Professional Documents
Culture Documents
0
! انسان مؤمن ص!!رفا اول :ايمان به اساس فكر :ايمان حقيقي آنست كه زاده فكروانديشه باشد،يعني
!ابق آن !ام داده مط! تقليد ننموده ،ومانند آن اشخاصي نباشد كه هرچه را والدين ويا بزرگان قومش انج!
عمل نمايد،وچنانچه كافران و مشركان عصر پيامبران ميگفتند كه ما بت ها را براي اين عبادت ميكنيم
كه پدران ما چنين كاررا ميكردند،مسلمان حقيقي بعد از رسيدن به سن رشد بعد از تفكرزيادي درمورد
! ،اين گونه ايم!!ان ! پروردگار ،ايمان مي!!اورد ! متعال (جل جالله)به وحدانيت،توحيد،وجود مخلوقات خداوند
دارای ارزش نهايت زياد بوده،زيرا انسان با فهميدن حقايق اشتباهاتي را كه پدران واقارب شان مخالف
حقايق عمل نموده اند تكرار نميكنند .
صحابه كرام (رضوان اهلل عليهم اجمعين) از روش هاي كوركورانه پدارن منصرف شده و با فهم حقيقي قرآن
! كه !اد درك نمودند !داز تفكر زي! ! بع! !د،آنها ! رو آوردن! !تي !دا پرس! ! و انسان پرستي به خ! از بت پرستي
! نميتواند انسان،حيوان ويا كدام مجسمهء ازينها نميتوانند كه زمين و آسمان را خلق نمايند،انسان ضعيف
! انسان بنده است،واين بتهايي كه در حقيقت ! دور به كمك انسان برسد،زيرا درمشكالت به مسافات بسيار
!انيده!ان رس! !راي انس! انسانها بوده اند،ويا به شكل انسان وحيوان ساخته شده اند،هيچ سود ونقصان ب!
!ردن !دانيت الهي گ! !ده به وح! !رف ش! ! درك اين حقايق از روش هاي جاهالنه پدران منص! نميتوانند،با
نهادند،وساير مؤمنان حقيقي با دانستن حقايق قرآن به آن تسليم شده ،مطابق آن عقيدهء خويش را عيار
!اس فكر وانديشه !ان به اس! !ان ش! ! متعال (جل جالله) صفت چنين مؤمنان حقيقي را كه ايم! ميسازند،خداوند
! فِي خَلْقِ
! وَيَتَفَكَّرُونَ
! وَعَلَى جُنُوبِهِمْميباشد ،بدين شكل بيان داشته است (:الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ) آل عمران 191/
مؤمنان حقيقي كساني اند كه خداوند متعال (جل جالله) را در حالت ايستاده ،نشسته و برپهلوخفته ي!!اد
!گارا اين همه را باطل خلق نكرده اي مينمايند ،در پيدايش آسمانها و زمين فكر ميكنند،وميگويند:پرورد
،پاكي است مرترا ،مار از عذاب دوزخ نگهدار )
!
! منفی درفهم ! ت!!أثيری ! ،روايت های مختلف ،فرهنگ های هرکش!!ور بسا اوقات حوادث تاريخی
!
! ،وتمامی ! فکرنمايد بسياری حقايق بجا گذاشته است ،وهرگاه انسان مومن با اخالص تمام درين مورد
! قرآن عظيم الشان ق!!رارداده وبه اس!!اس تقاليد ،عادات ،نظريات ،وروايت های تاريخی را درپرتو
! خويش را ترتيب وتنظيم نمايد ،بطرف حق نزديک است . ! موقف فکری حقيقت قرآنی
! اختالفات مخلصانه به ق!!رآن ! ،هنگام بروز ! مسايل مختلف فکرنمايد ! درمورد هرگاه کسی ميخواهد
!
!رآنی !ايق ق! ! مخلصانه قرآن طالب فهم حقايق گردد ،حتما حق! عطيم الشان رو آورد ،وبا خواندن وفهم
! سبلنا ) کس!!انيکه درراه ما ! ( والذين جاهدوا فينا لنهدينهم ! متعال ميفرمايد ! ،خداوند برايش ثابت ميگردد
سعی وتالش ومجاهدت نمودند ،راه را برايشان هدايت ميکنيم .
نسايد پيش غيراهلل جبين را ! دين را مسلمانی که داند رمـز
------------------------------------
أنواع ايمان هاي مقبول را از يكي از دروس عالمـه محسن قرائتي استفاده نموده ام . -1
دوم :ايمان همراه باعمل (آمنوا و عملوا الصالحات) :ايمان حقيقي آنست كه بعد ازجاگزين شدن در
!ان نمايد ،ولي
!اي ايم! !اه كسي ادع!قلب آثار آن دراعمال روزانه 24ساعته انسان معلوم گردد ،هرگ!
! احكام الهي باشد ،مؤمن حقيقي شمرده نميشود،زيرا اعمال زشت مانند تاريكي است ، اعمال اومخالف
وايمان مانند نورآفتاب ،روشن و تابان است وهرگاه در جايي روشني چراغ ،برق و يا آفتاب ظ!!اهر
! مينمايد ،وجاي آنرا نوروروش!!نايي پر مينمايد ،به همين
گردد در آنجا تاريكي جا نداشته ،فورا فرار
!وري به !نين ن!! روشن است ،امكان ندارد كه مؤمن حقيقي با داشتن چ! سان ايمان كه به مثابه نورآفتاب
!نايي ها
!وي روش! ! ها بس!!اريكي
تاريكي هاي گمراهي مشغول باشد،هميشه ايمان حقيقي مؤمن را از ت!
1
ميكشاند (يخرجهم من الظلمات إلى النور) وهرگاه چنين نبود،وكسي با وجود ادعاي ايمان به ت!!اريكي
!وده !رايت ننم! هاي گمراهي مشغول باشد،معلوم ميگردد كه ادعاي او تنها در لفظ بوده و به قلب او س!
! است كه هرگاه اصالح شود همهء وجود انسان اصالح ميگردد و هرگاه است،زيرا قلب پارچه كوشتي
! ميگردد )1( . ! انسان فاسدفاسد شد همه وجود
! بوده !گارمتعال همان ايماني است كه پايدارومستحكم ! پرورد سوم :ايمان پايدار:ايمان مقبول به دربار
! متعال (جل جالله) صفت مؤمنان حقيقي را چ!!نين ! ،خداوند با اندك مشكل ازقلب و دماغ انسان فرارننمايد
!ار بيان نموده است(:قالوا ربنا اهلل ثم استقاموا) گفتند پروردگارما اهلل (جل جالل!!ه) است و بعدا درهمين گفت!
خويش استقامت نموده اند .
!وم !بردرعبادات معل! !رام،ص! ايمان هاي مردم به اساس استقامت آنان درمقابل مشكالت،اموال ح!
! دارند ، !عيف ! بداند كه چقدر ايمان دارد ،بعضي از انسانهاي كه ايمان ض! ميگردد ،والزم است هركسي
!يبت !دك ،ويا مص! ! ان!
!رد يك مريضي ! ،به مج!! ضعيف ميباشد استقامت شان در مقابل مشكالت بسيار
! سبب ميگ!!ردد كه به مج!!رد كوچكي ،الفاظ كفر از زبان شان خارج ميگردد ،و يا هم ايمان ضعيف
دوري آب ،ويا مشغول شدن به يك قصه يا كار ،نماز را قضا مينمايد ،و يا به اندك تشنه گي روزه خود
!
! ميكند،ولي ايمان مقب!!ول به درب!!ار ! محبت به مال دنيا از دادن زكات فرار ! ،وياهم بخاطررا ميخورد
الهي همان ايمان با استقامت است كه با هزاران درد ورنج در آن هيچ تغييري ظاهر نگردد .
!الم !وت به اس! !يدن از دع! ! كفار مكه براي دست كش! ايمان پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم) چقدر بود ؟ زماني
!(ص!!!لى اهلل عليه
! ،پيامبر
! را نمودند
وهمگون شدن با ايشان به پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم) پيشنهاد مال،قدرت وازدواج
! اإليمان را با ! وبا استقامت خويش فريب دشمنان اسالم را كه بسياري مردمان ضعيف وسلم) با ايمان قوي
! ،برايشان چ!!نين پاسخ پول ،چوكي و دختران زيبا گمراه مينمايند ،كه اينكار را قريشيان با اوكردند
! نهيد و ! متعال(جل جالله ) است كه هرگاه آفتاب را به دست راس!!تم قوي ايمانی گفت :قسم به ذات خداوند
مهتاب را به دستم چپم دهيد من ازراه دعوت برنميگردم .
يعني اگر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داشته باشيد برايم فراهم س!!ازيد
من راه دعوت به اسالم را هرگز ترك نميكنم .
اين بود قوت ايمان آنحضرت (صلى اهلل عليه وسلم)
جهارم :ايمان خالص :ايمان خالص ايماني است كه تمامي توجه انسان به خالق باشد،وهيچ كسي
! ازايمان خالص همان ايماني است كـه خالي ازهر نوع شـرك و را شريك او نسازد .منظور
-----------------------------------
!لَّى اللَّهُ
ص! -1اين مفهوم حديث شريف است كه امام احمد آنرا از حضرت النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ جنين نقل نموده است :سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( َ
علَيْهِ وَسَلَّمَ ) يَقُولُ إِنَّ فِي الْإِنْسَانِ مُضْغَةً إِذَا سَلِمَتْ وَصَحَّتْ سَلِمَ سَائِرُ الْجَسَدِ وَصَحَّ وَإِذَا سَقِمَتْ سَقِمَ سَائِرُ الْجَسَدِ وَفَسَدَ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ
َ
فرق بين مسجد مساجد المساجد صالح ،صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعمال شان صالح است .
!انهم!وا إيم!! متعال در قرآن عظيم الشان ميفرمايد (:الذين آمنوا و لم يلبس! شبهات شرك باشد خداوند
بظلم) كسانيكه ايمان آوردند وايمان خويش با با ظلم ملبس نساختند ،صحابه كرام گفتند كه اي رسول اهلل
!يار ! نازل شد(:إن الشرك لظلم عظيم) شرك ظلم بس! كدام يكي ما ظلم نكرده است ،سپس اين آيت شريف
! از ظلم در ينجا شرك است . بزرگ است .يعني منظور
كسانيكه ايمان خ3الص دارن3د ،توج3ه ش3ان ب3ه خ3الق اس3ت ،او را ميپرس3تند ، 3و كس3ي را ش3رك او
نميسازند ، 3وتمامی 3اعمال خويش را برای رضايت خداوند انجام ميدهند ،عبادات خويش را فق33ط ب33رای
خداون333د 3انج333ام ميدهن333د ودرهنگ333ام 3مش333کالت ب333ه ع333وض توج333ه ب333ه مخلوق333ات،خداون333د 3را ازهم333ه
مهربانتردانسته ،ازاوکمک ومدد ميخواهند .
2
پنجـم :ايمان ق3333رآنی ونب3333وی : 3بسياری مردم دراعتقادات خويش اموری را داخل ميکنند که هيچ
! نميداشته باشد ،وبه اساس فرهنگ های مختلف جانشين ذهن آنان شده است ،ايم!!انی که اصل قرآنی
! باشد،توحيد،ذات ،صفات، ! همان ايمانی است که به اساس بنياد قرآنی مورد قبول ذات الهی قرار ميگيرد
! اجتن!!اب ! متعال را مطابق قرآن دانسته،ازنظريات فلسفی که انسانرا به بيراهه ميکشاند واسمای خداوند
ورزد .
!اريخ واحيانا!ان کتب ت! ! تاريخ اسالم درمي!! است که درطول يکی ازمسايل مهم بعضی ازاختالفاتی
! بعضی ازافراد ! دينی روايت شده است ،بعضی ازين روايات زادهء بعضی ازافکارتعصبی درکتابهای
!ده است ! درميان کتب بعضی ازمذاهب اسالمی جابجا ش! ! وگروهی ويا به اساس تقسيم بندی های سياسی
! مطالعه!ام
! که درهنگ! ! شده ،ميپرسند! مطالعه چنين روايات احيانا بعضی ازمسلمانان متردد که درهنگام
! وغيره چگونه عکس العمل داشته باشيم ؟ چنين افکار ،نظريات ،روايات تاريخی
! ساده وآسان است بشرطيکه خود خواندهء چنين رواي!!ات تحت تاثيرآن!!ان پاسخ چنين سوال بسيار
! جستجوی حقيقت باشد ، قرار نگرفته باشد ،او اين سوال را بخاطر يافتن حق نمايد .وهرگاه منظورآن
برايش را ه مناست عبارت است از :
!افت ! مختلف ي! !ایالف :رجوع به قرآن عظيم الشان:قرآن کريم که ترجمه های متعدد آن به زبانه!
!،ميشود ،وحتا سبب هدايت بسياری از نامسلمانان شده است ،بهترين رهنما ب!!رای مس!!لمان ميباشد
خواندن ترجمه قرآن ،قبل ازاينکه به تفسير هرآيت توسط بعضی از اشخاص برگرديم به!!ترين رهنما
! القرآن للذکر فهل من مدکر) به تحقيق ما قرآن ! متعال ميفرمايد(:ولقد يسرنا
! ،خداوند
برای انسان ميباشد
! آسان نموده ايم ،آيا کسی است که برای آموزش آن سعی نمايد ؟ را برای آموزش بسيار
!، ! ،سياسی! ،انديشوی ،تاريخی ،قانونی ! مشکالت فکری تالوت ترجمه قرآن وبيان قرآن درتمامی
! واخالقی انسان نقش بسيار مهم وبرجسته دارد . ! ،اجتماعی ،فردی اقتصادی
!،زيرا نظريات انسانها به اساس بعضی ازمشکالت انسانی احيانا ناقص ،خودخواهانه ،تعص!!بی
!
! ،واحکام! متعال دين مقدس اسالم را دين متوسط مذهبی ،وياهم با افراط وتفريط ميباشد ،ولی خداوند
! پاک ميباشد .
قرآن نيز از افراط وتفريط
دانستن قرآن برای هرمسلمانيکه درتالش حقيقت است بسيار مهم ميباشد .وهرگاه کسی روزانه ده
الی 15دقيقه وقت خود را برای ترجمه ای قرآن بدهد ،بدون شک او بعد ازگذشت يک سال قرآن را
!ان!رآن عظيم الش! ! زيادی نجات ميدهد ،اين اعجاز ق! به اندازه ای ميفهمد که او را از مشکالت فکری
! نمايد .
! رهنما ،هدايت است ،بشرطيکه کسی بخواهد حق را جستجو است که برای هرکسی
! کت!!اب را يک خانم امريکايی بنام بيتی باومن که يک خانم دانشمند ميباشد بيش ازيکه!!زار
درزمينه هاي مختلف براي رسيدن به حق مطالعه نمود :او ميگويد :من بيشتر از هزار كتاب را در
! ،مذهب ،تاريخ و فلسفه اين دو ! ،انسان شناسي زمينه هاي مختلف از قبيل روانشناسي جامعه شناسي
پيامبر(عيسى و محمد عليهما السالم) به منظور يافتن حقيقت مطالعه كردم .او براي رس!!يدن به حق
مطالعات خويش را در كتب اديان مختلف ادامه داد ،ولی مطالعه اديان ساخته وبافته بشر بجزازدي!!اد
! به! (:هريك ازاين نظامهاي روح!!اني ! او اظهارميدارد
! به ارمغان نمياورد
تشويش و رنج چيزی ديگری
! آورد) باآلخره با ! را براي من بوجود ! من جواب داد اما در عوض سؤالهاي ديگري بعضي از سؤالهاي
!
! آنچه راچهل س!!ال درپي آن ب!!ودم مطالعه دين مقدس اسالم به هدف خويش رسيده ميگويد (سرانجام
! براي معنا بخشيدن به هرچيز در دنيايم)( )1دانستن شخصيت چنين انسانها براي هر انسان يافتم،راهي
!تم ،! مطالعه هس! !ياراهل ! :بس!درسي خوبي براي حقيقت يابي ميباشد ،او در مورد خود چنين ميگويد
! ازبيشتر از هزار جلد كتاب مطالعه كرده ام ،زياد دوست ندارم كه مشغول چيز هاي جزئي و سطحي
!ور كلي !رگرمي و بط! ! و س!!ينما و مجالت ،ورزش ! ،فيلم و س!
!ون ،راديوقبيل تماشا كردن تلويزي!
3
! در زمينه هاي بعد معنوي زنده گي مطالعه داشته باشم و سرگرم شوم و چيزهاي مادي بشوم،ميخواهم
! كه كم شانس تر از من هستند دراين زمينه كمك كنم )2( . به افرادي
خانم باومن بعد از مطالعه قرآن كريم به اين نتيجه ميرسد كه قرآن كريم كتاب ه!!دايت بش!!ريت
!رآن! از ق! !ويهء كه باشد ميتوانداست ،كتابي است قابل فهم و درك براي همه مردم وهركسي با هر س!
! قرآن را! و هركسي استفاده نمايد قرآن جوابگوي فالسفه ،دانشمندان ،و متخصصين هر مسلك ميباشد
!
!روز !فانه كه ام! ! ،ولي متأس! مطالعه نمايد از فيوضات قرآن به اندازه دانش خويش مستفيد شده ميتواند
! اش!!ياي بي ! ميكشاند بس!!وي ! كه آنانرا به خوشبختي مردم به عوض مطالعه قرآن و درك حقايق قرآني
! لهو ولعب گردانيده اند كه ثمره اين اعم!!ال ش!!ان ! رو آورده اند و خود را مصروف ارزش و سطحي
! قرآن كريم ميفرمايد :قرآن كتابی است روشنگر ! .او در مورد ! ميباشد
مسؤوليت بزرگي به دربارالهي
! ،آنان خود را در چيز هاي سطحي ،مصنوعي ،بي ! از مردم آنرا درك نميكنندوقابل فهم ،اما بسياري
! و نميتوانند مس!!ؤوليت نت!!ايج افك!!ار ،گفته ها ارزش ،و لهوولعب غوطه ور ساخته اند مايل نيستند
واعمالشان را به عهده گيرند .
!لمان را که !ان غيرمس! ! بپرسيم که قرآن عظيم الشان چطورتوانسته است که يک انس! اکنون ازخود
يهودی يا نصرانی بوده وبرای درک حقايق ويافتن حقيقت مطالعه نموده است،هدايت کرده،وآيا نميتواند
که ما را هم هدايت نمايد مشکل اينست که :
!
يار درخانه وما گرد جهان ميگرديم !
آب درکوزه وماتشنه لبان ميگرديم
ب :دعوتگران نه قضاوت گران :مسلمانيکه درتالش حقيقت است تالش ميورزد که حقيقت های قرآنی
! ق!!رآن عظيم را درک نموده ،وبرای اصالح خود عمل نمايد ،افکاروانديشه های خويش را ازطريق
! قضاوت وبه محاکمه کشانيدن ديگران باشد ،به اصالح الشان حل نموده ،وبه عوض اينکه مصروف
! که
! خود رادرک نموده ،ازخ!!ود ميپرسد ! ،مسووليت خود واعضای فاميل ودوستان خود سعی ميورد
! خود اعمال خويش را ترتيب وتنظيم ميکند . درآخرت ازچی پرسيده خواهد شد ؟ ومطابق مسووليت
---------------------------------------------------
-1ينك خورشيد از غرب طلوع ميکند ،تأليف مظفرحليم و بيتي باومن .ترجمه:عبدالعزيز ويسي .ايران :نشر احسان ،ص 35 :
-2مصدرسابق ص 59 :
4
!
درين زمينه چی خ!وب است نظريک شخصی را که خ!ودش مس!لمان نب!ود ،وميخواست ازطريق
! به اشتباه خود! ،اوخود کتابهای غيرمسلمانان دين مقدس اسالم را درک نمايد ،مورد مطالعه قراردهيم
!پردازد!ان مي! !رآن عظيم الش! پی برده باآلخره به مطالعهء کتب متخصصين اسالم وسپس به مطاله ق!
!
!مينو
!د( مكس! ! فرزن! ومنحيث يک مسلمان حقيقی به دين مقدس اسالم مشرف ميشود( :سامي فرناندس)
فرناندس) درسال 1955درجزيرهء سيبوی منطقهء بيسايس در كشور فليبين تولد ش!!ده ،يك كش!!يش
! سال 1979ازپوهنتون ايديولوژيك الهوت فارغ التحصيل شده اس!!ت،اين مذهب پروتسانت ميباشد،در
! متخصص مذهبی چون كشيشان ومنصرين (كسانيكه مردم را نص!!راني پوهنتون به تربيهء كادرهاي
ميسازند) مشغول است .
او ميگويد :قوانين آنوقت اين پوهنتون تقاضا مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فراغت از
!اطق !ردم در من! ! ساختن م! ! نمايم ،درين مدت من براي نصراني پوهنتون براي مدت هژده ما ه سپري
! تا بحث!وديم
!دت مكلف ب! مسلمان نشين كه در جنوب فليپين قرار دارد مشغول شدم ،همچنان درين م!
!
هاي در مورد ثقافت هاي ديني شرقيان بنويسيم،وتقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي درمورد
فلسفهء اسالم گماشته شدم .
مسيحيان براي گمراه نمودن مسلمانان از هروسيله كارميگيرند ،و براي رس!!يدن به اين ه!!دف
! مسلمانان ،نقاط! تا درمورد مسلمانان معلومات زياد داشته باشند،درمورد اساسات فكري نخست ميكوشند
!لمانان در! مس! !يروزي !بب پ! !لمانان،تكتيك هاييكه س! ! وقبلي مس! !ومي ضعف آنان،اختالفات لساني،ق!
! بخوبي در ض!!عيف عصورمدنيت اسالمي شده است بحث وتحقيق مينمايند،تابا درك اين مسايل بتوانند
ساختن و ازبين بردن مسلمانان ويا هم كشانيدن آنان به اديان منسوخ و دست خورده بشر نايل آيند .
! ميگويد:من براي آماده گي به نوشتن اثرعلمي خويش به جمع آوري كتب و محترم سامي فرناندس
!را ما در!دم .زي! مراجع كه درمورد اسالم ورسول اسالم حضرت محمد (صلى اهلل عليه وسلم ) بود مشغول ش!
! دشمنت را شكست دهي بايد همه چيزاورا بداني (اساس!!ات ، ! كه :اگر ميخواهي پوهنتون آموخته بوديم
مبادي فكري ،تكتيك ها ،جوانب رواني و غيره ) .
!لمانان
!ير مس! !اهم به مراجع و كتب غ! هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ي!
!انيت دين! هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حق! !اموزد !ان بي!
رجوع نموده بخواهد دين اسالم را ازآن!
! گرغربی اسالم را به شكل مقدس اسالم را درك نمايد زيرا علماي متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار
!
!(ص!!!لى اهلل عليه وس!!!لم ) را دورازشخصيت اصلي اش مع!!رفي ! ،پيامبر
غير صحيح به مردم معرفي ميدارند
!د،غالبا بعضي !رفي ميكنن! ميدارند و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ،بي دانش وبداخالق مع!
! عيوب بعضي مسلمانان را اس!!اس ازاشتباهات تعدادي ازمسلمانان بي علم راوسيله قرار داده،تصاوير
! از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه!!ای ! ميدهند،بعضي براي شناخت اسالم قرار
! بين بعضی از گروه ها و اح!!زاب مسلمان به اساس بعضي ازمشکالت ،تعصبات ودست های خارجی
!يله
!دين وس! ! ،وب! ! ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند سياسی صورت
! ولي دانشمندان ! نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند پوششي را براي حق جستجو
!اي!لمانان واز كتابه! !ود مس! ! را از زبان خ! واشخاص اكاديميك براي نيل به حقيقت ميكوشند،تاواقعيت
! اس!!الم ب!!ود از ! :بعضي از كتبي را كه درمورد اسالمي دريابند ،آقای فرناندس درين مورد ميگويد
!ير!ؤلفين اين كتب غ! ! حاصل نمودم ،و ازينكه م! كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير شهرزامبوانگا
! به اين كتابها قناعتم حاصل ! اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ،بدين ملحوظ مسلمانان بودند
! شدمنشده بخود گفتم :چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟ به جستجوي كتابهاي
!ني! افتاد نخست كتاب (اسالم ...دي! ! كتاب بدستم ! آغازدوكه آنانرا مؤلفين مسلمان تأليف نموده بودند،در
5
كه به آن تهمت شده) تاليف ابواالعلي مودودي،ودومين كتاب (اسالم تحت ميكروسكوب) تأليف حموده
عبدالعاطي .
! كه در بين نبشته ! غير مسلمانان و مسلمانان دريافت ! دركتابهاي سامی فرناندس بعد ازمطالعات دقيق
! است ،غير مسلمانان بويژه مخالفين ودشمنان اسالم براي گمراهي مردم دو ك!!ار هاي دو طايفه فرق
! را انجام ميدهند :
بسيارخطرناك
!را-1اسالم را بشكل ناقص برای ديگران بيان و شرح ميكنند يعني يك بخش اسالم را گرفت!ه,وآن!
! ميدهندوبدين شكل مردم گمان ميكنند كه اسالم دين ناقص ! انتقاد قرار
منزوي از بخش هاي ديگر مورد
است .
! :اسالم-2قبل از تحقيق و مطالعه حكم صادرميکنند و به اساس دشمنی که با اسالم دارند ميگويند
! و احكام قبلي آنان مانع رسيدن خود شان به حق ميگردد و هم ديگ!!ران دين حق نيست وهمين تصاميم
را به گمراهي ميكشانند .
! كتاب استاد مودودي را خواندم يك انديش!!هء ك!!امال او اين دو نقطه را چنين بيان ميدارد(:زماني
مختلفي از آنچه از اسالم ميدانستم برايم رخ داد ،بخود گفتم :چرا اينرا تصديق نكنم ؟ اكنون اسالم از
! اكنون ! بسيارزياد بود،زيرا طرف يكي از فرزندانش برايم پيش ميشود .ولي دربين هر دو پيشكش فرق
اسالم بشكل كامل آن تقديم ميشود نه از يك جهت با فيصله هاي قبلي )
هرگاه ما اسالم را ازيك جانب ببينيم ،حقيقت اسالم را چنانچه الزم است درك كرده نميتوانيم ،ولي
! كه آن را به شكل كامل آن مانند يك کتله متكامل ! اسالم زماني براي مان معلوم ميگردد زيبايي وارزش
و مترابط مورد بررسی وتحقيق قراردهيم ( .يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ
! و از گامه!!اي ! كامل داخل ش!!ويد الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)اي مؤمنان دردين مقدس اسالم بصورت
! نيكنيد زيرا شيطان دشمن آشكار شماست .البقرة208/ شيطان پيروي
! زماني اسالم را در نبشته هاي مسلمانان مطالعه نمود حقايق اسالمي دراو اثر آقاي سامي فرناندنس
! حقيقت اسالمي را منفي تفسير نميكرد،عالقمند نمود وازينكه يك انسان متعصب و خود خواه نبود،وهر
!ات مزيد در !ترو معلوم! معلومات بيشتر در مورد اين حقايق شد او ميگويد :بعد ازين به مطالعه بيش!
!
! كتب هستند تماس پوستي مورد اسالم عالقمند شدم،با بعضي ازمراكز بيرون ازفليپين كه مشغول توزيع
گرفتم ،كه ازآنجمله مركز(وقف خانم عايشه بواني) درپاكستان ،مركز(استاد ديدات در جنوب افريقا)
! نم!!ودم ،ازجمله اين كتابها ! خوبي را دريافت وموسسه اسالمي درلندن ميباشند،و يك سلسله از كتابهاي
! درمن نموده و دراعماق قلبم تأثيرنمو د اين كتاب (محمد معلم بشريت) تأليف افضال الرحمن اثر زيادي
!(صلى اهلل عليه وسلم ) وشهكارهايش را بيان ميدارد . كتاب زنده گي پيامبر
! ،و احساس مينمودم كه اسالم حقيقتا دين حق است ،اين ازين ببعد به فهم درست اسالم آغازنمودم
! حتي ! و بخش ها،مذاهب و فرقه ها را مطالعه نمودم احساس بعد از آن بود كه من تمامي اديان معاصر
!.عقايد هند ،چين ،و تعليمات اديان آسيوي
بعد ازينكه اسالم را درمدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ،احساس کردم كه گم كرده خويش
! جوابي نداشت آنرا دراسالم ! تمامي سؤاالتيكه در ذهنم خطور نموده ودرمسيحيت ! ،پاسخهاي را دريافتم
!ام و ! مگر بدون اهتم! ! ،اما هنوزهم در مراسم كليسا و اعماليكه متعلق آن بود اشتراك ميورزيدم دريافتم
! در يكشبانه روز تغيير نمايم ،واين كاريست كه ضرورت به وقت زياد دارد ) قناعت ،زيرا نميتوانستم
!دون !ود البته ب! مطالعات خويش را دوام دادم ،و احساس نمودم كه اسالم در قلبم كم كم داخل ميش!
!، !دماينكه آنرا اعالن نمايم ،ولی به تمامي وجايب انسانيِ يی كه اسالم ما راامرميكند مبادرت ميورزي!
!ه) مهمترين چيزيكه درين وقت در قلبم رسوخ نمود اين بود كه هيچ معبودي نيست بجز اهلل ( جل جالل!
!
!وانگي !وع دي! ! گرفته و فلسفه اين عقايد همه يك ن! ( الإله إال اهلل ) ،و خيال سه خدايان ،خداوند پسري
6
! ،زيرا ميباشد حتا قبل ازينكه من قرآن را بشكل كامل بدانم زيرا اين عقيده مخالف با عقل انسان ميباشد
!،! گيرد مستحق ال!!وهيت نميباشد ! ،و يا پسري
اگر خداوند( جل جالله) در صورت انسان ظاهرگردد
!واب ! ،شديد ،خ! زيرا خداوند( جل جالله) چنانچه خودش خود را وصف نموده است ( قوي – قادر
!دارد كه !اجي ن! !د( جل جالله ) احتي! !اء خداون! نميكند ،وهيچ چيزي از او پنهان نيست و غيره ) بن!
!اهر !ده دارند ظ! بصورت انسان ،يا گاوي ويا كدام جاندار ديگري چنانچه بعضي از اديان گمراه عقي!
گردد ( ،نعوذ باهلل )
(درحقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم در اديان
!:ديگري نيافتم
! بشريت است . -1اسالم موافق فطرت طبيعي
! ،نظام حكم ،اقتصاد ،نظام -2كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي
!.! فطري ميباشد ! و اجتماعي ،و جوانب روحي مالي ،روابط فاميلي
!،! برادران ميباش!!ند ! ،و تمامي بشرمانند -3پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حواء ميباشد
! ن!!داري همين ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي
! در!رب الزم ميگردانند ! را كه اين سازمان ها در غ! كه مسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي
!يره را!اعي و غ! ! ،تكافل اجتم! !اري ! ،همك!اسالم موجود است ،زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري
! هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود در حيات ! خيريه را بنام ( برادرز ندارند ،بنابرين سازمانهاي
! زيرا مسلمانان همه به يك خ!!دا شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند
! ،و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند . ،يك قرآن ،يك پيامبر
! سامی فرناندس که اکنون بن!!ام ( نجيب برادر مؤمن ،مخلص ،دعوتگر ،و با احساس ما محترم
رسول) نامش را تغييرداده ،در پايان صحبت هاي خود خطاب به مسلمانان جهان گفت ( :ميخ!!واهم
! كه ما به قوانين دست ساخته غيرمفيد انس!!انها براي مسلمانان جهان حكومت ها و رعايای شان بگويم
! در بخش خود براي تطبيق قرآن ! ،قرآن عظيم الشان براي ما كفايت ميكند ،هركسي ضرورتي نداريم
!اي !يات ه! و برگشت آن مانند قانون اساسي حيات انساني كوشش نماييم ،دين مقدس اسالم به شخص!
!دان خ!ود را ب!راي ! دهند،الزم است فرزن! ! دين مقدس اسالم قرباني راستين ضرورت دارد كه بخاطر
! جوانی براي شان خدمت براي اسالم آسان گ!!ردد .تا ! دين مقدس اسالم تربيه نماييم،تا درهنگام قرباني
! مسلمانان جهان ايجاد گردد ،هرگاه مسلمانان ح!!اكم خالفت اسالمي بزرگ دو باره براي يكبارچگي
! واحد پولي مشترک داشته باشند هيج ق!!وت دنيا نميتواند مشترک ،سپاه مشترک ،اقتصاد مشترک،ويك
درمقابل آنان قرار گيرد نه امريكا و نه ديگران .وهرگاه ما به اين مرحله برس!!يم س!!ايرامت ه!!اي
! خواهند شد .ديگر(غيرمسلمانان) به دين مقدس اسالم فوج فوج مشرف
! درراه خدا نم!!وده ! آماده قربانی ! همان ايمانی است که انسانراششم :ايم33333ان قـوی :ايمان قوی
!ام الهی داده ومانند
!ريت را به احک! !يرد ،برت!وهرگاه حکم الهی ،به مال ،جان و اوالد وی تعلق گ!
! ،برای رسيدن به اين هدف ! راه پروردگارمينمايد حضرت ابراهيم ( عليه السالم ) اوالد خود را قربانی
!ين!ين دارند ،ولی ماش! !اره همه ماش! ! که موترسايل ،موتر ،وطي! ايمان قوی الزم است ،شما ميبينيد
! درزنده گی انس!!ان ت!!اثير ! نميتواند ،طياره را به حرکت بياورد ،ايمان ضعيف نيزنميتواند موترسايل
!اء! .بن!!اند
!اری رس! !ايب ي! !رام ،وصبردرمص! قوی داشته ،او را از بيراهه واجتناب ازخوردن ح!
!د.!ده نتوان!!انع وی ش! هرمسلمان را بايد تا ايمان ابراهيمی داشته ،برای قبول حکم خدا هيچ کسی م!
! سازد ،ايم!!ان محم!!دی ! تسليم حکم خداوند هرمومن ايمان اسماعيلی داشته و خود را به اختيارخويش
! شود ،وايمان حسينی داشته تا ! سرازير ! حکم الهی ،خون سرش به قدمهايش داشته ،که بخاطررساندن
مانند حضرت حسين به تشنه لبی جام شهادت را نوشيده تسليم طاغی ها نگردد .
7
كمك خواستن ازخد ايا ازانسانها
! خداوند (جل جالله) بوده ،وهرف!!رد ! مهم اينست كه مدد وكمك خواستن صرف مربوط يك نقطه بسيار
! خويش اين آيت مباركه را درمقابل پروردگارعالميان خوانده وتعهد مسلمان روزانه ،چندين بار درنماز
! ،وازينكه
!واهيم ميدارد كه (إياك نعبد وإياك نستعين) خاص ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخ!
! اين تعهد را نمود ،الزم است كه اين تعهد را درخارج نماز ! هاي خويش درمقابل خداوند انسان درنماز
!راي! (جل جالل!!!ه) ب!
!رآن اين درس را خداوند ! سورهء ق! ! عملي نمايد ،دوم اينكه درنخستين بصورت دقيق
! اوقات درمواجهت ! درتمامي مؤمنان داده است كه :عبادت وكمك خواستن تان صرف از من باشد،يعني
! (جل جالل!!!ه) از كسي! ،درين امور نبايد بجز از خداوند با تمامي مشكالت ( يا اهلل – يا اهلل – يااهلل ) بگوييد
! متعال در قرآن عظيم الشان صفات خويش را بيان داشته است كه انسان ديگری مدد خواست ،خداوند
! بيان ش!!ده اس!!ت،كمك ! مشكل خويش ازخداوند متعال برحسب همان صفتش كه درمورد مؤمن مطابق
بخواهد.
! چنين ميگويد (( درآغازهركارالزم است از صفتى استمداد كنيم كه صاحب تفسيرنمونه درمورد
!ات!اران را در لحظ! !را گرفته و گرفت! ! ف! ! جهان پرتوافكن است ،همه موجوداترا آثارش بر سراسر
!د :و!نويد آنجا كه مى گوي! بحرانى نجات بخشيده است .بهتر است اين حقيقت را از زبان قرآن بش!
رحمتى وسعت كل شيىء(:رحمت من همه چيز را فرا گرفته است ) اعراف156 /
درجاى ديگراززبان حامالن عرش خدا مى خوانيم ربنا وسعت كل شيىءرحمة (:خ!!دايارحمت
خود را بر همه چيز گسترده اى ) مؤ من7 /
8
!اقت !خت و ط! !وادث س! !ال ح! !ود از چنگ! !ات خ! از سوى ديگر مى بينيم پيامبران براى نج!
! ،دست به دامن رحمت خدا مى زدند قوم (موسى) براى نج!!ات ازچنگ!!ال فرساودشمنان خطرناك
! و نجنا برحمتك (:خدايا ما را به رحمت خود رهائىبخش)يونس86/ فرعونيان مى گويند
! چنين مى خوانيم:فانجيناه والذين معه برحمة منا:هودوپ!!يروانش را به درمورد(هود)وپيروانش
! بخشيديم (اعراف .)72
وسيله رحمت خويش(ازچنگال دشمنان)رهائى
اصوال هنگامى كه حاجتى از خدا مى طلبيم مناسب است او را با صفاتى كه پيوند با آن حاجت
!وص) ! مائده آسمانى (غذاى مخص! ! كنيم مثال عيسى مسيح (عليه السالم ) به هنگام درخواست دارد توصيف
! انت خيرالرازقين (( :بار الها چنين مى گويد :اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء … و ارزقناو
!ده! )) (مائ!مائدهاى از آسمان بر ما نازل گردان … و ما را روزىده و تو بهترين روزى دهندگانى
.)114
!دن از !اده ش! !راى پي! ((نوح )) پيامبر بزرگ خدا نيز اين درس را به ما مى آموزد ،آنجا كه ب!
!نزلين: !ير الم!!نى منزالمباركا و انت خ! !نين دعا كند رب انزل! !اه مناسب ،چ! كشتى در يك جايگ!
! )) (مؤمنون .)29 ! آورندگانى! فرود آر كه تو بهترين فرود ((پروردگارا! مرا به طرز مباركى
! از خدا كه جانش!!ين و وارث او باشد خ!!دا رابا ! فرزندىو نيز ((زكريا)) به هنگام درخواست
! فردا و انت خير الوارثين :خداون!!دا! ! مى كند و مى گويد رب التذرنى صفت خير الوارثين توصيف
! كارها به هنگ!!امى كه مرا تنها مگذار كه تو بهترين وارثانى )) (انبياء .)89بنابراين در موردآغاز
!ام و! شروع كنيم بايد دست به دامن رحمت واسعه او بزنيم ،هم رحمت ع! مى خواهيم با نام خداوند
! از اين ص!!فات ! برمشكالتصفتى مناسبتر ! در كارها و پيروزى هم رحمت خاصش آيا براى پيشرفت
مى باشد؟!
! جاذبه ،جنبه عمومى دارد و دلها را به هم پيوند مى دهد ! كه همچون نيروى جالب اينكه نيروئى
همين صفت رحمت است ،براى پيوند خلق با خالق نيز از اين صفت رحمت بايداستفاده كرد.
!از كارها دل از همه جا بر مى !رحيم در آغ! !رحمن ال! !تين با گفتن بسم اهلل ال!!ان راس! مؤ من!
كنند و تنها به خدا دل مى بندند ،و از او استمداد و يارى مى طلبند ،خداوندى كه رحمتش فراگ!!ير
! از آن ،بى نصيب نيست . است ،و هيچ موجودى
اين درس را نيز از بسم اهلل به خوبى مى توان آموخت كه اساس ك!!ار خداوند بر رحمت است
))تفسيرنمونه درتفسير سوره فاتحــه .
!
!ورد !ده كه درم! !گويد :إياك براي اين بيان ش! در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) امام بن كثيرمي
! توكل نموده،كمك ميخواهيم ! وخاص برتو اهتمام وويژه گي درنظرگرفته شود يعني خاص ترا ميپرستيم
! رجوع ميکند ،امام ابن كثيردرادامه ! دين به همين دومعنا ،واين كاملترين درجه طاعت ميباشد،وتمامي
! درهمين (إي!!اك سخنان خويش ميگويد:دانشمندان سابق سوره فاتحه را سر قرآن ميناميدند و سراساسي
! وبرائت ازش!!رك است و بخش دوم ! زيرا بخش اول (إياك نعبد) آن دوري نعبد وإياك نستعين) ميباشد
! وبرائت است از قوت ويا بازگشت ازکاری از آن بواسطه انسان،و همه امور را (إياك نستعين) بيزاري
صرف به ذات پروردگار متعال (جل جالله) تفويض نمودن است ،امام ابن كثير در تفسيراين آيت ،آي!!ات
! ديگ!!ري قرآني ديگري را براي فهم درست معناي اين آيت نين تشريح ميکند :اين معنا درآيات قرآني
! ( :فاعب!!ده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعمل!!ون) اورا نيز نهفته است چنانچه اهلل تعالى ميفرمايد
! توكل كن ،پروردگارتان ازآنچه ميكنيد بي خبر نيست ( ،قل هو ال!!رحمن آمنا به عبادت نما ،وبروي
! توكل ميكنيم ( ،رب المشرق وعليه توكلنا) بگو همان ذات رحمان است كه بوي ايمان آورديم ،و بروي
!
! را ياروي!!اور ! الهي بج!!زاو،او والمغرب ال إله إال هو فاتخذه وكيال) پروردگارمشروق ومغرب،نيست
خويش قرار دهيد .
9
! دارد
!گار قرار
مفهوم خطاب درين آيت شريف (خاص ترا) بدين معناست كه انسان درمقابل پرورد
! اينكه چرا (عبادت)
و برايش ميگويد كه خاص ترا عبادت ميكنيم وخاص از تو كمك ميخواهيم،درمورد
! :زيرا عبادت هدف اصلي بوده ، را بر (كمك ومدد خواهي) تقديم نموده است ،امام ابن كثير ميفرمايد
واستعانت وكمك خواهي ازخداوند وسيله براي عبادت حقيقي ميباشد .
!
! آيت ميفرمايد :مفهوم "وإياك نستعين" يعني كمك ،تاييد وتوفيق را درامور! درتفسيراين
امام قرطبي
خويش پروردگارا از توميخواهيم .
10
!(صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( :من رأى منكم منكرا فليغيره بيده) هرگاه كسي از شما عمل حضرت پيامبر
اين ممانعت بلند بدي را بيند بايد آنرا با دست خود مانع گردد .به اساس فرموده حضرت پيامبر
( صلی اهلل عليه وس!!!لم )
11
!بب غضب ! كه س! !ايزي
با زبان و نه هم قلبا ) عكس العملي نشان نميدهند ،بلكه خود سبب اين عمل ناج!
! خواهند داشت ؟! ،در كدام درجه ايمان قرار
اهلل(جل جالله) شده ,ياهم ديگران را در انجام آن تشويق مينمايد
! نمايد که خود را در
پاسخ اين سوال را بايد هرمومن با اخالص با اندک تفکر جواب داده ،وکوشش
مراحل خوب ايمانی جا دهد .
12
مقدمــة
پیشگفـــتار
فكر ،عقل و شناخــت
عقـل ويژه گـي خاص انسانها
قل وسيلــه تفكير وانديشــه است
أقسام تفكير وانديشـه ء انساني :
تفكــــير ســــالـــم منجـــربــه شــناخت خالـــق حقــيقي و حــقايق ميگردد :
13
فصــل اول :
ضرورت یا نیاز انسان به دين
ين ضــــرورت عقلي
ضرورت یا نیاز انسان به دين
-1ضرورت های فردي
-2ضرورت هاي اجتماعي
-3ضرورت هاي عالي :
ديـــن يك ضرورت فطري
دين ضرورت عقلي
فصــــل دوم :د و نقطـــه مهم واساســي (وجــود خــالق)و( شــناخت خــالق
حقيقي)
داليل وجود خداوند (جل جالله)
عقل امروزي در تالش حقايق است
داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )
تفكردر وجود خود انسان -2
تفكر در جهان هستي .:
تفكر درحيوانات :
داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )
داليـل و نظـريـات دانـشمندان
درمـورد وجود خداوند
نقش حس وعقـل
درشناخـت خداوند ( جل جاللــــه) نقص دركجا استشناخت خالق حقيقي
چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)مسؤوليت انسان صرف ايمان به وجود خداوند است .
علت گمراهي بسياري از فالسفهنتيجه بحث :
فصــل ســوم :
فلسفـهء يكتا پرستي ( وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)
وعيوب شــرك و كفـــر
توحيد درلغت توحيد دراصطالح شرح تعريف اصطالحي :
داليل وحدانيت هللا (جل جالله)
داليل توحيد قرآني
14
داليل توحيد عقلـي :ايمان به (تـوحيــد) يگانگي خداوند (جل جالله)
توحــيد ربوبيت
توحيد الوهيت ( توحيد عبادت )
مفهوم كلمهء (ال إلـه إال هللا محمد رسول هللا )
معبودان باطل
فهوم كلمه شهادت
-3توحيد اسماء وصفات خداوند
فصــل چهارم :
حقيقت قـضا و قـدر
وعيوب عدم ايمان به مقدرات الهی
-1فرق بين علم خداوند (جل جالله)وعلم انسانمكلفيت انسان :
-3مفهوم قضا وقدر -2:عدم تأثيركفراجباري :
در موضوع قضا وقدر اين نقاط اساسي ميباشد :
فوائد إيمان به قضا وقدر
عالمت انسان جنتــي
عالمت انسان دوزخي
وسيلهء نجات از شيطان
غيب مخصوص اهلل ( جل جالله ) است
فال بين هاييكه ادعاي غيب ميكنند كافرند
ارتباط جادوگران وفال بين ها با شيطان
15
الف :در بخش مادي
ب :در بخش معنوي
- 2نيازمندي هاي انسان در بخش اجتماعي .
-3نيازمندي هاي انسان در بخش عالـي
ديـــن يك ضرورت فطري
دين ضرورت عقلي
! (وجود خالق)و( شناخت خالق حقيقي) فصــل دوم :دو نقطـه مهم واساسي
-1داليل وجود خداوند
-2عقل امروزي در تالش حقايق است
-3داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )
-4داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي
داليل و نظريات دانشمندان. الف :
داليل تفكر در مخلوقات وموجودات . ب :
نقش حس وعقل در شناخت خداوند . ج :
نقش فطرت سلیم در شناخت پروردگار . د :
16
سواالت بخش عقل
! را ضمن مثال واضح سازيد . سوال اول :فرق ميان عقل وشعور
!.
! در ساختمان وپيشرفت جهان چيست ،با مثال بيان سازيد سوال دوم :تاثير عقل وشعور
! وتعليم وتربيه مناسب رشد نمايد ،با مثال بيان داريد. ! با پرورش
سوال سوم :آيا عقل ميتواند
! :چرا قرآن عظيم الشان مردمان بيدين را ( ال يشعرون ) بيان داشته است؟ سوال چهارم
!را عقل!ون ) چ! ! ( افال تعقل!! نظر تانرا بنويسيد
سوال پنجم :درمورد اين سه عبارت قرآنی
! ؟ ( أفال تتذكرون) چرا به ياد نمي آوريد ؟ ( -أفال تتفكرون) چرا تانرا به كار نمياندازيد
!؟فكر نميكنيد
؟
سوال ششم :عدم استخدام عقل ودانش ،وپيروی سطحي وکورکورانه از نياکان چه تاثيری
!؟درشخصيت انسان مينمايد
سوال هفتم :برنامه هاي مختلف تلويزيوني وراديويي ،اجتماع ،فاميل وعادات ورواج های
چی تاثيری در شخصيت عقلی وفکری انسان دارد ؟
! بزرگ را مسلمان ساخت ؟ سوال هشتم :چرا يک طفل کوچک يک دانشمند
!رآنی درينسوال نهم :استخدام الفاظ منفی چی تاثيری درشخصيت اطف!ال دارد ؟ توجيه ق!
زمينه چيست ؟
! خالق وجهان دارد ؟ سوال دهم :تفکير سالم چی تاثيری درشناخت
! ازمردمان ازاحكام الهي وقواعد ايمان چيست ؟ سوال :11علت سرپيچي بسياري
سوال :12آلوده گي اخالقي زنده گي خانواده چی تاثيری در شخصيت اطفال دارد ؟
! ديگران نمايد چی ت!!اثيری سوال :13هرگاه تفكير تابع هوا وهوس خود وياهم تسليم افكار
رخ خواهد ،با مثال واضح سازيد .
! را
سوال :14انسان بيدين مانند ،وجامعه بيدين مانند چی بوده ؟ نظر دکت!!ور قرض!!اوی
درين زمينه بيان داريد .
17
سواالت فصل سوم :
مشکالت انسان
انسان مشکالت زيادی دارد ومهمترين اين مشکالت رسيدن وقت مرگ و مالقات با حضرت جبريل (عليه
! نبی کريم (صلی اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :الموت ياتی بغتة والق!!بر
السالم) ميباشد ،زيرا مرگ ناگهان ميايد وحضرت
! العمل .مرگ ناگهان ميايد وقبرهم صندوقچهء اعمال انسان است . صندوق
اين انسان نميداند چی وقت ميميرد ،مصيرش به کجاست ،مجبوراست درمدت زنده گی و وقت م!!رگ
!رت عزرائيل (عليه ! الهی تسليم گردد ،آنچه بسياررنج آورست ،وقتی است که انسان با حض! خويش به قضای
! جوانی پالنهای طويلی داش!!ته باشد ،و اميد وار السالم) درحال غفلت وبی پروايی مالقات نمايد ،او درهنگام
! هم پالنهای شوم ومنفی ،ه!!زاران سفرهای زياد درجها ن باشد ،هزاران پالن وبرنامه ،شايد مثبت وشايد
! مشکالت ،تنها به فکرمشکالت دنيا ،برای زن!!ده گی هزارس!!اله ! و استراحت ،بيخبرازبسياری سرگرمی
!ذت دارد که !ان ل!!ان س! ! است که به هم! !ايی !وان زيب! فکرنمودن ،زنده گی دنيا ،به فکری که اين دنيا ج!
! ،ولی بی خبرازينکه اين دنيا مانند کمپيری است که هزاران جوان را باطاهرآراسته و وچهرهء تصورميشود
ساختگی اش فريب داده است ،درتمام افکاروتص!!ورات ،دربين ه!!زاران پالن وبرنامه ،درمي!!ان همه
! ،باهمه جمال ظرافت زبان ،باهمه وهمه ...... دوستان وعزيران ،باهمه طراوت وزيبايی
وناگهان
!.ناگهان حضرت عزرائيل او را توقف دهد وبرايش ازمرگش خبردهد
السالم عليکم
سالم ،صبح بخير
السالم عليکم ورحمة اهلل
! وچی ميخواهيد ؟ شما کيستيد
من !!!!!!!!!!
!ما
!کل !!! ش! !زاحمت ميکنيد ؟ واه !!!! اين ش! بلی شما !!!!!! شما کيستيد وچرا درين وقت م!
چهرهء عجيبی داريد ....
من عزراييل هستم
عزرائيل ،عزرائيل ،کدام عزرائيل ،اين نامی است بسيار نا مانونس !!!
عررائيل يعنی ملک الموت ،فرشتهء مرگ !!!!
! ؟؟؟
وای ،خدايا! الهی !! يا رب !! چی ميشنوم !!! فرشته ء مرگ ،به اين چهره وصورت
18
بلی .فرشتهء مرگ ،پيامر آور مرگ .
!؟ چی ميخواهيد
ميخواهم روح شما را قبض کنم .
کدام روح ؟
! شما است ،وشما منحيث يک انسان زنده هستيد . آنچه دروجود
برای چی ؟
برای اينکه عمرشما تمام شده است .
چرا تمام شده ؟
در دوسيه های عمرسنجی بنده گان ،برای شما تا همين لحظه نوشته شده بود .
همين لحظه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلی!!!!
اکنون بايد اين جهان را ترک کنم ؟
بلی هم اکنون .
فاميلم ،اموالم ،برادرانم ،خانمم ،دوستانم ،اوالدهايم .
همه با شما وداع خواهند کرد ،و با دست خود ،شما را به خاک خواهند سپرد .
بخاک ؟؟
بلی بخاک !!
منظورت در زير زمين ؟
! زمين ،دريک گودال ،دريک خرابه ،دريک جای تنهايِی . بلی درزير
!.نخيـــر
! بزرگی را نهند ،وسوراخ های آنرا کامال ببندند . دوستانت برسرت سنگهای
چـرا ،به چی جرمی ؟
به جرم غفلت وبی خبری .
ازچی ؟
ازعاقبت انسان ،ازعاقبت خود ،ازعاقبت زنده گی .
مرگ من ازين عاقبت خبری نداشتم .
! ،فالن سکته نمود ،فالن کشته شد ،فالن مريض در راه جان ! فالن مرد ،فالن را موترزد چند بار شنيدی
داد ،فالن پادشاه وفات نمود ،نشنيدی ؟
شنيدم .
ولی چی کردی ؟
! را قناعت دهيد .! دوستانمممکن نيست دوستانم ،مرا ترک کنند ،ممکن نيست شما بتوانيد
من يکبار روح شما را ميگيرم !! سپس خود ببينيد .
آرزو هايم ،اميد هايم ،برنامه هايم ،پالن هايم .
همه را وداع کنيد .
! داشته باشم .آيا ممکن نيست فرصتی
! دادن کارمن نيست . ! همين است ،فرصت من بنده ام و ماموريتم
چرا ؟؟؟
فرصت تان ختم شده وعمرتان به پايان رسيده است
19
!ايد
! اضافه ازهفتاد ويا ش!مگر پدر کالم تاکنون زنده است ،هشتاد ساله ،پدرم پنجاه وپنج ساله مادرکالنم
! باشد .هم هشتاد ونود
!.مرگ پير وجوان را نميشناسد
ميخواهم مثل آنان باشم .
! را اجلی است . هرکسی را وقتی وهرنفسی
چرا من ؟
زنده گی شما ختم است .نوبت زنده گی شما تمام شده است ،فرصت شما همين سالهای کوتاه بود .
من درين مدت فکری از مرگ نکرده بودم .
!.! .وشايد باداشتن فرصت يک قرن هم فکر نميکرديد شما ربع قرن فکر نکرديد
تمامی عمرم 25سال
! وچند دقيقه وچند ثانيه 25سال و سه ماه و چند روز
نخير من گمان نميکنم .
! کنيد .
شما باور
من خواب هستم واين يک حقيقت نيست .
اين يک حقيقت است .
کدام حقيقت ؟
حقيقت زنده گی آخرت !!
بدون برگشت ؟ ؟؟؟
بدون برگشت .
!هرت وآرامش ! است ،وقت ش! !وانی! ،اکنون وقت لذت وج! ! توبه کنم ،نمازبخوانمفکرميکردم ،درپيری
! زيبايی وتن آرايی است ؟؟ است ،وقتی
! 14سال قبل فرض شده بود 14 .سال غفلت !!! 14سال بی توجهی کافی است . باالی شما نمازاز
آيا اکنون امکان فرصت توبه نيست ؟
نخير !!
نمازخواندن ؟؟؟
نخير .
عبادت !!!
نخير .
اعمال باقيمانده ام .مسووليت هايم که بردوشم باقی است ومن انجام نداده ام .
مشکل نيست نماز هاي تانرا در پل صراط خواهيد خواند .
چطور با چی کيفيت ؟
کيفيت مجهول است .
! حسابات تانرا درآنجا خواهيد داد. ! ،وتمامی
! ،روزه های قضايی درآنجا خواند ميشود نمازهای قضايی
! تان نيز درآنجا محاسبه خواهد شد . مسووليت حالل وحرام
!. وقتـــم ،فرصتم
! داديد .
! تانرا از دست داديد ،وقت زياد داشتيد ،وهرلحظه را بدون فکرازدست شما فرصت
! بی وقت است . ولی مالقات با شما تصادفا
20
!تی!دارد همه حقيقت هاست ،ولی وق! ! ن!
!ود! درزنده گی وج! دردنيا هيچ چيزی تصادفی نيست ،تصادف
!ز!!!
!ادف است ؟ هرگ! !ده گی تص! ! ،آيا زن!
!ادف ميناميد !را تص! نميخواهيد حقيقت را درک نماييد ،آن!
!؟! تصادف است ؟ هرگز!!! ،اجل تصادف است ؟ کدام تصادف روزوشب
مرگ حقيقت است ؟؟
بلی
! ،درجوانی ،درايام بی توجهی ؟؟؟ مرگ ناگهانی
! العمل ) ؟
! که ميگفت (:الموت يأتی بغتة والقبرصندوق ! نشنيده بوديدآيا سخنان پيامبرتانرا
! صندوقچهء اعمال است مرگ ناگهان ميايد وقبرهم
مرگ
بلی مرگ
ناگهان
بلی ناگهان
قبر
! اعمال !!!! بلی قبر!!!! صندوق
بعد ازشما با کی ؟
باخانهء تاريک وتنگ .
چـرا ؟
! ميکنند .
دوستانت آن خانه را برايت ترتيب وتنظيم
مانند ديگران با کفن ؟؟؟
البته
سپس ؟؟؟
با منکرونکير !!!
سپس همسفری با هزارسالگان
سپس قيامت و مالمتی ،سوال و جواب !!! حساب وکتاب !
برايم چند سال فرصت دهيد .
ممکن نيست .
چند ماهی .
ممکن نيست .
چند هفته .
ممکن نيست
!.! عمل نيک ميخواهم ! ،آرامش نميخواهم ،صرف فرصت راحت نميخواهم
نميتوانم .
!
! قيامت ،برای سوال وجواب ،برای روز بازپرس ! ميخواهم برای روز ! ،صرف دستت را ازگلويم بردارد
! ،فقط برای عمل وعبادت ،برای طاعت وتوبه ،برای ندامت وپشيمانی ! کاری کنم ،فرصتی ،ميخواهم
فرصت ختم است !!!!
!
چند روزی
! ،نه شبی ،نه ساعتی وحتا نه دقيقه ای !!! نه روزی
( إذا جاء اجلهم فاليستأخرون ساعة وال يستقدمون ) هرگاه اجل شان بيايد يک ساعتی هم تقديم وت!!أخير
نميشود .
21
ختم زنده گی
ختم لذت ها
! ها
ختم فرصت
ختم توبه ها
وا خدای من !! چی ميکردم ،يک دوستی هم نداشتم که برايم از چنين ساعتی خبردهد ،چی کنم
! کردند ،همه مرا درگناهان ياری کردند .... ! هايم تشويق
! ،همه مرا دربدی ؟ همه با من خيانت کردند
همه وهمه وهمه
رهايم کن
( کل نفس ذائقـة الموت )
مهلتم ده
( کل شیء هالک اال وجهه )
!،! ،الهی تشنه ام ،آب ميخواهم ،الهی حيرانم الهی نفسم تنگ ميشود ،الهی دهانم خشک ميشود
! ،رهايم کن . دستت بردار
واه دنيا ،واه دنيا ،واه دنيا .
( يوم يفرالمرء من أخيه وامه وابيه وصاحبته واخيه ،لک امرء منهم يومئذ شأن يغنيه )
! فرار نمايد
! مادر ،پدر ،خانم وبرادرشروزيکه انسان ازبرادر،
22
ايمان به زنده شدن بعد ازمرگ
آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر والقدرخيره وشره من اهلل تعالی
والبعث بعد الموت .
ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد
23
!؟كدام راه را انتخاب نماييــم
در زنده كي انسان سه راه وجود دارد ؟
-1راه خود انسان :اين راه همان مسيري است كه انسان به اختي!!ار و اراده خ!!ويش ،با فكر
وانديشه خويش آنرا اصل قرار داده و مطابق آن برنامه زنده كي خويش را تعيين و ترتيب مينمايد .
!ان ،
!در ،بيكانه ك! !ادر وب! -2را ه ديكران :احيانا انسان سر تسليم به ديكران كذاشته وراه م!
سازمان هاي بين المللي و غيره را براي سامان بخشيدن زنده كي خويش بكار ميبرد .
! را در بيش كرفته ! ها انسان راه بروردكار
-3راه خالق بشريت :براي رسيدن به خوشبختي
!.
و آنجه را خالق انسان براي او ترسيم نموده است بيروي مينمايد
24
! زمين كردانيده ,تا ج علم را
زيادي كه با بشر داشته او را خلق نموده است ،و جانشين خويش در روي
بر سر انسان كذاشته است ،اين خالق با عظمت از همه بيشر مصلحت مخلوقات خويش را در نظر داشته
است ،و قوانيني را براي انسان تعيين وتثبيت نموده است كه انسان را در زنده كي دنيا و آخرت نيكبخت
! ،و اختيار راه الهي هيجكاهي انسان را به غلط نميبرد .
و خوشبخت ميسازد
اميتازات دين
-1دين قداست دارد جون قانون خداست ،هركاه ما دين مقدس الهي را با ساير ابتكارات و روش ه!اي
!راي
!اه ب!
!ال هرك!
بشري مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ،بكونه مث!
25
بسري كفته شود كه بدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا صدا ميزند ،اين توصيه بدر و اس!!تاد قداست
!وان
دارد نسبت به اينكه براي ان طفل كفته شود كه مردي ترا صدا ميزند ،و برايت امري ميكند ،آن ج!
به هدايت يك مرد عادي آنقدر قداست نميدهد ولي بالمقابل
26
بودي ، 3امروز 3ما بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ،تا اينكه ب3راي مردم33ان آين33ده نش3انه
يي از نهايت متكبران باشي ،و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند .
خداوند متعال ايمان او را نپذيرفت زيرا ،ايمان يك ام33ر غي33بي اس33ت و هرگ33اه انس33ان درهنگ3ام 3م3ردن ب3ه
چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد قبول پروردگار قرار 3نميگيرد .
ت َربِّكَ اَل يَنفَ ُع نَ ْفسًا إِي َمانُهَا ل ْم تَك ْن آ َمنَت ِم ْن قَ ْب ُل َ)
ْ ُ َ خداوند متعال درين باره ميفرمايد ( : 3يَوْ َم يَأْتِي بَعْضُ آيَا ِ
األنعام 158 /روزيكه بعضي از عالمات قدرت پروردگارت 3آشكار گ33ردد ،درين روز ايم33ان هيچ كس33ي
كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود .
:2اض33افه ش33دن بعض33ي از خراف33ات ب3ه دين :دين بمثابـه ء آبي اس33ت ك33ه هرتش33نه ب33دان ني33از دارد ،
وانسانها عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ،ولي هرگاه شما تشنه باش33يد ،و ب33راي ش33ما آبي داده ش33ود
كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پذيرش آن امتناع ميورزيد 3ب33ه همين ش33كل هرگ33اه خراف33ات ه33ا ،
رواج ه33ا ،ع33ادات ،عنعن33ات ،كلتوره33اي منفي ،وغ33يره داخ33ل دين گردن33د ،م33ردم از پ33ذيرش اين دين
منصرف ميشوند ،وهرگاه بخواهيم 3كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم نم33اييم
كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ،وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي 3ك33ه بن33ام دين تق33ديم
ميگردد جلوگيري 3نماييم .
-3عمل ناقص بعضي از متدينين :مثال قبلي درين م33ورد ن33يز اس33تعمال ميگ33ردد ،هرگ33اه انس33اني تش33نه
باشد و بخواهد آب بخورد ، 3ولي گيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش 3غ33ير تم33يز ،و ي33اهم
با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ،آن شخص از نوشيدن آن آب صرف نظر ميكند .
به همين سبب بسياري از انسانهاييكه خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ،آداب اجتم33اعي را
مراعات نميكنند ، 3در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند ، 3وياهم در وقت مواجه شدن
با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند ، 3و اعمال شان نيز به شكل كامل آن با اسالم مط33ابقت نداش33ته گ33اهي
از اسالم وگاهي هم خواهشات نفسي خويش را تطبيق 3مينمايند ،اينگونه اشخاص سبب ميشوند 3ك33ه م33ردم
از دين بگريزند ، 3و يا اينكه بسياري 3از دعوتگران نميتوانند 3بازبان روز ، 3با حكمت ،با استفاده ازوس33ايل
پيشرفته ،مردم را خطاب نمايند ،بلكه با اساليب خود ،ب33ه دع33وت ميپردازن3د ، 3س33بب تنف33ر م33ردم از دين
ميگردن3د ،خداون3د متع3ال ب3راي پي3امبر ( ص3لى هللا علي3ه وس3لم ) ميفرماي3د : 3و داعي3ا إلى هللا بإذنـه ) اي
بيامبرترا 3دعوتگر 3براه خدا تعيين نموديم 3كه ب33ه اج33ازه خداون33د دع33وت نم33ايي ،يع33ني دع33وت پي33امبر باي33د
مطابق اسلوب ،منهج و طريقه يي باشد كه آنرا خداوند بي33ان داش33ته اس33ت ،ببين33د خداون3د 3ب33راي حض33رت
موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ،وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند 3گفت ( :فقوال له قوال لين33ا )
پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد .
روزي شخصي 3ب3ه ن3زد ه33ارون الرش33يد آم33ده گفت :ميخ33واهم س33خنان تن3دي ب33راي رهنم3ايي 3ات بگ3ويم .
هارون الرشيد 3گفت :برادر 3خداوند متعال كساني 3را كه نسبت ب33ه ت33و بس33يارمنزلت زي33اد داش33تند ( 3موس33ى
وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار گنهكار ب33ود (فرع33ون ) ولي برايش33ان گفت ك33ه :
برايش سخنان نرم بگوييد ،بناء تو به كدام حق ميخواهي مرا با س33خنان تن33د وس33خت خط33اب نم33ايي ؟ در
مورد نرمش مؤمن3ان و ب3ه وي3زه آنانيك3ه دع3وت مينماي3د ،درس3ي ديگ3ري را ق3رآن ك3ريم بي3ان داش3ته و
ض3وا ِم ْن َحوْ لِ33كَ خداوند براي پيامبرش ميفرمايد : 3فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّا َغلِيظَ ْالقَ ْل ِ
ب اَل ْنفَ ُّ
َ33و ِّكلِينَ ) آل33ر فَ33إِ َذا َع33زَ ْمتَ فَتَ َو َّك ْ3ل َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ ْال ُمت َ
اورْ هُْ3م فِي اأْل َ ْم ِ
اس33تَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َشِ 33
فَ33اعْفُ َع ْنهُ ْم َو ْ
عمران )159/به سبب رحمت هللا تعالى برايشان نرم شدي ،هرگاه تن33دخو ، 3وس33نگدل ميب33ودي ،م33ردم از
اطرافت فرار مينمودند ،آنانرا عفو نما ،برايشان استغفار نما ،در امور ب33ا ايش33ان مش33وره كن ،وهرگ33اه
تصميم گرفتي 3به خداوند 3توكل نما ،خداوند متوكالن را دوست دارد .
27
و گاهي هم آنانيكه ديگران را به دين دعوت مينمايند ، 3خود شان درتط33بيق عملي دين نواقص 3ي 3دارن33د ك33ه
ديگران با ديدن آنان از دين دوري 3ميكنند ،اين چنين اشخاص نخست باي33د خ33ود س33ازي نماين33د وس33پس ب33ه
جامعه سازي بپردازند .
هرگاه علت اساسي 3دخول بسياري از مردمان را به دين مقدس اسالم در زمان حضرت پيامبر( ص33لى هللا
عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي 3هللا عنهم ) م33ورد 3ارزي33ابي ق33راردهيم خ33واهيم 3دي33د ك33ه اك33ثريت م33ردم
اخالق ،اعمال نيكو ،روش پسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند .
! اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق حضرت پيامبر(صلى
!ات !ته و حتا در لحظ! !ويش دانس! ! اسالم را وجيبه اساسي خ! اسالمي ،عفو و بخشايش و دعوت بسوي
! همين علت ! ،روی ! ديگران به اخالق اسالمي متمسك بودند بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات
!لم )!لى اهلل عليه وس! ! از اخالق و افعال رسول اهلل (ص! ! به پيروی خداوند متعال (جل جالله ) مسلمانانرا
! ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر) حكم ميفرمايد
! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و فتح يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى
اسالمي ميباشد ،كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟
! مدينه منوره را با ده پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري
! به منطقه ( كديد هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ،وقتي
! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نم!!از ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند
! اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند ! .پيامبر(صلی خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند
! توقف كنند .تا درينجا
!الم !كر اس! ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده بود ،متوجه شد كه لش!
اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ،او كه چارهء جزء تسليمي نديد ،با حضرت عباس ( رضي
! قاطر پيامبر ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ،در راه از اهلل عنه ) که سوار
!ای !انرا ميديدند ميگفتند كه كاك! ! كه آن!
!امبر ! پي!!حابي ! و هر ص! مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند
!زديكي خيمه !لم ) است ،در ن! !لی اهلل عليه وس! !امبر(ص! ! قاطر پي! ! اهلل عليه وسلم ) سوارپيامبر(صلی
!
! اهلل عليه وسلم ) حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عباس ( رضي پيامبر(صلی
!وديم ! نم! !تگيراهلل عنه ) ديد ،برايش گفت :الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دس!
سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين مجرم
! كه من او را ام!!ان ! اهلل عليه وسلم ) ميگويد را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی
! اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اج!!ازه ميدهد تا شب او را با خ!!ود داده ام ،حضرت پيامبر(صلی
! به نزدش بياورد ،فرداي آنروز ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ،حضرت نگهدارد وفردا
!ده گرفته با اخالق و !فيان را نادي! ! ابوس!!اوزات ! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تج! پيامبر(صلی
تواضع به ابوسفيان ميگويد :اي ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟ ابوس!!فيان در
! ! راستي اگر جزء اللــه ! :ما در وپدرم فداي تو باد ،چقدر حليم ،كريم و خويش دوستي پاسخ ميگويد
!.( جل جالله ) خدايي بود ،بايد به داد من ميرسيد
28
! (ص!!لی اهلل عليه ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر
!ان او را به!لم ) گناه! ! اهلل عليه وس!
!لی! ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(ص! وسلم )و صحابه دريغ ننمود
! گردد .
رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف
! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مشركان مراع!!ات مينمايد نه تنها پيامبر(صلی
بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود كه ريش
! )453 /مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم
!
بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم ) منتظر
! خداوند درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت :اي ! (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي بودند :پيامبر
!
مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند :كمان نيك ميبريم ،ش!!ما ب!!رادر
! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت :من براي ش!!ما هم!!ان ! هستيد ،پيامبر
جوانمرد ،و برادرزادهء جوانمرد
! عليه السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ( :ال ت!!ثريب عليكم الي!!وم ) سخنان حضرت يوسف
! )457 /! همه آزاد هستيد ( .الرحيق المختوم! نيست .برويدامروز مالمتي برشما
! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به ن!!زد همين اخالق نيكوي
! اهلل
!لی
! ميشدند و با پيامبر(ص! ! اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مقدس اسالم مشرف پيامبر(صلی
عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )
! گرديد نوبت بيعت زنان شد ،همه زنان به ! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ
بعد ازينكه پيامبر(صلی
! شدند ،و با پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) بيعت
نزد پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف
! ش!!هداي مس!!لمانان را قطع نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي
!ناخته ز د تا
!اس ناش! مينمود ،شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ،خود را درلب!
! اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا ش!!ناخت با خن!!ده
پيامبر(صلی
!امبرگفت :برايش گفت كه تو هند هستي ،گفت :بلي .اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ،پي!
! المختوم )460 /عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد (.الرحيق
-4تفسير ناصحيح از دين :درعصر امروزي تفسير نادرستي 3از دين سبب اساسي دوري م33ردم ازدين
ميباشد ،اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد: 3
اول :علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم :بسياري از دشمن دين كه خود در صف شيطان
قرار گرفته اند ،و به اساس اعمال زشت شان ،قلب هاي شان كامل س33يه وت33يره ش33ده اس33ت ( َكاَّل بَ33لْ َرانَ
َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين 14
تفسير قرطبي در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد :مفسران ميگويند كه منظور 3از كلمه ( ران
) درينجا 3گناه باالي گناه است تا اينكه قلب سياه گردد .اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش33ده وميخواهن33د
ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند ،كوشش مينمايند كه دين را به شكل ناص33حيح تفس33ير نماين33د ،
احيانا يك بخشي از دين را گرفته و بدون درنظرداشت 3تمامي جوانب آن ،براي ديگ33ران ميگوي33د ك3ه اين
دين است ،
!
! مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي
! هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حقانيت دين مقدس اسالم نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد
! گر اسالم را به شكل غير ص!!حيح به را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار
!، !رفي ميدارند ! اصلي اش مع! ! ،پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت مردم معرفي ميدارند
29
! ميكنند ،و ميكويند كه بد ! ،بي دانش و بد اخالق مع!!رفي ! تروريست و مس!!لمانان را منحيث انس!!انهاي
! به ديكران جزء احكام اس!!الم است ،غالبا بعضي از اش!!تباهات تع!!دادي از اخالقي ها ،قتل ،تجاوز
!الم !ناخت اس! ! داده ،تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي ش! مسلمانان بي علم را وسيله قرار
قرار ميدهند ،بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت های مس!!لمان به اس!!اس
! ميگيرد آنرا متعلق ب!!دين ! بين بعضی از گروه ها و احزاب سياسی صورت بعضي از مشاكل وتعصبات
!مان !وده چش! ! را براي حق جستجو نم! ! ،وبدين وسيله پوششي دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند
! ب!!راي نيل حقيقت غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند ولي دانش!!مندان و اش!!خاص اكاديميك
! اسالمي كه اسالم را بص!!ورت ! ،تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي ميكوشند
! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود ،و به اساس حقجويي ! ،دريابند ،آقای فرناندس درست معرفي ميدارند
! :بعضي از كتبي را كه درمورد اسالم ! ،درين مورد ميگويد باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد
! ،و ازينكه م!!ؤلفين اين كتب ! شهر زامبوانگا حاصل نمودم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير
! به اين كتابها قن!!اعتم غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ،بدين ملح!!وظ
حاصل نشده بخود گفتم :چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟
آقای سامی فرناندس ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد :
! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اس!!الم در ادي!!ان ( در حقيقت سه محور
!:ديگري نيافتم
! بشريت است . -1اسالم موافق فطرت طبيعي
!ام! ،نظ!! ،نظام حكم ،اقتصاد -2كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي
!.! فطري ميباشد ! و اجتماعي ،و جوانب روحي مالي ،روابط فاميلي
!، -3پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ،و تمامي بشر مانند ب!رادران ميباش!ند
!داري ! ن!
ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي
! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم همين كه مسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي
!اري ،تكافل ! ،همك! !رادري !وت ،ب! ميگردانند در اسالم موجود است ،زيرا غربيها معاني اخ!
! هود ) براي پر نمودن اجتماعي و غيره را ندارند ،بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز
اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ض!!رورت به اين مؤسس!!ات
! اختالفات رنگ ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر ،و يك قبله با وجود
!.
و زبان جمع ميباشند
دوم :علت هاي جاهالنـه :بعضي از مردم اند كه اسالم را به اساس درك نادرست خ33ود تفس33يرميكنند، 3
آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند ،وياهم طرف33دار زي33اد اس33الم هس33تند ،ولي ب33ا تفاس33ير غل33ط ونادرس33ت ب33ه
عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ،مردم را از اسالم متنفر ميسازند ، 3بسياري ازعادات ق33ومي ، 3قبلي ،
رواج ها ،تعصبات ،عنعنات غيراسالمي ،محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اس33المي ك3ه
حتا آن33انرا از مق33ام انس33اني ب3ه ال3وهيت ميكش3انند ، 3و غ3يره ام33ور مخ3الف اس33الم را جن3ان ص3بغه ء دي33ني
ميدهند ،و جنان براي مردم معرفي 3ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ،ازين اعمال متنفر ش33ده ،
وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد .
!)
! ( خدا شناسي
فهرست موضوعات
30
علت كريز مردم از دين
براي بسياري 3از مردم اين سؤال بيدا ميش
-1ندانستن حقايق دين :مشكل اساسي اينست كه بسياري 3ازمردم حقايق ديني را درك نكرده وفكر ميكنند
كه زنده كي دنيا همـهء آنجه است كه انسان بايد بدان اهتمام حاصل نمايد ،اين انسان زماني حقايق را درك
ميكند كه فرشته مرك او را خفه نموده روحش 3را از بدنش خارج نماي3د ،فرع3ون س3اليان ط3والني 3دع3واي
خدايي ميكرد ،و سخنان بيامبر را به مسخره كي ميكرفت ، 3وداليلي 3را بيان ميداشت كه تنها خودش ب33ه آن
قناعت داشت ،ومسير اساسي خويش را فراموش كرده بود ،ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به
جشمان خود ديد ،زيرا زمان مرك برده غيب دور شده وانسان با جش33مان خ33ويش مل33ك الم33وت را ميبين33د ،
فورا 3صدا نمود 3كه ايمان آوردم ، 3ق33رآن عظيم الش33ان قص33ه يي فرع33ون را ج33نين بي33ان مي33دارد َ ( :حتَّى إِ َذا
يل َوأَنَا ِم ْن ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق كرديد كفت ت أَنَّهُ اَل إِلَهَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ
َت بِ ِه بَنُو إِ ْس َرائِ َ أَ ْد َر َكهُ ْالغ ََر ُ
ق قَا َل آ َم ْن ُ
:ايمان آوردم 3به اينكه هيج خدايي نيست بجز آن خدايي ك33ه اوالده يعق33وب علي33ه الس33الم ب33ه آن ايم33ان آورده
است ،و من از جمله مسلمانان هستم .يونس 90/زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حق33ايق
را به جشمان ديد ،دانست كه آنجه حضرت موسى عليه السالم ميكفت ح33ق ب33ود ،ومن ب33ا تك33بر از ب33يروي
حق دوري نمودم ، 3بناء خداوند متعال ايمان جنين اش33خاص را بع33د ازدي33دن مل33ك الم33وت ب3ه وج33ود 3خداون33د
َص3يْتَ قَ ْبُ 3ل َو ُك ْنتَ ِم ْناعتراف ميكند نميبذيرد ، 3وروي 3همين علت در ج33واب فرع33ون كفت ( :أَاآْل نَ َوقَْ 3د ع َ
اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) ي33ونس -91/ ْال ُم ْف ِس ِدينَ ()91فَ ْاليَوْ َ3م نُنَجِّيكَ بِبَ َدنِكَ لِتَ ُكونَ لِ َم ْن خَ ْلفَكَ آيَةً َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ
92اكن33ون ( اين اع33تراف را ميك33ني ) درحاليك33ه قبال نافرم33اني ك33ردي و از جملهء انس33انهاي فس33اد 3ك33ار
بودي ، 3امروز 3ما بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ،تا اينكه ب3راي مردم33ان آين33ده نش3انه
يي از نهايت متكبران باشي ،و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند .
خداوند متعال ايمان او را نبذيرفت زيرا ،ايمان يك ام33ر غي33بي اس33ت و هرك33اه انس33ان درهنك33ام 3م33ردن ب33ه
جشمان خود همه جيز را ببيند ايمانش مورد قبول بروردكار قرار 3نميكيرد .
ك اَل يَنفَُ 3ع نَ ْف ًس3ا إِي َمانُهَ3ا لَ ْم تَ ُك ْن آ َمن ْ
َت ِم ْن قَبُْ 3ل َ) خداوند متعال درين ميفرماي3د ( :يَ3وْ َم يَ3أْتِي بَعْضُ آيَ3ا ِ
ت َربِّ َ
األنعام 158 /روزيكه بعضي از عالمات قدرت بروردكارت 3آشكار ك33ردد ،درين روز ايم33ان هيح كس33ي
كه قبال ايمان نداشته بذيرفته نميشود .
:2اض33افه ش33دن بعض33ي از خراف33ات ب3ه دين :دين بمثابـه ء آبي اس33ت ك33ه هرتش33نه ب33دان ني33از دارد ،
وانسانها عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ،ولي هركاه شما تشنه باش33يد ،و ب33راي ش33ما آبي داده ش33ود
كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از بذيرش آن امتناع ميورزيد 3ب33ه همين ش33كل هرك33اه خراف33ات ه33ا ،
رواج ها ،عادات ،عنعنات ،كلتورهاي منفي ،وغيره خرافات داخ33ل دين ك33ردد ،م33ردم از ب33ذيرش اين
دين منصرف ميكردند ،وهركاه بخواهيم 3كه ديكران را به دين دعوت نماييم بايد دي33ني را برايش33ان تق33ديم
نماييم كه تمامي آن مطابق 3قرآن وسنت بيامبر باشد ،وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي 3كه بن33ام دين
تقديم ميكردد 3جلوكيري 3نماييم .
-3عمل ناقص بعضي از متدينين :مثال قبلي درين مورد نيز استعمال ميكردد ،هركاه انساني 3تشنه باشد
و بخواهد آب بخورد ، 3ولي كيالس آب را كسي برايش بي33اورد ك33ه سروص33ورتش 3غ33ير تم33يز ،و ي33اهم ب33ا
أسلوب بسيار 3خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ،آن شخص از نوشيدن آن آب صرف 3نظر ميكند .
به همين سبب بسياري از انسانهاييك خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارن33د ،آداب اجتم33اعي را
مراعات نميكنند ،در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند ، 3سبب ميش33وند ك33ه م33ردم از
31
دين بكريزند ، 3و يا اينكه بسياري 3از دع33وتكران نميتوانن33د بازب33ان روز ،ب33ا حكمت ،ب33ا اس33تفاده ازوس33ايل
بيشرفته ،مردم را خطاب نمايند ،بلكه با اساليب خود ،ب33ه دع33وت ميبردازن3د ، 3س33بب تنف33ر م33ردم از دين
ميكردن3د ، 3خداون33د متع33ال ب33راي بي33امبر ( 3ص33لى هللا علي33ه وس33لم ) ميفرماي33د :و داعي33ا إلى هللا بإذنـه ) اي
بيامبرترا 3دعوتكر 3براه خدا تعيين نموديم ك3ه ب3ه اج3ازه خداون3د دع3وت نم3ايي ،يع3ني دع3وت بي3امبر باي3د
مطابق اسلوب ،منهج و طريقه يي باشد كه آنرا خداوند بي33ان داش33ته اس33ت ،ببين33د خداون3د 3ب33راي حض33رت
موسى وهارون كه دو بيامبر بود ند ،وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند 3كفت ( :فقوال له قوال لين33ا )
بس براي فرعون سخنان نرم بكوييد .
روزي شخصي 3به نزد هارون الرشيد آمده كفت :ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي 3ات بكويم .هارون
الرشيد كفت :برادر خداوند متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت 3زياد داشتند ( موسى 3وهارون را
) به نزد كسي فرستاد 3كه نسبت به من بسيار كنهكار 3بود (فرعون ) ولي برايشان كفت كه :برايش سخنان
نرم بكوييد ،بناء تو به كدام حق ميخواهي مرا ب3ا س33خنان تن33د وس33خت خط3اب نم3ايي ؟ در م3ورد 3ن3رمش
مؤمنان و به ويزه آنانيك3ه دع3وت مينماي3د ،درس3ي ديك3ري را ق3رآن ك3ريم بي3ان داش3ته و خداون3د 3ب3راي
ض3وا ِم ْن َحوْ لِ3كَ فَ3اعْفُ َع ْنهُ ْمب اَل ْنفَ ُّ بيامبرش ميفرمايد :فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّا َغلِي3ظَ ْالقَ ْل ِ
3و ِّكلِينَ ) آل عم33ران )159/ب33ه اورْ هُْ3م فِي اأْل َ ْم ِر فَإِ َذا َعزَ ْمتَ فَتَ َو َّك ْ3ل َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ ْال ُمتََ 3
َوا ْستَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َش ِ
سبب رحمت هللا تعالى برايشان ن33رم ش33دي ،هرك33اه تن33دخو ،وس33نكدل ميب33ودي ، 3م33ردم از اط33رافت ف33رار
مينمودند ، 3آنانرا عفو نما ،برايشان استغفار نما ،در امور با ايشان مشوره كن ،وهرك33اه تص33ميم كرف33تي3
به خداوند 3توكل نما ،خداوند متوكالن را دوست دارد .
و كاهي هم آنانيكه ديكران را به دين دعوت مينمايند ، 3خود ش33ان درتط33بيق 3عملي دين نواقص33ي دارن33د ك33ه
ديكران با ديدن آنان از دين دوري 3ميكنند ،اين جنين اشخاص نخست باي33د خ33ود س33ازي نماين33د وس33بس ب33ه
جامعه سازي ببردازند .
هركاه علت اساسي 3دخول بسياري از مردمان را به دين مقدس اسالم در زمان حضرت بيامبر( ص33لى هللا
عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي 3هللا عنهم ) م33ورد 3ارزي33ابي ق33راردهيم خ33واهيم 3دي33د ك33ه اك33ثريت م33ردم
اخالق ،اعمال نيكو ،روش بسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند .
! اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق حضرت پيامبر(صلى
!ات !ته و حتا در لحظ! !ويش دانس! ! اسالم را وجيبه اساسي خ! اسالمي ،عفو و بخشايش و دعوت بسوي
! همين علت ! ،روی ! ديگران به اخالق اسالمي متمسك بودند بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات
!لم ) !لى اهلل عليه وس! ! از اخالق و افعال رسول اهلل (ص! ! به پيروی خداوند متعال (جل جالله ) مسلمانانرا
! ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر) حكم ميفرمايد
! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و فتح يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى
اسالمي ميباشد ،كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟
! مدينه منوره را با ده پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري
! به منطقه ( كديد هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ،وقتي
! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نم!!از ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند
! اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند ! .پيامبر(صلی خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند
! توقف كنند . تا درينجا
!الم !كر اس! ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده بود ،متوجه شد كه لش!
اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ،او كه چارهء جزء تسليمي نديد ،با حضرت عباس ( رضي
! قاطر پيامبر ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ،در راه از اهلل عنه ) که سوار
!ای !انرا ميديدند ميگفتند كه كاك! ! كه آن! !امبر ! پي! !حابي ! و هر ص! مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند
32
!زديكي خيمه !لم ) است ،در ن! !لی اهلل عليه وس!!امبر(ص! ! قاطر بي!
! اهلل عليه وسلم ) سوارپيامبر(صلی
!
! اهلل عليه وسلم ) حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عباس ( رضي پيامبر(صلی
!وديم
! نم!!تگيراهلل عنه ) ديد ،برايش گفت :الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دس!
سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين مجرم
! كه من او را ام!!ان ! اهلل عليه وسلم ) ميگويدرا قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی
! اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اج!!ازه ميدهد تا شب او را با خ!!ود داده ام ،حضرت پيامبر(صلی
! به نزدش بياورد ،فرداي آنروز ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ،حضرت نگهدارد وفردا
!ده گرفته با اخالق و
!فيان را نادي!
! ابوس! !اوزات! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تج!پيامبر(صلی
تواضع به ابوسفيان ميگويد :اي ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟ ابوس!!فيان در
! ! راستي اگر جزء اللــه ! :ما در وپدرم فداي تو باد ،چقدر حليم ،كريم و خويش دوستي پاسخ ميگويد
!.( جل جالله ) خدايي بود ،بايد به داد من ميرسيد
! (ص!!لی اهلل عليه ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر
!ان او را به!لم ) گناه! ! اهلل عليه وس!
!لی! ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(ص! وسلم )و صحابه دريغ ننمود
! گردد .
رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف
! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مشركان مراع!!ات مينمايد نه تنها پيامبر(صلی
بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود كه ريش
! )453 /مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم
!
بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم ) منتظر
! خداوند درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت :اي ! (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي بودند :پيامبر
!
مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند :كمان نيك ميبريم ،ش!!ما ب!!رادر
! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت :من براي ش!!ما هم!!ان ! هستيد ،پيامبر
جوانمرد ،و برادرزادهء جوانمرد
! عليه السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ( :ال ت!!ثريب عليكم الي!!وم ) سخنان حضرت يوسف
! )457 /! همه آزاد هستيد ( .الرحيق المختوم! نيست .برويدامروز مالمتي برشما
! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به ن!!زد همين اخالق نيكوي
! اهلل
!لی
! ميشدند و با پيامبر(ص! ! اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مقدس اسالم مشرف پيامبر(صلی
عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )
! گرديد نوبت بيعت زنان شد ،همه زنان به ! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ
بعد ازينكه پيامبر(صلی
! شدند ،و با پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) بيعت
نزد پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف
! ش!!هداي مس!!لمانان را قطع نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي
!ناخته ز د تا
!اس ناش!مينمود ،شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ،خود را درلب!
! اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا ش!!ناخت با خن!!ده
پيامبر(صلی
33
!امبرگفت :
برايش گفت كه تو هند هستي ،گفت :بلي .اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ،پي!
! المختوم )460 / عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد (.الرحيق
-4تفسير ناصحيح از دين :درعصر امروزي تفسير نادرستي 3از دين سبب اساسي دوري م33ردم ازدين
ميباشد ،اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميبذيرد: 3
اول :علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم :بسياري از دشمن دين كه خود در صف شيطان
قرار كرفته اند ،و به اساس اعمال زشت شان ،قلب هاي شان كامل س33يه وت33يره ش33ده اس33ت ( َكاَّل بَ33لْ َرانَ
َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين 14
تفسير قرط33بي 3در تفس33ير اين آيت مب33ارك ج33نين توض33يح ميده33د :مفس33ران ميكوين33د ك33ه منظ33ور 3از كلم33ه
( ران ) درينجا كناه باالي كناه اس3ت ت3ا اينك3ه قلب س3ياه ك3ردد .اين مردمانيك3ه قلب ه3اي ش3ان س3يه ش3ده
وميخواهند 3ديكران را نيز ب3ه همين م3رض مبتال س3ازند ،كوش3ش مينماين3د ك3ه دين را ب3ه ش3كل ناص3حيح
تفسير نمايند ،احيانا يك بخشي از دين را كرفته و بدون درنظرداشت تم33امي ج33وانب آن ،ب33راي ديك33ران
ميكويد كه اين دين است ،
!
! مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي
! هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حقانيت دين مقدس اسالم نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد
! گر اسالم را به شكل غير ص!!حيح به را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار
!، !رفي ميدارند ! اصلي اش مع! ! ،بيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت مردم معرفي ميدارند
! ميكنند ،و ميكويند كه بد ! ،بي دانش و بد اخالق مع!!رفي ! تروريست و مس!!لمانان را منحيث انس!!انهاي
! به ديكران جزء احكام اس!!الم است ،غالبا بعضي از اش!!تباهات تع!!دادي از اخالقي ها ،قتل ،تجاوز
!الم !ناخت اس! ! داده ،تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي ش! مسلمانان بي علم را وسيله قرار
قرار ميدهند ،بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت های مس!!لمان به اس!!اس
! ميگيرد آنرا متعلق ب!!دين ! بين بعضی از گروه ها و احزاب سياسی صورت بعضي از مشاكل وتعصبات
!مان !وده چش! ! را براي حق جستجو نم! ! ،وبدين وسيله پوششي دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند
! ب!!راي نيل حقيقت غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند ولي دانش!!مندان و اش!!خاص اكاديميك
! اسالمي كه اسالم را بص!!ورت ! ،تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي ميكوشند
! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود ،و به اساس حقجويي ! ،دريابند ،آقای فرناندس درست معرفي ميدارند
! :بعضي از كتبي را كه درمورد اسالم ! ،درين مورد ميگويدباآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد
! ،و ازينكه م!!ؤلفين اين كتب ! شهر زامبوانگا حاصل نمودم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير
! به اين كتابها قن!!اعتم غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ،بدين ملح!!وظ
حاصل نشده بخود گفتم :چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟
آقای سامی فرناندس ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد :
! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اس!!الم در ادي!!ان ( در حقيقت سه محور
!:ديگري نيافتم
! بشريت است . -4اسالم موافق فطرت طبيعي
!ام! ،نظ! ! ،نظام حكم ،اقتصاد -5كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي
!.! فطري ميباشد ! و اجتماعي ،و جوانب روحي مالي ،روابط فاميلي
!، -6پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ،و تمامي بشر مانند ب!رادران ميباش!ند
!داري ! ن! ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي
! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم همين كه مسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي
34
!اري ،تكافل ! ،همك! !رادري !وت ،ب! ميگردانند در اسالم موجود است ،زيرا غربيها معاني اخ!
! هود ) براي پر نمودن اجتماعي و غيره را ندارند ،بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز
اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ض!!رورت به اين مؤسس!!ات
! اختالفات رنگ ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر ،و يك قبله با وجود
!.و زبان جمع ميباشند
دوم :علت هاي جاهالنـه :بعضي از مردم اند كه اسالم را به اساس درك نادرست خ33ود تفس33يرميكنند، 3
آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند ،وياهم طرف33دار زي33اد اس33الم هس33تند ،ولي ب33ا تفاس33ير غل33ط ونادرس33ت ب33ه
عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ،مردم را از اسالم متنفر ميسازند ، 3بسياري ازعادات ق33ومي ، 3قبلي ،
رواج ها ،تعصبات ،عنعنات غيراسالمي ،محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اس33المي ك3ه
حتا آن33انرا از مق33ام انس33اني ب3ه ال3وهيت ميكش3انند ، 3و غ3يره ام33ور مخ3الف اس33الم را جن3ان ص3بغه ء دي33ني
ميدهند ،و جنان براي مردم معرفي 3ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ،ازين اعمال متنفر ش33ده ،
وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد .
-5كريز از مسؤوليت واشباع غرايز :مردمان بيدين ميدانند كه بذيرش دين يك سلسله از مسؤوليت هايي
دارد كه مانع بسياري 3از خود خواهي ها ،تكبره33ا ،ش33هوت برس33تي ه33ا ،تعص33بات ،و غ33يره ام33ور منفي
ميكردد ، 3بكونهء مث33ال :روزي 3يكتن از اس33تادان م33ا ك33ه دكت33ورا در عقي33ده اس33المي داش33ت كفت :فرع33ون
نسبت به بسياري مردم دين را خ33وب ميدانس33ت ،م33ا تعجب ك33رديم ، 3اس33تاد كفت :يكي از مقرب33ان فرع33ون
برايش كفت :كه مشكل شما با حضرت موسى ( عليه السالم ) هميشه در كفتن يك كلمه اس33ت ،آي33ا امك33ان
ندارد كه اين كلمه را بزبان بياوري و مشكالتت را با موسى 3حل نمايي ؟ فرعون كفت :اين كلمه ( ال إله
إال اللــه ) داراي مفهوم بس33يار وس33يع اس33ت ،هرك33اه اين كلم33ه را بخ33وانم من ب33ا س33اير اين غالم33ان حق33وق
مساوي 3حاصل مينمايم ،والزم است ،آنان را از غالمي خ33ويش ره33ا نم33ايم ،و من مانن33د آن33ان ي33ك انس33ان
عادي كردم .
فرعون ميدانست كه با كفتن اين كلمه تمامي خود خ33واهي ه33اي وي از بين رفت33ه و نميتوان33د ك33ه ب33ه هم33ان
تكبر ،خود خواهي ،ظلم ،تجاوز ،شهوت راني خويش ادامه دهد ،ب33ه همين ش33كل س33اير مردم33ان بي33دين
نيمخواهند 3با بذيرش دين خود را از بي بند وباري 3ها ،استفاده جويي ها و ل33ذت ه33اي ح33رام دور س33ازند ،
آنان ميخواهند 3با ديانت مخالفت نمايند تا زمينه را براي خ3ود برس3تي آم3اده س3ازند ، 3خ3ود ق3انون بس3ازند، 3
خود آنرا مشروعيت دهند ،كناه را قانوني سازند ، 3زنا را تشويق نماين33د ،ش33راب را حالل دانن33د ،ج33ور و
جب33ال و تج33اوز 3ب3ه حرم33ات ديك33ران را ب33راي خ33ود ع33ادي ق33رار 3دهن33د ،هرك33اه دين باش33د ،اين اش33خاص
مجبورند كه تمامي اين امور زشت را از بين برند ،زناكاران به محكمه كش33انده ميش33وند ، 3ش33راب خ33وران
جزا ميبينند ،جينل هاي فحاشي مسدود 3ميكردد ،از قاتالن قصاص كرفته ميشود ، 3بناء مردمانيكه به جنين
اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند 3و نه هم حكومت اسالمي .
تأثير بذيري 3از محيط :محيط ،دوستان ،همنشينان ،اعضاي فاميل ،وغ33يره كس33انيكه باانس33ان رواب3ط3
روزانه دارند ،باالي شخصيت انسان تأثير حتمي ميداشته باشند ،بيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) دوس33تان
خوب را به فروشنده عطر و دوستان بد را ب33ه كس33يكه آتش مي33افروزد 3تش33بيه نم33وده اس33ت ،زي33را زم33اني
كسي با فروشنده ء عطر دوستي 3داش33ته باش33د ،هروق33تي 3ب33ا دوس33ت خ33ود مالق33ات نماي33د و دوس33تش ب33رايش
عطري هم ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان متدين ،با تقوا ،امانت ك33ار
وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند ، 3ودوستان بد مانند افروزنده آتش هركاه نخواهد به دوس33تش
ضرري 3برساند ،ازينكه وظيفه اش آتش در دادن است ،زماني دوستش با او مينشيند حتما جرقه هاي آتش
باالي او باد شده ودر لباسهايش 3سوراخ هايي را ايج33اد ميكن33د ،وي33اهم ب33وي دود و ك33رمي آتش اورا خس33ته
35
مينمايد ، 3بهمين سان دوستان بد اخالق ،بيدين ،كمراه ،بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كاره33اي ب33د ،و
كمراهي دعوت مينمايد ،وباآلخره دوست خود را در هالكت مياندازد .
خاندان نبــوتش كــــــــــــــــــم شد بسر نوح با بــدان بنشســــــت
بي نيكان كرفت و مرد م شــــــــــد سك اصحاب كهفت روزي جند
اطفال هميشه با ايمان فطري 3خلق ميشوند 3ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر 3شده ،هركاه وال3دين
شان مردمان مؤمن و نيكوكار 3باشند ،اطفال ن3يز از آنه3ا ب3يروي نم3وده ،ب3ه نيكي و ايم3ان و تق3وا ع3ادت
نموده درهنكام جواني 3نيز مؤمنان صادق ميشوند 3وهركاه والدين شان يهودي ، 3نصراني ، 3بت برست ،بي
نماز ،بيدين ،بي تقوا باشند ،اوالد هايشان نيزمتأثر 3به وال33دين ش33ده مانن33د آنه33ا ميكردن3د ، 3ب33ه همين س33ان
ساير دوستان و همنشينان باالي انسان تأثير نمو
ده ،انسان را بـه همان راهي ميبرند كه آنان به آن عادت دارند .
عناد وتكبر : 3تكبر عبارت از يك غريزه ء ش3يطاني اس3ت ك3ه در آغ3از خلقت انس3ان ،ابليس را از ب3ذيرش
امر الهي مانع شد ( ،أَبَى َوا ْستَ ْكبَ َر َو َكانَ ِم ْن ْال َكافِ ِرينَ ) البقرة 34 /ابا ورزيد 3و تكبر نمود و از جمله ك33افران
بود .
هركاه زنده كي بسياري 3از كافران وبي33دينان را در ط33ول ت33اريخ بش33ريت مطالع33ه نم33اييم ،خ33واهيم 3دي33د ك33ه
ابوجهل ،ابو لهب ،ابوطالب ،و سايركفار عصر بيامبرب3ا 3وج3ود 3ش3ناخت شخص3يت ص33ادقانه بي3امبر 3دين
اسالم را بخاطر 3تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودن33د ،درزم33ان س3اير بي33امبران مردم33ان متك3بر
ميكفتند ،آيا به اين بيامبر فقير ايمان بياوريم ، 3جرا بيامبر يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟
نوح عليه السالم بعد از ص33د ه33ا س33ال دع33وت ب33ه بروردك33ار كفت َ ( :وإِنِّي ُكلَّ َم33ا َد َع33وْ تُهُ ْم لِتَ ْغفَِ 3ر لَهُ ْم َج َعلُ33وا
صرُّ واَ 3وا ْستَ ْكبَرُوا 3ا ْستِ ْكبَارًا ( من هركاهي ايش33ان را دع33وت ميكنم ت33ا صابِ َعهُْ3م فِي آ َذانِ ِه ْم َوا ْستَ ْغ َشوْ ا 3ثِيَابَهُ ْم َوأَ َ
أَ َ
ايشانرا 3آمرزش نمايي ،انكشتان خود را در كوش هاي خويش ميكزارند ، 3و ،خود را درلب33اس ه33اي خ33ود
ميبوشاند ،ودرمخالف 3با حق اصرار ميورزند ،بسيار تكبر ميكنند ) نوح 7 /
ق َوقَالُواَ 3م ْن أَ َش ُّد ِمنَّا قُ َّوةً ) اما قوم عاد بس تك3بر نم3ود ن3د درزمين ض بِ َغي ِْر ْال َح ِّ
(فَأ َ َّما عَا ٌد فَا ْستَ ْكبَرُوا فِي اأْل َرْ ِ
بدون حق ،وكفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت 15 /
(إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِي َل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) اينان كساني بودند كه هركاه برايشان ال إله إال هللا كفته ميشد
تكبر مينمودند ) الصافات 35 /
( در عصور امروزي نيز انسانهايي 3متك33بر خ33ود را نس33بت ب33ه س33ايرين برت33ر دانس33ته خ33ود را قانونك33ذار ،
قانون دان ،حاكم ،و برتراز همه دانسته ،وبا انانيت وتكبرشيطاني حق را نميبذيرند .
حفظ منافع :مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني ميبينند ،زيرا آنان تصور 3ميكنند كه هرك33اه -1
بولي را درراه خدا مصرف كنند بيهوده مصرف 3ميشود ، 3ولي خبرندارند 3كه آنجه را انسان براي خود
مصرف 3ميكند ،ازبين رفته و آنجه را در راه خدا مصرف 3ميكنند باقي مانده ودرروز 3آخرت از هفت
إلى هفتصد جند باداش آنرا ميبينند .
حرام ها را براي خود حالل كردن :يكي از اسباب فرار از دين استفاده جويي هاست ،زيرا هركاه به -2
مردمان بيدين كفته شود كه رشوت حرام است ،خ33وردن كوش33ت ه33اي ذبح نش33ده ب33ه طريق33ه اس33المي
حرام است ،كرفتن طويانه حرام است ،فورا خود را از جوكات دين خارج نموده وباالي دين مسخره
كي ميكنند .
عدم بيان بعضي از ظواهر فطري -3
جهل از دين
36
فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين :هركاه به ت3اريخ اس3الم مراجع3ه نم3اييم مي3ابيم ك3ه اك3ثريت
مردم اسالم شناس بودند ،حتا بسياري 3از فيلسوفان ،ساينس دانان ،فلك دانان ،رياضي 3دان33ان ،طبيب33ان ،
هنرمن33دان ،ش33اعران ،اديب33ان معلوم33ات واف33ري از دين داش33تند ،وبس33ياري از اختراع33ات ،كفت33ه ه33ا ي
خويش را از اسالم ميكرفتند ، 3فارابي ، 3البيروني ،ابن رشد ،سيد جمال الدين افغاني ،اب33وعلي ابن س33يناي
بلخي ،حافظ ،س3عدي ،مولن3اي 3روم ،هم3ه وهم3ه دانش33مندان ب3زرك دين اس33الم بودن3د ، 3رؤس33اي دولت ،
بادشاهان ،وزراء ،سياستمداران و ساير كاركنان دولت آنقدر در دين وعقيده معلوم33ات داش33تند ك33ه اس33الم
جزء ال ينفك تمامي تخصصات در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را مبهوت ومتحيرس33اخته ب33ود ،
ولي در عصر استعمال انكليس33ها خواس33تند 3ت33ا بين مس33لمان و س33اير رش33ته ه33ا فاص33له ايج33اد كنن33د ،در هن33د
بريطانوي 3مكتب هايي را ايجاد نمودند كه غالبا به ضد اسالم ش33اكرد 3تربي33ه مينمودن3د ، 3ي33ا آن33انرا ب33ه ادي33ان
منسوخ دعوت ميكردند وياهم كوشش ميكردند 3كه حد اقل از عقيده ء اسالمي دور باشند ،زيرا ب33ا اس33تفاده
از كمراهي و نشر فساد ميتوانستند 3كه كشورهاي اسالمي را استعمال نمايند ،انكليسها ديدند كه در هند ك33ه
شامل ( هند – باكستان – بنكله ديش ،وكشمير) ب33ود جن33دين ق33رن مس33لمانان حك33ومت نم33وده ان33د ،بن33اء ب33ا
تفرقه بين اسالم وغيرمس33لمانان از يكط3رف ، 3وتربي33ه مس3لمانان ب3ه مخ33الفت از دين از س3وي ديك33ر عم3ل
كردند ، 3باالي علماي دين كه بخش مهم جامعه را تشكيل ميداد معاشات دولتي را قط33ع نمودن33د ،ت33ا دس33تان
شان بسوي 3مردم دراز باشد ،ونتوانند حق را بيان دارند ،استعمار 3كران مضامين اخالق اس33المي ،ق33رآن
شناسي ، 3و فرهنك اسالمي را از مكاتب و بوهنتون ها از بين بردن33د ،ت3ا جوان3ان از احك33ام اس33المي خ3الي
الذهن باشند ،وآنان بتوانند 3مغزهاي شانرا از افكار 3بيديني ،و دوري 3دين از تمامي ابعاد زنده كي اس33المي
خالي نموده درمقابل آنانرا به بذيرش اديان منسوخ وياهم افكارالحادي آماده سازند .آن33ان كوش33ش نموددن3د3
كه متخصصان اسالمي را در جارجوب مدرسه هاي قلف نموده از ساير علوم تكنول33وزي بيخبرس33ازند ، 3و
عالوه برآن نشرات و اطالعات جمعي استعمار 3كران تبليغ مينمودند كه دين اسالم مخ33الف علم ،س33اينس ،
تكنوروزي 3وبيشرفت جامعه است ،زماني كشور 3تان بيشرفت ميكند كه احكام اسالم را از خان33ه ه33اي ت33ان
دور نموده ،دفاتر 3رسمي ،وادارات دولتي را به سيستم 3هاي غيراسالمي عيار نماييد ،وقوانين اسالمي را
كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خاك وخون كشيد .بعضي ازرهبران كشور هاي اسالمي مثل
مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( بدر تركها) ميدانست جنين احكام را باالي كشورخويش 3تط33بيق 3نم33ود
كه نه تنها همان عزتيكه تركيه داشت و مركز خالفت اسالمي بود ،ازبين رفت ،تا هنوز نتوانس33ته ك33ه در
جمله كشور 3هاي صنعتي باشد ،و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا است ولي با بهان33ه
هاي مختلفي رد ميكردد .
اين سياس33ت اس33تعماري 3اث33ري زي33ادي دركش33ورهاي 3اس33المي داش33ت ،و فاص33له ب33زركي 3بين دانش33مندان
ومتخصصان اسالمي و ساير 3متخصصان ايجاد شد ،اين فاص33له س33بب ش33د ك33ه دو ط33رف از يك33ديكر 3تنف33ر
نموده يكديكر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با بروز جنين خالفات كشورهاي 3اسالمي ب33ه جن33ك
هاي خانمانسوز ،ويراني ها ،وخرابه ها مبدل كرديد .
ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك 3اين فاصله را در بسياري از كشور 3ه33ا از بين ب33رده ،
وامروز علماي ازهر شريف ، 3بوهنتون قم ايران ،وساير 3بوهنتون هاي جهان اسالمي جنين فاص33له ه33ا را
تاحدي از بين برده ان33د ،و كشورهايش33ان روز 3ب33روز 3بيش33رفت 3مينماي33د ،وهرك33اه اين فاص33له از بين رفت33ه
ومردم 3همه حقايق اسالم را درك نمايند ،وبدانند 3كه قرآن عظيم الشان درنخس33تين آيت ميكوي33د ( ا ْقَ 3ر ْأ بِ ْ
اسِ 3م
3القَلَ ِم -عَلَّ َم اإْل ِ َ
نس3انَ َم33ا لَ ْم يَ ْعلَ ْم ) 3ر ْأ َو َربُّ َ
ك اأْل َ ْكَ 3ر ُم -الَّ ِذي عَلَّ َم بِ ْ ق =-ا ْق َ نس3انَ ِم ْن َعلٍَ 3 ق اإْل ِ َ ق َ -خلَ َ ك الَّ ِذي َخلَ َ َربِّ َ
بخوان بنام بروردكارت كه ترا خلق نمود ،انسانرا 3از ي33ك بارج33ه خ33ون خل33ق نم33ود ،بخ33وان بروردك33ارت
بسياركريم 3است ،آنكه بواسطه قلم علم آموخت ،براي انسان انجه را نميدانست آموخت .العلق 5 -1 /
ت َوهَّللا ُ بِ َما تَ ْع َملُونَ خَ بِير) المجالة 11 / يَرْ فَ ْع هَّللا ُ الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َوالَّ ِذينَ أُوتُوا ْال ِع ْل َم َد َر َجا ٍ
37
بي سليقه كي در رساندن دين :بيامبراسالم 3خود را عالم ن3ه بلك3ه معلم بي33ان داش3ته اس33ت ( إنم3ا بعثت -4
معلما ) عالم كسي است كه خودش با زحمات زياد علمي را آموخته ،وكاهي در رساندن علم خ33ويش
به ديكران ،ضعيف ميباشد ، 3ولي معلم ب33ودن ي33ك ه33نر اس33ت ،ه33نر افه33ام وتفهيم دارد ،معلم حقيقي
كسي است كه علم خويش را براي شاكردان خود ،جنان تلقين نماي33د ك33ه تم33امي ش33اكردان ب33ا درج33ات
مختلف فهم ،از اواستفاده كرده بتوانند ، 3معلم با دانشتن هنر آم33وزش 3و ب33رورش ، 3ب33ا اس33اليب بس33يار
ع33الي علمي وه33نري ، 3ش33اكردان را ب33ه فهم مطلب ي33اري 3ميرس33انند ، 3بي33امبر اس33الم ( ص33لى هللا علي33ه
وسلم ) با استفاده از همان حكمت ودانشيكه دعوتكران حقيقي ميداشته باشند ،در زمان خروج از مك33ه
مكرمه با حضرت ابوبكر صديق 3هجرت نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جن33د س33ال ب33ا ده
هزار انسان قران صفت دو باره به مكه بر كردد ،و راه حق را جنان بيان دارد كه ت33اريخ بش33ريت از
بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند .
با تأسف بسياري از دعوتكران سليقه يي خوبي در دعوت نداشته ،نميتوانند دين را با فص33احت وبالغتيك33ه
شايسته ء هر عصر است ،تبليغ نمايند ،وياهم وسايل دعوت را استفاده نمايند ،تلويزيون ميتوان33د وس33يلهء
خوبي براي دعوت به راه حق باشد ،انترنت ميتواند كه صداي ح33ق را ب33ه تم33امي م33ردم رس33اند ،كمب33وتر3
ميتواند 3كه وسيله ء خوبي براي نشر حق كردد ،بارجه هاي تم33ثيلي هدفمن33د اس33المي ،فلم ه33اي هدفمن33د ،
حتا فلم هاي كارتوني وغيره ميتوانند 3كه وسايلي 3براي دعوت كردند ،ولي بي سليقه كي دع33وتكران ،ع33دم
اخالص درهنكام 3دعوت ،كمي معلومات عص33ري ،ص33حبت ه33اي براكن33ده در مج33الس ،ع3دم اح3ترام ب3ه
شخصيت مدعو ،خشونت درهنكام 3مجادله ها ،نداشتن مثالهاي زنده مطابق عصر ،عدم فهم اس33اليب جدي33د
دعوت ،بي خبري از فقه واقع ،نشناختن دشمن عصر ،دوري از مقتضيات عصر ،و ساير ام33ورمنفي
كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود 3كه بسياري از مردم از دين كريز نماين33د ( .ربن33ا ال تجعلن33ا فتنــة
للذين كفروا ) ججججججج
38
!) لقم!!ان 17/اي عزْمِ الْأُمُورِ
عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ َ ! وَانْهَ َ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ
بسرم ،نماز را ادا نما ،و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از بدي ها منع نما و در مص!!يبت هاييكه
! صبر نما ،اين است عزم را سخ در امور . متوجه ات ميشود
!وت به راه !ود تا بعد از دع! ! كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نم! علماي اسالم ميبرسند
!يبتي مبتال !بر نمايد ،و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص! حق در مصيبت ها ص!
!اي! ميكويد كه بعد از ( إياك نعبد ) در نماز ه! ميكردد كه الزم است صبر اختيار نمايد .دانشمند ديكري
! ،زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي در قبال دارد خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم
!. ! (جل جالله ) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد كه انسان با استعانت و كمك خداوند
!دي حتما !ده از ب! !ده به نيكي ها و منع كنن! ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ( :دعوت كنن!
ضرري را متقبل ميكردد ،بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود .
نوعيت اذيت
آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و مردم را به نيكي ها دعوت ميكنند ،به يك سلسله از مصيبت ها و
! نموده است : ! كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا جنين تعريف رنج ها مبتال ميكردد
!وا
!انُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُ!
! كَ! !وا ( -1خنده و استهزاء نمودن ) :خداوند متعال ميفرمايد ( :إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُ!
