You are on page 1of 48

‫عذاب قبر‬

‫و‬
‫ههای نجات از آن در‬
‫را ‌‬
‫پرتو شریعت‬
‫تألیف‪:‬‬
‫سمیر الزهیری‬

‫ترجمه‪:‬‬
‫یمقدم‬
‫گلناز رخشان ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪2‬‬

‫»مقدمه مؤلف«‬
‫إن الحمد لله نحمده ونستعینه ونستغفره ونعوذ بالله‬
‫ه الللله‬
‫من شرور أنفسنا ومن سیئات أعمالنللا‪ ،‬مللن یهللد ‌‬
‫فل مضل له ومن یضلل فل هادی للله وأشللهد أن ل إللله‬
‫إل الللله وحللده ل شللریک للله وأشللهد أن محمللدا ً عبللده‬
‫ورسوله‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬لرس‬
‫‪‬‬ ‫لته تل‬
‫هایللد آن ‌چنللان کلله شایسل‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫»ای کسانی کلله ایمللان آورد ‌‬
‫خداست‪ ،‬از او بترسید و به جز در حالت مسلمانی نمیرید«‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫پروردگللاری کلله‬ ‫‪‬‬
‫)خشم( پروردگارتان‪ ،‬آن‬ ‫‪‬‬
‫»ای مردم بترسید از‬
‫شما را از یک انسان آفرید و همسرش را از نوع او آفریللد و از‬
‫آن دو‪ ،‬مردان و زنان فراوانی را )بر روی زمین( منتشللر کللرد‪،‬‬
‫بترسید از )خشم( آن پروردگاری که همللدیگر را بلله او سللوگند‬
‫نکه پیونلد خویشلاوندی را گسلیخته داریلد‪ ،‬همانلا‬
‫یدهید از ای ‌‬
‫م ‌‬
‫خداوند نگهبان اعمال شماست«‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪3‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫)احزاب ‪(71-70 /‬‬
‫هاید از خدا بترسید و سخن حللق و‬ ‫»ای کسانی که ایمان آورد ‌‬
‫یگردانللد و‬
‫درست بگوئید‪ .‬در نتیجه خداوند اعمالتان را نیک م ‌‬
‫یآمرزد‪ .‬و هللر آن کللس کلله اطللاعت خللدا و‬
‫گناهان شما را م ‌‬
‫رسولش را بکنلد قطعلا ً بلله پیلروزی و کامیللابی بلزرگ دسلت‬
‫ییابد«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫تترین گفتللار‪ ،‬کلم خللدا اسللت و بهللترین‬ ‫امللا بعللد‪ ،‬درسلل ‌‬
‫شها‪ ،‬روش و سنت نیک و پسندیده محمدع است و بللدترین‬ ‫رو ‌‬
‫کارها‪ ،‬نللوآوری در دیللن اسللت و هللر نللوآوری در دیللن بللدعت و‬
‫سرانجام هر بدعتی‪ ،‬گمراهی و هر گمراهی در جهنم است‪.‬‬
‫همانللا راه و روش نیللک رسللول خللداع در رابطلله بللا جنللازه‪،‬‬
‫تهللای دیگللر‬ ‫یباشللد‪ ،‬و بللا اسلللوب ام ‌‬ ‫بهللترین راه و روش م ‌‬
‫مخالف است‪ .‬این روش‪ ،‬شامل احسان و نیک رفتاری با میللت‬
‫یشود که برای میت در قبر و سرای‬ ‫است و سرانجام باعث م ‌‬
‫مچنیللن ایللن روش‪ ،‬شللامل احسللان و‬ ‫آخرت سودمند گردد‪ ،‬و ه ‌‬
‫یهایی نسبت به خانواده و خویشاوندان میت است و برای‬ ‫خوب ‌‬
‫انجام بندگی و طاعت زندگان در اجرای مراسم تجهیز و تکفین‬
‫ههللای‬ ‫یهللا و محاسللنی را در بللردارد‪ .‬از برنام ‌‬ ‫مردگللان‪ ،‬خوب ‌‬
‫رسول خداع در کارهای مربللوط بلله جنللازه‪ ،‬برپللایی عبللودیت و‬
‫لترین وجلله بللرای پروردگللار بللود و در واقللع ایللن‬‫بندگی به کام ‌‬
‫برخورد نیکو و درست با میت به خاطر آماده کردنش با بهترین‬
‫روش و صورت ممکن‪ ،‬برای ملقات با خداوند متعال بود‪.‬‬
‫یایستادند‪ ،‬حمد و سللتایش‬ ‫رسول خداع و یارانش به صف م ‌‬
‫یگفتند و از خداوند متعال برای میللت بخشللش و‬ ‫پروردگار را م ‌‬
‫یطلبیدنللد‪ .‬سللپس جنللازه را‬ ‫رحمللت و گذشللت از گناهللانش‪ ،‬م ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪4‬‬

‫یرفتند و آن را بلله خللاک‬ ‫هجمعی حمل کرده و همراهش م ‌‬ ‫دست ‌‬


‫یسپردند و همگللان بللرای او از بارگللاه خداونللد متعللال طلللب‬ ‫م ‌‬
‫یکردند‪ ،‬و این چیزی است که میت‪ ،‬بیشللتر‬ ‫آسایش و راحتی م ‌‬
‫بدان نیازمند است‪.‬‬
‫نجا که مسللأله »عللذاب قللبر« از مسللائل مهللم و بللزرگ‬ ‫از آ ‌‬
‫ههللای نجللات از آن را در پرتللو‬ ‫است‪ ،‬بنللده بللر آن شللدم کلله را ‌‬
‫شریعت و دلئل شرعی‪ ،‬بیان کنللم‪ .‬پیللش از هللر چیللز بلله ذکللر‬
‫یپللردازم و‬‫هی احللوال میللت اسللت م ‌‬ ‫حدیث طولنی کلله دربللار ‌‬
‫یشلود‬ ‫سپس دلئلی را که »عللذاب قللبر« توسللط آنهلا ثلابت م ‌‬
‫ینمللایم‪ ،‬چللرا کلله مسللأله عللذاب قللبر از جمللله مسللائل‬ ‫بیان م ‌‬
‫های است که هر مسلمانی لزم است آن را بپذیرد و بلله‬ ‫پوشید ‌‬
‫آن ایمان بیاورد‪.‬‬
‫یشوم که انسان به سللبب انجللام‬ ‫سپس اسبابی را یادآورد م ‌‬
‫یشللودف و هللدف از ذکللر ایللن‬ ‫آنهللا در قللبرش عللذاب داده م ‌‬
‫اسباب آن است که خواننده از آنها برحذر باشد و دوری کند‪ .‬و‬
‫تدهنللده از عللذاب قللبر‬ ‫در پایللان بلله بیللان علللل و اسللباب نجا ‌‬
‫پرداخت‌هام و به همین سبب بنده این رساله را بللا نللام »کیف‬
‫مگذاری نمودم‪.‬‬ ‫تنجو من عذاب القبر« نا ‌‬
‫یخللواهم کلله آن را بللرای خواننللدگان‬ ‫از خداونللد متعللال م ‌‬
‫سللودمند و در جهللت رضللامندی و خشللنودی خللویش خللالص‬
‫بگرداند و آن را به عنوان بخشی از کارهای نیک و صالحی کلله‪،‬‬
‫تنهللا مللونس و همللدم مللن در تنهللایی و وحشللت قللبر اسللت‪،‬‬
‫هی دعاست‪«.‬‬ ‫تکنند ‌‬‫بگرداند‪» .‬همانا او شنوا‪ ،‬نزدیک و اجاب ‌‬
‫و آخر دعوانا أن الحمدلله‬
‫رب العالمین‬
‫سمیر بن امین‪ ،‬زهیری‬
‫‪5‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫»حدیثی جامع در رابطه با احوال مردگان«‬


‫* براء بن عازبس گفته است‪ :‬ما همراه رسول خللداع بللرای‬
‫هی مللردی از انصللار رفللتیم‪ ،‬وقللتی بلله قبرسللتان‬ ‫تشللییع جنللاز ‌‬
‫رسیدیم مردم در حال کندن قبر بودند‪ ،‬رسول خداع رو به قبله‬
‫یحرکللت بله‬ ‫نشست و ملا نیلز اطللراف او نشسلتیم‪ ،‬و چنلان ب ‌‬
‫یدادیم که گویا پرنللده بللالی سللر‬ ‫سخنان رسول خداع گوش م ‌‬
‫ما نشسته است‪ .‬رسول خللداع در حللالی کلله چللوبی در دسللت‬
‫یبرد و گاهی به طللرف آسللمان و‬ ‫داشت آن را در زمین فرو م ‌‬
‫عببوذُ ِببب َ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬
‫ك‬ ‫م إ ِّني أ ُ‬ ‫یکرد‪ ،‬فرمود‪» :‬الل ُ‬
‫ه ّ‬ ‫گاهی به زمین نگاه م ‌‬
‫ر«‪.‬‬
‫قب ْ ِ‬‫ب ال ْ َ‬‫ذا ِ‬‫ع َ‬
‫ن َ‬‫م ْ‬ ‫ِ‬
‫یجویم« و ایلن دعلا را‬ ‫»بار الها‪ ،‬از عذاب قبر به شما پناه م ‌‬
‫سه مرتبه تکرار کرد‪ ،‬سپس فرمود‪ :‬هنگامی کلله بنللده مللؤمنی‬
‫یشللود‪،‬‬ ‫یبنللدد و راهللی سللرای آخللرت م ‌‬ ‫رخللت سللفر بللر م ‌‬
‫ههای نورانی و درخشان‪ ،‬مانند خورشید تابان‪،‬‬ ‫فرشتگان با چهر ‌‬
‫یشللوند و در حللالی از آسللمان فللرود‬ ‫در محضللر او حاضللر م ‌‬
‫وهایی از بهشللت‬ ‫نهللا و خوشللب ‌‬ ‫یآینللد کلله همللراه خللود کف ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند فرشتگان او را احاطه‬ ‫یآورند و تا جایی که چشم کار م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ینشیند و‬ ‫یآید و بالی سرش م ‌‬ ‫یکنند‪ ،‬سپس فرشته مرگ م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ة )و فببی روايببة‪،‬‬ ‫س الطّي َّببب ُ‬ ‫هببا الن ّ ْ‬ ‫َ‬
‫فبب ُ‬ ‫یگویللد‪» :‬أي ّت ُ َ‬ ‫م ‌‬
‫ه‬
‫ن اللببب ِ‬
‫مببب َ‬
‫ة ِ‬
‫فبببَر ٍ‬
‫غ ِ‬ ‫جبببي إَلبببى َ‬
‫م ْ‬ ‫خُر ِ‬
‫المطمئنبببة(‪ :‬ا ْ‬
‫ن«‪.‬‬ ‫وا ٍ‬
‫ض َ‬
‫ر ْ‬
‫و ِ‬
‫َ‬
‫»ای روح پاک‪) ،‬و بنللا روایللت دیگللر‪ ،‬ای نفللس مطمئنلله( بلله‬
‫سوی مغفرت و رضامندی پروردگارت حرکت کن‪«.‬‬
‫ماش درست ماننللد‬ ‫رسول خداع فرمود‪» :‬روح مؤمن از جس ‌‬
‫یآیلد و فرشلته ملرگ‬ ‫هی آب از مشلک‪ ،‬بیلرون م ‌‬ ‫چکیدن قطلر ‌‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫روح او را قبض م ‌‬
‫و در روایت دیگری آمده است‪» :‬هنگامی کلله روح مللؤمن از‬
‫یشللود فرشللتگان میللان آسللمان و زمیللن و‬ ‫جسللمش خللارج م ‌‬
‫نها بلللرای او طللللب آملللرزش و مغفلللرت‬ ‫فرشلللتگان آسلللما ‌‬
‫ینمایند‪«.‬‬
‫م ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪6‬‬

‫یشللود و‬ ‫در ایللن هنگللام‪ ،‬تمللامی درهللای آسللمان گشللوده م ‌‬


‫یخواهنللد کلله‬ ‫نگهبانان هر دری از درهللای آسللمان از خداونللد م ‌‬
‫نها‬‫هی آنان عروج کند و به آسللما ‌‬ ‫این روح پاک‪ ،‬از جهت و ناحی ‌‬
‫هی مللرگ« روح او را در یللک‬ ‫برده شود‪ .‬و هنگامی کلله »فرشللت ‌‬
‫یکند دیگر فرشتگان به سرعت روح‬ ‫چشم به هم زدن‪ ،‬قبض م ‌‬
‫نهایی کلله بللا خللود از‬ ‫هی مرگ« گرفته و در کف ‌‬ ‫او را از »فرشت ‌‬
‫وهایی از بهشللت او را‬ ‫هانللد‪ ،‬قللرار داده و بللا خوشللب ‌‬ ‫بهشت آورد ‌‬
‫یسازد‪.‬‬
‫شبو و معطر م ‌‬ ‫خو ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪61‬ن(‬
‫)انعامو‪ /‬آنللا‬
‫»)در این وقت( فرستادگان ما جانش را مللی گیرنللد؛‬
‫]در مأموریت خود[ کوتاهی نمی کنند«‪.‬‬
‫هی زمیللن‬ ‫یآیللد کلله هم ‌‬ ‫چنان بللوی خللوش و معطللری از او م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫عطرآگین م ‌‬
‫رسول خداع فرمود‪» :‬فرشتگان‪ ،‬همراه آن روح بلله آسللمان‬
‫یکننللد‪ ،‬از کنللار هللر گللروه از فرشللتگان دیگللر کلله‬ ‫عللروج م ‌‬
‫ب«‪.‬‬ ‫ّ‬
‫ح الطي ّ ُ‬‫ذا الّرو ُ‬ ‫ه َ‬
‫ما َ‬ ‫یپرسند‪َ » :‬‬ ‫یگذرند‪ ،‬آنها م ‌‬ ‫م ‌‬
‫»این روح پاک از آن چه کسی است؟«‬
‫یدهند‪» :‬فلنی فرزنللد فلنللی اسللت‪ «.‬بللا بهللترین و‬ ‫جواب م ‌‬
‫یزدنللد‪ ،‬صللدایش‬ ‫مهللایی کلله در دنیللا او را صللدا م ‌‬ ‫زیبللاترین نا ‌‬
‫یرسللند‪،‬‬ ‫یزننللد‪ .‬و هنگللامی کلله بلله انتهللای آسللمان دنیللا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشللود و‬ ‫یشوند‪ ،‬در گشللوده م ‌‬ ‫خواستار باز شدن در آسمان م ‌‬
‫مقربللان هللر آسللمان او را تللا آسللمان دیگللر بللدرقه و همراهللی‬
‫یرسللند‪ .‬خداونللد عزوجللل‬ ‫نکه به آسمان هفتللم م ‌‬ ‫یکنند‪ ،‬تا ای ‌‬‫م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫عل ّّيي َ‬
‫ن«‪.‬‬ ‫في ِ‬
‫دي ِ‬
‫عب ْ ِ‬ ‫»اك ْت ُُبوا ك َِتا َ‬
‫ب َ‬
‫هام را در علیین بنویسید«‪.‬‬
‫هی اعمال( بند ‌‬
‫»کتاب )نام ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪7‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫)مطففین ‪(21-19 /‬‬


‫یدانی که علیین چیست؟ کتابی است نوشللته شللده‪،‬‬ ‫»تو چه م ‌‬
‫نجللا حضللور‬ ‫که فرشتگان مقللرب )جهللت نوشللت اعمللال( در آ ‌‬
‫دارند«‪.‬‬
‫یشللود‪ ،‬سللپس خداونللد متعللال‬ ‫هی اعمالش در علیین نوشته م ‌‬ ‫نام ‌‬
‫هبببا‬ ‫ض‪َ ,‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫من ْ َ‬
‫فبببإ ِّني ِ‬ ‫دوهُ إلبببى الْر ِ‬ ‫عيببب ُ‬
‫یفرمایللللد‪» :‬أ ِ‬‫م ‌‬
‫ة‬
‫م ت َبباَر ً‬
‫هب ْ‬
‫ج ُ‬
‫ر ُ‬ ‫هببا أ ُ ْ‬
‫خ ِ‬ ‫من ْ َ‬
‫و ِ‬
‫م‪َ ,‬‬
‫ه ْ‬ ‫هببا أ ُ ِ‬
‫عي بدُ ُ‬ ‫في َ‬
‫و ِ‬
‫م‪َ ,‬‬
‫هب ْ‬ ‫خل َ ْ‬
‫قت ُ ُ‬ ‫َ‬
‫خَرى«‬ ‫أُ ْ‬
‫هام‪،‬‬‫هام را به زمین بازگردانیللد؛‪ 1‬آنهللا را از خللاک آفریللد ‌‬ ‫»بند ‌‬
‫یگردانم و بار دیگر آنهللا را‬ ‫دوباره به همان )خاک و زمین( بر م ‌‬
‫یآورم«‪.‬‬ ‫از همان خاک بیرون م ‌‬
‫یشللود و دوبللاره در جسللم داخللل‬ ‫روح به زمین بازگردانده م ‌‬
‫شهای نزدیکللان خللود را‪ ،‬کلله از دفللن‬ ‫یگردد و صدای پا و کف ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشنود‪.‬‬ ‫هاند و در حال دور شدن از قبرش م ‌‬ ‫وی فارغ شد ‌‬
‫یآینللد‬
‫هی ترسناک و خشمگین نللزد وی م ‌‬ ‫بعد از آن‪ ،‬دو فرشت ‌‬
‫یکنند‪:‬‬
‫ینشانند و از او سؤال م ‌‬ ‫بزده م ‌‬ ‫و او را نهی ‌‬
‫»پروردگار تو کیست؟«‬
‫ه«‬ ‫یگوید‪َ» :‬رّبي الل ّ ُ‬ ‫م ‌‬
‫»پروردگار من الله است«‬
‫ما ِديُنك؟«‬ ‫یگویند‪َ » :‬‬ ‫م ‌‬
‫»دین تو چیست؟«‬
‫م«‬ ‫سل َ ُ‬ ‫یگوید‪ِ» :‬ديِني ال ِ ْ‬ ‫م ‌‬
‫»دین من اسلم است‪«.‬‬
‫م؟«‬ ‫فيك ُ ْ‬‫ث ِ‬ ‫ع َ‬
‫ذي ب ُ ِ‬‫ل ال ّ ِ‬
‫ج ُ‬ ‫ذا الّر ُ‬ ‫ه َ‬‫ما َ‬ ‫یگویند‪َ » :‬‬ ‫م ‌‬
‫»در مورد این شخص که در میان شما مبعللوث شللده اسللت‬
‫هی نورانی رسول خداع جلللوی چشللمان‬ ‫یگویی؟« )چهر ‌‬ ‫چه م ‌‬
‫یشود(‬ ‫وی آورده م ‌‬
‫هی خداوند متعال است‪«.‬‬ ‫یگوید‪» :‬او فرستاد ‌‬ ‫م ‌‬

‫هام که‪(..:‬‬
‫‪) -1‬و در روایتی زیرا من به آنها وعده داد ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪8‬‬

‫مُلك به؟«‬
‫ع َ‬
‫ما َ‬
‫یگوید‪َ » :‬‬
‫م ‌‬
‫های؟«‬ ‫»چه عملی در دنیا انجام داد ‌‬
‫ت‬ ‫ص بد ّ ْ‬ ‫یگوید‪ْ َ » :‬‬
‫ق ُ‬ ‫و َ‬
‫ه َ‬
‫ت ب ِب ِ‬
‫من ْب ُ‬
‫وآ َ‬
‫ه َ‬
‫ب الل ب ِ‬‫ت ك ِت َببا َ‬
‫قَرأ ُ‬ ‫م ‌‬
‫ه«‪.‬‬
‫بِ ِ‬
‫»کتاب خدا را خوانللدم‪ ،‬بلله آن ایمللان آوردم و آن را تصللدیق‬
‫نمودم‪«.‬‬
‫دوبار فرشللتگان بللر او نهیللب زده و بللا خشللم و غضللب از او‬
‫یکنند که پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیللامبر‬ ‫سؤال م ‌‬
‫یکننللد( و‬
‫تو کیست؟ )همان سؤالت قبلللی را دوبللاره تکللرار م ‌‬
‫این آخرین سللختی و آزمللایش اسللت کلله مللؤمن بللا آن مللواجه‬
‫یشود‪ ،‬خداوند متعال بر اساس آیه‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪       ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫)ابراهیم ‪(27 /‬‬ ‫‪‬‬
‫هی‬‫»خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار ثابت و استوار )و عقید ‌‬
‫پایدار( هم در این دنیا )در برابللر زرق و بللرق و بیللم و هللراس‬
‫ینماید( و در آخللرت )ایشللان را‬ ‫مشکلت محفوظ و مصون م ‌‬
‫یپایان و جاویللدان( مانللدگار‬
‫تهای فراوان و عطایای ب ‌‬ ‫در نعم ‌‬
‫یدارد«‪.‬‬
‫م ‌‬
‫قللدرت و نیللروی درسللت پاسللخ دادن را بلله انسللان مللؤمن‬
‫یدهد‪» :‬پروردگار من الله‪ ،‬دیللن مللن‬ ‫یدهد و او چنین پاسخ م ‌‬ ‫م ‌‬
‫اسلم و محمدع پیامبر من است‪«.‬‬
‫ق‬
‫صد َ َ‬ ‫َ‬
‫ن َ‬‫یدهللد‪» :‬أ ْ‬‫در این هنگام هللاتفی از آسللمان نللدا م ‌‬
‫شوه من ال ْجن ّبة‪َ ,‬‬ ‫فأ َ ْ‬
‫ة‪,‬‬ ‫ن ال ْ َ‬
‫جن ّب ِ‬ ‫مب َ‬ ‫وأل ْب ِ ُ‬
‫سببوهُ ِ‬ ‫َ ِ َ‬ ‫ر ُ ُ ِ َ‬ ‫ف ِ‬ ‫دي َ‬ ‫عب ْ ِ‬
‫َ‬
‫ة«‪.‬‬
‫جن ّ ِ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ه َباًبا إلى ال َ‬ ‫َ‬
‫حوا ل ُ‬ ‫فت َ ُ‬‫وا ْ‬ ‫َ‬
‫یگویللد‪ ،‬بللرای او فرشللی از بهشللت‬
‫هی مللن راسللت م ‌‬ ‫»بنللد ‌‬
‫سهای بهشتی بپوشانید و برای او دری‬ ‫بگسترانید و او را زا لبا ‌‬
‫به سوی بهشت بگشایید‪«.‬‬
‫‪9‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یکند و‬‫نگاه نسیم خوش بهشتی کنار او شروع به وزیدن م ‌‬ ‫آ ‌‬


