككي كفككر
و بعضي پايين تر از كفر هستند.
مسئله نود و يكم
جامعه جاهلي بر ظلم بنا نهاده شده بود
از جمله بزرگترين فضائل آنها ظلم بككود كككه در مككورد آن خداونككد چككه چيزهككا
بيان فرموده است.
شرح:
البغي :تعدي و تجاوز كردن در جان ،مال و ناموس است ولي اهككل جككاهليت
آن را از جملككه مفككاخر خككويش بككه حسككاب مككي آوردنككد و در اشككعار و سككخنان
خويش به واسطة آن خود را مي ستودند .اسلم آمد آن را تحريم و از آن نهككي
كرد و دستور به عدل داد و براي كسي كه بر او ظلم شككده قصككاص را تشككريع
نمود تا با اين كار ظالم دست بردارد و مظلوم كمك و ياري شود .چنككانكه مككي
فرمايككككككد ﴿ :
) ﴾ العراف(33 :
»بگو كه پروردگار مكن امكور فاحشكه گكري را چكه آنچكه آشككار يكا پنهكان ،و
تعدي ،تجاوز و ظلم به ناحق ،و اينكه براي خداوند شريك قرار دهيككد ،چيككزي را
كه هيچ دليلي بر آن وجود ندارد ،و چيزي را كككه نمككي دانيككد بككه خداونككد نسككبت
دهيد را تحريم نموده است«.
بغي و ظلم را مقارن با فاحشه گري ،شرك و افترا بسككتن بككه خداونككد قككرار
داده اسككت و همچنيككن مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ النحل(90 :
»براستي كه خداوند به عدل ،نيكي و بخشش به نزديكان دستور مككي دهككد و
از فحشا ،منكر و ظلم نهي مي كند شما را پند مي دهد تا شايد متذكر شويد«.
َ
وال َك ُ ْ
م مك َم وَأ ْ مكاَءك ُ ْ
ن دِ َ
و رسول الله -صلي الله عليه و سكلم -مكي فرمايككد»:إ ِ ّ
ذا أ َلَم هَ ك َ ش كهْرِك ُ ْ ذا فِككي َ ذا ِفي ب َل َدِك ُ ْ
م هَ َ مك ُ ْ
م هَ َ مةِ ي َوْ ِ م كَ ُ
حْر َ حَرا ٌ م عَل َي ْك ُ ْ
م َ ضك ُ ْ
َ
وَأعَْرا َ
127
ت«) 1جان ،مال و ناموستان بر شما حككرام اسككت همككانگونه كككه امككروز ل ب َل ّغْ ُ
هَ ْ
)كه روز عرفه است( در اين شهر )مكه مكرمه( و در اين مككاه )ذيحجككه( حككرام
مي باشد بدانيد و آگاه باشيد .آيا من پيامم را رساندم؟( و خداونككد متعككال مككي
فرمايكككككككككككككد ﴿ :
) ﴾ النساء(93 :
»هركككس مككؤمني را بككه عمككد بكشككد جككزاي او دوزخ اسككت بككراي هميشككه
مشمول خشم خداست و خداونككد او را لعنككت كككرده و بككراي او عككذاب بزرگككي
آماده كرده است«.
به وسيلة بر پا كردن اين احكام رباني امنيت به وجود مي آيد و محبككت بيككن
مسلمانان آشكار مي شود و سركشيهاي جاهلي در آن رخت مي بنككدد والحمككد
لله رب العالمين.
مسئله نود و دوم
به حق يا ناحق فخر مي كردند
آشكارترين فضيلت آنها فخر كردن بود گر چه به خاطر حق هم مي بود ولي
باز هم از آن نهي شده اند.
شرح:
اهل فخر و مباهات بودند چه بسا بككه خككاطر حككق فخككر مككي كردنككد .آنهككا بككه
كارهاي خود و پدرانشان مباهات مي كردند .از اين اعمال نهي شدند؛ چون بككه
عجب نفس و تحقير ديگران مي شككود خاطر انجام اعمال ،فخر كردن منجر به ُ
چيككزي كككه از آن نهككي شككده اسككت و از جملككه كارهككاي جككاهليت اسككت .بككراي
مسلمانان فخر كردن جايز نيست چون هر چند كوشا باشد و عمل كند بككاز هككم
كوتاهي كرده است و قادر به انجام همة واجباتش نيست؛ زيككرا حقككوق خداونككد
بر بنده اش بسيار عظيم است و حقوق والدين و نزديكان بر او بسيار بزرگند و
حقوق زيادي بككر عهككدة اوسكت .پككس چگكونه انسكان اگكر چيككزي از احسكان يكا
معروف و يا كار خيري انجام داد فخر مي كند در حاليكه آنچه انجام داده بسيار
كم بوده است؟ و اين هنگامي است كه به آنچه بيككن او و بيككن مككردم روي داده
است ،فخر كند .ولي اگككر بككه خكاطر اعمكالي كككه بيككن او و پروردگككارش انجككام
گرديده افتخار كند مسئله بسيار بزرگتر خواهد شككد چككون منجككر بككه آن خواهككد
شد كه كار خود را بزرگ و زيكاد بدانكد .چيككزي ككه مكوجب نكابودي اعمككال مكي
گردد.
بر انسان لزم است كه خود را براي هميشككه در انجككام واجبككات بيككن خككود و
خداي خويش مقصككر بدانككد و ايككن احتيككاج بككه توضككيح نككدارد و در مككورد خككود و
ديگران نيز به قصور اعتراف كند چون در صورت اعتراف بككه قصككور ،اينكككار او
را به تواضع وا مي دارد و باعث افزودن خير در او خواهد شد امككا اگككر خككود را
كامل پنداشت و خيال كرد اداي واجب نموده است اين امر باعث توقف وي در
كار خير خواهد شد و فكر مي كند به آخر رسيده و از عمل خير باز مي ماند.
خلصه شايسته نيست كه انسان به اعمالي كه از او صادر مي شود ،افتخككار
كند چون از جمله افعال جاهلي است .رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم-
هنگككامي بككه او گفتككه شككد سككيد اولد آدم فرمككود» :ول فخككر«) 2در آن فخككري
نيست (.در حاليكه احدي در آن با او مساوي نيست ولي با اين اوصاف فرمود:
-أخرجه البخاري )رقم ،(1739 ،105 ،67 :ومسلم )رقم(1679 : 1
128
»ول فخر«) 1افتخاري نيست (.او از خود فخر را نفي كرد و تنها به آن علت به
آن خبر داد كه نعمت خداونككد را بازگويككد و بككر آن شكككر كنككد و قصككد وي فخككر
كردن نبوده است.
مسئله نود و سوم
تعصب منفور
به درستي كه تعصب آنها براي طايفة شان در حق و باطل امري عككادي بككود
و خداوند متعال آنچه را لزم بود در مورد آن بيان فرموده است.
شرح:
تعصب مذموم و ناپسند همان استمرار بر باطل مي باشككد علككي رغككم اينكككه
نسبت به باطل بككودن آن آگككاه اسككت .تككبر و سكرپيچي كككردن و يكاري نمككودن
فردي و يا قبيله اي بر حق يا باطل باعث آن تعصككب مككذموم مككي گككردد كككه از
امورات جاهلي است .به قول شاعر:
ة أر ُ
شدِ َ
شد غزي ُت وإن تر ُ
غوت ** غوي ُ ة إن َوما أنا إل من غَزِي ّ َ
)من كسي نيستم جز اينكه فردی از غزیه هستم اگر آهنگ گمراهككي كنككد بككه
آن ميل مي نمايم و اگر آهنگ حق كند به آن رشد مي يابم(.
خداونكككد در مكككورد تعصكككب ایكككن آیكككة مبكككارکه را نكككازل فرمكككود﴿ :
) ﴾ المائدة(8 :
»بغض قومي شما را وادار نكند كه در موردشان به عدالت رفتككار نكنيككد هككر
چند دشمنان شما باشند«.
چون عدل با دوست و دشمن امري مطلوب است .چنانكه مي فرمايككد﴿ :
﴾ )النعام(152 :
»هر چند با نزديكانتان باشد هنگام سخن گفتن در موردشان حككق را رعككايت
كنيد«.
قرابت و خويشاوندي تو را وادار به عدول از حق نكنككد بلكككه در صككورتي كككه
خطاكار بود ،خطايش را تغيير و در آن از او متككابعت مكككن بلكككه او را نصككيحت
نمكككككككككككككا ﴿ .
) ﴾النعام(152 :
»هر چند با نزديكان باشد هنگام سخن گفتككن در موردشككان حككق را رعككايت
كنيد «.و باز مي فرمايد ﴿ :
) ﴾ المائدة(8 :
»اي مؤمنان به پا دارندگان حق خدا و شهادت دهنده به راستي باشيد«.
و مككككككي فرمايككككككد ﴿ :
129
) ﴾ النساء(135 :
»اي مؤمنان به پا دارندة عدالت و اظهار دارندة حق براي خداوند باشيد هككر
چند به ضرر خودتان ،پدر و مادر و خويشاوندانتان باشد .اگر تككوانگر يككا نيازمنككد
باشيد خداوند به آن دو سزاوارتر است .پس بكراي اعكراض از عكدالت هواهكاي
نفساني را پيروي مكنيد ،اگر سخن را بپيچانيد يا روي بگردانيد خداوند بككه آنچككه
مي كنيد آگاه است«.
بنابراين واجككب اسككت انسككان نسككبت بككه خككود ،خويشككان ،دوسككت و دشككمن
عادلنه رفتار كند و دشمني هيچكس او را وادار به ظلم در حق او ننمايككد .ايككن
حال و وضع مسلمانان است كه بايد اينگونه باشد.
اهل جاهليت بر قوم خويش هر چند ظالم بودند تعصب داشتند .ولي خداوند
ما را به مخالفت كردنشان امر نمود و بر مكا لزم نمكود ككه هككر چنككد بكه ضكرر
خود ،يا خويشان و يا دوستان و دشكمنانمان باشكد حكق بگكوييم و رسكول اللكه-
َ صْر أ َ َ
سككو َ
ل ما قَككاُلوا ي َككا َر ُ مظ ُْلو ً
ما أوْ َ ظال ِ ًك َخا َ صلي الله عليه و سلم -فرمود» :ان ْ ُ
م، ْ ّ ما َقا َ َ َ صُرهُ إ ِ َ مظ ُْلو ً
ما فَك َي ْ َ ذا َ صُرهُ إ ِ َ
ن الظلكك ِ م ْ ه ِمن َعُ ُ
ل تَ ْ ن ظال ِ ً ذا كا َ ف ن َن ْ ُ ن َ
كا َ اللهِ ن َن ْ ُ
ه« )برادرت را چه ظالم باشد يا مظلككوم ،يككاري كككن .گفتنككد :اي 1
صُر ُ َ
ن ذ َل ِك ن َ ْ فَإ ِ ّ
رسول خدا اگر مظلوم بود او را كمك مككي كنيككم ولككي در صككورت ظككالم بككودن
چگونه او را كمك نماييم؟ فرمككود :اگككر او را از ظلككم بكاز داريككد كمكككش كككرده
ايد (.كمك كردنش مساعدت نمودن بر ظلم كككردن نيسككت بلكككه او را از ظلككم
بازداشتن و ممانعت كردن است.
