Professional Documents
Culture Documents
تألیف:
حجت الله نیکویی
فهرست مطالب
صفحه عنوان
3 سوانح مؤلف
5 مقدمه
6 بخش اول :تئوری امامت در ترازوی نقد
111 های انتقصصصادی پیرامصصصون تئوری
بخصصصش دوم :مصصصصاحب
امامت و نقدهای مخالفان
145 خهاهها و پاس بخش سوم :نام
3 تئوری امامت در ترازوی نقد
وي در شهر قم بدنيا آمنند و بعنند از اتمننام ديپلننوم در همننان شننهر ،وارد دانشننكدة
زبان انگليس )قسمت ترجمه( در دانشگاه پيام نور شد ،و در آنجا ادامة تحصننيل
داد و بعدًا بعنوان كارمند در »سازمان تبليغات اسلمي« مشغول به كار شد.
استاد نيكوئي توجه زيادي به مطالعة كتنناب هنناي ديننني و بحننث دربننارة حقننايق
دين ،در متن كتابهاي قديم و جديد داشت ،و ميل شننديد بننه نقنند و بررسنني عقاينند
يپننذيرفت جنز اينكنه بننا دليننل قنناطع
اساسني ديننن داشنت و هيننچ عقينندهاي را نم
وبراهين محكم ثابت شده باشد.
آقاي »نيكوئي« نزد شيخ نعمت ال صنالحي نجنف آبنادي ]صناحب كتناب شنهيد
جاويد[ رفت و آمد ميكرد و از روح نقادي آن شيخ بزرگوار استفاده هايي كننرد،
و همچنين كتابهاي دكتر عبد الكريم سروش را مطالعه نمود و تحت تاثير افكننار
آن قرار گرفت بويژه كتاب »قبض وبسط تئوريك شريعت« است.
4پیشگفتار
كما اينكه از بعضي كلمات »نيكوئي« اينچنين برميآيد كنه ايشننان كتابهنناي اسننتاد
مرحوم حيدر علي قلمداران را نيز مطالعه كرده بويژه كتاب »شنناهراه اتحنناد يننا
بررسي نصوص امامت« و گفته هاي قلمداران را خيلي پسنديد.
در حدود سن سي سننالگي آقنناي »نيكننوئي« كتننابي تنناليف كننرد بننه اسننم »تئوري
امامت در ترازوي نقند« كنه در آن بنا كمنال جنرأت و صنراحت تئوري امنامت
آنچنانکه در بين شيعة امامية رايج است در ترازوی نقد گذاشت و ثابت كرد كننه
اين نظريه وزنی ندارد و نيازمند به تجديد نظر و بازسازی تئوريک است.
البته انتشار اين كتاب )كه در حدود پانزده يا بيست سننال پيننش صننورت گرفننت(
سر و صدايي در محافل ديني براه انداخت ،و تعدادي از علماي بزرگ شيعه به
مخالفت اين كتاب پرداختند ،و مؤلف آن را دعوت به مناظره نمودند.
در اين راسننتا مؤلننف )نيكننوئي( بننا شننيخ فاضننلي بنننام »علنني شننيرواني« كنه از
شاگردان ممتاز آيت ال محمد تقي مصباح ينزدي مهمنترين اسنتاد ومندافع تشننيع
سنتي در حوزه است ،مناظرة حضننوري و چننند جلسننه داشننته ،كننه بنندون نننتيجه
متوقف شد ،سپس با آقايي به نام شيخ »حسن رحيم پننور اصننغري« مننناظرات و
مباحثات غير مستقيم داشته كه آنهم بدون نتيجه به پايان رسيد.
در اين منندت البتننه آقنناي نيكننوئي بننه خنناطر عقاينند مخننالف شننيعة او ،از كننارش
اخراج شد و بعدًا هم به زندان رفت ،و از زندان با تعهد كتبي و اقننرار بنه اينكننه
او اشتباه كرده و تمام ادلة راستين شيعه را خوب مطالعه نكرده آزاد شد.
بعد از آزادي ،استاد »نيكوئي« از صحنه هاي علمي متواري و به زندگي عادي
مشغول شد.
5پیشگفتار
مقدمه •
تئوری امامت
در ترازوی نقد
7 تئوری امامت در ترازوی نقد
یکوشیم تصصا نشصصان دهیصصم کصصه تئوری امصصامت – در این نوشتار م
آنچنانکه در بین اهل تشیع رایج است – در ترازوی نقد وزنی ندارد
و نیازمند به تجدید نظر و بازسازی تئوریک است.
اما پیش از شروع بحث ،لزم است نکاتی را به عنصصوان مقصصدمه
ذکر کنیم:
.1باید میصصان دیصصن و معرفصصت دینصصی تفکیصصک قایصصل شصصویم .دیصصن
عبارت است از ارکان ،اصول و فروعی که بصصر نصصبی نصازل شصصده و
در کتاب آسمانی آمده است؛ بعلوة سنت پیصامبر .امصا معرفصت
دینی – که عمدتا ً در پنج شاخة فقه ،کلم ،تفسصصیر ،اخلق و تحلیصصل
یکنصصد – فهصصمسصصیرة عملصصی پیصصامبر و پیشصصوایان دیصصن ظهصصور م
عالمان از دین )کتاب و سنت( است.
دین ،ثابت ،کامل ،خالص و عاری از خطاسصصت .امصصا فهصصم مصصا از
دین واجد هیچ یک از این اوصاف نیست و به همین دلیل باید میان
1
دین و معرفت دینی تفکیک قائل شویم.
.2معرفصصت دینصصی ماننصصد همصصة معصصارف دیگصصر ،معرفصصتی بشصصری
است؛ چرا که محصول تلش عالمان در فهصصم دیصصن اسصصت و چصصون
عالمان بشرند ،اوصاف بشری آنها )مانند محصصدودیت قصصوة عصصاقله،
نقصصص دانصصش و فهصصم ،جصصایز الخطصصا بصصودن یکسصصونگری و (...در
یگذارد و لذا نتیجة فهمشان از دین ریزش کرده و روی آن تأثیر م
تلش آنها ،بوجود آمدن معرفصصتی بشصصری )یعنصصی نصصاقص ،ناخصصالص،
یها و همصصواره محتصصاج بازسصصازی و خطاآلود ،آمیخته بصصه یکسصصونگر
اصلح( است .آنچه به نام معارف دینی ،توسط عالمان و فقیهصصان
یشصصود )یعنصصی همیصصن آراء فقهصصی ،کلمصصی، بصصه جصصامعه عرضصصه م
تفسیری و (...محصول رجوع آنها به متون دینی ،و تفکر و تعمصصق
در این متون است و نباید آنها را معادل دین دانست .ایصصن آراء در
2
حقیقت فهمی از دین هستند نه خود دین.
.3با توجه به دو اصل فصصوق )تفکیصصک دیصصن از معرفصصت دینصصی ،و
یتوان به نتایج زیر رسید : بشری بودن فهم عالمان از دین( م
الصصف .مخصصالفت بصصا هیصصچ رأی فقهصصی ،کلمصصی ،تفسصصیری و ...
مخالفت بصصا دیصصن نیسصصت بلکصصه مخصصالفت بصصا فهمصصی از دیصصن اسصصت.
عالمصصان بصصا مراجعصصه بصصه متصصون دینصصی ،هصصر یصصک بصصه درکصصی از دیصصن
تها را در قالب آراء فقهی ،کلمی کها و دریاف یرسند و این در م
یکنند .هیچ یک از این آراء و نظریصصات را نبایصصد معصصادل و ...بیان م
یهصصا را نبایصصد
دیصصن بگیریصصم و مخصصالفت بصصا هیصصچ کصصدام از ایصصن تئور
مخالفت با دین محسوب کنیم .مخالفت بصصا دیصصن هنگصصامی صصصورت
یگیرد که خود متن )قرآن و سنت( انکار شود نه درک و فهمصصی م
های های از آن دارند .به عبارتی دیگر اگصصر کسصصی حقصصانیت آی که عد
از قرآن را منکصصر شصصود و آن را خرافصصه بدانصصد .دیصصن را نفصصی کصصرده
است اما اگر از همان آیه درکی متفاوت با دیگصصران داشصصته باشصصد،
یتوان او را به مخالفت با دین متهم نمود. با هیچ منطقی نم
ب .هیچ فهمی از دین ،فوق نقد و چون و چرا نیست و قداست
دین و متون دینی را نباید به آراء و نظرات دینی عالمان و فقیهان
سرایت داد .دین ،حقیقتی است آسصصمانی و قدسصصی ،امصصا معرفصصت
دینی ریشه در فهم ناقص و خطاآلود و یکسصصونگرانه بشصصر زمینصصی
یتوانصصد مقصصدس و فصصوق نقصصد و چصصون و چصصرا دارد و لذا هیچ گاه نم
باشد .معرفت دینی به دلیل بشری بودن ،همواره نیازمند اصلح و
صهصصا ،فقصصط و بازسازی است و چون کشصصف خطاهصصا و جصصبران نق
یها و چون و چراهصصای مخالفصصان و منتقصصدان ،و فقط در سایة نقاد
یشود باید با اسصصتقبال ثها و گفتگوهای عالمانه و آزاد میسر م بح
ههای دینصصی بپردازیصصم و یها به اصلح و بازسازی اندیش از این نقاد
کتر شویم. از این طریق به حقیقت دین نزدی
ج .امصصامت – کصصه سصصتون خیمصصة تشصصیع اسصصت – نیصصز تئوری و
یتواند برتر از نقد و چصصون و های کلمی بیش نیست و لذا نم نظری
چرا شمرده شود.
عکننده نیست زمان پیامبر اسلم را در نظصصر اما این پاسخ قان
بگیرید .در آن زمان که ایشصصان مشصصغول هصصدایت مصصردم عربسصصتان
بودند ،راهنما و هدایتگر میلیاردها انسان دیگر در صصصدها کشصصور از
ههای آمریکا ،اروپا ،آفریقا ،اقیانوسیه و حصصتی بقیصصه کشصصورهای قار
آسیا مانند چین ،ژاپن ،کره ،مالزی ،اتحاد جماهیر شوروی )سابق(
سها و دریاهصصای دور افتصصاده های که در اقیانو و دهها و صدها جزیر
یکردند چه کسی بود؟ کدام پیامبر آنها را به راه راسصصت زندگی م
یکرد؟ شاید در هر یک از این منصصاطق ،در )یا راه کمال( هدایت م
ههای دور پیامبری مبعوث شده بود – و آیة قصصرآن هصصم بیصصش گذشت
یگوید – اما حداقل در زمان بعثصصت پیصصامبر اسصصلم در از این نم
هیچ کدام از این مناطق پیامبری وجود نداشت و تعصصالیم پیصصامبران
پیشین هم بنا به ادعای شیعه و سنی تحریف شده بصصود و بنصصابراین
بر طبق ادلة ضرورت نبوت ،نیاز ضصصروری بصصه پیصصامبر جدیصصد وجصصود
داشت .اما چرا در هیچ کدام از آن مناطق پیصصامبری نیامصصد و عمل ً
نها در اکثر نقصصاط کصرة زمیصصن از تعصالیم لهای بسیاری از انسا نس
پیامبر محروم ماندند؟ آیصصا سصصوء اختیصصار آنهصصا بصصاعث محرومیتشصصان
شد؟ اما ایجاد مانع از طرف دیگران )مخالفان پیامبر( نیصصز تصصوجیه
موجهی نیست .درست است که هدایت الهصی نبایصد جصبری باشصد،
اما مقتضای برهان فوق این اسصصت کصصه تعصصالیم الهصصی بایصصد بصصه هصصر
نپذیر باشصصد – مثل ً پیصصامبران متعصصدد – بصصه گصصوش های که امکا وسیل
نها مختار باشند کصصه راه راسصصت نها برسد و آنگاه انسا همة انسا
را انتخاب کنند یصصا طریصصق ضصصللت و گمراهصصی را در پیصصش بگیرنصصد.
یکردند و های کارشکنی م فرض کنیم در زمان پیامبر اسلم عد
یشصصدند .امصصا آیصصا خداونصصد مانع گسترش تعالیم او به نقاط دیگصصر م
یهای مخالفصصان ،در نقصصاط یتوانست برای خنثی کردن کارشصصکن نم
دیگر کرة زمین هم پیامبرانی مبعوث و مردم آن نقصصاط را نیصصز بصصه
راه راست هدایت کند؟ مگر غرض خداوند از آفرینش مردم نقاط
دیگر جهان ،رساندن آنها به کمال نبود و مگر آنصصان بصصرای رسصصیدن
یهصصای پیصصامبران الهصصی تها و راهنمای به کمال نیاز ضروری به هدای
نداشتند؟ پس چرا باید از تعالیم پیامبران و لذا رسصصیدن بصصه کمصصال
های مخصالف، محروم شوند؟ آیا این نقصض غصرض نیسصت؟ آیصا عصد
هاند؟مانع پیاده شدن طرح الهی و رسیدن خداوند به هدفش شصصد
14 تئوری امامت در ترازوی نقد
در اینجا سخن اصصصلی ایصصن نیسصصت کصصه گنصصاه محرومیصصت میلیاردهصصا
انسان از رسیدن به کمال به گردن کیسصصت .سصصخن در ایصن اسصصت
های کصصافر و مشصصرک ،مصصانع رسصصیدن یتوان قبول کصصرد عصصد که آیا م
خداوند به غرض از خلقت انسان شدند ،آن هصصم بصصه نحصصو اکصصثری؟
نتر شود فرض کنیم روز قیامت فرا برای اینکه مطلب کمی روش
ً
نهایی که مثل در زمان پیامبر اسصصلم و در رسیده است و انسا
هانصصد از
یکرد های دور افتصصاده در اقیصصانوس هنصصد زنصصدگی م جزیصصر
خداوند بپرسند که خصصدایا مگصصر تصصو مصصا را بصصرای رسصصیدن بصصه کمصصال
همندی از تعصصالیم یدانستی که بدون بهر معنوی نیافریدی و مگر نم
بهصای آسصمانی ،پیمصصودن راه کمصال بصصرای مصا پیامبران الهی و کتا
محال بود؟ پس چرا برای ما )و امثال ما( هم پیصصامبری نفرسصصتادی
و باعث محرومیت ما از کمال معنوی شدی؟
اگر واقعًا» :مقتضای حکمت خدا این است که راهی بیصصن خصصدا
نها با استفاده از آن راه بتوانند حقایقی را و انسان باشد که انسا
که برای شناخت راه کمال نیاز دارند بشناسند«.
های در عربسصصتان بصصاز شصصود بلکصصه این راه نباید فقصصط بصصرای عصصد
برای مردم تمام نقاط دیگر جهان هم باید چنین راهصصی بصصاز شصصود،
در حالی که هیچ گاه چنین نبوده است و در طصصول تاریصصخ ،همصصواره
اکثریت قریب به اتفصصاق مصصردم جهصصان ،از وجصصود پیصصامبران الهصصی و
تعالیم آنان محروم بودند .از اینها گذشته فصصرض کنیصصم مخالفصصان و
یشدند ،امصصا آیصصا در آن ستمگران مانع گسترش تعالیم پیامبران نم
ی گسصصترش ایصصن تعصصالیم بصصه سراسصصر جهصصان – زمصصان ،امکصصان عملص ِ
بطوری که در تمام کشورهای جهان ،مردم هصصر شصصهر و روسصصتایی
کترین تحریصصف و کصصم و زیصصاد شصصدن عین این تعالیم را بصصدون کصصوچ
دریافت کنند -وجود داشت؟ آیا در هزار و چهار صد سال پیصصش –
قهصصای بصصادی و پصصارویی که وسایل مسافرت جز اسب و شتر و قای
چیز دیگری نبود – امکصصان مسصصافرت پیصصامبر بصصه صصصدها کشصصور دور
مانند کانادا ،نیوزلند ،ژاپن ،چیصصن ،آلمصصان و ...بصصود؟ وانگهصصی مگصصر
مسافرت به تنهایی کصافی اسصصت؟ پیصامبر بایصد در هصر کصدام از آن
کشورها چندین سال اقامت کند تصا مجمصوعه تعصالیم اسصلم را بصه
گوش همه برساند .آنگاه حساب کنید برای اینکصصه پیصامبر بصصه تمصصام
مناطق دنیا مسافرت کند و تعالیم اسلم را به گصصوش همصصة مصصردم
15 تئوری امامت در ترازوی نقد
جهصصان برسصصاند بصصه چنصصد صصصد سصصال عمصصر نیصصاز دارد؟ اگصصر وظیفصصه
گسترش تعالیم پیصصامبر در سراسصصر جهصصان را بصصه عهصصده پیصصروان او
یشود .چرا که اول ً تعداد اصصصحاب و بگذارید باز هم مشکل حل نم
هانصصد
پیروانی که تعالیم پیامبر را به طور کامصصل و صصصحیح یصصاد گرفت
)مانند سلمان و ابوذر( بسصصیار کصم اسصصت در حصالی کصه بصصرای ایصصن
هها و صدها هزار انسان تعلیصصم یصصافته هسصصتیم کصصه منظور نیازمند د
باز هم در یک زمان کوتاه رسیدن به این هدف ممکن نیست و در
نها به قوت خود دراز مدت هم مشکل محرومیت بسیاری از انسا
یماند .ثانیا ً اصحابی که به عنوان شاگرد و نماینصصده پیصصامبر باقی م
هاند چگونه بصصه مصصردم آن نقصصاط به نقاط دیگر کره زمین سفر کرد
اثبات کنند که در فلن منطقه پیصصامبری مبعصصوث شصصده اسصصت و مصصا
هایم تا از طصصرف او شصصما را شاگردان و نمایندگان او هستیم و آمد
به راه راست هدایت کنیم؟ اگر مصصردم از ایصصن نماینصصدگان ،معجصصزه
بخواهند و اینان از آوردن معجزه عاجز باشند – که البته عاجز هصصم
هستند – تکلیف چیست؟ مگر نباید وحیصصانی بصصودن ایصصن تعصصالیم بصصه
مردم اثبات شود تا هم مردم را جذب کند و هم راه عصصذر و بهصصانه
را به روی مخالفان ببندد و حجت را بر آنها تمام کند؟ ثالثا ً اگر بصصه
ادلة عقلی ضرورت عصمت پیامبران توجه کنیم ،خواهیم دیصصد کصصه
متوسل شدن به نمایندگان و شاگردان پیامبر یا امصصام معصصصوم در
تناقض با آن ادله است؛ چرا کصصه شصصاگردان و نماینصصدگان ،معصصصوم
نیستند و ممکن است در درک و فهصم تعصالیم پیصامبر و یصا ضصبط و
نگهصصداری آن در حصافظه و انتقصصال آن بصصه دیگصصران مرتکصب خطصا و
سهو )و حتی خیانت( شوند.
یرسد این است که اگصصر ایصصن .4و آخرین اشکالی که به ذهن م
دلیل درست بود و بعثت پیصصامبران بنصصا بصصه مقتضصصای حکمصصت الهصصی
یماند. ضرورت داشت ،زمین در هیچ عصری از پیامبران خالی نم
هها مانند دورة زمانی بیصصن حضصصرت در حالی که در بسیاری از دور
مسیح و پیامبر اسلم که بیش از ششصد سال طول کشصصید،
در هیچ کجای زمین خبری از پیامبری الهی نبود و در اینجا دیگر نه
یهای یتوان از سوء اختیار مردم سصصخن گفصصت و نصصه از کارشصصکن م
مخالفان.
16 تئوری امامت در ترازوی نقد
تا اینجا یکی از ادلة اثبات ضرورت نبوت را مورد بررسی قصصرار
یبینیصصم .چصصرا کصصه تمصام ایصصن
دادیم .اما نیازی به طرح ادلة دیگر نم
ادله دچار همان مشکلتی هستند که به آنها اشاره شد .به عنصصوان
مثال متکلمان قصصدیم شصصیعه از راه قاعصصدة لطصصف ،ضصصرورت بعثصصت
یکردند بدین صورت که: پیامبران را اثبات م
الف .نبوت لطف است
ب .لطف بر خداوند واجب است
نتیجه :بعثت پیامبران بر خداوند واجب است.
پیش فرض اثبات نشدة برهان فصصوق نیصصز ایصصن اسصصت کصصه گصصویی
غرض خداوند از آفرینصصش انسصصان ،از پیصصش و بصصه روش عقلصصی بصصه
دست آمده و آن عبارت است از ،طی یک مسیر خاص و رسصصیدن
های خاص )مثل ً کمال معنوی( و آنگاه بر مبنای همین پیصصش به نتیج
فرض اثبات نشده ،ادعا گردیده که نبوت لطف است یعنی انسان
یکند .اما اگر غرض از آفرینصصش را در رسیدن به آن هدف یاری م
یتوان نبوت را لطصصف دانسصصت؟ از انسان نامعلوم باشد ،چگونه م
اینها گذشته اگر به قاعدة لطف توجه کنیم خواهیم دیصصد کصصه نبصصوت
)ارسال پیامبران( فقط یکی از مصصادیق لطصصف اسصصت .امصا اینکصه
یگزینصصد ،بصصه اراده خصصودش خداوند کدام راه را برای این کار بصصر م
بستگی دارد و اگر یصصک راه خصصاص )مثل ً بعثصصت پیصصامبران( را بصصر او
هایصصم و ایصصن بصصا
واجب بدانیم در حقیقت برای او تعیین تکلیصصف کرد
مقام بندگی منافات دارد و با قواعد منطق نیز سازگار نیسصصت .تصصا
اینجا مقدمات برهان فوق را بررسصصی کردیصصم و دیصصدیم کصصه از ایصصن
یتوان نصصتیجه گرفصصت امصصا نیصصازی بصصه مقدمات ،ضرورت نبوت را نم
ً
یپرسیم اگر واقعا بر طبصصق دلیصصل بررسی مقدمات وجود ندارد .م
نها فوق و بنا به قاعدة لطف ،بعثت پیامبران برای راهنمایی انسا
بسوی سعادت و کمال ضرورت دارد و بصصر خداونصصد واجصصب اسصصت،
پس چرا خداوند این لطف را در هر زمانی فقط شامل حال عصصدة
یکصصرد و همیشصصه اکصصثریت قریصصب بصصه اتفصصاق نها م
معدودی از انسا
یماندند؟ مگر لطف بر خداونصصد مردم دنیا ،از این لطف محروم م
واجب نبود؟ به عنوان مثصصال در زمصصان پیصصامبر اسصصلم ،آیصصا فقصصط
لطف به مردم عربستان بصصر خداونصصد واجصصب بصصود؟ آیصصا بصصر خداونصصد
واجب نبود در همصصان زمصصان ،بصصه مصصردم مکزیصصک هصصم لطصصف کنصصد و
17 تئوری امامت در ترازوی نقد
مختلفصی داشصته باشصد ،لصذا طصبیعی اسصت کصه بصه نتایصج و غایصات
های اسصصت( ختصصم شصصود .پصصس مختلفی )کصصه اختلف بیصصن آنهصا مصصرتب
نها بصصرای عبصصادت خداونصصد یتوان گفت کصصه هصصر چنصصد همصصة انسصصا م
یکند عبادت هصصر ما این خداوند است که تعیین م هاند ،ا ّ آفریده شد
قومی و یا انسانی از چه راه باشد.
یشود که هدف ما از طرح نقصصدهایی با این توضیحات ،روشن م
وت از دیدگاه شیعه وارد کردیم ،تردیصصد و تشصصکیک که بر فلسفة نب ّ
وت نیست. در اصل نب ّ
حال نوبت آن است که به بحث اصلی یعنی امامت وارد شصصویم
و ببینیم که چگونه همین اشکالت به ادلة ضصرورت وجصصود امامصان
یشود .به اعتقاد متکلمان شیعه : معصوم بعد از پیامبر نیز وارد م
»امامت عبارت است از ریاست عامه بر جامعة اسلمی در امصصور
1
دین و دنیا«.
بنابراین:
»امام کسی است که نه تنها در امور دین جلودار است بلکه در
امور دنیا هم پیشواست و ریاست او اختصاصی به امور دنیصصا و یصصا
امور آخرت ندارد ،بلکه فراگیصصر اسصصت و شصصامل همصصة امصصور – چصصه
2
یشود«. دینی و چه دنیوی – م
اما شأن اصلی امام چیست؟
»امام حافظ و نگهبان شریعت و مرجع مردم بصصرای شناسصصاندن
3
اسلم است«.
»امام یعنی کارشناس امر دین ،کارشناس حقیقی که به گمصصان
4
و اشتباه نیفتد و خطا برایش رخ ندهد«.
حتی شرط عصمت و منصوب بودن از طرف خداوند به خصصاطر
این است که وظیفصصة اصصصلی و فلفسصصة وجصصودی امامصصان معصصصوم،
هصصدایت و راهنمصصایی مصصردم و بیصصان احکصصام الهصصی اسصصت» :امصصام و
جانشین پیصصامبر بایصصد از سصصوی خصصدا تعییصصن گصصردد ،چصصرا کصصه او بایصصد
همچصصون پیصصامبر معصصصوم از گنصصاه و خطصصا ،و دارای علصصم فصصوق
های باشد تا بتواند رهبری مادی و معنصصوی امصصت را بصصر عهصصده العاد
مصباح یزدی ،محمد تقی :راهنمای ،ص .318 - 1
مکارم شیرازی ،ناصر :یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ،ص .261 - 1
هاند و نه اینکه خدای که تا روز قیامت مورد نیاز است بیان فرمود
1
متعال ضمانت حفظ و مصونیت گفتار پیامبر را کرده است«.