‫یشود‪ .‬و شخصللی‬ ‫یکند قبرش فراخ م ‌‬ ‫تا جایی که چشم کار م ‌‬
‫سهللای زیبللا و معطللر بلله تللن دارد‬ ‫زیبللا و خللوش چهللره کلله لبا ‌‬
‫َ‬
‫هب َ‬
‫ذا‬ ‫س بّرك‪َ ,‬‬ ‫ذي ي َ ُ‬‫شْر ب ِا َل ّب ِ‬
‫یگویللد‪» :‬أب ْ ِ‬ ‫یآیللد و م ‌‬
‫نللزدش م ‌‬
‫د «‪.‬‬
‫ع ُ‬ ‫مك ال ّ ِ‬
‫ذي ك ُْنت ُتو َ‬ ‫و ُ‬
‫يَ ْ‬
‫های‬ ‫»مژده باد تو را رضامندی و خوشنودی! این همللان لحظ ‌‬
‫است که خداوند متعال به تو در دنیا وعده داده بود‪«.‬‬
‫یگوید‪» :‬خداوند به تو بشارت خیر و نیک بدهللد‪ ،‬تللو‬ ‫مؤمن م ‌‬
‫های است کلله خیللر و نیکللی بلله‬ ‫هات چهر ‌‬ ‫چه کسی هستی‪ ،‬چهر ‌‬
‫همراه دارد‪«.‬‬
‫ك إ ِل ّ‬
‫مُتبب َ‬ ‫ح‪َ ،‬‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫عل ِ ْ‬
‫ما َ‬
‫والله َ‬
‫ف َ‬ ‫صال ِ ُ‬
‫ملك ال ّ‬ ‫ع َ‬
‫یگوید‪» :‬أَنا َ‬‫م ‌‬
‫ه‪،‬‬
‫ص بي َت ِ ِ‬
‫ع ِ‬
‫م ْ‬
‫ن َ‬ ‫طيًئا َ‬
‫عب ْ‬ ‫ة اللببه ب َ ِ‬
‫عب ِ‬ ‫فببي َ‬
‫طا َ‬ ‫عا ِ‬
‫ري ً‬
‫س ِ‬
‫ت َ‬ ‫ك ُن ْ َ‬
‫خي ًْرا«‪.‬‬
‫ك الله َ‬ ‫جَزا َ‬‫ف َ‬ ‫َ‬
‫»من عمل نیللک و صللالح تللو هسللتم‪ ،‬قسللم بلله خللدا‪ ،‬غیللر از‬
‫یکللردی و‬ ‫نکه تو در طاعت و عبادت خداوند متعال شتاب م ‌‬ ‫ای ‌‬
‫یگلردان بللودی‪ ،‬چیللز‬ ‫از معصیت و نافرمانی خداونلد متعلال رو ‌‬
‫یدانم‪ ،‬خداوند متعال به تو جزای خیر بدهد‪«.‬‬ ‫دیگری از تو نم ‌‬
‫های از جهنلللم گشلللوده‬ ‫های از بهشلللت و دریچ ‌‬ ‫سلللپس دریچ ‌‬
‫یشود‪» :‬اگر نافرمللانی‬ ‫یشود‪ .‬به جهنم اشاره شده و گفته م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکردی‪ ،‬ایللن منللزل و جایگللاه تللو‬ ‫و معصیت خداوند متعال را م ‌‬
‫یبود‪ ،‬ولی خداونلد متعلال آن را بله ایلن علوض نملود« و بله‬ ‫م ‌‬
‫تهللای‬‫یشللود‪ ،‬و هنگللامی کلله بهشللت و نعم ‌‬ ‫بهشللت اشللاره م ‌‬
‫یگویللد‪» :‬پروردگللارا! زودتللر قیللامت را‬ ‫یبیند م ‌‬
‫جاودان آن را م ‌‬
‫برپا کن تا نزد اهل و مالم بازگردم«‪.‬‬
‫کن«‬ ‫یشود‪ُ» :‬اس ُ‬ ‫به او گفته م ‌‬
‫»آرام و راحت باش«‪.‬‬
‫رسول خداع فرمود‪» :‬هنگامی کلله بنللده کللافر )و در روایللت‬
‫یبندد و راهی سللرای آخللرت‬ ‫دیگری‪ ،‬گناهکار( رخت سفر بر م ‌‬
‫ههای سیاه‪ ،‬خشلن و زشلت نلزد او‬ ‫یشود‪ ،‬فرشتگانی با چهر ‌‬ ‫م ‌‬
‫سهایی سخت و خشن که تار‬ ‫یکه لبا ‌‬ ‫یشوند و در حال ‌‬ ‫حاضر م ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪10‬‬

‫غدار( و آتللش اسللت‪ ،‬در‬ ‫و پود آن آمیختلله بللا مللوی خشللن )و تی ‌‬


‫یآیند و تا جللایی کلله چشللم کللار‬
‫دست دارند‪ ،‬از آسمان فرود م ‌‬
‫یکنند سپس »فرشته‬ ‫یکند‪ ،‬اطراف او را فرشتگان احاطه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگویللد‪:‬‬
‫ینشللیند و م ‌‬
‫یآید و در قسمت بالی سر او م ‌‬ ‫مرگ« م ‌‬
‫َ‬
‫ه‬
‫ط الل ب ِ‬
‫خ ِ‬ ‫جببي إل َببى َ‬
‫سب َ‬ ‫خُر ِ‬
‫ة‪ ,‬ا ْ‬ ‫س ال ْ َ‬
‫خِبيث َب ُ‬ ‫ها الن ّ ْ‬
‫ف ُ‬ ‫»أي ّت ُ َ‬
‫ه «‪.‬‬
‫ضب ِ ِ‬‫غ َ‬ ‫و َ‬‫َ‬
‫»ای روح پلید و کثیف‪ ،‬به سوی خشم و غضللب پروردگللارت‬
‫بیرون بیا‪«.‬‬
‫یشللود و ماننللد درخللت‬ ‫روح در تمللام جسللدش متفللرق م ‌‬
‫مهای‬ ‫ههای فراوانی باشد و از میان پشلل ‌‬ ‫خاردار‪ ،‬که دارای شاخ ‌‬
‫گهلای بلدن‪،‬‬ ‫خیس خارج شود‪ ،‬هنگام بیرون آمدن روح‪ ،‬تمام ر ‌‬
‫یشوند و همه فرشتگان زمین و آسمان بلله او لعلن‬ ‫پاره پاره م ‌‬
‫یشللوند و‬ ‫یفرستند‪ ،‬و تمام درهای آسمان بر روی او بسته م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکننللد کلله‪ ،‬ایللن روح پلیللد از جهللت و‬
‫نگهبانللان آسللمان دعللا م ‌‬
‫هی آنها عروج نکند‪.‬‬ ‫ناحی ‌‬
‫هی‬‫یکنللد و داخللل پللارچ ‌‬
‫هی مرگ« روح او را قبض م ‌‬ ‫»فرشت ‌‬
‫نترین بوهلایی کله‬ ‫یدهد و بدترین متعف ‌‬ ‫خشن و آتشینی قرار م ‌‬
‫یشللود‪ ،‬فرشللتگان کلله برخللورد‬ ‫بر روی زمین بوده از او بلند م ‌‬
‫یپرسللند‪ :‬ایللن روح پلیللد از کیسللت؟ فرشللتگان‬ ‫یکنند‪ ،‬آنها م ‌‬ ‫م ‌‬
‫تترین‬ ‫یگویند‪ :‬از‪ ،‬فلنی فرزند فلنی است‪ ،‬با بدترین و زش ل ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشللود و‬ ‫یزدنللد‪ ،‬خوانللده م ‌‬
‫مهللایی کلله او را در دنیللا صللدا م ‌‬ ‫نا ‌‬
‫یکننللد‬‫یرسند درخواست م ‌‬ ‫هنگامی که به انتهای آسمان دنیا م ‌‬
‫یگللردد‪ .‬سللپس‬ ‫که در آسمان گشوده شود‪ ،‬ولی در گشوده نم ‌‬
‫رسول خداع این آیه را قرائت فرمود‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)اعراف ‪(40 /‬‬ ‫‪    ‬‬
‫»درهای آسمان برای آنان گشوده نخواهللد شللد و وارد بهشللت‬
‫نکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد«‪.‬‬ ‫یشوند مگر ای ‌‬
‫نم ‌‬
‫‪11‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یفرمایللد‪» :‬اك ْت ُُبوا ك ِت َببا َ‬


‫ب‬ ‫در این هنگام خداونللد متعللال م ‌‬
‫فَلى«‪.‬‬ ‫س ْ‬ ‫َ‬
‫ض ال ّ‬‫في الْر ِ‬ ‫ن ِ‬ ‫جي ٍ‬
‫س ّ‬
‫في ِ‬ ‫دي ِ‬ ‫عب ْ ِ‬
‫َ‬
‫هی اعمللال( او را در میللان اسلللامی سلللجین‬ ‫»کتلللاب )نلللام ‌‬
‫نترین‬ ‫لالسللافلین )پللایی ‌‬ ‫های از جهنللم( بنویسللید و در اسف ‌‬ ‫)طبق ‌‬
‫هی جهنم( قرار دهید‪«.‬‬ ‫نقط ‌‬
‫دي إل َببى‬ ‫َ‬
‫عب ْب ِ‬‫دوا َ‬ ‫عي ُ‬
‫یفرمایللد‪» :‬أ ِ‬ ‫سپس خداوند متعللال م ‌‬
‫هببا‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫عهدْ ُ َ‬ ‫ض‪َ ،‬‬ ‫َ‬
‫في َ‬ ‫و ِ‬
‫م‪َ ،‬‬ ‫هب ْ‬‫خلقت ُ ُ‬ ‫ها َ‬‫من ْ َ‬‫م أّنى ِ‬ ‫ه ْ‬ ‫ت إ ِلي ْ ِ‬ ‫فإ ِّنى َ ِ‬ ‫الْر ِ‬
‫خَرى«‪.‬‬ ‫م َتاَرةً أ ُ ْ‬ ‫ه ْ‬‫ج ُ‬ ‫ر ُ‬ ‫ها أ ُ ْ‬
‫خ ِ‬ ‫من ْ َ‬
‫و ِ‬
‫م‪َ ،‬‬‫ه ْ‬ ‫عيدُ ُ‬ ‫أُ ِ‬
‫هام‬ ‫هام را به زمین برگردانید؛ زیرا من به آنها وعللده داد ‌‬ ‫»بند ‌‬
‫هام و بلله آن خللاک و زمیللن بللاز‬ ‫کلله آنهللا را از خللاک آفریللد ‌‬
‫یانگیزم‪«.‬‬ ‫یگردانم و دیگر بار آنها را از آن برم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشللود و در‬ ‫روحش با شدت تمام از آسمان به زمین پرت م ‌‬
‫یگیرد‪ .‬سپس رسول خداع این آیه را خواند‪:‬‬ ‫جسمش قرار م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‌‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)حج ‪(31 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»هر کس که به خداوند شرک بورزد‪ ،‬گویا )به خللاطر سللقوط‬
‫هخللوار(‬ ‫از ایمان به شرک( از آسمان افتللاده و پرنللدگان )مرد ‌‬
‫نکه تندباد )قطعات جسللم( او را بللا‬ ‫یربایند یا ای ‌‬
‫جسم او را م ‌‬
‫یبرد«‪.‬‬
‫خود به جای بسیار دور م ‌‬
‫یکه‬
‫یشود‪ ،‬در حال ‌‬‫حاش به جسمش ]در زمین[ برگردانده م ‌‬ ‫رو ‌‬
‫هاند و‬
‫شهای نزدیکانش را که از دفن او فارغ شلد ‌‬ ‫او صدای کف ‌‬
‫یشوند‪ ،‬سپس دو فرشته ترسناک و خشمگین‬ ‫از قبرش دور م ‌‬
‫ینشللانند و از او سللؤال‬
‫یآینللد و او را نهیللب زده م ‌‬
‫نللزد او م ‌‬
‫یکنند‪:‬‬
‫م ‌‬
‫ن َرّبك؟«‬
‫م ْ‬
‫» َ‬
‫»پروردگار تو کیست؟«‬
‫َ‬
‫هاه ل َ أدْ ِ‬
‫ري«‬ ‫هاه َ‬
‫یگوید‪َ » :‬‬
‫م ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪12‬‬

‫یدانم!«‬ ‫»وای بر من‪ ،‬وای بر من‪ ،‬من نم ‌‬


‫ما ِديُنك ؟«‬ ‫یگویند‪َ » :‬‬ ‫م ‌‬
‫»دین تو چیست؟«‬
‫َ‬
‫ري«‬ ‫هاه ل َ أدْ ِ‬ ‫هاه َ‬ ‫یگوید‪َ » :‬‬ ‫م ‌‬
‫یدانم!«‬ ‫»وای بر من‪ ،‬وای بر من‪ ،‬من نم ‌‬
‫م؟« »در‬ ‫فيك ُب ْ‬‫ث ِ‬ ‫عب َ‬ ‫ذي ب ُ ِ‬ ‫ل ال ّب ِ‬‫ج ُ‬‫ذا الّر ُ‬ ‫ه َ‬
‫ما َ‬ ‫یگویند‪َ » :‬‬ ‫م ‌‬
‫مورد این شخص کلله در میللان شللما مبعللوث شللده اسللت‪ ،‬چلله‬
‫هی منللور رسللول خللداع جلللوی چشللمان وی‬ ‫یگویی؟« )چهللر ‌‬ ‫م ‌‬
‫یتواند‪ ،‬نام رسول خداع را بر زبان‬ ‫یشود؛ اما نم ‌‬ ‫آورده گفته م ‌‬
‫بیاورد‪(.‬‬
‫یشود‪» :‬آیا وی محمد نیست؟«‬ ‫گفته م ‌‬
‫س‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ت الن ّبببا َ‬ ‫ع ُ‬
‫م ْ‬‫سببب ِ‬
‫ري‪َ ،‬‬ ‫هببباه ل أدْ ِ‬ ‫هببباه َ‬‫یگویلللد‪َ » :‬‬ ‫م ‌‬
‫ک«‪.‬‬ ‫قوُلو َ‬
‫ن ذا َ‬ ‫يَ ُ‬
‫یشللنیدم‬ ‫یدانم‪ ،‬از مردم م ‌‬ ‫»وای بر من‪ ،‬وای بر من! من نم ‌‬
‫یکردند‪«.‬‬ ‫که او را چنین )رسول خدا( صدا م ‌‬
‫ت«‪.‬‬ ‫و َ‬ ‫َ‬
‫ول َ ت َل ْ‬
‫ت‪َ ،‬‬‫یگویند‪» :‬ل َ دََري ْ َ‬
‫فرشتگان م ‌‬
‫نوقت نفهمیدی و قرآن را نخواندی‪«.‬‬ ‫»در آ ‌‬
‫شببوا ل َب ُ‬
‫ه‬ ‫ر ُ‬ ‫ب‪ ،‬أ ْ‬
‫ف ِ‬ ‫یدهللد‪ِ» :‬ان ک َذَ َ‬ ‫هاتفی از آسمان نللدا م ‌‬
‫ه َباب ًببا إل َببى‬ ‫من الّنار‪َ ,‬‬
‫حوا ل َ ُ‬ ‫وا ْ‬
‫فت َ ُ‬ ‫ر‪َ ,‬‬
‫ن الّنا ِ‬
‫م َ‬ ‫وأل ْب ِ ُ‬
‫سوهُ ِ‬ ‫ِ َ‬ ‫ِ َ‬
‫ر «‪.‬‬‫الّنا ِ‬
‫شهایی از آتش جهنم پهن کنیللد‬ ‫یگوید‪ ،‬برای او فر ‌‬ ‫»دروغ م ‌‬
‫نرا‬
‫و دری از جهنلللم برایلللش بگشلللائید‪ «.‬گرملللا و سلللوزش آ ‌‬
‫ههایش‬ ‫یشود کلله دنللد ‌‬‫نچنان تنگ م ‌‬ ‫یکند و قبرش آ ‌‬ ‫احساس م ‌‬
‫یرونللد‪ .‬و شخصللی بللدچهره و زشللت‪ ،‬کلله‬ ‫در یکللدیگر فللرو م ‌‬
‫سهای زشللت بللر تللن دارد و متعفللن و بللدبو اسللت‪ ،‬نللزدش‬ ‫لبا ‌‬
‫َ‬
‫مببك‬‫و ُ‬ ‫هب َ‬
‫ذا ي َ ْ‬ ‫ؤك‪َ ,‬‬ ‫سببو ُ‬
‫ذي ي َ ُ‬‫شْر ب ِا َل ّب ِ‬
‫یگوید‪» :‬أب ْ ِ‬ ‫یآید و م ‌‬
‫م ‌‬
‫د«‪.‬‬
‫ع ُ‬ ‫ال ّ ِ‬
‫ذي ك ُْنت ُتو َ‬
‫»مژده باد تو را به غم و اندوه‪ ،‬این همان روزی است که در‬
‫دنیا به آن وعده داده شده بودی‪«.‬‬
‫‪13‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یگوید‪َ » :‬‬
‫ه‬‫ك الل ّ ُ‬‫شَر َ‬ ‫ت‪َ ،‬‬
‫فب َ ّ‬ ‫وأن ْ َ‬ ‫َ‬ ‫هکار م ‌‬
‫کافر و یا شخص گنا ‌‬
‫َ‬
‫جيببءُ‬ ‫ذي ي َ ِ‬‫ه اّلبب ِ‬
‫ج ُ‬‫و ْ‬ ‫هببك اْلبب َ‬
‫ج ُ‬‫و ْ‬ ‫ت؟ َ‬
‫ف َ‬ ‫ن أْنبب َ‬
‫مبب ْ‬ ‫ِبال ّ‬
‫شببّر‪َ ،‬‬
‫شّر«‪.‬‬ ‫ِبال ّ‬
‫»خداوند به تو بشارت شر و بدی بدهد‪ ،‬تو چه کسی هسللتی‬
‫هی شر و بدی است؟«‬ ‫هات‪ ،‬چهر ‌‬
‫که چهر ‌‬
‫ث‪،‬‬ ‫مل ُببك ال ْ َ‬
‫خِبيب ُ‬ ‫َ‬
‫ع َ‬
‫یگوید‪» :‬أن َببا َ‬
‫شخص بدچهره و زشت م ‌‬
‫ة الل ّب ِ‬
‫ه‪،‬‬ ‫عب ِ‬ ‫ن َ‬
‫طا َ‬ ‫عب ْ‬ ‫طيًئا َ‬‫ت بَ ِ‬‫ک ِال ك ُن ْب َ‬ ‫علمت ُ َ‬ ‫ه ما َ‬
‫فوالل ِ‬ ‫َ‬
‫شّرا«‪.‬‬‫ه َ‬ ‫ّ‬
‫ك الل ُ‬ ‫جَزا َ‬‫ف َ‬‫ه‪َ ،‬‬ ‫ّ‬
‫ة الل ِ‬ ‫صي َ ِ‬‫ع ِ‬‫م ْ‬
‫فى َ‬ ‫عا ِ‬‫ري ً‬
‫س ِ‬
‫َ‬
‫»من عمل زشت و قبیح تللو هسللتم‪ ،‬قسللم بلله خللدا‪ ،‬غیللر از‬
‫یگردان بودی و‬ ‫نکه تو از اطاعت و عبادت خداوند متعال رو ‌‬ ‫ای ‌‬
‫یدانللم‪،‬‬
‫یشتافتی‪ ،‬چیز دیگری از تللو نم ‌‬ ‫به نافرمانی پروردگار م ‌‬
‫خداوند به تو جزای شر بدهد‪«.‬‬
‫سپس خداوند متعال مأموری را که کر‪ ،‬کور و لل اسللت بللر‬
‫یکند‪ ،‬در حالی ‌که »گرز آهنی« در دسلتش اسلت‪،‬‬ ‫او مسلط م ‌‬
‫که اگللر بلله کللوهی بلنللد اصللابت کنللد آن را بلله خاکسللتر مبللدل‬
‫های محکم بلله او مللی زنللد و او بلله‬ ‫یسازد‪ ،‬با همان گرز ضرب ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪ ،‬دوباره خداوند متعال او را به حال اول‬ ‫خاکستر تبدیل م ‌‬
‫یکشد که صدای جیغ و فریاد‬ ‫نچنان فریاد م ‌‬ ‫یگرداند و او آ ‌‬‫برم ‌‬
‫یشللنوند‪ .‬و‬ ‫او را تمامی مخلوقللات‪ ،‬بلله غیللر از جللن و انللس‪ ،‬م ‌‬
‫یشللود‪ ،‬و بللرای او فرشللی از‬ ‫های از جهنللم برایللش بللاز م ‌‬‫دریچ ‌‬
‫ههای هولنللاک جهنللم‪،‬‬ ‫یشود‪ ،‬لذا با دیللدن صللحن ‌‬ ‫آتش گسترده م ‌‬
‫کلله بلله مراتللب از عللذاب قللبر شللدیدتر هسللتند‪ ،‬از خداونللد‬
‫یخواهد‪ :‬پروردگارا! قیامت را برپا نکن‪.1‬‬ ‫م ‌‬

‫»عذاب قبر حق است«‬


‫یهای‬‫تهللا و خوشل ‌‬ ‫اهل سنت و جماعت به عذاب قبر و نعم ‌‬
‫مچنیللن معتقدنللد کلله قللبر‪ ،‬یللا گللودالی از‬
‫قبر اعتقللاد دارنللد و ه ‌‬
‫‪ -‬صحیح‪ ،‬رواه ابوداوود )‪ (4753‬و غیر واحد من أئمة الحدیث‪ ،‬رحمهللم‬ ‫‪1‬‬