يَضْحَكُونَ ) المطففين 29/مجرمان بر مؤمنان خنده ميكنند ،اين برنامه مجرمان است كه براي ضعيف
!.ساختن مؤمنان آنها را به مسخره كرفته و بر آنان ميخندند
-2غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن :مردمان مجرم ع!!ادت دارند كه با اش!!ارات و لمز وغز و
!اه بر!امَزُونَ) المطففين 30 /هرك! !رُّوا بِهِمْ يَتَغَ!! ( و َإِذَا مَ!
! ميرسانند استخدام كنايات بر مؤمنان ضرر
!. مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند
-3برمؤمنان فكاهي كفتن :مردمان مجرم عادت دارند كه با يكجا ش!!دن با بقيه مجرم!!ان از جمالت
! ميدهند و بر آنان فكاهي ميكويند و ! ريشخند و نيشخند خود قرار استهزاء آميز كار كرفته مؤمنان را مورد
ميخندند ،خداوند () ميفرمايد ( :وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُوا فَكِهِينَ ) المطففين 31/و جون از حضور
محفل مؤمنان بسوي كسان خود باز كردند به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند .
-4نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نمودن :برنامه ديكر مجرمان اينست كه مؤمنان حقيقي را به
جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديكران ميكويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت خبر ندارند ،
! قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين 32 /و جون مؤمنان را ببينند كويند خداوند () ميفرمايد ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ
:ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند .
! كه برنامه مجرمان هميشه و در طول تاريخ حيات بشر قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد
! و كمراه! ها ،اشارات كنايه آميز ،فكاهي كفتن ،و مؤمنان را منحرفهمين بوده كه با خنده ها ،نيشخند
خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند .و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و يكتا برس!!تي را با
نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند .
39
اسامشناسي 3معاصر
بخش اول ( اعتقادات )
40
بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي 3مواجه ميشوند ،يا اينكه ازين دين صرف نظ33ر نم33وده ب33ه
بيديني 3رو مياورند .و يا اينكه در جريان تعهد خ33ود ب33ه ب33يروي دس33اتير 3اين دين مخفيان33ه م33رتكب كن33اه
ميشوند ، 3زيرا انسان اصال از دوبخش م33ادي و معن33وي( 3روحي ) تش33كيل ش33ده اس33ت ،و ب33ا نه33ادن ب33ه
ضرورت هاي مادي انسان مشكالتي را بار مياورد .زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت
بن33دش راه ق33انوني 3و مش33روع 3ب33ا وس33ايل غيرمش33روع 3خ33ود را اش33باع مينماي33د .و دينيك33ه اين غراي33ز
وضرورات انساني 3را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميده33د وي33ا هم بيــروان مج33رمي
را بوجود مياورد 3كه اضرار بزركي به جامعه خواهند نمود .
بخش دوم :معتقداتي اند كه تنها در مح33ور مادي33ات ميجرخن3د 3و بخش معن33وي ( 3روحي ) 3حي33ات
انسان را به باد فراموشي كرفته اند ،اين اديان و معتقدات كه غالب33ا از من33ابع فك33ري 3بش33ري 3سرجش33مه
سرانجام 3سبب بد بختي هاي ميكردد كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي ) كرفتار خلل ه33اي
درحيات خويش ميكردند 3كه آثار آنرا در بسياري 3از كشورهاي بيشرفته مشاهده مينم33اييم ،ب33يروان اين
نوع معتقدات هميشه بهبود خود را درمسايل 3مادي زنده كي ميبينند 3و هركاه دركدام 3بخش م33اديت ناك33ام
ماندند فورا 3دست به خود كشي ميزنند .و كاهي هم با وجود داشتن منابع م3ادي خ3وب و دس3ت داش3تن
به ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ،زيرا انسان نميتواند 3كه حيات خ3ويش را ب3دون ض3رورت
هاي روحي بخوبي 3بسر برد .
ويزه كي هاي دين مقدس اسالم
-1اسالم باسخكوي دوبخشي مادي ومعنوي 3انسان است :ويزه كي دين مقدس اسالم درين اس33ت
ك33ه دو بخش اساس33ي ض33رورت ه33اي حي33ات انس33اني را مراع33ات مينماي3د ، 3دين مق33دس اس33الم م33اديت
ومعنويت 3را مانند دو بال يك برنده قرار ميدهد ،به همين سان كه يك برنده نميتواند 3ب33ا ي33ك ب33ال ب33رواز3
نمايد ،به همين سان انسان نميتواند با يك بخش مادي يامعنوي 3زنده كي كند بلك33ه اس33الم تم33امي غراي33ز
مادي و معنوي انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ،و مس33لمانان را ب33راي مراع33ات ه33ر دو بخش
رهنمايي 3مينمايد .
-2حضرت بيامبراسالم 3محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد :اعمل لدنياك كأن33ك تعيش أب33دا و
اعمل آلخرت3ك كان3ك تم3وت غ3دا ) ب3راي زن3ده كي دني3ايي ات جن3ان ك3ار كن ك3ه ك3ويي هميشـه زن3ده
هستي ،وبراي آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري .
اين حديث شريف 3فكر انسان در دو بخش بص33ورت منظم ت33رتيب وتنظيم 3مينماي33د ،و ب33ه مس33لمان
ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ،و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زن33ده
باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ،براي آخرت نيز به اعمال خير جنان
مبادرت ورزد 3كه شايد فردا 3وقت مردنش است ،با اين قاعده انس33ان ميت33وان ش33كل وس33طيت را اختي33ار
نمايد .
خداوند 3متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خويش بكويند ( 3ربنا آتنا في
الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا 3براي ما نيكي دنيا و آخرت را نص33يب
نما .
بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري از مردم 3ميخواستند 3در مغاره هاي كوه به عب33ادت
مشغول شوند ، 3بيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) فرمود ( : 3ال رهبانية في اإلسالم )
وزماني هم جند شخص از صحابه بيامبر به خان33ه اش رفت33ه در م33ورد زن33ده كي بي33امبر استفس33ار
نمودن33د ،ديدن 3د 3ك33ه بي33امبر اس33الم ازدواج نم33وده ،ش33بانكاه هم عب33ادت ميكن33د وهم در هنك33ام خ33واب
استراحت مينمايد ،روزانه كاهي روزه ميكيرد ،وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد. 3
آنان از عمل بيامبر 3تعجب نمودند ،ولي دليل كفتند كه بيامبر 3اين امور را براي اين ميكن33د ك33ه از
تمامي كناهان معاف است ،ولي ما مثل بيامبر نيستيم ،يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكن33د ،
41
و عمرخود را در عبادت بكزراند ، 3ديك33ري 3كفت من هيحك33اهي ش33ب خ33واب نميكنم و ميخ33واهم 3تم33امي
-2شموليت دين مق3دس اس3الم : شب را به عبادت سبري نمايم ،وسومي هم
دين اسالم شامل تم33ام بخش ه33اي اقتص33ادي ، 3اجتم33اعي ،معن33وي ،روحي ،سياس3ي ، 3ف33ردي و غ33يره
ميباشد. 3
-3عالميت دين مقدس اسالم :دين مقدس اسالم مخصوص ك33دام منطق33ه يي خ33اص ،مليت
خاص ،قوم خاص ،رنك خاص نيست ( ،كلكم من آدم و آدم من ت33راب ) هم33ه ش33ما از حض33رت
آدم خل33ق ش33ده اي33د و حض33رت آدم از خ33اك بي33دا ش33ده ،هم33ه اق33وام از اوالده حض33رت آدم ( علي33ه
السالم ) ميباشند ،و ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق 3شده اند ،وبنده يك خالق هستند ،دين الهي
نيز الزم است ،اختالفات قومي ،لساني ،ن3زادي و غ3يره را درنظرنداش3ته باش3د ،بلك3ه خداون3د
متعال ( جل جالله ) اين دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ،به33ترين انس33انان در ن33زد
خداوند 3متعال ( جل جالله ) اشخاص برهيزكار 3وباتقوا ميباشد ( إن اكرمكم عندهللا اتق33اكم) اين
دروس م33ا را ب33ه بحث جدي33دي ميكش33اند 3ك33ه ( مفه33وم عب33ادت دراس33الم ) را م33ورد 3مطالع33ه ق33رار
دهيـــــم .
روزنامه ملي انيس در شماره ( )65جهارشنبه 18ج33وزاي 3س33ال 1384مط33ابق 8ج33ون 2005
در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش را به سكها بخشيــد ) ج33نين نوش33ته
است :يك بيرزن بولدار 3انكليسي در كمال نا بوري 3يك مليون و دوصد 3هزار بوند از ثروت خ33ود
را به سكلها واكذار 3كرد ،به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود 3از اه33الي مانجس33تربا 3وج33ود
داشتن وارث ،به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود
را به نام اين بنياد كرد تا در راه خدمات رساني به سكها خرج كنند
خانم هي وود 3نهايتا در اثر نارسايي 3قلبي در كذشت و بس از مرك وارث او ك33ه دو ب33رادر 3و ي33ك
خواهر بودند 3با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبه33وت ش33دند ،خ33دمتكار بنج33اه وس33ه س33اله
وي كه جوليا مورك ترويد 3نام دارد به روزنامه سان كفت ك33ه او از خ33انواده ه33ايش ب33يزار ب33ود و
تنها ( حيوانات خانواده او بودند ) .
42
!وبروايت احمد ابوداوود ،و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) ( إن ال!!رقى
التمائم و التولة شرك )
! اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال :من تعلق تميمة فال أتم اهلل له ،و
عن عقبه بن عامر ( رضي
من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )
!ال
!ردن و يا باربند اطف! !رض در ك! تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ،جن ،و م!
آويزان ميكنند .مانند استخوان ها ،مهره ها ،ميخ ها ،طلسم ها 1/162فتاوى المرأة المسلمة .
43
بزرك شده ايم ،ويا هم جوان33ان ك33ه در بيش33روي 3م33ا ب33زرك ش33ده ان33د ،مانن33د اوالد م33ا هس33تند ،وي33ا اينك33ه
دختران ما با آن بسران مانند برادر وخواهر 3زنده كي كرده اند و اكنون كه جوان شده اند احساس بيكانكي3
نميكنند 3بلك33ه ب33ه ش33كل ع33ادي ب33اهم نشس33ت و برخواس3ت 3ميكنن33د ،اينكون33ه س33خنان و اس33تدالالت نظري33ات
شخصي 3هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت شرعي را ب3ه خ3ود بك3يرد ، 3زي3را
اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند و با بزرك شدن دريكجا ،ويا هم ج3وان ش3دن در مقاب3ل جش3مان
اسنان بعد از سبري نمودن سن خورد 3در مقاب33ل م33ا مش33روعيت ميداش33ت و س33ببي از اس33باب مح33رم ش33دن
ميب33ود ، 3آن33را م33ا در كتب ش33ريعت اس33المي ميخوان33ديم ، 3ولي هيجك33اهي درين م33ورد مع33افيتي 3از ط33رف
شريعت اسالم بيان نشده است ،و روي همين علت اس3ت ك3ه كس3الت و بي تف3اوتي 3درج3نين م3وارد 3س3بب
كناه بزركي 3ميشود كه الزم است خواهران ،مادران ووالدين مح33ترم 3اين حكم الهي را در نظ33ر داش33ته از
رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند .زيرا با زنده كي نمودن دريك حويلي و يا هم ب33زرك 3ش33دن
يكجا حكم شريعت تغيير نميكند و مسلمانانيكه ميخواهند 3عصيان و نافرماني خداون3د 3متع33ال( ج33ل جالل33ه )
(جل جالله ) را نكنند درين موارد توجه بيشتر نمايند .
سترو 3حجاب به اساس رقابت
يكي از عادات باطليكه امروز در بين بعض3ي 3از مس33لمانان بي خ33بر از دين رواج يافت33ه اس33ت اينس33ت ك33ه
بعضي از مردان به خانم هاي شان ميكويند 3از ينكه فالن دوست ،همسايه و ياهم برادر خوانده ام خ3انمش
را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكني33د ،و هرگ33اه كس33ي را ببينن33د ك33ه خ33انمش از او س33تر
ميكند فورا 3به خانم خود ميكويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند .
اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد ، 3وبه اساس اشخاص محرم و نامحرم تثبيت نميكردد
بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده اس3ت و هرگ3اه كس3ي ب3ه اس3اس اعتب3ارات
مختلف خانم خود را مجبور 3ميسازد 3تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت كناه بزركي را متحمل شده است
.
44
مفهوم آيت شريف ( ربنا ال تجعلنا فتنـة للذين كفروا )
( َربَّنَا اَل تَجْ َع ْلنَا فِ ْتنَةً لِلَّ ِذينَ َكفَرُوا َوا ْغفِرْ لَنَا َربَّنَا إِنَّكَ أَ ْنتَ ال َع ِزيز ال َح ِكي ُم ) الممتحنة 5/
ْ ُ ْ
نماز
نماز بناي دوم اسالم است ،نماز مالقات انسان ب33ا خداون33د متع33ال( ج33ل جالل33ه ) اس33ت اك33ر كس33ي بخواه33د ب33ا
خداوند 3متعال( جل جالله ) كب بزند بايد نماز بخواند 3و اكر بخواهد خداوند متعال( جل جالله ) با او كب بزند
قرآنكريم را بخواند ،ازينكه نماز سخن كفتن باهللا ( جل جالله ) است ،اكر كسي بعد از نماز قسم 3بخ33ورد ك33ه
باهللا ( جل جالله ) سخن كفتم ح3انث ي3ا كنهك3ار نميش3ود ، 3و قس3مش درس3ت اس3ت ،ازينك3ه نم3از س3خن كفتن
باخداوند 3متعال( جل جالله ) است ،وبنده با خداي خود مالقات ميكند باالي اين انسان الزم است تا متوجه ب33ه
باكي بدن ولباس خويش باشد ،خداود 3متعال ميفرمايد ( خذوا زينتكم عند كل مسجد ) يعني در هرجاييكه نم33از
ميخوانيد 3با زينت باشيد ،ص33حابه ك33رام وق33تي 3مس33جد ميرفتن3د 3لب33اس ب33اك ميبوش33يدند و خ33ود را زينت ميدانن33د
وعطرميزدند 3و ميكفتند ما به مالقاتاهلل ( جل جالله ) ميروي
سوال :شرط اساسي نماز جيست ؟
جواب :شرط اساسي نماز حضور 3قلبي است .
بيعمبر 3نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ( ال صالة إال بحضور 3القلب ) نماز درست نميش3ود مك3ر
به حضور 3قلبي ،منظور 3از حضور 3قلبي اينست كه تمام هوش و فك3ر انس3ان در هنك3ام نم3از خوان3دن متوج3ه
ذات خداوند 3متعال( جل جالله ) نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) ميباشد 3ازيكي از دوستان خدا برس33يد ش33د
كه شما جي قسم نماز ميخوانيد 3وقتي من نماز ميخوانم فكر 3ميكنم كه اين آخرين نماز زنده كي من است ،خ33دا
ميداند كه به نماز ديكري فرصت بيابم و يا عزرائيل روحم را قبض نمايد ،وق3تي 3در نم3از مياس3تم فك3ر ميكنم
كه كعبه شريفه در بيشرويم 3جنت بطرف راس3تم 3و دوزخم 3بط3رف جبم و خداون3د 3متع3ال( ج3ل جالل3ه ) متع3ال
نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) باالي سرم قرار 3دارد به اين فك33ر نم33از ميخ33وانم 3هرگ33اه انس33ان مانن33د اين
دوس33ت خ33دا نم33از بخوان33د در نم33ازش خش33وع ، 3تواض33ع ،بيج33اره كي ،عج33ز و ني33از بي33دا ميش33ود ،خداون33د
متعال( جل جالله ) متع3ال ن3بي ك3ريم ( ص3لي هللا علي3ه وس3لم ) ميفرماي3د ( ق3د افلح المؤمن3ون ال3ذين هم في
صالتهم 3خاشعون ) به تحقيق از عذاب خداوند 3متعال( جل جالله ) نجات ي3افت مؤمن3ان ،آن كس3انيكه درنم3از3
خود خشوع مينمايد، 3
شرط دوم 3در نماز اينست كه ما مث33ل پي33امبر* نم33از بخ33وانيم 3يع33ني نم33از م33ا مش33ابه نم33از پي33امبر باش33د پي33امبر
ميفرمايد ( ، 3صلوا كما رأيتموني أصلى ) شما آنجنان نماز بخوانيد 3كه مرا ميبيند نماز ميخوانم3
حضرت پيامبر جنان نماز ميخوان3د 3ك33ه در ه33ر قس33مت نم33از بس33يار 3باص33برو 3حوص33له ميب33ود هرح33رف 3را از
مخرج آن ادا مينمود ،و به معناي آن كلمات وآيات نماز متوجه ميبود ،حضرت انس رضي هللا ميفرماي33د ك33ه
45
رسول هللا نبي ك33ريم ( ص33لي هللا علي3ه وس33لم ) درهنك3ام 3س3مع هللا لمن حم33د كفتن آنق33در ايس33تاده ميش33دكه م33ا
ميكفتيم البته اشتباه نموده است ودربين دو سجده آنقدر مينشست كه ما فكر ميكرديم3
كه اشتباه نموده است ،مقصد حضرت انس ( رضي هللا عنه ) اينست كه پيامبر 3در وقت س33مع هللا لمن حم3ده
كفتن و دربين دوسجده بسيار زياد توقف 3ميكرد ،حضرت ابن جبير كه يك تابعي ب33زرك اس33ت ميفرماي33د :ك3ه
من از حضرت انس ( رضي هللا عنه ) شنيدم كه ميكفت كه من بعداز حضرت رسول هللا نبي كريم ( ص33لي
هللا عليه وسلم ) بشت هيجكسي نماز نخواندم كه نمازش مشابه رسول هللا نبي كريم ( صلي هللا عليه وس33لم )
باشد نسبت به نماز اين جوان ( عمر بن عبدالعزيز ) حضرت ابن جبير ميفرمايد كه تسبيحات ركوع و س33جده
و آنرا اندازه نموديم كه به اندازه ده ده بار تسبيح بود ،منظور 3حضرت ابن جبير و حضرت انس نبي ك33ريم
( صلي هللا عليه وسلم ) اينست كه حضرت عمر بن عبدالعزيز 3مثل پيامبر* نماز ميخوان33د وعلتش همين ب33ود
كه در ركوع ب33ه ان33دازه ده ب33ار س33بحان ربي العظيم و در س33جده ب33ه ان33دازه ده ب33ار س33بحان ربي االعلى توق3ف3
مينمود. 3
ازين احاديث معلوم ميشود 3كه نماز بيغمبر* بسيار 3با خشوع و تواضع آهس33ته آهس33ته و در ه33ر بخش نم33از ب33ا
فكر آرامي بود و كسيكه در نماز عجله كند مانند نول زدن مرغان در سجده تيزي نمايد كلم33ات را درس33ت ادا
نكن33د ،ح33روف را از مخ33ارج آن ادا ننماي33د ،و در نم33از خش33وع 3و تواض33ع نكن33د ،نم33ازش درس33ت نميش33ود ،
حضرت ابوهريرة ( رضي هللا عنه ) ميفرمايد ،كه يك شخص داخل مسجدشد پيامبر* در يك كوشه مسمجد
نشسته بود ،آن شخص نماز خواند و به نزد پيامبر* آمد وس33الم نم33وده پي33امبر* كفت :وعلي33ك الس33الم ،ب33رو3
نماز بخوان زيرا تونماز نخوانده اي آن شخص رفت دوباره نماز خوان33د ب33ه ن33زد پي33امبر* 3آم33د وس33الم نم33ود ،
حضرت پيامبر* كفت :وعليك السالم ب33رو نم33از بخ33وان تونم33از نخوان33ده اي در مرتب33ه س33وم 3و ي33ا بع33د از آن
پيامبر* 3براي من كفت :وقتيكه براي نماز برخيزي وضو 3را به شكل درس33ت انج33ام ده ،بع33د ب33ه ط33رف قبل33ه
ايستاد ه هللا اكبر بكو ،بعد از آن هر جيزي از قرآن ياد داري بخوان ،بعد از آن ركوع بكن تا اينكه در ركوع
خوب اطمينان حاصل نمايي ،بعد از آن سرت را بلند نم33اي ت33ا اينك33ه خ33وب راس33ت ايس33تاده ش33وي بع33د از آن
سجده نماي تا اينكه خوب با اطمينان سجده نمايي بعد از آن سرت را بلند نماي تا با اطمينان بنشيني 3بعد از آن
سجده نما ،تا اينكه خوب سجده نمايي ،بعد از آن بر خيز وبنشين تا اينك33ه مطمئن نشس33ته باش33ي و در روايت
ديكري 3است كه بعد از آن ايستاده شو تا اينكه خوب راست ايستاده شوي 3و به همين شكل تمام نم33ازت را تم33ام
نما .
سؤال :جرا پيامبر به آن صحابي مبارك كه نماز خوانده بود ،كفت :برو دو باره نماز بخوان ؟
جواب :آن شخص به عجله نماز خواند و دروقت وسجده و ساير بخش هاي نماز ب33ا اطمين33ان و آرامش نم33از
نخوانده بود ،ازاين سبب پيامبر جنان نماز نادرست 3بنداشت .به او امر نمود تا دوباره به ش33كل درس33ت نم33از
بخواند ، 3زيرا نماز با شتاب وعجله درست نيست .
46
نكاح
نكاح سنت پيامبر* ميباشد و هرگاه انسان تواناني 3جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش واجب ميباش33د
هرگاه كسي توانايي 3جسمي داشته باشد و توانايي مالي نداشته باشد در مورد آن رسول هللا نبي كريم ( 3ص33لي
هللا عليه وسلم ) ميفرمايد : 3أي جوانان هرگاه كسي از شما بتواند كه ازدواج نمايد بس بايد ازدواج كند زي33را
ازدواج كردن براي جشم و شرمكاه انسان نكهدارنده است ،و اكر كسي ازدواج كرده نميتاواند 3يا توانايي 3آنرا
نداشته باشد بس بايد روزه بكيرد 3زيرا روزه براي او وسيله محافظت 3است ،منظور از حديث ش3ريف اينس3ت
كه هرگاه جوان مسلمان توانايي داشته باشد كه ازدواج كند مطابق اين امر پيامبر* 3حتما بايد ازدواج نماي33د ،
زيرا از دواج مانع جشم برناموسهاي 3مردم ميباشد ،و همجنان انسان را از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد3
،و هرگاه كسي توانايي جسمي داشته باشد ولي توانايي 3مصارف م3الي ازدواج را نداش3ته بس او باي3د ب3راي
وقايه جشم و جسمش از كناه روزه هاي نفلي بكيرد ،زيرا انسان روزه داردر روزهاي روزه جشمان خود را
از ترس خداوند 3متعال( جل جالله ) از ديدن نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مس33لمان ب33ا تم33ام ب33دن خ33ويش
روزه ميكيرد جشمان خود را از نامحرمان نكهميدارد و كوشهاي 3خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و ح33رام
حفظ ميكند و بزبان خود سخنان ناروا را نميكويد بناء اين جوان در هنكام روز از آنجه توجه اش را به ح33رام
جلب ميكند وقايه ميشود ،وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود. 3
اختيارهمسر ونامزد3
بسياري 3مردم وقتي 3ميخواهند ازدواج نمايند ،در جستجوي دختران زيبا و ي33ا فاميله33اي بول33دار و نام33دار
ميباشد ، 3پيامبر* ميفرمايد : 3كه مردم زن33ان را بخ33اطر 3جه33ار علت ازدواج مينماي33د ،بخ33اطر م33الش ،بخ33اطر
نسبش ،سوم بخاطر بخاطر زيبايي 3اش و جهارم 3بخاطر ديانتش ،بس تواي جوان مسلمان دي33انت را در نظ33ر
داشته باش ،زيرا به اين كفته پيامبر* روابط فاميلي 3و رضايت شوهر را زنان دين دار خوب مراع33ات ك33رده
ميتوانند ، 3زيرا بسياري اوقات ديده شده است ك3ه زن3ان زيب3ا بخ3اطر 3اخالق ب33د ش33ان طالق ش3ده ان33د ،وزن33ان
بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير ش33ده ان33د و ك33اهي هم م33ال س33بب اخالف بين خ33انم و
شوهر 3شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي فاميل اورا دوست بدارن33د ،وهم33ه اورا اح33ترام
نمايد و شوهرش از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با ديانت اح33ترام بزرك33ان مينماي33د ،از اس33تخدام الف33اظ
زشت اجتناب ميكند ،ودرهنكاميكه اعضاي فاميل ش33وهرش ب33ه اوظلم كن33د بخ33اطر رض33ايتاهلل ( ج33ل جالل33ه )
صبر ميكند ،خداوند متعال( جل جالله ) متعال ميفرماي3د ( 3واس33تعينوا بالص33بر 3والص33الة ) در مص33يبت ه33ا ب33ا
صبر ونماز 3كمك بخواهيد ، 3زن بهترين نعمتاهلل ( جل جالله ) اس33ت ،حض33رت عبدهللا بن عم33ر& ميفرماي33د :
كه رسول اكرم نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) 3ميكفت :دنيا هم33ه نعمت ه33اي كرانبهاياهلل ( ج33ل جالل33ه )
است ،كرانبهاترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد ،حضرت امامه ( رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه
ن33بي ك33ريم ن33بي ك33ريم ( ص33لي هللا علي33ه وس33لم ) فرم33ود انس33ان م33ؤمن بع33د از تق33وى و برهيزك33اري 3از هيج
جيزديكراستفاده زياد نكرده است مكر از ازخانم نيكوك33ار زي33را اك33ر خ33انم نيكوك33ارش را ام33ر نماي33د ط33اعتش
ميكند و اكر بطرفش 3نظر كند خوشحال 3ميشود ،و اكر در باره اش قسم ميخ33ورد او را ب33رائت ميده33د ،واك33ر
از خانه اش دوركردد 3خانمش درنفس خود او مال شوهرش امانت كار ميباشد .
47
نعمت در ديدكاه ها ي مختلف
مسلماني ميكويد 3من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد
برايش كفتم كه نعمتهای الهی سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات خداون3د 3متع33ال( ج33ل
جالله ) متعال (جل جالله) ميباشد ،هللا ( جل جاللـه ) ذات مقدس اس3ت خ3الق هم3ه بش3ريت اس33ت ،
مهربانتراز مادرو 3پدر و ساير دوس33تان ميباش33د ،او تع33الى هري33ك م33ا را ب33ا زيب33ايي خاص3ي 3آفري33د ،
تمامي ضروريات 3بدن مارا ب3دون ك3دام قيمت و مص3ارف پ33ولي تكمي3ل نم3ود ،هرگ3اه ب3ه ب3دن خ33ود
متوجه شويم 3ميبينيم كه هر عضو بدن ما ارزش بسيار زيادي دارد ،و هرگاه كدام م33ا ب33ه س33بب ک33دام
اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود 3خويش را از دست دهد ،داكتران براي فعال ساختن آن
عضو بدن انسان از نزد م33ريض ه33زاران دوالر مطالب33ه مينماين33د ،بيايي33د تص33ور نم33اييم ك33ه هرگ33اه
جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي ازبين رود 3و ما از ديدن همهء زيبايي ها جهان محروم 3ك33رديم 3و
روز روشن باالي ما شب تاريك گردد ،هرگاه به نزد طبيبي رويم 3او براي ما بگوي3د ك3ه ش3ما ب3ه
خريداري 3يك جشم ضرورت داريد كه شايد جند هزار دوالر 3تمام شود و يا هم ك33دام ي33ك از دوس33تان
تان حاضر گردد كه يك جشم خود را ب3ه ش33ما هدي3ه ده3د ،هرگ3اه ب33ه ن3زد ه3زاران دوس3ت بس33يار
صميمي خويش رويم ،همه ابا ورزند 3و ازهديه دادن جشم خويش برايم33ان ع33ذر بيش نماين33د ،و ي33ك
تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار 3ايثار و ازخود كذري يك جش3م خ33ود را ب3راي م33ا هدي33ه ده3د ،
وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصارف 3زياد عمليات ) دو باره به دي33دن اين
جهان وزيب3ايي ه33ايش ق33ادر ك3رديم ، 3و بت3وانيم 3زن3ده كي خ33ويش را بش33كل نورم33ال آن ب3ه بيش ب33ريم
موقف ما در مقابل آن دوستيكه جنين ايثار نموده است جي خواه33د ب33ود ،آي33ا در تم33ام عم33ر مره33ون
احسانش نخواهيم بود ،و هرگاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نم33اييم ،آي33ا در انج33ام آن
امر تكاسل خواهيم نمود ،وياهم كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز .ب33ه همين س33ان
ممكن است ساير اعضاي بدن خويش را تصور 3نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو بدن ما را ب33ه
شكل رايكان با تمامي زيبايي ها خلق نموده است ،مارا محتاج كس33ي نكذاش33ته ت33ا دس33ت طلب بس33وي
انس3اني دراز 3نم3اييم ،و هرگ33اه ه33ر عض33و ب33دن ب3ه قيمت ه33اي ك33زاف فروخت33ه ميش3د ،جن3د تن م3ا
ميتوانستيم 3كه آنرا خريداري 3نموده و وجود خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي اس33ت
كه ما شكر او را بجا آوريم 3و آداب را با خداوند متعال( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم
فرهنك اسالمي
48
فرهنك اسالمي و فرهنك هاي ديكران
تاثير فرهنك ،كلتور ،عنعنات ،ورواج 3ها در حيات بش33ر بس33يار ق33وي ب33وده و انس33انها هميش33ه ت33ابع اين
امور ميباشند ،ولي بايد در نظر داشت ك3ه زم3اني 3آفت3اب دين مق3دس اس3الم در ش3به جزي3ره ع3ربي در
خشيد و مردم در مكه مكرمه و مدينه من3وره ك3رايش خ3ويش را ب3ه دين مق3دس اس3الم اعالن نمودن3د ،در
آنزمان در ميان آنها داراي فرهن33ك ه33ا ،تقالي33د و عنعن33ات زي33ادي بودن33د ك33ه اين تقالي33د آن33ان نه33اد ه33اي
فرهنكي قديمي 3بسيار عريقي در بين آنان داشت و لي مسلمانان آنروز همه ع33ادات و تقالي33د خ33ويش را در
مقابل آ يينه قرآن قرار 3دادند و هر آنجه با اسالم مطابقت داشت آنرا بذيرفت33ه و ب33ه آن عم33ل ميكردن33د ولي
عادات ،عنعنات و امور ف33رهنكي و كلت33وري 3خ33ويش را ك33ه مخ33الفت ب33ا دين مق33دس اس33الم داش33ت ت33رك
نمودند ،تا بتوانند 3مسلمانان حقيقي شده و مطابق 3ارشادات الهي عمل نمايند ،زيرا دين مقدس اس33الم دين
جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري 3را در بر داشته ،و بهبود انسان هم در كرفتن احك33ام الهي
بصورت كل ميباشد ، 3زيرا حيات بشر زماني 3تغيير ميكند كه دين مانن33د ي33ك كتل33ه متكام33ل تط33بيق 3و عملي
گردد ( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في الس33لم كاف33ة و ال تتبع33وا خط33وات الش33يكان ) اي مؤمن33ان ش33ما ب33ه دين
مقدس ا سالم بصورت كامل داخل شويد و از كامهاي شيطان بيروي نكنيد .
اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار نمود و م33ردم ك33رايش خ33ويش را ب33ه دين مق33دس
اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد سر تسليم نهادند ،شايد با تأثير بذيري 3از تقاليد و عنعن33ات خ33ويش و
يا هم با عدم درك اسالم بصورت متكامل و يكبارج33ه آن بس33ياري از ع33ادات و تقالي33د خ33ويش را ك33ه زاده
فرهنك هاي قديم و غير اسالمي بوده فرام33وش نكردن3د 3خواس33تد اين ع33ادات و تقالي33د را حف33ظ نم33وده و ب33ه
بهانه هاي مختلف از آنها دفاع نم33وده و ي33ا هم در هنك33ام تص33ادم اين تقالي33د ب33ا احك33ام دين مق33دس اس33الم ،
عالقمندي 3شان به تقاليد و عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف س33يرت پي33امبر * وص33حابه ك33رام و در
دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد . 3بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد ت33ا م33ردم از ام33ور ح33رام
اجتناب نموده و اكثريت توجه شان به حالل باشد ـ روي 3اين ملح33وظ 3دين مق33دس اس33الم حالل را س33اده و
آسان ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيشتر دستياب باشد ،م33ا در
احاديث پيامبر 3صلي هللا عليه وسلم ميخوانيم 3كه زماني يك ص33حابي 3دخ33تر ج33وان ميداش33ت ب33راي پي33امبر*
عرض مينمود كه دختري دارم و ميخ33واهم آن33را ب33ه ك33دام م33ؤمن ب33ه نك33اح ش33رعي ب33دهم ،پي33امبر 3يكتن از
صحابه را كه هنوز ازدواج نك3رده ب3ود ميخوان3د و ب3رايش ازدواج ب3ا آن دخ3تر را بيش3نهاد ميكن3د ولي آن
صحابي از فقر و بيجاركي خ33ويش خ33بر ميده33د وپي33امبر ص33لي هللا علي33ه وس33لم در مقاب33ل مه33ر حف33ظ جن33د
سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فق3ير و ن3ادار در مي آورد ،و ب3دين ص3ورت آن ش3خص
فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيكيري 3نمايد ،ولي برعكس آن ساده كي در نك33اح
و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست به ساده كي ازدواج امروز ميبينيم كه به سبب عادات ،
رواج ه33ا ،و عنعن33ات غ33ير مش33روع 3ازدواج حال ل بس33يار 3س33خت و ب33ر مص33رف ش33ده و ب33ر عكس آن
تصاوير 3برهنه ،فلم هاي مبتذل ،كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد ش33ده اس33ت ،زم33ان
يك جوان مسلمان بخواهد بصورت حالل و مشروع 3ازدواج نمايد ،هزاران مشكلي را باي33د تحم33ل نماي33د ،
او مجبور 3ميشود كه هزاران هزار افغاني طويانه بدهد ،براي اقارب خويش و اقارب ع3روس غ3ذا ه33اي
متنوع ،لباس هاي مختلف ،با مصارف 3هنكفت را تهيه نمايد ،آن جوان كه شايد ماهانه بنج يا شش هزار
افغاني عايد داشته باشد ،مجبور 3است كه معاش ده ساله خ33ود را مص33رف عروس3ي 3و ش33يريني 3خ33وري و
عيدي و نوروزي 3نمايد ،وباآلخره ساليان درازي با قرض داراي خويش دست و كريب33ان باش33د ،و م33ردم
اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند و در حاليكه آن جوان و فاميل در هنكام عروسي 3و ش3يريني 3خ3وري
از قرض و وام سخت رنج ميبرند اقارب شان با بوشيدن لباس هاي قشنك ،و انتخاب آواز ه33او رقص ه33ا
لذت ميبرند ،اين نوع فرهنك 3ها با فرهنك اسالمي مخالفت داش3ته و هيجك3اه اس3الم ب3راي اق3ارب ع3روس
49
اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فامي33ل دام33اد ش33وند ،و اين ظلم را روا دارن33د
كه يا داماد برايشان مصارف هوت33ل ،طويان33ه ،و غ33يره را ب33بردازد و ي33اهم از دادن دخ33تر ش33ان مع33ذرت
بخواهند .دختر فروشي و خوردن طويانه جزء فرهنك اس33الم نيس33ت ،اس33الم ب33راي فامي33ل ع33روس ح33ق
نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار سازند ،و بدون در نظر داشت توانايي 3وي او را مجب33ور
سازند كه به تمامي خواهشات آنان لبيك كويد .اين دوري از فرهنك اسالمي سبب شده ت3ا ه3زاران ج3وان
بدون ازدواج به سن سي و جهل سالكي برسند ، 3و نا كزير مرتكب جرايم اخالقي كردند ك33ه كن33اه هم33ه ب33ه
دوش كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از كلتور 3و عنعنات خويش بيروي 3ميكنند .
هرگاه در مراسم خاك سباري 3جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم 3كه عادات غير اس33المي
درين مراسم مسلط
بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد 3ما به عوض اينكه در غم و اندوه آن دوست از دست رفته
توحجه نماييم ،بر عكس آن ميبينم كه اقارب متوفى مجبور 3شده تا براي ص33رف 3غ33ذاي عزم33ا دهن33ده ك33ان
حركت نموده و هرگاه در خانه خويش بولي نداش33ته باش33د ،ف33ورا در جس33تجوي 3ق33رض ش33ده و غم او دو
جند ميشود 3زيرا او مجبور 3است در جاشت آن33روز 3ب33راي دوص3د 3الي س33ه ص33د نفريك33ه در جن33ازه اش33تراك
نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه قرار خواهد كرفت ،آنانيكه اين غذا را ميخورند 3ب33ه
كدام مشروعيت آنرا ميخورند 3آيا خوردن غ33ذا در خان33ه ش3خص غم دي33ده رواس33ت ،آي33ا دين مق33دس اس3الم
براي اين مردم 3اجازه ميدهد كه غم دوستان را دو جند نماين33د ،ن33ه اين مخ33الف دين ولي مط33ابق ع33ادات و
تقاليد است ،كه مردم بخش ديني آنرا زير با نموده مطابق عادات و رواج خويش حركت ميكنند ،،أيكاش
اين ماتم تنها در روز دفن متوفى ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا يكروز اين رنج را متحمل ميشدند و لي
بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ،شب هاي جمعه و روز جهل نيز دوام داش33ته و اق33ارب مت33وفى
مجبورند 3تا بول زيادي به هرشكلي كه ميشود 3حاصل نمايند و براي عزا دهنده كان غذا ه33اي متن33وع تهي33ه
نمايند در غير آن در هر مجلسي مورد 3طعن آنها قرار 3كرفته و مجبور خواهند شد ك33ه اين ش33رمنده كي و
مالمتي را به دوش كشند .
اكنون سوال ميشود كه آيا مجبور 3ساختن مردم ،خوردن غذا ي شان ،و قرض دار ساختن اق33ارب متوف33ه
مطابق شريعت و دين مقدس اس33الم اس33ت ؟ بص33راحت ميت33وان كفت ك33ه دين مق33دس اس33الم مخ33الف ظلم و
تجاوز بر ديكران ميباشد ، 3ونه تنها جنين عادات را تاييد نميكن33د بلك33ه مس33لمانان را از ج33نين مظ33الم ج33دا
نهي مينمايد . 3بلكه اسالم همك33اري و كم33ك در مراس33م غم را وظيف33ه هرف33رد مس33لمان ميدان33د ،و هرگ33اه
بخواهيم كه در مراسم 3تدفين ،ع33زا داري و غ33يره احك33ام اس33الم را مراع33ات نم33اييم 3الزم اس33ت ت33ا اق33ارب
متوفى را بكزاريم 3كه متوجه رنج و غم خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و عزا داري آن33ان همك33ا ري
نماييم ،هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ،و يك قطرهء آب آنها را نيز ننوشيم .
درمراسم 3عروسي ازدواج
اصال دين مقدس اسالم
50
علم ودانش ،بهبود 3زنده كي خانواده كي وترقي 3كشور خويش استفاده مينماين3د ، 3مثال :از رادي33و وتلويزي33ون ه33اي خ33ويش
براي تدريس ،تعليم ،تربيه ،و غيره امور مثبت استفاده ميشود ،اكنون در بس33ياري 3از تلويزي33ون ه33اي كش33ورهاي 3جه33ان
مشاهده ميكنيم كه برنامه هاي خاصي براي تعليم دين ،تعليم كمبيوتر ،تعليم س3واد ،مناقش3ات سياس3ي ،وفلم ه3اي تربي3تي
كه جوانان ،نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد 3نشر ميشود ،همجنان برنامه هاي ويزه خ33انواده ،
مسووليت بدران ،مادران ،حفظ صحت فاميل ،وقايه از امراض وجود دارد كه با مشاهده ه33ر برنام33ه وض33عيت اخالقي ،
صحي ،تعليمي و فرهنكي 3جوانان روز بروز 3زياد شده و حتا از فلم هاي كارتوني 3و داس33تاني 3ب33راي رس33يدن ب33ه ي33ك ه33دف
مفيد استفاده ميشود . 3سينما كه يك وسيله تربيوي 3خوب ميباش33د ن33يز ب33راي اه3داف تعليمي و تربي3تي اس33تفاده ميك33ردد ،ولي
برعكس در كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه سينما هاي شهر هميشه افالم مبت3ذل و غ3ير اخالقي 3را ص3رفا3
بخاطر بول يابي به نمايش ميكزارند 3و در مورد اخالق و تعليم و تربيه جوانان و نوجوان33ان هيحك33اهي فك33ر نميكنن3د . 3روي
همين علت است كه اين سينما ها وقت مخصوص3ي 3نداش3ته بلك3ه در تم3امي روز نش3رات دارن3د و ب3ا تق3ديم فلم ه3اي مبت3ذل
شاكردان مكتب را وادار 3به فرار 3از مكتب نم33وده و راه ه33اي دزدي ،زن33ا ،ش33رابخواري ، 3قت33ل ،تج33اوز 3برديك33ران را از
همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند .
اكثريت مردم ما دموكراسي را به معناي بي بند وباري 3ميشناسند ، 3و فكر ميكنند ك33ه دموكراس3ي 3يع33ني ب33يرون رفت از
دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند 3هر جرمي را به آزادي انجام دهد .
اكنون كه در كشور تلويزون هاي آزاد و شخصي ميتوانند 3بط3ور بيس3ت و جه3ار س3اعته تش3رات دارن3د ،مس3وولين اين
تلويزيون ها هيج توجهي 3به تعليم وتربيه اطفال ،و جوانان ندارند ،آنها صرفا 3برنامه ه33ا و فلم ه33اي خ33ارجي را ب33دون در
نظر داشت ،دين ،كلتور ،فرهنك ، 3اخالق ،تربيه ،آداب و وويزه كي هاي مردم 3ما نش33ر ميكنن33د ،و اين نش33رات بي بن33د
وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست و جهار ساعته راديو 3ها كه غالب33ا ش33كل ش33نيده ني برنام33ه ه33اي تلويزي33وني را
دارند ،سبب ميشود كه روزانه كميت جنايت و جرم در كشور زياد گ33ردد ،و جوان33ان م33ا هم33ه روزه هن33وز هم ب33د اخالق
كردند .
كمبيوتر 3كه يك وسيله بيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت تعليم و تربيه ،و ترقي كشور 3استفاده نمود ،اكن33ون
در بسياري از دكانها 3صرفا براي ثبت موسيقي هاي دلخراش موبايل ها استفاده ميشود ، 3هرگاه بخ33واهيم ي33ك مقال33ه را در
كمبوترهاي 3شهري جاب نماييم مجبوريم كه صد ها افغاني را صرف نم33اييم ،زي33را اغلب كمب33وتر ه33ا در دس33ت اشخاص3ي3
قرار دارد كه از آن استفاده مثبت نمي كنند ،ولي معلمين مكاتب ،استادان بوهنتونها و مامورين كشور ،وساير دانش33مندان
و قلم بدستان نميتوانند 3در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ,آنرا بصورت مثبت آن استفاده نمايند .
انترنت كه جديدا در كشور ما رواج يافته و بعضي از مراكز آن در شهر تأسيس كرديده ،ولي متأسفانه ك33ه منفي ك33رايي
مردم ما آنرا نيز از اهميت اصلي اش دور نكهداشته است ،درين مراكز ديده ميشود كه غالبا جوانان به ع33وض اس33تفاده از
منابع معلوماتي مثبت انترنت ،از برنامه هاي منفي آن استفاده ميكنند كه در ينصورت 3نه تنها بول خويش را بيجا مص33رف
نموده اند بلكه اين وسيله را نيز از جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند .
موبايل :موبايل يك وسيله ضروري 3براي انسان است كه
هرگاه بخواهيم كه كشور ما بيشرفت وترقي نمايد ،و اطفال و جوانان ما از تعليم و تربي3ه مثبت برخ3وردار 3ش3وند الزم
است كه مسئولين در زمينه توجه شانرا مبذول دارند .اكنون سوال ميشود 3كه مسئولين كي ها اند ؟
در باسخ اين سوال بايد كفت كه ما سه قسم حكومت داريم كه حكام اين سه حكومت مسئولين حقيقي ميباشند :
حكومت كوجك ( شخصيت انسان ) :حكومت كوجك كه اراضي آن جسم خود انسان ،و حاكم آن ن33يز خ33ود آن -1
شخص ميباشد است ،عقل انسان به مثابه رئيس جمهور 3و ساير اعضاي بدن كابينه اش را تشكيل ميدهند الزم است
كه براي فرد 3مسلمان در نخست از خود سازي 3آغاز نمايد يعني كوشش كند تا خود را مثبت ك33را س33اخته ازوس33ايل و
51
داشته هاي امروزي به نفع خود و جامعه خويش استفاده نمايد ،و آنجه سبب بد بخ33تي خ33ودش و جامع33ه اش ميك33ردد
اجتناب ورزد. 3
حك33ومت متوس 3ط ( 3خ33انواده ) :خ33انواده انس33ان منحيث ي33ك حكوم33تي 3اس33ت ك33ه ب33در رئيس حك33ومت ،م33ادر -2
صدراعظم و ساير اعضاي فاميل مانند يك كابينه اجرايوي 3ميباشند ،درخانواده مسؤوليت 3زياد بدون بدر است و بعد
از آن مسؤوليت متوجه مادر ميكردد ،و به همين سلسله اوالد هاي بزرك ه33ريكي ب3ه اس33اس س33ن ،تجرب33ه ،تعليم و
دانش خويش مسؤوليت 3دارند ،هرگاه بدر شخص مثبت كرا باشد و مطابق اين حكم الهي عمل نماي3د ك3ه ميكوي3د: 3
( يا أيها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقود ها الناس والحجارة ) ترجمه :اي مؤمن33ان ! ش33ما خ33ود و اعض33اي
فاميل تانرا از آتش دوزخيكه هيزم آن سنكها و مردمان اند وقايه نماييد .در ينصورت 3هيج مشكلي در فامي33ل وج33ود
نخواهد داشت زيرا بدر مهربان كوشش مينمايد تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل براي خير زنده كي
دنيا وآخرت فرزندش كار نمايد ،و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و بهبود ش3انرا مهي33ا س3ازد .متوج33ه فامي33ل
ميباشد كه در 24ساعت زنده كي خويش به كدام امور مشغول اند ،برنامه هاي تلويزيوني جقدر در اخالق و تربي33ه
آنها تاثير مثبت ويامنفي ميكند ،اعضاي فاميل حقدر به درس و تعليم عالقمندي دارد و به همين شكل هميشه متوج33ه
هر امر فاميل بوده و بدين شكل اين حكومت كوجك را بخوبي 3رهبري نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد .
حكومت بزرك ( دولت ) :اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد ، 3اين حكومت ك33ه ه33ر عض33و آن در مقاب33ل -3
م3ردم ،ملت ،و خداون33د متع33ال( ج3ل جالل33ه ) ( ج3ل جالل33ه ) مس33ؤوليت دارن33د ،مس33ولين ب3زرك جامع33ه ميباش33ند ،
حكومت را الزم است تا براي تربيه معنوي اوالد كشور ج3دا متوج3ه باش3د ،ب3راي تعليم و تربي3ه كامه3اي اس3تواري3
بردارد ،تنها باز نمودن جند مكتب بدون مراقبت 3و تفتيش مسؤوليت 3حكومت را مرفوع 3نميسازد ،و مسؤوليت تعليم
و تربيه كشور تنها ب3ه دوش وزارت مع3ارف 3و تحص3يالت ع3الي نب3وده بلك3ه وزارت اطالع3ات وفرهن3ك 3و وزارت
داخله ووزارت حج و اوقاف ،ووزارت 3ترانسبورت 3نيز مسؤوليت 3بزركي در قبال تعليم و تربيه دارن3د ، 3زي33را ب33ه
اساس تقسيم اوق33ات بيس33ت و جه33ار س33اعته ي33ك ج33وان ي33ا نوج33وان م33دت بنج إلى ش33ش س33اعت در مكتب و بوهنت33ون
ميباشند ،و باقي 3وقت خويش را در خانه ،بازار ،ام33اكن تف33ريح ،مس33اجد ،س33رويس 3ه33اي ش33هري 3و غ33يره ص33رف
مينمايند ،كه هر كاه هر وزارتي بداند كه جقدر وقت يك همش3ري 3م3ا در مربوط3ات مس3وليت وي س3بري ميك3ردد 3و
براي وضعيت تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي 3نمايد ،كشورما 3به كلس33تان و م33ردم م33ا ص33احب معن33ويت ع33الي و
بيشرفت نهايت زود خواهند شد .
مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك3
وزارت اطالعات وفرهنك 3از جمله وزارت هاييست كه روزانه مليون هاي مشتري 3دارد ،زيرا تمام روزنام33ه ه33ا ،
جرايد ،مجالت ،فلم هاي داخلي و خارجي ،رادي33و و تلويزي33ون ه33اي آزاد و حكوم33تي ،س33ينما ه33ا ،تياتره33ا ،مراك33ز
تف3ريح و غ3يره ب3ه ش3كل مس3تقيم تحت ص3الحيت و كن3ترول 3وزارت اطالع3ات و كلت3ور ق3رار دارد ،مس3ؤوليت وزارت
اطالعات و كلتور 3درين ختم نميكردد كه فقط براي افتتاح نشرات آزاد ك33ار نماي33د ،و ه33ر يكي را اختي33ار ده33د ت33ا بي بن33د
وبار برنامه ريزي نمايد و هرجه خواست نشر كند ،بلكه هميشه آزادي مثبت داخل ي33ك جوك33اتي 3ميباش33د ك33ه مط33ابقت ب33ا
ديانت ،كلتور ،فرهنك مردم آن سرزمين 3باشد ،اين وزارت مسؤوليت دارد براي هر نشريه ( خواه صوتي 3و تصويري
باشد وياهم قلمي ) تفهيم نمايد ،تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك ملت مسلمان كش33ور م33ا عي33ار س33ازند ،و
براي مردم ما جيزي را تقديم نمايند تا سطح تعليم ،تربيه ,ادب و اخالق جوانان و نوجوانان را بلند برد ،و از آنجه ك33ه
سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ، 3و ياهم جوانان را مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد 3اجتن33اب ورزن3د . 3هرگ33اه
وزارت اطالعات وفرهنك 3در فكر 3فرهنك اص3يل كش3ور 3م3ان نباش33ند بس وزارت فرهن33ك كفت3ه نخواه33د ش3د .و هرگ33اه
وزارت فرهنك به بي فرهنك 3ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان ما را به بي ف33رهنكي 3تش33ويق 3نماين33د ،بس
اين نام خويش را تعويض نمايد ،زيرا شايسته نيست كه نام مخالف عمل باشد .
وزارت اطالعات وفرهنك 3بايد تم3ام نش3رات روزان3ه را م3راقبت و تف3تيش نماي3د و آن3را در ت3رازوي 3تعليم و تربي3ه
انداخته سنجش نمايد كه اين نشرات جي تاثيري 3در تعليم و تربيه اوالد اين كشور دارد ،هميشه كوش33ش نماي33د ت33ا برنام33ه
52
هاي راديو 3ها و تلويزيون ها را زير ميكروسكوب 3متخصصين تعليم و تربيه قرار دهند ،و به سينما ها و كست فروش33ان
اجازه ندهند تا فلمهاي 3غير اخالقي را به دسترس جوانان ما قرار دهند ،زيرا فرهنك كشور مان فرهنك اخالق است ،و
بايد اين فرهنك 3اخالقي خويش را مبدل به فرهنك كساني نمود 3كه بد اخالقي ها جزء فرهنك شان است .
وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني از دانشمندان وزارت 3هاي تعليم و تربي33ه ،تحص33يالت
عالي ،وحج و اوقاف 3استفاده نموده و براي اصالح نشرات كشور 3مطابق نظريات تربيوي 3و تعليمي آن اجراات نمايد .
مسؤوليت وزارت داخله
مسوليت وزارت ترانسبورت
مسؤوليت وزارت حج و اوقاف
مسؤوليت وزارت معارف: 3
مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي :
53
بكونه مثال بسياري از رشوت خ33وران عص33ر حاض33ر ن33ام رش33وت را تغي33ير داده بن33ام ( بي33دا و بن33اه ) و هم ( تحف33ه و هدي33ه )
رشوت ميخورند ، 3و هرگاه برايشان كفته شود كه رشوت به هرنام كه باشد حرام است دليل مياورند 3كه ش33رايط ام33روزي3
ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد 3در غير آن زنده نمودن بسيار 3مشكل است ،آنان با بول رشوت در موتر هاي لكس ،خان33ه
هاي مجلل زنده كي ميكنند و با خوراك 3هاي متن33وع و مهم33اني ه33اي بي دربي خ33ود را به33تر از ديك33ران ميدانن33د ،در حاليك33ه
انس33ان مت33دين ميتوان3د 3ب33ا ب33ول حالل ب33دون داش33تن م33وتر شخص33ي ،وي33اهم خان33ه ل33وكس ،و مهم33اني ه33ا و محاف33ل زن33ده كي
شرافتنمدانه نمايد .
بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير
3ك الَّتِي تَجِْ 3ري فِي ْالبَحِْ 3ر بِ َم33ا يَنفَُ 3ع النَّ َ
اس ار َو ْالفُ ْلِ 3
ف اللَّي ِْل َوالنَّهَ ِ ض َو ْ
اختِاَل ِ ت َواأْل َرْ ِ اوا ِ ق ال َّس َم َ إِ َّن فِي خَ ْل ِ
3اح
يف الرِّ يَِ 3
َص ِ 3ر ِ ض بَ ْع َد َموْ تِهَا َوبَ َّ
ث فِيهَ33ا ِم ْن ُك33لِّ دَابَّ ٍة َوت ْ َو َما أَن َز َل هَّللا ُ ِم ْن ال َّس َما ِء ِم ْن َما ٍء فَأَحْ يَا بِ ِه اأْل َرْ َ
ت لِقَوْ ٍم يَ ْعقِلُونَ البقرة )164(/ ب ْال ُم َس َّخ ِر بَ ْينَ ال َّس َما ِء َواأْل َرْ ِ
ض آَل يَا ٍ َوالس ََّحا ِ
ت َواأْل َرْ ِ
ض َربَّنَ3ا َم3ا َخلَ ْقتَ اوا ِ الَّ ِذينَ يَ ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُعُ3و ًداَ 3و َعلَى ُجنُ3وبِ ِه ْ3م َويَتَفَ َّكرُونَ فِي خَ ْل ِ
3ق َّ
السَ 3م َ
ار ) آل عمران 191/ اطاًل ُسب َْحانَكَ فَقِنَا َع َذ َ
اب النَّ ِ هَ َذا بَ ِ
ت ِر ْزقً33ا لَ ُك ْم َو َسَّ 3خ َ3ر لَ ُك ْم ض َوأَنزَ َل ِم ْن ال َّس َما ِء َما ًء فَأ َ ْخ َر َج بِِ 3ه ِم ْن الثَّ َمَ 3
3را ِ ت َواأْل َرْ َ هَّللا ُ الَّ ِذي َخلَ َ
ق ال َّس َما َوا ِ
ي فِي ْالبَحْ ِر بِأ َ ْم ِر ِه َو َس َّخ َر لَ ُك ْم اأْل َنهَا َر إبراهيم )32( / ْالفُ ْلكَ لِتَجْ ِر َ
ق ُك َّل دَابَّ ٍة ِم ْن َما ٍء فَ ِم ْنهُ ْم َم ْن يَ ْم ِش3ي َعلَى بَ ْ
طنِِ 3ه َو ِم ْنهُ ْم َم ْن يَ ْم ِش3ي َعلَى ِرجْ لَي ِْن َو ِم ْنهُْ3م َم ْن يَ ْم ِش3ي َوهَّللا ُ َخلَ َ
ق هَّللا ُ َما يَ َشا ُء إِ َّن هَّللا َ َعلَى ُك ِّل َش ْي ٍء قَ ِدي ٌر النور)45( / َعلَى أَرْ بَ ٍع يَ ْخلُ ُ
ت إِ َّن الَّ ِذي أَحْ يَاهَا لَ ُمحْ يِي ْال َموْ تَى َاش َعةً فَإِ َذا أَنزَ ْلنَا َعلَ ْيهَا ْال َما َء ا ْهتَ َّز ْ
ت َو َربَ ْ ضخ َِو ِم ْن آيَاتِ ِه أَنَّكَ تَ َرى اأْل َرْ َ
إِنَّهُ َعلَى ُكلِّ َش ْي ٍء قَ ِدي ٌر فصلت )39( /
س َواَل لِ ْلقَ َم ِر َو ْ
اسُ 33جدُوا هَّلِل ِ الَّ ِذي َخلَقَه َُّن إِ ْن ُك ْنتُ ْم َو ِم ْن آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّهَا ُ3ر َوال َّش ْمسُ َو ْالقَ َم ُر اَل تَ ْس ُجدُوا لِل َّش ْم ِ
إِيَّاهُ تَ ْعبُ ُدونَ فصلت )37(/
س َواَل لِ ْلقَ َم ِر َو ْ
اسُ 33جدُوا هَّلِل ِ الَّ ِذي َخلَقَه َُّن إِ ْن ُك ْنتُ ْم َو ِم ْن آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّهَا ُ3ر َوال َّش ْمسُ َو ْالقَ َم ُر اَل تَ ْس ُجدُوا لِل َّش ْم ِ
إِيَّاهُ تَ ْعبُ ُدونَ الروم)37( / 3
54
َو ِم ْن آيَاتِ ِه َمنَا ُم ُك ْم بِاللَّ ْي ِل َوالنَّهَ ِ
ار َوا ْبتِغَا ُؤ ُك ْم ِم ْن فَضْ لِ ِه إِ َّن فِي َذلِكَ آَل يَا ٍ
ت لِقَوْ ٍم يَ ْس َمعُونَ الروم)23( /
ك بِغَافِ ٍل َع َّما تَ ْع َملُونَ النمل )93( / َوقُلْ ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ َسي ُِري ُك ْم آيَاتِ ِه فَتَع ِ
ْرفُونَهَاَ 3و َما َربُّ َ
ت لَ َعلَّ ُك ْم تَ ْعقِلُونَ الحديد)17 / ا ْعلَ ُموا أَ َّن هَّللا َ يُحْ ِي اأْل َرْ َ
ض بَ ْع َد َموْ تِهَا قَ ْد بَيَّنَّا لَ ُك ْم اآْل يَا ِ
ت قَ33ا َل 3رنِي َعِ 3ديُّ بْنُ ثَ33ابِ ٍ ال أَ ْخبََ 3
درصحيح بخاري آمده است َ :ح َّدثَنَا َحجَّا ُج بْنُ ِم ْنهَا ٍل قَا َل َح َّدثَنَا ُش ْعبَةُ قَ َ
ق ال َّر ُجُ 3ل َعلَى أَ ْهلِِ 3ه 3ال إِ َذا أَ ْنفََ 3 ْت َع ْب َد هَّللا ِ ْبنَ يَ ِزي َد ع َْن أَبِي َم ْسعُو ٍد ع َْن النَّبِ ِّي َ
صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم قََ 3 َس ِمع ُ
ص َدقَةٌ
يَحْ ت َِسبُهَا فَهُ َو لَهُ َ
اإليمان
-1اإليمان باهلل
ألف :وجوب معرفة هللا و توحيده
ب :وجوب اإليمان باهلل
ج :التوكل على هللا عز وجل
د :الخوف من هللا عزوجل
هـ :محبة هللا من اإليمان
و :لقاء هللا من اإليمان
ز :ما يذكر في الذات و النعوت
ح :ما يذكر في أسماء هللا
-2اإليمان بالمالئكة
-3اإليمان بالرسل
-4اإليمان بالكتب
-5اإليمان باليوم اآلخر
-6اإليمان بالقدر خيره وشره
-7اإليمان بالجن
نواقض اإليمان
55
-1الشرك
-2الكفر
-3النفاق
-4االبتداع في الدين
-5السحـــر
56
!ادت ! ! خاص ترا عب! ! ( إياك نعبد ،وإياك نستعين ) بروردكارا مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميكويد
ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم .
! متعال( جل جالله ) برايش نوش!!ته ! رسانده نميتواند ،مكر آنجه را خداوند -4هيج كسي براي انسان ضرري
!
!رر !راي كسي ض! ! ،زيرا انسان نميتواند ب!است ،بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد
! يك تعداد اشخاص ميخواهند ب!!راي ! كه زماني برساند ،واين امر به مراتب در زنده كي انسان اتفاق ميافتد
! آنها براي انسان تأثير نمايد! متعال( جل جالله ) نخواسته است كه ضرر انسان ضرر برسانند ،ولي خداوند
!ان ميباشد و به همين علت خداوند !رر به نفع انس! !ان ها آن ض! ! كوشش انس! ،برعكس ميبينيم كه با وجود
! اوقات شما از متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد :و عسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لك ) بسيار
! ،ولي آن جيز به خير شما ميباشد . جيزي تنفر مينماييد
! متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر ننموده ! كه آنرا خداوند انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند -5
! آنان در همان جارجوبي خواهد بود كه خداوند متعال( جل جالله ) براي انس!!ان الزم باشد ،بلكه همكاري
ديده است ،و به همين دليل بسياري اوقات هرگاه بسياري از دوستان انسان براي انس!!ان كمكي ك!!رده
! متع!!ال( جل ! ،ولي به كمك خداوند ! برايش ضرري برسانند ! ،و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند نميتوانند
! به كمك انسان شتافته او را ياري ميكند ،كه اين امر در حقيقت دليل روشن جالله ) انسان بيكانه وناشناسي
به همين عقيده است كه كسي فايدهء رسانده نميتواند ،مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله ) براي انسان
مقدر نموده است .
! رزق ! ،وهمچن!!ان هيچكسي نميتواند ! را خورده نميتواند -6انسان مؤمن عقيده دارد ،كه او رزق كس ديگري
! ،نوشيدني ها ،حيات ومرگ ب!راي هر كسي ازج!انب ! و روزي ! اورا بخورد ،زيرا مقدار رزق وروزی
خداوند متعال( جل جالله ) تعيين شده است ،در بسياري حادثات ميبينم كه با انفجار بم همه هالك شده اند ،
! جهاني كه ملي!!ون ها انس!!ان به قتل ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ،وحتى در جنگهاي اول ودوم
!ده است كه !اهي ش! رسيدند ،انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رسيدند ،وياهم گ!
! در زلزله ها هالك شده اند ،در حاليكه يك انسان شصت ،هفتاد سالهء ضعيف بعد جوانان بسيار نيرومند
!يده باشد ،هيج حادثه ء !تي اجل نرس! از جندين روز از زيرخرابه ها جان به سالمت برده است ،زيرا وق!
!اره! ،يكب!!وان ونيرومند !ان ج! نميتواند ،عمر انسان را ختم كند ،و برعكس در وقت اجل بسا اوقات انس!
!.برزمين سقوط نموده ميميرد
!
! راحت زنده كي ميكند ،زيرا او با خدا محبت دارد ،و ميداند كه خداوند انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار
!اختمان ! زيبا ،عقل ودانش ،صحت اعضاي بدن ،وس! متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ،اين صورت
! غازات همه نعمت هاي الهي وجود متوازن با طبيعت ،انواع ميوه هاي ،غذا ها ،ويتامين ها ،اكسيجن وساير
اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند ،اين فرد مؤمن ميداند كه اين دوستي خداوند متعال( جل جالله )
است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم نموده ،و اين اعضاي سالم بدن را اعطاء نم!!وده است ،و
!ده ،يك قلب زماني احساس ميكند كه جنين دوست مهربان دارد كه براي فقير وغني دوجشم ،يك بيني ،يك مع!
داده است ،وهيج كسي را برتريت نداده كه سه جشم داشته باشد ،بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش
! خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده كي به او رجوع را تقسيم نموده است ،او اين دوست بزرك را يار وياور
نموده در هر ركعت نماز به او تعهد مينمايد ( إياك نعبد و إياك نستعين ) خاص ترا عبادت ميكنم و خ!!اص از
! دوست دارم او نيز م!!را دوست دارد ،و ازتو كمك ميخواهيــم .او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر
! نيايش نم!!وده ، تمامي مشكالتم را حل مينمايد ،بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار
!.سربنده كي خم نموده ،سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خويش طلب كمك مينمايد
! دوست مهربانم مرا ! ،او ميداند كه زماني! عمل مينمايد اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي
! ويا اخروي برايم الزم ديده امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ،براي اينست كه به عوض آن اجر دنيوي
57
! بوده ،وي!!اهم خداوند
! هستم ،يا به سبب كسالت خودماست ،او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي محروم
!ؤمن كامل با!اء م!!ود ،بن!
! قيامت فراهم خواهد نم!! در روز متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازينرا
خوردن غذا بسيار عادي ،بوشيدن لباس عادي ،زنده كي بسيار عادي همان لذتي را ميبرد و همان سعادتي را
! از مردمان كمراه و بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت را ندارند .
! كه بسياري نصيب ميشود
! كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ،بلكه سعادت انسان در قناعت است ،هرگاه كسي دانشمندان ميكويند
! ،ولي عدمدر زنده كي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داشته باشد ،انسان با سعادت دنيا به حساب ميرود
!:
قناعت در داشتن مال وثروت زياد سبب بد بختي ميكردد
يا قناعت بر كند يا خاك كور جشم طمع آدمي زاد را
!.اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد
!ان!را انس!
در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول 500سال قبل داخل جنت ميكردد ،زي!
فقير
!يوع
در كشورهاي غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ،هزاران نوع امراض در آنجا ش!
نموده است ،
58
خوراكي و يا نوشيدني بيش گردد 3كه در ظرف بزركي 3باشد ،ولي به اندازه يك سر سوزن ح33يز
مردار در آن افتاده باشد ،قبول 3نميكند ،واز بذيرش آن ابا مي ورزد .
!
اسالمي شناسي معاصر
بخش عبادات ( فلسفه عبادات در اسالم )
!:
در ين بخش مطالب ذيل را ميخوانيد
مفهوم عبادت در اسالم -1
فلسفه نماز -2
فلسفه روزه -3
فلسفه زكات -4
فلسفه حج -5
59
اختيارهمسر ونامزد
! و نامدار
! بولدار
! مردم وقتي ميخواهند ازدواج نمايند ،در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بسياري
!
!اطر !الش ،بخ!! ،بيامبر* ميفرمايد :كه مردم زنان را بخاطر جهار علت ازدواج مينمايد ،بخاطر م! ميباشد
! بخاطر ديانتش ،بس تواي جوان مسلمان ديانت را در نظر ! اش و جهارم ! بخاطر زيبايينسبش ،سوم بخاطر
! و رضايت شوهر را زنان دين دار خوب مراعات كرده ! فاميلي
داشته باش ،زيرا به اين كفته بيامبر* روابط
! اوقات ديده شده است كه زنان زيبا بخاطر اخالق بد شان طالق ش!!ده اند ،وزن!!ان ! ،زيرا بسياري ميتوانند
!انم و
!بب اخالف بين خ! بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده اند و كاهي هم مال س!
!ترام! ،وهمه اورا اح!! شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي فاميل اورا دوست بدارند شوهر
! الف!!اظ! باشد زيرا زن مسلمان و با ديانت احترام بزركان مينمايد ،از استخدامنمايد و شوهرش از او راضي
!ايتاهلل ( جل جالله )
! رض! !اطرزشت اجتناب ميكند ،ودرهنكاميكه اعضاي فاميل شوهرش به اوظلم كند بخ!
! كمك !از
!بر ونم!!يبت ها با ص! ! والصالة ) در مص! صبر ميكند ،خداوند متعال ميفرمايد ( واستعينوا بالصبر
!رم!ول اك! ! ،زن بهترين نعمتاهلل ( جل جالله ) است ،حضرت عبداهلل بن عمر& ميفرمايد :كه رس! بخواهيد
!اي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ، !لم ) ميكفت :دنيا همه نعمت ه! !لي اهلل عليه وس!!ريم ( ص! !بي ك! ن!
!بي! كه ن!! اهلل عنه ) ميفرمايد
! ،حضرت امامه ( رضي كرانبهاترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد
!اري از هيج !وى و برهيزك! !ؤمن بعد از تق!!ان م!!ود انس!!لم ) فرم!كريم نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!
! را امر نمايد ط!!اعتش ! زيرا اكر خانم نيكوك!!ارش ! نيكوكار
جيزديكراستفاده زياد نكرده است مكر از ازخانم
! ميشود ،و اكر در باره اش قسم ميخورد او را ب!!رائت ميدهد ،واكر ! نظر كند خوشحال ميكند و اكر بطرفش
!.! امانت كار ميباشد
از خانه اش دوركردد خانمش درنفس خود او مال شوهرش
60
نعمت در ديدكاه ها ي مختلف
! من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيدمسلماني ميكويد
61
امتيازات دين
-1دين قدسيت دارد
-2همراه با فطرت است
-3جامـع است .
-4غرايز وهوس ها در دين كار نرفته است
!،
! حق كوساله را بايد بكزاري
! شير ميدوشي
مراعات عدالت حتي بين حيوانها ،مثال وقتي
! لباس احكام زياد دارد
درمورد
! ،جطوربا فقير م
انكيزه كمك ،كدام فقير ،جي جنسي بدهيم /شب يا روز
62
مرغوب عنها ,فإن المعنى يصير 3:شمسك نعب3د أو ض33وءك; وإي3اة الش3مس (بكس33ر الهم3زة) :ض3وءها; وق33د
تفتح .وقال:
أسف فلم تكدم عليه بإثمد سقته إياة الشمس إال لثاته
فإن أسقطت الهاء مددت .ويقال :اإلياة للشمس كالهال33ة للقم33ر ,وهي ال33دارة حوله33ا .وق33رأ 3الفض33ل الرقاش33ي3:
"أياك" (بفتح الهمزة) وهي لغة مشهورة .وقرأ 3أبو السوار 3الغنوي" :هياك" في الموضعين ,وهي لغة; قال:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن توسعت
"وإياك نستعين" عطف جملة على جملة .وقرأ يحيى بن وثاب واألعمش" :نستعين" بكسر النون ,وهي لغ33ة
تميم وأس33د وقيس وربيع33ة; لي33دل على أن33ه من اس33تعان ,فكس33رت الن33ون كم33ا تكس33ر أل33ف الوص33ل .وأص33ل
"نستعين" نستعون ,قلبت حركة الواو إلى العين فصارت ياء ,والمصدر 3اس33تعانة ,واألص 3ل 3اس33تعوان; قلبت
حركة الواو إلى العين ف33انقلبت ألف33ا وال يلتقي س3اكنان فح3ذفت 3األل3ف الثاني3ة ألنه33ا زائ3دة ,وقي33ل األولى ألن
الثانية للمعنى ,ولزمت الهاء عوضا.
!.
بناء انسان مؤمن در هرلحظه ء زنده كي كامل مطمئن ميباشد
منافق
منافقان نه سالم اند ونه مرده اند ،حضرت علی آنانرا ميت األحياء ناميده است ،
63
-1قلب غافل دارند
! ،برای اينکه
-2هميشه بهانه ميسازند
! قصی القلب هستند -3سنگدل هستند :درمقابل معارف
! ما کانويکسبون)
! دارد ،توفيق ( بل ران علی قلوبهم
-4دل شان زنگ گرفتگی
-5قلب شان مهرخورده است ( ختم اهلل علی
!
! اهلل مرضا! مرض فزادهم -6فی قلوبهم
! دشمن زنده گی -7منافق
64
!ويش از نشستن ومشاركت در آن مجلس اجتناب ميورزد ،مثال جواني با يك تعداد از دوستان واقارب خ!
! فلم ه!!اي مخ!!الف اخالق ،و يا هم ! ،يا تماش!!اي ! كه آنان مصروف قماربازي در مجلسي مقابل ميشود
صحبت هاي غير اخالقي هستند ،او نميتواند كه مانع عمل آنان گردد ،ولي خود آن اعمال را بد دي!!ده ،
! ،مرحله بد ! اجتناب از مشارکت درآن گناه از مجلس شان خارج ميش!!ود ! ،وبرای قلبا از آن تنفر مينمايد
! (:فإن ! ترين مراحل ايمان ميباشد ،پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) درين زمينه ميفرمايد ديدن گناهان درقلب ضعيف
! مانع اعمال ناجايز گردد ،بس لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف اإليمان) هرگاه با زبان خود نيز نميتوانست
! آن بايد آنرا قلبا بد ببيند ،واين ضعيف ترين مرحله ايمان است ،باالي اين شخص الزم است كه ف!!ورا
مجلس را ترك نمايد ،زيرا نشستن درچنين مجالس اثرمنفي در انسان ميگذارد.
!
عنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا ! (جل جالله) ميفرمايد ( :وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ َ خداوندمتعال
فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ) األنعام 68/هنگامي كساني را
ببينيد كه در مورد آيات قرآن تكذيب واستهزاء ميكنند شما ازمجلس آنان دوري نماييد،تا اينكه به س!!خنان
! ساخت ،پس بعد از بياد آوردن اين حكم با ! ،و هرگاه شيطان اين حكم را فراموشت ديگري مشغول شوند
ظالم مجالست مکن .
حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد(:من كان يؤمن باهلل واليوم اآلخر فال يجلس على مائدة ي!!دار
! قيامت آيمان دارد،بر دسترخوانيكه در آن شراب پايان وب!!اال عليها الخمر) كسيكه به اهلل (جل جالله) وروز
!. ميگردد ننشيند
علَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ خداوند متعال (جل جالله) ميفرمايد(:وَقَدْ نَزَّلَ َ
غيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ
! فِي حَدِيثٍ َ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا
جَمِيعًا) النساء 140 /باالي شما در كتاب اهلل نازل شده است كه هرگاهي در مجلسي بشنويد كه با آيات قرآن
! ،تا !ينيد
!ان ننش! ! هم آيات قرآن مورد استهزاء ومسخره گي قرارميگيرد ،شما باآن! اظهار كفرميگردد،ويا
! مشاهده آن منكرات با ايشان بنشيند ش!!ما ! ميشغول شوند،وهرگاه با وجود اينكه آنان به كدام سخن ديگري
!. نيز مثل آنان ميشويد
يا داشت:هرگاه به اين حديث شريف(:من رأى منكم منكرا فليغيره بيده،فإن لم يستطع فبلسانه،ف!!إن لم
! (صلى اهلل عليه وس!!!لم ) ضعيف ترين ! كه حضرت پيامبر يستطع فبلقلبه وذلك أضعف اإليمان) توجه نماييم ميبينيم
!رات را قلبا بد ببيند درجه ايمان را براي كساني گفته است كه بدي ها را قلبا بد ميبيند،وهرگاه كسي منك!
! ديدن منكرات نه تنها (نه بادست ،نه در آن مجلس نمينشيند ،اكنون سؤال پيدا ميشود كه كسانيكه باوجود
!بب غضب ! كه س! !ايزي با زبان و نه هم قلبا ) عكس العملي نشان نميدهند ،بلكه خود سبب اين عمل ناج!
! خواهند داشت ؟ ! ،در كدام درجه ايمان قرار اهلل(جل جالله) شده ,ياهم ديگران را در انجام آن تشويق مينمايد
! نمايد که خود را در پاسخ اين سوال را بايد هرمومن با اخالص با اندک تفکر جواب داده ،وکوشش
مراحل خوب ايمانی جا دهد .
65
! كه با حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) به مدينه
دسته اول :مهاجرين :مهاجرين كساني بودند
!
منوره هجرت نموده ،وروز هاي سختي را متحمل شدند ،درصفت آنان قرآن عظيم الشان جنين ميفرمايد
:
افغانستــان كـابـــل
خدا شناســــــي
يا فلسفــه ء توحيد ويكتا پرستي
قسمت دوم
66
مـؤلف :پـوهنيار عبـدالظـاهـر( داعي )
استاد پوهنحی شرعیات پوهنتون کابل
سال 1426 :هـ ق
67
ايمان هاي مقبول ( )1
همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما به وحدانيت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله )
ايمان داريم وتمامي احكام الهي را بدون كم وكاست ميپذيريم ،ولي نقطه يي مهم اينس33ت ك33ه
كدام ايم33ان ه33ا م33ورد قب33ول بارگ3اه پروردگ3ار اس33ت ؟ ايم33ان مقب33ول ب33ه اس33اس و زيربن33اي
استواري محكم ميباشد كه ميتوان در جمله ايمان هاي مقبول اين ايمانها را بگونه مث33ال بي33ان
داشت :
اول :ايمان به اساس فكر :ايمان حقيقي آنست كه زاده فكر وانديشه باشد ،يعني انسان مؤمن
صرفا تقليد ننموده ،و مانند آن اشخاصي نباشد كه هرچه را والدين ويا بزرگان قومش انجام
داده مطابق آن عمل نمايد ،وچنانچه كافران و مشركان عصر پيامبر( صلی هللا علیه وسلم )
ان مي گفتند كه ما بت ها را براي اين عبادت ميكنيم ك3ه پ3دران م3ا چ3نين ك3ار را ميكردن3د ،
مسلمان حقيقي بعد از رسيدن به سن رشد بعد از تفكر زيادي در مورد مخلوقات اللـه ( جل
جالله ) متعال( جل جالله ) ب33ه وح33دانيت ،توحي33د ،وج33ود پروردگ3ار ،ايم33ان مي33اورد ،اين
گونه ايمان دارای ارزش نهايت زياد بوده ،زيرا انسان ب33ا فهمي33دن حق33ايق اش33تباهاتي را ك33ه
پدران واقارب شان مخالف حقايق عمل نموده اند تكرار نميكنند ،و صحابه ك33رام ( رض33وان
هللا عليهم اجمعين ) از روش هاي كوركورانه پدارن منصرف ش33ده و ب33ا فهم حقيقي ق33رآن از
بت پرستي و انسان پرستي به خدا پرستي رو آوردند ،آنها بعداز تفكر زياد درك نمودن3د ك3ه
انسان ،حيوان ويا كدام مجسمه ء ازينها نميتواند ك33ه زمين و آس33مان را خل33ق نماي33د ،انس33ان
ضعيف نميتواند در مشكالت به مسافات بسيار دور به كمك انسان برس33د ،زي33را انس33ان بن33ده
است ،واين بتهايي كه در حقيقت انسانها بوده اند ،ويا به شكل انسان وحيوان ساخته شده اند
،هيچ س33ود ونقص33ان ب33راي انس33ان رس33انيده نميتوانن33د ،ب33ا درك اين حق33ايق از روش ه33اي
جاهالنه پدران منص33رف ش33ده ب33ه وح33دانيت الهي گ33ردن نهادن33د ،و س33اير مؤمن33ان حقيقي ب33ا
دانستن حقايق قرآن به آن تسليم شده ،مط33ابق آن عقي33دهء خ33ويش را عي33ار ميس33ازند ،اللـه
( جل جالله ) متعال( جل جالله ) صفت چنين مؤمنان حقيقي را كه ايمان شان به اساس فك3ر
وانديشه ميباشد ،بدين شكل بيان داشته است ( :الَّ ِذينَ يَ ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُعُودًا َو َعلَى ُجنُوبِ ِه ْم
ار )آل ت َواأْل َرْ ِ
ض َربَّنَا َما َخلَ ْقتَ هَ َذا بَا ِطاًل ُس ْب َحانَكَ فَقِنَ33ا َعَ 3ذ َ
اب النَّ ِ ق ال َّس َم َ
اوا ِ َويَتَفَ َّكرُونَ فِي ْ
خَل ِ
عمران 191/مؤمنان حقيقي كساني اند كه اللـه ( ج3ل جالل3ه ) متع3ال( ج3ل جالل3ه ) را در
حالت ايستاده ،نشسته و برپهلوخفته ياد مينمايند ،در پيدايش آسمانها و زمين فك33ر ميكنن33د ،
و ميگويند :پروردگارا اين همه را باطل خلق نكرده اي ،پاكي است مرترا ،م33ار از ع33ذاب
دوزخ نگهدار )
نسايد پيش غيرهللا جبين را مسلمانی که داند رمـز دين را
68
دوم :ايمان همراه با عمل ( آمن33وا و عمل33وا الص33الحات ) ،ايم33ان حقيقي آنس33ت ك33ه بع33د از
جاگزين شدن در قلب آثار آن در اعمال روزانه 24ساعته انسان معلوم گردد ،هرگاه كسي
ادعاي ايمان نمايد ،ولي اعمال اومخالف احكام الهي باش3د ،م3ؤمن حقيقي ش3مرده نميش3ود ،
زيرا اعمال زشت مانند تاريكي است ،وايمان مانند نورآفتاب ،روشن و تابان است وهرگ33اه
در جايي روشني چراغ ،برق و يا آفتاب ظاهر گ33ردد در آنج33ا ت33اريكي ج33ا نداش33ته ،ف33ورا
فرار مينمايد ،وجاي آنرا نور و روشنايي بر مينمايد ،به همين سان ايمان كه ب33ه مثاب33ه ن33ور
آفتاب روشن است ،امكان ندارد ك33ه م33ؤمن حقيقي ب33ا داش33تن چ3نين ن33وري ب33ه ت33اريكي ه33اي
گمراهي مشغول باشد ،هميش33ه ايم33ان حقيقي م33ؤمن را از ت33اريكي ه33ا بس33وي روش33نايي ه33ا
ميكشاند ( يخرجهم من الظلمات إلى النور ) و هرگاه چنين نب33ود ،وكس33ي ب33ا وج33ود ادع33اي
ايمان به تاريكي هاي گمراهي مشغول باشد ،معلوم ميگردد كه ادعاي او تنها در لفظ بوده و
به قلب او سرايت ننموده است ،زيرا قلب پارچه كوشتي است كه هرگاه اصالح ش33د همهء
وجود انسان اصالح ميگردد و هرگاه فاسد شد همه وجود انسان فاسد ميگردد .
------------------------------------------------------------------------
69
ير چ33نین -1اين مفهوم حديث شريف است كه امام احمد آنرا از حضرت ال ُّن ْع َم33ا ِن ْب ِن بَ ِشٍ 3
ص3لَّى هَّللا ُ َعلَ ْيِ 3ه َو َس3لَّ َم ) يَقُ33و ُل إِ َّن فِي اإْل ِ ْن َس3ا ِن
ول هَّللا ِ ( َ ْت َر ُسَ 3 نقل نموده است َ :س ِمع ُ
ت َسقِ َم َس 3ائِ ُر ْال َج َس ِ 3د َوفَ َس َ 3د ص َّح َوإِ َذا َسقِ َم ْ َّت َسلِ َم َسائِ ُر ْال َج َس ِد َو َ
صح ْ ُمضْ َغةً إِ َذا َسلِ َم ْ
ت َو َ
أَاَل َو ِه َي ْالقَ ْلبُ
فرق بين مسجد مساجد المساجد صالح ،صالحون الصالحون و منظور از الص33الحون يع33ني
تمامي اعمال شان صالح است .
سوم :ايمان پايدار :ايمان مقبول به دربار پروردگار متعال همان ايم3اني اس3ت ك33ه پاي3دارو
مستحكم بوده با اندكي مشكالت از دماغ انسان فرار ننمايد ،اللـه ( جل جالله ) متع33ال( ج3ل
جالله ) صفت مؤمنان حقيقي را چنين بيان نموده است ( :قالوا ربنا هللا ثم اس33تقاموا ) گفتن33د
پروردگار ما هللا ( جل جالله ) است و بعدا درهمين گفتار خويش استقامت نموده اند .
ايمان هاي مردم به اساس استقامت آنان درمقابل مشكالت ،اموال ح33رام ،ص33بردر عب33ادات
معلوم ميگ3ردد ،والزم اس33ت هركس33ي بدان33د ك33ه چق33در ايم33ان دارد ،كس33انيكه بخ33اطر ي33ك
روپيـه دروغ ميگويند ،ايمانشان به اندازه يكروپيه است ،واگ3ر بخ33اطر ص33د روپي33ه دروغ
ميگويند ،ايمان شان به همين اندازه ميباشد ،بعضي از انسانهاي كه ايم33ان ض33عيف دارن33د ،
استقامت شان در مقابل مشكالت بسيار ضعيف ميباشد ،ب3ه مج33رد ي3ك مريض3ي ان33دك ،وي33ا
مصيبت كوچكي ،الفاظ كف33ر از زب33ان ش33ان خ33ارج ميگ3ردد ،و ي33ا هم ايم33ان ض33عيف س33بب
ميگ ردد كه به مجرد دوري آب ،ويا مشغول شدن به يك قصه يا كار ،نماز را قضا مينمايد ،
و يا به ان3دك تش3نه گي روزه خ3ود را ميخ33ورد ،وي33اهم بخ3اطر محبت ب33ه م3ال دني3ا از دادن
زكات فرار ميكند ،ولي ايمان مقبول به درب33ار الهي هم33ان ايم33ان ب33ا اس33تقامت اس33ت ك33ه ب33ا
هزاران درد ورنج در آن هيچ تغييري ظاهر نگردد .
ايمان پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) چق3در ب3ود ؟ زم3اني كف3ار مك3ه ب3راي دس3ت كش3يدن از
دعوت به اسالم وهمگون شدن با ايشان به پي33امبر( ص33لى هللا علي33ه وس33لم ) ( پيش33نهاد م33ال ،
قدرت و ازدواج را نمودن33د ،پي33امبر( ص33لى هللا علي33ه وس33لم ) ب3ا ايم33ان ق33وي و ب33ا اس33تقامت
خويش فريب دشمنان اسالم را كه بس33ياري مردم33ان ض33عيف اإليم33ان را ب33ا پ3ول ،چ3وكي و
دختران زيبا گمراه مينمايند ،كه اينكار را قريشيان با اوكردند ،برايشان چنين پاسخ قوي ب33ا
ايمان قوي با استقامت گفت :قسم به ذات اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل33ه ) اس33ت ك33ه
هرگ33اه آفت33اب را ب33ه دس33ت راس33تم نهي33د و مهت33اب را ب33ه دس33تم چپم دهي33د من ازراه دع33وت
برنميگردم .
يعني اگر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داش33ته باش33يد ب33رايم ف33راهم
سازيد من راه دعوت به اسالم را هرگز ترك نميكنم .
اين بود قوت ايمان آنحضرت ( صلى هللا عليه وسلم )
حديث كشتن يك جوان در روم
70
جهارم :ايمان خالص :ايمان خالص ايماني است كه تمامي توجه انس33ان ب33ه خ33الق باش33د ،و
هيچ كسي را شريك او نسازد .منظور از ايمان خالص همان ايماني است ك33ه خ33الي از ه33ر
نوع شرك و شبهات شرك باشد اللـه ( جل جالله ) متعال در ق3رآن عظيم الش3ان ميفرماي3د :
( الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم ) كسانيكه ايمان آوردند وايمان خ3ويش ب33ا ب3ا ظلم ملبس
نساختند ،صحابه كرام گفتند كه اي رس33ول هللا ك33دام يكي م33ا ظلم نك33رده اس33ت ،س3پس اين
آيت ش33ريف ن33ازل ش33د ( :إن الش33رك لظلم عظيم ) ش33رك ظلم بس33يار ب33زرگ اس33ت .يع33ني
منظور از ظلم در ينجا شرك است .
كسانيكه ايمان خالص دارند ،توجه شان به خالق است ،او را ميپرستند ،و كسي را ش!!رك او
نميسازند ،
--------------------------------------------------------------------------
-2أنواع ايمان هاي مقبول را از يكي از دروس عالمـه قرائتي استفاده نموده ام .
71
فصــل ســوم :
يكتا پرستي
:
-1ار
فصــ
72
انسان كافر باغي است
هركاه به كشور هاي جهان وتاريخ جهان نظر اندازيم بخوبي ميبي!!نيم كه در هر كش!!وري يك
تعداد از باغياني وجود دارند كه از فرمان بادشاه ويا رئيس جمهور آن كش!!ور سركشي ميكنند ،
!وه ها ،ويا هم دربعضي از قريه ها!اي ك!اين باغيان اكر ميتوانند جند مدتي آزادانه در مغاره ه!
خالف قوانين حكومتي زنده كي كنند ،و اوامر حكومت را نقص نمايند ،ولي حكومت داران در
تعقيب آنان بوده و باآلخره روزي ميشود كه به بنجه قانون افتاده ،و آنك!اه به ج!زاي حبس ابد با
جزا ها سخت وياهم اعدام محكوم ميكردند .
انسان كافر اكرجه جند وقتي آزادنـه حركت ميكند ،اوامر الهي را نقص نموده ،از هرح!!رام
وناجايز استفاده ميكند ،ولي اين بغاوت وسر كشي وي روزي اورا به جنك قانون الهي انداخته ،
و جزاي سركشي وبغاوت خويش را حتما ميبيند .
73
علت راحت مؤمنان و عدم راحت غير
مؤمنان
!هء!ذا ها فكر وانديش!
!اي روحي نيازمند است تا اين غ! !ذا ه!
!ان به يك مقـدار غ! انس!
اومملوساخـته او را از امراض ومكروبهاي تشويش ها ،رنجش ها وبي هدفي ها نج!!ات
دهد ،اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي تكميل نمودن ضرورت هاي مادي
!وده كه
!رتيب وتنظيم نم! ومعنوي انسان قانون بزرك خود را با جنان ضواب و برنامه ها ت!
مؤمنان حقيقي با اعتقاد به اين احكام وكفته هاي الهي يك نوع راحت واطمينان را در زن!!ده
كي خويش احساس ميكنند ،علت اساسي اين اطمينان و راحت قلبي قرار ذيل ميباشد :
:انسان م!!ؤمن بعد از عقي!!ده كامل به ارتباط با يك نيروي قوي -1
وج!!ود اللـه ( جل جالله ) درك ميكند كه او به ذاتي عالقه وارتب!!اط دارد كه
!ار ،
!وه ها ،أبح!!مانها ،زمين ،ك!
قدرت او تمامي ساحات زنده گي انسان ،آس!
كهكشانها و كليه مخلوقات را در بردارد ،بناء او به يك قدرت عالي با لشكر بسيار
بزرك منسوب است ،كه مشكل كشاي تمامي مشكالت ميباشد ،وهيج نيروي نسبت
به او برتر وقويتر نيست ،بناء اين ايمان فرد مؤمن ،او را اطميان قلبي نص!!يب
ميكند .
:ايمان به مثابهء نوريست كه -
قلب بر ازنور -2
-2اميد به فردا :
-3عملش بيهوده نيست :
74
انس!!انهاي م!!ؤمن داراي قلب -4قلبش مملواز محبت است :
مملو از محبت با بروردكار عالميان و بيامبران وساير مؤمنان است ،اين مؤمن هميشه
خير خواه بوده وحتا زمانيكه غيرمؤمنان را ميبيند دلش آرزو ميكند كه كاش اين بن!!دهء
!ان حقيقي است!ار مؤمن! !دي الهي كه در انتظ! الهي حق را درك مينمود و ازنعمات اب!
محروم نمي ماند ،اين مؤمن ضرورت ندارد كه قلب بر از محبت خويش را با عداوت
هاي كثيف سازد .
:بزركترين ثرورت براي يك مؤمن قناعت است ،او عقي!!ده دارد -5قناعت
كه رزق ،ثروت ،مدت زنده كي دردنيا ،به قدرت بروردكار عالميان جن!!ان ت!!رتيب
وتنظيم كرديده است كه كسي نميتواند آنرا كم وزياده كند ،وانسان صرف اختي!!ار دارد
كه اين رزق تعيين شده ء خويش را ازطريق مشروع و حال ل كمايي نمايد ،وي!!اهم با
كمراهي همان رزق تعيين شده را از راه حرام بدست آورد ،ولي حقيقت امر اينست كه
!اهم!افه از آنجه مقدراست بدست آورد ،وي! !دار اين رزق هيج كسي نميتواند اض! در مق!
انساني رزق كسي را كم كنــد .
اين مؤمن ميداند كه روزي اش در آسمانها ت!!رتيب وتنظيم ميك!!ردد ،بن!!اء او هميشه
كوشش ميكند كه در نوعيت فكر كنـد نه در كميت .
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ) اللـه ( جل جالله ) بسيارروزي دهنده ،ص!!احب
قوت ،و متانت است .الذاريات 58/
(وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ) الذاريات 22/
علِيمٌ) كليدهاي
(لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ َ
آسمانها وزمين به نزد بروردكار است ،هركه را بخواهد رزق فراوان دهد ،وهركه را
خواهدرزقش را اندازه معين كند ،او به هر جيز عالمتراست .الشورى 12 /
!ان دراين قناعت اساس همهء خوشبختي هاست ،دانشمندي كويد كه من از هزاران انس!
مورد خوشبختي ها برسيدم ،وهركسي مطابق انديشه خويش انواع مختلف مادي!!ات را
بيان داشت ،ولي در خاتمه دريافتم كه اساس تمامي خوش بختي ها در قناعت است ،يك
كارمند عادي كه در خوردن غذاي عادي با فاميل خويش قناعت دارند ،نسبت به فاميلي
خوشبخت ترند كه با وجود داشت ثرورت زياد قناعت نداشته به افزوني آن درتش!!ويش
اند .
عمر خيام ميكويد :
ازرفتـه قلم هيج دكركون نشود وز خوردن غم بجز جكرخون نشود
كر در همه عمرخويش خونابه خوري يكذره از آنجه است افزون نشود
-5هميشه درمنفعت وفايده :انسان مؤمن بدين عقيده ميباشد
!اري اللـه ( جل جالله ) به
!اه به ي!
،كه هيجكاهي نقص نميكند ،زيرا هرگ!
75
نعمات الهي نايل كردد ،با ذكروش!!كر اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله ) از
!ويش نفقهآن نعمات مشروع وحالل كه بابول حالل بدست آمده باالي فاميل خ!
!كرتم!أن ش!!ده مينمايد كه ( ف!
!ته عقي!
مينمايد ،وحق مسكينان را درنظرداش!
الزيدنكم ) .
_3محروميت ازنعمات نيز نعمت است :هرگاه اين مؤمن در
بسا اوقات زنده گي از نعمات الهي محروم كردد ،أين محروميت را امتحان الهي
دانسته ،با صبر وشكيبايي سعي ميورزد تا از بدست آوردن ثروت حرام اجتناب
ورزد ،وبدين عقيده ميباشد كه هرگاه مؤمني از نعمتي دردنيا محروم كردد ،وبه
آنجه بروردكار برايش عنايت فرموده قناعت نمايد ،باداش آنرا در روز آخ!!رت
بدست مياورد ،وهرگاه به مصيبتي گرفت ار آيد ،آن مصيبت را ن!!يز به خ!!ير
خويش دانسته كه صبر در مصيبت هاي نيز بيروزي است ،واين بيروزي باداش
بسيار زياد داري .
بناء انسان مؤمن در هرلحظه ء زنده گي كامل مطمئن ميباشد .
-4مـهرباني بي نهايت خالق :مؤمن حقيقي عقيده دارد كه اللـه
( جل جالله ) ( جل جالله ) نسبت به مادر وپدر انسان مهرب!!انتر است ،اين
مهرباني اللـه ( جل جالله ) هميشه مؤمنانرا راحت قلبي ميدهد كه هيحكاهي
اللـه ( جل جالله ) حق او زايل نميكند ،بلكه هرق!!در اين م!!ؤمن به اللـه
!تر به!دها مرتبه بيش!
!ردد ،اللـه ( جل جالله ) ص! ( جل جالله ) نزديك ك!
اونزديك ميشود .
5
!ده دارد كه ذات اللـه ( جل جالله )ششم :فرصت توبه :انسان مؤمن عقي!
!تباهات!راي او هميشه فرصت ميدهد كه اش! !ويش ب! به اساس رحمت بيكران خ!
خويش را با توبه ورجوع به باركاه الهي مورد عفو قرار دهد .
!االي وي ظلمي هفتم :انتقال از ظالمان :اين مؤمن عقيده دارد كه هرگاه كسي ب!
!رت !الم هم دردنيا وهم در آخ!
نمايد ،ذات بروردكار عالميان ،انتقامش را از ظ!
خواهد گ!!رفت ،وبـه وي در مقابل مظل!!وميتش اجر ميدهد ،وح!!تي درين
مظلوميت خويش شكر كزار ميباشد ،زيرا به گفته پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم
!اريكي!وم القيامـة ) ظلم ت!
!ات ي!) اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) ( الظلم ظلم!
هاست درروز قيامت .
76
سعدي شيرازي اين مطلب را به زبان شيرين خويش بيان ميدارد كه :
نه زنبورم كه ازدستم بنالنـد من آن مـورم كه دربايم بمالنـد
كه زور مردم آزاري ندارم كجا خود شكر ايـن نعمت كزارم
77
ضرورات مانند اكسيجن ،هايدروجن ،كاربن ،آهن ،خون ،كوشت ،بوست ،
استخوان و تمامي اعضاي وجود خويش نيازمند است ،و نقصان هربخش مادي
وجود ،اورا به مشكالت حياتي مواجه ميس!!ازد و نميتواند مانند س!!ايرمردمان
صحتمند سبه شكل عادي زنده كي كند ،به همين سان وجود انسان داراي بخش
معنويت وروحاني است كه روابط وي را با خالق و ساير مخلوقات ترتيب وتنظيم
مينمايد .
مشكل انسانهاي بيدين همين است كه تنها باالي بخش مادي زنده كي اعتم!!اد نم!!وده ،
!ويت ) انسا ن!انيت ( معن!! روح! وبخش معنويت را فراموش مينمايند ،وازضروراتيكه
دارد فاقد بوده لهذا از ين كمبودي هميشه رنج برده و به بسيار مشكل عادي دست به خود
كشيميزند .
-2اعتماد به ماديات :
-3اعتماد به انسانها :هركاه
-4اعتماد به دنيا :انسانهاي بي ايمان اغلب اعتمادي ش!!ان به ل!!ذت
هاي و مظاهر فر يبنده ء دنيا است ،آنها هميشه براي حاصل نمودن دنيا
درحركت ميباشند ،با حالل وحرام ام!!وال بدست مياورند ،و ب!!راي
نكهداشتن آن شبها را چنان به خوف سبري ميكنند ،زيرا از ضياع اين
اموال هميشه در حذر ميباشند ،مناصب وكرسي ها را با هزاران قتل ،
فريب ،مردم آزاري بدست مياورند ،و هميشه از زوال آن ميترسند ،و
!وا و!اس تق! !ان به اس!!اس نميكنند .ازينكه ازدواج ش! !تي احس! راح!
برهيزكاري نيست ،اعتماد بين خانم وشوهرنيز نبوده ،تقاضاي يكديگر
را امر ميدانند ،و فرمانبداري از يكديگر را غالمي فكرميكنند ،بن!!اء
فضاي زنده گي فاميلي بيدينان نيز نورمال نيست ،ازينكه اوالد هاي با
!واني وتقوا تربيه نكرده اند ،بناء احترام اوالد ها نيز مفقود بوده ،و ج!
بزرك شدن اوالد هايشان بجز درد و غم جيزي ديگري نيست .اكر به
كشورهاي بسيار پيشرفته جهان نظراندازيم ميبينم كه آن!!ان جق!!در از
نعمت هاي مادي مستفيد هستند ،هيج مشكل اقتص!!ادي ندراند ،ولي با
!اي !وني فض! آنهم كزارش هاي ساالنه از انتحار هزاران انسان ،وازك!
!بين!ات م! خانواده ،قتل ها و ساير مصيبت هاي خبرميدهد .اين واقع!
همين حقيقت قرآني است كه ( و من أعرض عن ذكري ف!!إن له معيشة
ضنكا )
78
-5اعتماد برانسان :اين يك حقيقت است كه هرگاه انساني از عبادت
بروردكار دوري نموده ،وازسجده نمودن به بروردكار جهان تكبر نمايد
،حتما به مخلوق رو آورده ،وسرسجده واحترام را به مخلوقات ب!!ايين
ميكند ،انسان ميبرستد ،حيوان ميبرستد ،وياهم ازسنك وكل براي خود
معبود ساخته ،آنرا برستش ميكند .
كسانيكه ازتوجه به خالق دور شده ،توجه به مخلوق مينمايند ،هميشه مش!!كالت
وتنكي هاي زنده گي آنانرا
-6اعتماد بر مال :
-7اعتماد برخود
-8خود سازي هاي و افتخار نمودن به اموال :
-6بشيماني از اعتماد به قوانين بشري :انسانهاي بي ايمان قوانين الهي را
!ودفراموش نموده ،كوشش مينمايند به قوانين بشري رو آورند ،ونظريات خ!
و رهبران خويش را نسبت به قوانين الهي بهترو مفيدترميدانند ،ولي با كذشت
!ان نمي آورد ،!يزي برايش! !دبختي ج! وقت درك ميكنند كه اين قوانين بجز ب!
وزماني اين حقيقت را درك ميكنند ،كه عمرشان به بايان
79
اساسي خويش را فراموش كرده بود ،ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه الس33الم ) را ب33ه چش33مان
خود ديد ،زيرا زمان مرگ پ33رده غيب دور ش3ده وانس33ان ب33ا چش33مان خ3ويش مل3ك الم3وت را
ميبيند ،فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ،قرآن عظيم الش33ان قص33ه يي فرع33ون را چ33نين بي33ان
يل َوأَنَ33ا ِم ْنَت بِِ 3ه بَنُ33و إِ ْسَ 3رائِ َ ت أَنَّهُ اَل إِلَ3هَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ
ال آ َم ْن ُ ميدارد َ ( :حتَّى إِ َذا أَ ْد َر َكهُ ْال َغ َر ُ
ق قَ َ
ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت :ايمان آوردم به اينكه هيچ خدايي نيست بج33ز آن خ33دايي
ك33ه اوالده يعق33وب علي33ه الس33الم ب33ه آن ايم33ان آورده اس33ت ،و من از جمل33ه مس33لمانان هس33تم .
يونس 90/زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به چشمان ديد ،دانست
كه آنچه حضرت موسى عليه الس33الم ميگفت ح33ق ب33ود ،ومن ب33ا تك33بر از پ33يروي ح33ق دوري
نمودم ،بناء اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان چ33نين اش33خاص را بع33د ازدي33دن مل33ك الم33وت ب33ه
وجود اللـه ( جل جالله ) اعتراف ميكند نميپذيرد ،وروي همين علت در جواب فرعون گفت
خَلفَ33كَ آيَ3ةًك لِتَ ُك33ونَ لِ َم ْن ْ َصيْتَ قَ ْب ُل َو ُك ْنتَ ِم ْن ْال ُم ْف ِس ِدينَ ()91فَْ 3
3اليَوْ َم نُنَجِّيَ 3
ك بِبََ 3دنِ َ ( :أَاآْل نَ َوقَ ْد ع َ
اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) يونس 92 3 -91/اكن33ون ( اين اع33تراف را ميك33ني ) َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ
درحاليكه قبال نافرماني ك3ردي و از جملهء انس3انهاي فس3اد ك3ار ب3ودي ،ام3روز م3ا ب3دن ت3را
( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ،تا اينكه براي مردمان آين33ده نش33انه يي از نه33ايت
متكبران باشي ،و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند .
اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان او را نپذيرفت زي3را ،ايم3ان ي3ك ام3ر غي3بي اس3ت و هرگ3اه
انسان درهنگام مردن به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد قب33ول پروردگ33ار ق33رار
نميگيرد .
ك اَل يَنفَُ 3ع نَ ْف ًس3ا اللـه ( جل جالله ) متعال درين ب3اره ميفرماي3د ( :يَ3وْ َم يَ3أْتِي بَعْضُ آيَ3ا ِ
ت َربِّ َ
َت ِم ْن قَ ْب ُل َ) األنعام 158 /روزيكه بعضي از عالمات ق33درت پروردگ33ارت إِي َمانُهَا لَ ْم تَ ُك ْن آ َمن ْ
آشكار گردد ،درين روز ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود .
:2اضافه شدن بعضي از خرافات به دين :دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه
بدان ني33از دارد ،وانس33انها عقال وفطرت33ا ب33ه دين ني33از من33د هس33تند ،ولي هرگ33اه ش33ما تش33نه
باشيد ،و براي شما آبي داده شود كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پ33ذيرش آن امتن33اع
ميورزي3د ب3ه همين ش3كل هرگ3اه خراف3ات ه3ا ،رواج ه3ا ،ع3ادات ،عنعن3ات ،كلتوره3اي
منفي ،وغ33يره داخ33ل دين گردن33د ،م33ردم از پ33ذيرش اين دين منص33رف ميش33وند ،وهرگ33اه
بخواهيم كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تق33ديم نم33اييم ك33ه تم33امي آن
مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ،وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي ك33ه بن33ام دين تق33ديم
ميگردد جلوگيري نماييم .
-3عمل ناقص بعضي از متــدينين :مثال قبلي درين م33ورد ن33يز اس33تعمال ميگ33ردد ،هرگ33اه
انس33اني تش33نه باش33د و بخواه33د آب بخ33ورد ،ولي گيالس آب را كس33ي ب33رايش بي33اورد ك33ه
سروصورتش غير تميز ،و ياهم با أسلوب بس33يار خش33ن و ب33د اخالقي آن33را تق33ديم نماي33د ،آن
شخص از نوشيدن آن آب صرف نظر ميكند .
80
به همين سبب بسياري از انسانهاييكه خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ،آداب
اجتماعي را مراعات نميكنند ،در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراع33ا ت نميكنن33د ،
وياهم در وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند ،و اعمال شان نيز به ش33كل
كامل آن با اس33الم مط33ابقت نداش33ته گ33اهي از اس33الم وگ33اهي هم خواهش33ات نفس33ي خ33ويش را
تطبيق مينماين33د ،اينگون33ه اش33خاص س33بب ميش33وند ك33ه م33ردم از دين بگريزن33د ،و ي33ا اينك33ه
بسياري از دعوتگران نميتوانند بازبان روز ،با حكمت ،با استفاده ازوسايل پيشرفته ،مردم
را خطاب نمايند ،بلك33ه ب33ا اس33اليب خ33ود ،ب33ه دع33وت ميپردازن33د ،س33بب تنف33ر م33ردم از دين
ميگردند ،اللـه ( جل جالله ) متعال براي پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد :و داعيا
إلى هللا بإذنـه ) اي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ترا دعوتگر براه خدا تع33يين نم33وديم ك33ه ب33ه
اجازه اللـه ( جل جالله ) دعوت نمايي ،يعني دعوت پي33امبر باي33د مط33ابق اس33لوب ،منهج و
طريقه يي باشد كه آنرا اللـه ( جل جالله ) بيان داشته است ،ببيند اللـه ( جل جالله ) ب33راي
حضرت موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ،وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند گفت :
( فقوال له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد .
روزي شخصي به نزد هارون الرشيد آمده گفت :ميخواهم سخنان تن33دي ب33راي رهنم33ايي ات
بگويم .هارون الرشيد گفت :برادر اللـه ( جل جالل33ه ) متع33ال كس33اني را ك33ه نس33بت ب33ه ت33و
بسيارمنزلت زياد داشتند ( موسى وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نس33بت ب33ه من بس33يار
گنهكار بود (فرعون ) ولي برايشان گفت كه :برايش سخنان نرم بگويي33د ،بن33اء ت33و ب33ه ك33دام
حق ميخواهي مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در مورد نرمش مؤمنان و ب33ه وي33زه
آنانيكه دعوت مينمايد ،درسي ديگ33ري را ق33رآن ك33ريم بي33ان داش33ته و اللـه ( ج33ل جالل33ه )
ض 3وا ِم ْن ب اَل ْنفَ ُّ براي پيامبرش ميفرمايد :فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّ33ا َغلِي 3ظَ ْالقَ ْل ِ
اورْ هُ ْم ِفي اأْل َ ْم ِ
3ر فَ3إ ِ َذا عََ 3ز ْمتَ فَتَ َو َّكلْ َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ ف َع ْنهُ ْم َوا ْستَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َشِ 3
ك فَا ْع ُ
َحوْ لِ َ
ْال ُمت ََو ِّكلِينَ ) آل عمران )159/به سبب رحمت هللا تعالى برايشان نرم ش33دي ،هرگ33اه تن33دخو ،
وسنگدل ميبودي ،مردم از اطرافت فرار مينمودند ،آنانرا عفو نما ،برايشان استغفار نم33ا ،
در امور با ايشان مشوره كن ،وهرگاه تص3ميم گرف3تي ب3ه اللـه ( ج3ل جالل3ه ) توك3ل نم33ا ،
اللـه ( جل جالله ) متوكالن را دوست دارد .
و گ33اهي هم آنانيك33ه ديگ33ران را ب33ه دين دع33وت مينماين33د ،خ33ود ش33ان درتط33بيق عملي دين
نواقصي دارند كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ،اين چنين اشخاص نخست باي3د
خود سازي نمايند وسپس به جامعه سازي بپردازند .
هرگاه علت اساسي دخول بس33ياري از مردم33ان را ب33ه دين مق33دس اس33الم در زم33ان حض33رت
پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) وصحابه ك33رام ( رض33ي هللا عنهم ) م33ورد ارزي33ابي ق33راردهيم
خواهيم ديد ك3ه اك3ثريت م3ردم اخالق ،اعم3ال نيك3و ،روش پس3نديده يي آن3انرا دي3ده ب3ه دين
مقدس اسالم مشرف ميشدند .
حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت
!ته و اخالق اسالمي ،عفو و بخشايش و دعوت بسوي اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس!
!المي !ران به اخالق اس! حتا در لحظات بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات ديگ!
81
متمسك بودند ،روی همين علت اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله ) مس!!لمانانرا به
پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (صلى اهلل عليه وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول
اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)
يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) درحاالت
!ان!ال بي!!وادث فتح مكه مكرمه را به گونه مث! جنگ و فتح اسالمي ميباشد ،كه ميتوان ح!
داشت ؟
پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه
منوره را با ده هزار صحابه كرام ( رض!!وان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ت!!رك
!ار نمودند ونمودند ،وقتي به منطقه ( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افط!
سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند .
پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند تا درينجا توقف كنند .
ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!!ود ،متوجه شد كه
لشكر اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ،او كه چارهء جزء تسليمي نديد ،با
حضرت عباس ( رضي اهلل عنه ) که سوار قاطر پيامبر ( ص) بود به ن!!زد آنحض!!رت
(صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ،در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عب!!ور ميكردند و هر
صحابي پيامبر كه آنانرا ميديدند ميگفتند كه كاكای پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) سوار قاطر
!لم )
!لی اهلل عليه وس!!امبر(ص! !زديكي خيمه پي! پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ،در ن!
حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عب!!اس ( رضي اهلل عنه ) ديد ،
برايش گفت :الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير نموديم سپس
حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين
مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) ميگويد
كه من او را امان داده ام ،حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه
!فيان به!روز ابو س! ميدهد تا شب او را با خود نگهدارد وفردا به نزدش بياورد ،فرداي آن!
خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ،حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) همه دش!!مني ها و
!فيان ميگويد :اي !ده گرفته با اخالق و تواضع به ابوس! !فيان را نادي!
ظلم و تجاوزات ابوس!
ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگويي ؟ ابوس!!فيان در پاسخ ميگويد :ما در
وپدرم فداي تو باد ،چقدر حليم ،كريم و خويش دوستي ! راستي اگر ج!!زء اللــه ( جل
جالله ) خدايي بود ،بايد به داد من ميرسيد .
بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم )
ميگويد :اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد .برايش چيزي
بده .پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه
ابوسفيان گردد در امان ميباشد هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت
اهلل شريف شد در امان است ( .الرحيق المختوم )453 /
82
!امبر!ود و هيچ ظلمي را در حق پي! !لمانان ب!
ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مس!
(صلی اهلل عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه
وسلم ) گناهان او را به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد
.
!ركان !بر مش! !ات با ره!نه تنها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالق!
مراعات مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مب!!اركش را
چنان پايين گرفته بود كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المخت!!وم /
)453
بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه
!اي اللـه ( جل جالله ) وسلم ) منتظر بودند :پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثن!
درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت :اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي
خواهم كرد ؟ گفتند :كمان نيك ميبريم ،شما برادر جوانمرد ،و برادرزادهء جوانمرد هستيد
!رت يوسف عليه !خنان حض! ،پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت :من براي شما همان س!
!تي!روز مالم! !وم ) ام!
السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ( :ال تثريب عليكم الي!
برشما نيست .برويد همه آزاد هستيد ( .الرحيق المختوم )457 /
!ود كه اهل همين اخالق نيكوي پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان ب!
!رف !الم مش!!دس اس! مكه به نزد پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مق!
ميشدند و با پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نص!!راهلل والفتح ورأيت
الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )
بعد ازينكه پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ گرديد نوبت بيعت زنان شد ،
همه زنان به نزد پيامبر (ص!لی اهلل عليه وس!لم ) آم!ده به ايم!ان مش!رف ش!دند ،و با
پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كس!!يكه درجنگ
!امبر را دريد و!اي پي!
!كم كاك! پدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را قطع مينمود ،ش!
!لم )
جگرش را درآورد و جويد ،خود را درلباس ناشناخته ز د تا پيامبر(صلی اهلل عليه وس!
اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده ب!!رايش گفت كه تو
هند هستي ،گفت :بلي .اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ،پي!!امبرگفت :عفا
اهلل عنك ( اللـه ( جل جالله ) ترا عفو نمايد (.الرحيق المختوم )460 /
-4تفسير ناصحيح از دين :درعصر امروزي تفسير نادرستي از دين سبب اساسي
دوري مردم ازدين ميباشد ،اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد :
83
اول :علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم :بسياري از دشمن دين كه خ33ود در
صف شيطان قرار گرفته اند ،و به اس33اس اعم33ال زش33ت ش33ان ،قلب ه33اي ش33ان كام33ل س33يه
وتيره شده است ( َكاَّل بَلْ َرانَ َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين 14
تفسير قرطبي در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد :مفسران ميگوين33د ك33ه منظ33ور
از كلمه ( ران ) درينجا گناه باالي گناه اس33ت ت3ا اينك33ه قلب س3ياه گ3ردد .اين مردمانيك33ه قلب
هاي شان سيه شده وميخواهند ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند ،كوش3ش مينماين3د
ك33ه دين را ب33ه ش33كل ناص33حيح تفس33ير نماين33د ،احيان33ا ي33ك بخش33ي از دين را گرفت33ه و ب33دون
درنظرداشت تمامي جوانب آن ،براي ديگران ميگويد كه اين دين است ،
هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير
مسلمانان رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد هرگز نميتواند به حق رسد و يا
هم حقانيت دين مقدس اسالم را درك نمايد زي!!را اش!!خاص متعصب كليسا و حكومته!!اي
استعمار گر اسالم را به شكل غير صحيح به مردم معرفي ميدارند ،پيامبر( صلی اهلل عليه
وسلم ) را دور ازشخصيت اصلي اش معرفي ميدارند ،و مسلمانان را منحيث انس!!انهاي
تروريست ،بي دانش و بد اخالق معرفي ميكنند ،و ميگويند كه بد اخالقي ها ،قتل ،تجاوز
به ديگران جزء احكام اسالم است ،غالبا بعضي از اشتباهات تعدادي از مس!!لمانان بي علم
را وسيله قرار داده ،تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شناخت اسالم ق!!رار
!لمان به !ای مس! ميدهند ،بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه!
!ورت !زاب سياسی ص! !روه ها و اح! اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!
!يله پوششي ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ،وبدين وس!
!انند ولي !الم ميپوش! !انيت اس! را براي حق جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حق!
دانشمندان و اشخاص اكاديميك براي نيل حقيقت ميكوش!!ند ،تا واقعيت را از ق!!رآن عظيم
الشان وسنت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) واز كتابهاي اسالمي كه اسالم را بص!!ورت
درست معرفي ميدارند ،دريابند ،آقای فرناندس كه يكي از كشيشان مسيحيت ب!!ود ،و به
!ورد ميگويد :بعضي اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد ،درين م!
!هر زامبوانگا از كتبي را كه درمورد اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير ش!
حاصل نمودم ،و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش
!الم راتفسير مينمودند ،بدين ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم :چرا اس!
از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟
آقای سامی فرناندس ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد :
( در حقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم
در اديان ديگري نيافتم :
-7اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است .
!ام حكم ، !امل بخش ها سياسي ،نظ! -8كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم ش!
اقتصاد ،نظام مالي ،روابط فاميلي و اجتماعي ،و جوانب روحي فطري ميباشد .
84
!امي بشر مانند !واء ميباشد ،و تم! پيام جهاني اسالم :اصل انس!
!ان از آدم و ح! -9
برادران ميباشند ،ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي
!امي !افي است ،و تم! !تي ك! !لمان هس!و يا سازمان اقتصادي نداري همين كه مس!
!ود است ، ارتباطاتي را كه اين سازمان ها در غرب الزم ميگردانند در اسالم موج!
زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري ،همكاري ،تكافل اجتماعي و غيره را ندارند ،
بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود
!ات ندارند !رورت به اين مؤسس! در حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ض!
زيرا مسلمانان همه به يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر ،و يك قبله با وجود اختالفات
رنگ و زبان جمع ميباشند .
دوم :علت هاي جاهالنـه :بعض33ي از م33ردم ان33د ك33ه اس33الم را ب33ه اس33اس درك
نادرست خود تفسيرميكنند ،آنان اكرج33ه دش33من اس33الم نيس33تند ،وي33اهم طرف33دار زي33اد اس33الم
هستند ،ولي با تفاسير غلط ونادرست به عوض اينكه خدمتي ب3ه اس3الم نماين3د ،م3ردم را از
اس33الم متنف33ر ميس33ازند ،بس33ياري ازع33ادات ق33ومي ،قبلي ،رواج ه33ا ،تعص33بات ،عنعن33ات
غيراسالمي ،محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مق33ام
انساني به الوهيت ميكشانند ،و غيره امور مخالف اسالم را چنان صبغه ء دي33ني ميدهن33د ،و
چنان براي مردم معرفي ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ،ازين اعمال متنفر ش33ده
،وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد .
-5كريز از مسؤوليت واشباع غرايز :مردمان بيدين ميدانن33د ك33ه پ33ذيرش دين ي33ك سلس33له از
مسؤوليت هايي دارد كه م33انع بس33ياري از خ33ود خ33واهي ه33ا ،تكبره33ا ،ش33هوت برس33تي ه3ا ،
تعصبات ،و غيره امور منفي ميكردد ،بكونهء مثال :روزي يكتن از استادان ما ك33ه دكت33ورا
در عقيده اسالمي داشت گفت :فرعون نسبت به بسياري م33ردم دين را خ33وب ميدانس33ت ،م33ا
تعجب كرديم ،استاد گفت :يكي از مقربان فرعون برايش گفت :كه مشكل شما با حضرت
موسى ( عليه السالم ) هميشه در گفتن يك كلمه است ،آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب33ان
بياوري و مشكالتت را با موسى حل نم3ايي ؟ فرع3ون گفت :اين كلم3ه ( ال إل3ه إال اللــه )
داراي مفهوم بسيار وسيع است ،هرگاه اين كلم33ه را بخ33وانم من ب3ا س33اير اين غالم33ان حق33وق
مساوي حاصل مينمايم ،والزم است ،آنان را از غالمي خويش رها نمايم ،و من مانن33د آن33ان
يك انسان عادي كردم .
فرعون ميدانست كه با گفتن اين كلمه تمامي خود خ33واهي ه33اي وي از بين رفت33ه و نميتوان33د
كه به همان تكبر ،خود خواهي ،ظلم ،تجاوز ،ش33هوت راني خ33ويش ادام33ه ده33د ،ب33ه همين
شكل ساير مردمان بيدين نيمخواهند با پ33ذيرش دين خ33ود را از بي بن33د وب33اري ه33ا ،اس33تفاده
جويي ها و لذت هاي حرام دور سازند ،آنان ميخواهند با دي3انت مخ3الفت نماين3د ت3ا زمين3ه را
براي خود برستي آماده سازند ،خ33ود ق3انون بس3ازند ،خ3ود آن33را مش33روعيت دهن33د ،كن3اه را
ق3انوني س3ازند ،زن3ا را تش3ويق نماين3د ،ش3راب را حالل دانن3د ،ج3ور و جب3ال و تج3اوز ب3ه
85
حرمات ديگران را براي خود عادي قرار دهند ،هرگ33اه دين باش33د ،اين اش33خاص مجبورن33د
كه تم33امي اين ام33ور زش3ت را از بين برن33د ،زناك3اران ب3ه محكم33ه كش3انده ميش3وند ،ش33راب
خوران جزا ميبينند ،جينل هاي فحاشي مسدود ميكردد ،از قاتالن قصاص گرفت ه ميش33ود ،
بناء مردمانيكه به چنین اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند و نه هم حكومت اسالمي .
تأثير بذيري از محيط :محيط ،دوستان ،همنشينان ،اعضاي فاميل ،وغ33يره كس33انيكه
باانس33ان رواب33ط روزان33ه دارن33د ،ب33االي شخص33يت انس33ان ت33أثير حتمي ميداش33ته باش33ند ،
پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) دوستان خوب را به فروش33نده عط33ر و
دوستان بد را به كسيكه آتش ميافروزد تشبيه نموده است ،زيرا زم33اني كس33ي ب33ا فروش33نده ء
عطر دوستي داشته باشد ،هروقتي با دوست خود مالقات نمايد و دوستش برايش عط33ري هم
ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان مت33دين ،ب33ا تق33وا ،ام33انت
كار وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند ،ودوستان بد مانن33د افروزن33ده آتش هرگ33اه
نخواهد به دوستش ضرري برساند ،ازينكه وظيفه اش آتش در دادن اس33ت ،زم33اني دوس33تش
با او مينشيند حتما جرقه هاي آتش ب33االي او ب33اد ش33ده ودر لباس33هايش س33وراخ ه33ايي را ايج33اد
ميكند ،وياهم ب3وي دود و ك3رمي آتش اورا خس3ته مينماي33د ،بهمين س3ان دوس3تان ب3د اخالق ،
بيدين ،كمراه ،بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كارهاي ب33د ،و كم33راهي دع33وت مينماي33د ،
وباآلخره دوست خود را در هالكت مياندازد .
خاندان نبــوتش 3كــــــــــــــــــم 3شد بسر نوح با بــدان بنشســــــت3
بي نيكان گرفت و مرد م شــــــــــد سك اصحاب كهفت روزي جند
اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر ش33ده ،
هرگاه والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ،اطفال نيز از آنها بيروي نموده ،به نيكي
و ايمان و تقوا عادت نموده درهنكام جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند وهرگ33اه وال33دين ش33ان
يهودي ،نصراني ،بت برست ،بي نماز ،بيدين ،بي تقوا باشند ،اوالد هايشان نيزمت33أثر ب33ه
والدين شده مانند آنها ميكردند ،به همين سان ساير دوس33تان و همنش33ينان ب33االي انس33ان ت33أثير
نمو
ده ،انسان را بـه همان راهي ميبرند كه آنان به آن عادت دارند .
:تكبر عبارت از ي33ك غري33زه ء ش33يطاني اس33ت ك33ه در آغ33از خلقت عناد وتكبر
انسان ،ابليس را از پذيرش امر الهي مانع شد ( ،أَبَى َوا ْستَ ْكبَ َر َو َكانَ ِم ْن ْال َكافِ ِرينَ ) البقرة34 /
ابا ورزيد و تكبر نمود و از جمله كافران بود .
هرگ33اه زن33ده گي بس33ياري از ك33افران وبي33دينان را در ط33ول ت33اريخ بش33ريت مطالع33ه نم33اييم ،
خواهيم ديد كه ابوجهل ،ابو لهب ،ابوطالب ،و سايركفار عصر پيامبر( صلی هللا علیه وسلم
) با وجود شناخت شخصيت صادقانه پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) دين اس33الم را بخ33اطر
تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ،درزمان ساير پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم )
86
ان مردمان متكبر مي گفتند ،آيا به اين پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) فق33ير ايم33ان بي33اوريم ،
جرا پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟
نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردك33ار گفت َ ( :وإِنِّي ُكلَّ َم33ا َد َع33وْ تُهُ ْم لِتَ ْغفَِ 3
3ر
اس3تِ ْكبَارًا ( من هرگ33اهي اس3تَ ْكبَرُوا ْ صابِ َعهُ ْم فِي آ َذانِ ِه ْم َوا ْستَ ْغ َشوْ ا ثِيَ33ابَهُ ْم َوأَ َ
ص3رُّ وا َو ْ لَهُ ْم َج َعلُوا أَ َ
ايشان را دعوت ميكنم ت3ا ايش33انرا آم33رزش نم33ايي ،انكش33تان خ33ود را در ك33وش ه33اي خ33ويش
ميكزارند ،و ،خود را درلباس هاي خود ميبوشاند ،ودرمخالف ب33ا ح33ق اص33رار ميورزن33د ،
بسيار تكبر ميكنند ) نوح 7 /
ق َوقَالُوا َم ْن أَ َش ُّد ِمنَّا قُ َّوةً ) اما قوم عاد بس تكبر نمود ض بِ َغي ِْر ْال َح ِّ
(فَأ َ َّما عَا ٌد فَا ْستَ ْكبَرُوا فِي اأْل َرْ ِ
ند درزمين بدون حق ،و گفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت 15 /
يل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) اينان كساني بودند كه هرگاه برايشان ال إل33ه إال (إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِ َ
هللا گفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات 35 /
( در عصور امروزي نيز انسانهايي متكبر خ3ود را نس3بت ب3ه س3ايرين برت3ر دانس3ته خ3ود را
قانونكذار ،ق33انون دان ،ح33اكم ،و برت33راز هم33ه دانس33ته ،وب33ا ان33انيت وتكبرش33يطاني ح33ق را
نميبذيرند .
-6حفظ منافع :مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني ميبينند ،زي33را آن33ان تص33ور
ميكنن33د ك33ه هرگ33اه ب33ولي را درراه خ33دا مص33رف كنن33د بيه33وده مص33رف ميش33ود ،ولي
خبرندارند كه آنجه را انسان براي خود مص33رف ميكن33د ،ازبين رفت33ه و آنج33ه را در راه
خ33دا مص33رف ميكنن33د ب33اقي مان33ده ودرروز آخ33رت از هفت إلى هفتص33د جن33د ب33اداش آن33را
ميبينند .
حرام ها را براي خود حالل كردن :يكي از اسباب فرار از دين اس33تفاده ج33ويي هاس33ت ، -7
زيرا هرگاه به مردمان بيدين گفته شود كه رش33وت ح3رام اس3ت ،خ33وردن كوش33ت ه3اي
ذبح نشده به طريقه اسالمي حرام است ،گرفت ن طويانه حرام اس33ت ،ف33ورا خ33ود را از
جوكات دين خارج نموده وباالي دين مسخره كي ميكنند .
-8عدم بيان بعضي از ظواهر فطري
جهل از دين
فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصــين :هرگ33اه ب33ه ت33اريخ اس33الم
مراجعه نماييم ميابيم كه اكثريت مردم اسالم شناس بودند ،حتا بسياري از فيلسوفان ،س33اينس
دانان ،فلك دانان ،رياضي دانان ،طبيبان ،هنرمندان ،شاعران ،اديب33ان معلوم33ات واف33ري
از دين داش33تند ،وبس33ياري از اختراع33ات ،گفت33ه ه33ا ي خ33ويش را از اس33الم ميگ33رفت ن33د ،
فارابي ،البيروني ، 3ابن رشد ،سيد جمال ال33دين افغ33اني ،اب33وعلي ابن س33يناي بلخي ،حاف33ظ ،
س33عدي ،مولن33اي روم ،هم33ه وهم33ه دانش33مندان ب33زرك دين اس33الم بودن33د ،رؤس33اي دولت ،
بادش33اهان ،وزراء ،سياس33تمداران و س33اير كاركن33ان دولت آنق33در در دين وعقي33ده معلوم33ات
داشتند كه اسالم جزء ال ينفك تمامي تخصصات در زمان بود كه م33دنيت اس33الم تم33امي جه33ان
87
را مبهوت ومتحيرساخته بود ،ولي در عص33ر اس33تعمال انكليس33ها خواس33تند ت33ا بين مس33لمان و
ساير رشته ها فاصله ايجاد كنند ،در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودند ك3ه غالب3ا ب3ه
ضد اسالم شاكرد تربيه مينمودند ،يا آنانرا به اديان منس33وخ دع33وت ميكردن33د وي33اهم كوش33ش
ميكردند كه حد اقل از عقيده ء اسالمي دور باشند ،زيرا با اس33تفاده از كم33راهي و نش33ر فس33اد
ميتوانستند كه كشورهاي اسالمي را استعمال نمايند ،انكليسها ديدند كه در هند كه شامل ( هند
– باكستان – بنكله ديش ،وكشمير) بود جندين ق33رن مس33لمانان حك33ومت نم33وده ان33د ،بن33اء ب33ا
تفرقه بين اسالم وغيرمسلمانان از يكطرف ،وتربي33ه مس33لمانان ب33ه مخ33الفت از دين از س33وي
ديگر عمل كردند ،باالي علماي دين كه بخش مهم جامعه را تشكيل ميداد معاش33ات دول33تي را
قطع نمودند ،تا دستان شان بسوي مردم دراز باشد ،ونتوانن3د ح3ق را بي3ان دارن3د ،اس3تعمار
كران مضامين اخالق اسالمي ،قرآن شناسي ،و فرهنك اسالمي را از مكاتب و بوهنتون ه33ا
از بين بردند ،تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ،وآن33ان بتوانن33د مغزه33اي ش33انرا
از افكار بيديني ،و دوري دين از تمامي ابعاد زنده گي اسالمي خالي نموده درمقاب33ل آن33انرا
به پذيرش اديان منسوخ وياهم افكارالحادي آماده سازند .آنان كوشش نموددند كه متخصصان
اسالمي را در جارجوب مدرسه هاي قلف نم33وده از س33اير عل33وم تكنول33وزي بيخبرس33ازند ،و
عالوه برآن نشرات و اطالعات جمعي استعمار كران تبلي33غ مينمودن33د ك33ه دين اس33الم مخ33الف
علم ،ساينس ،تكنوروزي وبيشرفت جامعه است ،زماني كشور تان بيشرفت ميكند كه احكام
اسالم را از خانه ه3اي ت3ان دور نم3وده ،دف3اتر رس3مي ،وادارات دول3تي را ب3ه سيس3تم ه3اي
غيراسالمي عيار نماييد ،وقوانين اسالمي را ك3امال مح33و نم3وده و دانش3مندان اس33المي را ب33ه
خاك وخون كشيد .بعضي ازرهبران كشور هاي اسالمي مثل مصطفى كمال كه خود را آته
ترك ( پدر تركها) ميدانست چنین احكام را باالي كشورخويش تطبيق نمود كه نه تنه33ا هم33ان
عزتيكه تركيه داشت و مرك33ز خالفت اس33المي ب33ود ،ازبين رفت ،ت3ا هن33وز نتوانس33ته ك33ه در
جمله كشور هاي صنعتي باشد ،و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا است
ولي با بهانه هاي مختلفي رد ميكردد .
اين سياس33ت اس33تعماري اث33ري زي33ادي دركش33ورهاي اس33المي داش33ت ،و فاص33له ب33زركي بين
دانشمندان ومتخصصان اسالمي و ساير متخصصان ايجاد شد ،اين فاص33له س33بب ش33د ك33ه دو
طرف از يكديگر تنفر نموده يكديگر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با ب33روز چ33نین
خالف33ات كش33ورهاي اس33المي ب33ه جن33ك ه3اي خانمانس33وز ،وي33راني ه33ا ،وخراب33ه ه33ا مب33دل
كرديد .
ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك اين فاصله را در بس33ياري از كش33ور ه33ا
از بين برده ،وامروز علماي ازهر شريف ،بوهنتون قم ايران ،وساير بوهنتون ه33اي جه33ان
اسالمي چنین فاصله ه33ا را تاح33دي از بين ب33رده ان33د ،و كشورهايش33ان روز ب33روز بيش33رفت
مينمايد ،وهرگاه اين فاصله از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ،وبدانند ك33ه
ق اإْل ِ َ
نس 3انَ ِم ْن َعلَ ٍ 3
ق ق َ -خلَ َ قرآن عظيم الشان درنخستين آيت ميگويد ( ا ْق َر ْأ بِاس ِْم َربِّ َ
ك الَّ ِذي َخلَ َ
=-ا ْق َر ْأ َو َربُّكَ اأْل َ ْك َر ُم -الَّ ِذي عَلَّ َم بِ ْالقَلَ ِم -عَلَّ َم اإْل ِ ن َسانَ َما لَ ْم يَ ْعلَ ْم ) بخ33وان بن33ام بروردك33ارت ك33ه
88
ترا خلق نمود ،انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ،بخوان بروردكارت بسياركريم است ،
آنكه بواسطه قلم علم آموخت ،براي انسان انجه را نميدانست آموخت .العلق 5 -1 /
يَرْ فَ ْع هَّللا ُ الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َوالَّ ِذينَ أُوتُوا ْال ِع ْل َم َد َر َجا ٍ
ت َوهَّللا ُ بِ َما تَ ْع َملُونَ خَ بِير) المجالة 11 /
-9بي سليقه كي در رساندن دين :پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) اسالم خود را عالم نه
بلكه معلم بيان داشته است ( إنما بعثت معلما ) ع33الم كس33ي اس33ت ك33ه خ33ودش ب33ا زحم33ات
زياد علمي را آموخته ،وكاهي در رساندن علم خويش به ديگران ،ضعيف ميباشد ،ولي
معلم ب33ودن ي33ك ه33نر اس33ت ،ه33نر افه33ام وتفهيم دارد ،معلم حقيقي كس33ي اس33ت ك33ه علم
خويش را براي شاكردان خود ،چنان تلقين نمايد كه تمامي شاكردان ب33ا درج33ات مختل33ف
فهم ،از اواستفاده كرده بتوانند ،معلم ب33ا دانش33تن ه33نر آم33وزش و ب33رورش ،ب33ا اس33اليب
بسيار عالي علمي وهنري ،شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند ،پيامبر( صلی هللا
علیه وس33لم ) اس33الم ( ص33لى هللا علي33ه وس33لم ) ب33ا اس33تفاده از هم33ان حكمت ودانش33يكه
دعوتگران 3حقيقي ميداشته باشند ،در زم33ان خ33روج از مك33ه مكرم33ه ب33ا حض33رت اب33وبكر
صديق هجرت نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جن33د س3ال ب3ا ده ه33زار انس33ان
قران صفت دو باره به مكه بر كردد ،و راه حق را چنان بيان دارد كه ت3اريخ بش3ريت از
بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند .
ب33ا تأس33ف بس33ياري از دع33وتگران 3س33ليقه يي خ33وبي در دع33وت نداش33ته ،نميتوانن33د دين را ب33ا
فصاحت وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ،تبليغ نمايند ،وياهم وسايل دع33وت را اس33تفاده
نمايند ،تلويزيون ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت ب33ه راه ح33ق باش33د ،ان33ترنت ميتوان33د ك33ه
صداي حق را به تمامي مردم رساند ،كمب3وتر ميتوان3د ك3ه وس3يله ء خ33وبي ب33راي نش33ر ح3ق
كردد ،بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ،فلم هاي هدفمن33د ،حت33ا فلم ه33اي ك33ارتوني وغ33يره
ميتوانن33د ك33ه وس33ايلي ب33راي دع33وت كردن33د ،ولي بي س33ليقه كي دع33وتگران ،ع33دم اخالص
درهنكام دعوت ،كمي معلومات عصري ،صحبت هاي براكنده در مجالس ،عدم احترام به
شخصيت مدعو ،خشونت درهنكام مجادله ها ،نداشتن مثالهاي زنده مطابق عصر ،ع33دم فهم
اساليب جديد دعوت ،بي خبري از فقه واقع ،نشناختن دشمن عص33ر ،دوري از مقتض33يات
عصر ،و ساير امورمنفي كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود ك33ه بس33ياري از م33ردم از
دين كريز نمايند ( .ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج
.
89
هرگاه بين دين مقدس اسالم و ساير ادي33ان مقايس33ه نم33اييم ،بخ33وبي مش33اهده
ميكنيم كه دين مقدس اسالم برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف
خويش دارد .و همين برتريت هاي دين اسالم است كه ب33يروان س33اير ادي33ان را
به خود جلب مينمايد .
ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند :
بخش اول :معتقدات و ادياني اند كه تنه33ا بخش روحي را مط33رح نم33وده ،
وهرگاه كسي بخواهد مطابق برنامه هاي اين اديان متدين ش3ود ،باي33د از م33اديت
دوري نموده ،و يا به عباره ديگ33ر ت33رك دني33ا نماي33د و در مغ33اره ه33ا و س33وراخ
هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ،وياهم براي رسيدن به مقام33ات 3ع33الي
اين دين از ازدواج ،وزن33ده گي در خ33انواده دورش33ده و ب33ه عب33ادت در معاب33د
ببردازد .
بيروان چنین اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند ،ي33ا اينك33ه ازين دين
صرف نظر نموده به بيديني رو مياورند .و ي33ا اينك33ه در جري33ان تعه33د خ33ود ب33ه
ب3يروي دس3اتير اين دين مخفيان3ه م3رتكب كن3اه ميش3وند ،زي3را انس3ان اص3ال از
دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تشكيل شده است ،و ب33ا نه33ادن ب33ه ض33رورت
هاي مادي انسان مشكالتي را بار مياورد .زيرا بسياري غرايز انساني است كه
در صورت بندش راه قانوني و مشروع ب33ا وس33ايل غيرمش33روع خ33ود را اش33باع
مينمايد .و دينيكه اين غرايز وضرورات انساني را در نظر نگيرد حتما بيروان
خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي را بوجود مياورد ك33ه اض33رار
بزركي به جامعه خواهند نمود .
بخش دوم :معتقداتي اند كه تنها در محور ماديات ميجرخن33د و بخش معن33وي ( روحي ) حي33ات انس33ان را ب33ه ب33اد
فراموشي گرفت ه اند ،اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فك3ري بش3ري سرجش3مه س3رانجام س33بب ب33د بخ3تي ه3اي
ميكردد 3كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي ) گرفت ار خلل هاي درحيات خ3ويش ميكردن3د 3ك3ه آث33ار آن33را در
بسياري از كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ،بيروان اين نوع معتقدات هميشه بهب33ود خ33ود را درمس33ايل م33ادي زن33ده
گي ميبينند 3و هرگاه دركدام بخش ماديت ناكام ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند . 3و كاهي هم با وجود داشتن من33ابع
مادي خوب و دست داشتن به ملذات زنده گي احساس كمبود ي ميكنند ، 3زيرا انسان نميتواند كه حي33ات خ33ويش را ب33دون
ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد .
ويزه كي هاي دين مقدس اسالم
-1اسالم باسخكوي دوبخشي م33ادي ومعن33وي انس33ان اس33ت :وي33زه كي دين
مقدس اسالم درين است ك3ه دو بخش اساس33ي ض3رورت ه3اي حي33ات انس3اني را
مراعات مينمايد ،دين مقدس اسالم ماديت ومعنويت را مانن3د دو ب3ال ي3ك برن3ده
قرار ميدهد ،به همين سان كه يك برنده نميتوان33د ب33ا ي33ك ب33ال ب33رواز نماي33د ،ب33ه
همين سان انسان نميتواند با يك بخش مادي ي33امعنوي زن33ده گي كن33د بلك33ه اس33الم
90
تمامي غرايز م33ادي و معن33وي انس33ان را بص33ورت كام33ل در نظ33ر گ33رفت ه ،و
مسلمانان را براي مراعات هر دو بخش رهنمايي مينمايد .
-2حضرت پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) اس33الم محم33د ( ص33لى هللا علي33ه
وسلم ) ميفرمايد :اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل آلخرتك كانك تموت غدا
) براي زنده گي دنيايي ات چنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي ،وب33راي
آخرتت چنان عمل نما كه كويي فردا ميميري .
اين ح33ديث ش33ريف فك33ر انس33ان در دو بخش بص33ورت منظم ت33رتيب وتنظيم
مينمايد ،و به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه بايد كار كرد ،
و چنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده
گي آخرت را فراموش نمود ،براي آخرت ن33يز ب33ه اعم33ال خ33ير چن33ان مب33ادرت
ورزد ك33ه ش33ايد ف33ردا وقت م33ردنش اس33ت ،ب33ا اين قاع33ده انس33ان ميت33وان ش33كل
وسطيت را اختيار نمايد .
اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل3ه ) ب3راي مؤمن3ان تعليم ميده33د ك3ه در
دعاهاي خويش بگويند ( ربن33ا آتن33ا في ال33دنيا حسنـة و في اآلخ33رة حسنــة و قن33ا
عذاب النار ) بروردكارا براي ما نيكي دنيا و آخرت را نصيب نما .
بعضي از كس33انيكه ب33ه گوش33ه نش33يني ه33ا و دوري از م33ردم ميخواس33تند در
مغاره هاي كوه به عبادت مشغول شوند ،پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( ص33لي
هللا عليه وسلم ) فرمود ( :ال رهبانية في اإلسالم )
وزماني هم جند شخص از صحابه پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) ب33ه خان33ه
اش رفته در مورد زنده گي پيامبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) استفس33ار نمودن33د ،
ديدن33د ك33ه پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) اس33الم ازدواج نم33وده ،ش33بانكاه هم
عب33ادت ميكن33د وهم در هنك33ام خ33واب اس33تراحت مينماي33د ،روزان33ه ك33اهي روزه
ميگيرد ،وروز هاي ديگري را بدون روزه به سر ميبرد .
آنان از عمل پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) تعجب نمودند ،ولي دليل گفتند
كه پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) اين ام33ور را ب33راي اين ميكن33د ك33ه از تم33امي
كناهان معاف است ،ولي ما مثل پيامبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) نيس33تيم ،يكي
تصميم گرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ،و عمرخود را در عب33ادت بكزران33د ،
ديگ33ري گفت من هيحك33اهي ش33ب خ33واب نميكنم و ميخ33واهم تم33امي ش33ب را ب33ه
-2ش33موليت دين عب33ادت س33بري نم33ايم ،وس33ومي هم
مقدس اسالم :دين اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ،اجتماعي ،معنوي ،
روحي ،سياسي ،فردي و غيره ميباشد .
91
-3عالميت دين مقدس اسالم :دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه
يي خاص ،مليت خاص ،قوم خاص ،رنك خاص نيست ( ،كلكم من آدم و
آدم من تراب ) هم33ه ش33ما از حض33رت آدم خل33ق ش33ده اي33د و حض33رت آدم از
خاك بيدا شده ،همه اقوام از اوالده حضرت آدم ( عليه السالم ) ميباشند ،و
ازينكه همه از يك مادر وپ33درخلق ش33ده ان33د ،وبن33ده ي33ك خ33الق هس33تند ،دين
الهي ن333يز الزم اس333ت ،اختالف333ات ق333ومي ،لس333اني ،ن333زادي و غ333يره را
درنظرنداشته باشد ،بلكه اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل33ه ) اين دين
را دين همكاني وع33المي ق33رارداده اس33ت ،به33ترين انس33انان در ن33زد اللـه
( جل جالله ) متعال ( جل جالل33ه ) اش33خاص برهيزك33ار وب33اتقوا ميباش33د
( إن اكرمكم عندهللا اتق33اكم) اين دروس م33ا را ب33ه بحث جدي33دي ميكش33اند ك33ه
( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم .
93
اساس اطاعت و پيروي است ،و انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگ33ران در هنگ33ام اختي33ار
اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ،يع33ني اط33اعت خ33داوپيامبرش را ب33ر اط33اعت تم33امي م33ردم
ترجيح دهد ،ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص ب3ا انس33ان ديگ33ري ت33رجيح حاص33ل نماي33د ،
درينصورت 3بايد دانست که انس33ان راه خ33دا و پي33امبر را گذاش33ته ب33ه راه آن انس33ان س33ير وح33ركت
مينمايد ،و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پيامبر را مينماي33د .و ازينك33ه اس33اس مش33ابهت را
محبت تش33كيل ميده33د ،تش33به ب33ه ه33ر ش33خص مق33دار محبت آن ش33خص را ب33ا ج33انب مق33ابلش بي33ان
ميدارد ،و خط فكري او را تعيين مينمايد ،به همين اساس اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله
) (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد .
به گونه مثال :چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مش3ابهت ميده3د ؟
در پاسخ ميتوان گفت :علت اصلي اينست ك33ه محبت آن ش33خص در قلبش ج33ا گرفت33ه ميخواه33د ب33ه
اساس اين محبت قلبي از او پيروي نمايد ،خود را مانند او سازد .
چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ،دانشمندان ميگويند ( زمانيكه
يك موضوع در زب33ان زي33اد تك33رار ش33ود آن موض33وع در قلب اس33تقرار حاص33ل مينماي33د ) روي
همين دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ،دوستان و ساير مردم ذكر و ياد
اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل33ه ) ( ج33ل جالل33ه ) زي33اد باش33د ،اين ذك33ر و فك33ر الهي در قلب
استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالل33ه ) و پي33امبرش
در دلها جا ميگيرد ،ولي برعكس آن هرگاه صحبت ه33اي م33ا ب33ا اعض33اي خ33انواده ،دوس33تان و
ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش در مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باش33د ،و
هميشه براي فاميل خويش افالم ،كست ها ،مجالت ،محافل و قصه ها و دانستانهاي نا مس33لمانان
و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم
سوال دوم :آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنك ،نام و غيره است ؟
جواب :بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گي را شامل ميشود ،
مشابهت با كافران در نامهاي شان :هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل ب33ا كي محبت زي33اد
دارن33د ؟ هرگ33اه محبتش ب33ا هللا باش33د ،كوش33ش ميكن33د ك33ه يكي از نامه33اي اللـه ( ج33ل جالل33ه )
متعال( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بن33ده ) را كذاش33ته طفلش
را به آن نام نامكزاري نمايد ،مثل عبدهللا – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره .
و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و ي33ا ص33حابه ك33رام ميباش33د ،و اين ش3خص ب33ه اس33اس
محبت با خدا و يا هم با كس33انيكه اللـه ( ج33ل جالل33ه ) متع33ال( ج33ل جالل33ه ) (ج33ل جالل33ه ) آن33انرا
دوست دارد ،نام مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ،ولي برعكس هرگاه اين ش33خص محبت
با يك هنرمند غير مسلمان داشته باشد ،و هرشب به عوض اينك3ه در م3نزل ب3ا اوالد ه3اي خ3ويش
قصه هاي پيامبران و صحابه را بيان نمايد ،آنانرا به تماشاي افالم خارجي ،و برنامه هاي مبتذل
و مخالف دين مقدس اسالم تشويق نمايد ،محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان ن3ا مس33لمانان و
ياهم دشمنان اسالم ميباشند در قلب خودش ،خانمش و فرزن33دانش زي33اد ميش33ود ،و ب33ه اس33اس اين
محبت غير مشروع و نا جايز در هنك3ام ب3دنيا آوردن ي3ك طف3ل معص3وم او را در نخس3تين مرحل3ه
حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند ،علت اساس33ي اختي33ار نامه33اي غ33ير
94
اسالمي محبت است ،اكر اين شخص محبت با صحابه پيامبر داش33ت ،ميتوانس33ت از ه33زاران ن3ام
مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش اختي33ار نماي33د ،ولي محبت او نس33بت ب33ه خ33دا ،
پيامبر و صحابه كرام با هنرمندان خارجي غير مسلمان زياد بوده ،و خواس33تند فرزن33د خ33ود را ب33ا
نام وي مشابهت دهند ( .من تشبه بقوم فهو منهم ) .
مشابهت با كافران در لباس :
95
بروايت احمد ابوداوود ،و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) ( إن الرقى و
التمائم و التولة شرك )
عن عقبه بن عامر ( رضي اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال :من تعلق تميمة فال أتم اهلل له ،
و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )
تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ،جن ،و م--رض در ك--ردن و يا باربند اطف--ال
آويزان ميكنند .مانند استخوان ها ،مهره ها ،ميخ ها ،طلسم ها 1/162فتاوى المرأة المسلمة .
افغانستان -كابل
96
( جل جالله ) دين حقيقي به نزد اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله )
اختَلَ33فَ الَّ ِذينَ أُوتُ33وا ْال ِكتََ 3
3اب إِاَّل ِم ْن بَ ْعِ 3د َم33ا َج 3ا َءهُ ْم ْال ِع ْل ُم بَ ْغيً33ا (إِ َّن ال ِّدينَ ِع ْنَ 3د هَّللا ِ اإْل ِ ْس3اَل ُم َو َم33ا ْ
بَ ْينَهُ ْم ) دين حقيقي به نزد هللا ( جل جالله ) دين مقدس اسالم اس33ت ،اه33ل كت33اب بع33د ازينك33ه
علم به اين مسألة بخاطر سركشي اختالف نمودن33د ،زي33را اللـه ( ج33ل جالل33ه ) متع33ال( ج33ل
جالله ) متعال ( جل جالله ) براي تمامي انسانها دين اسالم را فرستاده است ،تمامي پيامبرا
ن الهي مردم را به اسالم دعوت ميكردند ،نامهاي ديگري مثل يهوديت ،مسيحيت ،وغ33يره
نامهايي ان33د ك33ه انس33انها بع33دازتغييردين حقيقي الهي ب33راي ادي33ان دس33ت س33اخته خ33ود اختي33ار
نمودند ،وآنرا اديان الهي قرار دادند ،هرگاه به قرآن عظيم الشان كه كتاب الهي است نظر
اندازيم ميبينم كه دين حقيقي تمام پيامبران را اسالم بيان داشته و تمامي آنان را مسلمان گفته
بلكه در رد ادعاي آنان كه مي گفتند ابراهيم ( علي3ه الس3الم ) يه3ودي ي3ا نص3راني ب3ود ق3رآن
ميفرمايد :
( ما كان ابراهيم يهوديا وال نصرانيا ولكن كان مسلما )
يقول القرآن في إبراهيم ( إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب العالمين ) البقرة 131/
يوسف ( أنت ولي في الدنيا واآلخرة توفني مسلما والحقني بالصالحين ) يوسف 101/
سليمان ( و أوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين ) النمل 42/
دين بني يعقوب ( قالوا نعبد إلهك وإله آبائك إبراهيم وإسماعيل وإس3حاق إله3ا واح3دا ونحن ل3ه
مسلمون ) البقرة 133/
موسى ( وقال موسى يا قوم إن كنتم آمنتم باهلل فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين ) يونس 84/
عيسى ( فلما أحسن عيسى منهم الكفر ق3ال من أنص3اري إلى هللا ق3ال الحواري3ون نحن أنص3ار
هللا آمنا باهلل و أشهد بأنا مسلمون ) آل عمران 52/
ت ِم ْن ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) الذاريات 36 / (فَ َما َو َج ْدنَا فِيهَا َغ ْي َر بَ ْي ٍ
ض3يِّقًا َح َر ًج33ا
صْ 3د َرهُ َ 3ر ْد أَ ْن ي ِ
ُض3لَّهُ يَجْ َع33لْ َ (فَ َم ْن ي ُِر ْد هَّللا ُ أَ ْن يَه ِديَهُ يَ ْش َرحْ َ
ص ْد َرهُ لِإْل ِ ْساَل ِم َو َم ْن يُِ 3
س َعلَى الَّ ِذينَ اَل ي ُْؤ ِمنُونَ ) األنعام 125/ ك يَجْ َع ُل هَّللا ُ الرِّ جْ َ
ص َّع ُد فِي ال َّس َما ِء َك َذلِ ََكأَنَّ َما يَ َّ
ازينكه مخاطب قرآن عظيم الشان انسانها وجن است ،بناء دين حقيقي آن33ان ن33يز اس33الم اس33ت
درسوره جن خود آنها بيان ميدارند كه درميان ما مس33لمانان و سركش33ان ق33رار دارن33د َ ( :وأَنَّا
اسطُونَ فَ َم ْن أَ ْسلَ َم فَأُوْ لَئِكَ ت ََح َّروْ ا َر َشدًا ) الجن 14 / ِمنَّا ْال ُم ْسلِ ُمونَ َو ِمنَّا ْالقَ ِ
مفهوم عبادت :عبادت طاعت اللـه ( ج33ل جالل33ه ) متع33ال( ج33ل جالل33ه ) ( ج333ل جالل333ه ) اس33ت ،و
هرگاه انسان اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( ج333ل جالل333ه ) را در ام33ور دني33وي واخ33روي
خويش اطاعت نمايد ،سبب كامكاري وي ميشود .تمامي پيامبران واديان الهي انس33ان را ب33ه
عبادت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) دعوت نموده اند :
( وإلى عاد أخاهم هودا قال يا قوم اعبدهللا ) األعراف 65/
( وإلى ثمود أخاهم صالحا قال يا قوم اعبدوا هللا ) األعراف 73/
وإلى مدين أخاهم شعيبا قال ياقوم اعبدوا هللا ) األعراف 85/
97
( وقد أرسلنا نوحا إلى قومه فقال ياقوم اعبدوا هللا ) المؤمنون 23/
( و إبراهيم إذ قال لقومه اعبدوا هللا واتقوه ) العنكبوت 16/
وقال المسيح يا بني إسرائيل اعبدوا هللا ربي وربكم ) المائدة 72/
( واسال من ارسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون ) الزخرف 45/
( وما خلقت اإلنس والجن إال ليعبدون )
در مورد امت پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) كه قرآن عظيم الشان را برايش33ان منحيث كت33اب
ت لَ ُك ْم ِدينَ ُك ْم َوأَ ْت َم ْم ُ
ت َعلَ ْي ُك ْم كام33ل الهي فرس33تاده ن33يزدين اس33الم بي33ان ش33ده اس33ت ْ ( :اليَ33وْ َم أَ ْك َم ْل ُ
يت لَ ُك ْم اإْل ِ ْساَل َم ِدينًا) المائدة 3/
ض ُنِ ْع َمتِي َو َر ِ
و درخاتمه ميگويد :
( َو َم ْن يَ ْبت َِغ َغي َْر اإْل ِ ْساَل ِم ِدينًا فَلَ ْن يُ ْقبَ َل ِم ْنهُ َوهُ َو فِي اآْل ِخ َر ِة ِم ْن ْال َخا ِس ِرينَ ) آل عمران 85/
98
نكاح
نكاح سنت پيامبر* ميباشد و هرگاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش واجب
ميباشد هرگاه كسي توانايي جسمي داشته باشد و توانايي مالي نداشته باشد در مورد آن رســول هللا نــبي
كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد :أي جوانان هرگاه كسي از شما بتواند كه ازدواج نمايــد بس بايــد
ازدواج كند زيرا ازدواج كردن بــراي جشــم و شــرمكاه انســان نكهدارنــده اســت ،و اكــر كســي ازدواج كــرده
نميتاواند يا توانايي آنـرا نداشـته باشـد بس بايـد روزه بگـيرد زيـرا روزه بـراي او وسـيله محـافظت اسـت ،
منظور از حديث شريف اينست كه هرگاه جوان مسلمان توانايي داشته باشد كه ازدواج كند مطابق اين امر
پيامبر* حتما بايد ازدواج نمايد ،زيرا از دواج مانع جشم برناموسهاي مردم ميباشد ،و همچنــان انســان را
از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد ،و هرگاه كسي توانايي جســمي داشــته باشــد ولي توانــايي مصــارف
مالي ازدواج را نداشته بس او بايد براي وقايه جشم و جسمش از كناه روزه هاي نفلي بگيرد ،زيرا انســان
روزه داردر روزهــاي روزه جشــمان خــود را از تــرس اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) از ديــدن
نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مسلمان با تمام بدن خويش روزه ميگيرد جشــمان خــود را از نامحرمــان
نكهميدارد و گوشهاي خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و حرام حفظ ميكند و بزبــان خــود ســخنان نــاروا
را نميگويد بناء اين جوان در هنكام روز از آنجه توجه اش را به حرام جلب ميكند وقايــه ميشــود ،وازينكــه
روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود .
اختيارهمسر ونامزد
بسياري مردم وقتي ميخواهند ازدواج نمايند ،در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بولدار و نامدار
ميباشد ،پيامبر* ميفرمايد :كه مردم زنان را بخــاطر جهــار علت ازدواج مينمايــد ،بخــاطر مــالش ،بخــاطر
نسبش ،سوم بخاطر بخاطر زيبايي اش و جهـارم بخـاطر ديـانتش ،بس تـواي جـوان مسـلمان ديـانت را در
نظر داشته باش ،زيرا به اين گفته پيامبر* روابط فاميلي و رضايت شوهر را زنان دين دار خوب مراعــات
كرده ميتوانند ،زيرا بسياري اوقات ديده شده است كــه زنــان زيبــا بخــاطر اخالق بــد شــان طالق شــده انــد ،
وزنان بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده انــد و كــاهي هم مــال ســبب اخالف بين
خانم و شوهر شده است ولي هميشه دين داري سبب شــده كــه اعضــاي فاميــل اورا دوســت بدارنــد ،وهمــه
اورا احترام نمايد و شوهرش از او راضي باشد زيرا زن مســلمان و بــا ديــانت احــترام بزركــان مينمايــد ،از
استخدامـ الفاظ زشت اجتناب ميكند ،ودرهنكاميكه اعضاي فاميــل شــوهرش بــه اوظلم كنــد بخــاطر رضــايتاهلل
( جل جالله ) صبر ميكند ،اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) متعــال ميفرمايــد ( واســتعينوا بالصــبر
والصالة ) در مصيبت ها با صبر ونماز كمك بخواهيــد ،زن بهــترين نعمتاهلل ( جــل جاللــه ) اســت ،حضــرت
عبدهللا بن عمر& ميفرمايد :كه رسول اكرم نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) مي گفت :دنيا همــه نعمت
هاي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ،كرانبهاترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد ،حضرت امامــه
( رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه نبي كريم نبي كريم ( صلي هللا عليه وســلم ) فرمــود انســان مــؤمن بعــد از
تقــوى و برهيزكــاري از هيج جيزديگراســتفاده زيــاد نكــرده اســت مكــر از ازخــانم نيكوكــار زيــرا اكــر خــانم
نيكوكارش را امر نمايد طاعتش ميكند و اكر بطرفش نظـر كنـد خوشـحال ميشـود ،و اكـر در بـاره اش قسـم
99
ميخورد او را برائت ميدهد ،واكر از خانه اش دوركردد خانمش درنفس خـود او مـال شـوهرش امـانت كـار
ميباشد .
نعمتهای الهی
سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) متعــال
(جل جالله) ميباشد ،هللا ( جل جاللـه ) ذات مقــدس اســت خــالق همــه بشــريت اســت ،مهربــانتراز
مــادرو پــدر و ســاير دوســتان ميباشــد ،او تعــالى هريــك مــا را بــا زيبــايي خاصــي آفريــد ،تمــامي
ضروريات بدن مارا بدون كدامـ قيمت و مصــارف پــولي تكميـل نمـود ،هرگـاه بــه بـدن خــود متوجــه
شويم ميبينيم كــه هـر عضـو بــدن مــا ارزش بســيار زيـادي دارد ،و هرگـاه كــدام مـا بــه سـبب کـدام
اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود خويش را از دست دهد ،داكتران بــراي فعــال ســاختن
آن عضو بدن انسان از نزد مريض هزاران دوالر مطالبه مينمايند ،بياييد تصور نمـاييم كـه هرگــاه
جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي ازبين رود و ما از ديدن همهء زيبايي ها جهــان محــروم كــرديم
و روز روشن باالي ما شب تاريك گردد ،هرگاه به نزد طبيبي رويم او براي مــا بگويــد كــه شــما
به خريداري يك جشــم ضــرورت داريــد كــه شــايد جنــد هــزار دوالر تمــام شــود و يــا هم كــدام يــك از
دوستان تان حاضر گردد كه يك جشم خود را به شما هديه دهـد ،هرگـاه بـه نـزد هـزاران دوسـت
بســيار صــميمي خــويش رويم ،همــه ابــا ورزنــد و ازهديــه دادن جشــم خــويش برايمــان عــذر بيش
نمايند ،و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار ايثار و ازخود كذري يــك جشــم خــود را بــراي
ما هديه دهد ،وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصــارف زيــاد عمليــات ) دو
باره به ديدن اين جهان وزيبايي هايش قادر كرديم ،و بتوانيم زنده گي خويش را بشكل نورمــال آن
به بيش بريم موقف ما در مقابل آن دوستيكه چنین ايثار نموده است جي خواهد بود ،آيا در تمام
عمر مرهون احسانش نخواهيم بود ،و هرگاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خــدمتي نمــاييم ،
آيا در انجام آن امـر تكاسـل خـواهيم نمـود ،ويـاهم كـدام وقت در مقـابلش بي ادبي خـواهيم نمـود ؟
هركز .به همين سان ممكن است ساير اعضاي بدن خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان
هر عضو بدن ما را به شــكل رايكــان بــا تمــامي زيبـايي هــا خلــق نمــوده اســت ،مــارا محتــاج كســي
نكذاشته تا دست طلب بسوي انساني دراز نماييم ،و هرگــاه هــر عضــو بــدن بــه قيمت هــاي كــزاف
فروخته ميشد ،جند تن ما ميتوانستيمـ كه آنرا خريداري نمــوده و وجــود خــويش را تكميــل نمــاييم ؟
شــايان اين مــرحمت الهي اســت كــه مــا شــكر او را بجــا آوريم و آداب را بــا اللـــه ( جــل جاللــه )
متعال( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم
100
منفي كرايي علت اساسي عقب م--اني
مردم
يكي از مشكل عقب ماني مردم مــا در عصــر امــروزي اســتفاده از وســايل پيشــرفته و توليــدات
كنوني جهانـ بكونه منفي آن ميباشد ،كه اين استفاده منفي هم براي زنــده گي شخصــي فاميــل
ها و هم براي كشور ايجاد بد بختي مينمايد .
بكونه مثال در عصر امروزي تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي اختراع كرديــده كــه
اكثريت اين وسايل با قيمت هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ،اين وسايل پيشــرفته كــه
همه داراي جهات مثبت ومنفي ميباشد ،و مردم جهان كوشـش مينماينـد تـا حـد اكـثر از بخش
مثبت آن استفاده نمايند ،و بــا اســتفاده مثبت وســايل در زمينــه بيشــرفت تعليم و تربيـه ،علم
ودانش ،بهبود زنده گي خانواده كي وترقي كشور خويش استفاده مينمايند ،مثال :از راديــو
وتلويزيون هاي خويش براي تدريس ،تعليم ،تربيـه ،و غـيره امـور مثبت اسـتفاده ميشـود ،
اكنون در بسياري از تلويزيون هاي كشورهاي جهان مشاهده ميكنيم كــه برنامــه هــاي خاصــي
براي تعليم دين ،تعليم كمپيوتر ،تعليم سواد ،مناقشات سياسي ،وفلم هاي تربيتي كه جوانان
101
،نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد نشر ميشــود ،همچنــان برنامــه
هاي ويزه خانواده ،مسووليت پدران ،مادران ،حفظ صحت فاميل ،وقايــه از امــراض وجــود
دارد كه با مشاهده هر برنامه وضعيت اخالقي ،صحي ،تعليمي و فرهنكي جوانان روز بــروز
زيــاد شــده و حتــا از فلم هــاي كــارتوني و داســتاني بـراي رســيدن بـه يــك هــدف مفيـد اســتفاده
ميشود .سينما كه يك وسيله تربيوي خوب ميباشد نيز براي اهداف تعليمي و تربيتي اســتفاده
ميكردد ،ولي برعكس در كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه ســينما هــاي شــهر
هميشه افالم مبتذل و غير اخالقي را صرفا بخاطر بول يــابي بــه نمــايش ميكزارنــد و در مــورد
اخالق و تعليم و تربيه جوانان و نوجوانان هيحكاهي فكر نميكننــد .روي همين علت اســت كــه
اين سينما ها وقت مخصوصي نداشته بلكه در تمــامي روز نشــرات دارنــد و بــا تقــديم فلم هــاي
مبتذل شاكردان مكتب را وادار به فرار از مكتب نموده و راه هاي دزدي ،زنا ،شرابخواري ،
قتل ،تجاوز برديگران را از همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند .
اكثريت مــردم مــا دموكراســي را بــه معنــاي بي بنــد وبــاري ميشناســند ،و فكــر ميكننــد كــه
دموكراسي يعني بيرون رفت از دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند هر جرمي را به
آزادي انجام دهد .
اكنون كه در كشور تلــويزون هــاي آزاد و شخصــي ميتواننــد بطــور بيســت و جهــار سـاعته
تشرات دارند ،مسوولين اين تلويزيــون هــا هيج تــوجهي بــه تعليم وتربيــه اطفــال ،و جوانــان
ندارند ،آنهــا صــرفا برنامــه هــا و فلم هــاي خــارجي را بــدون در نظــر داشــت ،دين ،كلتــور ،
فرهنك ،اخالق ،تربيه ،آداب و وويزه كي هاي مردم ما نشــر ميكننــد ،و اين نشــرات بي بنــد
وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست و جهار ساعته راديو ها كه غالبا شكل شــنيده ني
برنامه هاي تلويزيوني را دارند ،سبب ميشود كه روزانه كميت جنايت و جرم در كشــور زيــاد
گردد ،و جوانان ما همه روزه هنوز هم بد اخالق كردند .
كمبيوتر كه يك وسيله پيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت تعليم و تربيه ،و ترقي
كشور استفاده نمود ،اكنون در بسياري از دكانها صــرفا بــراي ثبت موســيقي هــاي دلخــراش
موبايل ها استفاده ميشود ،هرگاه بخواهيم يك مقاله را در كمبوترهــاي شــهري جــاب نمــاييم
مجبوريم كه صد ها افغاني را صرف نماييم ،زيرا اغلب كمبــوتر هــا در دســت اشخاصــي قــرار
دارد كه از آن استفاده مثبت نمي كنند ،ولي معلمين مكــاتب ،اســتادان بوهنتونهــا و مــامورين
كشور ،وساير دانشمندان و قلم بدستان نميتوانند در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ,آنرا
بصورت مثبت آن استفاده نمايند .
انترنت كه جديدا در كشور ما رواج يافته و بعضي از مراكــز آن در شــهر تأســيس كرديــده ،
ولي متأسفانه كه منفي كرايي مردم ما آنــرا نــيز از اهميت اصــلي اش دور نگهداشــته اســت ،
درين مراكز ديده ميشود كه غالبا جوانان به عوض استفاده از منابع معلوماتي مثبت انترنت ،
102
از برنامه هاي منفي آن استفاده ميكنند كه در ينصورت نه تنهــا بــول خــويش را بيجــا مصــرف
نموده اند بلكه اين وسيله را نيز از جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند .
موبايل :موبايل يك وسيله ضروري براي انسان است كه
هرگاه بخواهيم كه كشور ما بيشرفت وترقي نمايد ،و اطفال و جوانان مــا از تعليم و تربيــه
مثبت برخوردار شوند الزم است كه مسئولين در زمينــه توجــه شــانرا مبــذول دارنــد .اكنــون
سوال ميشود كه مسئولين كي ها اند ؟
در باســخ اين ســوال بايــد گفت كــه مــا ســه قســم حكــومت داريم كــه حكــام اين ســه حكــومت
مسئولين حقيقي ميباشند :
حكومت کوچک ( شخصـيت انسـان ) :حكـومت کوچـک كـه اراضـي آن جسـم خـود -4
انسان ،و حاكم آن نيز خود آن شخص ميباشد است ،عقل انسان به مثابه رئيس جمهور
و ساير اعضاي بدن كابينه اش را تشــكيل ميدهنــد الزم اســت كـه بــراي فـرد مسـلمان در
نخست از خود سازي آغاز نمايد يعني كوشش كند تا خود را مثبت كرا ساخته ازوسايل و
داشته هاي امروزي به نفع خود و جامعه خويش استفاده نمايد ،و آنجه ســبب بــد بخــتي
خودش و جامعه اش ميكردد اجتناب ورزد .
حكومت متوســط ( خــانواده ) :خــانواده انســان منحيث يــك حكومــتي اســت كــه پــدر -5
رئيس حكومت ،مادر صدراعظم و ساير اعضاي فاميل مانند يك كابينه اجرايوي ميباشند
،درخانواده مسؤوليت زياد بدون پدر است و بعد از آن مسؤوليت متوجه مـادر ميكــردد ،
و به همين سلسله اوالد هاي بزرك هريكي به اساس سن ،تجربه ،تعليم و دانش خويش
مسؤوليت دارند ،هرگاه پدر شخص مثبت كرا باشد و مطابق اين حكم الهي عمل نمايد
كه ميگويد ( :يا أيها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقــود هــا النــاس والحجــارة )
ترجمه :اي مؤمنان ! شما خود و اعضاي فاميل تانرا از آتش دوزخيكه هــيزم آن ســنكها
و مردمان اند وقايه نماييــد .در ينصــورت هيج مشــكلي در فاميــل وجــود نخواهــد داشــت
زيرا پدر مهربان كوشش مينمايد تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل بــراي
خير زنده گي دنيا وآخرت فرزندش كار نمايد ،و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و
بهبود شانرا مهيا سازد .متوجه فاميل ميباشد كه در 24ساعت زنده گي خويش به كــدام
امــور مشــغول انــد ،برنامــه هــاي تلويزيــوني جقــدر در اخالق و تربيــه آنهــا تــاثير مثبت
ويامنفي ميكند ،اعضاي فاميل حقــدر بــه درس و تعليم عالقمنــدي دارد و بــه همين شــكل
هميشه متوجه هر امر فاميل بوده و بدين شــكل اين حكــومت کوچــک را بخــوبي رهــبري
نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد .
103
حكومت بزرك ( دولت ) :اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد ،اين حكــومت كــه -6
هر عضو آن در مقابــل مــردم ،ملت ،و اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) ( جــل
جالله ) مسؤوليت دارند ،مسولين بزرك جامعه ميباشند ،حكومت را الزم است تــا بــراي
تربيه معنوي اوالد كشور جدا متوجه باشد ،براي تعليم و تربيه كامهاي استواري بردارد
،تنهــا بــاز نمــودن جنــد مكتب بــدون مــراقبت و تفــتيش مســؤوليت حكــومت را مرفــوع
نميسازد ،و مسؤوليت تعليم و تربيـه كشـور تنهـا بـه دوش وزارت معـارف و تحصـيالت
عــالي نبــوده بلكــه وزارت اطالعــات وفرهنــك و وزارت داخلــه ووزارت حج و اوقــاف ،
ووزارت ترانسبورت نيز مسؤوليت بزركي در قبال تعليم و تربيه دارند ،زيرا به اساس
تقسيم اوقات بيست و جهار ساعته يك جــوان يــا نوجــوان مــدت بنج إلى شــش ســاعت در
مكتب و بوهنتــون ميباشــند ،و بــاقي وقت خــويش را در خانــه ،بــازار ،امــاكن تفــريح ،
مساجد ،سرويس هاي شهري و غيره صرف مينمايند ،كه هر كاه هر وزارتي بدانــد كــه
جقدر وقت يك همشــري مـا در مربوطــات مســوليت وي ســبري ميكــردد و بــراي وضــعيت
تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي نمايد ،كشورما به كلستان و مردم ما صاحب معنــويت
عالي و بيشرفت نهايت زود خواهند شد .
مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك
وزارت اطالعــات وفرهنــك از جملــه وزارت هاييســت كــه روزانــه مليــون هــاي مشــتري
دارد ،زيــرا تمــام روزنامــه هــا ،جرايــد ،مجالت ،فلم هــاي داخلي و خــارجي ،راديــو و
تلويزيون هاي آزاد و حكومتي ،سينما ها ،تياترها ،مراكز تفريح و غيره بـه شــكل مســتقيم
تحت صالحيت و كنترول وزارت اطالعات و كلتور قرار دارد ،مسؤوليت وزارت اطالعــات و
كلتور درين ختم نميكردد كه فقط براي افتتاح نشــرات آزاد كــار نمايــد ،و هــر يكي را اختيــار
دهد تا بي بند وبار برنامه ريزي نمايد و هرجه خواست نشر كند ،بلكــه هميشــه آزادي مثبت
داخل يك جوكاتي ميباشد كه مطابقت با ديانت ،كلتور ،فرهنك مردم آن سرزمين باشــد ،اين
وزارت مسؤوليت دارد براي هر نشريه ( خواه صوتي و تصويري باشد ويــاهم قلمي ) تفهيم
نمايد ،تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك ملت مسلمان كشور ما عيار ســازند ،
و بــراي مــردم مــا جــيزي را تقــديم نماينــد تــا ســطح تعليم ،تربيــه ,ادب و اخالق جوانــان و
نوجوانان را بلند برد ،و از آنجه كه سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ،و يــاهم جوانــان را
مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد اجتناب ورزند .هرگاه وزارت اطالعاتـ وفرهنك در
فكر فرهنك اصيل كشور مان نباشند بس وزارت فرهنك گفته نخواهد شد .و هرگاه وزارت
فرهنك به بي فرهنك ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان مــا را بــه بي فــرهنكي
تشويق نمايند ،بس اين نام خويش را تعويض نمايد ،زيــرا شايســته نيســت كــه نــام مخــالف
عمل باشد .
104
وزارت اطالعات وفرهنك بايد تمام نشرات روزانه را مراقبت و تفتيش نمايــد و آنــرا در
ترازوي تعليم و تربيــه انداختــه ســنجش نمايــد كــه اين نشــرات جي تــاثيري در تعليم و تربيــه
اوالد اين كشور دارد ،هميشه كوشش نمايد تا برنامه هاي راديو ها و تلويزيــون هــا را زيــر
ميكروسكوب متخصصين تعليم و تربيه قرار دهند ،و به ســينما هــا و كســت فروشــان اجــازه
ندهند تا فلمهاي غير اخالقي را به دسترس جوانان ما قرار دهند ،زيــرا فرهنــك كشــور مــان
فرهنك اخالق است ،و بايد اين فرهنك اخالقي خويش را مبدل به فرهنك كساني نمود كه بــد
اخالقي ها جزء فرهنك شان است .
وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني از دانشمندان وزارت هاي
تعليم و تربيه ،تحصيالت عالي ،وحج و اوقاف استفاده نموده و براي اصالح نش33رات كش33ور
مطابق نظريات تربيوي و تعليمي آن اجراات 3نمايد .
مسؤوليت وزارت داخله
مسوليت وزارت ترانسبورت
مسؤوليت وزارت حج و اوقاف
مسؤوليت وزارت معارف :
مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي :
يكي از احاديث زنده گي ساز پيامبر ( صلى هللا عليــه وســلم ) اينســت كــه ميفرمايــد ( دع مــا
يريبك إلى ما ال يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجــه
ساز كه در آن هيج شكي نيست .صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث شريف را هميشه مد
نظر داشتند و ميدارند ،و هرگاه كدام كار ،خوراك ،محفل ،رواج ،و يا غيره امــور در نــزد
شان مشكوك ميبود و از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند از آن به اساس اين حــديث
شــريف اجتنــاب ميورزيدنــد .همچنــان هنكــام نظــر در موضــوعي بــه نــزد دانشــمندان وعلمــاي
105
ميرفتند كه آنها صالحيت فتوا و حكم در شريعت اســالمي را دارا ميبودنــد ،و در زمــان صــحابه
كرام از فتوا دادن حـذر مينمودنـد ،آنـان مي گفتنـد كـه مفـتي بـه نيـابت از اللــه ( جـل جاللـه )
متعال( جل جالله ) () صــحبت ميكنــد ،والزم اســت ،تــا در فتــواي خــويش كــامال دقيــق باشــد و
شخصي بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ،و علومي را خوانده باشــد كــه او را
شايسته فتوا دهي كرداند ،و روي همين ملحوظ هر كاه كسي به نــزد يــك صــحابي مــيرفت او از
دادن فتوا اجتناب نموده و آن شخص را به نزد صحابي ديگري كه او را نسبت به خــود عــالمتر
ميدانست ميفرستاد ،و باز آن صحابي نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شــخص مي گفت
تا به نزد شخص ديگري كه نسبت به او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد .
اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حــرام
بودن يك جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا گفته ميشــود ،هرگــاه از كســي
ببرسيم كه خوردن كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا حرام ،و آن شــخص
در جواب به حرمت يا حالل بودن آن حكم كنــد اين فتــوا گفتــه ميشــود .و مشــكل فتــوا در همين
است كه هر كاه انسان جيزي را حــرام ميبنــدارد و آن بــه نــزد اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل
جالله ) () حالل باشد ،و يــا هم جــيزي را حالل بگويــد در حاليكــه آن جــيز در نــزد اللـــه ( جــل
جالله ) متعال( جل جالله ) () حرام باشد ،كناه بزركي را مـرتكب ميشـود ،زيـرا حالل را حـرام
گفتن و حرام را حالل گفتن سبب كفر يك انسان ميشود .و هرگــاه كســي بــدون علم و دانش و
معرفت شرعي موضوع در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار نموده است .
مشكل حرام خوري بسياري از مردم در عصر ما همين است كه بسياري از مردم خــود را مفــتي
ساخته و براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البتــه بــه نظــر خــود شــان – بــاز ميكننــد ،و
هرگاه با كدام مشكلي كه آنان را در شــك ميانــدازد روبــرو ميشــوند خــود شــان فــورا ابــراز نظــر
نموده و براي خود بهانه هايي را بيدا ميكنند ،و هرگاه يك عالم و يا شخص متــديني برايشــان
در مورد حكم اسالمي را بيان نمايد ،آن شخص را به بــاد مســخره گــرفت ه و ازينكــه تعــداد اين
اشخاص خود خـواه در جامعـه بيشـتر اسـت ،بـا اسـتفاده از اكـثريت آراء آن شـخص متـدين را
مالمت مينمايند و براي رد نمودن گفته هايش هــزاران دليــل بيجــا و بي مــورد بيش ميكننــد ،و
فكر ميكنند كه اين موقف آنان درست بوده و سبب خالص آنها خواهد شد ،ولي بايد دانست كــه
در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است ،زيرا نتيجه عمــل بــد بــه
خود انسان رجوع ميكند ،و هر انسان مطابق هر ذره ء اعمــالش محاســبه ميشــود ،و هرگــاه
شخصي قصدا براي فريب مردم و يا هم فريب خـود و فاميــل خـود حاللي را حــرام و حـرامي را
حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )
بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيــدا و بنــاه )
و هم ( تحفه و هديه ) رشوت ميخورند ،و هرگاه برايشان گفته شود كه رشوت به هرنام كه
106
باشد حرام است دليل مياورند كه شرايط امروزي ايجاب ميكند انســان رشــوت بخــورد در غــير
آن زنده نمودن بسيار مشكل است ،آنان با بول رشوت در مـوتر هـاي لكس ،خانــه هـاي مجلـل
زنــده گي ميكننـد و بــا خــوراك هــاي متنــوع و مهمــاني هــاي بي دربي خــود را بهــتر از ديگــران
ميدانند ،در حاليكه انسان متدين ميتواند با بول حالل بدون داشتن موتر شخصي ،ويــاهم خانــه
لوكس ،و مهماني ها و محافل زنده گي شرافتنمدانه نمايد .
بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير
ف اللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر َوا ْلفُ ْل ِك الَّتِي ت َْج ِري فِي ا ْلبَ ْح ِر بِ َمــا يَنفَ ـ ُع النَّ َ
اس اختِاَل ِض َو ْ ت َواأْل َ ْر ِ
اوا ِس َم َ ق ال َّ إِنَّ فِي َخ ْل ِ
ـاح
الريَ ِ
يف ِّ َصـ ِر ِ ث فِي َها ِمنْ ُك ِّل دَابَّ ٍة َوت ْض بَ ْع َد َم ْوتِ َها َوبَ َّ س َما ِء ِمنْ َما ٍء فَأ َ ْحيَا بِ ِه اأْل َ ْر َ
َو َما أَنزَ َل هَّللا ُ ِمنْ ال َّ
ت لِقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ البقرة )164(/ ض آَل يَا ٍ س َما ِء َواأْل َ ْر ِس َّخ ِر بَيْنَ ال َّ ب ا ْل ُم َ
س َحا َِوال َّ
ت َواأْل َ ْر ِ
ض َربَّنَــا َمــا َخلَ ْقتَ اوا ِ
س َم َ الَّ ِذينَ يَ ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُ ُعودًا َو َعلَى ُجنُوبِ ِه ْم َويَتَفَ َّكرُونَ فِي َخ ْل ِ
ق ال َّ
اب النَّا ِر ) آل عمران 191/ س ْب َحانَ َك فَقِنَا َع َذ َ اطاًل ُ َه َذا بَ ِ
اشـ َعةً فَـإِ َذا أَنزَ ْلنَــا َعلَ ْي َهــا ا ْل َمــا َء ا ْهتَـ َّزتْ َو َربَتْ إِنَّ الَّ ِذي أَ ْحيَا َهــا لَ ُم ْحيِي ـرى اأْل َ ْر َ
ض َخ ِ َو ِمنْ آيَاتِـ ِه أَنَّ َك تَـ َ
َي ٍء قَ ِدي ٌر فصلت )39( / ا ْل َم ْوتَى إِنَّهُ َعلَى ُك ِّل ش ْ
107
س َما ِء َما ًء فَيُ ْح ِي بِ ـ ِه اأْل َ ْر َ
ض بَ ْعـ َد َم ْوتِ َهــا إِنَّ فِي َذلِ ـ َك ق َخ ْوفًا َوطَ َم ًعا َويُنَ ِّز ُل ِمنْ ال َّ
َو ِمنْ آيَاتِ ِه يُ ِري ُك ْم ا ْلبَ ْر َ
ت لِقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ الروم )24 / آَل يَا ٍ
سيُ ِري ُك ْم آيَاتِ ِه فَتَ ْع ِرفُونَ َها َو َما َربُّ َك بِ َغافِ ٍل َع َّما تَ ْع َملُونَ النمل )93( /
َوقُ ْل ا ْل َح ْم ُد هَّلِل ِ َ
108
اإليمان
-8اإليمان باهلل
ألف :وجوب معرفة هللا و توحيده
ب :وجوب اإليمان باهلل
ج :التوكل على هللا عز وجل
د :الخوف من هللا عزوجل
هـ :محبة هللا من اإليمان
و :لقاء هللا من اإليمان
ز :ما يذكر في الذات و النعوت
ح :ما يذكر في أسماء هللا
-9اإليمان بالمالئكة
اإليمان بالرسل -10
اإليمان بالكتب -11
اإليمان باليوم اآلخر -12
اإليمان بالقدر خيره وشره -13
اإليمان بالجن -14
نواقض اإليمان
-6الشرك
-7الكفر
-8النفاق
-9االبتداع في الدين
السحـــر -10
شرك :
109
سو ُل هَّللا ِض َي هَّللا ُ َع ْنهُ قَا َل قَا َل َر ُق عَنْ َع ْب ِد هَّللا ِ َر ِ ش َح َّدثَنَا َ
شقِي ٌ ص َح َّدثَنَا أَبِي َح َّدثَنَا اأْل َ ْع َم ُ
َح َّدثَنَا ُع َم ُر بْنُ َح ْف ٍ
ش ْيئًا د ََخ َل ا ْل َجنَّةَ ش ْيئًا د ََخ َل النَّا َر َوقُ ْلتُ أَنَا َمنْ َماتَ اَل يُ ْ
ش ِر ُك بِاهَّلل ِ َ ش ِر ُك بِاهَّلل ِ َسلَّ َم َمنْ َماتَ يُ ْ
صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ
َ
110
مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميگويد ( إياك نعبد ،وإياك نستعين ) بروردكارا ! خاص ترا عبادت
ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم .
-10هيج كسي براي انسان ضرري رسانده نميتواند ،مكر آنجه را اللـه ( جل جالله ) متع--ال( جل جالله )
برايش نوشته است ،بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد ،زي--را انس--ان نميتواند
-داد
-اني يك تع- -اق ميافتد كه زم--ان اتف-براي كسي ضرر برساند ،واين امر به مراتب در زنده گي انس-
اشخاص ميخواهند براي انسان ضرر برسانند ،ولي اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) نخواس--ته
است كه ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد ،برعكس ميبينيم كه با وجود كوشش انسان ها آن ض--رر به
نفع انسان ميباشد و به همين علت اللـه ( جل جالله ) متع--ال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد :و
عسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد ،ولي آن جيز به خير شما
ميباشد .
-راي -ال( جل جالله ) ب-انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند كه آنرا اللـه ( جل جالله ) متع- -11
انسان مقدر ننموده باشد ،بلكه همكاري آنان در همان ج--ارجوبي خواهد ب--ود كه اللـه ( جل جالله )
متعال( جل جالله ) براي انسان الزم ديده است ،و به همين دليل بسياري اوقات هرگ--اه بس--ياري از
دوستان انسان براي انسان كمكي كرده نميتوانند ،و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند برايش ض--رري
برسانند ،ولي به كمك اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي به كمك انس--ان
شتافته او را ياري ميكند ،كه اين امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رسانده
نميتواند ،مكر آنجه را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است .
-12انسان مؤمن عقيده دارد ،كه او رزق كس ديگري را خورده نميتواند ،وهمچنان هيچكسي نميتواند رزق
وروزی اورا بخورد ،زيرا مقدار رزق و روزي ،نوشيدني ها ،حيات ومرگ ب--راي هر كسي ازج--انب
اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) تعيين شده است ،در بسياري حادثات ميبينم كه با انفجار بم همه
هالك شده اند ،ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ،وحتى در جنگهاي اول ودوم جهاني كه مليون ها
انسان به قتل رسيدند ،انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رسيدند ،وياهم گاهي
شده است كه جوانان بسيار نيرومند در زلزله ها هالك شده اند ،در حاليكه يك انس--ان شصت ،هفت--اد
سالهء ضعيف بعد از جندين روز از زيرخرابه ها جان به سالمت برده است ،زيرا وق--تي اجل نرس--يده
-وانباشد ،هيج حادثه ء نميتواند ،عمر انسان را ختم كند ،و برعكس در وقت اجل بسا اوقات انسان ج-
ونيرومند ،يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد .
انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار راحت زنده گي ميكند ،زيرا او با خدا محبت دارد ،و ميداند كه اللـه
( جل جالله ) متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ،اين صورت زيبا ،عقل ودانش ،صحت اعضاي بدن
،وساختمان وجود متوازن با طبيعت ،انواع ميوه هاي ،غذا ها ،ويتامين ها ،اكسيجن وساير غ--ازات همه
نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند ،اين فرد مؤمن ميداند كه اين دوستي اللـه (
جل جالله ) متعال( جل جالله ) است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم نم--وده ،و اين اعض--اي
سالم بدن را اعطاء نموده است ،و زماني احساس ميكند كه چنین دوست مهربان دارد كه براي فقير وغني
دوجشم ،يك بيني ،يك معده ،يك قلب داده است ،وهيج كسي را برتريت ن--داده كه سه جشم داش--ته باشد ،
بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقسيم نموده است ،او اين دوست بزرك را يار وياور خ--ود
ميداند و در تمامي مشكالت زنده گي به او رجوع نموده در هر ركعت نماز به او تعهد مينمايد ( إي--اك نعبد و
إياك نستعين ) خاص ترا عبادت ميكنم و خ--اص از ازتو كمك ميخواهيــم .او ميداند كه خ--دايي را كه من
ازهمه بيشتر دوست دارم او نيز مرا دوست دارد ،و تمامي مشكالتم را حل مينمايد ،بناء در زمان رس--يدن
مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار نيايش نموده ،سربنده كي خم نموده ،سجده كن--ان از دوست عزيز
ومهربان خويش طلب كمك مينمايد .
111
-انم
-اني دوست مهرب- اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي عمل مينمايد ،او ميداند كه زم-
مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ،براي اينست كه به عوض آن اجر دنيوي ويا اخروي ب--رايم
الزم ديده است ،او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي محروم هستم ،يا به سبب كسالت خ--ودم ب--وده ،
وياهم اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازينرا در روز قيامت فراهم خواهد نمود
،بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار عادي ،بوشيدن لباس عادي ،زنده گي بسيار عادي هم-ان ل-ذتي را
ميبرد و همان سعادتي را نصيب ميشود كه بسياري از مردمان كمراه و بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي
آن سعاد ت را ندارند .
-اه
-اعت است ،هرگ- دانشمندان ميگويند كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ،بلكه سعادت انسان در قن-
كسي در زنده گي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داشته باشد ،انسان با سعادت دنيا به حساب م--يرود ،
ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت زياد سبب بد بختي ميكردد :
يا قناعت بر كند يا خاك كور جشم طمع آدمي زاد را
اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد .
در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول 500سال قبل داخل جنت ميكردد ،زيرا انس--ان
فقير
در كشورهاي غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ،هزاران نوع امراض در آنجا شيوع
نموده است ،
112
مطابقت عمل با طريقه پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) -5
اعماليكه مصارف مادي دارد شرط سومي دارد كه آن عمل بايد باك باشد إن هللا طيب ال يقبل إال -6
ب اَل يَ ْقبَـ ُل إِاَّل اس إِنَّ هَّللا َ طَيِّ ٌ سـلَّ َم أَيُّ َهـا النَّ ُ
صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسو ُل هَّللا ِ َ طيبا (ٍ عَنْ أَبِي ُه َر ْي َرةَ قَا َل قَا َل َر ُ
ت َوا ْع َملُــوا سـ ُل ُكلُــوا ِمنْ الطَّيِّبَــا ِ الر ُسلِينَ فَقَا َل يَــا أَيُّ َهــا ُّ طَيِّبًا َوإِنَّ هَّللا َ أَ َم َر ا ْل ُمؤْ ِمنِينَ بِ َما أَ َم َر بِ ِه ا ْل ُم ْر َ
ـر ال َّر ُجـ َل صالِ ًحا إِنِّي بِ َما تَ ْع َملُونَ َعلِي ٌم َوقَا َل يَا أَيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُوا ُكلُوا ِمنْ طَيِّبَــا ِ
ت َمــا َرزَ ْقنَــا ُك ْم ثُ َّم َذ َكـ َ َ
س ـهُ ْ ْ
س َما ِء يَا َر ِّب يَا َر ِّب َو َمط َع ُمهُ َح َرا ٌم َو َمش َْربُهُ َح َرا ٌم َو َملبَ ُ َ ْ َ
ش َعث أغبَ َر يَ ُم ُّد يَ َد ْي ِه إِلى ال ََّ َ
سف َر أ ْ َ يُ ِطي ُل ال َّ
اب لِذلِ َك ) انسان كــه يــك مخلــوق عــادي اســت هرگــاه بــرايش َ ست ََج ُ َّ َ َ ْ
ي بِال َح َر ِام فأنى يُ ْ َح َرا ٌم َو ُغ ِذ َ
خوراكي و يا نوشيدني بيش گردد كه در ظرف بزركي باشد ،ولي به اندازه يك سر سوزن حــيز
مردار در آن افتاده باشد ،قبول نميكند ،واز پذيرش آن ابا مي ورزد .
113
مينمايد .و دينيكه اين غرايز وض!!رورات انس!!اني را در نظر نگ!!يرد حتما
بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي را بوجود مي!!اورد
كه اضرار بزركي به جامعه خواهند نمود .
بخش دوم :معتقداتي اند كه تنها در محور ماديات ميجرخن33د و بخش معن33وي ( روحي ) حي33ات انس33ان را ب33ه ب33اد
فراموشي گرفت ه اند ،اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فك3ري بش3ري سرجش3مه س3رانجام س33بب ب33د بخ3تي ه3اي
ميكردد 3كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي ) گرفت ار خلل هاي درحيات خ3ويش ميكردن3د 3ك3ه آث33ار آن33را در
بسياري از كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ،بيروان اين نوع معتقدات هميشه بهب33ود خ33ود را درمس33ايل م33ادي زن33ده
گي ميبينند 3و هرگاه دركدام بخش ماديت ناكام ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند . 3و كاهي هم با وجود داشتن من33ابع
مادي خوب و دست داشتن به ملذات زنده گي احساس كمبود ي ميكنند ، 3زيرا انسان نميتواند كه حي33ات خ33ويش را ب33دون
ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد .
ويزه كي هاي دين مقدس اسالم
!زه كي دين -1اسالم باسخكوي دوبخشي مادي ومعنوي انسان است :وي!
مقدس اسالم درين است كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انس!!اني را
مراعات مينمايد ،دين مقدس اسالم ماديت ومعنويت را مانند دو بال يك برن!!ده
قرار ميدهد ،به همين سان كه يك برنده نميتواند با يك ب!!ال ب!!رواز نمايد ،به
همين سان انسان نميتواند با يك بخش مادي يامعنوي زنده گي كند بلكه اس!!الم
تمامي غرايز مادي و معنوي انسان را بص!!ورت كامل در نظر گ!!رفت ه ،و
مسلمانان را براي مراعات هر دو بخش رهنمايي مينمايد .
! پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اسالم محمد ( ص!!لى اهلل عليه -2حضرت
وسلم ) ميفرمايد :اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل آلخرتك كانك تم!!وت
!تي ،غدا ) براي زنده گي دنيايي ات چنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هس!
وبراي آخرتت چنان عمل نما كه كويي فردا ميميري .
!رتيب وتنظيم !ورت منظم ت! اين حديث شريف فكر انسان در دو بخش بص!
مينمايد ،و به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه بايد كار كرد ،
و چنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده
!ادرت !ان مب! گی آخرت را فراموش نمود ،براي آخرت نيز به اعمال خير چن!
!كل !وان ش! !ان ميت!
!ده انس!ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ،با اين قاع!
وسطيت را اختيار نمايد .
اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در
دعاهاي خويش بگويند ( ربنا آتنا في الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا
عذاب النار ) بروردكارا براي ما نيكي دنيا و آخرت را نصيب نما .
114
!تند در!ردم ميخواس! بعضي از كسانيكه به گوشه نشيني ها و دوري از م!
!لم )
!لی اهلل علیه وس! !امبر( ص! مغاره هاي كوه به عبادت مشغول شوند ،پي!
( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود ( :ال رهبانية في اإلسالم )
وزماني هم جند شخص از صحابه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) به خانه
اش رفته در مورد زنده گی پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) استفسار نمودند ،
!بانكاه هم!وده ،ش!ديدند كه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اسالم ازدواج نم!
عبادت ميكند وهم در هنكام خواب اس!!تراحت مينمايد ،روزانه ك!!اهي روزه
ميگیرد ،وروز هاي ديگري را بدون روزه به سر ميبرد .
!لم ) تعجب نمودند ،ولي دليل !لی اهلل علیه وس! آنان از عمل پيامبر( ص!
گفتند كه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اين ام!ور را ب!راي اين ميكند كه از
تمامي كناهان معاف است ،ولي ما مثل پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) نيستيم
،يكي تصميم گرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ،و عمرخ!!ود را در عب!!ادت
بكزراند ،ديگري گفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم تمامي شب
-2شموليت را به عبادت سبري نمايم ،وسومي هم
!اعي ، !ادي ،اجتم! دين مقدس اسالم :دين اسالم شامل تمام بخش هاي اقتص!
معنوي ،روحي ،سياسي ،فردي و غيره ميباشد .
-3عالميت دين مقدس اسالم :دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه
يي خاص ،مليت خاص ،قوم خاص ،رنك خاص نيست ( ،كلكم من آدم و
!رت آدم از !ده ايد و حض! آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!
خاك بيدا شده ،همه اقوام از اوالده حضرت آدم ( عليه السالم ) ميباشند ،
و ازينكه همه از يك مادر وپدرخلق شده اند ،وبنده يك خالق هس!!تند ،دين
! ق!!ومي ،لس!!اني ،ن!!زادي و غ!!يره را الهي نيز الزم است ،اختالفات
!ال ( جل جالله ) اين!ته باشد ،بلكه اللـه ( جل جالله ) متع! درنظرنداش!
!زد!انان در ن!
!ترين انس! دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ،به!
!اتقوا
!ار وب!اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) اشخاص برهيزك!
ميباشد ( إن اك!!رمكم عنداهلل اتق!!اكم) اين دروس ما را به بحث جدي!!دي
ميكش!!اند كه ( مفه!!وم عب!!ادت دراس!!الم ) را م!!ورد مطالعه ق!!رار
دهيـــــم .
115
روزنامه ملي انيس در شماره ( )65جهارشنبه 18جوزاي سال 1384
مطابق 8جون 2005در صفحه بنجم خ!!ويش تحت عن!!وان ( ب!!يرزن
انكليسي ثروتش را به سكها بخشيــد ) چنین نوشته است :يك بيرزن
!روت بولدار انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ث!
!اريون هي وود خود را به سكلها واكذار كرد ،به كزارش روزنامه سان م!
از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث ،به اراده و ميل شخصي خ!!ود به
بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بنياد كرد تا
در راه خدمات رساني به سكها خرج كنند
خانم هي وود نهايتا در اثر نارسايي قلبي در كذشت و بس از م!!رك وارث
او كه دو برادر و يك خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و
مبهوت شدند ،خدمتكار بنجاه وسه ساله وي كه جوليا مورك ترويد نام دارد
به روزنامه سان گفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوانات
خانواده او بودند ) .
تشبـه بـه غير مسلمانان
حضرت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) (صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( :من تشبـه
بقوم فهو منهـم ) هرگاه كسي خود را با كدام قومي مشابهت دهد او از جمله آن--ان است .در
فهم اين حديث شريف براي بسياري از مسلماِِنان مشكالتي رونما كرديده است و ي--اهم ه--دف
اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ميسازند :
-5آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟
-6آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنگ ،نام و غيره است ؟
-7هدف از مانند آنان شدن چيست ؟
-8آيا از اساسات فكري ،سياسي ،اقتصادي ديگران استفاده نمودن كار نا جايز است ،وتحت
عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟
درينجا الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود .در پاسخ سوال اول بايد عرض
نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ،و هرگاه بخواهيم علت آنرا بدانيم بايد پرسيد كه چرا
انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ،دانشمندان بدين نظر اند كه اساس تشبه را محبت و دوستي تشكيل
ميدهد .زيرا انسان زماني ميخواهد به ديگري خود را مشابه سازد كه او را دوست داشته باشد ،و محبت او
در قلب او جا داشته باشد ،صحابه پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) آنحضرت را قلبا دوست داشتند و به اساس
اين محبت قلبي ميخواستند خود را مشابه پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) سازند و در زن--ده گي 24س--اعته
خويش او را نمونه مثال تمامي معايير زنده گي خويش گردانيده بودند (.وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِ--ذُ مِنْ دُونِ اللَّ ِه
أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) البقرة 165/ترجمه ( :بعضي از مردم--ان به غ--ير از
اللـه ( جل جالله ) شريكاني ميگيرند با آن--ان ما نند محبت اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند
اما كسانيكه ايمان دارند محبت شديد ي با اهلل ( جل جالله ) دارند ) .
116
حضرت انس ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود :ايمان
نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد تا اينكه من نسبت به پدر ،فرزند و تمامي مردم دوست داشته تر
نباشم .
-تي به-اس محبت و دوس- بناء نظر به حكم آيت قرآني فوق اساس ايمان محبت است ،و م-ردم به اس-
عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ,ولي مسلمان حقيقي به اساس محبت زيادي كه با پروردگار عالميان دارد
،و محبت و دوستي او با اللـه ( جل جالله ) عالميان بسيار قوي است ،اللـه (جل جالله ) را بي نه--ايت
دوست ميداشته باشد ،و به اساس همين محبت كسي را در عبادت او شريك نميسازد .همچنان به اساس
-لم ) تعلق دارد ،حديث پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) ايمان كامل به محبت با رسول اهلل (صلي اهلل عليه وس-
-وده است ، -رفي نم-حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) مؤمن حقيقي وكامل را به اساس همين محبت مع-
زيرا مؤمن كامل كسي است كه محبت و دوستي او با پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) از محبت و دوستي با پدر
-لمان با هركسي محبت ميكند با ،فرزند و ساير دوستان و اقارب زياده تر باشد ،حقيقت اينست كه انسان مس-
-ريف اينست كه پدر ،فرزند ،دوستان و هر انسان را دوست ميداشته باشد ،ولي مطلب اساسي اين حديث ش-
-يروي است ،و -اعت و پ- محبت ديگران نبايد بر محبت خدا و پيامبرش افزونتر باشد ،زيرا محبت اساس اط-
انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگران در هنگام اختيار اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ،يع--ني
اطاعت خداوپيامبرش را بر اطاعت تمامي مردم ترجيح دهد ،ولي هرگاه خداي ناخواس--ته محبت ش--خص با
انسان ديگري ترجيح حاصل نمايد ،درينصورت بايد دانست که انسان راه خدا و پيامبر را گذاشته به راه آن
انسان سير وحركت مينمايد ،و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پي--امبر را مينمايد .و ازينكه اس--اس
مشابهت را محبت تشكيل ميدهد ،تشبه به هر شخص مقدار محبت آن شخص را با جانب مقابلش بيان ميدارد
،و خط فك--ري او را تع--يين مينمايد ،به همين اس--اس اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) هر كسي را به
اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد .
به گونه مثال :چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مشابهت ميدهد ؟ در پاسخ
-بي ميتوان گفت :علت اصلي اينست كه محبت آن شخص در قلبش جا گرفته ميخواهد به اساس اين محبت قل-
از او پيروي نمايد ،خود را مانند او سازد .
-مندان ميگويند ( زمانيكه يك -واب واضح است ،دانش- -ده است ؟ ج- -اد ش-چرا اين محبت به اين اندازه زي-
-اه درموضوع در زبان زياد تكرار شود آن موضوع در قلب استقرار حاصل مينمايد ) روي همين دليل هرگ-
مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ،دوستان و ساير مردم ذكر و ياد اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله
) زياد باشد ،اين ذكر و فكر الهي در قلب استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله ) و
پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ش در دلها جا ميگیرد ،ولي برعكس آن هرگاه صحبت هاي ما با اعض--اي
خانواده ،دوستان و ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ش در م-ورد س-اير
اشخاص و به ويزه بي دينان باشد ،و هميشه براي فاميل خويش افالم ،كست ها ،مجالت ،محافل و قصه ها
و دانستانهاي نا مسلمانان و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم
سوال دوم :آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنك ،نام و غيره است ؟
جواب :بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گی را شامل ميشود ،
مشابهت با كافران در نامهاي شان :هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل با كي محبت زياد دارند ؟ هرگاه
محبتش با اهلل باشد ،كوشش ميكند كه يكي از نامهاي اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نم--وده و
-دالرحمن – -امكزاري نمايد ،مثل عبداهلل – عب-
-ام ن-
قبل از آن كلمه عبد (بنده ) را كذاشته طفلش را به آن ن-
عبدالرحيم و غيره .
و يا هم محبت اين شخص با پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ان و يا صحابه كرام ميباشد ،و اين
شخص به اساس محبت با خدا و يا هم با كسانيكه اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) آنانرا دوست دارد ،نام
117
مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ،ولي برعكس هرگاه اين شخص محبت با يك هنرمند غ--ير مس--لمان
داشته باشد ،و هرشب به عوض اينكه در منزل با اوالد هاي خويش قصه هاي پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم
) ان و صحابه را بيان نمايد ،آنانرا به تماشاي افالم خارجي ،و برنامه هاي مبتذل و مخ--الف دين مق--دس
اسالم تشويق نمايد ،محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان نا مسلمانان و ياهم دشمنان اسالم ميباشند در
قلب خودش ،خانمش و فرزندانش زياد ميشود ،و به اساس اين محبت غير مشروع و نا جايز در هنكام بدنيا
آوردن يك طفل معصوم او را در نخستين مرحله حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند
-لی اهلل-امبر( ص- ،علت اساسي اختيار نامهاي غير اسالمي محبت است ،اكر اين شخص محبت با صحابه پي-
علیه وسلم ) داشت ،ميتوانست از هزاران نام مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزن--دش اختي--ار
-ارجي -دان خ-نمايد ،ولي محبت او نسبت به خدا ،پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) و صحابه كرام با هنرمن-
غير مسلمان زياد بوده ،و خواستند فرزند خود را با نام وي مشابهت دهند ( .من تشبه بقوم فهو منهم ) .
مشابهت با كافران در لباس :
118
معافيتي از طرف شريعت اسالم بيان نشده است ،و روي همين علت است كه كسالت و بي تف--اوتي در
چنین موارد سبب كناه بزرگی ميشود كه الزم است خواهران ،مادران ووالدين مح--ترم اين حكم الهي
-ودن دريك -ده گی نم-
-را با زن-را در نظر داشته از رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند .زي-
حويلي و يا هم بزرك شدن يكجا حكم شريعت تغيير نميكند و مسلمانانيكه ميخواهند عصيان و نافرماني
اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) را نكنند درين موارد توجه بيشتر نمايند .
سترو حجاب به اساس رقابت
-بر از دين رواج يافته است اينست كه-لمانان بي خ-يكي از عادات باطليكه امروز در بين بعضي از مس-
-ده ام
-رادر خوان-
-اهم ب-بعضي از مردان به خانم هاي شان ميگويند از ينكه فالن دوست ،همسايه و ي-
خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ،و هرگاه كسي را ببينند كه خانمش از او
ستر ميكند فورا به خانم خود ميگويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند .
اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد ،وبه اساس اشخاص مح--رم و ن--امحرم تث--بيت
نميكردد بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرگ--اه كسي به اس--اس
اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد تا ستر خ--ود را دور نمايد در حقيقت كن--اه ب--زرگی را
متحمل شده است .
119
نكاح
نكاح سنت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) * ميباشد و هرگاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته
-ته باشد در-الي نداش-
باشد نكاح بااليش واجب ميباشد هرگاه كسي توانايي جسمي داشته باشد و توانايي م-
-ما بتواند
مورد آن رسول اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :أي جوانان هرگاه كسي از ش-
كه ازدواج نمايد بس بايد ازدواج كند زيرا ازدواج كردن براي جشم و شرمكاه انسان نكهدارن--ده است ،و
اكر كسي ازدواج كرده نميتاواند يا توانايي آنرا نداشته باشد بس بايد روزه بگیرد زي--را روزه ب--راي او
وسيله محافظت است ،منظور از حديث شريف اينست كه هرگاه جوان مسلمان توان--ايي داش--ته باشد كه
ازدواج كند مطابق اين امر پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) * حتما بايد ازدواج نمايد ،زيرا از دواج م--انع
جشم برناموسهاي مردم ميباشد ،و همچنان انسان را از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد ،و هرگاه كسي
توانايي جسمي داشته باشد ولي توانايي مصارف مالي ازدواج را نداشته بس او بايد ب--راي وقايه جشم و
-رس جسمش از كناه روزه هاي نفلي بگیرد ،زيرا انسان روزه داردر روزهاي روزه جشمان خود را از ت-
اللـه ( جل جالله ) از ديدن نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مسلمان با تمام بدن خويش روزه ميگیرد
جشمان خود را از نامحرمان نكهميدارد و گوشهاي خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و حرام حفظ ميكند
و بزبان خود سخنان ناروا را نميگويد بناء اين جوان در هنك--ام روز از آنجه توجه اش را به ح--رام جلب
ميكند وقايه ميشود ،وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود .
نعمتهای الهی
سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله) ميباشد ،
اهلل ( جل جاللـه ) ذات مقدس است خالق همه بشريت است ،مهربانتراز مادرو پ--در و س--اير
دوستان ميباشد ،او تعالى هريك ما را با زيبايي خاصي آفريد ،تمامي ضروريات بدن مارا بدون
كدام قيمت و مصارف پولي تكميل نمود ،هرگاه به بدن خود متوجه شويم ميبينيم كه هر عضو بدن
ما ارزش بسيار زيادي دارد ،و هرگاه كدام ما به سبب کدام اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو
وجود خويش را از دست دهد ،داكتران براي فعال ساختن آن عضو بدن انسان از ن--زد م--ريض
120
هزاران دوالر مطالبه مينمايند ،بياييد تصور نماييم كه هرگاه جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي
ازبين رود و ما از ديدن همهء زيبايي ها جهان محروم كرديم و روز روشن ب--االي ما شب تاريك
-رورت داريد كردد ،هرگاه به نزد طبيبي رويم او براي ما بگويد كه شما به خريداري يك جشم ض-
كه شايد جند هزار دوالر تمام شود و يا هم كدام يك از دوستان تان حاضر كردد كه يك جشم خ--ود
را به شما هديه دهد ،هرگاه به نزد هزاران دوست بسيار صميمي خويش رويم ،همه ابا ورزند و
ازهديه دادن جشم خويش برايمان عذر بيش نمايند ،و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار
ايثار و ازخود كذري يك جشم خود را براي ما هديه دهد ،وما به كمك آن دوست مهربان دوب--اره
( البته با تحمل مصارف زياد عمليات ) دو باره به ديدن اين جهان وزيبايي هايش قادر كرديم ،و
بتوانيم زنده گی خويش را بشكل نورمال آن به بيش بريم موقف ما در مقابل آن دوستيكه چنین
ايثار نموده است جي خواهد بود ،آيا در تمام عمر مرهون احسانش نخواهيم ب--ود ،وهرگ--اه آن
دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نماييم ،آيا در انجام آن امر تكاسل خواهيم نمود ،وي--اهم
كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز .به همين سان ممكن است ساير اعضاي بدن
خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو بدن ما را به شكل رايكان با تمامي زيبايي
ها خلق نموده است ،مارا محتاج كسي نكذاشته تا دست طلب بسوي انساني دراز نماييم ،وهرگاه
هر عضو بدن به قيمت هاي كزاف فروخته ميشد ،جند تن ما ميتوانستيم كه آنرا خريداري نموده و
وجود خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي است كه ما شكر او را بجا آوريم و آداب
را با اللـه ( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم
فرهنك اسالمي
121
عادات و تقاليد خويش را در مقابل آ يينه قرآن قرار دادند و هر آنجه با اس--الم
-ور مطابقت داشت آنرا بذيرفته و به آن عمل ميكردند ولي عادات ،عنعنات و ام-
فرهنگی و كلتوري خويش را كه مخالفت با دين مق--دس اس--الم داشت ت--رك
نمودند ،تا بتوانند مسلمانان حقيقي شده و مطابق ارشادات الهي عمل نمايند ،
زيرا دين مقدس اسالم دين جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري را در
بر داشته ،و بهبود انسان هم در گرفت ن احكام الهي بصورت كل ميباشد ،زيرا
حيات بشر زماني تغيير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل تطبيق و عملي كردد
( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في السلم كافة و ال تتبعوا خط--وات الش--يكان ) اي
مؤمنان شما به دين مقدس ا سالم بص--ورت كامل داخل ش--ويد و از كامه--اي
شيطان بيروي نكنيد .
اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار نمود و مردم كرايش
خويش را به دين مقدس اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد سر تسليم نهادند
-الم-دم درك اس- -ويش و يا هم با ع- ،شايد با تأثير بذيري از تقاليد و عنعنات خ-
-ويش را كه زاده -ادات و تقاليد خ-بصورت متكامل و يكبارجه آن بسياري از ع-
فرهنك هاي قديم و غير اسالمي بوده فراموش نكردند خواس--تد اين ع--ادات و
تقاليد را حفظ نموده و به بهانه هاي مختلف از آنها دف--اع نم--وده و يا هم در
هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم ،عالقمندي ش--ان به تقاليد و
عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف سيرت پيامبر( صلی اهلل علیه وس--لم )
* وصحابه كرام و در دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد .بكونه مث--ال
-ثريت توجه دين مقدس اسالم ميخواهد تا مردم از امور حرام اجتناب نموده و اك-
شان به حالل باشد ـ روي اين ملحوظ دين مقدس اسالم حالل را ساده و آسان
-ترساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيش-
-لي اهلل عليه
-لم ) ص- دستياب باشد ،ما در احاديث پيامبر( صلی اهلل علیه وس-
وسلم ميخوانيم كه زماني يك صحابي دختر جوان ميداشت براي پيامبر( صلی اهلل
علیه وسلم ) * عرض مينمود كه دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام م--ؤمن
به نكاح شرعي بدهم ،پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) يكتن از ص--حابه را كه
-نهاد ميكندهنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيش-
ولي آن صحابي از فقر و بيجارگی خويش خبر ميدهد وپيامبر( ص--لی اهلل علیه
-تروسلم ) صلي اهلل عليه وسلم در مقابل مهر حفظ جند سورهء از قرآن آن دخ-
را به نكاح آن صحابي فقير و نادار در مي آورد ،و بدين ص--ورت آن ش--خص
122
فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيگ--یري نمايد ،ولي
برعكس آن ساده گی در نكاح و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست
به ساده گی ازدواج امروز ميبينيم كه به سبب عادات ،رواج ها ،و عنعنات غير
-اويرمشروع ازدواج حال ل بسيار سخت و بر مصرف شده و بر عكس آن تص-
برهنه ،فلم هاي مبتذل ،كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زي--اد
-روع ازدواج -ورت حالل و مش- شده است ،زمان يك جوان مسلمان بخواهد بص-
نمايد ،هزاران مشكلي را بايد تحمل نمايد ،او مجبور ميشود كه هزاران ه--زار
-وع ،-اي متن- افغاني طويانه بدهد ،براي اقارب خويش و اقارب عروس غذا ه-
-ايد
-وان كه ش- -ارف هن گفت را تهيه نمايد ،آن ج-لباس هاي مختلف ،با مص-
-اش ده -ور است كه مع- ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشته باشد ،مجب-
ساله خود را مصرف عروسي و شيريني خوري و عي--دي و ن--وروزي نمايد ،
وباآلخره ساليان درازي با قرض داراي خويش دست و كريبان باشد ،و م--ردم
اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند و در حاليكه آن جوان و فاميل در هنك--ام
-ان با
-ارب ش- -خت رنج ميبرند اق- عروسي و شيريني خوري از قرض و وام س-
بوشيدن لباس هاي قشنك ،و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ،اين ن--وع
فرهنك ها با فرهنك اسالمي مخالفت داشته و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس
اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فاميل داماد شوند ،و
اين ظلم را روا دارند كه يا داماد برايشان مصارف هوتل ،طويانه ،و غ--يره را
ببردازد و ياهم از دادن دختر شان معذرت بخواهند .دختر فروشي و خ--وردن
طويانه جزء فرهنك اسالم نيست ،اسالم ب--راي فاميل ع--روس حق نميدهد كه
خون داماد را بمكند او را قرض دار سازند ،و بدون در نظر داشت توانايي وي
-ان لبيك گويد .اين دوري از -ات آن--امي خواهش- او را مجبور سازند كه به تم-
فرهنك اسالمي سبب شده تا هزاران ج--وان ب--دون ازدواج به سن سي و جهل
سالگی برسند ،و نا كزير مرتكب ج--رايم اخالقي كردند كه كن--اه همه به دوش
كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از كلتور و عنعن--ات خ--ويش
بيروي ميكنند .
هرگاه در مراسم خاك سباري جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم
كه عادات غير اسالمي درين مراسم مسلط
بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد ما به ع--وض اينكه در غم و
اندوه آن دوست از دست رفته توحجه نماييم ،بر عكس آن مي--بينم كه اق--ارب
123
متوفى مجبور شده تا براي صرف غذاي عزما دهنده كان حركت نموده و هرگاه
در خانه خويش بولي نداشته باشد ،فورا در جستجوي قرض ش--ده و غم او دو
-راي دوصد الي سه صد -روز ب- -ور است در جاشت آن- جند ميشود زيرا او مجب-
نفريكه در جنازه اشتراك نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه
-را
-روعيت آن- -دام مش--ذا را ميخورند به ك-
قرار خواهد گرفت ،آنانيكه اين غ-
ميخورند آيا خوردن غذا در خانه شخص غم ديده رواست ،آيا دين مقدس اسالم
-الف-تان را دو جند نمايند ،نه اين مخ-
براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوس-
-وده-را زير با نم-
دين ولي مطابق عادات و تقاليد است ،كه مردم بخش ديني آن-
مطابق عادات و رواج خويش حركت ميكنند ،،أيكاش اين ماتم تنها در روز دفن
-دند و ليمتوفى ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا يكروز اين رنج را متحمل ميش-
بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ،شب هاي جمعه و روز جهل نيز دوام
داشته و اقارب متوفى مجبورند تا بول زي-ادي به هرش-كلي كه ميش-ود حاصل
نمايند و براي عزا دهنده كان غذا هاي متن--وع تهيه نمايند در غ--ير آن در هر
مجلسي مورد طعن آنها قرار گرفت ه و مجبور خواهند شد كه اين شرمنده گی و
مالمتي را به دوش كشند .
اكنون سوال ميشود كه آيا مجبور ساختن مردم ،خوردن غذا ي شان ،و قرض
-راحت -الم است ؟ بص-دار ساختن اقارب متوفه مطابق شريعت و دين مقدس اس-
ميتوان گفت كه دين مقدس اسالم مخالف ظلم و تجاوز بر ديگران ميباشد ،ونه
تنها چنین عادات را تاييد نميكند بلكه مسلمانان را از چنین مظالم جدا نهي
مينمايد .بلكه اسالم همكاري و كمك در مراسم غم را وظيفه هرفرد مس--لمان
ميداند ،و هرگاه بخواهيم كه در مراسم تدفين ،عزا داري و غيره احكام اس--الم
را مراعات نماييم الزم است تا اقارب مت--وفى را بك--زاريم كه متوجه رنج و غم
خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و ع--زا داري آن--ان همكا ري نم--اييم ،
هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ،و يك قطرهء آب آنها را
نيز ننوشيم .
درمراسم عروسي ازدواج
اصال دين مقدس اسالم
124
حكم كمك خواستن از اشخاص
125
حكم بند نمودن نظربند
بروايت احمد ابوداوود ،و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) ( إن الرقى و
التمائم و التولة شرك )
عن عقبه بن عامر ( رضي اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال :من تعلق تميمة فال أتم اهلل له ،
و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )
تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ،جن ،و م--رض در ك--ردن و يا باربند اطف--ال
آويزان ميكنند .مانند استخوان ها ،مهره ها ،ميخ ها ،طلسم ها 1/162فتاوى المرأة المسلمة .
126
استخراج معدن -7
ذوب معــدن -8
قطعه سازي -9
اتصال اين قطعه -10
127
العقيدة في اللغــة :هو العقد والرب
! للمعرفــة العقيدة :من عقد في القلب
دور العقيدة و كيف يبحث عنها
دورها اهم روح التي يتحرك بها كل الشيء كدور الروح في الجسد
العقيدة هي السائق
اخالص
تفسير نمونه در تفسيرآيت دوم سوره زمر )( إال هلل الدين الخالص ) ميفرمايد :
در آيه بعد بار ديگر روى مساءله ((اخالص )) تاءكيد كرده مى گويد آگاه باشيد دين خ33الص
از آن خدا است ! (اال هلل الدين الخالص ).
اين عبارت تاب دو معنى دارد:
نخست اينكه :آنچه را خدا مى پذيرد تنها دين خالص اس33ت ،و تنه33ا تس33ليم بيقي33د و ش33رط در
برابر فرمان او است و هر گونه ش33رك و ري33اء و آميختن ق33وانين الهى ب33ه غ33ير آن م33ردود و
مطرود است .
ديگر اينكه :دين و آئين خالص را تنها از خدا بايد گرفت ،چرا كه هر چه ساخته و پرداخته
افكار انسانها است نارسا است ،و آميخته با خطا و اشتباه است .
ولى با توجه به آنچه در ذيل آيه سابق آمد معنى اول مناسبتر به نظ33ر مى رس33د ،چ33را ك33ه در
آنجا فاعل اخالص ،بندگان هستند ،بنابراين خلوص در آيه مورد بحث نيز بايد از ناحيه آنها
رعايت شود.
شاهد ديگر اين سخن حديثى است كه از پيغمبر گ33رامى (ص33لى هّللا علي33ه و آل33ه و س33لّم ) نق33ل
شده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد :يا رسول هللا ! انا نعطى اموالنا التماس الذكر
فهل لنا من اجر؟ فقال رسول هللا (ص33لى هّللا علي33ه و آل33ه و س33لّم ) ال ،ق33ال ي33ا رس33ول هللا ! ان33ا
128
نعطى التماس االجر و الذكر فهل لنا اجر؟ فقال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آل33ه و س33لّم ) ان
هللا تعالى ال يقبل اال من اخلص له ،ثم تال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) ه33ذه االي33ة
اال هلل الدين الخالص :اى رسول خ33دا (ص33لى هّللا علي33ه و آل33ه و س33لّم ) م33ا ام33وال خ33ود را ب33ه
ديگران مى بخشيم تا اسم و رسمى در ميان مردم پيدا كنيم آيا پاداشى داريم ؟ فرمود نه .
مجددا عرض كرد :گاهى هم براى اجر الهى و هم به دست آوردن نام مى بخشيم آي33ا پاداش33ى
داريم ؟ پيامبر فرمود :خداوند چ33يزى را قب33ول نمى كن33د مگ33ر اينك33ه خ33الص ب33راى او باش33د،
سپس اين آيه را تالوت كرد ((اال هلل الدين الخالص )).
به هر حال اين آيه در حقيقت بيان دليل براى آي33ه قب33ل اس33ت ،در آنج33ا مى گوي33د :خ33دا را از
روى اخالص عبادت كن ،و در اينجا مى افزايد :بدانيد خدا تنها عمل خالص را مى پذيرد.
در آيات قرآن و احاديث اسالمى روى مساءله اخالص بسيار تكيه شده اس33ت ،ش33روع جمل33ه
مورد بحث با ((اال)) كه معموال براى جلب توجه گفته مى شود نشانه ديگرى نيز ب33ر اهميت
اين موضوع است .
تفسير الميزان در آيت دوم سوره زمر ميكويد :
از خالل آيات اين سوره برميآيد كه مشركين معاصر رس33ول خ33دا (ص33لي الي33ه علي33ه و آل33ه و
سلم ) از آن جناب درخواست كردهاند كه از دعوتش به سوى توحيد و از تعرض به خ33دايان
ايشان صرف نظر كند ،وگرنه نفرين خدايان گريبانش را خواه33د گ33رفت .در پاس33خ آن33ان اين
سوره كه به وجهي قرين سوره ص است ،نازل شده و به آن جناب تاكيد ك33رده ك33ه دين خ33ود
را خالص براى خداى سبحان كند ،و اعتنايي ب33ه خ33دايان مش33ركين نكن33د ،و عالوه ب33ر آن ب33ه
مشركين اعالم نمايد كه مامور به توحيد و اخالص دين است ،توحيد و اخالصي ك33ه آي33ات و
ادله وحي و عقل همه بر آن ت3واتر دارن3د .و ل3ذا ميبي3نيم خ3داى س3بحان در خالل س3وره چن3د
نوبت كالم را متوجه اين مساله ميسازد ،مثال در آغاز سوره ميفرمايد :فاعبد هللا مخلص33ا ل33ه
الدين و باز در آيه بعدى ميفرمايد :ا هلل الدين الخالص سپس در وس33ط س33وره دوب33اره ب33ه اين
مساله بر ميگردد و ميفرمايد :قل اني امرت ان اعبد هللا مخلص3ا ل3ه ال3دين و ب3از در آي3ه 14
ميفرمايد :قل هللا اعبد مخلصا له دي33ني و در آي33ه 15ميفرماي33د :فاعب33دوا م3ا ش33ئتم من دون33ه.
آنگاه در آيه 30اعالم ميدارد كه :انک ميت و انهم ميت33ون ...و در آي33ه 36ميپرس33د :اليس
هللا بكاف عبده و يخوفونک بالذين من دونه و در آيه 39تهدي33د ميكن33د ب33ه اينك33ه :ق33ل ي33ا ق33وم
اعمل3وا علي مك3انتكم اني عام3ل و در آي3ه 64ميفرماي3د :ق3ل ا فغ3ير هللا ت3امروني اعب3د ايه3ا
الجاهلون و همچ33نين اش3ارات ديگ3رى ك3ه هم3ه دلت ب33ر اين دارد ك3ه مش3ركين از آن جن3اب
خواسته بودند دست از دعوت به توحيد بردارد .آنگاه به استدل بر يكتايي خ33دا در رب33وبيت و
الوهيت پرداخته ،هم از طري33ق وحي و هم از طري33ق بره33ان عقلي ،و هم از راه مقايس33ه بين
مومنين و مشركين ،آن را اثبات ميكند .و مقايسه مزبور مقايسهاى لطي33ف اس33ت .چن33د ن33وبت
مومنين را به بهترين اوصاف ستوده ،و به پاداشهايي كه به زودى در آخ33رت دارن33د بش33ارت
ميدهد .و هر جا سخن از مشركين ب33ه مي33ان آورده -عالوه ب33ر وب33ال اعمالش33ان ،ك33ه در دني33ا
گريبانشان را ميگيرد ،وبالي نظير آن وبالها كه به ساير امتهاى گذشته به كيف3ر تك33ذيب آي33ات
129
خدا رسيد ،و آن عبارت بود از خ33وارى در دني33ا ك33ه البت33ه ع33ذاب آخ33رت قاب33ل مقايس33ه ب3ا آن
نيست -ايشان را به خسران و عذاب آخرت بشارت ميدهد .و به همين منظور در اين س33وره
-و مخصوصا در آخرش -روز قيامت را به روشنترين اوصافش وصف كرده ،و در همين
جا سوره را خاتمه داده است .و اين س33وره ب33ه ش33هادت س33ياق آي33اتش در مك33ه ن33ازل ش33ده ،و
چنين به نظر ميرسد كه يک دفع33ه ن33ازل ش33ده باش33د ،چ33ون آي33ات آن بس33يار ب33ه هم مرب33وط و
متصل است .و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم ،هم از طريق وحي دعوت ميكند .و هم از
طريق حجتهاى عقلي ،و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (ص33لي الي33ه علي33ه و آل33ه و
سلم ) ميكند .تنزيل الكتاب من هللا العزيز الحكيم كلمه تنزيل الكتاب خبر است
امتيازات دين
-1دين قداست دارد چون قانون خداست ،هرگاه ما دين مقدس الهي را با س--اير ابتك--ارات و روش
هاي بشري مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ،بگونه مثال هرگ--اه
براي پسري گفته شود كه پدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا صدا ميزند ،اين توصيه پدر و اس--تاد
قداست دارد نسبت به اينكه براي ان طفل گفته شود كه مردي ترا صدا ميزند ،و برايت ام--ري ميكند ،
آن جوان به هدايت يك مرد عادي آنقدر قداست نميدهد ولي بالمقابل
130
داليل مردمان بيدين
فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد زيرا با فهمي33دن
داليل آنان كه همه به اساس وسوسه هاي شيطاني ميباش33د ،انس33ان ميتوان33د خ33ود را
از چ33نين وسوس33ه ه33اي نج33ات ده33د ،ق33رآن عظيم الش33ان وس33نت پي33امبر و س33خنان
دانشمندان اسالمي داليل آنان را بيان داشته وبراي ما ميفهمانند كه چگون33ه ش33يطان
بسياري از مردم را با بعضي از داليل پوچ و اوهام وشبهات از راه حق منص33رف
ميسازد ،و بهتراست رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هن33وز هم ق33وي و
مستحكم سازيم .
