You are on page 1of 34

‫مهدی منتظر‬

‫منتظر چند مهدی هستی؟‬

‫هی‪:‬‬‫نوشت ‌‬
‫مصطفی حیدر )ابوتراب(‬

‫هی‪:‬‬‫ترجم ‌‬
‫مسلم ایمانی‬
‫﴿‪﴾2‬‬
‫مهدی منتظر‬

‫تقدیم‪...‬‬
‫‪ -‬به هرکسی که منتظر امام غایب است‪.‬‬
‫های که دین اسلم را دوست دارد و به آن‬ ‫‪ -‬به هر شیع ‌‬
‫یورزد‪.‬‬ ‫غیرت م ‌‬
‫های که دوست دارد از حق و حقیقتی که‬ ‫‪ -‬به هر شیع ‌‬
‫رسول الله ص از سوی پروردگارش آورده‪ ،‬پیروی کند‪.‬‬
‫های که مذهبش را به ارث برده و در آن تأمل‬ ‫‪ -‬به هر شیع ‌‬
‫و بررسی نکرده است‪ ،‬بلکه از آن جهت خود را شیعه و‬
‫یداند که دین آبا و اجدادی اوست‪.‬‬ ‫مذهبش را صحیح م ‌‬
‫نهای خردمند‪.‬‬ ‫هی انسا ‌‬ ‫‪ -‬به هم ‌‬
‫یخواهم آن‬ ‫یکنم‪ ،‬و از الله م ‌‬‫این کتاب را به اینها تقدیم م ‌‬
‫را برایشان سودمند بگرداند‪.‬‬
‫﴿‪﴾3‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫فهرست‬
‫فهرست‪3............................................................‬‬
‫مقدمه‪4..............................................................‬‬
‫شکافت فکری در مورد غایب منتظر‪6.........................‬‬
‫نخستین مذهب شیعی قایل به غیبت‪14......................:‬‬
‫سفارشی ارزشمند‪29.............................................‬‬
‫کتاب های دیگر در مورد مهدی برای علقه مندان به‬
‫مطالعه بیشتر در این زمینه‪34.................................:‬‬
‫﴿‪﴾4‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫مقدمه‬
‫الحمد لله والصلة والسلم على رسول الله‬
‫وعلى آله وصحبه وسلم تسليما ً كثيرًا‪ .‬أما بعد‪:‬‬
‫هی مومن است و هرجا که آن‬ ‫مشد ‌‬ ‫به راستی حکمت‪ ،‬گ ‌‬
‫را بیابد‪ ،‬بیش از همه به آن سزاوار است‪ ،‬دین الله یکی‬
‫است؛ و حق و حقیقت نیز یکی است؛ پروردگارمان‪ ،‬واحد‬
‫یورزند‪ ،‬پاک و منزه‬ ‫و یکتاست و از شرکی که به او م ‌‬
‫یباشد‪.‬‬
‫م ‌‬
‫آنچه مرا به نگارش این کتابچه واداشت )که امیدوارم‬
‫برای خودم و برادران مسلمانم مفید باشد(‪ ،‬این بود که‬
‫های را داشتم که بر آن زاده شدم و بر اساس‬ ‫پیشتر عقید ‌‬
‫همان عقیده‪ ،‬رشد یافتم و به بلوغ رسیدم‪ ،‬و چون این‬
‫عقیده را خوب مورد بررسی قرار دادم و آن را با سنت‬
‫صحیح سنجیدم‪ ،‬دریافتم که این عقیده نیازمند تصحیح و‬
‫بازنگری است‪ ،‬و از همان ابتدا با خود قرار گذاشتم که‬
‫حق و حقیقت را هرجا که باشد‪ ،‬بپذیرم و با حق و حقیقت‬
‫باشم‪ ،‬هرچند حقیقت را نزد کسانی بیابم که آنان را‬
‫هام‪.‬‬‫یپندارم یا برخلف آنان رشد و نمو یافت ‌‬ ‫مخالف خود م ‌‬
‫این را از آن جهت ننوشتم که به نام و آوازه و شهرتی‬
‫هام که‬ ‫ممذهبان خویش را دید ‌‬ ‫دست یابم‪ ،‬زیرا برخی از ه ‌‬
‫بسیاری از مردم را فریفته و عقاید فاسد و باورهای‬
‫ههای ایشان نشانده و از آن‬ ‫یاساس را در ازهان و اندیش ‌‬ ‫ب ‌‬
‫هبرداری از‬ ‫سوء استفاده کرده اند تا بتوانند همچنان به بهر ‌‬
‫اموال ایشان ادامه دهند و جایگاه و موقعیت خویش را نزد‬
‫نهای‬ ‫آنان حفظ کنند و بدین سان به حساب آن انسا ‌‬
‫یهای دنیا بهره ببرند و ثروتمندتر شوند و‬ ‫ساده‪ ،‬از خوش ‌‬
‫تهایی‬ ‫ههایشان از ثرو ‌‬ ‫بهای بانکی و سپرد ‌‬ ‫موجودی حسا ‌‬
‫یشود‪ ،‬افزایش یابد‪.‬‬ ‫که از جیب فقرا خارج م ‌‬
‫یدانم که بیش از همه کسانی که از‬ ‫من به خوبی م ‌‬
‫یبرند‪ ،‬با سخنانی که در این‬ ‫وضع فعلی شیعه بهره م ‌‬
‫یخیزند‪ ،‬زیرا حقیقت‬ ‫کتابچه من نگارم‪ ،‬به مخالفت برم ‌‬
‫یکند و چون بساط نیرنگ از زیرشان برچیده‬ ‫رسوایشان م ‌‬
‫شود و تعداد پیروانشان کاهش یابد‪ ،‬در کسب مال و‬
‫یگرفتند‪ ،‬در رنج و‬ ‫ثروت‪ ،‬برخلف گذشته که راحت پول م ‌‬
‫یشود‪ ،‬چرا‬ ‫یافتند و این‪ ،‬بر آنان دشوار تمام م ‌‬ ‫زحمت م ‌‬
‫بهای آکنده از خرافات‬ ‫که اینک در میان انبوهی از کتا ‌‬
‫نقش زمین شده و زیباترین زنان را به ازدواج خویش‬
‫خهایی‬ ‫یشوند و کا ‌‬ ‫نها م ‌‬ ‫یآورند و سوار بهترین ماشی ‌‬ ‫درم ‌‬
‫﴿‪﴾5‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫در بهترین مناطق دنیا دارند و تازه وقتی هم که بمیرند‪،‬‬
‫یگذارند که چه‬ ‫ثروت انبوهی برای فرزندان خویش برجا م ‌‬
‫ههای الحادی‬ ‫بسا ممکن است برخی از آنها دارای اندیش ‌‬
‫باشند‪.‬‬
‫یخواند و پس نزد فلن‬ ‫کسی که این چند سطر را م ‌‬
‫یرود تا آنچه را که خوانده‪ ،‬به او عرضه کند و‬ ‫مرجع م ‌‬
‫هدار‬
‫هی مرجع تقلید و یا هر عمام ‌‬ ‫عقل مرجع تقلید یا نمایند ‌‬
‫دیگری را به نیابت از خویش به کار بندد و در واقع عقل و‬
‫هی مرجع تقلید درآورد‪ ،‬از‬ ‫هی خویش را به اجار ‌‬ ‫اندیش ‌‬
‫هی این کتابچه‬ ‫یخواهم نیازی به مطالع ‌‬ ‫همین ابتدا از او م ‌‬
‫نیست و بهتر همان است که این کتاب را کناری بگذارد تا‬
‫شاید انسان آزاداندیش به آن دست یابد و از آن استفاده‬
‫برد‪.‬‬
‫﴿‪﴾6‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫شکافت فکری در مورد غایب منتظر‬
‫برایم این نکته روشن شد که تعداد کسانی که پیروان‬
‫شیعی آنها‪ ،‬نام »مهدی منتظر قایم و غایب« را بر آنان‬
‫نهاده اند‪ ،‬بسیارند؛ پس از خود پرسیدم‪:‬‬
‫منتظر کدامین مهدی هستم؟!‬
‫منتظر چند مهدی هستم؟!‬
‫چندتا از آنها ظهور کرده یا ظهور خواهند کرد؟!‬
‫یهایی که غیبت کرده اند کسی ظهور نموده‬ ‫و آیا از مهد ‌‬
‫است؟!‬
‫یهایی که غایب‬ ‫ای منتظر مهدی غایب! چه بسیار مهد ‌‬
‫یکنی که مهدی تو با‬ ‫شده و باز نگشته اند‪ ،‬آیا تو گمان م ‌‬
‫یکند؟ پس داستانم را با دقت‬ ‫یها فرق م ‌‬ ‫دیگر مهد ‌‬
‫بخوان‪...‬‬
‫تا به یاد دارم‪ ،‬از همان دوران طفولیت از خانواده و‬
‫یشنیدم که امام مهدی‬ ‫یکردند‪ ،‬م ‌‬ ‫کسانی که بزرگم م ‌‬
‫)امام دوازدهم ما شیعیان دوازده امامی( فرزند امام‬
‫حسن عسکری ‪ ‬است که از همان زمان از نظرها پنهان‬
‫هی ظهور دهد خواهد‬ ‫شده و روزی که پروردگار به او اجاز ‌‬
‫آمد‪ ،‬تا زمین را پس از آن که آکنده از ظلم و ستم شده‪،‬‬
‫سرشار از عدل و داد نماید‪.‬‬
‫هی امام‬ ‫از آن زمان که این معانی را درک کردم‪ ،‬شیفت ‌‬
‫یکردم و با تمام‬ ‫مهدی بوده و از صمیم قلب آرزو م ‌‬
‫یخواستم که دوران من‪ ،‬همان زمانی‬ ‫اخلص از خدا م ‌‬
‫صترین‬
‫یکند‪ ،‬تا از مخل ‌‬ ‫باشد که امام مهدی ظهور م ‌‬
‫یارانش باشم و پیش رویش جهاد کنم‪ ،‬تا شریعت الهی‬
‫وال و برتر گردد و سخن و آیین کافران زبون و نابود شود‬
‫و در این راه به شهادت برسم‪.‬‬
‫در حالی رشد کردم و بزرگ شدم که تمام وجودم‬
‫یکردم که به‬ ‫مشتاق دیدارش بود و در بیشتر نمازها دعا م ‌‬
‫افتخار دیدار با او و جهاد در کنار او نایل شوم‪ ،‬روزها و‬
‫یگذشت و من این آرزو را در سینه‬ ‫لها از پی هم م ‌‬ ‫سا ‌‬
‫یشد‪ ،‬مرا به‬ ‫داشتم‪ ،‬هرچه به امام و ظهور وی مربوط م ‌‬
‫یکرد‪ ،‬در این میان سخنان مداحان و‬ ‫شدت جذب خود م ‌‬
‫یگفتند‬‫هی ظهورش سخن م ‌‬ ‫هها که در بار ‌‬ ‫سخنرانان حسینی ‌‬
‫یآوردند‪ ،‬برایم خیلی‬ ‫و از چگونگی غیبتش سخن به میان م ‌‬
‫جذاب بود‪ ،‬از این رو با برخی از مداحان و طلب‬
‫شها و‬‫ینشستم تا برخی از پرس ‌‬ ‫ههای علمیه زیاد م ‌‬ ‫حوز ‌‬
‫﴿‪﴾7‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی مهدویت از آنان‬ ‫هی فلسف ‌‬ ‫مسایل مبهم خود را در بار ‌‬
‫بپرسم‪.‬‬
‫یک بار با امام مسجدمان پیرامون موضوع مهدویت‬
‫هاش‬ ‫شهای متعدد خست ‌‬ ‫یگفتم و از بس با پرس ‌‬ ‫سخن م ‌‬
‫یبینم هربار که‬ ‫کردم‪ ،‬با تبسم به من گفت‪ :‬مصطفی! م ‌‬
‫یکنی و‬ ‫یبینی‪ ،‬او را سؤال باران م ‌‬ ‫های م ‌‬ ‫روحانی و یا طلب ‌‬
‫هی محبت )امام مهدی( عجل الله‬ ‫لهایت در بار ‌‬ ‫هی سؤا ‌‬ ‫هم ‌‬
‫فرجه الشریف است؟!‬
‫یخوابم‪ ،‬مگر‬ ‫بها نم ‌‬ ‫گفتم‪ :‬حاج آقا! به خدا خیلی ش ‌‬
‫این که در فکر و خیال ظهور آقا هستم‪ ،‬من وابستگی‬
‫شدید به شخصیت بزرگوارش دارم و دوست ندارم هیچ‬
‫فرصتی را از دست بدهم تا بلکه نخستین کسی باشم که‬
‫یکند و دوست دارم به این‬ ‫هنگام ظهورش با او ملقات م ‌‬
‫ههایی‬‫افتخار بزرگ نایل شوم‪ .‬به ویژه که در انتیرنت مقال ‌‬
‫کبودن‬ ‫یها از نزدی ‌‬ ‫هام که برخی از روحان ‌‬ ‫دیده و خواند ‌‬
‫معصرانش‬ ‫یدهند و امکان دارد از ه ‌‬ ‫ظهورش خبر م ‌‬
‫باشیم‪.‬‬
‫شیخ مسجدمان به من گفت‪ :‬حال که چنین است باید‬
‫هی امام و سیرتش داشته باشی‪.‬‬ ‫هی بیشتری در بار ‌‬ ‫مطالع ‌‬
‫تو که این قدر و تا این اندازه منتظر ظهور امام )أرواحنا‬
‫له الفدا( هستی‪ ،‬دیگر خوب نیست به چند سؤال در‬
‫یگویند‪،‬‬ ‫نها و طلب م ‌‬ ‫هی آن بزرگوار و آنچه سخرا ‌‬ ‫بار ‌‬
‫بسنده کنی‪.‬‬
‫یخواهم همین کار را بکنم‪،‬‬ ‫گفتم‪ :‬حاج آقا! من هم م ‌‬
‫هی زندگی زیاد است و مرا از این کار باز‬ ‫ولی مشغل ‌‬
‫یدارد‪ ،‬حاج آقا در پاسخم گفت‪ :‬پس در این صورت‬ ‫م ‌‬
‫ادعای وابستگی شدیدت به ظهور آقا بی دلیل است‪ .‬تو‬
‫ادعای وابستگی شدیدی به آقا را داری؛ ولی به خودت‬
‫هی مسایل‬ ‫یدهی؟! امثال تو باید هم ‌‬ ‫زحمت تحقیق نم ‌‬
‫هی امام مهدی را بدانند‪.‬‬ ‫کوچک و بزرگ در بار ‌‬
‫یدهم که از‬ ‫یفرمایید‪ .‬به شما قول م ‌‬ ‫گفتم‪ :‬درست م ‌‬
‫همین حال شروع کنم‪ ،‬لطفا ً راهنمایی ام کنید که چه‬
‫بها را بخوانم؟ وی تعدادی کتاب برایم نام برد و نام‬ ‫کتا ‌‬
‫تعدادی کتاب را در کاغذی نوشت و به من قول داد که‬
‫بهای دیگری هم در این زمینه به من معرفی کند و‬ ‫کتا ‌‬
‫هی شخصی خود برایم بیاورد‪.‬‬ ‫تعدادی از آنها را از کتابخان ‌‬
‫﴿‪﴾8‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫)‪(1‬‬
‫بها نگاهم به کتابی به نام »فَِرق الشششیعة«‬ ‫در بین کتا ‌‬
‫افتاد‪ .‬مؤلفش ابومحمد حسن بن موسی نوبختی است‪ .‬او‬
‫از مؤرخان و دانشمندان دوازده امششامی بششوده کششه در قششرن‬
‫یزیسته است‪.‬‬ ‫سوم هجری م ‌‬
‫یگوید‪ :‬حسن بن موسی ابومحمششد‬ ‫هاش م ‌‬ ‫نجاشی در بار ‌‬
‫متششرازان خششویش‬ ‫نوبختی استاد عالم متکلم ماست که بر ه ‌‬
‫هی سوم هجری و چشه پشس از آن( برتشری‬ ‫)چه قبل از سد ‌‬
‫داشته و کتاب »فَِرق الشیعة« از آثار اوست‪.‬‬
‫یگویشششد‪ :‬حسشششن بشششن موسشششی نوبخشششتی‪،‬‬ ‫طوسشششی م ‌‬
‫هاش ابومحمد است‬ ‫هی ابی سهل بن نوبخت‪ ،‬کنی ‌‬ ‫خواهرزاد ‌‬
‫بهششای‬ ‫بششا متکلششم و فیلسششوفی کششه تعششدادی از نششاقلن کتا ‌‬
‫یآمدنششد‪ ،‬ماننششد ابوعثمششان دمشششقی‪،‬‬ ‫فلسفه نششزدش گششرد م ‌‬
‫هی امامی و دارای اعتقششاد نیکششی‬ ‫اسحاق‪ ،‬ثابت و‪ ...‬او شیع ‌‬
‫ههای فراوانششی بششر جششای نهششاد و در‬ ‫بود‪ ،‬به خششط خششود نسششخ ‌‬
‫بهششای زیششادی دارد‪ ،‬از‬ ‫هی علششم کلم و رد فلسششفه کتا ‌‬ ‫زمین ‌‬
‫جمله‪ :‬الراء والدیانات‪) ،‬ایششن کتششاب را بششه اتمششام نرسششاند(‪.‬‬
‫الرد علی أصحاب التناسخ والغلة‪ ،‬التوحید و حدوث العالم‪،‬‬
‫رد کتششاب ابششی عیسششی‪) ،‬فششی الغریششب المشششرقی( اختصششار‬
‫الکون والفساد‪ ،‬الجامع فی المامة و‪...‬‬
‫یگوید‪ :‬حسن بششن‬ ‫و در شرح حال ابی الحوص مصری م ‌‬
‫موسی نوبختی‪ ،‬او را دیششده و از او درس گرفتششه و بششا او در‬
‫حائر )محل قبر حسین بن علی( که برای زیارت رفته بششود‪،‬‬
‫گرد آمده است‪ .‬و او را در میان کسانی که از آنان روایششت‬
‫نکرده‪ ،‬برشمرده و گفته است‪ :‬حسن بن موسی نوبخششتی‪،‬‬
‫های ابی سهل‪ ،‬ابومحمد‪ ،‬متکلم و ثقه است‪.‬‬ ‫خواهرزاد ‌‬
‫سید هبة الدین‪ ،‬شهرستانی شرح حال مفصلی از وی بششا‬
‫اقتبششاس از کتششابش )النوبخششتیه( کششه در شششر حششال خانششدان‬
‫پهای کتاب‪ ،‬بششه چششاپ‬ ‫نوبختی است‪ ،‬نگاشته و در سایر چا ‌‬
‫رسیده است‪.‬‬
‫استاد عباس اقبال آشتیانی در کتششاب )خانششدان نوبخششتی(‬
‫شرح حال مفصلی از وی نوشته است‪.‬‬
‫و آورده که او از مراجع زیر نقل قول نموده است‪:‬‬
‫‪ ) .1‬الفصششول المختششاره(‪ ،‬و آن عبششارت اسششت از‬
‫گلچینی که شششریف مرتضششی از قسششمتهایی از کتششاب‬
‫هی استادش؛ شیخ مفید‪،‬‬ ‫) العیون و المحاسن( نوشت ‌‬
‫ههششای‬‫انتخاب کششرده اسششت‪ .‬جشایی کششه سششخن از فرق ‌‬
‫شیعه پششس از وفششات امششام یششازدهم حسششن بششن علششی‬
‫ههای شیعه‪.‬‬
‫)(‪ -‬فرق ‌‬ ‫‪1‬‬
‫﴿‪﴾9‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫عسکری ÷ رفته‪ ،‬در آن آمده است‪» :‬یششارانش پششس‬
‫هی ابو محمد حسن بن موسی ÷ ششش‬ ‫از او ش بنا به گفت ‌‬
‫به چهارده فرقه و گروه تقسیم گشتند«‪.‬‬