‫الله تعالی‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪14‬‬

‫غهللای بهشللت اسللت‪ ،‬و ایللن‬ ‫لهللای جهنللم و یللا بللاغی از با ‌‬


‫گودا ‌‬
‫عقیده از احادیث متللواتر و متعللددی از پیللامبر خللداع بلله اثبللات‬
‫مچنین معتقدند که عذاب قللبر شللامل روح و‬ ‫رسیده است‪ .‬و ه ‌‬
‫نجا تعللدادی از دلئل حللق بللودن »عللذاب‬ ‫یشود‪ .‬در ای ‌‬ ‫جسم م ‌‬
‫ینماییم‪:‬‬ ‫قبر« ر بیان م ‌‬
‫یکند‪ :‬رسول خداع در باغی کلله از‬ ‫‪ -1‬زیدبن ثابتس روایت م ‌‬
‫آن قبیله بنی نجار بود بر روی قاطری سللوار بللود و مللا همللراه‬
‫رسول خداع بودیم‪ ،‬ناگهان قاطر از مسللیر خللارج شللد و فللرار‬
‫نجللا چهلار‪،‬‬ ‫کرد و نزدیک بود رسول خداع به زمیللن بیفتللد‪ ،‬در آ ‌‬
‫پنج‪ ،‬یا شش قبر بود‪ ،‬رسول خداع فرمود‪:‬‬
‫ر؟«‬ ‫ه اْل َ ْ‬ ‫»من يعر ُ َ‬
‫قب ُ ِ‬ ‫ذ ِ‬
‫ه ِ‬
‫ب َ‬
‫حا َ‬
‫ص َ‬
‫فأ ْ‬ ‫َ ْ َ ْ ِ‬
‫یشناسد؟« مردی گفللت‪:‬‬ ‫»چه کسی صاحبان این قبرها را م ‌‬
‫یشناسم‪ .‬رسول خداع فرمود‪:‬‬ ‫من م ‌‬
‫هاند؟‬
‫نها کی مرد ‌‬‫ای ‌‬
‫هاند‪.‬‬ ‫آن مرد گفت‪ :‬در حال شرک )در جاهلیت( مرد ‌‬
‫َ‬
‫ة ت ُب ْت َلببى فببي‬
‫مب َ‬ ‫ُ‬
‫ن هببذه ال ّ‬ ‫رسللول خللداع فرمللود‪» :‬إ ّ‬
‫ت اللبببه أن‬ ‫و ُ‬ ‫فُنوا ل َبببدَ َ‬
‫ع ْ‬ ‫دا َ‬‫ن ل ت َببب َ‬‫ول أ ْ‬ ‫رهبببا فل َببب ْ‬ ‫ُ‬
‫قُبو ِ‬
‫ه«‬‫من ْ ُ‬
‫ع ِ‬ ‫م ُ‬
‫س َ‬‫ذي أ ْ‬ ‫ر ال ّ ِ‬
‫قب ْ ِ‬‫ب ال َ‬‫عذا ِ‬
‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫م ِ‬‫عك ْ‬‫م َ‬‫س ِ‬
‫يُ ْ‬
‫»همانا این امت در قبرهایشان مورد آزمللایش )بازخواسللت(‬
‫یبللود مللن‬
‫یگیرند‪ ،‬اگر خوف دفن نکردن مردگانتان‪ ،‬نم ‌‬ ‫قرار م ‌‬
‫ههای قللبر« را‬‫یخواستم که صللدای »شللکنج ‌‬ ‫از خداوند متعال م ‌‬
‫یشنوم به شما هم بشنواند‪ «.‬بعد از آن رسول خلداع‬ ‫که من م ‌‬
‫ب‬ ‫عب َ‬
‫ذا ِ‬ ‫مببن َ‬ ‫ذوا ب ِببالل ّ ِ‬
‫ه ِ‬ ‫و ُ‬
‫عب ّ‬
‫رو بلله مللا کللرد و فرمللود‪» .‬ت َ َ‬
‫النار«‪.‬‬
‫ّ‬
‫»از آتش جهنم به خدا پناه ببرید‪«.‬‬
‫ب النّار«‪.‬‬ ‫ذا ِ‬‫ع َ‬‫من َ‬ ‫عوذُ ِبالل ّ ِ‬
‫ه ِ‬ ‫صحابه کرام گفتند‪» :‬ن َ ّ‬
‫یبریم«‬ ‫»از عذاب آتش به خداوند پناه م ّ ‌‬
‫ب‬ ‫عبب َ‬
‫ذا ِ‬ ‫ن َ‬
‫مبب ْ‬ ‫ذوا ِبببالل ّ ِ‬
‫ه ِ‬ ‫و ُ‬ ‫رسللول خللداع فرمبللود‪» :‬ت َ َ‬
‫عبب ّ‬
‫ر«‪.‬‬ ‫ال ْ َ‬
‫قب ْ ِ‬
‫‪15‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫»از عذاب قبر به خدا پناه ببرید«‬


‫ر« ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫قب ْ ِ‬‫ب ال ْ َ‬ ‫ذا ِ‬ ‫ع َ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫ه ِ‬ ‫عوذُ ِبالل ّ ِ‬ ‫صحابه گفتند‪» :‬ن َ ُ‬
‫یکنللد کلله رسللول خللداع‬ ‫‪ -2‬عبللدالله بللن عمللرس روایللت م ‌‬
‫ة‬
‫غببدا ِ‬ ‫ع بدُهُ بال َ‬ ‫ق َ‬ ‫م ْ‬ ‫ه َ‬ ‫ض علي ب ِ‬ ‫ر َ‬ ‫عب ِ‬ ‫م ُ‬ ‫ت أح بدُك ُ ْ‬ ‫فرمود‪» :‬إذا ما َ‬
‫ن‬ ‫ة وإ ِ ْ‬ ‫جن ّب ِ‬ ‫ل ال َ‬ ‫هب ِ‬ ‫نأ ْ‬ ‫م ْ‬ ‫ف ِ‬‫ة َ‬ ‫جن ّ ِ‬ ‫ل ال َ‬ ‫ه ِ‬ ‫نأ ْ‬ ‫م ْ‬‫ن ِ‬ ‫ن كا َ‬ ‫ي إِ ْ‬ ‫ش ّ‬ ‫ع ِ‬ ‫وال َ‬
‫ه هببذا‬ ‫ل َلب ُ‬ ‫ر ُيقبا ُ‬ ‫ل الّنبا ِ‬ ‫هب ِ‬ ‫نأ ْ‬ ‫مب ْ‬ ‫ف ِ‬ ‫ر َ‬‫ل الّنبا ِ‬ ‫هب ِ‬ ‫نأ ْ‬ ‫مب ْ‬ ‫ن ِ‬ ‫كببا َ‬
‫‪2‬‬
‫ة« ‪.‬‬ ‫م ِ‬ ‫قيا َ‬ ‫م ال ِ‬ ‫و َ‬ ‫ه يَ ْ‬ ‫ك الله إل َي ْ ِ‬ ‫عث َ َ‬ ‫حّتى ي َب ْ َ‬ ‫ك َ‬ ‫عد ُ َ‬ ‫م ْ‬
‫ق َ‬ ‫َ‬
‫»هنگامی که یکی از شما وفات کرد‪ ،‬در قبرش صبح و شب‬
‫یشود و اگر از اهل بهشت باشد‪،‬‬ ‫جایگاهش به او نشان داده م ‌‬
‫یشود و اگر اهللل جهنللم باشللد‪،‬‬ ‫پس بهشت به او نشان داده م ‌‬
‫یشللود‪» :‬ایللن‪،‬‬ ‫یشود و بلله او گفتلله م ‌‬ ‫جهنم به او نشان داده م ‌‬
‫نگاه که خداوند تو را در روز قیللامت‬ ‫منزل و مأوای توست تا آ ‌‬
‫زنده کند‪«.‬‬
‫یکند که‪:‬‬ ‫‪ -3‬براء بن عازبس از رسول خداع روایت م ‌‬
‫ه‬‫ر ِ‬‫قب ْب ِ‬ ‫ن فببي َ‬ ‫م ُ‬ ‫مببؤ ِ‬ ‫عدَ ال ُ‬ ‫ق ِ‬ ‫رسول خللداع فرمللود‪» :‬إذا أ ُ ْ‬
‫ُ‬
‫مدا ً َر ُ‬
‫سو ُ‬
‫ل‬ ‫ح ّ‬
‫م َ‬ ‫ن ل ِإله إل ّ الله وأ ّ‬
‫ن ُ‬ ‫هدَ أ ْ‬ ‫ِ‬ ‫ش‬ ‫ي ثُ ّ‬
‫م َ‬ ‫أت ِ َ‬
‫جل‪:‬‬‫و َ‬
‫عز َ‬
‫ه َ‬‫ول ُ ُ‬ ‫الله فذلك َ‬
‫ق ْ‬
‫‪3‬‬

‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬


‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫)ابراهیم ‪(27 /‬‬
‫»خداوند متعال مؤمنان را بلله خللاطر گفتللار ثللابت و اسللتوار‬
‫هی پایدار( هم در این دنیا )در برابر زرق و بللرق و بیللم و‬ ‫)عقید ‌‬
‫یدارد( و در آخلللرت‬ ‫هلللراس مشلللکلت محفلللوظ و مصلللون م ‌‬

‫‪ -‬روایت از مسلم )‪(2867‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (1379‬و مسلم )‪(2866‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬روایت از الفتح الكبير في ضم الزيادة إلى الجامع الصغير )‪(1/80‬‬ ‫‪3‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪16‬‬

‫یپایان و جاویدان(‬‫تهای فراوان و عطایای ب ‌‬ ‫)ایشان را در نعم ‌‬


‫یدارد‪«.‬‬
‫ماندگار م ‌‬
‫یشود )فرشتگان نللزد‬ ‫»زمانی که مؤمن در قبرش قرار داده م ‌‬
‫یآورد و خداونللد‬
‫یآیند‪ ،‬او به آسانی شهادتین را به زبان م ‌‬
‫او( م ‌‬
‫متعال طبق این آیه‪ ،‬قدرت و نیروی درست پاسخ دادن را به او‬
‫یدهد«‪.‬‬‫م ‌‬
‫در روایت دیگری آمده است که این آیه در رابطه با »عللذاب‬
‫‪1‬‬
‫قبر« نازل شده است‪.‬‬
‫یکند که رسول خللداع فرمللود‪:‬‬ ‫‪ -4‬انس بن مالکس روایت م ‌‬
‫ه‬ ‫صببحاب ُ ُ‬ ‫هأ ْ‬ ‫وّلى عنبب ُ‬ ‫ه وت َ َ‬ ‫ر ِ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫ع في َ‬ ‫ض َ‬‫و ِ‬ ‫عب ْدَ إذا ُ‬ ‫ن ال َ‬ ‫»إ ّ‬
‫ه‬
‫عببدان ِ ِ‬ ‫ق ِ‬ ‫في ُ ْ‬‫ن َ‬ ‫مَلكببا ِ‬ ‫م أتاهُ َ‬ ‫ه ْ‬ ‫ع ِنعال ِ ِ‬ ‫قْر َ‬ ‫ع َ‬ ‫م ُ‬ ‫س َ‬ ‫ه يَ ْ‬ ‫حتى أن ُ‬
‫د‬‫مب ٍ‬ ‫ح ّ‬ ‫م َ‬ ‫جببل ل ِ ُ‬ ‫ل في هذا الّر ُ‬ ‫ت َتقو ُ‬ ‫ُ‬
‫ه ما كن ْ َ‬ ‫نل ُ‬ ‫فيقول ِ‬ ‫َ‬
‫ه‬ ‫سببول ُ ُ‬ ‫ه وَر ُ‬ ‫هدُ أنه عببدُ الل ّب ِ‬ ‫ش َ‬ ‫ن فَيقول أ ْ‬ ‫م ُ‬ ‫ؤ ِ‬ ‫م ْ‬ ‫ما ال ُ‬ ‫فأ ّ‬
‫ك اللبه‬ ‫ر قبد أْببدل َ َ‬ ‫ن الّنا ِ‬ ‫م َ‬ ‫ك ِ‬ ‫د َ‬ ‫ع ِ‬
‫ق َ‬‫م ْ‬ ‫ل ان ْظُْر إلى َ‬ ‫فُيقا ُ‬
‫فُر أو‬ ‫ما الكا ِ‬ ‫ميعا‪ .‬وأ ّ‬ ‫ً‬ ‫ج ِ‬‫هما َ‬ ‫ة فَيرا ُ‬ ‫جن ّ ِ‬ ‫ن ال َ‬ ‫به مقعدا م َ‬ ‫ً‬
‫ل‬ ‫جب ِ‬ ‫ل فببي هبذا الّر ُ‬ ‫ت َتقو ُ‬ ‫ه ما ك ُن ْ َ‬ ‫لل ُ‬ ‫ق فُيقا ُ‬ ‫ف ُ‬ ‫منا ِ‬ ‫ال ُ‬
‫ل‬ ‫س فُيقا ُ‬ ‫ل النا ُ‬ ‫ل ما َيقو ُ‬ ‫قو ُ‬ ‫تأ ُ‬ ‫ري ك ُن ْ ُ‬ ‫ل ل أد ْ ِ‬ ‫فَيقو ُ‬
‫د‬ ‫ديبب ٍ‬ ‫ح ِ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫ق ِ‬ ‫مطرا ٍ‬‫ْ‬ ‫ب بِ ِ‬ ‫ضَر ُ‬ ‫م يُ ْ‬ ‫تث ّ‬ ‫ت ول ت َِلي َ‬ ‫ري َ‬ ‫ه ل دَ ِ‬ ‫ل ُ‬
‫ه َ‬ ‫ُ‬
‫ه‬ ‫ن ي َِلي ب ِ‬ ‫مب ْ‬ ‫عها َ‬ ‫م ُ‬
‫سب َ‬ ‫ة يَ ْ‬ ‫ح ً‬ ‫ص بي ْ َ‬ ‫ح َ‬ ‫صي ُ‬ ‫في َ ِ‬ ‫ن أذُن َي ْ ِ‬ ‫ة ب َي ْ َ‬ ‫ضْرب َ ً‬ ‫َ‬
‫ن «‪.‬‬ ‫َ‬ ‫غي َْر الث ّ َ‬ ‫َ‬
‫قلي ْ ِ‬
‫‪2‬‬

‫یشللود و بسللتگان و‬ ‫»هنگللامی کلله بنللده در قللبر گذاشللته م ‌‬


‫شهللای‬
‫یگردنللد و او صللدای کف ‌‬ ‫رم ‌‬‫ههایشان ب ‌‬ ‫دوستانش به خان ‌‬
‫مهلای منکلر و‬‫یشنود‪ ،‬در این هنگام دو فرشته )به نا ‌‬ ‫نها را م ‌‬
‫آ ‌‬
‫یگوینللد‪ :‬شللهادت‬‫ینشللانند و م ‌‬
‫یآینللد و او را م ‌‬
‫نکیر( نزد وی م ‌‬
‫یشود‪ :‬به جایگاه‬ ‫یدهم که او بنده و رسول خداست‪ .‬گفته م ‌‬ ‫م ‌‬
‫خودت در جهنم نگاه کن‪ ،‬خداوند به جای آن‪ ،‬مکانی در بهشلت‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (1369‬و مسلم )‪(2871‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (1374‬و مسلم )‪(2870‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪17‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫برایت در نظر گرفته است‪ ،‬و جهنم و بهشت به او نشللان داده‬


‫یشوند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪ :‬تو در مللورد ایلن مللرد چلله‬ ‫و به منافق و کافر گفته م ‌‬
‫نچلله مللردم دربللاره او‬ ‫یدانللم‪ ،‬آ ‌‬ ‫یگویللد‪ :‬نم ‌‬‫یگللویی؟ م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگفتم‪.‬‬
‫یگفتند‪ ،‬من نیز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪ :‬در آن نفهمیدی و قرآن را نخواندی و بللا‬ ‫به او گفته م ‌‬
‫یکننللد کلله‬ ‫های بلله او وارد م ‌‬ ‫نچنللان ضللرب ‌‬ ‫یللک گللرز آهنیللن‪ ،‬آ ‌‬
‫هی مخلوقات‪ ،‬بلله غیللر از جللن و‬ ‫صدای جیغ و فریاد او را هم ‌‬
‫یشنوند‪«.‬‬ ‫انس‪ ،‬م ‌‬
‫‪ -5‬در حللدیث صلة الکسللوف‪ ،‬از اسللماء بنللت ابللی بکللرس‬
‫های خواند و فرمود‪:‬‬ ‫روایت است که‪ :‬رسول خداع خطب ‌‬
‫»بلله مللن وحللی شللده اسللت کلله شللما در قبرهایتللان مللورد‬
‫هی‬ ‫یگیریللد هماننللد فتن ‌‬
‫بازخواست‪ ،‬امتحللان و آزمللایش قللرار م ‌‬
‫دجال‪ ،‬که برایتان نوعی امتحان و آزمایش قرار خواهللد بللود تللا‬
‫یکند و چه کسی از او‬ ‫آشکار گردد که چه کسی از او پیروی م ‌‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫یگردان م ‌‬ ‫رو ‌‬
‫ما‬‫یشلللود‪َ » :‬‬ ‫یآیند و از شما سؤال م ‌‬ ‫فرشتگانی نزد شما م ‌‬
‫ل؟«‬
‫ج ِ‬
‫ذا الّر ُ‬ ‫عل ْ ُ‬
‫م َ‬
‫ك ِبه َ‬ ‫ِ‬
‫یدانید؟‬
‫در مورد این شخص )محمدع( چه م ‌‬
‫د‬
‫مبب ٌ‬
‫ح ّ‬
‫م َ‬
‫یگویللد‪ُ » :‬‬
‫شللخص مللؤمن و دارای یقیللن کامللل م ‌‬
‫من ّببا‬ ‫ل الله جاءََنا بال ْبيَنات وال ْهدى َ َ‬
‫سو ُ‬
‫وآ َ‬
‫جب ْن َببا َ‬
‫فأ َ‬ ‫ِ َ ُ َ‬ ‫ِ َ ّ‬ ‫َ‬ ‫َر ُ‬
‫عَنا«‪.‬‬
‫وات ّب َ ْ‬
‫َ‬
‫»این شخص محمللدع اسللت کلله بللا دلئل روشللن و واضللح و‬
‫هدایت کامل نزد ما آمللد‪ ،‬مللا نیللز دعللوتش را پللذیرفته و بلله او‬
‫ایمان آوردیم و از او پیروی نمودیم‪«.‬‬
‫یدانستیم که‬ ‫یشود‪ :‬راحت بخواب‪ ،‬ما م ‌‬ ‫سپس به او گفته م ‌‬
‫تو دارای یقین کامل هستی‪.‬‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪18‬‬

‫و اما منافق یا مرتاب )شخصی که در مورد اسلم یللا ایمللان‬


‫یدانم‪ ،‬از مردم شنیدم که‬ ‫یگوید‪ :‬من چیزی نم ‌‬ ‫متردد است( م ‌‬
‫‪1‬‬
‫یگفتم‪.‬‬
‫یگفتند‪ ،‬من هم مثل آنها م ‌‬‫چیزهایی م ‌‬
‫‪ -6‬از ابللو ایللوبس روایللت اسللت کلله‪ :‬رسللول خللداع هنگللام‬
‫غللروب‪ ،‬بیللرون رفللت و ناگهللان صللدایی را شللنید و فرمللود‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫ها«‪.‬‬
‫ر َ‬ ‫في ُ‬
‫قُبو ِ‬ ‫عذ ّ ُ‬
‫ب ِ‬ ‫»ي َ ُ‬
‫هودُ ت ُ َ‬
‫یشوند‪«.‬‬‫»یهود در قبرهایشان عذاب داده م ‌‬
‫یالله عنها روایت شده اسللت کلله‪ :‬یللک زن‬ ‫‪ -7‬از عایشه رض ‌‬
‫یالله عنها آمد و عللذاب قللبر را بللرای‬‫یهودی نزد عایشه رض ‌‬
‫ب‬ ‫عبب َ‬ ‫عبباذَ َ‬ ‫َ‬
‫ذا ِ‬ ‫ن َ‬‫مبب ْ‬‫ك اللببه ِ‬ ‫وی ذکللر کللرد و گفللت‪» :‬أ َ‬
‫ر«‪.‬‬ ‫ال ْ َ‬
‫قب ْ ِ‬
‫»خداوند تو را از عذاب قبر پناه دهد!«‬
‫هی عذاب قبر سؤال کللرد‪،‬‬ ‫و عایشهس از رسول خداع دربار ‌‬
‫رسول خداع فرمود‪ :‬بله عذاب قبر حق است‪.‬‬
‫یگویللد‪ :‬بعللد از آن‪ ،‬رسللول خللداع بعللد از هللر‬ ‫عایشللهس م ‌‬
‫‪3‬‬
‫یجست‪.‬‬ ‫نمازی‪ ،‬از عذاب قبر به خدا پناه م ‌‬
‫‪ -8‬از ابوهریرهس روایت است که‪ :‬رسول خداع همیشه این‬
‫ب‬‫عببذا ِ‬
‫ن َ‬ ‫مب ْ‬
‫ك ِ‬‫عببوذُ ب ِب َ‬
‫م إ ِن ّببي أ ُ‬ ‫یخوانللد‪» :‬الل ّ ُ‬
‫ه ّ‬ ‫دعللا را م ‌‬
‫ت‬
‫مما ِ‬
‫حيا وال َ‬
‫م ْ‬
‫ة ال َ‬
‫فت ْن َ ِ‬
‫ن ِ‬‫م ْ‬
‫رو ِ‬ ‫ب ال َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫ع َ‬
‫ذا ِ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬
‫و ِ‬
‫م َ‬‫هن ّ َ‬
‫ج َ‬‫َ‬
‫‪4‬‬
‫ل «‪.‬‬ ‫دجا ِ‬ ‫مسيح ال ّ‬ ‫ة ال َ‬‫فت ْن َ ِ‬
‫شّر ِ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫و ِ‬
‫هها‬
‫پروردگارا! من از عذاب قبر و عذاب جهنم و از فتنه زنللد ‌‬
‫یبرم‪«.‬‬‫هها و از شر فتنه مسیح دجال به تو پناه م ‌‬
‫و مرد ‌‬

‫‪ -‬روایت بخاری )‪ (1375‬و مسلم )‪(2869‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (1375‬و مسلم )‪(2869‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬روایت بخاری )‪(1372‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (1377‬و مسلم )‪ (588‬این دعا بعللد از فراغللت از‬ ‫‪4‬‬

‫یشود‪ .‬و در بعضی از روایللات آمللده اسللت کلله‬ ‫تشهد در نماز خوانده م ‌‬
‫های را‬‫مچنللان کلله سللور ‌‬
‫یدادند ه ‌‬
‫رسول خداع به ما این دعا را تعلیم م ‌‬
‫یدادند‪.‬‬
‫به ما تعلیم م ‌‬
‫‪19‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫در تمام این احادیث و احادیثی کلله مللا آنهللا را ذکللر نکردیللم‪،‬‬
‫مسأله عذاب قبر به اثبات رسیده‪ ،‬و حق بودن آن تصریح شده‬
‫است‪ .‬عذاب قبر از جمله عقایدی اسللت کلله بللر هللر مسلللمان‬
‫لزم است که به آن ایمان داشته باشد‪ .‬پس تو ای بللرادر و ای‬
‫خواهر مسلمان! این مسأله )عللذاب قللبر( را خللوب بلله خللاطر‬
‫بسللپار و همیشلله در فکللر و یللاد آن بللاش‪ ،‬خداونللد تللو را از آن‬
‫نجا که خداوند صاحب رحمللت واسللعه اسللت و‬ ‫نجات دهد‪ .‬از آ ‌‬
‫نسبت به بندگانش لطف دارد‪ ،‬پیللامبران را بلله عنللوان بشللارت‬
‫دهنللده )بلله بهشللت و نعمللات آن( و بیللم دهنللده )از جهنللم و‬
‫نها گسیل داشت تا با ایللن اقللدام‬ ‫بهای آن( به سوی انسا ‌‬ ‫عذا ‌‬
‫نها اتمام حجت کرده باشد‪ .‬بدون تردید رسللول خللداع‬ ‫بر انسا ‌‬
‫نزد ما آمد و آن چیزهایی را که بلاعث نجلات از »علذاب قلبر«‬
‫یشوند‪ ،‬برای ما بیان فرمللود و نیللز عوامللل و اسللبابی را کله‬ ‫م ‌‬
‫یشوند برای ما توضیح داد‪.‬‬ ‫باعث نجات از »عذاب قبر« م ‌‬
‫تدهنللده از عللذاب قللبر‬ ‫اکنون به ذکللر اسللباب و عوامللل نجا ‌‬
‫یپردازیم‪ ،‬تا هر مسلللمان نسللبت بلله آنهللا شللناخت و آگللاهی‬ ‫م ‌‬
‫کافی داشته باشد‪ ،‬زیرا نجات از »عذاب قبر« منوط به پرهیللز‬
‫از منهیات و اشتغال به انجام دستورهای خداوندی است‪.‬‬
‫های از علل و اسللبابی کلله منجللر بلله‬ ‫در این بخش به ذکر پار ‌‬
‫یپردازیم‪.‬‬‫یشوند‪ ،‬م ‌‬ ‫»عذاب قبر« م ‌‬
‫یشوند«‬
‫»اسبابی که منجر به عذاب قبر م ‌‬
‫هانلد‪،‬‬
‫تمامی دلیلل شلرعی کله در ملورد »علذاب قلبر« آمد ‌‬
‫ینمایللد کلله در‬
‫اسباب متعللددی را بللرای »عللذاب قللبر« ذکللر م ‌‬
‫یپردازیم‪:‬‬
‫نجا به بیان برخی از آنها م ‌‬
‫ای ‌‬