ون) ك ِم ْن ِع ْل ٍم إِ ْن هُ ْم إِاَّل يَ ْخر ُ
ُص َ 3 3ان َم33ا َعبَ ْ 3دنَاهُ ْم َم33ا لَهُ ْم بِ َ 3ذلِ َ َوقَ33الُوا لَْ 3
3و َش 3ا َء الرَّحْ َمُ 3
الزخرف20/
عادات مجرمان
( إن الذين أجرموا 3كانوا من الذين آمنوا يضحكون ...يتغامزون )
131
مجرمان چگونه دعوتگران راه حق را آسيب ميرسانند ؟
هرگاه به آيات قرآني بصورت دقيق متوجه شويم ميابيـم كه هر دع!!وتگر
!خاص !اكل توسط اش! !ردد كه اين مش! راه حق به يك سلسله مشكالت روبرو ميك!
بيخبر از دين صورت ميبذيرد ،دانشمندان اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند
كه مسلمان مخلص هميشه مورد تاخت و تاز بيخردان قرار ميگيرد و روي همين
!رآن !ايحي دارد كه ق! اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزندش نص!
عظيم الشان نصيحت هاي او را نقل مينمايد ،تا عبرتي براي ره!!روان راه حق
عنْ الْمُنكَ!! ِر
! وَأْ ُمرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْ!!هَ َ
كردد ،حضرتش ميفرمايد (يَابُنَيَّ أَقِمْ الصَّلَاةَ
عزْمِ الْأُمُورِ) لقمان 17/اي بسرم ،نماز را ادا علَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ َوَاصْبِرْ َ
!يبت !دي ها منع نما و در مص! !وت كن و از ب! نما ،و مردمان را به راه نيك دع!
هاييكه متوجه ات ميشود صبر نما ،اين است عزم را سخ در امور .
علماي اسالم ميبرسند كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نم!!ود تا
بعد از دعوت به راه حق در مصيبت ها صبر نمايد ،و علتش را همين ميدانند كه
هر داعي راه حق حتما به مصيبتي مبتال ميكردد كه الزم است صبر اختيار نمايد
.دانشمند ديگري ميگويد كه بعد از ( إياك نعبد ) در نماز هاي خويش ( اي!!اك
نستعين ) را ميخوانيم ،زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي در
!تعانت و كمك اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) به !ان با اس! !ال دارد كه انس! قب!
رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد .
ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ( :دعوت كننده به نيكي ها و منع
كننده از بدي حتما ضرري را متقبل ميكردد ،بناء لقمان بسرش را به صبر امر
نمود .
نوعيت اذيت
!وت ميكنند ،به يك آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و مردم را به نيكي ها دع!
سلسله از مصيبت ها و رنج ها مبتال ميكردد كه قرآن عظيم الشان ن!!وعيت اذيت
آنانرا چنین تعريف نموده است :
( -1خنده و استهزاء نمودن ) :اللـه ( جل جالله ) متع!!ال ميفرمايد ( :إِنَّ
َض!!حَكُونَ ) المطففين 29/مجرم!!ان بر الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُ!!وا ي ْ
مؤمنان خنده ميكنند ،اين برنامه مجرمان است كه براي ضعيف ساختن مؤمن!!ان
آنها را به مسخره گرفت ه و بر آنان ميخندند .
132
!ادت دارند كه با !رم ع! -2غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن :مردمان مج!
اشارات و لمز وغز و استخدام كنايات بر مؤمنان ضرر ميرسانند ( و َإِذَا مَ!!رُّوا
بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ) المطففين 30 /هرگاه بر مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و
استهزاء بنكرند .
-3برمؤمنان فكاهي گفتن :مردمان مجرم عادت دارند كه با يكجا شدن با بقيه
مجرمان از جمالت استهزاء آميز كار گرفت ه مؤمنان را مورد ريشخند و نيشخند
خود قرار ميدهند و بر آنان فك!!اهي ميگويند و ميخندند ،اللـه ( جل جالله ) ()
!ون از !وا فَكِهِينَ ) المطففين 31/و ج!!وا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ!
ميفرمايد ( :وَإِذَا انقَلَبُ!
!اهي با هم حضور محفل مؤمنان بسوي كسان خود باز كردند به سخن مزاح و فك!
تفريح ميكنند .
-4نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نمودن :برنامه ديگر مجرمان اينست
كه مؤمنان حقيقي را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديگران ميگويند كه كه
اين مردمان كمراه اند از حقيقيت خبر ندارند ،اللـه ( جل جالله ) () ميفرمايد (
وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين 32 /و جون مؤمنان را ببينند گويند
:ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند .
قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد كه برنامه مجرمان هميشه و در
طول تاريخ حيات بشر همين بوده كه با خنده ها ،نيشخند ها ،اشارات كنايه آميز
،فكاهي گفتن ،و مؤمنان را منحرف و كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند
.و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و يكتا برس!!تي را با نيت خ!!ير
رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند .
).
ميگويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه . جاللين در تفسير وسيله
133
ايمان هاي مقبول
همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما ب33ه وح33دانيت اللـه ( ج33ل جالل33ه ) ( ج33ل جالل33ه ) ايم33ان
داريم وتمامي احكام الهي را بدون كم وكاست ميبذيريم ،ولي نقط33ه يي مهم اينس33ت ك33ه ك33دام
ايمان ها مورد قبول باركاه بروردكار است ؟ ايمان مقب33ول ب33ه اس33اس و زيربن33اي اس33تواري
محكم ميباشد كه ميتوان در جمله ايمان هاي مقبول اين ايمانها را بكونه مثال بيان داشت :
-1ايمان به اس33اس فك33ر( :الَّ ِذينَ يَ3ْ 3ذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًم33ا َوقُ ُع33ودًا َو َعلَى ُجنُ33وبِ ِه ْم َويَتَفَ َّكرُونَ فِي
ار ) آلاب النَّ ِ
ك فَقِنَ33ا َعَ 3ذ َ ض َربَّنَ33ا َم33ا خَ لَ ْقتَ هَ َ 3ذا بَ33ا ِطاًل ُس 3ب َْحانَ َ ت َواأْل َرْ ِ
اوا ِ 3ق َّ
الس َ 3م َ خ َْلِ 3
عمران 191/مؤمنان حقيقي كساني اند كه اللـه ( جل جالله ) ( ج33ل جالل33ه ) را در
حالت ايستاده ،نشسته و بربهلوخفته ياد مينمايند ،و در بيدايش آس33مانها و زمين فك33ر
ميكنن33د ،و ميگوين33د :بروردك33ارا اين هم33ه را باط33ل خل33ق نك33رده اي ،ب33اكي اس33ت
مرترا ،مار از عذاب دوزخ نكهدار )
-2ايمان با همراي عمل ( آمنوا و عملوا الصالحات ) ف33رق بين مس33جد مس33اجد المس33اجد
صالح ،صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعم3ال ش3ان ص3الح
است .
-3ايمان بايدار ( قالوا ربنا هللا ثم استقاموا ) هركسي بايد بداند كه جقدر ايمان
دارد ،اكر بخاطر يك روبيـه دروغ ميگويد ،ايمانش به اندازه يكروبيه است ،واكر بخ33اطر
صد روبيه است ،به همين شكل .
ايمان پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) جق33در ب33ود ؟ زم33اني كف33ار مك33ه
براي دست كشيدن از دعوت به اسالم وهمكون شدن با ايشان به پيامبر( صلی هللا علیه وسلم
) بيشنهادات مال ،قدرت و ازدواج را نمودند ،پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) ( ص33لى هللا
عليه وسلم ) برايشان گفت :هرگاه آفتاب را به دست راستم نهي33د و مهت33اب را ب33ه دس33تم جبم
دهيد من ازراه دعوت برنميكردم .
يعني اكر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داش33ته باش33يد ب33رايم ف33راهم
سازيد من راه دعوت به اسالم را هركز ترك نميكنم .
اين بود قوت ايمان آنحضرت صلى هللا عليه وسلم
-4ايمان خالص ( :الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم )
134
علت گريز مردم از دين
براي بسياري از مردم اين س33ؤال پي33دا ميش33ود ك33ه ب33ا وج33ود اين دالي33ل زي33ادي ك33ه خوان33ديم ،
فطرت ،عقل ،علم ودانش همه اين موضوع را ث33ابت ميكن33د ك33ه ي33ك انس33ان عاق33ل ،ص33احب
فطرت سليم ،ودانشمند بايد كرايش زيادي به دين مقدس اس33الم داش33ته باش33د ،بس علت ف33رار
مردم از دين جيســت ؟
در باسخ ميتوان كفت كه يك سلسله از اموري وجود دارد كه سبب دوري وتنفر م33ردم از دين
ميكردد كه عبارت اند از :
-1ندانستن حقــايق دين :مشكل اساس33ي اينس33ت ك33ه بس33ياري ازم33ردم حق33ايق دي33ني را درك
نكرده وفكر ميكنند كه زنده گي دني33ا همـهء آنچ33ه اس33ت ك33ه انس33ان باي33د ب33دان اهتم33ام حاص33ل
نمايد ،اين انسان زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نم33وده روحش را از
بدنش خارج نمايد ،فرعون ساليان ط33والني دع33واي خ33دايي ميك33رد ،و س33خنان پي33امبر را ب33ه
مسخره گي ميگرفت ،وداليلي را بيان ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داش33ت ،ومس33ير
اساسي خويش را فراموش كرده بود ،ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه الس33الم ) را ب33ه چش33مان
خود ديد ،زيرا زمان مرگ پ33رده غيب دور ش3ده وانس33ان ب33ا چش33مان خ3ويش مل3ك الم3وت را
ميبيند ،فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ،قرآن عظيم الش33ان قص33ه يي فرع33ون را چ33نين بي33ان
يل َوأَنَ33ا ِم ْن
َت بِِ 3ه بَنُ33و إِ ْسَ 3رائِ َ ت أَنَّهُ اَل إِلَ3هَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ
ال آ َم ْن ُ ميدارد َ ( :حتَّى إِ َذا أَ ْد َر َكهُ ْال َغ َر ُ
ق قَ َ
ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت :ايمان آوردم به اينكه هيچ خدايي نيست بج33ز آن خ33دايي
ك33ه اوالده يعق33وب علي33ه الس33الم ب33ه آن ايم33ان آورده اس33ت ،و من از جمل33ه مس33لمانان هس33تم .
يونس 90/زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به چشمان ديد ،دانست
كه آنچه حضرت موسى عليه الس33الم ميگفت ح33ق ب33ود ،ومن ب33ا تك33بر از پ33يروي ح33ق دوري
نمودم ،بناء اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان چ33نين اش33خاص را بع33د ازدي33دن مل33ك الم33وت ب33ه
وجود اللـه ( جل جالله ) اعتراف ميكند نميپذيرد ،وروي همين علت در جواب فرعون گفت
ك لِتَ ُك33ونَ لِ َم ْن ْ
خَلفَ33كَ آيَ3ةً َصيْتَ قَ ْب ُل َو ُك ْنتَ ِم ْن ْال ُم ْف ِس ِدينَ ()91فَْ 3
3اليَوْ َم نُنَجِّيَ 3
ك بِبََ 3دنِ َ ( :أَاآْل نَ َوقَ ْد ع َ
اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) يونس 92 3 -91/اكن33ون ( اين اع33تراف را ميك33ني ) َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ
درحاليكه قبال نافرماني ك3ردي و از جملهء انس3انهاي فس3اد ك3ار ب3ودي ،ام3روز م3ا ب3دن ت3را
( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ،تا اينكه براي مردمان آين33ده نش33انه يي از نه33ايت
متكبران باشي ،و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند .
اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان او را نپذيرفت زي3را ،ايم3ان ي3ك ام3ر غي3بي اس3ت و هرگ3اه
انسان درهنگام مردن به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد قب33ول پروردگ33ار ق33رار
نميگيرد .
135
ك اَل يَنفَُ 3ع نَ ْف ًس3ا ت َربِّ َ اللـه ( جل جالله ) متعال درين ب3اره ميفرماي3د ( :يَ3وْ َم يَ3أْتِي بَعْضُ آيَ3ا ِ
َت ِم ْن قَ ْب ُل َ) األنعام 158 /روزيكه بعضي از عالمات ق33درت پروردگ33ارت إِي َمانُهَا لَ ْم تَ ُك ْن آ َمن ْ
آشكار گردد ،درين روز ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود .
:2اضافه شدن بعضي از خرافات به دين :دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان ني33از
دارد ،وانسانها عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ،ولي هرگاه شما تشنه باشيد ،و ب33راي
شما آبي داده شود كه درآن يك مق33دار كث33افت افت33اده باش33د از پ33ذيرش آن امتن33اع ميورزي33د ب33ه
همين شكل هرگاه خرافات ه33ا ،رواج ه33ا ،ع33ادات ،عنعن33ات ،كلتوره33اي منفي ،وغ33يره
داخل دين گردند ،مردم از پذيرش اين دين منصرف ميشوند ،وهرگاه بخواهيم كه ديگ33ران
را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم نماييم كه تم33امي آن مط33ابق ق33رآن وس33نت
پيامبر باشد ،وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي ك33ه بن33ام دين تق33ديم ميگ33ردد جلوگ33يري
نماييم .
-3عمل ناقص بعضي از متــدينين :مثال قبلي درين م33ورد ن33يز اس33تعمال ميگ33ردد ،هرگ33اه
انس33اني تش33نه باش33د و بخواه33د آب بخ33ورد ،ولي گيالس آب را كس33ي ب33رايش بي33اورد ك33ه
سروصورتش غير تميز ،و ياهم با أسلوب بس33يار خش33ن و ب33د اخالقي آن33را تق33ديم نماي33د ،آن
شخص از نوشيدن آن آب صرف نظر ميكند .
به همين سبب بسياري از انسانهاييكه خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ،آداب
اجتماعي را مراعات نميكنند ،در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراع33ا ت نميكنن33د ،
وياهم در وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند ،و اعمال شان نيز به ش33كل
كامل آن با اس33الم مط33ابقت نداش33ته گ33اهي از اس33الم وگ33اهي هم خواهش33ات نفس33ي خ33ويش را
تطبيق مينماين33د ،اينگون33ه اش33خاص س33بب ميش33وند ك33ه م33ردم از دين بگريزن33د ،و ي33ا اينك33ه
بسياري از دعوتگران نميتوانند بازبان روز ،با حكمت ،با استفاده ازوسايل پيشرفته ،مردم
را خطاب نمايند ،بلك33ه ب33ا اس33اليب خ33ود ،ب33ه دع33وت ميپردازن33د ،س33بب تنف33ر م33ردم از دين
ميگردند ،اللـه ( جل جالله ) متعال براي پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد :و داعيا
إلى هللا بإذنـه ) اي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ترا دعوتگر براه خدا تع33يين نم33وديم ك33ه ب33ه
اجازه اللـه ( جل جالله ) دعوت نمايي ،يعني دعوت پي33امبر باي33د مط33ابق اس33لوب ،منهج و
طريقه يي باشد كه آنرا اللـه ( جل جالله ) بيان داشته است ،ببيند اللـه ( جل جالله ) ب33راي
حضرت موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ،وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند گفت :
( فقوال له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد .
روزي شخصي به نزد هارون الرشيد آمده گفت :ميخواهم سخنان تن33دي ب33راي رهنم33ايي ات
بگويم .هارون الرشيد گفت :برادر اللـه ( جل جالل33ه ) متع33ال كس33اني را ك33ه نس33بت ب33ه ت33و
بسيارمنزلت زياد داشتند ( موسى وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نس33بت ب33ه من بس33يار
گنهكار بود (فرعون ) ولي برايشان گفت كه :برايش سخنان نرم بگويي33د ،بن33اء ت33و ب33ه ك33دام
حق ميخواهي مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در مورد نرمش مؤمنان و ب33ه وي33زه
آنانيكه دعوت مينمايد ،درسي ديگ33ري را ق33رآن ك33ريم بي33ان داش33ته و اللـه ( ج33ل جالل33ه )
ض 3وا ِم ْن براي پيامبرش ميفرمايد :فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّ33ا َغلِي 3ظَ ْالقَ ْل ِ
ب اَل ْنفَ ُّ
136
اورْ هُ ْم ِفي اأْل َ ْم ِ
3ر فَ3إ ِ َذا عََ 3ز ْمتَ فَتَ َو َّكلْ َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ ف َع ْنهُ ْم َوا ْستَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َشِ 3
ك فَا ْع ُ
َحوْ لِ َ
ْال ُمت ََو ِّكلِينَ ) آل عمران )159/به سبب رحمت هللا تعالى برايشان نرم ش33دي ،هرگ33اه تن33دخو ،
وسنگدل ميبودي ،مردم از اطرافت فرار مينمودند ،آنانرا عفو نما ،برايشان استغفار نم33ا ،
در امور با ايشان مشوره كن ،وهرگاه تص3ميم گرف3تي ب3ه اللـه ( ج3ل جالل3ه ) توك3ل نم33ا ،
اللـه ( جل جالله ) متوكالن را دوست دارد .
و گ33اهي هم آنانيك33ه ديگ33ران را ب33ه دين دع33وت مينماين33د ،خ33ود ش33ان درتط33بيق عملي دين
نواقصي دارند كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ،اين چنين اشخاص نخست باي3د
خود سازي نمايند وسپس به جامعه سازي بپردازند .
هرگاه علت اساسي دخول بس33ياري از مردم33ان را ب33ه دين مق33دس اس33الم در زم33ان حض33رت
پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) وصحابه ك33رام ( رض33ي هللا عنهم ) م33ورد ارزي33ابي ق33راردهيم
خواهيم ديد ك3ه اك3ثريت م3ردم اخالق ،اعم3ال نيك3و ،روش پس3نديده يي آن3انرا دي3ده ب3ه دين
مقدس اسالم مشرف ميشدند .
حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت
!ته و اخالق اسالمي ،عفو و بخشايش و دعوت بسوي اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس!
!المي !ران به اخالق اس! حتا در لحظات بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات ديگ!
متمسك بودند ،روی همين علت اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله ) مس!!لمانانرا به
پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (صلى اهلل عليه وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول
اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)
يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) درحاالت
!ان !ال بي! !وادث فتح مكه مكرمه را به گونه مث! جنگ و فتح اسالمي ميباشد ،كه ميتوان ح!
داشت ؟
پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه
منوره را با ده هزار صحابه كرام ( رض!!وان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ت!!رك
!ار نمودند و نمودند ،وقتي به منطقه ( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افط!
سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند .
پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند تا درينجا توقف كنند .
ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!!ود ،متوجه شد كه
لشكر اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ،او كه چارهء جزء تسليمي نديد ،با
حضرت عباس ( رضي اهلل عنه ) که سوار قاطر پيامبر ( ص) بود به ن!!زد آنحض!!رت
(صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ،در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عب!!ور ميكردند و هر
صحابي پيامبر كه آنانرا ميديدند ميگفتند كه كاكای پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) سوار قاطر
!لم ) !لی اهلل عليه وس! !امبر(ص! !زديكي خيمه پي! پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ،در ن!
حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عب!!اس ( رضي اهلل عنه ) ديد ،
برايش گفت :الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير نموديم سپس
137
حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين
مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) ميگويد
كه من او را امان داده ام ،حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه
!فيان به
!روز ابو س!ميدهد تا شب او را با خود نگهدارد وفردا به نزدش بياورد ،فرداي آن!
خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ،حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) همه دش!!مني ها و
!فيان ميگويد :اي
!ده گرفته با اخالق و تواضع به ابوس!!فيان را نادي!ظلم و تجاوزات ابوس!
ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگويي ؟ ابوس!!فيان در پاسخ ميگويد :ما در
وپدرم فداي تو باد ،چقدر حليم ،كريم و خويش دوستي ! راستي اگر ج!!زء اللــه ( جل
جالله ) خدايي بود ،بايد به داد من ميرسيد .
بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم )
ميگويد :اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد .برايش چيزي
بده .پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه
ابوسفيان گردد در امان ميباشد هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت
اهلل شريف شد در امان است ( .الرحيق المختوم )453 /
138
ميشدند و با پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نص!!راهلل والفتح ورأيت
الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )
بعد ازينكه پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ گرديد نوبت بيعت زنان شد ،
همه زنان به نزد پيامبر (ص!لی اهلل عليه وس!لم ) آم!ده به ايم!ان مش!رف ش!دند ،و با
پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كس!!يكه درجنگ
!امبر را دريد و!اي پي!
!كم كاك! پدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را قطع مينمود ،ش!
!لم )
جگرش را درآورد و جويد ،خود را درلباس ناشناخته ز د تا پيامبر(صلی اهلل عليه وس!
اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده ب!!رايش گفت كه تو
هند هستي ،گفت :بلي .اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ،پي!!امبرگفت :عفا
اهلل عنك ( اللـه ( جل جالله ) ترا عفو نمايد (.الرحيق المختوم )460 /
-4تفســير ناصــحيح از دين :درعص33ر ام33روزي تفس33ير نادرس33تي از دين س33بب اساس33ي
دوري مردم ازدين ميباشد ،اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد :
اول :علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم :بسياري از دشمن دين كه خ33ود در
صف شيطان قرار گرفته اند ،و به اس33اس اعم33ال زش33ت ش33ان ،قلب ه33اي ش33ان كام33ل س33يه
وتيره شده است ( َكاَّل بَلْ َرانَ َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين 14
تفسير قرطبي در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد :مفسران ميگوين33د ك33ه منظ33ور
از كلمه ( ران ) درينجا گناه باالي گناه اس33ت ت3ا اينك33ه قلب س3ياه گ3ردد .اين مردمانيك33ه قلب
هاي شان سيه شده وميخواهند ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند ،كوش3ش مينماين3د
ك33ه دين را ب33ه ش33كل ناص33حيح تفس33ير نماين33د ،احيان33ا ي33ك بخش33ي از دين را گرفت33ه و ب33دون
درنظرداشت تمامي جوانب آن ،براي ديگران ميگويد كه اين دين است ،
هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير
مسلمانان رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد هرگز نميتواند به حق رسد و يا
هم حقانيت دين مقدس اسالم را درك نمايد زي!!را اش!!خاص متعصب كليسا و حكومته!!اي
استعمار گر اسالم را به شكل غير صحيح به مردم معرفي ميدارند ،پيامبر( صلی اهلل عليه
وسلم ) را دور ازشخصيت اصلي اش معرفي ميدارند ،و مسلمانان را منحيث انس!!انهاي
تروريست ،بي دانش و بد اخالق معرفي ميكنند ،و ميگويند كه بد اخالقي ها ،قتل ،تجاوز
به ديگران جزء احكام اسالم است ،غالبا بعضي از اشتباهات تعدادي از مس!!لمانان بي علم
را وسيله قرار داده ،تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شناخت اسالم ق!!رار
!لمان به !ای مس! ميدهند ،بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه!
!ورت !زاب سياسی ص! !روه ها و اح! اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!
!يله پوششي ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ،وبدين وس!
!انند ولي !الم ميپوش! !انيت اس! را براي حق جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حق!
139
دانشمندان و اشخاص اكاديميك براي نيل حقيقت ميكوش!!ند ،تا واقعيت را از ق!!رآن عظيم
الشان وسنت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) واز كتابهاي اسالمي كه اسالم را بص!!ورت
درست معرفي ميدارند ،دريابند ،آقای فرناندس كه يكي از كشيشان مسيحيت ب!!ود ،و به
!ورد ميگويد :بعضي اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد ،درين م!
!هر زامبوانگا از كتبي را كه درمورد اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير ش!
حاصل نمودم ،و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش
!الم راتفسير مينمودند ،بدين ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم :چرا اس!
از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟
آقای سامی فرناندس ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد :
( در حقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم
در اديان ديگري نيافتم :
-10اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است .
!ام حكم ، !امل بخش ها سياسي ،نظ! -11كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم ش!
اقتصاد ،نظام مالي ،روابط فاميلي و اجتماعي ،و جوانب روحي فطري ميباشد .
-12پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ،و تمامي بشر مانند برادران
ميباشند ،ضرورتي به پيوستن به كدام ح!!زب سياسي ،يا موسسه اجتم!!اعي و يا
سازمان اقتصادي نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي را
كه اين سازمان ها در غرب الزم ميگردانند در اسالم موجود است ،زي!!را غربيها
معاني اخوت ،برادري ،همكاري ،تكافل اجتماعي و غ!!يره را ندارند ،بن!!ابرين
سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز هود ) براي پر نمودن اين ج!!وانب مفق!!ود در
حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زي!!را
مسلمانان همه به يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر ،و يك قبله با وجود اختالفات رنگ
و زبان جمع ميباشند .
دوم :علت هاي جاهالنـه :بعضي از مردم اند كه اسالم را به اس33اس درك نادرس33ت خ33ود
تفسيرميكنند ،آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند ،وي33اهم طرف33دار زي33اد اس33الم هس33تند ،ولي ب33ا
تفاسير غلط ونادرست به عوض اينك33ه خ33دمتي ب33ه اس33الم نماين33د ،م33ردم را از اس33الم متنف33ر
ميسازند ،بس33ياري ازع33ادات ق33ومي ،قبلي ،رواج ه3ا ،تعص33بات ،عنعن33ات غيراس33المي ،
محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اس33المي ك33ه حت33ا آن33انرا از مق33ام انس33اني ب33ه
الوهيت ميكشانند ،و غيره امور مخالف اسالم را چنان صبغه ء ديني ميدهند ،و چنان براي
مردم معرفي ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ،ازين اعمال متنفر شده ،وبا آلخره
از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد .
-5كريز از مسؤوليت واشباع غرايز :مردمان بيدين ميدانن33د ك33ه پ33ذيرش دين ي33ك سلس33له از
مسؤوليت هايي دارد كه م33انع بس33ياري از خ33ود خ33واهي ه33ا ،تكبره33ا ،ش33هوت برس33تي ه3ا ،
140
تعصبات ،و غيره امور منفي ميكردد ،بكونهء مثال :روزي يكتن از استادان ما ك33ه دكت33ورا
در عقيده اسالمي داشت گفت :فرعون نسبت به بسياري م33ردم دين را خ33وب ميدانس33ت ،م33ا
تعجب كرديم ،استاد گفت :يكي از مقربان فرعون برايش گفت :كه مشكل شما با حضرت
موسى ( عليه السالم ) هميشه در گفتن يك كلمه است ،آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب33ان
بياوري و مشكالتت را با موسى حل نم3ايي ؟ فرع3ون گفت :اين كلم3ه ( ال إل3ه إال اللــه )
داراي مفهوم بسيار وسيع است ،هرگاه اين كلم33ه را بخ33وانم من ب3ا س33اير اين غالم33ان حق33وق
مساوي حاصل مينمايم ،والزم است ،آنان را از غالمي خويش رها نمايم ،و من مانن33د آن33ان
يك انسان عادي كردم .
فرعون ميدانست كه با گفتن اين كلمه تمامي خود خ33واهي ه33اي وي از بين رفت33ه و نميتوان33د
كه به همان تكبر ،خود خواهي ،ظلم ،تجاوز ،ش33هوت راني خ33ويش ادام33ه ده33د ،ب33ه همين
شكل ساير مردمان بيدين نيمخواهند با پ33ذيرش دين خ33ود را از بي بن33د وب33اري ه33ا ،اس33تفاده
جويي ها و لذت هاي حرام دور سازند ،آنان ميخواهند با دي3انت مخ3الفت نماين3د ت3ا زمين3ه را
براي خود برستي آماده سازند ،خ33ود ق3انون بس3ازند ،خ3ود آن33را مش33روعيت دهن33د ،كن3اه را
ق3انوني س3ازند ،زن3ا را تش3ويق نماين3د ،ش3راب را حالل دانن3د ،ج3ور و جب3ال و تج3اوز ب3ه
حرمات ديگران را براي خود عادي قرار دهند ،هرگ33اه دين باش33د ،اين اش33خاص مجبورن33د
كه تم33امي اين ام33ور زش3ت را از بين برن33د ،زناك3اران ب3ه محكم33ه كش3انده ميش3وند ،ش33راب
خوران جزا ميبينند ،جينل هاي فحاشي مسدود ميكردد ،از قاتالن قصاص گرفت ه ميش33ود ،
بناء مردمانيكه به چنین اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند و نه هم حكومت اسالمي .
تأثير بذيري از محيط :محيط ،دوس33تان ،همنش33ينان ،اعض33اي فامي33ل ،وغ33يره كس33انيكه
باانس33ان رواب33ط روزان33ه دارن33د ،ب33االي شخص33يت انس33ان ت33أثير حتمي ميداش33ته باش33ند ،
پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) دوستان خوب را به فروش33نده عط33ر و
دوستان بد را به كسيكه آتش ميافروزد تشبيه نموده است ،زيرا زم33اني كس33ي ب33ا فروش33نده ء
عطر دوستي داشته باشد ،هروقتي با دوست خود مالقات نمايد و دوستش برايش عط33ري هم
ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان مت33دين ،ب33ا تق33وا ،ام33انت
كار وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند ،ودوستان بد مانن33د افروزن33ده آتش هرگ33اه
نخواهد به دوستش ضرري برساند ،ازينكه وظيفه اش آتش در دادن اس33ت ،زم33اني دوس33تش
با او مينشيند حتما جرقه هاي آتش ب33االي او ب33اد ش33ده ودر لباس33هايش س33وراخ ه33ايي را ايج33اد
ميكند ،وياهم ب3وي دود و ك3رمي آتش اورا خس3ته مينماي33د ،بهمين س3ان دوس3تان ب3د اخالق ،
بيدين ،كمراه ،بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كارهاي ب33د ،و كم33راهي دع33وت مينماي33د ،
وباآلخره دوست خود را در هالكت مياندازد .
خاندان نبــوتش 3كــــــــــــــــــم 3شد بسر نوح با بــدان بنشســــــت3
بي نيكان گرفت و مرد م شــــــــــد سك اصحاب كهفت روزي جند
اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر ش33ده ،
هرگاه والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ،اطفال نيز از آنها بيروي نموده ،به نيكي
و ايمان و تقوا عادت نموده درهنكام جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند وهرگ33اه وال33دين ش33ان
141
يهودي ،نصراني ،بت برست ،بي نماز ،بيدين ،بي تقوا باشند ،اوالد هايشان نيزمت33أثر ب33ه
والدين شده مانند آنها ميكردند ،به همين سان ساير دوس33تان و همنش33ينان ب33االي انس33ان ت33أثير
نمو
ده ،انسان را بـه همان راهي ميبرند كه آنان به آن عادت دارند .
عناد وتكبر :تكبر عبارت از يك غريزه ء شيطاني است كه در آغاز خلقت انس33ان ،ابليس را
از پذيرش امر الهي مانع شد ( ،أَبَى َوا ْستَ ْكبَ َر َو َكانَ ِم ْن ْال َكافِ ِرينَ ) البقرة 34 /ابا ورزيد و تكبر
نمود و از جمله كافران بود .
هرگ33اه زن33ده گي بس33ياري از ك33افران وبي33دينان را در ط33ول ت33اريخ بش33ريت مطالع33ه نم33اييم ،
خواهيم ديد كه ابوجهل ،ابو لهب ،ابوطالب ،و سايركفار عصر پيامبر( صلی هللا علیه وسلم
) با وجود شناخت شخصيت صادقانه پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) دين اس33الم را بخ33اطر
تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ،درزمان ساير پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم )
ان مردمان متكبر مي گفتند ،آيا به اين پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) فق33ير ايم33ان بي33اوريم ،
جرا پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟
نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردك33ار گفت َ ( :وإِنِّي ُكلَّ َم33ا َد َع33وْ تُهُ ْم لِتَ ْغفَِ 3
3ر
اس3تِ ْكبَارًا ( من هرگ33اهي اس3تَ ْكبَرُوا ْ صابِ َعهُ ْم فِي آ َذانِ ِه ْم َوا ْستَ ْغ َشوْ ا ثِيَ33ابَهُ ْم َوأَ َ
ص3رُّ وا َو ْ لَهُ ْم َج َعلُوا أَ َ
ايشان را دعوت ميكنم ت3ا ايش33انرا آم33رزش نم33ايي ،انكش33تان خ33ود را در ك33وش ه33اي خ33ويش
ميكزارند ،و ،خود را درلباس هاي خود ميبوشاند ،ودرمخالف ب33ا ح33ق اص33رار ميورزن33د ،
بسيار تكبر ميكنند ) نوح 7 /
ق َوقَالُوا َم ْن أَ َش ُّد ِمنَّا قُ َّوةً ) اما قوم عاد بس تكبر نمود ض بِ َغي ِْر ْال َح ِّ
(فَأ َ َّما عَا ٌد فَا ْستَ ْكبَرُوا فِي اأْل َرْ ِ
ند درزمين بدون حق ،و گفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت 15 /
يل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) اينان كساني بودند كه هرگاه برايشان ال إل33ه إال (إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِ َ
هللا گفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات 35 /
( در عصور امروزي نيز انسانهايي متكبر خ3ود را نس3بت ب3ه س3ايرين برت3ر دانس3ته خ3ود را
قانونكذار ،ق33انون دان ،ح33اكم ،و برت33راز هم33ه دانس33ته ،وب33ا ان33انيت وتكبرش33يطاني ح33ق را
نميبذيرند .
-11حفظ منافع :مردمان بي ايمان منفعت خ33ويش را در بي33ديني ميبينن33د ،زي33را آن33ان تص33ور
ميكنن33د ك33ه هرگ33اه ب33ولي را درراه خ33دا مص33رف كنن33د بيه33وده مص33رف ميش33ود ،ولي
خبرندارند كه آنجه را انسان براي خود مص33رف ميكن33د ،ازبين رفت33ه و آنج33ه را در راه
خ33دا مص33رف ميكنن33د ب33اقي مان33ده ودرروز آخ33رت از هفت إلى هفتص33د جن33د ب33اداش آن33را
ميبينند .
حرام ها را براي خود حالل كردن :يكي از اسباب فرار از دين اس33تفاده ج33ويي هاس33ت ، -12
زيرا هرگاه به مردمان بيدين گفته شود كه رش33وت ح3رام اس3ت ،خ33وردن كوش33ت ه3اي
ذبح نشده به طريقه اسالمي حرام است ،گرفت ن طويانه حرام اس33ت ،ف33ورا خ33ود را از
جوكات دين خارج نموده وباالي دين مسخره كي ميكنند .
142
-13عدم بيان بعضي از ظواهر فطري
جهل از دين
فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين :هرگاه به تاريخ اسالم مراجعه نماييم مي33ابيم
كه اكثريت مردم اسالم شناس بودند ،حتا بسياري از فيلسوفان ،ساينس دان33ان ،فل33ك دان33ان ،
رياضي دان3ان ،طبيب3ان ،هنرمن33دان ،ش3اعران ،اديب33ان معلوم33ات واف33ري از دين داش3تند ،
وبسياري از اختراعات ،گفته ها ي خويش را از اسالم ميگرفت ن33د ،ف33ارابي ،الب33يروني ،
ابن رشد ،سيد جمال الدين افغاني ،ابوعلي ابن سيناي بلخي ،حافظ ،سعدي ،مولناي روم ،
هم33ه وهم33ه دانش33مندان ب33زرك دين اس33الم بودن33د ،رؤس33اي دولت ،بادش33اهان ،وزراء ،
سياستمداران و ساير كاركنان دولت آنقدر در دين وعقيده معلومات داشتند ك33ه اس33الم ج33زء ال
ينفك تمامي تخصصات در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را مبه33وت ومتحيرس33اخته
بود ،ولي در عصر استعمال انكليسها خواستند تا بين مسلمان و ساير رشته ه33ا فاص33له ايج33اد
كنند ،در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودن33د ك33ه غالب33ا ب33ه ض33د اس33الم ش33اكرد تربي33ه
مينمودند ،يا آنانرا به اديان منسوخ دعوت ميكردن33د وي33اهم كوش33ش ميكردن33د ك33ه ح33د اق33ل از
عقيده ء اسالمي دور باشند ،زيرا با استفاده از كمراهي و نشر فساد ميتوانستند كه كشورهاي
اسالمي را استعمال نمايند ،انكليس33ها ديدن33د ك33ه در هن33د ك33ه ش33امل ( هن33د – باكس33تان – بنكل33ه
ديش ،وكشمير) ب3ود جن33دين ق3رن مس3لمانان حك3ومت نم3وده ان3د ،بن3اء ب3ا تفرق33ه بين اس33الم
وغيرمسلمانان از يكطرف ،وتربيه مسلمانان به مخالفت از دين از سوي ديگر عمل كردند ،
باالي علماي دين كه بخش مهم جامعه را تش33كيل مي33داد معاش33ات دول33تي را قط33ع نمودن33د ،ت33ا
دستان شان بسوي مردم دراز باشد ،ونتوانند ح33ق را بي33ان دارن33د ،اس33تعمار ك33ران مض33امين
اخالق اسالمي ،قرآن شناسي ،و فرهنك اسالمي را از مكاتب و بوهنتون ه33ا از بين بردن33د ،
تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ،وآنان بتوانند مغزهاي شانرا از افكار بيديني ،
و دوري دين از تمامي ابعاد زنده گي اسالمي خالي نموده درمقاب3ل آن3انرا ب3ه پ3ذيرش ادي3ان
منسوخ وياهم افكارالحادي آماده سازند .آنان كوشش نموددند ك33ه متخصص33ان اس33المي را در
جارجوب مدرس33ه ه33اي قل33ف نم33وده از س33اير عل33وم تكنول33وزي بيخبرس33ازند ،و عالوه ب33رآن
نشرات و اطالعات جمعي استعمار كران تبليغ مينمودند كه دين اسالم مخالف علم ،س33اينس ،
تكنوروزي وبيشرفت جامعه است ،زماني كشور تان بيش33رفت ميكن33د ك33ه احك33ام اس33الم را از
خانه هاي تان دور نموده ،دفاتر رسمي ،وادارات دولتي را به سيستم هاي غيراسالمي عيار
نماييد ،وقوانين اسالمي را كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خ33اك وخ33ون كش33يد .
بعضي ازرهبران كشور هاي اسالمي مثل مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( پ33در تركه33ا)
ميدانست چنین احكام را باالي كش3ورخويش تط33بيق نم33ود ك3ه ن3ه تنه33ا هم3ان عزتيك33ه تركي33ه
داشت و مركز خالفت اسالمي بود ،ازبين رفت ،تا هنوز نتوانسته كه در جمله كش33ور ه33اي
صنعتي باشد ،و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا است ولي با بهانه هاي
مختلفي رد ميكردد .
اين سياس33ت اس33تعماري اث33ري زي33ادي دركش33ورهاي اس33المي داش33ت ،و فاص33له ب33زركي بين
دانشمندان ومتخصصان اسالمي و ساير متخصصان ايجاد شد ،اين فاص33له س33بب ش33د ك33ه دو
143
طرف از يكديگر تنفر نموده يكديگر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با ب33روز چ33نین
خالف33ات كش33ورهاي اس33المي ب33ه جن33ك ه3اي خانمانس33وز ،وي33راني ه33ا ،وخراب33ه ه33ا مب33دل
كرديد .
ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك اين فاصله را در بس33ياري از كش33ور ه33ا
از بين برده ،وامروز علماي ازهر شريف ،بوهنتون قم ايران ،وساير بوهنتون ه33اي جه33ان
اسالمي چنين فاصله ه33ا را تاح33دي از بين ب33رده ان33د ،و كشورهايش33ان روز ب33روز بيش33رفت
مينمايد ،وهرگاه اين فاصله از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ،وبدانند ك33ه
ق اإْل ِ َ
نس 3انَ ِم ْن َعلَ ٍ 3
ق ق َ -خلَ َ قرآن عظيم الشان درنخستين آيت ميگويد ( ا ْق َر ْأ بِاس ِْم َربِّ َ
ك الَّ ِذي َخلَ َ
=-ا ْق َر ْأ َو َربُّكَ اأْل َ ْك َر ُم -الَّ ِذي عَلَّ َم بِ ْالقَلَ ِم -عَلَّ َم اإْل ِ ن َسانَ َما لَ ْم يَ ْعلَ ْم ) بخ33وان بن33ام بروردك33ارت ك33ه
ترا خلق نمود ،انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ،بخوان بروردكارت بسياركريم است ،
آنكه بواسطه قلم علم آموخت ،براي انسان انجه را نميدانست آموخت .العلق 5 -1 /
ت َوهَّللا ُ بِ َما تَ ْع َملُونَ خَ بِير) المجالة 11 / يَرْ فَ ْع هَّللا ُ الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َوالَّ ِذينَ أُوتُوا ْال ِع ْل َم َد َر َجا ٍ
-14بي سليقه كي در رساندن دين :پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) اس33الم خ33ود را ع33الم ن33ه
بلكه معلم بيان داشته است ( إنما بعثت معلما ) ع33الم كس33ي اس33ت ك33ه خ33ودش ب33ا زحم33ات
زياد علمي را آموخته ،وكاهي در رساندن علم خويش به ديگران ،ضعيف ميباشد ،ولي
معلم ب33ودن ي33ك ه33نر اس33ت ،ه33نر افه33ام وتفهيم دارد ،معلم حقيقي كس33ي اس33ت ك33ه علم
خويش را براي شاكردان خود ،چنان تلقين نمايد كه تمامي شاكردان ب33ا درج33ات مختل33ف
فهم ،از اواستفاده كرده بتوانند ،معلم ب33ا دانش33تن ه33نر آم33وزش و ب33رورش ،ب33ا اس33اليب
بسيار عالي علمي وهنري ،شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند ،پيامبر( صلی هللا
علیه وس33لم ) اس33الم ( ص33لى هللا علي33ه وس33لم ) ب33ا اس33تفاده از هم33ان حكمت ودانش33يكه
دعوتگران 3حقيقي ميداشته باشند ،در زم33ان خ33روج از مك33ه مكرم33ه ب33ا حض33رت اب33وبكر
صديق هجرت نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جن33د س3ال ب3ا ده ه33زار انس33ان
قران صفت دو باره به مكه بر كردد ،و راه حق را چنان بيان دارد كه ت3اريخ بش3ريت از
بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند .
ب33ا تأس33ف بس33ياري از دع33وتگران 3س33ليقه يي خ33وبي در دع33وت نداش33ته ،نميتوانن33د دين را ب33ا
فصاحت وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ،تبليغ نمايند ،وياهم وسايل دع33وت را اس33تفاده
نمايند ،تلويزيون ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت ب33ه راه ح33ق باش33د ،ان33ترنت ميتوان33د ك33ه
صداي حق را به تمامي مردم رساند ،كمب3وتر ميتوان3د ك3ه وس3يله ء خ33وبي ب33راي نش33ر ح3ق
كردد ،بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ،فلم هاي هدفمن33د ،حت33ا فلم ه33اي ك33ارتوني وغ33يره
ميتوانن33د ك33ه وس33ايلي ب33راي دع33وت كردن33د ،ولي بي س33ليقه كي دع33وتگران ،ع33دم اخالص
درهنكام دعوت ،كمي معلومات عصري ،صحبت هاي براكنده در مجالس ،عدم احترام به
شخصيت مدعو ،خشونت درهنكام مجادله ها ،نداشتن مثالهاي زنده مطابق عصر ،ع33دم فهم
اساليب جديد دعوت ،بي خبري از فقه واقع ،نشناختن دشمن عص33ر ،دوري از مقتض33يات
عصر ،و ساير امورمنفي كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود ك33ه بس33ياري از م33ردم از
دين كريز نمايند ( .ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج
144
عقب مانده كي ها -15
عقل كه بخش اساسي بدن انسان را تشكيل ميدهد ،و تمامي معلومات هاي وارده را سنجش
!رف از طريق !ات وي ص! !امي معلوم! !كل عقل تنها درين است كه تم! مينمايد ،ولي مش!
( حواس پنجگانه ) ميباشد.
مشكل حواس پنجگانه :حواس بنحكانه انسان
-1ضعف يا نا تواني حواس بنحكانه :با وجود اينكه انسان براي ر
رسيدن به بسياري از حقايق از حواس بنجكانهء خويش استفاده ميكند ،مشكل اين حواس در
ضعف آنها ست ،زيرا اين حواس تنها درساحهء محدودي كار ميكنند كه ب!!االتر از آن!!را
نميتوانند احساس كنند ،مثال :
حس باصره ( جشم ) :جشم انسان ازديدن بسياري از حقايق موج!!وده كه 100%ث!!ابت
است عاجز ميباشد ،مكروبها وموجودات كوجك را ديده نميتواند ،بناء براي ديدن مكروبها
!راي !واس ب! تازمانيكه انسان نتوانسته بود كه ميكروسكوب بسازد ،عاجز بود ،بناء اين ح!
تقويهء خويش به وسايلي ضرورت دارد تا اندازهء قوت آنرا بيشتر سازد .
جشم نميتواند جيزهاي دور را ببيند ،دانشمندان علوم فلك در قديم الزمان در مورد س!!تاره
كان واجرام سماوي بحث ها ومطالعاتي داشتند ،ولي مردم از بذيرفتن بسياري آنها كه قابل
ديدن برايشان نبود شك داشتند ،وحتا در اروبا زماني بعضي از علماي فلك درمورد كروي
!الف!را اين نظر مخ! بودن زمين نظر دادند ،حكومت هاي وقت آنانرا به قتل رساندند ،زي!
اعتقادات آنان بود ،ولي با كشف نمودن تلسكوب اين مشكل حل شد ،واكنون براي ديدن اين
اجرام سماوي وكروي بودن زمين تلسكوب ميتواند جشم را قوت بينش بيش!!تر دهد ،تا همه
را بخوبي مشاهده نمايد .
!ماوي را به !رام س!همجنان سفر هاي كيهاني نيز انسان را قادر ساخت تا تصاويري از اج!
مردم نشان دهد ،وآنان به حقايق زيادي قناعت كنند .
!ود دارد كهبراي ديدن كرويات خون ،تركيبات خون ،مكروبها وغيره البراتوار هايي وج!
وظيفهء اين البراتوارها صرف كمك براي جشمان انس!ان است كه انس!ان ميتواند اش!ياي
كوجكي را ببيند .
!وني !ويي وتلويزي!!ايل رادي!كوش هاي انسان نيز درساحهء محدودي كار ميكند ،ولي وس!
ومخابراتي وتيلفوني اين مشكل كوش را رفع نموده برايش امكان ميدهد تا از ساحات دوري
ديدن نمايد .
145
بناء اين مشكل انسان است كه بسياري از موجودات را نميتواند با حواس خويش درك نمايد
،و با فهميدن اين ضعف وناتواني حواس ،با وجود عاجزي از ديدن وحس نمودن بسياري
ازموجودات ،به موجوديت آنان به اساس آثار آنها قناعت نمايد .
انسان نميتواند كه انرزي برق را ببيند ،ولي آثار فعلي برق او را مجب!!ور ميس!!ازد كه به
موجودي بنام برق عقيده داشته باشد ،قوه جاذبهء زمين قابل مشاهده نيست ،ولي آث!!ار آن
همه را قناعت داده تا نظريهء علمي جاذبيت زمين را ببذيرند .
-2منحصر بودن حواس انس!!ان دربنج حس :هرك!!اه يك حس شخصى ن!!اقص باشد ،
!كل ميباشد ،!يار مش! فهماندن يك حقيقيتي كه بواسطه همان حسس درك ميكردد برايش بس!
مثال :براي شخصيكه نابينا تولد شده نميتوان رنكها را بيان داشت ،او نميتواند رنك سرخ و
آبي را درك كنـد ،زي!!را حس!!يكه اين وظيفه را انج!!ام ميدهد ،ن!!اقص است ،و هيج
بروفيسوري نميتواند او را به فرق رنكها كامال متيقن سازد ،مكر اينكه آن شخص باشنيدن
اين حقيقت كه رنكها متفاوت است قناعت نمايد ،ولي با آنهم ازحكونكي آن عاجز ميباشد .
بناء در حواس بنجكانه انسان دو مشكل وجود دارد :
!كوب ، !ردد ،مثل ميكروس! -1مشكل ضعيف بودن آنها كه احيانا با وسايل حل ميك!
تيلسكوب ،مخابرات .
-2مشكل منحصر بودن اين حواس صرف در بنج حس كه صرفا با قناعت ميت!!وان
آن شخص را تا اندازهء قناعت داد .
146
!ود دارند كه
!ان وج! !ادي درجه! مؤمنان با دانستن اين حقايق درك ميكنند كه موجودات زي!
حواس ما از درك آنها ويا ديدن آنها عاجزند .وازينكه آثار اين موجودات را بخ!!وبي درك
نموده اند به اين نتيجه رسيده اند كه بايد به اين موجودات ايمان داشت وقناعت نمود .
وهركاه درينجا موضوع وجود خداوند مورد مطالعه قرار ميكيرد اين انسان دانشمند ف!!ورا
!بي!وس و غيرغي! !ادي ،محس! حكم مينمايد كه حواس من از احساس بسياري مخلوقات م!
عاجزاست بس جطورميتواند كـه خالق متعال ويا مخلوقاتي را كه درجمله غيبيات هستند ،
ببيند .بناء به اساس آثار قدرت الهي ،و تفكر در خلقت آسمانها ،زمين ،انسانها وس!!اير
!ارا اين همه را باطل
!اطال ) بروردك! مخلوقات بدين عقيده ميرسد كه ( ربنا ما خلقت هذا ب!
خلق نكرده اي .وبه وجود خالق اينها ايمان مياورد .
147
!الَ
!اقَ قَ!
ستَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَ!
اْ
سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ) األعراف 143/
.
148
خود را درمسايل مادي زنده گي ميبينند و هرگاه درك33دام بخش م33اديت ناك33ام ماندن33د ف33ورا
دست به خود كشي ميزنند .و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دس33ت داش33تن
به ملذات زنده گي احساس كمبود ي ميكنن33د ،زي33را انس33ان نميتوان33د ك33ه حي33ات خ33ويش را
بدون ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد .
ويزه كي هاي دين مقدس اسالم
-1اسالم باسخكوي دوبخشي مادي ومعنوي انسان است :ويزه كي دين مقدس اسالم
درين است كه دو بخش اساسي ض33رورت ه3اي حي3ات انس3اني را مراع3ات مينماي3د ،دين
مقدس اسالم ماديت ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار ميدهد ،به همين سان كه ي33ك
برنده نميتواند با يك بال برواز نماي33د ،ب33ه همين س33ان انس33ان نميتوان33د ب33ا ي33ك بخش م33ادي
يامعنوي زنده گي كند بلكه اسالم تمامي غرايز مادي و معن33وي انس33ان را بص33ورت كام33ل
در نظر گرفت ه ،و مسلمانان را براي مراعات هر دو بخش رهنمايي مينمايد .
-2حض33رت پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) اس33الم محم33د ( ص33لى هللا علي33ه وس33لم )
ميفرمايد :اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زن33ده گي
دنيايي ات چنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي ،وبراي آخرتت چنان عمل نم33ا ك33ه
كويي فردا ميميري .
اين حديث شريف فكر انسان در دو بخش بص33ورت منظم ت33رتيب وتنظيم مينماي33د ،و
به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه بايد كار كرد ،و چنان كار نمود ك33ه
شايد انسان هميشه زنده باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده گي آخرت را فراموش نم33ود ،
براي آخرت نيز به اعمال خير چنان مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش اس33ت ،ب33ا
اين قاعده انسان ميتوان شكل وسطيت را اختيار نمايد .
اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل33ه ) ب33راي مؤمن33ان تعليم ميده33د ك33ه در دعاه33اي
خ33ويش بگوين33د ( ربن33ا آتن33ا في ال33دنيا حسنـة و في اآلخ33رة حسنــة و قن33ا ع33ذاب الن33ار )
بروردكارا براي ما نيكي دنيا و آخرت را نصيب نما .
بعضي از كسانيكه به گوشه نشيني ها و دوري از م33ردم ميخواس33تند در مغ33اره ه3اي
كوه به عبادت مش33غول ش33وند ،پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) ( ص33لي هللا علي33ه وس33لم )
فرمود ( :ال رهبانية في اإلسالم )
وزماني هم جند شخص از صحابه پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ب33ه خان33ه اش رفت33ه
در مورد زنده گي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) استفسار نمودند ،ديدند كه پيامبر( صلی
هللا علیه وسلم ) اس33الم ازدواج نم33وده ،ش33بانكاه هم عب33ادت ميكن33د وهم در هنك3ام خ3واب
استراحت مينمايد ،روزانه كاهي روزه ميگيرد ،وروز ه33اي ديگ33ري را ب33دون روزه ب33ه
سر ميبرد .
آنان از عم33ل پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) تعجب نمودن33د ،ولي دلي33ل گفتن33د ك33ه
پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) اين امور را براي اين ميكن33د ك33ه از تم33امي كناه33ان مع33اف
اس33ت ،ولي م33ا مث33ل پي33امبر( ص33لی هللا علیه وس33لم ) نيس33تيم ،يكي تص33ميم گ33رفت ك33ه
هيجكاهي ازدواج نكند ،و عمرخود را در عبادت بكزراند ،ديگ33ري گفت من هيحك33اهي
149
ش33ب خ33واب نميكنم و ميخ33واهم تم33امي ش33ب را ب33ه عب33ادت س33بري نم33ايم ،وس33ومي هم
-2شموليت دين مقدس اسالم :دين اسالم شامل تم33ام بخش ه33اي اقتص33ادي ،اجتم33اعي ،
معنوي ،روحي ،سياسي ،فردي و غيره ميباشد .
-3عالميت دين مقدس اس33الم :دين مق33دس اس33الم مخص33وص ك33دام منطق33ه يي
خ33اص ،مليت خ33اص ،ق33وم خ33اص ،رن33ك خ33اص نيس33ت ( ،كلكم من آدم و آدم من
تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق شده ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ،هم33ه
اق33وام از اوالده حض33رت آدم ( علي3ه الس33الم ) ميباش3ند ،و ازينك33ه هم33ه از ي33ك م3ادر
وپدرخلق شده اند ،وبنده يك خالق هستند ،دين الهي نيز الزم است ،اختالفات قومي
،لساني ،نزادي و غ33يره را درنظرنداش33ته باش33د ،بلك33ه اللـه ( ج33ل جالل33ه ) متع33ال
( جل جالله ) اين دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ،بهترين انس33انان در
نزد اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل33ه ) اش33خاص برهيزك33ار وب33اتقوا ميباش33د
( إن اكرمكم عندهللا اتق33اكم) اين دروس م33ا را ب33ه بحث جدي33دي ميكش33اند ك33ه ( مفه33وم
عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم .
150
حديث شريف براي بسياري از مسلماِنان مشكالتي رونما كرديده اس33ت و ي33اهم ه33دف
اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ميسازند :
-9آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟
آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنگ ،نام و غيره است ؟ -10
هدف از مانند آنان شدن چيست ؟ -11
آيا از اساسات فكري ،سياسي ،اقتصادي ديگران استفاده نمودن كار نا جايز -12
است ،وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟
درينجا الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود .در پاس33خ س33وال اول
بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ،و هرگ33اه بخ33واهيم علت آن33را
بدانيم بايد پرسيد كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ،دانش33مندان ب33دين نظ33ر ان33د ك33ه
اساس تشبه را محبت و دوستي تشكيل ميدهد .زيرا انس33ان زم33اني ميخواه33د ب33ه ديگ33ري خ33ود را
مش33ابه س33ازد ك33ه او را دوس33ت داش33ته باش33د ،و محبت او در قلب او ج33ا داش33ته باش33د ،ص33حابه
پي33امبر( ص33لي هللا علي33ه وس33لم ) آنحض33رت را قلب33ا دوس33ت داش33تند و ب33ه اس33اس اين محبت قل33بي
ميخواستند خود را مشابه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) سازند و در زنده گي 24ساعته خ33ويش او
ون هَّللا ِ
اس َم ْن يَتَّ ِخُ 3ذ ِم ْن ُد ِ
را نمونه مثال تمامي معايير زنده گي خ33ويش گرداني33ده بودن33د َ (.و ِم ْن النَّ ِ
أَندَادًا ي ُِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َشُّ 3د ُحبًّ33ا هَّلِل ِ) البق33رة 165/ترجم33ه ( :بعض33ي از مردم33ان ب33ه
غير از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) شريكاني ميگيرند با آنان ما نند محبت اللـه ( ج33ل
جالله ) متعال( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند اما كسانيكه ايمان دارند محبت ش33ديد ي ب33ا
هللا ( جل جالله ) دارند ) .
حضرت انس ( رضي هللا عنه ) ميفرماي33د ك33ه حض33رت ن33بي ك33ريم (ص33لي هللا علي33ه وس33لم )
فرمود :ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد تا اينكه من نس33بت ب33ه پ33در ،فرزن33د و
تمامي مردم دوست داشته تر نباشم .
بناء نظر ب3ه حكم آيت ق3رآني ف3وق اس3اس ايم3ان محبت اس3ت ،و م3ردم ب3ه اس3اس محبت و
دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ,ولي مسلمان حقيقي به اس33اس محبت زي33ادي ك33ه ب33ا
پروردگار عالميان دارد ،و محبت و دوستي او با اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) عالميان
بسيار قوي است ،اللـه (جل جالله ) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ،و به اس33اس همين محبت
كسي را در عبادت او شريك نميسازد .همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي هللا عليه وسلم )
ايمان كامل به محبت با رسول هللا (صلي هللا عليه وسلم ) تعلق دارد ،حض33رت محم33د (ص33لي هللا
عليه وسلم ) مؤمن حقيقي وكامل را به اساس همين محبت معرفي نموده است ،زيرا مؤمن كام33ل
كسي است كه محبت و دوستي او با پيامبر(ص33لي 3هللا علي33ه وس33لم ) از محبت و دوس33تي ب33ا پ33در ،
فرزند و ساير دوستان و اقارب زياده تر باشد ،حقيقت اينست كه انسان مسلمان با هركس33ي محبت
ميكند با پ33در ،فرزن33د ،دوس33تان و ه33ر انس33ان را دوس33ت ميداش33ته باش33د ،ولي مطلب اساس33ي اين
حديث شريف اينست كه محبت ديگران نبايد بر محبت خدا و پيامبرش افزونتر باشد ،زي33را محبت
اساس اطاعت و پيروي است ،و انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگ33ران در هنگ33ام اختي33ار
اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ،يع33ني اط33اعت خ33داوپيامبرش را ب33ر اط33اعت تم33امي م33ردم
151
ترجيح دهد ،ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص ب3ا انس33ان ديگ33ري ت33رجيح حاص33ل نماي33د ،
درينصورت 3بايد دانست که انس33ان راه خ33دا و پي33امبر را گذاش33ته ب33ه راه آن انس33ان س33ير وح33ركت
مينمايد ،و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پيامبر را مينماي33د .و ازينك33ه اس33اس مش33ابهت را
محبت تش33كيل ميده33د ،تش33به ب33ه ه33ر ش33خص مق33دار محبت آن ش33خص را ب33ا ج33انب مق33ابلش بي33ان
ميدارد ،و خط فكري او را تعيين مينمايد ،به همين اساس اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله
) (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد .
به گونه مثال :چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مش3ابهت ميده3د ؟
در پاسخ ميتوان گفت :علت اصلي اينست ك33ه محبت آن ش33خص در قلبش ج33ا گرفت33ه ميخواه33د ب33ه
اساس اين محبت قلبي از او پيروي نمايد ،خود را مانند او سازد .
چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ،دانشمندان ميگويند ( زمانيكه
يك موضوع در زب33ان زي33اد تك33رار ش33ود آن موض33وع در قلب اس33تقرار حاص33ل مينماي33د ) روي
همين دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ،دوستان و ساير مردم ذكر و ياد
اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل33ه ) ( ج33ل جالل33ه ) زي33اد باش33د ،اين ذك33ر و فك33ر الهي در قلب
استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالل33ه ) و پي33امبرش
در دلها جا ميگيرد ،ولي برعكس آن هرگاه صحبت ه33اي م33ا ب33ا اعض33اي خ33انواده ،دوس33تان و
ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش در مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باش33د ،و
هميشه براي فاميل خويش افالم ،كست ها ،مجالت ،محافل و قصه ها و دانستانهاي نا مس33لمانان
و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم
سوال دوم :آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنك ،نام و غيره است ؟
جواب :بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گي را شامل ميشود ،
مشابهت با كافران در نامهاي شان :هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل ب33ا كي محبت زي33اد
دارن33د ؟ هرگ33اه محبتش ب33ا هللا باش33د ،كوش33ش ميكن33د ك33ه يكي از نامه33اي اللـه ( ج33ل جالل33ه )
متعال( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بن33ده ) را كذاش33ته طفلش
را به آن نام نامكزاري نمايد ،مثل عبدهللا – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره .
و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و ي33ا ص33حابه ك33رام ميباش33د ،و اين ش3خص ب33ه اس33اس
محبت با خدا و يا هم با كس33انيكه اللـه ( ج33ل جالل33ه ) متع33ال( ج33ل جالل33ه ) (ج33ل جالل33ه ) آن33انرا
دوست دارد ،نام مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ،ولي برعكس هرگاه اين ش33خص محبت
با يك هنرمند غير مسلمان داشته باشد ،و هرشب به عوض اينك3ه در م3نزل ب3ا اوالد ه3اي خ3ويش
قصه هاي پيامبران و صحابه را بيان نمايد ،آنانرا به تماشاي افالم خارجي ،و برنامه هاي مبتذل
و مخالف دين مقدس اسالم تشويق نمايد ،محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان ن3ا مس33لمانان و
ياهم دشمنان اسالم ميباشند در قلب خودش ،خانمش و فرزن33دانش زي33اد ميش33ود ،و ب33ه اس33اس اين
محبت غير مشروع و نا جايز در هنك3ام ب3دنيا آوردن ي3ك طف3ل معص3وم او را در نخس3تين مرحل3ه
حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند ،علت اساس33ي اختي33ار نامه33اي غ33ير
اسالمي محبت است ،اكر اين شخص محبت با صحابه پيامبر داش33ت ،ميتوانس33ت از ه33زاران ن3ام
مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش اختي33ار نماي33د ،ولي محبت او نس33بت ب33ه خ33دا ،
152
پيامبر و صحابه كرام با هنرمندان خارجي غير مسلمان زياد بوده ،و خواس33تند فرزن33د خ33ود را ب33ا
نام وي مشابهت دهند ( .من تشبه بقوم فهو منهم ) .
مشابهت با كافران در لباس :
-
حكم ياد گرفتـن جادو
ياد گرفت ن جادو حرام و هرگاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ،استعمال سحر هم كفراست ،
حكم رد جادو
هرگاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست
هرگاه رد جادو با وسايل غير مشروع باشد ،مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آن--را
ناجايز ميدانند .
حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو
اين كار حرام است ( ،عطف ) اتفاق دادن ،و ( صرف ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو
حرام ميباشد .
-ند حكم -ان ميبرس- سؤال :بعضي مردم به نزد فالبين ها رفته و و درمورد امور غيبي در آينده از آن-
آنها جيست ؟
-سه حكم دارند :
جواب :كسانيكه نزد كاهن ( فالبين ) ها ميروند
-1رفتن به نزد فالبين و پرسيدن از وي بدون اينكه او را در سخنانش تصديق نمايد ،اين كارحرام
است و گناه آن شخص اينست كه چهل روزه نمازش قبول نميشود ،حضرت نبي كريم ( صلى اهلل
-الة أربعين يوما او أربعين ليلة )-أله لم تقبل له ص-
-لم ) ميفرمايد ( :من أتى عرافا فس- عليه وس-
( رواه مسلم )
-2اينكه به نزد آن فالبين رفته از او سوالي نمايد و جواب آن فالبين را تصديق نمايد .اين كفر به
خدا جل جالله ) ميباشد .زيرا درين كار بشر را در دعواي دانستن غيب تصديق نموده است ،اهلل
( جل الله ) ميفرمايد ( :قل ال يعلم من في السماوات و األرض الغيب إال اهلل ) النمل 65/
-3اينكه به نزد فالبين رفته او را سوالي كند تا دروغش را به مردم بفهماند ،و براي مردم
بگويد كه اين كمراهي ،و كهانت است ،اين عمل كناه نيست .
153
حكم بند نمودن نظربند
بروايت احمد ابوداوود ،و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) (
إن الرقى و التمائم و التولة شرك )
عن عقبه بن عامر ( رضي اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) ق--ال :من تعلق تميمة
فال أتم اهلل له ،و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن ع---امر بلفظ ( منن تعلق
-فقد أشرك )تميمة
-ردن و يا
-رض در ك- -زدن ،جن ،و م- تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم ن-
-ها ،طلسم ها 1/162فتاوى باربند اطفال آويزان ميكنند .مانند استخوان ها ،مهره ها ،ميخ
المرأة المسلمة .
154
( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا
قد كفرتم بعد ايمانكم ) التوبه 65
-و مسخره كي به خدا و پي--امبر مسخركي به دين خدا ،دشنان دادن دين ،دشنام دادن خدا و پيامبر،
كفريست كه انسان را از ملت اسالم خارج ميكند 141 /1فتاوى المرأة المسلمه
افغانستان -كابل
فرهنك اسالمي
155
زيــرا دين مقــدس اســالم دين جــامع و كامــل بــوده كــه تمــامي ابعــاد حيــات بشــري را در بــر
داشته ،و بهبود انسان هم در گرفت ن احكام الهي بصورت كل ميباشــد ،زيــرا حيــات بشــر
زماني تغيير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل تطبيق و عملي گردد ( يا أيها الذين آمنوا
ا دخلو في السلم كافة و ال تتبعوا خطوات الشيكان ) اي مؤمنان شما بــه دين مقــدس ا ســالم
بصورت كامل داخل شويد و از كامهاي شيطان بيروي نكنيد .
اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار نمود و مــردم كــرايش خــويش را
به دين مقدس اسالم اعالم داشتند و بــه عقيــده توحيــد ســر تســليم نهادنــد ،شــايد بــا تــأثيرـ
بذيري از تقاليد و عنعنات خويش و يا هم با عدم درك اسالم بصورتـ متكامل و يكبارجه آن
بســياري از عــادات و تقاليــد خــويش را كــه زاده فرهنــك هــاي قــديم و غــير اســالمي بــوده
فراموش نكردند خواستد اين عادات و تقاليد را حفظ نموده و به بهانه هاي مختلف از آنهــا
دفاع نموده و يا هم در هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم ،عالقمندي شان
به تقاليد و عنعنات بيشترـ بوده كه اين امر مخــالف ســيرت پيــامبرـ * وصــحابه كــرام و در
دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد .بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد تــا مــردم
از امور حرام اجتناب نمــوده و اكــثريت توجــه شـان بـه حالل باشــد ــ روي اين ملحــوظ دين
مقدس اســالم حالل را ســاده و آســان ســاخته و راه رســيدن بــه حــرام را ســخت نمــوده تــا
انسان مسلمان به حالل بيشتر دستياب باشد ،ما در احــاديث پيــامبر صــلي هللا عليــه وســلم
ميخوانيم كه زمــاني يــك صــحابي دخــتر جــوان ميداشــت بــراي پيــامبر* عــرض مينمــودـ كــه
دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام مؤمن به نكاح شرعي بــدهم ،پيــامبر يكتن از صــحابه
را كه هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيشــنهاد ميكنــد ولي
آن صحابي از فقر و بيجاركي خويش خـبر ميدهـد وپيـامبر صـلي هللا عليـه وسـلم در مقابـل
مهر حفظ جند سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فقــير و نــادار در مي آورد ،
و بدين صورت آن شخص فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آســان بيكــيري
نمايـــد ،ولي بـــرعكس آن ســـاده كي در نكـــاح و دوري از مصـــارف زيـــاد كـــه هرجـــواني
ميتوانستـ به ساده كي ازدواج امروز ميبينيم كــه بــه ســبب عــادات ،رواج هــا ،و عنعنــات
غــير مشــروع ازدواج حال ل بســيار ســخت و بــر مصــرف شــده و بــر عكس آن تصــاوير
برهنه ،فلم هاي مبتذل ،كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد شــده اســت ،
زمان يك جوان مسلمان بخواهد بصورت حالل و مشروع ازدواج نمايد ،هزاران مشكلي را
بايد تحمل نمايد ،او مجبور ميشود كه هزاران هــزار افغــاني طويانــه بدهــد ،بــراي اقــارب
خويش و اقارب عروس غـذا هـاي متنـوع ،لبـاس هـاي مختلــف ،بــا مصـارف هن گفت را
تهيه نمايد ،آن جوان كه شايد ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشــتهـ باشــد ،مجبــور
است كه معاش ده ساله خود را مصــرفـ عروســي و شــيرينيـ خــوري و عيــدي و نــوروزيـ
نمايد ،وباآلخره ساليان درازي با قرض داراي خويش دست و كريبان باشــد ،و مــردم اين
حــالت آن جــوان را تماشــا مينماينــد و در حاليكــه آن جــوان و فاميــل در هنكــام عروســي و
شــيريني خــوري از قــرض و وام ســخت رنج ميبرنــد اقــارب شــان بــا بوشــيدن لبــاس هــاي
قشنك ،و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ،اين نــوع فرهنــك هــا بــا فرهنــك اســالمي
156
مخالفت داشته و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس اجازه نميدهد كه با خواهشات كــزاف و
كمــر شــكن ســبب رنج فاميــل دامــاد شــوند ،و اين ظلم را روا دارنــد كــه يــا دامــاد برايشــان
مصارف هوتل ،طويانه ،و غيره را ببردازد و ياهم از دادن دختر شان معــذرت بخواهنــد .
دختر فروشي و خوردن طويانه جزء فرهنك اسالم نيست ،اسالم براي فاميــل عــروس حــق
نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار سازند ،و بدون در نظر داشت توانــايي وي
او را مجبور سازند كه به تمامي خواهشات آنان لبيك گويد .اين دوري از فرهنــك اســالمي
سبب شده تا هزاران جوان بدون ازدواج بــه ســن ســي و جهــل سـالكي برســند ،و نــا كزيــر
مرتكب جرايم اخالقي كردند كه كناه همه به دوش كساني است كه به عوض مراعات احكــام
اسالمي از كلتور و عنعنات خويش بيروي ميكنندـ .
هرگاه در مراســم خــاك ســباري جنــازه ء يكي از اقــارب خــويش توجــه نمــاييم ميــبينم كــه
عادات غير اسالمي درين مراسم مسلط
بوده و زماني كســي از دوســتان مــا فــوت مينمايــد مــا بــه عــوض اينكــه در غم و انــدوه آن
دوست از دست رفته توحجه نماييم ،بر عكس آن ميبينمـ كه اقـارب متــوفى مجبــور شـده تــا
براي صرف غذاي عزما دهنده كان حركت نموده و هرگاه در خانــه خــويش بـولي نداشـته
باشـد ،فـورا در جسـتجوي قـرض شـده و غم او دو جنـد ميشـود زيـرا او مجبـور اسـت در
جاشت آنروزـ براي دوصد الي سه صد نفريكه در جنازه اشتراك نموده اند غذاتهيهـ نمايد در
غــير آن مــورد مســخره همــه قــرار خواهــد گــرفت ،آنانيكــه اين غــذا را ميخورنـدـ بــه كـدام
مشروعيت آنرا ميخورندـ آيا خوردن غذا در خانه شخص غم ديده رواست ،آيــا دين مقـدس
اسالم براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوســتان را دو جنــد نماينــد ،نــه اين مخــالف دين
ولي مطابق عادات و تقاليد است ،كه مردم بخش ديني آنرا زير با نمــوده مطــابق عــادات و
رواج خويش حركت ميكنند ،،أيكاش اين ماتم تنها در روز دفن متوفى ختم ميشــد و اقــارب
متوفى صرفا يكروز اين رنج را متحمــل ميشــدند و لي بــر عكس اين مراســم در روز دوم و
سوم ،شب هاي جمعه و روز جهل نيز دوام داشته و اقارب متوفى مجبورند تا بول زيادي
به هرشكلي كه ميشود حاصل نمايند و براي عزا دهنده كـان غـذا هـاي متنـوع تهيــه نماينــد
در غــير آن در هــر مجلســي مــورد طعن آنهــا قــرار گــرفت ه و مجبــور خواهنــد شــد كــه اين
شرمنده كي و مالمتي را به دوش كشند .
اكنــون سـوال ميشـود كــه آيـا مجبــور سـاختن مــردم ،خـوردن غـذا ي شـان ،و قـرض دار
ساختن اقارب متوفهـ مطابق شريعت و دين مقدس اسالم است ؟ بصراحت ميتــوان گفت كــه
دين مقدس اسالم مخالف ظلم و تجاوز بر ديگران ميباشد ،ونه تنها چنین عادات را تاييد
نميكند بلكه مسلمانان را از چنین مظالم جدا نهي مينمايد .بلكه اسالم همكاري و كمك در
مراسم غم را وظيفه هرفرد مسلمان ميداند ،و هرگاه بخواهيم كه در مراسم تدفين ،عــزا
داري و غيره احكــام اســالم را مراعــات نمــاييم الزم اســت تــا اقـارب متــوفى را بكــزاريم كــه
متوجــه رنج و غم خــويش باشــند و مــا بــراي مراســم تــدفين و عــزا داري آنــان همكــا ري
نماييم ،هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايــد ،و يــك قطــرهء آب آنهــا را
نيز ننوشيم .
157
درمراسم عروسي ازدواج
اصال دين مقدس اسالم
158
يكي از احاديث زنده گي ساز پيامبرـ ( صلى هللا عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك إلى ما ال
يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجــه ســاز كــه در آن هيج شــكي
نيست .صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث شريف را هميشهـ مد نظــر داشــتند و ميدارنــد ،و هرگــاه
كدام كار ،خوراك ،محفل ،رواج ،و يا غيره امور در نزد شان مشكوك ميبود و از حالل و حرام بودن آن
كــامال مــتيقن نميبودنــد از آن بــه اســاس اين حــديث شــريف اجتنــاب ميورزيدن ـدـ .همچنــان هنكــام نظــر در
موضوعي به نـزد دانشـمندان وعلمـاي ميرفتنـد كـه آنهـا صـالحيت فتـوا و حكم در شـريعت اسـالمي را دارا
ميبودند ،و در زمان صحابه كرام از فتوا دادن حذر مينمودندـ ،آنان مي گفتند كــه مفــتي بــه نيــابت از اللـــه
( جل جالله ) متعال( جل جالله ) () صحبت ميكند ،والزم است ،تــا در فتــواي خــويش كــامال دقيــق باشــد و
شخصي بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ،و علومي را خوانده باشد كه او را شايسته فتوا
دهي كرداند ،و روي همين ملحوظ هر كاه كسي به نزد يك صحابي ميرفت او از دادن فتوا اجتناب نمــوده و
آن شخص را به نزد صحابي ديگري كه او را نسبت به خود عالمتر ميدانست ميفرستاد ،و بــاز آن صـحابي
نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شخص مي گفت تا به نزد شـخص ديگـري كـه نسـبت بـه او عـالمتر
بود برود و از نزدش استفسار نمايد .
اكنون بايد برسيدـ كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار ساده اينســت كــه حكم نمــودن حالل و حــرام بــودن يــك
جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا گفتــه ميشـود ،هرگـاه از كسـي ببرســيم كـه خــوردن
كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا حــرام ،و آن شــخص در جــواب بــه حــرمت يــا حالل
بودن آن حكم كند اين فتوا گفته ميشود .و مشــكل فتــوا در همين اســت كــه هــر كــاه انســان جــيزي را حــرام
ميبندارد و آن به نزد اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) () حالل باشد ،و يــا هم جــيزي را حالل بگويــد
در حاليكه آن جيز در نزد اللـه ( جل جاللـه ) متعـال( جـل جاللـه ) () حـرام باشـد ،كنـاه بـزركي را مـرتكب
ميشود ،زيرا حالل را حــرام گفتن و حــرام را حالل گفتن ســبب كفــر يــك انســان ميشــودـ .و هرگـاه كســي
بدون علم و دانش و معرفت شرعي موضوع در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار نموده است .
مشكل حرام خوري بسياري از مردم در عصر ما همين است كــه بســياري از مــردم خــود را مفــتي ســاخته و
براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكننـد ،و هرگـاه بـا كـدام مشـكلي
كه آنان را در شك مياندازد روبرو ميشوندـ خود شان فورا ابراز نظر نموده و براي خود بهانه هايي را بيــدا
ميكنند ،و هرگاه يك عالم و يا شخص متديني برايشان در مورد حكم اسالمي را بيان نمايد ،آن شخص را
به باد مسخره گرفت ه و ازينكه تعداد اين اشخاص خود خواه در جامعه بيشترـ است ،با اســتفاده از اكــثريت
آراء آن شخص متدين را مالمت مينمايند و براي رد نمودن گفته هايش هزاران دليل بيجا و بي مــورد بيش
ميكنند ،و فكر ميكنند كه اين موقف آنان درست بوده و سبب خالص آنها خواهد شد ،ولي بايــد دانســت كــه
در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است ،زيرا نتيجه عمل بد بــه خــود انســان
رجوع ميكند ،و هر انسان مطــابق هــر ذره ء اعمــالش محاســبه ميشــودـ ،و هرگــاه شخصــي قصــدا بــراي
فريب مردم و يا هم فــريب خــود و فاميــل خــود حاللي را حــرام و حــرامي را حالل توجيــه نمايــد كنــاهش بــه
مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )
بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيدا و بناه ) و هم ( تحفه
و هديه ) رشوت ميخورند ،و هرگاه برايشان گفته شود كه رشوت به هرنام كه باشد حــرام اســت دليــل
مياورند كه شرايط امروزي ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد در غير آن زنده نمودن بسـيار مشـكل اسـت ،
159
آنان با بول رشوت در موتر هاي لكس ،خانه هاي مجلل زنده گي ميكنند و با خوراك هاي متنوع و مهمانيـ
هاي بي دربي خود را بهتر از ديگران ميدانند ،در حاليكه انسان متدين ميتوانـد بـا بـول حالل بـدون داشـتن
موتر شخصي ،وياهم خانه لوكس ،و مهماني ها و محافل زنده گي شرافتنمدانهـ نمايد .
بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير
ف اللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر َوا ْلفُ ْل ِك الَّتِي ت َْج ِري فِي ا ْلبَ ْح ِر بِ َمــا اختِاَل ِ ض َو ْ ت َواأْل َ ْر ِس َما َوا ِق ال َّ إِنَّ فِي َخ ْل ِ
ث فِي َهـا ِمنْ س َما ِء ِمنْ َما ٍء فَأ َ ْحيَا بِـ ِه اأْل َ ْر َ
ض بَ ْعـ َد َم ْوتِ َهـا َوبَ َّ اس َو َما أَنزَ َل هَّللا ُ ِمنْ ال َّيَنفَ ُع النَّ َ
ـو ٍم يَ ْعقِلُــونَ ت لِقَـ ْ السـ َما ِء َواأْل َ ْر ِ
ض آَل يَــا ٍ سـ َّخ ِر بَيْنَ َّ ب ا ْل ُم َس َحا ِاح َوال َّ
الريَ ِ
يف ِّ َص ِر ِـ ُك ِّل دَابَّ ٍة َوت ْ
البقرة )164(/
ت َواأْل َ ْر ِ
ض السـ َما َوا ِ الَّ ِذينَ يَ ْذ ُك ُرونَ هَّللا َ قِيَا ًمــا َوقُ ُعــودًا َو َعلَى ُجنُــوبِ ِه ْم َويَتَفَ َّك ُرونَ فِي َخ ْلـ ِ
ـق َّ
اب النَّا ِر ) آل عمران 191/ س ْب َحانَ َك فَقِنَا َع َذ َ
َربَّنَا َما َخلَ ْقتَ َه َذا بَا ِطاًل ُ
ش َعةً فَإ ِ َذا أَنزَ ْلنَا َعلَ ْي َها ا ْل َما َء ا ْهتَ َّزتْ َو َربَتْ إِنَّ الَّ ِذي أَ ْحيَا َهــا َو ِمنْ آيَاتِ ِه أَنَّ َك ت ََرى اأْل َ ْر َ
ض َخا ِ
لَ ُم ْحيِي ا ْل َم ْوتَى إِنَّهُ َعلَى ُك ِّل ش َْي ٍء قَ ِدي ٌر فصلت )39( /
160
س َما ِء َما ًء فَيُ ْح ِي بِ ِه اأْل َ ْر َ
ض بَ ْع ـ َد َم ْوتِ َهــا ق َخ ْوفًا َوطَ َم ًعا َويُنَ ِّز ُل ِمنْ ال َّ
َو ِمنْ آيَاتِ ِه يُ ِري ُك ْم ا ْلبَ ْر َ
ت لِقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ الروم )24 / إِنَّ فِي َذلِكَ آَل يَا ٍ
سيُ ِري ُك ْم آيَاتِ ِه فَتَ ْع ِرفُونَ َها َو َما َر ُّبكَ بِ َغافِ ٍل َع َّما تَ ْع َملُونَ النمل )93( /
َوقُ ْل ا ْل َح ْم ُد هَّلِل ِ َ
ي ش ْعبَةُ قَا َل أَ ْخبَـ َرنِيـ َعـ ِد ُّ اج بْنُ ِم ْن َها ٍل قَا َل َح َّدثَنَا ُ
درصحيح بخاري آمده است َ :ح َّدثَنَا َح َّج ُ
سلَّ َم قَـا َل
صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ
س ُعو ٍد عَنْ النَّبِ ِّي َ س ِم ْعتُ َع ْب َد هَّللا ِ بْنَ يَ ِزي َد عَنْ أَبِي َم ْ
ت قَا َل َ بْنُ ثَابِ ٍ
ق ال َّر ُج ُل َعلَى أَ ْهلِ ِه يَ ْحت َِسبُ َها فَ ُه َو لَهُ َ
ص َدقَةٌ إِ َذا أَ ْنفَ َ
161
ايمان سبب راحت جسم و روح ميكردد :
-رت -ادي ،در دنيا وآخ--اي روحي و م- ايمان با تقوا و اخالص سبب وقايه انسان از تكليف ه-
ميكردد .زيرا انسان مؤمن با داشتن عقيدهء اسالمي روحا وجسما از عذاب ه--اي الهي وقايه
-هاي روحي ،و ميكردد ،بسياري از مشكالت رواني ،مادي ،اجتماعي ،اقتصادي ،تشويش
غيره از كناهان مختلف عايد حال انسان ميكردد .
اول :خالصي از تشويش هاي روحي در دنيا :انسان به اندازهء قوت ايمان خويش در زنده گي
راحت ميباشد ،هرقدر درجهء ايمان قوي باشد ،به همان اندازه درجه راحت در زنده گي زياده
تر ميباشد ،زيرا مسلمان حقيقي به مفهوم حقيقي اين حديث شريف عقي--ده دارد كه حض--رت
عبداهلل بن عب---اس ( رضي اهلل عنهما ) روايت نم---وده است ،اوميگويد :روزي درعقب
پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) بودم ،آنحضرت ( صلى اهلل عليه وسلم ) گفت :اي بســر !
من برايت كلماتي را ياد ميدهم آنرا حفظ نما :
اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ،تا اللـه ( جل
جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ترا حفظ نمايد .
اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ،او را هميشه با
خود ميابي
هرگاه سؤالي مينمودي ،از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) سوال نما
هرگاه كمك ميخواستي از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) كمك بخواه
بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برسانند ،آنها هيج
نفعي رسانده نميتواند ،مكر آنجه اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) برايت نوشته است .
162
و اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو با هم جمع ش--وند ،به تو هيج ض--رري رس--انده
، -مكر آنجه را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است .قلم نميتواند
-شده ،و رنك كتابها نيز خشك شده است )1( . ها برداشته
هرگاه مسلماني به مفهوم اين حديث شريف به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ،هيجكاهي از
، -زيرا آنجه انساني خوف نميكند ،و با عقيدهء اسالم به راحت زنده گي خويش را به سر ميبرد
-ده گي ، -اي زن- -است ،رزق او ،راحت او ،مقدار روز ه- براي او نوشته شده است ،رسيدني
لحظهء وفات او از دنيا .
-استفاده ميكردد :
دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف
هرگاه انسان با خدا باشد ،خدا با اوست ( فاذكروني اذكركم واشكروا لي والتكفرون ) -13
-يد ،تا من -ته باش- اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) متعال ميفرمايد :مرا به ياد داش-
شما را بياد داشته باشم ،شكر مرا نماييد ,وكفران نعمت نكنيد .
-14انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) قوي نموده ،و
هرجيزيكه ميخواهد ،ازخدا بخواهد ،وتوجه خويش را از مخلوق به خالق بكرداند ،هرجه
سؤال ميكند از خدا سؤال نمايد .
-15كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار است ،كه با رحمت خويش براي انس--ان در
-در وقت ضرورات ميگويد :يا اهلل ،يا اهلل ، مشكالت كمك ميرساند ،وانسان مؤمن هميشه
يا اهلل .
-ارا !-تعين ) بروردك- -ميگويد ( إياك نعبد ،وإياك نس- مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه
خاص ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم .
-16هيج كسي ب--راي انس--ان ض--رري رس--انده نميتواند ،مكر آنجه را اللـه ( جل جالله )
-است ،بناء خوف از انسان با داشتن عقي--دهء راسخ دور متعال( جل جالله ) برايش نوشته
-ده گي -راتب در زن- ميكردد ،زيرا انسان نميتواند براي كسي ضرر برساند ،واين امر به م-
انسان اتفاق ميافتد كه زماني يك تعداد اشخاص ميخواهند براي انسان ضرر برسانند ،ولي
اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) نخواسته است كه ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد
،برعكس ميبينيم كه با وجود كوشش انسان ها آن ضرر به نفع انس--ان ميباشد و به همين
-واعلت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد :و عسى أن تكره-
، -ولي آن جيز به خ--ير ش--ما شيئا وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد
ميباشد .
-براي انسان فايدهء برسانند كه آنرا اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله -17انسانها نميتواند
) براي انسان مقدر ننموده باشد ،بلكه همكاري آنان در همان ج--ارجوبي خواهد ب--ود كه
-ده است ،و به همين دليل -ان الزم دي- -راي انس- اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ب-
بسياري اوقات هرگاه بسياري از دوستان انسان براي انس--ان كمكي ك--رده نميتوانند ،و
كاهي هم دوستان انسان ميخواهند برايش ضرري برسانند ،ولي به كمك اللـه ( جل جالله
) متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي به كمك انسان شتافته او را ي--اري ميكند ،كه
163
، -مكر-انده نميتواند
اين امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رس-
آنجه را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است .
-18انسان مؤمن عقيده دارد ،كه او رزق كس ديگري را خورده نميتواند ،وهمچنان هيچكسي
-ها ،حيات ومرگ -رزق وروزی اورا بخورد ،زيرا مقدار رزق و روزي ،نوشيدني نميتواند
براي هر كسي ازجانب اللـه ( جل جالله ) متع--ال( جل جالله ) تع--يين ش--ده است ،در
-كه با انفجار بم همه هالك شده اند ،ولي در ميان آنها شخصی سالم بسياري حادثات ميبينم
مانده ،وحتى در جنگهاي اول ودوم جهاني كه مليون ها انسان به قتل رسيدند ،انسانهايي
هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رسيدند ،وياهم گاهي شده است كه جوانان
-الهء-اد س- -ان شصت ،هفت- -در زلزله ها هالك شده اند ،در حاليكه يك انس- بسيار نيرومند
-ها جان به سالمت ب--رده است ،زي--را وق--تي اجل ضعيف بعد از جندين روز از زيرخرابه
، -عمر انسان را ختم كند ،و برعكس در وقت اجل بسا نرسيده باشد ،هيج حادثه ء نميتواند
اوقات انسان جوان ونيرومند ،يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد .
انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار راحت زنده گي ميكند ،زيرا او با خ--دا محبت دارد ،و
ميداند كه اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) اورا ن--يز دوست دارد ،اين ص--ورت زيبا ،
عقل ودانش ،صحت اعضاي بدن ،وساختمان وجود متوازن با طبيعت ،انواع ميوه هاي ،غذا
ها ،ويتامين ها ،اكسيجن وساير غازات همه نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخ--دمت
، -اين فرد مؤمن ميداند كه اين دوستي اللـه ( جل جالله ) متع--ال( جل جالله ) انسان ميباشند
است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم نموده ،و اين اعضاي سالم بدن را اعط--اء
نموده است ،و زماني احساس ميكند كه چنین دوست مهربان دارد كه ب--راي فق--ير وغ--ني
دوجشم ،يك بيني ،يك معده ،يك قلب داده است ،وهيج كسي را برت--ريت ن--داده كه سه جشم
داشته باشد ،بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقسيم نموده است ،او اين دوست
بزرك را يار وياور خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده گي به او رجوع نم--وده در هر ركعت
( -إياك نعبد و إياك نستعين ) خاص ترا عبادت ميكنم و خ--اص از ازتو نماز به او تعهد مينمايد
-را دوست -دوست دارم او نيز م- كمك ميخواهيــم .او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر
، -بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به درب--ار آن ذات دارد ،و تمامي مشكالتم را حل مينمايد
بزركوار نيايش نموده ،سربنده كي خم نموده ،سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خ--ويش
.-طلب كمك مينمايد
-اني-وي عمل مينمايد ،او ميداند كه زم- -ان ق-
اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايم-
دوست مهربانم مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ،براي اينست كه به ع--وض آن
اجر دنيوي ويا اخروي برايم الزم ديده است ،او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي مح--روم
-ال-ال( جل جالله ) متع-هستم ،يا به سبب كسالت خودم بوده ،وياهم اللـه ( جل جالله ) متع-
برايم نعمت بهترازينرا در روز قيامت فراهم خواهد نمود ،بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار
-عادتي را-ان س- -و هم-
عادي ،بوشيدن لباس عادي ،زنده گي بسيار عادي همان لذتي را ميبرد
164
نصيب ميشود كه بسياري از مردمان كمراه و بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت
را ندارند .
دانشمندان ميگويند كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ،بلكه سعادت انسان در قناعت است
،هرگاه كسي در زنده گي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داشته باشد ،انسان با سعادت
دنيا به حساب ميرود ،ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت زياد سبب بد بختي ميكردد :
يا قناعت بر كند يا خاك كور جشم طمع آدمي زاد را
اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد .
در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول 500سال قبل داخل جنت ميكردد ،
زيرا انسان فقير
-راض
در كشورهاي غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ،هزاران نوع ام-
در آنجا شيوع نموده است ،
165
اعماليكه مصارف مادي دارد شرط ســومي دارد كــه آن عمــل بايــد بــاك باشــد إن هللا -9
سـلَّ َم أَيُّ َهــا
صـلَّى هَّللا ُ َعلَ ْيـ ِه َو َ سـو ُل هَّللا ِ َ طيب ال يقبل إال طيبا (ٍ عَنْ أَبِي ه َُر ْي َرةَ قَا َل قَا َل َر ُ
سلِينَ فَقَا َل يَا ب اَل يَ ْقبَ ُل إِاَّل طَيِّبًا َوإِنَّ هَّللا َ أَ َم َر ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ بِ َما أَ َم َر بِ ِه ا ْل ُم ْر َ
اس إِنَّ هَّللا َ طَيِّ ٌ
النَّ ُ
صالِ ًحا إِنِّي بِ َما تَ ْع َملُونَ َعلِي ٌم َوقَا َل يَا أَ ُّي َهــا الَّ ِذينَ ت َوا ْع َملُوا َ س ُل ُكلُوا ِمنْ الطَّيِّبَا ِ الر ُأَ ُّي َها ُّ
ث أَ ْغبَ َر يَ ُم ُّد يَ َد ْي ـ ِه إِلَى ش َع َ سفَ َر أَ ْت َما َرزَ ْقنَا ُك ْم ثُ َّم َذ َك َر ال َّر ُج َل يُ ِطي ُل ال َّ آ َمنُوا ُكلُوا ِمنْ َ
طيِّبَا ِ
ي بِا ْل َح َر ِام فَأَنَّى سهُـ َح َرا ٌم َو ُغ ِذ َ س َما ِء يَا َر ِّب يَا َر ِّب َو َم ْط َع ُمهُ َح َرا ٌم َو َمش َْربُهُ َح َرا ٌم َو َم ْلبَ ُ ال َّ
اب لِذلِكَ ) انسان كه يـك مخلـوق عـادي اسـت هرگـاه بـرايش خـوراكي و يـا َ ست ََج ُيُ ْ
نوشيدنيـ بيش گردد كه در ظرف بزركي باشد ،ولي به اندازه يك ســر ســوزن حــيز
مردار در آن افتاده باشد ،قبول نميكند ،واز پذيرش آن ابا مي ورزد .
166
ابن كثير ميگويد :قتادة والسدي ومالك از حضرت زيد بن أس33لم وابن زيد روايت ميكنن33د ك33ه
"إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي شفاعت كردن ب3راي م3ا ،و م3ا را ب3ه ن3زد خ3دا نزدي3ك
ساختن است
ابن كثير ميكويد :اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ،ولي تمامي بي33امبران ب33ه ض33د
اين عقيده ومنه نمودن مردم ازين فكر برخواستند ،وبه يكتا برستي و يكانگي خداون33د ايش33ان
را دعوت نمودند ،وبرايشان گفتند ك33ه اين س33خناني اس33ت ك33ه مش33ركان ب33راي خ33ود اخ33تراع
نموده اند ،خداوند به جنين اعمال اجازه ن33داده ،وب33ه آن رض33ايت نداش33ته بلك33ه آن33را ب33د تلقي
نم3وده و آن3انرا ازين ك3ار من3ع نم3وده اس3ت ( .ولق3د بعثن3ا في ك3ل أم3ة رس3وال أن أعب3دوا هللا
واجتنبوا الطاغوت) مادر هر ام33تي بي33امبري فرس33تاديم ك33ه هللا را عب33ادت كني33د واز ط33اغوت
ببرهيزيد (وما أرس33لنا من قبل33ك من رس33ول إال ن33وحي إلي33ه أن33ه ال إل33ه إال أن33ا فاعب33دون ) هيج
بيامبري را قبل از تو نفرستاديم مكر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيج معب33ودي بغ33ير از
من نيست ،بس صرف مرا عبادت كنيد " .ابن کثیر عالوه میکند :خداوند خ33بر داده اس33ت
كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها
هستند ويا از جمله مالئكه هاي مقرب همه بنده هاي خداوند ب33وده ،نميتوانن33د ش33فاعت كس33ي
را بدون اجازه ء ورضايت خداوند بكنند ،فرش3ته ك33ان مث3ل والي ه3اي باش3اهان نيس33تند ك33ه
بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنند
(إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغكويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند
.
در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميگويد :
در تفسير ابن كثيبر ميگويد :
از محمد بسر قيس كفت :يغوث ويعوق ونسر سه شخص نيكوكار وازجمله اولياء هللا در
فاصله زمني بين حضرت آدم ونوح ( عليهما السالم ) بودند ،ويكتعداد از بيرواني داش33تند ،
وقتي وفات نمودند ،بيروان شان كفتند :اكر تصوير ها و مجسمه هاي اينان را داشته باشيم
در وقت ديدن به آنان عالقمندي ما به عبادت بيشتر ميش33ود ،تص33اوير آن33ان را كش33يده بيش
خود نكهداشتند ،وقتي آنها مردند ،شيطان به نزد اوالد هاي شان آمده وكفت ك33ه ب3دران ت3ان
آنها را عبادت ميكردند ،واز آنها در باريدن باران كمك ميخواس33تند و ب33ه اين ش33كل آن33ان اين
بت ها ومجسمه ها را عبادت كردند .
يعقوب بس33ر أبي المطهر ميكوي33د ك33ه أبي جعفر نم33از ميخوان33د و كس33انيكه درمجلس نشس33ته
بودند ا بن المهلب را ياد كردند ،او هنكامي از نمازش فارغ شد كفت كه ابن مهلب در جايي
كشته شد كه در آنجا مردم به غير از خداوند انس33ان را عب33ادت كردن33د ،كفت :شخص33ي در
آنجا بود كه بسيار انسان نيك وصالح بود كه درميان مرد م بسيار محب33وب ب33ود ،وهنكاميك33ه
وفات نمود همه در اطراف قبر او در شهر باب33ل جم33ع ش33ده و نال33ه وفري33اد مينمودن33د ،ج33ون
شيطان اين حادثه را مشاهده نمود ،در شكل انس33اني آم33ده برايش33ان كفت :آي33ا ميخواهي33د ك33ه
تصاوير اين شخص را براي تان ترسيم نمايم ،شما آنرا در مجالس تان بكذاريد ،وهروق33تي
او را بياد داشته باشيد كفتند :بلي
167
شيطان ب33راي آن33ان اين ك33ار را ك33رد ،ب33از برايش33ان كفت :آي33ا ميخواهي33د ك33ه مجس33مه ء اين
شخص را براي هركدام تان بسازم تا در خانه هاي ت33ان كذاش33ته ،واو را بي33اد داش33ته باش33د ،
كفتند :بلي
شيطان برايشان مجسمه هاي اين شخص را ساخت ،و زماني اوالد ه33اي ش33ان اين مجس33مه
ها را درخانه هاي خويش بعد از بدران يافتند به عبادت آنان برداختن33د .بن33اء اين هم33ان ب33تي
بود كه بنام ( ود ) عبادت كرديد .
تفسير نمونهـ اين آيت شريف را جنين تفسير نموده است َ ( :والَّ ِذينَ اتَّ َخُ 3ذوا ِم ْن ُدونِ ِ 3ه أَوْ لِيَ33ا َء
َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى ) :
-ان اين است كه اينها را نمى -ود پذيرفته اند و دليلش- ( كسانى كه غير از خدا را اولياى خ-
پرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند ،خداوند روز قيامت مي--ان آنها در
آنچه اختالف داشتند داورى مى كند و آنجا است كه فساد و تباهى اعمال و افكارش--ان بر
همگان آشكار مى شود .
-در ادامه ميكويد :اين آيه در حقيقت تهديدى است قاطع براى مشركان مولف تفسير نمونه
كه در روز قيامت كه روز برطرف شدن اختالفات و آشكار شدن حقائق است در ميان آنها
داورى مى كند ،و آنان را به كيفر اعمالشان مى رساند ،عالوه بر اينكه در ص--حنه محشر
در برابر همگان رسوا مى شوند.
-بيان شده است . در اينجا منطق بت پرستان به روشنى
-اينكه : توضيح
-ود ذات -روهى به زعم خ- بعضى معتقدند يكى از سرچشمه هاى بت پرستى اين است كه گ-
پاك خداوند را بزرگتر از آن مى دانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد
-كه ما مستقيما او را مورد عبادت خ--ويش و بر اين اساس او را منزه از اين مى دانستند
-وى -الم از س- -اين ع- -دبير قرار دهيم ،بنابراين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و ت-
خداوند بر عهده آنها گذارده شده است ،و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم .
-كنيم تا ما را به خدا نزديك كنند، آنها را به عنوان ((ارباب )) و خدايان بپذيريم و پرستش
آنها همان فرشتگان و جن و به طور كلى وجودات مقدس عالمند.
-به اين مقدسين نيز امكان پذير نبود تمثال و سمبلى ب--راى آنها سپس از آنجا كه دسترسى
مى ساختند و آنها را پرستش مى كردند ،و اينها همان بتها بودند ،و چون ميان اين تمثالها
-ود مى -دايان خ- -اب )) و خ- و وجود مقدسين يك نوع وحدت قائل بودند بتها را نيز ((ارب-
پنداشتند.
-بودند كه از سوى خداوند ع--الم -خدايان در نزد آنها همان موجودات ممكنى به اين ترتيب
-ان به امر -ور جه- آفريده شده بودند ،و به زعم آنها مقربان درگاه حق و اداره كنندگان ام-
-كه خالق و آفري--دگار پروردگار بودند ،و خدا را رب االرباب (خداى خدايان ) مى دانستند
عالم هستى است ،و گرنه كمتر كسى از بت پرستان معتقد بود كه اين بته--اى س--نگى و
168
چوبى و يا حتى خدايان پندارى آنها يعنى فرشتگان و جن و مانند آن خالق و آفريدگار اين
جهان مى باشد.
-هاى ديگرى نيز دارد از جمله اينكه احترام فوق العاده به انبياء -سرچشمه البته بت پرستى
و نيكان گاهى سبب مى شد كه تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام قرار دهن--د ،و با
-مى شد، گذشت زمان اين تمثالها جنبه استقاللى پيدا كرده ،و احترام نيز تبديل به پرستش
-سازى در اسالم شديدا نهى شده است . و به همين علت مساءله مجسمه
اين امر نيز در تواريخ آمده است كه عرب جاهلى به خاطر احترام فوق العاده اى كه براى
كعبه و سرزمين مكه قائل بود گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط ديگر مى برد
و مورد احترام و كم كم پرستش قرار مى داد.
و در هر حال اينها منافاتى با آنچه در داستان ((عمرو بن لحى )) نقل شده ندارد كه او به
-تى را باهنگام سفر به شام صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده كرد و براى اولين بار ب-
-بتان از آن زمان معمول شد ،چرا كه هر يك از آنچه خود از آنجا به حجاز آورد ،و پرستش
-يز -بتها ن-
-را بيان مى كند و انگيزه شاميان در پرستش -هاى بت پرستى گفتيم يكى از ريشه
-مى گرفت .از همين امور يا مانند آن سرچشمه
اما در هر صورت اينها همه اوهام و خياالت بى اساسى بود كه از مغزهاى ناتوان تراوش
مى كرد ،و مردم را از جاده اصيل خداشناسى منحرف مى ساخت .
-ميكويد :ق--رآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاءكيد مى كند كه -نمونــه صاحب تفسير
انسان بدون هيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد ،با او سخن گوي--د ،راز و
نياز كند ،حاجت بطلبد تقاضاى عفو و توبه كند ،اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او
است .
سوره ((حمد)) بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم
در نمازهاى روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند ،او را مى خوانند و
بدون هيچ واسطه اى از او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند.
-در برنامه هاى اسالمى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند ب--زرگ طرز استغفار و توبه
كه دعاهاى ماءثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسالم هيچگونه واسطه
اى در اين مسائل قائل نشده است و اين همان حقيقت توحيد است .
حتى مساءله شفاعت و توسل به اولياء اهلل نيز مقيد به اذن پروردگار و اج--ازه او است و
تاءكيدى است بر همان مساءله توحيد.
و بايد هم چنين رابطه اى برقرار باشد ،چرا كه او به ما از خود ما نزديكتر است ،چنانكه
قرآن مى گويد :و نحن اقرب اليه من حبل الوريد(( :ما به انسان از رگ گردن او نزديكتريم
))! (ق )16 -و اعلموا ان اهلل يحول بين المرء و قلبه (( :بدانيد خداوند ميان انس--ان و
دل او قرار دارد))! (انفال .)24 -
169
با اين حال نه او از ما دور است ،و نه ما از او دوريم ،تا نيازى به واسطه باش--د ،او از
-است ،در همه جا حضور دارد ،و در درون قلب ما ج--اى او هر كس ديگر به ما نزديكتر
است .
-
-تش -واه پرس- -واسطه ها ،خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند ،و خ- بنابراين پرستش
-اى-ران نعمته-بتهاى سنگى و چوبى ،يك عمل بى اساس و دروغين است ،به عالوه كف-
پروردگار محسوب مى شود ،چرا كه بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه اين موجودات
بى جان يا سراپا نياز.
لذا در پايان آيه مى گويد :خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز ه--دايت
نمى كند (ان اهلل ال يهدى من هو كاذب كفار)
-ود-را كه خ-
نه هدايت به راه مستقيم در اين جهان ،نه به سوى بهشت در جهان ديگر چ-
مقدمات بسته شدن درهاى هدايت را فراهم ساخته است ،زيرا خداوند فيض هدايتش را به
-هائى مى فرستد كه اليق و آماده پذيرش آنند ،نه دلهائى كه آگاهانه هر گونه آمادگى زمينه
را در خود نابود كرده اند).
تفسير الميزان ميكويد ( :و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي
-معتقد است كه خداى سبحان بزرگ--تر از آن است كه ...در سابق گفتيم كه مسلک وثنيت
-ش. -ود ،نه عقلش ميتواند او را درک كند و نه وهم و حس- ادراک انسانها محيط بر او ش-
پس او منزه از آن است كه ما ،روى عبادت را متوجه او كنيم .ناگزير واجب ميشود كه از
راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب جوييم و مقربين درگاه او هم--ان كس--انياند كه
خداى تعالي تدبير شوون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده .ما بايد آنان را ارباب خ--ود
بگيريم ،نه خداى تعالي را .سپس همانها را معبود خود بدانيم و به سويشان تقرب بجوييم
تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند ،و ما را به درگاه او نزديک س--ازند .و اين آلهه و
ارباب عبارتند از مالئكه و جن و قديسين از بشر ،اينها ارباب و آلهه حقيقي ما هستند .و
اما اين بتها كه در بتكده ها و معابد نصب ميكنند ،تمثالهايي از آن ارباب و آلهه هستند ،نه
اينكه راستي خود اين بتها خدا باشند .چيزى كه هست عوام آنها بسا ميشود كه بين بتها و
-اب و آلهه را-ور كه ارب- -ان ط- -هم--تند
ارباب آنها فرق نگذاشته ،خود بتها را هم ميپرس-
ميپرستند .عرب جاهليت هم اين طور بودند .و همچنين عوامهاى صابئين .بسا ميشود كه
فرقي بين بتهاى كواكب و كواكب كه آنها نيز بته--اى ارواح موكل بر آنها هس--تند ،و بين
ارواح كه ارباب و آلهه حقيقي نزد خواص صابئين هستند ،فرقي نميگذارند .به هر ح--ال
پس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند ،و اين ارباب موجوداتي ممكن و مخلوقن--د،
چيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود ميداند موكل بر تدبير
-داده .و اما خود خداى -كه دارد ماموريتي عالم كرده و هر يک را بر حسب مقام و منزلتي
سبحان به غير از خلق كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد ،و او رب ارب--اب و اله آلهه
-كه منظور از آيه م--ورد بحث كه است .حال كه اين معاني را متوجه شدى ميتواني بفهمي
170
-نيت است كه قائلند-ور همين وث- ميفرمايد :و الذين اتخذوا من دونه اولياء چيست ؟ منظ-
-منس--وب -ميكنند ،و ربوبيت و تدبير غير از خدا اربابي دگر هستند ،كه امور عالم را تدبير
-ور -دبر ام--اب م- -اين ارب- -به خداى تعالي .پس در نظر وثنيت به ايشان است ،نه منسوب
-اب خاضع شد و آنها را -اش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارب- -تند ،نتيجه-
هس-
عبادت كرد تا ما را از منافعي برخوردار و بالها و ضررها را دفع كنن--د .و ح--تي بايد از
اينها تشكر كرد ،چون كارها همه به دست آنان است ،نه به دست خدا .پس معلوم شد كه
مراد از اتخاذ اولياء اين است كه مشركين به غير از خ--دا ارب--ابي ميگيرن--د ،و خالصه
ميخواهيم بگوييم واليت و ربوبيت قريب المعني هستند ،چون رب به معناى مالک م--دبر
-تدبير است .و به همين جهت دنب--ال كلمه است و ولي به معناى مالک تدبير و يا متصدى
اوليا مساله عبادت را ذكر كرده و فرموده :ما نعبدهم اال ليقربونا .بنابراين ،كلمه ال--ذين
-د .ودر جمله و الذين اتخذوا من دونه اولياء مبتدا و خبر آن جمله ان اهلل يحكم ...ميباش-
-شركا و الوهيت آنها هستند ،و براى خ--دا مراد از الذين مشركين است كه قائل به ربوبيت
-وديت -مگر عوام آنها ،كه معتقدند خدا هم با ارباب در معب- ربوبيت و الوهيتي قائل نيستند،
شريک است .و جمله ما نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي تفسيرى است براى معناى اتخ--اذ
-ول است كه در -دير ق-
اوليا به جاى خدا .و اين جمله حكايت كالم مشركين است و يا به تق-
اين صورت تقدير آن يقولون ما نعبدهم ...است ،يعني ميگويند ما شركاء را نميپرس--تيم
مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمي به سوى خدا نزديک كنند .پس مش--ركين از خ--دا به
-از اين جهت است كه مش--ركين سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركشان مين--اميم
براى خدا شريک قائل شده اند ،يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خواندهاند ،و خ--دا را
رب و اله آن ارباب و آلهه ناميده اند ).ختم سخنان تفسير الميزان .
در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) تفسير ابن كثير ميگويد :
قرأ السبعة والجمهور بتشديد الياء من "إياك" وق33رأ عم33رو بن فاي33د بتخفيفه33ا م33ع الكس33ر وهي
قراءة شاذة مردودة ألن إيا ضوء الشمس وقرأ بعضهم "إياك" بفتح الهمزة وتشديد الي33اء وق33رأ
بعضهم هياك بالهاء بدل الهمزة كما قال الشاعر:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن تراحبت
ونس33تعين بفتح الن33ون أول الكلم33ة في ق33راءة الجمي33ع س33وى يح33يى بن وث33اب واألعمش فإنهم33ا
كسراها وهي لغة بني أس3د وربيع3ة وب3ني تميم والعب3ادة في اللغ3ة من ال3ذل يق3ال طري3ق معب3د
171
وبعير معبد أي مذلل وفي الشرع عبارة عما يجم3ع كم33ال المحب3ة والخض3وع والخ3وف .وق33دم
المفعول وهو إياك وكرر لالهتمام والحصر أي ال نعبد إال إياك وال نتوكل إال علي33ك وه33ذا ه33و
كمال الطاعة .والدين كله يرجع إلى هذين المعنيين .وهذا كم33ا ق33ال بعض الس33لف الفاتح33ة س33ر
القرآن وسرها هذه الكلمة "إياك نعبد وإياك نستعين" فاألول تبرؤ من الشرك والثاني ت33برؤ من
الحول والقوة والتفويض إلى هللا عز وجل وهذا المعنى في غير آية من القرآن كما قال تع33الى:
"فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعمل33ون" "ق3ل ه33و ال33رحمن آمن33ا ب3ه وعلي33ه توكلن33ا"
"رب المشرق والمغرب ال إله إال ه33و فاتخ33ذه وكيال" وك33ذلك ه33ذه اآلي33ة الكريم33ة "إي33اك نعب33د
وإياك نستعين" وتحول الكالم من الغيبة إلى المواجه3ة بك3اف الخط3اب وه3و مناس3بة ألن3ه لم3ا
أثنى على هللا فكانه اقترب وحضر بين يدي هللا تعالى فلهذا ق33ال" :إي33اك نعب33د وإي33اك نس33تعين"
وفي هذا دليل على أن أول السورة خبر من هللا تعالى بالثناء على نفسه الكريمة بجميل ص33فاته
الحسنى وإرشاد لعباده بأن يثنوا عليه بذلك ولهذا ال تصح صالة من لم يقل ذلك وهو قادر عليه
كما جاء في الصحيحين عن عبادة بن الصامت قال :قال رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم "ال
صالة لمن لم يقرأ بفاتحة الكتاب" .وفي صحيح مسلم من ح33ديث العالء بن عب33دالرحمن م33ولى
الحرقة عن أبيه عن أبي هريره عن رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم "يق33ول هللا تع33الى قس33مت
الصالة بيني وبين عبدي نصفين فنص33فها لي ونص33فها لعب33دي ولعب33دي م33ا س33أل إذا ق33ال العب33د
"الحمد هلل رب العالمين" قال هللا حمدني عبدي وإذا قال "الرحمن ال33رحيم" ق33ال هللا أث33نى علي
عبدي فإذا قال" :مالك يوم الدين" قال هللا مجدني عبدي وإذا ق3ال "إي3اك نعب3د وإي3اك نس3تعين"
قال هذا بيني وبين عبدي ولعبدي م33ا س33أل ف33إذا ق33ال "إه33دنا الص33راط المس33تقيم ص33راط ال33ذين
أنعمت عليهم غير المغض33وب عليهم وال الض33الين" 3ق33ال ه33ذا لعب33دي ولعب33دي م33ا س33أل" وق33ال
الضحاك عن ابن عباس رضي هللا عنهما "إياك نعبد" يعني إي33اك نوح33د ونخ33اف ونرج33وك ي33ا
ربنا ال غيرك "وإياك نستعين" على طاعتك وعلى أمورنا كلها وقال قت33ادة "إي33اك نعب33د وإي33اك
نستعين" يأمركم أن تخلصوا له العبادة وأن تستعينوه على أموركم وإنما قدم "إياك نعب33د" على
"وإياك نستعين" ألن العبادة له هي المقصودة واالستعانة وسيلة إليها واالهتم33ام والح33زم تق33ديم
ما هو األهم فاألهم وهللا أعلم .ف33إن قي33ل :فم33ا مع33نى الن33ون في قول33ه تع33الى "إي33اك نعب33د وإي33اك
نستعين" فإن كانت للجمع فالداعي واحد وإن كانت للتعظيم فال يناسب ه33ذا المق33ام؟ وق33د أجيب
بأن المراد من ذلك اإلخبار عن جنس العباد والمصلي فرد منهم وال س33يما إن ك33ان في جماع33ة
أو إمامهم فأخبر عن نفسه وعن إخوانه المؤمنين بالعبادة التي خلقوا ألجلها وتوس33ط لهم بخ33ير
ومنهم من قال يجوز أن تكون للتعظيم كأن العب3د قي3ل ل33ه إذا كنت داخ3ل العب33ادة ف3أنت ش33ريف
وجاهك عريض فقل "إياك نعبد وإياك نستعين" وإن كنت خارج العبادة فال تقل نحن وال فعلن33ا
ولو كنت في مائة ألف أو ألف ألف الحتياج الجميع إلى هللا عز وج33ل وفق33رهم إلي33ه .ومنهم من
قال إياك نعبد ألطف في التواضع 3من إياك عبدنا لما في الثاني من تعظيم نفسه من جعل33ه نفس33ه
وحده أهال لعبادة هللا تعالى الذي ال يستطيع أحد أن يعبده حق عبادته وال يثني عليه كما يليق به
والعبادة مقام عظيم يشرف به العبد النتسابه إلى جناب هللا تعالى كما قال بعضهم3:
فإنه أشرف أسمائي ال تدعني إال بياعبدها
172
وقد سمى هللا رسوله صلى هللا عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال" :الحمد هلل ال33ذي أن33زل
على عبده الكتاب" "وأنه لما قام عبدهللا يدعوه" "سبحان الذي أس33رى بعب33ده ليال" فس33ماه عب33دا
عند إنزاله عليه وعند قيامه في الدعوة وإسرائه به وأرشده إلى القيام بالعبادة في أوقات يضيق
صدره من تكذيب المخالفين حيث يقول "ولقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون فس33بح بحم33د
رب33ك وكن من الس33اجدين واعب33د رب33ك ح33تى يأتي33ك اليقين" وق33د حكى ال33رازي في تفس33يره عن
بعضهم أن مقام العبودية أشرف من مق33ام الرس33الة لك33ون العب33ادة تص33در من الخل33ق إلى الح33ق
والرسالة من الحق إلى الخلق قال وألن هللا يتولى مصالح عبده والرسول يت33ولى مص33الح أمت33ه
وهذا القول خطأ والتوجيه أيضا ضعيف ال حاصل ل33ه ولم يتع33رض ل33ه ال33رازي بتض33عيف وال
رد .وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ث33واب أو درء عق33اب ق33الوا وه33ذا ليس بطائ33ل إذ
مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف بتك33اليف هللا تع33الى وه33ذا أيض33ا عن33دهم ض33عيف ب33ل
العالي أن يعبد هللا لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا ولهذا يق33ول المص33لي 3:أص33لي هلل ول33و
كان لتحصيل الثواب ودرء العق33اب لبطلت الص33الة وق33د رد ذل33ك عليهم آخ33رون وق33الوا :ك33ون
العبادة هلل عز وجل ال ينافي أن يطلب معها ثوابا وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي :أما
إني ال أحسن دندنتك وال دندنة معاذ إنما أسأل هللا الجنة وأعوذ به من الن33ار فق33ال الن33بي ص33لى
هللا عليه وسلم "حولها ندندن".
