You are on page 1of 326

‫فصل پنجــم ‪:‬‬

‫درس های ايمانی‬


‫()‬
‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪ -1‬ايمان های مقبول‬

‫ايمان هاي مقبول ( ‪)1‬‬


‫!ام‬
‫!امي احك!‬ ‫همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما به وحدانيت خداوند متعال (جل جالله) ايمان داريم وتم!‬
‫!ول بارگ !اه‬
‫! قب!‬
‫!ورد‬‫!ان ها م!‬‫!دام ايم!‬ ‫الهي را بدون كم وكاست ميپذيريم‪،‬ولي نقطهء مهم اينست كه ك!‬
‫! كه ميتوان درجمله ايمان هاي‬‫! استواري محكم ميباشد‬ ‫پروردگاراست ؟ ايمان مقبول به اساس و زيربناي‬
‫مقبول اين ايمانها را بگونه مثال بيان داشت ‪:‬‬

‫‪0‬‬
‫! انسان مؤمن ص!!رفا‬ ‫اول ‪ :‬ايمان به اساس فكر‪ :‬ايمان حقيقي آنست كه زاده فكروانديشه باشد‪،‬يعني‬
‫!ابق آن‬ ‫!ام داده مط!‬ ‫تقليد ننموده ‪،‬ومانند آن اشخاصي نباشد كه هرچه را والدين ويا بزرگان قومش انج!‬
‫عمل نمايد‪،‬وچنانچه كافران و مشركان عصر پيامبران ميگفتند كه ما بت ها را براي اين عبادت ميكنيم‬
‫كه پدران ما چنين كاررا ميكردند‪،‬مسلمان حقيقي بعد از رسيدن به سن رشد بعد از تفكرزيادي درمورد‬
‫! ‪ ،‬اين گونه ايم!!ان‬ ‫! پروردگار‪ ،‬ايمان مي!!اورد‬ ‫! متعال (جل جالله)به وحدانيت‪،‬توحيد‪،‬وجود‬ ‫مخلوقات خداوند‬
‫دارای ارزش نهايت زياد بوده‪،‬زيرا انسان با فهميدن حقايق اشتباهاتي را كه پدران واقارب شان مخالف‬
‫حقايق عمل نموده اند تكرار نميكنند ‪.‬‬
‫صحابه كرام (رضوان اهلل عليهم اجمعين) از روش هاي كوركورانه پدارن منصرف شده و با فهم حقيقي قرآن‬
‫! كه‬ ‫!اد درك نمودند‬ ‫!داز تفكر زي!‬ ‫! بع!‬ ‫!د‪،‬آنها‬ ‫! رو آوردن!‬ ‫!تي‬ ‫!دا پرس!‬ ‫! و انسان پرستي به خ!‬ ‫از بت پرستي‬
‫! نميتواند‬ ‫انسان‪،‬حيوان ويا كدام مجسمهء ازينها نميتوانند كه زمين و آسمان را خلق نمايند‪،‬انسان ضعيف‬
‫! انسان بنده است‪،‬واين بتهايي كه در حقيقت‬ ‫! دور به كمك انسان برسد‪،‬زيرا‬ ‫درمشكالت به مسافات بسيار‬
‫!انيده‬‫!ان رس!‬ ‫!راي انس!‬ ‫انسانها بوده اند‪،‬ويا به شكل انسان وحيوان ساخته شده اند‪،‬هيچ سود ونقصان ب!‬
‫!ردن‬ ‫!دانيت الهي گ!‬ ‫!ده به وح!‬ ‫!رف ش!‬ ‫! درك اين حقايق از روش هاي جاهالنه پدران منص!‬ ‫نميتوانند‪،‬با‬
‫نهادند‪،‬وساير مؤمنان حقيقي با دانستن حقايق قرآن به آن تسليم شده ‪ ،‬مطابق آن عقيدهء خويش را عيار‬
‫!اس فكر وانديشه‬ ‫!ان به اس!‬ ‫!ان ش!‬ ‫! متعال (جل جالله) صفت چنين مؤمنان حقيقي را كه ايم!‬ ‫ميسازند‪،‬خداوند‬
‫! فِي خَلْقِ‬
‫! وَيَتَفَكَّرُونَ‬
‫! وَعَلَى جُنُوبِهِمْ‬‫ميباشد ‪ ،‬بدين شكل بيان داشته است ‪(:‬الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا‬
‫السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ) آل عمران ‪191/‬‬

‫مؤمنان حقيقي كساني اند كه خداوند متعال (جل جالله) را در حالت ايستاده ‪ ،‬نشسته و برپهلوخفته ي!!اد‬
‫!گارا اين همه را باطل خلق نكرده اي‬ ‫مينمايند ‪ ،‬در پيدايش آسمانها و زمين فكر ميكنند‪،‬وميگويند‪:‬پرورد‬
‫‪ ،‬پاكي است مرترا ‪ ،‬مار از عذاب دوزخ نگهدار )‬
‫!‬
‫! منفی درفهم‬ ‫! ت!!أثيری‬ ‫! ‪ ،‬روايت های مختلف ‪ ،‬فرهنگ های هرکش!!ور‬ ‫بسا اوقات حوادث تاريخی‬
‫!‬
‫! ‪ ،‬وتمامی‬ ‫! فکرنمايد‬ ‫بسياری حقايق بجا گذاشته است ‪ ،‬وهرگاه انسان مومن با اخالص تمام درين مورد‬
‫! قرآن عظيم الشان ق!!رارداده وبه اس!!اس‬ ‫تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬نظريات ‪ ،‬وروايت های تاريخی را درپرتو‬
‫! خويش را ترتيب وتنظيم نمايد ‪ ،‬بطرف حق نزديک است ‪.‬‬ ‫! موقف فکری‬ ‫حقيقت قرآنی‬
‫! اختالفات مخلصانه به ق!!رآن‬ ‫! ‪ ،‬هنگام بروز‬ ‫! مسايل مختلف فکرنمايد‬ ‫! درمورد‬ ‫هرگاه کسی ميخواهد‬
‫!‬
‫!رآنی‬ ‫!ايق ق!‬ ‫! مخلصانه قرآن طالب فهم حقايق گردد ‪ ،‬حتما حق!‬ ‫عطيم الشان رو آورد ‪ ،‬وبا خواندن وفهم‬
‫! سبلنا ) کس!!انيکه درراه ما‬ ‫! ( والذين جاهدوا فينا لنهدينهم‬ ‫! متعال ميفرمايد‬ ‫! ‪ ،‬خداوند‬ ‫برايش ثابت ميگردد‬
‫سعی وتالش ومجاهدت نمودند ‪ ،‬راه را برايشان هدايت ميکنيم ‪.‬‬
‫نسايد پيش غيراهلل جبين را‬ ‫! دين را‬ ‫مسلمانی که داند رمـز‬
‫‪------------------------------------‬‬
‫أنواع ايمان هاي مقبول را از يكي از دروس عالمـه محسن قرائتي استفاده نموده ام ‪.‬‬ ‫‪-1‬‬

‫دوم ‪:‬ايمان همراه باعمل (آمنوا و عملوا الصالحات) ‪ :‬ايمان حقيقي آنست كه بعد ازجاگزين شدن در‬
‫!ان نمايد ‪،‬ولي‬
‫!اي ايم!‬ ‫!اه كسي ادع!‬‫قلب آثار آن دراعمال روزانه ‪ 24‬ساعته انسان معلوم گردد‪ ،‬هرگ!‬
‫! احكام الهي باشد ‪ ،‬مؤمن حقيقي شمرده نميشود‪،‬زيرا اعمال زشت مانند تاريكي است ‪،‬‬ ‫اعمال اومخالف‬
‫وايمان مانند نورآفتاب ‪ ،‬روشن و تابان است وهرگاه در جايي روشني چراغ ‪ ،‬برق و يا آفتاب ظ!!اهر‬
‫! مينمايد ‪،‬وجاي آنرا نوروروش!!نايي پر مينمايد ‪ ،‬به همين‬
‫گردد در آنجا تاريكي جا نداشته ‪ ،‬فورا فرار‬
‫!وري به‬ ‫!نين ن!‬‫! روشن است ‪،‬امكان ندارد كه مؤمن حقيقي با داشتن چ!‬ ‫سان ايمان كه به مثابه نورآفتاب‬
‫!نايي ها‬
‫!وي روش!‬ ‫! ها بس!‬‫!اريكي‬
‫تاريكي هاي گمراهي مشغول باشد‪،‬هميشه ايمان حقيقي مؤمن را از ت!‬

‫‪1‬‬
‫ميكشاند (يخرجهم من الظلمات إلى النور) وهرگاه چنين نبود‪،‬وكسي با وجود ادعاي ايمان به ت!!اريكي‬
‫!وده‬ ‫!رايت ننم!‬ ‫هاي گمراهي مشغول باشد‪،‬معلوم ميگردد كه ادعاي او تنها در لفظ بوده و به قلب او س!‬
‫! است كه هرگاه اصالح شود همهء وجود انسان اصالح ميگردد و هرگاه‬ ‫است‪،‬زيرا قلب پارچه كوشتي‬
‫! ميگردد ‪)1( .‬‬ ‫! انسان فاسد‬‫فاسد شد همه وجود‬
‫! بوده‬ ‫!گارمتعال همان ايماني است كه پايدارومستحكم‬ ‫! پرورد‬ ‫سوم ‪:‬ايمان پايدار‪:‬ايمان مقبول به دربار‬
‫! متعال (جل جالله) صفت مؤمنان حقيقي را چ!!نين‬ ‫! ‪ ،‬خداوند‬ ‫با اندك مشكل ازقلب و دماغ انسان فرارننمايد‬
‫!ار‬ ‫بيان نموده است‪(:‬قالوا ربنا اهلل ثم استقاموا) گفتند پروردگارما اهلل (جل جالل!!ه) است و بعدا درهمين گفت!‬
‫خويش استقامت نموده اند ‪.‬‬
‫!وم‬ ‫!بردرعبادات معل!‬ ‫!رام‪،‬ص!‬ ‫ايمان هاي مردم به اساس استقامت آنان درمقابل مشكالت‪،‬اموال ح!‬
‫! دارند ‪،‬‬ ‫!عيف‬ ‫! بداند كه چقدر ايمان دارد‪ ،‬بعضي از انسانهاي كه ايمان ض!‬ ‫ميگردد ‪،‬والزم است هركسي‬
‫!يبت‬ ‫!دك ‪ ،‬ويا مص!‬ ‫! ان!‬
‫!رد يك مريضي‬ ‫! ‪ ،‬به مج!‬‫! ضعيف ميباشد‬ ‫استقامت شان در مقابل مشكالت بسيار‬
‫! سبب ميگ!!ردد كه به مج!!رد‬ ‫كوچكي ‪ ،‬الفاظ كفر از زبان شان خارج ميگردد ‪ ،‬و يا هم ايمان ضعيف‬
‫دوري آب ‪،‬ويا مشغول شدن به يك قصه يا كار‪ ،‬نماز را قضا مينمايد ‪ ،‬و يا به اندك تشنه گي روزه خود‬
‫!‬
‫! ميكند‪،‬ولي ايمان مقب!!ول به درب!!ار‬ ‫! محبت به مال دنيا از دادن زكات فرار‬ ‫! ‪ ،‬وياهم بخاطر‬‫را ميخورد‬
‫الهي همان ايمان با استقامت است كه با هزاران درد ورنج در آن هيچ تغييري ظاهر نگردد ‪.‬‬
‫!الم‬ ‫!وت به اس!‬ ‫!يدن از دع!‬ ‫! كفار مكه براي دست كش!‬ ‫ايمان پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم) چقدر بود ؟ زماني‬
‫!(ص!!!لى اهلل عليه‬
‫! ‪ ،‬پيامبر‬
‫! را نمودند‬
‫وهمگون شدن با ايشان به پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم) پيشنهاد مال‪،‬قدرت وازدواج‬
‫! اإليمان را با‬ ‫! وبا استقامت خويش فريب دشمنان اسالم را كه بسياري مردمان ضعيف‬ ‫وسلم) با ايمان قوي‬
‫! ‪ ،‬برايشان چ!!نين پاسخ‬ ‫پول ‪ ،‬چوكي و دختران زيبا گمراه مينمايند ‪ ،‬كه اينكار را قريشيان با اوكردند‬
‫! نهيد و‬ ‫! متعال(جل جالله ) است كه هرگاه آفتاب را به دست راس!!تم‬ ‫قوي ايمانی گفت ‪ :‬قسم به ذات خداوند‬
‫مهتاب را به دستم چپم دهيد من ازراه دعوت برنميگردم ‪.‬‬
‫يعني اگر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داشته باشيد برايم فراهم س!!ازيد‬
‫من راه دعوت به اسالم را هرگز ترك نميكنم ‪.‬‬
‫اين بود قوت ايمان آنحضرت (صلى اهلل عليه وسلم)‬

‫جهارم ‪ :‬ايمان خالص ‪ :‬ايمان خالص ايماني است كه تمامي توجه انسان به خالق باشد‪،‬وهيچ كسي‬
‫! ازايمان خالص همان ايماني است كـه خالي ازهر نوع شـرك و‬ ‫را شريك او نسازد‪ .‬منظور‬

‫‪-----------------------------------‬‬
‫!لَّى اللَّهُ‬
‫ص!‬‫‪ -1‬اين مفهوم حديث شريف است كه امام احمد آنرا از حضرت النُّعْمَانِ بْنِ بَشِيرٍ جنين نقل نموده است ‪ :‬سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( َ‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ ) يَقُولُ إِنَّ فِي الْإِنْسَانِ مُضْغَةً إِذَا سَلِمَتْ وَصَحَّتْ سَلِمَ سَائِرُ الْجَسَدِ وَصَحَّ وَإِذَا سَقِمَتْ سَقِمَ سَائِرُ الْجَسَدِ وَفَسَدَ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ‬
‫َ‬
‫فرق بين مسجد مساجد المساجد صالح ‪ ،‬صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعمال شان صالح است ‪.‬‬
‫!انهم‬‫!وا إيم!‬‫! متعال در قرآن عظيم الشان ميفرمايد ‪(:‬الذين آمنوا و لم يلبس!‬ ‫شبهات شرك باشد خداوند‬
‫بظلم) كسانيكه ايمان آوردند وايمان خويش با با ظلم ملبس نساختند ‪،‬صحابه كرام گفتند كه اي رسول اهلل‬
‫!يار‬ ‫! نازل شد‪(:‬إن الشرك لظلم عظيم) شرك ظلم بس!‬ ‫كدام يكي ما ظلم نكرده است ‪،‬سپس اين آيت شريف‬
‫! از ظلم در ينجا شرك است ‪.‬‬ ‫بزرگ است ‪ .‬يعني منظور‬
‫كسانيكه ايمان خ‪3‬الص دارن‪3‬د ‪ ،‬توج‪3‬ه ش‪3‬ان ب‪3‬ه خ‪3‬الق اس‪3‬ت ‪ ،‬او را ميپرس‪3‬تند‪ ، 3‬و كس‪3‬ي را ش‪3‬رك او‬
‫نميسازند‪ ، 3‬وتمامی‪ 3‬اعمال خويش را برای رضايت خداوند انجام ميدهند ‪ ،‬عبادات خويش را فق‪33‬ط ب‪33‬رای‬
‫خداون‪333‬د‪ 3‬انج‪333‬ام ميدهن‪333‬د ودرهنگ‪333‬ام‪ 3‬مش‪333‬کالت ب‪333‬ه ع‪333‬وض توج‪333‬ه ب‪333‬ه مخلوق‪333‬ات‪،‬خداون‪333‬د‪ 3‬را ازهم‪333‬ه‬
‫مهربانتردانسته ‪ ،‬ازاوکمک ومدد ميخواهند ‪.‬‬

‫‪2‬‬
‫پنجـم ‪ :‬ايمان ق‪3333‬رآنی ونب‪3333‬وی‪ : 3‬بسياری مردم دراعتقادات خويش اموری را داخل ميکنند که هيچ‬
‫! نميداشته باشد ‪ ،‬وبه اساس فرهنگ های مختلف جانشين ذهن آنان شده است ‪ ،‬ايم!!انی که‬ ‫اصل قرآنی‬
‫! باشد‪،‬توحيد‪،‬ذات‪ ،‬صفات‪،‬‬ ‫! همان ايمانی است که به اساس بنياد قرآنی‬ ‫مورد قبول ذات الهی قرار ميگيرد‬
‫! اجتن!!اب‬ ‫! متعال را مطابق قرآن دانسته‪،‬ازنظريات فلسفی که انسانرا به بيراهه ميکشاند‬ ‫واسمای خداوند‬
‫ورزد ‪.‬‬
‫!اريخ واحيانا‬‫!ان کتب ت!‬ ‫! تاريخ اسالم درمي!‬‫! است که درطول‬ ‫يکی ازمسايل مهم بعضی ازاختالفاتی‬
‫! بعضی ازافراد‬ ‫! دينی روايت شده است ‪ ،‬بعضی ازين روايات زادهء بعضی ازافکارتعصبی‬ ‫درکتابهای‬
‫!ده است‬ ‫! درميان کتب بعضی ازمذاهب اسالمی جابجا ش!‬ ‫! وگروهی‬ ‫ويا به اساس تقسيم بندی های سياسی‬
‫! مطالعه‬‫!ام‬
‫! که درهنگ!‬ ‫! شده ‪ ،‬ميپرسند‬‫! مطالعه چنين روايات احيانا بعضی ازمسلمانان متردد‬ ‫که درهنگام‬
‫! وغيره چگونه عکس العمل داشته باشيم ؟‬ ‫چنين افکار‪ ،‬نظريات ‪ ،‬روايات تاريخی‬
‫! ساده وآسان است بشرطيکه خود خواندهء چنين رواي!!ات تحت تاثيرآن!!ان‬ ‫پاسخ چنين سوال بسيار‬
‫! جستجوی حقيقت باشد ‪،‬‬ ‫قرار نگرفته باشد ‪ ،‬او اين سوال را بخاطر يافتن حق نمايد ‪ .‬وهرگاه منظورآن‬
‫برايش را ه مناست عبارت است از ‪:‬‬
‫!افت‬ ‫! مختلف ي!‬ ‫!ای‬‫الف ‪ :‬رجوع به قرآن عظيم الشان‪:‬قرآن کريم که ترجمه های متعدد آن به زبانه!‬
‫!‪،‬‬‫ميشود ‪ ،‬وحتا سبب هدايت بسياری از نامسلمانان شده است ‪ ،‬بهترين رهنما ب!!رای مس!!لمان ميباشد‬
‫خواندن ترجمه قرآن ‪ ،‬قبل ازاينکه به تفسير هرآيت توسط بعضی از اشخاص برگرديم به!!ترين رهنما‬
‫! القرآن للذکر فهل من مدکر) به تحقيق ما قرآن‬ ‫! متعال ميفرمايد‪(:‬ولقد يسرنا‬
‫! ‪ ،‬خداوند‬
‫برای انسان ميباشد‬
‫! آسان نموده ايم ‪ ،‬آيا کسی است که برای آموزش آن سعی نمايد ؟‬ ‫را برای آموزش بسيار‬
‫!‪،‬‬ ‫! ‪ ،‬سياسی‬‫! ‪ ،‬انديشوی ‪ ،‬تاريخی ‪ ،‬قانونی‬ ‫! مشکالت فکری‬ ‫تالوت ترجمه قرآن وبيان قرآن درتمامی‬
‫! واخالقی انسان نقش بسيار مهم وبرجسته دارد ‪.‬‬ ‫! ‪ ،‬اجتماعی ‪ ،‬فردی‬ ‫اقتصادی‬
‫!‪،‬‬‫زيرا نظريات انسانها به اساس بعضی ازمشکالت انسانی احيانا ناقص ‪ ،‬خودخواهانه ‪ ،‬تعص!!بی‬
‫!‬
‫! ‪ ،‬واحکام‬‫! متعال دين مقدس اسالم را دين متوسط‬ ‫مذهبی ‪ ،‬وياهم با افراط وتفريط ميباشد ‪ ،‬ولی خداوند‬
‫! پاک ميباشد ‪.‬‬
‫قرآن نيز از افراط وتفريط‬
‫دانستن قرآن برای هرمسلمانيکه درتالش حقيقت است بسيار مهم ميباشد ‪ .‬وهرگاه کسی روزانه ده‬
‫الی ‪ 15‬دقيقه وقت خود را برای ترجمه ای قرآن بدهد ‪ ،‬بدون شک او بعد ازگذشت يک سال قرآن را‬
‫!ان‬‫!رآن عظيم الش!‬ ‫! زيادی نجات ميدهد ‪ ،‬اين اعجاز ق!‬ ‫به اندازه ای ميفهمد که او را از مشکالت فکری‬
‫! نمايد ‪.‬‬
‫! رهنما ‪ ،‬هدايت است ‪ ،‬بشرطيکه کسی بخواهد حق را جستجو‬ ‫است که برای هرکسی‬
‫! کت!!اب را‬ ‫يک خانم امريکايی بنام بيتی باومن که يک خانم دانشمند ميباشد بيش ازيکه!!زار‬
‫درزمينه هاي مختلف براي رسيدن به حق مطالعه نمود ‪ :‬او ميگويد ‪ :‬من بيشتر از هزار كتاب را در‬
‫! ‪ ،‬مذهب ‪ ،‬تاريخ و فلسفه اين دو‬ ‫! ‪ ،‬انسان شناسي‬ ‫زمينه هاي مختلف از قبيل روانشناسي جامعه شناسي‬
‫پيامبر(عيسى و محمد عليهما السالم) به منظور يافتن حقيقت مطالعه كردم ‪ .‬او براي رس!!يدن به حق‬
‫مطالعات خويش را در كتب اديان مختلف ادامه داد ‪ ،‬ولی مطالعه اديان ساخته وبافته بشر بجزازدي!!اد‬
‫! به‬‫! ‪(:‬هريك ازاين نظامهاي روح!!اني‬ ‫! او اظهارميدارد‬
‫! به ارمغان نمياورد‬
‫تشويش و رنج چيزی ديگری‬
‫! آورد) باآلخره با‬ ‫! را براي من بوجود‬ ‫! من جواب داد اما در عوض سؤالهاي ديگري‬ ‫بعضي از سؤالهاي‬
‫!‬
‫! آنچه راچهل س!!ال درپي آن ب!!ودم‬ ‫مطالعه دين مقدس اسالم به هدف خويش رسيده ميگويد (سرانجام‬
‫! براي معنا بخشيدن به هرچيز در دنيايم)(‪ )1‬دانستن شخصيت چنين انسانها براي هر انسان‬ ‫يافتم‪،‬راهي‬
‫!تم ‪،‬‬‫! مطالعه هس!‬ ‫!ياراهل‬ ‫! ‪ :‬بس!‬‫درسي خوبي براي حقيقت يابي ميباشد ‪ ،‬او در مورد خود چنين ميگويد‬
‫! از‬‫بيشتر از هزار جلد كتاب مطالعه كرده ام ‪ ،‬زياد دوست ندارم كه مشغول چيز هاي جزئي و سطحي‬
‫!ور كلي‬ ‫!رگرمي و بط!‬ ‫! و س!‬‫!ينما و مجالت ‪ ،‬ورزش‬ ‫! ‪ ،‬فيلم و س!‬
‫!ون ‪ ،‬راديو‬‫قبيل تماشا كردن تلويزي!‬

‫‪3‬‬
‫! در زمينه هاي بعد معنوي زنده گي مطالعه داشته باشم و سرگرم شوم و‬ ‫چيزهاي مادي بشوم‪،‬ميخواهم‬
‫! كه كم شانس تر از من هستند دراين زمينه كمك كنم ‪)2( .‬‬ ‫به افرادي‬
‫خانم باومن بعد از مطالعه قرآن كريم به اين نتيجه ميرسد كه قرآن كريم كتاب ه!!دايت بش!!ريت‬
‫!رآن‬‫! از ق!‬ ‫!ويهء كه باشد ميتواند‬‫است ‪ ،‬كتابي است قابل فهم و درك براي همه مردم وهركسي با هر س!‬
‫! قرآن را‬‫! و هركسي‬ ‫استفاده نمايد قرآن جوابگوي فالسفه ‪ ،‬دانشمندان ‪ ،‬و متخصصين هر مسلك ميباشد‬
‫!‬
‫!روز‬ ‫!فانه كه ام!‬ ‫! ‪ ،‬ولي متأس!‬ ‫مطالعه نمايد از فيوضات قرآن به اندازه دانش خويش مستفيد شده ميتواند‬
‫! اش!!ياي بي‬ ‫! ميكشاند بس!!وي‬ ‫! كه آنانرا به خوشبختي‬ ‫مردم به عوض مطالعه قرآن و درك حقايق قرآني‬
‫! لهو ولعب گردانيده اند كه ثمره اين اعم!!ال ش!!ان‬ ‫! رو آورده اند و خود را مصروف‬ ‫ارزش و سطحي‬
‫! قرآن كريم ميفرمايد ‪ :‬قرآن كتابی است روشنگر‬ ‫! ‪ .‬او در مورد‬ ‫! ميباشد‬
‫مسؤوليت بزرگي به دربارالهي‬
‫! ‪ ،‬آنان خود را در چيز هاي سطحي ‪ ،‬مصنوعي ‪ ،‬بي‬ ‫! از مردم آنرا درك نميكنند‬‫وقابل فهم ‪ ،‬اما بسياري‬
‫! و نميتوانند مس!!ؤوليت نت!!ايج افك!!ار‪ ،‬گفته ها‬ ‫ارزش‪ ،‬و لهوولعب غوطه ور ساخته اند مايل نيستند‬
‫واعمالشان را به عهده گيرند ‪.‬‬
‫!لمان را که‬ ‫!ان غيرمس!‬ ‫! بپرسيم که قرآن عظيم الشان چطورتوانسته است که يک انس!‬ ‫اکنون ازخود‬
‫يهودی يا نصرانی بوده وبرای درک حقايق ويافتن حقيقت مطالعه نموده است‪،‬هدايت کرده‪،‬وآيا نميتواند‬
‫که ما را هم هدايت نمايد مشکل اينست که ‪:‬‬
‫!‬
‫يار درخانه وما گرد جهان ميگرديم‬ ‫!‬
‫آب درکوزه وماتشنه لبان ميگرديم‬
‫ب ‪ :‬دعوتگران نه قضاوت گران ‪:‬مسلمانيکه درتالش حقيقت است تالش ميورزد که حقيقت های قرآنی‬
‫! ق!!رآن عظيم‬ ‫را درک نموده ‪ ،‬وبرای اصالح خود عمل نمايد ‪ ،‬افکاروانديشه های خويش را ازطريق‬
‫! قضاوت وبه محاکمه کشانيدن ديگران باشد ‪ ،‬به اصالح‬ ‫الشان حل نموده ‪ ،‬وبه عوض اينکه مصروف‬
‫! که‬
‫! خود رادرک نموده ‪ ،‬ازخ!!ود ميپرسد‬ ‫! ‪ ،‬مسووليت‬ ‫خود واعضای فاميل ودوستان خود سعی ميورد‬
‫! خود اعمال خويش را ترتيب وتنظيم ميکند ‪.‬‬ ‫درآخرت ازچی پرسيده خواهد شد ؟ ومطابق مسووليت‬
‫‪---------------------------------------------------‬‬
‫‪ -1‬ينك خورشيد از غرب طلوع ميکند ‪ ،‬تأليف مظفرحليم و بيتي باومن ‪ .‬ترجمه‪:‬عبدالعزيز ويسي ‪ .‬ايران ‪ :‬نشر احسان ‪ ،‬ص ‪35 :‬‬
‫‪ -2‬مصدرسابق ص ‪59 :‬‬

‫!(صلى اهلل عليه وسلم )آل بيت او وصحابه‬


‫ج ‪ :‬ازسيرت پيامبر‪ ،‬آل بيت پيامبروصحابه ک‪333‬رام اس‪333‬تفاده نم‪333‬ودن ‪ :‬پيامبر‬
‫! آنان مانند قرآنهای متحرک عمل نمودند ‪ ،‬وزبان عفيف وپاک ‪،‬‬ ‫کرام بهترين نمونه های اخالق ميباشند‬
‫! با اختالفات احکام الهی وعفت واخالف را جدا مراعات‬ ‫قلب صاف ‪ ،‬واعمال نيکو داشتند ‪ ،‬دربرخورد‬
‫! دهيم ‪.‬‬‫! ‪ ،‬برای رسيدن به حقايق الزم است که هرسخن آنانرا درس هدايت براي خويش قرار‬ ‫مينمودند‬
‫! خداوند را‬ ‫! مردم کوشش ميکنند که حقيقت ايمان وعقيده به وجود‬ ‫د‪:‬دوری ازفلس‪3333‬فه گ‪3333‬رايی ‪ :‬بسياری‬
‫!‬
‫! ومعاصر‬ ‫! زيرا نظريات فلسفی که غالبا زاده افکارفيلسوفان قديم‬ ‫! فلسفه ومنطق دريابند‬ ‫ازخالل کتابهای‬
‫! به بيراهه رفته اند ‪،‬نميتواند انس!!ان را به حقيقت‬ ‫که خود اهل ايمان نبوده اند ‪ ،‬وياهم درشناخت خداوند‬
‫! هم نيست که کتاب خداوند را درزمينه ت!!رک نم!!وده ‪ ،‬ويک‬ ‫ايمان به قرآن برسانند ‪ ،‬وشرط انصاف‬
‫!‬
‫بارهم ترجمه آنرا نخوانده باشيم ‪ ،‬درمورد آن قضاوت کنيم ‪ ،‬آنکه حق را ميخواهد ‪ ،‬يکجانبه قضاوت‬
‫!انی‬‫نکرده ‪ ،‬نخست قرآن عظيم الشان را حد اقل يک بار با ترجمه اش مطالعه نموده ‪ ،‬حقيقت های ايم!‬
‫! ‪ ،‬ولی‬‫!وده ‪ ،‬و اظهارنظرنمايد‬ ‫!ران را مطالعه نم!‬ ‫!ات ديگ!‬ ‫قرآن را درک نموده ‪ ،‬سپس ميتواند نظري!‬
‫!الم را‬
‫!يرت پيامبراس!‬ ‫!ده اند ‪ ،‬س!‬ ‫کسانيکه حتا لفظ قرآن را نميدانند ‪ ،‬ترجمه قرآن را هيچگاهی نخوان!‬
‫!‪.‬‬‫! اسالم را ازمراجع وکتابهای ديگ!!ران بدانند هرگزبه حقيقت نخواهند‬ ‫مطالعه نکرده اند ‪ ،‬وميخواهند‬

‫‪4‬‬
‫!‬
‫درين زمينه چی خ!وب است نظريک شخصی را که خ!ودش مس!لمان نب!ود ‪ ،‬وميخواست ازطريق‬
‫! به اشتباه خود‬‫! ‪ ،‬اوخود‬ ‫کتابهای غيرمسلمانان دين مقدس اسالم را درک نمايد ‪ ،‬مورد مطالعه قراردهيم‬
‫!پردازد‬‫!ان مي!‬ ‫!رآن عظيم الش!‬ ‫پی برده باآلخره به مطالعهء کتب متخصصين اسالم وسپس به مطاله ق!‬
‫!‬
‫!مينو‬
‫!د( مكس!‬ ‫! فرزن!‬ ‫ومنحيث يک مسلمان حقيقی به دين مقدس اسالم مشرف ميشود‪( :‬سامي فرناندس)‬
‫فرناندس) درسال ‪ 1955‬درجزيرهء سيبوی منطقهء بيسايس در كشور فليبين تولد ش!!ده ‪،‬يك كش!!يش‬
‫! سال‪ 1979‬ازپوهنتون ايديولوژيك الهوت فارغ التحصيل شده اس!!ت‪،‬اين‬ ‫مذهب پروتسانت ميباشد‪،‬در‬
‫! متخصص مذهبی چون كشيشان ومنصرين (كسانيكه مردم را نص!!راني‬ ‫پوهنتون به تربيهء كادرهاي‬
‫ميسازند) مشغول است ‪.‬‬
‫او ميگويد ‪ :‬قوانين آنوقت اين پوهنتون تقاضا مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فراغت از‬
‫!اطق‬ ‫!ردم در من!‬ ‫! ساختن م!‬ ‫! نمايم ‪ ،‬درين مدت من براي نصراني‬ ‫پوهنتون براي مدت هژده ما ه سپري‬
‫! تا بحث‬‫!وديم‬
‫!دت مكلف ب!‬ ‫مسلمان نشين كه در جنوب فليپين قرار دارد مشغول شدم ‪،‬همچنان درين م!‬
‫!‬
‫هاي در مورد ثقافت هاي ديني شرقيان بنويسيم‪،‬وتقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي درمورد‬
‫فلسفهء اسالم گماشته شدم ‪.‬‬
‫مسيحيان براي گمراه نمودن مسلمانان از هروسيله كارميگيرند ‪ ،‬و براي رس!!يدن به اين ه!!دف‬
‫! مسلمانان‪ ،‬نقاط‬‫! تا درمورد مسلمانان معلومات زياد داشته باشند‪،‬درمورد اساسات فكري‬ ‫نخست ميكوشند‬
‫!لمانان در‬‫! مس!‬ ‫!يروزي‬ ‫!بب پ!‬ ‫!لمانان‪،‬تكتيك هاييكه س!‬ ‫! وقبلي مس!‬ ‫!ومي‬ ‫ضعف آنان‪،‬اختالفات لساني‪،‬ق!‬
‫! بخوبي در ض!!عيف‬ ‫عصورمدنيت اسالمي شده است بحث وتحقيق مينمايند‪،‬تابا درك اين مسايل بتوانند‬
‫ساختن و ازبين بردن مسلمانان ويا هم كشانيدن آنان به اديان منسوخ و دست خورده بشر نايل آيند ‪.‬‬
‫! ميگويد‪:‬من براي آماده گي به نوشتن اثرعلمي خويش به جمع آوري كتب و‬ ‫محترم سامي فرناندس‬
‫!را ما در‬‫!دم ‪ .‬زي!‬ ‫مراجع كه درمورد اسالم ورسول اسالم حضرت محمد (صلى اهلل عليه وسلم ) بود مشغول ش!‬
‫! دشمنت را شكست دهي بايد همه چيزاورا بداني (اساس!!ات ‪،‬‬ ‫! كه‪ :‬اگر ميخواهي‬ ‫پوهنتون آموخته بوديم‬
‫مبادي فكري ‪ ،‬تكتيك ها ‪ ،‬جوانب رواني و غيره ) ‪.‬‬
‫!لمانان‬
‫!ير مس!‬ ‫!اهم به مراجع و كتب غ!‬ ‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ي!‬
‫!انيت دين‬‫! هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حق!‬ ‫!اموزد‬ ‫!ان بي!‬
‫رجوع نموده بخواهد دين اسالم را ازآن!‬
‫! گرغربی اسالم را به شكل‬ ‫مقدس اسالم را درك نمايد زيرا علماي متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫!‬
‫!(ص!!!لى اهلل عليه وس!!!لم ) را دورازشخصيت اصلي اش مع!!رفي‬ ‫! ‪ ،‬پيامبر‬
‫غير صحيح به مردم معرفي ميدارند‬
‫!د‪،‬غالبا بعضي‬ ‫!رفي ميكنن!‬ ‫ميدارند و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ‪،‬بي دانش وبداخالق مع!‬
‫! عيوب بعضي مسلمانان را اس!!اس‬ ‫ازاشتباهات تعدادي ازمسلمانان بي علم راوسيله قرار داده‪،‬تصاوير‬
‫! از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه!!ای‬ ‫! ميدهند‪،‬بعضي‬ ‫براي شناخت اسالم قرار‬
‫! بين بعضی از گروه ها و اح!!زاب‬ ‫مسلمان به اساس بعضي ازمشکالت ‪،‬تعصبات ودست های خارجی‬
‫!يله‬
‫!دين وس!‬ ‫! ‪ ،‬وب!‬ ‫! ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند‬ ‫سياسی صورت‬
‫! ولي دانشمندان‬ ‫! نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند‬ ‫پوششي را براي حق جستجو‬
‫!اي‬‫!لمانان واز كتابه!‬ ‫!ود مس!‬ ‫! را از زبان خ!‬ ‫واشخاص اكاديميك براي نيل به حقيقت ميكوشند‪،‬تاواقعيت‬
‫! اس!!الم ب!!ود از‬ ‫! ‪ :‬بعضي از كتبي را كه درمورد‬ ‫اسالمي دريابند ‪ ،‬آقای فرناندس درين مورد ميگويد‬
‫!ير‬‫!ؤلفين اين كتب غ!‬ ‫! حاصل نمودم ‪ ،‬و ازينكه م!‬ ‫كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير شهرزامبوانگا‬
‫! به اين كتابها قناعتم حاصل‬ ‫! اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملحوظ‬ ‫مسلمانان بودند‬
‫! شدم‬‫نشده بخود گفتم ‪:‬چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟ به جستجوي كتابهاي‬
‫!ني‬‫! افتاد نخست كتاب (اسالم ‪ ...‬دي!‬ ‫! كتاب بدستم‬ ‫! آغازدو‬‫كه آنانرا مؤلفين مسلمان تأليف نموده بودند‪،‬در‬

‫‪5‬‬
‫كه به آن تهمت شده) تاليف ابواالعلي مودودي‪،‬ودومين كتاب (اسالم تحت ميكروسكوب) تأليف حموده‬
‫عبدالعاطي ‪.‬‬
‫! كه در بين نبشته‬ ‫! غير مسلمانان و مسلمانان دريافت‬ ‫! دركتابهاي‬ ‫سامی فرناندس بعد ازمطالعات دقيق‬
‫! است ‪ ،‬غير مسلمانان بويژه مخالفين ودشمنان اسالم براي گمراهي مردم دو ك!!ار‬ ‫هاي دو طايفه فرق‬
‫! را انجام ميدهند ‪:‬‬
‫بسيارخطرناك‬
‫!را‬‫‪-1‬اسالم را بشكل ناقص برای ديگران بيان و شرح ميكنند يعني يك بخش اسالم را گرفت!ه‪,‬وآن!‬
‫! ميدهندوبدين شكل مردم گمان ميكنند كه اسالم دين ناقص‬ ‫! انتقاد قرار‬
‫منزوي از بخش هاي ديگر مورد‬
‫است ‪.‬‬
‫! ‪ :‬اسالم‬‫‪-2‬قبل از تحقيق و مطالعه حكم صادرميکنند و به اساس دشمنی که با اسالم دارند ميگويند‬
‫! و احكام قبلي آنان مانع رسيدن خود شان به حق ميگردد و هم ديگ!!ران‬ ‫دين حق نيست وهمين تصاميم‬
‫را به گمراهي ميكشانند ‪.‬‬
‫! كتاب استاد مودودي را خواندم يك انديش!!هء ك!!امال‬ ‫او اين دو نقطه را چنين بيان ميدارد‪(:‬زماني‬
‫مختلفي از آنچه از اسالم ميدانستم برايم رخ داد ‪ ،‬بخود گفتم ‪ :‬چرا اينرا تصديق نكنم ؟ اكنون اسالم از‬
‫! اكنون‬ ‫! بسيارزياد بود‪،‬زيرا‬ ‫طرف يكي از فرزندانش برايم پيش ميشود ‪ .‬ولي دربين هر دو پيشكش فرق‬
‫اسالم بشكل كامل آن تقديم ميشود نه از يك جهت با فيصله هاي قبلي )‬
‫هرگاه ما اسالم را ازيك جانب ببينيم ‪،‬حقيقت اسالم را چنانچه الزم است درك كرده نميتوانيم ‪ ،‬ولي‬
‫! كه آن را به شكل كامل آن مانند يك کتله متكامل‬ ‫! اسالم زماني براي مان معلوم ميگردد‬ ‫زيبايي وارزش‬
‫و مترابط مورد بررسی وتحقيق قراردهيم ‪( .‬يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ‬
‫! و از گامه!!اي‬ ‫! كامل داخل ش!!ويد‬ ‫الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)اي مؤمنان دردين مقدس اسالم بصورت‬
‫! نيكنيد زيرا شيطان دشمن آشكار شماست ‪ .‬البقرة‪208/‬‬ ‫شيطان پيروي‬
‫! زماني اسالم را در نبشته هاي مسلمانان مطالعه نمود حقايق اسالمي دراو اثر‬ ‫آقاي سامي فرناندنس‬
‫! حقيقت اسالمي را منفي تفسير نميكرد‪،‬عالقمند‬ ‫نمود وازينكه يك انسان متعصب و خود خواه نبود‪،‬وهر‬
‫!ات مزيد در‬ ‫!ترو معلوم!‬ ‫معلومات بيشتر در مورد اين حقايق شد او ميگويد ‪ :‬بعد ازين به مطالعه بيش!‬
‫!‬
‫! كتب هستند تماس پوستي‬ ‫مورد اسالم عالقمند شدم‪،‬با بعضي ازمراكز بيرون ازفليپين كه مشغول توزيع‬
‫گرفتم ‪ ،‬كه ازآنجمله مركز(وقف خانم عايشه بواني) درپاكستان ‪ ،‬مركز(استاد ديدات در جنوب افريقا)‬
‫! نم!!ودم ‪،‬ازجمله اين كتابها‬ ‫! خوبي را دريافت‬ ‫وموسسه اسالمي درلندن ميباشند‪،‬و يك سلسله از كتابهاي‬
‫! درمن نموده و دراعماق قلبم تأثيرنمو د اين‬ ‫كتاب (محمد معلم بشريت) تأليف افضال الرحمن اثر زيادي‬
‫!(صلى اهلل عليه وسلم ) وشهكارهايش را بيان ميدارد ‪.‬‬ ‫كتاب زنده گي پيامبر‬
‫! ‪ ،‬و احساس مينمودم كه اسالم حقيقتا دين حق است ‪ ،‬اين‬ ‫ازين ببعد به فهم درست اسالم آغازنمودم‬
‫! حتي‬ ‫! و بخش ها‪،‬مذاهب و فرقه ها را مطالعه نمودم‬ ‫احساس بعد از آن بود كه من تمامي اديان معاصر‬
‫!‪.‬‬‫عقايد هند ‪ ،‬چين ‪ ،‬و تعليمات اديان آسيوي‬
‫بعد ازينكه اسالم را درمدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ‪ ،‬احساس کردم كه گم كرده خويش‬
‫! جوابي نداشت آنرا دراسالم‬ ‫! تمامي سؤاالتيكه در ذهنم خطور نموده ودرمسيحيت‬ ‫! ‪ ،‬پاسخهاي‬ ‫را دريافتم‬
‫!ام و‬ ‫! مگر بدون اهتم!‬ ‫! ‪ ،‬اما هنوزهم در مراسم كليسا و اعماليكه متعلق آن بود اشتراك ميورزيدم‬ ‫دريافتم‬
‫! در يكشبانه روز تغيير نمايم ‪ ،‬واين كاريست كه ضرورت به وقت زياد دارد )‬ ‫قناعت ‪ ،‬زيرا نميتوانستم‬
‫!دون‬ ‫!ود البته ب!‬ ‫مطالعات خويش را دوام دادم ‪ ،‬و احساس نمودم كه اسالم در قلبم كم كم داخل ميش!‬
‫!‪،‬‬ ‫!دم‬‫اينكه آنرا اعالن نمايم ‪ ،‬ولی به تمامي وجايب انسانيِ يی كه اسالم ما راامرميكند مبادرت ميورزي!‬
‫!ه)‬ ‫مهمترين چيزيكه درين وقت در قلبم رسوخ نمود اين بود كه هيچ معبودي نيست بجز اهلل ( جل جالل!‬
‫!‬
‫!وانگي‬ ‫!وع دي!‬ ‫! گرفته و فلسفه اين عقايد همه يك ن!‬ ‫( الإله إال اهلل )‪ ،‬و خيال سه خدايان ‪ ،‬خداوند پسري‬

‫‪6‬‬
‫! ‪ ،‬زيرا‬ ‫ميباشد حتا قبل ازينكه من قرآن را بشكل كامل بدانم زيرا اين عقيده مخالف با عقل انسان ميباشد‬
‫!‪،‬‬‫! گيرد مستحق ال!!وهيت نميباشد‬ ‫! ‪ ،‬و يا پسري‬
‫اگر خداوند( جل جالله) در صورت انسان ظاهرگردد‬
‫!واب‬ ‫! ‪ ،‬شديد ‪ ،‬خ!‬ ‫زيرا خداوند( جل جالله) چنانچه خودش خود را وصف نموده است ( قوي – قادر‬
‫!دارد كه‬ ‫!اجي ن!‬ ‫!د( جل جالله ) احتي!‬ ‫!اء خداون!‬ ‫نميكند ‪ ،‬وهيچ چيزي از او پنهان نيست و غيره ) بن!‬
‫!اهر‬ ‫!ده دارند ظ!‬ ‫بصورت انسان ‪ ،‬يا گاوي ويا كدام جاندار ديگري چنانچه بعضي از اديان گمراه عقي!‬
‫گردد ‪ ( ،‬نعوذ باهلل )‬
‫(درحقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم در اديان‬
‫!‪:‬‬‫ديگري نيافتم‬
‫! بشريت است ‪.‬‬ ‫‪-1‬اسالم موافق فطرت طبيعي‬
‫! ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد ‪ ،‬نظام‬ ‫‪ -2‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬
‫!‪.‬‬‫! فطري ميباشد‬ ‫! و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫!‪،‬‬‫! برادران ميباش!!ند‬ ‫! ‪ ،‬و تمامي بشرمانند‬ ‫‪ -3‬پيام جهاني اسالم‪ :‬اصل انسان از آدم و حواء ميباشد‬
‫! ن!!داري همين‬ ‫ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي‬
‫! در‬‫!رب الزم ميگردانند‬ ‫! را كه اين سازمان ها در غ!‬ ‫كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫!يره را‬‫!اعي و غ!‬ ‫! ‪ ،‬تكافل اجتم!‬ ‫!اري‬ ‫! ‪ ،‬همك!‬‫اسالم موجود است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري‬
‫! هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود در حيات‬ ‫! خيريه را بنام ( برادرز‬ ‫ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي‬
‫! زيرا مسلمانان همه به يك خ!!دا‬ ‫شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند‬
‫! ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬
‫! سامی فرناندس که اکنون بن!!ام ( نجيب‬ ‫برادر مؤمن ‪ ،‬مخلص ‪ ،‬دعوتگر ‪ ،‬و با احساس ما محترم‬
‫رسول) نامش را تغييرداده ‪ ،‬در پايان صحبت هاي خود خطاب به مسلمانان جهان گفت ‪ ( :‬ميخ!!واهم‬
‫! كه ما به قوانين دست ساخته غيرمفيد انس!!انها‬ ‫براي مسلمانان جهان حكومت ها و رعايای شان بگويم‬
‫! در بخش خود براي تطبيق قرآن‬ ‫! ‪ ،‬قرآن عظيم الشان براي ما كفايت ميكند ‪ ،‬هركسي‬ ‫ضرورتي نداريم‬
‫!اي‬ ‫!يات ه!‬ ‫و برگشت آن مانند قانون اساسي حيات انساني كوشش نماييم ‪ ،‬دين مقدس اسالم به شخص!‬
‫!دان خ!ود را ب!راي‬ ‫! دهند‪،‬الزم است فرزن!‬ ‫! دين مقدس اسالم قرباني‬ ‫راستين ضرورت دارد كه بخاطر‬
‫! جوانی براي شان خدمت براي اسالم آسان گ!!ردد ‪ .‬تا‬ ‫! دين مقدس اسالم تربيه نماييم‪،‬تا درهنگام‬ ‫قرباني‬
‫! مسلمانان جهان ايجاد گردد ‪ ،‬هرگاه مسلمانان ح!!اكم‬ ‫خالفت اسالمي بزرگ دو باره براي يكبارچگي‬
‫! واحد پولي مشترک داشته باشند هيج ق!!وت دنيا نميتواند‬ ‫مشترک ‪ ،‬سپاه مشترک‪ ،‬اقتصاد مشترک‪،‬ويك‬
‫درمقابل آنان قرار گيرد نه امريكا و نه ديگران ‪ .‬وهرگاه ما به اين مرحله برس!!يم س!!ايرامت ه!!اي‬
‫! خواهند شد ‪.‬‬‫ديگر(غيرمسلمانان) به دين مقدس اسالم فوج فوج مشرف‬
‫! درراه خدا نم!!وده‬ ‫! آماده قربانی‬ ‫! همان ايمانی است که انسانرا‬‫ششم ‪ :‬ايم‪33333‬ان قـوی ‪ :‬ايمان قوی‬
‫!ام الهی داده ومانند‬
‫!ريت را به احک!‬ ‫!يرد ‪ ،‬برت!‬‫وهرگاه حکم الهی ‪ ،‬به مال ‪ ،‬جان و اوالد وی تعلق گ!‬
‫! ‪ ،‬برای رسيدن به اين هدف‬ ‫! راه پروردگارمينمايد‬ ‫حضرت ابراهيم ( عليه السالم ) اوالد خود را قربانی‬
‫!ين‬‫!ين دارند ‪ ،‬ولی ماش!‬ ‫!اره همه ماش!‬ ‫! که موترسايل ‪ ،‬موتر‪ ،‬وطي!‬ ‫ايمان قوی الزم است ‪ ،‬شما ميبينيد‬
‫! درزنده گی انس!!ان ت!!اثير‬ ‫! نميتواند ‪ ،‬طياره را به حرکت بياورد ‪ ،‬ايمان ضعيف نيزنميتواند‬ ‫موترسايل‬
‫!اء‬‫! ‪ .‬بن!‬‫!اند‬
‫!اری رس!‬ ‫!ايب ي!‬ ‫!رام ‪ ،‬وصبردرمص!‬ ‫قوی داشته ‪ ،‬او را از بيراهه واجتناب ازخوردن ح!‬
‫!د‪.‬‬‫!ده نتوان!‬‫!انع وی ش!‬ ‫هرمسلمان را بايد تا ايمان ابراهيمی داشته ‪ ،‬برای قبول حکم خدا هيچ کسی م!‬
‫! سازد ‪ ،‬ايم!!ان محم!!دی‬ ‫! تسليم حکم خداوند‬ ‫هرمومن ايمان اسماعيلی داشته و خود را به اختيارخويش‬
‫! شود ‪ ،‬وايمان حسينی داشته تا‬ ‫! سرازير‬ ‫! حکم الهی ‪ ،‬خون سرش به قدمهايش‬ ‫داشته ‪ ،‬که بخاطررساندن‬
‫مانند حضرت حسين به تشنه لبی جام شهادت را نوشيده تسليم طاغی ها نگردد ‪.‬‬

‫‪7‬‬
‫كمك خواستن ازخد ايا ازانسانها‬
‫! خداوند (جل جالله) بوده ‪ ،‬وهرف!!رد‬ ‫! مهم اينست كه مدد وكمك خواستن صرف مربوط‬ ‫يك نقطه بسيار‬
‫! خويش اين آيت مباركه را درمقابل پروردگارعالميان خوانده وتعهد‬ ‫مسلمان روزانه ‪ ،‬چندين بار درنماز‬
‫! ‪ ،‬وازينكه‬
‫!واهيم‬ ‫ميدارد كه (إياك نعبد وإياك نستعين) خاص ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخ!‬
‫! اين تعهد را نمود ‪ ،‬الزم است كه اين تعهد را درخارج نماز‬ ‫! هاي خويش درمقابل خداوند‬ ‫انسان درنماز‬
‫!راي‬‫! (جل جالل!!!ه) ب!‬
‫!رآن اين درس را خداوند‬ ‫! سورهء ق!‬ ‫! عملي نمايد ‪ ،‬دوم اينكه درنخستين‬ ‫بصورت دقيق‬
‫! اوقات درمواجهت‬ ‫! درتمامي‬ ‫مؤمنان داده است كه ‪ :‬عبادت وكمك خواستن تان صرف از من باشد‪،‬يعني‬
‫! (جل جالل!!!ه) از كسي‬‫! ‪ ،‬درين امور نبايد بجز از خداوند‬ ‫با تمامي مشكالت ( يا اهلل – يا اهلل – يااهلل ) بگوييد‬
‫! متعال در قرآن عظيم الشان صفات خويش را بيان داشته است كه انسان‬ ‫ديگری مدد خواست ‪ ،‬خداوند‬
‫! بيان ش!!ده اس!!ت‪،‬كمك‬ ‫! مشكل خويش ازخداوند متعال برحسب همان صفتش كه درمورد‬ ‫مؤمن مطابق‬
‫بخواهد‪.‬‬
‫! چنين ميگويد (( درآغازهركارالزم است از صفتى استمداد كنيم كه‬ ‫صاحب تفسيرنمونه درمورد‬
‫!ات‬‫!اران را در لحظ!‬ ‫!را گرفته و گرفت!‬ ‫! ف!‬ ‫! جهان پرتوافكن است‪ ،‬همه موجوداترا‬ ‫آثارش بر سراسر‬
‫!د‪ :‬و‬‫!نويد آنجا كه مى گوي!‬ ‫بحرانى نجات بخشيده است ‪.‬بهتر است اين حقيقت را از زبان قرآن بش!‬
‫رحمتى وسعت كل شيىء‪(:‬رحمت من همه چيز را فرا گرفته است ) اعراف‪156 /‬‬

‫درجاى ديگراززبان حامالن عرش خدا مى خوانيم ربنا وسعت كل شيىءرحمة ‪(:‬خ!!دايارحمت‬
‫خود را بر همه چيز گسترده اى ) مؤ من‪7 /‬‬

‫‪8‬‬
‫!اقت‬ ‫!خت و ط!‬ ‫!وادث س!‬ ‫!ال ح!‬ ‫!ود از چنگ!‬ ‫!ات خ!‬ ‫از سوى ديگر مى بينيم پيامبران براى نج!‬
‫! ‪ ،‬دست به دامن رحمت خدا مى زدند قوم (موسى) براى نج!!ات ازچنگ!!ال‬ ‫فرساودشمنان خطرناك‬
‫! و نجنا برحمتك ‪(:‬خدايا ما را به رحمت خود رهائىبخش)يونس‪86/‬‬ ‫فرعونيان مى گويند‬
‫! چنين مى خوانيم‪:‬فانجيناه والذين معه برحمة منا‪:‬هودوپ!!يروانش را به‬ ‫درمورد(هود)وپيروانش‬
‫! بخشيديم (اعراف ‪.)72‬‬
‫وسيله رحمت خويش(ازچنگال دشمنان)رهائى‬
‫اصوال هنگامى كه حاجتى از خدا مى طلبيم مناسب است او را با صفاتى كه پيوند با آن حاجت‬
‫!وص)‬ ‫! مائده آسمانى (غذاى مخص!‬ ‫! كنيم مثال عيسى مسيح (عليه السالم ) به هنگام درخواست‬ ‫دارد توصيف‬
‫! انت خيرالرازقين ‪(( :‬بار الها‬ ‫چنين مى گويد‪ :‬اللهم ربنا انزل علينا مائدة من السماء … و ارزقناو‬
‫!ده‬‫! )) (مائ!‬‫مائدهاى از آسمان بر ما نازل گردان … و ما را روزىده و تو بهترين روزى دهندگانى‬
‫‪.)114‬‬
‫!دن از‬ ‫!اده ش!‬ ‫!راى پي!‬ ‫((نوح )) پيامبر بزرگ خدا نيز اين درس را به ما مى آموزد‪ ،‬آنجا كه ب!‬
‫!نزلين‪:‬‬ ‫!ير الم!‬‫!نى منزالمباركا و انت خ!‬ ‫!نين دعا كند رب انزل!‬ ‫!اه مناسب ‪ ،‬چ!‬ ‫كشتى در يك جايگ!‬
‫! )) (مؤمنون ‪.)29‬‬ ‫! آورندگانى‬‫! فرود آر كه تو بهترين فرود‬ ‫((پروردگارا! مرا به طرز مباركى‬
‫! از خدا كه جانش!!ين و وارث او باشد خ!!دا رابا‬ ‫! فرزندى‬‫و نيز ((زكريا)) به هنگام درخواست‬
‫! فردا و انت خير الوارثين ‪:‬خداون!!دا!‬ ‫! مى كند و مى گويد رب التذرنى‬ ‫صفت خير الوارثين توصيف‬
‫! كارها به هنگ!!امى كه‬ ‫مرا تنها مگذار كه تو بهترين وارثانى )) (انبياء‪ .)89‬بنابراين در موردآغاز‬
‫!ام و‬‫! شروع كنيم بايد دست به دامن رحمت واسعه او بزنيم ‪ ،‬هم رحمت ع!‬ ‫مى خواهيم با نام خداوند‬
‫! از اين ص!!فات‬ ‫! برمشكالتصفتى مناسبتر‬ ‫! در كارها و پيروزى‬ ‫هم رحمت خاصش آيا براى پيشرفت‬
‫مى باشد؟!‬
‫! جاذبه ‪ ،‬جنبه عمومى دارد و دلها را به هم پيوند مى دهد‬ ‫! كه همچون نيروى‬ ‫جالب اينكه نيروئى‬
‫همين صفت رحمت است ‪ ،‬براى پيوند خلق با خالق نيز از اين صفت رحمت بايداستفاده كرد‪.‬‬
‫!از كارها دل از همه جا بر مى‬ ‫!رحيم در آغ!‬ ‫!رحمن ال!‬ ‫!تين با گفتن بسم اهلل ال!‬‫!ان راس!‬ ‫مؤ من!‬
‫كنند و تنها به خدا دل مى بندند‪ ،‬و از او استمداد و يارى مى طلبند‪ ،‬خداوندى كه رحمتش فراگ!!ير‬
‫! از آن ‪ ،‬بى نصيب نيست ‪.‬‬ ‫است ‪ ،‬و هيچ موجودى‬
‫اين درس را نيز از بسم اهلل به خوبى مى توان آموخت كه اساس ك!!ار خداوند بر رحمت است‬
‫))تفسيرنمونه درتفسير سوره فاتحــه ‪.‬‬
‫!‬
‫!ورد‬ ‫!ده كه درم!‬ ‫!گويد‪ :‬إياك براي اين بيان ش!‬ ‫در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) امام بن كثيرمي‬
‫! توكل نموده‪،‬كمك ميخواهيم‬ ‫! وخاص برتو‬ ‫اهتمام وويژه گي درنظرگرفته شود يعني خاص ترا ميپرستيم‬
‫! رجوع ميکند‪ ،‬امام ابن كثيردرادامه‬ ‫! دين به همين دومعنا‬ ‫‪ ،‬واين كاملترين درجه طاعت ميباشد‪،‬وتمامي‬
‫! درهمين (إي!!اك‬ ‫سخنان خويش ميگويد‪:‬دانشمندان سابق سوره فاتحه را سر قرآن ميناميدند و سراساسي‬
‫! وبرائت ازش!!رك است و بخش دوم‬ ‫! زيرا بخش اول (إياك نعبد) آن دوري‬ ‫نعبد وإياك نستعين) ميباشد‬
‫! وبرائت است از قوت ويا بازگشت ازکاری از آن بواسطه انسان‪،‬و همه امور را‬ ‫(إياك نستعين) بيزاري‬
‫صرف به ذات پروردگار متعال (جل جالله) تفويض نمودن است‪ ،‬امام ابن كثير در تفسيراين آيت ‪ ،‬آي!!ات‬
‫! ديگ!!ري‬ ‫قرآني ديگري را براي فهم درست معناي اين آيت نين تشريح ميکند ‪ :‬اين معنا درآيات قرآني‬
‫! ‪( :‬فاعب!!ده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعمل!!ون) اورا‬ ‫نيز نهفته است چنانچه اهلل تعالى ميفرمايد‬
‫! توكل كن ‪ ،‬پروردگارتان ازآنچه ميكنيد بي خبر نيست ‪( ،‬قل هو ال!!رحمن آمنا به‬ ‫عبادت نما ‪ ،‬وبروي‬
‫! توكل ميكنيم ‪( ،‬رب المشرق‬ ‫وعليه توكلنا) بگو همان ذات رحمان است كه بوي ايمان آورديم ‪،‬و بروي‬
‫!‬
‫! را ياروي!!اور‬ ‫! الهي بج!!زاو‪،‬او‬ ‫والمغرب ال إله إال هو فاتخذه وكيال) پروردگارمشروق ومغرب‪،‬نيست‬
‫خويش قرار دهيد ‪.‬‬

‫‪9‬‬
‫! دارد‬
‫!گار قرار‬
‫مفهوم خطاب درين آيت شريف (خاص ترا) بدين معناست كه انسان درمقابل پرورد‬
‫! اينكه چرا (عبادت)‬
‫و برايش ميگويد كه خاص ترا عبادت ميكنيم وخاص از تو كمك ميخواهيم‪،‬درمورد‬
‫! ‪ :‬زيرا عبادت هدف اصلي بوده ‪،‬‬ ‫را بر (كمك ومدد خواهي) تقديم نموده است ‪،‬امام ابن كثير ميفرمايد‬
‫واستعانت وكمك خواهي ازخداوند وسيله براي عبادت حقيقي ميباشد ‪.‬‬
‫!‬
‫! آيت ميفرمايد ‪ :‬مفهوم "وإياك نستعين" يعني كمك ‪ ،‬تاييد وتوفيق را درامور‬‫! درتفسيراين‬
‫امام قرطبي‬
‫خويش پروردگارا از توميخواهيم ‪.‬‬

‫مراتب ايمان در جلوگيري از منكرات‬


‫اصال ايمان از نگاه قوت و ضعف خويش به اساس منع مردمان از بدی ها ومنک!!رات به سه ن!!وع‬
‫تقسيم شده است ‪:‬‬
‫!الف دين‬ ‫‪ -1‬ايمان قوي (‪ :)100 %‬ايمان قوي آنست كه هرگاه مسلمان درمقابله با كدام عمل مخ!‬
‫! تصميم گرفته در راه ممانعت ازآن عمل بد وناجايز درك!!ار‬ ‫مقدس اسالم (منكرات) مواجه شود ‪ ،‬فورا‬
‫! مشغولند كه در آينده س!!بب‬ ‫شود ‪ ،‬مثال ‪ :‬زماني در مكاني ميبيند كه اطفال درس نميخوانند و به كارهايي‬
‫!ردن اين عمل بد ‪ ،‬زمينه درس و تعليم را‬ ‫!راي از بين ب!‬‫! ب!‬
‫گمراهي آنان ميگردد ‪ ،‬كوشش نمايد كه فورا‬
‫براي اين اطفال ميسر سازد ‪ ،‬ويا خودش براي آنان درس و تعليم دهد ‪.‬‬
‫هرگاه در منزل خويش ميبيند كه اطفال در مقابل تلويزيون فلمي را مشاهده ميكنند كه تأثير منفي در‬
‫! آنچه اخالق شانرا فاسد مينمايد ‪،‬‬
‫اخالق آنان دارد ‪ ،‬او در ين لحظه فورا حركت نموده و آنانرا از تماشاي‬
‫! ‪ ،‬به همين شكل تمامي اعمال بدي را كه ميبيند ‪ ،‬عمال براي نجات ديگران ازين عمل بد‬ ‫جلوگيري مينمايد‬
‫! صورت ميگ!!يرد‬ ‫اقدام مينمايد ‪ .‬هرگاه درکدام جايی مشاهده ميکند که باالی کدام دختروياخاتمی تجاوز‬
‫! ضرورت درمقابل آن ظالمان ايستاده مانع ک!!ار بد‬ ‫! ودروقت‬
‫فورا دست بکارشده پوليس را باخبرميسازد‬
‫!‪.‬‬‫آنها ميشود‬
‫!‪،‬‬‫!تی‬‫! حکوم!‬ ‫!وولين‬‫!ترم فاميل ‪ ،‬مس!‬‫اين عملکرد فعلی که غالبا برای بزرگان فاميل ‪ ،‬واعضای مح!‬
‫! شوند ‪.‬‬‫! مانع هرعمل بد بزور وقدرت‬ ‫! ميسر است‪،‬و آنان ميتوانند‬
‫! پوليس ‪،‬حارنوالی ها ومحاکم‬‫وارگانهای‬

‫‪10‬‬
‫!(صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪( :‬من رأى منكم منكرا فليغيره بيده) هرگاه كسي از شما عمل‬ ‫حضرت پيامبر‬
‫اين ممانعت بلند‬ ‫بدي را بيند بايد آنرا با دست خود مانع گردد ‪ .‬به اساس فرموده حضرت پيامبر‬
‫( صلی اهلل عليه وس!!!لم )‬

‫!‪.‬‬ ‫ترين مرتبه ‪ ،‬وقوی ترين درجه ايمان ميباشـد‬


‫! عمل بدي را ميبيند ‪ ،‬ويا‬ ‫! آنست كه هرگاه شخصي‬ ‫‪ : -‬ايمان متوسط‬ ‫‪ -2‬ايمان متوسط ( ‪) 50 %‬‬
‫اشخاصي را ميبيند كه مشغول انجام كاري هستند كه در آن رض!ايت اهلل (جل جالل!!ه) نه بلكه در آن غضب‬
‫! كه اين عمل ناجايز را با‬ ‫! او نميتواند‬ ‫اهلل (جل جالله) نهفته است ‪ ،‬او سعي نمايد كه اين عمل را مانع گردد‪،‬ولي‬
‫!ويش مي !پردازد ‪ ،‬اين‬ ‫دست مانع شود‪،‬ولي خاموش ننشسته براي محو آن به نصيحت ودعوت بازبان خ!‬
‫! ميباشد ‪ ،‬زيرا آن شخص نتوانسته که مانع آن عمل بد ‪،‬بصورت مستقيم شود ‪ ،‬بلکه‬ ‫مرحله ايمان متوسط‬
‫!رت‬ ‫تنها با نصيحت ووعظ که شايد شنيده شود يانه ‪ ،‬آنانرا به حق دعوت نموده است ‪ ،‬درين زمينه حض!‬
‫!انعت‬ ‫!ال بد مم!‬ ‫!ود از اعم!‬ ‫! فبلسانه) هرگاه با دست خ!‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬فإن لم يستطـع‬
‫نميتوانست ‪ ،‬پس بازبان خويش براي محو آن بپردازد ‪.‬‬
‫! مانع‬ ‫! آنست كه انسان با دست وزبان خويش نتواند‬ ‫‪ : -‬ايمان ضعيف‬ ‫‪ -3‬ايمان ضعيف ( ‪) 20 %‬‬
‫انجام يك عمل ناجايز كه سبب غضب اهلل (جل جالله) ميگردد شود ‪ ،‬ولي آن عمل را در قلب خويش بد ديده ‪،‬‬
‫!ويش‬ ‫از نشستن ومشاركت در آن مجلس اجتناب ميورزد ‪ ،‬مثال جواني با يك تعداد از دوستان واقارب خ!‬
‫! فلم ه!!اي مخ!!الف اخالق ‪ ،‬و يا هم‬ ‫! ‪ ،‬يا تماش!!اي‬ ‫! كه آنان مصروف قماربازي‬ ‫در مجلسي مقابل ميشود‬
‫صحبت هاي غير اخالقي هستند ‪ ،‬او نميتواند كه مانع عمل آنان گردد ‪ ،‬ولي خود آن اعمال را بد دي!!ده ‪،‬‬
‫! ‪ ،‬مرحله بد‬ ‫! اجتناب از مشارکت درآن گناه از مجلس شان خارج ميش!!ود‬ ‫! ‪ ،‬وبرای‬ ‫قلبا از آن تنفر مينمايد‬
‫! ‪(:‬فإن‬ ‫! ترين مراحل ايمان ميباشد ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) درين زمينه ميفرمايد‬ ‫ديدن گناهان درقلب ضعيف‬
‫! مانع اعمال ناجايز گردد ‪ ،‬بس‬ ‫لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف اإليمان) هرگاه با زبان خود نيز نميتوانست‬
‫! آن‬ ‫بايد آنرا قلبا بد ببيند ‪ ،‬واين ضعيف ترين مرحله ايمان است ‪ ،‬باالي اين شخص الزم است كه ف!!ورا‬
‫مجلس را ترك نمايد ‪ ،‬زيرا نشستن درچنين مجالس اثرمنفي در انسان ميگذارد‪.‬‬
‫!‬
‫عنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا‬ ‫! (جل جالله) ميفرمايد ‪( :‬وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ َ‬ ‫خداوندمتعال‬
‫فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ) األنعام ‪ 68/‬هنگامي كساني را‬
‫ببينيد كه در مورد آيات قرآن تكذيب واستهزاء ميكنند شما ازمجلس آنان دوري نماييد‪،‬تا اينكه به س!!خنان‬
‫! ساخت ‪ ،‬پس بعد از بياد آوردن اين حكم با‬ ‫! ‪ ،‬و هرگاه شيطان اين حكم را فراموشت‬ ‫ديگري مشغول شوند‬
‫ظالم مجالست مکن ‪.‬‬
‫حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‪(:‬من كان يؤمن باهلل واليوم اآلخر فال يجلس على مائدة ي!!دار‬
‫! قيامت آيمان دارد‪،‬بر دسترخوانيكه در آن شراب پايان وب!!اال‬ ‫عليها الخمر) كسيكه به اهلل (جل جالله) وروز‬
‫!‪.‬‬ ‫ميگردد ننشيند‬
‫علَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ‬ ‫خداوند متعال (جل جالله) ميفرمايد‪(:‬وَقَدْ نَزَّلَ َ‬
‫غيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ‬
‫! فِي حَدِيثٍ َ‬ ‫بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا‬
‫جَمِيعًا) النساء ‪ 140 /‬باالي شما در كتاب اهلل نازل شده است كه هرگاهي در مجلسي بشنويد كه با آيات قرآن‬
‫! ‪ ،‬تا‬ ‫!ينيد‬
‫!ان ننش!‬ ‫! هم آيات قرآن مورد استهزاء ومسخره گي قرارميگيرد ‪،‬شما باآن!‬ ‫اظهار كفرميگردد‪،‬ويا‬
‫! مشاهده آن منكرات با ايشان بنشيند ش!!ما‬ ‫! ميشغول شوند‪،‬وهرگاه با وجود‬ ‫اينكه آنان به كدام سخن ديگري‬
‫!‪.‬‬ ‫نيز مثل آنان ميشويد‬
‫يا داشت‪:‬هرگاه به اين حديث شريف‪(:‬من رأى منكم منكرا فليغيره بيده‪،‬فإن لم يستطع فبلسانه‪،‬ف!!إن لم‬
‫! (صلى اهلل عليه وس!!!لم ) ضعيف ترين‬ ‫! كه حضرت پيامبر‬ ‫يستطع فبلقلبه وذلك أضعف اإليمان) توجه نماييم ميبينيم‬
‫!رات را قلبا بد ببيند‬ ‫درجه ايمان را براي كساني گفته است كه بدي ها را قلبا بد ميبيند‪،‬وهرگاه كسي منك!‬
‫! ديدن منكرات نه تنها (نه بادست ‪ ،‬نه‬ ‫در آن مجلس نمينشيند ‪،‬اكنون سؤال پيدا ميشود كه كسانيكه باوجود‬

‫‪11‬‬
‫!بب غضب‬ ‫! كه س!‬ ‫!ايزي‬
‫با زبان و نه هم قلبا ) عكس العملي نشان نميدهند ‪ ،‬بلكه خود سبب اين عمل ناج!‬
‫! خواهند داشت ؟‬‫! ‪ ،‬در كدام درجه ايمان قرار‬
‫اهلل(جل جالله) شده ‪ ,‬ياهم ديگران را در انجام آن تشويق مينمايد‬
‫! نمايد که خود را در‬
‫پاسخ اين سوال را بايد هرمومن با اخالص با اندک تفکر جواب داده ‪ ،‬وکوشش‬
‫مراحل خوب ايمانی جا دهد ‪.‬‬

‫‪12‬‬
‫مقدمــة‬
‫پیشگفـــتار‬
‫فكر‪ ،‬عقل و شناخــت‬
‫عقـل ويژه گـي خاص انسانها‬
‫قل وسيلــه تفكير وانديشــه است‬
‫أقسام تفكير وانديشـه ء انساني ‪:‬‬
‫تفكــــير ســــالـــم منجـــربــه شــناخت خالـــق حقــيقي و حــقايق ميگردد ‪:‬‬

‫‪13‬‬
‫فصــل اول ‪:‬‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ين ضــــرورت عقلي‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫‪ -1‬ضرورت های فردي‬
‫‪ -2‬ضرورت هاي اجتماعي‬
‫‪ -3‬ضرورت هاي عالي ‪:‬‬
‫ديـــن يك ضرورت فطري‬
‫دين ضرورت عقلي‬
‫فصــــل دوم ‪:‬د و نقطـــه مهم واساســي (وجــود خــالق)و( شــناخت خــالق‬
‫حقيقي)‬
‫داليل وجود خداوند (جل جالله)‬
‫عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫تفكردر وجود خود انسان ‪-2‬‬
‫تفكر در جهان هستي ‪.:‬‬
‫تفكر درحيوانات ‪:‬‬
‫داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫داليـل و نظـريـات دانـشمندان‬
‫درمـورد وجود خداوند‬
‫نقش حس وعقـل‬
‫درشناخـت خداوند ( جل جاللــــه) نقص دركجا استشناخت خالق حقيقي‬
‫چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)مسؤوليت انسان صرف ايمان به وجود خداوند است ‪.‬‬
‫علت گمراهي بسياري از فالسفهنتيجه بحث ‪:‬‬
‫فصــل ســوم ‪:‬‬
‫فلسفـهء يكتا پرستي ( وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)‬
‫وعيوب شــرك و كفـــر‬
‫توحيد درلغت توحيد دراصطالح شرح تعريف اصطالحي ‪:‬‬
‫داليل وحدانيت هللا (جل جالله)‬
‫داليل توحيد قرآني‬

‫‪14‬‬
‫داليل توحيد عقلـي ‪ :‬ايمان به (تـوحيــد) يگانگي خداوند (جل جالله)‬
‫توحــيد ربوبيت‬
‫توحيد الوهيت ( توحيد عبادت )‬
‫مفهوم كلمهء (ال إلـه إال هللا محمد رسول هللا )‬
‫معبودان باطل‬
‫فهوم كلمه شهادت‬
‫‪ -3‬توحيد اسماء وصفات خداوند‬
‫فصــل چهارم ‪:‬‬
‫حقيقت قـضا و قـدر‬
‫وعيوب عدم ايمان به مقدرات الهی‬
‫‪ -1‬فرق بين علم خداوند (جل جالله)وعلم انسانمكلفيت انسان ‪:‬‬
‫‪ -3‬مفهوم قضا وقدر ‪ -2:‬عدم تأثيركفراجباري ‪:‬‬
‫در موضوع قضا وقدر اين نقاط اساسي ميباشد ‪:‬‬
‫فوائد إيمان به قضا وقدر‬
‫عالمت انسان جنتــي‬
‫عالمت انسان دوزخي‬
‫وسيلهء نجات از شيطان‬
‫غيب مخصوص اهلل ( جل جالله ) است‬
‫فال بين هاييكه ادعاي غيب ميكنند كافرند‬
‫ارتباط جادوگران وفال بين ها با شيطان‬

‫فهرست موضوعات ( خدا شناسي )‬


‫مقــدمــه‬ ‫‪-1‬‬
‫‪ -2‬بيشكفتار‬
‫فصــل اول ‪ :‬ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ضرورت یا نیاز انسان به دين‬
‫ضرورت هاي انسان‬
‫( ضرورت هاي فردي ‪ ،‬ضرورت هاي اجتماعي ‪ ،‬ضرورت هاي عالي)‬
‫‪ -1‬نيازمندي انسان به دين بخش فردي‬

‫‪15‬‬
‫الف ‪ :‬در بخش مادي‬
‫ب‪ :‬در بخش معنوي‬
‫‪ - 2‬نيازمندي هاي انسان در بخش اجتماعي ‪.‬‬
‫‪ -3‬نيازمندي هاي انسان در بخش عالـي‬
‫ديـــن يك ضرورت فطري‬
‫دين ضرورت عقلي‬
‫! (وجود خالق)و( شناخت خالق حقيقي)‬ ‫فصــل دوم ‪ :‬دو نقطـه مهم واساسي‬
‫‪ -1‬داليل وجود خداوند‬
‫‪ -2‬عقل امروزي در تالش حقايق است‬
‫‪ -3‬داليل قرآني به وجود خالق حقيقي ( (جل جالله) )‬
‫‪ -4‬داليل عقلي انساني به وجود خالق حقيقي‬
‫داليل و نظريات دانشمندان‪.‬‬ ‫الف ‪:‬‬
‫داليل تفكر در مخلوقات وموجودات ‪.‬‬ ‫ب ‪:‬‬
‫نقش حس وعقل در شناخت خداوند ‪.‬‬ ‫ج ‪:‬‬
‫نقش فطرت سلیم در شناخت پروردگار ‪.‬‬ ‫د ‪:‬‬

‫شناخت خالق حقيقي‬ ‫‪-5‬‬


‫‪ -6‬چگونـگی ايمان به وجود خداوند (جل جالله)‬
‫فصــل ســوم ‪ :‬وحدانيــت خداونـــد (جل جالله)‬
‫وعيوب شــرك و كفـــر‬
‫فصــل جهارم ‪ :‬إيمان اسالم وشرائط ايمان حقيقي‬
‫‪ ( -‬ال إله إال اللــه )‬
‫الف ‪ :‬مفهوم‬
‫‪ -‬كلمـه ء شهادت‬ ‫ب ‪ :‬مفهوم‬
‫ج ‪ :‬محبت اللـه (جل جالله)‬
‫د ‪ :‬صفات اللـه (جل جالله) ( ج)‬
‫فصل بنجم شرك و كفــر‬ ‫‪-2‬‬
‫الف ‪ :‬اسباب ( انكار‪ -‬استهزاء به دين – دشنام دين )‬
‫ب ‪ :‬شرك‬
‫ج ‪ :‬ريا ومفاهيم آن‬

‫‪16‬‬
‫سواالت بخش عقل‬
‫! را ضمن مثال واضح سازيد ‪.‬‬ ‫سوال اول ‪ :‬فرق ميان عقل وشعور‬
‫!‪.‬‬
‫! در ساختمان وپيشرفت جهان چيست ‪ ،‬با مثال بيان سازيد‬ ‫سوال دوم ‪ :‬تاثير عقل وشعور‬
‫! وتعليم وتربيه مناسب رشد نمايد ‪ ،‬با مثال بيان داريد‪.‬‬ ‫! با پرورش‬
‫سوال سوم ‪ :‬آيا عقل ميتواند‬
‫! ‪ :‬چرا قرآن عظيم الشان مردمان بيدين را ( ال يشعرون ) بيان داشته است؟‬ ‫سوال چهارم‬
‫!را عقل‬‫!ون ) چ!‬ ‫! ( افال تعقل!‬‫! نظر تانرا بنويسيد‬
‫سوال پنجم ‪ :‬درمورد اين سه عبارت قرآنی‬
‫! ؟ ( أفال تتذكرون) چرا به ياد نمي آوريد ؟ ‪( -‬أفال تتفكرون) چرا‬ ‫تانرا به كار نمياندازيد‬
‫!؟‬‫فكر نميكنيد‬
‫؟‬
‫سوال ششم ‪ :‬عدم استخدام عقل ودانش ‪ ،‬وپيروی سطحي وکورکورانه از نياکان چه تاثيری‬
‫!؟‬‫درشخصيت انسان مينمايد‬

‫سوال هفتم ‪ :‬برنامه هاي مختلف تلويزيوني وراديويي ‪ ،‬اجتماع ‪ ،‬فاميل وعادات ورواج های‬
‫چی تاثيری در شخصيت عقلی وفکری انسان دارد ؟‬
‫! بزرگ را مسلمان ساخت ؟‬ ‫سوال هشتم ‪ :‬چرا يک طفل کوچک يک دانشمند‬
‫!رآنی درين‬‫سوال نهم ‪ :‬استخدام الفاظ منفی چی تاثيری درشخصيت اطف!ال دارد ؟ توجيه ق!‬
‫زمينه چيست ؟‬
‫! خالق وجهان دارد ؟‬ ‫سوال دهم ‪ :‬تفکير سالم چی تاثيری درشناخت‬
‫! ازمردمان ازاحكام الهي وقواعد ايمان چيست ؟‬ ‫سوال ‪ :11‬علت سرپيچي بسياري‬
‫سوال ‪ :12‬آلوده گي اخالقي زنده گي خانواده چی تاثيری در شخصيت اطفال دارد ؟‬
‫! ديگران نمايد چی ت!!اثيری‬ ‫سوال ‪ :13‬هرگاه تفكير تابع هوا وهوس خود وياهم تسليم افكار‬
‫رخ خواهد ‪ ،‬با مثال واضح سازيد ‪.‬‬
‫! را‬
‫سوال ‪ :14‬انسان بيدين مانند ‪ ،‬وجامعه بيدين مانند چی بوده ؟ نظر دکت!!ور قرض!!اوی‬
‫درين زمينه بيان داريد ‪.‬‬

‫سواالت ضرورت انسان به دين‬


‫سوال ‪ :1‬انسان چند نوع ضرورت دارد با مثال واضح سازيد ‪.‬‬
‫!ال‬
‫!من مث!‬ ‫! انسان چگونه بود ه ض!‬ ‫سوال ‪ : 2‬ضرورت انسان دربخش مادی ومعنوی وجود‬
‫بيان داريد ‪.‬‬
‫!من‬‫!انون – وجامعه ) چيست ض!‬ ‫سوال ‪ : 3‬ضرورت انسان دربخش اجتماعی ( فاميل – ق!‬
‫مثال بيان داريد ‪.‬‬
‫! انسان دربخش عالی چيست ‪ ،‬موضوع را با ذکر مثالها تحليل نماييد ‪.‬‬ ‫سوال ‪ :4‬ضرورت‬
‫سوال ‪ : 5‬نسبت بعضی از مخلوقات به خداوند ‪ ،‬مثل روح خدا ‪ ،‬خانه خدا ‪ ،‬بنده خدا چگونه‬
‫تحليل ميگردد ؟‬
‫سوال ‪ : 6‬ويژه گی انسان را کدام نقاط نهفته است ؟‬

‫‪17‬‬
‫سواالت فصل سوم ‪:‬‬

‫ايمان به فرشته گان‬


‫آمنت باهلل ومالئکته ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد ‪ ،‬زيرا قرآن عظيم الشان ميفرمايد ‪( :‬کل‬
‫آمن باهلل ومالئگته وکتبه ورسله )‬
‫! مختلفی مشغول‬ ‫! اند که به وظايف‬
‫! اند ‪ ،‬آنان مانند عسکران وسپاهيانی‬
‫فرشته ها مخلوقات خداوند‬
‫اند ‪.‬‬

‫مشکالت انسان‬
‫انسان مشکالت زيادی دارد ومهمترين اين مشکالت رسيدن وقت مرگ و مالقات با حضرت جبريل (عليه‬

‫! نبی کريم (صلی اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪:‬الموت ياتی بغتة والق!!بر‬
‫السالم) ميباشد ‪ ،‬زيرا مرگ ناگهان ميايد وحضرت‬
‫! العمل ‪ .‬مرگ ناگهان ميايد وقبرهم صندوقچهء اعمال انسان است ‪.‬‬ ‫صندوق‬
‫اين انسان نميداند چی وقت ميميرد ‪ ،‬مصيرش به کجاست ‪ ،‬مجبوراست درمدت زنده گی و وقت م!!رگ‬
‫!رت عزرائيل (عليه‬ ‫! الهی تسليم گردد ‪ ،‬آنچه بسياررنج آورست ‪ ،‬وقتی است که انسان با حض!‬ ‫خويش به قضای‬
‫! جوانی پالنهای طويلی داش!!ته باشد ‪ ،‬و اميد وار‬ ‫السالم) درحال غفلت وبی پروايی مالقات نمايد ‪ ،‬او درهنگام‬
‫! هم پالنهای شوم ومنفی ‪ ،‬ه!!زاران‬ ‫سفرهای زياد درجها ن باشد ‪ ،‬هزاران پالن وبرنامه ‪ ،‬شايد مثبت وشايد‬
‫! مشکالت ‪ ،‬تنها به فکرمشکالت دنيا ‪ ،‬برای زن!!ده گی هزارس!!اله‬ ‫! و استراحت ‪ ،‬بيخبرازبسياری‬ ‫سرگرمی‬
‫!ذت دارد که‬ ‫!ان ل!‬‫!ان س!‬ ‫! است که به هم!‬ ‫!ايی‬ ‫!وان زيب!‬ ‫فکرنمودن ‪ ،‬زنده گی دنيا ‪ ،‬به فکری که اين دنيا ج!‬
‫! ‪ ،‬ولی بی خبرازينکه اين دنيا مانند کمپيری است که هزاران جوان را باطاهرآراسته و وچهرهء‬ ‫تصورميشود‬
‫ساختگی اش فريب داده است ‪ ،‬درتمام افکاروتص!!ورات ‪ ،‬دربين ه!!زاران پالن وبرنامه ‪ ،‬درمي!!ان همه‬
‫! ‪ ،‬باهمه جمال ظرافت زبان ‪ ،‬باهمه وهمه ‪......‬‬ ‫دوستان وعزيران ‪ ،‬باهمه طراوت وزيبايی‬
‫وناگهان‬
‫!‪.‬‬‫ناگهان حضرت عزرائيل او را توقف دهد وبرايش ازمرگش خبردهد‬
‫السالم عليکم‬
‫سالم ‪ ،‬صبح بخير‬
‫السالم عليکم ورحمة اهلل‬
‫! وچی ميخواهيد ؟‬ ‫شما کيستيد‬
‫من !!!!!!!!!!‬
‫!ما‬
‫!کل !!! ش!‬ ‫!زاحمت ميکنيد ؟ واه !!!! اين ش!‬ ‫بلی شما !!!!!! شما کيستيد وچرا درين وقت م!‬
‫چهرهء عجيبی داريد ‪....‬‬
‫من عزراييل هستم‬
‫عزرائيل ‪ ،‬عزرائيل ‪ ،‬کدام عزرائيل ‪ ،‬اين نامی است بسيار نا مانونس !!!‬
‫عررائيل يعنی ملک الموت ‪ ،‬فرشتهء مرگ !!!!‬
‫! ؟؟؟‬
‫وای ‪ ،‬خدايا! الهی !! يا رب !! چی ميشنوم !!! فرشته ء مرگ ‪ ،‬به اين چهره وصورت‬

‫‪18‬‬
‫بلی ‪ .‬فرشتهء مرگ ‪ ،‬پيامر آور مرگ ‪.‬‬
‫!؟‬ ‫چی ميخواهيد‬
‫ميخواهم روح شما را قبض کنم ‪.‬‬
‫کدام روح ؟‬
‫! شما است ‪ ،‬وشما منحيث يک انسان زنده هستيد ‪.‬‬ ‫آنچه دروجود‬
‫برای چی ؟‬
‫برای اينکه عمرشما تمام شده است ‪.‬‬
‫چرا تمام شده ؟‬
‫در دوسيه های عمرسنجی بنده گان ‪ ،‬برای شما تا همين لحظه نوشته شده بود ‪.‬‬
‫همين لحظه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‬
‫بلی!!!!‬
‫اکنون بايد اين جهان را ترک کنم ؟‬
‫بلی هم اکنون ‪.‬‬
‫فاميلم ‪ ،‬اموالم ‪ ،‬برادرانم ‪ ،‬خانمم ‪ ،‬دوستانم ‪ ،‬اوالدهايم ‪.‬‬
‫همه با شما وداع خواهند کرد ‪ ،‬و با دست خود ‪ ،‬شما را به خاک خواهند سپرد ‪.‬‬
‫بخاک ؟؟‬
‫بلی بخاک !!‬
‫منظورت در زير زمين ؟‬
‫! زمين ‪ ،‬دريک گودال ‪ ،‬دريک خرابه ‪ ،‬دريک جای تنهايِی ‪.‬‬ ‫بلی درزير‬
‫!‪.‬‬‫نخيـــر‬
‫! بزرگی را نهند ‪ ،‬وسوراخ های آنرا کامال ببندند ‪.‬‬ ‫دوستانت برسرت سنگهای‬
‫چـرا ‪ ،‬به چی جرمی ؟‬
‫به جرم غفلت وبی خبری ‪.‬‬
‫ازچی ؟‬
‫ازعاقبت انسان ‪ ،‬ازعاقبت خود ‪ ،‬ازعاقبت زنده گی ‪.‬‬
‫مرگ من ازين عاقبت خبری نداشتم ‪.‬‬
‫! ‪ ،‬فالن سکته نمود ‪ ،‬فالن کشته شد‪ ،‬فالن مريض در راه جان‬ ‫! فالن مرد ‪ ،‬فالن را موترزد‬ ‫چند بار شنيدی‬
‫داد ‪ ،‬فالن پادشاه وفات نمود ‪ ،‬نشنيدی ؟‬
‫شنيدم ‪.‬‬
‫ولی چی کردی ؟‬
‫! را قناعت دهيد ‪.‬‬‫! دوستانم‬‫ممکن نيست دوستانم ‪ ،‬مرا ترک کنند ‪ ،‬ممکن نيست شما بتوانيد‬
‫من يکبار روح شما را ميگيرم !! سپس خود ببينيد ‪.‬‬
‫آرزو هايم ‪ ،‬اميد هايم ‪ ،‬برنامه هايم ‪ ،‬پالن هايم ‪.‬‬
‫همه را وداع کنيد ‪.‬‬
‫! داشته باشم ‪.‬‬‫آيا ممکن نيست فرصتی‬
‫! دادن کارمن نيست ‪.‬‬ ‫! همين است ‪ ،‬فرصت‬ ‫من بنده ام و ماموريتم‬
‫چرا ؟؟؟‬
‫فرصت تان ختم شده وعمرتان به پايان رسيده است‬

‫‪19‬‬
‫!ايد‬
‫! اضافه ازهفتاد ويا ش!‬‫مگر پدر کالم تاکنون زنده است ‪ ،‬هشتاد ساله ‪ ،‬پدرم پنجاه وپنج ساله مادرکالنم‬
‫! باشد ‪.‬‬‫هم هشتاد ونود‬
‫!‪.‬‬‫مرگ پير وجوان را نميشناسد‬
‫ميخواهم مثل آنان باشم ‪.‬‬
‫! را اجلی است ‪.‬‬ ‫هرکسی را وقتی وهرنفسی‬
‫چرا من ؟‬
‫زنده گی شما ختم است ‪ .‬نوبت زنده گی شما تمام شده است ‪ ،‬فرصت شما همين سالهای کوتاه بود ‪.‬‬
‫من درين مدت فکری از مرگ نکرده بودم ‪.‬‬
‫!‪.‬‬‫! ‪ .‬وشايد باداشتن فرصت يک قرن هم فکر نميکرديد‬ ‫شما ربع قرن فکر نکرديد‬
‫تمامی عمرم ‪ 25‬سال‬
‫! وچند دقيقه وچند ثانيه‬‫‪ 25‬سال و سه ماه و چند روز‬
‫نخير من گمان نميکنم ‪.‬‬
‫! کنيد ‪.‬‬
‫شما باور‬
‫من خواب هستم واين يک حقيقت نيست ‪.‬‬
‫اين يک حقيقت است ‪.‬‬
‫کدام حقيقت ؟‬
‫حقيقت زنده گی آخرت !!‬
‫بدون برگشت ؟ ؟؟؟‬
‫بدون برگشت ‪.‬‬
‫!هرت وآرامش‬ ‫! است ‪ ،‬وقت ش!‬ ‫!وانی‬‫! ‪ ،‬اکنون وقت لذت وج!‬ ‫! توبه کنم ‪ ،‬نمازبخوانم‬‫فکرميکردم ‪ ،‬درپيری‬
‫! زيبايی وتن آرايی است ؟؟‬ ‫است ‪ ،‬وقتی‬
‫!‪ 14‬سال قبل فرض شده بود ‪ 14 .‬سال غفلت !!! ‪ 14‬سال بی توجهی کافی است ‪.‬‬ ‫باالی شما نمازاز‬
‫آيا اکنون امکان فرصت توبه نيست ؟‬
‫نخير !!‬
‫نمازخواندن ؟؟؟‬
‫نخير ‪.‬‬
‫عبادت !!!‬
‫نخير ‪.‬‬
‫اعمال باقيمانده ام ‪ .‬مسووليت هايم که بردوشم باقی است ومن انجام نداده ام ‪.‬‬
‫مشکل نيست نماز هاي تانرا در پل صراط خواهيد خواند ‪.‬‬
‫چطور با چی کيفيت ؟‬
‫کيفيت مجهول است ‪.‬‬
‫! حسابات تانرا درآنجا خواهيد داد‪.‬‬ ‫! ‪ ،‬وتمامی‬
‫! ‪ ،‬روزه های قضايی درآنجا خواند ميشود‬ ‫نمازهای قضايی‬
‫! تان نيز درآنجا محاسبه خواهد شد ‪.‬‬ ‫مسووليت حالل وحرام‬
‫!‪.‬‬ ‫وقتـــم ‪ ،‬فرصتم‬
‫! داديد ‪.‬‬
‫! تانرا از دست داديد ‪ ،‬وقت زياد داشتيد ‪ ،‬وهرلحظه را بدون فکرازدست‬ ‫شما فرصت‬
‫! بی وقت است ‪.‬‬ ‫ولی مالقات با شما تصادفا‬

‫‪20‬‬
‫!تی‬‫!دارد همه حقيقت هاست ‪ ،‬ولی وق!‬ ‫! ن!‬
‫!ود‬‫! درزنده گی وج!‬ ‫دردنيا هيچ چيزی تصادفی نيست ‪ ،‬تصادف‬
‫!ز!!!‬
‫!ادف است ؟ هرگ!‬ ‫!ده گی تص!‬ ‫! ‪ ،‬آيا زن!‬
‫!ادف ميناميد‬ ‫!را تص!‬ ‫نميخواهيد حقيقت را درک نماييد ‪ ،‬آن!‬
‫!؟‬‫! تصادف است ؟ هرگز!!! ‪ ،‬اجل تصادف است ؟ کدام تصادف‬ ‫روزوشب‬
‫مرگ حقيقت است ؟؟‬
‫بلی‬
‫! ‪ ،‬درجوانی ‪ ،‬درايام بی توجهی ؟؟؟‬ ‫مرگ ناگهانی‬
‫! العمل ) ؟‬
‫! که ميگفت ‪(:‬الموت يأتی بغتة والقبرصندوق‬ ‫! نشنيده بوديد‬‫آيا سخنان پيامبرتانرا‬
‫! صندوقچهء اعمال است‬ ‫مرگ ناگهان ميايد وقبرهم‬
‫مرگ‬
‫بلی مرگ‬
‫ناگهان‬
‫بلی ناگهان‬
‫قبر‬
‫! اعمال !!!!‬ ‫بلی قبر!!!! صندوق‬
‫بعد ازشما با کی ؟‬
‫باخانهء تاريک وتنگ ‪.‬‬
‫چـرا ؟‬
‫! ميکنند ‪.‬‬
‫دوستانت آن خانه را برايت ترتيب وتنظيم‬
‫مانند ديگران با کفن ؟؟؟‬
‫البته‬
‫سپس ؟؟؟‬
‫با منکرونکير !!!‬
‫سپس همسفری با هزارسالگان‬
‫سپس قيامت و مالمتی ‪ ،‬سوال و جواب !!! حساب وکتاب !‬
‫برايم چند سال فرصت دهيد ‪.‬‬
‫ممکن نيست ‪.‬‬
‫چند ماهی ‪.‬‬
‫ممکن نيست ‪.‬‬
‫چند هفته ‪.‬‬
‫ممکن نيست‬
‫!‪.‬‬‫! عمل نيک ميخواهم‬ ‫! ‪ ،‬آرامش نميخواهم ‪ ،‬صرف فرصت‬ ‫راحت نميخواهم‬
‫نميتوانم ‪.‬‬
‫!‬
‫! قيامت ‪ ،‬برای سوال وجواب ‪ ،‬برای روز بازپرس‬ ‫! ميخواهم برای روز‬ ‫! ‪ ،‬صرف‬ ‫دستت را ازگلويم بردارد‬
‫! ‪ ،‬فقط برای عمل وعبادت ‪ ،‬برای طاعت وتوبه ‪ ،‬برای ندامت وپشيمانی‬ ‫! کاری کنم ‪ ،‬فرصتی‬ ‫‪ ،‬ميخواهم‬
‫فرصت ختم است !!!!‬
‫!‬
‫چند روزی‬
‫! ‪ ،‬نه شبی ‪ ،‬نه ساعتی وحتا نه دقيقه ای !!!‬ ‫نه روزی‬
‫( إذا جاء اجلهم فاليستأخرون ساعة وال يستقدمون ) هرگاه اجل شان بيايد يک ساعتی هم تقديم وت!!أخير‬
‫نميشود ‪.‬‬

‫‪21‬‬
‫ختم زنده گی‬
‫ختم لذت ها‬
‫! ها‬
‫ختم فرصت‬
‫ختم توبه ها‬
‫وا خدای من !! چی ميکردم ‪ ،‬يک دوستی هم نداشتم که برايم از چنين ساعتی خبردهد ‪ ،‬چی کنم‬
‫! کردند ‪ ،‬همه مرا درگناهان ياری کردند ‪....‬‬ ‫! هايم تشويق‬
‫! ‪ ،‬همه مرا دربدی‬ ‫؟ همه با من خيانت کردند‬
‫همه وهمه وهمه‬
‫رهايم کن‬
‫( کل نفس ذائقـة الموت )‬
‫مهلتم ده‬
‫( کل شیء هالک اال وجهه )‬
‫!‪،‬‬‫! ‪ ،‬الهی تشنه ام ‪ ،‬آب ميخواهم ‪ ،‬الهی حيرانم‬ ‫الهی نفسم تنگ ميشود ‪ ،‬الهی دهانم خشک ميشود‬
‫! ‪ ،‬رهايم کن ‪.‬‬ ‫دستت بردار‬
‫واه دنيا ‪ ،‬واه دنيا ‪ ،‬واه دنيا ‪.‬‬
‫( يوم يفرالمرء من أخيه وامه وابيه وصاحبته واخيه ‪ ،‬لک امرء منهم يومئذ شأن يغنيه )‬
‫! فرار نمايد‬
‫! مادر‪ ،‬پدر‪ ،‬خانم وبرادرش‬‫روزيکه انسان ازبرادر‪،‬‬

‫ايمان به کتابهای آسمانی‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبـه ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫ايمان به تمامی پيامبران‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫ايمان به روز رستاخيز( روزقيامت )‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫ايمان به قضا وقدرالهی‬


‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر والقدرخيره وشره من اهلل تعالی ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫‪22‬‬
‫ايمان به زنده شدن بعد ازمرگ‬
‫آمنت باهلل ومالئکته وکتبه ورسله واليوم اآلخر والقدرخيره وشره من اهلل تعالی‬
‫والبعث بعد الموت ‪.‬‬
‫ايمان به فرشته گان يکی ازاساسات مهم ايمانی ميباشد‬

‫نواقص توحيد ده است ‪:‬‬


‫‪ -1‬شرک با اهلل درعبادت‬
‫! من است ‪.‬‬
‫‪ -2‬به سوی غيرا هلل توجه وتضرع کردن به اين اعتقاد که اين واسطه وسفارشی‬
‫‪ -3‬شک کردن در کفر مشرک‬
‫! سنت نبی کريم کاميابی وبهبودی ديدن‬ ‫‪ -4‬درخالف ورزی‬
‫‪ -5‬استهزاء وتحقير کدام سنت نبی کريم ( صلی اهلل عليه وسلم )‬
‫‪ -6‬بد بينی وبغض با سنت نبی کريم‬
‫‪ -7‬جادو وسحرکردن‬
‫! وخالف مسلمانان‬ ‫‪ -8‬اعانت وهمکاری با کفار ومشرکين درضرر‬
‫! جايزاست ‪.‬‬‫‪ -9‬عقيده به آزادی درخروج ازشريعت‬
‫! درقانون اهلل ( جل جالله ) داليل امام اعظم ابی حنيفه درعقايد ص‬
‫‪-10‬اعراض وروگردانی‬
‫‪51 :‬‬

‫‪23‬‬
‫!؟‬‫كدام راه را انتخاب نماييــم‬
‫در زنده كي انسان سه راه وجود دارد ؟‬
‫‪ -1‬راه خود انسان ‪ :‬اين راه همان مسيري است كه انسان به اختي!!ار و اراده خ!!ويش ‪ ،‬با فكر‬
‫وانديشه خويش آنرا اصل قرار داده و مطابق آن برنامه زنده كي خويش را تعيين و ترتيب مينمايد ‪.‬‬
‫!ان ‪،‬‬
‫!در‪ ،‬بيكانه ك!‬ ‫!ادر وب!‬‫‪ -2‬را ه ديكران ‪ :‬احيانا انسان سر تسليم به ديكران كذاشته وراه م!‬
‫سازمان هاي بين المللي و غيره را براي سامان بخشيدن زنده كي خويش بكار ميبرد ‪.‬‬
‫! را در بيش كرفته‬ ‫! ها انسان راه بروردكار‬
‫‪ -3‬راه خالق بشريت ‪ :‬براي رسيدن به خوشبختي‬
‫!‪.‬‬
‫و آنجه را خالق انسان براي او ترسيم نموده است بيروي مينمايد‬

‫سؤال ‪ :‬كدام راه را انتخاب نمود ؟‬


‫! ‪ :‬كه با دانستن اين سه راه كدام راه را انتخاب نم!!اييم كه به عقل و‬
‫اكنون انسان از خود ميبرسد‬
‫فهم انسان نزديكتر و براي انسان مصلحت بيشتر داشته باشد ‪ ( .‬راه خود ‪ ،‬راه ديكران ‪ ،‬وياهم را ه خدا‬
‫)‬
‫! است ‪ ،‬انسان تحت دايره ح!!واس ه!!اي‬ ‫‪ -1‬راه خود غلط است ‪ ،‬زيرا اطالعات انسان محدود‬
‫! ‪ ،‬همين سبب است كه انسان در زنده كي خويش به‬ ‫! نفساني محدود ميباشد‬ ‫بنجكاه و خواهشات و توقعات‬
‫! ‪ ،‬و يا از انجام كاري احساس ندامت ميكند ‪ ،‬و كاهي هم‬ ‫صد ها مرتبه از تصميم خويش بشيمان ميشود‬
‫! كه از به غلط رفته است‬ ‫با وجود استدالل و منطق راهي را اختيار ميكند كه بعد ها برايش واضح ميشود‬
‫!‬
‫!دود‬‫!ان مح!‬ ‫! زيادي را انجام دهد ‪ ،‬و ازينكه انس!‬
‫! كه اشتباهاتي‬
‫! توانايي انسان سبب ميشود‬ ‫‪ ،‬اين محدوديت‬
‫است ‪ ،‬تصوراتي كه براي آينده مينمايد حتمي نبوده ‪ ،‬و اشتباهات انسان زاده همان مح!!دوديت فك!!ري‬
‫! خ!!ويش عمل نم!!ودن‬ ‫! تصورات محدود‬ ‫! ‪ ،‬بناء راه خود را اختيار نمودن و مطابق‬‫وانديشوي اش ميباشد‬
‫! و غلطي ميكردد ‪.‬‬ ‫سبب بشيماني‬
‫!يز‬‫!فاتي كه در ماست در آنها ن!‬ ‫! ‪ ،‬و همان ص!‬ ‫‪ -2‬راه ديكران ‪ :‬ديكران نيز ما نند مايان بشرند‬
‫! از برنامه هاي زنده كي‬‫! ‪ ،‬بسياري‬‫است ‪ ،‬آنان نيز تابع حواس بنجكانه و خواهشات نفساني خويش ميباشند‬
‫! و هزاران بيش بيني بشر با آم!!دن نسل جديد و اختراع!!ات‬ ‫را به مصلحت خود ترتيب و تنظيم مينمايند‬
‫جديد تكذيب شده است ‪ ،‬بناء اختيار راه ديكران نيز معقوليت ندارد ‪.‬‬
‫‪ -3‬راه خدا ( جل جالله ) ‪ :‬ازينكه خداوند ( جل جالله ) ذات عالم بي نه!!ايت است ‪ ،‬و علم و‬
‫دانش الهي متعلق به زمان و مكان نبوده بلكه مافوق همه ميباشد ‪ ،‬بناء قوانين الهي قوانين وقتي و زماني‬
‫!ريت است ‪ ،‬و با محبت‬ ‫!الق همه بش!‬ ‫!ان است ‪ ،‬و ازينكه ذات الهي خ!‬ ‫نبوده بلكه شايسته هر زمان و مك!‬

‫‪24‬‬
‫! زمين كردانيده ‪ ,‬تا ج علم را‬
‫زيادي كه با بشر داشته او را خلق نموده است ‪ ،‬و جانشين خويش در روي‬
‫بر سر انسان كذاشته است ‪ ،‬اين خالق با عظمت از همه بيشر مصلحت مخلوقات خويش را در نظر داشته‬
‫است ‪ ،‬و قوانيني را براي انسان تعيين وتثبيت نموده است كه انسان را در زنده كي دنيا و آخرت نيكبخت‬
‫! ‪ ،‬و اختيار راه الهي هيجكاهي انسان را به غلط نميبرد ‪.‬‬
‫و خوشبخت ميسازد‬

‫انتخاب راه دين بـه عقل نزديكتر‪ 3‬است ‪.‬‬


‫يكي از قوانين معقول زنده كي قانون در نظر داشت احتماالت ميباشد ‪ ،‬انسان عاقل در تم!!امي‬
‫!‪،‬‬‫!يرود‬‫!فري م!‬ ‫! به س!‬‫!اه شخصي‬ ‫ابعاد زنده كي احتماالت را در نظر ميداشته باشد ‪ ،‬بكونه مثال ‪ :‬هرك!‬
‫! ‪ ،‬مثال ‪:‬‬‫! در نظر ميكيرد‬ ‫حوادث احتمالي را كه در سفر ممكن است صورت بذيرد‬
‫! تاير اشتبني ميكيرد ‪.‬‬
‫براي نجات از بنجري موتر‬
‫!‪.‬‬‫براي نجات از تشنكي با خود آب ميكيرد‬
‫براي مواجه شدن با دشمن سالحي با خود ميكيرد ‪.‬‬
‫!‪.‬‬‫براي نجات از كرسنكي مقدار غذا با خود ميكيرد‬
‫! بنجر شود ‪ ،‬و شايد هم‬‫اين انسان بعد از رفتن به سفر با داشتن اين همه وسايل كه شايد درنيمه را ه موتر‬
‫هوتلي نباشد ‪ ،‬و ياهـم دزدي آنانرا در نيمه را ه توقف دهد ‪ ،‬همه احتماالت را در نظر كرفته به س!!فر‬
‫خويش آغاز ميكند ‪ .‬اكنون هركاه در جريان سفر هيج حادثـه رخ ندهد و اين شخص بدون كدام مشكلي‬
‫به منزل مقصود برسد ‪ ،‬هيج نقصي نكرده است ‪.‬‬
‫! اين احتماالت را در نظر نكرفته و به سفر ميرود ‪ ،‬و در نيمه‬ ‫! شخص ديكري‬ ‫برعكس اين تصور‬
‫!‬
‫! نميابد ‪ ،‬وياهم شخصي‬ ‫! بنجر ميشود ‪ ،‬و يا هم آب آشاميدني‬ ‫! ‪ ،‬موترش‬ ‫راه ناكهان به حادثهء مبتال ميكردد‬
‫! هيج كاري كند ‪ ،‬بناء در مصيبت‬ ‫! موترش را توقف ميدهد ‪ ،‬اوكه فاقد وسايل است نميتواند‬ ‫به نيت رهزني‬
‫باقي ميماند ‪.‬‬
‫عقل انسان ميكويد كه انسان هميشه احتماالت را در نظر كيرد ‪ ،‬و اكر هيج جيزي رخ نداد انسان‬
‫نقصي نميكند ولي اكر رخ داد و ما براي آن آماده كي نداشته باشيم نقص ميكنيم ‪.‬‬
‫!ته‬
‫!ول است در نظر داش!‬ ‫! آخرت نيز الزم است انسان قانون احتماالت را كه راه معق!‬ ‫اكنون در موضوع‬
‫باشد ‪.‬‬
‫! وجود دارد ‪ ،‬براي زن!!دكي‬ ‫! كه بعد از مرك زنده كي ديكري‬ ‫انسان عاقل اين احتمال را ميسنجد‬
‫بعد از مرك آماده كي ميكيرد ‪ ،‬خوب اكر يك مسلمان اخالق خوب نمود ‪ ،‬نماز وعبادت كرد ‪ ،‬مال كسي‬
‫را به حرام نخورد ‪ ،‬با فقراء و مساكين كمك نمود ‪ ،‬در سال يك ماه روزه كرفت ‪ ،‬و باآلخره روز قيامت‬
‫هم نبود در حاليكه با هزاران دليل وبرهان ثابت است كه قيامت است ‪ ،‬خوب اين مسلمان جي نقص كرده‬
‫است ؟‬
‫! همه داليل عقل را در نظر نكرفته سخنان تمامي بيامبران را‬ ‫! هركاه شخصي‬ ‫برعكس اين تصور‬
‫!وده كي‬‫!ده كي را به بيه!‬‫تكذيب نموده و احتماالت را كه عقل براي انسان ميكويد در نظر نكييرد ‪ ،‬و زن!‬
‫! شود جي خواهد كرد ؟‬ ‫سبري نمايد ‪ ،‬و بعد از مرك با قيامت و سوال و جواب روبرور‬
‫بناء راه دين راه معقول است ‪ ،‬و ( انتخاب راه دين به عقل نزديكتراست )‬

‫اميتازات دين‬
‫‪ -1‬دين قداست دارد جون قانون خداست ‪ ،‬هركاه ما دين مقدس الهي را با ساير ابتكارات و روش ه!اي‬
‫!راي‬
‫!اه ب!‬
‫!ال هرك!‬
‫بشري مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ‪ ،‬بكونه مث!‬

‫‪25‬‬
‫بسري كفته شود كه بدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا صدا ميزند ‪ ،‬اين توصيه بدر و اس!!تاد قداست‬
‫!وان‬
‫دارد نسبت به اينكه براي ان طفل كفته شود كه مردي ترا صدا ميزند ‪ ،‬و برايت امري ميكند ‪ ،‬آن ج!‬
‫به هدايت يك مرد عادي آنقدر قداست نميدهد ولي بالمقابل‬

‫داليل مردمان بيدين‬


‫فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد زيرا با فهميدن داليل آنان كه همه به اساس‬
‫وسوسه هاي شيطاني‪ 3‬ميباشد ‪ ،‬انسان ميتواند خود را از چنين وسوسه هاي نجات دهد ‪ ،‬ق‪33‬رآن عظيم الش‪33‬ان‬
‫وسنت پيامبر و سخنان دانشمندان اسالمي داليل آنان را بيان داشته وبراي‪ 3‬ما ميفهمانند ك‪33‬ه چگون‪33‬ه ش‪33‬يطان‬
‫بسياري‪ 3‬از مردم را با بعضي از داليل پوچ و اوهام وشبهات از راه ح‪33‬ق منص‪33‬رف ميس‪33‬ازد‪ ، 3‬و بهتراس‪33‬ت‬
‫رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هنوز هم قوي‪ 3‬و مستحكم سازيم‪. 3‬‬
‫ك ِم ْن ِع ْل ٍم إِ ْن هُ ْم إِاَّل يَ ْخ ُرصُونَ ) الزخرف‪203/‬‬
‫َوقَالُوا‪ 3‬لَوْ َشا َء الرَّحْ َمانُ َما َعبَ ْدنَاهُ ْم َما لَهُ ْم بِ َذلِ َ‬

‫علت گريز مردم‪ 3‬از دين‬


‫براي بسياري‪ 3‬از مردم اين سؤال پيدا ميش‬
‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري‪ 3‬ازمردم حقايق ديني را درك نكرده وفكر ميكنند‬
‫كه زنده گي دنيا همـهء آنچه است كه انسان بايد بدان اهتمام حاصل نمايد ‪ ،‬اين انسان زماني حقايق را درك‬
‫ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرع‪3‬ون س‪3‬اليان ط‪3‬والني دع‪3‬واي‬
‫خدايي ميكرد ‪ ،‬و سخنان پيامبر را به مسخره گي ميگرفت‪ ، 3‬وداليلي‪ 3‬را بيان ميداشت كه تنها خودش به آن‬
‫قناعت داشت ‪ ،‬ومسير اساسي خويش را فراموش كرده بود ‪ ،‬ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به‬
‫چشمان خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان مرگ پرده غيب دور‪ 3‬شده وانسان با چشمان خ‪33‬ويش مل‪33‬ك الم‪33‬وت را ميبين‪33‬د ‪،‬‬
‫فورا‪ 3‬صدا نمود‪ 3‬كه ايمان آوردم‪ ، 3‬ق‪33‬رآن عظيم الش‪33‬ان قص‪33‬ه يي فرع‪33‬ون را چ‪33‬نين بي‪33‬ان مي‪33‬دارد ‪َ ( :‬حتَّى إِ َذا‬
‫يل َوأَنَا ِم ْن ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت‬ ‫َت بِ ِه بَنُو إِ ْس َرائِ َ‬ ‫ت أَنَّهُ اَل إِلَهَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ‬ ‫أَ ْد َر َكهُ ْالغ ََر ُ‬
‫ق قَا َل آ َم ْن ُ‬
‫‪ :‬ايمان آوردم‪ 3‬به اينكه هيچ خدايي نيست بجز آن خدايي ك‪33‬ه اوالده يعق‪33‬وب علي‪33‬ه الس‪33‬الم ب‪33‬ه آن ايم‪33‬ان آورده‬
‫است ‪ ،‬و من از جمله مسلمانان هستم ‪ .‬يونس ‪ 90/‬زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حق‪33‬ايق‬
‫را به چشمان ديد ‪ ،‬دانست كه آنچه حضرت موسى عليه السالم ميگفت حق ب‪33‬ود ‪ ،‬ومن ب‪33‬ا تك‪33‬بر از پ‪33‬يروي‬
‫حق دوري نمودم‪ ، 3‬بناء خداوند متعال ايمان چنين اش‪33‬خاص را بع‪33‬د ازدي‪33‬دن مل‪33‬ك الم‪33‬وت ب‪3‬ه وج‪33‬ود‪ 3‬خداون‪33‬د‬
‫اعتراف ميكند نميپذيرد‪ ، 3‬وروي‪ 3‬همين علت در ج‪33‬واب فرع‪33‬ون گفت ‪( :‬أَاآْل نَ َوقَ‪ْ 3‬د ع َ‬
‫َص‪3‬يْتَ قَ ْب‪ُ 3‬ل َو ُك ْنتَ ِم ْن‬
‫اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) ي‪33‬ونس ‪-91/‬‬ ‫ْال ُم ْف ِس ِدينَ (‪)91‬فَ ْاليَوْ َ‪3‬م نُنَجِّيكَ بِبَ َدنِكَ لِتَ ُكونَ لِ َم ْن خَ ْلفَكَ آيَةً َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ‬
‫‪ 92‬اكن‪33‬ون ( اين اع‪33‬تراف را ميك‪33‬ني ) درحاليك‪33‬ه قبال نافرم‪33‬اني ك‪33‬ردي و از جملهء انس‪33‬انهاي فس‪33‬اد‪ 3‬ك‪33‬ار‬

‫‪26‬‬
‫بودي‪ ، 3‬امروز‪ 3‬ما بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه ب‪3‬راي مردم‪33‬ان آين‪33‬ده نش‪3‬انه‬
‫يي از نهايت متكبران باشي ‪ ،‬و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬
‫خداوند متعال ايمان او را نپذيرفت زيرا ‪ ،‬ايمان يك ام‪33‬ر غي‪33‬بي اس‪33‬ت و هرگ‪33‬اه انس‪33‬ان درهنگ‪3‬ام‪ 3‬م‪3‬ردن ب‪3‬ه‬
‫چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد قبول پروردگار قرار‪ 3‬نميگيرد ‪.‬‬
‫ت َربِّكَ اَل يَنفَ ُع نَ ْفسًا إِي َمانُهَا ل ْم تَك ْن آ َمنَت ِم ْن قَ ْب ُل َ)‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫خداوند متعال درين باره ميفرمايد‪ ( : 3‬يَوْ َم يَأْتِي بَعْضُ آيَا ِ‬
‫األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات قدرت پروردگارت‪ 3‬آشكار گ‪33‬ردد ‪ ،‬درين روز ايم‪33‬ان هيچ كس‪33‬ي‬
‫كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اض‪33‬افه ش‪33‬دن بعض‪33‬ي از خراف‪33‬ات ب‪3‬ه دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي اس‪33‬ت ك‪33‬ه هرتش‪33‬نه ب‪33‬دان ني‪33‬از دارد ‪،‬‬
‫وانسانها عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هرگاه شما تشنه باش‪33‬يد ‪ ،‬و ب‪33‬راي ش‪33‬ما آبي داده ش‪33‬ود‬
‫كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پذيرش آن امتناع ميورزيد‪ 3‬ب‪33‬ه همين ش‪33‬كل هرگ‪33‬اه خراف‪33‬ات ه‪33‬ا ‪،‬‬
‫رواج ه‪33‬ا ‪ ،‬ع‪33‬ادات ‪ ،‬عنعن‪33‬ات ‪ ،‬كلتوره‪33‬اي منفي ‪ ،‬وغ‪33‬يره داخ‪33‬ل دين گردن‪33‬د ‪ ،‬م‪33‬ردم از پ‪33‬ذيرش اين دين‬
‫منصرف ميشوند ‪ ،‬وهرگاه بخواهيم‪ 3‬كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم نم‪33‬اييم‬
‫كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي‪ 3‬ك‪33‬ه بن‪33‬ام دين تق‪33‬ديم‬
‫ميگردد جلوگيري‪ 3‬نماييم ‪.‬‬
‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متدينين ‪ :‬مثال قبلي درين م‪33‬ورد ن‪33‬يز اس‪33‬تعمال ميگ‪33‬ردد ‪ ،‬هرگ‪33‬اه انس‪33‬اني تش‪33‬نه‬
‫باشد و بخواهد آب بخورد‪ ، 3‬ولي گيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش‪ 3‬غ‪33‬ير تم‪33‬يز ‪ ،‬و ي‪33‬اهم‬
‫با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ‪ ،‬آن شخص از نوشيدن آن آب صرف نظر ميكند ‪.‬‬
‫به همين سبب بسياري از انسانهاييكه خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ‪ ،‬آداب اجتم‪33‬اعي را‬
‫مراعات نميكنند‪ ، 3‬در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند‪ ، 3‬وياهم در وقت مواجه شدن‬
‫با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند‪ ، 3‬و اعمال شان نيز به شكل كامل آن با اسالم مط‪33‬ابقت نداش‪33‬ته گ‪33‬اهي‬
‫از اسالم وگاهي هم خواهشات نفسي خويش را تطبيق‪ 3‬مينمايند ‪ ،‬اينگونه اشخاص سبب ميشوند‪ 3‬ك‪33‬ه م‪33‬ردم‬
‫از دين بگريزند‪ ، 3‬و يا اينكه بسياري‪ 3‬از دعوتگران نميتوانند‪ 3‬بازبان روز‪ ، 3‬با حكمت ‪ ،‬با استفاده ازوس‪33‬ايل‬
‫پيشرفته ‪ ،‬مردم را خطاب نمايند ‪ ،‬بلكه با اساليب خود ‪ ،‬ب‪33‬ه دع‪33‬وت ميپردازن‪3‬د‪ ، 3‬س‪33‬بب تنف‪33‬ر م‪33‬ردم از دين‬
‫ميگردن‪3‬د ‪ ،‬خداون‪3‬د متع‪3‬ال ب‪3‬راي پي‪3‬امبر ( ص‪3‬لى هللا علي‪3‬ه وس‪3‬لم ) ميفرماي‪3‬د‪ : 3‬و داعي‪3‬ا إلى هللا بإذنـه ) اي‬
‫بيامبرترا‪ 3‬دعوتگر‪ 3‬براه خدا تعيين نموديم‪ 3‬كه ب‪33‬ه اج‪33‬ازه خداون‪33‬د دع‪33‬وت نم‪33‬ايي ‪ ،‬يع‪33‬ني دع‪33‬وت پي‪33‬امبر باي‪33‬د‬
‫مطابق اسلوب ‪ ،‬منهج و طريقه يي باشد كه آنرا خداوند بي‪33‬ان داش‪33‬ته اس‪33‬ت ‪ ،‬ببين‪33‬د خداون‪3‬د‪ 3‬ب‪33‬راي حض‪33‬رت‬
‫موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند‪ 3‬گفت ‪ ( :‬فقوال له قوال لين‪33‬ا )‬
‫پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد ‪.‬‬
‫روزي شخصي‪ 3‬ب‪3‬ه ن‪3‬زد ه‪33‬ارون الرش‪33‬يد آم‪33‬ده گفت ‪ :‬ميخ‪33‬واهم س‪33‬خنان تن‪3‬دي ب‪33‬راي رهنم‪3‬ايي‪ 3‬ات بگ‪3‬ويم ‪.‬‬
‫هارون الرشيد‪ 3‬گفت ‪ :‬برادر‪ 3‬خداوند متعال كساني‪ 3‬را كه نسبت ب‪33‬ه ت‪33‬و بس‪33‬يارمنزلت زي‪33‬اد داش‪33‬تند‪ ( 3‬موس‪33‬ى‬
‫وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار گنهكار ب‪33‬ود (فرع‪33‬ون ) ولي برايش‪33‬ان گفت ك‪33‬ه ‪:‬‬
‫برايش سخنان نرم بگوييد ‪ ،‬بناء تو به كدام حق ميخواهي مرا با س‪33‬خنان تن‪33‬د وس‪33‬خت خط‪33‬اب نم‪33‬ايي ؟ در‬
‫مورد نرمش مؤمن‪3‬ان و ب‪3‬ه وي‪3‬زه آنانيك‪3‬ه دع‪3‬وت مينماي‪3‬د ‪ ،‬درس‪3‬ي ديگ‪3‬ري را ق‪3‬رآن ك‪3‬ريم بي‪3‬ان داش‪3‬ته و‬
‫ض‪3‬وا ِم ْن َحوْ لِ‪33‬كَ‬ ‫خداوند براي پيامبرش ميفرمايد‪ : 3‬فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّا َغلِيظَ ْالقَ ْل ِ‬
‫ب اَل ْنفَ ُّ‬
‫َ‪33‬و ِّكلِينَ ) آل‬‫‪33‬ر فَ‪33‬إِ َذا َع‪33‬زَ ْمتَ فَتَ َو َّك ْ‪3‬ل َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ ْال ُمت َ‬
‫اورْ هُْ‪3‬م فِي اأْل َ ْم ِ‬
‫اس‪33‬تَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َش‪ِ 33‬‬
‫فَ‪33‬اعْفُ َع ْنهُ ْم َو ْ‬
‫عمران‪ )159/‬به سبب رحمت هللا تعالى برايشان نرم شدي ‪ ،‬هرگاه تن‪33‬دخو‪ ، 3‬وس‪33‬نگدل ميب‪33‬ودي ‪ ،‬م‪33‬ردم از‬
‫اطرافت فرار مينمودند ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نما ‪ ،‬در امور ب‪33‬ا ايش‪33‬ان مش‪33‬وره كن ‪ ،‬وهرگ‪33‬اه‬
‫تصميم گرفتي‪ 3‬به خداوند‪ 3‬توكل نما ‪ ،‬خداوند متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬

‫‪27‬‬
‫و گاهي هم آنانيكه ديگران را به دين دعوت مينمايند‪ ، 3‬خود شان درتط‪33‬بيق عملي دين نواقص ‪3‬ي‪ 3‬دارن‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫ديگران با ديدن آنان از دين دوري‪ 3‬ميكنند ‪ ،‬اين چنين اشخاص نخست باي‪33‬د خ‪33‬ود س‪33‬ازي نماين‪33‬د وس‪33‬پس ب‪33‬ه‬
‫جامعه سازي بپردازند ‪.‬‬
‫هرگاه علت اساسي‪ 3‬دخول بسياري از مردمان را به دين مقدس اسالم در زمان حضرت پيامبر( ص‪33‬لى هللا‬
‫عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي‪ 3‬هللا عنهم ) م‪33‬ورد‪ 3‬ارزي‪33‬ابي ق‪33‬راردهيم خ‪33‬واهيم‪ 3‬دي‪33‬د ك‪33‬ه اك‪33‬ثريت م‪33‬ردم‬
‫اخالق ‪ ،‬اعمال نيكو ‪ ،‬روش پسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند ‪.‬‬
‫! اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق‬ ‫حضرت پيامبر(صلى‬
‫!ات‬ ‫!ته و حتا در لحظ!‬ ‫!ويش دانس!‬ ‫! اسالم را وجيبه اساسي خ!‬ ‫اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي‬
‫! همين علت‬ ‫! ‪ ،‬روی‬ ‫! ديگران به اخالق اسالمي متمسك بودند‬ ‫بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات‬
‫!لم )‬‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫! از اخالق و افعال رسول اهلل (ص!‬ ‫! به پيروی‬ ‫خداوند متعال (جل جالله ) مسلمانانرا‬
‫! ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)‬ ‫حكم ميفرمايد‬
‫! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و فتح‬ ‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى‬
‫اسالمي ميباشد ‪ ،‬كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬
‫! مدينه منوره را با ده‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري‬
‫! به منطقه ( كديد‬ ‫هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وقتي‬
‫! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نم!!از‬ ‫) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند‬
‫! اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند‬ ‫! ‪ .‬پيامبر(صلی‬ ‫خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند‬
‫! توقف كنند ‪.‬‬‫تا درينجا‬
‫!الم‬ ‫!كر اس!‬ ‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده بود ‪ ،‬متوجه شد كه لش!‬
‫اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با حضرت عباس ( رضي‬
‫! قاطر پيامبر ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ‪ ،‬در راه از‬ ‫اهلل عنه ) که سوار‬
‫!ای‬ ‫!انرا ميديدند ميگفتند كه كاك!‬ ‫! كه آن!‬
‫!امبر‬ ‫! پي!‬‫!حابي‬ ‫! و هر ص!‬ ‫مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند‬
‫!زديكي خيمه‬ ‫!لم ) است ‪ ،‬در ن!‬ ‫!لی اهلل عليه وس!‬ ‫!امبر(ص!‬ ‫! قاطر پي!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) سوار‬‫پيامبر(صلی‬
‫!‬
‫! اهلل عليه وسلم ) حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عباس ( رضي‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫!وديم‬ ‫! نم!‬ ‫!تگير‬‫اهلل عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دس!‬
‫سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين مجرم‬
‫! كه من او را ام!!ان‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) ميگويد‬ ‫را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی‬
‫! اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اج!!ازه ميدهد تا شب او را با خ!!ود‬ ‫داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی‬
‫! به نزدش بياورد ‪ ،‬فرداي آنروز ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ‪ ،‬حضرت‬ ‫نگهدارد وفردا‬
‫!ده گرفته با اخالق و‬ ‫!فيان را نادي!‬ ‫! ابوس!‬‫!اوزات‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تج!‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟ ابوس!!فيان در‬
‫! ! راستي اگر جزء اللــه‬ ‫! ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي‬ ‫پاسخ ميگويد‬
‫!‪.‬‬‫( جل جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد‬

‫! ‪ :‬اي‬‫! اهلل عليه وس!!لم ) ميگويد‬


‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی‬
‫پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه‬
‫! از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد در امان ميباشد هركه در‬
‫وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي‬
‫!‪/‬‬‫! المخت!!وم‬‫خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق‬
‫‪)453‬‬

‫‪28‬‬
‫! (ص!!لی اهلل عليه‬ ‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر‬
‫!ان او را به‬‫!لم ) گناه!‬ ‫! اهلل عليه وس!‬
‫!لی‬‫! ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(ص!‬ ‫وسلم )و صحابه دريغ ننمود‬
‫! گردد ‪.‬‬
‫رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف‬
‫! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مشركان مراع!!ات مينمايد‬ ‫نه تنها پيامبر(صلی‬
‫بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود كه ريش‬
‫! ‪)453 /‬‬‫مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم‬
‫!‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم ) منتظر‬
‫! خداوند درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت ‪ :‬اي‬ ‫! (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي‬ ‫بودند ‪ :‬پيامبر‬
‫!‬
‫مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك ميبريم ‪ ،‬ش!!ما ب!!رادر‬
‫! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من براي ش!!ما هم!!ان‬ ‫! هستيد ‪ ،‬پيامبر‬
‫جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد‬
‫! عليه السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ‪ ( :‬ال ت!!ثريب عليكم الي!!وم )‬ ‫سخنان حضرت يوسف‬
‫! ‪)457 /‬‬‫! همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم‬‫! نيست ‪ .‬برويد‬‫امروز مالمتي برشما‬
‫! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به ن!!زد‬ ‫همين اخالق نيكوي‬
‫! اهلل‬
‫!لی‬
‫! ميشدند و با پيامبر(ص!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مقدس اسالم مشرف‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )‬

‫! گرديد نوبت بيعت زنان شد ‪ ،‬همه زنان به‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلی‬
‫! شدند ‪ ،‬و با پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) بيعت‬
‫نزد پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف‬
‫! ش!!هداي مس!!لمانان را قطع‬ ‫نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي‬
‫!ناخته ز د تا‬
‫!اس ناش!‬ ‫مينمود ‪ ،‬شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلب!‬
‫! اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا ش!!ناخت با خن!!ده‬
‫پيامبر(صلی‬
‫!امبرگفت ‪:‬‬‫برايش گفت كه تو هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پي!‬
‫! المختوم ‪)460 /‬‬‫عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق‬

‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر امروزي تفسير نادرستي‪ 3‬از دين سبب اساسي دوري م‪33‬ردم ازدين‬
‫ميباشد ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد‪: 3‬‬
‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري از دشمن دين كه خود در صف شيطان‬
‫قرار گرفته اند ‪ ،‬و به اساس اعمال زشت شان ‪ ،‬قلب هاي شان كامل س‪33‬يه وت‪33‬يره ش‪33‬ده اس‪33‬ت ( َكاَّل بَ‪33‬لْ َرانَ‬
‫َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫تفسير قرطبي در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميگويند كه منظور‪ 3‬از كلمه ( ران‬
‫) درينجا‪ 3‬گناه باالي گناه است تا اينكه قلب سياه گردد ‪ .‬اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش‪33‬ده وميخواهن‪33‬د‬
‫ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند ‪ ،‬كوشش مينمايند كه دين را به شكل ناص‪33‬حيح تفس‪33‬ير نماين‪33‬د ‪،‬‬
‫احيانا يك بخشي از دين را گرفته و بدون درنظرداشت‪ 3‬تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديگ‪33‬ران ميگوي‪33‬د ك‪3‬ه اين‬
‫دين است ‪،‬‬
‫!‬
‫! مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع‬ ‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي‬
‫! هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حقانيت دين مقدس اسالم‬ ‫نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد‬
‫! گر اسالم را به شكل غير ص!!حيح به‬ ‫را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫!‪،‬‬ ‫!رفي ميدارند‬ ‫! اصلي اش مع!‬ ‫! ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت‬ ‫مردم معرفي ميدارند‬

‫‪29‬‬
‫! ميكنند ‪ ،‬و ميكويند كه بد‬ ‫! ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق مع!!رفي‬ ‫! تروريست‬ ‫و مس!!لمانان را منحيث انس!!انهاي‬
‫! به ديكران جزء احكام اس!!الم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اش!!تباهات تع!!دادي از‬ ‫اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز‬
‫!الم‬ ‫!ناخت اس!‬ ‫! داده ‪ ،‬تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي ش!‬ ‫مسلمانان بي علم را وسيله قرار‬
‫قرار ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت های مس!!لمان به اس!!اس‬
‫! ميگيرد آنرا متعلق ب!!دين‬ ‫! بين بعضی از گروه ها و احزاب سياسی صورت‬ ‫بعضي از مشاكل وتعصبات‬
‫!مان‬ ‫!وده چش!‬ ‫! را براي حق جستجو نم!‬ ‫! ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي‬ ‫دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند‬
‫! ب!!راي نيل حقيقت‬ ‫غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند ولي دانش!!مندان و اش!!خاص اكاديميك‬
‫! اسالمي كه اسالم را بص!!ورت‬ ‫! ‪ ،‬تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي‬ ‫ميكوشند‬
‫! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود ‪ ،‬و به اساس حقجويي‬ ‫! ‪ ،‬دريابند ‪ ،‬آقای فرناندس‬ ‫درست معرفي ميدارند‬
‫! ‪ :‬بعضي از كتبي را كه درمورد اسالم‬ ‫! ‪ ،‬درين مورد ميگويد‬ ‫باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد‬
‫! ‪ ،‬و ازينكه م!!ؤلفين اين كتب‬ ‫! شهر زامبوانگا حاصل نمودم‬ ‫بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير‬
‫! به اين كتابها قن!!اعتم‬ ‫غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملح!!وظ‬
‫حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اس!!الم در ادي!!ان‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫!‪:‬‬‫ديگري نيافتم‬
‫! بشريت است ‪.‬‬ ‫‪ -1‬اسالم موافق فطرت طبيعي‬
‫!ام‬‫! ‪ ،‬نظ!‬‫! ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد‬ ‫‪ -2‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬
‫!‪.‬‬‫! فطري ميباشد‬ ‫! و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫!‪،‬‬ ‫‪ -3‬پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ‪ ،‬و تمامي بشر مانند ب!رادران ميباش!ند‬
‫!داري‬ ‫! ن!‬
‫ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي‬
‫! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم‬ ‫همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫!اري ‪ ،‬تكافل‬ ‫! ‪ ،‬همك!‬ ‫!رادري‬ ‫!وت ‪ ،‬ب!‬ ‫ميگردانند در اسالم موجود است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخ!‬
‫! هود ) براي پر نمودن‬ ‫اجتماعي و غيره را ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز‬
‫اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ض!!رورت به اين مؤسس!!ات‬
‫! اختالفات رنگ‬ ‫ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر ‪ ،‬و يك قبله با وجود‬
‫!‪.‬‬
‫و زبان جمع ميباشند‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اسالم را به اساس درك نادرست خ‪33‬ود تفس‪33‬يرميكنند‪، 3‬‬
‫آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند ‪ ،‬وياهم طرف‪33‬دار زي‪33‬اد اس‪33‬الم هس‪33‬تند ‪ ،‬ولي ب‪33‬ا تفاس‪33‬ير غل‪33‬ط ونادرس‪33‬ت ب‪33‬ه‬
‫عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ‪ ،‬مردم را از اسالم متنفر ميسازند‪ ، 3‬بسياري ازعادات ق‪33‬ومي‪ ، 3‬قبلي ‪،‬‬
‫رواج ها ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬عنعنات غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اس‪33‬المي ك‪3‬ه‬
‫حتا آن‪33‬انرا از مق‪33‬ام انس‪33‬اني ب‪3‬ه ال‪3‬وهيت ميكش‪3‬انند‪ ، 3‬و غ‪3‬يره ام‪33‬ور مخ‪3‬الف اس‪33‬الم را جن‪3‬ان ص‪3‬بغه ء دي‪33‬ني‬
‫ميدهند ‪ ،‬و جنان براي مردم معرفي‪ 3‬ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ‪ ،‬ازين اعمال متنفر ش‪33‬ده ‪،‬‬
‫وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع غرايز ‪:‬‬

‫!)‬
‫! ( خدا شناسي‬
‫فهرست موضوعات‬

‫‪30‬‬
‫علت كريز مردم از دين‬
‫براي بسياري‪ 3‬از مردم اين سؤال بيدا ميش‬
‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري‪ 3‬ازمردم حقايق ديني را درك نكرده وفكر ميكنند‬
‫كه زنده كي دنيا همـهء آنجه است كه انسان بايد بدان اهتمام حاصل نمايد ‪ ،‬اين انسان زماني حقايق را درك‬
‫ميكند كه فرشته مرك او را خفه نموده روحش‪ 3‬را از بدنش خارج نماي‪3‬د ‪ ،‬فرع‪3‬ون س‪3‬اليان ط‪3‬والني‪ 3‬دع‪3‬واي‬
‫خدايي ميكرد ‪ ،‬و سخنان بيامبر را به مسخره كي ميكرفت‪ ، 3‬وداليلي‪ 3‬را بيان ميداشت كه تنها خودش ب‪33‬ه آن‬
‫قناعت داشت ‪ ،‬ومسير اساسي خويش را فراموش كرده بود ‪ ،‬ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به‬
‫جشمان خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان مرك برده غيب دور شده وانسان با جش‪33‬مان خ‪33‬ويش مل‪33‬ك الم‪33‬وت را ميبين‪33‬د ‪،‬‬
‫فورا‪ 3‬صدا نمود‪ 3‬كه ايمان آوردم‪ ، 3‬ق‪33‬رآن عظيم الش‪33‬ان قص‪33‬ه يي فرع‪33‬ون را ج‪33‬نين بي‪33‬ان مي‪33‬دارد ‪َ ( :‬حتَّى إِ َذا‬
‫يل َوأَنَا ِم ْن ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق كرديد كفت‬ ‫ت أَنَّهُ اَل إِلَهَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ‬
‫َت بِ ِه بَنُو إِ ْس َرائِ َ‬ ‫أَ ْد َر َكهُ ْالغ ََر ُ‬
‫ق قَا َل آ َم ْن ُ‬
‫‪ :‬ايمان آوردم‪ 3‬به اينكه هيج خدايي نيست بجز آن خدايي ك‪33‬ه اوالده يعق‪33‬وب علي‪33‬ه الس‪33‬الم ب‪33‬ه آن ايم‪33‬ان آورده‬
‫است ‪ ،‬و من از جمله مسلمانان هستم ‪ .‬يونس ‪ 90/‬زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حق‪33‬ايق‬
‫را به جشمان ديد ‪ ،‬دانست كه آنجه حضرت موسى عليه السالم ميكفت ح‪33‬ق ب‪33‬ود ‪ ،‬ومن ب‪33‬ا تك‪33‬بر از ب‪33‬يروي‬
‫حق دوري نمودم‪ ، 3‬بناء خداوند متعال ايمان جنين اش‪33‬خاص را بع‪33‬د ازدي‪33‬دن مل‪33‬ك الم‪33‬وت ب‪3‬ه وج‪33‬ود‪ 3‬خداون‪33‬د‬
‫َص‪3‬يْتَ قَ ْب‪ُ 3‬ل َو ُك ْنتَ ِم ْن‬‫اعتراف ميكند نميبذيرد‪ ، 3‬وروي‪ 3‬همين علت در ج‪33‬واب فرع‪33‬ون كفت ‪( :‬أَاآْل نَ َوقَ‪ْ 3‬د ع َ‬
‫اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) ي‪33‬ونس ‪-91/‬‬ ‫ْال ُم ْف ِس ِدينَ (‪)91‬فَ ْاليَوْ َ‪3‬م نُنَجِّيكَ بِبَ َدنِكَ لِتَ ُكونَ لِ َم ْن خَ ْلفَكَ آيَةً َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ‬
‫‪ 92‬اكن‪33‬ون ( اين اع‪33‬تراف را ميك‪33‬ني ) درحاليك‪33‬ه قبال نافرم‪33‬اني ك‪33‬ردي و از جملهء انس‪33‬انهاي فس‪33‬اد‪ 3‬ك‪33‬ار‬
‫بودي‪ ، 3‬امروز‪ 3‬ما بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه ب‪3‬راي مردم‪33‬ان آين‪33‬ده نش‪3‬انه‬
‫يي از نهايت متكبران باشي ‪ ،‬و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬
‫خداوند متعال ايمان او را نبذيرفت زيرا ‪ ،‬ايمان يك ام‪33‬ر غي‪33‬بي اس‪33‬ت و هرك‪33‬اه انس‪33‬ان درهنك‪33‬ام‪ 3‬م‪33‬ردن ب‪33‬ه‬
‫جشمان خود همه جيز را ببيند ايمانش مورد قبول بروردكار قرار‪ 3‬نميكيرد ‪.‬‬
‫ك اَل يَنفَ‪ُ 3‬ع نَ ْف ًس‪3‬ا إِي َمانُهَ‪3‬ا لَ ْم تَ ُك ْن آ َمن ْ‬
‫َت ِم ْن قَبْ‪ُ 3‬ل َ)‬ ‫خداوند متعال درين ميفرماي‪3‬د ‪ ( :‬يَ‪3‬وْ َم يَ‪3‬أْتِي بَعْضُ آيَ‪3‬ا ِ‬
‫ت َربِّ َ‬
‫األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات قدرت بروردكارت‪ 3‬آشكار ك‪33‬ردد ‪ ،‬درين روز ايم‪33‬ان هيح كس‪33‬ي‬
‫كه قبال ايمان نداشته بذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اض‪33‬افه ش‪33‬دن بعض‪33‬ي از خراف‪33‬ات ب‪3‬ه دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي اس‪33‬ت ك‪33‬ه هرتش‪33‬نه ب‪33‬دان ني‪33‬از دارد ‪،‬‬
‫وانسانها عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هركاه شما تشنه باش‪33‬يد ‪ ،‬و ب‪33‬راي ش‪33‬ما آبي داده ش‪33‬ود‬
‫كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از بذيرش آن امتناع ميورزيد‪ 3‬ب‪33‬ه همين ش‪33‬كل هرك‪33‬اه خراف‪33‬ات ه‪33‬ا ‪،‬‬
‫رواج ها ‪ ،‬عادات ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬كلتورهاي منفي ‪ ،‬وغيره خرافات داخ‪33‬ل دين ك‪33‬ردد ‪ ،‬م‪33‬ردم از ب‪33‬ذيرش اين‬
‫دين منصرف ميكردند ‪ ،‬وهركاه بخواهيم‪ 3‬كه ديكران را به دين دعوت نماييم بايد دي‪33‬ني را برايش‪33‬ان تق‪33‬ديم‬
‫نماييم كه تمامي آن مطابق‪ 3‬قرآن وسنت بيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي‪ 3‬كه بن‪33‬ام دين‬
‫تقديم ميكردد‪ 3‬جلوكيري‪ 3‬نماييم ‪.‬‬
‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متدينين ‪ :‬مثال قبلي درين مورد نيز استعمال ميكردد ‪ ،‬هركاه انساني‪ 3‬تشنه باشد‬
‫و بخواهد آب بخورد‪ ، 3‬ولي كيالس آب را كسي برايش بي‪33‬اورد ك‪33‬ه سروص‪33‬ورتش‪ 3‬غ‪33‬ير تم‪33‬يز ‪ ،‬و ي‪33‬اهم ب‪33‬ا‬
‫أسلوب بسيار‪ 3‬خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ‪ ،‬آن شخص از نوشيدن آن آب صرف‪ 3‬نظر ميكند ‪.‬‬
‫به همين سبب بسياري از انسانهاييك خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارن‪33‬د ‪ ،‬آداب اجتم‪33‬اعي را‬
‫مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند‪ ، 3‬سبب ميش‪33‬وند ك‪33‬ه م‪33‬ردم از‬

‫‪31‬‬
‫دين بكريزند‪ ، 3‬و يا اينكه بسياري‪ 3‬از دع‪33‬وتكران نميتوانن‪33‬د بازب‪33‬ان روز ‪ ،‬ب‪33‬ا حكمت ‪ ،‬ب‪33‬ا اس‪33‬تفاده ازوس‪33‬ايل‬
‫بيشرفته ‪ ،‬مردم را خطاب نمايند ‪ ،‬بلكه با اساليب خود ‪ ،‬ب‪33‬ه دع‪33‬وت ميبردازن‪3‬د‪ ، 3‬س‪33‬بب تنف‪33‬ر م‪33‬ردم از دين‬
‫ميكردن‪3‬د‪ ، 3‬خداون‪33‬د متع‪33‬ال ب‪33‬راي بي‪33‬امبر‪ ( 3‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) ميفرماي‪33‬د ‪ :‬و داعي‪33‬ا إلى هللا بإذنـه ) اي‬
‫بيامبرترا‪ 3‬دعوتكر‪ 3‬براه خدا تعيين نموديم ك‪3‬ه ب‪3‬ه اج‪3‬ازه خداون‪3‬د دع‪3‬وت نم‪3‬ايي ‪ ،‬يع‪3‬ني دع‪3‬وت بي‪3‬امبر باي‪3‬د‬
‫مطابق اسلوب ‪ ،‬منهج و طريقه يي باشد كه آنرا خداوند بي‪33‬ان داش‪33‬ته اس‪33‬ت ‪ ،‬ببين‪33‬د خداون‪3‬د‪ 3‬ب‪33‬راي حض‪33‬رت‬
‫موسى وهارون كه دو بيامبر بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند‪ 3‬كفت ‪ ( :‬فقوال له قوال لين‪33‬ا )‬
‫بس براي فرعون سخنان نرم بكوييد ‪.‬‬
‫روزي شخصي‪ 3‬به نزد هارون الرشيد آمده كفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي‪ 3‬ات بكويم ‪ .‬هارون‬
‫الرشيد كفت ‪ :‬برادر خداوند متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت‪ 3‬زياد داشتند ( موسى‪ 3‬وهارون را‬
‫) به نزد كسي فرستاد‪ 3‬كه نسبت به من بسيار كنهكار‪ 3‬بود (فرعون ) ولي برايشان كفت كه ‪ :‬برايش سخنان‬
‫نرم بكوييد ‪ ،‬بناء تو به كدام حق ميخواهي مرا ب‪3‬ا س‪33‬خنان تن‪33‬د وس‪33‬خت خط‪3‬اب نم‪3‬ايي ؟ در م‪3‬ورد‪ 3‬ن‪3‬رمش‬
‫مؤمنان و به ويزه آنانيك‪3‬ه دع‪3‬وت مينماي‪3‬د ‪ ،‬درس‪3‬ي ديك‪3‬ري را ق‪3‬رآن ك‪3‬ريم بي‪3‬ان داش‪3‬ته و خداون‪3‬د‪ 3‬ب‪3‬راي‬
‫ض‪3‬وا ِم ْن َحوْ لِ‪3‬كَ فَ‪3‬اعْفُ َع ْنهُ ْم‬‫ب اَل ْنفَ ُّ‬ ‫بيامبرش ميفرمايد ‪ :‬فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّا َغلِي‪3‬ظَ ْالقَ ْل ِ‬
‫‪3‬و ِّكلِينَ ) آل عم‪33‬ران‪ )159/‬ب‪33‬ه‬ ‫اورْ هُْ‪3‬م فِي اأْل َ ْم ِر فَإِ َذا َعزَ ْمتَ فَتَ َو َّك ْ‪3‬ل َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ ْال ُمتَ‪َ 3‬‬
‫َوا ْستَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َش ِ‬
‫سبب رحمت هللا تعالى برايشان ن‪33‬رم ش‪33‬دي ‪ ،‬هرك‪33‬اه تن‪33‬دخو ‪ ،‬وس‪33‬نكدل ميب‪33‬ودي‪ ، 3‬م‪33‬ردم از اط‪33‬رافت ف‪33‬رار‬
‫مينمودند‪ ، 3‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نما ‪ ،‬در امور با ايشان مشوره كن ‪ ،‬وهرك‪33‬اه تص‪33‬ميم كرف‪33‬تي‪3‬‬
‫به خداوند‪ 3‬توكل نما ‪ ،‬خداوند متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬
‫و كاهي هم آنانيكه ديكران را به دين دعوت مينمايند‪ ، 3‬خود ش‪33‬ان درتط‪33‬بيق‪ 3‬عملي دين نواقص‪33‬ي دارن‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫ديكران با ديدن آنان از دين دوري‪ 3‬ميكنند ‪ ،‬اين جنين اشخاص نخست باي‪33‬د خ‪33‬ود س‪33‬ازي نماين‪33‬د وس‪33‬بس ب‪33‬ه‬
‫جامعه سازي ببردازند ‪.‬‬
‫هركاه علت اساسي‪ 3‬دخول بسياري از مردمان را به دين مقدس اسالم در زمان حضرت بيامبر( ص‪33‬لى هللا‬
‫عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي‪ 3‬هللا عنهم ) م‪33‬ورد‪ 3‬ارزي‪33‬ابي ق‪33‬راردهيم خ‪33‬واهيم‪ 3‬دي‪33‬د ك‪33‬ه اك‪33‬ثريت م‪33‬ردم‬
‫اخالق ‪ ،‬اعمال نيكو ‪ ،‬روش بسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند ‪.‬‬
‫! اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق‬ ‫حضرت پيامبر(صلى‬
‫!ات‬ ‫!ته و حتا در لحظ!‬ ‫!ويش دانس!‬ ‫! اسالم را وجيبه اساسي خ!‬ ‫اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي‬
‫! همين علت‬ ‫! ‪ ،‬روی‬ ‫! ديگران به اخالق اسالمي متمسك بودند‬ ‫بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات‬
‫!لم )‬ ‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫! از اخالق و افعال رسول اهلل (ص!‬ ‫! به پيروی‬ ‫خداوند متعال (جل جالله ) مسلمانانرا‬
‫! ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)‬ ‫حكم ميفرمايد‬
‫! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و فتح‬ ‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى‬
‫اسالمي ميباشد ‪ ،‬كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬
‫! مدينه منوره را با ده‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري‬
‫! به منطقه ( كديد‬ ‫هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وقتي‬
‫! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نم!!از‬ ‫) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند‬
‫! اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند‬ ‫! ‪ .‬پيامبر(صلی‬ ‫خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند‬
‫! توقف كنند ‪.‬‬ ‫تا درينجا‬
‫!الم‬ ‫!كر اس!‬ ‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده بود ‪ ،‬متوجه شد كه لش!‬
‫اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با حضرت عباس ( رضي‬
‫! قاطر پيامبر ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ‪ ،‬در راه از‬ ‫اهلل عنه ) که سوار‬
‫!ای‬ ‫!انرا ميديدند ميگفتند كه كاك!‬ ‫! كه آن!‬ ‫!امبر‬ ‫! پي!‬ ‫!حابي‬ ‫! و هر ص!‬ ‫مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند‬

‫‪32‬‬
‫!زديكي خيمه‬ ‫!لم ) است ‪ ،‬در ن!‬ ‫!لی اهلل عليه وس!‬‫!امبر(ص!‬ ‫! قاطر بي!‬
‫! اهلل عليه وسلم ) سوار‬‫پيامبر(صلی‬
‫!‬
‫! اهلل عليه وسلم ) حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عباس ( رضي‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫!وديم‬
‫! نم!‬‫!تگير‬‫اهلل عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دس!‬
‫سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين مجرم‬
‫! كه من او را ام!!ان‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) ميگويد‬‫را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی‬
‫! اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اج!!ازه ميدهد تا شب او را با خ!!ود‬ ‫داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی‬
‫! به نزدش بياورد ‪ ،‬فرداي آنروز ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ‪ ،‬حضرت‬ ‫نگهدارد وفردا‬
‫!ده گرفته با اخالق و‬
‫!فيان را نادي!‬
‫! ابوس!‬ ‫!اوزات‬‫! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تج!‬‫پيامبر(صلی‬
‫تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟ ابوس!!فيان در‬
‫! ! راستي اگر جزء اللــه‬ ‫! ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي‬ ‫پاسخ ميگويد‬
‫!‪.‬‬‫( جل جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد‬

‫! ‪ :‬اي‬‫! اهلل عليه وس!!لم ) ميگويد‬


‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی‬
‫پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه‬
‫! از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد در امان ميباشد هركه در‬
‫وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي‬
‫!‪/‬‬‫! المخت!!وم‬‫خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق‬
‫‪)453‬‬

‫! (ص!!لی اهلل عليه‬ ‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر‬
‫!ان او را به‬‫!لم ) گناه!‬ ‫! اهلل عليه وس!‬
‫!لی‬‫! ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(ص!‬ ‫وسلم )و صحابه دريغ ننمود‬
‫! گردد ‪.‬‬
‫رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف‬
‫! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مشركان مراع!!ات مينمايد‬ ‫نه تنها پيامبر(صلی‬
‫بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود كه ريش‬
‫! ‪)453 /‬‬‫مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم‬
‫!‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم ) منتظر‬
‫! خداوند درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت ‪ :‬اي‬ ‫! (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي‬ ‫بودند ‪ :‬پيامبر‬
‫!‬
‫مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك ميبريم ‪ ،‬ش!!ما ب!!رادر‬
‫! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من براي ش!!ما هم!!ان‬ ‫! هستيد ‪ ،‬پيامبر‬
‫جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد‬
‫! عليه السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ‪ ( :‬ال ت!!ثريب عليكم الي!!وم )‬ ‫سخنان حضرت يوسف‬
‫! ‪)457 /‬‬‫! همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم‬‫! نيست ‪ .‬برويد‬‫امروز مالمتي برشما‬
‫! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به ن!!زد‬ ‫همين اخالق نيكوي‬
‫! اهلل‬
‫!لی‬
‫! ميشدند و با پيامبر(ص!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مقدس اسالم مشرف‬ ‫پيامبر(صلی‬
‫عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )‬

‫! گرديد نوبت بيعت زنان شد ‪ ،‬همه زنان به‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلی‬
‫! شدند ‪ ،‬و با پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) بيعت‬
‫نزد پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف‬
‫! ش!!هداي مس!!لمانان را قطع‬ ‫نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي‬
‫!ناخته ز د تا‬
‫!اس ناش!‬‫مينمود ‪ ،‬شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلب!‬
‫! اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا ش!!ناخت با خن!!ده‬
‫پيامبر(صلی‬

‫‪33‬‬
‫!امبرگفت ‪:‬‬
‫برايش گفت كه تو هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پي!‬
‫! المختوم ‪)460 /‬‬ ‫عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق‬

‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر امروزي تفسير نادرستي‪ 3‬از دين سبب اساسي دوري م‪33‬ردم ازدين‬
‫ميباشد ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميبذيرد‪: 3‬‬
‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري از دشمن دين كه خود در صف شيطان‬
‫قرار كرفته اند ‪ ،‬و به اساس اعمال زشت شان ‪ ،‬قلب هاي شان كامل س‪33‬يه وت‪33‬يره ش‪33‬ده اس‪33‬ت ( َكاَّل بَ‪33‬لْ َرانَ‬
‫َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫تفسير قرط‪33‬بي‪ 3‬در تفس‪33‬ير اين آيت مب‪33‬ارك ج‪33‬نين توض‪33‬يح ميده‪33‬د ‪ :‬مفس‪33‬ران ميكوين‪33‬د ك‪33‬ه منظ‪33‬ور‪ 3‬از كلم‪33‬ه‬
‫( ران ) درينجا كناه باالي كناه اس‪3‬ت ت‪3‬ا اينك‪3‬ه قلب س‪3‬ياه ك‪3‬ردد ‪ .‬اين مردمانيك‪3‬ه قلب ه‪3‬اي ش‪3‬ان س‪3‬يه ش‪3‬ده‬
‫وميخواهند‪ 3‬ديكران را نيز ب‪3‬ه همين م‪3‬رض مبتال س‪3‬ازند ‪ ،‬كوش‪3‬ش مينماين‪3‬د ك‪3‬ه دين را ب‪3‬ه ش‪3‬كل ناص‪3‬حيح‬
‫تفسير نمايند ‪ ،‬احيانا يك بخشي از دين را كرفته و بدون درنظرداشت تم‪33‬امي ج‪33‬وانب آن ‪ ،‬ب‪33‬راي ديك‪33‬ران‬
‫ميكويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫!‬
‫! مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع‬ ‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي‬
‫! هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حقانيت دين مقدس اسالم‬ ‫نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد‬
‫! گر اسالم را به شكل غير ص!!حيح به‬ ‫را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫!‪،‬‬ ‫!رفي ميدارند‬ ‫! اصلي اش مع!‬ ‫! ‪ ،‬بيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت‬ ‫مردم معرفي ميدارند‬
‫! ميكنند ‪ ،‬و ميكويند كه بد‬ ‫! ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق مع!!رفي‬ ‫! تروريست‬ ‫و مس!!لمانان را منحيث انس!!انهاي‬
‫! به ديكران جزء احكام اس!!الم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اش!!تباهات تع!!دادي از‬ ‫اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز‬
‫!الم‬ ‫!ناخت اس!‬ ‫! داده ‪ ،‬تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي ش!‬ ‫مسلمانان بي علم را وسيله قرار‬
‫قرار ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت های مس!!لمان به اس!!اس‬
‫! ميگيرد آنرا متعلق ب!!دين‬ ‫! بين بعضی از گروه ها و احزاب سياسی صورت‬ ‫بعضي از مشاكل وتعصبات‬
‫!مان‬ ‫!وده چش!‬ ‫! را براي حق جستجو نم!‬ ‫! ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي‬ ‫دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند‬
‫! ب!!راي نيل حقيقت‬ ‫غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند ولي دانش!!مندان و اش!!خاص اكاديميك‬
‫! اسالمي كه اسالم را بص!!ورت‬ ‫! ‪ ،‬تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي‬ ‫ميكوشند‬
‫! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود ‪ ،‬و به اساس حقجويي‬ ‫! ‪ ،‬دريابند ‪ ،‬آقای فرناندس‬ ‫درست معرفي ميدارند‬
‫! ‪ :‬بعضي از كتبي را كه درمورد اسالم‬ ‫! ‪ ،‬درين مورد ميگويد‬‫باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد‬
‫! ‪ ،‬و ازينكه م!!ؤلفين اين كتب‬ ‫! شهر زامبوانگا حاصل نمودم‬ ‫بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير‬
‫! به اين كتابها قن!!اعتم‬ ‫غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملح!!وظ‬
‫حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اسالم را از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اس!!الم در ادي!!ان‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫!‪:‬‬‫ديگري نيافتم‬
‫! بشريت است ‪.‬‬ ‫‪ -4‬اسالم موافق فطرت طبيعي‬
‫!ام‬‫! ‪ ،‬نظ!‬ ‫! ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد‬ ‫‪ -5‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬
‫!‪.‬‬‫! فطري ميباشد‬ ‫! و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬
‫!‪،‬‬ ‫‪ -6‬پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ‪ ،‬و تمامي بشر مانند ب!رادران ميباش!ند‬
‫!داري‬ ‫! ن!‬ ‫ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي‬
‫! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم‬ ‫همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬

‫‪34‬‬
‫!اري ‪ ،‬تكافل‬ ‫! ‪ ،‬همك!‬ ‫!رادري‬ ‫!وت ‪ ،‬ب!‬ ‫ميگردانند در اسالم موجود است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخ!‬
‫! هود ) براي پر نمودن‬ ‫اجتماعي و غيره را ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز‬
‫اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ض!!رورت به اين مؤسس!!ات‬
‫! اختالفات رنگ‬ ‫ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر ‪ ،‬و يك قبله با وجود‬
‫!‪.‬‬‫و زبان جمع ميباشند‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اسالم را به اساس درك نادرست خ‪33‬ود تفس‪33‬يرميكنند‪، 3‬‬
‫آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند ‪ ،‬وياهم طرف‪33‬دار زي‪33‬اد اس‪33‬الم هس‪33‬تند ‪ ،‬ولي ب‪33‬ا تفاس‪33‬ير غل‪33‬ط ونادرس‪33‬ت ب‪33‬ه‬
‫عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ‪ ،‬مردم را از اسالم متنفر ميسازند‪ ، 3‬بسياري ازعادات ق‪33‬ومي‪ ، 3‬قبلي ‪،‬‬
‫رواج ها ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬عنعنات غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اس‪33‬المي ك‪3‬ه‬
‫حتا آن‪33‬انرا از مق‪33‬ام انس‪33‬اني ب‪3‬ه ال‪3‬وهيت ميكش‪3‬انند‪ ، 3‬و غ‪3‬يره ام‪33‬ور مخ‪3‬الف اس‪33‬الم را جن‪3‬ان ص‪3‬بغه ء دي‪33‬ني‬
‫ميدهند ‪ ،‬و جنان براي مردم معرفي‪ 3‬ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ‪ ،‬ازين اعمال متنفر ش‪33‬ده ‪،‬‬
‫وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع غرايز ‪ :‬مردمان بيدين ميدانند كه بذيرش دين يك سلسله از مسؤوليت هايي‬
‫دارد كه مانع بسياري‪ 3‬از خود خواهي ها ‪ ،‬تكبره‪33‬ا ‪ ،‬ش‪33‬هوت برس‪33‬تي ه‪33‬ا ‪ ،‬تعص‪33‬بات ‪ ،‬و غ‪33‬يره ام‪33‬ور منفي‬
‫ميكردد‪ ، 3‬بكونهء مث‪33‬ال ‪ :‬روزي‪ 3‬يكتن از اس‪33‬تادان م‪33‬ا ك‪33‬ه دكت‪33‬ورا در عقي‪33‬ده اس‪33‬المي داش‪33‬ت كفت ‪ :‬فرع‪33‬ون‬
‫نسبت به بسياري مردم دين را خ‪33‬وب ميدانس‪33‬ت ‪ ،‬م‪33‬ا تعجب ك‪33‬رديم‪ ، 3‬اس‪33‬تاد كفت ‪ :‬يكي از مقرب‪33‬ان فرع‪33‬ون‬
‫برايش كفت ‪ :‬كه مشكل شما با حضرت موسى ( عليه السالم ) هميشه در كفتن يك كلمه اس‪33‬ت ‪ ،‬آي‪33‬ا امك‪33‬ان‬
‫ندارد كه اين كلمه را بزبان بياوري و مشكالتت را با موسى‪ 3‬حل نمايي ؟ فرعون كفت ‪ :‬اين كلمه ( ال إله‬
‫إال اللــه ) داراي مفهوم بس‪33‬يار وس‪33‬يع اس‪33‬ت ‪ ،‬هرك‪33‬اه اين كلم‪33‬ه را بخ‪33‬وانم من ب‪33‬ا س‪33‬اير اين غالم‪33‬ان حق‪33‬وق‬
‫مساوي‪ 3‬حاصل مينمايم ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬آنان را از غالمي خ‪33‬ويش ره‪33‬ا نم‪33‬ايم ‪ ،‬و من مانن‪33‬د آن‪33‬ان ي‪33‬ك انس‪33‬ان‬
‫عادي كردم ‪.‬‬
‫فرعون ميدانست كه با كفتن اين كلمه تمامي خود خ‪33‬واهي ه‪33‬اي وي از بين رفت‪33‬ه و نميتوان‪33‬د ك‪33‬ه ب‪33‬ه هم‪33‬ان‬
‫تكبر ‪ ،‬خود خواهي ‪ ،‬ظلم ‪ ،‬تجاوز ‪ ،‬شهوت راني خويش ادامه دهد ‪ ،‬ب‪33‬ه همين ش‪33‬كل س‪33‬اير مردم‪33‬ان بي‪33‬دين‬
‫نيمخواهند‪ 3‬با بذيرش دين خود را از بي بند وباري‪ 3‬ها ‪ ،‬استفاده جويي ها و ل‪33‬ذت ه‪33‬اي ح‪33‬رام دور س‪33‬ازند ‪،‬‬
‫آنان ميخواهند‪ 3‬با ديانت مخالفت نمايند تا زمينه را براي خ‪3‬ود برس‪3‬تي آم‪3‬اده س‪3‬ازند‪ ، 3‬خ‪3‬ود ق‪3‬انون بس‪3‬ازند‪، 3‬‬
‫خود آنرا مشروعيت دهند ‪ ،‬كناه را قانوني سازند‪ ، 3‬زنا را تشويق نماين‪33‬د ‪ ،‬ش‪33‬راب را حالل دانن‪33‬د ‪ ،‬ج‪33‬ور و‬
‫جب‪33‬ال و تج‪33‬اوز‪ 3‬ب‪3‬ه حرم‪33‬ات ديك‪33‬ران را ب‪33‬راي خ‪33‬ود ع‪33‬ادي ق‪33‬رار‪ 3‬دهن‪33‬د ‪ ،‬هرك‪33‬اه دين باش‪33‬د ‪ ،‬اين اش‪33‬خاص‬
‫مجبورند كه تمامي اين امور زشت را از بين برند ‪ ،‬زناكاران به محكمه كش‪33‬انده ميش‪33‬وند‪ ، 3‬ش‪33‬راب خ‪33‬وران‬
‫جزا ميبينند ‪ ،‬جينل هاي فحاشي مسدود‪ 3‬ميكردد ‪ ،‬از قاتالن قصاص كرفته ميشود‪ ، 3‬بناء مردمانيكه به جنين‬
‫اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند‪ 3‬و نه هم حكومت اسالمي ‪.‬‬
‫تأثير بذيري‪ 3‬از محيط ‪ :‬محيط ‪ ،‬دوستان ‪ ،‬همنشينان ‪ ،‬اعضاي فاميل ‪ ،‬وغ‪33‬يره كس‪33‬انيكه باانس‪33‬ان رواب‪3‬ط‪3‬‬
‫روزانه دارند ‪ ،‬باالي شخصيت انسان تأثير حتمي ميداشته باشند ‪ ،‬بيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) دوس‪33‬تان‬
‫خوب را به فروشنده عطر و دوستان بد را ب‪33‬ه كس‪33‬يكه آتش مي‪33‬افروزد‪ 3‬تش‪33‬بيه نم‪33‬وده اس‪33‬ت ‪ ،‬زي‪33‬را زم‪33‬اني‬
‫كسي با فروشنده ء عطر دوستي‪ 3‬داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬هروق‪33‬تي‪ 3‬ب‪33‬ا دوس‪33‬ت خ‪33‬ود مالق‪33‬ات نماي‪33‬د و دوس‪33‬تش ب‪33‬رايش‬
‫عطري هم ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان متدين ‪ ،‬با تقوا ‪ ،‬امانت ك‪33‬ار‬
‫وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند‪ ، 3‬ودوستان بد مانند افروزنده آتش هركاه نخواهد به دوس‪33‬تش‬
‫ضرري‪ 3‬برساند ‪ ،‬ازينكه وظيفه اش آتش در دادن است ‪ ،‬زماني دوستش با او مينشيند حتما جرقه هاي آتش‬
‫باالي او باد شده ودر لباسهايش‪ 3‬سوراخ هايي را ايج‪33‬اد ميكن‪33‬د ‪ ،‬وي‪33‬اهم ب‪33‬وي دود و ك‪33‬رمي آتش اورا خس‪33‬ته‬

‫‪35‬‬
‫مينمايد‪ ، 3‬بهمين سان دوستان بد اخالق ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬كمراه ‪ ،‬بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كاره‪33‬اي ب‪33‬د ‪ ،‬و‬
‫كمراهي دعوت مينمايد ‪ ،‬وباآلخره دوست خود را در هالكت مياندازد ‪.‬‬
‫خاندان نبــوتش كــــــــــــــــــم شد‬ ‫بسر نوح با بــدان بنشســــــت‬
‫بي نيكان كرفت و مرد م شــــــــــد‬ ‫سك اصحاب كهفت روزي جند‬
‫اطفال هميشه با ايمان فطري‪ 3‬خلق ميشوند‪ 3‬ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر‪ 3‬شده ‪ ،‬هركاه وال‪3‬دين‬
‫شان مردمان مؤمن و نيكوكار‪ 3‬باشند ‪ ،‬اطفال ن‪3‬يز از آنه‪3‬ا ب‪3‬يروي نم‪3‬وده ‪ ،‬ب‪3‬ه نيكي و ايم‪3‬ان و تق‪3‬وا ع‪3‬ادت‬
‫نموده درهنكام جواني‪ 3‬نيز مؤمنان صادق ميشوند‪ 3‬وهركاه والدين شان يهودي‪ ، 3‬نصراني‪ ، 3‬بت برست ‪ ،‬بي‬
‫نماز ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬بي تقوا باشند ‪ ،‬اوالد هايشان نيزمتأثر‪ 3‬به وال‪33‬دين ش‪33‬ده مانن‪33‬د آنه‪33‬ا ميكردن‪3‬د‪ ، 3‬ب‪33‬ه همين س‪33‬ان‬
‫ساير دوستان و همنشينان باالي انسان تأثير نمو‬
‫ده ‪ ،‬انسان را بـه همان راهي ميبرند كه آنان به آن عادت دارند ‪.‬‬
‫عناد وتكبر‪ : 3‬تكبر عبارت از يك غريزه ء ش‪3‬يطاني اس‪3‬ت ك‪3‬ه در آغ‪3‬از خلقت انس‪3‬ان ‪ ،‬ابليس را از ب‪3‬ذيرش‬
‫امر الهي مانع شد ‪( ،‬أَبَى َوا ْستَ ْكبَ َر َو َكانَ ِم ْن ْال َكافِ ِرينَ ) البقرة‪ 34 /‬ابا ورزيد‪ 3‬و تكبر نمود و از جمله ك‪33‬افران‬
‫بود ‪.‬‬
‫هركاه زنده كي بسياري‪ 3‬از كافران وبي‪33‬دينان را در ط‪33‬ول ت‪33‬اريخ بش‪33‬ريت مطالع‪33‬ه نم‪33‬اييم ‪ ،‬خ‪33‬واهيم‪ 3‬دي‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫ابوجهل ‪ ،‬ابو لهب ‪ ،‬ابوطالب ‪ ،‬و سايركفار عصر بيامبرب‪3‬ا‪ 3‬وج‪3‬ود‪ 3‬ش‪3‬ناخت شخص‪3‬يت ص‪33‬ادقانه بي‪3‬امبر‪ 3‬دين‬
‫اسالم را بخاطر‪ 3‬تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودن‪33‬د ‪ ،‬درزم‪33‬ان س‪3‬اير بي‪33‬امبران مردم‪33‬ان متك‪3‬بر‬
‫ميكفتند ‪ ،‬آيا به اين بيامبر فقير ايمان بياوريم‪ ، 3‬جرا بيامبر يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟‬
‫نوح عليه السالم بعد از ص‪33‬د ه‪33‬ا س‪33‬ال دع‪33‬وت ب‪33‬ه بروردك‪33‬ار كفت ‪َ ( :‬وإِنِّي ُكلَّ َم‪33‬ا َد َع‪33‬وْ تُهُ ْم لِتَ ْغفِ‪َ 3‬ر لَهُ ْم َج َعلُ‪33‬وا‬
‫صرُّ وا‪َ 3‬وا ْستَ ْكبَرُوا‪ 3‬ا ْستِ ْكبَارًا ( من هركاهي ايش‪33‬ان را دع‪33‬وت ميكنم ت‪33‬ا‬ ‫صابِ َعهُْ‪3‬م فِي آ َذانِ ِه ْم َوا ْستَ ْغ َشوْ ا‪ 3‬ثِيَابَهُ ْم َوأَ َ‬
‫أَ َ‬
‫ايشانرا‪ 3‬آمرزش نمايي ‪ ،‬انكشتان خود را در كوش هاي خويش ميكزارند‪ ، 3‬و ‪ ،‬خود را درلب‪33‬اس ه‪33‬اي خ‪33‬ود‬
‫ميبوشاند ‪ ،‬ودرمخالف‪ 3‬با حق اصرار ميورزند ‪ ،‬بسيار تكبر ميكنند ) نوح ‪7 /‬‬
‫ق َوقَالُوا‪َ 3‬م ْن أَ َش ُّد ِمنَّا قُ َّوةً ) اما قوم عاد بس تك‪3‬بر نم‪3‬ود ن‪3‬د درزمين‬ ‫ض بِ َغي ِْر ْال َح ِّ‬
‫(فَأ َ َّما عَا ٌد فَا ْستَ ْكبَرُوا فِي اأْل َرْ ِ‬
‫بدون حق ‪ ،‬وكفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت ‪15 /‬‬
‫(إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِي َل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) اينان كساني بودند كه هركاه برايشان ال إله إال هللا كفته ميشد‬
‫تكبر مينمودند ) الصافات ‪35 /‬‬
‫( در عصور امروزي نيز انسانهايي‪ 3‬متك‪33‬بر خ‪33‬ود را نس‪33‬بت ب‪33‬ه س‪33‬ايرين برت‪33‬ر دانس‪33‬ته خ‪33‬ود را قانونك‪33‬ذار ‪،‬‬
‫قانون دان ‪ ،‬حاكم ‪ ،‬و برتراز همه دانسته ‪ ،‬وبا انانيت وتكبرشيطاني حق را نميبذيرند ‪.‬‬
‫حفظ منافع ‪ :‬مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني ميبينند ‪ ،‬زيرا آنان تصور‪ 3‬ميكنند كه هرك‪33‬اه‬ ‫‪-1‬‬
‫بولي را درراه خدا مصرف كنند بيهوده مصرف‪ 3‬ميشود‪ ، 3‬ولي خبرندارند‪ 3‬كه آنجه را انسان براي خود‬
‫مصرف‪ 3‬ميكند ‪ ،‬ازبين رفته و آنجه را در راه خدا مصرف‪ 3‬ميكنند باقي مانده ودرروز‪ 3‬آخرت از هفت‬
‫إلى هفتصد جند باداش آنرا ميبينند ‪.‬‬

‫حرام ها را براي خود حالل كردن ‪ :‬يكي از اسباب فرار از دين استفاده جويي هاست ‪ ،‬زيرا هركاه به‬ ‫‪-2‬‬
‫مردمان بيدين كفته شود كه رشوت حرام است ‪ ،‬خ‪33‬وردن كوش‪33‬ت ه‪33‬اي ذبح نش‪33‬ده ب‪33‬ه طريق‪33‬ه اس‪33‬المي‬
‫حرام است ‪ ،‬كرفتن طويانه حرام است ‪ ،‬فورا خود را از جوكات دين خارج نموده وباالي دين مسخره‬
‫كي ميكنند ‪.‬‬
‫عدم بيان بعضي از ظواهر فطري‬ ‫‪-3‬‬
‫جهل از دين‬

‫‪36‬‬
‫فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين ‪ :‬هركاه به ت‪3‬اريخ اس‪3‬الم مراجع‪3‬ه نم‪3‬اييم مي‪3‬ابيم ك‪3‬ه اك‪3‬ثريت‬
‫مردم اسالم شناس بودند ‪ ،‬حتا بسياري‪ 3‬از فيلسوفان ‪ ،‬ساينس دانان ‪ ،‬فلك دانان ‪ ،‬رياضي‪ 3‬دان‪33‬ان ‪ ،‬طبيب‪33‬ان ‪،‬‬
‫هنرمن‪33‬دان ‪ ،‬ش‪33‬اعران ‪ ،‬اديب‪33‬ان معلوم‪33‬ات واف‪33‬ري از دين داش‪33‬تند ‪ ،‬وبس‪33‬ياري از اختراع‪33‬ات ‪ ،‬كفت‪33‬ه ه‪33‬ا ي‬
‫خويش را از اسالم ميكرفتند‪ ، 3‬فارابي‪ ، 3‬البيروني ‪ ،‬ابن رشد ‪ ،‬سيد جمال الدين افغاني ‪ ،‬اب‪33‬وعلي ابن س‪33‬يناي‬
‫بلخي ‪ ،‬حافظ ‪ ،‬س‪3‬عدي ‪ ،‬مولن‪3‬اي‪ 3‬روم ‪ ،‬هم‪3‬ه وهم‪3‬ه دانش‪33‬مندان ب‪3‬زرك دين اس‪33‬الم بودن‪3‬د‪ ، 3‬رؤس‪33‬اي دولت ‪،‬‬
‫بادشاهان ‪ ،‬وزراء ‪ ،‬سياستمداران و ساير كاركنان دولت آنقدر در دين وعقيده معلوم‪33‬ات داش‪33‬تند ك‪33‬ه اس‪33‬الم‬
‫جزء ال ينفك تمامي تخصصات در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را مبهوت ومتحيرس‪33‬اخته ب‪33‬ود ‪،‬‬
‫ولي در عصر استعمال انكليس‪33‬ها خواس‪33‬تند‪ 3‬ت‪33‬ا بين مس‪33‬لمان و س‪33‬اير رش‪33‬ته ه‪33‬ا فاص‪33‬له ايج‪33‬اد كنن‪33‬د ‪ ،‬در هن‪33‬د‬
‫بريطانوي‪ 3‬مكتب هايي را ايجاد نمودند كه غالبا به ضد اسالم ش‪33‬اكرد‪ 3‬تربي‪33‬ه مينمودن‪3‬د‪ ، 3‬ي‪33‬ا آن‪33‬انرا ب‪33‬ه ادي‪33‬ان‬
‫منسوخ دعوت ميكردند وياهم كوشش ميكردند‪ 3‬كه حد اقل از عقيده ء اسالمي دور باشند ‪ ،‬زيرا ب‪33‬ا اس‪33‬تفاده‬
‫از كمراهي و نشر فساد ميتوانستند‪ 3‬كه كشورهاي اسالمي را استعمال نمايند ‪ ،‬انكليسها ديدند كه در هند ك‪33‬ه‬
‫شامل ( هند – باكستان – بنكله ديش ‪ ،‬وكشمير) ب‪33‬ود جن‪33‬دين ق‪33‬رن مس‪33‬لمانان حك‪33‬ومت نم‪33‬وده ان‪33‬د ‪ ،‬بن‪33‬اء ب‪33‬ا‬
‫تفرقه بين اسالم وغيرمس‪33‬لمانان از يكط‪3‬رف‪ ، 3‬وتربي‪33‬ه مس‪3‬لمانان ب‪3‬ه مخ‪33‬الفت از دين از س‪3‬وي ديك‪33‬ر عم‪3‬ل‬
‫كردند‪ ، 3‬باالي علماي دين كه بخش مهم جامعه را تشكيل ميداد معاشات دولتي را قط‪33‬ع نمودن‪33‬د ‪ ،‬ت‪33‬ا دس‪33‬تان‬
‫شان بسوي‪ 3‬مردم دراز باشد ‪ ،‬ونتوانند حق را بيان دارند ‪ ،‬استعمار‪ 3‬كران مضامين اخالق اس‪33‬المي ‪ ،‬ق‪33‬رآن‬
‫شناسي‪ ، 3‬و فرهنك اسالمي را از مكاتب و بوهنتون ها از بين بردن‪33‬د ‪ ،‬ت‪3‬ا جوان‪3‬ان از احك‪33‬ام اس‪33‬المي خ‪3‬الي‬
‫الذهن باشند ‪ ،‬وآنان بتوانند‪ 3‬مغزهاي شانرا از افكار‪ 3‬بيديني ‪ ،‬و دوري‪ 3‬دين از تمامي ابعاد زنده كي اس‪33‬المي‬
‫خالي نموده درمقابل آنانرا به بذيرش اديان منسوخ وياهم افكارالحادي آماده سازند ‪ .‬آن‪33‬ان كوش‪33‬ش نموددن‪3‬د‪3‬‬
‫كه متخصصان اسالمي را در جارجوب مدرسه هاي قلف نموده از ساير علوم تكنول‪33‬وزي بيخبرس‪33‬ازند‪ ، 3‬و‬
‫عالوه برآن نشرات و اطالعات جمعي استعمار‪ 3‬كران تبليغ مينمودند كه دين اسالم مخ‪33‬الف علم ‪ ،‬س‪33‬اينس ‪،‬‬
‫تكنوروزي‪ 3‬وبيشرفت جامعه است ‪ ،‬زماني كشور‪ 3‬تان بيشرفت ميكند كه احكام اسالم را از خان‪33‬ه ه‪33‬اي ت‪33‬ان‬
‫دور نموده ‪ ،‬دفاتر‪ 3‬رسمي ‪ ،‬وادارات دولتي را به سيستم‪ 3‬هاي غيراسالمي عيار نماييد ‪ ،‬وقوانين اسالمي را‬
‫كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خاك وخون كشيد ‪ .‬بعضي ازرهبران كشور هاي اسالمي مثل‬
‫مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( بدر تركها) ميدانست جنين احكام را باالي كشورخويش‪ 3‬تط‪33‬بيق‪ 3‬نم‪33‬ود‬
‫كه نه تنها همان عزتيكه تركيه داشت و مركز خالفت اسالمي بود ‪ ،‬ازبين رفت ‪ ،‬تا هنوز نتوانس‪33‬ته ك‪33‬ه در‬
‫جمله كشور‪ 3‬هاي صنعتي باشد ‪ ،‬و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا است ولي با بهان‪33‬ه‬
‫هاي مختلفي رد ميكردد ‪.‬‬
‫اين سياس‪33‬ت اس‪33‬تعماري‪ 3‬اث‪33‬ري زي‪33‬ادي دركش‪33‬ورهاي‪ 3‬اس‪33‬المي داش‪33‬ت ‪ ،‬و فاص‪33‬له ب‪33‬زركي‪ 3‬بين دانش‪33‬مندان‬
‫ومتخصصان اسالمي و ساير‪ 3‬متخصصان ايجاد شد ‪ ،‬اين فاص‪33‬له س‪33‬بب ش‪33‬د ك‪33‬ه دو ط‪33‬رف از يك‪33‬ديكر‪ 3‬تنف‪33‬ر‬
‫نموده يكديكر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با بروز جنين خالفات كشورهاي‪ 3‬اسالمي ب‪33‬ه جن‪33‬ك‬
‫هاي خانمانسوز ‪ ،‬ويراني ها ‪ ،‬وخرابه ها مبدل كرديد ‪.‬‬
‫ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك‪ 3‬اين فاصله را در بسياري از كشور‪ 3‬ه‪33‬ا از بين ب‪33‬رده ‪،‬‬
‫وامروز علماي ازهر شريف‪ ، 3‬بوهنتون قم ايران ‪ ،‬وساير‪ 3‬بوهنتون هاي جهان اسالمي جنين فاص‪33‬له ه‪33‬ا را‬
‫تاحدي از بين برده ان‪33‬د ‪ ،‬و كشورهايش‪33‬ان روز‪ 3‬ب‪33‬روز‪ 3‬بيش‪33‬رفت‪ 3‬مينماي‪33‬د ‪ ،‬وهرك‪33‬اه اين فاص‪33‬له از بين رفت‪33‬ه‬
‫ومردم‪ 3‬همه حقايق اسالم را درك نمايند ‪ ،‬وبدانند‪ 3‬كه قرآن عظيم الشان درنخس‪33‬تين آيت ميكوي‪33‬د ( ا ْق‪َ 3‬ر ْأ بِ ْ‬
‫اس‪ِ 3‬م‬
‫‪3‬القَلَ ِم ‪ -‬عَلَّ َم اإْل ِ َ‬
‫نس‪3‬انَ َم‪33‬ا لَ ْم يَ ْعلَ ْم )‬ ‫‪3‬ر ْأ َو َربُّ َ‬
‫ك اأْل َ ْك‪َ 3‬ر ُم‪ -‬الَّ ِذي عَلَّ َم بِ ْ‬ ‫ق ‪=-‬ا ْق َ‬ ‫نس‪3‬انَ ِم ْن َعلَ‪ٍ 3‬‬ ‫ق اإْل ِ َ‬ ‫ق ‪َ -‬خلَ َ‬ ‫ك الَّ ِذي َخلَ َ‬ ‫َربِّ َ‬
‫بخوان بنام بروردكارت كه ترا خلق نمود ‪ ،‬انسانرا‪ 3‬از ي‪33‬ك بارج‪33‬ه خ‪33‬ون خل‪33‬ق نم‪33‬ود ‪ ،‬بخ‪33‬وان بروردك‪33‬ارت‬
‫بسياركريم‪ 3‬است ‪ ،‬آنكه بواسطه قلم علم آموخت ‪ ،‬براي انسان انجه را نميدانست آموخت ‪ .‬العلق ‪5 -1 /‬‬
‫ت َوهَّللا ُ بِ َما تَ ْع َملُونَ خَ بِير) المجالة ‪11 /‬‬ ‫يَرْ فَ ْع هَّللا ُ الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َوالَّ ِذينَ أُوتُوا ْال ِع ْل َم َد َر َجا ٍ‬

‫‪37‬‬
‫بي سليقه كي در رساندن دين ‪ :‬بيامبراسالم‪ 3‬خود را عالم ن‪3‬ه بلك‪3‬ه معلم بي‪33‬ان داش‪3‬ته اس‪33‬ت ( إنم‪3‬ا بعثت‬ ‫‪-4‬‬
‫معلما ) عالم كسي است كه خودش با زحمات زياد علمي را آموخته ‪ ،‬وكاهي در رساندن علم خ‪33‬ويش‬
‫به ديكران ‪ ،‬ضعيف ميباشد‪ ، 3‬ولي معلم ب‪33‬ودن ي‪33‬ك ه‪33‬نر اس‪33‬ت ‪ ،‬ه‪33‬نر افه‪33‬ام وتفهيم دارد ‪ ،‬معلم حقيقي‬
‫كسي است كه علم خويش را براي شاكردان خود ‪ ،‬جنان تلقين نماي‪33‬د ك‪33‬ه تم‪33‬امي ش‪33‬اكردان ب‪33‬ا درج‪33‬ات‬
‫مختلف فهم ‪ ،‬از اواستفاده كرده بتوانند‪ ، 3‬معلم با دانشتن هنر آم‪33‬وزش‪ 3‬و ب‪33‬رورش‪ ، 3‬ب‪33‬ا اس‪33‬اليب بس‪33‬يار‬
‫ع‪33‬الي علمي وه‪33‬نري‪ ، 3‬ش‪33‬اكردان را ب‪33‬ه فهم مطلب ي‪33‬اري‪ 3‬ميرس‪33‬انند‪ ، 3‬بي‪33‬امبر اس‪33‬الم ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه‬
‫وسلم ) با استفاده از همان حكمت ودانشيكه دعوتكران حقيقي ميداشته باشند ‪ ،‬در زمان خروج از مك‪33‬ه‬
‫مكرمه با حضرت ابوبكر صديق‪ 3‬هجرت نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جن‪33‬د س‪33‬ال ب‪33‬ا ده‬
‫هزار انسان قران صفت دو باره به مكه بر كردد ‪ ،‬و راه حق را جنان بيان دارد كه ت‪33‬اريخ بش‪33‬ريت از‬
‫بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند ‪.‬‬
‫با تأسف بسياري از دعوتكران سليقه يي خوبي در دعوت نداشته ‪ ،‬نميتوانند دين را با فص‪33‬احت وبالغتيك‪33‬ه‬
‫شايسته ء هر عصر است ‪ ،‬تبليغ نمايند ‪ ،‬وياهم وسايل دعوت را استفاده نمايند ‪ ،‬تلويزيون ميتوان‪33‬د وس‪33‬يلهء‬
‫خوبي براي دعوت به راه حق باشد ‪ ،‬انترنت ميتواند كه صداي ح‪33‬ق را ب‪33‬ه تم‪33‬امي م‪33‬ردم رس‪33‬اند ‪ ،‬كمب‪33‬وتر‪3‬‬
‫ميتواند‪ 3‬كه وسيله ء خوبي براي نشر حق كردد ‪ ،‬بارجه هاي تم‪33‬ثيلي هدفمن‪33‬د اس‪33‬المي ‪ ،‬فلم ه‪33‬اي هدفمن‪33‬د ‪،‬‬
‫حتا فلم هاي كارتوني وغيره ميتوانند‪ 3‬كه وسايلي‪ 3‬براي دعوت كردند ‪ ،‬ولي بي سليقه كي دع‪33‬وتكران ‪ ،‬ع‪33‬دم‬
‫اخالص درهنكام‪ 3‬دعوت ‪ ،‬كمي معلومات عص‪33‬ري ‪ ،‬ص‪33‬حبت ه‪33‬اي براكن‪33‬ده در مج‪33‬الس ‪ ،‬ع‪3‬دم اح‪3‬ترام ب‪3‬ه‬
‫شخصيت مدعو ‪ ،‬خشونت درهنكام‪ 3‬مجادله ها ‪ ،‬نداشتن مثالهاي زنده مطابق عصر‪ ،‬عدم فهم اس‪33‬اليب جدي‪33‬د‬
‫دعوت ‪ ،‬بي خبري از فقه واقع ‪ ،‬نشناختن دشمن عصر‪ ،‬دوري از مقتضيات عصر ‪ ،‬و ساير ام‪33‬ورمنفي‬
‫كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود‪ 3‬كه بسياري از مردم از دين كريز نماين‪33‬د ‪ ( .‬ربن‪33‬ا ال تجعلن‪33‬ا فتنــة‬
‫للذين كفروا ) ججججججج‬

‫عقب مانده كي ها‬ ‫‪-5‬‬

‫مجرمان چگونه دعوتكران راه حق را آسيب ميرسانند ؟‬


‫! كه هر دعوتكر راه حق به يك سلس!!له‬ ‫! دقيق متوجه شويم ميابيـم‬ ‫هركاه به آيات قرآني بصورت‬
‫! ‪ ،‬دانش!!مندان‬ ‫! اشخاص بيخبر از دين ص!!ورت ميب!!ذيرد‬ ‫! كه اين مشاكل توسط‬‫مشكالت روبرو ميكردد‬
‫اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند كه مسلمان مخلص هميشه مورد تاخت و تاز بيخردان قرار ميكيرد‬
‫! دارد كه قرآن عظيم الشان‬ ‫! همين اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزندش نصايحي‬ ‫و روي‬
‫!ابُنَيَّ أَقِمْ‬
‫! ميفرمايد (يَ!‬
‫! ‪ ،‬تا عبرتي براي رهروان راه حق كردد ‪ ،‬حضرتش‬ ‫نصيحت هاي او را نقل مينمايد‬

‫‪38‬‬
‫!) لقم!!ان ‪ 17/‬اي‬ ‫عزْمِ الْأُمُورِ‬
‫عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ َ‬ ‫! وَانْهَ َ‬ ‫الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ‬
‫بسرم ‪ ،‬نماز را ادا نما ‪ ،‬و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از بدي ها منع نما و در مص!!يبت هاييكه‬
‫! صبر نما ‪ ،‬اين است عزم را سخ در امور ‪.‬‬ ‫متوجه ات ميشود‬
‫!وت به راه‬ ‫!ود تا بعد از دع!‬ ‫! كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نم!‬ ‫علماي اسالم ميبرسند‬
‫!يبتي مبتال‬ ‫!بر نمايد ‪ ،‬و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص!‬ ‫حق در مصيبت ها ص!‬
‫!اي‬‫! ميكويد كه بعد از ( إياك نعبد ) در نماز ه!‬ ‫ميكردد كه الزم است صبر اختيار نمايد ‪ .‬دانشمند ديكري‬
‫! ‪ ،‬زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي در قبال دارد‬ ‫خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم‬
‫!‪.‬‬ ‫! (جل جالله ) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد‬ ‫كه انسان با استعانت و كمك خداوند‬
‫!دي حتما‬ ‫!ده از ب!‬ ‫!ده به نيكي ها و منع كنن!‬ ‫ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ‪ ( :‬دعوت كنن!‬
‫ضرري را متقبل ميكردد ‪ ،‬بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود ‪.‬‬
‫نوعيت اذيت‬
‫آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و مردم را به نيكي ها دعوت ميكنند ‪ ،‬به يك سلسله از مصيبت ها و‬
‫! نموده است ‪:‬‬ ‫! كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا جنين تعريف‬ ‫رنج ها مبتال ميكردد‬
‫!وا‬
‫!انُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُ!‬
‫! كَ!‬ ‫!وا‬ ‫‪ ( -1‬خنده و استهزاء نمودن ) ‪ :‬خداوند متعال ميفرمايد ‪ ( :‬إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُ!‬
‫يَضْحَكُونَ ) المطففين ‪ 29/‬مجرمان بر مؤمنان خنده ميكنند ‪ ،‬اين برنامه مجرمان است كه براي ضعيف‬
‫!‪.‬‬‫ساختن مؤمنان آنها را به مسخره كرفته و بر آنان ميخندند‬
‫‪ -2‬غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن ‪ :‬مردمان مجرم ع!!ادت دارند كه با اش!!ارات و لمز وغز و‬
‫!اه بر‬‫!امَزُونَ) المطففين‪ 30 /‬هرك!‬ ‫!رُّوا بِهِمْ يَتَغَ!‬‫! ( و َإِذَا مَ!‬
‫! ميرسانند‬ ‫استخدام كنايات بر مؤمنان ضرر‬
‫!‪.‬‬ ‫مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند‬
‫‪ -3‬برمؤمنان فكاهي كفتن ‪ :‬مردمان مجرم عادت دارند كه با يكجا ش!!دن با بقيه مجرم!!ان از جمالت‬
‫! ميدهند و بر آنان فكاهي ميكويند و‬ ‫! ريشخند و نيشخند خود قرار‬ ‫استهزاء آميز كار كرفته مؤمنان را مورد‬
‫ميخندند ‪ ،‬خداوند () ميفرمايد ‪ ( :‬وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُوا فَكِهِينَ ) المطففين ‪ 31/‬و جون از حضور‬
‫محفل مؤمنان بسوي كسان خود باز كردند به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -4‬نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نمودن ‪ :‬برنامه ديكر مجرمان اينست كه مؤمنان حقيقي را به‬
‫جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديكران ميكويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت خبر ندارند ‪،‬‬
‫! قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين‪ 32 /‬و جون مؤمنان را ببينند كويند‬ ‫خداوند () ميفرمايد ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ‬
‫‪ :‬ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند ‪.‬‬

‫! كه برنامه مجرمان هميشه و در طول تاريخ حيات بشر‬ ‫قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد‬
‫! و كمراه‬‫! ها ‪ ،‬اشارات كنايه آميز ‪ ،‬فكاهي كفتن ‪ ،‬و مؤمنان را منحرف‬‫همين بوده كه با خنده ها ‪ ،‬نيشخند‬
‫خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند ‪ .‬و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و يكتا برس!!تي را با‬
‫نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند ‪.‬‬

‫‪39‬‬
‫اسامشناسي‪ 3‬معاصر‬
‫بخش اول ( اعتقادات )‬

‫درين بحث مطالب ذيل را ميخوانيد ‪:‬‬


‫‪ -1‬ضروت انسان به دين ‪.‬‬
‫‪ -2‬هدف از خلقت انسان ‪.‬‬
‫‪ -3‬اثبات موجوديت‪ 3‬خداوند متعال ( جل جالله) با ذكر داليل مقدمين ومتأخرين‬
‫‪ -4‬وحدانيت‬
‫‪ -5‬صفات خداوند ( جل جالله )‬
‫‪ -6‬مفهوم الإله إال اللـــه‬
‫‪ -7‬ايمان هاي مقبول‬
‫‪ -8‬شرك و انواع آن‬
‫‪-9‬‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬


‫هركاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نم‪33‬اييم ‪ ،‬بخ‪33‬وبي مش‪33‬اهده ميك‪33‬نيم ك‪33‬ه دين مق‪33‬دس‬
‫اسالم برتريت زيادي‪ 3‬نسبت به ساير در بخش ه‪3‬اي مختل‪3‬ف خ‪3‬ويش دارد ‪ .‬و همين برت‪3‬ريت‪ 3‬ه‪3‬اي دين‬
‫اسالم است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد ‪.‬‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نموده ‪ ،‬وهرك‪33‬اه كس‪33‬ي بخواه ‪3‬د‪3‬‬
‫مطابق‪ 3‬برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از ماديت دوري‪ 3‬نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديك‪33‬ر ت‪33‬رك دني‪33‬ا‬
‫نمايد و در مغاره ها و سوراخ‪ 3‬ه‪33‬اي ك‪33‬وه ه‪33‬ا رفت‪33‬ه مص‪33‬روف‪ 3‬عب‪33‬ادت ش‪33‬ود ‪ ،‬وي‪33‬اهم ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه‬
‫مقامات عالي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنده كي در خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد‪. 3‬‬

‫‪40‬‬
‫بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي‪ 3‬مواجه ميشوند ‪ ،‬يا اينكه ازين دين صرف نظ‪33‬ر نم‪33‬وده ب‪33‬ه‬
‫بيديني‪ 3‬رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خ‪33‬ود ب‪33‬ه ب‪33‬يروي دس‪33‬اتير‪ 3‬اين دين مخفيان‪33‬ه م‪33‬رتكب كن‪33‬اه‬
‫ميشوند‪ ، 3‬زيرا انسان اصال از دوبخش م‪33‬ادي و معن‪33‬وي‪( 3‬روحي ) تش‪33‬كيل ش‪33‬ده اس‪33‬ت ‪ ،‬و ب‪33‬ا نه‪33‬ادن ب‪33‬ه‬
‫ضرورت هاي مادي انسان مشكالتي را بار مياورد ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت‬
‫بن‪33‬دش راه ق‪33‬انوني‪ 3‬و مش‪33‬روع‪ 3‬ب‪33‬ا وس‪33‬ايل غيرمش‪33‬روع‪ 3‬خ‪33‬ود را اش‪33‬باع مينماي‪33‬د ‪ .‬و دينيك‪33‬ه اين غراي‪33‬ز‬
‫وضرورات انساني‪ 3‬را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميده‪33‬د وي‪33‬ا هم بيــروان مج‪33‬رمي‬
‫را بوجود مياورد‪ 3‬كه اضرار بزركي به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬
‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در مح‪33‬ور مادي‪33‬ات ميجرخن‪3‬د‪ 3‬و بخش معن‪33‬وي‪ ( 3‬روحي‪ ) 3‬حي‪33‬ات‬
‫انسان را به باد فراموشي كرفته اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالب‪33‬ا از من‪33‬ابع فك‪33‬ري‪ 3‬بش‪33‬ري‪ 3‬سرجش‪33‬مه‬
‫سرانجام‪ 3‬سبب بد بختي هاي ميكردد كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي ) كرفتار خلل ه‪33‬اي‬
‫درحيات خويش ميكردند‪ 3‬كه آثار آنرا در بسياري‪ 3‬از كشورهاي بيشرفته مشاهده مينم‪33‬اييم ‪ ،‬ب‪33‬يروان اين‬
‫نوع معتقدات هميشه بهبود خود را درمسايل‪ 3‬مادي زنده كي ميبينند‪ 3‬و هركاه دركدام‪ 3‬بخش م‪33‬اديت ناك‪33‬ام‬
‫ماندند فورا‪ 3‬دست به خود كشي ميزنند ‪ .‬و كاهي هم با وجود داشتن منابع م‪3‬ادي خ‪3‬وب و دس‪3‬ت داش‪3‬تن‬
‫به ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند‪ 3‬كه حيات خ‪3‬ويش را ب‪3‬دون ض‪3‬رورت‬
‫هاي روحي بخوبي‪ 3‬بسر برد ‪.‬‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي مادي ومعنوي‪ 3‬انسان است ‪ :‬ويزه كي دين مقدس اسالم درين اس‪33‬ت‬
‫ك‪33‬ه دو بخش اساس‪33‬ي ض‪33‬رورت ه‪33‬اي حي‪33‬ات انس‪33‬اني را مراع‪33‬ات مينماي‪3‬د‪ ، 3‬دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم م‪33‬اديت‬
‫ومعنويت‪ 3‬را مانند دو بال يك برنده قرار ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند‪ 3‬ب‪33‬ا ي‪33‬ك ب‪33‬ال ب‪33‬رواز‪3‬‬
‫نمايد ‪ ،‬به همين سان انسان نميتواند با يك بخش مادي يامعنوي‪ 3‬زنده كي كند بلك‪33‬ه اس‪33‬الم تم‪33‬امي غراي‪33‬ز‬
‫مادي و معنوي انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ‪ ،‬و مس‪33‬لمانان را ب‪33‬راي مراع‪33‬ات ه‪33‬ر دو بخش‬
‫رهنمايي‪ 3‬مينمايد ‪.‬‬
‫‪-2‬حضرت بيامبراسالم‪ 3‬محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأن‪33‬ك تعيش أب‪33‬دا و‬
‫اعمل آلخرت‪3‬ك كان‪3‬ك تم‪3‬وت غ‪3‬دا ) ب‪3‬راي زن‪3‬ده كي دني‪3‬ايي ات جن‪3‬ان ك‪3‬ار كن ك‪3‬ه ك‪3‬ويي هميشـه زن‪3‬ده‬
‫هستي ‪ ،‬وبراي آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬
‫اين حديث شريف‪ 3‬فكر انسان در دو بخش بص‪33‬ورت منظم ت‪33‬رتيب وتنظيم‪ 3‬مينماي‪33‬د ‪ ،‬و ب‪33‬ه مس‪33‬لمان‬
‫ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪ ،‬و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زن‪33‬ده‬
‫باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت نيز به اعمال خير جنان‬
‫مبادرت ورزد‪ 3‬كه شايد فردا‪ 3‬وقت مردنش است ‪ ،‬با اين قاعده انس‪33‬ان ميت‪33‬وان ش‪33‬كل وس‪33‬طيت را اختي‪33‬ار‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫خداوند‪ 3‬متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خويش بكويند‪ ( 3‬ربنا آتنا في‬
‫الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا‪ 3‬براي ما نيكي دنيا و آخرت را نص‪33‬يب‬
‫نما ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري از مردم‪ 3‬ميخواستند‪ 3‬در مغاره هاي كوه به عب‪33‬ادت‬
‫مشغول شوند‪ ، 3‬بيامبر( صلي هللا عليه وسلم ) فرمود‪ ( : 3‬ال رهبانية في اإلسالم )‬
‫وزماني هم جند شخص از صحابه بيامبر به خان‪33‬ه اش رفت‪33‬ه در م‪33‬ورد زن‪33‬ده كي بي‪33‬امبر استفس‪33‬ار‬
‫نمودن‪33‬د ‪ ،‬ديدن ‪3‬د‪ 3‬ك‪33‬ه بي‪33‬امبر اس‪33‬الم ازدواج نم‪33‬وده ‪ ،‬ش‪33‬بانكاه هم عب‪33‬ادت ميكن‪33‬د وهم در هنك‪33‬ام خ‪33‬واب‬
‫استراحت مينمايد ‪ ،‬روزانه كاهي روزه ميكيرد ‪ ،‬وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد‪. 3‬‬
‫آنان از عمل بيامبر‪ 3‬تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل كفتند كه بيامبر‪ 3‬اين امور را براي اين ميكن‪33‬د ك‪33‬ه از‬
‫تمامي كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل بيامبر نيستيم ‪ ،‬يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكن‪33‬د ‪،‬‬

‫‪41‬‬
‫و عمرخود را در عبادت بكزراند‪ ، 3‬ديك‪33‬ري‪ 3‬كفت من هيحك‪33‬اهي ش‪33‬ب خ‪33‬واب نميكنم و ميخ‪33‬واهم‪ 3‬تم‪33‬امي‬
‫‪ -2‬شموليت دين مق‪3‬دس اس‪3‬الم ‪:‬‬ ‫شب را به عبادت سبري نمايم ‪ ،‬وسومي هم‬
‫دين اسالم شامل تم‪33‬ام بخش ه‪33‬اي اقتص‪33‬ادي‪ ، 3‬اجتم‪33‬اعي ‪ ،‬معن‪33‬وي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياس‪3‬ي‪ ، 3‬ف‪33‬ردي و غ‪33‬يره‬
‫ميباشد‪. 3‬‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص ك‪33‬دام منطق‪33‬ه يي خ‪33‬اص ‪ ،‬مليت‬
‫خاص ‪ ،‬قوم خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و آدم من ت‪33‬راب ) هم‪33‬ه ش‪33‬ما از حض‪33‬رت‬
‫آدم خل‪33‬ق ش‪33‬ده اي‪33‬د و حض‪33‬رت آدم از خ‪33‬اك بي‪33‬دا ش‪33‬ده ‪ ،‬هم‪33‬ه اق‪33‬وام از اوالده حض‪33‬رت آدم ( علي‪33‬ه‬
‫السالم ) ميباشند ‪ ،‬و ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق‪ 3‬شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هستند ‪ ،‬دين الهي‬
‫نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات قومي ‪ ،‬لساني ‪ ،‬ن‪3‬زادي و غ‪3‬يره را درنظرنداش‪3‬ته باش‪3‬د ‪ ،‬بلك‪3‬ه خداون‪3‬د‬
‫متعال ( جل جالله ) اين دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬به‪33‬ترين انس‪33‬انان در ن‪33‬زد‬
‫خداوند‪ 3‬متعال ( جل جالله ) اشخاص برهيزكار‪ 3‬وباتقوا ميباشد ( إن اكرمكم عندهللا اتق‪33‬اكم) اين‬
‫دروس م‪33‬ا را ب‪33‬ه بحث جدي‪33‬دي ميكش‪33‬اند‪ 3‬ك‪33‬ه ( مفه‪33‬وم عب‪33‬ادت دراس‪33‬الم ) را م‪33‬ورد‪ 3‬مطالع‪33‬ه ق‪33‬رار‬
‫دهيـــــم ‪.‬‬

‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬جهارشنبه ‪ 18‬ج‪33‬وزاي‪ 3‬س‪33‬ال ‪ 1384‬مط‪33‬ابق ‪ 8‬ج‪33‬ون ‪2005‬‬
‫در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش را به سكها بخشيــد ) ج‪33‬نين نوش‪33‬ته‬
‫است ‪ :‬يك بيرزن بولدار‪ 3‬انكليسي در كمال نا بوري‪ 3‬يك مليون و دوصد‪ 3‬هزار بوند از ثروت خ‪33‬ود‬
‫را به سكلها واكذار‪ 3‬كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود‪ 3‬از اه‪33‬الي مانجس‪33‬تربا‪ 3‬وج‪33‬ود‬
‫داشتن وارث ‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود‬
‫را به نام اين بنياد كرد تا در راه خدمات رساني به سكها خرج كنند‬
‫خانم هي وود‪ 3‬نهايتا در اثر نارسايي‪ 3‬قلبي در كذشت و بس از مرك وارث او ك‪33‬ه دو ب‪33‬رادر‪ 3‬و ي‪33‬ك‬
‫خواهر بودند‪ 3‬با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبه‪33‬وت ش‪33‬دند ‪ ،‬خ‪33‬دمتكار بنج‪33‬اه وس‪33‬ه س‪33‬اله‬
‫وي كه جوليا مورك ترويد‪ 3‬نام دارد به روزنامه سان كفت ك‪33‬ه او از خ‪33‬انواده ه‪33‬ايش ب‪33‬يزار ب‪33‬ود و‬
‫تنها ( حيوانات خانواده او بودند ) ‪.‬‬

‫حكم ياد كرفتن جادو‬


‫ياد كرفتن جادو حرام و هركاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ‪ ،‬استعمال سحر هم كفراست ‪،‬‬
‫حكم رد جادو‬
‫هركاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست‬
‫! باشد ‪ ،‬مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آنرا ناجايز ميدانند ‪.‬‬
‫هركاه رد جادو با وسايل غير مشروع‬
‫حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو‬
‫!‪.‬‬‫! ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو حرام ميباشد‬‫اين كار حرام است ‪ ( ،‬عطف ) اتفاق دادن ‪ ،‬و ( صرف‬

‫حكم بند نمودن نظربند‬

‫‪42‬‬
‫!و‬‫بروايت احمد ابوداوود ‪ ،‬و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) ( إن ال!!رقى‬
‫التمائم و التولة شرك )‬
‫! اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال ‪ :‬من تعلق تميمة فال أتم اهلل له ‪ ،‬و‬
‫عن عقبه بن عامر ( رضي‬
‫من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )‬
‫!ال‬
‫!ردن و يا باربند اطف!‬ ‫!رض در ك!‬ ‫تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ‪ ،‬جن ‪ ،‬و م!‬
‫آويزان ميكنند ‪ .‬مانند استخوان ها ‪ ،‬مهره ها ‪ ،‬ميخ ها ‪ ،‬طلسم ها ‪ 1/162‬فتاوى المرأة المسلمة ‪.‬‬

‫شوم كرفتن بعضي از روز ها ماه و عدد ها‬


‫! و بعضي ها هم بعضي روزها را‬ ‫! از مردم ماه صفر را شوم ميدانند و سفر در آن را خطرناك‬ ‫سؤال ‪ :‬بعضي‬
‫شوم ميدانند و در آن سفر را‬
‫! ( ال عدوى‬ ‫سؤال ‪ :‬شوم دانستن ماه ها از عادات جاهلي است ( حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫و ال طيرة و ال هامة و ال صفر) رواه البخاري و مسلم ‪.‬‬
‫!تند ‪ ،‬و‬
‫همجنان در زمان جاهليت روز جهار شنبه را شوم ميدانستند و نكاح نمودن در شهر شوال را نيز شوم ميدانس!‬
‫! ‪ :‬تزوجني رسول اهلل ( صلى اهلل عليه وسلم ) في شهر ش!!وال فمن‬ ‫حضرت بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) ميكويد‬
‫!تراث‬ ‫!اء ال!‬
‫!ران ‪ ،‬حمعية احي!‬ ‫!يخ و ديك!‬‫! المرأة المسلمة ‪ ،‬تاليف محمد بن ابراهيم الش!‬
‫كان عنده أحظى مني ) فتاوى‬
‫االسالمي ‪1/133 ،‬‬
‫حكم استخفاف و استهزاء به دين‬
‫سوال ‪ :‬بعضي مردم فكاهي هايي ميكويند كه درآن اهلل ( جل جالله ) را ( العياذ باهلل ) به استهزاء و مسخره‬
‫ميكيرند ‪ ،‬حكم اين نوع فكاهي ها جيست ؟‬
‫( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا قد كفرتم بعد‬
‫ايمانكم ) التوبه ‪65‬‬
‫!ان‬
‫! كفريست كه انس!‬ ‫مسخركي به دين خدا ‪ ،‬دشنان دادن دين ‪ ،‬دشنام دادن خدا و پيامبر‪ ،‬و مسخره كي به خدا و پيامبر‬
‫! المرأة المسلمه‬
‫را از ملت اسالم خارج ميكند‪ 141 /1‬فتاوى‬

‫بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود‪3‬‬


‫يكي از اشتباهات بسيار خطرناك‪ 3‬خواهران مسلمان ما در موضوع‪ 3‬ستر و حجاب بعض‪33‬ي از ع‪33‬ادت ه‪33‬ا و‬
‫اختالط هاي فاميلي ميباشد ‪ .‬مثال ‪ :‬بسياري از مردم در بيشروي شان بعضي‪ 3‬از اطفالي بوده ان‪33‬د ك‪33‬ه س‪33‬ن‬
‫آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه عيور ‪ ،‬بس‪33‬ران عي‪33‬ور ‪ ،‬عي‪33‬ور خ‪33‬واهران ‪ ،‬و بس‪33‬ران ش‪33‬ان ‪،‬‬
‫بسران ماما ‪ ،‬بسران كاكا ‪ ،‬وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد ب‪3‬وده ‪ ،‬ي‪3‬ا ب‪3‬اهم خ‪3‬ورد‬
‫كالن شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده ان‪33‬د و اكن‪33‬ون هم‪33‬ه ب‪33‬ه مرحل‪33‬ه بل‪33‬وغ رس‪33‬يده ان‪33‬د ‪ ،‬و آن‪33‬ان‬
‫ازينكه باهم عادت شده اند ‪ ،‬و هميشه باهم نشست و برخواست ك‪33‬رده ان‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬ا بي تف‪33‬اوتي‪ 3‬ب‪33‬ا آن‪33‬ان معامل‪33‬ه‬
‫ميكنند ‪ ،‬مثال از عيور ها و بسران آنها ك‪3‬ه جدي‪3‬دا ج‪3‬وان ش‪3‬ده ان‪3‬د س‪3‬تر نميكنن‪3‬د‪ 3‬و حت‪3‬ا در قس‪3‬مت موه‪3‬ا ‪،‬‬
‫دستان ‪ ،‬و ياهم در اثناي شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي‪ 3‬عمل ميكنند ‪ ،‬و اين بي تفاوتي سبب كن‪33‬اه‬
‫بزركي‪ 3‬برايشان ميشود ‪ ،‬زيرا هنكاميكه سن كسي ب‪33‬ه ج‪33‬واني رس‪33‬د ‪ ،‬ومح‪33‬رم نباش‪33‬د تم‪33‬ام احك‪33‬ام ش‪33‬ريعت‬
‫اسالمي بعد ازبلوغ خ‪3‬ود آن خ‪3‬واهر و ي‪3‬ا هم ب‪3‬الغ ش‪3‬دن س‪3‬اير نامحرم‪3‬ان ب‪3‬االيش ف‪3‬رض ميك‪3‬ردد ‪ ،‬و اين‬
‫خواهر مسلمان بايد در هنكام مقابل شدن با آنان بي بروا نباشد ‪ ،‬زيرا نامحرم با يكجا بزرك‪ 3‬ش‪33‬دن ‪ ,‬ي‪33‬ا هم‬
‫در بيشروي‪ 3‬انسان بزرك شدن محرم‪ 3‬نميكردد ‪ ،‬و شايد آنان فكر كنند كه م‪33‬ا ب‪33‬ا هم مانن‪33‬د خ‪33‬واهر و ب‪33‬رادر‬

‫‪43‬‬
‫بزرك شده ايم ‪ ،‬ويا هم جوان‪33‬ان ك‪33‬ه در بيش‪33‬روي‪ 3‬م‪33‬ا ب‪33‬زرك ش‪33‬ده ان‪33‬د ‪ ،‬مانن‪33‬د اوالد م‪33‬ا هس‪33‬تند ‪ ،‬وي‪33‬ا اينك‪33‬ه‬
‫دختران ما با آن بسران مانند برادر وخواهر‪ 3‬زنده كي كرده اند و اكنون كه جوان شده اند احساس بيكانكي‪3‬‬
‫نميكنند‪ 3‬بلك‪33‬ه ب‪33‬ه ش‪33‬كل ع‪33‬ادي ب‪33‬اهم نشس‪33‬ت و برخواس‪3‬ت‪ 3‬ميكنن‪33‬د ‪ ،‬اينكون‪33‬ه س‪33‬خنان و اس‪33‬تدالالت نظري‪33‬ات‬
‫شخصي‪ 3‬هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت شرعي را ب‪3‬ه خ‪3‬ود بك‪3‬يرد‪ ، 3‬زي‪3‬را‬
‫اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند و با بزرك شدن دريكجا ‪ ،‬ويا هم ج‪3‬وان ش‪3‬دن در مقاب‪3‬ل جش‪3‬مان‬
‫اسنان بعد از سبري نمودن سن خورد‪ 3‬در مقاب‪33‬ل م‪33‬ا مش‪33‬روعيت ميداش‪33‬ت و س‪33‬ببي از اس‪33‬باب مح‪33‬رم ش‪33‬دن‬
‫ميب‪33‬ود‪ ، 3‬آن‪33‬را م‪33‬ا در كتب ش‪33‬ريعت اس‪33‬المي ميخوان‪33‬ديم‪ ، 3‬ولي هيجك‪33‬اهي درين م‪33‬ورد مع‪33‬افيتي‪ 3‬از ط‪33‬رف‬
‫شريعت اسالم بيان نشده است ‪ ،‬و روي همين علت اس‪3‬ت ك‪3‬ه كس‪3‬الت و بي تف‪3‬اوتي‪ 3‬درج‪3‬نين م‪3‬وارد‪ 3‬س‪3‬بب‬
‫كناه بزركي‪ 3‬ميشود كه الزم است خواهران ‪ ،‬مادران ووالدين مح‪33‬ترم‪ 3‬اين حكم الهي را در نظ‪33‬ر داش‪33‬ته از‬
‫رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند ‪ .‬زيرا با زنده كي نمودن دريك حويلي و يا هم ب‪33‬زرك‪ 3‬ش‪33‬دن‬
‫يكجا حكم شريعت تغيير نميكند و مسلمانانيكه ميخواهند‪ 3‬عصيان و نافرماني خداون‪3‬د‪ 3‬متع‪33‬ال( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫(جل جالله ) را نكنند درين موارد توجه بيشتر نمايند ‪.‬‬
‫سترو‪ 3‬حجاب به اساس رقابت‬
‫يكي از عادات باطليكه امروز در بين بعض‪3‬ي‪ 3‬از مس‪33‬لمانان بي خ‪33‬بر از دين رواج يافت‪33‬ه اس‪33‬ت اينس‪33‬ت ك‪33‬ه‬
‫بعضي از مردان به خانم هاي شان ميكويند‪ 3‬از ينكه فالن دوست ‪ ،‬همسايه و ياهم برادر خوانده ام خ‪3‬انمش‬
‫را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكني‪33‬د ‪ ،‬و هرگ‪33‬اه كس‪33‬ي را ببينن‪33‬د ك‪33‬ه خ‪33‬انمش از او س‪33‬تر‬
‫ميكند فورا‪ 3‬به خانم خود ميكويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند ‪.‬‬
‫اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد‪ ، 3‬وبه اساس اشخاص محرم و نامحرم تثبيت نميكردد‬
‫بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده اس‪3‬ت و هرگ‪3‬اه كس‪3‬ي ب‪3‬ه اس‪3‬اس اعتب‪3‬ارات‬
‫مختلف خانم خود را مجبور‪ 3‬ميسازد‪ 3‬تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت كناه بزركي را متحمل شده است‬
‫‪.‬‬

‫خواهرخوانده ‪ ،‬برادرخوانده و فرزندي كرفتن حرمت را ازبين نميبرد‪3‬‬


‫بعضي از مردمان در عصر حاضر رواج دارند كه زن بيكانهء را خواهر ميخوانند‪ 3‬وي‪3‬اهم زن‪3‬اني ان‪3‬د ك‪3‬ه‬
‫مردان بيكانه را برادر‪ 3‬خوانده و ميكويد كه اين برادر قرآني من اس‪33‬ت ‪ ،‬و ب‪33‬ه اس‪33‬اس اين كفت‪33‬ه ب‪33‬ا آن م‪33‬رد‬
‫بيكانه و نامحرم‪ 3‬خودش ‪ ،‬دخترانش و ساير اعضاي فاميل شان آزادانه نشسته بدون ستر و حجاب حتا ب‪33‬ه‬
‫بعضي سفرها نيز با اين مرد هم سفر ميشوند ‪ ،‬و هرگاه برسيده شود‪ 3‬كه شما با كي به س‪33‬فر رفت‪33‬ه بودي‪33‬د‬
‫ميكويند‪ 3‬با برادر قرآني‪ 3‬ام ‪.‬‬
‫درشريعت اسالمي برادرخوانده ‪ ،‬خواهرخوانده ‪ ،‬مادر خوانده ‪ ،‬بدرخوانده ‪ ،‬بسر خوانده و غيره‬
‫محرم انسان شده نميتواند ‪ ،‬نشست و برخواست‪ 3‬با مرد بيكانه به اساس برادر خوانده كي و يا ب‪33‬در خوان‪3‬ده‬
‫كي قطعا حرام ميباشد ‪.‬‬
‫در زمان جاهليت مردم رواج داشتند كه كسي را بس‪33‬ر خ‪33‬ود ميكفتن‪33‬د و هم‪33‬ه اورا بن‪33‬ام آن ش‪33‬خص‬
‫صدا ميكردند‪ ، 3‬و حتا خود حضرت محمد (صلي هللا عليه وسلم ) حض‪33‬رت زي‪33‬د بن حارث‪33‬ه را بس‪33‬ر خ‪33‬ود‬
‫خوانده بود و همه كس اورا زيد بسر محمد ميكفتند ‪ ،‬ولي حكم قرآن عظيم الشان جنين نازل شد ‪:‬‬
‫ُون ِم ْنه َُّن أُ َّمهَاتِ ُك ْم َو َما َج َع َل أَ ْد ِعيَا َءك ْمُ‬‫َما َج َع َل هَّللا ُ لِ َرج ٍُل ِم ْن قَ ْلبَ ْي ِن فِي َجوْ فِ ِه َو َما َج َع َل أَ ْز َوا َج ُك ْ‪3‬م الاَّل ئِي تُظَا ِهر َ‪3‬‬
‫ق َوهُ َو يَ ْه ِدي ال َّسبِي َل(‪)4‬ا ْدعُوهُ ْم آِل بَائِ ِه ْم ه َُو أَ ْق َس‪3‬طُ ِع ْن‪َ 3‬د هَّللا ِ فَ‪3‬إِ ْن لَ ْم‬ ‫أَ ْبنَا َء ُك ْم َذلِ ُك ْم قَوْ لُ ُك ْم بِأ َ ْف َوا ِه ُك ْم َوهَّللا ُ يَقُو ُل ْال َح َّ‬
‫َت قُلُ‪33‬وبُ ُك ْم َو َك‪33‬انَ‬ ‫ْس َعلَ ْي ُك ْم ُجنَا ٌح فِي َما أَ ْخطَأْتُ ْم بِ ِه َولَ ِك ْن َم‪33‬ا تَ َع َّمد ْ‬
‫تَ ْعلَ ُموا آبَا َءهُ ْم فَإِ ْخ َوانُ ُك ْ‪3‬م فِي الدِّي ِن َو َم َوالِي ُك ْم َولَي َ‬
‫هَّللا ُ َغفُورًا َر ِحي ًما(‪ )5‬األحزاب ‪5-4 /‬‬

‫‪44‬‬
‫مفهوم آيت شريف ( ربنا ال تجعلنا فتنـة للذين كفروا )‬
‫( َربَّنَا اَل تَجْ َع ْلنَا فِ ْتنَةً لِلَّ ِذينَ َكفَرُوا َوا ْغفِرْ لَنَا َربَّنَا إِنَّكَ أَ ْنتَ ال َع ِزيز ال َح ِكي ُم ) الممتحنة ‪5/‬‬
‫ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬

‫نماز‬
‫نماز بناي دوم اسالم است ‪ ،‬نماز مالقات انسان ب‪33‬ا خداون‪33‬د متع‪33‬ال( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) اس‪33‬ت اك‪33‬ر كس‪33‬ي بخواه‪33‬د ب‪33‬ا‬
‫خداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) كب بزند بايد نماز بخواند‪ 3‬و اكر بخواهد خداوند متعال( جل جالله ) با او كب بزند‬
‫قرآنكريم را بخواند ‪ ،‬ازينكه نماز سخن كفتن باهللا ( جل جالله ) است ‪ ،‬اكر كسي بعد از نماز قسم‪ 3‬بخ‪33‬ورد ك‪33‬ه‬
‫باهللا ( جل جالله ) سخن كفتم ح‪3‬انث ي‪3‬ا كنهك‪3‬ار نميش‪3‬ود‪ ، 3‬و قس‪3‬مش درس‪3‬ت اس‪3‬ت ‪ ،‬ازينك‪3‬ه نم‪3‬از س‪3‬خن كفتن‬
‫باخداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) است ‪ ،‬وبنده با خداي خود مالقات ميكند باالي اين انسان الزم است تا متوجه ب‪33‬ه‬
‫باكي بدن ولباس خويش باشد ‪ ،‬خداود‪ 3‬متعال ميفرمايد ( خذوا زينتكم عند كل مسجد ) يعني در هرجاييكه نم‪33‬از‬
‫ميخوانيد‪ 3‬با زينت باشيد ‪ ،‬ص‪33‬حابه ك‪33‬رام وق‪33‬تي‪ 3‬مس‪33‬جد ميرفتن‪3‬د‪ 3‬لب‪33‬اس ب‪33‬اك ميبوش‪33‬يدند و خ‪33‬ود را زينت ميدانن‪33‬د‬
‫وعطرميزدند‪ 3‬و ميكفتند ما به مالقاتاهلل ( جل جالله ) ميروي‬
‫سوال ‪ :‬شرط اساسي نماز جيست ؟‬
‫جواب ‪ :‬شرط اساسي نماز حضور‪ 3‬قلبي است ‪.‬‬
‫بيعمبر‪ 3‬نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ( ال صالة إال بحضور‪ 3‬القلب ) نماز درست نميش‪3‬ود مك‪3‬ر‬
‫به حضور‪ 3‬قلبي ‪ ،‬منظور‪ 3‬از حضور‪ 3‬قلبي اينست كه تمام هوش و فك‪3‬ر انس‪3‬ان در هنك‪3‬ام نم‪3‬از خوان‪3‬دن متوج‪3‬ه‬
‫ذات خداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) ميباشد‪ 3‬ازيكي از دوستان خدا برس‪33‬يد ش‪33‬د‬
‫كه شما جي قسم نماز ميخوانيد‪ 3‬وقتي من نماز ميخوانم فكر‪ 3‬ميكنم كه اين آخرين نماز زنده كي من است ‪ ،‬خ‪33‬دا‬
‫ميداند كه به نماز ديكري فرصت بيابم و يا عزرائيل روحم را قبض نمايد ‪ ،‬وق‪3‬تي‪ 3‬در نم‪3‬از مياس‪3‬تم فك‪3‬ر ميكنم‬
‫كه كعبه شريفه در بيشرويم‪ 3‬جنت بطرف راس‪3‬تم‪ 3‬و دوزخم‪ 3‬بط‪3‬رف جبم و خداون‪3‬د‪ 3‬متع‪3‬ال( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) متع‪3‬ال‬
‫نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) باالي سرم قرار‪ 3‬دارد به اين فك‪33‬ر نم‪33‬از ميخ‪33‬وانم‪ 3‬هرگ‪33‬اه انس‪33‬ان مانن‪33‬د اين‬
‫دوس‪33‬ت خ‪33‬دا نم‪33‬از بخوان‪33‬د در نم‪33‬ازش خش‪33‬وع‪ ، 3‬تواض‪33‬ع ‪ ،‬بيج‪33‬اره كي ‪ ،‬عج‪33‬ز و ني‪33‬از بي‪33‬دا ميش‪33‬ود ‪ ،‬خداون‪33‬د‬
‫متعال( جل جالله ) متع‪3‬ال ن‪3‬بي ك‪3‬ريم ( ص‪3‬لي هللا علي‪3‬ه وس‪3‬لم ) ميفرماي‪3‬د ( ق‪3‬د افلح المؤمن‪3‬ون ال‪3‬ذين هم في‬
‫صالتهم‪ 3‬خاشعون ) به تحقيق از عذاب خداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) نجات ي‪3‬افت مؤمن‪3‬ان ‪ ،‬آن كس‪3‬انيكه درنم‪3‬از‪3‬‬
‫خود خشوع مينمايد‪، 3‬‬
‫شرط دوم‪ 3‬در نماز اينست كه ما مث‪33‬ل پي‪33‬امبر* نم‪33‬از بخ‪33‬وانيم‪ 3‬يع‪33‬ني نم‪33‬از م‪33‬ا مش‪33‬ابه نم‪33‬از پي‪33‬امبر باش‪33‬د پي‪33‬امبر‬
‫ميفرمايد‪ ( ، 3‬صلوا كما رأيتموني أصلى ) شما آنجنان نماز بخوانيد‪ 3‬كه مرا ميبيند نماز ميخوانم‪3‬‬
‫حضرت پيامبر جنان نماز ميخوان‪3‬د‪ 3‬ك‪33‬ه در ه‪33‬ر قس‪33‬مت نم‪33‬از بس‪33‬يار‪ 3‬باص‪33‬برو‪ 3‬حوص‪33‬له ميب‪33‬ود هرح‪33‬رف‪ 3‬را از‬
‫مخرج آن ادا مينمود ‪ ،‬و به معناي آن كلمات وآيات نماز متوجه ميبود ‪ ،‬حضرت انس رضي هللا ميفرماي‪33‬د ك‪33‬ه‬

‫‪45‬‬
‫رسول هللا نبي ك‪33‬ريم ( ص‪33‬لي هللا علي‪3‬ه وس‪33‬لم ) درهنك‪3‬ام‪ 3‬س‪3‬مع هللا لمن حم‪33‬د كفتن آنق‪33‬در ايس‪33‬تاده ميش‪33‬دكه م‪33‬ا‬
‫ميكفتيم البته اشتباه نموده است ودربين دو سجده آنقدر مينشست كه ما فكر ميكرديم‪3‬‬
‫كه اشتباه نموده است ‪ ،‬مقصد حضرت انس ( رضي هللا عنه ) اينست كه پيامبر‪ 3‬در وقت س‪33‬مع هللا لمن حم‪3‬ده‬
‫كفتن و دربين دوسجده بسيار زياد توقف‪ 3‬ميكرد ‪ ،‬حضرت ابن جبير كه يك تابعي ب‪33‬زرك اس‪33‬ت ميفرماي‪33‬د ‪ :‬ك‪3‬ه‬
‫من از حضرت انس ( رضي هللا عنه ) شنيدم كه ميكفت كه من بعداز حضرت رسول هللا نبي كريم ( ص‪33‬لي‬
‫هللا عليه وسلم ) بشت هيجكسي نماز نخواندم كه نمازش مشابه رسول هللا نبي كريم ( صلي هللا عليه وس‪33‬لم )‬
‫باشد نسبت به نماز اين جوان ( عمر بن عبدالعزيز ) حضرت ابن جبير ميفرمايد كه تسبيحات ركوع و س‪33‬جده‬
‫و آنرا اندازه نموديم كه به اندازه ده ده بار تسبيح بود ‪ ،‬منظور‪ 3‬حضرت ابن جبير و حضرت انس نبي ك‪33‬ريم‬
‫( صلي هللا عليه وسلم ) اينست كه حضرت عمر بن عبدالعزيز‪ 3‬مثل پيامبر* نماز ميخوان‪33‬د وعلتش همين ب‪33‬ود‬
‫كه در ركوع ب‪33‬ه ان‪33‬دازه ده ب‪33‬ار س‪33‬بحان ربي العظيم و در س‪33‬جده ب‪33‬ه ان‪33‬دازه ده ب‪33‬ار س‪33‬بحان ربي االعلى توق‪3‬ف‪3‬‬
‫مينمود‪. 3‬‬
‫ازين احاديث معلوم ميشود‪ 3‬كه نماز بيغمبر* بسيار‪ 3‬با خشوع و تواضع آهس‪33‬ته آهس‪33‬ته و در ه‪33‬ر بخش نم‪33‬از ب‪33‬ا‬
‫فكر آرامي بود و كسيكه در نماز عجله كند مانند نول زدن مرغان در سجده تيزي نمايد كلم‪33‬ات را درس‪33‬ت ادا‬
‫نكن‪33‬د ‪ ،‬ح‪33‬روف را از مخ‪33‬ارج آن ادا ننماي‪33‬د ‪ ،‬و در نم‪33‬از خش‪33‬وع‪ 3‬و تواض‪33‬ع نكن‪33‬د ‪ ،‬نم‪33‬ازش درس‪33‬ت نميش‪33‬ود ‪،‬‬
‫حضرت ابوهريرة ( رضي هللا عنه ) ميفرمايد ‪ ،‬كه يك شخص داخل مسجدشد پيامبر* در يك كوشه مسمجد‬
‫نشسته بود ‪ ،‬آن شخص نماز خواند و به نزد پيامبر* آمد وس‪33‬الم نم‪33‬وده پي‪33‬امبر* كفت ‪ :‬وعلي‪33‬ك الس‪33‬الم ‪ ،‬ب‪33‬رو‪3‬‬
‫نماز بخوان زيرا تونماز نخوانده اي آن شخص رفت دوباره نماز خوان‪33‬د ب‪33‬ه ن‪33‬زد پي‪33‬امبر*‪ 3‬آم‪33‬د وس‪33‬الم نم‪33‬ود ‪،‬‬
‫حضرت پيامبر* كفت ‪ :‬وعليك السالم ب‪33‬رو نم‪33‬از بخ‪33‬وان تونم‪33‬از نخوان‪33‬ده اي در مرتب‪33‬ه س‪33‬وم‪ 3‬و ي‪33‬ا بع‪33‬د از آن‬
‫پيامبر*‪ 3‬براي من كفت ‪ :‬وقتيكه براي نماز برخيزي وضو‪ 3‬را به شكل درس‪33‬ت انج‪33‬ام ده ‪ ،‬بع‪33‬د ب‪33‬ه ط‪33‬رف قبل‪33‬ه‬
‫ايستاد ه هللا اكبر بكو ‪ ،‬بعد از آن هر جيزي از قرآن ياد داري بخوان‪ ،‬بعد از آن ركوع بكن تا اينكه در ركوع‬
‫خوب اطمينان حاصل نمايي ‪ ،‬بعد از آن سرت را بلند نم‪33‬اي ت‪33‬ا اينك‪33‬ه خ‪33‬وب راس‪33‬ت ايس‪33‬تاده ش‪33‬وي بع‪33‬د از آن‬
‫سجده نماي تا اينكه خوب با اطمينان سجده نمايي بعد از آن سرت را بلند نماي تا با اطمينان بنشيني‪ 3‬بعد از آن‬
‫سجده نما ‪ ،‬تا اينكه خوب سجده نمايي ‪ ،‬بعد از آن بر خيز وبنشين تا اينك‪33‬ه مطمئن نشس‪33‬ته باش‪33‬ي و در روايت‬
‫ديكري‪ 3‬است كه بعد از آن ايستاده شو تا اينكه خوب راست ايستاده شوي‪ 3‬و به همين شكل تمام نم‪33‬ازت را تم‪33‬ام‬
‫نما ‪.‬‬
‫سؤال ‪ :‬جرا پيامبر به آن صحابي مبارك كه نماز خوانده بود ‪ ،‬كفت ‪ :‬برو دو باره نماز بخوان ؟‬
‫جواب ‪ :‬آن شخص به عجله نماز خواند و دروقت وسجده و ساير بخش هاي نماز ب‪33‬ا اطمين‪33‬ان و آرامش نم‪33‬از‬
‫نخوانده بود ‪ ،‬ازاين سبب پيامبر جنان نماز نادرست‪ 3‬بنداشت ‪ .‬به او امر نمود تا دوباره به ش‪33‬كل درس‪33‬ت نم‪33‬از‬
‫بخواند‪ ، 3‬زيرا نماز با شتاب وعجله درست نيست ‪.‬‬

‫‪46‬‬
‫نكاح‬
‫نكاح سنت پيامبر* ميباشد و هرگاه انسان تواناني‪ 3‬جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش واجب ميباش‪33‬د‬
‫هرگاه كسي توانايي‪ 3‬جسمي داشته باشد و توانايي مالي نداشته باشد در مورد آن رسول هللا نبي كريم‪ ( 3‬ص‪33‬لي‬
‫هللا عليه وسلم ) ميفرمايد‪ : 3‬أي جوانان هرگاه كسي از شما بتواند كه ازدواج نمايد بس بايد ازدواج كند زي‪33‬را‬
‫ازدواج كردن براي جشم و شرمكاه انسان نكهدارنده است ‪ ،‬و اكر كسي ازدواج كرده نميتاواند‪ 3‬يا توانايي‪ 3‬آنرا‬
‫نداشته باشد بس بايد روزه بكيرد‪ 3‬زيرا روزه براي او وسيله محافظت‪ 3‬است ‪ ،‬منظور از حديث ش‪3‬ريف اينس‪3‬ت‬
‫كه هرگاه جوان مسلمان توانايي داشته باشد كه ازدواج كند مطابق اين امر پيامبر*‪ 3‬حتما بايد ازدواج نماي‪33‬د ‪،‬‬
‫زيرا از دواج مانع جشم برناموسهاي‪ 3‬مردم ميباشد ‪ ،‬و همجنان انسان را از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد‪3‬‬
‫‪ ،‬و هرگاه كسي توانايي جسمي داشته باشد ولي توانايي‪ 3‬مصارف م‪3‬الي ازدواج را نداش‪3‬ته بس او باي‪3‬د ب‪3‬راي‬
‫وقايه جشم و جسمش از كناه روزه هاي نفلي بكيرد ‪ ،‬زيرا انسان روزه داردر روزهاي روزه جشمان خود را‬
‫از ترس خداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) از ديدن نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مس‪33‬لمان ب‪33‬ا تم‪33‬ام ب‪33‬دن خ‪33‬ويش‬
‫روزه ميكيرد جشمان خود را از نامحرمان نكهميدارد و كوشهاي‪ 3‬خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و ح‪33‬رام‬
‫حفظ ميكند و بزبان خود سخنان ناروا را نميكويد بناء اين جوان در هنكام روز از آنجه توجه اش را به ح‪33‬رام‬
‫جلب ميكند وقايه ميشود ‪ ،‬وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود‪. 3‬‬
‫اختيارهمسر ونامزد‪3‬‬
‫بسياري‪ 3‬مردم وقتي‪ 3‬ميخواهند ازدواج نمايند ‪ ،‬در جستجوي دختران زيبا و ي‪33‬ا فاميله‪33‬اي بول‪33‬دار و نام‪33‬دار‬
‫ميباشد‪ ، 3‬پيامبر* ميفرمايد‪ : 3‬كه مردم زن‪33‬ان را بخ‪33‬اطر‪ 3‬جه‪33‬ار علت ازدواج مينماي‪33‬د ‪ ،‬بخ‪33‬اطر م‪33‬الش ‪ ،‬بخ‪33‬اطر‬
‫نسبش ‪ ،‬سوم بخاطر بخاطر زيبايي‪ 3‬اش و جهارم‪ 3‬بخاطر ديانتش ‪ ،‬بس تواي جوان مسلمان دي‪33‬انت را در نظ‪33‬ر‬
‫داشته باش ‪ ،‬زيرا به اين كفته پيامبر* روابط فاميلي‪ 3‬و رضايت شوهر را زنان دين دار خوب مراع‪33‬ات ك‪33‬رده‬
‫ميتوانند‪ ، 3‬زيرا بسياري اوقات ديده شده است ك‪3‬ه زن‪3‬ان زيب‪3‬ا بخ‪3‬اطر‪ 3‬اخالق ب‪33‬د ش‪33‬ان طالق ش‪3‬ده ان‪33‬د ‪ ،‬وزن‪33‬ان‬
‫بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير ش‪33‬ده ان‪33‬د و ك‪33‬اهي هم م‪33‬ال س‪33‬بب اخالف بين خ‪33‬انم و‬
‫شوهر‪ 3‬شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي فاميل اورا دوست بدارن‪33‬د ‪ ،‬وهم‪33‬ه اورا اح‪33‬ترام‬
‫نمايد و شوهرش از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با ديانت اح‪33‬ترام بزرك‪33‬ان مينماي‪33‬د ‪ ،‬از اس‪33‬تخدام الف‪33‬اظ‬
‫زشت اجتناب ميكند ‪ ،‬ودرهنكاميكه اعضاي فاميل ش‪33‬وهرش ب‪33‬ه اوظلم كن‪33‬د بخ‪33‬اطر رض‪33‬ايتاهلل ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫صبر ميكند ‪ ،‬خداوند متعال( جل جالله ) متعال ميفرماي‪3‬د‪ ( 3‬واس‪33‬تعينوا بالص‪33‬بر‪ 3‬والص‪33‬الة ) در مص‪33‬يبت ه‪33‬ا ب‪33‬ا‬
‫صبر ونماز‪ 3‬كمك بخواهيد‪ ، 3‬زن بهترين نعمتاهلل ( جل جالله ) اس‪33‬ت ‪ ،‬حض‪33‬رت عبدهللا بن عم‪33‬ر& ميفرماي‪33‬د ‪:‬‬
‫كه رسول اكرم نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم‪ ) 3‬ميكفت ‪ :‬دنيا هم‪33‬ه نعمت ه‪33‬اي كرانبهاياهلل ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫است ‪ ،‬كرانبهاترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد ‪ ،‬حضرت امامه ( رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه‬
‫ن‪33‬بي ك‪33‬ريم ن‪33‬بي ك‪33‬ريم ( ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) فرم‪33‬ود انس‪33‬ان م‪33‬ؤمن بع‪33‬د از تق‪33‬وى و برهيزك‪33‬اري‪ 3‬از هيج‬
‫جيزديكراستفاده زياد نكرده است مكر از ازخانم نيكوك‪33‬ار زي‪33‬را اك‪33‬ر خ‪33‬انم نيكوك‪33‬ارش را ام‪33‬ر نماي‪33‬د ط‪33‬اعتش‬
‫ميكند و اكر بطرفش‪ 3‬نظر كند خوشحال‪ 3‬ميشود ‪ ،‬و اكر در باره اش قسم ميخ‪33‬ورد او را ب‪33‬رائت ميده‪33‬د ‪ ،‬واك‪33‬ر‬
‫از خانه اش دوركردد‪ 3‬خانمش درنفس خود او مال شوهرش امانت كار ميباشد ‪.‬‬

‫‪47‬‬
‫نعمت در ديدكاه ها ي مختلف‬
‫مسلماني ميكويد‪ 3‬من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد‬
‫برايش كفتم كه نعمتهای الهی سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات خداون‪3‬د‪ 3‬متع‪33‬ال( ج‪33‬ل‬
‫جالله ) متعال (جل جالله) ميباشد ‪ ،‬هللا ( جل جاللـه ) ذات مقدس اس‪3‬ت خ‪3‬الق هم‪3‬ه بش‪3‬ريت اس‪33‬ت ‪،‬‬
‫مهربانتراز مادرو‪ 3‬پدر و ساير دوس‪33‬تان ميباش‪33‬د ‪ ،‬او تع‪33‬الى هري‪33‬ك م‪33‬ا را ب‪33‬ا زيب‪33‬ايي خاص‪3‬ي‪ 3‬آفري‪33‬د ‪،‬‬
‫تمامي ضروريات‪ 3‬بدن مارا ب‪3‬دون ك‪3‬دام قيمت و مص‪3‬ارف پ‪33‬ولي تكمي‪3‬ل نم‪3‬ود ‪ ،‬هرگ‪3‬اه ب‪3‬ه ب‪3‬دن خ‪33‬ود‬
‫متوجه شويم‪ 3‬ميبينيم كه هر عضو بدن ما ارزش بسيار زيادي دارد ‪ ،‬و هرگاه كدام م‪33‬ا ب‪33‬ه س‪33‬بب ک‪33‬دام‬
‫اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود‪ 3‬خويش را از دست دهد ‪ ،‬داكتران براي فعال ساختن آن‬
‫عضو بدن انسان از نزد م‪33‬ريض ه‪33‬زاران دوالر مطالب‪33‬ه مينماين‪33‬د ‪ ،‬بيايي‪33‬د تص‪33‬ور نم‪33‬اييم ك‪33‬ه هرگ‪33‬اه‬
‫جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي ازبين رود‪ 3‬و ما از ديدن همهء زيبايي ها جهان محروم‪ 3‬ك‪33‬رديم‪ 3‬و‬
‫روز روشن باالي ما شب تاريك گردد ‪ ،‬هرگاه به نزد طبيبي رويم‪ 3‬او براي ما بگوي‪3‬د ك‪3‬ه ش‪3‬ما ب‪3‬ه‬
‫خريداري‪ 3‬يك جشم ضرورت داريد كه شايد جند هزار دوالر‪ 3‬تمام شود و يا هم ك‪33‬دام ي‪33‬ك از دوس‪33‬تان‬
‫تان حاضر گردد كه يك جشم خود را ب‪3‬ه ش‪33‬ما هدي‪3‬ه ده‪3‬د ‪ ،‬هرگ‪3‬اه ب‪33‬ه ن‪3‬زد ه‪3‬زاران دوس‪3‬ت بس‪33‬يار‬
‫صميمي خويش رويم ‪ ،‬همه ابا ورزند‪ 3‬و ازهديه دادن جشم خويش برايم‪33‬ان ع‪33‬ذر بيش نماين‪33‬د ‪ ،‬و ي‪33‬ك‬
‫تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار‪ 3‬ايثار و ازخود كذري يك جش‪3‬م خ‪33‬ود را ب‪3‬راي م‪33‬ا هدي‪33‬ه ده‪3‬د ‪،‬‬
‫وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصارف‪ 3‬زياد عمليات ) دو باره به دي‪33‬دن اين‬
‫جهان وزيب‪3‬ايي ه‪33‬ايش ق‪33‬ادر ك‪3‬رديم‪ ، 3‬و بت‪3‬وانيم‪ 3‬زن‪3‬ده كي خ‪33‬ويش را بش‪33‬كل نورم‪33‬ال آن ب‪3‬ه بيش ب‪33‬ريم‬
‫موقف ما در مقابل آن دوستيكه جنين ايثار نموده است جي خواه‪33‬د ب‪33‬ود ‪ ،‬آي‪33‬ا در تم‪33‬ام عم‪33‬ر مره‪33‬ون‬
‫احسانش نخواهيم بود ‪ ،‬و هرگاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نم‪33‬اييم ‪ ،‬آي‪33‬ا در انج‪33‬ام آن‬
‫امر تكاسل خواهيم نمود ‪ ،‬وياهم كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز ‪ .‬ب‪33‬ه همين س‪33‬ان‬
‫ممكن است ساير اعضاي بدن خويش را تصور‪ 3‬نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو بدن ما را ب‪33‬ه‬
‫شكل رايكان با تمامي زيبايي ها خلق نموده است ‪ ،‬مارا محتاج كس‪33‬ي نكذاش‪33‬ته ت‪33‬ا دس‪33‬ت طلب بس‪33‬وي‬
‫انس‪3‬اني دراز‪ 3‬نم‪3‬اييم ‪ ،‬و هرگ‪33‬اه ه‪33‬ر عض‪33‬و ب‪33‬دن ب‪3‬ه قيمت ه‪33‬اي ك‪33‬زاف فروخت‪33‬ه ميش‪3‬د ‪ ،‬جن‪3‬د تن م‪3‬ا‬
‫ميتوانستيم‪ 3‬كه آنرا خريداري‪ 3‬نموده و وجود خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي اس‪33‬ت‬
‫كه ما شكر او را بجا آوريم‪ 3‬و آداب را با خداوند متعال( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم‬

‫فرهنك اسالمي‬

‫‪48‬‬
‫فرهنك اسالمي و فرهنك هاي ديكران‬
‫تاثير فرهنك ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬ورواج‪ 3‬ها در حيات بش‪33‬ر بس‪33‬يار ق‪33‬وي ب‪33‬وده و انس‪33‬انها هميش‪33‬ه ت‪33‬ابع اين‬
‫امور ميباشند ‪ ،‬ولي بايد در نظر داشت ك‪3‬ه زم‪3‬اني‪ 3‬آفت‪3‬اب دين مق‪3‬دس اس‪3‬الم در ش‪3‬به جزي‪3‬ره ع‪3‬ربي در‬
‫خشيد و مردم در مكه مكرمه و مدينه من‪3‬وره ك‪3‬رايش خ‪3‬ويش را ب‪3‬ه دين مق‪3‬دس اس‪3‬الم اعالن نمودن‪3‬د ‪ ،‬در‬
‫آنزمان در ميان آنها داراي فرهن‪33‬ك ه‪33‬ا ‪ ،‬تقالي‪33‬د و عنعن‪33‬ات زي‪33‬ادي بودن‪33‬د ك‪33‬ه اين تقالي‪33‬د آن‪33‬ان نه‪33‬اد ه‪33‬اي‬
‫فرهنكي قديمي‪ 3‬بسيار عريقي در بين آنان داشت و لي مسلمانان آنروز همه ع‪33‬ادات و تقالي‪33‬د خ‪33‬ويش را در‬
‫مقابل آ يينه قرآن قرار‪ 3‬دادند و هر آنجه با اسالم مطابقت داشت آنرا بذيرفت‪33‬ه و ب‪33‬ه آن عم‪33‬ل ميكردن‪33‬د ولي‬
‫عادات ‪ ،‬عنعنات و امور ف‪33‬رهنكي و كلت‪33‬وري‪ 3‬خ‪33‬ويش را ك‪33‬ه مخ‪33‬الفت ب‪33‬ا دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم داش‪33‬ت ت‪33‬رك‬
‫نمودند ‪ ،‬تا بتوانند‪ 3‬مسلمانان حقيقي شده و مطابق‪ 3‬ارشادات الهي عمل نمايند ‪ ،‬زيرا دين مقدس اس‪33‬الم دين‬
‫جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري‪ 3‬را در بر داشته ‪ ،‬و بهبود انسان هم در كرفتن احك‪33‬ام الهي‬
‫بصورت كل ميباشد‪ ، 3‬زيرا حيات بشر زماني‪ 3‬تغيير ميكند كه دين مانن‪33‬د ي‪33‬ك كتل‪33‬ه متكام‪33‬ل تط‪33‬بيق‪ 3‬و عملي‬
‫گردد ( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في الس‪33‬لم كاف‪33‬ة و ال تتبع‪33‬وا خط‪33‬وات الش‪33‬يكان ) اي مؤمن‪33‬ان ش‪33‬ما ب‪33‬ه دين‬
‫مقدس ا سالم بصورت كامل داخل شويد و از كامهاي شيطان بيروي نكنيد ‪.‬‬
‫اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار نمود و م‪33‬ردم ك‪33‬رايش خ‪33‬ويش را ب‪33‬ه دين مق‪33‬دس‬
‫اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد سر تسليم نهادند ‪ ،‬شايد با تأثير بذيري‪ 3‬از تقاليد و عنعن‪33‬ات خ‪33‬ويش و‬
‫يا هم با عدم درك اسالم بصورت متكامل و يكبارج‪33‬ه آن بس‪33‬ياري از ع‪33‬ادات و تقالي‪33‬د خ‪33‬ويش را ك‪33‬ه زاده‬
‫فرهنك هاي قديم و غير اسالمي بوده فرام‪33‬وش نكردن‪3‬د‪ 3‬خواس‪33‬تد اين ع‪33‬ادات و تقالي‪33‬د را حف‪33‬ظ نم‪33‬وده و ب‪33‬ه‬
‫بهانه هاي مختلف از آنها دفاع نم‪33‬وده و ي‪33‬ا هم در هنك‪33‬ام تص‪33‬ادم اين تقالي‪33‬د ب‪33‬ا احك‪33‬ام دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم ‪،‬‬
‫عالقمندي‪ 3‬شان به تقاليد و عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف س‪33‬يرت پي‪33‬امبر * وص‪33‬حابه ك‪33‬رام و در‬
‫دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد‪ . 3‬بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد ت‪33‬ا م‪33‬ردم از ام‪33‬ور ح‪33‬رام‬
‫اجتناب نموده و اكثريت توجه شان به حالل باشد ـ روي‪ 3‬اين ملح‪33‬وظ‪ 3‬دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم حالل را س‪33‬اده و‬
‫آسان ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيشتر دستياب باشد ‪ ،‬م‪33‬ا در‬
‫احاديث پيامبر‪ 3‬صلي هللا عليه وسلم ميخوانيم‪ 3‬كه زماني يك ص‪33‬حابي‪ 3‬دخ‪33‬تر ج‪33‬وان ميداش‪33‬ت ب‪33‬راي پي‪33‬امبر*‬
‫عرض مينمود كه دختري دارم و ميخ‪33‬واهم آن‪33‬را ب‪33‬ه ك‪33‬دام م‪33‬ؤمن ب‪33‬ه نك‪33‬اح ش‪33‬رعي ب‪33‬دهم ‪ ،‬پي‪33‬امبر‪ 3‬يكتن از‬
‫صحابه را كه هنوز ازدواج نك‪3‬رده ب‪3‬ود ميخوان‪3‬د و ب‪3‬رايش ازدواج ب‪3‬ا آن دخ‪3‬تر را بيش‪3‬نهاد ميكن‪3‬د ولي آن‬
‫صحابي از فقر و بيجاركي خ‪33‬ويش خ‪33‬بر ميده‪33‬د وپي‪33‬امبر ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم در مقاب‪33‬ل مه‪33‬ر حف‪33‬ظ جن‪33‬د‬
‫سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فق‪3‬ير و ن‪3‬ادار در مي آورد ‪ ،‬و ب‪3‬دين ص‪3‬ورت آن ش‪3‬خص‬
‫فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيكيري‪ 3‬نمايد ‪ ،‬ولي برعكس آن ساده كي در نك‪33‬اح‬
‫و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست به ساده كي ازدواج امروز ميبينيم كه به سبب عادات ‪،‬‬
‫رواج ه‪33‬ا ‪ ،‬و عنعن‪33‬ات غ‪33‬ير مش‪33‬روع‪ 3‬ازدواج حال ل بس‪33‬يار‪ 3‬س‪33‬خت و ب‪33‬ر مص‪33‬رف ش‪33‬ده و ب‪33‬ر عكس آن‬
‫تصاوير‪ 3‬برهنه ‪ ،‬فلم هاي مبتذل ‪ ،‬كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد ش‪33‬ده اس‪33‬ت ‪ ،‬زم‪33‬ان‬
‫يك جوان مسلمان بخواهد بصورت حالل و مشروع‪ 3‬ازدواج نمايد ‪ ،‬هزاران مشكلي را باي‪33‬د تحم‪33‬ل نماي‪33‬د ‪،‬‬
‫او مجبور‪ 3‬ميشود كه هزاران هزار افغاني طويانه بدهد ‪ ،‬براي اقارب خويش و اقارب ع‪3‬روس غ‪3‬ذا ه‪33‬اي‬
‫متنوع ‪ ،‬لباس هاي مختلف ‪ ،‬با مصارف‪ 3‬هنكفت را تهيه نمايد ‪ ،‬آن جوان كه شايد ماهانه بنج يا شش هزار‬
‫افغاني عايد داشته باشد ‪ ،‬مجبور‪ 3‬است كه معاش ده ساله خ‪33‬ود را مص‪33‬رف عروس‪3‬ي‪ 3‬و ش‪33‬يريني‪ 3‬خ‪33‬وري و‬
‫عيدي و نوروزي‪ 3‬نمايد ‪ ،‬وباآلخره ساليان درازي با قرض داراي خويش دست و كريب‪33‬ان باش‪33‬د ‪ ،‬و م‪33‬ردم‬
‫اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند و در حاليكه آن جوان و فاميل در هنكام عروسي‪ 3‬و ش‪3‬يريني‪ 3‬خ‪3‬وري‬
‫از قرض و وام سخت رنج ميبرند اقارب شان با بوشيدن لباس هاي قشنك ‪ ،‬و انتخاب آواز ه‪33‬او رقص ه‪33‬ا‬
‫لذت ميبرند ‪ ،‬اين نوع فرهنك‪ 3‬ها با فرهنك اسالمي مخالفت داش‪3‬ته و هيجك‪3‬اه اس‪3‬الم ب‪3‬راي اق‪3‬ارب ع‪3‬روس‬

‫‪49‬‬
‫اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فامي‪33‬ل دام‪33‬اد ش‪33‬وند ‪ ،‬و اين ظلم را روا دارن‪33‬د‬
‫كه يا داماد برايشان مصارف هوت‪33‬ل ‪ ،‬طويان‪33‬ه ‪ ،‬و غ‪33‬يره را ب‪33‬بردازد و ي‪33‬اهم از دادن دخ‪33‬تر ش‪33‬ان مع‪33‬ذرت‬
‫بخواهند ‪ .‬دختر فروشي و خوردن طويانه جزء فرهنك اس‪33‬الم نيس‪33‬ت ‪ ،‬اس‪33‬الم ب‪33‬راي فامي‪33‬ل ع‪33‬روس ح‪33‬ق‬
‫نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار سازند ‪ ،‬و بدون در نظر داشت توانايي‪ 3‬وي او را مجب‪33‬ور‬
‫سازند كه به تمامي خواهشات آنان لبيك كويد ‪ .‬اين دوري از فرهنك اسالمي سبب شده ت‪3‬ا ه‪3‬زاران ج‪3‬وان‬
‫بدون ازدواج به سن سي و جهل سالكي برسند‪ ، 3‬و نا كزير مرتكب جرايم اخالقي كردند ك‪33‬ه كن‪33‬اه هم‪33‬ه ب‪33‬ه‬
‫دوش كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از كلتور‪ 3‬و عنعنات خويش بيروي‪ 3‬ميكنند ‪.‬‬
‫هرگاه در مراسم خاك سباري‪ 3‬جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم‪ 3‬كه عادات غير اس‪33‬المي‬
‫درين مراسم مسلط‬
‫بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد‪ 3‬ما به عوض اينكه در غم و اندوه آن دوست از دست رفته‬
‫توحجه نماييم ‪ ،‬بر عكس آن ميبينم كه اقارب متوفى مجبور‪ 3‬شده تا براي ص‪33‬رف‪ 3‬غ‪33‬ذاي عزم‪33‬ا دهن‪33‬ده ك‪33‬ان‬
‫حركت نموده و هرگاه در خانه خويش بولي نداش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬ف‪33‬ورا در جس‪33‬تجوي‪ 3‬ق‪33‬رض ش‪33‬ده و غم او دو‬
‫جند ميشود‪ 3‬زيرا او مجبور‪ 3‬است در جاشت آن‪33‬روز‪ 3‬ب‪33‬راي دوص‪3‬د‪ 3‬الي س‪33‬ه ص‪33‬د نفريك‪33‬ه در جن‪33‬ازه اش‪33‬تراك‬
‫نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه قرار خواهد كرفت ‪ ،‬آنانيكه اين غذا را ميخورند‪ 3‬ب‪33‬ه‬
‫كدام مشروعيت آنرا ميخورند‪ 3‬آيا خوردن غ‪33‬ذا در خان‪33‬ه ش‪3‬خص غم دي‪33‬ده رواس‪33‬ت ‪ ،‬آي‪33‬ا دين مق‪33‬دس اس‪3‬الم‬
‫براي اين مردم‪ 3‬اجازه ميدهد كه غم دوستان را دو جند نماين‪33‬د ‪ ،‬ن‪33‬ه اين مخ‪33‬الف دين ولي مط‪33‬ابق ع‪33‬ادات و‬
‫تقاليد است ‪ ،‬كه مردم بخش ديني آنرا زير با نموده مطابق عادات و رواج خويش حركت ميكنند ‪ ،،‬أيكاش‬
‫اين ماتم تنها در روز دفن متوفى ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا يكروز اين رنج را متحمل ميشدند و لي‬
‫بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ‪ ،‬شب هاي جمعه و روز جهل نيز دوام داش‪33‬ته و اق‪33‬ارب مت‪33‬وفى‬
‫مجبورند‪ 3‬تا بول زيادي به هرشكلي كه ميشود‪ 3‬حاصل نمايند و براي عزا دهنده كان غذا ه‪33‬اي متن‪33‬وع تهي‪33‬ه‬
‫نمايند در غير آن در هر مجلسي مورد‪ 3‬طعن آنها قرار‪ 3‬كرفته و مجبور خواهند شد ك‪33‬ه اين ش‪33‬رمنده كي و‬
‫مالمتي را به دوش كشند ‪.‬‬
‫اكنون سوال ميشود كه آيا مجبور‪ 3‬ساختن مردم ‪ ،‬خوردن غذا ي شان ‪ ،‬و قرض دار ساختن اق‪33‬ارب متوف‪33‬ه‬
‫مطابق شريعت و دين مقدس اس‪33‬الم اس‪33‬ت ؟ بص‪33‬راحت ميت‪33‬وان كفت ك‪33‬ه دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم مخ‪33‬الف ظلم و‬
‫تجاوز بر ديكران ميباشد‪ ، 3‬ونه تنها جنين عادات را تاييد نميكن‪33‬د بلك‪33‬ه مس‪33‬لمانان را از ج‪33‬نين مظ‪33‬الم ج‪33‬دا‬
‫نهي مينمايد‪ . 3‬بلكه اسالم همك‪33‬اري و كم‪33‬ك در مراس‪33‬م غم را وظيف‪33‬ه هرف‪33‬رد مس‪33‬لمان ميدان‪33‬د ‪ ،‬و هرگ‪33‬اه‬
‫بخواهيم كه در مراسم‪ 3‬تدفين ‪ ،‬ع‪33‬زا داري و غ‪33‬يره احك‪33‬ام اس‪33‬الم را مراع‪33‬ات نم‪33‬اييم‪ 3‬الزم اس‪33‬ت ت‪33‬ا اق‪33‬ارب‬
‫متوفى را بكزاريم‪ 3‬كه متوجه رنج و غم خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و عزا داري آن‪33‬ان همك‪33‬ا ري‬
‫نماييم ‪ ،‬هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ‪ ،‬و يك قطرهء آب آنها را نيز ننوشيم ‪.‬‬
‫درمراسم‪ 3‬عروسي ازدواج‬
‫اصال دين مقدس اسالم‬

‫منفي كرايي علت اساسي عقب‬


‫ماني مردم‬
‫يكي از مشكل عقب ماني مردم‪ 3‬ما در عصر امروزي‪ 3‬اس‪33‬تفاده از وس‪33‬ايل بيش‪33‬رفته و تولي‪33‬دات كن‪33‬وني‪ 3‬جه‪33‬ان بكون‪33‬ه منفي آن‬
‫ميباشد ‪ ،‬كه اين استفاده منفي هم براي زنده كي شخصي فاميل ها و هم براي كشور ايجاد بد بختي مينمايد‪. 3‬‬
‫بكونه مثال در عصر امروزي‪ 3‬تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي‪ 3‬اختراع كرديده كه اكثريت اين وسايل ب‪33‬ا قيمت‬
‫هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ‪ ،‬اين وسايل بيشرفته ك‪3‬ه هم‪3‬ه داراي جه‪3‬ات مثبت ومنفي ميباش‪3‬د ‪ ،‬و م‪3‬ردم جه‪3‬ان‬
‫كوشش مينمايند تا حد اكثر از بخش مثبت آن استفاده نمايند ‪ ،‬و با استفاده مثبت وس‪33‬ايل در زمين‪33‬ه بيش‪33‬رفت‪ 3‬تعليم و تربي‪33‬ه ‪،‬‬

‫‪50‬‬
‫علم ودانش ‪ ،‬بهبود‪ 3‬زنده كي خانواده كي وترقي‪ 3‬كشور خويش استفاده مينماين‪3‬د‪ ، 3‬مثال ‪ :‬از رادي‪33‬و وتلويزي‪33‬ون ه‪33‬اي خ‪33‬ويش‬
‫براي تدريس ‪ ،‬تعليم ‪ ،‬تربيه ‪ ،‬و غيره امور مثبت استفاده ميشود ‪ ،‬اكنون در بس‪33‬ياري‪ 3‬از تلويزي‪33‬ون ه‪33‬اي كش‪33‬ورهاي‪ 3‬جه‪33‬ان‬
‫مشاهده ميكنيم كه برنامه هاي خاصي براي تعليم دين ‪ ،‬تعليم كمبيوتر ‪ ،‬تعليم س‪3‬واد ‪ ،‬مناقش‪3‬ات سياس‪3‬ي ‪ ،‬وفلم ه‪3‬اي تربي‪3‬تي‬
‫كه جوانان ‪ ،‬نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد‪ 3‬نشر ميشود ‪ ،‬همجنان برنامه هاي ويزه خ‪33‬انواده ‪،‬‬
‫مسووليت بدران ‪ ،‬مادران ‪ ،‬حفظ صحت فاميل ‪ ،‬وقايه از امراض وجود دارد كه با مشاهده ه‪33‬ر برنام‪33‬ه وض‪33‬عيت اخالقي ‪،‬‬
‫صحي ‪ ،‬تعليمي و فرهنكي‪ 3‬جوانان روز بروز‪ 3‬زياد شده و حتا از فلم هاي كارتوني‪ 3‬و داس‪33‬تاني‪ 3‬ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه ي‪33‬ك ه‪33‬دف‬
‫مفيد استفاده ميشود‪ . 3‬سينما كه يك وسيله تربيوي‪ 3‬خوب ميباش‪33‬د ن‪33‬يز ب‪33‬راي اه‪3‬داف تعليمي و تربي‪3‬تي اس‪33‬تفاده ميك‪33‬ردد ‪ ،‬ولي‬
‫برعكس در كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه سينما هاي شهر هميشه افالم مبت‪3‬ذل و غ‪3‬ير اخالقي‪ 3‬را ص‪3‬رفا‪3‬‬
‫بخاطر بول يابي به نمايش ميكزارند‪ 3‬و در مورد اخالق و تعليم و تربيه جوانان و نوجوان‪33‬ان هيحك‪33‬اهي فك‪33‬ر نميكنن‪3‬د‪ . 3‬روي‬
‫همين علت است كه اين سينما ها وقت مخصوص‪3‬ي‪ 3‬نداش‪3‬ته بلك‪3‬ه در تم‪3‬امي روز نش‪3‬رات دارن‪3‬د و ب‪3‬ا تق‪3‬ديم فلم ه‪3‬اي مبت‪3‬ذل‬
‫شاكردان مكتب را وادار‪ 3‬به فرار‪ 3‬از مكتب نم‪33‬وده و راه ه‪33‬اي دزدي ‪ ،‬زن‪33‬ا ‪ ،‬ش‪33‬رابخواري‪ ، 3‬قت‪33‬ل ‪ ،‬تج‪33‬اوز‪ 3‬برديك‪33‬ران را از‬
‫همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند ‪.‬‬
‫اكثريت مردم ما دموكراسي را به معناي بي بند وباري‪ 3‬ميشناسند‪ ، 3‬و فكر ميكنند ك‪33‬ه دموكراس‪3‬ي‪ 3‬يع‪33‬ني ب‪33‬يرون رفت از‬
‫دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند‪ 3‬هر جرمي را به آزادي انجام دهد ‪.‬‬
‫اكنون كه در كشور تلويزون هاي آزاد و شخصي ميتوانند‪ 3‬بط‪3‬ور بيس‪3‬ت و جه‪3‬ار س‪3‬اعته تش‪3‬رات دارن‪3‬د ‪ ،‬مس‪3‬وولين اين‬
‫تلويزيون ها هيج توجهي‪ 3‬به تعليم وتربيه اطفال ‪ ،‬و جوانان ندارند ‪ ،‬آنها صرفا‪ 3‬برنامه ه‪33‬ا و فلم ه‪33‬اي خ‪33‬ارجي را ب‪33‬دون در‬
‫نظر داشت ‪ ،‬دين ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬فرهنك‪ ، 3‬اخالق ‪ ،‬تربيه ‪ ،‬آداب و وويزه كي هاي مردم‪ 3‬ما نش‪33‬ر ميكنن‪33‬د ‪ ،‬و اين نش‪33‬رات بي بن‪33‬د‬
‫وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست و جهار ساعته راديو‪ 3‬ها كه غالب‪33‬ا ش‪33‬كل ش‪33‬نيده ني برنام‪33‬ه ه‪33‬اي تلويزي‪33‬وني را‬
‫دارند ‪ ،‬سبب ميشود كه روزانه كميت جنايت و جرم در كشور زياد گ‪33‬ردد ‪ ،‬و جوان‪33‬ان م‪33‬ا هم‪33‬ه روزه هن‪33‬وز هم ب‪33‬د اخالق‬
‫كردند ‪.‬‬
‫كمبيوتر‪ 3‬كه يك وسيله بيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت تعليم و تربيه ‪ ،‬و ترقي كشور‪ 3‬استفاده نمود ‪ ،‬اكن‪33‬ون‬
‫در بسياري از دكانها‪ 3‬صرفا براي ثبت موسيقي هاي دلخراش موبايل ها استفاده ميشود‪ ، 3‬هرگاه بخ‪33‬واهيم ي‪33‬ك مقال‪33‬ه را در‬
‫كمبوترهاي‪ 3‬شهري جاب نماييم مجبوريم كه صد ها افغاني را صرف نم‪33‬اييم ‪ ،‬زي‪33‬را اغلب كمب‪33‬وتر ه‪33‬ا در دس‪33‬ت اشخاص‪3‬ي‪3‬‬
‫قرار دارد كه از آن استفاده مثبت نمي كنند ‪ ،‬ولي معلمين مكاتب ‪ ،‬استادان بوهنتونها و مامورين كشور ‪ ،‬وساير دانش‪33‬مندان‬
‫و قلم بدستان نميتوانند‪ 3‬در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ‪ ,‬آنرا بصورت مثبت آن استفاده نمايند ‪.‬‬
‫انترنت كه جديدا در كشور ما رواج يافته و بعضي از مراكز آن در شهر تأسيس كرديده ‪ ،‬ولي متأسفانه ك‪33‬ه منفي ك‪33‬رايي‬
‫مردم ما آنرا نيز از اهميت اصلي اش دور نكهداشته است ‪ ،‬درين مراكز ديده ميشود كه غالبا جوانان به ع‪33‬وض اس‪33‬تفاده از‬
‫منابع معلوماتي مثبت انترنت ‪ ،‬از برنامه هاي منفي آن استفاده ميكنند كه در ينصورت‪ 3‬نه تنها بول خويش را بيجا مص‪33‬رف‬
‫نموده اند بلكه اين وسيله را نيز از جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند ‪.‬‬
‫موبايل ‪ :‬موبايل يك وسيله ضروري‪ 3‬براي انسان است كه‬

‫هرگاه بخواهيم كه كشور ما بيشرفت وترقي نمايد ‪ ،‬و اطفال و جوانان ما از تعليم و تربي‪3‬ه مثبت برخ‪3‬وردار‪ 3‬ش‪3‬وند الزم‬
‫است كه مسئولين در زمينه توجه شانرا مبذول دارند ‪ .‬اكنون سوال ميشود‪ 3‬كه مسئولين كي ها اند ؟‬
‫در باسخ اين سوال بايد كفت كه ما سه قسم حكومت داريم كه حكام اين سه حكومت مسئولين حقيقي ميباشند ‪:‬‬
‫حكومت كوجك ( شخصيت انسان )‪ :‬حكومت كوجك كه اراضي آن جسم خود انسان ‪ ،‬و حاكم آن ن‪33‬يز خ‪33‬ود آن‬ ‫‪-1‬‬
‫شخص ميباشد است ‪ ،‬عقل انسان به مثابه رئيس جمهور‪ 3‬و ساير اعضاي بدن كابينه اش را تشكيل ميدهند الزم است‬
‫كه براي فرد‪ 3‬مسلمان در نخست از خود سازي‪ 3‬آغاز نمايد يعني كوشش كند تا خود را مثبت ك‪33‬را س‪33‬اخته ازوس‪33‬ايل و‬

‫‪51‬‬
‫داشته هاي امروزي به نفع خود و جامعه خويش استفاده نمايد ‪ ،‬و آنجه سبب بد بخ‪33‬تي خ‪33‬ودش و جامع‪33‬ه اش ميك‪33‬ردد‬
‫اجتناب ورزد‪. 3‬‬
‫حك‪33‬ومت متوس ‪3‬ط‪ ( 3‬خ‪33‬انواده ) ‪ :‬خ‪33‬انواده انس‪33‬ان منحيث ي‪33‬ك حكوم‪33‬تي‪ 3‬اس‪33‬ت ك‪33‬ه ب‪33‬در رئيس حك‪33‬ومت ‪ ،‬م‪33‬ادر‬ ‫‪-2‬‬
‫صدراعظم و ساير اعضاي فاميل مانند يك كابينه اجرايوي‪ 3‬ميباشند ‪ ،‬درخانواده مسؤوليت‪ 3‬زياد بدون بدر است و بعد‬
‫از آن مسؤوليت متوجه مادر ميكردد ‪ ،‬و به همين سلسله اوالد هاي بزرك ه‪33‬ريكي ب‪3‬ه اس‪33‬اس س‪33‬ن ‪ ،‬تجرب‪33‬ه ‪ ،‬تعليم و‬
‫دانش خويش مسؤوليت‪ 3‬دارند ‪ ،‬هرگاه بدر شخص مثبت كرا باشد و مطابق اين حكم الهي عمل نماي‪3‬د ك‪3‬ه ميكوي‪3‬د‪: 3‬‬
‫( يا أيها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقود ها الناس والحجارة ) ترجمه ‪ :‬اي مؤمن‪33‬ان ! ش‪33‬ما خ‪33‬ود و اعض‪33‬اي‬
‫فاميل تانرا از آتش دوزخيكه هيزم آن سنكها و مردمان اند وقايه نماييد ‪ .‬در ينصورت‪ 3‬هيج مشكلي در فامي‪33‬ل وج‪33‬ود‬
‫نخواهد داشت زيرا بدر مهربان كوشش مينمايد تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل براي خير زنده كي‬
‫دنيا وآخرت فرزندش كار نمايد ‪ ،‬و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و بهبود ش‪3‬انرا مهي‪33‬ا س‪3‬ازد ‪ .‬متوج‪33‬ه فامي‪33‬ل‬
‫ميباشد كه در ‪ 24‬ساعت زنده كي خويش به كدام امور مشغول اند ‪ ،‬برنامه هاي تلويزيوني جقدر در اخالق و تربي‪33‬ه‬
‫آنها تاثير مثبت ويامنفي ميكند ‪ ،‬اعضاي فاميل حقدر به درس و تعليم عالقمندي دارد و به همين شكل هميشه متوج‪33‬ه‬
‫هر امر فاميل بوده و بدين شكل اين حكومت كوجك را بخوبي‪ 3‬رهبري نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد ‪.‬‬
‫حكومت بزرك ( دولت ) ‪ :‬اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد‪ ، 3‬اين حكومت ك‪33‬ه ه‪33‬ر عض‪33‬و آن در مقاب‪33‬ل‬ ‫‪-3‬‬
‫م‪3‬ردم ‪ ،‬ملت ‪ ،‬و خداون‪33‬د متع‪33‬ال( ج‪3‬ل جالل‪33‬ه ) ( ج‪3‬ل جالل‪33‬ه ) مس‪33‬ؤوليت دارن‪33‬د ‪ ،‬مس‪33‬ولين ب‪3‬زرك جامع‪33‬ه ميباش‪33‬ند ‪،‬‬
‫حكومت را الزم است تا براي تربيه معنوي اوالد كشور ج‪3‬دا متوج‪3‬ه باش‪3‬د ‪ ،‬ب‪3‬راي تعليم و تربي‪3‬ه كامه‪3‬اي اس‪3‬تواري‪3‬‬
‫بردارد ‪ ،‬تنها باز نمودن جند مكتب بدون مراقبت‪ 3‬و تفتيش مسؤوليت‪ 3‬حكومت را مرفوع‪ 3‬نميسازد ‪ ،‬و مسؤوليت تعليم‬
‫و تربيه كشور تنها ب‪3‬ه دوش وزارت مع‪3‬ارف‪ 3‬و تحص‪3‬يالت ع‪3‬الي نب‪3‬وده بلك‪3‬ه وزارت اطالع‪3‬ات وفرهن‪3‬ك‪ 3‬و وزارت‬
‫داخله ووزارت حج و اوقاف ‪ ،‬ووزارت‪ 3‬ترانسبورت‪ 3‬نيز مسؤوليت‪ 3‬بزركي در قبال تعليم و تربيه دارن‪3‬د‪ ، 3‬زي‪33‬را ب‪33‬ه‬
‫اساس تقسيم اوق‪33‬ات بيس‪33‬ت و جه‪33‬ار س‪33‬اعته ي‪33‬ك ج‪33‬وان ي‪33‬ا نوج‪33‬وان م‪33‬دت بنج إلى ش‪33‬ش س‪33‬اعت در مكتب و بوهنت‪33‬ون‬
‫ميباشند‪ ،‬و باقي‪ 3‬وقت خويش را در خانه ‪ ،‬بازار ‪ ،‬ام‪33‬اكن تف‪33‬ريح ‪ ،‬مس‪33‬اجد ‪ ،‬س‪33‬رويس‪ 3‬ه‪33‬اي ش‪33‬هري‪ 3‬و غ‪33‬يره ص‪33‬رف‬
‫مينمايند ‪ ،‬كه هر كاه هر وزارتي بداند كه جقدر وقت يك همش‪3‬ري‪ 3‬م‪3‬ا در مربوط‪3‬ات مس‪3‬وليت وي س‪3‬بري ميك‪3‬ردد‪ 3‬و‬
‫براي وضعيت تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي‪ 3‬نمايد ‪ ،‬كشورما‪ 3‬به كلس‪33‬تان و م‪33‬ردم م‪33‬ا ص‪33‬احب معن‪33‬ويت ع‪33‬الي و‬
‫بيشرفت نهايت زود خواهند شد ‪.‬‬
‫مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك‪3‬‬
‫وزارت اطالعات وفرهنك‪ 3‬از جمله وزارت هاييست كه روزانه مليون هاي مشتري‪ 3‬دارد ‪ ،‬زيرا تمام روزنام‪33‬ه ه‪33‬ا ‪،‬‬
‫جرايد ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬فلم هاي داخلي و خارجي ‪ ،‬رادي‪33‬و و تلويزي‪33‬ون ه‪33‬اي آزاد و حكوم‪33‬تي ‪ ،‬س‪33‬ينما ه‪33‬ا ‪ ،‬تياتره‪33‬ا ‪ ،‬مراك‪33‬ز‬
‫تف‪3‬ريح و غ‪3‬يره ب‪3‬ه ش‪3‬كل مس‪3‬تقيم تحت ص‪3‬الحيت و كن‪3‬ترول‪ 3‬وزارت اطالع‪3‬ات و كلت‪3‬ور ق‪3‬رار دارد ‪ ،‬مس‪3‬ؤوليت وزارت‬
‫اطالعات و كلتور‪ 3‬درين ختم نميكردد كه فقط براي افتتاح نشرات آزاد ك‪33‬ار نماي‪33‬د ‪ ،‬و ه‪33‬ر يكي را اختي‪33‬ار ده‪33‬د ت‪33‬ا بي بن‪33‬د‬
‫وبار برنامه ريزي نمايد و هرجه خواست نشر كند ‪ ،‬بلكه هميشه آزادي مثبت داخل ي‪33‬ك جوك‪33‬اتي‪ 3‬ميباش‪33‬د ك‪33‬ه مط‪33‬ابقت ب‪33‬ا‬
‫ديانت ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬فرهنك مردم آن سرزمين‪ 3‬باشد ‪ ،‬اين وزارت مسؤوليت دارد براي هر نشريه ( خواه صوتي‪ 3‬و تصويري‬
‫باشد وياهم قلمي ) تفهيم نمايد ‪ ،‬تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك ملت مسلمان كش‪33‬ور م‪33‬ا عي‪33‬ار س‪33‬ازند ‪ ،‬و‬
‫براي مردم ما جيزي را تقديم نمايند تا سطح تعليم ‪ ،‬تربيه ‪ ,‬ادب و اخالق جوانان و نوجوانان را بلند برد ‪ ،‬و از آنجه ك‪33‬ه‬
‫سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد‪ ، 3‬و ياهم جوانان را مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد‪ 3‬اجتن‪33‬اب ورزن‪3‬د‪ . 3‬هرگ‪33‬اه‬
‫وزارت اطالعات وفرهنك‪ 3‬در فكر‪ 3‬فرهنك اص‪3‬يل كش‪3‬ور‪ 3‬م‪3‬ان نباش‪33‬ند بس وزارت فرهن‪33‬ك كفت‪3‬ه نخواه‪33‬د ش‪3‬د ‪ .‬و هرگ‪33‬اه‬
‫وزارت فرهنك به بي فرهنك‪ 3‬ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان ما را به بي ف‪33‬رهنكي‪ 3‬تش‪33‬ويق‪ 3‬نماين‪33‬د ‪ ،‬بس‬
‫اين نام خويش را تعويض نمايد ‪ ،‬زيرا شايسته نيست كه نام مخالف عمل باشد ‪.‬‬
‫وزارت اطالعات وفرهنك‪ 3‬بايد تم‪3‬ام نش‪3‬رات روزان‪3‬ه را م‪3‬راقبت و تف‪3‬تيش نماي‪3‬د و آن‪3‬را در ت‪3‬رازوي‪ 3‬تعليم و تربي‪3‬ه‬
‫انداخته سنجش نمايد كه اين نشرات جي تاثيري‪ 3‬در تعليم و تربيه اوالد اين كشور دارد ‪ ،‬هميشه كوش‪33‬ش نماي‪33‬د ت‪33‬ا برنام‪33‬ه‬

‫‪52‬‬
‫هاي راديو‪ 3‬ها و تلويزيون ها را زير ميكروسكوب‪ 3‬متخصصين تعليم و تربيه قرار دهند ‪ ،‬و به سينما ها و كست فروش‪33‬ان‬
‫اجازه ندهند تا فلمهاي‪ 3‬غير اخالقي را به دسترس جوانان ما قرار دهند ‪ ،‬زيرا فرهنك كشور مان فرهنك اخالق است ‪ ،‬و‬
‫بايد اين فرهنك‪ 3‬اخالقي خويش را مبدل به فرهنك كساني نمود‪ 3‬كه بد اخالقي ها جزء فرهنك شان است ‪.‬‬
‫وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني از دانشمندان وزارت‪ 3‬هاي تعليم و تربي‪33‬ه ‪ ،‬تحص‪33‬يالت‬
‫عالي ‪ ،‬وحج و اوقاف‪ 3‬استفاده نموده و براي اصالح نشرات كشور‪ 3‬مطابق نظريات تربيوي‪ 3‬و تعليمي آن اجراات نمايد ‪.‬‬
‫مسؤوليت وزارت داخله‬
‫مسوليت وزارت ترانسبورت‬
‫مسؤوليت وزارت حج و اوقاف‬
‫مسؤوليت وزارت معارف‪: 3‬‬
‫مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي ‪:‬‬

‫رهيابي و خود را مفتي ساختن وسيله جنايت هاي امروزي‬


‫يكي از احاديث زنده كي ساز پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك إلى ما ال يريب‪33‬ك ) آنج‪33‬ه‬
‫ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجه ساز كه در آن هيج شكي نيست ‪ .‬ص‪33‬حابه ك‪33‬رام و مؤمن‪33‬ان‬
‫حقيقي اين حديث شريف را هميشه مد نظر داشتند‪ 3‬و ميدارند‪ ، 3‬و هرگاه ك‪33‬دام ك‪33‬ار ‪ ،‬خ‪33‬وراك ‪ ،‬محف‪33‬ل ‪ ،‬رواج ‪ ،‬و ي‪33‬ا غ‪33‬يره‬
‫امور در نزد شان مشكوك‪ 3‬ميبود و از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند‪ 3‬از آن به اساس اين ح‪33‬ديث ش‪33‬ريف‪ 3‬اجتن‪33‬اب‬
‫ميورزيدند ‪ .‬همجنان هنكام نظر در موضوعي‪ 3‬به نزد دانشمندان وعلماي ميرفتند‪ 3‬كه آنها ص‪33‬الحيت فت‪33‬وا و حكم در ش‪33‬ريعت‬
‫اسالمي را دارا ميبودند ‪ ،‬و در زمان صحابه كرام از فتوا‪ 3‬دادن حذر مينمودند ‪ ،‬آن‪33‬ان ميكفتن‪33‬د ك‪3‬ه مف‪3‬تي ب‪3‬ه ني‪33‬ابت از خداون‪33‬د‬
‫متعال( جل جالله ) () صحبت ميكند ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬تا در فتواي‪ 3‬خويش كامال دقي‪3‬ق‪ 3‬باش‪33‬د و شخص‪3‬ي‪ 3‬باي‪33‬د فت‪33‬وا بده‪33‬د ك‪33‬ه ب‪33‬ه‬
‫تمامي احكام الهي عالم باشد ‪ ،‬و علومي را خوانده باشد ك‪33‬ه او را شايس‪33‬ته فت‪33‬وا دهي كردان‪33‬د ‪ ،‬و روي همين ملح‪33‬وظ‪ 3‬ه‪33‬ر ك‪33‬اه‬
‫كسي به نزد يك صحابي‪ 3‬ميرفت او از دادن فتوا‪ 3‬اجتناب نموده و آن شخص را به نزد صحابي‪ 3‬ديكري‪ 3‬كه او را نسبت به خود‬
‫عالمتر ميدانست ميفرستاد‪ ، 3‬و باز آن صحابي ن‪33‬يز ج‪33‬رئت نك‪33‬رده فت‪33‬وا نمي‪33‬داد و ب‪33‬راي آن ش‪33‬خص ميكفت ت‪33‬ا ب‪33‬ه ن‪33‬زد ش‪33‬خص‬
‫ديكري كه نسبت به او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد ‪.‬‬
‫اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حرام بودن يك جيز و يا هم ج‪33‬ايز و‬
‫نا جايز بودن يك موضوع‪ 3‬فتوا كفته ميشود‪ ، 3‬هرگاه از كسي ببرسيم‪ 3‬كه خوردن كوشتيكه آن‪33‬را ي‪33‬ك ن‪33‬ا مس‪33‬لمان كش‪33‬ته باش‪33‬د‬
‫حالل است و يا حرام ‪ ،‬و آن شخص در جواب به حرمت يا حالل بودن آن حكم كند اين فتوا كفت‪33‬ه ميش‪33‬ود ‪ .‬و مش‪33‬كل فت‪33‬وا در‬
‫همين است كه هر كاه انسان جيزي را حرام ميبندارد و آن به نزد خداوند متعال( جل جالله ) () حالل باشد ‪ ،‬و ي‪33‬ا هم ج‪33‬يزي‬
‫را حالل بكويد‪ 3‬در حاليكه آن جيز در نزد خداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) () حرام باشد ‪ ،‬كناه ب‪33‬زركي‪ 3‬را م‪33‬رتكب ميش‪33‬ود ‪ ،‬زي‪33‬را‬
‫حالل را حرام كفتن و حرام را حالل كفتن سبب كفر يك انسان ميشود ‪ .‬و هرگاه كسي بدون علم و دانش و مع‪33‬رفت ش‪33‬رعي‬
‫موضوع‪ 3‬در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار‪ 3‬نموده است ‪.‬‬
‫مشكل حرام خوري‪ 3‬بسياري‪ 3‬از مردم در عصر ما همين است كه بسياري‪ 3‬از مردم خود را مفتي ساخته و براي خود راه هاي‬
‫خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكنند ‪ ،‬و هرگاه با كدام مش‪33‬كلي ك‪3‬ه آن‪33‬ان را در ش‪3‬ك ميان‪3‬دازد‪ 3‬روب‪3‬رو‬
‫ميشوند خود شان فورا‪ 3‬ابراز نظر نموده و براي خود بهانه ه‪33‬ايي را بي‪33‬دا ميكنن‪33‬د ‪ ،‬و هرگ‪33‬اه ي‪33‬ك ع‪33‬الم و ي‪33‬ا ش‪33‬خص مت‪33‬ديني‬
‫برايشان در مورد‪ 3‬حكم اسالمي را بيان نمايد ‪ ،‬آن شخص را به باد مسخره كرفته و ازينكه تعداد اين اش‪33‬خاص خ‪33‬ود خ‪33‬واه در‬
‫جامعه بيشتر است ‪ ،‬با استفاده از اكثريت آراء آن شخص متدين را مالمت مينماين‪33‬د و ب‪33‬راي رد نم‪33‬ودن كفت‪33‬ه ه‪33‬ايش ه‪33‬زاران‬
‫دليل بيجا و بي مورد بيش ميكنند‪ ، 3‬و فكر ميكنند كه اين موقف‪ 3‬آنان درست ب‪33‬وده و س‪33‬بب خالص آنه‪33‬ا خواه‪33‬د ش‪33‬د ‪ ،‬ولي باي‪33‬د‬
‫دانست كه در امور ديني جال و نيرنك‪ 3‬نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است ‪ ،‬زيرا نتيجه عمل بد به خود انسان رج‪33‬وع‬
‫ميكند ‪ ،‬و هر انسان مطابق هر ذره ء اعمالش محاسبه ميشود ‪ ،‬و هرگاه شخصي‪ 3‬قص‪33‬دا‪ 3‬ب‪33‬راي ف‪33‬ريب م‪33‬ردم و ي‪33‬ا هم ف‪33‬ريب‬
‫خود و فاميل خود حاللي را حرام و حرامي‪ 3‬را حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد‪ ( 3‬العياذ باهلل )‬

‫‪53‬‬
‫بكونه مثال بسياري از رشوت خ‪33‬وران عص‪33‬ر حاض‪33‬ر ن‪33‬ام رش‪33‬وت را تغي‪33‬ير داده بن‪33‬ام ( بي‪33‬دا و بن‪33‬اه ) و هم ( تحف‪33‬ه و هدي‪33‬ه )‬
‫رشوت ميخورند‪ ، 3‬و هرگاه برايشان كفته شود كه رشوت به هرنام كه باشد حرام است دليل مياورند‪ 3‬كه ش‪33‬رايط ام‪33‬روزي‪3‬‬
‫ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد‪ 3‬در غير آن زنده نمودن بسيار‪ 3‬مشكل است ‪ ،‬آنان با بول رشوت در موتر هاي لكس ‪ ،‬خان‪33‬ه‬
‫هاي مجلل زنده كي ميكنند و با خوراك‪ 3‬هاي متن‪33‬وع و مهم‪33‬اني ه‪33‬اي بي دربي خ‪33‬ود را به‪33‬تر از ديك‪33‬ران ميدانن‪33‬د ‪ ،‬در حاليك‪33‬ه‬
‫انس‪33‬ان مت‪33‬دين ميتوان‪3‬د‪ 3‬ب‪33‬ا ب‪33‬ول حالل ب‪33‬دون داش‪33‬تن م‪33‬وتر شخص‪33‬ي ‪ ،‬وي‪33‬اهم خان‪33‬ه ل‪33‬وكس ‪ ،‬و مهم‪33‬اني ه‪33‬ا و محاف‪33‬ل زن‪33‬ده كي‬
‫شرافتنمدانه نمايد ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير‬

‫داليل عقلي قرآني براي شناخت خالق حقيقي‬

‫‪3‬ك الَّتِي تَجْ‪ِ 3‬ري فِي ْالبَحْ‪ِ 3‬ر بِ َم‪33‬ا يَنفَ‪ُ 3‬ع النَّ َ‬
‫اس‬ ‫ار َو ْالفُ ْل‪ِ 3‬‬
‫ف اللَّي ِْل َوالنَّهَ ِ‬ ‫ض َو ْ‬
‫اختِاَل ِ‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬ ‫اوا ِ‬ ‫ق ال َّس َم َ‬ ‫إِ َّن فِي خَ ْل ِ‬
‫‪3‬اح‬
‫يف الرِّ يَ‪ِ 3‬‬
‫َص ‪ِ 3‬ر ِ‬ ‫ض بَ ْع َد َموْ تِهَا َوبَ َّ‬
‫ث فِيهَ‪33‬ا ِم ْن ُك‪33‬لِّ دَابَّ ٍة َوت ْ‬ ‫َو َما أَن َز َل هَّللا ُ ِم ْن ال َّس َما ِء ِم ْن َما ٍء فَأَحْ يَا بِ ِه اأْل َرْ َ‬
‫ت لِقَوْ ٍم يَ ْعقِلُونَ البقرة ‪)164(/‬‬ ‫ب ْال ُم َس َّخ ِر بَ ْينَ ال َّس َما ِء َواأْل َرْ ِ‬
‫ض آَل يَا ٍ‬ ‫َوالس ََّحا ِ‬

‫ت أِل ُولِي اأْل َ ْلبَا ِ‬


‫ب آل عمران ‪)190(/‬‬ ‫ف اللَّي ِْل َوالنَّهَ ِ‬
‫ار آَل يَا ٍ‬ ‫اختِاَل ِ‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫ض َو ْ‬ ‫إِ َّن فِي خَ ْل ِ‬
‫ق ال َّس َم َ‬
‫اوا ِ‬

‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫ض َربَّنَ‪3‬ا َم‪3‬ا َخلَ ْقتَ‬ ‫اوا ِ‬ ‫الَّ ِذينَ يَ ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُعُ‪3‬و ًدا‪َ 3‬و َعلَى ُجنُ‪3‬وبِ ِه ْ‪3‬م َويَتَفَ َّكرُونَ فِي خَ ْل ِ‬
‫‪3‬ق َّ‬
‫الس‪َ 3‬م َ‬
‫ار ) آل عمران ‪191/‬‬ ‫اطاًل ُسب َْحانَكَ فَقِنَا َع َذ َ‬
‫اب النَّ ِ‬ ‫هَ َذا بَ ِ‬

‫ت ِر ْزقً‪33‬ا لَ ُك ْم َو َس‪َّ 3‬خ َ‪3‬ر لَ ُك ْم‬ ‫ض َوأَنزَ َل ِم ْن ال َّس َما ِء َما ًء فَأ َ ْخ َر َج بِ‪ِ 3‬ه ِم ْن الثَّ َم‪َ 3‬‬
‫‪3‬را ِ‬ ‫ت َواأْل َرْ َ‬ ‫هَّللا ُ الَّ ِذي َخلَ َ‬
‫ق ال َّس َما َوا ِ‬
‫ي فِي ْالبَحْ ِر بِأ َ ْم ِر ِه َو َس َّخ َر لَ ُك ْم اأْل َنهَا َر إبراهيم ‪)32( /‬‬ ‫ْالفُ ْلكَ لِتَجْ ِر َ‬
‫ق ُك َّل دَابَّ ٍة ِم ْن َما ٍء فَ ِم ْنهُ ْم َم ْن يَ ْم ِش‪3‬ي َعلَى بَ ْ‬
‫طنِ‪ِ 3‬ه َو ِم ْنهُ ْم َم ْن يَ ْم ِش‪3‬ي َعلَى ِرجْ لَي ِْن َو ِم ْنهُْ‪3‬م َم ْن يَ ْم ِش‪3‬ي‬ ‫َوهَّللا ُ َخلَ َ‬
‫ق هَّللا ُ َما يَ َشا ُء إِ َّن هَّللا َ َعلَى ُك ِّل َش ْي ٍء قَ ِدي ٌر النور‪)45( /‬‬ ‫َعلَى أَرْ بَ ٍع يَ ْخلُ ُ‬

‫ت إِ َّن الَّ ِذي أَحْ يَاهَا لَ ُمحْ يِي ْال َموْ تَى‬ ‫َاش َعةً فَإِ َذا أَنزَ ْلنَا َعلَ ْيهَا ْال َما َء ا ْهتَ َّز ْ‬
‫ت َو َربَ ْ‬ ‫ضخ ِ‬‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه أَنَّكَ تَ َرى اأْل َرْ َ‬
‫إِنَّهُ َعلَى ُكلِّ َش ْي ٍء قَ ِدي ٌر فصلت ‪)39( /‬‬

‫س َواَل لِ ْلقَ َم ِر َو ْ‬
‫اس‪ُ 33‬جدُوا هَّلِل ِ الَّ ِذي َخلَقَه َُّن إِ ْن ُك ْنتُ ْم‬ ‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّهَا ُ‪3‬ر َوال َّش ْمسُ َو ْالقَ َم ُر اَل تَ ْس ُجدُوا لِل َّش ْم ِ‬
‫إِيَّاهُ تَ ْعبُ ُدونَ فصلت ‪)37(/‬‬

‫س َواَل لِ ْلقَ َم ِر َو ْ‬
‫اس‪ُ 33‬جدُوا هَّلِل ِ الَّ ِذي َخلَقَه َُّن إِ ْن ُك ْنتُ ْم‬ ‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّهَا ُ‪3‬ر َوال َّش ْمسُ َو ْالقَ َم ُر اَل تَ ْس ُجدُوا لِل َّش ْم ِ‬
‫إِيَّاهُ تَ ْعبُ ُدونَ الروم‪)37( / 3‬‬

‫الس‪َ 3‬ما ِء َم‪33‬ا ًء فَيُحْ ِ‪3‬ي بِ‪ِ 3‬ه اأْل َرْ َ‬


‫ض بَ ْع‪َ 3‬د َموْ تِهَ‪33‬ا إِ َّن فِي َذلِ‪َ 3‬‬
‫ك‬ ‫‪3‬ز ُل ِم ْن َّ‬ ‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه ي ُِري ُك ْم ْالبَرْ َ‬
‫ق خَ وْ فًا‪َ 3‬وطَ َمعًا َويُنَ‪ِّ 3‬‬
‫ت لِقَوْ ٍم يَ ْعقِلُونَ الروم ‪)24 /‬‬ ‫آَل يَا ٍ‬

‫‪54‬‬
‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه َمنَا ُم ُك ْم بِاللَّ ْي ِل َوالنَّهَ ِ‬
‫ار َوا ْبتِغَا ُؤ ُك ْم ِم ْن فَضْ لِ ِه إِ َّن فِي َذلِكَ آَل يَا ٍ‬
‫ت لِقَوْ ٍم يَ ْس َمعُونَ الروم‪)23( /‬‬

‫ت لِ ْل َع‪33‬الِ ِمينَ ال‪33‬روم ‪( /‬‬ ‫ف أَ ْل ِس‪3‬نَتِ ُك ْم َوأَ ْل‪َ 3‬‬


‫‪3‬وانِ ُك ْ‪3‬م إِ َّن فِي َذلِ‪َ 3‬‬
‫ك آَل يَ‪33‬ا ٍ‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫ض َو ْ‬
‫اختِاَل ُ‪3‬‬ ‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه َخ ْل ُ‬
‫ق ال َّس َما َوا ِ‬
‫‪)22‬‬

‫ب ثُ َّم إِ َذا أَ ْنتُ ْم بَ َش ٌر تَنت َِشرُونَ الروم ‪)20( /‬‬


‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه أَ ْن خَ لَقَ ُك ْم ِم ْن تُ َرا ٍ‬

‫ك بِغَافِ ٍل َع َّما تَ ْع َملُونَ النمل ‪)93( /‬‬ ‫َوقُلْ ْال َح ْم ُد هَّلِل ِ َسي ُِري ُك ْم آيَاتِ ِه فَتَع ِ‬
‫ْرفُونَهَا‪َ 3‬و َما َربُّ َ‬

‫ت لَ َعلَّ ُك ْم تَ ْعقِلُونَ الحديد‪)17 /‬‬ ‫ا ْعلَ ُموا أَ َّن هَّللا َ يُحْ ِي اأْل َرْ َ‬
‫ض بَ ْع َد َموْ تِهَا قَ ْد بَيَّنَّا لَ ُك ْم اآْل يَا ِ‬

‫‪33‬ف بِ َربِّكَ أَنَّهُ َعلَى ُك‪ِّ 33‬ل َش‪ْ 33‬ي ٍء‬


‫ق أَ َولَ ْم يَ ْك ِ‬
‫‪33‬اق َوفِي‪ 3‬أَ ْنفُ ِس‪ِ 33‬ه ْم َحتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُ ْم أَنَّهُ ْال َح‪ُّ 33‬‬
‫َس‪33‬نُ ِري ِه ْم آيَاتِنَ‪33‬ا فِي اآْل فَ ِ‬
‫َش ِهي ٌدفصلت‪)53/ 3‬‬

‫نفقه نمودن باالي اعضاي فاميل عبادت است‬

‫ت قَ‪33‬ا َل‬ ‫‪3‬رنِي َع‪ِ 3‬ديُّ بْنُ ثَ‪33‬ابِ ٍ‬ ‫ال أَ ْخبَ‪َ 3‬‬
‫درصحيح بخاري آمده است ‪َ :‬ح َّدثَنَا َحجَّا ُج بْنُ ِم ْنهَا ٍل قَا َل َح َّدثَنَا ُش ْعبَةُ قَ َ‬
‫ق ال َّر ُج‪ُ 3‬ل َعلَى أَ ْهلِ‪ِ 3‬ه‬ ‫‪3‬ال إِ َذا أَ ْنفَ‪َ 3‬‬ ‫ْت َع ْب َد هَّللا ِ ْبنَ يَ ِزي َد ع َْن أَبِي َم ْسعُو ٍد ع َْن النَّبِ ِّي َ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم قَ‪َ 3‬‬ ‫َس ِمع ُ‬
‫ص َدقَةٌ‬
‫يَحْ ت َِسبُهَا فَهُ َو لَهُ َ‬
‫اإليمان‬
‫‪ -1‬اإليمان باهلل‬
‫ألف ‪ :‬وجوب معرفة هللا و توحيده‬
‫ب ‪ :‬وجوب اإليمان باهلل‬
‫ج ‪ :‬التوكل على هللا عز وجل‬
‫د ‪ :‬الخوف من هللا عزوجل‬
‫هـ ‪ :‬محبة هللا من اإليمان‬
‫و ‪ :‬لقاء هللا من اإليمان‬
‫ز ‪ :‬ما يذكر في الذات و النعوت‬
‫ح ‪ :‬ما يذكر في أسماء هللا‬
‫‪ -2‬اإليمان بالمالئكة‬
‫‪ -3‬اإليمان بالرسل‬
‫‪ -4‬اإليمان بالكتب‬
‫‪ -5‬اإليمان باليوم اآلخر‬
‫‪ -6‬اإليمان بالقدر خيره وشره‬
‫‪ -7‬اإليمان بالجن‬
‫نواقض اإليمان‬

‫‪55‬‬
‫‪ -1‬الشرك‬
‫‪ -2‬الكفر‬
‫‪ -3‬النفاق‬
‫‪ -4‬االبتداع في الدين‬
‫‪ -5‬السحـــر‬

‫ايمان سبب راحت جسم و روح ميكردد ‪:‬‬


‫! و مادي ‪ ،‬در دنيا وآخرت ميك!!ردد ‪ .‬زي!!را‬ ‫ايمان با تقوا و اخالص سبب وقايه انسان از تكليف هاي روحي‬
‫!كالت‬ ‫!ياري از مش!‬ ‫! از عذاب هاي الهي وقايه ميكردد ‪ ،‬بس!‬ ‫انسان مؤمن با داشتن عقيدهء اسالمي روحا وجسما‬
‫! ‪ ،‬و غيره از كناهان مختلف عايد ح!!ال انس!!ان‬ ‫رواني ‪ ،‬مادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬اقتصادي ‪ ،‬تشويش هاي روحي‬
‫ميكردد ‪.‬‬
‫!‬
‫! در دنيا ‪ :‬انسان به اندازهء قوت ايمان خويش در زنده كي راحت ميباشد‬ ‫اول ‪ :‬خالصي از تشويش هاي روحي‬
‫!لمان‬‫!را مس!‬ ‫! ‪ ،‬زي!‬‫! درجهء ايمان قوي باشد ‪ ،‬به همان اندازه درجه راحت در زنده كي زياده تر ميباشد‬ ‫‪ ،‬هرقدر‬
‫! عقيده دارد كه حضرت عبداهلل بن عباس ( رضي اهلل عنهما ) روايت‬ ‫حقيقي به مفهوم حقيقي اين حديث شريف‬
‫! درعقب پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) بودم ‪ ،‬آنحضرت ( صلى اهلل عليه وسلم‬ ‫! ‪ :‬روزي‬‫نموده است ‪ ،‬اوميكويد‬
‫! ! من برايت كلماتي را ياد ميدهم آنرا حفظ نما ‪:‬‬‫) كفت ‪ :‬اي بســر‬
‫! متع!!ال( جل جالله ) ( جل جالله )‬ ‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬تا خداوند‬
‫ترا حفظ نمايد ‪.‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬او را هميشه با خود ميابي‬
‫! متعال( جل جالله ) سوال نما‬ ‫هرگاه سؤالي مينمودي ‪ ،‬از خداوند‬
‫! متعال( جل جالله ) كمك بخواه‬ ‫! از خداوند‬
‫هرگاه كمك ميخواستي‬
‫! ‪ ،‬آنها هيج نفعي رس!!انده‬ ‫بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برسانند‬
‫نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه خداوند متعال( جل جالله ) برايت نوشته است ‪.‬‬
‫! رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه‬ ‫! رساندن به تو با هم جمع شوند ‪ ،‬به تو هيج ضرري‬ ‫و اكر تمامي ملت براي ضرر‬
‫!ده‬
‫!يز خشك ش!‬ ‫! متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است ‪ .‬قلم ها برداشته شده ‪ ،‬و رنك كتابها ن!‬ ‫را خداوند‬
‫است ‪)1( .‬‬
‫! به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ‪ ،‬هيجكاهي از انساني خوف‬ ‫هرگاه مسلماني به مفهوم اين حديث شريف‬
‫نميكند ‪ ،‬و با عقيدهء اسالم به راحت زنده كي خويش را به سر ميبرد ‪ ،‬زيرا آنجه براي او نوشته ش!!ده است ‪،‬‬
‫! هاي زنده كي ‪ ،‬لحظهء وفات او از دنيا ‪.‬‬ ‫رسيدني است ‪ ،‬رزق او ‪ ،‬راحت او ‪ ،‬مقدار روز‬
‫!‪:‬‬‫دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف استفاده ميكردد‬
‫! ) خداوند متعال( جل‬ ‫! لي والتكفرون‬ ‫هرگاه انسان با خدا باشد ‪ ،‬خدا با اوست ( فاذكروني اذكركم واشكروا‬ ‫‪-1‬‬
‫جالله ) متعال ميفرمايد ‪ :‬مرا به ياد داشته باشيد ‪ ،‬تا من شما را بياد داشته باشم ‪ ،‬شكر مرا نماييد ‪ ,‬وكفران‬
‫نعمت نكنيد ‪.‬‬
‫! متعال( جل جالله ) قوي نموده ‪ ،‬و هرجيزيكه ميخواهد ‪ ،‬ازخدا‬ ‫‪ -2‬انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به خداوند‬
‫! ‪ ،‬هرجه سؤال ميكند از خدا سؤال نمايد ‪.‬‬ ‫! به خالق بكرداند‬‫بخواهد ‪ ،‬وتوجه خويش را از مخلوق‬
‫! است ‪ ،‬كه با رحمت خويش براي انسان در مشكالت كمك‬ ‫‪ -3‬كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار‬
‫! ‪ :‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪.‬‬
‫ميرساند ‪ ،‬وانسان مؤمن هميشه در وقت ضرورات ميكويد‬

‫‪56‬‬
‫!ادت‬ ‫! ! خاص ترا عب!‬ ‫! ( إياك نعبد ‪ ،‬وإياك نستعين ) بروردكارا‬ ‫مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميكويد‬
‫ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم ‪.‬‬
‫! متعال( جل جالله ) برايش نوش!!ته‬ ‫! رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را خداوند‬ ‫‪ -4‬هيج كسي براي انسان ضرري‬
‫!‬
‫!رر‬ ‫!راي كسي ض!‬ ‫! ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند ب!‬‫است ‪ ،‬بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد‬
‫! يك تعداد اشخاص ميخواهند ب!!راي‬ ‫! كه زماني‬ ‫برساند ‪ ،‬واين امر به مراتب در زنده كي انسان اتفاق ميافتد‬
‫! آنها براي انسان تأثير نمايد‬‫! متعال( جل جالله ) نخواسته است كه ضرر‬ ‫انسان ضرر برسانند ‪ ،‬ولي خداوند‬
‫!ان ميباشد و به همين علت خداوند‬ ‫!رر به نفع انس!‬ ‫!ان ها آن ض!‬ ‫! كوشش انس!‬ ‫‪ ،‬برعكس ميبينيم كه با وجود‬
‫! اوقات شما از‬ ‫متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد ‪ :‬و عسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لك ) بسيار‬
‫! ‪ ،‬ولي آن جيز به خير شما ميباشد ‪.‬‬ ‫جيزي تنفر مينماييد‬
‫! متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر ننموده‬ ‫! كه آنرا خداوند‬ ‫انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند‬ ‫‪-5‬‬
‫! آنان در همان جارجوبي خواهد بود كه خداوند متعال( جل جالله ) براي انس!!ان الزم‬ ‫باشد ‪ ،‬بلكه همكاري‬
‫ديده است ‪ ،‬و به همين دليل بسياري اوقات هرگاه بسياري از دوستان انسان براي انس!!ان كمكي ك!!رده‬
‫! متع!!ال( جل‬ ‫! ‪ ،‬ولي به كمك خداوند‬ ‫! برايش ضرري برسانند‬ ‫! ‪ ،‬و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند‬ ‫نميتوانند‬
‫! به كمك انسان شتافته او را ياري ميكند ‪،‬كه اين امر در حقيقت دليل روشن‬ ‫جالله ) انسان بيكانه وناشناسي‬
‫به همين عقيده است كه كسي فايدهء رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله ) براي انسان‬
‫مقدر نموده است ‪.‬‬
‫! رزق‬ ‫! ‪ ،‬وهمچن!!ان هيچكسي نميتواند‬ ‫! را خورده نميتواند‬ ‫‪ -6‬انسان مؤمن عقيده دارد ‪ ،‬كه او رزق كس ديگري‬
‫! ‪ ،‬نوشيدني ها ‪ ،‬حيات ومرگ ب!راي هر كسي ازج!انب‬ ‫! و روزي‬ ‫! اورا بخورد ‪ ،‬زيرا مقدار رزق‬ ‫وروزی‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) تعيين شده است ‪ ،‬در بسياري حادثات ميبينم كه با انفجار بم همه هالك شده اند ‪،‬‬
‫! جهاني كه ملي!!ون ها انس!!ان به قتل‬ ‫ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ‪ ،‬وحتى در جنگهاي اول ودوم‬
‫!ده است كه‬ ‫!اهي ش!‬ ‫رسيدند ‪ ،‬انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رسيدند ‪ ،‬وياهم گ!‬
‫! در زلزله ها هالك شده اند ‪ ،‬در حاليكه يك انسان شصت ‪ ،‬هفتاد سالهء ضعيف بعد‬ ‫جوانان بسيار نيرومند‬
‫!يده باشد ‪ ،‬هيج حادثه ء‬ ‫!تي اجل نرس!‬ ‫از جندين روز از زيرخرابه ها جان به سالمت برده است ‪ ،‬زيرا وق!‬
‫!اره‬‫! ‪ ،‬يكب!‬‫!وان ونيرومند‬ ‫!ان ج!‬ ‫نميتواند ‪ ،‬عمر انسان را ختم كند ‪ ،‬و برعكس در وقت اجل بسا اوقات انس!‬
‫!‪.‬‬‫برزمين سقوط نموده ميميرد‬
‫!‬
‫! راحت زنده كي ميكند ‪ ،‬زيرا او با خدا محبت دارد ‪ ،‬و ميداند كه خداوند‬ ‫انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار‬
‫!اختمان‬ ‫! زيبا ‪ ،‬عقل ودانش ‪ ،‬صحت اعضاي بدن ‪ ،‬وس!‬ ‫متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ‪ ،‬اين صورت‬
‫! غازات همه نعمت هاي الهي‬ ‫وجود متوازن با طبيعت ‪ ،‬انواع ميوه هاي ‪ ،‬غذا ها ‪ ،‬ويتامين ها ‪ ،‬اكسيجن وساير‬
‫اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند ‪ ،‬اين فرد مؤمن ميداند كه اين دوستي خداوند متعال( جل جالله )‬
‫است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم نموده ‪ ،‬و اين اعضاي سالم بدن را اعطاء نم!!وده است ‪ ،‬و‬
‫!ده ‪ ،‬يك قلب‬ ‫زماني احساس ميكند كه جنين دوست مهربان دارد كه براي فقير وغني دوجشم ‪ ،‬يك بيني ‪ ،‬يك مع!‬
‫داده است ‪ ،‬وهيج كسي را برتريت نداده كه سه جشم داشته باشد ‪ ،‬بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش‬
‫! خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده كي به او رجوع‬ ‫را تقسيم نموده است ‪ ،‬او اين دوست بزرك را يار وياور‬
‫نموده در هر ركعت نماز به او تعهد مينمايد ( إياك نعبد و إياك نستعين ) خاص ترا عبادت ميكنم و خ!!اص از‬
‫! دوست دارم او نيز م!!را دوست دارد ‪ ،‬و‬ ‫ازتو كمك ميخواهيــم ‪ .‬او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر‬
‫! نيايش نم!!وده ‪،‬‬ ‫تمامي مشكالتم را حل مينمايد ‪ ،‬بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار‬
‫!‪.‬‬‫سربنده كي خم نموده ‪ ،‬سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خويش طلب كمك مينمايد‬
‫! دوست مهربانم مرا‬ ‫! ‪ ،‬او ميداند كه زماني‬‫! عمل مينمايد‬ ‫اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي‬
‫! ويا اخروي برايم الزم ديده‬ ‫امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ‪ ،‬براي اينست كه به عوض آن اجر دنيوي‬