‫اول‪ :‬کفر و شرک به خداوند عزوجل‬


‫گتریللن اسللبابی اسللت کلله‬
‫متریللن و بزر ‌‬
‫کفللر و شللرک از مه ‌‬
‫یشود شخص در قبرش عذاب داده شود‪.‬‬ ‫باعث م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫خداوند متعال م ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪20‬‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬


‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫)سجده ‪(21 /‬‬
‫گتللر‬ ‫»قطعا ً مللا عللذاب نزدی ‌‬
‫کتللر )دنیللا( را پیللش از عللذاب بزر ‌‬
‫یچشانیم‪ ،‬شاید از کفللر و معاصللی دسللت‬ ‫)آخرت( به ایشان م ‌‬
‫بکشند و به سوی خدا برگردند«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬مفهوم این آیه »عذاب قبر« است‪.‬‬ ‫ابن عباسس م ‌‬
‫رسول خداع در حق مشرکین دعا کرد که خداوند آنهللا را در‬
‫یگوید‪ :‬رسول خداع در جنللگ‬ ‫قبرهایشان عذاب بدهد‪ .‬علیس م ‌‬
‫َ‬
‫مل اللببه‬ ‫احللزاب در حللق مشللرکین ایللن چنیللن دعللا کللرد‪َ » :‬‬
‫ص بل َ ِ‬
‫ة‬ ‫ن َ‬
‫عب ْ‬
‫سببوَنا َ‬
‫حب َ ُ‬ ‫م ن َببارا ً ك َ َ‬
‫مببا َ‬ ‫ه ْ‬ ‫قب ُببوَر ُ‬‫و ُ‬
‫م َ‬
‫ه ْ‬‫ب ُي ُببوت َ ُ‬
‫‪1‬‬
‫س «‪.‬‬
‫م ُ‬ ‫ش ْ‬‫ت ال ّ‬ ‫غاب َ ِ‬‫حّتى َ‬ ‫طى َ‬ ‫س َ‬ ‫ال ْ ُ‬
‫و ْ‬
‫هها و قبرهای آنها را از آتللش پرکنللد‪ ،‬بلله خللاطر‬ ‫»خداوند خان ‌‬
‫نکلله خورشللید غللروب‬ ‫نکه ما را از نماز عصر بازداشتند تا ای ‌‬ ‫ای ‌‬
‫کرد!«‬
‫* در حدیث زیدبن ثابتس آمللده اسللت کلله‪ :‬رسللول خللداع در‬
‫باغی که از آن »بنی نجار« بود بر قاطری سوار بللود‪ ،‬قللاطر از‬
‫یخواست فرار کنللد و نزدیللک بللود کلله‬ ‫مسیر راه خارج شد و م ‌‬
‫نجا چهار‪ ،‬پنج یا شش قبر بود‪ .‬رسللول‬ ‫رسول خداع بیفتد‪ ،‬در آ ‌‬
‫ر؟«‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ه ال ْ‬ ‫َ‬
‫قب ُ ِ‬ ‫ذ ِ‬
‫ه ِ‬‫ب َ‬ ‫حا َ‬‫ص َ‬
‫فأ ْ‬‫ر ُ‬ ‫ع ِ‬‫ن يَ ْ‬
‫م ْ‬
‫خداع فرمود‪َ » :‬‬
‫یشناسد؟«‬ ‫»چه کسی صاحبان این قبرها را م ‌‬
‫یشناسم‪ .‬رسول خداع فرمود‪:‬‬ ‫مردی گفت‪ :‬من م ‌‬
‫ء؟«‬
‫ول ِ‬
‫ه ُ‬
‫ت َ‬
‫ی ما َ‬
‫مت َ‬
‫» َ‬
‫هاند؟‬
‫نها کی مرد ‌‬
‫ای ‌‬
‫‪2‬‬
‫ك«‬
‫في الإ ِشرا ِ‬ ‫ماُتوا ِ‬
‫آن مرد گفت‪َ » :‬‬
‫هاند‪«.‬‬‫»در حالت شرک وفات کرد ‌‬

‫‪ -‬روايت از بخاري )‪ (2913‬و مسلم )‪(627‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت مسلم )‪(2867‬‬ ‫‪2‬‬


‫‪21‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یگوید‪:‬‬ ‫* ام مبشرك م ‌‬
‫یکه مللن در بللاغی‬ ‫رسول خداع نزد ما تشللریف آورد در حللال ‌‬
‫ینجللار« بللود و در آن بللاغ چنللد قللبر وجللود‬
‫بللودم کلله از آن »بن ‌‬
‫داشت که صاحبان آنها در جاهلیت فللوت کللرده بودنللد‪ ،‬رسللول‬
‫خداع صدای فریاد آنها را شیند کلله در قبرهایشللان عللذاب داده‬
‫یفرمللود‪:‬‬
‫یکه م ‌‬ ‫نجللا بیللرون رفللت در حللال ‌‬‫یشدند‪ ،‬پس‪ ،‬از آ ‌‬‫م ‌‬
‫ر«‪.‬‬ ‫ب ال ْ َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫ع َ‬
‫ذا ِ‬ ‫ن َ‬
‫م ْ‬ ‫ذوا ِبالل ّ ِ‬
‫ه ِ‬ ‫و ُ‬
‫ع ّ‬
‫»ت َ َ‬
‫»از عذاب قبر به خداوند پناه بجوئید‪«.‬‬
‫گفتم‪ :‬ای رسلول خلداع آیلا آنهلا در قبرهایشلان عللذاب داده‬
‫یشوند؟‬ ‫م ‌‬
‫م«‪.‬‬‫ه الَبهائ ِ ُ‬
‫ع ُ‬
‫م ُ‬
‫س َ‬‫عذابا ً ت َ ْ‬
‫عم‪َ ،‬‬
‫فرمود‪» :‬ن َ َ‬
‫‪1‬‬

‫یشوند که صدای آنها را چهارپایان‬ ‫»بله‪ ،‬چنان عذابی داده م ‌‬


‫یشنوند )به غیر از جن و انس(«‬ ‫م ‌‬
‫* در حدیث ابوایوبس آمده اسللت کلله‪ :‬رسللول خللداع هنگللام‬
‫د‬
‫هو ُ‬‫غروب آفتاب بیرون رفت و صدایی را شللنید‪ ،‬فرمللود‪» :‬ي َ ُ‬
‫‪2‬‬
‫ها«‪.‬‬
‫ر َ‬ ‫في ُ‬
‫قُبو ِ‬ ‫عذ ّ ُ‬
‫ب ِ‬ ‫تُ َ‬
‫یشوند‪«.‬‬
‫»یهود در قبرهایشان عذاب داده م ‌‬
‫مچنین در حدیث براء بن عازبس روایت شده اسللت کلله‬ ‫*ه ‌‬
‫رسول خداع در مورد شخصی کافر‪ ،‬زمانی که در قبر گذاشللته‬
‫یآیند‬
‫یشود‪ ،‬فرمود‪ :‬نزد او دو فرشته ترسناک و خشمگین م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکنند‪:‬‬
‫ینشانند و از او سؤال م ‌‬
‫و او را نهیب زده و م ‌‬
‫ن َرّبك؟«‬
‫م ْ‬
‫» َ‬
‫»پروردگار تو کیست؟«‬
‫َ‬
‫هاه‪ ،‬ل َ أدْ ِ‬
‫ري«‬ ‫هاه‪َ ،‬‬
‫یگوید‪َ » :‬‬
‫م ‌‬
‫یدانم!«‬‫»وای بر من‪ ،‬وای بر من‪ ،‬من نم ‌‬
‫ث‬
‫عب َ‬ ‫ل ال ّب ِ‬
‫ذي ب ُ ِ‬ ‫جب ُ‬
‫ذا الّر ُ‬‫ه َ‬
‫فی َ‬
‫ل ِ‬ ‫ما ت َ ُ‬
‫قو ُ‬ ‫یگویند‪َ » :‬‬
‫ف َ‬ ‫م ‌‬
‫فيك ُ ْ‬
‫م؟؟«‬ ‫ِ‬

‫‪ -‬صحیح‪ ،‬رواه احمد )‪(6/326‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬بخاری )‪(1375‬‬ ‫‪2‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪22‬‬

‫»در مورد این شخص که در میان شلما بله پیلامبری مبعللوث‬


‫هی منللور رسللول خللداع جلللوی‬ ‫یگویی؟« )چهللر ‌‬ ‫شده بود چه م ‌‬
‫یشود(‬ ‫چشمان وی آورده م ‌‬
‫یتواند‪ ،‬نام رسول خداع را بر زبان جاری کند‪.‬‬ ‫اما او نم ‌‬
‫یگوید‪» :‬آیا او محمد نیست؟«‬ ‫های م ‌‬‫فرشت ‌‬
‫َ‬
‫ري«‬ ‫هاه‪ ،‬ل َ أدْ ِ‬ ‫هاه‪َ ،‬‬ ‫یگوید‪َ » :‬‬‫م ‌‬
‫یدانم«‬‫»وای بر من‪ ،‬وای بر من! من نم ‌‬
‫شببوا ل َب ُ‬
‫ه‬ ‫ر ُ‬
‫ف ِ‬ ‫یدهللد‪ِ» :‬ان ک َ َ‬
‫ذب‪ ،‬أ ْ‬ ‫هاتفی از آسمان نللدا م ‌‬
‫ه َباًبا إَلى الّنا ِ‬
‫ر« ‪.1‬‬ ‫حوا ل َ ُ‬ ‫وا ْ‬
‫فت َ ُ‬ ‫ر‪َ ,‬‬
‫ن الّنا ِ‬
‫م َ‬
‫ِ‬
‫شهایی از آتش جهنم پهن کنیللد‬ ‫یگوید‪ ،‬برای او فر ‌‬
‫»دروغ م ‌‬
‫های به سوی جهنم برایش بگشائید‪«.‬‬ ‫و دریچ ‌‬
‫یشللود‬‫یکند و قبرش تنگ م ‌‬‫نرا احساس م ‌‬ ‫گرما و سوزش آ ‌‬
‫یروند‪.‬‬
‫ههایش در یکدیگر فرو م ‌‬ ‫که دند ‌‬
‫یکند کلله‪:‬‬
‫ابن عون از »عکرمه« و او از ابن عباسس نقل م ‌‬
‫این آیه‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫)ابراهیم ‪(27 /‬‬
‫هی‬‫»خداوند مؤمنان را به خاطر گفتار ثللابت و اسللتوار )و عقیللد ‌‬
‫پایدارشان( هم در این دنیا )در برابر زرق و برق و بیم و هللراس‬
‫ینماید( و هم در آخرت )ایشللان را‬ ‫مشکلت محفوظ و مصون م ‌‬
‫یپایللان و جاویللدان( مانللدگار‬
‫تهللای فللراوان و عطایللای ب ‌‬
‫در نعم ‌‬
‫یدارد‪«.‬‬
‫م ‌‬
‫در مورد شهادت است که بعد از مرگ در قللبر از شللخص سللؤال‬
‫هی شهادت است(‬ ‫یشود‪) :‬منظور از شهادت‪ ،‬کلم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگویللد‪ :‬مللن از عکرملله پرسللیدم کلله »شللهادت«‬ ‫ابللن عللون م ‌‬
‫چیست؟‬
‫‪ -‬صحیح ابوداود )‪(4753‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪23‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یشود‪.‬‬ ‫گفت‪ :‬راجع به ایمان به محمدع و توحید سؤالی م ‌‬


‫ن«‬‫مي َ‬ ‫ه ال ّ‬
‫ظال ِ ِ‬ ‫ضل الل ُ‬‫و یُ ِ‬
‫و گفت‪َ » :‬‬
‫یکند‪«.‬‬‫»خداوند ستمگران را گمراه م ‌‬
‫عکرمه گفت‪ :‬همین گللواهی و شللهادت اسللت‪ ،‬و کفللار هرگللز بلله‬
‫یشوند‪.‬‬ ‫سوی آن راهنمایی نم ‌‬

‫دوم‪ :‬نفاق‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫خداوند متعال م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪101‬ن(‬ ‫)توبه ‪/‬‬
‫در میا‬ ‫‪ ‬بادی ‌‬
‫هنشین اطراف )شهر( شما‪ ،‬و‬ ‫‪‬‬
‫‪‌ ‬‬
‫بهای‬ ‫‪‬‬
‫»در میان عر‬
‫هانللد و در‬
‫خود اهل مدینه‪ ،‬منافقانی هستند که تمرین نفاق کرد ‌‬
‫یشناسی‪ ،‬بلکه ما آنان‬ ‫هاند‪ ،‬تو ایشان را نم ‌‬‫آن مهارت پیدا کرد ‌‬
‫یشناسللیم‪ .‬ایشللان را )در همیللن دنیللا( دو بللار شللکنجه‬ ‫را م ‌‬
‫کبار با پیروزی و کامیللابی شللما بللر دشللمنانتان کلله‬ ‫یدهیم )ی ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگللردد‪ .‬و مرتبلله‬
‫هی درد و حسرت و کیللن و خشللم آنللان م ‌‬ ‫مای ‌‬
‫هبرداری از نفاقشللان‬ ‫دیگر‪ :‬با رسوا کردن ایشان به وسیله پرد ‌‬
‫یگردند )و به جهنللم‬ ‫هی عذاب بزرگی م ‌‬ ‫سپس )در آخرت( روان ‌‬
‫یآیند«‪.‬‬
‫گرفتار م ‌‬
‫* قتللللللللادهس در رابطلللللللله بللللللللا ایللللللللن آیلللللللله ‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫یگوید‪ :‬منظور »عذاب قبر« و »عذاب جهنم« است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یگوید‪:‬‬‫*ابوهریرهس م ‌‬
‫رسللول خللداع فرمللود‪» :‬زمللانی کلله میللت در قللبر گذاشللته‬
‫یشود )در روایت دیگری آمده است هنگامی که یکی از شما‬ ‫م ‌‬
‫یشللود( نللزد او دو فرشللته سللیاه کلله دارای‬
‫در قللبر گذاشللته م ‌‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪24‬‬

‫یآینللد کلله بلله یکللی »منکللر« و دیگللر‬‫چشللمان سللبز هسللتند‪ ،‬م ‌‬


‫یگویند‪ :‬در مورد این شللخص )یعنللی‬ ‫یشود و م ‌‬ ‫»نکیر« گفته م ‌‬
‫یگفتی؟‬ ‫محمدع( چه م ‌‬
‫ن ل إله إل ّ‬‫د‪ ،‬أ ْ‬
‫ه ُ‬
‫ش َ‬‫هأ ْ‬ ‫سول ُ ُ‬
‫وَر ُ‬‫عب ْدُ الله َ‬
‫یگوید‪َ » :‬‬
‫م ‌‬
‫سول ُ ُ‬
‫ه«‪.‬‬ ‫وَر ُ‬ ‫مدا ً َ‬
‫عب ْدُهُ َ‬ ‫ح ّ‬
‫م َ‬
‫ن ُ‬
‫الله وأ ّ‬
‫یدهی‪،‬‬ ‫نطور جواب م ‌‬ ‫یدانستیم که شما همی ‌‬ ‫یگویند‪ :‬ما م ‌‬ ‫م ‌‬
‫سپس قبرش به انللدازه هفتللاد ذراغ فللراخ و نللوارنی و روشللن‬
‫یگردد‪.‬‬‫م ‌‬
‫م« بخواب!‬ ‫یشود »ن َ ْ‬ ‫به او گفته م ‌‬
‫هام برگردم و آنها را‬‫یخواهم نزد خانواد ‌‬ ‫یگوید‪ :‬من م ‌‬ ‫میت م ‌‬
‫از وضعیت خوب خود خبر دهم‪.‬‬
‫ه إل ّ‬‫قظُ ُ‬‫ذي ل ُيببو ِ‬ ‫س ال ِ‬
‫عُرو ِ‬‫ة ال َ‬
‫م ِ‬ ‫م ك َن َ ْ‬
‫و َ‬ ‫یگویند‪» :‬ن َ ْ‬
‫م ‌‬
‫ه ذَل ِ َ‬
‫ك«‪.‬‬ ‫ع ِ‬
‫ج ِ‬
‫ض َ‬
‫م ْ‬
‫ن َ‬
‫م ْ‬ ‫عث َ ُ‬
‫ه الله ِ‬ ‫حّتى ي َب ْ َ‬
‫ه َ‬
‫ه إلي ِ‬
‫هل ِ ِ‬
‫بأ ْ‬
‫ح ّ‬
‫أ َ‬
‫بترین فللرد‬ ‫»بخواب مانند عروسی که او را کسی جز محبو ‌‬
‫نکه خداونللد او را از قللبرش بللر‬ ‫یکند‪ ،‬تا ای ‌‬‫هاش بیدار نم ‌‬ ‫خانواد ‌‬
‫یانگیزد‪«.‬‬ ‫م ‌‬
‫اگر شخص سؤال شونده منللافقی باشللد‪ ،‬در جللواب منکللر و‬
‫یگفتم‪،‬‬ ‫یگفتند من نیز م ‌‬ ‫نچه را که مردم م ‌‬ ‫یگوید‪ :‬هر آ ‌‬ ‫نکیر م ‌‬
‫یدانم‪.‬‬
‫و من چیز دیگری نم ‌‬
‫یدهی‪.‬‬ ‫یدانستیم که تو این ‌چنین پاسخ م ‌‬ ‫یگویند‪ :‬ما م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نچنللان‬ ‫یشود‪ :‬بر او تنگ شو! زمین آ ‌‬ ‫به زمین دستور داده م ‌‬
‫یروند‬‫وهایش در یکدیگر فرو م ‌‬ ‫هها و پهل ‌‬ ‫یفشارد که دند ‌‬ ‫او را م ‌‬
‫یمانللد تللا زمللانی کلله خداونللد او را از‬‫و همیشه معذب بللاقی م ‌‬
‫‪1‬‬
‫یانگیزد‪.‬‬‫قبرش بر م ‌‬
‫یگردانی از ذکر و یاد خداوند‬ ‫سوم‪ :‬رو ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫خداوند متعال م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬

‫‪ -‬حدیث حسن است‪ ،‬روایت از ترمذی )‪(1077‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪25‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫‪            ‬‬ ‫‪    ‬‬


‫‪)                  ‬طه ‪(124 /‬‬
‫یگردانی کنللد )و از احکلام الهللی‬ ‫»هر کس از یاد من اعراض و رو ‌‬
‫دوری گزیند( زندگی وی تنگ خواهد شللد )چللون نلله بلله قسللمت و‬
‫نصیب خدادادی قلانع خواهلد شلد و نله تسللیم قضلا و قلدر الهلی‬
‫هی قیللامت‬ ‫خواهللد گشللت( و روز رسللتاخیز او را نابینللا )بلله عرصل ‌‬
‫یآوریم«‪.‬‬ ‫نجا( گرد هم م ‌‬ ‫گسیل‪ ،‬و با دیگران در آ ‌‬
‫از جمعی از اسلف نقل شده است که آنللان در تفسللیر »‪‬‬
‫هانللد‪:‬‬
‫‪) «  ‬زنللدگی تنللگ( گفت ‌‬
‫منظور از آن‪» ،‬عذاب قللبر« اسللت و ایللن از رسللول خللداع بلله‬
‫یگوید‪:‬‬‫روایت مرفوع بیان شده است‪ ،‬ولی »ابن کثیر« م ‌‬
‫روایت موقوف است‪.‬‬

‫نچینی و‬ ‫چهببارم‪ :‬پرهیببز نکببردن هنگببام ادرار‪ ،‬سببخ ‌‬


‫غیبت‬
‫در رابطه با این موضوع دلیل شرعی بسیاری موجود است‪:‬‬
‫* از ابللن عباس لس روایللت شللده اسللت کلله‪ :‬رسللول خللداع‬
‫هببوا‬‫فتن َّز ُ‬‫ل َ‬ ‫و ِ‬‫ن الب َ ب ْ‬ ‫مب َ‬‫ر ِ‬‫قب ْ ِ‬‫ب ال َ‬
‫ة عذا ِ‬ ‫م َ‬
‫ن عا ّ‬ ‫فرمود‪» :‬إ ّ‬
‫ه«‪» 1.‬عموم عذاب قبر از عدم مواظب هنگام ادرار کللردن‬ ‫من ْ ُ‬
‫ِ‬
‫است‪ ،‬از آن پرهیز و دوری کنید‪«.‬‬
‫هی عللذاب قللبر«؛ یعنللی بیشللترین عللذاب قللبر از عللدم‬ ‫»عام ‌‬
‫یکه منجر به پاشیده‬ ‫مواظبت هنگام ادارا کردن است‪ ،‬به طور ‌‬
‫یشود و در نهایت باعث عللذاب‬ ‫شدن ادرار بر جسم و لباس م ‌‬
‫مچنان که در حدیث ابوهریرهس آمده است که‬ ‫یگردد‪ .‬ه ‌‬‫قبر م ‌‬
‫‪2‬‬
‫ل«‪.‬‬ ‫و ِ‬‫ن الب َ ْ‬
‫م َ‬ ‫ر ِ‬ ‫قب ْ ِ‬‫ب ال َ‬
‫عذا ِ‬ ‫رسول خداع فرمود‪» :‬أك ْث َُر َ‬
‫»بیشللترین عللذاب قللبر از )عللدم مللواظبت هنگللام( ادرار‬
‫است‪«.‬‬

‫‪ -‬روایللت از طللبرانی‪ 11/79) ،‬و ‪ (84‬طبللق مقللررات طللرق و شللواهد‬ ‫‪1‬‬

‫بدست آمده این حدیث صحیح است‪.‬‬


‫‪ -‬حدیث صحیح است ل روایت از احمد )‪(2/326‬‬ ‫‪2‬‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪26‬‬