د ر تفسير قرطبي ميگويد :
"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخط33اب على التل33وين; ألن من أول الس3ورة إلى هاهن33ا خ3برا
عن هللا تعالى وثناء عليه ,كقوله "وسقاهم ربهم شـرابا طه3ورا" [اإلنس3ان .]21 :ثم ق3ال" :إن
هذا ك33ان لكم ج33زاء" .وعكس33ه" :ح33تى إذا كنتم في الفل33ك وج33رين بهم" [ي33ونس ]22 :على م33ا
يأتي.
و"نعبد" معناه نطيع; والعب33ادة الطاع33ة والت33ذلل .وطري33ق معب33د إذا ك33ان م33ذلال للس33الكين; ق33ال
الهروي .ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعب33ادة هللا تع33الى; إذ س33ائر الن33اس يعب33دون
سواه من أصنام وغير ذلك.
"وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق .قال السلمي في حقائق33ه :س33معت محم33د بن
عبدهللا بن ش33اذان يق33ول :س33معت أب33ا حفص الفرغ33اني يق33ول :من أق33ر ب "إي33اك نعب33د وإي33اك
نستعين" فقد برئ من الجبر والقدر .إن قيل :لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل ل33ه :ق33دم اهتمام33ا,
وشأن العرب تقديم األهم .يذكر أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الس33اب:
إياك أعني :فقال له اآلخر :وعنك أعرض; فقدما األهم .وأيض33ا لئال يتق33دم ذك33ر العب33د والعب33ادة
على المعبود; فال يجوز نعبدك ونستعينك ,وال نعبد إياك ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناي33ة
المفعول ,وإنما يتبع لفظ القرآن .وقال العجاج:
واغفر خطاياي وكثر ورقي إياك أدعـو فتقبل ملقي
ويروى :وثمر .وأما قول الشاعر:
إليك حتى بلغت إياكا
فشاذ ال يقاس عليه .والورق بكسر الراء من الدراهم ,وبفتحها الم33ال .وك33رر االس33م لئال يت33وهم
إي33اك نعب33د ونس33تعين غ33يرك .الجمه33ور من الق33راء والعلم33اء على ش33د الي33اء من "إي33اك" في
173
الموضعين .وقرأ عمرو بن قائد" :إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء ,وذلك أن33ه ك33ره تض33عيف
الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها .وهذه قراءة مرغوب عنها ,فإن المعنى يصير 3:شمس33ك نعب33د أو
ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة) :ضوءها; وقد تفتح .وقال:
أسف فلم تكدم عليه بإثمد سقته إياة الشمس إال لثاته
فإن أسقطت الهاء مددت .ويقال :اإلياة للشمس كالهالة للقمر ,وهي الدارة حولها .وق33رأ الفض33ل
الرقاشي" :أياك" (بفتح الهم33زة) وهي لغ33ة مش33هورة .وق33رأ أب33و الس33وار الغن33وي" :هي33اك" في
الموضعين ,وهي لغة; قال:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن توسعت
"وإياك نستعين" عطف جملة على جمل3ة .وق3رأ يح3يى بن وث3اب واألعمش" :نس3تعين" بكس3ر
النون ,وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان ,فكسرت النون كما تكس33ر
ألف الوصل .وأصل "نستعين" نستعون ,قلبت حركة الواو إلى العين فصارت ي33اء ,والمص33در
استعانة ,واألصل استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي س33اكنان فح33ذفت
األلف الثانية ألنها زائدة ,وقيل األولى ألن الثانية للمعنى ,ولزمت الهاء عوضا.
قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب33ه ق33رآن وس33يله ب33زرك الهي ب33راي رس33يدن ب33ه جنت
الهي و نجات از دوزخ ميباشد )
هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي
پيامبر است ،
به گفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ33ود وس33يله
نجات است براي انسان مؤمن .
ام33ا تع33دادي ازم33ردم ب33ا حرك33ات غ33ير معق33ول و اعماليك33ه رض33ايت اللـه ( ج33ل جالل33ه )
متعال( جل جالله ) وپيامبر در آن نيست كار هاي ناروا نموده ب33از ب33ه زي33ارت دوس33تان خ33دا
ميروند ،دوستان خدا هيج كاهي به آنها هيج كمكي نخواهد كرد .
174
كثير والسدي وابن زيد وغير واحد وقال قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ
ابن زيد" أولئك ال33ذين ي33دعون يبتغ33ون إلى ربهم الوس33يلة " وه33ذا ال33ذي قال33ه ه33ؤالء األئم33ة ال
خالف بين المفسرين فيه وأنشد عليه ابن جرير قول الشاعر:
وعاد التصافي بيننا والوسائل إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا
والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوسيلة أيض3ا علم على أعلى منزل3ة في
الجنة وهي منزلة رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم -وداره في الجنة وهي أق33رب أمكن33ة الجن33ة
إلى العرش وقد ثبت في صحيح البخاري من طري33ق محم33د بن المنك33در عن ج3ابر بن عب33د هللا
قال :قال رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم" :من ق33ال حين يس33مع الن33داء اللهم رب ه33ذه ال33دعوة
التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدت33ه إال حلت
له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مس33لم من ح33ديث كعب عن علقم33ة عن عب33د
الرحمن بن جبير عن عبد هللا سمع النبي -ص33لى هللا علي33ه وس33لم -يق33ول ":إذا س33معتم الم33ؤذن
فقولوا مثل ما يقول ثم صلوا علي فإنه من صلى علي صالة صلى هللا عليه عش33را ثم س33لوا لي
الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي إال لعبد من عباد هللا وارجو أن أكون أنا هو فمن سأل لي
الوسيلة حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد :حدثنا عبد الرزاق أخبرنا س33فيان
عن ليث عن كعب عن أبي هريره أن رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم -قال ":إذا ص33ليتم علي
فسلوا لي الوسيلة" قيل :يا رسول هللا وم33ا الوس33يلة؟ ق33ال ":أعلى درج33ة في الجن33ة ال يناله33ا إال
رجل واحد وأرج33و أن أك33ون أن33ا ه33و" ورواه الترم33ذي عن بن33دار عن أبي عاص33م عن س33فيان
الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هري33رة ب33ه ثم ق33ال :غ33ريب وكعب ليس
بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غ33ير ليث بن أبي س33ليم " .ح33ديث آخ33ر" عن أبي هري33رة -
رضي هللا عنه -قال :أب33و بك33ر بن مردوي33ه ح33دثنا عب33د الب33اقي بن ق33انع ح33دثنا محم33د بن نص33ر
الترمذي حدثنا عبد الحميد بن صالح حدثنا ابن شهاب عن ليث عن المعلي عن محم33د بن كعب
عن أبي هريرة رفعه قال ":صلوا علي ص3التكم وس33لوا هللا لي الوس3يلة فس33ألوه أو أخ33برهم أن
الوسيلة درجة في الجنة ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو أن أك33ون أن33ا" " .ح33ديث آخ33ر" ق33ال
الحافظ أبو القاسم الطبراني 3:أخبرنا أحمد بن علي األبار ح33دثنا الولي3د بن عب33د المل3ك الح33راني
حدثنا موسى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محمد بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال :قال
رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم ":-سلوا هللا لي الوس33يلة ألن33ه لم يس33ألها لي عب33د في ال33دنيا إال
كنت له شهيدا أو شفيعا يوم القيامة" ثم قال الطبراني 3:لم ي33روه عن ابن أبي ذئب إال موس33ى بن
أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محمد بن علي بن دحيم حدثنا أحم33د بن ح33ازم ح33دثنا
عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم33رو بن عط33اء ف33ذكر بإس33ناده نح33وه" .
حديث آخر "روى ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزي33ة عن موس33ى بن وردان أن33ه س33مع
أبا سعيد الخدري يقول قال رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم" :-إن الوسيلة درجة عند هللا ليس
فوقها درجة فسلوا هللا أن يؤتيني الوسيلة على خلق33ه " .ح33ديث أخ33ر" روى ابن مردوي33ه أيض33ا
من طريقين عن عبد الحميد بن بحر ح3دثنا ش3ريك عن أبي إس3حاق عن الح3ارث عن علي عن
النبي -صلى هللا عليه وسلم -ق3ال ":في الجن3ة درج3ة ت3دعى الوس3يلة ف3إذا س3ألتم هللا فس3لوا لي
الوسيلة قالوا :يا رسول هللا من يسكن معك قال :علي وفاطمة والحسن والحس33ين " ه33ذا ح33ديث
175
غريب منكر من هذا الوجه وقال :ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحسين ح33دثنا الحس33ن الدش33تكي
حدثنا أبو زهير حدثنا سعيد بن طريف عن علي بن الحسين األزدي مولى سالم بن ثوبان ق33ال:
سمعت علي بن أبي طالب ينادي على منبر الكوفة :يا أيها الناس إن في الجنة لؤلؤتين إحداهما
بيضاء واألخرى صفراء أما الصفراء فإنه33ا إلى بطن33ان الع33رش والمق33ام المحم33ود من اللؤل33ؤة
البيضاء سبعون ألف غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفه33ا وأبوابه33ا وأس33رتها وس33كانها من
عرق واحد واسمها الوسيلة لمحمد -صلى هللا عليه وسلم -وأهل بيته والصفراء فيها مث33ل ذل33ك
هي إلبراهيم -عليه السالم -وأهل بيت33ه .وه33ذا أث33ر غ33ريب أيض33ا وقول33ه" وجاه33دوا في س33بيله
لعلكم تفلحون " لما أم33رهم ب33ترك المح33ارم وفع33ل الطاع33ات أم33رهم بقت33ال األع33داء من الكف33ار
والمشركين الخارجين عن الطري33ق المس33تقيم والت33اركين لل33دين الق33ويم ورغبهم في ذل33ك بال33ذي
أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة :من الفالح والسعادة العظيم33ة الخال33دة المس33تمرة ال33تي ال
تبيد وال تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيع33ة اآلمن33ة الحس33نة مناظره33ا الطيب33ة مس33اكنها
التي من سكنها ينعم ال ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه.
در تفسير قرطبي ميگويد :الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد وقت33ادة وعط33اء
والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير ,وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة3:
أن يأخذوك تكحلي وتخصني إن الرجال لهم إليك وسيلة
ويقال :منه سلت أسأل أي طلبت ,وهم33ا يتس33اوالن أي يطلب ك33ل واح33د من ص33احبه; فاألص33ل
الطلب; والوسيلة القربة التي ينبغي أن يطلب بها ,والوسيلة درجة في
الجنة ,وهي التي ج33اء الح33ديث الص33حيح به33ا في قول33ه علي33ه الص33الة والس33الم( :فمن س33أل لي
الوسيلة حلت له الشفاعة).
جاللين در تفسير وسيله ميگويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه .
176
قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند
ميدانستند
ِّين ْال َخالِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِِ 3ه أَوْ لِيَ33ا َء تفس33ير قرط33بي ميگوي33د :يع33ني األص33نام أَاَل هَّلِل ِ الد ُ
والخبر محذوفَ .ما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَرِّ بُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ
إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر /الزمر)33(/
قرطبي ميگويد :
ق33ال قت33ادة :ك33انوا إذا قي33ل لهم من ربكم وخ33القكم؟ ومن خل33ق الس33ماوات واألرض وأن33زل من
السـماء ماء؟ قالوا هللا ,فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا
ليقربونا إلى هللا زلفى ,ويشفعوا لنا عنده .ق33ال الكل33بي :ج33واب ه33ذا الكالم في األحق33اف "فل33وال
نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
والزلفى القربة; أي ليقربونا إليه تقريبا ,فوضع "زلفى" في موض33ع المص33در .وفي ق33راءة ابن
مسعود وابن عباس ومجاهد "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما
نعبدهم إال ليقربونا إلى هللا زلفى" وفي حرف أُب ّي (والذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدكم إال
لتقربونا إلى هللا زلفى" ذكره النحاس .قال :والحكاية في هذا
بينة.
ابن كثير ميگويد :وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخ33الص" ش33هادة أن ال إل33ه
إال هللا ثم أخبر عز وجل عن عباد األصنام من المشركين أنهم يقولون "ما نعب33دهم إال ليقربون33ا
إلى هللا زلفى" أي إنما يحملهم على عب33ادتهم لهم أنهم عم33دوا إلى أص33نام اتخ33ذوها على ص33ور
المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عب33ادتهم المالئك33ة ليش33فعوا
لهم عند هللا تعالى فينصرهم ورزقهم وما ينوبهم من أمور الدنيا فأما المعاد فك3انوا جاح3دين ل3ه
كافرين به .قال قتادة والسدي ومالك عن زيد بن أسلم وابن زيد "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" أي
ليشفعوا لنا ويقربونا عنده منزلة ولهذا كانوا يقولون في تلبيتهم إذا حجوا في ج33اهليتهم لبي33ك ال
شريك لك إال شريكا هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي التي اعتمدها المش33ركون في ق33ديم
الدهر وحديته وجاءتهم الرسل صلوات هللا وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها والدعوة
إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن ه33ذا ش33يء اخترع33ه المش33ركون من عن33د أنفس33هم لم
يأذن هللا فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أم33ة رس33وال أن أعب33دوا هللا
واجتنبوا الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعب3دون"
وأخبر أن المالئكة التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال
يشفعون عنده إال بإذنه لمن ارتضى وليسوا عنده كاألمراء عند مل33وكهم يش33فعون عن33دهم بغ33ير
إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه "فال تضربوا هلل األمثال" تع33الى هللا عن ذل33ك عل33وا كب33يرا وقول33ه
عز وجل "إن هللا يحكم بينهم" أي يوم القيامة "فيما هم فيه يختلف33ون" أي سيفص33ل بين الخالف
يوم معادهم ويجزي كل عامل بعمله" وي33وم يحش33رهم جميع33ا ثم يق33ول للمالئك33ة أه33ؤالء إي33اكم
كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعب33دون الجن أك33ثرهم بهم مؤمن33ون"
177
وقوله عز وجل "إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار" أي ال يرشد إلى الهداية من قصده الكذب
واالفتراء على هللا تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهين33ه ثم بين تع33الى أن33ه ال ول33د ل33ه كم33ا
يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى.
قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب33ه ق33رآن وس33يله ب33زرك الهي ب33راي رس33يدن ب33ه جنت
الهي و نجات از دوزخ ميباشد )
هرگاه سنت پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله
براي حصول رضاي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) است ،
به گفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ33ود وس33يله
نجات است براي انسان مؤمن .
178
ام33ا تع33دادي ازم33ردم ب33ا حرك33ات غ33ير معق33ول و اعماليك33ه رض33ايت اللـه ( ج33ل جالل33ه )
وپيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) در آن نيست كار هاي ناروا نم33وده ب33از ب33ه زي33ارت دوس33تان
خدا ميروند ،دوستان خدا هيج كاهي به آنها هيج كمكي نخواهد كرد .
!
عناصرالعقيدة
عناصر العقيدة ستــة
آمنت باهلل إلى آخره .
اخالص
تفسير نمونه در تفسيرآيت دوم سوره زمر )( إال هلل الدين الخالص ) ميفرمايد :
179
در آيه بعد بار ديگر روى مساءله ((اخالص )) تاءكيد كرده مى گويد آگاه باشيد دين خ33الص
از آن خدا است ! (اال هلل الدين الخالص ).
اين عبارت تاب دو معنى دارد:
نخست اينكه :آنچه را خدا مى پذيرد تنها دين خالص اس33ت ،و تنه33ا تس33ليم بيقي33د و ش33رط در
برابر فرمان او است و هر گونه ش33رك و ري33اء و آميختن ق33وانين الهى ب33ه غ33ير آن م33ردود و
مطرود است .
ديگر اينكه :دين و آئين خالص را تنها از خدا بايد گرفت ،چرا كه هر چه ساخته و پرداخته
افكار انسانها است نارسا است ،و آميخته با خطا و اشتباه است .
ولى با توجه به آنچه در ذيل آيه سابق آمد معنى اول مناسبتر به نظ33ر مى رس33د ،چ33را ك33ه در
آنجا فاعل اخالص ،بندگان هستند ،بنابراين خلوص در آيه مورد بحث نيز بايد از ناحيه آنها
رعايت شود.
شاهد ديگر اين سخن حديثى است كه از پيغمبر گ33رامى (ص33لى هّللا علي33ه و آل33ه و س33لّم ) نق33ل
شده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد :يا رسول هللا ! انا نعطى اموالنا التماس الذكر
فهل لنا من اجر؟ فقال رسول هللا (ص33لى هّللا علي33ه و آل33ه و س33لّم ) ال ،ق33ال ي33ا رس33ول هللا ! ان33ا
نعطى التماس االجر و الذكر فهل لنا اجر؟ فقال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آل33ه و س33لّم ) ان
هللا تعالى ال يقبل اال من اخلص له ،ثم تال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) ه33ذه االي33ة
اال هلل الدين الخالص :اى رسول خ33دا (ص33لى هّللا علي33ه و آل33ه و س33لّم ) م33ا ام33وال خ33ود را ب33ه
ديگران مى بخشيم تا اسم و رسمى در ميان مردم پيدا كنيم آيا پاداشى داريم ؟ فرمود نه .
مجددا عرض كرد :گاهى هم براى اجر الهى و هم به دست آوردن نام مى بخشيم آي33ا پاداش33ى
داريم ؟ پيامبر فرمود :خداوند چ33يزى را قب33ول نمى كن33د مگ33ر اينك33ه خ33الص ب33راى او باش33د،
سپس اين آيه را تالوت كرد ((اال هلل الدين الخالص )).
به هر حال اين آيه در حقيقت بيان دليل براى آي33ه قب33ل اس33ت ،در آنج33ا مى گوي33د :خ33دا را از
روى اخالص عبادت كن ،و در اينجا مى افزايد :بدانيد خدا تنها عمل خالص را مى پذيرد.
در آيات قرآن و احاديث اسالمى روى مساءله اخالص بسيار تكيه شده اس33ت ،ش33روع جمل33ه
مورد بحث با ((اال)) كه معموال براى جلب توجه گفته مى شود نشانه ديگرى نيز ب33ر اهميت
اين موضوع است .
تفسير الميزان در آيت دوم سوره زمر ميكويد :
از خالل آيات اين سوره برميآيد كه مشركين معاصر رس33ول خ33دا (ص33لي الي33ه علي33ه و آل33ه و
سلم ) از آن جناب درخواست كردهاند كه از دعوتش به سوى توحيد و از تعرض به خ33دايان
ايشان صرف نظر كند ،وگرنه نفرين خدايان گريبانش را خواه33د گ33رفت .در پاس33خ آن33ان اين
سوره كه به وجهي قرين سوره ص است ،نازل شده و به آن جناب تاكيد ك33رده ك33ه دين خ33ود
را خالص براى خداى سبحان كند ،و اعتنايي ب33ه خ33دايان مش33ركين نكن33د ،و عالوه ب33ر آن ب33ه
مشركين اعالم نمايد كه مامور به توحيد و اخالص دين است ،توحيد و اخالصي ك33ه آي33ات و
ادله وحي و عقل همه بر آن ت3واتر دارن3د .و ل3ذا ميبي3نيم خ3داى س3بحان در خالل س3وره چن3د
180
نوبت كالم را متوجه اين مساله ميسازد ،مثال در آغاز سوره ميفرمايد :فاعبد هللا مخلص33ا ل33ه
الدين و باز در آيه بعدى ميفرمايد :ا هلل الدين الخالص سپس در وس33ط س33وره دوب33اره ب33ه اين
مساله بر ميگردد و ميفرمايد :قل اني امرت ان اعبد هللا مخلص3ا ل3ه ال3دين و ب3از در آي3ه 14
ميفرمايد :قل هللا اعبد مخلصا له دي33ني و در آي33ه 15ميفرماي33د :فاعب33دوا م3ا ش33ئتم من دون33ه.
آنگاه در آيه 30اعالم ميدارد كه :انک ميت و انهم ميت33ون ...و در آي33ه 36ميپرس33د :اليس
هللا بكاف عبده و يخوفونک بالذين من دونه و در آيه 39تهدي33د ميكن33د ب33ه اينك33ه :ق33ل ي33ا ق33وم
اعمل3وا علي مك3انتكم اني عام3ل و در آي3ه 64ميفرماي3د :ق3ل ا فغ3ير هللا ت3امروني اعب3د ايه3ا
الجاهلون و همچ33نين اش3ارات ديگ3رى ك3ه هم3ه دلت ب33ر اين دارد ك3ه مش3ركين از آن جن3اب
خواسته بودند دست از دعوت به توحيد بردارد .آنگاه به استدل بر يكتايي خ33دا در رب33وبيت و
الوهيت پرداخته ،هم از طري33ق وحي و هم از طري33ق بره33ان عقلي ،و هم از راه مقايس33ه بين
مومنين و مشركين ،آن را اثبات ميكند .و مقايسه مزبور مقايسهاى لطي33ف اس33ت .چن33د ن33وبت
مومنين را به بهترين اوصاف ستوده ،و به پاداشهايي كه به زودى در آخ33رت دارن33د بش33ارت
ميدهد .و هر جا سخن از مشركين ب33ه مي33ان آورده -عالوه ب33ر وب33ال اعمالش33ان ،ك33ه در دني33ا
گريبانشان را ميگيرد ،وبالي نظير آن وبالها كه به ساير امتهاى گذشته به كيف3ر تك33ذيب آي33ات
خدا رسيد ،و آن عبارت بود از خ33وارى در دني33ا ك33ه البت33ه ع33ذاب آخ33رت قاب33ل مقايس33ه ب3ا آن
نيست -ايشان را به خسران و عذاب آخرت بشارت ميدهد .و به همين منظور در اين س33وره
-و مخصوصا در آخرش -روز قيامت را به روشنترين اوصافش وصف كرده ،و در همين
جا سوره را خاتمه داده است .و اين س33وره ب33ه ش33هادت س33ياق آي33اتش در مك33ه ن33ازل ش33ده ،و
چنين به نظر ميرسد كه يک دفع33ه ن33ازل ش33ده باش33د ،چ33ون آي33ات آن بس33يار ب33ه هم مرب33وط و
متصل است .و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم ،هم از طريق وحي دعوت ميكند .و هم از
طريق حجتهاى عقلي ،و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (ص33لي الي33ه علي33ه و آل33ه و
سلم ) ميكند .تنزيل الكتاب من هللا العزيز الحكيم كلمه تنزيل الكتاب خبر است
امتيازات دين
-1دين قداست دارد چون قانون خداست ،هرگاه ما دين مقدس الهي را با ساير ابتكارات
و روش هاي بشري مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ،
بگونه مثال هرگاه براي پسري گفته شود كه پدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا ص--دا
-ود كه-راي ان طفل گفته ش- -پدر و استاد قداست دارد نسبت به اينكه ب- ميزند ،اين توصيه
مردي ترا صدا ميزند ،و برايت امري ميكند ،آن جوان به هدايت يك مرد ع--ادي آنق--در
قداست نميدهد ولي بالمقابل
181
دين اسالم داراي دوبخش مادي ومعنـــوي ميباشــد
182
( إن الذين أجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون ...يتغامزون )
).
جاللين در تفسير وسيله ميگويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه .
183
ايمان پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) جق33در ب33ود ؟ زم33اني كف33ار مك33ه
براي دست كشيدن از دعوت به اسالم وهمكون شدن با ايشان به پيامبر( صلی هللا علیه وسلم
) بيشنهادات مال ،قدرت و ازدواج را نمودند ،پيامبر( صلی هللا علیه وس33لم ) ( ص33لى هللا
عليه وسلم ) برايشان گفت :هرگاه آفتاب را به دست راستم نهي33د و مهت33اب را ب33ه دس33تم جبم
دهيد من ازراه دعوت برنميكردم .
يعني اكر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داش33ته باش33يد ب33رايم ف33راهم
سازيد من راه دعوت به اسالم را هركز ترك نميكنم .
اين بود قوت ايمان آنحضرت صلى هللا عليه وسلم
-4ايمان خالص ( :الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم )
184
هللا ولي ( دوست مؤمنان است )
ون هَّللا ِ أَندَادًا يُ ِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش ُّد ُحبًّا هَّلِل ِ ) البق3رة/
اس َم ْن يَتَّ ِخ ُذ ِم ْن ُد ِ ( َو ِم ْن النَّ ِ
( 165هللا ولي ال33ذين آمن33وا يخ33رجهم من الظلم33ات إلى الن33ور) ( ق33ل أغيرهللا أتخ33ذ ولي33ا
فاطرالسماوات واالرض )
ْض َوهَّللا ُ َولِ ُّي ْال ُمتَّقِينَ ) الجاثية/
ضهُ ْم أَوْ لِيَا ُء بَع ٍ ك ِم ْن هَّللا ِ َش ْيئًا َوإِ َّن الظَّالِ ِمينَ بَ ْع ُ (إِنَّهُ ْم لَ ْن يُ ْغنُوا عَن َ
19
ض أَ ْنتَ َولِ ِّي فِي
ت َواأْل َرْ ِ اط َر َّ
السَ 3ما َوا ِ ث فَ ِ ك َوعَلَّ ْمتَنِي ِم ْن تَأْ ِو ِ
يل اأْل َ َحا ِدي ِ ( َربِّ قَ ْد آتَ ْيتَنِي ِم ْن ْال ُم ْل ِ
ال ُّد ْنيَا َواآْل ِخ َر ِة تَ َوفَّنِي ُم ْسلِ ًما َوأَ ْل ِح ْقنِي بِالصَّالِ ِحينَ ) يوسف 101/
( َوهَّللا ُ َولِ ُّي ْال ُم ْؤ ِمنِينَ ) آل عمران 68/
ور َوالَّ ِذينَ َكفَ333رُوا أَوْ لِيَ333ا ُؤهُ ْم الطَّا ُغ ُ
وت ت إِلَى النُّ ِ (هَّللا ُ َولِ ُّي الَّ ِذينَ آ َمنُ333وا ي ُْخِ 333ر ُجهُ ْم ِم ْن ُّ
الظلُ َم333ا ِ
الظلُ َما ِ ُ
ار هُ ْم فِيهَا َخالِ ُدونَ ) البقرة257/ ت أوْ لَئِكَ أَصْ َحابُ النَّ ِ ور إِلَى ُّ ي ُْخ ِرجُونَهُ ْم ِم ْن النُّ ِ
185
ت لَبَي ُ
ْت ت بَ ْيتً33ا َوإِ َّن أَوْ هَنَ ْالبُيُ33و ِ ت اتَّ َخَ 3ذ ْ 3ل ْال َعن َكبُ33و ِون هَّللا ِ أَوْ لِيَ33ا َء َك َمثَِ 3
( َمثَ ُ 3ل الَّ ِذينَ اتَّخَُ 3ذوا ِم ْن ُد ِ
ت لَوْ َكانُوا يَ ْعلَ ُمونَ ) العنكبوت41/ ْال َع ْن َكبُو ِ
ف َعلَ ْي ِه ْم َواَل هُ ْم يَحْ زَ نُونَ ) يونس 62/ (أَاَل إِ َّن أَوْ لِيَا َء هَّللا ِ اَل َخوْ ٌ
ُوف َويَ ْنهَوْ نَ ع َْن ْال ُمن َك ِر َويُقِي ُم33ونَْض يَأْ ُمرُونَ بِ ْال َم ْعر ِ ضهُ ْم أَوْ لِيَا ُء بَع ٍ ون َو ْال ُم ْؤ ِمن ُ
َات بَ ْع ُ ( َو ْال ُم ْؤ ِمنُ َ3
َزي ٌ 3ز َح ِكي ٌم) التوب33ة/ ك َسيَرْ َح ُمهُ ْم هَّللا ُ إِ َّن هَّللا َ ع ِ صاَل ةَ َوي ُْؤتُونَ ال َّز َكاةَ َويُ ِطيعُونَ هَّللا َ َو َرسُولَهُ أُوْ لَئِ َ ال َّ
71
(إِنَّا َج َع ْلنَا ال َّشيَا ِطينَ أَوْ لِيَا َء لِلَّ ِذينَ اَل ي ُْؤ ِمنُونَ ) األعراف 27/
ذکروشکر
ذكر ( :الذين يذكرون هللا قياما وقع33ودا وعلى جن33وبهم ) ( ف33اذكروني اذك33ركم وا ش33كروا لي
وال تكفرون )
شكر ( :لئن شكرتم ألزيدنكم ) ابراهيم 7/
دعــا
دعا ( :وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان فليستجيبوا لي وليومنوا
بي لعلكم ،،،،،
186
-1
مشركان قريش عادت داشتند كه مجسمه انسانها را به شكل تصاوير ومجسمه ه33اي س33اخته ،
وآنانرا واسطه ب3راي حص3ول رض3ايت خداون33د بيش ميكردن3د ،آن3ان ميگفتن3د ك3ه م33ا بس3يار
كناهكار هستيم ،و با اين كناه وروسياكي نميتوانيم مستقيما به خداوند دعا كنيم بلك33ه اين بته33ا
كه شخصيت هاي عالي بودند وبه دربار خداوند بسيار مقرب ونزديك هستند آنانرا ما وس33يله
ساخته تا خداوند ما را ببخشد ،حضرت پيامبــر اين نظر آنانرا نظر مشركانه بي33ان داش33ت و
ِّين ْال َخ 3الِصُ َوالَّ ِذينَ
آنانرا از ين كار منع نمود ،خداوند متعال در م33ورد ميكوي33د ( :أَاَل هَّلِل ِ ال3د ُ
اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِِ 3ه أَوْ لِيَ3ا َء َم3ا نَ ْعبُُ 3دهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَ3ا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َم3ا هُ ْم فِيِ 3ه
يَ ْختَلِفُونَ إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّار ) اگاه باشيد كه دين خالص ب33راي خداون33د اس33ت ،
آنانيكه بغيراز خداوند ديـگران را اولياء ( دوستان ) گرفته اند ،وميكويند :ما آن33انرا عب33ادت
نميكنيم مكر براي اينكه آنان ما را ب33ه خداون33د نزدي33ك س33ازد ،خداون33د در م33ورد اين اختالف
شان حكم خواهد نم33ود ،وخداون33د هيچ دروغك33وي ك33افر را دوس33ت ن33دارد .آين آيت ش33ريف
عملكرد قريشيان را بسيار بد دانسته و براي شان گفت كه شما ميگوييد كه ما هللا ( جل جالله
) را عبادت ميكنيم ولي اين بتان را براي نزديكي به خداوند واس33طه ووس33يله ق33رار مي33دهيم ،
اين عمل كرد شما يك دروغ و كفر ميباشد ،زيرا اين كار ش33ما مخ33الف عقتي33ده توحي33د وخ33دا
برستي است .
قرطبي ميگويد :حضرت قت3اده گفت :هرگ3اه ب33ه ايش3ان گفت3ه ميش33د ك3ه ك33ه پروردگ33ار ت3ان
كيست ،خالق تان كيست ،آسمانها ،زمين را كي خل33ق نم33وده ؟ وكي از آس33مان آب را ف33رو
ميرود ؟ ميگفتـــند :هللا ( جل جالله )
وقتي برايشان گفته ميشد كه :بس چرا اين بتان را عبادت ميكنيد ؟
ميگفتند :تا ما را به خداوند نزديك سازد ،و براي ما در نزد خداوند شفاعت كنند .
الكلبي ميكويد :جواب اين سخن در سوره األحقاف ( فَلوال نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا
قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
ابن كثير ميگويد :قتادة والسدي ومالك از حضرت زيد بن أس33لم وابن زيد روايت ميكنن33د ك33ه
"إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي شفاعت كردن ب3راي م3ا ،و م3ا را ب3ه ن3زد خ3دا نزدي3ك
ساختن است
ابن كثير ميكويد :اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ،ولي تمامي پيامبــران به ض33د
اين عقيده ومنه نمودن مردم ازين فكر برخواستند ،وبه يكتا برستي و يكانگي خداون33د ايش33ان
را دعوت نمودند ،وبرايشان گفتند ك33ه اين س33خناني اس33ت ك33ه مش33ركان ب33راي خ33ود اخ33تراع
187
نموده اند ،خداوند به چنين اعمال اجازه ن33داده ،وب33ه آن رض33ايت نداش33ته بلك33ه آن33را ب33د تلقي
نم3وده و آن3انرا ازين ك3ار من3ع نم3وده اس3ت ( .ولق3د بعثن3ا في ك3ل أم3ة رس3وال أن أعب3دوا هللا
واجتنبوا الطاغوت) مادر هر امتي پيامبــري فرس33تاديم ك33ه هللا را عب33ادت كني33د واز ط33اغوت
ببرهيزيد (وما أرس33لنا من قبل33ك من رس33ول إال ن33وحي إلي33ه أن33ه ال إل33ه إال أن33ا فاعب33دون ) هيچ
پيامبــري را قبل از تو نفرستاديم مكر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيچ معبودي بغير از
من نيست ،بس صرف مرا عبادت كنيد " .ابن کثیر عالوه میکند :خداوند خ33بر داده اس33ت
كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها
هستند ويا از جمله مالئكه هاي مقرب همه بنده هاي خداوند ب33وده ،نميتوانن33د ش33فاعت كس33ي
را بدون اجازه ء ورضايت خداوند بكنند ،فرش3ته ك33ان مث3ل والي ه3اي باش3اهان نيس33تند ك33ه
بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنند
(إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغكويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند
.
در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميگويد :
در تفسير ابن كثيبر ميگويد :
از محمد بسر قيس گفت :يغوث ويعوق ونسر سه شخص نيكوكار وازجمله اولياء هللا در
فاصله زمني بين حضرت آدم ونوح ( عليهما السالم ) بودند ،ويكتعداد از بيرواني داش33تند ،
وقتي وفات نمودند ،بيروان شان گفتند :اگر تصوير ها و مجسمه هاي اينان را داشته باشيم
در وقت ديدن به آنان عالقمندي ما به عبادت بيشتر ميش33ود ،تص33اوير آن33ان را كش33يده بيش
خود نكهداشتند ،وقتي آنها مردند ،شيطان به نزد اوالد هاي شان آمده وگفت ك33ه ب3دران ت3ان
آنها را عبادت ميكردند ،واز آنها در باريدن باران كمك ميخواس33تند و ب33ه اين ش33كل آن33ان اين
بت ها ومجسمه ها را عبادت كردند .
يعقوب بس33ر أبي المطهر ميكوي33د ك33ه أبي جعفر نم33از ميخوان33د و كس33انيكه درمجلس نشس33ته
بودند ا بن المهلب را ياد كردند ،او هنكامي از نمازش فارغ شد گفت كه ابن مهلب در جايي
كشته شد كه در آنجا مردم به غير از خداوند انس33ان را عب33ادت كردن33د ،گفت :شخص33ي در
آنجا بود كه بسيار انسان نيك وصالح بود كه درميان مرد م بسيار محب33وب ب33ود ،وهنكاميك33ه
وفات نمود همه در اطراف قبر او در شهر باب33ل جم33ع ش33ده و نال33ه وفري33اد مينمودن33د ،ج33ون
شيطان اين حادثه را مشاهده نمود ،در شكل انس33اني آم33ده برايش33ان گفت :آي33ا ميخواهي33د ك33ه
تصاوير اين شخص را براي تان ترسيم نمايم ،شما آنرا در مجالس تان بكذاريد ،وهروق33تي
او را بياد داشته باشيد گفتند :بلي
شيطان ب33راي آن33ان اين ك33ار را ك33رد ،ب33از برايش33ان گفت :آي33ا ميخواهي33د ك33ه مجس33مه ء اين
شخص را براي هركدام تان بسازم تا در خانه هاي ت33ان كذاش33ته ،واو را بي33اد داش33ته باش33د ،
گفتند :بلي
شيطان برايشان مجسمه هاي اين شخص را ساخت ،و زماني اوالد ه33اي ش33ان اين مجس33مه
ها را درخانه هاي خويش بعد از بدران يافتند به عبادت آنان برداختن33د .بن33اء اين هم33ان ب33تي
بود كه بنام ( ود ) عبادت گرديد .
188
تفسير نمونهـ اين آيت شريف را چنين تفسير نموده است َ ( :والَّ ِذينَ اتَّ َخُ 3ذوا ِم ْن ُدونِ ِ 3ه أَوْ لِيَ33ا َء
َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى ) :
( كسانى كه غير از خدا را اولياى خود پذيرفته اند و دليلشان اين است كه اينها را نمى پرستيم مگر به
خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند ،خداوند روز قيامت ميان آنها در آنچه اختالف داش--تند داورى
مى كند و آنجا است كه فساد و تباهى اعمال و افكارشان بر همگان آشكار مى شود .
-ركان كه در روز مولف تفسير نمونه در ادامه ميكويد :اين آيه در حقيقت تهديدى است قاطع براى مش-
قيامت كه روز برطرف شدن اختالفات و آشكار شدن حقائق است در ميان آنها داورى مى كند ،و آن--ان
را به كيفر اعمالشان مى رساند ،عالوه بر اينكه در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مى شوند.
در اينجا منطق بت پرستان به روشنى بيان شده است .
توضيح اينكه :
بعضى معتقدند يكى از سرچشمه هاى بت پرستى اين است كه گروهى به زعم خود ذات پ--اك خداوند را
بزرگتر از آن مى دانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد
-رار دهيم ،
-ويش ق- و بر اين اساس او را منزه از اين مى دانستند كه ما مستقيما او را مورد عبادت خ-
بنابراين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و تدبير اين عالم از سوى خداوند بر عهده آنها گ--ذارده
شده است ،و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم .
-ان-د ،آنها هم-
آنها را به عنوان ((ارباب )) و خدايان بپذيريم و پرستش كنيم تا ما را به خدا نزديك كنن-
فرشتگان و جن و به طور كلى وجودات مقدس عالمند.
سپس از آنجا كه دسترسى به اين مقدسين نيز امكان پذير نبود تمثال و سمبلى براى آنها مى ساختند و
آنها را پرستش مى كردند ،و اينها همان بتها بودند ،و چون ميان اين تمثالها و وجود مقدسين يك نوع
وحدت قائل بودند بتها را نيز ((ارباب )) و خدايان خود مى پنداشتند.
به اين ترتيب خدايان در نزد آنها همان موجودات ممكنى بودند كه از سوى خداوند عالم آفري--ده ش--ده
بودند ،و به زعم آنها مقربان درگاه حق و اداره كنندگان امور جهان به امر پروردگار بودند ،و خ--دا را
-تر كسى ازرب االرباب (خداى خدايان ) مى دانستند كه خالق و آفريدگار عالم هستى است ،و گرنه كم-
بت پرستان معتقد بود كه اين بتهاى سنگى و چوبى و يا حتى خدايان پندارى آنها يعنى فرشتگان و جن
و مانند آن خالق و آفريدگار اين جهان مى باشد.
البته بت پرستى سرچشمه هاى ديگرى نيز دارد از جمله اينكه احترام فوق العاده به انبي--اء و نيك--ان
-ان اين-د ،و با گذشت زم- -رار دهن- گاهى سبب مى شد كه تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام ق-
-اءله-د ،و به همين علت مس- -تش مى ش- تمثالها جنبه استقاللى پيدا كرده ،و احترام نيز تبديل به پرس-
مجسمه سازى در اسالم شديدا نهى شده است .
اين امر نيز در تواريخ آمده است كه عرب جاهلى به خاطر احترام ف--وق الع--اده اى كه ب--راى كعبه و
سرزمين مكه قائل بود گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط ديگر مى برد و مورد احترام و كم
كم پرستش قرار مى داد.
و در هر حال اينها منافاتى با آنچه در داستان ((عمرو بن لحى )) نقل شده ندارد كه او به هنگام س--فر
به شام صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده كرد و براى اولين بار بتى را با خ--ود از آنجا به حج--از
-اى بت -تيم يكى از ريشه ه- -را كه هر يك از آنچه گف- آورد ،و پرستش بتان از آن زمان معمول شد ،چ-
پرستى را بيان مى كند و انگيزه شاميان در پرستش بتها نيز از همين امور يا مانند آن سرچش--مه مى
گرفت .
اما در هر صورت اينها همه اوهام و خياالت بى اساسى بود كه از مغزهاى ناتوان تراوش مى ك--رد ،و
مردم را از جاده اصيل خداشناسى منحرف مى ساخت .
189
صاحب تفسير نمونــه ميكويد :قرآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاءكيد مى كند كه انسان ب--دون
-اجت بطلبدهيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد ،با او سخن گويد ،راز و ني-از كن-د ،ح-
تقاضاى عفو و توبه كند ،اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است .
سوره ((حمد)) بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى
-طه اى ازروزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند ،او را مى خوانند و بدون هيچ واس-
او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند.
طرز استغفار و توبه در برنامه هاى اسالمى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند ب-زرگ كه دعاه-اى
-ائل قائل
-طه اى در اين مس- ماءثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسالم هيچگونه واس-
نشده است و اين همان حقيقت توحيد است .
حتى مساءله شفاعت و توسل به اولياء اهلل نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و تاءكيدى است
بر همان مساءله توحيد.
و بايد هم چنين رابطه اى برقرار باشد ،چرا كه او به ما از خود ما نزديك--تر است ،چنانكه ق--رآن مى
-تريم ))! (ق )16 -و -ردن او نزديك- گويد :و نحن اقرب اليه من حبل الوريد(( :ما به انسان از رگ گ-
اعلموا ان اهلل يحول بين المرء و قلبه (( :بدانيد خداوند ميان انسان و دل او ق--رار دارد))! (انف--ال -
.)24
با اين حال نه او از ما دور است ،و نه ما از او دوريم ،تا نيازى به واسطه باشد ،او از هر كس ديگر
به ما نزديكتر است ،در همه جا حضور دارد ،و در درون قلب ما جاى او است .
بنابراين پرستش واسطه ها ،خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند ،و خواه پرستش بتهاى سنگى و
چوبى ،يك عمل بى اساس و دروغين است ،به عالوه كفران نعمتهاى پروردگار محسوب مى ش--ود،
چرا كه بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه اين موجودات بى جان يا سراپا نياز.
لذا در پايان آيه مى گويد :خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز ه--دايت نمى كند (ان
اهلل ال يهدى من هو كاذب كفار)
نه هدايت به راه مستقيم در اين جهان ،نه به سوى بهشت در جهان ديگر چرا كه خود مقدمات بس--ته
شدن درهاى هدايت را فراهم ساخته است ،زيرا خداوند فيض هدايتش را به زمينه هائى مى فرستد كه
اليق و آماده پذيرش آنند ،نه دلهائى كه آگاهانه هر گونه آمادگى را در خود نابود كرده اند).
تفسير الميزان ميكويد ( :و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعب--دهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي ...در
-انها محيط سابق گفتيم كه مسلک وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراک انس-
بر او شود ،نه عقلش ميتواند او را درک كند و نه وهم و حسش .پس او منزه از آن است كه ما ،روى
-وييمعبادت را متوجه او كنيم .ناگزير واجب ميشود كه از راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب ج-
و مقربين درگاه او همان كسانياند كه خداى تعالي تدبير شوون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده .ما
-ان-دانيم و به سويش- بايد آنان را ارباب خود بگيريم ،نه خداى تعالي را .سپس همانها را معبود خود ب-
تقرب بجوييم تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند ،و ما را به درگاه او نزديک سازند .و اين آلهه و
ارباب عبارتند از مالئكه و جن و قديسين از بشر ،اينها ارباب و آلهه حقيقي ما هس--تند .و اما اين بتها
-ود اين
-تي خ- كه در بتكده ها و معابد نصب ميكنند ،تمثالهايي از آن ارباب و آلهه هستند ،نه اينكه راس-
-ود-ته ،خ- بتها خدا باشند .چيزى كه هست عوام آنها بسا ميشود كه بين بتها و ارباب آنها فرق نگذاش-
بتها را هم ميپرستند همان طور كه ارباب و آلهه را ميپرستند .عرب جاهليت هم اين ط--ور بودن--د .و
-و كواكب كه آنها نيز بته--اى ارواح همچنين عوامهاى صابئين .بسا ميشود كه فرقي بين بتهاى كواكب
موكل بر آنها هستند ،و بين ارواح كه ارباب و آلهه حقيقي نزد خواص صابئين هستند ،فرقي نميگذارند
190
-د،
.به هر حال پس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند ،و اين ارباب موجوداتي ممكن و مخلوقن-
چيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود ميداند موكل بر تدبير عالم كرده و
-ير از خلق-بحان به غ- هر يک را بر حسب مقام و منزلتي كه دارد ماموريتي داده .و اما خود خداى س-
كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد ،و او رب ارباب و اله آلهه است .حال كه اين مع--اني را متوجه
شدى ميتواني بفهمي كه منظور از آيه مورد بحث كه ميفرمايد :و الذين اتخذوا من دونه اولياء چيست
؟ منظور همين وثنيت است كه قائلند غير از خدا اربابي دگر هستند ،كه امور عالم را تدبير ميكنند،
ربوبيت و تدبير منسوب به ايشان است ،نه منسوب به خداى تعالي .پس در نظر وثنيت اين ارب--اب
مدبر امور هستند ،نتيجهاش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارباب خاضع شد و آنها را عبادت
كرد تا ما را از منافعي برخوردار و بالها و ضررها را دفع كنند .و حتي بايد از اينها تشكر كرد ،چون
-اء اين است كه -اذ اولي- كارها همه به دست آنان است ،نه به دست خدا .پس معلوم شد كه مراد از اتخ-
مشركين به غير از خدا اربابي ميگيرند ،و خالصه ميخواهيم بگوييم واليت و ربوبيت ق--ريب المع--ني
هستند ،چون رب به معناى مالک مدبر است و ولي به معناى مالک تدبير و يا متصدى تدبير اس--ت .و
به همين جهت دنبال كلمه اوليا مساله عبادت را ذكر كرده و فرموده :ما نعبدهم اال ليقربونا .بنابراين،
-د .و
-بر آن جمله ان اهلل يحكم ...ميباش- كلمه الذين در جمله و الذين اتخذوا من دونه اولياء مبتدا و خ-
مراد از الذين مشركين است كه قائل به ربوبيت شركا و الوهيت آنها هستند ،و براى خ--دا رب--وبيت و
الوهيتي قائل نيستند ،مگر عوام آنها ،كه معتقدند خدا هم با ارباب در معبوديت شريک است .و جمله ما
نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي تفسيرى است براى معناى اتخاذ اوليا به جاى خدا .و اين جمله حك--ايت
كالم مشركين است و يا به تقدير قول است كه در اين صورت تقدير آن يقولون ما نعب--دهم ...اس--ت،
يعني ميگويند ما شركاء را نميپرستيم مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمي به سوى خدا نزديک كنن--د.
-اميم از اين جهت است كه -ان مين-پس مشركين از خدا به سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركش-
مشركين براى خدا شريک قائل شده اند ،يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خواندهاند ،و خدا را رب و
اله آن ارباب و آلهه ناميده اند ).ختم سخنان تفسير الميزان .
قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب33ه ق33رآن وس33يله ب33زرك الهي ب33راي رس33يدن ب33ه جنت
الهي و نجات از دوزخ ميباشد )
هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي
پيامبر است ،
به گفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ33ود وس33يله
نجات است براي انسان مؤمن .
191
اما تعدادي ازمردم با حركات غير معقول و اعماليكه رضايت هللا ( جل جالله ) متعال( ج33ل
جالله ) وپيامبر در آن نيست كار هاي ن33اروا نم33وده ب33از ب33ه زي33ارت دوس33تان خ33دا ميرون33د ،
دوستان خدا هيچ گاهي به آنها هيچ كمكي نخواهد كرد .
192
عن أبي إس33حاق عن الح33ارث عن علي عن الن33بي -ص33لى هللا علي33ه وس33لم -ق33ال ":في الجن33ة درج33ة ت33دعى
الوسيلة فإذا سألتم هللا فس33لوا لي الوس33يلة ق33الوا :ي33ا رس33ول هللا من يس33كن مع33ك ق33ال :علي وفاطم33ة والحس33ن
والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا الوجه وقال :ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحس33ين ح33دثنا الحس33ن
الدشتكي حدثنا أبو زهير ح33دثنا س33عيد بن طري3ف 3عن علي بن الحس33ين األزدي م33ولى س33الم بن ثوب33ان ق33ال:
سمعت علي بن أبي طالب ين3ادي على من33بر الكوف3ة :ي3ا أيه3ا الن3اس إن في الجن3ة لؤل33ؤتين إح3داهما بيض3اء
واألخرى صفراء أما الصفراء فإنها إلى بطنان العرش والمق33ام المحم33ود من اللؤل33ؤة البيض33اء س33بعون أل33ف
غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفها وأبوابها وأسرتها 3وسكانها من عرق واحد واسمها الوس3يلة لمحم3د -
صلى هللا عليه وسلم -وأهل بيته والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم -عليه السالم -وأهل بيت33ه .وه33ذا أث33ر
غريب أيضا وقوله" وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون " لما أم33رهم ب33ترك المح33ارم وفع33ل الطاع33ات أم33رهم
بقتال األعداء من الكفار والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والتاركين للدين القويم ورغبهم 3في ذلك
بالذي أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة :من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المس33تمرة ال33تي ال تبي33د وال
تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيب33ة مس33اكنها ال33تي من س33كنها ينعم ال
ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه.
در تفسير قرطبي ميگويد :الوسيلة هي القرب33ة عن أبي وائ33ل والحس33ن ومجاه33د وقت33ادة وعط33اء
والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير ,وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة:
أن يأخذوك 3تكحلي وتخصني إن الرجال لهم إليك وسيلة
ويقال :منه سلت أسأل أي طلبت ,وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من صاحبه; فاألصل الطلب; والوسيلة
القربة التي ينبغي أن يطلب بها ,والوسيلة درجة في
الجنة ,وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الص33الة والس33الم( :فمن س33أل لي الوس33يلة حلت ل33ه
الشفاعة).
ميگويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه . جاللين در تفسير وسيله
قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند
193
ميدانستند
ِّين ْال َخالِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِِ 3ه أَوْ لِيَ33ا َء تفس33ير قرط33بي ميگوي33د :يع33ني األص33نام أَاَل هَّلِل ِ الد ُ
والخبر محذوفَ .ما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَرِّ بُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ
إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر /الزمر)33(/
قرطبي ميگويد :
ق33ال قت33ادة :ك33انوا إذا قي33ل لهم من ربكم وخ33القكم؟ ومن خل33ق الس33ماوات واألرض وأن33زل من
السـماء ماء؟ قالوا هللا ,فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا
ليقربونا إلى هللا زلفى ,ويشفعوا لنا عنده .ق33ال الكل33بي :ج33واب ه33ذا الكالم في األحق33اف "فل33وال
نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
والزلفى القربة; أي ليقربونا إليه تقريبا ,فوضع "زلفى" في موض33ع المص33در .وفي ق33راءة ابن
مسعود وابن عباس ومجاهد "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما
نعبدهم إال ليقربونا إلى هللا زلفى" وفي حرف أُب ّي (والذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدكم إال
لتقربونا إلى هللا زلفى" ذكره النحاس .قال :والحكاية في هذا
بينة.
ابن كثير ميگويد :وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخ33الص" ش33هادة أن ال إل33ه
إال هللا ثم أخبر عز وجل عن عباد األصنام من المشركين أنهم يقولون "ما نعب33دهم إال ليقربون33ا
إلى هللا زلفى" أي إنما يحملهم على عب33ادتهم لهم أنهم عم33دوا إلى أص33نام اتخ33ذوها على ص33ور
المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عب33ادتهم المالئك33ة ليش33فعوا
لهم عند هللا تعالى فينصرهم ورزقهم وما ينوبهم من أمور الدنيا فأما المعاد فك3انوا جاح3دين ل3ه
كافرين به .قال قتادة والسدي ومالك عن زيد بن أسلم وابن زيد "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" أي
ليشفعوا لنا ويقربونا عنده منزلة ولهذا كانوا يقولون في تلبيتهم إذا حجوا في ج33اهليتهم لبي33ك ال
شريك لك إال شريكا هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي التي اعتمدها المش33ركون في ق33ديم
الدهر وحديته وجاءتهم الرسل صلوات هللا وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها والدعوة
إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن ه33ذا ش33يء اخترع33ه المش33ركون من عن33د أنفس33هم لم
يأذن هللا فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أم33ة رس33وال أن أعب33دوا هللا
واجتنبوا الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعب3دون"
وأخبر أن المالئكة التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال
يشفعون عنده إال بإذنه لمن ارتضى وليسوا عنده كاألمراء عند مل33وكهم يش33فعون عن33دهم بغ33ير
إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه "فال تضربوا هلل األمثال" تع33الى هللا عن ذل33ك عل33وا كب33يرا وقول33ه
عز وجل "إن هللا يحكم بينهم" أي يوم القيامة "فيما هم فيه يختلف33ون" أي سيفص33ل بين الخالف
يوم معادهم ويجزي كل عامل بعمله" وي33وم يحش33رهم جميع33ا ثم يق33ول للمالئك33ة أه33ؤالء إي33اكم
كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعب33دون الجن أك33ثرهم بهم مؤمن33ون"
وقوله عز وجل "إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار" أي ال يرشد إلى الهداية من قصده الكذب
194
واالفتراء على هللا تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهين33ه ثم بين تع33الى أن33ه ال ول33د ل33ه كم33ا
يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى.
195
كفار قريش بعضي از اشخاص را مانند الت ،عزى ،منات ،منات ،و غ33يره ب33ا هللا ( ج33ل
جالله ) شريك ساختند ،مردم قريش ك33افر مطل33ق نب33ود ن33د ق33رآن عظيم الش33ان در م33ور آن33ان
ميگويد :
ض لَيَقُولُ َّن خَ لَقَه َُّن ْال َع ِزي ُز ْال َعلِيم ُ) الزخرف )9( / ت َواأْل َرْ َ ق ال َّس َما َوا ِ َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن خَ لَ َ
ض لَيَقُولُ َّن هَّللا ُ قُ33لْ أَفَ َ 3رأَ ْيتُ ْم َم33ا تَ ْ 3د ُعونَ ِم ْن ُد ِ
ون هَّللا ِ إِ ْن ت َواأْل َرْ َ ق ال َّس َما َوا ِ َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن خَ لَ َ
ات َرحْ َمتِِ 3ه قُ33لْ ض3رِّ ِه أَوْ أَ َرا َدنِي بِ َرحْ َمٍ 3ة هَ33لْ هُ َّن ُم ْم ِسَ 3ك ُ ات ُ اش3فَ ُضٍّ 3ر هَ33لْ هُ َّن َك ِ أَ َرا َدنِي هَّللا ُ بِ ُ
ون الزمر )38(/ َح ْسبِي هَّللا ُ َعلَ ْي ِه يَتَ َو َّك ُل ْال ُمت ََو ِّكلُ َ3
ض لَيَقُ33ولُ َّن هَّللا ُ قُ33لْ ْال َح ْمُ 3د هَّلِل ِ بَ33لْ أَ ْكثَُ 3رهُ ْم اَل يَ ْعلَ ُم33ونَ
ت َواأْل َرْ َاوا ِ السَ 3م َق َّ َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن خَ لََ 3
لقمان )25/
قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب33ه ق33رآن وس33يله ب33زرك الهي ب33راي رس33يدن ب33ه جنت
الهي و نجات از دوزخ ميباشد )
هرگاه سنت پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله
براي حصول رضاي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) است ،
به گفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ33ود وس33يله
نجات است براي انسان مؤمن .
ام33ا تع33دادي ازم33ردم ب33ا حرك33ات غ33ير معق33ول و اعماليك33ه رض33ايت هللا ( ج33ل جالل33ه )
وپيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) در آن نيست كار هاي ناروا نم33وده ب33از ب33ه زي33ارت دوس33تان
خدا ميروند ،دوستان خدا هيچ گاهي به آنها هيچ كمكي نخواهد كرد .
196
والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس33يلة أيض33ا علم على أعلى منزل33ة في الجن33ة وهي
منزلة رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم -وداره في الجنة وهي أقرب أمكن33ة الجن33ة إلى الع33رش وق3د 3ثبت في
صحيح البخاري من طريق 3محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد هللا قال :قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم3:
"من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفض33يلة وابعث33ه
مقاما محمودا الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مسلم من حديث كعب
عن علقمة عن عبد الرحمن بن جب33ير عن عب33د هللا س33مع الن33بي -ص33لى هللا علي33ه وس33لم -يق33ول ":إذا س33معتم
المؤذن فقولوا 3مث33ل م33ا يق33ول ثم ص33لوا علي فإن33ه من ص33لى علي ص33الة ص33لى هللا علي33ه عش33را ثم س33لوا لي
الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي 3إال لعب33د من عب33اد هللا وارج33و أن أك33ون أن33ا ه33و فمن س33أل لي الوس33يلة
حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد :ح3دثنا عب3د ال3رزاق أخبرن33ا س33فيان عن ليث عن كعب
عن أبي هريره أن رس33ول هللا -ص33لى هللا علي3ه وس33لم -ق33ال ":إذا ص33ليتم علي فس33لوا لي الوس33يلة" قي33ل :ي33ا
رسول هللا وما الوسيلة؟ قال ":أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد وأرجو 3أن أكون أنا ه33و" ورواه
الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن سفيان الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة
به ثم قال :غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غير ليث بن أبي سليم " .حديث آخ33ر" عن
أبي هريرة -رضي 3هللا عنه -ق3ال :أب3و بك3ر بن مردوي3ه ح3دثنا عب3د الب3اقي بن ق3انع ح3دثنا محم3د بن نص3ر
الترم33ذي 3ح33دثنا عب33د الحمي33د بن ص33الح ح33دثنا ابن ش33هاب عن ليث عن المعلي عن محم33د بن كعب عن أبي
هريرة رفعه قال ":صلوا علي صالتكم 3وسلوا هللا لي الوسيلة فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجن33ة
ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو 3أن أكون أنا" " .ح33ديث آخ33ر" ق33ال الحاف33ظ أب33و القاس33م الط33براني :أخبرن33ا
أحمد بن علي األبار حدثنا الوليد بن عبد الملك الحراني ح33دثنا موس33ى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محم33د
بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال :قال رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم ":-س33لوا هللا لي الوس33يلة ألن33ه
لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا ي33وم القيام33ة" ثم ق33ال الط33براني :لم ي33روه عن ابن أبي
ذئب إال موسى 3بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محم33د بن علي بن دحيم ح33دثنا أحم33د بن ح33ازم
حدثنا عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم33رو بن عط33اء ف33ذكر بإس33ناده نح33وه " .ح33ديث
آخر "روى 3ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزية عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول
قال رسول 3هللا -صلى هللا عليه وسلم" :-إن الوسيلة درج33ة عن33د هللا ليس فوقه3ا 3درج33ة فس33لوا 3هللا أن يؤتي33ني
الوسيلة على خلقه " .حديث أخر" روى ابن مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك
عن أبي إس33حاق عن الح33ارث عن علي عن الن33بي -ص33لى هللا علي33ه وس33لم -ق33ال ":في الجن33ة درج33ة ت33دعى
الوسيلة فإذا سألتم هللا فس33لوا لي الوس33يلة ق33الوا :ي33ا رس33ول هللا من يس33كن مع33ك ق33ال :علي وفاطم33ة والحس33ن
والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا الوجه وقال :ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحس33ين ح33دثنا الحس33ن
الدشتكي حدثنا أبو زهير ح33دثنا س33عيد بن طري3ف 3عن علي بن الحس33ين األزدي م33ولى س33الم بن ثوب33ان ق33ال:
سمعت علي بن أبي طالب ين3ادي على من33بر الكوف3ة :ي3ا أيه3ا الن3اس إن في الجن3ة لؤل33ؤتين إح3داهما بيض3اء
واألخرى صفراء أما الصفراء فإنها إلى بطنان العرش والمق33ام المحم33ود من اللؤل33ؤة البيض33اء س33بعون أل33ف
غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفها وأبوابها وأسرتها 3وسكانها من عرق واحد واسمها الوس3يلة لمحم3د -
صلى هللا عليه وسلم -وأهل بيته والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم -عليه السالم -وأهل بيت33ه .وه33ذا أث33ر
غريب أيضا وقوله" وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون " لما أم33رهم ب33ترك المح33ارم وفع33ل الطاع33ات أم33رهم
بقتال األعداء من الكفار والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والتاركين للدين القويم ورغبهم 3في ذلك
بالذي أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة :من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المس33تمرة ال33تي ال تبي33د وال
تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيب33ة مس33اكنها ال33تي من س33كنها ينعم ال
ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه.
197
در تفسير قرطبي ميگويد :الوسيلة هي القرب33ة عن أبي وائ33ل والحس33ن ومجاه33د وقت33ادة وعط33اء
والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير ,وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة:
أن يأخذوك 3تكحلي وتخصني إن الرجال لهم إليك وسيلة
ويقال :منه سلت أسأل أي طلبت ,وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من صاحبه; فاألصل الطلب; والوسيلة
القربة التي ينبغي أن يطلب بها ,والوسيلة درجة في
الجنة ,وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الصالة والسالم( :فمن سأل لي الوسيلة حلت له
الشفاعة
كفر
كفر درلغت بوشيدن ،سروبوش نهادن و كافر را كافر ميكويند زيرا او فطرت خ--ويش را
ميبوشاند ،و سربوشي را باالي فطرت كذاشته است .
كفر ظلم است ،زيرا ظلم كذاشتن چـيزي در غير محل آن ميباشد ،كافر نه به فطرت خود
و نه هم به فطرت جهان هستي فكر ميكند ،هردو را ميبوشاند ،به هردو بي توجه است .
شـرك واسباب آن
امام بخاري حديث ش33ريف را از حض33رت عبدهللا ابن عب33اس ( رض33ي هللا عنـه ) چ33نين نق33ل
ص3لَّى هَّللا ُ ي َْت النَّبِ َّ
3ر َسِ 3مع ُ ض َي هَّللا ُ َع ْن3هُ يَقُ33و ُل َعلَى ْال ِم ْنبَِ 3 ميكنــد :ع َْن ا ْب ِن َعبَّا ٍ
س َس ِم َع ُع َم َر َر ِ
ص3ا َرى ا ْبنَ َم33رْ يَ َم فَإِنَّ َم33ا أَنَ33ا َع ْبُ 3دهُ فَقُولُ33وا َع ْبُ 3د هَّللا ِ
ت النَّ َ 3ر ْ طرُونِي َك َم33ا أَ ْ
طَ 3 َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَقُو ُل اَل تُ ْ
َو َرسُولُهُ حديث 3189بخاري شريف .حضرت عبدهللا بن عب33اس رض33ي هللا عنهم33ا فرم33ود
ك33ه من از حض33رت عم33ر( رض33ي هللا عن33ه ) ش33نيدم ك33ه ب33االي من33برميگفت 3ك33ه من از
پيامبــر( صلى هللا عليه وسلم ) شنيدم كه ميگفت :زياده روي درمدح من مانند نصرانيان كه
درمورد بسر مريم كردند نكنيــد ،من بنده خداوند هستــم ،بكوييد كه بنده خدا ورسولش .
فتح الباري در شرح اين حديث شريف ميفرماي33د ( :ال تط33روني ) اإلط33راء م33دح باط33ل را
كويند مثال كسي را توصيف نمودم و در توصيفش اف33راط نم33ودم ،منظ33ور از ( كم33ا أط33رت
النصارى ابن مريم ) جنانجه نصراني هاي حضرت عيس33ى علي33ه الس33الم را از م33نزلت بن33ده
كي خارج نموده او را به الوهيت كشانيدند .
198
نصراني ها كمان نمودند كه محبت زياديكه با حضرت عيسى ( عليه السالم ) دارن33د ،او را
توصيف زياد مينمايند ،و درتوص33يف وم33دح وي اف33راط نم33وده ب33اآلخره الف33اظي را ب33رايش
اس33تعمال كردن33د ك33ه او را از مق33ام مخل33وقيت كش33يده ،ص33فات خداون33دي را ب33رايش دادن33د ،
ْاگرچـه اين زياده روي در اصل يك نوع دسيسـه يكي از دش33منان حض33رت مس33يح ك33ه بن33ام
شاول ( بولس ) يهودي بود بالن شده بود ،ولي بعدها بصورت عام ميان نص33راني ه33ا بخش
گرديد ،و آنان ،پيامبــر الهي را ،از صفات انساني بيرون آورده ،برايش صفات خداوندي
را دادن33د ،وبـه اس33اس اين محبت اف33راطي وم33دح اف33راطي خ33ود را مش33رك س33اختند ،زي33را
توصيف زياد يك انسان كه از مرحله انس33اني خ33ارج ك33ردد ،و ص33فات از خداون33د ب33وي داده
شود ،در حقيقت تجاوز است به ذات خداوند ،كه اين تجاوز شرك ناميده ميشود.
خداوند متعال براي هدايت امت پيامبــر( صلى هللا عليه وسلم ) در مورد شخصيت و اندازهء
ُس3لُهُ ْم إِ ْن نَحْ ُن إِاَّل بَ َشٌ 3ر ِم ْثلُ ُك ْم َولَ ِك َّن هَّللا َ يَ ُم ُّن َعلَى َم ْن يَ َش3ا ُء
ت لَهُ ْم ر ُ تواناني آنان به فرم3ود (قَ3الَ ْ
ان إِاَّل بِ3إ ِ ْذ ِن هَّللا ِ َو َعلَى هَّللا ِ فَ ْليَتَ َو َّكلْ ْال ُم ْؤ ِمنُ33ونَ ) اب33راهيم / ِم ْن ِعبَا ِد ِه َو َما َكانَ لَنَا أَ ْن نَ33أْتِيَ ُك ْم بِ ُسْ 3لطَ ٍ
11پيامبــران شان براي شان گفت كه ما مثل شما بشر هستيم ،ولي خداوند باالي بعضي از
بنده كان خويش منت كذاشتـه ،ما نميتوانيم كه هيچ تسلطي بدون اجازه خداوند داشته باشيم ،
ومؤمنان هميشه به خداوند توكل ميكنند .
درين آيت شريف براي مؤمنان حقيقت شخصيت تمامي پيامبــران را بي33ان داش33ت ك33ه ايش33ان
همه بيروان خويش را در مورد شخصيت خويش مطلع نموده ب33ه آن33ان ميگفتن33د ك33ه م33ا بش33ر
هستيم ،مثل شما انسان هستيم ،بنده هاي خداون33د هس33تيم ،وتوان33ايي و ق33درت م33ا ب33ه هم33ان
اندازه است كه خداوند ( جل جالله ) براي ما اجازه داده است .
خداوند متعال براي پيامبــرامرميكند 3تا ويزه كي هاي خويش را براي آنان بي33ان دارد ( :ق33ل
ال املك لنفس33ي نفع33ا وال ض33را ورش33دا ،ق33ل إني لن يج33يرني من هللا اح33د ولن أج33د من دونـه
ملتحدا )الجن ( 22-21/قل ال أملك لنفسي نفعا وال ضرا إال ماش33اء هللا ول33و كنت أعلم الغيب
الستكثرت من الخير وما مسني السوء إن أنا إال نذير وبشير لقوم يؤمنون ) األعراف 188/
يل) الزخرف 59/ (إِ ْن هُ َو إِاَّل َع ْب ٌد أَ ْن َع ْمنَا َعلَ ْي ِه َو َج َع ْلنَاهُ َمثَاًل لِبَنِي إِس َْرائِ َ
هرگاه دعوت تمامي پيامبــران را مطالعه نم3اييم ،هم3ه ء آنه3ا ب3ه بن3ده كي خ3ويش اع3تراف
نموده وبراي بيروان خويش به صراحت بيان ميداشتند كه ما بنده خدا هستيــم :
خداوند متعال براي پيامبــر ما حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) نيز امر نمود كه براي
صحابه كرام ( رضي هللا عنهم ) و ساير بيروان خويش بفهمان كه تو ي33ك انس33ان ،مخل33وق ،
ي أَنَّ َما إِلَهُ ُك ْم إِلَ3هٌ َوا ِحٌ 3د فَ َم ْن َك33انَ يَرْ جُ3وا لِقَ3ا َء َربِّ ِه وبشر هستي (قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم ي َ
ُوحى إِلَ َّ
صالِحًا َواَل يُ ْش ِر ْك بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) بكواي پيامبــر كه من مثل شما انسان ميباشم فَ ْليَ ْع َملْ َع َماًل َ
،وبرايم از ط33رف خداون33د وحي ن33ازل ميك33ردد ،خ33داي ش33ما خ33داي يگانـه اس33ت ،وهرك33ه
199
مالقات پروردگار خويش را آرزو دارد ،بايد كه اعمال نيك نموده و هيچ كسي را به خداوند
شرك نسازد .الكهف 110/
حضرت پيامبــر ( صلى هللا عليه وسلم ) هميشه براي بيروان خود ميگفت كه من بن33دهء خ33دا
هستم ،از ميان شما يك انسان ميباشم ،كه خداون3د ( ج3ل جالل3ه ) م3را ب3راي رهنم3ايي ش3ما
فرستاده است .
تمامي دانشمندان اسالمي نسبت بنده كي پيامبــر را ب33ه خداون33د ي33ك ص33فت ب33زرك ب33راي وي
دانسته اند خداوند متعال در سوره أسرا ميفرمايد ُ ( :س ْب َحانَ الَّ ِذي أَ ْس َرى بِ َع ْب ِد ِه لَ ْياًل ِم ْن ْال َم ْس ِج ِد
ْج ِد اأْل َ ْق َ
صى الَّ ِذي بَ َ
ار ْكنَا َحوْ لَهُ لِنُ ِريَهُ ِم ْن آيَاتِنَا ) األسراء 1 / ْال َح َر ِام إِلَى ْال َمس ِ
تفسير قرطي درشرح كلمه ( عبــده ) ميكويد ( :علماء گفتند ك33ه هرگ33اه نس33بت ب33ه اس33م عب33د
( بنده خدا ) نام شريف تري ميبود ،خداوند متعال براي حضرت نبي كريم ( ص33لى هللا علي33ه
وس33لم ) درين ح33الت ب33زركي پيامبــر اس33تعمال مينم33ود .قش33يري ميكوي33د :وق33تي خداون33د
پيامبــر را به نزد حضرتش دعوت نم33ود ،و ب33ه من33ازل ب33زركي او را رس33اند ،ب33رايش لقت
عبديت را تلقين نمود ،تا بيروانش متواضع باشند .
خداوند متعال وظايف وق
200
ق أَ ْن تَقُ33و َم فِي ِ 3ه فِي ِ 3ه ِر َج 3ا ٌل يُ ِحبُّونَ أَ ْن يَتَطَهَّرُوا َوهَّللا ُ (لَ َم ْس ِج ٌد أُس َ
ِّس َعلَى التَّ ْق َوى ِم ْن أَ َّو ِل يَوْ ٍم أَ َح ُّ
ي ُِحبُّ ْال ُمطَّه ِِّرينَ ) التوبة 108/
(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ ْال ُمتَّقِينَ ) التوبة7/
(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ْالخَائِنِينَ ) األنفال58/
َضرُّ عًا َو ُخ ْفيَةً إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْعتَ ِدينَ ) األعراف 55/ (ا ْد ُعوا َربَّ ُك ْم ت َ
ْرفِينَ ) األعراف 31/ ْرفُوا إِنَّهُ اَل يُ ِحبُّ ْال ُمس ِ ( َو ُكلُوا َوا ْش َربُوا َواَل تُس ِ
( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ ْال ُمحْ ِسنِينَ ) المائدة93/
ت َم33ا أَ َحَّ 3ل هَّللا ُ لَ ُك ْم َواَل تَ ْعتَ ُ 3دوا إِ َّن هَّللا َ اَل يُ ِحبُّ ْال ُم ْعتَ ِ 3دينَ )(يَاأَيُّهَ33ا الَّ ِذينَ آ َمنُ33وا اَل تُ َحرِّ ُم33وا طَيِّبَ33ا ِ
المائدة87/
(اَل يُ ِحبُّ هَّللا ُ ْال َج ْه َر بِالسُّو ِء ِم ْن ْالقَوْ ِل إِاَّل َم ْن ظُلِ َم َو َكانَ هَّللا ُ َس ِميعًا َعلِي ًما) النساء148/
(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) النساء107/
(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) آل عمران 107 /
( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ الصَّابِ ِرينَ ) آل عمران 146/
ار أَثِ ٍيم) البقرة 276/ ( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل َكفَّ ٍ
(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ التَّ َّوابِينَ َويُ ِحبُّ ْال ُمتَطَه ِِّرينَ ) البقرة 222/
( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ْالفَ َسا َد) البقرة 205 /
(
201
مماتي :أي ما أوصي به بعد وفاتي
هلل رب العالمين ( :أي أفرده بالتقرب بها إليه .وقيل" :ومحياي ومماتي هلل" أي حياتي وموتي
له .وقرأ الحسن" :نسكي" بإسكان السين .وأهل المدينة "ومحي33اي" بس33كون الي33اء في اإلدراج.
والعامة بفتحها; ألنه يجتمع ساكنان .قال النحاس :لم يجزه أح3د من النح3ويين إال ي3ونس ,وإنم33ا
أجازه ألن قبله ألفا ,واأللف المدة التي فيها تق33وم مق33ام الحرك33ة .وأج33از ي33ونس آض33ربان زي33دا,
وإنما منع النحويون هذا ألنه جمع بين س33اكنين وليس في الث3اني إدغ3ام ,ومن ق3رأ بق33راءة أه3ل
المدينة وأراد أن يسلم من اللحن وقف على "محياي" فيكون غ33ير الحن عن33د جمي33ع النح33ويين.
وقرأ ابن أبي إسحاق وعيسى بن عمر وعاصم الجح33دري "ومح33يي" بتش33ديد الي33اء الثاني33ة من
غير ألف; وهي لغة عليا مضر يقولون :قفي وعصي .وأنشد أهل اللغة:
سبقوا هوي وأعنقوا لهواهم
قال الكيا الطبري :قول تعالى" :قل إن33ني ه33داني ربي إلى ص33راط مس33تقيم" إلى ق33ول" :ق33ل إن
صالتي ونسكي ومحياي ومماتي هلل رب العالمين" استدل به الشافعي على افتتاح الصالة به33ذا
الذكر; فإن هللا أمر نبيه صلى هللا عليه وسلم وأن33زل في كتاب33ه ,ثم ذك33ر ح33ديث علي رض33ي هللا
عنه :أن الن33بي ص33لى هللا علي33ه وس33لم ك33ان إذا افتتح الص33الة ق33ال" :وجهت وجهي لل33ذي فط33ر
السماوات واألرض حنيفا وما أنا من المشركين .إن صالتي ونسكي ومحي33اي ومم33اتي هلل رب
الع33المين -إلى قول33ه -وأن33ا من المس33لمين) .قلت :روي مس33لم في ص33حيحه عن علي بن أبي
طالب عن رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم أن33ه ك33ان إذا ق33ام إلى الص33الة ق33ال( :وجهت وجهي
لل33ذي فط33ر الس33ماوات واألرض حنيق33ا وم33ا أن33ا من المش33ركين .إن ص33التي ونس33كي ومحي33اي
ومماتي هلل رب العالمين ال شريك له وبذلك أمرت وأن33ا أول المس33لمين .اللهم أنت المل33ك ال إل33ه
إال أنت ,أنت ربي وأنا عبدك ظلمت نفسي واعترفت بذنبي فاغفر لي ذنوبي جميعا إنه ال يغفر
الذنوب إال أنت واهدني ألحس33ن األخالق ال يه33دي ألحس33نها إال أنت واص33رف ع33ني س33يئها ال
يصرف عني سيئها إال أنت لبي33ك وس33عديك والخ33ير كل33ه في ي33ديك والش33ر ليس إلي33ك .تب33اركت
وتعاليت .أستغفرك وأتوب إليك .الحديث .وأخرجه الدارقطني وقال في آخره :بلغنا عن النضر
بن شميل وكان من العلماء باللغة وغيره33ا ق33ال :مع33نى ق33ول رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم
(والشر ليس إليك) الشر ليس مما يتقرب به إليك .قال مالك :ليس التوجي33ه في الص33الة ب33واجب
على الناس ,والواجب عليهم التكبير ثم القراءة .ق33ال ابن القاس33م :لم ي33ر مال33ك ه33ذا ال33ذي يقول33ه
الناس قبل القراءة 3:سبحانك اللهم وبحمدك .وفي مختصر ما ليس في المختصر 3:أن مالك33ا ك33ان
يقوله في خاصة نفسه; لصحة الحديث به ,وكان ال يراه للناس مخاف33ة أن يعتق3دوا وجوب3ه .ق3ال
أبو الفرج الجوزي :وكنت أصلى وراء شيخنا أبي بكر الدينوري الفقيه في زمان الصبا ,فرآني
مرة أفعل هذا فقال :يا بني ,إن الفقهاء قد اختلف3وا في وج3وب ق3راءة الفاتح33ة خل3ف اإلم3ام ,ولم
يختلفوا أن االفتتاح سنه ,فاشتغل بالواجب ودع السنن .والحجة لمالك قوله صلى هللا عليه وسلم
لألعرابي الذي علمه الصالة( :إذا قمت إلى الصالة فكبر ثم اقرأ) ولم يقل ل سبح كما يقول أبو
حنيفة ,وال قل وجهت وجهي ,كما يقول الشافعي .وقال ألبي( :كيف تقرأ إذا افتتحت الص33الة)؟
قال :قلت هللا أكبر ,الحمد هلل رب العالمين .فلم يذكر توجيها وال تسبيحا .فإن قيل :ف33إن علي33ا ق33د
أخبر أن النبي صلى هللا عليه وسلم كان يقوله .قلنا :يحتمل أن يكون قال33ه قب33ل التكب33ير ثم ك33بر,
202
وذلك حسن عندنا .فإن قيل :فقد روى النسائي والدارقطني أن النبي صلى هللا علي33ه وس33لم ك33ان
إذا افتتح الصالة كبر ثم يقول( :إن صالتي ونسكي) الح33ديث قلن33ا :ه33ذا نحمل33ه على النافل33ة في
صالة الليل; كما جاء في كتاب النسائي عن أبي سعيد قال :كان رسول هللا صلى هللا عليه وسلم
إذا افتتح الص33الة باللي33ل ق33ال( :س33بحانك اللهم وبحم33دك تب33ارك اس33مك وتع33الى ج33دك وال إل33ه
غيرك) .أو في النافلة مطلقا; فإن النافلة أخف من الفرض; ألنه يجوز أن يصليها قائم33ا وقاع33دا
وراكبا ,وإلى القبلة وغيرها في السفر ,فأمرها أيسر.
تفسير ابن كث3ير ميفرماي3د :وقول3ه تع3الى "ق3ل إن ص3التي ونس3كي ومحي3اي ومم3اتي هلل رب
العالمين" يأمره تعالى أن يخ33بر المش33ركين ال33ذين يعب33دون غ33ير هللا وي33ذبحون لغ33ير اس33مه أن33ه
مخالف
لهم في ذلك فإن صالته هلل ونسكه على اسمه وحده ال شريك له وهذا كقوله تعالى "فصل لربك
وانحر" أي أخلص له صالتك وذبحك فإن المشركين كانوا يعبدون
األصنام ويذبحون له33ا ف3أمره هللا تع33الى بمخ33الفتهم واالنح33راف عم33ا هم في33ه واإلقب33ال بالقص33د
والنية والعزم على اإلخالص هلل تعالى قال مجاهد في قوله "إن
صالتي ونسكي" النسك الذبح في الحج والعمرة .وقال الثوري عن السدي عن س33عيد بن جب33ير
"ونسكي" قال ذبحي .وكذا قال السدي والضحاك وقال ابن أبي حاتم
حدثنا محمد بن عوف حدثنا أحم33د بن خال33د ال33ذهبي ح33دثنا محم33د بن إس33حاق عن يزي33د بن أبي
حبيب عن ابن عباس عن جابر بن عبد هللا قال:ضحى رسول هللا صلى
هللا عليه وسلم في يوم عيد النحر بكبشين وقال حين ذبحهما وجهت وجهي للذي فطر السموات
واألرض حنيفا وما أنا من المشركين.
بحثي درمورد گرفتن احبارورهبان ارباب )
ون هَّللا ِ َو ْال َم ِسي َح ا ْبنَ َمرْ يَ َم َو َم3ا أُ ِم 3رُوا إِاَّل لِيَ ْعبُُ 3دوا إِلَهً3ا
ارهُ ْم َو ُر ْهبَانَهُ ْم أَرْ بَابًا ِم ْن ُد ِ
( اتَّخَ ُذوا أَحْ بَ َ
33و ُس33ب َْحانَهُ َع َّما ي ُْشِ 33ر ُكونَ ) آنه ا) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا ) را اح 33دًا اَل إِلَ33هَ إِاَّل هُ َ
َو ِ
معبودهائى در برابر خداقراردادندو (همچنين ) مسيح فرزند مريم را ،در ح!!الى كه جز
!نزه است به عبادت معبود واحدى كه هيچ معبودى بجزاو نيست دستور نداشتند ،پاك و م!
از آنچه شريك وى قرار مى دهند .التوبة31/
تفسيرقرطبي درتفسير اين آيت مباركه ميكويد :قال أهل المعاني :جعل33وا أحب33ارهم ورهب33انهم
كاألرباب حيث أطاعوهم في كل شيء ومنه قول33ه تع33الى" :ق33ال انفخ33وا ح33تى إذا جعل33ه ن33ارا"
[الكهف ]96 :أي كالنار.
قال عبدهللا بن المبارك:
وأحبار سوء ورهبانها وهل أفسد الدين إال الملوك
روى األعمش وسفيان عن حبيب بن أبى ثابت عن أبى البختري قال :سئل حذيفة عن ق33ول هللا
عز وجل" :أتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا" هل
203
عبدوهم؟ فقال ال ,ولكن أحلوا لهم الح33رام فاس33تحلوه ,وحرم33وا عليهم الحالل فحرم33وه .وروى
الترمذي عن عدي بن حاتم قال :أتيت النبي صلى هللا عليه وسلم وفي
عنقي صليب من ذهب .فقال( :ما هذا يا عدي اطرح عنك هذا الوثن) وسمعته يق33رأ في س33ورة
[براءه] "اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا والمسيح ابن
م33ريم" ثم ق33ال( :أم33ا إنهم لم يكون33وا يعب33دونهم ولكنهم ك33انوا إذا أحل33وا لهم ش33يئا اس33تحلوه وإذا
حرموا عليهم شيئا حرموه) .قال :هذا حديث غريب ال يعرف إال
من حديث عبدالسالم بن حرب .وغطيف بن أعين ليس بمعروف في الحديث.
ابن كثير در تفس3يراين آيت ميكوي33د :وقول33ه " اتخ33ذوا أحب33ارهم ورهب3انهم أرباب3ا من دون هللا
والمسيح ابن مريم " روى اإلم3ام أحم3د والترم3ذي وابن جري3ر من ط3رق عن ع3دي بن ح3اتم
رضي هللا عنه أنه لما بلغته دعوة رسول هللا صلى هللا عليه وسلم فر إلى الشام وكان قد تنص33ر
في الجاهلية فأسرت أخته وجماعة من قومه ثم َم َّن رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم على أخت33ه
وأعتقها ف33رجعت إلى أخيه33ا فرغبت33ه في اإلس33الم وفي الق33دوم على رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه
وسلم فتقدم عدي إلى المدينة وكان رئيسا في قومه طيئ وأب33وه ح33اتم الط33ائي المش33هور ب33الكرم
فتحدث الناس بقدومه فدخل على رسول هللا صلى هللا عليه وآله وسلم وفي عن33ق ع33دي ص33ليب
من فضة وهو يقرأ هذه اآلية " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباب3ا من دون هللا " ق3ال :فقلت إنهم
لم يعبدوهم فقال " بلى إنهم حرموا عليهم الحالل وأحل33وا لهم الح33رام ف33اتبعوهم ف33ذلك عب33ادتهم
إياهم "وقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم " يا عدي ما تقول؟ أيضرك أن يقال هللا أكبر؟ فهل
تعلم شيئا أكبر من هللا؟ ما يضرك أيضرك أن يقال ال إله إال هللا فهل تعلم إلها غير هللا؟ ثم دعاه
إلى اإلس33الم فأس33لم وش33هد ش33هادة الح33ق ق33ال :فلق33د رأيت وجه33ه استبش33ر ثم ق33ال " إن اليه33ود
مغضوب عليهم والنصارى ضالون "وهكذا قال حذيفة بن اليمان وعبدهللا بن عب3اس وغيرهم3ا
في تفسير " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا " أنهم اتبع33وهم فيم33ا حلل33وا وحرم33وا
وقال السدي استنصحوا الرجال ونبذوا كتاب هللا وراء ظهورهم ولهذا قال تعالى " وم33ا أم33روا
إال ليعبدوا إلها واحدا " أي الذي إذا حرم الشيء فهو الحرام وما حلله فهو الحالل وم33ا ش33رعه
اتبع وما حكم به نفذ " ال إله إال هو وال رب سواه.
- -1اط اعت بىقي د و ش رط از غ ير خ دا ،ن وعى عب ادت غ ير خداس ت« .م ا ام روا اال ّ ليعب دوا اله اً واح داً»
-2انسانپرس تى ب ه ه ر ش كل ،ش رك اس ت .هيچ شخص يّتى نباي د بت ش ود« .اتّخ ذوا احب ارهم و رهب انهم اربابا
204
اللَّه» دون من
پيامبر معصوم كه همهى فك ر و ه دفش خداس ت ،حس ابى ج دا از علم ا دارد ،ل ذا ن ام مس يح جداگان ه مط رح ِ -3
يح» انهم ...و المس ارهم و رهب ت« .احب ده اس ش
د و م رز داش ته باش د .ه ر ن وع نظ ام ،قطب ،م راد ،مرش د ،اط اعت -4عش قها ،دوس تىها و اطاعته ا باي د ح ّ
تش كيالتى و ح زبى و ،...اگ ر سرچش مهاش وحى و ام ر خ دا نباش د ،ش رك اس ت« .اتّخ ذوا ...ارباب ا من دون
اللَّه»
- 5خط ر انح راف از توحي د ب ه ش رك ،هميش ه و هم ه ج ا ب وده اس ت« .اتّخ ذوا ...ارباب ا من دون اللَّه»
ق قانونگ ذارى دارد .آن ان ك ه ق انون غيرخ دا را مىپذيرن د ،از م دار اس الم ،خارجن د. -6تنه ا خداون د ح ّ
ا من دون اللَّه» انهم ارباب ارهم و رهب ذوا احب «اتّخ
-7غل وّ و زي ادهروى درب ارهى انبي ا ،پرس تش انبي ا و ي ا آن ان را فرزن د خ دا دانس تن ،ش رك اس ت.
م ا يشركون» ( تفسيرنور در تفسير اتخذوا أحبارهم ورهبانهم اربابا من دون هللا )«سبحانه ع ّ
تفسير نمونه اين آيت شريف را چنين بيان ميدراد :ش ك نيس ت ك ه يه ود و نص ارى در براب ر علم اء و راهب ان خ ود
راى آنها دوب جده نمى كردن س
نم از و روزه و ي ا س ائر عبادته ا را انج ام نمى دادن د ،ولى از آنج ا ك ه خ ود را ب دون قيد
و ش رط در اط اعت آن ان ق رار داده بودن د و ح تى احك امى را ك ه ب ر خالف حكم خ دا مى گفتند
واجب االج را مى ش مردند ق رآن از اين پ يروى كوركوران ه و غ ير منطقى تعب ير ب ه عب ادت ك رده
ت. اس
اين مع نى در رواي تى ك ه از ام ام ب اقر و ام ام ص ادق (علي ه الس الم ) نق ل ش ده ،آم ده است
وا ا و حرم وا لهم حرام لوا و لكنهم احل اموا لهم و ال ص اص ا و هللا م د(( :ام ه فرمودن ك
عرون )): دوهم من حيث ال يش اتبعوهم و عب عليهم حالال ف
((ب ه خ دا س وگند آن ان (يه ود و نص ارى ) ب راى پيش وايان خ ود روزه و نم از بج ا نياوردند
ولى پيشوايانش ان ح رامى را ب راى آن ان حالل ،و حاللى را ح رام كردن د و آنه ا پذيرفتن د و
د)). تش نمودن ان را پرس ه آن دون توج دوب يروى كردن پ
در ح ديث ديگ رى چ نين آم ده اس ت ك ه ع دى ابن ح اتم مى گوي د :خ دمت رس ول خ دا (ص لى الل ّه
علي ه و آل ه و س ل ّم ) آم دم در ح الى ك ه ص ليبى از طال در گ ردن من ب ود ،ب ه من فرم ود :اى
نيدم اين تر رفتم ش پس نزديك ردم ،س نين ك ردنت بيفكن ! من چ دى ))! اين بت را از گ ((ع
آي ه را مى خوان د ((اتخ ذوا احب ارهم و رهب انهم ارباب ا ))...هنگ امى ك ه آي ه را تم ام ك رد
ود :آيا تيم ! فرم ود را نمى پرس وايان خ اه پيش ا هيچگ گفتم :م
چ نين نيس ت ك ه آنه ا حالل خ دا را ح رام و ح رام خ دا را حالل مى كنن د و ش ما از آنه ا پ يروى
ت )). ا اس تش آنه ادت و پرس ود :همين عب ت ،فرم نين اس د؟ گفتم :آرى چ مى كني
دلي ل اين موض وع روش ن اس ت زي را ق انونگزارى مخص وص خ دا اس ت ،و هيچ كس ج ز او ح ق ن دارد
چ يزى را ب راى م ردم حالل و ي ا ح رام كن د و ق انونى بگ زارد ،تنه ا ك ارى ك ه انس انها مى
توانن د انج ام دهن د كش ف قانونه اى پروردگ ار و تط بيق آن ب ر مص اديق م ورد ني از اس ت .
بن ابر اين اگ ر كس ى اق دام ب ه ق انونگزارى ب ر ض د ق وانين الهى كن د ،و كس ى آن را ب ه رس ميت
بشناس د و ب دون چ ون و چ را بپ ذيرد ،مق ام خ دا را ب راى غ ير خ دا قائ ل ش ده اس ت ،و اين
ت. دا اس ير خ تش غ ر پرس ير ديگ ه تعب تى و ب رك عملى و بت پرس وع ش يكن
از ق رائن چ نين ب ر مى آي د ك ه :يه ود و نص ارى ب راى پيش وايان خ ود چ نين اختي ارى را قائل
بودن د ك ه گ اهى ق وانين الهى را ب ه ص الحديد خ ود تغي ير دهن د و هم اكن ون مس ئله گن اه بخشى
در مي ان مس يحيان رائج اس ت ك ه در براب ر كش يش اع تراف ب ه گن اه مى كنن د و او مى گوي د:
يدم !. بخش
نكت ه ديگ رى ك ه باي د ب ه آن توج ه داش ت اين اس ت ك ه :چ ون ن وع پرس تش و عب ادت مس يحيان
نس بت ب ه ((عيس ى )) ب ا پرس تش يه ود نس بت ب ه پيشوايش ان تف اوت داش ته يكى واقع ا مس يح را
پس ر خ دا مى دانس ته و ديگ رى ب ه خ اطر اط اعت بى قي د و ش رط ب ه عن وان عب ادت ك ردن پيش وايان
مع رفى ش ده ان د ل ذا آي ه ف وق ن يز مي ان آن دو تف اوت قائ ل ش ده و حسابش ان را از هم ج دا
ا من دون هللا )). انهم ارباب ارهم و رهب ذوا احب د(( :اتخ ت و مى گوي رده اس ك
س پس حض رت مس يح را ج دا ك رده مى گوي د(( :و المس يح ابن م ريم )) و اين نش ان مى ده د ك ه در
ود. ايت مى ش ا رع زه كاريه ه ري رآن هم يرات ق تعب
در پاي ان آي ه روى اين مس ئله تاءكي د مى كن د ك ه تم ام اين بش ر پرس تيها ب دعت و از مس ائل
س اختگى اس ت ((و هيچگ اه ب ه آنه ا دس تورى داده نش ده ك ه خ دايان متع دد ب راى خ ود انتخ اب
كنن د بلك ه ب ه آنه ا دس تور داده ش ده ك ه تنه ا ي ك معب ود را بپرس تند)) (و م ا ام روا اال
ليعبدوا الها واحدا).
205
تفسير نمونه در ادامه درسي را ازين آيت شريف بيان ميدارد كه دانستن آن بسيارمهم ميباشد
(( :
ده ك درس آموزن ي
ق رآن مجي د در آي ه ف وق درس بس يار پ ر ارزش ى ب ه هم ه پ يروان خ ود مى ده د و يكى از
ع اليترين مف اهيم توحي د را ض من آن خ اطر نش ان مى س ازد ،و مى گوي د :هيچ مس لمانى حق
ن دارد اط اعت بى قي د و ش رط انس انى را بپ ذيرد ،زي را اين ك ار مساويس ت ب ا پرس تش او ،همه
اطاعته ا باي د در چه ار چوب ه اط اعت خ دا در آي د و پ يروى از دس تور انس انى ت ا آنج ا مج از
اس ت ك ه ب ا ق وانين خ دا مخ الفت نداش ته باش د اين انس ان ه ر كس و ه ر مق امى مى خواه د باش د.
زي را اط اعت بى قي د و ش رط مس اوى اس ت ب ا پرس تش ،و ش كلى اس ت از بت پرس تى و عب وديت ،
ام ا متاءس فانه مس لمانان ب ا فاص له گ رفتن از اين دس تور مهم اس المى و ب ر پ ا س اختن بته اى
انس انى گرفت ار تفرق ه ه ا و پراكن دگيها و اس تعمارها و اس تثمارها ش ده ان د و ت ا اين بتها
شكس ته نش ود و كن ار ن رود نباي د انتظ ار ب ر ط رف ش دن نابس امانيها را داش ته باش ند.
نگ رس ه در براب اهليت ك ان ج تيهاى زم تى از بت پرس ه بت پرس وال اين گون اص
و چ وب س جده مى كردن د خطرن اكتر اس ت زي را آن بته اى بى روح پرس تش كنن دگان خ ويش را
هيچگ اه اس تعمار نمى كردن د ،ام ا انس انهائى ك ه ب ه ش كل بت در مى آين د ب ر اث ر خودك امگى ،
پ يروان خ ود را ب ه زنج ير اس ارت مى كش ند و گرفت ار هم ه گون ه انحط اط و ب دبختى مى
د. گردانن
در س ومين آي ه م ورد بحث تش بيه ج البى ب راى تالش هاى مذبوحان ه و بى س رانجام يه ود و نص ارى
و ي ا هم ه مخالف ان اس الم ح تى مش ركان ك رده اس ت و مى گوي د :اينه ا مى خواهن د ن ور خ دا را
ب ا ده ان خ ود خ اموش كنن د ولى خداون د اراده ك رده اس ت ك ه اين ن ور الهى را همچن ان گس ترده
ت ر و ك املتر س ازد ،ت ا هم ه جه ان را ف را گ يرد ،و تم ام جهاني ان از پرت و آن به ره گيرند
ه ر چن د ك افران را خوش ايند نباش د (يري دون ان يطفئ وا ن ور هللا ب افواههم و ي ابى هللا
افرون ). ره الك وك وره و ل اال ان يتم ن
رد: هك د توج ه باي د نكت ه چن اب در اينج
- 1در اين آي ه آئين خ دا و ق رآن مجي د و تع اليم اس الم ب ه ن ور و روش نائى تش بيه ش ده و
مى دانيم ك ه ن ور سرچش مه حي ات و جنبش و نم و و آب ادى در روى زمين و منش ا ه ر گونه
ت. ائى اس زيب
اس الم ن يز آئي نى اس ت تح رك آف رين ك ه جامع ه انس انى را در مس ير تكامله ا ب ه پيش مى ب رد و
ت. ركت اس ير و ب رخ مه ه سرچش
تالش ها و كوشش هاى دش منان را ن يز ب ه دمي دن و ف وت ك ردن ب ا ده ان تش بيه ك رده اس ت و چه
ق در مض حك اس ت ك ه انس ان ن ور عظيمى همچ ون ن ور آفت اب را بخواه د ب ا پ ف ك ردن خ اموش كن د؟ و
ب راى مجس م ك ردن حق ارت تالش هاى آنه ا تعب يرى از اين رس اتر ب ه نظ ر نمى رس د و در واقع
ر اراده اتوان در براب وق ن ك مخل هاى ي كوشش
ود. دب ير از اين نخواه قغ اى ح درت بى انته ان و ق بى پاي
- 2مس ئله خ اموش ك ردن ن ور خ دا در دو م ورد از ق رآن آم ده يكى آي ه ف وق و ديگ رى آي ه 8از
س وره ص ف و در ه ر دو م ورد ب ه عن وان انتق اد از تالش هاى دش منان اس الم ذك ر ش ده ولى در
مي ان اين دو آي ه مختص ر تف اوتى در تعب ير دي ده مى ش ود ،در آي ه مح ل بحث يري دون ان
يطفئ وا ذك ر ش ده در ح الى ك ه در س وره ص ف يري دون ليطفئ وا آم ده اس ت و مس لما اين تف اوت در
ت. ه اى اس ه نكت اره ب ير اش تعب
راغب در مف ردات در توض يح تف اوت اين دو تعب ير مى گوي د :آي ه نخس ت اش اره ب ه خ اموش ك ردن
بدون مقدمه است ولى در آيه دوم اشاره به خاموش كردن توام با توسل به مقدمات و اسباب ))
( َواَل يَ33أْ ُم َر ُك ْم أَ ْن تَتَّ ِخُ 33ذوا ْال َماَل ئِ َك 33ةَ َوالنَّبِيِّينَ أَرْ بَابً33ا أَيَ33أْ ُم ُر ُك ْم بِ ْ
33ال ُك ْف ِر بَعَْ 33د إِ ْذ أَ ْنتُ ْم ُم ْس33لِ ُمونَ ) آل
عمران 80/
هَّللا َ
ب تَ َعالَوْ ا إِلَى َكلِ َم ٍة َس َوا ٍء بَ ْينَنَا َوبَ ْينَ ُك ْم أاَّل نَ ْعبُ َد إِاَّل َ َواَل نُ ْش ِركَ بِ ِه َش ْيئًا َواَل يَتَّ ِخ َذ (قُلْ يَاأَ ْه َل ْال ِكتَا ِ
ضنَا بَ ْعضًا أَرْ بَابًا ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ فَإ ِ ْن ت ََولَّوْ ا فَقُولُوا ا ْشهَ ُدوا بِأَنَّا ُم ْسلِ ُمونَ ) آل عمران 64/ بَ ْع ُ
206
شرح آيت شريف (إذا سألك عبادي عني)
ابن كثير درمورد إذا سالك عبادي عني ف33إني ق33ريب ميكوي33د ( :ق33ال ابن أبي ح33اتم:
حدثنا أبي حدثنا يحيى بن المغيرة أخبرنا جري33ر عن عب33دة بن أبي ب33رزة الس33ختياني
عن الصلت 3بن حكيم بن معاوية بن حيدة القشيري عن أبيه عن جده أن أعرابيا قال:
يا رسول هللا صلى هللا عليك وسلم أقريب ربنا فنناجيه أم بعيد فنناديه؟ فس33كت الن33بي
صلى هللا عليه وسلم ف33أنزل هللا "وإذا س33ألك عب33ادي ع33ني ف33إني ق33ريب أجيب دع33وة
ال33داع إذا دع33اني فليس33تجيبوا لي وليؤمن33وا بي" إذا أم33رتهم أن ي33دعوني ف33دعوني
اس33تجبت ورواه ابن جري33ر عن محم33د بن حمي33د ال33رازي عن جري33ر ب33ه ورواه ابن
مردويه وأبو الشيخ األصبهاني من حديث محم33د بن أبي حمي33د عن جري33ر ب33ه وق33ال
عبد الرزاق :أخبرن33ا جعف33ر بن س33ليمان عن ع33وف عن الحس33ن ق33ال س33أل أص33حاب
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم أين ربن33ا؟ ف33أنزل هللا ع33ز وج33ل "وإذا س33ألك عب33ادي
عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية وق33ال ابن ج33ريج عن عط33اء أن3ه
بلغه لما نزلت "وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" قال الناس لو نعلم أي ساعة ندعو؟
فنزلت "وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" وقال اإلمام
أحمد حدثنا عبد الوه33اب بن عب33د المجي33د الثقفي ح33دثنا خال33د الح33ذاء عن أبي عثم33ان
النهدي عن أبي موسى األشعري قال :كن3ا م3ع رس3ول هللا ص3لى هللا علي3ه وس3لم في
غ33زوة فجعلن33ا ال نص33عد ش33رفا وال نعل33و ش33رفا وال نهب33ط وادي33ا إال رفعن33ا أص33واتنا
بالتكبير قال فدنا منا فقال "يا أيها الناس أربع33وا على أنفس33كم ف33إنكم ال ت33دعون أص33م
وال غائبا إنم3ا ت3دعون س3ميعا بص3يرا إن ال3ذي ت3دعون أق3رب إلى أح33دكم من عن3ق
راحلته يا عبدهللا بن قيس أال أعلمك كلمة من كنوز الجنة؟ ال حول وال ق33وة إال باهلل"
أخرج33اه في الص33حيحين وبقي33ة الجماع33ة من ح33ديث أبي عثم33ان النه33دي واس33مه
عبدالرحمن بن علي عنه بنحوه وقال اإلمام أحمد :حدثنا سليمان بن داود حدثنا شعبة
حدثنا قتادة عن أنس رضي هللا عن3ه أن الن3بي ص3لى هللا علي3ه وس3لم ق3ال "يق3ول هللا
تعالى أنا عند ظن عبدي بي وأنا مع33ه إذا دع33اني" وق33ال اإلم33ام أحم33د أيض33ا :ح33دثنا
علي بن إسحاق أنبأنا عبدهللا أنبأنا عبدالرحمن بن يزيد بن جابر ح33دثنا إس33ماعيل بن
عبيد هللا عن كريم3ة بنت ابن خش3خاش المزني3ة ق3الت :ح3دثنا أب3و هري3رة أن3ه س3مع
رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم يق33ول "ق33ال هللا تع33الى أن33ا م33ع عب33دي م33ا ذك33رني
وتحركت بي شفتاه" "قلت" وه33ذا كقول33ه تع33الى "إن هللا م33ع ال33ذين اتق33وا وال33ذين هم
محسنون" وقوله لموسى وهارون عليهما السالم "إنني معكما أسمع وأرى" والمراد
من هذا أنه تعالى ال يخيب دعاء داع وال يشغله عنه شيء بل هو سميع ال33دعاء ففي33ه
207
ترغيب في الدعاء وأنه ال يضيع لديه كما قال اإلمام أحمد :حدثنا يزي33د ح33دثنا رج33ل
أنه سمع أبا عثمان هو النهدي يحدث عن سلمان يعني الفارس3ي رض3ي هللا عن3ه عن
النبي صلى هللا عليه وسلم أنه قال "إن هللا تعالى ليستحيي أن يبس33ط العب33د إلي33ه يدي33ه
يسأله فيهما خيرا فيردهما خائبتين" -قال يزيد :سموا لي هذا الرج33ل فق33الوا :جعف33ر
بن ميمون -وقد رواه أبو داود والترم33ذي وابن ماج33ه من ح33ديث جعف33ر بن ميم33ون
صاحب األنباط به :وقال الترمذي حسن غريب ورواه بعضهم ولم يرفعه قال الشيخ
الحافظ أبو الحجاج 3المزي رحمه هللا في أطراف33ه :وتابع33ه أب33و هم33ام ومحم33د بن أبي
الزبرقان عن سليمان التيمي عن أبي عثمان النه33دي ب33ه :وق33ال اإلم33ام أحم33د أيض33ا:
حدثنا أبو عامر حدثنا علي بن أبي المتوكل الناجي عن أبي سعيد أن النبي ص33لى هللا
عليه وسلم قال "ما من مسلم يدعو هللا عز وجل بدعوة ليس فيها إثم وال قطيعة رحم
إال أعطاه هللا بها إحدى ثالث خصال إما أن يعجل له دعوته وإما أن ي33دخرها ل33ه في
األخرى وإما أن يصرف عنه من السوء مثلها" قالوا إذا نكثر ق33ال "هللا أك33ثر" وق33ال
عبدهللا ابن اإلمام أحمد :حدثنا إسحاق بن منص33ور الكوس33ج أنبأن33ا محم33د بن يوس33ف
ح33دثنا ابن ثوب33ان عن أبي33ه عن مكح33ول عن جب33ير بن نف33ير أن عب33ادة بن الص33امت
حدثهم أن النبي صلى هللا علي33ه وس33لم ق33ال "م33ا على ظه33ر األرض من رج33ل مس33لم
يدعو هللا عز وجل بدعوة إال آتاه هللا إياها أو كف عنه من السوء مثلها ما لم يدع بإثم
أو قطيعة رحم" ورواه الترمذي عن عبدهللا بن عب33دالرحمن ال33دارمي عن محم33د بن
يوسف الفريابي عن ابن ثوبان وهو عبدالرحمن بن ثابت بن ثوب33ان ب33ه وق33ال حس33ن
صحيح غريب من هذا الوجه وقال اإلمام مالك عن ابن ش33هاب عن أبي عبي33د م33ولى
ابن أزهر عن أبي هريرة :أن رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "يستجاب ألح33دكم
ما لم يعجل يقول دعوت فلم يستجب لي" أخرجاه في الصحيحين من حديث مالك به
وهذا لف33ظ البخ33اري رحم33ه هللا وأثاب33ه الجن33ة وق33ال مس33لم في ص33حيحه :ح33دثني أب33و
الط33اهر ح33دثنا ابن وهب أخ33برني معاوي33ة بن ص33الح عن ربيع33ة بن يزي33د عن أبي
إدريس الخوالني عن أبي هريرة عن النبي صلى هللا علي3ه وس33لم أن3ه ق3ال "ال ي33زال
يستجاب للعبد ما لم يدع بإثم أو قطيعة رحم ما لم يس33تعجل" قي33ل ي33ا رس33ول هللا وم33ا
االس33تعجال "ق33ال يق33ول ق33د دع33وت فلم أر يس33تجاب لي فيستحس33ر عن33د ذل33ك وي33دع
الدعاء" وقال اإلمام أحمد حدثنا عبد الص33مد ح33دثنا أب33و هالل عن قت33ادة عن أنس أن
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "ال يزال العبد بخير ما لم يستعجل" قالوا وكيف
يستعجل قال "يقول قد دعوت ربي فلم يستجب لي" وقال اإلمام أب33و جعف33ر الط33بري
في تفسيره :حدثني يونس بن عبد األعلى حدثنا ابن وهب حدثني أبو صخر أن يزي33د
بن عبدهللا بن قسيط حدثه عن عروة بن الزبير عن عائشة رضي هللا عنها أنها ق33الت
208
ما من عبد مؤمن يدعو هللا بدعوة فتذهب حتى تعج33ل ل33ه في ال33دنيا أو ت33ؤخر ل33ه في
اآلخرة إذا لم يعجل أو يقنط قال عروة قلت يا أماه كيف عجلته وقنوطه؟ قالت يق33ول
سألت فلم أع3ط ودع3وت فلم أجب ق3ال ابن قس3يط وس3معت س3عيد بن المس3يب يق3ول
كقول عائشة سواء :وقال اإلمام أحمد :حدثنا حس33ن ح33دثنا ابن لهيع33ة ح33دثنا بك33ر بن
عم33رو عن أبي عب33دالرحمن الجيلي عن عبدهللا بن عم33رو أن رس33ول هللا ص33لى هللا
عليه وسلم قال "القلوب 3أوعية وبعض33ها أوعى من بعض ف33إذا س33ألتم هللا أيه33ا الن33اس
فاسألوه وأنتم موقنون باإلجابة فإنه ال يستجيب لعبد دعاه عن ظهر قلب غافل" وقال
ابن مردويه :حدثنا محمد بن إسحاق عن أيوب حدثنا إسحاق بن إبراهيم بن أبي نافع
بن معد يكرب ببغداد حدثنا ابن أبي نافع بن معد يكرب قال :كنت أنا وعائشة س33ألت
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم عن آية "أجيب دعوة الداع إذا دع33ان" ق33ال "ي33ا رب
مس33ألة عائش3ة" فهب3ط جبري3ل فق3ال "هللا يق33رؤك الس3الم ه33ذا عب33دي الص3الح بالني3ة
الصادقة وقلبه نقي يقول يا رب فأقول لبيك فأقضي حاجته" وهذا حديث غ33ريب من
ه33ذا الوج33ه وروى ابن مردوي33ه من ح33ديث الكل33بي عن أبي ص33الح عن ابن عب33اس
حدثني جابر بن عبدهللا أن النبي صلى هللا عليه وسلم ق33رأ "وإذا س33ألك عب33ادي ع33ني
فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية فقال رسول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم
"اللهم أمرت بالدعاء وتوكلت باإلجابة لبيك اللهم لبي33ك لبي33ك ال ش33ريك ل33ك لبي33ك إن
الحمد والنعمة لك والملك ال شريك لك أشهد أنك فرد أحد ص33مد لم يل33د ولم يول33د ولم
يكن له كفوا أحد وأشهد أن وعدك حق ولقاءك حق والساعة آتي33ة ال ريب فيه33ا وأنت
تبعث من في القبور" وقال الحافظ أبو بكر البزار :وحدثنا الحس33ن بن يح33يى األزدي
ومحمد بن يح33يى القطعي ق33اال :ح33دثنا الحج33اج 3بن منه33ال ح33دثنا ص33الح الم33زي عن
الحس33ن عن أنس عن الن33بي ص33لى هللا علي33ه وس33لم ق33ال "يق33ول هللا تع33الى ي33ا ابن آدم
واحدة لك وواحدة لي وواحدة فيما بيني وبين33ك فأم33ا ال33تي لي فتعب33دني ال تش33رك بي
شيئا وأما التي لك فما عملت من شيء أو من عم33ل وفيتك33ه وأم33ا ال33ذي بي33ني وبين33ك
فمنك الدعاء وعلي اإلجابة" وفي ذكره تعالى هذه اآلية الباعث33ة على ال33دعاء متخلل33ة
بين أحكام الصيام إرشاد إلى االجتهاد في الدعاء عند إكمال العدة بل وعند كل فط33ر
كما رواه اإلمام أبو داود الطيالسي في مس33نده ح33دثنا أب33و محم33د المليكي عن عم33رو
وهو ابن شعيب بن محم3د بن عبدهللا بن عم3رو عن أبي3ه عن ج3ده عبدهللا بن عم3رو
ق33ال :س33معت رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم يق33ول "للص33ائم عن33د إفط33اره دع33وة
مستجابة" فكان عبدهللا بن عمرو إذا أفطر دع33ا أهل33ه وول33ده ودع33ا وق33ال أب33و عبدهللا
محمد بن يزيد بن ماجه في سننه :حدثنا هشام بن عمار أخبرن33ا الولي33د بن مس33لم عن
إسحاق بن عبدهللا المدني عن عبيد هللا بن أبي مليكة عن عبدهللا بن عمرو ق33ال :ق33ال
209
النبي صلى هللا عليه وسلم "إن للصائم عند فطره دعوة ما ترد" قال عبيد هللا بن أبي
مليك33ة :س33معت عبدهللا بن عم33رو يق33ول إذا أفط33ر :اللهم إني أس33ألك برحمت33ك ال33تي
وسعت كل شيء أن تغفر لي .وفي مسند اإلمام أحمد وسنن الترمذي والنس33ائي وابن
ماجه عن أبي هريرة قال :قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم "ثالثة ال ترد دعوتهم
اإلمام العادل والصائم حتى يفطر ودعوة المظلوم يرفعها هللا دون الغمام يوم القيام33ة
وتفتح لها أبواب السماء ويقول بعزتي ألنصرنك ولو بعد حين").