‫‪57‬‬
‫! بوده ‪ ،‬وي!!اهم خداوند‬
‫! هستم ‪ ،‬يا به سبب كسالت خودم‬‫است ‪ ،‬او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي محروم‬
‫!ؤمن كامل با‬‫!اء م!‬‫!ود ‪ ،‬بن!‬
‫! قيامت فراهم خواهد نم!‬‫! در روز‬ ‫متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازينرا‬
‫خوردن غذا بسيار عادي ‪ ،‬بوشيدن لباس عادي ‪ ،‬زنده كي بسيار عادي همان لذتي را ميبرد و همان سعادتي را‬
‫! از مردمان كمراه و بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت را ندارند ‪.‬‬
‫! كه بسياري‬ ‫نصيب ميشود‬
‫! كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ‪ ،‬بلكه سعادت انسان در قناعت است ‪ ،‬هرگاه كسي‬ ‫دانشمندان ميكويند‬
‫! ‪ ،‬ولي عدم‬‫در زنده كي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داشته باشد ‪ ،‬انسان با سعادت دنيا به حساب ميرود‬
‫!‪:‬‬
‫قناعت در داشتن مال وثروت زياد سبب بد بختي ميكردد‬
‫يا قناعت بر كند يا خاك كور‬ ‫جشم طمع آدمي زاد را‬
‫!‪.‬‬‫اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد‬
‫!ان‬‫!را انس!‬
‫در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول ‪ 500‬سال قبل داخل جنت ميكردد ‪ ،‬زي!‬
‫فقير‬

‫!يوع‬
‫در كشورهاي غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ‪ ،‬هزاران نوع امراض در آنجا ش!‬
‫نموده است ‪،‬‬

‫فإن له معيشة ضنكا‬


‫! هاي‬ ‫در كشور‬
‫‪--------------------------------------------------‬‬
‫ت احْ فَ‪ْ 3‬‬
‫‪3‬ظ هَّللا َ‬ ‫ال يَ‪33‬ا ُغاَل ُم إِنِّي أُ َعلِّ ُم‪33‬كَ َكلِ َم‪33‬ا ٍ‬ ‫ت َخ ْلفَ َرسُو ِل هَّللا ِ َ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَوْ ًما فَقَ َ‬ ‫ال ُك ْن ُ‬ ‫س قَ َ‬
‫(‪)1‬ع َْن اب ِْن َعبَّا ٍ‬
‫ت َعلَى أَ ْن‬ ‫اس‪3‬ت َِع ْن بِاهَّلل ِ َوا ْعلَ ْم أَ َّن اأْل ُ َّمةَ لَ‪3‬وْ اجْ تَ َم َع ْ‬
‫اس‪3‬تَ َع ْنتَ فَ ْ‬ ‫اس‪3‬أَلْ هَّللا َ َوإِ َذا ْ‬ ‫ك إِ َذا َس‪3‬أ َ ْلتَ فَ ْ‬ ‫ك احْ فَ ْ‬
‫ظ هَّللا َ تَ ِج ْدهُ تُ َجاهَ َ‬ ‫ظ َ‬ ‫يَحْ فَ ْ‬
‫ض‪3‬رُّ وكَ إِاَّل بِ َش‪ْ 3‬ي ٍء قَ‪ْ 3‬د‬ ‫وك بِ َش‪ْ 3‬ي ٍء لَ ْم يَ ُ‬ ‫ك َولَوْ اجْ تَ َمعُوا َعلَى أَ ْن يَضُرُّ َ‪3‬‬ ‫ك بِ َش ْي ٍء لَ ْم يَ ْنفَعُوكَ إِاَّل بِ َش ْي ٍء قَ ْد َكتَبَهُ هَّللا ُ لَ َ‬‫يَ ْنفَعُو َ‬
‫ص ِحي ٌح رواه البخاري‬ ‫يث َح َس ٌن َ‬ ‫ت الصُّ ُحفُ قَا َل هَ َذا َح ِد ٌ‬ ‫ت اأْل َ ْقاَل ُم َو َجفَّ ْ‬
‫َكتَبَهُ هَّللا ُ َعلَ ْيكَ ُرفِ َع ْ‬

‫!‪:‬‬‫دوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي دنيوي‬


‫! ) در آخرت ‪:‬‬
‫! ( روانـي‬
‫سوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي سايكولوزي‬
‫جهارم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي روز آخرت ‪:‬‬

‫شرط قبولي عمل انسان‬


‫عمل مسلمان به دو شرط قبول‪ 3‬ميكردد‬
‫‪ -1‬اخالص ‪:‬‬
‫هرگاه كسي در عمل خود با خداوند‪ 3‬متعال( جل جالله ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) كس‪33‬ي ديك‪33‬ري‪ 3‬را ش‪33‬ريك‪ 3‬نماي‪33‬د ‪،‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) متعال تمام آن عمل را براي آن شخص مقابل ترك مينمايد‪. 3‬‬
‫‪ -2‬مطابقت عمل با طريقه پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم‪) 3‬‬
‫اعماليكه مصارف مادي دارد شرط سومي‪ 3‬دارد كه آن عمل بايد باك باشد إن هللا طيب ال يقب‪33‬ل إال‬ ‫‪-3‬‬
‫هَّللا‬ ‫َ‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬
‫ص‪3‬لى ُ َعلَ ْي‪ِ 3‬ه َو َس‪3‬ل َم أيُّهَ‪33‬ا النَّاسُ إِ َّن َ طَيِّبٌ اَل يَ ْقبَ‪ُ 3‬ل إِاَّل‬ ‫َّ‬ ‫هَّللا‬
‫طيبا (ٍ ع َْن أبِي هُ َر ْي َرةَ قَا َل قَا َل َرسُو ُل ِ َ‬ ‫َ‬
‫ت َوا ْع َملُ‪33‬وا‬ ‫َّ‬ ‫َ‬
‫‪3‬ال يَ‪33‬ا أيُّهَ‪33‬ا الرُّ ُس‪ُ 3‬ل ُكلُ‪33‬وا ِم ْن الطيِّبَ‪33‬ا ِ‬‫‪3‬ر بِ‪ِ 3‬ه ْال ُمرْ َس‪3‬لِينَ فَقَ‪َ 3‬‬ ‫طَيِّبًا َوإِ َّن هَّللا َ أَ َم َر ْال ُم ْؤ ِمنِينَ بِ َما أَ َم‪َ 3‬‬
‫ال يَا أَيُّهَا الَّ ِذينَ آ َمنُ‪33‬وا ُكلُ‪33‬وا ِم ْن طَيِّبَ‪33‬ا ِ‬
‫ت َم‪33‬ا َر َز ْقنَ‪33‬ا ُك ْم ثُ َّم َذ َك‪َ 3‬ر ال َّر ُج‪َ 3‬ل‬ ‫صالِحًا إِنِّي بِ َما تَ ْع َملُونَ َعلِي ٌم َوقَ َ‪3‬‬ ‫َ‬
‫ْ‬
‫ث أَ ْغبَ َر يَ ُم ُّد يَ َد ْي ِه إِلَى ال َّس َما ِء يَا َربِّ يَا َربِّ َو َمط َع ُمهُ َح َرا ٌم َو َم ْش ‪َ 3‬ربُهُ َح‪َ 3‬را ٌم َو َم ْلبَ ُس ‪3‬هُ‬ ‫يُ ِطي ُل ال َّسفَ َر أَ ْش َع َ‬
‫ك ) انس‪33‬ان ك‪33‬ه ي‪33‬ك مخل‪33‬وق ع‪33‬ادي اس‪33‬ت هرگ‪33‬اه ب‪33‬رايش‬ ‫ي بِ ْال َح َر ِ‪3‬ام فَأَنَّى يُ ْستَ َجابُ لِ‪َ 3‬ذلِ َ‬ ‫َح َرا ٌم َو ُغ ِذ َ‬

‫‪58‬‬
‫خوراكي و يا نوشيدني بيش گردد‪ 3‬كه در ظرف بزركي‪ 3‬باشد ‪ ،‬ولي به اندازه يك سر سوزن ح‪33‬يز‬
‫مردار در آن افتاده باشد ‪ ،‬قبول‪ 3‬نميكند ‪ ،‬واز بذيرش آن ابا مي ورزد ‪.‬‬

‫!‬
‫اسالمي شناسي معاصر‬
‫بخش عبادات ( فلسفه عبادات در اسالم )‬

‫!‪:‬‬
‫در ين بخش مطالب ذيل را ميخوانيد‬
‫مفهوم عبادت در اسالم‬ ‫‪-1‬‬
‫فلسفه نماز‬ ‫‪-2‬‬
‫فلسفه روزه‬ ‫‪-3‬‬
‫فلسفه زكات‬ ‫‪-4‬‬
‫فلسفه حج‬ ‫‪-5‬‬

‫‪59‬‬
‫اختيارهمسر ونامزد‬
‫! و نامدار‬
‫! بولدار‬
‫! مردم وقتي ميخواهند ازدواج نمايند ‪ ،‬در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي‬ ‫بسياري‬
‫!‬
‫!اطر‬ ‫!الش ‪ ،‬بخ!‬‫! ‪ ،‬بيامبر* ميفرمايد ‪ :‬كه مردم زنان را بخاطر جهار علت ازدواج مينمايد ‪ ،‬بخاطر م!‬ ‫ميباشد‬
‫! بخاطر ديانتش ‪ ،‬بس تواي جوان مسلمان ديانت را در نظر‬ ‫! اش و جهارم‬ ‫! بخاطر زيبايي‬‫نسبش ‪ ،‬سوم بخاطر‬
‫! و رضايت شوهر را زنان دين دار خوب مراعات كرده‬ ‫! فاميلي‬
‫داشته باش ‪ ،‬زيرا به اين كفته بيامبر* روابط‬
‫! اوقات ديده شده است كه زنان زيبا بخاطر اخالق بد شان طالق ش!!ده اند ‪ ،‬وزن!!ان‬ ‫! ‪ ،‬زيرا بسياري‬ ‫ميتوانند‬
‫!انم و‬
‫!بب اخالف بين خ!‬ ‫بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده اند و كاهي هم مال س!‬
‫!ترام‬‫! ‪ ،‬وهمه اورا اح!‬‫! شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي فاميل اورا دوست بدارند‬ ‫شوهر‬
‫! الف!!اظ‬‫! باشد زيرا زن مسلمان و با ديانت احترام بزركان مينمايد ‪ ،‬از استخدام‬‫نمايد و شوهرش از او راضي‬
‫!ايتاهلل ( جل جالله )‬
‫! رض!‬ ‫!اطر‬‫زشت اجتناب ميكند ‪ ،‬ودرهنكاميكه اعضاي فاميل شوهرش به اوظلم كند بخ!‬
‫! كمك‬ ‫!از‬
‫!بر ونم!‬‫!يبت ها با ص!‬ ‫! والصالة ) در مص!‬ ‫صبر ميكند ‪ ،‬خداوند متعال ميفرمايد ( واستعينوا بالصبر‬
‫!رم‬‫!ول اك!‬ ‫! ‪ ،‬زن بهترين نعمتاهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬حضرت عبداهلل بن عمر& ميفرمايد ‪ :‬كه رس!‬ ‫بخواهيد‬
‫!اي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ‪،‬‬ ‫!لم ) ميكفت ‪ :‬دنيا همه نعمت ه!‬ ‫!لي اهلل عليه وس!‬‫!ريم ( ص!‬ ‫!بي ك!‬ ‫ن!‬
‫!بي‬‫! كه ن!‬‫! اهلل عنه ) ميفرمايد‬
‫! ‪ ،‬حضرت امامه ( رضي‬ ‫كرانبهاترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد‬
‫!اري از هيج‬ ‫!وى و برهيزك!‬ ‫!ؤمن بعد از تق!‬‫!ان م!‬‫!ود انس!‬‫!لم ) فرم!‬‫كريم نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!‬
‫! را امر نمايد ط!!اعتش‬ ‫! زيرا اكر خانم نيكوك!!ارش‬ ‫! نيكوكار‬
‫جيزديكراستفاده زياد نكرده است مكر از ازخانم‬
‫! ميشود ‪ ،‬و اكر در باره اش قسم ميخورد او را ب!!رائت ميدهد ‪ ،‬واكر‬ ‫! نظر كند خوشحال‬ ‫ميكند و اكر بطرفش‬
‫!‪.‬‬‫! امانت كار ميباشد‬
‫از خانه اش دوركردد خانمش درنفس خود او مال شوهرش‬

‫‪60‬‬
‫نعمت در ديدكاه ها ي مختلف‬
‫! من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد‬‫مسلماني ميكويد‬

‫سه عنصر اساسي دعوت اسالمي‬


‫در زمان بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) و بعد از آن عصر صحابه كرام و تابعين و تبع تابعين ‪ ،‬دعوت‬
‫! در حركت بود كه در وقت بسيار كم نه تنها افراد بلكه كشور هاي بزرك جهان‬ ‫اسالمي مانند بحربيكراني‬
‫! يت سه قرآن‬ ‫را به دين مقدس اسالم منسوب نمود ‪ .‬علت اساسي اين حركت قوي دعوت اسالمي موجود‬
‫در آن عصر بود ‪:‬‬
‫قران مقروء ‪ :‬قرآن مقروء قراني است كه خداوند متعال ( جل جالله ) آنرا باالي بيامبر( صلى اهلل عليه‬
‫وسلم ) به شكل وحي بواسطه جبرئيل ( عليه السالم ) نازل نموده كه ما آنرا به شكل سي سباره بدست‬
‫داريم ‪.‬‬
‫! متعال ( جل جالله ) براي هدايت انسانها اين جهان بهناور را با آسمان نيلكون‬ ‫قرآن ( مشاهد ) ‪ :‬خداوند‬
‫! و يا هم بواسطه‬ ‫‪ ،‬نظام شمسي ‪ ،‬انسانها ‪ ،‬حيوانات ‪ ،‬جنبده كان ‪ ،‬و ساير مخلوقاتيكه ما بجشم ميبينيم‬
‫! ‪ ،‬دليلي براي شناخت خداوند ( جل جالله ) و وحدانيت آن ذات‬ ‫! مشاهده مينماييم‬
‫ميكروسكوب وتلسكوب‬
‫! و في األنفس حتي‬ ‫خلق نموده است ‪ .‬و براي انسانها خطاب نموده است كه ( سنريهم آياتنا في األفاق‬
‫يتبين لهم أنه الحق ) ما داليل قدرت خويش را در جهان و در نفسهاي خودشا ن نشان ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه‬
‫براي شان ثابت كردد كه قرآن حق است ‪.‬‬
‫! وجود داشتند كه باالي آنان قرآن متحرك‬ ‫قرآن متحرك ‪ :‬در عصر بيامبر‪ ،‬صحابه و تابعين اشخاصي‬
‫اطالق ميشد ‪ ،‬و زماني كسي از آنها ميخواست كه برايشان قرآن كريم را تعليم نمايد ‪ ،‬به يكتن از صحابه‬
‫كرام اشاره مينمودند كه اينك قرآن ‪ ،‬و زماني هم‬

‫‪61‬‬
‫امتيازات دين‬
‫‪ -1‬دين قدسيت دارد‬
‫‪ -2‬همراه با فطرت است‬
‫‪ -3‬جامـع است ‪.‬‬
‫‪ -4‬غرايز وهوس ها در دين كار نرفته است‬

‫!‪،‬‬
‫! حق كوساله را بايد بكزاري‬
‫! شير ميدوشي‬
‫مراعات عدالت حتي بين حيوانها ‪ ،‬مثال وقتي‬
‫! لباس احكام زياد دارد‬
‫درمورد‬

‫! ‪ ،‬جطوربا فقير م‬
‫انكيزه كمك ‪ ،‬كدام فقير ‪ ،‬جي جنسي بدهيم ‪ /‬شب يا روز‬

‫خود سازي يا جامعه سازي كار برد دين‬


‫! شده است ‪:‬‬ ‫موتر بنج كار آرايي شده تا كه موتر‬
‫كشف معدن‬ ‫‪-1‬‬
‫استخراج معدن‬ ‫‪-2‬‬
‫ذوب معــدن‬ ‫‪-3‬‬
‫قطعه سازي‬ ‫‪-4‬‬
‫اتصال اين قطعه‬ ‫‪-5‬‬
‫د ر تفسير قرطبي ميكويد‪: 3‬‬
‫"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخطاب على التلوين; ألن من أول الس‪33‬ورة إلى هاهن‪33‬ا خ‪33‬برا عن هللا تع‪33‬الى‬
‫وثناء عليه‪ ,‬كقوله "وسقاهم ربهم شـرابا طهورا"‪[ 3‬اإلنسان‪ .]21 :‬ثم قال‪" :‬إن هذا كان لكم جزاء"‪ .‬وعكسه‪:‬‬
‫"حتى إذا كنتم في الفلك وجرين بهم" [يونس‪ ]22 :‬على ما يأتي‪.‬‬
‫و"نعبد" معناه نطيع; والعبادة الطاعة والتذلل‪ .‬وطريق معبد إذا ك‪3‬ان م‪3‬ذلال للس‪3‬الكين; ق‪3‬ال اله‪3‬روي‪ .‬ونط‪3‬ق‪3‬‬
‫المكلف به إقرار‪ 3‬بالربوبية وتحقيق لعبادة هللا تعالى; إذ سائر الناس يعبدون سواه من أصنام وغير ذلك‪.‬‬
‫"وإياك نستعين" أي نطلب الع‪33‬ون والتأيي‪33‬د والتوفي‪33‬ق‪ 3.‬ق‪3‬ال الس‪3‬لمي في حقائق‪3‬ه‪ :‬س‪33‬معت محم‪33‬د بن عبدهللا بن‬
‫شاذان يقول‪ :‬سمعت أبا حفص الفرغاني يقول‪ :‬من أقر ب "إياك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك نس‪33‬تعين" فق‪33‬د ب‪33‬رئ من الج‪33‬بر‬
‫والقدر‪ .‬إن قيل‪ :‬لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل له‪ :‬قدم اهتماما‪ ,‬وشأن العرب تقديم األهم‪ .‬ي‪33‬ذكر أن أعرابي‪33‬ا‬
‫سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الساب‪ :‬إياك أعني‪ :‬فقال له اآلخر‪ :‬وعنك أع‪33‬رض; فق‪33‬دما األهم‪.‬‬
‫وأيضا لئال يتقدم ذكر العبد والعبادة على المعبود; فال يجوز نعبدك ونستعينك‪ 3,‬وال نعبد إياك ونستعين إي‪33‬اك;‬
‫فيقدم الفعل على كناية المفعول‪ ,‬وإنما يتبع لفظ القرآن‪ .‬وقال العجاج‪:‬‬
‫واغفر خطاياي وكثر‪ 3‬ورقي‬ ‫إياك أدعـو فتقبل ملقي‬
‫ويروى‪ 3:‬وثمر‪ .‬وأما قول الشاعر‪:‬‬
‫إليك حتى بلغت إياكا‬
‫فشاذ ال يقاس عليه‪ .‬والورق بكسر ال‪33‬راء من ال‪33‬دراهم‪ ,‬وبفتحه‪33‬ا الم‪33‬ال‪ .‬وك‪33‬رر‪ 3‬االس‪33‬م لئال يت‪33‬وهم إي‪33‬اك نعب‪33‬د‬
‫ونستعين غيرك‪ .‬الجمهور‪ 3‬من الق‪3‬راء والعلم‪3‬اء على ش‪3‬د الي‪3‬اء من "إي‪3‬اك" في الموض‪3‬عين‪ .‬وق‪3‬رأ‪ 3‬عم‪3‬رو بن‬
‫قائد‪" :‬إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء‪ ,‬وذلك أنه كره تضعيف‪ 3‬الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها‪ .‬وهذه قراءة‬

‫‪62‬‬
‫مرغوب عنها‪ ,‬فإن المعنى يصير‪ 3:‬شمسك نعب‪3‬د أو ض‪33‬وءك; وإي‪3‬اة الش‪3‬مس (بكس‪33‬ر الهم‪3‬زة)‪ :‬ض‪3‬وءها; وق‪33‬د‬
‫تفتح‪ .‬وقال‪:‬‬
‫أسف فلم تكدم عليه بإثمد‬ ‫سقته إياة الشمس إال لثاته‬
‫فإن أسقطت الهاء مددت‪ .‬ويقال‪ :‬اإلياة للشمس كالهال‪33‬ة للقم‪33‬ر‪ ,‬وهي ال‪33‬دارة حوله‪33‬ا‪ .‬وق‪33‬رأ‪ 3‬الفض‪33‬ل الرقاش‪33‬ي‪3:‬‬
‫"أياك" (بفتح الهمزة) وهي لغة مشهورة‪ .‬وقرأ‪ 3‬أبو السوار‪ 3‬الغنوي‪" :‬هياك" في الموضعين‪ ,‬وهي لغة; قال‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن توسعت‬
‫"وإياك نستعين" عطف جملة على جملة‪ .‬وقرأ يحيى بن وثاب واألعمش‪" :‬نستعين" بكسر النون‪ ,‬وهي لغ‪33‬ة‬
‫تميم وأس‪33‬د وقيس وربيع‪33‬ة; لي‪33‬دل على أن‪33‬ه من اس‪33‬تعان‪ ,‬فكس‪33‬رت الن‪33‬ون كم‪33‬ا تكس‪33‬ر أل‪33‬ف الوص‪33‬ل‪ .‬وأص‪33‬ل‬
‫"نستعين" نستعون‪ ,‬قلبت حركة الواو إلى العين فصارت ياء‪ ,‬والمصدر‪ 3‬اس‪33‬تعانة‪ ,‬واألص ‪3‬ل‪ 3‬اس‪33‬تعوان; قلبت‬
‫حركة الواو إلى العين ف‪33‬انقلبت ألف‪33‬ا وال يلتقي س‪3‬اكنان فح‪3‬ذفت‪ 3‬األل‪3‬ف الثاني‪3‬ة ألنه‪33‬ا زائ‪3‬دة‪ ,‬وقي‪33‬ل األولى ألن‬
‫الثانية للمعنى‪ ,‬ولزمت الهاء عوضا‪.‬‬

‫علت راحت مؤمنان و عدم راحت غير مؤمنان‬


‫خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤنان يك نوع راحت واطمينان را بيان داشته است كه علت اساسي اين‬
‫!‪:‬‬‫! ذيل ميباشد‬
‫اطمينان و راحت قلبي قرار‬
‫! درك ميكند كه او به ذاتي توكل دارد كه قدرت‬ ‫! خداوند‬
‫‪ -1‬انسان مؤمن بعد از عقيده كامل به وجود‬
‫!انها و كليه‬
‫!ار ‪ ،‬كهكش!‬‫!وه ها ‪ ،‬أبح!‬‫!مانها ‪ ،‬زمين ‪ ،‬ك!‬‫او تمامي ساحات زنده كي انسان ‪ ،‬آس!‬
‫!وب است ‪ ،‬كه‬ ‫!زرك منس!‬ ‫! ب!‬‫! را در بردارد ‪ ،‬بناء او به يك قدرت عالي با لشكر بسيار‬
‫مخلوقات‬
‫! ‪ ،‬وهيج نيروي نسبت به او برتر وقويتر نيست ‪ ،‬بن!!اء اين‬ ‫مشكل كشاي تمامي مشكالت ميباشد‬
‫ايمان فرد مؤمن ‪ ،‬او را اطميان قلبي نصيب ميكند ‪.‬‬
‫! به‬
‫! ‪ ،‬كه هيجكاهي نقص نميكند ‪ ،‬زيرا هركاه به ياري خداوند‬ ‫‪ -2‬انسان مؤمن بدين عقيده ميباشد‬
‫نعمات الهي نايل كردد ‪ ،‬با ذكروشكرخداوند ( جل جالله ) از آن نعمات مش!!روع وحالل كه‬
‫!ده‬
‫بابول حالل بدست آمده باالي فاميل خويش نفقه مينمايد ‪ ،‬وحق مسكينان را درنظرداشته عقي!‬
‫!)‪.‬‬ ‫! كه ( فأن شكرتم الزيدنكم‬
‫مينمايد‬
‫!ان‬‫!روميت را امتح!‬ ‫! كردد ‪ ،‬أين مح!‬‫هركاه اين مؤمن در بسا اوقات زنده كي از نعمات الهي محروم‬
‫! تا از بدست آوردن ثروت حرام اجتناب ورزد ‪ ،‬وبدين‬ ‫! سعي ميورزد‬ ‫الهي دانسته ‪ ،‬با صبر وشكيبايي‬
‫!ايت‬‫!رايش عن!‬ ‫! ب!‬
‫! كردد ‪ ،‬وبه آنجه بروردكار‬‫! كه هركاه مؤمني از نعمتي دردنيا محروم‬ ‫عقيده ميباشد‬
‫! آيد ‪ ،‬آن‬
‫! ‪ ،‬وهركاه به مصيبتي كرفتار‬‫! آخرت بدست مياورد‬ ‫فرموده قناعت نمايد ‪ ،‬باداش آنرا در روز‬
‫! است ‪ ،‬واين ب!!يروزي‬ ‫مصيبت را نيز به خير خويش دانسته كه صبر در مصيبت هاي نيز بيروزي‬
‫! زياد داري ‪.‬‬
‫باداش بسيار‬

‫!‪.‬‬
‫بناء انسان مؤمن در هرلحظه ء زنده كي كامل مطمئن ميباشد‬

‫منافق‬
‫منافقان نه سالم اند ونه مرده اند ‪ ،‬حضرت علی آنانرا ميت األحياء ناميده است ‪،‬‬

‫‪63‬‬
‫‪ -1‬قلب غافل دارند‬
‫! ‪ ،‬برای اينکه‬
‫‪ -2‬هميشه بهانه ميسازند‬
‫! قصی القلب هستند‬ ‫‪ -3‬سنگدل هستند ‪ :‬درمقابل معارف‬
‫! ما کانويکسبون)‬
‫! دارد ‪ ،‬توفيق ( بل ران علی قلوبهم‬
‫‪ -4‬دل شان زنگ گرفتگی‬
‫‪ -5‬قلب شان مهرخورده است ( ختم اهلل علی‬
‫!‬
‫! اهلل مرضا‬‫! مرض فزادهم‬ ‫‪ -6‬فی قلوبهم‬
‫! دشمن زنده گی‬ ‫‪ -7‬منافق‬

‫مراتب ايمان در جلوگيري از منكرات‬


‫اصال ايمان از نگاه قوت و ضعف خويش به اساس منع مردمان از بدی ها ومنک!!رات به سه ن!!وع‬
‫تقسيم شده است ‪:‬‬
‫!الف دين‬ ‫‪ -1‬ايمان قوي (‪ :)100 %‬ايمان قوي آنست كه هرگاه مسلمان درمقابله با كدام عمل مخ!‬
‫! تصميم گرفته در راه ممانعت ازآن عمل بد وناجايز درك!!ار‬ ‫مقدس اسالم (منكرات) مواجه شود ‪ ،‬فورا‬
‫! مشغولند كه در آينده س!!بب‬ ‫شود ‪ ،‬مثال ‪ :‬زماني در مكاني ميبيند كه اطفال درس نميخوانند و به كارهايي‬
‫!ردن اين عمل بد ‪ ،‬زمينه درس و تعليم را‬ ‫!راي از بين ب!‬‫! ب!‬‫گمراهي آنان ميگردد ‪ ،‬كوشش نمايد كه فورا‬
‫براي اين اطفال ميسر سازد ‪ ،‬ويا خودش براي آنان درس و تعليم دهد ‪.‬‬
‫هرگاه در منزل خويش ميبيند كه اطفال در مقابل تلويزيون فلمي را مشاهده ميكنند كه تأثير منفي در‬
‫! آنچه اخالق شانرا فاسد مينمايد ‪،‬‬‫اخالق آنان دارد ‪ ،‬او در ين لحظه فورا حركت نموده و آنانرا از تماشاي‬
‫! ‪ ،‬به همين شكل تمامي اعمال بدي را كه ميبيند ‪ ،‬عمال براي نجات ديگران ازين عمل بد‬ ‫جلوگيري مينمايد‬
‫! صورت ميگ!!يرد‬ ‫اقدام مينمايد ‪ .‬هرگاه درکدام جايی مشاهده ميکند که باالی کدام دختروياخاتمی تجاوز‬
‫! ضرورت درمقابل آن ظالمان ايستاده مانع ک!!ار بد‬ ‫! ودروقت‬‫فورا دست بکارشده پوليس را باخبرميسازد‬
‫!‪.‬‬ ‫آنها ميشود‬
‫!‪،‬‬‫!تی‬‫! حکوم!‬ ‫!وولين‬‫!ترم فاميل ‪ ،‬مس!‬ ‫اين عملکرد فعلی که غالبا برای بزرگان فاميل ‪ ،‬واعضای مح!‬
‫! شوند ‪.‬‬‫! مانع هرعمل بد بزور وقدرت‬ ‫! ميسر است‪،‬و آنان ميتوانند‬ ‫! پوليس ‪،‬حارنوالی ها ومحاکم‬ ‫وارگانهای‬
‫!(صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪( :‬من رأى منكم منكرا فليغيره بيده) هرگاه كسي از شما عمل‬
‫حضرت پيامبر‬
‫اين ممانعت بلند‬ ‫بدي را بيند بايد آنرا با دست خود مانع گردد ‪ .‬به اساس فرموده حضرت پيامبر‬
‫( صلی اهلل عليه وس!!!لم )‬

‫!‪.‬‬‫ترين مرتبه ‪ ،‬وقوی ترين درجه ايمان ميباشـد‬


‫! عمل بدي را ميبيند ‪ ،‬ويا‬‫! آنست كه هرگاه شخصي‬ ‫‪ : -‬ايمان متوسط‬‫‪ -2‬ايمان متوسط ( ‪) 50 %‬‬
‫اشخاصي را ميبيند كه مشغول انجام كاري هستند كه در آن رض!ايت اهلل (جل جالل!!ه) نه بلكه در آن غضب‬
‫! كه اين عمل ناجايز را با‬
‫! او نميتواند‬‫اهلل (جل جالله) نهفته است ‪ ،‬او سعي نمايد كه اين عمل را مانع گردد‪،‬ولي‬
‫!ويش مي !پردازد ‪ ،‬اين‬ ‫دست مانع شود‪،‬ولي خاموش ننشسته براي محو آن به نصيحت ودعوت بازبان خ!‬
‫! ميباشد ‪ ،‬زيرا آن شخص نتوانسته که مانع آن عمل بد ‪،‬بصورت مستقيم شود ‪ ،‬بلکه‬ ‫مرحله ايمان متوسط‬
‫!رت‬ ‫تنها با نصيحت ووعظ که شايد شنيده شود يانه ‪ ،‬آنانرا به حق دعوت نموده است ‪ ،‬درين زمينه حض!‬
‫!انعت‬ ‫!ال بد مم!‬‫!ود از اعم!‬‫! فبلسانه) هرگاه با دست خ!‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬فإن لم يستطـع‬
‫نميتوانست ‪ ،‬پس بازبان خويش براي محو آن بپردازد ‪.‬‬
‫! مانع‬‫! آنست كه انسان با دست وزبان خويش نتواند‬ ‫‪ : -‬ايمان ضعيف‬ ‫‪ -3‬ايمان ضعيف ( ‪) 20 %‬‬
‫انجام يك عمل ناجايز كه سبب غضب اهلل (جل جالله) ميگردد شود ‪ ،‬ولي آن عمل را در قلب خويش بد ديده ‪،‬‬

‫‪64‬‬
‫!ويش‬ ‫از نشستن ومشاركت در آن مجلس اجتناب ميورزد ‪ ،‬مثال جواني با يك تعداد از دوستان واقارب خ!‬
‫! فلم ه!!اي مخ!!الف اخالق ‪ ،‬و يا هم‬ ‫! ‪ ،‬يا تماش!!اي‬ ‫! كه آنان مصروف قماربازي‬ ‫در مجلسي مقابل ميشود‬
‫صحبت هاي غير اخالقي هستند ‪ ،‬او نميتواند كه مانع عمل آنان گردد ‪ ،‬ولي خود آن اعمال را بد دي!!ده ‪،‬‬
‫! ‪ ،‬مرحله بد‬ ‫! اجتناب از مشارکت درآن گناه از مجلس شان خارج ميش!!ود‬ ‫! ‪ ،‬وبرای‬ ‫قلبا از آن تنفر مينمايد‬
‫! ‪(:‬فإن‬ ‫! ترين مراحل ايمان ميباشد ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) درين زمينه ميفرمايد‬ ‫ديدن گناهان درقلب ضعيف‬
‫! مانع اعمال ناجايز گردد ‪ ،‬بس‬ ‫لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف اإليمان) هرگاه با زبان خود نيز نميتوانست‬
‫! آن‬ ‫بايد آنرا قلبا بد ببيند ‪ ،‬واين ضعيف ترين مرحله ايمان است ‪ ،‬باالي اين شخص الزم است كه ف!!ورا‬
‫مجلس را ترك نمايد ‪ ،‬زيرا نشستن درچنين مجالس اثرمنفي در انسان ميگذارد‪.‬‬
‫!‬
‫عنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا‬ ‫! (جل جالله) ميفرمايد ‪( :‬وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ َ‬ ‫خداوندمتعال‬
‫فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ) األنعام ‪ 68/‬هنگامي كساني را‬
‫ببينيد كه در مورد آيات قرآن تكذيب واستهزاء ميكنند شما ازمجلس آنان دوري نماييد‪،‬تا اينكه به س!!خنان‬
‫! ساخت ‪ ،‬پس بعد از بياد آوردن اين حكم با‬ ‫! ‪ ،‬و هرگاه شيطان اين حكم را فراموشت‬ ‫ديگري مشغول شوند‬
‫ظالم مجالست مکن ‪.‬‬
‫حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‪(:‬من كان يؤمن باهلل واليوم اآلخر فال يجلس على مائدة ي!!دار‬
‫! قيامت آيمان دارد‪،‬بر دسترخوانيكه در آن شراب پايان وب!!اال‬ ‫عليها الخمر) كسيكه به اهلل (جل جالله) وروز‬
‫!‪.‬‬ ‫ميگردد ننشيند‬
‫علَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ‬ ‫خداوند متعال (جل جالله) ميفرمايد‪(:‬وَقَدْ نَزَّلَ َ‬
‫غيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ‬
‫! فِي حَدِيثٍ َ‬ ‫بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا‬
‫جَمِيعًا) النساء ‪ 140 /‬باالي شما در كتاب اهلل نازل شده است كه هرگاهي در مجلسي بشنويد كه با آيات قرآن‬
‫! ‪ ،‬تا‬ ‫!ينيد‬
‫!ان ننش!‬ ‫! هم آيات قرآن مورد استهزاء ومسخره گي قرارميگيرد ‪،‬شما باآن!‬ ‫اظهار كفرميگردد‪،‬ويا‬
‫! مشاهده آن منكرات با ايشان بنشيند ش!!ما‬ ‫! ميشغول شوند‪،‬وهرگاه با وجود‬ ‫اينكه آنان به كدام سخن ديگري‬
‫!‪.‬‬ ‫نيز مثل آنان ميشويد‬
‫يا داشت‪:‬هرگاه به اين حديث شريف‪(:‬من رأى منكم منكرا فليغيره بيده‪،‬فإن لم يستطع فبلسانه‪،‬ف!!إن لم‬
‫! (صلى اهلل عليه وس!!!لم ) ضعيف ترين‬ ‫! كه حضرت پيامبر‬ ‫يستطع فبلقلبه وذلك أضعف اإليمان) توجه نماييم ميبينيم‬
‫!رات را قلبا بد ببيند‬ ‫درجه ايمان را براي كساني گفته است كه بدي ها را قلبا بد ميبيند‪،‬وهرگاه كسي منك!‬
‫! ديدن منكرات نه تنها (نه بادست ‪ ،‬نه‬ ‫در آن مجلس نمينشيند ‪،‬اكنون سؤال پيدا ميشود كه كسانيكه باوجود‬
‫!بب غضب‬ ‫! كه س!‬ ‫!ايزي‬ ‫با زبان و نه هم قلبا ) عكس العملي نشان نميدهند ‪ ،‬بلكه خود سبب اين عمل ناج!‬
‫! خواهند داشت ؟‬ ‫! ‪ ،‬در كدام درجه ايمان قرار‬ ‫اهلل(جل جالله) شده ‪ ,‬ياهم ديگران را در انجام آن تشويق مينمايد‬
‫! نمايد که خود را در‬ ‫پاسخ اين سوال را بايد هرمومن با اخالص با اندک تفکر جواب داده ‪ ،‬وکوشش‬
‫مراحل خوب ايمانی جا دهد ‪.‬‬

‫موقف يك مؤمن در مقابل سايرمسلمانان‬


‫!زرك‬ ‫!اي ب!‬‫!يت ه!‬ ‫! ويزهء اي خويش مواقف مختلفي درمقابل شخص!‬ ‫مردم به اساس نظريات وافكار‬
‫! موقف ق!!رآني‬ ‫اسالمي ‪ ،‬صحابه كرام ‪ ،‬مهاجرين ‪ ،‬انصار ‪ ،‬وساير مسلمانان داشته اند ‪ ،‬بهترين مواقف‬
‫! الهي‬
‫! قرآني واحكام‬
‫است كه مسلمانان را به سه دسته تقسيم نموده ومسؤوليت مسلمانان ايمان به ارزشهاي‬
‫! متعال مسلمانان را به سه دسته تقسيم بندي نموده است ‪:‬‬
‫! ‪ ،‬خداوند‬
‫بوده ‪ ،‬وتسليمي بدين احكام ميباشد‬

‫‪65‬‬
‫! كه با حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) به مدينه‬
‫دسته اول ‪ :‬مهاجرين ‪ :‬مهاجرين كساني بودند‬
‫!‬
‫منوره هجرت نموده ‪ ،‬وروز هاي سختي را متحمل شدند ‪ ،‬درصفت آنان قرآن عظيم الشان جنين ميفرمايد‬
‫‪:‬‬

‫افغانستــان كـابـــل‬

‫خدا شناســــــي‬
‫يا فلسفــه ء توحيد ويكتا پرستي‬

‫قسمت دوم‬

‫‪66‬‬
‫مـؤلف ‪ :‬پـوهنيار عبـدالظـاهـر( داعي )‬
‫استاد پوهنحی شرعیات پوهنتون کابل‬
‫سال ‪ 1426 :‬هـ ق‬

‫فصــل پنجـم ‪:‬‬

‫درين فصل موضوعات ذيل را ميخوانيم ‪:‬‬

‫‪67‬‬
‫ايمان هاي مقبول ( ‪)1‬‬
‫همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما به وحدانيت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله )‬
‫ايمان داريم وتمامي احكام الهي را بدون كم وكاست ميپذيريم ‪ ،‬ولي نقطه يي مهم اينس‪33‬ت ك‪33‬ه‬
‫كدام ايم‪33‬ان ه‪33‬ا م‪33‬ورد قب‪33‬ول بارگ‪3‬اه پروردگ‪3‬ار اس‪33‬ت ؟ ايم‪33‬ان مقب‪33‬ول ب‪33‬ه اس‪33‬اس و زيربن‪33‬اي‬
‫استواري محكم ميباشد كه ميتوان در جمله ايمان هاي مقبول اين ايمانها را بگونه مث‪33‬ال بي‪33‬ان‬
‫داشت ‪:‬‬
‫اول ‪ :‬ايمان به اساس فكر‪ :‬ايمان حقيقي آنست كه زاده فكر وانديشه باشد ‪ ،‬يعني انسان مؤمن‬
‫صرفا تقليد ننموده ‪ ،‬و مانند آن اشخاصي نباشد كه هرچه را والدين ويا بزرگان قومش انجام‬
‫داده مطابق آن عمل نمايد ‪ ،‬وچنانچه كافران و مشركان عصر پيامبر( صلی هللا علیه وسلم )‬
‫ان مي گفتند كه ما بت ها را براي اين عبادت ميكنيم ك‪3‬ه پ‪3‬دران م‪3‬ا چ‪3‬نين ك‪3‬ار را ميكردن‪3‬د ‪،‬‬
‫مسلمان حقيقي بعد از رسيدن به سن رشد بعد از تفكر زيادي در مورد مخلوقات اللـه ( جل‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) ب‪33‬ه وح‪33‬دانيت ‪ ،‬توحي‪33‬د ‪ ،‬وج‪33‬ود پروردگ‪3‬ار‪ ،‬ايم‪33‬ان مي‪33‬اورد ‪ ،‬اين‬
‫گونه ايمان دارای ارزش نهايت زياد بوده ‪ ،‬زيرا انسان ب‪33‬ا فهمي‪33‬دن حق‪33‬ايق اش‪33‬تباهاتي را ك‪33‬ه‬
‫پدران واقارب شان مخالف حقايق عمل نموده اند تكرار نميكنند ‪ ،‬و صحابه ك‪33‬رام ( رض‪33‬وان‬
‫هللا عليهم اجمعين ) از روش هاي كوركورانه پدارن منصرف ش‪33‬ده و ب‪33‬ا فهم حقيقي ق‪33‬رآن از‬
‫بت پرستي و انسان پرستي به خدا پرستي رو آوردند ‪ ،‬آنها بعداز تفكر زياد درك نمودن‪3‬د ك‪3‬ه‬
‫انسان ‪ ،‬حيوان ويا كدام مجسمه ء ازينها نميتواند ك‪33‬ه زمين و آس‪33‬مان را خل‪33‬ق نماي‪33‬د ‪ ،‬انس‪33‬ان‬
‫ضعيف نميتواند در مشكالت به مسافات بسيار دور به كمك انسان برس‪33‬د ‪ ،‬زي‪33‬را انس‪33‬ان بن‪33‬ده‬
‫است ‪ ،‬واين بتهايي كه در حقيقت انسانها بوده اند ‪ ،‬ويا به شكل انسان وحيوان ساخته شده اند‬
‫‪ ،‬هيچ س‪33‬ود ونقص‪33‬ان ب‪33‬راي انس‪33‬ان رس‪33‬انيده نميتوانن‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬ا درك اين حق‪33‬ايق از روش ه‪33‬اي‬
‫جاهالنه پدران منص‪33‬رف ش‪33‬ده ب‪33‬ه وح‪33‬دانيت الهي گ‪33‬ردن نهادن‪33‬د ‪ ،‬و س‪33‬اير مؤمن‪33‬ان حقيقي ب‪33‬ا‬
‫دانستن حقايق قرآن به آن تسليم شده ‪ ،‬مط‪33‬ابق آن عقي‪33‬دهء خ‪33‬ويش را عي‪33‬ار ميس‪33‬ازند ‪ ،‬اللـه‬
‫( جل جالله ) متعال( جل جالله ) صفت چنين مؤمنان حقيقي را كه ايمان شان به اساس فك‪3‬ر‬
‫وانديشه ميباشد ‪ ،‬بدين شكل بيان داشته است ‪( :‬الَّ ِذينَ يَ ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُعُودًا َو َعلَى ُجنُوبِ ِه ْم‬
‫ار )آل‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫ض َربَّنَا َما َخلَ ْقتَ هَ َذا بَا ِطاًل ُس ْب َحانَكَ فَقِنَ‪33‬ا َع‪َ 3‬ذ َ‬
‫اب النَّ ِ‬ ‫ق ال َّس َم َ‬
‫اوا ِ‬ ‫َويَتَفَ َّكرُونَ فِي ْ‬
‫خَل ِ‬
‫عمران ‪ 191/‬مؤمنان حقيقي كساني اند كه اللـه ( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) متع‪3‬ال( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) را در‬
‫حالت ايستاده ‪ ،‬نشسته و برپهلوخفته ياد مينمايند ‪ ،‬در پيدايش آسمانها و زمين فك‪33‬ر ميكنن‪33‬د ‪،‬‬
‫و ميگويند ‪ :‬پروردگارا اين همه را باطل خلق نكرده اي ‪ ،‬پاكي است مرترا ‪ ،‬م‪33‬ار از ع‪33‬ذاب‬
‫دوزخ نگهدار )‬
‫نسايد پيش غيرهللا جبين را‬ ‫مسلمانی که داند رمـز دين را‬

‫‪68‬‬
‫دوم ‪ :‬ايمان همراه با عمل ( آمن‪33‬وا و عمل‪33‬وا الص‪33‬الحات ) ‪ ،‬ايم‪33‬ان حقيقي آنس‪33‬ت ك‪33‬ه بع‪33‬د از‬
‫جاگزين شدن در قلب آثار آن در اعمال روزانه ‪ 24‬ساعته انسان معلوم گردد ‪ ،‬هرگاه كسي‬
‫ادعاي ايمان نمايد ‪ ،‬ولي اعمال اومخالف احكام الهي باش‪3‬د ‪ ،‬م‪3‬ؤمن حقيقي ش‪3‬مرده نميش‪3‬ود ‪،‬‬
‫زيرا اعمال زشت مانند تاريكي است ‪ ،‬وايمان مانند نورآفتاب ‪ ،‬روشن و تابان است وهرگ‪33‬اه‬
‫در جايي روشني چراغ ‪ ،‬برق و يا آفتاب ظاهر گ‪33‬ردد در آنج‪33‬ا ت‪33‬اريكي ج‪33‬ا نداش‪33‬ته ‪ ،‬ف‪33‬ورا‬
‫فرار مينمايد ‪ ،‬وجاي آنرا نور و روشنايي بر مينمايد ‪ ،‬به همين سان ايمان كه ب‪33‬ه مثاب‪33‬ه ن‪33‬ور‬
‫آفتاب روشن است ‪ ،‬امكان ندارد ك‪33‬ه م‪33‬ؤمن حقيقي ب‪33‬ا داش‪33‬تن چ‪3‬نين ن‪33‬وري ب‪33‬ه ت‪33‬اريكي ه‪33‬اي‬
‫گمراهي مشغول باشد ‪ ،‬هميش‪33‬ه ايم‪33‬ان حقيقي م‪33‬ؤمن را از ت‪33‬اريكي ه‪33‬ا بس‪33‬وي روش‪33‬نايي ه‪33‬ا‬
‫ميكشاند ( يخرجهم من الظلمات إلى النور ) و هرگاه چنين نب‪33‬ود ‪ ،‬وكس‪33‬ي ب‪33‬ا وج‪33‬ود ادع‪33‬اي‬
‫ايمان به تاريكي هاي گمراهي مشغول باشد ‪ ،‬معلوم ميگردد كه ادعاي او تنها در لفظ بوده و‬
‫به قلب او سرايت ننموده است ‪ ،‬زيرا قلب پارچه كوشتي است كه هرگاه اصالح ش‪33‬د همهء‬
‫وجود انسان اصالح ميگردد و هرگاه فاسد شد همه وجود انسان فاسد ميگردد ‪.‬‬

‫‪------------------------------------------------------------------------‬‬

‫‪69‬‬
‫ير چ‪33‬نین‬ ‫‪ -1‬اين مفهوم حديث شريف است كه امام احمد آنرا از حضرت ال ُّن ْع َم‪33‬ا ِن ْب ِن بَ ِش‪ٍ 3‬‬
‫ص‪3‬لَّى هَّللا ُ َعلَ ْي‪ِ 3‬ه َو َس‪3‬لَّ َم ) يَقُ‪33‬و ُل إِ َّن فِي اإْل ِ ْن َس‪3‬ا ِن‬
‫ول هَّللا ِ ( َ‬ ‫ْت َر ُس‪َ 3‬‬ ‫نقل نموده است ‪َ :‬س ِمع ُ‬
‫ت َسقِ َم َس ‪3‬ائِ ُر ْال َج َس ‪ِ 3‬د َوفَ َس ‪َ 3‬د‬ ‫ص َّح َوإِ َذا َسقِ َم ْ‬ ‫َّت َسلِ َم َسائِ ُر ْال َج َس ِد َو َ‬
‫صح ْ‬ ‫ُمضْ َغةً إِ َذا َسلِ َم ْ‬
‫ت َو َ‬
‫أَاَل َو ِه َي ْالقَ ْلبُ‬

‫فرق بين مسجد مساجد المساجد صالح ‪ ،‬صالحون الصالحون و منظور از الص‪33‬الحون يع‪33‬ني‬
‫تمامي اعمال شان صالح است ‪.‬‬
‫سوم ‪ :‬ايمان پايدار‪ :‬ايمان مقبول به دربار پروردگار متعال همان ايم‪3‬اني اس‪3‬ت ك‪33‬ه پاي‪3‬دارو‬
‫مستحكم بوده با اندكي مشكالت از دماغ انسان فرار ننمايد ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) متع‪33‬ال( ج‪3‬ل‬
‫جالله ) صفت مؤمنان حقيقي را چنين بيان نموده است ‪ ( :‬قالوا ربنا هللا ثم اس‪33‬تقاموا ) گفتن‪33‬د‬
‫پروردگار ما هللا ( جل جالله ) است و بعدا درهمين گفتار خويش استقامت نموده اند ‪.‬‬
‫ايمان هاي مردم به اساس استقامت آنان درمقابل مشكالت ‪ ،‬اموال ح‪33‬رام ‪ ،‬ص‪33‬بردر عب‪33‬ادات‬
‫معلوم ميگ‪3‬ردد ‪ ،‬والزم اس‪33‬ت هركس‪33‬ي بدان‪33‬د ك‪33‬ه چق‪33‬در ايم‪33‬ان دارد ‪ ،‬كس‪33‬انيكه بخ‪33‬اطر ي‪33‬ك‬
‫روپيـه دروغ ميگويند ‪ ،‬ايمانشان به اندازه يكروپيه است ‪ ،‬واگ‪3‬ر بخ‪33‬اطر ص‪33‬د روپي‪33‬ه دروغ‬
‫ميگويند ‪ ،‬ايمان شان به همين اندازه ميباشد ‪ ،‬بعضي از انسانهاي كه ايم‪33‬ان ض‪33‬عيف دارن‪33‬د ‪،‬‬
‫استقامت شان در مقابل مشكالت بسيار ضعيف ميباشد ‪ ،‬ب‪3‬ه مج‪33‬رد ي‪3‬ك مريض‪3‬ي ان‪33‬دك ‪ ،‬وي‪33‬ا‬
‫مصيبت كوچكي ‪ ،‬الفاظ كف‪33‬ر از زب‪33‬ان ش‪33‬ان خ‪33‬ارج ميگ‪3‬ردد ‪ ،‬و ي‪33‬ا هم ايم‪33‬ان ض‪33‬عيف س‪33‬بب‬
‫ميگ ردد كه به مجرد دوري آب ‪ ،‬ويا مشغول شدن به يك قصه يا كار‪ ،‬نماز را قضا مينمايد ‪،‬‬
‫و يا به ان‪3‬دك تش‪3‬نه گي روزه خ‪3‬ود را ميخ‪33‬ورد ‪ ،‬وي‪33‬اهم بخ‪3‬اطر محبت ب‪33‬ه م‪3‬ال دني‪3‬ا از دادن‬
‫زكات فرار ميكند ‪ ،‬ولي ايمان مقبول به درب‪33‬ار الهي هم‪33‬ان ايم‪33‬ان ب‪33‬ا اس‪33‬تقامت اس‪33‬ت ك‪33‬ه ب‪33‬ا‬
‫هزاران درد ورنج در آن هيچ تغييري ظاهر نگردد ‪.‬‬
‫ايمان پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) چق‪3‬در ب‪3‬ود ؟ زم‪3‬اني كف‪3‬ار مك‪3‬ه ب‪3‬راي دس‪3‬ت كش‪3‬يدن از‬
‫دعوت به اسالم وهمگون شدن با ايشان به پي‪33‬امبر( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) ( پيش‪33‬نهاد م‪33‬ال ‪،‬‬
‫قدرت و ازدواج را نمودن‪33‬د ‪ ،‬پي‪33‬امبر( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) ب‪3‬ا ايم‪33‬ان ق‪33‬وي و ب‪33‬ا اس‪33‬تقامت‬
‫خويش فريب دشمنان اسالم را كه بس‪33‬ياري مردم‪33‬ان ض‪33‬عيف اإليم‪33‬ان را ب‪33‬ا پ‪3‬ول ‪ ،‬چ‪3‬وكي و‬
‫دختران زيبا گمراه مينمايند ‪ ،‬كه اينكار را قريشيان با اوكردند ‪ ،‬برايشان چنين پاسخ قوي ب‪33‬ا‬
‫ايمان قوي با استقامت گفت ‪ :‬قسم به ذات اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل‪33‬ه ) اس‪33‬ت ك‪33‬ه‬
‫هرگ‪33‬اه آفت‪33‬اب را ب‪33‬ه دس‪33‬ت راس‪33‬تم نهي‪33‬د و مهت‪33‬اب را ب‪33‬ه دس‪33‬تم چپم دهي‪33‬د من ازراه دع‪33‬وت‬
‫برنميگردم ‪.‬‬
‫يعني اگر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داش‪33‬ته باش‪33‬يد ب‪33‬رايم ف‪33‬راهم‬
‫سازيد من راه دعوت به اسالم را هرگز ترك نميكنم ‪.‬‬
‫اين بود قوت ايمان آنحضرت ( صلى هللا عليه وسلم )‬
‫حديث كشتن يك جوان در روم‬

‫‪70‬‬
‫جهارم ‪ :‬ايمان خالص ‪ :‬ايمان خالص ايماني است كه تمامي توجه انس‪33‬ان ب‪33‬ه خ‪33‬الق باش‪33‬د ‪ ،‬و‬
‫هيچ كسي را شريك او نسازد ‪ .‬منظور از ايمان خالص همان ايماني است ك‪33‬ه خ‪33‬الي از ه‪33‬ر‬
‫نوع شرك و شبهات شرك باشد اللـه ( جل جالله ) متعال در ق‪3‬رآن عظيم الش‪3‬ان ميفرماي‪3‬د ‪:‬‬
‫( الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم ) كسانيكه ايمان آوردند وايمان خ‪3‬ويش ب‪33‬ا ب‪3‬ا ظلم ملبس‬
‫نساختند ‪ ،‬صحابه كرام گفتند كه اي رس‪33‬ول هللا ك‪33‬دام يكي م‪33‬ا ظلم نك‪33‬رده اس‪33‬ت ‪ ،‬س‪3‬پس اين‬
‫آيت ش‪33‬ريف ن‪33‬ازل ش‪33‬د ‪ ( :‬إن الش‪33‬رك لظلم عظيم ) ش‪33‬رك ظلم بس‪33‬يار ب‪33‬زرگ اس‪33‬ت ‪ .‬يع‪33‬ني‬
‫منظور از ظلم در ينجا شرك است ‪.‬‬

‫كسانيكه ايمان خالص دارند ‪ ،‬توجه شان به خالق است ‪ ،‬او را ميپرستند ‪ ،‬و كسي را ش!!رك او‬
‫نميسازند ‪،‬‬
‫‪--------------------------------------------------------------------------‬‬
‫‪ -2‬أنواع ايمان هاي مقبول را از يكي از دروس عالمـه قرائتي استفاده نموده ام ‪.‬‬

‫‪71‬‬
‫فصــل ســوم ‪:‬‬
‫يكتا پرستي‬
‫‪:‬‬

‫‪ -1‬ار‬

‫فصــ‬

‫‪72‬‬
‫انسان كافر باغي است‬
‫هركاه به كشور هاي جهان وتاريخ جهان نظر اندازيم بخوبي ميبي!!نيم كه در هر كش!!وري يك‬
‫تعداد از باغياني وجود دارند كه از فرمان بادشاه ويا رئيس جمهور آن كش!!ور سركشي ميكنند ‪،‬‬
‫!وه ها ‪ ،‬ويا هم دربعضي از قريه ها‬‫!اي ك!‬‫اين باغيان اكر ميتوانند جند مدتي آزادانه در مغاره ه!‬
‫خالف قوانين حكومتي زنده كي كنند ‪ ،‬و اوامر حكومت را نقص نمايند ‪ ،‬ولي حكومت داران در‬
‫تعقيب آنان بوده و باآلخره روزي ميشود كه به بنجه قانون افتاده ‪،‬و آنك!اه به ج!زاي حبس ابد با‬
‫جزا ها سخت وياهم اعدام محكوم ميكردند ‪.‬‬
‫انسان كافر اكرجه جند وقتي آزادنـه حركت ميكند ‪ ،‬اوامر الهي را نقص نموده ‪ ،‬از هرح!!رام‬
‫وناجايز استفاده ميكند ‪ ،‬ولي اين بغاوت وسر كشي وي روزي اورا به جنك قانون الهي انداخته ‪،‬‬
‫و جزاي سركشي وبغاوت خويش را حتما ميبيند ‪.‬‬

‫‪73‬‬
‫علت راحت مؤمنان و عدم راحت غير‬
‫مؤمنان‬
‫!هء‬‫!ذا ها فكر وانديش!‬
‫!اي روحي نيازمند است تا اين غ!‬ ‫!ذا ه!‬
‫!ان به يك مقـدار غ!‬ ‫انس!‬
‫اومملوساخـته او را از امراض ومكروبهاي تشويش ها ‪ ،‬رنجش ها وبي هدفي ها نج!!ات‬
‫دهد ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي تكميل نمودن ضرورت هاي مادي‬
‫!وده كه‬
‫!رتيب وتنظيم نم!‬ ‫ومعنوي انسان قانون بزرك خود را با جنان ضواب و برنامه ها ت!‬
‫مؤمنان حقيقي با اعتقاد به اين احكام وكفته هاي الهي يك نوع راحت واطمينان را در زن!!ده‬
‫كي خويش احساس ميكنند ‪ ،‬علت اساسي اين اطمينان و راحت قلبي قرار ذيل ميباشد ‪:‬‬
‫‪ :‬انسان م!!ؤمن بعد از عقي!!ده كامل به‬ ‫ارتباط با يك نيروي قوي‬ ‫‪-1‬‬
‫وج!!ود اللـه ( جل جالله ) درك ميكند كه او به ذاتي عالقه وارتب!!اط دارد كه‬
‫!ار ‪،‬‬
‫!وه ها ‪ ،‬أبح!‬‫!مانها ‪ ،‬زمين ‪ ،‬ك!‬
‫قدرت او تمامي ساحات زنده گي انسان ‪ ،‬آس!‬
‫كهكشانها و كليه مخلوقات را در بردارد ‪ ،‬بناء او به يك قدرت عالي با لشكر بسيار‬
‫بزرك منسوب است ‪ ،‬كه مشكل كشاي تمامي مشكالت ميباشد ‪ ،‬وهيج نيروي نسبت‬
‫به او برتر وقويتر نيست ‪ ،‬بناء اين ايمان فرد مؤمن ‪ ،‬او را اطميان قلبي نص!!يب‬
‫ميكند ‪.‬‬
‫‪ :‬ايمان به مثابهء نوريست كه‬ ‫‪-‬‬
‫قلب بر ازنور‬ ‫‪-2‬‬
‫‪ -2‬اميد به فردا ‪:‬‬
‫‪ -3‬عملش بيهوده نيست ‪:‬‬

‫‪74‬‬
‫انس!!انهاي م!!ؤمن داراي قلب‬ ‫‪ -4‬قلبش مملواز محبت است ‪:‬‬
‫مملو از محبت با بروردكار عالميان و بيامبران وساير مؤمنان است ‪ ،‬اين مؤمن هميشه‬
‫خير خواه بوده وحتا زمانيكه غيرمؤمنان را ميبيند دلش آرزو ميكند كه كاش اين بن!!دهء‬
‫!ان حقيقي است‬‫!ار مؤمن!‬ ‫!دي الهي كه در انتظ!‬ ‫الهي حق را درك مينمود و ازنعمات اب!‬
‫محروم نمي ماند ‪ ،‬اين مؤمن ضرورت ندارد كه قلب بر از محبت خويش را با عداوت‬
‫هاي كثيف سازد ‪.‬‬
‫‪ :‬بزركترين ثرورت براي يك مؤمن قناعت است ‪ ،‬او عقي!!ده دارد‬ ‫‪ -5‬قناعت‬
‫كه رزق ‪ ،‬ثروت ‪ ،‬مدت زنده كي دردنيا ‪ ،‬به قدرت بروردكار عالميان جن!!ان ت!!رتيب‬
‫وتنظيم كرديده است كه كسي نميتواند آنرا كم وزياده كند ‪ ،‬وانسان صرف اختي!!ار دارد‬
‫كه اين رزق تعيين شده ء خويش را ازطريق مشروع و حال ل كمايي نمايد ‪ ،‬وي!!اهم با‬
‫كمراهي همان رزق تعيين شده را از راه حرام بدست آورد ‪ ،‬ولي حقيقت امر اينست كه‬
‫!اهم‬‫!افه از آنجه مقدراست بدست آورد‪ ،‬وي!‬ ‫!دار اين رزق هيج كسي نميتواند اض!‬ ‫در مق!‬
‫انساني رزق كسي را كم كنــد ‪.‬‬
‫اين مؤمن ميداند كه روزي اش در آسمانها ت!!رتيب وتنظيم ميك!!ردد ‪ ،‬بن!!اء او هميشه‬
‫كوشش ميكند كه در نوعيت فكر كنـد نه در كميت ‪.‬‬
‫إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ) اللـه ( جل جالله ) بسيارروزي دهنده ‪ ،‬ص!!احب‬
‫قوت ‪ ،‬و متانت است ‪ .‬الذاريات ‪58/‬‬
‫(وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ ) الذاريات ‪22/‬‬
‫علِيمٌ) كليدهاي‬
‫(لَهُ مَقَالِيدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ َ‬
‫آسمانها وزمين به نزد بروردكار است ‪ ،‬هركه را بخواهد رزق فراوان دهد ‪ ،‬وهركه را‬
‫خواهدرزقش را اندازه معين كند ‪ ،‬او به هر جيز عالمتراست ‪ .‬الشورى ‪12 /‬‬
‫!ان در‬‫اين قناعت اساس همهء خوشبختي هاست ‪ ،‬دانشمندي كويد كه من از هزاران انس!‬
‫مورد خوشبختي ها برسيدم ‪ ،‬وهركسي مطابق انديشه خويش انواع مختلف مادي!!ات را‬
‫بيان داشت ‪ ،‬ولي در خاتمه دريافتم كه اساس تمامي خوش بختي ها در قناعت است ‪ ،‬يك‬
‫كارمند عادي كه در خوردن غذاي عادي با فاميل خويش قناعت دارند ‪ ،‬نسبت به فاميلي‬
‫خوشبخت ترند كه با وجود داشت ثرورت زياد قناعت نداشته به افزوني آن درتش!!ويش‬
‫اند ‪.‬‬
‫عمر خيام ميكويد ‪:‬‬
‫ازرفتـه قلم هيج دكركون نشود وز خوردن غم بجز جكرخون نشود‬
‫كر در همه عمرخويش خونابه خوري يكذره از آنجه است افزون نشود‬
‫‪-5‬هميشه درمنفعت وفايده ‪ :‬انسان مؤمن بدين عقيده ميباشد‬
‫!اري اللـه ( جل جالله ) به‬
‫!اه به ي!‬
‫‪ ،‬كه هيجكاهي نقص نميكند ‪ ،‬زيرا هرگ!‬

‫‪75‬‬
‫نعمات الهي نايل كردد ‪ ،‬با ذكروش!!كر اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله ) از‬
‫!ويش نفقه‬‫آن نعمات مشروع وحالل كه بابول حالل بدست آمده باالي فاميل خ!‬
‫!كرتم‬‫!أن ش!‬‫!ده مينمايد كه ( ف!‬
‫!ته عقي!‬
‫مينمايد ‪ ،‬وحق مسكينان را درنظرداش!‬
‫الزيدنكم ) ‪.‬‬
‫‪ _3‬محروميت ازنعمات نيز نعمت است ‪ :‬هرگاه اين مؤمن در‬
‫بسا اوقات زنده گي از نعمات الهي محروم كردد ‪ ،‬أين محروميت را امتحان الهي‬
‫دانسته ‪ ،‬با صبر وشكيبايي سعي ميورزد تا از بدست آوردن ثروت حرام اجتناب‬
‫ورزد ‪ ،‬وبدين عقيده ميباشد كه هرگاه مؤمني از نعمتي دردنيا محروم كردد ‪ ،‬وبه‬
‫آنجه بروردكار برايش عنايت فرموده قناعت نمايد ‪ ،‬باداش آنرا در روز آخ!!رت‬
‫بدست مياورد ‪ ،‬وهرگاه به مصيبتي گرفت ار آيد ‪ ،‬آن مصيبت را ن!!يز به خ!!ير‬
‫خويش دانسته كه صبر در مصيبت هاي نيز بيروزي است ‪ ،‬واين بيروزي باداش‬
‫بسيار زياد داري ‪.‬‬
‫بناء انسان مؤمن در هرلحظه ء زنده گي كامل مطمئن ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -4‬مـهرباني بي نهايت خالق ‪ :‬مؤمن حقيقي عقيده دارد كه اللـه‬
‫( جل جالله ) ( جل جالله ) نسبت به مادر وپدر انسان مهرب!!انتر است ‪ ،‬اين‬
‫مهرباني اللـه ( جل جالله ) هميشه مؤمنانرا راحت قلبي ميدهد كه هيحكاهي‬
‫اللـه ( جل جالله ) حق او زايل نميكند ‪ ،‬بلكه هرق!!در اين م!!ؤمن به اللـه‬
‫!تر به‬‫!دها مرتبه بيش!‬
‫!ردد ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) ص!‬ ‫( جل جالله ) نزديك ك!‬
‫اونزديك ميشود ‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫!ده دارد كه ذات اللـه ( جل جالله )‬‫ششم ‪ :‬فرصت توبه ‪ :‬انسان مؤمن عقي!‬
‫!تباهات‬‫!راي او هميشه فرصت ميدهد كه اش!‬ ‫!ويش ب!‬ ‫به اساس رحمت بيكران خ!‬
‫خويش را با توبه ورجوع به باركاه الهي مورد عفو قرار دهد ‪.‬‬
‫!االي وي ظلمي‬ ‫هفتم ‪ :‬انتقال از ظالمان ‪ :‬اين مؤمن عقيده دارد كه هرگاه كسي ب!‬
‫!رت‬ ‫!الم هم دردنيا وهم در آخ!‬
‫نمايد ‪ ،‬ذات بروردكار عالميان ‪ ،‬انتقامش را از ظ!‬
‫خواهد گ!!رفت ‪ ،‬وبـه وي در مقابل مظل!!وميتش اجر ميدهد ‪ ،‬وح!!تي درين‬
‫مظلوميت خويش شكر كزار ميباشد ‪ ،‬زيرا به گفته پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم‬
‫!اريكي‬‫!وم القيامـة ) ظلم ت!‬
‫!ات ي!‬‫) اسالم ( صلى اهلل عليه وسلم ) ( الظلم ظلم!‬
‫هاست درروز قيامت ‪.‬‬

‫‪76‬‬
‫سعدي شيرازي اين مطلب را به زبان شيرين خويش بيان ميدارد كه ‪:‬‬
‫نه زنبورم كه ازدستم بنالنـد‬ ‫من آن مـورم كه دربايم بمالنـد‬
‫كه زور مردم آزاري ندارم‬ ‫كجا خود شكر ايـن نعمت كزارم‬

‫!امي‬ ‫اعتماد به قوانين بي زيان ‪ :‬مؤمن حقيقي كامال عقي!‬


‫!ده دارد كه تم!‬
‫احكام الهي به نفع وي است ‪ ،‬اكر از زنا منع ش!!ده ‪ ،‬ب!!اآلخره كشف مينمايد كه‬
‫امراض خطرناك مثل ايدس به سبب زنا بيدا ميشود ‪ ،‬اكر ازشراب منع شده ميداند‬
‫كه امراض سرطاني خطرناك از شراب نوشي بيدا ميشود ‪ ،‬اكر ازخوردن كوشت‬
‫!بب‬ ‫!وك س!‬ ‫!اك خ!‬ ‫خوك منع شده ‪ ،‬باآلخره كشف مينمايد كه مكروب هاي خطرن!‬
‫امراض خطرناك ميكردد ‪ ،‬و بدين شكل او با كامل اعتماد قوانين الهي را ب!!االي‬
‫!روز كشف مينمايد كه هر ق!انون الهي ‪،‬‬ ‫!اآلخره روز ب!‬‫خود تطبيق مينمايد ‪ ،‬وب!‬
‫داراي هزاران حكمت است ‪.‬‬

‫بد بختي هاي اشخاص بي ايمان‬


‫انسانهاي بي ايمان با وجود داشتن ثروت واموال فراوان بازهم احساس راحت نمي نمايند ‪،‬‬
‫!ود ‪ ،‬ندارند ‪ ،‬اللـه‬ ‫!دا ميش!‬ ‫زيرا آنان اطمينان قلبي كه به سبب ايمان كامل براي مؤمن بي!‬
‫( جل جالله ) متعال ميفرمايد ‪( :‬وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَ !وْمَ‬
‫الْ ِقيَامَةِ أَعْمَى قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَ َنسِيتَهَا وَكَذَلِكَ‬
‫!اتِ رَبِّهِ وَلَعَ!ذَابُ الْآخِ!رَةِ أَشَ!دُّ وَأَبْقَى )‬ ‫الْيَوْمَ تُنسَى وَكَذَلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَ!‬
‫هركسي از ياد من سر باز زند ‪ ،‬براي او زنده گي ضيقي خواهد ب!!ود ‪ ،‬ودر روز قي!!امت‬
‫نابينا خلقش كنيم ‪ ،‬او بگويد ‪ :‬اي بروردكار من ! جرا مرا نابينا خلق نمودي در حاليكه من‬
‫بينا بودم ‪ ،‬بروردكار گويد ‪ :‬ما براي تو آياتي را فرستادي كه تو فراموش كردي ‪ ،‬ام!!روز‬
‫خودت فراموش شده اي ‪ ،‬اين چنین جزا دهيم كساني را كه زياده روي كنند ‪ ،‬و به آي!!ات‬
‫!دار ميباشد ‪.‬‬ ‫بروردكار ايمان نياورند ‪ ،‬و عذاب آخرت نسبت به عذاب دنيا شديد تر و دوام!‬
‫طه ‪127 - 124 /‬‬
‫علت ضيقي و نا آرامي در دنيا‬
‫فقـدان بخش معنويت ‪ :‬اين يك حقيقت است كه انس!!ان از دوبخش‬ ‫‪-1‬‬
‫مادي و معنوي تشكيل كرديده است ‪ ،‬همينكونه كه جسم انس!!ان به بس!!ياري از‬

‫‪77‬‬
‫ضرورات مانند اكسيجن ‪ ،‬هايدروجن ‪ ،‬كاربن ‪ ،‬آهن ‪ ،‬خون ‪ ،‬كوشت ‪ ،‬بوست ‪،‬‬
‫استخوان و تمامي اعضاي وجود خويش نيازمند است ‪ ،‬و نقصان هربخش مادي‬
‫وجود ‪ ،‬اورا به مشكالت حياتي مواجه ميس!!ازد و نميتواند مانند س!!ايرمردمان‬
‫صحتمند سبه شكل عادي زنده كي كند ‪ ،‬به همين سان وجود انسان داراي بخش‬
‫معنويت وروحاني است كه روابط وي را با خالق و ساير مخلوقات ترتيب وتنظيم‬
‫مينمايد ‪.‬‬
‫مشكل انسانهاي بيدين همين است كه تنها باالي بخش مادي زنده كي اعتم!!اد نم!!وده ‪،‬‬
‫!ويت ) انسا ن‬‫!انيت ( معن!‬‫! روح!‬ ‫وبخش معنويت را فراموش مينمايند ‪ ،‬وازضروراتيكه‬
‫دارد فاقد بوده لهذا از ين كمبودي هميشه رنج برده و به بسيار مشكل عادي دست به خود‬
‫كشيميزند ‪.‬‬
‫‪ -2‬اعتماد به ماديات ‪:‬‬
‫‪ -3‬اعتماد به انسانها ‪ :‬هركاه‬
‫‪ -4‬اعتماد به دنيا ‪ :‬انسانهاي بي ايمان اغلب اعتمادي ش!!ان به ل!!ذت‬
‫هاي و مظاهر فر يبنده ء دنيا است ‪ ،‬آنها هميشه براي حاصل نمودن دنيا‬
‫درحركت ميباشند ‪ ،‬با حالل وحرام ام!!وال بدست مياورند ‪ ،‬و ب!!راي‬
‫نكهداشتن آن شبها را چنان به خوف سبري ميكنند ‪ ،‬زيرا از ضياع اين‬
‫اموال هميشه در حذر ميباشند ‪ ،‬مناصب وكرسي ها را با هزاران قتل ‪،‬‬
‫فريب ‪ ،‬مردم آزاري بدست مياورند ‪ ،‬و هميشه از زوال آن ميترسند ‪ ،‬و‬
‫!وا و‬‫!اس تق!‬ ‫!ان به اس!‬‫!اس نميكنند ‪ .‬ازينكه ازدواج ش!‬ ‫!تي احس!‬ ‫راح!‬
‫برهيزكاري نيست ‪ ،‬اعتماد بين خانم وشوهرنيز نبوده ‪ ،‬تقاضاي يكديگر‬
‫را امر ميدانند ‪ ،‬و فرمانبداري از يكديگر را غالمي فكرميكنند ‪ ،‬بن!!اء‬
‫فضاي زنده گي فاميلي بيدينان نيز نورمال نيست ‪ ،‬ازينكه اوالد هاي با‬
‫!واني و‬‫تقوا تربيه نكرده اند ‪ ،‬بناء احترام اوالد ها نيز مفقود بوده ‪ ،‬و ج!‬
‫بزرك شدن اوالد هايشان بجز درد و غم جيزي ديگري نيست ‪ .‬اكر به‬
‫كشورهاي بسيار پيشرفته جهان نظراندازيم ميبينم كه آن!!ان جق!!در از‬
‫نعمت هاي مادي مستفيد هستند ‪ ،‬هيج مشكل اقتص!!ادي ندراند ‪ ،‬ولي با‬
‫!اي‬ ‫!وني فض!‬ ‫آنهم كزارش هاي ساالنه از انتحار هزاران انسان ‪ ،‬وازك!‬
‫!بين‬‫!ات م!‬ ‫خانواده ‪ ،‬قتل ها و ساير مصيبت هاي خبرميدهد ‪ .‬اين واقع!‬
‫همين حقيقت قرآني است كه ( و من أعرض عن ذكري ف!!إن له معيشة‬
‫ضنكا )‬

‫‪78‬‬
‫‪ -5‬اعتماد برانسان ‪ :‬اين يك حقيقت است كه هرگاه انساني از عبادت‬
‫بروردكار دوري نموده ‪ ،‬وازسجده نمودن به بروردكار جهان تكبر نمايد‬
‫‪ ،‬حتما به مخلوق رو آورده ‪ ،‬وسرسجده واحترام را به مخلوقات ب!!ايين‬
‫ميكند ‪ ،‬انسان ميبرستد ‪ ،‬حيوان ميبرستد ‪ ،‬وياهم ازسنك وكل براي خود‬
‫معبود ساخته ‪ ،‬آنرا برستش ميكند ‪.‬‬
‫كسانيكه ازتوجه به خالق دور شده ‪ ،‬توجه به مخلوق مينمايند ‪ ،‬هميشه مش!!كالت‬
‫وتنكي هاي زنده گي آنانرا‬
‫‪ -6‬اعتماد بر مال ‪:‬‬
‫‪ -7‬اعتماد برخود‬
‫‪ -8‬خود سازي هاي و افتخار نمودن به اموال ‪:‬‬
‫‪ -6‬بشيماني از اعتماد به قوانين بشري ‪ :‬انسانهاي بي ايمان قوانين الهي را‬
‫!ود‬‫فراموش نموده ‪ ،‬كوشش مينمايند به قوانين بشري رو آورند ‪ ،‬ونظريات خ!‬
‫و رهبران خويش را نسبت به قوانين الهي بهترو مفيدترميدانند ‪ ،‬ولي با كذشت‬
‫!ان نمي آورد ‪،‬‬‫!يزي برايش!‬ ‫!دبختي ج!‬ ‫وقت درك ميكنند كه اين قوانين بجز ب!‬
‫وزماني اين حقيقت را درك ميكنند ‪ ،‬كه عمرشان به بايان‬

‫علت گريز مردم از دين‬


‫براي بسياري از مردم اين س‪33‬ؤال پي‪33‬دا ميش‪33‬ود ك‪33‬ه ب‪33‬ا وج‪33‬ود اين دالي‪33‬ل زي‪33‬ادي ك‪33‬ه خوان‪33‬ديم ‪،‬‬
‫فطرت ‪ ،‬عقل ‪ ،‬علم ودانش همه اين موضوع را ث‪33‬ابت ميكن‪33‬د ك‪33‬ه ي‪33‬ك انس‪33‬ان عاق‪33‬ل ‪ ،‬ص‪33‬احب‬
‫فطرت سليم ‪ ،‬ودانشمند بايد كرايش زيادي به دين مقدس اس‪33‬الم داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬بس علت ف‪33‬رار‬
‫مردم از دين جيســت ؟‬
‫در باسخ ميتوان كفت كه يك سلسله از اموري وجود دارد كه سبب دوري وتنفر م‪33‬ردم از دين‬
‫ميكردد كه عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم حقايق ديني را‬
‫درك نكرده وفكر ميكنند كه زنده گي دنيا همـهء آنچه است كه انسان بايد بدان اهتم‪33‬ام حاص‪33‬ل‬
‫نمايد ‪ ،‬اين انسان زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نم‪33‬وده روحش را از‬
‫بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرعون ساليان ط‪33‬والني دع‪33‬واي خ‪33‬دايي ميك‪33‬رد ‪ ،‬و س‪33‬خنان پي‪33‬امبر را ب‪33‬ه‬
‫مسخره گي ميگرفت ‪ ،‬وداليلي را بيان ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داش‪33‬ت ‪ ،‬ومس‪33‬ير‬

‫‪79‬‬
‫اساسي خويش را فراموش كرده بود ‪ ،‬ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه الس‪33‬الم ) را ب‪33‬ه چش‪33‬مان‬
‫خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان مرگ پ‪33‬رده غيب دور ش‪3‬ده وانس‪33‬ان ب‪33‬ا چش‪33‬مان خ‪3‬ويش مل‪3‬ك الم‪3‬وت را‬
‫ميبيند ‪ ،‬فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ‪ ،‬قرآن عظيم الش‪33‬ان قص‪33‬ه يي فرع‪33‬ون را چ‪33‬نين بي‪33‬ان‬
‫يل َوأَنَ‪33‬ا ِم ْن‬‫َت بِ‪ِ 3‬ه بَنُ‪33‬و إِ ْس‪َ 3‬رائِ َ‬ ‫ت أَنَّهُ اَل إِلَ‪3‬هَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ‬
‫ال آ َم ْن ُ‬ ‫ميدارد ‪َ ( :‬حتَّى إِ َذا أَ ْد َر َكهُ ْال َغ َر ُ‬
‫ق قَ َ‬
‫ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت ‪ :‬ايمان آوردم به اينكه هيچ خدايي نيست بج‪33‬ز آن خ‪33‬دايي‬
‫ك‪33‬ه اوالده يعق‪33‬وب علي‪33‬ه الس‪33‬الم ب‪33‬ه آن ايم‪33‬ان آورده اس‪33‬ت ‪ ،‬و من از جمل‪33‬ه مس‪33‬لمانان هس‪33‬تم ‪.‬‬
‫يونس ‪ 90/‬زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به چشمان ديد ‪ ،‬دانست‬
‫كه آنچه حضرت موسى عليه الس‪33‬الم ميگفت ح‪33‬ق ب‪33‬ود ‪ ،‬ومن ب‪33‬ا تك‪33‬بر از پ‪33‬يروي ح‪33‬ق دوري‬
‫نمودم ‪ ،‬بناء اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان چ‪33‬نين اش‪33‬خاص را بع‪33‬د ازدي‪33‬دن مل‪33‬ك الم‪33‬وت ب‪33‬ه‬
‫وجود اللـه ( جل جالله ) اعتراف ميكند نميپذيرد ‪ ،‬وروي همين علت در جواب فرعون گفت‬
‫خَلفَ‪33‬كَ آيَ‪3‬ةً‬‫ك لِتَ ُك‪33‬ونَ لِ َم ْن ْ‬ ‫َصيْتَ قَ ْب ُل َو ُك ْنتَ ِم ْن ْال ُم ْف ِس ِدينَ (‪)91‬فَ‪ْ 3‬‬
‫‪3‬اليَوْ َم نُنَجِّي‪َ 3‬‬
‫ك بِبَ‪َ 3‬دنِ َ‬ ‫‪( :‬أَاآْل نَ َوقَ ْد ع َ‬
‫اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) يونس ‪ 92 3 -91/‬اكن‪33‬ون ( اين اع‪33‬تراف را ميك‪33‬ني )‬ ‫َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ‬
‫درحاليكه قبال نافرماني ك‪3‬ردي و از جملهء انس‪3‬انهاي فس‪3‬اد ك‪3‬ار ب‪3‬ودي ‪ ،‬ام‪3‬روز م‪3‬ا ب‪3‬دن ت‪3‬را‬
‫( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه براي مردمان آين‪33‬ده نش‪33‬انه يي از نه‪33‬ايت‬
‫متكبران باشي ‪ ،‬و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان او را نپذيرفت زي‪3‬را ‪ ،‬ايم‪3‬ان ي‪3‬ك ام‪3‬ر غي‪3‬بي اس‪3‬ت و هرگ‪3‬اه‬
‫انسان درهنگام مردن به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد قب‪33‬ول پروردگ‪33‬ار ق‪33‬رار‬
‫نميگيرد ‪.‬‬
‫ك اَل يَنفَ‪ُ 3‬ع نَ ْف ًس‪3‬ا‬ ‫اللـه ( جل جالله ) متعال درين ب‪3‬اره ميفرماي‪3‬د ‪ ( :‬يَ‪3‬وْ َم يَ‪3‬أْتِي بَعْضُ آيَ‪3‬ا ِ‬
‫ت َربِّ َ‬
‫َت ِم ْن قَ ْب ُل َ) األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات ق‪33‬درت پروردگ‪33‬ارت‬ ‫إِي َمانُهَا لَ ْم تَ ُك ْن آ َمن ْ‬
‫آشكار گردد ‪ ،‬درين روز ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اضافه شدن بعضي از خرافات به دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه‬
‫بدان ني‪33‬از دارد ‪ ،‬وانس‪33‬انها عقال وفطرت‪33‬ا ب‪33‬ه دين ني‪33‬از من‪33‬د هس‪33‬تند ‪ ،‬ولي هرگ‪33‬اه ش‪33‬ما تش‪33‬نه‬
‫باشيد ‪ ،‬و براي شما آبي داده شود كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پ‪33‬ذيرش آن امتن‪33‬اع‬
‫ميورزي‪3‬د ب‪3‬ه همين ش‪3‬كل هرگ‪3‬اه خراف‪3‬ات ه‪3‬ا ‪ ،‬رواج ه‪3‬ا ‪ ،‬ع‪3‬ادات ‪ ،‬عنعن‪3‬ات ‪ ،‬كلتوره‪3‬اي‬
‫منفي ‪ ،‬وغ‪33‬يره داخ‪33‬ل دين گردن‪33‬د ‪ ،‬م‪33‬ردم از پ‪33‬ذيرش اين دين منص‪33‬رف ميش‪33‬وند ‪ ،‬وهرگ‪33‬اه‬
‫بخواهيم كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تق‪33‬ديم نم‪33‬اييم ك‪33‬ه تم‪33‬امي آن‬
‫مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي ك‪33‬ه بن‪33‬ام دين تق‪33‬ديم‬
‫ميگردد جلوگيري نماييم ‪.‬‬
‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متــدينين ‪ :‬مثال قبلي درين م‪33‬ورد ن‪33‬يز اس‪33‬تعمال ميگ‪33‬ردد ‪ ،‬هرگ‪33‬اه‬
‫انس‪33‬اني تش‪33‬نه باش‪33‬د و بخواه‪33‬د آب بخ‪33‬ورد ‪ ،‬ولي گيالس آب را كس‪33‬ي ب‪33‬رايش بي‪33‬اورد ك‪33‬ه‬
‫سروصورتش غير تميز ‪ ،‬و ياهم با أسلوب بس‪33‬يار خش‪33‬ن و ب‪33‬د اخالقي آن‪33‬را تق‪33‬ديم نماي‪33‬د ‪ ،‬آن‬
‫شخص از نوشيدن آن آب صرف نظر ميكند ‪.‬‬

‫‪80‬‬
‫به همين سبب بسياري از انسانهاييكه خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ‪ ،‬آداب‬
‫اجتماعي را مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراع‪33‬ا ت نميكنن‪33‬د ‪،‬‬
‫وياهم در وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند ‪ ،‬و اعمال شان نيز به ش‪33‬كل‬
‫كامل آن با اس‪33‬الم مط‪33‬ابقت نداش‪33‬ته گ‪33‬اهي از اس‪33‬الم وگ‪33‬اهي هم خواهش‪33‬ات نفس‪33‬ي خ‪33‬ويش را‬
‫تطبيق مينماين‪33‬د ‪ ،‬اينگون‪33‬ه اش‪33‬خاص س‪33‬بب ميش‪33‬وند ك‪33‬ه م‪33‬ردم از دين بگريزن‪33‬د ‪ ،‬و ي‪33‬ا اينك‪33‬ه‬
‫بسياري از دعوتگران نميتوانند بازبان روز ‪ ،‬با حكمت ‪ ،‬با استفاده ازوسايل پيشرفته ‪ ،‬مردم‬
‫را خطاب نمايند ‪ ،‬بلك‪33‬ه ب‪33‬ا اس‪33‬اليب خ‪33‬ود ‪ ،‬ب‪33‬ه دع‪33‬وت ميپردازن‪33‬د ‪ ،‬س‪33‬بب تنف‪33‬ر م‪33‬ردم از دين‬
‫ميگردند ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) متعال براي پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬و داعيا‬
‫إلى هللا بإذنـه ) اي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ترا دعوتگر براه خدا تع‪33‬يين نم‪33‬وديم ك‪33‬ه ب‪33‬ه‬
‫اجازه اللـه ( جل جالله ) دعوت نمايي ‪ ،‬يعني دعوت پي‪33‬امبر باي‪33‬د مط‪33‬ابق اس‪33‬لوب ‪ ،‬منهج و‬
‫طريقه يي باشد كه آنرا اللـه ( جل جالله ) بيان داشته است ‪ ،‬ببيند اللـه ( جل جالله ) ب‪33‬راي‬
‫حضرت موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند گفت ‪:‬‬
‫( فقوال له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد ‪.‬‬
‫روزي شخصي به نزد هارون الرشيد آمده گفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تن‪33‬دي ب‪33‬راي رهنم‪33‬ايي ات‬
‫بگويم ‪ .‬هارون الرشيد گفت ‪ :‬برادر اللـه ( جل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال كس‪33‬اني را ك‪33‬ه نس‪33‬بت ب‪33‬ه ت‪33‬و‬
‫بسيارمنزلت زياد داشتند ( موسى وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نس‪33‬بت ب‪33‬ه من بس‪33‬يار‬
‫گنهكار بود (فرعون ) ولي برايشان گفت كه ‪ :‬برايش سخنان نرم بگويي‪33‬د ‪ ،‬بن‪33‬اء ت‪33‬و ب‪33‬ه ك‪33‬دام‬
‫حق ميخواهي مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در مورد نرمش مؤمنان و ب‪33‬ه وي‪33‬زه‬
‫آنانيكه دعوت مينمايد ‪ ،‬درسي ديگ‪33‬ري را ق‪33‬رآن ك‪33‬ريم بي‪33‬ان داش‪33‬ته و اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫ض ‪3‬وا ِم ْن‬ ‫ب اَل ْنفَ ُّ‬ ‫براي پيامبرش ميفرمايد ‪ :‬فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّ‪33‬ا َغلِي ‪3‬ظَ ْالقَ ْل ِ‬
‫اورْ هُ ْم ِفي اأْل َ ْم ِ‬
‫‪3‬ر فَ‪3‬إ ِ َذا عَ‪َ 3‬ز ْمتَ فَتَ َو َّكلْ َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ‬ ‫ف َع ْنهُ ْم َوا ْستَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َش‪ِ 3‬‬
‫ك فَا ْع ُ‬
‫َحوْ لِ َ‬
‫ْال ُمت ََو ِّكلِينَ ) آل عمران‪ )159/‬به سبب رحمت هللا تعالى برايشان نرم ش‪33‬دي ‪ ،‬هرگ‪33‬اه تن‪33‬دخو ‪،‬‬
‫وسنگدل ميبودي ‪ ،‬مردم از اطرافت فرار مينمودند ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نم‪33‬ا ‪،‬‬
‫در امور با ايشان مشوره كن ‪ ،‬وهرگاه تص‪3‬ميم گرف‪3‬تي ب‪3‬ه اللـه ( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) توك‪3‬ل نم‪33‬ا ‪،‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬
‫و گ‪33‬اهي هم آنانيك‪33‬ه ديگ‪33‬ران را ب‪33‬ه دين دع‪33‬وت مينماين‪33‬د ‪ ،‬خ‪33‬ود ش‪33‬ان درتط‪33‬بيق عملي دين‬
‫نواقصي دارند كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ‪ ،‬اين چنين اشخاص نخست باي‪3‬د‬
‫خود سازي نمايند وسپس به جامعه سازي بپردازند ‪.‬‬
‫هرگاه علت اساسي دخول بس‪33‬ياري از مردم‪33‬ان را ب‪33‬ه دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم در زم‪33‬ان حض‪33‬رت‬
‫پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) وصحابه ك‪33‬رام ( رض‪33‬ي هللا عنهم ) م‪33‬ورد ارزي‪33‬ابي ق‪33‬راردهيم‬
‫خواهيم ديد ك‪3‬ه اك‪3‬ثريت م‪3‬ردم اخالق ‪ ،‬اعم‪3‬ال نيك‪3‬و ‪ ،‬روش پس‪3‬نديده يي آن‪3‬انرا دي‪3‬ده ب‪3‬ه دين‬
‫مقدس اسالم مشرف ميشدند ‪.‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت‬
‫!ته و‬ ‫اخالق اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس!‬
‫!المي‬ ‫!ران به اخالق اس!‬ ‫حتا در لحظات بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات ديگ!‬

‫‪81‬‬
‫متمسك بودند ‪ ،‬روی همين علت اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله ) مس!!لمانانرا به‬
‫پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (صلى اهلل عليه وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول‬
‫اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)‬
‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) درحاالت‬
‫!ان‬‫!ال بي!‬‫!وادث فتح مكه مكرمه را به گونه مث!‬ ‫جنگ و فتح اسالمي ميباشد ‪ ،‬كه ميتوان ح!‬
‫داشت ؟‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه‬
‫منوره را با ده هزار صحابه كرام ( رض!!وان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ت!!رك‬
‫!ار نمودند و‬‫نمودند ‪ ،‬وقتي به منطقه ( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افط!‬
‫سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند ‪.‬‬
‫پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند تا درينجا توقف كنند ‪.‬‬
‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!!ود ‪ ،‬متوجه شد كه‬
‫لشكر اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با‬
‫حضرت عباس ( رضي اهلل عنه ) که سوار قاطر پيامبر ( ص) بود به ن!!زد آنحض!!رت‬
‫(صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ‪ ،‬در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عب!!ور ميكردند و هر‬
‫صحابي پيامبر كه آنانرا ميديدند ميگفتند كه كاكای پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) سوار قاطر‬
‫!لم )‬
‫!لی اهلل عليه وس!‬‫!امبر(ص!‬ ‫!زديكي خيمه پي!‬ ‫پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ‪ ،‬در ن!‬
‫حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عب!!اس ( رضي اهلل عنه ) ديد ‪،‬‬
‫برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير نموديم سپس‬
‫حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين‬
‫مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) ميگويد‬
‫كه من او را امان داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه‬
‫!فيان به‬‫!روز ابو س!‬ ‫ميدهد تا شب او را با خود نگهدارد وفردا به نزدش بياورد ‪ ،‬فرداي آن!‬
‫خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) همه دش!!مني ها و‬
‫!فيان ميگويد ‪ :‬اي‬ ‫!ده گرفته با اخالق و تواضع به ابوس!‬ ‫!فيان را نادي!‬
‫ظلم و تجاوزات ابوس!‬
‫ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگويي ؟ ابوس!!فيان در پاسخ ميگويد ‪ :‬ما در‬
‫وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راستي اگر ج!!زء اللــه ( جل‬
‫جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد ‪.‬‬

‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم )‬
‫ميگويد ‪ :‬اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي‬
‫بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه‬
‫ابوسفيان گردد در امان ميباشد هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت‬
‫اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق المختوم ‪)453 /‬‬

‫‪82‬‬
‫!امبر‬‫!ود و هيچ ظلمي را در حق پي!‬ ‫!لمانان ب!‬
‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مس!‬
‫(صلی اهلل عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه‬
‫وسلم ) گناهان او را به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد‬
‫‪.‬‬
‫!ركان‬ ‫!بر مش!‬ ‫!ات با ره!‬‫نه تنها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالق!‬
‫مراعات مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مب!!اركش را‬
‫چنان پايين گرفته بود كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المخت!!وم ‪/‬‬
‫‪)453‬‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه‬
‫!اي اللـه ( جل جالله )‬ ‫وسلم ) منتظر بودند ‪ :‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثن!‬
‫درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت ‪ :‬اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي‬
‫خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك ميبريم ‪ ،‬شما برادر جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد هستيد‬
‫!رت يوسف عليه‬ ‫!خنان حض!‬ ‫‪ ،‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من براي شما همان س!‬
‫!تي‬‫!روز مالم!‬ ‫!وم ) ام!‬
‫السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ‪ ( :‬ال تثريب عليكم الي!‬
‫برشما نيست ‪ .‬برويد همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم ‪)457 /‬‬
‫!ود كه اهل‬ ‫همين اخالق نيكوي پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان ب!‬
‫!رف‬ ‫!الم مش!‬‫!دس اس!‬ ‫مكه به نزد پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مق!‬
‫ميشدند و با پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نص!!راهلل والفتح ورأيت‬
‫الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )‬

‫بعد ازينكه پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ گرديد نوبت بيعت زنان شد ‪،‬‬
‫همه زنان به نزد پيامبر (ص!لی اهلل عليه وس!لم ) آم!ده به ايم!ان مش!رف ش!دند ‪ ،‬و با‬
‫پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كس!!يكه درجنگ‬
‫!امبر را دريد و‬‫!اي پي!‬
‫!كم كاك!‬ ‫پدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را قطع مينمود ‪ ،‬ش!‬
‫!لم )‬
‫جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د تا پيامبر(صلی اهلل عليه وس!‬
‫اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده ب!!رايش گفت كه تو‬
‫هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پي!!امبرگفت ‪ :‬عفا‬
‫اهلل عنك ( اللـه ( جل جالله ) ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق المختوم ‪)460 /‬‬

‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر امروزي تفسير نادرستي از دين سبب اساسي‬
‫دوري مردم ازدين ميباشد ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد ‪:‬‬

‫‪83‬‬
‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري از دشمن دين كه خ‪33‬ود در‬
‫صف شيطان قرار گرفته اند ‪ ،‬و به اس‪33‬اس اعم‪33‬ال زش‪33‬ت ش‪33‬ان ‪ ،‬قلب ه‪33‬اي ش‪33‬ان كام‪33‬ل س‪33‬يه‬
‫وتيره شده است ( َكاَّل بَلْ َرانَ َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫تفسير قرطبي در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميگوين‪33‬د ك‪33‬ه منظ‪33‬ور‬
‫از كلمه ( ران ) درينجا گناه باالي گناه اس‪33‬ت ت‪3‬ا اينك‪33‬ه قلب س‪3‬ياه گ‪3‬ردد ‪ .‬اين مردمانيك‪33‬ه قلب‬
‫هاي شان سيه شده وميخواهند ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند ‪ ،‬كوش‪3‬ش مينماين‪3‬د‬
‫ك‪33‬ه دين را ب‪33‬ه ش‪33‬كل ناص‪33‬حيح تفس‪33‬ير نماين‪33‬د ‪ ،‬احيان‪33‬ا ي‪33‬ك بخش‪33‬ي از دين را گرفت‪33‬ه و ب‪33‬دون‬
‫درنظرداشت تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديگران ميگويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير‬
‫مسلمانان رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد هرگز نميتواند به حق رسد و يا‬
‫هم حقانيت دين مقدس اسالم را درك نمايد زي!!را اش!!خاص متعصب كليسا و حكومته!!اي‬
‫استعمار گر اسالم را به شكل غير صحيح به مردم معرفي ميدارند ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه‬
‫وسلم ) را دور ازشخصيت اصلي اش معرفي ميدارند ‪ ،‬و مسلمانان را منحيث انس!!انهاي‬
‫تروريست ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق معرفي ميكنند ‪ ،‬و ميگويند كه بد اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز‬
‫به ديگران جزء احكام اسالم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اشتباهات تعدادي از مس!!لمانان بي علم‬
‫را وسيله قرار داده ‪ ،‬تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شناخت اسالم ق!!رار‬
‫!لمان به‬ ‫!ای مس!‬ ‫ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه!‬
‫!ورت‬ ‫!زاب سياسی ص!‬ ‫!روه ها و اح!‬ ‫اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!‬
‫!يله پوششي‬ ‫ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ‪ ،‬وبدين وس!‬
‫!انند ولي‬ ‫!الم ميپوش!‬ ‫!انيت اس!‬ ‫را براي حق جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حق!‬
‫دانشمندان و اشخاص اكاديميك براي نيل حقيقت ميكوش!!ند ‪ ،‬تا واقعيت را از ق!!رآن عظيم‬
‫الشان وسنت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) واز كتابهاي اسالمي كه اسالم را بص!!ورت‬
‫درست معرفي ميدارند ‪ ،‬دريابند ‪ ،‬آقای فرناندس كه يكي از كشيشان مسيحيت ب!!ود ‪ ،‬و به‬
‫!ورد ميگويد ‪ :‬بعضي‬ ‫اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد ‪ ،‬درين م!‬
‫!هر زامبوانگا‬ ‫از كتبي را كه درمورد اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير ش!‬
‫حاصل نمودم ‪ ،‬و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش‬
‫!الم را‬‫تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اس!‬
‫از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫( در حقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم‬
‫در اديان ديگري نيافتم ‪:‬‬
‫‪ -7‬اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است ‪.‬‬
‫!ام حكم ‪،‬‬ ‫!امل بخش ها سياسي ‪ ،‬نظ!‬ ‫‪ -8‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم ش!‬
‫اقتصاد ‪ ،‬نظام مالي ‪ ،‬روابط فاميلي و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي فطري ميباشد ‪.‬‬

‫‪84‬‬
‫!امي بشر مانند‬ ‫!واء ميباشد ‪ ،‬و تم!‬ ‫پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انس!‬
‫!ان از آدم و ح!‬ ‫‪-9‬‬
‫برادران ميباشند ‪ ،‬ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي‬
‫!امي‬ ‫!افي است ‪ ،‬و تم!‬ ‫!تي ك!‬ ‫!لمان هس!‬‫و يا سازمان اقتصادي نداري همين كه مس!‬
‫!ود است ‪،‬‬ ‫ارتباطاتي را كه اين سازمان ها در غرب الزم ميگردانند در اسالم موج!‬
‫زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري ‪ ،‬همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و غيره را ندارند ‪،‬‬
‫بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود‬
‫!ات ندارند‬ ‫!رورت به اين مؤسس!‬ ‫در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ض!‬
‫زيرا مسلمانان همه به يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات‬
‫رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعض‪33‬ي از م‪33‬ردم ان‪33‬د ك‪33‬ه اس‪33‬الم را ب‪33‬ه اس‪33‬اس درك‬
‫نادرست خود تفسيرميكنند ‪ ،‬آنان اكرج‪33‬ه دش‪33‬من اس‪33‬الم نيس‪33‬تند ‪ ،‬وي‪33‬اهم طرف‪33‬دار زي‪33‬اد اس‪33‬الم‬
‫هستند ‪ ،‬ولي با تفاسير غلط ونادرست به عوض اينكه خدمتي ب‪3‬ه اس‪3‬الم نماين‪3‬د ‪ ،‬م‪3‬ردم را از‬
‫اس‪33‬الم متنف‪33‬ر ميس‪33‬ازند ‪ ،‬بس‪33‬ياري ازع‪33‬ادات ق‪33‬ومي ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬رواج ه‪33‬ا ‪ ،‬تعص‪33‬بات ‪ ،‬عنعن‪33‬ات‬
‫غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مق‪33‬ام‬
‫انساني به الوهيت ميكشانند ‪ ،‬و غيره امور مخالف اسالم را چنان صبغه ء دي‪33‬ني ميدهن‪33‬د ‪ ،‬و‬
‫چنان براي مردم معرفي ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ‪ ،‬ازين اعمال متنفر ش‪33‬ده‬
‫‪ ،‬وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع غرايز‪ :‬مردمان بيدين ميدانن‪33‬د ك‪33‬ه پ‪33‬ذيرش دين ي‪33‬ك سلس‪33‬له از‬
‫مسؤوليت هايي دارد كه م‪33‬انع بس‪33‬ياري از خ‪33‬ود خ‪33‬واهي ه‪33‬ا ‪ ،‬تكبره‪33‬ا ‪ ،‬ش‪33‬هوت برس‪33‬تي ه‪3‬ا ‪،‬‬
‫تعصبات ‪ ،‬و غيره امور منفي ميكردد ‪ ،‬بكونهء مثال ‪ :‬روزي يكتن از استادان ما ك‪33‬ه دكت‪33‬ورا‬
‫در عقيده اسالمي داشت گفت ‪ :‬فرعون نسبت به بسياري م‪33‬ردم دين را خ‪33‬وب ميدانس‪33‬ت ‪ ،‬م‪33‬ا‬
‫تعجب كرديم ‪ ،‬استاد گفت ‪ :‬يكي از مقربان فرعون برايش گفت ‪ :‬كه مشكل شما با حضرت‬
‫موسى ( عليه السالم ) هميشه در گفتن يك كلمه است ‪ ،‬آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب‪33‬ان‬
‫بياوري و مشكالتت را با موسى حل نم‪3‬ايي ؟ فرع‪3‬ون گفت ‪ :‬اين كلم‪3‬ه ( ال إل‪3‬ه إال اللــه )‬
‫داراي مفهوم بسيار وسيع است ‪ ،‬هرگاه اين كلم‪33‬ه را بخ‪33‬وانم من ب‪3‬ا س‪33‬اير اين غالم‪33‬ان حق‪33‬وق‬
‫مساوي حاصل مينمايم ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬آنان را از غالمي خويش رها نمايم ‪ ،‬و من مانن‪33‬د آن‪33‬ان‬
‫يك انسان عادي كردم ‪.‬‬
‫فرعون ميدانست كه با گفتن اين كلمه تمامي خود خ‪33‬واهي ه‪33‬اي وي از بين رفت‪33‬ه و نميتوان‪33‬د‬
‫كه به همان تكبر ‪ ،‬خود خواهي ‪ ،‬ظلم ‪ ،‬تجاوز ‪ ،‬ش‪33‬هوت راني خ‪33‬ويش ادام‪33‬ه ده‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬ه همين‬
‫شكل ساير مردمان بيدين نيمخواهند با پ‪33‬ذيرش دين خ‪33‬ود را از بي بن‪33‬د وب‪33‬اري ه‪33‬ا ‪ ،‬اس‪33‬تفاده‬
‫جويي ها و لذت هاي حرام دور سازند ‪ ،‬آنان ميخواهند با دي‪3‬انت مخ‪3‬الفت نماين‪3‬د ت‪3‬ا زمين‪3‬ه را‬
‫براي خود برستي آماده سازند ‪ ،‬خ‪33‬ود ق‪3‬انون بس‪3‬ازند ‪ ،‬خ‪3‬ود آن‪33‬را مش‪33‬روعيت دهن‪33‬د ‪ ،‬كن‪3‬اه را‬
‫ق‪3‬انوني س‪3‬ازند ‪ ،‬زن‪3‬ا را تش‪3‬ويق نماين‪3‬د ‪ ،‬ش‪3‬راب را حالل دانن‪3‬د ‪ ،‬ج‪3‬ور و جب‪3‬ال و تج‪3‬اوز ب‪3‬ه‬

‫‪85‬‬
‫حرمات ديگران را براي خود عادي قرار دهند ‪ ،‬هرگ‪33‬اه دين باش‪33‬د ‪ ،‬اين اش‪33‬خاص مجبورن‪33‬د‬
‫كه تم‪33‬امي اين ام‪33‬ور زش‪3‬ت را از بين برن‪33‬د ‪ ،‬زناك‪3‬اران ب‪3‬ه محكم‪33‬ه كش‪3‬انده ميش‪3‬وند ‪ ،‬ش‪33‬راب‬
‫خوران جزا ميبينند ‪ ،‬جينل هاي فحاشي مسدود ميكردد ‪ ،‬از قاتالن قصاص گرفت ه ميش‪33‬ود ‪،‬‬
‫بناء مردمانيكه به چنین اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند و نه هم حكومت اسالمي ‪.‬‬
‫تأثير بذيري از محيط ‪ :‬محيط ‪ ،‬دوستان ‪ ،‬همنشينان ‪ ،‬اعضاي فاميل ‪ ،‬وغ‪33‬يره كس‪33‬انيكه‬
‫باانس‪33‬ان رواب‪33‬ط روزان‪33‬ه دارن‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬االي شخص‪33‬يت انس‪33‬ان ت‪33‬أثير حتمي ميداش‪33‬ته باش‪33‬ند ‪،‬‬
‫پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) دوستان خوب را به فروش‪33‬نده عط‪33‬ر و‬
‫دوستان بد را به كسيكه آتش ميافروزد تشبيه نموده است ‪ ،‬زيرا زم‪33‬اني كس‪33‬ي ب‪33‬ا فروش‪33‬نده ء‬
‫عطر دوستي داشته باشد ‪ ،‬هروقتي با دوست خود مالقات نمايد و دوستش برايش عط‪33‬ري هم‬
‫ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان مت‪33‬دين ‪ ،‬ب‪33‬ا تق‪33‬وا ‪ ،‬ام‪33‬انت‬
‫كار وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند ‪ ،‬ودوستان بد مانن‪33‬د افروزن‪33‬ده آتش هرگ‪33‬اه‬
‫نخواهد به دوستش ضرري برساند ‪ ،‬ازينكه وظيفه اش آتش در دادن اس‪33‬ت ‪ ،‬زم‪33‬اني دوس‪33‬تش‬
‫با او مينشيند حتما جرقه هاي آتش ب‪33‬االي او ب‪33‬اد ش‪33‬ده ودر لباس‪33‬هايش س‪33‬وراخ ه‪33‬ايي را ايج‪33‬اد‬
‫ميكند ‪ ،‬وياهم ب‪3‬وي دود و ك‪3‬رمي آتش اورا خس‪3‬ته مينماي‪33‬د ‪ ،‬بهمين س‪3‬ان دوس‪3‬تان ب‪3‬د اخالق ‪،‬‬
‫بيدين ‪ ،‬كمراه ‪ ،‬بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كارهاي ب‪33‬د ‪ ،‬و كم‪33‬راهي دع‪33‬وت مينماي‪33‬د ‪،‬‬
‫وباآلخره دوست خود را در هالكت مياندازد ‪.‬‬
‫خاندان نبــوتش‪ 3‬كــــــــــــــــــم‪ 3‬شد‬ ‫بسر نوح با بــدان بنشســــــت‪3‬‬
‫بي نيكان گرفت و مرد م شــــــــــد‬ ‫سك اصحاب كهفت روزي جند‬
‫اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر ش‪33‬ده ‪،‬‬
‫هرگاه والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ‪ ،‬اطفال نيز از آنها بيروي نموده ‪ ،‬به نيكي‬
‫و ايمان و تقوا عادت نموده درهنكام جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند وهرگ‪33‬اه وال‪33‬دين ش‪33‬ان‬
‫يهودي ‪ ،‬نصراني ‪ ،‬بت برست ‪ ،‬بي نماز ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬بي تقوا باشند ‪ ،‬اوالد هايشان نيزمت‪33‬أثر ب‪33‬ه‬
‫والدين شده مانند آنها ميكردند ‪ ،‬به همين سان ساير دوس‪33‬تان و همنش‪33‬ينان ب‪33‬االي انس‪33‬ان ت‪33‬أثير‬
‫نمو‬
‫ده ‪ ،‬انسان را بـه همان راهي ميبرند كه آنان به آن عادت دارند ‪.‬‬

‫‪ :‬تكبر عبارت از ي‪33‬ك غري‪33‬زه ء ش‪33‬يطاني اس‪33‬ت ك‪33‬ه در آغ‪33‬از خلقت‬ ‫عناد وتكبر‬
‫انسان ‪ ،‬ابليس را از پذيرش امر الهي مانع شد ‪( ،‬أَبَى َوا ْستَ ْكبَ َر َو َكانَ ِم ْن ْال َكافِ ِرينَ ) البقرة‪34 /‬‬
‫ابا ورزيد و تكبر نمود و از جمله كافران بود ‪.‬‬
‫هرگ‪33‬اه زن‪33‬ده گي بس‪33‬ياري از ك‪33‬افران وبي‪33‬دينان را در ط‪33‬ول ت‪33‬اريخ بش‪33‬ريت مطالع‪33‬ه نم‪33‬اييم ‪،‬‬
‫خواهيم ديد كه ابوجهل ‪ ،‬ابو لهب ‪ ،‬ابوطالب ‪ ،‬و سايركفار عصر پيامبر( صلی هللا علیه وسلم‬
‫) با وجود شناخت شخصيت صادقانه پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) دين اس‪33‬الم را بخ‪33‬اطر‬
‫تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ‪ ،‬درزمان ساير پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم )‬

‫‪86‬‬
‫ان مردمان متكبر مي گفتند ‪ ،‬آيا به اين پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) فق‪33‬ير ايم‪33‬ان بي‪33‬اوريم ‪،‬‬
‫جرا پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟‬
‫نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردك‪33‬ار گفت ‪َ ( :‬وإِنِّي ُكلَّ َم‪33‬ا َد َع‪33‬وْ تُهُ ْم لِتَ ْغفِ‪َ 3‬‬
‫‪3‬ر‬
‫اس‪3‬تِ ْكبَارًا ( من هرگ‪33‬اهي‬ ‫اس‪3‬تَ ْكبَرُوا ْ‬ ‫صابِ َعهُ ْم فِي آ َذانِ ِه ْم َوا ْستَ ْغ َشوْ ا ثِيَ‪33‬ابَهُ ْم َوأَ َ‬
‫ص‪3‬رُّ وا َو ْ‬ ‫لَهُ ْم َج َعلُوا أَ َ‬
‫ايشان را دعوت ميكنم ت‪3‬ا ايش‪33‬انرا آم‪33‬رزش نم‪33‬ايي ‪ ،‬انكش‪33‬تان خ‪33‬ود را در ك‪33‬وش ه‪33‬اي خ‪33‬ويش‬
‫ميكزارند ‪ ،‬و ‪ ،‬خود را درلباس هاي خود ميبوشاند ‪ ،‬ودرمخالف ب‪33‬ا ح‪33‬ق اص‪33‬رار ميورزن‪33‬د ‪،‬‬
‫بسيار تكبر ميكنند ) نوح ‪7 /‬‬
‫ق َوقَالُوا َم ْن أَ َش ُّد ِمنَّا قُ َّوةً ) اما قوم عاد بس تكبر نمود‬ ‫ض بِ َغي ِْر ْال َح ِّ‬
‫(فَأ َ َّما عَا ٌد فَا ْستَ ْكبَرُوا فِي اأْل َرْ ِ‬
‫ند درزمين بدون حق ‪ ،‬و گفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت ‪15 /‬‬
‫يل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) اينان كساني بودند كه هرگاه برايشان ال إل‪33‬ه إال‬ ‫(إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِ َ‬
‫هللا گفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات ‪35 /‬‬
‫( در عصور امروزي نيز انسانهايي متكبر خ‪3‬ود را نس‪3‬بت ب‪3‬ه س‪3‬ايرين برت‪3‬ر دانس‪3‬ته خ‪3‬ود را‬
‫قانونكذار ‪ ،‬ق‪33‬انون دان ‪ ،‬ح‪33‬اكم ‪ ،‬و برت‪33‬راز هم‪33‬ه دانس‪33‬ته ‪ ،‬وب‪33‬ا ان‪33‬انيت وتكبرش‪33‬يطاني ح‪33‬ق را‬
‫نميبذيرند ‪.‬‬
‫‪ -6‬حفظ منافع ‪ :‬مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني ميبينند ‪ ،‬زي‪33‬را آن‪33‬ان تص‪33‬ور‬
‫ميكنن‪33‬د ك‪33‬ه هرگ‪33‬اه ب‪33‬ولي را درراه خ‪33‬دا مص‪33‬رف كنن‪33‬د بيه‪33‬وده مص‪33‬رف ميش‪33‬ود ‪ ،‬ولي‬
‫خبرندارند كه آنجه را انسان براي خود مص‪33‬رف ميكن‪33‬د ‪ ،‬ازبين رفت‪33‬ه و آنج‪33‬ه را در راه‬
‫خ‪33‬دا مص‪33‬رف ميكنن‪33‬د ب‪33‬اقي مان‪33‬ده ودرروز آخ‪33‬رت از هفت إلى هفتص‪33‬د جن‪33‬د ب‪33‬اداش آن‪33‬را‬
‫ميبينند ‪.‬‬

‫حرام ها را براي خود حالل كردن ‪ :‬يكي از اسباب فرار از دين اس‪33‬تفاده ج‪33‬ويي هاس‪33‬ت ‪،‬‬ ‫‪-7‬‬
‫زيرا هرگاه به مردمان بيدين گفته شود كه رش‪33‬وت ح‪3‬رام اس‪3‬ت ‪ ،‬خ‪33‬وردن كوش‪33‬ت ه‪3‬اي‬
‫ذبح نشده به طريقه اسالمي حرام است ‪ ،‬گرفت ن طويانه حرام اس‪33‬ت ‪ ،‬ف‪33‬ورا خ‪33‬ود را از‬
‫جوكات دين خارج نموده وباالي دين مسخره كي ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -8‬عدم بيان بعضي از ظواهر فطري‬
‫جهل از دين‬
‫فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصــين ‪ :‬هرگ‪33‬اه ب‪33‬ه ت‪33‬اريخ اس‪33‬الم‬
‫مراجعه نماييم ميابيم كه اكثريت مردم اسالم شناس بودند ‪ ،‬حتا بسياري از فيلسوفان ‪ ،‬س‪33‬اينس‬
‫دانان ‪ ،‬فلك دانان ‪ ،‬رياضي دانان ‪ ،‬طبيبان ‪ ،‬هنرمندان ‪ ،‬شاعران ‪ ،‬اديب‪33‬ان معلوم‪33‬ات واف‪33‬ري‬
‫از دين داش‪33‬تند ‪ ،‬وبس‪33‬ياري از اختراع‪33‬ات ‪ ،‬گفت‪33‬ه ه‪33‬ا ي خ‪33‬ويش را از اس‪33‬الم ميگ‪33‬رفت ن‪33‬د ‪،‬‬
‫فارابي ‪ ،‬البيروني‪ ، 3‬ابن رشد ‪ ،‬سيد جمال ال‪33‬دين افغ‪33‬اني ‪ ،‬اب‪33‬وعلي ابن س‪33‬يناي بلخي ‪ ،‬حاف‪33‬ظ ‪،‬‬
‫س‪33‬عدي ‪ ،‬مولن‪33‬اي روم ‪ ،‬هم‪33‬ه وهم‪33‬ه دانش‪33‬مندان ب‪33‬زرك دين اس‪33‬الم بودن‪33‬د ‪ ،‬رؤس‪33‬اي دولت ‪،‬‬
‫بادش‪33‬اهان ‪ ،‬وزراء ‪ ،‬سياس‪33‬تمداران و س‪33‬اير كاركن‪33‬ان دولت آنق‪33‬در در دين وعقي‪33‬ده معلوم‪33‬ات‬
‫داشتند كه اسالم جزء ال ينفك تمامي تخصصات در زمان بود كه م‪33‬دنيت اس‪33‬الم تم‪33‬امي جه‪33‬ان‬

‫‪87‬‬
‫را مبهوت ومتحيرساخته بود ‪ ،‬ولي در عص‪33‬ر اس‪33‬تعمال انكليس‪33‬ها خواس‪33‬تند ت‪33‬ا بين مس‪33‬لمان و‬
‫ساير رشته ها فاصله ايجاد كنند ‪ ،‬در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودند ك‪3‬ه غالب‪3‬ا ب‪3‬ه‬
‫ضد اسالم شاكرد تربيه مينمودند ‪ ،‬يا آنانرا به اديان منس‪33‬وخ دع‪33‬وت ميكردن‪33‬د وي‪33‬اهم كوش‪33‬ش‬
‫ميكردند كه حد اقل از عقيده ء اسالمي دور باشند ‪ ،‬زيرا با اس‪33‬تفاده از كم‪33‬راهي و نش‪33‬ر فس‪33‬اد‬
‫ميتوانستند كه كشورهاي اسالمي را استعمال نمايند ‪ ،‬انكليسها ديدند كه در هند كه شامل ( هند‬
‫– باكستان – بنكله ديش ‪ ،‬وكشمير) بود جندين ق‪33‬رن مس‪33‬لمانان حك‪33‬ومت نم‪33‬وده ان‪33‬د ‪ ،‬بن‪33‬اء ب‪33‬ا‬
‫تفرقه بين اسالم وغيرمسلمانان از يكطرف ‪ ،‬وتربي‪33‬ه مس‪33‬لمانان ب‪33‬ه مخ‪33‬الفت از دين از س‪33‬وي‬
‫ديگر عمل كردند ‪ ،‬باالي علماي دين كه بخش مهم جامعه را تشكيل ميداد معاش‪33‬ات دول‪33‬تي را‬
‫قطع نمودند ‪ ،‬تا دستان شان بسوي مردم دراز باشد ‪ ،‬ونتوانن‪3‬د ح‪3‬ق را بي‪3‬ان دارن‪3‬د ‪ ،‬اس‪3‬تعمار‬
‫كران مضامين اخالق اسالمي ‪ ،‬قرآن شناسي ‪ ،‬و فرهنك اسالمي را از مكاتب و بوهنتون ه‪33‬ا‬
‫از بين بردند ‪ ،‬تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ‪ ،‬وآن‪33‬ان بتوانن‪33‬د مغزه‪33‬اي ش‪33‬انرا‬
‫از افكار بيديني ‪ ،‬و دوري دين از تمامي ابعاد زنده گي اسالمي خالي نموده درمقاب‪33‬ل آن‪33‬انرا‬
‫به پذيرش اديان منسوخ وياهم افكارالحادي آماده سازند ‪ .‬آنان كوشش نموددند كه متخصصان‬
‫اسالمي را در جارجوب مدرسه هاي قلف نم‪33‬وده از س‪33‬اير عل‪33‬وم تكنول‪33‬وزي بيخبرس‪33‬ازند ‪ ،‬و‬
‫عالوه برآن نشرات و اطالعات جمعي استعمار كران تبلي‪33‬غ مينمودن‪33‬د ك‪33‬ه دين اس‪33‬الم مخ‪33‬الف‬
‫علم ‪ ،‬ساينس ‪ ،‬تكنوروزي وبيشرفت جامعه است ‪ ،‬زماني كشور تان بيشرفت ميكند كه احكام‬
‫اسالم را از خانه ه‪3‬اي ت‪3‬ان دور نم‪3‬وده ‪ ،‬دف‪3‬اتر رس‪3‬مي ‪ ،‬وادارات دول‪3‬تي را ب‪3‬ه سيس‪3‬تم ه‪3‬اي‬
‫غيراسالمي عيار نماييد ‪ ،‬وقوانين اسالمي را ك‪3‬امال مح‪33‬و نم‪3‬وده و دانش‪3‬مندان اس‪33‬المي را ب‪33‬ه‬
‫خاك وخون كشيد ‪ .‬بعضي ازرهبران كشور هاي اسالمي مثل مصطفى كمال كه خود را آته‬
‫ترك ( پدر تركها) ميدانست چنین احكام را باالي كشورخويش تطبيق نمود كه نه تنه‪33‬ا هم‪33‬ان‬
‫عزتيكه تركيه داشت و مرك‪33‬ز خالفت اس‪33‬المي ب‪33‬ود ‪ ،‬ازبين رفت ‪ ،‬ت‪3‬ا هن‪33‬وز نتوانس‪33‬ته ك‪33‬ه در‬
‫جمله كشور هاي صنعتي باشد ‪ ،‬و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا است‬
‫ولي با بهانه هاي مختلفي رد ميكردد ‪.‬‬
‫اين سياس‪33‬ت اس‪33‬تعماري اث‪33‬ري زي‪33‬ادي دركش‪33‬ورهاي اس‪33‬المي داش‪33‬ت ‪ ،‬و فاص‪33‬له ب‪33‬زركي بين‬
‫دانشمندان ومتخصصان اسالمي و ساير متخصصان ايجاد شد ‪ ،‬اين فاص‪33‬له س‪33‬بب ش‪33‬د ك‪33‬ه دو‬
‫طرف از يكديگر تنفر نموده يكديگر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با ب‪33‬روز چ‪33‬نین‬
‫خالف‪33‬ات كش‪33‬ورهاي اس‪33‬المي ب‪33‬ه جن‪33‬ك ه‪3‬اي خانمانس‪33‬وز ‪ ،‬وي‪33‬راني ه‪33‬ا ‪ ،‬وخراب‪33‬ه ه‪33‬ا مب‪33‬دل‬
‫كرديد ‪.‬‬
‫ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك اين فاصله را در بس‪33‬ياري از كش‪33‬ور ه‪33‬ا‬
‫از بين برده ‪ ،‬وامروز علماي ازهر شريف ‪ ،‬بوهنتون قم ايران ‪ ،‬وساير بوهنتون ه‪33‬اي جه‪33‬ان‬
‫اسالمي چنین فاصله ه‪33‬ا را تاح‪33‬دي از بين ب‪33‬رده ان‪33‬د ‪ ،‬و كشورهايش‪33‬ان روز ب‪33‬روز بيش‪33‬رفت‬
‫مينمايد ‪ ،‬وهرگاه اين فاصله از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ‪ ،‬وبدانند ك‪33‬ه‬
‫ق اإْل ِ َ‬
‫نس ‪3‬انَ ِم ْن َعلَ ‪ٍ 3‬‬
‫ق‬ ‫ق ‪َ -‬خلَ َ‬ ‫قرآن عظيم الشان درنخستين آيت ميگويد ( ا ْق َر ْأ بِاس ِْم َربِّ َ‬
‫ك الَّ ِذي َخلَ َ‬
‫‪=-‬ا ْق َر ْأ َو َربُّكَ اأْل َ ْك َر ُم‪ -‬الَّ ِذي عَلَّ َم بِ ْالقَلَ ِم ‪ -‬عَلَّ َم اإْل ِ ن َسانَ َما لَ ْم يَ ْعلَ ْم ) بخ‪33‬وان بن‪33‬ام بروردك‪33‬ارت ك‪33‬ه‬

‫‪88‬‬
‫ترا خلق نمود ‪ ،‬انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ‪ ،‬بخوان بروردكارت بسياركريم است ‪،‬‬
‫آنكه بواسطه قلم علم آموخت ‪ ،‬براي انسان انجه را نميدانست آموخت ‪ .‬العلق ‪5 -1 /‬‬
‫يَرْ فَ ْع هَّللا ُ الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َوالَّ ِذينَ أُوتُوا ْال ِع ْل َم َد َر َجا ٍ‬
‫ت َوهَّللا ُ بِ َما تَ ْع َملُونَ خَ بِير) المجالة ‪11 /‬‬
‫‪ -9‬بي سليقه كي در رساندن دين ‪ :‬پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) اسالم خود را عالم نه‬
‫بلكه معلم بيان داشته است ( إنما بعثت معلما ) ع‪33‬الم كس‪33‬ي اس‪33‬ت ك‪33‬ه خ‪33‬ودش ب‪33‬ا زحم‪33‬ات‬
‫زياد علمي را آموخته ‪ ،‬وكاهي در رساندن علم خويش به ديگران ‪ ،‬ضعيف ميباشد ‪ ،‬ولي‬
‫معلم ب‪33‬ودن ي‪33‬ك ه‪33‬نر اس‪33‬ت ‪ ،‬ه‪33‬نر افه‪33‬ام وتفهيم دارد ‪ ،‬معلم حقيقي كس‪33‬ي اس‪33‬ت ك‪33‬ه علم‬
‫خويش را براي شاكردان خود ‪ ،‬چنان تلقين نمايد كه تمامي شاكردان ب‪33‬ا درج‪33‬ات مختل‪33‬ف‬
‫فهم ‪ ،‬از اواستفاده كرده بتوانند ‪ ،‬معلم ب‪33‬ا دانش‪33‬تن ه‪33‬نر آم‪33‬وزش و ب‪33‬رورش ‪ ،‬ب‪33‬ا اس‪33‬اليب‬
‫بسيار عالي علمي وهنري ‪ ،‬شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند ‪ ،‬پيامبر( صلی هللا‬
‫علیه وس‪33‬لم ) اس‪33‬الم ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) ب‪33‬ا اس‪33‬تفاده از هم‪33‬ان حكمت ودانش‪33‬يكه‬
‫دعوتگران‪ 3‬حقيقي ميداشته باشند ‪ ،‬در زم‪33‬ان خ‪33‬روج از مك‪33‬ه مكرم‪33‬ه ب‪33‬ا حض‪33‬رت اب‪33‬وبكر‬
‫صديق هجرت نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جن‪33‬د س‪3‬ال ب‪3‬ا ده ه‪33‬زار انس‪33‬ان‬
‫قران صفت دو باره به مكه بر كردد ‪ ،‬و راه حق را چنان بيان دارد كه ت‪3‬اريخ بش‪3‬ريت از‬
‫بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند ‪.‬‬
‫ب‪33‬ا تأس‪33‬ف بس‪33‬ياري از دع‪33‬وتگران‪ 3‬س‪33‬ليقه يي خ‪33‬وبي در دع‪33‬وت نداش‪33‬ته ‪ ،‬نميتوانن‪33‬د دين را ب‪33‬ا‬
‫فصاحت وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ‪ ،‬تبليغ نمايند ‪ ،‬وياهم وسايل دع‪33‬وت را اس‪33‬تفاده‬
‫نمايند ‪ ،‬تلويزيون ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت ب‪33‬ه راه ح‪33‬ق باش‪33‬د ‪ ،‬ان‪33‬ترنت ميتوان‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫صداي حق را به تمامي مردم رساند ‪ ،‬كمب‪3‬وتر ميتوان‪3‬د ك‪3‬ه وس‪3‬يله ء خ‪33‬وبي ب‪33‬راي نش‪33‬ر ح‪3‬ق‬
‫كردد ‪ ،‬بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ‪ ،‬فلم هاي هدفمن‪33‬د ‪ ،‬حت‪33‬ا فلم ه‪33‬اي ك‪33‬ارتوني وغ‪33‬يره‬
‫ميتوانن‪33‬د ك‪33‬ه وس‪33‬ايلي ب‪33‬راي دع‪33‬وت كردن‪33‬د ‪ ،‬ولي بي س‪33‬ليقه كي دع‪33‬وتگران ‪ ،‬ع‪33‬دم اخالص‬
‫درهنكام دعوت ‪ ،‬كمي معلومات عصري ‪ ،‬صحبت هاي براكنده در مجالس ‪ ،‬عدم احترام به‬
‫شخصيت مدعو ‪ ،‬خشونت درهنكام مجادله ها ‪ ،‬نداشتن مثالهاي زنده مطابق عصر‪ ،‬ع‪33‬دم فهم‬
‫اساليب جديد دعوت ‪ ،‬بي خبري از فقه واقع ‪ ،‬نشناختن دشمن عص‪33‬ر‪ ،‬دوري از مقتض‪33‬يات‬
‫عصر ‪ ،‬و ساير امورمنفي كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود ك‪33‬ه بس‪33‬ياري از م‪33‬ردم از‬
‫دين كريز نمايند ‪ ( .‬ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج‬

‫عقب مانده كي ها‬ ‫‪-10‬‬

‫‪.‬‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬

‫‪89‬‬
‫هرگاه بين دين مقدس اسالم و ساير ادي‪33‬ان مقايس‪33‬ه نم‪33‬اييم ‪ ،‬بخ‪33‬وبي مش‪33‬اهده‬
‫ميكنيم كه دين مقدس اسالم برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف‬
‫خويش دارد ‪ .‬و همين برتريت هاي دين اسالم است كه ب‪33‬يروان س‪33‬اير ادي‪33‬ان را‬
‫به خود جلب مينمايد ‪.‬‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنه‪33‬ا بخش روحي را مط‪33‬رح نم‪33‬وده ‪،‬‬
‫وهرگاه كسي بخواهد مطابق برنامه هاي اين اديان متدين ش‪3‬ود ‪ ،‬باي‪33‬د از م‪33‬اديت‬
‫دوري نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديگ‪33‬ر ت‪33‬رك دني‪33‬ا نماي‪33‬د و در مغ‪33‬اره ه‪33‬ا و س‪33‬وراخ‬
‫هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬وياهم براي رسيدن به مقام‪33‬ات‪ 3‬ع‪33‬الي‬
‫اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزن‪33‬ده گي در خ‪33‬انواده دورش‪33‬ده و ب‪33‬ه عب‪33‬ادت در معاب‪33‬د‬
‫ببردازد ‪.‬‬
‫بيروان چنین اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند ‪ ،‬ي‪33‬ا اينك‪33‬ه ازين دين‬
‫صرف نظر نموده به بيديني رو مياورند ‪ .‬و ي‪33‬ا اينك‪33‬ه در جري‪33‬ان تعه‪33‬د خ‪33‬ود ب‪33‬ه‬
‫ب‪3‬يروي دس‪3‬اتير اين دين مخفيان‪3‬ه م‪3‬رتكب كن‪3‬اه ميش‪3‬وند ‪ ،‬زي‪3‬را انس‪3‬ان اص‪3‬ال از‬
‫دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تشكيل شده است ‪ ،‬و ب‪33‬ا نه‪33‬ادن ب‪33‬ه ض‪33‬رورت‬
‫هاي مادي انسان مشكالتي را بار مياورد ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انساني است كه‬
‫در صورت بندش راه قانوني و مشروع ب‪33‬ا وس‪33‬ايل غيرمش‪33‬روع خ‪33‬ود را اش‪33‬باع‬
‫مينمايد ‪ .‬و دينيكه اين غرايز وضرورات انساني را در نظر نگيرد حتما بيروان‬
‫خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي را بوجود مياورد ك‪33‬ه اض‪33‬رار‬
‫بزركي به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬
‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محور ماديات ميجرخن‪33‬د و بخش معن‪33‬وي ( روحي ) حي‪33‬ات انس‪33‬ان را ب‪33‬ه ب‪33‬اد‬
‫فراموشي گرفت ه اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فك‪3‬ري بش‪3‬ري سرجش‪3‬مه س‪3‬رانجام س‪33‬بب ب‪33‬د بخ‪3‬تي ه‪3‬اي‬
‫ميكردد‪ 3‬كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي ) گرفت ار خلل هاي درحيات خ‪3‬ويش ميكردن‪3‬د‪ 3‬ك‪3‬ه آث‪33‬ار آن‪33‬را در‬
‫بسياري از كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬بيروان اين نوع معتقدات هميشه بهب‪33‬ود خ‪33‬ود را درمس‪33‬ايل م‪33‬ادي زن‪33‬ده‬
‫گي ميبينند‪ 3‬و هرگاه دركدام بخش ماديت ناكام ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند‪ . 3‬و كاهي هم با وجود داشتن من‪33‬ابع‬
‫مادي خوب و دست داشتن به ملذات زنده گي احساس كمبود ي ميكنند‪ ، 3‬زيرا انسان نميتواند كه حي‪33‬ات خ‪33‬ويش را ب‪33‬دون‬
‫ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد ‪.‬‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي م‪33‬ادي ومعن‪33‬وي انس‪33‬ان اس‪33‬ت ‪ :‬وي‪33‬زه كي دين‬
‫مقدس اسالم درين است ك‪3‬ه دو بخش اساس‪33‬ي ض‪3‬رورت ه‪3‬اي حي‪33‬ات انس‪3‬اني را‬
‫مراعات مينمايد ‪ ،‬دين مقدس اسالم ماديت ومعنويت را مانن‪3‬د دو ب‪3‬ال ي‪3‬ك برن‪3‬ده‬
‫قرار ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتوان‪33‬د ب‪33‬ا ي‪33‬ك ب‪33‬ال ب‪33‬رواز نماي‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬ه‬
‫همين سان انسان نميتواند با يك بخش مادي ي‪33‬امعنوي زن‪33‬ده گي كن‪33‬د بلك‪33‬ه اس‪33‬الم‬

‫‪90‬‬
‫تمامي غرايز م‪33‬ادي و معن‪33‬وي انس‪33‬ان را بص‪33‬ورت كام‪33‬ل در نظ‪33‬ر گ‪33‬رفت ه ‪ ،‬و‬
‫مسلمانان را براي مراعات هر دو بخش رهنمايي مينمايد ‪.‬‬
‫‪-2‬حضرت پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) اس‪33‬الم محم‪33‬د ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه‬
‫وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل آلخرتك كانك تموت غدا‬
‫) براي زنده گي دنيايي ات چنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي ‪ ،‬وب‪33‬راي‬
‫آخرتت چنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬
‫اين ح‪33‬ديث ش‪33‬ريف فك‪33‬ر انس‪33‬ان در دو بخش بص‪33‬ورت منظم ت‪33‬رتيب وتنظيم‬
‫مينمايد ‪ ،‬و به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪،‬‬
‫و چنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده‬
‫گي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت ن‪33‬يز ب‪33‬ه اعم‪33‬ال خ‪33‬ير چن‪33‬ان مب‪33‬ادرت‬
‫ورزد ك‪33‬ه ش‪33‬ايد ف‪33‬ردا وقت م‪33‬ردنش اس‪33‬ت ‪ ،‬ب‪33‬ا اين قاع‪33‬ده انس‪33‬ان ميت‪33‬وان ش‪33‬كل‬
‫وسطيت را اختيار نمايد ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل‪3‬ه ) ب‪3‬راي مؤمن‪3‬ان تعليم ميده‪33‬د ك‪3‬ه در‬
‫دعاهاي خويش بگويند ( ربن‪33‬ا آتن‪33‬ا في ال‪33‬دنيا حسنـة و في اآلخ‪33‬رة حسنــة و قن‪33‬ا‬
‫عذاب النار ) بروردكارا براي ما نيكي دنيا و آخرت را نصيب نما ‪.‬‬
‫بعضي از كس‪33‬انيكه ب‪33‬ه گوش‪33‬ه نش‪33‬يني ه‪33‬ا و دوري از م‪33‬ردم ميخواس‪33‬تند در‬
‫مغاره هاي كوه به عبادت مشغول شوند ‪ ،‬پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( ص‪33‬لي‬
‫هللا عليه وسلم ) فرمود ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬
‫وزماني هم جند شخص از صحابه پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) ب‪33‬ه خان‪33‬ه‬
‫اش رفته در مورد زنده گي پيامبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) استفس‪33‬ار نمودن‪33‬د ‪،‬‬
‫ديدن‪33‬د ك‪33‬ه پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) اس‪33‬الم ازدواج نم‪33‬وده ‪ ،‬ش‪33‬بانكاه هم‬
‫عب‪33‬ادت ميكن‪33‬د وهم در هنك‪33‬ام خ‪33‬واب اس‪33‬تراحت مينماي‪33‬د ‪ ،‬روزان‪33‬ه ك‪33‬اهي روزه‬
‫ميگيرد ‪ ،‬وروز هاي ديگري را بدون روزه به سر ميبرد ‪.‬‬
‫آنان از عمل پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل گفتند‬
‫كه پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) اين ام‪33‬ور را ب‪33‬راي اين ميكن‪33‬د ك‪33‬ه از تم‪33‬امي‬
‫كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل پيامبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) نيس‪33‬تيم ‪ ،‬يكي‬
‫تصميم گرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ‪ ،‬و عمرخود را در عب‪33‬ادت بكزران‪33‬د ‪،‬‬
‫ديگ‪33‬ري گفت من هيحك‪33‬اهي ش‪33‬ب خ‪33‬واب نميكنم و ميخ‪33‬واهم تم‪33‬امي ش‪33‬ب را ب‪33‬ه‬
‫‪ -2‬ش‪33‬موليت دين‬ ‫عب‪33‬ادت س‪33‬بري نم‪33‬ايم ‪ ،‬وس‪33‬ومي هم‬
‫مقدس اسالم ‪ :‬دين اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬معنوي ‪،‬‬
‫روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد ‪.‬‬

‫‪91‬‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه‬
‫يي خاص ‪ ،‬مليت خاص ‪ ،‬قوم خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و‬
‫آدم من تراب ) هم‪33‬ه ش‪33‬ما از حض‪33‬رت آدم خل‪33‬ق ش‪33‬ده اي‪33‬د و حض‪33‬رت آدم از‬
‫خاك بيدا شده ‪ ،‬همه اقوام از اوالده حضرت آدم ( عليه السالم ) ميباشند ‪ ،‬و‬
‫ازينكه همه از يك مادر وپ‪33‬درخلق ش‪33‬ده ان‪33‬د ‪ ،‬وبن‪33‬ده ي‪33‬ك خ‪33‬الق هس‪33‬تند ‪ ،‬دين‬
‫الهي ن‪333‬يز الزم اس‪333‬ت ‪ ،‬اختالف‪333‬ات ق‪333‬ومي ‪ ،‬لس‪333‬اني ‪ ،‬ن‪333‬زادي و غ‪333‬يره را‬
‫درنظرنداشته باشد ‪ ،‬بلكه اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل‪33‬ه ) اين دين‬
‫را دين همكاني وع‪33‬المي ق‪33‬رارداده اس‪33‬ت ‪ ،‬به‪33‬ترين انس‪33‬انان در ن‪33‬زد اللـه‬
‫( جل جالله ) متعال ( جل جالل‪33‬ه ) اش‪33‬خاص برهيزك‪33‬ار وب‪33‬اتقوا ميباش‪33‬د‬
‫( إن اكرمكم عندهللا اتق‪33‬اكم) اين دروس م‪33‬ا را ب‪33‬ه بحث جدي‪33‬دي ميكش‪33‬اند ك‪33‬ه‬
‫( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم ‪.‬‬

‫روزنام‪33‬ه ملي انيس در ش‪33‬ماره (‪ )65‬جهارش‪33‬نبه ‪ 18‬ج‪33‬وزاي س‪33‬ال ‪1384‬‬


‫مطابق ‪ 8‬جون ‪ 2005‬در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي‬
‫ث‪33‬روتش را ب‪33‬ه س‪33‬كها بخشيــد ) چ‪33‬نین نوش‪33‬ته اس‪33‬ت ‪ :‬ي‪33‬ك ب‪33‬يرزن بول‪33‬دار‬
‫انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خ‪33‬ود را‬
‫به سكلها واكذار كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود از اه‪33‬الي‬
‫مانجس‪33‬تربا وج‪33‬ود داش‪33‬تن وارث ‪ ،‬ب‪33‬ه اراده و مي‪33‬ل شخص‪33‬ي خ‪33‬ود ب‪33‬ه بني‪33‬اد‬
‫خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني‪33‬اد ك‪33‬رد ت‪33‬ا در‬
‫راه خدمات رساني به سكها خرج كنند‬
‫خانم هي وود نهايتا در اثر نارسايي قل‪33‬بي در كذش‪33‬ت و بس از م‪33‬رك وارث‬
‫او كه دو برادر و يك خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت ش‪33‬وكه و‬
‫مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتكار بنجاه وسه ساله وي كه جوليا مورك ترويد نام دارد‬
‫به روزنامه سان گفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنه‪33‬ا ( حيوان‪33‬ات‬
‫خانواده او بودند ) ‪.‬‬
‫هرفرد مسلمان در زنده گي خويش‬

‫تشبـه بـه غير مسلمانان‬


‫‪92‬‬
‫حضرت پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬من تشبـه بق‪33‬وم فه‪33‬و منهـم )‬
‫هرگاه كسي خود را با كدام قومي مش‪33‬ابهت ده‪33‬د او از جمل‪33‬ه آن‪33‬ان اس‪33‬ت ‪ .‬در فهم اين‬
‫حديث شريف براي بسياري از مسلماِنان مشكالتي رونما كرديده اس‪33‬ت و ي‪33‬اهم ه‪33‬دف‬
‫اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ميسازند ‪:‬‬
‫‪ -1‬آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟‬
‫‪ -2‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫‪ -3‬هدف از مانند آنان شدن چيست ؟‬
‫‪ -4‬آيا از اساس‪33‬ات فك‪3‬ري ‪ ،‬سياس‪33‬ي ‪ ،‬اقتص‪3‬ادي ديگ‪3‬ران اس‪33‬تفاده نم‪3‬ودن ك‪3‬ار ن‪3‬ا ج‪3‬ايز‬
‫است ‪ ،‬وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟‬
‫درينجا الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود ‪ .‬در پاس‪33‬خ س‪33‬وال اول‬
‫بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ‪ ،‬و هرگ‪33‬اه بخ‪33‬واهيم علت آن‪33‬را‬
‫بدانيم بايد پرسيد كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ‪ ،‬دانش‪33‬مندان ب‪33‬دين نظ‪33‬ر ان‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫اساس تشبه را محبت و دوستي تشكيل ميدهد ‪ .‬زيرا انس‪33‬ان زم‪33‬اني ميخواه‪33‬د ب‪33‬ه ديگ‪33‬ري خ‪33‬ود را‬
‫مش‪33‬ابه س‪33‬ازد ك‪33‬ه او را دوس‪33‬ت داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬و محبت او در قلب او ج‪33‬ا داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬ص‪33‬حابه‬
‫پي‪33‬امبر( ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) آنحض‪33‬رت را قلب‪33‬ا دوس‪33‬ت داش‪33‬تند و ب‪33‬ه اس‪33‬اس اين محبت قل‪33‬بي‬
‫ميخواستند خود را مشابه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) سازند و در زنده گي ‪ 24‬ساعته خ‪33‬ويش او‬
‫ون هَّللا ِ‬
‫اس َم ْن يَتَّ ِخ‪ُ 3‬ذ ِم ْن ُد ِ‬
‫را نمونه مثال تمامي معايير زنده گي خ‪33‬ويش گرداني‪33‬ده بودن‪33‬د ‪َ (.‬و ِم ْن النَّ ِ‬
‫أَندَادًا ي ُِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش‪ُّ 3‬د ُحبًّ‪33‬ا هَّلِل ِ) البق‪33‬رة ‪ 165/‬ترجم‪33‬ه ‪ ( :‬بعض‪33‬ي از مردم‪33‬ان ب‪33‬ه‬
‫غير از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) شريكاني ميگيرند با آنان ما نند محبت اللـه ( ج‪33‬ل‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند اما كسانيكه ايمان دارند محبت ش‪33‬ديد ي ب‪33‬ا‬
‫هللا ( جل جالله ) دارند ‪) .‬‬
‫حضرت انس ( رضي هللا عنه ) ميفرماي‪33‬د ك‪33‬ه حض‪33‬رت ن‪33‬بي ك‪33‬ريم (ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم )‬
‫فرمود ‪ :‬ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد تا اينكه من نس‪33‬بت ب‪33‬ه پ‪33‬در ‪ ،‬فرزن‪33‬د و‬
‫تمامي مردم دوست داشته تر نباشم ‪.‬‬
‫بناء نظر ب‪3‬ه حكم آيت ق‪3‬رآني ف‪3‬وق اس‪3‬اس ايم‪3‬ان محبت اس‪3‬ت ‪ ،‬و م‪3‬ردم ب‪3‬ه اس‪3‬اس محبت و‬
‫دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ‪ ,‬ولي مسلمان حقيقي به اس‪33‬اس محبت زي‪33‬ادي ك‪33‬ه ب‪33‬ا‬
‫پروردگار عالميان دارد ‪ ،‬و محبت و دوستي او با اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) عالميان‬
‫بسيار قوي است ‪ ،‬اللـه (جل جالله ) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ‪ ،‬و به اس‪33‬اس همين محبت‬
‫كسي را در عبادت او شريك نميسازد ‪ .‬همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي هللا عليه وسلم )‬
‫ايمان كامل به محبت با رسول هللا (صلي هللا عليه وسلم ) تعلق دارد ‪ ،‬حض‪33‬رت محم‪33‬د (ص‪33‬لي هللا‬
‫عليه وسلم ) مؤمن حقيقي وكامل را به اساس همين محبت معرفي نموده است ‪ ،‬زيرا مؤمن كام‪33‬ل‬
‫كسي است كه محبت و دوستي او با پيامبر(ص‪33‬لي‪ 3‬هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) از محبت و دوس‪33‬تي ب‪33‬ا پ‪33‬در ‪،‬‬
‫فرزند و ساير دوستان و اقارب زياده تر باشد ‪ ،‬حقيقت اينست كه انسان مسلمان با هركس‪33‬ي محبت‬
‫ميكند با پ‪33‬در ‪ ،‬فرزن‪33‬د ‪ ،‬دوس‪33‬تان و ه‪33‬ر انس‪33‬ان را دوس‪33‬ت ميداش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬ولي مطلب اساس‪33‬ي اين‬
‫حديث شريف اينست كه محبت ديگران نبايد بر محبت خدا و پيامبرش افزونتر باشد ‪ ،‬زي‪33‬را محبت‬

‫‪93‬‬
‫اساس اطاعت و پيروي است ‪ ،‬و انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگ‪33‬ران در هنگ‪33‬ام اختي‪33‬ار‬
‫اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ‪ ،‬يع‪33‬ني اط‪33‬اعت خ‪33‬داوپيامبرش را ب‪33‬ر اط‪33‬اعت تم‪33‬امي م‪33‬ردم‬
‫ترجيح دهد ‪ ،‬ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص ب‪3‬ا انس‪33‬ان ديگ‪33‬ري ت‪33‬رجيح حاص‪33‬ل نماي‪33‬د ‪،‬‬
‫درينصورت‪ 3‬بايد دانست که انس‪33‬ان راه خ‪33‬دا و پي‪33‬امبر را گذاش‪33‬ته ب‪33‬ه راه آن انس‪33‬ان س‪33‬ير وح‪33‬ركت‬
‫مينمايد ‪ ،‬و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پيامبر را مينماي‪33‬د ‪ .‬و ازينك‪33‬ه اس‪33‬اس مش‪33‬ابهت را‬
‫محبت تش‪33‬كيل ميده‪33‬د ‪ ،‬تش‪33‬به ب‪33‬ه ه‪33‬ر ش‪33‬خص مق‪33‬دار محبت آن ش‪33‬خص را ب‪33‬ا ج‪33‬انب مق‪33‬ابلش بي‪33‬ان‬
‫ميدارد ‪ ،‬و خط فكري او را تعيين مينمايد ‪ ،‬به همين اساس اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله‬
‫) (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد ‪.‬‬
‫به گونه مثال ‪ :‬چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مش‪3‬ابهت ميده‪3‬د ؟‬
‫در پاسخ ميتوان گفت ‪ :‬علت اصلي اينست ك‪33‬ه محبت آن ش‪33‬خص در قلبش ج‪33‬ا گرفت‪33‬ه ميخواه‪33‬د ب‪33‬ه‬
‫اساس اين محبت قلبي از او پيروي نمايد ‪ ،‬خود را مانند او سازد ‪.‬‬
‫چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ‪ ،‬دانشمندان ميگويند ( زمانيكه‬
‫يك موضوع در زب‪33‬ان زي‪33‬اد تك‪33‬رار ش‪33‬ود آن موض‪33‬وع در قلب اس‪33‬تقرار حاص‪33‬ل مينماي‪33‬د ) روي‬
‫همين دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ‪ ،‬دوستان و ساير مردم ذكر و ياد‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل‪33‬ه ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) زي‪33‬اد باش‪33‬د ‪ ،‬اين ذك‪33‬ر و فك‪33‬ر الهي در قلب‬
‫استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالل‪33‬ه ) و پي‪33‬امبرش‬
‫در دلها جا ميگيرد ‪ ،‬ولي برعكس آن هرگاه صحبت ه‪33‬اي م‪33‬ا ب‪33‬ا اعض‪33‬اي خ‪33‬انواده ‪ ،‬دوس‪33‬تان و‬
‫ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش در مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باش‪33‬د ‪ ،‬و‬
‫هميشه براي فاميل خويش افالم ‪ ،‬كست ها ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬محافل و قصه ها و دانستانهاي نا مس‪33‬لمانان‬
‫و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم‬
‫سوال دوم ‪ :‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫جواب ‪ :‬بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گي را شامل ميشود ‪،‬‬
‫مشابهت با كافران در نامهاي شان ‪ :‬هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل ب‪33‬ا كي محبت زي‪33‬اد‬
‫دارن‪33‬د ؟ هرگ‪33‬اه محبتش ب‪33‬ا هللا باش‪33‬د ‪ ،‬كوش‪33‬ش ميكن‪33‬د ك‪33‬ه يكي از نامه‪33‬اي اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫متعال( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بن‪33‬ده ) را كذاش‪33‬ته طفلش‬
‫را به آن نام نامكزاري نمايد ‪ ،‬مثل عبدهللا – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره ‪.‬‬
‫و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و ي‪33‬ا ص‪33‬حابه ك‪33‬رام ميباش‪33‬د ‪ ،‬و اين ش‪3‬خص ب‪33‬ه اس‪33‬اس‬
‫محبت با خدا و يا هم با كس‪33‬انيكه اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) (ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) آن‪33‬انرا‬
‫دوست دارد ‪ ،‬نام مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ‪ ،‬ولي برعكس هرگاه اين ش‪33‬خص محبت‬
‫با يك هنرمند غير مسلمان داشته باشد ‪ ،‬و هرشب به عوض اينك‪3‬ه در م‪3‬نزل ب‪3‬ا اوالد ه‪3‬اي خ‪3‬ويش‬
‫قصه هاي پيامبران و صحابه را بيان نمايد ‪ ،‬آنانرا به تماشاي افالم خارجي ‪ ،‬و برنامه هاي مبتذل‬
‫و مخالف دين مقدس اسالم تشويق نمايد ‪ ،‬محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان ن‪3‬ا مس‪33‬لمانان و‬
‫ياهم دشمنان اسالم ميباشند در قلب خودش ‪ ،‬خانمش و فرزن‪33‬دانش زي‪33‬اد ميش‪33‬ود ‪ ،‬و ب‪33‬ه اس‪33‬اس اين‬
‫محبت غير مشروع و نا جايز در هنك‪3‬ام ب‪3‬دنيا آوردن ي‪3‬ك طف‪3‬ل معص‪3‬وم او را در نخس‪3‬تين مرحل‪3‬ه‬
‫حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند ‪ ،‬علت اساس‪33‬ي اختي‪33‬ار نامه‪33‬اي غ‪33‬ير‬

‫‪94‬‬
‫اسالمي محبت است ‪ ،‬اكر اين شخص محبت با صحابه پيامبر داش‪33‬ت ‪ ،‬ميتوانس‪33‬ت از ه‪33‬زاران ن‪3‬ام‬
‫مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش اختي‪33‬ار نماي‪33‬د ‪ ،‬ولي محبت او نس‪33‬بت ب‪33‬ه خ‪33‬دا ‪،‬‬
‫پيامبر و صحابه كرام با هنرمندان خارجي غير مسلمان زياد بوده ‪ ،‬و خواس‪33‬تند فرزن‪33‬د خ‪33‬ود را ب‪33‬ا‬
‫نام وي مشابهت دهند ‪ ( .‬من تشبه بقوم فهو منهم ) ‪.‬‬
‫مشابهت با كافران در لباس ‪:‬‬

‫حكم ياد گرفت ن جادو‬


‫ياد گرفت ن جادو حرام و هرگاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ‪ ،‬استعمال سحر هم كفراست ‪،‬‬
‫حكم رد جادو‬
‫هرگاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست‬
‫هرگاه رد جادو با وسايل غير مشروع باشد ‪ ،‬مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آنرا ناجايز ميدانند ‪.‬‬
‫حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو‬
‫اين كار حرام است ‪ ( ،‬عطف ) اتفاق دادن ‪ ،‬و ( صرف ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو حرام ميباشد ‪.‬‬