‫این ویژگی در امر »عذاب قبر« در رابطه با دارار‪ ،‬به خاطر‬


‫پرهیز نکردن از ترشحات و ذرات ادرار است‪.‬‬
‫* از ابن عباسس روایللت شللده اسللت کلله‪ :‬رسللول خللداع از‬
‫یگذشت که صدای فریاد دو میت‬ ‫غهای مدینه م ‌‬ ‫کنار باغی از با ‌‬
‫یشدند‪ ،‬شنید‪ ،‬رسول خللداع‬ ‫را که در قبرهایشان عذاب داده م ‌‬
‫ر«‪.‬‬ ‫فى ك َِبي ٍ‬ ‫عذَّبا ِ‬
‫ن ِ‬ ‫ما ي ُ َ‬‫و َ‬ ‫عذَّبا ِ‬
‫ن َ‬ ‫ما ي ُ َ‬ ‫فرمود‪» :‬إ ِن ّ ُ‬
‫ه َ‬
‫یشللوند و‬ ‫»ایللن دو شللخص در قبرهایشللان عللذاب داده م ‌‬
‫عذاب آنها به ظاهر به سبب امر بزرگی نیست‪«.‬‬
‫َ‬
‫ما ل َ‬
‫ه َ‬
‫ح بد ُ ُ‬
‫نأ َ‬ ‫سللپس رسللول خللداع فرمللود‪» :‬ب َل َببى ك َببا َ‬
‫ة«‬
‫م ِ‬
‫مي َ‬
‫شى ِبالن ّ ِ‬
‫م ِ‬
‫خُر ي َ ْ‬
‫ن ال َ‬ ‫و َ‬
‫كا َ‬ ‫ه َ‬
‫ول ِ ِ‬
‫ن بَ ْ‬
‫م ْ‬ ‫ر ُ‬
‫ئ ِ‬ ‫ست َب ْ ِ‬
‫يَ ْ‬
‫»آری‪ ،‬در واقع امر بزرگی است‪ ،‬یکللی از آنهللا هنگللام ادارار‬
‫نچینی‬ ‫یکرد و دیگری سخ ‌‬ ‫کردن )در طهارت خود( مواظبت نم ‌‬
‫یکرد‪«.‬‬
‫م ‌‬
‫های را خواسللت و آن را دو نصلف‬ ‫هی درخت تلاز ‌‬ ‫سپس شاخ ‌‬
‫کرد و هر نصف را بر سر یک قبر گذاشت‪.‬‬
‫صللحابه پرسللیدند‪ :‬ای رسللول خللداع چللرا ایللن کللار را انجللام‬
‫دادید؟‬
‫سا«‪.‬‬ ‫َ‬ ‫خ ّ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬
‫م ي َي ْب َ َ‬
‫ما ل ْ‬
‫ما َ‬‫ه َ‬
‫عن ْ ُ‬
‫ف َ‬‫ف َ‬ ‫ن يُ َ‬
‫هأ ْ‬‫عل ُ‬ ‫فرمود‪» :‬ل َ‬
‫‪1‬‬

‫هاند مللوجب‬ ‫»شاید این دو شاخه تا زمللانی کلله خشللک نشللد ‌‬


‫‪2‬‬
‫تخفیف عذاب برای آن دو باشند‪«.‬‬
‫امام بخاری در رابطه با این حدیث‪ ،‬باب مسللتقل و مجزایللی‬
‫را اختصاص داده است‪» ،3‬باب عذاب القبر مببن الغیبببة‬
‫و البول« و گفته شده هدف امللام بخللاری از اختصللاص دادن‬

‫‪ -‬این اقدام مخصوص رسول خداع بود چون به وی وحی شده بللود کلله‬ ‫‪1‬‬

‫یشلوند و للذا پیلامبرع بلله واسلطه‬‫صاحبان ایلن دو قلبر علذاب داده م ‌‬


‫های بللود کلله مختللص‬
‫هی درخت را دو تکه کرد‪ ،‬و این معجللز ‌‬‫وحی‪ ،‬شاخ ‌‬
‫رسول خداع بود و امروز کاشتن نهال و گیاهان روی قبر جنبلله شللرعی‬
‫ندارد و درست نیست )مترجم(‬
‫‪ -‬سنن نسایی )‪(2/305‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ ،3/424) -‬فتح(‬ ‫‪3‬‬


‫‪27‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫ایللن بللاب‪ ،‬بلله ایللن موضللوع‪ ،‬ایللن بللوده اسللت کلله غیبللت و‬
‫نچینی بللر دو قسللم‬ ‫نچینی ملزم هللم هسللتند؛ زیللرا سللخ ‌‬
‫سللخ ‌‬
‫است‪:‬‬
‫بیان کردن سخنان کسی نزد دیگران‬ ‫‪.1‬‬
‫‪ .2‬سخن گفتن از کسی که دوست ندارد پشت سرش از‬
‫مچنیللن غیبللت بلله صللورت صللریح در‬ ‫او صحبت شللود‪ .‬و ه ‌‬
‫ما‬
‫ه َ‬
‫احادیث ابی بکره لس بیللان شللده اسللت کلله‪...» :‬إ ِن ّ ُ‬
‫‪1‬‬
‫ل«‪.‬‬
‫و ِ‬
‫و الب َ ُ‬
‫ة َ‬
‫غيب َ ِ‬ ‫عذَّبا ِ‬
‫ن فی ال ِ‬ ‫يُ َ‬
‫یشوند به سبب غیبللت و عللدم مللواظبت‬
‫»آنها عذاب داده م ‌‬
‫هنگام ادرار کردن )و آلوده شدن لباس و بدن به ذرات ادرار‪«.‬‬

‫پنجم‪ :‬وام‬
‫برخی از احادیث در این زمینه عبارتند از‪:‬‬
‫* از جابربن عبداللهس روایت شده است که‪» :‬مردی وفللات‬
‫شبو‬‫کرد‪ ،‬ما او را غسل داده و کفن پوشانیده و معطر و خو ‌‬
‫ههلللا را‬‫سلللاختیم و در مقلللام جبرئیلللل )جلللایی کللله جناز ‌‬
‫یگذاشتند( قرار دادیم و رسول خداع را آگاه ساختیم تا بللر‬ ‫م ‌‬
‫آن نماز بخواند‪ ،‬رسول خداع چنللد گللام‪ ،‬همللراه مللا برداشللت‬
‫سپس فرمود‪:‬‬
‫»آیا این دوست شما که وفات کرده است‪ ،‬بدهکار است؟«‬
‫مردم گفتند‪ :‬بله دو دینار بدهکار اسللت کلله آنهللا را پرداخللت‬
‫نکرده است‪.‬‬
‫عَلبببى‬ ‫صبببّلوا َ‬
‫رسلللول خلللداف برگشلللت و فرملللود‪َ » :‬‬
‫حب ِك ُ ْ‬
‫م«‪.‬‬ ‫صا ِ‬
‫َ‬
‫یخوانم‪«(.‬‬
‫»بر میت نماز بخوانید )من نماز نم ‌‬
‫یکی از میان ما به نام »ابو قتاده« گفت‪» :‬ای رسول خداع!‬
‫یکنم‪.‬‬
‫هی من‪ ،‬آنها را پرداخت م ‌‬ ‫پرداخت دو دینار بر ذم ‌‬
‫هی تو‬ ‫ً‬
‫رسول خداع فرمود‪» :‬آیا واقعا پرداخت دو دینار بر ذم ‌‬
‫هی میت ساقط است؟«‬ ‫و از ذم ‌‬
‫‪ -‬روایت از طیاسی )‪ (867‬با اسناد صحیح‬ ‫‪1‬‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪28‬‬

‫ابوقتاده گفت‪ :‬بله‪ ،‬بعد از آن رسللول خللداع بللر جنللازه نمللاز‬


‫خواند‪.‬‬
‫یدیللد‪،‬‬ ‫از آن به بعللد هرگللاه کلله رسللول خللداع ابوقتللاده را م ‌‬
‫یپرسید‪» :‬با دو دینار چه کردی؟«‬ ‫م ‌‬
‫نکلله‬‫یگفت‪ :‬او تازه دیروز وفات کرده است‪ .‬تا ای ‌‬ ‫ابوقتاده م ‌‬
‫روزی در پاسخ پیامبر گفت‪ :‬ای رسللول خللداع آنهللا را پرداخللت‬
‫کردم‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫ه«‪.‬‬ ‫جلدَ ُ‬
‫ه ِ‬‫عَلي ِ‬
‫دت َ‬ ‫ن َبر َ‬ ‫رسول خداع فرمود‪» :‬الن ِ‬
‫حي َ‬
‫»الن پوست او )میت( سرد و عذاب از وی دور گردید‪«.‬‬
‫یکنللد کلله‪ :‬بللرادرم فللوت کللرد و‬ ‫* سعدبن اطولس روایت م ‌‬
‫سیصد درهم به جای گذاشللت‪ .‬تصللمیم گرفتللم کلله آن مبلللغ را‬
‫بللرای خللانواد‌هاش خللرج کنللم کلله رسللول خللداع فرمللود‪» :‬إ ّ‬
‫ن‬
‫‪2‬‬
‫ض َعن ُْه«‬ ‫ه فا ْ‬
‫ق ِ‬ ‫س ب ِدَي ْن ِ ِ‬
‫حُبو ٌ‬
‫م ْ‬ ‫أخا َ‬
‫ك َ‬
‫هاش است گرفتار‬ ‫»برادرت به خاطر بدهی و دینی که بر ذم ‌‬
‫یاش را پرداخت بکن‪«.‬‬ ‫یباشد‪ ،‬پس بده ‌‬ ‫م ‌‬
‫* از سللمره بللن جنللدب روایللت شللده اسللت کلله‪ ...» :‬إن‬
‫وه‬ ‫شببئُتم فأ َ‬
‫فببدُ ُ‬ ‫ة‪ ،‬فإن ِ‬ ‫جنّ ِ‬
‫ن ال َ‬
‫ع ِ‬
‫دیِنه َ‬ ‫سوٌر ب ِ َ‬ ‫ُ‬
‫فلًنا مأ ُ‬
‫‪3‬‬
‫ه‪«...‬‬‫عذَاب الل ِ‬‫موهُ إلى َ‬ ‫سل ِ ُ‬
‫شئُتم فأ َ‬ ‫و إن ِ‬ ‫َ‬
‫یهایش از دخول بازداشته شللده‬ ‫»فلن شخص به خاطر بده ‌‬
‫یهایش را بپردازیللد‪ ،‬تللا او داخللل‬
‫یخواهیللد بللده ‌‬‫اسللت‪ ،‬اگللر م ‌‬
‫یخواهید و دوست داریللد‪ ،‬او را بلله عللذاب‬ ‫بهشت شود و اگر م ‌‬
‫الهی بسپارید‪«.‬‬
‫در این حدیث بیان شده که عذاب قللبر بلله خللاطر نپرداختللن‬
‫مچنیللن بیللان شللده کلله‪ ،‬زمللانی عللذاب قللبر‬ ‫بللدهی اسللت و ه ‌‬
‫‪ -‬حللدیث حسللن اسللت‪ ،‬روایللت از احمللد ‪ ،3/330‬طیالسللی )‪ (1673‬و‬ ‫‪1‬‬

‫حاکم )‪ (2/58‬و بللردت علیلله جلللده‪ :‬یعنللی بلله خللاطر پرداختللن بللدهی‪،‬‬
‫عذاب از او دور شد‪.‬‬
‫‪ -‬حدیث صحیح است رواه ابن ماجه )‪ (2433‬و احمد )‪ 4/34‬و ‪(5/7‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬حدیث صحیح اسللت‪ ،‬روايللت از ابللوداود ) ‪ (3341‬و نسللائی )‪(7/315‬‬ ‫‪3‬‬

‫المستدرك على الصحيحين) ‪(2/30‬‬


‫‪29‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یشللود کلله آن بللدهی و وام پرداخللت گللردد‪ ،‬و فللرق‬


‫برداشته م ‌‬
‫یکند که پرداخت بدهی فرزند باشد یا شخص دیگری‪.‬‬ ‫نم ‌‬

‫ششم‪ :‬غلول )خیانت‪ ،‬و دزدی از مال غنیمت(‬


‫نکه اموال غنیمت به دسللتور فرمانللده‬ ‫غلول‪ ،‬یعنی قبل از ای ‌‬
‫تقسیم شود‪ ،‬مجاهد‪ ،‬مقداری از آن را برای خود بلردارد و ایلن‬
‫یشود‪.‬‬ ‫یکی از اسبابی است که منجر به عذاب قبر م ‌‬
‫یکند که‪» :‬ما خیللبر‬ ‫نباره ابوهریرهس چنین روایت م ‌‬ ‫* در ای ‌‬
‫را فتح کردیم و به جای طل و نقره‪ ،‬گاو و شتر و وسایل و بللاغ‬
‫و زمین کشاورزی به عنلوان ملال غنیملت بله دسلت آوردیلم و‬
‫همراه رسلول خلداع بله وادی »قلری« برگشلتیم‪ ،‬نلزد رسلول‬
‫خداع غلمی بللود کلله مهللار مرکللب رسللول خللداع را در دسللت‬
‫داشت که ناگهان تیری )که معلوم نبود از کدام جهللت بللود( بلله‬
‫او اصابت کرد‪ .‬مردم گفتند‪ :‬شللهادت بللر او گللوارا بللاد‪ .‬رسللول‬
‫مل َ َ‬
‫ة‬ ‫ن ال ّ‬
‫شب ْ‬ ‫ه إِ ّ‬‫د ِ‬
‫سبى ب ِي َب ِ‬
‫ف ِ‬ ‫واّلب ِ‬
‫ذى ن َ ْ‬ ‫ل َ‬‫خللد‌اع فرمللود‪» :‬ب َ ْ‬
‫َ‬
‫ها‬
‫صبب ْ َ‬ ‫غببان ِم ِ ل َب ْ‬
‫م تُ ِ‬ ‫ن ال ْ َ‬
‫م َ‬ ‫مب َ‬‫خي ْب َبَر ِ‬ ‫م َ‬‫و َ‬‫ها ي َب ْ‬
‫صبباب َ َ‬‫ال ّت ِببى أ َ‬
‫‪1‬‬
‫عل َي ْ ِ‬
‫ه َناًرا«‪.‬‬ ‫ل َ‬ ‫ع ُ‬ ‫م ل َت َ ْ‬
‫شت َ ِ‬ ‫س ُ‬‫قا ِ‬ ‫ال ْ َ‬
‫م َ‬
‫»بله سوگند به ذاتی که جانم در دسللت اوسللت‪ ،‬چللادری کلله‬
‫تهلا برداشلته‬ ‫ایلن شلخص در روز خیلبر‪ ،‬قبلل از تقسلیم غنیم ‌‬
‫هور خواهد ساخت‪«.‬‬ ‫است آتش جهنم را بر او شعل ‌‬
‫مچنین ابن خزیمه و نسایی به سللند ضللعیف از ابللو رافللع‬ ‫*ه ‌‬
‫هانللد کلله‪ :‬رسللول خللداع نمللاز عصللر را خوانللد و بلله‬
‫روایت کرد ‌‬
‫هی بنی اشهل رفللت و بللا آنهللا بلله گفتگللو و صللحبت‬ ‫طرف قبیل ‌‬
‫نکلله وقللت مغللرب فللرا رسللید‪ ،‬سللپس پیللامبر‬ ‫پرداخللت تللا ای ‌‬
‫برخاست و ما هم همراه رسول خداع که با شللتاب بللرای نمللاز‬
‫یرفت‪ ،‬حرکت کردیم‪ ،‬هنگامی کلله از کنللار قبرسللتان‬ ‫مغرب م ‌‬
‫یگذشتیم‪ ،‬رسول خداع فرمود‪» :‬اف لک‪ ،‬اف لک«‬ ‫بقیع م ‌‬
‫)وای بر تو‪ ،‬وای بر تو(‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (4234‬و فتح الكبير في ضم الزيللادة إلللى الجللامع‬ ‫‪1‬‬

‫الصغير )‪(3/283‬‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪30‬‬

‫این جمله در دل من بسیار تأثیر گذاشت لذا خللودم را عقلب‬


‫کشیدم و فکر کردم که منظور رسول خداع من هستم‪.‬‬
‫رسول خداع فرمود‪» :‬تو را چه شده است؟ بیا!«‬
‫گفتم‪ :‬آیا شما به من اف گفتید؟ فرمود‪» :‬نه‪ ،‬ولی فلنللی را‬
‫عآوری املللوال صلللدقات و زکلللات نلللزد فلن قلللبیله‬‫بلللرای جم ‌‬
‫فرستادم و او بدون اجازه و مشورت‪ ،‬یک چادر )پشمی یمنللی(‬
‫ماکنللون آتشللی هماننللد آن چللادر او را احللاطه‬
‫را برداشللته و ه ‌‬
‫کرده است‪«.‬‬

‫هفتم‪ :‬فببرو انببداختن پبباچه شببلوار بببه سبببب تکبببر و‬


‫خودنمایی‬
‫*دلیل این مسأله‪ ،‬روایتی است که از ابن عمرس نقل شده‬
‫ه‬
‫جبّر إزاَر ُ‬
‫ل يَ ُ‬ ‫است که رسللول خللداع فرمللود‪» :‬ب َي َْنما َر ُ‬
‫جب ٌ‬
‫ض إلى‬ ‫َ‬ ‫جل ْ َ‬
‫ج ُ‬ ‫ه َ‬
‫ل في الْر ِ‬ ‫و ي َت َ َ‬
‫ه َ‬
‫ف ُ‬ ‫ف بِ ِ‬
‫س َ‬
‫خ ِ‬ ‫ء ُ‬ ‫خَيل ِ‬‫ن ال ُ‬‫م َ‬ ‫ِ‬
‫‪1‬‬
‫ة«‪.‬‬‫م ِ‬‫قيا َ‬
‫وم ِ ال ِ‬‫يَ ْ‬
‫یکشللید‪،‬‬‫هی( ازارش )شلوار( را بر زمیللن م ‌‬ ‫»مردی که )پاچ ‌‬
‫در زمیللن فللرو رفللت و تللا روز قیللامت در زمیللن فللرو خواهللد‬
‫رفت‪«.‬‬
‫تجلجل‪ :‬یعنی با اضطراب شللدید و حللالتی وحشللتناک داخللل‬
‫یکه این طللرف و آن طللرف برخللورد‬ ‫یرود در حال ‌‬ ‫زمین فرو م ‌‬
‫یکند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫کسی که ازارش را با تکبر و خودنمایی از قللوزک پللا درازتللر‬
‫یشللود‪ ،‬در قللبرش بلله‬ ‫های که بر زمین کشیده م ‌‬ ‫یکند به گون ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگللردد‪ ،‬قللبری کلله از جنللس‬ ‫این نوع عذاب تللا قیللامت دچللار م ‌‬
‫همان زمینی است که در آن فرو رفته است و روز قیامت هللم‬
‫از این عذاب رهایی نخواهد یافت‪ ،‬چگونه از این عللذاب رهلایی‬
‫یکه او متکللبر و خودخللواه و فخرفللروش اسللت؟‬ ‫یابللد در حللال ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫نباره م ‌‬
‫خداوند متعال در ای ‌‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪(5790‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪31‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬


‫)لقمان ‪(18 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫»خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد«‪.‬‬
‫نبللاره فرمللوده اسللت‪» :‬ل َ ي َن ْظُُر اللببه‬ ‫رسول خداع در ای ‌‬
‫‪1‬‬
‫طرا ً «‪.‬‬
‫جّر إ َِزاَرهُ ب َ َ‬
‫ن َ‬ ‫ة إ َِلى َ‬
‫م ْ‬ ‫م ِ‬ ‫م ال ْ ِ‬
‫قَيا َ‬ ‫و َ‬
‫يَ ْ‬
‫»کسی کلله شلللوارش را از روی غللرور و تکللبر از قللوزک پللا‬
‫درازتر کند‪ ،‬خداوند متعال در روز قیامت به او با دیللده رحمللت‬
‫یکند‪«.‬‬
‫نگاه نم ‌‬
‫نکلله بلله ایللن گنللاه‪ ،‬کلله‬
‫پس تو ای برادر مسلمان! قبل از ای ‌‬
‫یشللود و خداونللد هللم روز‬ ‫مرتکللب آن در قللبر عللذاب داده م ‌‬
‫ینگلرد‪ ،‬آلللوده و مبتل شلوی‪ ،‬از‬ ‫قیامت به او با نظر رحملت نم ‌‬
‫آن پرهیز و اجتناب کن‪.‬‬

‫هشتم‪ :‬نوحه بر میت‬


‫* دلیللل ایللن امللر روایللت عمربللن خطللابس اسللت کلله گفتلله‬
‫است‪:‬‬
‫فى‬ ‫عل َي ْ ِ‬
‫ه ِ‬ ‫ح َ‬
‫ما ِني َ‬ ‫ب بِ َ‬ ‫عذ ّ ُ‬‫ت يُ َ‬‫مي ّ ُ‬‫رسول خداع فرمود‪» :‬ال ْ َ‬
‫‪2‬‬
‫ه«‪.‬‬
‫ر ِ‬ ‫َ‬
‫قب ْ ِ‬
‫یشللود‪ ،‬میللت در‬ ‫های کلله بللر میللت خوانللده م ‌‬ ‫»به سبب نوح ‌‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫قبرش عذاب داده م ‌‬
‫مچنین از انس بن مالکس روایت شده است‪» :‬زمانی کلله‬ ‫ه ‌‬
‫عمربن خطابس )توسللط ابولولللوی مجوسللی( بللا نیللزه زخمللی‬
‫مالمؤمنین حفضهك بر او شیون و زاری نمود‪ ،‬و‬ ‫شد‪ ،‬دخترش ا ‌‬
‫های کلله‬‫در ایللن هنگللام عمللرس گفللت‪ :‬ای حفصلله! آیللا نشللنید ‌‬
‫‪3‬‬
‫ب«‪.‬‬ ‫عذّ ُ‬ ‫عل َي ْ ِ‬
‫ه يُ َ‬ ‫ل َ‬‫و َ‬ ‫ع ّ‬‫م َ‬‫رسول خداع فرمود‪» :‬ال ْ ُ‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪(5788‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت از بخاری السنن الكبرى وفي ذيللله الجللوهر النقللي )‪ ،(7/41‬و‬ ‫‪2‬‬

‫مسلم )‪(927‬‬
‫‪ -‬روایت از مسلم )‪(21) (927‬‬ ‫‪3‬‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪32‬‬

‫»میللتی کلله بللر او نللوحه خوانللده و گریلله شللود‪ ،‬عللذاب داده‬


‫یشود‪«.‬‬ ‫م ‌‬
‫یکرد‬ ‫هخوانی و گریه م ‌‬‫مچنین به صهیب‪ ‬که او نیز نوح ‌‬ ‫*ه ‌‬
‫یدانی‪ ،‬میتی که بر وی نوحه و زاری‬ ‫گفت‪ :‬ای صهیب! مگر نم ‌‬
‫یشود؟ و در روایتی دیگلر آملده اسلت کلله‪:‬‬ ‫شود عذاب داده م ‌‬
‫‪1‬‬
‫عل َي ْ ِ‬
‫ه«‬ ‫ه َ‬ ‫ء أَ ْ‬
‫هل ِ ِ‬ ‫ب ب ِب ُ َ‬
‫كا ِ‬ ‫عذ ّ ُ‬
‫ت يُ َ‬ ‫ن ال ْ َ‬
‫مي ّ َ‬ ‫»إ ِ ّ‬
‫هاش علذاب داده‬ ‫»میت به خاطر شیون و زاری افراد خانواد ‌‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫م ‌‬
‫گناه میتی که هیچ دخللالتی در ایلن کلار )نللوحه( نلدارد‪ ،‬بلکلله‬
‫یشللود‬ ‫یکنند چیست؟ چرا میللت عللذاب داده م ‌‬ ‫دیگران گریه م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬‫یکه خداوند متعال در کلم پاک م ‌‬ ‫در حال ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)انعام ‪(164 /‬‬ ‫‪  ‬‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫»هیچ باربرداری بار گناه دیگری را بر دوش نم ‌‬
‫در پاسخ این ایراد باید این نکته را به خاطر بسپاریم‪:‬‬
‫یشللود کلله در زمللان زنللده‬ ‫هی این احادیث شامل میتی م ‌‬ ‫هم ‌‬
‫بودنش به نوح خوانی سفارش کلرده باشلد‪ ،‬کله بعلد از وفلات‬
‫نکلله بلله‬
‫هخللوانی و شللیون و زاری کنیللد یللا ای ‌‬ ‫مللن برایللم نوح ‌‬
‫هخللوانی بعللد از مللرگ خللود‬ ‫اطرافیان خللود راجلع بلله عللدم نوح ‌‬
‫یدانسته که بعللد از وفللاتش‬ ‫یکه م ‌‬ ‫سفارش نکرده باشد در حال ‌‬
‫اطرافیانش این کار را انجام خواهند داد‪ .‬به همین دلیل عبدالله‬
‫بن مبارک گفته است‪:‬‬
‫»اگلللر فلللرد در زملللان زنلللده بلللودنش اطرافیلللانش را از‬
‫هخوانی منع کند‪ ،‬اما آنها بعد از وفللاتش ایللن کللار را انجللام‬ ‫نوح ‌‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫بدهند‪ ،‬میت گناهکار نم ‌‬