‫ههای »الفصششول‬ ‫هی معترضششه در نسششخ ‌‬ ‫و اگششر جمل ‌‬


‫های اصلی باشد ش چون که ما تنها بششه‬ ‫المختارة« جمل ‌‬
‫هی نوشته شده جدیدی کششه آن نیششز اصششل چششاپ‬ ‫نسخ ‌‬
‫هایم شش آن یکششی از مششواردی‬ ‫شده اسششت‪ ،‬دسششت یششافت ‌‬
‫ههششای‬‫خواهد بود کششه عششدم صششحت نسششبت دادن فرق ‌‬
‫یکنششد‪ .‬بخششاطر اختلف‬ ‫شششیعه بششه نوبخششتی را تأییششد م ‌‬
‫ههششا بیششن‬
‫بسیار زیادی کششه در تعششداد و در ترتیششب فرق ‌‬
‫هی‬ ‫آنچه مفید از او نقل کرده‪ ،‬و بیششن آنچششه در نسششخ ‌‬
‫هی »فششرق الشششیعة« اسششت! آنگششونه کششه‬ ‫منتشر شششد ‌‬
‫تفصیلش خواهد آمد‪.‬‬
‫‪) .2‬المغنششی( اثششر قاضششی عبششد الجبششار‪ .‬در بخششش‬
‫»فرق المامیة« از این کتاب آمششده اسششت‪ :‬و حسششن‬
‫هی اسششماعیلیان و قرامطششه‬ ‫بن موسی در شششرح گفت ‌‬
‫ذکر شده است‪.‬‬