‫حكم رفتن به نزد كاهنان ( فالبين ها )‬


‫سؤال ‪ :‬بعضي مردم به نزد فالبين ها رفته و و درمورد امور غيبي در آينده از آنان ميبرسند حكم آنها جيست ؟‬
‫جواب ‪ :‬كسانيكه نزد كاهن ( فالبين ) ها ميروند سه حكم دارند ‪:‬‬
‫‪-1‬رفتن به نزد فالبين و پرسيدن از وي بدون اينكه او را در سخنانش تصديق نمايد ‪ ،‬اين كارحرام است و گناه‬
‫‪-‬لم ) ميفرمايد ‪:‬‬
‫آن شخص اينست كه چهل روزه نمازش قبول نميشود ‪ ،‬حضرت نبي كريم ( صلى اهلل عليه وس‪-‬‬
‫( من أتى عرافا فسأله لم تقبل له صالة أربعين يوما او أربعين ليلة ) ( رواه مسلم )‬
‫‪-‬دا جل‬ ‫‪-‬ديق نمايد ‪ .‬اين كفر به خ‪-‬‬ ‫‪-‬البين را تص‪-‬‬
‫‪ -2‬اينكه به نزد آن فالبين رفته از او سوالي نمايد و جواب آن ف‪-‬‬
‫جالله ) ميباشد ‪ .‬زيرا درين كار بشر را در دعواي دانستن غيب تصديق نموده است ‪ ،‬اهلل ( جل الله ) ميفرمايد ‪:‬‬
‫( قل ال يعلم من في السماوات و األرض الغيب إال اهلل ) النمل ‪65/‬‬
‫‪-3‬اينكه به نزد فالبين رفته او را سوالي كند تا دروغش را به مردم بفهماند ‪ ،‬و براي مردم بگويد كه اين‬
‫كمراهي ‪ ،‬و كهانت است ‪ ،‬اين عمل كناه نيست ‪.‬‬

‫حكم بند نمودن نظربند‬

‫‪95‬‬
‫بروايت احمد ابوداوود ‪ ،‬و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) ( إن الرقى و‬
‫التمائم و التولة شرك )‬
‫عن عقبه بن عامر ( رضي اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال ‪ :‬من تعلق تميمة فال أتم اهلل له ‪،‬‬
‫و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )‬
‫تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ‪ ،‬جن ‪ ،‬و م‪--‬رض در ك‪--‬ردن و يا باربند اطف‪--‬ال‬
‫آويزان ميكنند ‪ .‬مانند استخوان ها ‪ ،‬مهره ها ‪ ،‬ميخ ها ‪ ،‬طلسم ها ‪ 1/162‬فتاوى المرأة المسلمة ‪.‬‬

‫شوم گرفت ن بعضي از روز ها ماه و عدد ها‬


‫سؤال ‪ :‬بعضي از مردم ماه صفر را شوم ميدانند و سفر در آن را خطرناك و بعضي ها هم بعضي روزها را‬
‫شوم ميدانند و در آن سفر را‬
‫سؤال ‪ :‬شوم دانستن ماه ها از عادات جاهلي است ( حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( ال‬
‫عدوى و ال طيرة و ال هامة و ال صفر) رواه البخاري و مسلم ‪.‬‬
‫همچنان در زمان جاهليت روز جهار شنبه را شوم ميدانستند و نكاح نمودن در شهر شوال را نيز شوم ميدانستند ‪،‬‬
‫و حضرت بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) ميگويد ‪ :‬تزوجني رسول اهلل ( صلى اهلل عليه وسلم ) في شهر ش‪--‬وال‬
‫فمن كان عنده أحظى مني ) فتاوى المرأة المسلمة ‪ ،‬تاليف محمد بن ابراهيم الشيخ و ديگران ‪ ،‬حمعية احياء التراث‬
‫االسالمي ‪1/133 ،‬‬
‫حكم استخفاف و استهزاء به دين‬
‫سوال ‪ :‬بعضي مردم فكاهي هايي ميگويند كه درآن اهلل ( جل جالله ) را ( العياذ باهلل ) به استهزاء و مسخره‬
‫ميكيرند ‪ ،‬حكم اين نوع فكاهي ها جيست ؟‬
‫( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا قد كفرتم بعد‬
‫ايمانكم ) التوبه ‪65‬‬
‫مسخركي به دين خدا ‪ ،‬دشنان دادن دين ‪ ،‬دشنام دادن خدا و پيامبر‪ ،‬و مسخره كي به خ‪--‬دا و پي‪--‬امبر كفريست كه‬
‫انسان را از ملت اسالم خارج ميكند‪ 141 /1‬فتاوى المرأة المسلمه‬

‫افغانستان ‪ -‬كابل‬

‫‪96‬‬
‫( جل جالله )‬ ‫دين حقيقي به نزد اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله )‬
‫اختَلَ‪33‬فَ الَّ ِذينَ أُوتُ‪33‬وا ْال ِكتَ‪َ 3‬‬
‫‪3‬اب إِاَّل ِم ْن بَ ْع‪ِ 3‬د َم‪33‬ا َج‪ 3‬ا َءهُ ْم ْال ِع ْل ُم بَ ْغيً‪33‬ا‬ ‫(إِ َّن ال ِّدينَ ِع ْن‪َ 3‬د هَّللا ِ اإْل ِ ْس‪3‬اَل ُم َو َم‪33‬ا ْ‬
‫بَ ْينَهُ ْم ) دين حقيقي به نزد هللا ( جل جالله ) دين مقدس اسالم اس‪33‬ت ‪ ،‬اه‪33‬ل كت‪33‬اب بع‪33‬د ازينك‪33‬ه‬
‫علم به اين مسألة بخاطر سركشي اختالف نمودن‪33‬د ‪ ،‬زي‪33‬را اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال( ج‪33‬ل‬
‫جالله ) متعال ( جل جالله ) براي تمامي انسانها دين اسالم را فرستاده است ‪ ،‬تمامي پيامبرا‬
‫ن الهي مردم را به اسالم دعوت ميكردند ‪ ،‬نامهاي ديگري مثل يهوديت ‪ ،‬مسيحيت ‪ ،‬وغ‪33‬يره‬
‫نامهايي ان‪33‬د ك‪33‬ه انس‪33‬انها بع‪33‬دازتغييردين حقيقي الهي ب‪33‬راي ادي‪33‬ان دس‪33‬ت س‪33‬اخته خ‪33‬ود اختي‪33‬ار‬
‫نمودند ‪ ،‬وآنرا اديان الهي قرار دادند ‪ ،‬هرگاه به قرآن عظيم الشان كه كتاب الهي است نظر‬
‫اندازيم ميبينم كه دين حقيقي تمام پيامبران را اسالم بيان داشته و تمامي آنان را مسلمان گفته‬
‫بلكه در رد ادعاي آنان كه مي گفتند ابراهيم ( علي‪3‬ه الس‪3‬الم ) يه‪3‬ودي ي‪3‬ا نص‪3‬راني ب‪3‬ود ق‪3‬رآن‬
‫ميفرمايد ‪:‬‬
‫( ما كان ابراهيم يهوديا وال نصرانيا ولكن كان مسلما )‬
‫يقول القرآن في إبراهيم ( إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب العالمين ) البقرة ‪131/‬‬
‫يوسف ( أنت ولي في الدنيا واآلخرة توفني مسلما والحقني بالصالحين ) يوسف ‪101/‬‬
‫سليمان ( و أوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين ) النمل ‪42/‬‬
‫دين بني يعقوب ( قالوا نعبد إلهك وإله آبائك إبراهيم وإسماعيل وإس‪3‬حاق إله‪3‬ا واح‪3‬دا ونحن ل‪3‬ه‬
‫مسلمون ) البقرة ‪133/‬‬
‫موسى ( وقال موسى يا قوم إن كنتم آمنتم باهلل فعليه توكلوا إن كنتم مسلمين ) يونس ‪84/‬‬
‫عيسى ( فلما أحسن عيسى منهم الكفر ق‪3‬ال من أنص‪3‬اري إلى هللا ق‪3‬ال الحواري‪3‬ون نحن أنص‪3‬ار‬
‫هللا آمنا باهلل و أشهد بأنا مسلمون ) آل عمران ‪52/‬‬
‫ت ِم ْن ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) الذاريات ‪36 /‬‬ ‫(فَ َما َو َج ْدنَا فِيهَا َغ ْي َر بَ ْي ٍ‬

‫ض‪3‬يِّقًا َح َر ًج‪33‬ا‬
‫ص‪ْ 3‬د َرهُ َ‬ ‫‪3‬ر ْد أَ ْن ي ِ‬
‫ُض‪3‬لَّهُ يَجْ َع‪33‬لْ َ‬ ‫(فَ َم ْن ي ُِر ْد هَّللا ُ أَ ْن يَه ِديَهُ يَ ْش َرحْ َ‬
‫ص ْد َرهُ لِإْل ِ ْساَل ِم َو َم ْن يُ‪ِ 3‬‬
‫س َعلَى الَّ ِذينَ اَل ي ُْؤ ِمنُونَ ) األنعام ‪125/‬‬ ‫ك يَجْ َع ُل هَّللا ُ الرِّ جْ َ‬
‫ص َّع ُد فِي ال َّس َما ِء َك َذلِ َ‬‫َكأَنَّ َما يَ َّ‬
‫ازينكه مخاطب قرآن عظيم الشان انسانها وجن است ‪ ،‬بناء دين حقيقي آن‪33‬ان ن‪33‬يز اس‪33‬الم اس‪33‬ت‬
‫درسوره جن خود آنها بيان ميدارند كه درميان ما مس‪33‬لمانان و سركش‪33‬ان ق‪33‬رار دارن‪33‬د ‪َ ( :‬وأَنَّا‬
‫اسطُونَ فَ َم ْن أَ ْسلَ َم فَأُوْ لَئِكَ ت ََح َّروْ ا َر َشدًا ) الجن ‪14 /‬‬ ‫ِمنَّا ْال ُم ْسلِ ُمونَ َو ِمنَّا ْالقَ ِ‬

‫مفهوم عبادت ‪ :‬عبادت طاعت اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) ( ج‪333‬ل جالل‪333‬ه ) اس‪33‬ت ‪ ،‬و‬
‫هرگاه انسان اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( ج‪333‬ل جالل‪333‬ه ) را در ام‪33‬ور دني‪33‬وي واخ‪33‬روي‬
‫خويش اطاعت نمايد ‪ ،‬سبب كامكاري وي ميشود ‪ .‬تمامي پيامبران واديان الهي انس‪33‬ان را ب‪33‬ه‬
‫عبادت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) دعوت نموده اند ‪:‬‬
‫( وإلى عاد أخاهم هودا قال يا قوم اعبدهللا ) األعراف ‪65/‬‬
‫( وإلى ثمود أخاهم صالحا قال يا قوم اعبدوا هللا ) األعراف ‪73/‬‬
‫وإلى مدين أخاهم شعيبا قال ياقوم اعبدوا هللا ) األعراف ‪85/‬‬

‫‪97‬‬
‫( وقد أرسلنا نوحا إلى قومه فقال ياقوم اعبدوا هللا ) المؤمنون ‪23/‬‬
‫( و إبراهيم إذ قال لقومه اعبدوا هللا واتقوه ) العنكبوت ‪16/‬‬
‫وقال المسيح يا بني إسرائيل اعبدوا هللا ربي وربكم ) المائدة ‪72/‬‬
‫( واسال من ارسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون ) الزخرف ‪45/‬‬
‫( وما خلقت اإلنس والجن إال ليعبدون )‬
‫در مورد امت پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) كه قرآن عظيم الشان را برايش‪33‬ان منحيث كت‪33‬اب‬
‫ت لَ ُك ْم ِدينَ ُك ْم َوأَ ْت َم ْم ُ‬
‫ت َعلَ ْي ُك ْم‬ ‫كام‪33‬ل الهي فرس‪33‬تاده ن‪33‬يزدين اس‪33‬الم بي‪33‬ان ش‪33‬ده اس‪33‬ت ‪ْ ( :‬اليَ‪33‬وْ َم أَ ْك َم ْل ُ‬
‫يت لَ ُك ْم اإْل ِ ْساَل َم ِدينًا) المائدة ‪3/‬‬
‫ض ُ‬‫نِ ْع َمتِي َو َر ِ‬
‫و درخاتمه ميگويد ‪:‬‬
‫( َو َم ْن يَ ْبت َِغ َغي َْر اإْل ِ ْساَل ِم ِدينًا فَلَ ْن يُ ْقبَ َل ِم ْنهُ َوهُ َو فِي اآْل ِخ َر ِة ِم ْن ْال َخا ِس ِرينَ ) آل عمران ‪85/‬‬

‫مفهوم آيت شريف ( ربنا ال تجعلنا فتنـة للذين كفروا )‬


‫( َربَّنَا اَل ت َْج َع ْلنَا فِ ْتنَةً لِلَّ ِذينَ َكفَ ُروا َوا ْغفِ ْر لَنَا َربَّنَا إِنَّكَ أَ ْنتَ ا ْل َع ِزي ُز ا ْل َح ِكي ُم ) الممتحنة ‪5/‬‬

‫‪98‬‬
‫نكاح‬
‫نكاح سنت پيامبر* ميباشد و هرگاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش واجب‬
‫ميباشد هرگاه كسي توانايي جسمي داشته باشد و توانايي مالي نداشته باشد در مورد آن رســول هللا نــبي‬
‫كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬أي جوانان هرگاه كسي از شما بتواند كه ازدواج نمايــد بس بايــد‬
‫ازدواج كند زيرا ازدواج كردن بــراي جشــم و شــرمكاه انســان نكهدارنــده اســت ‪ ،‬و اكــر كســي ازدواج كــرده‬
‫نميتاواند يا توانايي آنـرا نداشـته باشـد بس بايـد روزه بگـيرد زيـرا روزه بـراي او وسـيله محـافظت اسـت ‪،‬‬
‫منظور از حديث شريف اينست كه هرگاه جوان مسلمان توانايي داشته باشد كه ازدواج كند مطابق اين امر‬
‫پيامبر* حتما بايد ازدواج نمايد ‪ ،‬زيرا از دواج مانع جشم برناموسهاي مردم ميباشد ‪ ،‬و همچنــان انســان را‬
‫از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد ‪ ،‬و هرگاه كسي توانايي جســمي داشــته باشــد ولي توانــايي مصــارف‬
‫مالي ازدواج را نداشته بس او بايد براي وقايه جشم و جسمش از كناه روزه هاي نفلي بگيرد ‪ ،‬زيرا انســان‬
‫روزه داردر روزهــاي روزه جشــمان خــود را از تــرس اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) از ديــدن‬
‫نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مسلمان با تمام بدن خويش روزه ميگيرد جشــمان خــود را از نامحرمــان‬
‫نكهميدارد و گوشهاي خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و حرام حفظ ميكند و بزبــان خــود ســخنان نــاروا‬
‫را نميگويد بناء اين جوان در هنكام روز از آنجه توجه اش را به حرام جلب ميكند وقايــه ميشــود ‪ ،‬وازينكــه‬
‫روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود ‪.‬‬
‫اختيارهمسر ونامزد‬
‫بسياري مردم وقتي ميخواهند ازدواج نمايند ‪ ،‬در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بولدار و نامدار‬
‫ميباشد ‪ ،‬پيامبر* ميفرمايد ‪ :‬كه مردم زنان را بخــاطر جهــار علت ازدواج مينمايــد ‪ ،‬بخــاطر مــالش ‪ ،‬بخــاطر‬
‫نسبش ‪ ،‬سوم بخاطر بخاطر زيبايي اش و جهـارم بخـاطر ديـانتش ‪ ،‬بس تـواي جـوان مسـلمان ديـانت را در‬
‫نظر داشته باش ‪ ،‬زيرا به اين گفته پيامبر* روابط فاميلي و رضايت شوهر را زنان دين دار خوب مراعــات‬
‫كرده ميتوانند ‪ ،‬زيرا بسياري اوقات ديده شده است كــه زنــان زيبــا بخــاطر اخالق بــد شــان طالق شــده انــد ‪،‬‬
‫وزنان بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده انــد و كــاهي هم مــال ســبب اخالف بين‬
‫خانم و شوهر شده است ولي هميشه دين داري سبب شــده كــه اعضــاي فاميــل اورا دوســت بدارنــد ‪ ،‬وهمــه‬
‫اورا احترام نمايد و شوهرش از او راضي باشد زيرا زن مســلمان و بــا ديــانت احــترام بزركــان مينمايــد ‪ ،‬از‬
‫استخدامـ الفاظ زشت اجتناب ميكند ‪ ،‬ودرهنكاميكه اعضاي فاميــل شــوهرش بــه اوظلم كنــد بخــاطر رضــايتاهلل‬
‫( جل جالله ) صبر ميكند ‪ ،‬اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) متعــال ميفرمايــد ( واســتعينوا بالصــبر‬
‫والصالة ) در مصيبت ها با صبر ونماز كمك بخواهيــد ‪ ،‬زن بهــترين نعمتاهلل ( جــل جاللــه ) اســت ‪ ،‬حضــرت‬
‫عبدهللا بن عمر& ميفرمايد ‪ :‬كه رسول اكرم نبي كريم ( صلي هللا عليه وسلم ) مي گفت ‪ :‬دنيا همــه نعمت‬
‫هاي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬كرانبهاترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن صالحه ميباشد ‪ ،‬حضرت امامــه‬
‫( رضي هللا عنه ) ميفرمايد كه نبي كريم نبي كريم ( صلي هللا عليه وســلم ) فرمــود انســان مــؤمن بعــد از‬
‫تقــوى و برهيزكــاري از هيج جيزديگراســتفاده زيــاد نكــرده اســت مكــر از ازخــانم نيكوكــار زيــرا اكــر خــانم‬
‫نيكوكارش را امر نمايد طاعتش ميكند و اكر بطرفش نظـر كنـد خوشـحال ميشـود ‪ ،‬و اكـر در بـاره اش قسـم‬

‫‪99‬‬
‫ميخورد او را برائت ميدهد ‪ ،‬واكر از خانه اش دوركردد خانمش درنفس خـود او مـال شـوهرش امـانت كـار‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫نعمت در ديدكاه ها ي مختلف‬


‫مسلماني ميگويد من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد‬
‫برايش گفتم كه‬

‫نعمتهای الهی‬
‫سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) متعــال‬
‫(جل جالله) ميباشد ‪ ،‬هللا ( جل جاللـه ) ذات مقــدس اســت خــالق همــه بشــريت اســت ‪ ،‬مهربــانتراز‬
‫مــادرو پــدر و ســاير دوســتان ميباشــد ‪ ،‬او تعــالى هريــك مــا را بــا زيبــايي خاصــي آفريــد ‪ ،‬تمــامي‬
‫ضروريات بدن مارا بدون كدامـ قيمت و مصــارف پــولي تكميـل نمـود ‪ ،‬هرگـاه بــه بـدن خــود متوجــه‬
‫شويم ميبينيم كــه هـر عضـو بــدن مــا ارزش بســيار زيـادي دارد ‪ ،‬و هرگـاه كــدام مـا بــه سـبب کـدام‬
‫اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود خويش را از دست دهد ‪ ،‬داكتران بــراي فعــال ســاختن‬
‫آن عضو بدن انسان از نزد مريض هزاران دوالر مطالبه مينمايند ‪ ،‬بياييد تصور نمـاييم كـه هرگــاه‬
‫جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي ازبين رود و ما از ديدن همهء زيبايي ها جهــان محــروم كــرديم‬
‫و روز روشن باالي ما شب تاريك گردد ‪ ،‬هرگاه به نزد طبيبي رويم او براي مــا بگويــد كــه شــما‬
‫به خريداري يك جشــم ضــرورت داريــد كــه شــايد جنــد هــزار دوالر تمــام شــود و يــا هم كــدام يــك از‬
‫دوستان تان حاضر گردد كه يك جشم خود را به شما هديه دهـد ‪ ،‬هرگـاه بـه نـزد هـزاران دوسـت‬
‫بســيار صــميمي خــويش رويم ‪ ،‬همــه ابــا ورزنــد و ازهديــه دادن جشــم خــويش برايمــان عــذر بيش‬
‫نمايند ‪ ،‬و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار ايثار و ازخود كذري يــك جشــم خــود را بــراي‬
‫ما هديه دهد ‪ ،‬وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصــارف زيــاد عمليــات ) دو‬
‫باره به ديدن اين جهان وزيبايي هايش قادر كرديم ‪ ،‬و بتوانيم زنده گي خويش را بشكل نورمــال آن‬
‫به بيش بريم موقف ما در مقابل آن دوستيكه چنین ايثار نموده است جي خواهد بود ‪ ،‬آيا در تمام‬
‫عمر مرهون احسانش نخواهيم بود ‪ ،‬و هرگاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خــدمتي نمــاييم ‪،‬‬
‫آيا در انجام آن امـر تكاسـل خـواهيم نمـود ‪ ،‬ويـاهم كـدام وقت در مقـابلش بي ادبي خـواهيم نمـود ؟‬
‫هركز ‪ .‬به همين سان ممكن است ساير اعضاي بدن خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان‬
‫هر عضو بدن ما را به شــكل رايكــان بــا تمــامي زيبـايي هــا خلــق نمــوده اســت ‪ ،‬مــارا محتــاج كســي‬
‫نكذاشته تا دست طلب بسوي انساني دراز نماييم ‪ ،‬و هرگــاه هــر عضــو بــدن بــه قيمت هــاي كــزاف‬
‫فروخته ميشد ‪ ،‬جند تن ما ميتوانستيمـ كه آنرا خريداري نمــوده و وجــود خــويش را تكميــل نمــاييم ؟‬
‫شــايان اين مــرحمت الهي اســت كــه مــا شــكر او را بجــا آوريم و آداب را بــا اللـــه ( جــل جاللــه )‬
‫متعال( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم‬

‫‪100‬‬
‫منفي كرايي علت اساسي عقب م‪--‬اني‬
‫مردم‬
‫يكي از مشكل عقب ماني مردم مــا در عصــر امــروزي اســتفاده از وســايل پيشــرفته و توليــدات‬
‫كنوني جهانـ بكونه منفي آن ميباشد ‪ ،‬كه اين استفاده منفي هم براي زنــده گي شخصــي فاميــل‬
‫ها و هم براي كشور ايجاد بد بختي مينمايد ‪.‬‬
‫بكونه مثال در عصر امروزي تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي اختراع كرديــده كــه‬
‫اكثريت اين وسايل با قيمت هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ‪ ،‬اين وسايل پيشــرفته كــه‬
‫همه داراي جهات مثبت ومنفي ميباشد ‪ ،‬و مردم جهان كوشـش مينماينـد تـا حـد اكـثر از بخش‬
‫مثبت آن استفاده نمايند ‪ ،‬و بــا اســتفاده مثبت وســايل در زمينــه بيشــرفت تعليم و تربيـه ‪ ،‬علم‬
‫ودانش ‪ ،‬بهبود زنده گي خانواده كي وترقي كشور خويش استفاده مينمايند ‪ ،‬مثال ‪ :‬از راديــو‬
‫وتلويزيون هاي خويش براي تدريس ‪ ،‬تعليم ‪ ،‬تربيـه ‪ ،‬و غـيره امـور مثبت اسـتفاده ميشـود ‪،‬‬
‫اكنون در بسياري از تلويزيون هاي كشورهاي جهان مشاهده ميكنيم كــه برنامــه هــاي خاصــي‬
‫براي تعليم دين ‪ ،‬تعليم كمپيوتر ‪ ،‬تعليم سواد ‪ ،‬مناقشات سياسي ‪ ،‬وفلم هاي تربيتي كه جوانان‬

‫‪101‬‬
‫‪ ،‬نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد نشر ميشــود ‪ ،‬همچنــان برنامــه‬
‫هاي ويزه خانواده ‪ ،‬مسووليت پدران ‪ ،‬مادران ‪ ،‬حفظ صحت فاميل ‪ ،‬وقايــه از امــراض وجــود‬
‫دارد كه با مشاهده هر برنامه وضعيت اخالقي ‪ ،‬صحي ‪ ،‬تعليمي و فرهنكي جوانان روز بــروز‬
‫زيــاد شــده و حتــا از فلم هــاي كــارتوني و داســتاني بـراي رســيدن بـه يــك هــدف مفيـد اســتفاده‬
‫ميشود ‪ .‬سينما كه يك وسيله تربيوي خوب ميباشد نيز براي اهداف تعليمي و تربيتي اســتفاده‬
‫ميكردد ‪ ،‬ولي برعكس در كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه ســينما هــاي شــهر‬
‫هميشه افالم مبتذل و غير اخالقي را صرفا بخاطر بول يــابي بــه نمــايش ميكزارنــد و در مــورد‬
‫اخالق و تعليم و تربيه جوانان و نوجوانان هيحكاهي فكر نميكننــد ‪ .‬روي همين علت اســت كــه‬
‫اين سينما ها وقت مخصوصي نداشته بلكه در تمــامي روز نشــرات دارنــد و بــا تقــديم فلم هــاي‬
‫مبتذل شاكردان مكتب را وادار به فرار از مكتب نموده و راه هاي دزدي ‪ ،‬زنا ‪ ،‬شرابخواري ‪،‬‬
‫قتل ‪ ،‬تجاوز برديگران را از همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند ‪.‬‬
‫اكثريت مــردم مــا دموكراســي را بــه معنــاي بي بنــد وبــاري ميشناســند ‪ ،‬و فكــر ميكننــد كــه‬
‫دموكراسي يعني بيرون رفت از دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند هر جرمي را به‬
‫آزادي انجام دهد ‪.‬‬
‫اكنون كه در كشور تلــويزون هــاي آزاد و شخصــي ميتواننــد بطــور بيســت و جهــار سـاعته‬
‫تشرات دارند ‪ ،‬مسوولين اين تلويزيــون هــا هيج تــوجهي بــه تعليم وتربيــه اطفــال ‪ ،‬و جوانــان‬
‫ندارند ‪ ،‬آنهــا صــرفا برنامــه هــا و فلم هــاي خــارجي را بــدون در نظــر داشــت ‪ ،‬دين ‪ ،‬كلتــور ‪،‬‬
‫فرهنك ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬تربيه ‪ ،‬آداب و وويزه كي هاي مردم ما نشــر ميكننــد ‪ ،‬و اين نشــرات بي بنــد‬
‫وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست و جهار ساعته راديو ها كه غالبا شكل شــنيده ني‬
‫برنامه هاي تلويزيوني را دارند ‪ ،‬سبب ميشود كه روزانه كميت جنايت و جرم در كشــور زيــاد‬
‫گردد ‪ ،‬و جوانان ما همه روزه هنوز هم بد اخالق كردند ‪.‬‬
‫كمبيوتر كه يك وسيله پيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت تعليم و تربيه ‪ ،‬و ترقي‬
‫كشور استفاده نمود ‪ ،‬اكنون در بسياري از دكانها صــرفا بــراي ثبت موســيقي هــاي دلخــراش‬
‫موبايل ها استفاده ميشود ‪ ،‬هرگاه بخواهيم يك مقاله را در كمبوترهــاي شــهري جــاب نمــاييم‬
‫مجبوريم كه صد ها افغاني را صرف نماييم ‪ ،‬زيرا اغلب كمبــوتر هــا در دســت اشخاصــي قــرار‬
‫دارد كه از آن استفاده مثبت نمي كنند ‪ ،‬ولي معلمين مكــاتب ‪ ،‬اســتادان بوهنتونهــا و مــامورين‬
‫كشور ‪ ،‬وساير دانشمندان و قلم بدستان نميتوانند در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ‪ ,‬آنرا‬
‫بصورت مثبت آن استفاده نمايند ‪.‬‬
‫انترنت كه جديدا در كشور ما رواج يافته و بعضي از مراكــز آن در شــهر تأســيس كرديــده ‪،‬‬
‫ولي متأسفانه كه منفي كرايي مردم ما آنــرا نــيز از اهميت اصــلي اش دور نگهداشــته اســت ‪،‬‬
‫درين مراكز ديده ميشود كه غالبا جوانان به عوض استفاده از منابع معلوماتي مثبت انترنت ‪،‬‬

‫‪102‬‬
‫از برنامه هاي منفي آن استفاده ميكنند كه در ينصورت نه تنهــا بــول خــويش را بيجــا مصــرف‬
‫نموده اند بلكه اين وسيله را نيز از جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند ‪.‬‬
‫موبايل ‪ :‬موبايل يك وسيله ضروري براي انسان است كه‬

‫هرگاه بخواهيم كه كشور ما بيشرفت وترقي نمايد ‪ ،‬و اطفال و جوانان مــا از تعليم و تربيــه‬
‫مثبت برخوردار شوند الزم است كه مسئولين در زمينــه توجــه شــانرا مبــذول دارنــد ‪ .‬اكنــون‬
‫سوال ميشود كه مسئولين كي ها اند ؟‬
‫در باســخ اين ســوال بايــد گفت كــه مــا ســه قســم حكــومت داريم كــه حكــام اين ســه حكــومت‬
‫مسئولين حقيقي ميباشند ‪:‬‬
‫حكومت کوچک ( شخصـيت انسـان )‪ :‬حكـومت کوچـک كـه اراضـي آن جسـم خـود‬ ‫‪-4‬‬
‫انسان ‪ ،‬و حاكم آن نيز خود آن شخص ميباشد است ‪ ،‬عقل انسان به مثابه رئيس جمهور‬
‫و ساير اعضاي بدن كابينه اش را تشــكيل ميدهنــد الزم اســت كـه بــراي فـرد مسـلمان در‬
‫نخست از خود سازي آغاز نمايد يعني كوشش كند تا خود را مثبت كرا ساخته ازوسايل و‬
‫داشته هاي امروزي به نفع خود و جامعه خويش استفاده نمايد ‪ ،‬و آنجه ســبب بــد بخــتي‬
‫خودش و جامعه اش ميكردد اجتناب ورزد ‪.‬‬
‫حكومت متوســط ( خــانواده ) ‪ :‬خــانواده انســان منحيث يــك حكومــتي اســت كــه پــدر‬ ‫‪-5‬‬
‫رئيس حكومت ‪ ،‬مادر صدراعظم و ساير اعضاي فاميل مانند يك كابينه اجرايوي ميباشند‬
‫‪ ،‬درخانواده مسؤوليت زياد بدون پدر است و بعد از آن مسؤوليت متوجه مـادر ميكــردد ‪،‬‬
‫و به همين سلسله اوالد هاي بزرك هريكي به اساس سن ‪ ،‬تجربه ‪ ،‬تعليم و دانش خويش‬
‫مسؤوليت دارند ‪ ،‬هرگاه پدر شخص مثبت كرا باشد و مطابق اين حكم الهي عمل نمايد‬
‫كه ميگويد ‪ ( :‬يا أيها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقــود هــا النــاس والحجــارة )‬
‫ترجمه ‪ :‬اي مؤمنان ! شما خود و اعضاي فاميل تانرا از آتش دوزخيكه هــيزم آن ســنكها‬
‫و مردمان اند وقايه نماييــد ‪ .‬در ينصــورت هيج مشــكلي در فاميــل وجــود نخواهــد داشــت‬
‫زيرا پدر مهربان كوشش مينمايد تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل بــراي‬
‫خير زنده گي دنيا وآخرت فرزندش كار نمايد ‪ ،‬و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و‬
‫بهبود شانرا مهيا سازد ‪ .‬متوجه فاميل ميباشد كه در ‪ 24‬ساعت زنده گي خويش به كــدام‬
‫امــور مشــغول انــد ‪ ،‬برنامــه هــاي تلويزيــوني جقــدر در اخالق و تربيــه آنهــا تــاثير مثبت‬
‫ويامنفي ميكند ‪ ،‬اعضاي فاميل حقــدر بــه درس و تعليم عالقمنــدي دارد و بــه همين شــكل‬
‫هميشه متوجه هر امر فاميل بوده و بدين شــكل اين حكــومت کوچــک را بخــوبي رهــبري‬
‫نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد ‪.‬‬

‫‪103‬‬
‫حكومت بزرك ( دولت ) ‪ :‬اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد ‪ ،‬اين حكــومت كــه‬ ‫‪-6‬‬
‫هر عضو آن در مقابــل مــردم ‪ ،‬ملت ‪ ،‬و اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) ( جــل‬
‫جالله ) مسؤوليت دارند ‪ ،‬مسولين بزرك جامعه ميباشند ‪ ،‬حكومت را الزم است تــا بــراي‬
‫تربيه معنوي اوالد كشور جدا متوجه باشد ‪ ،‬براي تعليم و تربيه كامهاي استواري بردارد‬
‫‪ ،‬تنهــا بــاز نمــودن جنــد مكتب بــدون مــراقبت و تفــتيش مســؤوليت حكــومت را مرفــوع‬
‫نميسازد ‪ ،‬و مسؤوليت تعليم و تربيـه كشـور تنهـا بـه دوش وزارت معـارف و تحصـيالت‬
‫عــالي نبــوده بلكــه وزارت اطالعــات وفرهنــك و وزارت داخلــه ووزارت حج و اوقــاف ‪،‬‬
‫ووزارت ترانسبورت نيز مسؤوليت بزركي در قبال تعليم و تربيه دارند ‪ ،‬زيرا به اساس‬
‫تقسيم اوقات بيست و جهار ساعته يك جــوان يــا نوجــوان مــدت بنج إلى شــش ســاعت در‬
‫مكتب و بوهنتــون ميباشــند‪ ،‬و بــاقي وقت خــويش را در خانــه ‪ ،‬بــازار ‪ ،‬امــاكن تفــريح ‪،‬‬
‫مساجد ‪ ،‬سرويس هاي شهري و غيره صرف مينمايند ‪ ،‬كه هر كاه هر وزارتي بدانــد كــه‬
‫جقدر وقت يك همشــري مـا در مربوطــات مســوليت وي ســبري ميكــردد و بــراي وضــعيت‬
‫تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي نمايد ‪ ،‬كشورما به كلستان و مردم ما صاحب معنــويت‬
‫عالي و بيشرفت نهايت زود خواهند شد ‪.‬‬
‫مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك‬
‫وزارت اطالعــات وفرهنــك از جملــه وزارت هاييســت كــه روزانــه مليــون هــاي مشــتري‬
‫دارد ‪ ،‬زيــرا تمــام روزنامــه هــا ‪ ،‬جرايــد ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬فلم هــاي داخلي و خــارجي ‪ ،‬راديــو و‬
‫تلويزيون هاي آزاد و حكومتي ‪ ،‬سينما ها ‪ ،‬تياترها ‪ ،‬مراكز تفريح و غيره بـه شــكل مســتقيم‬
‫تحت صالحيت و كنترول وزارت اطالعات و كلتور قرار دارد ‪ ،‬مسؤوليت وزارت اطالعــات و‬
‫كلتور درين ختم نميكردد كه فقط براي افتتاح نشــرات آزاد كــار نمايــد ‪ ،‬و هــر يكي را اختيــار‬
‫دهد تا بي بند وبار برنامه ريزي نمايد و هرجه خواست نشر كند ‪ ،‬بلكــه هميشــه آزادي مثبت‬
‫داخل يك جوكاتي ميباشد كه مطابقت با ديانت ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬فرهنك مردم آن سرزمين باشــد ‪ ،‬اين‬
‫وزارت مسؤوليت دارد براي هر نشريه ( خواه صوتي و تصويري باشد ويــاهم قلمي ) تفهيم‬
‫نمايد ‪ ،‬تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك ملت مسلمان كشور ما عيار ســازند ‪،‬‬
‫و بــراي مــردم مــا جــيزي را تقــديم نماينــد تــا ســطح تعليم ‪ ،‬تربيــه ‪ ,‬ادب و اخالق جوانــان و‬
‫نوجوانان را بلند برد ‪ ،‬و از آنجه كه سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ‪ ،‬و يــاهم جوانــان را‬
‫مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد اجتناب ورزند ‪ .‬هرگاه وزارت اطالعاتـ وفرهنك در‬
‫فكر فرهنك اصيل كشور مان نباشند بس وزارت فرهنك گفته نخواهد شد ‪ .‬و هرگاه وزارت‬
‫فرهنك به بي فرهنك ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان مــا را بــه بي فــرهنكي‬
‫تشويق نمايند ‪ ،‬بس اين نام خويش را تعويض نمايد ‪ ،‬زيــرا شايســته نيســت كــه نــام مخــالف‬
‫عمل باشد ‪.‬‬

‫‪104‬‬
‫وزارت اطالعات وفرهنك بايد تمام نشرات روزانه را مراقبت و تفتيش نمايــد و آنــرا در‬
‫ترازوي تعليم و تربيــه انداختــه ســنجش نمايــد كــه اين نشــرات جي تــاثيري در تعليم و تربيــه‬
‫اوالد اين كشور دارد ‪ ،‬هميشه كوشش نمايد تا برنامه هاي راديو ها و تلويزيــون هــا را زيــر‬
‫ميكروسكوب متخصصين تعليم و تربيه قرار دهند ‪ ،‬و به ســينما هــا و كســت فروشــان اجــازه‬
‫ندهند تا فلمهاي غير اخالقي را به دسترس جوانان ما قرار دهند ‪ ،‬زيــرا فرهنــك كشــور مــان‬
‫فرهنك اخالق است ‪ ،‬و بايد اين فرهنك اخالقي خويش را مبدل به فرهنك كساني نمود كه بــد‬
‫اخالقي ها جزء فرهنك شان است ‪.‬‬
‫وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني از دانشمندان وزارت هاي‬
‫تعليم و تربيه ‪ ،‬تحصيالت عالي ‪ ،‬وحج و اوقاف استفاده نموده و براي اصالح نش‪33‬رات كش‪33‬ور‬
‫مطابق نظريات تربيوي و تعليمي آن اجراات‪ 3‬نمايد ‪.‬‬
‫مسؤوليت وزارت داخله‬
‫مسوليت وزارت ترانسبورت‬
‫مسؤوليت وزارت حج و اوقاف‬
‫مسؤوليت وزارت معارف ‪:‬‬
‫مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي ‪:‬‬

‫رهيابي و خود را مفتي ساختنـ وسيله جنايتـ هاي امروزي‬

‫بسم هللا الرحمن الرحيمـ‬

‫يكي از احاديث زنده گي ساز پيامبر ( صلى هللا عليــه وســلم ) اينســت كــه ميفرمايــد ( دع مــا‬
‫يريبك إلى ما ال يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجــه‬
‫ساز كه در آن هيج شكي نيست ‪ .‬صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث شريف را هميشه مد‬
‫نظر داشتند و ميدارند ‪ ،‬و هرگاه كدام كار ‪ ،‬خوراك ‪ ،‬محفل ‪ ،‬رواج ‪ ،‬و يا غيره امــور در نــزد‬
‫شان مشكوك ميبود و از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند از آن به اساس اين حــديث‬
‫شــريف اجتنــاب ميورزيدنــد ‪ .‬همچنــان هنكــام نظــر در موضــوعي بــه نــزد دانشــمندان وعلمــاي‬

‫‪105‬‬
‫ميرفتند كه آنها صالحيت فتوا و حكم در شريعت اســالمي را دارا ميبودنــد ‪ ،‬و در زمــان صــحابه‬
‫كرام از فتوا دادن حـذر مينمودنـد ‪ ،‬آنـان مي گفتنـد كـه مفـتي بـه نيـابت از اللــه ( جـل جاللـه )‬
‫متعال( جل جالله ) () صــحبت ميكنــد ‪ ،‬والزم اســت ‪ ،‬تــا در فتــواي خــويش كــامال دقيــق باشــد و‬
‫شخصي بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ‪ ،‬و علومي را خوانده باشــد كــه او را‬
‫شايسته فتوا دهي كرداند ‪ ،‬و روي همين ملحوظ هر كاه كسي به نــزد يــك صــحابي مــيرفت او از‬
‫دادن فتوا اجتناب نموده و آن شخص را به نزد صحابي ديگري كه او را نسبت به خــود عــالمتر‬
‫ميدانست ميفرستاد ‪ ،‬و باز آن صحابي نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شــخص مي گفت‬
‫تا به نزد شخص ديگري كه نسبت به او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد ‪.‬‬
‫اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حــرام‬
‫بودن يك جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا گفته ميشــود ‪ ،‬هرگــاه از كســي‬
‫ببرسيم كه خوردن كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا حرام ‪ ،‬و آن شــخص‬
‫در جواب به حرمت يا حالل بودن آن حكم كنــد اين فتــوا گفتــه ميشــود ‪ .‬و مشــكل فتــوا در همين‬
‫است كه هر كاه انسان جيزي را حــرام ميبنــدارد و آن بــه نــزد اللـــه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل‬
‫جالله ) () حالل باشد ‪ ،‬و يــا هم جــيزي را حالل بگويــد در حاليكــه آن جــيز در نــزد اللـــه ( جــل‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) () حرام باشد ‪ ،‬كناه بزركي را مـرتكب ميشـود ‪ ،‬زيـرا حالل را حـرام‬
‫گفتن و حرام را حالل گفتن سبب كفر يك انسان ميشود ‪ .‬و هرگــاه كســي بــدون علم و دانش و‬
‫معرفت شرعي موضوع در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار نموده است ‪.‬‬
‫مشكل حرام خوري بسياري از مردم در عصر ما همين است كه بسياري از مردم خــود را مفــتي‬
‫ساخته و براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البتــه بــه نظــر خــود شــان – بــاز ميكننــد ‪ ،‬و‬
‫هرگاه با كدام مشكلي كه آنان را در شــك ميانــدازد روبــرو ميشــوند خــود شــان فــورا ابــراز نظــر‬
‫نموده و براي خود بهانه هايي را بيدا ميكنند ‪ ،‬و هرگاه يك عالم و يا شخص متــديني برايشــان‬
‫در مورد حكم اسالمي را بيان نمايد ‪ ،‬آن شخص را به بــاد مســخره گــرفت ه و ازينكــه تعــداد اين‬
‫اشخاص خود خـواه در جامعـه بيشـتر اسـت ‪ ،‬بـا اسـتفاده از اكـثريت آراء آن شـخص متـدين را‬
‫مالمت مينمايند و براي رد نمودن گفته هايش هــزاران دليــل بيجــا و بي مــورد بيش ميكننــد ‪ ،‬و‬
‫فكر ميكنند كه اين موقف آنان درست بوده و سبب خالص آنها خواهد شد ‪ ،‬ولي بايد دانست كــه‬
‫در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است ‪ ،‬زيرا نتيجه عمــل بــد بــه‬
‫خود انسان رجوع ميكند ‪ ،‬و هر انسان مطابق هر ذره ء اعمــالش محاســبه ميشــود ‪ ،‬و هرگــاه‬
‫شخصي قصدا براي فريب مردم و يا هم فريب خـود و فاميــل خـود حاللي را حــرام و حـرامي را‬
‫حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )‬
‫بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيــدا و بنــاه )‬
‫و هم ( تحفه و هديه ) رشوت ميخورند ‪ ،‬و هرگاه برايشان گفته شود كه رشوت به هرنام كه‬

‫‪106‬‬
‫باشد حرام است دليل مياورند كه شرايط امروزي ايجاب ميكند انســان رشــوت بخــورد در غــير‬
‫آن زنده نمودن بسيار مشكل است ‪ ،‬آنان با بول رشوت در مـوتر هـاي لكس ‪ ،‬خانــه هـاي مجلـل‬
‫زنــده گي ميكننـد و بــا خــوراك هــاي متنــوع و مهمــاني هــاي بي دربي خــود را بهــتر از ديگــران‬
‫ميدانند ‪ ،‬در حاليكه انسان متدين ميتواند با بول حالل بدون داشتن موتر شخصي ‪ ،‬ويــاهم خانــه‬
‫لوكس ‪ ،‬و مهماني ها و محافل زنده گي شرافتنمدانه نمايد ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير‬

‫داليل عقلي قرآني براي شناخت خالق حقيقي‬

‫ف اللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر َوا ْلفُ ْل ِك الَّتِي ت َْج ِري فِي ا ْلبَ ْح ِر بِ َمــا يَنفَ ـ ُع النَّ َ‬
‫اس‬ ‫اختِاَل ِ‬‫ض َو ْ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫اوا ِ‬‫س َم َ‬ ‫ق ال َّ‬ ‫إِنَّ فِي َخ ْل ِ‬
‫ـاح‬
‫الريَ ِ‬
‫يف ِّ‬ ‫َصـ ِر ِ‬ ‫ث فِي َها ِمنْ ُك ِّل دَابَّ ٍة َوت ْ‬‫ض بَ ْع َد َم ْوتِ َها َوبَ َّ‬ ‫س َما ِء ِمنْ َما ٍء فَأ َ ْحيَا بِ ِه اأْل َ ْر َ‬
‫َو َما أَنزَ َل هَّللا ُ ِمنْ ال َّ‬
‫ت لِقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ البقرة ‪)164(/‬‬ ‫ض آَل يَا ٍ‬ ‫س َما ِء َواأْل َ ْر ِ‬‫س َّخ ِر بَيْنَ ال َّ‬ ‫ب ا ْل ُم َ‬
‫س َحا ِ‬‫َوال َّ‬

‫ت أِل ُولِي اأْل َ ْلبَا ِ‬


‫ب آل عمران ‪)190(/‬‬ ‫ف اللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر آَل يَا ٍ‬
‫اختِاَل ِ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض َو ْ‬ ‫اوا ِ‬
‫س َم َ‬ ‫إِنَّ فِي َخ ْل ِ‬
‫ق ال َّ‬

‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض َربَّنَــا َمــا َخلَ ْقتَ‬ ‫اوا ِ‬
‫س َم َ‬ ‫الَّ ِذينَ يَ ْذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًما َوقُ ُعودًا َو َعلَى ُجنُوبِ ِه ْم َويَتَفَ َّكرُونَ فِي َخ ْل ِ‬
‫ق ال َّ‬
‫اب النَّا ِر ) آل عمران ‪191/‬‬ ‫س ْب َحانَ َك فَقِنَا َع َذ َ‬ ‫اطاًل ُ‬ ‫َه َذا بَ ِ‬

‫ســ َّخ َر لَ ُك ْم‬ ‫س َما ِء َما ًء فَأ َ ْخ َر َج بِ ِه ِمنْ الثَّ َم َرا ِ‬


‫ت ِر ْزقًا لَ ُك ْم َو َ‬ ‫ض َوأَن َز َل ِمنْ ال َّ‬
‫ت َواأْل َ ْر َ‬ ‫س َما َوا ِ‬ ‫هَّللا ُ الَّ ِذي َخلَ َ‬
‫ق ال َّ‬
‫َ‬
‫س َّخ َر لَ ُك ْم اأْل ن َها َر إبراهيم ‪)32( /‬‬ ‫َ‬
‫ي فِي ا ْلبَ ْح ِر بِأ ْم ِر ِه َو َ‬ ‫ا ْلفُ ْل َك لِت َْج ِر َ‬

‫ش ـي َعلَى بَ ْطنِ ـ ِه َو ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬


‫ش ـي َعلَى ِر ْجلَ ْي ِن َو ِم ْن ُه ْم َمنْ‬ ‫ق ُك ـ َّل دَابَّ ٍة ِمنْ َمــا ٍء فَ ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬
‫َوهَّللا ُ َخلَ ـ َ‬
‫َي ٍء قَ ِدي ٌر النور‪)45( /‬‬ ‫ق هَّللا ُ َما يَشَا ُء إِنَّ هَّللا َ َعلَى ُك ِّل ش ْ‬ ‫َ‬
‫شي َعلَى أ ْربَ ٍع يَ ْخلُ ُ‬ ‫يَ ْم ِ‬

‫اشـ َعةً فَـإِ َذا أَنزَ ْلنَــا َعلَ ْي َهــا ا ْل َمــا َء ا ْهتَـ َّزتْ َو َربَتْ إِنَّ الَّ ِذي أَ ْحيَا َهــا لَ ُم ْحيِي‬ ‫ـرى اأْل َ ْر َ‬
‫ض َخ ِ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِـ ِه أَنَّ َك تَـ َ‬
‫َي ٍء قَ ِدي ٌر فصلت ‪)39( /‬‬ ‫ا ْل َم ْوتَى إِنَّهُ َعلَى ُك ِّل ش ْ‬

‫س َواَل لِ ْلقَ َمـ ِر َو ْ‬


‫اسـ ُجدُوا هَّلِل ِ الَّ ِذي َخلَقَ ُهنَّ إِنْ‬ ‫ش ْم ِ‬ ‫س َوا ْلقَ َم ُر اَل تَ ْ‬
‫س ُجدُوا لِل َّ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّ َها ُر َوال َّ‬
‫ش ْم ُ‬
‫ُك ْنتُ ْم إِيَّاهُ تَ ْعبُدُونَ فصلت ‪)37(/‬‬

‫س َواَل لِ ْلقَ َمـ ِر َو ْ‬


‫اسـ ُجدُوا هَّلِل ِ الَّ ِذي َخلَقَ ُهنَّ إِنْ‬ ‫ش ْم ِ‬ ‫س َوا ْلقَ َم ُر اَل تَ ْ‬
‫س ُجدُوا لِل َّ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّ َها ُر َوال َّ‬
‫ش ْم ُ‬
‫ُك ْنتُ ْم إِيَّاهُ تَ ْعبُدُونَ الروم ‪)37( /‬‬

‫‪107‬‬
‫س َما ِء َما ًء فَيُ ْح ِي بِ ـ ِه اأْل َ ْر َ‬
‫ض بَ ْعـ َد َم ْوتِ َهــا إِنَّ فِي َذلِ ـ َك‬ ‫ق َخ ْوفًا َوطَ َم ًعا َويُنَ ِّز ُل ِمنْ ال َّ‬
‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه يُ ِري ُك ْم ا ْلبَ ْر َ‬
‫ت لِقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ الروم ‪)24 /‬‬ ‫آَل يَا ٍ‬

‫ضلِ ِه إِنَّ فِي َذلِ َك آَل يَا ٍ‬


‫ت لِقَ ْو ٍم يَ ْ‬
‫س َمعُونَ الروم‪)23( /‬‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه َمنَا ُم ُك ْم بِاللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر َوا ْبتِ َغا ُؤ ُك ْم ِمنْ فَ ْ‬

‫سنَتِ ُك ْم َوأَ ْل َوانِ ُك ْـم إِنَّ فِي َذلِكَ آَل يَــا ٍ‬


‫ت لِ ْل َعــالِ ِمينَ الــروم ‪( /‬‬ ‫اختِاَل فُ أَ ْل ِ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض َو ْ‬ ‫اوا ِ‬
‫س َم َ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه َخ ْل ُ‬
‫ق ال َّ‬
‫‪)22‬‬

‫ب ثُ َّم إِ َذا أَ ْنتُ ْم بَ َ‬


‫ش ٌر تَنت َِشرُونَ الروم ‪)20( /‬‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه أَنْ َخلَقَ ُك ْم ِمنْ ت َُرا ٍ‬

‫سيُ ِري ُك ْم آيَاتِ ِه فَتَ ْع ِرفُونَ َها َو َما َربُّ َك بِ َغافِ ٍل َع َّما تَ ْع َملُونَ النمل ‪)93( /‬‬
‫َوقُ ْل ا ْل َح ْم ُد هَّلِل ِ َ‬

‫ا ْعلَ ُموا أَنَّ هَّللا َ يُ ْح ِي اأْل َ ْر َ‬


‫ض بَ ْع َد َم ْوتِ َها قَ ْد بَيَّنَّا لَ ُك ْم اآْل يَا ِ‬
‫ت لَ َعلَّ ُك ْم تَ ْعقِلُونَ الحديد‪)17 /‬‬

‫ـف بِ َربِّ َك أَنَّهُ َعلَى ُكـ ِّل َ‬


‫شـ ْي ٍء‬ ‫ق أَ َولَ ْم يَ ْكـ ِ‬
‫سـ ِه ْم َحتَّى يَتَبَيَّنَ لَ ُه ْم أَنَّهُ ا ْل َحـ ُّ‬
‫ـاق َوفِي أَ ْنفُ ِ‬
‫سنُ ِري ِه ْم آيَاتِنَا فِي اآْل فَـ ِ‬
‫َ‬
‫ش ِهيدٌفصلت ‪)53/‬‬ ‫َ‬

‫نفقه نمودن باالي اعضاي فاميل عبادت است‬


‫ت قَــا َل‬ ‫ي بْنُ ثَابِ ٍ‬ ‫ش ْعبَةُ قَا َل أَ ْخبَ َرنِي َع ِد ُّ‬ ‫ال قَا َل َح َّدثَنَا ُ‬ ‫درصحيح بخاري آمده است ‪َ :‬ح َّدثَنَا َح َّج ُ‬
‫اج بْنُ ِم ْن َه ٍ‬
‫ق ال َّر ُج ُل َعلَى أَ ْهلِ ِه‬ ‫سلَّ َم قَا َل إِ َذا أَ ْنفَ َ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬ ‫س ِم ْعتُ َع ْب َد هَّللا ِ بْنَ يَ ِزي َد عَنْ أَبِي َم ْ‬
‫س ُعو ٍد عَنْ النَّبِ ِّي َ‬ ‫َ‬
‫ص َدقَةٌ‬ ‫َ‬
‫يَ ِ ُ َ ُ َ ُ َ‬
‫ه‬ ‫ل‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫َ‬ ‫ف‬ ‫ا‬ ‫ه‬‫ب‬ ‫س‬‫َ‬ ‫ت‬ ‫ح‬
‫ْ‬

‫ازدواج عبادت است‬

‫‪108‬‬
‫اإليمان‬
‫‪ -8‬اإليمان باهلل‬
‫ألف ‪ :‬وجوب معرفة هللا و توحيده‬
‫ب ‪ :‬وجوب اإليمان باهلل‬
‫ج ‪ :‬التوكل على هللا عز وجل‬
‫د ‪ :‬الخوف من هللا عزوجل‬
‫هـ ‪ :‬محبة هللا من اإليمان‬
‫و ‪ :‬لقاء هللا من اإليمان‬
‫ز ‪ :‬ما يذكر في الذات و النعوت‬
‫ح ‪ :‬ما يذكر في أسماء هللا‬
‫‪ -9‬اإليمان بالمالئكة‬
‫اإليمان بالرسل‬ ‫‪-10‬‬
‫اإليمان بالكتب‬ ‫‪-11‬‬
‫اإليمان باليوم اآلخر‬ ‫‪-12‬‬
‫اإليمان بالقدر خيره وشره‬ ‫‪-13‬‬
‫اإليمان بالجن‬ ‫‪-14‬‬
‫نواقض اإليمان‬
‫‪ -6‬الشرك‬
‫‪ -7‬الكفر‬
‫‪ -8‬النفاق‬
‫‪ -9‬االبتداع في الدين‬
‫السحـــر‬ ‫‪-10‬‬

‫شرك ‪:‬‬
‫‪109‬‬
‫سو ُل هَّللا ِ‬‫ض َي هَّللا ُ َع ْنهُ قَا َل قَا َل َر ُ‬‫ق عَنْ َع ْب ِد هَّللا ِ َر ِ‬ ‫ش َح َّدثَنَا َ‬
‫شقِي ٌ‬ ‫ص َح َّدثَنَا أَبِي َح َّدثَنَا اأْل َ ْع َم ُ‬
‫َح َّدثَنَا ُع َم ُر بْنُ َح ْف ٍ‬
‫ش ْيئًا د ََخ َل ا ْل َجنَّةَ‬ ‫ش ْيئًا د ََخ َل النَّا َر َوقُ ْلتُ أَنَا َمنْ َماتَ اَل يُ ْ‬
‫ش ِر ُك بِاهَّلل ِ َ‬ ‫ش ِر ُك بِاهَّلل ِ َ‬‫سلَّ َم َمنْ َماتَ يُ ْ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬
‫َ‬

‫ايمان سبب راحت جسم و روح ميكردد ‪:‬‬


‫‪-‬را‬
‫ايمان با تقوا و اخالص سبب وقايه انسان از تكليف هاي روحي و مادي ‪ ،‬در دنيا وآخرت ميك‪--‬ردد ‪ .‬زي‪-‬‬
‫‪-‬كالت‬
‫انسان مؤمن با داشتن عقيدهء اسالمي روحا وجسما از عذاب هاي الهي وقايه ميكردد ‪ ،‬بسياري از مش‪-‬‬
‫رواني ‪ ،‬مادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬اقتصادي ‪ ،‬تشويش هاي روحي ‪ ،‬و غيره از كناهان مختلف عايد حال انس‪--‬ان‬
‫ميكردد ‪.‬‬
‫اول ‪ :‬خالصي از تشويش هاي روحي در دنيا ‪ :‬انسان به اندازهء قوت ايمان خ‪--‬ويش در‬
‫زنده گي راحت ميباشد ‪ ،‬هرقدر درجهء ايمان قوي باشد ‪ ،‬به همان اندازه درجه راحت در زنده گي زي‪--‬اده تر‬
‫ميباشد ‪ ،‬زيرا مسلمان حقيقي به مفهوم حقيقي اين حديث شريف عقيده دارد كه حضرت عبداهلل بن عب‪--‬اس‬
‫( رضي اهلل عنهما ) روايت نموده است ‪ ،‬اوميگويد ‪ :‬روزي درعقب پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) ب‪--‬ودم ‪،‬‬
‫آنحضرت ( صلى اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬اي بســر ! من برايت كلماتي را ياد ميدهم آنرا حفظ نما ‪:‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ي‪--‬اد داش‪--‬ته ب‪--‬اش ‪ ،‬تا اللـه ( جل جالله )‬
‫متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ترا حفظ نمايد ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬او را هميشه با خود ميابي‬
‫هرگاه سؤالي مينمودي ‪ ،‬از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) سوال نما‬
‫هرگاه كمك ميخواستي از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) كمك بخواه‬
‫بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برسانند ‪ ،‬آنها هيج نفعي رسانده‬
‫نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) برايت نوشته است ‪.‬‬
‫و اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو با هم جمع شوند ‪ ،‬به تو هيج ضرري رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه‬
‫را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است ‪ .‬قلم ها برداشته ش‪--‬ده ‪ ،‬و رنك كتابها‬
‫نيز خشك شده است ‪)1( .‬‬
‫‪ -‬اين حديث شريف به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ‪ ،‬هيجكاهي از انساني خوف‬ ‫هرگاه مسلماني به مفهوم‬
‫نميكند ‪ ،‬و با عقيدهء اسالم به راحت زنده گي خويش را به سر ميبرد ‪ ،‬زيرا آنجه براي او نوشته شده است ‪،‬‬
‫رسيدني است ‪ ،‬رزق او ‪ ،‬راحت او ‪ ،‬مقدار روز هاي زنده گي ‪ ،‬لحظهء وفات او از دنيا ‪.‬‬
‫دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف استفاده ميكردد ‪:‬‬
‫هرگاه انسان با خدا باشد ‪ ،‬خدا با اوست ( فاذكروني اذكركم واشكروا لي والتكفرون ) اللـه ( جل‬ ‫‪-7‬‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) متعال ميفرمايد ‪ :‬مرا به ياد داشته باشيد ‪ ،‬تا من شما را بياد داش‪--‬ته باشم ‪،‬‬
‫شكر مرا نماييد ‪ ,‬وكفران نعمت نكنيد ‪.‬‬
‫‪ -8‬انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) قوي نم‪--‬وده ‪ ،‬و هرجيزيكه‬
‫‪-‬دا‬
‫‪-‬ؤال ميكند از خ‪-‬‬ ‫‪-‬الق بكرداند ‪ ،‬هرجه س‪-‬‬ ‫ميخواهد ‪ ،‬ازخدا بخواهد ‪ ،‬وتوجه خويش را از مخلوق به خ‪-‬‬
‫سؤال نمايد ‪.‬‬
‫‪-‬كالت كمك‬ ‫‪ -9‬كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار است ‪ ،‬كه با رحمت خويش براي انسان در مش‪-‬‬
‫ميرساند ‪ ،‬وانسان مؤمن هميشه در وقت ضرورات ميگويد ‪ :‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪.‬‬

‫‪110‬‬
‫مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميگويد ( إياك نعبد ‪ ،‬وإياك نستعين ) بروردكارا ! خاص ترا عبادت‬
‫ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم ‪.‬‬
‫‪ -10‬هيج كسي براي انسان ضرري رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را اللـه ( جل جالله ) متع‪--‬ال( جل جالله )‬
‫برايش نوشته است ‪ ،‬بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد ‪ ،‬زي‪--‬را انس‪--‬ان نميتواند‬
‫‪-‬داد‬
‫‪-‬اني يك تع‪-‬‬ ‫‪-‬اق ميافتد كه زم‪-‬‬‫‪-‬ان اتف‪-‬‬‫براي كسي ضرر برساند ‪ ،‬واين امر به مراتب در زنده گي انس‪-‬‬
‫اشخاص ميخواهند براي انسان ضرر برسانند ‪ ،‬ولي اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) نخواس‪--‬ته‬
‫است كه ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد ‪ ،‬برعكس ميبينيم كه با وجود كوشش انسان ها آن ض‪--‬رر به‬
‫نفع انسان ميباشد و به همين علت اللـه ( جل جالله ) متع‪--‬ال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد ‪ :‬و‬
‫عسى أن تكرهوا شيئا وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد ‪ ،‬ولي آن جيز به خير شما‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫‪-‬راي‬ ‫‪-‬ال( جل جالله ) ب‪-‬‬‫انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند كه آنرا اللـه ( جل جالله ) متع‪-‬‬ ‫‪-11‬‬
‫انسان مقدر ننموده باشد ‪ ،‬بلكه همكاري آنان در همان ج‪--‬ارجوبي خواهد ب‪--‬ود كه اللـه ( جل جالله )‬
‫متعال( جل جالله ) براي انسان الزم ديده است ‪ ،‬و به همين دليل بسياري اوقات هرگ‪--‬اه بس‪--‬ياري از‬
‫دوستان انسان براي انسان كمكي كرده نميتوانند ‪ ،‬و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند برايش ض‪--‬رري‬
‫برسانند ‪ ،‬ولي به كمك اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي به كمك انس‪--‬ان‬
‫شتافته او را ياري ميكند ‪،‬كه اين امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رسانده‬
‫نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است ‪.‬‬
‫‪ -12‬انسان مؤمن عقيده دارد ‪ ،‬كه او رزق كس ديگري را خورده نميتواند ‪ ،‬وهمچنان هيچكسي نميتواند رزق‬
‫وروزی اورا بخورد ‪ ،‬زيرا مقدار رزق و روزي ‪ ،‬نوشيدني ها ‪ ،‬حيات ومرگ ب‪--‬راي هر كسي ازج‪--‬انب‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) تعيين شده است ‪ ،‬در بسياري حادثات ميبينم كه با انفجار بم همه‬
‫هالك شده اند ‪ ،‬ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ‪ ،‬وحتى در جنگهاي اول ودوم جهاني كه مليون ها‬
‫انسان به قتل رسيدند ‪ ،‬انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رسيدند ‪ ،‬وياهم گاهي‬
‫شده است كه جوانان بسيار نيرومند در زلزله ها هالك شده اند ‪ ،‬در حاليكه يك انس‪--‬ان شصت ‪ ،‬هفت‪--‬اد‬
‫سالهء ضعيف بعد از جندين روز از زيرخرابه ها جان به سالمت برده است ‪ ،‬زيرا وق‪--‬تي اجل نرس‪--‬يده‬
‫‪-‬وان‬‫باشد ‪ ،‬هيج حادثه ء نميتواند ‪ ،‬عمر انسان را ختم كند ‪ ،‬و برعكس در وقت اجل بسا اوقات انسان ج‪-‬‬
‫ونيرومند ‪ ،‬يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد ‪.‬‬
‫انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار راحت زنده گي ميكند ‪ ،‬زيرا او با خدا محبت دارد ‪ ،‬و ميداند كه اللـه‬
‫( جل جالله ) متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ‪ ،‬اين صورت زيبا ‪ ،‬عقل ودانش ‪ ،‬صحت اعضاي بدن‬
‫‪ ،‬وساختمان وجود متوازن با طبيعت ‪ ،‬انواع ميوه هاي ‪ ،‬غذا ها ‪ ،‬ويتامين ها ‪ ،‬اكسيجن وساير غ‪--‬ازات همه‬
‫نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند ‪ ،‬اين فرد مؤمن ميداند كه اين دوستي اللـه (‬
‫جل جالله ) متعال( جل جالله ) است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم نم‪--‬وده ‪ ،‬و اين اعض‪--‬اي‬
‫سالم بدن را اعطاء نموده است ‪ ،‬و زماني احساس ميكند كه چنین دوست مهربان دارد كه براي فقير وغني‬
‫دوجشم ‪ ،‬يك بيني ‪ ،‬يك معده ‪ ،‬يك قلب داده است ‪ ،‬وهيج كسي را برتريت ن‪--‬داده كه سه جشم داش‪--‬ته باشد ‪،‬‬
‫بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقسيم نموده است ‪ ،‬او اين دوست بزرك را يار وياور خ‪--‬ود‬
‫ميداند و در تمامي مشكالت زنده گي به او رجوع نموده در هر ركعت نماز به او تعهد مينمايد ( إي‪--‬اك نعبد و‬
‫إياك نستعين ) خاص ترا عبادت ميكنم و خ‪--‬اص از ازتو كمك ميخواهيــم ‪ .‬او ميداند كه خ‪--‬دايي را كه من‬
‫ازهمه بيشتر دوست دارم او نيز مرا دوست دارد ‪ ،‬و تمامي مشكالتم را حل مينمايد ‪ ،‬بناء در زمان رس‪--‬يدن‬
‫مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار نيايش نموده ‪ ،‬سربنده كي خم نموده ‪ ،‬سجده كن‪--‬ان از دوست عزيز‬
‫ومهربان خويش طلب كمك مينمايد ‪.‬‬

‫‪111‬‬
‫‪-‬انم‬
‫‪-‬اني دوست مهرب‪-‬‬ ‫اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي عمل مينمايد ‪ ،‬او ميداند كه زم‪-‬‬
‫مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ‪ ،‬براي اينست كه به عوض آن اجر دنيوي ويا اخروي ب‪--‬رايم‬
‫الزم ديده است ‪ ،‬او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي محروم هستم ‪ ،‬يا به سبب كسالت خ‪--‬ودم ب‪--‬وده ‪،‬‬
‫وياهم اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازينرا در روز قيامت فراهم خواهد نمود‬
‫‪ ،‬بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار عادي ‪ ،‬بوشيدن لباس عادي ‪ ،‬زنده گي بسيار عادي هم‪-‬ان ل‪-‬ذتي را‬
‫ميبرد و همان سعادتي را نصيب ميشود كه بسياري از مردمان كمراه و بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي‬
‫آن سعاد ت را ندارند ‪.‬‬
‫‪-‬اه‬
‫‪-‬اعت است ‪ ،‬هرگ‪-‬‬ ‫دانشمندان ميگويند كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ‪ ،‬بلكه سعادت انسان در قن‪-‬‬
‫كسي در زنده گي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داشته باشد ‪ ،‬انسان با سعادت دنيا به حساب م‪--‬يرود ‪،‬‬
‫ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت زياد سبب بد بختي ميكردد ‪:‬‬
‫يا قناعت بر كند يا خاك كور‬ ‫جشم طمع آدمي زاد را‬
‫اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد ‪.‬‬
‫در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول ‪ 500‬سال قبل داخل جنت ميكردد ‪ ،‬زيرا انس‪--‬ان‬
‫فقير‬

‫در كشورهاي غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ‪ ،‬هزاران نوع امراض در آنجا شيوع‬
‫نموده است ‪،‬‬

‫فإن له معيشة ضنكا‬


‫در كشور هاي‬
‫‪--------------------------------------------------‬‬
‫ْ‬
‫احفَـظ هَّللا َ‬‫ت ْ‬‫سلَّ َم يَ ْو ًما فَقَا َل يَا ُغاَل ُم إِنِّي أُ َعلِّ ُمكَ َكلِ َمــا ٍ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬ ‫س قَا َل ُك ْنتُ َخ ْلفَ َر ُ‬
‫سو ِل هَّللا ِ َ‬ ‫(‪)1‬عَنْ ا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫اس ـتَ ِعنْ بِاهَّلل ِ َوا ْعلَ ْم أَنَّ‬ ‫اس ـتَ َع ْنتَ فَ ْ‬ ‫اس ـأ َ ْل هَّللا َ َوإِ َذا ْ‬ ‫س ـأ َ ْلتَ فَ ْ‬ ‫احفَ ْظ هَّللا َ ت َِج ْدهُ تُ َجاهَكَ إِ َذا َ‬ ‫يَ ْحفَ ْظ َك ْ‬
‫ـو‬‫ش ـ ْي ٍء قَ ـ ْد َكتَبَ ـهُ هَّللا ُ لَ ـ َك َولَـ ْ‬ ‫اجتَ َم َعتْ َعلَى أَنْ يَ ْنفَ ُعــوكَ بِ َ‬
‫ش ـ ْي ٍء لَ ْم يَ ْنفَ ُعــوكَ إِاَّل بِ َ‬ ‫ـو ْ‬‫اأْل ُ َّمةَ لَـ ْ‬
‫شـ ْي ٍء قَـ ْد َكتَبَـهُ هَّللا ُ َعلَ ْيــكَ ُرفِ َعتْ اأْل َ ْقاَل ُم‬
‫ض ُّروكَ إِاَّل بِ َ‬ ‫َي ٍء لَ ْم يَ ُ‬
‫ض ُّروكَ ِبش ْ‬ ‫اجتَ َم ُعوا َعلَى أَنْ يَ ُ‬ ‫ْ‬
‫يح رواه البخاري‬ ‫ص ِح ٌ‬ ‫سنٌ َ‬ ‫يث َح َ‬ ‫الص ُحفُ قَا َل َه َذا َح ِد ٌ‬
‫ُّ‬ ‫َو َجفَّتْ‬

‫دوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي‬ ‫دنيوي ‪:‬‬


‫‪ ) -‬در آخرت ‪:‬‬
‫سوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي سايكولوزي ( روانـي‬
‫جهارم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي روز آخرت ‪:‬‬

‫شرط قبولي عمل انسان‬


‫عمل مسلمان به دو شرط قبول ميكردد‬
‫‪ -4‬اخالص ‪:‬‬
‫هرگاه كسي در عمل خود با اللـه ( جــل جاللــه ) متعــال( جــل جاللــه ) ( جــل جاللــه ) كســي ديگــري را‬
‫شريك نمايد ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) متعال تمام آن عمل را براي آن شخص مقابــل تــرك‬
‫مينمايد ‪.‬‬

‫‪112‬‬
‫مطابقت عمل با طريقه پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم )‬ ‫‪-5‬‬
‫اعماليكه مصارف مادي دارد شرط سومي دارد كه آن عمل بايد باك باشد إن هللا طيب ال يقبل إال‬ ‫‪-6‬‬
‫ب اَل يَ ْقبَـ ُل إِاَّل‬ ‫اس إِنَّ هَّللا َ طَيِّ ٌ‬ ‫سـلَّ َم أَيُّ َهـا النَّ ُ‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬‫سو ُل هَّللا ِ َ‬ ‫طيبا (ٍ عَنْ أَبِي ُه َر ْي َرةَ قَا َل قَا َل َر ُ‬
‫ت َوا ْع َملُــوا‬ ‫سـ ُل ُكلُــوا ِمنْ الطَّيِّبَــا ِ‬ ‫الر ُ‬‫سلِينَ فَقَا َل يَــا أَيُّ َهــا ُّ‬ ‫طَيِّبًا َوإِنَّ هَّللا َ أَ َم َر ا ْل ُمؤْ ِمنِينَ بِ َما أَ َم َر بِ ِه ا ْل ُم ْر َ‬
‫ـر ال َّر ُجـ َل‬ ‫صالِ ًحا إِنِّي بِ َما تَ ْع َملُونَ َعلِي ٌم َوقَا َل يَا أَيُّ َها الَّ ِذينَ آ َمنُوا ُكلُوا ِمنْ طَيِّبَــا ِ‬
‫ت َمــا َرزَ ْقنَــا ُك ْم ثُ َّم َذ َكـ َ‬ ‫َ‬
‫س ـهُ‬ ‫ْ‬ ‫ْ‬
‫س َما ِء يَا َر ِّب يَا َر ِّب َو َمط َع ُمهُ َح َرا ٌم َو َمش َْربُهُ َح َرا ٌم َو َملبَ ُ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬
‫ش َعث أغبَ َر يَ ُم ُّد يَ َد ْي ِه إِلى ال َّ‬‫َ‬ ‫َ‬
‫سف َر أ ْ‬ ‫َ‬ ‫يُ ِطي ُل ال َّ‬
‫اب لِذلِ َك ) انسان كــه يــك مخلــوق عــادي اســت هرگــاه بــرايش‬ ‫َ‬ ‫ست ََج ُ‬ ‫َّ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ْ‬
‫ي بِال َح َر ِام فأنى يُ ْ‬ ‫َح َرا ٌم َو ُغ ِذ َ‬
‫خوراكي و يا نوشيدني بيش گردد كه در ظرف بزركي باشد ‪ ،‬ولي به اندازه يك سر سوزن حــيز‬
‫مردار در آن افتاده باشد ‪ ،‬قبول نميكند ‪ ،‬واز پذيرش آن ابا مي ورزد ‪.‬‬

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬


‫هرگاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ‪ ،‬بخوبي مش!!اهده‬
‫ميكنيم كه دين مقدس اسالم برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف‬
‫خويش دارد ‪ .‬و همين برتريت هاي دين اسالم است كه بيروان ساير اديان را‬
‫به خود جلب مينمايد ‪.‬‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫!وده ‪،‬‬
‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نم!‬
‫وهرگاه كسي بخواهد مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از م!اديت‬
‫!وراخ‬ ‫!اره ها و س!‬ ‫دوري نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديگر ترك دنيا نمايد و در مغ!‬
‫هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬وياهم براي رسيدن به مقامات عالي‬
‫!ادت در معابد‬‫!ده و به عب!‬ ‫!انواده دورش!‬ ‫اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنده گي در خ!‬
‫ببردازد ‪.‬‬
‫بيروان چنین اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند ‪ ،‬يا اينكه ازين دين‬
‫صرف نظر نموده به بيديني رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خ!!ود به‬
‫بيروي دساتير اين دين مخفيانه مرتكب كناه ميشوند ‪ ،‬زي!!را انس!!ان اصال از‬
‫دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تشكيل شده است ‪ ،‬و با نهادن به ض!!رورت‬
‫هاي مادي انسان مشكالتي را بار مياورد ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انس!!اني است‬
‫كه در صورت بندش راه قانوني و مشروع با وسايل غيرمشروع خود را اشباع‬

‫‪113‬‬
‫مينمايد ‪ .‬و دينيكه اين غرايز وض!!رورات انس!!اني را در نظر نگ!!يرد حتما‬
‫بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي را بوجود مي!!اورد‬
‫كه اضرار بزركي به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬
‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محور ماديات ميجرخن‪33‬د و بخش معن‪33‬وي ( روحي ) حي‪33‬ات انس‪33‬ان را ب‪33‬ه ب‪33‬اد‬
‫فراموشي گرفت ه اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فك‪3‬ري بش‪3‬ري سرجش‪3‬مه س‪3‬رانجام س‪33‬بب ب‪33‬د بخ‪3‬تي ه‪3‬اي‬
‫ميكردد‪ 3‬كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي ) گرفت ار خلل هاي درحيات خ‪3‬ويش ميكردن‪3‬د‪ 3‬ك‪3‬ه آث‪33‬ار آن‪33‬را در‬
‫بسياري از كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬بيروان اين نوع معتقدات هميشه بهب‪33‬ود خ‪33‬ود را درمس‪33‬ايل م‪33‬ادي زن‪33‬ده‬
‫گي ميبينند‪ 3‬و هرگاه دركدام بخش ماديت ناكام ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند‪ . 3‬و كاهي هم با وجود داشتن من‪33‬ابع‬
‫مادي خوب و دست داشتن به ملذات زنده گي احساس كمبود ي ميكنند‪ ، 3‬زيرا انسان نميتواند كه حي‪33‬ات خ‪33‬ويش را ب‪33‬دون‬
‫ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد ‪.‬‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫!زه كي دين‬ ‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي مادي ومعنوي انسان است ‪ :‬وي!‬
‫مقدس اسالم درين است كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انس!!اني را‬
‫مراعات مينمايد ‪ ،‬دين مقدس اسالم ماديت ومعنويت را مانند دو بال يك برن!!ده‬
‫قرار ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند با يك ب!!ال ب!!رواز نمايد ‪ ،‬به‬
‫همين سان انسان نميتواند با يك بخش مادي يامعنوي زنده گي كند بلكه اس!!الم‬
‫تمامي غرايز مادي و معنوي انسان را بص!!ورت كامل در نظر گ!!رفت ه ‪ ،‬و‬
‫مسلمانان را براي مراعات هر دو بخش رهنمايي مينمايد ‪.‬‬
‫! پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اسالم محمد ( ص!!لى اهلل عليه‬ ‫‪-2‬حضرت‬
‫وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل آلخرتك كانك تم!!وت‬
‫!تي ‪،‬‬‫غدا ) براي زنده گي دنيايي ات چنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هس!‬
‫وبراي آخرتت چنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬
‫!رتيب وتنظيم‬ ‫!ورت منظم ت!‬ ‫اين حديث شريف فكر انسان در دو بخش بص!‬
‫مينمايد ‪ ،‬و به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪،‬‬
‫و چنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده‬
‫!ادرت‬ ‫!ان مب!‬ ‫گی آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت نيز به اعمال خير چن!‬
‫!كل‬ ‫!وان ش!‬ ‫!ان ميت!‬
‫!ده انس!‬‫ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ‪ ،‬با اين قاع!‬
‫وسطيت را اختيار نمايد ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در‬
‫دعاهاي خويش بگويند ( ربنا آتنا في الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا‬
‫عذاب النار ) بروردكارا براي ما نيكي دنيا و آخرت را نصيب نما ‪.‬‬

‫‪114‬‬
‫!تند در‬‫!ردم ميخواس!‬ ‫بعضي از كسانيكه به گوشه نشيني ها و دوري از م!‬
‫!لم )‬
‫!لی اهلل علیه وس!‬ ‫!امبر( ص!‬ ‫مغاره هاي كوه به عبادت مشغول شوند ‪ ،‬پي!‬
‫( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬
‫وزماني هم جند شخص از صحابه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) به خانه‬
‫اش رفته در مورد زنده گی پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) استفسار نمودند ‪،‬‬
‫!بانكاه هم‬‫!وده ‪ ،‬ش!‬‫ديدند كه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اسالم ازدواج نم!‬
‫عبادت ميكند وهم در هنكام خواب اس!!تراحت مينمايد ‪ ،‬روزانه ك!!اهي روزه‬
‫ميگیرد ‪ ،‬وروز هاي ديگري را بدون روزه به سر ميبرد ‪.‬‬
‫!لم ) تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل‬ ‫!لی اهلل علیه وس!‬ ‫آنان از عمل پيامبر( ص!‬
‫گفتند كه پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) اين ام!ور را ب!راي اين ميكند كه از‬
‫تمامي كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) نيستيم‬
‫‪ ،‬يكي تصميم گرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ‪ ،‬و عمرخ!!ود را در عب!!ادت‬
‫بكزراند ‪ ،‬ديگري گفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم تمامي شب‬
‫‪ -2‬شموليت‬ ‫را به عبادت سبري نمايم ‪ ،‬وسومي هم‬
‫!اعي ‪،‬‬ ‫!ادي ‪ ،‬اجتم!‬ ‫دين مقدس اسالم ‪ :‬دين اسالم شامل تمام بخش هاي اقتص!‬
‫معنوي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد ‪.‬‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه‬
‫يي خاص ‪ ،‬مليت خاص ‪ ،‬قوم خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و‬
‫!رت آدم از‬ ‫!ده ايد و حض!‬ ‫آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!‬
‫خاك بيدا شده ‪ ،‬همه اقوام از اوالده حضرت آدم ( عليه السالم ) ميباشند ‪،‬‬
‫و ازينكه همه از يك مادر وپدرخلق شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هس!!تند ‪ ،‬دين‬
‫! ق!!ومي ‪ ،‬لس!!اني ‪ ،‬ن!!زادي و غ!!يره را‬ ‫الهي نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات‬
‫!ال ( جل جالله ) اين‬‫!ته باشد ‪ ،‬بلكه اللـه ( جل جالله ) متع!‬ ‫درنظرنداش!‬
‫!زد‬‫!انان در ن!‬
‫!ترين انس!‬ ‫دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬به!‬
‫!اتقوا‬
‫!ار وب!‬‫اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) اشخاص برهيزك!‬
‫ميباشد ( إن اك!!رمكم عنداهلل اتق!!اكم) اين دروس ما را به بحث جدي!!دي‬
‫ميكش!!اند كه ( مفه!!وم عب!!ادت دراس!!الم ) را م!!ورد مطالعه ق!!رار‬
‫دهيـــــم ‪.‬‬

‫‪115‬‬
‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬جهارشنبه ‪ 18‬جوزاي سال ‪1384‬‬
‫مطابق ‪ 8‬جون ‪ 2005‬در صفحه بنجم خ!!ويش تحت عن!!وان ( ب!!يرزن‬
‫انكليسي ثروتش را به سكها بخشيــد ) چنین نوشته است ‪ :‬يك بيرزن‬
‫!روت‬ ‫بولدار انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ث!‬
‫!اريون هي وود‬ ‫خود را به سكلها واكذار كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان م!‬
‫از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث ‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خ!!ود به‬
‫بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بنياد كرد تا‬
‫در راه خدمات رساني به سكها خرج كنند‬
‫خانم هي وود نهايتا در اثر نارسايي قلبي در كذشت و بس از م!!رك وارث‬
‫او كه دو برادر و يك خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و‬
‫مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتكار بنجاه وسه ساله وي كه جوليا مورك ترويد نام دارد‬
‫به روزنامه سان گفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوانات‬
‫خانواده او بودند ) ‪.‬‬
‫تشبـه بـه غير مسلمانان‬
‫حضرت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) (صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬من تشبـه‬
‫بقوم فهو منهـم ) هرگاه كسي خود را با كدام قومي مشابهت دهد او از جمله آن‪--‬ان است ‪ .‬در‬
‫فهم اين حديث شريف براي بسياري از مسلماِِنان مشكالتي رونما كرديده است و ي‪--‬اهم ه‪--‬دف‬
‫اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ميسازند ‪:‬‬
‫‪ -5‬آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟‬
‫‪ -6‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫‪ -7‬هدف از مانند آنان شدن چيست ؟‬
‫‪ -8‬آيا از اساسات فكري ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬اقتصادي ديگران استفاده نمودن كار نا جايز است ‪ ،‬وتحت‬
‫عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟‬
‫درينجا الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود ‪ .‬در پاسخ سوال اول بايد عرض‬
‫نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ‪ ،‬و هرگاه بخواهيم علت آنرا بدانيم بايد پرسيد كه چرا‬
‫انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ‪ ،‬دانشمندان بدين نظر اند كه اساس تشبه را محبت و دوستي تشكيل‬
‫ميدهد ‪ .‬زيرا انسان زماني ميخواهد به ديگري خود را مشابه سازد كه او را دوست داشته باشد ‪ ،‬و محبت او‬
‫در قلب او جا داشته باشد ‪ ،‬صحابه پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) آنحضرت را قلبا دوست داشتند و به اساس‬
‫اين محبت قلبي ميخواستند خود را مشابه پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) سازند و در زن‪--‬ده گي ‪ 24‬س‪--‬اعته‬
‫خويش او را نمونه مثال تمامي معايير زنده گي خويش گردانيده بودند ‪ (.‬وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِ‪--‬ذُ مِنْ دُونِ اللَّ ِه‬
‫أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) البقرة ‪ 165/‬ترجمه ‪ ( :‬بعضي از مردم‪--‬ان به غ‪--‬ير از‬
‫اللـه ( جل جالله ) شريكاني ميگيرند با آن‪--‬ان ما نند محبت اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند‬
‫اما كسانيكه ايمان دارند محبت شديد ي با اهلل ( جل جالله ) دارند ‪) .‬‬

‫‪116‬‬
‫حضرت انس ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود ‪ :‬ايمان‬
‫نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد تا اينكه من نسبت به پدر ‪ ،‬فرزند و تمامي مردم دوست داشته تر‬
‫نباشم ‪.‬‬
‫‪-‬تي به‬‫‪-‬اس محبت و دوس‪-‬‬ ‫بناء نظر به حكم آيت قرآني فوق اساس ايمان محبت است ‪ ،‬و م‪-‬ردم به اس‪-‬‬
‫عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ‪ ,‬ولي مسلمان حقيقي به اساس محبت زيادي كه با پروردگار عالميان دارد‬
‫‪ ،‬و محبت و دوستي او با اللـه ( جل جالله ) عالميان بسيار قوي است ‪ ،‬اللـه (جل جالله ) را بي نه‪--‬ايت‬
‫دوست ميداشته باشد ‪ ،‬و به اساس همين محبت كسي را در عبادت او شريك نميسازد ‪ .‬همچنان به اساس‬
‫‪-‬لم ) تعلق دارد ‪،‬‬‫حديث پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) ايمان كامل به محبت با رسول اهلل (صلي اهلل عليه وس‪-‬‬
‫‪-‬وده است ‪،‬‬ ‫‪-‬رفي نم‪-‬‬‫حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) مؤمن حقيقي وكامل را به اساس همين محبت مع‪-‬‬
‫زيرا مؤمن كامل كسي است كه محبت و دوستي او با پيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) از محبت و دوستي با پدر‬
‫‪-‬لمان با هركسي محبت ميكند با‬ ‫‪ ،‬فرزند و ساير دوستان و اقارب زياده تر باشد ‪ ،‬حقيقت اينست كه انسان مس‪-‬‬
‫‪-‬ريف اينست كه‬ ‫پدر ‪ ،‬فرزند ‪ ،‬دوستان و هر انسان را دوست ميداشته باشد ‪ ،‬ولي مطلب اساسي اين حديث ش‪-‬‬
‫‪-‬يروي است ‪ ،‬و‬ ‫‪-‬اعت و پ‪-‬‬ ‫محبت ديگران نبايد بر محبت خدا و پيامبرش افزونتر باشد ‪ ،‬زيرا محبت اساس اط‪-‬‬
‫انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگران در هنگام اختيار اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ‪ ،‬يع‪--‬ني‬
‫اطاعت خداوپيامبرش را بر اطاعت تمامي مردم ترجيح دهد ‪ ،‬ولي هرگاه خداي ناخواس‪--‬ته محبت ش‪--‬خص با‬
‫انسان ديگري ترجيح حاصل نمايد ‪ ،‬درينصورت بايد دانست که انسان راه خدا و پيامبر را گذاشته به راه آن‬
‫انسان سير وحركت مينمايد ‪ ،‬و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پي‪--‬امبر را مينمايد ‪ .‬و ازينكه اس‪--‬اس‬
‫مشابهت را محبت تشكيل ميدهد ‪ ،‬تشبه به هر شخص مقدار محبت آن شخص را با جانب مقابلش بيان ميدارد‬
‫‪ ،‬و خط فك‪--‬ري او را تع‪--‬يين مينمايد ‪ ،‬به همين اس‪--‬اس اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) هر كسي را به‬
‫اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد ‪.‬‬
‫به گونه مثال ‪ :‬چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مشابهت ميدهد ؟ در پاسخ‬
‫‪-‬بي‬ ‫ميتوان گفت ‪ :‬علت اصلي اينست كه محبت آن شخص در قلبش جا گرفته ميخواهد به اساس اين محبت قل‪-‬‬
‫از او پيروي نمايد ‪ ،‬خود را مانند او سازد ‪.‬‬
‫‪-‬مندان ميگويند ( زمانيكه يك‬ ‫‪-‬واب واضح است ‪ ،‬دانش‪-‬‬ ‫‪-‬ده است ؟ ج‪-‬‬ ‫‪-‬اد ش‪-‬‬‫چرا اين محبت به اين اندازه زي‪-‬‬
‫‪-‬اه در‬‫موضوع در زبان زياد تكرار شود آن موضوع در قلب استقرار حاصل مينمايد ) روي همين دليل هرگ‪-‬‬
‫مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ‪ ،‬دوستان و ساير مردم ذكر و ياد اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله‬
‫) زياد باشد ‪ ،‬اين ذكر و فكر الهي در قلب استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) ( جل جالله ) و‬
‫پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ش در دلها جا ميگیرد ‪ ،‬ولي برعكس آن هرگاه صحبت هاي ما با اعض‪--‬اي‬
‫خانواده ‪ ،‬دوستان و ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ش در م‪-‬ورد س‪-‬اير‬
‫اشخاص و به ويزه بي دينان باشد ‪ ،‬و هميشه براي فاميل خويش افالم ‪ ،‬كست ها ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬محافل و قصه ها‬
‫و دانستانهاي نا مسلمانان و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم‬
‫سوال دوم ‪ :‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫جواب ‪ :‬بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گی را شامل ميشود ‪،‬‬
‫مشابهت با كافران در نامهاي شان ‪ :‬هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل با كي محبت زياد دارند ؟ هرگاه‬
‫محبتش با اهلل باشد ‪ ،‬كوشش ميكند كه يكي از نامهاي اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نم‪--‬وده و‬
‫‪-‬دالرحمن –‬ ‫‪-‬امكزاري نمايد ‪ ،‬مثل عبداهلل – عب‪-‬‬
‫‪-‬ام ن‪-‬‬
‫قبل از آن كلمه عبد (بنده ) را كذاشته طفلش را به آن ن‪-‬‬
‫عبدالرحيم و غيره ‪.‬‬
‫و يا هم محبت اين شخص با پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) ان و يا صحابه كرام ميباشد ‪ ،‬و اين‬
‫شخص به اساس محبت با خدا و يا هم با كسانيكه اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) آنانرا دوست دارد ‪ ،‬نام‬

‫‪117‬‬
‫مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ‪ ،‬ولي برعكس هرگاه اين شخص محبت با يك هنرمند غ‪--‬ير مس‪--‬لمان‬
‫داشته باشد ‪ ،‬و هرشب به عوض اينكه در منزل با اوالد هاي خويش قصه هاي پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم‬
‫) ان و صحابه را بيان نمايد ‪ ،‬آنانرا به تماشاي افالم خارجي ‪ ،‬و برنامه هاي مبتذل و مخ‪--‬الف دين مق‪--‬دس‬
‫اسالم تشويق نمايد ‪ ،‬محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان نا مسلمانان و ياهم دشمنان اسالم ميباشند در‬
‫قلب خودش ‪ ،‬خانمش و فرزندانش زياد ميشود ‪ ،‬و به اساس اين محبت غير مشروع و نا جايز در هنكام بدنيا‬
‫آوردن يك طفل معصوم او را در نخستين مرحله حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند‬
‫‪-‬لی اهلل‬‫‪-‬امبر( ص‪-‬‬‫‪ ،‬علت اساسي اختيار نامهاي غير اسالمي محبت است ‪ ،‬اكر اين شخص محبت با صحابه پي‪-‬‬
‫علیه وسلم ) داشت ‪ ،‬ميتوانست از هزاران نام مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزن‪--‬دش اختي‪--‬ار‬
‫‪-‬ارجي‬ ‫‪-‬دان خ‪-‬‬‫نمايد ‪ ،‬ولي محبت او نسبت به خدا ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) و صحابه كرام با هنرمن‪-‬‬
‫غير مسلمان زياد بوده ‪ ،‬و خواستند فرزند خود را با نام وي مشابهت دهند ‪ ( .‬من تشبه بقوم فهو منهم ) ‪.‬‬
‫مشابهت با كافران در لباس ‪:‬‬

‫بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود‬


‫‪-‬ادت ها و‬ ‫يكي از اشتباهات بسيار خطرناك خواهران مسلمان ما در موضوع ستر و حجاب بعضي از ع‪-‬‬
‫‪-‬وده اند كه‬‫‪-‬الي ب‪-‬‬ ‫اختالط هاي فاميلي ميباشد ‪ .‬مثال ‪ :‬بسياري از مردم در بيشروي شان بعضي از اطف‪-‬‬
‫سن آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه عيور ‪ ،‬بسران عيور ‪ ،‬عيور خ‪--‬واهران ‪ ،‬و بس‪--‬ران‬
‫شان ‪ ،‬بسران ماما ‪ ،‬بسران كاكا ‪ ،‬وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زي‪--‬اد ب‪--‬وده ‪ ،‬يا‬
‫باهم خورد كالن شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رسيده اند‬
‫‪ ،‬و آنان ازينكه باهم عادت شده اند ‪ ،‬و هميشه باهم نشست و برخواست ك‪--‬رده اند ‪ ،‬با بي تف‪--‬اوتي با‬
‫‪-‬تر نميكنند و حتا در‬ ‫‪-‬ده اند س‪-‬‬‫‪-‬وان ش‪-‬‬‫آنان معامله ميكنند ‪ ،‬مثال از عيور ها و بسران آنها كه جديدا ج‪-‬‬
‫قسمت موها ‪ ،‬دستان ‪ ،‬و ياهم در اثناي شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي عمل ميكنند ‪ ،‬و اين بي‬
‫تفاوتي سبب كناه بزرگی برايشان ميشود ‪ ،‬زيرا هنكاميكه سن كسي به جواني رسد ‪ ،‬ومحرم نباشد تمام‬
‫‪-‬رض‬ ‫‪-‬االيش ف‪-‬‬ ‫‪-‬ان ب‪-‬‬‫‪ -‬شريعت اسالمي بعد ازبلوغ خود آن خواهر و يا هم بالغ شدن ساير نامحرم‪-‬‬ ‫احكام‬
‫ميكردد ‪ ،‬و اين خواهر مسلمان بايد در هنكام مقابل شدن با آنان بي بروا نباشد ‪ ،‬زيرا ن‪--‬امحرم با يكجا‬
‫‪-‬ان فكر كنند كه ما با هم‬ ‫‪-‬ايد آن‪-‬‬
‫بزرك شدن ‪ ,‬يا هم در بيشروي انسان بزرك شدن محرم نميكردد ‪ ،‬و ش‪-‬‬
‫مانند خواهر و برادر بزرك شده ايم ‪ ،‬ويا هم جوانان كه در بيشروي ما بزرك ش‪--‬ده اند ‪ ،‬مانند اوالد ما‬
‫هستند ‪ ،‬ويا اينكه دختران ما با آن بسران مانند برادر وخواهر زنده گی كرده اند و اكنون كه جوان شده‬
‫‪-‬خنان و‬ ‫‪-‬اهم نشست و برخواست ميكنند ‪ ،‬اينكونه س‪-‬‬ ‫اند احساس بيكانگی نميكنند بلكه به شكل عادي ب‪-‬‬
‫استدالالت نظريات شخصي هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت شرعي را به‬
‫‪-‬وان‬ ‫‪-‬دن دريكجا ‪ ،‬ويا هم ج‪-‬‬ ‫خود بگیرد ‪ ،‬زيرا اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند و با بزرك ش‪-‬‬
‫شدن در مقابل جشمان اسنان بعد از سبري نمودن سن خورد در مقابل ما مشروعيت ميداشت و سببي‬
‫از اسباب محرم شدن ميبود ‪ ،‬آنرا ما در كتب شريعت اسالمي ميخوانديم ‪ ،‬ولي هيجكاهي درين م‪--‬ورد‬

‫‪118‬‬
‫معافيتي از طرف شريعت اسالم بيان نشده است ‪ ،‬و روي همين علت است كه كسالت و بي تف‪--‬اوتي در‬
‫چنین موارد سبب كناه بزرگی ميشود كه الزم است خواهران ‪ ،‬مادران ووالدين مح‪--‬ترم اين حكم الهي‬
‫‪-‬ودن دريك‬ ‫‪-‬ده گی نم‪-‬‬
‫‪-‬را با زن‪-‬‬‫را در نظر داشته از رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند ‪ .‬زي‪-‬‬
‫حويلي و يا هم بزرك شدن يكجا حكم شريعت تغيير نميكند و مسلمانانيكه ميخواهند عصيان و نافرماني‬
‫اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) را نكنند درين موارد توجه بيشتر نمايند ‪.‬‬
‫سترو حجاب به اساس رقابت‬
‫‪-‬بر از دين رواج يافته است اينست كه‬‫‪-‬لمانان بي خ‪-‬‬‫يكي از عادات باطليكه امروز در بين بعضي از مس‪-‬‬
‫‪-‬ده ام‬
‫‪-‬رادر خوان‪-‬‬
‫‪-‬اهم ب‪-‬‬‫بعضي از مردان به خانم هاي شان ميگويند از ينكه فالن دوست ‪ ،‬همسايه و ي‪-‬‬
‫خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ‪ ،‬و هرگاه كسي را ببينند كه خانمش از او‬
‫ستر ميكند فورا به خانم خود ميگويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند ‪.‬‬
‫اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد ‪ ،‬وبه اساس اشخاص مح‪--‬رم و ن‪--‬امحرم تث‪--‬بيت‬
‫نميكردد بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرگ‪--‬اه كسي به اس‪--‬اس‬
‫اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد تا ستر خ‪--‬ود را دور نمايد در حقيقت كن‪--‬اه ب‪--‬زرگی را‬
‫متحمل شده است ‪.‬‬

‫خواهرخوانده ‪ ،‬برادرخوانده و فرزندي گرفت ن حرمت را ازبين نميبرد‬


‫بعضي از مردمان در عصر حاضر رواج دارند كه زن بيكانهء را خواهر ميخوانند وياهم زن‪--‬اني اند كه‬
‫مردان بيكانه را برادر خوانده و ميگويد كه اين برادر قرآني من است ‪ ،‬و به اساس اين گفته با آن مرد‬
‫بيكانه و نامحرم خودش ‪ ،‬دخترانش و ساير اعضاي فاميل شان آزادانه نشسته بدون ستر و حجاب حتا‬
‫به بعضي سفرها نيز با اين مرد هم سفر ميشوند ‪ ،‬و هرگاه برسيده شود كه شما با كي به س‪--‬فر رفته‬
‫بوديد ميگويند با برادر قرآني ام ‪.‬‬
‫درشريعت اسالمي برادرخوانده ‪ ،‬خواهرخوانده ‪ ،‬مادر خوانده ‪ ،‬پدرخوان‪--‬ده ‪ ،‬بسر خوان‪--‬ده و‬
‫‪-‬ده گی و يا‬ ‫‪-‬رادر خوان‪-‬‬ ‫غيره محرم انسان شده نميتواند ‪ ،‬نشست و برخواست با مرد بيكانه به اساس ب‪-‬‬
‫پدر خوانده گی قطعا حرام ميباشد ‪.‬‬
‫در زمان جاهليت مردم رواج داشتند كه كسي را بسر خود مي گفتند و همه اورا بنام آن شخص‬
‫صدا ميكردند ‪ ،‬و حتا خود حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) حضرت زيد بن حارثه را بسر خ‪--‬ود‬
‫خوانده بود و همه كس اورا زيد بسر محمد مي گفتند ‪ ،‬ولي حكم قرآن عظيم الشان چنین نازل شد ‪:‬‬
‫‪-‬اتِكُمْ وَمَا جَعَ ‪-‬لَ‬‫‪-‬اهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَ‪-‬‬‫‪ -‬اللَّائِي تُظَ‪-‬‬ ‫مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَ ‪-‬لَ أَزْوَاجَكُمْ‬
‫ْس‪--‬طُ‬ ‫أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ َقوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ(‪)4‬ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَق َ‬
‫عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِ‪--‬هِ وَلَكِنْ مَا‬
‫تَعَمَّدَتْ ُقلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا َرحِيمًا(‪ )5‬األحزاب ‪5-4 /‬‬

‫مفهوم آيت شريف ( ربنا ال تجعلنا فتنـة للذين كفروا )‬


‫( رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) الممتحنة ‪5/‬‬

‫‪119‬‬
‫نكاح‬
‫نكاح سنت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) * ميباشد و هرگاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته‬
‫‪-‬ته باشد در‬‫‪-‬الي نداش‪-‬‬
‫باشد نكاح بااليش واجب ميباشد هرگاه كسي توانايي جسمي داشته باشد و توانايي م‪-‬‬
‫‪-‬ما بتواند‬
‫مورد آن رسول اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬أي جوانان هرگاه كسي از ش‪-‬‬
‫كه ازدواج نمايد بس بايد ازدواج كند زيرا ازدواج كردن براي جشم و شرمكاه انسان نكهدارن‪--‬ده است ‪ ،‬و‬
‫اكر كسي ازدواج كرده نميتاواند يا توانايي آنرا نداشته باشد بس بايد روزه بگیرد زي‪--‬را روزه ب‪--‬راي او‬
‫وسيله محافظت است ‪ ،‬منظور از حديث شريف اينست كه هرگاه جوان مسلمان توان‪--‬ايي داش‪--‬ته باشد كه‬
‫ازدواج كند مطابق اين امر پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) * حتما بايد ازدواج نمايد ‪ ،‬زيرا از دواج م‪--‬انع‬
‫جشم برناموسهاي مردم ميباشد ‪ ،‬و همچنان انسان را از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد ‪ ،‬و هرگاه كسي‬
‫توانايي جسمي داشته باشد ولي توانايي مصارف مالي ازدواج را نداشته بس او بايد ب‪--‬راي وقايه جشم و‬
‫‪-‬رس‬ ‫جسمش از كناه روزه هاي نفلي بگیرد ‪ ،‬زيرا انسان روزه داردر روزهاي روزه جشمان خود را از ت‪-‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) از ديدن نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مسلمان با تمام بدن خويش روزه ميگیرد‬
‫جشمان خود را از نامحرمان نكهميدارد و گوشهاي خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و حرام حفظ ميكند‬
‫و بزبان خود سخنان ناروا را نميگويد بناء اين جوان در هنك‪--‬ام روز از آنجه توجه اش را به ح‪--‬رام جلب‬
‫ميكند وقايه ميشود ‪ ،‬وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود ‪.‬‬

‫نعمت در ديدكاه ها ي مختلف‬


‫مسلماني ميگويد من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد‬
‫برايش گفتم كه‬

‫نعمتهای الهی‬
‫سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله) ميباشد ‪،‬‬
‫اهلل ( جل جاللـه ) ذات مقدس است خالق همه بشريت است ‪ ،‬مهربانتراز مادرو پ‪--‬در و س‪--‬اير‬
‫دوستان ميباشد ‪ ،‬او تعالى هريك ما را با زيبايي خاصي آفريد ‪ ،‬تمامي ضروريات بدن مارا بدون‬
‫كدام قيمت و مصارف پولي تكميل نمود ‪ ،‬هرگاه به بدن خود متوجه شويم ميبينيم كه هر عضو بدن‬
‫ما ارزش بسيار زيادي دارد ‪ ،‬و هرگاه كدام ما به سبب کدام اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو‬
‫وجود خويش را از دست دهد ‪ ،‬داكتران براي فعال ساختن آن عضو بدن انسان از ن‪--‬زد م‪--‬ريض‬

‫‪120‬‬
‫هزاران دوالر مطالبه مينمايند ‪ ،‬بياييد تصور نماييم كه هرگاه جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي‬
‫ازبين رود و ما از ديدن همهء زيبايي ها جهان محروم كرديم و روز روشن ب‪--‬االي ما شب تاريك‬
‫‪-‬رورت داريد‬ ‫كردد ‪ ،‬هرگاه به نزد طبيبي رويم او براي ما بگويد كه شما به خريداري يك جشم ض‪-‬‬
‫كه شايد جند هزار دوالر تمام شود و يا هم كدام يك از دوستان تان حاضر كردد كه يك جشم خ‪--‬ود‬
‫را به شما هديه دهد ‪ ،‬هرگاه به نزد هزاران دوست بسيار صميمي خويش رويم ‪ ،‬همه ابا ورزند و‬
‫ازهديه دادن جشم خويش برايمان عذر بيش نمايند ‪ ،‬و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار‬
‫ايثار و ازخود كذري يك جشم خود را براي ما هديه دهد ‪ ،‬وما به كمك آن دوست مهربان دوب‪--‬اره‬
‫( البته با تحمل مصارف زياد عمليات ) دو باره به ديدن اين جهان وزيبايي هايش قادر كرديم ‪ ،‬و‬
‫بتوانيم زنده گی خويش را بشكل نورمال آن به بيش بريم موقف ما در مقابل آن دوستيكه چنین‬
‫ايثار نموده است جي خواهد بود ‪ ،‬آيا در تمام عمر مرهون احسانش نخواهيم ب‪--‬ود ‪ ،‬وهرگ‪--‬اه آن‬
‫دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نماييم ‪ ،‬آيا در انجام آن امر تكاسل خواهيم نمود ‪ ،‬وي‪--‬اهم‬
‫كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز ‪ .‬به همين سان ممكن است ساير اعضاي بدن‬
‫خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو بدن ما را به شكل رايكان با تمامي زيبايي‬
‫ها خلق نموده است ‪ ،‬مارا محتاج كسي نكذاشته تا دست طلب بسوي انساني دراز نماييم ‪ ،‬وهرگاه‬
‫هر عضو بدن به قيمت هاي كزاف فروخته ميشد ‪ ،‬جند تن ما ميتوانستيم كه آنرا خريداري نموده و‬
‫وجود خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي است كه ما شكر او را بجا آوريم و آداب‬
‫را با اللـه ( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم‬

‫فرهنك اسالمي‬

‫فرهنك اسالمي و فرهنك هاي ديگران‬


‫‪-‬وده و‬‫‪-‬وي ب‪-‬‬‫تاثير فرهنك ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬ورواج ها در حيات بشر بسيار ق‪-‬‬
‫انسانها هميشه تابع اين امور ميباشند ‪ ،‬ولي بايد در نظر داشت كه زماني آفتاب‬
‫دين مقدس اسالم در شبه جزيره عربي در خشيد و مردم در مكه مكرمه و مدينه‬
‫‪ -‬نمودند ‪ ،‬در آنزمان در ميان‬‫منوره كرايش خويش را به دين مقدس اسالم اعالن‬
‫آنها داراي فرهنك ها ‪ ،‬تقاليد و عنعنات زيادي بودند كه اين تقاليد آنان نه‪--‬اد‬
‫هاي فرهنگی قديمي بسيار عريقي در بين آنان داشت و لي مسلمانان آنروز همه‬

‫‪121‬‬
‫عادات و تقاليد خويش را در مقابل آ يينه قرآن قرار دادند و هر آنجه با اس‪--‬الم‬
‫‪-‬ور‬ ‫مطابقت داشت آنرا بذيرفته و به آن عمل ميكردند ولي عادات ‪ ،‬عنعنات و ام‪-‬‬
‫فرهنگی و كلتوري خويش را كه مخالفت با دين مق‪--‬دس اس‪--‬الم داشت ت‪--‬رك‬
‫نمودند ‪ ،‬تا بتوانند مسلمانان حقيقي شده و مطابق ارشادات الهي عمل نمايند ‪،‬‬
‫زيرا دين مقدس اسالم دين جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري را در‬
‫بر داشته ‪ ،‬و بهبود انسان هم در گرفت ن احكام الهي بصورت كل ميباشد ‪ ،‬زيرا‬
‫حيات بشر زماني تغيير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل تطبيق و عملي كردد‬
‫( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في السلم كافة و ال تتبعوا خط‪--‬وات الش‪--‬يكان ) اي‬
‫مؤمنان شما به دين مقدس ا سالم بص‪--‬ورت كامل داخل ش‪--‬ويد و از كامه‪--‬اي‬
‫شيطان بيروي نكنيد ‪.‬‬
‫اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار نمود و مردم كرايش‬
‫خويش را به دين مقدس اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد سر تسليم نهادند‬
‫‪-‬الم‬‫‪-‬دم درك اس‪-‬‬ ‫‪-‬ويش و يا هم با ع‪-‬‬‫‪ ،‬شايد با تأثير بذيري از تقاليد و عنعنات خ‪-‬‬
‫‪-‬ويش را كه زاده‬ ‫‪-‬ادات و تقاليد خ‪-‬‬‫بصورت متكامل و يكبارجه آن بسياري از ع‪-‬‬
‫فرهنك هاي قديم و غير اسالمي بوده فراموش نكردند خواس‪--‬تد اين ع‪--‬ادات و‬
‫تقاليد را حفظ نموده و به بهانه هاي مختلف از آنها دف‪--‬اع نم‪--‬وده و يا هم در‬
‫هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم ‪ ،‬عالقمندي ش‪--‬ان به تقاليد و‬
‫عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف سيرت پيامبر( صلی اهلل علیه وس‪--‬لم )‬
‫* وصحابه كرام و در دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد ‪ .‬بكونه مث‪--‬ال‬
‫‪-‬ثريت توجه‬ ‫دين مقدس اسالم ميخواهد تا مردم از امور حرام اجتناب نموده و اك‪-‬‬
‫شان به حالل باشد ـ روي اين ملحوظ دين مقدس اسالم حالل را ساده و آسان‬
‫‪-‬تر‬‫ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيش‪-‬‬
‫‪-‬لي اهلل عليه‬
‫‪-‬لم ) ص‪-‬‬ ‫دستياب باشد ‪ ،‬ما در احاديث پيامبر( صلی اهلل علیه وس‪-‬‬
‫وسلم ميخوانيم كه زماني يك صحابي دختر جوان ميداشت براي پيامبر( صلی اهلل‬
‫علیه وسلم ) * عرض مينمود كه دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام م‪--‬ؤمن‬
‫به نكاح شرعي بدهم ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) يكتن از ص‪--‬حابه را كه‬
‫‪-‬نهاد ميكند‬‫هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيش‪-‬‬
‫ولي آن صحابي از فقر و بيجارگی خويش خبر ميدهد وپيامبر( ص‪--‬لی اهلل علیه‬
‫‪-‬تر‬‫وسلم ) صلي اهلل عليه وسلم در مقابل مهر حفظ جند سورهء از قرآن آن دخ‪-‬‬
‫را به نكاح آن صحابي فقير و نادار در مي آورد ‪ ،‬و بدين ص‪--‬ورت آن ش‪--‬خص‬

‫‪122‬‬
‫فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيگ‪--‬یري نمايد ‪ ،‬ولي‬
‫برعكس آن ساده گی در نكاح و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست‬
‫به ساده گی ازدواج امروز ميبينيم كه به سبب عادات ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬و عنعنات غير‬
‫‪-‬اوير‬‫مشروع ازدواج حال ل بسيار سخت و بر مصرف شده و بر عكس آن تص‪-‬‬
‫برهنه ‪ ،‬فلم هاي مبتذل ‪ ،‬كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زي‪--‬اد‬
‫‪-‬روع ازدواج‬ ‫‪-‬ورت حالل و مش‪-‬‬ ‫شده است ‪ ،‬زمان يك جوان مسلمان بخواهد بص‪-‬‬
‫نمايد ‪ ،‬هزاران مشكلي را بايد تحمل نمايد ‪ ،‬او مجبور ميشود كه هزاران ه‪--‬زار‬
‫‪-‬وع ‪،‬‬‫‪-‬اي متن‪-‬‬ ‫افغاني طويانه بدهد ‪ ،‬براي اقارب خويش و اقارب عروس غذا ه‪-‬‬
‫‪-‬ايد‬
‫‪-‬وان كه ش‪-‬‬ ‫‪-‬ارف هن گفت را تهيه نمايد ‪ ،‬آن ج‪-‬‬‫لباس هاي مختلف ‪ ،‬با مص‪-‬‬
‫‪-‬اش ده‬ ‫‪-‬ور است كه مع‪-‬‬ ‫ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشته باشد ‪ ،‬مجب‪-‬‬
‫ساله خود را مصرف عروسي و شيريني خوري و عي‪--‬دي و ن‪--‬وروزي نمايد ‪،‬‬
‫وباآلخره ساليان درازي با قرض داراي خويش دست و كريبان باشد ‪ ،‬و م‪--‬ردم‬
‫اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند و در حاليكه آن جوان و فاميل در هنك‪--‬ام‬
‫‪-‬ان با‬
‫‪-‬ارب ش‪-‬‬ ‫‪-‬خت رنج ميبرند اق‪-‬‬ ‫عروسي و شيريني خوري از قرض و وام س‪-‬‬
‫بوشيدن لباس هاي قشنك ‪ ،‬و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ‪ ،‬اين ن‪--‬وع‬
‫فرهنك ها با فرهنك اسالمي مخالفت داشته و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس‬
‫اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فاميل داماد شوند ‪ ،‬و‬
‫اين ظلم را روا دارند كه يا داماد برايشان مصارف هوتل ‪ ،‬طويانه ‪ ،‬و غ‪--‬يره را‬
‫ببردازد و ياهم از دادن دختر شان معذرت بخواهند ‪ .‬دختر فروشي و خ‪--‬وردن‬
‫طويانه جزء فرهنك اسالم نيست ‪ ،‬اسالم ب‪--‬راي فاميل ع‪--‬روس حق نميدهد كه‬
‫خون داماد را بمكند او را قرض دار سازند ‪ ،‬و بدون در نظر داشت توانايي وي‬
‫‪-‬ان لبيك گويد ‪ .‬اين دوري از‬ ‫‪-‬ات آن‪-‬‬‫‪-‬امي خواهش‪-‬‬ ‫او را مجبور سازند كه به تم‪-‬‬
‫فرهنك اسالمي سبب شده تا هزاران ج‪--‬وان ب‪--‬دون ازدواج به سن سي و جهل‬
‫سالگی برسند ‪ ،‬و نا كزير مرتكب ج‪--‬رايم اخالقي كردند كه كن‪--‬اه همه به دوش‬
‫كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از كلتور و عنعن‪--‬ات خ‪--‬ويش‬
‫بيروي ميكنند ‪.‬‬
‫هرگاه در مراسم خاك سباري جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم‬
‫كه عادات غير اسالمي درين مراسم مسلط‬
‫بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد ما به ع‪--‬وض اينكه در غم و‬
‫اندوه آن دوست از دست رفته توحجه نماييم ‪ ،‬بر عكس آن مي‪--‬بينم كه اق‪--‬ارب‬

‫‪123‬‬
‫متوفى مجبور شده تا براي صرف غذاي عزما دهنده كان حركت نموده و هرگاه‬
‫در خانه خويش بولي نداشته باشد ‪ ،‬فورا در جستجوي قرض ش‪--‬ده و غم او دو‬
‫‪-‬راي دوصد الي سه صد‬ ‫‪-‬روز ب‪-‬‬ ‫‪-‬ور است در جاشت آن‪-‬‬ ‫جند ميشود زيرا او مجب‪-‬‬
‫نفريكه در جنازه اشتراك نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه‬
‫‪-‬را‬
‫‪-‬روعيت آن‪-‬‬ ‫‪-‬دام مش‪-‬‬‫‪-‬ذا را ميخورند به ك‪-‬‬
‫قرار خواهد گرفت ‪ ،‬آنانيكه اين غ‪-‬‬
‫ميخورند آيا خوردن غذا در خانه شخص غم ديده رواست ‪ ،‬آيا دين مقدس اسالم‬
‫‪-‬الف‬‫‪-‬تان را دو جند نمايند ‪ ،‬نه اين مخ‪-‬‬
‫براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوس‪-‬‬
‫‪-‬وده‬‫‪-‬را زير با نم‪-‬‬
‫دين ولي مطابق عادات و تقاليد است ‪ ،‬كه مردم بخش ديني آن‪-‬‬
‫مطابق عادات و رواج خويش حركت ميكنند ‪ ،،‬أيكاش اين ماتم تنها در روز دفن‬
‫‪-‬دند و لي‬‫متوفى ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا يكروز اين رنج را متحمل ميش‪-‬‬
‫بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ‪ ،‬شب هاي جمعه و روز جهل نيز دوام‬
‫داشته و اقارب متوفى مجبورند تا بول زي‪-‬ادي به هرش‪-‬كلي كه ميش‪-‬ود حاصل‬
‫نمايند و براي عزا دهنده كان غذا هاي متن‪--‬وع تهيه نمايند در غ‪--‬ير آن در هر‬
‫مجلسي مورد طعن آنها قرار گرفت ه و مجبور خواهند شد كه اين شرمنده گی و‬
‫مالمتي را به دوش كشند ‪.‬‬
‫اكنون سوال ميشود كه آيا مجبور ساختن مردم ‪ ،‬خوردن غذا ي شان ‪ ،‬و قرض‬
‫‪-‬راحت‬ ‫‪-‬الم است ؟ بص‪-‬‬‫دار ساختن اقارب متوفه مطابق شريعت و دين مقدس اس‪-‬‬
‫ميتوان گفت كه دين مقدس اسالم مخالف ظلم و تجاوز بر ديگران ميباشد ‪ ،‬ونه‬
‫تنها چنین عادات را تاييد نميكند بلكه مسلمانان را از چنین مظالم جدا نهي‬
‫مينمايد ‪ .‬بلكه اسالم همكاري و كمك در مراسم غم را وظيفه هرفرد مس‪--‬لمان‬
‫ميداند ‪ ،‬و هرگاه بخواهيم كه در مراسم تدفين ‪ ،‬عزا داري و غيره احكام اس‪--‬الم‬
‫را مراعات نماييم الزم است تا اقارب مت‪--‬وفى را بك‪--‬زاريم كه متوجه رنج و غم‬
‫خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و ع‪--‬زا داري آن‪--‬ان همكا ري نم‪--‬اييم ‪،‬‬
‫هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ‪ ،‬و يك قطرهء آب آنها را‬
‫نيز ننوشيم ‪.‬‬
‫درمراسم عروسي ازدواج‬
‫اصال دين مقدس اسالم‬

‫‪124‬‬
‫حكم كمك خواستن از اشخاص‬

‫حكم ياد گرفت ن جادو‬


‫ياد گرفت ن جادو حرام و هرگاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ‪ ،‬استعمال سحر هم كفراست ‪،‬‬
‫حكم رد جادو‬
‫هرگاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست‬
‫هرگاه رد جادو با وسايل غير مشروع باشد ‪ ،‬مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آنرا ناجايز ميدانند ‪.‬‬
‫حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو‬
‫اين كار حرام است ‪ ( ،‬عطف ) اتفاق دادن ‪ ،‬و ( صرف ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو حرام ميباشد ‪.‬‬

‫حكم رفتن به نزد كاهنان ( فالبين ها )‬


‫سؤال ‪ :‬بعضي مردم به نزد فالبين ها رفته و و درمورد امور غيبي در آينده از آنان ميبرسند حكم آنها جيست ؟‬
‫جواب ‪ :‬كسانيكه نزد كاهن ( فالبين ) ها ميروند سه حكم دارند ‪:‬‬
‫‪-1‬رفتن به نزد فالبين و پرسيدن از وي بدون اينكه او را در سخنانش تصديق نمايد ‪ ،‬اين كارحرام است و گناه‬
‫‪-‬لم ) ميفرمايد ‪:‬‬
‫آن شخص اينست كه چهل روزه نمازش قبول نميشود ‪ ،‬حضرت نبي كريم ( صلى اهلل عليه وس‪-‬‬
‫( من أتى عرافا فسأله لم تقبل له صالة أربعين يوما او أربعين ليلة ) ( رواه مسلم )‬
‫‪-‬دا جل‬ ‫‪-‬ديق نمايد ‪ .‬اين كفر به خ‪-‬‬ ‫‪-‬البين را تص‪-‬‬
‫‪ -2‬اينكه به نزد آن فالبين رفته از او سوالي نمايد و جواب آن ف‪-‬‬
‫جالله ) ميباشد ‪ .‬زيرا درين كار بشر را در دعواي دانستن غيب تصديق نموده است ‪ ،‬اهلل ( جل الله ) ميفرمايد ‪:‬‬
‫( قل ال يعلم من في السماوات و األرض الغيب إال اهلل ) النمل ‪65/‬‬
‫‪-3‬اينكه به نزد فالبين رفته او را سوالي كند تا دروغش را به مردم بفهماند ‪ ،‬و براي مردم بگويد كه اين‬
‫كمراهي ‪ ،‬و كهانت است ‪ ،‬اين عمل كناه نيست ‪.‬‬

‫‪125‬‬
‫حكم بند نمودن نظربند‬
‫بروايت احمد ابوداوود ‪ ،‬و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) ( إن الرقى و‬
‫التمائم و التولة شرك )‬
‫عن عقبه بن عامر ( رضي اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال ‪ :‬من تعلق تميمة فال أتم اهلل له ‪،‬‬
‫و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )‬
‫تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ‪ ،‬جن ‪ ،‬و م‪--‬رض در ك‪--‬ردن و يا باربند اطف‪--‬ال‬
‫آويزان ميكنند ‪ .‬مانند استخوان ها ‪ ،‬مهره ها ‪ ،‬ميخ ها ‪ ،‬طلسم ها ‪ 1/162‬فتاوى المرأة المسلمة ‪.‬‬

‫شوم گرفت ن بعضي از روز ها ماه و عدد ها‬


‫سؤال ‪ :‬بعضي از مردم ماه صفر را شوم ميدانند و سفر در آن را خطرناك و بعضي ها هم بعضي روزها را‬
‫شوم ميدانند و در آن سفر را‬
‫سؤال ‪ :‬شوم دانستن ماه ها از عادات جاهلي است ( حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( ال‬
‫عدوى و ال طيرة و ال هامة و ال صفر) رواه البخاري و مسلم ‪.‬‬
‫همچنان در زمان جاهليت روز جهار شنبه را شوم ميدانستند و نكاح نمودن در شهر شوال را نيز شوم ميدانستند ‪،‬‬
‫و حضرت بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) ميگويد ‪ :‬تزوجني رسول اهلل ( صلى اهلل عليه وسلم ) في شهر ش‪--‬وال‬
‫فمن كان عنده أحظى مني ) فتاوى المرأة المسلمة ‪ ،‬تاليف محمد بن ابراهيم الشيخ و ديگران ‪ ،‬حمعية احياء التراث‬
‫االسالمي ‪1/133 ،‬‬
‫حكم استخفاف و استهزاء به دين‬
‫سوال ‪ :‬بعضي مردم فكاهي هايي ميگويند كه درآن اهلل ( جل جالله ) را ( العياذ باهلل ) به استهزاء و مسخره‬
‫ميكيرند ‪ ،‬حكم اين نوع فكاهي ها جيست ؟‬
‫( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا قد كفرتم بعد‬
‫ايمانكم ) التوبه ‪65‬‬
‫مسخركي به دين خدا ‪ ،‬دشنان دادن دين ‪ ،‬دشنام دادن خدا و پيامبر‪ ،‬و مسخره كي به خ‪--‬دا و پي‪--‬امبر كفريست كه‬
‫انسان را از ملت اسالم خارج ميكند‪ 141 /1‬فتاوى المرأة المسلمه‬

‫خود سازي يا جامعه سازي كار برد دين‬


‫موتر بنج كار آرايي شده تا كه موتر شده است ‪:‬‬
‫‪ -6‬كشف معدن‬

‫‪126‬‬
‫استخراج معدن‬ ‫‪-7‬‬
‫ذوب معــدن‬ ‫‪-8‬‬
‫قطعه سازي‬ ‫‪-9‬‬
‫اتصال اين قطعه‬ ‫‪-10‬‬

‫دين جي كار ميكند ‪ ،‬هركاري را ما براي ساختن يك ماشين ميكنيم ‪ ،‬دين‬


‫باالي ما ميكند‬
‫‪ -1‬دين ما را كشف ميكند ‪ ،‬اكر دين نباشد ما خود را كشف نكرده ايم‬
‫‪ ،‬مثال كسانيكه دين ندارد ‪ ،‬نظريات مختلف دارند ‪ ،‬يكي ميگويد‬
‫ااساس انسان شهورت است‪ ،‬ديگري ميگويد اانسان يك موجود‬
‫اقتصادي است ‪ ،‬هرگ‪-‬اه خ‪-‬ورد ن اكر امتي‪-‬از باشد حيوان‪-‬ات‬
‫بيشترميخورد ‪ ،‬بلند بردن وزن اكر كمال باشد ‪ ،‬مورجه بنج‪--‬اه‬
‫جند خود بار ميبرد ‪ ،‬اكر ديدن كمال باشد بعضي حيوان‪--‬ات زير‬
‫برف را ميبينند ‪ ،‬اكر بو نمودن كمال باشد بعضي از حيوانات با‬
‫بونمودن زود كشف ميكند ‪ ،‬بلكه دين براي انسان جيز ديگ‪--‬ري‬
‫ميگويد ‪:‬‬
‫توخليفه است‬
‫يخرجهم من الظلمات إلى النور‬
‫دين انسان را مياموزاند كه‬
‫‪ -2‬دين ما را استخ‬
‫‪ -3‬راج ميكند مثل معدن‬
‫‪ -4‬ذوب معــدن‬
‫‪ -5‬قطعه سازي‬
‫‪ -6‬اتصال اين قطعه‬
‫‪-7‬‬

‫‪127‬‬
‫العقيدة في اللغــة ‪ :‬هو العقد والرب‬
‫! للمعرفــة‬ ‫العقيدة ‪ :‬من عقد في القلب‬
‫دور العقيدة و كيف يبحث عنها‬
‫دورها اهم روح التي يتحرك بها كل الشيء كدور الروح في الجسد‬
‫العقيدة هي السائق‬

‫يجب على االنسان أن يعرف العقيدة نقلية و عقليــة‬


‫اإلمام ابوحنيفه كان تلميذ جعفر الصادق‬

‫اخالص‬
‫تفسير نمونه در تفسيرآيت دوم سوره زمر )( إال هلل الدين الخالص ) ميفرمايد ‪:‬‬
‫در آيه بعد بار ديگر روى مساءله ((اخالص )) تاءكيد كرده مى گويد آگاه باشيد دين خ‪33‬الص‬
‫از آن خدا است ! (اال هلل الدين الخالص )‪.‬‬
‫اين عبارت تاب دو معنى دارد‪:‬‬
‫نخست اينكه ‪ :‬آنچه را خدا مى پذيرد تنها دين خالص اس‪33‬ت ‪ ،‬و تنه‪33‬ا تس‪33‬ليم بيقي‪33‬د و ش‪33‬رط در‬
‫برابر فرمان او است و هر گونه ش‪33‬رك و ري‪33‬اء و آميختن ق‪33‬وانين الهى ب‪33‬ه غ‪33‬ير آن م‪33‬ردود و‬
‫مطرود است ‪.‬‬
‫ديگر اينكه ‪ :‬دين و آئين خالص را تنها از خدا بايد گرفت ‪ ،‬چرا كه هر چه ساخته و پرداخته‬
‫افكار انسانها است نارسا است ‪ ،‬و آميخته با خطا و اشتباه است ‪.‬‬
‫ولى با توجه به آنچه در ذيل آيه سابق آمد معنى اول مناسبتر به نظ‪33‬ر مى رس‪33‬د‪ ،‬چ‪33‬را ك‪33‬ه در‬
‫آنجا فاعل اخالص ‪ ،‬بندگان هستند‪ ،‬بنابراين خلوص در آيه مورد بحث نيز بايد از ناحيه آنها‬
‫رعايت شود‪.‬‬
‫شاهد ديگر اين سخن حديثى است كه از پيغمبر گ‪33‬رامى (ص‪33‬لى هّللا علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) نق‪33‬ل‬
‫شده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد‪ :‬يا رسول هللا ! انا نعطى اموالنا التماس الذكر‬
‫فهل لنا من اجر؟ فقال رسول هللا (ص‪33‬لى هّللا علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) ال‪ ،‬ق‪33‬ال ي‪33‬ا رس‪33‬ول هللا ! ان‪33‬ا‬

‫‪128‬‬
‫نعطى التماس‍ االجر و الذكر فهل لنا اجر؟ فقال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) ان‬
‫هللا تعالى ال يقبل اال من اخلص له ‪ ،‬ثم تال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) ه‪33‬ذه االي‪33‬ة‬
‫اال هلل الدين الخالص ‪ :‬اى رسول خ‪33‬دا (ص‪33‬لى هّللا علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) م‪33‬ا ام‪33‬وال خ‪33‬ود را ب‪33‬ه‬
‫ديگران مى بخشيم تا اسم و رسمى در ميان مردم پيدا كنيم آيا پاداشى داريم ؟ فرمود نه ‪.‬‬
‫مجددا عرض كرد‪ :‬گاهى هم براى اجر الهى و هم به دست آوردن نام مى بخشيم آي‪33‬ا پاداش‪33‬ى‬
‫داريم ؟ پيامبر فرمود‪ :‬خداوند چ‪33‬يزى را قب‪33‬ول نمى كن‪33‬د مگ‪33‬ر اينك‪33‬ه خ‪33‬الص ب‪33‬راى او باش‪33‬د‪،‬‬
‫سپس اين آيه را تالوت كرد ((اال هلل الدين الخالص ))‪.‬‬
‫به هر حال اين آيه در حقيقت بيان دليل براى آي‪33‬ه قب‪33‬ل اس‪33‬ت ‪ ،‬در آنج‪33‬ا مى گوي‪33‬د‪ :‬خ‪33‬دا را از‬
‫روى اخالص عبادت كن ‪ ،‬و در اينجا مى افزايد‪ :‬بدانيد خدا تنها عمل خالص را مى پذيرد‪.‬‬
‫در آيات قرآن و احاديث اسالمى روى مساءله اخالص بسيار تكيه شده اس‪33‬ت ‪ ،‬ش‪33‬روع جمل‪33‬ه‬
‫مورد بحث با ((اال)) كه معموال براى جلب توجه گفته مى شود نشانه ديگرى نيز ب‪33‬ر اهميت‬
‫اين موضوع است ‪.‬‬
‫تفسير الميزان در آيت دوم سوره زمر ميكويد ‪:‬‬

‫از خالل آيات اين سوره برميآيد كه مشركين معاصر رس‪33‬ول خ‪33‬دا (ص‪33‬لي الي‪33‬ه علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و‬
‫سلم ) از آن جناب درخواست كردهاند كه از دعوتش به سوى توحيد و از تعرض به خ‪33‬دايان‬
‫ايشان صرف نظر كند‪ ،‬وگرنه نفرين خدايان گريبانش را خواه‪33‬د گ‪33‬رفت‪ .‬در پاس‪33‬خ آن‪33‬ان اين‬
‫سوره كه به وجهي قرين سوره ص است‪ ،‬نازل شده و به آن جناب تاكيد ك‪33‬رده ك‪33‬ه دين خ‪33‬ود‬
‫را خالص براى خداى سبحان كند‪ ،‬و اعتنايي ب‪33‬ه خ‪33‬دايان مش‪33‬ركين نكن‪33‬د‪ ،‬و عالوه ب‪33‬ر آن ب‪33‬ه‬
‫مشركين اعالم نمايد كه مامور به توحيد و اخالص دين است‪ ،‬توحيد و اخالصي ك‪33‬ه آي‪33‬ات و‬
‫ادله وحي و عقل همه بر آن ت‪3‬واتر دارن‪3‬د‪ .‬و ل‪3‬ذا ميبي‪3‬نيم خ‪3‬داى س‪3‬بحان در خالل س‪3‬وره چن‪3‬د‬
‫نوبت كالم را متوجه اين مساله ميسازد‪ ،‬مثال در آغاز سوره ميفرمايد ‪ :‬فاعبد هللا مخلص‪33‬ا ل‪33‬ه‬
‫الدين و باز در آيه بعدى ميفرمايد ‪ :‬ا هلل الدين الخالص سپس در وس‪33‬ط س‪33‬وره دوب‪33‬اره ب‪33‬ه اين‬
‫مساله بر ميگردد و ميفرمايد ‪ :‬قل اني امرت ان اعبد هللا مخلص‪3‬ا ل‪3‬ه ال‪3‬دين و ب‪3‬از در آي‪3‬ه ‪14‬‬
‫ميفرمايد ‪ :‬قل هللا اعبد مخلصا له دي‪33‬ني و در آي‪33‬ه ‪ 15‬ميفرماي‪33‬د ‪ :‬فاعب‪33‬دوا م‪3‬ا ش‪33‬ئتم من دون‪33‬ه‪.‬‬
‫آنگاه در آيه ‪ 30‬اعالم ميدارد كه ‪ :‬انک ميت و انهم ميت‪33‬ون ‪ ...‬و در آي‪33‬ه ‪ 36‬ميپرس‪33‬د ‪ :‬اليس‬
‫هللا بكاف عبده و يخوفونک بالذين من دونه و در آيه ‪ 39‬تهدي‪33‬د ميكن‪33‬د ب‪33‬ه اينك‪33‬ه ‪ :‬ق‪33‬ل ي‪33‬ا ق‪33‬وم‬
‫اعمل‪3‬وا علي مك‪3‬انتكم اني عام‪3‬ل و در آي‪3‬ه ‪ 64‬ميفرماي‪3‬د ‪ :‬ق‪3‬ل ا فغ‪3‬ير هللا ت‪3‬امروني اعب‪3‬د ايه‪3‬ا‬
‫الجاهلون و همچ‪33‬نين اش‪3‬ارات ديگ‪3‬رى ك‪3‬ه هم‪3‬ه دلت ب‪33‬ر اين دارد ك‪3‬ه مش‪3‬ركين از آن جن‪3‬اب‬
‫خواسته بودند دست از دعوت به توحيد بردارد‪ .‬آنگاه به استدل بر يكتايي خ‪33‬دا در رب‪33‬وبيت و‬
‫الوهيت پرداخته‪ ،‬هم از طري‪33‬ق وحي و هم از طري‪33‬ق بره‪33‬ان عقلي‪ ،‬و هم از راه مقايس‪33‬ه بين‬
‫مومنين و مشركين‪ ،‬آن را اثبات ميكند‪ .‬و مقايسه مزبور مقايسهاى لطي‪33‬ف اس‪33‬ت‪ .‬چن‪33‬د ن‪33‬وبت‬
‫مومنين را به بهترين اوصاف ستوده‪ ،‬و به پاداشهايي كه به زودى در آخ‪33‬رت دارن‪33‬د بش‪33‬ارت‬
‫ميدهد‪ .‬و هر جا سخن از مشركين ب‪33‬ه مي‪33‬ان آورده ‪ -‬عالوه ب‪33‬ر وب‪33‬ال اعمالش‪33‬ان‪ ،‬ك‪33‬ه در دني‪33‬ا‬
‫گريبانشان را ميگيرد‪ ،‬وبالي نظير آن وبالها كه به ساير امتهاى گذشته به كيف‪3‬ر تك‪33‬ذيب آي‪33‬ات‬

‫‪129‬‬
‫خدا رسيد‪ ،‬و آن عبارت بود از خ‪33‬وارى در دني‪33‬ا ك‪33‬ه البت‪33‬ه ع‪33‬ذاب آخ‪33‬رت قاب‪33‬ل مقايس‪33‬ه ب‪3‬ا آن‬
‫نيست ‪ -‬ايشان را به خسران و عذاب آخرت بشارت ميدهد‪ .‬و به همين منظور در اين س‪33‬وره‬
‫‪ -‬و مخصوصا در آخرش ‪ -‬روز قيامت را به روشنترين اوصافش وصف كرده‪ ،‬و در همين‬
‫جا سوره را خاتمه داده است ‪ .‬و اين س‪33‬وره ب‪33‬ه ش‪33‬هادت س‪33‬ياق آي‪33‬اتش در مك‪33‬ه ن‪33‬ازل ش‪33‬ده‪ ،‬و‬
‫چنين به نظر ميرسد كه يک دفع‪33‬ه ن‪33‬ازل ش‪33‬ده باش‪33‬د‪ ،‬چ‪33‬ون آي‪33‬ات آن بس‪33‬يار ب‪33‬ه هم مرب‪33‬وط و‬
‫متصل است‪ .‬و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم‪ ،‬هم از طريق وحي دعوت ميكند‪ .‬و هم از‬
‫طريق حجتهاى عقلي‪ ،‬و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (ص‪33‬لي الي‪33‬ه علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و‬
‫سلم ) ميكند‪ .‬تنزيل الكتاب من هللا العزيز الحكيم كلمه تنزيل الكتاب خبر است‬

‫امتيازات دين‬
‫‪ -1‬دين قداست دارد چون قانون خداست ‪ ،‬هرگاه ما دين مقدس الهي را با س‪--‬اير ابتك‪--‬ارات و روش‬
‫هاي بشري مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ‪ ،‬بگونه مثال هرگ‪--‬اه‬
‫براي پسري گفته شود كه پدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا صدا ميزند ‪ ،‬اين توصيه پدر و اس‪--‬تاد‬
‫قداست دارد نسبت به اينكه براي ان طفل گفته شود كه مردي ترا صدا ميزند ‪ ،‬و برايت ام‪--‬ري ميكند ‪،‬‬
‫آن جوان به هدايت يك مرد عادي آنقدر قداست نميدهد ولي بالمقابل‬

‫دين اسالم داراي دوبخش‬


‫مادي ومعنـــوي‪ 3‬ميباشــد‬

‫‪130‬‬
‫داليل مردمان بيدين‬
‫فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد زيرا با فهمي‪33‬دن‬
‫داليل آنان كه همه به اساس وسوسه هاي شيطاني ميباش‪33‬د ‪ ،‬انس‪33‬ان ميتوان‪33‬د خ‪33‬ود را‬
‫از چ‪33‬نين وسوس‪33‬ه ه‪33‬اي نج‪33‬ات ده‪33‬د ‪ ،‬ق‪33‬رآن عظيم الش‪33‬ان وس‪33‬نت پي‪33‬امبر و س‪33‬خنان‬
‫دانشمندان اسالمي داليل آنان را بيان داشته وبراي ما ميفهمانند كه چگون‪33‬ه ش‪33‬يطان‬
‫بسياري از مردم را با بعضي از داليل پوچ و اوهام وشبهات از راه حق منص‪33‬رف‬
‫ميسازد ‪ ،‬و بهتراست رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هن‪33‬وز هم ق‪33‬وي و‬
‫مستحكم سازيم ‪.‬‬
‫ون)‬ ‫ك ِم ْن ِع ْل ٍم إِ ْن هُ ْم إِاَّل يَ ْخر ُ‬
‫ُص ‪َ 3‬‬ ‫‪3‬ان َم‪33‬ا َعبَ ‪ْ 3‬دنَاهُ ْم َم‪33‬ا لَهُ ْم بِ ‪َ 3‬ذلِ َ‬ ‫َوقَ‪33‬الُوا لَ‪ْ 3‬‬
‫‪3‬و َش ‪3‬ا َء الرَّحْ َم‪ُ 3‬‬
‫الزخرف‪20/‬‬
‫عادات مجرمان‬
‫( إن الذين أجرموا‪ 3‬كانوا من الذين آمنوا يضحكون ‪ ...‬يتغامزون )‬

‫‪131‬‬
‫مجرمان چگونه دعوتگران راه حق را آسيب ميرسانند ؟‬
‫هرگاه به آيات قرآني بصورت دقيق متوجه شويم ميابيـم كه هر دع!!وتگر‬
‫!خاص‬ ‫!اكل توسط اش!‬ ‫!ردد كه اين مش!‬ ‫راه حق به يك سلسله مشكالت روبرو ميك!‬
‫بيخبر از دين صورت ميبذيرد ‪ ،‬دانشمندان اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند‬
‫كه مسلمان مخلص هميشه مورد تاخت و تاز بيخردان قرار ميگيرد و روي همين‬
‫!رآن‬ ‫!ايحي دارد كه ق!‬ ‫اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزندش نص!‬
‫عظيم الشان نصيحت هاي او را نقل مينمايد ‪ ،‬تا عبرتي براي ره!!روان راه حق‬
‫عنْ الْمُنكَ!! ِر‬
‫! وَأْ ُمرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْ!!هَ َ‬
‫كردد ‪ ،‬حضرتش ميفرمايد (يَابُنَيَّ أَقِمْ الصَّلَاةَ‬
‫عزْمِ الْأُمُورِ) لقمان ‪ 17/‬اي بسرم ‪ ،‬نماز را ادا‬ ‫علَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ َ‬‫وَاصْبِرْ َ‬
‫!يبت‬ ‫!دي ها منع نما و در مص!‬ ‫!وت كن و از ب!‬ ‫نما ‪ ،‬و مردمان را به راه نيك دع!‬
‫هاييكه متوجه ات ميشود صبر نما ‪ ،‬اين است عزم را سخ در امور ‪.‬‬
‫علماي اسالم ميبرسند كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نم!!ود تا‬
‫بعد از دعوت به راه حق در مصيبت ها صبر نمايد ‪ ،‬و علتش را همين ميدانند كه‬
‫هر داعي راه حق حتما به مصيبتي مبتال ميكردد كه الزم است صبر اختيار نمايد‬
‫‪ .‬دانشمند ديگري ميگويد كه بعد از ( إياك نعبد ) در نماز هاي خويش ( اي!!اك‬
‫نستعين ) را ميخوانيم ‪ ،‬زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي در‬
‫!تعانت و كمك اللـه ( جل جالله ) (جل جالله ) به‬ ‫!ان با اس!‬ ‫!ال دارد كه انس!‬ ‫قب!‬
‫رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد ‪.‬‬
‫ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ‪ ( :‬دعوت كننده به نيكي ها و منع‬
‫كننده از بدي حتما ضرري را متقبل ميكردد ‪ ،‬بناء لقمان بسرش را به صبر امر‬
‫نمود ‪.‬‬
‫نوعيت اذيت‬
‫!وت ميكنند ‪ ،‬به يك‬ ‫آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و مردم را به نيكي ها دع!‬
‫سلسله از مصيبت ها و رنج ها مبتال ميكردد كه قرآن عظيم الشان ن!!وعيت اذيت‬
‫آنانرا چنین تعريف نموده است ‪:‬‬
‫‪ ( -1‬خنده و استهزاء نمودن ) ‪ :‬اللـه ( جل جالله ) متع!!ال ميفرمايد ‪ ( :‬إِنَّ‬
‫َض!!حَكُونَ ) المطففين ‪ 29/‬مجرم!!ان بر‬ ‫الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُ!!وا ي ْ‬
‫مؤمنان خنده ميكنند ‪ ،‬اين برنامه مجرمان است كه براي ضعيف ساختن مؤمن!!ان‬
‫آنها را به مسخره گرفت ه و بر آنان ميخندند ‪.‬‬

‫‪132‬‬
‫!ادت دارند كه با‬ ‫!رم ع!‬ ‫‪ -2‬غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن ‪ :‬مردمان مج!‬
‫اشارات و لمز وغز و استخدام كنايات بر مؤمنان ضرر ميرسانند ( و َإِذَا مَ!!رُّوا‬
‫بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ) المطففين‪ 30 /‬هرگاه بر مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و‬
‫استهزاء بنكرند ‪.‬‬
‫‪ -3‬برمؤمنان فكاهي گفتن ‪ :‬مردمان مجرم عادت دارند كه با يكجا شدن با بقيه‬
‫مجرمان از جمالت استهزاء آميز كار گرفت ه مؤمنان را مورد ريشخند و نيشخند‬
‫خود قرار ميدهند و بر آنان فك!!اهي ميگويند و ميخندند ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) ()‬
‫!ون از‬ ‫!وا فَكِهِينَ ) المطففين ‪ 31/‬و ج!‬‫!وا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ!‬
‫ميفرمايد ‪ ( :‬وَإِذَا انقَلَبُ!‬
‫!اهي با هم‬ ‫حضور محفل مؤمنان بسوي كسان خود باز كردند به سخن مزاح و فك!‬
‫تفريح ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -4‬نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نمودن ‪ :‬برنامه ديگر مجرمان اينست‬
‫كه مؤمنان حقيقي را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديگران ميگويند كه كه‬
‫اين مردمان كمراه اند از حقيقيت خبر ندارند ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) () ميفرمايد (‬
‫وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين‪ 32 /‬و جون مؤمنان را ببينند گويند‬
‫‪ :‬ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند ‪.‬‬

‫قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد كه برنامه مجرمان هميشه و در‬
‫طول تاريخ حيات بشر همين بوده كه با خنده ها ‪ ،‬نيشخند ها ‪ ،‬اشارات كنايه آميز‬
‫‪ ،‬فكاهي گفتن ‪ ،‬و مؤمنان را منحرف و كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند‬
‫‪ .‬و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و يكتا برس!!تي را با نيت خ!!ير‬
‫رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند ‪.‬‬

‫)‪.‬‬
‫ميگويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬ ‫جاللين در تفسير وسيله‬

‫‪133‬‬
‫ايمان هاي مقبول‬
‫همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما ب‪33‬ه وح‪33‬دانيت اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) ايم‪33‬ان‬
‫داريم وتمامي احكام الهي را بدون كم وكاست ميبذيريم ‪ ،‬ولي نقط‪33‬ه يي مهم اينس‪33‬ت ك‪33‬ه ك‪33‬دام‬
‫ايمان ها مورد قبول باركاه بروردكار است ؟ ايمان مقب‪33‬ول ب‪33‬ه اس‪33‬اس و زيربن‪33‬اي اس‪33‬تواري‬
‫محكم ميباشد كه ميتوان در جمله ايمان هاي مقبول اين ايمانها را بكونه مثال بيان داشت ‪:‬‬
‫‪ -1‬ايمان به اس‪33‬اس فك‪33‬ر‪( :‬الَّ ِذينَ يَ‪3ْ 3‬ذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًم‪33‬ا َوقُ ُع‪33‬ودًا َو َعلَى ُجنُ‪33‬وبِ ِه ْم َويَتَفَ َّكرُونَ فِي‬
‫ار ) آل‬‫اب النَّ ِ‬
‫ك فَقِنَ‪33‬ا َع‪َ 3‬ذ َ‬ ‫ض َربَّنَ‪33‬ا َم‪33‬ا خَ لَ ْقتَ هَ ‪َ 3‬ذا بَ‪33‬ا ِطاًل ُس ‪3‬ب َْحانَ َ‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫اوا ِ‬ ‫‪3‬ق َّ‬
‫الس ‪َ 3‬م َ‬ ‫خ َْل‪ِ 3‬‬
‫عمران ‪ 191/‬مؤمنان حقيقي كساني اند كه اللـه ( جل جالله ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) را در‬
‫حالت ايستاده ‪ ،‬نشسته و بربهلوخفته ياد مينمايند ‪ ،‬و در بيدايش آس‪33‬مانها و زمين فك‪33‬ر‬
‫ميكنن‪33‬د ‪ ،‬و ميگوين‪33‬د ‪ :‬بروردك‪33‬ارا اين هم‪33‬ه را باط‪33‬ل خل‪33‬ق نك‪33‬رده اي ‪ ،‬ب‪33‬اكي اس‪33‬ت‬
‫مرترا ‪ ،‬مار از عذاب دوزخ نكهدار )‬
‫‪ -2‬ايمان با همراي عمل ( آمنوا و عملوا الصالحات ) ف‪33‬رق بين مس‪33‬جد مس‪33‬اجد المس‪33‬اجد‬
‫صالح ‪ ،‬صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعم‪3‬ال ش‪3‬ان ص‪3‬الح‬
‫است ‪.‬‬
‫‪ -3‬ايمان بايدار ( قالوا ربنا هللا ثم استقاموا ) هركسي بايد بداند كه جقدر ايمان‬
‫دارد ‪ ،‬اكر بخاطر يك روبيـه دروغ ميگويد ‪ ،‬ايمانش به اندازه يكروبيه است ‪ ،‬واكر بخ‪33‬اطر‬
‫صد روبيه است ‪ ،‬به همين شكل ‪.‬‬
‫ايمان پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) جق‪33‬در ب‪33‬ود ؟ زم‪33‬اني كف‪33‬ار مك‪33‬ه‬
‫براي دست كشيدن از دعوت به اسالم وهمكون شدن با ايشان به پيامبر( صلی هللا علیه وسلم‬
‫) بيشنهادات مال ‪ ،‬قدرت و ازدواج را نمودند ‪ ،‬پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) ( ص‪33‬لى هللا‬
‫عليه وسلم ) برايشان گفت ‪ :‬هرگاه آفتاب را به دست راستم نهي‪33‬د و مهت‪33‬اب را ب‪33‬ه دس‪33‬تم جبم‬
‫دهيد من ازراه دعوت برنميكردم ‪.‬‬
‫يعني اكر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داش‪33‬ته باش‪33‬يد ب‪33‬رايم ف‪33‬راهم‬
‫سازيد من راه دعوت به اسالم را هركز ترك نميكنم ‪.‬‬
‫اين بود قوت ايمان آنحضرت صلى هللا عليه وسلم‬
‫‪ -4‬ايمان خالص ‪ ( :‬الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم )‬

‫‪134‬‬
‫علت گريز مردم از دين‬
‫براي بسياري از مردم اين س‪33‬ؤال پي‪33‬دا ميش‪33‬ود ك‪33‬ه ب‪33‬ا وج‪33‬ود اين دالي‪33‬ل زي‪33‬ادي ك‪33‬ه خوان‪33‬ديم ‪،‬‬
‫فطرت ‪ ،‬عقل ‪ ،‬علم ودانش همه اين موضوع را ث‪33‬ابت ميكن‪33‬د ك‪33‬ه ي‪33‬ك انس‪33‬ان عاق‪33‬ل ‪ ،‬ص‪33‬احب‬
‫فطرت سليم ‪ ،‬ودانشمند بايد كرايش زيادي به دين مقدس اس‪33‬الم داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬بس علت ف‪33‬رار‬
‫مردم از دين جيســت ؟‬
‫در باسخ ميتوان كفت كه يك سلسله از اموري وجود دارد كه سبب دوري وتنفر م‪33‬ردم از دين‬
‫ميكردد كه عبارت اند از ‪:‬‬
‫‪ -1‬ندانستن حقــايق دين ‪ :‬مشكل اساس‪33‬ي اينس‪33‬ت ك‪33‬ه بس‪33‬ياري ازم‪33‬ردم حق‪33‬ايق دي‪33‬ني را درك‬
‫نكرده وفكر ميكنند كه زنده گي دني‪33‬ا همـهء آنچ‪33‬ه اس‪33‬ت ك‪33‬ه انس‪33‬ان باي‪33‬د ب‪33‬دان اهتم‪33‬ام حاص‪33‬ل‬
‫نمايد ‪ ،‬اين انسان زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نم‪33‬وده روحش را از‬
‫بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرعون ساليان ط‪33‬والني دع‪33‬واي خ‪33‬دايي ميك‪33‬رد ‪ ،‬و س‪33‬خنان پي‪33‬امبر را ب‪33‬ه‬
‫مسخره گي ميگرفت ‪ ،‬وداليلي را بيان ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داش‪33‬ت ‪ ،‬ومس‪33‬ير‬
‫اساسي خويش را فراموش كرده بود ‪ ،‬ولي زمانييكه عزرائيل ( عليه الس‪33‬الم ) را ب‪33‬ه چش‪33‬مان‬
‫خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان مرگ پ‪33‬رده غيب دور ش‪3‬ده وانس‪33‬ان ب‪33‬ا چش‪33‬مان خ‪3‬ويش مل‪3‬ك الم‪3‬وت را‬
‫ميبيند ‪ ،‬فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ‪ ،‬قرآن عظيم الش‪33‬ان قص‪33‬ه يي فرع‪33‬ون را چ‪33‬نين بي‪33‬ان‬
‫يل َوأَنَ‪33‬ا ِم ْن‬
‫َت بِ‪ِ 3‬ه بَنُ‪33‬و إِ ْس‪َ 3‬رائِ َ‬ ‫ت أَنَّهُ اَل إِلَ‪3‬هَ إِاَّل الَّ ِذي آ َمن ْ‬
‫ال آ َم ْن ُ‬ ‫ميدارد ‪َ ( :‬حتَّى إِ َذا أَ ْد َر َكهُ ْال َغ َر ُ‬
‫ق قَ َ‬
‫ْال ُم ْسلِ ِمينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت ‪ :‬ايمان آوردم به اينكه هيچ خدايي نيست بج‪33‬ز آن خ‪33‬دايي‬
‫ك‪33‬ه اوالده يعق‪33‬وب علي‪33‬ه الس‪33‬الم ب‪33‬ه آن ايم‪33‬ان آورده اس‪33‬ت ‪ ،‬و من از جمل‪33‬ه مس‪33‬لمانان هس‪33‬تم ‪.‬‬
‫يونس ‪ 90/‬زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به چشمان ديد ‪ ،‬دانست‬
‫كه آنچه حضرت موسى عليه الس‪33‬الم ميگفت ح‪33‬ق ب‪33‬ود ‪ ،‬ومن ب‪33‬ا تك‪33‬بر از پ‪33‬يروي ح‪33‬ق دوري‬
‫نمودم ‪ ،‬بناء اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان چ‪33‬نين اش‪33‬خاص را بع‪33‬د ازدي‪33‬دن مل‪33‬ك الم‪33‬وت ب‪33‬ه‬
‫وجود اللـه ( جل جالله ) اعتراف ميكند نميپذيرد ‪ ،‬وروي همين علت در جواب فرعون گفت‬
‫ك لِتَ ُك‪33‬ونَ لِ َم ْن ْ‬
‫خَلفَ‪33‬كَ آيَ‪3‬ةً‬ ‫َصيْتَ قَ ْب ُل َو ُك ْنتَ ِم ْن ْال ُم ْف ِس ِدينَ (‪)91‬فَ‪ْ 3‬‬
‫‪3‬اليَوْ َم نُنَجِّي‪َ 3‬‬
‫ك بِبَ‪َ 3‬دنِ َ‬ ‫‪( :‬أَاآْل نَ َوقَ ْد ع َ‬
‫اس ع َْن آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ ) يونس ‪ 92 3 -91/‬اكن‪33‬ون ( اين اع‪33‬تراف را ميك‪33‬ني )‬ ‫َوإِ َّن َكثِيرًا ِم ْن النَّ ِ‬
‫درحاليكه قبال نافرماني ك‪3‬ردي و از جملهء انس‪3‬انهاي فس‪3‬اد ك‪3‬ار ب‪3‬ودي ‪ ،‬ام‪3‬روز م‪3‬ا ب‪3‬دن ت‪3‬را‬
‫( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه براي مردمان آين‪33‬ده نش‪33‬انه يي از نه‪33‬ايت‬
‫متكبران باشي ‪ ،‬و بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال ايمان او را نپذيرفت زي‪3‬را ‪ ،‬ايم‪3‬ان ي‪3‬ك ام‪3‬ر غي‪3‬بي اس‪3‬ت و هرگ‪3‬اه‬
‫انسان درهنگام مردن به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد قب‪33‬ول پروردگ‪33‬ار ق‪33‬رار‬
‫نميگيرد ‪.‬‬