‫نهم‪ :‬ارتکاب عمل بد‬


‫یگللردد دچللار‬
‫هر کسی که مرتکب عمل ناشایست و گنللاه م ‌‬
‫عذاب قبر خواهد شد و دلیل این امر احادیث ذیل است‪:‬‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪ (1287‬و مسلم )‪(927‬‬ ‫‪1‬‬


‫‪33‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫ه‬ ‫ْ‬
‫وي َأِتي ِ‬ ‫در حللدیث بللراء بللن عللازب آمللده اسللت کلله‪َ ...» :‬‬
‫ح‪،‬‬ ‫ن الّريبب ِ‬ ‫من ِْتبب ُ‬‫ب‪ُ ،‬‬ ‫ح الث َّيببا ِ‬ ‫قِبيبب ُ‬ ‫ه‪َ ،‬‬ ‫ج ِ‬‫و ْ‬ ‫ح اْلبب َ‬ ‫قِبيبب ُ‬ ‫ل َ‬ ‫جبب ٌ‬ ‫َر ُ‬
‫ت‬ ‫ُ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫ه َ‬ ‫سو ُ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬ ‫قو ُ‬ ‫في َ ُ‬ ‫َ‬
‫ذي كن ْ َ‬ ‫مك ال ِ‬ ‫و ُ‬‫ذا ي َ ْ‬ ‫ؤك‪َ ،‬‬ ‫ی يَ ُ‬ ‫ذ ِ‬ ‫شْرِبال ِ‬ ‫ل‪ :‬أب ْ ِ‬
‫َ‬
‫ن‬ ‫مب ْ‬ ‫ش بّر‪َ ،‬‬ ‫ه ِبال ّ‬ ‫ك الل ّب ُ‬ ‫شبَر َ‬ ‫فب َ ّ‬ ‫ت‪َ ،‬‬ ‫وأن ْب َ‬ ‫ل‪َ :‬‬ ‫قببو ُ‬ ‫في َ ُ‬ ‫ع بد ُ َ‬ ‫ُتو َ‬
‫ك ال ْ َ‬ ‫مل ُ َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫عب ْ‬ ‫طيًئا َ‬‫ت بَ ِ‬ ‫ث‪ ،‬ك ُْنبب َ‬ ‫خِبي ب ُ‬ ‫ع َ‬ ‫ل‪ :‬أَنا َ‬ ‫قو ُ‬ ‫في َ ُ‬‫ت؟ َ‬ ‫أن ْ َ‬
‫ه‬‫ك الل ّب ُ‬ ‫جبَزا َ‬ ‫ف َ‬ ‫ه‪َ ،‬‬ ‫ة الل ّب ِ‬ ‫صبي َ ِ‬
‫ع ِ‬ ‫م ْ‬‫فى َ‬ ‫عا ِ‬ ‫ري ً‬ ‫س ِ‬‫ه‪َ ،‬‬ ‫ة الل ّ ِ‬ ‫ع ِ‬‫طا َ‬ ‫َ‬
‫شّرا‪.«...‬‬ ‫َ‬
‫سهای زشت بلله تللن دارد و‬ ‫»مردی بدچهره و زشت‪ ،‬که لبا ‌‬
‫‪1‬‬
‫یگوید‪ :‬بشارت باد تو را به غم و‬ ‫یآید و م ‌‬ ‫متعفن و بدبوست م ‌‬
‫های است کلله در دنیللا بلله آن وعللده داده‬ ‫اندوه‪ ،‬این همان لحظ ‌‬
‫یگویللد‪ :‬تللو چلله کسللی‬ ‫هکللار و مجللرم م ‌‬
‫شده بودی‪ .‬شخص گنا ‌‬
‫هستی‪ ،‬خداوند به تو بشارت بدی بدهد‪ ،‬تو چه کسی هستی که‬
‫یگوید‪ :‬مللن‬ ‫هات زشت و بد است‪ .‬مرد زشت و بدچهره م ‌‬ ‫چهر ‌‬
‫نکلله تللو‬ ‫عمل زشت و قبیح تو هستم‪ ،‬سوگند به خدا‪ ،‬غیر از ای ‌‬
‫یگردان بودی و از خود تنبلللی‬ ‫از اطاعت و عبادت پروردگار رو ‌‬
‫یدادی و به سوی نافرمانی پروردگار شتابان‬ ‫و سستی نشان م ‌‬
‫یدانم‪ ،‬خداوند به تو پاداش بد بدهد‪«.‬‬ ‫بودی‪ ،‬چیز دیگری نم ‌‬
‫فت َل َ ّ‬
‫قاَنا‬ ‫* در حدیث سمره بللن جنللدب آمللده اسللت کلله‪َ » :‬‬
‫َ‬ ‫َ‬ ‫خل ْ ِ‬
‫ء‪،‬‬
‫ت َرا ٍ‬ ‫ما أن ْ َ‬‫ن َ‬ ‫س ِ‬‫ح َ‬ ‫م ك َأ ْ‬ ‫ه ْ‬
‫ق َِ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫شطٌْر ِ‬ ‫ل‪َ ،‬‬ ‫جا ٌ‬ ‫ر َ‬ ‫ها ِ‬ ‫في َ‬ ‫ِ‬
‫َ‬ ‫َ‬
‫كاُنوا‪،‬‬ ‫ن َ‬ ‫ذي َ‬‫م ال ّ ِ‬‫و ُ‬‫ق ْ‬‫ما ال ْ َ‬ ‫وأ ّ‬ ‫ء‪َ .‬‬ ‫ت َرا ٍ‬ ‫ما أن ْ َ‬‫ح َ‬ ‫شطٌْر ك َأ ْ‬
‫قب َ ِ‬ ‫و َ‬ ‫َ‬
‫م‬
‫ه ْ‬ ‫حببا‪َ ،‬‬
‫ف بإ ِن ّ ُ‬ ‫قِبي ً‬‫م َ‬ ‫هب ْ‬ ‫من ْ ُ‬
‫ش بطٌر ِ‬‫ْ‬ ‫و َ‬ ‫س بًنا َ‬‫ح َ‬ ‫م َ‬ ‫هب ْ‬ ‫من ْ ُ‬ ‫ْ‬
‫شطٌر ِ‬ ‫َ‬
‫سي ًّئا‪.«...‬‬ ‫خَر َ‬ ‫وآ َ‬ ‫حا َ‬ ‫صال ِ ً‬‫مل ً َ‬ ‫ع َ‬ ‫طوا َ‬ ‫خل َ ُ‬ ‫م َ‬ ‫و ٌ‬‫ق ْ‬ ‫َ‬
‫ههایشللان‬ ‫»‪ ...‬ما گروهللی را ملقللات کردیللم کلله نصللف چهر ‌‬
‫های و نصللف‬ ‫شرو بود که زیباتر از آن را ندید ‌‬ ‫نچنان زیبا و خو ‌‬
‫آ ‌‬
‫تتر از آن را‬ ‫نچنان زشت بود کلله تللو زشل ‌‬ ‫ههایشان آ ‌‬
‫دیگر چهر ‌‬
‫ههایشللان خیلللی زیبللا‬ ‫های‪ ،‬و اما آن گروهی که نصللف چهر ‌‬ ‫ندید ‌‬
‫ههایشان خیلی زشللت بللود‪ ،‬آنهللا کسللانی‬ ‫بود و نصف دیگر چهر ‌‬

‫‪ -‬بشارت در این جا به معنای واقعللی آن نیسللت بلکلله بللرای تمسللخر و‬ ‫‪1‬‬

‫استهزاء به کار برده شده است‪.‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪34‬‬

‫یدادنللد و هللم کللار خللوب انجللام‬


‫بودنللد کلله هللم گنللاه انجللام م ‌‬
‫یدادند ‪.«...‬‬ ‫م ‌‬

‫بها بببه سبببب انجببام‬ ‫حدیثی در رابطه بببا انببواع عببذا ‌‬


‫گرفتن انواع گناهان‬
‫از سمره بن جندبس روایت شللده اسللت کلله‪ :‬رسللول خللداع‬
‫م‬ ‫من ْ ُ‬ ‫َ‬ ‫ه ْ َ‬
‫كبب ُ‬ ‫حببدٌ ِ‬
‫ل َرأى أ َ‬ ‫یفرمود‪َ » :‬‬
‫بیشتر اوقات به یارانش م ‌‬
‫من ُر ْ‬
‫ؤَيا ؟«‬ ‫ِ‬
‫»آیا کسی از شما خوابی دیده است که آن را تعریف کند؟«‬
‫یگویللد‪ :‬اگللر کسللی خللوابی دیللده بللود تعریللف‬ ‫سللمرهس م ‌‬
‫یکرد‪ .‬روزی خود رسول خللداع هنگللام صللبح بللرای مللا چنیللن‬ ‫م ‌‬
‫تعریف نمود‪:‬‬
‫»شب گذشته دو شخص نزد من آمدند‪ ،‬مرا بلند نموده و بلله‬
‫من گفتند‪ :‬حرکت کن‪ ،‬من همراه آنها حرکت کردم‪ ،‬ما بلله یللک‬
‫مردی رسیدیم که به پهلو خوابیده بود و شللخص دیگللری بللالی‬
‫یکه یللک تختلله سللنگ بزرگللی در‬ ‫سللرش ایسللتاده بللود‪ ،‬در حللال ‌‬
‫یکوبیللد‪،‬‬ ‫دستش بود‪ ،‬و زمانی که بللا تختلله سللنگ بللر سللرش م ‌‬
‫یگردیللد و آن شللخص‬ ‫یشد و سنگ پرتللاب م ‌‬ ‫سرش متلشی م ‌‬
‫یآورد و هنللوز برنگشللته بللود کلله سللر آن‬ ‫یرفت و سنگ را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشللد‪ .‬و او دوبللاره بللا همللان‬
‫مرد خوابیللده‪ ،‬مثللل اول خللوب م ‌‬
‫مچنللان‬ ‫یکوبید و ه ‌‬‫یرفت و سنگ را بر سرش م ‌‬ ‫سنگ نزد او م ‌‬
‫یکرد‪.‬‬‫این عمل را با او تکرار م ‌‬
‫نهللا‬
‫نالله« گفتم و پرسللیدم »ای ‌‬ ‫رسول خداع فرمود‪» :‬سبحا ‌‬
‫چه کسانی هستند؟« آن دو شخص گفتند‪ :‬حرکت کللن‪ ،‬حرکللت‬
‫کن‪.‬‬
‫ما جلو رفتیم‪ ،‬به مردی رسیدیم که به پشت خوابیللده بللود و‬
‫بالی سرش شخصی که در دسللتش آهللن درازی هماننللد قلب‬
‫وجللود داشللت‪ ،‬ایسللتاده بللود و یللک طللرف صللورتش را بللا آن‬
‫یگرفت و گوشه آرواره و لبش را گرفته و به پشت‬ ‫»قلب« م ‌‬
‫یکشللد و نللوک بینللی را بللا قلب گرفتلله‪ ،‬بینللی و‬ ‫گردنللش م ‌‬
‫‪35‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫هاش را از جلللو‬ ‫چشمانش را به پشت گردنش برده و همه چهر ‌‬


‫یبرد‪ ،‬پس قسمت دیگر چهره را مثل قسمت اولللی‬ ‫به پشت م ‌‬
‫به پشت گردن بده هنوز از انجام این قسمت خارج نشللده کلله‬
‫یگشت و مرتب این کار را بللا او‬ ‫قسمت اول به حالت اول برم ‌‬
‫یداد‪.‬‬
‫انجام م ‌‬
‫نها چه کسانی هستند؟‬ ‫نالله« ای ‌‬ ‫من گفتم‪» :‬سبحا ‌‬
‫گفتند‪ :‬حرکت کن‪ ،‬حرکت کن‪.‬‬
‫ما جلو رفتیم و به یک جای تنور مانندی رسیدیم‪ ،‬کلله در آن‪،‬‬
‫جار و جنجال و سر و صدا بود‪ .‬درون آن را نگاه کردیللم‪ ،‬در آن‬
‫مللردان و زنللانی لخللت بودنللد و آتللش از زیللر پاهایشللان زبللانه‬
‫یرسللید )بللدن‬ ‫ههای آتش به آنهللا م ‌‬ ‫یکشید و هنگامی که شعل ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشد‪.‬‬ ‫یسوزاند( سر و صدا و فریاد آنها بیشتر م ‌‬ ‫آنها را م ‌‬
‫نها چه کسانی هستند؟‬ ‫من به آن دو گفتم‪ ،‬ای ‌‬
‫گفتند‪ :‬حرکت کن‪ ،‬حرکت کن‪.‬‬
‫نکلله بلله رود قرمللز رنگللی مثللل خللون‪،‬‬ ‫مللا جلللو رفللتیم تللا ای ‌‬
‫یکلرد و در سللمت دیگلر رود‬ ‫رسیدیم‪ ،‬مردی در این رود شنا م ‌‬
‫گهای زیادی‪ ،‬برای خود جمع کرده بللود‪،‬‬ ‫مرد دیگری بود که سن ‌‬
‫یآملد و او دهلانش را‬ ‫یکرد‪ ،‬نلزد او م ‌‬ ‫هنگامی که شناگر شنا م ‌‬
‫یگذاشللت‪ ،‬و دوبللاره‬ ‫یکللرد و سللنگ را در دهللانش م ‌‬ ‫بللاز م ‌‬
‫یگشللت‬ ‫یگشت و هر بار کلله برم ‌‬ ‫یکرد و برم ‌‬ ‫یرفت و شنا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یداد‪.‬‬
‫یکرد و به او لقمه سنگ م ‌‬ ‫با او همین کار را تکرار م ‌‬
‫نها چه کسانی هستند؟‬ ‫من گفتم‪ ،‬ای ‌‬
‫گفتند‪ :‬حرکت کن‪ ،‬حرکت کن‪.‬‬
‫ما جلللو رفللتیم و بلله مللرد دیگللری رسللیدیم کلله دارای چهلره‬
‫های‪ ،‬که در کنار او آتشی بللود‬ ‫تتر از آن ندید ‌‬ ‫زشتی بود که زش ‌‬
‫که او را از هر جهت احللاطه کللرده بللود و بلله هللر طللرف زبللانه‬
‫یکشید‪ ،‬به آن دو گفتم‪ :‬این کیست؟‬ ‫م ‌‬
‫گفتند‪ :‬جلوتر برو‪.‬‬
‫ما رفتیم تا به باغی رسیدیم که سرسبز و خرم بود و در آن‪،‬‬
‫گیاهللان بهللاری رنگللارنگی وجللود داشللت و در وسللط بللاغ مللرد‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪36‬‬

‫قدبلندی بود که بر اثر بلندی قدش‪ ،‬سرش بللر بلنللدای آسللمان‬


‫یشدند‪.‬‬ ‫بود و در اطراف او کودکان زیادی دیده م ‌‬
‫ملن گفتللم‪ :‬ایلن مللرد کیسلت و آنهلا )کودکلان( چله کسللانی‬
‫هستند؟‬
‫گفتند‪ :‬باز هم جلوتر برویم‪.‬‬
‫جلوتر رفتیم و به باغ بزرگی رسیدیم که باغی به این بزرگی‬
‫و زیبایی ندیده بودم‪.‬‬
‫به من گفتند‪ :‬بال برو‪.‬‬
‫تهایی از‬ ‫نکه به شهری رسیدیم که با خش ‌‬ ‫ما بال رفتیم تا ای ‌‬
‫هی شللهر رسللیدیم‪،‬‬ ‫طل و نقللره سللاخته شللده بللود‪ ،‬بلله درواز ‌‬
‫خواستار بازشللدن در شللدیم‪ ،‬دروازه گشللوده شللد و مللا داخللل‬
‫هشللان زیبللا بللود‬ ‫رفتیم‪ ،‬مردانی را ملقات کردیم که نصف چهر ‌‬
‫تتر‬ ‫های و نصف دیگر زشت بود که زش ‌‬ ‫که زیباتر از آن را ندید ‌‬
‫های‪.‬‬‫از آن را ندید ‌‬
‫ههللای زشللت و زیبللا‬ ‫آن دو نفر به آن مردانی کلله دارای چهر ‌‬
‫بودند گفتند‪ :‬بروید و داخل آن رودخانه شوید‪ ،‬و رودخانه خیلللی‬
‫پهن و عریض بود و آب آن از نظللر سللفیدی مثللل شللیر خللالص‬
‫سفید بود‪ ،‬آنها رفتنللد و خودشللان را درون رودخللانه انداختنللد و‬
‫هشللان از بیللن‬ ‫هنگامی کلله برگشللتند آن سللیاهی و زشللتی چهر ‌‬
‫شسیما شده بودند‪.‬‬ ‫رفته بود و خیلی زیبا و خو ‌‬
‫به من گفتند‪ :‬این جنت عدن و منزل تو است‪.‬‬
‫هام در قسمت بال به قصری‪ ،‬کلله ماننللد ابللر سللفید بللود‪،‬‬ ‫نگا ‌‬
‫افتاد‪.‬‬
‫هی تو است‪.‬‬ ‫به من گفته شد‪ :‬این خان ‌‬
‫به آنها گفتم‪ :‬خداوند به شما برکللت دهللد‪ .‬بگذاریللد تللا داخللل‬
‫شوم‪ .‬آن دو گفتند‪ :‬الن نلله‪ ،‬تللو در آن داخللل خللواهی شللد امللا‬
‫یتوانی وارد آن شوی‪.‬‬ ‫ماکنون نم ‌‬ ‫ه ‌‬
‫هام‪،‬‬ ‫به آنها گفتم‪ :‬من امشب چیزهللای عجیللب و غریللبی دیللد ‌‬
‫این چیزهایی که من دیدم چه هستند؟‬
‫‪37‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫گفتند‪ :‬نخستین مردی که بلله او رسللیدیم و سللرش بللا سللنگ‬


‫یشد‪ ،‬شخصی است که صاحب قللرآن بللود‪ ،‬و‬ ‫بزرگ متلشی م ‌‬
‫قللرآن را فللرا گرفتلله بللود‪ ،‬امللا دوبللاره آن را تللرک نمللوده و‬
‫یکرد‪ .‬اما مردی کلله‬ ‫فراموش کرده بود و نماز فرض را ترک م ‌‬
‫یشللد‪ .‬و بینللی‬ ‫بهایش به پشت گردنش کشیده م ‌‬ ‫هها و ل ‌‬ ‫آروار ‌‬
‫یشد‪ ،‬شخصللی بللود کلله‬ ‫مهایش به پشت گردنش برده م ‌‬ ‫و چش ‌‬
‫غهللای بللزرگ‪ ،‬بللزرگ‪،‬‬ ‫یرفللت و درو ‌‬ ‫صللبح از خللانه بیللرون م ‌‬
‫یگفت‪ .‬اما زنان و مردانی که در جایی‪ ،‬تنللور ماننللد‪ ،‬لخللت و‬ ‫م ‌‬
‫عریان بودند آنها کسانی بودند که مرتکب زنا شده بودند‪ .‬و آن‬
‫یخلورد‪ ،‬او ربل‌اخوار‬ ‫مردی که در رودخانه شناور بود و سلنگ م ‌‬
‫بود و آن مرد زشت که در کنار آتش و مراقلب آن بلود و آتلش‬
‫یکشید‪،‬‬ ‫او را از هر طرف احاطه کرده بود و از هر سو زبانه م ‌‬
‫نگهبان جهنم بود‪ .‬و آن مرد بلند قوی که در بللاغ بللود‪ ،‬ابراهیللم؛‬
‫بود‪ .‬و آن کودکانی که در اطرافش بودند‪ ،‬کسانی هستند که بر‬
‫هاند(‬
‫هاند‪) .‬در کودکی از دنیا رفت ‌‬ ‫فطرت اسلم فوت کرد ‌‬
‫بعضی از مسلمانان پرسللیدند یللا رسللول الللله! آیللا فرزنللدان‬
‫مشرکین هم جزء آنها هستند؟‬
‫رسول خداع فرمود‪ :‬بله‪ ،‬فرزندان مشللترکین هللم جللزء آنهللا‬
‫هستند‪ .‬آن کسانی که نصف چهره آنها زیبا و نصف دیگر زشت‬
‫بود‪ ،‬آنها کسانی هستند که عمل نیک و عمل زشللت‪ ،‬هللر دو را‬
‫یها و گناهللان آنهللا را دور کللرده‬ ‫یدادنللد و خداونللد بللد ‌‬
‫انجللام م ‌‬
‫‪1‬‬
‫است‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬‫حافظ ابن حجر در »فتح« م ‌‬
‫هکللاران‬ ‫»یکی از فوائد این حدیث این است که بعضی از گنا ‌‬
‫یکند‬ ‫یشوند‪ .‬و این حدیث دللت م ‌‬ ‫در عالم برزخ عذاب داده م ‌‬
‫ههایی از قبیل‪:‬‬ ‫بر عذاب در عالم برزخ برای گرو ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫‪ .1‬کسانی که پس از فراگیری قرآن‪ ،‬آن را ترک م ‌‬
‫یورزند‪.‬‬‫‪ .2‬کسانی که از نمازهای فرض‪ ،‬غفلت م ‌‬
‫یگویند‪.‬‬‫‪ .3‬کسانی که دروغ م ‌‬

‫‪ -‬روایت از بخاری )‪(7047‬‬ ‫‪1‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪38‬‬

‫یشوند‪.‬‬ ‫‪ .4‬مردان و زنانی که مرتکب گناه و عمل بد م ‌‬


‫یخورند و ‪...‬‬
‫‪ .5‬کسانی که ربا م ‌‬
‫پس تو ای خللواهر و ای بللرادر مسلللمان! بینللدیش کلله جللزو‬
‫هات و‬‫میک از این گروه هسللتی‪ ،‬در مللورد خللودت و خللانواد ‌‬ ‫کدا ‌‬
‫آن کسانی که تحت کفالت و سرپرستی تو قرار دارند‪ ،‬از خللدا‬
‫بترس‪.‬‬
‫هی ما و شما را از عذاب دنیا‪ ،‬عذاب قبر و عذاب‬ ‫خداوند هم ‌‬
‫جهنم نجات دهد! آمین‬