قرطبي در تفسير إذا سألك عبادي عني ميكويد ( :المعنى وإذا سألوك عن المعبود
فأخبرهم أنه قريب يثيب على الطاعة ويجيب الداعي ,ويعلم ما يفعله العبد من صوم
وصالة وغير ذلك .واختلف في سبب نزولها; فقال مقاتل :إن عمر رضي هّللا عنه
واقع امرأته بعد ما صلى العشاء فندم على ذلك وبكى; وجاء إلى رسول هّللا صلى
هّللا عليه وسلم فأخبره بذلك ورجع مغتما; وكان ذلك قبل نزول الرخصة; فنزلت
هذه اآلية" :إذا سألك عبادي عني فإني قريب" .وقيل :لما وجب عليهم في االبتداء
ترك األكل بعد النوم فأكل بعضهم ثم ندم; فنزلت هذه اآلية في قبول التوبة ونسخ
ذلك الحكم; على ما يأتي بيانه .وروى الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس قال:
قالت اليهود كيف يسمع ربنا دعاءنا ,وأنت تزعم أن بيننا وبين السماء خمسمائة
عام ,وغلظ كل سماء مثل ذلك؟ فنزلت هذه اآلية .وقال الحسن :سببها أن قوما قالوا
للنبي صلى هّللا عليه وسلم :أقريب ربنا فنناجيه ,أم بعيد فنناديه؟ فنزلت .وقال عطاء
وقتادة :لما نزلت" :وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" [غافر ]60 :قال قوم :في أي
ساعة ندعوه؟ فنزلت).
اطاعت بىقيد و شرط از غير خدا ،نوعى عبادت غير خداس ت« .م ا ام روا اال ّ ليعب دوا اله اً تفسير نور ميفرمايد :
داً» واح
-2انسانپرس تى ب ه ه ر ش كل ،ش رك اس ت .هيچ شخص يّتى نباي د بت ش ود« .اتّخ ذوا احب ارهم و رهب انهم اربابا
اللَّه» دون من
پيامبر معصوم كه همهى فك ر و ه دفش خداس ت ،حس ابى ج دا از علم ا دارد ،ل ذا ن ام مس يح جداگان ه مط رح ِ -3
يح» انهم ...و المس ارهم و رهب ت« .احب ده اس ش
د و م رز داش ته باش د .ه ر ن وع نظ ام ،قطب ،م راد ،مرش د ،اط اعت -4عش قها ،دوس تىها و اطاعته ا باي د ح ّ
تش كيالتى و ح زبى و ،...اگ ر سرچش مهاش وحى و ام ر خ دا نباش د ،ش رك اس ت« .اتّخ ذوا ...ارباب ا من دون
اللَّه»
- 5خط ر انح راف از توحي د ب ه ش رك ،هميش ه و هم ه ج ا ب وده اس ت« .اتّخ ذوا ...ارباب ا من دون اللَّه»
ق قانونگ ذارى دارد .آن ان ك ه ق انون غيرخ دا را مىپذيرن د ،از م دار اس الم ،خارجن د. -6تنه ا خداون د ح ّ
ا من دون اللَّه» انهم ارباب ارهم و رهب ذوا احب «اتّخ
-7غل وّ و زي ادهروى درب ارهى انبي ا ،پرس تش انبي ا و ي ا آن ان را فرزن د خ دا دانس تن ،ش رك اس ت.
ما يشركون»«سبحانه ع ّ
210
؟ فنزلت).
211
دوم :محافظت امتش از سخناني مثل سخنان نصارى كه كفتند ( عيسى بسرخداست )
زيرا زماني حضرت محمد صلى اهلل عليه وسلم به درجات عالي ومرتبه هاي بس!!ياربزرك
درمعراج رسيد ،خداوند متعال ( جل جالله ) براي پيامبرش وحي نمود كه اي محمد ! ترا
به جي مشرف سازم ؟
رسول اهلل ( صلى اهلل عليه وسلم ) كفت :مرا به نس!!بت دادن بن!!ده كي به ذات خ!!ودت
مشرف ساز.
خداوند متعال ( جل جالله ) اين آيت شريف را نازل نمود ( :سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْ!!دِهِ لَيْلًا
مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَ !هُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُ !وَ السَّ !مِيعُ
الْبَصِيرُ) األسراء 1/
حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) فرمود ( :ال تطروني كما اط!ري عيسى بن م!ريم
!يار مبالغه نكنيد جنانجه !دح من بس! ( عليه السالم ) وقولوا عبده ورسوله ) يعني در م!
نصراني ها درمدح عيسى عليه السالم مبالغه كردند او را بسرخدا كفتند وكافرش!!دند ،در
حق من بكويد كه او بنده ورسول خدا است ،تااينكه مثل آنها نش!!ويد .اب!!والمنتهي ص :
. 53 -52
-4مفهوم رسالت:
موضوع متعلق به اشهد أن محمدا عبده ورسوله ،تفس--ير
اين كثير ميكويد :
! "الحمد هلل
وقد سمى اهلل رسوله صلى اهلل عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال:
! "وأنه لما قام عبداهلل يدعوه" "سبحان الذي أسرى بعبدهالذي أنزل على عبده الكتاب"
!ده إلى!رائه به وأرش! ليال" فسماه عبدا عند إنزاله عليه وعند قيامه في الدعوة وإس!
القيام بالعبادة في أوقات يضيق صدره من تكذيب المخالفين حيث يق!!ول "ولقد نعلم
أنك يضيق صدرك بما يقولون فسبح بحمد ربك وكن من الساجدين واعبد ربك حتى
يأتيك اليقين" وقد حكى الرازي في تفسيره عن بعضهم أن مقام العبودية أشرف من
مقام الرسالة لكون العبادة تصدر من الخلق إلى الحق والرسالة من الحق إلى الخلق
!ذا الق!!ول خطأ قال وألن اهلل يتولى مصالح عبده والرسول يتولى مصالح أمته وه!
والتوجيه أيضا ضعيف ال حاصل له ولم يتعرض له ال!!رازي بتض!!عيف وال رد.
وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ثواب أو درء عقاب قالوا وهذا ليس بطائل
إذ مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف بتكاليف اهلل تعالى وهذا أيضا عن!!دهم
!ول !ذا يق!ضعيف بل العالي أن يعبد اهلل لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا وله!
!الة وقد رد ! لبطلت الص! المصلي :أصلي هلل ولو كان لتحصيل الثواب ودرء العقاب
212
ذلك عليهم آخرون وقالوا :كون العبادة هلل عز وجل ال ين!!افي أن يطلب معها ثوابا
!اذوال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي :أما إني ال أحسن دندنتك وال دندنة مع!
!لم "حولها!لى اهلل عليه وس!
!بي ص! إنما أسأل اهلل الجنة وأعوذ به من النار فقال الن!
ندندن".
!ده"!رى بعب!در تفسير ( سبحان الذي أسرى بعبده ) ابن كثير ميكويد " :الذي أس!
يعني محمدا صلى اهلل عليه وسلم
قرطبي ميكويد :ك قال العلماء :لو كان للنبي صلى اهلل عليه وسلم اسم
أشرف منه لسماه به في تلك الحالة العلية .وفي معناه أنشدوا:
يعرفه السامع والرائي يا قوم قلبي عند زهراء
فإنه أشرف أسمائي ال تدعني إال بيا عبدها
وقد تقدم .قال القشيري :لما رفعه اهلل تعالى إلى حضرته السنية ,وأرق!!اه
! ألزمه اسم العبودية تواضعا لألمة.فوق الكواكب العلوية,
بحثي درموردـ انداد ( شريكان )
فَاَل تَجْ َعلُوا هَّلِل ِ أَندَادًا َوأَ ْنتُ ْم تَ ْعلَ ُمونَ ) البقرة 22/
تفسير قرطبي ميكويد :أي أكفاء وأمث33اال ونظ33راء واح33دها ن33د وك33ذلك ق33رأ محم33د بن الس33ميقع
"ندا"; قال الشاعر:
عنده الخير وما شاء فعل نحمد هللا وال ند له
وقال حسان:
فشركما لخيركما الفداء أتهجوه ولست له بند
213
شيئا" الحديث وفي الحديث اآلخر "ال يقول أحدكم ما شاء هللا وشاء فالن ولكن ليقل ما شاء هللا
ثم شاء فالن" وقال حماد بن سلمة حدثنا عبدالملك بن عمير عن ربعي بن خ33راش عن الطفي33ل
بن سخبرة أخي عائشة أم المؤمنين ألمها قال :رأيت فيما ي3رى الن33ائم ك33أني أتيت على نف3ر من
اليهود فقلت من أنتم؟ قالوا :نحن اليهود .قلت :إنكم ألنتم القوم لوال أنكم تقولون عزي33ر ابن هللا.
قالوا :وإنكم ألنتم الق33وم ل33وال أنكم تقول33ون م33ا ش33اء هللا وش33اء محم33د ق33ال :ثم م33ررت بنف33ر من
النصارى فقلت :من أنتم قالوا :نحن النصارى .قلت :إنكم ألنتم القوم لوال أنكم تقول33ون المس33يح
ابن هللا قالوا :وإنكم ألنتم القوم لوال أنكم تقولون ما شاء هللا وشاء محمد .فلما أص33بحت أخ33برت
بها من أخبرت ثم أتيت النبي صلى هللا عليه وسلم فأخبرته فقال "هل أخبرت بها أحدا؟ " قلت:
نعم .فقام فحمد هللا وأثنى عليه ثم قال "أما بعد ف33إن طفيال رأى رؤي33ا أخ33بر به33ا من أخ33بر منكم
وإنكم قلتم كلمة كان يمنعني كذا وكذا أن أنهاكم عنها فال تقولوا م3ا ش3اء هللا وش3اء محم3د ولكن
قولوا ما شاء هللا وحده" هكذا رواه ابن مردويه في تفسير هذه اآلية من ح33ديث حم33اد بن س33لمة
به وأخرجه ابن ماجه من وجه آخر عن عب3دالملك بن عم3ير ب3ه بنح3وه وق3ال س3فيان بن س3عيد
الثوري عن األجلح بن عبدهللا الكندي عن يزيد بن األصم عن ابن عباس قال :قال رج33ل للن33بي
صلى هللا عليه وآله وسلم ما شاء هللا وما شئت فقال "أجعلتني هلل ن33دا؟ ق33ل م33ا ش33اء هللا وح33ده".
رواه ابن مردويه وأخرجه النسائي وابن ماجه من حديث عيسى بن يونس عن األجلح به وه33ذا
كله صيانة وحماي33ة لجن33اب التوحي33د وهللا أعلم .وق33ال محم33د بن إس33حاق ح33دثني محم33د بن أبي
محمد عن عكرمة أو سعيد بن جبير عن ابن عباس قال :ق33ال هللا تع33الى ي33ا أيه33ا الن33اس اعب33دوا
ربكم للفريقين جميعا من الكفار والمنافقين أي وح33دوا ربكم ال33ذي خلقكم وال33ذين من قبلكم وب33ه
عن ابن عباس فال تجعلوا هلل أندادا وأنتم تعلمون أي ال تش33ركوا باهلل غ33يره من األن33داد ال33تي ال
تنفع وال تضر وأنتم تعلم33ون أن33ه ال رب لكم ي33رزقكم غ33يره وق33د علمتم إن ال33ذي ي33دعوكم إلي33ه
الرسول صلى هللا عليه وسلم من التوحيد هو الحق الذي ال شك فيه .وهكذا قال قت33ادة وق33ال ابن
أبي حاتم :حدثنا أحمد بن عمرو بن أبي عاصم حدثنا أبي عمرو ح33دثنا أبي الض33حاك بن مخل33د
أبو عاصم حدثنا شبيب بن بشر حدثنا عكرمة عن ابن عباس في قول هللا عز وج33ل فال تجعل33وا
هلل أندادا وقال األنداد هو الشرك أخفى من دبيب النمل على صفاة سواء في ظلمة الليل وه33وان
يقول وهللا وحياتك يا فالن وحياتي ويقول لوال كلبة هذا ألتانا اللصوص البارحة ولوال البط في
الدار ألتى اللصوص .وقول الرجل لصاحبه ما شاء هللا وشئت وقول الرج3ل ل3وال هللا وفالن ال
تجعل فيه فالن هذا كله به شرك .وفي الحديث أن رجال قال لرسول هللا صلى هللا عليه وسلم ما
شاء هللا وشئت ق33ال "أجعلت33ني هلل ن33دا" وفي الح33ديث اآلخ33ر "نعم الق33وم أنتم ل33وال أنكم تن33ددون
تقولون ما شاء هللا وشاء فالن" .قال أبو العالية :فال تجعلوا هلل أندادا أي عدالء ش33ركاء .وهك33ذا
قال الربيع بن أنس وقتادة والسدي وأبو مالك وإسماعيل بن أبي خالد وق33ال مجاه33د فال تجعل33وا
هلل أندادا وأنتم تعلمون قال :تعلمون أنه إله واحد في التوراة واإلنجيل" .ذك33ر ح33ديث في مع33نى
هذه اآلية الكريمة" قال اإلمام أحمد حدثنا عفان حدثنا أبو خلف موسى بن خلف وك33ان يع33د من
البدالء حدثنا يحيى بن أبي كثير عن زيد بن سالم عن جده ممطور عن الح33ارث األش33عري أن
نبي هللا صلى هللا عليه وسلم قال "إن هللا عز وج33ل أم33ر يح33يى بن زكري33ا علي33ه الس33الم بخمس
كلمات أن يعمل بهن وأن ي33أمر ب33ني إس33رائيل أن يعمل33وا بهن وأن33ه ك33اد أن يبطئ به33ا فق3ال ل33ه
214
عيسى عليه السالم :إنك قد أمرت بخمس كلمات أن تعمل بهن وتأمر ب33نى إس33رائيل أن يعمل33وا
بهن فإما أن تبلغهن وإما أن أبلغهن فقال :ي33ا أخي إني أخش33ى إن س33بقتني أن أع33ذب أو يخس33ف
بي .قال :فجمع يحيى بن زكريا ب33ني إس33رائيل في بيت المق33دس ح33تى امتأل المس33جد فقع33د على
الشرف فحمد هللا وأث33نى علي33ه ثم ق33ال إن هللا أم33رنى بخمس كلم33ات أن أعم33ل بهن وآم33ركم أن
تعملوا بهن أو لهن أن تعبدوا هللا وال تشركوا به شيئا فإن مثل ذلك كمثل رجل اشترى عبدا من
خالص ماله بورق أو ذهب فجعل يعمل ويؤدي غلته إلى غير سيده فأيكم يسره أن يك33ون عب33ده
كذلك وأن هللا خلقكم ورزقكم فاعبدوه وال تش33ركوا ب33ه ش33يئا وأم33ركم بالص33الة ف33إن هللا ينص33ب
وجهه لوجه عبده ما لم يلتفت فإذا صليتم فال تلتفوا وأمركم بالصيام فإن مثل ذل33ك كمث33ل رج33ل
معه صرة من مسك في عصابة كلهم يجد ريح المسك وإن خلوف فم الصائم أطيب عند هللا من
ريح المسك وأمركم بالص33دقة ف33إن مث33ل ذل33ك كمث33ل رج33ل أس33ره الع33دو فش33دوا يدي33ه إلى عنق33ه
وقدموه ليضربوا عنقه .وقال لهم :هل لكم أن أفتدي نفسي منكم فجعل يفتدي نفسه منهم بالقلي33ل
والكثير حتى فك نفسه وأمركم بذكر هللا كثيرا وإن مثل ذلك كمثل رجل طلبه العدو س33راعا في
أثره فأتى حصنا حصينا فتحصن فيه وإن العبد أحصن ما يكون من الشيطان إذا ك33ان في ذك33ر
هللا" قال :وقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم "وأن33ا آم33ركم بخمس هللا أم33رني بهن :الجماع33ة
والسمع والطاعة والهجرة والجهاد في سبيل هللا فإنه من خرج من الجماعة قي33د ش33بر فق33د خل33ع
ربقة اإلسالم من عنقه إال أن يراجع ومن دعا ب33دعوى جاهلي33ة فه33و من ج33ثي جهنم" ق33الوا :ي33ا
رس33ول هللا وإن ص33ام وص33لى .فق33ال "وإن ص33لى وص33ام وزعم أن33ه مس33لم ف33ادعوا المس33لمين
بأسمائهم على ما سماهم هللا عز وجل المسلمين المؤمنين عباد هللا" هذا ح33ديث حس33ن والش33اهد
منه في هذه اآلية قوله "وإن هللا خلقكم ورزقكم فاعبدوه وال تشركوا به شيئا" وه33ذه اآلي33ة دال33ة
على توحيده تعالى بالعب3ادة وح33ده ال ش3ريك ل3ه وق33د اس3تدل ب3ه كث33ير من المفس33رين ك3الرازي
وغ33يره على وج33ود الص33انع تع33الى وهي دال33ة على ذل33ك بطري33ق األولى ف33إن من تأم33ل ه33ذه
الموج33ودات الس33فلية والعلوي33ة واختالف أش33كالها وألوانه33ا وطباعه33ا ومنافعه33ا ووض33عها في
مواضع النفع بها محكم3ة علم ق3درة خالقه3ا وحكمت3ه وعلم3ه وإتقان3ه وعظيم س3لطانه كم3ا ق3ال
بعض األعراب وقد سئل ما الدليل على وجود الرب تعالى؟ فقال :يا سبحان هللا إن البع33ر لي33دل
على البعير وإن أثر األقدام لت33دل على المس33ير فس33ماء ذات أب33راج وأرض ذات فج33اج .وبح33ار
ذات أم3واج؟ أال ي3دل ذل3ك على وج3ود اللطي3ف الخب3ير؟ .وحكى ال3رازي عن اإلم3ام مال3ك أن
الرشيد سأله عن ذلك فاس33تدل ل3ه ب3اختالف اللغ3ات واألص3وات 3والنغم3ات وعن أبي حنيف3ة أن
بعض الزنادقة سألوه عن وجود الباري تعالى فقال لهم :دعوني فإني مفكر في أمر ق33د أخ33برت
عنه ذكروا لي أن سفينة في البحر موقرة فيها أن33واع من المت33اجر وليس به33ا أح33د يحرس33ها وال
يسوقها وهي مع ذلك تذهب وتجيء وتسير بنفسها وتخترق األمواج العظام حتى تتخلص منه33ا
وتسير حيث شاءت بنفسها من غ3ير أن يس3وقها أح3د .فق3الوا ه3ذا ش3يء ال يقول3ه عاق3ل .فق3ال:
ويحكم هذه الموج33ودات بم33ا فيه33ا من الع33الم العل33وي والس33فلي وم33ا اش33تملت علي33ه من األش33ياء
المحكمة ليس لها صانع .فبهت القوم ورجعوا إلى الحق وأسلموا على يدي33ه وعن الش33افعي أن33ه
سئل عن وجود الصانع فقال :هذا ورق التوت طعمه واحد تأكل33ه ال33دود فيخ33رج من33ه اإلبريس33م
وتأكله النحل فيخرج منه العسل وتأكله الشاة والبقر واألنعام فتلقيه بعرا وروث33ا وتأكل33ه الظب33اء
215
فيخرج منها المسك وهو شيء واحد وعن اإلمام أحمد بن حنبل أنه سئل عن ذل33ك فق3ال :هاهن3ا
حصن حصين أملس ليس له باب وال منفذ ظاهره كالفض33ة البيض33اء وباطن33ه كال33ذهب اإلبري33ز
فبينا هو كذلك إذ انصدع جداره فخرج منه حيوان سميع بص33ير ذو ش33كل حس33ن وص33وت مليح
يعني بذلك البيضة إذا خرج منها الدجاجة وسئل أبو نواس عن ذلك فأنشد:
إلى آثار ما صنع المليك تأمل في نبات األرض وانظر
بأحداق هي الذهب السبيك عيـون من لجين شاخصـــات
بأن هللا ليـس له شـريك على قضب الزبرجد شاهدات
وقال ابن المعتز:
أم كيف يجحده الجاحـد فيا عجبا كيف يعصى اإلله
تــدل على أنه واحــد وفي كل شـــــيء له آية
وقال آخرون من تأم3ل ه3ذه الس3ماوات في ارتفاعه3ا واتس3اعها وم3ا فيه3ا من الك3واكب الكب3ار
والصغار النيرة من السيارة ومن الثوابت وشاهدها كي33ف ت33دور م33ع الفل33ك العظيم في ك33ل ي33وم
وليلة دويرة ولها في أنفسها س33ير يخص33ها ونظ33ر إلى البح33ار المكتنف33ة لألرض من ك33ل ج33انب
والجبال الموضوعة في األرض لتقر ويسكن ساكنوها م33ع اختالف أش33كالها وألوانه33ا كم33ا ق33ال
تعالى "ومن الجب3ال ج3دد بيض وحم3ر مختل3ف ألوانه3ا وغ3رابيب س3ود ومن الن3اس وال3دواب
واألنعام مختلف ألوانه كذلك إنما يخشى هللا من عباده العلماء" وكذلك هذه األنهار السارحة من
قطر إلى قطر للمنافع وما ذرأ في األرض من الحيوانات المتنوع33ة والنب33ات المختل33ف الطع33وم
واألراييج واألشكال واأللوان مع اتحاد طبيعة التربة والماء استدل على وجود الصانع وقدرت33ه
العظيمة وحكمته ورحمته بخلقه ولطفه بهم وإحسانه إليهم وبره بهم ال إله غيره وال رب س33واه
عليه توكلت وإليه أنيب واآليات في القرآن الدالة على هذا المقام كثيرة جدا).
3رى اس َم ْن يَتَّ ِخ ُذ ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ أَندَادًا يُ ِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش ُّد ُحبًّ33ا هَّلِل ِ َولَ33وْ يََ 3 ( َو ِم ْن النَّ ِ
ب) البقرة165/ اب أَ َّن ْالقُ َّوةَ هَّلِل ِ َج ِميعًا َوأَ َّن هَّللا َ َش ِدي ُد ْال َع َذا ِ
الَّ ِذينَ ظَلَ ُموا إِ ْذ يَ َروْ نَ ْال َع َذ َ
ار) ابراهيم 30/ ير ُك ْم إِلَى النَّ ِ ص َ ُضلُّوا ع َْن َسبِيلِ ِه قُلْ تَ َمتَّعُوا فَإ ِ َّن َم ِ ( َو َج َعلُوا هَّلِل ِ أَندَادًا لِي ِ
ار إِ ْذ تَأْ ُمرُونَنَا أَ ْن نَ ْكفُ َ 3ر بِاهَّلل ِ َونَجْ َعَ 3ل ال الَّ ِذينَ ا ْستُضْ ِعفُوا لِلَّ ِذينَ ا ْستَ ْكبَرُوا بَلْ َم ْك ُر اللَّي ِْل َوالنَّهَ ِ ( َوقَ َ
َاق الَّ ِذينَ َكفَرُوا هَلْ يُجْ زَ وْ نَ إِاَّل اب َو َج َع ْلنَا اأْل َ ْغاَل َل فِي أَ ْعن ِ لَهُ أَندَادًا َوأَ َسرُّ وا النَّدَا َمةَ لَ َّما َرأَوْ ا ْال َع َذ َ
َما َكانُوا يَ ْع َملُونَ ) سبا33/
( َوإِ َذا َمسَّ اإْل ِ ْن َسانَ ضُرٌّ َدعَا َربَّهُ ُمنِيبًا إِلَ ْي ِه ثُ َّم إِ َذا َخ َّولَهُ نِ ْع َمةً ِم ْنهُ ن َِس َي َما َكانَ يَ ْد ُعو إِلَ ْي ِه ِم ْن قَ ْب ُل
ار) الزمر8/ ب النَّ ِ ك ِم ْن أَصْ َحا ِ ض َّل ع َْن َسبِيلِ ِه قُلْ تَ َمتَّ ْع بِ ُك ْف ِركَ قَلِياًل إِنَّ َ َو َج َع َل هَّلِل ِ أَ ْندَادًا لِيُ ِ
ك َربُّ ْال َعالَ ِمينَ ) فصلت ض ِفي يَوْ َم ْي ِن َوتَجْ َعلُونَ لَهُ أَندَادًا َذلِ َ ق اأْل َرْ َ (قُلْ أَئِنَّ ُك ْم لَتَ ْكفُرُونَ بِالَّ ِذي خَ لَ َ
9/
216
نظريات دانشمندان اسالم در تفسير اين آيت :
(إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِي َل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) الصافات 35/
فَا ْعلَ ْم أَنَّهُ اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ ) محمد19/
217
مشركان قريش عادت داشتند كه مجسمه انسانها را به شكل تصاوير ومجسمه ه33اي س33اخته ،
وآنانرا واسطه ب33راي حص33ول رض33ايت خداون33د بيش ميكردن33د ،آن33ان ميكفتن33د ك33ه م33ا بس33يار
كناهكار هستيم ،و با اين كناه وروسياكي نميتوانيم مستقيما به خداوند دعا كنيم بلك33ه اين بته33ا
كه شخصيت هاي عالي بودند وبه دربار خداوند بسيار مقرب ونزديك هستند آنانرا ما وس33يله
ساخته تا خداوند ما را ببخشد ،حضرت بيامبر اين نظر آنانرا نظ33ر مش33ركانه بي33ان داش33ت و
ِّين ْال َخ 3الِصُ َوالَّ ِذينَ
آنانرا از ين كار منع نمود ،خداوند متعال در م33ورد ميكوي33د ( :أَاَل هَّلِل ِ ال3د ُ
اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِِ 3ه أَوْ لِيَ3ا َء َم3ا نَ ْعبُُ 3دهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَ3ا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َم3ا هُ ْم فِيِ 3ه
يَ ْختَلِفُونَ إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّار ) اگاه باشيد كه دين خالص ب33راي خداون33د اس33ت ،
آنانيكه بغيراز خداوند ديـگران را اولياء ( دوستان ) كرفته اند ،وميكويند :ما آن33انرا عب33ادت
نميكنيم مكر براي اينكه آنان ما را ب33ه خداون33د نزدي33ك س33ازد ،خداون33د در م33ورد اين اختالف
شان حكم خواهد نم33ود ،وخداون33د هيچ دروغك33وي ك33افر را دوس33ت ن33دارد .آين آيت ش33ريف
عملكرد قريشيان را بسيار بد دانسته و براي شان گفت كه شما ميگوييد كه ما هللا ( جل جالله
) را عبادت ميكنيم ولي اين بتان را براي نزديكي به خداوند واس33طه ووس33يله ق33رار مي33دهيم ،
اين عمل كرد شما يك دروغ و كفر ميباشد ،زيرا اين كار ش33ما مخ33الف عقتي33ده توحي33د وخ33دا
برستي است .
قرطبي ميگويد :حضرت قت3اده كفت :هرگ3اه ب33ه ايش3ان كفت3ه ميش33د ك3ه ك33ه پروردگ33ار ت3ان
كيست ،خالق تان كيست ،آسمانها ،زمين را كي خل33ق نم33وده ؟ وكي از آس33مان آب را ف33رو
ميرود ؟ ميكفتـــند :اللــه ( جل جالله )
وقتي برايشان كفته ميشد كه :بس جرا اين بتان را عبادت ميكنيد ؟
ميكفتند :تا ما را به خداوند نزديك سازد ،و براي ما در نزد خداوند شفاعت كنند .
الكلبي ميكويد :جواب اين سخن در سوره األحقاف ( فَلوال نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا
قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
ابن كثير ميگويد :قتادة والسدي ومالك از حضرت زيد بن أس33لم وابن زيد روايت ميكنن33د ك33ه
"إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي شفاعت كردن ب3راي م3ا ،و م3ا را ب3ه ن3زد خ3دا نزدي3ك
ساختن است
ابن كثير ميكويد :اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ،ولي تمامي بي33امبران ب33ه ض33د
اين عقيده ومنه نمودن مردم ازين فكر برخواستند ،وبه يكتا برستي و يكانگي خداون33د ايش33ان
را دعوت نمودند ،وبرايشان گفتند ك33ه اين س33خناني اس33ت ك33ه مش33ركان ب33راي خ33ود اخ33تراع
نموده اند ،خداوند به جنين اعمال اجازه ن33داده ،وب33ه آن رض33ايت نداش33ته بلك33ه آن33را ب33د تلقي
نم3وده و آن3انرا ازين ك3ار من3ع نم3وده اس3ت ( .ولق3د بعثن3ا في ك3ل أم3ة رس3وال أن أعب3دوا هللا
واجتنبوا الطاغوت) مادر هر ام33تي بي33امبري فرس33تاديم ك33ه هللا را عب33ادت كني33د واز ط33اغوت
ببرهيزيد (وما أرس33لنا من قبل33ك من رس33ول إال ن33وحي إلي33ه أن33ه ال إل33ه إال أن33ا فاعب33دون ) هيچ
بيامبري را قبل از تو نفرستاديم مكر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيچ معب33ودي بغ33ير از
218
من نيست ،بس صرف مرا عبادت كنيد " .ابن کثیر عالوه میکند :خداوند خ33بر داده اس33ت
كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها
هستند ويا از جمله مالئكه هاي مقرب همه بنده هاي خداوند ب33وده ،نميتوانن33د ش33فاعت كس33ي
را بدون اجازه ء ورضايت خداوند بكنند ،فرش3ته ك33ان مث3ل والي ه3اي باش3اهان نيس33تند ك33ه
بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنند
(إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغكويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند
.
در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميگويد :
در تفسير ابن كثيبر ميگويد :
از محمد بسر قيس كفت :يغوث ويعوق ونسر سه شخص نيكوكار وازجمله اولياء هللا در
فاصله زمني بين حضرت آدم ونوح ( عليهما السالم ) بودند ،ويكتعداد از بيرواني داش33تند ،
وقتي وفات نمودند ،بيروان شان كفتند :اكر تصوير ها و مجسمه هاي اينان را داشته باشيم
در وقت ديدن به آنان عالقمندي ما به عبادت بيشتر ميش33ود ،تص33اوير آن33ان را كش33يده بيش
خود نكهداشتند ،وقتي آنها مردند ،شيطان به نزد اوالد هاي شان آمده وكفت ك33ه ب3دران ت3ان
آنها را عبادت ميكردند ،واز آنها در باريدن باران كمك ميخواس33تند و ب33ه اين ش33كل آن33ان اين
بت ها ومجسمه ها را عبادت كردند .
يعقوب بس33ر أبي المطهر ميكوي33د ك33ه أبي جعفر نم33از ميخوان33د و كس33انيكه درمجلس نشس33ته
بودند ا بن المهلب را ياد كردند ،او هنكامي از نمازش فارغ شد كفت كه ابن مهلب در جايي
كشته شد كه در آنجا مردم به غير از خداوند انس33ان را عب33ادت كردن33د ،كفت :شخص33ي در
آنجا بود كه بسيار انسان نيك وصالح بود كه درميان مرد م بسيار محب33وب ب33ود ،وهنكاميك33ه
وفات نمود همه در اطراف قبر او در شهر باب33ل جم33ع ش33ده و نال33ه وفري33اد مينمودن33د ،ج33ون
شيطان اين حادثه را مشاهده نمود ،در شكل انس33اني آم33ده برايش33ان كفت :آي33ا ميخواهي33د ك33ه
تصاوير اين شخص را براي تان ترسيم نمايم ،شما آنرا در مجالس تان بكذاريد ،وهروق33تي
او را بياد داشته باشيد كفتند :بلي
شيطان ب33راي آن33ان اين ك33ار را ك33رد ،ب33از برايش33ان كفت :آي33ا ميخواهي33د ك33ه مجس33مه ء اين
شخص را براي هركدام تان بسازم تا در خانه هاي ت33ان كذاش33ته ،واو را بي33اد داش33ته باش33د ،
كفتند :بلي
شيطان برايشان مجسمه هاي اين شخص را ساخت ،و زماني اوالد ه33اي ش33ان اين مجس33مه
ها را درخانه هاي خويش بعد از بدران يافتند به عبادت آنان برداختن33د .بن33اء اين هم33ان ب33تي
بود كه بنام ( ود ) عبادت گرديد .
َ َّ
تفسير نمونهـ اين آيت شريف را جنين تفسير نموده است َ ( :وال ِذينَ اتَّ َخُ 3ذوا ِم ْن ُدونِ ِ 3ه أوْ لِيَ33ا َء
َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى ) :
( كسانى كه غير از خدا را اولياى خود پذيرفته اند و دليلشان اين است كه اينها را نمى پرستيم مگر به
خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند ،خداوند روز قيامت ميان آنها در آنچه اختالف داش--تند داورى
مى كند و آنجا است كه فساد و تباهى اعمال و افكارشان بر همگان آشكار مى شود .
219
-ركان كه در روز مولف تفسير نمونه در ادامه ميكويد :اين آيه در حقيقت تهديدى است قاطع براى مش-
قيامت كه روز برطرف شدن اختالفات و آشكار شدن حقائق است در ميان آنها داورى مى كند ،و آن--ان
را به كيفر اعمالشان مى رساند ،عالوه بر اينكه در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مى شوند.
در اينجا منطق بت پرستان به روشنى بيان شده است .
توضيح اينكه :
بعضى معتقدند يكى از سرچشمه هاى بت پرستى اين است كه گروهى به زعم خود ذات پ--اك خداوند را
بزرگتر از آن مى دانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد
-رار دهيم ،
-ويش ق- و بر اين اساس او را منزه از اين مى دانستند كه ما مستقيما او را مورد عبادت خ-
بنابراين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و تدبير اين عالم از سوى خداوند بر عهده آنها گ--ذارده
شده است ،و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم .
-ان-د ،آنها هم-
آنها را به عنوان ((ارباب )) و خدايان بپذيريم و پرستش كنيم تا ما را به خدا نزديك كنن-
فرشتگان و جن و به طور كلى وجودات مقدس عالمند.
سپس از آنجا كه دسترسى به اين مقدسين نيز امكان پذير نبود تمثال و سمبلى براى آنها مى ساختند و
آنها را پرستش مى كردند ،و اينها همان بتها بودند ،و چون ميان اين تمثالها و وجود مقدسين يك نوع
وحدت قائل بودند بتها را نيز ((ارباب )) و خدايان خود مى پنداشتند.
به اين ترتيب خدايان در نزد آنها همان موجودات ممكنى بودند كه از سوى خداوند عالم آفري--ده ش--ده
بودند ،و به زعم آنها مقربان درگاه حق و اداره كنندگان امور جهان به امر پروردگار بودند ،و خ--دا را
-تر كسى ازرب االرباب (خداى خدايان ) مى دانستند كه خالق و آفريدگار عالم هستى است ،و گرنه كم-
بت پرستان معتقد بود كه اين بتهاى سنگى و چوبى و يا حتى خدايان پندارى آنها يعنى فرشتگان و جن
و مانند آن خالق و آفريدگار اين جهان مى باشد.
البته بت پرستى سرچشمه هاى ديگرى نيز دارد از جمله اينكه احترام فوق العاده به انبي--اء و نيك--ان
-ان اين-د ،و با گذشت زم- -رار دهن- گاهى سبب مى شد كه تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام ق-
-اءله-د ،و به همين علت مس- -تش مى ش- تمثالها جنبه استقاللى پيدا كرده ،و احترام نيز تبديل به پرس-
مجسمه سازى در اسالم شديدا نهى شده است .
اين امر نيز در تواريخ آمده است كه عرب جاهلى به خاطر احترام ف--وق الع--اده اى كه ب--راى كعبه و
سرزمين مكه قائل بود گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط ديگر مى برد و مورد احترام و كم
كم پرستش قرار مى داد.
و در هر حال اينها منافاتى با آنچه در داستان ((عمرو بن لحى )) نقل شده ندارد كه او به هنگام س--فر
به شام صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده كرد و براى اولين بار بتى را با خ--ود از آنجا به حج--از
-اى بت -تيم يكى از ريشه ه- -را كه هر يك از آنچه گف- آورد ،و پرستش بتان از آن زمان معمول شد ،چ-
پرستى را بيان مى كند و انگيزه شاميان در پرستش بتها نيز از همين امور يا مانند آن سرچش--مه مى
گرفت .
اما در هر صورت اينها همه اوهام و خياالت بى اساسى بود كه از مغزهاى ناتوان تراوش مى ك--رد ،و
مردم را از جاده اصيل خداشناسى منحرف مى ساخت .
صاحب تفسير نمونــه ميكويد :قرآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاءكيد مى كند كه انسان ب--دون
-اجت بطلبدهيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد ،با او سخن گويد ،راز و ني-از كن-د ،ح-
تقاضاى عفو و توبه كند ،اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است .
220
سوره ((حمد)) بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى
-طه اى ازروزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند ،او را مى خوانند و بدون هيچ واس-
او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند.
طرز استغفار و توبه در برنامه هاى اسالمى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند ب-زرگ كه دعاه-اى
-ائل قائل
-طه اى در اين مس- ماءثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسالم هيچگونه واس-
نشده است و اين همان حقيقت توحيد است .
حتى مساءله شفاعت و توسل به اولياء اهلل نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و تاءكيدى است
بر همان مساءله توحيد.
و بايد هم چنين رابطه اى برقرار باشد ،چرا كه او به ما از خود ما نزديك--تر است ،چنانكه ق--رآن مى
-تريم ))! (ق )16 -و -ردن او نزديك- گويد :و نحن اقرب اليه من حبل الوريد(( :ما به انسان از رگ گ-
اعلموا ان اهلل يحول بين المرء و قلبه (( :بدانيد خداوند ميان انسان و دل او ق--رار دارد))! (انف--ال -
.)24
با اين حال نه او از ما دور است ،و نه ما از او دوريم ،تا نيازى به واسطه باشد ،او از هر كس ديگر
به ما نزديكتر است ،در همه جا حضور دارد ،و در درون قلب ما جاى او است .
بنابراين پرستش واسطه ها ،خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند ،و خواه پرستش بتهاى سنگى و
چوبى ،يك عمل بى اساس و دروغين است ،به عالوه كفران نعمتهاى پروردگار محسوب مى ش--ود،
چرا كه بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه اين موجودات بى جان يا سراپا نياز.
لذا در پايان آيه مى گويد :خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز ه--دايت نمى كند (ان
اهلل ال يهدى من هو كاذب كفار)
نه هدايت به راه مستقيم در اين جهان ،نه به سوى بهشت در جهان ديگر چرا كه خود مقدمات بس--ته
شدن درهاى هدايت را فراهم ساخته است ،زيرا خداوند فيض هدايتش را به زمينه هائى مى فرستد كه
اليق و آماده پذيرش آنند ،نه دلهائى كه آگاهانه هر گونه آمادگى را در خود نابود كرده اند).
تفسير الميزان ميكويد ( :و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعب--دهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي ...در
-انها محيط سابق گفتيم كه مسلک وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراک انس-
بر او شود ،نه عقلش ميتواند او را درک كند و نه وهم و حسش .پس او منزه از آن است كه ما ،روى
-وييمعبادت را متوجه او كنيم .ناگزير واجب ميشود كه از راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب ج-
و مقربين درگاه او همان كسانياند كه خداى تعالي تدبير شوون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده .ما
-ان-دانيم و به سويش- بايد آنان را ارباب خود بگيريم ،نه خداى تعالي را .سپس همانها را معبود خود ب-
تقرب بجوييم تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند ،و ما را به درگاه او نزديک سازند .و اين آلهه و
ارباب عبارتند از مالئكه و جن و قديسين از بشر ،اينها ارباب و آلهه حقيقي ما هس--تند .و اما اين بتها
-ود اين
-تي خ- كه در بتكده ها و معابد نصب ميكنند ،تمثالهايي از آن ارباب و آلهه هستند ،نه اينكه راس-
-ود-ته ،خ- بتها خدا باشند .چيزى كه هست عوام آنها بسا ميشود كه بين بتها و ارباب آنها فرق نگذاش-
بتها را هم ميپرستند همان طور كه ارباب و آلهه را ميپرستند .عرب جاهليت هم اين ط--ور بودن--د .و
-و كواكب كه آنها نيز بته--اى ارواح همچنين عوامهاى صابئين .بسا ميشود كه فرقي بين بتهاى كواكب
موكل بر آنها هستند ،و بين ارواح كه ارباب و آلهه حقيقي نزد خواص صابئين هستند ،فرقي نميگذارند
-د،
.به هر حال پس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند ،و اين ارباب موجوداتي ممكن و مخلوقن-
چيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود ميداند موكل بر تدبير عالم كرده و
-ير از خلق -بحان به غ- هر يک را بر حسب مقام و منزلتي كه دارد ماموريتي داده .و اما خود خداى س-
221
كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد ،و او رب ارباب و اله آلهه است .حال كه اين مع--اني را متوجه
شدى ميتواني بفهمي كه منظور از آيه مورد بحث كه ميفرمايد :و الذين اتخذوا من دونه اولياء چيست
؟ منظور همين وثنيت است كه قائلند غير از خدا اربابي دگر هستند ،كه امور عالم را تدبير ميكنند،
ربوبيت و تدبير منسوب به ايشان است ،نه منسوب به خداى تعالي .پس در نظر وثنيت اين ارب--اب
مدبر امور هستند ،نتيجهاش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارباب خاضع شد و آنها را عبادت
كرد تا ما را از منافعي برخوردار و بالها و ضررها را دفع كنند .و حتي بايد از اينها تشكر كرد ،چون
-اء اين است كه -اذ اولي- كارها همه به دست آنان است ،نه به دست خدا .پس معلوم شد كه مراد از اتخ-
مشركين به غير از خدا اربابي ميگيرند ،و خالصه ميخواهيم بگوييم واليت و ربوبيت ق--ريب المع--ني
هستند ،چون رب به معناى مالک مدبر است و ولي به معناى مالک تدبير و يا متصدى تدبير اس--ت .و
به همين جهت دنبال كلمه اوليا مساله عبادت را ذكر كرده و فرموده :ما نعبدهم اال ليقربونا .بنابراين،
-د .و
-بر آن جمله ان اهلل يحكم ...ميباش- كلمه الذين در جمله و الذين اتخذوا من دونه اولياء مبتدا و خ-
مراد از الذين مشركين است كه قائل به ربوبيت شركا و الوهيت آنها هستند ،و براى خ--دا رب--وبيت و
الوهيتي قائل نيستند ،مگر عوام آنها ،كه معتقدند خدا هم با ارباب در معبوديت شريک است .و جمله ما
نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي تفسيرى است براى معناى اتخاذ اوليا به جاى خدا .و اين جمله حك--ايت
كالم مشركين است و يا به تقدير قول است كه در اين صورت تقدير آن يقولون ما نعب--دهم ...اس--ت،
يعني ميگويند ما شركاء را نميپرستيم مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمي به سوى خدا نزديک كنن--د.
-اميم از اين جهت است كه -ان مين-پس مشركين از خدا به سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركش-
مشركين براى خدا شريک قائل شده اند ،يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خواندهاند ،و خدا را رب و
اله آن ارباب و آلهه ناميده اند ).ختم سخنان تفسير الميزان .
در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) تفسير ابن كثير ميگويد :
قرأ السبعة والجمهور بتشديد الياء من "إياك" وق33رأ عم33رو بن فاي33د بتخفيفه33ا م33ع الكس33ر وهي
قراءة شاذة مردودة ألن إيا ضوء الشمس وقرأ بعضهم "إياك" بفتح الهمزة وتشديد الي33اء وق33رأ
بعضهم هياك بالهاء بدل الهمزة كما قال الشاعر:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن تراحبت
ونس33تعين بفتح الن33ون أول الكلم33ة في ق33راءة الجمي33ع س33وى يح33يى بن وث33اب واألعمش فإنهم33ا
كسراها وهي لغة بني أس3د وربيع3ة وب3ني تميم والعب3ادة في اللغ3ة من ال3ذل يق3ال طري3ق معب3د
وبعير معبد أي مذلل وفي الشرع عبارة عما يجم3ع كم33ال المحب3ة والخض3وع والخ3وف .وق33دم
المفعول وهو إياك وكرر لالهتمام والحصر أي ال نعبد إال إياك وال نتوكل إال علي33ك وه33ذا ه33و
كمال الطاعة .والدين كله يرجع إلى هذين المعنيين .وهذا كم33ا ق33ال بعض الس33لف الفاتح33ة س33ر
222
القرآن وسرها هذه الكلمة "إياك نعبد وإياك نستعين" فاألول تبرؤ من الشرك والثاني ت33برؤ من
الحول والقوة والتفويض إلى هللا عز وجل وهذا المعنى في غير آية من القرآن كما قال تع33الى:
"فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعمل33ون" "ق3ل ه33و ال33رحمن آمن33ا ب3ه وعلي33ه توكلن33ا"
"رب المشرق والمغرب ال إله إال ه33و فاتخ33ذه وكيال" وك33ذلك ه33ذه اآلي33ة الكريم33ة "إي33اك نعب33د
وإياك نستعين" وتحول الكالم من الغيبة إلى المواجه3ة بك3اف الخط3اب وه3و مناس3بة ألن3ه لم3ا
أثنى على هللا فكانه اقترب وحضر بين يدي هللا تعالى فلهذا ق33ال" :إي33اك نعب33د وإي33اك نس33تعين"
وفي هذا دليل على أن أول السورة خبر من هللا تعالى بالثناء على نفسه الكريمة بجميل ص33فاته
الحسنى وإرشاد لعباده بأن يثنوا عليه بذلك ولهذا ال تصح صالة من لم يقل ذلك وهو قادر عليه
كما جاء في الصحيحين عن عبادة بن الصامت قال :قال رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم "ال
صالة لمن لم يقرأ بفاتحة الكتاب" .وفي صحيح مسلم من ح33ديث العالء بن عب33دالرحمن م33ولى
الحرقة عن أبيه عن أبي هريره عن رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم "يق33ول هللا تع33الى قس33مت
الصالة بيني وبين عبدي نصفين فنص33فها لي ونص33فها لعب33دي ولعب33دي م33ا س33أل إذا ق33ال العب33د
"الحمد هلل رب العالمين" قال هللا حمدني عبدي وإذا قال "الرحمن ال33رحيم" ق33ال هللا أث33نى علي
عبدي فإذا قال" :مالك يوم الدين" قال هللا مجدني عبدي وإذا ق3ال "إي3اك نعب3د وإي3اك نس3تعين"
قال هذا بيني وبين عبدي ولعبدي م33ا س33أل ف33إذا ق33ال "إه33دنا الص33راط المس33تقيم ص33راط ال33ذين
أنعمت عليهم غير المغض33وب عليهم وال الض33الين" 3ق33ال ه33ذا لعب33دي ولعب33دي م33ا س33أل" وق33ال
الضحاك عن ابن عباس رضي هللا عنهما "إياك نعبد" يعني إي33اك نوح33د ونخ33اف ونرج33وك ي33ا
ربنا ال غيرك "وإياك نستعين" على طاعتك وعلى أمورنا كلها وقال قت33ادة "إي33اك نعب33د وإي33اك
نستعين" يأمركم أن تخلصوا له العبادة وأن تستعينوه على أموركم وإنما قدم "إياك نعب33د" على
"وإياك نستعين" ألن العبادة له هي المقصودة واالستعانة وسيلة إليها واالهتم33ام والح33زم تق33ديم
ما هو األهم فاألهم وهللا أعلم .ف33إن قي33ل :فم33ا مع33نى الن33ون في قول33ه تع33الى "إي33اك نعب33د وإي33اك
نستعين" فإن كانت للجمع فالداعي واحد وإن كانت للتعظيم فال يناسب ه33ذا المق33ام؟ وق33د أجيب
بأن المراد من ذلك اإلخبار عن جنس العباد والمصلي فرد منهم وال س33يما إن ك33ان في جماع33ة
أو إمامهم فأخبر عن نفسه وعن إخوانه المؤمنين بالعبادة التي خلقوا ألجلها وتوس33ط لهم بخ33ير
ومنهم من قال يجوز أن تكون للتعظيم كأن العب3د قي3ل ل33ه إذا كنت داخ3ل العب33ادة ف3أنت ش33ريف
وجاهك عريض فقل "إياك نعبد وإياك نستعين" وإن كنت خارج العبادة فال تقل نحن وال فعلن33ا
ولو كنت في مائة ألف أو ألف ألف الحتياج الجميع إلى هللا عز وج33ل وفق33رهم إلي33ه .ومنهم من
قال إياك نعبد ألطف في التواضع 3من إياك عبدنا لما في الثاني من تعظيم نفسه من جعل33ه نفس33ه
وحده أهال لعبادة هللا تعالى الذي ال يستطيع أحد أن يعبده حق عبادته وال يثني عليه كما يليق به
والعبادة مقام عظيم يشرف به العبد النتسابه إلى جناب هللا تعالى كما قال بعضهم3:
فإنه أشرف أسمائي ال تدعني إال بياعبدها
وقد سمى هللا رسوله صلى هللا عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال" :الحمد هلل ال33ذي أن33زل
على عبده الكتاب" "وأنه لما قام عبدهللا يدعوه" "سبحان الذي أس33رى بعب33ده ليال" فس33ماه عب33دا
عند إنزاله عليه وعند قيامه في الدعوة وإسرائه به وأرشده إلى القيام بالعبادة في أوقات يضيق
صدره من تكذيب المخالفين حيث يقول "ولقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون فس33بح بحم33د
223
رب33ك وكن من الس33اجدين واعب33د رب33ك ح33تى يأتي33ك اليقين" وق33د حكى ال33رازي في تفس33يره عن
بعضهم أن مقام العبودية أشرف من مق33ام الرس33الة لك33ون العب33ادة تص33در من الخل33ق إلى الح33ق
والرسالة من الحق إلى الخلق قال وألن هللا يتولى مصالح عبده والرسول يت33ولى مص33الح أمت33ه
وهذا القول خطأ والتوجيه أيضا ضعيف ال حاصل ل33ه ولم يتع33رض ل33ه ال33رازي بتض33عيف وال
رد .وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ث33واب أو درء عق33اب ق33الوا وه33ذا ليس بطائ33ل إذ
مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف بتك33اليف هللا تع33الى وه33ذا أيض33ا عن33دهم ض33عيف ب33ل
العالي أن يعبد هللا لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا ولهذا يق33ول المص33لي 3:أص33لي هلل ول33و
كان لتحصيل الثواب ودرء العق33اب لبطلت الص33الة وق33د رد ذل33ك عليهم آخ33رون وق33الوا :ك33ون
العبادة هلل عز وجل ال ينافي أن يطلب معها ثوابا وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي :أما
إني ال أحسن دندنتك وال دندنة معاذ إنما أسأل هللا الجنة وأعوذ به من الن33ار فق33ال الن33بي ص33لى
هللا عليه وسلم "حولها ندندن".
د ر تفسير قرطبي ميگويد :
"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخط33اب على التل33وين; ألن من أول الس3ورة إلى هاهن33ا خ3برا
عن هللا تعالى وثناء عليه ,كقوله "وسقاهم ربهم شـرابا طه3ورا" [اإلنس3ان .]21 :ثم ق3ال" :إن
هذا ك33ان لكم ج33زاء" .وعكس33ه" :ح33تى إذا كنتم في الفل33ك وج33رين بهم" [ي33ونس ]22 :على م33ا
يأتي.
و"نعبد" معناه نطيع; والعب33ادة الطاع33ة والت33ذلل .وطري33ق معب33د إذا ك33ان م33ذلال للس33الكين; ق33ال
الهروي .ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعب33ادة هللا تع33الى; إذ س33ائر الن33اس يعب33دون
سواه من أصنام وغير ذلك.
"وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق .قال السلمي في حقائق33ه :س33معت محم33د بن
عبدهللا بن ش33اذان يق33ول :س33معت أب33ا حفص الفرغ33اني يق33ول :من أق33ر ب "إي33اك نعب33د وإي33اك
نستعين" فقد برئ من الجبر والقدر .إن قيل :لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل ل33ه :ق33دم اهتمام33ا,
وشأن العرب تقديم األهم .يذكر أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الس33اب:
إياك أعني :فقال له اآلخر :وعنك أعرض; فقدما األهم .وأيض33ا لئال يتق33دم ذك33ر العب33د والعب33ادة
على المعبود; فال يجوز نعبدك ونستعينك ,وال نعبد إياك ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناي33ة
المفعول ,وإنما يتبع لفظ القرآن .وقال العجاج:
واغفر خطاياي وكثر ورقي إياك أدعـو فتقبل ملقي
ويروى :وثمر .وأما قول الشاعر:
إليك حتى بلغت إياكا
فشاذ ال يقاس عليه .والورق بكسر الراء من الدراهم ,وبفتحها الم33ال .وك33رر االس33م لئال يت33وهم
إي33اك نعب33د ونس33تعين غ33يرك .الجمه33ور من الق33راء والعلم33اء على ش33د الي33اء من "إي33اك" في
الموضعين .وقرأ عمرو بن قائد" :إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء ,وذلك أن33ه ك33ره تض33عيف
الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها .وهذه قراءة مرغوب عنها ,فإن المعنى يصير 3:شمس33ك نعب33د أو
ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة) :ضوءها; وقد تفتح .وقال:
أسف فلم تكدم عليه بإثمد سقته إياة الشمس إال لثاته
224
فإن أسقطت الهاء مددت .ويقال :اإلياة للشمس كالهالة للقمر ,وهي الدارة حولها .وق33رأ الفض33ل
الرقاشي" :أياك" (بفتح الهم33زة) وهي لغ33ة مش33هورة .وق33رأ أب33و الس33وار الغن33وي" :هي33اك" في
الموضعين ,وهي لغة; قال:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن توسعت
"وإياك نستعين" عطف جملة على جمل3ة .وق3رأ يح3يى بن وث3اب واألعمش" :نس3تعين" بكس3ر
النون ,وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان ,فكسرت النون كما تكس33ر
ألف الوصل .وأصل "نستعين" نستعون ,قلبت حركة الواو إلى العين فصارت ي33اء ,والمص33در
استعانة ,واألصل استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي س33اكنان فح33ذفت
األلف الثانية ألنها زائدة ,وقيل األولى ألن الثانية للمعنى ,ولزمت الهاء عوضا.
قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب33ه ق33رآن وس33يله ب33زرك الهي ب33راي رس33يدن ب33ه جنت
الهي و نجات از دوزخ ميباشد )
هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي
پيامبر است ،
به گفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ33ود وس33يله
نجات است براي انسان مؤمن .
ام33ا تع33دادي ازم33ردم ب33ا حرك33ات غ33ير معق33ول و اعماليك33ه رض33ايت اللـه ( ج33ل جالل33ه )
متعال( جل جالله ) وپيامبر در آن نيست كار هاي ناروا نموده ب33از ب33ه زي33ارت دوس33تان خ33دا
ميروند ،دوستان خدا هيچ گاهي به آنها هيچ كمكي نخواهد كرد .
225
والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس33يلة أيض33ا علم على أعلى منزل33ة في الجن33ة وهي
منزلة رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم -وداره في الجنة وهي أقرب أمكن33ة الجن33ة إلى الع33رش وق3د 3ثبت في
صحيح البخاري من طريق 3محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد هللا قال :قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم3:
"من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفض33يلة وابعث33ه
مقاما محمودا الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مسلم من حديث كعب
عن علقمة عن عبد الرحمن بن جب33ير عن عب33د هللا س33مع الن33بي -ص33لى هللا علي33ه وس33لم -يق33ول ":إذا س33معتم
المؤذن فقولوا 3مث33ل م33ا يق33ول ثم ص33لوا علي فإن33ه من ص33لى علي ص33الة ص33لى هللا علي33ه عش33را ثم س33لوا لي
الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي 3إال لعب33د من عب33اد هللا وارج33و أن أك33ون أن33ا ه33و فمن س33أل لي الوس33يلة
حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد :ح3دثنا عب3د ال3رزاق أخبرن33ا س33فيان عن ليث عن كعب
عن أبي هريره أن رس33ول هللا -ص33لى هللا علي3ه وس33لم -ق33ال ":إذا ص33ليتم علي فس33لوا لي الوس33يلة" قي33ل :ي33ا
رسول هللا وما الوسيلة؟ قال ":أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد وأرجو 3أن أكون أنا ه33و" ورواه
الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن سفيان الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة
به ثم قال :غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غير ليث بن أبي سليم " .حديث آخ33ر" عن
أبي هريرة -رضي 3هللا عنه -ق3ال :أب3و بك3ر بن مردوي3ه ح3دثنا عب3د الب3اقي بن ق3انع ح3دثنا محم3د بن نص3ر
الترم33ذي 3ح33دثنا عب33د الحمي33د بن ص33الح ح33دثنا ابن ش33هاب عن ليث عن المعلي عن محم33د بن كعب عن أبي
هريرة رفعه قال ":صلوا علي صالتكم 3وسلوا هللا لي الوسيلة فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجن33ة
ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو 3أن أكون أنا" " .ح33ديث آخ33ر" ق33ال الحاف33ظ أب33و القاس33م الط33براني :أخبرن33ا
أحمد بن علي األبار حدثنا الوليد بن عبد الملك الحراني ح33دثنا موس33ى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محم33د
بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال :قال رسول هللا -صلى هللا عليه وسلم ":-س33لوا هللا لي الوس33يلة ألن33ه
لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا ي33وم القيام33ة" ثم ق33ال الط33براني :لم ي33روه عن ابن أبي
ذئب إال موسى 3بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محم33د بن علي بن دحيم ح33دثنا أحم33د بن ح33ازم
حدثنا عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم33رو بن عط33اء ف33ذكر بإس33ناده نح33وه " .ح33ديث
آخر "روى 3ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزية عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول
قال رسول 3هللا -صلى هللا عليه وسلم" :-إن الوسيلة درج33ة عن33د هللا ليس فوقه3ا 3درج33ة فس33لوا 3هللا أن يؤتي33ني
الوسيلة على خلقه " .حديث أخر" روى ابن مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك
عن أبي إس33حاق عن الح33ارث عن علي عن الن33بي -ص33لى هللا علي33ه وس33لم -ق33ال ":في الجن33ة درج33ة ت33دعى
الوسيلة فإذا سألتم هللا فس33لوا لي الوس33يلة ق33الوا :ي33ا رس33ول هللا من يس33كن مع33ك ق33ال :علي وفاطم33ة والحس33ن
والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا الوجه وقال :ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحس33ين ح33دثنا الحس33ن
الدشتكي حدثنا أبو زهير ح33دثنا س33عيد بن طري3ف 3عن علي بن الحس33ين األزدي م33ولى س33الم بن ثوب33ان ق33ال:
سمعت علي بن أبي طالب ين3ادي على من33بر الكوف3ة :ي3ا أيه3ا الن3اس إن في الجن3ة لؤل33ؤتين إح3داهما بيض3اء
واألخرى صفراء أما الصفراء فإنها إلى بطنان العرش والمق33ام المحم33ود من اللؤل33ؤة البيض33اء س33بعون أل33ف
غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفها وأبوابها وأسرتها 3وسكانها من عرق واحد واسمها الوس3يلة لمحم3د -
صلى هللا عليه وسلم -وأهل بيته والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم -عليه السالم -وأهل بيت33ه .وه33ذا أث33ر
غريب أيضا وقوله" وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون " لما أم33رهم ب33ترك المح33ارم وفع33ل الطاع33ات أم33رهم
بقتال األعداء من الكفار والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والتاركين للدين القويم ورغبهم 3في ذلك
بالذي أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة :من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المس33تمرة ال33تي ال تبي33د وال
تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيب33ة مس33اكنها ال33تي من س33كنها ينعم ال
ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه.
226
در تفسير قرطبي ميگويد :الوسيلة هي القرب33ة عن أبي وائ33ل والحس33ن ومجاه33د وقت33ادة وعط33اء
والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير ,وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة:
أن يأخذوك 3تكحلي وتخصني إن الرجال لهم إليك وسيلة
ويقال :منه سلت أسأل أي طلبت ,وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من صاحبه; فاألصل الطلب; والوسيلة
القربة التي ينبغي أن يطلب بها ,والوسيلة درجة في
الجنة ,وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الص33الة والس33الم( :فمن س33أل لي الوس33يلة حلت ل33ه
الشفاعة).
ميگويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه . جاللين در تفسير وسيله
قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند
ميدانستند
ِّين ْال َخالِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِِ 3ه أَوْ لِيَ33ا َء تفس33ير قرط33بي ميگوي33د :يع33ني األص33نام أَاَل هَّلِل ِ الد ُ
والخبر محذوفَ .ما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَرِّ بُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ
إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر /الزمر)33(/
قرطبي ميگويد :
ق33ال قت33ادة :ك33انوا إذا قي33ل لهم من ربكم وخ33القكم؟ ومن خل33ق الس33ماوات واألرض وأن33زل من
السـماء ماء؟ قالوا هللا ,فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا
ليقربونا إلى هللا زلفى ,ويشفعوا لنا عنده .ق33ال الكل33بي :ج33واب ه33ذا الكالم في األحق33اف "فل33وال
نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
والزلفى القربة; أي ليقربونا إليه تقريبا ,فوضع "زلفى" في موض33ع المص33در .وفي ق33راءة ابن
مسعود وابن عباس ومجاهد "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما
227
نعبدهم إال ليقربونا إلى هللا زلفى" وفي حرف أُب ّي (والذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدكم إال
لتقربونا إلى هللا زلفى" ذكره النحاس .قال :والحكاية في هذا
بينة.
ابن كثير ميگويد :وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخ33الص" ش33هادة أن ال إل33ه
إال هللا ثم أخبر عز وجل عن عباد األصنام من المشركين أنهم يقولون "ما نعب33دهم إال ليقربون33ا
إلى هللا زلفى" أي إنما يحملهم على عب33ادتهم لهم أنهم عم33دوا إلى أص33نام اتخ33ذوها على ص33ور
المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عب33ادتهم المالئك33ة ليش33فعوا
لهم عند هللا تعالى فينصرهم ورزقهم وما ينوبهم من أمور الدنيا فأما المعاد فك3انوا جاح3دين ل3ه
كافرين به .قال قتادة والسدي ومالك عن زيد بن أسلم وابن زيد "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" أي
ليشفعوا لنا ويقربونا عنده منزلة ولهذا كانوا يقولون في تلبيتهم إذا حجوا في ج33اهليتهم لبي33ك ال
شريك لك إال شريكا هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي التي اعتمدها المش33ركون في ق33ديم
الدهر وحديته وجاءتهم الرسل صلوات هللا وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها والدعوة
إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن ه33ذا ش33يء اخترع33ه المش33ركون من عن33د أنفس33هم لم
يأذن هللا فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أم33ة رس33وال أن أعب33دوا هللا
واجتنبوا الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعب3دون"
وأخبر أن المالئكة التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال
يشفعون عنده إال بإذنه لمن ارتضى وليسوا عنده كاألمراء عند مل33وكهم يش33فعون عن33دهم بغ33ير
إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه "فال تضربوا هلل األمثال" تع33الى هللا عن ذل33ك عل33وا كب33يرا وقول33ه
عز وجل "إن هللا يحكم بينهم" أي يوم القيامة "فيما هم فيه يختلف33ون" أي سيفص33ل بين الخالف
يوم معادهم ويجزي كل عامل بعمله" وي33وم يحش33رهم جميع33ا ثم يق33ول للمالئك33ة أه33ؤالء إي33اكم
كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعب33دون الجن أك33ثرهم بهم مؤمن33ون"
وقوله عز وجل "إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار" أي ال يرشد إلى الهداية من قصده الكذب
واالفتراء على هللا تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهين33ه ثم بين تع33الى أن33ه ال ول33د ل33ه كم33ا
يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى.
228
كفر
كفر درلغت بوشيدن ،سروبوش نهادن و كافر را كافر ميكويند زيرا او فطرت خ--ويش را
ميبوشاند ،و سربوشي را باالي فطرت كذاشته است .
كفر ظلم است ،زيرا ظلم كذاشتن چـيزي در غير محل آن ميباشد ،كافر نه به فطرت خود
و نه هم به فطرت جهان هستي فكر ميكند ،هردو را ميبوشاند ،به هردو بي توجه است .
شـرك واسباب آن
امام بخاري حديث ش33ريف را از حض33رت عبدهللا ابن عب33اس ( رض33ي هللا عنـه ) ج33نين نق33ل
ص3لَّى هَّللا ُ ي َْت النَّبِ َّ
3ر َسِ 3مع ُ ض َي هَّللا ُ َع ْن3هُ يَقُ33و ُل َعلَى ْال ِم ْنبَِ 3 ميكنــد :ع َْن ا ْب ِن َعبَّا ٍ
س َس ِم َع ُع َم َر َر ِ
ص3ا َرى ا ْبنَ َم33رْ يَ َم فَإِنَّ َم33ا أَنَ33ا َع ْبُ 3دهُ فَقُولُ33وا َع ْبُ 3د هَّللا ِ
ت النَّ َ 3ر ْ طرُونِي َك َم33ا أَ ْ
طَ 3 َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَقُو ُل اَل تُ ْ
َو َرسُولُهُ حديث 3189بخاري شريف .حضرت عبدهللا بن عب33اس رض33ي هللا عنهم33ا فرم33ود
ك33ه من از حض33رت عم33ر( رض333ي هللا عن333ه ) ش333نيدم ك33ه ب33االي من33برميكفت ك333ه من از
بيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) شنيدم كه ميكفت :زياده روي درمدح من مانن33د نص33رانيان ك33ه
درمورد بسر مريم كردند نكنيــد ،من بنده خداوند هستــم ،بكوييد كه بنده خدا ورسولش .
فتح الباري در شرح اين حديث شريف ميفرماي33د ( :ال تط33روني ) اإلط33راء م33دح باط33ل را
كويند مثال كسي را توصيف نمودم و در توصيفش اف33راط نم33ودم ،منظ33ور از ( كم33ا أط33رت
النصارى ابن مريم ) جنانجه نصراني هاي حضرت عيس33ى علي33ه الس33الم را از م33نزلت بن33ده
كي خارج نموده او را به الوهيت كشانيدند .
نصراني ها كمان نمودند كه محبت زياديكه با حضرت عيسى ( عليه السالم ) دارن33د ،او را
توصيف زياد مينمايند ،و درتوص33يف وم33دح وي اف33راط نم33وده ب33اآلخره الف33اظي را ب33رايش
229
استعمال كردند كه او را از مقام مخلوقيت كشيده ،صفات خداوندي را برايش دادند ،اكرجه
اين زياده روي در اص33ل ي33ك ن33وع دسيسـه يكي از دش33منان حض33رت مس33يح ك33ه بن33ام ش33اول
( ب33ولس ) يه33ودي ب33ود بالن ش33ده ب33ود ،ولي بع33دها بص33ورت ع33ام مي33ان نص33راني ه33ا بخش
گرديد ،و آنان ،بيامبر الهي را ،از صفات انساني بيرون آورده ،برايش ص33فات خداون33دي
را دادن33د ،وبـه اس33اس اين محبت اف33راطي وم33دح اف33راطي خ33ود را مش33رك س33اختند ،زي33را
توصيف زياد يك انسان كه از مرحله انس33اني خ33ارج ك33ردد ،و ص33فات از خداون33د ب33وي داده
شود ،در حقيقت تجاوز است به ذات خداوند ،كه اين تجاوز شرك ناميده ميشود.
خداوند متعال براي هدايت امت بيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) در مورد شخص33يت و ان33دازهء
ُس3لُهُ ْم إِ ْن نَحْ ُن إِاَّل بَ َشٌ 3ر ِم ْثلُ ُك ْم َولَ ِك َّن هَّللا َ يَ ُم ُّن َعلَى َم ْن يَ َش3ا ُء
ت لَهُ ْم ر ُ تواناني آنان به فرم3ود (قَ3الَ ْ
ان إِاَّل بِ3إ ِ ْذ ِن هَّللا ِ َو َعلَى هَّللا ِ فَ ْليَتَ َو َّكلْ ْال ُم ْؤ ِمنُ33ونَ ) اب33راهيم / ِم ْن ِعبَا ِد ِه َو َما َكانَ لَنَا أَ ْن نَ33أْتِيَ ُك ْم بِ ُسْ 3لطَ ٍ
11بيامبران شان براي شان كفت كه ما مثل شما بشر هستيم ،ولي خداوند ب33االي بعض33ي از
بنده كان خويش منت كذاشتـه ،ما نميتوانيم كه هيچ تسلطي بدون اجازه خداوند داشته باشيم ،
ومؤمنان هميشه به خداوند توكل ميكنند .
درين آيت شريف براي مؤمنان حقيقت شخصيت تم33امي بي33امبران را بي33ان داش33ت ك33ه ايش33ان
همه بيروان خويش را در مورد شخصيت خويش مطلع نم33وده ب33ه آن33ان ميكفتن33د ك33ه م33ا بش33ر
هستيم ،مثل شما انسان هستيم ،بنده هاي خداون33د هس33تيم ،وتوان33ايي و ق33درت م33ا ب33ه هم33ان
اندازه است كه خداوند ( جل جالله ) براي ما اجازه داده است .
خداوند متعال براي بيامبرامرميكند تا ويزه كي هاي خويش را براي آنان بيان دارد ( :قل ال
املك لنفسي نفعا وال ضرا ورشدا ،قل إني لن يجيرني من هللا احد ولن أجد من دونـه ملتحدا )
الجن ( 22-21/ق333ل ال أمل333ك لنفس333ي نفع333ا وال ض333را إال ماش333اء هللا ول333و كنت أعلم الغيب
الستكثرت من الخير وما مسني السوء إن أنا إال نذير وبشير لقوم يؤمنون ) األعراف 188/
يل) الزخرف 59/ (إِ ْن هُ َو إِاَّل َع ْب ٌد أَ ْن َع ْمنَا َعلَ ْي ِه َو َج َع ْلنَاهُ َمثَاًل لِبَنِي إِس َْرائِ َ
هرگاه دعوت تمامي بي3امبران را مطالع3ه نم3اييم ،هم3ه ء آنه3ا ب3ه بن3ده كي خ3ويش اع3تراف
نموده وبراي بيروان خويش به صراحت بيان ميداشتند كه ما بنده خدا هستيــم :
خداوند متعال براي بيامبر ما حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) نيز امر نمود ك33ه ب33راي
صحابه كرام ( رضي هللا عنهم ) و ساير بيروان خويش بفهمان كه تو ي33ك انس33ان ،مخل33وق ،
ي أَنَّ َما إِلَهُ ُك ْم إِلَ3هٌ َوا ِحٌ 3د فَ َم ْن َك33انَ يَرْ جُ3وا لِقَ3ا َء َربِّ ِه وبشر هستي (قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم ي َ
ُوحى إِلَ َّ
صالِحًا َواَل يُ ْش ِر ْك بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) بكواي بيامبر كه من مثل شما انسان ميباشم ، فَ ْليَ ْع َملْ َع َماًل َ
وبرايم از طرف خداوند وحي نازل ميكردد ،خداي شما خداي يكانه اس3ت ،وهرك3ه مالق3ات
پروردگار خويش را آرزو دارد ،بايد كه اعمال نيك نموده و هيچ كسي را ب33ه خداون33د ش33رك
نسازد .الكهف 110/
230
حضرت بيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) هميشه براي بيروان خ33ود ميكفت ك33ه من بن33دهء خ33دا
هستم ،از ميان شما يك انسان ميباشم ،كه خداون3د ( ج3ل جالل3ه ) م3را ب3راي رهنم3ايي ش3ما
فرستاده است .
تمامي دانشمندان اسالمي نسبت بن33ده كي بي33امبر را ب33ه خداون33د ي33ك ص33فت ب33زرك ب33راي وي
دانسته اند خداوند متعال در سوره أسرا ميفرمايد ُ ( :س ْب َحانَ الَّ ِذي أَ ْس َرى بِ َع ْب ِد ِه لَ ْياًل ِم ْن ْال َم ْس ِج ِد
ْج ِد اأْل َ ْق َ
صى الَّ ِذي بَ َ
ار ْكنَا َحوْ لَهُ لِنُ ِريَهُ ِم ْن آيَاتِنَا ) األسراء 1 / ْال َح َر ِام إِلَى ْال َمس ِ
تفسير قرطي درشرح كلمه ( عبــده ) ميكويد ( :علماء كفتند ك33ه هرگ33اه نس33بت ب33ه اس33م عب33د
( بنده خدا ) نام شريف تري ميبود ،خداوند متعال براي حضرت نبي كريم ( ص33لى هللا علي33ه
وسلم ) درين حالت بزركي بيامبر استعمال مينمود .قشيري ميكويد :وق33تي خداون33د بي33امبر
را به نزد حضرتش دعوت نمود ،و به منازل بزركي او را رساند ،ب33رايش لقت عب33ديت را
تلقين نمود ،تا بيروانش 3متواضع باشند .
خداوند متعال وظايف وق
231
َضرُّ عًا َو ُخ ْفيَةً إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْعتَ ِدينَ ) األعراف 55/ (ا ْد ُعوا َربَّ ُك ْم ت َ
ْرفِينَ ) األعراف 31/ ْرفُوا إِنَّهُ اَل يُ ِحبُّ ْال ُمس ِ ( َو ُكلُوا َوا ْش َربُوا َواَل تُس ِ
( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ ْال ُمحْ ِسنِينَ ) المائدة93/
ت َم33ا أَ َحَّ 3ل هَّللا ُ لَ ُك ْم َواَل تَ ْعتَ ُ 3دوا إِ َّن هَّللا َ اَل يُ ِحبُّ ْال ُم ْعتَ ِ 3دينَ )(يَاأَيُّهَ33ا الَّ ِذينَ آ َمنُ33وا اَل تُ َحرِّ ُم33وا طَيِّبَ33ا ِ
المائدة87/
هَّللا ُ ْ
(اَل يُ ِحبُّ ُ ال َج ْه َر بِالسُّو ِء ِم ْن القَوْ ِل إِاَّل َم ْن ظلِ َم َو َكانَ ُ َس ِميعًا َعلِي ًما) النساء148/ ْ هَّللا
(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) النساء107/
(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) آل عمران 107 /
( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ الصَّابِ ِرينَ ) آل عمران 146/
ار أَثِ ٍيم) البقرة 276/ ( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل َكفَّ ٍ
(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ التَّ َّوابِينَ َويُ ِحبُّ ْال ُمتَطَه ِِّرينَ ) البقرة 222/
( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ْالفَ َسا َد) البقرة 205 /
(
232
أجازه ألن قبله ألفا ,واأللف المدة التي فيها تق33وم مق33ام الحرك33ة .وأج33از ي33ونس آض33ربان زي33دا,
وإنما منع النحويون هذا ألنه جمع بين س33اكنين وليس في الث3اني إدغ3ام ,ومن ق3رأ بق33راءة أه3ل
المدينة وأراد أن يسلم من اللحن وقف على "محياي" فيكون غ33ير الحن عن33د جمي33ع النح33ويين.
وقرأ ابن أبي إسحاق وعيسى بن عمر وعاصم الجح33دري "ومح33يي" بتش33ديد الي33اء الثاني33ة من
غير ألف; وهي لغة عليا مضر يقولون :قفي وعصي .وأنشد أهل اللغة:
سبقوا هوي وأعنقوا لهواهم
قال الكيا الطبري :قول تعالى" :قل إن33ني ه33داني ربي إلى ص33راط مس33تقيم" إلى ق33ول" :ق33ل إن
صالتي ونسكي ومحياي ومماتي هلل رب العالمين" استدل به الشافعي على افتتاح الصالة به33ذا
الذكر; فإن هللا أمر نبيه صلى هللا عليه وسلم وأن33زل في كتاب33ه ,ثم ذك33ر ح33ديث علي رض33ي هللا
عنه :أن الن33بي ص33لى هللا علي33ه وس33لم ك33ان إذا افتتح الص33الة ق33ال" :وجهت وجهي لل33ذي فط33ر
السماوات واألرض حنيفا وما أنا من المشركين .إن صالتي ونسكي ومحي33اي ومم33اتي هلل رب
الع33المين -إلى قول33ه -وأن33ا من المس33لمين) .قلت :روي مس33لم في ص33حيحه عن علي بن أبي
طالب عن رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم أن33ه ك33ان إذا ق33ام إلى الص33الة ق33ال( :وجهت وجهي
لل33ذي فط33ر الس33ماوات واألرض حنيق33ا وم33ا أن33ا من المش33ركين .إن ص33التي ونس33كي ومحي33اي
ومماتي هلل رب العالمين ال شريك له وبذلك أمرت وأن33ا أول المس33لمين .اللهم أنت المل33ك ال إل33ه
إال أنت ,أنت ربي وأنا عبدك ظلمت نفسي واعترفت بذنبي فاغفر لي ذنوبي جميعا إنه ال يغفر
الذنوب إال أنت واهدني ألحس33ن األخالق ال يه33دي ألحس33نها إال أنت واص33رف ع33ني س33يئها ال
يصرف عني سيئها إال أنت لبي33ك وس33عديك والخ33ير كل33ه في ي33ديك والش33ر ليس إلي33ك .تب33اركت
وتعاليت .أستغفرك وأتوب إليك .الحديث .وأخرجه الدارقطني وقال في آخره :بلغنا عن النضر
بن شميل وكان من العلماء باللغة وغيره33ا ق33ال :مع33نى ق33ول رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه وس33لم
(والشر ليس إليك) الشر ليس مما يتقرب به إليك .قال مالك :ليس التوجي33ه في الص33الة ب33واجب
على الناس ,والواجب عليهم التكبير ثم القراءة .ق33ال ابن القاس33م :لم ي33ر مال33ك ه33ذا ال33ذي يقول33ه
الناس قبل القراءة 3:سبحانك اللهم وبحمدك .وفي مختصر ما ليس في المختصر 3:أن مالك33ا ك33ان
يقوله في خاصة نفسه; لصحة الحديث به ,وكان ال يراه للناس مخاف33ة أن يعتق3دوا وجوب3ه .ق3ال
أبو الفرج الجوزي :وكنت أصلى وراء شيخنا أبي بكر الدينوري الفقيه في زمان الصبا ,فرآني
مرة أفعل هذا فقال :يا بني ,إن الفقهاء قد اختلف3وا في وج3وب ق3راءة الفاتح33ة خل3ف اإلم3ام ,ولم
يختلفوا أن االفتتاح سنه ,فاشتغل بالواجب ودع السنن .والحجة لمالك قوله صلى هللا عليه وسلم
لألعرابي الذي علمه الصالة( :إذا قمت إلى الصالة فكبر ثم اقرأ) ولم يقل ل سبح كما يقول أبو
حنيفة ,وال قل وجهت وجهي ,كما يقول الشافعي .وقال ألبي( :كيف تقرأ إذا افتتحت الص33الة)؟
قال :قلت هللا أكبر ,الحمد هلل رب العالمين .فلم يذكر توجيها وال تسبيحا .فإن قيل :ف33إن علي33ا ق33د
أخبر أن النبي صلى هللا عليه وسلم كان يقوله .قلنا :يحتمل أن يكون قال33ه قب33ل التكب33ير ثم ك33بر,
وذلك حسن عندنا .فإن قيل :فقد روى النسائي والدارقطني أن النبي صلى هللا علي33ه وس33لم ك33ان
إذا افتتح الصالة كبر ثم يقول( :إن صالتي ونسكي) الح33ديث قلن33ا :ه33ذا نحمل33ه على النافل33ة في
صالة الليل; كما جاء في كتاب النسائي عن أبي سعيد قال :كان رسول هللا صلى هللا عليه وسلم
إذا افتتح الص33الة باللي33ل ق33ال( :س33بحانك اللهم وبحم33دك تب33ارك اس33مك وتع33الى ج33دك وال إل33ه
233
غيرك) .أو في النافلة مطلقا; فإن النافلة أخف من الفرض; ألنه يجوز أن يصليها قائم33ا وقاع33دا
وراكبا ,وإلى القبلة وغيرها في السفر ,فأمرها أيسر.
تفسير ابن كث3ير ميفرماي3د :وقول3ه تع3الى "ق3ل إن ص3التي ونس3كي ومحي3اي ومم3اتي هلل رب
العالمين" يأمره تعالى أن يخ33بر المش33ركين ال33ذين يعب33دون غ33ير هللا وي33ذبحون لغ33ير اس33مه أن33ه
مخالف
لهم في ذلك فإن صالته هلل ونسكه على اسمه وحده ال شريك له وهذا كقوله تعالى "فصل لربك
وانحر" أي أخلص له صالتك وذبحك فإن المشركين كانوا يعبدون
األصنام ويذبحون له33ا ف3أمره هللا تع33الى بمخ33الفتهم واالنح33راف عم33ا هم في33ه واإلقب33ال بالقص33د
والنية والعزم على اإلخالص هلل تعالى قال مجاهد في قوله "إن
صالتي ونسكي" النسك الذبح في الحج والعمرة .وقال الثوري عن السدي عن س33عيد بن جب33ير
"ونسكي" قال ذبحي .وكذا قال السدي والضحاك وقال ابن أبي حاتم
حدثنا محمد بن عوف حدثنا أحم33د بن خال33د ال33ذهبي ح33دثنا محم33د بن إس33حاق عن يزي33د بن أبي
حبيب عن ابن عباس عن جابر بن عبد هللا قال:ضحى رسول هللا صلى
هللا عليه وسلم في يوم عيد النحر بكبشين وقال حين ذبحهما وجهت وجهي للذي فطر السموات
واألرض حنيفا وما أنا من المشركين.
بحثي درمورد كرفتن احبارورهبان ارباب )
ون هَّللا ِ َو ْال َم ِسي َح ا ْبنَ َمرْ يَ َم َو َم3ا أُ ِم 3رُوا إِاَّل لِيَ ْعبُُ 3دوا إِلَهً3ا
ارهُ ْم َو ُر ْهبَانَهُ ْم أَرْ بَابًا ِم ْن ُد ِ
( اتَّخَ ُذوا أَحْ بَ َ
33و ُس33ب َْحانَهُ َع َّما ي ُْشِ 33ر ُكونَ ) آنه ا) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا ) را اح 33دًا اَل إِلَ33هَ إِاَّل هُ َ
َو ِ
معبودهائى در برابر خداقراردادندو (همچنين ) مسيح فرزند مريم را ،در ح!!الى كه جز
!نزه است به عبادت معبود واحدى كه هيچ معبودى بجزاو نيست دستور نداشتند ،پاك و م!
از آنچه شريك وى قرار مى دهند .التوبة31/
تفسيرقرطبي درتفسير اين آيت مباركه ميكويد :قال أهل المعاني :جعل33وا أحب33ارهم ورهب33انهم
كاألرباب حيث أطاعوهم في كل شيء ومنه قول33ه تع33الى" :ق33ال انفخ33وا ح33تى إذا جعل33ه ن33ارا"
[الكهف ]96 :أي كالنار.
قال عبدهللا بن المبارك:
وأحبار سوء ورهبانها وهل أفسد الدين إال الملوك
روى األعمش وسفيان عن حبيب بن أبى ثابت عن أبى البختري قال :سئل حذيفة عن ق33ول هللا
عز وجل" :أتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا" هل
عبدوهم؟ فقال ال ,ولكن أحلوا لهم الح33رام فاس33تحلوه ,وحرم33وا عليهم الحالل فحرم33وه .وروى
الترمذي عن عدي بن حاتم قال :أتيت النبي صلى هللا عليه وسلم وفي
عنقي صليب من ذهب .فقال( :ما هذا يا عدي اطرح عنك هذا الوثن) وسمعته يق33رأ في س33ورة
[براءه] "اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا والمسيح ابن
234
م33ريم" ثم ق33ال( :أم33ا إنهم لم يكون33وا يعب33دونهم ولكنهم ك33انوا إذا أحل33وا لهم ش33يئا اس33تحلوه وإذا
حرموا عليهم شيئا حرموه) .قال :هذا حديث غريب ال يعرف إال
من حديث عبدالسالم بن حرب .وغطيف بن أعين ليس بمعروف في الحديث.
ابن كثير در تفس3يراين آيت ميكوي33د :وقول33ه " اتخ33ذوا أحب33ارهم ورهب3انهم أرباب3ا من دون هللا
والمسيح ابن مريم " روى اإلم3ام أحم3د والترم3ذي وابن جري3ر من ط3رق عن ع3دي بن ح3اتم
رضي هللا عنه أنه لما بلغته دعوة رسول هللا صلى هللا عليه وسلم فر إلى الشام وكان قد تنص33ر
في الجاهلية فأسرت أخته وجماعة من قومه ثم َم َّن رسول هللا صلى هللا علي33ه وس33لم على أخت33ه
وأعتقها ف33رجعت إلى أخيه33ا فرغبت33ه في اإلس33الم وفي الق33دوم على رس33ول هللا ص33لى هللا علي33ه
وسلم فتقدم عدي إلى المدينة وكان رئيسا في قومه طيئ وأب33وه ح33اتم الط33ائي المش33هور ب33الكرم
فتحدث الناس بقدومه فدخل على رسول هللا صلى هللا عليه وآله وسلم وفي عن33ق ع33دي ص33ليب
من فضة وهو يقرأ هذه اآلية " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباب3ا من دون هللا " ق3ال :فقلت إنهم
لم يعبدوهم فقال " بلى إنهم حرموا عليهم الحالل وأحل33وا لهم الح33رام ف33اتبعوهم ف33ذلك عب33ادتهم
إياهم "وقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم " يا عدي ما تقول؟ أيضرك أن يقال هللا أكبر؟ فهل
تعلم شيئا أكبر من هللا؟ ما يضرك أيضرك أن يقال ال إله إال هللا فهل تعلم إلها غير هللا؟ ثم دعاه
إلى اإلس33الم فأس33لم وش33هد ش33هادة الح33ق ق33ال :فلق33د رأيت وجه33ه استبش33ر ثم ق33ال " إن اليه33ود
مغضوب عليهم والنصارى ضالون "وهكذا قال حذيفة بن اليمان وعبدهللا بن عب3اس وغيرهم3ا
في تفسير " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا " أنهم اتبع33وهم فيم33ا حلل33وا وحرم33وا
وقال السدي استنصحوا الرجال ونبذوا كتاب هللا وراء ظهورهم ولهذا قال تعالى " وم33ا أم33روا
إال ليعبدوا إلها واحدا " أي الذي إذا حرم الشيء فهو الحرام وما حلله فهو الحالل وم33ا ش33رعه
اتبع وما حكم به نفذ " ال إله إال هو وال رب سواه.
- -1اط اعت بىقي د و ش رط از غ ير خ دا ،ن وعى عب ادت غ ير خداس ت« .م ا ام روا اال ّ ليعب دوا اله اً واح داً»
-2انسانپرس تى ب ه ه ر ش كل ،ش رك اس ت .هيچ شخص يّتى نباي د بت ش ود« .اتّخ ذوا احب ارهم و رهب انهم اربابا
اللَّه» دون من
پيامبر معصوم كه همهى فك ر و ه دفش خداس ت ،حس ابى ج دا از علم ا دارد ،ل ذا ن ام مس يح جداگان ه مط رح ِ -3
يح» انهم ...و المس ارهم و رهب ت« .احب ده اس ش
د و م رز داش ته باش د .ه ر ن وع نظ ام ،قطب ،م راد ،مرش د ،اط اعت -4عش قها ،دوس تىها و اطاعته ا باي د ح ّ
تش كيالتى و ح زبى و ،...اگ ر سرچش مهاش وحى و ام ر خ دا نباش د ،ش رك اس ت« .اتّخ ذوا ...ارباب ا من دون
اللَّه»
235
- 5خط ر انح راف از توحي د ب ه ش رك ،هميش ه و هم ه ج ا ب وده اس ت« .اتّخ ذوا ...ارباب ا من دون اللَّه»
ق قانونگ ذارى دارد .آن ان ك ه ق انون غيرخ دا را مىپذيرن د ،از م دار اس الم ،خارجن د. -6تنه ا خداون د ح ّ
ا من دون اللَّه» انهم ارباب ارهم و رهب ذوا احب «اتّخ
-7غل وّ و زي ادهروى درب ارهى انبي ا ،پرس تش انبي ا و ي ا آن ان را فرزن د خ دا دانس تن ،ش رك اس ت.
م ا يشركون» ( تفسيرنور در تفسير اتخذوا أحبارهم ورهبانهم اربابا من دون هللا )
«سبحانه ع ّ
1
( َواَل يَ33أْ ُم َر ُك ْم أَ ْن تَتَّ ِخُ 33ذوا ْال َماَل ئِ َك 33ةَ َوالنَّبِيِّينَ أَرْ بَابً33ا أَيَ33أْ ُم ُر ُك ْم بِ ْ
33ال ُك ْف ِر بَعَْ 33د إِ ْذ أَ ْنتُ ْم ُم ْس33لِ ُمونَ ) آل
عمران 80/
ب تَ َعالَوْ ا إِلَى َكلِ َم ٍة َس َوا ٍء بَ ْينَنَا َوبَ ْينَ ُك ْم أَاَّل نَ ْعبُ َد إِاَّل هَّللا َ َواَل نُ ْش ِركَ بِ ِه َش ْيئًا َواَل يَتَّ ِخ َذ
(قُلْ يَاأَ ْه َل ْال ِكتَا ِ
ضنَا بَ ْعضًا أَرْ بَابًا ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ فَإ ِ ْن ت ََولَّوْ ا فَقُولُوا ا ْشهَ ُدوا بِأَنَّا ُم ْسلِ ُمونَ ) آل عمران 64/ بَ ْع ُ
236
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم أين ربنا؟ فأنزل هللا عز وجل "وإذا سألك عبادي
عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية وقال ابن جريج عن عطاء أنه
بلغه لما نزلت "وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" قال الناس لو نعلم أي ساعة ندعو؟
فنزلت "وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" وقال اإلمام
أحمد حدثنا عبد الوهاب بن عبد المجيد الثقفي حدثنا خالد الحذاء عن أبي عثمان
النهدي عن أبي موسى األشعري قال :كنا مع رسول هللا صلى هللا عليه وسلم في
غزوة فجعلنا ال نصعد شرفا وال نعلو شرفا وال نهبط واديا إال رفعنا أصواتنا
بالتكبير قال فدنا منا فقال "يا أيها الناس أربعوا على أنفسكم فإنكم ال تدعون أصم
وال غائبا إنما تدعون سميعا بصيرا إن الذي تدعون أقرب إلى أحدكم من عنق
راحلته يا عبدهللا بن قيس أال أعلمك كلمة من كنوز الجنة؟ ال حول وال قوة إال باهلل"
أخرجاه في الصحيحين وبقية الجماعة من حديث أبي عثمان النهدي واسمه
عبدالرحمن بن علي عنه بنحوه وقال اإلمام أحمد :حدثنا سليمان بن داود حدثنا شعبة
حدثنا قتادة عن أنس رضي هللا عنه أن النبي صلى هللا عليه وسلم قال "يقول هللا
تعالى أنا عند ظن عبدي بي وأنا معه إذا دعاني" وقال اإلمام أحمد أيضا :حدثنا
علي بن إسحاق أنبأنا عبدهللا أنبأنا عبدالرحمن بن يزيد بن جابر حدثنا إسماعيل بن
عبيد هللا عن كريمة بنت ابن خشخاش المزنية قالت :حدثنا أبو هريرة أنه سمع
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم يقول "قال هللا تعالى أنا مع عبدي ما ذكرني
وتحركت بي شفتاه" "قلت" وهذا كقوله تعالى "إن هللا مع الذين اتقوا والذين هم
محسنون" وقوله لموسى وهارون عليهما السالم "إنني معكما أسمع وأرى" والمراد
من هذا أنه تعالى ال يخيب دعاء داع وال يشغله عنه شيء بل هو سميع الدعاء ففيه
ترغيب في الدعاء وأنه ال يضيع لديه كما قال اإلمام أحمد :حدثنا يزيد حدثنا رجل
أنه سمع أبا عثمان هو النهدي يحدث عن سلمان يعني الفارسي رضي هللا عنه عن
النبي صلى هللا عليه وسلم أنه قال "إن هللا تعالى ليستحيي أن يبسط العبد إليه يديه
يسأله فيهما خيرا فيردهما خائبتين" -قال يزيد :سموا لي هذا الرجل فقالوا :جعفر
بن ميمون -وقد رواه أبو داود والترمذي وابن ماجه من حديث جعفر بن ميمون
صاحب األنباط به :وقال الترمذي حسن غريب ورواه بعضهم ولم يرفعه قال الشيخ
الحافظ أبو الحجاج 3المزي رحمه هللا في أطرافه :وتابعه أبو همام ومحمد بن أبي
الزبرقان عن سليمان التيمي عن أبي عثمان النهدي به :وقال اإلمام أحمد أيضا:
حدثنا أبو عامر حدثنا علي بن أبي المتوكل الناجي عن أبي سعيد أن النبي صلى هللا
عليه وسلم قال "ما من مسلم يدعو هللا عز وجل بدعوة ليس فيها إثم وال قطيعة رحم
إال أعطاه هللا بها إحدى ثالث خصال إما أن يعجل له دعوته وإما أن يدخرها له في
237
األخرى وإما أن يصرف عنه من السوء مثلها" قالوا إذا نكثر قال "هللا أكثر" وقال
عبدهللا ابن اإلمام أحمد :حدثنا إسحاق بن منصور الكوسج أنبأنا محمد بن يوسف
حدثنا ابن ثوبان عن أبيه عن مكحول عن جبير بن نفير أن عبادة بن الصامت
حدثهم أن النبي صلى هللا عليه وسلم قال "ما على ظهر األرض من رجل مسلم
يدعو هللا عز وجل بدعوة إال آتاه هللا إياها أو كف عنه من السوء مثلها ما لم يدع بإثم
أو قطيعة رحم" ورواه الترمذي عن عبدهللا بن عبدالرحمن الدارمي عن محمد بن
يوسف الفريابي عن ابن ثوبان وهو عبدالرحمن بن ثابت بن ثوبان به وقال حسن
صحيح غريب من هذا الوجه وقال اإلمام مالك عن ابن شهاب عن أبي عبيد مولى
ابن أزهر عن أبي هريرة :أن رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "يستجاب ألحدكم
ما لم يعجل يقول دعوت فلم يستجب لي" أخرجاه في الصحيحين من حديث مالك به
وهذا لفظ البخاري رحمه هللا وأثابه الجنة وقال مسلم في صحيحه :حدثني أبو
الطاهر حدثنا ابن وهب أخبرني معاوية بن صالح عن ربيعة بن يزيد عن أبي
إدريس الخوالني عن أبي هريرة عن النبي صلى هللا عليه وسلم أنه قال "ال يزال
يستجاب للعبد ما لم يدع بإثم أو قطيعة رحم ما لم يستعجل" قيل يا رسول هللا وما
االستعجال "قال يقول قد دعوت فلم أر يستجاب لي فيستحسر عند ذلك ويدع
الدعاء" وقال اإلمام أحمد حدثنا عبد الصمد حدثنا أبو هالل عن قتادة عن أنس أن
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "ال يزال العبد بخير ما لم يستعجل" قالوا وكيف
يستعجل قال "يقول قد دعوت ربي فلم يستجب لي" وقال اإلمام أبو جعفر الطبري
في تفسيره :حدثني يونس بن عبد األعلى حدثنا ابن وهب حدثني أبو صخر أن يزيد
بن عبدهللا بن قسيط حدثه عن عروة بن الزبير عن عائشة رضي هللا عنها أنها قالت
ما من عبد مؤمن يدعو هللا بدعوة فتذهب حتى تعجل له في الدنيا أو تؤخر له في
اآلخرة إذا لم يعجل أو يقنط قال عروة قلت يا أماه كيف عجلته وقنوطه؟ قالت يقول
سألت فلم أعط ودعوت فلم أجب قال ابن قسيط وسمعت سعيد بن المسيب يقول
كقول عائشة سواء :وقال اإلمام أحمد :حدثنا حسن حدثنا ابن لهيعة حدثنا بكر بن
عمرو عن أبي عبدالرحمن الجيلي عن عبدهللا بن عمرو أن رسول هللا صلى هللا
عليه وسلم قال "القلوب 3أوعية وبعضها أوعى من بعض فإذا سألتم هللا أيها الناس
فاسألوه وأنتم موقنون باإلجابة فإنه ال يستجيب لعبد دعاه عن ظهر قلب غافل" وقال
ابن مردويه :حدثنا محمد بن إسحاق عن أيوب حدثنا إسحاق بن إبراهيم بن أبي نافع
بن معد يكرب ببغداد حدثنا ابن أبي نافع بن معد يكرب قال :كنت أنا وعائشة سألت
رسول هللا صلى هللا عليه وسلم عن آية "أجيب دعوة الداع إذا دعان" قال "يا رب
مسألة عائشة" فهبط جبريل فقال "هللا يقرؤك السالم هذا عبدي الصالح بالنية
238
الصادقة وقلبه نقي يقول يا رب فأقول لبيك فأقضي حاجته" وهذا حديث غريب من
هذا الوجه وروى ابن مردويه من حديث الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس
حدثني جابر بن عبدهللا أن النبي صلى هللا عليه وسلم قرأ "وإذا سألك عبادي عني
فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية فقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم
"اللهم أمرت بالدعاء وتوكلت باإلجابة لبيك اللهم لبيك لبيك ال شريك لك لبيك إن
الحمد والنعمة لك والملك ال شريك لك أشهد أنك فرد أحد صمد لم يلد ولم يولد ولم
يكن له كفوا أحد وأشهد أن وعدك حق ولقاءك حق والساعة آتية ال ريب فيها وأنت
تبعث من في القبور" وقال الحافظ أبو بكر البزار :وحدثنا الحسن بن يحيى األزدي
ومحمد بن يحيى القطعي قاال :حدثنا الحجاج 3بن منهال حدثنا صالح المزي عن
الحسن عن أنس عن النبي صلى هللا عليه وسلم قال "يقول هللا تعالى يا ابن آدم
واحدة لك وواحدة لي وواحدة فيما بيني وبينك فأما التي لي فتعبدني ال تشرك بي
شيئا وأما التي لك فما عملت من شيء أو من عمل وفيتكه وأما الذي بيني وبينك
فمنك الدعاء وعلي اإلجابة" وفي ذكره تعالى هذه اآلية الباعثة على الدعاء متخللة
بين أحكام الصيام إرشاد إلى االجتهاد في الدعاء عند إكمال العدة بل وعند كل فطر
كما رواه اإلمام أبو داود الطيالسي في مسنده حدثنا أبو محمد المليكي عن عمرو
وهو ابن شعيب بن محمد بن عبدهللا بن عمرو عن أبيه عن جده عبدهللا بن عمرو
قال :سمعت رسول هللا صلى هللا عليه وسلم يقول "للصائم عند إفطاره دعوة
مستجابة" فكان عبدهللا بن عمرو إذا أفطر دعا أهله وولده ودعا وقال أبو عبدهللا
محمد بن يزيد بن ماجه في سننه :حدثنا هشام بن عمار أخبرنا الوليد بن مسلم عن
إسحاق بن عبدهللا المدني عن عبيد هللا بن أبي مليكة عن عبدهللا بن عمرو قال :قال
النبي صلى هللا عليه وسلم "إن للصائم عند فطره دعوة ما ترد" قال عبيد هللا بن أبي
مليكة :سمعت عبدهللا بن عمرو يقول إذا أفطر :اللهم إني أسألك برحمتك التي
وسعت كل شيء أن تغفر لي .وفي مسند اإلمام أحمد وسنن الترمذي والنسائي وابن
ماجه عن أبي هريرة قال :قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم "ثالثة ال ترد دعوتهم
اإلمام العادل والصائم حتى يفطر ودعوة المظلوم يرفعها هللا دون الغمام يوم القيامة
وتفتح لها أبواب السماء ويقول بعزتي ألنصرنك ولو بعد حين").
قرطبي در تفسير إذا سألك عبادي عني ميكويد ( :المعنى وإذا سألوك عن المعبود
فأخبرهم أنه قريب يثيب على الطاعة ويجيب الداعي ,ويعلم ما يفعله العبد من صوم
وصالة وغير ذلك .واختلف في سبب نزولها; فقال مقاتل :إن عمر رضي هّللا عنه
واقع امرأته بعد ما صلى العشاء فندم على ذلك وبكى; وجاء إلى رسول هّللا صلى
هّللا عليه وسلم فأخبره بذلك ورجع مغتما; وكان ذلك قبل نزول الرخصة; فنزلت
239
هذه اآلية" :إذا سألك عبادي عني فإني قريب" .وقيل :لما وجب عليهم في االبتداء
ترك األكل بعد النوم فأكل بعضهم ثم ندم; فنزلت هذه اآلية في قبول التوبة ونسخ
ذلك الحكم; على ما يأتي بيانه .وروى الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس قال:
قالت اليهود كيف يسمع ربنا دعاءنا ,وأنت تزعم أن بيننا وبين السماء خمسمائة
عام ,وغلظ كل سماء مثل ذلك؟ فنزلت هذه اآلية .وقال الحسن :سببها أن قوما قالوا
للنبي صلى هّللا عليه وسلم :أقريب ربنا فنناجيه ,أم بعيد فنناديه؟ فنزلت .وقال عطاء
وقتادة :لما نزلت" :وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" [غافر ]60 :قال قوم :في أي
ساعة ندعوه؟ فنزلت).
240
(حَدَّثَنَا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ حَدَّثَنَا ذَوَّادٌ أَبُو الْمُنْذِرِ عَنْ لَيْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أَبِي هُرَيْ!!رَةَ قَ!!الَ مَا هَجَّرْتُ إِلَّا
علَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي قَالَ فَصَلَّى ثُمَّ قَالَ اشِكَمَتْ دَرْدْ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ قُمْ فَصَلِّ فَ!!إِنَّ فِي وَجَدْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ َ
! شريف الصَّلَاةِ شِفَاءً ) حديث نمبر ( )8705مسند احمد بن حنبل ) حديث نمبر ( ) بخاري
عنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَيْدٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ (حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي مَرْيَمَ عَنِ الْأَشْيَاخِ َ
ت
عََّلمَنِي النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رُقْيَةً وَأَمَرَنِي أَنْ أَرْقِيَ بِهَا مَنْ بَدَا لِي قَالَ قُلْ رَبَّنَا اللَّهُ الَّذِي فِي السَّمَوَا ِ
تَقَدَّسَ اسْمُكَ أَمْرُكَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ اللَّهُمَّ كَمَا أَمْرُكَ فِي السَّمَاءِ فَاجْعَلْ رَحْمَتَ!!كَ عَلَيْنَا فِي الْأَرْضِ اللَّهُمَّ
رَبَّ الطَّيِّبِينَ اغْفِرْ لَنَا حَوْبَنَا وَذُنُوبَنَا وَخَطَايَانَا وَنَزِّلْ رَحْمَةً مِنْ رَحْمَتِكَ وَشِفَاءً مِنْ شِ !فَائِكَ عَلَى مَا بِفُلَانٍ مِنْ
! قَالَ وَقُلْ ذَلِكَ ثَلَاثًا ثُمَّ تَعَوَّذْ بِالْمُعَوِّذَتَيْنِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ) حديث نمبر ( )22832مس!!نى احمد بن شَكْوَى فَيَبْرَأُ
حنبل
َس!!لَّمَ فِي عمَيْرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْ!!هِ و َ (أَخْبَرَنَا قَبِيصَةُ أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ ُ
فَا ِتحَةِ الْكِتَابِ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ) حديث نمبر ( )171سنن الدارمي
! شريف ( ) حديث نمبر ( ) بخاري
! شريف ( ) حديث نمبر ( ) بخاري
! شريف ( ) حديث نمبر ( ) بخاري
حححححححححححححححححححخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
! ،وترا به تمامي اسماي حسنايت كه مي!!دانمپروردگارا ! ترا اهلل ،الرحمن ،البر ،الرحيم ،ميگويم
! رحم نمايي . ويا نميدانم ندا ميكنم ،تا مرا ببخشي وبااليم
! :با خواندن اين دعايم پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) خنده كنان گفت :هم!!ان بي بي عايشه فرمود
نامي را كه ميگفتم ،درهمين نامهاي بود كه ذكرنمودي .
قرآن نسخه شفا
بخش از آنجا كه در آيات گذشته ،بحث از توحيد و حق و مبارزه با شرك و باطل بود ،در نخس!!تين
!رآن را!د :ما ق! ! العاده قرآن و نقش سازنده آن در اين رابطه پرداخته ميگوي! ! بحث به تاثير فوقآيه مورد
نازل مى كنيم كه مايه شفا و رحمت مؤ منان است (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين ).
!ان!ران و زي! !د) جز خس! ولى ستمگران (مانند هميشه به جاى اينكه از اين وسيله هدايت بهره گيرن!
بيشتر چيزى بر آنها نمى افزايد (و ال يزيد الظالمين اال خسارا).
!
گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
! بالقرآن فال شفاه اهلل). وفي الخبر (من لم يستشف
اختلف العلماء في كونه شفاء على قولين:
أحدهما :أنه شفاء للقلوب بزوال الجهل عنها وإزالة الريب ,ولكشف غطاء القلب من مرض الجهل لفهم
! الدالة على اهلل تعالى.
المعجزات واألمور
!–! ونحوه .وقد روى األئمة -واللفظ للدارقطنيالثاني :شفاء من األمراض الظاهرة بالرقي والتعوذ
!
!ال :فنزلنا!رية ثالثين راكبا ق!
عن أبي سعيد الخدري قال :بعثنا رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم في س!
! قال :فلدغ سيد الحي ,فأتونا فق!!الوا :فيكم أحد ي!!رقي من
على قوم من العرب فسألناهم أن يضيفونا فأبوا;
!الوا :فإنا
!ا .فق!
العقرب؟ في رواية ابن قتة :إن الملك يموت .قال :قلت أنا نعم ,ولكن ال أفعل حتى تعطون!
241
نعطيكم ثالثين شاة .قال :فقرأت عليه "الحمد هلل رب العالمين" سبع مرات فبرأ .في رواية س!!ليمان بن قتة
! وبرأ .فبعث إلينا بالنزل وبعث إلينا بالشاء ,فأكلنا الطعام أنا وأصحابي وأبوا أن يأكلوا
عن أبي سعيد :فأفاق
من الغنم ,حتى أتينا رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم فأخبرته الخبر فقال( :وما يدريك أنها رقي!!ة) قلت :يا
! من الغنم) خرجه في كتاب الس!!نن .وخ!!رج في رسول اهلل ,شيء ألقي في روعي .قال( :كلوا وأطعمونا
!ليم عن !ليمان عن ليث بن أبي س! ! المعتمر بن س!!دثني (كتاب المديح) من حديث السري بن يحيى قال :ح!
!برص !الى من ال!!إذن اهلل تع!
!ال( :ينفع ب!
الحسن عن أبي أمامة عن رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم أنه ق!
!وذ!رة -أع! !ني المغ! والجنون والجذام والبطن والسل والحمى والنفس أن تكتب بزعفران أو بمشق -يع!
بكلمات اهلل التامة وأسمائه كلها عامة من شر السامة والغامة ومن شر العين الالمة ومن شر حاسد إذا حسد
ومن أبي فروة وما ولد) .كذا قال ,ولم يقل من شر أبي قترة .العين الالمة :التي تصيب بسوء .تقول :أعيذه
من كل هامة المة .وأما قوله :أعيذه من حادثات اللمة فيقول :هو الدهر .ويقال الشدة .والسامة :الخاصة.
يقال :كيف السامة والعامة .والسامة السم .ومن أبي فروة وما ولد .وقال :ثالثة وثالثون من المالئكة أت!وا
! فامسحوا نواصيكم .أو قال :نوصيكم ربهم عز وجل فقالوا :وصب بأرضنا .فقال :خذوا تربة من أرضكم
!اب وأربع !فدا .ثم تكتب فاتحة الكت!
رقية محمد صلى اهلل عليه وسلم ال أفلح من كتمها أبدا أو أخذ عليها ص!
! سورة ! واآليتين اللتين بعدها ,وخواتيم
! الرياح وآية الكرسي
أيات من أول [البقرة] ,واآلية التي فيها تصريف
[البقرة] من موضع "هلل ما في السموات وما في األرض" [البقرة ]284 :إلى آخرها ,وعش!!را من أول [آل
عمران] وعشرا من آخرها ,وأول آية من [النساء] ,وأول آية من [المائدة] ,وأول آية من [األنعام] ,وأول آية
من [األعراف] ,واآلية التي في [األعراف] "إن ربكم اهلل الذي خلق السموات واألرض" [األع!!راف]54 :
! ما جئتم به السحر إن اهلل سيبطله إن اهلل ال
حتى تختم اآلية; واآلية التي في [يونس] من موضع "قال موسى
يصلح عمل المفسدين" [يونس .]81 :واآلية التي في [طه] "وألق ما في يمينك تلقف ما صنعوا إنما صنعوا
كيد ساحر وال يفلح الساحر حيث أتى" [ط!!ه ,]69 :وعش!!را من أول [الص!!افات] ,و "قل هو اهلل أح!!د"
[اإلخالص ,]1 :والمعوذتين .تكتب في إناء نظيف ثم تغسل ثالث مرات بم!!اء نظيف ثم يحثو منه الوجع
! قبل وضوئه للصالة حتى يك!!ون على طهر قبل أن ثالث حثوات ثم يتوضأ منه كوضوئه للصالة ويتوضأ
يتوضأ به ثم يصب على رأسه وصدره وظهره وال يستنجي به ثم يصلي ركعتين ثم يستشفي اهلل عز وجل;
!ال: !د .وق! !ترة وما ول! !ة :ومن شر أبي ق! ! ما يكتب في كل يوم كتابا .في رواي! يفعل ذلك ثالثة أيام ,قدر
(فامسحوا نواصيكم) ولم يشك.
وروى البخاري عن عائشة أن النبي صلى اهلل عليه وسلم كان ينفث على نفسه في المرض الذي مات
فيه بالمعوذات فلما ثقل كنت أنفث عليه بهن وأمسح بيد نفسه لبركتها .فسألت الزهري كيف كان ينفث؟ قال:
!ول اهلل
كان ينفث على يديه ثم يمسح بهما وجهه .وروى مالك عن ابن شهاب عن عروه عن عائشة أن رس!
!ال صلى اهلل عليه وسلم كان إذا اشتكى قرأ على نفسه المعوذتين وتفل أو نفث .قال أبو بكر بن األنباري :ق!
! "تفل" نفخ نفخا معه ريق .قال الشاعر: اللغويون تفسير "نفث" نفخ نفحا ليس معه ريق .ومعنى
وإن يفقد فحق له الفقود فإن يبرأ فلم أنفث عليه
وقال ذو الرمة:
متى يحس منه مائح القوم يتفل ومن جوف ماء عرمض الحول فوقه
! ما للعلماء في النفث في سورة [الفلق] إن شاء اهلل تعالى.
أراد ينفخ بريق .وسيأتي
! إال بالمعوذات .ق!!ال الط!!بري: ! أن رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم كان يكره الرقي روى ابن مسعود
!ان إما غلطا
! االحتجاج بمثله في الدين; إذ في نقلته من ال يعرف .ولو كان صحيحا لك! وهذا حديث ال يجوز
!المعوذتين وهما!رقي ب! !ة) .وإذا ج!از ال! وإما منسوخا; لقوله عليه السالم في الفاتحة (ما أدراك أنها رقي!