‫‪135‬‬
‫ك اَل يَنفَ‪ُ 3‬ع نَ ْف ًس‪3‬ا‬ ‫ت َربِّ َ‬ ‫اللـه ( جل جالله ) متعال درين ب‪3‬اره ميفرماي‪3‬د ‪ ( :‬يَ‪3‬وْ َم يَ‪3‬أْتِي بَعْضُ آيَ‪3‬ا ِ‬
‫َت ِم ْن قَ ْب ُل َ) األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات ق‪33‬درت پروردگ‪33‬ارت‬ ‫إِي َمانُهَا لَ ْم تَ ُك ْن آ َمن ْ‬
‫آشكار گردد ‪ ،‬درين روز ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اضافه شدن بعضي از خرافات به دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان ني‪33‬از‬
‫دارد ‪ ،‬وانسانها عقال وفطرتا به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هرگاه شما تشنه باشيد ‪ ،‬و ب‪33‬راي‬
‫شما آبي داده شود كه درآن يك مق‪33‬دار كث‪33‬افت افت‪33‬اده باش‪33‬د از پ‪33‬ذيرش آن امتن‪33‬اع ميورزي‪33‬د ب‪33‬ه‬
‫همين شكل هرگاه خرافات ه‪33‬ا ‪ ،‬رواج ه‪33‬ا ‪ ،‬ع‪33‬ادات ‪ ،‬عنعن‪33‬ات ‪ ،‬كلتوره‪33‬اي منفي ‪ ،‬وغ‪33‬يره‬
‫داخل دين گردند ‪ ،‬مردم از پذيرش اين دين منصرف ميشوند ‪ ،‬وهرگاه بخواهيم كه ديگ‪33‬ران‬
‫را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم نماييم كه تم‪33‬امي آن مط‪33‬ابق ق‪33‬رآن وس‪33‬نت‬
‫پيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي ك‪33‬ه بن‪33‬ام دين تق‪33‬ديم ميگ‪33‬ردد جلوگ‪33‬يري‬
‫نماييم ‪.‬‬
‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متــدينين ‪ :‬مثال قبلي درين م‪33‬ورد ن‪33‬يز اس‪33‬تعمال ميگ‪33‬ردد ‪ ،‬هرگ‪33‬اه‬
‫انس‪33‬اني تش‪33‬نه باش‪33‬د و بخواه‪33‬د آب بخ‪33‬ورد ‪ ،‬ولي گيالس آب را كس‪33‬ي ب‪33‬رايش بي‪33‬اورد ك‪33‬ه‬
‫سروصورتش غير تميز ‪ ،‬و ياهم با أسلوب بس‪33‬يار خش‪33‬ن و ب‪33‬د اخالقي آن‪33‬را تق‪33‬ديم نماي‪33‬د ‪ ،‬آن‬
‫شخص از نوشيدن آن آب صرف نظر ميكند ‪.‬‬
‫به همين سبب بسياري از انسانهاييكه خود را متدين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ‪ ،‬آداب‬
‫اجتماعي را مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراع‪33‬ا ت نميكنن‪33‬د ‪،‬‬
‫وياهم در وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند ‪ ،‬و اعمال شان نيز به ش‪33‬كل‬
‫كامل آن با اس‪33‬الم مط‪33‬ابقت نداش‪33‬ته گ‪33‬اهي از اس‪33‬الم وگ‪33‬اهي هم خواهش‪33‬ات نفس‪33‬ي خ‪33‬ويش را‬
‫تطبيق مينماين‪33‬د ‪ ،‬اينگون‪33‬ه اش‪33‬خاص س‪33‬بب ميش‪33‬وند ك‪33‬ه م‪33‬ردم از دين بگريزن‪33‬د ‪ ،‬و ي‪33‬ا اينك‪33‬ه‬
‫بسياري از دعوتگران نميتوانند بازبان روز ‪ ،‬با حكمت ‪ ،‬با استفاده ازوسايل پيشرفته ‪ ،‬مردم‬
‫را خطاب نمايند ‪ ،‬بلك‪33‬ه ب‪33‬ا اس‪33‬اليب خ‪33‬ود ‪ ،‬ب‪33‬ه دع‪33‬وت ميپردازن‪33‬د ‪ ،‬س‪33‬بب تنف‪33‬ر م‪33‬ردم از دين‬
‫ميگردند ‪ ،‬اللـه ( جل جالله ) متعال براي پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬و داعيا‬
‫إلى هللا بإذنـه ) اي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ترا دعوتگر براه خدا تع‪33‬يين نم‪33‬وديم ك‪33‬ه ب‪33‬ه‬
‫اجازه اللـه ( جل جالله ) دعوت نمايي ‪ ،‬يعني دعوت پي‪33‬امبر باي‪33‬د مط‪33‬ابق اس‪33‬لوب ‪ ،‬منهج و‬
‫طريقه يي باشد كه آنرا اللـه ( جل جالله ) بيان داشته است ‪ ،‬ببيند اللـه ( جل جالله ) ب‪33‬راي‬
‫حضرت موسى وهارون كه دو پيامبر بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون براي دعوتش ميرفتند گفت ‪:‬‬
‫( فقوال له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد ‪.‬‬
‫روزي شخصي به نزد هارون الرشيد آمده گفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تن‪33‬دي ب‪33‬راي رهنم‪33‬ايي ات‬
‫بگويم ‪ .‬هارون الرشيد گفت ‪ :‬برادر اللـه ( جل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال كس‪33‬اني را ك‪33‬ه نس‪33‬بت ب‪33‬ه ت‪33‬و‬
‫بسيارمنزلت زياد داشتند ( موسى وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نس‪33‬بت ب‪33‬ه من بس‪33‬يار‬
‫گنهكار بود (فرعون ) ولي برايشان گفت كه ‪ :‬برايش سخنان نرم بگويي‪33‬د ‪ ،‬بن‪33‬اء ت‪33‬و ب‪33‬ه ك‪33‬دام‬
‫حق ميخواهي مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در مورد نرمش مؤمنان و ب‪33‬ه وي‪33‬زه‬
‫آنانيكه دعوت مينمايد ‪ ،‬درسي ديگ‪33‬ري را ق‪33‬رآن ك‪33‬ريم بي‪33‬ان داش‪33‬ته و اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫ض ‪3‬وا ِم ْن‬ ‫براي پيامبرش ميفرمايد ‪ :‬فَبِ َما َرحْ َم ٍة ِم ْن هَّللا ِ لِ ْنتَ لَهُ ْم َولَوْ ُك ْنتَ فَظًّ‪33‬ا َغلِي ‪3‬ظَ ْالقَ ْل ِ‬
‫ب اَل ْنفَ ُّ‬

‫‪136‬‬
‫اورْ هُ ْم ِفي اأْل َ ْم ِ‬
‫‪3‬ر فَ‪3‬إ ِ َذا عَ‪َ 3‬ز ْمتَ فَتَ َو َّكلْ َعلَى هَّللا ِ إِ َّن هَّللا َ يُ ِحبُّ‬ ‫ف َع ْنهُ ْم َوا ْستَ ْغفِرْ لَهُ ْم َو َش‪ِ 3‬‬
‫ك فَا ْع ُ‬
‫َحوْ لِ َ‬
‫ْال ُمت ََو ِّكلِينَ ) آل عمران‪ )159/‬به سبب رحمت هللا تعالى برايشان نرم ش‪33‬دي ‪ ،‬هرگ‪33‬اه تن‪33‬دخو ‪،‬‬
‫وسنگدل ميبودي ‪ ،‬مردم از اطرافت فرار مينمودند ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نم‪33‬ا ‪،‬‬
‫در امور با ايشان مشوره كن ‪ ،‬وهرگاه تص‪3‬ميم گرف‪3‬تي ب‪3‬ه اللـه ( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) توك‪3‬ل نم‪33‬ا ‪،‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬
‫و گ‪33‬اهي هم آنانيك‪33‬ه ديگ‪33‬ران را ب‪33‬ه دين دع‪33‬وت مينماين‪33‬د ‪ ،‬خ‪33‬ود ش‪33‬ان درتط‪33‬بيق عملي دين‬
‫نواقصي دارند كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ‪ ،‬اين چنين اشخاص نخست باي‪3‬د‬
‫خود سازي نمايند وسپس به جامعه سازي بپردازند ‪.‬‬
‫هرگاه علت اساسي دخول بس‪33‬ياري از مردم‪33‬ان را ب‪33‬ه دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم در زم‪33‬ان حض‪33‬رت‬
‫پيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) وصحابه ك‪33‬رام ( رض‪33‬ي هللا عنهم ) م‪33‬ورد ارزي‪33‬ابي ق‪33‬راردهيم‬
‫خواهيم ديد ك‪3‬ه اك‪3‬ثريت م‪3‬ردم اخالق ‪ ،‬اعم‪3‬ال نيك‪3‬و ‪ ،‬روش پس‪3‬نديده يي آن‪3‬انرا دي‪3‬ده ب‪3‬ه دين‬
‫مقدس اسالم مشرف ميشدند ‪.‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت‬
‫!ته و‬ ‫اخالق اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس!‬
‫!المي‬ ‫!ران به اخالق اس!‬ ‫حتا در لحظات بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات ديگ!‬
‫متمسك بودند ‪ ،‬روی همين علت اللـه ( جل جالله ) متعال (جل جالله ) مس!!لمانانرا به‬
‫پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (صلى اهلل عليه وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول‬
‫اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو اهلل واليوم اآلخر)‬
‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) درحاالت‬
‫!ان‬ ‫!ال بي!‬ ‫!وادث فتح مكه مكرمه را به گونه مث!‬ ‫جنگ و فتح اسالمي ميباشد ‪ ،‬كه ميتوان ح!‬
‫داشت ؟‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه‬
‫منوره را با ده هزار صحابه كرام ( رض!!وان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ت!!رك‬
‫!ار نمودند و‬ ‫نمودند ‪ ،‬وقتي به منطقه ( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افط!‬
‫سپس به سيرخويش دوام داده در وقت نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند ‪.‬‬
‫پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر نمودند تا درينجا توقف كنند ‪.‬‬
‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!!ود ‪ ،‬متوجه شد كه‬
‫لشكر اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با‬
‫حضرت عباس ( رضي اهلل عنه ) که سوار قاطر پيامبر ( ص) بود به ن!!زد آنحض!!رت‬
‫(صلی اهلل عليه وسلم ) رفت ‪ ،‬در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عب!!ور ميكردند و هر‬
‫صحابي پيامبر كه آنانرا ميديدند ميگفتند كه كاكای پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) سوار قاطر‬
‫!لم )‬ ‫!لی اهلل عليه وس!‬ ‫!امبر(ص!‬ ‫!زديكي خيمه پي!‬ ‫پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ‪ ،‬در ن!‬
‫حضرت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو سفيان را با حضرت عب!!اس ( رضي اهلل عنه ) ديد ‪،‬‬
‫برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير نموديم سپس‬

‫‪137‬‬
‫حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد تا سر اين‬
‫مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم ) ميگويد‬
‫كه من او را امان داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه‬
‫!فيان به‬
‫!روز ابو س!‬‫ميدهد تا شب او را با خود نگهدارد وفردا به نزدش بياورد ‪ ،‬فرداي آن!‬
‫خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) همه دش!!مني ها و‬
‫!فيان ميگويد ‪ :‬اي‬
‫!ده گرفته با اخالق و تواضع به ابوس!‬‫!فيان را نادي!‬‫ظلم و تجاوزات ابوس!‬
‫ابوسفيان آيا وقت آن نرسيده كه ال إله إال اهلل بگويي ؟ ابوس!!فيان در پاسخ ميگويد ‪ :‬ما در‬
‫وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راستي اگر ج!!زء اللــه ( جل‬
‫جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد ‪.‬‬

‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی اهلل عليه وس!!لم )‬
‫ميگويد ‪ :‬اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي‬
‫بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه‬
‫ابوسفيان گردد در امان ميباشد هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت‬
‫اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق المختوم ‪)453 /‬‬

‫!امبر‬‫!ود و هيچ ظلمي را در حق پي!‬ ‫!لمانان ب!‬


‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مس!‬
‫(صلی اهلل عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه‬
‫وسلم ) گناهان او را به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد‬
‫‪.‬‬
‫!ركان‬ ‫!بر مش!‬ ‫!ات با ره!‬‫نه تنها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالق!‬
‫مراعات مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مب!!اركش را‬
‫چنان پايين گرفته بود كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المخت!!وم ‪/‬‬
‫‪)453‬‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه‬
‫!اي اللـه ( جل جالله )‬ ‫وسلم ) منتظر بودند ‪ :‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثن!‬
‫درنهايت خطابه اش به قريشيان گفت ‪ :‬اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي‬
‫خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك ميبريم ‪ ،‬شما برادر جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد هستيد‬
‫!رت يوسف عليه‬ ‫!خنان حض!‬ ‫‪ ،‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من براي شما همان س!‬
‫!تي‬‫!روز مالم!‬ ‫!وم ) ام!‬
‫السالم را كه به برادرانش گفته بود ميگويم ‪ ( :‬ال تثريب عليكم الي!‬
‫برشما نيست ‪ .‬برويد همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم ‪)457 /‬‬
‫!ود كه اهل‬ ‫همين اخالق نيكوي پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان ب!‬
‫!رف‬ ‫!الم مش!‬‫!دس اس!‬ ‫مكه به نزد پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) آمده گروه گروه به دين مق!‬

‫‪138‬‬
‫ميشدند و با پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند ( إذا جاء نص!!راهلل والفتح ورأيت‬
‫الناس يدخلون في دين اهلل افواجا )‬

‫بعد ازينكه پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ گرديد نوبت بيعت زنان شد ‪،‬‬
‫همه زنان به نزد پيامبر (ص!لی اهلل عليه وس!لم ) آم!ده به ايم!ان مش!رف ش!دند ‪ ،‬و با‬
‫پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) بيعت نمودند در بين آنان هند خانم ابوسفيان كس!!يكه درجنگ‬
‫!امبر را دريد و‬‫!اي پي!‬
‫!كم كاك!‬ ‫پدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را قطع مينمود ‪ ،‬ش!‬
‫!لم )‬
‫جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د تا پيامبر(صلی اهلل عليه وس!‬
‫اورا نشناسد وزماني پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده ب!!رايش گفت كه تو‬
‫هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پي!!امبرگفت ‪ :‬عفا‬
‫اهلل عنك ( اللـه ( جل جالله ) ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق المختوم ‪)460 /‬‬

‫‪ -4‬تفســير ناصــحيح از دين ‪ :‬درعص‪33‬ر ام‪33‬روزي تفس‪33‬ير نادرس‪33‬تي از دين س‪33‬بب اساس‪33‬ي‬
‫دوري مردم ازدين ميباشد ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد ‪:‬‬
‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري از دشمن دين كه خ‪33‬ود در‬
‫صف شيطان قرار گرفته اند ‪ ،‬و به اس‪33‬اس اعم‪33‬ال زش‪33‬ت ش‪33‬ان ‪ ،‬قلب ه‪33‬اي ش‪33‬ان كام‪33‬ل س‪33‬يه‬
‫وتيره شده است ( َكاَّل بَلْ َرانَ َعلَى قُلُوبِ ِه ْم َما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫تفسير قرطبي در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميگوين‪33‬د ك‪33‬ه منظ‪33‬ور‬
‫از كلمه ( ران ) درينجا گناه باالي گناه اس‪33‬ت ت‪3‬ا اينك‪33‬ه قلب س‪3‬ياه گ‪3‬ردد ‪ .‬اين مردمانيك‪33‬ه قلب‬
‫هاي شان سيه شده وميخواهند ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند ‪ ،‬كوش‪3‬ش مينماين‪3‬د‬
‫ك‪33‬ه دين را ب‪33‬ه ش‪33‬كل ناص‪33‬حيح تفس‪33‬ير نماين‪33‬د ‪ ،‬احيان‪33‬ا ي‪33‬ك بخش‪33‬ي از دين را گرفت‪33‬ه و ب‪33‬دون‬
‫درنظرداشت تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديگران ميگويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير‬
‫مسلمانان رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد هرگز نميتواند به حق رسد و يا‬
‫هم حقانيت دين مقدس اسالم را درك نمايد زي!!را اش!!خاص متعصب كليسا و حكومته!!اي‬
‫استعمار گر اسالم را به شكل غير صحيح به مردم معرفي ميدارند ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه‬
‫وسلم ) را دور ازشخصيت اصلي اش معرفي ميدارند ‪ ،‬و مسلمانان را منحيث انس!!انهاي‬
‫تروريست ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق معرفي ميكنند ‪ ،‬و ميگويند كه بد اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز‬
‫به ديگران جزء احكام اسالم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اشتباهات تعدادي از مس!!لمانان بي علم‬
‫را وسيله قرار داده ‪ ،‬تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شناخت اسالم ق!!رار‬
‫!لمان به‬ ‫!ای مس!‬ ‫ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت ه!‬
‫!ورت‬ ‫!زاب سياسی ص!‬ ‫!روه ها و اح!‬ ‫اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!‬
‫!يله پوششي‬ ‫ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ‪ ،‬وبدين وس!‬
‫!انند ولي‬ ‫!الم ميپوش!‬ ‫!انيت اس!‬ ‫را براي حق جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حق!‬

‫‪139‬‬
‫دانشمندان و اشخاص اكاديميك براي نيل حقيقت ميكوش!!ند ‪ ،‬تا واقعيت را از ق!!رآن عظيم‬
‫الشان وسنت پيامبر( صلی اهلل علیه وسلم ) واز كتابهاي اسالمي كه اسالم را بص!!ورت‬
‫درست معرفي ميدارند ‪ ،‬دريابند ‪ ،‬آقای فرناندس كه يكي از كشيشان مسيحيت ب!!ود ‪ ،‬و به‬
‫!ورد ميگويد ‪ :‬بعضي‬ ‫اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد ‪ ،‬درين م!‬
‫!هر زامبوانگا‬ ‫از كتبي را كه درمورد اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير ش!‬
‫حاصل نمودم ‪ ،‬و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش‬
‫!الم را‬‫تفسير مينمودند ‪ ،‬بدين ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اس!‬
‫از خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫( در حقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم‬
‫در اديان ديگري نيافتم ‪:‬‬
‫‪ -10‬اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است ‪.‬‬
‫!ام حكم ‪،‬‬ ‫!امل بخش ها سياسي ‪ ،‬نظ!‬ ‫‪ -11‬كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم ش!‬
‫اقتصاد ‪ ،‬نظام مالي ‪ ،‬روابط فاميلي و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي فطري ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -12‬پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ‪ ،‬و تمامي بشر مانند برادران‬
‫ميباشند ‪ ،‬ضرورتي به پيوستن به كدام ح!!زب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتم!!اعي و يا‬
‫سازمان اقتصادي نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي را‬
‫كه اين سازمان ها در غرب الزم ميگردانند در اسالم موجود است ‪ ،‬زي!!را غربيها‬
‫معاني اخوت ‪ ،‬برادري ‪ ،‬همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و غ!!يره را ندارند ‪ ،‬بن!!ابرين‬
‫سازمانهاي خيريه را بنام ( برادرز هود ) براي پر نمودن اين ج!!وانب مفق!!ود در‬
‫حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زي!!را‬
‫مسلمانان همه به يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ‬
‫و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اسالم را به اس‪33‬اس درك نادرس‪33‬ت خ‪33‬ود‬
‫تفسيرميكنند ‪ ،‬آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند ‪ ،‬وي‪33‬اهم طرف‪33‬دار زي‪33‬اد اس‪33‬الم هس‪33‬تند ‪ ،‬ولي ب‪33‬ا‬
‫تفاسير غلط ونادرست به عوض اينك‪33‬ه خ‪33‬دمتي ب‪33‬ه اس‪33‬الم نماين‪33‬د ‪ ،‬م‪33‬ردم را از اس‪33‬الم متنف‪33‬ر‬
‫ميسازند ‪ ،‬بس‪33‬ياري ازع‪33‬ادات ق‪33‬ومي ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬رواج ه‪3‬ا ‪ ،‬تعص‪33‬بات ‪ ،‬عنعن‪33‬ات غيراس‪33‬المي ‪،‬‬
‫محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت هاي اس‪33‬المي ك‪33‬ه حت‪33‬ا آن‪33‬انرا از مق‪33‬ام انس‪33‬اني ب‪33‬ه‬
‫الوهيت ميكشانند ‪ ،‬و غيره امور مخالف اسالم را چنان صبغه ء ديني ميدهند ‪ ،‬و چنان براي‬
‫مردم معرفي ميكنند كه جانب مقابل با بي خبري از دين ‪ ،‬ازين اعمال متنفر شده ‪ ،‬وبا آلخره‬
‫از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع غرايز‪ :‬مردمان بيدين ميدانن‪33‬د ك‪33‬ه پ‪33‬ذيرش دين ي‪33‬ك سلس‪33‬له از‬
‫مسؤوليت هايي دارد كه م‪33‬انع بس‪33‬ياري از خ‪33‬ود خ‪33‬واهي ه‪33‬ا ‪ ،‬تكبره‪33‬ا ‪ ،‬ش‪33‬هوت برس‪33‬تي ه‪3‬ا ‪،‬‬

‫‪140‬‬
‫تعصبات ‪ ،‬و غيره امور منفي ميكردد ‪ ،‬بكونهء مثال ‪ :‬روزي يكتن از استادان ما ك‪33‬ه دكت‪33‬ورا‬
‫در عقيده اسالمي داشت گفت ‪ :‬فرعون نسبت به بسياري م‪33‬ردم دين را خ‪33‬وب ميدانس‪33‬ت ‪ ،‬م‪33‬ا‬
‫تعجب كرديم ‪ ،‬استاد گفت ‪ :‬يكي از مقربان فرعون برايش گفت ‪ :‬كه مشكل شما با حضرت‬
‫موسى ( عليه السالم ) هميشه در گفتن يك كلمه است ‪ ،‬آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب‪33‬ان‬
‫بياوري و مشكالتت را با موسى حل نم‪3‬ايي ؟ فرع‪3‬ون گفت ‪ :‬اين كلم‪3‬ه ( ال إل‪3‬ه إال اللــه )‬
‫داراي مفهوم بسيار وسيع است ‪ ،‬هرگاه اين كلم‪33‬ه را بخ‪33‬وانم من ب‪3‬ا س‪33‬اير اين غالم‪33‬ان حق‪33‬وق‬
‫مساوي حاصل مينمايم ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬آنان را از غالمي خويش رها نمايم ‪ ،‬و من مانن‪33‬د آن‪33‬ان‬
‫يك انسان عادي كردم ‪.‬‬
‫فرعون ميدانست كه با گفتن اين كلمه تمامي خود خ‪33‬واهي ه‪33‬اي وي از بين رفت‪33‬ه و نميتوان‪33‬د‬
‫كه به همان تكبر ‪ ،‬خود خواهي ‪ ،‬ظلم ‪ ،‬تجاوز ‪ ،‬ش‪33‬هوت راني خ‪33‬ويش ادام‪33‬ه ده‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬ه همين‬
‫شكل ساير مردمان بيدين نيمخواهند با پ‪33‬ذيرش دين خ‪33‬ود را از بي بن‪33‬د وب‪33‬اري ه‪33‬ا ‪ ،‬اس‪33‬تفاده‬
‫جويي ها و لذت هاي حرام دور سازند ‪ ،‬آنان ميخواهند با دي‪3‬انت مخ‪3‬الفت نماين‪3‬د ت‪3‬ا زمين‪3‬ه را‬
‫براي خود برستي آماده سازند ‪ ،‬خ‪33‬ود ق‪3‬انون بس‪3‬ازند ‪ ،‬خ‪3‬ود آن‪33‬را مش‪33‬روعيت دهن‪33‬د ‪ ،‬كن‪3‬اه را‬
‫ق‪3‬انوني س‪3‬ازند ‪ ،‬زن‪3‬ا را تش‪3‬ويق نماين‪3‬د ‪ ،‬ش‪3‬راب را حالل دانن‪3‬د ‪ ،‬ج‪3‬ور و جب‪3‬ال و تج‪3‬اوز ب‪3‬ه‬
‫حرمات ديگران را براي خود عادي قرار دهند ‪ ،‬هرگ‪33‬اه دين باش‪33‬د ‪ ،‬اين اش‪33‬خاص مجبورن‪33‬د‬
‫كه تم‪33‬امي اين ام‪33‬ور زش‪3‬ت را از بين برن‪33‬د ‪ ،‬زناك‪3‬اران ب‪3‬ه محكم‪33‬ه كش‪3‬انده ميش‪3‬وند ‪ ،‬ش‪33‬راب‬
‫خوران جزا ميبينند ‪ ،‬جينل هاي فحاشي مسدود ميكردد ‪ ،‬از قاتالن قصاص گرفت ه ميش‪33‬ود ‪،‬‬
‫بناء مردمانيكه به چنین اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند و نه هم حكومت اسالمي ‪.‬‬
‫تأثير بذيري از محيط ‪ :‬محيط ‪ ،‬دوس‪33‬تان ‪ ،‬همنش‪33‬ينان ‪ ،‬اعض‪33‬اي فامي‪33‬ل ‪ ،‬وغ‪33‬يره كس‪33‬انيكه‬
‫باانس‪33‬ان رواب‪33‬ط روزان‪33‬ه دارن‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬االي شخص‪33‬يت انس‪33‬ان ت‪33‬أثير حتمي ميداش‪33‬ته باش‪33‬ند ‪،‬‬
‫پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) دوستان خوب را به فروش‪33‬نده عط‪33‬ر و‬
‫دوستان بد را به كسيكه آتش ميافروزد تشبيه نموده است ‪ ،‬زيرا زم‪33‬اني كس‪33‬ي ب‪33‬ا فروش‪33‬نده ء‬
‫عطر دوستي داشته باشد ‪ ،‬هروقتي با دوست خود مالقات نمايد و دوستش برايش عط‪33‬ري هم‬
‫ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان مت‪33‬دين ‪ ،‬ب‪33‬ا تق‪33‬وا ‪ ،‬ام‪33‬انت‬
‫كار وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند ‪ ،‬ودوستان بد مانن‪33‬د افروزن‪33‬ده آتش هرگ‪33‬اه‬
‫نخواهد به دوستش ضرري برساند ‪ ،‬ازينكه وظيفه اش آتش در دادن اس‪33‬ت ‪ ،‬زم‪33‬اني دوس‪33‬تش‬
‫با او مينشيند حتما جرقه هاي آتش ب‪33‬االي او ب‪33‬اد ش‪33‬ده ودر لباس‪33‬هايش س‪33‬وراخ ه‪33‬ايي را ايج‪33‬اد‬
‫ميكند ‪ ،‬وياهم ب‪3‬وي دود و ك‪3‬رمي آتش اورا خس‪3‬ته مينماي‪33‬د ‪ ،‬بهمين س‪3‬ان دوس‪3‬تان ب‪3‬د اخالق ‪،‬‬
‫بيدين ‪ ،‬كمراه ‪ ،‬بي تقوا و خدا ناترس انسان را به كارهاي ب‪33‬د ‪ ،‬و كم‪33‬راهي دع‪33‬وت مينماي‪33‬د ‪،‬‬
‫وباآلخره دوست خود را در هالكت مياندازد ‪.‬‬
‫خاندان نبــوتش‪ 3‬كــــــــــــــــــم‪ 3‬شد‬ ‫بسر نوح با بــدان بنشســــــت‪3‬‬
‫بي نيكان گرفت و مرد م شــــــــــد‬ ‫سك اصحاب كهفت روزي جند‬
‫اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر ش‪33‬ده ‪،‬‬
‫هرگاه والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ‪ ،‬اطفال نيز از آنها بيروي نموده ‪ ،‬به نيكي‬
‫و ايمان و تقوا عادت نموده درهنكام جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند وهرگ‪33‬اه وال‪33‬دين ش‪33‬ان‬

‫‪141‬‬
‫يهودي ‪ ،‬نصراني ‪ ،‬بت برست ‪ ،‬بي نماز ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬بي تقوا باشند ‪ ،‬اوالد هايشان نيزمت‪33‬أثر ب‪33‬ه‬
‫والدين شده مانند آنها ميكردند ‪ ،‬به همين سان ساير دوس‪33‬تان و همنش‪33‬ينان ب‪33‬االي انس‪33‬ان ت‪33‬أثير‬
‫نمو‬
‫ده ‪ ،‬انسان را بـه همان راهي ميبرند كه آنان به آن عادت دارند ‪.‬‬
‫عناد وتكبر ‪ :‬تكبر عبارت از يك غريزه ء شيطاني است كه در آغاز خلقت انس‪33‬ان ‪ ،‬ابليس را‬
‫از پذيرش امر الهي مانع شد ‪( ،‬أَبَى َوا ْستَ ْكبَ َر َو َكانَ ِم ْن ْال َكافِ ِرينَ ) البقرة‪ 34 /‬ابا ورزيد و تكبر‬
‫نمود و از جمله كافران بود ‪.‬‬
‫هرگ‪33‬اه زن‪33‬ده گي بس‪33‬ياري از ك‪33‬افران وبي‪33‬دينان را در ط‪33‬ول ت‪33‬اريخ بش‪33‬ريت مطالع‪33‬ه نم‪33‬اييم ‪،‬‬
‫خواهيم ديد كه ابوجهل ‪ ،‬ابو لهب ‪ ،‬ابوطالب ‪ ،‬و سايركفار عصر پيامبر( صلی هللا علیه وسلم‬
‫) با وجود شناخت شخصيت صادقانه پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) دين اس‪33‬الم را بخ‪33‬اطر‬
‫تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ‪ ،‬درزمان ساير پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم )‬
‫ان مردمان متكبر مي گفتند ‪ ،‬آيا به اين پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) فق‪33‬ير ايم‪33‬ان بي‪33‬اوريم ‪،‬‬
‫جرا پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟‬
‫نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردك‪33‬ار گفت ‪َ ( :‬وإِنِّي ُكلَّ َم‪33‬ا َد َع‪33‬وْ تُهُ ْم لِتَ ْغفِ‪َ 3‬‬
‫‪3‬ر‬
‫اس‪3‬تِ ْكبَارًا ( من هرگ‪33‬اهي‬ ‫اس‪3‬تَ ْكبَرُوا ْ‬ ‫صابِ َعهُ ْم فِي آ َذانِ ِه ْم َوا ْستَ ْغ َشوْ ا ثِيَ‪33‬ابَهُ ْم َوأَ َ‬
‫ص‪3‬رُّ وا َو ْ‬ ‫لَهُ ْم َج َعلُوا أَ َ‬
‫ايشان را دعوت ميكنم ت‪3‬ا ايش‪33‬انرا آم‪33‬رزش نم‪33‬ايي ‪ ،‬انكش‪33‬تان خ‪33‬ود را در ك‪33‬وش ه‪33‬اي خ‪33‬ويش‬
‫ميكزارند ‪ ،‬و ‪ ،‬خود را درلباس هاي خود ميبوشاند ‪ ،‬ودرمخالف ب‪33‬ا ح‪33‬ق اص‪33‬رار ميورزن‪33‬د ‪،‬‬
‫بسيار تكبر ميكنند ) نوح ‪7 /‬‬
‫ق َوقَالُوا َم ْن أَ َش ُّد ِمنَّا قُ َّوةً ) اما قوم عاد بس تكبر نمود‬ ‫ض بِ َغي ِْر ْال َح ِّ‬
‫(فَأ َ َّما عَا ٌد فَا ْستَ ْكبَرُوا فِي اأْل َرْ ِ‬
‫ند درزمين بدون حق ‪ ،‬و گفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت ‪15 /‬‬
‫يل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) اينان كساني بودند كه هرگاه برايشان ال إل‪33‬ه إال‬ ‫(إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِ َ‬
‫هللا گفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات ‪35 /‬‬
‫( در عصور امروزي نيز انسانهايي متكبر خ‪3‬ود را نس‪3‬بت ب‪3‬ه س‪3‬ايرين برت‪3‬ر دانس‪3‬ته خ‪3‬ود را‬
‫قانونكذار ‪ ،‬ق‪33‬انون دان ‪ ،‬ح‪33‬اكم ‪ ،‬و برت‪33‬راز هم‪33‬ه دانس‪33‬ته ‪ ،‬وب‪33‬ا ان‪33‬انيت وتكبرش‪33‬يطاني ح‪33‬ق را‬
‫نميبذيرند ‪.‬‬
‫‪ -11‬حفظ منافع ‪ :‬مردمان بي ايمان منفعت خ‪33‬ويش را در بي‪33‬ديني ميبينن‪33‬د ‪ ،‬زي‪33‬را آن‪33‬ان تص‪33‬ور‬
‫ميكنن‪33‬د ك‪33‬ه هرگ‪33‬اه ب‪33‬ولي را درراه خ‪33‬دا مص‪33‬رف كنن‪33‬د بيه‪33‬وده مص‪33‬رف ميش‪33‬ود ‪ ،‬ولي‬
‫خبرندارند كه آنجه را انسان براي خود مص‪33‬رف ميكن‪33‬د ‪ ،‬ازبين رفت‪33‬ه و آنج‪33‬ه را در راه‬
‫خ‪33‬دا مص‪33‬رف ميكنن‪33‬د ب‪33‬اقي مان‪33‬ده ودرروز آخ‪33‬رت از هفت إلى هفتص‪33‬د جن‪33‬د ب‪33‬اداش آن‪33‬را‬
‫ميبينند ‪.‬‬

‫حرام ها را براي خود حالل كردن ‪ :‬يكي از اسباب فرار از دين اس‪33‬تفاده ج‪33‬ويي هاس‪33‬ت ‪،‬‬ ‫‪-12‬‬
‫زيرا هرگاه به مردمان بيدين گفته شود كه رش‪33‬وت ح‪3‬رام اس‪3‬ت ‪ ،‬خ‪33‬وردن كوش‪33‬ت ه‪3‬اي‬
‫ذبح نشده به طريقه اسالمي حرام است ‪ ،‬گرفت ن طويانه حرام اس‪33‬ت ‪ ،‬ف‪33‬ورا خ‪33‬ود را از‬
‫جوكات دين خارج نموده وباالي دين مسخره كي ميكنند ‪.‬‬

‫‪142‬‬
‫‪ -13‬عدم بيان بعضي از ظواهر فطري‬
‫جهل از دين‬
‫فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين ‪ :‬هرگاه به تاريخ اسالم مراجعه نماييم مي‪33‬ابيم‬
‫كه اكثريت مردم اسالم شناس بودند ‪ ،‬حتا بسياري از فيلسوفان ‪ ،‬ساينس دان‪33‬ان ‪ ،‬فل‪33‬ك دان‪33‬ان ‪،‬‬
‫رياضي دان‪3‬ان ‪ ،‬طبيب‪3‬ان ‪ ،‬هنرمن‪33‬دان ‪ ،‬ش‪3‬اعران ‪ ،‬اديب‪33‬ان معلوم‪33‬ات واف‪33‬ري از دين داش‪3‬تند ‪،‬‬
‫وبسياري از اختراعات ‪ ،‬گفته ها ي خويش را از اسالم ميگرفت ن‪33‬د ‪ ،‬ف‪33‬ارابي ‪ ،‬الب‪33‬يروني ‪،‬‬
‫ابن رشد ‪ ،‬سيد جمال الدين افغاني ‪ ،‬ابوعلي ابن سيناي بلخي ‪ ،‬حافظ ‪ ،‬سعدي ‪ ،‬مولناي روم ‪،‬‬
‫هم‪33‬ه وهم‪33‬ه دانش‪33‬مندان ب‪33‬زرك دين اس‪33‬الم بودن‪33‬د ‪ ،‬رؤس‪33‬اي دولت ‪ ،‬بادش‪33‬اهان ‪ ،‬وزراء ‪،‬‬
‫سياستمداران و ساير كاركنان دولت آنقدر در دين وعقيده معلومات داشتند ك‪33‬ه اس‪33‬الم ج‪33‬زء ال‬
‫ينفك تمامي تخصصات در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را مبه‪33‬وت ومتحيرس‪33‬اخته‬
‫بود ‪ ،‬ولي در عصر استعمال انكليسها خواستند تا بين مسلمان و ساير رشته ه‪33‬ا فاص‪33‬له ايج‪33‬اد‬
‫كنند ‪ ،‬در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودن‪33‬د ك‪33‬ه غالب‪33‬ا ب‪33‬ه ض‪33‬د اس‪33‬الم ش‪33‬اكرد تربي‪33‬ه‬
‫مينمودند ‪ ،‬يا آنانرا به اديان منسوخ دعوت ميكردن‪33‬د وي‪33‬اهم كوش‪33‬ش ميكردن‪33‬د ك‪33‬ه ح‪33‬د اق‪33‬ل از‬
‫عقيده ء اسالمي دور باشند ‪ ،‬زيرا با استفاده از كمراهي و نشر فساد ميتوانستند كه كشورهاي‬
‫اسالمي را استعمال نمايند ‪ ،‬انكليس‪33‬ها ديدن‪33‬د ك‪33‬ه در هن‪33‬د ك‪33‬ه ش‪33‬امل ( هن‪33‬د – باكس‪33‬تان – بنكل‪33‬ه‬
‫ديش ‪ ،‬وكشمير) ب‪3‬ود جن‪33‬دين ق‪3‬رن مس‪3‬لمانان حك‪3‬ومت نم‪3‬وده ان‪3‬د ‪ ،‬بن‪3‬اء ب‪3‬ا تفرق‪33‬ه بين اس‪33‬الم‬
‫وغيرمسلمانان از يكطرف ‪ ،‬وتربيه مسلمانان به مخالفت از دين از سوي ديگر عمل كردند ‪،‬‬
‫باالي علماي دين كه بخش مهم جامعه را تش‪33‬كيل مي‪33‬داد معاش‪33‬ات دول‪33‬تي را قط‪33‬ع نمودن‪33‬د ‪ ،‬ت‪33‬ا‬
‫دستان شان بسوي مردم دراز باشد ‪ ،‬ونتوانند ح‪33‬ق را بي‪33‬ان دارن‪33‬د ‪ ،‬اس‪33‬تعمار ك‪33‬ران مض‪33‬امين‬
‫اخالق اسالمي ‪ ،‬قرآن شناسي ‪ ،‬و فرهنك اسالمي را از مكاتب و بوهنتون ه‪33‬ا از بين بردن‪33‬د ‪،‬‬
‫تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ‪ ،‬وآنان بتوانند مغزهاي شانرا از افكار بيديني ‪،‬‬
‫و دوري دين از تمامي ابعاد زنده گي اسالمي خالي نموده درمقاب‪3‬ل آن‪3‬انرا ب‪3‬ه پ‪3‬ذيرش ادي‪3‬ان‬
‫منسوخ وياهم افكارالحادي آماده سازند ‪ .‬آنان كوشش نموددند ك‪33‬ه متخصص‪33‬ان اس‪33‬المي را در‬
‫جارجوب مدرس‪33‬ه ه‪33‬اي قل‪33‬ف نم‪33‬وده از س‪33‬اير عل‪33‬وم تكنول‪33‬وزي بيخبرس‪33‬ازند ‪ ،‬و عالوه ب‪33‬رآن‬
‫نشرات و اطالعات جمعي استعمار كران تبليغ مينمودند كه دين اسالم مخالف علم ‪ ،‬س‪33‬اينس ‪،‬‬
‫تكنوروزي وبيشرفت جامعه است ‪ ،‬زماني كشور تان بيش‪33‬رفت ميكن‪33‬د ك‪33‬ه احك‪33‬ام اس‪33‬الم را از‬
‫خانه هاي تان دور نموده ‪ ،‬دفاتر رسمي ‪ ،‬وادارات دولتي را به سيستم هاي غيراسالمي عيار‬
‫نماييد ‪ ،‬وقوانين اسالمي را كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خ‪33‬اك وخ‪33‬ون كش‪33‬يد ‪.‬‬
‫بعضي ازرهبران كشور هاي اسالمي مثل مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( پ‪33‬در تركه‪33‬ا)‬
‫ميدانست چنین احكام را باالي كش‪3‬ورخويش تط‪33‬بيق نم‪33‬ود ك‪3‬ه ن‪3‬ه تنه‪33‬ا هم‪3‬ان عزتيك‪33‬ه تركي‪33‬ه‬
‫داشت و مركز خالفت اسالمي بود ‪ ،‬ازبين رفت ‪ ،‬تا هنوز نتوانسته كه در جمله كش‪33‬ور ه‪33‬اي‬
‫صنعتي باشد ‪ ،‬و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا است ولي با بهانه هاي‬
‫مختلفي رد ميكردد ‪.‬‬
‫اين سياس‪33‬ت اس‪33‬تعماري اث‪33‬ري زي‪33‬ادي دركش‪33‬ورهاي اس‪33‬المي داش‪33‬ت ‪ ،‬و فاص‪33‬له ب‪33‬زركي بين‬
‫دانشمندان ومتخصصان اسالمي و ساير متخصصان ايجاد شد ‪ ،‬اين فاص‪33‬له س‪33‬بب ش‪33‬د ك‪33‬ه دو‬

‫‪143‬‬
‫طرف از يكديگر تنفر نموده يكديگر را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با ب‪33‬روز چ‪33‬نین‬
‫خالف‪33‬ات كش‪33‬ورهاي اس‪33‬المي ب‪33‬ه جن‪33‬ك ه‪3‬اي خانمانس‪33‬وز ‪ ،‬وي‪33‬راني ه‪33‬ا ‪ ،‬وخراب‪33‬ه ه‪33‬ا مب‪33‬دل‬
‫كرديد ‪.‬‬
‫ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك اين فاصله را در بس‪33‬ياري از كش‪33‬ور ه‪33‬ا‬
‫از بين برده ‪ ،‬وامروز علماي ازهر شريف ‪ ،‬بوهنتون قم ايران ‪ ،‬وساير بوهنتون ه‪33‬اي جه‪33‬ان‬
‫اسالمي چنين فاصله ه‪33‬ا را تاح‪33‬دي از بين ب‪33‬رده ان‪33‬د ‪ ،‬و كشورهايش‪33‬ان روز ب‪33‬روز بيش‪33‬رفت‬
‫مينمايد ‪ ،‬وهرگاه اين فاصله از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ‪ ،‬وبدانند ك‪33‬ه‬
‫ق اإْل ِ َ‬
‫نس ‪3‬انَ ِم ْن َعلَ ‪ٍ 3‬‬
‫ق‬ ‫ق ‪َ -‬خلَ َ‬ ‫قرآن عظيم الشان درنخستين آيت ميگويد ( ا ْق َر ْأ بِاس ِْم َربِّ َ‬
‫ك الَّ ِذي َخلَ َ‬
‫‪=-‬ا ْق َر ْأ َو َربُّكَ اأْل َ ْك َر ُم‪ -‬الَّ ِذي عَلَّ َم بِ ْالقَلَ ِم ‪ -‬عَلَّ َم اإْل ِ ن َسانَ َما لَ ْم يَ ْعلَ ْم ) بخ‪33‬وان بن‪33‬ام بروردك‪33‬ارت ك‪33‬ه‬
‫ترا خلق نمود ‪ ،‬انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ‪ ،‬بخوان بروردكارت بسياركريم است ‪،‬‬
‫آنكه بواسطه قلم علم آموخت ‪ ،‬براي انسان انجه را نميدانست آموخت ‪ .‬العلق ‪5 -1 /‬‬
‫ت َوهَّللا ُ بِ َما تَ ْع َملُونَ خَ بِير) المجالة ‪11 /‬‬ ‫يَرْ فَ ْع هَّللا ُ الَّ ِذينَ آ َمنُوا ِم ْن ُك ْم َوالَّ ِذينَ أُوتُوا ْال ِع ْل َم َد َر َجا ٍ‬
‫‪ -14‬بي سليقه كي در رساندن دين ‪ :‬پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) اس‪33‬الم خ‪33‬ود را ع‪33‬الم ن‪33‬ه‬
‫بلكه معلم بيان داشته است ( إنما بعثت معلما ) ع‪33‬الم كس‪33‬ي اس‪33‬ت ك‪33‬ه خ‪33‬ودش ب‪33‬ا زحم‪33‬ات‬
‫زياد علمي را آموخته ‪ ،‬وكاهي در رساندن علم خويش به ديگران ‪ ،‬ضعيف ميباشد ‪ ،‬ولي‬
‫معلم ب‪33‬ودن ي‪33‬ك ه‪33‬نر اس‪33‬ت ‪ ،‬ه‪33‬نر افه‪33‬ام وتفهيم دارد ‪ ،‬معلم حقيقي كس‪33‬ي اس‪33‬ت ك‪33‬ه علم‬
‫خويش را براي شاكردان خود ‪ ،‬چنان تلقين نمايد كه تمامي شاكردان ب‪33‬ا درج‪33‬ات مختل‪33‬ف‬
‫فهم ‪ ،‬از اواستفاده كرده بتوانند ‪ ،‬معلم ب‪33‬ا دانش‪33‬تن ه‪33‬نر آم‪33‬وزش و ب‪33‬رورش ‪ ،‬ب‪33‬ا اس‪33‬اليب‬
‫بسيار عالي علمي وهنري ‪ ،‬شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند ‪ ،‬پيامبر( صلی هللا‬
‫علیه وس‪33‬لم ) اس‪33‬الم ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) ب‪33‬ا اس‪33‬تفاده از هم‪33‬ان حكمت ودانش‪33‬يكه‬
‫دعوتگران‪ 3‬حقيقي ميداشته باشند ‪ ،‬در زم‪33‬ان خ‪33‬روج از مك‪33‬ه مكرم‪33‬ه ب‪33‬ا حض‪33‬رت اب‪33‬وبكر‬
‫صديق هجرت نمود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جن‪33‬د س‪3‬ال ب‪3‬ا ده ه‪33‬زار انس‪33‬ان‬
‫قران صفت دو باره به مكه بر كردد ‪ ،‬و راه حق را چنان بيان دارد كه ت‪3‬اريخ بش‪3‬ريت از‬
‫بيروزي مؤمنان آن عصر در تعجبند ‪.‬‬
‫ب‪33‬ا تأس‪33‬ف بس‪33‬ياري از دع‪33‬وتگران‪ 3‬س‪33‬ليقه يي خ‪33‬وبي در دع‪33‬وت نداش‪33‬ته ‪ ،‬نميتوانن‪33‬د دين را ب‪33‬ا‬
‫فصاحت وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ‪ ،‬تبليغ نمايند ‪ ،‬وياهم وسايل دع‪33‬وت را اس‪33‬تفاده‬
‫نمايند ‪ ،‬تلويزيون ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت ب‪33‬ه راه ح‪33‬ق باش‪33‬د ‪ ،‬ان‪33‬ترنت ميتوان‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫صداي حق را به تمامي مردم رساند ‪ ،‬كمب‪3‬وتر ميتوان‪3‬د ك‪3‬ه وس‪3‬يله ء خ‪33‬وبي ب‪33‬راي نش‪33‬ر ح‪3‬ق‬
‫كردد ‪ ،‬بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ‪ ،‬فلم هاي هدفمن‪33‬د ‪ ،‬حت‪33‬ا فلم ه‪33‬اي ك‪33‬ارتوني وغ‪33‬يره‬
‫ميتوانن‪33‬د ك‪33‬ه وس‪33‬ايلي ب‪33‬راي دع‪33‬وت كردن‪33‬د ‪ ،‬ولي بي س‪33‬ليقه كي دع‪33‬وتگران ‪ ،‬ع‪33‬دم اخالص‬
‫درهنكام دعوت ‪ ،‬كمي معلومات عصري ‪ ،‬صحبت هاي براكنده در مجالس ‪ ،‬عدم احترام به‬
‫شخصيت مدعو ‪ ،‬خشونت درهنكام مجادله ها ‪ ،‬نداشتن مثالهاي زنده مطابق عصر‪ ،‬ع‪33‬دم فهم‬
‫اساليب جديد دعوت ‪ ،‬بي خبري از فقه واقع ‪ ،‬نشناختن دشمن عص‪33‬ر‪ ،‬دوري از مقتض‪33‬يات‬
‫عصر ‪ ،‬و ساير امورمنفي كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود ك‪33‬ه بس‪33‬ياري از م‪33‬ردم از‬
‫دين كريز نمايند ‪ ( .‬ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج‬

‫‪144‬‬
‫عقب مانده كي ها‬ ‫‪-15‬‬

‫نقش حس وعقل درخداشناسي‬

‫عقل كه بخش اساسي بدن انسان را تشكيل ميدهد ‪ ،‬و تمامي معلومات هاي وارده را سنجش‬
‫!رف از طريق‬ ‫!ات وي ص!‬ ‫!امي معلوم!‬ ‫!كل عقل تنها درين است كه تم!‬ ‫مينمايد ‪ ،‬ولي مش!‬
‫( حواس پنجگانه ) ميباشد‪.‬‬
‫مشكل حواس پنجگانه ‪ :‬حواس بنحكانه انسان‬
‫‪ -1‬ضعف يا نا تواني حواس بنحكانه ‪ :‬با وجود اينكه انسان براي ر‬
‫رسيدن به بسياري از حقايق از حواس بنجكانهء خويش استفاده ميكند ‪ ،‬مشكل اين حواس در‬
‫ضعف آنها ست ‪ ،‬زيرا اين حواس تنها درساحهء محدودي كار ميكنند كه ب!!االتر از آن!!را‬
‫نميتوانند احساس كنند ‪ ،‬مثال ‪:‬‬
‫حس باصره ( جشم ) ‪ :‬جشم انسان ازديدن بسياري از حقايق موج!!وده كه ‪ 100%‬ث!!ابت‬
‫است عاجز ميباشد ‪ ،‬مكروبها وموجودات كوجك را ديده نميتواند ‪ ،‬بناء براي ديدن مكروبها‬
‫!راي‬ ‫!واس ب!‬ ‫تازمانيكه انسان نتوانسته بود كه ميكروسكوب بسازد ‪ ،‬عاجز بود ‪ ،‬بناء اين ح!‬
‫تقويهء خويش به وسايلي ضرورت دارد تا اندازهء قوت آنرا بيشتر سازد ‪.‬‬
‫جشم نميتواند جيزهاي دور را ببيند ‪ ،‬دانشمندان علوم فلك در قديم الزمان در مورد س!!تاره‬
‫كان واجرام سماوي بحث ها ومطالعاتي داشتند ‪ ،‬ولي مردم از بذيرفتن بسياري آنها كه قابل‬
‫ديدن برايشان نبود شك داشتند‪ ،‬وحتا در اروبا زماني بعضي از علماي فلك درمورد كروي‬
‫!الف‬‫!را اين نظر مخ!‬ ‫بودن زمين نظر دادند ‪ ،‬حكومت هاي وقت آنانرا به قتل رساندند ‪ ،‬زي!‬
‫اعتقادات آنان بود ‪ ،‬ولي با كشف نمودن تلسكوب اين مشكل حل شد ‪ ،‬واكنون براي ديدن اين‬
‫اجرام سماوي وكروي بودن زمين تلسكوب ميتواند جشم را قوت بينش بيش!!تر دهد ‪ ،‬تا همه‬
‫را بخوبي مشاهده نمايد ‪.‬‬
‫!ماوي را به‬ ‫!رام س!‬‫همجنان سفر هاي كيهاني نيز انسان را قادر ساخت تا تصاويري از اج!‬
‫مردم نشان دهد ‪ ،‬وآنان به حقايق زيادي قناعت كنند ‪.‬‬
‫!ود دارد كه‬‫براي ديدن كرويات خون ‪ ،‬تركيبات خون ‪ ،‬مكروبها وغيره البراتوار هايي وج!‬
‫وظيفهء اين البراتوارها صرف كمك براي جشمان انس!ان است كه انس!ان ميتواند اش!ياي‬
‫كوجكي را ببيند ‪.‬‬
‫!وني‬ ‫!ويي وتلويزي!‬‫!ايل رادي!‬‫كوش هاي انسان نيز درساحهء محدودي كار ميكند ‪ ،‬ولي وس!‬
‫ومخابراتي وتيلفوني اين مشكل كوش را رفع نموده برايش امكان ميدهد تا از ساحات دوري‬
‫ديدن نمايد ‪.‬‬

‫‪145‬‬
‫بناء اين مشكل انسان است كه بسياري از موجودات را نميتواند با حواس خويش درك نمايد‬
‫‪ ،‬و با فهميدن اين ضعف وناتواني حواس ‪ ،‬با وجود عاجزي از ديدن وحس نمودن بسياري‬
‫ازموجودات ‪ ،‬به موجوديت آنان به اساس آثار آنها قناعت نمايد ‪.‬‬
‫انسان نميتواند كه انرزي برق را ببيند ‪ ،‬ولي آثار فعلي برق او را مجب!!ور ميس!!ازد كه به‬
‫موجودي بنام برق عقيده داشته باشد ‪ ،‬قوه جاذبهء زمين قابل مشاهده نيست ‪ ،‬ولي آث!!ار آن‬
‫همه را قناعت داده تا نظريهء علمي جاذبيت زمين را ببذيرند ‪.‬‬
‫‪ -2‬منحصر بودن حواس انس!!ان دربنج حس ‪ :‬هرك!!اه يك حس شخصى ن!!اقص باشد ‪،‬‬
‫!كل ميباشد ‪،‬‬‫!يار مش!‬ ‫فهماندن يك حقيقيتي كه بواسطه همان حسس درك ميكردد برايش بس!‬
‫مثال ‪ :‬براي شخصيكه نابينا تولد شده نميتوان رنكها را بيان داشت ‪ ،‬او نميتواند رنك سرخ و‬
‫آبي را درك كنـد ‪ ،‬زي!!را حس!!يكه اين وظيفه را انج!!ام ميدهد ‪ ،‬ن!!اقص است ‪ ،‬و هيج‬
‫بروفيسوري نميتواند او را به فرق رنكها كامال متيقن سازد ‪ ،‬مكر اينكه آن شخص باشنيدن‬
‫اين حقيقت كه رنكها متفاوت است قناعت نمايد ‪ ،‬ولي با آنهم ازحكونكي آن عاجز ميباشد ‪.‬‬
‫بناء در حواس بنجكانه انسان دو مشكل وجود دارد ‪:‬‬
‫!كوب ‪،‬‬ ‫!ردد ‪ ،‬مثل ميكروس!‬ ‫‪ -1‬مشكل ضعيف بودن آنها كه احيانا با وسايل حل ميك!‬
‫تيلسكوب ‪ ،‬مخابرات ‪.‬‬
‫‪ -2‬مشكل منحصر بودن اين حواس صرف در بنج حس كه صرفا با قناعت ميت!!وان‬
‫آن شخص را تا اندازهء قناعت داد ‪.‬‬

‫راه حل براي اين مشكالت ‪:‬‬


‫!واس درك‬ ‫!ار آنجه با ح!‬ ‫دانشمندان راه حل بسياري اين نواقص حسي را با درك نتايج و آث!‬
‫نميكردد قبول نموده اند ‪ ،‬وعقل انسان به اين نتيجه رسيده است كه مشكل انحص!!ار دربنج‬
‫حس ‪ ،‬و ضعيف بودن آن صرف از يك راه ميتواند حل كردد ‪ ،‬كه هنكام عاجزي ح!!واس‬
‫حقايق را به اساس آثار ‪ ،‬نتايج و داليل عقلي ببذيريم ‪.‬‬
‫اكرجه ماهمه ميكروبها را نديده ايم ولي زماني داكتران براي ما ميكويند كه مكروب وجود‬
‫دارد ‪ ،‬و بسياري از امراض به سبب ميكروبها بيدا ميشود ‪،‬ما با ديدن اين آثار وقن!!اعت به‬
‫!مندان ميكويند كه‬‫علم طب بدون ديدن ميكروبها قناعت مينماييم ‪ ،‬به همين شكل زماني دانش!‬
‫زمين كروي شكل است ‪ ،‬اكرجه همه به تلسكوب دسترسي ندارند بلكه به كفته دانشمندان به‬
‫كروي بودن زمين قناعت داريم ‪ ،‬واينكه آفتاب جند مرتبه ازكرهء زمين بزركتراست ‪ ،‬و ما‬
‫!كل ماست كه‬ ‫!دانيم كه اين مش!‬ ‫!نيم ‪ ،‬ما مي!‬
‫تاحال نتوانسته ايم كه آنرا با جشمان خويش ببي!‬
‫نميتوانيم آفتاب را با بزركي اش ببينيم زيرا جشمان ما همه جيز را از فاص!!له ه!!اي دور‬
‫بسيار كوجك ميبيند ‪ ،‬وياهم جشمان ما ازديدن بسياري از موجودات عاجز است ‪.‬‬

‫‪146‬‬
‫!ود دارند كه‬
‫!ان وج!‬ ‫!ادي درجه!‬ ‫مؤمنان با دانستن اين حقايق درك ميكنند كه موجودات زي!‬
‫حواس ما از درك آنها ويا ديدن آنها عاجزند ‪ .‬وازينكه آثار اين موجودات را بخ!!وبي درك‬
‫نموده اند به اين نتيجه رسيده اند كه بايد به اين موجودات ايمان داشت وقناعت نمود ‪.‬‬
‫وهركاه درينجا موضوع وجود خداوند مورد مطالعه قرار ميكيرد اين انسان دانشمند ف!!ورا‬
‫!بي‬‫!وس و غيرغي!‬ ‫!ادي ‪ ،‬محس!‬ ‫حكم مينمايد كه حواس من از احساس بسياري مخلوقات م!‬
‫عاجزاست بس جطورميتواند كـه خالق متعال ويا مخلوقاتي را كه درجمله غيبيات هستند ‪،‬‬
‫ببيند ‪ .‬بناء به اساس آثار قدرت الهي ‪ ،‬و تفكر در خلقت آسمانها ‪ ،‬زمين ‪ ،‬انسانها وس!!اير‬
‫!ارا اين همه را باطل‬
‫!اطال ) بروردك!‬ ‫مخلوقات بدين عقيده ميرسد كه ( ربنا ما خلقت هذا ب!‬
‫خلق نكرده اي ‪ .‬وبه وجود خالق اينها ايمان مياورد ‪.‬‬

‫نقص دركجا است‬


‫!تيم‬ ‫!تري ميداش!‬ ‫نقص اساسي در محدوديت وانحصارحواس است ‪ ،‬هركاه ما حواس قوي!‬
‫ميتوانستيم بسياري از موجودات را بدون استخدام وسايل كشف نماييم ‪ ،‬دانشمندان بي بردند‬
‫كه بعضي ازحيوانات نسبت به انسانها در بعضي از حواس قويتر ميباشند ‪ ،‬مثال ‪:‬‬
‫براي كشف مواد مخدر ‪ ،‬اسلحه ‪ ،‬ماين ها و غيره اموال قاج!!اقي س!!كها را تربيه ميكنند ‪،‬‬
‫زيرا آنان دانستند كه حس شامعهء سكها بسيار قوي ميباشد ‪ ،‬وميتواند به مجرد بوي ك!!ردن‬
‫ماين ‪ ،‬اسلحه ‪ ،‬مواد مخدر واموال قاجاقي را كشف نمايد ‪.‬‬
‫اين حواس انسان هنكام رسيدن اجل وختم حيات دنيا قوي شده و انسان ميتواند كه حض!!رت‬
‫جبريل ( عليه السالم ) را ببيند ‪ ،‬مثال ‪ :‬فرعون كه دعواي ربوبيت مينمود و خ!!ود‬
‫!ما‬ ‫!زرگ ش!‬ ‫را خداوند بزرگ ميدانست و ميگفت ( أنا ربكم األعلي ) من خدای ب!‬
‫!دا‬ ‫هستم ‪ ،‬با مجرد ديدن ملك الموت ( عازرائيل عليه السالم ) در اثناي غرق ص!‬
‫زد ( آمنت برب موسى و هارون ) به پروردگار موسي و هارون ايمان آوردم ‪،‬‬
‫!را تو‬ ‫!ون وقتش نيست زي!‬ ‫!يت ) اكن!‬ ‫و لي در جوابش گفته شد ( اآلن و قد عص!‬
‫نافرماني نمودي ‪( .‬وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا‬
‫حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْ !رَائِيلَ وَأَنَا مِنْ‬
‫الْ ُمسْلِمِينَ()أَالْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ الْمُفْسِدِينَ) يونس ‪90/91 :‬‬
‫ن‬‫ُش!!رِكِي َ‬ ‫خداوند متعال ميفرمايد كه ‪ :‬فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ م ْ‬
‫!افِرُونَ)‬ ‫فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَ!‬
‫غافر‪85-84 /‬‬
‫دراحاديث شريف آمده است كه انس!!انها درروز قي!!امت خداوند ( جل جالله ) را ميبينند ‪،‬‬
‫زيرا براي انسان همان قوتي داده ميش!!ود كه تحمل نمايد خداوند متع!!ال را ببيند درحاليكه‬
‫درزنده كي دنيا حتا كوه ها توانايي عظمت وبزركي بروردكار متعال را نداشته و زم!!اني‬
‫موسى ( عليه السالم ) خواست خداوند ( جل جالله ) را با جشمان خ!!ود ببيند (وَلَمَّا جَ!!اءَ‬
‫مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنْ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَ!!إِنْ‬

‫‪147‬‬
‫!الَ‬
‫!اقَ قَ!‬
‫ستَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَ!‬
‫اْ‬
‫سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ ) األعراف ‪143/‬‬

‫‪.‬‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬


‫هرگاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ‪ ،‬بخ‪33‬وبي مش‪33‬اهده ميك‪33‬نيم ك‪33‬ه‬
‫دين مقدس اسالم برتريت زيادي نسبت ب‪33‬ه س‪3‬اير در بخش ه‪3‬اي مختل‪3‬ف خ‪3‬ويش دارد ‪ .‬و‬
‫همين برتريت هاي دين اسالم است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد ‪.‬‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند ك‪33‬ه تنه‪33‬ا بخش روحي را مط‪33‬رح نم‪33‬وده ‪ ،‬وهرگ‪33‬اه‬
‫كسي بخواهد مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از ماديت دوري نموده ‪ ،‬و يا‬
‫به عباره ديگر ترك دنيا نماي‪33‬د و در مغ‪33‬اره ه‪33‬ا و س‪33‬وراخ ه‪33‬اي ك‪33‬وه ه‪33‬ا رفت‪33‬ه مص‪33‬روف‬
‫عبادت شود ‪ ،‬وي‪3‬اهم ب‪3‬راي رس‪3‬يدن ب‪3‬ه مقام‪3‬ات ع‪3‬الي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزن‪3‬ده گي در‬
‫خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد ‪.‬‬
‫بيروان چنین اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميش‪33‬وند ‪ ،‬ي‪33‬ا اينك‪33‬ه ازين دين ص‪33‬رف‬
‫نظر نموده به بيديني رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خ‪33‬ود ب‪33‬ه ب‪33‬يروي دس‪33‬اتير اين‬
‫دين مخفيانه مرتكب كناه ميشوند ‪ ،‬زيرا انسان اصال از دوبخش مادي و معنوي (روحي )‬
‫تشكيل شده است ‪ ،‬و با نهادن به ضرورت ه‪33‬اي م‪33‬ادي انس‪33‬ان مش‪33‬كالتي را ب‪33‬ار مي‪33‬اورد ‪.‬‬
‫زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت بن‪33‬دش راه ق‪33‬انوني و مش‪33‬روع ب‪33‬ا وس‪33‬ايل‬
‫غيرمشروع خود را اشباع مينمايد ‪ .‬و دينيكه اين غراي‪33‬ز وض‪33‬رورات انس‪33‬اني را در نظ‪33‬ر‬
‫نگيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي را بوجود مياورد كه‬
‫اضرار بزركي به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬
‫بخش دوم ‪ :‬معتق‪33‬داتي ان‪33‬د ك‪33‬ه تنه‪33‬ا در مح‪33‬ور مادي‪33‬ات ميجرخن‪33‬د و بخش معن‪33‬وي‬
‫( روحي ) حيات انسان را به باد فراموشي گرفت ه اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالب‪33‬ا از‬
‫منابع فكري بشري سرجشمه سرانجام سبب بد بختي هاي ميكردد كه بيروان آن با نداشتن‬
‫بخش معنوي ( روحي ) گرفت ار خل‪3‬ل ه‪3‬اي درحي‪3‬ات خ‪3‬ويش ميكردن‪3‬د ك‪3‬ه آث‪3‬ار آن‪3‬را در‬
‫بسياري از كشورهاي پيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬بيروان اين نوع معتق‪33‬دات هميش‪33‬ه بهب‪33‬ود‬

‫‪148‬‬
‫خود را درمسايل مادي زنده گي ميبينند و هرگاه درك‪33‬دام بخش م‪33‬اديت ناك‪33‬ام ماندن‪33‬د ف‪33‬ورا‬
‫دست به خود كشي ميزنند ‪ .‬و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دس‪33‬ت داش‪33‬تن‬
‫به ملذات زنده گي احساس كمبود ي ميكنن‪33‬د ‪ ،‬زي‪33‬را انس‪33‬ان نميتوان‪33‬د ك‪33‬ه حي‪33‬ات خ‪33‬ويش را‬
‫بدون ضرورت هاي روحي بخوبي بسر برد ‪.‬‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي مادي ومعنوي انسان است ‪ :‬ويزه كي دين مقدس اسالم‬
‫درين است كه دو بخش اساسي ض‪33‬رورت ه‪3‬اي حي‪3‬ات انس‪3‬اني را مراع‪3‬ات مينماي‪3‬د ‪ ،‬دين‬
‫مقدس اسالم ماديت ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه ي‪33‬ك‬
‫برنده نميتواند با يك بال برواز نماي‪33‬د ‪ ،‬ب‪33‬ه همين س‪33‬ان انس‪33‬ان نميتوان‪33‬د ب‪33‬ا ي‪33‬ك بخش م‪33‬ادي‬
‫يامعنوي زنده گي كند بلكه اسالم تمامي غرايز مادي و معن‪33‬وي انس‪33‬ان را بص‪33‬ورت كام‪33‬ل‬
‫در نظر گرفت ه ‪ ،‬و مسلمانان را براي مراعات هر دو بخش رهنمايي مينمايد ‪.‬‬
‫‪-2‬حض‪33‬رت پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) اس‪33‬الم محم‪33‬د ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم )‬
‫ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أبدا و اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زن‪33‬ده گي‬
‫دنيايي ات چنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي ‪ ،‬وبراي آخرتت چنان عمل نم‪33‬ا ك‪33‬ه‬
‫كويي فردا ميميري ‪.‬‬
‫اين حديث شريف فكر انسان در دو بخش بص‪33‬ورت منظم ت‪33‬رتيب وتنظيم مينماي‪33‬د ‪ ،‬و‬
‫به مسلمان ميفهماند كه در مورد زنده گي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪ ،‬و چنان كار نمود ك‪33‬ه‬
‫شايد انسان هميشه زنده باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده گي آخرت را فراموش نم‪33‬ود ‪،‬‬
‫براي آخرت نيز به اعمال خير چنان مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش اس‪33‬ت ‪ ،‬ب‪33‬ا‬
‫اين قاعده انسان ميتوان شكل وسطيت را اختيار نمايد ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل‪33‬ه ) ب‪33‬راي مؤمن‪33‬ان تعليم ميده‪33‬د ك‪33‬ه در دعاه‪33‬اي‬
‫خ‪33‬ويش بگوين‪33‬د ( ربن‪33‬ا آتن‪33‬ا في ال‪33‬دنيا حسنـة و في اآلخ‪33‬رة حسنــة و قن‪33‬ا ع‪33‬ذاب الن‪33‬ار )‬
‫بروردكارا براي ما نيكي دنيا و آخرت را نصيب نما ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه به گوشه نشيني ها و دوري از م‪33‬ردم ميخواس‪33‬تند در مغ‪33‬اره ه‪3‬اي‬
‫كوه به عبادت مش‪33‬غول ش‪33‬وند ‪ ،‬پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) ( ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم )‬
‫فرمود ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬
‫وزماني هم جند شخص از صحابه پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ب‪33‬ه خان‪33‬ه اش رفت‪33‬ه‬
‫در مورد زنده گي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) استفسار نمودند ‪ ،‬ديدند كه پيامبر( صلی‬
‫هللا علیه وسلم ) اس‪33‬الم ازدواج نم‪33‬وده ‪ ،‬ش‪33‬بانكاه هم عب‪33‬ادت ميكن‪33‬د وهم در هنك‪3‬ام خ‪3‬واب‬
‫استراحت مينمايد ‪ ،‬روزانه كاهي روزه ميگيرد ‪ ،‬وروز ه‪33‬اي ديگ‪33‬ري را ب‪33‬دون روزه ب‪33‬ه‬
‫سر ميبرد ‪.‬‬
‫آنان از عم‪33‬ل پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) تعجب نمودن‪33‬د ‪ ،‬ولي دلي‪33‬ل گفتن‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) اين امور را براي اين ميكن‪33‬د ك‪33‬ه از تم‪33‬امي كناه‪33‬ان مع‪33‬اف‬
‫اس‪33‬ت ‪ ،‬ولي م‪33‬ا مث‪33‬ل پي‪33‬امبر( ص‪33‬لی هللا علیه وس‪33‬لم ) نيس‪33‬تيم ‪ ،‬يكي تص‪33‬ميم گ‪33‬رفت ك‪33‬ه‬
‫هيجكاهي ازدواج نكند ‪ ،‬و عمرخود را در عبادت بكزراند ‪ ،‬ديگ‪33‬ري گفت من هيحك‪33‬اهي‬

‫‪149‬‬
‫ش‪33‬ب خ‪33‬واب نميكنم و ميخ‪33‬واهم تم‪33‬امي ش‪33‬ب را ب‪33‬ه عب‪33‬ادت س‪33‬بري نم‪33‬ايم ‪ ،‬وس‪33‬ومي هم‬
‫‪ -2‬شموليت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين اسالم شامل تم‪33‬ام بخش ه‪33‬اي اقتص‪33‬ادي ‪ ،‬اجتم‪33‬اعي ‪،‬‬
‫معنوي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد ‪.‬‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اس‪33‬الم ‪ :‬دين مق‪33‬دس اس‪33‬الم مخص‪33‬وص ك‪33‬دام منطق‪33‬ه يي‬
‫خ‪33‬اص ‪ ،‬مليت خ‪33‬اص ‪ ،‬ق‪33‬وم خ‪33‬اص ‪ ،‬رن‪33‬ك خ‪33‬اص نيس‪33‬ت ‪ ( ،‬كلكم من آدم و آدم من‬
‫تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق شده ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ‪ ،‬هم‪33‬ه‬
‫اق‪33‬وام از اوالده حض‪33‬رت آدم ( علي‪3‬ه الس‪33‬الم ) ميباش‪3‬ند ‪ ،‬و ازينك‪33‬ه هم‪33‬ه از ي‪33‬ك م‪3‬ادر‬
‫وپدرخلق شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هستند ‪ ،‬دين الهي نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات قومي‬
‫‪ ،‬لساني ‪ ،‬نزادي و غ‪33‬يره را درنظرنداش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬بلك‪33‬ه اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال‬
‫( جل جالله ) اين دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬بهترين انس‪33‬انان در‬
‫نزد اللـه ( جل جالله ) متعال ( جل جالل‪33‬ه ) اش‪33‬خاص برهيزك‪33‬ار وب‪33‬اتقوا ميباش‪33‬د‬
‫( إن اكرمكم عندهللا اتق‪33‬اكم) اين دروس م‪33‬ا را ب‪33‬ه بحث جدي‪33‬دي ميكش‪33‬اند ك‪33‬ه ( مفه‪33‬وم‬
‫عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم ‪.‬‬

‫روزنامه ملي انيس در ش‪33‬ماره (‪ )65‬جهارش‪33‬نبه ‪ 18‬ج‪33‬وزاي س‪33‬ال ‪ 1384‬مط‪33‬ابق ‪8‬‬


‫ج‪33‬ون ‪ 2005‬در ص‪3‬فحه بنجم خ‪3‬ويش تحت عن‪3‬وان ( ب‪33‬يرزن انكليس‪33‬ي ث‪33‬روتش را ب‪33‬ه‬
‫سكها بخشيــد ) چنین نوشته است ‪ :‬يك بيرزن بولدار انكليسي در كمال نا ب‪3‬وري ي‪3‬ك‬
‫مليون و دوصد هزار بون‪33‬د از ث‪33‬روت خ‪33‬ود را ب‪33‬ه س‪33‬كلها واك‪33‬ذار ك‪33‬رد ‪ ،‬ب‪33‬ه ك‪33‬زارش‬
‫روزنامه سان ماريون هي وود از اهالي مانجستربا وجود داش‪33‬تن وارث ‪ ،‬ب‪33‬ه اراده و‬
‫ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به ن‪33‬ام اين‬
‫بنياد كرد تا در راه خدمات رساني به سكها خرج كنند‬
‫خانم هي وود نهايتا در اثر نارسايي قلبي در كذش‪33‬ت و بس از م‪33‬رك وارث او ك‪33‬ه دو‬
‫برادر و يك خواهر بودند با مطل‪33‬ع ش‪33‬دن از اق‪33‬دام او س‪33‬خت ش‪33‬وكه و مبه‪33‬وت ش‪33‬دند ‪،‬‬
‫خدمتكار بنجاه وسه ساله وي كه جوليا مورك ترويد نام دارد به روزنام‪33‬ه س‪33‬ان گفت‬
‫كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوانات خانواده او بودند ) ‪.‬‬

‫هرفرد مسلمان در زنده گي خويش‬

‫تشبـه بـه غير مسلمانان‬


‫حضرت پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬من تشبـه بق‪33‬وم فه‪33‬و منهـم )‬
‫هرگاه كسي خود را با كدام قومي مش‪33‬ابهت ده‪33‬د او از جمل‪33‬ه آن‪33‬ان اس‪33‬ت ‪ .‬در فهم اين‬

‫‪150‬‬
‫حديث شريف براي بسياري از مسلماِنان مشكالتي رونما كرديده اس‪33‬ت و ي‪33‬اهم ه‪33‬دف‬
‫اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح ميسازند ‪:‬‬
‫‪ -9‬آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟‬
‫آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬ ‫‪-10‬‬
‫هدف از مانند آنان شدن چيست ؟‬ ‫‪-11‬‬
‫آيا از اساسات فكري ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬اقتصادي ديگران استفاده نمودن كار نا جايز‬ ‫‪-12‬‬
‫است ‪ ،‬وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟‬
‫درينجا الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود ‪ .‬در پاس‪33‬خ س‪33‬وال اول‬
‫بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ‪ ،‬و هرگ‪33‬اه بخ‪33‬واهيم علت آن‪33‬را‬
‫بدانيم بايد پرسيد كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ‪ ،‬دانش‪33‬مندان ب‪33‬دين نظ‪33‬ر ان‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫اساس تشبه را محبت و دوستي تشكيل ميدهد ‪ .‬زيرا انس‪33‬ان زم‪33‬اني ميخواه‪33‬د ب‪33‬ه ديگ‪33‬ري خ‪33‬ود را‬
‫مش‪33‬ابه س‪33‬ازد ك‪33‬ه او را دوس‪33‬ت داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬و محبت او در قلب او ج‪33‬ا داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬ص‪33‬حابه‬
‫پي‪33‬امبر( ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) آنحض‪33‬رت را قلب‪33‬ا دوس‪33‬ت داش‪33‬تند و ب‪33‬ه اس‪33‬اس اين محبت قل‪33‬بي‬
‫ميخواستند خود را مشابه پيامبر(صلي هللا عليه وسلم ) سازند و در زنده گي ‪ 24‬ساعته خ‪33‬ويش او‬
‫ون هَّللا ِ‬
‫اس َم ْن يَتَّ ِخ‪ُ 3‬ذ ِم ْن ُد ِ‬
‫را نمونه مثال تمامي معايير زنده گي خ‪33‬ويش گرداني‪33‬ده بودن‪33‬د ‪َ (.‬و ِم ْن النَّ ِ‬
‫أَندَادًا ي ُِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش‪ُّ 3‬د ُحبًّ‪33‬ا هَّلِل ِ) البق‪33‬رة ‪ 165/‬ترجم‪33‬ه ‪ ( :‬بعض‪33‬ي از مردم‪33‬ان ب‪33‬ه‬
‫غير از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) شريكاني ميگيرند با آنان ما نند محبت اللـه ( ج‪33‬ل‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند اما كسانيكه ايمان دارند محبت ش‪33‬ديد ي ب‪33‬ا‬
‫هللا ( جل جالله ) دارند ‪) .‬‬
‫حضرت انس ( رضي هللا عنه ) ميفرماي‪33‬د ك‪33‬ه حض‪33‬رت ن‪33‬بي ك‪33‬ريم (ص‪33‬لي هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم )‬
‫فرمود ‪ :‬ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد تا اينكه من نس‪33‬بت ب‪33‬ه پ‪33‬در ‪ ،‬فرزن‪33‬د و‬
‫تمامي مردم دوست داشته تر نباشم ‪.‬‬
‫بناء نظر ب‪3‬ه حكم آيت ق‪3‬رآني ف‪3‬وق اس‪3‬اس ايم‪3‬ان محبت اس‪3‬ت ‪ ،‬و م‪3‬ردم ب‪3‬ه اس‪3‬اس محبت و‬
‫دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ‪ ,‬ولي مسلمان حقيقي به اس‪33‬اس محبت زي‪33‬ادي ك‪33‬ه ب‪33‬ا‬
‫پروردگار عالميان دارد ‪ ،‬و محبت و دوستي او با اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) عالميان‬
‫بسيار قوي است ‪ ،‬اللـه (جل جالله ) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ‪ ،‬و به اس‪33‬اس همين محبت‬
‫كسي را در عبادت او شريك نميسازد ‪ .‬همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي هللا عليه وسلم )‬
‫ايمان كامل به محبت با رسول هللا (صلي هللا عليه وسلم ) تعلق دارد ‪ ،‬حض‪33‬رت محم‪33‬د (ص‪33‬لي هللا‬
‫عليه وسلم ) مؤمن حقيقي وكامل را به اساس همين محبت معرفي نموده است ‪ ،‬زيرا مؤمن كام‪33‬ل‬
‫كسي است كه محبت و دوستي او با پيامبر(ص‪33‬لي‪ 3‬هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ) از محبت و دوس‪33‬تي ب‪33‬ا پ‪33‬در ‪،‬‬
‫فرزند و ساير دوستان و اقارب زياده تر باشد ‪ ،‬حقيقت اينست كه انسان مسلمان با هركس‪33‬ي محبت‬
‫ميكند با پ‪33‬در ‪ ،‬فرزن‪33‬د ‪ ،‬دوس‪33‬تان و ه‪33‬ر انس‪33‬ان را دوس‪33‬ت ميداش‪33‬ته باش‪33‬د ‪ ،‬ولي مطلب اساس‪33‬ي اين‬
‫حديث شريف اينست كه محبت ديگران نبايد بر محبت خدا و پيامبرش افزونتر باشد ‪ ،‬زي‪33‬را محبت‬
‫اساس اطاعت و پيروي است ‪ ،‬و انسان مسلمان با وجود دوست داشتن ديگ‪33‬ران در هنگ‪33‬ام اختي‪33‬ار‬
‫اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ‪ ،‬يع‪33‬ني اط‪33‬اعت خ‪33‬داوپيامبرش را ب‪33‬ر اط‪33‬اعت تم‪33‬امي م‪33‬ردم‬

‫‪151‬‬
‫ترجيح دهد ‪ ،‬ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص ب‪3‬ا انس‪33‬ان ديگ‪33‬ري ت‪33‬رجيح حاص‪33‬ل نماي‪33‬د ‪،‬‬
‫درينصورت‪ 3‬بايد دانست که انس‪33‬ان راه خ‪33‬دا و پي‪33‬امبر را گذاش‪33‬ته ب‪33‬ه راه آن انس‪33‬ان س‪33‬ير وح‪33‬ركت‬
‫مينمايد ‪ ،‬و از او اطاعت نموده نا فرماني خدا و پيامبر را مينماي‪33‬د ‪ .‬و ازينك‪33‬ه اس‪33‬اس مش‪33‬ابهت را‬
‫محبت تش‪33‬كيل ميده‪33‬د ‪ ،‬تش‪33‬به ب‪33‬ه ه‪33‬ر ش‪33‬خص مق‪33‬دار محبت آن ش‪33‬خص را ب‪33‬ا ج‪33‬انب مق‪33‬ابلش بي‪33‬ان‬
‫ميدارد ‪ ،‬و خط فكري او را تعيين مينمايد ‪ ،‬به همين اساس اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله‬
‫) (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز آخرت پاداش ميدهد ‪.‬‬
‫به گونه مثال ‪ :‬چرا يك انسان خود را با انسان ديگري و به ويزه يك نا مسلمان مش‪3‬ابهت ميده‪3‬د ؟‬
‫در پاسخ ميتوان گفت ‪ :‬علت اصلي اينست ك‪33‬ه محبت آن ش‪33‬خص در قلبش ج‪33‬ا گرفت‪33‬ه ميخواه‪33‬د ب‪33‬ه‬
‫اساس اين محبت قلبي از او پيروي نمايد ‪ ،‬خود را مانند او سازد ‪.‬‬
‫چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ‪ ،‬دانشمندان ميگويند ( زمانيكه‬
‫يك موضوع در زب‪33‬ان زي‪33‬اد تك‪33‬رار ش‪33‬ود آن موض‪33‬وع در قلب اس‪33‬تقرار حاص‪33‬ل مينماي‪33‬د ) روي‬
‫همين دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ‪ ،‬دوستان و ساير مردم ذكر و ياد‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالل‪33‬ه ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) زي‪33‬اد باش‪33‬د ‪ ،‬اين ذك‪33‬ر و فك‪33‬ر الهي در قلب‬
‫استقرار حاصل نموده و محبت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالل‪33‬ه ) و پي‪33‬امبرش‬
‫در دلها جا ميگيرد ‪ ،‬ولي برعكس آن هرگاه صحبت ه‪33‬اي م‪33‬ا ب‪33‬ا اعض‪33‬اي خ‪33‬انواده ‪ ،‬دوس‪33‬تان و‬
‫ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش در مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باش‪33‬د ‪ ،‬و‬
‫هميشه براي فاميل خويش افالم ‪ ،‬كست ها ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬محافل و قصه ها و دانستانهاي نا مس‪33‬لمانان‬
‫و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم‬
‫سوال دوم ‪ :‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫جواب ‪ :‬بلي تشبه تمامي ابعاد زنده گي را شامل ميشود ‪،‬‬
‫مشابهت با كافران در نامهاي شان ‪ :‬هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل ب‪33‬ا كي محبت زي‪33‬اد‬
‫دارن‪33‬د ؟ هرگ‪33‬اه محبتش ب‪33‬ا هللا باش‪33‬د ‪ ،‬كوش‪33‬ش ميكن‪33‬د ك‪33‬ه يكي از نامه‪33‬اي اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫متعال( جل جالله ) (جل جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بن‪33‬ده ) را كذاش‪33‬ته طفلش‬
‫را به آن نام نامكزاري نمايد ‪ ،‬مثل عبدهللا – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره ‪.‬‬
‫و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و ي‪33‬ا ص‪33‬حابه ك‪33‬رام ميباش‪33‬د ‪ ،‬و اين ش‪3‬خص ب‪33‬ه اس‪33‬اس‬
‫محبت با خدا و يا هم با كس‪33‬انيكه اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) متع‪33‬ال( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) (ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) آن‪33‬انرا‬
‫دوست دارد ‪ ،‬نام مناسبي براي فرزندش اختيار مينمايد ‪ ،‬ولي برعكس هرگاه اين ش‪33‬خص محبت‬
‫با يك هنرمند غير مسلمان داشته باشد ‪ ،‬و هرشب به عوض اينك‪3‬ه در م‪3‬نزل ب‪3‬ا اوالد ه‪3‬اي خ‪3‬ويش‬
‫قصه هاي پيامبران و صحابه را بيان نمايد ‪ ،‬آنانرا به تماشاي افالم خارجي ‪ ،‬و برنامه هاي مبتذل‬
‫و مخالف دين مقدس اسالم تشويق نمايد ‪ ،‬محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان ن‪3‬ا مس‪33‬لمانان و‬
‫ياهم دشمنان اسالم ميباشند در قلب خودش ‪ ،‬خانمش و فرزن‪33‬دانش زي‪33‬اد ميش‪33‬ود ‪ ،‬و ب‪33‬ه اس‪33‬اس اين‬
‫محبت غير مشروع و نا جايز در هنك‪3‬ام ب‪3‬دنيا آوردن ي‪3‬ك طف‪3‬ل معص‪3‬وم او را در نخس‪3‬تين مرحل‪3‬ه‬
‫حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري مينمايند ‪ ،‬علت اساس‪33‬ي اختي‪33‬ار نامه‪33‬اي غ‪33‬ير‬
‫اسالمي محبت است ‪ ،‬اكر اين شخص محبت با صحابه پيامبر داش‪33‬ت ‪ ،‬ميتوانس‪33‬ت از ه‪33‬زاران ن‪3‬ام‬
‫مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش اختي‪33‬ار نماي‪33‬د ‪ ،‬ولي محبت او نس‪33‬بت ب‪33‬ه خ‪33‬دا ‪،‬‬

‫‪152‬‬
‫پيامبر و صحابه كرام با هنرمندان خارجي غير مسلمان زياد بوده ‪ ،‬و خواس‪33‬تند فرزن‪33‬د خ‪33‬ود را ب‪33‬ا‬
‫نام وي مشابهت دهند ‪ ( .‬من تشبه بقوم فهو منهم ) ‪.‬‬
‫مشابهت با كافران در لباس ‪:‬‬

‫‪-‬‬
‫حكم ياد گرفتـن جادو‬
‫ياد گرفت ن جادو حرام و هرگاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ‪ ،‬استعمال سحر هم كفراست ‪،‬‬
‫حكم رد جادو‬
‫هرگاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست‬
‫هرگاه رد جادو با وسايل غير مشروع باشد ‪ ،‬مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آن‪--‬را‬
‫ناجايز ميدانند ‪.‬‬
‫حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو‬
‫اين كار حرام است ‪ ( ،‬عطف ) اتفاق دادن ‪ ،‬و ( صرف ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو‬
‫حرام ميباشد ‪.‬‬

‫حكم رفتن به نزد كاهنان(فالبين ها)‬

‫‪-‬ند حكم‬ ‫‪-‬ان ميبرس‪-‬‬ ‫سؤال ‪ :‬بعضي مردم به نزد فالبين ها رفته و و درمورد امور غيبي در آينده از آن‪-‬‬
‫آنها جيست ؟‬
‫‪ -‬سه حكم دارند ‪:‬‬
‫جواب ‪ :‬كسانيكه نزد كاهن ( فالبين ) ها ميروند‬
‫‪-1‬رفتن به نزد فالبين و پرسيدن از وي بدون اينكه او را در سخنانش تصديق نمايد ‪ ،‬اين كارحرام‬
‫است و گناه آن شخص اينست كه چهل روزه نمازش قبول نميشود ‪ ،‬حضرت نبي كريم ( صلى اهلل‬
‫‪-‬الة أربعين يوما او أربعين ليلة )‬‫‪-‬أله لم تقبل له ص‪-‬‬
‫‪-‬لم ) ميفرمايد ‪ ( :‬من أتى عرافا فس‪-‬‬ ‫عليه وس‪-‬‬
‫( رواه مسلم )‬
‫‪ -2‬اينكه به نزد آن فالبين رفته از او سوالي نمايد و جواب آن فالبين را تصديق نمايد ‪ .‬اين كفر به‬
‫خدا جل جالله ) ميباشد ‪ .‬زيرا درين كار بشر را در دعواي دانستن غيب تصديق نموده است ‪ ،‬اهلل‬
‫( جل الله ) ميفرمايد ‪ ( :‬قل ال يعلم من في السماوات و األرض الغيب إال اهلل ) النمل ‪65/‬‬
‫‪-3‬اينكه به نزد فالبين رفته او را سوالي كند تا دروغش را به مردم بفهماند ‪ ،‬و براي مردم‬
‫بگويد كه اين كمراهي ‪ ،‬و كهانت است ‪ ،‬اين عمل كناه نيست ‪.‬‬

‫‪153‬‬
‫حكم بند نمودن نظربند‬
‫بروايت احمد ابوداوود ‪ ،‬و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وسلم ) (‬
‫إن الرقى و التمائم و التولة شرك )‬
‫عن عقبه بن عامر ( رضي اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) ق‪--‬ال ‪ :‬من تعلق تميمة‬
‫فال أتم اهلل له ‪ ،‬و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن ع‪---‬امر بلفظ ( منن تعلق‬
‫‪ -‬فقد أشرك )‬‫تميمة‬
‫‪-‬ردن و يا‬
‫‪-‬رض در ك‪-‬‬ ‫‪-‬زدن ‪ ،‬جن ‪ ،‬و م‪-‬‬ ‫تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم ن‪-‬‬
‫‪ -‬ها ‪ ،‬طلسم ها ‪ 1/162‬فتاوى‬ ‫باربند اطفال آويزان ميكنند ‪ .‬مانند استخوان ها ‪ ،‬مهره ها ‪ ،‬ميخ‬
‫المرأة المسلمة ‪.‬‬

‫‪ -‬و عدد ها‬


‫شوم گرفت ن بعضي از روز ها ماه‬
‫سؤال ‪ :‬بعضي از مردم ماه صفر را شوم ميدانند و سفر در آن را خطرناك و بعضي ها هم بعضي‬
‫روزها را شوم ميدانند و در آن سفر را‬
‫سؤال ‪ :‬شوم دانستن ماه ها از عادات جاهلي است ( حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم )‬
‫ميفرمايد ( ال عدوى و ال طيرة و ال هامة و ال صفر) رواه البخاري و مسلم ‪.‬‬
‫‪ -‬و نكاح نمودن در شهر ش‪--‬وال را ن‪--‬يز‬‫‪ -‬را شوم ميدانستند‬
‫همچنان در زمان جاهليت روز جهار شنبه‬
‫‪ ، -‬و حضرت بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) ميگويد ‪ :‬تزوجني رسول اهلل ( ص‪--‬لى‬ ‫شوم ميدانستند‬
‫اهلل عليه وسلم ) في شهر شوال فمن كان عنده أحظى مني ) فتاوى المرأة المسلمة ‪ ،‬تاليف محمد بن‬
‫ابراهيم الشيخ و ديگران ‪ ،‬حمعية احياء التراث االسالمي ‪1/133 ،‬‬

‫حكم استخفاف و استهزاء به دين‬


‫سوال ‪ :‬بعضي مردم فكاهي هايي ميگويند كه درآن اهلل ( جل جالله ) را ( العياذ باهلل ) به‬
‫استهزاء و مسخره ميكيرند ‪ ،‬حكم اين نوع فكاهي ها جيست ؟‬

‫‪154‬‬
‫( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا‬
‫قد كفرتم بعد ايمانكم ) التوبه ‪65‬‬
‫‪ -‬و مسخره كي به خدا و پي‪--‬امبر‬ ‫مسخركي به دين خدا ‪ ،‬دشنان دادن دين ‪ ،‬دشنام دادن خدا و پيامبر‪،‬‬
‫كفريست كه انسان را از ملت اسالم خارج ميكند‪ 141 /1‬فتاوى المرأة المسلمه‬

‫افغانستان ‪ -‬كابل‬

‫فرهنك اسالمي‬

‫فرهنك اسالمي و فرهنك هاي ديگران‬


‫تاثير فرهنـك ‪ ،‬كلتـور ‪ ،‬عنعنـات ‪ ،‬ورواج هـا در حيـات بشـر بسـيار قـوي بـوده و انسـانها‬
‫هميشه تابع اين امور ميباشند ‪ ،‬ولي بايد در نظر داشت كه زماني آفتاب دين مقدس اسالم‬
‫در شبه جزيره عربي در خشيد و مردم در مكه مكرمهـ و مدينه منوره كرايش خويش را به‬
‫دين مقدس اســالم اعالن نمودنــد ‪ ،‬در آنزمــان در ميــان آنهــا داراي فرهنــك هــا ‪ ،‬تقاليــد و‬
‫عنعنات زيادي بودند كه اين تقاليد آنــان نهــاد هــاي فــرهنكي قــديمي بســيار عــريقي در بين‬
‫آنان داشت و لي مسلمانان آنــروزـ همــه عــادات و تقاليــد خــويش را در مقابــل آ يينــه قــرآن‬
‫قرار دادند و هر آنجــه بــا اســالم مطـابقت داشــت آنــرا بذيرفتــه و بــه آن عمــل ميكردنــد ولي‬
‫عادات ‪ ،‬عنعنات و امور فرهنكي و كلتوري خــويش را كــه مخــالفت بــا دين مقــدس اســالم‬
‫داشت ترك نمودند ‪ ،‬تا بتوانند مسلمانان حقيقي شده و مطابق ارشادات الهي عمل نمايند ‪،‬‬

‫‪155‬‬
‫زيــرا دين مقــدس اســالم دين جــامع و كامــل بــوده كــه تمــامي ابعــاد حيــات بشــري را در بــر‬
‫داشته ‪ ،‬و بهبود انسان هم در گرفت ن احكام الهي بصورت كل ميباشــد ‪ ،‬زيــرا حيــات بشــر‬
‫زماني تغيير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل تطبيق و عملي گردد ( يا أيها الذين آمنوا‬
‫ا دخلو في السلم كافة و ال تتبعوا خطوات الشيكان ) اي مؤمنان شما بــه دين مقــدس ا ســالم‬
‫بصورت كامل داخل شويد و از كامهاي شيطان بيروي نكنيد ‪.‬‬
‫اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار نمود و مــردم كــرايش خــويش را‬
‫به دين مقدس اسالم اعالم داشتند و بــه عقيــده توحيــد ســر تســليم نهادنــد ‪ ،‬شــايد بــا تــأثيرـ‬
‫بذيري از تقاليد و عنعنات خويش و يا هم با عدم درك اسالم بصورتـ متكامل و يكبارجه آن‬
‫بســياري از عــادات و تقاليــد خــويش را كــه زاده فرهنــك هــاي قــديم و غــير اســالمي بــوده‬
‫فراموش نكردند خواستد اين عادات و تقاليد را حفظ نموده و به بهانه هاي مختلف از آنهــا‬
‫دفاع نموده و يا هم در هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم ‪ ،‬عالقمندي شان‬
‫به تقاليد و عنعنات بيشترـ بوده كه اين امر مخــالف ســيرت پيــامبرـ * وصــحابه كــرام و در‬
‫دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد ‪ .‬بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد تــا مــردم‬
‫از امور حرام اجتناب نمــوده و اكــثريت توجــه شـان بـه حالل باشــد ــ روي اين ملحــوظ دين‬
‫مقدس اســالم حالل را ســاده و آســان ســاخته و راه رســيدن بــه حــرام را ســخت نمــوده تــا‬
‫انسان مسلمان به حالل بيشتر دستياب باشد ‪ ،‬ما در احــاديث پيــامبر صــلي هللا عليــه وســلم‬
‫ميخوانيم كه زمــاني يــك صــحابي دخــتر جــوان ميداشــت بــراي پيــامبر* عــرض مينمــودـ كــه‬
‫دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام مؤمن به نكاح شرعي بــدهم ‪ ،‬پيــامبر يكتن از صــحابه‬
‫را كه هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيشــنهاد ميكنــد ولي‬
‫آن صحابي از فقر و بيجاركي خويش خـبر ميدهـد وپيـامبر صـلي هللا عليـه وسـلم در مقابـل‬
‫مهر حفظ جند سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فقــير و نــادار در مي آورد ‪،‬‬
‫و بدين صورت آن شخص فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آســان بيكــيري‬
‫نمايـــد ‪ ،‬ولي بـــرعكس آن ســـاده كي در نكـــاح و دوري از مصـــارف زيـــاد كـــه هرجـــواني‬
‫ميتوانستـ به ساده كي ازدواج امروز ميبينيم كــه بــه ســبب عــادات ‪ ،‬رواج هــا ‪ ،‬و عنعنــات‬
‫غــير مشــروع ازدواج حال ل بســيار ســخت و بــر مصــرف شــده و بــر عكس آن تصــاوير‬
‫برهنه ‪ ،‬فلم هاي مبتذل ‪ ،‬كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد شــده اســت ‪،‬‬
‫زمان يك جوان مسلمان بخواهد بصورت حالل و مشروع ازدواج نمايد ‪ ،‬هزاران مشكلي را‬
‫بايد تحمل نمايد ‪ ،‬او مجبور ميشود كه هزاران هــزار افغــاني طويانــه بدهــد ‪ ،‬بــراي اقــارب‬
‫خويش و اقارب عروس غـذا هـاي متنـوع ‪ ،‬لبـاس هـاي مختلــف ‪ ،‬بــا مصـارف هن گفت را‬
‫تهيه نمايد ‪ ،‬آن جوان كه شايد ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشــتهـ باشــد ‪ ،‬مجبــور‬
‫است كه معاش ده ساله خود را مصــرفـ عروســي و شــيرينيـ خــوري و عيــدي و نــوروزيـ‬
‫نمايد ‪ ،‬وباآلخره ساليان درازي با قرض داراي خويش دست و كريبان باشــد ‪ ،‬و مــردم اين‬
‫حــالت آن جــوان را تماشــا مينماينــد و در حاليكــه آن جــوان و فاميــل در هنكــام عروســي و‬
‫شــيريني خــوري از قــرض و وام ســخت رنج ميبرنــد اقــارب شــان بــا بوشــيدن لبــاس هــاي‬
‫قشنك ‪ ،‬و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ‪ ،‬اين نــوع فرهنــك هــا بــا فرهنــك اســالمي‬

‫‪156‬‬
‫مخالفت داشته و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس اجازه نميدهد كه با خواهشات كــزاف و‬
‫كمــر شــكن ســبب رنج فاميــل دامــاد شــوند ‪ ،‬و اين ظلم را روا دارنــد كــه يــا دامــاد برايشــان‬
‫مصارف هوتل ‪ ،‬طويانه ‪ ،‬و غيره را ببردازد و ياهم از دادن دختر شان معــذرت بخواهنــد ‪.‬‬
‫دختر فروشي و خوردن طويانه جزء فرهنك اسالم نيست ‪ ،‬اسالم براي فاميــل عــروس حــق‬
‫نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار سازند ‪ ،‬و بدون در نظر داشت توانــايي وي‬
‫او را مجبور سازند كه به تمامي خواهشات آنان لبيك گويد ‪ .‬اين دوري از فرهنــك اســالمي‬
‫سبب شده تا هزاران جوان بدون ازدواج بــه ســن ســي و جهــل سـالكي برســند ‪ ،‬و نــا كزيــر‬
‫مرتكب جرايم اخالقي كردند كه كناه همه به دوش كساني است كه به عوض مراعات احكــام‬
‫اسالمي از كلتور و عنعنات خويش بيروي ميكنندـ ‪.‬‬
‫هرگاه در مراســم خــاك ســباري جنــازه ء يكي از اقــارب خــويش توجــه نمــاييم ميــبينم كــه‬
‫عادات غير اسالمي درين مراسم مسلط‬
‫بوده و زماني كســي از دوســتان مــا فــوت مينمايــد مــا بــه عــوض اينكــه در غم و انــدوه آن‬
‫دوست از دست رفته توحجه نماييم ‪ ،‬بر عكس آن ميبينمـ كه اقـارب متــوفى مجبــور شـده تــا‬
‫براي صرف غذاي عزما دهنده كان حركت نموده و هرگاه در خانــه خــويش بـولي نداشـته‬
‫باشـد ‪ ،‬فـورا در جسـتجوي قـرض شـده و غم او دو جنـد ميشـود زيـرا او مجبـور اسـت در‬
‫جاشت آنروزـ براي دوصد الي سه صد نفريكه در جنازه اشتراك نموده اند غذاتهيهـ نمايد در‬
‫غــير آن مــورد مســخره همــه قــرار خواهــد گــرفت ‪ ،‬آنانيكــه اين غــذا را ميخورنـدـ بــه كـدام‬
‫مشروعيت آنرا ميخورندـ آيا خوردن غذا در خانه شخص غم ديده رواست ‪ ،‬آيــا دين مقـدس‬
‫اسالم براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوســتان را دو جنــد نماينــد ‪ ،‬نــه اين مخــالف دين‬
‫ولي مطابق عادات و تقاليد است ‪ ،‬كه مردم بخش ديني آنرا زير با نمــوده مطــابق عــادات و‬
‫رواج خويش حركت ميكنند ‪ ،،‬أيكاش اين ماتم تنها در روز دفن متوفى ختم ميشــد و اقــارب‬
‫متوفى صرفا يكروز اين رنج را متحمــل ميشــدند و لي بــر عكس اين مراســم در روز دوم و‬
‫سوم ‪ ،‬شب هاي جمعه و روز جهل نيز دوام داشته و اقارب متوفى مجبورند تا بول زيادي‬
‫به هرشكلي كه ميشود حاصل نمايند و براي عزا دهنده كـان غـذا هـاي متنـوع تهيــه نماينــد‬
‫در غــير آن در هــر مجلســي مــورد طعن آنهــا قــرار گــرفت ه و مجبــور خواهنــد شــد كــه اين‬
‫شرمنده كي و مالمتي را به دوش كشند ‪.‬‬
‫اكنــون سـوال ميشـود كــه آيـا مجبــور سـاختن مــردم ‪ ،‬خـوردن غـذا ي شـان ‪ ،‬و قـرض دار‬
‫ساختن اقارب متوفهـ مطابق شريعت و دين مقدس اسالم است ؟ بصراحت ميتــوان گفت كــه‬
‫دين مقدس اسالم مخالف ظلم و تجاوز بر ديگران ميباشد ‪ ،‬ونه تنها چنین عادات را تاييد‬
‫نميكند بلكه مسلمانان را از چنین مظالم جدا نهي مينمايد ‪ .‬بلكه اسالم همكاري و كمك در‬
‫مراسم غم را وظيفه هرفرد مسلمان ميداند ‪ ،‬و هرگاه بخواهيم كه در مراسم تدفين ‪ ،‬عــزا‬
‫داري و غيره احكــام اســالم را مراعــات نمــاييم الزم اســت تــا اقـارب متــوفى را بكــزاريم كــه‬
‫متوجــه رنج و غم خــويش باشــند و مــا بــراي مراســم تــدفين و عــزا داري آنــان همكــا ري‬
‫نماييم ‪ ،‬هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايــد ‪ ،‬و يــك قطــرهء آب آنهــا را‬
‫نيز ننوشيم ‪.‬‬

‫‪157‬‬
‫درمراسم عروسي ازدواج‬
‫اصال دين مقدس اسالم‬

‫تاريخ ‪2005 -4-5‬‬

‫رهيابي و خود را مفتي ساختن وسيله جنايت هاي امروزي‬

‫بسم هللا الرحمن الرحيم‬

‫‪158‬‬
‫يكي از احاديث زنده گي ساز پيامبرـ ( صلى هللا عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك إلى ما ال‬
‫يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجــه ســاز كــه در آن هيج شــكي‬
‫نيست ‪ .‬صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث شريف را هميشهـ مد نظــر داشــتند و ميدارنــد ‪ ،‬و هرگــاه‬
‫كدام كار ‪ ،‬خوراك ‪ ،‬محفل ‪ ،‬رواج ‪ ،‬و يا غيره امور در نزد شان مشكوك ميبود و از حالل و حرام بودن آن‬
‫كــامال مــتيقن نميبودنــد از آن بــه اســاس اين حــديث شــريف اجتنــاب ميورزيدن ـدـ ‪ .‬همچنــان هنكــام نظــر در‬
‫موضوعي به نـزد دانشـمندان وعلمـاي ميرفتنـد كـه آنهـا صـالحيت فتـوا و حكم در شـريعت اسـالمي را دارا‬
‫ميبودند ‪ ،‬و در زمان صحابه كرام از فتوا دادن حذر مينمودندـ ‪ ،‬آنان مي گفتند كــه مفــتي بــه نيــابت از اللـــه‬
‫( جل جالله ) متعال( جل جالله ) () صحبت ميكند ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬تــا در فتــواي خــويش كــامال دقيــق باشــد و‬
‫شخصي بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ‪ ،‬و علومي را خوانده باشد كه او را شايسته فتوا‬
‫دهي كرداند ‪ ،‬و روي همين ملحوظ هر كاه كسي به نزد يك صحابي ميرفت او از دادن فتوا اجتناب نمــوده و‬
‫آن شخص را به نزد صحابي ديگري كه او را نسبت به خود عالمتر ميدانست ميفرستاد ‪ ،‬و بــاز آن صـحابي‬
‫نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شخص مي گفت تا به نزد شـخص ديگـري كـه نسـبت بـه او عـالمتر‬
‫بود برود و از نزدش استفسار نمايد ‪.‬‬
‫اكنون بايد برسيدـ كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار ساده اينســت كــه حكم نمــودن حالل و حــرام بــودن يــك‬
‫جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا گفتــه ميشـود ‪ ،‬هرگـاه از كسـي ببرســيم كـه خــوردن‬
‫كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا حــرام ‪ ،‬و آن شــخص در جــواب بــه حــرمت يــا حالل‬
‫بودن آن حكم كند اين فتوا گفته ميشود ‪ .‬و مشــكل فتــوا در همين اســت كــه هــر كــاه انســان جــيزي را حــرام‬
‫ميبندارد و آن به نزد اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) () حالل باشد ‪ ،‬و يــا هم جــيزي را حالل بگويــد‬
‫در حاليكه آن جيز در نزد اللـه ( جل جاللـه ) متعـال( جـل جاللـه ) () حـرام باشـد ‪ ،‬كنـاه بـزركي را مـرتكب‬
‫ميشود ‪ ،‬زيرا حالل را حــرام گفتن و حــرام را حالل گفتن ســبب كفــر يــك انســان ميشــودـ ‪ .‬و هرگـاه كســي‬
‫بدون علم و دانش و معرفت شرعي موضوع در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار نموده است ‪.‬‬
‫مشكل حرام خوري بسياري از مردم در عصر ما همين است كــه بســياري از مــردم خــود را مفــتي ســاخته و‬
‫براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكننـد ‪ ،‬و هرگـاه بـا كـدام مشـكلي‬
‫كه آنان را در شك مياندازد روبرو ميشوندـ خود شان فورا ابراز نظر نموده و براي خود بهانه هايي را بيــدا‬
‫ميكنند ‪ ،‬و هرگاه يك عالم و يا شخص متديني برايشان در مورد حكم اسالمي را بيان نمايد ‪ ،‬آن شخص را‬
‫به باد مسخره گرفت ه و ازينكه تعداد اين اشخاص خود خواه در جامعه بيشترـ است ‪ ،‬با اســتفاده از اكــثريت‬
‫آراء آن شخص متدين را مالمت مينمايند و براي رد نمودن گفته هايش هزاران دليل بيجا و بي مــورد بيش‬
‫ميكنند ‪ ،‬و فكر ميكنند كه اين موقف آنان درست بوده و سبب خالص آنها خواهد شد ‪ ،‬ولي بايــد دانســت كــه‬
‫در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است ‪ ،‬زيرا نتيجه عمل بد بــه خــود انســان‬
‫رجوع ميكند ‪ ،‬و هر انسان مطــابق هــر ذره ء اعمــالش محاســبه ميشــودـ ‪ ،‬و هرگــاه شخصــي قصــدا بــراي‬
‫فريب مردم و يا هم فــريب خــود و فاميــل خــود حاللي را حــرام و حــرامي را حالل توجيــه نمايــد كنــاهش بــه‬
‫مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )‬
‫بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيدا و بناه ) و هم ( تحفه‬
‫و هديه ) رشوت ميخورند ‪ ،‬و هرگاه برايشان گفته شود كه رشوت به هرنام كه باشد حــرام اســت دليــل‬
‫مياورند كه شرايط امروزي ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد در غير آن زنده نمودن بسـيار مشـكل اسـت ‪،‬‬

‫‪159‬‬
‫آنان با بول رشوت در موتر هاي لكس ‪ ،‬خانه هاي مجلل زنده گي ميكنند و با خوراك هاي متنوع و مهمانيـ‬
‫هاي بي دربي خود را بهتر از ديگران ميدانند ‪ ،‬در حاليكه انسان متدين ميتوانـد بـا بـول حالل بـدون داشـتن‬
‫موتر شخصي ‪ ،‬وياهم خانه لوكس ‪ ،‬و مهماني ها و محافل زنده گي شرافتنمدانهـ نمايد ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير‬

‫داليل عقلي قرآني براي شناخت خالق حقيقي‬

‫ف اللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر َوا ْلفُ ْل ِك الَّتِي ت َْج ِري فِي ا ْلبَ ْح ِر بِ َمــا‬ ‫اختِاَل ِ‬ ‫ض َو ْ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬‫س َما َوا ِ‬‫ق ال َّ‬ ‫إِنَّ فِي َخ ْل ِ‬
‫ث فِي َهـا ِمنْ‬ ‫س َما ِء ِمنْ َما ٍء فَأ َ ْحيَا بِـ ِه اأْل َ ْر َ‬
‫ض بَ ْعـ َد َم ْوتِ َهـا َوبَ َّ‬ ‫اس َو َما أَنزَ َل هَّللا ُ ِمنْ ال َّ‬‫يَنفَ ُع النَّ َ‬
‫ـو ٍم يَ ْعقِلُــونَ‬ ‫ت لِقَـ ْ‬ ‫السـ َما ِء َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض آَل يَــا ٍ‬ ‫سـ َّخ ِر بَيْنَ َّ‬ ‫ب ا ْل ُم َ‬‫س َحا ِ‬‫اح َوال َّ‬
‫الريَ ِ‬
‫يف ِّ‬ ‫َص ِر ِـ‬ ‫ُك ِّل دَابَّ ٍة َوت ْ‬
‫البقرة ‪)164(/‬‬

‫ت أِل ُولِي اأْل َ ْلبَا ِ‬


‫ب آل عمــران ‪/‬‬ ‫ف اللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر آَل يَا ٍ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض َو ْ‬
‫اختِاَل ِ‬ ‫س َما َوا ِ‬ ‫إِنَّ فِي َخ ْل ِ‬
‫ق ال َّ‬
‫(‪)190‬‬

‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض‬ ‫السـ َما َوا ِ‬ ‫الَّ ِذينَ يَ ْذ ُك ُرونَ هَّللا َ قِيَا ًمــا َوقُ ُعــودًا َو َعلَى ُجنُــوبِ ِه ْم َويَتَفَ َّك ُرونَ فِي َخ ْلـ ِ‬
‫ـق َّ‬
‫اب النَّا ِر ) آل عمران ‪191/‬‬ ‫س ْب َحانَ َك فَقِنَا َع َذ َ‬
‫َربَّنَا َما َخلَ ْقتَ َه َذا بَا ِطاًل ُ‬

‫ت ِر ْزقًــا‬ ‫س َما ِء َمــا ًء فَــأ َ ْخ َر َج بِـ ِه ِمنْ الثَّ َمـ َ‬


‫ـرا ِ‬ ‫ض َوأَن َز َل ِمنْ ال َّ‬ ‫ت َواأْل َ ْر َ‬
‫اوا ِ‬‫س َم َ‬ ‫ق ال َّ‬ ‫هَّللا ُ الَّ ِذي َخلَ َ‬
‫س َّخ َر لَ ُك ْم اأْل َن َها َر إبراهيم ‪)32( /‬‬ ‫ي فِي ا ْلبَ ْح ِر بِأ َ ْم ِر ِه َو َ‬‫س َّخ َر لَ ُك ْم ا ْلفُ ْلكَ لِت َْج ِر َ‬
‫لَ ُك ْم َو َ‬

‫شـي َعلَى بَ ْطنِـ ِه َو ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬


‫شـيـ َعلَى ِر ْجلَ ْي ِن‬ ‫ق ُكـ َّل دَابَّ ٍة ِمنْ َمــا ٍء فَ ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬
‫َوهَّللا ُ َخلَـ َ‬
‫ق هَّللا ُ َما يَشَا ُء إِنَّ هَّللا َ َعلَى ُك ِّل ش َْي ٍء قَ ِدي ٌر النور‪)45( /‬‬ ‫شي َعلَى أَ ْربَ ٍع يَ ْخلُ ُ‬ ‫َو ِم ْن ُه ْم َمنْ يَ ْم ِ‬

‫ش َعةً فَإ ِ َذا أَنزَ ْلنَا َعلَ ْي َها ا ْل َما َء ا ْهتَ َّزتْ َو َربَتْ إِنَّ الَّ ِذي أَ ْحيَا َهــا‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه أَنَّ َك ت ََرى اأْل َ ْر َ‬
‫ض َخا ِ‬
‫لَ ُم ْحيِي ا ْل َم ْوتَى إِنَّهُ َعلَى ُك ِّل ش َْي ٍء قَ ِدي ٌر فصلت ‪)39( /‬‬

‫س َواَل ِل ْلقَ َمـ ِر َو ْ‬


‫اسـ ُجدُوا هَّلِل ِ‬ ‫لشـ ْم ِ‬ ‫س َوا ْلقَ َمـ ُر اَل ت ْ‬
‫َسـ ُجدُوا ِل َّ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّ َهــا ُر َو َّ‬
‫الشـ ْم ُ‬
‫الَّ ِذي َخلَقَ ُهنَّ إِنْ ُك ْنتُ ْم إِيَّاهُ تَ ْعبُدُونَ فصلت ‪)37(/‬‬

‫س َواَل لِ ْلقَ َمـ ِر َو ْ‬


‫اسـ ُجدُوا هَّلِل ِ‬ ‫لشـ ْم ِ‬ ‫س َوا ْلقَ َمـ ُر اَل ت ْ‬
‫َسـ ُجدُوا لِ َّ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّ َهــا ُر َو َّ‬
‫الشـ ْم ُ‬
‫الَّ ِذي َخلَقَ ُهنَّ إِنْ ُك ْنتُ ْم إِيَّاهُ تَ ْعبُدُونَ الروم ‪)37( /‬‬

‫‪160‬‬
‫س َما ِء َما ًء فَيُ ْح ِي بِ ِه اأْل َ ْر َ‬
‫ض بَ ْع ـ َد َم ْوتِ َهــا‬ ‫ق َخ ْوفًا َوطَ َم ًعا َويُنَ ِّز ُل ِمنْ ال َّ‬
‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه يُ ِري ُك ْم ا ْلبَ ْر َ‬
‫ت لِقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ الروم ‪)24 /‬‬ ‫إِنَّ فِي َذلِكَ آَل يَا ٍ‬

‫سـ َم ُعونَ‬ ‫ضـلِ ِه إِنَّ فِي َذلِـ َك آَل يَــا ٍ‬


‫ت لِقَـ ْ‬
‫ـو ٍم يَ ْ‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه َمنَا ُم ُك ْم بِاللَّ ْي ِل َوالنَّ َها ِر َوا ْبتِ َغا ُؤ ُك ْم ِمنْ فَ ْ‬
‫الروم‪)23( /‬‬

‫ســنَتِ ُك ْم َوأَ ْلــ َوانِ ُك ْم إِنَّ فِي َذلِــ َك آَل يَــا ٍ‬


‫ت‬ ‫اختِاَل فُ أَ ْل ِ‬ ‫ت َواأْل َ ْر ِ‬
‫ض َو ْ‬ ‫الســ َما َوا ِ‬
‫ق َّ‬‫َو ِمنْ آيَاتِــ ِه َخ ْلــ ُ‬
‫لِ ْل َعالِ ِمينَ الروم ‪)22( /‬‬

‫ب ثُ َّم إِ َذا أَ ْنتُ ْم بَ َ‬


‫ش ٌر تَنت َِش ُرونَ الروم ‪)20( /‬‬ ‫َو ِمنْ آيَاتِ ِه أَنْ َخلَقَ ُك ْم ِمنْ تُ َرا ٍ‬

‫سيُ ِري ُك ْم آيَاتِ ِه فَتَ ْع ِرفُونَ َها َو َما َر ُّبكَ بِ َغافِ ٍل َع َّما تَ ْع َملُونَ النمل ‪)93( /‬‬
‫َوقُ ْل ا ْل َح ْم ُد هَّلِل ِ َ‬

‫ا ْعلَ ُموا أَنَّ هَّللا َ يُ ْح ِي اأْل َ ْر َ‬


‫ض بَ ْع َد َم ْوتِ َها قَ ْد بَيَّنَّا لَ ُك ْم اآْل يَا ِ‬
‫ت لَ َعلَّ ُك ْم تَ ْعقِلُونَ الحديد‪)17 /‬‬

‫ـف بِ َربِّ َك أَنَّهُ َعلَى‬


‫ق أَ َولَ ْم يَ ْكـ ِ‬
‫س ِه ْم َحتَّى يَتَبَيَّ َـن لَ ُه ْم أَنَّهُ ا ْل َحـ ُّ‬
‫اق َوفِي أَ ْنفُ ِ‬
‫سنُ ِري ِه ْم آيَاتِنَا فِي اآْل فَ ِ‬
‫َ‬
‫ش ِهيدٌفصلت ‪)53/‬‬ ‫ُك ِّل ش َْي ٍء َ‬

‫نفقه نمودن باالي اعضاي فاميل عبادت است‬

‫ي‬ ‫ش ْعبَةُ قَا َل أَ ْخبَـ َرنِيـ َعـ ِد ُّ‬ ‫اج بْنُ ِم ْن َها ٍل قَا َل َح َّدثَنَا ُ‬
‫درصحيح بخاري آمده است ‪َ :‬ح َّدثَنَا َح َّج ُ‬
‫سلَّ َم قَـا َل‬
‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬
‫س ُعو ٍد عَنْ النَّبِ ِّي َ‬ ‫س ِم ْعتُ َع ْب َد هَّللا ِ بْنَ يَ ِزي َد عَنْ أَبِي َم ْ‬
‫ت قَا َل َ‬ ‫بْنُ ثَابِ ٍ‬
‫ق ال َّر ُج ُل َعلَى أَ ْهلِ ِه يَ ْحت َِسبُ َها فَ ُه َو لَهُ َ‬
‫ص َدقَةٌ‬ ‫إِ َذا أَ ْنفَ َ‬

‫ازدواج عبادت است‬

‫‪161‬‬
‫ايمان سبب راحت جسم و روح ميكردد ‪:‬‬
‫‪-‬رت‬ ‫‪-‬ادي ‪ ،‬در دنيا وآخ‪-‬‬‫‪-‬اي روحي و م‪-‬‬ ‫ايمان با تقوا و اخالص سبب وقايه انسان از تكليف ه‪-‬‬
‫ميكردد ‪ .‬زيرا انسان مؤمن با داشتن عقيدهء اسالمي روحا وجسما از عذاب ه‪--‬اي الهي وقايه‬
‫‪ -‬هاي روحي ‪ ،‬و‬ ‫ميكردد ‪ ،‬بسياري از مشكالت رواني ‪ ،‬مادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬اقتصادي ‪ ،‬تشويش‬
‫غيره از كناهان مختلف عايد حال انسان ميكردد ‪.‬‬
‫اول ‪ :‬خالصي از تشويش هاي روحي در دنيا ‪ :‬انسان به اندازهء قوت ايمان خويش در زنده گي‬
‫راحت ميباشد ‪ ،‬هرقدر درجهء ايمان قوي باشد ‪ ،‬به همان اندازه درجه راحت در زنده گي زياده‬
‫تر ميباشد ‪ ،‬زيرا مسلمان حقيقي به مفهوم حقيقي اين حديث شريف عقي‪--‬ده دارد كه حض‪--‬رت‬
‫عبداهلل بن عب‪---‬اس ( رضي اهلل عنهما ) روايت نم‪---‬وده است ‪ ،‬اوميگويد ‪ :‬روزي درعقب‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) بودم ‪ ،‬آنحضرت ( صلى اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬اي بســر !‬
‫من برايت كلماتي را ياد ميدهم آنرا حفظ نما ‪:‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬تا اللـه ( جل‬
‫جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ترا حفظ نمايد ‪.‬‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬او را هميشه با‬
‫خود ميابي‬
‫هرگاه سؤالي مينمودي ‪ ،‬از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) سوال نما‬
‫هرگاه كمك ميخواستي از اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) كمك بخواه‬
‫بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برسانند ‪ ،‬آنها هيج‬
‫نفعي رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) برايت نوشته است ‪.‬‬

‫‪162‬‬
‫و اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو با هم جمع ش‪--‬وند ‪ ،‬به تو هيج ض‪--‬رري رس‪--‬انده‬
‫‪ ، -‬مكر آنجه را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است ‪ .‬قلم‬ ‫نميتواند‬
‫‪ -‬شده ‪ ،‬و رنك كتابها نيز خشك شده است ‪)1( .‬‬ ‫ها برداشته‬
‫هرگاه مسلماني به مفهوم اين حديث شريف به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ‪ ،‬هيجكاهي از‬
‫‪ ، -‬زيرا آنجه‬ ‫انساني خوف نميكند ‪ ،‬و با عقيدهء اسالم به راحت زنده گي خويش را به سر ميبرد‬
‫‪-‬ده گي ‪،‬‬ ‫‪-‬اي زن‪-‬‬ ‫‪ -‬است ‪ ،‬رزق او ‪ ،‬راحت او ‪ ،‬مقدار روز ه‪-‬‬ ‫براي او نوشته شده است ‪ ،‬رسيدني‬
‫لحظهء وفات او از دنيا ‪.‬‬
‫‪ -‬استفاده ميكردد ‪:‬‬
‫دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف‬
‫هرگاه انسان با خدا باشد ‪ ،‬خدا با اوست ( فاذكروني اذكركم واشكروا لي والتكفرون )‬ ‫‪-13‬‬
‫‪-‬يد ‪ ،‬تا من‬ ‫‪-‬ته باش‪-‬‬ ‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) متعال ميفرمايد ‪ :‬مرا به ياد داش‪-‬‬
‫شما را بياد داشته باشم ‪ ،‬شكر مرا نماييد ‪ ,‬وكفران نعمت نكنيد ‪.‬‬
‫‪ -14‬انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) قوي نموده ‪ ،‬و‬
‫هرجيزيكه ميخواهد ‪ ،‬ازخدا بخواهد ‪ ،‬وتوجه خويش را از مخلوق به خالق بكرداند ‪ ،‬هرجه‬
‫سؤال ميكند از خدا سؤال نمايد ‪.‬‬
‫‪ -15‬كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار است ‪ ،‬كه با رحمت خويش براي انس‪--‬ان در‬
‫‪ -‬در وقت ضرورات ميگويد ‪ :‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪،‬‬ ‫مشكالت كمك ميرساند ‪ ،‬وانسان مؤمن هميشه‬
‫يا اهلل ‪.‬‬
‫‪-‬ارا !‬‫‪-‬تعين ) بروردك‪-‬‬ ‫‪ -‬ميگويد ( إياك نعبد ‪ ،‬وإياك نس‪-‬‬ ‫مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه‬
‫خاص ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم ‪.‬‬
‫‪ -16‬هيج كسي ب‪--‬راي انس‪--‬ان ض‪--‬رري رس‪--‬انده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را اللـه ( جل جالله )‬
‫‪ -‬است ‪ ،‬بناء خوف از انسان با داشتن عقي‪--‬دهء راسخ دور‬ ‫متعال( جل جالله ) برايش نوشته‬
‫‪-‬ده گي‬ ‫‪-‬راتب در زن‪-‬‬ ‫ميكردد ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند براي كسي ضرر برساند ‪ ،‬واين امر به م‪-‬‬
‫انسان اتفاق ميافتد كه زماني يك تعداد اشخاص ميخواهند براي انسان ضرر برسانند ‪ ،‬ولي‬
‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) نخواسته است كه ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد‬
‫‪ ،‬برعكس ميبينيم كه با وجود كوشش انسان ها آن ضرر به نفع انس‪--‬ان ميباشد و به همين‬
‫‪-‬وا‬‫علت اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد ‪ :‬و عسى أن تكره‪-‬‬
‫‪ ، -‬ولي آن جيز به خ‪--‬ير ش‪--‬ما‬ ‫شيئا وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد‬
‫ميباشد ‪.‬‬
‫‪ -‬براي انسان فايدهء برسانند كه آنرا اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله‬ ‫‪ -17‬انسانها نميتواند‬
‫) براي انسان مقدر ننموده باشد ‪ ،‬بلكه همكاري آنان در همان ج‪--‬ارجوبي خواهد ب‪--‬ود كه‬
‫‪-‬ده است ‪ ،‬و به همين دليل‬ ‫‪-‬ان الزم دي‪-‬‬ ‫‪-‬راي انس‪-‬‬ ‫اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) ب‪-‬‬
‫بسياري اوقات هرگاه بسياري از دوستان انسان براي انس‪--‬ان كمكي ك‪--‬رده نميتوانند ‪ ،‬و‬
‫كاهي هم دوستان انسان ميخواهند برايش ضرري برسانند ‪ ،‬ولي به كمك اللـه ( جل جالله‬
‫) متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي به كمك انسان شتافته او را ي‪--‬اري ميكند ‪،‬كه‬

‫‪163‬‬
‫‪ ، -‬مكر‬‫‪-‬انده نميتواند‬
‫اين امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رس‪-‬‬
‫آنجه را اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است ‪.‬‬
‫‪ -18‬انسان مؤمن عقيده دارد ‪ ،‬كه او رزق كس ديگري را خورده نميتواند ‪ ،‬وهمچنان هيچكسي‬
‫‪ -‬ها ‪ ،‬حيات ومرگ‬ ‫‪ -‬رزق وروزی اورا بخورد ‪ ،‬زيرا مقدار رزق و روزي ‪ ،‬نوشيدني‬ ‫نميتواند‬
‫براي هر كسي ازجانب اللـه ( جل جالله ) متع‪--‬ال( جل جالله ) تع‪--‬يين ش‪--‬ده است ‪ ،‬در‬
‫‪ -‬كه با انفجار بم همه هالك شده اند ‪ ،‬ولي در ميان آنها شخصی سالم‬ ‫بسياري حادثات ميبينم‬
‫مانده ‪ ،‬وحتى در جنگهاي اول ودوم جهاني كه مليون ها انسان به قتل رسيدند ‪ ،‬انسانهايي‬
‫هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رسيدند ‪ ،‬وياهم گاهي شده است كه جوانان‬
‫‪-‬الهء‬‫‪-‬اد س‪-‬‬ ‫‪-‬ان شصت ‪ ،‬هفت‪-‬‬ ‫‪ -‬در زلزله ها هالك شده اند ‪ ،‬در حاليكه يك انس‪-‬‬ ‫بسيار نيرومند‬
‫‪ -‬ها جان به سالمت ب‪--‬رده است ‪ ،‬زي‪--‬را وق‪--‬تي اجل‬ ‫ضعيف بعد از جندين روز از زيرخرابه‬
‫‪ ، -‬عمر انسان را ختم كند ‪ ،‬و برعكس در وقت اجل بسا‬ ‫نرسيده باشد ‪ ،‬هيج حادثه ء نميتواند‬
‫اوقات انسان جوان ونيرومند ‪ ،‬يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد ‪.‬‬
‫انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار راحت زنده گي ميكند ‪ ،‬زيرا او با خ‪--‬دا محبت دارد ‪ ،‬و‬
‫ميداند كه اللـه ( جل جالله ) متعال( جل جالله ) اورا ن‪--‬يز دوست دارد ‪ ،‬اين ص‪--‬ورت زيبا ‪،‬‬
‫عقل ودانش ‪ ،‬صحت اعضاي بدن ‪ ،‬وساختمان وجود متوازن با طبيعت ‪ ،‬انواع ميوه هاي ‪ ،‬غذا‬
‫ها ‪ ،‬ويتامين ها ‪ ،‬اكسيجن وساير غازات همه نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخ‪--‬دمت‬
‫‪ ، -‬اين فرد مؤمن ميداند كه اين دوستي اللـه ( جل جالله ) متع‪--‬ال( جل جالله )‬ ‫انسان ميباشند‬
‫است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم نموده ‪ ،‬و اين اعضاي سالم بدن را اعط‪--‬اء‬
‫نموده است ‪ ،‬و زماني احساس ميكند كه چنین دوست مهربان دارد كه ب‪--‬راي فق‪--‬ير وغ‪--‬ني‬
‫دوجشم ‪ ،‬يك بيني ‪ ،‬يك معده ‪ ،‬يك قلب داده است ‪ ،‬وهيج كسي را برت‪--‬ريت ن‪--‬داده كه سه جشم‬
‫داشته باشد ‪ ،‬بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقسيم نموده است ‪ ،‬او اين دوست‬
‫بزرك را يار وياور خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده گي به او رجوع نم‪--‬وده در هر ركعت‬
‫‪ ( -‬إياك نعبد و إياك نستعين ) خاص ترا عبادت ميكنم و خ‪--‬اص از ازتو‬ ‫نماز به او تعهد مينمايد‬
‫‪-‬را دوست‬ ‫‪ -‬دوست دارم او نيز م‪-‬‬ ‫كمك ميخواهيــم ‪ .‬او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر‬
‫‪ ، -‬بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به درب‪--‬ار آن ذات‬ ‫دارد ‪ ،‬و تمامي مشكالتم را حل مينمايد‬
‫بزركوار نيايش نموده ‪ ،‬سربنده كي خم نموده ‪ ،‬سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خ‪--‬ويش‬
‫‪.-‬‬‫طلب كمك مينمايد‬
‫‪-‬اني‬‫‪-‬وي عمل مينمايد ‪ ،‬او ميداند كه زم‪-‬‬ ‫‪-‬ان ق‪-‬‬
‫اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايم‪-‬‬
‫دوست مهربانم مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ‪ ،‬براي اينست كه به ع‪--‬وض آن‬
‫اجر دنيوي ويا اخروي برايم الزم ديده است ‪ ،‬او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي مح‪--‬روم‬
‫‪-‬ال‬‫‪-‬ال( جل جالله ) متع‪-‬‬‫هستم ‪ ،‬يا به سبب كسالت خودم بوده ‪ ،‬وياهم اللـه ( جل جالله ) متع‪-‬‬
‫برايم نعمت بهترازينرا در روز قيامت فراهم خواهد نمود ‪ ،‬بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار‬
‫‪-‬عادتي را‬‫‪-‬ان س‪-‬‬ ‫‪ -‬و هم‪-‬‬
‫عادي ‪ ،‬بوشيدن لباس عادي ‪ ،‬زنده گي بسيار عادي همان لذتي را ميبرد‬

‫‪164‬‬
‫نصيب ميشود كه بسياري از مردمان كمراه و بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت‬
‫را ندارند ‪.‬‬
‫دانشمندان ميگويند كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ‪ ،‬بلكه سعادت انسان در قناعت است‬
‫‪ ،‬هرگاه كسي در زنده گي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داشته باشد ‪ ،‬انسان با سعادت‬
‫دنيا به حساب ميرود ‪ ،‬ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت زياد سبب بد بختي ميكردد ‪:‬‬
‫يا قناعت بر كند يا خاك كور‬ ‫جشم طمع آدمي زاد را‬
‫اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد ‪.‬‬
‫در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول ‪ 500‬سال قبل داخل جنت ميكردد ‪،‬‬
‫زيرا انسان فقير‬

‫‪-‬راض‬
‫در كشورهاي غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ‪ ،‬هزاران نوع ام‪-‬‬
‫در آنجا شيوع نموده است ‪،‬‬

‫فإن له معيشة ضنكا‬


‫در كشور هاي‬
‫‪--------------------------------------------------‬‬
‫سـلَّ َم يَ ْو ًمــا فَقَــا َل يَــا ُغاَل ُم إِنِّي أُ َعلِّ ُمــكَ‬ ‫صلَّى هَّللا ُ َعلَ ْي ِه َو َ‬‫ول هَّللا ِ َ‬
‫س ِ‬ ‫س قَا َل ُك ْنتُ َخ ْلفَ َر ُ‬ ‫(‪)1‬عَنْ ا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫اسـتَ َع ْنتَ فَ ْ‬
‫اسـت َِعنْ بِاهَّلل ِ‬ ‫اسـأ َ ْل هَّللا َ َوإِ َذا ْ‬ ‫سـأ َ ْلتَ فَ ْ‬ ‫احفَـ ْظ هَّللا َ ت َِجـ ْدهُ ت َُجا َهــكَ إِ َذا َ‬
‫احفَـ ْظ هَّللا َ يَ ْحفَ ْظــكَ ْ‬ ‫ت ْ‬ ‫َكلِ َما ٍ‬
‫ـو‬‫ش ـ ْي ٍء قَ ـ ْد َكتَبَ ـهُـ هَّللا ُ لَــكَ َولَـ ْ‬
‫ش ـ ْي ٍء لَ ْم يَ ْنفَ ُعــو َك إِاَّل بِ َ‬ ‫اجتَ َم َعتْ َعلَى أَنْ يَ ْنفَ ُعــوكَ بِ َ‬ ‫ـو ْ‬ ‫َوا ْعلَ ْم أَنَّ اأْل ُ َّمةَ لَـ ْ‬
‫ش ـ ْي ٍـء قَ ـ ْد َكتَبَ ـهُ هَّللا ُ َعلَ ْي ـ َك ُرفِ َعتْ اأْل َ ْقاَل ُم َو َجفَّتْ‬
‫ض ـ ُّروكَ إِاَّل بِ َ‬‫ش ـ ْي ٍء لَ ْم يَ ُ‬ ‫اجتَ َم ُعــوا َعلَى أَنْ يَ ُ‬
‫ض ـ ُّرو َك بِ َ‬ ‫ْ‬
‫يح رواه البخاري‬ ‫ص ِح ٌ‬ ‫سنٌ َ‬ ‫يث َح َ‬ ‫الص ُحفُ قَا َل َه َذا َح ِد ٌ‬ ‫ُّ‬

‫دوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي دنيوي ‪:‬‬


‫سوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي سايكولوزي ( روانـي ) در آخرت ‪:‬‬
‫جهارم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي روز آخرت ‪:‬‬

‫شرط قبولي عمل انسان‬


‫عمل مسلمان به دو شرط قبول ميكردد‬
‫‪ -7‬اخالص ‪:‬‬
‫هرگاه كسي در عمل خود با اللـه ( جل جالله ) متعال( جــل جاللــه ) ( جــل جاللــه ) كســي‬
‫ديگري را شريك نمايد ‪ ،‬اللــه ( جـل جاللـه ) متعـال( جـل جاللـه ) متعـال تمـام آن عمـل را‬
‫براي آن شخص مقابل ترك مينمايد ‪.‬‬
‫‪ -8‬مطابقت عمل با طريقه پيامبر ( صلى هللا عليه وسلم )‬

‫‪165‬‬
‫اعماليكه مصارف مادي دارد شرط ســومي دارد كــه آن عمــل بايــد بــاك باشــد إن هللا‬ ‫‪-9‬‬
‫سـلَّ َم أَيُّ َهــا‬
‫صـلَّى هَّللا ُ َعلَ ْيـ ِه َو َ‬ ‫سـو ُل هَّللا ِ َ‬ ‫طيب ال يقبل إال طيبا (ٍ عَنْ أَبِي ه َُر ْي َرةَ قَا َل قَا َل َر ُ‬
‫سلِينَ فَقَا َل يَا‬ ‫ب اَل يَ ْقبَ ُل إِاَّل طَيِّبًا َوإِنَّ هَّللا َ أَ َم َر ا ْل ُم ْؤ ِمنِينَ بِ َما أَ َم َر بِ ِه ا ْل ُم ْر َ‬
‫اس إِنَّ هَّللا َ طَيِّ ٌ‬
‫النَّ ُ‬
‫صالِ ًحا إِنِّي بِ َما تَ ْع َملُونَ َعلِي ٌم َوقَا َل يَا أَ ُّي َهــا الَّ ِذينَ‬ ‫ت َوا ْع َملُوا َ‬ ‫س ُل ُكلُوا ِمنْ الطَّيِّبَا ِ‬ ‫الر ُ‬‫أَ ُّي َها ُّ‬
‫ث أَ ْغبَ َر يَ ُم ُّد يَ َد ْي ـ ِه إِلَى‬ ‫ش َع َ‬ ‫سفَ َر أَ ْ‬‫ت َما َرزَ ْقنَا ُك ْم ثُ َّم َذ َك َر ال َّر ُج َل يُ ِطي ُل ال َّ‬ ‫آ َمنُوا ُكلُوا ِمنْ َ‬
‫طيِّبَا ِ‬
‫ي بِا ْل َح َر ِام فَأَنَّى‬ ‫سهُـ َح َرا ٌم َو ُغ ِذ َ‬ ‫س َما ِء يَا َر ِّب يَا َر ِّب َو َم ْط َع ُمهُ َح َرا ٌم َو َمش َْربُهُ َح َرا ٌم َو َم ْلبَ ُ‬ ‫ال َّ‬
‫اب لِذلِكَ ) انسان كه يـك مخلـوق عـادي اسـت هرگـاه بـرايش خـوراكي و يـا‬ ‫َ‬ ‫ست ََج ُ‬‫يُ ْ‬
‫نوشيدنيـ بيش گردد كه در ظرف بزركي باشد ‪ ،‬ولي به اندازه يك ســر ســوزن حــيز‬
‫مردار در آن افتاده باشد ‪ ،‬قبول نميكند ‪ ،‬واز پذيرش آن ابا مي ورزد ‪.‬‬

‫نظر علماي اسالم در مورد واسطه قرار دادن مخلوقات‬


‫مشركان قريش عادت داشتند كه مجسمه انسانها را به شكل تصاوير ومجسمه ه‪33‬اي س‪33‬اخته ‪،‬‬
‫وآنانرا واسطه ب‪33‬راي حص‪33‬ول رض‪33‬ايت خداون‪33‬د بيش ميكردن‪33‬د ‪ ،‬آن‪33‬ان ميكفتن‪33‬د ك‪33‬ه م‪33‬ا بس‪33‬يار‬
‫كناهكار هستيم ‪ ،‬و با اين كناه وروسياكي نميتوانيم مستقيما به خداوند دعا كنيم بلك‪33‬ه اين بته‪33‬ا‬
‫كه شخصيت هاي عالي بودند وبه دربار خداوند بسيار مقرب ونزديك هستند آنانرا ما وس‪33‬يله‬
‫ساخته تا خداوند ما را ببخشد ‪ ،‬حضرت بيامبر اين نظر آنانرا نظ‪33‬ر مش‪33‬ركانه بي‪33‬ان داش‪33‬ت و‬
‫ِّين ْال َخ‪ 3‬الِصُ َوالَّ ِذينَ‬
‫آنانرا از ين كار منع نمود ‪ ،‬خداوند متعال در م‪33‬ورد ميكوي‪33‬د ‪( :‬أَاَل هَّلِل ِ ال‪3‬د ُ‬
‫اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪3‬ا َء َم‪3‬ا نَ ْعبُ‪ُ 3‬دهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَ‪3‬ا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َم‪3‬ا هُ ْم فِي‪ِ 3‬ه‬
‫يَ ْختَلِفُونَ إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّار ) اكاه باشيد كه دين خالص ب‪33‬راي خداون‪33‬د اس‪33‬ت ‪،‬‬
‫آنانيكه بغيراز خداوند ديكران را اولياء ( دوستان ) كرفته اند ‪ ،‬وميكوين‪3‬د ‪ :‬م‪3‬ا آن‪3‬انرا عب‪3‬ادت‬
‫نميكنيم مكر براي اينكه آنان ما را ب‪33‬ه خداون‪33‬د نزدي‪33‬ك س‪33‬ازد ‪ ،‬خداون‪33‬د در م‪33‬ورد اين اختالف‬
‫شان حكم خواهد نم‪33‬ود ‪ ،‬وخداون‪33‬د هيج دروغك‪33‬وي ك‪33‬افر را دوس‪33‬ت ن‪33‬دارد ‪ .‬آين آيت ش‪33‬ريف‬
‫عملكرد قريشيان را بسيار بد دانسته و براي شان گفت كه شما ميگوييد كه ما هللا ( جل جالله‬
‫) را عبادت ميكنيم ولي اين بتان را براي نزديكي به خداوند واس‪33‬طه ووس‪33‬يله ق‪33‬رار مي‪33‬دهيم ‪،‬‬
‫اين عمل كرد شما يك دروغ و كفر ميباشد ‪ ،‬زيرا اين كار ش‪33‬ما مخ‪33‬الف عقتي‪33‬ده توحي‪33‬د وخ‪33‬دا‬
‫برستي است ‪.‬‬
‫قرطبي ميگويد ‪ :‬حضرت قت‪3‬اده كفت ‪ :‬هرك‪3‬اه ب‪33‬ه ايش‪3‬ان كفت‪3‬ه ميش‪33‬د ك‪3‬ه ك‪33‬ه بروردك‪33‬ار ت‪3‬ان‬
‫كيست ‪ ،‬خالق تان كيست ‪ ،‬آسمانها ‪ ،‬زمين را كي خل‪33‬ق نم‪33‬وده ؟ وكي از آس‪33‬مان آب را ف‪33‬رو‬
‫ميرود ؟ ميكفتـــند ‪ :‬اللــه ( جل جالله )‬
‫وقتي برايشان كفته ميشد كه ‪ :‬بس جرا اين بتان را عبادت ميكنيد ؟‬
‫ميكفتند ‪ :‬تا ما را به خداوند نزديك سازد ‪ ،‬و براي ما در نزد خداوند شفاعت كنند ‪.‬‬
‫الكلبي ميكويد ‪ :‬جواب اين سخن در سوره األحقاف ( فَلوال نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا‬
‫قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬

‫‪166‬‬
‫ابن كثير ميگويد ‪ :‬قتادة والسدي ومالك از حضرت زيد بن أس‪33‬لم وابن زيد روايت ميكنن‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫"إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي شفاعت كردن ب‪3‬راي م‪3‬ا ‪ ،‬و م‪3‬ا را ب‪3‬ه ن‪3‬زد خ‪3‬دا نزدي‪3‬ك‬
‫ساختن است‬
‫ابن كثير ميكويد ‪ :‬اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ‪ ،‬ولي تمامي بي‪33‬امبران ب‪33‬ه ض‪33‬د‬
‫اين عقيده ومنه نمودن مردم ازين فكر برخواستند ‪ ،‬وبه يكتا برستي و يكانگي خداون‪33‬د ايش‪33‬ان‬
‫را دعوت نمودند ‪ ،‬وبرايشان گفتند ك‪33‬ه اين س‪33‬خناني اس‪33‬ت ك‪33‬ه مش‪33‬ركان ب‪33‬راي خ‪33‬ود اخ‪33‬تراع‬
‫نموده اند ‪ ،‬خداوند به جنين اعمال اجازه ن‪33‬داده ‪ ،‬وب‪33‬ه آن رض‪33‬ايت نداش‪33‬ته بلك‪33‬ه آن‪33‬را ب‪33‬د تلقي‬
‫نم‪3‬وده و آن‪3‬انرا ازين ك‪3‬ار من‪3‬ع نم‪3‬وده اس‪3‬ت ‪( .‬ولق‪3‬د بعثن‪3‬ا في ك‪3‬ل أم‪3‬ة رس‪3‬وال أن أعب‪3‬دوا هللا‬
‫واجتنبوا الطاغوت) مادر هر ام‪33‬تي بي‪33‬امبري فرس‪33‬تاديم ك‪33‬ه هللا را عب‪33‬ادت كني‪33‬د واز ط‪33‬اغوت‬
‫ببرهيزيد (وما أرس‪33‬لنا من قبل‪33‬ك من رس‪33‬ول إال ن‪33‬وحي إلي‪33‬ه أن‪33‬ه ال إل‪33‬ه إال أن‪33‬ا فاعب‪33‬دون ) هيج‬
‫بيامبري را قبل از تو نفرستاديم مكر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيج معب‪33‬ودي بغ‪33‬ير از‬
‫من نيست ‪ ،‬بس صرف مرا عبادت كنيد ‪ " .‬ابن کثیر عالوه میکند ‪ :‬خداوند خ‪33‬بر داده اس‪33‬ت‬
‫كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها‬
‫هستند ويا از جمله مالئكه هاي مقرب همه بنده هاي خداوند ب‪33‬وده ‪ ،‬نميتوانن‪33‬د ش‪33‬فاعت كس‪33‬ي‬
‫را بدون اجازه ء ورضايت خداوند بكنند ‪ ،‬فرش‪3‬ته ك‪33‬ان مث‪3‬ل والي ه‪3‬اي باش‪3‬اهان نيس‪33‬تند ك‪33‬ه‬
‫بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنند‬
‫(إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغكويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند‬
‫‪.‬‬
‫در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميگويد ‪:‬‬
‫در تفسير ابن كثيبر ميگويد ‪:‬‬
‫از محمد بسر قيس كفت ‪ :‬يغوث ويعوق ونسر سه شخص نيكوكار وازجمله اولياء هللا در‬
‫فاصله زمني بين حضرت آدم ونوح ( عليهما السالم ) بودند ‪ ،‬ويكتعداد از بيرواني داش‪33‬تند ‪،‬‬
‫وقتي وفات نمودند ‪ ،‬بيروان شان كفتند ‪ :‬اكر تصوير ها و مجسمه هاي اينان را داشته باشيم‬
‫در وقت ديدن به آنان عالقمندي ما به عبادت بيشتر ميش‪33‬ود ‪ ،‬تص‪33‬اوير آن‪33‬ان را كش‪33‬يده بيش‬
‫خود نكهداشتند ‪ ،‬وقتي آنها مردند ‪ ،‬شيطان به نزد اوالد هاي شان آمده وكفت ك‪33‬ه ب‪3‬دران ت‪3‬ان‬
‫آنها را عبادت ميكردند ‪ ،‬واز آنها در باريدن باران كمك ميخواس‪33‬تند و ب‪33‬ه اين ش‪33‬كل آن‪33‬ان اين‬
‫بت ها ومجسمه ها را عبادت كردند ‪.‬‬
‫يعقوب بس‪33‬ر أبي المطهر ميكوي‪33‬د ك‪33‬ه أبي جعفر نم‪33‬از ميخوان‪33‬د و كس‪33‬انيكه درمجلس نشس‪33‬ته‬
‫بودند ا بن المهلب را ياد كردند ‪ ،‬او هنكامي از نمازش فارغ شد كفت كه ابن مهلب در جايي‬
‫كشته شد كه در آنجا مردم به غير از خداوند انس‪33‬ان را عب‪33‬ادت كردن‪33‬د ‪ ،‬كفت ‪ :‬شخص‪33‬ي در‬
‫آنجا بود كه بسيار انسان نيك وصالح بود كه درميان مرد م بسيار محب‪33‬وب ب‪33‬ود ‪ ،‬وهنكاميك‪33‬ه‬
‫وفات نمود همه در اطراف قبر او در شهر باب‪33‬ل جم‪33‬ع ش‪33‬ده و نال‪33‬ه وفري‪33‬اد مينمودن‪33‬د ‪ ،‬ج‪33‬ون‬
‫شيطان اين حادثه را مشاهده نمود ‪ ،‬در شكل انس‪33‬اني آم‪33‬ده برايش‪33‬ان كفت ‪ :‬آي‪33‬ا ميخواهي‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫تصاوير اين شخص را براي تان ترسيم نمايم ‪ ،‬شما آنرا در مجالس تان بكذاريد ‪ ،‬وهروق‪33‬تي‬
‫او را بياد داشته باشيد كفتند ‪ :‬بلي‬

‫‪167‬‬
‫شيطان ب‪33‬راي آن‪33‬ان اين ك‪33‬ار را ك‪33‬رد ‪ ،‬ب‪33‬از برايش‪33‬ان كفت ‪ :‬آي‪33‬ا ميخواهي‪33‬د ك‪33‬ه مجس‪33‬مه ء اين‬
‫شخص را براي هركدام تان بسازم تا در خانه هاي ت‪33‬ان كذاش‪33‬ته ‪ ،‬واو را بي‪33‬اد داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪،‬‬
‫كفتند ‪ :‬بلي‬
‫شيطان برايشان مجسمه هاي اين شخص را ساخت ‪ ،‬و زماني اوالد ه‪33‬اي ش‪33‬ان اين مجس‪33‬مه‬
‫ها را درخانه هاي خويش بعد از بدران يافتند به عبادت آنان برداختن‪33‬د ‪ .‬بن‪33‬اء اين هم‪33‬ان ب‪33‬تي‬
‫بود كه بنام ( ود ) عبادت كرديد ‪.‬‬
‫تفسير نمونهـ اين آيت شريف را جنين تفسير نموده است ‪َ ( :‬والَّ ِذينَ اتَّ َخ‪ُ 3‬ذوا ِم ْن ُدونِ ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪33‬ا َء‬
‫َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى ) ‪:‬‬
‫‪-‬ان اين است كه اينها را نمى‬ ‫‪-‬ود پذيرفته اند و دليلش‪-‬‬ ‫( كسانى كه غير از خدا را اولياى خ‪-‬‬
‫پرستيم مگر به خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند‪ ،‬خداوند روز قيامت مي‪--‬ان آنها در‬
‫آنچه اختالف داشتند داورى مى كند و آنجا است كه فساد و تباهى اعمال و افكارش‪--‬ان بر‬
‫همگان آشكار مى شود ‪.‬‬
‫‪ -‬در ادامه ميكويد ‪ :‬اين آيه در حقيقت تهديدى است قاطع براى مشركان‬ ‫مولف تفسير نمونه‬
‫كه در روز قيامت كه روز برطرف شدن اختالفات و آشكار شدن حقائق است در ميان آنها‬
‫داورى مى كند‪ ،‬و آنان را به كيفر اعمالشان مى رساند‪ ،‬عالوه بر اينكه در ص‪--‬حنه محشر‬
‫در برابر همگان رسوا مى شوند‪.‬‬
‫‪ -‬بيان شده است ‪.‬‬ ‫در اينجا منطق بت پرستان به روشنى‬
‫‪ -‬اينكه ‪:‬‬ ‫توضيح‬
‫‪-‬ود ذات‬ ‫‪-‬روهى به زعم خ‪-‬‬ ‫بعضى معتقدند يكى از سرچشمه هاى بت پرستى اين است كه گ‪-‬‬
‫پاك خداوند را بزرگتر از آن مى دانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد‬
‫‪ -‬كه ما مستقيما او را مورد عبادت خ‪--‬ويش‬ ‫و بر اين اساس او را منزه از اين مى دانستند‬
‫‪-‬وى‬ ‫‪-‬الم از س‪-‬‬ ‫‪ -‬اين ع‪-‬‬ ‫‪-‬دبير‬ ‫قرار دهيم ‪ ،‬بنابراين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و ت‪-‬‬
‫خداوند بر عهده آنها گذارده شده است ‪ ،‬و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم ‪.‬‬
‫‪ -‬كنيم تا ما را به خدا نزديك كنند‪،‬‬ ‫آنها را به عنوان ((ارباب )) و خدايان بپذيريم و پرستش‬
‫آنها همان فرشتگان و جن و به طور كلى وجودات مقدس عالمند‪.‬‬
‫‪ -‬به اين مقدسين نيز امكان پذير نبود تمثال و سمبلى ب‪--‬راى آنها‬ ‫سپس از آنجا كه دسترسى‬
‫مى ساختند و آنها را پرستش مى كردند‪ ،‬و اينها همان بتها بودند‪ ،‬و چون ميان اين تمثالها‬
‫‪-‬ود مى‬ ‫‪-‬دايان خ‪-‬‬ ‫‪-‬اب )) و خ‪-‬‬ ‫و وجود مقدسين يك نوع وحدت قائل بودند بتها را نيز ((ارب‪-‬‬
‫پنداشتند‪.‬‬
‫‪ -‬بودند كه از سوى خداوند ع‪--‬الم‬ ‫‪ -‬خدايان در نزد آنها همان موجودات ممكنى‬ ‫به اين ترتيب‬
‫‪-‬ان به امر‬ ‫‪-‬ور جه‪-‬‬ ‫آفريده شده بودند‪ ،‬و به زعم آنها مقربان درگاه حق و اداره كنندگان ام‪-‬‬
‫‪ -‬كه خالق و آفري‪--‬دگار‬ ‫پروردگار بودند‪ ،‬و خدا را رب االرباب (خداى خدايان ) مى دانستند‬
‫عالم هستى است ‪ ،‬و گرنه كمتر كسى از بت پرستان معتقد بود كه اين بته‪--‬اى س‪--‬نگى و‬

‫‪168‬‬
‫چوبى و يا حتى خدايان پندارى آنها يعنى فرشتگان و جن و مانند آن خالق و آفريدگار اين‬
‫جهان مى باشد‪.‬‬
‫‪ -‬هاى ديگرى نيز دارد از جمله اينكه احترام فوق العاده به انبياء‬‫‪ -‬سرچشمه‬ ‫البته بت پرستى‬
‫و نيكان گاهى سبب مى شد كه تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام قرار دهن‪--‬د‪ ،‬و با‬
‫‪ -‬مى شد‪،‬‬ ‫گذشت زمان اين تمثالها جنبه استقاللى پيدا كرده ‪ ،‬و احترام نيز تبديل به پرستش‬
‫‪ -‬سازى در اسالم شديدا نهى شده است ‪.‬‬ ‫و به همين علت مساءله مجسمه‬
‫اين امر نيز در تواريخ آمده است كه عرب جاهلى به خاطر احترام فوق العاده اى كه براى‬
‫كعبه و سرزمين مكه قائل بود گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط ديگر مى برد‬
‫و مورد احترام و كم كم پرستش‍ قرار مى داد‪.‬‬
‫و در هر حال اينها منافاتى با آنچه در داستان ((عمرو بن لحى )) نقل شده ندارد كه او به‬
‫‪-‬تى را با‬‫هنگام سفر به شام صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده كرد و براى اولين بار ب‪-‬‬
‫‪ -‬بتان از آن زمان معمول شد‪ ،‬چرا كه هر يك از آنچه‬ ‫خود از آنجا به حجاز آورد‪ ،‬و پرستش‬
‫‪-‬يز‬‫‪ -‬بتها ن‪-‬‬
‫‪ -‬را بيان مى كند و انگيزه شاميان در پرستش‬ ‫‪ -‬هاى بت پرستى‬ ‫گفتيم يكى از ريشه‬
‫‪ -‬مى گرفت ‪.‬‬‫از همين امور يا مانند آن سرچشمه‬
‫اما در هر صورت اينها همه اوهام و خياالت بى اساسى بود كه از مغزهاى ناتوان تراوش‬
‫مى كرد‪ ،‬و مردم را از جاده اصيل خداشناسى منحرف مى ساخت ‪.‬‬
‫‪ -‬ميكويد ‪ :‬ق‪--‬رآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاءكيد مى كند كه‬ ‫‪ -‬نمونــه‬ ‫صاحب تفسير‬
‫انسان بدون هيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد‪ ،‬با او سخن گوي‪--‬د‪ ،‬راز و‬
‫نياز كند‪ ،‬حاجت بطلبد تقاضاى عفو و توبه كند‪ ،‬اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او‬
‫است ‪.‬‬
‫سوره ((حمد)) بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم‬
‫در نمازهاى روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند‪ ،‬او را مى خوانند و‬
‫بدون هيچ واسطه اى از او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند‪.‬‬
‫‪ -‬در برنامه هاى اسالمى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند ب‪--‬زرگ‬ ‫طرز استغفار و توبه‬
‫كه دعاهاى ماءثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسالم هيچگونه واسطه‬
‫اى در اين مسائل قائل نشده است و اين همان حقيقت توحيد است ‪.‬‬
‫حتى مساءله شفاعت و توسل به اولياء اهلل نيز مقيد به اذن پروردگار و اج‪--‬ازه او است و‬
‫تاءكيدى است بر همان مساءله توحيد‪.‬‬
‫و بايد هم چنين رابطه اى برقرار باشد‪ ،‬چرا كه او به ما از خود ما نزديكتر است ‪ ،‬چنانكه‬
‫قرآن مى گويد‪ :‬و نحن اقرب اليه من حبل الوريد‪(( :‬ما به انسان از رگ گردن او نزديكتريم‬
‫))! (ق ‪ )16 -‬و اعلموا ان اهلل يحول بين المرء و قلبه ‪(( :‬بدانيد خداوند ميان انس‪--‬ان و‬
‫دل او قرار دارد))! (انفال ‪.)24 -‬‬