توجه داشته باشید که این دلیل برای اثبات ضرورت وجود امام
معصوم بعد از پیامبر اقامه شده است نه امام به معنای عام و
بدون قید معصوم .بصصه عبصصارتی دیگصصر در اینجصصا علوه بصصر ضصصرورت
وجود کسانی که هم حافظ تعصصالیم پیصصامبر باشصصند و هصصم مفسصصران
قرآن و سنت رسول اکرم ،ضرورت عصمت آنها نیز ادعا شصصده
است .یعنی در این اسصصتدلل بطصصور ضصصمنی و تلصصویحی ادعصصا شصصده
یتواننصصد
اسصصت کصصه عالمصصان و فقیهصصان – کصصه معصصصوم نیسصصتند – نم
حافظ تعالیم پیامبر و ادامه دهندة راه او در تفسصصیر قصصرآن و بیصصان
احکام الهی و حقایق دینی باشند .و این مطلب توسط بسیاری از
های از آن نگصصاه عالمان شیعه به صراحت ذکر شده است .به نمون
کنید.
یشماری که تا روز رستاخیز واقع »استنباط احکام رویدادهای ب
هاند و یصصا
یشوند از آیاتی که در قرآن پیرامصصون احکصصام وارد شصصد م
احادیث بسیار محدودی که از پیصصامبر اکصصرم دربصصارة احکصصام وارد
هاند کار بسیار مشکل و پیچیده و از عهدة بشصصر عصصادی بیصصرون شد
یتوانصصد ازیباشد ... .هرگز یک بشر عادی با علم محدود خود نم م
این مصصدارک محصصدود ،احکصصام موضصصوعات و رویصصدادهای روزافصصزون
جامعة اسلمی را استخراج و اسصصتنباط بنمایصصد .بلکصصه فصصرد لیصصق و
های لزم است که با تعالیم الهصی و غیصصبی احکصصام ایصصن نصصوع شایست
حصصوادث را از آن ادلصصة محصصدود اسصصتخراج کصصرده و در اختیصصار امصصت
2
بگذارد«.
بسیار خوب .پس بنا به استدلل عقلی کصصه آمصصد ،وجصصود امامصصان
معصومی که بعد از پیامبر ،هم حافظ تعالیم بصصه جصصای مانصصده از
او باشند و هم احکام الهی و حقایق ناگفته را به مردم بازگو کننصصد
و هم پاسخ مسائل و موضصصوعات جدیصصد در هصصر عصصصری را بدهنصصد،
ضرورت دارد .اما اگر چنین است ،باید به چند سصصؤال مهصصم پاسصصخ
داد:
یتواند مانع مسصصخ یصصا محصصو اما آیا صرف وجود امام به تنهایی م
دین شود؟ امام معصوم چگونه باید جلوی مسخ یا تحریف دیصصن را
بگیرد؟ جز با هدایت و راهنمایی مردم و بیان صحیح احکام الهی و
تها و مبارزه با خرافات؟ حال اگر امام غصصایب باشصصد، افشای بدع
یتواند این کارها را بکند؟ وجود امام معصوم اگصصر لطصصف چگونه م
باشد به خاطر انجام همین وظایف اسصصت .امصصا اگصصر در اثصصر غصصایب
بصصودن ،قصصادر بصصه انجصصام هیصصچ یصصک از ایصصن وظصصایف نباشصصد ،چگصصونه
یتوان وجود او را لطف دانست در حالی که بصصا عصصدمش فرقصصی م
یتوانصصد لطصصف محسصصوب ندارد؟ بطور خلصه ،وجود امام غایب نم
شود چون امام غایب هیچ نقشی در هصصدایت مصصردم بسصصوی کمصصال
1
)غرض آفرینش( ندارد.
.2در جملة »غیبته منا« )عامل غیبت او ما هستیم( ،منظصصور از
نهایی است کصصه در »ما« چه کسانی است؟ آیا منظور ،همة انسا
تهای او یها و هدای طول بیش از هزار و دویست سال از راهنمای
هاند؟ آیا واقعا ً گویندة این سخن ،با آنکه در زمان امام محروم شد
حسن عسصصگری] هصصزار و دویسصصت سصصال پیصصش[ وجصصود خصصارجی
یداند؟!نداشته ،خودش را نیز جزو عاملن غیبت امام دوازدهم م
های در هصصزار و صصصد سصصال پیصصش نسصصبت بصصه امامصصان گیریم که عصصد
ههصصا میلیصصارد انسصصان دیگصصر درمعصصصوم جفصصا پیشصصه کردنصصد ،گنصصاهِ د
های بصصهنهای آینده چیست؟ چصصرا آنهصصا بایصصد چصصوب گناهصصان عصصد زما
یلیاقت در هزار و دویست سال پیش را اصطلح نمک نشناس و ب
بخورند؟ اگر به ادلة ضرورت امامت نگاهی بیندازیم و تصصأملی هصصر
چند سطحی و گذرا در آنها بکنیم ،خواهیم دید کصصه ایصصن توجیهصصات،
قادر به حل معمای غیبصصت نیسصصتند .اگصصر آن ادلصصه درسصصت باشصصند و
وجود امامان معصصوم بعصد از پیصصامبر بنصا بصه قاعصدة لطصصف و یصا
مقتضای حکمت الهی ،ضرورت داشته باشد ،دیگر هیصصچ عصصاملی و
یتواند باعث غیبت طولنی امام معصوم شود .بصصه هیچ حکمتی نم
عبارت دیگر سخن در این نیست که چه عاملی باعث غیبصصت امصصام
یشود که امام غایب ،از طریق الهام و القاء احکام دینی بصصه -گاهی ادعا م 1
-پیشین. 1
»حکمت نصب امام بعد از وفات پیامبر ،در طول ایصصن دویسصصت
و پنجاه سال تحقیق پیدا کرد .لکن حکمت الهی اقتضصصای بیصصش از
این نداشت«.
عجبا! اگر حکمت الهی در نصب امامان معصوم بعصصد از پیصصامبر
آن چیزهایی باشصصد کصصه در ادلصصة اثبصصات ضصصرورت وجصود امامصان
های خصصاص )مثل ً یتوانصصد در دور معصصصوم آمصصده اسصصت ،چگصصونه م
دویست و پنجاه سال( تحقق پیدا کند و دیگر اقتضصصای بیصصش از آن
را نداشته باشد؟ آیصصا بعصصد از 250سصصال ،خطصصر تحریصصف و نصصابودی
تعالیم پیامبر از بین رفتصصه بصصود؟ آیصصا همصصة حقصصایق دیصصن و احکصصام
الهی که تا روز قیامت مورد نیاز مردم است بیان شده بود و دیگر
نهصصای بعصصد امکصصان چیزی برای گفتن باقی نمانده بصصود؟ آیصصا در زما
بوجود آمدن مسائل و موضوعات جدید وجصصود نداشصصت؟ تصصو را بصصه
دلصصة ضصصرورت وجصصود ن مقدمات بکصصار رفتصصه در ا ّ خدا فراموش کرد ِ
امامان معصوم را یک بار دیگر نگاه کنید.
»امامان ما در طصصول دویسصصت و پنجصصاه سصصال ....اسصصلم را بصصه
دیگران رساندند و همیصصن انتقصال اسصلم حقیقصصی از ایصصن نسصصل بصصه
نسل بعدی باعث شد که حقایق دین به دست فراموشصصی سصصپرده
ههایی از جهان تعدادی – گر چه اندک – نشود و دست کم در گوش
حقایق اسلم را از اهل بیت دریافت نمودند ...اگصر در ایصن مصدت
یشصصد ... امامان غایب بودند ...اسلم به دست حاکمان تحریف م
خلصه حکمت نصب امام معصوم بعصصد از پیصصامبر در طصصول ایصصن
دویست و پنجاه سال تحقق پیدا کرد .لکن حکمصصت الهصصی اقتضصصای
1
بیش از این را نداشت«.
اول ً آیا مقتضای حکمت الهی در نصب امامان معصوم ایصصن بصصود
های – هصصر چنصصد انصصدک – تربیصصت که بعد از چند نسصصل ،بصصالخره عصصد
شوند کصصه اسصصلم را از طریصصق امامصان معصصصوم و بطصصور صصصحیح و
های کامل بفهمند و بعد از آن دیگر هر چه بادا باد؟ گیریصصم کصصه عصصد
یشصصوند؟ اندک در آن زمان به ایصصن سصصعادت رسصصیدند ،بقیصصه چصصه م
تکلیف آیندگان چیست؟ ثانیا ً آیا نتیجة منطقی توجیهات فوق ،عدم
ضرورت وجود امام دوازدهم نیست؟ با توجیهات فصصوق دیگصصر هیصصچ
نیازی به وجودش نیست کصصه او را بصصه امصصامت نصصصب و بعصصد بصصرای
-پیشین. 1
.75
35 تئوری امامت در ترازوی نقد
باعث غیبت امام دوازدهصصم شصصدند نصصاموجه اسصصت چصصرا کصصه اول ً در
صورت صحت و استحکام اینگونه ادله ،نیصصاز ضصصروری انسصصانها بصصه
های لیصصاقت نهاست و اگر عد امام معصوم ،همگانی و در همة زما
این نعمت را ندارند ،میلیاردها انسصصان دیگصصر در آینصصده نبایصصد چصصوب
کنشناسصی آنهصصا را بخورنصصد .اگصر ایصن ادلصه درسصت یلیاقتی و نم ب
باشند ،خداوند خودش باید به هر وسیله ممکصصن ،جصصان او را حفصصظ
یلیصصاقتی یصصک ن آن امام چوب ب یگناهان و طرفدارا ِ کند و نگذارد ب
ً
عصصده را بخورنصد .ثانیصا اگصصر ایصن ادلصه درسصت باشصصند ،هیصصچ یصک از
یبرنصصد بصصه سصصعادت و نهایی کصصه در دوران غیبصصت بصصه سصصر م انسصصا
یتصصوان پرسصصید کصصه اگصصر خداونصصد واقعصا ً یرسند و آنگاه م تکامل نم
نها را بصرای رسصیدن بصه سصعادت آفریصده بصود و اگصر واقعصا ً انسصا
نها بدون راهنمایی پیشوایان معصصصوم از شصصناخت و پیمصصودن انسا
های یشصصوند ،چصصرا اجصصازه داد تصصا عصصد راه سعادت و کمصصال عصصاجز م
هها و یا صدها میلیصصارد کنشناس ،باعث محرومیت د یلیاقت و نم ب
تهای پیشصصوایان معصصصوم شصصوند و مصصانع یگنصصاه از هصصدای انسصصان ب
تها بصصه کمصصال و سصصعادت گردنصصد و در نصصتیجه رسصصیدن ایصصن بصصدبخ
خلقتشان بیهوده از آب در آید؟ آیا در اینجا واقعا ً همة تقصصصیرها را
ت انداخت یا اینکصصه بصصا ایصصن توجیهصصات یتوان به گردن عاملن غیب م
یلیصصاقت بودنصصد و قصصصد یآید؟ آنهصصا ب خداوند هم مقصر از آب در م
ی خصصدا کجصصا رفتصصه بصصود؟ اینجاسصصت کصصه جان امام را کردند ،خداوند ِ
یبینیم شیعه بطور ناخواسته به دلیصصل پافشصصاری بصصر یصصک ادعصصای م
یبصصرد .توجیهصصاتی از ایصصن باطل ،حصصتی توحیصصد را هصصم زیصصر سصصؤال م
دسته که فایدة وجود امام در زمان غیبت مانند فایدة خورشصصید در
یکند و به جای اینکه گرهصصی پشت ابر است نیز مشکلی را حل نم
یکند؛ چرا ههای موجود در تئوری امامت را کورتر م را باز کند ،گر
که ناشی از قیاسی مع الفارق است .ضرورت وجود خورشصصید بصصه
یرسصصد خاطر گرما و نوری است که از آن به طبیعت کرة زمین م
یتواننصصد جلصصوی نصصور و حصصرارت آن را بطصصور کامصصل و چون ابرها نم
بگیرند ،قرار گرفتن خورشصصید در پشصصت ابرهصصا – آن هصصم بصصه مصصدت
کوتاه و موقت نصصه هصصزاران سصصال! -بصصا فلسصصفه وجصصودی خورشصصید
منافاتی ندارد .اما ضرورت وجود امام معصوم برای چصه بصود؟ بصر
نها به هصصدایت و راهنمصایی های که آمد ،نیاز ضروری انسا طبق ادل
36 تئوری امامت در ترازوی نقد
-سصصبحانی ،جعفصصر :پیشصصوایی از نظصصر اسصصلم ،ص 132بصصه نقصصل از اصصصول 1
قرار دهد که بتواند مصصانع بصصروز هصصر گصصونه خطصصا و اختلف در میصصان
امت اسلمی باشد .در حالی کصصه معلصصوم نیسصصت ایصصن بایصصد از کجصصا
آمده است؟ لکن مرد شامی ،قصصرآن و حصصدیث پیصصامبر را مرجصصع
یداند و معتقد است اگر همة مسلمانان ،به قرآن و حل اختلف م
سصصنت پیصصامبر رجصصوع کننصصد و ایصصن دو را سرمشصصق قصصرار دهنصصد،
اختلفی بین آنها پدید نخواهد آمد و غافل است از اینکه حصصتی اگصصر
همة مردم به قرآن و سنت پیامبر مراجعه کنند ،باز هم بین آنها
نها از قصصرآن و سصصنت اختلفاتی بوجود خواهد آمد؛ زیرا همة انسصصا
پیامبر ،درک واحدی ندارنصصد .هشصصام بصصن حکصصم نیصصز دچصصار همیصصن
یکنصصد اگصصر
اشتباه شده و در همین دام افتاده است .او نیز فکصصر م
امامصصان معصصصومی بعصصد پیصصامبر بصصه عنصصوان مفسصصران قصصرآن و
حافظان سنت پیامبر ،از طصصرف خداونصصد نصصصب شصصوند ،مشصصکل
یآیصصد .دریشود و دیگر در میان مردم هیچ اختلفی پیش نم حل م
ن معصصصوم هصصم نصصصب شصصوند بصصاز هصصم حالی که حصصتی اگصصر مفسصصرا ِ
نهای مختلصصف از همصصان اختلف بوجود خواهد آمصصد .چصصرا کصه انسصا
یرسصصند و شصصاهد سصصخن تهای مختلف م سخن معصوم ،به برداش
ما این اسصت کصه در بیصن همصان اصصحاب و پیصروان پیصامبر و یصا
یداد .اگر مصصا بتصصوانیم هشصصام بصصن امامان معصوم هم اختلف رخ م
حکم را برای دقایقی زنده کنیم و با او سخن بگوییم از او خواهیم
پرسید که آیا خداونصصد بعصصد از امصصام حسصصن عسصصگری و در زمصصان
غیبت ،برای رفصصع هصصر نصصوع اختلف ،دلیصصل و حجصصتی فصصرا راه امصصت
یتوانصصد بصصه ایصصن سصصؤالاسلمی قرار داده است یا نصصه؟ مسصصلما ً نم
پاسخ منفی دهد ،چون پاسخ منفی به این سصصؤال بصصه معنصصای پصصس
گرفتن ادعاهای خصصودش در زمصصان حیصصات اسصصت .او مجبصصور اسصصت
ت ما ،قرآن و سنت پیامبر و حجتی را نشان دهد .اگر بگوید حج ِ
احادیث امامان ،برای رفع اختلف کافی اسصصت پصصس چصصرا عالمصصان
شیعه که همگی شاخة یک تنه و عضصصو یصصک درختنصصد )یعنصصی مرجصصع
همة آنها همین متون است( این همصصه بصصا هصصم اختلف دارنصصد و هصصر
هانصصد کصصه بصصرخلف مسصصیر دیگصصری کصصدام مسصصیری را انتخصصاب نمود
است؟ اگر استدلل شما در هزار و دویسصصت سصصال پیصصش درسصصت
بود ،پس چرا خداوند به فکر دوران ما نبوده است؟
38 تئوری امامت در ترازوی نقد
-پیشین. 1
39 تئوری امامت در ترازوی نقد
یبرد .اما اگر به عقل رجوع نموده و عقل هم تردید او را از بین م
واقعا ً این طور باشد باید بگوییم که عقصصل بصصه دلیصصل خطاهصصایی کصصه
یتواند این نقش را معصومانه بازی کنصصد و مصصا بصصه خودش دارد ،نم
یکنند .پس خداونصصد در یبینیم که گاهی حواس ما خطا م وضوح م
بدن ما مرجع معصومی برای حواس پنجگانه قصصرار نصصداده اسصصت و
یتوان گفت خداوندی که در بدن مصا عقصل را بصرای رفصع تردیصد نم
حواس قرار داده است ،امکصصان نصصدارد کصصه بعصصد از پیصصامبر بصصرای
جامعة اسصلمی امامصصان معصصصومی نصصصب نکنصصد .چصصون قیصصاس مصع
های یشود .از اینکه بگذریم رابطصصة عقصصل و حصصواس رابط الفارق م
تکوینی و غیرارادی و ارگانیک اسصصت .لمسصصة انسصصان موجصصودی بصصا
یشصصود ،بصصه عقصصل اراده نیست که وقتی با یک شیئی گرم روبرو م
رجوع کنصد و در محضصرش زانصصو بزنصصد و از او بپرسصصد کصه حضصصرت
آقای عقل آیا این شیئی که مصصن بصصا آن مصصواجه شصصدم ،واقع صا ً گصصرم
یکنم گرم است؟ و بعد هم عقصصل بصصه او است یا اینکه من خیال م
پاسصصخ حقیقصصی را بدهصصد و لمسصصه نیصصز بصصا تشصصکر فصصراوان از اینکصصه
تردیدش برطصصرف شصصده اسصصت ،تصصا دیصصدار بعصصدی ،از محضصصر عقصصل
اجازه مرخصی بگیرد!
نها در جامعه، نها عقل و اراده دارند .پس قیاس انسا اما انسا
به حواس در بدن ،قیاسی مع الفارق است .حال فصصرض کنیصصم کصصه
یتوان هیچ یک از اشکالت فوق بر این استدلل وارد نباشد .اما م
سؤال کرد که اگر بنا به استدلل مذکور ،وجود امام معصوم برای
حصصل اختلفصصات و رفصصع تردیصصدها و ...ضصصرورت دارد ،چصصرا امصصام
دوازدهم غایب شد؟ خداوندی که برای بدن انسصصان عقصصل را قصصرار
داده تا از حواس رفع تردید کند ،چرا جامعة مسصصلمین را در عصصصر
غیبت به حال خود واگذاشته و مردم را در شک و تردیصصد و حیصصرت
و خطا رها کرده اسصت؟ تعجصصب مصا از ایصن اسصصت کصه چنیصن ادلصصة
قتریصصن های بصصه عنصصوان »عمی سست و ضعیفی چگونه از طرف عد
1
یشصصود .در بیان در اثبات ضرورت وجود امام معصوم« مطصصرح م
این دلیل هم مانند تمام ادلة دیگر ،فرض بر این است که خداونصصد
نها در فهصصم باید به هر طریقی که ممکن است جلوی خطای انسا
هها ،ص
یهای ولصصی فقیصصه در دانشصگا
-معارف اسصصلمی :2-1نهصاد نماینصصدگ 1
.198
40 تئوری امامت در ترازوی نقد
نبوده و لذا پاسخی هم بدانها داده نشده بصصود؟ حصصتی اگصصر حضصصرت
عیسی همه چیز را گفته بود و مسائل جدید هم در آینده بوجصصود
یآمد ،حداقل خطر تحریف و نابودی تعالیم آن پیامبر که وجصصود نم
داشت ،پس چصصرا خداونصصد بصصرای حفصصظ کتصصاب انجیصصل و تعصصالیم وی
پیامبران تبلیغی نفرستاد و امامان معصومی نصب نکرد؟
در اینجا خوب است به روایات امامان شیعه در مورد ضصصرورت
های کنیصصم و تهصصای الهصصی نیصصز اشصصار وجود پیشوایان معصوم و حج
صحت و سقم این روایات را با نظر کصصردن بصصه عصصالم واقصصع تعییصصن
کنیم .قبل ً از قول امصصام صصصادق آوردیصصم کصصه» :زمیصن هیچگصصاه از
حجت خالی نمانده تا حلل و حرام را به مردم یصصاد دهصصد و آنصان را
بسوی راه راست هدایت کند«.
از امام محمد باقر نیز آوردیم که» :خدا از هنگامی که آدم را
یامصصام نگذاشصصته اسصصت .امصصام، قبض روح کرد ،هیچگاه زمیصصن را ب
یکند و بر بندگانش حجصصت اسصصت. مردم را به جانب خدا هدایت م
در آینده نیز زمین بدون امام باقی نخواهد ماند تا حجت باشصصد بصصر
بندگانش«.
ههای دور – مانند دورة زمانی بیصصن یدانیم که هم در گذشت اما م
حضرت عیسی و پیامبر اسلم - و هم در زمانی که در آن بصصه
یبریم این قانون نقض شده است .اکنصصون بیصصش از هصصزار و سر م
صد سال است که خبری از یک امام معصوم کصصه راهنمصصای مصصردم
بسوی راه راست باشد و احکام حلل و حصصرام را بگویصصد و از ایصصن
یگصصوییم :امصصام طریق حجت را نیز بر مردم تمام کند نیست .ما م
یتوانصصد حجصصت خصصدا محسصصوب شصصود؛ زیصصرا مصصردم از غصصایب نم
یخبرنصصد .بصصه عبصصارت دیگصصر تهای او محروم و ب یها و هدای راهنمای
یتوانصصد
ضآمیز است .خداوند چگصصونه م ت غایب اصطلحی تناق حج ِ
به واسطة امام غایب با بنصصدگانش احتجصصاج کنصصد؟ اگصصر قصصرار باشصصد
خداوند به واسطة کسی با مردم احتجاج کنصصد ،آن کصصس پیصصامبر یصصا
ی و حاضر باشد و با هصصدایت مصصردم بصصه امام معصومی است که ح ّ
راه راست و بیان احکام الهی و حقایق دینی ،راه عصصذر و بهصصانه را
نها ببندد نه امام غایبی که معلوم نیست کجصصا زنصصدگی بسوی انسا
یپوشصصد؟ کسصصب و کصصارش چیسصصت؟ یخورد؟ چصصه م یکند؟ چه م م
تعصصالیمش کدامنصصد؟ و حصصرف حسصصابش چیسصصصت؟ و از مصصصا چصصه
42 تئوری امامت در ترازوی نقد
هدار دعصصوت و تعلیصصم و های نرسیده است کصصه خصصود بتوانصصد عهصصد پای
تبلیغ و تفسیر و اجتهاد در امر دین خود بشود .ظهور علم و عقصصل
و به عبارت دیگر رشد و بلصصوغ انسصصانیت ،خصصود بصصه خصصود بصصه وحصصی
یگردند .قصصرآن در یدهد و علماء جانشینان انبیاء م تبلیغی خاتمه م
یشود سصصخن از قصصرائت و نوشصصتن و قلصصم و اولین آیاتی که نازل م
یآورد:
علم به میان م
﴿
)علق (5-1 :
یکند که عهد قرآن ،عهد خوانصصدن و نوشصصتن و این آیات اعلم م
یفهمانصصد کصصه در یاد دادن و علم و عقل است .این آیصصات تلویح صا ً م
عهد قرآن وظیفة تعلیم و تبلیغ و حفصصظ آیصصات آسصصمانی بصصه علمصصاء
یشصصوند .ایصن منتقل شده و علمصاء از ایصن نظصصر جانشصصین انبیصصاء م
آیات اعلم بلوغ و استقلل بشریت در این ناحیه اسصصت .قصصرآن در
سراسر آیاتش بشصصر را بصصه تعقصصل و اسصصتدلل و مشصصاهدة عینصصی و
تجربی طبیعت و مطالعة تاریصصخ ،و بصصه تفقصصه و فهصصم عمیصصق ]دیصصن[
1
یکند«.
دعوت م
»در دورة اسلمی ،مسلمین هم آثار خصصود را حفصصظ و نگهصصداری
ی آنها شصصدند و هصصم کصصم و بیصصش آثصصار کردند و مانع اندراس و نابود ِ
یکردند .یعنصصی لهای بعد منتقل م ملل پیشین را نگهداری و به نس
تقریبا ً مقارن با عهد ختم نبوت است کصصه بشصصریت لیصصاقت خصصود را
برای حفظ مواریث علمی و دینصصی نشصصان داده اسصصت … طلصصوع و
ظهور علم ،و رسیدن بشر به حدی که خود حافظ و داعی و مبلصصغ
دین آسمانی خود باشصد ،خصواه و نصاخواه بصه نبصوت تبلیغصی خصاتمه
2
یدهد«.
م
»بلوغ عقلی و علمی بشر و طلوع دورة توانایی وی بر دریافت
حقایق کلیه معارف و قوانین الهی و بر حفظ مصصواریث ]علمصصی و[
تها ،دعصصوت و تبلیصصغ و اشصصاعة فهصصا و بصصدع دینی و مبارزه بصصا تحری
1
دین ،زمینة اصلی پایان یافتن پیامبری است«.
»اولیصصن پسصصتی کصصه در دورة خصصاتمیت ،از پیصصامبران بصصه عالمصصان
فهصصاییابد ،پست دعوت و تبلیغ و ارشاد و مبارزه با تحری انتقال م
تهاسصصت ...آن چیصصزی کصصه ایصصن مبصصارزه را ممکصصن و آسصصان و بدع
یکند ،محفوظ ماندن معیار و مقیاس اصلی یعنی قصصرآن اسصصت. م
ً
رسصصول اکصصرم مخصوصصا تأکیصصد کصصرده اسصصت کصصه بصصرای ]تعییصصن[
یشصود از مقیصاس صحت و سقم چیزهصایی کصه از زبصان او نقصل م
2
قرآن استفاده کنند«.