مسئله نود و چهارم
افراد پاك را به جرم افراد ديگري مؤاخذه كردن
از جمله دين جاهليت مؤاخذه كردن پاك به جككرم ديگككري بككود ،خداونككد نككازل
فرمككككككككككككككككككككككككككككككود﴿ :
) ﴾فاطر(18 :
»هيچ بردارنده اي بار ديگري را بر نمي دارد«.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه به سبب گناه ديگري ،كس ديگر را مككورد
عقاب و سرزنش قرار مي دادند و به همين مناسبت خداوند متعال فرمككود﴿ :
) ﴾ فاطر(18 :
»هيچ بردارنده اي بار ديگري را بر دوش نمي كشد«.
كسي كه مرتككب ظلمكي نشككده بكه سككبب ظلككم شككخص ديگككري مؤاخكذه و
سرزنش نمي شود اگر چه ظالم پدر ،فرزند و يا پسر عمو باشد .جاني بر خود
ظلم كرده و فرد بي گناه را به جرم تجاوز و تعدي ديگري كيفر نمككي دهنككد كككه
در صورت مؤاخذه كردن غير ظالم بدون ارتكاب گناه ظلم كرده ايم چيزي كككه
اسلم آن را نمي پذيرد.
هم اكنون در بعضي مناطق صحرانشين وقتي جرمككي توسككط يكككي از افككراد
قبيله روي دهد و فرد مجرم داراي شخصيت معروف و شناخته شده اي نباشككد
از او قصاص نمي گيرند بلكه افراد ديگر قبيله كساني كه سرشناس و معككروف
باشند را مورد مؤاخذه و انتقام قرار مي دهند و تجاوز كننده را رها مي كننككد و
به جاي او رهبر قبيله و يا فردي ذي نفوذ در آن را به جرم گناه نكككرده قصككاص
130
مي نمايند در حاليكه جريمه اختصككاص بككه صككاحبش بككر مككي گككردد و بايككد از او
قصاص گرفت و عدالت نيز همين را اقتضا مي نمايد .چنانكه مي فرمايد﴿ :
) ﴾ البقرة(194 :
»اگر كسي بر عليه شما تجاوز و تعدي كرد شما نيز به همان اندازه بر عليككه
او اقدام كنيد«.
خلصه بحث اينكه :اين قاعده اصككل بزرگككي اسككت و آن اينكككه جككرم و گنككاه
اختصاص به انجام دهنده اش دارد و شامل غير او نمي شود.
اگر بگوييد :پس چرا خداوند متعال دية قتل خطا را بككر عككاقله )خويشككاوندان
نزديك( قرار داده است و قاتل را موظف به پرداخت نمي كند آيا اين كار حمل
كردن گناه فردي بر ديگري نيست؟
جواب مي دهيم :نه .اين كار عكدالت و همككاري و تعكاون اسكت چككون قاتكل
مرتكب خطا و اشتباهي غير عمدي شده و شايسته است خويشككاوندان نزديككك
او را ياري كننككد .همككانگونه كككه در صككورت مرگككش وارث مككالش خواهنككد شككد
بهمانصورت خطا و اشتباه غير عمدي او را نيز بر عهده مي گيرنككد ولكي كسككي
كه مرتكب كاري مي شود جزا و كيفر عمل خويش را بايد به عهده گيككرد و بككه
همين خاطر نيز خويشاوندان نزديك جرم عمدي كسي را بر عهده نمي گيرند.
مسئله نود و پنجم
عيب گرفتن از فردي به خاطر ديگري
عيب گرفتن از فردي به خاطر آنچه كه در ديگري موجود است .چنككانكه مككي
ة«) 1آيككا بككه واسككطة مككادرش از او مُرؤٌ ِفي ك َ مهِ إ ِن ّ َ ُ َ
جاهِل ِي ّك ٌ
ك َ كا ْ ه ب ِأ ّ
فرمايد» :أعَي ّْرت َ ُ
ايراد گرفتي؟ تو مردي هستي كه آثار جاهليت در تو وجود دارد(.
شرح
اين جريان مربوط به ابوذر -رضي الله عنه -مي باشد آنگككاه كككه بككه يكككي از
مردان فاضل صحابه از سابقين اول گفككت :اي پسككر زن سككياه .چككون مككادرش
ه ُ َ
م ِ
ه ب ِأ ّ
سياه پوست بود .رسول الله -صلي الله عليه و سلم -به او گفت» :أعَي ّْرت َ ُ
ة«) 2آيا به واسطة مادرش از او ايككراد گرفككتي؟ تككو مككردي جاهِل ِي ّ ٌك َ مُرؤٌ ِفي َ إ ِن ّ َ
كا ْ
هستي كه آثار جاهليت در تو وجود دارد (.عيب دار و ناقص كككردن شخصككي بككه
چيزي كه در او نيست يا نسبت دادنش به پستي و رذيلتي كه در ديگككري اسككت
و در او موجود نيست از جمله امورات جاهلي است و اينگككونه هككم نيسككت كككه
هركس در آن خصلتي از خصلتهاي جاهلي باشد كافر شود.
مسئله نود و ششم
به اعمال نيك افتخار كردن
به سرپرستي بيت الله افتخار مي كردند .خداوند آنها را سرزنش مي كنككد﴿ :
) ﴾المؤمنون(67 :
»در حاليكه به افسانه هاي شبانه مشغول بوديد و بككه خككاطر تكككبر ،قككرآن را
ترك مي كرديد«.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه آنها به خاطر به پا داشتن مشاعري چككون
نگهباني ،تنظيم امورات ،خدمت كردن مهمانككان مسككجد الحككرام و آب دادن بككه
-أخرجه البخاري )رقم (6050 ،30ومسلم )رقم (1661 1
-همان. 2
131
حاجيان ،افتخار مي كردند ﴾ ﴿ .يعني به سككبب
سرپرستي خانة خدا و خدمت كردنش و پذيرايي از مهمانانش بككر غيككر خككود از
عربها افتخار مي كردند اين كار جزو امور جاهلي است .چون خدمت كردن بككه
خانه هاي خدا عبادت است ولي جايز نيست كه انسان به خكاطر انجكام عبكادت
افتخار كند .چون به واسطة آن خدمت به خداوند نزديك مي شود و نبايد طالب
مدح و ثناي مردم باشد بلكه بايد خداوند را حمد و ثناي كنككد كككه او را از جملككه
كساني قرار داده كه اقدام به انجام آن عمل نموده است و بايد از تكبر و فخر
كردن به آن عمل بپرهيزد.
آنها به جاي ايمان به رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -و كتككاب خككدا و
تبعيت كردنش ،به اعمال و كارهاي خويش در مورد خانة خدا افتخار مي كردند
و به گمان خويش آن كار را براي خدا كافي مي دانستند و فكر مي كردنككد بعككد
از آن احتياج به كتاب و پيروي رسول خدا ندارند اين كار قسمت مككذموم عمككل
آنهاست آنها پيروي كتاب خدا را با خدمت خانه خدا معاوضه كردند و بككه گمككان
خويش آن را كافي دانستند و اين از جمله مسائل جاهلي است.
خداوند متعال مي فرمايد ﴿ :
) ﴾ التوبة(19 :
»آيا آب دادن به حاجيان و تعمير مسجد الحرام را چون ايمان بككه خككدا و روز
آخرت و جهاد در راه خدا مي دانند اين اعمال پيش خداوند مساوي نيستند«.
بلي آب دادن به حاجيان و تعمير مسجد الحرام عمل صالح است ولي انسان
نبايد به آن افتخكار كنكد و گمكان كنكد آن برايكش ككافي اسكت بلككه لزم اسكت
اعمال ديگري را هم با آن انجام دهد كه از آب دادن به حاجيان و عمارت كردن
مسجد الحرام بزرگترند كه آن جهاد در راه خدا ،ايمان به الله ،هجرت و اعمال
نيكو و زيباست.
پس انسان نبايد در انجام عمل كوتاهي نمايد و گمككان كنككد ايككن اعمككال او را
كفايت مي كند .مخصوصا ً اگر گمان كند همين اندازه تبعيككت از قككرآن و سككنت
كافي است .چنانكه هم اكنون از ساكنان مكه و مدينه كساني هستند كه گمككان
مي كنند همان سكونتشان در آن جاها آنها را كفايت مي كند .بعضي از آنها مي
گويند :خوابيدن در منطقة حرم بهتر از قيام به عبكادت در جاهكاي ديگككر اسككت،
اين طرز انديشه شيطاني و باعث غرور است.
مسئله نود و هفتم
در حين مخالفتشان با اشخاص پضضاك خضضود را بضضه آنهضضا نسضضبت مضضي
دادند و به آنها افتخار مي كردند
افتخار مككي كردنككد كككه از نسككل پيككامبران هسككتند ،خداونككد ايككن آيككه را نككازل
فرمككككككككككككككككككككككككككككود ﴿ :
) ﴾البقرة(134 :
»آنها جماعتي بودند كه گذشتند و آنچككه انجككام دادنككد و بدسككت آوردنكد بككراي
خودشان است«.
شرح:
از جمله كارهككاي بنككي اسككرائيل ايككن بككود كككه آنهككا بككدون تبعيككت و پيككروي از
پيامبران مخصوصا ً خاتم پيامبران محمد -صلي اللككه عليككه و سككلم -بككه اينكككه از
نسل آنها هستند افتخار مي كردند در حاليكه بر آنهككا پيككروي كككردن واجككب بككود
132
ولي اينكه آنها تنها به اينكه مي گفتند :ما فرزنككدان پيككامبران هسككتيم و تنهككا بككه
اين گفته بدون تبعيت از آنها بسنده مي كردنككد از نظككر خداونككد مككردود اسككت.
چنكككككانكه مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾البقرة(134 :
»آنها جماعتي بودند كه گذشتند و آنچككه انجككام دادنككد و بدسككت آوردنكد بككراي
خودشان است«.
اعتبار انسان به كردار خود اوست نه به كردار و عمل ديگران .انبيككاء عليهككم
السلم افضل مخلوقات هستند ولي اين مسئله فرزندان آنها را از پيروي كردن
بي نياز نمي گردانككد ،اعمككال انبيككاء بككراي خودشككان و اعمككال شككما بككراي خككود
شماست و همينطور همه كساني كه به عمل پدران و اجداد خويش افتخار مي
كنند و مي گويند :آنها صالحان و عالمان بودند و گمان مككي كننككد ايككن برايشككان
كافي است و نياز به عمل ندارند ماننككد كسككاني هسككتند كككه خككود را بككدون هككر
عملي به اهل بيت نسبت مي دهند و هميككن انتسككاب را بككراي خككود كككافي مككي
دانند .و به همان صورت كساني كه به عمل پيكامبر ،جكاه پيكامبر و يكا بكه عمككل
پيامبران و صالحان متوسل مي شوند همككانگونه هسككتند .ارتبككاط آنهككا بككا عمككل
ديگران چيست؟ كار و عملشان براي خودشككان بككوده اسككت و عمككل شككما نيككز
براي خود شماست .و عمل آنها در روز قيامت هيچ نفعككي بككه حككال شككما نمككي
رسككاند و هيچكككس قككادر بككه نفككع رسككاني بككه ديگككري نيسككت ﴿ .