‫اسباب و عواملی که انسان را از عذاب قبر‬


‫یدهند‬
‫نجات م ‌‬
‫یتردید رسول خداع که در واقع رسول حکمت است مللا را‬ ‫ب ‌‬
‫به سوی اسباب و مواردی کلله انسللان را از عللذاب قللبر نجللات‬
‫هاند‪ :‬خداوند متعللال بهللترین‬ ‫یدهند‪ ،‬راهنمایی و ارشاد فرمود ‌‬ ‫م ‌‬
‫مچنیللن از‬‫شهللایی را کلله از جللانب امللت بلله پیللامبرش و ه ‌‬
‫پادا ‌‬
‫یدهد‪ ،‬به ایشان عنایت فرماید‪.‬‬ ‫طرف قوم به رسولش م ‌‬

‫یک‪ :‬توحید‬
‫تدهنده از عذاب قللبر‬ ‫گترین سبب‪ ،‬از اسباب نجا ‌‬ ‫توحید بزر ‌‬
‫نگونه نباشللد؟ زیللرا بلله وسللیله توحیللد اسللت کلله‬
‫است‪ ،‬چرا ای ‌‬
‫ییابللد‪.‬‬
‫یشللود و از جهنللم رهللایی م ‌‬ ‫انسللان داخللل بهشللت م ‌‬
‫مچنللان کلله رسللول خللداع فرمللود‪»:‬من مبات ل یشبرک‬ ‫ه ‌‬
‫‪1‬‬
‫بالله شیئا ً دخل الجنة«‪.‬‬
‫»هر شخصی در حالی بمیرد که برای خداوند متعللال انبللازی‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫قرار نداده باشد‪ ،‬داخل بهشت م ‌‬
‫خ بُر‬
‫نآ ِ‬ ‫َ‬
‫ن كببا َ‬
‫م ْ‬
‫یفرمایللد‪َ » :‬‬‫رسول خداع در جایی دیگللر م ‌‬
‫‪2‬‬
‫ة«‬ ‫ل ال ْ َ‬
‫جن ّ َ‬ ‫خ َ‬ ‫ه إ ِل ّ الل ّ ُ‬
‫ه دَ َ‬ ‫ه‪ :‬ل َ إ ِل َ َ‬ ‫ك َل َ ِ‬
‫م ِ‬

‫‪ -‬روایت از مسلم‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬حاکم )‪ (1/351‬از معاذ بن جبلس با سند حسن روایت کرده است‪.‬‬ ‫‪2‬‬
‫‪39‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫»هر کس کلله آخریللن سللخنش قبللل از مللرگ ل اللله ال الللله‬


‫باشد‪ ،‬به بهشت در خواهد آمد‪«.‬‬
‫گترین عاملی است که صاحبش را‬ ‫پس به تحقیق توحید بزر ‌‬
‫یدهد‪ .‬و احادیث رسول خللداع اشللاره بلله‬ ‫از عذاب قبر نجات م ‌‬
‫این موضوع دارد‪ ،‬ا زجمله دلئلی که در حدیث رسول خداع در‬
‫این مورد آمده است‪ ،‬حدیث براء بن عازب است که بیشللتر در‬
‫باب سؤال قبر آمده است‪.‬‬
‫ن‬
‫مب ْ‬ ‫مببا ِدين ُب َ‬
‫ك؟ َ‬ ‫ك؟ َ‬ ‫ن َرب ّب َ‬
‫مب ْ‬
‫ل‪َ :‬‬ ‫قببو ُ‬ ‫في َ ُ‬
‫ه‪َ ،‬‬‫ه بُر ُ‬
‫في َن ْت َ ِ‬‫» َ‬
‫ن«‪.‬‬‫م ِ‬‫ؤ ِ‬ ‫عَلى ال ْ ُ‬
‫م ْ‬ ‫ض َ‬ ‫عَر ُ‬‫ة تُ ْ‬‫فت ْن َ ٍ‬
‫خُر ِ‬ ‫ىآ ِ‬‫ه َ‬‫و ِ‬‫ك؟ َ‬ ‫ن َب ِي ّ َ‬
‫یگویند‪ :‬پروردگللار‬
‫یزنند و م ‌‬‫»با خشم و غضب او را نهیب م ‌‬
‫تو کیست؟ دیللن تللو چیسللت؟ پیللامبر تللو کیسللت؟ ایللن آخریللن‬
‫یشللود‪ .‬ولللی‬‫سختی و آزمایش است که مؤمن با آن مللواجه م ‌‬
‫خدواند متعال طبق این آیه‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫)ابراهیم ‪(27 /‬‬
‫هی‬‫»خداوند مؤمنان را به خللاطر گفتللار ثللابت و اسللتوار )و عقیللد ‌‬
‫پایللدار( هللم در ایللن دنیللا )در برابللر زرق و بللرق و بیللم و هللراس‬
‫ینمایللد( و در آخللرت )ایشللان را در‬ ‫مشکلت محفوظ و مصون م ‌‬
‫یپایلللان و جاویلللدان( مانلللدگار‬
‫تهلللای فلللراوان و عطایلللای ب ‌‬
‫نعم ‌‬
‫یدارد«‪.‬‬‫م ‌‬
‫یدهللد و او‬ ‫قللدرت و نیللروی درسللت پاسللخ دادن را بلله او م ‌‬
‫سببل َ ُ‬
‫م‪،‬‬ ‫ى ال ِ ْ‬
‫وِديِنبب َ‬
‫ه‪َ ،‬‬‫ى الّلبب ُ‬
‫یدهللد‪َ» :‬رّببب َ‬
‫چنیللن پاسللخ م ‌‬
‫دع«‪.‬‬
‫م ٌ‬
‫ح ّ‬
‫م َ‬
‫ون َب ِّيى ُ‬
‫َ‬
‫»پروردگار من الله‪ ،‬دیللن مللن اسلللم و محمللدع پیللامبر مللن‬
‫است‪«.‬‬
‫دي‬ ‫عب ْ ِ‬
‫صدَقَ َ‬
‫ن َ‬ ‫یدهد‪» :‬أ ْ‬
‫بعد از آن هاتفی از آسمان ندا م ‌‬
‫حببوا‬ ‫ة وا ْ‬
‫فت َ ُ‬ ‫جن ّب ِ‬
‫ن ال َ‬
‫مب َ‬ ‫ة وأل ْب ِ ُ‬
‫سوهُ ِ‬ ‫جن ّ ِ‬
‫ن ال َ‬
‫رشوهُ م َ‬ ‫فأ ْ‬
‫ف ِ‬
‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪40‬‬

‫ْ‬
‫حهببا وطيبهببا‬
‫و ِ‬
‫ن َر ْ‬
‫مبب ْ‬
‫ه ِ‬ ‫ة فَيببأِتي ِ‬‫جّنبب ِ‬ ‫ه بابببا ً إلببى ال َ‬‫لبب ُ‬
‫ه«‪.‬‬‫ر ِ‬
‫ص ِ‬‫مد ّ ب َ َ‬
‫ه َ‬‫ر ِ‬
‫قب ْ ِ‬‫ه في َ‬ ‫حل ُ‬ ‫س ُ‬‫ف َ‬‫وي ُ ْ‬
‫هی من راست گفت‪ ،‬برای او فرشللی از پهللن کنیللد و او‬ ‫»بند ‌‬
‫های بلله سللوی‬ ‫سهای بهشتی بپوشانید و بللرای او دریچ ‌‬
‫را از لبا ‌‬
‫یکند و تا جللایی‬ ‫بهشت بگشایید‪ .‬نسیم خوش آن را احساس م ‌‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫یکند قبرش گسترده م ‌‬ ‫که چشم کار م ‌‬

‫دو‪ :‬شهادت در راه خدا‬


‫دلیل فراوانی در این رابطه از رسول خداع نقل شده است‬
‫از جمله‪:‬‬
‫ه‬ ‫َ‬ ‫غ َ‬
‫ف بُر ل ب ُ‬ ‫ل‪ :‬ي ُ ْ‬
‫صببا ٍ‬
‫خ َ‬
‫ت ِ‬
‫س ّ‬
‫ه ِ‬ ‫ّ‬
‫عن ْدَ الل ِ‬
‫د ِ‬
‫هي ِ‬ ‫فرمود‪ِ» :‬لل ّ‬
‫ش ِ‬ ‫َ‬
‫ن‬‫مب ْ‬‫جبباُر ِ‬‫وي ُ َ‬‫ة َ‬ ‫جن ّب ِ‬ ‫ن ال ْ َ‬ ‫م ْ‬ ‫عدَهُ ِ‬ ‫ق َ‬ ‫م ْ‬ ‫وي ََرى َ‬ ‫ة َ‬ ‫ع ٍ‬
‫ف َ‬‫ل دَ ْ‬ ‫و ِ‬ ‫في أ ّ‬ ‫ِ‬
‫ة‬ ‫ّ‬
‫حل ب َ‬ ‫ّ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ن ال َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫ب ال َ‬ ‫ع َ‬
‫حلببى ُ‬ ‫وي ُ َ‬
‫ر َ‬‫ع الكب َ ِ‬ ‫ف بَز ِ‬ ‫م ْ‬ ‫ن ِ‬ ‫م ُ‬ ‫و ي َأ َ‬ ‫ر َ‬‫قب ْ ِ‬ ‫ذا ِ‬ ‫َ‬
‫فببي‬ ‫ع ِ‬ ‫شبب ّ‬
‫ف ُ‬ ‫وي ُ َ‬‫ن َ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫عيبب ِ‬ ‫ر ال ِ‬ ‫حببو ِ‬ ‫ن ال ُ‬ ‫مبب ْ‬
‫َ‬
‫ج ِ‬ ‫و ُ‬ ‫وُيببَز ّ‬‫ن َ‬ ‫مببا ِ‬ ‫لي َ‬ ‫ا ِ‬
‫‪1‬‬
‫ه«‬ ‫رب ِ ِ‬ ‫قا ِ‬ ‫نأ َ‬ ‫م ْ‬ ‫ساًنا ِ‬ ‫ن إ ِن ْ َ‬ ‫عي َ‬ ‫سب ْ ِ‬‫َ‬
‫یکند‪:‬‬‫خداوند متعال به شهید شش امتیاز عطاء م ‌‬
‫هی خونش‪ ،‬گناهانش بخشیده‬ ‫با ریختن اولین قطر ‌‬ ‫‪-1‬‬
‫یشود و محللل سللکونتش در بهشللت بلله او نشللان داده‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫عذاب قبر از او دور م ‌‬ ‫‪-2‬‬
‫از وحشت روز قیامت در امان خواهد بود‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫یشود‪.‬‬ ‫ردای ایمان بر تنیش پوشانده م ‌‬ ‫‪-4‬‬
‫یشود‪.‬‬ ‫با حور عین ازدواج داده م ‌‬ ‫‪-5‬‬
‫شفاعتش در حللق ‪ 70‬نفللر از نزدیکللانش پللذیرفته‬ ‫‪-6‬‬
‫یگردد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫* از قیس جللذامیس روایللت شللده اسللت کلله رسللول خللداع‬
‫َ‬
‫قطَْر ٍ‬
‫ة‬ ‫ل َ‬ ‫و ِ‬
‫عن ْدَ أ ّ‬‫ل ِ‬
‫صا ٍ‬ ‫خ َ‬‫ت ِ‬ ‫س ّ‬
‫هيدُ ِ‬
‫ش ِ‬
‫ع َ‬
‫طى ال ّ‬ ‫فرمود‪» :‬ي ُ ْ‬
‫ن‬
‫مبب َ‬
‫عببدَهُ ِ‬ ‫م ْ‬
‫ق َ‬ ‫وي َُرى َ‬ ‫طيئ َ ٍ‬
‫ة‪َ ،‬‬ ‫خ ِ‬ ‫ه كُ ّ‬
‫ل َ‬ ‫عن ْ ُ‬ ‫ه‪ ،‬ي ُك َ ّ‬
‫فُر َ‬ ‫م ِ‬
‫ن دَ ِ‬
‫م ْ‬
‫ِ‬

‫‪ -‬حدیث صحیح است روایت از ترمذی )‪ (1663‬و ابن ماجه )‪.(2799‬‬ ‫‪1‬‬
‫‪41‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫ع‬ ‫ن ال ْ َ‬
‫فببَز ِ‬ ‫م َ‬‫ن ِ‬
‫م ُ‬ ‫ؤ ّ‬‫وي ُ َ‬
‫ن‪َ ،‬‬
‫عي ِ‬ ‫ر ال ْ ِ‬‫حو ِ‬ ‫ن ال ْ ُ‬‫م َ‬‫ج ِ‬ ‫و ُ‬‫وي َُز ّ‬‫ة‪َ ،‬‬
‫جن ّ ِ‬ ‫ال ْ َ‬
‫حل ّ َ‬‫حّلى ُ‬ ‫ب ال ْ َ‬ ‫َ‬
‫ن«‪.‬‬‫ما ِ‬ ‫لي َ‬
‫ةا ِ‬ ‫وي ُ َ‬
‫ر‪َ ،‬‬ ‫قب ْ ِ‬ ‫ذا ِ‬‫ع َ‬‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫و ِ‬ ‫الك ْب َ ِ‬
‫ر‪َ ،‬‬
‫‪1‬‬

‫هی خللون شللهید بلله او ‪ 6‬رتبلله و درجلله‬ ‫با ریختن اولین قطللر ‌‬
‫یشود‪:‬‬
‫عطا م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫تمامی گناهانش بخشیده م ‌‬ ‫‪-1‬‬
‫یشود‪.‬‬ ‫جایگاهش در بهشت به او نشان داده م ‌‬ ‫‪-2‬‬
‫یکند‪.‬‬
‫با حور عین ازدواج م ‌‬ ‫‪-3‬‬
‫از وحشت روز قیامت در امان خواهد بود‪.‬‬ ‫‪-4‬‬
‫از عذاب قبر در امان خواهد بود‪.‬‬ ‫‪-5‬‬
‫یشود‪.‬‬ ‫با زیور ایمان آراسته و مزین م ‌‬ ‫‪-6‬‬
‫* رسول خداع فرموده اسللت‪» :‬بللرق و درخشللش شمشللیر‬
‫)هنگام برخورد( بر فرق سر شهید‪ ،‬برای آزمایش و سللختی او‬
‫کافی است« معنای حدیث‪ ،‬این است که اگللر شللخص‪ ،‬منللافق‬
‫هی‬ ‫یبود‪ ،‬به یقین هنگام رو بلله رو شللدن بللا دشللمن از معللرک ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکرد‪ ،‬اما هنگامی که شخص جللان خللود را تقللدیم‬ ‫جهاد فرار م ‌‬
‫یکنللد‪ ،‬در حللالی کلله درخشللش شمشللیرها را‬ ‫یکند و فرار نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یرود‪ ،‬ایللن شللرکت او در میللان جهللاد بیللانگر‬ ‫یبینللد و جلللو م ‌‬ ‫م ‌‬
‫صداقت و درستی نیت مجاهد اسللت و چنیللن شخصللی در قللبر‬
‫یگیرد‪.‬‬‫مورد سؤال قرار نم ‌‬
‫سه‪ :‬حفاظت و حراست از سرزمین اسلمی‬
‫در این مورد نیز از رسول خداع احادیثی ذکر شده است‪:‬‬
‫یکند که ایشان فرمود‪:‬‬ ‫* سلمان‪ ‬از رسول خداع روایت م ‌‬
‫و‬‫ه َ‬ ‫م ِ‬ ‫قيببا ِ‬‫و ِ‬‫شببهر َ‬ ‫صيام َ‬ ‫من ِ‬ ‫خيُر ِ‬ ‫ة َ‬ ‫و َليل َ ٍ‬‫وم ٍ َ‬ ‫ِ‬ ‫ط يَ‬ ‫رَبا َ‬ ‫» ِ‬
‫َ‬
‫عل َي ْ ب ِ‬
‫ه‬ ‫ج بَرى اللببه َ‬ ‫ل الله أ ْ‬ ‫سِبي ِ‬ ‫مَراِبطا ً في َ‬ ‫ت ُ‬ ‫ما َ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫َ‬
‫ن‬ ‫َ‬ ‫رْز َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬
‫مب َ‬ ‫وأ ِ‬ ‫ه َ‬
‫قب ُ‬ ‫ه ِ‬
‫علي ْب ِ‬ ‫جبَرى َ‬‫وأ ْ‬‫ملببه َ‬ ‫ع َ‬
‫ن يَ ْ‬ ‫ذي كا َ‬ ‫ه ال ِ‬ ‫مل ُ‬ ‫ع َ‬‫َ‬
‫‪2‬‬
‫ن« ‪.‬‬‫فّتا ِ‬ ‫ن ال ْ َ‬ ‫م َ‬ ‫ِ‬
‫»یک شللبانه روز پاسللداری و حراسللت از سللرزمین اسللمی‬
‫هداری اسللت‪ .‬و اگللر‬
‫بهتر از یک مللاه روزه گرفتللن و شللب زنللد ‌‬
‫‪ -‬حدیث صحیح است‪ ،‬روایت از احمد )‪(4/200‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪-‬روایت از مسلم )‪(1913‬‬ ‫‪2‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪42‬‬

‫شخص در همیللن حللالت )پاسللداری از میهللن اسلللمی( بمیللرد‪،‬‬


‫پاداش این عمل بللرای او همیشلله بللاقی اسللت و اداملله دارد و‬
‫هها نیز در امان خواهد بود‪«.‬‬ ‫یاش نیز جاری است و از فتن ‌‬ ‫روز ‌‬
‫یکنللد کلله ایشللان‬ ‫* ابو امللامهس از رسللول خللداع روایللت م ‌‬
‫َ‬
‫ه اللببه‬‫من َب ُ‬
‫ل الله أ ّ‬ ‫مَراِبطا ً في َ‬
‫سِبي ِ‬ ‫ت ُ‬‫ما َ‬
‫ن َ‬
‫م ْ‬
‫فرمود‪َ » :‬‬
‫‪1‬‬
‫ر«‬ ‫ة ال ْ َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫فت ْن َ ِ‬
‫ن ِ‬
‫م ْ‬
‫ِ‬
‫»هللر کللس کلله در حللالت پاسللداری و حراسللت از سللرزمین‬
‫اسلمی‪ ،‬بمیرد خداوند متعللال او را از فتنلله و آزمللایش قللبر در‬
‫یدارد‪«.‬‬‫امان م ‌‬
‫یکنللد کلله ایشللان‬
‫* فضاله بن عبید از رسول خداع روایت م ‌‬
‫فرمود‪:‬‬
‫مَراِبطا ً‬ ‫ت ُ‬ ‫ما َ‬ ‫ذي َ‬ ‫ه ِإل ال ّ ِ‬ ‫مل ِ ِ‬‫ع َ‬ ‫عَلى َ‬ ‫م َ‬ ‫خت َ ُ‬
‫ت يُ ْ‬ ‫مي ّ ٍ‬
‫ل َ‬ ‫»ك ُ ّ‬
‫ه إ ِل َببى ي َب ْ‬
‫وم ِ‬ ‫مل ُب ُ‬
‫ع َ‬‫ه َ‬ ‫مببو ل َب ُ‬ ‫ه ي َن ْ ُ‬ ‫ل اللببه َ‬
‫ف بإ ِن ّ ُ‬ ‫س بِبي ِ‬ ‫فببي َ‬ ‫ِ‬
‫‪2‬‬
‫ر«‪.‬‬ ‫قب ْ ِ‬‫ن ال ْ َ‬ ‫فّتا ِ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬‫ن ِ‬ ‫م ُ‬ ‫وي ُ َ‬
‫ؤ ّ‬ ‫ة َ‬‫م ِ‬ ‫ال ْ ِ‬
‫قَيا َ‬
‫یرسللد‪،‬‬ ‫»هرکس بمیرد پاداش عملش با مردنش به پایللان م ‌‬
‫به جز کسی که در حالت حراست و پاسداری از میهن اسلمی‬
‫ییابللد و‬‫بمیرد‪ ،‬پاداش عمل چنین کسی تا روز قیامت اداملله م ‌‬
‫یکند و از عذاب قبر در امان خواهد بود‪«.‬‬‫رشد م ‌‬
‫یکنللد کلله فرمللود‪:‬‬‫* ابوهریرهس از رسللول خللداع روایللت م ‌‬
‫َ‬
‫ه‬ ‫عل َْيبب ِ‬
‫جَرى الله َ‬ ‫ل الله أ ْ‬ ‫سِبي ِ‬ ‫مَراِبطا ً في َ‬ ‫ت ُ‬ ‫ما َ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫» َ‬
‫ه‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫مب ُ‬ ‫ّ‬ ‫َ‬
‫علي ْب ِ‬ ‫ج بَرى َ‬ ‫وأ ْ‬ ‫ه َ‬ ‫علي ْب ِ‬‫ل َ‬ ‫ع َ‬‫ن يَ ْ‬‫ذي كا َ‬ ‫ح ال ِ‬ ‫صال ِ َ‬ ‫ه ال ّ‬ ‫مل ُ‬ ‫ع َ‬ ‫َ‬
‫م ال ْ ِ‬ ‫ن ال ْ َ‬ ‫َ‬ ‫رْز َ‬
‫ة‬‫مب ِ‬ ‫قَيا َ‬ ‫و َ‬‫ه اللببه ي َب ْ‬ ‫عث َب ُ‬
‫وب َ َ‬‫ن َ‬ ‫فت ّببا ِ‬ ‫م َ‬ ‫ن ِ‬ ‫م َ‬ ‫وأ ِ‬ ‫ه َ‬ ‫ق ُ‬ ‫ِ‬
‫ع«‪.‬‬ ‫ْ‬
‫ن ال َ‬ ‫ً‬
‫فَز ِ‬ ‫م َ‬ ‫منا ِ‬ ‫آ ِ‬
‫‪3‬‬

‫»هللر کللس کلله در حللالت پاسللداری و حراسللت از سللرزمین‬


‫اسلمی بمیرد‪ ،‬اجر عمل صالحی کلله انجللام داده اسللت‪ ،‬بللرای‬
‫ههللا در‬
‫یاش نیز جریان دارد و از فتن ‌‬‫همیشه جاری است و روز ‌‬
‫امان خواهد بود‪«.‬‬
‫‪ -‬صحیح رواه الطبرانی )‪(7480‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬حدیث صحیح است‪ ،‬روایت از ابوداوود )‪ (2500‬و ترمذی )‪.(1621‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ -‬حدیث صحیح است‪ ،‬روایت از ابن ماجه )‪.(3767‬‬ ‫‪3‬‬


‫‪43‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫بزرگان و سلف صالح امت به حقیقت و فضللیلت حفللاظت و‬


‫یبرده بودنللد‪ ،‬و همللراه بللا‬‫پاسداری از مرزهای کیان اسلمی پ ‌‬
‫یآوردنللد و بللا اعتقللاد صللحیح و‬
‫مالی که از راه حلل بدسللت م ‌‬
‫نیت خالص و پاکی که داشتند‪ ،‬برای پاسداری از اسلم‪ ،‬حریص‬
‫نبللاره شمشلیر خلدا و شهسللوار‬ ‫نکه در ای ‌‬‫و کوشان بودند؛ چنا ‌‬
‫یگوید‪» :‬برای من رویارویی با دشمن‬ ‫اسلم‪ ،‬خالدبن ولیدس م ‌‬
‫بتر است از‬ ‫خبندان زمستان بهتر و محبو ‌‬ ‫بهای سرد و ی ‌‬ ‫در ش ‌‬
‫دسترسی به عروسی که او را دوست داشته باشم‪«.‬‬