»نگهداری متون اصصصلی از دسصصتبرد حصصوادث ،اسصصتنباط فصصروع از
اصول ،و تطبیق کلیات بر جزئیات ،طرح و اکتشاف مسائل جدیصصد
شهای یک جصصانبه، یآورد ،جلوگیری از گرای که هر عصری با خود م
تهصصا ،تفکیصصک احکصصام لها و ظاهرهصصا و عاد مبارزه با جمود بر شصصک
اصلی و ثابت و مادر از مقررات فرعصصی ،تشصصخیص اهصصم و مهصصم و
ترجیح اهم ،تعیین حدود اختیارات حکومت در وضع قوانین مصصوقت
ههصصای متناسصصب بصصا احتیاجصصات روز ،از اهصصم و بصصالخره تنظیصصم برنام
3
وظایف علمای امت در دورة خاتمیت است«.
این بود فلسفه ختم نبصصوت از دیصصدگاه عالمصصان شصصیعه .نصصوبت آن
است که بپرسیم اگر فلسفة ختم نبوت آن است که در فوق آمصصد،
یتوان ادعای ضرورت وجود امامان معصوم بعصصد از دیگر چگونه م
پیصصامبر را قبصصول کصصرد؟ اگصصر بعصصد از پیصصامبر اسصصلم ،عالمصصان و
یتوانند وارث پیامبران شوند و کار پیامبران تبلیغی فقیهان امت م
تها و )یعنی حفظ دین ،تبلیصصغ دیصصن ،تفسصصیر دیصصن ،مبصصارزه بصصا بصصدع
فها و خرافات ،دعوت مردم بصصه دیصصن و (...را انجصصام دهنصصد، تحری
دیگر چه نیازی به امامان معصوم هست؟
ّ
همصانطور کصه مشصاهده شصد ،بعضصی از اشصکالتی کصه بصر ادلصة
وت ،مشصصترک الصصورود ضرورت امامت گرفتیم ،با ادّلة ضصصرورت نبص ّ
دد امامان معصوم(. هستند )مانند ضرورت تع ّ
دد امامصصان ممکن است این سؤال مطرح شود که اگر عصصدم تع ص ّ
دعای ضصصرورت امصصامت را نقصصض کنصصد ،بصصه معصوم در هر عصر ،مص ّ
دعای دد پیصامبران در اعصصار گذشصته هصم مص ّ همین ترتیب عصدم تعص ّ
یدهد. وت را مورد تردید قرار م ضرورت نب ّ
وت ،اقتضصصای »پیصصام پاسخ ما این است که از آنجا کصصه مقصصام نب ص ّ
ددی از قرآن کریم به رسانی« را دارد )همان طور که در آیات متع ّ
یتوان گفت که اشصصکال »ضصصرورت این نکته تصریح شده است( م
وت« وارد نیسصصت زیصصرا پیصصام پیصصامبران دد« لزومصا ً بصصه »اصصصل نبص ّ تع ّ
یتواند طریق یصصاران و پیصصروان ،بصصه مصصردم منصصاطق دیگصصر منتقصصل م
ما در بحصصث از امصصامت سصصخن از مرجعی ّصصت دینصصی در شصصکل شود .ا ّ
حکومت و امارت است و بنصصابراین اگصصر قصصائل بصصه ایصصن باشصصیم کصصه
سصصط »امامصصان معصصصوم« صصصورت حکومت و امارت حتم صا ً بایصصد تو ّ
دد امامصصان گیرد ،پیداست کصصه بصصا توضصصیحات گذشصصته ،ضصصرورت تع ص ّ
یشود. معصوم در هر عصر غیرقابل اغماض م
وزن ادلة عقلی شیعه در اثبات ضرورت وجود امامصصان معصصصوم
بعد از پیامبر را با تصصرازوی نقصصد سصصنجیدیم و نتیجصصة ایصن تصصوزین بصصر
همگان آشکار شد .حال ممکن است بگوییصصد کصصه نیصصازی بصصه اثبصصات
ضرورت وجود امامان معصوم وجود ندارد .ادلة نقلی شیعه نشان
یدهنصصد کصصه خداونصصد – بنصصا بصصه هصصر دلیصصل و مصصصلحتی کصصه بصصوده – م
نهای معصومی را پس از پیامبر به امامت و جانشصصینی آن انسا
حضرت نصب کرده است و آن امامصصان ،یکصصی پصصس از دیگصصری بصصه
هدایت مردم و نشر معارف حقة الهی و مبصصارزه بصصا ظلصصم و سصصتم
ههاپرداختند و دوازدهمین امصصام ،بنصصا بصصه علصصل یصصا مصصصالحی از دیصصد
غایب شد و در آخر الزمان به فرمان خداوند ظهور خواهصصد نمصصود.
مقام امامت ،عصمت و علم لدنی و موهبتی آنها با رجوع به ادلصصة
نقلی )قصرآن و روایصات پیصامبر( و اسصناد و مصدارک تصاریخی اثبصات
یشود .بنابراین ،قول ،فعصصل و تقریصصر آنهصصا بصصرای همصصة مسصصلمین م
حجت است و در عصر غیبت که دسترسی به امام معصوم مقدور
نیست ،عالمصان و فقیهصان بایصد بصه تعصالیم بصه جصای مانصده از آنهصا
مراجعه نمایند و عوام نیز باید به همین فقیهان که راویان احصادیث
امامان معصوم و آشنا به تعالیم آنهصصا هسصصتند ،رجصصوع کننصصد .بطصصور
خلصه:
46 تئوری امامت در ترازوی نقد
هها به دیدة آنهاست و شاید کمتر کسی یافت شود که به این آموز
شک و تردید و با نگاه نقصصادانه نظصصر کنصصد .بنصصابراین اگصصر حکصصومت،
واقعا ً ادعای دین و دینداری دارد و در فکر گسترش تعالیم دینی و
رشد مذهبی مردم است باید فضایی باز و آزاد برای تضصصارب آراء
ههای مختلصصف و متضصصاد ایجصصاد کنصصد تصصا حصصداقل تحقیصصق در و اندیشص
اصول دین که پایه و اساس دینداری است به معنای واقعی کلمصصه
یتواند ادعای دینصصی بصصودن کنصصد نپذیر باشد .حکومت چگونه م امکا
در حالی که با استبداد و دیکتاتوری و ایجاد جصوّ خفقصصان ،حصصتی راه
تحقیق در اصول دین را هم به روی مردم بسته و با این کصصار پصصایه
و اساس دینداری حقیقی را سست و متزلزل کرده است؟
یکنند که نیازی به دوم .روحانیون شیعه عموما ً این گونه تبلیغ م
خوانصصدن کتصصب اهصصل سصصنت نیسصصت ،چصصرا کصصه عالمصصان شصصیعه در
کتابهایشان ،انتقادات و شبهات اهل سنت را نقل کصرده و بصصه آنهصا
بهای عالمان شیعه، هاند .پس یک محقق ،با مطالعة کتا پاسخ داد
یزنصد .هصم بصا نظصصرات اهصصل سصصنت آشصصنا با یک تیصصر دو نشصان را م
یشود و هم پاسصصخ عالمصصان شصصیعه بصصه شصصبهات آنصصان را دریصصافت م
یکند .اما این ،ادعصصایی بیصصش نیسصصت و یصصک محقصصق نبایصصد فریصصب م
اینگونه تبلیغات را بخورد .اول ً بدون مراجعه به منابع اهل سصصنت و
یتوان فهمید کصصه آیصصا ایصصنمطالعة وسیع و عمیق در آنها ،چگونه م
ادعای عالمان شیعه درست است یا نه؟ بنابراین رجصصوع بصصه کتصصب
کلمی اهل سنت و مطالعة نظصصرات آنهصصا شصصرط لزم ِ یصصک تحقیصصق
خهایی هم که به برخی از انتقادات علمی و واقعی است .ثانیا ً پاس
عکننده نبوده و عالمصصان اهل سنت داده شده است ،از نظر آنها قان
ت نهایی باید هاند و لذا برای قضاو خها نیز پاسخ داد آنها به این پاس
به مجموع همة این گفتگوها و مباحثات رجوع کرد.
سوم .عالمان شیعه امامت را اسصصتمرار نبصصوت و لصصذا از اصصصول
نها بدون اعتقاد به امامت، یدانند و معتقدند که ایمان انسا دین م
ولیت و عصصصمت علصصی بصن ابصی طصصالب و فرزنصصدانش )تصا امصام
دوازدهم( ،ناقص و ناتمام است و حقیقصصت دیصصن و تعصصالیم وحصصی و
احکام الهی را باید از زبان آنها شنید .بصه عبصارت دیگصر سصعادت و
تکامل معنوی انسان در گرو پیصصروی از آن بزرگصصواران اسصصت .امصصا
یکنیصصم،وقتی بصصه قصصرآن و احصصادیث و روایصصات پیصصامبر مراجعصصه م
48 تئوری امامت در ترازوی نقد
کوچصصک خصصود کصصه انگشصصتری در آن بصصود ،بصصه فقیصصر اشصصاره کصصرد تصصا
انگشتری را از دست او در آورد ،او نیز انگشتری را از دست امام
در آورد و به دنبال کار خصصود رفصصت .در ایصصن موقصصع خصصبر بصصه پیصصامبر
رسید .وی از خدا این چنین درخواست کرد:
همصصانطور کصصه بصصرای موسصصی از خانصصدان خصصودش وزیصصری معیصصن
نمودی ،پروردگارا برای من نیز از اهل بیتم وزیری معین بفرما.
در این لحظه فرشتة وحی فصصرود آمصصد و آیصصة یصصاد شصصده را بصصرای
پیصصامبر خوانصصد .شصصأن نصصزول آیصصه را بصصه صصصورتی کصصه نقصصل گردیصصد،
های ماننصصد :خصصود امصصام ،ابصصن عبصصاس ،عمصصار، تهای برجسصصت شخصی
هانصصد.
جابر ،ابو رافع ،انس بن مالک و عبصصدا ...بصصن سصصلم نقصصل کرد
شیوة استدلل ]به این آیه نیز[ بسیار روشن اسصت؛ زیصرا مقصصود
از »ولی« در اینجا همان متصرف و سرپرست و اولی است .چرا
که اگر مقصود ،دوست و کمک بود ،ولیصصت اختصصصاص بصصه گروهصصی
نداشت؛ زیرا ولیت به این معنی مربوط به تمصصام افصصراد بصصا ایمصصان
1
است«.
به عبارت دیگر» :هر گصاه مقصصود از »ولصی« ،غیصر از ولیصت و
زعامت دینی و مقام سرپرستی باشد منحصر کردن مقام به سصصه
یمورد خواهد بود .زیرا چنصصانکه گفتصصه شصصد ،همصصة یجهت و ب نفر ،ب
ب و دوست و ناصر و یار یکدیگرند و ]این امصصر[ افراد با ایمان مح ّ
2
اختصاص به این سه نفر ندارد«.
نقد دلیل •
.1پایه و اساس استدلل فصصوق ،داسصصتان اعطصای انگشصصتری بصصه
سائل توسط امام علی و آن هم در میانة نماز و در حال رکوع،
و بعد نزول آیة ولیت در شأن آن حضرت است .اما ایصصن داسصصتان
نه تنها سند و مدرک معتبری ندارد ،بلکه آثصصار جعصصل در آن نمایصصان
است .توضیح این دو مطلب به قرار ذیل است:
.1-1همانطور که در متن استدلل دیدیم ،عالمان شصصیعه وقصصتی
یخواهند با استناد به آیة ولیت ،امصصامت علصصی را اثبصصات کننصصد، م
یشوند که به اتفاق اکثر مفسران اهل حصصدیث ،ایصصن ابتدا مدعی م
آیه در شأن امام علی نازل شده و زمینه نزول آن هصصم داسصصتان
-پیشین. 2
52 تئوری امامت در ترازوی نقد
اعطای انگشتری در حال نماز بوده است .امصصا معلصصوم نیسصصت کصصه
این ادعا از کجا آمده است؛ زیرا اکثریت قاطع عالمان اهل سصصنت
)چه در گذشته و چه در حصصال( ایصصن داسصصتان را سصصاختگی و جعلصصی
یدانند .خوب است به جای اینکه ادعا کنیم اکثر مفسران و اهل م
حدیث در این مورد اتفاق نظر دارند ،یک سصند صصحیح و معتصبر در
اثبات صحت و اعتبار این شأن نصصزول بیصصاوریم؛ کصصاری کصصه عالمصصان
یگوینصد ایصن داسصتان در بعضصی از هاند .گصاهی م شیعه هرگز نکرد
کتب اهل سنت )مانند تفسر ثعلبی( آمده است و بصصا ایصصن کصصار بصصه
یکنند که چون به کتصصابی از اهصصل سصصنت اسصصتناد خیال خود گمان م
هاند پصصس در اینجصصا قاعصصدة جصصدل )یعنصصی اسصصتفاده از مقبصصولت کرد
یتوان به راحتی گفصصت خصم برای قانع کردن او( رعایت شده و م
که اهل سنت نیز این داستان را قبول دارند .در حالی که این یصصک
مغالطة بزرگ و نابخشودنی است .آری بعضصصی از مفسصصران اهصصل
سنت )مانند ثعلبی( در تفسیر خود ،این داستان را آورده اما سصصند
هاند و بصصرای همیصصن ،اکصصثریت عالمصصان و معتبری برای آن ذکر نکرد
مفسران اهل سنت ،نظر آنها را قبول ندارنصصد .اگصصر قصصرار بصصر ایصصن
باشد که وجود یک روایت در بعضی منابع اهصصل سصصنت را دلیصصل بصصر
این بگیریم که اهل سصصنت بصصه آن روایصصت اعتقصصاد دارنصصد ،بصصا همیصصن
یتوان گفت که شیعه قائل به تحریصصف قصصرآن اسصصت .چصصرا روش م
ً
که در بعضی کتب حدیث شیعه )و اتفاقا در معتصبرترین آنهصا یعنصی
اصول کافی( روایصصاتی از امامصصان نقصصل شصصده کصصه در آنهصصا صصصراحتا ً
هاند .حال آیا وجود ایصن احصادیث قرآن را تحریف شده معرفی کرد
یتوان دلیصصل بصصر ایصصن گرفصصت کصصه شصصیعه در بعضی کتب شیعه را م
واقعا ً معتقد به تحریف قرآن است؟ هرگز! چرا که اکثریت قصصاطع
عالمصصان شصصیعه ایصصن احصصادیث را از نظصصر سصصند و متصصن مخصصدوش
یداننصصد .اگصصر بصصا مصصوازین پصصذیرفته شصصده در بیصصن اکصصثریت قصصاطع م
ثشناسان شیعه ،این احادیث بررسی شوند ،معلوم عالمان و حدی
خواهد شد که همة آنها هم از نظر سند و هم از نظر متن ،ضعیف
و بلکصصه مخصصدوش هسصصتند و اشصصتباه بصصزرگ کلینصصی و معصصدودی از
عالمان شیعه در پذیرش این احادیث را نباید به پای شیعه نوشت.
ههصا هصزار حصدیث و روایصات جعلصی کصه همینطور اسصت داسصتان د
مشصصتمل بصصر مطصصالب خرافصصی و ضصصد عقصصل و قصصرآن هسصصتند و در
53 تئوری امامت در ترازوی نقد
هاند .اینهصصا را نیصصز نبایصصد بصصهبهای شیعه )مانند بحار النوار( آمد کتا
پای شیعه گذاشت .داستان اعطای انگشتری در حال نماز هم اگر
چه در معدودی از منصابع اهصل سصنت آمصده ،امصا قاطبصة عالمصان و
فقیهصصان و مفسصصران بصصزرگ اهصصل سصصنت معتقدنصصد کصصه سصصند آن
ههای قالعاده ضعیف و مخدوش و متن آن نیز مضطرب و نشان فو
جعل در آن واضح و آشکار است .حصصال بصصر عالمصصان شصصیعه فصصرض
است که ابتدا سند این داستان را ارائه نموده و مورد وثوق بصصودن
سلسلة راویان آن – از دیدگاه اهل سنت – را با اسصصتناد بصصه منصصابع
ی اهل سنت نشان دهند )نه اینکه نام یک یا چند مفسر معتبرِ رجال ِ
اهل سنت را بیاورند و بگویند که این فسصصران ،داسصصتان مصصذکور را
هاند( و بعد از اثبات صحت سند ،تازه نوبت به در تفسیر خود آورد
یرسصصد .در ایصصن مرحلصصه بایصصد بصصه سصصؤالت و بررسصصی متصصن آن م
تشکیکات اهل سنت در مورد متن این داستان و ارتباط آن با آیصصة
ولیت ،پاسخ داد.
.2-1ابهامات فراوانی در متن این داستان و شأن نصصزول وجصصود
یکنیم: دارد که در اینجا به چند مورد اشاره م
الف .بر طبق این داستان ،عمصصل امصصام علصصی) یعنصصی اعطصصای
انگشتری در حصصال نمصصاز( مصصورد مصصدح قصصرآن قصصرار گرفتصصه اسصصت و
یدانیم که اگر عملی مورد مدح قرآن قرار گیرد ،یا واجب است م
ً
یا مستحب .اما اول نه وجصصوب و نصصه اسصصتحباب آن ،در هیصچ آیصصه یصا
روایتی نیامده است )مگر اینکه همیصصن آیصصه را دلیصصل بصصر وجصصوب یصصا
استحباب این عمل بگیریم کصصه البتصصه تصصاکنون هیصصچ مفسصصری چنیصصن
ادعایی نکرده است( ثانیا ً این عمل – بنا به ادعای سصصازندگان ایصصن
داستان – فقط از علی سرزده است ،در حالی که اگر واجب یا
مستحب بود ،پیش از این واقعه یا بعد از آن ،پیصصامبر و اصصصحاب
یکردند و حال آنکه هرگصصز بزرگ او حداقل یک بار چنین کاری را م
چنین عملی از آنها نقل نشده است .ثالثا ً هیچ فقیهی )چه شیعه و
چه سنی( فتوا به وجوب یا استحباب این عمل نداده است )و لصصذا
یدهد( .این تنصصاقض چگصصونه حصصل هیچ کس چنین عملی را انجام نم
یشود؟ م
ب .بر طبق این داستان ،گویا امام علی با بخشش انگشتری
های کصصرده اسصصت کصصه خود در حال نماز ،چنان عمل زیبا و ایثارگران
54 تئوری امامت در ترازوی نقد
-1شبی که علی در بستر پیامبر خوابیصصد و آنحضصصرت بصصا صصصدیق اکصصبر بصصرای
هجرت از مکه بیرون شدند .هروی
55 تئوری امامت در ترازوی نقد
یگویصد ،یعنصصی »أولصی بصه »ولصی« هصم ،همصصان اسصت کصه شصصیعه م
یکنصد،تصرف« .بسیار خوب .اما با همصان اسصتدللی کصه شصیعه م
باید بگوییم که بعد از پیامبر فقط یصک امصام داریصم )یعنصی علصی
ابن ابی طالب و بعد از ایشان ،دیگصر هیصچ کصصس امصام مفصترض
تالطاعه و یا اولی به تصرف نیست .و بدین ترتیب اگر چه امصصام ِ
یشود اما جایی برای امام فرزندانش )یا هر کصصس علی اثبات م
یپذیرد؟ به ایصصن سصصؤال تصصاکنون یماند .آیا شیعه این را م دیگر( نم
دو پاسخ داده شده است:
یخواهد به امامت و ولیت علی اشصصاره کنصصد الف .آیه فقط م
و در مورد بقیة امامان ،هر چند سکوت کرده است اما با توجه به
یتوان گفت یکند« نم این قاعده که »اثبات شیئی ،نفی ما عدا نم
که خداوند با این آیه امامت دیگران را نفی کرده اسصصت .امصصا ایصصن
یتصوان در عکننده نیست .چرا که عیصن همیصن سصخن را م پاسخ قان
مورد بکار بردن واژة ولی در معنای دوستی و محبت هصصم گفصصت و
یخواهد به وجوب دوستی خصصدا مدعی شد که خداوند در این آیه م
و رسول و امام علی اشاره کند و هر چند در مصصورد دوسصصتی بصصا
یتصصوانبقیه مؤمنین سکوت کرده ،اما به همان دلیلی کصصه آمصصد ،نم
گفت که وجوب دوستی با مؤمنان دیگر نفی شده است .حال اگر
وجود »إنما« در ابتدای جمله را مانع از این معنی بدانید ،خصصود بصصه
خود باید در مورد امامت نیز همین موضع را بگیرید و امامت بقیه
امامان را نفی کنید .چرا که این حصر ،به هر حال به واژه »ولی«
ی شما فقصصط خصصدا و رسصصول و ]بصصه قصصول یگوید ول ّ یگردد و م بر م
شیعه[ علی بن ابی طالب است.
ب .پاسخ دوم این است که وقتی قبول کردیم علصصی ،امصصام و
ولی مؤمنان و نسبت به آنها »اولی به تصرف« است ،در حقیقت
هایم کصصه هصصر چصصه هایم و قبول کرد
ایشان را مفترض الطاعه دانست
او بگوید حق اسصصت و چصصون ایشصصان بصصرای بعصصد از خصصود ،فرزنصصدش
حسن را به عنوان جانشین خودش در امر امصصامت معرفصصی کصصرده
ی خود بدانیم است ،پس ما هم باید حسن بن علی را امام و ول ّ
نطور چون هر امامی ،امصصام بعصصد از خصصود را معرفصصی کصصرده و همی
است پس ما هم باید همة آنها را امام و ولی خود بدانیم .چرا کصصه
ن امام علی را از پیش )و به دلیل ایصصن آیصه( اولی به تصرف بود ِ
58 تئوری امامت در ترازوی نقد
ب .اینکه آیا مفاد آیة مذکور ،ابلغ موضوع ولیت و امامت علی
است؟
ج .اینکه موضوع ترس پیامبر از مردم چه بوده است؟
یگوییم که هیچ سند و در مورد مطلب اول )الف( با قاطعیت م
یکند و عالمان شیعه تصصاکنون مدرک معتبری این مدعا را اثبات نم
حتی یک سند معتبر برای اثبات اینکه این آیصصه در روز غصصدیر خصصم و
هاند .گاهی برای اثبات این در شأن علی نازل شده است نیاورد
یکننصصد و بهایی از بعضی عالمان اهل سنت اسصصتناد م ادعا ،به کتا
یگویند فلن دانشمند اهل سنت هصصم ایصصن مصصدعا را مطصصرح و یصصا م
ً
تأیید کرده است .امصصا اول اکصصثریت قصصاطع دانشصصمندان اهصصل سصصنت
هاند کصصهبهای خود نشان داد چنین ادعایی را قبول ندارند و در کتا
ً
شأن نزول مذکور ،جعلی و ساختگی اسصصت .ثانی صا معصصدود افصصرادی
هاند هیصچ سصند معتصبری هم که شأن نزول فصوق را محتمصل دانسصت
هانصصد .خصصوب اسصصت عالمصان شصصیعه بصصرای برای اثبصصات آن ارائه نداد
اثبات و تحکیم مدعای خود ،به جصصای ارائه فهرسصصتی از کتصصب اهصصل
سنت که در آنها این شأن نزول مطرح و یا تأیید شده اسصصت ،یصصک
بار و فقط یک بار سلسصصلة راویصصان ایصصن شصصأن نصصزول را بصصا قواعصصد
رجال شناسی مورد قبول فریقین بررسصصی کصصرده و بطصصور مسصصتند
ههای نقل آن همگی از نظصصر عالمصصان بصصزرگ نشان دهند که واسط
اهل سنت مورد وثوق بوده و هستند .اینجاست که عالمصصان شصصیعه
یرسند و چیزی برای گفتن ندارند .بصصه عنصصوان مثصصال نبست م به ب
یشصصوند آقای ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ابتدا مدعی م
که:
بهصصای مختلفصصی کصصه دانشصصمندان اهصصل تسصصنن ،اعصصم از »در کتا
یشصصود کصصه هاند روایات زیادی دیده م تفسیر و حدیث و تاریخ نوشت
1
یگوید :آیة فوق دربارة علی نازل شده است«. با صراحت م
هها و راویان این شأن نصصزول سپس به جای بررسی کلیة واسط
یآورنصصد» :ایصصن)حداقل در یک مورد( ،فقط نام مصادر حدیث را م
روایصصات را جمصصع زیصصادی از صصصحابه از جملصصه »زیصصد بصصن ارقصصم« و
یکنصصد کصصه بصصه جصصای متهصصم کصصردن ایصصن اسصصت .اخلق نیصصز حکصصم م
دانشمندان به تعصبات مذهبی و یا ترس از شرایط خاص محیصصط،
مدعای آنها را با دلیل و منطق و با سند و مدرک معتبر ،نقد کنیم.
یفرمایند: جالب اینجاست که آقای مکارم شیرازی در ادامه م
»ولی جمعی دیگر ]از دانشمندان اهصصل سصصنت[ نصصزول آیصه را در
1
هاند«.مورد علی مسلم دانست
یدانیصصم آن »جمعصصی یآورد .ما نیصصز نم لکن نامی از این افراد نم
دیگصصر« کصصه نصصزول آیصصه در مصصورد علصصی) و در روز غصصدیر خصصم( را
هاند چه کسانی هستند و سند و مصصدرک آنهصصا قطعی و مسلم دانست
در این مورد کدام است؟ .ای کصصاش آقصصای مکصصارم شصصیرازی بصصرای
اثبصصات و یصصا تقصصویت مصصدعای خصصود ،بصصه جصصای ارائه فهرسصصتی از
دانشمندان اهل سنت که شأن نزول مذکور را رد کرده و یا فقصصط
ک دانشصصمندانی را ارائه هاند ،اسامی و اسناد و مدار ِ محتمل دانست
یداننصصد .در ایصن یدادند که این شأن نزول را قطعصصی و مسصصلم م م
یتوانستیم به نتیجه برسیم. صورت بهتر م
حال بپردازیم به نکتة بعدی )ب( و بحث پیرامون مفاد آیة تبلیغ.