) ﴾ البقرة(286 :
»آنچه را كه از خوب و بد كسب كند بر خود اوست«.
روز قيامت تنها عمل خودت به تو نفع مي رسككاند ﴿ .
) ﴾ البقرة(134 :
»براي آنهاست آنچه كسب كردند و براي شماسككت آنچككه كسككب كنيككد و در
مورد آنچه آنها انجام دادند از شما سؤال نمي شود«.
اين آيه در رد كساني اسككت كككه بككه انبيككاء و صككالحين و جككاه و منزلككت آنهككا
متوسل مي شوند و يا نسبت دادن خويش و يا رابطة فككاميلي را بككا آنهككا بككدون
انجام عمل صالح براي خود كافي مككي داننككد .رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و
ُ شت َُروا أ َن ْ ُ
ن الل كهِمك ْ م ِ م َل أغْن ِككي عَن ْك ُك ْ س كك ُ ْ
ف َ شا ْ شَر قَُري ْ ُ ٍ معْ َسلم -مي فرمايدَ» :يا َ
ل
سككو ِ ة َر ُ م َة عَ ّ في ّ ُ شي ًْئا َيا َ
ص ِ ن اللهِ َ م ْ ك ِ ب ل أغِْني عَن ْ َ َ ّ
مطل ِ ِ ن عَب ْدِ ال ْ ُ
س بْ َ شي ًْئا َيا عَّبا َ
َ
ُ َ
مككاِلي
ن َ مك ْ ت ِ شئ ْ ِ ما ِسِليِني َ مدٍ َ ح ّم َ ت ُ ة ب ِن ْ َ
م ُشي ًْئا َيا َفاط ِ َن اللهِ َ م ْ ك ِاللهِ ل أغِْني عَن ْ ِ
ُ
شي ًْئا« )اي جماعت قريش! نفستان را خريداري كنيد من 1
ن اللهِ َ م ْك ِ َل أغِْني عَن ْ ِ
شما را از خدا بي نياز نمي كنم .اي عباس پسككر عبككدالمطلب ،اي صككفيه عمككه
رسول خدا ،من شما را از خداوند بي نياز نمي كنم .اي فاطمه دخككتر محمككد از
مال من هر چه مي خواهي درخواست نما ،مككن تككو را از خدانككد بككي نيككاز نمككي
كنم (.رسول الله -صلي الله عليكه و سككلم -بككه نزديككترين كسكان خكويش مكي
گويد» :ل أغني عنكم من الله شيًئا« )شما را از خدا بي نياز نمي كنم(.
حال آنكه شما خود را به رسول الله -صلي الله عليككه و سككلم -منتسككب مككي
كنيد و يا خود را فاميل او و يا اولياء و صالحين مي دانيد و به جاه و منزلتشككان
توسل مي جوييد ،اينكار هرگز شما را بي نياز نمي دارد.
-أخرجه البخاري )رقم (4771 ،3527 ،2753 :ومسلم )رقم(206 : 1
133
روز قيككامت خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾النفطار(19 :
»روزي كه هيچ كس مالك چيزي براي ديگري نيست در آن روز امر فقككط از
آن خداونككد اسككت «.و مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ عبككككككس:
(37 -34
»روزي كه انسان از برادر ،مادر ،پدر ،همسر و فرزندش فرار مي كند .چون
هركس در آن روز مشغول به كار خويش است «.هركس مشغول به خود مككي
باشد تا جايي كه عيسي عليه السلم مي گويد :از تو براي مريم كه مرا به دنيككا
آورده چيزي نمي خواهم .يا رب نفسي نفسي.
مسئله نود و هشتم
به شغل و حرفة خويش به نسبت صاحبان مشاغل ديگضضر افتخضضار
مي كردند
به حرفه و شغل خككويش افتخككار مككي نمودنككد چنككانكه اهككل تجككارت بككر اهككل
زراعت فخر مي كردند.
شرح:
به صنعت و پيشه افتخار مي كردند .تاجر بر حرفككه هككاي ديگككر و بككر نجككار و
آهنگر افتخار مي كند و كارمند به نسبت مقام و رتبككة خككويش بككر غيككر خككودش
افتخار مي كند.
مسلمان پايين تككر از خككودش را تحقيككر نمككي كنككد و بككه طككور كلككي مككردم را
كوچك نمي شمارد با اين وصف چگونه مسلماني را بككه خككاطر شككغلش تحقيككر
مي كند؟! اين كارها از جمله امككورات جككاهلي اسككت چنككانكه خداونككد در مككورد
قريش كه دو كوچ تجارتي در سال داشتند نام مي برد خداوند به واسطة آن دو
كوچ تجارتي بر قريش منت مككي نهككد ،يكككي در زمسككتان بككه يمككن و ديگككري در
تابستان به شام صورت مي گرفت .ولي در عوض به جاي شكر نعمت خداونككد
بر كساني كه فاقد آن شغل بودند از صاحبان زراعت و كشككاورزي افتخككار مككي
كردند.
و اين خصوصيت شامل هركسي است كه بككه واسككطة كارمنككدي و يككا شككغل
خاصي كه دارد به نسبت ديگران خود را مفتخر بداند ،بنابراين هيچ انساني حق
تكبر ورزيدن را ندارد .اين خصوصيات مذموم جككاهلي هنككوز در بيككن تعككدادي از
مردم چون رسمي خود را مي نماياند .از آن جمله مككي تككوان بككه وظيفككة امككام
مسجد و مؤذن اشاره كرد كه بعضي آن را تحقير مي كنند در حاليكه مهمككترين
وظيفه را امام مسجد به عهده دارد و آن وظيفه ،عمل رسول الله -صككلي اللككه
عليه و سلم -مي باشد ،وظيفككة مككؤذن نيككز بككه همككان ترتيككب اسككت .و ايككن دو
اشرف شغلها هستند ،از شغل وزير و از همه كارها شرافتشان بيشتر است.
مسئله نود و نهم
با ديد همراه با بزرگواري و عظمت به دنيا مي نگريستند
دنيا در دلهايشان داراي بزرگي و عظمت بود .الله تعالي مي فرمايككد﴿ :
(31 ) ﴾ زخرف:
134
»و گفتند كه چرا قرآن بر مرد بزرگي از اهل اين دو ديار نازل نشد؟«
شرح:
از جمله مسائل جاهليت اين بود كه ،عظمككت دنيككا در دلهايشككان نفككوذ كككرده
بود هر كس در دنيا بهرة بيشتري داشت در نزد آنها از عزت بيشتري برخوردار
بود و آن كس از دنيا دستش خالي بود پيش آنها بكي ارزش و حقيككر جلككوه مككي
نمود .حتي در مورد رسالت چيزي كه اختيار آن به دست خداونككد متعككال اسككت
نيز اينگونه مي انديشيدند .بككه نظككر آنهككا مككي بايسككت حامككل رسككالت يككك فككرد
ثروتمند باشد و از جملة فقرا نباشد و اظهار مي نمودنككد كككه خداونككد كسككي را
جز يتيم ابو طالب براي رسالت به دسككت نيككاورد؟ )منظورشككان محمككد -صككلي
اللككككه عليككككه و سككككلم -بككككود ﴿
)زخرف(31 : ﴾
»و گفتند كه چرا قرآن بر مردي از اهل اين دو ديار نازل نشد؟«
منظور از دو ديار ،مكه و طائف بود .و در مكه منظورشان وليد بن مغيره و
در طائف حبيب بن عمرو ثقفي بود و گفته شده در طكائف مقصودشكان عكروه
بن مسعود بوده است .و مي گفتند :اگر حامل رسالت يكي از اين دو نفككر بككود
براي آن كار شايسته تر بودند اما اينكه يتيمي فقير كه محمد -صلي الله عليه و
سلم -باشد حامل رسالت و نبوت شده به نظر آنها ناليق مي نمود.
خداوند متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ زخرف» (32 :آيا آنها رحمت پروردگار تو را تقسيم مي كنند«.
آري در كارهاي خداوند مداخله و قصد تقسيم رحمككت پروردگككار را داشككته و
به تقسيم او راضي نبودند ولي پروردگار متعال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ النعام(124 :
»خداوند به اينكه رسالتش را در كجا قرار دهد داناتر است«.
مسئله صدم
حكم كردن در مورد خداوند و ايراد گرفتضضن از او و مضضدعي درك و
فهم مسائل بودن
بر خداوند فرمان مي بردند همانگونه كه در آيه سابق گذشت.
شرح:
از كار خداوند ايراد مي گرفتند همانگونه كه در اين آيه وارد شده اسككت﴿ :
(31 )رخرف: ﴾
»و گفتند كه چرا قرآن بر مرد بزرگي از اهل اين دو ديار نازل نشد؟«
مثل اينكه خداوند متعال صلحيت لزم براي نبوت را نمي داند و آنهككا بككه آن
عالم ترند و با اين كار نعوذ بالله مدعي درك و فهم چيككزي بودنككد كككه بككر عليككه
خداسكككت .همكككانگونه ككككه گفتنكككد ﴿ :
) ﴾ الفرقان(32 :
»چرا قرآن يكدفعه بر او نازل نشد؟«
از كار خداوند ايراد مي گرفتند .چرا خداوند قرآن را به يكبككاره نككازل ننمككوده
بلكه هر بار قسمتي از آن را نازل كرده است؟ در چيزي كه فايده اي برايشان
نداشت و نسبت به آن عالم نبودند دخالت مي كردند.
سپس خداوند حكمت نازل كردن قرآن به صورت تدريجي را بيان مككي دارد:
﴿
135
) ﴾الفرقان(33 -32 :
»به تدريج قرآن را نازل كرديم تا دل تو را به وسيله آن استوار سككازيم و آن
را به آهستگي بر تو خوانككديم و بككراي تككو مثلككي نياوردنككد مگككر آنكككه حككق را بككا
نيكوترين بيان برايت آورديم «.و مي فرمايد:
﴿
(106) ﴾السراء:
»ما قرآن را كم كم فرستاديم تا آن را آهسته بككر مككردم بخككواني و آن را بككه
دفعات نازل كرديم«.
همچنين براي اينكه زمان كافي براي عمل كردن به آن داشته باشككند ،قككرآن
بصورت تدريجي نازل شد .و اگر قرآن دفعه اي نازل مككي شككد مككردم قككادر بككه
عمل كردن به آن نبودند و همچنين خداوند بر حسكب رويكدادها در طكول زمكان
آن را به تدريج نازل كرده است تا هككر واقعككه و يككا حككادثه اي در وقككت خككويش
حكمش روشن گردد .و حكمت خداوند در تنزيل تدريجي قرآن اين بوده است.
و شرايط زماني ما هككم خكالي از اينگككونه انديشككه هككا در بكارة قككرآن كككه بككر
نصوص ايراد مي گيرند ،نيست .خدا و رسولش را بازخواست مككي كننككد و مككي
گويند كه بهتر بود نصوص اينگككونه يككا آنگككونه و يككا آن حككديث اينطككور مككي بككود.
خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ الحجكككرات:
(1
»اي مؤمنان بر خدا و رسولش پيشي مگيريد«.
يعني بر خدا و رسولش ايراد نگيريد .بر شما لزم است بدون ايراد گرفتن و
اعتراض كردن به خداوند ايمان آوريد و به آنچه نازل فرمود ،عمل كنيد.