‫ههای زیدیه گفته اسششت‪ :‬از حسششن‬


‫و در شرح فرق ‌‬
‫‪1‬‬
‫بن موسی حکایت شده است ‪.‬‬

‫هنگامی که کتاب »فرق الشیعه« را خواندم‪ ،‬تعدد و‬


‫هی غیبت چندین مهدی )غیر از‬ ‫هها در بار ‌‬‫فراوانی دیدگا ‌‬
‫امام غایب ما دوازده امامی ‌ها که منتظر ظهورش‬
‫تزده کرد و وجود این همه مهدی که از‬ ‫هستیم( مرا شگف ‌‬
‫لهای‬‫نظرها پنهان شده و هرگز ظهور نکرده اند‪ ،‬سؤا ‌‬
‫تانگیزی برایم ایجاد کرد که هیچ پاسخی‬ ‫فراوان و حیر ‌‬
‫یکردم که اگر این همه‬ ‫برایش نیافتم‪ ،‬به این فکر م ‌‬
‫مهدی‪ ،‬غایب شده و هرگز باز نگشته اند‪ ،‬چه کسی برای‬
‫یکند که مهدی ما خواهد آمد؟‬ ‫من ضمانت م ‌‬
‫یکردم مذهب من تنها مذهبی است که این‬ ‫گمان م ‌‬
‫دیدگاه را دارد و برایم واضح شد که مذهبم‪ ،‬تقلیدی از‬
‫مذاهب گذشته است‪ .‬همچنانکه برایم روشن شد‬
‫‪ 1‬ش برای درک تفصیلت آن رجوع شود به‪ :‬تهذیب المقال فی تنقیح‬
‫کتاب رجال النجاشی‪ ،‬نوشته‪ :‬محمد علی البطحی )‪ ،(2/194‬و‬
‫کتاب »الذریعة« اثر آغا بزرگ طهرانی )‪ ،(1/34‬و کتاب »رجال‬
‫النجاشی« اثر نجاشی )‪ ،(63‬و معجم رجال الحدیث‪ ،‬نوشته خوئی )‬
‫‪ ،(6/154‬و کتاب »أعیان الشیعة« از محسن المین )‪.(5/320‬‬
‫﴿‪﴾10‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫یهای غایب فراوانی وجود دارند که هیچیک از آنان‬ ‫مهد ‌‬
‫یکنم که ظهور کند؛‬ ‫تاکنون ظهور نکرده و گمان هم نم ‌‬
‫یهایی که برخی مرده و برخی هم کشته شده اند و‬ ‫مهد ‌‬
‫یاران هریک ادعا کرده اند که مهدی آنان غیبت نموده و از‬
‫نظرها پنهان شده و به زودی ظهور خواهد کرد‪ ،‬و این‬
‫فرضیه را مطرح نموده اند که مهدی آنان‪ ،‬همان مهدی‬
‫یگردد و جهان را پس از آن که آکنده‬ ‫قائمی است که بازم ‌‬
‫یگرداند‪.‬‬ ‫از ظلم و جور شده‪ ،‬سرشار از عدل و داد م ‌‬
‫برخی هم ادعا کرده اند انسانی به دنیا آمده و از نظرها‬
‫پنهان شده و جا و مکانش مشخص نیست‪ ،‬ولی در‬
‫آخرالزمان ظهور خواهد کرد و او همان مهدی منتظری‬
‫یکند‪ ،‬در حالی که زاده نشده و نور و‬ ‫است که قیام م ‌‬
‫روشنایی را ندیده است‪.‬‬
‫به دنبال این مطالعات دریافتم که تاریخ شیعه عبارتست‬
‫از زاد و ولد و رشد جمعیتی که بیشتر شبیه شکافت‬
‫های یک اتم‬ ‫های است‪ ،‬چنانچه در فرآیند شکافت هست ‌‬ ‫هست ‌‬
‫یشود‪ ،‬در مذهب‬ ‫سنگین به چندین اتم سبک تقسیم م ‌‬
‫هها و‬‫یکنیم که از یک فرقه‪ ،‬فرق ‌‬ ‫شیعه نیز مشاهده م ‌‬
‫ههای گوناگون منشعب شده اند‪ .‬چنانچه هر بار که‬ ‫گرو ‌‬
‫هها و‬‫یمرد‪ ،‬هوادارانش به گرو ‌‬ ‫یکی از امامان اهل بیت م ‌‬
‫یگفتند‪ :‬امام‬ ‫یشدند؛ برخی م ‌‬ ‫مذاهب زیادی تقسیم م ‌‬
‫نمرده‪ ،‬بلکه از نظرها پنهان شده و همان مهدی منتظری‬
‫یشدند که‬ ‫یکند‪ ،‬و برخی هم مدعی م ‌‬ ‫است که قیام م ‌‬
‫فرزندِ امام ِ مرده‪ ،‬جانشین پدر و امام پس از اوست‪،‬‬
‫اگرچه امام ِ مرده دارای فرزندی نبود و چون اعتقاد به‬
‫وجود فرزند برای آن امام ضروری بود تا زمین از وجود‬
‫حجت خالی نباشد‪ ،‬برخی ادعا کردند که فرزند امام را‬
‫قبل از موت امام دیده اند و امام او را از نظرها پنهان‬
‫کرده‪ ،‬تا دشمنانش به او آسیبی نرسانند و او را نکشند‪،‬‬
‫یفهمند که او مهدی منتظر است و بدین ترتیب او‬ ‫چون م ‌‬
‫یرسانند‪.‬‬ ‫را به قتل م ‌‬
‫برخی از اصحاب ائمه خود را نمایندگان امام قرار‬
‫یکنند با امام غایب‪ ،‬ارتباط دارند و نایبان‬ ‫یدهند و ادعا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫هی ظهور‬ ‫وی هستند و چون خداوند به امام غایب اجاز ‌‬
‫یدهد تا یارانش را جمع‬ ‫دهد‪ ،‬به نواب خویش اطلع م ‌‬
‫کنند‪ ،‬و سرانجام ظهور بزرگ بعد از غیبت کبری انجام‬
‫یدانند که مردم اموال را به‬ ‫یشود‪ .‬در این میان واجب م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نمایندگان امام غایب دهند‪ ،‬تا آن را به امام برسانند و‬
‫﴿‪﴾11‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫نسان امام از این اموال استفاده ببرد و برای ظهور‬ ‫بدی ‌‬
‫آماده شود‪.‬‬
‫یپرسیدم‪ :‬چرا حکام‪ ،‬نمایندگان امام را‬ ‫از خودم م ‌‬
‫یشدن امام پی ببرند و‬ ‫یکنند‪ ،‬تا به محل مخف ‌‬ ‫تعقیب نم ‌‬
‫یترسد؛‬ ‫هی امام از حکام جور نم ‌‬ ‫یدانستم چرا نمایند ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یترسد!‬ ‫ولی امام م ‌‬
‫این کتاب مرا در مورد عقیده و مذهبم )مذهب دوازده‬
‫امامی( به قدری دچار شک و تردید کرد که آرزو کردم ای‬
‫یخواندم‪ ،‬زیرا مذهبم یکی از‬ ‫کاش این کتاب را نم ‌‬
‫ههای متعددی است که پس از مرگ هریک از امامان‬ ‫فرق ‌‬
‫اهل بیت شکل گرفته اند‪.‬‬
‫هی‬ ‫ههایی بود که نویسند ‌‬ ‫فرقه یا مذهب من یکی از فرق ‌‬
‫یگوید‪ :‬به صد فرقه رسیده است‪،‬‬ ‫هاش م ‌‬ ‫کتاب در بار ‌‬
‫های به امامت‬ ‫های قایل به امامت یک امام هستند و عد ‌‬ ‫عد ‌‬
‫دو امام اعتقاد دارند‪ ،‬برخی هم سه امامی هستند و به‬
‫هی دیگری به امامان بیشتری معتقدند‪،‬‬ ‫همین ترتیب عد ‌‬
‫چنانچه برخی قایل به امامت بیست امام هستند! از اینرو‬
‫هی مطابق تعداد امامانی که به آن معتقد‬ ‫اگر هر فرق ‌‬
‫ههای فراوانی با عناوینی از‬ ‫است‪ ،‬نامگذاری شود‪ ،‬فرق ‌‬
‫قبیل یک امامی‪ ،‬دو امامی‪ ،‬سه امامی و چهار امامی و‪...‬‬
‫هی دوازده امامی یکی از آنهاست‪.‬‬ ‫وجود دارند که فرق ‌‬
‫هی دوازده امامی را از‬ ‫حال باید پرسید‪ :‬چه چیزی فرق ‌‬
‫یکند تا مهدویت مورد نظر دوازده‬ ‫هها متمامیز م ‌‬ ‫سایر فرق ‌‬
‫یها‪ ،‬دیدگاه درست در مورد مهدی باشد؟‬ ‫امام ‌‬
‫این افکار و تردیدها همواره با من بود و یأس و ناامیششدی‬
‫شدید مرا در بر گرفته بود‪ ،‬ولی به خودم تسلیت و آرامش‬
‫یکردم که ‪+‬‬ ‫هی الهی را تکرار م ‌‬ ‫یدادم و فرمود ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫شزی را‬
‫را‬ ‫چیزی‬
‫بسا چیش‬
‫چهبسششا‬
‫‪[216‬و‪ .‬چ»ششه‬
‫]بقره‪:‬باشششد‬ ‫‪‬‬
‫شان_خششوب‬ ‫‪ ‬‬
‫برایتش‬ ‫بدانیششد‪ ،‬ولششی‬
‫یدانششد و شششما‬‫دوست بدارید و برایتان شششر باشششد و اللششه م ‌‬
‫های‬ ‫یدانیشد«‪ .‬پروردگشارم را سشپاس گفتشم‪ ،‬و اینشک چشار ‌‬ ‫نم ‌‬
‫نداشششتم جششز ایششن کششه راهششی را کششه شششروع کششرده بششودم تششا‬
‫حقیقت را دریابم‪ ،‬تمام کنم و اصل آرام و قرار نداشششتم تششا‬
‫آن که حقیقت را بشناسششم و برایششم امکششان نداشششت کششه در‬
‫هی راه بایستم و ادامه ندهم‪.‬‬ ‫میان ‌‬
‫﴿‪﴾12‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی گرامی! در صفحاتی که پیش روی توست‪،‬‬ ‫ای خوانند ‌‬
‫برایت از وضع و حال شیعیان پس از وفات هر یک از‬
‫یگویم که همواره‬ ‫امامان اهل بیت و از سناریویی سخن م ‌‬
‫های شکل گیرد و مذاهبی پدیدار گردد‪.‬‬ ‫تکرار شده تا فرق ‌‬
‫از شدت تیرگی و غباری که در این موضوع پیش رویم‬
‫هی مهدویت که به آن معتقد بودم‪،‬‬ ‫قرار داشت‪ ،‬اندیش ‌‬
‫نزدم سست شد یا شدتش کاهش یافت‪ .‬از سوی دیگر با‬
‫مطالبی که در کتاب »فرق الشیعه« خوانده بودم‪ ،‬تفکر و‬
‫هی امامیه )دوازده امامی( نیز نزد من سست و‬ ‫اندیش ‌‬
‫ضعیف شد‪.‬‬
‫کتاب »فرق الشیعه« که نوبختی نوشته‪ ،‬به طور‬
‫های از تکرار نابسامانی فکری و عقیدتی شیعه در‬ ‫ویژ ‌‬
‫یگوید‪ ،‬با خود‬ ‫زمان ائمه و هنگام وفات هر امام سخن م ‌‬
‫گفتم‪ :‬چگونه امکان دارد با آن که روایات ما از زمان‬
‫یکند‪ ،‬بازهم معاصران و‬ ‫مهای ائمه تصریح م ‌‬ ‫پیامبر به نا ‌‬
‫معصران ائمه‪ ،‬نام امامان و جانشینان را به طور‬ ‫ه ‌‬
‫یدانسته و تا این حد دچار اختلف شده اند‪ ،‬به‬ ‫مشخص نم ‌‬
‫های که این تفرقه و کثرت اختلف پس از وفات امام‬ ‫گون ‌‬
‫حسن عسکری ‪ ‬به رکوردی رسید که پیشتر سابقه‬
‫نداشت و شیعیان‪ ،‬پس از او به چهارده فرقه تقسیم‬
‫هی کتاب مذکور همه را ذکر کرده و‬ ‫شدند‪ ،‬چنانچه نویسند ‌‬
‫هها در مورد امام دوازدهم‬ ‫به بیان باور هریک از این فرق ‌‬
‫یتوانم به‬ ‫پرداخته است‪ ،‬از اینرو از خود پرسیدم‪ :‬چگونه م ‌‬
‫هی‬‫طور قطع بگویم که دیدگاه مذهب من همان نظری ‌‬
‫هی این‬ ‫درست در میان آن همه دیدگاه است؟ بلکه هم ‌‬
‫یهایی است که در‬ ‫هگوی ‌‬‫هها در واقع سخنان و یاو ‌‬ ‫دیدگا ‌‬
‫میان متکلمان رد و بدل شده و مستند به قرآن و احادیث‬
‫صحیح نیست‪ .‬و این بدیهی است که وقتی به اتفاق نظر و‬
‫یا راهکار درستی نرسیدند‪ ،‬هریک از آنان از دیگری دوری‬
‫جست و مذهب جدیدی برای خویش بنا نهاد و بر صحتش‬
‫تأکید کرد و نسبت به آن تعصب ورزید‪ ،‬تا جایی که برخی‬
‫از آنان خون یکدیگر را ریختند‪.‬‬
‫هی کتاب »فرق‬ ‫هی شیعیان را به مطالع ‌‬ ‫بنابراین‪ ،‬هم ‌‬
‫یخوانم‪ ،‬زیرا این کتاب در نوع خود کتاب‬ ‫الشیعه« فرا م ‌‬
‫یخواهند‬ ‫هی کسانی است که م ‌‬ ‫بسیار مهمی برای هم ‌‬
‫تاریخ مذهب خویش و چگونگی پیدایش آن را بدانند‪.‬‬
‫هی دوازده امامی و از علماء و‬ ‫هاش نوبختی‪ ،‬شیع ‌‬ ‫نویسند ‌‬
‫یباشد‪ ،‬و اصل بر این است که روایت‬ ‫مراجع مذهب م ‌‬
‫﴿‪﴾13‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی عیوب قوم‬ ‫دانای یک قوم و کسی که به تاریخ و پیشین ‌‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫خویش آگاه است‪ ،‬صحیح و مورد اعتماد م ‌‬
‫این موضوع را در صفحات مختلف کتاب مورد بررسی‬
‫بمان آگاهی یابیم‪ .‬ولی‬ ‫یدهم تا به تاریخ مذه ‌‬ ‫قرار م ‌‬
‫هی کتاب‪ ،‬ما را از‬ ‫همانگونه که گفتم مطالب پراکند ‌‬
‫یکند و باید در این زمینه دقت نظر‬ ‫ینیاز نم ‌‬
‫هاش ب ‌‬ ‫مطالع ‌‬
‫هی کتاب ببریم‪.‬‬ ‫هی لزم را از مطالع ‌‬ ‫داشت تا بهر ‌‬
‫لگیری‬ ‫هی کتاب مذکور‪ ،‬ابتدا به بیان شک ‌‬ ‫نویسند ‌‬
‫هی غیبت در مذهب شیعه پرداخته که نخستین‬ ‫نظری ‌‬
‫مذهبی است که این دیدگاه را بیان کرد‪ .‬البته به گمان‬
‫بنده باید گفت‪ :‬شیعه‪ ،‬نخستین و آخرین مذهبی است که‬
‫هی غیبت در آن شکل گرفت‪ ،‬و این همان چیزی‬ ‫نظری ‌‬
‫است که همچون صاعقه بر من فرود آمد و مرا تکان داد‪.‬‬
‫﴿‪﴾14‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫نخستین مذهب شیعی قایل به غیبت‪:‬‬
‫علی بن ابی طالب نخستین مهدی غایب نزد شیعه‬
‫است‪ ،‬پیروان این مذهب شیعیان »سبئیه« هستند‪.‬‬
‫یخوانم؟ آیا علی‪ ،‬همان‬ ‫یا الله! این دیگر چیست؟ چه م ‌‬
‫یرسد‪،‬‬ ‫مهدی منتظر است؟ و پس از آن که به قتل م ‌‬
‫یشود! و انتظار ظهورش واجب‬ ‫مرگش به غیبت تبدیل م ‌‬
‫است؟!‬
‫یگوید‪ :‬زمانی که علی ‪ ‬کشته شد‪ ،‬شیعیانی‬ ‫نوبختی م ‌‬
‫یپنداشتند که امامت وی از‬ ‫که قایل به امامتش بودند و م ‌‬
‫سوی الله و رسولش فرض شده‪ ،‬به سه فرقه تقسیم‬
‫شدند‪ :‬گروهی از آنان گفتند‪ :‬علی کشته نشده و نمرده‬
‫یمیرد‪ ،‬مگر آن که‬ ‫یشود و نم ‌‬ ‫است‪ ،‬و اصل ً او کشته نم ‌‬
‫یآورد و زمین را‬ ‫عرب را تحت فرمان خویش درم ‌‬
‫همانطور که آکنده اند ظلم و ستم شده‪ ،‬سرشار از عدل‬
‫یگرداند‪.‬‬
‫و داد م ‌‬
‫های بود که در اسلم‪ ،‬پس از رسول‬ ‫و این نخستین فرق ‌‬
‫های بود که در این‬ ‫الله ص شکل گرفت‪ ،‬و نخستین فرق ‌‬
‫یشود و پیروان‬ ‫امت غلو کرد‪ ،‬این فرقه »سبئیه« نامیده م ‌‬
‫یشوند‪ ،‬عبدالله بن‬ ‫عبدالله بن سبأ‪ ،‬بدین اسم نامیده م ‌‬
‫سباء نخستین کسی بود که به طعن و ناسزاگویی به‬
‫ابوبکر و عمر و عثمان و سایر صحابه ش پرداخت)‪.(1‬‬
‫برادرم! تصورش را بکن‪ ،‬علی بن ابی طالب همان‬
‫مهدی منتظر و غایبی است که پس از مرگش‪ ،‬باز‬
‫یکنی؟ لطفا ً تعجب‬ ‫یگردد! آیا از این سخن تعجب م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نکن‪ ،‬این فقط ابتدای راه است!‬
‫مهدی غایب دیگری هم وجود دارد‪ ،‬پس آیا ظهور خواهد‬
‫کرد؟ محمد بن حنفیه نیز مهدی غایبی است که انتظارش‬
‫هی‬ ‫یکشند شیعیانی که چنین پنداری دارند‪ ،‬فرق ‌‬ ‫را م ‌‬
‫یدهند‪.‬‬ ‫»کربیه« را تشکیل م ‌‬
‫های معتقدند که محمد بن حنفیه‬ ‫یگوید‪ :‬فرق ‌‬‫نوبختی م ‌‬
‫همان مهدی است و علی ‪ ‬او را مهدی نامید و او نمرده‬
‫یمیرد‪ ،‬اصل ً مردن برایش روا نیست‪ ،‬بلکه او از‬ ‫و نم ‌‬
‫نظرها پنهان شده و معلوم نیست که کجاست‪ ،‬و روزی باز‬
‫خواهد گشت و زمین را در تصرف خویش درخواهد آورد‪،‬‬
‫اینها پیروان »ابن کرب« هستند و به »کربیه« مشهورند‪.‬‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.(22 – 21) ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾15‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی دیگری معتقدند که محمد بن حنفیفه مهدی‬ ‫و فرق ‌‬
‫غائب است‪ ،‬البته در این باره دیدگاه خاصی دارند‪ ،‬این‬
‫دسته از شیعیان به »کیسانیه« مشهورند‪.‬‬
‫های بر این باورند که محمد بن‬ ‫یگوید‪ :‬فرق ‌‬ ‫نوبختی م ‌‬
‫ههای رضوی میان مکه‬ ‫حنفیه نمرده و زنده است و در کو ‌‬
‫یرود‬‫یبرد و صبح و شب آهویی نزدش م ‌‬ ‫و مدینه به سر م ‌‬
‫یکند؛ شیری‪ ،‬سمت‬ ‫و او از شیر و گوشتش تغذیه م ‌‬
‫راست وی و شیری سمت چپ اوست که تا زمان‬
‫یکنند‪.‬‬
‫ظهورش از او حفاظت م ‌‬
‫و برخی از آنها بر این باورند که سمت راست وی‪،‬‬
‫شیری و سمت چپش ببری قرار دارد‪ ،‬از دیدگاه اینها‬
‫محمد بن حنفیه‪ ،‬همان امام منتظری است که پیامبر ص‬
‫به آمدنش بشارت داده و جهان را آکنده از عدل و داد‬
‫یگرداند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫و مهدی دیگر هم وجود دارد!‬
‫او عبدالله پسر محمد بن حنفیه است‪ ،‬پیروان این‬
‫مذهب به شیعیان »بیانیه« مشهورند‪.‬‬
‫های بر این باورند که امامشان‬ ‫یگوید‪ :‬فرق ‌‬ ‫نوبختی م ‌‬
‫یعنی ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه‪ ،‬ولی خلق‬
‫یپردازد و‬ ‫یگردد و به امور مردم م ‌‬ ‫است و روزی بازم ‌‬
‫یشود‪ ،‬و هیچ وصی و امامی پس از او وجود‬ ‫مالک زمین م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫ندارد‪ ،‬بیانیه‪ ،‬پیروان شخص به نام بیان )ابن سمعان(‬
‫نهدی)‪ (2‬هستند‪.‬‬
‫شاید تعجب کنی؛ مهدی دیگری هم وجود دارد!‬
‫او‪ ،‬عبدالله بن معاویه است‪ ،‬مهدی منتظر و غایب‬
‫دیگری که هرچند از اهل بیت نیست‪ ،‬ولی از اصحاب‬
‫ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه بوده است‪.‬‬
‫هی شیعی‪ ،‬به غیبت مهدی خویش پس از‬ ‫این فرق ‌‬
‫یدانند‪.‬‬
‫موتش معتقدند و انتظار ظهورش را واجب م ‌‬
‫های گفته اند‪ :‬عبدالله بن‬ ‫یکند که فرق ‌‬ ‫نوبختی یادآوری م ‌‬
‫معاویه همان مهدی غایبی است که پیامبر ص بشارت‬
‫یگردد و آن را پس از‬ ‫ظهورش را داده و او‪ ،‬مالک زمین م ‌‬
‫آن که آکنده از ظلم و جور شده‪ ،‬سرشار از عدل و قسط‬
‫یگرداند و پس هنگام وفاتش‪ ،‬زمین را به شخص از بنی‬ ‫م ‌‬
‫یکند و پس‬ ‫هاشم از تبار علی بن ابی طالب ‪ ‬واگذار م ‌‬
‫یمیرد)‪.(3‬‬
‫م ‌‬
‫)(‪ -‬عبارت داخل پرانتر از مترجم است‪.‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه )‪.(34 – 33‬‬ ‫‪2‬‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.35 ،‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾16‬‬
‫مهدی منتظر‬