! عنه عليه الس!!الم أنهسورتان من القرآن كانت الرقية بسائر القرآن مثلهما في الجواز إذ كله قرآن .وروي
242
قال( :شفاء أمته في ثالث آية من كتاب اهلل أو لعقة من عسل أو شرطة من محجم) .وقال رجاء الغن!!وي:
ومن لم يستشف بالقرآن فال شفاء له.
واختلف العلماء في النشرة ,وهي أن يكتب شيئا من أسماء اهلل أو من القرآن ثم يغسله بالماء ثم يمسح به
المريض أو يسقيه ,فأجازها سعيد بن المسيب .قيل له :الرجل يؤخذ عن امرأته أيُحل عنه ويُنشر؟ قال :ال
!زع. !احب الف! بأس به ,وما ينفع لم ينه عنه .ولم ير مجاهد أن تكتب آيات من القران ثم تغسل ثم يسقاه ص!
وكانت عائشة تقرأ بالمعوذتين في إناء ثم تأمر أن يصب على المريض .وقال المازري أبو عبداهلل :النشرة
!راهيم !ل .ومنعها الحسن وإب! ! أي تح!! عند أهل التعزيم; وسميت بذلك ألنها تنشر عن صاحبها أمر معروف
النخعي ,قال النخعي :أخاف أن يصيبه بالء; وكأنه ذهب إلى أنه ما يجيء به القرآن فهو إلى أن يعقب بالء
أقرب منه إلى أن يفيد شفاء .وقال الحسن :سألت أنسا فقال :ذكروا عن النبي صلى اهلل عليه وسلم أنها من
الشيطان .وقد روى أبو داود من حديث جابر بن عبداهلل قال :سئل رسول اهلل ص!!لى اهلل عليه وس!!لم عن
النشرة فقال( :من عمل الشيطان) .قال ابن عبدالبر .وهذه آثار لينة ولها وجوه محتملة ,وقد قيل :إن ه!!ذا
محمول على ما إذا كانت خارجة عما في كتاب اهلل وسنة رسوله عليه السالم ,وعى الم!!داواة المعروف!!ة.
والنشرة من جنس الطب فهي غسالة شيء له فضل ,فهي كوضوء رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم .وق!!ال
! منكم أن ينفع أخاه فليفعل).! ما لم يكن فيه شرك ومن استطاع صلى اهلل عليه وسلم( :ال بأس بالرقى
! وأن ذلك ال يكون إال من كتاب اهلل فليعتمد عليه.قلت :قد ذكرنا النص في النشرة مرفوعا
! على وجه الت!!برك قال مالك :ال بأس بتعليق الكتب التي فيها أسماء اهلل عز وجل على أعناق المرضى
بها إذا لم يرد معلقها بتعليقها مدافعة العين .وهذا معناه قبل أن ينزل به شيء من العين .وعلى هذا الق!!ول
!وف !يء من العالئق خ! ! عندهم أن يعلق على الصحيح من البهائم أو بني آدم ش! جماعة أهل العلم ,ال يجوز
!برء من اهلل !رج وال! !اء الف!
نزول العين ,وكل ما يعلق بعد نزول البالء من أسماء اهلل عز وجل وكتابه رج!
! عبداهلل بن عمرو قال قال ! المباح الذي وردت السنة بإباحته من العين وغيرها .وقد روى تعالى ,فهو كالرقى
وسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم( :إذا فزع أحدكم في نومه فليقل أعوذ بكلمات اهلل التامة من غضبه وس!!وء
عقابه ومن شر الشياطين وأن يحضرون) .وكان عبداهلل يعلمها ولده من أدرك منهم ,ومن لم ي!!درك كتبها
وعلقها عليه .فإن قيل :فقد روي أن رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم قال( :من علق شيئا وكل إليه) .ورأى
!اء عن !عود ألغني! ! جبذا شديدا فقطعها وقال :إن آل ابن مس! ابن مسعود على أم ولده تميمة مربوطة فجبذها
!ا .وروي الشرك ,ثم قال :إن التمائم والرقى والتولة من الشرك .قيل :ما التولة؟ قال :ما تحببت به لزوجه!
عن عقبة بن عامر الجهني قال :سمعت رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم يقول( :من علق تميمة فال أتم اهلل له
ومن علق ودعة فال ودع اهلل له قلبا) .قال الخليل بن أحمد :التميمة قالدة فيها عوذ ,والودعة خرز .وق!!ال
أبو عمر :التميمة في كالم العرب القالدة ,ومعناه عند أهل العلم ما علق في األعناق من القالئد خشية العين
أوغيرها أن تنزل أو ال تنزل قبل أن تنزل .فال أتم اهلل عليه صحته وعافيته ,ومن تعلق ودعة -وهي مثلها
!ذير مما !ذا كله تح! في المعنى -فال ودع اهلل له; أي فال بارك اهلل له ما هو فيه من العاقية .واهلل اعلم .وه!
كان أهل الجاهلية يصنعونه من تعليق التمائم والقالئد ,ويظنون أنها تقيهم وتص!!رف عنهم البالء ,وذلك ال
!لم عما ! رسول اهلل صلى اهلل عليه وس! ! والمبتلي ,ال شريك له .فنهاهميصرفه إال اهلل عز وجل ,وهو المعافي
كانوا يصنعون من ذلك في جاهليتهم .وعن عائشة قالت :ما تعلق بعد نزول البالء فليس من التم!!ائم .وقد
كره بعض أهل العلم تعليق التميمة على كل حال قبل نزول البالء وبع!!ده .والق!!ول األول أصح في األثر
!رآن أش!!ياء ! يجوز أن يريد بما كره تعليقه غ!!ير الق! والنظر إن شاء اهلل تعالى .وما روي عن ابن مسعود
مأخوذة عن العراقيين والكهان; إذ االستشفاء بالقرآن معلقا وغير معلق ال يكون شركا ,وقوله عليه السالم:
(من علق شيئا وكل إليه) فمن علق القرآن ينبغي أن يتواله اهلل وال يكله إلى غيره; ألنه تعالى هو المرغوب
! أيعلق؟ قال :إذا كان في قصبة أو إليه والمتوكل عليه في االستشفاء بالقرآن .وسئل ابن المسيب عن التعويذ
رقعة يحرز فال بأس به .وهذا على أن المكتوب قرآن .وعن الضحاك أنه لم يكن يرى بأسا أن يعلق الرجل
243
!
الشيء من كتاب اهلل إذا وضعه عند الجم!!اع وعند الغائ!!ط .ورخص أبو جعفر محمد بن علي في التعويذ
يعلق على الصبيان .وكان ابن سيرين ال يرى بأسا بالشيء من القرآن يعلقه اإلنسان.
! ،وترا به تمامي اسماي حسنايت كه مي!!دانم پروردگارا ! ترا اهلل ،الرحمن ،البر ،الرحيم ،ميگويم
! رحم نمايي .
ويا نميدانم ندا ميكنم ،تا مرا ببخشي وبااليم
! :با خواندن اين دعايم پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) خنده كنان گفت :هم!!ان بي بي عايشه فرمود
نامي را كه ميگفتم ،درهمين نامهاي بود كه ذكرنمودي .
قرآن نسخه شفا
بخش از آنجا كه در آيات گذشته ،بحث از توحيد و حق و مبارزه با شرك و باطل بود ،در نخس!!تين
!رآن را !د :ما ق!! العاده قرآن و نقش سازنده آن در اين رابطه پرداخته ميگوي! ! بحث به تاثير فوقآيه مورد
نازل مى كنيم كه مايه شفا و رحمت مؤ منان است (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين ).
!ان!ران و زي! !د) جز خس! ولى ستمگران (مانند هميشه به جاى اينكه از اين وسيله هدايت بهره گيرن!
بيشتر چيزى بر آنها نمى افزايد (و ال يزيد الظالمين اال خسارا).
244
! دَمَعَتْ قَ!!الَ ذَا ِ
ك ! سَكَنَتْ دَمْعَتُهَا وَإِذَا تَرَكْتُهَا
! فُلَانٌ فَدَمَعَتْ عَيْنِي الَّتِي تَلِيهِ فَإِذَا رَقَيْتُهَا
خَرَجْتُ يَوْمًا فَأَبْصَرَنِي
عصَيْتِهِ طَعَنَ بِإِصْبَعِهِ فِي عَيْنِكِ وَلَكِنْ لَوْ فَعَلْتِ كَمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ الشَّيْطَانُ إِذَا أَطَعْتِهِ تَرَكَكِ وَإِذَا َ
اش!!فِ ! أَنْ تُشْفَيْنَ تَنْضَحِينَ فِي عَيْنِكِ الْمَاءَ وَتَقُولِينَ أَذْهِبْ الْبَاسْ رَبَّ النَّاسْ ْ علَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ خَيْرًا لَكِ وَأَجْدَرَ
َ
أَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا ) حديث 3521سنن ابن ماجه
! عنه هو ما كان منها بغير لسان العرب فال ي!!دري ما هو ولعله قد (( إن الرقى ) :أما الرقى فالمنهى
يدخله سحرا أو كفرا وأما إذا كان مفهوم المعنى وكان فيه ذكر اهلل سبحانه فإنه مستحب متبرك به واهلل أعلم
( والتمائم ) :جمع التميمة وهي التعويذة التي ال يكون فيها أسماء اهلل تعالى وآياته المتلوة وال!!دعوات
المأثورة تعلق على الصبي .
قال في النهاية :التمائم جمع تميمة وهي خرزات كانت العرب تعلقها على أوالدهم يتقون بها العين في
! اإلسالم زعمهم فأبطلها
! :يقال إنه ضرب من السحر قال األصمعي :وهو الذي يحبب المرأة إلى ( والتولة ) :قال :الخطابي
!رأ فيه من !حر أو خيط يق! ! وفتح الواو نوع من الس! زوجها انتهى .قال القاري :والتوله بكسر التاء وبضم
! يكتب فيه شيء من السحر للمحبة أو غيرها ( شرك ) :أي كل واحد منها قد يفضي إلى السحر أو قرطاس
!ان !ده ما ك! ! منها في عه! !ارف الشرك إما جليا وإما خفيا قال القاضي :وأطلق الشرك عليها إما ألن المتع!
معهودا في الجاهلية وكان مشتمال على ما يتضمن الشرك أو ألن اتخاذها ي!!دل على اعتق!!اد تأثيرها وهو
!دت ! بالتوكل وعدم االسترقاء فإني وج! يفضي إلى الشرك ( قالت ) :زينب ( لم تقول هذا ) :أي وتأمرني
!يغة !رمى بما يهيج الوجع ,وبص! في االسترقاء فائدة ( لقد كانت عيني تقذف ) :على بناء المجهول أي ت!
الفاعل أي ترمي بالرمص أو الدمع وهو ماء العين من الوجع ,والرمص بالصاد المهملة ما جمد من الوسخ
في مؤخر العين قاله القاري ( فكنت اختلف ) :أي أتردد بالرواح والمجيء ( سكنت ) :أي العين يع!!ني
!ان ! أن الوجع الذي ك! وجعها ( إنما ذك ) :بكسر الكاف ( عمل الشيطان ) :أي من فعله وتسويله والمعنى
في عينيك لم يكن وجعا في الحقيقة بل ضرب من ضريات الش!!يطان ونزعاته ( ك!!ان ) :أي الش!!يطان
!اب نصر أن يحركها !ودود من ب! !اري .وفي فتح ال! ( ينخسها ) :بفتح الخاء المعجمة أي يطعنها قاله الق!
! اليهودي العين ( كف ) :الشيطان ( عنها ) :أي عن نخسها وت!!رك ! ( فإذا رقاها ) :أي إذا رقى ويؤذيها
! ( أذهب ) :أمر من اإلذهاب أي أزل ( الب!!أس ) :أي طعنها ( أن تقولي ) :أي عند وجع العين ونحوها
! ) :يؤخذ منه جواز تسمية اهلل تع!!الى بما ليس الشدة ( رب الناس ) :أي يا خالقهم ومربيهم ( أنت الشافي
! أن يكون له أصل في القرآن وه!!ذا في القرآن بشرطين أحدهما أن ال يكون في ذلك ما يوهم نقصا والثاني
من ذاك ,فإن في القرآن { وإذا مرضت فهو يشفين } :قاله في الفتح ( ال شفاء ) :بالمد مب!!ني على الفتح
!دل من موضع وخبره محذوف أي ال شفاء حاصل لنا أوله إال بشفائك قاله العيني ( إال شفاؤك ) :بالرفع ب!
! لقوله اشف ( ال يغادر سقما ) :هذه الجملة ص!!فة إلشفاء قاله العيني ( شفاء ) :بالنصب على أنه مصدر
! فيه ضم السين وتس!!كين الق!!اف أي ! ال يغادر ال يترك وسقما بفتحتين مفعوله ويجوز لقوله شفاء ,ومعنى
! نس!!خة عن أخت زينب مرضا .قال المنذري :والحديث أخرجه ابن ماجه عن ابن أخت زينب عنها وفي
! عن زينب مجهول . عنها وفيه قصة والراوي
245
قرار دان پيامبران مثل عيسى عليه السالم -3
قرار دادن بتها -4
قرار دادن حيوانات -5
! كه هر دعوتگر راه حق به يك سلس!!له ! دقيق متوجه شويم ميابيـم هرگاه به آيات قرآني بصورت
! ،دانش!!مندان ! اشخاص بيخبر از دين ص!!ورت ميب!!ذيرد ! كه اين مشاكل توسط مشكالت روبرو ميكردد
اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند كه مسلمان مخلص هميشه مورد تاخت و تاز بيخردان قرار ميگيرد
! دارد كه قرآن عظيم الشان ! همين اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزندش نصايحي و روي
!ابُنَيَّ أَقِمْ
! ميفرمايد (يَ!! ،تا عبرتي براي رهروان راه حق كردد ،حضرتش نصيحت هاي او را نقل مينمايد
!) لقم!!ان 17/اي عزْمِ الْأُمُورِ
عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ َ
! وَانْهَ َ
الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ
بسرم ،نماز را ادا نما ،و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از بدي ها منع نما و در مص!!يبت هاييكه
! صبر نما ،اين است عزم را سخ در امور . متوجه ات ميشود
246
!وت به راه !ود تا بعد از دع! ! كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نم! علماي اسالم ميبرسند
!يبتي مبتال !بر نمايد ،و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص! حق در مصيبت ها ص!
ميكردد كه الزم است صبر اختيار نمايد .دانشمند ديگري ميگويد كه بعد از ( إياك نعبد ) در نماز هاي
! ،زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي در قبال دارد خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم
كه انسان با استعانت و كمك اللـه (جل جالله) (جل جالله) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد .
!دي حتما ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ( :دعوت كننده به نيكي ها و منع كننده از ب!
ضرري را متقبل ميكردد ،بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود .
نوعيت اذيت
آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و مردم را به نيكي ها دعوت ميكنند ،به يك سلسله از مصيبت ها و
! كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا چنین تعريف نموده است : رنج ها مبتال ميكردد
جرَمُوا كَانُوا مِنْ
( -1خنده و استهزاء نمودن ) :اللـه (جل جالله) متعال ميفرمايد ( :إِنَّ الَّذِينَ أَ ْ
الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ) المطففين 29/مجرمان بر مؤمنان خنده ميكنند ،اين برنامه مجرم!!ان است كه
!.براي ضعيف ساختن مؤمنان آنها را به مسخره گرفت ه و بر آنان ميخندند
-2غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن :مردمان مجرم عادت دارند كه با اشارات و لمز وغز و
!اه بر !امَزُونَ) المطففين 30 /هرگ! !رُّوا بِهِمْ يَتَغَ!! ( و َإِذَا مَ! ! ميرساننداستخدام كنايات بر مؤمنان ضرر
!. مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند
-3برمؤمنان فكاهي گفتن :مردمان مجرم عادت دارند كه با يكجا شدن با بقيه مجرمان از جمالت
!! خود قرار ميدهند و بر آنان فكاهي ميگويند ! و نيشخند ! ريشخند استهزاء آميز كار گرفت ه مؤمنان را مورد
! ،اللـه (جل جالله) () ميفرمايد ( :وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ!!وا فَكِهِينَ ) المطففين 31/و و ميخندند
! به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند . ! كسان خود باز كردند جون از حضور محفل مؤمنان بسوي
-4نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نمودن :برنامه ديگر مجرمان اينست كه مؤمنان حقيقي
را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديگران ميگويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت خ!!بر
ِن هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين 32 /و ج!!ون ! ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إ َّ
ندارند ،اللـه (جل جالله) () ميفرمايد
! :ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند . مؤمنان را ببينند گويند
! كه برنامه مجرمان هميشه و در طول تاريخ حيات قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد
!و
!رف بشر همين بوده كه با خنده ها ،نيشخند ها ،اشارات كنايه آميز ،فكاهي گفتن ،و مؤمنان را منح!
!تي
! و يكتا برس!
كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند .و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد
را با نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند .
247
!
!رف
!بهات از راه حق منص!!ام وش! چگونه شيطان بسياري از مردم را با بعضي از داليل پوچ و اوه!
!.ميسازد ،و بهتراست رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هنوز هم قوي و مستحكم سازيم
وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ) الزخرف20/
248
! حقايق دي!!ني را درك نك!!رده -1ندانستن حقايق دين :مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم
وفكر ميكنند كه زنده گي دنيا همـهء آنچه است كه انسان بايد بدان اهتم!!ام حاصل نمايد ،اين انس!!ان
زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ،فرعون
! دعواي خدايي ميكرد ،و سخنان پيامبر را به مسخره گي ميگرفت ،وداليلي را بي!!ان ساليان طوالني
! اساسي خويش را فرام!!وش ك!!رده ب!!ود ،ولي ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داشت ،ومسير
!ده !رده غيب دور ش! !رگ پ! زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به چشمان خود ديد ،زيرا زمان م!
!ان !رآن عظيم الش! وانسان با چشمان خويش ملك الموت را ميبيند ،فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ،ق!
قصه يي فرعون را چنين بيان ميدارد ( :حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِ!!هِ
! به اينكه هيچ خدايي نيست بجز بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت :ايمان آوردم
آن خدايي كه اوالده يعقوب عليه السالم به آن ايمان آورده است ،و من از جمله مسلمانان هستم .يونس
90/زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تم!!امي حق!!ايق را به چش!!مان ديد ،دانست كه آنچه
! نمودم ،بن!!اء خداوند ! حق دوري حضرت موسى عليه السالم ميگفت حق بود ،ومن با تكبر از پيروي
!
متعال ايمان چنين اشخاص را بعد ازديدن ملك الموت به وجود خداوند اعتراف ميكند نميپذيرد ،وروي
همين علت در جواب فرعون گفت ( :أَالْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ الْمُفْسِدِينَ()91فَ!!الْيَوْمَ نُنَجِّي!!كَ
!ون ( اين ! 92اكن! بِبَدَنِكَ ِلتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) يونس !-91/
! ما! ،ام!!روز ! فساد كار بودي ! كردي و از جملهء انسانهاي اعتراف را ميكني ) درحاليكه قبال نافرماني
بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ،تا اينكه براي مردمان آينده نشانه يي از نه!!ايت
! از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند . متكبران باشي ،و بسياري
! زيرا ،ايمان يك امر غيبي است و هرگاه انسان درهنگام مردن خداوند متعال ايمان او را نپذيرفت
! نميگيرد . ! قبول پروردگار قرار به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد
ْس!!ا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْخداوند متعال درين باره ميفرمايد ( :يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَف ً
! آش!!كار گ!!ردد ،درين روز مِنْ قَبْلُ َ) األنعام 158 /روزيكه بعضي از عالمات قدرت پروردگارت
ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود .
:2اضافه شدن بعضي از خرافات به دين :دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان نياز دارد ،
! به دين نياز مند هستند ،ولي هرگاه شما تشنه باشيد ،و براي شما آبي داده شود وانسانها عقال وفطرتا
! به همين شكل هرگاه خرافات ها ، كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پذيرش آن امتناع ميورزيد
!ذيرش اين دين !ردم از پ! رواج ها ،عادات ،عنعنات ،كلتورهاي منفي ،وغيره داخل دين گردند ،م!
! كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايش!!ان تق!!ديم ! ،وهرگاه بخواهيم منصرف ميشوند
! كه بن!!ام نماييم كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ،وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي
! نماييم .
! جلوگيريدين تقديم ميگردد
! نيز استعمال ميگردد ،هرگاه انس!!اني -3عمل ناقص بعضي از متدينين :مثال قبلي درين مورد
! غير تميز ، تشنه باشد و بخواهد آب بخورد ،ولي گيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش
و ياهم با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ،آن شخص از نوشيدن آن آب ص!!رف نظر
ميكند .
به همين سبب بسياري از انس!!انهاييكه خ!!ود را مت!!دين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ،آداب
اجتماعي را مراعات نميكنند ،در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند ،وي!!اهم در
!الم!كل كامل آن با اس! ! ،و اعمال شان نيز به ش! وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند
مطابقت نداشته گاهي از اسالم وگاهي هم خواهشات نفسي خويش را تطبيق مينمايند ،اينگونه اشخاص
!ان روز ،با ! بازب! !وتگران نميتوانند ! كه مردم از دين بگريزند ،و يا اينكه بسياري از دع! سبب ميشوند
249
!وت !ود ،به دع! !اليب خ! !اب نمايند ،بلكه با اس! ! پيشرفته ،مردم را خط! حكمت ،با استفاده ازوسايل
!لم ) !لى اهلل عليه وس! !امبر ( ص! ! ،سبب تنفر مردم از دين ميگردند ،خداوند متعال براي پي! ميپردازند
! دعوتگر براه خدا تعيين نموديم كه به اج!!ازه خداوند ميفرمايد :و داعيا إلى اهلل بإذنـه ) اي بيامبرترا
!ان ! بي! !را خداوند ! بايد مطابق اسلوب ،منهج و طريقه يي باشد كه آن! دعوت نمايي ،يعني دعوت پيامبر
! بود ند ،وبه نزد فرعون ب!!راي ! وهارون كه دو پيامبر داشته است ،ببيند خداوند براي حضرت موسى
!. دعوتش ميرفتند گفت ( :فقوال له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد
!. ! به نزد هارون الرشيد آمده گفت :ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي ات بگويم روزي شخصي
! زياد داشتند ( موسى ! متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت ! خداوند هارون الرشيد گفت :برادر
! بود (فرعون ) ولي برايشان گفت كه : وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار گنهكار
! مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در برايش سخنان نرم بگوييد ،بناء تو به كدام حق ميخواهي
! ديگري را قرآن كريم بي!!ان داش!!ته و ! ،درسي مورد نرمش مؤمنان و به ويزه آنانيكه دعوت مينمايد
َض!!وا مِنْ غلِي!!ظَ الْقَلْبِ لَانْف ُّ ! ميفرمايد :فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا َ خداوند براي پيامبرش
! عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )عزَمْتَ فَتَوَكَّلْ! فِي الْأَمْرِ فَإِذَا َ ! لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ
حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ
! ميب!!ودي ، ! ،وس!!نگدل آل عمران )159/به سبب رحمت اهلل تعالى برايشان نرم شدي ،هرگاه تندخو
! ،آنانرا عفو نما ،برايشان استغفار نما ،در امور با ايشان مشوره كن ، ! مينمودند مردم از اطرافت فرار
! توكل نما ،خداوند متوكالن را دوست دارد . ! به خداوند وهرگاه تصميم گرفتي
! عملي دين نواقصي دارند و گاهي هم آنانيكه ديگران را به دين دعوت مينمايند ،خود شان درتطبيق
! نمايند وسپس كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ،اين چنين اشخاص نخست بايد خود سازي
!. ! بپردازند به جامعه سازي
!رت !ان حض! !الم در زم! !دس اس! !ان را به دين مق! هرگاه علت اساسي دخول بسياري از مردم!
!واهيم ديد ! ارزيابي قراردهيم خ! پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي اهلل عنهم ) مورد
!
كه اكثريت مردم اخالق ،اعمال نيكو ،روش پسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند
.
حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق
!ات !ته و حتا در لحظ! ! اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس! اسالمي ،عفو و بخشايش و دعوت بسوي
! ديگران به اخالق اس!!المي متمسك بودند ،روی همين بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات
! متعال (جل جالله ) مسلمانانرا به پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (ص!!لى اهلل عليه علت خداوند
! اآلخر) ! اهلل واليوم وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو
! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى
! ،كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟ فتح اسالمي ميباشد
پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با
! به منطقه ده هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ،وق!!تي
! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت ( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند
نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند .پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر
! كنند . نمودند تا درينجا توقف
!كر !ود ،متوجه شد كه لش! ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!
اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ،او كه چارهء جزء تسليمي نديد ،با حضرت عباس (
! ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وس!!لم ) رفت ، ! قاطر پيامبر رضي اهلل عنه ) که سوار
! ميگفتند كه ! كه آن!!انرا ميديدند ! و هر صحابي پيامبر در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند
250
! قاطر پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ،در نزديكي خيمه ! اهلل عليه وسلم ) سوار
كاكای پيامبر(صلی
!اس !رت عب! !فيان را با حض! !رت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو س! ! اهلل عليه وسلم ) حض!پيامبر(صلی
!
! اهلل عنه ) ديد ،برايش گفت :الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير ( رضي
! تا سر! اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهدنموديم سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی
اين مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) ميگويد كه من
او را امان داده ام ،حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه ميدهد تا شب او را
!، ! ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ! آنروز
! ،فرداي
! وفردا به نزدش بياوردبا خود نگهدارد
!ده گرفته با
!فيان را نادي! ! ابوس!! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تجاوزاتحضرت پيامبر(صلی
اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد :اي ابوس!!فيان آيا وقت آن نرس!!يده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟
! :ما در وپدرم فداي تو باد ،چقدر حليم ،كريم و خويش دوستي ! راس!!تي ابوسفيان در پاسخ ميگويد
!.اگر جزء اللــه ( جل جالله ) خدايي بود ،بايد به داد من ميرسيد
! (ص!!لی اهللابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر
!ان او راعليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) گناه!
به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد .
!ات !ركان مراع! ! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مش!نه تنها پيامبر(صلی
مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود
! )453 / كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم
بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم )
! درنهايت خطابه اش به قريش!!يان ! :پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي خداوند
منتظر بودند
!، گفت :اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند :كمان نيك مي!!بريم
! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت :من ب!!راي ! هستيد ،پيامبر
! جوانمرد ،و برادرزادهء جوانمرد شما برادر
! ( :ال تثريب عليكم! گفته بود ميگويم شما همان سخنان حضرت يوسف عليه السالم را كه به برادرانش
! )457 / ! همه آزاد هستيد ( .الرحيق المختوم! نيست .برويد اليوم ) امروز مالمتي برشما
! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به همين اخالق نيكوي
!دند و با! ميش!!رف !الم مش!!دس اس! !روه به دين مق!!روه گ!! اهلل عليه وسلم ) آمده گ!
نزد پيامبر(صلی
! ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل ! اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند
پيامبر(صلی
افواجا )
! گرديد نوبت بيعت زن!!ان شد ،همه ! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ
بعد ازينكه پيامبر(صلی
! اهلل عليه وسلم
! شدند ،و با پيامبر(صلی
! (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف
زنان به نزد پيامبر
! در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را ) بيعت نمودند
قطع مينمود ،شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ،خود را درلباس ناشناخته ز د
251
! اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده
! پيامبر(صلی
! وزماني
تا پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد
برايش گفت كه تو هند هستي ،گفت :بلي .اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ،پيامبرگفت
! المختوم )460 /
:عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد (.الرحيق
! تفسير نادرستي از دين سبب اساسي دوري مردم ! امروزي -4تفسير ناصحيح از دين :درعصر
!:! ،اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد ازدين ميباشد
! از دش!!من دين كه خ!!ود در اول :علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم :بسياري
! گرفته اند ،و به اساس اعمال زشت شان ،قلب هاي شان كامل سيه وتيره شده است صف شيطان قرار
علَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) المطففين 14
(كَلَّا بَلْ رَانَ َ
! از كلمه
! كه منظور! در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد :مفسران ميگويند تفسير قرطبي
( ران ) درينجا گناه باالي گناه است تا اينكه قلب سياه گردد .اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش!!ده
! كه دين را به شكل ناص!!حيح ! ،كوشش مينمايند ! ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند وميخواهند
تفسير نمايند ،احيانا يك بخشي از دين را گرفته و بدون درنظرداشت تمامي جوانب آن ،براي ديگران
ميگويد كه اين دين است ،
هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان
! به حق رسد و يا هم حق!!انيت دين رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بي!!اموزد هرگز نميتواند
! گر اسالم را به ش!!كل مقدس اسالم را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار
!لي اش ! اص! ! ،پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت غير صحيح به مردم معرفي ميدارند
!رفي ميكنند ،و
! ،و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ،بي دانش و بد اخالق مع! معرفي ميدارند
ميكويند كه بد اخالقي ها ،قتل ،تجاوز به ديكران جزء احكام اسالم است ،غالبا بعضي از اش!!تباهات
! عيوب بعضي مس!لمانان را اس!اس ب!راي تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ،تصاوير
!ای!ايت اک!!ثريت ملت ه! ! ميدهند ،بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رض! شناخت اسالم قرار
!ورت ! ص! !زاب سياسی !روه ها و اح! مسلمان به اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!
ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ،وبدين وسيله پوششي را براي حق
! ولي دانشمندان و اشخاص اكاديميك جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند
! اس!!المي كه ! ،تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي براي نيل حقيقت ميكوشند
! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود ! ،آقای فرناندس ! ،دريابند
! درست معرفي ميدارند اسالم را بصورت
! ميگويد :بعضي از ! ،درين م!!ورد ،و به اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد
!،! شهر زامبوانگا حاصل نمودم ! اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير كتبي را كه درمورد
و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفس!!ير مينمودند ،ب!!دين
ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم :چرا اسالم را از خالل نبش!ته ه!اي مس!لمانان
مطالعه ننمايم ؟
آقای سامی فرناندس ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد :
!الم در!ير از اس!! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغ! ( در حقيقت سه محور
!:اديان ديگري نيافتم
! بشريت است . اسالم موافق فطرت طبيعي -13
!،! ،نظام حكم ،اقتصادكامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي -14
!.
! فطري ميباشد ! و اجتماعي ،و جوانب روحي نظام مالي ،روابط فاميلي
252
پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و ح!!واء ميباشد ،و تم!!امي بشر مانند ب!!رادران -15
!
ميباشند ،ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا س!!ازمان اقتص!!ادي
! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي
! است ،زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري ،همكاري ،تكافل اجتماعي و ميگردانند در اسالم موجود
!ود! هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفق! ! خيريه را بنام ( برادرزغيره را ندارند ،بنابرين سازمانهاي
در حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به
! ،و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند . يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر
دوم :علت هاي جاهالنـه :بعضي از مردم اند كه اس!!الم را به اس!!اس درك نادرست خ!!ود
! ،وياهم طرفدار زياد اسالم هستند ،ولي با تفاس!!ير غلط ! ،آنان اكرجه دشمن اسالم نيستندتفسيرميكنند
! ازعادات! ،بسياريونادرست به عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ،مردم را از اسالم متنفر ميسازند
قومي ،قبلي ،رواج ها ،تعصبات ،عنعنات غيراسالمي ،محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت
!ان
!الم را جن!! ،و غيره امور مخالف اس! هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مقام انساني به الوهيت ميكشانند
! ميكنند كه جانب مقابل با بي خ!!بري از دين ،ازين صبغه ء ديني ميدهند ،و جنان براي مردم معرفي
اعمال متنفر شده ،وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد .
! غرايز :
-5كريز از مسؤوليت واشباع
عادات مجرمان
!)
! كانوا من الذين آمنوا يضحكون ...يتغامزون
( إن الذين أجرموا
253
علت كريز مردم از دين
براي بسياري از مردم اين سؤال بيدا ميش
! حقايق دي!!ني را درك نك!!رده -1ندانستن حقايق دين :مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم
وفكر ميكنند كه زنده كي دنيا همـهء آنجه است كه انسان بايد بدان اهتم!!ام حاصل نمايد ،اين انس!!ان
زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرك او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ،فرعون
!ان ! را بي! ! ،وداليلي !رفت ! دعواي خدايي ميكرد ،و سخنان بيامبر را به مسخره كي ميك! ساليان طوالني
! اساسي خويش را فرام!!وش ك!!رده ب!!ود ،ولي ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داشت ،ومسير
زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به جشمان خود ديد ،زيرا زمان مرك برده غيب دور شده وانسان
با جشمان خويش ملك الموت را ميبيند ،فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ،قرآن عظيم الش!!ان قصه يي
فرعون را جنين بيان ميدارد ( :حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ
! كفت :ايمان آوردم به اينكه هيج خدايي نيست بجز آن خ!!دايي وَأَنَا مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) تا اينكه غرق كرديد
كه اوالده يعقوب عليه السالم به آن ايمان آورده است ،و من از جمله مسلمانان هس!!تم .ي!!ونس 90/
!رت !مان ديد ،دانست كه آنجه حض! زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به جش!
! متعال ايمان ! نمودم ،بناء خداوند ! حق دوري موسى عليه السالم ميكفت حق بود ،ومن با تكبر از بيروي
! ،وروي همين علت ! خداوند اعتراف ميكند نميبذيرد جنين اشخاص را بعد ازديدن ملك الموت به وجود
عصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ الْمُفْسِدِينَ()91فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ ! َدر جواب فرعون كفت ( :أَالْآنَ وَقَدْ
! 92اكنون ( اين اعتراف را ميكني ) عنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) يونس -91/ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ النَّاسِ َ
!دازمردن ! ما بدن ترا ( بع! ! ،امروز ! فساد كار بودي ! كردي و از جملهء انسانهاي درحاليكه قبال نافرماني
!بران باشي ،و !ايت متك! !انه يي از نه! از غرق شدن ) نجات ميدهيم ،تا اينكه براي مردمان آينده نش!
بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند .
!ردن خداوند متعال ايمان او را نبذيرفت زيرا ،ايمان يك امر غيبي است و هركاه انسان درهنكام م!
! نميكيرد . ! قبول بروردكار قرار به جشمان خود همه جيز را ببيند ايمانش مورد
خداوند متعال درين ميفرمايد ( :يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ
! ايم!!ان هيح َ) األنعام 158 /روزيكه بعضي از عالمات قدرت بروردكارت آشكار كردد ،درين روز
كسي كه قبال ايمان نداشته بذيرفته نميشود .
:2اضافه شدن بعضي از خرافات به دين :دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان نياز دارد ،
! به دين نياز مند هستند ،ولي هركاه شما تشنه باشيد ،و براي شما آبي داده شود وانسانها عقال وفطرتا
! به همين شكل هركاه خرافات ها ، كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از بذيرش آن امتناع ميورزيد
! منفي ،وغيره خرافات داخل دين كردد ،مردم از بذيرش اين رواج ها ،عادات ،عنعنات ،كلتورهاي
! كه ديكران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم ! ،وهركاه بخواهيم دين منصرف ميكردند
! كه بن!!ام نماييم كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت بيامبر باشد ،وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي
! نماييم . ! جلوكيري دين تقديم ميكردد
! نيز استعمال ميكردد ،هركاه انس!!اني -3عمل ناقص بعضي از متدينين :مثال قبلي درين مورد
! غير تميز ، تشنه باشد و بخواهد آب بخورد ،ولي كيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش
و ياهم با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ،آن شخص از نوشيدن آن آب ص!!رف نظر
ميكند .
! ،آداب ! خ!!ود را مت!!دين ميدانند ولي اخالق درست ندارند به همين سبب بسياري از انس!!انهاييك
!بب !انب مقابل را مراعا ت نميكنند ،س! ! ج! !روي اجتماعي را مراعات نميكنند ،در سخنان خويش آب!
254
! ،با حكمت ، ! بازبان روز ! ،و يا اينكه بسياري از دعوتكران نميتوانند ميشوند كه مردم از دين بكريزند
! بيشرفته ،مردم را خطاب نمايند ،بلكه با اساليب خود ،به دعوت ميبردازند ،سبب با استفاده ازوسايل
! :و داعيا إلى تنفر مردم از دين ميكردند ،خداوند متعال براي بيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد
! دع!وت نم!ايي ،يع!ني ! كه به اجازه خداوند اهلل بإذنـه ) اي بيامبرترا دعوتكر براه خدا تعيين نموديم
!ته است ،ببيند !ان داش! !را خداوند بي! ! اسلوب ،منهج و طريقه يي باشد كه آن! دعوت بيامبر بايد مطابق
!
! بود ند ،وبه نزد فرعون ب!!راي دع!!وتش ميرفتند ! وهارون كه دو بيامبر خداوند براي حضرت موسى
كفت ( :فقوال له قوال لينا ) بس براي فرعون سخنان نرم بكوييد .
!. ! به نزد هارون الرشيد آمده كفت :ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي ات بكويم روزي شخصي
! زياد داشتند ( موسى ! متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت ! خداوند هارون الرشيد كفت :برادر
! بود (فرعون ) ولي برايشان كفت كه : وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار كنهكار
! مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در برايش سخنان نرم بكوييد ،بناء تو به كدام حق ميخواهي
! ديكري را قرآن كريم بي!!ان داش!!ته و ! ،درسي مورد نرمش مؤمنان و به ويزه آنانيكه دعوت مينمايد
َض!!وا مِنْ غلِي!!ظَ الْقَلْبِ لَانْف ُّ ! ميفرمايد :فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا َ خداوند براي بيامبرش
! عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )عزَمْتَ فَتَوَكَّلْ! فِي الْأَمْرِ فَإِذَا َ ! لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ
حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ
! ،مردم ! ميبودي ! ،وسنكدل آل عمران )159/به سبب رحمت اهلل تعالى برايشان نرم شدي ،هركاه تندخو
! ،آنانرا عفو نما ،برايشان استغفار نما ،در امور با ايش!!ان مش!!وره كن ، ! مينمودند از اطرافت فرار
! توكل نما ،خداوند متوكالن را دوست دارد . ! به خداوند وهركاه تصميم كرفتي
! عملي دين نواقصي دارند و كاهي هم آنانيكه ديكران را به دين دعوت مينمايند ،خود شان درتطبيق
! نمايند وسبس ! ميكنند ،اين جنين اشخاص نخست بايد خود سازي كه ديكران با ديدن آنان از دين دوري
!. ! ببردازند به جامعه سازي
!رت !ان حض! !الم در زم! !دس اس! !ان را به دين مق! هركاه علت اساسي دخول بسياري از مردم!
!واهيم ديد ! ارزيابي قراردهيم خ! بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي اهلل عنهم ) مورد
!
كه اكثريت مردم اخالق ،اعمال نيكو ،روش بسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند
.
حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق
!ات !ته و حتا در لحظ! ! اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس! اسالمي ،عفو و بخشايش و دعوت بسوي
! ديگران به اخالق اس!!المي متمسك بودند ،روی همين بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات
! متعال (جل جالله ) مسلمانانرا به پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (ص!!لى اهلل عليه علت خداوند
! اآلخر) ! اهلل واليوم وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو
! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى
! ،كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟ فتح اسالمي ميباشد
پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با
! به منطقه ده هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ،وق!!تي
! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت ( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند
نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند .پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر
! كنند . نمودند تا درينجا توقف
!كر !ود ،متوجه شد كه لش! ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!
اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ،او كه چارهء جزء تسليمي نديد ،با حضرت عباس (
! ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وس!!لم ) رفت ، ! قاطر پيامبر رضي اهلل عنه ) که سوار
255
! ميگفتند كه
! كه آن!!انرا ميديدند ! و هر صحابي پيامبردر راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند
! قاطر بيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ،در نزديكي خيمه ! اهلل عليه وسلم ) سوار
كاكای پيامبر(صلی
!اس !رت عب! !فيان را با حض! !رت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو س! ! اهلل عليه وسلم ) حض!پيامبر(صلی
!
! اهلل عنه ) ديد ،برايش گفت :الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير ( رضي
! تا سر! اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد نموديم سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی
اين مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) ميگويد كه من
او را امان داده ام ،حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه ميدهد تا شب او را
!، ! ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ! آنروز
! ،فرداي! وفردا به نزدش بياوردبا خود نگهدارد
!ده گرفته با
!فيان را نادي! ! ابوس!! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تجاوزات حضرت پيامبر(صلی
اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد :اي ابوس!!فيان آيا وقت آن نرس!!يده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟
! :ما در وپدرم فداي تو باد ،چقدر حليم ،كريم و خويش دوستي ! راس!!تي ابوسفيان در پاسخ ميگويد
!.اگر جزء اللــه ( جل جالله ) خدايي بود ،بايد به داد من ميرسيد
! (ص!!لی اهللابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر
!ان او راعليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) گناه!
به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد .
!ات !ركان مراع! ! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مش!نه تنها پيامبر(صلی
مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود
! )453 / كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم
بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم )
! درنهايت خطابه اش به قريش!!يان ! :پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي خداوند
منتظر بودند
!، گفت :اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند :كمان نيك مي!!بريم
! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت :من ب!!راي ! هستيد ،پيامبر
! جوانمرد ،و برادرزادهء جوانمرد شما برادر
! ( :ال تثريب عليكم! گفته بود ميگويم شما همان سخنان حضرت يوسف عليه السالم را كه به برادرانش
! )457 / ! همه آزاد هستيد ( .الرحيق المختوم! نيست .برويد اليوم ) امروز مالمتي برشما
! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به همين اخالق نيكوي
!دند و با! ميش!!رف !الم مش!!دس اس! !روه به دين مق!!روه گ!! اهلل عليه وسلم ) آمده گ!
نزد پيامبر(صلی
! ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل ! اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند
پيامبر(صلی
افواجا )
! گرديد نوبت بيعت زن!!ان شد ،همه ! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ
بعد ازينكه پيامبر(صلی
! اهلل عليه وسلم
! شدند ،و با پيامبر(صلی
! (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف
زنان به نزد پيامبر
! در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را ) بيعت نمودند
256
قطع مينمود ،شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ،خود را درلباس ناشناخته ز د
! اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده
! پيامبر(صلی
! وزماني
تا پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد
برايش گفت كه تو هند هستي ،گفت :بلي .اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ،پيامبرگفت
! المختوم )460 /
:عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد (.الرحيق
! تفسير نادرستي از دين سبب اساسي دوري مردم ! امروزي -4تفسير ناصحيح از دين :درعصر
!: ! ،اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميبذيرد ازدين ميباشد
! از دش!!من دين كه خ!!ود در اول :علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم :بسياري
! كرفته اند ،و به اساس اعمال زشت شان ،قلب هاي شان كامل سيه وتيره شده است صف شيطان قرار
علَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) المطففين 14
(كَلَّا بَلْ رَانَ َ
! از كلمه! كه منظور! در تفسير اين آيت مبارك جنين توضيح ميدهد :مفسران ميكويند تفسير قرطبي
( ران ) درينجا كناه باالي كناه است تا اينكه قلب سياه كردد .اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش!!ده
! كه دين را به شكل ناص!!حيح ! ،كوشش مينمايند ! ديكران را نيز به همين مرض مبتال سازند وميخواهند
تفسير نمايند ،احيانا يك بخشي از دين را كرفته و بدون درنظرداشت تمامي جوانب آن ،براي ديكران
ميكويد كه اين دين است ،
هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان
! به حق رسد و يا هم حق!!انيت دين رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بي!!اموزد هرگز نميتواند
! گر اسالم را به ش!!كل مقدس اسالم را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار
!لي اش ! اص! ! ،بيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت غير صحيح به مردم معرفي ميدارند
!رفي ميكنند ،و
! ،و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ،بي دانش و بد اخالق مع! معرفي ميدارند
ميكويند كه بد اخالقي ها ،قتل ،تجاوز به ديكران جزء احكام اسالم است ،غالبا بعضي از اش!!تباهات
! عيوب بعضي مس!لمانان را اس!اس ب!راي تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ،تصاوير
!ای!ايت اک!!ثريت ملت ه! ! ميدهند ،بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رض! شناخت اسالم قرار
!ورت ! ص! !زاب سياسی !روه ها و اح! مسلمان به اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!
ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ،وبدين وسيله پوششي را براي حق
! ولي دانشمندان و اشخاص اكاديميك جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند
! اس!!المي كه ! ،تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي براي نيل حقيقت ميكوشند
! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود ! ،آقای فرناندس ! ،دريابند! درست معرفي ميدارند اسالم را بصورت
! ميگويد :بعضي از ! ،درين م!!ورد ،و به اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد
!،! شهر زامبوانگا حاصل نمودم ! اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير كتبي را كه درمورد
و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفس!!ير مينمودند ،ب!!دين
ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم :چرا اسالم را از خالل نبش!ته ه!اي مس!لمانان
مطالعه ننمايم ؟
آقای سامی فرناندس ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد :
!الم در!ير از اس!! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغ! ( در حقيقت سه محور
!:اديان ديگري نيافتم
! بشريت است . اسالم موافق فطرت طبيعي -16
!،! ،نظام حكم ،اقتصادكامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي -17
!.! فطري ميباشد ! و اجتماعي ،و جوانب روحي نظام مالي ،روابط فاميلي
257
پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و ح!!واء ميباشد ،و تم!!امي بشر مانند ب!!رادران -18
!
ميباشند ،ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا س!!ازمان اقتص!!ادي
! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي
! است ،زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري ،همكاري ،تكافل اجتماعي و ميگردانند در اسالم موجود
!ود! هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفق! ! خيريه را بنام ( برادرزغيره را ندارند ،بنابرين سازمانهاي
در حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به
! ،و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند . يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر
دوم :علت هاي جاهالنـه :بعضي از مردم اند كه اس!!الم را به اس!!اس درك نادرست خ!!ود
! ،وياهم طرفدار زياد اسالم هستند ،ولي با تفاس!!ير غلط ! ،آنان اكرجه دشمن اسالم نيستندتفسيرميكنند
! ازعادات! ،بسياريونادرست به عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ،مردم را از اسالم متنفر ميسازند
قومي ،قبلي ،رواج ها ،تعصبات ،عنعنات غيراسالمي ،محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت
!ان
!الم را جن!! ،و غيره امور مخالف اس! هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مقام انساني به الوهيت ميكشانند
! ميكنند كه جانب مقابل با بي خ!!بري از دين ،ازين صبغه ء ديني ميدهند ،و جنان براي مردم معرفي
اعمال متنفر شده ،وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد .
258
!تش با او ! دوس! !اني
! ،ازينكه وظيفه اش آتش در دادن است ،زم! !اند ! ضرري برس! نخواهد به دوستش
مينشيند حتما جرقه هاي آتش باالي او باد شده ودر لباسهايش سوراخ هايي را ايجاد ميكند ،وياهم بوي
! ،بهمين سان دوستان بد اخالق ،بيدين ،كمراه ،بي تقوا و خ!!دا دود و كرمي آتش اورا خسته مينمايد
! بد ،و كمراهي دع!!وت مينمايد ،وب!!اآلخره دوست خ!!ود را در هالكت ناترس انسان را به كارهاي
مياندازد .
خان!!!!دان نبــوتش بسر ن!!!!وح با بــدان بنشســــــت
كــــــــــــــــــم شد
!بي نيكان كرفت و مرد م شــــــــــد سك اصحاب كهفت روزي جند
اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر شده ،هركاه
!وا ! نموده ،به نيكي و ايمان و تق! والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ،اطفال نيز از آنها بيروي
! ،بت ! ،نص!!راني ! وهركاه والدين شان يهودي ! جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند عادت نموده درهنكام
! ،به ! به والدين شده مانند آنها ميكردند برست ،بي نماز ،بيدين ،بي تقوا باشند ،اوالد هايشان نيزمتأثر
همين سان ساير دوستان و همنشينان باالي انسان تأثير نمو
! كه آنان به آن عادت دارند . ده ،انسان را بـه همان راهي ميبرند
! است كه در آغاز خلقت انس!!ان ،ابليس را از عناد وتكبر :تكبر عبارت از يك غريزه ء شيطاني
!ود و از ! و تكبر نم! بذيرش امر الهي مانع شد ( ،أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ) البقرة 34 /ابا ورزيد
جمله كافران بود .
!واهيم ديد ! از كافران وبيدينان را در طول تاريخ بشريت مطالعه نماييم ،خ! هركاه زنده كي بسياري
! شناخت شخصيت صادقانه بيامبر كه ابوجهل ،ابو لهب ،ابوطالب ،و سايركفار عصر بيامبربا وجود
! تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ،درزمان ساير بيامبران مردم!!ان دين اسالم را بخاطر
! ،جرا بيامبر يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟ ! فقير ايمان بياوريم متكبر ميكفتند ،آيا به اين بيامبر
نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردكار كفت ( :وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَ!!وْتُهُمْ لِتَغْفِ!!رَ لَهُمْ
! فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا ( من هركاهي ايشان را دعوت جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ
! آمرزش نمايي ،انكشتان خود را در كوش هاي خويش ميكزارند ،و ،خود را درلباس ميكنم تا ايشانرا
! با حق اصرار ميورزند ،بسيار تكبر ميكنند ) نوح 7 / هاي خود ميبوشاند ،ودرمخالف
! عاد بس تكبر نم!!ود ند ! فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ) اما قوم
(فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا
درزمين بدون حق ،وكفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت 15 /
(إ َِّنهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ) اينان كساني بودند كه هركاه برايش!!ان ال إله إال اهلل
! 35 / كفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات
! متكبر خود را نسبت به سايرين برتر دانسته خود را قانونكذار ( در عصور امروزي نيز انسانهايي
،قانون دان ،حاكم ،و برتراز همه دانسته ،وبا انانيت وتكبرشيطاني حق را نميبذيرند .
! ميبينند ،زيرا آنان تصور ميكنند كه -16حفظ منافع :مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني
! كه آنجه را انسان براي ! ،ولي خبرندارند ! ميشود ! كنند بيهوده مصرف هركاه بولي را درراه خدا مصرف
!رت از خود مصرف ميكند ،ازبين رفته و آنجه را در راه خدا مصرف ميكنند باقي مانده ودرروز آخ!
هفت إلى هفتصد جند باداش آنرا ميبينند .
259
! ديناسالمي حرام است ،كرفتن طويانه حرام است ،فورا خود را از جوكات دين خارج نموده وباالي
مسخره كي ميكنند .
-18عدم بيان بعضي از ظواهر فطري
!
جهل از دين
فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين :هركاه به تاريخ اسالم مراجعه نم!!اييم مي!!ابيم كه
! دانان
! از فيلسوفان ،ساينس دانان ،فلك دانان ،رياضي ! ،حتا بسيارياكثريت مردم اسالم شناس بودند
!ات ،! از اختراع! !ياري! از دين داشتند ،وبس! ،طبيبان ،هنرمندان ،شاعران ،اديبان معلومات وافري
! ،البيروني ،ابن رشد ،سيد جمال ال!!دين افغ!!اني ، ! ،فارابي
كفته ها ي خويش را از اسالم ميكرفتند
! ،همه وهمه دانشمندان بزرك دين اسالم بودند ، ! ،سعدي ،مولناي روم ابوعلي ابن سيناي بلخي ،حافظ
!ده
!در در دين وعقي! !ان دولت آنق! !اير كاركن!! دولت ،بادشاهان ،وزراء ،سياستمداران و س! رؤساي
! در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را معلومات داشتند كه اسالم جزء ال ينفك تمامي تخصصات
! تا بين مسلمان و ساير رش!!ته ها مبهوت ومتحيرساخته بود ،ولي در عصر استعمال انكليسها خواستند
! تربيه
فاصله ايجاد كنند ،در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودند كه غالبا به ضد اسالم ش!!اكرد
!ده ء!اهم كوشش ميكردند كه حد اقل از عقي! !وت ميكردند وي! ! ،يا آنانرا به اديان منسوخ دع!مينمودند
!المي را ! اس!!ورهاي !تند كه كش! اسالمي دور باشند ،زيرا با استفاده از كمراهي و نشر فساد ميتوانس!
!ود!مير) ب!!تان – بنكله ديش ،وكش! استعمال نمايند ،انكليسها ديدند كه در هند كه شامل ( هند – باكس!
! ،وتربيهجندين قرن مسلمانان حكومت نموده اند ،بناء با تفرقه بين اسالم وغيرمسلمانان از يكط!!رف
!اي دين كه بخش مهم جامعه را !االي علم! !وي ديكر عمل كردند ،ب! مسلمانان به مخالفت از دين از س!
تشكيل ميداد معاشات دولتي را قطع نمودند ،تا دستان شان بسوي م!!ردم دراز باشد ،ونتوانند حق را
! ،و فرهنك اسالمي را از مك!اتب و ! كران مضامين اخالق اسالمي ،قرآن شناسي بيان دارند ،استعمار
! مغزهاي شانرا ! ،تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ،وآنان بتوانند
بوهنتون ها از بين بردند
از افكار بيديني ،و دوري دين از تمامي ابعاد زنده كي اسالمي خالي نموده درمقابل آنانرا به بذيرش
! آماده سازند .آنان كوشش نموددند كه متخصص!!ان اس!!المي را در اديان منسوخ وياهم افكارالحادي
!رات و !رآن نش! !ازند ،و عالوه ب! جارجوب مدرسه هاي قلف نموده از ساير علوم تكنولوزي بيخبرس!
!
!وروزي !اينس ،تكن! !الف علم ،س! !الم مخ! ! كه دين اس!
اطالعات جمعي استعمار كران تبليغ مينمودند
! ميكند كه احكام اسالم را از خانه ه!!اي ت!!ان دور ! كشور تان بيشرفت ! جامعه است ،زماني وبيشرفت
! را به سيستم هاي غيراسالمي عيار نماييد ،وقوانين اسالمي را ! ،وادارات دولتي نموده ،دفاتر رسمي
! هاي اسالمي كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خاك وخون كشيد .بعضي ازرهبران كشور
مثل مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( بدر تركها) ميدانست جنين احكام را ب!!االي كش!!ورخويش
تطبيق نمود كه نه تنها همان عزتيكه تركيه داشت و مركز خالفت اسالمي بود ،ازبين رفت ،تا هن!وز
!
نتوانسته كه در جمله كشور هاي صنعتي باشد ،و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا
است ولي با بهانه هاي مختلفي رد ميكردد .
!مندان! اسالمي داشت ،و فاصله بزركي بين دانش! ! اثري زيادي دركشورهاي اين سياست استعماري
! ايجاد شد ،اين فاصله سبب شد كه دو طرف از يكديكر تنفر ! اسالمي و ساير متخصصان ومتخصصان
! را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با بروز جنين خالفات كشورهاي اس!!المي به نموده يكديكر
!.
جنك هاي خانمانسوز ،ويراني ها ،وخرابه ها مبدل كرديد
! ها از بين
! از كشور ! اين فاصله را در بسياري ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك
!نين!المي ج! ! ،بوهنتون قم ايران ،وساير بوهنتون هاي جهان اس! ! علماي ازهر شريف برده ،وامروز
! مينمايد ،وهركاه اين فاصله ! بروز بيشرفت فاصله ها را تاحدي از بين برده اند ،و كشورهايشان روز
260
!تين آيت !ان درنخس! !رآن عظيم الش! ! كه ق! از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ،وبدانند
! الْأَكْرَمُ -الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ -عَلَّمَ
ميكويد ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ -خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ =-اقْ َرأْ وَرَبُّكَ
! كه ترا خلق نمود ،انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ، الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ) بخوان بنام بروردكارت
!ان انجه را نميدانست !راي انس! ! بسياركريم است ،آنكه بواسطه قلم علم آموخت ،ب! بخوان بروردكارت
آموخت .العلق 5 -1 /
يَرْفَعْ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير) المجالة 11 /
-19بي سليقه كي در رساندن دين :بيامبراسالم خود را عالم نه بلكه معلم بيان داش!!ته است ( إنما
بعثت معلما ) عالم كسي است كه خودش با زحمات زياد علمي را آموخته ،وكاهي در رس!!اندن علم
!ام وتفهيم دارد ،معلم !نر افه! !نر است ،ه! ! ميباشد ،ولي معلم بودن يك ه! خويش به ديكران ،ضعيف
!اكردان با !امي ش! !ان تلقين نمايد كه تم! حقيقي كسي است كه علم خويش را براي شاكردان خود ،جن!
! ،با اس!!اليب درجات مختلف فهم ،از اواستفاده كرده بتوانند ،معلم با دانشتن هنر آموزش و برورش
! اسالم ( ص!!لى اهلل عليه ! ،بيامبر ! ،شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند بسيار عالي علمي وهنري
!روج از مكه وسلم ) با استفاده از همان حكمت ودانشيكه دعوتكران حقيقي ميداشته باشند ،در زمان خ!
!ال با ده !ود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جند س! ! هجرت نم! مكرمه با حضرت ابوبكر صديق
هزار انسان قران صفت دو باره به مكه بر كردد ،و راه حق را جنان بيان دارد كه تاريخ بش!!ريت از
! مؤمنان آن عصر در تعجبند . بيروزي
! دين را با فص!!احت ! از دعوتكران سليقه يي خوبي در دعوت نداش!!ته ،نميتوانند با تأسف بسياري
وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ،تبليغ نمايند ،وياهم وسايل دعوت را استفاده نمايند ،تلويزي!!ون
!ردم ! كه صداي حق را به تمامي م! ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت به راه حق باشد ،انترنت ميتواند
! كه وسيله ء خوبي براي نشر حق كردد ،بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ، رساند ،كمبوتر ميتواند
!ليقه ! براي دعوت كردند ،ولي بي س! ! كه وسايلي ! ،حتا فلم هاي كارتوني وغيره ميتوانند فلم هاي هدفمند
! دعوت ،كمي معلومات عصري ،صحبت ه!!اي براكن!!ده در كي دعوتكران ،عدم اخالص درهنكام
! مجادله ها ،نداشتن مثالهاي زنده مط!!ابق مجالس ،عدم احترام به شخصيت مدعو ،خشونت درهنكام
عصر ،عدم فهم اساليب جديد دعوت ،بي خبري از فقه واقع ،نشناختن دش!!من عص!!ر ،دوري از
! كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود كه بسياري از م!!ردم از مقتضيات عصر ،و ساير امورمنفي
دين كريز نمايند ( .ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج
261
مجرمان جكونه دعوتكران راه حق را آسيب ميرسانند ؟
! كه هر دع!!وتكر راه حق به يك ! دقيق متوجه شويم ميابيـم هركاه به آيات قرآني بصورت
!، !ذيرد
! ميب! !ورت !بر از دين ص! !خاص بيخ! ! اش! ! كه اين مشاكل توسط سلسله مشكالت روبرو ميكردد
! تاخت و تاز بيخردان ! كه مسلمان مخلص هميشه مورد دانشمندان اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند
! دارد كه !ايحي ! نص! !دش ! همين اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزن! ! و روي قرار ميكيرد
!
! ،تا عبرتي براي رهروان راه حق كردد ،حضرتش قرآن عظيم الشان نصيحت هاي او را نقل مينمايد
!زْمِ
!كَ مِنْ عَ!
عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِ!
! وَانْهَ َ
ميفرمايد (يَابُنَيَّ أَقِمْ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ
الْأُمُورِ) لقمان 17/اي بسرم ،نماز را ادا نما ،و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از ب!!دي ها منع
نما و در مصيبت هاييكه متوجه ات ميشود صبر نما ،اين است عزم را سخ در امور .
! كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نمود تا بعد از دعوت به علماي اسالم ميبرسند
راه حق در مصيبت ها صبر نمايد ،و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص!!يبتي
262
!اك نعبد ) در ! ميكويد كه بعد از ( إي! !ري ! ديك! ! كه الزم است صبر اختيار نمايد .دانشمند مبتال ميكردد
نماز هاي خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم ،زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي
!
! (جل جالله ) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد در قبال دارد كه انسان با استعانت و كمك خداوند
.
ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ( :دعوت كننده به نيكي ها و منع كننده از بدي حتما
ضرري را متقبل ميكردد ،بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود .
نوعيت اذيت
آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و م!!ردم را به نيكي ها دع!!وت ميكنند ،به يك سلس!!له از
مصيبت ها و رنج ها مبتال ميكردد كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا جنين تعريف نموده است :
! كَانُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا
( -1خنده و استهزاء نمودن ) :خداوند متعال ميفرمايد ( :إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا
!راي !ان است كه ب! !ده ميكنند ،اين برنامه مجرم! يَضْحَكُونَ ) المطففين 29/مجرمان بر مؤمنان خن!
ضعيف ساختن مؤمنان آنها را به مسخره كرفته و بر آنان ميخندند .
-2غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن :مردمان مجرم عادت دارند كه با اشارات و لمز وغز
! كنايات بر مؤمنان ضرر ميرسانند ( و َإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ) المطففين 30 /هرك!!اه بر و استخدام
!.مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند
!ان از !دن با بقيه مجرم! !ادت دارند كه با يكجا ش! -3برمؤمنان فكاهي كفتن :مردمان مجرم ع!
! خود قرار ميدهند و بر آنان فكاهي ! و نيشخند جمالت استهزاء آميز كار كرفته مؤمنان را مورد ريشخند
ميكويند و ميخندند ،خداوند () ميفرمايد ( :وَإِذَا انقَلَبُ!!وا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ!!وا فَكِهِينَ ) المطففين 31/و
! به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند ! كسان خود باز كردند جون از حضور محفل مؤمنان بسوي
.
!ان !ان اينست كه مؤمن! !ودن :برنامه ديكر مجرم! -4نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نم!
حقيقي را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديكران ميكويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت
! قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين 32 /و جون مؤمنان ! () ميفرمايد ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ
! ،خداوندخبر ندارند
! :ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند . را ببينند كويند
!اريخ
!ول ت! !ان هميشه و در ط!
! كه برنامه مجرم! قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد
! ها ،اشارات كنايه آميز ،فك!!اهي كفتن ،و مؤمن!!ان را
حيات بشر همين بوده كه با خنده ها ،نيشخند
منحرف و كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند .و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و
! را با نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند .يكتا برستي
263
!
قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند
ميدانستند
!بر! والخ! !نام ! ميكويد :يعني األص! أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ تفسير قرطبي
! إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْ !دِي
محذوف .مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا
مَنْ هُ َو كَاذِبٌ كَفَّارٌ /الزمر)3(/
! ميكويد : قرطبي
قال قتادة :كانوا إذا قيل لهم من ربكم وخالقكم؟ ومن خلق السماوات واألرض وأنزل من السـماء
ماء؟ قالوا اهلل ,فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا
! لنا عنده .قال الكلبي :جواب هذا الكالم في األحقاف "فلوال نص!!رهم ليقربونا إلى اهلل زلفى ,ويشفعوا
الذين اتخذوا من دون اهلل قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
!عود ! قراءة ابن مس! ! إليه تقريبا ,فوضع "زلفى" في موضع المصدر .وفي والزلفى القربة; أي ليقربونا
! "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما وابن عباس ومجاهد
! إال
! حرف أُبيّ (والذين اتخ!!ذوا من دونه أولي!!اء ما نعب!!دكم نعبدهم إال ليقربونا إلى اهلل زلفى" وفي
لتقربونا إلى اهلل زلفى" ذكره النحاس .قال :والحكاية في هذا
بينة.
ابن كثير ميكويد :وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخالص" شهادة أن ال إله إال اهلل ثم
! إلى اهلل زلفى" أي إنما ! من المشركين أنهم يقولون "ما نعبدهم إال ليقربونا أخبر عز وجل عن عباد األصنام
! المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا يحملهم على عبادتهم لهم أنهم عمدوا إلى أصنام اتخذوها على صور
! وما ينوبهم ! ورزقهم تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عبادتهم المالئكة ليشفعوا لهم عند اهلل تعالى فينصرهم
!لم وابن ! ومالك عن زيد بن أس! من أمور الدنيا فأما المعاد فكانوا جاحدين له كافرين به .قال قتادة والسدي
! عنده منزلة ولهذا كانوا يقول!!ون في تل!!بيتهم إذا ! إلى اهلل زلفى" أي ليشفعوا لنا ويقربونا زيد "إال ليقربونا
! هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي ال!!تي اعتم!!دها حجوا في جاهليتهم لبيك ال شريك لك إال شريكا
! الرسل صلوات اهلل وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها المشركون في قديم الدهر وحديته وجاءتهم
والدعوة إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن هذا شيء اخترعه المشركون من عند أنفسهم لم يأذن
!
اهلل فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أمة رس!!وال أن أعب!!دوا اهلل واجتنب!!وا
الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعبدون" وأخ!!بر أن المالئكة
التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال يشفعون عن!!ده إال بإذنه لمن
! يشفعون عندهم بغ!!ير إذنهم فيما أحبه المل!!وك وأب!!وه "فال ! عنده كاألمراء عند ملوكهم ارتضى وليسوا
!وم القيامة !يرا وقوله عز وجل "إن اهلل يحكم بينهم" أي ي! ! هلل األمثال" تعالى اهلل عن ذلك علوا كب! تضربوا
! يحشرهم جميعا ! كل عامل بعمله" ويوم "فيما هم فيه يختلفون" أي سيفصل بين الخالف يوم معادهم ويجزي
! بل ك!!انوا يعب!!دون الجن ثم يقول للمالئكة أهؤالء إياكم كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم
!ار" أي ال يرشد إلى الهداية من !اذب كف! ! وقوله عز وجل "إن اهلل ال يهدي من هو ك! أكثرهم بهم مؤمنون"
264
!الى أنه ال ولد له كما
قصده الكذب واالفتراء على اهلل تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهينه ثم بين تع!
يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى.
265
!امبر
! بي!
هركاه سنت بيامبر را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي
است ،
به كفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خود وسيله نج!!ات
است براي انسان مؤمن .
!ار
! در آن نيست ك!
!امبر ! وبي!
! با حركات غير معقول و اعماليكه رضايت خداونداما تعدادي ازمردم
! ،دوستان خدا هيج كاهي به آنها هيج كمكي نخواهد
! نموده باز به زيارت دوستان خدا ميروند
هاي ناروا
كرد .
266
-صلى اهلل عليه وسلم ":-سلوا اهلل لي الوسيلة ألنه لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا
يوم القيامة" ثم قال الطبراني :لم يروه عن ابن أبي ذئب إال موسى بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه
! حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد حدثنا محمد بن علي بن دحيم حدثنا أحمد بن حازم حدثنا عبيد اهلل موسى
! بإسناده نحوه " .حديث آخر "روى ابن مردويه بإسناديه عن عم!!ارة بن غزية بن عمرو بن عطاء فذكر
!لم" :-إن!لى اهلل عليه وس! !ول اهلل -ص! عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول قال رس!
! الوسيلة على خلقه " .حديث أخر" روى ابن الوسيلة درجة عند اهلل ليس فوقها درجة فسلوا اهلل أن يؤتيني
!ارث عن علي !حاق عن الح! مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك عن أبي إس!
! لي الوس!!يلة عن النبي -صلى اهلل عليه وسلم -قال ":في الجنة درجة تدعى الوسيلة فإذا سألتم اهلل فسلوا
قالوا :يا رسول اهلل من يسكن معك قال :علي وفاطمة والحسن والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا
الوجه وقال :ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحسين حدثنا الحسن الدشتكي حدثنا أبو زهير حدثنا س!!عيد بن
!ادي على !الب ين! طريف عن علي بن الحسين األزدي مولى سالم بن ثوبان قال :سمعت علي بن أبي ط!
! صفراء أما الصفراء فإنها إلى منبر الكوفة :يا أيها الناس إن في الجنة لؤلؤتين إحداهما بيضاء واألخرى
بطنان العرش والمقام المحمود من اللؤلؤة البيضاء سبعون ألف غرفة كل بيت منها ثالثة أمي!!ال وغرفها
!لم -وأهل بيته !لى اهلل عليه وس! ! الوسيلة لمحمد -ص! ! من عرق واحد واسمها وأبوابها وأسرتها وسكانها
! وجاهدوا والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم -عليه السالم -وأهل بيته .وهذا أثر غريب أيضا وقوله"
!ار!داء من الكف! !ال األع! !رهم بقت! ! وفعل الطاعات أم! في سبيله لعلكم تفلحون " لما أمرهم بترك المحارم
!ده
!ذي أع! !ويم ورغبهم في ذلك بال! !دين الق!
!اركين لل!والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والت!
للمجاهدين في سبيله يوم القيامة :من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المستمرة التي ال تبيد وال تحول وال
تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيبة مساكنها التي من س!!كنها ينعم ال يي!!أس
ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه.
! وقتادة وعط!!اء والسد ! :الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد در تفسير قرطبي ميكويد
وابن زيد وعبداهلل بن كثير ,وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة:
أن يأخذوك تكحلي وتخصني إن الرجال لهم إليك وسيلة
ويقال :منه سلت أسأل أي طلبت ,وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من ص!!احبه; فاألصل الطلب;
والوسيلة القربة التي ينبغي أن يطلب بها ,والوسيلة درجة في
الجنة ,وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الصالة والسالم( :فمن س!!أل لي الوس!!يلة
حلت له الشفاعة).
جاللين در تفسير وسيله ميكويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه .
267
برتريت دين مقدس اسالم
! مشاهده ميكنيم كه دين مقدس اسالم هركاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ،بخوبي
برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف خويش دارد .و همين برتريت هاي دين اس!!الم
!.است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد
ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند :
!اه كسي بخواهد !وده ،وهرك! بخش اول :معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نم!
! نموده ،و يا به عباره ديكر ت!!رك دنيا مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ،بايد از ماديت دوري
نمايد و در مغاره ها و سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ،وياهم براي رسيدن به مقامات
عالي اين دين از ازدواج ،وزنده كي در خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد .
!وده به
!رف نظر نم! ! ،يا اينكه ازين دين ص! بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند
! اين دين مخفيانه م!!رتكب كن!!اه بيديني رو مياورند .و يا اينكه در جريان تعهد خود به بيروي دساتير
!ادن به
!ده است ،و با نه! !كيل ش! ميشوند ،زيرا انسان اصال از دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تش!
! .زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت ! را بار مياوردضرورت هاي مادي انسان مشكالتي
! .و دينيكه اين غرايز! خ!ود را اش!باع مينمايد بندش راه قانوني و مش!روع با وس!ايل غيرمش!روع
!
وضرورات انساني را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي
! به جامعه خواهند نمود . ! مياورد كه اضرار بزركي را بوجود
! ) حي!!ات! ماديات ميجرخند و بخش معن!!وي ( روحي بخش دوم :معتقداتي اند كه تنها در محور
!مه!ري سرجش! انسان را به باد فراموشي كرفته اند ،اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فكري بش!
! خلل هاي! ) كرفتار! كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي سرانجام سبب بد بختي هاي ميكردد
! بيشرفته مشاهده مينماييم ،ب!!يروان اين درحيات خويش ميكردند كه آثار آنرا در بسياري از كشورهاي
!ام! بخش ماديت ناك! ! مادي زنده كي ميبينند و هركاه دركدام ! خود را درمسايل نوع معتقدات هميشه بهبود
! .و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دست داشتن به ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند
ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ،زيرا انسان نميتواند كه حيات خويش را بدون ضرورت هاي
! بسر برد .روحي بخوبي
ويزه كي هاي دين مقدس اسالم
! انسان است :ويزه كي دين مقدس اسالم درين است ! مادي ومعنوي -1اسالم باسخكوي دوبخشي
!اديت!الم م!!دس اس! !ات مينمايد ،دين مق! كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انساني را مراع!
! با يك بال ب!!رواز ! ميدهد ،به همين سان كه يك برنده نميتواند ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار
! زنده كي كند بلكه اسالم تم!!امي غرايز ! با يك بخش مادي يامعنوي نمايد ،به همين سان انسان نميتواند
! انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ،و مسلمانان را براي مراع!!ات هر دو بخش مادي و معنوي
!.رهنمايي مينمايد
! محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :اعمل لدنياك كأنك تعيش أب!!دا و -2حضرت بيامبراسالم
! ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي
! آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري . ،وبراي
268
! ،و به مس!!لمان ! منظم ت!!رتيب وتنظيم مينمايد ! فكر انسان در دو بخش بصورت اين حديث شريف
ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ،و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده
باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ،براي آخرت نيز به اعمال خير جنان
!ار!طيت را اختي! مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ،با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس!
نمايد .
! ( ربنا آتنا في
!ويش بكويند خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ!
!رت را !راي ما نيكي دنيا و آخ! الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا ب!
نصيب نما .
! از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب!!ادت بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري
! ( :ال رهبانية في اإلسالم )مشغول شوند ،بيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود
!ار!امبر استفس! !ده كي بي! ! زن!! به خانه اش رفته در مورد ! هم جند شخص از صحابه بيامبر وزماني
! اسالم ازدواج نموده ،شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت نمودند ،ديدند كه بيامبر
! ،وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد . مينمايد ،روزانه كاهي روزه ميكيرد
!راي اين ميكند كه از !ور را ب! ! اين ام!آنان از عمل بيامبر تعجب نمودند ،ولي دليل كفتند كه بيامبر
! ،يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ، تمامي كناهان معاف است ،ولي ما مثل بيامبر نيستيم
! تمامي شب و عمرخود را در عبادت بكزراند ،ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم
-2شموليت دين مقدس اسالم :دين ! هم
را به عبادت سبري نمايم ،وسومي
!.اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ،اجتماعي ،معنوي ،روحي ،سياسي ،فردي و غيره ميباشد
-3عالميت دين مقدس اسالم :دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ،مليت خاص
! خاص ،رنك خاص نيست ( ،كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!!ده ،قوم
!،و !ند
!الم ) ميباش! !رت آدم ( عليه الس! ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ،همه اقوام از اوالده حض!
! شده اند ،وبنده يك خالق هستند ،دين الهي نيز الزم است ،اختالفات ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق
! متع!!ال ( جل جالله ) اين دين را قومي ،لساني ،نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ،بلكه خداوند
! متعال ( جل جالله ) اشخاص دين همكاني وعالمي قرارداده است ،بهترين انسانان در نزد خداوند
! كه
!اند
!دي ميكش! !اكم) اين دروس ما را به بحث جدي! ! عنداهلل اتق!
! ( إن اكرمكم
! وباتقوا ميباشدبرهيزكار
!.( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم
! 8جون 2005 روزنامه ملي انيس در شماره ( )65جهارشنبه 18جوزاي سال 1384مطابق
! ) ج!!نين نوش!!ته ! را به سكها بخشيــددر صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش
! انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به است :يك بيرزن بولدار
! از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث ! كرد ،به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود سكلها واكذار
!اد
،به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني!
! به سكها خرج كنند
كرد تا در راه خدمات رساني
!رادر و يك !رك وارث او كه دو ب! ! قلبي در كذشت و بس از م! ! نهايتا در اثر نارسايي
خانم هي وود
! بنجاه وسه س!!اله وي كه خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ،خدمتكار
!ات! نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان!
جوليا مورك ترويد
!). خانواده او بودند
269
حكم ياد كرفتن جادو
ياد كرفتن جادو حرام و هركاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ،استعمال سحر هم كفراست ،
حكم رد جادو
هركاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست
! باشد ،مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آنرا ناجايز
هركاه رد جادو با وسايل غير مشروع
ميدانند .
حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو
! ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو حرام
اين كار حرام است ( ،عطف ) اتفاق دادن ،و ( صرف
ميباشد .
!
حكم بند نمودن نظربند
!لم ) ( إنبروايت احمد ابوداوود ،و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وس!
الرقى و التمائم و التولة شرك )
! اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال :من تعلق تميمة فال أتم
عن عقبه بن عامر ( رضي
اهلل له ،و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )
تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ،جن ،و مرض در ك!!ردن و يا باربند
! المرأة المسلمة
اطفال آويزان ميكنند .مانند استخوان ها ،مهره ها ،ميخ ها ،طلسم ها 1/162فتاوى
.
270
افغانستان -كابل
فلسفــهء عبادت
دردين مقدس اسالم
271
خداوند متعال( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي انسانيت دين اسالم را تعيين نموده است ،
عنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ
قرآن عظيم ميفرمايد ( :إِنَّ الدِّينَ ِ
بَغْيًا بَيْ َنهُمْ ) دين حقيقي به نزد اهلل ( جل جالله ) دين مقدس اسالم است ،اهل كت!!اب بعد ازينكه علم به
! اختالف نمودند ،زيرا خداوند متع!!ال( جل جالله ) متع!!ال ( جل جالله ) اين مسألة بخاطر سركشي
! ن الهي م!!ردم را به اس!!الم دع!!وت براي تمامي انسانها دين اسالم را فرستاده است ،تمامي پيامبرا
! مثل يهوديت ،مسيحيت ،وغيره نامهايي اند كه انسانها بعدازتغييردين حقيقي ميكردند ،نامهاي ديكري
! ،وآنرا اديان الهي قرار دادند ،هرگاه به قرآن عظيم الهي براي اديان دست ساخته خود اختيار نمودند
! ميبينم كه دين حقيقي تمام پيامبران را اسالم بيان داشته و تمامي الشان كه كتاب الهي است نظر اندازيم
!ود آنان را مسلمان كفته بلكه در رد ادعاي آنان كه ميكفتند ابراهيم ( عليه السالم ) يهودي يا نصراني ب!
!: قرآن ميفرمايد
! ولكن كان مسلما ) ! وال نصرانيا ( ما كان ابراهيم يهوديا
يقول القرآن في إبراهيم ( إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب العالمين ) البقرة 131/
! مسلما والحقني بالصالحين ) يوسف 101/ يوسف ( أنت ولي في الدنيا واآلخرة توفني
سليمان ( و أوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين ) النمل 42/
دين بني يعقوب ( قالوا نعبد إلهك وإله آبائك إبراهيم وإسماعيل وإسحاق إلها واحدا ونحن له مسلمون
) البقرة 133/
! إن كنتم مسلمين ) يونس 84/ ! إن كنتم آمنتم باهلل فعليه توكلوا ! يا قوم موسى ( وقال موسى
!ار اهلل آمنا عيسى ( فلما أحسن عيسى منهم الكفر قال من أنصاري إلى اهلل قال الحواريون نحن أنص!
باهلل و أشهد بأنا مسلمون ) آل عمران 52/
غيْرَ بَيْتٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) الذاريات 36 / ! فِيهَا َ
(فَمَا وَجَدْنَا
مفهوم عبادت :عبادت طاعت خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) است ،و هرگاه انس!!ان
! خويش اطاعت نمايد ،س!!بب ! واخرويخداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را در امور دنيوي
! .تمامي پيامبران واديان الهي انسان را به عب!!ادت خداوند متع!!ال( جل جالله ) كامكاري وي ميشود
( جل جالله ) دعوت نموده اند :
! اعبداهلل ) األعراف 65/ ( وإلى عاد أخاهم هودا قال يا قوم
! اعبدوا اهلل ) األعراف 73/( وإلى ثمود أخاهم صالحا قال يا قوم
وإلى مدين أخاهم شعيبا قال ياقوم اعبدوا اهلل ) األعراف 85/
( وقد أرسلنا نوحا إلى قومه فقال ياقوم اعبدوا اهلل ) المؤمنون 23/
( و إبراهيم إذ قال لقومه اعبدوا اهلل واتقوه ) العنكبوت 16/
! ) المائدة 72/
وقال المسيح يا بني إسرائيل اعبدوا اهلل ربي وربكم
( واسال من ارسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون ) الزخرف 45/
( وما خلقت اإلنس والجن إال ليعبدون )
272
! امت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) كه قرآن عظيم الشان را برايشان منحيث كت!!اب كامل در مورد
الهي فرستاده نيزدين اسالم بيان شده است ( :الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِي َنكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ
الْإِسْلَامَ دِينًا) المائدة 3/
!:
و درخاتمه ميكويد
(وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِينَ ) آل عمران 85/
شرك
شرك جيست :
! شرك را ظلم بزرك بيان داشته است :حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ ح تعريف شرك :خداوند
عنْ شُ!عْبَةَ عَنْ سُ !لَيْمَانَ عَنْ قَالَ و حَدَّثَنِي بِشْرُ بْنُ خَالِدٍ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَ!رٍ َ
عبْدِ اللَّهِ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ قَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ
عنْ َ
علْقَمَةَ َ
عنْ َإِبْرَاهِيمَ َ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ) صحيح البخ!!اري كت!!اب
اإليمان
273
ُش!!رِكْ بِاللَّهِ إِنَّ ! إِلَى قَوْلِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ يَا بُنَيَّ لَا ت ْ
لَيْسَ كَمَا تَقُولُونَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ بِشِرْكٍ أَوَلَمْ تَسْمَعُوا
عظِيمٌ ( 3110بخاري شريف ) الشِّرْكَ لَظُلْمٌ َ
عنْ أَبِي هُرَيْ !رَةَ عبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ عَنْ ثَوْرِ بْنِ زَيْ !دٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ َ عبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ ََدثَنِي َ ح َّ
! 5322 علَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ اجْتَنِبُوا الْمُوبِقَاتِ الشِّ!رْكُ بِاللَّهِ وَالسِّ!حْرُ عنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ رَضِيَ اللَّهُ َ
بخاري
َدثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ ابْنِ الْمُنْكَدِرِ حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْ!!هُ أَنَّهُح َّ
!يرَةِ فَلَمَّان عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ فَقَالَ ائْذَنُوا لَهُ فَبِئْسَ ابْنُ الْعَشِيرَةِ أَوْ بِئْسَ أَخُو الْعَشِ! اسْتَأْذَ َ
ش!!رَّ النَّاسِ دَخَلَ أَلَانَ لَهُ الْكَلَامَ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قُلْتَ مَا قُلْتَ ثُمَّ أَلَنْتَ لَهُ فِي الْقَوْلِ فَقَالَ أَيْ عَائِشَةُ إِنَّ َ
مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ تَرَكَهُ أَوْ وَدَعَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ فُحْشِهِ ) 5666بخاري
!قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند
ميدانستند
!بر ! والخ! !نام ! ميكويد :يعني األص! أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ تفسير قرطبي
! إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْ !دِي محذوف .مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا
مَنْ هُ َو كَاذِبٌ كَفَّارٌ /الزمر)3(/
! براي خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) قرار داد ن مالئكـة ها شريكاني -6
! شريف مانند بودا و غيره قرار دادن ا نسانهاي -7
قرار دان پيامبران مثل عيسى عليه السالم -8
قرار دادن بتها -9
(أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ
بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ()3
! ميكويد : قرطبي
قال قتادة :كانوا إذا قيل لهم من ربكم وخالقكم؟ ومن خلق السماوات واألرض وأنزل من السـماء
ماء؟ قالوا اهلل ,فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا
! لنا عنده .قال الكلبي :جواب هذا الكالم في األحقاف "فلوال نص!!رهم ليقربونا إلى اهلل زلفى ,ويشفعوا
الذين اتخذوا من دون اهلل قربانا آلهة" [األحقاف]28 :
!عود ! قراءة ابن مس! ! إليه تقريبا ,فوضع "زلفى" في موضع المصدر .وفي والزلفى القربة; أي ليقربونا
! "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما وابن عباس ومجاهد
! إال! حرف أُبيّ (والذين اتخ!!ذوا من دونه أولي!!اء ما نعب!!دكم نعبدهم إال ليقربونا إلى اهلل زلفى" وفي
لتقربونا إلى اهلل زلفى" ذكره النحاس .قال :والحكاية في هذا
بينة.
ابن كثير ميكويد :وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخالص" شهادة أن ال إله إال اهلل ثم
! إلى اهلل زلفى" أي إنما ! من المشركين أنهم يقولون "ما نعبدهم إال ليقربونا أخبر عز وجل عن عباد األصنام
! المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا يحملهم على عبادتهم لهم أنهم عمدوا إلى أصنام اتخذوها على صور
! وما ينوبهم ! ورزقهم تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عبادتهم المالئكة ليشفعوا لهم عند اهلل تعالى فينصرهم
!لم وابن ! ومالك عن زيد بن أس! من أمور الدنيا فأما المعاد فكانوا جاحدين له كافرين به .قال قتادة والسدي
! عنده منزلة ولهذا كانوا يقول!!ون في تل!!بيتهم إذا ! إلى اهلل زلفى" أي ليشفعوا لنا ويقربونا زيد "إال ليقربونا
! هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي ال!!تي اعتم!!دها حجوا في جاهليتهم لبيك ال شريك لك إال شريكا
274
! الرسل صلوات اهلل وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها المشركون في قديم الدهر وحديته وجاءتهم
والدعوة إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن هذا شيء اخترعه المشركون من عند أنفسهم لم يأذن
!
اهلل فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أمة رس!!وال أن أعب!!دوا اهلل واجتنب!!وا
الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعبدون" وأخ!!بر أن المالئكة
التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال يشفعون عن!!ده إال بإذنه لمن
! يشفعون عندهم بغ!!ير إذنهم فيما أحبه المل!!وك وأب!!وه "فال ! عنده كاألمراء عند ملوكهمارتضى وليسوا
!وم القيامة
!يرا وقوله عز وجل "إن اهلل يحكم بينهم" أي ي! ! هلل األمثال" تعالى اهلل عن ذلك علوا كب!
تضربوا
! يحشرهم جميعا ! كل عامل بعمله" ويوم"فيما هم فيه يختلفون" أي سيفصل بين الخالف يوم معادهم ويجزي
! بل ك!!انوا يعب!!دون الجن ثم يقول للمالئكة أهؤالء إياكم كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم
!ار" أي ال يرشد إلى الهداية من !اذب كف! ! وقوله عز وجل "إن اهلل ال يهدي من هو ك! أكثرهم بهم مؤمنون"
!الى أنه ال ولد له كما
قصده الكذب واالفتراء على اهلل تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهينه ثم بين تع!
يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى.
275
على عبادتها .فلما كان أيام الطوفان دفنها الطين والتراب والماء; فلم تزل مدفونة حتى أخرجها الشيطان
! ن!!وح لمشركي العرب .قال الماوردي :فأما ود فهو أول صنم معبود ,سمي ودا لودهم له; وكان بعد قوم
لكلب بدومة الجندل; في قول ابن عباس وعطاء ومقاتل .وفيه يقول شاعرهم:
النساء وإن الدين قد عزما حياك ود فإنا ال يحل لنا لهو
! من سبأ; وأما سواع فكان لهذيل بساحل البحر; في قولهم .وأما يغوث فكان لغطيف من مراد بالجوف
في قول قتادة .وقال المهدوي .لمراد ثم لغطفان .الثعلبي :وأخذت أعلى وأنعم -وهما من طيء -وأهل
جرش من مذحج يغوث فذهبوا به إلى مراد فعبدوه زمانا .ثم إن بني ناجية أرادوا نزعه من أعلى وأنعم,
ففروا به إلى الحصين أخي بن الحارث بن كعب من خزاعة .وقال أبو عثمان النهدي :رأيت يغوث وكان
! يحملونه على جمل أحرد ,ويسيرون معه وال يهيجونه حتى يكون هو الذي ي!!برك, من رصاص ,وكانوا
! فكان لهمدان ! قد رضي لكم المنزل; فيضربون عليه بناء ينزلون حوله .وأما يعوق فإذا برك نزلوا وقالوا:
ببلخع; في قول عكرمة وقتادة وعطاء .ذكره الماوردي .وقال الثعلبي :وأما يعوق فكان لكهالن من سبأ,
ثم توارثه بنوه; األكبر فاألكبر حتى صار إلى همدان .وفيه يقول مالك بن نمط الهمداني:
وال يبري يعوق وال يريش !
يريش اهلل في الدنيا ويبري
وأما نسر فكان لذي الكالع من حمير; في قول قتادة ,ونحوه عن مقاتل .وقال الواقدي :كان ود على
!
!رس ,ونسر !ورة ف!! على ص! صورة رجل ,وسواع على صورة امرأة ,ويغوث على صورة أسد ,ويعوق
! الباقون .قال الليث:على صورة نسر من الطير; فاهلل أعلم .وقرأ نافع "وال تذرن ودا" بضم الواو .وفتحها
! (بالضم) صنم لقريش; وبه سمي عمرو بن ود .وفي الصحاح: ود (بفتح الواو) صنم كان لقوم نوح .وود
!رئ !ول أم! !ود في ق! والود (بالفتح) الوتد في لغة أهل ,نجد; كأنهم سكنوا التاء وأدغموها في الدال .وال!
القيس:
وتواريه إذا ما تعتكر تظهر الود إذا ما أشجذت
قال ابن دريد :هو اسم جبل :وود صنم كان لقوم نوح عليه السالم ثم صار لكلب وكان بدومة الجندل;
!ذكر; !ها بال!
ومنه سموه عبد ود وقال" :ال تذرن آلهتكم" ثم قال" :وال تذرون ودا وال سواعا" اآلية .خص!
! ومنك ومن نوح" [األحزاب.]7 : لقوله تعالى" :وإذ أخذنا من النبيين ميثاقهم
!:
در تفسير ابن كثيبر ميكويد
! حدثنا إبراهيم حدثنا هشام عن ابن ! من دون اهلل قال البخاري
وهذه أسماء أصنامهم التي كانوا يعبدونها
!انت جريج وقال عطاء عن ابن عباس صارت األوثان التي كانت في قوم نوح في العرب بعد :أما ود فك!
! عند سبأ أمالكلب بدومة الجندل وأما سواع فكانت لهذيل وأما يغوث فكانت لمراد ثم لبني غطيف بالجرف
يعوق فكانت لهمدان وأما نسر فكانت لحمير آلل ذي كالع وهي أسماء رجال صالحين من قوم نوح عليه
! التي كانوا يجلس!!ون فيها أنص!!ابا ! إلى مجالسهم ! أن انصبوا
السالم فلما هلكوا أوحى الشيطان إلى قومهم
!
! عن عكرمة والضحاك وسموها بأسمائهم ففعلوا فلم تعبد حتى إذا هلك أولئك ونسخ العلم عبدت وكذا روي
وقتادة وابن إسحاق نحو هذا وقال علي بن أبي طلحة عن ابن عباس كانت هذه أصنام تعبد في زمن نوح
! ويع!!وق ! عن محمد بن قيس "ويغوث وقال ابن جرير حدثنا ابن حميد حدثنا مهران عن سفيان عن موسى
! صالحين بين آدم ونوح وكان لهم أتباع يقتدون بهم فلما ماتوا قال أصحابهم ال!!ذين ونسرا" قال كانوا قوما
! لنا إلى العبادة إذا ذكرناهم فصوروهم فلما ماتوا وجاء آخرون كانوا يقتدون بهم لو صورناهم كان أشوق
!اكر في ! ابن عس! !دوهم وروى الحافظ !قون المطر فعب! ! وبهم يس! دب إليهم إبليس فقال إنما كانوا يعبدونهم
!حاك عن ابن ! ومقاتل عن الض! !ير! جوب!! إسحاق بن بسر قال أخبرني ترجمة شيث عليه السالم من طريق
عباس أنه قال :ولد آلدم عليه السالم أربعون ولدا عشرون غالما وعشرون جارية فكان ممن عاش منهم
! وصالح وعبدالرحمن الذي سماه عبدالحارث وود وكان ود يقال له شيث ويق!!ال له هبة اهلل هابيل وقابيل
! وقال ابن أبي حاتم حدثنا أبي حدثنا أبو عمرو ! ونسر وكان إخوته قد سودوه وولد له سواع ويغوث ويعوق
276
!ير الدوري حدثني أبو إسماعيل المؤدب عن عبداهلل بن مسلم بن هرمز عن أبي حرزة عن عروة بن الزب!
! به! ونسر قال وكان ود أكبرهم وأبرهمقال :اشتكى آدم علي السالم وعنده بنوه ود ويغوث ويعوق وسواع
! حدثنا الحسن بن موسى حدثنا يعق!!وب عن أبي المطهر ق!!ال وقال ابن أبي حاتم حدثنا أحمد بن منصور
! يزيد بن!رتم
!ال ذك!!الته ق!
ذكروا عند أبي جعفر وهو قائم يصلي يزيد بن المهلب قال فلما انفتل من ص!
!ان محببا في قومه فلما
! رجال مسلما وك! المهلب أما إنه قتل في أول أرض عبد فيها غير اهلل قال ثم ذكروا
مات اعتكفوا حول قبره في أرض بابل وجزعوا عليه فلما رأى إبليس جزعهم عليه تش!!به في ص!!ورة
إنسان ثم قال إني أرى جزعكم على هذا الرجل فهل لكم أن أصور لكم مثله فيكون في ناديكم فتذكرون!!ه؟
! يذكرونه فلما رأى ما بهم من ذكره قال هل لكم قالوا نعم فصور لهم مثله قال ووضعوه في ناديهم وجعلوا
أن أجعل في منزل كل رجل منكم تمثاال مثله فيكون له في بيته فتذكرونه؟ قالوا نعم .ق!!ال فمثل لكل أهل
!
! يرون ما يصنعون به قال وتناسلوا ! فجعلوا! أبناؤهمبيت تمثاال مثله فأقبلوا فجعلوا يذكرونه به قال وأدرك
!ان أول ما عبد من دون اهلل
! فك!ودرس أمر ذكرهم إياه حتى اتخذه إلها يعبدونه من دون اهلل أوالد أوالدهم
ود الصنم الذي سموه ودا.
!:
در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) تفسير ابن كثير ميكويد
! عمرو بن فايد بتخفيفها مع الكسر وهي قراءة شاذة ! الياء من "إياك" وقرأ
! بتشديد
قرأ السبعة والجمهور
! هياك بالهاء بدل ! الياء وقرأ بعضهم
! "إياك" بفتح الهمزة وتشديد
مردودة ألن إيا ضوء الشمس وقرأ بعضهم
الهمزة كما قال الشاعر:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن تراحبت
! كسراها وهي ونستعين بفتح النون أول الكلمة في قراءة الجميع سوى يحيى بن وثاب واألعمش فإنهما
! معبد أي م!!ذلل وفي لغة بني أسد وربيعة وبني تميم والعبادة في اللغة من الذل يقال طريق معبد وبع!!ير
!ام! لالهتم!!رر !اك وك! ! والخوف .وقدم المفعول وهو إي! الشرع عبارة عما يجمع كمال المحبة والخضوع
والحصر أي ال نعبد إال إياك وال نتوكل إال عليك وهذا هو كمال الطاعة .وال!!دين كله يرجع إلى ه!!ذين
! هذه الكلمة "إياك نعبد وإي!!اك نس!!تعين"المعنيين .وهذا كما قال بعض السلف الفاتحة سر القرآن وسرها
فاألول تبرؤ من الشرك والثاني تبرؤ من الحول والقوة والتفويض إلى اهلل عز وجل وهذا المعنى في غير
آية من القرآن كما قال تعالى" :فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعملون" "قل هو ال!!رحمن آمنا به
!اك نعبد !ذه اآلية الكريمة "إي!
! والمغرب ال إله إال هو فاتخذه وكيال" وكذلك ه!وعليه توكلنا" "رب المشرق
وإياك نستعين" وتحول الكالم من الغيبة إلى المواجهة بكاف الخطاب وهو مناسبة ألنه لما أث!!نى على اهلل
!ذا دليل على أن أول ! بين يدي اهلل تعالى فلهذا قال" :إياك نعبد وإياك نستعين" وفي ه!
فكانه اقترب وحضر
السورة خبر من اهلل تعالى بالثناء على نفسه الكريمة بجميل صفاته الحسنى وإرشاد لعباده بأن يثن!وا عليه
بذلك ولهذا ال تصح صالة من لم يقل ذلك وهو قادر عليه كما جاء في الصحيحين عن عبادة بن الصامت
!لم من !حيح مس! قال :قال رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم "ال صالة لمن لم يقرأ بفاتحة الكتاب" .وفي ص!
حديث العالء بن عبدالرحمن مولى الحرقة عن أبيه عن أبي هريره عن رسول اهلل صلى اهلل عليه وس!!لم
! ما س!!أل إذا "يقول اهلل تعالى قسمت الصالة بيني وبين عبدي نصفين فنصفها لي ونصفها لعبدي ولعبدي
! ق!ال اهلل أث!نى علي قال العبد "الحمد هلل رب العالمين" قال اهلل حمدني عبدي وإذا قال "الرحمن ال!رحيم"
عبدي فإذا قال" :مالك يوم الدين" قال اهلل مجدني عبدي وإذا قال "إياك نعبد وإياك نستعين" قال هذا بي!!ني
! الذين أنعمت عليهم غير المغضوب وبين عبدي ولعبدي ما سأل فإذا قال "إهدنا الصراط المستقيم صراط
عليهم وال الضالين" قال هذا لعبدي ولعبدي ما سأل" وقال الضحاك عن ابن عباس رضي اهلل عنهما "إياك
! كلها! نستعين" على طاعتك وعلى أمورنا ! يا ربنا ال غيرك "وإياك نعبد" يعني إياك نوحد ونخاف ونرجوك
! له العبادة وأن تستعينوه على أموركم وإنما ق!!دموقال قتادة "إياك نعبد وإياك نستعين" يأمركم أن تخلصوا
277
! نستعين" ألن العبادة له هي المقصودة واالستعانة وسيلة إليها واالهتمام والح!!زم "إياك نعبد" على "وإياك
تقديم ما هو األهم فاألهم واهلل أعلم .فإن قيل :فما معنى النون في قوله تعالى "إياك نعبد وإياك نس!!تعين"
! أجيب بأن الم!!راد من ذلك فإن كانت للجمع فالداعي واحد وإن كانت للتعظيم فال يناسب هذا المقام؟ وقد
! فرد منهم وال سيما إن كان في جماعة أو إمامهم فأخبر عن نفسه وعن اإلخبار عن جنس العباد والمصلي
!أن ! ك!إخوانه المؤمنين بالعبادة التي خلقوا ألجلها وتوسط لهم بخير ومنهم من قال يجوز أن تكون للتعظيم
!تعين" وإن كنت ! وجاهك عريض فقل "إياك نعبد وإياك نس! العبد قيل له إذا كنت داخل العبادة فأنت شريف
خارج العبادة فال تقل نحن وال فعلنا ولو كنت في مائة ألف أو ألف ألف الحتياج الجميع إلى اهلل عز وجل
وفقرهم إليه .ومنهم من قال إياك نعبد ألطف في التواضع من إياك عبدنا لما في الثاني من تعظيم نفسه من
جعله نفسه وحده أهال لعبادة اهلل تعالى الذي ال يستطيع أحد أن يعبده حق عبادته وال يثني عليه كما يليق به
والعبادة مقام عظيم يشرف به العبد النتسابه إلى جناب اهلل تعالى كما قال بعضهم:
فإنه أشرف أسمائي ال تدعني إال بياعبدها
وقد سمى اهلل رسوله صلى اهلل عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال" :الحمد هلل الذي أن!!زل على
عبده الكتاب" "وأنه لما قام عبداهلل يدعوه" "سبحان الذي أسرى بعبده ليال" فس!!ماه عب!!دا عند إنزاله عليه
!ذيب !دره من تك! !يق ص! !ات يض! وعند قيامه في الدعوة وإسرائه به وأرشده إلى القيام بالعبادة في أوق!
! بما يقولون فسبح بحمد ربك وكن من الساجدين واعبد ! صدرك المخالفين حيث يقول "ولقد نعلم أنك يضيق
ربك حتى يأتيك اليقين" وقد حكى الرازي في تفسيره عن بعضهم أن مق!!ام العبودية أش!!رف من مق!!ام
! من الخلق إلى الحق والرس!!الة من الحق إلى الخلق ق!!ال وألن اهلل يت!!ولى الرسالة لكون العبادة تصدر
مصالح عبده والرسول يتولى مصالح أمته وهذا الق!!ول خطأ والتوجيه أيضا ض!!عيف ال حاصل له ولم
! وال رد .وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ثواب أو درء عقاب قالوا يتعرض له الرازي بتضعيف
! بتكاليف اهلل تع!!الى وه!!ذا أيضا عن!!دهم وهذا ليس بطائل إذ مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف
!لي هلل ولوضعيف بل العالي أن يعبد اهلل لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا ولهذا يقول المصلي :أص!
!ادة هلل عز
! كون العب! كان لتحصيل الثواب ودرء العقاب لبطلت الصالة وقد رد ذلك عليهم آخرون وقالوا:
! أن يطلب معها ثوابا وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي :أما إني ال أحسن دندنتك وال وجل ال ينافي
! ندندن".
دندنة معاذ إنما أسأل اهلل الجنة وأعوذ به من النار فقال النبي صلى اهلل عليه وسلم "حولها
! ميكويد :د ر تفسير قرطبي
"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخطاب على التلوين; ألن من أول السورة إلى هاهنا خ!!برا عن اهلل
! ربهم شـرابا طهورا" [اإلنسان .]21 :ثم قال" :إن هذا كان لكم جزاء". تعالى وثناء عليه ,كقوله "وسقاهم
وعكسه" :حتى إذا كنتم في الفلك وجرين بهم" [يونس ]22 :على ما يأتي.
!روي. !ال اله!! معبد إذا كان مذلال للسالكين; ق! ! معناه نطيع; والعبادة الطاعة والتذلل .وطريق و"نعبد"
ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعبادة اهلل تعالى; إذ سائر الناس يعبدون سواه من أصنام وغير
ذلك.
!معت محمد بن عبداهلل "وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق .قال السلمي في حقائقه :س!
بن شاذان يقول :سمعت أبا حفص الفرغاني يقول :من أقر ب "إياك نعبد وإياك نس!!تعين" فقد ب!!رئ من
!ذكر الجبر والقدر .إن قيل :لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل له :قدم اهتماما ,وشأن العرب تقديم األهم .ي!
أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الساب :إياك أعني :فقال له اآلخر :وعنك أعرض;
! فال يجوز نعبدك ونستعينك ,وال نعبد إياك ! لئال يتقدم ذكر العبد والعبادة على المعبود;
فقدما األهم .وأيضا
ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناية المفعول ,وإنما يتبع لفظ القرآن .وقال العجاج:
! وكثر ورقي واغفر خطاياي إياك أدعـو فتقبل ملقي
ويروى :وثمر .وأما قول الشاعر:
278
إليك حتى بلغت إياكا
! االسم لئال يتوهم إي!!اك فشاذ ال يقاس عليه .والورق بكسر الراء من الدراهم ,وبفتحها المال .وكرر
نعبد ونستعين غيرك .الجمهور من القراء والعلماء على شد الياء من "إياك" في الموضعين .وقرأ عمرو
بن قائد" :إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء ,وذلك أنه كره تضعيف الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها .وهذه
قراءة مرغوب عنها ,فإن المعنى يصير :شمسك نعبد أو ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة) :ضوءها;
وقد تفتح .وقال:
أسف فلم تكدم عليه بإثمد سقته إياة الشمس إال لثاته
!رأ الفضل !ا .وق! !دارة حوله! فإن أسقطت الهاء مددت .ويقال :اإلياة للشمس كالهالة للقمر ,وهي ال!
الرقاشي" :أياك" (بفتح الهمزة) وهي لغة مشهورة .وقرأ أبو السوار الغنوي" :هي!!اك" في الموض!!عين,
وهي لغة; قال:
موارده ضاقت عليك مصادره فهياك واألمر الذي إن توسعت
"وإياك نستعين" عطف جملة على جملة .وقرأ يحيى بن وثاب واألعمش" :نس!!تعين" بكسر الن!!ون,
!ل.!ون كما تكسر ألف الوص! وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان ,فكسرت الن!
!تعانة ,واألصل ! اس! !در
!اء ,والمص! !ارت ي! وأصل "نستعين" نستعون ,قلبت حركة الواو إلى العين فص!
استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي ساكنان فح!!ذفت األلف الثانية ألنها زائ!!دة,
وقيل األولى ألن الثانية للمعنى ,ولزمت الهاء عوضا.
!
! پيامبر
هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ،همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي
است ،
به كفته هاي رهبران ،متقيان ،امامان ،علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خود وسيله نج!!ات
است براي انسان مؤمن .
! متعال( جل جالله ) وپيامبر! با حركات غير معقول و اعماليكه رضايت خداوند اما تعدادي ازمردم
در آن نيست كار هاي ناروا نموده باز به زيارت دوستان خدا ميروند ،دوستان خدا هيج ك!!اهي به آنها
هيج كمكي نخواهد كرد .
279
!ول !رين فيه وأنشد عليه ابن جرير ق! !ؤالء األئمة ال خالف بين المفس! ربهم الوسيلة " وهذا الذي قاله ه!
الشاعر:
!
وعاد التصافي بيننا والوسائل إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا
!يلة أيضا علم على أعلى منزلة في الجنة والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس!
وهي منزلة رسول اهلل -صلى اهلل عليه وسلم -وداره في الجنة وهي أقرب أمكنة الجنة إلى العرش وقد
! محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد اهلل قال :قال رسول اهلل صلى اهلل ثبت في صحيح البخاري من طريق
!يلة!دا الوس! عليه وسلم" :من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محم!
!حيح !ر" في ص! ! الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخ! والفضيلة وابعثه مقاما محمودا
مسلم من حديث كعب عن علقمة عن عبد الرحمن بن جبير عن عبد اهلل سمع الن!!بي -ص!!لى اهلل عليه
! مثل ما يقول ثم صلوا علي فإنه من صلى علي صالة ص!!لى اهلل وسلم -يقول ":إذا سمعتم المؤذن فقولوا
عليه عشرا ثم سلوا لي الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي إال لعبد من عباد اهلل وارجو أن أكون أنا هو
!رزاق أخبرنا !دثنا عبد ال! !د :ح! فمن سأل لي الوسيلة حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحم!
سفيان عن ليث عن كعب عن أبي هريره أن رسول اهلل -صلى اهلل عليه وسلم -قال ":إذا ص!!ليتم علي
فسلوا لي الوسيلة" قيل :يا رسول اهلل وما الوسيلة؟ ق!!ال ":أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد
! عن ليث بن أبي !وري !فيان الث!وأرجو أن أكون أنا هو" ورواه الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن س!
! عنه سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة به ثم قال :غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أح!!دا روى
! اهلل عنه -قال :أبو بكر بن مردويه حدثنا غير ليث بن أبي سليم " .حديث آخر" عن أبي هريرة -رضي
عبد الباقي بن قانع حدثنا محمد بن نصر الترمذي حدثنا عبد الحميد بن صالح حدثنا ابن ش!!هاب عن ليث
! اهلل لي الوس!!يلةعن المعلي عن محمد بن كعب عن أبي هريرة رفعه قال ":صلوا علي صالتكم وس!!لوا
!ديث !ا" " .ح! ! أن أكون أن! فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجنة ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو
!راني !دثنا الوليد بن عبد الملك الح! آخر" قال الحافظ أبو القاسم الطبراني :أخبرنا أحمد بن علي األبار ح!
! بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محمد بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال :قال رسول اهلل حدثنا موسى
-صلى اهلل عليه وسلم ":-سلوا اهلل لي الوسيلة ألنه لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا
يوم القيامة" ثم قال الطبراني :لم يروه عن ابن أبي ذئب إال موسى بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه
! حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد حدثنا محمد بن علي بن دحيم حدثنا أحمد بن حازم حدثنا عبيد اهلل موسى
! بإسناده نحوه " .حديث آخر "روى ابن مردويه بإسناديه عن عم!!ارة بن غزية بن عمرو بن عطاء فذكر
!لم" :-إن !لى اهلل عليه وس! !ول اهلل -ص! عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول قال رس!
! الوسيلة على خلقه " .حديث أخر" روى ابن الوسيلة درجة عند اهلل ليس فوقها درجة فسلوا اهلل أن يؤتيني
!ارث عن علي !حاق عن الح! مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك عن أبي إس!
! لي الوس!!يلة عن النبي -صلى اهلل عليه وسلم -قال ":في الجنة درجة تدعى الوسيلة فإذا سألتم اهلل فسلوا
قالوا :يا رسول اهلل من يسكن معك قال :علي وفاطمة والحسن والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا
الوجه وقال :ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحسين حدثنا الحسن الدشتكي حدثنا أبو زهير حدثنا س!!عيد بن
!ادي على !الب ين! طريف عن علي بن الحسين األزدي مولى سالم بن ثوبان قال :سمعت علي بن أبي ط!
! صفراء أما الصفراء فإنها إلى منبر الكوفة :يا أيها الناس إن في الجنة لؤلؤتين إحداهما بيضاء واألخرى
بطنان العرش والمقام المحمود من اللؤلؤة البيضاء سبعون ألف غرفة كل بيت منها ثالثة أمي!!ال وغرفها
!لم -وأهل بيته !لى اهلل عليه وس! ! الوسيلة لمحمد -ص! ! من عرق واحد واسمها وأبوابها وأسرتها وسكانها
! وجاهدوا والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم -عليه السالم -وأهل بيته .وهذا أثر غريب أيضا وقوله"
!ار !داء من الكف! !ال األع! !رهم بقت! ! وفعل الطاعات أم! في سبيله لعلكم تفلحون " لما أمرهم بترك المحارم
!ده!ذي أع! !ويم ورغبهم في ذلك بال! !دين الق!
!اركين لل!والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والت!
280
للمجاهدين في سبيله يوم القيامة :من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المستمرة التي ال تبيد وال تحول وال
تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيبة مساكنها التي من س!!كنها ينعم ال يي!!أس
ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه.
! وقتادة وعط!!اء والسد ! :الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد در تفسير قرطبي ميكويد
وابن زيد وعبداهلل بن كثير ,وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة:
أن يأخذوك تكحلي وتخصني إن الرجال لهم إليك وسيلة
ويقال :منه سلت أسأل أي طلبت ,وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من ص!!احبه; فاألصل الطلب;
والوسيلة القربة التي ينبغي أن يطلب بها ,والوسيلة درجة في
الجنة ,وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الصالة والسالم( :فمن س!!أل لي الوس!!يلة
حلت له الشفاعة).
جاللين در تفسير وسيله ميكويد :ما يقربكم إليــه من طاعتــه .
281
! است :
! ميكويد :براي عبادت دو جيز ضروري سبس قرضاوي
!وده و
! متعال( جل جالله ) بصورت امر ،نهي ،حالل ،حرام تشريع نم!
! به آنجه خداوند
-1بابندي
! را
! را د ر برابرخدا
توسط پيامبرانش ابالغ كرديده است ،اين جيزي است كه عنصر اطاعت وخضوع
عينيت مي بخشد .
! از دلي سرشار از محبت خدا برخيزد . -2اينكه اين التزام و بايبندي
! ونعمت
!اهي ازفضل
!ال را آك!
! متعال( جل جالله )متع! اساس محبت جيست ؟ اساس محبت خداوند
ونيكي ورحمت او واحساس جمال وكمالش تشكيل ميدهد .
! اديان
فرق عبادت بين اسالم وساير
عبادت در اسالم نسبت به عبادت در ساير اديان فرق زياد دارد ،
282
ويزه كي هاي دين مقدس اسالم
! انسان است :ويزه كي دين مقدس اسالم درين است ! مادي ومعنوي -1اسالم باسخكوي دوبخشي
!اديت!الم م! !دس اس! !ات مينمايد ،دين مق! كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انساني را مراع!
! با يك بال ب!!رواز ! ميدهد ،به همين سان كه يك برنده نميتواند ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار
! زنده كي كند بلكه اسالم تم!!امي غرايز ! با يك بخش مادي يامعنوي نمايد ،به همين سان انسان نميتواند
! انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ،و مسلمانان را براي مراع!!ات هر دو بخش مادي و معنوي
!. رهنمايي مينمايد
! محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :اعمل لدنياك كأنك تعيش أب!!دا و -2حضرت پيامبراسالم
! ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي
! آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري . ،وبراي
! ،و به مس!!لمان ! منظم ت!!رتيب وتنظيم مينمايد ! فكر انسان در دو بخش بصورت اين حديث شريف
ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ،و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده
باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ،براي آخرت نيز به اعمال خير جنان
!ار!طيت را اختي! مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ،با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس!
نمايد .
خداوند متعال( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ!!ويش
بكويند ( ربنا آتنا في الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا براي ما نيكي
دنيا و آخرت را نصيب نما .
! از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب!!ادت بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري
! ( :ال رهبانية في اإلسالم )مشغول شوند ،پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود
!ار!امبر استفس! !ده كي پي! ! زن! ! به خانه اش رفته در مورد ! هم جند شخص از صحابه پيامبر وزماني
! اسالم ازدواج نموده ،شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت نمودند ،ديدند كه پيامبر
! ،وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد . مينمايد ،روزانه كاهي روزه ميكيرد
!راي اين ميكند كه از !ور را ب! ! اين ام!
آنان از عمل پيامبر تعجب نمودند ،ولي دليل كفتند كه پيامبر
! ،يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ، تمامي كناهان معاف است ،ولي ما مثل پيامبر نيستيم
! تمامي شب و عمرخود را در عبادت بكزراند ،ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم
-2شموليت دين مقدس اسالم :دين ! هم
را به عبادت سبري نمايم ،وسومي
!.اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ،اجتماعي ،معنوي ،روحي ،سياسي ،فردي و غيره ميباشد
-3عالميت دين مقدس اسالم :دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ،مليت خاص
! خاص ،رنك خاص نيست ( ،كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!!ده ،قوم
!،و !ند
!الم ) ميباش! !رت آدم ( عليه الس! ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ،همه اقوام از اوالده حض!