مسئله صد و يكم
فقرا را تحقير مي كردند
فقككرا را از خككود مككي راندنككد .قككرآن مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾النعام(52 :
»كساني كه صبح و شام خدا را مي خوانند از خود مران«.
شرح:
شبيه به اين مسئله مورد بحث قككرار گرفككت و آن ايككن بككود كككه آنهككا پيككروان
پيامبران را از خود مي راندند چون فقرا همككان كسككاني بودنككد كككه پيككامبران را
پيكككككككككروي كردنكككككككككد ﴿ :
) ﴾الشعراء(111 :
»گفتند :آيا به تو ايمان آوريم در حاليكه فرومايگان پيرو تو هستند«.
منظور آنها فقرا و كساني بود كه داراي آنچنان موقعيتي در جككامعه نبودنككد و
اين از جمله خصوصيات جاهليت است تا جاييكه آنها از رسول الله -صككلي اللككه
عليه و سلم -مي خواستند كه اين اشخاص را از خود براند و با آنها كه اشككراف
و بزرگكان هسكتند ،بنشكيند .خداونكد متعكال ايكن آيكه را نكازل فرمكود﴿ :
136
) ﴾ النعام(52 :
»كساني كه هر صبح و شام خدا را مي خوانند و رضاي او را مككي طلبنككد ،از
خود مران .از حساب ايشان چيزي بر تو نيست و از حساب تككو چيككزي بككر آنهككا
نيست تا آنها را از خود دور كني كه اگر چنين كني از ظالمان خواهي شد«.
و بكككككاز مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ النعام(54 -53 :
»و همچنين بعضي را به واسطة بعضي ديگككر آزمككوديم تككا اينكككه گفتنككد :آيككا
خداوند در بين ما بر اين دسته نعمككت خككويش عطككا نمككوده اسككت؟ آيككا خداونككد
داناتر به شكركنندگان نيست؟ چون پيش تو آيند كساني كه ايمان به آيتهاي مككا
آورده اند پس بگو سلم بر شما كه خداوند مهرباني و رحمككت را بككر خككود لزم
كرده است .هركس از شما كار بدي را از روي ناداني انجككام دهككد سككپس تككوبه
نمايد و اصلح كند پس خداوند آمرزنده و مهربان است«.
هركس حق را پيروي نمايد ،هرچند كه فقير باشد چنان فككردي پيككش خداونككد
داراي كرامت و بزرگي است و استحقاق آن را دارد كه به وسككيلة نيكككي بككا آن
مقابله و در مجلس برايش جا باز كنيد؛ اما كسي كه از حق روي مي گردانككد و
نسبت به آن تكبر مي ورزد ،چنين فردي مستحق تكريم نيست چون او به خككود
اهانت نموده است و از چنين شخصي بايد دوري جست.
مسئله صد و دوم
اهل ايمان را در نيتها و اهدافشان مورد اتهام قرار مي دادند
پيروان رسولن را متهم مي كردند كه اخلص ندارند و طالب دنيككا هسككتند .و
خداوند بككه آنهككا جككواب مككي دهككد ﴿ :
) ﴾ النعام(52 :
»از حساب ايشان چيزي بر تو نيست«.
شرح:
از جمله مسائل جاهلي اين بود كه مساكين و فقرا را كه ايمككان آورده بودنككد
متهم به اين مي كردند كه به خاطر مطامع دنيوي به اسلم گرويده انككد چنككانكه
آل فرعون ،موسككي و هككارون عليهمككا السككلم را متهككم مككي كردنككد﴿ :
) ﴾ یونس(78 :
»تا در زمين بزرگي از آن شما باشد«.
و قوم نوح نيز مي گفتند ﴿ :
) ﴾ المؤمنون(24 :
»او جز بشري مثل شما نيست كه مي خواهد بر شما برتري يابد«.
پيامبران را متهم مي كردند كه هدفشككان رياسككت و برتككري طلككبي اسككت و
مؤمنان فقير را متهم مي كردند كه هدفشان از پيروي كردن رسول الله -صلي
الله عليه و سلم -ثروت و مال است .خداوند متعال در مورد آنها مي فرمايد﴿ :
137
) ﴾النعام(52 :
»كساني كه هر صبح و شام خدا را مي خوانند و رضاي او را مي طلبنككد از
خود مران«.
اين آيه باطل كنندة سخنان كساني است كه مؤمنين را متهم مي كردند كككه
هدفشكككان دينكككا اسكككت چكككون خداونكككد مكككي فرمايكككد﴿ :
﴾اخلص را برايشان ثابت مي كند.
مسائل صد و سوم ،صد و چهارم ،صد و پنجم ،صد و ششككم ،صككد و هفتككم و
صد و هشتم
به اصول ايمان كافر بودند
به ملئكه ،رسولن و كتابهكاي آسككماني كككافر بودنككد و از هككر آنچككه از طككرف
خداوند آمده بود اعراض مي كردند ،بككه روز آخككرت كككافر و ديككدار پروردگككار را
تكذيب مي كردند.
شرح:
همككه ايككن مسككائل از جملككه امككور جككاهلي اسككت .آنهككا بككه كتابهككا و رسككولن
پروردگار ،ملئكه ،روز آخرت و ديدار پروردگار ايمان نداشككتند چككون ايككن امككور
جزو مسائل غيبي بود و آنها به غيب ايمان نداشتند و تنها كساني به اين مسائل
ايمان مي آورند كه غيب را باور داشته باشند .بنابراين آنهككا بككه ملئكككه ،كتابهككا،
رسككولن و روز آخككرت كككافر بودنككد بككه هميككن دليككل اسككت كككه خداونككد متعككال
ايمانداران به غيب را در اول سورة بقره مورد مدح و ثنا قرار مككي دهككد و مككي
فرمايد ...﴿ :
كه به غيب ايمان مي آورند و نمككاز (3 -2 )البقرة:
﴾تقوا هدايت است آناني
»قرآن براي اهل
به پا مي دارند «.ايمان به الله ،ملئكه ،كتابها ،وحي و روز قيامت همگي داخككل
در مفهوم ايمان به غيب هستند در حاليكه جاهليت به غيككب ايمككان نداشككت بككه
همين دليل به آن كككافر بودنككد و بككه ملقككات پروردگكار و روز قيككامت كفككر مكي
ورزيدند.
مسئله صد و نهم
بعضي از چيزهايي كضضه پيضضامبران خضضبر داده بودنضضد را تكضضذيب مضضي
كردند
چنانكه روز آخرت را كه پيامبران خبر داده بودنككد را تكككذيب كردنككد .خداونككد
مككككككي فرمايكككككككد ﴿ :
) ﴾ کهف(105 :
»آنها كساني هستند كه به ديدار و نشانه هاي پروردگار كافر شدند«.
از جملككه آن چيزهككايي كككه تكككذيب مككي كردنككد ايككن آيككات بككود﴿ :
) ﴾ الفاتحة(4 :
»مالك روز جزاست«.
﴿
﴾ )البقرة(254 :
»نه معامله اي ،نه دوستي و نه شفاعتي وجود ندارد«.
138
﴾ ﴿
)زخرف(86 :
»مگر كساني كه عالمانه به حق گواهي داده باشند«.
شرح:
بعضي از آنها به روز آخرت كككافر بودنككد ﴿ :
) ﴾النعام(29 :
»گفتند :زندگي جز همين حيات دنيوي نيست«.
ولي برخي از آنها به روز آخرت ايمان داشتند اما بعضي از مسككائل مربككوط
به آن چون حسابرسي ،وزن كردن اعمال و بهشت و جهنم را منكر بودنككد ،امككا
كسي كه به بعضي از آن كافر باشد مانند كسي است كه به كل آن كافر باشككد
و هيچ تفاوتي با هم ندارند چون به بعضي از كتاب ايمان و به بعضي ديگر كافر
شده است .خداوند متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
﴾
)کهف(105 -103 :
»بگو آيا شما را به زيانكارترين افراد از جهت عمل آگككاه كنككم؟ آنهككا كسككاني
هستند كه سعي و تلششان در زندگاني دنيا از بين رفته و خود گمان مي كننككد
كككه نيكوكارنككد .اينهككا بككه آيككات پروردگككار و ملقككات او كككافر شككدند در نككتيجه
اعمالشان نابود و روز قيامت هيچ وزني برايشان به پا نمي داريم«.
بعضي از آنها منكر حسابرسي روز قيامت بودند چنانكه مي فرمايد﴿ :
) ﴾ الفاتحة(4 :
»مالك روز جزاست«
منظور از دين در اينجا همان حسابرسي است كه آنها منكرش بودند و منككر
پككككاداش دادن بككككه خككككاطر اعمككككال بودنككككد ﴿ .
﴾
)البقرة(254 :
»اي كساني كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزي داده ايم قبككل از آنكككه
روزي بيايد كه در آن نه معامله اي وجككود دارد و نككه دوسككتي و شككفاعتي در آن
موجود است انفاق كنيد و كافران همان كساني هستند كه ظالم بودند«.
اگر در روز قيامت عمل صالحي با خود نداشتيد در آن روز هيچ راه چككاره اي
براي خود نداريد ،اعمالي نداريد كه آن را بفروشيد و به وسيله آن چيزي بخريد
همككانگونه كككه در دنيككا بككه خريككد مايحتككاج خككويش اقككدام مككي كرديككد﴿ .
.﴾ اگر در دنيا كسي را نيابيد كه به شما چيككزي بفروشككد ممكككن اسككت
دوستي يا رفيقي باشد كه به نزدش برويد از آنچه كه دارد به تو بدهككد ولككي در
روز قيامت هيچ دوستي نيست و هيچ فردي هرچند دوستت باشد نفعككي بككه تككو
نمي رساند و در دنيا گاهي كسي براي تو شفاعت مي كند اما اين يكي هككم در
روز قيامت وجود ندارد﴿.﴾
139
روز قيامت همه وسايل را بر خود بسته مي بيني و هيچ راه چاره اي برايت
باقي نمي ماند جز اينكه اگر عمل صالحي داري آن را بككراي نجككات خككويش بككه
جلو مي اندازي كه بزرگككترين آن ،توحيكد و سكالم مانككدن از شكرك اسكت و بككه
هميككن دليككل خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
(86
) ﴾ زخرف:
»كساني كه از غيكر خداونكد مكورد پرسكتش واقكع شكده انكد مالكك شكفاعت
نيستند مگر كساني كه به حق شهادت دهند و آنچه را بر زبان مككي گوينككد قلب كا ً
بدانند«.
﴿ ﴾ يعنككي در دنيككا ل الككه ال اللككه را گفتككه و بككر آن
بميرد .و تنها گفتن آن كافي نيست بلكه لزم است آن را داشته و بفهمككد و بككه
همين خاطر اسككت كككه فرمككوده .﴾ ﴿ :بنككابراين
تنها گفتن بدون فهم و درك كافي نيست و بككاز هككم گفتككن و فهككم معنككي بككدون
عمل كردن به مقتضاي آن صحيح نيست چون علم وسيله اي براي عمل كردن
است در نتيجه هرگاه همراه علم عمككل نباشككد ل الككه ال اللككه بككه تككو نفككع نمككي
رساند.