‫مهدی دیگری هم وجود دارد!‬


‫او‪ ،‬ابومسلم خراسانی است که در مقطعی از تاریخ‪،‬‬
‫برخی شیعیان از او به عنوان مهدی منتظر غایب یاد کرده‬
‫اند‪ ،‬زیرا او بسیاری از بنی امیه را به قتل رساند‪،‬‬
‫ابومسلم خراسانی که در نخستین ایام شورش خویش‬
‫ادعای وابستگی به اهل بیت را نموده بود‪ ،‬نقشی اساسی‬
‫در پیدایش حکومت بنی عباس داشت و چون جنبش‬
‫)سیاه جاه مگان( به صورت یک حکومت درآمد‪ ،‬دست از‬
‫تشیع کشید‪ ،‬ولی ابومسلم شیعه ماند و پیروانش اصرار‬
‫داشتند که ابومسلم‪ ،‬همان مهدی منتظر است که از‬
‫هی شیعی را‬ ‫نظرها غایب شده و نمرده است‪ .‬این فرق ‌‬
‫»خرم دنیان« یا »خرمیه« نامیده اند‪ .‬این نام برگرفته از‬
‫هی »خرم« به معنای شاداب و باطراوات است‪ .‬و‬ ‫واژ ‌‬
‫نامگذاری این فرقه بدین نام‪ ،‬یک حرکت تبلیغاتی برای‬
‫یشود و‬ ‫بشان بود که در آن از مردم رفع تکلیف م ‌‬ ‫مذه ‌‬
‫ترانی‬‫یتوانند هرگونه که بخواهند‪ ،‬آزادانه به شهو ‌‬ ‫م ‌‬
‫بپردازند‪.‬‬
‫خردم دنیان یا خرمیه‪ ،‬معتقدند که مهدیشان ابومسلم‪،‬‬
‫پس از آن که به دست عباسیان کشته شد‪ ،‬در غیبت به‬
‫یبرد و باید منتظر ظهورش بود‪ ،‬برخی از آنان به‬ ‫سر م ‌‬
‫ابومسلمیان )ابومسلمیه( مشهورند که پیروان ابومسلم و‬
‫قایل به امامتش هستند‪ ،‬آنان ادعا کرده اند ابومسلم‬
‫نمرده و ترک فرایض و ارتکاب هر عملی را درست‬
‫هشان‪ ،‬ایمان فقط در شناخت امام‬ ‫یپندارند و در نگا ‌‬ ‫م ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫یشود ‪.‬‬ ‫منحصر م ‌‬

‫و مهدی دیگری هم وجود دارد!‬


‫مهدی منتظری که از تبار حسن است؛ او‪ ،‬سید محمد‬
‫بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب‬
‫های از شیعیان قایل به امامت این شخص‬ ‫یباشد‪ ،‬فرق ‌‬
‫م ‌‬
‫هستند که در بیرون مدینه به قتل رسید‪ ،‬این فرقه بر این‬
‫باورند که سید محمد بن عبدالله همان مهدی منتظری‬
‫یگویند‪ :‬او‬
‫یکند و کشته نشده است‪ ،‬م ‌‬ ‫است که قیام م ‌‬
‫یبرد‪ ،‬این‬‫زنده است و در کوهی به نام »العلمیه« بسر م ‌‬
‫کوه میان راه مکه و نجد در سمت چپ قرار گرفته و کوه‬
‫بزرگی است که به اعتقاد این دسته از شیعیان‪ ،‬امامشان‬

‫)(‪ -‬ر‪.‬ک‪ :‬فرق الشیعه‪.47 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾17‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫از این کوه بیرون خواهد آمد‪ ،‬آنان به روایتی از رسول الله‬
‫یکنند که فرموده‬
‫هی مهدی قائم استفاده م ‌‬ ‫ص در بار ‌‬
‫منام من است و نام پدرش همچون نام پدر‬ ‫است‪» :‬او‪ ،‬ه ‌‬
‫من است«)‪.(1‬‬

‫مهدی دیگری نیز وجود دارد!‬


‫های از شیعیان به نام »ناووسیه« امام جعفر صادق‬ ‫فرق ‌‬
‫یدانند‪.‬‬
‫را امام زنده‪ ،‬غایب و مهدی منتظر م ‌‬
‫ناووسیه‪ ،‬بر این باورند که جعفر بن محمد )امام جعفر‬
‫یمیرد‪ ،‬تا آن که ظهور نماید و به امور‬
‫صادق( نمرده و نم ‌‬
‫مردم بپردازد‪ .‬آنان‪ ،‬محمد بن جعفر را امام زنده و مهدی‬
‫یدانند و به پندار خویش روایتی از او دارند که‬
‫منتظر م ‌‬
‫گفته است‪» :‬اگر کسی به شما خبر داد که مرا غسل داده‬
‫و کفن کرده و دفن نموده‪ ،‬سخنش را باور نکنید که به‬
‫راستی من یار و صاحبتان‪ ،‬صاحب شمشیر )یعنی قائم آل‬
‫یشوند)‪.(2‬‬‫محمد( هستم«‪ .‬این فرقه »ناووسیه« نامیده م ‌‬

‫مهدی دیگری هم وجود دارد!‬


‫شیعیان اسماعیلی )اسماعیلیان(‪ ،‬اسماعیل بن جعفر‬
‫یدانند‪ ،‬اینها‬
‫صادق را امام زنده و مهدی منتظر و غایب م ‌‬
‫به »اسماعیلیه« مشهورند‪.‬‬
‫این فرقه‪ ،‬بر این باورند که پس از جعفر بن محمد‪،‬‬
‫فرزندش اسماعیل بن جعفر‪ ،‬امام است‪ ،‬آنان مرگ‬
‫اسماعیل بن جعفر را در زمان پدرش انکار کرده و گفته‬
‫اند‪ :‬این خبر را امام جعفر شایع کرد تا اسماعیل را از‬
‫نظرها پنهان بدارد‪ ،‬چون برایش نگران بود‪ .‬اسماعیلیان‬
‫یمیرد تا آن که مالک زمین‬ ‫یکنند اسماعیل نم ‌‬‫گمان م ‌‬
‫شود و به امور مردم بپردازد و او را قائم آل محمد‬
‫یپندارند‪ ،‬زیرا پدرش به امامت او پس از خویش خبر‬ ‫م ‌‬
‫یگوید! از اینرو اسماعیل بن‬ ‫داده و امام‪ ،‬تنها سخن حق م ‌‬
‫)‪(3‬‬
‫یدانند ‪.‬‬
‫جعفر را امام زنده و قائم آل محمد م ‌‬
‫یها« همچنان ادامه دارد! و اما مهدی‬ ‫داستان »مهد ‌‬
‫دیگر‪ ...‬او‪ ،‬مهدی منتظر‪ ،‬محمد بن اسماعیل بن جعفر‬
‫صادق است‪ ،‬پیروان این مذهب شیعی »قرامطه« هستند‪.‬‬
‫قرمطیان‪ ،‬از آن روی بدین اسم نامیده شده اند که‬
‫سشان از اهالی سواد‪ ،‬از انباط و ملقب به‬‫ریی ‌‬
‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.67 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.67 ،‬‬ ‫‪2‬‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.68 – 67 ،‬‬ ‫‪3‬‬


‫﴿‪﴾18‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫»قرمطویه« بود‪ .‬اصل این فرقه‪ ،‬به یکی از دیگر از‬
‫یگردد که بعدها با‬ ‫ههای شیعه به نام »مبارکیه« برم ‌‬ ‫فرق ‌‬
‫یها مخالفت کردند و گفتند‪ :‬پس از محمد )ص( تنها‬ ‫مبارک ‌‬
‫هفت امام وجود دارند‪ :‬علی بن ابی طالب که هم امام‬
‫است و هم پیامبر! و حسن‪ ،‬حسین‪ ،‬علی بن حسین‪،‬‬
‫محمد بن علی‪ ،‬جعفر بن محمد و محمد بن اسماعیل‪.‬‬
‫قرامطه‪ ،‬محمد بن اسماعیل را مهدی و قائم آل محمد‬
‫یپندارند و معتقدند که او دارای مقام رسالت )یعنی‬ ‫م ‌‬
‫یباشد؛ به پندار قرامطه‪ ،‬زمانی که پیامبر ص‬ ‫پیامبر( نیز م ‌‬
‫در غذیرخم علی بن ابی طالب ‪ ‬را به امامت منصوب‬
‫کرد‪ ،‬رسالتش پایان یافت و از آن روز به بعد به فرمان‬
‫خدا‪ ،‬علی‪ ‬به مقام رسالت رسید و محمد )‪ (‬از آن‬
‫های‬ ‫پس پیرو علی ‪ ‬بود! و چون علی درگذشت‪ ،‬سلسل ‌‬
‫اقامت در حسن و پس در حسین و به همین ترتیب در‬
‫علی بن حسین و آنگاه در محمد بن علی ادامه یافت و‬
‫سپس به جعفر بن محمد رسید و امامت جعفر بن محمد‬
‫در حیاتش پایان یافت و امامت به اسماعیل بن جعفر‬
‫رسید‪ ،‬چنانچه رسالت محمد )ص( در حیاتش منقطع شد!‬
‫آنگاه برای خداوند امامت جعفر و اسماعیل نمایان شد)‪.(1‬‬
‫و خداوند امامت را در محمد بن اسماعیل قرار داد‪.‬‬
‫اینها در این باره به روایتی دروغین از جعفر بن محمد ‪‬‬
‫استناد کرده اند که گفته است‪» :‬بر خداوند هیچ امری‬
‫هی اسماعیل‪ ،‬بر او نمایان‬ ‫ظاهر نشده جز آنچه در بار ‌‬
‫شده است«!‬
‫هی شیعی‪ ،‬بر این باورند که محمد بن اسماعیل‬ ‫این فرق ‌‬
‫یبرد و او‬ ‫نمرده و زنده است و در سرزمین روم به سر م ‌‬
‫یپندارند‪ ،‬قائم از دیدگاه آنان بدین‬
‫را مهدی قائم م ‌‬
‫معناست که او با رسالت و شریعت جدیدی مبعوث‬
‫یکند‪ ،‬به‬
‫یشود و شریعت محمد )ص( را منسوخ م ‌‬ ‫م ‌‬
‫اعتقادشان محمد بن اسماعیل از پیامبران اولوالعزم‬
‫است‪ ،‬آنان پیامبران اولوالعزم را هفت نفر برشمرده اند‪:‬‬

‫هی‬
‫نشدن چیزی برای خداوند در عقید ‌‬ ‫)(‪ -‬ظاهرشدن یا نمایا ‌‬ ‫‪1‬‬

‫شیعه‪ ،‬ریشه در باوری دارد که تحت عنوان »بداء« شناخته‬


‫یشود‪ ،‬براساس این عقیده‪ ،‬گاهی برای خداوند امری ظاهر‬ ‫م ‌‬
‫یشود که قبل ً ظاهر نبود‪ ،‬و خداوند از آن اطلع نداشته است!‬ ‫م ‌‬
‫تدادن بداء به خداوند‪ ،‬در واقع بدین معناست که برای‬ ‫نسب ‌‬
‫تدادن جهل‬ ‫یآید‪ ،‬و این مستلزم نسب ‌‬
‫های پدید م ‌‬‫خداوند‪ ،‬رأی تاز ‌‬
‫بهای شیعه به‬‫یترین کتا ‌‬
‫به خداوند است )نعوذ بالله( در اساس ‌‬
‫این اصل تصریح شده است‪) .‬مترجم(‬
‫﴿‪﴾19‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫نوح‪ ،‬ابراهیم‪ ،‬موسی‪ ،‬عیسی‪ ،‬محمد‪ ،‬علی محمد بن‬
‫اسماعیل)‪.(1‬‬