سوال این است که در این آیصصه ،معنصصا و مصصصداق ﴿
﴾ چیست؟ به عبارت دیگر خداوند از پیامبر ،ابلِغ
چه چیزی به مردم را خواسته است؟ به نظصصر مصصا خداونصصد در ایصصن
یخواهد به پیامبر بگوید که آیاتی را که به تو نازل شصصده و آیه م
یشود به مصصردم برسصصان و در ایصصن راه از هیصصچ کصصس نصصترس و یا م
هات را که ابلغ آیات الهی به مردم است انجام بصصده و فقط وظیف
خداونصصد نیصصز تصصو را از شصصر دشصصمنان و بصصدخواهان )کصصافران و یصصا
منافقانی که ممکن است آیات الهی به ضرر آنها تمصصام شصصود و در
صدد کارشکنی و یا ضربه زدن به پیامبر و مومنان برآیند( حفظ
یکند .به عبارتی دیگر آیة تبلیغ مفهومی کلصی دارد و خطصاب بصصه م
یشصصود یگوید آیات الهی را که بر تو نازل شصصده و یصصا م پیامبر م
ت خصصود را انجصصام به مردم برسان که اگر ایصصن کصصار را نکنصصی رسصصال ِ
یگوینصصد کصصه در ایصصن آیصصه ،پیصصامبر های .امصصا عالمصصان شصصیعه م نداد
ت علی شده است. مأمور ابلغ پیام الهی مبنی بر ولیت و امام ِ
به عبارت دیگر گویی خداوند ابتدا به طریق وحصصی ،پیصصام امصصامت و
هاند؟ دشصصمنانی کصصه قصصادر بصصه بصصدخواهان تحریصصف و یصصا نصصابود نشصصد
های صصصریح در مصصورد تحریف قرآن بودنصصد و خداونصصد را از انصصزال آی
امامت علی ترسصصاندند ،چگصصونه نتوانسصصتند کلم پیصصامبر را کصصه
ی آن از حافظصصة تاریصصخ بشر بود ،تحریف کنند و یا بصصاعث فراموش ص ِ
شوند؟
ً
حال فرض کنیم که آنچه قبل به پیامبر نازل شده بود ،امامت
های علی بوده ،لکن صصصلح نبصصود کصصه ایصصن مطلصصب بصصه صصصورت آی
صریح در قرآن بیاید .بسیار خوب ،اما اگر چنین است چصصرا پیصصامبر
) در روز غدیر خم( با صراحت نفرمود که ای مردم ،من قبل ً از
ت علصصی طرف خداوند مأمور شده بودم که موضوع امامت و ولی ص ِ
هام )و را به شما ابلغ کنم ولی بنا به مصالحی تاکنون نتوانسصصت
هام( این پیام الهی را به طور علنصصی و رسصصمی بصصه شصصما یا نخواست
ماکنون فرشتة وحی بر من نازل گردیصصد و از طصصرف ابلغ کنم و ه
خداوند به من پیغام داد که این موضوع را به اطلع شما برسصصانم،
ماکنون به فرمان الهی ،علی را رسصصما ً بصصه عنصصوان امصصام و لذا ه
یکنم! گیریم کصصه خداونصصد جانشین پس از خودم به شما معرفی م
های بصا صصراحت در موضصوع امصامت علصی یدانسصت آی صلح نم
یتوانست چنین مطلصصبی را بصصا صصصراحت و نازل کند ،پیامبر که م
شفافیت بیان کند .پس چرا آن حضرت چنین کاری نکرد؟
و امصصا مطلصصب سصصوم )ج( یعنصصی تصصرس پیصصامبر از مخصصالفت و
کارشکنی مردم نسبت به مسأله امامت و جانشصصینی علصصی نیصصز
شنیدنی است .عالمان شیعه از طرفی مدعی هستند که پیامبر
از همان روزی که رسالت خود را علنی کرد ،علی را به عنصصوان
خلیفه ،وصی و جانشین پس از خود به مردم معرفی و بعصصدها نیصصز
تهای مختلصصف ایصصن موضصصوع را بصصا صصصراحت به دفعات و در مناسب
یگوینصصد کصه آن حضصصرت از بیان نمصصوده اسصصت ،و از طرفصصی هصصم م
نصب علی به عنوان امام و جانشین پس از خود ،بیم داشصصت و
خداوند در آیة تبلیغ )که بنا به ادعای شیعه در روز غدیر خصصم نصصازل
شده است( به پیامبر اطمینان داده و گفته اسصصت کصصه تصصرس را
کنار بگذار و پیام خداوند را به مردم برسان زیرا خداونصصد تصصو را از
شّر دشمنان و بصصدخواهان و یصصا کصصج فهمصصان و کصصج اندیشصصان حفصصظ
یکند! آیا این یک تناقض آشکار نیست؟ نگاه کنید: م
65 تئوری امامت در ترازوی نقد
خواهش ما این است که برای اثبات ایصصن ادعصصا ،فقصصط یصصک حصصدیث
معتبر با ذکر سند ارائه دهید.
.2اگر پیامبر بیم داشتند که مردم ،این کار را حمل بصصر نظصصر
یگوییصصد کصصه شخصی کنند و از پذیرش آن سرباز زنند ،پس چصصرا م
آن حضصصرت ،در همصصان روز اول و در مهمصصانی کصصه بصصرای فامیصصل و
خویشاوندان خود ترتیب داده بود ،با صراحت تمصصام علصصی را بصصه
عنوان وزیر ،وصی ،خلیفه و جانشین پس از خصصود معرفصصی کصصرد و
تهصصای مختلصصف ،ایصصن کصصار را بعدها نیز دهها و صدها بصصار در موقعی
تکرار نمود؟ آیا این تناقض نیسصصت؟ ممکصصن اسصصت بگوییصصد در هیصصچ
کدام از آن موارد ،اعلم ِ امامت و جانشینی علی ،رسمی نبوده
ل سصصخنان پیصصامبر ف حم ص ِ
است ،اما سوال ما این است که اگر خو ِ
بر نظر شخصی و عدم پذیرش این سخنان از سوی مردم مطصصرح
باشد ،اول ً چه فرقی بین اعلم ِ رسصصمی و غیررسصصمی ایصصن مطلصصب
وجود دارد و ثانیا ً بر طبق ادعای شصصیعه )و بصصه نحصصوی کصصه در فصصوق
آمصصد( پیصصامبر در همصصان روز اول و در آن مهمصصانی ،رسصصما ً و بصصا
هاند .اگر آنچصصه صراحت تمام ،امامت علی را به مردم ابلغ کرد
فنظر از صصصحت یگوید) ،صر شیعه در مورد حدیث »یوم النذار« م
ی رسصصمی علصصی بصصه عنصصوان جانشصصین پیصصامبر و سصصقم آن( معرفص ِ
نیست ،پس معنای »معرفی رسمی« چیست؟
.3اگصصر خصصوف از سصصوء فهصصم مصصردم در میصصان بصصود ،پیصصامبر
ف موضصوع ،و تاکیصد بصر اینکصه یتوانست بصا بیصان صصریح و شصفا ِ م
نصب علی به امامت و جانشینی پس از من ،فرمصصانی از سصصوی
خدا و اصلی از اصول دین است ،مانع ایصصن سصصوء فهصصم شصصود .امصصا
چرا آن حضرت چنین کصاری نکصصرد؟ مگصصر اینکصه بگصصوییم حصتی اگصر
یکصصرد ،بصصاز پیامبر این موضوع را با صراحت و شفافیت بیصصان م
هم مردم سخنان او را حمل بر نظر شخصصصی کصصرده و از پصصذیرش
یزدند .اما این سخن فقط یک ادعای غیرقابصصل اثبصصات آن سرباز م
های از دلیصصل و برهصصان نصصدارد بلکصصه دلیصصل است که نه تنهصصا پشصصتوان
یتصصوان اقصصامه کصصرد .آیصصا اگصصر پیصصامبر در فراوانصصی در رد آن م
سالهایی که در مدینه به قدرت رسیده بود و شمار مسلمانان روز
یشد و بر ایمان و اعتماد و محبت مردم نسبت به به روز بیشتر م
یگردید ،امامت و جانشینی علی را رسما ً آن حضرت افزوده م
67 تئوری امامت در ترازوی نقد
آخرین حِج آن حضرت .آیصصا چنصصد روز قبصصل از غصصدیر خصصم )یعنصصی در
مراسم حج که بیش از صد هزار نفر از سراسر عربستان همصصراه
پیامبر حضصصور داشصصتند( شصصرایط مناسصصب نبصصود؟ چصصرا آیصصة تبلیصصغ در
مراسم حجة الوداع نازل نشد تا پیصصامبر در حضصصور همصصة شصصرکت
کننصصدگان در مراسصصم حصصج کصصه جمعیصصت انبصصوهی بودنصصد – امصصامت و
جانشینی علی پس از خود را رسما ً اعلم کنصصد؟ آیصا در روزهصصای
حجة الوداع ،شرایط همچنان نامناسب بود؟ اگر به این سوال پاسخ
یپرسیم این شرایط نامناسب که بیست سال طصصول مثبت دهید م
کشید و حتی در روزهای حجة الوداع هم از بین نرفته بصصود و جلصصوی
یگرفت ،چصصه بصصود کصصه بصصه ناگهصصان در روز غصصدیر خصصم ازپیامبر را م
صحنة روزگار محو شد و شرایط مناسب جای آن را گرفت؟
.5یک بار دیگر نگاهی بیندازیم به مطلصصبی کصصه از آقصصای مصصصباح
یزدی نقل کردیصصم .ایشصصان نیصصز ماننصصد اکصصثر عالمصصان شصصیعه مصصدعی
هستند که:
»هنگصصصصصصصامی کصصصصصصصه آیصصصصصصصة ﴿ :
) ﴾ النسصصاء:
(59نازل شد و اطاعت کسانی را به عنوان »أولی المصصر« بطصصور
مطلق واجب کرد ،جابر بن عبدالله انصاری از آن حضرت پرسصصید
این »أولی المر« چصصه کسصصانی هسصصتند؟ ]پیصصامبر [فرمصصود» :هصصم
خلفایی یا جابر وأئمة المسلمین بعدی ،أّولهم علی بن أبی طالب «...
ب .مگر بنا به ادعای شیعه ،پیامبر علوه بر ابلغ آیصات الهصی
به مردم ،مأمور شرح و تفسیر آن آیات نبودند و مگصصر آیصصة »أولصصی
هها( پیش از واقعة غصصدیر خصصم نصصازل لها )و یا حداقل ما المر« سا
نشده بود ،پس چرا پیامبر اکصرم ایصن آیصه را فقصط بصرای جصابر
تفسیر کرد؟ آیا این سوال که »أولصصی المصصر چصصه کسصصانی هسصصتند«
یدانیصصم کصصه در زبصصان عصصرب،فقط برای جصصابر پیصصش آمصصده بصصود؟ م
»أولی المر« به معنای »صاحبان امر حکصصومت« و یصصا بصصه عبصصارتی
دیگر »مسئولین حکومتی« است و عموم مردم از ایصصن آیصصه لصصزوم
اطاعت از حاکمان )برای حفظ نظم و سامان یافتن امصصور مصصردم(
یفهمیدند .حال اگر واقع صا ً منظصصور خداونصصد از »أولصصی المصصر« را م
افراد خاصی )یعنی علصصی بصصن ابصصی طصصالب و فرزنصصدانش( بصصود ،آیصصا
پیامبر موظف نبود که این مطلصصب را در ملعصصام و بصصرای همصصة
مردم بیان کنصصد؟ اگصصر بگوییصصد شصصرایط ایصصن اجصصاره را بصصه پیصصامبر
های را نازل کرد که هصصم نیازمنصصد یپرسیم چرا خداوند آی یداد ،م نم
تفسیر بود و هم شرایط مناسب برای تفسصصیر آن از سصصوی پیصصامبر
های کصصه هصصم نیازمنصصد تفسصصیر و تعییصصن وجود نداشصصت؟ آیصصا نصصزول آی
مصداق از سوی پیامبر است و هم پیامبر) بصصه دلیصصل شصصرایط
خاص( از تفسیر آن خصصوف دارد و تصصا چنصصد سصصال دیگصصر ایصصن خصصوف
ادامه خواهد داشت ،بیهوده و حتی نوعی اضلل از طرف خداونصصد
نیست؟
حال بپردازیم به داستان غدیر خم .اولین و مهمترین گصصام بصصرای
تحلیل علمی و دقیق این حادثه ،این است که با تحقیصصق و تفحصصص
وسیع و عمیق در لبلی متون معتبر تاریخی و روایصی و بصا جمصع و
تفریق اختلفاتی کصصه در ایصصن متصصون )در نقصصل مصصاجرای غصصدیر خصصم(
وجود دارد ،به یک قدر متیقن )یا به عبارتی دیگصصر :قصصدر مشصصترک(
ن بزرگ هر دو فرقه )شصصیعه و سصصنی( برسیم که مورد قبول عالما ِ
باشد .گام بعد این است که بدانیم حصصوادث پیرامصصونی ایصصن مصصاجرا
)یعنی علل و عوامل وقوع آن( چصصه بصصوده اسصصت .مصصا در حصصد تصصوان
خود این دو گام را برداشته و خلصة واقعه را آنگونه که در تواریخ
معتبر آمده و مورد قبصصول طرفیصصن دعواسصصت تقصصدیم حضصصور شصصما
یکنیم :در سال دهم هجری که رسول خدا عازم آخرین سصصفر م
ههایی به رؤسای قبایل عرب و بلد مسصصلمین فرسصصتاد حج بود ،نام
71 تئوری امامت در ترازوی نقد
-خلصة فوق را از کتاب »شاهراه اتحاد« با اندکی تلخیص و تصصصرف نقصصل 1
کردیم.
-برای تفصیل بیشتر موضوع غدیر به :مسند امام احمد حديثهای شصصماره: 2
مردم بوده و قیمصصت علمصصی ندارنصصد ،بصصرای تفصصصیل بیشصصتر آب و هصصوای روز
غدیر به کتاب »آلفوس« تألیف علیرضا امیری مراجعه شود) .مصحح(
73 تئوری امامت در ترازوی نقد
صدای الله اکبر مردم را به نماز ظهر دعصصوت کصصرد ...نمصصاز ظهصصر
ههصصای خصصود پناهنصصده تمام شد .مسصصلمانان تصصصمیم داشصصتند بصصه خیم
شوند ،ولی پیامبر به آنها اطلع داد که همصصه بایصصد بصصرای شصصنیدن
یک پیام تازة الهی خود را آمصصاده کننصصد ...منصصبری از جهصصاز شصصتران
ترتیب داده شد و پیامبر بر فراز آن قرار گرفصصت و بعصصد از حمصصد و
سپاس پروردگار ،مردم را مخصصاطب سصصاخت و چنیصصن فرمصصود.... :
اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر کصصه در میصصان شصصما
یگذارم چه خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیصصت داد زد ،کصصدام دو م
چیز گرانمایه یا رسول اللصصه؟ پیصصامبر بلفاصصصله گفصصت :اول ثقصصل
اکبر ،کتاب خداست ...و دوم خاندان من ...ناگهصصان مصردم دیدنصصد
پیامبر به اطراف خود نگاه کرد ...و همین که چشمش به علی
افتاد ،خم شد و دست او را گرفصصت و بلنصد کصرد و ...فرمصصود :چصه
کسی از همة مردم نسبت بصصه مسصصلمانان از خصصود آنهصصا سصصزاوارتر
است؟ گفتند :خدا و پیصصامبر داناترنصصد .پیصصامبر گفصصت :خصصدا مصصولی و
رهبر من است و من مولی و رهصصبر مومنصصانم و نسصصبت بصصه آنهصصا از
خودشصصان سصصزاوارترم )و ارادة مصصن بصصر ارادة آنهصصا مقصصدم( سصصپس
فرمود» :فمن کنت موله فعلی موله« :هر کس من مول و رهصصبر
او هستم ،علی مول و رهبر اوست ] ....سصصپس[ سصصر بصصه سصصوی
آسمان برداشت و عرض کرد ... :خداونصصدا دوسصصتان او را دوسصصت
بدار و دشمنان او را دشمن بدار ...یارانش را یاری کصصن و آنهصصا را
که تصصرک یصصاریش کننصصد ،از یصصاری خصصویش محصصروم سصصاز و حصصق راه
همراه او بدار و او را از حق جدا مکن.
خطبة پیامبر به پایصان رسصید ...هنصصوز صصصفوف جمعیصت از هصصم
متفرق نشده بود که امین وحصصی خصصدا نصصازل شصصد و ایصصن آیصصه را بصصر
پیصصصصصامبر خوانصصصصصد ﴿ :
) ﴾... المائدة (3 :و »امروز آیین شصصما را کامصصل
و نعمت خود را بر شما تمام کردم .«...پیصصامبر فرمصصود» :خداونصصد
بزرگ است؛ همان خدایی که آیین خود را کامصصل و نعمصصت خصصود را
بر ما تمام کرد و از نبوت و رسالت من و ولیصصت علصصی پصصس از
1
من راضی و خشنود گشت«.
یپاشید ،مردم را جمع کرده و به آنها توصیه کنصصد کصصه علصصی را م
دوست داشته باشید .به عبارت دیگصصر در بیصصان گرمصصای هصصوا چنصصان
اغراق شده که وانمود شود مطلب مهمتر از توصیه به دوستی بصصا
فهصصا جصصز اینکصصه ارزش و علی بوده است .اما این جعصصل و تحری
یکنند.
اعتبار استدلل را از بین ببرند کاری نم
.2قبل از اینکه زمان آخرین حصصج پیصصامبر برسصصد ،آن حضصصرت
ههایی به بزرگان و سصران قبایصل عصرب در سراسصر عربسصتان نام
داده و از آنها خواسته بود که در مکه حاضصصر شصصوند .تصصا اینجصصا ایصصن
یرسد کصصه لبصصد پیصصامبر قصصصد داشصصت مطصصالب مطلب به ذهن م
حساس و مهمی در مراسم حج بیان کند و با این کار برای آخرین
بار بصا مصردم اتمصام حجصصت نمایصصد .مراسصصم حجصصة الصوداع در حصالی
شروع شد که بیش از یکصد هزار نفر از مردم سراسر عربسصصتان
)از شصصهرها و روسصصتاهای مختلصصف( بصصه مکصصه آمصصده بودنصصد تصصا بصصرای
آخریصصن بصصار محضصصر پیصصامبر را – آن هصصم در مراسصصم حصصج – درک
کننصصد .پیصصامبر در ایصصن مراسصصم بصصا شصصکوه ،دو سصصخنرانی مهصصم و
طولنی ایراد فرمود .اولی در عرفات و دومی در منصصا .در ایصصن دو
سخنرانی )که بیش از یکصد هزار نفر از مردم عربستان ،با جصصان
های از یدادند( پیصصامبر یصصک بصصار دیگصصر خلص ص و دل به آن گوش م
سترین تعصصالیم اسصصلم را – کصصه اکصصثر آنهصصا جنبصصةمهمصصترین و حسصصا
اجتماعی و سیاسی داشت – به مصصردم ابلغ کصصرد و حصصتی مطصصالب
مهمصصی در مصصورد نحصصوة حکصصومت در اسصصلم بیصصان نمصصود ،امصصا نصصه
ن مقام ِ جانشینی پس از خود کرد و نه نامی های به الهی بود ِاشار
از علی به عنوان امام و جانشین پس از خصصود بصصرد .بصصه عبصصارت
دیگر هصصر چنصصد در مصصورد مصصاهیت حکصصومت اسصصلمی و نحصصوة رفتصصار
حاکمصصان بصصا مصصردم و حقصصوق متقابصصل مصصردم و حکصصومت مطصصالب
فراوانی بیان نمود اما هیچگاه نگفت که حصاکم و زمامصدار پصس از
من باید از طرف خدا و با معرفی من انجام شود ،و لذا نامی هصصم
از علی به عنوان امام و جانشین پس از خود نصصبرد .اگصصر واقع صا ً
یخواست علی را به عنوان امصصام و پیامبر در روز غدیر خم م
جانشین پس از خود تعیین کند ،ایصن کصار را در مراسصم حصج )و در
یداد تصا بصه گصوش همصصة مسصصلمانان همیصن دو سصصخنرانی( انجصام م
)خصوصا ً بزرگان و سران قبایل عرب ،که بنا به دعصصوت پیصصامبر
76 تئوری امامت در ترازوی نقد
در این مراسم شرکت کرده بودند( برسد و حجصصت بصصر همصصه تمصصام
شود .در مراسم باشکوه حجة الوداع ،بیش از یکصد هزار نفصصر از
مردم سراسر عربستان حضور داشتند .اما وقتی ایصن مراسصم بصه
پایصصان آمصصد ،مصصردم شصصهرها و روسصصتاها و قبایصصل مختلصصف ،بصصرای
بازگشت به شهر و دیار خود ،هر کدام راه خود را در پیش گرفتصصه
نهای مختلف هر یک به راهی رفتند و مصصردم مکصصه هصصم در و کاروا
نهصا هصم کصه مسیرشصان بصه طصرف مکه ماندنصد .تعصدادی از کاروا
مصصدینه بصصود ،بصصه همصصراه کصصاروان پیصصامبر راه مصصدینه را در پیصصش
گرفتند .یعنی اینگونه نبود که همة آن جمعیت یکصد هصصزار نفصصری،
ن مراسم حج ،بصصه همصصراه پیصصامبر تصصا غصصدیر خصصم آمصصده بعد از پایا ِ
ً
باشند .بلکه تعداد افرادی که به همراه پیامبر آمدند ،قاعدتا بسیار
کمتر از کل تعداد شصصرکت کننصصدگان در حجصصة الصصوداع بصصوده اسصصت.
یخواست علصصی را بصصه عنصصوان امصصام و حال اگر واقعا ً پیامبر م
هترجانشین پس از خود به مردم معرفصصی کنصصد ،آیصصا بهصصتر و عصصاقلن
نبود این کار را در مراسم حصصج و در حضصصور بیصصش از یکصصصد هصصزار
ن عصصرب و سصصران مسلمان – کصصه در میصصان آنهصصا بسصصیاری از بزرگصصا ِ
قبایل گونصصاگون ،بنصصا بصصه دعصصوت قبلصصی خودشصصان حضصصور داشصصتند –
یخواسصصت در ایصصن یداد؟ مگصصر اینکصصه بگصصوییم پیصصامبر نم انجام م
مورد از جانب خصصود تصصصمیم بگیصصرد و منتظصصر فرمصصان الهصصی بصصود و
خداوند هم در روز غدیر خم با نزول آیة تبلیصصغ ایصصن فرمصصانرا بصصه او
یکند زیرا اول ً )همانگونه کصصه در داد .اما این توجیه دردی را دوا نم
پیش آمد( هیچ سند و مدرک معتبری که مورد قبول فریقین باشد،
یکنصصدیکند و ثانیا ً این تصصوجیه تنهصصا کصصاری کصصه م
این ادعا را تأیید نم
یکند و تقصصصیر را این است که سوال را از پیامبر به خدا منتقل م
یتصصوان بصصدین یاندازد .چصصرا کصصه همیصصن سصصوال را م به گردن خدا م
یخواسصصت بصصه پیصصامبر فرمصصان گونه مطرح کرد که اگر خداوند م
دهد که علی را به عنوان امام و جانشین پصصس از خصصود معرفصصی
کند ،چرا این فرمان را در مراسم حج صادر نکرد تا حجت بر همة
مردم تمام شود و احتمال اختلف در بین امت )بر سصصر امصصامت و
خلفت( کمتر شود؟ از اینها گذشصصته ،در آخریصصن سصصخنرانی پیصصامبر
)که در آخرین روزهای عمر مبارکش ایصصراد فرمصصود( نیصصز خصصبری از
نصب علی به عنوان امصام و جانشصصین پصصس از خصود نیسصت .آیصا
77 تئوری امامت در ترازوی نقد
مطلب به این اهمیت – که بنا به ادعای شیعه مایة اکمال دین خدا
شده و سرنوشت اسلم و مسصصلمین بصصه آن وابسصصته اسصصت – بایصصد
فقط یک بار در روز غصصدیر و در میصصان تعصصداد محصصدودی از یصصاران و
همراهان پیامبر گفته شود؟ آیا نباید پس از آن بصصاز هصصم در جاهصصای
دیگر )و مهمتر از همه در آخرین سخنرانی پیصصامبر (مصصورد تأکیصصد
یگرفت؟ قرار م
یخواسصصت علصصی را بصصه عنصصوان .3اگر پیامبر در ایصصن روز م
امام و جانشین پس از خود معرفصصی کنصصد ،چصصرا ایصصن مطلصصب را بصصا
صراحت بیان نکرد تا جایی برای اختلف نمانصصد؟ چصصرا بصصا صصصراحت
نگفت که خداوند به من فرمان داده است تا علی را بصصه عنصصوان
امام و جانشین پس از خود به شما معرفی کنم و من نیصصز اکنصصون
در حضور شما او را رسما ً به عنوان امام و جانشین پصصس از خصصود
یکنم و اگر شما او را امصصام ِ خصصود ندانیصصد و بصصا او به شما معرفی م
مخالفت کنید ،دین و ایمانتان ناقص اسصت و از هصدایت و سصعادت
یتوانست با صراحت بگویصصد کصصه یشوید؟ آیا پیامبر نم محروم م
ای مردم ،مقام امامت ،مقامی اسصصت الهصصی کصصه جصصز بصصا نصصصب از
یپذیرد و اکنون نیز خداوند علصصی را بعصصد از طرف خدا تحقق نم
ت این امت نصب کرده است و شصصما هصصم بعصصد از مصصن من به امام ِ
یچون و چرا کنید؟ ت محض و ب باید از او اطاع ِ
.4اصحاب و یاران پیامبر که هم عرب بودند و هم به پیصصامبر
ایمان داشتند و هم در صصصحنة غصصدیر خصصم حضصصور داشصصتند و سصصخن
ن آن حضصصرت ،اولصصی بصصه یشصصنیدند ،از سصصخ ِپیصصامبر را مسصصتقیما ً م
ن علصصی نسصبت بصصه مصردم و همیصن طصصور امصامت و تصصصرف بصصود ِ
جانشینی او پس از پیامبر را استنباط نکردند بلکه همان معنصصای
دوستی و محبت نسبت به علی را فهمیدند و ایصصن خصصود بهصصترین
گواه است بر اینکه شیعه ،سخن پیامبر را درست نفهمیده اسصصت.