مسئله صد و دهم
داعيان به سوي خير را مورد تجاوز و ظلم قرار مي دادند
كساني كه مردم را به عدالت دعوت مي كردند ،به قتل مي رساندند.
شرح:
از جمله اعمال شنيع و زشت يهوديان ،كشككتن پيككامبران و بككه قتككل رسككاندن
دعكككككوتگران راه حكككككق بكككككود .چنكككككانكه مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾آل عمران(21 :
»كساني كه به نشانه هاي پروردگار يكتا كافر شدند و بككه نككاحق پيككامبران را
كشتند و امر كنندگان به عدالت در ميان مردم را بككه قتككل رسككاندند آنهككا را بككه
عذاب دردناك مژده بدهيد«.
به همان صورت هركس در مقابككل حككق قككرار بگيككرد و در راه خداونككد مككانع
باشد و دعوتگران به سوي خدا و امر كننككدگان بككه معككروف و نهككي كننككدگان از
منكر را به قتل برساند اين آيه شامل او نيز خواهد شد چون بككا ايككن كارهككا بككر
راه جاهليت قرار گرفته بنابراين حكم او همان حكم جاهليت است.
مسئله صد و يازدهم
به باطل ايمان داشتند
به جبت و طاغوت ايمان داشتند.
شرح:
خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾النساء(51 :
»آيا به كساني كه بهره اي از علم كتككاب داده شككده نگككاه نكككرده اي كككه بككه
جبت و طاغوت ايمان آوردند«.
140
در مورد جبت گفته شده كه همان سحر است و بعضي هم گفته انككد منظككور
از آن شيطان است و طاغوت نيز كسي است كه از حدود تجاوز كند.
سبب نزول آيه اين است كه :هنگككامي كككه رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و
سلم -به مدينه هجرت كردند يهودياني در مدينه ساكن بودند كككه پيككامبر -صككلي
الله عليه وسلم -با آنها معاهده اي را به امضاء رساند كه بر اساس آن نبايد بككا
مسككلمين در صككدد جنككگ برآينككد و همچنيككن در مقابككل هجككوم ديگككران از شككهر
حفاظت كنند و بر رعايت مفاد عهدنامه متعهد شدند .وقتي كه ديدند اسككلم در
حال رشد و لقاح است براي مبارزه با آن و در تنگنا نهادنش رهبران آنها به نزد
بزرگان قريش در مكه رفتند تا آنها را به مبارزه با رسول الله -صلي الله عليككه
و سلم -تشويق كنند و قصدشان اين بود كككه بككا همككديگر اقككدام بككه جنككگ عليككه
مسلمين نمايند .خداوند سؤالي را به سران قريش الهككام كككرد كككه از آنهككا ايككن
سؤال را كنند :شما اهل كتاب هستيد ،كداميك از ما )بت پرستان يا محمككد( بككر
حق هستيم؟ گفتند در مورد خودتان توضيح دهيد .در جواب گفتند :ما مهمان را
اكرام مي كنيم ،با خويشاوندان صله رحم بككه جككاي مككي آوريككم ،حاجيككان را آب
مي دهيم و ....ولي محمد معبودان ما را دشنام مي دهد و از دين ما عيب مككي
گيرد و بر عليه دين اجداد ما سخن مي گويد ،رابطه خويشاوندي را بر هككم زده
و....
آنگاه يهوديان گفتند :شما بككر حككق و محمككد بككر باطككل اسككت ولككي آنهككا مككي
دانستند كه محمد بر حق و رسول خداست و آنها بندگان بت و صنم مي باشند،
آنگكككاه خداونكككد در موردشكككان فرمكككود ﴿ :
) ﴾النساء(51 :
»آيا به كساني كه بهره اي از علم كتككاب داده شككده نگككاه نكككرده اي كككه بككه
جبت و طاغوت ايمان آوردند .و به كساني كه كافر بودند گفتند كه اينها هدايت
يافته تر از كساني هستند كه ايمان آورده اند«.
توجه كنيد كه خداوند متعال چگونه در موردشان مي فرمايككد﴿ :
﴾ در حككاليكه آنهككا در ظككاهر فقككط
موافقت خويش را اعلم نمودند ولي خداوند موافقت ظاهري آنها را ايمان مي
نامد و اين مي رساند که موافقت كردن كافران بدون اكراه و اجبار در آنچه به
آن معتقدند به معني ايمان به عقايد آنها محسوب مي شود ،هر چند قلبككا ً آن را
نپذيرد.
هم اكنون كساني هستند كه مي گويند :انسان كافر نمي شود حتي اگر كفككر
را بر زبان جاري كند ،مگر اينكه قلبا ً به آن معتقد باشد .پس اگر بدون اجبككار و
اكراه سخن كفرآميز بر زبان راند و افعال كفر انجام دهككد ،خككدا و رسككولش را
سب و دشنام دهد و هر چه خواست بكند نزد اينها كافر نمي شود تا زماني كككه
دانسته شود در دل او چه مي گذرد .اين انديشة مذهب افراطيهاي مرجئه مككي
باشد كه از خداوند عافيت و سلمتي را خواهانيم.
خداوند آنها را توصككيف مككي كنككد كككه ﴿ :
) ﴾النساء (51 :در حاليكه مككوافقت ظككاهري را بككا كككافران
انجام دادند و در دل خويش مككي دانسككتند كككه آنهككا خطكا و اشككتباه كككرده انككد و
محمد -صلي الله عليه و سلم -بر حق مي باشد ولي تكبر ،حسككادت و دشككمني
141
با رسول الله -صكلي اللكه عليكه و سكلم -آنهكا را بكه مكوافقت ظكاهري بكا آنكان
واداشت و خداوند نيز به واسطة آن تكفيرشان كرد ،اين مسئله بسيار دقيككق و
ريز مي باشد و مسائل تكفير بايد مورد توجه قرار گيرد و سخن كسككانيكه مككي
گويند انسان هر چه بگويد و يا انجام دهد و هر عمل كفري را مرتكب شود هككر
چند به خدا و رسولش دشنام دهد تا معلوم نگردد قلبا ً به آن چيز معتقد و يا بككا
آن موافق است ،تكفير نمي شود ،مردود است .ما از خداونككد خواهككانيم كككه از
دين گمراهي ما را عافيت عنايت فرمايد.
مسئله صد و دوازدهم
كفر را بر ايمان برتري مي دادند
دين مشركين را بهتر از دين مسلمانان مي دانستند.
شرح:
همانگونه كه در مسئله قبلي ذكر شد يهوديان بر اين عقيده بودند.
اين امر شامل تمام كساني است كه دين كافران را بر دين مسلمين تفضيل
و يا مساوي قرار مي دهند .و از آن جمله كسكاني هسكتند ككه در صككدد تقريكب
بين اديان سه گانه يهوديت ،نصرانيت و اسلم هستند و اظهار مي دارند همگي
اديان آسماني هستند و لزم است رابطه بككرادري بيككن آنهككا برقككرار گككردد و بككا
همديگر تعاون و همكاري كنند.
مسئله صد و سيزدهم
حق و باطل را به هم مي آميختند تا باطل را قبول كنند
حق همراه باطل نيست.
شرح:
از جمله عادت كافران و اهل جاهليت اعم از يهود ،نصاري و ديگران اين بود
كه حق و باطل را به هم مي آميختند و قصدشان از ايككن كككار رواج باطككل بككود.
چون اگر باطل به تنهايي عرضه مي شد هيچ كس آن را نمي پذيرفت و امككا در
صورت اختلط ،مؤمنان را با آن فريب مي دادند و كوته نظران نيككز آن را مككي
پذيرفتند و مي گفتند در آن حككق وجككود دارد و در نككتيجه همككه آن را قبككول مككي
كردند .ولي اگر آنهكا فقككط حكق را مككي پذيرفتنككد و بكر بكاطلش دسكت رد مكي
كشيدند اينكار خوب بود اما مصككيبت در پككذيرش همككه آن وجككود دارد .بككر اهككل
دانش و نظر و صاحبان عقل سكالم واجكب اسكت ككه امكور را بكدون تحقيكق و
تفحص پذيرش نكنند بلكه حق آن را قبول و باطل را مردود نمايند.
كافران گاها ً حق را بيان مي داشتند ولي به آن راغب نبودند بلكككه بككه خككاطر
ترويج باطل ،آن را اظهار مي نمودند .بنابراين واجب است نسبت بككه ايككن امككر
كه تمييز دادن امور است آگاه شد و در قبول آن عجله نكرد تا امر حق ،آشكار
و تحقيق و تفحص لزم صورت گيرد آنگاه هر چه حق بود پككذيرش و باطككل نيككز
رد و ابطال گردد .و اين كار را تنها اهل علككم و بصككيرت انجككام مككي دهنككد ولككي
مردم عوام و جاهل و كوته نظر مورد خدعه و نيرنگ قككرار مككي گيرنككد و بككراي
مقابله با آن بر آنها نيز واجب است از اهل علم سؤال كنند و قبل از قبول نظر
صاحبان انديشه مشورت كنند تا از فريب خوردن سالم بمانند.
مسئله صد و چهاردهم
با وجود اينكه به آن علم داشتند حق را كتمان مي كردند
با وجود اينكه مي دانستند حق است آن را كتمان مي نمودند.
شرح:
142
از جملككه مسككائل جككاهليت اعككم از يهككود ،نصككاري ،بككت پرسككتان ،ديگككران و
گروههاي كفر آميز ديگر اين بود كه علي رغم دانستن حق ،آن را پنهان كرده و
براي مردم بيان نمي كردند ،اين كار را هم به خاطر مصلحت هكاي دنيككوي و يككا
رضايت مردم انجام مي دادند .و بزرگترين كتمان آنها اين بود كككه آنهككا اوصككاف
محمد -صلي الله عليككه و سككلم -را در تككورات و انجيككل مككي دانسككتند و صككحت
رسالتش را دانسته و عالم به آن چيزي كه او آورده بود نيز بودنككد امككا بككا همككه
اين اوضاع و احوال آن را كتمان مي كردند و رسكالتش را انككار مكي نمودنكد و
اين مورد در جاهاي بسيار در قرآن بيان گرديده است .چنانكه مي فرمايككد﴿ :
) ﴾ البقرة(147 -146 :
»اهل كتاب او را مي شناختند همانگونه كه فرزندان خويش را مي شككناختند
ولي دسته اي از آنها در حكاليكه حكق را مكي دانسككتند پنهكان كردنكد .ولكي حكق
همان چيزي است كه پروردگار بيان مككي دارد و تككو از آنهككا كككه شككك مككي كننككد
مباش«.
اين آيه در سياق تحويل قبله از بيت المقككدس بكه سكوي كعبكه وارد گرديككده
است آنها مي دانستند كه قبلة رسول الله -صلي الله عليه و سككلم -بككزودي بككه
همان قبلة ابراهيم عليه السلم تبككديل مككي شككود و ايككن را در كتابهككاي خككويش
دانسته بودند ولي با اين حال تحويل كعبككه و علمككي را كككه پيككش خككود داشككتند،
انكار كردند.
به همان صورت هركس حككق را كتمككان كنككد در حككاليكه آن را مككي دانككد ،بككر
طريقة يهود و نصاري قرار دارد ،هر چند مسلمان باشد .چنانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ آل عمران(187 :
»آنگاه كه خداوند از اهل كتاب عهد گرفت كه براي مردم بيان دارند و آن را
كتمككان نكننككد ولككي آنهككا آن را پشككت سككر انداختنككد و آن را بككه قيمككت ارزانككي
فروختند«.
و مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾البقرة(160 -159 :
»آنها كه آنچه را از بينات و هدايت بعد از اينكككه آن را بككراي مككردم در كتككاب
تبيين كرديم كتمان كردند خداوند و لعككن كننككدگان آنهككا را لعككن مككي كننككد مگككر
كساني كه توبه نمايند و خود را اصلح كنند و آن را بيان دارند آنگاه توبه آنها را
مي پذيرم كه من توبه پذير مهربانم«.
شرط قبول كردن توبه آنها بيان مورد كتمان است بنابراين تككوبه بككه صككورت
كلي و مجمل درست نيست بلكه بايد همراه با بيان باشد و بر كسي كه حق را
مي داند ،بيان كردن آن واجب است و نبايد آن را به بهاي انككدك بفروشككد و بككه
143
خاطر رسيدن بككه يكككي از مصككالح دنيككوي يكا رضكايت مككردم آن را كتمكان كنكد.
خداوند شايسته آن است كه از او بترسيد و رضایتش را در نظر گيريد .بنابراين
كتمان حق بر كسي كه قادر به بيان كردن آن مي باشد جايز نيست ولي كسي
كه قادر به آن نباشد يا از فتنة بزرگي كه از آن حاصل مي شود ،بترسد معككذور
است .اما اگر هيچ مانعي از بيان حق ندارد و آن را بككه خككاطر علقككه و مصككالح
خويش كتمان كند مشمول لعن خداوند و لعنت كنندگان خواهد بود.
اين ويژگي صفت يهكود و منطبككق بكر هركسككي اسككت ككه حكق را بكه خكاطر
پيروي هوا بيان نمي كند و آن را از مردم پنهان مي دارد .وقككتي از او در مككورد
حكمي سؤال شود در حاليكه جواب صحيح را مي داند و به صورت نككاحق او را
جواب مي دهد ،اين كتمان حق است و خداوند دستور به گفتن حق هر چنككد بككه
ضككرر خودشككان باشككد را صككادر فرمككوده اسككت ﴿ .
) ﴾ النساء(135 :
»بر پا دارندگان عدالت و شهادت دهنده براي خدا باشككيد هككر چنككد بككر عليككه
شما ،پدر و مادر و نزديكانتان باشد«.
بيان حق در شهادت و مسائل ديگر واجب است .شديدتر از كتمان شهادت،
كتمان علم است؛ چيزي كه سبب حيات و هدایتشان به راه مستقيم مي گردد.
بنابراين بايد حق را گفت و نسبت به آن مسككامحه و سككازش ننمككود .پككس اگككر
شخص دعوتگر مردم را بر باطل ،خرافات و شرك ديد نبايد سكككوت كنككد بلكككه
بر او واجب اسكت حكق را بيكان دارد و مكردم را رهكا نكنكد تكا در گورپرسكتي و
عبادت ضريحها و گمراهي هاي بدعي واقع شوند .نبايد سكوت كند و حق ندارد
بگويد من هيچ وظيفككه اي در قبككال مككردم نككدارم و يككا مككردم را در حككال انجككام
معاملت حرام ببيند و سكوت كند كه اين كار كتمان علم و خيانت به نصيحت و
خيرخواهي است .خداوند اين علم را براي سكوت به مكردم نكداده اسككت بلككه
شما را به آن آگاه تا آن را براي مكردم بيكان داريكد و آگاهكانه آنهكا را بكه سكوي
خداوند فرا خوانيد و تلش نماييد تا مردم را از تاريكيها به نور راهنمايي كنيد.
پس جايز نيست كه عالمان سككوت كننكد چكون آنهكا بكر بيكان ككردن قادرنكد
مخصوصا ً هنگامي كه مردم در گمراهي و شرك ،بدعت و خرافات قرار گرفتككه
اند .سكككوت كردنشككان كتمكان علمككي اسككت ككه خداونككد بككه خككاطر آن يهككود و
نصاري را مورد عيب جويي قرار داد ،پس چگونه در حاليكه چيزي را مي دانيككد
آن را پنهان مي كنيد و عمدا ً بر خلف آن فتوا مي دهيد تا اينكه مردم راضككي و
امور وفق مراد شما باشند و مردم به آنچه هسككتند ،بككاقي بماننككد؟ حككق چيككزي
است كه شايسته آن است تبعيت شود و خداوند ليق بككه آن اسككت كككه او را از
خود راضي گردانيد و در فكككر راضككي كككردن مككردم نباشككيد كككه بككر باطلنككد .در
حديث وارد است كه رسول الله -صلي اللككه عليككه و سككلم -مككي فرمايككد»مككن
إلتمس رضا الله بسككخط النككاس ،رضككي اللككه عنككه وأرضككى عنككه النككاس .ومككن
1
إلتمس رضككا النككاس بسككخط اللككه ،سككخط اللككه عليككه وأسككخط عليككه النككاس«
)هركس رضايت خدا را هر چند مردم از او نارحت گردند طلب كنككد خداونككد از
او راضي و مردم را هم از او راضي مي كند و هركس در صككدد رضككايت مككردم
(6097
144
هر چند خداوند از او نارحت باشكد برآيكد خداونكد از او نكارحت و مكردم نيكز بكر
عليه او نارحت خواهند شد(.
مسئله صد و پانزدهم
سخني را بدون علم به خداوند نسبت دادن
اصل گمراهي اين است كه سخني را بدون علم به خداوند نسبت دهند.
شرح:
اصل گمراهي عالم و منشأ آن همان نسككبت دادن سككخني بككه خداونككد بككدون
علم به آن است .نسبت دادن سخني به خداوند بككدون علككم و آگككاهي از شككرك
بزرگككتر اسككت و بككه هميككن خككاطر خداونككد مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾العراف(33 :
»بگو كه پروردگار من انواع فاحشه گككري چككه آشكككار و چككه پنهككان را حككرام
نموده است و گناه و ظلم بككه نكاحق و اينككه بككراي خداونكد شككريك قكرار دهيككد
چيزي كه هيچ دليلي بر آن نازل نكرده و همچنيككن چيككزي را كككه نمككي دانيككد بككه
خداوند نسبت دهيد را حرام كرده است«.
نسبت دادن سخني به خداوند را بالتر از شككرك قككرار داده اسككت .بنككابراين
براي هيچ فردي جايز نيست كه جاهلنه چيزي را بككه خداونككد نسككبت دهككد .مثل ً
بگويد :خداوند اين را حرام يا آن را حلل كرده اسككت .يككا ايككن يكككي را خداونككد
تشريع و اين يكي نامشروع است .اين كار نسبت دادن قول به خداونككد اسككت.
يا اينكه فتوا مي دهد ولي نمي داند دروغ مي بافككد و ايككن كككار خطككرش بسككيار
بزرگكككتر اسكككت .خداونكككد مكككي فرمايكككد ﴿ :
﴾
)زمر(32 :
»چه كسي ظالمتر از آن كسي مي باشككد كككه خككدا را تكككذيب مككي كنككد و يككا
اقدام به تكذيب صدق و راستي كه به نزدش آمده مي نمايد؟ آيا جهنم قرارگاه
ظالمين نيست؟«
بنابراين درست نيست كه ما بدون علم چيزي را به خداوند نسبت دهيم.
رسول الله -صلي الله عليه و سلم -هرگاه در مورد چيككزي از او سككؤال مككي
شد كه هنوز وحي در موردش نازل نشده بود جواب را تا نزول وحي بككه تككأخير
مي انداخت .پس وضككع غيككر او چگككونه اسككت كككه بلفاصككله جككواب مككي دهككد؟
چيزهاي بسياري بر عالم مخفي مكي مانكد .بنكابراين اگكر در مكورد چيكزي از او
سؤال شد و دليل واضحي از كتاب و سنت در دسككت نداشككت بگويككد كككه نمككي
دانم ،اين كار از منزلت و علمش نمي كاهد بلكه باعث افزايش منزلككت او نككزد
خداوند نيز مي گردد .از امام مالك -رحمه الله -در مككورد چهككل مسككئله سككؤال
شد بعضي ها را جواب داد و در مورد اكثر آنها گفت ،نمي دانككم .سككؤال كننككده
به او گفت :من از مناطق دور پيش شما آمده ام و بار سفر را تحمل كككرده ام
و شما جواب مي دهيد كه نمي دانم .امام مالك به او گفت :سوار مركبت شككو
و به همان جايي كه آمده اي برگرد و به مردم بگو كه از مالككك سككؤال كككردم و
جواب داد كه نمي دانم .آري اين وضع اهل علم و كساني است كه از خدا مككي
145
ترسند حتي در مورد تأليف نيز بايككد گفككت كسككي كككه اهليككت آن را نككدارد نبايككد
تأليف كند .اي كاش ما از وجود بسياري از اين تأليفات راحت مي شديم و جككز
كتابهايي كه موافق با قرآن و سنت است برايمان باقي نمي ماند.
مشكل اين است كه اين كتابها مي مانند و باعث گمراهي دورانهاي ديگر نيز
در آينده مي شوند و تو نسبت به آن مسككئول هسككتي ،انسككان در فتككوا ،كتككاب،
كلم ،حديثش و در گفتگوهايش بايد تقواي خدا را پيشه كند و جز چيككزي را كككه
فكر مي كند صواب است و موافق كتاب و سنت است بر زبان جاري نكند.
مسئله صد و شانزدهم
در گفته هاي خويش دچار تناقض بودند
آنگاه كه دروغ مي گفتند دچار تناقض واضح مي شدند چنانكه خداوند متعككال
مي فرمايد ﴿ :
) ﴾ ق(5 :
»بعد از آنكه حق به نزدشان آمد آن را تكذيب كردند پس آنها در امر بزرگككي
دچار اضطراب گشتند«.
شرح:
منظور از تناقض ،يعني به هككم زدن سككخنان و در جهككت مخككالف هككم آنهككا را
قكرار دادن اسكت .هرككس حكق را تكرك كنكد دچكار تنكاقض گكويي و بهكم زدن
سخنان خواهد؛ شد چون گمراهي باعث ايجككاد شككعبات مككي شككود و حككدي هككم
براي آن وجود ندارد ولي حق چيز واحدي است و دچار شعبه ها و اختلف نمي
گككردد .خداونككد متعككال مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ یونس(32 :
»بعد از حق جز گمراهي نيست«.
هركس حق را ترك كند در گمراهي خواهد افتاد .گمراهي باعث سككرگرداني
است و در آن افراد در بين خود دچار اختلف مي شوند بلكككه حككتي يككك نفككر از
آنها نيز دچار اختلف آراء و نظر مي گردد چون هدايتي كه بر آن قككرار گيككرد را
از دست داده و عقل خود را از نيز براي يافتن حق از دست داده اسككت .و هككر
بار چيزي مي گويد.