‫و مهدی دیگری که وجود دارد‪!...‬‬


‫او‪ ،‬امام موسی کاظم ‪ ‬است! پیروان این فرقه که به‬
‫شیعیان »واقفه« مشهورند‪ ،‬امام موسی کاظم را مهدی‬
‫یدانند‪.‬‬
‫منتظر و امام غایب م ‌‬
‫این دسته از شیعیان بر این باورند که موسی بن جعفر‬
‫هی‬‫یمیرد تا آن که مالک هم ‌‬ ‫نمرده‪ ،‬بلکه زنده است و نم ‌‬
‫زمین شود و آن را ُپر از عدل و داد نماید‪ ،‬چنانچه پر از‬
‫ظلم و جور شده است‪ .‬به گمان شیعیان واقفه‪ ،‬امام‬
‫مولی کاظم از زندان خارج شده و هیچکس او را ندیده و‬
‫سلطان و سربازانش به او دست نیافته اند؛ از اینرو به‬
‫نسان‬ ‫دروغ ادعا کرده اند که موسی بن جعفر مرده تا بدی ‌‬
‫مردم را فریب دهند‪ ،‬حال آن که امام موسی کاظم پنهان‬
‫شده و از نظرها غایب گشته است! واقفه‪ ،‬در این باره‬
‫روایاتی از جعفر بن محمد‪ ،‬پدر امام موسی کاظم )جعل‬
‫و( روایت کرده اند که گفته است‪ :‬موسی مهدی قائم‬
‫یغلتد‪،‬‬ ‫است‪ ،‬بدانید که سرش از کوهی به سوی شما م ‌‬
‫ولی باور نکنید که او قائم آل محمد است‪.‬‬
‫برخی از شیعیان واقفه‪ ،‬بر این باورند که او اگرچه‬
‫مرده‪ ،‬ولی قائم آل محمد است و امامت دیگران اعتباری‬
‫ندارد‪ ،‬تا آن که او باز گردد و ظهور کند‪ .‬این دسته از‬
‫واقفه بر این پندارند که او‪ ،‬پس از مرگش بازگشته‪ ،‬ولی‬
‫از نظرها مخفی است و تنها یاران خاص و نمایندگانش او‬
‫یبینند‪ .‬اینها برای اثبات پندارشان روایاتی از پدر امام‬ ‫را م ‌‬
‫موسی یعنی از امام جعفر نقل کرده اند که گفته است‪:‬‬
‫»قائم از آن جهت بدین اسم نامیده شده که پس از‬
‫یکند«‪ .‬و برخی هم منکر‬ ‫یخیزد و قیام م ‌‬ ‫مرگش برم ‌‬
‫قتلش شده و گفته اند‪ :‬او مرده و خداوند او را به سوی‬
‫خویش بال برده و او را در آن هنگام که زمان قیامش فرا‬
‫یگرداند‪ .‬علت نامگذاری این دسته از شیعیان‬ ‫رسد‪ ،‬بازم ‌‬
‫هی امامت را تا‬‫به »واقفه«‪ ،‬این است که آنان سلسل ‌‬
‫موسی بن جعفر پیش برده و پس توقف کرده اند‪ ،‬شخص‬
‫یدانند)‪.(2‬‬‫دیگری را پس از او امام نم ‌‬

‫و مهدی دیگری نیز وجود دارد!‬


‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.72 ،‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬ر‪.‬ک‪ :‬فرق الشیعه‪.81 – 80 ،‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾20‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی دیگری از شیعیان‪ ،‬موسی کاظم ‪ ‬را مهدی‬ ‫دست ‌‬
‫یدانند‪ ،‬البته با نگاه فلسفی دیگری‪ ،‬این‬ ‫منتظر و غایب م ‌‬
‫دسته از شیعیان به »بشریه« مشهورند‪ ،‬رئیس این فرقه‬
‫یدانست تا بدین وسیله به‬ ‫خودش را جانشین امام قائم م ‌‬
‫عنوان نایب و جانشین امام به اموال مردم دست یابد‪ .‬او‬
‫هاش موروثی کرد و آن را به‬ ‫این نیابت را در خانواد ‌‬
‫پسرش سپرد تا این درآمد هنگفت به خاندان دیگری‬
‫منتقل نشود‪.‬‬
‫هی »بشریه« که پیروان محمد بن بشیر )یکی از‬ ‫فرق ‌‬
‫موالی بنی اسد کوفه( هستند‪ ،‬بر این باورند که موسی بن‬
‫جعفر‪ ،‬نمرده و زندانی نشده‪ ،‬بلکه او زنده‪ ،‬غایب و همان‬
‫مهدی و قائم آل محمد است‪ .‬به پندار بشریه‪ ،‬امام موسی‬
‫کاظم در زمان غیبتش‪ ،‬محمد بن بشیر را نماینده و‬
‫مهر انگشتری خویش را به او‬ ‫جانشین خود تعیین کرده و ُ‬
‫یهای مردمش را به او آموخته و‬ ‫داده و تمام نیازمند ‌‬
‫هی امور را به او واگذار کرده است‪ .‬پس محمد بن‬ ‫هم ‌‬
‫بشیر امام پس از اوست‪ .‬او هنگام وفاتش‪ ،‬فرزند خویش‬
‫نسان‬ ‫سمیع را به عنوان جانشین خود تعیین کرد و بدی ‌‬
‫سمیع بن محمد بن بشیر امام است و پس از سمیع‪،‬‬
‫کسی امام است که از سوی سمیع به عنوان جانشین‬
‫تعیین شده و تا زمان ظهور امام مهدی کاظم بر امت‬
‫نسان هر‬ ‫واجب است که از وی اطاعت کنند و بدی ‌‬
‫هی اموال مردم و دیگر مسایل صادر‬ ‫دستوری که در بار ‌‬
‫کند‪ ،‬بر آنان لزم است که از او اطاعت نمایند تا آن که‬
‫امام قائم )یعنی موسی کاظم( ظهور کند!)‪.(1‬‬
‫بدین ترتیب سمیع‪ ،‬جانشین امام است و پس از او‬
‫یشود که سمیع او را‬ ‫کسی بر این منصب گماشته م ‌‬
‫منصوب کرده است‪ .‬آنچه درخورِ توجه است این که‬
‫سمیع‪ ،‬پس از خود یکی از فرزندانش را به عنوان جانشین‬
‫امام تعیین کرده است!‬

‫و مهدی دیگری هم وجود دارد!‬


‫او‪ ،‬سید محمد بن علی الهادی‪ ،‬برادر امام حسن‬
‫عسکری ‪ ‬است که از او به عنوان مهدی منتظر و امام‬
‫غایب یاد کرده و انتظارش را تا زمان ظهورش واجب‬
‫یدانند!‬
‫م ‌‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.83 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾21‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هنگامی که امام هادی ‪ ‬درگذشت‪ ،‬گروهی از یارانش‬
‫قایل به امامت پسرش محمد شدند‪ ،‬در حالی که محمد در‬
‫یپنداشتند که محمد‬ ‫زمان پدرش وفات کرده بود‪ ،‬آنان م ‌‬
‫یکردند‬
‫بن علی نمرده و زنده است و در این باره ادعا م ‌‬
‫که پدرش یعنی امام هادی اعلم کرده که محمد امام پس‬
‫هی امام‬‫یتوان و روا نیست که در بار ‌‬ ‫از اوست و اصل ً نم ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫تصور کذب یا بداء نمود ‪ .‬هرچند که به ظاهر وفات‬
‫نموده‪ ،‬ولی در حقیقت نمرده و پدرش که نگران وی بوده‪،‬‬
‫او را مخفی کرده است و او همان مهدی منتظر و قائم آل‬
‫هی این مهدی همان دیدگاهی را‬ ‫محمد است‪ ،‬اینها در بار ‌‬
‫)‪(2‬‬
‫دارند که پیروان اسماعیل بن جعفر دارند ‪.‬‬

‫و مهدی دیگری نیز وجود دارد!‬


‫های از شیعیان که به‬ ‫او‪ ،‬امام حسن عسکری است‪ ،‬عد ‌‬
‫»عسکریه« مشهورند‪ ،‬امام حسن عسکری ‪ ‬را مهدی‬
‫یدانند‪ ،‬آنان از این جهت امام حسن‬ ‫منتظر و غایب م ‌‬
‫یپندارند که برای وی فرزندی‬ ‫عسکری را مهدی منتظر م ‌‬
‫نیافته اند و چون حسن عسکری وفات نمود‪ ،‬گفتند‪ :‬او‬
‫نمرده‪ ،‬بلکه غیبت کرده و انتظارش واجب است‪.‬‬
‫های از شیعیان بر این پندارند که‬ ‫یگوید‪ :‬فرق ‌‬‫نوبختی م ‌‬
‫حسن عسکری نمرده و زنده است‪ ،‬بلکه غیبت نموده و او‬
‫همان امام قائم است و سزاوار مرگ نیست و فرزند‬
‫مشخص و معلومی هم نداشته است‪ .‬امکان ندارد که‬
‫زمین از وجود امامی خالی گردد‪ .‬امامتش ثابت شده و‬
‫روایات حاکی از آن است که امام قائم دو غیبت دارد‪:‬‬
‫یکند و‬‫یکی همین غیبت وفات اوست که بعد‪ ،‬ظهور م ‌‬
‫یرود‪ .‬آنان در‬ ‫یشود‪ ،‬و پس به غیبت کبری م ‌‬ ‫شناخته م ‌‬
‫ههایی‬ ‫های از موارد دیدگا ‌‬ ‫هی حسن عسکری در پار ‌‬ ‫بار ‌‬
‫هی موسی بن جعفر‬ ‫همچون دیدگاه شیعیان واقفه در بار ‌‬
‫دارند و اگر به آنان گفته شود که چه تفاوتی با شیعیان‬
‫یگویند‪ :‬اشتباه واقفه این است که با‬ ‫واقفه دارید؟ م ‌‬
‫وفات امام موسی بن جعفر‪ ،‬بر امامت وی توقف نمودند‪،‬‬
‫زیرا او در حالی وفات نمود که وصی و امامی از او ماند؛‬
‫یعنی رضا ‪ ‬و جز او بیش از ده فرزند داشت‪ .‬و وفات‬
‫هر امامی همچون وفات پدرانش ظاهر بود و هرکدامشان‬
‫)(‪ -‬جای بسششی شششگفت اسشت کششه برخششی از ششیعیان بششداء را کششه‬ ‫‪1‬‬