‫‪169‬‬
‫با اين حال نه او از ما دور است ‪ ،‬و نه ما از او دوريم ‪ ،‬تا نيازى به واسطه باش‪--‬د‪ ،‬او از‬
‫‪ -‬است ‪ ،‬در همه جا حضور دارد‪ ،‬و در درون قلب ما ج‪--‬اى او‬ ‫هر كس ديگر به ما نزديكتر‬
‫است ‪.‬‬
‫‪-‬‬
‫‪-‬تش‬ ‫‪-‬واه پرس‪-‬‬‫‪ -‬واسطه ها‪ ،‬خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند‪ ،‬و خ‪-‬‬ ‫بنابراين پرستش‬
‫‪-‬اى‬‫‪-‬ران نعمته‪-‬‬‫بتهاى سنگى و چوبى ‪ ،‬يك عمل بى اساس و دروغين است ‪ ،‬به عالوه كف‪-‬‬
‫پروردگار محسوب مى شود‪ ،‬چرا كه بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه اين موجودات‬
‫بى جان يا سراپا نياز‪.‬‬
‫لذا در پايان آيه مى گويد‪ :‬خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز ه‪--‬دايت‬
‫نمى كند (ان اهلل ال يهدى من هو كاذب كفار)‬
‫‪-‬ود‬‫‪-‬را كه خ‪-‬‬
‫نه هدايت به راه مستقيم در اين جهان ‪ ،‬نه به سوى بهشت در جهان ديگر چ‪-‬‬
‫مقدمات بسته شدن درهاى هدايت را فراهم ساخته است ‪ ،‬زيرا خداوند فيض هدايتش را به‬
‫‪ -‬هائى مى فرستد كه اليق و آماده پذيرش آنند‪ ،‬نه دلهائى كه آگاهانه هر گونه آمادگى‬ ‫زمينه‬
‫را در خود نابود كرده اند‪).‬‬

‫تفسير الميزان ميكويد ‪ ( :‬و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي‬
‫‪ -‬معتقد است كه خداى سبحان بزرگ‪--‬تر از آن است كه‬ ‫‪ ...‬در سابق گفتيم كه مسلک وثنيت‬
‫‪-‬ش‪.‬‬ ‫‪-‬ود‪ ،‬نه عقلش ميتواند او را درک كند و نه وهم و حس‪-‬‬ ‫ادراک انسانها محيط بر او ش‪-‬‬
‫پس او منزه از آن است كه ما‪ ،‬روى عبادت را متوجه او كنيم‪ .‬ناگزير واجب ميشود كه از‬
‫راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب جوييم و مقربين درگاه او هم‪--‬ان كس‪--‬انياند كه‬
‫خداى تعالي تدبير شوون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده‪ .‬ما بايد آنان را ارباب خ‪--‬ود‬
‫بگيريم‪ ،‬نه خداى تعالي را‪ .‬سپس همانها را معبود خود بدانيم و به سويشان تقرب بجوييم‬
‫تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند‪ ،‬و ما را به درگاه او نزديک س‪--‬ازند‪ .‬و اين آلهه و‬
‫ارباب عبارتند از مالئكه و جن و قديسين از بشر‪ ،‬اينها ارباب و آلهه حقيقي ما هستند‪ .‬و‬
‫اما اين بتها كه در بتكده ها و معابد نصب ميكنند‪ ،‬تمثالهايي از آن ارباب و آلهه هستند‪ ،‬نه‬
‫اينكه راستي خود اين بتها خدا باشند‪ .‬چيزى كه هست عوام آنها بسا ميشود كه بين بتها و‬
‫‪-‬اب و آلهه را‬‫‪-‬ور كه ارب‪-‬‬ ‫‪-‬ان ط‪-‬‬ ‫‪ -‬هم‪-‬‬‫‪-‬تند‬
‫ارباب آنها فرق نگذاشته‪ ،‬خود بتها را هم ميپرس‪-‬‬
‫ميپرستند‪ .‬عرب جاهليت هم اين طور بودند‪ .‬و همچنين عوامهاى صابئين‪ .‬بسا ميشود كه‬
‫فرقي بين بتهاى كواكب و كواكب كه آنها نيز بته‪--‬اى ارواح موكل بر آنها هس‪--‬تند‪ ،‬و بين‬
‫ارواح كه ارباب و آلهه حقيقي نزد خواص صابئين هستند‪ ،‬فرقي نميگذارند ‪ .‬به هر ح‪--‬ال‬
‫پس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند‪ ،‬و اين ارباب موجوداتي ممكن و مخلوقن‪--‬د‪،‬‬
‫چيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود ميداند موكل بر تدبير‬
‫‪ -‬داده‪ .‬و اما خود خداى‬ ‫‪ -‬كه دارد ماموريتي‬ ‫عالم كرده و هر يک را بر حسب مقام و منزلتي‬
‫سبحان به غير از خلق كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد‪ ،‬و او رب ارب‪--‬اب و اله آلهه‬
‫‪ -‬كه منظور از آيه م‪--‬ورد بحث كه‬ ‫است‪ .‬حال كه اين معاني را متوجه شدى ميتواني بفهمي‬

‫‪170‬‬
‫‪-‬نيت است كه قائلند‬‫‪-‬ور همين وث‪-‬‬ ‫ميفرمايد ‪ :‬و الذين اتخذوا من دونه اولياء چيست ؟ منظ‪-‬‬
‫‪ -‬منس‪--‬وب‬ ‫‪ -‬ميكنند‪ ،‬و ربوبيت و تدبير‬ ‫غير از خدا اربابي دگر هستند‪ ،‬كه امور عالم را تدبير‬
‫‪-‬ور‬ ‫‪-‬دبر ام‪-‬‬‫‪-‬اب م‪-‬‬‫‪ -‬اين ارب‪-‬‬‫‪ -‬به خداى تعالي‪ .‬پس در نظر وثنيت‬ ‫به ايشان است‪ ،‬نه منسوب‬
‫‪-‬اب خاضع شد و آنها را‬ ‫‪-‬اش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارب‪-‬‬ ‫‪-‬تند‪ ،‬نتيجه‪-‬‬
‫هس‪-‬‬
‫عبادت كرد تا ما را از منافعي برخوردار و بالها و ضررها را دفع كنن‪--‬د‪ .‬و ح‪--‬تي بايد از‬
‫اينها تشكر كرد ‪ ،‬چون كارها همه به دست آنان است‪ ،‬نه به دست خدا‪ .‬پس معلوم شد كه‬
‫مراد از اتخاذ اولياء اين است كه مشركين به غير از خ‪--‬دا ارب‪--‬ابي ميگيرن‪--‬د‪ ،‬و خالصه‬
‫ميخواهيم بگوييم واليت و ربوبيت قريب المعني هستند‪ ،‬چون رب به معناى مالک م‪--‬دبر‬
‫‪ -‬تدبير است‪ .‬و به همين جهت دنب‪--‬ال كلمه‬ ‫است و ولي به معناى مالک تدبير و يا متصدى‬
‫اوليا مساله عبادت را ذكر كرده و فرموده ‪ :‬ما نعبدهم اال ليقربونا‪ .‬بنابراين‪ ،‬كلمه ال‪--‬ذين‬
‫‪-‬د‪ .‬و‬‫در جمله و الذين اتخذوا من دونه اولياء مبتدا و خبر آن جمله ان اهلل يحكم ‪ ...‬ميباش‪-‬‬
‫‪ -‬شركا و الوهيت آنها هستند‪ ،‬و براى خ‪--‬دا‬ ‫مراد از الذين مشركين است كه قائل به ربوبيت‬
‫‪-‬وديت‬ ‫‪ -‬مگر عوام آنها‪ ،‬كه معتقدند خدا هم با ارباب در معب‪-‬‬ ‫ربوبيت و الوهيتي قائل نيستند‪،‬‬
‫شريک است‪ .‬و جمله ما نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي تفسيرى است براى معناى اتخ‪--‬اذ‬
‫‪-‬ول است كه در‬ ‫‪-‬دير ق‪-‬‬
‫اوليا به جاى خدا‪ .‬و اين جمله حكايت كالم مشركين است و يا به تق‪-‬‬
‫اين صورت تقدير آن يقولون ما نعبدهم ‪ ...‬است‪ ،‬يعني ميگويند ما شركاء را نميپرس‪--‬تيم‬
‫مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمي به سوى خدا نزديک كنند‪ .‬پس مش‪--‬ركين از خ‪--‬دا به‬
‫‪ -‬از اين جهت است كه مش‪--‬ركين‬ ‫سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركشان مين‪--‬اميم‬
‫براى خدا شريک قائل شده اند‪ ،‬يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خواندهاند‪ ،‬و خ‪--‬دا را‬
‫رب و اله آن ارباب و آلهه ناميده اند‪ ).‬ختم سخنان تفسير الميزان ‪.‬‬

‫تفسير نور ميكويد ‪:‬‬


‫‪-‬از به‬
‫‪-‬رار كند و ني‪-‬‬
‫( بتپرستان گمان مىكردند انسان نمىتواند مستقيمًا با خدا ارتباط برق‪-‬‬
‫واسطههاى مقدّس دارد‪ ،‬لذا براى مقدّسين تمثالى مىساختند كه به مرور زمان اين سمبلها‬
‫به صورت بت در آمد‪) .‬‬

‫در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) تفسير ابن كثير ميگويد ‪:‬‬
‫قرأ السبعة والجمهور بتشديد الياء من "إياك" وق‪33‬رأ عم‪33‬رو بن فاي‪33‬د بتخفيفه‪33‬ا م‪33‬ع الكس‪33‬ر وهي‬
‫قراءة شاذة مردودة ألن إيا ضوء الشمس وقرأ بعضهم "إياك" بفتح الهمزة وتشديد الي‪33‬اء وق‪33‬رأ‬
‫بعضهم هياك بالهاء بدل الهمزة كما قال الشاعر‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن تراحبت‬
‫ونس‪33‬تعين بفتح الن‪33‬ون أول الكلم‪33‬ة في ق‪33‬راءة الجمي‪33‬ع س‪33‬وى يح‪33‬يى بن وث‪33‬اب واألعمش فإنهم‪33‬ا‬
‫كسراها وهي لغة بني أس‪3‬د وربيع‪3‬ة وب‪3‬ني تميم والعب‪3‬ادة في اللغ‪3‬ة من ال‪3‬ذل يق‪3‬ال طري‪3‬ق معب‪3‬د‬

‫‪171‬‬
‫وبعير معبد أي مذلل وفي الشرع عبارة عما يجم‪3‬ع كم‪33‬ال المحب‪3‬ة والخض‪3‬وع والخ‪3‬وف‪ .‬وق‪33‬دم‬
‫المفعول وهو إياك وكرر لالهتمام والحصر أي ال نعبد إال إياك وال نتوكل إال علي‪33‬ك وه‪33‬ذا ه‪33‬و‬
‫كمال الطاعة‪ .‬والدين كله يرجع إلى هذين المعنيين‪ .‬وهذا كم‪33‬ا ق‪33‬ال بعض الس‪33‬لف الفاتح‪33‬ة س‪33‬ر‬
‫القرآن وسرها هذه الكلمة "إياك نعبد وإياك نستعين" فاألول تبرؤ من الشرك والثاني ت‪33‬برؤ من‬
‫الحول والقوة والتفويض إلى هللا عز وجل وهذا المعنى في غير آية من القرآن كما قال تع‪33‬الى‪:‬‬
‫"فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعمل‪33‬ون" "ق‪3‬ل ه‪33‬و ال‪33‬رحمن آمن‪33‬ا ب‪3‬ه وعلي‪33‬ه توكلن‪33‬ا"‬
‫"رب المشرق والمغرب ال إله إال ه‪33‬و فاتخ‪33‬ذه وكيال" وك‪33‬ذلك ه‪33‬ذه اآلي‪33‬ة الكريم‪33‬ة "إي‪33‬اك نعب‪33‬د‬
‫وإياك نستعين" وتحول الكالم من الغيبة إلى المواجه‪3‬ة بك‪3‬اف الخط‪3‬اب وه‪3‬و مناس‪3‬بة ألن‪3‬ه لم‪3‬ا‬
‫أثنى على هللا فكانه اقترب وحضر بين يدي هللا تعالى فلهذا ق‪33‬ال‪" :‬إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك نس‪33‬تعين"‬
‫وفي هذا دليل على أن أول السورة خبر من هللا تعالى بالثناء على نفسه الكريمة بجميل ص‪33‬فاته‬
‫الحسنى وإرشاد لعباده بأن يثنوا عليه بذلك ولهذا ال تصح صالة من لم يقل ذلك وهو قادر عليه‬
‫كما جاء في الصحيحين عن عبادة بن الصامت قال‪ :‬قال رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم "ال‬
‫صالة لمن لم يقرأ بفاتحة الكتاب"‪ .‬وفي صحيح مسلم من ح‪33‬ديث العالء بن عب‪33‬دالرحمن م‪33‬ولى‬
‫الحرقة عن أبيه عن أبي هريره عن رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم "يق‪33‬ول هللا تع‪33‬الى قس‪33‬مت‬
‫الصالة بيني وبين عبدي نصفين فنص‪33‬فها لي ونص‪33‬فها لعب‪33‬دي ولعب‪33‬دي م‪33‬ا س‪33‬أل إذا ق‪33‬ال العب‪33‬د‬
‫"الحمد هلل رب العالمين" قال هللا حمدني عبدي وإذا قال "الرحمن ال‪33‬رحيم" ق‪33‬ال هللا أث‪33‬نى علي‬
‫عبدي فإذا قال‪" :‬مالك يوم الدين" قال هللا مجدني عبدي وإذا ق‪3‬ال "إي‪3‬اك نعب‪3‬د وإي‪3‬اك نس‪3‬تعين"‬
‫قال هذا بيني وبين عبدي ولعبدي م‪33‬ا س‪33‬أل ف‪33‬إذا ق‪33‬ال "إه‪33‬دنا الص‪33‬راط المس‪33‬تقيم ص‪33‬راط ال‪33‬ذين‬
‫أنعمت عليهم غير المغض‪33‬وب عليهم وال الض‪33‬الين"‪ 3‬ق‪33‬ال ه‪33‬ذا لعب‪33‬دي ولعب‪33‬دي م‪33‬ا س‪33‬أل" وق‪33‬ال‬
‫الضحاك عن ابن عباس رضي هللا عنهما "إياك نعبد" يعني إي‪33‬اك نوح‪33‬د ونخ‪33‬اف ونرج‪33‬وك ي‪33‬ا‬
‫ربنا ال غيرك "وإياك نستعين" على طاعتك وعلى أمورنا كلها وقال قت‪33‬ادة "إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك‬
‫نستعين" يأمركم أن تخلصوا له العبادة وأن تستعينوه على أموركم وإنما قدم "إياك نعب‪33‬د" على‬
‫"وإياك نستعين" ألن العبادة له هي المقصودة واالستعانة وسيلة إليها واالهتم‪33‬ام والح‪33‬زم تق‪33‬ديم‬
‫ما هو األهم فاألهم وهللا أعلم‪ .‬ف‪33‬إن قي‪33‬ل‪ :‬فم‪33‬ا مع‪33‬نى الن‪33‬ون في قول‪33‬ه تع‪33‬الى "إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك‬
‫نستعين" فإن كانت للجمع فالداعي واحد وإن كانت للتعظيم فال يناسب ه‪33‬ذا المق‪33‬ام؟ وق‪33‬د أجيب‬
‫بأن المراد من ذلك اإلخبار عن جنس العباد والمصلي فرد منهم وال س‪33‬يما إن ك‪33‬ان في جماع‪33‬ة‬
‫أو إمامهم فأخبر عن نفسه وعن إخوانه المؤمنين بالعبادة التي خلقوا ألجلها وتوس‪33‬ط لهم بخ‪33‬ير‬
‫ومنهم من قال يجوز أن تكون للتعظيم كأن العب‪3‬د قي‪3‬ل ل‪33‬ه إذا كنت داخ‪3‬ل العب‪33‬ادة ف‪3‬أنت ش‪33‬ريف‬
‫وجاهك عريض فقل "إياك نعبد وإياك نستعين" وإن كنت خارج العبادة فال تقل نحن وال فعلن‪33‬ا‬
‫ولو كنت في مائة ألف أو ألف ألف الحتياج الجميع إلى هللا عز وج‪33‬ل وفق‪33‬رهم إلي‪33‬ه‪ .‬ومنهم من‬
‫قال إياك نعبد ألطف في التواضع‪ 3‬من إياك عبدنا لما في الثاني من تعظيم نفسه من جعل‪33‬ه نفس‪33‬ه‬
‫وحده أهال لعبادة هللا تعالى الذي ال يستطيع أحد أن يعبده حق عبادته وال يثني عليه كما يليق به‬
‫والعبادة مقام عظيم يشرف به العبد النتسابه إلى جناب هللا تعالى كما قال بعضهم‪3:‬‬
‫فإنه أشرف أسمائي‬ ‫ال تدعني إال بياعبدها‬

‫‪172‬‬
‫وقد سمى هللا رسوله صلى هللا عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال‪" :‬الحمد هلل ال‪33‬ذي أن‪33‬زل‬
‫على عبده الكتاب" "وأنه لما قام عبدهللا يدعوه" "سبحان الذي أس‪33‬رى بعب‪33‬ده ليال" فس‪33‬ماه عب‪33‬دا‬
‫عند إنزاله عليه وعند قيامه في الدعوة وإسرائه به وأرشده إلى القيام بالعبادة في أوقات يضيق‬
‫صدره من تكذيب المخالفين حيث يقول "ولقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون فس‪33‬بح بحم‪33‬د‬
‫رب‪33‬ك وكن من الس‪33‬اجدين واعب‪33‬د رب‪33‬ك ح‪33‬تى يأتي‪33‬ك اليقين" وق‪33‬د حكى ال‪33‬رازي في تفس‪33‬يره عن‬
‫بعضهم أن مقام العبودية أشرف من مق‪33‬ام الرس‪33‬الة لك‪33‬ون العب‪33‬ادة تص‪33‬در من الخل‪33‬ق إلى الح‪33‬ق‬
‫والرسالة من الحق إلى الخلق قال وألن هللا يتولى مصالح عبده والرسول يت‪33‬ولى مص‪33‬الح أمت‪33‬ه‬
‫وهذا القول خطأ والتوجيه أيضا ضعيف ال حاصل ل‪33‬ه ولم يتع‪33‬رض ل‪33‬ه ال‪33‬رازي بتض‪33‬عيف وال‬
‫رد‪ .‬وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ث‪33‬واب أو درء عق‪33‬اب ق‪33‬الوا وه‪33‬ذا ليس بطائ‪33‬ل إذ‬
‫مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف بتك‪33‬اليف هللا تع‪33‬الى وه‪33‬ذا أيض‪33‬ا عن‪33‬دهم ض‪33‬عيف ب‪33‬ل‬
‫العالي أن يعبد هللا لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا ولهذا يق‪33‬ول المص‪33‬لي‪ 3:‬أص‪33‬لي هلل ول‪33‬و‬
‫كان لتحصيل الثواب ودرء العق‪33‬اب لبطلت الص‪33‬الة وق‪33‬د رد ذل‪33‬ك عليهم آخ‪33‬رون وق‪33‬الوا‪ :‬ك‪33‬ون‬
‫العبادة هلل عز وجل ال ينافي أن يطلب معها ثوابا وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي‪ :‬أما‬
‫إني ال أحسن دندنتك وال دندنة معاذ إنما أسأل هللا الجنة وأعوذ به من الن‪33‬ار فق‪33‬ال الن‪33‬بي ص‪33‬لى‬
‫هللا عليه وسلم "حولها ندندن"‪.‬‬
‫د ر تفسير قرطبي ميگويد ‪:‬‬
‫"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخط‪33‬اب على التل‪33‬وين; ألن من أول الس‪3‬ورة إلى هاهن‪33‬ا خ‪3‬برا‬
‫عن هللا تعالى وثناء عليه‪ ,‬كقوله "وسقاهم ربهم شـرابا طه‪3‬ورا" [اإلنس‪3‬ان‪ .]21 :‬ثم ق‪3‬ال‪" :‬إن‬
‫هذا ك‪33‬ان لكم ج‪33‬زاء"‪ .‬وعكس‪33‬ه‪" :‬ح‪33‬تى إذا كنتم في الفل‪33‬ك وج‪33‬رين بهم" [ي‪33‬ونس‪ ]22 :‬على م‪33‬ا‬
‫يأتي‪.‬‬
‫و"نعبد" معناه نطيع; والعب‪33‬ادة الطاع‪33‬ة والت‪33‬ذلل‪ .‬وطري‪33‬ق معب‪33‬د إذا ك‪33‬ان م‪33‬ذلال للس‪33‬الكين; ق‪33‬ال‬
‫الهروي‪ .‬ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعب‪33‬ادة هللا تع‪33‬الى; إذ س‪33‬ائر الن‪33‬اس يعب‪33‬دون‬
‫سواه من أصنام وغير ذلك‪.‬‬
‫"وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق‪ .‬قال السلمي في حقائق‪33‬ه‪ :‬س‪33‬معت محم‪33‬د بن‬
‫عبدهللا بن ش‪33‬اذان يق‪33‬ول‪ :‬س‪33‬معت أب‪33‬ا حفص الفرغ‪33‬اني يق‪33‬ول‪ :‬من أق‪33‬ر ب "إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك‬
‫نستعين" فقد برئ من الجبر والقدر‪ .‬إن قيل‪ :‬لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل ل‪33‬ه‪ :‬ق‪33‬دم اهتمام‪33‬ا‪,‬‬
‫وشأن العرب تقديم األهم‪ .‬يذكر أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الس‪33‬اب‪:‬‬
‫إياك أعني‪ :‬فقال له اآلخر‪ :‬وعنك أعرض; فقدما األهم‪ .‬وأيض‪33‬ا لئال يتق‪33‬دم ذك‪33‬ر العب‪33‬د والعب‪33‬ادة‬
‫على المعبود; فال يجوز نعبدك ونستعينك‪ ,‬وال نعبد إياك ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناي‪33‬ة‬
‫المفعول‪ ,‬وإنما يتبع لفظ القرآن‪ .‬وقال العجاج‪:‬‬
‫واغفر خطاياي وكثر ورقي‬ ‫إياك أدعـو فتقبل ملقي‬
‫ويروى‪ :‬وثمر‪ .‬وأما قول الشاعر‪:‬‬
‫إليك حتى بلغت إياكا‬
‫فشاذ ال يقاس عليه‪ .‬والورق بكسر الراء من الدراهم‪ ,‬وبفتحها الم‪33‬ال‪ .‬وك‪33‬رر االس‪33‬م لئال يت‪33‬وهم‬
‫إي‪33‬اك نعب‪33‬د ونس‪33‬تعين غ‪33‬يرك‪ .‬الجمه‪33‬ور من الق‪33‬راء والعلم‪33‬اء على ش‪33‬د الي‪33‬اء من "إي‪33‬اك" في‬

‫‪173‬‬
‫الموضعين‪ .‬وقرأ عمرو بن قائد‪" :‬إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء‪ ,‬وذلك أن‪33‬ه ك‪33‬ره تض‪33‬عيف‬
‫الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها‪ .‬وهذه قراءة مرغوب عنها‪ ,‬فإن المعنى يصير‪ 3:‬شمس‪33‬ك نعب‪33‬د أو‬
‫ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة)‪ :‬ضوءها; وقد تفتح‪ .‬وقال‪:‬‬
‫أسف فلم تكدم عليه بإثمد‬ ‫سقته إياة الشمس إال لثاته‬
‫فإن أسقطت الهاء مددت‪ .‬ويقال‪ :‬اإلياة للشمس كالهالة للقمر‪ ,‬وهي الدارة حولها‪ .‬وق‪33‬رأ الفض‪33‬ل‬
‫الرقاشي‪" :‬أياك" (بفتح الهم‪33‬زة) وهي لغ‪33‬ة مش‪33‬هورة‪ .‬وق‪33‬رأ أب‪33‬و الس‪33‬وار الغن‪33‬وي‪" :‬هي‪33‬اك" في‬
‫الموضعين‪ ,‬وهي لغة; قال‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن توسعت‬
‫"وإياك نستعين" عطف جملة على جمل‪3‬ة‪ .‬وق‪3‬رأ يح‪3‬يى بن وث‪3‬اب واألعمش‪" :‬نس‪3‬تعين" بكس‪3‬ر‬
‫النون‪ ,‬وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان‪ ,‬فكسرت النون كما تكس‪33‬ر‬
‫ألف الوصل‪ .‬وأصل "نستعين" نستعون‪ ,‬قلبت حركة الواو إلى العين فصارت ي‪33‬اء‪ ,‬والمص‪33‬در‬
‫استعانة‪ ,‬واألصل استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي س‪33‬اكنان فح‪33‬ذفت‬
‫األلف الثانية ألنها زائدة‪ ,‬وقيل األولى ألن الثانية للمعنى‪ ,‬ولزمت الهاء عوضا‪.‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب‪33‬ه ق‪33‬رآن وس‪33‬يله ب‪33‬زرك الهي ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه جنت‬
‫الهي و نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي‬
‫پيامبر است ‪،‬‬

‫به گفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ‪33‬ود وس‪33‬يله‬
‫نجات است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫ام‪33‬ا تع‪33‬دادي ازم‪33‬ردم ب‪33‬ا حرك‪33‬ات غ‪33‬ير معق‪33‬ول و اعماليك‪33‬ه رض‪33‬ايت اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫متعال( جل جالله ) وپيامبر در آن نيست كار هاي ناروا نموده ب‪33‬از ب‪33‬ه زي‪33‬ارت دوس‪33‬تان خ‪33‬دا‬
‫ميروند ‪ ،‬دوستان خدا هيج كاهي به آنها هيج كمكي نخواهد كرد ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫يَاأَيُّهَا الَّ ِذينَ آ َمنُوا اتَّقُوا هَّللا َ َوا ْبتَ ُغوا إِلَ ْي ِه ال َو ِسيلَةَ َو َجا ِه ُدوا فِي َسبِيلِ ِه لَ َعل ُك ْم تُ ْفلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫َّ‬ ‫ْ‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫يقول تعالى آمرا عباده المؤمنين بتقواه وهي إذا قرنت بطاعت‪33‬ه ك‪33‬ان الم‪33‬راد به‪33‬ا االنكف‪33‬اف عن‬
‫المحارم وترك المنهيات وقد قال بعدها" وابتغوا إليه الوسيلة " قال سفيان الث‪33‬وري‪ 3:‬عن طلح‪33‬ة‬
‫عن عطاء عن ابن عباس أي القربة وكذا قال مجاهد وأب‪3‬و وائ‪3‬ل والحس‪3‬ن وقت‪3‬ادة وعب‪33‬د هللا بن‬

‫‪174‬‬
‫كثير والسدي وابن زيد وغير واحد وقال قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ‬
‫ابن زيد" أولئك ال‪33‬ذين ي‪33‬دعون يبتغ‪33‬ون إلى ربهم الوس‪33‬يلة " وه‪33‬ذا ال‪33‬ذي قال‪33‬ه ه‪33‬ؤالء األئم‪33‬ة ال‬
‫خالف بين المفسرين فيه وأنشد عليه ابن جرير قول الشاعر‪:‬‬
‫وعاد التصافي بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‬
‫والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوسيلة أيض‪3‬ا علم على أعلى منزل‪3‬ة في‬
‫الجنة وهي منزلة رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وداره في الجنة وهي أق‪33‬رب أمكن‪33‬ة الجن‪33‬ة‬
‫إلى العرش وقد ثبت في صحيح البخاري من طري‪33‬ق محم‪33‬د بن المنك‪33‬در عن ج‪3‬ابر بن عب‪33‬د هللا‬
‫قال‪ :‬قال رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪" :‬من ق‪33‬ال حين يس‪33‬مع الن‪33‬داء اللهم رب ه‪33‬ذه ال‪33‬دعوة‬
‫التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدت‪33‬ه إال حلت‬
‫له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مس‪33‬لم من ح‪33‬ديث كعب عن علقم‪33‬ة عن عب‪33‬د‬
‫الرحمن بن جبير عن عبد هللا سمع النبي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬يق‪33‬ول‪ ":‬إذا س‪33‬معتم الم‪33‬ؤذن‬
‫فقولوا مثل ما يقول ثم صلوا علي فإنه من صلى علي صالة صلى هللا عليه عش‪33‬را ثم س‪33‬لوا لي‬
‫الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي إال لعبد من عباد هللا وارجو أن أكون أنا هو فمن سأل لي‬
‫الوسيلة حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا عبد الرزاق أخبرنا س‪33‬فيان‬
‫عن ليث عن كعب عن أبي هريره أن رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬قال‪ ":‬إذا ص‪33‬ليتم علي‬
‫فسلوا لي الوسيلة" قيل‪ :‬يا رسول هللا وم‪33‬ا الوس‪33‬يلة؟ ق‪33‬ال‪ ":‬أعلى درج‪33‬ة في الجن‪33‬ة ال يناله‪33‬ا إال‬
‫رجل واحد وأرج‪33‬و أن أك‪33‬ون أن‪33‬ا ه‪33‬و" ورواه الترم‪33‬ذي عن بن‪33‬دار عن أبي عاص‪33‬م عن س‪33‬فيان‬
‫الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هري‪33‬رة ب‪33‬ه ثم ق‪33‬ال‪ :‬غ‪33‬ريب وكعب ليس‬
‫بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غ‪33‬ير ليث بن أبي س‪33‬ليم‪ " .‬ح‪33‬ديث آخ‪33‬ر" عن أبي هري‪33‬رة ‪-‬‬
‫رضي هللا عنه‪ -‬قال‪ :‬أب‪33‬و بك‪33‬ر بن مردوي‪33‬ه ح‪33‬دثنا عب‪33‬د الب‪33‬اقي بن ق‪33‬انع ح‪33‬دثنا محم‪33‬د بن نص‪33‬ر‬
‫الترمذي حدثنا عبد الحميد بن صالح حدثنا ابن شهاب عن ليث عن المعلي عن محم‪33‬د بن كعب‬
‫عن أبي هريرة رفعه قال‪ ":‬صلوا علي ص‪3‬التكم وس‪33‬لوا هللا لي الوس‪3‬يلة فس‪33‬ألوه أو أخ‪33‬برهم أن‬
‫الوسيلة درجة في الجنة ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو أن أك‪33‬ون أن‪33‬ا"‪ " .‬ح‪33‬ديث آخ‪33‬ر" ق‪33‬ال‬
‫الحافظ أبو القاسم الطبراني‪ 3:‬أخبرنا أحمد بن علي األبار ح‪33‬دثنا الولي‪3‬د بن عب‪33‬د المل‪3‬ك الح‪33‬راني‬
‫حدثنا موسى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محمد بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال‪ :‬قال‬
‫رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ ":-‬سلوا هللا لي الوس‪33‬يلة ألن‪33‬ه لم يس‪33‬ألها لي عب‪33‬د في ال‪33‬دنيا إال‬
‫كنت له شهيدا أو شفيعا يوم القيامة" ثم قال الطبراني‪ 3:‬لم ي‪33‬روه عن ابن أبي ذئب إال موس‪33‬ى بن‬
‫أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محمد بن علي بن دحيم حدثنا أحم‪33‬د بن ح‪33‬ازم ح‪33‬دثنا‬
‫عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم‪33‬رو بن عط‪33‬اء ف‪33‬ذكر بإس‪33‬ناده نح‪33‬وه‪" .‬‬
‫حديث آخر "روى ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزي‪33‬ة عن موس‪33‬ى بن وردان أن‪33‬ه س‪33‬مع‬
‫أبا سعيد الخدري يقول قال رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪" :-‬إن الوسيلة درجة عند هللا ليس‬
‫فوقها درجة فسلوا هللا أن يؤتيني الوسيلة على خلق‪33‬ه‪ " .‬ح‪33‬ديث أخ‪33‬ر" روى ابن مردوي‪33‬ه أيض‪33‬ا‬
‫من طريقين عن عبد الحميد بن بحر ح‪3‬دثنا ش‪3‬ريك عن أبي إس‪3‬حاق عن الح‪3‬ارث عن علي عن‬
‫النبي ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬ق‪3‬ال‪ ":‬في الجن‪3‬ة درج‪3‬ة ت‪3‬دعى الوس‪3‬يلة ف‪3‬إذا س‪3‬ألتم هللا فس‪3‬لوا لي‬
‫الوسيلة قالوا‪ :‬يا رسول هللا من يسكن معك قال‪ :‬علي وفاطمة والحسن والحس‪33‬ين " ه‪33‬ذا ح‪33‬ديث‬

‫‪175‬‬
‫غريب منكر من هذا الوجه وقال‪ :‬ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحسين ح‪33‬دثنا الحس‪33‬ن الدش‪33‬تكي‬
‫حدثنا أبو زهير حدثنا سعيد بن طريف عن علي بن الحسين األزدي مولى سالم بن ثوبان ق‪33‬ال‪:‬‬
‫سمعت علي بن أبي طالب ينادي على منبر الكوفة‪ :‬يا أيها الناس إن في الجنة لؤلؤتين إحداهما‬
‫بيضاء واألخرى صفراء أما الصفراء فإنه‪33‬ا إلى بطن‪33‬ان الع‪33‬رش والمق‪33‬ام المحم‪33‬ود من اللؤل‪33‬ؤة‬
‫البيضاء سبعون ألف غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفه‪33‬ا وأبوابه‪33‬ا وأس‪33‬رتها وس‪33‬كانها من‬
‫عرق واحد واسمها الوسيلة لمحمد ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وأهل بيته والصفراء فيها مث‪33‬ل ذل‪33‬ك‬
‫هي إلبراهيم ‪ -‬عليه السالم‪ -‬وأهل بيت‪33‬ه‪ .‬وه‪33‬ذا أث‪33‬ر غ‪33‬ريب أيض‪33‬ا وقول‪33‬ه" وجاه‪33‬دوا في س‪33‬بيله‬
‫لعلكم تفلحون " لما أم‪33‬رهم ب‪33‬ترك المح‪33‬ارم وفع‪33‬ل الطاع‪33‬ات أم‪33‬رهم بقت‪33‬ال األع‪33‬داء من الكف‪33‬ار‬
‫والمشركين الخارجين عن الطري‪33‬ق المس‪33‬تقيم والت‪33‬اركين لل‪33‬دين الق‪33‬ويم ورغبهم في ذل‪33‬ك بال‪33‬ذي‬
‫أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة‪ :‬من الفالح والسعادة العظيم‪33‬ة الخال‪33‬دة المس‪33‬تمرة ال‪33‬تي ال‬
‫تبيد وال تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيع‪33‬ة اآلمن‪33‬ة الحس‪33‬نة مناظره‪33‬ا الطيب‪33‬ة مس‪33‬اكنها‬
‫التي من سكنها ينعم ال ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه‪.‬‬
‫در تفسير قرطبي ميگويد ‪ :‬الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد وقت‪33‬ادة وعط‪33‬اء‬
‫والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪3:‬‬
‫أن يأخذوك تكحلي وتخصني‬ ‫إن الرجال لهم إليك وسيلة‬

‫والجمع الوسائل; قال‪:‬‬


‫وعاد التصافي بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‬

‫ويقال‪ :‬منه سلت أسأل أي طلبت‪ ,‬وهم‪33‬ا يتس‪33‬اوالن أي يطلب ك‪33‬ل واح‪33‬د من ص‪33‬احبه; فاألص‪33‬ل‬
‫الطلب; والوسيلة القربة التي ينبغي أن يطلب بها‪ ,‬والوسيلة درجة في‬
‫الجنة‪ ,‬وهي التي ج‪33‬اء الح‪33‬ديث الص‪33‬حيح به‪33‬ا في قول‪33‬ه علي‪33‬ه الص‪33‬الة والس‪33‬الم‪( :‬فمن س‪33‬أل لي‬
‫الوسيلة حلت له الشفاعة)‪.‬‬
‫جاللين در تفسير وسيله ميگويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬

‫‪176‬‬
‫قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند‬

‫ميدانستند‬

‫ِّين ْال َخالِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪33‬ا َء تفس‪33‬ير قرط‪33‬بي ميگوي‪33‬د ‪ :‬يع‪33‬ني األص‪33‬نام‬ ‫أَاَل هَّلِل ِ الد ُ‬
‫والخبر محذوف‪َ .‬ما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَرِّ بُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ‬
‫إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر ‪ /‬الزمر‪)33(/‬‬
‫قرطبي ميگويد ‪:‬‬
‫ق‪33‬ال قت‪33‬ادة‪ :‬ك‪33‬انوا إذا قي‪33‬ل لهم من ربكم وخ‪33‬القكم؟ ومن خل‪33‬ق الس‪33‬ماوات واألرض وأن‪33‬زل من‬
‫السـماء ماء؟ قالوا هللا‪ ,‬فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا‬
‫ليقربونا إلى هللا زلفى‪ ,‬ويشفعوا لنا عنده‪ .‬ق‪33‬ال الكل‪33‬بي‪ :‬ج‪33‬واب ه‪33‬ذا الكالم في األحق‪33‬اف "فل‪33‬وال‬
‫نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫والزلفى القربة; أي ليقربونا إليه تقريبا‪ ,‬فوضع "زلفى" في موض‪33‬ع المص‪33‬در‪ .‬وفي ق‪33‬راءة ابن‬
‫مسعود وابن عباس ومجاهد "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما‬
‫نعبدهم إال ليقربونا إلى هللا زلفى" وفي حرف أُب ّي (والذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدكم إال‬
‫لتقربونا إلى هللا زلفى" ذكره النحاس‪ .‬قال‪ :‬والحكاية في هذا‬
‫بينة‪.‬‬
‫ابن كثير ميگويد ‪ :‬وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخ‪33‬الص" ش‪33‬هادة أن ال إل‪33‬ه‬
‫إال هللا ثم أخبر عز وجل عن عباد األصنام من المشركين أنهم يقولون "ما نعب‪33‬دهم إال ليقربون‪33‬ا‬
‫إلى هللا زلفى" أي إنما يحملهم على عب‪33‬ادتهم لهم أنهم عم‪33‬دوا إلى أص‪33‬نام اتخ‪33‬ذوها على ص‪33‬ور‬
‫المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عب‪33‬ادتهم المالئك‪33‬ة ليش‪33‬فعوا‬
‫لهم عند هللا تعالى فينصرهم ورزقهم وما ينوبهم من أمور الدنيا فأما المعاد فك‪3‬انوا جاح‪3‬دين ل‪3‬ه‬
‫كافرين به‪ .‬قال قتادة والسدي ومالك عن زيد بن أسلم وابن زيد "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" أي‬
‫ليشفعوا لنا ويقربونا عنده منزلة ولهذا كانوا يقولون في تلبيتهم إذا حجوا في ج‪33‬اهليتهم لبي‪33‬ك ال‬
‫شريك لك إال شريكا هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي التي اعتمدها المش‪33‬ركون في ق‪33‬ديم‬
‫الدهر وحديته وجاءتهم الرسل صلوات هللا وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها والدعوة‬
‫إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن ه‪33‬ذا ش‪33‬يء اخترع‪33‬ه المش‪33‬ركون من عن‪33‬د أنفس‪33‬هم لم‬
‫يأذن هللا فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أم‪33‬ة رس‪33‬وال أن أعب‪33‬دوا هللا‬
‫واجتنبوا الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعب‪3‬دون"‬
‫وأخبر أن المالئكة التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال‬
‫يشفعون عنده إال بإذنه لمن ارتضى وليسوا عنده كاألمراء عند مل‪33‬وكهم يش‪33‬فعون عن‪33‬دهم بغ‪33‬ير‬
‫إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه "فال تضربوا هلل األمثال" تع‪33‬الى هللا عن ذل‪33‬ك عل‪33‬وا كب‪33‬يرا وقول‪33‬ه‬
‫عز وجل "إن هللا يحكم بينهم" أي يوم القيامة "فيما هم فيه يختلف‪33‬ون" أي سيفص‪33‬ل بين الخالف‬
‫يوم معادهم ويجزي كل عامل بعمله" وي‪33‬وم يحش‪33‬رهم جميع‪33‬ا ثم يق‪33‬ول للمالئك‪33‬ة أه‪33‬ؤالء إي‪33‬اكم‬
‫كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعب‪33‬دون الجن أك‪33‬ثرهم بهم مؤمن‪33‬ون"‬

‫‪177‬‬
‫وقوله عز وجل "إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار" أي ال يرشد إلى الهداية من قصده الكذب‬
‫واالفتراء على هللا تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهين‪33‬ه ثم بين تع‪33‬الى أن‪33‬ه ال ول‪33‬د ل‪33‬ه كم‪33‬ا‬
‫يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى‪.‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب‪33‬ه ق‪33‬رآن وس‪33‬يله ب‪33‬زرك الهي ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه جنت‬
‫الهي و نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫هرگاه سنت پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله‬
‫براي حصول رضاي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) است ‪،‬‬

‫به گفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ‪33‬ود وس‪33‬يله‬
‫نجات است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫‪178‬‬
‫ام‪33‬ا تع‪33‬دادي ازم‪33‬ردم ب‪33‬ا حرك‪33‬ات غ‪33‬ير معق‪33‬ول و اعماليك‪33‬ه رض‪33‬ايت اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫وپيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) در آن نيست كار هاي ناروا نم‪33‬وده ب‪33‬از ب‪33‬ه زي‪33‬ارت دوس‪33‬تان‬
‫خدا ميروند ‪ ،‬دوستان خدا هيج كاهي به آنها هيج كمكي نخواهد كرد ‪.‬‬

‫!‬
‫عناصرالعقيدة‬
‫عناصر العقيدة ستــة‬
‫آمنت باهلل إلى آخره ‪.‬‬

‫طرق التي تؤدى إلى العقيدة الصحيحة‪ :‬الصحيحة‬


‫هل هناك اختالفات عقديـة‬
‫التشبيه والتمثل ممنوع في العقيدة‬
‫ليس كمثله شيء‬
‫الجوهر ( المادة ) العرض ( الطاقة ) استخدام اصطالحات المناطقة‬
‫!‬
‫اهلل تعالى منزه الجوهرية والعرضية‬

‫عقل مخلوق فكل ما يخطر مخلوق‬


‫الكهرباء ال يمكن تخيلها‬
‫الجاذبية‬
‫الطاقـة‬
‫العقيدة في اللغــة ‪ :‬هو العقد والرب‬
‫العقيدة ‪ :‬من عقد في القلب للمعرفــة‬
‫دور العقيدة و كيف يبحث عنها‬
‫دورها اهم روح التي يتحرك بها كل الشيء كدور الروح في الجسد‬
‫العقيدة هي السائق‬

‫يجب على االنسان أن يعرف العقيدة نقلية و عقليــة‬


‫اإلمام ابوحنيفه كان تلميذ جعفر الصادق‬

‫اخالص‬
‫تفسير نمونه در تفسيرآيت دوم سوره زمر )( إال هلل الدين الخالص ) ميفرمايد ‪:‬‬

‫‪179‬‬
‫در آيه بعد بار ديگر روى مساءله ((اخالص )) تاءكيد كرده مى گويد آگاه باشيد دين خ‪33‬الص‬
‫از آن خدا است ! (اال هلل الدين الخالص )‪.‬‬
‫اين عبارت تاب دو معنى دارد‪:‬‬
‫نخست اينكه ‪ :‬آنچه را خدا مى پذيرد تنها دين خالص اس‪33‬ت ‪ ،‬و تنه‪33‬ا تس‪33‬ليم بيقي‪33‬د و ش‪33‬رط در‬
‫برابر فرمان او است و هر گونه ش‪33‬رك و ري‪33‬اء و آميختن ق‪33‬وانين الهى ب‪33‬ه غ‪33‬ير آن م‪33‬ردود و‬
‫مطرود است ‪.‬‬
‫ديگر اينكه ‪ :‬دين و آئين خالص را تنها از خدا بايد گرفت ‪ ،‬چرا كه هر چه ساخته و پرداخته‬
‫افكار انسانها است نارسا است ‪ ،‬و آميخته با خطا و اشتباه است ‪.‬‬
‫ولى با توجه به آنچه در ذيل آيه سابق آمد معنى اول مناسبتر به نظ‪33‬ر مى رس‪33‬د‪ ،‬چ‪33‬را ك‪33‬ه در‬
‫آنجا فاعل اخالص ‪ ،‬بندگان هستند‪ ،‬بنابراين خلوص در آيه مورد بحث نيز بايد از ناحيه آنها‬
‫رعايت شود‪.‬‬
‫شاهد ديگر اين سخن حديثى است كه از پيغمبر گ‪33‬رامى (ص‪33‬لى هّللا علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) نق‪33‬ل‬
‫شده است كه مردى خدمتش آمد و عرض كرد‪ :‬يا رسول هللا ! انا نعطى اموالنا التماس الذكر‬
‫فهل لنا من اجر؟ فقال رسول هللا (ص‪33‬لى هّللا علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) ال‪ ،‬ق‪33‬ال ي‪33‬ا رس‪33‬ول هللا ! ان‪33‬ا‬
‫نعطى التماس‍ االجر و الذكر فهل لنا اجر؟ فقال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) ان‬
‫هللا تعالى ال يقبل اال من اخلص له ‪ ،‬ثم تال رسول هللا (صلى هّللا عليه و آله و سلّم ) ه‪33‬ذه االي‪33‬ة‬
‫اال هلل الدين الخالص ‪ :‬اى رسول خ‪33‬دا (ص‪33‬لى هّللا علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و س‪33‬لّم ) م‪33‬ا ام‪33‬وال خ‪33‬ود را ب‪33‬ه‬
‫ديگران مى بخشيم تا اسم و رسمى در ميان مردم پيدا كنيم آيا پاداشى داريم ؟ فرمود نه ‪.‬‬
‫مجددا عرض كرد‪ :‬گاهى هم براى اجر الهى و هم به دست آوردن نام مى بخشيم آي‪33‬ا پاداش‪33‬ى‬
‫داريم ؟ پيامبر فرمود‪ :‬خداوند چ‪33‬يزى را قب‪33‬ول نمى كن‪33‬د مگ‪33‬ر اينك‪33‬ه خ‪33‬الص ب‪33‬راى او باش‪33‬د‪،‬‬
‫سپس اين آيه را تالوت كرد ((اال هلل الدين الخالص ))‪.‬‬
‫به هر حال اين آيه در حقيقت بيان دليل براى آي‪33‬ه قب‪33‬ل اس‪33‬ت ‪ ،‬در آنج‪33‬ا مى گوي‪33‬د‪ :‬خ‪33‬دا را از‬
‫روى اخالص عبادت كن ‪ ،‬و در اينجا مى افزايد‪ :‬بدانيد خدا تنها عمل خالص را مى پذيرد‪.‬‬
‫در آيات قرآن و احاديث اسالمى روى مساءله اخالص بسيار تكيه شده اس‪33‬ت ‪ ،‬ش‪33‬روع جمل‪33‬ه‬
‫مورد بحث با ((اال)) كه معموال براى جلب توجه گفته مى شود نشانه ديگرى نيز ب‪33‬ر اهميت‬
‫اين موضوع است ‪.‬‬
‫تفسير الميزان در آيت دوم سوره زمر ميكويد ‪:‬‬

‫از خالل آيات اين سوره برميآيد كه مشركين معاصر رس‪33‬ول خ‪33‬دا (ص‪33‬لي الي‪33‬ه علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و‬
‫سلم ) از آن جناب درخواست كردهاند كه از دعوتش به سوى توحيد و از تعرض به خ‪33‬دايان‬
‫ايشان صرف نظر كند‪ ،‬وگرنه نفرين خدايان گريبانش را خواه‪33‬د گ‪33‬رفت‪ .‬در پاس‪33‬خ آن‪33‬ان اين‬
‫سوره كه به وجهي قرين سوره ص است‪ ،‬نازل شده و به آن جناب تاكيد ك‪33‬رده ك‪33‬ه دين خ‪33‬ود‬
‫را خالص براى خداى سبحان كند‪ ،‬و اعتنايي ب‪33‬ه خ‪33‬دايان مش‪33‬ركين نكن‪33‬د‪ ،‬و عالوه ب‪33‬ر آن ب‪33‬ه‬
‫مشركين اعالم نمايد كه مامور به توحيد و اخالص دين است‪ ،‬توحيد و اخالصي ك‪33‬ه آي‪33‬ات و‬
‫ادله وحي و عقل همه بر آن ت‪3‬واتر دارن‪3‬د‪ .‬و ل‪3‬ذا ميبي‪3‬نيم خ‪3‬داى س‪3‬بحان در خالل س‪3‬وره چن‪3‬د‬

‫‪180‬‬
‫نوبت كالم را متوجه اين مساله ميسازد‪ ،‬مثال در آغاز سوره ميفرمايد ‪ :‬فاعبد هللا مخلص‪33‬ا ل‪33‬ه‬
‫الدين و باز در آيه بعدى ميفرمايد ‪ :‬ا هلل الدين الخالص سپس در وس‪33‬ط س‪33‬وره دوب‪33‬اره ب‪33‬ه اين‬
‫مساله بر ميگردد و ميفرمايد ‪ :‬قل اني امرت ان اعبد هللا مخلص‪3‬ا ل‪3‬ه ال‪3‬دين و ب‪3‬از در آي‪3‬ه ‪14‬‬
‫ميفرمايد ‪ :‬قل هللا اعبد مخلصا له دي‪33‬ني و در آي‪33‬ه ‪ 15‬ميفرماي‪33‬د ‪ :‬فاعب‪33‬دوا م‪3‬ا ش‪33‬ئتم من دون‪33‬ه‪.‬‬
‫آنگاه در آيه ‪ 30‬اعالم ميدارد كه ‪ :‬انک ميت و انهم ميت‪33‬ون ‪ ...‬و در آي‪33‬ه ‪ 36‬ميپرس‪33‬د ‪ :‬اليس‬
‫هللا بكاف عبده و يخوفونک بالذين من دونه و در آيه ‪ 39‬تهدي‪33‬د ميكن‪33‬د ب‪33‬ه اينك‪33‬ه ‪ :‬ق‪33‬ل ي‪33‬ا ق‪33‬وم‬
‫اعمل‪3‬وا علي مك‪3‬انتكم اني عام‪3‬ل و در آي‪3‬ه ‪ 64‬ميفرماي‪3‬د ‪ :‬ق‪3‬ل ا فغ‪3‬ير هللا ت‪3‬امروني اعب‪3‬د ايه‪3‬ا‬
‫الجاهلون و همچ‪33‬نين اش‪3‬ارات ديگ‪3‬رى ك‪3‬ه هم‪3‬ه دلت ب‪33‬ر اين دارد ك‪3‬ه مش‪3‬ركين از آن جن‪3‬اب‬
‫خواسته بودند دست از دعوت به توحيد بردارد‪ .‬آنگاه به استدل بر يكتايي خ‪33‬دا در رب‪33‬وبيت و‬
‫الوهيت پرداخته‪ ،‬هم از طري‪33‬ق وحي و هم از طري‪33‬ق بره‪33‬ان عقلي‪ ،‬و هم از راه مقايس‪33‬ه بين‬
‫مومنين و مشركين‪ ،‬آن را اثبات ميكند‪ .‬و مقايسه مزبور مقايسهاى لطي‪33‬ف اس‪33‬ت‪ .‬چن‪33‬د ن‪33‬وبت‬
‫مومنين را به بهترين اوصاف ستوده‪ ،‬و به پاداشهايي كه به زودى در آخ‪33‬رت دارن‪33‬د بش‪33‬ارت‬
‫ميدهد‪ .‬و هر جا سخن از مشركين ب‪33‬ه مي‪33‬ان آورده ‪ -‬عالوه ب‪33‬ر وب‪33‬ال اعمالش‪33‬ان‪ ،‬ك‪33‬ه در دني‪33‬ا‬
‫گريبانشان را ميگيرد‪ ،‬وبالي نظير آن وبالها كه به ساير امتهاى گذشته به كيف‪3‬ر تك‪33‬ذيب آي‪33‬ات‬
‫خدا رسيد‪ ،‬و آن عبارت بود از خ‪33‬وارى در دني‪33‬ا ك‪33‬ه البت‪33‬ه ع‪33‬ذاب آخ‪33‬رت قاب‪33‬ل مقايس‪33‬ه ب‪3‬ا آن‬
‫نيست ‪ -‬ايشان را به خسران و عذاب آخرت بشارت ميدهد‪ .‬و به همين منظور در اين س‪33‬وره‬
‫‪ -‬و مخصوصا در آخرش ‪ -‬روز قيامت را به روشنترين اوصافش وصف كرده‪ ،‬و در همين‬
‫جا سوره را خاتمه داده است ‪ .‬و اين س‪33‬وره ب‪33‬ه ش‪33‬هادت س‪33‬ياق آي‪33‬اتش در مك‪33‬ه ن‪33‬ازل ش‪33‬ده‪ ،‬و‬
‫چنين به نظر ميرسد كه يک دفع‪33‬ه ن‪33‬ازل ش‪33‬ده باش‪33‬د‪ ،‬چ‪33‬ون آي‪33‬ات آن بس‪33‬يار ب‪33‬ه هم مرب‪33‬وط و‬
‫متصل است‪ .‬و اين ده آيه كه ما از اول آن آورديم‪ ،‬هم از طريق وحي دعوت ميكند‪ .‬و هم از‬
‫طريق حجتهاى عقلي‪ ،‬و نخست روى سخن را متوجه رسول خدا (ص‪33‬لي الي‪33‬ه علي‪33‬ه و آل‪33‬ه و‬
‫سلم ) ميكند‪ .‬تنزيل الكتاب من هللا العزيز الحكيم كلمه تنزيل الكتاب خبر است‬

‫امتيازات دين‬
‫‪ -1‬دين قداست دارد چون قانون خداست ‪ ،‬هرگاه ما دين مقدس الهي را با ساير ابتكارات‬
‫و روش هاي بشري مقايسه نماييم ميابيم كه دين الهي نسبت به ساير راه ها قداست دارد ‪،‬‬
‫بگونه مثال هرگاه براي پسري گفته شود كه پدرت ترا خواسته و يا هم استادت ترا ص‪--‬دا‬
‫‪-‬ود كه‬‫‪-‬راي ان طفل گفته ش‪-‬‬ ‫‪ -‬پدر و استاد قداست دارد نسبت به اينكه ب‪-‬‬ ‫ميزند ‪ ،‬اين توصيه‬
‫مردي ترا صدا ميزند ‪ ،‬و برايت امري ميكند ‪ ،‬آن جوان به هدايت يك مرد ع‪--‬ادي آنق‪--‬در‬
‫قداست نميدهد ولي بالمقابل‬

‫‪181‬‬
‫دين اسالم داراي دوبخش مادي ومعنـــوي ميباشــد‬

‫داليل مردمان بيدين‬


‫فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد زيرا با فهميدن داليل آنان كه‬
‫همه به اساس وسوسه هاي شيطاني ميباش‪33‬د ‪ ،‬انس‪33‬ان ميتوان‪33‬د خ‪33‬ود را از چ‪33‬نين وسوس‪33‬ه ه‪33‬اي‬
‫نجات دهد ‪ ،‬قرآن عظيم الشان وسنت پيامبر و سخنان دانشمندان اسالمي دالي‪33‬ل آن‪33‬ان را بي‪33‬ان‬
‫داشته وبراي ما ميفهمانند كه چگونه شيطان بسياري از م‪33‬ردم را ب‪33‬ا بعض‪3‬ي از دالي‪33‬ل پ‪3‬وچ و‬
‫اوهام وشبهات از راه حق منصرف ميسازد ‪ ،‬و بهتراست رد اين شبهات را دانس‪33‬ته ت‪33‬ا ايم‪33‬ان‬
‫خويش را هنوز هم قوي و مستحكم سازيم ‪.‬‬
‫ان َما َعبَ ْدنَاهُ ْم َما لَهُ ْم بِ َذلِكَ ِم ْن ِع ْل ٍم إِ ْن هُ ْم إِاَّل يَ ْخ ُرصُونَ ) الزخرف‪20/‬‬
‫َوقَالُوا لَوْ َشا َء الرَّحْ َم ُ‬
‫عادات مجرمان‬

‫‪182‬‬
‫( إن الذين أجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون ‪ ...‬يتغامزون )‬

‫)‪.‬‬
‫جاللين در تفسير وسيله ميگويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬

‫ايمان هاي مقبول‬


‫همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما ب‪33‬ه وح‪33‬دانيت اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) ايم‪33‬ان‬
‫داريم وتمامي احكام الهي را بدون كم وكاست ميبذيريم ‪ ،‬ولي نقط‪33‬ه يي مهم اينس‪33‬ت ك‪33‬ه ك‪33‬دام‬
‫ايمان ها مورد قبول باركاه بروردكار است ؟ ايمان مقب‪33‬ول ب‪33‬ه اس‪33‬اس و زيربن‪33‬اي اس‪33‬تواري‬
‫محكم ميباشد كه ميتوان در جمله ايمان هاي مقبول اين ايمانها را بكونه مثال بيان داشت ‪:‬‬
‫‪ -4‬ايمان به اس‪33‬اس فك‪33‬ر‪( :‬الَّ ِذينَ يَ‪3ْ 3‬ذ ُكرُونَ هَّللا َ قِيَا ًم‪33‬ا َوقُ ُع‪33‬ودًا َو َعلَى ُجنُ‪33‬وبِ ِه ْم َويَتَفَ َّكرُونَ فِي‬
‫ار ) آل‬‫اب النَّ ِ‬
‫ك فَقِنَ‪33‬ا َع‪َ 3‬ذ َ‬ ‫ض َربَّنَ‪33‬ا َم‪33‬ا خَ لَ ْقتَ هَ ‪َ 3‬ذا بَ‪33‬ا ِطاًل ُس ‪3‬ب َْحانَ َ‬ ‫ت َواأْل َرْ ِ‬
‫اوا ِ‬ ‫‪3‬ق َّ‬
‫الس ‪َ 3‬م َ‬ ‫خ َْل‪ِ 3‬‬
‫عمران ‪ 191/‬مؤمنان حقيقي كساني اند كه اللـه ( جل جالله ) ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه ) را در‬
‫حالت ايستاده ‪ ،‬نشسته و بربهلوخفته ياد مينمايند ‪ ،‬و در بيدايش آس‪33‬مانها و زمين فك‪33‬ر‬
‫ميكنن‪33‬د ‪ ،‬و ميگوين‪33‬د ‪ :‬بروردك‪33‬ارا اين هم‪33‬ه را باط‪33‬ل خل‪33‬ق نك‪33‬رده اي ‪ ،‬ب‪33‬اكي اس‪33‬ت‬
‫مرترا ‪ ،‬مار از عذاب دوزخ نكهدار )‬
‫‪ -5‬ايمان با همراي عمل ( آمنوا و عملوا الصالحات ) ف‪33‬رق بين مس‪33‬جد مس‪33‬اجد المس‪33‬اجد‬
‫صالح ‪ ،‬صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعم‪3‬ال ش‪3‬ان ص‪3‬الح‬
‫است ‪.‬‬
‫‪ -6‬ايمان بايدار ( قالوا ربنا هللا ثم استقاموا ) هركسي بايد بداند كه جقدر ايمان‬
‫دارد ‪ ،‬اكر بخاطر يك روبيـه دروغ ميگويد ‪ ،‬ايمانش به اندازه يكروبيه است ‪ ،‬واكر بخ‪33‬اطر‬
‫صد روبيه است ‪ ،‬به همين شكل ‪.‬‬

‫‪183‬‬
‫ايمان پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) ( صلى هللا عليه وسلم ) جق‪33‬در ب‪33‬ود ؟ زم‪33‬اني كف‪33‬ار مك‪33‬ه‬
‫براي دست كشيدن از دعوت به اسالم وهمكون شدن با ايشان به پيامبر( صلی هللا علیه وسلم‬
‫) بيشنهادات مال ‪ ،‬قدرت و ازدواج را نمودند ‪ ،‬پيامبر( صلی هللا علیه وس‪33‬لم ) ( ص‪33‬لى هللا‬
‫عليه وسلم ) برايشان گفت ‪ :‬هرگاه آفتاب را به دست راستم نهي‪33‬د و مهت‪33‬اب را ب‪33‬ه دس‪33‬تم جبم‬
‫دهيد من ازراه دعوت برنميكردم ‪.‬‬
‫يعني اكر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داش‪33‬ته باش‪33‬يد ب‪33‬رايم ف‪33‬راهم‬
‫سازيد من راه دعوت به اسالم را هركز ترك نميكنم ‪.‬‬
‫اين بود قوت ايمان آنحضرت صلى هللا عليه وسلم‬
‫‪ -4‬ايمان خالص ‪ ( :‬الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم )‬

‫‪ -1‬اسالمي شناسي معاصر‬

‫‪184‬‬
‫هللا ولي ( دوست مؤمنان است )‬
‫ون هَّللا ِ أَندَادًا يُ ِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش ُّد ُحبًّا هَّلِل ِ ) البق‪3‬رة‪/‬‬
‫اس َم ْن يَتَّ ِخ ُذ ِم ْن ُد ِ‬ ‫( َو ِم ْن النَّ ِ‬
‫‪ ( 165‬هللا ولي ال‪33‬ذين آمن‪33‬وا يخ‪33‬رجهم من الظلم‪33‬ات إلى الن‪33‬ور) ( ق‪33‬ل أغيرهللا أتخ‪33‬ذ ولي‪33‬ا‬
‫فاطرالسماوات واالرض )‬
‫ْض َوهَّللا ُ َولِ ُّي ْال ُمتَّقِينَ ) الجاثية‪/‬‬
‫ضهُ ْم أَوْ لِيَا ُء بَع ٍ‬ ‫ك ِم ْن هَّللا ِ َش ْيئًا َوإِ َّن الظَّالِ ِمينَ بَ ْع ُ‬ ‫(إِنَّهُ ْم لَ ْن يُ ْغنُوا عَن َ‬
‫‪19‬‬
‫ض أَ ْنتَ َولِ ِّي فِي‬
‫ت َواأْل َرْ ِ‬ ‫اط َر َّ‬
‫الس‪َ 3‬ما َوا ِ‬ ‫ث فَ ِ‬ ‫ك َوعَلَّ ْمتَنِي ِم ْن تَأْ ِو ِ‬
‫يل اأْل َ َحا ِدي ِ‬ ‫( َربِّ قَ ْد آتَ ْيتَنِي ِم ْن ْال ُم ْل ِ‬
‫ال ُّد ْنيَا َواآْل ِخ َر ِة تَ َوفَّنِي ُم ْسلِ ًما َوأَ ْل ِح ْقنِي بِالصَّالِ ِحينَ ) يوسف ‪101/‬‬
‫( َوهَّللا ُ َولِ ُّي ْال ُم ْؤ ِمنِينَ ) آل عمران ‪68/‬‬
‫ور َوالَّ ِذينَ َكفَ‪333‬رُوا أَوْ لِيَ‪333‬ا ُؤهُ ْم الطَّا ُغ ُ‬
‫وت‬ ‫ت إِلَى النُّ ِ‬ ‫(هَّللا ُ َولِ ُّي الَّ ِذينَ آ َمنُ‪333‬وا ي ُْخ‪ِ 333‬ر ُجهُ ْم ِم ْن ُّ‬
‫الظلُ َم‪333‬ا ِ‬
‫الظلُ َما ِ ُ‬
‫ار هُ ْم فِيهَا َخالِ ُدونَ ) البقرة‪257/‬‬ ‫ت أوْ لَئِكَ أَصْ َحابُ النَّ ِ‬ ‫ور إِلَى ُّ‬ ‫ي ُْخ ِرجُونَهُ ْم ِم ْن النُّ ِ‬

‫ون هَّللا ِ أَوْ لِيَ‪33‬ا َء َولَهُ ْم َع‪َ 3‬ذابٌ‬


‫( ِم ْن َو َرائِ ِه ْم َجهَنَّ ُم َواَل يُ ْغنِي َع ْنهُ ْم َما َك َسبُوا َش ْيئًا َواَل َما اتَّ َخ ُذوا ِم ْن ُد ِ‬
‫َظي ٌم) الجاثية‪10/‬‬ ‫ع ِ‬
‫‪3‬و َعلَى ُك‪ِّ 3‬ل َش ‪ْ 3‬ي ٍء قَ ‪ِ 3‬دي ٌر)‬ ‫‪3‬و يُحْ ِي ال َم‪33‬وْ تَى َوهُ‪َ 3‬‬ ‫‪3‬ولِ ُّي َوهُ‪َ 3‬‬ ‫‪3‬و ْال‪َ 3‬‬
‫(أَ ْم اتَّخَ ‪ُ 3‬ذوا ِم ْن ُدونِ ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪33‬ا َء فَاهَّلل ُ هُ‪َ 3‬‬
‫الشورى‪9/‬‬
‫ِّين ْالخَ الِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ ِه أَوْ لِيَا َء َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ‬ ‫(أَاَل هَّلِل ِ الد ُ‬
‫يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر) الزمر‪3/‬‬

‫‪185‬‬
‫ت لَبَي ُ‬
‫ْت‬ ‫ت بَ ْيتً‪33‬ا َوإِ َّن أَوْ هَنَ ْالبُيُ‪33‬و ِ‬ ‫ت اتَّ َخ‪َ 3‬ذ ْ‬ ‫‪3‬ل ْال َعن َكبُ‪33‬و ِ‬‫ون هَّللا ِ أَوْ لِيَ‪33‬ا َء َك َمثَ‪ِ 3‬‬
‫( َمثَ ‪ُ 3‬ل الَّ ِذينَ اتَّخَ‪ُ 3‬ذوا ِم ْن ُد ِ‬
‫ت لَوْ َكانُوا يَ ْعلَ ُمونَ ) العنكبوت‪41/‬‬ ‫ْال َع ْن َكبُو ِ‬
‫ف َعلَ ْي ِه ْم َواَل هُ ْم يَحْ زَ نُونَ ) يونس ‪62/‬‬ ‫(أَاَل إِ َّن أَوْ لِيَا َء هَّللا ِ اَل َخوْ ٌ‬
‫ُوف َويَ ْنهَوْ نَ ع َْن ْال ُمن َك ِر َويُقِي ُم‪33‬ونَ‬‫ْض يَأْ ُمرُونَ بِ ْال َم ْعر ِ‬ ‫ضهُ ْم أَوْ لِيَا ُء بَع ٍ‬ ‫ون َو ْال ُم ْؤ ِمن ُ‬
‫َات بَ ْع ُ‬ ‫( َو ْال ُم ْؤ ِمنُ َ‪3‬‬
‫َزي ‪ٌ 3‬ز َح ِكي ٌم) التوب‪33‬ة‪/‬‬ ‫ك َسيَرْ َح ُمهُ ْم هَّللا ُ إِ َّن هَّللا َ ع ِ‬ ‫صاَل ةَ َوي ُْؤتُونَ ال َّز َكاةَ َويُ ِطيعُونَ هَّللا َ َو َرسُولَهُ أُوْ لَئِ َ‬ ‫ال َّ‬
‫‪71‬‬
‫(إِنَّا َج َع ْلنَا ال َّشيَا ِطينَ أَوْ لِيَا َء لِلَّ ِذينَ اَل ي ُْؤ ِمنُونَ ) األعراف ‪27/‬‬

‫ذکروشکر‬
‫ذكر ‪ ( :‬الذين يذكرون هللا قياما وقع‪33‬ودا وعلى جن‪33‬وبهم ) ( ف‪33‬اذكروني اذك‪33‬ركم وا ش‪33‬كروا لي‬
‫وال تكفرون )‬
‫شكر‪ ( :‬لئن شكرتم ألزيدنكم ) ابراهيم ‪7/‬‬

‫دعــا‬
‫دعا ‪ ( :‬وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان فليستجيبوا لي وليومنوا‬
‫بي لعلكم ‪،،،،،‬‬

‫ن‬ ‫نـــذر براي خدا يا براي انسان‬


‫ذكر ‪ ( :‬وليوفوا نذورهم ) (يُوفُونَ بِالنَّ ْذ ِر َويَ َخافُونَ يَوْ ًما َكانَ َشرُّ هُ ُم ْستَ ِطيرًا) االنسان‪7/‬‬
‫صوْ ًما فَلَ ْن أُ َكلِّ َم ْاليَوْ َم إِن ِسيًّا) مريم‪26/‬‬‫ان َ‬ ‫ت لِلرَّحْ َم ِ‬ ‫(فَإ ِ َّما ت ََر ْينَ ِم ْن ْالبَ َش ِر أَ َحدًا فَقُولِي إِنِّي نَ َذرْ ُ‬
‫ار) البقرة‪270/‬‬ ‫ص ٍ‬ ‫( َو َما أَنفَ ْقتُ ْم ِم ْن نَفَقَ ٍة أَوْ نَ َذرْ تُ ْم ِم ْن ن َْذ ٍر فَإ ِ َّن هَّللا َ يَ ْعلَ ُمهُ َو َما لِلظَّالِ ِمينَ ِم ْن أَن َ‬
‫يق) الحج ‪/‬‬ ‫ت ْال َعتِ ِ‬
‫ثُ َّم لِيَ ْقضُوا تَفَثَهُ ْم َو ْليُوفُوا نُ ُذو َرهُ ْم َو ْليَطَّ َّوفُوا بِ ْالبَ ْي ِ‬

‫‪186‬‬
‫‪-1‬‬

‫نظر علماي اسالم در مورد واسطه قرار دادن مخلوقات‬

‫مشركان قريش عادت داشتند كه مجسمه انسانها را به شكل تصاوير ومجسمه ه‪33‬اي س‪33‬اخته ‪،‬‬
‫وآنانرا واسطه ب‪3‬راي حص‪3‬ول رض‪3‬ايت خداون‪33‬د بيش ميكردن‪3‬د ‪ ،‬آن‪3‬ان ميگفتن‪3‬د ك‪3‬ه م‪33‬ا بس‪3‬يار‬
‫كناهكار هستيم ‪ ،‬و با اين كناه وروسياكي نميتوانيم مستقيما به خداوند دعا كنيم بلك‪33‬ه اين بته‪33‬ا‬
‫كه شخصيت هاي عالي بودند وبه دربار خداوند بسيار مقرب ونزديك هستند آنانرا ما وس‪33‬يله‬
‫ساخته تا خداوند ما را ببخشد ‪ ،‬حضرت پيامبــر اين نظر آنانرا نظر مشركانه بي‪33‬ان داش‪33‬ت و‬
‫ِّين ْال َخ‪ 3‬الِصُ َوالَّ ِذينَ‬
‫آنانرا از ين كار منع نمود ‪ ،‬خداوند متعال در م‪33‬ورد ميكوي‪33‬د ‪( :‬أَاَل هَّلِل ِ ال‪3‬د ُ‬
‫اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪3‬ا َء َم‪3‬ا نَ ْعبُ‪ُ 3‬دهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَ‪3‬ا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َم‪3‬ا هُ ْم فِي‪ِ 3‬ه‬
‫يَ ْختَلِفُونَ إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّار ) اگاه باشيد كه دين خالص ب‪33‬راي خداون‪33‬د اس‪33‬ت ‪،‬‬
‫آنانيكه بغيراز خداوند ديـگران را اولياء ( دوستان ) گرفته اند ‪ ،‬وميكويند ‪ :‬ما آن‪33‬انرا عب‪33‬ادت‬
‫نميكنيم مكر براي اينكه آنان ما را ب‪33‬ه خداون‪33‬د نزدي‪33‬ك س‪33‬ازد ‪ ،‬خداون‪33‬د در م‪33‬ورد اين اختالف‬
‫شان حكم خواهد نم‪33‬ود ‪ ،‬وخداون‪33‬د هيچ دروغك‪33‬وي ك‪33‬افر را دوس‪33‬ت ن‪33‬دارد ‪ .‬آين آيت ش‪33‬ريف‬
‫عملكرد قريشيان را بسيار بد دانسته و براي شان گفت كه شما ميگوييد كه ما هللا ( جل جالله‬
‫) را عبادت ميكنيم ولي اين بتان را براي نزديكي به خداوند واس‪33‬طه ووس‪33‬يله ق‪33‬رار مي‪33‬دهيم ‪،‬‬
‫اين عمل كرد شما يك دروغ و كفر ميباشد ‪ ،‬زيرا اين كار ش‪33‬ما مخ‪33‬الف عقتي‪33‬ده توحي‪33‬د وخ‪33‬دا‬
‫برستي است ‪.‬‬
‫قرطبي ميگويد ‪ :‬حضرت قت‪3‬اده گفت ‪ :‬هرگ‪3‬اه ب‪33‬ه ايش‪3‬ان گفت‪3‬ه ميش‪33‬د ك‪3‬ه ك‪33‬ه پروردگ‪33‬ار ت‪3‬ان‬
‫كيست ‪ ،‬خالق تان كيست ‪ ،‬آسمانها ‪ ،‬زمين را كي خل‪33‬ق نم‪33‬وده ؟ وكي از آس‪33‬مان آب را ف‪33‬رو‬
‫ميرود ؟ ميگفتـــند ‪ :‬هللا ( جل جالله )‬
‫وقتي برايشان گفته ميشد كه ‪ :‬بس چرا اين بتان را عبادت ميكنيد ؟‬
‫ميگفتند ‪ :‬تا ما را به خداوند نزديك سازد ‪ ،‬و براي ما در نزد خداوند شفاعت كنند ‪.‬‬
‫الكلبي ميكويد ‪ :‬جواب اين سخن در سوره األحقاف ( فَلوال نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا‬
‫قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫ابن كثير ميگويد ‪ :‬قتادة والسدي ومالك از حضرت زيد بن أس‪33‬لم وابن زيد روايت ميكنن‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫"إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي شفاعت كردن ب‪3‬راي م‪3‬ا ‪ ،‬و م‪3‬ا را ب‪3‬ه ن‪3‬زد خ‪3‬دا نزدي‪3‬ك‬
‫ساختن است‬
‫ابن كثير ميكويد ‪ :‬اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ‪ ،‬ولي تمامي پيامبــران به ض‪33‬د‬
‫اين عقيده ومنه نمودن مردم ازين فكر برخواستند ‪ ،‬وبه يكتا برستي و يكانگي خداون‪33‬د ايش‪33‬ان‬
‫را دعوت نمودند ‪ ،‬وبرايشان گفتند ك‪33‬ه اين س‪33‬خناني اس‪33‬ت ك‪33‬ه مش‪33‬ركان ب‪33‬راي خ‪33‬ود اخ‪33‬تراع‬

‫‪187‬‬
‫نموده اند ‪ ،‬خداوند به چنين اعمال اجازه ن‪33‬داده ‪ ،‬وب‪33‬ه آن رض‪33‬ايت نداش‪33‬ته بلك‪33‬ه آن‪33‬را ب‪33‬د تلقي‬
‫نم‪3‬وده و آن‪3‬انرا ازين ك‪3‬ار من‪3‬ع نم‪3‬وده اس‪3‬ت ‪( .‬ولق‪3‬د بعثن‪3‬ا في ك‪3‬ل أم‪3‬ة رس‪3‬وال أن أعب‪3‬دوا هللا‬
‫واجتنبوا الطاغوت) مادر هر امتي پيامبــري فرس‪33‬تاديم ك‪33‬ه هللا را عب‪33‬ادت كني‪33‬د واز ط‪33‬اغوت‬
‫ببرهيزيد (وما أرس‪33‬لنا من قبل‪33‬ك من رس‪33‬ول إال ن‪33‬وحي إلي‪33‬ه أن‪33‬ه ال إل‪33‬ه إال أن‪33‬ا فاعب‪33‬دون ) هيچ‬
‫پيامبــري را قبل از تو نفرستاديم مكر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيچ معبودي بغير از‬
‫من نيست ‪ ،‬بس صرف مرا عبادت كنيد ‪ " .‬ابن کثیر عالوه میکند ‪ :‬خداوند خ‪33‬بر داده اس‪33‬ت‬
‫كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها‬
‫هستند ويا از جمله مالئكه هاي مقرب همه بنده هاي خداوند ب‪33‬وده ‪ ،‬نميتوانن‪33‬د ش‪33‬فاعت كس‪33‬ي‬
‫را بدون اجازه ء ورضايت خداوند بكنند ‪ ،‬فرش‪3‬ته ك‪33‬ان مث‪3‬ل والي ه‪3‬اي باش‪3‬اهان نيس‪33‬تند ك‪33‬ه‬
‫بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنند‬
‫(إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغكويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند‬
‫‪.‬‬
‫در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميگويد ‪:‬‬
‫در تفسير ابن كثيبر ميگويد ‪:‬‬
‫از محمد بسر قيس گفت ‪ :‬يغوث ويعوق ونسر سه شخص نيكوكار وازجمله اولياء هللا در‬
‫فاصله زمني بين حضرت آدم ونوح ( عليهما السالم ) بودند ‪ ،‬ويكتعداد از بيرواني داش‪33‬تند ‪،‬‬
‫وقتي وفات نمودند ‪ ،‬بيروان شان گفتند ‪ :‬اگر تصوير ها و مجسمه هاي اينان را داشته باشيم‬
‫در وقت ديدن به آنان عالقمندي ما به عبادت بيشتر ميش‪33‬ود ‪ ،‬تص‪33‬اوير آن‪33‬ان را كش‪33‬يده بيش‬
‫خود نكهداشتند ‪ ،‬وقتي آنها مردند ‪ ،‬شيطان به نزد اوالد هاي شان آمده وگفت ك‪33‬ه ب‪3‬دران ت‪3‬ان‬
‫آنها را عبادت ميكردند ‪ ،‬واز آنها در باريدن باران كمك ميخواس‪33‬تند و ب‪33‬ه اين ش‪33‬كل آن‪33‬ان اين‬
‫بت ها ومجسمه ها را عبادت كردند ‪.‬‬
‫يعقوب بس‪33‬ر أبي المطهر ميكوي‪33‬د ك‪33‬ه أبي جعفر نم‪33‬از ميخوان‪33‬د و كس‪33‬انيكه درمجلس نشس‪33‬ته‬
‫بودند ا بن المهلب را ياد كردند ‪ ،‬او هنكامي از نمازش فارغ شد گفت كه ابن مهلب در جايي‬
‫كشته شد كه در آنجا مردم به غير از خداوند انس‪33‬ان را عب‪33‬ادت كردن‪33‬د ‪ ،‬گفت ‪ :‬شخص‪33‬ي در‬
‫آنجا بود كه بسيار انسان نيك وصالح بود كه درميان مرد م بسيار محب‪33‬وب ب‪33‬ود ‪ ،‬وهنكاميك‪33‬ه‬
‫وفات نمود همه در اطراف قبر او در شهر باب‪33‬ل جم‪33‬ع ش‪33‬ده و نال‪33‬ه وفري‪33‬اد مينمودن‪33‬د ‪ ،‬ج‪33‬ون‬
‫شيطان اين حادثه را مشاهده نمود ‪ ،‬در شكل انس‪33‬اني آم‪33‬ده برايش‪33‬ان گفت ‪ :‬آي‪33‬ا ميخواهي‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫تصاوير اين شخص را براي تان ترسيم نمايم ‪ ،‬شما آنرا در مجالس تان بكذاريد ‪ ،‬وهروق‪33‬تي‬
‫او را بياد داشته باشيد گفتند ‪ :‬بلي‬
‫شيطان ب‪33‬راي آن‪33‬ان اين ك‪33‬ار را ك‪33‬رد ‪ ،‬ب‪33‬از برايش‪33‬ان گفت ‪ :‬آي‪33‬ا ميخواهي‪33‬د ك‪33‬ه مجس‪33‬مه ء اين‬
‫شخص را براي هركدام تان بسازم تا در خانه هاي ت‪33‬ان كذاش‪33‬ته ‪ ،‬واو را بي‪33‬اد داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪،‬‬
‫گفتند ‪ :‬بلي‬
‫شيطان برايشان مجسمه هاي اين شخص را ساخت ‪ ،‬و زماني اوالد ه‪33‬اي ش‪33‬ان اين مجس‪33‬مه‬
‫ها را درخانه هاي خويش بعد از بدران يافتند به عبادت آنان برداختن‪33‬د ‪ .‬بن‪33‬اء اين هم‪33‬ان ب‪33‬تي‬
‫بود كه بنام ( ود ) عبادت گرديد ‪.‬‬

‫‪188‬‬
‫تفسير نمونهـ اين آيت شريف را چنين تفسير نموده است ‪َ ( :‬والَّ ِذينَ اتَّ َخ‪ُ 3‬ذوا ِم ْن ُدونِ ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪33‬ا َء‬
‫َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى ) ‪:‬‬
‫( كسانى كه غير از خدا را اولياى خود پذيرفته اند و دليلشان اين است كه اينها را نمى پرستيم مگر به‬
‫خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند‪ ،‬خداوند روز قيامت ميان آنها در آنچه اختالف داش‪--‬تند داورى‬
‫مى كند و آنجا است كه فساد و تباهى اعمال و افكارشان بر همگان آشكار مى شود ‪.‬‬
‫‪-‬ركان كه در روز‬ ‫مولف تفسير نمونه در ادامه ميكويد ‪ :‬اين آيه در حقيقت تهديدى است قاطع براى مش‪-‬‬
‫قيامت كه روز برطرف شدن اختالفات و آشكار شدن حقائق است در ميان آنها داورى مى كند‪ ،‬و آن‪--‬ان‬
‫را به كيفر اعمالشان مى رساند‪ ،‬عالوه بر اينكه در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مى شوند‪.‬‬
‫در اينجا منطق بت پرستان به روشنى بيان شده است ‪.‬‬
‫توضيح اينكه ‪:‬‬
‫بعضى معتقدند يكى از سرچشمه هاى بت پرستى اين است كه گروهى به زعم خود ذات پ‪--‬اك خداوند را‬
‫بزرگتر از آن مى دانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد‬
‫‪-‬رار دهيم ‪،‬‬
‫‪-‬ويش ق‪-‬‬ ‫و بر اين اساس او را منزه از اين مى دانستند كه ما مستقيما او را مورد عبادت خ‪-‬‬
‫بنابراين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و تدبير اين عالم از سوى خداوند بر عهده آنها گ‪--‬ذارده‬
‫شده است ‪ ،‬و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم ‪.‬‬
‫‪-‬ان‬‫‪-‬د‪ ،‬آنها هم‪-‬‬
‫آنها را به عنوان ((ارباب )) و خدايان بپذيريم و پرستش كنيم تا ما را به خدا نزديك كنن‪-‬‬
‫فرشتگان و جن و به طور كلى وجودات مقدس عالمند‪.‬‬
‫سپس از آنجا كه دسترسى به اين مقدسين نيز امكان پذير نبود تمثال و سمبلى براى آنها مى ساختند و‬
‫آنها را پرستش مى كردند‪ ،‬و اينها همان بتها بودند‪ ،‬و چون ميان اين تمثالها و وجود مقدسين يك نوع‬
‫وحدت قائل بودند بتها را نيز ((ارباب )) و خدايان خود مى پنداشتند‪.‬‬
‫به اين ترتيب خدايان در نزد آنها همان موجودات ممكنى بودند كه از سوى خداوند عالم آفري‪--‬ده ش‪--‬ده‬
‫بودند‪ ،‬و به زعم آنها مقربان درگاه حق و اداره كنندگان امور جهان به امر پروردگار بودند‪ ،‬و خ‪--‬دا را‬
‫‪-‬تر كسى از‬‫رب االرباب (خداى خدايان ) مى دانستند كه خالق و آفريدگار عالم هستى است ‪ ،‬و گرنه كم‪-‬‬
‫بت پرستان معتقد بود كه اين بتهاى سنگى و چوبى و يا حتى خدايان پندارى آنها يعنى فرشتگان و جن‬
‫و مانند آن خالق و آفريدگار اين جهان مى باشد‪.‬‬
‫البته بت پرستى سرچشمه هاى ديگرى نيز دارد از جمله اينكه احترام فوق العاده به انبي‪--‬اء و نيك‪--‬ان‬
‫‪-‬ان اين‬‫‪-‬د‪ ،‬و با گذشت زم‪-‬‬ ‫‪-‬رار دهن‪-‬‬ ‫گاهى سبب مى شد كه تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام ق‪-‬‬
‫‪-‬اءله‬‫‪-‬د‪ ،‬و به همين علت مس‪-‬‬ ‫‪-‬تش مى ش‪-‬‬ ‫تمثالها جنبه استقاللى پيدا كرده ‪ ،‬و احترام نيز تبديل به پرس‪-‬‬
‫مجسمه سازى در اسالم شديدا نهى شده است ‪.‬‬
‫اين امر نيز در تواريخ آمده است كه عرب جاهلى به خاطر احترام ف‪--‬وق الع‪--‬اده اى كه ب‪--‬راى كعبه و‬
‫سرزمين مكه قائل بود گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط ديگر مى برد و مورد احترام و كم‬
‫كم پرستش‍ قرار مى داد‪.‬‬
‫و در هر حال اينها منافاتى با آنچه در داستان ((عمرو بن لحى )) نقل شده ندارد كه او به هنگام س‪--‬فر‬
‫به شام صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده كرد و براى اولين بار بتى را با خ‪--‬ود از آنجا به حج‪--‬از‬
‫‪-‬اى بت‬ ‫‪-‬تيم يكى از ريشه ه‪-‬‬ ‫‪-‬را كه هر يك از آنچه گف‪-‬‬ ‫آورد‪ ،‬و پرستش بتان از آن زمان معمول شد‪ ،‬چ‪-‬‬
‫پرستى را بيان مى كند و انگيزه شاميان در پرستش بتها نيز از همين امور يا مانند آن سرچش‪--‬مه مى‬
‫گرفت ‪.‬‬
‫اما در هر صورت اينها همه اوهام و خياالت بى اساسى بود كه از مغزهاى ناتوان تراوش مى ك‪--‬رد‪ ،‬و‬
‫مردم را از جاده اصيل خداشناسى منحرف مى ساخت ‪.‬‬

‫‪189‬‬
‫صاحب تفسير نمونــه ميكويد ‪ :‬قرآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاءكيد مى كند كه انسان ب‪--‬دون‬
‫‪-‬اجت بطلبد‬‫هيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد‪ ،‬با او سخن گويد‪ ،‬راز و ني‪-‬از كن‪-‬د‪ ،‬ح‪-‬‬
‫تقاضاى عفو و توبه كند‪ ،‬اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است ‪.‬‬
‫سوره ((حمد)) بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى‬
‫‪-‬طه اى از‬‫روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند‪ ،‬او را مى خوانند و بدون هيچ واس‪-‬‬
‫او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند‪.‬‬
‫طرز استغفار و توبه در برنامه هاى اسالمى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند ب‪-‬زرگ كه دعاه‪-‬اى‬
‫‪-‬ائل قائل‬
‫‪-‬طه اى در اين مس‪-‬‬ ‫ماءثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسالم هيچگونه واس‪-‬‬
‫نشده است و اين همان حقيقت توحيد است ‪.‬‬
‫حتى مساءله شفاعت و توسل به اولياء اهلل نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و تاءكيدى است‬
‫بر همان مساءله توحيد‪.‬‬
‫و بايد هم چنين رابطه اى برقرار باشد‪ ،‬چرا كه او به ما از خود ما نزديك‪--‬تر است ‪ ،‬چنانكه ق‪--‬رآن مى‬
‫‪-‬تريم ))! (ق ‪ )16 -‬و‬ ‫‪-‬ردن او نزديك‪-‬‬ ‫گويد‪ :‬و نحن اقرب اليه من حبل الوريد‪(( :‬ما به انسان از رگ گ‪-‬‬
‫اعلموا ان اهلل يحول بين المرء و قلبه ‪(( :‬بدانيد خداوند ميان انسان و دل او ق‪--‬رار دارد))! (انف‪--‬ال ‪-‬‬
‫‪.)24‬‬
‫با اين حال نه او از ما دور است ‪ ،‬و نه ما از او دوريم ‪ ،‬تا نيازى به واسطه باشد‪ ،‬او از هر كس ديگر‬
‫به ما نزديكتر است ‪ ،‬در همه جا حضور دارد‪ ،‬و در درون قلب ما جاى او است ‪.‬‬
‫بنابراين پرستش واسطه ها‪ ،‬خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند‪ ،‬و خواه پرستش بتهاى سنگى و‬
‫چوبى ‪ ،‬يك عمل بى اساس و دروغين است ‪ ،‬به عالوه كفران نعمتهاى پروردگار محسوب مى ش‪--‬ود‪،‬‬
‫چرا كه بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه اين موجودات بى جان يا سراپا نياز‪.‬‬
‫لذا در پايان آيه مى گويد‪ :‬خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز ه‪--‬دايت نمى كند (ان‬
‫اهلل ال يهدى من هو كاذب كفار)‬
‫نه هدايت به راه مستقيم در اين جهان ‪ ،‬نه به سوى بهشت در جهان ديگر چرا كه خود مقدمات بس‪--‬ته‬
‫شدن درهاى هدايت را فراهم ساخته است ‪ ،‬زيرا خداوند فيض هدايتش را به زمينه هائى مى فرستد كه‬
‫اليق و آماده پذيرش آنند‪ ،‬نه دلهائى كه آگاهانه هر گونه آمادگى را در خود نابود كرده اند‪).‬‬

‫تفسير الميزان ميكويد ‪ ( :‬و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعب‪--‬دهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي ‪ ...‬در‬
‫‪-‬انها محيط‬ ‫سابق گفتيم كه مسلک وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراک انس‪-‬‬
‫بر او شود‪ ،‬نه عقلش ميتواند او را درک كند و نه وهم و حسش‪ .‬پس او منزه از آن است كه ما‪ ،‬روى‬
‫‪-‬وييم‬‫عبادت را متوجه او كنيم‪ .‬ناگزير واجب ميشود كه از راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب ج‪-‬‬
‫و مقربين درگاه او همان كسانياند كه خداى تعالي تدبير شوون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده‪ .‬ما‬
‫‪-‬ان‬‫‪-‬دانيم و به سويش‪-‬‬ ‫بايد آنان را ارباب خود بگيريم‪ ،‬نه خداى تعالي را‪ .‬سپس همانها را معبود خود ب‪-‬‬
‫تقرب بجوييم تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند‪ ،‬و ما را به درگاه او نزديک سازند‪ .‬و اين آلهه و‬
‫ارباب عبارتند از مالئكه و جن و قديسين از بشر‪ ،‬اينها ارباب و آلهه حقيقي ما هس‪--‬تند‪ .‬و اما اين بتها‬
‫‪-‬ود اين‬
‫‪-‬تي خ‪-‬‬ ‫كه در بتكده ها و معابد نصب ميكنند‪ ،‬تمثالهايي از آن ارباب و آلهه هستند‪ ،‬نه اينكه راس‪-‬‬
‫‪-‬ود‬‫‪-‬ته‪ ،‬خ‪-‬‬ ‫بتها خدا باشند‪ .‬چيزى كه هست عوام آنها بسا ميشود كه بين بتها و ارباب آنها فرق نگذاش‪-‬‬
‫بتها را هم ميپرستند همان طور كه ارباب و آلهه را ميپرستند‪ .‬عرب جاهليت هم اين ط‪--‬ور بودن‪--‬د‪ .‬و‬
‫‪ -‬و كواكب كه آنها نيز بته‪--‬اى ارواح‬ ‫همچنين عوامهاى صابئين‪ .‬بسا ميشود كه فرقي بين بتهاى كواكب‬
‫موكل بر آنها هستند‪ ،‬و بين ارواح كه ارباب و آلهه حقيقي نزد خواص صابئين هستند‪ ،‬فرقي نميگذارند‬

‫‪190‬‬
‫‪-‬د‪،‬‬
‫‪ .‬به هر حال پس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند‪ ،‬و اين ارباب موجوداتي ممكن و مخلوقن‪-‬‬
‫چيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود ميداند موكل بر تدبير عالم كرده و‬
‫‪-‬ير از خلق‬‫‪-‬بحان به غ‪-‬‬ ‫هر يک را بر حسب مقام و منزلتي كه دارد ماموريتي داده‪ .‬و اما خود خداى س‪-‬‬
‫كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد‪ ،‬و او رب ارباب و اله آلهه است‪ .‬حال كه اين مع‪--‬اني را متوجه‬
‫شدى ميتواني بفهمي كه منظور از آيه مورد بحث كه ميفرمايد ‪ :‬و الذين اتخذوا من دونه اولياء چيست‬
‫؟ منظور همين وثنيت است كه قائلند غير از خدا اربابي دگر هستند‪ ،‬كه امور عالم را تدبير ميكنند‪،‬‬

‫ربوبيت و تدبير منسوب به ايشان است‪ ،‬نه منسوب به خداى تعالي‪ .‬پس در نظر وثنيت اين ارب‪--‬اب‬
‫مدبر امور هستند‪ ،‬نتيجهاش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارباب خاضع شد و آنها را عبادت‬
‫كرد تا ما را از منافعي برخوردار و بالها و ضررها را دفع كنند‪ .‬و حتي بايد از اينها تشكر كرد ‪ ،‬چون‬
‫‪-‬اء اين است كه‬ ‫‪-‬اذ اولي‪-‬‬ ‫كارها همه به دست آنان است‪ ،‬نه به دست خدا‪ .‬پس معلوم شد كه مراد از اتخ‪-‬‬
‫مشركين به غير از خدا اربابي ميگيرند‪ ،‬و خالصه ميخواهيم بگوييم واليت و ربوبيت ق‪--‬ريب المع‪--‬ني‬
‫هستند‪ ،‬چون رب به معناى مالک مدبر است و ولي به معناى مالک تدبير و يا متصدى تدبير اس‪--‬ت‪ .‬و‬
‫به همين جهت دنبال كلمه اوليا مساله عبادت را ذكر كرده و فرموده ‪ :‬ما نعبدهم اال ليقربونا‪ .‬بنابراين‪،‬‬
‫‪-‬د‪ .‬و‬
‫‪-‬بر آن جمله ان اهلل يحكم ‪ ...‬ميباش‪-‬‬ ‫كلمه الذين در جمله و الذين اتخذوا من دونه اولياء مبتدا و خ‪-‬‬
‫مراد از الذين مشركين است كه قائل به ربوبيت شركا و الوهيت آنها هستند‪ ،‬و براى خ‪--‬دا رب‪--‬وبيت و‬
‫الوهيتي قائل نيستند‪ ،‬مگر عوام آنها‪ ،‬كه معتقدند خدا هم با ارباب در معبوديت شريک است‪ .‬و جمله ما‬
‫نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي تفسيرى است براى معناى اتخاذ اوليا به جاى خدا‪ .‬و اين جمله حك‪--‬ايت‬
‫كالم مشركين است و يا به تقدير قول است كه در اين صورت تقدير آن يقولون ما نعب‪--‬دهم ‪ ...‬اس‪--‬ت‪،‬‬
‫يعني ميگويند ما شركاء را نميپرستيم مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمي به سوى خدا نزديک كنن‪--‬د‪.‬‬
‫‪-‬اميم از اين جهت است كه‬ ‫‪-‬ان مين‪-‬‬‫پس مشركين از خدا به سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركش‪-‬‬
‫مشركين براى خدا شريک قائل شده اند‪ ،‬يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خواندهاند‪ ،‬و خدا را رب و‬
‫اله آن ارباب و آلهه ناميده اند‪ ).‬ختم سخنان تفسير الميزان ‪.‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب‪33‬ه ق‪33‬رآن وس‪33‬يله ب‪33‬زرك الهي ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه جنت‬
‫الهي و نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي‬
‫پيامبر است ‪،‬‬

‫به گفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ‪33‬ود وس‪33‬يله‬
‫نجات است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫‪191‬‬
‫اما تعدادي ازمردم با حركات غير معقول و اعماليكه رضايت هللا ( جل جالله ) متعال( ج‪33‬ل‬
‫جالله ) وپيامبر در آن نيست كار هاي ن‪33‬اروا نم‪33‬وده ب‪33‬از ب‪33‬ه زي‪33‬ارت دوس‪33‬تان خ‪33‬دا ميرون‪33‬د ‪،‬‬
‫دوستان خدا هيچ گاهي به آنها هيچ كمكي نخواهد كرد ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫يَاأَيُّهَا الَّ ِذينَ آ َمنُوا اتَّقُوا هَّللا َ َوا ْبتَ ُغوا إِلَ ْي ِه ال َو ِسيلَةَ َو َجا ِه ُدوا فِي َسبِيلِ ِه لَ َعل ُك ْم تُ ْفلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫َّ‬ ‫ْ‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫يقول تعالى آمرا عباده المؤمنين بتقواه وهي إذا قرنت بطاعته كان المراد بها االنكفاف عن المح‪33‬ارم وت‪33‬رك‬
‫المنهيات وقد‪ 3‬قال بعدها" وابتغوا‪ 3‬إليه الوسيلة " قال سفيان الثوري‪ :‬عن طلحة عن عطاء عن ابن عب‪33‬اس أي‬
‫القربة وكذا قال مجاهد وأبو وائل والحسن وقتادة وعب‪33‬د هللا بن كث‪33‬ير والس‪33‬دي‪ 3‬وابن زي‪33‬د وغ‪33‬ير واح‪33‬د وق‪33‬ال‬
‫قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ‪ 3‬ابن زيد" أولئك الذين يدعون يبتغون إلى ربهم الوسيلة‬
‫" وهذا الذي قاله هؤالء األئمة ال خالف بين المفسرين فيه وأنشد عليه ابن جرير‪ 3‬قول الشاعر‪:‬‬
‫وعاد التصافي‪ 3‬بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‪3‬‬
‫والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس‪33‬يلة أيض‪33‬ا علم على أعلى منزل‪33‬ة في الجن‪33‬ة وهي‬
‫منزلة رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وداره في الجنة وهي أقرب أمكن‪33‬ة الجن‪33‬ة إلى الع‪33‬رش وق‪3‬د‪ 3‬ثبت في‬
‫صحيح البخاري من طريق‪ 3‬محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد هللا قال‪ :‬قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‪3:‬‬
‫"من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفض‪33‬يلة وابعث‪33‬ه‬
‫مقاما محمودا الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مسلم من حديث كعب‬
‫عن علقمة عن عبد الرحمن بن جب‪33‬ير عن عب‪33‬د هللا س‪33‬مع الن‪33‬بي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬يق‪33‬ول‪ ":‬إذا س‪33‬معتم‬
‫المؤذن فقولوا‪ 3‬مث‪33‬ل م‪33‬ا يق‪33‬ول ثم ص‪33‬لوا علي فإن‪33‬ه من ص‪33‬لى علي ص‪33‬الة ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه عش‪33‬را ثم س‪33‬لوا لي‬
‫الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي‪ 3‬إال لعب‪33‬د من عب‪33‬اد هللا وارج‪33‬و أن أك‪33‬ون أن‪33‬ا ه‪33‬و فمن س‪33‬أل لي الوس‪33‬يلة‬
‫حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد‪ :‬ح‪3‬دثنا عب‪3‬د ال‪3‬رزاق أخبرن‪33‬ا س‪33‬فيان عن ليث عن كعب‬
‫عن أبي هريره أن رس‪33‬ول هللا ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪3‬ه وس‪33‬لم‪ -‬ق‪33‬ال‪ ":‬إذا ص‪33‬ليتم علي فس‪33‬لوا لي الوس‪33‬يلة" قي‪33‬ل‪ :‬ي‪33‬ا‬
‫رسول هللا وما الوسيلة؟ قال‪ ":‬أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد وأرجو‪ 3‬أن أكون أنا ه‪33‬و" ورواه‬
‫الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن سفيان الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة‬
‫به ثم قال‪ :‬غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غير ليث بن أبي سليم‪ " .‬حديث آخ‪33‬ر" عن‬
‫أبي هريرة ‪ -‬رضي‪ 3‬هللا عنه‪ -‬ق‪3‬ال‪ :‬أب‪3‬و بك‪3‬ر بن مردوي‪3‬ه ح‪3‬دثنا عب‪3‬د الب‪3‬اقي بن ق‪3‬انع ح‪3‬دثنا محم‪3‬د بن نص‪3‬ر‬
‫الترم‪33‬ذي‪ 3‬ح‪33‬دثنا عب‪33‬د الحمي‪33‬د بن ص‪33‬الح ح‪33‬دثنا ابن ش‪33‬هاب عن ليث عن المعلي عن محم‪33‬د بن كعب عن أبي‬
‫هريرة رفعه قال‪ ":‬صلوا علي صالتكم‪ 3‬وسلوا هللا لي الوسيلة فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجن‪33‬ة‬
‫ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو‪ 3‬أن أكون أنا"‪ " .‬ح‪33‬ديث آخ‪33‬ر" ق‪33‬ال الحاف‪33‬ظ أب‪33‬و القاس‪33‬م الط‪33‬براني‪ :‬أخبرن‪33‬ا‬
‫أحمد بن علي األبار حدثنا الوليد بن عبد الملك الحراني ح‪33‬دثنا موس‪33‬ى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محم‪33‬د‬
‫بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال‪ :‬قال رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ ":-‬س‪33‬لوا هللا لي الوس‪33‬يلة ألن‪33‬ه‬
‫لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا ي‪33‬وم القيام‪33‬ة" ثم ق‪33‬ال الط‪33‬براني‪ :‬لم ي‪33‬روه عن ابن أبي‬
‫ذئب إال موسى‪ 3‬بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محم‪33‬د بن علي بن دحيم ح‪33‬دثنا أحم‪33‬د بن ح‪33‬ازم‬
‫حدثنا عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم‪33‬رو بن عط‪33‬اء ف‪33‬ذكر بإس‪33‬ناده نح‪33‬وه‪ " .‬ح‪33‬ديث‬
‫آخر "روى‪ 3‬ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزية عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول‬
‫قال رسول‪ 3‬هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪" :-‬إن الوسيلة درج‪33‬ة عن‪33‬د هللا ليس فوقه‪3‬ا‪ 3‬درج‪33‬ة فس‪33‬لوا‪ 3‬هللا أن يؤتي‪33‬ني‬
‫الوسيلة على خلقه‪ " .‬حديث أخر" روى ابن مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك‬

‫‪192‬‬
‫عن أبي إس‪33‬حاق عن الح‪33‬ارث عن علي عن الن‪33‬بي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬ق‪33‬ال‪ ":‬في الجن‪33‬ة درج‪33‬ة ت‪33‬دعى‬
‫الوسيلة فإذا سألتم هللا فس‪33‬لوا لي الوس‪33‬يلة ق‪33‬الوا‪ :‬ي‪33‬ا رس‪33‬ول هللا من يس‪33‬كن مع‪33‬ك ق‪33‬ال‪ :‬علي وفاطم‪33‬ة والحس‪33‬ن‬
‫والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا الوجه وقال‪ :‬ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحس‪33‬ين ح‪33‬دثنا الحس‪33‬ن‬
‫الدشتكي حدثنا أبو زهير ح‪33‬دثنا س‪33‬عيد بن طري‪3‬ف‪ 3‬عن علي بن الحس‪33‬ين األزدي م‪33‬ولى س‪33‬الم بن ثوب‪33‬ان ق‪33‬ال‪:‬‬
‫سمعت علي بن أبي طالب ين‪3‬ادي على من‪33‬بر الكوف‪3‬ة‪ :‬ي‪3‬ا أيه‪3‬ا الن‪3‬اس إن في الجن‪3‬ة لؤل‪33‬ؤتين إح‪3‬داهما بيض‪3‬اء‬
‫واألخرى صفراء أما الصفراء فإنها إلى بطنان العرش والمق‪33‬ام المحم‪33‬ود من اللؤل‪33‬ؤة البيض‪33‬اء س‪33‬بعون أل‪33‬ف‬
‫غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفها وأبوابها وأسرتها‪ 3‬وسكانها من عرق واحد واسمها الوس‪3‬يلة لمحم‪3‬د ‪-‬‬
‫صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وأهل بيته والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم ‪ -‬عليه السالم‪ -‬وأهل بيت‪33‬ه‪ .‬وه‪33‬ذا أث‪33‬ر‬
‫غريب أيضا وقوله" وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون " لما أم‪33‬رهم ب‪33‬ترك المح‪33‬ارم وفع‪33‬ل الطاع‪33‬ات أم‪33‬رهم‬
‫بقتال األعداء من الكفار والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والتاركين للدين القويم ورغبهم‪ 3‬في ذلك‬
‫بالذي أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة‪ :‬من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المس‪33‬تمرة ال‪33‬تي ال تبي‪33‬د وال‬
‫تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيب‪33‬ة مس‪33‬اكنها ال‪33‬تي من س‪33‬كنها ينعم ال‬
‫ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه‪.‬‬
‫در تفسير قرطبي ميگويد ‪ :‬الوسيلة هي القرب‪33‬ة عن أبي وائ‪33‬ل والحس‪33‬ن ومجاه‪33‬د وقت‪33‬ادة وعط‪33‬اء‬
‫والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪:‬‬
‫أن يأخذوك‪ 3‬تكحلي وتخصني‬ ‫إن الرجال لهم إليك وسيلة‬

‫والجمع الوسائل; قال‪:‬‬


‫وعاد التصافي‪ 3‬بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‪3‬‬

‫ويقال‪ :‬منه سلت أسأل أي طلبت‪ ,‬وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من صاحبه; فاألصل الطلب; والوسيلة‬
‫القربة التي ينبغي أن يطلب بها‪ ,‬والوسيلة درجة في‬
‫الجنة‪ ,‬وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الص‪33‬الة والس‪33‬الم‪( :‬فمن س‪33‬أل لي الوس‪33‬يلة حلت ل‪33‬ه‬
‫الشفاعة)‪.‬‬
‫ميگويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬ ‫جاللين در تفسير وسيله‬

‫قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند‬

‫‪193‬‬
‫ميدانستند‬

‫ِّين ْال َخالِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪33‬ا َء تفس‪33‬ير قرط‪33‬بي ميگوي‪33‬د ‪ :‬يع‪33‬ني األص‪33‬نام‬ ‫أَاَل هَّلِل ِ الد ُ‬
‫والخبر محذوف‪َ .‬ما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَرِّ بُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ‬
‫إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر ‪ /‬الزمر‪)33(/‬‬
‫قرطبي ميگويد ‪:‬‬
‫ق‪33‬ال قت‪33‬ادة‪ :‬ك‪33‬انوا إذا قي‪33‬ل لهم من ربكم وخ‪33‬القكم؟ ومن خل‪33‬ق الس‪33‬ماوات واألرض وأن‪33‬زل من‬
‫السـماء ماء؟ قالوا هللا‪ ,‬فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا‬
‫ليقربونا إلى هللا زلفى‪ ,‬ويشفعوا لنا عنده‪ .‬ق‪33‬ال الكل‪33‬بي‪ :‬ج‪33‬واب ه‪33‬ذا الكالم في األحق‪33‬اف "فل‪33‬وال‬
‫نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫والزلفى القربة; أي ليقربونا إليه تقريبا‪ ,‬فوضع "زلفى" في موض‪33‬ع المص‪33‬در‪ .‬وفي ق‪33‬راءة ابن‬
‫مسعود وابن عباس ومجاهد "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما‬
‫نعبدهم إال ليقربونا إلى هللا زلفى" وفي حرف أُب ّي (والذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدكم إال‬
‫لتقربونا إلى هللا زلفى" ذكره النحاس‪ .‬قال‪ :‬والحكاية في هذا‬
‫بينة‪.‬‬
‫ابن كثير ميگويد ‪ :‬وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخ‪33‬الص" ش‪33‬هادة أن ال إل‪33‬ه‬
‫إال هللا ثم أخبر عز وجل عن عباد األصنام من المشركين أنهم يقولون "ما نعب‪33‬دهم إال ليقربون‪33‬ا‬
‫إلى هللا زلفى" أي إنما يحملهم على عب‪33‬ادتهم لهم أنهم عم‪33‬دوا إلى أص‪33‬نام اتخ‪33‬ذوها على ص‪33‬ور‬
‫المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عب‪33‬ادتهم المالئك‪33‬ة ليش‪33‬فعوا‬
‫لهم عند هللا تعالى فينصرهم ورزقهم وما ينوبهم من أمور الدنيا فأما المعاد فك‪3‬انوا جاح‪3‬دين ل‪3‬ه‬
‫كافرين به‪ .‬قال قتادة والسدي ومالك عن زيد بن أسلم وابن زيد "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" أي‬
‫ليشفعوا لنا ويقربونا عنده منزلة ولهذا كانوا يقولون في تلبيتهم إذا حجوا في ج‪33‬اهليتهم لبي‪33‬ك ال‬
‫شريك لك إال شريكا هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي التي اعتمدها المش‪33‬ركون في ق‪33‬ديم‬
‫الدهر وحديته وجاءتهم الرسل صلوات هللا وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها والدعوة‬
‫إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن ه‪33‬ذا ش‪33‬يء اخترع‪33‬ه المش‪33‬ركون من عن‪33‬د أنفس‪33‬هم لم‬
‫يأذن هللا فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أم‪33‬ة رس‪33‬وال أن أعب‪33‬دوا هللا‬
‫واجتنبوا الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعب‪3‬دون"‬
‫وأخبر أن المالئكة التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال‬
‫يشفعون عنده إال بإذنه لمن ارتضى وليسوا عنده كاألمراء عند مل‪33‬وكهم يش‪33‬فعون عن‪33‬دهم بغ‪33‬ير‬
‫إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه "فال تضربوا هلل األمثال" تع‪33‬الى هللا عن ذل‪33‬ك عل‪33‬وا كب‪33‬يرا وقول‪33‬ه‬
‫عز وجل "إن هللا يحكم بينهم" أي يوم القيامة "فيما هم فيه يختلف‪33‬ون" أي سيفص‪33‬ل بين الخالف‬
‫يوم معادهم ويجزي كل عامل بعمله" وي‪33‬وم يحش‪33‬رهم جميع‪33‬ا ثم يق‪33‬ول للمالئك‪33‬ة أه‪33‬ؤالء إي‪33‬اكم‬
‫كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعب‪33‬دون الجن أك‪33‬ثرهم بهم مؤمن‪33‬ون"‬
‫وقوله عز وجل "إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار" أي ال يرشد إلى الهداية من قصده الكذب‬

‫‪194‬‬
‫واالفتراء على هللا تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهين‪33‬ه ثم بين تع‪33‬الى أن‪33‬ه ال ول‪33‬د ل‪33‬ه كم‪33‬ا‬
‫يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى‪.‬‬

‫حكم كمك خواستن از اشخاص‬


‫عبادت فكري يا عقيدتي ‪ :‬عبادتي است كه به عقيده و فكر انسان تعل‪33‬ق ميگ‪33‬يرد ‪ ( ،‬كس‪33‬يكه‬
‫يك ساعت در مخلوقات هللا ( جل جالله ) فكر نمايد از عبادت شصت سال عبادت بي ري‪33‬ا‬
‫بهترتر است )‬
‫عبادت فكر در امور ذيل بر آورده ميكردد ‪:‬‬
‫‪ -1‬معرفت خالق حقيقي و طاعت به خالق حقيقي‬
‫‪ -2‬شناخت صفات كامل خالق‬
‫دوري از شرك و آنجه در آن شك وشبهه شرك باشد ‪.‬‬ ‫‪-3‬‬
‫حضرت ابو بكر بيان داشت ‪ :‬أن كنتم تعبدون محمدا فقد مات و إن كنتم تعب‪33‬دون هللا فه‪33‬و حي‬
‫ال يمت ‪.‬‬
‫مسيحان با محبت زيادي كه با حضرت عيسى داشتند ‪ ،‬اورا فرزند خدا قراردادن‪33‬د او ش‪33‬ريك‬
‫در الوهيت ساختند ‪/‬‬
‫قل هو هللا احد ‪ ،‬هللا الصمد لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا احد ‪.‬‬

‫‪195‬‬
‫كفار قريش بعضي از اشخاص را مانند الت ‪ ،‬عزى ‪ ،‬منات ‪ ،‬منات ‪ ،‬و غ‪33‬يره ب‪33‬ا هللا ( ج‪33‬ل‬
‫جالله ) شريك ساختند ‪ ،‬مردم قريش ك‪33‬افر مطل‪33‬ق نب‪33‬ود ن‪33‬د ق‪33‬رآن عظيم الش‪33‬ان در م‪33‬ور آن‪33‬ان‬
‫ميگويد ‪:‬‬
‫ض لَيَقُولُ َّن خَ لَقَه َُّن ْال َع ِزي ُز ْال َعلِيم ُ) الزخرف ‪)9( /‬‬ ‫ت َواأْل َرْ َ‬ ‫ق ال َّس َما َوا ِ‬ ‫َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن خَ لَ َ‬
‫ض لَيَقُولُ َّن هَّللا ُ قُ‪33‬لْ أَفَ ‪َ 3‬رأَ ْيتُ ْم َم‪33‬ا تَ ‪ْ 3‬د ُعونَ ِم ْن ُد ِ‬
‫ون هَّللا ِ إِ ْن‬ ‫ت َواأْل َرْ َ‬ ‫ق ال َّس َما َوا ِ‬ ‫َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن خَ لَ َ‬
‫ات َرحْ َمتِ‪ِ 3‬ه قُ‪33‬لْ‬ ‫ض‪3‬رِّ ِه أَوْ أَ َرا َدنِي بِ َرحْ َم‪ٍ 3‬ة هَ‪33‬لْ هُ َّن ُم ْم ِس‪َ 3‬ك ُ‬ ‫ات ُ‬ ‫اش‪3‬فَ ُ‬‫ض‪ٍّ 3‬ر هَ‪33‬لْ هُ َّن َك ِ‬ ‫أَ َرا َدنِي هَّللا ُ بِ ُ‬
‫ون الزمر ‪)38(/‬‬ ‫َح ْسبِي هَّللا ُ َعلَ ْي ِه يَتَ َو َّك ُل ْال ُمت ََو ِّكلُ َ‪3‬‬
‫ض لَيَقُ‪33‬ولُ َّن هَّللا ُ قُ‪33‬لْ ْال َح ْم‪ُ 3‬د هَّلِل ِ بَ‪33‬لْ أَ ْكثَ‪ُ 3‬رهُ ْم اَل يَ ْعلَ ُم‪33‬ونَ‬
‫ت َواأْل َرْ َ‬‫اوا ِ‬ ‫الس‪َ 3‬م َ‬‫ق َّ‬ ‫َولَئِ ْن َسأ َ ْلتَهُ ْم َم ْن خَ لَ‪َ 3‬‬
‫لقمان ‪)25/‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب‪33‬ه ق‪33‬رآن وس‪33‬يله ب‪33‬زرك الهي ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه جنت‬
‫الهي و نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫هرگاه سنت پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله‬
‫براي حصول رضاي پيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) است ‪،‬‬

‫به گفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ‪33‬ود وس‪33‬يله‬
‫نجات است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫ام‪33‬ا تع‪33‬دادي ازم‪33‬ردم ب‪33‬ا حرك‪33‬ات غ‪33‬ير معق‪33‬ول و اعماليك‪33‬ه رض‪33‬ايت هللا ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫وپيامبر( صلی هللا علیه وسلم ) در آن نيست كار هاي ناروا نم‪33‬وده ب‪33‬از ب‪33‬ه زي‪33‬ارت دوس‪33‬تان‬
‫خدا ميروند ‪ ،‬دوستان خدا هيچ گاهي به آنها هيچ كمكي نخواهد كرد ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫يَاأَيُّهَا الَّ ِذينَ آ َمنُوا اتَّقُوا هَّللا َ َوا ْبتَ ُغوا إِلَ ْي ِه ْال َو ِسيلَةَ َو َجا ِه ُدوا فِي َسبِيلِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم تُ ْفلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫يقول تعالى آمرا عباده المؤمنين بتقواه وهي إذا قرنت بطاعته كان المراد بها االنكفاف عن المح‪33‬ارم وت‪33‬رك‬
‫المنهيات وقد‪ 3‬قال بعدها" وابتغوا‪ 3‬إليه الوسيلة " قال سفيان الثوري‪ :‬عن طلحة عن عطاء عن ابن عب‪33‬اس أي‬
‫القربة وكذا قال مجاهد وأبو وائل والحسن وقتادة وعب‪33‬د هللا بن كث‪33‬ير والس‪33‬دي‪ 3‬وابن زي‪33‬د وغ‪33‬ير واح‪33‬د وق‪33‬ال‬
‫قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ‪ 3‬ابن زيد" أولئك الذين يدعون يبتغون إلى ربهم الوسيلة‬
‫" وهذا الذي قاله هؤالء األئمة ال خالف بين المفسرين فيه وأنشد عليه ابن جرير‪ 3‬قول الشاعر‪:‬‬
‫وعاد التصافي‪ 3‬بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‪3‬‬

‫‪196‬‬
‫والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس‪33‬يلة أيض‪33‬ا علم على أعلى منزل‪33‬ة في الجن‪33‬ة وهي‬
‫منزلة رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وداره في الجنة وهي أقرب أمكن‪33‬ة الجن‪33‬ة إلى الع‪33‬رش وق‪3‬د‪ 3‬ثبت في‬
‫صحيح البخاري من طريق‪ 3‬محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد هللا قال‪ :‬قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‪3:‬‬
‫"من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفض‪33‬يلة وابعث‪33‬ه‬
‫مقاما محمودا الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مسلم من حديث كعب‬
‫عن علقمة عن عبد الرحمن بن جب‪33‬ير عن عب‪33‬د هللا س‪33‬مع الن‪33‬بي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬يق‪33‬ول‪ ":‬إذا س‪33‬معتم‬
‫المؤذن فقولوا‪ 3‬مث‪33‬ل م‪33‬ا يق‪33‬ول ثم ص‪33‬لوا علي فإن‪33‬ه من ص‪33‬لى علي ص‪33‬الة ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه عش‪33‬را ثم س‪33‬لوا لي‬
‫الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي‪ 3‬إال لعب‪33‬د من عب‪33‬اد هللا وارج‪33‬و أن أك‪33‬ون أن‪33‬ا ه‪33‬و فمن س‪33‬أل لي الوس‪33‬يلة‬
‫حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد‪ :‬ح‪3‬دثنا عب‪3‬د ال‪3‬رزاق أخبرن‪33‬ا س‪33‬فيان عن ليث عن كعب‬
‫عن أبي هريره أن رس‪33‬ول هللا ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪3‬ه وس‪33‬لم‪ -‬ق‪33‬ال‪ ":‬إذا ص‪33‬ليتم علي فس‪33‬لوا لي الوس‪33‬يلة" قي‪33‬ل‪ :‬ي‪33‬ا‬
‫رسول هللا وما الوسيلة؟ قال‪ ":‬أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد وأرجو‪ 3‬أن أكون أنا ه‪33‬و" ورواه‬
‫الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن سفيان الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة‬
‫به ثم قال‪ :‬غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غير ليث بن أبي سليم‪ " .‬حديث آخ‪33‬ر" عن‬
‫أبي هريرة ‪ -‬رضي‪ 3‬هللا عنه‪ -‬ق‪3‬ال‪ :‬أب‪3‬و بك‪3‬ر بن مردوي‪3‬ه ح‪3‬دثنا عب‪3‬د الب‪3‬اقي بن ق‪3‬انع ح‪3‬دثنا محم‪3‬د بن نص‪3‬ر‬
‫الترم‪33‬ذي‪ 3‬ح‪33‬دثنا عب‪33‬د الحمي‪33‬د بن ص‪33‬الح ح‪33‬دثنا ابن ش‪33‬هاب عن ليث عن المعلي عن محم‪33‬د بن كعب عن أبي‬
‫هريرة رفعه قال‪ ":‬صلوا علي صالتكم‪ 3‬وسلوا هللا لي الوسيلة فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجن‪33‬ة‬
‫ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو‪ 3‬أن أكون أنا"‪ " .‬ح‪33‬ديث آخ‪33‬ر" ق‪33‬ال الحاف‪33‬ظ أب‪33‬و القاس‪33‬م الط‪33‬براني‪ :‬أخبرن‪33‬ا‬
‫أحمد بن علي األبار حدثنا الوليد بن عبد الملك الحراني ح‪33‬دثنا موس‪33‬ى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محم‪33‬د‬
‫بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال‪ :‬قال رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ ":-‬س‪33‬لوا هللا لي الوس‪33‬يلة ألن‪33‬ه‬
‫لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا ي‪33‬وم القيام‪33‬ة" ثم ق‪33‬ال الط‪33‬براني‪ :‬لم ي‪33‬روه عن ابن أبي‬
‫ذئب إال موسى‪ 3‬بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محم‪33‬د بن علي بن دحيم ح‪33‬دثنا أحم‪33‬د بن ح‪33‬ازم‬
‫حدثنا عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم‪33‬رو بن عط‪33‬اء ف‪33‬ذكر بإس‪33‬ناده نح‪33‬وه‪ " .‬ح‪33‬ديث‬
‫آخر "روى‪ 3‬ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزية عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول‬
‫قال رسول‪ 3‬هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪" :-‬إن الوسيلة درج‪33‬ة عن‪33‬د هللا ليس فوقه‪3‬ا‪ 3‬درج‪33‬ة فس‪33‬لوا‪ 3‬هللا أن يؤتي‪33‬ني‬
‫الوسيلة على خلقه‪ " .‬حديث أخر" روى ابن مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك‬
‫عن أبي إس‪33‬حاق عن الح‪33‬ارث عن علي عن الن‪33‬بي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬ق‪33‬ال‪ ":‬في الجن‪33‬ة درج‪33‬ة ت‪33‬دعى‬
‫الوسيلة فإذا سألتم هللا فس‪33‬لوا لي الوس‪33‬يلة ق‪33‬الوا‪ :‬ي‪33‬ا رس‪33‬ول هللا من يس‪33‬كن مع‪33‬ك ق‪33‬ال‪ :‬علي وفاطم‪33‬ة والحس‪33‬ن‬
‫والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا الوجه وقال‪ :‬ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحس‪33‬ين ح‪33‬دثنا الحس‪33‬ن‬
‫الدشتكي حدثنا أبو زهير ح‪33‬دثنا س‪33‬عيد بن طري‪3‬ف‪ 3‬عن علي بن الحس‪33‬ين األزدي م‪33‬ولى س‪33‬الم بن ثوب‪33‬ان ق‪33‬ال‪:‬‬
‫سمعت علي بن أبي طالب ين‪3‬ادي على من‪33‬بر الكوف‪3‬ة‪ :‬ي‪3‬ا أيه‪3‬ا الن‪3‬اس إن في الجن‪3‬ة لؤل‪33‬ؤتين إح‪3‬داهما بيض‪3‬اء‬
‫واألخرى صفراء أما الصفراء فإنها إلى بطنان العرش والمق‪33‬ام المحم‪33‬ود من اللؤل‪33‬ؤة البيض‪33‬اء س‪33‬بعون أل‪33‬ف‬
‫غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفها وأبوابها وأسرتها‪ 3‬وسكانها من عرق واحد واسمها الوس‪3‬يلة لمحم‪3‬د ‪-‬‬
‫صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وأهل بيته والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم ‪ -‬عليه السالم‪ -‬وأهل بيت‪33‬ه‪ .‬وه‪33‬ذا أث‪33‬ر‬
‫غريب أيضا وقوله" وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون " لما أم‪33‬رهم ب‪33‬ترك المح‪33‬ارم وفع‪33‬ل الطاع‪33‬ات أم‪33‬رهم‬
‫بقتال األعداء من الكفار والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والتاركين للدين القويم ورغبهم‪ 3‬في ذلك‬
‫بالذي أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة‪ :‬من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المس‪33‬تمرة ال‪33‬تي ال تبي‪33‬د وال‬
‫تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيب‪33‬ة مس‪33‬اكنها ال‪33‬تي من س‪33‬كنها ينعم ال‬
‫ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه‪.‬‬

‫‪197‬‬
‫در تفسير قرطبي ميگويد ‪ :‬الوسيلة هي القرب‪33‬ة عن أبي وائ‪33‬ل والحس‪33‬ن ومجاه‪33‬د وقت‪33‬ادة وعط‪33‬اء‬
‫والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪:‬‬
‫أن يأخذوك‪ 3‬تكحلي وتخصني‬ ‫إن الرجال لهم إليك وسيلة‬

‫والجمع الوسائل; قال‪:‬‬


‫وعاد التصافي‪ 3‬بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‪3‬‬

‫ويقال‪ :‬منه سلت أسأل أي طلبت‪ ,‬وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من صاحبه; فاألصل الطلب; والوسيلة‬
‫القربة التي ينبغي أن يطلب بها‪ ,‬والوسيلة درجة في‬
‫الجنة‪ ,‬وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الصالة والسالم‪( :‬فمن سأل لي الوسيلة حلت له‬
‫الشفاعة‬

‫كفر‬
‫كفر درلغت بوشيدن ‪ ،‬سروبوش نهادن و كافر را كافر ميكويند زيرا او فطرت خ‪--‬ويش را‬
‫ميبوشاند ‪ ،‬و سربوشي را باالي فطرت كذاشته است ‪.‬‬
‫كفر ظلم است ‪ ،‬زيرا ظلم كذاشتن چـيزي در غير محل آن ميباشد ‪ ،‬كافر نه به فطرت خود‬
‫و نه هم به فطرت جهان هستي فكر ميكند ‪ ،‬هردو را ميبوشاند ‪ ،‬به هردو بي توجه است ‪.‬‬
‫شـرك واسباب آن‬

‫امام بخاري حديث ش‪33‬ريف را از حض‪33‬رت عبدهللا ابن عب‪33‬اس ( رض‪33‬ي هللا عنـه ) چ‪33‬نين نق‪33‬ل‬
‫ص‪3‬لَّى هَّللا ُ‬ ‫ي َ‬‫ْت النَّبِ َّ‬
‫‪3‬ر َس‪ِ 3‬مع ُ‬ ‫ض َي هَّللا ُ َع ْن‪3‬هُ يَقُ‪33‬و ُل َعلَى ْال ِم ْنبَ‪ِ 3‬‬ ‫ميكنــد ‪ :‬ع َْن ا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫س َس ِم َع ُع َم َر َر ِ‬
‫ص‪3‬ا َرى ا ْبنَ َم‪33‬رْ يَ َم فَإِنَّ َم‪33‬ا أَنَ‪33‬ا َع ْب‪ُ 3‬دهُ فَقُولُ‪33‬وا َع ْب‪ُ 3‬د هَّللا ِ‬
‫ت النَّ َ‬ ‫‪3‬ر ْ‬ ‫طرُونِي َك َم‪33‬ا أَ ْ‬
‫ط‪َ 3‬‬ ‫َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَقُو ُل اَل تُ ْ‬
‫َو َرسُولُهُ حديث ‪ 3189‬بخاري شريف ‪ .‬حضرت عبدهللا بن عب‪33‬اس رض‪33‬ي هللا عنهم‪33‬ا فرم‪33‬ود‬
‫ك‪33‬ه من از حض‪33‬رت عم‪33‬ر( رض‪33‬ي هللا عن‪33‬ه ) ش‪33‬نيدم ك‪33‬ه ب‪33‬االي من‪33‬برميگفت‪ 3‬ك‪33‬ه من از‬
‫پيامبــر( صلى هللا عليه وسلم ) شنيدم كه ميگفت ‪ :‬زياده روي درمدح من مانند نصرانيان كه‬
‫درمورد بسر مريم كردند نكنيــد ‪ ،‬من بنده خداوند هستــم ‪ ،‬بكوييد كه بنده خدا ورسولش ‪.‬‬
‫فتح الباري در شرح اين حديث شريف ميفرماي‪33‬د ‪ ( :‬ال تط‪33‬روني ) اإلط‪33‬راء م‪33‬دح باط‪33‬ل را‬
‫كويند مثال كسي را توصيف نمودم و در توصيفش اف‪33‬راط نم‪33‬ودم ‪ ،‬منظ‪33‬ور از ( كم‪33‬ا أط‪33‬رت‬
‫النصارى ابن مريم ) جنانجه نصراني هاي حضرت عيس‪33‬ى علي‪33‬ه الس‪33‬الم را از م‪33‬نزلت بن‪33‬ده‬
‫كي خارج نموده او را به الوهيت كشانيدند ‪.‬‬

‫‪198‬‬
‫نصراني ها كمان نمودند كه محبت زياديكه با حضرت عيسى ( عليه السالم ) دارن‪33‬د ‪ ،‬او را‬
‫توصيف زياد مينمايند ‪ ،‬و درتوص‪33‬يف وم‪33‬دح وي اف‪33‬راط نم‪33‬وده ب‪33‬اآلخره الف‪33‬اظي را ب‪33‬رايش‬
‫اس‪33‬تعمال كردن‪33‬د ك‪33‬ه او را از مق‪33‬ام مخل‪33‬وقيت كش‪33‬يده ‪ ،‬ص‪33‬فات خداون‪33‬دي را ب‪33‬رايش دادن‪33‬د ‪،‬‬
‫ْاگرچـه اين زياده روي در اصل يك نوع دسيسـه يكي از دش‪33‬منان حض‪33‬رت مس‪33‬يح ك‪33‬ه بن‪33‬ام‬
‫شاول ( بولس ) يهودي بود بالن شده بود ‪ ،‬ولي بعدها بصورت عام ميان نص‪33‬راني ه‪33‬ا بخش‬
‫گرديد ‪ ،‬و آنان ‪ ،‬پيامبــر الهي را ‪ ،‬از صفات انساني بيرون آورده ‪ ،‬برايش صفات خداوندي‬
‫را دادن‪33‬د ‪ ،‬وبـه اس‪33‬اس اين محبت اف‪33‬راطي وم‪33‬دح اف‪33‬راطي خ‪33‬ود را مش‪33‬رك س‪33‬اختند ‪ ،‬زي‪33‬را‬
‫توصيف زياد يك انسان كه از مرحله انس‪33‬اني خ‪33‬ارج ك‪33‬ردد ‪ ،‬و ص‪33‬فات از خداون‪33‬د ب‪33‬وي داده‬
‫شود ‪ ،‬در حقيقت تجاوز است به ذات خداوند ‪ ،‬كه اين تجاوز شرك ناميده ميشود‪.‬‬
‫خداوند متعال براي هدايت امت پيامبــر( صلى هللا عليه وسلم ) در مورد شخصيت و اندازهء‬
‫ُس‪3‬لُهُ ْم إِ ْن نَحْ ُن إِاَّل بَ َش‪ٌ 3‬ر ِم ْثلُ ُك ْم َولَ ِك َّن هَّللا َ يَ ُم ُّن َعلَى َم ْن يَ َش‪3‬ا ُء‬
‫ت لَهُ ْم ر ُ‬ ‫تواناني آنان به فرم‪3‬ود (قَ‪3‬الَ ْ‬
‫ان إِاَّل بِ‪3‬إ ِ ْذ ِن هَّللا ِ َو َعلَى هَّللا ِ فَ ْليَتَ َو َّكلْ ْال ُم ْؤ ِمنُ‪33‬ونَ ) اب‪33‬راهيم ‪/‬‬ ‫ِم ْن ِعبَا ِد ِه َو َما َكانَ لَنَا أَ ْن نَ‪33‬أْتِيَ ُك ْم بِ ُس‪ْ 3‬لطَ ٍ‬
‫‪ 11‬پيامبــران شان براي شان گفت كه ما مثل شما بشر هستيم ‪ ،‬ولي خداوند باالي بعضي از‬
‫بنده كان خويش منت كذاشتـه ‪ ،‬ما نميتوانيم كه هيچ تسلطي بدون اجازه خداوند داشته باشيم ‪،‬‬
‫ومؤمنان هميشه به خداوند توكل ميكنند ‪.‬‬
‫درين آيت شريف براي مؤمنان حقيقت شخصيت تمامي پيامبــران را بي‪33‬ان داش‪33‬ت ك‪33‬ه ايش‪33‬ان‬
‫همه بيروان خويش را در مورد شخصيت خويش مطلع نموده ب‪33‬ه آن‪33‬ان ميگفتن‪33‬د ك‪33‬ه م‪33‬ا بش‪33‬ر‬
‫هستيم ‪ ،‬مثل شما انسان هستيم ‪ ،‬بنده هاي خداون‪33‬د هس‪33‬تيم ‪ ،‬وتوان‪33‬ايي و ق‪33‬درت م‪33‬ا ب‪33‬ه هم‪33‬ان‬
‫اندازه است كه خداوند ( جل جالله ) براي ما اجازه داده است ‪.‬‬
‫خداوند متعال براي پيامبــرامرميكند‪ 3‬تا ويزه كي هاي خويش را براي آنان بي‪33‬ان دارد ‪ ( :‬ق‪33‬ل‬
‫ال املك لنفس‪33‬ي نفع‪33‬ا وال ض‪33‬را ورش‪33‬دا ‪ ،‬ق‪33‬ل إني لن يج‪33‬يرني من هللا اح‪33‬د ولن أج‪33‬د من دونـه‬
‫ملتحدا )الجن ‪ ( 22-21/‬قل ال أملك لنفسي نفعا وال ضرا إال ماش‪33‬اء هللا ول‪33‬و كنت أعلم الغيب‬
‫الستكثرت من الخير وما مسني السوء إن أنا إال نذير وبشير لقوم يؤمنون ) األعراف ‪188/‬‬
‫يل) الزخرف ‪59/‬‬ ‫(إِ ْن هُ َو إِاَّل َع ْب ٌد أَ ْن َع ْمنَا َعلَ ْي ِه َو َج َع ْلنَاهُ َمثَاًل لِبَنِي إِس َْرائِ َ‬

‫هرگاه دعوت تمامي پيامبــران را مطالعه نم‪3‬اييم ‪ ،‬هم‪3‬ه ء آنه‪3‬ا ب‪3‬ه بن‪3‬ده كي خ‪3‬ويش اع‪3‬تراف‬
‫نموده وبراي بيروان خويش به صراحت بيان ميداشتند كه ما بنده خدا هستيــم ‪:‬‬
‫خداوند متعال براي پيامبــر ما حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) نيز امر نمود كه براي‬
‫صحابه كرام ( رضي هللا عنهم ) و ساير بيروان خويش بفهمان كه تو ي‪33‬ك انس‪33‬ان ‪ ،‬مخل‪33‬وق ‪،‬‬
‫ي أَنَّ َما إِلَهُ ُك ْم إِلَ‪3‬هٌ َوا ِح‪ٌ 3‬د فَ َم ْن َك‪33‬انَ يَرْ جُ‪3‬وا لِقَ‪3‬ا َء َربِّ ِه‬ ‫وبشر هستي (قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم ي َ‬
‫ُوحى إِلَ َّ‬
‫صالِحًا َواَل يُ ْش ِر ْك بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) بكواي پيامبــر كه من مثل شما انسان ميباشم‬ ‫فَ ْليَ ْع َملْ َع َماًل َ‬
‫‪ ،‬وبرايم از ط‪33‬رف خداون‪33‬د وحي ن‪33‬ازل ميك‪33‬ردد ‪ ،‬خ‪33‬داي ش‪33‬ما خ‪33‬داي يگانـه اس‪33‬ت ‪ ،‬وهرك‪33‬ه‬

‫‪199‬‬
‫مالقات پروردگار خويش را آرزو دارد ‪ ،‬بايد كه اعمال نيك نموده و هيچ كسي را به خداوند‬
‫شرك نسازد ‪ .‬الكهف ‪110/‬‬

‫حضرت پيامبــر ( صلى هللا عليه وسلم ) هميشه براي بيروان خود ميگفت كه من بن‪33‬دهء خ‪33‬دا‬
‫هستم ‪ ،‬از ميان شما يك انسان ميباشم ‪ ،‬كه خداون‪3‬د ( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) م‪3‬را ب‪3‬راي رهنم‪3‬ايي ش‪3‬ما‬
‫فرستاده است ‪.‬‬
‫تمامي دانشمندان اسالمي نسبت بنده كي پيامبــر را ب‪33‬ه خداون‪33‬د ي‪33‬ك ص‪33‬فت ب‪33‬زرك ب‪33‬راي وي‬
‫دانسته اند خداوند متعال در سوره أسرا ميفرمايد ‪ُ ( :‬س ْب َحانَ الَّ ِذي أَ ْس َرى بِ َع ْب ِد ِه لَ ْياًل ِم ْن ْال َم ْس ِج ِد‬
‫ْج ِد اأْل َ ْق َ‬
‫صى الَّ ِذي بَ َ‬
‫ار ْكنَا َحوْ لَهُ لِنُ ِريَهُ ِم ْن آيَاتِنَا ) األسراء ‪1 /‬‬ ‫ْال َح َر ِام إِلَى ْال َمس ِ‬
‫تفسير قرطي درشرح كلمه ( عبــده ) ميكويد ‪( :‬علماء گفتند ك‪33‬ه هرگ‪33‬اه نس‪33‬بت ب‪33‬ه اس‪33‬م عب‪33‬د‬
‫( بنده خدا ) نام شريف تري ميبود ‪ ،‬خداوند متعال براي حضرت نبي كريم ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه‬
‫وس‪33‬لم ) درين ح‪33‬الت ب‪33‬زركي پيامبــر اس‪33‬تعمال مينم‪33‬ود ‪ .‬قش‪33‬يري ميكوي‪33‬د ‪ :‬وق‪33‬تي خداون‪33‬د‬
‫پيامبــر را به نزد حضرتش دعوت نم‪33‬ود ‪ ،‬و ب‪33‬ه من‪33‬ازل ب‪33‬زركي او را رس‪33‬اند ‪ ،‬ب‪33‬رايش لقت‬
‫عبديت را تلقين نمود ‪ ،‬تا بيروانش متواضع باشند ‪.‬‬
‫خداوند متعال وظايف وق‬

‫خداوند كي رادوست دارد وكي را دوست ندارد ؟‬


‫كسانيرا كه دوست دارد ‪:‬‬
‫صفًّا َكأَنَّهُ ْم بُنيَ ٌ‬
‫ان َمرْ صُوصٌ ) الصف ‪4/‬‬ ‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ الَّ ِذينَ يُقَاتِلُونَ فِي َسبِيلِ ِه َ‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ ْال ُم ْق ِس ِطينَ ) الممتحنة‪8/‬‬

‫كسانيرا كه دوست ندارد ‪:‬‬


‫ور) الحديد ‪23/‬‬ ‫( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل ُم ْخت ٍ‬
‫َال فَ ُخ ٍ‬
‫(إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ الظَّالِ ِمينَ ) الشورى ‪40/‬‬
‫(إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال َكافِ ِرينَ ) الروم ‪45/‬‬
‫ض إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْف ِس ِدينَ ) القصص ‪77/‬‬ ‫( َواَل تَب ِْغ ْالفَ َسا َد فِي اأْل َرْ ِ‬
‫‪3‬وز َم‪33‬ا إِ َّن َمفَاتِ َح‪ 3‬هُ لَتَنُ‪33‬و ُء بِ ْالع ْ‬
‫ُص ‪3‬بَ ِة‬ ‫(إِ َّن قَارُونَ َكانَ ِم ْن قَوْ ِم ُمو َسى فَبَغَى َعلَ ْي ِه ْم َوآتَ ْينَ‪33‬اهُ ِم ْن ْال ُكنُ‪ِ 3‬‬
‫أُولِي ْالقُ َّو ِة إِ ْذ قَا َل لَهُ قَوْ ُمهُ اَل تَ ْف َرحْ إِ َّن هَّللا َ اَل يُ ِحبُّ ْالفَ ِر ِحينَ ) القصص‪76/‬‬
‫ور)الحج‪38/‬‬ ‫(إِ َّن هَّللا َ يُدَافِ ُع ع َْن الَّ ِذينَ آ َمنُوا إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل خَ َّوا ٍن َكفُ ٍ‬
‫(إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْستَ ْكبِ ِرينَ ) النحل ‪23/‬‬

‫‪200‬‬
‫ق أَ ْن تَقُ‪33‬و َم فِي ‪ِ 3‬ه فِي ‪ِ 3‬ه ِر َج‪ 3‬ا ٌل يُ ِحبُّونَ أَ ْن يَتَطَهَّرُوا َوهَّللا ُ‬ ‫(لَ َم ْس ِج ٌد أُس َ‬
‫ِّس َعلَى التَّ ْق َوى ِم ْن أَ َّو ِل يَوْ ٍم أَ َح ُّ‬
‫ي ُِحبُّ ْال ُمطَّه ِِّرينَ ) التوبة ‪108/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ ْال ُمتَّقِينَ ) التوبة‪7/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ْالخَائِنِينَ ) األنفال‪58/‬‬
‫َضرُّ عًا َو ُخ ْفيَةً إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْعتَ ِدينَ ) األعراف ‪55/‬‬ ‫(ا ْد ُعوا َربَّ ُك ْم ت َ‬
‫ْرفِينَ ) األعراف ‪31/‬‬ ‫ْرفُوا إِنَّهُ اَل يُ ِحبُّ ْال ُمس ِ‬ ‫( َو ُكلُوا َوا ْش َربُوا َواَل تُس ِ‬
‫( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ ْال ُمحْ ِسنِينَ ) المائدة‪93/‬‬
‫ت َم‪33‬ا أَ َح‪َّ 3‬ل هَّللا ُ لَ ُك ْم َواَل تَ ْعتَ ‪ُ 3‬دوا إِ َّن هَّللا َ اَل يُ ِحبُّ ْال ُم ْعتَ ‪ِ 3‬دينَ )‬‫(يَاأَيُّهَ‪33‬ا الَّ ِذينَ آ َمنُ‪33‬وا اَل تُ َحرِّ ُم‪33‬وا طَيِّبَ‪33‬ا ِ‬
‫المائدة‪87/‬‬
‫(اَل يُ ِحبُّ هَّللا ُ ْال َج ْه َر بِالسُّو ِء ِم ْن ْالقَوْ ِل إِاَّل َم ْن ظُلِ َم َو َكانَ هَّللا ُ َس ِميعًا َعلِي ًما) النساء‪148/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) النساء‪107/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) آل عمران ‪107 /‬‬
‫( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ الصَّابِ ِرينَ ) آل عمران ‪146/‬‬
‫ار أَثِ ٍيم) البقرة ‪276/‬‬ ‫( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل َكفَّ ٍ‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ التَّ َّوابِينَ َويُ ِحبُّ ْال ُمتَطَه ِِّرينَ ) البقرة ‪222/‬‬
‫( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ْالفَ َسا َد) البقرة ‪205 /‬‬
‫(‬

‫إن بحـــثي درمـــورد ( إن صـــالتي ونســـكي ومحيـــاي‬


‫ومماتي هلل رب العــالمين ) ( قُ ـ ْل إِنَّ َ‬
‫ص ـلاتِي َونُ ُ‬
‫س ـ ِكي‬
‫ين)األنعام‪162/‬‬ ‫َو َم ْحيَاي َو َم َماتِي هَّلِل ِ َر ِّب ا ْل َعالَ ِم َ‬
‫تفسير قرطبي درتفسير ميكويد ‪ :‬قيل‪ :‬المراد بها هنا صالة الليل‪ .‬وقيل‪ :‬صالة العي‪33‬د‪ .‬والنس‪33‬ك‬
‫جمع نسيكة‪ ,‬وهي الذبيحة‪ ,‬وكذلك قال مجاهد والضحاك وسعيد بن جب‪33‬ير وغ‪33‬يرهم‪ .‬والمع‪33‬نى‪:‬‬
‫ذبحي في‬
‫الحج والعمرة‪ .‬وقال الحسن‪ :‬نسكي ديني‪ .‬وقال الزجاج‪ :‬عب‪33‬ادتي; ومن‪33‬ه الناس‪33‬ك ال‪33‬ذي يتق‪33‬رب‬
‫إلى هللا بالعبادة‪ .‬وقال قوم‪ :‬النسك في هذه اآلية جميع أعمال البر‬
‫والطاعات; من قولك نسك فالن فهو ناسك‪ ,‬إذا تعبد‪.‬‬
‫محياي ‪ :‬أي ما أعمله في حياتي‬

‫‪201‬‬
‫مماتي ‪ :‬أي ما أوصي به بعد وفاتي‬
‫هلل رب العالمين ‪ ( :‬أي أفرده بالتقرب بها إليه‪ .‬وقيل‪" :‬ومحياي ومماتي هلل" أي حياتي وموتي‬
‫له‪ .‬وقرأ الحسن‪" :‬نسكي" بإسكان السين‪ .‬وأهل المدينة "ومحي‪33‬اي" بس‪33‬كون الي‪33‬اء في اإلدراج‪.‬‬
‫والعامة بفتحها; ألنه يجتمع ساكنان‪ .‬قال النحاس‪ :‬لم يجزه أح‪3‬د من النح‪3‬ويين إال ي‪3‬ونس‪ ,‬وإنم‪33‬ا‬
‫أجازه ألن قبله ألفا‪ ,‬واأللف المدة التي فيها تق‪33‬وم مق‪33‬ام الحرك‪33‬ة‪ .‬وأج‪33‬از ي‪33‬ونس آض‪33‬ربان زي‪33‬دا‪,‬‬
‫وإنما منع النحويون هذا ألنه جمع بين س‪33‬اكنين وليس في الث‪3‬اني إدغ‪3‬ام‪ ,‬ومن ق‪3‬رأ بق‪33‬راءة أه‪3‬ل‬
‫المدينة وأراد أن يسلم من اللحن وقف على "محياي" فيكون غ‪33‬ير الحن عن‪33‬د جمي‪33‬ع النح‪33‬ويين‪.‬‬
‫وقرأ ابن أبي إسحاق وعيسى بن عمر وعاصم الجح‪33‬دري "ومح‪33‬يي" بتش‪33‬ديد الي‪33‬اء الثاني‪33‬ة من‬
‫غير ألف; وهي لغة عليا مضر يقولون‪ :‬قفي وعصي‪ .‬وأنشد أهل اللغة‪:‬‬
‫سبقوا هوي وأعنقوا لهواهم‬
‫قال الكيا الطبري‪ :‬قول تعالى‪" :‬قل إن‪33‬ني ه‪33‬داني ربي إلى ص‪33‬راط مس‪33‬تقيم" إلى ق‪33‬ول‪" :‬ق‪33‬ل إن‬
‫صالتي ونسكي ومحياي ومماتي هلل رب العالمين" استدل به الشافعي على افتتاح الصالة به‪33‬ذا‬
‫الذكر; فإن هللا أمر نبيه صلى هللا عليه وسلم وأن‪33‬زل في كتاب‪33‬ه‪ ,‬ثم ذك‪33‬ر ح‪33‬ديث علي رض‪33‬ي هللا‬
‫عنه‪ :‬أن الن‪33‬بي ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ك‪33‬ان إذا افتتح الص‪33‬الة ق‪33‬ال‪" :‬وجهت وجهي لل‪33‬ذي فط‪33‬ر‬
‫السماوات واألرض حنيفا وما أنا من المشركين‪ .‬إن صالتي ونسكي ومحي‪33‬اي ومم‪33‬اتي هلل رب‬
‫الع‪33‬المين ‪ -‬إلى قول‪33‬ه ‪ -‬وأن‪33‬ا من المس‪33‬لمين)‪ .‬قلت‪ :‬روي مس‪33‬لم في ص‪33‬حيحه عن علي بن أبي‬
‫طالب عن رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم أن‪33‬ه ك‪33‬ان إذا ق‪33‬ام إلى الص‪33‬الة ق‪33‬ال‪( :‬وجهت وجهي‬
‫لل‪33‬ذي فط‪33‬ر الس‪33‬ماوات واألرض حنيق‪33‬ا وم‪33‬ا أن‪33‬ا من المش‪33‬ركين‪ .‬إن ص‪33‬التي ونس‪33‬كي ومحي‪33‬اي‬
‫ومماتي هلل رب العالمين ال شريك له وبذلك أمرت وأن‪33‬ا أول المس‪33‬لمين‪ .‬اللهم أنت المل‪33‬ك ال إل‪33‬ه‬
‫إال أنت‪ ,‬أنت ربي وأنا عبدك ظلمت نفسي واعترفت بذنبي فاغفر لي ذنوبي جميعا إنه ال يغفر‬
‫الذنوب إال أنت واهدني ألحس‪33‬ن األخالق ال يه‪33‬دي ألحس‪33‬نها إال أنت واص‪33‬رف ع‪33‬ني س‪33‬يئها ال‬
‫يصرف عني سيئها إال أنت لبي‪33‬ك وس‪33‬عديك والخ‪33‬ير كل‪33‬ه في ي‪33‬ديك والش‪33‬ر ليس إلي‪33‬ك‪ .‬تب‪33‬اركت‬
‫وتعاليت‪ .‬أستغفرك وأتوب إليك‪ .‬الحديث‪ .‬وأخرجه الدارقطني وقال في آخره‪ :‬بلغنا عن النضر‬
‫بن شميل وكان من العلماء باللغة وغيره‪33‬ا ق‪33‬ال‪ :‬مع‪33‬نى ق‪33‬ول رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‬
‫(والشر ليس إليك) الشر ليس مما يتقرب به إليك‪ .‬قال مالك‪ :‬ليس التوجي‪33‬ه في الص‪33‬الة ب‪33‬واجب‬
‫على الناس‪ ,‬والواجب عليهم التكبير ثم القراءة‪ .‬ق‪33‬ال ابن القاس‪33‬م‪ :‬لم ي‪33‬ر مال‪33‬ك ه‪33‬ذا ال‪33‬ذي يقول‪33‬ه‬
‫الناس قبل القراءة‪ 3:‬سبحانك اللهم وبحمدك‪ .‬وفي مختصر ما ليس في المختصر‪ 3:‬أن مالك‪33‬ا ك‪33‬ان‬
‫يقوله في خاصة نفسه; لصحة الحديث به‪ ,‬وكان ال يراه للناس مخاف‪33‬ة أن يعتق‪3‬دوا وجوب‪3‬ه‪ .‬ق‪3‬ال‬
‫أبو الفرج الجوزي‪ :‬وكنت أصلى وراء شيخنا أبي بكر الدينوري الفقيه في زمان الصبا‪ ,‬فرآني‬
‫مرة أفعل هذا فقال‪ :‬يا بني‪ ,‬إن الفقهاء قد اختلف‪3‬وا في وج‪3‬وب ق‪3‬راءة الفاتح‪33‬ة خل‪3‬ف اإلم‪3‬ام‪ ,‬ولم‬
‫يختلفوا أن االفتتاح سنه‪ ,‬فاشتغل بالواجب ودع السنن‪ .‬والحجة لمالك قوله صلى هللا عليه وسلم‬
‫لألعرابي الذي علمه الصالة‪( :‬إذا قمت إلى الصالة فكبر ثم اقرأ) ولم يقل ل سبح كما يقول أبو‬
‫حنيفة‪ ,‬وال قل وجهت وجهي‪ ,‬كما يقول الشافعي‪ .‬وقال ألبي‪( :‬كيف تقرأ إذا افتتحت الص‪33‬الة)؟‬
‫قال‪ :‬قلت هللا أكبر‪ ,‬الحمد هلل رب العالمين‪ .‬فلم يذكر توجيها وال تسبيحا‪ .‬فإن قيل‪ :‬ف‪33‬إن علي‪33‬ا ق‪33‬د‬
‫أخبر أن النبي صلى هللا عليه وسلم كان يقوله‪ .‬قلنا‪ :‬يحتمل أن يكون قال‪33‬ه قب‪33‬ل التكب‪33‬ير ثم ك‪33‬بر‪,‬‬