! شده اند ،وبنده يك خالق هستند ،دين الهي نيز الزم است ،اختالفات ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق
! متعال( جل جالله ) متع!!ال ( جل قومي ،لساني ،نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ،بلكه خداوند
! متعال( جل جالله ) اين دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ،بهترين انسانان در نزد خداوند
! عنداهلل اتق!!اكم) اين! ( إن اك!!رمكم ! وباتقوا ميباشدجالله ) متعال ( جل جالله ) اشخاص برهيزكار
!
!رار!ورد مطالعه ق! ! ) را م! !الم!ادت دراس! !وم عب! !اند كه ( مفه! دروس ما را به بحث جديدي ميكش!
دهيـــــم .
283
! 8جون 2005 روزنامه ملي انيس در شماره ( )65جهارشنبه 18جوزاي سال 1384مطابق
! ) ج!!نين نوش!!ته ! را به سكها بخشيــد در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش
! انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به است :يك بيرزن بولدار
! از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث ! كرد ،به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود سكلها واكذار
!اد ،به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني!
! به سكها خرج كنند كرد تا در راه خدمات رساني
!رادر و يك !رك وارث او كه دو ب! ! قلبي در كذشت و بس از م! ! نهايتا در اثر نارسايي خانم هي وود
! بنجاه وسه س!!اله وي كه خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ،خدمتكار
!ات ! نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان! جوليا مورك ترويد
!). خانواده او بودند
تشبـه بـه غير مسلمانان
! ( :من تشبـه بقوم فهو منهـم ) هرگاه ! اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد حضرت پيامبر(صلي
! براي بسياري كسي خود را با كدام قومي مشابهت دهد او از جمله آنان است .در فهم اين حديث شريف
! رونما كرديده است و ياهم هدف اصلي اين حديث را نفهمي!!ده س!!واالت ذيل را از مسلماِِنان مشكالتي
مطرح ميسازند :
-13آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟
-14آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنگ ،نام و غيره است ؟
-15هدف از مانند آنان شدن چيست ؟
! ديگران استفاده نمودن كار نا ج!!ايز است ، آيا از اساسات فكري ،سياسي ،اقتصادي -16
وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟
! الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود .در پاسخ سوال اول درينجا
بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ،و هرگاه بخواهيم علت آنرا بدانيم
! كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ،دانشمندان بدين نظر اند كه اساس تشبه را بايد پرسيد
! خود را مشابه س!!ازد كه او را ! به ديكري محبت و دوستي تشكيل ميدهد .زيرا انسان زماني ميخواهد
!لم ) !لي اهلل عليه وس! !امبر( ص! دوست داشته باشد ،و محبت او در قلب او جا داشته باشد ،صحابه پي!
! اهلل آنحضرت را قلبا دوست داشتند و به اساس اين محبت قلبي ميخواستند خود را مشابه پيامبر(ص!!لي
!ويش ! زنده گي خ! عليه وسلم ) سازند و در زنده گي 24ساعته خويش او را نمونه مثال تمامي معايير
گردانيده بودند (.وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَ !دُّ حُبًّا لِلَّهِ)
! با ! از مردمان به غير از خداوند متعال( جل جالله ) شريكاني ميگيرند البقرة 165/ترجمه ( :بعضي
!ان دارند !انيكه ايم! !ال( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند اما كس! ! متع! آنان ما نند محبت خداوند
محبت شديد ي با اهلل ( جل جالله ) دارند ) .
! اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم ) حضرت انس ( رضي
! و تمامي ! تا اينكه من نسبت به پدر ،فرزند ! :ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد فرمود
مردم دوست داشته تر نباشم .
!اس محبت و !ردم به اس! ! فوق اساس ايمان محبت است ،و م! بناء نظر به حكم آيت قرآني
! كه با دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ,ولي مس!!لمان حقيقي به اس!!اس محبت زي!!ادي
! است ! قوي پروردگار عالميان دارد ،و محبت و دوستي او با خداوند متعال( جل جالله ) عالميان بسيار
،اللـه (جل جالله ) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ،و به اساس همين محبت كسي را در عب!ادت
! اهلل عليه وسلم ) ايمان كامل به محبت با ! .همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي او شريك نميسازد
284
رسول اهلل (صلي اهلل عليه وسلم ) تعلق دارد ،حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) م!!ؤمن حقيقي
وكامل را به اساس همين محبت معرفي نموده است ،زيرا مؤمن كامل كسي است كه محبت و دوستي
! اهلل عليه وسلم ) از محبت و دوستي با پدر ،فرزند و ساير دوستان و اقارب زي!!اده او با پيامبر(صلي
! ،دوستان و هر انسان تر باشد ،حقيقت اينست كه انسان مسلمان با هركسي محبت ميكند با پدر ،فرزند
! اينست كه محبت ديگران نبايد بر محبت را دوست ميداشته باشد ،ولي مطلب اساسي اين حديث شريف
! است ،و انسان مسلمان با وج!!ود خدا و پيامبرش افزونتر باشد ،زيرا محبت اساس اطاعت و پيروي
!اعت !ني اط! !از نمايد ،يع!!تان آغ!!تين دوس! دوست داشتن ديگران در هنگام اختيار اعمال از نخس!
! را بر اطاعت تمامي مردم ترجيح دهد ،ولي هرگاه خداي ناخواس!!ته محبت ش!!خص با خداوپيامبرش
! ترجيح حاصل نمايد ،درينصورت بايد دانست که انسان راه خدا و پيامبر را گذاش!ته به انسان ديگري
! .و ! را مينمايد
راه آن انسان سير وحركت مينمايد ،و از او اطاعت نموده نا فرماني خ!!دا و پي!!امبر
ازينكه اساس مشابهت را محبت تشكيل ميدهد ،تشبه به هر شخص مقدار محبت آن شخص را با جانب
! متع!!ال( جل جالله ) ! ،به همين اساس خداوند ! او را تعيين مينمايد
! ،و خط فكري مقابلش بيان ميدارد
! آخرت پاداش ميدهد . (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز
! و به ويزه يك نا مسلمان مش!!ابهت ميدهد ؟ به گونه مثال :چرا يك انسان خود را با انسان ديگري
در پاسخ ميتوان گفت :علت اصلي اينست كه محبت آن شخص در قلبش جا گرفته ميخواهد به اس!!اس
! نمايد ،خود را مانند او سازد .
اين محبت قلبي از او پيروي
چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ،دانش!!مندان ميكويند ( زمانيكه
!تقرار حاصل مينمايد ) روي همين !وع در قلب اس! يك موضوع در زبان زياد تكرار شود آن موض!
دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ،دوستان و ساير مردم ذكر و ي!!اد خداوند
متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) زياد باشد ،اين ذكر و فكر الهي در قلب استقرار حاصل نم!!وده و
! ،ولي ب!!رعكس آن ! متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) و پيامبرش در دلها جا ميك!!يرد محبت خداوند
! درهرگاه صحبت هاي ما با اعضاي خانواده ،دوستان و ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش
مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باشد ،و هميشه براي فاميل خويش افالم ،كست ها ،مجالت
! نا مسلمانان و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ،محافل و قصه ها و دانستانهاي
ميباشد بيشكش نماييم
! از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنك ،نام و غيره است ؟ سوال دوم :آيا منظور
جواب :بلي تشبه تمامي ابعاد زنده كي را شامل ميشود ،
مشابهت با كافران در نامهاي شان :هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل با كي محبت زي!!اد
دارند ؟ هرگاه محبتش با اهلل باشد ،كوشش ميكند كه يكي از نامهاي خداوند متعال( جل جالله ) (جل
جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بنده ) را كذاشته طفلش را به آن نام نامكزاري نمايد ،
مثل عبداهلل – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره .
و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و يا صحابه كرام ميباشد ،و اين شخص به اساس محبت
!
!بي!ام مناس! ! متعال( جل جالله ) (جل جالله ) آنانرا دوست دارد ،ن! با خدا و يا هم با كسانيكه خداوند
! اختيار مينمايد ،ولي برعكس هرگاه اين شخص محبت با يك هنرمند غ!!ير مس!!لمان براي فرزندش
!حابه را داشته باشد ،و هرشب به عوض اينكه در منزل با اوالد هاي خويش قصه هاي پيامبران و ص!
!ويق !الم تش! ! ،و برنامه هاي مبتذل و مخالف دين مقدس اس! بيان نمايد ،آنانرا به تماشاي افالم خارجي
! در قلب نمايد ،محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان نا مسلمانان و ياهم دشمنان اس!!الم ميباش!!ند
!ام!ايز در هنك! ! و نا ج! ! ،و به اساس اين محبت غير مشروع خودش ،خانمش و فرزندانش زياد ميشود
! او را در نخستين مرحله حيات با نامهاي غير اسالمي و غ!!ير دي!!ني نا بدنيا آوردن يك طفل معصوم
285
!خص محبت با !المي محبت است ،اكر اين ش! ! ،علت اساسي اختيار نامهاي غير اس! مكزاري مينمايند
!
! داشت ،ميتوانست از هزاران نام مردان و زنان صحابه يك نامي را ب!!راي فرزن!!دش صحابه پيامبر
! غير مس!!لمان! و صحابه كرام با هنرمندان خارجي اختيار نمايد ،ولي محبت او نسبت به خدا ،پيامبر
! خود را با نام وي مشابهت دهند ( .من تشبه بقوم فهو منهم ) .
! فرزندزياد بوده ،و خواستند
مشابهت با كافران در لباس :
!
بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود
! ستر و حجاب بعضي از عادت ! خواهران مسلمان ما در موضوع يكي از اشتباهات بسيار خطرناك
ها و اختالط هاي فاميلي ميباشد .مثال :بسياري از مردم در بيشروي شان بعضي از اطفالي بوده اند
!رانكه سن آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه عيور ،بسران عيور ،عيور خواهران ،و بس!
شان ،بسران ماما ،بسران كاكا ،وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد بوده ،يا باهم
خورد كالن شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رس!!يده اند ،و
آنان ازينكه باهم عادت شده اند ،و هميشه باهم نشست و برخواست كرده اند ،با بي تف!!اوتي با آن!!ان
معامله ميكنند ،مثال از عيور ها و بسران آنها كه جديدا جوان شده اند س!!تر نميكنند و حتا در قس!!مت
موها ،دستان ،و ياهم در اثناي شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي عمل ميكنند ،و اين بي تفاوتي
! نباشد تمام احكام! برايشان ميشود ،زيرا هنكاميكه سن كسي به جواني رسد ،ومحرم سبب كناه بزركي
!،و شريعت اسالمي بعد ازبلوغ خود آن خواهر و يا هم بالغ شدن ساير نامحرمان بااليش فرض ميكردد
! با يكجا بزرك شدن , اين خواهر مسلمان بايد در هنكام مقابل شدن با آنان بي بروا نباشد ،زيرا نامحرم
!واهر و يا هم در بيشروي انسان بزرك شدن محرم نميكردد ،و شايد آنان فكر كنند كه ما با هم مانند خ!
برادر بزرك شده ايم ،ويا هم جوانان كه در بيشروي ما بزرك ش!!ده اند ،مانند اوالد ما هس!!تند ،ويا
! وخواهر زنده كي كرده اند و اكنون كه جوان شده اند احساس اينكه دختران ما با آن بسران مانند برادر
!تدالالت !خنان و اس! !اهم نشست و برخواست ميكنند ،اينكونه س! ! بلكه به شكل عادي ب! بيكانكي نميكنند
نظريات شخصي هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت ش!!رعي را به خ!!ود
! و با بزرك شدن دريكجا ،ويا هم جوان شدن در بكيرد ،زيرا اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند
! نمودن سن خورد در مقابل ما مشروعيت ميداشت و سببي از اسباب مقابل جشمان اسنان بعد از سبري
محرم شدن ميبود ،آنرا ما در كتب شريعت اسالمي ميخوانديم ،ولي هيجكاهي درين مورد معافيتي از
طرف شريعت اسالم بيان نشده است ،و روي همين علت است كه كسالت و بي تفاوتي درجنين موارد
! اين حكم الهي را در نظر !ترم!دين مح! ! ميشود كه الزم است خواهران ،مادران ووال! سبب كناه بزركي
!ويلي و يا همداشته از رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند .زيرا با زنده كي نمودن دريك ح!
!
!اني خداوند !يان و نافرم!! عص! !لمانانيكه ميخواهند
!ير نميكند و مس! بزرك شدن يكجا حكم شريعت تغي!
! نمايند .
! توجه بيشترمتعال( جل جالله ) (جل جالله ) را نكنند درين موارد
سترو حجاب به اساس رقابت
286
!بر از دين رواج يافته است اينست ! در بين بعضي از مسلمانان بي خ! يكي از عادات باطليكه امروز
! خوان!!ده ام! از ينكه فالن دوست ،همسايه و ياهم برادر
كه بعضي از مردان به خانم هاي شان ميكويند
خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ،و هرگاه كسي را ببينند كه خ!!انمش از
! كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند . ! به خانم خود ميكويد
او ستر ميكند فورا
! ،وبه اساس اشخاص محرم و نامحرم تث!!بيت اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد
نميكردد بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرگاه كسي به اس!!اس
! تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت كن!!اه ب!!زركي را اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد
متحمل شده است .
287
نماز
!ال( جل جالله ) است اكر كسي ! متع! !ان با خداوند!ات انس! نماز بناي دوم اسالم است ،نماز مالق!
! متعال( جل جالله ! متعال( جل جالله ) كب بزند بايد نماز بخواند و اكر بخواهد خداوند بخواهد با خداوند
) با او كب بزند قرآنكريم را بخواند ،ازينكه نماز سخن كفتن بااهلل ( جل جالله ) است ،اكر كسي بعد
! ،و قسمش درست است ، ! نميشود از نماز قسم بخورد كه بااهلل ( جل جالله ) سخن كفتم حانث يا كنهكار
ازينكه نماز سخن كفتن باخداوند متعال( جل جالله ) است ،وبنده با خداي خود مالقات ميكند باالي اين
!ذوا زينتكم عندانسان الزم است تا متوجه به باكي بدن ولباس خويش باشد ،خداود متعال ميفرمايد ( خ!
! با زينت باشيد ،صحابه كرام وقتي مسجد ميرفتند لب!!اس كل مسجد ) يعني در هرجاييكه نماز ميخوانيد
!
باك ميبوشيدند و خود را زينت ميدانند وعطرميزدند و ميكفتند ما به مالقاتاهلل ( جل جالله ) ميروي
سوال :شرط اساسي نماز جيست ؟
! اساسي نماز حضور قلبي است . جواب :شرط
! ( ال صالة إال بحضور القلب ) نم!!از درست بيعمبر نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد
نميشود مكر به حضور قلبي ،منظور از حضور قلبي اينست كه تمام هوش و فكر انسان در هنكام نماز
! ازيكي از ! متعال( جل جالله ) نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميباشد خواندن متوجه ذات خداوند
!رين ! من نماز ميخوانم فكر ميكنم كه اين آخ! ! شد كه شما جي قسم نماز ميخوانيد وقتي دوستان خدا برسيد
! را قبض نمايد ! بيابم و يا عزرائيل روحم نماز زنده كي من است ،خدا ميداند كه به نماز ديكري فرصت
! بطرف جبم ! و دوزخم ! جنت بطرف راستم ! فكر ميكنم كه كعبه شريفه در بيشرويم ! در نماز مياستم ،وقتي
! دارد به اين!رار
! متعال( جل جالله ) متعال نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باالي سرم ق! و خداوند
! در نمازش خشوع ،تواضع ،بيجاره فكر نماز ميخوانم هرگاه انسان مانند اين دوست خدا نماز بخواند
كي ،عجز و نياز بيدا ميشود ،خداوند متعال( جل جالله ) متعال نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!!لم )
!ال( جل !ذاب خداوند متع! ميفرمايد ( قد افلح المؤمنون الذين هم في صالتهم خاشعون ) به تحقيق از ع!
! خود خشوع مينمايد ، جالله ) نجات يافت مؤمنان ،آن كسانيكه درنماز
!امبر باشد !از پي!! يعني نماز ما مشابه نم! شرط دوم در نماز اينست كه ما مثل پيامبر* نماز بخوانيم
! كه مرا ميبيند نماز ميخوانم! أصلى ) شما آنجنان نماز بخوانيد ! ( ،صلوا كما رأيتموني پيامبر ميفرمايد
! هرح!!رف ! حوصله ميبود ! باصبرو ! كه در هر قسمت نماز بسيار حضرت پيامبر جنان نماز ميخواند
! اهلل
! ،حضرت انس رضي ! ،و به معناي آن كلمات وآيات نماز متوجه ميبود را از مخرج آن ادا مينمود
!در !مع اهلل لمن حمد كفتن آنق!!ام س! ميفرمايد كه رسول اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) درهنك!
!
ايستاده ميشدكه ما ميكفتيم البته اشتباه نموده است ودربين دو سجده آنقدر مينشست كه ما فكر ميكرديم
! اهلل عنه ) اينست كه پيامبر در وقت سمع اهلل كه اشتباه نموده است ،مقصد حضرت انس ( رضي
! زياد توقف ميكرد ،حضرت ابن جبير كه يك تابعي بزرك است لمن حمده كفتن و دربين دوسجده بسيار
ميفرمايد :كه من از حضرت انس ( رضي اهلل عنه ) شنيدم كه ميكفت كه من بعداز حضرت رس!!ول
اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) بشت هيجكسي نماز نخواندم كه نمازش مشابه رسول اهلل نبي
كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باشد نسبت به نماز اين جوان ( عمر بن عبدالعزيز ) حضرت ابن جبير
!ور !ود ،منظ!ميفرمايد كه تسبيحات ركوع و سجده و آنرا اندازه نموديم كه به اندازه ده ده بار تسبيح ب!
!رت عمر بن !لم ) اينست كه حض! حضرت ابن جبير و حضرت انس نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!
!بحان ربي !ار س! !دازه ده ب!! به ان!! وعلتش همين بود كه در ركوع عبدالعزيز مثل پيامبر* نماز ميخواند
!.العظيم و در سجده به اندازه ده بار سبحان ربي االعلى توقف مينمود
288
ازين احاديث معلوم ميشود كه نماز بيغمبر* بسيار با خشوع و تواضع آهسته آهسته و در هر بخش
!ات نماز با فكر آرامي بود و كسيكه در نماز عجله كند مانند نول زدن مرغان در سجده تيزي نمايد كلم!
!ازش !وع و تواضع نكند ،نم! ! را از مخارج آن ادا ننمايد ،و در نماز خش! را درست ادا نكند ،حروف
!
!خص داخل مسجدشد !وهريرة ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد ،كه يك ش! !رت اب! درست نميشود ،حض!
! نم!وده پيامبر* در يك كوشه مسمجد نشسته بود ،آن شخص نماز خواند و به نزد پيامبر* آمد وس!الم
!از! نخوانده اي آن شخص رفت دوباره نم! پيامبر* كفت :وعليك السالم ،برو نماز بخوان زيرا تونماز
خواند به نزد پيامبر* آمد وسالم نمود ،حضرت پيامبر* كفت :وعليك السالم برو نماز بخوان تونماز
نخوانده اي در مرتبه سوم و يا بعد از آن پيامبر* براي من كفت :وقتيكه براي نماز برخيزي وضو را
!اد
!رآن ي! ! قبله ايستاد ه اهلل اكبر بكو ،بعد از آن هر جيزي از ق!
به شكل درست انجام ده ،بعد به طرف
داري بخوان ،بعد از آن ركوع بكن تا اينكه در ركوع خوب اطمينان حاصل نمايي ،بعد از آن سرت را
بلند نماي تا اينكه خوب راست ايستاده شوي بعد از آن سجده نماي تا اينكه خوب با اطمينان سجده نمايي
! بعد از آن سجده نما ،تا اينكه خوب سجده نم!!ايي ، بعد از آن سرت را بلند نماي تا با اطمينان بنشيني
! است كه بعد از آن ايس!!تاده بعد از آن بر خيز وبنشين تا اينكه مطمئن نشسته باشي و در روايت ديكري
شو تا اينكه خوب راست ايستاده شوي و به همين شكل تمام نمازت را تمام نما .
! به آن صحابي مبارك كه نماز خوانده بود ،كفت :برو دو باره نماز بخوان ؟ سؤال :جرا پيامبر
!ان و !از با اطمين!
جواب :آن شخص به عجله نماز خواند و دروقت وسجده و ساير بخش هاي نم!
آرامش نماز نخوانده بود ،ازاين سبب پيامبر جنان نماز نادرست بنداشت .به او امر نمود تا دوباره به
! ،زيرا نماز با شتاب وعجله درست نيست . شكل درست نماز بخواند
نكاح
نكاح سنت پيامبر* ميباشد و هرگاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش
!ول! جسمي داشته باشد و توانايي مالي نداشته باشد در مورد آن رس! ! هرگاه كسي توانايي واجب ميباشد
! كه ازدواج
!ما بتواند
! :أي جوانان هرگاه كسي از ش! اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد
نمايد بس بايد ازدواج كند زيرا ازدواج كردن براي جشم و شرمكاه انسان نكهدارنده است ،و اكر كسي
!يله
!راي او وس! !را روزه ب! ازدواج كرده نميتاواند يا توانايي آنرا نداشته باشد بس بايد روزه بكيرد زي!
!ته باشد كه
! داش!!ايي!لمان توان!
! اينست كه هرگاه جوان مس! محافظت است ،منظور از حديث شريف
!
! اين امر پيامبر* حتما بايد ازدواج نمايد ،زيرا از دواج م!!انع جشم برناموس!!هاي ازدواج كند مطابق
289
!
!ايي !اه كسي توان! ! ،و هرگ! !ايز وقايه مينمايد
مردم ميباشد ،و همجنان انسان را از زنا و اعمال نا ج!
! مصارف مالي ازدواج را نداشته بس او بايد براي وقايه جشم و جسمش جسمي داشته باشد ولي توانايي
!رس !ود را از ت! !مان خ!! روزه جش! ! روزهاي از كناه روزه هاي نفلي بكيرد ،زيرا انسان روزه داردر
خداوند متعال( جل جالله ) از ديدن نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مسلمان با تمام ب!!دن خ!!ويش
! خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و ! و كوشهاي روزه ميكيرد جشمان خود را از نامحرمان نكهميدارد
! از آنجه توجه اش ! بناء اين جوان در هنكام روز! را نميكويد
حرام حفظ ميكند و بزبان خود سخنان ناروا
!اب جريمه !انع ارتك!را به حرام جلب ميكند وقايه ميشود ،وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند م!
ميشود .
! ونامزد
اختيارهمسر
!
! ازدواج نمايند ،در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بولدار ! مردم وقتي ميخواهند بسياري
!اطر ! ،بخ!!ار علت ازدواج مينمايد ! ،پيامبر* ميفرمايد :كه مردم زنان را بخاطر جه! و نامدار ميباشد
!وان !واي ج! !انتش ،بس ت! ! بخاطر دي! ! اش و جهارم ! بخاطر زيبايي
مالش ،بخاطر نسبش ،سوم بخاطر
! را! و رض!ايت ش!وهر مسلمان ديانت را در نظر داشته باش ،زيرا به اين كفته پيامبر* روابط فاميلي
زنان دين دار خوب مراعات كرده ميتوانند ،زيرا بسياري اوقات ديده شده است كه زنان زيبا بخ!!اطر
اخالق بد شان طالق شده اند ،وزنان بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده اند
و كاهي هم مال سبب اخالف بين خانم و شوهر شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي
! از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با فاميل اورا دوست بدارند ،وهمه اورا احترام نمايد و شوهرش
! ،از استخدام الفاظ زشت اجتن!!اب ميكند ،ودرهنكاميكه اعض!!اي فاميل ديانت احترام بزركان مينمايد
شوهرش به اوظلم كند بخاطر رضايتاهلل ( جل جالله ) صبر ميكند ،خداوند متعال( جل جالله ) متعال
! والصالة ) در مصيبت ها با ص!بر ونم!از كمك بخواهيد ،زن به!ترين ميفرمايد ( واستعينوا بالصبر
! :كه رسول اكرم نبي كريم ( صلي نعمتاهلل ( جل جالله ) است ،حضرت عبداهلل بن عمر& ميفرمايد
اهلل عليه وسلم ) ميكفت :دنيا همه نعمت هاي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ،كرانبه!!اترين نعمتاهلل
! كه نبي كريم نبي كريم ! اهلل عنه ) ميفرمايد
! ،حضرت امامه ( رضي ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد
!اد( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود انسان مؤمن بعد از تقوى و برهيزكاري از هيج جيزديكراستفاده زي!
!اعتش ميكند و اكر !ارش را امر نمايد ط! !انم نيكوك!
!را اكر خ!نكرده است مكر از ازخانم نيكوكار زي!
! او را برائت ميدهد ،واكر از خانه ! ،و اكر در باره اش قسم ميخورد بطرفش نظر كند خوشحال ميشود
!.! امانت كار ميباشد
اش دوركردد خانمش درنفس خود او مال شوهرش
نعمتهای الهی
290
! متعال( جل جالله ) متعال (جل جالل!!ه) سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات خداوند
ميباشد ،اهلل ( جل جاللـه ) ذات مقدس است خالق همه بشريت است ،مهربانتراز مادرو پدر و ساير
! ،تمامي ضروريات بدن مارا بدون كدام دوستان ميباشد ،او تعالى هريك ما را با زيبايي خاصي آفريد
! كه هر عضو بدن ما ارزش قيمت و مصارف پولي تكميل نمود ،هرگاه به بدن خود متوجه شويم ميبينيم
! دارد ،و هرگاه كدام ما به سبب کدام اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود خويش بسيار زيادي
!زاران دوالر !ريض ه! !زد م! را از دست دهد ،داكتران براي فعال ساختن آن عضو بدن انسان از ن!
! ازبين رود و ما از ! نماييم كه هرگاه جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي مطالبه مينمايند ،بياييد تصور
! كرديم و روز روشن باالي ما شب تاريك گردد ،هرگاه به ن!!زد ديدن همهء زيبايي ها جهان محروم
!
! او براي ما بگويد كه شما به خريداري يك جشم ضرورت داريد كه شايد جند هزار دوالر طبيبي رويم
! گردد كه يك جشم خود را به شما هديه دهد ،هرگاه تمام شود و يا هم كدام يك از دوستان تان حاضر
! و ازهديه دادن جشم خويش برايمان ! خويش رويم ،همه ابا ورزند به نزد هزاران دوست بسيار صميمي
! كذري يك جشم خ!!ود را ! ايثار و ازخودعذر بيش نمايند ،و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار
! زياد عمليات ) دو براي ما هديه دهد ،وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصارف
! ،و بتوانيم زنده كي خويش را بشكل نورم!!ال آن به باره به ديدن اين جهان وزيبايي هايش قادر كرديم
!ام عمر !ود ،آيا در تم!! ما در مقابل آن دوستيكه جنين ايثار نموده است جي خواهد ب! بيش بريم موقف
! بود ،و هرگاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نماييم ،آيا در انجام مرهون احسانش نخواهيم
آن امر تكاسل خواهيم نمود ،وياهم كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز .به همين سان
ممكن است ساير اعضاي بدن خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو ب!!دن ما را به
!وي !ته تا دست طلب بس! !اج كسي نكذاش! ! ها خلق نموده است ،مارا محت! شكل رايكان با تمامي زيبايي
!
انساني دراز نماييم ،و هرگاه هر عضو بدن به قيمت هاي كزاف فروخته ميشد ،جند تن ما ميتوانستيم
! خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي است كه ما شكر او ! نموده و وجودكه آنرا خريداري
را بجا آوريم و آداب را با خداوند متعال( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم
فرهنك اسالمي
291
!رك !الم داشت ت! عادات ،عنعنات و امور فرهنكي و كلتوري خويش را كه مخالفت با دين مقدس اس!
! ارشادات الهي عمل نمايند ،زيرا دين مقدس اس!!الم ! مسلمانان حقيقي شده و مطابق نمودند ،تا بتوانند
! انس!!ان هم در ك!!رفتن دين جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري را در بر داشته ،و بهبود
! تغي!!ير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل ! كل ميباشد ،زيرا حيات بشر زم!!اني احكام الهي بصورت
!يكان ) اي !وات الش! !وا خط!تطبيق و عملي گردد ( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في السلم كافة و ال تتبع!
! نكنيد .
! و از كامهاي شيطان بيروي مؤمنان شما به دين مقدس ا سالم بصورت كامل داخل شويد
! نمود و مردم كرايش خويش را به دين اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار
!ات ! سر تسليم نهادند ،شايد با تأثير بذيري از تقاليد و عنعن!
مقدس اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد
! از عادات و تقاليد خويش را خويش و يا هم با عدم درك اسالم بصورت متكامل و يكبارجه آن بسياري
! خواستد اين عادات و تقاليد را حفظ نموده ! و غير اسالمي بوده فراموش نكردند ! هاي قديمكه زاده فرهنك
و به بهانه هاي مختلف از آنها دفاع نموده و يا هم در هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم
،عالقمندي شان به تقاليد و عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف سيرت پيامبر * وصحابه كرام و
! تا مردم از ام!!ور ! .بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد در دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد
! اين ملحوظ دين مقدس اسالم حالل را حرام اجتناب نموده و اكثريت توجه شان به حالل باشد ـ روي
!تياب ! دس!!ترساده و آسان ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيش!
! دختر ج!!وان ميداشت ! يك صحابي ! كه زمانيباشد ،ما در احاديث پيامبر صلي اهلل عليه وسلم ميخوانيم
براي پيامبر* عرض مينمود كه دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام مؤمن به نكاح ش!!رعي ب!!دهم ،
!
پيامبر يكتن از صحابه را كه هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيشنهاد
ميكند ولي آن صحابي از فقر و بيجاركي خويش خبر ميدهد وپيامبر صلي اهلل عليه وسلم در مقابل مهر
!ورت حفظ جند سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فقير و نادار در مي آورد ،و بدين ص!
آن شخص فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيكيري نمايد ،ولي برعكس آن ساده
! ميبينيم كه به
! به ساده كي ازدواج امروز كي در نكاح و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست
سبب عادات ،رواج ها ،و عنعنات غير مشروع ازدواج حال ل بسيار سخت و بر مصرف شده و بر
عكس آن تصاوير برهنه ،فلم هاي مبتذل ،كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد ش!!ده
! ازدواج نمايد ،هزاران مشكلي را بايد ! حالل و مشروع است ،زمان يك جوان مسلمان بخواهد بصورت
! طويانه بدهد ،براي اقارب خويش و اق!!ارب ! ميشود كه هزاران هزار افغاني تحمل نمايد ،او مجبور
! هنكفت را تهيه نمايد ،آن ج!!وان كه ش!!ايد عروس غذا هاي متنوع ،لباس هاي مختلف ،با مصارف
!
!رف !ود را مص! !اله خ!! است كه معاش ده س! ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشته باشد ،مجبور
! با قرض داراي خويش ! خوري و عيدي و نوروزي نمايد ،وباآلخره ساليان درازي عروسي و شيريني
! و در حاليكه آن جوان و فاميل در دست و كريبان باشد ،و مردم اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند
! اقارب شان با بوشيدن لباس ه!!اي ! خوري از قرض و وام سخت رنج ميبرند هنكام عروسي و شيريني
! اسالمي مخالفت داشته قشنك ،و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ،اين نوع فرهنك ها با فرهنك
و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فاميل
!
داماد شوند ،و اين ظلم را روا دارند كه يا داماد برايشان مصارف هوتل ،طويانه ،و غيره را ببردازد
! اسالم نيست ! و خوردن طويانه جزء فرهنك و ياهم از دادن دختر شان معذرت بخواهند .دختر فروشي
!دون در !ازند ،و ب! ،اسالم براي فاميل عروس حق نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار س!
! از! كه به تمامي خواهشات آن!!ان لبيك كويد .اين دوري ! وي او را مجبور سازند نظر داشت توانايي
! ،و نا كزير!ند
فرهنك اسالمي سبب شده تا هزاران جوان بدون ازدواج به سن سي و جهل سالكي برس!
292
! كه كناه همه به دوش كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از مرتكب جرايم اخالقي كردند
كلتور و عنعنات خويش بيروي ميكنند .
هرگاه در مراسم خاك سباري جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم كه عادات غير
! مسلطاسالمي درين مراسم
! ما به عوض اينكه در غم و ان!!دوه آن دوست از بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد
! مجبور شده تا براي صرف غذاي عزما دست رفته توحجه نماييم ،بر عكس آن ميبينم كه اقارب متوفى
! قرض شده و ! در جستجوي دهنده كان حركت نموده و هرگاه در خانه خويش بولي نداشته باشد ،فورا
! الي سه صد نفريكه در جنازه ! است در جاشت آنروز براي دوصد غم او دو جند ميشود زيرا او مجبور
! خواهد كرفت ،آنانيكه اين غ!!ذا رااشتراك نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه قرار
! آيا خوردن غذا در خانه شخص غم دي!!ده رواست ،آيا دين ! به كدام مشروعيت آنرا ميخورند ميخورند
مقدس اسالم براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوس!!تان را دو جند نمايند ،نه اين مخ!!الف دين ولي
! ع!!ادات و رواج خ!!ويش مطابق عادات و تقاليد است ،كه مردم بخش ديني آنرا زير با نموده مطابق
! يك!!روز اين ! ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا ! دفن متوفى
حركت ميكنند ،،أيكاش اين ماتم تنها در روز
! جهل رنج را متحمل ميشدند و لي بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ،شب ه!!اي جمعه و روز
! مجبورند تا بول زيادي به هرشكلي كه ميشود حاصل نمايند و براي عزا نيز دوام داشته و اقارب متوفى
دهنده كان غذا هاي متنوع تهيه نمايند در غير آن در هر مجلسي مورد طعن آنها قرار كرفته و مجبور
خواهند شد كه اين شرمنده كي و مالمتي را به دوش كشند .
! كه آيا مجبور ساختن مردم ،خوردن غذا ي شان ،و قرض دار ساختن اقارب اكنون سوال ميشود
متوفه مطابق شريعت و دين مقدس اسالم است ؟ بصراحت ميتوان كفت كه دين مقدس اسالم مخ!!الف
!نين
!لمانان را از ج!!ادات را تاييد نميكند بلكه مس!
! بر ديكران ميباشد ،ونه تنها جنين ع! ظلم و تجاوز
! مسلمان ميداند ،و
مظالم جدا نهي مينمايد .بلكه اسالم همكاري و كمك در مراسم غم را وظيفه هرفرد
!اييم الزم است تا!ات نم!! كه در مراسم تدفين ،عزا داري و غيره احكام اسالم را مراع! هرگاه بخواهيم
اقارب متوفى را بكزاريم كه متوجه رنج و غم خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و عزا داري آن!!ان
همكا ري نماييم ،هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ،و يك قطرهء آب آنها را نيز
ننوشيم .
! عروسي ازدواج درمراسم
اصال دين مقدس اسالم
293
منفي كرايي علت اساسي عقب ماني مردم
! استفاده از وسايل بيشرفته و توليدات كن!!وني يكي از مشكل عقب ماني مردم ما در عصر امروزي
! ،كه اين استفاده منفي هم براي زن!!ده كي شخصي فاميل ها و هم ب!!راي جهان بكونه منفي آن ميباشد
كشور ايجاد بد بختي مينمايد .
! اخ!!تراع كردي!!ده كه ! تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي بكونه مثال در عصر امروزي
اكثريت اين وسايل با قيمت هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ،اين وسايل بيشرفته كه همه داراي
! ،و مردم جهان كوشش مينمايند تا حد اكثر از بخش مثبت آن استفاده نمايند ، جهات مثبت ومنفي ميباشد
! تعليم و تربيه ،علم ودانش ،بهبود زنده كي خ!!انواده كي و با استفاده مثبت وسايل در زمينه بيشرفت
! وتلويزيون هاي خويش براي ت!!دريس ،تعليم ، ! ،مثال :از راديو
! كشور خويش استفاده مينمايند وترقي
!ان!ورهاي جه! !اي كش! ! از تلويزيون ه! ! ،اكنون در بسياري تربيه ،و غيره امور مثبت استفاده ميشود
!،! سياسي ! ،تعليم سواد ،مناقشات
مشاهده ميكنيم كه برنامه هاي خاصي براي تعليم دين ،تعليم كمبيوتر
! نشر ميشود ، وفلم هاي تربيتي كه جوانان ،نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد
! بدران ،مادران ،حفظ صحت فاميل ،وقايه از امراض همجنان برنامه هاي ويزه خانواده ،مسووليت
! ب!!روز ! جوانان روز وجود دارد كه با مشاهده هر برنامه وضعيت اخالقي ،صحي ،تعليمي و فرهنكي
! براي رسيدن به يك هدف مفيد استفاده ميشود .س!!ينما ! و داستانيزياد شده و حتا از فلم هاي كارتوني
! ،ولي برعكس در ! نيز براي اهداف تعليمي و تربيتي استفاده ميكردد ! خوب ميباشد كه يك وسيله تربيوي
كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه سينما هاي شهر هميشه افالم مبتذل و غير اخالقي را
!
!ان!ان و نوجوان! !ورد اخالق و تعليم و تربيه جوان! ! بول يابي به نمايش ميكزارند و در م! صرفا بخاطر
! همين علت است كه اين سينما ها وقت مخصوصي نداشته بلكه در تمامي هيحكاهي فكر نميكنند .روي
روز نشرات دارند و با تقديم فلم هاي مبتذل شاكردان مكتب را وادار به ف!!رار از مكتب نم!!وده و راه
!.! ،زنا ،شرابخواري ،قتل ،تجاوز برديكران را از همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند هاي دزدي
294
!
! را به معناي بي بند وباري ميشناسند ،و فكر ميكنند كه دموكراسي اكثريت مردم ما دموكراسي
! هر جرمي را به آزادي انجام دهد . يعني بيرون رفت از دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند
! بطور بيست و جهار ساعته تشرات ! تلويزون هاي آزاد و شخصي ميتوانند اكنون كه در كشور
! ،آنها ص!!رفا ! به تعليم وتربيه اطفال ،و جوانان ندارند ! اين تلويزيون ها هيج توجهيدارند ،مسوولين
! را بدون در نظر داشت ،دين ،كلتور ،فرهنك ،اخالق ،تربيه ،آداب و برنامه ها و فلم هاي خارجي
وويزه كي هاي مردم ما نشر ميكنند ،و اين نشرات بي بند وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست
! كه! را دارند ،س!بب ميش!ود !وني! ها كه غالبا شكل شنيده ني برنامه هاي تلويزي! و جهار ساعته راديو
!.
روزانه كميت جنايت و جرم در كشور زياد گردد ،و جوانان ما همه روزه هنوز هم بد اخالق كردند
! تعليم و تربيه ،و ترقي ! كه يك وسيله بيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت كمبيوتر
! هاي دلخ!!راش موبايل ها كشور استفاده نمود ،اكنون در بسياري از دكانها صرفا براي ثبت موسيقي
! كه صد ها ! شهري جاب نماييم مجب!!وريم ! يك مقاله را در كمبوترهاي استفاده ميشود ،هرگاه بخواهيم
! دارد كه از آن اس!!تفاده مثبت ! ها در دست اشخاصي قرار افغاني را صرف نماييم ،زيرا اغلب كمبوتر
!تان! دانشمندان و قلم بدس!! ،وساير! و مامورين كشور نمي كنند ،ولي معلمين مكاتب ،استادان بوهنتونها
! مثبت آن استفاده نمايند .! در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ,آنرا بصورت نميتوانند
! ما رواج يافته و بعضي از مراكز آن در شهر تأسيس كرديده ،ولي انترنت كه جديدا در كشور
متأسفانه كه منفي كرايي مردم ما آنرا نيز از اهميت اصلي اش دور نكهداشته است ،درين مراكز ديده
!اي منفي آن !ترنت ،از برنامه ه! ميشود كه غالبا جوانان به عوض استفاده از منابع معلوماتي مثبت ان!
!يز ازاستفاده ميكنند كه در ينصورت نه تنها بول خويش را بيجا مصرف نموده اند بلكه اين وسيله را ن!
جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند .
موبايل :موبايل يك وسيله ضروري براي انسان است كه
295
! نخواهد داشتهيزم آن سنكها و مردمان اند وقايه نماييد .در ينصورت هيج مشكلي در فاميل وج!!ود
!ده كي
! تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل براي خير زن! زيرا بدر مهربان كوشش مينمايد
! كار نمايد ،و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و بهبود شانرا مهيا س!!ازد .دنيا وآخرت فرزندش
! كه در 24ساعت زنده كي خويش به ك!!دام ام!!ور مش!!غول اند ،برنامه ه!!اي متوجه فاميل ميباشد
!در به درس و!اي فاميل حق! تلويزيوني جقدر در اخالق و تربيه آنها تاثير مثبت ويامنفي ميكند ،اعض!
تعليم عالقمندي دارد و به همين شكل هميشه متوجه هر امر فاميل بوده و بدين شكل اين حكومت كوجك
! رهبري نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد . را بخوبي
حكومت بزرك ( دولت ) :اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد ،اين حك!!ومت كه هر -9
! متع!!ال( جل جالله ) ( جل جالله ) مس!!ؤوليت دارند ، عضو آن در مقابل م!!ردم ،ملت ،و خداوند
!دا متوجه!ور ج! ! اوالد كش!مسولين بزرك جامعه ميباشند ،حكومت را الزم است تا براي تربيه معنوي
! ،تنها باز نمودن جند مكتب بدون مراقبت و تفتيش باشد ،براي تعليم و تربيه كامهاي استواري بردارد
!
! تعليم و تربيه كشور تنها به دوش وزارت معارف ! نميسازد ،و مسؤوليتمسؤوليت حكومت را مرفوع
!،و تحصيالت عالي نبوده بلكه وزارت اطالع!!ات وفرهنك و وزارت داخله ووزارت حج و اوق!!اف
! بزركي در قبال تعليم و تربيه دارند ،زيرا به اساس تقسيم اوقات ووزارت ترانسبورت نيز مسؤوليت
بيست و جهار ساعته يك جوان يا نوجوان مدت بنج إلى شش ساعت در مكتب و بوهنتون ميباش!!ند ،و
!
باقي وقت خويش را در خانه ،بازار ،اماكن تفريح ،مساجد ،سرويس هاي شهري و غ!يره ص!رف
مينمايند ،كه هر كاه هر وزارتي بداند كه جقدر وقت يك همشري ما در مربوطات مسوليت وي سبري
!ردم ما!تان و م!! به كلس!
!ورما ! نمايد ،كش!
ميكردد و براي وضعيت تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي
صاحب معنويت عالي و بيشرفت نهايت زود خواهند شد .
!
مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك
! دارد ،! از جمله وزارت هاييست كه روزانه مليون هاي مشتري وزارت اطالعات وفرهنك
! و تلويزيون ه!!اي آزاد و ! ،راديو
زيرا تمام روزنامه ها ،جرايد ،مجالت ،فلم هاي داخلي و خارجي
! ،مراكز تفريح و غيره به شكل مستقيم تحت صالحيت و كنترول وزارت حكومتي ،سينما ها ،تياترها
! كه فقط ب!!راي ! قرار دارد ،مسؤوليت وزارت اطالعات و كلتور درين ختم نميكردد اطالعات و كلتور
افتتاح نشرات آزاد كار نمايد ،و هر يكي را اختيار دهد تا بي بند وب!!ار برنامه ري!!زي نمايد و هرجه
!ور ،!انت ،كلت!! ميباشد كه مطابقت با دي!
خواست نشر كند ،بلكه هميشه آزادي مثبت داخل يك جوكاتي
!و!وتي !واه ص! !ريه ( خ! !راي هر نش! ! دارد ب!فرهنك مردم آن سرزمين باشد ،اين وزارت مسؤوليت
! ملت مسلمان ! باشد وياهم قلمي ) تفهيم نمايد ،تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك تصويري
!طح تعليم ،تربيه ,ادب و اخالق!ديم نمايند تا س!
! ،و براي مردم ما جيزي را تق! كشور ما عيار سازند
!ان راجوانان و نوجوانان را بلند برد ،و از آنجه كه سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ،و ياهم جوان!
! در فكر! .هرگاه وزارت اطالع!!ات وفرهنك مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد اجتناب ورزند
! به بي
! بس وزارت فرهنك كفته نخواهد شد .و هرگاه وزارت فرهنك فرهنك اصيل كشور مان نباشند
! نمايند ،بس اين
فرهنك ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان ما را به بي فرهنكي تش!!ويق
نام خويش را تعويض نمايد ،زيرا شايسته نيست كه نام مخالف عمل باشد .
وزارت اطالعات وفرهنك بايد تمام نشرات روزانه را مراقبت و تفتيش نمايد و آنرا در
! در تعليم و تربيه اوالد اين كشور
! تعليم و تربيه انداخته سنجش نمايد كه اين نشرات جي تاثيري ترازوي
دارد ،هميشه كوشش نمايد تا برنامه هاي راديو ها و تلويزيون ها را زير ميكروسكوب متخصص!!ين
تعليم و تربيه قرار دهند ،و به سينما ها و كست فروشان اج!ازه ندهند تا فلمه!اي غ!ير اخالقي را به
296
! اخالق است ،و بايد اين فرهنك اخالقي
! دهند ،زيرا فرهنك كشور مان فرهنك دسترس جوانان ما قرار
! شان است .
! كساني نمود كه بد اخالقي ها جزء فرهنك خويش را مبدل به فرهنك
! از دانشمندان وزارت هاي تعليموزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني
! نظريات! مطابق
و تربيه ،تحصيالت عالي ،وحج و اوقاف استفاده نموده و براي اصالح نشرات كشور
! و تعليمي آن اجراات نمايد .
تربيوي
مسؤوليت وزارت داخله
!
مسوليت وزارت ترانسبورت
مسؤوليت وزارت حج و اوقاف
!:مسؤوليت وزارت معارف
مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي :
!
رهيابي و خود را مفتي ساختن وسيله جنايت هاي امروزي
يكي از احاديث زنده كي ساز پيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك
إلى ما ال يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجه ساز كه در
! را هميشه مد نظر داش!!تند و آن هيج شكي نيست .صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث ش!!ريف
! ،محفل ،رواج ،و يا غيره امور در نزد شان مشكوك ميبود و ميدارند ،و هرگاه كدام كار ،خوراك
!.از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند از آن به اساس اين حديث شريف اجتن!!اب ميورزيدند
! كه آنها صالحيت فت!!وا و حكم در همجنان هنكام نظر در موضوعي به نزد دانشمندان وعلماي ميرفتند
شريعت اسالمي را دارا ميبودند ،و در زمان صحابه كرام از فتوا دادن حذر مينمودند ،آنان ميكفتند كه
! خويش كامال ! است ،تا در فتوايمفتي به نيابت از خداوند متعال( جل جالله ) () صحبت ميكند ،والزم
! بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ،و علومي را خوانده باشد كه او دقيق باشد و شخصي
! ميرفت او از دادن ! همين ملحوظ هر كاه كسي به نزد يك صحابي ! ،و روي را شايسته فتوا دهي كرداند
! ديكري كه او را نسبت به خ!!ود ع!!المتر ميدانست فتوا اجتناب نموده و آن شخص را به نزد صحابي
ميفرستاد ،و باز آن صحابي نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شخص ميكفت تا به نزد ش!!خص
ديكري كه نسبت به او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد .
! ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حرام اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار
بودن يك جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا كفته ميشود ،هرگاه از كسي ببرسيم كه
!واب به !خص در ج! !رام ،و آن ش!خوردن كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا ح!
! .و مشكل فتوا در همين است كه هر كاه انس!!ان حرمت يا حالل بودن آن حكم كند اين فتوا كفته ميشود
! متع!!ال( جل جالله ) () حالل باشد ،و يا هم ج!!يزي را ! و آن به نزد خداوند جيزي را حرام ميبندارد
297
! را!زركي !اه ب!!رام باشد ،كن! حالل بكويد در حاليكه آن جيز در نزد خداوند متعال( جل جالله ) () ح!
!.و مرتكب ميشود ،زيرا حالل را حرام كفتن و حرام را حالل كفتن س!!بب كفر يك انس!!ان ميش!!ود
! در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار هرگاه كسي بدون علم و دانش و معرفت شرعي موضوع
نموده است .
! بسياري از مردم در عصر ما همين است كه بسياري از مردم خود را مف!!تي مشكل حرام خوري
ساخته و براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكنند ،و هرگاه با
! خود شان فورا ابراز نظر نموده و براي خ!!ود كدام مشكلي كه آنان را در شك مياندازد روبرو ميشوند
بهانه هايي را بيدا ميكنند ،و هرگاه يك عالم و يا شخص متديني برايشان در مورد حكم اس!!المي را
!تربيان نمايد ،آن شخص را به باد مسخره كرفته و ازينكه تعداد اين اشخاص خود خواه در جامعه بيش!
!ايش !ودن كفته ه! است ،با استفاده از اكثريت آراء آن شخص متدين را مالمت مينمايند و براي رد نم!
! بيش ميكنند ،و فكر ميكنند كه اين موقف آنان درست بوده و سبب خالص هزاران دليل بيجا و بي مورد
!ريب دادن آنها خواهد شد ،ولي بايد دانست كه در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را ف!
! ميكند ،و هر انسان مطابق هر ذره ء اعمالش محاسبه است ،زيرا نتيجه عمل بد به خود انسان رجوع
ميشود ،و هرگاه شخصي قصدا براي فريب مردم و يا هم فريب خود و فاميل خود حاللي را حرام و
حرامي را حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )
! نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيدا و بناه ) و بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر
!ام كه باشد!وت به هرن! !ود كه رش! هم ( تحفه و هديه ) رشوت ميخورند ،و هرگاه برايشان كفته ش!
! ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد در غير آن زنده نمودن ! امروزي! كه شرايطحرام است دليل مياورند
بسيار مشكل است ،آنان با بول رشوت در موتر ه!اي لكس ،خانه ه!اي مجلل زن!ده كي ميكنند و با
خوراك هاي متنوع و مهماني هاي بي دربي خود را بهتر از ديكران ميدانند ،در حاليكه انسان مت!!دين
! شخصي ،وياهم خانه لوكس ،و مهماني ها و محافل زن!!ده كي ميتواند با بول حالل بدون داشتن موتر
شرافتنمدانه نمايد .
بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير
298
! لَكُمْ
! لَكُمْ وَسَخَّرَ
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا
! لَكُمْ الْأَنهَارَ إبراهيم )32( / الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ
! مَنْ يَمْشِي
علَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ
! مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي َ وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ
! النور)45( / علَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
علَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ َ
َ
! وَيُنَزِّلُ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِ بِهِ الْأَرْضَ بَعْ!دَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِ!كَ
! الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا
وَ ِمنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمْ
لَآيَاتٍ ِلقَوْمٍ يَعْقِلُونَ الروم )24 /
وَ ِمنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ الروم)23( /
وَ ِمنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ الروم )20( /
وَقُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ النمل )93( /
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمْ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ الحديد)17 /
!يْءٍ
ش!!لِّ َ
علَى كُ!
! وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ َولَمْ يَكْ !فِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ َ
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ
! )53/ شَهِيدٌفصلت
299
عدِيُّ بْنُ ثَابِتٍ قَا َ
ل ! آمده است :حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ قَالَ أَخْبَرَنِي َ درصحيح بخاري
علَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِذَا أَنْفَقَ الرَّجُ !لُ عَلَى أَهْلِ !هِ
عنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ َ
! َ
عنْ أَبِي مَسْعُودٍ
سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ يَزِيدَ َ
يَحْتَسِبُهَا فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ
اإليمان
-15اإليمان باهلل
ألف :وجوب معرفة اهلل و توحيده
ب :وجوب اإليمان باهلل
ج :التوكل على اهلل عز وجل
د :الخوف من اهلل عزوجل
هـ :محبة اهلل من اإليمان
و :لقاء اهلل من اإليمان
ز :ما يذكر في الذات و النعوت
ح :ما يذكر في أسماء اهلل
-16اإليمان بالمالئكة
300
-17اإليمان بالرسل
-18اإليمان بالكتب
! اآلخر
-19اإليمان باليوم
-20اإليمان بالقدر خيره وشره
-21اإليمان بالجن
نواقض اإليمان
-11الشرك
-12الكفر
-13النفاق
-14االبتداع في الدين
!
-15السحـــر
شرك :
!الَ !الَ قَ!عنْ!هُ قَ! عمَرُ بْنُ حَفْصٍ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ حَدَّثَنَا شَقِيقٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ َ َدثَنَا ُ
ح َّ
!اتَ لَا يُشْ !رِكُ بِاللَّهِ علَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ مَاتَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئًا دَخَلَ النَّارَ وَقُلْتُ أَنَا مَنْ مَ!
رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ
شَيْئًا دَخَلَ الْجَنَّةَ
301
بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برس!!انند ،آنها هيج
! متعال( جل جالله ) برايت نوشته است . ! ،مكر آنجه خداوند نفعي رسانده نميتواند
!
و اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو با هم جمع شوند ،به تو هيج ضرري رسانده نميتواند
،مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است .قلم ها برداش!!ته ش!!ده ،و رنك
كتابها نيز خشك شده است )1( .
! به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ،هيجكاهي از ! به مفهوم اين حديث شريف هرگاه مسلماني
انساني خوف نميكند ،و با عقيدهء اسالم به راحت زنده كي خويش را به سر ميبرد ،زيرا آنجه ب!!راي
! او ،راحت او ،مقدار روز هاي زنده كي ،لحظهء وف!!ات ! است ،رزقاو نوشته شده است ،رسيدني
او از دنيا .
!:دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف استفاده ميكردد
! اذكركم واشكروا لي والتكفرون ) هرگاه انسان با خدا باشد ،خدا با اوست ( فاذكروني -19
خداوند متعال( جل جالله ) متعال ميفرمايد :مرا به ياد داشته باشيد ،تا من شما را بياد داش!!ته باشم ،
شكر مرا نماييد ,وكفران نعمت نكنيد .
! متعال( جل جالله ) قوي نموده ،و هرجيزيكه انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به خداوند -20
! ،هرجه سؤال ميكند از خ!!دا ! به خالق بكرداندميخواهد ،ازخدا بخواهد ،وتوجه خويش را از مخلوق
سؤال نمايد .
! است ،كه با رحمت خويش براي انسان در كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار -21
! :يا اهلل ،يا اهلل ،يا اهلل .
مشكالت كمك ميرساند ،وانسان مؤمن هميشه در وقت ضرورات ميكويد
! ! خاص ! ( إياك نعبد ،وإياك نستعين ) بروردكارا مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميكويد
!.ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم
! رسانده نميتواند ،مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله ) هيج كسي براي انسان ضرري -22
!
!را انس!!ان نميتواند برايش نوشته است ،بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد ،زي!
!داد!اني يك تع! ! كه زم! !اق ميافتد ! ،واين امر به مراتب در زنده كي انسان اتف! براي كسي ضرر برساند
! برسانند ،ولي خداوند متع!!ال( جل جالله ) نخواس!!ته است كه ! براي انسان ضرر اشخاص ميخواهند
! به نفع انسان ! كوشش انسان ها آن ضرر ! كه با وجود ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد ،برعكس ميبينيم
ميباشد و به همين علت خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد :و عسى أن تكرهوا ش!!يئا
!.وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد ،ولي آن جيز به خير شما ميباشد
! متعال( جل جالله ) براي انسان ! كه آنرا خداوند
انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند -23
! متع!ال( جل جالله ) ! خواهد ب!ود كه خداوند مقدر ننموده باشد ،بلكه همكاري آنان در همان جارجوبي
!راي ! از دوستان انسان ب! ! اوقات هرگاه بسياري براي انسان الزم ديده است ،و به همين دليل بسياري
! ،ولي به !انند! برس! !رري ! برايش ض! ! ،و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند انسان كمكي كرده نميتوانند
! به كمك انسان شتافته او را ياري ميكند ،كه اين كمك خداوند متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي
! ،مكر آنجه را خداوند امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رس!!انده نميتواند
متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است .
! ،وهمچنان هيچكسي ! را خورده نميتواند انسان مؤمن عقيده دارد ،كه او رزق كس ديگري -24
! ،نوشيدني ها ،حيات ومرگ براي هر ! و روزي ! اورا بخورد ،زيرا مقدار رزق نميتواند رزق وروزی
كسي ازجانب خداوند متعال( جل جالله ) تعيين شده است ،در بسياري حادثات ميبينم كه با انفج!!ار بم
!اني كههمه هالك شده اند ،ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ،وحتى در جنگه!اي اول ودوم جه!
!،مليون ها انسان به قتل رسيدند ،انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رس!!يدند
302
! در زلزله ها هالك ش!!ده اند ،در حاليكه يك انس!!ان ! نيرومندوياهم گاهي شده است كه جوانان بسيار
! از زيرخرابه ها جان به سالمت ب!!رده است ،زي!!را ! بعد از جندين روز شصت ،هفتاد سالهء ضعيف
!رعكس در وقت اجل بسا ! ،عمر انسان را ختم كند ،و ب! وقتي اجل نرسيده باشد ،هيج حادثه ء نميتواند
اوقات انسان جوان ونيرومند ،يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد .
! راحت زنده كي ميكند ،زيرا او با خدا محبت دارد ،و ميداند انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار
! زيبا ،عقل ودانش ،صحت اعضاي ! متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ،اين صورت كه خداوند
!
!اير!يجن وس! ! وجود متوازن با طبيعت ،انواع ميوه هاي ،غذا ها ،ويتامين ها ،اكس! بدن ،وساختمان
! ،اين فرد م!!ؤمن ميداند كه غازات همه نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند
! نم!!وده ،و ! متعال( جل جالله ) است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم اين دوستي خداوند
!ان دارد كه ! احساس ميكند كه جنين دوست مهرب! اين اعضاي سالم بدن را اعطاء نموده است ،و زماني
براي فقير وغني دوجشم ،يك بيني ،يك معده ،يك قلب داده است ،وهيج كسي را برتريت نداده كه سه
!وده است ،او اين دوست جشم داشته باشد ،بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقس!يم نم!
بزرك را يار وياور خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده كي به او رجوع نموده در هر ركعت نماز به
!اص از ازتو كمك !ادت ميكنم و خ! !را عب! !اص ت! !تعين ) خ! !اك نس! ! ( إياك نعبد و إي!
او تعهد مينمايد
!را دوست دارد ،و !يز م!! .او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر دوست دارم او ن! ميخواهيــم
!ايش ! ني!
تمامي مشكالتم را حل مينمايد ،بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار
!.نموده ،سربنده كي خم نموده ،سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خويش طلب كمك مينمايد
!اني دوست ! ،او ميداند كه زم!! عمل مينمايداين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي
مهربانم مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ،براي اينست كه به عوض آن اجر دني!!وي ويا
! محروم هس!!تم ،يا به س!!بب اخروي برايم الزم ديده است ،او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي
!امت !نرا در روز قي! ! بوده ،وياهم خداوند متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازي! كسالت خودم
!ده كي !ادي ،زن! !اس ع! فراهم خواهد نمود ،بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار عادي ،بوشيدن لب!
! از مردم!!ان كم!!راه و ! كه بسياري بسيار عادي همان لذتي را ميبرد و همان سعادتي را نصيب ميشود
!.بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت را ندارند
! كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ،بلكه سعادت انسان در قناعت است ، دانشمندان ميكويند
!عادت دنيا به!ان با س!!ته باشد ،انس!هرگاه كسي در زنده كي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داش!
! زياد سبب بد بختي ميكردد : ! ،ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت حساب ميرود
يا قناعت بر كند يا خاك كور جشم طمع آدمي زاد را
!. اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد
!،در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول 500سال قبل داخل جنت ميك!!ردد
زيرا انسان فقير
! غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ،هزاران نوع امراض در
در كشورهاي
آنجا شيوع نموده است ،
303
غلَامُ إِنِّي أُعَلِّمُ! َ
ك !الَ يَا ُ ()1عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كُنْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَ!لَّمَ يَوْمًا فَقَ!
كَلِمَاتٍ احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ احْفَظْ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلْ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَاعْلَمْ أَنَّ
!وا عَلَى أَنْ علَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَ !هُ اللَّهُ لَ !كَ وَلَ !وْ اجْتَمَعُ! الْأُمَّةَ لَوْ اجْتَمَعَتْ َ
علَيْكَ رُفِعَتْ الْأَقْلَامُ وَجَفَّتْ الصُّحُفُ قَالَ هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ ! إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ َ
! بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ
يَضُرُّوكَ
ح رواه البخاري صَحِي ٌ
304
!
اسالمي شناسي معاصر
بخش عبادات ( فلسفه عبادات در اسالم )
!:
در ين بخش مطالب ذيل را ميخوانيد
مفهوم عبادت در اسالم -6
فلسفه نماز -7
فلسفه روزه -8
فلسفه زكات -9
فلسفه حج -10
305
مفهوم وفلسفــه يي عبادت در دين مقدس اسالم
! درنه!!ايت درجهء آن و ناشي از يك ! ( عبارت نوعي از خض!!وع عبادت به كفته دكتورقرضاوي
! است كه ماهيت ومنشأ آن دريافت نميش!!ود ) ص أكاهي واعتقاد قلبي نسبت به عظمت وسلطهء معبود
!
37عبادت دراسالم
!طحي ! توجه دارد ،اكرريشه وعلت آن يك امرس!!ليم
! وتس!!وع!هء اين خض! محمد عبده ( به ريش!
! نميرود و اكرريشه اش عقي!!ده به عظمت و ! مانند حكومت ،قدرت وغيره باشد عبادت بشمار وظاهري
! ) .ص 38بنظر ابن قيم ! باشد عبادت محسوب ميك!!ردد قدرت ادراكي وحسي ويزه اي براي زمادار
! ومحبت باهم است و متضمن نه!!ايت ك!!وجكي در ( عبادت مطلوب دين در بركيرندهء معنى خواري
برابرخدا بانهايت بندهكي نسبت به او ميباشد ) ص 38
! است :
! ميكويد :براي عبادت دو جيز ضروري سبس قرضاوي
! بي!!امبرانش! بصورت امر ،نهي ،حالل ،حرام تشريع نم!!وده و توسط ! به آنجه خداوند
-1بابندي
! را عينيت مي بخشد! را د ر برابرخدا
ابالغ كرديده است ،اين جيزي است كه عنصر اطاعت وخضوع
.
306
! از دلي سرشار از محبت خدا برخيزد . -2اينكه اين التزام و بايبندي
! ونعمت ونيكي ورحمت او
اساس محبت جيست ؟ اساس محبت خداون!!دمتعال را آك!!اهي ازفضل
واحساس جمال وكمالش تشكيل ميدهد .
! اديان
فرق عبادت بين اسالم وساير
عبادت در اسالم نسبت به عبادت در ساير اديان فرق زياد دارد ،
307
! زنده كي كند بلكه اسالم تم!!امي غرايز ! با يك بخش مادي يامعنوي نمايد ،به همين سان انسان نميتواند
! انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ،و مسلمانان را براي مراع!!ات هر دو بخش مادي و معنوي
!.رهنمايي مينمايد
! محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :اعمل لدنياك كأنك تعيش أب!!دا و -2حضرت بيامبراسالم
! ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي
! آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري . ،وبراي
! ،و به مس!!لمان ! منظم ت!!رتيب وتنظيم مينمايد ! فكر انسان در دو بخش بصورت اين حديث شريف
ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ،و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده
باشد ،ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ،براي آخرت نيز به اعمال خير جنان
!ار!طيت را اختي! مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ،با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس!
نمايد .
! ( ربنا آتنا في
!ويش بكويند خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ!
!رت را !راي ما نيكي دنيا و آخ! الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا ب!
نصيب نما .
! از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب!!ادت بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري
! ( :ال رهبانية في اإلسالم )مشغول شوند ،بيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود
!ار!امبر استفس! !ده كي بي! ! زن!! به خانه اش رفته در مورد ! هم جند شخص از صحابه بيامبر وزماني
! اسالم ازدواج نموده ،شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت نمودند ،ديدند كه بيامبر
! ،وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد . مينمايد ،روزانه كاهي روزه ميكيرد
!راي اين ميكند كه از !ور را ب! ! اين ام!آنان از عمل بيامبر تعجب نمودند ،ولي دليل كفتند كه بيامبر
! ،يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ، تمامي كناهان معاف است ،ولي ما مثل بيامبر نيستيم
! تمامي شب و عمرخود را در عبادت بكزراند ،ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم
-2شموليت دين مقدس اسالم :دين ! هم
را به عبادت سبري نمايم ،وسومي
!.اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ،اجتماعي ،معنوي ،روحي ،سياسي ،فردي و غيره ميباشد
-3عالميت دين مقدس اسالم :دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ،مليت خاص
! خاص ،رنك خاص نيست ( ،كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!!ده ،قوم
!،و !ند
!الم ) ميباش! !رت آدم ( عليه الس! ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ،همه اقوام از اوالده حض!
! شده اند ،وبنده يك خالق هستند ،دين الهي نيز الزم است ،اختالفات ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق
! متع!!ال ( جل جالله ) اين دين را قومي ،لساني ،نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ،بلكه خداوند
! متعال ( جل جالله ) اشخاص دين همكاني وعالمي قرارداده است ،بهترين انسانان در نزد خداوند
! كه
!اند
!دي ميكش! !اكم) اين دروس ما را به بحث جدي! ! عنداهلل اتق!
! ( إن اكرمكم! وباتقوا ميباشدبرهيزكار
!.( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم
! 8جون 2005 روزنامه ملي انيس در شماره ( )65جهارشنبه 18جوزاي سال 1384مطابق
! ) ج!!نين نوش!!ته ! را به سكها بخشيــد
در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش
! انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به است :يك بيرزن بولدار
! از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث ! كرد ،به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود سكلها واكذار
!اد
،به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني!
! به سكها خرج كنند كرد تا در راه خدمات رساني
308
!رادر و يك !رك وارث او كه دو ب! ! قلبي در كذشت و بس از م! ! نهايتا در اثر نارسايي خانم هي وود
! بنجاه وسه س!!اله وي كه خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ،خدمتكار
!ات ! نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان! جوليا مورك ترويد
!). خانواده او بودند
تشبـه بـه غير مسلمانان
حضرت بيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( :من تشبـه بقوم فهو منهـم ) هركاه كسي
! از ! براي بس!!ياري خود را با كدام قومي مشابهت دهد او از جمله آنان است .در فهم اين حديث شريف
! كرديده است و ياهم هدف اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ! رونما مسلماِِنان مشكالتي
ميسازند :
-17آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟
-18آيا منظور از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنگ ،نام و غيره است ؟
-19هدف از مانند آنان شدن چيست ؟
! ديگران استفاده نمودن كار نا ج!!ايز است ، آيا از اساسات فكري ،سياسي ،اقتصادي -20
وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟
! الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود .در پاسخ سوال اول درينجا
بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ،و هرگاه بخواهيم علت آنرا بدانيم
! كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ،دانشمندان بدين نظر اند كه اساس تشبه را بايد پرسيد
! خود را مشابه س!!ازد كه او را ! به ديكري محبت و دوستي تشكيل ميدهد .زيرا انسان زماني ميخواهد
!لم ) !لي اهلل عليه وس! !امبر( ص! دوست داشته باشد ،و محبت او در قلب او جا داشته باشد ،صحابه پي!
! اهلل آنحضرت را قلبا دوست داشتند و به اساس اين محبت قلبي ميخواستند خود را مشابه پيامبر(ص!!لي
!ويش ! زنده گي خ! عليه وسلم ) سازند و در زنده گي 24ساعته خويش او را نمونه مثال تمامي معايير
گردانيده بودند (.وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَ !دُّ حُبًّا لِلَّهِ)
! ميگيرند با آن!!ان ما نند محبت ! شريكاني ! از مردمان به غير از خداوند البقرة 165/ترجمه ( :بعضي
خداوند (جل جالله ) محبت ميكنند اما كسانيكه ايمان دارند محبت شديد ي با اهلل ( جل جالله ) دارند .
)
! اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم ) حضرت انس ( رضي
! و تمامي ! تا اينكه من نسبت به پدر ،فرزند ! :ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد فرمود
مردم دوست داشته تر نباشم .
!اس محبت و !ردم به اس! ! فوق اساس ايمان محبت است ،و م! بناء نظر به حكم آيت قرآني
! كه با دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ,ولي مس!!لمان حقيقي به اس!!اس محبت زي!!ادي
! است ،اللـه (جل جالله ! قوي پروردگار عالميان دارد ،و محبت و دوستي او با خداوند عالميان بسيار
) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ،و به اساس همين محبت كسي را در عبادت او شريك نميسازد .
! اهلل عليه وسلم ) ايمان كامل به محبت با رسول اهلل (صلي اهلل همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي
عليه وسلم ) تعلق دارد ،حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) م!!ؤمن حقيقي وكامل را به اس!!اس
! او با پيامبر(ص!!لي ! نموده است ،زيرا مؤمن كامل كسي است كه محبت و دوستي همين محبت معرفي
اهلل عليه وسلم ) از محبت و دوستي با پدر ،فرزند و ساير دوستان و اقارب زي!!اده تر باشد ،حقيقت
! محبت ميكند با پ!!در ،فرزند ،دوس!!تان و هر انس!!ان را دوست اينست كه انسان مسلمان با هركسي
!دا و !ران نبايد بر محبت خ! ميداشته باشد ،ولي مطلب اساسي اين حديث شريف اينست كه محبت ديگ!
! است ،و انسان مسلمان با وج!!ود دوست پيامبرش افزونتر باشد ،زيرا محبت اساس اطاعت و پيروي
309
! را
!داوپيامبرش داشتن ديگران در هنگام اختيار اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ،يعني اطاعت خ!
بر اطاعت تمامي مردم ترجيح دهد ،ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص با انسان ديگري ترجيح
! را گذاشته به راه آن انس!!ان س!!ير ! بايد دانست که انسان راه خدا و پيامبر حاصل نمايد ،درينصورت
! .و ازينكه اساس مشابهت ! را مينمايد! خدا و پيامبر
! ،و از او اطاعت نموده نا فرماني وحركت مينمايد
را محبت تشكيل ميدهد ،تشبه به هر شخص مقدار محبت آن شخص را با جانب مقابلش بيان ميدارد ،
و خط فكري او را تعيين مينمايد ،به همين اساس خداوند (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش
! آخرت پاداش ميدهد . در روز
! و به ويزه يك نا مسلمان مش!!ابهت ميدهد ؟ به گونه مثال :چرا يك انسان خود را با انسان ديگري
در پاسخ ميتوان گفت :علت اصلي اينست كه محبت آن شخص در قلبش جا گرفته ميخواهد به اس!!اس
! نمايد ،خود را مانند او سازد .
اين محبت قلبي از او پيروي
چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ،دانش!!مندان ميكويند ( زمانيكه
!تقرار حاصل مينمايد ) روي همين !وع در قلب اس! يك موضوع در زبان زياد تكرار شود آن موض!
!
دليل هركاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ،دوستان و ساير م!!ردم ذكر و ي!!اد خداوند
( جل جالله ) زياد باشد ،اين ذكر و فكر الهي در قلب استقرار حاصل نم!!وده و محبت خداوند ( جل
!انواده ،
! ،ولي برعكس آن هركاه صحبت هاي ما با اعضاي خ! ! در دلها جا ميكيردجالله ) و بيامبرش
! ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باشد ! در مورد دوستان و ساير همنشينان به عوض ياد خدا وبيامبرش
! نا مسلمانان و ،و هميشه براي فاميل خويش افالم ،كست ها ،مجالت ،محافل و قصه ها و دانستانهاي
آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم
! از تشبـه در لباس ،تقاليد ،عادات ،فرهنك ،نام و غيره است ؟ سوال دوم :آيا منظور
جواب :بلي تشبه تمامي ابعاد زنده كي را شامل ميشود ،
مشابهت با كافران در نامهاي شان :هركاه طفلي بدنيا ميايد وال!!دين اين طفل با كي محبت زي!!اد
دارند ؟ هركاه محبتش با اهلل باشد ،كوشش ميكند كه يكي از نامه!اي خداوند (جل جالله ) را اختي!ار
نموده و قبل از آن كلمه عبد (بنده ) را كذاشته طفلش را به آن ن!!ام ن!!امكزاري نمايد ،مثل عبداهلل –
عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره .
و يا هم محبت اين شخص با بيامبران و يا صحابه كرام ميباشد ،و اين شخص به اساس محبت
! اختي!!ار ! براي فرزندش ! (جل جالله ) آنانرا دوست دارد ،نام مناسبي با خدا و يا هم با كسانيكه خداوند
مينمايد ،ولي برعكس هركاه اين شخص محبت با يك هنرمند غير مسلمان داش!!ته باشد ،و هرشب به
عوض اينكه در منزل با اوالد هاي خويش قصه هاي بيامبران و ص!!حابه را بي!!ان نمايد ،آن!!انرا به
! ،و برنامه هاي مبتذل و مخالف دين مقدس اس!!الم تش!!ويق نمايد ،محبت همين تماشاي افالم خارجي
!انمش و !ودش ،خ! ! در قلب خ! !ند
هنرمندان فلمي كه اكثر آنان نا مسلمانان و ياهم دشمنان اسالم ميباش!
! زياد ميشود ،و به اساس اين محبت غير مشروع و نا جايز در هنكام ب!!دنيا آوردن يك طفل فرزندانش
! ،علت ! مينمايند
معصوم او را در نخستين مرحله حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري
! داشت ، !امبر!حابه بي!!خص محبت با ص! اساسي اختيار نامهاي غير اسالمي محبت است ،اكر اين ش!
! اختي!!ار نمايد ،ولي محبت ميتوانست از هزاران نام مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش
!تند
!وده ،و خواس! !اد ب!
! غير مسلمان زي! ! و صحابه كرام با هنرمندان خارجي او نسبت به خدا ،بيامبر
! خود را با نام وي مشابهت دهند ( .من تشبه بقوم فهو منهم ) . فرزند
مشابهت با كافران در لباس :
310
بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود
! ستر و حجاب بعضي از عادت ! خواهران مسلمان ما در موضوع يكي از اشتباهات بسيار خطرناك
ها و اختالط هاي فاميلي ميباشد .مثال :بسياري از مردم در بيشروي شان بعضي از اطفالي بوده اند
!رانكه سن آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه عيور ،بسران عيور ،عيور خواهران ،و بس!
شان ،بسران ماما ،بسران كاكا ،وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد بوده ،يا باهم
خورد كالن شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رس!!يده اند ،و
آنان ازينكه باهم عادت شده اند ،و هميشه باهم نشست و برخواست كرده اند ،با بي تف!!اوتي با آن!!ان
معامله ميكنند ،مثال از عيور ها و بسران آنها كه جديدا جوان شده اند س!!تر نميكنند و حتا در قس!!مت
موها ،دستان ،و ياهم در اثناي شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي عمل ميكنند ،و اين بي تفاوتي
! نباشد تمام احكام ! برايشان ميشود ،زيرا هنكاميكه سن كسي به جواني رسد ،ومحرم سبب كناه بزركي
!،و شريعت اسالمي بعد ازبلوغ خود آن خواهر و يا هم بالغ شدن ساير نامحرمان بااليش فرض ميكردد
! با يكجا بزرك شدن , اين خواهر مسلمان بايد در هنكام مقابل شدن با آنان بي بروا نباشد ،زيرا نامحرم
!واهر و يا هم در بيشروي انسان بزرك شدن محرم نميكردد ،و شايد آنان فكر كنند كه ما با هم مانند خ!
برادر بزرك شده ايم ،ويا هم جوانان كه در بيشروي ما بزرك ش!!ده اند ،مانند اوالد ما هس!!تند ،ويا
! وخواهر زنده كي كرده اند و اكنون كه جوان شده اند احساس اينكه دختران ما با آن بسران مانند برادر
!تدالالت !خنان و اس! !اهم نشست و برخواست ميكنند ،اينكونه س! ! بلكه به شكل عادي ب! بيكانكي نميكنند
نظريات شخصي هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت ش!!رعي را به خ!!ود
! و با بزرك شدن دريكجا ،ويا هم جوان شدن در بكيرد ،زيرا اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند
! نمودن سن خورد در مقابل ما مشروعيت ميداشت و سببي از اسباب مقابل جشمان اسنان بعد از سبري
محرم شدن ميبود ،آنرا ما در كتب شريعت اسالمي ميخوانديم ،ولي هيجكاهي درين مورد معافيتي از
طرف شريعت اسالم بيان نشده است ،و روي همين علت است كه كسالت و بي تفاوتي درجنين موارد
! اين حكم الهي را در نظر !ترم
!دين مح! ! ميشود كه الزم است خواهران ،مادران ووال! سبب كناه بزركي
!ويلي و يا هم داشته از رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند .زيرا با زنده كي نمودن دريك ح!
! خداوند (جل ! عصيان و نافرم!!اني بزرك شدن يكجا حكم شريعت تغيير نميكند و مسلمانانيكه ميخواهند
! نمايند .
! توجه بيشترجالله ) را نكنند درين موارد
سترو حجاب به اساس رقابت
!بر از دين رواج يافته است اينست ! در بين بعضي از مسلمانان بي خ! يكي از عادات باطليكه امروز
! خوان!!ده ام ! از ينكه فالن دوست ،همسايه و ياهم برادر كه بعضي از مردان به خانم هاي شان ميكويند
خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ،و هركاه كسي را ببينند كه خانمش از او
ستر ميكند فورا به خانم خود ميكويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند .
! ،وبه اساس اشخاص محرم و نامحرم تث!!بيت اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد
نميكردد بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرك!!اه كسي به اس!!اس
311
! تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت كن!!اه ب!!زركي را
اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد
متحمل شده است .
نماز
! است اكر كسي بخواهد با خداوند كب !ان با خداوند
نماز بناي دوم اسالم است ،نماز مالق!!ات انس!
! ،ازينكه نماز سخن كفتن
! را بخواند
! با او كب بزند قرآنكريم
بزند بايد نماز بخواند و اكر بخواهد خداوند
بااهلل ( جل جالله ) است ،اكر كسي بعد از نماز قسم بخورد كه بااهلل ( جل جالله ) سخن كفتم حانث يا
312
! است ،وبنده با خداي خ!!ود ! ،و قسمش درست است ،ازينكه نماز سخن كفتن باخداوند كنهكار نميشود
!ال !داود متع! !ويش باشد ،خ! مالقات ميكند باالي اين انسان الزم است تا متوجه به باكي بدن ولباس خ!
! با زينت باشيد ،صحابه كرام ! عند كل مسجد ) يعني در هرجاييكه نماز ميخوانيد ميفرمايد ( خذوا زينتكم
! و ميكفتند ما به مالقاتاهلل
! و خود را زينت ميدانند وعطرميزدند وقتي مسجد ميرفتند لباس باك ميبوشيدند
( جل جالله ) ميروي
سوال :شرط اساسي نماز جيست ؟
! اساسي نماز حضور قلبي است . جواب :شرط
! ( ال صالة إال بحضور القلب ) نم!!از درست بيعمبر نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد
نميشود مكر به حضور قلبي ،منظور از حضور قلبي اينست كه تمام هوش و فكر انسان در هنكام نماز
! ازيكي از دوستان خدا برس!!يد خواندن متوجه ذات خداوند نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميباشد
! من نماز ميخوانم فكر ميكنم كه اين آخرين نماز زن!!ده كي من شد كه شما جي قسم نماز ميخوانيد وقتي
! در نم!!از ! را قبض نمايد ،وقتي ! بيابم و يا عزرائيل روحم
است ،خدا ميداند كه به نماز ديكري فرصت
! جبم و خداوند متعال ! راستم و دوزخم بطرف مياستم فكر ميكنم كه كعبه شريفه در بيشرويم جنت بطرف
نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باالي سرم قرار دارد به اين فكر نماز ميخوانم هركاه انس!!ان مانند
!، !ود !دا ميش! ! در نمازش خشوع ،تواضع ،بيجاره كي ،عجز و ني!!از بي! اين دوست خدا نماز بخواند
خداوند متعال نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( قد افلح المؤمنون الذين هم في ص!!التهم
! خود خشوع مينمايد ، ! نجات يافت مؤمنان ،آن كسانيكه درنماز خاشعون ) به تحقيق از عذاب خداوند
!امبر باشد !از بي!! يعني نماز ما مشابه نم! شرط دوم در نماز اينست كه ما مثل بيامبر* نماز بخوانيم
! كه مرا ميبيند نماز ميخوانم ! أصلى ) شما آنجنان نماز بخوانيد ! ( ،صلوا كما رأيتموني بيامبر ميفرمايد
! هرح!!رف ! حوصله ميبود ! باصبرو ! كه در هر قسمت نماز بسيار حضرت بيامبر جنان نماز ميخواند
! اهلل
! ،حضرت انس رضي ! ،و به معناي آن كلمات وآيات نماز متوجه ميبود را از مخرج آن ادا مينمود
!در !مع اهلل لمن حمد كفتن آنق! !ام س! ميفرمايد كه رسول اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) درهنك!
!
ايستاده ميشدكه ما ميكفتيم البته اشتباه نموده است ودربين دو سجده آنقدر مينشست كه ما فكر ميكرديم
! اهلل عنه ) اينست كه بيامبر در وقت سمع اهلل كه اشتباه نموده است ،مقصد حضرت انس ( رضي
! زياد توقف ميكرد ،حضرت ابن جبير كه يك تابعي بزرك است لمن حمده كفتن و دربين دوسجده بسيار
ميفرمايد :كه من از حضرت انس ( رضي اهلل عنه ) شنيدم كه ميكفت كه من بعداز حضرت رس!!ول
اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) بشت هيجكسي نماز نخواندم كه نمازش مشابه رسول اهلل نبي
كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باشد نسبت به نماز اين جوان ( عمر بن عبدالعزيز ) حضرت ابن جبير
!ور !ود ،منظ! ميفرمايد كه تسبيحات ركوع و سجده و آنرا اندازه نموديم كه به اندازه ده ده بار تسبيح ب!
!رت عمر بن !لم ) اينست كه حض! حضرت ابن جبير و حضرت انس نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!
!بحان ربي !ار س! !دازه ده ب!
! به ان!! وعلتش همين بود كه در ركوع عبدالعزيز مثل بيامبر* نماز ميخواند
!.العظيم و در سجده به اندازه ده بار سبحان ربي االعلى توقف مينمود
ازين احاديث معلوم ميشود كه نماز بيغمبر* بسيار با خشوع و تواضع آهسته آهسته و در هر بخش
!ات نماز با فكر آرامي بود و كسيكه در نماز عجله كند مانند نول زدن مرغان در سجده تيزي نمايد كلم!
!ازش !وع و تواضع نكند ،نم! ! را از مخارج آن ادا ننمايد ،و در نماز خش! را درست ادا نكند ،حروف
!
!خص داخل مسجدشد !وهريرة ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد ،كه يك ش! !رت اب! درست نميشود ،حض!
! نم!وده بيامبر* در يك كوشه مسمجد نشسته بود ،آن شخص نماز خواند و به نزد بيامبر* آمد وس!الم
!از ! نخوانده اي آن شخص رفت دوباره نم! بيامبر* كفت :وعليك السالم ،برو نماز بخوان زيرا تونماز
خواند به نزد بيامبر* آمد وسالم نمود ،حضرت بيامبر* كفت :وعليك السالم برو نماز بخوان تونماز
313
نخوانده اي در مرتبه سوم و يا بعد از آن بيامبر* براي من كفت :وقتيكه براي نماز برخيزي وضو را
!اد
!رآن ي! ! قبله ايستاد ه اهلل اكبر بكو ،بعد از آن هر جيزي از ق!
به شكل درست انجام ده ،بعد به طرف
داري بخوان ،بعد از آن ركوع بكن تا اينكه در ركوع خوب اطمينان حاصل نمايي ،بعد از آن سرت را
بلند نماي تا اينكه خوب راست ايستاده شوي بعد از آن سجده نماي تا اينكه خوب با اطمينان سجده نمايي
! بعد از آن سجده نما ،تا اينكه خوب سجده نم!!ايي ، بعد از آن سرت را بلند نماي تا با اطمينان بنشيني
! است كه بعد از آن ايس!!تاده بعد از آن بر خيز وبنشين تا اينكه مطمئن نشسته باشي و در روايت ديكري
شو تا اينكه خوب راست ايستاده شوي و به همين شكل تمام نمازت را تمام نما .
! به آن صحابي مبارك كه نماز خوانده بود ،كفت :برو دو باره نماز بخوان ؟ سؤال :جرا بيامبر
!ان و !از با اطمين!
جواب :آن شخص به عجله نماز خواند و دروقت وسجده و ساير بخش هاي نم!
آرامش نماز نخوانده بود ،ازاين سبب بيامبر جنان نماز نادرست بنداشت .به او امر نمود تا دوباره به
! ،زيرا نماز با شتاب وعجله درست نيست . شكل درست نماز بخواند
نكاح
نكاح سنت بيامبر* ميباشد و هركاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش
! مالي نداشته باشد در مورد آن رسول اهلل ! جسمي داشته باشد و تواناييواجب ميباشد هركاه كسي توانايي
! كه ازدواج نمايد
نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :أي جوانان هركاه كسي از ش!!ما بتواند
!ده است ،و اكر كسي !ان نكهدارن! !رمكاه انس!بس بايد ازدواج كند زيرا ازدواج كردن براي جشم و ش!
!يله!راي او وس! !را روزه ب! ازدواج كرده نميتاواند يا توانايي آنرا نداشته باشد بس بايد روزه بكيرد زي!
! داشته باشد كه ازدواج ! اينست كه هركاه جوان مسلمان توانايي ! از حديث شريف محافظت است ،منظور
! مردم ميباشد! اين امر بيامبر* حتما بايد ازدواج نمايد ،زيرا از دواج مانع جشم برناموسهاي كند مطابق
!ته باشد
،و همجنان انسان را از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد ،و هركاه كسي توانايي جسمي داش!
! مالي ازدواج را نداشته بس او بايد براي وقايه جشم و جسمش از كناه روزه هاي ! مصارف ولي توانايي
!دن ! از دي!
!رس خداوند !ود را از ت!!مان خ! ! روزه جش! ! روزهاي نفلي بكيرد ،زيرا انسان روزه داردر
!ود را از!مان خ! ! جش! !يرد!ويش روزه ميك! ! زيرا انسان مسلمان با تمام بدن خ! نامحرمان حفظ مينمايد
! خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و حرام حفظ ميكند و بزبان خ!!ود ! و كوشهاي نامحرمان نكهميدارد
! از آنجه توجه اش را به ح!!رام جلب ميكند وقايه ! بناء اين جوان در هنكام روز ! را نميكويدسخنان ناروا
ميشود ،وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود .
314
!
اختيارهمسر ونامزد
!
! ازدواج نمايند ،در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بولدار ! مردم وقتي ميخواهند بسياري
!اطر ! ،بخ!!ار علت ازدواج مينمايد ! ،بيامبر* ميفرمايد :كه مردم زنان را بخاطر جه! و نامدار ميباشد
!وان!واي ج! !انتش ،بس ت! ! بخاطر دي!
! اش و جهارم ! بخاطر زيبايي مالش ،بخاطر نسبش ،سوم بخاطر
! را! و رض!ايت ش!وهر مسلمان ديانت را در نظر داشته باش ،زيرا به اين كفته بيامبر* روابط فاميلي
زنان دين دار خوب مراعات كرده ميتوانند ،زيرا بسياري اوقات ديده شده است كه زنان زيبا بخ!!اطر
اخالق بد شان طالق شده اند ،وزنان بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده اند
و كاهي هم مال سبب اخالف بين خانم و شوهر شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي
! از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با فاميل اورا دوست بدارند ،وهمه اورا احترام نمايد و شوهرش
! ،از استخدام الفاظ زشت اجتن!!اب ميكند ،ودرهنكاميكه اعض!!اي فاميل ديانت احترام بزركان مينمايد
شوهرش به اوظلم كند بخاطر رضايتاهلل ( جل جالله ) صبر ميكند ،خداوند متعال ميفرمايد ( واستعينوا
بالصبر والصالة ) در مصيبت ها با صبر ونم!!از كمك بخواهيد ،زن به!!ترين نعمتاهلل ( جل جالله )
!لم )!لي اهلل عليه وس!!ريم ( ص! ! :كه رسول اكرم نبي ك! است ،حضرت عبداهلل بن عمر& ميفرمايد
!اترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن ميكفت :دنيا همه نعمت هاي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ،كرانبه!
! اهلل عنه ) ميفرمايد كه نبي كريم نبي كريم ( صلي اهلل عليه صالحه ميباشد ،حضرت امامه ( رضي
!رده است مكر وسلم ) فرمود انسان مؤمن بعد از تقوى و برهيزكاري از هيج جيزديكراستفاده زياد نك!
! زيرا اكر خانم نيكوك!!ارش را امر نمايد ط!!اعتش ميكند و اكر بط!!رفش نظر كند ! نيكوكار
از ازخانم
!
!ردد !رائت ميدهد ،واكر از خانه اش دورك! ! او را ب!
! ،و اكر در باره اش قسم ميخورد خوشحال ميشود
خانمش درنفس خود او مال شوهرش امانت كار ميباشد .
نعمتهای الهی
!ه) ميباشد ،اهلل ( جل
!ال (جل جالل!! متع!
سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات خداوند
!،!تان ميباشد! مادرو پدر و ساير دوس!جاللـه ) ذات مقدس است خالق همه بشريت است ،مهربانتراز
!دام قيمت و !دون ك! !ارا ب!
!دن م!! ،تمامي ضروريات ب! او تعالى هريك ما را با زيبايي خاصي آفريد
مصارف پولي تكميل نمود ،هرگاه به بدن خود متوجه شويم ميبينيم كه هر عضو بدن ما ارزش بسيار
! خويش را از زيادي دارد ،و هرگاه كدام ما به سبب کدام اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود
! مطالبه
دست دهد ،داكتران براي فعال ساختن آن عضو بدن انسان از نزد م!!ريض ه!!زاران دوالر
مينمايند ،بياييد تصور نماييم كه هرگاه جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي ازبين رود و ما از دي!!دن
! روشن باالي ما شب تاريك كردد ،هركاه به نزد طبي!!بي ! و روز
! ها جهان محروم كرديم همهء زيبايي
! تم!!ام ! كه شما به خريداري يك جشم ضرورت داريد كه شايد جند هزار دوالر رويم او براي ما بكويد
315
! كردد كه يك جشم خود را به شما هديه دهد ،هركاه به نزد شود و يا هم كدام يك از دوستان تان حاضر
!ذر! ،همه ابا ورزند و ازهديه دادن جشم خويش برايمان ع! ! صميمي خويش رويم هزاران دوست بسيار
!راي بيش نمايند ،و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار ايثار و ازخود كذري يك جشم خود را ب!
ما هديه دهد ،وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصارف زياد عمليات ) دو باره
! آن به بيش! زنده كي خويش را بشكل نورم!!ال ! كرديم ،و بتوانيم
! هايش قادر
به ديدن اين جهان وزيبايي
بريم موقف ما در مقابل آن دوستيكه جنين ايثار نموده است جي خواهد بود ،آيا در تمام عمر مرهون
!ام آن امراحسانش نخواهيم بود ،وهركاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نماييم ،آيا در انج!
تكاسل خواهيم نمود ،وياهم كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز .به همين سان ممكن
!كل!دن ما را به ش! است ساير اعضاي بدن خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو ب!
!اني!وي انس! رايكان با تمامي زيبايي ها خلق نموده است ،مارا محتاج كسي نكذاشته تا دست طلب بس!
! كه آنرا
دراز نماييم ،وهركاه هر عضو بدن به قيمت هاي كزاف فروخته ميشد ،جند تن ما ميتوانستيم
! خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي است كه ما شكر او را بجا ! نموده و وجودخريداري
آوريم و آداب را با خداوند عالميان مراعات نماييم
فرهنك اسالمي
316
! خواستد اين عادات و تقاليد را حفظ نموده ! و غير اسالمي بوده فراموش نكردند ! هاي قديم
كه زاده فرهنك
و به بهانه هاي مختلف از آنها دفاع نموده و يا هم در هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم
،عالقمندي شان به تقاليد و عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف سيرت بيامبر * وصحابه كرام و
! تا مردم از ام!!ور! .بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد در دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد
! اين ملحوظ دين مقدس اسالم حالل را حرام اجتناب نموده و اكثريت توجه شان به حالل باشد ـ روي
!تياب ! دس!!ترساده و آسان ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيش!
! دختر ج!!وان ميداشت ! يك صحابي ! كه زمانيباشد ،ما در احاديث بيامبر صلي اهلل عليه وسلم ميخوانيم
براي بيامبر* عرض مينمود كه دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام مؤمن به نكاح ش!!رعي ب!!دهم ،
!
بيامبر يكتن از صحابه را كه هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيشنهاد
ميكند ولي آن صحابي از فقر و بيجاركي خويش خبر ميدهد وبيامبر صلي اهلل عليه وسلم در مقابل مهر
!ورت حفظ جند سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فقير و نادار در مي آورد ،و بدين ص!
آن شخص فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيكيري نمايد ،ولي برعكس آن ساده
! ميبينيم كه به
! به ساده كي ازدواج امروز كي در نكاح و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست
سبب عادات ،رواج ها ،و عنعنات غير مشروع ازدواج حال ل بسيار سخت و بر مصرف شده و بر
عكس آن تصاوير برهنه ،فلم هاي مبتذل ،كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد ش!!ده
! ازدواج نمايد ،هزاران مشكلي را بايد ! حالل و مشروع است ،زمان يك جوان مسلمان بخواهد بصورت
! طويانه بدهد ،براي اقارب خويش و اق!!ارب ! ميشود كه هزاران هزار افغاني تحمل نمايد ،او مجبور
! هنكفت را تهيه نمايد ،آن ج!!وان كه ش!!ايد عروس غذا هاي متنوع ،لباس هاي مختلف ،با مصارف
!
!رف !ود را مص! !اله خ!
! است كه معاش ده س! ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشته باشد ،مجبور
! با قرض داراي خويش ! خوري و عيدي و نوروزي نمايد ،وباآلخره ساليان درازي عروسي و شيريني
! و در حاليكه آن جوان و فاميل در دست و كريبان باشد ،و مردم اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند
! اقارب شان با بوشيدن لباس ه!!اي ! خوري از قرض و وام سخت رنج ميبرند هنكام عروسي و شيريني
! اسالمي مخالفت داشته قشنك ،و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ،اين نوع فرهنك ها با فرهنك
و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فاميل
!
داماد شوند ،و اين ظلم را روا دارند كه يا داماد برايشان مصارف هوتل ،طويانه ،و غيره را ببردازد
! اسالم نيست ! و خوردن طويانه جزء فرهنك و ياهم از دادن دختر شان معذرت بخواهند .دختر فروشي
!دون در !ازند ،و ب!
،اسالم براي فاميل عروس حق نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار س!
! از! كه به تمامي خواهشات آن!!ان لبيك كويد .اين دوري ! وي او را مجبور سازند نظر داشت توانايي
! ،و نا كزير!ند
فرهنك اسالمي سبب شده تا هزاران جوان بدون ازدواج به سن سي و جهل سالكي برس!
! كه كناه همه به دوش كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از مرتكب جرايم اخالقي كردند
كلتور و عنعنات خويش بيروي ميكنند .
!يرهركاه در مراسم خاك سباري جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم كه عادات غ!
! مسلطاسالمي درين مراسم
! ما به عوض اينكه در غم و ان!!دوه آن دوست از بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد
! مجبور شده تا براي صرف غذاي عزما دست رفته توحجه نماييم ،بر عكس آن ميبينم كه اقارب متوفى
! قرض ش!!ده و ! در جستجوي دهنده كان حركت نموده و هركاه در خانه خويش بولي نداشته باشد ،فورا
! الي سه صد نفريكه در جنازه ! است در جاشت آنروز براي دوصد غم او دو جند ميشود زيرا او مجبور
! خواهد كرفت ،آنانيكه اين غ!!ذا را اشتراك نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه قرار
! آيا خوردن غذا در خانه شخص غم دي!!ده رواست ،آيا دين ! به كدام مشروعيت آنرا ميخورند ميخورند
317
مقدس اسالم براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوس!!تان را دو جند نمايند ،نه اين مخ!!الف دين ولي
! ع!!ادات و رواج خ!!ويش مطابق عادات و تقاليد است ،كه مردم بخش ديني آنرا زير با نموده مطابق
! يك!!روز اين ! ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا ! دفن متوفى
حركت ميكنند ،،أيكاش اين ماتم تنها در روز
! جهلرنج را متحمل ميشدند و لي بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ،شب ه!!اي جمعه و روز
! مجبورند تا بول زيادي به هرشكلي كه ميشود حاصل نمايند و براي عزا نيز دوام داشته و اقارب متوفى
دهنده كان غذا هاي متنوع تهيه نمايند در غير آن در هر مجلسي مورد طعن آنها قرار كرفته و مجبور
خواهند شد كه اين شرمنده كي و مالمتي را به دوش كشند .
! كه آيا مجبور ساختن مردم ،خوردن غذا ي شان ،و قرض دار ساختن اقارب اكنون سوال ميشود
متوفه مطابق شريعت و دين مقدس اسالم است ؟ بصراحت ميتوان كفت كه دين مقدس اسالم مخ!!الف
!نين
!لمانان را از ج!!ادات را تاييد نميكند بلكه مس!
! بر ديكران ميباشد ،ونه تنها جنين ع! ظلم و تجاوز
! مسلمان ميداند ،و
مظالم جدا نهي مينمايد .بلكه اسالم همكاري و كمك در مراسم غم را وظيفه هرفرد
!اييم الزم است تا!ات نم!
! كه در مراسم تدفين ،عزا داري و غيره احكام اسالم را مراع! هركاه بخواهيم
اقارب متوفى را بكزاريم كه متوجه رنج و غم خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و عزا داري آن!!ان
همكا ري نماييم ،هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ،و يك قطرهء آب آنها را نيز
ننوشيم .
! عروسي ازدواج درمراسم
اصال دين مقدس اسالم
318
منفي كرايي علت اساسي عقب ماني مردم
! استفاده از وسايل بيشرفته و توليدات كن!!وني يكي از مشكل عقب ماني مردم ما در عصر امروزي
! ،كه اين استفاده منفي هم براي زن!!ده كي شخصي فاميل ها و هم ب!!راي جهان بكونه منفي آن ميباشد
كشور ايجاد بد بختي مينمايد .
! اخ!!تراع كردي!!ده كه ! تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي بكونه مثال در عصر امروزي
اكثريت اين وسايل با قيمت هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ،اين وسايل بيشرفته كه همه داراي
! ،و مردم جهان كوشش مينمايند تا حد اكثر از بخش مثبت آن استفاده نمايند ، جهات مثبت ومنفي ميباشد
! تعليم و تربيه ،علم ودانش ،بهبود زنده كي خ!!انواده كي و با استفاده مثبت وسايل در زمينه بيشرفت
! وتلويزيون هاي خويش براي ت!!دريس ،تعليم ، ! ،مثال :از راديو
! كشور خويش استفاده مينمايند وترقي
!ان!ورهاي جه! !اي كش! ! از تلويزيون ه! ! ،اكنون در بسياري تربيه ،و غيره امور مثبت استفاده ميشود
!،! سياسي ! ،تعليم سواد ،مناقشاتمشاهده ميكنيم كه برنامه هاي خاصي براي تعليم دين ،تعليم كمبيوتر
! نشر ميشود ، وفلم هاي تربيتي كه جوانان ،نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد
! بدران ،مادران ،حفظ صحت فاميل ،وقايه از امراض همجنان برنامه هاي ويزه خانواده ،مسووليت
! ب!!روز ! جوانان روز وجود دارد كه با مشاهده هر برنامه وضعيت اخالقي ،صحي ،تعليمي و فرهنكي
! براي رسيدن به يك هدف مفيد استفاده ميشود .س!!ينما ! و داستانيزياد شده و حتا از فلم هاي كارتوني
! ،ولي برعكس در ! نيز براي اهداف تعليمي و تربيتي استفاده ميكردد ! خوب ميباشد كه يك وسيله تربيوي
كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه سينما هاي شهر هميشه افالم مبتذل و غير اخالقي را
!
!ان!ان و نوجوان! !ورد اخالق و تعليم و تربيه جوان! ! بول يابي به نمايش ميكزارند و در م! صرفا بخاطر
! همين علت است كه اين سينما ها وقت مخصوصي نداشته بلكه در تمامي هيحكاهي فكر نميكنند .روي
روز نشرات دارند و با تقديم فلم هاي مبتذل شاكردان مكتب را وادار به ف!!رار از مكتب نم!!وده و راه
!.! ،زنا ،شرابخواري ،قتل ،تجاوز برديكران را از همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند هاي دزدي
!
! را به معناي بي بند وباري ميشناسند ،و فكر ميكنند كه دموكراسي اكثريت مردم ما دموكراسي
! هر جرمي را به آزادي انجام دهد . يعني بيرون رفت از دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند
! بطور بيست و جهار ساعته تشرات ! تلويزون هاي آزاد و شخصي ميتوانند اكنون كه در كشور
! ،آنها ص!!رفا ! به تعليم وتربيه اطفال ،و جوانان ندارند
! اين تلويزيون ها هيج توجهي دارند ،مسوولين
! را بدون در نظر داشت ،دين ،كلتور ،فرهنك ،اخالق ،تربيه ،آداب و برنامه ها و فلم هاي خارجي
وويزه كي هاي مردم ما نشر ميكنند ،و اين نشرات بي بند وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست
! كه! را دارند ،س!بب ميش!ود !وني
! ها كه غالبا شكل شنيده ني برنامه هاي تلويزي! و جهار ساعته راديو
!.روزانه كميت جنايت و جرم در كشور زياد كردد ،و جوانان ما همه روزه هنوز هم بد اخالق كردند
! تعليم و تربيه ،و ترقي ! كه يك وسيله بيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت كمبيوتر
! هاي دلخ!!راش موبايل ها كشور استفاده نمود ،اكنون در بسياري از دكانها صرفا براي ثبت موسيقي
319
! شهري جاب نم!!اييم مجب!!وريم كه صد ها ! يك مقاله را در كمبوترهاي استفاده ميشود ،هركاه بخواهيم
! دارد كه از آن اس!!تفاده مثبت! ها در دست اشخاصي قرار افغاني را صرف نماييم ،زيرا اغلب كمبوتر
!تان
! دانشمندان و قلم بدس!! ،وساير! و مامورين كشورنمي كنند ،ولي معلمين مكاتب ،استادان بوهنتونها
! مثبت آن استفاده نمايند .
! در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ,آنرا بصورت نميتوانند
! ما رواج يافته و بعضي از مراكز آن در شهر تأسيس كرديده ،ولي انترنت كه جديدا در كشور
متأسفانه كه منفي كرايي مردم ما آنرا نيز از اهميت اصلي اش دور نكهداشته است ،درين مراكز ديده
!اي منفي آن!ترنت ،از برنامه ه! ميشود كه غالبا جوانان به عوض استفاده از منابع معلوماتي مثبت ان!
!يز از
استفاده ميكنند كه در ينصورت نه تنها بول خويش را بيجا مصرف نموده اند بلكه اين وسيله را ن!
جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند .
موبايل :موبايل يك وسيله ضروري براي انسان است كه
320
! بردارد ،تنها باز نمودن جند مكتب بدون مراقبت و تفتيش مس!!ؤوليت حك!!ومت را كامهاي استواري
!الي!يالت ع! ! و تحص! ! تعليم و تربيه كشور تنها به دوش وزارت معارف ! نميسازد ،و مسؤوليت مرفوع
نبوده بلكه وزارت اطالعات وفرهنك و وزارت داخله ووزارت حج و اوقاف ،ووزارت ترانس!!بورت
! در قبال تعليم و تربيه دارند ،زيرا به اساس تقسيم اوقات بيست و جهار س!!اعته نيز مسؤوليت بزركي
يك جوان يا نوجوان مدت بنج إلى شش ساعت در مكتب و بوهنتون ميباشند ،و باقي وقت خويش را در
! مينمايند ،كه هر ك!!اه هرخانه ،بازار ،اماكن تفريح ،مساجد ،سرويس هاي شهري و غيره صرف
! و براي وضعيت ! ميكردد! ما در مربوطات مسوليت وي سبري ! بداند كه جقدر وقت يك همشري وزارتي
!الي و!ويت ع! !احب معن! ! نمايد ،كشورما به كلستان و مردم ما ص! تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي
بيشرفت نهايت زود خواهند شد .
!
مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك
! دارد ،
! از جمله وزارت هاييست كه روزانه مليون هاي مشتري وزارت اطالعات وفرهنك
! و تلويزيون ه!!اي آزاد و ! ،راديو
زيرا تمام روزنامه ها ،جرايد ،مجالت ،فلم هاي داخلي و خارجي
! ،مراكز تفريح و غيره به شكل مستقيم تحت صالحيت و كنترول وزارت حكومتي ،سينما ها ،تياترها
! كه فقط ب!!راي ! قرار دارد ،مسؤوليت وزارت اطالعات و كلتور درين ختم نميكردد اطالعات و كلتور
افتتاح نشرات آزاد كار نمايد ،و هر يكي را اختيار دهد تا بي بند وب!!ار برنامه ري!!زي نمايد و هرجه
!ور ،!انت ،كلت!! ميباشد كه مطابقت با دي!
خواست نشر كند ،بلكه هميشه آزادي مثبت داخل يك جوكاتي
!و!وتي !واه ص! !ريه ( خ! !راي هر نش! ! دارد ب!فرهنك مردم آن سرزمين باشد ،اين وزارت مسؤوليت
! ملت مسلمان ! باشد وياهم قلمي ) تفهيم نمايد ،تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك تصويري
!طح تعليم ،تربيه ,ادب و اخالق!ديم نمايند تا س!
! ،و براي مردم ما جيزي را تق! كشور ما عيار سازند
!ان راجوانان و نوجوانان را بلند برد ،و از آنجه كه سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ،و ياهم جوان!
! .هرك!!اه وزارت اطالع!!ات وفرهنك در فكر مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد اجتناب ورزند
! بس وزارت فرهنك كفته نخواهد شد .و هرك!!اه وزارت فرهنك به بي فرهنك اصيل كشور مان نباشند
! نمايند ،بس اين
فرهنك ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان ما را به بي فرهنكي تش!!ويق
نام خويش را تعويض نمايد ،زيرا شايسته نيست كه نام مخالف عمل باشد .
وزارت اطالعات وفرهنك بايد تمام نشرات روزانه را مراقبت و تفتيش نمايد و آنرا در
! در تعليم و تربيه اوالد اين كشور
! تعليم و تربيه انداخته سنجش نمايد كه اين نشرات جي تاثيري ترازوي
دارد ،هميشه كوشش نمايد تا برنامه هاي راديو ها و تلويزيون ها را زير ميكروسكوب متخصص!!ين
تعليم و تربيه قرار دهند ،و به سينما ها و كست فروشان اج!ازه ندهند تا فلمه!اي غ!ير اخالقي را به
! اخالق است ،و بايد اين فرهنك اخالقي ! دهند ،زيرا فرهنك كشور مان فرهنك دسترس جوانان ما قرار
! شان است .! كساني نمود كه بد اخالقي ها جزء فرهنك خويش را مبدل به فرهنك
! از دانشمندان وزارت هاي تعليم وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني
! نظريات ! مطابقو تربيه ،تحصيالت عالي ،وحج و اوقاف استفاده نموده و براي اصالح نشرات كشور
! و تعليمي آن اجراات نمايد .تربيوي
مسؤوليت وزارت داخله
!
مسوليت وزارت ترانسبورت
مسؤوليت وزارت حج و اوقاف
!:مسؤوليت وزارت معارف
مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي :
321
! و خود را مفتي ساختن وسيله جنايت هاي امروزي
رهيابي
يكي از احاديث زنده كي ساز بيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك
إلى ما ال يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجه ساز كه در
! را هميشه مد نظر داش!!تند و آن هيج شكي نيست .صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث ش!!ريف
!و !ود! ميب!! ،محفل ،رواج ،و يا غيره امور در نزد شان مشكوك ميدارند ،و هركاه كدام كار ،خوراك
!.از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند از آن به اساس اين حديث شريف اجتن!!اب ميورزيدند
! كه آنها صالحيت فت!!وا و حكم در همجنان هنكام نظر در موضوعي به نزد دانشمندان وعلماي ميرفتند
شريعت اسالمي را دارا ميبودند ،و در زمان صحابه كرام از فتوا دادن حذر مينمودند ،آنان ميكفتند كه
! باشد و! خ!!ويش ك!!امال دقيق ! است ،تا در فت!!واي مفتي به نيابت از خداوند () صحبت ميكند ،والزم
شخصي بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ،و علومي را خوانده باشد كه او را شايس!!ته
! ميرفت او از دادن فتوا اجتناب ! هر كاه كسي به نزد يك صحابي ! ،و روي همين ملحوظ فتوا دهي كرداند
! ،و باز! كه او را نسبت به خود عالمتر ميدانست ميفرستاد ! ديكرينموده و آن شخص را به نزد صحابي
! نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شخص ميكفت تا به نزد شخص ديكري كه نسبت به آن صحابي
او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد .
! ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حرام اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار
بودن يك جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا كفته ميشود ،هركاه از كسي ببرسيم كه
!واب به !خص در ج! !رام ،و آن ش!خوردن كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا ح!
! .و مشكل فتوا در همين است كه هر كاه انس!!ان حرمت يا حالل بودن آن حكم كند اين فتوا كفته ميشود
! در حاليكه ! () حالل باشد ،و يا هم ج!!يزي را حالل بكويد ! و آن به نزد خداوند
جيزي را حرام ميبندارد
!رام كفتن و !را حالل را ح! ! ،زي!
! را مرتكب ميشود آن جيز در نزد خداوند () حرام باشد ،كناه بزركي
حرام را حالل كفتن سبب كفر يك انسان ميشود .و هركاه كسي بدون علم و دانش و معرفت ش!!رعي
! در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار نموده است . موضوع
! بسياري از مردم در عصر ما همين است كه بسياري از مردم خود را مف!!تي مشكل حرام خوري
ساخته و براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكنند ،و هرك!!اه با
! خود شان فورا ابراز نظر نموده و براي خ!!ود كدام مشكلي كه آنان را در شك مياندازد روبرو ميشوند
! برايشان در مورد حكم اسالمي را بيان بهانه هايي را بيدا ميكنند ،و هركاه يك عالم و يا شخص متديني
! است نمايد ،آن شخص را به باد مسخره كرفته و ازينكه تعداد اين اشخاص خود خواه در جامعه بيشتر
،با استفاده از اكثريت آراء آن شخص متدين را مالمت مينمايند و براي رد نمودن كفته هايش هزاران
!بب خالص آنها !وده و س! ! آنان درست ب! دليل بيجا و بي مورد بيش ميكنند ،و فكر ميكنند كه اين موقف
خواهد شد ،ولي بايد دانست كه در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است
322
!به!الش محاس! !ابق هر ذره ء اعم! ! ميكند ،و هر انسان مط! ،زيرا نتيجه عمل بد به خود انسان رجوع
!رام و ! براي فريب مردم و يا هم فريب خود و فاميل خود حاللي را ح! ميشود ،و هركاه شخصي قصدا
حرامي را حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )
! نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيدا و بناه ) و بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر
هم ( تحفه و هديه ) رشوت ميخورند ،و هركاه برايشان كفته شود كه رشوت به هرنام كه باشد حرام
!ودن !ده نم!!ير آن زن! ! در غ! است دليل مياورند كه شرايط امروزي ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد
بسيار مشكل است ،آنان با بول رشوت در موتر ه!اي لكس ،خانه ه!اي مجلل زن!ده كي ميكنند و با
خوراك هاي متنوع و مهماني هاي بي دربي خود را بهتر از ديكران ميدانند ،در حاليكه انسان مت!!دين
! شخصي ،وياهم خانه لوكس ،و مهماني ها و محافل زن!!ده كي ميتواند با بول حالل بدون داشتن موتر
شرافتنمدانه نمايد .
بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير
!
كابل أفغانستان
!
اسامشناسي معاصر
بخش اول ( اعتقادات )
ضرورت انسان به دين -3
هدف از خلقت انسان -4
! با ذكر داليل متقدمين ومتأخرين)
! (اثبات وجود خداوندوجود خداوند -5
ايمان -6
ايمان هاي مقبول -7
وحدانيت خداوند -8
مفهوم ( ال إله إال اللــه ) -9
مفهوم كلمـه ء شهادت -10
323
!محبت خداوند -11
! ( ج)
صفات خداوند -12
كفــر و اسباب آن ( انكار -استهزاء به دين – دشنام دين ) -13
شرك -14
ريا ومفاهيم آن -15
324
325