‫یداننششد‪ ،‬امششا در‬


‫مستلزم حدوث علم است‪ ،‬در وصف خدا جششایز م ‌‬
‫یپندارند! )مترجم(‬
‫وصف ائمه نادرست م ‌‬
‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.94 ،‬‬ ‫‪2‬‬
‫﴿‪﴾22‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫یکند با وجود جانشین‪ ،‬مرگ وی‬ ‫جانشین داشته که ثابت م ‌‬
‫قطعی است‪ .‬در این میان مهدی قائمی که وقوف بر‬
‫حیاتش درست است‪ ،‬امامی است که هرچند به ظاهر‬
‫وفات نمود‪ ،‬ولی فرزندی از خود برجای نگذاشته و‬
‫های جز پذیرش این باور ندارند تا آن که‬ ‫شیعیانش چار ‌‬
‫ظهور نماید‪ .‬چرا که اصل ً امکان ندارد امامی بدون‬
‫یتوان گرفت‪ ،‬این‬ ‫های که م ‌‬ ‫جانشین بمیرد‪ ،‬پس تنها نتیج ‌‬
‫)‪(1‬‬
‫است که او غیبت نموده و از نظرها پنهان شده است ‪.‬‬
‫مترین دلیلی است که‬ ‫حترین و محک ‌‬ ‫این یکی از واض ‌‬
‫یکند امام حسن عسکری ‪ ‬فرزندی از خود‬ ‫ثابت م ‌‬
‫های از شیعیان‪ ،‬بر‬ ‫برجای نگذاشته است‪ ،‬به حدی که فرق ‌‬
‫همین اساس شکل گرفت‪ ،‬و مدعی مهدویت شخص امام‬
‫حسن عسکری گردید‪ .‬زیرا او فرزندی نداشته و هیچیک از‬
‫شیعیان فرزندی برایش سراغ ندارد‪.‬‬
‫ههای دیگری نیز پس از وفات امام حسن عسکری‬ ‫فرق ‌‬
‫شکل گرفتند که نوبختی در کتابش آورده است‪ .‬و بنده به‬
‫قصد اختصار به همین یکی بسنده نمودم‪.‬‬
‫های از‬ ‫هدار و بیان پار ‌‬ ‫پس از بررسی این جریان دنبال ‌‬
‫ههای رشد نظری و فلسفی آن که سرآمدان‬ ‫ابعاد و گون ‌‬
‫علم کلم سرهم کرده اند‪ ،‬برای آن که موضوع به درازا‬
‫نکشد‪ ،‬به همین مختصر بسنده کردم؛ زیرا کتاب »فرق‬
‫ههایی است که پس از مرگ هر امامی‬ ‫الشیعه« پر از فرق ‌‬
‫یگرفت و به مهدویت‪ ،‬غیبت و ضرورت انتظارش‬ ‫شکل م ‌‬
‫یشد‪ ،‬تا این که پس از وفات امام حسن عسکری‬ ‫معتقد م ‌‬
‫‪ ‬دوران شیعیان دوازده امامی فرا رسید تا برای خویش‬
‫ههای شیعی‪،‬‬ ‫هی راه گذشتگان خود از سایر فرق ‌‬ ‫در ادام ‌‬
‫مهدی منتظر و غایبی فرض کنند که باید منتظر ظهورش‬
‫باشند‪ .‬حال آن که خود مؤلف )نوبختی( اذعان و اعتراف‬
‫یکند که حسن عسکری فرزندی نداشته است‪ ،‬اما اینها‬ ‫م ‌‬
‫یظابطه و‬ ‫ههای نظری و کلمی است که بسیار ب ‌‬ ‫دیدگا ‌‬
‫ههای‬ ‫یباشد‪ ،‬بلکه شر عظیمی است که درواز ‌‬ ‫نامعلوم م ‌‬
‫های از این امت گشود‪ .‬اگر اینها به‬ ‫دوزخ را بر عد ‌‬
‫یکردند‪ ،‬شیطان‪،‬‬ ‫ههای خداوند و پیامبرش بسنده م ‌‬ ‫فرمود ‌‬
‫ههای باطل و‬ ‫آنان را به سوی این مذاهب و دیدگا ‌‬
‫یاساسی که الله هیچ دلیلی بر صحتش نازل نکرده‪،‬‬ ‫ب ‌‬
‫یداد‪.‬‬‫سوق نم ‌‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.96 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾23‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫ههای نوبختی‬ ‫هی گرامی و خردمند! به نوشت ‌‬ ‫ای خوانند ‌‬
‫در کتابش پیرامون رخدادهای پس از وفات امام حسن‬
‫عسکری ‪ ‬بنگر تا دریابی که شیطان و هوا و هوس‬
‫چگونه و تا چه اندازه اعتقادات و باورهای برخی از‬
‫های که آنان را به‬ ‫یگیرند‪ ،‬به گون ‌‬ ‫مسلمانان را به بازی م ‌‬
‫یکشانند‪.‬‬ ‫زندیقی و دوری از الله م ‌‬
‫یگوید‪ :‬حسن عسکری ‪ ‬در ربیع الثانی سال‬ ‫نوبختی م ‌‬
‫‪ 232‬هجری زاده شد و هشتم ربیع الول سال ‪260‬‬
‫هجری در حالی که بیست و هشت سال داشت‪ ،‬وفات‬
‫نمود و ابوعیسی بن متوکل بر او نماز خواند‪ .‬امامتش پنج‬
‫سال و هشت ماه و پنج روز طول کشید‪ .‬و چون وفات‬
‫کرد‪ ،‬هیچ نسل و فرزندی از او نمایان نشد‪ ،‬پس میراثش‬
‫به مادر و برادش جعفر رسید‪ .‬مادرش کنیزی به نام‬
‫عسفان بود که ابوالحسن‪ ،‬نام حدیث را بر او نهاد)‪.(1‬‬
‫کترین ابهامی در سخن اخیر نوبختی‬ ‫یگویم‪ :‬کوچ ‌‬ ‫م ‌‬
‫وجود ندارد‪ .‬آنجا گفته است‪ :‬حسن عسکری ‪ ‬فرزندی‬
‫نداشت و میراثش به مادر و برادرش رسید‪ .‬به طور قطع‬
‫اگر حسن عسکری فرزندی داشت‪ ،‬میراثش بدین شکل‬
‫یرسید و مادر و برادر حسن‬ ‫به مادر و برادرش جعفر نم ‌‬
‫یدادند که پسرش را به ناحق از‬ ‫عسکری به خود اجازه نم ‌‬
‫میراث محروم کنند‪ .‬مگر غیر از این است که نخستین‬
‫وظیفه امام عدل یعنی مهدی این بود که اگر واقعه وجود‬
‫هی پدر‬ ‫یداشت‪ ،‬ابتدا عدالت را در خان ‌‬ ‫خارجی م ‌‬
‫هی عدل در‬ ‫یکرد و پس به فکری اقام ‌‬ ‫معصومش برپا م ‌‬
‫یافتاد‪.‬‬‫سراسر زمین م ‌‬
‫نوبختی ضمن اذعان به این که امام حسن عسکری‬
‫فرزندی نداشته و میراثش به مادر و برادرش رسیده‪ ،‬با‬
‫این حال به امامت محمد بن حسن عسکری که وجود‬
‫خارجی نداشته‪ ،‬اعتقاد دارد و بر این پندار است که محمد‬
‫بن حسن عسکری‪ ،‬همان مهدی غایبی است که باید‬
‫ظهورش را انتظار کشید!‬
‫یشگفت است که نوبختی در کتاب »فرق‬ ‫جای بس ‌‬
‫یکند و سپس در‬ ‫الشیعه« به عدم وجود این امام اذعان م ‌‬
‫تعلیقی که بر این موضوع در کتاب »التنبیه« دارد‪،‬‬
‫ینویسد‪» :‬شیعیان از طریق استدلل به وجود فرزند‬ ‫م ‌‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪ ،‬ص ‪.96 – 95‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾24‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫امام حسن عسکری پی برده اند‪ .‬همچنانکه خداوند‪ ،‬پیامبر‬
‫هی امور دین را به استدلل دریافته و شناخته اند«)‪.(1‬‬ ‫و هم ‌‬
‫یدانم کدامین استدلل است که از هیچ‪ ،‬فرزند‬ ‫نم ‌‬
‫یآفریند و این چه معیار و قیاسی است که نوبختی به‬ ‫م ‌‬
‫یگیرد تا شناخت خداوند و پیامبر را با وجود انسانی‬ ‫کار م ‌‬
‫مقایسه کند که هرگز وجود نداشته است؟! حال آن که‬
‫نها به طور فطری به وجود پروردگار معتقدند‬ ‫هی انسا ‌‬ ‫هم ‌‬
‫و پیرامون رسول الله ص آیات واضحی در قر آنکریم‬
‫وجود دارد‪ ،‬بلکه سیرتش آکنده از روایات و تاریخی است‬
‫که عرب و غیر عرب به آن شناخت دارند‪.‬‬
‫یخواهد وجود‬ ‫هی عجیب و غریب م ‌‬ ‫نوبختی با این مقایس ‌‬
‫انسانی را ثابت کند که هرگز وجود نداشته است!‬
‫حال آن که به گواهی خودش‪ ،‬چنین انسانی وجود‬
‫های است؟!‬ ‫یخردان ‌‬ ‫نداشته است‪ ،‬پس این چه استدلل ب ‌‬
‫درک این قضیه‪ ،‬برایم خیلی مشکل بود‪ ،‬خیلی سعی کردم‬
‫تمام توان و نیروی فکری خود را بکار گیرم‪ ،‬تا این‬
‫لها را دریابم‪ ،‬ولی موفق به درکش نشدم‪ .‬ادعا‬ ‫استدل ‌‬
‫هی‬ ‫ندارم که آدم با فراست و زرنگی هستم‪ ،‬ولی از هم ‌‬
‫زیرکان تاریخ و موجودات خردمند از جن و انسان و‬
‫لهای مشکل را دریابند و‬ ‫یخواهم که این استدل ‌‬ ‫فرشته م ‌‬
‫به این معما پاسخ گویند که چگونه امکان دارد شخصی‬
‫بمیرد و فرزندی نداشته باشد‪ ،‬ولی استدلل برایش‬
‫فرزندی ایجاد کند؟‬
‫لگیری‬ ‫در ادامه شخص نوبختی‪ ،‬ما را از چگونگی شک ‌‬
‫یسازد و پیرامون موضوع‬ ‫تفکر دوازده امامی مطلع م ‌‬
‫یگوید که چرا باید برای امام حسن عسکری‬ ‫سخن م ‌‬
‫ینویسد‪ :‬پس از وفات امام‬ ‫فرزندی فرض کنیم‪ ،‬وی م ‌‬
‫)‪(2‬‬
‫حسن عسکری یارانش به چهارده فرقه تقسیم شدند ‪.‬‬
‫هی یادشده‬ ‫وی پس به طور مفصل پیرامون چهارده فرق ‌‬
‫هی‬ ‫یگوید و به نقد و بررسی فلسف ‌‬ ‫و باورهایشان سخن م ‌‬
‫هریک از این مذاهب‪ ،‬در چارچوب مذهب خاص خویش‬
‫هاش‬ ‫یپردازد‪ ،‬و چون بخش طولنی است‪ ،‬از نقل هم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکنم‪ ،‬و پژوهشگران و خوانندگان گرامی‬ ‫خودداری م ‌‬
‫یتوانند در صورت تمایل به کتاب نوبختی مراجعه کنند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫هی‬ ‫هی هم ‌‬ ‫البته لزم یادآوری است که فحوا و درون مای ‌‬
‫هی وجود یا عدم‬ ‫هگانه مبتنی بر مسأل ‌‬ ‫ههای چهارد ‌‬ ‫این فرق ‌‬

‫)(‪ -‬اکمال الدین و اتمام النعمة‪ ،‬اثر صدوق‪ ،‬ص ‪.92‬‬ ‫‪1‬‬

‫)(‪ -‬فرق الشیعه‪.96 ،‬‬ ‫‪2‬‬


‫﴿‪﴾25‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫وجود فرزندی برای حسن عسکری است‪ .‬دوازده فرقه‬
‫قبول دارند که حسن عسکری‪ ،‬هیچ فرزندی نداشته است‬
‫و مخالفان این نظریه را تکذیب کرده و گفته اند‪ :‬اگر‬
‫حسن عسکری فرزندی داشت‪ ،‬بر همه اعم از عموم‬
‫یماند‪ ،‬به‬ ‫مردم و نیز خواص و حتی بر سلطان مخفی نم ‌‬
‫ویژه که وارثان‪ ،‬میراث حسن عسکری را تقسیم کردند‪.‬‬
‫هها‪ ،‬چنانکه پیشتر گذشت‪ ،‬قایل به‬ ‫برخی از این فرق ‌‬
‫غیبت امام حسن هستند و برخی هم بر امامت وی توقف‬
‫هی یازده امامی هستند‪.‬‬ ‫نموده و در واقع شیع ‌‬
‫ههای یاد شده‪ ،‬قایل به تولد‬ ‫در این میان یکی از فرق ‌‬
‫فرزندی برای امام حسن عسکری هشت ماه پس از‬
‫یگویند‪ :‬حسن عسکری قبل از‬ ‫وفاتش هستند‪ ،‬و اینها م ‌‬
‫وفات وصیت کرد‪ ،‬نام این فرزند را محمد بگذارند‪ .‬این‬
‫فرقه کسانی را که قایل به تولد فرزند حسن عسکری در‬
‫حیاتش هستند‪ ،‬تکذیب نموده و گفته اند‪ :‬امام حسن‬
‫عسکری همسر باردارش را از نظرها پنهان کرد و به‬
‫روایتی که از امام رضا ‪ ‬نقل کرده اند‪ ،‬استناد نموده اند‪:‬‬
‫»شما با جنین که در شکم مادرش هست و نیز با نوزاد‬
‫شیرخوار آزموده خواهید شد«‪.‬‬
‫آنان این سخن را سند مذهب خویش قرار داده اند‪.‬‬
‫یدانم جنین و نوزاد شیرخواری که رضا ‪ ‬از آن سخن‬ ‫نم ‌‬
‫گفته‪ ،‬چه ربطی به فرزند حسن عسکری دارد که هیچگاه‬
‫زاده نشده است! به فرض این که بپذیریم رضا ‪ ‬چنین‬
‫سخن گفته و این سخن درست است‪ ،‬این امکان برایمان‬
‫وجود دارد که مصداقش را هر جنین و نوزاد شیرخواری‬
‫یشود‪ .‬بنده در‬ ‫هی دیگری متولد م ‌‬ ‫بدانیم که در هر خانواد ‌‬
‫اینجا قصد بررسی این موضوع را ندارم‪ .‬چرا که نادرستی‬
‫و بطلن چنین اموری از همان اول برای هر انسان‬
‫خردمندی روشن و واضح است‪ .‬البته در این میان به‬
‫یقاعدگی و شور و غوغای‬ ‫هی این ب ‌‬ ‫روشنگری در زمین ‌‬
‫یپردازم و بیان‬ ‫هی م ‌‬ ‫هی چنین اندیش ‌‬ ‫یاساس در بار ‌‬ ‫ب ‌‬
‫مهای‬‫یدارم که چگونه در این باره تصمی ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشود که نسل به نسل به ارث‬ ‫تسازی گرفته م ‌‬ ‫سرنوش ‌‬
‫یآید که به‬ ‫یبرند و در نهایت به شکل دین مقدس درم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یتوان به نقد و بررسی آن پرداخت‪ .‬آری!‬ ‫هیچ عنوان نم ‌‬
‫این چنین جوی بر این اندیشه حاکم بود و این‪ ،‬فقط‬
‫هی‬‫هی کوچکی از تفکر جاهلی حاکم بر اندیش ‌‬ ‫نمون ‌‬
‫یرود‪ .‬و اما چهاردهمین‬ ‫مهدویت در آن زمان به شمار م ‌‬
‫های که پس از وفات امام حسن عسکری موضوع‬ ‫فرق ‌‬
‫﴿‪﴾26‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫مهدویت را مطرح کرد؛ بررسی این فرقه برایم حایز‬
‫اهمیت است‪ .‬زیرا این فرقه همان مذهب موروثی من بود‬
‫هی مهدویت را بدین شکل مطرح نمود‬ ‫که فلسفه و نظری ‌‬
‫که امام حسن عسکری دوسال قبل از وفاتش صاحب‬
‫فرزندی شده است‪.‬‬
‫یکنند‪ ،‬چگونه امکان دارد‬ ‫چنانچه در این باره استدلل م ‌‬
‫حسن عسکری به عنوان کسی که امامتش ثابت شده و‬
‫امورش جریان یافته‪ ،‬با وجود شهرتی که نزد خاص و عام‬
‫دارد‪ ،‬بدون فرزند بمیرد؟ پس فرزندش همان قائم آل‬
‫محمد است که دو سال قبل از وفات حسن عسکری‬
‫یپندارند و بر این‬ ‫متولد شد‪ .‬اینها اسمش را محمد م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫پندارند که او‪ ،‬پویشده و مخفی است و دیده نم ‌‬
‫یکنند مهدی )یا محمد بن حسن عسکری( از‬ ‫آنان ادعا م ‌‬
‫ترس عمویش جعفر و دیگر دشمنانش مخفی شده و این‬
‫یکنند که او‬ ‫یشمارند و گمان م ‌‬ ‫تهای او برم ‌‬ ‫را یکی از غیب ‌‬
‫امام قائم است‪ ،‬امامی که در حیات پدرش شناخته شده و‬
‫پدر به وجود او تصریح نموده و چون تنها فرزند حسن‬
‫عسکری است‪ ،‬پس بدون شک امام است)‪.(1‬‬
‫بنگر که چه دیدگاه منحرفی دارند و چه سخنان‬
‫یگویند‪ .‬خوب به این دیدگاه توجه کن و بنگر‬ ‫یاساسی م ‌‬ ‫ب ‌‬
‫ههای‬ ‫که این دیدگاه تا چه اندازه مطابق منطق سایر فرق ‌‬
‫لهایی‬ ‫شیعه و بلکه عین همان فلسفه است‪ .‬همه استدل ‌‬
‫عقلی از این قبیل است که چگونه امکان دارد حسن‬
‫عسکری به عنوان کسی که امامتش ثابت شده و امر‬
‫امامتش جریان یافته‪ ،‬با وجود شهرتی که نزد عام و خاص‬
‫یکنند که به‬ ‫هگیری م ‌‬ ‫دارد‪ ،‬بدون فرزند بمیرد! و پس نتیج ‌‬
‫طور قطع فرزندی داشته است!‬
‫هگیری عقلی آن که‬ ‫براساس این باور فلسفی و نتیج ‌‬
‫مبتنی بر هیچ دلیل معتبر قرآنی و روایی نیست‪ ،‬دین‬
‫عریض و طویلی بنا شده که دارای احکام‪ ،‬فقه‪ ،‬اصول و‬
‫یباشد و با دین سایر مسلمانان‬ ‫فروع خاص خود م ‌‬
‫ههای کلمی و‬ ‫متفاوت است و زیر ساخت آن را دیدگا ‌‬
‫یاساسی تشکیل داده اند که نسل به نسل‬ ‫فلسفی ب ‌‬
‫هها و تصورات به این نسل رسیده‬ ‫گشته تا آن که اندیش ‌‬
‫هی مردمانی است که نه از اهل بیت هستند و نه‬ ‫که ساخت ‌‬
‫لهای‬ ‫هها و خیا ‌‬ ‫از یاران پیامبر ص‪ ،‬بلکه این اندیش ‌‬
‫جاندیشی کسانی است که با‬ ‫هی ک ‌‬ ‫یاساس نتیج ‌‬ ‫ب ‌‬