چگونه است که صدها نفر از اصحاب بزرگ پیامبر کصه بسصیاری از
آنها دانشمند و مفسر قرآن هم بودند و صدها بار محضر پیامبر را
هانصصددرک کرده بودند ،چنین برداشتی از سخنان آن حضصصرت نکرد
های که نه با پیامبر حشر و نشر داشتند و نه لها بعد ،عد اما سا
هاند؟ از در واقعة غدیر خم حاضصصر بودنصصد ،بصصه چنیصصن درکصصی رسصصید
میان صدها و هزاران نفر از اصحاب و یاران بزرگ پیامبر ،حتی
78 تئوری امامت در ترازوی نقد
یک نفر سخن پیامبر در روز غدیر خم را به معنای نصب علی
به امامت و جانشینی پس از پیامبر ندانست و چنین اسصصتنباطی از
یتوانید ،یک سصصند محکصصم و معتصصبر ارائه دهیصصد کصصه آن نکرد) .اگر م
نشان دهد حتی یک نفر و فقط یک نفصر از یصاران پیصامبر ،چنیصصن
برداشصصتی از سصصخن آن حضصصرت داشصصتند( .در پاسصصخ بصصه ایصصن نکتصصه
یگویند :اصحاب پیامبر ،معنای حصصدیث غصصدیر را عالمان شیعه م
یفهمیم( فهمیده بودنصد .امصا پصس از پیصامبر بصه )آنگونه که ما م
یدانستند دلیل دنیا پرستی ،ریاست طلبی و هوای نفس ،با آنکه م
پیصصامبر ،علصصی را بصصه جانشصصینی پصصس از خصصود نصصصب کصصرده بصصود،
چشمشان را به روی حقیقت بستند و عالمانه و عامدانه با حصصق و
حقیقصصتی کصصه مثصصل روز برایشصصان روشصصن بصصود بصصه دشصصمنی و عنصصاد
برخاستند .به عبارت دیگر بعد از پیامبر مردم همه مرتد شصصدند،
یآید:جز سه یا چهار نفر .اما در اینجا چند سوال پیش م
الف .مردم و اصصحاب پیصامبر کصدامیک از اصصول اعتقصادی را
یکنیصد؟ اگصر زیر پصا گذاشصته بودنصد کصه آنهصا را بصه ارتصداد متهصم م
منظورتان »امامت علی« است ،که این هنوز اثبات نشده است و
متهم کردن اصحاب بزرگصصوار پیصصامبر بصصه ارتصصداد بصصه دلیصصل انکصصار
امصصامت علصصی قبصصل از اثبصصات آن ،دور منطقصصی و مصصصادره بصصه
مطلوب است.
ب .مدعای فوق )ارتداد مردم پس از پیامبر( بصصه ایصصن معناسصصت
که بیست و سصه سصصال نبصوت پیصصامبر و ایصن همصصه زحمصات طصاقت
های نداشت جز تربیت سه یصصا چهصصار مسصصلمان فرسای او هیچ نتیج
واقعی! آیا این پذیرفتنی است؟ از اینها گذشته آیصصا سصصند و مصصدرک
معتبری از همان سه نفر که به قول شیعه مسلمان ماندند )ماننصصد
سلمان و ابوذر( مبنی بر تایید مدعای شیعه وجود دارد؟
ج .مدعای فوق به این معناست کصصه اصصصحاب و یصاران پیصصامبر
مشتی منافق دنیاپرست و ریاست طلصصب و نصصاجوانمرد و ...از آب
یتوان بصصه قرآنصصی کصصه از دسصصت در آمدند ،در این صورت چگونه م
آنها و با نقل آنها به دست ما رسیده اسصصت اطمینصصان کصصرد؟ چنیصصن
نهای دنیاپرست و ریاست طلب و منافقی ،از کجا معلوم که انسا
قرآن را هم تحریف نکرده باشند و حصصتی بصصرای اطمینصصان دادن بصصه
های ماننصصصصد ﴿ : آینصصصصدگان و فریصصصصب آنهصصصصا آی
79 تئوری امامت در ترازوی نقد
عالمان شیعه این است که در جملة »من کنت مصصوله فهصصذا علصصی
موله« منظور پیامبر از واژة »مول« همان »اولی به تصصصرف«
یتوان از این مفهوم اسصصتنباط کصصرد .تنهصصا است که امامت را نیز م
دلیل شیعه این است که پیامبر ،قبل از بیان این جمله »اولصصی«
ن خود نسبت به مردم را مطرح کرده و در این مورد از مردم بود ِ
اعتراف گرفته و پس از آن گفته است که »هر کس من مولی او
یشصصود کصصه هستم ،علی هم مصصولی اوسصصت« بنصابراین معلصصوم م
منظور پیامبر از »مول« همان »اولی« است .اما ایصن دلیصل ،از
یتوان گفت سوالی که پیامبر قوت زیادی برخوردار نیست؛ زیرا م
یکند برای این است که ابتدا از آنهصصا در صدر حدیث از مردم م
ن خودش نسبت به مردم اعتراف بگیرد تا بر در مورد »اولی« بود ِ
مطلوب خویش تاکید کند .به عبارت دیگر آن حضرت ،با این عمل
قصد داشت به مردم بگوید کصه اگصر مصرا بصه عنصوان پیصامبر قبصول
یدانید ،باید با علصصی دارید و اگر واقعا ً مرا نسبت به خود اولی م
یکنید .درسصصت ماننصد دوستی کنید ،همان طور که با من دوستی م
یکنصصد کصصه آیصصاپدری که هنگام نصیحت به فرزندش گاهی سصصوال م
یدهصصد ،پصصدر بصصه من پدر تو نیستم ،و وقتی که فرزند پاسخ مثبت م
یدانصی و اگصر یگوید که اگر واقعا ً مرا بصه عنصوان پصدر خصود م
او م
یدانصصم و تصصو واقعا ً قبول داری که من مصلحت تو را بیشتر از تو م
را از خودت بیشتر دوست دارم ،پس )فی المثل( با فلن شخص،
دوسصصت و مهربصصان بصصاش و بصا او دشصصمنی نکصصن .حصال بصصرای اینکصصه
یکنیم و آن این که اگر پیامبر مطلب بهتر فهمیده شود ،سوالی م
بعد از سخنی که در صصصدر حصصدیث گفتصصه بصصود ،نصصصیحت دیگصصری
یتوانستیم یآمد؟ و آیا م یکرد آیا تناقض و محذور عقلی پیش م م
بگوییم که صدر و ذیل کلم پیصصامبر بصصا هصصم ناسصصازگارند؟ هرگصصز!
ت اولصصی بکصصم مصصن زیصصرا اطلق و عمصصومیت ایصصن جملصصه» :أ لسصص ُ
یشصصود و ههای پیامبر از امت را شصصامل م أنفسکم« تمامی خواست
یتوان آن را قرینة معنای »مول« قرار داد .به عبارت بهتر ،هصصر نم
یشد نیز بصصه همیصصن میصصزان خواستة دیگری که پس از آن مطرح م
مشمول این حکم بود.
»مول« در زبان عرب معانی گوناگونی دارد که جز با وجود یصصک
یتوان به معنای مورد نظر گوینده پی برد .لکصصن یکصصی از قرینه ،نم
81 تئوری امامت در ترازوی نقد
-تمام این اوصاف در کتصصب معتصصبر شصصیعه از جملصصه اصصصول کصصافی )جلصصد (1 1
آمده است.
85 تئوری امامت در ترازوی نقد
یشود .مگر نبی یک اسصصم اسصصت کصصه بصصا تغییصصر آن بصصه امصصام حل نم
معصوم ،بتوان مشکل تعارض تئوری امامت با اصل ختم نبصصوت را
حل کرد؟ نبوت یک منصب الهی است که سصصه خصوصصصیت اصصصلی
دارد .1 :وحی .2مأموریت الهی و .3معجزه.
شیعه همة این خصوصیات – بلکه به مراتب بالتر از اینهصصا – را
برای امامان معصوم قائل شده است .حال سؤال این است که با
قبصصول اوصصصاف مصصذکور بصصرای امامصصان شصصیعه ،اگصصر بگصصوییم خصصاتم
پیامبران ،حضرت مهدی است نه حضرت محمد ،کصصدام محصصذور
یتصصوان چنیصصنیآید؟ بصصا تغییصصر نصصام نصصبی بصصه امصصام ،نم
عقلی پیش م
تناقضی را حل کرد .اگر امامان را واجد چنان اوصافی بصصدانیم ،در
هایم )حداقل در حصصد نبصصوت حقیقت برای آنان مقام نبوت قائل شد
تبلیغی( و این با اصل ختم نبوت ناسازگار است.
مانده است .اسلم ناب را باید از مکتب اهل بیصصت )یعنصصی امامصصان
دوازدگانه( آموخت.
هانصصد .آری اگصصر مصصادر سخنان فوق ،حصصق و باطصصل بصصه هصصم آمیخت
کسی را معصوم و منصوب از طرف خداوند بدانیم ،قول ،فعصصل و
یشود اما به شرط حضور او در جصصامعه تقریر او برای ما حجت م
و دسترسی مستقیم و بلواسطة ما با او .اگصصر در زمصصان مصصا امصصام
معصومی در جامعه وجود داشت ،دیگر نیازی به شصصافعی و مالصصک
و ..نداشتیم اما چه کنیصصم کصصه امصصام معصصصومی در میصصان نیسصصت و
سرمایه ما اکنون سه چیز است .1 :قرآن .2عقل .3احصصادیث و
روایات امامان معصوم .در حجیت عقل و قرآن سخنی نیست اما
یتوانند برای ما حجت باشند؟ و آیصصا ادعصصای آیا احادیث و روایات م
شیعه مبنی بر اینکه به دلیل رجوع به احصصادیث امامصصان معصصصوم و
مرجع قرار دادن این احادیث ،به اسصصلم نصصاب دسصصت یصصافته ،قابصصل
دفاع است؟ پاسخ ما به این سؤالت ،منفی است و معتقصصدیم کصصه
ادعای شیعه مبنی بصصر دسترسصصی بصصه سرچشصصمه ،خصصواب و خیصصالی
بیش نیست .تعالیم به جای مانده از پیصصامبر و امامصصان معصصصوم،
یتوانصصد بصصرای مصصا کصصهیآید ،عقل ً و منطقا ً نم به دلیلی که در زیر م
یکنیصصم اعتبصصار لزم و حجیصصت شصصرعی در عصصصر حاضصصر زنصصدگی م
داشته باشد:
ههای فراوانی که هیچ کدام معصوم نیسصصتند و اول .وجود واسط
یتوان اعتماد مطلق به آنها داشصصت و همیصصن ،صصصدور لذا منطقا ً نم
قطعی این روایات از پیامبر یا امامان معصوم را در بوتة تردیصصد
یتوان حدیثی را که صدور آن از معصصصوم یافکند .حال چگونه م م
قطعی نیست حجت شرعی دانست؟
دوم .نابود شدن بسیاری از احصصادیث پیصصامبر و امامصصان در طصصول
تاریخ ،مانع درک درسصصت و دریصصافت قطعصصی از همصصان احصصادیث بصصه
یشود .همصصانطور کصصه آیصصات قصصرآن همصصدیگر را معنصصی جای مانده م
یکنند ،احادیث و روایات همچنین هستند .همانطور که در قصصرآن م
ناسخ و منسوخ داریم ،در احادیث هم ممکن است داشته باشیم و
چون بسیاری از احصصادیث معصصصومین اکنصصون موجصصود نیسصصت تمصصام
طهای ما از احادیث به جای مانده ،ظنی و مشصصکوک اسصصت استنبا
چرا که ما در حقیقت با یک متن ناقص و بریده روبرو هسصصتیم ،نصصه
88 تئوری امامت در ترازوی نقد
-بحثی مبسوط در آموزش عقاید – محسن غرویان ،محمد رضصصا غلمصصی، 1
نیستند ،اما تعالیم آنها در قالب احصصادیث و روایصصات بصصه مصصا رسصصیده
یکند .ما در بنصصد قبصصل است و این تعالیم ،خلء وجودی آنها را پر م
و تحت عنوان »ناکارآمدی تئوری امامت در عصصصر حاضصصر« نشصصان
دادیم که اگر قایل به ضرورت وجود امامان معصوم پس از پیامبر
های که قبل ً از قول متکلمان شیعه آوردیم – باشصصیم، آنهم با ادل
یتوانیم تعالیم به جای مانده از امامان را پرکننصصدة خلء هیچگاه نم
یافزاییم که اگر تفسیر شیعه از وجودی آنها بدانیم .در اینجا نیز م
حدیث ثقلین – که متکی به ادلة ضرورت امامت اسصصت – درسصصت
باشد ،لزمة منطقی آن وجود و حضصصور امامصصان معصصصوم در همصصة
اعصار است و غیبت امام معصوم با این تفسیر سصازگار نیسصت و
توسل به تعالیم به جای مانده از امامان معصصصوم نیصصز مشصصکلی را
یکند.حل نم
به نظر ما اگر قبول کنیصصم کصصه پیصصامبر بصصه زبصصان مصصردم سصصخن
یکند ،باید بپصصذیریم کصصهیگوید و عرف گفتاری مردم را رعایت م م
منظور آن حضرت از حدیث ثقلین این بوده که چصصون اهصصل بیصصت و
خاندان من از همة مردم به من نزدیکترند و بیشصصتر از دیگصصران در
معرض تعالیم من قصصرار دارنصصد ،معصصارف قرآنصصی و احکصصام الهصصی را
یداننصصد .لصصذا مصصردم بایصصد حصصتی المکصصان
بیشتر و بهتر از دیگصصران م
سعی کنند از علم آنها اسصصتفاده کننصصد و از محضرشصصان درس دیصصن
بیاموزند .خصوصا ً اگر توجه کنیم که حصصدیث ثقلیصصن بصصه دو صصصورت
آمده است ،در یکی» :کتاب اللصه و سصنتی« ،و در دیگصری »کتصاب
الله و عترتی« و این دو منافصصاتی بصصا هصصم ندارنصصد بلکصصه همصصدیگر را
یکنند .توضیح اینکه حدیث ثقلین در اصصصل حصصاوی عبصصارت: کامل م
»کتاب الله و سنتی« بوده و پیامبر در ایصصن حصصدیث گفتصصه اسصصت
که بعد از من باید به کتاب خدا و سنت من رجصصوع کنیصصد و بصصه ایصصن
دو ریسمان الهصی چنصگ زنیصد تصا گمصراه نشصوید .لکصن از آنجصا کصه
خاندان آن حضصصرت از دیگصصران بصصه او نزدیکصصتر بودنصصد ،بصصا سصصنت او
بیشتر از دیگران آشنایی داشصصتند ،لصصذا پیصصامبر در مصصوارد دیگصصری
هانصصد.
همین حدیث را با عبارت» :کتاب الله و عصصترتی« بیصصان نمود
حال اگر قائل شصویم کصه اول ً منظصور پیصامبر از واژة »عصترتی«
افراد خاصی )مثل ً امامان دوازده گانة شیعه( اسصصت و ثانیصا ً رجصصوع
مردم به این افراد خاص ،برای فهم درست دیصصن و برخصصورداری از
92 تئوری امامت در ترازوی نقد
یشوید .البته اگصصر مبصصانی شصصیعه یک از این دو رجوع کنید هدایت م
یگفت که به جصصای را بپذیریم ،در چنین فرضی پیامبر بایستی م
رجوع به قرآن ،به عترت من رجوع کنید؛ زیرا از نظر شصصیعه ،مصصا،
انسان های غیرمعصوم ،تفسیر قرآن را – آنچنانکه بایصصد و شصصاید –
یدانیصصم و از فهصصم بسصصیاری از آیصصات قصصرآن عصصاجزیم و لصصذا نیصصاز
نم
ضروری به تفسیر امامان معصوم از این کتاب آسمانی داریم .بصصه
عبارت دیگر با پذیرش مبانی شیعه ،اگر امام معصوم )که مفسصصر
حقیقی قرآن است( در میان باشد ،رجوع مستقیم مردم به قصصرآن
و تدبر در آیصصات آن ،نصصه تنهصصا ضصصرورتی نصصدارد بلکصصه کصصاری عبصصث و
بیهوده و حتی ممنوع خواهد بود .فراموش نکنید که از نظر شصصیعه
امامان معصوم» ،قرآن ناطق« هستند و وقتی »قرآن نصصاطق« در
ن صصصامت« )بصصه دلیصصل عجصصز مطلصصق میان باشد آیا رجوع بصصه »قصصرآ ِ
غیرمعصوم از فهم درست بعضی از آیات و احتمال خطصصا در فهصصم
آیات دیگر( کاری عبث و بیهوده و لذا خلف نخواهد بود؟
ن قصصرآن و .2اگر منظور پیامبر از حدیث ثقلین ،همسنگ بود ِ
ق
یآمد که مصصصادی ِ ت عترت« بود ،لزم م عترت و در نتیجه »عصم ِ
»عترت« را با صراحت و شفافیت تمام ،نام برده و تک تصصک آن را
به مردم معرفی کند .اما چرا آن حضرت چنین کاری نکصصرد؟ مگصصر
بنا به ادعای شیعه مردم از تشصصخیص وجصصود ملکصصة »عصصصمت« در
یگویصصد کصصه معصصصوم را یک شخص ،عاجز نیستند و مگصصر شصصیعه نم
یباید معصوم بصه مصردم معرفصی کنصد ،پصس چصرا پیصامبر از معرفص ِ
صریح امامان معصوم )با ذکر نصام و کنیصه( دریصغ کصرد؟ تصذکر ایصن
یدانم که حتی یک حدیث معتبر که در آن پیامبر نکته را ضروری م
افرادی را به عنوان »امامان معصوم« نصصام بصصرده باشصصد وجصصود
نصصدارد و احصصادیث مصصورد اسصصتناد ِ عالمصصان شصصیعه ،همگصصی جعلصصی و
یاعتبارند؛ زیرا در سلسلة راویان آنها افرادی وجصصود دارد کصصه نصصه ب
تنها از نظر اهل سنت اعتباری ندارند ،بلکه حصصتی از نظصصر عالمصصان
بزرگ شیعه نیز اطمینان به آنها نیست.
از اینها گذشته فرض کنیم که در میان خاندان پیامبر ،عالمان
و مفسصران بزرگصی وجصود داشصته باشصند کصه مسصتقیما ً از محضصر
یفهمند ایشان استفاده کرده و قرآن را از دیگران بیشتر و بهتر م
و اگر چه معصوم نیستند ،اما عالمانی با تقوا و فقیهانی خدا ترس
94 تئوری امامت در ترازوی نقد
هستند .حال اگر پیامبر به مردم بگویصصد کصصه علوه بصصر رجصصوع بصصه
قرآن و تدبر در آیات آن ،به این عالمان هم رجوع کنیصصد و از علصصم
آنها بهره ببرید تا هرگز گمراه نشصوید ،کصدام محصذور عقلصی پیصش
یآید؟ خواهید گفت عالمان و فقیهان ،معصوم نیسصصتند و ممکصصن م
یتوان گفت که بصصا رجصصوع بصصه است در فهم دین خطا کنند .پس نم
آنها )حتی اگر علمشان را از پیامبر گرفته باشند( هرگصصز گمصصراه
یشویم. نم
ً
یگوییم :اول بایصد درک خصود را از هصصدایت و گمراهصصی تصصصحیح م
کنیم .هدایت یعنی قرار گرفتن در مسیر تلش صادقانه و خالصانه
هایمبرای یافتن حق و تسلیم شدن در برابر همصان حقصصی کصصه یصافت
)هر چند ممکن است در تشخیص حقیقت اشتباه کرده باشیم ،اما
تصصا هنگصصامی کصصه در ح صد ّ تصصوان بشصصری تلش صصصادقانه و خالصصصانه
هایم ،همین باعث جلب رضایت خدا و تقرب به مقام ربوبی و کرد
رسیدن به اجر اخروی خواهد شد و هدایت نیز جز ایصصن نیسصصت( و
کدام راه بهتر از درس آموزی از مکتب اصحابی که محضر پیصصامبر
هانصصد) .خصوصصا ً اگصصر ازرا درک کرده و حقایق دینی را از او آموخت
بین خاندان آن حضرت بوده و بهصصرة بیشصصتری از معصصارف او بصصرده
یکنصصد و بصصهباشند(؟ بنابراین انسصصان مصصومنی کصصه در قصصرآن تصصدبر م
یپصصردازد و بصصرای فهصصم بهصصتر قصصرآن ،از مق در آیات آن م تفکر و تع ّ
ً
ههصصای بزرگصصان معصصروف )خصوصصا اصصصحاب خصصاص هها و یافت اندیش
یکنصصد و قصصصد و نیصصت او هصصم پیصصامبر و خانصصدان او( هصصم اسصصتفاده م
یتوان »گمراه« گفصصت ،اگصصر خالص است ،به چنین کسی هرگز نم
تهای بشری که یدانیم که به دلیل معصوم نبودن و محدودی چه م
دارد ممکن است اشتباهاتی هم داشصصته باشصصد .آنچصصه انسصصان را از
یکنصصد و بصصه وادی ضصصللت و گمراهصصی مسصصیر هصصدایت منحصصرف م
یکشاند ،عنادِ آگاهانه با حق )به خاطر هصصوای نفصصس ،ملحظصصات م
ً
دنیوی و (...است .ثانیا عالمان شیعه معتقدند که امامان معصوم
در احادیث متعددی مردم را در عصر غیبت ،به فقیهان ارجاع داده
نها راو آنها را حجت خود بر مردم معرفی کصصرده و هصصدایت انسصصا
هاند .کاری به صحت و سقم این مصصدعا در گرو پیروی از آنها دانست
یتوان از همین احصادیث نصصتیجه گرفصت کصصه یپرسیم آیا م نداریم .م
فقیهان معصومند؟ مسلما ً پاسخ این سوال منفی است .حال اگصصر
95 تئوری امامت در ترازوی نقد
چرا امامان بعدی )و مخصوصا ً امام جعفر صادق که آزادانصصه بصصه
یپرداخت( چنیصصن کصصاری نکردنصصد؟ چصصرا امصصام نشر معارف اسلم م
حسین در ده سال اول امامتش )که معاویه هنوز در قید حیصصات
های کصصه بصصا امصصام حسصصن نوشصصته و امضصصاء حنام
بود و به دلیل صل
کرده بود ،اوضاع جصصامعه آرام بصصود و امصصام حسصصین نیصصز بصصا او در
جنصصگ و مبصصارزه نبصصود( از ایصن فرصصصت اسصصتفاده نکصصرد و یصصک دورة
یتصصوان در مصصورد تفسیر مفصل قرآن ننوشت؟ همیصصن سصصؤال را م
شهصای صصحیح اجتهصاد و اسصتنباط احکصام از آمصوزش اصصول و رو
یدانستند کصصه بصصه زودی متون دینی نیز مطرح کرد .مگر امامان نم
یرسصصد و مصصردم از حضصصور امامصصان معصصصوم دوران غیبصصت فصصرا م
یشصصوند ،پصصس چصصرا هیصصچ کصصدام یصصک دوره اصصصول فقصصه و محروم م
آموزش روش درست تفقه در دین را ننوشتند تا در آینصصده ،علمصصاء
و فقیهان حداقل در هنگام اجتهاد در متون دینی ،از ابصصزار و روش
واحدی استفاده کنند و این همه دچار اختلف و تشت آراء نشوند؟
آنچه از آن بزرگواران به جصصای مانصصده اسصصت جصصز بیصصان یصصک سصصری
احکام فقهصصی کصصه مخصصصوص دوران خودشصصان بصصوده ،چیصصز دیگصصری
هنگری و آمصوزش روش اجتهصاد در تعصالیم نیست و هیچ گصونه آینصد
یالمثل در مورد اینکه آیصصا شصصرایط زمصصان و یشود .ف آنان یافت نم
هانصصد .آنهصصا فقصصطمکان در اجتهاد دخیل اسصصت یصصا نصصه ،سصصخنی نگفت
یگفتند که )به عنوان مثال( احتکصصار در شصصش چیصصز حصصرام اسصصت م
یگفتنصصد کصصه آیصصا ایصصن حکصصم مخصصصوص )گندم ،جو (... ،اما هرگز نم
همان دوران است یا اینکه تا ابد حکم احتکصار همیصن خواهصد بصود؟
یبینیصصم فقیهصصی ماننصصد آیصصت اللصصه
بصصرای همیصصن اسصصت کصصه امصصروز م
یگوید حکم احتکار همصصان اسصصت کصصه معصصصوم گفتصصه و گلپایگانی م
احتکار تا روز قیامت فقط در همان چند چیصصز کصصه در حصصدیث آمصصده
یگویصصد حصصرام حرام است .اما فقیهی ماننصصد آیصصت اللصصه منتظصصری م
بودن احتکار گندم و جصو و ...در آن دوره بصه ایصن دلیصصل بصوده کصه
یشصصده و نیازهای اساسی مردم در همیصصن مصصواد غصصذایی خلصصصه م
یزده ههای سصصختی م احتکار در این موارد به جامعة اسلمی ضصصرب
است .اکنون که نیازها تغییر کرده ،احتکار در همصصان چیزهصصایی کصصه
امروز جزو نیازهای ضصروری مصردم اسصت )ماننصد :آهصن ،سصیمان،
روغصصن و (...حصصرام اسصصت .یعنصصی ملک اصصصلی در حکصصم احتکصصار
97 تئوری امامت در ترازوی نقد
نهای غیرمعصوم ،در حقیقت تکلیصصف اول ً چنین شرطی برای انسا
مالیطاق است و صرف نظصصر از قبصصح آن ،بصصاعث محرومیصصت همصصة
یشصصود .ثانیصا ً حصصتی اگصصر ایصصن شصصرطنها از سعادت و کمال م انسا
قابل تحقصصق بصصود و از طصصاقت بشصصری بیصصرون نبصصود ،حصصداقل لزمصصة
نهصصا وضروری آن وجود و حضور یک مرجع معصوم در تمصصام دورا
یبینیصم کصه چنیصن شصرطی محقصق تا روز قیامت بود .اما اکنصون م
یگیریم که خداونصصد شصصرط نشده است و از همین واقعیت نتیجه م
رسیدن به سصصعادت و قصصرب الهصصی را در فهصصم و عمصصل معصصصومانه
قرار نداده بلکه در ایصصن قصصرار داده اسصصت کصصه انسصصان ،صصصادقانه و
خالصصصانه در پصصی حقیقصصت باشصصد و در ایصصن راه ،عقصصل و فطصصرت و
ن پاک خود را مبنای تشخیص حصصق از باطصصل قصصرار دهصصد و در وجدا ِ
شهصصایی این جهد صادقانه و خالصانه ،اگر هم دچصصار خطاهصصا و لغز
شود مسلما ً معذور خواهد بود .در فهم دین هم قصه همین اسصصت
و جز این نیست .خداوند از انسصصان خواسصصته اسصصت تصصا بصصا تصصدبر در
قرآن و بکار انداختن عقل و فکر و اندیشه ،سعی در فهصصم دیصصن و
یدانسته که بشصرِ نصصاقص و جصایز شناخت راه راست کند و چون م
ش صادقانه ،جز به فهمی بشری از دین ،به چیز الخطا ،در این تل ِ
صهصصا و
یکنصصد و نق یرسصصد ،همصصان را از انسصصان قبصصول م دیگری نم
یبخشد و فقصط عنصاد ِ آگاهصانه و خطاهای غیرعمدی را بر انسان م
یرسیم که اگر هم کسصصانی یپذیرد .به اینجا م
عامدانه با حق را نم
یدادنصصد ،شصصعار بعصصد از پیصصامبر شصصعارِ »حسصصبنا کتصصاب اللصصه« م
یدادند .خداوند خصصودش بصصرای بعصصد از پیصصامبر فقصصط نادرستی نم
قرآن را برای مردم ،وسیلة هدایت و راهنمایی قرار داده اسصصت و
تفسیر معصومانة قرآن مورد نظر خداوند نبوده است .بگصصذریم از
اینکه اگر تفسیر معصومانة دین شرط سعادت و کمال بصصود ،حصصتی
با نصب امامان معصصصوم و حضصصور آنهصصا در همصصة دور آنهصصا بصصاز هصصم
یشد .چصصرا کصصه حصصتی اگصصر در هصصر عصصصری چنین غرضی تحصیل نم
امام معصومی وجود داشته باشد که حقایق دینصصی و احکصصام الهصصی
را درست و صحیح بیان کند ،باز هم مصصردم ممکصصن اسصصت در فهصم ِ
کلم معصصصوم و ضصصبط و انتقصصال آن بصصه دیگصصران دچصصار خطصصا و کصصج
فهمی شوند و تعصالیم معصصوم دچصار جعصل و تحریصف شصود .مگصر
کهصصای مختلصصف از کلم همین عالمان شیعه در عصر حاضر ،به در
99 تئوری امامت در ترازوی نقد
همانطور که پیش از این دیدیم ،این تئوری به هیچ وجه قابل دفاع
عقلی نیسصصت و بلکصصه دلیصصل زیصصادی در رد آن وجصصود دارد .طالبصصان
بهای فراوانی کصصه در نقصصد تئوری امصصامت یتوانند به کتا حقیقت م
1
نوشته شده است رجوع کنند.