خداونكككككد متعكككككال مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾ ق (5 :يعنككككككي
دچار اختلف هستند ،پس اهل باطل در بين خويش دچككار اختلفنككد و بككا هككم در
جنگ و دعوا و همديگر را به گمراهي متهم مي كنند يككا در صككدد تكفيككر هككم بككر
مي آيند ولي اهل حق به حق توسل مي جويند و از اختلف مي پرهيزنككد و اگككر
به خاطر اجتهاد دچار اختلف شوند با همديگر دشمني نمي كنند و رابطة با هم
را نمي گسلند و هرگككاه حككق برايشككان روشككن گككردد بككه آن برمككي گردنككد و از
د ،خداونككككد مككككي فرمايككككد﴿ : سككككخن خككككويش دسككككت مككككي كشككككن
) ﴾ الشوری(10 :
»در هر چه اختلف كرديد حكم آن را به خداوند بازگردانيد«.
و مكككككككي فرمايكككككككد ﴿ :
) ﴾ النساء(59 :
»اگر در چيزي اختلف نموديد آن را به خداوند و رسولش بازگردانيد«.
شما در بين ائمه چهارگانه و در بين فقهاء اختلف را ملحظه مي نماييد ولي
چنانكه معلوم است هيچكدام از آنها ديگري را به گمراهككي و كفككر متهككم نمككي
146
كند و هركس بر اساس آنچه از دليل شرعي برايش روشن مي شود حكم مككي
كند و هرگاه برايش آشكار گردد كه مخالف قرآن و سنت كاري نموده است از
آن برمي گردد .ولي اهل گمراهي مرجعي براي مراجعه بككه آن نككدارد و مرجككع
همگي آنها هواهايشان است و آرزوهايشان نيز مختلفند.
مسئله صد و هفدهم
به بعضي از آنچه نازل شده ايمان مي آوردند و بضضه بعضضضي ديگضضر
كافر مي شدند
تنها به بعضي از آيات ايمان مي آوردند و قسمت ديگر را رها مي كردند و به
آن ايمان نمي آوردند.
شرح:
از جمله نشانه هاي يهود و نصاري اين بود كه به بعضككي از آيككات ايمككان مككي
آوردنككد و بككه بعضككي ديگككر كككافر مككي شككدند ،چنككانكه مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ البقرة(85 -83 :
»آنگاه كه از بني اسرائيل عهد و پيمان گرفتيم كه جز اللككه را نپرسككتيد و بككه
پدر و مادر ،خويشان نزديك ،يتيمان و مساكين احسان كنيد ،با مككردم بككه نيكككي
سخن گوييد و نماز و زكات به جاي آريد پس جز اندكي همگي روي برتافتيكد در
حاليكه از حق اعراض مي كرديد .و آنگاه كه عهد و پيمان از شككما گرفككتيم كككه
خون خويش را بر زمين نريزيد و همديگر را از سرزمين خككويش بيككرون نكنيككد،
نسبت به آن اقرار و اعتراف كرديد و خودتان بككر آن شككاهد بوديككد .آنگككاه شككما
همديگر را به قتل رسانديد و خويش را از ديار و سرزمين خويش بيرون كرديككد
و ديگري را بر عليه خويش به ظلم و ستم ياري داديككد .و بككراي آزادي اسككيران
خويش فديه مي داديد در حاليكه اخراجشان بر شما حرام بود .آيا به بعضككي از
كتاب ايمان مي آوريد و به بعضي ديگر كافر مي شويد«.
آري به بعضي از كتاب كه فديه دادن بككراي آزادي اسككيرا بككود ايمككان داشككتند
ولي به بعضي ديگر آن كه نريختن خون همديگر به ناحق بود ،كفر ورزيدنككد .در
واقع آنها مي بايست به همه كتاب ايمان داشته باشند نبايد انسككان هككر چيككز از
اين كتاب را كه موافق تمايلت خويش ديد قبككول و عمككل نمايككد و بقيككه را رهككا
كند و اين صفت يهود بود.
در آيككة ديگككري مككي فرمايككد ﴿ :
147
﴾
)البقرة(87 :
»هرگاه رسولي موافق هواهاي نفساني آنهككا مككي آمككد قبككولش مككي كردنككد
ولي اگر بر خلف هواي دروني آنها بود تركش مي نمودنككد بعضككي را تكككذيب و
بعضي را به قتل مي رساندند«.
در اين كار يهود ،موعظه بزرگي براي مسككلمين نهفتككه اسككت كككه ماننككد آنهككا
عمل نكنند چون در آن صورت به همان چيزي دچككار مككي شككوند كككه آنهككا دچككار
گرديدند.
مسئله صد و هجدهم
تنها به بعضي از رسولن باور داشتند
بين رسولن فرق مي نهادند.
شرح:
بين پيامبران فرق مي نهادند به بعضككي ايمككان و بككه بعضككي ديگككر كككافر مككي
شدند اين خصوصيت از آن اهككل كتككاب بككود ولككي بككت پرسككتان و مشككركان بككه
پيامبران اصل ً معتقد نبودند بلكه نسبت بككه همككه آنهككا كككافر بودنككد .يهوديككان بككه
عيسي و محمد عليهما السلم و نصاري به محمد -صلي الله عليه و سلم -كافر
بودند .هركس تنها به يك پيامبر كافر باشد به همه پيككامبران كككافر اسككت چككون
راه و روش و دين همگي پيامبران يكي بوده است و آنها برادر همديگر هستند.
كفر به يكي كفر به همه آنهاست .حجتي كه همكراه ايكن رسكول اسكت و بكه او
كافرند همان حجتي است كه پيامبران ديگر دارند و او به آنها مؤمن مي باشككند
بنابراين نبايد در بينشان فككرق نهككاد .بككه هميككن خككاطر مككي فرمايككد﴿ :
) ﴾ البقرة(136 :
»بگوييد كه به الله و به آنچه بككر مككا نككازل شككده ايمككان داريككم وبككه آنچككه بككر
ابراهيم ،اسماعيل ،اسحاق ،يعقوب و ذرية آنهككا نككازل شككده ايمككان داريككم و بككه
آنچه بر موسي و عيسي و بقية پيامبران داده شده مؤمنيم ما بين هيچكككدام از
پيامبران فرقي نمي گذاريم و تسليم پروردگار هستيم«.
﴿
) ﴾ البقرة(285 :
»پيامبر و مؤمنان به آنچه از جانب الله نازل شده ايمككان دارنككد و همگككي بككه
الله ،ملئكه ،كتابها و رسولنش ايمان دارند .ما بين هيچكدام از پيامبران فرقي
نمي نهيم«.
ايمان به رسولن خداوند يكي از اركككان ايمكان اسككت كككه در حككديث جبرئيككل
آمده است آنگاه كه از رسككول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -در بككارة ايمككان
ن َ
سؤال مي كند رسول الله -صلي الله عليه و سلم -در جواب مككي فرمايككد»:أ ْ
1
ه« خي ْكرِهِ وَ َ
ش كّر ِ ن ِبال ْ َ
ق كد َرِ َ م َ سل ِهِ َوال ْي َوْم ِ اْل ِ
خ كرِ وَت ُكؤْ ِ مَلئ ِك َت ِهِ وَك ُت ُب ِهِ وَُر ُ
ن ِبالل ّهِ وَ َ ت ُؤْ ِ
م َ
148
)ايمان اين است كه به الله ،ملئكه ،كتابها ،پيامبران و روز آخرت مؤمن باشككي
و به خير و شر قدر ايمان داشته باشي(.
ايمان به بعضي از رسولن كافي نيست بلكه بايد به همه آنها ايمان داشككت.
پس هركس به يكي از آنها كافر شود به همه آنها كافر شده اسككت و بككه هميككن
خككككاطر خداونككككد متعككككال مككككي فرمايككككد ﴿ :
) ﴾الشعراء(105 :
»قوم نوح رسولن را تكذيب كردند«.
) ﴾ الشعراء(123 : ﴿
»قوم عاد رسولن را تكذيب كردند«.
﴿) ﴾ الشعراء(141 :
»قوم ثمود رسولن را تكذيب كردند«.
در حاليكه آنها فقط پيامبر خود را تكذيب كرده بودنككد ولككي آنگككاه كككه پيككامبر
خويش را تكذيب كردند ،تكذيب كنندة جميع پيامبران شدند.
مسئله صد و نوزدهم
بحث و مجادله كردن در چيزي كه به آن علم نداشتند
در چيزي كه به آن علم نداشتند بحث و مجادله مي كردند.
شرح:
اهل جاهليت در چيزي كه به آن علم نداشتند با همديگر جدل و بر عليككه هككم
دشمني مي نمودند در حاليكه انسكان نبايككد در چيككزي ككه نسكبت بككه آن جاهكل
است بحث كند بلكه در چنين مواردي سكوت بهككتر اسككت .خداونككد متعككال مككي
فرمايككككككد ﴿ :
) ﴾ یونس(39 :
»چيزي را كه نسبت به آن علم نداشتند و حقيقت امر نزدشككان معلككوم نبككود
را تكذيب كردند«.
اين امر متضمن دو جهت مي باشد:
نخست اينكه انسان نبايد در چيزي كه نسبت به آن عالم نيست وارد گككردد،
و همچنين چيزي را كه نمي داند انكار نكند بلكه بگويد كه خدا عككالم اسككت .بككه
همين خاطر خداونككد بككه پيككامبرش مككي گويككد ﴿ :
) ﴾طه(114 :
»و بگو پروردگارا علم مرا زياد گردان«.
انسان نبايد مدعي باشد كه به علم احاطه دارد بلكه بايد اظهككار كككم علمككي
نمايد؛ زيرا در صورتي كه واجد علم زيادي بود بيشتر مسائل از او پوشيده نمي
مانكككككد ،چنكككككانكه مكككككي فرمايكككككد ﴿ :
) ﴾یوسف(76 :
»و بالتر از هر صاحب علمي ،عليمي است«.
تا اينكه به خداوند سبحان منتهي مي شود.
جهت دوم اين است كه نبايد منكر چيزي باشد كه ديگري آن را مي داند پس
اگر فردي غير از تو داراي علمي بود و بككر تككو پوشككيده مانككد آن را انكككار مكككن
چون بكه هيچككس از انسكانها همكه علكوم داده نشكده اسكت .بكه هميكن خكاطر
عالمان اين جمله را گفته و هميشه تكرار مي كنند:
آناني كه براي گفته هايشان دليل دارند بر كسككاني كككه دليككل ندارنككد ،برتككري
دارند.
149
دهريون و مشركان و تعطيل كنندگان صفات و ساير اهل گمراهي چه بسيار
چيزهايي را انكار كردند كه به آن جاهككل بودنككد و عقلهايشككان قككادر بككه درك آن
نبود و علت آن هم اين بود كه به غيب ايمان نداشككتند و مككذاهب خككويش را بككر
قياس فاسد بنا كرده بودند و همين بود كه از راه راست خارج شدند.
مسئله صد و بيستم
نقض كننده ادعاي خويش در تبعيت از ديگران بودند
مدعي تبعيت از سلفشان هستند در حاليكه به مخالفت كردن با آنهككا تصككريح
مي كنند.
شرح:
اكثر يهود و نصاري و گروههاي گمراه كه خود را به اسلم منتسب مككي كننككد
مككدعي پيككروي از مؤمنككان قبككل از خككويش هسككتند .يهوديككان مككدعي پيككروي از
موسي و ايمانداران همراه او هستند ،نصاري مدعي پيككروي عيسككي و مؤمنككان
همراه اويند و اهل ضللت از اين امككت نيككز مككدعي تبعيككت از سككلف ايككن امككت
چون اصحاب ،تابعين و پيروانشان هستند و مدعيند كه آنچككه كككه بككر آن هسككتند
همان مذهب سلف مي باشد.