‫‪202‬‬
‫وذلك حسن عندنا‪ .‬فإن قيل‪ :‬فقد روى النسائي والدارقطني أن النبي صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ك‪33‬ان‬
‫إذا افتتح الصالة كبر ثم يقول‪( :‬إن صالتي ونسكي) الح‪33‬ديث قلن‪33‬ا‪ :‬ه‪33‬ذا نحمل‪33‬ه على النافل‪33‬ة في‬
‫صالة الليل; كما جاء في كتاب النسائي عن أبي سعيد قال‪ :‬كان رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‬
‫إذا افتتح الص‪33‬الة باللي‪33‬ل ق‪33‬ال‪( :‬س‪33‬بحانك اللهم وبحم‪33‬دك تب‪33‬ارك اس‪33‬مك وتع‪33‬الى ج‪33‬دك وال إل‪33‬ه‬
‫غيرك)‪ .‬أو في النافلة مطلقا; فإن النافلة أخف من الفرض; ألنه يجوز أن يصليها قائم‪33‬ا وقاع‪33‬دا‬
‫وراكبا‪ ,‬وإلى القبلة وغيرها في السفر‪ ,‬فأمرها أيسر‪.‬‬
‫تفسير ابن كث‪3‬ير ميفرماي‪3‬د ‪ :‬وقول‪3‬ه تع‪3‬الى "ق‪3‬ل إن ص‪3‬التي ونس‪3‬كي ومحي‪3‬اي ومم‪3‬اتي هلل رب‬
‫العالمين" يأمره تعالى أن يخ‪33‬بر المش‪33‬ركين ال‪33‬ذين يعب‪33‬دون غ‪33‬ير هللا وي‪33‬ذبحون لغ‪33‬ير اس‪33‬مه أن‪33‬ه‬
‫مخالف‬
‫لهم في ذلك فإن صالته هلل ونسكه على اسمه وحده ال شريك له وهذا كقوله تعالى "فصل لربك‬
‫وانحر" أي أخلص له صالتك وذبحك فإن المشركين كانوا يعبدون‬
‫األصنام ويذبحون له‪33‬ا ف‪3‬أمره هللا تع‪33‬الى بمخ‪33‬الفتهم واالنح‪33‬راف عم‪33‬ا هم في‪33‬ه واإلقب‪33‬ال بالقص‪33‬د‬
‫والنية والعزم على اإلخالص هلل تعالى قال مجاهد في قوله "إن‬
‫صالتي ونسكي" النسك الذبح في الحج والعمرة‪ .‬وقال الثوري عن السدي عن س‪33‬عيد بن جب‪33‬ير‬
‫"ونسكي" قال ذبحي‪ .‬وكذا قال السدي والضحاك وقال ابن أبي حاتم‬
‫حدثنا محمد بن عوف حدثنا أحم‪33‬د بن خال‪33‬د ال‪33‬ذهبي ح‪33‬دثنا محم‪33‬د بن إس‪33‬حاق عن يزي‪33‬د بن أبي‬
‫حبيب عن ابن عباس عن جابر بن عبد هللا قال‪:‬ضحى رسول هللا صلى‬
‫هللا عليه وسلم في يوم عيد النحر بكبشين وقال حين ذبحهما وجهت وجهي للذي فطر السموات‬
‫واألرض حنيفا وما أنا من المشركين‪.‬‬
‫بحثي درمورد گرفتن احبارورهبان ارباب )‬
‫ون هَّللا ِ َو ْال َم ِسي َح ا ْبنَ َمرْ يَ َم َو َم‪3‬ا أُ ِم‪ 3‬رُوا إِاَّل لِيَ ْعبُ‪ُ 3‬دوا إِلَهً‪3‬ا‬
‫ارهُ ْم َو ُر ْهبَانَهُ ْم أَرْ بَابًا ِم ْن ُد ِ‬
‫( اتَّخَ ُذوا أَحْ بَ َ‬
‫‪33‬و ُس‪33‬ب َْحانَهُ َع َّما ي ُْش‪ِ 33‬ر ُكونَ ) آنه ا) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا ) را‬ ‫اح‪ 33‬دًا اَل إِلَ‪33‬هَ إِاَّل هُ َ‬
‫َو ِ‬
‫معبودهائى در برابر خداقراردادندو (همچنين ) مسيح فرزند مريم را ‪ ،‬در ح!!الى كه جز‬
‫!نزه است‬ ‫به عبادت معبود واحدى كه هيچ معبودى بجزاو نيست دستور نداشتند‪ ،‬پاك و م!‬
‫از آنچه شريك وى قرار مى دهند‪ .‬التوبة‪31/‬‬

‫تفسيرقرطبي درتفسير اين آيت مباركه ميكويد ‪ :‬قال أهل المعاني‪ :‬جعل‪33‬وا أحب‪33‬ارهم ورهب‪33‬انهم‬
‫كاألرباب حيث أطاعوهم في كل شيء ومنه قول‪33‬ه تع‪33‬الى‪" :‬ق‪33‬ال انفخ‪33‬وا ح‪33‬تى إذا جعل‪33‬ه ن‪33‬ارا"‬
‫[الكهف‪ ]96 :‬أي كالنار‪.‬‬
‫قال عبدهللا بن المبارك‪:‬‬
‫وأحبار سوء ورهبانها‬ ‫وهل أفسد الدين إال الملوك‬
‫روى األعمش وسفيان عن حبيب بن أبى ثابت عن أبى البختري قال‪ :‬سئل حذيفة عن ق‪33‬ول هللا‬
‫عز وجل‪" :‬أتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا" هل‬

‫‪203‬‬
‫عبدوهم؟ فقال ال‪ ,‬ولكن أحلوا لهم الح‪33‬رام فاس‪33‬تحلوه‪ ,‬وحرم‪33‬وا عليهم الحالل فحرم‪33‬وه‪ .‬وروى‬
‫الترمذي عن عدي بن حاتم قال‪ :‬أتيت النبي صلى هللا عليه وسلم وفي‬
‫عنقي صليب من ذهب‪ .‬فقال‪( :‬ما هذا يا عدي اطرح عنك هذا الوثن) وسمعته يق‪33‬رأ في س‪33‬ورة‬
‫[براءه] "اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا والمسيح ابن‬
‫م‪33‬ريم" ثم ق‪33‬ال‪( :‬أم‪33‬ا إنهم لم يكون‪33‬وا يعب‪33‬دونهم ولكنهم ك‪33‬انوا إذا أحل‪33‬وا لهم ش‪33‬يئا اس‪33‬تحلوه وإذا‬
‫حرموا عليهم شيئا حرموه)‪ .‬قال‪ :‬هذا حديث غريب ال يعرف إال‬
‫من حديث عبدالسالم بن حرب‪ .‬وغطيف بن أعين ليس بمعروف في الحديث‪.‬‬

‫ابن كثير در تفس‪3‬يراين آيت ميكوي‪33‬د ‪ :‬وقول‪33‬ه " اتخ‪33‬ذوا أحب‪33‬ارهم ورهب‪3‬انهم أرباب‪3‬ا من دون هللا‬
‫والمسيح ابن مريم " روى اإلم‪3‬ام أحم‪3‬د والترم‪3‬ذي وابن جري‪3‬ر من ط‪3‬رق عن ع‪3‬دي بن ح‪3‬اتم‬
‫رضي هللا عنه أنه لما بلغته دعوة رسول هللا صلى هللا عليه وسلم فر إلى الشام وكان قد تنص‪33‬ر‬
‫في الجاهلية فأسرت أخته وجماعة من قومه ثم َم َّن رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم على أخت‪33‬ه‬
‫وأعتقها ف‪33‬رجعت إلى أخيه‪33‬ا فرغبت‪33‬ه في اإلس‪33‬الم وفي الق‪33‬دوم على رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه‬
‫وسلم فتقدم عدي إلى المدينة وكان رئيسا في قومه طيئ وأب‪33‬وه ح‪33‬اتم الط‪33‬ائي المش‪33‬هور ب‪33‬الكرم‬
‫فتحدث الناس بقدومه فدخل على رسول هللا صلى هللا عليه وآله وسلم وفي عن‪33‬ق ع‪33‬دي ص‪33‬ليب‬
‫من فضة وهو يقرأ هذه اآلية " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباب‪3‬ا من دون هللا " ق‪3‬ال‪ :‬فقلت إنهم‬
‫لم يعبدوهم فقال " بلى إنهم حرموا عليهم الحالل وأحل‪33‬وا لهم الح‪33‬رام ف‪33‬اتبعوهم ف‪33‬ذلك عب‪33‬ادتهم‬
‫إياهم "وقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم " يا عدي ما تقول؟ أيضرك أن يقال هللا أكبر؟ فهل‬
‫تعلم شيئا أكبر من هللا؟ ما يضرك أيضرك أن يقال ال إله إال هللا فهل تعلم إلها غير هللا؟ ثم دعاه‬
‫إلى اإلس‪33‬الم فأس‪33‬لم وش‪33‬هد ش‪33‬هادة الح‪33‬ق ق‪33‬ال‪ :‬فلق‪33‬د رأيت وجه‪33‬ه استبش‪33‬ر ثم ق‪33‬ال " إن اليه‪33‬ود‬
‫مغضوب عليهم والنصارى ضالون "وهكذا قال حذيفة بن اليمان وعبدهللا بن عب‪3‬اس وغيرهم‪3‬ا‬
‫في تفسير " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا " أنهم اتبع‪33‬وهم فيم‪33‬ا حلل‪33‬وا وحرم‪33‬وا‬
‫وقال السدي استنصحوا الرجال ونبذوا كتاب هللا وراء ظهورهم ولهذا قال تعالى " وم‪33‬ا أم‪33‬روا‬
‫إال ليعبدوا إلها واحدا " أي الذي إذا حرم الشيء فهو الحرام وما حلله فهو الحالل وم‪33‬ا ش‪33‬رعه‬
‫اتبع وما حكم به نفذ " ال إله إال هو وال رب سواه‪.‬‬

‫تفسيرنـور درتفسيراين آيت مبارك ميفرمايد ‪:‬‬


‫«رهب ان»‪ ،‬جم ع «راهب»‪ ،‬ب ه معن اى ت اركِ دني ا و دِيرنش ين‬
‫ح بر»‪ ،‬ب ه معن اى دانش مند و ُ‬ ‫«اَحب ار»‪ ،‬جم ع « ِ‬
‫ود‪.‬‬ ‫ه معب‬ ‫د‪ ،‬ن‬ ‫دهى خداين‬ ‫ان بن‬ ‫ا همهى قداستش‬ ‫ان ب‬ ‫ت‪ .‬آن‬ ‫اس‬
‫اط اعت بىقي د و ش رط از احب ار و راهب ان‪ ،‬ن وعى پرس تش آن ان اس ت و ام ام ص ادقعليه الس الم فرم ود‪َ « :‬من‬
‫ه فق د َعبَ َده» ه ر كس در راه معص يت خ دا‪ ،‬از ديگ رى پ يروى كن د‪ ،‬او را‬ ‫ع رجال ً فى معص ية اللَّ ِ‬ ‫اط ا َ‬
‫ت‪>42< .‬‬ ‫وده اس‬ ‫تش نم‬ ‫پرس‬
‫ام ام ص ادقعليه الس الم فرم ود‪ :‬اه ل كت اب ب راى علم اى خ ود‪ ،‬نم از و روزه انج ام نمىدادن د‪ ،‬بلك ه علم اى‬
‫آن ان حرامه ايى را حالل و حالله ايى را ح رام ك رده بودن د و م ردم از آن ان پ يروى مىكردن د‪>43 < .‬‬
‫در قي امت‪ ،‬مش ركان از اينك ه خ دا را ب ا ش ركاى ديگ ر براب ر پنداش تهاند‪ ،‬حس رت مىخورن د و مىگوين د‪:‬‬
‫ب العالمين» <‪>44‬‬
‫مبين اذ ُنسوّيكم بر ّ‬
‫ٍ‬ ‫ضالل‬
‫ٍ‬ ‫«تالل َّه اِن كنّا لفى‬

‫‪ - -1‬اط اعت بىقي د و ش رط از غ ير خ دا‪ ،‬ن وعى عب ادت غ ير خداس ت‪« .‬م ا ام روا اال ّ ليعب دوا اله اً واح داً»‬
‫‪ -2‬انسانپرس تى ب ه ه ر ش كل‪ ،‬ش رك اس ت‪ .‬هيچ شخص يّتى نباي د بت ش ود‪« .‬اتّخ ذوا احب ارهم و رهب انهم اربابا‬

‫‪204‬‬
‫اللَّه»‬ ‫دون‬ ‫من‬
‫پيامبر معصوم كه همهى فك ر و ه دفش خداس ت‪ ،‬حس ابى ج دا از علم ا دارد‪ ،‬ل ذا ن ام مس يح جداگان ه مط رح‬ ‫ِ‬ ‫‪-3‬‬
‫يح»‬ ‫انهم‪ ...‬و المس‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ت‪« .‬احب‬ ‫ده اس‬ ‫ش‬
‫د و م رز داش ته باش د‪ .‬ه ر ن وع نظ ام‪ ،‬قطب‪ ،‬م راد‪ ،‬مرش د‪ ،‬اط اعت‬ ‫‪ -4‬عش قها‪ ،‬دوس تىها و اطاعته ا باي د ح ّ‬
‫تش كيالتى و ح زبى و‪ ،...‬اگ ر سرچش مهاش وحى و ام ر خ دا نباش د‪ ،‬ش رك اس ت‪« .‬اتّخ ذوا‪ ...‬ارباب ا من دون‬
‫اللَّه»‬
‫‪ - 5‬خط ر انح راف از توحي د ب ه ش رك‪ ،‬هميش ه و هم ه ج ا ب وده اس ت‪« .‬اتّخ ذوا‪ ...‬ارباب ا من دون اللَّه»‬
‫ق قانونگ ذارى دارد‪ .‬آن ان ك ه ق انون غيرخ دا را مىپذيرن د‪ ،‬از م دار اس الم‪ ،‬خارجن د‪.‬‬ ‫‪ -6‬تنه ا خداون د ح ّ‬
‫ا من دون اللَّه»‬ ‫انهم ارباب‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ذوا احب‬ ‫«اتّخ‬
‫‪ -7‬غل وّ و زي ادهروى درب ارهى انبي ا‪ ،‬پرس تش انبي ا و ي ا آن ان را فرزن د خ دا دانس تن‪ ،‬ش رك اس ت‪.‬‬
‫م ا يشركون» ( تفسيرنور در تفسير اتخذوا أحبارهم ورهبانهم اربابا من دون هللا )‬‫«سبحانه ع ّ‬

‫تفسير نمونه اين آيت شريف را چنين بيان ميدراد ‪ :‬ش ك نيس ت ك ه يه ود و نص ارى در براب ر علم اء و راهب ان خ ود‬
‫راى آنها‬ ‫دوب‬ ‫جده نمى كردن‬ ‫س‬
‫نم از و روزه و ي ا س ائر عبادته ا را انج ام نمى دادن د‪ ،‬ولى از آنج ا ك ه خ ود را ب دون قيد‬
‫و ش رط در اط اعت آن ان ق رار داده بودن د و ح تى احك امى را ك ه ب ر خالف حكم خ دا مى گفتند‬
‫واجب االج را مى ش مردند ق رآن از اين پ يروى كوركوران ه و غ ير منطقى تعب ير ب ه عب ادت ك رده‬
‫ت‪.‬‬ ‫اس‬
‫اين مع نى در رواي تى ك ه از ام ام ب اقر و ام ام ص ادق (علي ه الس الم ) نق ل ش ده ‪ ،‬آم ده است‬
‫وا‬ ‫ا و حرم‬ ‫وا لهم حرام‬ ‫لوا و لكنهم احل‬ ‫اموا لهم و ال ص‬ ‫اص‬ ‫ا و هللا م‬ ‫د‪(( :‬ام‬ ‫ه فرمودن‬ ‫ك‬
‫عرون ))‪:‬‬ ‫دوهم من حيث ال يش‬ ‫اتبعوهم و عب‬ ‫عليهم حالال ف‬
‫((ب ه خ دا س وگند آن ان (يه ود و نص ارى ) ب راى پيش وايان خ ود روزه و نم از بج ا نياوردند‬
‫ولى پيشوايانش ان ح رامى را ب راى آن ان حالل ‪ ،‬و حاللى را ح رام كردن د و آنه ا پذيرفتن د و‬
‫د))‪.‬‬ ‫تش‍ نمودن‬ ‫ان را پرس‬ ‫ه آن‬ ‫دون توج‬ ‫دوب‬ ‫يروى كردن‬ ‫پ‬
‫در ح ديث ديگ رى چ نين آم ده اس ت ك ه ع دى ابن ح اتم مى گوي د‪ :‬خ دمت رس ول خ دا (ص لى الل ّه‬
‫علي ه و آل ه و س ل ّم ) آم دم در ح الى ك ه ص ليبى از طال در گ ردن من ب ود‪ ،‬ب ه من فرم ود‪ :‬اى‬
‫نيدم اين‬ ‫تر رفتم ش‬ ‫پس نزديك‬ ‫ردم ‪ ،‬س‬ ‫نين ك‬ ‫ردنت بيفكن ! من چ‬ ‫دى ))! اين بت را از گ‬ ‫((ع‬
‫آي ه را مى خوان د ((اتخ ذوا احب ارهم و رهب انهم ارباب ا‪ ))...‬هنگ امى ك ه آي ه را تم ام ك رد‬
‫ود‪ :‬آيا‬ ‫تيم ! فرم‬ ‫ود را نمى پرس‬ ‫وايان خ‬ ‫اه پيش‬ ‫ا هيچگ‬ ‫گفتم ‪ :‬م‬
‫چ نين نيس ت ك ه آنه ا حالل خ دا را ح رام و ح رام خ دا را حالل مى كنن د و ش ما از آنه ا پ يروى‬
‫ت ))‪.‬‬ ‫ا اس‬ ‫تش آنه‬ ‫ادت و پرس‬ ‫ود‪ :‬همين عب‬ ‫ت ‪ ،‬فرم‬ ‫نين اس‬ ‫د؟ گفتم ‪ :‬آرى چ‬ ‫مى كني‬
‫دلي ل اين موض وع روش ن اس ت زي را ق انونگزارى مخص وص خ دا اس ت ‪ ،‬و هيچ كس ج ز او ح ق ن دارد‬
‫چ يزى را ب راى م ردم حالل و ي ا ح رام كن د و ق انونى بگ زارد‪ ،‬تنه ا ك ارى ك ه انس انها مى‬
‫توانن د انج ام دهن د كش ف قانونه اى پروردگ ار و تط بيق آن ب ر مص اديق م ورد ني از اس ت ‪.‬‬
‫بن ابر اين اگ ر كس ى اق دام ب ه ق انونگزارى ب ر ض د ق وانين الهى كن د‪ ،‬و كس ى آن را ب ه رس ميت‬
‫بشناس د و ب دون چ ون و چ را بپ ذيرد‪ ،‬مق ام خ دا را ب راى غ ير خ دا قائ ل ش ده اس ت ‪ ،‬و اين‬
‫ت‪.‬‬ ‫دا اس‬ ‫ير خ‬ ‫تش غ‬ ‫ر پرس‬ ‫ير ديگ‬ ‫ه تعب‬ ‫تى و ب‬ ‫رك عملى و بت پرس‬ ‫وع ش‬ ‫يكن‬
‫از ق رائن چ نين ب ر مى آي د ك ه ‪ :‬يه ود و نص ارى ب راى پيش وايان خ ود چ نين اختي ارى را قائل‬
‫بودن د ك ه گ اهى ق وانين الهى را ب ه ص الحديد خ ود تغي ير دهن د و هم اكن ون مس ئله گن اه بخشى‬
‫در مي ان مس يحيان رائج اس ت ك ه در براب ر كش يش اع تراف ب ه گن اه مى كنن د و او مى گوي د‪:‬‬
‫يدم !‪.‬‬ ‫بخش‬
‫نكت ه ديگ رى ك ه باي د ب ه آن توج ه داش ت اين اس ت ك ه ‪ :‬چ ون ن وع پرس تش و عب ادت مس يحيان‬
‫نس بت ب ه ((عيس ى )) ب ا پرس تش يه ود نس بت ب ه پيشوايش ان تف اوت داش ته يكى واقع ا مس يح را‬
‫پس ر خ دا مى دانس ته و ديگ رى ب ه خ اطر اط اعت بى قي د و ش رط ب ه عن وان عب ادت ك ردن پيش وايان‬
‫مع رفى ش ده ان د ل ذا آي ه ف وق ن يز مي ان آن دو تف اوت قائ ل ش ده و حسابش ان را از هم ج دا‬
‫ا من دون هللا ))‪.‬‬ ‫انهم ارباب‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ذوا احب‬ ‫د‪(( :‬اتخ‬ ‫ت و مى گوي‬ ‫رده اس‬ ‫ك‬
‫س پس حض رت مس يح را ج دا ك رده مى گوي د‪(( :‬و المس يح ابن م ريم )) و اين نش ان مى ده د ك ه در‬
‫ود‪.‬‬ ‫ايت مى ش‬ ‫ا رع‬ ‫زه كاريه‬ ‫ه ري‬ ‫رآن هم‬ ‫يرات ق‬ ‫تعب‬
‫در پاي ان آي ه روى اين مس ئله تاءكي د مى كن د ك ه تم ام اين بش ر پرس تيها ب دعت و از مس ائل‬
‫س اختگى اس ت ((و هيچگ اه ب ه آنه ا دس تورى داده نش ده ك ه خ دايان متع دد ب راى خ ود انتخ اب‬
‫كنن د بلك ه ب ه آنه ا دس تور داده ش ده ك ه تنه ا ي ك معب ود را بپرس تند)) (و م ا ام روا اال‬
‫ليعبدوا الها واحدا)‪.‬‬

‫‪205‬‬
‫تفسير نمونه در ادامه درسي را ازين آيت شريف بيان ميدارد كه دانستن آن بسيارمهم ميباشد‬
‫‪(( :‬‬
‫ده‬ ‫ك درس آموزن‬ ‫ي‬
‫ق رآن مجي د در آي ه ف وق درس بس يار پ ر ارزش ى ب ه هم ه پ يروان خ ود مى ده د و يكى از‬
‫ع اليترين مف اهيم توحي د را ض من آن خ اطر نش ان مى س ازد‪ ،‬و مى گوي د‪ :‬هيچ مس لمانى حق‬
‫ن دارد اط اعت بى قي د و ش رط انس انى را بپ ذيرد‪ ،‬زي را اين ك ار مساويس ت ب ا پرس تش او‪ ،‬همه‬
‫اطاعته ا باي د در چه ار چوب ه اط اعت خ دا در آي د و پ يروى از دس تور انس انى ت ا آنج ا مج از‬
‫اس ت ك ه ب ا ق وانين خ دا مخ الفت نداش ته باش د اين انس ان ه ر كس و ه ر مق امى مى خواه د باش د‪.‬‬
‫زي را اط اعت بى قي د و ش رط مس اوى اس ت ب ا پرس تش ‪ ،‬و ش كلى اس ت از بت پرس تى و عب وديت ‪،‬‬
‫ام ا متاءس فانه مس لمانان ب ا فاص له گ رفتن از اين دس تور مهم اس المى و ب ر پ ا س اختن بته اى‬
‫انس انى گرفت ار تفرق ه ه ا و پراكن دگيها و اس تعمارها و اس تثمارها ش ده ان د و ت ا اين بتها‬
‫شكس ته نش ود و كن ار ن رود نباي د انتظ ار ب ر ط رف ش دن نابس امانيها را داش ته باش ند‪.‬‬
‫نگ‬ ‫رس‬ ‫ه در براب‬ ‫اهليت ك‬ ‫ان ج‬ ‫تيهاى زم‬ ‫تى از بت پرس‬ ‫ه بت پرس‬ ‫وال اين گون‬ ‫اص‬
‫و چ وب س جده مى كردن د خطرن اكتر اس ت زي را آن بته اى بى روح پرس تش‍ كنن دگان خ ويش را‬
‫هيچگ اه اس تعمار نمى كردن د‪ ،‬ام ا انس انهائى ك ه ب ه ش كل بت در مى آين د ب ر اث ر خودك امگى ‪،‬‬
‫پ يروان خ ود را ب ه زنج ير اس ارت مى كش ند و گرفت ار هم ه گون ه انحط اط و ب دبختى مى‬
‫د‪.‬‬ ‫گردانن‬
‫در س ومين آي ه م ورد بحث تش بيه ج البى ب راى تالش هاى مذبوحان ه و بى س رانجام يه ود و نص ارى‬
‫و ي ا هم ه مخالف ان اس الم ح تى مش ركان ك رده اس ت و مى گوي د‪ :‬اينه ا مى خواهن د ن ور خ دا را‬
‫ب ا ده ان خ ود خ اموش كنن د ولى خداون د اراده ك رده اس ت ك ه اين ن ور الهى را همچن ان گس ترده‬
‫ت ر و ك املتر س ازد‪ ،‬ت ا هم ه جه ان را ف را گ يرد‪ ،‬و تم ام جهاني ان از پرت و آن به ره گيرند‬
‫ه ر چن د ك افران را خوش ايند نباش د (يري دون ان يطفئ وا ن ور هللا ب افواههم و ي ابى هللا‬
‫افرون )‪.‬‬ ‫ره الك‬ ‫وك‬ ‫وره و ل‬ ‫اال ان يتم ن‬
‫رد‪:‬‬ ‫هك‬ ‫د توج‬ ‫ه باي‬ ‫د نكت‬ ‫ه چن‬ ‫اب‬ ‫در اينج‬
‫‪ - 1‬در اين آي ه آئين خ دا و ق رآن مجي د و تع اليم اس الم ب ه ن ور و روش نائى تش بيه ش ده و‬
‫مى دانيم ك ه ن ور سرچش مه حي ات و جنبش و نم و و آب ادى در روى زمين و منش ا ه ر گونه‬
‫ت‪.‬‬ ‫ائى اس‬ ‫زيب‬
‫اس الم ن يز آئي نى اس ت تح رك آف رين ك ه جامع ه انس انى را در مس ير تكامله ا ب ه پيش مى ب رد و‬
‫ت‪.‬‬ ‫ركت اس‬ ‫ير و ب‬ ‫رخ‬ ‫مه ه‬ ‫سرچش‬
‫تالش ها و كوشش هاى دش منان را ن يز ب ه دمي دن و ف وت ك ردن ب ا ده ان تش بيه ك رده اس ت و چه‬
‫ق در مض حك اس ت ك ه انس ان ن ور عظيمى همچ ون ن ور آفت اب را بخواه د ب ا پ ف ك ردن خ اموش كن د؟ و‬
‫ب راى مجس م ك ردن حق ارت تالش هاى آنه ا تعب يرى از اين رس اتر ب ه نظ ر نمى رس د و در واقع‬
‫ر اراده‬ ‫اتوان در براب‬ ‫وق ن‬ ‫ك مخل‬ ‫هاى ي‬ ‫كوشش‬
‫ود‪.‬‬ ‫دب‬ ‫ير از اين نخواه‬ ‫قغ‬ ‫اى ح‬ ‫درت بى انته‬ ‫ان و ق‬ ‫بى پاي‬
‫‪ - 2‬مس ئله خ اموش ك ردن ن ور خ دا در دو م ورد از ق رآن آم ده يكى آي ه ف وق و ديگ رى آي ه ‪ 8‬از‬
‫س وره ص ف و در ه ر دو م ورد ب ه عن وان انتق اد از تالش هاى دش منان اس الم ذك ر ش ده ولى در‬
‫مي ان اين دو آي ه مختص ر تف اوتى در تعب ير دي ده مى ش ود‪ ،‬در آي ه مح ل بحث يري دون ان‬
‫يطفئ وا ذك ر ش ده در ح الى ك ه در س وره ص ف يري دون ليطفئ وا آم ده اس ت و مس لما اين تف اوت در‬
‫ت‪.‬‬ ‫ه اى اس‬ ‫ه نكت‬ ‫اره ب‬ ‫ير اش‬ ‫تعب‬
‫راغب در مف ردات در توض يح تف اوت اين دو تعب ير مى گوي د‪ :‬آي ه نخس ت اش اره ب ه خ اموش ك ردن‬
‫بدون مقدمه است ولى در آيه دوم اشاره به خاموش كردن توام با توسل به مقدمات و اسباب ))‬

‫( َواَل يَ‪33‬أْ ُم َر ُك ْم أَ ْن تَتَّ ِخ‪ُ 33‬ذوا ْال َماَل ئِ َك‪ 33‬ةَ َوالنَّبِيِّينَ أَرْ بَابً‪33‬ا أَيَ‪33‬أْ ُم ُر ُك ْم بِ ْ‬
‫‪33‬ال ُك ْف ِر بَعْ‪َ 33‬د إِ ْذ أَ ْنتُ ْم ُم ْس‪33‬لِ ُمونَ ) آل‬
‫عمران ‪80/‬‬
‫هَّللا‬ ‫َ‬
‫ب تَ َعالَوْ ا إِلَى َكلِ َم ٍة َس َوا ٍء بَ ْينَنَا َوبَ ْينَ ُك ْم أاَّل نَ ْعبُ َد إِاَّل َ َواَل نُ ْش ِركَ بِ ِه َش ْيئًا َواَل يَتَّ ِخ َذ‬ ‫(قُلْ يَاأَ ْه َل ْال ِكتَا ِ‬
‫ضنَا بَ ْعضًا أَرْ بَابًا ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ فَإ ِ ْن ت ََولَّوْ ا فَقُولُوا ا ْشهَ ُدوا بِأَنَّا ُم ْسلِ ُمونَ ) آل عمران ‪64/‬‬ ‫بَ ْع ُ‬

‫‪206‬‬
‫شرح آيت شريف (إذا سألك عبادي عني)‬
‫ابن كثير درمورد إذا سالك عبادي عني ف‪33‬إني ق‪33‬ريب ميكوي‪33‬د ‪( :‬ق‪33‬ال ابن أبي ح‪33‬اتم‪:‬‬
‫حدثنا أبي حدثنا يحيى بن المغيرة أخبرنا جري‪33‬ر عن عب‪33‬دة بن أبي ب‪33‬رزة الس‪33‬ختياني‬
‫عن الصلت‪ 3‬بن حكيم بن معاوية بن حيدة القشيري عن أبيه عن جده أن أعرابيا قال‪:‬‬
‫يا رسول هللا صلى هللا عليك وسلم أقريب ربنا فنناجيه أم بعيد فنناديه؟ فس‪33‬كت الن‪33‬بي‬
‫صلى هللا عليه وسلم ف‪33‬أنزل هللا "وإذا س‪33‬ألك عب‪33‬ادي ع‪33‬ني ف‪33‬إني ق‪33‬ريب أجيب دع‪33‬وة‬
‫ال‪33‬داع إذا دع‪33‬اني فليس‪33‬تجيبوا لي وليؤمن‪33‬وا بي" إذا أم‪33‬رتهم أن ي‪33‬دعوني ف‪33‬دعوني‬
‫اس‪33‬تجبت ورواه ابن جري‪33‬ر عن محم‪33‬د بن حمي‪33‬د ال‪33‬رازي عن جري‪33‬ر ب‪33‬ه ورواه ابن‬
‫مردويه وأبو الشيخ األصبهاني من حديث محم‪33‬د بن أبي حمي‪33‬د عن جري‪33‬ر ب‪33‬ه وق‪33‬ال‬
‫عبد الرزاق‪ :‬أخبرن‪33‬ا جعف‪33‬ر بن س‪33‬ليمان عن ع‪33‬وف عن الحس‪33‬ن ق‪33‬ال س‪33‬أل أص‪33‬حاب‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم أين ربن‪33‬ا؟ ف‪33‬أنزل هللا ع‪33‬ز وج‪33‬ل "وإذا س‪33‬ألك عب‪33‬ادي‬
‫عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية وق‪33‬ال ابن ج‪33‬ريج عن عط‪33‬اء أن‪3‬ه‬
‫بلغه لما نزلت "وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" قال الناس لو نعلم أي ساعة ندعو؟‬
‫فنزلت "وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" وقال اإلمام‬
‫أحمد حدثنا عبد الوه‪33‬اب بن عب‪33‬د المجي‪33‬د الثقفي ح‪33‬دثنا خال‪33‬د الح‪33‬ذاء عن أبي عثم‪33‬ان‬
‫النهدي عن أبي موسى األشعري قال‪ :‬كن‪3‬ا م‪3‬ع رس‪3‬ول هللا ص‪3‬لى هللا علي‪3‬ه وس‪3‬لم في‬
‫غ‪33‬زوة فجعلن‪33‬ا ال نص‪33‬عد ش‪33‬رفا وال نعل‪33‬و ش‪33‬رفا وال نهب‪33‬ط وادي‪33‬ا إال رفعن‪33‬ا أص‪33‬واتنا‬
‫بالتكبير قال فدنا منا فقال "يا أيها الناس أربع‪33‬وا على أنفس‪33‬كم ف‪33‬إنكم ال ت‪33‬دعون أص‪33‬م‬
‫وال غائبا إنم‪3‬ا ت‪3‬دعون س‪3‬ميعا بص‪3‬يرا إن ال‪3‬ذي ت‪3‬دعون أق‪3‬رب إلى أح‪33‬دكم من عن‪3‬ق‬
‫راحلته يا عبدهللا بن قيس أال أعلمك كلمة من كنوز الجنة؟ ال حول وال ق‪33‬وة إال باهلل"‬
‫أخرج‪33‬اه في الص‪33‬حيحين وبقي‪33‬ة الجماع‪33‬ة من ح‪33‬ديث أبي عثم‪33‬ان النه‪33‬دي واس‪33‬مه‬
‫عبدالرحمن بن علي عنه بنحوه وقال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا سليمان بن داود حدثنا شعبة‬
‫حدثنا قتادة عن أنس رضي هللا عن‪3‬ه أن الن‪3‬بي ص‪3‬لى هللا علي‪3‬ه وس‪3‬لم ق‪3‬ال "يق‪3‬ول هللا‬
‫تعالى أنا عند ظن عبدي بي وأنا مع‪33‬ه إذا دع‪33‬اني" وق‪33‬ال اإلم‪33‬ام أحم‪33‬د أيض‪33‬ا‪ :‬ح‪33‬دثنا‬
‫علي بن إسحاق أنبأنا عبدهللا أنبأنا عبدالرحمن بن يزيد بن جابر ح‪33‬دثنا إس‪33‬ماعيل بن‬
‫عبيد هللا عن كريم‪3‬ة بنت ابن خش‪3‬خاش المزني‪3‬ة ق‪3‬الت‪ :‬ح‪3‬دثنا أب‪3‬و هري‪3‬رة أن‪3‬ه س‪3‬مع‬
‫رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم يق‪33‬ول "ق‪33‬ال هللا تع‪33‬الى أن‪33‬ا م‪33‬ع عب‪33‬دي م‪33‬ا ذك‪33‬رني‬
‫وتحركت بي شفتاه" "قلت" وه‪33‬ذا كقول‪33‬ه تع‪33‬الى "إن هللا م‪33‬ع ال‪33‬ذين اتق‪33‬وا وال‪33‬ذين هم‬
‫محسنون" وقوله لموسى وهارون عليهما السالم "إنني معكما أسمع وأرى" والمراد‬
‫من هذا أنه تعالى ال يخيب دعاء داع وال يشغله عنه شيء بل هو سميع ال‪33‬دعاء ففي‪33‬ه‬

‫‪207‬‬
‫ترغيب في الدعاء وأنه ال يضيع لديه كما قال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا يزي‪33‬د ح‪33‬دثنا رج‪33‬ل‬
‫أنه سمع أبا عثمان هو النهدي يحدث عن سلمان يعني الفارس‪3‬ي رض‪3‬ي هللا عن‪3‬ه عن‬
‫النبي صلى هللا عليه وسلم أنه قال "إن هللا تعالى ليستحيي أن يبس‪33‬ط العب‪33‬د إلي‪33‬ه يدي‪33‬ه‬
‫يسأله فيهما خيرا فيردهما خائبتين" ‪ -‬قال يزيد‪ :‬سموا لي هذا الرج‪33‬ل فق‪33‬الوا‪ :‬جعف‪33‬ر‬
‫بن ميمون ‪ -‬وقد رواه أبو داود والترم‪33‬ذي وابن ماج‪33‬ه من ح‪33‬ديث جعف‪33‬ر بن ميم‪33‬ون‬
‫صاحب األنباط به‪ :‬وقال الترمذي حسن غريب ورواه بعضهم ولم يرفعه قال الشيخ‬
‫الحافظ أبو الحجاج‪ 3‬المزي رحمه هللا في أطراف‪33‬ه‪ :‬وتابع‪33‬ه أب‪33‬و هم‪33‬ام ومحم‪33‬د بن أبي‬
‫الزبرقان عن سليمان التيمي عن أبي عثمان النه‪33‬دي ب‪33‬ه‪ :‬وق‪33‬ال اإلم‪33‬ام أحم‪33‬د أيض‪33‬ا‪:‬‬
‫حدثنا أبو عامر حدثنا علي بن أبي المتوكل الناجي عن أبي سعيد أن النبي ص‪33‬لى هللا‬
‫عليه وسلم قال "ما من مسلم يدعو هللا عز وجل بدعوة ليس فيها إثم وال قطيعة رحم‬
‫إال أعطاه هللا بها إحدى ثالث خصال إما أن يعجل له دعوته وإما أن ي‪33‬دخرها ل‪33‬ه في‬
‫األخرى وإما أن يصرف عنه من السوء مثلها" قالوا إذا نكثر ق‪33‬ال "هللا أك‪33‬ثر" وق‪33‬ال‬
‫عبدهللا ابن اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا إسحاق بن منص‪33‬ور الكوس‪33‬ج أنبأن‪33‬ا محم‪33‬د بن يوس‪33‬ف‬
‫ح‪33‬دثنا ابن ثوب‪33‬ان عن أبي‪33‬ه عن مكح‪33‬ول عن جب‪33‬ير بن نف‪33‬ير أن عب‪33‬ادة بن الص‪33‬امت‬
‫حدثهم أن النبي صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ق‪33‬ال "م‪33‬ا على ظه‪33‬ر األرض من رج‪33‬ل مس‪33‬لم‬
‫يدعو هللا عز وجل بدعوة إال آتاه هللا إياها أو كف عنه من السوء مثلها ما لم يدع بإثم‬
‫أو قطيعة رحم" ورواه الترمذي عن عبدهللا بن عب‪33‬دالرحمن ال‪33‬دارمي عن محم‪33‬د بن‬
‫يوسف الفريابي عن ابن ثوبان وهو عبدالرحمن بن ثابت بن ثوب‪33‬ان ب‪33‬ه وق‪33‬ال حس‪33‬ن‬
‫صحيح غريب من هذا الوجه وقال اإلمام مالك عن ابن ش‪33‬هاب عن أبي عبي‪33‬د م‪33‬ولى‬
‫ابن أزهر عن أبي هريرة‪ :‬أن رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "يستجاب ألح‪33‬دكم‬
‫ما لم يعجل يقول دعوت فلم يستجب لي" أخرجاه في الصحيحين من حديث مالك به‬
‫وهذا لف‪33‬ظ البخ‪33‬اري رحم‪33‬ه هللا وأثاب‪33‬ه الجن‪33‬ة وق‪33‬ال مس‪33‬لم في ص‪33‬حيحه‪ :‬ح‪33‬دثني أب‪33‬و‬
‫الط‪33‬اهر ح‪33‬دثنا ابن وهب أخ‪33‬برني معاوي‪33‬ة بن ص‪33‬الح عن ربيع‪33‬ة بن يزي‪33‬د عن أبي‬
‫إدريس الخوالني عن أبي هريرة عن النبي صلى هللا علي‪3‬ه وس‪33‬لم أن‪3‬ه ق‪3‬ال "ال ي‪33‬زال‬
‫يستجاب للعبد ما لم يدع بإثم أو قطيعة رحم ما لم يس‪33‬تعجل" قي‪33‬ل ي‪33‬ا رس‪33‬ول هللا وم‪33‬ا‬
‫االس‪33‬تعجال "ق‪33‬ال يق‪33‬ول ق‪33‬د دع‪33‬وت فلم أر يس‪33‬تجاب لي فيستحس‪33‬ر عن‪33‬د ذل‪33‬ك وي‪33‬دع‬
‫الدعاء" وقال اإلمام أحمد حدثنا عبد الص‪33‬مد ح‪33‬دثنا أب‪33‬و هالل عن قت‪33‬ادة عن أنس أن‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "ال يزال العبد بخير ما لم يستعجل" قالوا وكيف‬
‫يستعجل قال "يقول قد دعوت ربي فلم يستجب لي" وقال اإلمام أب‪33‬و جعف‪33‬ر الط‪33‬بري‬
‫في تفسيره‪ :‬حدثني يونس بن عبد األعلى حدثنا ابن وهب حدثني أبو صخر أن يزي‪33‬د‬
‫بن عبدهللا بن قسيط حدثه عن عروة بن الزبير عن عائشة رضي هللا عنها أنها ق‪33‬الت‬

‫‪208‬‬
‫ما من عبد مؤمن يدعو هللا بدعوة فتذهب حتى تعج‪33‬ل ل‪33‬ه في ال‪33‬دنيا أو ت‪33‬ؤخر ل‪33‬ه في‬
‫اآلخرة إذا لم يعجل أو يقنط قال عروة قلت يا أماه كيف عجلته وقنوطه؟ قالت يق‪33‬ول‬
‫سألت فلم أع‪3‬ط ودع‪3‬وت فلم أجب ق‪3‬ال ابن قس‪3‬يط وس‪3‬معت س‪3‬عيد بن المس‪3‬يب يق‪3‬ول‬
‫كقول عائشة سواء‪ :‬وقال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا حس‪33‬ن ح‪33‬دثنا ابن لهيع‪33‬ة ح‪33‬دثنا بك‪33‬ر بن‬
‫عم‪33‬رو عن أبي عب‪33‬دالرحمن الجيلي عن عبدهللا بن عم‪33‬رو أن رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا‬
‫عليه وسلم قال "القلوب‪ 3‬أوعية وبعض‪33‬ها أوعى من بعض ف‪33‬إذا س‪33‬ألتم هللا أيه‪33‬ا الن‪33‬اس‬
‫فاسألوه وأنتم موقنون باإلجابة فإنه ال يستجيب لعبد دعاه عن ظهر قلب غافل" وقال‬
‫ابن مردويه‪ :‬حدثنا محمد بن إسحاق عن أيوب حدثنا إسحاق بن إبراهيم بن أبي نافع‬
‫بن معد يكرب ببغداد حدثنا ابن أبي نافع بن معد يكرب قال‪ :‬كنت أنا وعائشة س‪33‬ألت‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم عن آية "أجيب دعوة الداع إذا دع‪33‬ان" ق‪33‬ال "ي‪33‬ا رب‬
‫مس‪33‬ألة عائش‪3‬ة" فهب‪3‬ط جبري‪3‬ل فق‪3‬ال "هللا يق‪33‬رؤك الس‪3‬الم ه‪33‬ذا عب‪33‬دي الص‪3‬الح بالني‪3‬ة‬
‫الصادقة وقلبه نقي يقول يا رب فأقول لبيك فأقضي حاجته" وهذا حديث غ‪33‬ريب من‬
‫ه‪33‬ذا الوج‪33‬ه وروى ابن مردوي‪33‬ه من ح‪33‬ديث الكل‪33‬بي عن أبي ص‪33‬الح عن ابن عب‪33‬اس‬
‫حدثني جابر بن عبدهللا أن النبي صلى هللا عليه وسلم ق‪33‬رأ "وإذا س‪33‬ألك عب‪33‬ادي ع‪33‬ني‬
‫فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية فقال رسول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‬
‫"اللهم أمرت بالدعاء وتوكلت باإلجابة لبيك اللهم لبي‪33‬ك لبي‪33‬ك ال ش‪33‬ريك ل‪33‬ك لبي‪33‬ك إن‬
‫الحمد والنعمة لك والملك ال شريك لك أشهد أنك فرد أحد ص‪33‬مد لم يل‪33‬د ولم يول‪33‬د ولم‬
‫يكن له كفوا أحد وأشهد أن وعدك حق ولقاءك حق والساعة آتي‪33‬ة ال ريب فيه‪33‬ا وأنت‬
‫تبعث من في القبور" وقال الحافظ أبو بكر البزار‪ :‬وحدثنا الحس‪33‬ن بن يح‪33‬يى األزدي‬
‫ومحمد بن يح‪33‬يى القطعي ق‪33‬اال‪ :‬ح‪33‬دثنا الحج‪33‬اج‪ 3‬بن منه‪33‬ال ح‪33‬دثنا ص‪33‬الح الم‪33‬زي عن‬
‫الحس‪33‬ن عن أنس عن الن‪33‬بي ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ق‪33‬ال "يق‪33‬ول هللا تع‪33‬الى ي‪33‬ا ابن آدم‬
‫واحدة لك وواحدة لي وواحدة فيما بيني وبين‪33‬ك فأم‪33‬ا ال‪33‬تي لي فتعب‪33‬دني ال تش‪33‬رك بي‬
‫شيئا وأما التي لك فما عملت من شيء أو من عم‪33‬ل وفيتك‪33‬ه وأم‪33‬ا ال‪33‬ذي بي‪33‬ني وبين‪33‬ك‬
‫فمنك الدعاء وعلي اإلجابة" وفي ذكره تعالى هذه اآلية الباعث‪33‬ة على ال‪33‬دعاء متخلل‪33‬ة‬
‫بين أحكام الصيام إرشاد إلى االجتهاد في الدعاء عند إكمال العدة بل وعند كل فط‪33‬ر‬
‫كما رواه اإلمام أبو داود الطيالسي في مس‪33‬نده ح‪33‬دثنا أب‪33‬و محم‪33‬د المليكي عن عم‪33‬رو‬
‫وهو ابن شعيب بن محم‪3‬د بن عبدهللا بن عم‪3‬رو عن أبي‪3‬ه عن ج‪3‬ده عبدهللا بن عم‪3‬رو‬
‫ق‪33‬ال‪ :‬س‪33‬معت رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم يق‪33‬ول "للص‪33‬ائم عن‪33‬د إفط‪33‬اره دع‪33‬وة‬
‫مستجابة" فكان عبدهللا بن عمرو إذا أفطر دع‪33‬ا أهل‪33‬ه وول‪33‬ده ودع‪33‬ا وق‪33‬ال أب‪33‬و عبدهللا‬
‫محمد بن يزيد بن ماجه في سننه‪ :‬حدثنا هشام بن عمار أخبرن‪33‬ا الولي‪33‬د بن مس‪33‬لم عن‬
‫إسحاق بن عبدهللا المدني عن عبيد هللا بن أبي مليكة عن عبدهللا بن عمرو ق‪33‬ال‪ :‬ق‪33‬ال‬

‫‪209‬‬
‫النبي صلى هللا عليه وسلم "إن للصائم عند فطره دعوة ما ترد" قال عبيد هللا بن أبي‬
‫مليك‪33‬ة‪ :‬س‪33‬معت عبدهللا بن عم‪33‬رو يق‪33‬ول إذا أفط‪33‬ر‪ :‬اللهم إني أس‪33‬ألك برحمت‪33‬ك ال‪33‬تي‬
‫وسعت كل شيء أن تغفر لي‪ .‬وفي مسند اإلمام أحمد وسنن الترمذي والنس‪33‬ائي وابن‬
‫ماجه عن أبي هريرة قال‪ :‬قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم "ثالثة ال ترد دعوتهم‬
‫اإلمام العادل والصائم حتى يفطر ودعوة المظلوم يرفعها هللا دون الغمام يوم القيام‪33‬ة‬
‫وتفتح لها أبواب السماء ويقول بعزتي ألنصرنك ولو بعد حين"‪).‬‬
‫قرطبي در تفسير إذا سألك عبادي عني ميكويد ‪( :‬المعنى وإذا سألوك عن المعبود‬
‫فأخبرهم أنه قريب يثيب على الطاعة ويجيب الداعي‪ ,‬ويعلم ما يفعله العبد من صوم‬
‫وصالة وغير ذلك‪ .‬واختلف في سبب نزولها; فقال مقاتل‪ :‬إن عمر رضي هّللا عنه‬
‫واقع امرأته بعد ما صلى العشاء فندم على ذلك وبكى; وجاء إلى رسول هّللا صلى‬
‫هّللا عليه وسلم فأخبره بذلك ورجع مغتما; وكان ذلك قبل نزول الرخصة; فنزلت‬
‫هذه اآلية‪" :‬إذا سألك عبادي عني فإني قريب"‪ .‬وقيل‪ :‬لما وجب عليهم في االبتداء‬
‫ترك األكل بعد النوم فأكل بعضهم ثم ندم; فنزلت هذه اآلية في قبول التوبة ونسخ‬
‫ذلك الحكم; على ما يأتي بيانه‪ .‬وروى الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس قال‪:‬‬
‫قالت اليهود كيف يسمع ربنا دعاءنا‪ ,‬وأنت تزعم أن بيننا وبين السماء خمسمائة‬
‫عام‪ ,‬وغلظ كل سماء مثل ذلك؟ فنزلت هذه اآلية‪ .‬وقال الحسن‪ :‬سببها أن قوما قالوا‬
‫للنبي صلى هّللا عليه وسلم‪ :‬أقريب ربنا فنناجيه‪ ,‬أم بعيد فنناديه؟ فنزلت‪ .‬وقال عطاء‬
‫وقتادة‪ :‬لما نزلت‪" :‬وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" [غافر‪ ]60 :‬قال قوم‪ :‬في أي‬
‫ساعة ندعوه؟ فنزلت‪).‬‬

‫اطاعت بىقيد و شرط از غير خدا‪ ،‬نوعى عبادت غير خداس ت‪« .‬م ا ام روا اال ّ ليعب دوا اله اً‬ ‫تفسير نور ميفرمايد ‪:‬‬
‫داً»‬ ‫واح‬
‫‪ -2‬انسانپرس تى ب ه ه ر ش كل‪ ،‬ش رك اس ت‪ .‬هيچ شخص يّتى نباي د بت ش ود‪« .‬اتّخ ذوا احب ارهم و رهب انهم اربابا‬
‫اللَّه»‬ ‫دون‬ ‫من‬
‫پيامبر معصوم كه همهى فك ر و ه دفش خداس ت‪ ،‬حس ابى ج دا از علم ا دارد‪ ،‬ل ذا ن ام مس يح جداگان ه مط رح‬ ‫ِ‬ ‫‪-3‬‬
‫يح»‬ ‫انهم‪ ...‬و المس‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ت‪« .‬احب‬ ‫ده اس‬ ‫ش‬
‫د و م رز داش ته باش د‪ .‬ه ر ن وع نظ ام‪ ،‬قطب‪ ،‬م راد‪ ،‬مرش د‪ ،‬اط اعت‬ ‫‪ -4‬عش قها‪ ،‬دوس تىها و اطاعته ا باي د ح ّ‬
‫تش كيالتى و ح زبى و‪ ،...‬اگ ر سرچش مهاش وحى و ام ر خ دا نباش د‪ ،‬ش رك اس ت‪« .‬اتّخ ذوا‪ ...‬ارباب ا من دون‬
‫اللَّه»‬
‫‪ - 5‬خط ر انح راف از توحي د ب ه ش رك‪ ،‬هميش ه و هم ه ج ا ب وده اس ت‪« .‬اتّخ ذوا‪ ...‬ارباب ا من دون اللَّه»‬
‫ق قانونگ ذارى دارد‪ .‬آن ان ك ه ق انون غيرخ دا را مىپذيرن د‪ ،‬از م دار اس الم‪ ،‬خارجن د‪.‬‬ ‫‪ -6‬تنه ا خداون د ح ّ‬
‫ا من دون اللَّه»‬ ‫انهم ارباب‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ذوا احب‬ ‫«اتّخ‬
‫‪ -7‬غل وّ و زي ادهروى درب ارهى انبي ا‪ ،‬پرس تش انبي ا و ي ا آن ان را فرزن د خ دا دانس تن‪ ،‬ش رك اس ت‪.‬‬
‫ما يشركون»‬‫«سبحانه ع ّ‬

‫‪210‬‬
‫؟ فنزلت‪).‬‬

‫مفهوم كلمه شهادت‬


‫و أشهد أن محمــدا عبــده و رسوله‬ ‫اشهد أن ال إلــه إال اهلل‬
‫شهادت ميدهم كه هيچ معبودي قابل پرستش نيست بجزاز ذات اهلل ( جل جالله ) وش!!هادت‬
‫ميدهم كه حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) بنده و فرستادهء اهلل ( جل جالله ) است ‪.‬‬
‫هرگاه انسان اين كلمه را بزبان مياورد ‪ ،‬الزم است مطالب ذيل را كه مفه!!وم اين كلمه را‬
‫بصورت دقيق واضح ميسازد به خاطر داشته و مطابق آن عمل نمايد ‪:‬‬
‫‪ --1‬فهميدن معناي ( اَشْهَــدُ – شهادت ميدهم ) ‪ :‬زماني انساني به يك محكمه ميرود ‪،‬‬
‫و يا در مجلسي در مقابل ديكران شهادت ميدهد كه من شاهد هستم كه اين كار انجام ش!!ده ‪،‬‬
‫بناء او درآينده ازين سخن خود مسؤول ميباشد ‪ ،‬و درصورت مخالفت مورد بازبرس قرار‬
‫ميكيرد ‪ ،‬انسان زماني كلمهء شهادت را ميخواند ‪ ،‬به باركاه الهي عهد مينمايد كه اهلل ( جل‬
‫!الف‬ ‫جالله ) متعال يكي است و محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) پيامبر خدا است ‪ ،‬هركاه مخ!‬
‫اين عهد خويش ‪ ،‬به عوض اهلل ( جل جالله ) انسان ويا كدام مخلوق ديكري را عبادت نمود‬
‫!ات را در‬ ‫!ليم كرديد ‪ ،‬و يا هم مخلوق!‬
‫!ران تس!‬ ‫‪ ،‬و يا احكام الهي را ترك نموده به حكم ديك!‬
‫عبادت اهلل ( جل جالله ) شريك نمود ‪ ،‬ودرهنكام مشكالت به عوض اهلل ( جل جالله ) از‬
‫ديكران كمك خواست ‪ ،‬وسر عاجزي را به آنان خم نمود ‪ ،‬تعهد خويش را شكستانده است ‪.‬‬
‫‪ —2‬دانستن مفهوم ( ال إله إال اهلل ) كه در درس سابق خوانديم ‪.‬‬
‫‪ – 3‬دانستن كلمه عبد ( بنده ) ‪ :‬هركاه اين كلمه را ميخوانيم ‪ ،‬وشهادت ميدهيم كه محمد‬
‫بندهء خدا است ‪ ،‬بناء الزم است كه مطابق اين شهادت حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم‬
‫) و يارانش را كه تمامي بنده كان اهلل ( جل جالله ) بودند ‪ ،‬از دايرهء بنده كي خارج ننماييم‬
‫!ال‬‫!وص ذات اهلل ( جل جالله ) متع!‬ ‫‪ ،‬براي حضرت محمد و يارانش صفاتي را كه مخص!‬
‫است قايل نكرديم ‪ ،‬بلكه هر كدام را مطابق وظيفه ء شان و جنانجه خود شان بيان نموده اند‬
‫‪ ،‬بشناسيم ‪.‬‬
‫در كتاب ابوالمنتهي ميكويد ‪ :‬بعد از آن امام اعظم اشاره نمود كه محمد ( ص!!لى اهلل عليه‬
‫وسلم ) بنده خداوند است ‪ ،‬به دو جيز داللت ميكند ‪:‬‬
‫اول ‪ :‬شرف دادن به حضرتش ( صلى اهلل عليه وسلم )‬

‫‪211‬‬
‫دوم ‪ :‬محافظت امتش از سخناني مثل سخنان نصارى كه كفتند ( عيسى بسرخداست )‬

‫زيرا زماني حضرت محمد صلى اهلل عليه وسلم به درجات عالي ومرتبه هاي بس!!ياربزرك‬
‫درمعراج رسيد ‪ ،‬خداوند متعال ( جل جالله ) براي پيامبرش وحي نمود كه اي محمد ! ترا‬
‫به جي مشرف سازم ؟‬
‫رسول اهلل ( صلى اهلل عليه وسلم ) كفت ‪ :‬مرا به نس!!بت دادن بن!!ده كي به ذات خ!!ودت‬
‫مشرف ساز‪.‬‬
‫خداوند متعال ( جل جالله ) اين آيت شريف را نازل نمود ‪( :‬سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْ!!دِهِ لَيْلًا‬
‫مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَ !هُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُ !وَ السَّ !مِيعُ‬
‫الْبَصِيرُ) األسراء ‪1/‬‬
‫حضرت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) فرمود ‪ ( :‬ال تطروني كما اط!ري عيسى بن م!ريم‬
‫!يار مبالغه نكنيد جنانجه‬ ‫!دح من بس!‬ ‫( عليه السالم ) وقولوا عبده ورسوله ) يعني در م!‬
‫نصراني ها درمدح عيسى عليه السالم مبالغه كردند او را بسرخدا كفتند وكافرش!!دند ‪ ،‬در‬
‫حق من بكويد كه او بنده ورسول خدا است ‪ ،‬تااينكه مثل آنها نش!!ويد ‪ .‬اب!!والمنتهي ص ‪:‬‬
‫‪. 53 -52‬‬
‫‪ -4‬مفهوم رسالت‪:‬‬
‫موضوع متعلق به اشهد أن محمدا عبده ورسوله ‪ ،‬تفس‪--‬ير‬
‫اين كثير ميكويد ‪:‬‬
‫! "الحمد هلل‬
‫وقد سمى اهلل رسوله صلى اهلل عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال‪:‬‬
‫! "وأنه لما قام عبداهلل يدعوه" "سبحان الذي أسرى بعبده‬‫الذي أنزل على عبده الكتاب"‬
‫!ده إلى‬‫!رائه به وأرش!‬ ‫ليال" فسماه عبدا عند إنزاله عليه وعند قيامه في الدعوة وإس!‬
‫القيام بالعبادة في أوقات يضيق صدره من تكذيب المخالفين حيث يق!!ول "ولقد نعلم‬
‫أنك يضيق صدرك بما يقولون فسبح بحمد ربك وكن من الساجدين واعبد ربك حتى‬
‫يأتيك اليقين" وقد حكى الرازي في تفسيره عن بعضهم أن مقام العبودية أشرف من‬
‫مقام الرسالة لكون العبادة تصدر من الخلق إلى الحق والرسالة من الحق إلى الخلق‬
‫!ذا الق!!ول خطأ‬ ‫قال وألن اهلل يتولى مصالح عبده والرسول يتولى مصالح أمته وه!‬
‫والتوجيه أيضا ضعيف ال حاصل له ولم يتعرض له ال!!رازي بتض!!عيف وال رد‪.‬‬
‫وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ثواب أو درء عقاب قالوا وهذا ليس بطائل‬
‫إذ مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف بتكاليف اهلل تعالى وهذا أيضا عن!!دهم‬
‫!ول‬ ‫!ذا يق!‬‫ضعيف بل العالي أن يعبد اهلل لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا وله!‬
‫!الة وقد رد‬ ‫! لبطلت الص!‬ ‫المصلي‪ :‬أصلي هلل ولو كان لتحصيل الثواب ودرء العقاب‬

‫‪212‬‬
‫ذلك عليهم آخرون وقالوا‪ :‬كون العبادة هلل عز وجل ال ين!!افي أن يطلب معها ثوابا‬
‫!اذ‬‫وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي‪ :‬أما إني ال أحسن دندنتك وال دندنة مع!‬
‫!لم "حولها‬‫!لى اهلل عليه وس!‬
‫!بي ص!‬ ‫إنما أسأل اهلل الجنة وأعوذ به من النار فقال الن!‬
‫ندندن"‪.‬‬
‫!ده"‬‫!رى بعب!‬‫در تفسير ( سبحان الذي أسرى بعبده ) ابن كثير ميكويد ‪" :‬الذي أس!‬
‫يعني محمدا صلى اهلل عليه وسلم‬
‫قرطبي ميكويد ‪ :‬ك قال العلماء‪ :‬لو كان للنبي صلى اهلل عليه وسلم اسم‬
‫أشرف منه لسماه به في تلك الحالة العلية‪ .‬وفي معناه أنشدوا‪:‬‬
‫يعرفه السامع والرائي‬ ‫يا قوم قلبي عند زهراء‬
‫فإنه أشرف أسمائي‬ ‫ال تدعني إال بيا عبدها‬
‫وقد تقدم‪ .‬قال القشيري‪ :‬لما رفعه اهلل تعالى إلى حضرته السنية‪ ,‬وأرق!!اه‬
‫! ألزمه اسم العبودية تواضعا لألمة‪.‬‬‫فوق الكواكب العلوية‪,‬‬
‫بحثي درموردـ انداد ( شريكان )‬
‫فَاَل تَجْ َعلُوا هَّلِل ِ أَندَادًا َوأَ ْنتُ ْم تَ ْعلَ ُمونَ ) البقرة ‪22/‬‬
‫تفسير قرطبي ميكويد ‪ :‬أي أكفاء وأمث‪33‬اال ونظ‪33‬راء واح‪33‬دها ن‪33‬د وك‪33‬ذلك ق‪33‬رأ محم‪33‬د بن الس‪33‬ميقع‬
‫"ندا"; قال الشاعر‪:‬‬
‫عنده الخير وما شاء فعل‬ ‫نحمد هللا وال ند له‬

‫وقال حسان‪:‬‬
‫فشركما لخيركما الفداء‬ ‫أتهجوه ولست له بند‬

‫ويقال‪ :‬ند ونديدة على المبالغة‪ ,‬قال لبيد‪:‬‬


‫وأجعل أقواما عموما عماعما‬ ‫ليكال يكون السندري نديدتي‬
‫وقال أبو عبي‪3‬دة "أن‪3‬دادا"‪ 3‬أض‪3‬دادا‪ .‬النح‪3‬اس‪" :‬أن‪3‬دادا"‪ 3‬مفع‪3‬ول أول‪ ,‬و "هلل" في موض‪3‬ع الث‪3‬اني‪.‬‬
‫الجوهري‪ :‬والند (بفتح النون)‪ :‬التل المرتفع في السماء‪ .‬والند من الطيب‬
‫ليس بعربي‪ .‬وند البعير يند ندا وندادا وندودا‪ :‬نفر وذهب على وجهه; ومنه ق‪33‬رأ بعض‪33‬هم "ي‪33‬وم‬
‫التناد"‪ .‬وندد به أي شهره وسمع به‪.‬‬
‫تفسير ابن كثير در تفسير انداد ميكويد ‪" :‬فال تجعلوا هلل أندادا وأنتم تعلم‪33‬ون" وفي الص‪3‬حيحين‬
‫عن ابن مسعود قال‪ :‬قلت يا رسول هللا أي ال‪33‬ذنب أعظم عن‪33‬د هللا؟ ق‪33‬ال "أن تجع‪33‬ل هلل ن‪33‬دا وه‪33‬و‬
‫خلقك" الحديث وكذا حديث معاذ "أتدري م‪33‬ا ح‪33‬ق هللا على عب‪33‬اده؟ أن يعب‪33‬دوه وال يش‪33‬ركوا ب‪33‬ه‬

‫‪213‬‬
‫شيئا" الحديث وفي الحديث اآلخر "ال يقول أحدكم ما شاء هللا وشاء فالن ولكن ليقل ما شاء هللا‬
‫ثم شاء فالن" وقال حماد بن سلمة حدثنا عبدالملك بن عمير عن ربعي بن خ‪33‬راش عن الطفي‪33‬ل‬
‫بن سخبرة أخي عائشة أم المؤمنين ألمها قال‪ :‬رأيت فيما ي‪3‬رى الن‪33‬ائم ك‪33‬أني أتيت على نف‪3‬ر من‬
‫اليهود فقلت من أنتم؟ قالوا‪ :‬نحن اليهود‪ .‬قلت‪ :‬إنكم ألنتم القوم لوال أنكم تقولون عزي‪33‬ر ابن هللا‪.‬‬
‫قالوا‪ :‬وإنكم ألنتم الق‪33‬وم ل‪33‬وال أنكم تقول‪33‬ون م‪33‬ا ش‪33‬اء هللا وش‪33‬اء محم‪33‬د ق‪33‬ال‪ :‬ثم م‪33‬ررت بنف‪33‬ر من‬
‫النصارى فقلت‪ :‬من أنتم قالوا‪ :‬نحن النصارى‪ .‬قلت‪ :‬إنكم ألنتم القوم لوال أنكم تقول‪33‬ون المس‪33‬يح‬
‫ابن هللا قالوا‪ :‬وإنكم ألنتم القوم لوال أنكم تقولون ما شاء هللا وشاء محمد‪ .‬فلما أص‪33‬بحت أخ‪33‬برت‬
‫بها من أخبرت ثم أتيت النبي صلى هللا عليه وسلم فأخبرته فقال "هل أخبرت بها أحدا؟ " قلت‪:‬‬
‫نعم‪ .‬فقام فحمد هللا وأثنى عليه ثم قال "أما بعد ف‪33‬إن طفيال رأى رؤي‪33‬ا أخ‪33‬بر به‪33‬ا من أخ‪33‬بر منكم‬
‫وإنكم قلتم كلمة كان يمنعني كذا وكذا أن أنهاكم عنها فال تقولوا م‪3‬ا ش‪3‬اء هللا وش‪3‬اء محم‪3‬د ولكن‬
‫قولوا ما شاء هللا وحده" هكذا رواه ابن مردويه في تفسير هذه اآلية من ح‪33‬ديث حم‪33‬اد بن س‪33‬لمة‬
‫به وأخرجه ابن ماجه من وجه آخر عن عب‪3‬دالملك بن عم‪3‬ير ب‪3‬ه بنح‪3‬وه وق‪3‬ال س‪3‬فيان بن س‪3‬عيد‬
‫الثوري عن األجلح بن عبدهللا الكندي عن يزيد بن األصم عن ابن عباس قال‪ :‬قال رج‪33‬ل للن‪33‬بي‬
‫صلى هللا عليه وآله وسلم ما شاء هللا وما شئت فقال "أجعلتني هلل ن‪33‬دا؟ ق‪33‬ل م‪33‬ا ش‪33‬اء هللا وح‪33‬ده"‪.‬‬
‫رواه ابن مردويه وأخرجه النسائي وابن ماجه من حديث عيسى بن يونس عن األجلح به وه‪33‬ذا‬
‫كله صيانة وحماي‪33‬ة لجن‪33‬اب التوحي‪33‬د وهللا أعلم‪ .‬وق‪33‬ال محم‪33‬د بن إس‪33‬حاق ح‪33‬دثني محم‪33‬د بن أبي‬
‫محمد عن عكرمة أو سعيد بن جبير عن ابن عباس قال‪ :‬ق‪33‬ال هللا تع‪33‬الى ي‪33‬ا أيه‪33‬ا الن‪33‬اس اعب‪33‬دوا‬
‫ربكم للفريقين جميعا من الكفار والمنافقين أي وح‪33‬دوا ربكم ال‪33‬ذي خلقكم وال‪33‬ذين من قبلكم وب‪33‬ه‬
‫عن ابن عباس فال تجعلوا هلل أندادا وأنتم تعلمون أي ال تش‪33‬ركوا باهلل غ‪33‬يره من األن‪33‬داد ال‪33‬تي ال‬
‫تنفع وال تضر وأنتم تعلم‪33‬ون أن‪33‬ه ال رب لكم ي‪33‬رزقكم غ‪33‬يره وق‪33‬د علمتم إن ال‪33‬ذي ي‪33‬دعوكم إلي‪33‬ه‬
‫الرسول صلى هللا عليه وسلم من التوحيد هو الحق الذي ال شك فيه‪ .‬وهكذا قال قت‪33‬ادة وق‪33‬ال ابن‬
‫أبي حاتم‪ :‬حدثنا أحمد بن عمرو بن أبي عاصم حدثنا أبي عمرو ح‪33‬دثنا أبي الض‪33‬حاك بن مخل‪33‬د‬
‫أبو عاصم حدثنا شبيب بن بشر حدثنا عكرمة عن ابن عباس في قول هللا عز وج‪33‬ل فال تجعل‪33‬وا‬
‫هلل أندادا وقال األنداد هو الشرك أخفى من دبيب النمل على صفاة سواء في ظلمة الليل وه‪33‬وان‬
‫يقول وهللا وحياتك يا فالن وحياتي ويقول لوال كلبة هذا ألتانا اللصوص البارحة ولوال البط في‬
‫الدار ألتى اللصوص‪ .‬وقول الرجل لصاحبه ما شاء هللا وشئت وقول الرج‪3‬ل ل‪3‬وال هللا وفالن ال‬
‫تجعل فيه فالن هذا كله به شرك‪ .‬وفي الحديث أن رجال قال لرسول هللا صلى هللا عليه وسلم ما‬
‫شاء هللا وشئت ق‪33‬ال "أجعلت‪33‬ني هلل ن‪33‬دا" وفي الح‪33‬ديث اآلخ‪33‬ر "نعم الق‪33‬وم أنتم ل‪33‬وال أنكم تن‪33‬ددون‬
‫تقولون ما شاء هللا وشاء فالن"‪ .‬قال أبو العالية‪ :‬فال تجعلوا هلل أندادا أي عدالء ش‪33‬ركاء‪ .‬وهك‪33‬ذا‬
‫قال الربيع بن أنس وقتادة والسدي وأبو مالك وإسماعيل بن أبي خالد وق‪33‬ال مجاه‪33‬د فال تجعل‪33‬وا‬
‫هلل أندادا وأنتم تعلمون قال‪ :‬تعلمون أنه إله واحد في التوراة واإلنجيل‪" .‬ذك‪33‬ر ح‪33‬ديث في مع‪33‬نى‬
‫هذه اآلية الكريمة" قال اإلمام أحمد حدثنا عفان حدثنا أبو خلف موسى بن خلف وك‪33‬ان يع‪33‬د من‬
‫البدالء حدثنا يحيى بن أبي كثير عن زيد بن سالم عن جده ممطور عن الح‪33‬ارث األش‪33‬عري أن‬
‫نبي هللا صلى هللا عليه وسلم قال "إن هللا عز وج‪33‬ل أم‪33‬ر يح‪33‬يى بن زكري‪33‬ا علي‪33‬ه الس‪33‬الم بخمس‬
‫كلمات أن يعمل بهن وأن ي‪33‬أمر ب‪33‬ني إس‪33‬رائيل أن يعمل‪33‬وا بهن وأن‪33‬ه ك‪33‬اد أن يبطئ به‪33‬ا فق‪3‬ال ل‪33‬ه‬

‫‪214‬‬
‫عيسى عليه السالم‪ :‬إنك قد أمرت بخمس كلمات أن تعمل بهن وتأمر ب‪33‬نى إس‪33‬رائيل أن يعمل‪33‬وا‬
‫بهن فإما أن تبلغهن وإما أن أبلغهن فقال‪ :‬ي‪33‬ا أخي إني أخش‪33‬ى إن س‪33‬بقتني أن أع‪33‬ذب أو يخس‪33‬ف‬
‫بي‪ .‬قال‪ :‬فجمع يحيى بن زكريا ب‪33‬ني إس‪33‬رائيل في بيت المق‪33‬دس ح‪33‬تى امتأل المس‪33‬جد فقع‪33‬د على‬
‫الشرف فحمد هللا وأث‪33‬نى علي‪33‬ه ثم ق‪33‬ال إن هللا أم‪33‬رنى بخمس كلم‪33‬ات أن أعم‪33‬ل بهن وآم‪33‬ركم أن‬
‫تعملوا بهن أو لهن أن تعبدوا هللا وال تشركوا به شيئا فإن مثل ذلك كمثل رجل اشترى عبدا من‬
‫خالص ماله بورق أو ذهب فجعل يعمل ويؤدي غلته إلى غير سيده فأيكم يسره أن يك‪33‬ون عب‪33‬ده‬
‫كذلك وأن هللا خلقكم ورزقكم فاعبدوه وال تش‪33‬ركوا ب‪33‬ه ش‪33‬يئا وأم‪33‬ركم بالص‪33‬الة ف‪33‬إن هللا ينص‪33‬ب‬
‫وجهه لوجه عبده ما لم يلتفت فإذا صليتم فال تلتفوا وأمركم بالصيام فإن مثل ذل‪33‬ك كمث‪33‬ل رج‪33‬ل‬
‫معه صرة من مسك في عصابة كلهم يجد ريح المسك وإن خلوف فم الصائم أطيب عند هللا من‬
‫ريح المسك وأمركم بالص‪33‬دقة ف‪33‬إن مث‪33‬ل ذل‪33‬ك كمث‪33‬ل رج‪33‬ل أس‪33‬ره الع‪33‬دو فش‪33‬دوا يدي‪33‬ه إلى عنق‪33‬ه‬
‫وقدموه ليضربوا عنقه‪ .‬وقال لهم‪ :‬هل لكم أن أفتدي نفسي منكم فجعل يفتدي نفسه منهم بالقلي‪33‬ل‬
‫والكثير حتى فك نفسه وأمركم بذكر هللا كثيرا وإن مثل ذلك كمثل رجل طلبه العدو س‪33‬راعا في‬
‫أثره فأتى حصنا حصينا فتحصن فيه وإن العبد أحصن ما يكون من الشيطان إذا ك‪33‬ان في ذك‪33‬ر‬
‫هللا" قال‪ :‬وقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم "وأن‪33‬ا آم‪33‬ركم بخمس هللا أم‪33‬رني بهن‪ :‬الجماع‪33‬ة‬
‫والسمع والطاعة والهجرة والجهاد في سبيل هللا فإنه من خرج من الجماعة قي‪33‬د ش‪33‬بر فق‪33‬د خل‪33‬ع‬
‫ربقة اإلسالم من عنقه إال أن يراجع ومن دعا ب‪33‬دعوى جاهلي‪33‬ة فه‪33‬و من ج‪33‬ثي جهنم" ق‪33‬الوا‪ :‬ي‪33‬ا‬
‫رس‪33‬ول هللا وإن ص‪33‬ام وص‪33‬لى‪ .‬فق‪33‬ال "وإن ص‪33‬لى وص‪33‬ام وزعم أن‪33‬ه مس‪33‬لم ف‪33‬ادعوا المس‪33‬لمين‬
‫بأسمائهم على ما سماهم هللا عز وجل المسلمين المؤمنين عباد هللا" هذا ح‪33‬ديث حس‪33‬ن والش‪33‬اهد‬
‫منه في هذه اآلية قوله "وإن هللا خلقكم ورزقكم فاعبدوه وال تشركوا به شيئا" وه‪33‬ذه اآلي‪33‬ة دال‪33‬ة‬
‫على توحيده تعالى بالعب‪3‬ادة وح‪33‬ده ال ش‪3‬ريك ل‪3‬ه وق‪33‬د اس‪3‬تدل ب‪3‬ه كث‪33‬ير من المفس‪33‬رين ك‪3‬الرازي‬
‫وغ‪33‬يره على وج‪33‬ود الص‪33‬انع تع‪33‬الى وهي دال‪33‬ة على ذل‪33‬ك بطري‪33‬ق األولى ف‪33‬إن من تأم‪33‬ل ه‪33‬ذه‬
‫الموج‪33‬ودات الس‪33‬فلية والعلوي‪33‬ة واختالف أش‪33‬كالها وألوانه‪33‬ا وطباعه‪33‬ا ومنافعه‪33‬ا ووض‪33‬عها في‬
‫مواضع النفع بها محكم‪3‬ة علم ق‪3‬درة خالقه‪3‬ا وحكمت‪3‬ه وعلم‪3‬ه وإتقان‪3‬ه وعظيم س‪3‬لطانه كم‪3‬ا ق‪3‬ال‬
‫بعض األعراب وقد سئل ما الدليل على وجود الرب تعالى؟ فقال‪ :‬يا سبحان هللا إن البع‪33‬ر لي‪33‬دل‬
‫على البعير وإن أثر األقدام لت‪33‬دل على المس‪33‬ير فس‪33‬ماء ذات أب‪33‬راج وأرض ذات فج‪33‬اج‪ .‬وبح‪33‬ار‬
‫ذات أم‪3‬واج؟ أال ي‪3‬دل ذل‪3‬ك على وج‪3‬ود اللطي‪3‬ف الخب‪3‬ير؟‪ .‬وحكى ال‪3‬رازي عن اإلم‪3‬ام مال‪3‬ك أن‬
‫الرشيد سأله عن ذلك فاس‪33‬تدل ل‪3‬ه ب‪3‬اختالف اللغ‪3‬ات واألص‪3‬وات‪ 3‬والنغم‪3‬ات وعن أبي حنيف‪3‬ة أن‬
‫بعض الزنادقة سألوه عن وجود الباري تعالى فقال لهم‪ :‬دعوني فإني مفكر في أمر ق‪33‬د أخ‪33‬برت‬
‫عنه ذكروا لي أن سفينة في البحر موقرة فيها أن‪33‬واع من المت‪33‬اجر وليس به‪33‬ا أح‪33‬د يحرس‪33‬ها وال‬
‫يسوقها وهي مع ذلك تذهب وتجيء وتسير بنفسها وتخترق األمواج العظام حتى تتخلص منه‪33‬ا‬
‫وتسير حيث شاءت بنفسها من غ‪3‬ير أن يس‪3‬وقها أح‪3‬د‪ .‬فق‪3‬الوا ه‪3‬ذا ش‪3‬يء ال يقول‪3‬ه عاق‪3‬ل‪ .‬فق‪3‬ال‪:‬‬
‫ويحكم هذه الموج‪33‬ودات بم‪33‬ا فيه‪33‬ا من الع‪33‬الم العل‪33‬وي والس‪33‬فلي وم‪33‬ا اش‪33‬تملت علي‪33‬ه من األش‪33‬ياء‬
‫المحكمة ليس لها صانع‪ .‬فبهت القوم ورجعوا إلى الحق وأسلموا على يدي‪33‬ه وعن الش‪33‬افعي أن‪33‬ه‬
‫سئل عن وجود الصانع فقال‪ :‬هذا ورق التوت طعمه واحد تأكل‪33‬ه ال‪33‬دود فيخ‪33‬رج من‪33‬ه اإلبريس‪33‬م‬
‫وتأكله النحل فيخرج منه العسل وتأكله الشاة والبقر واألنعام فتلقيه بعرا وروث‪33‬ا وتأكل‪33‬ه الظب‪33‬اء‬

‫‪215‬‬
‫فيخرج منها المسك وهو شيء واحد وعن اإلمام أحمد بن حنبل أنه سئل عن ذل‪33‬ك فق‪3‬ال‪ :‬هاهن‪3‬ا‬
‫حصن حصين أملس ليس له باب وال منفذ ظاهره كالفض‪33‬ة البيض‪33‬اء وباطن‪33‬ه كال‪33‬ذهب اإلبري‪33‬ز‬
‫فبينا هو كذلك إذ انصدع جداره فخرج منه حيوان سميع بص‪33‬ير ذو ش‪33‬كل حس‪33‬ن وص‪33‬وت مليح‬
‫يعني بذلك البيضة إذا خرج منها الدجاجة وسئل أبو نواس عن ذلك فأنشد‪:‬‬
‫إلى آثار ما صنع المليك‬ ‫تأمل في نبات األرض وانظر‬
‫بأحداق هي الذهب السبيك‬ ‫عيـون من لجين شاخصـــات‬
‫بأن هللا ليـس له شـريك‬ ‫على قضب الزبرجد شاهدات‬
‫وقال ابن المعتز‪:‬‬
‫أم كيف يجحده الجاحـد‬ ‫فيا عجبا كيف يعصى اإلله‬
‫تــدل على أنه واحــد‬ ‫وفي كل شـــــيء له آية‬
‫وقال آخرون من تأم‪3‬ل ه‪3‬ذه الس‪3‬ماوات في ارتفاعه‪3‬ا واتس‪3‬اعها وم‪3‬ا فيه‪3‬ا من الك‪3‬واكب الكب‪3‬ار‬
‫والصغار النيرة من السيارة ومن الثوابت وشاهدها كي‪33‬ف ت‪33‬دور م‪33‬ع الفل‪33‬ك العظيم في ك‪33‬ل ي‪33‬وم‬
‫وليلة دويرة ولها في أنفسها س‪33‬ير يخص‪33‬ها ونظ‪33‬ر إلى البح‪33‬ار المكتنف‪33‬ة لألرض من ك‪33‬ل ج‪33‬انب‬
‫والجبال الموضوعة في األرض لتقر ويسكن ساكنوها م‪33‬ع اختالف أش‪33‬كالها وألوانه‪33‬ا كم‪33‬ا ق‪33‬ال‬
‫تعالى "ومن الجب‪3‬ال ج‪3‬دد بيض وحم‪3‬ر مختل‪3‬ف ألوانه‪3‬ا وغ‪3‬رابيب س‪3‬ود ومن الن‪3‬اس وال‪3‬دواب‬
‫واألنعام مختلف ألوانه كذلك إنما يخشى هللا من عباده العلماء" وكذلك هذه األنهار السارحة من‬
‫قطر إلى قطر للمنافع وما ذرأ في األرض من الحيوانات المتنوع‪33‬ة والنب‪33‬ات المختل‪33‬ف الطع‪33‬وم‬
‫واألراييج واألشكال واأللوان مع اتحاد طبيعة التربة والماء استدل على وجود الصانع وقدرت‪33‬ه‬
‫العظيمة وحكمته ورحمته بخلقه ولطفه بهم وإحسانه إليهم وبره بهم ال إله غيره وال رب س‪33‬واه‬
‫عليه توكلت وإليه أنيب واآليات في القرآن الدالة على هذا المقام كثيرة جدا‪).‬‬

‫‪3‬رى‬ ‫اس َم ْن يَتَّ ِخ ُذ ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ أَندَادًا يُ ِحبُّونَهُ ْم َكحُبِّ هَّللا ِ َوالَّ ِذينَ آ َمنُوا أَ َش ُّد ُحبًّ‪33‬ا هَّلِل ِ َولَ‪33‬وْ يَ‪َ 3‬‬ ‫( َو ِم ْن النَّ ِ‬
‫ب) البقرة‪165/‬‬ ‫اب أَ َّن ْالقُ َّوةَ هَّلِل ِ َج ِميعًا َوأَ َّن هَّللا َ َش ِدي ُد ْال َع َذا ِ‬
‫الَّ ِذينَ ظَلَ ُموا إِ ْذ يَ َروْ نَ ْال َع َذ َ‬
‫ار) ابراهيم ‪30/‬‬ ‫ير ُك ْم إِلَى النَّ ِ‬ ‫ص َ‬ ‫ُضلُّوا ع َْن َسبِيلِ ِه قُلْ تَ َمتَّعُوا فَإ ِ َّن َم ِ‬ ‫( َو َج َعلُوا هَّلِل ِ أَندَادًا لِي ِ‬
‫ار إِ ْذ تَأْ ُمرُونَنَا أَ ْن نَ ْكفُ ‪َ 3‬ر بِاهَّلل ِ َونَجْ َع‪َ 3‬ل‬ ‫ال الَّ ِذينَ ا ْستُضْ ِعفُوا لِلَّ ِذينَ ا ْستَ ْكبَرُوا بَلْ َم ْك ُر اللَّي ِْل َوالنَّهَ ِ‬ ‫( َوقَ َ‬
‫َاق الَّ ِذينَ َكفَرُوا هَلْ يُجْ زَ وْ نَ إِاَّل‬ ‫اب َو َج َع ْلنَا اأْل َ ْغاَل َل فِي أَ ْعن ِ‬ ‫لَهُ أَندَادًا َوأَ َسرُّ وا النَّدَا َمةَ لَ َّما َرأَوْ ا ْال َع َذ َ‬
‫َما َكانُوا يَ ْع َملُونَ ) سبا‪33/‬‬
‫( َوإِ َذا َمسَّ اإْل ِ ْن َسانَ ضُرٌّ َدعَا َربَّهُ ُمنِيبًا إِلَ ْي ِه ثُ َّم إِ َذا َخ َّولَهُ نِ ْع َمةً ِم ْنهُ ن َِس َي َما َكانَ يَ ْد ُعو إِلَ ْي ِه ِم ْن قَ ْب ُل‬
‫ار) الزمر‪8/‬‬ ‫ب النَّ ِ‬ ‫ك ِم ْن أَصْ َحا ِ‬ ‫ض َّل ع َْن َسبِيلِ ِه قُلْ تَ َمتَّ ْع بِ ُك ْف ِركَ قَلِياًل إِنَّ َ‬ ‫َو َج َع َل هَّلِل ِ أَ ْندَادًا لِيُ ِ‬
‫ك َربُّ ْال َعالَ ِمينَ ) فصلت‬ ‫ض ِفي يَوْ َم ْي ِن َوتَجْ َعلُونَ لَهُ أَندَادًا َذلِ َ‬ ‫ق اأْل َرْ َ‬ ‫(قُلْ أَئِنَّ ُك ْم لَتَ ْكفُرُونَ بِالَّ ِذي خَ لَ َ‬
‫‪9/‬‬

‫‪216‬‬
‫نظريات دانشمندان اسالم در تفسير اين آيت ‪:‬‬
‫(إِنَّهُ ْم َكانُوا إِ َذا قِي َل لَهُ ْم اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ يَ ْستَ ْكبِرُونَ ) الصافات ‪35/‬‬
‫فَا ْعلَ ْم أَنَّهُ اَل إِلَهَ إِاَّل هَّللا ُ ) محمد‪19/‬‬

‫دوكلمه ( عبد ) ( دعا ) درقرآن‬


‫س َواَل لِ ْلقَ َم ِر َو ْ‬
‫اس ‪ُ 3‬ج ُدوا هَّلِل ِ الَّ ِذي خَ لَقَه َُّن‬ ‫َو ِم ْن آيَاتِ ِه اللَّ ْي ُل َوالنَّهَا ُر َوال َّش ْمسُ َو ْالقَ َم ُر اَل تَ ْس ُج ُدوا لِل َّش ْم ِ‬
‫إِ ْن ُك ْنتُ ْم إِيَّاهُ تَ ْعبُ ُدونَ ) فصلت ‪37/‬‬
‫خَلفِ ِه ْم أَاَّل تَ ْعبُ ُدوا إِاَّل هَّللا َ) فصلت ‪14/‬‬ ‫(إِ ْذ َجا َء ْتهُ ْم الرُّ ُس ُل ِم ْن بَ ْي ِن أَ ْي ِدي ِه ْم َو ِم ْن ْ‬
‫ت أَ ْن أُ ْس‪3‬لِ َم‬‫‪3‬ات ِم ْن َربِّي َوأُ ِم‪3‬رْ ُ‬ ‫ون هَّللا ِ لَ َّما َجا َءنِي ْالبَيِّنَ‪ُ 3‬‬ ‫يت أَ ْن أَ ْعبُ َد الَّ ِذينَ تَ ْد ُعونَ ِم ْن ُد ِ‬ ‫(قُلْ إِنِّي نُ ِه ُ‬
‫لِ َربِّ ْال َعالَ ِمينَ ) غافر‪66/‬‬
‫‪3‬رينَ )‬ ‫ال َربُّ ُك ْم ا ْد ُع‪33‬ونِي أَ ْس‪3‬تَ ِجبْ لَ ُك ْم إِ َّن الَّ ِذينَ يَ ْس‪3‬تَ ْكبِرُونَ ع َْن ِعبَ‪33‬ا َدتِي َس‪3‬يَ ْد ُخلُونَ َجهَنَّ َم دَا ِخ‪ِ 3‬‬ ‫( َوقَ َ‬
‫غافر‪60/‬‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫( َوالَّ ِذينَ اجْ تَنَبُوا الطا ُغوتَ أ ْن يَ ْعبُ ُدوهَا َوأنَابُوا إِلَى ِ لَهُ ْم البُ ْش َرى فَبَ ِّشرْ ِعبَا ِدي) الزمر‪17/‬‬
‫هَّللا‬ ‫َّ‬
‫ين) يونس ‪60/‬‬ ‫(أَلَ ْم أَ ْعهَ ْد إِلَ ْي ُك ْم يَابَنِي آ َد َم أَ ْن اَل تَ ْعبُ ُدوا ال َّش ْيطَانَ إِنَّهُ لَ ُك ْم َع ُد ٌّو ُمبِ ٌ‬
‫ك أَ ْنتَ َولِيُّنَا ِم ْن ُدونِ ِه ْم بَلْ َكانُوا يَ ْعبُ ُدونَ ْال ِج َّن أَ ْكثَ ُرهُ ْم بِ ِه ْم ُم ْؤ ِمنُونَ )سبا‪41/‬‬ ‫(قَالُوا ُس ْب َحانَ َ‬
‫إِنَّ َما تَ ْعبُ ُدونَ ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ أَوْ ثَانًا َوت َْخلُقُونَ إِ ْف ًكا إِ َّن الَّ ِذينَ تَ ْعبُ ُدونَ ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ اَل يَ ْملِ ُكونَ لَ ُك ْم ِر ْزقً‪33‬ا‬
‫ق َوا ْعبُ ُدوهُ َوا ْش ُكرُوا لَهُ إِلَ ْي ِه تُرْ َجعُونَ ) العنكبوت‪17/‬‬ ‫ْ‬
‫الرِّز َ‬ ‫فَا ْبتَ ُغوا ِع ْن َد هَّللا ِ‬
‫ير)غافر‪12/‬‬ ‫( َذلِ ُك ْم بِأَنَّهُ إِ َذا ُد ِع َي هَّللا ُ َوحْ َدهُ َكفَرْ تُ ْم َوإِ ْن يُ ْش َر ْك بِ ِه تُ ْؤ ِمنُوا فَ ْال ُح ْك ُم هَّلِل ِ ْال َعلِ ِّي ْال َكبِ ِ‬

‫نظر علماي اسالم در مورد واسطه قرار دادن مخلوقات‬

‫‪217‬‬
‫مشركان قريش عادت داشتند كه مجسمه انسانها را به شكل تصاوير ومجسمه ه‪33‬اي س‪33‬اخته ‪،‬‬
‫وآنانرا واسطه ب‪33‬راي حص‪33‬ول رض‪33‬ايت خداون‪33‬د بيش ميكردن‪33‬د ‪ ،‬آن‪33‬ان ميكفتن‪33‬د ك‪33‬ه م‪33‬ا بس‪33‬يار‬
‫كناهكار هستيم ‪ ،‬و با اين كناه وروسياكي نميتوانيم مستقيما به خداوند دعا كنيم بلك‪33‬ه اين بته‪33‬ا‬
‫كه شخصيت هاي عالي بودند وبه دربار خداوند بسيار مقرب ونزديك هستند آنانرا ما وس‪33‬يله‬
‫ساخته تا خداوند ما را ببخشد ‪ ،‬حضرت بيامبر اين نظر آنانرا نظ‪33‬ر مش‪33‬ركانه بي‪33‬ان داش‪33‬ت و‬
‫ِّين ْال َخ‪ 3‬الِصُ َوالَّ ِذينَ‬
‫آنانرا از ين كار منع نمود ‪ ،‬خداوند متعال در م‪33‬ورد ميكوي‪33‬د ‪( :‬أَاَل هَّلِل ِ ال‪3‬د ُ‬
‫اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪3‬ا َء َم‪3‬ا نَ ْعبُ‪ُ 3‬دهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَ‪3‬ا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َم‪3‬ا هُ ْم فِي‪ِ 3‬ه‬
‫يَ ْختَلِفُونَ إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّار ) اگاه باشيد كه دين خالص ب‪33‬راي خداون‪33‬د اس‪33‬ت ‪،‬‬
‫آنانيكه بغيراز خداوند ديـگران را اولياء ( دوستان ) كرفته اند ‪ ،‬وميكويند ‪ :‬ما آن‪33‬انرا عب‪33‬ادت‬
‫نميكنيم مكر براي اينكه آنان ما را ب‪33‬ه خداون‪33‬د نزدي‪33‬ك س‪33‬ازد ‪ ،‬خداون‪33‬د در م‪33‬ورد اين اختالف‬
‫شان حكم خواهد نم‪33‬ود ‪ ،‬وخداون‪33‬د هيچ دروغك‪33‬وي ك‪33‬افر را دوس‪33‬ت ن‪33‬دارد ‪ .‬آين آيت ش‪33‬ريف‬
‫عملكرد قريشيان را بسيار بد دانسته و براي شان گفت كه شما ميگوييد كه ما هللا ( جل جالله‬
‫) را عبادت ميكنيم ولي اين بتان را براي نزديكي به خداوند واس‪33‬طه ووس‪33‬يله ق‪33‬رار مي‪33‬دهيم ‪،‬‬
‫اين عمل كرد شما يك دروغ و كفر ميباشد ‪ ،‬زيرا اين كار ش‪33‬ما مخ‪33‬الف عقتي‪33‬ده توحي‪33‬د وخ‪33‬دا‬
‫برستي است ‪.‬‬
‫قرطبي ميگويد ‪ :‬حضرت قت‪3‬اده كفت ‪ :‬هرگ‪3‬اه ب‪33‬ه ايش‪3‬ان كفت‪3‬ه ميش‪33‬د ك‪3‬ه ك‪33‬ه پروردگ‪33‬ار ت‪3‬ان‬
‫كيست ‪ ،‬خالق تان كيست ‪ ،‬آسمانها ‪ ،‬زمين را كي خل‪33‬ق نم‪33‬وده ؟ وكي از آس‪33‬مان آب را ف‪33‬رو‬
‫ميرود ؟ ميكفتـــند ‪ :‬اللــه ( جل جالله )‬
‫وقتي برايشان كفته ميشد كه ‪ :‬بس جرا اين بتان را عبادت ميكنيد ؟‬
‫ميكفتند ‪ :‬تا ما را به خداوند نزديك سازد ‪ ،‬و براي ما در نزد خداوند شفاعت كنند ‪.‬‬
‫الكلبي ميكويد ‪ :‬جواب اين سخن در سوره األحقاف ( فَلوال نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا‬
‫قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫ابن كثير ميگويد ‪ :‬قتادة والسدي ومالك از حضرت زيد بن أس‪33‬لم وابن زيد روايت ميكنن‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫"إال ليقربونا إلى هللا زلفى" به معناي شفاعت كردن ب‪3‬راي م‪3‬ا ‪ ،‬و م‪3‬ا را ب‪3‬ه ن‪3‬زد خ‪3‬دا نزدي‪3‬ك‬
‫ساختن است‬
‫ابن كثير ميكويد ‪ :‬اين سخن مشركان در تمامي زمانه هاست ‪ ،‬ولي تمامي بي‪33‬امبران ب‪33‬ه ض‪33‬د‬
‫اين عقيده ومنه نمودن مردم ازين فكر برخواستند ‪ ،‬وبه يكتا برستي و يكانگي خداون‪33‬د ايش‪33‬ان‬
‫را دعوت نمودند ‪ ،‬وبرايشان گفتند ك‪33‬ه اين س‪33‬خناني اس‪33‬ت ك‪33‬ه مش‪33‬ركان ب‪33‬راي خ‪33‬ود اخ‪33‬تراع‬
‫نموده اند ‪ ،‬خداوند به جنين اعمال اجازه ن‪33‬داده ‪ ،‬وب‪33‬ه آن رض‪33‬ايت نداش‪33‬ته بلك‪33‬ه آن‪33‬را ب‪33‬د تلقي‬
‫نم‪3‬وده و آن‪3‬انرا ازين ك‪3‬ار من‪3‬ع نم‪3‬وده اس‪3‬ت ‪( .‬ولق‪3‬د بعثن‪3‬ا في ك‪3‬ل أم‪3‬ة رس‪3‬وال أن أعب‪3‬دوا هللا‬
‫واجتنبوا الطاغوت) مادر هر ام‪33‬تي بي‪33‬امبري فرس‪33‬تاديم ك‪33‬ه هللا را عب‪33‬ادت كني‪33‬د واز ط‪33‬اغوت‬
‫ببرهيزيد (وما أرس‪33‬لنا من قبل‪33‬ك من رس‪33‬ول إال ن‪33‬وحي إلي‪33‬ه أن‪33‬ه ال إل‪33‬ه إال أن‪33‬ا فاعب‪33‬دون ) هيچ‬
‫بيامبري را قبل از تو نفرستاديم مكر اينكه برايشان وحي فرستاديم كه هيچ معب‪33‬ودي بغ‪33‬ير از‬

‫‪218‬‬
‫من نيست ‪ ،‬بس صرف مرا عبادت كنيد ‪ " .‬ابن کثیر عالوه میکند ‪ :‬خداوند خ‪33‬بر داده اس‪33‬ت‬
‫كه تمامي فرشته ها خواه درآسمانها‬
‫هستند ويا از جمله مالئكه هاي مقرب همه بنده هاي خداوند ب‪33‬وده ‪ ،‬نميتوانن‪33‬د ش‪33‬فاعت كس‪33‬ي‬
‫را بدون اجازه ء ورضايت خداوند بكنند ‪ ،‬فرش‪3‬ته ك‪33‬ان مث‪3‬ل والي ه‪3‬اي باش‪3‬اهان نيس‪33‬تند ك‪33‬ه‬
‫بدون اجازه بادشاه خواه رضايت داشته باشد يا نداشته باشد شفاعت ميكنند‬
‫(إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار) هللا تعالي دروغكويان و نعمت فراموشانرا هدايت نميكند‬
‫‪.‬‬
‫در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميگويد ‪:‬‬
‫در تفسير ابن كثيبر ميگويد ‪:‬‬
‫از محمد بسر قيس كفت ‪ :‬يغوث ويعوق ونسر سه شخص نيكوكار وازجمله اولياء هللا در‬
‫فاصله زمني بين حضرت آدم ونوح ( عليهما السالم ) بودند ‪ ،‬ويكتعداد از بيرواني داش‪33‬تند ‪،‬‬
‫وقتي وفات نمودند ‪ ،‬بيروان شان كفتند ‪ :‬اكر تصوير ها و مجسمه هاي اينان را داشته باشيم‬
‫در وقت ديدن به آنان عالقمندي ما به عبادت بيشتر ميش‪33‬ود ‪ ،‬تص‪33‬اوير آن‪33‬ان را كش‪33‬يده بيش‬
‫خود نكهداشتند ‪ ،‬وقتي آنها مردند ‪ ،‬شيطان به نزد اوالد هاي شان آمده وكفت ك‪33‬ه ب‪3‬دران ت‪3‬ان‬
‫آنها را عبادت ميكردند ‪ ،‬واز آنها در باريدن باران كمك ميخواس‪33‬تند و ب‪33‬ه اين ش‪33‬كل آن‪33‬ان اين‬
‫بت ها ومجسمه ها را عبادت كردند ‪.‬‬
‫يعقوب بس‪33‬ر أبي المطهر ميكوي‪33‬د ك‪33‬ه أبي جعفر نم‪33‬از ميخوان‪33‬د و كس‪33‬انيكه درمجلس نشس‪33‬ته‬
‫بودند ا بن المهلب را ياد كردند ‪ ،‬او هنكامي از نمازش فارغ شد كفت كه ابن مهلب در جايي‬
‫كشته شد كه در آنجا مردم به غير از خداوند انس‪33‬ان را عب‪33‬ادت كردن‪33‬د ‪ ،‬كفت ‪ :‬شخص‪33‬ي در‬
‫آنجا بود كه بسيار انسان نيك وصالح بود كه درميان مرد م بسيار محب‪33‬وب ب‪33‬ود ‪ ،‬وهنكاميك‪33‬ه‬
‫وفات نمود همه در اطراف قبر او در شهر باب‪33‬ل جم‪33‬ع ش‪33‬ده و نال‪33‬ه وفري‪33‬اد مينمودن‪33‬د ‪ ،‬ج‪33‬ون‬
‫شيطان اين حادثه را مشاهده نمود ‪ ،‬در شكل انس‪33‬اني آم‪33‬ده برايش‪33‬ان كفت ‪ :‬آي‪33‬ا ميخواهي‪33‬د ك‪33‬ه‬
‫تصاوير اين شخص را براي تان ترسيم نمايم ‪ ،‬شما آنرا در مجالس تان بكذاريد ‪ ،‬وهروق‪33‬تي‬
‫او را بياد داشته باشيد كفتند ‪ :‬بلي‬
‫شيطان ب‪33‬راي آن‪33‬ان اين ك‪33‬ار را ك‪33‬رد ‪ ،‬ب‪33‬از برايش‪33‬ان كفت ‪ :‬آي‪33‬ا ميخواهي‪33‬د ك‪33‬ه مجس‪33‬مه ء اين‬
‫شخص را براي هركدام تان بسازم تا در خانه هاي ت‪33‬ان كذاش‪33‬ته ‪ ،‬واو را بي‪33‬اد داش‪33‬ته باش‪33‬د ‪،‬‬
‫كفتند ‪ :‬بلي‬
‫شيطان برايشان مجسمه هاي اين شخص را ساخت ‪ ،‬و زماني اوالد ه‪33‬اي ش‪33‬ان اين مجس‪33‬مه‬
‫ها را درخانه هاي خويش بعد از بدران يافتند به عبادت آنان برداختن‪33‬د ‪ .‬بن‪33‬اء اين هم‪33‬ان ب‪33‬تي‬
‫بود كه بنام ( ود ) عبادت گرديد ‪.‬‬
‫َ‬ ‫َّ‬
‫تفسير نمونهـ اين آيت شريف را جنين تفسير نموده است ‪َ ( :‬وال ِذينَ اتَّ َخ‪ُ 3‬ذوا ِم ْن ُدونِ ‪ِ 3‬ه أوْ لِيَ‪33‬ا َء‬
‫َما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَ ِّربُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى ) ‪:‬‬
‫( كسانى كه غير از خدا را اولياى خود پذيرفته اند و دليلشان اين است كه اينها را نمى پرستيم مگر به‬
‫خاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند‪ ،‬خداوند روز قيامت ميان آنها در آنچه اختالف داش‪--‬تند داورى‬
‫مى كند و آنجا است كه فساد و تباهى اعمال و افكارشان بر همگان آشكار مى شود ‪.‬‬

‫‪219‬‬
‫‪-‬ركان كه در روز‬ ‫مولف تفسير نمونه در ادامه ميكويد ‪ :‬اين آيه در حقيقت تهديدى است قاطع براى مش‪-‬‬
‫قيامت كه روز برطرف شدن اختالفات و آشكار شدن حقائق است در ميان آنها داورى مى كند‪ ،‬و آن‪--‬ان‬
‫را به كيفر اعمالشان مى رساند‪ ،‬عالوه بر اينكه در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مى شوند‪.‬‬
‫در اينجا منطق بت پرستان به روشنى بيان شده است ‪.‬‬
‫توضيح اينكه ‪:‬‬
‫بعضى معتقدند يكى از سرچشمه هاى بت پرستى اين است كه گروهى به زعم خود ذات پ‪--‬اك خداوند را‬
‫بزرگتر از آن مى دانستند كه عقل و فكر ما به آن راه يابد‬
‫‪-‬رار دهيم ‪،‬‬
‫‪-‬ويش ق‪-‬‬ ‫و بر اين اساس او را منزه از اين مى دانستند كه ما مستقيما او را مورد عبادت خ‪-‬‬
‫بنابراين بايد به كسانى روى آوريم كه ربوبيت و تدبير اين عالم از سوى خداوند بر عهده آنها گ‪--‬ذارده‬
‫شده است ‪ ،‬و آنها را واسطه ميان خود و او قرار دهيم ‪.‬‬
‫‪-‬ان‬‫‪-‬د‪ ،‬آنها هم‪-‬‬
‫آنها را به عنوان ((ارباب )) و خدايان بپذيريم و پرستش كنيم تا ما را به خدا نزديك كنن‪-‬‬
‫فرشتگان و جن و به طور كلى وجودات مقدس عالمند‪.‬‬
‫سپس از آنجا كه دسترسى به اين مقدسين نيز امكان پذير نبود تمثال و سمبلى براى آنها مى ساختند و‬
‫آنها را پرستش مى كردند‪ ،‬و اينها همان بتها بودند‪ ،‬و چون ميان اين تمثالها و وجود مقدسين يك نوع‬
‫وحدت قائل بودند بتها را نيز ((ارباب )) و خدايان خود مى پنداشتند‪.‬‬
‫به اين ترتيب خدايان در نزد آنها همان موجودات ممكنى بودند كه از سوى خداوند عالم آفري‪--‬ده ش‪--‬ده‬
‫بودند‪ ،‬و به زعم آنها مقربان درگاه حق و اداره كنندگان امور جهان به امر پروردگار بودند‪ ،‬و خ‪--‬دا را‬
‫‪-‬تر كسى از‬‫رب االرباب (خداى خدايان ) مى دانستند كه خالق و آفريدگار عالم هستى است ‪ ،‬و گرنه كم‪-‬‬
‫بت پرستان معتقد بود كه اين بتهاى سنگى و چوبى و يا حتى خدايان پندارى آنها يعنى فرشتگان و جن‬
‫و مانند آن خالق و آفريدگار اين جهان مى باشد‪.‬‬
‫البته بت پرستى سرچشمه هاى ديگرى نيز دارد از جمله اينكه احترام فوق العاده به انبي‪--‬اء و نيك‪--‬ان‬
‫‪-‬ان اين‬‫‪-‬د‪ ،‬و با گذشت زم‪-‬‬ ‫‪-‬رار دهن‪-‬‬ ‫گاهى سبب مى شد كه تمثال آنها را بعد از مرگشان مورد احترام ق‪-‬‬
‫‪-‬اءله‬‫‪-‬د‪ ،‬و به همين علت مس‪-‬‬ ‫‪-‬تش مى ش‪-‬‬ ‫تمثالها جنبه استقاللى پيدا كرده ‪ ،‬و احترام نيز تبديل به پرس‪-‬‬
‫مجسمه سازى در اسالم شديدا نهى شده است ‪.‬‬
‫اين امر نيز در تواريخ آمده است كه عرب جاهلى به خاطر احترام ف‪--‬وق الع‪--‬اده اى كه ب‪--‬راى كعبه و‬
‫سرزمين مكه قائل بود گاهى قطعات سنگى از آنجا را با خود به نقاط ديگر مى برد و مورد احترام و كم‬
‫كم پرستش‍ قرار مى داد‪.‬‬
‫و در هر حال اينها منافاتى با آنچه در داستان ((عمرو بن لحى )) نقل شده ندارد كه او به هنگام س‪--‬فر‬
‫به شام صحنه هائى از بت پرستى را مشاهده كرد و براى اولين بار بتى را با خ‪--‬ود از آنجا به حج‪--‬از‬
‫‪-‬اى بت‬ ‫‪-‬تيم يكى از ريشه ه‪-‬‬ ‫‪-‬را كه هر يك از آنچه گف‪-‬‬ ‫آورد‪ ،‬و پرستش بتان از آن زمان معمول شد‪ ،‬چ‪-‬‬
‫پرستى را بيان مى كند و انگيزه شاميان در پرستش بتها نيز از همين امور يا مانند آن سرچش‪--‬مه مى‬
‫گرفت ‪.‬‬
‫اما در هر صورت اينها همه اوهام و خياالت بى اساسى بود كه از مغزهاى ناتوان تراوش مى ك‪--‬رد‪ ،‬و‬
‫مردم را از جاده اصيل خداشناسى منحرف مى ساخت ‪.‬‬
‫صاحب تفسير نمونــه ميكويد ‪ :‬قرآن مجيد مخصوصا روى اين نكته تاءكيد مى كند كه انسان ب‪--‬دون‬
‫‪-‬اجت بطلبد‬‫هيچ واسطه اى مى تواند با خداى خود تماس گيرد‪ ،‬با او سخن گويد‪ ،‬راز و ني‪-‬از كن‪-‬د‪ ،‬ح‪-‬‬
‫تقاضاى عفو و توبه كند‪ ،‬اينها همه از آن او و در اختيار و قدرت او است ‪.‬‬

‫‪220‬‬
‫سوره ((حمد)) بيانگر اين واقعيت است چرا كه بندگان با خواندن اين سوره به طور مداوم در نمازهاى‬
‫‪-‬طه اى از‬‫روزانه مستقيما با پروردگار خود ارتباط برقرار مى كنند‪ ،‬او را مى خوانند و بدون هيچ واس‪-‬‬
‫او تقاضا مى كنند و حاجات خويش را مى طلبند‪.‬‬
‫طرز استغفار و توبه در برنامه هاى اسالمى و همچنين هر گونه تقاضا از خداوند ب‪-‬زرگ كه دعاه‪-‬اى‬
‫‪-‬ائل قائل‬
‫‪-‬طه اى در اين مس‪-‬‬ ‫ماءثوره ما مملو از آن است همگى نشان مى دهد كه اسالم هيچگونه واس‪-‬‬
‫نشده است و اين همان حقيقت توحيد است ‪.‬‬
‫حتى مساءله شفاعت و توسل به اولياء اهلل نيز مقيد به اذن پروردگار و اجازه او است و تاءكيدى است‬
‫بر همان مساءله توحيد‪.‬‬
‫و بايد هم چنين رابطه اى برقرار باشد‪ ،‬چرا كه او به ما از خود ما نزديك‪--‬تر است ‪ ،‬چنانكه ق‪--‬رآن مى‬
‫‪-‬تريم ))! (ق ‪ )16 -‬و‬ ‫‪-‬ردن او نزديك‪-‬‬ ‫گويد‪ :‬و نحن اقرب اليه من حبل الوريد‪(( :‬ما به انسان از رگ گ‪-‬‬
‫اعلموا ان اهلل يحول بين المرء و قلبه ‪(( :‬بدانيد خداوند ميان انسان و دل او ق‪--‬رار دارد))! (انف‪--‬ال ‪-‬‬
‫‪.)24‬‬
‫با اين حال نه او از ما دور است ‪ ،‬و نه ما از او دوريم ‪ ،‬تا نيازى به واسطه باشد‪ ،‬او از هر كس ديگر‬
‫به ما نزديكتر است ‪ ،‬در همه جا حضور دارد‪ ،‬و در درون قلب ما جاى او است ‪.‬‬
‫بنابراين پرستش واسطه ها‪ ،‬خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند‪ ،‬و خواه پرستش بتهاى سنگى و‬
‫چوبى ‪ ،‬يك عمل بى اساس و دروغين است ‪ ،‬به عالوه كفران نعمتهاى پروردگار محسوب مى ش‪--‬ود‪،‬‬
‫چرا كه بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه اين موجودات بى جان يا سراپا نياز‪.‬‬
‫لذا در پايان آيه مى گويد‪ :‬خداوند كسى را كه دروغگو و كفران كننده است هرگز ه‪--‬دايت نمى كند (ان‬
‫اهلل ال يهدى من هو كاذب كفار)‬
‫نه هدايت به راه مستقيم در اين جهان ‪ ،‬نه به سوى بهشت در جهان ديگر چرا كه خود مقدمات بس‪--‬ته‬
‫شدن درهاى هدايت را فراهم ساخته است ‪ ،‬زيرا خداوند فيض هدايتش را به زمينه هائى مى فرستد كه‬
‫اليق و آماده پذيرش آنند‪ ،‬نه دلهائى كه آگاهانه هر گونه آمادگى را در خود نابود كرده اند‪).‬‬

‫تفسير الميزان ميكويد ‪ ( :‬و الذين اتخذوا من دونه اولياء ما نعب‪--‬دهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي ‪ ...‬در‬
‫‪-‬انها محيط‬ ‫سابق گفتيم كه مسلک وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراک انس‪-‬‬
‫بر او شود‪ ،‬نه عقلش ميتواند او را درک كند و نه وهم و حسش‪ .‬پس او منزه از آن است كه ما‪ ،‬روى‬
‫‪-‬وييم‬‫عبادت را متوجه او كنيم‪ .‬ناگزير واجب ميشود كه از راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب ج‪-‬‬
‫و مقربين درگاه او همان كسانياند كه خداى تعالي تدبير شوون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده‪ .‬ما‬
‫‪-‬ان‬‫‪-‬دانيم و به سويش‪-‬‬ ‫بايد آنان را ارباب خود بگيريم‪ ،‬نه خداى تعالي را‪ .‬سپس همانها را معبود خود ب‪-‬‬
‫تقرب بجوييم تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند‪ ،‬و ما را به درگاه او نزديک سازند‪ .‬و اين آلهه و‬
‫ارباب عبارتند از مالئكه و جن و قديسين از بشر‪ ،‬اينها ارباب و آلهه حقيقي ما هس‪--‬تند‪ .‬و اما اين بتها‬
‫‪-‬ود اين‬
‫‪-‬تي خ‪-‬‬ ‫كه در بتكده ها و معابد نصب ميكنند‪ ،‬تمثالهايي از آن ارباب و آلهه هستند‪ ،‬نه اينكه راس‪-‬‬
‫‪-‬ود‬‫‪-‬ته‪ ،‬خ‪-‬‬ ‫بتها خدا باشند‪ .‬چيزى كه هست عوام آنها بسا ميشود كه بين بتها و ارباب آنها فرق نگذاش‪-‬‬
‫بتها را هم ميپرستند همان طور كه ارباب و آلهه را ميپرستند‪ .‬عرب جاهليت هم اين ط‪--‬ور بودن‪--‬د‪ .‬و‬
‫‪ -‬و كواكب كه آنها نيز بته‪--‬اى ارواح‬ ‫همچنين عوامهاى صابئين‪ .‬بسا ميشود كه فرقي بين بتهاى كواكب‬
‫موكل بر آنها هستند‪ ،‬و بين ارواح كه ارباب و آلهه حقيقي نزد خواص صابئين هستند‪ ،‬فرقي نميگذارند‬
‫‪-‬د‪،‬‬
‫‪ .‬به هر حال پس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند‪ ،‬و اين ارباب موجوداتي ممكن و مخلوقن‪-‬‬
‫چيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود ميداند موكل بر تدبير عالم كرده و‬
‫‪-‬ير از خلق‬ ‫‪-‬بحان به غ‪-‬‬ ‫هر يک را بر حسب مقام و منزلتي كه دارد ماموريتي داده‪ .‬و اما خود خداى س‪-‬‬

‫‪221‬‬
‫كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد‪ ،‬و او رب ارباب و اله آلهه است‪ .‬حال كه اين مع‪--‬اني را متوجه‬
‫شدى ميتواني بفهمي كه منظور از آيه مورد بحث كه ميفرمايد ‪ :‬و الذين اتخذوا من دونه اولياء چيست‬
‫؟ منظور همين وثنيت است كه قائلند غير از خدا اربابي دگر هستند‪ ،‬كه امور عالم را تدبير ميكنند‪،‬‬

‫ربوبيت و تدبير منسوب به ايشان است‪ ،‬نه منسوب به خداى تعالي‪ .‬پس در نظر وثنيت اين ارب‪--‬اب‬
‫مدبر امور هستند‪ ،‬نتيجهاش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارباب خاضع شد و آنها را عبادت‬
‫كرد تا ما را از منافعي برخوردار و بالها و ضررها را دفع كنند‪ .‬و حتي بايد از اينها تشكر كرد ‪ ،‬چون‬
‫‪-‬اء اين است كه‬ ‫‪-‬اذ اولي‪-‬‬ ‫كارها همه به دست آنان است‪ ،‬نه به دست خدا‪ .‬پس معلوم شد كه مراد از اتخ‪-‬‬
‫مشركين به غير از خدا اربابي ميگيرند‪ ،‬و خالصه ميخواهيم بگوييم واليت و ربوبيت ق‪--‬ريب المع‪--‬ني‬
‫هستند‪ ،‬چون رب به معناى مالک مدبر است و ولي به معناى مالک تدبير و يا متصدى تدبير اس‪--‬ت‪ .‬و‬
‫به همين جهت دنبال كلمه اوليا مساله عبادت را ذكر كرده و فرموده ‪ :‬ما نعبدهم اال ليقربونا‪ .‬بنابراين‪،‬‬
‫‪-‬د‪ .‬و‬
‫‪-‬بر آن جمله ان اهلل يحكم ‪ ...‬ميباش‪-‬‬ ‫كلمه الذين در جمله و الذين اتخذوا من دونه اولياء مبتدا و خ‪-‬‬
‫مراد از الذين مشركين است كه قائل به ربوبيت شركا و الوهيت آنها هستند‪ ،‬و براى خ‪--‬دا رب‪--‬وبيت و‬
‫الوهيتي قائل نيستند‪ ،‬مگر عوام آنها‪ ،‬كه معتقدند خدا هم با ارباب در معبوديت شريک است‪ .‬و جمله ما‬
‫نعبدهم ا ليقربونا الي اهلل زلفي تفسيرى است براى معناى اتخاذ اوليا به جاى خدا‪ .‬و اين جمله حك‪--‬ايت‬
‫كالم مشركين است و يا به تقدير قول است كه در اين صورت تقدير آن يقولون ما نعب‪--‬دهم ‪ ...‬اس‪--‬ت‪،‬‬
‫يعني ميگويند ما شركاء را نميپرستيم مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمي به سوى خدا نزديک كنن‪--‬د‪.‬‬
‫‪-‬اميم از اين جهت است كه‬ ‫‪-‬ان مين‪-‬‬‫پس مشركين از خدا به سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركش‪-‬‬
‫مشركين براى خدا شريک قائل شده اند‪ ،‬يعني غير خدا را ارباب و آلهه عالم خواندهاند‪ ،‬و خدا را رب و‬
‫اله آن ارباب و آلهه ناميده اند‪ ).‬ختم سخنان تفسير الميزان ‪.‬‬

‫تفسير نور ميكويد ‪:‬‬


‫( بتپرستان گمان مىكردند انسان نمىتواند مستقيمًا با خدا ارتباط برقرار كند و ني‪--‬از به واس‪--‬طههاى‬
‫مقدّس دارد‪ ،‬لذا براى مقدّسين تمثالى مىساختند كه به مرور زم‪--‬ان اين س‪--‬مبلها به ص‪--‬ورت بت در‬
‫آمد‪) .‬‬

‫در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) تفسير ابن كثير ميگويد ‪:‬‬
‫قرأ السبعة والجمهور بتشديد الياء من "إياك" وق‪33‬رأ عم‪33‬رو بن فاي‪33‬د بتخفيفه‪33‬ا م‪33‬ع الكس‪33‬ر وهي‬
‫قراءة شاذة مردودة ألن إيا ضوء الشمس وقرأ بعضهم "إياك" بفتح الهمزة وتشديد الي‪33‬اء وق‪33‬رأ‬
‫بعضهم هياك بالهاء بدل الهمزة كما قال الشاعر‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن تراحبت‬
‫ونس‪33‬تعين بفتح الن‪33‬ون أول الكلم‪33‬ة في ق‪33‬راءة الجمي‪33‬ع س‪33‬وى يح‪33‬يى بن وث‪33‬اب واألعمش فإنهم‪33‬ا‬
‫كسراها وهي لغة بني أس‪3‬د وربيع‪3‬ة وب‪3‬ني تميم والعب‪3‬ادة في اللغ‪3‬ة من ال‪3‬ذل يق‪3‬ال طري‪3‬ق معب‪3‬د‬
‫وبعير معبد أي مذلل وفي الشرع عبارة عما يجم‪3‬ع كم‪33‬ال المحب‪3‬ة والخض‪3‬وع والخ‪3‬وف‪ .‬وق‪33‬دم‬
‫المفعول وهو إياك وكرر لالهتمام والحصر أي ال نعبد إال إياك وال نتوكل إال علي‪33‬ك وه‪33‬ذا ه‪33‬و‬
‫كمال الطاعة‪ .‬والدين كله يرجع إلى هذين المعنيين‪ .‬وهذا كم‪33‬ا ق‪33‬ال بعض الس‪33‬لف الفاتح‪33‬ة س‪33‬ر‬

‫‪222‬‬
‫القرآن وسرها هذه الكلمة "إياك نعبد وإياك نستعين" فاألول تبرؤ من الشرك والثاني ت‪33‬برؤ من‬
‫الحول والقوة والتفويض إلى هللا عز وجل وهذا المعنى في غير آية من القرآن كما قال تع‪33‬الى‪:‬‬
‫"فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعمل‪33‬ون" "ق‪3‬ل ه‪33‬و ال‪33‬رحمن آمن‪33‬ا ب‪3‬ه وعلي‪33‬ه توكلن‪33‬ا"‬
‫"رب المشرق والمغرب ال إله إال ه‪33‬و فاتخ‪33‬ذه وكيال" وك‪33‬ذلك ه‪33‬ذه اآلي‪33‬ة الكريم‪33‬ة "إي‪33‬اك نعب‪33‬د‬
‫وإياك نستعين" وتحول الكالم من الغيبة إلى المواجه‪3‬ة بك‪3‬اف الخط‪3‬اب وه‪3‬و مناس‪3‬بة ألن‪3‬ه لم‪3‬ا‬
‫أثنى على هللا فكانه اقترب وحضر بين يدي هللا تعالى فلهذا ق‪33‬ال‪" :‬إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك نس‪33‬تعين"‬
‫وفي هذا دليل على أن أول السورة خبر من هللا تعالى بالثناء على نفسه الكريمة بجميل ص‪33‬فاته‬
‫الحسنى وإرشاد لعباده بأن يثنوا عليه بذلك ولهذا ال تصح صالة من لم يقل ذلك وهو قادر عليه‬
‫كما جاء في الصحيحين عن عبادة بن الصامت قال‪ :‬قال رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم "ال‬
‫صالة لمن لم يقرأ بفاتحة الكتاب"‪ .‬وفي صحيح مسلم من ح‪33‬ديث العالء بن عب‪33‬دالرحمن م‪33‬ولى‬
‫الحرقة عن أبيه عن أبي هريره عن رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم "يق‪33‬ول هللا تع‪33‬الى قس‪33‬مت‬
‫الصالة بيني وبين عبدي نصفين فنص‪33‬فها لي ونص‪33‬فها لعب‪33‬دي ولعب‪33‬دي م‪33‬ا س‪33‬أل إذا ق‪33‬ال العب‪33‬د‬
‫"الحمد هلل رب العالمين" قال هللا حمدني عبدي وإذا قال "الرحمن ال‪33‬رحيم" ق‪33‬ال هللا أث‪33‬نى علي‬
‫عبدي فإذا قال‪" :‬مالك يوم الدين" قال هللا مجدني عبدي وإذا ق‪3‬ال "إي‪3‬اك نعب‪3‬د وإي‪3‬اك نس‪3‬تعين"‬
‫قال هذا بيني وبين عبدي ولعبدي م‪33‬ا س‪33‬أل ف‪33‬إذا ق‪33‬ال "إه‪33‬دنا الص‪33‬راط المس‪33‬تقيم ص‪33‬راط ال‪33‬ذين‬
‫أنعمت عليهم غير المغض‪33‬وب عليهم وال الض‪33‬الين"‪ 3‬ق‪33‬ال ه‪33‬ذا لعب‪33‬دي ولعب‪33‬دي م‪33‬ا س‪33‬أل" وق‪33‬ال‬
‫الضحاك عن ابن عباس رضي هللا عنهما "إياك نعبد" يعني إي‪33‬اك نوح‪33‬د ونخ‪33‬اف ونرج‪33‬وك ي‪33‬ا‬
‫ربنا ال غيرك "وإياك نستعين" على طاعتك وعلى أمورنا كلها وقال قت‪33‬ادة "إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك‬
‫نستعين" يأمركم أن تخلصوا له العبادة وأن تستعينوه على أموركم وإنما قدم "إياك نعب‪33‬د" على‬
‫"وإياك نستعين" ألن العبادة له هي المقصودة واالستعانة وسيلة إليها واالهتم‪33‬ام والح‪33‬زم تق‪33‬ديم‬
‫ما هو األهم فاألهم وهللا أعلم‪ .‬ف‪33‬إن قي‪33‬ل‪ :‬فم‪33‬ا مع‪33‬نى الن‪33‬ون في قول‪33‬ه تع‪33‬الى "إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك‬
‫نستعين" فإن كانت للجمع فالداعي واحد وإن كانت للتعظيم فال يناسب ه‪33‬ذا المق‪33‬ام؟ وق‪33‬د أجيب‬
‫بأن المراد من ذلك اإلخبار عن جنس العباد والمصلي فرد منهم وال س‪33‬يما إن ك‪33‬ان في جماع‪33‬ة‬
‫أو إمامهم فأخبر عن نفسه وعن إخوانه المؤمنين بالعبادة التي خلقوا ألجلها وتوس‪33‬ط لهم بخ‪33‬ير‬
‫ومنهم من قال يجوز أن تكون للتعظيم كأن العب‪3‬د قي‪3‬ل ل‪33‬ه إذا كنت داخ‪3‬ل العب‪33‬ادة ف‪3‬أنت ش‪33‬ريف‬
‫وجاهك عريض فقل "إياك نعبد وإياك نستعين" وإن كنت خارج العبادة فال تقل نحن وال فعلن‪33‬ا‬
‫ولو كنت في مائة ألف أو ألف ألف الحتياج الجميع إلى هللا عز وج‪33‬ل وفق‪33‬رهم إلي‪33‬ه‪ .‬ومنهم من‬
‫قال إياك نعبد ألطف في التواضع‪ 3‬من إياك عبدنا لما في الثاني من تعظيم نفسه من جعل‪33‬ه نفس‪33‬ه‬
‫وحده أهال لعبادة هللا تعالى الذي ال يستطيع أحد أن يعبده حق عبادته وال يثني عليه كما يليق به‬
‫والعبادة مقام عظيم يشرف به العبد النتسابه إلى جناب هللا تعالى كما قال بعضهم‪3:‬‬
‫فإنه أشرف أسمائي‬ ‫ال تدعني إال بياعبدها‬
‫وقد سمى هللا رسوله صلى هللا عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال‪" :‬الحمد هلل ال‪33‬ذي أن‪33‬زل‬
‫على عبده الكتاب" "وأنه لما قام عبدهللا يدعوه" "سبحان الذي أس‪33‬رى بعب‪33‬ده ليال" فس‪33‬ماه عب‪33‬دا‬
‫عند إنزاله عليه وعند قيامه في الدعوة وإسرائه به وأرشده إلى القيام بالعبادة في أوقات يضيق‬
‫صدره من تكذيب المخالفين حيث يقول "ولقد نعلم أنك يضيق صدرك بما يقولون فس‪33‬بح بحم‪33‬د‬

‫‪223‬‬
‫رب‪33‬ك وكن من الس‪33‬اجدين واعب‪33‬د رب‪33‬ك ح‪33‬تى يأتي‪33‬ك اليقين" وق‪33‬د حكى ال‪33‬رازي في تفس‪33‬يره عن‬
‫بعضهم أن مقام العبودية أشرف من مق‪33‬ام الرس‪33‬الة لك‪33‬ون العب‪33‬ادة تص‪33‬در من الخل‪33‬ق إلى الح‪33‬ق‬
‫والرسالة من الحق إلى الخلق قال وألن هللا يتولى مصالح عبده والرسول يت‪33‬ولى مص‪33‬الح أمت‪33‬ه‬
‫وهذا القول خطأ والتوجيه أيضا ضعيف ال حاصل ل‪33‬ه ولم يتع‪33‬رض ل‪33‬ه ال‪33‬رازي بتض‪33‬عيف وال‬
‫رد‪ .‬وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ث‪33‬واب أو درء عق‪33‬اب ق‪33‬الوا وه‪33‬ذا ليس بطائ‪33‬ل إذ‬
‫مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف بتك‪33‬اليف هللا تع‪33‬الى وه‪33‬ذا أيض‪33‬ا عن‪33‬دهم ض‪33‬عيف ب‪33‬ل‬
‫العالي أن يعبد هللا لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا ولهذا يق‪33‬ول المص‪33‬لي‪ 3:‬أص‪33‬لي هلل ول‪33‬و‬
‫كان لتحصيل الثواب ودرء العق‪33‬اب لبطلت الص‪33‬الة وق‪33‬د رد ذل‪33‬ك عليهم آخ‪33‬رون وق‪33‬الوا‪ :‬ك‪33‬ون‬
‫العبادة هلل عز وجل ال ينافي أن يطلب معها ثوابا وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي‪ :‬أما‬
‫إني ال أحسن دندنتك وال دندنة معاذ إنما أسأل هللا الجنة وأعوذ به من الن‪33‬ار فق‪33‬ال الن‪33‬بي ص‪33‬لى‬
‫هللا عليه وسلم "حولها ندندن"‪.‬‬
‫د ر تفسير قرطبي ميگويد ‪:‬‬
‫"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخط‪33‬اب على التل‪33‬وين; ألن من أول الس‪3‬ورة إلى هاهن‪33‬ا خ‪3‬برا‬
‫عن هللا تعالى وثناء عليه‪ ,‬كقوله "وسقاهم ربهم شـرابا طه‪3‬ورا" [اإلنس‪3‬ان‪ .]21 :‬ثم ق‪3‬ال‪" :‬إن‬
‫هذا ك‪33‬ان لكم ج‪33‬زاء"‪ .‬وعكس‪33‬ه‪" :‬ح‪33‬تى إذا كنتم في الفل‪33‬ك وج‪33‬رين بهم" [ي‪33‬ونس‪ ]22 :‬على م‪33‬ا‬
‫يأتي‪.‬‬
‫و"نعبد" معناه نطيع; والعب‪33‬ادة الطاع‪33‬ة والت‪33‬ذلل‪ .‬وطري‪33‬ق معب‪33‬د إذا ك‪33‬ان م‪33‬ذلال للس‪33‬الكين; ق‪33‬ال‬
‫الهروي‪ .‬ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعب‪33‬ادة هللا تع‪33‬الى; إذ س‪33‬ائر الن‪33‬اس يعب‪33‬دون‬
‫سواه من أصنام وغير ذلك‪.‬‬
‫"وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق‪ .‬قال السلمي في حقائق‪33‬ه‪ :‬س‪33‬معت محم‪33‬د بن‬
‫عبدهللا بن ش‪33‬اذان يق‪33‬ول‪ :‬س‪33‬معت أب‪33‬ا حفص الفرغ‪33‬اني يق‪33‬ول‪ :‬من أق‪33‬ر ب "إي‪33‬اك نعب‪33‬د وإي‪33‬اك‬
‫نستعين" فقد برئ من الجبر والقدر‪ .‬إن قيل‪ :‬لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل ل‪33‬ه‪ :‬ق‪33‬دم اهتمام‪33‬ا‪,‬‬
‫وشأن العرب تقديم األهم‪ .‬يذكر أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الس‪33‬اب‪:‬‬
‫إياك أعني‪ :‬فقال له اآلخر‪ :‬وعنك أعرض; فقدما األهم‪ .‬وأيض‪33‬ا لئال يتق‪33‬دم ذك‪33‬ر العب‪33‬د والعب‪33‬ادة‬
‫على المعبود; فال يجوز نعبدك ونستعينك‪ ,‬وال نعبد إياك ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناي‪33‬ة‬
‫المفعول‪ ,‬وإنما يتبع لفظ القرآن‪ .‬وقال العجاج‪:‬‬
‫واغفر خطاياي وكثر ورقي‬ ‫إياك أدعـو فتقبل ملقي‬
‫ويروى‪ :‬وثمر‪ .‬وأما قول الشاعر‪:‬‬
‫إليك حتى بلغت إياكا‬
‫فشاذ ال يقاس عليه‪ .‬والورق بكسر الراء من الدراهم‪ ,‬وبفتحها الم‪33‬ال‪ .‬وك‪33‬رر االس‪33‬م لئال يت‪33‬وهم‬
‫إي‪33‬اك نعب‪33‬د ونس‪33‬تعين غ‪33‬يرك‪ .‬الجمه‪33‬ور من الق‪33‬راء والعلم‪33‬اء على ش‪33‬د الي‪33‬اء من "إي‪33‬اك" في‬
‫الموضعين‪ .‬وقرأ عمرو بن قائد‪" :‬إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء‪ ,‬وذلك أن‪33‬ه ك‪33‬ره تض‪33‬عيف‬
‫الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها‪ .‬وهذه قراءة مرغوب عنها‪ ,‬فإن المعنى يصير‪ 3:‬شمس‪33‬ك نعب‪33‬د أو‬
‫ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة)‪ :‬ضوءها; وقد تفتح‪ .‬وقال‪:‬‬
‫أسف فلم تكدم عليه بإثمد‬ ‫سقته إياة الشمس إال لثاته‬

‫‪224‬‬
‫فإن أسقطت الهاء مددت‪ .‬ويقال‪ :‬اإلياة للشمس كالهالة للقمر‪ ,‬وهي الدارة حولها‪ .‬وق‪33‬رأ الفض‪33‬ل‬
‫الرقاشي‪" :‬أياك" (بفتح الهم‪33‬زة) وهي لغ‪33‬ة مش‪33‬هورة‪ .‬وق‪33‬رأ أب‪33‬و الس‪33‬وار الغن‪33‬وي‪" :‬هي‪33‬اك" في‬
‫الموضعين‪ ,‬وهي لغة; قال‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن توسعت‬
‫"وإياك نستعين" عطف جملة على جمل‪3‬ة‪ .‬وق‪3‬رأ يح‪3‬يى بن وث‪3‬اب واألعمش‪" :‬نس‪3‬تعين" بكس‪3‬ر‬
‫النون‪ ,‬وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان‪ ,‬فكسرت النون كما تكس‪33‬ر‬
‫ألف الوصل‪ .‬وأصل "نستعين" نستعون‪ ,‬قلبت حركة الواو إلى العين فصارت ي‪33‬اء‪ ,‬والمص‪33‬در‬
‫استعانة‪ ,‬واألصل استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي س‪33‬اكنان فح‪33‬ذفت‬
‫األلف الثانية ألنها زائدة‪ ,‬وقيل األولى ألن الثانية للمعنى‪ ,‬ولزمت الهاء عوضا‪.‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل ب‪33‬ه ق‪33‬رآن وس‪33‬يله ب‪33‬زرك الهي ب‪33‬راي رس‪33‬يدن ب‪33‬ه جنت‬
‫الهي و نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي‬
‫پيامبر است ‪،‬‬

‫به گفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خ‪33‬ود وس‪33‬يله‬
‫نجات است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫ام‪33‬ا تع‪33‬دادي ازم‪33‬ردم ب‪33‬ا حرك‪33‬ات غ‪33‬ير معق‪33‬ول و اعماليك‪33‬ه رض‪33‬ايت اللـه ( ج‪33‬ل جالل‪33‬ه )‬
‫متعال( جل جالله ) وپيامبر در آن نيست كار هاي ناروا نموده ب‪33‬از ب‪33‬ه زي‪33‬ارت دوس‪33‬تان خ‪33‬دا‬
‫ميروند ‪ ،‬دوستان خدا هيچ گاهي به آنها هيچ كمكي نخواهد كرد ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫يَاأَيُّهَا الَّ ِذينَ آ َمنُوا اتَّقُوا هَّللا َ َوا ْبتَ ُغوا إِلَ ْي ِه ْال َو ِسيلَةَ َو َجا ِه ُدوا فِي َسبِيلِ ِه لَ َعلَّ ُك ْم تُ ْفلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫يقول تعالى آمرا عباده المؤمنين بتقواه وهي إذا قرنت بطاعته كان المراد بها االنكفاف عن المح‪33‬ارم وت‪33‬رك‬
‫المنهيات وقد‪ 3‬قال بعدها" وابتغوا‪ 3‬إليه الوسيلة " قال سفيان الثوري‪ :‬عن طلحة عن عطاء عن ابن عب‪33‬اس أي‬
‫القربة وكذا قال مجاهد وأبو وائل والحسن وقتادة وعب‪33‬د هللا بن كث‪33‬ير والس‪33‬دي‪ 3‬وابن زي‪33‬د وغ‪33‬ير واح‪33‬د وق‪33‬ال‬
‫قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ‪ 3‬ابن زيد" أولئك الذين يدعون يبتغون إلى ربهم الوسيلة‬
‫" وهذا الذي قاله هؤالء األئمة ال خالف بين المفسرين فيه وأنشد عليه ابن جرير‪ 3‬قول الشاعر‪:‬‬
‫وعاد التصافي‪ 3‬بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‪3‬‬

‫‪225‬‬
‫والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس‪33‬يلة أيض‪33‬ا علم على أعلى منزل‪33‬ة في الجن‪33‬ة وهي‬
‫منزلة رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وداره في الجنة وهي أقرب أمكن‪33‬ة الجن‪33‬ة إلى الع‪33‬رش وق‪3‬د‪ 3‬ثبت في‬
‫صحيح البخاري من طريق‪ 3‬محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد هللا قال‪ :‬قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‪3:‬‬
‫"من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محمدا الوسيلة والفض‪33‬يلة وابعث‪33‬ه‬
‫مقاما محمودا الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخر" في صحيح مسلم من حديث كعب‬
‫عن علقمة عن عبد الرحمن بن جب‪33‬ير عن عب‪33‬د هللا س‪33‬مع الن‪33‬بي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬يق‪33‬ول‪ ":‬إذا س‪33‬معتم‬
‫المؤذن فقولوا‪ 3‬مث‪33‬ل م‪33‬ا يق‪33‬ول ثم ص‪33‬لوا علي فإن‪33‬ه من ص‪33‬لى علي ص‪33‬الة ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه عش‪33‬را ثم س‪33‬لوا لي‬
‫الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي‪ 3‬إال لعب‪33‬د من عب‪33‬اد هللا وارج‪33‬و أن أك‪33‬ون أن‪33‬ا ه‪33‬و فمن س‪33‬أل لي الوس‪33‬يلة‬
‫حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحمد‪ :‬ح‪3‬دثنا عب‪3‬د ال‪3‬رزاق أخبرن‪33‬ا س‪33‬فيان عن ليث عن كعب‬
‫عن أبي هريره أن رس‪33‬ول هللا ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪3‬ه وس‪33‬لم‪ -‬ق‪33‬ال‪ ":‬إذا ص‪33‬ليتم علي فس‪33‬لوا لي الوس‪33‬يلة" قي‪33‬ل‪ :‬ي‪33‬ا‬
‫رسول هللا وما الوسيلة؟ قال‪ ":‬أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد وأرجو‪ 3‬أن أكون أنا ه‪33‬و" ورواه‬
‫الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن سفيان الثوري عن ليث بن أبي سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة‬
‫به ثم قال‪ :‬غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أحدا روى عنه غير ليث بن أبي سليم‪ " .‬حديث آخ‪33‬ر" عن‬
‫أبي هريرة ‪ -‬رضي‪ 3‬هللا عنه‪ -‬ق‪3‬ال‪ :‬أب‪3‬و بك‪3‬ر بن مردوي‪3‬ه ح‪3‬دثنا عب‪3‬د الب‪3‬اقي بن ق‪3‬انع ح‪3‬دثنا محم‪3‬د بن نص‪3‬ر‬
‫الترم‪33‬ذي‪ 3‬ح‪33‬دثنا عب‪33‬د الحمي‪33‬د بن ص‪33‬الح ح‪33‬دثنا ابن ش‪33‬هاب عن ليث عن المعلي عن محم‪33‬د بن كعب عن أبي‬
‫هريرة رفعه قال‪ ":‬صلوا علي صالتكم‪ 3‬وسلوا هللا لي الوسيلة فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجن‪33‬ة‬
‫ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو‪ 3‬أن أكون أنا"‪ " .‬ح‪33‬ديث آخ‪33‬ر" ق‪33‬ال الحاف‪33‬ظ أب‪33‬و القاس‪33‬م الط‪33‬براني‪ :‬أخبرن‪33‬ا‬
‫أحمد بن علي األبار حدثنا الوليد بن عبد الملك الحراني ح‪33‬دثنا موس‪33‬ى بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محم‪33‬د‬
‫بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال‪ :‬قال رسول هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪ ":-‬س‪33‬لوا هللا لي الوس‪33‬يلة ألن‪33‬ه‬
‫لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا ي‪33‬وم القيام‪33‬ة" ثم ق‪33‬ال الط‪33‬براني‪ :‬لم ي‪33‬روه عن ابن أبي‬
‫ذئب إال موسى‪ 3‬بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه حدثنا محم‪33‬د بن علي بن دحيم ح‪33‬دثنا أحم‪33‬د بن ح‪33‬ازم‬
‫حدثنا عبيد هللا موسى حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد بن عم‪33‬رو بن عط‪33‬اء ف‪33‬ذكر بإس‪33‬ناده نح‪33‬وه‪ " .‬ح‪33‬ديث‬
‫آخر "روى‪ 3‬ابن مردويه بإسناديه عن عمارة بن غزية عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول‬
‫قال رسول‪ 3‬هللا ‪ -‬صلى هللا عليه وسلم‪" :-‬إن الوسيلة درج‪33‬ة عن‪33‬د هللا ليس فوقه‪3‬ا‪ 3‬درج‪33‬ة فس‪33‬لوا‪ 3‬هللا أن يؤتي‪33‬ني‬
‫الوسيلة على خلقه‪ " .‬حديث أخر" روى ابن مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك‬
‫عن أبي إس‪33‬حاق عن الح‪33‬ارث عن علي عن الن‪33‬بي ‪ -‬ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‪ -‬ق‪33‬ال‪ ":‬في الجن‪33‬ة درج‪33‬ة ت‪33‬دعى‬
‫الوسيلة فإذا سألتم هللا فس‪33‬لوا لي الوس‪33‬يلة ق‪33‬الوا‪ :‬ي‪33‬ا رس‪33‬ول هللا من يس‪33‬كن مع‪33‬ك ق‪33‬ال‪ :‬علي وفاطم‪33‬ة والحس‪33‬ن‬
‫والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا الوجه وقال‪ :‬ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحس‪33‬ين ح‪33‬دثنا الحس‪33‬ن‬
‫الدشتكي حدثنا أبو زهير ح‪33‬دثنا س‪33‬عيد بن طري‪3‬ف‪ 3‬عن علي بن الحس‪33‬ين األزدي م‪33‬ولى س‪33‬الم بن ثوب‪33‬ان ق‪33‬ال‪:‬‬
‫سمعت علي بن أبي طالب ين‪3‬ادي على من‪33‬بر الكوف‪3‬ة‪ :‬ي‪3‬ا أيه‪3‬ا الن‪3‬اس إن في الجن‪3‬ة لؤل‪33‬ؤتين إح‪3‬داهما بيض‪3‬اء‬
‫واألخرى صفراء أما الصفراء فإنها إلى بطنان العرش والمق‪33‬ام المحم‪33‬ود من اللؤل‪33‬ؤة البيض‪33‬اء س‪33‬بعون أل‪33‬ف‬
‫غرفة كل بيت منها ثالثة أميال وغرفها وأبوابها وأسرتها‪ 3‬وسكانها من عرق واحد واسمها الوس‪3‬يلة لمحم‪3‬د ‪-‬‬
‫صلى هللا عليه وسلم‪ -‬وأهل بيته والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم ‪ -‬عليه السالم‪ -‬وأهل بيت‪33‬ه‪ .‬وه‪33‬ذا أث‪33‬ر‬
‫غريب أيضا وقوله" وجاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون " لما أم‪33‬رهم ب‪33‬ترك المح‪33‬ارم وفع‪33‬ل الطاع‪33‬ات أم‪33‬رهم‬
‫بقتال األعداء من الكفار والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والتاركين للدين القويم ورغبهم‪ 3‬في ذلك‬
‫بالذي أعده للمجاهدين في سبيله يوم القيامة‪ :‬من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المس‪33‬تمرة ال‪33‬تي ال تبي‪33‬د وال‬
‫تحول وال تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيب‪33‬ة مس‪33‬اكنها ال‪33‬تي من س‪33‬كنها ينعم ال‬
‫ييأس ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه‪.‬‬

‫‪226‬‬
‫در تفسير قرطبي ميگويد ‪ :‬الوسيلة هي القرب‪33‬ة عن أبي وائ‪33‬ل والحس‪33‬ن ومجاه‪33‬د وقت‪33‬ادة وعط‪33‬اء‬
‫والسد وابن زيد وعبدهللا بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪:‬‬
‫أن يأخذوك‪ 3‬تكحلي وتخصني‬ ‫إن الرجال لهم إليك وسيلة‬

‫والجمع الوسائل; قال‪:‬‬


‫وعاد التصافي‪ 3‬بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‪3‬‬

‫ويقال‪ :‬منه سلت أسأل أي طلبت‪ ,‬وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من صاحبه; فاألصل الطلب; والوسيلة‬
‫القربة التي ينبغي أن يطلب بها‪ ,‬والوسيلة درجة في‬
‫الجنة‪ ,‬وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الص‪33‬الة والس‪33‬الم‪( :‬فمن س‪33‬أل لي الوس‪33‬يلة حلت ل‪33‬ه‬
‫الشفاعة)‪.‬‬
‫ميگويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬ ‫جاللين در تفسير وسيله‬

‫قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند‬

‫ميدانستند‬

‫ِّين ْال َخالِصُ َوالَّ ِذينَ اتَّخَ ُذوا ِم ْن ُدونِ‪ِ 3‬ه أَوْ لِيَ‪33‬ا َء تفس‪33‬ير قرط‪33‬بي ميگوي‪33‬د ‪ :‬يع‪33‬ني األص‪33‬نام‬ ‫أَاَل هَّلِل ِ الد ُ‬
‫والخبر محذوف‪َ .‬ما نَ ْعبُ ُدهُ ْم إِاَّل لِيُقَرِّ بُونَا إِلَى هَّللا ِ ُز ْلفَى إِ َّن هَّللا َ يَحْ ُك ُم بَ ْينَهُ ْم فِي َما هُ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ‬
‫إِ َّن هَّللا َ اَل يَ ْه ِدي َم ْن هُ َو َكا ِذبٌ َكفَّا ٌر ‪ /‬الزمر‪)33(/‬‬
‫قرطبي ميگويد ‪:‬‬
‫ق‪33‬ال قت‪33‬ادة‪ :‬ك‪33‬انوا إذا قي‪33‬ل لهم من ربكم وخ‪33‬القكم؟ ومن خل‪33‬ق الس‪33‬ماوات واألرض وأن‪33‬زل من‬
‫السـماء ماء؟ قالوا هللا‪ ,‬فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا‬
‫ليقربونا إلى هللا زلفى‪ ,‬ويشفعوا لنا عنده‪ .‬ق‪33‬ال الكل‪33‬بي‪ :‬ج‪33‬واب ه‪33‬ذا الكالم في األحق‪33‬اف "فل‪33‬وال‬
‫نصرهم الذين اتخذوا من دون هللا قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫والزلفى القربة; أي ليقربونا إليه تقريبا‪ ,‬فوضع "زلفى" في موض‪33‬ع المص‪33‬در‪ .‬وفي ق‪33‬راءة ابن‬
‫مسعود وابن عباس ومجاهد "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما‬

‫‪227‬‬
‫نعبدهم إال ليقربونا إلى هللا زلفى" وفي حرف أُب ّي (والذين اتخذوا من دونه أولياء ما نعبدكم إال‬
‫لتقربونا إلى هللا زلفى" ذكره النحاس‪ .‬قال‪ :‬والحكاية في هذا‬
‫بينة‪.‬‬
‫ابن كثير ميگويد ‪ :‬وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخ‪33‬الص" ش‪33‬هادة أن ال إل‪33‬ه‬
‫إال هللا ثم أخبر عز وجل عن عباد األصنام من المشركين أنهم يقولون "ما نعب‪33‬دهم إال ليقربون‪33‬ا‬
‫إلى هللا زلفى" أي إنما يحملهم على عب‪33‬ادتهم لهم أنهم عم‪33‬دوا إلى أص‪33‬نام اتخ‪33‬ذوها على ص‪33‬ور‬
‫المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عب‪33‬ادتهم المالئك‪33‬ة ليش‪33‬فعوا‬
‫لهم عند هللا تعالى فينصرهم ورزقهم وما ينوبهم من أمور الدنيا فأما المعاد فك‪3‬انوا جاح‪3‬دين ل‪3‬ه‬
‫كافرين به‪ .‬قال قتادة والسدي ومالك عن زيد بن أسلم وابن زيد "إال ليقربونا إلى هللا زلفى" أي‬
‫ليشفعوا لنا ويقربونا عنده منزلة ولهذا كانوا يقولون في تلبيتهم إذا حجوا في ج‪33‬اهليتهم لبي‪33‬ك ال‬
‫شريك لك إال شريكا هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي التي اعتمدها المش‪33‬ركون في ق‪33‬ديم‬
‫الدهر وحديته وجاءتهم الرسل صلوات هللا وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها والدعوة‬
‫إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن ه‪33‬ذا ش‪33‬يء اخترع‪33‬ه المش‪33‬ركون من عن‪33‬د أنفس‪33‬هم لم‬
‫يأذن هللا فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أم‪33‬ة رس‪33‬وال أن أعب‪33‬دوا هللا‬
‫واجتنبوا الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعب‪3‬دون"‬
‫وأخبر أن المالئكة التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال‬
‫يشفعون عنده إال بإذنه لمن ارتضى وليسوا عنده كاألمراء عند مل‪33‬وكهم يش‪33‬فعون عن‪33‬دهم بغ‪33‬ير‬
‫إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه "فال تضربوا هلل األمثال" تع‪33‬الى هللا عن ذل‪33‬ك عل‪33‬وا كب‪33‬يرا وقول‪33‬ه‬
‫عز وجل "إن هللا يحكم بينهم" أي يوم القيامة "فيما هم فيه يختلف‪33‬ون" أي سيفص‪33‬ل بين الخالف‬
‫يوم معادهم ويجزي كل عامل بعمله" وي‪33‬وم يحش‪33‬رهم جميع‪33‬ا ثم يق‪33‬ول للمالئك‪33‬ة أه‪33‬ؤالء إي‪33‬اكم‬
‫كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعب‪33‬دون الجن أك‪33‬ثرهم بهم مؤمن‪33‬ون"‬
‫وقوله عز وجل "إن هللا ال يهدي من هو كاذب كفار" أي ال يرشد إلى الهداية من قصده الكذب‬
‫واالفتراء على هللا تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهين‪33‬ه ثم بين تع‪33‬الى أن‪33‬ه ال ول‪33‬د ل‪33‬ه كم‪33‬ا‬
‫يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى‪.‬‬

‫‪228‬‬
‫كفر‬
‫كفر درلغت بوشيدن ‪ ،‬سروبوش نهادن و كافر را كافر ميكويند زيرا او فطرت خ‪--‬ويش را‬
‫ميبوشاند ‪ ،‬و سربوشي را باالي فطرت كذاشته است ‪.‬‬
‫كفر ظلم است ‪ ،‬زيرا ظلم كذاشتن چـيزي در غير محل آن ميباشد ‪ ،‬كافر نه به فطرت خود‬
‫و نه هم به فطرت جهان هستي فكر ميكند ‪ ،‬هردو را ميبوشاند ‪ ،‬به هردو بي توجه است ‪.‬‬
‫شـرك واسباب آن‬

‫امام بخاري حديث ش‪33‬ريف را از حض‪33‬رت عبدهللا ابن عب‪33‬اس ( رض‪33‬ي هللا عنـه ) ج‪33‬نين نق‪33‬ل‬
‫ص‪3‬لَّى هَّللا ُ‬ ‫ي َ‬‫ْت النَّبِ َّ‬
‫‪3‬ر َس‪ِ 3‬مع ُ‬ ‫ض َي هَّللا ُ َع ْن‪3‬هُ يَقُ‪33‬و ُل َعلَى ْال ِم ْنبَ‪ِ 3‬‬ ‫ميكنــد ‪ :‬ع َْن ا ْب ِن َعبَّا ٍ‬
‫س َس ِم َع ُع َم َر َر ِ‬
‫ص‪3‬ا َرى ا ْبنَ َم‪33‬رْ يَ َم فَإِنَّ َم‪33‬ا أَنَ‪33‬ا َع ْب‪ُ 3‬دهُ فَقُولُ‪33‬وا َع ْب‪ُ 3‬د هَّللا ِ‬
‫ت النَّ َ‬ ‫‪3‬ر ْ‬ ‫طرُونِي َك َم‪33‬ا أَ ْ‬
‫ط‪َ 3‬‬ ‫َعلَ ْي ِه َو َسلَّ َم يَقُو ُل اَل تُ ْ‬
‫َو َرسُولُهُ حديث ‪ 3189‬بخاري شريف ‪ .‬حضرت عبدهللا بن عب‪33‬اس رض‪33‬ي هللا عنهم‪33‬ا فرم‪33‬ود‬
‫ك‪33‬ه من از حض‪33‬رت عم‪33‬ر( رض‪333‬ي هللا عن‪333‬ه ) ش‪333‬نيدم ك‪33‬ه ب‪33‬االي من‪33‬برميكفت ك‪333‬ه من از‬
‫بيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) شنيدم كه ميكفت ‪ :‬زياده روي درمدح من مانن‪33‬د نص‪33‬رانيان ك‪33‬ه‬
‫درمورد بسر مريم كردند نكنيــد ‪ ،‬من بنده خداوند هستــم ‪ ،‬بكوييد كه بنده خدا ورسولش ‪.‬‬
‫فتح الباري در شرح اين حديث شريف ميفرماي‪33‬د ‪ ( :‬ال تط‪33‬روني ) اإلط‪33‬راء م‪33‬دح باط‪33‬ل را‬
‫كويند مثال كسي را توصيف نمودم و در توصيفش اف‪33‬راط نم‪33‬ودم ‪ ،‬منظ‪33‬ور از ( كم‪33‬ا أط‪33‬رت‬
‫النصارى ابن مريم ) جنانجه نصراني هاي حضرت عيس‪33‬ى علي‪33‬ه الس‪33‬الم را از م‪33‬نزلت بن‪33‬ده‬
‫كي خارج نموده او را به الوهيت كشانيدند ‪.‬‬

‫نصراني ها كمان نمودند كه محبت زياديكه با حضرت عيسى ( عليه السالم ) دارن‪33‬د ‪ ،‬او را‬
‫توصيف زياد مينمايند ‪ ،‬و درتوص‪33‬يف وم‪33‬دح وي اف‪33‬راط نم‪33‬وده ب‪33‬اآلخره الف‪33‬اظي را ب‪33‬رايش‬

‫‪229‬‬
‫استعمال كردند كه او را از مقام مخلوقيت كشيده ‪ ،‬صفات خداوندي را برايش دادند ‪ ،‬اكرجه‬
‫اين زياده روي در اص‪33‬ل ي‪33‬ك ن‪33‬وع دسيسـه يكي از دش‪33‬منان حض‪33‬رت مس‪33‬يح ك‪33‬ه بن‪33‬ام ش‪33‬اول‬
‫( ب‪33‬ولس ) يه‪33‬ودي ب‪33‬ود بالن ش‪33‬ده ب‪33‬ود ‪ ،‬ولي بع‪33‬دها بص‪33‬ورت ع‪33‬ام مي‪33‬ان نص‪33‬راني ه‪33‬ا بخش‬
‫گرديد ‪ ،‬و آنان ‪ ،‬بيامبر الهي را ‪ ،‬از صفات انساني بيرون آورده ‪ ،‬برايش ص‪33‬فات خداون‪33‬دي‬
‫را دادن‪33‬د ‪ ،‬وبـه اس‪33‬اس اين محبت اف‪33‬راطي وم‪33‬دح اف‪33‬راطي خ‪33‬ود را مش‪33‬رك س‪33‬اختند ‪ ،‬زي‪33‬را‬
‫توصيف زياد يك انسان كه از مرحله انس‪33‬اني خ‪33‬ارج ك‪33‬ردد ‪ ،‬و ص‪33‬فات از خداون‪33‬د ب‪33‬وي داده‬
‫شود ‪ ،‬در حقيقت تجاوز است به ذات خداوند ‪ ،‬كه اين تجاوز شرك ناميده ميشود‪.‬‬
‫خداوند متعال براي هدايت امت بيامبر( صلى هللا عليه وسلم ) در مورد شخص‪33‬يت و ان‪33‬دازهء‬
‫ُس‪3‬لُهُ ْم إِ ْن نَحْ ُن إِاَّل بَ َش‪ٌ 3‬ر ِم ْثلُ ُك ْم َولَ ِك َّن هَّللا َ يَ ُم ُّن َعلَى َم ْن يَ َش‪3‬ا ُء‬
‫ت لَهُ ْم ر ُ‬ ‫تواناني آنان به فرم‪3‬ود (قَ‪3‬الَ ْ‬
‫ان إِاَّل بِ‪3‬إ ِ ْذ ِن هَّللا ِ َو َعلَى هَّللا ِ فَ ْليَتَ َو َّكلْ ْال ُم ْؤ ِمنُ‪33‬ونَ ) اب‪33‬راهيم ‪/‬‬ ‫ِم ْن ِعبَا ِد ِه َو َما َكانَ لَنَا أَ ْن نَ‪33‬أْتِيَ ُك ْم بِ ُس‪ْ 3‬لطَ ٍ‬
‫‪ 11‬بيامبران شان براي شان كفت كه ما مثل شما بشر هستيم ‪ ،‬ولي خداوند ب‪33‬االي بعض‪33‬ي از‬
‫بنده كان خويش منت كذاشتـه ‪ ،‬ما نميتوانيم كه هيچ تسلطي بدون اجازه خداوند داشته باشيم ‪،‬‬
‫ومؤمنان هميشه به خداوند توكل ميكنند ‪.‬‬
‫درين آيت شريف براي مؤمنان حقيقت شخصيت تم‪33‬امي بي‪33‬امبران را بي‪33‬ان داش‪33‬ت ك‪33‬ه ايش‪33‬ان‬
‫همه بيروان خويش را در مورد شخصيت خويش مطلع نم‪33‬وده ب‪33‬ه آن‪33‬ان ميكفتن‪33‬د ك‪33‬ه م‪33‬ا بش‪33‬ر‬
‫هستيم ‪ ،‬مثل شما انسان هستيم ‪ ،‬بنده هاي خداون‪33‬د هس‪33‬تيم ‪ ،‬وتوان‪33‬ايي و ق‪33‬درت م‪33‬ا ب‪33‬ه هم‪33‬ان‬
‫اندازه است كه خداوند ( جل جالله ) براي ما اجازه داده است ‪.‬‬
‫خداوند متعال براي بيامبرامرميكند تا ويزه كي هاي خويش را براي آنان بيان دارد ‪ ( :‬قل ال‬
‫املك لنفسي نفعا وال ضرا ورشدا ‪ ،‬قل إني لن يجيرني من هللا احد ولن أجد من دونـه ملتحدا )‬
‫الجن ‪ ( 22-21/‬ق‪333‬ل ال أمل‪333‬ك لنفس‪333‬ي نفع‪333‬ا وال ض‪333‬را إال ماش‪333‬اء هللا ول‪333‬و كنت أعلم الغيب‬
‫الستكثرت من الخير وما مسني السوء إن أنا إال نذير وبشير لقوم يؤمنون ) األعراف ‪188/‬‬
‫يل) الزخرف ‪59/‬‬ ‫(إِ ْن هُ َو إِاَّل َع ْب ٌد أَ ْن َع ْمنَا َعلَ ْي ِه َو َج َع ْلنَاهُ َمثَاًل لِبَنِي إِس َْرائِ َ‬