هها پنهان است و هیچ نفعصصی از او بصصه .3وجود امامی که از دید
یرسد و فقط در میان مردم و به طور پنهصصان و جامعة اسلمی نم
یهای ایصصن امصصت یگردد بدون اینکه بتوانصصد بصصرای بصصدبخت ناشناس م
ً
کصصاری بکنصصد ،کصصامل لغصصو و بیهصصوده اسصصت و همیصصن ،داسصصتان امصصام ِ
یکنصصد .اگصصر وجصصود امصصام دوازدهم و غیبت او را سخت مشصصکوک م
یرسد لغصصو نیسصصت، غایبی که هیچ نفعی از او به مردم و اسلم نم
پس بگویید لغو چیست؟
.4اگر به نحوة زندگی امام دوازدهم بیندیشیم ،مشکوک بصصودن
یشصود .سصؤال ایصن اسصت کصه امصام هگر م این اعتقاد بیشصتر جلصو
دوازدهم چگصصونه موجصصودی اسصصت؟ آیصصا انسصصانی اسصصت ماننصصد همصصة
نهای دیگر )و با همصصة لصصوازم انسصصانی ماننصصد نیصصاز بصصه داشصصتن انسا
همسر و فرزنصصد و خصصانه و زنصصدگی و کسصصب و کصصار و (...یصصا اینکصصه
موجودی غیرطبیعی و مافوق بشری است؟ در اینجا هر دو فصصرض
یکنیم.را بررسی م
.1-4فرض اول این است که امام دوازدهم مانند همة اجدادش
نهای دیگر ،یک انسان کامل ً طصصبیعی اسصصت و از و مانند همة انسا
این نظر هیچ فرقصی بصا دیگصصران نصدارد جصصز اینکصه روحصی بصصزرگ و
ضمیری پاک دارد و صاحب مقصصام امصصامت و عصصصمت اسصصت .لکصصن
اینها مقامات معنوی است که منافاتی با انسان بودن او )از لحاظ
طبیعی( ندارد .در حقیقت او انسانی طبیعی ماننصصد دیگصصران اسصصت
یهصصایی در کمصصالت روحصصی و نها واجد برتر که نسبت به بقیة انسا
هها غایب است اما ماننصصد همصصة معنوی بوده و اکنون اگر چه از دید
نهای دیگر یصصک زنصصدگی کصصامل ً طصصبیعی دارد .ایصصن فصصرض امصصا، انسا
مشصصکلت فراوانصصی را بصصرای معتقصصدان بصصه وجصصود آن امصصام ایجصصاد
یکنصصد .بصصر طبصصق ایصصن فصصرض امصصام دوازدهصصم بایصصد ماننصصد همصصة م
نهای دیگر )و مانند همة پیامبران و امامان قبل (: انسا
-مطالعه دو کتاب شاهراه اتحصصاد )حیصصدر علصصی قلمصصداران( و منهصصاج السصصنة 1
یکنیم.
النبویه )ابن تیمیه( را توصیه م
101 تئوری امامت در ترازوی نقد
لهای محکمصصی ل تفسیر صحیح آیات قرآن را با قلمی زیبا و جصصذاب و اسصصتد
بهصصایی بصصا نصصام مسصصتعار
که قابل خدشه نباشصصند و در قصصالب مقصصالت یصصا کتا
یکند؟ آیا نوشتن مقاله یصصا کتصصاب )بصصا نصصام مسصصتعار(ینویسد و منتشر نم نم
برای او ناممکن و یا حرام است؟
103 تئوری امامت در ترازوی نقد
یکنصصد .بصصرای مسصصافرت ،نیصصازی بصصه وسصصایل نقلیصصه گبار حفظ م مر
یتواند ق طی الرض در یک چشم بر هم زدن م ندارد بلکه از طری ِ
ههای غیبی در هر کجای دنیا که اراده کرده است حضور یابد .از را
نها همة امور عالم را زیر نظر دارد و از ضمایر پنهصصان همصصة انسصصا
یتوانصد در امصور عصالم تصصرف کنصد و حصوادث را بصر آگاه است .م
طبق خواست خود پیش ببرد .برای زندگی نیازی به لوازمی ماننصد
یخچصال و اجصاق گصاز و کصولر و بخصاری و ...نصدارد .از گصاز و بصرق
یشود پصصول آنهصصا را یکند چون در این صورت مجبور م استفاده نم
هها و بهای طبیعی ،یعنی چشم بپردازد .در هنگام تشنگی هم از آ
های برای زندگی داشته باشصصد، یکند .اگر خان هها استفاده م رودخان
حتما ً در جایی است که دست تمدن بشر بصصه آنجصصا نرسصصیده اسصصت
سهصصا(.های دو افتصصاده و مصصتروک در آن سصصوی اقیانو )مثل ً در جزیر
یآورنصصد و یصصا اگر به غذا نیازی داشته باشد ،یا از بهشت برایصصش م
همیشه از طریق شکار حیوانصصات ،نیصصاز غصصذایی خصصود را بصصر طصصرف
یکند .اگر نیاز جنسی هم داشصته باشصد ،از طریصق غیرطصبیعی و م
یکنصصد .مثل ً بصصا حوریصصان بهشصصتی غیرمرسوم این نیاز را بر طرف م
یکند و لذا مشکلت زندگی خانوادگی طبیعی و مرسصصوم زندگی م
در اجتماعصات بشصری را نصدارد .امصام دوازدهصم اگصر چصه در میصان
یرود و در مراسصصم حصصج شصصرکت مصصردم و در کصصوچه و بصصازار راه م
یبینند .چند روز پیش از اینکه شروع به یکند ،اما مردم او را نم م
نوشتن این مقاله کنم ،در مجلسی حضور داشتم که همة اعضصصای
مجلس )و از جمله روحانی معروفی که گردانندة مجلصصس بصصود( را
یکردیصصم، یشناختم .هنگامی که برای امام حسین عزاداری م م
آن روحانی معروف گفت :به خدا قسم امام زمان )عصصج( ،اکنصصون
در مجلس ما حضور دارد زیرا این مجلس ،مجلس عزاداری بصصرای
امام حسین اسصت .بصا تعجصب بصه اطصراف نگصاه کصردم امصا جصز
یشناختم کسی را ندیصصدم .بعصصد از حاضران در جلسه که همه را م
اتمام جلسه به آن روحصصانی گفتصصم کصصه آیصصا شصصما امصصام زمصصان را در
جلسصصه دیدیصصد کصه آن حصرف را زدیصصد؟ در پاسصصخ گفصت :مصن او را
ندیدم اما یقین دارم که او در این جلسه حضور داشت زیصصرا او در
هر جایی که ذکر مصیبت اهصل بیصت و خصوصصا ً امصام حسصین
یکنصصد و باشصصد حضصصور دارد و ماننصصد مصصردم در عصصزاداری شصصرکت م
104 تئوری امامت در ترازوی نقد
یریزد .گفتم اول ً اگر او حضور داشت پس چرا هیصصچ کصصدام اشک م
یگوییصصد او در همصصة مجصصالس عصصزا از ما او را ندیدیم؟ ثانیا ً اینکصصه م
حضور دارد ،مستلزم این است که در یک لحظصصه بتوانصصد در صصصدها
هزار مکان دیگر در ایران و کشورهای دیگر که مجالس عزا بر پصصا
بود شرکت نماید .آیا امام زمان ،در آن واحد در صدها هزار مکان
مختلف حضور داشت ،آن هم به نحوی که قابصصل رؤیصصت نبصصود؟ آیصصا
این ادعاها در مورد یک انسان که موجودی مادی و طبیعی است؟
روحانی بیچاره که پاسخی برای این سؤالت نداشت ،گفت :اینهصصا
یرسد .عقل ما نصصاقص مسائلی هستند که درک من و تو به آنها نم
است و نباید همه چیز را بصصا عقصصل خصصود بسصصنجیم!! خداونصصد صصصلح
یکنصصد و دیده است که از طرق غیبی ،جان او را خطرات حفصصظ م
یدهد تا زمصصان ظهصصور فصصرا رسصصد .گفتصصم اگصصر به او عمر طولنی م
ن
خداوند ِابا نصصدارد از اینکصصه از طصصرق غیرطصصبیعی و غیرعصصادی ،جصصا ِ
امام را حفظ کند .چرا همین کار را در هزار و دویست سال پیصصش
انجام نصصداد و از طصصرق غیصصبی و بصصا تصصصرف در علصصل طصصبیعی خطصصر
شصصهادت را از آن حضصصرت دور نکصصرد و بصصه جصصای آن ،امصصام را از
هها پنهان کصصرد و بصصه او عمصصر هصصزاران سصصاله داد و بصصا ایصصن کصصار دید
ت حضصصور امصصام معصصصوم محصصروم کصصرد؟ میلیاردها انسان را از نعم ِ
این بار حاج آقا کمی عصبانی شد و با تندی تلخی گفصصت :بصصاز هصصم
یرسصصد و نبایصصد در ایصصن یگویم ،چیزهایی است که به عقل مصصا نم م
مسائل پای عقل و اسصصتدلل را بصصه میصصان کشصصید .پصصای اسصصتدللیان
چوبین بود .دلت را پاک و ایمانت را قوی کن تا این مسایل برایت
هها فریبصصت دهصصد .مصصن هصصم بصصا حل شود .نگذار شیطان با این شصصبه
هاید اما نگذارید این حربصصه، خنده گفتم :حربة خوبی به دست گرفت
یها یا پیروان دیگر بیفتصصد .چصصون آنهصصا هصصم وقصصتی در به دست یهود
نبسصت برسصصند ،از همیصصن بحث علمی و عقلی کصصم بیاورنصصد و بصه ب
حربه استفاده خواهند کرد!!
بخش دوم
های انتقادی
مصاحب
پیرامون تئوری امامت
و نقدهای مخالفان
114 تئوری امامت در ترازوی نقد
تها رجوع کنند .این دلیصصل بقصصاء امصصامت بعصصد از پیصصامبر حج
است.
oنیکویی :در اینجا حضرت عالی دو دلیل عقلی آوردید تا
بصا آنهصا هصم ضصرورت بعثصت پیصامبران و هصم ضصرورت وجصود
امامان معصوم بعد از پیامبر را اثبات کنید .دلیصصل اول ایصصن
ههای شناخت بشر محدود است و خصصود بصصه تنهصصایی بود که را
یتواند حقایق مربوط به مبدأ و معاد و نحوة انجام تکلیصصف نم
الهی و بطور کلی راه رسیدن به کمال و سعادت را تشخیص
یکنصصد کصصه پیصصامبران مبعصصوث دهد و لذا حکمت الهی اقتضاء م
کند تا مردم را به راه راست هدایت و راهنمصصایی کننصصد .دلیصصل
دوم این بود که اگر خداوند از طریق بعثصصت پیصصامبران ،مصصردم
یشصصود را به راه راست هدایت نکند ،حجت بر مردم تمصصام نم
و مردم در روز قیامت بر علیه خداوند حجت خواهند داشصصت.
این دو دلیل همانطور که فرمودید بعد از پیصامبر خصاتم نیصز
به قوت خود باقی اسصصت و ضصصرورت وجصصود امامصصان معصصصوم
یکنصصد .قبصصل از طصصرح بعصصد از آن حضصصرت را هصصم اثبصصات م
نتر اشکالتی که بر این ادله وارد شصصده اسصصت و بصصرای روشص
یکنم و آن اینکصصه درسصصت اسصصت شدن بحث سؤالی مطرح م
که بعصصد از پیصصامبر ،مصصردم ماننصصد همیشصصه نیصصاز بصصه پیشصصوا و
راهنما دارند ،امصصا آیصصا ایصصن راهنمایصصان و پیشصصوایان حتم صا ً بایصصد
معصوم باشند؟ به عبارت دیگر آیا وجصصود صصصفت عصصصمت در
امامان ،ضرورت عقلصصی دارد؟ اگصصر ضصصرورتی بصصرای عصصصمت
هست دلیل آن چیست؟
• غرویان :اینجصصا ضصصرورت یعنصصی اینکصصه بصصبینیم عقصصل چصصه
یگویصصد هصصر چصصه آن پیشصصوا یصصا یکند .عقل در اینجا م اقتضاء م
امام ،خطایش کمتر باشد بهتر است .یعنی هر چه کم خطاتر
یتواند حجت و پیشوای مردم باشد. باشد بهتر م
oنیکویی :در بهصصتر بصصودن عصصصمت فعل ً سصصخنی نیسصصت.
سخن در ضصصرورت عقلصصی عصصصمت اسصصت ،ضصصرورتی کصصه بصصه
یتوان سصصؤال را اینگصصونه ن عدم آن است .م معنای محال بود ِ
مطصصرح کصصرد کصصه اگصصر امامصصان بعصصد از پیصصامبر ،معصصصوم و
منصصصوب از طصصرف خصصدا نباشصصند و یصصا بصصه عبصصارت دیگصصر اگصصر
مرجعیت دینی و دنیصصوی مصصردم بعصصد از آن حضصصرت بصصه عهصصدة
یشود؟ عالمان و فقیهان بیفتد چه م
117 تئوری امامت در ترازوی نقد
های از یاران پیامبر را بخورند .مصصصلحتی کصصه شصصما بصصه آن عد
اشصصاره کردیصصد بصصا آن ضصصرورت در تنصصاقض اسصصت .امصصا اینکصصه
یفرمایید ما دو گونه حجت داریصصم – بصصاطنی و ظصصاهری – و م
ت ظصصاهری یفرمایید مردم نقاط دیگر جهان اگر چه از حج م
یعنی پیامبران و امامان معصوم محرومند اما حجت باطنی –
یعنی عقل و فطرت و وجصصدان پصصاک بشصصری – دارنصصد و همیصصن
مقدار اگر به مقتضیات و فرامین عقل و فطرت عمصصل کننصصد
یرسند سؤالی را در ذهن ایجاد به نجات و سعادت اخروی م
یکند و آن اینکه اگر عقل و فطرت و وجدان – وبه عبصصارت م
دیگر حجت باطنی – برای رسیدن انسان به سعادت آخرت و
برای اتمام حجت در این دنیا کافی است و با داشتن عقصصل و
یتوانصصد بصصر علیصصه خداونصصد فطرت هیچ کس در روز قیصصامت نم
هجویی کند ،دیگر چه ضرورتی برای بعثت حجت بیاورد و بهان
یماند؟ آیصصا ایصصن سصصخن در پیامبران و نصب امامان معصوم م
های نیست که برای اثبات ضصصرورت نبصصوت تناقض با همان ادل
یگفتیصصد کصصه اگصصر و امامت آوردید نمی باشد؟ مگر در آنجا نم
یهصصایی خداوند پیامبرانی بسوی مردم بفرستد – تا با راهنمای
خود ،راه سعادت را از شقاوت معلصوم کننصد – مصردم در روز
قیامت بر علیه خداوند حجت خواهند داشت؟ اگر این سصصخن
تهای یهصصا و هصصدای درست باشد تمصصام کسصصانی کصصه از راهنمای
هاند ،روز قیامت بر پیامبران )یا امامان معصوم( محروم ماند
علیه خداوند حجصصت خواهنصصد داشصصت و تنبلصصی یصصاران پیصصامبر و
یتوانصصد مصصانع ازهمینطور داشتن عقل و فطرت و وجدان ،نم
این باشد که آنها بر علیه خداوند حجصصت بیاورنصصد .اگصصر یادتصصان
ههصای شصصناخت بشصر محصدود یگفتید که را
باشد در آن ادله م
یتوانصصد راهاست و با عقل و فطرت و وجصصدان بصصه تنهصصایی نم
کمال و صراط مسصصتقیم را بشناسصصد و طصصی کنصصد و از همیصصن
یگرفتید که اگر خداوند برای بشصصر پیصصامبرانی مقدمه نتیجه م
نفرستد و راه را به او نشان ندهد ،خلف حکمت عمل کرده،
و محصصال اسصصت خدونصصد خلف حکمصصت عمصصل کنصصد .اگصصر ایصصن
سصصخنان درسصصت باشصصد نتیجصصة منطقصصی آنهصصا ضصصرورت تعصصدد
پیامبران و پیشوایان معصوم در هر عصصصری اسصصت در حصصالی
یتصصوان گفصصت که در هیچ عصری چنین نبوده است .حال آیا م
خداوند در بسیار از موارد برخلف حکمت عمل کرده است؟
تهصصای ظصصاهری اینکه در موارد عدم وجصصود پیصصامبران کصصه حج
123 تئوری امامت در ترازوی نقد
آنجا اختلف نظر فراوان است .آیا اینها مسائلی مهصم و کلن
نیستند؟
• غرویان :نه ،مسأله کلن اصصصلش اسصصت .در مقابصصل هصصم
قول مخالفین این است که در زمان غیبصصت هیصصچ لزم نیسصصت
به فقها رجوع کنید .بروید خودتان مسائل جامعه را حل کنید!
پس در اصل ضصصرورت رجصصوع بصصه فقیصصه اسصصلم شصصناس ،هیصصچ
اختلفی نیست ،اگر اختلفصصی بیصصن علمصصا و فقهصصا هسصصت –کصصه
هست – در فروع و جزئیات است.
oنیکویی :برای اثبات اینکه امام زمان بطور غیرمسصصتقیم
مشغول هدایت مردم است دو دلیصصل آوریصصد یکصصی اینکصصه اگصصر
هایم بگوییصد کصه فقیه با تقوایی که تاکنون از او دروغی نشنید
های خصصاص ،امصصام زمانصصدر خصصواب یصصا مکاشصصفه مصصرا در مسصصأل
راهنمایی کرد ،دلیلی نداریم که سصصخن او را نپصصذیریم و دلیصصل
دیگر اینکه چون اینگونه موارد متعدد و فراوان بوده است بنا
به دلیل استقرایی باید بپذیریم که امام زمان مشغول هدایت
مردم بطور غیرمستقیم و از طریق الهام و القاء مطالب بصصه
فکصصر و دل فقهاسصصت .امصصا ایصصن ادلصصه اول ً درون دینصصی )و بصصه
قتصصر ،درون مصصذهبی( هسصصتند .ثانیصا ً خصصود فقیهصصان عبصصارتی دقی
شیعه خواب و مکاشفه و الهام و این قبیل مسصصائل را حجصصت
یدانند و معتقدند برای هر سخنی و هر حکمصصی یصصا فتصصوایی نم
باید ادله شرعی اقامه شود .بصصه سصصخن دیگصصر اسصصتدلل شصصما
حتی با مبنای خود فقیهان شیعه مخالف است و برای همیصصن
است که بسیاری از فقیهصان شصصیعه بصصه ایصصن ادعاهصا بصه دیصصده
ینگرند .در مورد ولیت فقیه هم که فرمودیصصد جهصصت تردید م
کلن و اصل آن ،رجوع مردم به فقها در عصصر غیبصت اسصت،
هیچ فقیهی ادعا نکصصرده اسصصت کصصه در ایصصن مسصصأله از طصصرف
امام زمان به او الهام شده اسصصت ،بلکصصه فقهصصا بصصا اسصصتناد بصصه
یکنند .ثالثا ً اگصصر ایصصن
ادله عقلی و نقلی ،این اصل را اثبات م
راه باز بود و واقعا ً امام زمان در مصصوارد مهصصم و حسصصاس بصصه
هها و معضلت جامعة مسلمین یشتافت و گر کمک فقیهان م
یگشود ،قاعدتا ً وضع جوامصصع اسصصلمی – حصصداقل جوامصصع را م
شصصیعی – نبایسصصتی چنیصصن بصصود .یعنصصی تمصصام مسصصائل مهصصم
یشد .اما چرا چنین نیست؟ یبایستی تاکنون حل م م
یفرمایید اسصصتدلل بصصرون دینصصی باشصصد، • غرویان :اینکه م
یگصصوییماستقراء دلیل برون دینی است نه درون دینی .مصصا م
131 تئوری امامت در ترازوی نقد
اما هیچکدام از این ادعاهای شیعه ،در هیچ آیه و یا روایتی به
صراحت نیامده است .تمام آیات و روایاتی که عالمان شیعه
یدهنصصد ،قابصصل برای اثبات مدعیات خود ،مورد استناد قصصرار م
تفسیرهای متعدد هسصصتند و در هیصصچ کصصدام صصصراحتی در تأییصصد
اعتقادات شیعه وجصصود نصصدارد .آیصصا عصصدم صصصراحت ،اصصصل ایصصن
یبرد؟ مدعیات را زیر سؤال نم
• غرویان :بنده خودم ادلة عقلی امامت و ولیت را مقدم
یدانم یعنی ابتدا بایصصد بصصا دلیصصل عقلصصی مسصصأله بر ادلة نقلی م
ل
یتواننصصد مؤیصصد باشصند .اصص ِ اثبات شصصود و بعصصد ادلصصة نقلصصی م
امامت اهل بیت با دلیل عقلی قابل اثبات است .چون تاریصصخ
یگوید کصصه امصصام علصصی و فرزنصصدان او در بیصصن امصصت به ما م
یگویصصد پصصس پیامبر از هصصر جهصصت بهتری
نهصصا بودنصصد ،عقصصل م
امامت ،شأن اینهاست .اینها لیق امامت هسصصتند و ایصصن را از
یتصوان اثبصات طریق رجوع بصه کتصب تصاریخی و سصیرة آنهصا م
یفرماییصصد آیصصات و روایصصات صصصراحت ندارنصصد، کرد .اما اینکه م
اگر قرار بود همصصة معصصارف دیصصن ،تصصک تصصک و بصصه صصصراحت در
یشصصد .امصصاقرآن بیان شود ،حجم قرآن خیلی بیشتر از این م
هاند در شأن امصصام آیاتی داریم که مفسرین شیعه و سنی گفت
أولیالمر و یا
علی است .مانند آیه ولیت ،و همین طور آیه
آیة تطهیر کصصه در حصصق ائمصصه معصصصومین اسصصت .روایصصاتی هصصم
داریم که در آنها اسم دوازده امام آمده است.
oنیکویی :آیا این روایصات از نظصر معیارهصای پصذیرش یصک
روایت ،مورد قبول عالمان اهل سنت هم هست؟
• غرویان :بله ،روایاتی داریم که شیعه و سنی هر دو نقل
هاند و در آنها اسم دوازده امام به صراحت آمصصده اسصصت. کرد
البته برخی از روایات ما در طول تاریخ از بیصن رفتصه ،لصذا در
آن روایات ،چه بسا این مسائل به صراحت ذکر شده باشد.
oنیکویی :فرمودید ابتدا به دلیل عقلی ،امامت و عصمت
یکنید .سصصؤال ایصصن اسصصت کصصه ادلصصة عقلصصی امامان را اثبات م
یتوانند امامت و عصمت را به نحو مصصصداقی اثبصصات چگونه م
کنند؟
•غرویان :به کمک تاریخ و بعد ضمیمه کصصردن دلیصصل عقلصی
یگویصصد امصصام علصصی بهصصترین انسصصان بعصصد از بصصه آن .تاریصصخ م
یگوید پس همین شصصخص بایسصصتی پیامبر بود .اینجا عقل م
امام شود.