اينگونه نيست كه هر گروه مدعي ،ادعايش صحيح باشد تا اينكه هر چككه دارد
و به آن معتقد است بر مذهب سلف عرضككه كننككد در صككورت انطبككاق ،ايشككان
راستگويند و در صورت مخالفت ،ديگر آنها بر مككذهب سككلف نيسككتند؛ هككر چنككد
مدعي آن باشند .تمام گروههاي گمراه در زمان ما مدعي سككلفيت مككي باشككند
در حاليكه بر منهج سلف نيستند چون قول رسول الله -صلي الله عليه و سلم-
در موردشان قابل تطبيق نيست كه رسول اللككه -صككلي اللككه عليككه و سككلم -در
1
مورد فرقة نجات يافته مي فرمايد» :من كان على مثل ما أنا عليه وأصحابي«
)هركس كه بر منهج من و اصحاب من باشد(.
آري او كسي است كه بر منهج سلف مي باشد .بنابراين هركس مخككالف آن
باشد بر منهج سلف قرار ندارد ،آنها كه مدعي سلفيت هسككتند زيادنككد و اعتبككار
به حقيقت است و به ادعا نيست .بنابراين بايد هركس را ككه مكدعي اسككت بككر
منهج سلف عرضككه نمككود اگككر مطككابق نمككود او صككادق اسككت ولككي در صككورت
مخالفت ادعايش پذيرفتني نيست.
در مورد منتسبين به مذاهب اربعه نيز هميككن قاعككده جككاري اسككت .بنككابراين
كساني كه خود را به يكي از مذاهب چهارگانه نسبت مي دهند ولككي در اعتقككاد
مخالف آنها مي باشككند ،انتسابشكان ناصككحيح اسككت چكون در مهمكترين مسكئله
مخالف آنها هستند.
مسئله صد و بيست و يكم
ايجاد موانع در راه خدا
در راه كساني كه مي خواسككتند بككه خداونككد ايمككان آورنككد ،موانككع ايجككاد مككي
كردند.
شرح:
منظور از صد كردن در راه خدا ممانعت از داخككل شككدن ديگككران بككه اسككلم
است و اين كار كافران اعم از يهود ،نصاري و مشركين در قديم و جديككد بككوده
-أخرجه أبو داود ) 5/7رقم ،(4597 ،4596والترمذي ) 5/25-26رقم ،(2646 ،2645 1
150
است .از جمله منهج جاهليت در هر زمان و مكاني ايجاد موانع در راه خدا بوده
است .فرقه هاي گمراه نيز در زمان مككا بككر همككان طريقككت هسككتند قصدشككان
گمراه كردن مسلمانان است ،آنان را به سكوي عقايكد باطكل خكويش فكرا مكي
خواننككد .يهككود و نصككاري نيككز بككه همككان صككورت در ايجككاد كككردن موانككع در راه
مسلمانان دست برنمي دارند و مي گويند :بياييد كه با هم گفتگككو كنيككم و دم از
آزادي اديان مي زنند و اين ترفندها از جمله ايجاد صككد كككردن در راه خداسككت.
آيا ما در صحت دين خويش و بطلن دين شككما دچككار شككك هسككتيم تككا بككا شككما
گفتگو كنيم؟ ما در دين خود در مورد بطلن آنچه كككه شككما بكر آن هسككتيد شككك
نداريم.
آنها با اين درخواستها و ايجاد بحث و گفتگو بين اديان و بر پا كككردن تعككاون و
همياري هدفشان ممانعت ايجاد كردن در راه اسلم است ،كككافران هيچگككاه تككا
كنون دست از گمراه ساختن مسلمانان بر نداشته انكد ،آنهكا را كشكته ،اسكير و
زنداني نموده اند و همككه بلهككايي را كككه آنهكا بككر سككر مكا مسككلمانان آورده انككد
همگي در راستاي صد كردن در مقابل دين اسلم بوده اسككت .آنهككا كككه مككدعي
گفتگو و آزادي عقيده و اديان هستند در ادعاي خويش صادق نمي باشككند بلكككه
تنهككا هدفشككان ديككن و معتقككدات خودشككان مككي باشككد ﴿ .
) ﴾ ممتحنه(2 :
»دوست دارند كه شما كافر شويد«.
﴿
﴾ )البقرة(217 :
»اگر قدرت داشته باشند از جنگ و كشتار با شككما دسككت بككر نمككي دارنككد تككا
اينكه از دينتان برگرديد«.
و مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ النساء(89 :
»دوست دارند كه شما هم همچون آنها كافر شويد تا اينكه مثل هم باشيد«.
اما آنها مي خواهند حق را با باطل در هم آميزند و دين حق را با ديككن باطككل
مساوي بدانند سپس بر آن هم نمي ماننكد فقكط هدفشكان نكابود ككردن اسكلم
است .آنهككا بككه كشككتار مسككلمانان اقككدام مككي كننككد و از هيككچ جنككايتي بككر عليككه
مسلمانان خودداري نمي نمايند .هدف آنها از اين كار اين است كككه مسككلمانان
را از دينشان منصرف گردانند و مي خواهند بر روي اين كره خككاكي مسككلماني
باقي نماند ،اين مقصد ،آرزو و تمناي ايشان است.
مسئله صد و بيست و دوم
دوستي و محبت كافران
كفر و كافران را دوست مي داشتند.
شرح:
از جملككه مسككائل جككاهلي ايكن بككود كككه آنهكا كفككر و كككافر را دوسككت داشككتند
همانگونه كه خداوند متعال از بني اسرائيل نقل مي كند كه آنهككا كككافران را بككه
دوسكككككككتي گرفتكككككككه بودنكككككككد ﴿ .
) ﴾ المائدة(80 :
»بيشتر آنها را كه مي بيني كافران را دوست دارند«.
در حاليكه خداوند دوستي كافران را حرام كككرده اسككت ﴿ :
151
) ﴾المائدة(51 :
»اي مؤمنان يهككود و نصككاري را بككه دوسككتي مگيريككد بعضككي از آنهككا دوسككتان
بعضي ديگرند هركس از شككما آنهككا را بككه دوسككتي بگيككرد بككه درسككتي كككه او از
آنهاست «.خداوند مسلمانان را از انجام كار يهود و نصاري كه دوستي و محبت
ككككافران بكككوده نهكككي ككككرده اسكككت و مكككي فرمايكككد ﴿ :
) ﴾ آل عمران(28 :
»مؤمنان نبايد به غير از مؤمنان ،كافران را به دوستي بگيرند ،هركس چنيككن
كاري كند از عهد خدا خارج گشته است مگر به قصككد حككذر از آنهككا ايككن كككار را
انجام دهد«.
در اين مسئله امر بسيار واضح است؛ دشمني كافران و بككرائت و بيككزاري از
دينشان واجككب اسككت ،ولء و بككراء يعنككي محبككت و دوسككتي مؤمنككان و بغككض و
عداوت كافران از بزرگترين واجبات ديني است.
مسائل صد و بيست و سوم ،صد و بيست و چهككارم ،صككد و بيسككت و پنجككم،
صد و بيست و ششم ،صد و بيست و هفتم و صد و بيست و هشتم
اعتماد كردن بر خرافات
ت، ّ
م إلككى الطككاغو ِ ُ
حككاك ُ
ة ،والت ّ َ َ
ة ،والكَهان َك ُ ّ
ق ،والطي كَر ُة ،والط ّككر ُ
منظككور :العَِيافَ ك ُ
ن مي باشد. ن العيدي ِ ة الّتزويِج بي َ وكراهَ ُ
شرح:
ة همانند الطيَرةُ مي باشد و آن به معني فال گرفتن با پرندگان اسككت. ّ العَِيافَ ُ
اهل جاهليت آنها را به فال بد مي گفتند هنگامي كه آنهككا بككر شكككلي كككه مككورد
پسندشان نبود مي ديدند از قصد و تصميم خويش بر مي گشتند چنانكه سفري
را به خاطر آن لغو مي كردند.
خداوند متعال به ما دستور داده است كه تنهكا بككر او توككل كنيكم و مصككلحت
انسان در هر چه است به آن اقدام كند و هر چيزي انجامش را مشكل دانست
يا اينكه در انجام آن دچار تردد بود نماز استخاره بخواند و بعد از اتمام نمككاز از
خداوند بخواهد كه او را به راه درست هدايت كند و همچنين بر چنان موردي بككا
اهل علم و اهل خبره مشورت كند.
ق :به معني خط است و آن خط كشيدن بر زمين مي باشد .ايككن كككار طر ُ وال ّ
را جادوگران انجام مي دادند .در زمين خطوطي را مي كشككيدند و مككي گفتنككد:
بزودي اين يكي حاصل مي شود ،و اين ديگري نيز بوجود مي آيد اين كككار جككزو
افعال جاهليت بود چون اين كارها را كساني انجام مكي دادنككد كككه مككدعي علككم
غيب بودند كه غير از خدا هيچ كس از آن مطلع نيست و آن تنها دروغ و تخمين
مي باشد ولي گاها ً چيزي را مي گفتنككد بككه وجككود مككي آمككد و ايجككاد آن نيككز بككه
خاطر امتحان مردم و استدراج بود ،بر مسلمان واجككب اسككت كككه از ايككن نككوع
كارها و انجام دهندگانش دوري جويد.
ت :منظور از آن اين است كه غير از كتاب خككدا و سككنت طاغو ِ م إلى ال ّ حاك ُ ُ الت ّ َ
رسولش را بر خود حاكم قرار مي دادند .كه قوانين وضعي و قككراردادي بشككر،
152
آداب و رسوم جاري ،سنتهاي قبيلوي ،علم كلم و قواعد منطقككي همگككي از آن
جمله مي باشند.
در جاهليت طاغوت را حاكم قرار مي دادند ،طاغوت از طغيان گرفتككه شككده
و به معني از حد گذشتن است و در اينجا مقصود حكم كردن به غير آن چيككزي
است كه خداوند نازل فرموده است.
بر مسلمانان واجب است كه كتاب خدا و سككنت رسككولش را بكر خككود حكاكم
كنند .چنككانكه مككي فرمايككد ﴿ :
) ﴾ النساء(59 :
»اگر در چيزي منازعه كرديد آن را به خدا و رسولش بازگردانيككد در صككورتي
كه به خدا و روز آخرت ايمان داريد«.
:منظور از دو عيد ،عيد رمضان و قربان مي ن
ن العيدي ِ
ة الّتزويِج بي َ
وكراهَ ُ
باشككد .آنهككا ازدواج را بيككن آن دو عيككد بككه فككال بككد مككي گرفتنككد و آن را نككوعي
شوميت مي دانستند و اين كار نوعي طيره است.
خداوند متعال ازدواج را در همه اوقات به جز در حكالت احكرام حككج و عمكره
تشريع نموده است و روزگار در موفقيت ازدواج و يا به هم خككوردن آن نقشككي
ندارد بلكه آنها به دست خداوند متعال است .والله اعلم.
وصلي الله علي محمد وعلی آله وصحبه أجمعين – )إسلم آباد(
153