‫)(‪ -‬ر‪.‬ک‪ :‬فرق الشیعه‪.103 – 102 ،‬‬ ‫‪1‬‬


‫﴿‪﴾27‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫غها بیشترین ظلم و ستم را به اهل‬ ‫مکردن این درو ‌‬ ‫سره ‌‬
‫بیت روا داشته اند و سخنانی به آن بزرگواران نسبت داده‬
‫اند که هرگز نگفته اند‪.‬‬
‫هی خشک را‬ ‫و سرانجام دوران ما فرا رسید و این اندیش ‌‬
‫ههای کلمی و فلسفی برآمده و به ما‬ ‫که از پس اندیش ‌‬
‫یدانستیم چه در‬ ‫رسیده‪ ،‬گرفتیم و همچون لیوانی که نم ‌‬
‫آنست‪ ،‬سر کشیدیم و هیچ توجه نکردیم که تاریخ مصرف‬
‫آن گذشته است‪.‬‬
‫الحمد لله که بنده چنین میراثی برای فرزندانم نخواهم‬
‫گذاشت و آنان را به خوردن و نوشیدن این مواد مسموم و‬
‫تاریخ گذشته مجبور نخواهم کرد‪.‬‬
‫هی مهدویت و اشکال مختلف آن‬ ‫اندکی تأمل در اندیش ‌‬
‫یدهد که این تفکر در تمام‬ ‫در فرهنگ شیعه نشان م ‌‬
‫ههای شیعه بر یک اصل استوار است و آن‪ ،‬اینکه‬ ‫فرق ‌‬
‫یدانند‪ .‬چنانچه توجه‬ ‫وجود امام معصوم غایب را حتمی م ‌‬
‫یبینید نخستین کسی که این اندیشه را مطرح‬ ‫نمایید‪ ،‬م ‌‬
‫کرد و آن را بنا نهاد‪ ،‬عبدالله بن سبأ بود‪ ،‬همانطور که در‬
‫این کتاب شیعی معتبر »فرق الشیعه« آمده است‪ .‬وی‬
‫هی علی بن ابی طالب ‪ ‬مطرح‬ ‫ابتدا این اندیشه را در بار ‌‬
‫ههای شیعه آن را بسط دادند و هریک‬ ‫کرد و پس فرق ‌‬
‫مذهب و دیدگاه خاصی را در این زمینه در پیش گرفتند‪.‬‬
‫برخی قایل به امامت یک امام )و غیبت او( شدند و برخی‬
‫قایل به دو امام و به همین منوال این تفکر از نظر تعداد‬
‫یها‬‫هی یازده امام ‌‬ ‫امام گسترش بیشتری یافت و فرق ‌‬
‫شکل گرفت که قایل به مهدویت حسن عسکری بودند‪ .‬در‬
‫هی مهدویت‪ ،‬نوبت به شیعیان دوازده امامی‬ ‫هی فلسف ‌‬ ‫ادام ‌‬
‫هی فلسفی جدید متناسب با تعداد‬ ‫رسید که اهل کلم نظری ‌‬
‫امامان مورد اعتقادشان برای این فرقه بیان نمودند‪.‬‬
‫نسان عدد دوازده را برگزیدند تا امامانی به همین‬ ‫بدی ‌‬
‫تعداد داشته باشند و بر امامت امام دوازدهم توقف نمایند‬
‫و به غیبت و انتظارش معتقد باشند‪.‬‬
‫یپذیری که دینت را از‬ ‫هی خردمند! آیا م ‌‬ ‫پس ای شیع ‌‬
‫عبدالله بن سبأ بگیری؟ همان کسی که نخست ادعای‬
‫مهدویت‪ ،‬غیبت و عصمت علی ‪ ‬را مطرح کرد‪ ،‬یا دینت‬
‫یگیری؟‬ ‫را از کلم پروردگارت و سنت پیامبرت م ‌‬
‫هی دوازده امامی تنها‬ ‫ای برادرم! چنین مپندار که فرق ‌‬
‫هی شیعی است که برای امامی که مرده و فرزندی از‬ ‫فرق ‌‬
‫هی‬ ‫خود نگذاشته‪ ،‬قایل به وجود فرزند است‪ .‬پیش از فرق ‌‬
‫هی دیگری از شیعیان به نام‬ ‫دوازده امامی‪ ،‬فرق ‌‬
‫﴿‪﴾28‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫»الفطحیه« منشعب شد که چنین اعتقاداتی داشت پیروان‬
‫این فرقه قایل به امامت عبدالله بن جعفر صادق )عبدالله‬
‫افطح( بودند و چون عبدالله درگذشت‪ ،‬فرزندی به نام‬
‫محمد برایش فرض کردند و گفتند‪ :‬او از نظرها غایب و‬
‫مخفی شده و در آخر زمان ظهور خواهد کرد)‪.(1‬‬
‫اینها نخستین کسانی بودند که با دلیل عقلی و استدلل‬
‫قایل به تولد امامی شدند که هیچ دلیل نقلی و تاریخی در‬
‫هی فطحیه را با‬ ‫هی ولدتش وجود ندارد‪ .‬اگر فرق ‌‬ ‫بار ‌‬
‫یبینم که هرچند‬ ‫هی دوازده امامی مقایسه کنیم‪ ،‬م ‌‬ ‫فرق ‌‬
‫هی فطحیه از یک جهت بر‬ ‫هردو بر باطلند‪ ،‬ولی فرق ‌‬
‫هی دوازده امامی برتری دارد و آن‪ ،‬اینکه مهدی‬ ‫فرق ‌‬
‫مخوانی و سخنیت بیشتری با روایت‬ ‫مجازی و فرض آنها‪ ،‬ه ‌‬
‫نسان‬ ‫هی مهدی دارد‪ ،‬بدی ‌‬ ‫مورد اتفاق شیعه و سنی در بار ‌‬
‫منام رسول خدا است و نام پدرش نیز‬ ‫که مهدی ه ‌‬
‫منام پدر پیامبر( است‪.‬‬ ‫عبدالله‪) ،‬ه ‌‬
‫هی فطحیه‪ ،‬محمد بن عبدالله نام دارد‪ ،‬یعنی‬ ‫مهدی فرق ‌‬
‫نامش محمد‪ ،‬و نام پدرش عبدالله است‪ ،‬در صورتی که‬
‫هی دوازده امامی اگرچه محمد نام دارد‪ ،‬ولی‬ ‫مهدی فرق ‌‬
‫نام پدرش حسن عسکری است!‬