135 تئوری امامت در ترازوی نقد
بخش سوم
خها
هها و پاس
نام
143 تئوری امامت در ترازوی نقد
داشت .به تصریح قرآن ،حضرت موسی با او آشنا شده از
یکصصردیشصصد ،و اگصصر خصصدا او را معرفصصی نم همند م
علم او بهر
یشد ،او بصصا اینکصصه از دیصصدگان پنهصصان بصصود، کسی با او آشنا نم
هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت .و روی ولیت
و اختیاراتی که از جانب خدا به او داده شده بوده ،در امصصوال
یکرد و اوضاع را طبصصق مصصصالحی رهصصبری و نفوس تصرف م
ینمود .این جریان در قرآن کریصصم سصصورة کهصصف آیصصه 65تصصا م
82بطور مفصل آمده است.
ب( حضرت موسی ،چهل روز از دیدگان پنهصان و غصایب
بود .اگصر امصام و پیشصصوا پیوسصته بایصصد در دل اجتمصصاع باشصصد و
غیبت امصصام بصصا مقصصام هصصدایت و سودبخشصصی او منافصصات دارد،
یدانیصصم دردرباره حضرت موسی چه باید گفت بصصا اینکصصه م
هپرستی روی آوردنصد؟ آیصا ایصن ی اسرائیل به گوسال نبود او بن
پیامبر الهی کصصه طبصصق تصصصریح قصصرآن چهصصل روز تمصصام از بنصصی
اسصصرائیل دوری گزیصصد )سصصوره بقصصره 51 :و سصصوره اعصصراف:
(142در این مدت رهصبر بصصود یصا نصصه؟ امصام بصصود یصا نصصه؟ اگصصر
بگوییم مقام نبوت و رهبری را بر عهده داشصصت ،ایصصن سصصؤال
یآید که :فایصصدة وجصصود چنیصصن امصصامی چیسصصت؟ و اگصصر پیش م
بگوییم در ایصصن زمصصان ،مقصصام رهصصبری از او سصصلب شصصده بصصود،
یدانیصصم کصصه وی بصصا داشصصتن هایم؛ زیصصرا م یاساس گفت سخنی ب
هها غایب شصصده بصصود .اگصصر این سمت ،برای اخذ تورات از دید
مدهنده باشد ،مدت کصصم و زیصصاد امام باید روشنی بخش و الها
در نظصصر عقصصل یکسصصان اسصصت .و فقصصط آن مقصصدار از غیبصصت
مستثنی است که ضرورت زندگی ماننصصد خصصواب ،آن را ایجصصاد
یکند .اگصصر چصصه حضصصرت موسصصی بصصرادرش هصصارون را بصصه م
عنوان وصی در میان مردم گذاشته بصصود ،ولصصی از ایصصن جهصصت
یتوان بین غیبت حضرت موسی و حضرت قائم – عجل نم
الله تعالی فرجصصه الشصصریف – فصصرق گذاشصصت؛ زیصصرا اول ً ولصصی
عصر – عجل الله تعالی فرجه الشریف – نیز نایبانی در میان
یتواننصصد رهصصبری امصصت را در دوران غیبصصت بصصر امت دارد که م
یتوانصصدعهصصده بگیرنصصد و ثانی صا ً داشصصتن وصصصی مجصصوز غیبصصت نم
باشد.
ج( طبق تصریح قرآن کریم حضرت یونس مدتی در شصصکم
ماهی محبصصوس و از دیصصدگان امصصت خصصود پنهصصان بصصود) .سصصوره
ی« الهصصی بصصاانبیصصاء 87 :و صصصافات 140 :بصصه بعصصد( ایصصن »ول ص ّ
146 تئوری امامت در ترازوی نقد
داشتن مقام ولیت ،از امت خود دور بود .حال اگصصر پیشصصوای
الهی باید پیوسته مفیض و نوربخش باشد ،غیبت او را چگونه
یتصصوان تصصوجیه کصصرد؟ معلصصوم اسصصت کصصه ایشصصان بصصه جهصصت م
مصالحی غایب بود و در مدت غیبت همچنان مقصصام ولیصصت را
دارا بود.
ییابیم از جمله: خلصه از مطالب بال به نکاتی دست م
.1بعضی اولیاء الهی با اینکه از دیدگاه پنهان بودنصصد ،ولصصی
هرگز از حصصوادث و اوضصاع زمصصان غفلصصت نداشصصتند ،بصصه جهصصت
ولیت و اختیاراتی که از جانب خصصدا بصصه آنهصصا داده شصصده بصصود،
یکردند و اوضاع را طبق پیوسته در اموال و نفوس تصرف م
ینمودنصصد ،اگصصر چصصه تصصصرفات آنهصصا نیصصز از مصالحی رهصصبری م
دیدگان مردم عادی پنهان بود.
.2هدایت و رهبری که از شئون اولیاء الهصصی اسصصت گصصاهی
یگیصصرد ،و هرگصصز لزم به دو صورت آشصصکار و پنهصصان انجصصام م
نیست که امام شصصناخته شصصود ،تصصا هصصدایت کنصصد بلکصصه در حصصال
ینمایصصد و نفصصعاختفاء و پنهان نیز به این وظیفه خطیر قیام م
یرساند .و غیبت امام با مقصصام هصصدایت و زیادی را به مردم م
سودبخشی او منافات ندارد.
.3هدایت و رهبری آنها گاهی بصصه صصصورت »فردسصصازی« و
یگیصرد .در صصورت گاهی به صورت »جامعه سازی« انجام م
فردسصصازی هرگصصز لزومصصی نصصدارد همصصه افصصراد ،ولصصی اللصصه را
بشناسند .و یا پیوسته عموم را رهبری کند ،بلکصصه در شصصرایط
هسصصصازی« مقصصصدور نباشصصصد ،بایصصصد بصصصه خاصصصصی کصصصه »جامع
»فردسازی« بپردازد.
یشود. ی ،مقام ولیت از او سلب نم .4با غیبت ول ّ
در نصصتیجه وظیفصصه امصصام زمصصان – عصصج اللصصه تعصصالی فرجصصه
الشصصریف – در دوران غیبصصت ماننصصد وظیفصصه اولیصصاء و رهصصبران
گذشته است .امام در حال اختفاء در امصصور زنصصدگی دنیصصوی و
دینی مردم تصرفاتی دارد ،با افراد شایسصصته و لیصصق در حصصال
تها اشتغال دارد. تماس بوده و به فراسازی و تربیت شخصی
آیا با داشتن چنین وظایفی باز جا دارد که بگوییم فایده وجود
یفرماید:این ولی زمان چیست؟ خدای تعالی م
147 تئوری امامت در ترازوی نقد
)انبیا (73 :
»آنصصان را پیشصصوایان قصصرار دادیصصم کصصه بصصه فرمصصان مصصا هصصدایت
یکننصصد و انجصصام دادن عمصصل نیصصک و بصصر پصصا داشصصتن نمصصاز و م
پرداختن زکصصات را بصصه آنهصصا وحصصی نمصصودیم و عبصصادت گصصزار مصصا
بودند«.
یرسصصاند کصصه هصصدایت آنصصان بصصه فرمصصانایصصن آیصصه نصصه تنهصصا م
یرساند که شیوه هدایت آنها نیصصز بصصه فرمصصان خداست بلکه م
یگیصصردالهی است .گاهی اراده و مشیت خدا بصصر آن تعلصصق م
که آنان در حال اختفصصاء بصصه هصصدایت اشصصتغال ورزنصصد .و گصصاهی
یکند کصصه از پصصس پصصردة غیبصصت بصصرون آینصصد ،و مصالح ایجاب م
شصصیوة هصصدایت جمعصصی را پیصصش گیرنصصد ،در هصصر حصصال ،همصصه
ههای هدایت آنان به فرمان خداست. تها و همه شیو هدای
بسمه تعالی
قبل از زمان تحقق آن شرایط به دنیا آمده است و حال این امصصام
هها پنهان شود؟ آیا این کصصار باید تا رسیدن آن زمان غایب و از دید
ضرورت عقلی دارد؟ آیا تعداد امامصصان معصصصوم حتم صا ً بایصصد دوازده
نفر باشد که چنین غیبتی واجب آمده است؟ ممکن اسصصت بگوئیصصد
دوازده نفر بودن امامان معصصصوم حکمصصتی الهصصی و رازی نصصامعلوم
یتواند به آن پی ببرد ،اما سخن من این است کصصه دارد که بشر نم
اگصصر فلسصصفة وجصصودی امامصصان معصصصوم آنهصصایی باشصصد کصصه در ادلصصة
ضرورت وجود امامان معصوم بعد از پیامبر آمصصده اسصصت ،دیگصصر
دوازده نفر بودن امامان توجیه عقلی ندارد و تا روز قیامت در هر
عصری باید حداقل یک امام معصوم در جامعه حضور داشته باشد
و حال که چنین نیسصصت و امصصام دوازدهصصم غیبصصت کصصرده )البتصصه اگصصر
وجصصود امصصام دوازدهصصم و غیبصصت او بصصه فرمصصان الهصصی را مفصصروض و
مسلم بگیریم( و تعصصداد امامصصان معصصصوم در عصصدد دوازده محصصصور
ههصصای آن ادلصصه شصصک کصصرد .معلصصل شده است ،باید به اسصصتحکام پای
تهصصای نصصامعلوم ،در حصصالی کردن این حصر ،به اسرار الهی و حکم
که با ادلة مصصذکور در تنصصاقض اسصصت نصصوعی فصصرار از پاسصصخگویی و
یتواند باشد امتناع از ادامة بحث عقلی است و علت آن چیزی نم
جز گرفتار شدن در تنگنای منطقی.
.3آیا برای خداوند محال است از راهی بصصه غیصصر از غیبصصت )کصصه
ناقض فلسفه وجودی امام است( جان امام را حفظ کند؟
تهصصا و فوایصصدی کصصه غیبصصت امصصامدر مورد سصصومین عامصصل )حکم
دوازدهم دارد( نیز سؤالت زیر مطرح است:
هگیری میزان پایبندی آنها به دیصصن و .1آیا آزمایش مردم و انداز
نپذیر اسصت؟ آیصا در ولیت ،فقط با غایب شدن امام معصوم امکا
یشود؟ زمان امام ،آزمایش مردم ناممکن م
.2در زمان غیبت ،شصصیعیان چگصصونه بایصصد باشصصند و چصصه کارهصصایی
کنند تا معلوم شود کصصه شصصیعة واقعصصی هسصصتند؟ محبصصان و شصصیعیان
یشصصوند کصصه در زمصصان حضصصور امصصام ،قابصصل واقعی چگونه تعریف م
تشخیص نیستند و در زمان غیبت شناخته خواهند شد؟
البته حتی اگر دوازده نفر بودن امامان ضرورت عقلی هم داشت ،باز نیازی
به این نبود که دوازدهمین امام هزاران سال قبل از تحقق آن شرایط به دنیا
بیاید و تا رسیدن زمان مناسب )یعنی هزاران سال( غایب از نظرها بماند.
154 تئوری امامت در ترازوی نقد
های )خضر ،موسصصی ،یصصونس( نیصصز هیصصچ کصصدام مصصصداق چنیصصن قضصصی
تهای فردی از طریق ارتبصصاط بصصا بعضصصی اولیصصای نبودند .البته هدای
خداوند که ممکن است از نظرها پنهصصان و غصصایب باشصصند( اگصصر چصصه
محال عقلی نیسصصت امصصا اول ً معلصصوم نیسصصت در عصصالم واقصصع چنیصصن
چیزی اتفاق افتاده باشد )ارتباط موسی با شخصصصی کصصه در قصصرآن
از او به »عبد« یاد شده است معلوم نیست بصصه نحصصو طصصبیعی و از
مجاری عادی بوده یا غیرعصصادی و فصصوق طصصبیعی ،بصصه عبصصارت دیگصصر
ف واصصصل و معلوم نیست که آیا »عبد« یک انسان وارسصصته و عصصار ِ
پیر طریقت بوده و زندگی عادی و طبیعی داشته و فقط مانند یک
نهصصایی کصصه در قصصرآن ذکصصر استاد طریقت موسی را از طریق آزمو
هها غصصایب و شده متوجه حقایقی کصصرده ،و یصصا ایصصن شصصخص از دیصصد
پنهصان بصوده و زنصصدگی غیرعصادی داشصته و فقصط بصا افصصراد خاصصی
یکصصرده و بصصه هصصدایت آنهصصا ارتباطصصات مرمصصوز و غیرعصصادی ایجصصاد م
یپرداخته .ادعای وجود پیغمبری به نام خضصصر کصصه عمصصر جصصاودانه م
هها غصصایب و دارد و از هصصزاران سصصال پیصصش تصصاکنون زنصصده و از دیصصد
نها ارتبصصاط برقصصرار پنهان اسصصت و در مصصواقعی بصا بعضصصی از انسصا
یکند ،و اینکه منظصصور از »عبصصد« همصصان خضصصر پیصصامبر بصصوده نیصصز م
مستند به هیچ دلیل و سند و مدرک معتبری نیست و در یک پاسصصخ
یتوان به چنین ادعاهصصای غیرقابصصل اثبصصاتی متوسصصل شصصد( علمی نم
تهایی وجود داشته باشد ،بصصه ثانیا ً حتی اگر چنین ارتباطات و هدای
دلیل استثنایی بودن و محدود بودن آن به معصصدودی مصصوارد خصصاص،
یتواند خلء غیبت امام را پر کند چرا کصصه ضصصرورت وجصصود امصصام نم
یهصصای تها و راهنمای نها بصصه هصصدای
معصوم به جهت نیاز همة انسصصا
نهااوست .فرص کنیصصم اکنصصون امصام دوازدهصم بصا بعضصصی از انسصا
یکنصصدارتباط برقرار کرده و به نوعی آنها را هدایت و راهنمصصایی م
)که البته این هم ادعایی غیرقابصصل اثبصصات اسصصت( امصصا آیصصا ایصصن بصصود
فلسفة وجود امام معصوم؟ اگر این بود که نیازی بصصه نصصصب امصصام
معصوم بعد از پیامبر نبود .حضرت خضر هم )که شما به وجصصود او
تها بصصر یتوانست از عهدة این گونه ارتباطصصات و هصصدای معتقدید( م
آید.
تهای کوتاه پیامبران )مانند موسصصی و یصصونس و و اما حدیث غیب
پیامبر اسصصلم (و اسصصتفاده از ایصصن مصصوارد جهصصت پاسصصخگویی بصصه
158 تئوری امامت در ترازوی نقد
معمای غیبت امام دوازدهم ،حدیثی شنیدنی است و همین مرا بصصه
شصصک و تردیصصد انصصداخته اسصصت کصصه آیصصا متصصن ایصصن پاسصصخ از خصصود
ههای نوآموزی کصه در بخصش »پاسصخگویی حضرتعالی است یا طلب
به سصصؤالت اعتقصصادی و کلمصصی« در مؤسسصصه امصصام صصصادق کصصار
هاند .چرا که در اینجا اشکالی را که یکنند چنین پاسخی را نوشت م
به ادعای »ضرورت وجصصود پیشصوایان معصصوم وارد شصصده اسصصت و
مصصدعیان »ضصصرورت« بایصصد پاسصصخگوی آن باشصصند ،بصصه منتقصصدان
هانصصد و ایصصن ،مایصصة یصصک دنیصصا شصصگفتی اسصصت! منتقصصدان و برگرداند
ن ادعای »ضرورت نبوت یا امامت« همصصان مصصوارد را دلیصصل مخالفا ِ
یگوینصصد همیصصن یگیرنصصد و م بصصر عصصدم ِ ضصصرورت نبصصوت یصا امصصامت م
یدهد که ادلة ضرورت نبوت ،فاقد اعتبارند حصصال تها ،نشان م غیب
تهصصا بصصان »ضرورت« به جصصای اینکصصه عصصدم ِ تنصصاقض ایصصن غیب مدعیا ِ
ادعای »ضرورت« را نشان دهند ،از پیش ،ادعصصای »ضصصرورت« را
تهصصا نشصصان یگوینصصد همیصصن غیب یگیرند و بعد م مفروض و مسلم م
ت امام دوازدهم ،منافصصاتی یدهد که تناقضی در کار نیست و غیب ِ م
با ادلة »ضرورت امامت« ندارد!
اکنون شاید بهتر بفهمیم کصصه بصصا تصصوجه بصصه ادلصصة ضصصرورت وجصصود
امامان معصوم ،توصیه »رجوع به فقهصصا در عصصصر غیبصصت« سصصخت
ناموجه است .فقیه هر چقدر هم که فقیه باشد معصوم نیست لذا
بر طبق ادلة ضرورت وجود امام معصوم بعد از پیامبر رجوع به
یتوانصصد احکصصام یکند .اگصصر فقهصصا م فقیه حجت را بر انسان تمام نم
ناگفته و تعالیم بیان نشده را به مصصردم بگوینصصد و جلصصوی تحریصصف و
نابودی قرآن و احادیث پیامبر را بگیرند و پاسصصخ سصصؤالت جدیصصد
مردم را بصصا اجتهصصاد در متصصون دینصصی بدهنصصد و ...دیگصصر وجصصود امصصام
یکنصصد .ایصصن ادعصصا کصصهمعصوم بعد از پیامبر چه ضصصرورتی پیصصدا م
مردم در عصر غیبت باید به فقها رجوع کنند ،چیصصزی جصصز اعصصتراف
به سستی ادعای ضصصرورت وجصصود امصصام معصصصوم بعصصد از پیصصامبر
نیست .تعجب من از این است که چگونه به ایصصن راحصصتی آن همصصه
یشود .مشکل این پاسخ در این است ادله به فراموشی سپرده م
یتوانصصد که اگر سؤال کنیم چگصصونه رجصصوع بصصه فقیصصه غیرمعصصصوم م
حجت را بر انسان تمام کند با آنکه احتمال خطا و خیانت در فقیه
یشود ،آنگاه هر پاسخی که به این سؤال بدهیصصد هیچگاه منتفی نم
159 تئوری امامت در ترازوی نقد
یآیصصد .دوم انجام دهند .در غیر ایصصن صصصورت نقصصض غصصرض پیصصش م
اینکه اگر از خطا و لغصصزش و سصصهو و فراموشصصی مصصصون نباشصصند،
یشود و از طرف مردم مورد شصصک و اعتماد مردم از آنها سلب م
یشصصود و یگیرند و هدف از نبوت یا امامت حاصل نم تردید قرار م
یآید .سوم اینکه آنها باید الگصصوی مصصردم در باز نقض غرض پیش م
ایمصصان و تقصصوا و دینصصداری و فضصصائل اخلقصصی و کمصصالت روحصصی و
یتواننصصدمعنوی باشصصند و اگصصر خصصود واجصصد ایصصن اوصصصاف نباشصصند نم
یآید«.الگوی مردم شوند و باز نقض غرض پیش م
اکنون آیصصا بصصرای شصصما شصصکی بصصاقی مانصصده اسصصت کصصه اگصصر ادلصصه
ضرورت نبوت و امصصامت ،و همیصصن طصصور ادلصصة ضصصرورت عصصصمت،
درست باشند نتیجة منطقی آنها ضصصرورت وجصصود )و البتصصه حضصصور(
پیامبران و امامان متعدد در هر عصر و پراکنده بودن آنها در تمصصام
نهصصا ونقاط زمین است؟ آیا با فرض صحت آن ادله ،در همصصة زما
در هر شهر و روستایی وجود حداقل یک پیصصامبر یصصا امصصام معصصصوم
یکند؟ و آیا عدم تحقصصق چنیصصن امصصری ،آشصصکارا آن ضرورت پیدا نم
یکند؟ اکنون شاید بهتر بفهمیم که متوسصل شصدن ادله را نقض نم
به وجود شاگردان و نمایندگان پیامبر یصا امصام ،چصارة ایصن مشصکل
یخواهنصصد نیست .چرا که در ایصصن فصصرض شصصاگردان و نماینصصدگان م
خلء پیامبر یا امام در نقاط دیگر کرة زمین را پر و به جصصای او بصصه
هصصدایت و راهنمصصایی مصصردم ایصصن نقصصاط بپردازنصصد و حقصصایق دینصصی و
نها در پیمصصودن راه احکام الهی را به آنها بیاموزنصصد و راهصصبر انسصصا
کمال باشند .پس آیا درست به همان دلیلی که ضرورت عصصصمت
یشود ،عصمت آنان نیصصز ضصصرورت پیصصدا پیامبران و امامان اثبات م
یکند؟ مگر این نماینصصدگان قصصرار نیسصصت کصصه احکصصام الهصصی را از نم
پیامبر یا امام معصوم بیاموزند و به مردم برسانند؟ پس چرا نباید
یخواهیصصد ضصصرورت معصصصوم باشصصند؟ چگصصونه اسصصت کصصه وقصصتی م
یگوییصصد اگصصر معصصصوم عصمت پیامبران و امامان را اثبات کنیصصد ،م
نباشند ممکن است در دریصصافت پیصصام خداونصصد و فهصصم و درک آن و
انتقال آن به مردم دچصصار اشصصتباه شصصوند و اگصصر چنیصصن شصصود نقصصض
یرسید همة اینهصصا یآید ،اما وقتی به نمایندگان آنها م غرض پیش م
یخواهند تعالیم الهصصی یکنید؟ مگر این نمایندگان نم را فراموش م
را از پیامبر یا امام گرفته و به مردم نقاط دیگصصر جهصصان برسصصانند؟
165 تئوری امامت در ترازوی نقد
پس اگر معصوم نباشند آیا امکان ندارد در اثر اشتباه و فراموشی
)و یا خیانت( اباطیل و خرافاتی را بصصه نصصام تعصصالیم دینصصی و حقصصایق
الهی به خورد مردم دهند و به جصای هصدایت ،بصاعث گمراهصی آنهصا
شصصوند؟ و آیصصا ایصصن نقصصض غصصرض نیسصصت؟ شصصما در هنگصصام اثبصصات
یگویید اگر آنهصصا معصصصوم و ضرورت عصمت پیامبران و امامان ،م
مصون از خطصصا و لغصصزش و سصصهو و فراموشصصی نباشصصند ،از سصصوی
یشود که یگیرند و همین باعث م مردم مورد شک و تردید قرار م
هدف از نبوت و امامت حاصل نشود و نقض غرض پیش آیصصد .امصصا
یگویید؟ وقتی نماینصصدگان، چرا همین را در مورد نمایندگان آنها نم
معصصوم نباشصند آیصا مصردم نسصبت بصه ادعاهصا و تعصالیم آنهصا شصک
یپرسند که از کجا معلوم ایصن آقصای نماینصده یکنند و از خود نم نم
یگوید؟ و آیصصا همیصصن ،مصصانع تحصصصیل غصصرض از فرسصصتادن درست م
یگفتیصصدیشصصود؟ مگصصر نم نماینده بسوی مردم نقاط دیگر جهان نم
که انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است و رسصصیدن بصصه
کمصصال بصصدون هصصدایت و راهنمصصایی معلمصصان آسصصمانی و پیشصصوایان
یگرفتید معصوم محال است؟ و مگر از همین دو مقدمه نتیجه نم
کصه وجصود پیصامبران و امامصان معصصوم بصرای راهنمصایی و هصدایت
نها بسصصوی کمصصال ضصصرورت دارد؟ حصصال چگصصونه اسصصت کصصه انسصصا
نها توسصصط غیرمعصصصوم )یعنصصی یگویید هدایت و راهنمایی انسصصا م
یتوانصدنها را م نمایندگان پیامبر یا امام( هم کصافی اسصت و انسصا
بسوی کمصصال رهنمصصون شصصود؟ زمصان پیصصامبر اسصلم را در نظصصر
بگیرید .آیا در آن زمان که پیامبر اسلم بصصه هصصدایت و راهنمصصایی
مردم عربسصتان مشصغول بودنصد ،مصصردم نقصصاط دیگصر جهصان ماننصد
آمریکا و کانادا و استرالیا و نیوزلنصصد و آلمصصان و انگلیصصس و ژاپصصن و
چین و هنصصد و صصصدها کشصصور دیگصصر بصصا صصصدها میلیصصون جمعیصصت چصصه
یکردند؟ راهنما و هدایتگر آنها بسوی کمال چه کسی بود؟ مگصصر م
آنها برای رسیدن به کمال خلق نشده بودند؟ و مگر نیصصاز ضصصروری
به راهنما و پیشوای معصوم نداشتند؟ پس چرا خداوند بصصرای آنهصصا
پیامبری نفرستاد؟ نکند فقصصط مصصردم عربسصصتان بصصرای رسصصیدن بصصه
هاند؟! یا نکند فقط مردم عربسصصتان بصصرای رسصصیدن کمال خلق شد
بصصه کمصصال نیصصاز بصصه پیشصصوای معصصصوم دارنصصد و مصصردم نقصصاط دیگصصر
یتوانند با پای خود این راه را طی کنند؟ م
166 تئوری امامت در ترازوی نقد
با اهداء سلم و آرزوی توفیق و سلمتی روز افزون احتراما ً بصصه
یرسصانم کتصاب »بحصثی مبسصوط در آمصوزش عقایصد« را عصرض م
مطالعه و از آن استفادة فراوان بردم و لیکصصن در هنگصصام مطالعصصة
بخش مربوط به امامت ،متوجه نقطه ضعفی در این بخصصش شصصدم
که مایلم آن را با حضرتعالی مطرح کرده و نظصصر شصصما را در ایصصن
مورد جویا شوم .توضیح اینکه حضرتعالی در پاسخ بصه ایصن سصؤال
که آیا غیبت امام دوازدهم بصصا آنچصصه در مصصورد فلسصصفة وجصصود امصصام
هاید:
معصوم بیان شده است منافات ندارد فرمود
یکند آن است که با نصب و تعیین »آنچه حکمت الهی اقتضاء م
امام معصوم راه سعادت و کمصصال را بصصه روی بشصصر بصصاز فرمایصصد و
امکانات دستیابی به کمال نهایی را بصصرای او فراهصصم آورد ،در غیصصر
این صورت هدف خداوند از آفرینش انسصصان تصصأمین نشصصده ،کصصاری
غیرحکیمانه صورت گرفته است .بنابراین تا گاهی که ابرهای تیره
زاد بصصر سراسصصر جوامصصع بشصصری سصصایه نیفکنصصده ،شصصبهای سصصیهزاد،
ههصصایی هانصصد و هنصصوز روزن
زندگی انسصصان را در کصصام خصصود فصصرو نبرد
بسوی نور بصصاز اسصصت و انسصصان تشصصنه را بسصصوی چشصمة خورشصصید
راهی هست ،نبودن حجت الهی در میصصان مصصردم بصصرخلف حکمصصت
بالغة خداوندی نخواهد بود .بله ،چنانچه آن شصصرایط تحصصق یصصافت و
169 تئوری امامت در ترازوی نقد
های فراگیر شد که راه از چاه باز شناخته نشد ،لزمة تاریکی بگون
1
حکمت الهی است که امام در میان مردم حضور یابد«.