‫چهار‪ :‬خواندن سوره ملک‬


‫نباره از ابن مسعودس روایت شده است که‪:‬‬ ‫در ای ‌‬
‫ن‬
‫مبب ْ‬ ‫ة ِ‬‫ع ُ‬
‫مان ِ َ‬
‫ي ال َ‬ ‫ه َ‬ ‫ك ِ‬ ‫سوَرةُ ت ََباَر َ‬
‫رسول خداع فرمود‪ُ » :‬‬
‫‪1‬‬
‫ر«‪.‬‬ ‫ب ال َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫ذا ِ‬‫ع َ‬
‫َ‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫»تلوت سوره تبارک مانع از عذاب قبر م ‌‬
‫مچنیللن حللاکم در‬ ‫بیهقی در رابطه با »اثبات عذاب قللبر« و ه ‌‬
‫هاند کلله رسللول خللداع‬ ‫»المستدرک« از ابن مسعود روایت کرد ‌‬
‫یشللود‬ ‫فرمود‪ :‬تلوت سوره تبارک )ملک( مانع از عذاب قللبر م ‌‬
‫یکنللد‪ ،‬عللذاب از‬ ‫هی خداوند عذاب قبر را دفع م ‌‬ ‫و با اذن و اراد ‌‬
‫یگوید‪ :‬هیلچ راهلی بلرای‬ ‫یآید‪ ،‬این سوره م ‌‬ ‫بالی سر )میت( م ‌‬
‫رسیدن توبه او نیست؛ زیرا که او در هنگام تلوت مللن )سللوره‬
‫یآیللد‪ ،‬پاهللایش‬ ‫یکرد‪ ،‬عللذاب از سللمت پاهللایش م ‌‬ ‫ملک( دعا م ‌‬
‫یگویند‪ :‬راهی برای رسیدن تو به او وجود ندارد‪ ،‬چللون او بلله‬ ‫م ‌‬
‫هی‬ ‫نچنیللن‪ ،‬بللا اراد ‌‬ ‫یکللرد‪ ،‬و ای ‌‬ ‫تلوت من )سوره ملک( اقدام م ‌‬
‫یدارنللد‪ .‬ایللن مسللأله در‬ ‫خداوند متعال عذاب قبر را از او باز م ‌‬
‫تورات نیز ذکر شده است که هر کس سوره ملللک را در شللب‬
‫بخواند‪ ،‬به یقین بهره و اسباب آسایش فراوانی را نصیب خللود‬
‫گردانیده است‪.‬‬

‫‪ -‬نگاه به سلسله احادیث صحیحه )‪(1140‬‬ ‫‪1‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪44‬‬

‫پنجم‪ :‬اطاعت و بندگی خداوند متعال‬


‫یشللوند‪،‬‬
‫از جمله اسبابی که موجب رهلایی از عللذاب قللبر م ‌‬
‫اطاعت و بندگی خداوند متعال است‪ ،‬یعنی پایبندی به اوامللر و‬
‫هی‬‫دستورات خداوند متعال و پیروی از رسول خداع که از جمل ‌‬
‫آنها‪ :‬برپایی نماز‪ ،‬پرداختن زکات بذل و بخشش مال‪ ،‬احسان و‬
‫نیکی کردن به مردم و سللایر اعمللال نیللک‪ ،‬و پرهیللز نمللودن از‬
‫نباره خداوند متعللال‬‫نکه در ای ‌‬‫یباشد؛ چنا ‌‬‫کارهای نهی شده‪ ،‬م ‌‬
‫یفرماید‪:‬‬
‫م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫)روم ‪(44 /‬‬
‫»کسانی که )ایمان داشللته( و کارهللای نیکللو انجللام دهنللد‬
‫)راه بهشللت سللرمدی و نعیللم ابللدی را( بللرای خللود مهیللا‬
‫یسازند«‪.‬‬
‫م ‌‬

‫هالله علیه در مورد این آیه گفته است‪ :‬یعنللی در‬ ‫مجاهد رحم ‌‬
‫قبر‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬رسول خداع فرمود‪» :‬زمانی که میت‬ ‫* ابوهریرهس م ‌‬
‫یشللنود کلله‬ ‫یشللود‪ ،‬صللدای پللای مللردم را م ‌‬ ‫در قللبر گذاشللته م ‌‬
‫یگردند‪ ،‬اگللر میللت مللؤمن باشللد‪ ،‬نمللاز بللالی سللرش‪ ،‬روزه‬ ‫برم ‌‬
‫یگیرنللد و سللایر‬ ‫سللمت راسللت‪ ،‬زکللات سللمت چللپ او قللرار م ‌‬
‫هی رحم‪ ،‬و سللایر کارهللا از قبیللل‬ ‫کارهای خیر از قبیل صدقه‪ ،‬صل ‌‬
‫یگیرنللد‪ .‬پللس‬ ‫شرفتللاری بللا مللردم‪ ،‬سللمت پاهللایش قللرار م ‌‬ ‫خو ‌‬
‫یگویلد از‬‫یآیلد‪ ،‬نملاز م ‌‬ ‫هنگامی که عذاب از جلانب سلر میلت م ‌‬
‫طرف من‪ ،‬هیچ راهی برای ورود نیسللت‪ ،‬و زمللانی کلله از جللانب‬
‫یگویللد‪ :‬از طللرف مللن هیللچ راهللی‬ ‫یشود‪ ،‬روزه م ‌‬ ‫راست وارد م ‌‬
‫یشللود‪ ،‬زکللات‬ ‫بللرای ورود نیسللت‪ ،‬بعللد از سللمت چللپ وارد م ‌‬
‫یگوید‪ :‬از طرف من هیچ راهللی بللرای ورود نیسللت‪ ،‬سللپس از‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪ ،‬در این هنگام کارهای خیلری کله انجلام‬ ‫طرف پاها وارد م ‌‬
‫داده از جملللله‪ :‬کملللک بلله نیازمنلللدان‪ ،‬صللدقه‪ ،‬صللله رحلللم‪ ،‬و‬
‫‪45‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یگوینلد از جلانب ملا هلم‬ ‫نهلا م ‌‬


‫هی ای ‌‬‫شرفتاری با ملردم‪ ،‬هم ‌‬ ‫خو ‌‬
‫‪1‬‬
‫راهی برای ورود به بدن میت نیست ‪.«...‬‬
‫مچنین در حدیثی که براء بن عازبس روایت کرده‪ ،‬آمللده‬ ‫*ه ‌‬
‫شچهره‪ ،‬بللا‬ ‫اسللت کلله رسللول خللداع فرمللود‪ :‬شخصللی خللو ‌‬
‫یگویللد‪:‬‬ ‫یآیللد و بلله او م ‌‬
‫سهای زیبا و بوی خوش نزد میت م ‌‬ ‫لبا ‌‬
‫»مژده باد تو را به رضامندی و خشللنودی پروردگللارت و بللاغ و‬
‫تهللای جللاودان و همیشللگی هسللتند!‬ ‫نهایی که دارای نعم ‌‬ ‫بستا ‌‬
‫های اسللت کلله در دنیللا بلله آن وعللده داده‬ ‫ایللن همللان لحظ ‌‬
‫یگوید‪ :‬تو چه کسی هستی‪ ،‬خداوند بلله تللو‬ ‫یشدی‪ «.‬مؤمن م ‌‬ ‫م ‌‬
‫هات‬ ‫بشارت خیر و نیک بدهد‪ ،‬تو چه کسللی هسللتی کلله از چهللر ‌‬
‫ح‪،‬‬‫صببال ِ ُ‬ ‫مُلبب َ‬
‫ك ال ّ‬ ‫یگویللد‪» :‬أ ََنببا َ‬
‫ع َ‬ ‫یبللارد؟ م ‌‬‫خیللر و نیکللی م ‌‬
‫ة اللببه‬
‫عب ِ‬ ‫فببي َ‬
‫طا َ‬ ‫عا ِ‬ ‫ري ً‬
‫سب ِ‬
‫ت َ‬‫ك إ ِل ّ ك ُن ْ َ‬ ‫مت ُ َ‬‫عل ِ ْ‬‫ما َ‬‫والله َ‬ ‫َ‬
‫ف َ‬
‫‪2‬‬
‫خي ًْرا«‬
‫ك الله َ‬ ‫جَزا َ‬‫ف َ‬ ‫ه‪َ ،‬‬ ‫صي َت ِ ِ‬
‫ع ِ‬ ‫م ْ‬‫ن َ‬‫ع ْ‬‫طيًئا َ‬
‫بَ ِ‬
‫»من عمل نیک و خیر تو هستم‪ ،‬سوگند به خدا جللز سللریع و‬
‫یات از‬ ‫یگردان ‌‬
‫شتابان بودنت در طاعت و عبادت خداوند‪ ،‬و رو ‌‬
‫یدانللم‪،‬‬‫معصللیت و نافرمللانی خداونللد متعللال چیللز دیگللری نم ‌‬
‫خداوند متعال به شما پاداش نیک بدهد!«‬

‫یهببای‬ ‫شش‪ :‬مرگ بر اثر بیمبباری شببکم )انببواع بیمار ‌‬


‫مشببکم بببر‬ ‫شکم از جمله آپاندیسم‪ ،‬اسببهال و ور ‌‬
‫اثر هپاتیت و ‪(...‬‬
‫نکه‬‫کسی که بر اثر بیماری شکم )اسهال و ‪ (...‬بمیللرد‪ ،‬چنللا ‌‬
‫نباره گفتلله اسللت‪» :‬مللن نللزد‬ ‫هالله در ای ‌‬
‫عبدالله بن یسار رحم ‌‬
‫سلیمان بن صرد و خالد بللن عرفطلله نشسللته بللودم‪ ،‬سللخن از‬
‫مردی به میان آمد که بر اثر بیماری شکم )اسهال( فوت کرده‬
‫هی او شللرکت کننللد‪،‬‬ ‫بود و آن دو متمایل بودند که در نماز جناز ‌‬

‫‪-‬حدیث حسن است‪ ،‬روایت از حاکم )‪ (1/379‬و‪ .‬بیهقی )‪(139‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪-‬مصدر قبل ذکر شد‪.‬‬ ‫‪2‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪46‬‬

‫ن‬
‫م ْ‬
‫یکی از آن دو گفت‪ :‬آیا رسللول خللداع نفرمللوده اسللت‪َ » :‬‬
‫ه«‪.‬‬
‫ر ِ‬ ‫فى َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫عذ ّ َ‬
‫ب ِ‬ ‫فل َ ْ‬
‫ن يُ َ‬ ‫ه ب َطْن ُ ُ‬
‫ه َ‬ ‫قت ُل ْ ُ‬
‫يَ ْ‬
‫‪1‬‬

‫»هر کس که بر اثر بیماری شللکم بمیللرد‪ ،‬شللهید اسللت و در‬


‫یشود‪«.‬‬‫قبرش عذاب داده نم ‌‬
‫دومی گفت‪ :‬بله‪.‬‬
‫یگویی‪.‬‬
‫در روایت دیگری آمده است که گفت‪ :‬بله راست م ‌‬
‫هفت‪ :‬مردن در روز جمعه یا در شب جمعه‬
‫نباره احادیث صحیحی از پیامبر ثابت است کلله جمعللی‬ ‫در ای ‌‬
‫از اصحاب از جمله‪ :‬عبللدالله بللن عمللر و بللن عللاص‪ ،‬انللس بللن‬
‫مالک‪ ،‬جابربن عبدالله‪ ،‬عبدالله بن حنطب رضللوان الللله علیهللم‬
‫‪2‬‬
‫هاند‪.‬‬ ‫هالله روایت کرد ‌‬ ‫مچنین ابن شهاب رحم ‌‬‫اجمعین و ه ‌‬
‫یکند کلله ایشللان‬ ‫عبدالله بن عمر و از رسول خداع روایت م ‌‬
‫فرمودنللد‪» :‬من مببات ي بوم ال ْجمع ب َ‬
‫ة‬
‫عب ِ‬
‫م َ‬ ‫ة ال ْ ُ‬
‫ج ُ‬ ‫و ل َي ْل َب َ‬
‫ةأ ْ‬‫ُ ُ َ ِ‬ ‫َ َ ْ َ‬ ‫َ ْ َ‬
‫‪3‬‬
‫ر«‪.‬‬ ‫ة ال ْ َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫فت ْن َ َ‬
‫من ِ‬
‫قي ِ‬
‫و ِ‬
‫ُ‬
‫»هر کس در روز و شب جمعه بمیرد از عذاب قبر محفللوظ‬
‫یماند‪«.‬‬
‫م ‌‬
‫یکند کلله ایشللان فرمودنللد‪:‬‬
‫* جابرس از رسول خداع روایت م ‌‬
‫ال ْجمع َ‬
‫ة‪ُ ،‬أجي ِببرَ مِبن‬ ‫عب ِ‬
‫م َ‬ ‫ة ال ْ ُ‬
‫ج ُ‬ ‫و ل َي ْل َب َ‬‫ةأ ْ‬ ‫ُ ُ َ ِ‬ ‫م‬
‫و َ‬ ‫ت يَ ْ‬ ‫ما َ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫» َ‬
‫ع‬ ‫َ‬
‫ه طبباب َ ُ‬ ‫َ‬
‫علي ْب ِ‬‫و َ‬‫ة َ‬‫مب ِ‬‫قَیا َ‬‫وم ال ِ‬ ‫و جَ باءَ ی َب َ‬
‫َ‬ ‫ر‪،‬‬‫قب ْب ِ‬‫ب ال ْ َ‬ ‫ذا ِ‬ ‫عَ ب َ‬
‫‪4‬‬
‫ء«‪.‬‬ ‫دا ِ‬‫ه َ‬‫ش َ‬ ‫ال ّ‬
‫»هرکس در روز یا شب جمعلله بمیللرد از عللذاب قللبر نجللات‬
‫یشللود کلله‬
‫یشود و در روز رستاخیز در حللالی حاضللر م ‌‬‫داده م ‌‬
‫مهر و علمت شهدا بر او زده شده است‪«.‬‬

‫‪ -‬حدیث صحیح است‪ ،‬روایت نسایی )‪ (4/98‬و ترمذی )‪(1064‬‬ ‫‪1‬‬

‫هی این احادیث را در تحقیقم در کتلاب الجمعله و فضللها کله از ابلی‬


‫‪ -‬هم ‌‬ ‫‪2‬‬

‫هام‪.‬‬
‫بکر المروزی است تخریج کرد ‌‬
‫‪ -‬روایت از احمد )‪ 2/169‬و ‪ 167‬و ‪ (220‬و ترمذی )‪(1074‬‬ ‫‪3‬‬

‫‪ -‬روایت از ابونعیم در الحلیه )‪(156-3/155‬‬ ‫‪4‬‬


‫‪47‬‬ ‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬

‫یکنللد کلله‬
‫* عبللدالله بللن حنطللب از رسللول خللداع روایللت م ‌‬
‫ر«‪» ،1‬از عللذاب قللبر‬ ‫ة ال ْ َ‬
‫قب ْب ِ‬ ‫فت ْن َ ِ‬
‫ن ِ‬
‫م ْ‬
‫ئ ِ‬ ‫ایشان فرمود‪» :‬ب َ ِ‬
‫ر َ‬
‫یماند«‪.‬‬
‫دور م ‌‬
‫در مرسل ابن شهاب آمده است کلله رسللول خللداع فرمللود‪:‬‬
‫»من مات يوم ال ْجمع ب َ‬
‫ن‬
‫مب ْ‬‫ئ ِ‬ ‫ر َ‬‫ة ب َب ِ‬
‫عب ِ‬ ‫م َ‬
‫ج ُ‬‫ة ال ْ ُ‬ ‫و ل َي ْل َب َ‬‫ةأ ْ‬‫ُ ُ َ ِ‬ ‫َ ْ َ َ َ ْ َ‬
‫ب‬ ‫ُ‬
‫و کت ِب َ‬ ‫ر َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ة القب ْب ِ‬ ‫فت ْن َب َ‬
‫مببن ِ‬ ‫قببي ِ‬ ‫و ِ‬
‫ل ُ‬ ‫َ‬
‫و قببا َ‬ ‫ر َ‬ ‫ة ال ْ َ‬
‫قب ْ ِ‬ ‫فت ْن َ ِ‬ ‫ِ‬
‫‪2‬‬
‫شهیدَا ً«‪.‬‬ ‫َ‬
‫هی قبر در امللان‬
‫»هرکس در شب یا روز جمعه بمیرد‪ ،‬از فتن ‌‬
‫خواهد بود‪ ،‬یا )ایللن شللک راوی اسللت( از عللذاب قللبر محفللوظ‬
‫یشود‪«.‬‬ ‫یماند و جزء شهداء محسوب م ‌‬ ‫م ‌‬

‫هی خدا!‬ ‫ای برادر مسلمان و ای بند ‌‬


‫نها اسبابی است که در احادیث رسول خداع برای رهایی از‬ ‫ای ‌‬
‫هاند؛ پس تو این بنده خدا! اگر این موارد را‬ ‫عذاب قبر ذکر گردید ‌‬
‫به خاطر سپردی‪ ،‬پس از خداوند متعال در مورد خودت بللترس و‬
‫نکه رخت بربندی و این سرای خاکی را ترک گللویی( و‬ ‫)قبل از ای ‌‬
‫ماکنلون‬ ‫قبل از فوت وقلت‪ ،‬نفلس خلویش را محاسلبه کلن! و ه ‌‬
‫هی نصللوح و واقعللی کلله خداونللد‪ ،‬گناهللان‬ ‫هکن‪ ،‬تللوب ‌‬‫تجدیللد تللوب ‌‬
‫یبخشد و با انجام کارهای نیللک بلله اسللتقبال آینللد‬ ‫هات را م ‌‬ ‫گذشت ‌‬
‫هاش فللرا‬ ‫مهللای زیبللا و صللفات بلنللد مللرتب ‌‬‫بللرو! خداونللد را بللا نا ‌‬
‫هی مسلمانان را ببخشلد و از گناهلان‬ ‫یخوانم تا من‪ ،‬شما و هم ‌‬ ‫م ‌‬
‫غهلای‬ ‫یخلواهم کله قلبر ملا را بلاغی از با ‌‬ ‫ملا در گلذرد‪ .‬و از او م ‌‬
‫بهشت رضوان بگرداند و مللا را از وحشللت روز قیللامت در امللان‬
‫نگلله دارد و او بللر هللر چیللزی تواناسللت و بلله اجللابت‪ ،‬سللزاوارتر‬
‫است‪.‬‬

‫‪ -‬روایت از عبدالرزاق )‪(5567‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت از عبدالرزاق )‪(5595‬‬ ‫‪2‬‬


‫ههاي نجات از آن در پرتو شريعت‬
‫عذاب قبر و را ‌‬ ‫‪48‬‬

‫ای برادر و ای خواهر مسلمان!‬


‫هی این رساله را به پایان بردی و بر احللوال‬ ‫اکنون که مطالع ‌‬
‫تهایشللان در قللبر آگللاهی‬ ‫مردگان‪ ،‬در هنگللام قبللض روح و حال ‌‬
‫یافتی و دانستی که ایمان داشتن به »عذاب و راحللتی قللبر« از‬
‫مچنیلن بلا اسللبابی کله ملوجب‬ ‫هی اهلل توحیللد اسللت و ه ‌‬ ‫عقید ‌‬
‫یشوند‪ ،‬آگاه و آشنا شللدی‪ ،‬پللس‬ ‫عذاب قبر و یا رهایی از آن م ‌‬
‫نبن عفللانس نقللل‬ ‫به حکایتی کلله در مللورد خلیفلله راشللد عثمللا ‌‬
‫شده است توجه کن‪.‬‬
‫نچنللان گریسللت کلله ریللش‬ ‫»او روزی بللر قللبری ایسللتاد و آ ‌‬
‫مبارک خیس گردید؛ از ایشان سؤال شد‪ :‬ای خلیفلله! هنگللامی‬
‫یکنیللد‪ ،‬امللا وقللتی‬ ‫یشللود‪ ،‬گریلله نم ‌‬ ‫که از بهشت و جهنم یللاد م ‌‬
‫یگریید؟ ایشان پاسخ دادند‪ :‬مللن‬ ‫یشود‪ ،‬م ‌‬ ‫سخن از قبر گفته م ‌‬
‫و ُ‬
‫ل‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ن ال َ‬
‫قب ْ بَر أ ّ‬ ‫یفرمللود‪» :‬إ ِ ّ‬ ‫از رسللول خللداع شللنیدم کلله م ‌‬
‫ع بدَهُ‬
‫مببا ب َ ْ‬ ‫ف َ‬‫ه َ‬‫من ْب ُ‬‫جببا ِ‬‫ن نَ َ‬ ‫ة َ‬
‫ف بإ ِ ْ‬ ‫خَر ِ‬‫ل اْل ِ‬ ‫ز ِ‬‫مَنا ِ‬ ‫ن َ‬ ‫م ْ‬ ‫ل ِ‬‫ز ٍ‬‫من ْ ِ‬
‫َ‬
‫ه«‬ ‫َ‬
‫عدَهُ أ َ‬ ‫ه َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫من ْ ُ‬‫شد ّ ِ‬ ‫ما ب َ ْ‬
‫ف َ‬ ‫من ْ ُ‬‫ج ِ‬‫م ي َن ْ ُ‬
‫نل ْ‬ ‫وإ ِ ْ‬‫ه َ‬
‫من ْ ُ‬‫سُر ِ‬
‫أي ْ َ‬
‫‪1‬‬

‫لهای آخرت است‪ ،‬هللر کللس از‬ ‫»قبر نخستین منزل‪ ،‬از منز ‌‬
‫یشللود و هللر‬ ‫ن رهایی یابد‪ ،‬مراحل بعد از آن‪ ،‬برایش آسان م ‌‬ ‫آ ‌‬
‫کس از آن نجللات نیللافت مراحللل بعللد از آن برایللش دشللوارتر‬
‫خواهد بود‪«.‬‬
‫ط إ ِّل ال ْ َ‬
‫قب ْبُر‬ ‫قب ّ‬
‫من ْظَبًرا َ‬ ‫َ‬
‫ت َ‬‫ما َرأي ْب ُ‬
‫مچنیللن فرمللود‪َ » :‬‬ ‫ه ‌‬
‫کتر از‬ ‫هام که وحشللتنا ‌‬ ‫های را ندید ‌‬ ‫ه« ‪» .‬هیچ منظر ‌‬
‫‪2‬‬
‫من ْ ُ‬ ‫فظَ ُ‬
‫ع ِ‬ ‫أَ ْ‬
‫قبر باشد‪«.‬‬
‫تمت بالخیر‬
‫گلناز رخشانی مقدم‬
‫هی دخترانه حضرت‬‫مدرس مدرس ‌‬
‫سمیه‬
‫وابسته به مسجد یاسر‬
‫‪1/9/85‬‬

‫‪ -‬روایت از مسند الصحابة في الكتب التسعة )‪(261-36‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪ -‬روایت ترمذی )‪(1308‬‬ ‫‪2‬‬

You might also like