‫)(‪ -‬المامششة والتبصششرة مششن الحیششرة ‪199‬؛ اکمششال الششدین و تمششام‬ ‫‪1‬‬

‫النعمة ‪ ،137‬العنیة ص ‪.18‬‬


‫﴿‪﴾29‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫سفارشی ارزشمند‬
‫هی گرامی! سفارشم به تو سفارش همان‬ ‫خوانند ‌‬
‫شیخی است که از صمیم قلبم آرزوی هدایتش را دارم‪ ،‬او‬
‫به من سفارش کرد خوب مطالعه نمایم و به اطلعات‬
‫سطحی بسنده نکنم‪ ،‬پس تو هم خوب مطالعه و بررسی‬
‫های و هرچه در‬ ‫هشد ‌‬‫کن‪ ،‬و البته خواهی دانست که فریفت ‌‬
‫هی عقیده و مهدویت داری‪ ،‬همه موروثی است‪ ،‬خود‬ ‫بار ‌‬
‫یکردی‪،‬‬ ‫های‪ .‬و اگر تو خود انتخاب م ‌‬ ‫آن را انتخاب نکرد ‌‬
‫یدانستی که یک یهودی آن‬ ‫هی این افکار نم ‌‬ ‫خود را وابست ‌‬
‫یای که اظها اسلم کرد و‬ ‫را ساخته و پرداخته است‪ ،‬یهود ‌‬
‫در حقیقت یهودی بود تا بدین وسیله اسلم را از داخل‬
‫نابود کند‪ ،‬زیرا یهودیان نتوانسته بودند پیش از آن اسلم را‬
‫از بیرون نابود نمایند‪ .‬برخی از علمای شیعه منکر وجود‬
‫این یهودی یعنی عبدالله بن سبأ هستند که نقش زیادی در‬
‫هی دوازده امامی داشته است‪ .‬البته ارتباط‬ ‫پیدایش فرق ‌‬
‫ً‬
‫هی دوازده امامی کامل واضح‬ ‫این شخص با پیدایش فرق ‌‬
‫یتوان خورشید را در پس غربال‪ ،‬پنهان نمود‪.‬‬ ‫است و نم ‌‬
‫بهای شیعه ُپر از روایاتی است که وجود عبدالله‬ ‫زیرا کتا ‌‬
‫ههای ابتدایی او را با باورها‬ ‫بن سبأ و نقش و ارتباط دیدگا ‌‬
‫ههای شیعه و به ویژه‬ ‫هی فرق ‌‬ ‫ههای کنونی هم ‌‬ ‫و اندیش ‌‬
‫یکند‪ .‬عبدالله بن سبأ‬ ‫هی دوازده امامی ثابت م ‌‬ ‫فرق ‌‬
‫هی وصایت و جانشینی علی را‬ ‫نخستین کسی بود که مسأل ‌‬
‫یترین باورهای شیعیان است‪.‬‬ ‫مطرح کرد و این از اساس ‌‬
‫او همچنین نخستین کسی بود که پیرامون عصمت علی‬
‫سخن گفت‪ .‬و این تفکر را شیعیان بسط دادند و قایل به‬
‫هی امامان خویش شدند‪ .‬وی دیدگاه رجوع‬ ‫عصمت هم ‌‬
‫علی را با اعتقاد به این که او مهدی قایم است‪ ،‬مطرح‬
‫کرد‪ .‬شیعیان اصل این دیدگاه را گرفتند و آن را تا رجعت‬
‫دوازده امام بسط دادند‪ .‬علوه بر این‪ ،‬عبدالله بن سبأ‬
‫هی آنچه را که‬ ‫نخستین کسی بود که ادعا کرد علی‪ ،‬هم ‌‬
‫یداند و آگاه است که‬ ‫درگذشته بوده و اینک وجود دارد‪ ،‬م ‌‬
‫آنچه به وجود نیامده‪ ،‬چگونه و به چه کیفیتی است! این‬
‫جز به علی رسید؛ از اینرو علی‪ ،‬عبدالله بن سبأ را آتش‬
‫زد و به روایتی او را به مدائن تبعید کرد‪ .‬با این حال‬
‫هی علی دارند که‬ ‫های را در بار ‌‬ ‫شیعیان همچنان همان عقید ‌‬
‫هی علی ‪‬‬ ‫نسان در بار ‌‬ ‫عبدالله بن سبأ مطرح کرد‪ .‬بدی ‌‬
‫یبینند‬
‫بهای خود به وضوح م ‌‬ ‫یکنند‪ .‬هرچند در کتا ‌‬ ‫غلو م ‌‬
‫که علی‪ ،‬عبدالله بن سبأ را به خاطر این غلو مجازات کرد‪.‬‬
‫﴿‪﴾30‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫پروردگار متعال‪ ،‬گروهی از مسلمانان را از این آفت‬
‫بزرگ محافظت نموده است‪ ،‬و بدین ترتیب آنان راه‬
‫های در پیش گرفته اند که مبتنی بر کلم‬ ‫مستقیم و میان ‌‬
‫یباشد و این همان‬ ‫پروردگار و سنت صحیح پیامبر ص م ‌‬
‫هی انسان خردمند است تا در پیش‬ ‫راهی است که شایست ‌‬
‫بگیرد‪.‬‬
‫هی خردمند و فرهیخته! اینک از ابنوه باورها و‬ ‫ای شیع ‌‬
‫ههایی که همچون تندباد بر تفکر شیعی وزیده‪ ،‬آگاه‬ ‫اندیش ‌‬
‫هی کسانی‬ ‫هی اینها به واسط ‌‬ ‫گشتی و دانستی که هم ‌‬
‫یخواهند به حساب آن‬ ‫یگیرد( که م ‌‬ ‫صورت گرفته )و م ‌‬
‫مردم ساده به نال و نوایی برسند و از اینرو اهل بیت† و‬
‫مهایشان را ابزاری برای جلب اموال دیگران قرار داده و‬ ‫نا ‌‬
‫نسان بدون هیچ تلش و کوششی با ادعای محبت اهل‬ ‫بدی ‌‬
‫بیت را به تجارت و زراندوزی پرداخته اند و تو‪ ،‬بدون‬
‫های و حال برایت‬ ‫انتخاب خودت این مذهب را به ارث برد ‌‬
‫روشن شده که مذهب راستی نیست‪ ،‬و با علم و عقل‬
‫یتوان‬ ‫روشنی که امروزه به راحتی در دسترس است و م ‌‬
‫ههای بزرگی دست یافت‪ ،‬در‬ ‫با فشردن یک کلید‪ ،‬به کتابخان ‌‬
‫یخواهی همچنان این خرافات‬ ‫تعارض قرار دارد‪ .‬اما آیا م ‌‬
‫یخندد‪ ،‬تصدیق‬ ‫یاساس را که هر خردمندی برآن م ‌‬ ‫ب ‌‬
‫یپذیری و با وجودی که‬ ‫ههایی را م ‌‬ ‫نمایی؟ آیا چنین دیدگا ‌‬
‫در چنین سطحی از دانش و خرد قرار داری‪ ،‬سخنان‬
‫واضح پروردگار و پیامبرش را در مورد مسایل دینی رها‬
‫یشوی که تازه‬ ‫یپسندی و راضی م ‌‬ ‫یکنی؟ آیا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫هی صحیح‬ ‫مسلمانان شرقی و غربی از نعمت عقید ‌‬
‫های و‬‫برخوردار شوند و تو که از قدیم مسلمان بود ‌‬
‫ههایی را بر‬ ‫نزاده هستی‪ ،‬همچنان افکار و اندیش ‌‬ ‫مسلما ‌‬
‫دوش بکشی که با همه چیز مخالف است؟ مخالف قرآن‪،‬‬
‫مخالف سنت پاک پیامبر )ص(‪ ،‬مخالف سیرت اهل بیت †‬
‫هی وافری از آن داری‪.‬‬ ‫و مخالف اندیشه و دانشی که بهر ‌‬
‫یکنم قبل از آن که‬ ‫یبرند؟ خواهش م ‌‬ ‫تو را به کجا م ‌‬
‫تها تمام شود‪ ،‬به خود بیا و اگر به خودت‬ ‫فرص ‌‬
‫هی‬ ‫یاندیشی به فرزندانت و نسلهایی بیندیش که در بار ‌‬ ‫نم ‌‬
‫آنها مسؤول هستی‪.‬‬
‫یخواهم این پرده را که درگذشته بر روی‬ ‫از خداوند م ‌‬
‫هی‬‫چشمانم بود و بر روی چشمان بسیاری از برادران شیع ‌‬
‫من است‪ ،‬از روی چشمان و دیدگانت بردارد‪.‬‬
‫غهایی که در دین بر پیامبر و‬ ‫شاید پس از خواندن درو ‌‬
‫اهل بیت † بسته شده‪ ،‬دچار حیرت شده و تکان خورده‬
‫﴿‪﴾31‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی مهدی‬ ‫باشی‪ ،‬ولی به راستی باور درست در بار ‌‬
‫چیست؟‬
‫های که در این زمینه‬ ‫بنده پس از مطالعات گسترد ‌‬
‫هی‬‫یگویم‪ :‬از شدت ضرب ‌‬ ‫هام‪ ،‬با صراحت تمام م ‌‬ ‫داشت ‌‬
‫فکری که بر من وارد شد‪ ،‬غم و اندوه فراونی مرا در‬
‫هی امام غایب داشتم‪،‬‬ ‫هی آرزوهای که در بار ‌‬ ‫برگرفت و هم ‌‬
‫دود شد و به هوا رفت‪ .‬آری! دریافتم که اعتقاد به امام‬
‫غایب‪ ،‬صرفا یک دیدگاه نظری است که هیچ دلیل معتبری‬
‫یاساسی دارد که‬ ‫ندارد و ضعیتی همچون سایر باورهای ب ‌‬
‫های فی البداهه‪ ،‬در بطلن و نادرستی آن با من‬ ‫هر خوانند ‌‬
‫موافق است‪ .‬نخستین دیدگاه شیعه در مورد مهدی غایب‬
‫این بود که علی بن ابی طالب ‪ ‬همان امام قایم است‪،‬‬
‫یداند که علی ‪ ‬غیبت نکرده و هرگز به دنیا‬ ‫هر عاقلی م ‌‬
‫هی سایر‬ ‫هها و سخنانی که در بار ‌‬ ‫باز نخواهد گشت‪ .‬دیدگا ‌‬
‫ً‬
‫یها مطرح شده‪ ،‬عینا همینگونه است‪ ،‬پس هیچ‬ ‫مهد ‌‬
‫یهای مورد ادعا باز‬ ‫یای غیبت نکرده و هیچیک از مهد ‌‬ ‫مهد ‌‬
‫تشان باز‬ ‫هی آنها پس از غیب ‌‬ ‫نخواهد گشت و اگر هم ‌‬
‫گردند‪ ،‬دنیا ُپر از مهدی خواهد شد! به ویژه که نوبختی‬
‫ههایی که پس از وفات هر امامی‬ ‫یگوید‪ :‬تعداد فرق ‌‬ ‫م ‌‬
‫های به‬ ‫یرسد و هر فرق ‌‬ ‫شکل گرفتند‪ ،‬به صد فرقه م ‌‬
‫مهدی و امامی غایب معتقد است‪ .‬پس در این میان‬
‫یکند‪ ،‬تصدیق نماییم و‬ ‫کدامین امام قایمی را که ظهور م ‌‬
‫هی‬ ‫نشان را تکذیب؟ راه حل چیست و عقید ‌‬ ‫کدامی ‌‬
‫صحیحی که شایسته است هر مسلمان به رضای‬
‫پروردگارش آن را بپذیرد‪ ،‬کدامین عقیده است؟‬
‫هی فراوان در آن دسته از‬ ‫پس از بررسی و مطالع ‌‬
‫بهای مسلمانان که به این موضوع پرداخته اند‪،‬‬ ‫کتا ‌‬
‫هام را یافتم‪ .‬البته به سبب حجم فراوان این‬ ‫گمشد ‌‬
‫هاش را اینجا ذکر کنم‪ ،‬ولی آنچه‬ ‫یتوانم هم ‌‬ ‫مطالب‪ ،‬نم ‌‬
‫همه به صحتش معتقدند‪ ،‬این است که او شخصی از اهل‬
‫منام پدر پیامبر‬ ‫منام پیامبر ص و پدرش ه ‌‬ ‫بیت است‪ ،‬ه ‌‬
‫یشود و‬ ‫هی زنان به او باردار م ‌‬ ‫ص‪ ،‬مادرش مانند هم ‌‬
‫یشود و‬ ‫یآیند‪ ،‬او نیز زاده م ‌‬ ‫همانگونه که همه به دنیا م ‌‬
‫یگردد و چون بزرگ و مرد‬ ‫نها بزرگ م ‌‬ ‫مانند سایر انسا ‌‬
‫یکند و زمین را پس از آن که ُپر از ظلم و‬ ‫شد‪ ،‬قیام م ‌‬
‫یگرداند‪ .‬این موضوع با‬ ‫جور شده‪ ،‬سرشار از عدل و داد م ‌‬
‫یتوان‬ ‫های را م ‌‬ ‫الفاظ مختلف روایت شده و تنها همان نکت ‌‬
‫از آن دریافت که عموم مسلمانان فهمیده و دریافته اند‪ ،‬و‬
‫آن اینکه آن شخص امام و حاکم عادلی خواهد بود که در‬
‫﴿‪﴾32‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫هی زمین و مؤمنان را دربر‬ ‫دوران خلفتش خیر و نیکی هم ‌‬
‫یشود و زندگی و‬ ‫نها زاده م ‌‬ ‫یگیرد‪ ،‬او همانند سیر انسا ‌‬ ‫م ‌‬
‫نهاست‪.‬‬ ‫هی انسا ‌‬ ‫مرگش مانند زندگی و مرگ هم ‌‬
‫ههای‬ ‫تها‪ ،‬دیدگا ‌‬ ‫به هیچ عنوان از هیچیک از این روای ‌‬
‫ههایی که‬ ‫یشود؛ دیدگا ‌‬ ‫هی شیعیان برداشت نم ‌‬ ‫خودساخت ‌‬
‫هتر است‪ .‬سرآغاز‬ ‫یپای ‌‬
‫هر کدامشان نسبت به دیگری‪ ،‬ب ‌‬
‫ههای باطل‪ ،‬با اعتقاد به امامتی الهی شروع شد‬ ‫این دیدگا ‌‬
‫یکند‪ ،‬این دیدگاه‬ ‫که براساس آن خداوند امام را تعیین م ‌‬
‫ههای دیگری بود تا آن را تقویت نماید‪ ،‬پس‬ ‫نیازمند دیدگا ‌‬
‫هی »بداء« و‬ ‫هی عصمت شکل گرفت و پس از نظری ‌‬ ‫نظری ‌‬
‫نسبت صفت جهل به خداوند‪ ،‬زیرا اگر امامی در زمان‬
‫مرد‪ ،‬در نص امامت تعارضی و تناقص به‬ ‫ی ُ‬
‫حیات پدرش م ‌‬
‫مکردن دروغی دیگر )مثل‬ ‫ره ‌‬ ‫یآمد و باید با س ِ‬ ‫وجود م ‌‬
‫یشد؛ چنانچه در‬ ‫هی بداء( این تناقض رفع م ‌‬ ‫پیدایش اندیش ‌‬
‫مورد اسماعیل بن جعفر صادق ‪ ‬این اتفاق افتاد‪.‬‬
‫هی غیبت‬ ‫پس دیدگاه توارث عمودی امامت و نظری ‌‬
‫شکل گرفت و غیبت به در بخش غیبت صغری و کبری‬
‫ههای تابعی‬ ‫هها و نظری ‌‬ ‫های دیدگا ‌‬ ‫تقسیم شد‪ .‬هر نظری ‌‬
‫داشت که ادعای نواب و نمایندگان امام غایب‪ ،‬از آن دسته‬
‫هی مرگ و رجعت امام شکل‬ ‫است‪ .‬پس از آن‪ ،‬اندیش ‌‬
‫هی ولدت فرض امام پدیدار‬ ‫گرفت و به دنبال آن‪ ،‬نظری ‌‬
‫یپنداشتند‬ ‫گشت‪ .‬زیرا وجود امام را ضرورت بقای زمین م ‌‬
‫ههای گوناگونی به وجود آمده و مقدس‬ ‫و بدین ترتیب نظری ‌‬
‫قلمداد گردید‪.‬‬
‫الحمد لله اینک از این نابسامانی و باورهای نادرستی که‬
‫پروردگار‪ ،‬هیچ دلیلی بر صحت آن نازل نکرده‪ ،‬بیرون‬
‫هام و پس از سردرگمی زیادی که بخشی از آن را‬ ‫آمد ‌‬
‫هخاطرم‪ ،‬البته‬ ‫برایت بازگو کردم‪ ،‬امروز راحت و آسود ‌‬
‫هام و‬ ‫هام را بازگو نکرد ‌‬ ‫بخش زیادی از سردرگمی گذشت ‌‬
‫هها را نیز به نگارش درآورم‬ ‫شاید اگر فرصتی یافتم‪ ،‬ناگفت ‌‬
‫منوعانی که‬ ‫هام را بگیرم‪ ،‬ه ‌‬ ‫تا دست هم نوعان سرگشت ‌‬
‫هام‪ ،‬بلکه این‬ ‫های در ذکاوتشان شک نکرد ‌‬ ‫حتی برای لحظ ‌‬
‫های به‬ ‫هام تا با اشار ‌‬ ‫چند سطر را برای بیداری آنان نگاشت ‌‬
‫بشان‬ ‫آنان پیرامون باورهایی که برای نابودی امت محبو ‌‬
‫ساخته و پرداخته شده‪ ،‬هشدار دهم‪ ،‬باورهای منحرفی که‬
‫از آنان بی آن که دریابند‪ ،‬افرادی ساخته که به جای‬
‫خدمت به امت‪ ،‬بر ضد امت و در جهت مقابل قرار گرفته‬
‫اند‪.‬‬
‫﴿‪﴾33‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫الحمد لله که الله بهترین عوض را به من داد و چه‬
‫هی صحیحی باشد که‬ ‫زیباست که انسان معتقد به عقید ‌‬
‫یچشاند‪،‬‬ ‫یکند‪ .‬طعم سعادت را به آن م ‌‬ ‫قلب را مطمئن م ‌‬
‫و خنکی و گوارایی ایمان و روشنایی و نور عبادت‪ ،‬در آن‬
‫یگیرد‪ .‬به فضل و لطف پروردگار به کتاب و سنت‬ ‫جای م ‌‬
‫درآویختم و هدایت یافتم و به عموم مسلمانان پیوستم و‬
‫یام‬‫یکنم با روایت این فصل از زندگ ‌‬ ‫از الله درخواست م ‌‬
‫به کسانی که در اوهام خویش منتظر کسی هستند که‬
‫های رسانده باشم‪.‬‬ ‫هرگز نخواهد آمد‪ ،‬فاید ‌‬
‫برادرم! بدان که او هرگز باز نخواهد گشت‪ ،‬مگر آن که‬
‫شتر از سوراخ سوزن بگذرد‪ ،‬و اگر همچنان منتظری‪ ،‬از‬
‫یپرسم‪:‬‬ ‫تو م ‌‬
‫منتظر کدامین مهدی هستی؟‬
‫منتظر چند مهدی هستی؟‬
‫چند تا از آنها ظهور کرده و یا ظهور خواهند کرد؟‬
‫یهایی که غیبت کرده اند‪ ،‬کسی ظهور‬ ‫و آیا از مهد ‌‬
‫نموده است؟‬
‫یهایی که غایب‬ ‫ای منتظر مهدی غایب! چه بسیار مهد ‌‬
‫یکنی که مهدی تو با‬ ‫شده و باز نگشته اند! آیا تو گمان م ‌‬
‫یکند؟‬ ‫یها فرق م ‌‬ ‫دیگر مهد ‌‬
‫﴿‪﴾34‬‬
‫مهدی منتظر‬
‫کتاب های دیگر در مورد مهدی برای علقه‬
‫مندان به مطالعه بیشتر در این زمینه‪:‬‬
‫‪ -1‬بررسی علمی در احادیث مهدی‬
‫نوشته‪ :‬آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا‬
‫برقعی قمی‬
‫‪-2‬رد کردن عقیده به امام معصوم ‪ -‬آمدن مهدی‬
‫افسانه است‬
‫نوشته‪ :‬محمد جودت الیوسف‬
‫‪ -3‬مهدی موعود یا مهدی موهوم؟‬
‫نوشته‪ :‬دکتر عبدالرحیم ملزاده‬
‫‪ -4‬عجیب ترین دروغ تاریخ‬
‫نوشته‪ :‬عثمان الخمیس‬

‫برای دریافت این کتاب ها به کتابخانه عقیده مراجعه‬


‫کنید‪.‬‬
‫‪www.aqeedeh.com‬‬

You might also like