یبصصرد اول ،بکصصار بصصردن اما این پاسخ از دو مشکل عمده رنج م
تعصصابیر مبهصصم ماننصصد »ابرهصصای تیصصره زاد« و سصصایه افکنصصدن آنهصصا بصصر
جوامع بشری» ،شبهای سیهزاد« و این که گاهی این شبها زندگی
ههصصایی بسصصوی نصصور«، یبرنصصد» ،روزن
انسان را در کام خصصود فصصرو م
»انسان تشنه« و »چشمه خورشید« که هیچ یک از ایصصن تعصصابیر در
یتواننصصصد جایگصصصاهی داشصصصته باشصصصند .دوم، یصصصک بحصصصث علمصصصی نم
ناسصصازگاری ایصصن پاسصصخ و تنصصاقض آن بصصا برهصصانی کصصه بصصرای اثبصصات
هایصصد .در اینجصصا گویصصا فرامصصوش ضرورت وجصصود امصصام معصصصوم آورد
هاید که در هنگام اثبات ضصصرورت وجصصود امصصام معصصصوم بعصصد از کرد
پیامبر چه راهی را طی کرده و از کدام مقصصدمات و مفروضصصات
هایصصد و ندانسصصته و ناخواسصصته ،خصصود را در دام چصصه اسصصتفاده کرد
های در نحوة اسصصتدلل شصصما، هاید .شاید مرور دوبار تناقضی انداخت
هایصصد بهصصتر
مشصصکلت پاسصصخی را کصصه بصصرای حصصل معمصصای غیبصصت داد
روشن کند .استدلل شما از چهار مقدمه تشکیل شده است:
»مقدمه اول :نبی اکرم خاتم پیصصامبران بصصوده ،احکصصام ایشصصان
برای همیشه باقی خواهد بصصود و پصصس از ایشصصان پیصصامبری مبعصصوث
نخواهد شد.
مقدمه دوم :قرآن کریم معجزة جاوید نبی اکرم بوده و برای
همیشه پرتوافشان رهپویان طریق سعادت و کمصصال بصصاقی خواهصصد
ماند.
مقدمه سوم :همانگونه که در خود قرآن کریم نیز اشاره شصصده،
آیصصات قرآنصصی نیازمنصصد تصصبیین و توضصصیح هسصصتند و یکصصی از وظصصایف
رسول اکرم نیز در رابطه بصا توضصیح و تصبیین آیصات نصصازل شصصده
بود.
مقدمه چهصصارم :بصصدون تردیصصد در زمصصان حیصصات رسصصول اکصصرم،
های تبیین احکام و معارف الهی و تفسیر توضیح آیات قرآنی بگصصون
کصصه مصصردم را در طصصول تاریصصخ و پصصس از پایصصان دوران رسصصالت ،از
-بحثی مبسوط در آموزش عقاید – محسن غرویصصان ،محمصصد رضصصا غلمصصی، 1
فگران پدیصد آمصد ،تنهصا بصه آنچصه از پیصامبر تگزاران و تحری بدع
1
هاند بسنده نمایند«.
دریافت کرد
معنای اظهارات فوق ایصصن اسصصت کصصه حصصتی اگصصر پیصصامبر همصصة
قرآن را تفسیر کرده و همة احکام الهی را گفته بصصود ،بصصاز هصصم بصصه
دلیل وجود خطر تحریف تعالیم آن حضرت ،وجود امامان معصصصوم
یتوان به همین نحو گفت کصصه بعد از پیامبر ضروری بود .حال م
به دلیل وجود خطصصر تحریصصف و نصصابودی تعصصالیم پیصصامبر و امامصصان و
جعل حدیث )توسط سوداگران حدیث و منافقین کور دل( وجود و
حضور امصام معصصصوم بعصصد از امصصام یصصازدهم و در همصصة دورا
نهصصا
ضرورت دارد .پس چرا امام دوازدهصصم غصصایب اسصصت؟ آیصصا احصصادیث
پیامبر و امامان همواره در معرض جعل و تحریف و نابودی نبصصوده
یکنم که بنا به اعتراف است؟ من این سؤال را در حالی مطرح م
صریح همة فقهای شیعه ،بسیاری از احصصادیث پیصصامبر و امامصصان در
فهصصای فصصراوان در طول تاریخ مفقود و نابود شده و جعصصل و تحری
احادیث باقی مانده ،کار شصناخت احصادیث صصحیح از غیرصصحیح را
ینهایت دشوار کرده و همین بصصاعث بصصروز اختلفصصات عظیصصم بیصصن ب
سترین و سرنوشصصت علماء و فقها شصصده اسصصت )آن هصصم در حسصصا
سازترین مسائل مانند ولیت فقیصصه و حکصصومت اسصصلمی( و کسصصی
نیست که بپرسد مگر این تعالیم جزئی از دین )و به تعصصبیر شصصیعه،
حقیقصصت دیصصن( نیسصصت و حفصصظ آن از تحریصصف و نصصابودی ضصصرورت
ههای وجصصودی امصصام معصصصوم نداشته است؟ و مگر یکصصی از فلسصصف
بعد از پیامبر ،این نیست که حصافظ دیصن باشصد؟ پصس چصرا ایصن
احادیث و روایات دچصصار جعصصل و تحریصصف و نصصابودی شصصد؟ آیصصا امصصام
یتوانصصد جلصصوی تحریصصف احصصادیث و گمصصراه کصصردن مصصردم را غایب م
یتوانصصد ،پصصس چصصرا بصصه ایصصن وظیفصصه عمصصل نکصصرده و بگیصصرد؟ اگصصر م
یآورد؟ و یکند و مردم را از حیرت و گمراهصصی و اختلف در نم نم
اگر در اثر غایب بصصودن ،تصصوان چنیصصن کصاری را نصصدارد ،آیصصا غیبصصت او
نقض غرض نیست و استدلل شما در اثبات ضرورت وجصصود امصصام
یکند؟ استدلل شما در اثبصصات معصوم بعد از پیامبر را نقض نم
ضرورت وجود امصام معصصصوم اگصصر درسصصت باشصد ،فقصصط ضصصرورت
یکند های خاص( را اثبات نم »وجود« امام معصوم )آن هم در دور
بهای تیصصره زاد بصصر سراسصصر جوامصصع بشصصری سصصایه افکنصصده و شصص
سیهزاد زندگی انسان را در کام خصصود فصصرو بصصرده باشصصد و تصصاریکی
های فراگیر شود که راه از چاه باز شناخته نشود؟ بگون
دوم .بر طبق این پاسخ ،بعد از پیامبر و با آنکصصه دیصصن جدیصصدی
آمده بود و مردم سراسر عربسصصتان بصصه اسصصلم روی آورده بودنصصد،
هنوز شرایط طوری بود کصصه ابرهصصای تیصصره زاد بصصر همصصه جصصا سصصایه
نها را در کام خود فرو برده افکنده و شبهای سیهزاد زندگی انسا
یشد )اگر بود و تاریکی چنان فراگیر بود که راه از چاه شناخته نم
چنین نبود به قول شما حضور امام معصوم در بیصصن مصصردم و بیصصان
احکام ناگفته ضصصرورتی نداشصصت و نبصصودن امصصام معصصصوم در میصصان
مردم مخالف حکمت بالغة الهصصی نبصصود( .سصصپس هصصر چصصه از زمصصان
یشصصصویم و بصصصه زمصصصان امصصصام یصصصازدهم نزدیصصصک پیصصصامبر دور م
مکم شرایط بهتر شده و قسمتی از آن ابرهصصای تیصصره یشویم ،ک م
ههایی بسوی نصصور و راهصصی بسصصوی چشصصمة زاد به کنار رفته و روزن
یشود .از ایصصن بصصه بعصصد خورشید )که معلوم نیست یعنی چه( باز م
دیگر ضرورتی برای حضور معصوم در میان مصصردم نیسصصت .یعنصصی
دیگر نیصصازی نیسصصت کصصه احکصصام نصصاگفته از سصصوی پیصصامبر و امامصصان
قبلی ،توسصط امصام معصصوم بصه مصردم گفتصه شصود و حصتی حفصظ
احادیث از خطر جعل و تحریف و نابودی ضرورت ندارد .چصصرا کصصه
ههصصایی بسصصوی نصصور بصاز شصصده و ابرهصصای تیصصره زاد کمصصی کنصصار روزن
یتوانصصد قصصرآن را تفسصصیر و هانصصد و حصصال غیرمعصصصوم خصصودش م رفت
تبیین کند و اگر اشتباه هم کند عیبی ندارد چون نیتش خالص بوده
و اشتباهش غیرعمدی! و البته این کنار رفتصصن ابرهصصای تیصصره زاد و
ههایی بسوی به صبح نزدیک شدن شبهای سیهزاد و باز شدن روزن
های نور ،درست مصادف شده است با زمانی کصصه دیگصصر هیصصچ چصصار
برای حفظ جان امام معصوم جز با ناپدید شدن و غیبت او نمانده
یبینید نتیجة پاسخ شما به معمای غیبت از کجاها سر در است!! م
یشود؟ شما حتی اگصصر یهایی منتهی م ضگوی یآورد و به چه تناق م
احصصادیثی را کصصه از کتصصاب اصصصول کصصافی و بحصصار النصصوار و ...نقصصل
یشصصدید کصصه یدادیصصد متصصوجه م هاید مورد توجه و تأمصصل قصصرار م کرد
همة این احادیث )اگر جعلی نباشند( نه تنها وجصود امصام کصه علوه
178 تئوری امامت در ترازوی نقد
نهصصا را بر آن »حضور« امام معصصصوم و حجصصت الهصصی در همصصة زما
هاید:یدانند .نگاه کنید به احادیثی که خودتان نقل کرد ضروری م
یمانصد مگصر آن کصه حجصت خصدا در زمیصن »هرگز زمین باقی نم
باشد ]تصصا[ حلل و حصصرام را بصصر مصصردم بشناسصصاند و آنهصصا را بصصه راه
1
خداوند دعوت کند«.
امام صادق - نقل از اصول کافی ،ج ،1ص 178
یبینید که بر طبق این حدیث ،ضرورت وجود امام معصوم به م
خاطر بیان حلل و حرام و اتمام حجت بر مردم است و این فقط
یگصصردد یعنصصی نصصه تنهصصانهصصا میسصصر م بصصا حضصصور امصصام در همصصة زما
یکنصصد»وجود« امام معصوم بلکه »حضور« او هم ضرورت پیصصدا م
و این با غیبت طولنی امام دوازدهم ناسازگار است .حدیث بعدی
یگوید:حتر سخن م از این هم واض
تدار دیصصن الهصصی در میصصان »اگر امام بصصه عنصصوان پاسصصدار و امصصان
مردم نباشد ،حتما ً دین خدا از بین رفتصصه و سصصنت پیصصامبر و احکصصام
الهی تغییر خواهد کرد ،بدعتگزاران فراوان شده ،دیصصن خصصدا را بصصر
2
یسازند «... مسملین مشتبه م
امام رضا - نقل از بحار النوار ،ج ،23ص 32
در این حدیث ،امصصام رضصصا صصصراحتا ً از ضصصرورت حضصصور امصصام
یگوید .چصصرا کصصه نها سخن م معصوم در میان مردم و در همة زما
اگر امام معصوم در میان مردم نباشد دیصصن خصصدا رو بصصه تحریصصف و
یافتند .و حال سصصه یرود و مردم به گمراهی و ضللت م نابودی م
یطلبد :اول .اگر حضور امام معصوم در میان سؤال مهم پاسخ م
مردم ،ضرورت دارد پس چرا غصصایب شصصده اسصصت؟ دوم .حصصال کصصه
امام معصوم در میان مردم نیست ،آیا دین خداونصصد تحریصصف شصصده
تهصصای الهصصی در میصصان است؟ سوم .آیا به دلیصصل عصصدم حضصصور حج
مردم ،منحرفان و گناهکاران معذورند؟
هایصصد اگصصریاندازم کصصه فرمود و در آخر شما را به یاد این نکته م
امام در میان نباشد:
در دلیل اول تحت عنوان »تکامل معنوی در کنار وجود رهصصبران
الهی« هدف از آفرینصصش انسصان را حرکصت »بسصوی خصدا ،بسصوی
کمال مطلق و بسوی تکامل معنوی در تمام ابعاد« عنصصوان نمصصوده
هایصصد کصصه» :بصصدون شصصک انسصصان ایصصن راه را بصصدون و سصصپس فرمود
یتواند به انجام برساند و طی ایصصن رهبری یک پیشوای معصوم نم
یرهبری یک معلم آسمانی ممکن نیسصصت« .پیداسصصت کصصه مرحله ب
اگر این سخن درست باشد ،لزمه منطقی آن نصصه فقصصط »وجصصود«
بلکه »حضور« امامان معصوم در همه اعصار و ازمنه است .چصصرا
یتواند مانند یک پیشوا ،رهبر و معلم انسصصانی بصصه که امام غایب نم
نها بپردازد .حال کصصه چنیصصن اسصصت هدایت ،راهنمایی و تربیت انسا
یکنصصد؟ شصصما ابتصصدا آیا غیبت امام دوازدهم ،سخن شما را نقض نم
هدف آفرینش انسان را رسیدن به تکامل معنصصوی عنصصوان کصصرده و
ة لطف »خداوند حکیم ،تمصصام امصصوری را هاید طبق قاعد سپس گفت
که برای وصال انسان به هصصدف آفرینصصش لزم اسصصت در اختیصصار او
یدهصصد ،از جملصصه بعثصصت پیصصامبران و نصصصب امصصام معصصصوم و قرار م
گرنه نقض غرض کرده است« .آیا نتیجة این مقدمات ایصصن نیسصصت
که از حدود هزار و دویست سصصال پیصصش تصصاکنون و تصصا ظهصصور امصصام
نها از رسیدن به کمال معنوی )یعنی همصان چیصصزی کصصه زمان انسا
هاند چرا کصصه از غرض خداوند از آفرینش انسان بوده( محروم شد
حضور امام معصوم که مانند یک معلم آسمانی آنها را در پیمصصودن
»راه پر فراز و نشیب و طولنی بسوی خدا و بسوی کمال مطلق
و بسوی تکامل معنوی« راهنمایی و رهبری کنصصد محرومنصصد؟ و آیصصا
این ،نقض غرض و خلف قاعده لطف نیست؟
هاید »درست است کصصه خداونصصد انسصصان را بصصا حضرتعالی فرمود
نیروی عقل و خرد مجهصصز سصصاخته ،وجصصدانی قصصوی و پصصر بصصار بصصه او
بهای آسمانی برای او فرستاده ولی این انسصصان ممکصصن داده ،کتا
است با همه این وسایل تکصصوینی و تشصصریعی بصصاز در تشصصخیص راه
خود گرفتار اشتباه شصصود« .و بصصه همیصصن دلیصصل وجصصود یصصک پیشصصوای
هایصصد »مسصصلما ً وجصصود یصصک
معصوم را ضروری دانسته و نتیجه گرفت
پیشوای معصوم ،خطر انحراف و گمراهی را تا حصصد زیصصادی تقلیصصل
یشود .اول آنکه اگر فلسصصفه یدهد« در اینجا دو سؤال مطرح م م
وجود امام معصوم این است که »خطر انحراف و گمراهصصی را تصصا
182 تئوری امامت در ترازوی نقد
حد زیادی تقلیل دهد« آیا امام معصوم نباید همیشه حاضر باشصصد؟
یتوانصصد خطصصر انحصصراف و گمراهصصی را تقلیصصل امام غصصایب چگصصونه م
دهد؟ دوم آنکه با این نحصصو اسصصتدلل چصصرا یصصک بصصاره خیصصال خصصود را
یگوییم که خداوند به انسصصان عقصصل و خصصرد و یکنیم و نم راحت نم
بهصصای آسصصمانی داده و بصصه قصصول شصصیعه امصصام وجدان پصصر بصصار و کتا
معصوم هم برای او نصب کرده اما با وجود این وسایل تکصصوینی و
تشریعی باز ممکن است در تشخیص راه خود گرفتار اشتباه شود
و به انحراف و گمراهی بیفتد ،پس لزم است کصصه خداونصصد انسصصان
را معصوم بیافریند تا به هیچ وجه دچار خطا و لغزش و انحراف و
گمراهی نشود؟!
در دلیصصل دوم تحصصت عنصصوان »پاسصصداری ]از[ شصصرایع آسصصمانی«
هاید »همیشه باید پیشوایی معصوم بصصه عنصصوان پاسصصداری از فرمود
ههای دینی در کنار آن باشصصد تصصا اصالت مکتب و خالص بودن برنام
یهصصا و انحرافصصات و افکصصار التقصصاطی و نظصصرات نادرسصصت و از کج
بیگانه و موهومات و خرافات جلوگیری کند« .اما اگر فلسفة امام
یکند واین با غیبت امام این باشد ،حضور امام نیز ضرورت پیدا م
یها و یتواند از کج دوازدهم در تناقض است )امام غایب چگونه م
انحرافصصات و افکصصار التقصصاطی و ...جلصصوگیری کنصصد« و مصصانع آلصصوده
شدن شریعت به موهومات و خرافات شود(؟
در دلیل سوم تحت عنوان »رهبری سیاسی و اجتمصصاعی امصصت«
خلصة استدلل حضرتعالی چنین است:
» .1هیچ جمع و گروهی بصصدون نظصصام اجتمصاعی کصصه در رأس آن
یتواند به حیات خود ادامه دهصصد«» .2 .بصصرای رهبری توانا باشد نم
این که انسان بتواند به هدف کمال معنوی خویش نایل گصصردد ایصصن
های لزم اسصصت کصصه راه را با جماعت و جامعه بپیماید«» .3 .جامع
نظام صحیحی بر آن حاکم باشد ،اسصصتعدادهای انسصصانی را شصصکوفا
یها و انحرافات مبصصارزه کنصصد و » .4 «...انسصصان خطصصا سازد با کج
کار قدرت چنین رسالت عظیمی را ندارد« .نتیجه ایصصن کصصه» :لزم
است پیشوای معصوم از سوی خداوند بر ایصصن امصصر مهصصم نظصصارت
کند و ...جلوی انحرافصصات را بگیصصرد« .واضصصح اسصصت کصصه اگصصر ایصصن
استدلل درست باشد هیچ گاه نباید امام معصوم غیبت کنصصد .چصصرا
یتوانصد رهصبری و پیشصوایی جصامعه را بصه عهصده که امام غصایب نم
183 تئوری امامت در ترازوی نقد
انسان ضروری است وجود این واسطه فیصصض الهصصی نیصصز در کالبصصد
جهان انسانیت ضرورت دارد« .اول ً تعبیر »فیصصض الهصصی« در اینجصصا
یرسد و معلوم نیسصصت کصصه معنصصای دقیصصق آن کمی مبهم به نظر م
چیست .ثانیا ً چه دلیلی اقامه شده است برای اثبات اینکصصه وجصصود
واسطه – خصوصا ً واسطة انسانی – جهت فیصصض رسصصانی خداونصصد
یتوانصد بصدون وجصود نها ضصروری اسصت؟ آیصا خداونصد نم بصه انسصا
نها فیض برساند؟ آیا انجام این کار برای خداونصصد واسطه به انسا
محال است؟.
یگصصوییم »وجصصود واسصصطه فیصصض فراموش نباید کرد که وقتی م
الهی در کالبد جهان انسانیت ضرورت دارد« ،این بصصدین معناسصصت
یتوانصصد
که بدون وجود واسطه )در اینجا پیامبر یا امام( خداونصصد نم
نها فیض برساند اما آیا این سخن با عقل و دیصصن سصصازگار به انسا
همنصد شصدند؟ آیصا است؟ پیامبران ،خود چگصونه از فیصض الهصی بهر
های در کار بود؟ )منظورم واسطة انسانی یعنی پیامبر و یصصا واسط
امام معصوم است و گرنه وجود واسطة غیرانسانی یعنی فرشصصتة
وحی مورد انکار نیست و البته از محصصل بحصصث هصصم بیصصرون اسصصت(
یتواند بدون واسطه ،فیصصض برسصصاند ممکن است بگویید خداوند م
نها این قصصابلیت را ندارنصصد و لصصذا وجصصود واسصصطه ضصصروری اما انسا
یگوییم فرض کنیم کصصه داد ِ حصصق را قصصابلیت لزم اسصصت یشود .م م
ً ً
امصصا اول قصصابلیت و عصصدم قصصابلیت هصصم از خداسصصت و ثانیصصا چگصصونه
یتوان اثبات کرد که انسان قصصابلیت دریصصافت فیصصض الهصصی بصصدون م
ً
واسطه )مخصوصا واسطه انسانی( را ندارد؟
سؤال دیگر من این است کصصه آیصصا لزمصصه دلیصصل اول تصصا چهصصارم،
نهصصا ،حضصصور در همصصه علوه بر حضور امصصام معصصصوم در همصصه زما
نها و لذا تعدد امامان معصوم در هصصر زمصصان و پراکنصصده بصصودن مکا
آنها در همه نقاط جهان نیست؟ زمصصان امصصام صصصادق را در نظصصر
یتوانستند بر مردم کشورهای دیگر مثل ً آلمصصان بگیرید آیا ایشان م
و ایتالیا و انگلیس و نیوزلند و ...هم اتمصصام حجصصت کننصصد و امصصام و
یبایسصصتی بصصهراهنمصصای آنهصصا باشصصند؟ آیصصا فقصصط مصصردم عربسصصتان م
یرسیدند که خداوند بر آنهصصا امصصام معصصصوم نصصصب تکامل معنوی م
کرد؟ تکلیف مردم نقاط دیگر جهان در آن زمان و در حال حاضصصر
چه بوده و چیست؟
185 تئوری امامت در ترازوی نقد