‫هرگاه دعوت تمامي بي‪3‬امبران را مطالع‪3‬ه نم‪3‬اييم ‪ ،‬هم‪3‬ه ء آنه‪3‬ا ب‪3‬ه بن‪3‬ده كي خ‪3‬ويش اع‪3‬تراف‬
‫نموده وبراي بيروان خويش به صراحت بيان ميداشتند كه ما بنده خدا هستيــم ‪:‬‬
‫خداوند متعال براي بيامبر ما حضرت محمد ( صلى هللا عليه وسلم ) نيز امر نمود ك‪33‬ه ب‪33‬راي‬
‫صحابه كرام ( رضي هللا عنهم ) و ساير بيروان خويش بفهمان كه تو ي‪33‬ك انس‪33‬ان ‪ ،‬مخل‪33‬وق ‪،‬‬
‫ي أَنَّ َما إِلَهُ ُك ْم إِلَ‪3‬هٌ َوا ِح‪ٌ 3‬د فَ َم ْن َك‪33‬انَ يَرْ جُ‪3‬وا لِقَ‪3‬ا َء َربِّ ِه‬ ‫وبشر هستي (قُلْ إِنَّ َما أَنَا بَ َش ٌر ِم ْثلُ ُك ْم ي َ‬
‫ُوحى إِلَ َّ‬
‫صالِحًا َواَل يُ ْش ِر ْك بِ ِعبَا َد ِة َربِّ ِه أَ َحدًا) بكواي بيامبر كه من مثل شما انسان ميباشم ‪،‬‬ ‫فَ ْليَ ْع َملْ َع َماًل َ‬
‫وبرايم از طرف خداوند وحي نازل ميكردد ‪ ،‬خداي شما خداي يكانه اس‪3‬ت ‪ ،‬وهرك‪3‬ه مالق‪3‬ات‬
‫پروردگار خويش را آرزو دارد ‪ ،‬بايد كه اعمال نيك نموده و هيچ كسي را ب‪33‬ه خداون‪33‬د ش‪33‬رك‬
‫نسازد ‪ .‬الكهف ‪110/‬‬

‫‪230‬‬
‫حضرت بيامبر ( صلى هللا عليه وسلم ) هميشه براي بيروان خ‪33‬ود ميكفت ك‪33‬ه من بن‪33‬دهء خ‪33‬دا‬
‫هستم ‪ ،‬از ميان شما يك انسان ميباشم ‪ ،‬كه خداون‪3‬د ( ج‪3‬ل جالل‪3‬ه ) م‪3‬را ب‪3‬راي رهنم‪3‬ايي ش‪3‬ما‬
‫فرستاده است ‪.‬‬
‫تمامي دانشمندان اسالمي نسبت بن‪33‬ده كي بي‪33‬امبر را ب‪33‬ه خداون‪33‬د ي‪33‬ك ص‪33‬فت ب‪33‬زرك ب‪33‬راي وي‬
‫دانسته اند خداوند متعال در سوره أسرا ميفرمايد ‪ُ ( :‬س ْب َحانَ الَّ ِذي أَ ْس َرى بِ َع ْب ِد ِه لَ ْياًل ِم ْن ْال َم ْس ِج ِد‬
‫ْج ِد اأْل َ ْق َ‬
‫صى الَّ ِذي بَ َ‬
‫ار ْكنَا َحوْ لَهُ لِنُ ِريَهُ ِم ْن آيَاتِنَا ) األسراء ‪1 /‬‬ ‫ْال َح َر ِام إِلَى ْال َمس ِ‬
‫تفسير قرطي درشرح كلمه ( عبــده ) ميكويد ‪( :‬علماء كفتند ك‪33‬ه هرگ‪33‬اه نس‪33‬بت ب‪33‬ه اس‪33‬م عب‪33‬د‬
‫( بنده خدا ) نام شريف تري ميبود ‪ ،‬خداوند متعال براي حضرت نبي كريم ( ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه‬
‫وسلم ) درين حالت بزركي بيامبر استعمال مينمود ‪ .‬قشيري ميكويد ‪ :‬وق‪33‬تي خداون‪33‬د بي‪33‬امبر‬
‫را به نزد حضرتش دعوت نمود ‪ ،‬و به منازل بزركي او را رساند ‪ ،‬ب‪33‬رايش لقت عب‪33‬ديت را‬
‫تلقين نمود ‪ ،‬تا بيروانش‪ 3‬متواضع باشند ‪.‬‬
‫خداوند متعال وظايف وق‬

‫خداوند كي رادوست دارد وكي را دوست ندارد ؟‬


‫كسانيرا كه دوست دارد ‪:‬‬
‫ان َمرْ صُوصٌ ) الصف ‪4/‬‬ ‫ً‬
‫صفّا َكأَنَّهُ ْم بُنيَ ٌ‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ الَّ ِذينَ يُقَاتِلُونَ فِي َسبِيلِ ِه َ‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ ْال ُم ْق ِس ِطينَ ) الممتحنة‪8/‬‬

‫كسانيرا كه دوست ندارد ‪:‬‬


‫ور) الحديد ‪23/‬‬ ‫َال فَ ُخ ٍ‬‫( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل ُم ْخت ٍ‬
‫(إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ الظَّالِ ِمينَ ) الشورى ‪40/‬‬
‫(إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال َكافِ ِرينَ ) الروم ‪45/‬‬
‫ض إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْف ِس ِدينَ ) القصص ‪77/‬‬ ‫( َواَل تَب ِْغ ْالفَ َسا َد ِفي اأْل َرْ ِ‬
‫ُص ‪3‬بَ ِة‬ ‫‪3‬وز َم‪33‬ا إِ َّن َمفَاتِ َح‪ 3‬هُ لَتَنُ‪33‬و ُء بِ ْالع ْ‬
‫(إِ َّن قَارُونَ َكانَ ِم ْن قَوْ ِم ُمو َسى فَبَغَى َعلَ ْي ِه ْم َوآتَ ْينَ‪33‬اهُ ِم ْن ْال ُكنُ‪ِ 3‬‬
‫أُولِي ْالقُ َّو ِة إِ ْذ قَا َل لَهُ قَوْ ُمهُ اَل تَ ْف َرحْ إِ َّن هَّللا َ اَل يُ ِحبُّ ْالفَ ِر ِحينَ ) القصص‪76/‬‬
‫ور)الحج‪38/‬‬ ‫(إِ َّن هَّللا َ يُدَافِ ُع ع َْن الَّ ِذينَ آ َمنُوا إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل خَ َّوا ٍن َكفُ ٍ‬
‫(إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْستَ ْكبِ ِرينَ ) النحل ‪23/‬‬
‫ق أَ ْن تَقُ‪33‬و َم فِي ‪ِ 3‬ه فِي ‪ِ 3‬ه ِر َج‪ 3‬ا ٌل يُ ِحبُّونَ أَ ْن يَتَطَهَّرُوا َوهَّللا ُ‬ ‫(لَ َم ْس ِج ٌد أُس َ‬
‫ِّس َعلَى التَّ ْق َوى ِم ْن أَ َّو ِل يَوْ ٍم أَ َح ُّ‬
‫ي ُِحبُّ ْال ُمطَّه ِِّرينَ ) التوبة ‪108/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ ْال ُمتَّقِينَ ) التوبة‪7/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ ْالخَائِنِينَ ) األنفال‪58/‬‬

‫‪231‬‬
‫َضرُّ عًا َو ُخ ْفيَةً إِنَّهُ اَل ي ُِحبُّ ْال ُم ْعتَ ِدينَ ) األعراف ‪55/‬‬ ‫(ا ْد ُعوا َربَّ ُك ْم ت َ‬
‫ْرفِينَ ) األعراف ‪31/‬‬ ‫ْرفُوا إِنَّهُ اَل يُ ِحبُّ ْال ُمس ِ‬ ‫( َو ُكلُوا َوا ْش َربُوا َواَل تُس ِ‬
‫( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ ْال ُمحْ ِسنِينَ ) المائدة‪93/‬‬
‫ت َم‪33‬ا أَ َح‪َّ 3‬ل هَّللا ُ لَ ُك ْم َواَل تَ ْعتَ ‪ُ 3‬دوا إِ َّن هَّللا َ اَل يُ ِحبُّ ْال ُم ْعتَ ‪ِ 3‬دينَ )‬‫(يَاأَيُّهَ‪33‬ا الَّ ِذينَ آ َمنُ‪33‬وا اَل تُ َحرِّ ُم‪33‬وا طَيِّبَ‪33‬ا ِ‬
‫المائدة‪87/‬‬
‫هَّللا‬ ‫ُ‬ ‫ْ‬
‫(اَل يُ ِحبُّ ُ ال َج ْه َر بِالسُّو ِء ِم ْن القَوْ ِل إِاَّل َم ْن ظلِ َم َو َكانَ ُ َس ِميعًا َعلِي ًما) النساء‪148/‬‬ ‫ْ‬ ‫هَّللا‬
‫(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) النساء‪107/‬‬
‫(إِ َّن هَّللا َ اَل ي ُِحبُّ َم ْن َكانَ َخ َّوانًا أَثِي ًما) آل عمران ‪107 /‬‬
‫( َوهَّللا ُ ي ُِحبُّ الصَّابِ ِرينَ ) آل عمران ‪146/‬‬
‫ار أَثِ ٍيم) البقرة ‪276/‬‬ ‫( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ُك َّل َكفَّ ٍ‬
‫(إِ َّن هَّللا َ ي ُِحبُّ التَّ َّوابِينَ َويُ ِحبُّ ْال ُمتَطَه ِِّرينَ ) البقرة ‪222/‬‬
‫( َوهَّللا ُ اَل ي ُِحبُّ ْالفَ َسا َد) البقرة ‪205 /‬‬
‫(‬

‫إن بحـــثي درمـــورد ( إن صـــالتي ونســـكي ومحيـــاي‬


‫ومماتي هلل رب العــالمين ) ( قُ ـ ْل إِنَّ َ‬
‫ص ـلاتِي َونُ ُ‬
‫س ـ ِكي‬
‫ين)األنعام‪162/‬‬ ‫َو َم ْحيَاي َو َم َماتِي هَّلِل ِ َر ِّب ا ْل َعالَ ِم َ‬
‫تفسير قرطبي درتفسير ميكويد ‪ :‬قيل‪ :‬المراد بها هنا صالة الليل‪ .‬وقيل‪ :‬صالة العي‪33‬د‪ .‬والنس‪33‬ك‬
‫جمع نسيكة‪ ,‬وهي الذبيحة‪ ,‬وكذلك قال مجاهد والضحاك وسعيد بن جب‪33‬ير وغ‪33‬يرهم‪ .‬والمع‪33‬نى‪:‬‬
‫ذبحي في‬
‫الحج والعمرة‪ .‬وقال الحسن‪ :‬نسكي ديني‪ .‬وقال الزجاج‪ :‬عب‪33‬ادتي; ومن‪33‬ه الناس‪33‬ك ال‪33‬ذي يتق‪33‬رب‬
‫إلى هللا بالعبادة‪ .‬وقال قوم‪ :‬النسك في هذه اآلية جميع أعمال البر‬
‫والطاعات; من قولك نسك فالن فهو ناسك‪ ,‬إذا تعبد‪.‬‬
‫محياي ‪ :‬أي ما أعمله في حياتي‬
‫مماتي ‪ :‬أي ما أوصي به بعد وفاتي‬
‫هلل رب العالمين ‪ ( :‬أي أفرده بالتقرب بها إليه‪ .‬وقيل‪" :‬ومحياي ومماتي هلل" أي حياتي وموتي‬
‫له‪ .‬وقرأ الحسن‪" :‬نسكي" بإسكان السين‪ .‬وأهل المدينة "ومحي‪33‬اي" بس‪33‬كون الي‪33‬اء في اإلدراج‪.‬‬
‫والعامة بفتحها; ألنه يجتمع ساكنان‪ .‬قال النحاس‪ :‬لم يجزه أح‪3‬د من النح‪3‬ويين إال ي‪3‬ونس‪ ,‬وإنم‪33‬ا‬

‫‪232‬‬
‫أجازه ألن قبله ألفا‪ ,‬واأللف المدة التي فيها تق‪33‬وم مق‪33‬ام الحرك‪33‬ة‪ .‬وأج‪33‬از ي‪33‬ونس آض‪33‬ربان زي‪33‬دا‪,‬‬
‫وإنما منع النحويون هذا ألنه جمع بين س‪33‬اكنين وليس في الث‪3‬اني إدغ‪3‬ام‪ ,‬ومن ق‪3‬رأ بق‪33‬راءة أه‪3‬ل‬
‫المدينة وأراد أن يسلم من اللحن وقف على "محياي" فيكون غ‪33‬ير الحن عن‪33‬د جمي‪33‬ع النح‪33‬ويين‪.‬‬
‫وقرأ ابن أبي إسحاق وعيسى بن عمر وعاصم الجح‪33‬دري "ومح‪33‬يي" بتش‪33‬ديد الي‪33‬اء الثاني‪33‬ة من‬
‫غير ألف; وهي لغة عليا مضر يقولون‪ :‬قفي وعصي‪ .‬وأنشد أهل اللغة‪:‬‬
‫سبقوا هوي وأعنقوا لهواهم‬
‫قال الكيا الطبري‪ :‬قول تعالى‪" :‬قل إن‪33‬ني ه‪33‬داني ربي إلى ص‪33‬راط مس‪33‬تقيم" إلى ق‪33‬ول‪" :‬ق‪33‬ل إن‬
‫صالتي ونسكي ومحياي ومماتي هلل رب العالمين" استدل به الشافعي على افتتاح الصالة به‪33‬ذا‬
‫الذكر; فإن هللا أمر نبيه صلى هللا عليه وسلم وأن‪33‬زل في كتاب‪33‬ه‪ ,‬ثم ذك‪33‬ر ح‪33‬ديث علي رض‪33‬ي هللا‬
‫عنه‪ :‬أن الن‪33‬بي ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ك‪33‬ان إذا افتتح الص‪33‬الة ق‪33‬ال‪" :‬وجهت وجهي لل‪33‬ذي فط‪33‬ر‬
‫السماوات واألرض حنيفا وما أنا من المشركين‪ .‬إن صالتي ونسكي ومحي‪33‬اي ومم‪33‬اتي هلل رب‬
‫الع‪33‬المين ‪ -‬إلى قول‪33‬ه ‪ -‬وأن‪33‬ا من المس‪33‬لمين)‪ .‬قلت‪ :‬روي مس‪33‬لم في ص‪33‬حيحه عن علي بن أبي‬
‫طالب عن رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم أن‪33‬ه ك‪33‬ان إذا ق‪33‬ام إلى الص‪33‬الة ق‪33‬ال‪( :‬وجهت وجهي‬
‫لل‪33‬ذي فط‪33‬ر الس‪33‬ماوات واألرض حنيق‪33‬ا وم‪33‬ا أن‪33‬ا من المش‪33‬ركين‪ .‬إن ص‪33‬التي ونس‪33‬كي ومحي‪33‬اي‬
‫ومماتي هلل رب العالمين ال شريك له وبذلك أمرت وأن‪33‬ا أول المس‪33‬لمين‪ .‬اللهم أنت المل‪33‬ك ال إل‪33‬ه‬
‫إال أنت‪ ,‬أنت ربي وأنا عبدك ظلمت نفسي واعترفت بذنبي فاغفر لي ذنوبي جميعا إنه ال يغفر‬
‫الذنوب إال أنت واهدني ألحس‪33‬ن األخالق ال يه‪33‬دي ألحس‪33‬نها إال أنت واص‪33‬رف ع‪33‬ني س‪33‬يئها ال‬
‫يصرف عني سيئها إال أنت لبي‪33‬ك وس‪33‬عديك والخ‪33‬ير كل‪33‬ه في ي‪33‬ديك والش‪33‬ر ليس إلي‪33‬ك‪ .‬تب‪33‬اركت‬
‫وتعاليت‪ .‬أستغفرك وأتوب إليك‪ .‬الحديث‪ .‬وأخرجه الدارقطني وقال في آخره‪ :‬بلغنا عن النضر‬
‫بن شميل وكان من العلماء باللغة وغيره‪33‬ا ق‪33‬ال‪ :‬مع‪33‬نى ق‪33‬ول رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم‬
‫(والشر ليس إليك) الشر ليس مما يتقرب به إليك‪ .‬قال مالك‪ :‬ليس التوجي‪33‬ه في الص‪33‬الة ب‪33‬واجب‬
‫على الناس‪ ,‬والواجب عليهم التكبير ثم القراءة‪ .‬ق‪33‬ال ابن القاس‪33‬م‪ :‬لم ي‪33‬ر مال‪33‬ك ه‪33‬ذا ال‪33‬ذي يقول‪33‬ه‬
‫الناس قبل القراءة‪ 3:‬سبحانك اللهم وبحمدك‪ .‬وفي مختصر ما ليس في المختصر‪ 3:‬أن مالك‪33‬ا ك‪33‬ان‬
‫يقوله في خاصة نفسه; لصحة الحديث به‪ ,‬وكان ال يراه للناس مخاف‪33‬ة أن يعتق‪3‬دوا وجوب‪3‬ه‪ .‬ق‪3‬ال‬
‫أبو الفرج الجوزي‪ :‬وكنت أصلى وراء شيخنا أبي بكر الدينوري الفقيه في زمان الصبا‪ ,‬فرآني‬
‫مرة أفعل هذا فقال‪ :‬يا بني‪ ,‬إن الفقهاء قد اختلف‪3‬وا في وج‪3‬وب ق‪3‬راءة الفاتح‪33‬ة خل‪3‬ف اإلم‪3‬ام‪ ,‬ولم‬
‫يختلفوا أن االفتتاح سنه‪ ,‬فاشتغل بالواجب ودع السنن‪ .‬والحجة لمالك قوله صلى هللا عليه وسلم‬
‫لألعرابي الذي علمه الصالة‪( :‬إذا قمت إلى الصالة فكبر ثم اقرأ) ولم يقل ل سبح كما يقول أبو‬
‫حنيفة‪ ,‬وال قل وجهت وجهي‪ ,‬كما يقول الشافعي‪ .‬وقال ألبي‪( :‬كيف تقرأ إذا افتتحت الص‪33‬الة)؟‬
‫قال‪ :‬قلت هللا أكبر‪ ,‬الحمد هلل رب العالمين‪ .‬فلم يذكر توجيها وال تسبيحا‪ .‬فإن قيل‪ :‬ف‪33‬إن علي‪33‬ا ق‪33‬د‬
‫أخبر أن النبي صلى هللا عليه وسلم كان يقوله‪ .‬قلنا‪ :‬يحتمل أن يكون قال‪33‬ه قب‪33‬ل التكب‪33‬ير ثم ك‪33‬بر‪,‬‬
‫وذلك حسن عندنا‪ .‬فإن قيل‪ :‬فقد روى النسائي والدارقطني أن النبي صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم ك‪33‬ان‬
‫إذا افتتح الصالة كبر ثم يقول‪( :‬إن صالتي ونسكي) الح‪33‬ديث قلن‪33‬ا‪ :‬ه‪33‬ذا نحمل‪33‬ه على النافل‪33‬ة في‬
‫صالة الليل; كما جاء في كتاب النسائي عن أبي سعيد قال‪ :‬كان رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‬
‫إذا افتتح الص‪33‬الة باللي‪33‬ل ق‪33‬ال‪( :‬س‪33‬بحانك اللهم وبحم‪33‬دك تب‪33‬ارك اس‪33‬مك وتع‪33‬الى ج‪33‬دك وال إل‪33‬ه‬

‫‪233‬‬
‫غيرك)‪ .‬أو في النافلة مطلقا; فإن النافلة أخف من الفرض; ألنه يجوز أن يصليها قائم‪33‬ا وقاع‪33‬دا‬
‫وراكبا‪ ,‬وإلى القبلة وغيرها في السفر‪ ,‬فأمرها أيسر‪.‬‬
‫تفسير ابن كث‪3‬ير ميفرماي‪3‬د ‪ :‬وقول‪3‬ه تع‪3‬الى "ق‪3‬ل إن ص‪3‬التي ونس‪3‬كي ومحي‪3‬اي ومم‪3‬اتي هلل رب‬
‫العالمين" يأمره تعالى أن يخ‪33‬بر المش‪33‬ركين ال‪33‬ذين يعب‪33‬دون غ‪33‬ير هللا وي‪33‬ذبحون لغ‪33‬ير اس‪33‬مه أن‪33‬ه‬
‫مخالف‬
‫لهم في ذلك فإن صالته هلل ونسكه على اسمه وحده ال شريك له وهذا كقوله تعالى "فصل لربك‬
‫وانحر" أي أخلص له صالتك وذبحك فإن المشركين كانوا يعبدون‬
‫األصنام ويذبحون له‪33‬ا ف‪3‬أمره هللا تع‪33‬الى بمخ‪33‬الفتهم واالنح‪33‬راف عم‪33‬ا هم في‪33‬ه واإلقب‪33‬ال بالقص‪33‬د‬
‫والنية والعزم على اإلخالص هلل تعالى قال مجاهد في قوله "إن‬
‫صالتي ونسكي" النسك الذبح في الحج والعمرة‪ .‬وقال الثوري عن السدي عن س‪33‬عيد بن جب‪33‬ير‬
‫"ونسكي" قال ذبحي‪ .‬وكذا قال السدي والضحاك وقال ابن أبي حاتم‬
‫حدثنا محمد بن عوف حدثنا أحم‪33‬د بن خال‪33‬د ال‪33‬ذهبي ح‪33‬دثنا محم‪33‬د بن إس‪33‬حاق عن يزي‪33‬د بن أبي‬
‫حبيب عن ابن عباس عن جابر بن عبد هللا قال‪:‬ضحى رسول هللا صلى‬
‫هللا عليه وسلم في يوم عيد النحر بكبشين وقال حين ذبحهما وجهت وجهي للذي فطر السموات‬
‫واألرض حنيفا وما أنا من المشركين‪.‬‬
‫بحثي درمورد كرفتن احبارورهبان ارباب )‬
‫ون هَّللا ِ َو ْال َم ِسي َح ا ْبنَ َمرْ يَ َم َو َم‪3‬ا أُ ِم‪ 3‬رُوا إِاَّل لِيَ ْعبُ‪ُ 3‬دوا إِلَهً‪3‬ا‬
‫ارهُ ْم َو ُر ْهبَانَهُ ْم أَرْ بَابًا ِم ْن ُد ِ‬
‫( اتَّخَ ُذوا أَحْ بَ َ‬
‫‪33‬و ُس‪33‬ب َْحانَهُ َع َّما ي ُْش‪ِ 33‬ر ُكونَ ) آنه ا) دانشمندان و راهبان (تاركان دنيا ) را‬ ‫اح‪ 33‬دًا اَل إِلَ‪33‬هَ إِاَّل هُ َ‬
‫َو ِ‬
‫معبودهائى در برابر خداقراردادندو (همچنين ) مسيح فرزند مريم را ‪ ،‬در ح!!الى كه جز‬
‫!نزه است‬ ‫به عبادت معبود واحدى كه هيچ معبودى بجزاو نيست دستور نداشتند‪ ،‬پاك و م!‬
‫از آنچه شريك وى قرار مى دهند‪ .‬التوبة‪31/‬‬

‫تفسيرقرطبي درتفسير اين آيت مباركه ميكويد ‪ :‬قال أهل المعاني‪ :‬جعل‪33‬وا أحب‪33‬ارهم ورهب‪33‬انهم‬
‫كاألرباب حيث أطاعوهم في كل شيء ومنه قول‪33‬ه تع‪33‬الى‪" :‬ق‪33‬ال انفخ‪33‬وا ح‪33‬تى إذا جعل‪33‬ه ن‪33‬ارا"‬
‫[الكهف‪ ]96 :‬أي كالنار‪.‬‬
‫قال عبدهللا بن المبارك‪:‬‬
‫وأحبار سوء ورهبانها‬ ‫وهل أفسد الدين إال الملوك‬
‫روى األعمش وسفيان عن حبيب بن أبى ثابت عن أبى البختري قال‪ :‬سئل حذيفة عن ق‪33‬ول هللا‬
‫عز وجل‪" :‬أتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا" هل‬
‫عبدوهم؟ فقال ال‪ ,‬ولكن أحلوا لهم الح‪33‬رام فاس‪33‬تحلوه‪ ,‬وحرم‪33‬وا عليهم الحالل فحرم‪33‬وه‪ .‬وروى‬
‫الترمذي عن عدي بن حاتم قال‪ :‬أتيت النبي صلى هللا عليه وسلم وفي‬
‫عنقي صليب من ذهب‪ .‬فقال‪( :‬ما هذا يا عدي اطرح عنك هذا الوثن) وسمعته يق‪33‬رأ في س‪33‬ورة‬
‫[براءه] "اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا والمسيح ابن‬

‫‪234‬‬
‫م‪33‬ريم" ثم ق‪33‬ال‪( :‬أم‪33‬ا إنهم لم يكون‪33‬وا يعب‪33‬دونهم ولكنهم ك‪33‬انوا إذا أحل‪33‬وا لهم ش‪33‬يئا اس‪33‬تحلوه وإذا‬
‫حرموا عليهم شيئا حرموه)‪ .‬قال‪ :‬هذا حديث غريب ال يعرف إال‬
‫من حديث عبدالسالم بن حرب‪ .‬وغطيف بن أعين ليس بمعروف في الحديث‪.‬‬

‫ابن كثير در تفس‪3‬يراين آيت ميكوي‪33‬د ‪ :‬وقول‪33‬ه " اتخ‪33‬ذوا أحب‪33‬ارهم ورهب‪3‬انهم أرباب‪3‬ا من دون هللا‬
‫والمسيح ابن مريم " روى اإلم‪3‬ام أحم‪3‬د والترم‪3‬ذي وابن جري‪3‬ر من ط‪3‬رق عن ع‪3‬دي بن ح‪3‬اتم‬
‫رضي هللا عنه أنه لما بلغته دعوة رسول هللا صلى هللا عليه وسلم فر إلى الشام وكان قد تنص‪33‬ر‬
‫في الجاهلية فأسرت أخته وجماعة من قومه ثم َم َّن رسول هللا صلى هللا علي‪33‬ه وس‪33‬لم على أخت‪33‬ه‬
‫وأعتقها ف‪33‬رجعت إلى أخيه‪33‬ا فرغبت‪33‬ه في اإلس‪33‬الم وفي الق‪33‬دوم على رس‪33‬ول هللا ص‪33‬لى هللا علي‪33‬ه‬
‫وسلم فتقدم عدي إلى المدينة وكان رئيسا في قومه طيئ وأب‪33‬وه ح‪33‬اتم الط‪33‬ائي المش‪33‬هور ب‪33‬الكرم‬
‫فتحدث الناس بقدومه فدخل على رسول هللا صلى هللا عليه وآله وسلم وفي عن‪33‬ق ع‪33‬دي ص‪33‬ليب‬
‫من فضة وهو يقرأ هذه اآلية " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أرباب‪3‬ا من دون هللا " ق‪3‬ال‪ :‬فقلت إنهم‬
‫لم يعبدوهم فقال " بلى إنهم حرموا عليهم الحالل وأحل‪33‬وا لهم الح‪33‬رام ف‪33‬اتبعوهم ف‪33‬ذلك عب‪33‬ادتهم‬
‫إياهم "وقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم " يا عدي ما تقول؟ أيضرك أن يقال هللا أكبر؟ فهل‬
‫تعلم شيئا أكبر من هللا؟ ما يضرك أيضرك أن يقال ال إله إال هللا فهل تعلم إلها غير هللا؟ ثم دعاه‬
‫إلى اإلس‪33‬الم فأس‪33‬لم وش‪33‬هد ش‪33‬هادة الح‪33‬ق ق‪33‬ال‪ :‬فلق‪33‬د رأيت وجه‪33‬ه استبش‪33‬ر ثم ق‪33‬ال " إن اليه‪33‬ود‬
‫مغضوب عليهم والنصارى ضالون "وهكذا قال حذيفة بن اليمان وعبدهللا بن عب‪3‬اس وغيرهم‪3‬ا‬
‫في تفسير " اتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون هللا " أنهم اتبع‪33‬وهم فيم‪33‬ا حلل‪33‬وا وحرم‪33‬وا‬
‫وقال السدي استنصحوا الرجال ونبذوا كتاب هللا وراء ظهورهم ولهذا قال تعالى " وم‪33‬ا أم‪33‬روا‬
‫إال ليعبدوا إلها واحدا " أي الذي إذا حرم الشيء فهو الحرام وما حلله فهو الحالل وم‪33‬ا ش‪33‬رعه‬
‫اتبع وما حكم به نفذ " ال إله إال هو وال رب سواه‪.‬‬

‫تفسيرنـور درتفسيراين آيت مبارك ميفرمايد ‪:‬‬


‫«رهب ان»‪ ،‬جم ع «راهب»‪ ،‬ب ه معن اى ت اركِ دني ا و دِيرنش ين‬
‫ح بر»‪ ،‬ب ه معن اى دانش مند و ُ‬ ‫«اَحب ار»‪ ،‬جم ع « ِ‬
‫ود‪.‬‬ ‫ه معب‬ ‫د‪ ،‬ن‬ ‫دهى خداين‬ ‫ان بن‬ ‫ا همهى قداستش‬ ‫ان ب‬ ‫ت‪ .‬آن‬ ‫اس‬
‫اط اعت بىقي د و ش رط از احب ار و راهب ان‪ ،‬ن وعى پرس تش آن ان اس ت و ام ام ص ادقعليه الس الم فرم ود‪َ « :‬من‬
‫ه فق د َعبَ َده» ه ر كس در راه معص يت خ دا‪ ،‬از ديگ رى پ يروى كن د‪ ،‬او را‬ ‫ع رجال ً فى معص ية اللَّ ِ‬ ‫اط ا َ‬
‫ت‪>42< .‬‬ ‫وده اس‬ ‫تش نم‬ ‫پرس‬
‫ام ام ص ادقعليه الس الم فرم ود‪ :‬اه ل كت اب ب راى علم اى خ ود‪ ،‬نم از و روزه انج ام نمىدادن د‪ ،‬بلك ه علم اى‬
‫آن ان حرامه ايى را حالل و حالله ايى را ح رام ك رده بودن د و م ردم از آن ان پ يروى مىكردن د‪>43 < .‬‬
‫در قي امت‪ ،‬مش ركان از اينك ه خ دا را ب ا ش ركاى ديگ ر براب ر پنداش تهاند‪ ،‬حس رت مىخورن د و مىگوين د‪:‬‬
‫ب العالمين» <‪>44‬‬
‫مبين اذ نُسوّيكم بر ّ‬
‫ٍ‬ ‫ضالل‬
‫ٍ‬ ‫«تالل َّه اِن كنّا لفى‬

‫‪ - -1‬اط اعت بىقي د و ش رط از غ ير خ دا‪ ،‬ن وعى عب ادت غ ير خداس ت‪« .‬م ا ام روا اال ّ ليعب دوا اله اً واح داً»‬
‫‪ -2‬انسانپرس تى ب ه ه ر ش كل‪ ،‬ش رك اس ت‪ .‬هيچ شخص يّتى نباي د بت ش ود‪« .‬اتّخ ذوا احب ارهم و رهب انهم اربابا‬
‫اللَّه»‬ ‫دون‬ ‫من‬
‫پيامبر معصوم كه همهى فك ر و ه دفش خداس ت‪ ،‬حس ابى ج دا از علم ا دارد‪ ،‬ل ذا ن ام مس يح جداگان ه مط رح‬ ‫ِ‬ ‫‪-3‬‬
‫يح»‬ ‫انهم‪ ...‬و المس‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ت‪« .‬احب‬ ‫ده اس‬ ‫ش‬
‫د و م رز داش ته باش د‪ .‬ه ر ن وع نظ ام‪ ،‬قطب‪ ،‬م راد‪ ،‬مرش د‪ ،‬اط اعت‬ ‫‪ -4‬عش قها‪ ،‬دوس تىها و اطاعته ا باي د ح ّ‬
‫تش كيالتى و ح زبى و‪ ،...‬اگ ر سرچش مهاش وحى و ام ر خ دا نباش د‪ ،‬ش رك اس ت‪« .‬اتّخ ذوا‪ ...‬ارباب ا من دون‬
‫اللَّه»‬

‫‪235‬‬
‫‪ - 5‬خط ر انح راف از توحي د ب ه ش رك‪ ،‬هميش ه و هم ه ج ا ب وده اس ت‪« .‬اتّخ ذوا‪ ...‬ارباب ا من دون اللَّه»‬
‫ق قانونگ ذارى دارد‪ .‬آن ان ك ه ق انون غيرخ دا را مىپذيرن د‪ ،‬از م دار اس الم‪ ،‬خارجن د‪.‬‬ ‫‪ -6‬تنه ا خداون د ح ّ‬
‫ا من دون اللَّه»‬ ‫انهم ارباب‬ ‫ارهم و رهب‬ ‫ذوا احب‬ ‫«اتّخ‬
‫‪ -7‬غل وّ و زي ادهروى درب ارهى انبي ا‪ ،‬پرس تش انبي ا و ي ا آن ان را فرزن د خ دا دانس تن‪ ،‬ش رك اس ت‪.‬‬
‫م ا يشركون» ( تفسيرنور در تفسير اتخذوا أحبارهم ورهبانهم اربابا من دون هللا )‬
‫«سبحانه ع ّ‬

‫‪1‬‬

‫( َواَل يَ‪33‬أْ ُم َر ُك ْم أَ ْن تَتَّ ِخ‪ُ 33‬ذوا ْال َماَل ئِ َك‪ 33‬ةَ َوالنَّبِيِّينَ أَرْ بَابً‪33‬ا أَيَ‪33‬أْ ُم ُر ُك ْم بِ ْ‬
‫‪33‬ال ُك ْف ِر بَعْ‪َ 33‬د إِ ْذ أَ ْنتُ ْم ُم ْس‪33‬لِ ُمونَ ) آل‬
‫عمران ‪80/‬‬
‫ب تَ َعالَوْ ا إِلَى َكلِ َم ٍة َس َوا ٍء بَ ْينَنَا َوبَ ْينَ ُك ْم أَاَّل نَ ْعبُ َد إِاَّل هَّللا َ َواَل نُ ْش ِركَ بِ ِه َش ْيئًا َواَل يَتَّ ِخ َذ‬
‫(قُلْ يَاأَ ْه َل ْال ِكتَا ِ‬
‫ضنَا بَ ْعضًا أَرْ بَابًا ِم ْن ُدو ِن هَّللا ِ فَإ ِ ْن ت ََولَّوْ ا فَقُولُوا ا ْشهَ ُدوا بِأَنَّا ُم ْسلِ ُمونَ ) آل عمران ‪64/‬‬ ‫بَ ْع ُ‬

‫شرح آيت شريف (إذا سألك عبادي عني)‬


‫ابن كثير درمورد إذا سالك عبادي عني فإني قريب ميكويد ‪( :‬قال ابن أبي حاتم‪:‬‬
‫حدثنا أبي حدثنا يحيى بن المغيرة أخبرنا جرير عن عبدة بن أبي برزة السختياني‬
‫عن الصلت‪ 3‬بن حكيم بن معاوية بن حيدة القشيري عن أبيه عن جده أن أعرابيا قال‪:‬‬
‫يا رسول هللا صلى هللا عليك وسلم أقريب ربنا فنناجيه أم بعيد فنناديه؟ فسكت النبي‬
‫صلى هللا عليه وسلم فأنزل هللا "وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة‬
‫الداع إذا دعاني فليستجيبوا لي وليؤمنوا بي" إذا أمرتهم أن يدعوني فدعوني‬
‫استجبت ورواه ابن جرير عن محمد بن حميد الرازي عن جرير به ورواه ابن‬
‫مردويه وأبو الشيخ األصبهاني من حديث محمد بن أبي حميد عن جرير به وقال‬
‫عبد الرزاق‪ :‬أخبرنا جعفر بن سليمان عن عوف عن الحسن قال سأل أصحاب‬

‫‪236‬‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم أين ربنا؟ فأنزل هللا عز وجل "وإذا سألك عبادي‬
‫عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية وقال ابن جريج عن عطاء أنه‬
‫بلغه لما نزلت "وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" قال الناس لو نعلم أي ساعة ندعو؟‬
‫فنزلت "وإذا سألك عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" وقال اإلمام‬
‫أحمد حدثنا عبد الوهاب بن عبد المجيد الثقفي حدثنا خالد الحذاء عن أبي عثمان‬
‫النهدي عن أبي موسى األشعري قال‪ :‬كنا مع رسول هللا صلى هللا عليه وسلم في‬
‫غزوة فجعلنا ال نصعد شرفا وال نعلو شرفا وال نهبط واديا إال رفعنا أصواتنا‬
‫بالتكبير قال فدنا منا فقال "يا أيها الناس أربعوا على أنفسكم فإنكم ال تدعون أصم‬
‫وال غائبا إنما تدعون سميعا بصيرا إن الذي تدعون أقرب إلى أحدكم من عنق‬
‫راحلته يا عبدهللا بن قيس أال أعلمك كلمة من كنوز الجنة؟ ال حول وال قوة إال باهلل"‬
‫أخرجاه في الصحيحين وبقية الجماعة من حديث أبي عثمان النهدي واسمه‬
‫عبدالرحمن بن علي عنه بنحوه وقال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا سليمان بن داود حدثنا شعبة‬
‫حدثنا قتادة عن أنس رضي هللا عنه أن النبي صلى هللا عليه وسلم قال "يقول هللا‬
‫تعالى أنا عند ظن عبدي بي وأنا معه إذا دعاني" وقال اإلمام أحمد أيضا‪ :‬حدثنا‬
‫علي بن إسحاق أنبأنا عبدهللا أنبأنا عبدالرحمن بن يزيد بن جابر حدثنا إسماعيل بن‬
‫عبيد هللا عن كريمة بنت ابن خشخاش المزنية قالت‪ :‬حدثنا أبو هريرة أنه سمع‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم يقول "قال هللا تعالى أنا مع عبدي ما ذكرني‬
‫وتحركت بي شفتاه" "قلت" وهذا كقوله تعالى "إن هللا مع الذين اتقوا والذين هم‬
‫محسنون" وقوله لموسى وهارون عليهما السالم "إنني معكما أسمع وأرى" والمراد‬
‫من هذا أنه تعالى ال يخيب دعاء داع وال يشغله عنه شيء بل هو سميع الدعاء ففيه‬
‫ترغيب في الدعاء وأنه ال يضيع لديه كما قال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا يزيد حدثنا رجل‬
‫أنه سمع أبا عثمان هو النهدي يحدث عن سلمان يعني الفارسي رضي هللا عنه عن‬
‫النبي صلى هللا عليه وسلم أنه قال "إن هللا تعالى ليستحيي أن يبسط العبد إليه يديه‬
‫يسأله فيهما خيرا فيردهما خائبتين" ‪ -‬قال يزيد‪ :‬سموا لي هذا الرجل فقالوا‪ :‬جعفر‬
‫بن ميمون ‪ -‬وقد رواه أبو داود والترمذي وابن ماجه من حديث جعفر بن ميمون‬
‫صاحب األنباط به‪ :‬وقال الترمذي حسن غريب ورواه بعضهم ولم يرفعه قال الشيخ‬
‫الحافظ أبو الحجاج‪ 3‬المزي رحمه هللا في أطرافه‪ :‬وتابعه أبو همام ومحمد بن أبي‬
‫الزبرقان عن سليمان التيمي عن أبي عثمان النهدي به‪ :‬وقال اإلمام أحمد أيضا‪:‬‬
‫حدثنا أبو عامر حدثنا علي بن أبي المتوكل الناجي عن أبي سعيد أن النبي صلى هللا‬
‫عليه وسلم قال "ما من مسلم يدعو هللا عز وجل بدعوة ليس فيها إثم وال قطيعة رحم‬
‫إال أعطاه هللا بها إحدى ثالث خصال إما أن يعجل له دعوته وإما أن يدخرها له في‬

‫‪237‬‬
‫األخرى وإما أن يصرف عنه من السوء مثلها" قالوا إذا نكثر قال "هللا أكثر" وقال‬
‫عبدهللا ابن اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا إسحاق بن منصور الكوسج أنبأنا محمد بن يوسف‬
‫حدثنا ابن ثوبان عن أبيه عن مكحول عن جبير بن نفير أن عبادة بن الصامت‬
‫حدثهم أن النبي صلى هللا عليه وسلم قال "ما على ظهر األرض من رجل مسلم‬
‫يدعو هللا عز وجل بدعوة إال آتاه هللا إياها أو كف عنه من السوء مثلها ما لم يدع بإثم‬
‫أو قطيعة رحم" ورواه الترمذي عن عبدهللا بن عبدالرحمن الدارمي عن محمد بن‬
‫يوسف الفريابي عن ابن ثوبان وهو عبدالرحمن بن ثابت بن ثوبان به وقال حسن‬
‫صحيح غريب من هذا الوجه وقال اإلمام مالك عن ابن شهاب عن أبي عبيد مولى‬
‫ابن أزهر عن أبي هريرة‪ :‬أن رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "يستجاب ألحدكم‬
‫ما لم يعجل يقول دعوت فلم يستجب لي" أخرجاه في الصحيحين من حديث مالك به‬
‫وهذا لفظ البخاري رحمه هللا وأثابه الجنة وقال مسلم في صحيحه‪ :‬حدثني أبو‬
‫الطاهر حدثنا ابن وهب أخبرني معاوية بن صالح عن ربيعة بن يزيد عن أبي‬
‫إدريس الخوالني عن أبي هريرة عن النبي صلى هللا عليه وسلم أنه قال "ال يزال‬
‫يستجاب للعبد ما لم يدع بإثم أو قطيعة رحم ما لم يستعجل" قيل يا رسول هللا وما‬
‫االستعجال "قال يقول قد دعوت فلم أر يستجاب لي فيستحسر عند ذلك ويدع‬
‫الدعاء" وقال اإلمام أحمد حدثنا عبد الصمد حدثنا أبو هالل عن قتادة عن أنس أن‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم قال "ال يزال العبد بخير ما لم يستعجل" قالوا وكيف‬
‫يستعجل قال "يقول قد دعوت ربي فلم يستجب لي" وقال اإلمام أبو جعفر الطبري‬
‫في تفسيره‪ :‬حدثني يونس بن عبد األعلى حدثنا ابن وهب حدثني أبو صخر أن يزيد‬
‫بن عبدهللا بن قسيط حدثه عن عروة بن الزبير عن عائشة رضي هللا عنها أنها قالت‬
‫ما من عبد مؤمن يدعو هللا بدعوة فتذهب حتى تعجل له في الدنيا أو تؤخر له في‬
‫اآلخرة إذا لم يعجل أو يقنط قال عروة قلت يا أماه كيف عجلته وقنوطه؟ قالت يقول‬
‫سألت فلم أعط ودعوت فلم أجب قال ابن قسيط وسمعت سعيد بن المسيب يقول‬
‫كقول عائشة سواء‪ :‬وقال اإلمام أحمد‪ :‬حدثنا حسن حدثنا ابن لهيعة حدثنا بكر بن‬
‫عمرو عن أبي عبدالرحمن الجيلي عن عبدهللا بن عمرو أن رسول هللا صلى هللا‬
‫عليه وسلم قال "القلوب‪ 3‬أوعية وبعضها أوعى من بعض فإذا سألتم هللا أيها الناس‬
‫فاسألوه وأنتم موقنون باإلجابة فإنه ال يستجيب لعبد دعاه عن ظهر قلب غافل" وقال‬
‫ابن مردويه‪ :‬حدثنا محمد بن إسحاق عن أيوب حدثنا إسحاق بن إبراهيم بن أبي نافع‬
‫بن معد يكرب ببغداد حدثنا ابن أبي نافع بن معد يكرب قال‪ :‬كنت أنا وعائشة سألت‬
‫رسول هللا صلى هللا عليه وسلم عن آية "أجيب دعوة الداع إذا دعان" قال "يا رب‬
‫مسألة عائشة" فهبط جبريل فقال "هللا يقرؤك السالم هذا عبدي الصالح بالنية‬

‫‪238‬‬
‫الصادقة وقلبه نقي يقول يا رب فأقول لبيك فأقضي حاجته" وهذا حديث غريب من‬
‫هذا الوجه وروى ابن مردويه من حديث الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس‬
‫حدثني جابر بن عبدهللا أن النبي صلى هللا عليه وسلم قرأ "وإذا سألك عبادي عني‬
‫فإني قريب أجيب دعوة الداع إذا دعان" اآلية فقال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم‬
‫"اللهم أمرت بالدعاء وتوكلت باإلجابة لبيك اللهم لبيك لبيك ال شريك لك لبيك إن‬
‫الحمد والنعمة لك والملك ال شريك لك أشهد أنك فرد أحد صمد لم يلد ولم يولد ولم‬
‫يكن له كفوا أحد وأشهد أن وعدك حق ولقاءك حق والساعة آتية ال ريب فيها وأنت‬
‫تبعث من في القبور" وقال الحافظ أبو بكر البزار‪ :‬وحدثنا الحسن بن يحيى األزدي‬
‫ومحمد بن يحيى القطعي قاال‪ :‬حدثنا الحجاج‪ 3‬بن منهال حدثنا صالح المزي عن‬
‫الحسن عن أنس عن النبي صلى هللا عليه وسلم قال "يقول هللا تعالى يا ابن آدم‬
‫واحدة لك وواحدة لي وواحدة فيما بيني وبينك فأما التي لي فتعبدني ال تشرك بي‬
‫شيئا وأما التي لك فما عملت من شيء أو من عمل وفيتكه وأما الذي بيني وبينك‬
‫فمنك الدعاء وعلي اإلجابة" وفي ذكره تعالى هذه اآلية الباعثة على الدعاء متخللة‬
‫بين أحكام الصيام إرشاد إلى االجتهاد في الدعاء عند إكمال العدة بل وعند كل فطر‬
‫كما رواه اإلمام أبو داود الطيالسي في مسنده حدثنا أبو محمد المليكي عن عمرو‬
‫وهو ابن شعيب بن محمد بن عبدهللا بن عمرو عن أبيه عن جده عبدهللا بن عمرو‬
‫قال‪ :‬سمعت رسول هللا صلى هللا عليه وسلم يقول "للصائم عند إفطاره دعوة‬
‫مستجابة" فكان عبدهللا بن عمرو إذا أفطر دعا أهله وولده ودعا وقال أبو عبدهللا‬
‫محمد بن يزيد بن ماجه في سننه‪ :‬حدثنا هشام بن عمار أخبرنا الوليد بن مسلم عن‬
‫إسحاق بن عبدهللا المدني عن عبيد هللا بن أبي مليكة عن عبدهللا بن عمرو قال‪ :‬قال‬
‫النبي صلى هللا عليه وسلم "إن للصائم عند فطره دعوة ما ترد" قال عبيد هللا بن أبي‬
‫مليكة‪ :‬سمعت عبدهللا بن عمرو يقول إذا أفطر‪ :‬اللهم إني أسألك برحمتك التي‬
‫وسعت كل شيء أن تغفر لي‪ .‬وفي مسند اإلمام أحمد وسنن الترمذي والنسائي وابن‬
‫ماجه عن أبي هريرة قال‪ :‬قال رسول هللا صلى هللا عليه وسلم "ثالثة ال ترد دعوتهم‬
‫اإلمام العادل والصائم حتى يفطر ودعوة المظلوم يرفعها هللا دون الغمام يوم القيامة‬
‫وتفتح لها أبواب السماء ويقول بعزتي ألنصرنك ولو بعد حين"‪).‬‬
‫قرطبي در تفسير إذا سألك عبادي عني ميكويد ‪( :‬المعنى وإذا سألوك عن المعبود‬
‫فأخبرهم أنه قريب يثيب على الطاعة ويجيب الداعي‪ ,‬ويعلم ما يفعله العبد من صوم‬
‫وصالة وغير ذلك‪ .‬واختلف في سبب نزولها; فقال مقاتل‪ :‬إن عمر رضي هّللا عنه‬
‫واقع امرأته بعد ما صلى العشاء فندم على ذلك وبكى; وجاء إلى رسول هّللا صلى‬
‫هّللا عليه وسلم فأخبره بذلك ورجع مغتما; وكان ذلك قبل نزول الرخصة; فنزلت‬

‫‪239‬‬
‫هذه اآلية‪" :‬إذا سألك عبادي عني فإني قريب"‪ .‬وقيل‪ :‬لما وجب عليهم في االبتداء‬
‫ترك األكل بعد النوم فأكل بعضهم ثم ندم; فنزلت هذه اآلية في قبول التوبة ونسخ‬
‫ذلك الحكم; على ما يأتي بيانه‪ .‬وروى الكلبي عن أبي صالح عن ابن عباس قال‪:‬‬
‫قالت اليهود كيف يسمع ربنا دعاءنا‪ ,‬وأنت تزعم أن بيننا وبين السماء خمسمائة‬
‫عام‪ ,‬وغلظ كل سماء مثل ذلك؟ فنزلت هذه اآلية‪ .‬وقال الحسن‪ :‬سببها أن قوما قالوا‬
‫للنبي صلى هّللا عليه وسلم‪ :‬أقريب ربنا فنناجيه‪ ,‬أم بعيد فنناديه؟ فنزلت‪ .‬وقال عطاء‬
‫وقتادة‪ :‬لما نزلت‪" :‬وقال ربكم ادعوني أستجب لكم" [غافر‪ ]60 :‬قال قوم‪ :‬في أي‬
‫ساعة ندعوه؟ فنزلت‪).‬‬

‫براي مريض چگونه دعا كنيم ؟‬


‫َض!!يَ‬ ‫عنْ عَائِشَةَ ر ِ‬ ‫! َ‬ ‫عنْ مَسْرُوقٍ‬ ‫عنْ إِبْرَاهِيمَ َ‬ ‫! َ‬ ‫عنْ مَنْصُورٍ‬ ‫عوَانَةَ َ‬
‫! بْنُ إِسْمَاعِيلَ حَدَّثَنَا أَبُو َ‬ ‫(حَدَّثَنَا مُوسَى‬
‫!اسَ رَبَّ النَّاسِ‬ ‫!الَ أَذْهِبْ الْبَ!‬ ‫! أَوْ أُتِيَ بِهِ قَ!‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ إِذَا أَتَى مَرِيضًا‬
‫اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫! بْنُ طَهْمَ!!انَ عَنْ‬ ‫عمْرُو بْنُ أَبِي قَيْسٍ وَإِبْرَاهِيمُ‬ ‫! لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا قَالَ َ‬ ‫اشْفِ وَأَنْتَ الشَّافِي‬
‫عنْ أَبِي الضُّحَى وَحْدَهُ وَقَالَ‬ ‫! َ‬‫عنْ مَنْصُورٍ‬ ‫عنْ إِبْرَاهِيمَ وَأَبِي الضُّحَى إِذَا أُتِيَ بِالْمَرِيضِ وَقَالَ جَرِيرٌ َ‬ ‫! َ‬ ‫مَنْصُورٍ‬
‫!‬
‫إِذَا أَتَى مَرِيضًا) حديث نمبر ( ‪ )5243‬كتاب المرضى ‪ ،‬بخاري شريف‬
‫علَى أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ فَقَالَ ثَابِتٌ يَا أَبَا‬ ‫عنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَثَابِتٌ َ‬ ‫عبْدُ الْوَارِثِ َ‬ ‫(حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا َ‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ قَ!!الَ بَلَى قَ!!الَ اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ‬ ‫! بِرُقْيَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬ ‫حَمْزَةَ اشْتَكَيْتُ فَقَالَ أَنَسٌ أَلَا أَرْقِيكَ‬
‫! إِلَّا أَنْتَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا) حديث نمبر ( ‪ )5301‬بخاري شريف‬ ‫مُذْهِبَ الْبَاسِ اشْفِ أَنْتَ الشَّافِي لَا شَافِيَ‬
‫!واز‬ ‫!افي ) يؤخذ منه ج!‬ ‫! چنين بيان داشته است ‪ :‬قوله ‪ ( :‬أنت الش!‬ ‫! اين حديث شريف‬ ‫فتح الباري درشرح‬
‫! أن‬ ‫تسمية اهلل تعالى بما ليس في القرآن بشرطين ‪ :‬أحدهما أن ال يكون في ذلك ما ي!!وهم نقصا ‪ ,‬والث!!اني‬
‫يكون له أصل في القرآن وهذا من ذاك ‪ ,‬فإن في القرآن " وإذا مرضت فهو يشفين " ‪ .‬قوله ‪ ( :‬ال شافي إال‬
‫! تقدير اهلل تعالى وإال فال ينجع ‪.‬‬ ‫أنت ) إشارة إلى أن كل ما يقع من الدواء والتداوي إن لم يصادف‬
‫أخرجه مسلم من حديث أبي سعيد " أن جبريل أتى النبي صلى اهلل عليه وسلم فقال ‪ :‬يا محمد اشتكيت ؟‬
‫! ‪ ,‬من شر كل نفس أو عين حاسد اهلل يش!!فيك " وله‬ ‫! ‪ ,‬من كل شيء يؤذيك‬ ‫قال ‪ :‬نعم ‪ .‬قال ‪ :‬بسم اهلل أرقيك‬
‫شاهد عنده بمعناه من حديث عائشة ‪.‬‬
‫!‬‫علِيٍّ حَدَّثَنَا يَحْيَى حَدَّثَنَا سُفْيَانُ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ عَنْ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَةَ رَضِيَ‬ ‫(حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ َ‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يُعَوِّذُ بَعْضَ أَهْلِهِ يَمْسَحُ بِيَ!!دِهِ الْيُمْنَى وَيَقُ!!ولُ اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ‬ ‫اللَّهُ عَنْهَا أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫! لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا قَالَ سُفْيَانُ حَدَّثْتُ بِهِ مَنْصُورًا فَحَدَّثَنِي‬ ‫أَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِي‬
‫!‬
‫عنْ عَائِشَةَ نَحْوَهُ) حديث نمبر ( ‪ )5302‬كتاب الطب ‪ ،‬بخاري شريف‬ ‫! َ‬ ‫عنْ مَسْرُوقٍ‬ ‫عنْ إِبْرَاهِيمَ َ‬
‫َ‬
‫َس!!ولَ‬ ‫! أَبِي عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ ر ُ‬ ‫عرْوَةَ قَالَ أَخْبَرَنِي‬
‫عنْ هِشَامِ بْنِ ُ‬ ‫(حَدَّثَنِي أَحْمَدُ ابْنُ أَبِي رَجَاءٍ حَدَّثَنَا النَّضْرُ َ‬
‫! يَقُولُ امْسَحْ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ بِيَدِكَ الشِّفَاءُ لَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا أَنْتَ) ح!!ديث‬ ‫علَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ يَرْقِي‬ ‫اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫!‬‫نمبر ( ‪ )5303‬كتاب الطب ‪ ،‬بخاري شريف‬

‫‪240‬‬
‫(حَدَّثَنَا أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ حَدَّثَنَا ذَوَّادٌ أَبُو الْمُنْذِرِ عَنْ لَيْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ أَبِي هُرَيْ!!رَةَ قَ!!الَ مَا هَجَّرْتُ إِلَّا‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ يُصَلِّي قَالَ فَصَلَّى ثُمَّ قَالَ اشِكَمَتْ دَرْدْ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ قُمْ فَصَلِّ فَ!!إِنَّ فِي‬ ‫وَجَدْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫! شريف‬ ‫الصَّلَاةِ شِفَاءً ) حديث نمبر ( ‪ )8705‬مسند احمد بن حنبل ) حديث نمبر ( ) بخاري‬
‫عنْ فَضَالَةَ بْنِ عُبَيْدٍ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ‬ ‫(حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي مَرْيَمَ عَنِ الْأَشْيَاخِ َ‬
‫ت‬
‫عََّلمَنِي النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رُقْيَةً وَأَمَرَنِي أَنْ أَرْقِيَ بِهَا مَنْ بَدَا لِي قَالَ قُلْ رَبَّنَا اللَّهُ الَّذِي فِي السَّمَوَا ِ‬
‫تَقَدَّسَ اسْمُكَ أَمْرُكَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ اللَّهُمَّ كَمَا أَمْرُكَ فِي السَّمَاءِ فَاجْعَلْ رَحْمَتَ!!كَ عَلَيْنَا فِي الْأَرْضِ اللَّهُمَّ‬
‫رَبَّ الطَّيِّبِينَ اغْفِرْ لَنَا حَوْبَنَا وَذُنُوبَنَا وَخَطَايَانَا وَنَزِّلْ رَحْمَةً مِنْ رَحْمَتِكَ وَشِفَاءً مِنْ شِ !فَائِكَ عَلَى مَا بِفُلَانٍ مِنْ‬
‫! قَالَ وَقُلْ ذَلِكَ ثَلَاثًا ثُمَّ تَعَوَّذْ بِالْمُعَوِّذَتَيْنِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ) حديث نمبر ( ‪ )22832‬مس!!نى احمد بن‬ ‫شَكْوَى فَيَبْرَأُ‬
‫حنبل‬
‫َس!!لَّمَ فِي‬ ‫عمَيْرٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْ!!هِ و َ‬ ‫(أَخْبَرَنَا قَبِيصَةُ أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ ُ‬
‫فَا ِتحَةِ الْكِتَابِ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ) حديث نمبر ( ‪ )171‬سنن الدارمي‬
‫! شريف‬ ‫( ) حديث نمبر ( ) بخاري‬
‫! شريف‬ ‫( ) حديث نمبر ( ) بخاري‬
‫! شريف‬ ‫( ) حديث نمبر ( ) بخاري‬

‫حححححححححححححححححححخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ‬

‫! ‪ ،‬وترا به تمامي اسماي حسنايت كه مي!!دانم‬‫پروردگارا ! ترا اهلل ‪ ،‬الرحمن ‪ ،‬البر ‪ ،‬الرحيم ‪ ،‬ميگويم‬
‫! رحم نمايي ‪.‬‬ ‫ويا نميدانم ندا ميكنم ‪ ،‬تا مرا ببخشي وبااليم‬
‫! ‪ :‬با خواندن اين دعايم پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) خنده كنان گفت ‪ :‬هم!!ان‬ ‫بي بي عايشه فرمود‬
‫نامي را كه ميگفتم ‪ ،‬درهمين نامهاي بود كه ذكرنمودي ‪.‬‬
‫قرآن نسخه شفا‬
‫بخش از آنجا كه در آيات گذشته ‪ ،‬بحث از توحيد و حق و مبارزه با شرك و باطل بود‪ ،‬در نخس!!تين‬
‫!رآن را‬‫!د‪ :‬ما ق!‬ ‫! العاده قرآن و نقش سازنده آن در اين رابطه پرداخته ميگوي!‬ ‫! بحث به تاثير فوق‬‫آيه مورد‬
‫نازل مى كنيم كه مايه شفا و رحمت مؤ منان است (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين )‪.‬‬
‫!ان‬‫!ران و زي!‬ ‫!د) جز خس!‬ ‫ولى ستمگران (مانند هميشه به جاى اينكه از اين وسيله هدايت بهره گيرن!‬
‫بيشتر چيزى بر آنها نمى افزايد (و ال يزيد الظالمين اال خسارا)‪.‬‬
‫!‬
‫گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ‬
‫! بالقرآن فال شفاه اهلل)‪.‬‬ ‫وفي الخبر (من لم يستشف‬
‫اختلف العلماء في كونه شفاء على قولين‪:‬‬
‫أحدهما‪ :‬أنه شفاء للقلوب بزوال الجهل عنها وإزالة الريب‪ ,‬ولكشف غطاء القلب من مرض الجهل لفهم‬
‫! الدالة على اهلل تعالى‪.‬‬
‫المعجزات واألمور‬
‫!–‬‫! ونحوه‪ .‬وقد روى األئمة ‪ -‬واللفظ للدارقطني‬‫الثاني‪ :‬شفاء من األمراض الظاهرة بالرقي والتعوذ‬

‫!‬
‫!ال‪ :‬فنزلنا‬‫!رية ثالثين راكبا ق!‬
‫عن أبي سعيد الخدري قال‪ :‬بعثنا رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم في س!‬
‫! قال‪ :‬فلدغ سيد الحي‪ ,‬فأتونا فق!!الوا‪ :‬فيكم أحد ي!!رقي من‬
‫على قوم من العرب فسألناهم أن يضيفونا فأبوا;‬
‫!الوا‪ :‬فإنا‬
‫!ا‪ .‬فق!‬
‫العقرب؟ في رواية ابن قتة‪ :‬إن الملك يموت‪ .‬قال‪ :‬قلت أنا نعم‪ ,‬ولكن ال أفعل حتى تعطون!‬

‫‪241‬‬
‫نعطيكم ثالثين شاة‪ .‬قال‪ :‬فقرأت عليه "الحمد هلل رب العالمين" سبع مرات فبرأ‪ .‬في رواية س!!ليمان بن قتة‬
‫! وبرأ‪ .‬فبعث إلينا بالنزل وبعث إلينا بالشاء‪ ,‬فأكلنا الطعام أنا وأصحابي وأبوا أن يأكلوا‬
‫عن أبي سعيد‪ :‬فأفاق‬
‫من الغنم‪ ,‬حتى أتينا رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم فأخبرته الخبر فقال‪( :‬وما يدريك أنها رقي!!ة) قلت‪ :‬يا‬
‫! من الغنم) خرجه في كتاب الس!!نن‪ .‬وخ!!رج في‬ ‫رسول اهلل‪ ,‬شيء ألقي في روعي‪ .‬قال‪( :‬كلوا وأطعمونا‬
‫!ليم عن‬ ‫!ليمان عن ليث بن أبي س!‬ ‫! المعتمر بن س!‬‫!دثني‬ ‫(كتاب المديح) من حديث السري بن يحيى قال‪ :‬ح!‬
‫!برص‬ ‫!الى من ال!‬‫!إذن اهلل تع!‬
‫!ال‪( :‬ينفع ب!‬
‫الحسن عن أبي أمامة عن رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم أنه ق!‬
‫!وذ‬‫!رة ‪ -‬أع!‬ ‫!ني المغ!‬ ‫والجنون والجذام والبطن والسل والحمى والنفس أن تكتب بزعفران أو بمشق ‪ -‬يع!‬
‫بكلمات اهلل التامة وأسمائه كلها عامة من شر السامة والغامة ومن شر العين الالمة ومن شر حاسد إذا حسد‬
‫ومن أبي فروة وما ولد)‪ .‬كذا قال‪ ,‬ولم يقل من شر أبي قترة‪ .‬العين الالمة‪ :‬التي تصيب بسوء‪ .‬تقول‪ :‬أعيذه‬
‫من كل هامة المة‪ .‬وأما قوله‪ :‬أعيذه من حادثات اللمة فيقول‪ :‬هو الدهر‪ .‬ويقال الشدة‪ .‬والسامة‪ :‬الخاصة‪.‬‬
‫يقال‪ :‬كيف السامة والعامة‪ .‬والسامة السم‪ .‬ومن أبي فروة وما ولد‪ .‬وقال‪ :‬ثالثة وثالثون من المالئكة أت!وا‬
‫! فامسحوا نواصيكم‪ .‬أو قال‪ :‬نوصيكم‬ ‫ربهم عز وجل فقالوا‪ :‬وصب بأرضنا‪ .‬فقال‪ :‬خذوا تربة من أرضكم‬
‫!اب وأربع‬ ‫!فدا‪ .‬ثم تكتب فاتحة الكت!‬
‫رقية محمد صلى اهلل عليه وسلم ال أفلح من كتمها أبدا أو أخذ عليها ص!‬
‫! سورة‬ ‫! واآليتين اللتين بعدها‪ ,‬وخواتيم‬
‫! الرياح وآية الكرسي‬
‫أيات من أول [البقرة]‪ ,‬واآلية التي فيها تصريف‬
‫[البقرة] من موضع "هلل ما في السموات وما في األرض" [البقرة‪ ]284 :‬إلى آخرها‪ ,‬وعش!!را من أول [آل‬
‫عمران] وعشرا من آخرها‪ ,‬وأول آية من [النساء]‪ ,‬وأول آية من [المائدة]‪ ,‬وأول آية من [األنعام]‪ ,‬وأول آية‬
‫من [األعراف]‪ ,‬واآلية التي في [األعراف] "إن ربكم اهلل الذي خلق السموات واألرض" [األع!!راف‪]54 :‬‬
‫! ما جئتم به السحر إن اهلل سيبطله إن اهلل ال‬
‫حتى تختم اآلية; واآلية التي في [يونس] من موضع "قال موسى‬
‫يصلح عمل المفسدين" [يونس‪ .]81 :‬واآلية التي في [طه] "وألق ما في يمينك تلقف ما صنعوا إنما صنعوا‬
‫كيد ساحر وال يفلح الساحر حيث أتى" [ط!!ه‪ ,]69 :‬وعش!!را من أول [الص!!افات]‪ ,‬و "قل هو اهلل أح!!د"‬
‫[اإلخالص‪ ,]1 :‬والمعوذتين‪ .‬تكتب في إناء نظيف ثم تغسل ثالث مرات بم!!اء نظيف ثم يحثو منه الوجع‬
‫! قبل وضوئه للصالة حتى يك!!ون على طهر قبل أن‬ ‫ثالث حثوات ثم يتوضأ منه كوضوئه للصالة ويتوضأ‬
‫يتوضأ به ثم يصب على رأسه وصدره وظهره وال يستنجي به ثم يصلي ركعتين ثم يستشفي اهلل عز وجل;‬
‫!ال‪:‬‬ ‫!د‪ .‬وق!‬ ‫!ترة وما ول!‬ ‫!ة‪ :‬ومن شر أبي ق!‬ ‫! ما يكتب في كل يوم كتابا‪ .‬في رواي!‬ ‫يفعل ذلك ثالثة أيام‪ ,‬قدر‬
‫(فامسحوا نواصيكم) ولم يشك‪.‬‬

‫وروى البخاري عن عائشة أن النبي صلى اهلل عليه وسلم كان ينفث على نفسه في المرض الذي مات‬
‫فيه بالمعوذات فلما ثقل كنت أنفث عليه بهن وأمسح بيد نفسه لبركتها‪ .‬فسألت الزهري كيف كان ينفث؟ قال‪:‬‬
‫!ول اهلل‬
‫كان ينفث على يديه ثم يمسح بهما وجهه‪ .‬وروى مالك عن ابن شهاب عن عروه عن عائشة أن رس!‬
‫!ال‬ ‫صلى اهلل عليه وسلم كان إذا اشتكى قرأ على نفسه المعوذتين وتفل أو نفث‪ .‬قال أبو بكر بن األنباري‪ :‬ق!‬
‫! "تفل" نفخ نفخا معه ريق‪ .‬قال الشاعر‪:‬‬ ‫اللغويون تفسير "نفث" نفخ نفحا ليس معه ريق‪ .‬ومعنى‬
‫وإن يفقد فحق له الفقود‬ ‫فإن يبرأ فلم أنفث عليه‬
‫وقال ذو الرمة‪:‬‬
‫متى يحس منه مائح القوم يتفل‬ ‫ومن جوف ماء عرمض الحول فوقه‬
‫! ما للعلماء في النفث في سورة [الفلق] إن شاء اهلل تعالى‪.‬‬
‫أراد ينفخ بريق‪ .‬وسيأتي‬
‫! إال بالمعوذات‪ .‬ق!!ال الط!!بري‪:‬‬ ‫! أن رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم كان يكره الرقي‬ ‫روى ابن مسعود‬
‫!ان إما غلطا‬
‫! االحتجاج بمثله في الدين; إذ في نقلته من ال يعرف‪ .‬ولو كان صحيحا لك!‬ ‫وهذا حديث ال يجوز‬
‫!المعوذتين وهما‬‫!رقي ب!‬ ‫!ة)‪ .‬وإذا ج!از ال!‬ ‫وإما منسوخا; لقوله عليه السالم في الفاتحة (ما أدراك أنها رقي!‬
‫! عنه عليه الس!!الم أنه‬‫سورتان من القرآن كانت الرقية بسائر القرآن مثلهما في الجواز إذ كله قرآن‪ .‬وروي‬

‫‪242‬‬
‫قال‪( :‬شفاء أمته في ثالث آية من كتاب اهلل أو لعقة من عسل أو شرطة من محجم)‪ .‬وقال رجاء الغن!!وي‪:‬‬
‫ومن لم يستشف بالقرآن فال شفاء له‪.‬‬
‫واختلف العلماء في النشرة‪ ,‬وهي أن يكتب شيئا من أسماء اهلل أو من القرآن ثم يغسله بالماء ثم يمسح به‬
‫المريض أو يسقيه‪ ,‬فأجازها سعيد بن المسيب‪ .‬قيل له‪ :‬الرجل يؤخذ عن امرأته أيُحل عنه ويُنشر؟ قال‪ :‬ال‬
‫!زع‪.‬‬ ‫!احب الف!‬ ‫بأس به‪ ,‬وما ينفع لم ينه عنه‪ .‬ولم ير مجاهد أن تكتب آيات من القران ثم تغسل ثم يسقاه ص!‬
‫وكانت عائشة تقرأ بالمعوذتين في إناء ثم تأمر أن يصب على المريض‪ .‬وقال المازري أبو عبداهلل‪ :‬النشرة‬
‫!راهيم‬ ‫!ل‪ .‬ومنعها الحسن وإب!‬ ‫! أي تح!‬‫! عند أهل التعزيم; وسميت بذلك ألنها تنشر عن صاحبها‬ ‫أمر معروف‬
‫النخعي‪ ,‬قال النخعي‪ :‬أخاف أن يصيبه بالء; وكأنه ذهب إلى أنه ما يجيء به القرآن فهو إلى أن يعقب بالء‬
‫أقرب منه إلى أن يفيد شفاء‪ .‬وقال الحسن‪ :‬سألت أنسا فقال‪ :‬ذكروا عن النبي صلى اهلل عليه وسلم أنها من‬
‫الشيطان‪ .‬وقد روى أبو داود من حديث جابر بن عبداهلل قال‪ :‬سئل رسول اهلل ص!!لى اهلل عليه وس!!لم عن‬
‫النشرة فقال‪( :‬من عمل الشيطان)‪ .‬قال ابن عبدالبر‪ .‬وهذه آثار لينة ولها وجوه محتملة‪ ,‬وقد قيل‪ :‬إن ه!!ذا‬
‫محمول على ما إذا كانت خارجة عما في كتاب اهلل وسنة رسوله عليه السالم‪ ,‬وعى الم!!داواة المعروف!!ة‪.‬‬
‫والنشرة من جنس الطب فهي غسالة شيء له فضل‪ ,‬فهي كوضوء رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم‪ .‬وق!!ال‬
‫! منكم أن ينفع أخاه فليفعل)‪.‬‬‫! ما لم يكن فيه شرك ومن استطاع‬ ‫صلى اهلل عليه وسلم‪( :‬ال بأس بالرقى‬
‫! وأن ذلك ال يكون إال من كتاب اهلل فليعتمد عليه‪.‬‬‫قلت‪ :‬قد ذكرنا النص في النشرة مرفوعا‬
‫! على وجه الت!!برك‬ ‫قال مالك‪ :‬ال بأس بتعليق الكتب التي فيها أسماء اهلل عز وجل على أعناق المرضى‬
‫بها إذا لم يرد معلقها بتعليقها مدافعة العين‪ .‬وهذا معناه قبل أن ينزل به شيء من العين‪ .‬وعلى هذا الق!!ول‬
‫!وف‬ ‫!يء من العالئق خ!‬ ‫! عندهم أن يعلق على الصحيح من البهائم أو بني آدم ش!‬ ‫جماعة أهل العلم‪ ,‬ال يجوز‬
‫!برء من اهلل‬ ‫!رج وال!‬ ‫!اء الف!‬
‫نزول العين‪ ,‬وكل ما يعلق بعد نزول البالء من أسماء اهلل عز وجل وكتابه رج!‬
‫! عبداهلل بن عمرو قال قال‬ ‫! المباح الذي وردت السنة بإباحته من العين وغيرها‪ .‬وقد روى‬ ‫تعالى‪ ,‬فهو كالرقى‬
‫وسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم‪( :‬إذا فزع أحدكم في نومه فليقل أعوذ بكلمات اهلل التامة من غضبه وس!!وء‬
‫عقابه ومن شر الشياطين وأن يحضرون)‪ .‬وكان عبداهلل يعلمها ولده من أدرك منهم‪ ,‬ومن لم ي!!درك كتبها‬
‫وعلقها عليه‪ .‬فإن قيل‪ :‬فقد روي أن رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم قال‪( :‬من علق شيئا وكل إليه)‪ .‬ورأى‬
‫!اء عن‬ ‫!عود ألغني!‬ ‫! جبذا شديدا فقطعها وقال‪ :‬إن آل ابن مس!‬ ‫ابن مسعود على أم ولده تميمة مربوطة فجبذها‬
‫!ا‪ .‬وروي‬ ‫الشرك‪ ,‬ثم قال‪ :‬إن التمائم والرقى والتولة من الشرك‪ .‬قيل‪ :‬ما التولة؟ قال‪ :‬ما تحببت به لزوجه!‬
‫عن عقبة بن عامر الجهني قال‪ :‬سمعت رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم يقول‪( :‬من علق تميمة فال أتم اهلل له‬
‫ومن علق ودعة فال ودع اهلل له قلبا)‪ .‬قال الخليل بن أحمد‪ :‬التميمة قالدة فيها عوذ‪ ,‬والودعة خرز‪ .‬وق!!ال‬
‫أبو عمر‪ :‬التميمة في كالم العرب القالدة‪ ,‬ومعناه عند أهل العلم ما علق في األعناق من القالئد خشية العين‬
‫أوغيرها أن تنزل أو ال تنزل قبل أن تنزل‪ .‬فال أتم اهلل عليه صحته وعافيته‪ ,‬ومن تعلق ودعة ‪ -‬وهي مثلها‬
‫!ذير مما‬ ‫!ذا كله تح!‬ ‫في المعنى ‪ -‬فال ودع اهلل له; أي فال بارك اهلل له ما هو فيه من العاقية‪ .‬واهلل اعلم‪ .‬وه!‬
‫كان أهل الجاهلية يصنعونه من تعليق التمائم والقالئد‪ ,‬ويظنون أنها تقيهم وتص!!رف عنهم البالء‪ ,‬وذلك ال‬
‫!لم عما‬ ‫! رسول اهلل صلى اهلل عليه وس!‬ ‫! والمبتلي‪ ,‬ال شريك له‪ .‬فنهاهم‬‫يصرفه إال اهلل عز وجل‪ ,‬وهو المعافي‬
‫كانوا يصنعون من ذلك في جاهليتهم‪ .‬وعن عائشة قالت‪ :‬ما تعلق بعد نزول البالء فليس من التم!!ائم‪ .‬وقد‬
‫كره بعض أهل العلم تعليق التميمة على كل حال قبل نزول البالء وبع!!ده‪ .‬والق!!ول األول أصح في األثر‬
‫!رآن أش!!ياء‬ ‫! يجوز أن يريد بما كره تعليقه غ!!ير الق!‬ ‫والنظر إن شاء اهلل تعالى‪ .‬وما روي عن ابن مسعود‬
‫مأخوذة عن العراقيين والكهان; إذ االستشفاء بالقرآن معلقا وغير معلق ال يكون شركا‪ ,‬وقوله عليه السالم‪:‬‬
‫(من علق شيئا وكل إليه) فمن علق القرآن ينبغي أن يتواله اهلل وال يكله إلى غيره; ألنه تعالى هو المرغوب‬
‫! أيعلق؟ قال‪ :‬إذا كان في قصبة أو‬ ‫إليه والمتوكل عليه في االستشفاء بالقرآن‪ .‬وسئل ابن المسيب عن التعويذ‬
‫رقعة يحرز فال بأس به‪ .‬وهذا على أن المكتوب قرآن‪ .‬وعن الضحاك أنه لم يكن يرى بأسا أن يعلق الرجل‬

‫‪243‬‬
‫!‬
‫الشيء من كتاب اهلل إذا وضعه عند الجم!!اع وعند الغائ!!ط‪ .‬ورخص أبو جعفر محمد بن علي في التعويذ‬
‫يعلق على الصبيان‪ .‬وكان ابن سيرين ال يرى بأسا بالشيء من القرآن يعلقه اإلنسان‪.‬‬
‫! ‪ ،‬وترا به تمامي اسماي حسنايت كه مي!!دانم‬ ‫پروردگارا ! ترا اهلل ‪ ،‬الرحمن ‪ ،‬البر ‪ ،‬الرحيم ‪ ،‬ميگويم‬
‫! رحم نمايي ‪.‬‬
‫ويا نميدانم ندا ميكنم ‪ ،‬تا مرا ببخشي وبااليم‬
‫! ‪ :‬با خواندن اين دعايم پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) خنده كنان گفت ‪ :‬هم!!ان‬ ‫بي بي عايشه فرمود‬
‫نامي را كه ميگفتم ‪ ،‬درهمين نامهاي بود كه ذكرنمودي ‪.‬‬
‫قرآن نسخه شفا‬
‫بخش از آنجا كه در آيات گذشته ‪ ،‬بحث از توحيد و حق و مبارزه با شرك و باطل بود‪ ،‬در نخس!!تين‬
‫!رآن را‬ ‫!د‪ :‬ما ق!‬‫! العاده قرآن و نقش سازنده آن در اين رابطه پرداخته ميگوي!‬ ‫! بحث به تاثير فوق‬‫آيه مورد‬
‫نازل مى كنيم كه مايه شفا و رحمت مؤ منان است (و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤ منين )‪.‬‬
‫!ان‬‫!ران و زي!‬ ‫!د) جز خس!‬ ‫ولى ستمگران (مانند هميشه به جاى اينكه از اين وسيله هدايت بهره گيرن!‬
‫بيشتر چيزى بر آنها نمى افزايد (و ال يزيد الظالمين اال خسارا)‪.‬‬

‫تداوي نمودن جزء عقيده اسالمي است‬


‫! هستيم ‪ ،‬اين نظريه‬ ‫! ما تسليم قضا وقدر‬ ‫بعضي مردم تداوي را ترك نموده ‪ ،‬ودوا نميخورند ‪ ،‬وميكويند‬
‫! نم!!ودن امر‬ ‫مخالف عقيده اسالمي است ‪ ،‬زيرا پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) امت خويش را به تداوي‬
‫نموده است ‪:‬‬
‫(حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ مُعَاذٍ الْعَقَدِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ زِيَادِ بْنِ عِلَاقَةَ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ شَرِيكٍ قَالَ قَالَتْ الْأَعْرَابُ‬
‫! فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَضَعْ دَاءً إِلَّا وَضَعَ لَهُ شِفَاءً أَوْ قَ!!الَ دَوَاءً إِلَّا‬
‫عبَادَ اللَّهِ تَدَاوَوْا‬
‫يَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَا نَتَدَاوَى قَالَ نَعَمْ يَا ِ‬
‫! وَأَبِي هُرَيْرَةَ وَأَبِي‬ ‫دَاءً وَاحِدًا قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا هُوَ قَالَ الْهَرَمُ قَالَ أَبُو عِيسَى وَفِي الْبَاب عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ‬
‫خُزَامَةَ عَنْ أَبِيهِ وَابْنِ عَبَّاسٍ وَهَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ ) حديث نمبر (‪ ) 1961‬كتاب الطب عن رسول اهلل‬
‫! شريف ‪.‬‬ ‫‪ ،‬بخاري‬
‫! شريف‬ ‫( ) حديث نمبر ( ) بخاري‬
‫ن‬
‫عنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْجَزَّارِ عَنْ ابْ ِ‬ ‫(حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَلَاءِ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ َ‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ‬
‫عبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬ ‫عبْدِ اللَّهِ عَنْ زَيْنَبَ امْرَأَةِ َ‬ ‫أَخِي زَيْنَبَ امْرَأَةِ َ‬
‫! وَالتِّوَلَةَ شِرْكٌ قَالَتْ قُلْتُ لِمَ تَقُولُ هَذَا وَاللَّهِ لَقَدْ كَانَتْ عَيْنِي تَقْذِفُ وَكُنْتُ أَخْتَلِ!!فُ إِلَى‬ ‫يَقُولُ إِنَّ الرُّقَى وَالتَّمَائِمَ‬
‫عمَلُ الشَّيْطَانِ كَانَ يَنْخُسُهَا بِيَ !دِهِ فَ !إِذَا رَقَاهَا‬ ‫! فَإِذَا رَقَانِي سَكَنَتْ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ إِنَّمَا ذَاكَ َ‬ ‫فُلَانٍ الْيَهُودِيِّ يَرْقِينِي‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ أَذْهِبْ الْبَأْسَ رَبَّ النَّاسِ‬‫عنْهَا إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكِ أَنْ تَقُولِي كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬ ‫كَفَّ َ‬
‫اشْفِ أَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا) حديث نمبر ( ‪ )3385‬ابوداوود‬

‫آنجه مخالف عقيده اسالمي است وشرك بنداشته ميشود‬


‫! انجام دادن‬ ‫‪ -1‬عبادتي را براي مخلوق‬
‫‪ -2‬از مخلوق كمك خواستن‬
‫‪-3‬‬
‫! طَوِيلُ الْقَوَائِمِ وَكَانَ عَبْدُ‬ ‫! مِنْ الْحُمْرَةِ وَكَانَ لَنَا سَرِيرٌ‬ ‫عنْ زَيْنَبَ قَالَتْ كَانَتْ عَجُوزٌ تَدْخُلُ عَلَيْنَا تَرْقِي‬ ‫( َ‬
‫! فَوَجَدَ‬‫اللَّهِ إِذَا دَخَلَ تَنَحْنَحَ وَصَوَّتَ فَدَخَلَ يَوْمًا فَلَمَّا سَمِعَتْ صَوْتَهُ احْتَجَبَتْ مِنْهُ فَجَاءَ فَجَلَسَ إِلَى جَانِبِي فَمَسَّنِي‬
‫عبْ!!دِ اللَّهِ‬ ‫َص!!بَحَ آلُ َ‬ ‫! بِهِ وَقَالَ لَقَدْ أ ْ‬ ‫! لِي فِيهِ مِنْ الْحُمْرَةِ فَجَذَبَهُ وَقَطَعَهُ فَرَمَى‬ ‫مَسَّ خَيْطٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقُلْتُ رُقًى‬
‫! وَالتِّوَلَةَ شِرْكٌ قُلْتُ فَإِنِّي‬
‫عنْ الشِّرْكِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ إِنَّ الرُّقَى وَالتَّمَائِمَ‬ ‫أَغْنِيَاءَ َ‬

‫‪244‬‬
‫! دَمَعَتْ قَ!!الَ ذَا ِ‬
‫ك‬ ‫! سَكَنَتْ دَمْعَتُهَا وَإِذَا تَرَكْتُهَا‬
‫! فُلَانٌ فَدَمَعَتْ عَيْنِي الَّتِي تَلِيهِ فَإِذَا رَقَيْتُهَا‬
‫خَرَجْتُ يَوْمًا فَأَبْصَرَنِي‬
‫عصَيْتِهِ طَعَنَ بِإِصْبَعِهِ فِي عَيْنِكِ وَلَكِنْ لَوْ فَعَلْتِ كَمَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ‬ ‫الشَّيْطَانُ إِذَا أَطَعْتِهِ تَرَكَكِ وَإِذَا َ‬
‫اش!!فِ‬ ‫! أَنْ تُشْفَيْنَ تَنْضَحِينَ فِي عَيْنِكِ الْمَاءَ وَتَقُولِينَ أَذْهِبْ الْبَاسْ رَبَّ النَّاسْ ْ‬ ‫علَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ خَيْرًا لَكِ وَأَجْدَرَ‬
‫َ‬
‫أَنْتَ الشَّافِي لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُكَ شِفَاءً لَا يُغَادِرُ سَقَمًا ) حديث ‪ 3521‬سنن ابن ماجه‬
‫! عنه هو ما كان منها بغير لسان العرب فال ي!!دري ما هو ولعله قد‬ ‫(( إن الرقى ) ‪ :‬أما الرقى فالمنهى‬
‫يدخله سحرا أو كفرا وأما إذا كان مفهوم المعنى وكان فيه ذكر اهلل سبحانه فإنه مستحب متبرك به واهلل أعلم‬
‫( والتمائم ) ‪ :‬جمع التميمة وهي التعويذة التي ال يكون فيها أسماء اهلل تعالى وآياته المتلوة وال!!دعوات‬
‫المأثورة تعلق على الصبي ‪.‬‬
‫قال في النهاية ‪ :‬التمائم جمع تميمة وهي خرزات كانت العرب تعلقها على أوالدهم يتقون بها العين في‬
‫! اإلسالم‬ ‫زعمهم فأبطلها‬
‫! ‪ :‬يقال إنه ضرب من السحر قال األصمعي ‪ :‬وهو الذي يحبب المرأة إلى‬ ‫( والتولة ) ‪ :‬قال ‪ :‬الخطابي‬
‫!رأ فيه من‬ ‫!حر أو خيط يق!‬ ‫! وفتح الواو نوع من الس!‬ ‫زوجها انتهى ‪ .‬قال القاري ‪ :‬والتوله بكسر التاء وبضم‬
‫! يكتب فيه شيء من السحر للمحبة أو غيرها ( شرك ) ‪ :‬أي كل واحد منها قد يفضي إلى‬ ‫السحر أو قرطاس‬
‫!ان‬ ‫!ده ما ك!‬ ‫! منها في عه!‬ ‫!ارف‬ ‫الشرك إما جليا وإما خفيا قال القاضي ‪ :‬وأطلق الشرك عليها إما ألن المتع!‬
‫معهودا في الجاهلية وكان مشتمال على ما يتضمن الشرك أو ألن اتخاذها ي!!دل على اعتق!!اد تأثيرها وهو‬
‫!دت‬ ‫! بالتوكل وعدم االسترقاء فإني وج!‬ ‫يفضي إلى الشرك ( قالت ) ‪ :‬زينب ( لم تقول هذا ) ‪ :‬أي وتأمرني‬
‫!يغة‬ ‫!رمى بما يهيج الوجع ‪ ,‬وبص!‬ ‫في االسترقاء فائدة ( لقد كانت عيني تقذف ) ‪ :‬على بناء المجهول أي ت!‬
‫الفاعل أي ترمي بالرمص أو الدمع وهو ماء العين من الوجع ‪ ,‬والرمص بالصاد المهملة ما جمد من الوسخ‬
‫في مؤخر العين قاله القاري ( فكنت اختلف ) ‪ :‬أي أتردد بالرواح والمجيء ( سكنت ) ‪ :‬أي العين يع!!ني‬
‫!ان‬ ‫! أن الوجع الذي ك!‬ ‫وجعها ( إنما ذك ) ‪ :‬بكسر الكاف ( عمل الشيطان ) ‪ :‬أي من فعله وتسويله والمعنى‬
‫في عينيك لم يكن وجعا في الحقيقة بل ضرب من ضريات الش!!يطان ونزعاته ( ك!!ان ) ‪ :‬أي الش!!يطان‬
‫!اب نصر أن يحركها‬ ‫!ودود من ب!‬ ‫!اري ‪ .‬وفي فتح ال!‬ ‫( ينخسها ) ‪ :‬بفتح الخاء المعجمة أي يطعنها قاله الق!‬
‫! اليهودي العين ( كف ) ‪ :‬الشيطان ( عنها ) ‪ :‬أي عن نخسها وت!!رك‬ ‫! ( فإذا رقاها ) ‪ :‬أي إذا رقى‬ ‫ويؤذيها‬
‫! ( أذهب ) ‪ :‬أمر من اإلذهاب أي أزل ( الب!!أس ) ‪ :‬أي‬ ‫طعنها ( أن تقولي ) ‪ :‬أي عند وجع العين ونحوها‬
‫! ) ‪ :‬يؤخذ منه جواز تسمية اهلل تع!!الى بما ليس‬ ‫الشدة ( رب الناس ) ‪ :‬أي يا خالقهم ومربيهم ( أنت الشافي‬
‫! أن يكون له أصل في القرآن وه!!ذا‬ ‫في القرآن بشرطين أحدهما أن ال يكون في ذلك ما يوهم نقصا والثاني‬
‫من ذاك ‪ ,‬فإن في القرآن { وإذا مرضت فهو يشفين } ‪ :‬قاله في الفتح ( ال شفاء ) ‪ :‬بالمد مب!!ني على الفتح‬
‫!دل من موضع‬ ‫وخبره محذوف أي ال شفاء حاصل لنا أوله إال بشفائك قاله العيني ( إال شفاؤك ) ‪ :‬بالرفع ب!‬
‫! لقوله اشف ( ال يغادر سقما ) ‪ :‬هذه الجملة ص!!فة‬ ‫إلشفاء قاله العيني ( شفاء ) ‪ :‬بالنصب على أنه مصدر‬
‫! فيه ضم السين وتس!!كين الق!!اف أي‬ ‫! ال يغادر ال يترك وسقما بفتحتين مفعوله ويجوز‬ ‫لقوله شفاء ‪ ,‬ومعنى‬
‫! نس!!خة عن أخت زينب‬ ‫مرضا ‪ .‬قال المنذري ‪ :‬والحديث أخرجه ابن ماجه عن ابن أخت زينب عنها وفي‬
‫! عن زينب مجهول ‪.‬‬ ‫عنها وفيه قصة والراوي‬

‫كي را به خداوند شريك ميسازند ‪:‬‬

‫! براي اللـه (جل جالله)‬‫قرار داد ن مالئكـة ها شريكاني‬ ‫‪-1‬‬


‫! شريف مانند بودا و غيره‬
‫قرار دادن ا نسانهاي‬ ‫‪-2‬‬

‫‪245‬‬
‫قرار دان پيامبران مثل عيسى عليه السالم‬ ‫‪-3‬‬
‫قرار دادن بتها‬ ‫‪-4‬‬
‫قرار دادن حيوانات‬ ‫‪-5‬‬

‫اقسام شرك ‪:‬‬


‫شرك دو نوع ميباشد ‪:‬‬
‫‪ -1‬شرك اكبر‬
‫‪ -2‬شرك أصغر‬
‫شرك اكبر آنست كه انسان در عبادات يا بعضي از عبادت ها كدام انس‪--‬ان وي‪--‬احيواني را ش‪--‬ريك‬
‫ساختن است ‪ ،‬ويا بـه مخلوقي دعاي كمك نمودن ‪ ،‬وكمك خواستن مخالف ( إياك نعبد وإياك نستعين‬
‫) باشد ‪،‬‬

‫اساب كـفر ‪:‬‬


‫‪ -2‬انـكار يك امر ثابت درنصوص شريعت ‪ ،‬مثل انكار نماز ‪ ،‬روزه ‪ ،‬حج ‪ ،‬زكـات وغيره‬
‫‪.‬‬
‫‪ -3‬حالل دانستن حراميكـه به نص قطعي ثابت باشد ‪ ،‬مثل شراب ‪ ،‬قمار ‪ ،‬سود ‪.‬‬
‫‪ -4‬حرام قرار دادن امور حالل مثل ‪ :‬حرام دانستن كوشت كاو ‪ ،‬كوسفند حالل شده ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫! فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫!اء والسد‬
‫! وقت!ادة وعط!‬ ‫در تفسير قرطبي ميگويد ‪ :‬الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد‬
‫وابن زيد وعبداهلل بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪:‬‬

‫مجرمان چگونه دعوتگران راه حق را آسيب ميرسانند ؟‬

‫! كه هر دعوتگر راه حق به يك سلس!!له‬ ‫! دقيق متوجه شويم ميابيـم‬ ‫هرگاه به آيات قرآني بصورت‬
‫! ‪ ،‬دانش!!مندان‬ ‫! اشخاص بيخبر از دين ص!!ورت ميب!!ذيرد‬ ‫! كه اين مشاكل توسط‬ ‫مشكالت روبرو ميكردد‬
‫اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند كه مسلمان مخلص هميشه مورد تاخت و تاز بيخردان قرار ميگيرد‬
‫! دارد كه قرآن عظيم الشان‬ ‫! همين اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزندش نصايحي‬ ‫و روي‬
‫!ابُنَيَّ أَقِمْ‬
‫! ميفرمايد (يَ!‬‫! ‪ ،‬تا عبرتي براي رهروان راه حق كردد ‪ ،‬حضرتش‬ ‫نصيحت هاي او را نقل مينمايد‬
‫!) لقم!!ان ‪ 17/‬اي‬ ‫عزْمِ الْأُمُورِ‬
‫عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ َ‬
‫! وَانْهَ َ‬
‫الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ‬
‫بسرم ‪ ،‬نماز را ادا نما ‪ ،‬و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از بدي ها منع نما و در مص!!يبت هاييكه‬
‫! صبر نما ‪ ،‬اين است عزم را سخ در امور ‪.‬‬ ‫متوجه ات ميشود‬

‫‪246‬‬
‫!وت به راه‬ ‫!ود تا بعد از دع!‬ ‫! كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نم!‬ ‫علماي اسالم ميبرسند‬
‫!يبتي مبتال‬ ‫!بر نمايد ‪ ،‬و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص!‬ ‫حق در مصيبت ها ص!‬
‫ميكردد كه الزم است صبر اختيار نمايد ‪ .‬دانشمند ديگري ميگويد كه بعد از ( إياك نعبد ) در نماز هاي‬
‫! ‪ ،‬زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي در قبال دارد‬ ‫خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم‬
‫كه انسان با استعانت و كمك اللـه (جل جالله) (جل جالله) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد ‪.‬‬
‫!دي حتما‬ ‫ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ‪ ( :‬دعوت كننده به نيكي ها و منع كننده از ب!‬
‫ضرري را متقبل ميكردد ‪ ،‬بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود ‪.‬‬
‫نوعيت اذيت‬
‫آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و مردم را به نيكي ها دعوت ميكنند ‪ ،‬به يك سلسله از مصيبت ها و‬
‫! كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا چنین تعريف نموده است ‪:‬‬ ‫رنج ها مبتال ميكردد‬
‫جرَمُوا كَانُوا مِنْ‬
‫‪ ( -1‬خنده و استهزاء نمودن ) ‪ :‬اللـه (جل جالله) متعال ميفرمايد ‪ ( :‬إِنَّ الَّذِينَ أَ ْ‬
‫الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ) المطففين ‪ 29/‬مجرمان بر مؤمنان خنده ميكنند ‪ ،‬اين برنامه مجرم!!ان است كه‬
‫!‪.‬‬‫براي ضعيف ساختن مؤمنان آنها را به مسخره گرفت ه و بر آنان ميخندند‬
‫‪ -2‬غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن ‪ :‬مردمان مجرم عادت دارند كه با اشارات و لمز وغز و‬
‫!اه بر‬ ‫!امَزُونَ) المطففين‪ 30 /‬هرگ!‬ ‫!رُّوا بِهِمْ يَتَغَ!‬‫! ( و َإِذَا مَ!‬ ‫! ميرسانند‬‫استخدام كنايات بر مؤمنان ضرر‬
‫!‪.‬‬ ‫مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند‬
‫‪ -3‬برمؤمنان فكاهي گفتن ‪ :‬مردمان مجرم عادت دارند كه با يكجا شدن با بقيه مجرمان از جمالت‬
‫!‬‫! خود قرار ميدهند و بر آنان فكاهي ميگويند‬ ‫! و نيشخند‬ ‫! ريشخند‬ ‫استهزاء آميز كار گرفت ه مؤمنان را مورد‬
‫! ‪ ،‬اللـه (جل جالله) () ميفرمايد ‪ ( :‬وَإِذَا انقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ!!وا فَكِهِينَ ) المطففين ‪ 31/‬و‬ ‫و ميخندند‬
‫! به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند ‪.‬‬ ‫! كسان خود باز كردند‬ ‫جون از حضور محفل مؤمنان بسوي‬
‫‪ -4‬نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نمودن ‪ :‬برنامه ديگر مجرمان اينست كه مؤمنان حقيقي‬
‫را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديگران ميگويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت خ!!بر‬
‫ِن هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين‪ 32 /‬و ج!!ون‬ ‫! ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إ َّ‬
‫ندارند ‪ ،‬اللـه (جل جالله) () ميفرمايد‬
‫! ‪ :‬ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند ‪.‬‬ ‫مؤمنان را ببينند گويند‬

‫! كه برنامه مجرمان هميشه و در طول تاريخ حيات‬ ‫قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد‬
‫!و‬
‫!رف‬ ‫بشر همين بوده كه با خنده ها ‪ ،‬نيشخند ها ‪ ،‬اشارات كنايه آميز ‪ ،‬فكاهي گفتن ‪ ،‬و مؤمنان را منح!‬
‫!تي‬
‫! و يكتا برس!‬
‫كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند ‪ .‬و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد‬
‫را با نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند ‪.‬‬

‫داليل مردمان بيدين‬


‫!ان كه همه به‬‫!دن داليل آن!‬
‫! زيرا با فهمي!‬‫فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد‬
‫!رآن‬‫!ات دهد ‪ ،‬ق!‬‫!اي نج!‬ ‫! خود را از چنين وسوسه ه!‬ ‫اساس وسوسه هاي شيطاني ميباشد‪،‬انسان ميتواند‬
‫عظيم الشان وسنت پيامبر و سخنان دانشمندان اسالمي داليل آنان را بيان داشته وبراي ما ميفهمانند كه‬

‫‪247‬‬
‫!‬
‫!رف‬
‫!بهات از راه حق منص!‬‫!ام وش!‬ ‫چگونه شيطان بسياري از مردم را با بعضي از داليل پوچ و اوه!‬
‫!‪.‬‬‫ميسازد ‪ ،‬و بهتراست رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هنوز هم قوي و مستحكم سازيم‬
‫وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ) الزخرف‪20/‬‬

‫علت گريز مردم از دين‬


‫براي بسياري از مردم اين سؤال پيدا ميش‬

‫‪248‬‬
‫! حقايق دي!!ني را درك نك!!رده‬ ‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم‬
‫وفكر ميكنند كه زنده گي دنيا همـهء آنچه است كه انسان بايد بدان اهتم!!ام حاصل نمايد ‪ ،‬اين انس!!ان‬
‫زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرگ او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرعون‬
‫! دعواي خدايي ميكرد ‪ ،‬و سخنان پيامبر را به مسخره گي ميگرفت ‪ ،‬وداليلي را بي!!ان‬ ‫ساليان طوالني‬
‫! اساسي خويش را فرام!!وش ك!!رده ب!!ود ‪ ،‬ولي‬ ‫ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داشت ‪ ،‬ومسير‬
‫!ده‬ ‫!رده غيب دور ش!‬ ‫!رگ پ!‬ ‫زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به چشمان خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان م!‬
‫!ان‬ ‫!رآن عظيم الش!‬ ‫وانسان با چشمان خويش ملك الموت را ميبيند ‪ ،‬فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ‪ ،‬ق!‬
‫قصه يي فرعون را چنين بيان ميدارد ‪ ( :‬حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِ!!هِ‬
‫! به اينكه هيچ خدايي نيست بجز‬ ‫بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) تا اينكه غرق گرديد گفت ‪ :‬ايمان آوردم‬
‫آن خدايي كه اوالده يعقوب عليه السالم به آن ايمان آورده است ‪ ،‬و من از جمله مسلمانان هستم ‪ .‬يونس‬
‫‪ 90/‬زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تم!!امي حق!!ايق را به چش!!مان ديد ‪ ،‬دانست كه آنچه‬
‫! نمودم ‪ ،‬بن!!اء خداوند‬ ‫! حق دوري‬ ‫حضرت موسى عليه السالم ميگفت حق بود ‪ ،‬ومن با تكبر از پيروي‬
‫!‬
‫متعال ايمان چنين اشخاص را بعد ازديدن ملك الموت به وجود خداوند اعتراف ميكند نميپذيرد ‪ ،‬وروي‬
‫همين علت در جواب فرعون گفت ‪( :‬أَالْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ الْمُفْسِدِينَ(‪)91‬فَ!!الْيَوْمَ نُنَجِّي!!كَ‬
‫!ون ( اين‬ ‫! ‪ 92‬اكن!‬ ‫بِبَدَنِكَ ِلتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) يونس ‪!-91/‬‬
‫! ما‬‫! ‪ ،‬ام!!روز‬ ‫! فساد كار بودي‬ ‫! كردي و از جملهء انسانهاي‬ ‫اعتراف را ميكني ) درحاليكه قبال نافرماني‬
‫بدن ترا ( بعدازمردن از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه براي مردمان آينده نشانه يي از نه!!ايت‬
‫! از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬ ‫متكبران باشي ‪ ،‬و بسياري‬
‫! زيرا ‪ ،‬ايمان يك امر غيبي است و هرگاه انسان درهنگام مردن‬ ‫خداوند متعال ايمان او را نپذيرفت‬
‫! نميگيرد ‪.‬‬ ‫! قبول پروردگار قرار‬ ‫به چشمان خود همه چيز را ببيند ايمانش مورد‬
‫ْس!!ا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ‬‫خداوند متعال درين باره ميفرمايد ‪ ( :‬يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَف ً‬
‫! آش!!كار گ!!ردد ‪ ،‬درين روز‬ ‫مِنْ قَبْلُ َ) األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات قدرت پروردگارت‬
‫ايمان هيچ كسي كه قبال ايمان نداشته پذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اضافه شدن بعضي از خرافات به دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان نياز دارد ‪،‬‬
‫! به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هرگاه شما تشنه باشيد ‪ ،‬و براي شما آبي داده شود‬ ‫وانسانها عقال وفطرتا‬
‫! به همين شكل هرگاه خرافات ها ‪،‬‬ ‫كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از پذيرش آن امتناع ميورزيد‬
‫!ذيرش اين دين‬ ‫!ردم از پ!‬ ‫رواج ها ‪ ،‬عادات ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬كلتورهاي منفي ‪ ،‬وغيره داخل دين گردند ‪ ،‬م!‬
‫! كه ديگران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايش!!ان تق!!ديم‬ ‫! ‪ ،‬وهرگاه بخواهيم‬ ‫منصرف ميشوند‬
‫! كه بن!!ام‬ ‫نماييم كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت پيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي‬
‫! نماييم ‪.‬‬
‫! جلوگيري‬‫دين تقديم ميگردد‬
‫! نيز استعمال ميگردد ‪ ،‬هرگاه انس!!اني‬ ‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متدينين ‪ :‬مثال قبلي درين مورد‬
‫! غير تميز ‪،‬‬ ‫تشنه باشد و بخواهد آب بخورد ‪ ،‬ولي گيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش‬
‫و ياهم با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ‪ ،‬آن شخص از نوشيدن آن آب ص!!رف نظر‬
‫ميكند ‪.‬‬
‫به همين سبب بسياري از انس!!انهاييكه خ!!ود را مت!!دين ميدانند ولي اخالق درست ندارند ‪ ،‬آداب‬
‫اجتماعي را مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آبروي جانب مقابل را مراعا ت نميكنند ‪ ،‬وي!!اهم در‬
‫!الم‬‫!كل كامل آن با اس!‬ ‫! ‪ ،‬و اعمال شان نيز به ش!‬ ‫وقت مواجه شدن با حرام از پول حرام اجتناب نميكنند‬
‫مطابقت نداشته گاهي از اسالم وگاهي هم خواهشات نفسي خويش را تطبيق مينمايند ‪ ،‬اينگونه اشخاص‬
‫!ان روز ‪ ،‬با‬ ‫! بازب!‬ ‫!وتگران نميتوانند‬ ‫! كه مردم از دين بگريزند ‪ ،‬و يا اينكه بسياري از دع!‬ ‫سبب ميشوند‬

‫‪249‬‬
‫!وت‬ ‫!ود ‪ ،‬به دع!‬ ‫!اليب خ!‬ ‫!اب نمايند ‪ ،‬بلكه با اس!‬ ‫! پيشرفته ‪ ،‬مردم را خط!‬ ‫حكمت ‪ ،‬با استفاده ازوسايل‬
‫!لم )‬ ‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫!امبر ( ص!‬ ‫! ‪ ،‬سبب تنفر مردم از دين ميگردند ‪ ،‬خداوند متعال براي پي!‬ ‫ميپردازند‬
‫! دعوتگر براه خدا تعيين نموديم كه به اج!!ازه خداوند‬ ‫ميفرمايد ‪ :‬و داعيا إلى اهلل بإذنـه ) اي بيامبرترا‬
‫!ان‬ ‫! بي!‬ ‫!را خداوند‬ ‫! بايد مطابق اسلوب ‪ ،‬منهج و طريقه يي باشد كه آن!‬ ‫دعوت نمايي ‪ ،‬يعني دعوت پيامبر‬
‫! بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون ب!!راي‬ ‫! وهارون كه دو پيامبر‬ ‫داشته است ‪ ،‬ببيند خداوند براي حضرت موسى‬
‫!‪.‬‬ ‫دعوتش ميرفتند گفت ‪ ( :‬فقوال له قوال لينا ) پس براي فرعون سخنان نرم بگوييد‬
‫!‪.‬‬ ‫! به نزد هارون الرشيد آمده گفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي ات بگويم‬ ‫روزي شخصي‬
‫! زياد داشتند ( موسى‬ ‫! متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت‬ ‫! خداوند‬ ‫هارون الرشيد گفت ‪ :‬برادر‬
‫! بود (فرعون ) ولي برايشان گفت كه ‪:‬‬ ‫وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار گنهكار‬
‫! مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در‬ ‫برايش سخنان نرم بگوييد ‪ ،‬بناء تو به كدام حق ميخواهي‬
‫! ديگري را قرآن كريم بي!!ان داش!!ته و‬ ‫! ‪ ،‬درسي‬ ‫مورد نرمش مؤمنان و به ويزه آنانيكه دعوت مينمايد‬
‫َض!!وا مِنْ‬ ‫غلِي!!ظَ الْقَلْبِ لَانْف ُّ‬ ‫! ميفرمايد ‪ :‬فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا َ‬ ‫خداوند براي پيامبرش‬
‫! عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )‬‫عزَمْتَ فَتَوَكَّلْ‬‫! فِي الْأَمْرِ فَإِذَا َ‬ ‫! لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ‬
‫حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ‬
‫! ميب!!ودي ‪،‬‬ ‫! ‪ ،‬وس!!نگدل‬ ‫آل عمران‪ )159/‬به سبب رحمت اهلل تعالى برايشان نرم شدي ‪ ،‬هرگاه تندخو‬
‫! ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نما ‪ ،‬در امور با ايشان مشوره كن ‪،‬‬ ‫! مينمودند‬ ‫مردم از اطرافت فرار‬
‫! توكل نما ‪ ،‬خداوند متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬ ‫! به خداوند‬ ‫وهرگاه تصميم گرفتي‬
‫! عملي دين نواقصي دارند‬ ‫و گاهي هم آنانيكه ديگران را به دين دعوت مينمايند ‪ ،‬خود شان درتطبيق‬
‫! نمايند وسپس‬ ‫كه ديگران با ديدن آنان از دين دوري ميكنند ‪ ،‬اين چنين اشخاص نخست بايد خود سازي‬
‫!‪.‬‬ ‫! بپردازند‬ ‫به جامعه سازي‬
‫!رت‬ ‫!ان حض!‬ ‫!الم در زم!‬ ‫!دس اس!‬ ‫!ان را به دين مق!‬ ‫هرگاه علت اساسي دخول بسياري از مردم!‬
‫!واهيم ديد‬ ‫! ارزيابي قراردهيم خ!‬ ‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي اهلل عنهم ) مورد‬
‫!‬
‫كه اكثريت مردم اخالق ‪ ،‬اعمال نيكو ‪ ،‬روش پسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند‬
‫‪.‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق‬
‫!ات‬ ‫!ته و حتا در لحظ!‬ ‫! اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس!‬ ‫اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي‬
‫! ديگران به اخالق اس!!المي متمسك بودند ‪ ،‬روی همين‬ ‫بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات‬
‫! متعال (جل جالله ) مسلمانانرا به پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (ص!!لى اهلل عليه‬ ‫علت خداوند‬
‫! اآلخر)‬ ‫! اهلل واليوم‬ ‫وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو‬
‫! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و‬ ‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى‬
‫! ‪ ،‬كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬ ‫فتح اسالمي ميباشد‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با‬
‫! به منطقه‬ ‫ده هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وق!!تي‬
‫! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت‬ ‫( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند‬
‫نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر‬
‫! كنند ‪.‬‬ ‫نمودند تا درينجا توقف‬
‫!كر‬ ‫!ود ‪ ،‬متوجه شد كه لش!‬ ‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!‬
‫اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با حضرت عباس (‬
‫! ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وس!!لم ) رفت ‪،‬‬ ‫! قاطر پيامبر‬ ‫رضي اهلل عنه ) که سوار‬
‫! ميگفتند كه‬ ‫! كه آن!!انرا ميديدند‬ ‫! و هر صحابي پيامبر‬ ‫در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند‬

‫‪250‬‬
‫! قاطر پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ‪ ،‬در نزديكي خيمه‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) سوار‬
‫كاكای پيامبر(صلی‬
‫!اس‬ ‫!رت عب!‬ ‫!فيان را با حض!‬ ‫!رت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو س!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) حض!‬‫پيامبر(صلی‬
‫!‬
‫! اهلل عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير‬ ‫( رضي‬
‫! تا سر‬‫! اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد‬‫نموديم سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی‬
‫اين مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) ميگويد كه من‬
‫او را امان داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه ميدهد تا شب او را‬
‫!‪،‬‬ ‫! ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود‬ ‫! آنروز‬
‫! ‪ ،‬فرداي‬
‫! وفردا به نزدش بياورد‬‫با خود نگهدارد‬
‫!ده گرفته با‬
‫!فيان را نادي!‬ ‫! ابوس!‬‫! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تجاوزات‬‫حضرت پيامبر(صلی‬
‫اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوس!!فيان آيا وقت آن نرس!!يده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟‬
‫! ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راس!!تي‬ ‫ابوسفيان در پاسخ ميگويد‬
‫!‪.‬‬‫اگر جزء اللــه ( جل جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد‬

‫!‪:‬‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) ميگويد‬


‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی‬
‫اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل‬
‫عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد در ام!!ان ميباشد‬
‫هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق‬
‫المختوم ‪)453 /‬‬

‫! (ص!!لی اهلل‬‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر‬
‫!ان او را‬‫عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) گناه!‬
‫به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد ‪.‬‬
‫!ات‬ ‫!ركان مراع!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مش!‬‫نه تنها پيامبر(صلی‬
‫مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود‬
‫! ‪)453 /‬‬ ‫كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم )‬
‫! درنهايت خطابه اش به قريش!!يان‬ ‫! ‪ :‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي خداوند‬
‫منتظر بودند‬
‫!‪،‬‬ ‫گفت ‪ :‬اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك مي!!بريم‬
‫! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من ب!!راي‬ ‫! هستيد ‪ ،‬پيامبر‬
‫! جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد‬ ‫شما برادر‬
‫! ‪ ( :‬ال تثريب عليكم‬‫! گفته بود ميگويم‬ ‫شما همان سخنان حضرت يوسف عليه السالم را كه به برادرانش‬
‫! ‪)457 /‬‬ ‫! همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم‬‫! نيست ‪ .‬برويد‬ ‫اليوم ) امروز مالمتي برشما‬
‫! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به‬ ‫همين اخالق نيكوي‬
‫!دند و با‬‫! ميش!‬‫!رف‬ ‫!الم مش!‬‫!دس اس!‬ ‫!روه به دين مق!‬‫!روه گ!‬‫! اهلل عليه وسلم ) آمده گ!‬
‫نزد پيامبر(صلی‬
‫! ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند‬
‫پيامبر(صلی‬
‫افواجا )‬

‫! گرديد نوبت بيعت زن!!ان شد ‪ ،‬همه‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلی‬
‫! اهلل عليه وسلم‬
‫! شدند ‪ ،‬و با پيامبر(صلی‬
‫! (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف‬
‫زنان به نزد پيامبر‬
‫! در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را‬ ‫) بيعت نمودند‬
‫قطع مينمود ‪ ،‬شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د‬

‫‪251‬‬
‫! اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده‬
‫! پيامبر(صلی‬
‫! وزماني‬
‫تا پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد‬
‫برايش گفت كه تو هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پيامبرگفت‬
‫! المختوم ‪)460 /‬‬
‫‪ :‬عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق‬

‫! تفسير نادرستي از دين سبب اساسي دوري مردم‬ ‫! امروزي‬ ‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر‬
‫!‪:‬‬‫! ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميپذيرد‬ ‫ازدين ميباشد‬
‫! از دش!!من دين كه خ!!ود در‬ ‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري‬
‫! گرفته اند ‪ ،‬و به اساس اعمال زشت شان ‪ ،‬قلب هاي شان كامل سيه وتيره شده است‬ ‫صف شيطان قرار‬
‫علَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫(كَلَّا بَلْ رَانَ َ‬
‫! از كلمه‬
‫! كه منظور‬‫! در تفسير اين آيت مبارك چنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميگويند‬ ‫تفسير قرطبي‬
‫( ران ) درينجا گناه باالي گناه است تا اينكه قلب سياه گردد ‪ .‬اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش!!ده‬
‫! كه دين را به شكل ناص!!حيح‬ ‫! ‪ ،‬كوشش مينمايند‬ ‫! ديگران را نيز به همين مرض مبتال سازند‬ ‫وميخواهند‬
‫تفسير نمايند ‪ ،‬احيانا يك بخشي از دين را گرفته و بدون درنظرداشت تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديگران‬
‫ميگويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان‬
‫! به حق رسد و يا هم حق!!انيت دين‬ ‫رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بي!!اموزد هرگز نميتواند‬
‫! گر اسالم را به ش!!كل‬ ‫مقدس اسالم را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫!لي اش‬ ‫! اص!‬ ‫! ‪ ،‬پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت‬ ‫غير صحيح به مردم معرفي ميدارند‬
‫!رفي ميكنند ‪ ،‬و‬
‫! ‪ ،‬و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق مع!‬ ‫معرفي ميدارند‬
‫ميكويند كه بد اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز به ديكران جزء احكام اسالم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اش!!تباهات‬
‫! عيوب بعضي مس!لمانان را اس!اس ب!راي‬ ‫تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ‪ ،‬تصاوير‬
‫!ای‬‫!ايت اک!!ثريت ملت ه!‬ ‫! ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رض!‬ ‫شناخت اسالم قرار‬
‫!ورت‬ ‫! ص!‬ ‫!زاب سياسی‬ ‫!روه ها و اح!‬ ‫مسلمان به اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!‬
‫ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي را براي حق‬
‫! ولي دانشمندان و اشخاص اكاديميك‬ ‫جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند‬
‫! اس!!المي كه‬ ‫! ‪ ،‬تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي‬ ‫براي نيل حقيقت ميكوشند‬
‫! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود‬ ‫! ‪ ،‬آقای فرناندس‬ ‫! ‪ ،‬دريابند‬
‫! درست معرفي ميدارند‬ ‫اسالم را بصورت‬
‫! ميگويد ‪ :‬بعضي از‬ ‫! ‪ ،‬درين م!!ورد‬ ‫‪ ،‬و به اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد‬
‫!‪،‬‬‫! شهر زامبوانگا حاصل نمودم‬ ‫! اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير‬ ‫كتبي را كه درمورد‬
‫و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفس!!ير مينمودند ‪ ،‬ب!!دين‬
‫ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اسالم را از خالل نبش!ته ه!اي مس!لمانان‬
‫مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫!الم در‬‫!ير از اس!‬‫! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغ!‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫!‪:‬‬‫اديان ديگري نيافتم‬
‫! بشريت است ‪.‬‬ ‫اسالم موافق فطرت طبيعي‬ ‫‪-13‬‬
‫!‪،‬‬‫! ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد‬‫كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬ ‫‪-14‬‬
‫!‪.‬‬
‫! فطري ميباشد‬ ‫! و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫نظام مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬

‫‪252‬‬
‫پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و ح!!واء ميباشد ‪ ،‬و تم!!امي بشر مانند ب!!رادران‬ ‫‪-15‬‬
‫!‬
‫ميباشند ‪ ،‬ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا س!!ازمان اقتص!!ادي‬
‫! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم‬ ‫نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫! است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري ‪ ،‬همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و‬ ‫ميگردانند در اسالم موجود‬
‫!ود‬‫! هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفق!‬ ‫! خيريه را بنام ( برادرز‬‫غيره را ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي‬
‫در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به‬
‫! ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اس!!الم را به اس!!اس درك نادرست خ!!ود‬
‫! ‪ ،‬وياهم طرفدار زياد اسالم هستند ‪ ،‬ولي با تفاس!!ير غلط‬ ‫! ‪ ،‬آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند‬‫تفسيرميكنند‬
‫! ازعادات‬‫! ‪ ،‬بسياري‬‫ونادرست به عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ‪ ،‬مردم را از اسالم متنفر ميسازند‬
‫قومي ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬عنعنات غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت‬
‫!ان‬
‫!الم را جن!‬‫! ‪ ،‬و غيره امور مخالف اس!‬ ‫هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مقام انساني به الوهيت ميكشانند‬
‫! ميكنند كه جانب مقابل با بي خ!!بري از دين ‪ ،‬ازين‬ ‫صبغه ء ديني ميدهند ‪ ،‬و جنان براي مردم معرفي‬
‫اعمال متنفر شده ‪ ،‬وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫! غرايز ‪:‬‬
‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع‬

‫داليل مردمان بيدين‬


‫! زيرا با فهميدن داليل آنان كه همه‬‫فهميدن داليل مردمان بيدين بسيار مهم و ضروري ميباشد‬
‫! خود را از جنين وسوسه هاي نجات دهد ‪ ،‬قرآن‬ ‫! ميباشد ‪ ،‬انسان ميتواند‬ ‫به اساس وسوسه هاي شيطاني‬
‫عظيم الشان وسنت بيامبر و سخنان دانشمندان اسالمي داليل آنان را بيان داشته وبراي ما ميفهمانند كه‬
‫!رف‬ ‫!بهات از راه حق منص!‬ ‫!ام وش!‬ ‫جكونه شيطان بسياري از مردم را با بعضي از داليل بوج و اوه!‬
‫!‪.‬‬ ‫ميسازد ‪ ،‬و بهتراست رد اين شبهات را دانسته تا ايمان خويش را هنوز هم قوي و مستحكم سازيم‬
‫وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُمْ مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ) الزخرف‪20/‬‬

‫عادات مجرمان‬
‫!)‬
‫! كانوا من الذين آمنوا يضحكون ‪ ...‬يتغامزون‬
‫( إن الذين أجرموا‬

‫‪253‬‬
‫علت كريز مردم از دين‬
‫براي بسياري از مردم اين سؤال بيدا ميش‬
‫! حقايق دي!!ني را درك نك!!رده‬ ‫‪ -1‬ندانستن حقايق دين ‪ :‬مشكل اساسي اينست كه بسياري ازمردم‬
‫وفكر ميكنند كه زنده كي دنيا همـهء آنجه است كه انسان بايد بدان اهتم!!ام حاصل نمايد ‪ ،‬اين انس!!ان‬
‫زماني حقايق را درك ميكند كه فرشته مرك او را خفه نموده روحش را از بدنش خارج نمايد ‪ ،‬فرعون‬
‫!ان‬ ‫! را بي!‬ ‫! ‪ ،‬وداليلي‬ ‫!رفت‬ ‫! دعواي خدايي ميكرد ‪ ،‬و سخنان بيامبر را به مسخره كي ميك!‬ ‫ساليان طوالني‬
‫! اساسي خويش را فرام!!وش ك!!رده ب!!ود ‪ ،‬ولي‬ ‫ميداشت كه تنها خودش به آن قناعت داشت ‪ ،‬ومسير‬
‫زمانييكه عزرائيل ( عليه السالم ) را به جشمان خود ديد ‪ ،‬زيرا زمان مرك برده غيب دور شده وانسان‬
‫با جشمان خويش ملك الموت را ميبيند ‪ ،‬فورا صدا نمود كه ايمان آوردم ‪ ،‬قرآن عظيم الش!!ان قصه يي‬
‫فرعون را جنين بيان ميدارد ‪ ( :‬حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ‬
‫! كفت ‪ :‬ايمان آوردم به اينكه هيج خدايي نيست بجز آن خ!!دايي‬ ‫وَأَنَا مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) تا اينكه غرق كرديد‬
‫كه اوالده يعقوب عليه السالم به آن ايمان آورده است ‪ ،‬و من از جمله مسلمانان هس!!تم ‪ .‬ي!!ونس ‪90/‬‬
‫!رت‬ ‫!مان ديد ‪ ،‬دانست كه آنجه حض!‬ ‫زماني فرعون درآخرين لحظات عمر كه تمامي حقايق را به جش!‬
‫! متعال ايمان‬ ‫! نمودم ‪ ،‬بناء خداوند‬ ‫! حق دوري‬ ‫موسى عليه السالم ميكفت حق بود ‪ ،‬ومن با تكبر از بيروي‬
‫! ‪ ،‬وروي همين علت‬ ‫! خداوند اعتراف ميكند نميبذيرد‬ ‫جنين اشخاص را بعد ازديدن ملك الموت به وجود‬
‫عصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنْ الْمُفْسِدِينَ(‪)91‬فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ‬ ‫! َ‬‫در جواب فرعون كفت ‪( :‬أَالْآنَ وَقَدْ‬
‫! ‪ 92‬اكنون ( اين اعتراف را ميكني )‬ ‫عنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) يونس ‪-91/‬‬ ‫خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنْ النَّاسِ َ‬
‫!دازمردن‬ ‫! ما بدن ترا ( بع!‬ ‫! ‪ ،‬امروز‬ ‫! فساد كار بودي‬ ‫! كردي و از جملهء انسانهاي‬ ‫درحاليكه قبال نافرماني‬
‫!بران باشي ‪ ،‬و‬ ‫!ايت متك!‬ ‫!انه يي از نه!‬ ‫از غرق شدن ) نجات ميدهيم ‪ ،‬تا اينكه براي مردمان آينده نش!‬
‫بسياري از مردمان از عالمات قدرت ما غافل هستند ‪.‬‬
‫!ردن‬ ‫خداوند متعال ايمان او را نبذيرفت زيرا ‪ ،‬ايمان يك امر غيبي است و هركاه انسان درهنكام م!‬
‫! نميكيرد ‪.‬‬ ‫! قبول بروردكار قرار‬ ‫به جشمان خود همه جيز را ببيند ايمانش مورد‬
‫خداوند متعال درين ميفرمايد ‪ ( :‬يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ‬
‫! ايم!!ان هيح‬ ‫َ) األنعام ‪ 158 /‬روزيكه بعضي از عالمات قدرت بروردكارت آشكار كردد ‪ ،‬درين روز‬
‫كسي كه قبال ايمان نداشته بذيرفته نميشود ‪.‬‬
‫‪ :2‬اضافه شدن بعضي از خرافات به دين ‪ :‬دين بمثابـه ء آبي است كه هرتشنه بدان نياز دارد ‪،‬‬
‫! به دين نياز مند هستند ‪ ،‬ولي هركاه شما تشنه باشيد ‪ ،‬و براي شما آبي داده شود‬ ‫وانسانها عقال وفطرتا‬
‫! به همين شكل هركاه خرافات ها ‪،‬‬ ‫كه درآن يك مقدار كثافت افتاده باشد از بذيرش آن امتناع ميورزيد‬
‫! منفي ‪ ،‬وغيره خرافات داخل دين كردد ‪ ،‬مردم از بذيرش اين‬ ‫رواج ها ‪ ،‬عادات ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬كلتورهاي‬
‫! كه ديكران را به دين دعوت نماييم بايد ديني را برايشان تقديم‬ ‫! ‪ ،‬وهركاه بخواهيم‬ ‫دين منصرف ميكردند‬
‫! كه بن!!ام‬ ‫نماييم كه تمامي آن مطابق قرآن وسنت بيامبر باشد ‪ ،‬وكوشش نماييم از بسياري امور خرافي‬
‫! نماييم ‪.‬‬ ‫! جلوكيري‬ ‫دين تقديم ميكردد‬
‫! نيز استعمال ميكردد ‪ ،‬هركاه انس!!اني‬ ‫‪ -3‬عمل ناقص بعضي از متدينين ‪ :‬مثال قبلي درين مورد‬
‫! غير تميز ‪،‬‬ ‫تشنه باشد و بخواهد آب بخورد ‪ ،‬ولي كيالس آب را كسي برايش بياورد كه سروصورتش‬
‫و ياهم با أسلوب بسيار خشن و بد اخالقي آنرا تقديم نمايد ‪ ،‬آن شخص از نوشيدن آن آب ص!!رف نظر‬
‫ميكند ‪.‬‬
‫! ‪ ،‬آداب‬ ‫! خ!!ود را مت!!دين ميدانند ولي اخالق درست ندارند‬ ‫به همين سبب بسياري از انس!!انهاييك‬
‫!بب‬ ‫!انب مقابل را مراعا ت نميكنند ‪ ،‬س!‬ ‫! ج!‬ ‫!روي‬ ‫اجتماعي را مراعات نميكنند ‪ ،‬در سخنان خويش آب!‬

‫‪254‬‬
‫! ‪ ،‬با حكمت ‪،‬‬ ‫! بازبان روز‬ ‫! ‪ ،‬و يا اينكه بسياري از دعوتكران نميتوانند‬ ‫ميشوند كه مردم از دين بكريزند‬
‫! بيشرفته ‪ ،‬مردم را خطاب نمايند ‪ ،‬بلكه با اساليب خود ‪ ،‬به دعوت ميبردازند ‪ ،‬سبب‬ ‫با استفاده ازوسايل‬
‫! ‪ :‬و داعيا إلى‬ ‫تنفر مردم از دين ميكردند ‪ ،‬خداوند متعال براي بيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫! دع!وت نم!ايي ‪ ،‬يع!ني‬ ‫! كه به اجازه خداوند‬ ‫اهلل بإذنـه ) اي بيامبرترا دعوتكر براه خدا تعيين نموديم‬
‫!ته است ‪ ،‬ببيند‬ ‫!ان داش!‬ ‫!را خداوند بي!‬ ‫! اسلوب ‪ ،‬منهج و طريقه يي باشد كه آن!‬ ‫دعوت بيامبر بايد مطابق‬
‫!‬
‫! بود ند ‪ ،‬وبه نزد فرعون ب!!راي دع!!وتش ميرفتند‬ ‫! وهارون كه دو بيامبر‬ ‫خداوند براي حضرت موسى‬
‫كفت ‪ ( :‬فقوال له قوال لينا ) بس براي فرعون سخنان نرم بكوييد ‪.‬‬
‫!‪.‬‬ ‫! به نزد هارون الرشيد آمده كفت ‪ :‬ميخواهم سخنان تندي براي رهنمايي ات بكويم‬ ‫روزي شخصي‬
‫! زياد داشتند ( موسى‬ ‫! متعال كساني را كه نسبت به تو بسيارمنزلت‬ ‫! خداوند‬ ‫هارون الرشيد كفت ‪ :‬برادر‬
‫! بود (فرعون ) ولي برايشان كفت كه ‪:‬‬ ‫وهارون را ) به نزد كسي فرستاد كه نسبت به من بسيار كنهكار‬
‫! مرا با سخنان تند وسخت خطاب نمايي ؟ در‬ ‫برايش سخنان نرم بكوييد ‪ ،‬بناء تو به كدام حق ميخواهي‬
‫! ديكري را قرآن كريم بي!!ان داش!!ته و‬ ‫! ‪ ،‬درسي‬ ‫مورد نرمش مؤمنان و به ويزه آنانيكه دعوت مينمايد‬
‫َض!!وا مِنْ‬ ‫غلِي!!ظَ الْقَلْبِ لَانْف ُّ‬ ‫! ميفرمايد ‪ :‬فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنْ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا َ‬ ‫خداوند براي بيامبرش‬
‫! عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ )‬‫عزَمْتَ فَتَوَكَّلْ‬‫! فِي الْأَمْرِ فَإِذَا َ‬ ‫! لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ‬
‫حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ‬
‫! ‪ ،‬مردم‬ ‫! ميبودي‬ ‫! ‪ ،‬وسنكدل‬ ‫آل عمران‪ )159/‬به سبب رحمت اهلل تعالى برايشان نرم شدي ‪ ،‬هركاه تندخو‬
‫! ‪ ،‬آنانرا عفو نما ‪ ،‬برايشان استغفار نما ‪ ،‬در امور با ايش!!ان مش!!وره كن ‪،‬‬ ‫! مينمودند‬ ‫از اطرافت فرار‬
‫! توكل نما ‪ ،‬خداوند متوكالن را دوست دارد ‪.‬‬ ‫! به خداوند‬ ‫وهركاه تصميم كرفتي‬
‫! عملي دين نواقصي دارند‬ ‫و كاهي هم آنانيكه ديكران را به دين دعوت مينمايند ‪ ،‬خود شان درتطبيق‬
‫! نمايند وسبس‬ ‫! ميكنند ‪ ،‬اين جنين اشخاص نخست بايد خود سازي‬ ‫كه ديكران با ديدن آنان از دين دوري‬
‫!‪.‬‬ ‫! ببردازند‬ ‫به جامعه سازي‬
‫!رت‬ ‫!ان حض!‬ ‫!الم در زم!‬ ‫!دس اس!‬ ‫!ان را به دين مق!‬ ‫هركاه علت اساسي دخول بسياري از مردم!‬
‫!واهيم ديد‬ ‫! ارزيابي قراردهيم خ!‬ ‫بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) وصحابه كرام ( رضي اهلل عنهم ) مورد‬
‫!‬
‫كه اكثريت مردم اخالق ‪ ،‬اعمال نيكو ‪ ،‬روش بسنديده يي آنانرا ديده به دين مقدس اسالم مشرف ميشدند‬
‫‪.‬‬
‫حضرت پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) در هرزمان و مكان متوجه بدي ها نه بلكه رعايت اخالق‬
‫!ات‬ ‫!ته و حتا در لحظ!‬ ‫! اسالم را وجيبه اساسي خويش دانس!‬ ‫اسالمي ‪ ،‬عفو و بخشايش و دعوت بسوي‬
‫! ديگران به اخالق اس!!المي متمسك بودند ‪ ،‬روی همين‬ ‫بسياردقيق با وجود تعديات و ظلم و تجاوزات‬
‫! متعال (جل جالله ) مسلمانانرا به پيروی از اخالق و افعال رسول اهلل (ص!!لى اهلل عليه‬ ‫علت خداوند‬
‫! اآلخر)‬ ‫! اهلل واليوم‬ ‫وسلم ) حكم ميفرمايد ( ولكم في رسول اهلل اسوة حسنة لمن كان يرجو‬
‫! اهلل عليه وسلم ) درحاالت جنگ و‬ ‫يكي از نمونه هاي بارز اخالق كامل حضرت پيامبر(صلى‬
‫! ‪ ،‬كه ميتوان حوادث فتح مكه مكرمه را به گونه مثال بيان داشت ؟‬ ‫فتح اسالمي ميباشد‬
‫پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجري قمري مدينه منوره را با‬
‫! به منطقه‬ ‫ده هزار صحابه كرام ( رضوان اهلل عليهم اجمعين ) به قصد فتح مكه ترك نمودند ‪ ،‬وق!!تي‬
‫! و سپس به سيرخويش دوام داده در وقت‬ ‫( كديد ) رسيدند روزه هاي شانرا با آذان مغرب افطار نمودند‬
‫نماز خفتن به مرظهران ( وادي فاطمه ) رسيدند ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) صحابه كرام را امر‬
‫! كنند ‪.‬‬ ‫نمودند تا درينجا توقف‬
‫!كر‬ ‫!ود ‪ ،‬متوجه شد كه لش!‬ ‫ابوسفيان كه رهبر مشركين مكه و ساليان طويلي با مسلمانان جنگيده ب!‬
‫اسالم اطراف مكه مكرمه را محاصره نموده اند ‪ ،‬او كه چارهء جزء تسليمي نديد ‪ ،‬با حضرت عباس (‬
‫! ( ص) بود به نزد آنحضرت (صلی اهلل عليه وس!!لم ) رفت ‪،‬‬ ‫! قاطر پيامبر‬ ‫رضي اهلل عنه ) که سوار‬

‫‪255‬‬
‫! ميگفتند كه‬
‫! كه آن!!انرا ميديدند‬ ‫! و هر صحابي پيامبر‬‫در راه از مقابل خيمه هاي مجاهدين عبور ميكردند‬
‫! قاطر بيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) است ‪ ،‬در نزديكي خيمه‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) سوار‬
‫كاكای پيامبر(صلی‬
‫!اس‬ ‫!رت عب!‬ ‫!فيان را با حض!‬ ‫!رت عمر ( رضي اهلل عنه ) ابو س!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) حض!‬‫پيامبر(صلی‬
‫!‬
‫! اهلل عنه ) ديد ‪ ،‬برايش گفت ‪ :‬الحمد هلل كه اين دشمن خدا را بدون كدام معاهده وپيمان دستگير‬ ‫( رضي‬
‫! تا سر‬‫! اهلل عليه وسلم ) اجازه ميخواهد‬ ‫نموديم سپس حضرت عمر (رضی اهلل عنه ) از پيامبر(صلی‬
‫اين مجرم را قطع نمايد ولي حضرت عباس (رض) به پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) ميگويد كه من‬
‫او را امان داده ام ‪ ،‬حضرت پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) به حضرت عباس اجازه ميدهد تا شب او را‬
‫!‪،‬‬ ‫! ابو سفيان به خيمه پيامبر( ص) داخل ميشود‬ ‫! آنروز‬
‫! ‪ ،‬فرداي‬‫! وفردا به نزدش بياورد‬‫با خود نگهدارد‬
‫!ده گرفته با‬
‫!فيان را نادي!‬ ‫! ابوس!‬‫! اهلل عليه وسلم ) همه دشمني ها و ظلم و تجاوزات‬ ‫حضرت پيامبر(صلی‬
‫اخالق و تواضع به ابوسفيان ميگويد ‪ :‬اي ابوس!!فيان آيا وقت آن نرس!!يده كه ال إله إال اهلل بگ!!ويي ؟‬
‫! ‪ :‬ما در وپدرم فداي تو باد ‪ ،‬چقدر حليم ‪ ،‬كريم و خويش دوستي ! راس!!تي‬ ‫ابوسفيان در پاسخ ميگويد‬
‫!‪.‬‬‫اگر جزء اللــه ( جل جالله ) خدايي بود ‪ ،‬بايد به داد من ميرسيد‬

‫!‪:‬‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) ميگويد‬


‫بعد از آنكه ابو سفيان مسلمان ميشود با ز حضرت عباس به پيامبر(صلی‬
‫اي پيامبر خدا ! ابو سفيان مرديست كه افتخارات را دوست دارد ‪ .‬برايش چيزي بده ‪ .‬پيامبر(صلی اهلل‬
‫عليه وسلم ) فرمان صادر ميكند كه هركسي از مردم مكه داخل خانه ابوسفيان گردد در ام!!ان ميباشد‬
‫هركه در خانه اش را بست در امان است و هركه داخل بيت اهلل شريف شد در امان است ‪ ( .‬الرحيق‬
‫المختوم ‪)453 /‬‬

‫! (ص!!لی اهلل‬‫ابوسفيان كه از دشمنان سرسخت اسالم و مسلمانان بود و هيچ ظلمي را در حق پيامبر‬
‫!ان او را‬‫عليه وسلم )و صحابه دريغ ننمود ولي با آنهمه بد بختي ها پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) گناه!‬
‫به رخش نكشيد از او دعوت نمود كه به دين مقدس اسالم مشرف گردد ‪.‬‬
‫!ات‬ ‫!ركان مراع!‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) اين اخالق را با نخستين مالقات با رهبر مش!‬‫نه تنها پيامبر(صلی‬
‫مينمايد بلكه در هنگام داخل شدن به مكه مكرمه با تواضع زياد سر مباركش را چنان پايين گرفته بود‬
‫! ‪)453 /‬‬ ‫كه ريش مباركش به گردن شترش تماس ميكرد (الرحيق المختوم‬
‫بعد ازينكه مكه مكرمه فتح شد و همه مردم براي شنيدن پيام حضرت محمد (صلی اهلل عليه وسلم )‬
‫! درنهايت خطابه اش به قريش!!يان‬ ‫! ‪ :‬پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم )بعداز حمد وثناي خداوند‬
‫منتظر بودند‬
‫!‪،‬‬ ‫گفت ‪ :‬اي مردم قريش ! شما چي فكر ميكنيد من با شما چي خواهم كرد ؟ گفتند ‪ :‬كمان نيك مي!!بريم‬
‫! (صلی اهلل عليه وسلم ) گفت ‪ :‬من ب!!راي‬ ‫! هستيد ‪ ،‬پيامبر‬
‫! جوانمرد ‪ ،‬و برادرزادهء جوانمرد‬ ‫شما برادر‬
‫! ‪ ( :‬ال تثريب عليكم‬‫! گفته بود ميگويم‬ ‫شما همان سخنان حضرت يوسف عليه السالم را كه به برادرانش‬
‫! ‪)457 /‬‬ ‫! همه آزاد هستيد ‪ ( .‬الرحيق المختوم‬‫! نيست ‪ .‬برويد‬ ‫اليوم ) امروز مالمتي برشما‬
‫! پيامبر (صلی اهلل عليه وسلم ) و عفو و بخشايش مسلمانان بود كه اهل مكه به‬ ‫همين اخالق نيكوي‬
‫!دند و با‬‫! ميش!‬‫!رف‬ ‫!الم مش!‬‫!دس اس!‬ ‫!روه به دين مق!‬‫!روه گ!‬‫! اهلل عليه وسلم ) آمده گ!‬
‫نزد پيامبر(صلی‬
‫! ( إذا جاء نصراهلل والفتح ورأيت الناس يدخلون في دين اهلل‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) بيعت ميكردند‬
‫پيامبر(صلی‬
‫افواجا )‬

‫! گرديد نوبت بيعت زن!!ان شد ‪ ،‬همه‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) از بيعت مردان فارغ‬
‫بعد ازينكه پيامبر(صلی‬
‫! اهلل عليه وسلم‬
‫! شدند ‪ ،‬و با پيامبر(صلی‬
‫! (صلی اهلل عليه وسلم ) آمده به ايمان مشرف‬
‫زنان به نزد پيامبر‬
‫! در بين آنان هند خانم ابوسفيان كسيكه درجنگ بدر بيني و گوشهاي شهداي مسلمانان را‬ ‫) بيعت نمودند‬

‫‪256‬‬
‫قطع مينمود ‪ ،‬شكم كاكاي پيامبر را دريد و جگرش را درآورد و جويد ‪ ،‬خود را درلباس ناشناخته ز د‬
‫! اهلل عليه وسلم ) اورا شناخت با خنده‬
‫! پيامبر(صلی‬
‫! وزماني‬
‫تا پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم ) اورا نشناسد‬
‫برايش گفت كه تو هند هستي ‪ ،‬گفت ‪ :‬بلي ‪ .‬اي پيامبرخدا ! از آنچه گذشته است عفو نما ‪ ،‬پيامبرگفت‬
‫! المختوم ‪)460 /‬‬
‫‪ :‬عفا اهلل عنك ( خداوند ترا عفو نمايد‪ (.‬الرحيق‬

‫! تفسير نادرستي از دين سبب اساسي دوري مردم‬ ‫! امروزي‬ ‫‪ -4‬تفسير ناصحيح از دين ‪ :‬درعصر‬
‫!‪:‬‬ ‫! ‪ ،‬اين تفسير نادرست از دين به دو علت صورت ميبذيرد‬ ‫ازدين ميباشد‬
‫! از دش!!من دين كه خ!!ود در‬ ‫اول ‪ :‬علت هاي مغرضانـه ء بعضي از دشمنان اسالم ‪ :‬بسياري‬
‫! كرفته اند ‪ ،‬و به اساس اعمال زشت شان ‪ ،‬قلب هاي شان كامل سيه وتيره شده است‬ ‫صف شيطان قرار‬
‫علَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ) المطففين ‪14‬‬
‫(كَلَّا بَلْ رَانَ َ‬
‫! از كلمه‬‫! كه منظور‬‫! در تفسير اين آيت مبارك جنين توضيح ميدهد ‪ :‬مفسران ميكويند‬ ‫تفسير قرطبي‬
‫( ران ) درينجا كناه باالي كناه است تا اينكه قلب سياه كردد ‪ .‬اين مردمانيكه قلب هاي شان سيه ش!!ده‬
‫! كه دين را به شكل ناص!!حيح‬ ‫! ‪ ،‬كوشش مينمايند‬ ‫! ديكران را نيز به همين مرض مبتال سازند‬ ‫وميخواهند‬
‫تفسير نمايند ‪ ،‬احيانا يك بخشي از دين را كرفته و بدون درنظرداشت تمامي جوانب آن ‪ ،‬براي ديكران‬
‫ميكويد كه اين دين است ‪،‬‬
‫هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان‬
‫! به حق رسد و يا هم حق!!انيت دين‬ ‫رجوع نموده بخواهد دين اسالم را از آنان بي!!اموزد هرگز نميتواند‬
‫! گر اسالم را به ش!!كل‬ ‫مقدس اسالم را درك نمايد زيرا اشخاص متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار‬
‫!لي اش‬ ‫! اص!‬ ‫! ‪ ،‬بيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت‬ ‫غير صحيح به مردم معرفي ميدارند‬
‫!رفي ميكنند ‪ ،‬و‬
‫! ‪ ،‬و مسلمانان را منحيث انسانهاي تروريست ‪ ،‬بي دانش و بد اخالق مع!‬ ‫معرفي ميدارند‬
‫ميكويند كه بد اخالقي ها ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز به ديكران جزء احكام اسالم است ‪ ،‬غالبا بعضي از اش!!تباهات‬
‫! عيوب بعضي مس!لمانان را اس!اس ب!راي‬ ‫تعدادي از مسلمانان بي علم را وسيله قرار داده ‪ ،‬تصاوير‬
‫!ای‬‫!ايت اک!!ثريت ملت ه!‬ ‫! ميدهند ‪ ،‬بعضي از جنگ هاي داخلي را كه بدون رض!‬ ‫شناخت اسالم قرار‬
‫!ورت‬ ‫! ص!‬ ‫!زاب سياسی‬ ‫!روه ها و اح!‬ ‫مسلمان به اساس بعضي از مشاكل وتعصبات بين بعضی از گ!‬
‫ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ‪ ،‬دين مقدس اسالم را متهم ميسازند ‪ ،‬وبدين وسيله پوششي را براي حق‬
‫! ولي دانشمندان و اشخاص اكاديميك‬ ‫جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اسالم ميپوشانند‬
‫! اس!!المي كه‬ ‫! ‪ ،‬تا واقعيت را از قرآن عظيم الشان وسنت بيامبر واز كتابهاي‬ ‫براي نيل حقيقت ميكوشند‬
‫! كه يكي از كشيشان مسيحيت بود‬ ‫! ‪ ،‬آقای فرناندس‬ ‫! ‪ ،‬دريابند‬‫! درست معرفي ميدارند‬ ‫اسالم را بصورت‬
‫! ميگويد ‪ :‬بعضي از‬ ‫! ‪ ،‬درين م!!ورد‬ ‫‪ ،‬و به اساس حقجويي باآلخره به دين مقدس اسالم مشرف كرديد‬
‫!‪،‬‬‫! شهر زامبوانگا حاصل نمودم‬ ‫! اسالم بود از كتابخانه يكي از پوهنتون هاي تنصير‬ ‫كتبي را كه درمورد‬
‫و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اسالم را مطابق نظر خويش تفس!!ير مينمودند ‪ ،‬ب!!دين‬
‫ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم ‪ :‬چرا اسالم را از خالل نبش!ته ه!اي مس!لمانان‬
‫مطالعه ننمايم ؟‬
‫آقای سامی فرناندس ‪ ،‬اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بيان ميدارد ‪:‬‬
‫!الم در‬‫!ير از اس!‬‫! اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغ!‬ ‫( در حقيقت سه محور‬
‫!‪:‬‬‫اديان ديگري نيافتم‬
‫! بشريت است ‪.‬‬ ‫اسالم موافق فطرت طبيعي‬ ‫‪-16‬‬
‫!‪،‬‬‫! ‪ ،‬نظام حكم ‪ ،‬اقتصاد‬‫كامل بودن ( شموليت ) اسالم ‪ ،‬زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي‬ ‫‪-17‬‬
‫!‪.‬‬‫! فطري ميباشد‬ ‫! و اجتماعي ‪ ،‬و جوانب روحي‬ ‫نظام مالي ‪ ،‬روابط فاميلي‬

‫‪257‬‬
‫پيام جهاني اسالم ‪ :‬اصل انسان از آدم و ح!!واء ميباشد ‪ ،‬و تم!!امي بشر مانند ب!!رادران‬ ‫‪-18‬‬
‫!‬
‫ميباشند ‪ ،‬ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ‪ ،‬يا موسسه اجتماعي و يا س!!ازمان اقتص!!ادي‬
‫! را كه اين سازمان ها در غ!!رب الزم‬ ‫نداري همين كه مسلمان هستي كافي است ‪ ،‬و تمامي ارتباطاتي‬
‫! است ‪ ،‬زيرا غربيها معاني اخوت ‪ ،‬برادري ‪ ،‬همكاري ‪ ،‬تكافل اجتماعي و‬ ‫ميگردانند در اسالم موجود‬
‫!ود‬‫! هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفق!‬ ‫! خيريه را بنام ( برادرز‬‫غيره را ندارند ‪ ،‬بنابرين سازمانهاي‬
‫در حيات شان تاسيس نموده اند ‪ ،‬اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به‬
‫! ‪ ،‬و يك قبله با وجود اختالفات رنگ و زبان جمع ميباشند ‪.‬‬ ‫يك خدا ‪،‬يك قرآن ‪ ،‬يك پيامبر‬
‫دوم ‪ :‬علت هاي جاهالنـه ‪ :‬بعضي از مردم اند كه اس!!الم را به اس!!اس درك نادرست خ!!ود‬
‫! ‪ ،‬وياهم طرفدار زياد اسالم هستند ‪ ،‬ولي با تفاس!!ير غلط‬ ‫! ‪ ،‬آنان اكرجه دشمن اسالم نيستند‬‫تفسيرميكنند‬
‫! ازعادات‬‫! ‪ ،‬بسياري‬‫ونادرست به عوض اينكه خدمتي به اسالم نمايند ‪ ،‬مردم را از اسالم متنفر ميسازند‬
‫قومي ‪ ،‬قبلي ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬تعصبات ‪ ،‬عنعنات غيراسالمي ‪ ،‬محبت هاي افراطي به بعضي از شخصيت‬
‫!ان‬
‫!الم را جن!‬‫! ‪ ،‬و غيره امور مخالف اس!‬ ‫هاي اسالمي كه حتا آنانرا از مقام انساني به الوهيت ميكشانند‬
‫! ميكنند كه جانب مقابل با بي خ!!بري از دين ‪ ،‬ازين‬ ‫صبغه ء ديني ميدهند ‪ ،‬و جنان براي مردم معرفي‬
‫اعمال متنفر شده ‪ ،‬وبا آلخره از دين مقدس اسالم نيز كريز مينمايد ‪.‬‬

‫!له از‬‫!ذيرش دين يك سلس!‬ ‫!دين ميدانند كه ب!‬


‫! غرايز ‪ :‬مردمان بي!‬ ‫‪ -5‬كريز از مسؤوليت واشباع‬
‫مسؤوليت هايي دارد كه مانع بسياري از خود خواهي ها ‪ ،‬تكبرها ‪ ،‬شهوت برستي ها ‪ ،‬تعص!!بات ‪ ،‬و‬
‫! يكتن از استادان ما كه دكتورا در عقيده اسالمي داشت‬ ‫! ‪ ،‬بكونهء مثال ‪ :‬روزي‬ ‫غيره امور منفي ميكردد‬
‫! ‪ ،‬استاد كفت ‪ :‬يكي از‬ ‫كفت ‪ :‬فرعون نسبت به بسياري مردم دين را خوب ميدانست ‪ ،‬ما تعجب كرديم‬
‫!الم ) هميشه در كفتن يك‬ ‫!رت موسى ( عليه الس!‬ ‫مقربان فرعون برايش كفت ‪ :‬كه مشكل شما با حض!‬
‫!ايي ؟‬‫! حل نم!‬ ‫!كالتت را با موسى‬ ‫!اوري و مش!‬ ‫!ان بي!‬‫كلمه است ‪ ،‬آيا امكان ندارد كه اين كلمه را بزب!‬
‫فرعون كفت ‪ :‬اين كلمه ( ال إله إال اللــه ) داراي مفهوم بسيار وس!!يع است ‪ ،‬هرك!!اه اين كلمه را‬
‫!ويش‬ ‫! حاصل مينمايم ‪ ،‬والزم است ‪ ،‬آنان را از غالمي خ!‬ ‫بخوانم من با ساير اين غالمان حقوق مساوي‬
‫رها نمايم ‪ ،‬و من مانند آنان يك انسان عادي كردم ‪.‬‬
‫فرعون ميدانست كه با كفتن اين كلمه تمامي خود خواهي ه!!اي وي از بين رفته و نميتواند كه به‬
‫! ‪ ،‬شهوت راني خويش ادامه دهد ‪ ،‬به همين شكل ساير مردمان‬ ‫همان تكبر ‪ ،‬خود خواهي ‪ ،‬ظلم ‪ ،‬تجاوز‬
‫! ها ‪ ،‬استفاده جويي ها و لذت هاي حرام دور‬ ‫! با بذيرش دين خود را از بي بند وباري‬ ‫بيدين نيمخواهند‬
‫!انون‬‫! ‪ ،‬خود ق!‬ ‫سازند ‪ ،‬آنان ميخواهند با ديانت مخالفت نمايند تا زمينه را براي خود برستي آماده سازند‬
‫! سازند ‪ ،‬زنا را تش!!ويق نمايند ‪ ،‬ش!!راب را حالل‬ ‫بسازند ‪ ،‬خود آنرا مشروعيت دهند ‪ ،‬كناه را قانوني‬
‫! دهند ‪ ،‬هرك!!اه دين باشد ‪،‬‬ ‫دانند ‪ ،‬جور و جبال و تجاوز به حرمات ديكران را براي خود عادي قرار‬
‫!‪،‬‬‫اين اشخاص مجبورند كه تمامي اين امور زشت را از بين برند ‪ ،‬زناكاران به محكمه كشانده ميشوند‬
‫شراب خوران جزا ميبينند ‪ ،‬جينل هاي فحاشي مسدود ميكردد ‪ ،‬از قاتالن قصاص كرفته ميشود ‪ ،‬بناء‬
‫! و نه هم حكومت اسالمي ‪.‬‬ ‫مردمانيكه به جنين اعمال مبتال هستند نه دين ميخواهند‬
‫تأثير بذيري از محيط ‪ :‬محيط ‪ ،‬دوستان ‪ ،‬همنشينان ‪ ،‬اعضاي فاميل ‪ ،‬وغيره كسانيكه باانسان‬
‫روابط روزانه دارند ‪ ،‬باالي شخصيت انسان تأثير حتمي ميداشته باشند ‪ ،‬بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم‬
‫! تشبيه نموده است ‪ ،‬زيرا‬ ‫) دوستان خوب را به فروشنده عطر و دوستان بد را به كسيكه آتش ميافروزد‬
‫زماني كسي با فروشنده ء عطر دوستي داشته باشد ‪ ،‬هروقتي با دوست خود مالقات نمايد و دوس!!تش‬
‫برايش عطري هم ندهد او از بوي خوش عطرش استفاده ميكند به همين كونه دوستان متدين ‪ ،‬با تقوا ‪،‬‬
‫! ‪ ،‬ودوستان بد مانند افروزن!!ده آتش هرك!!اه‬ ‫امانت كار وخدا ترس انسان را به سوي نيكي ها ميكشاند‬

‫‪258‬‬
‫!تش با او‬ ‫! دوس!‬ ‫!اني‬
‫! ‪ ،‬ازينكه وظيفه اش آتش در دادن است ‪ ،‬زم!‬ ‫!اند‬ ‫! ضرري برس!‬ ‫نخواهد به دوستش‬
‫مينشيند حتما جرقه هاي آتش باالي او باد شده ودر لباسهايش سوراخ هايي را ايجاد ميكند ‪ ،‬وياهم بوي‬
‫! ‪ ،‬بهمين سان دوستان بد اخالق ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬كمراه ‪ ،‬بي تقوا و خ!!دا‬ ‫دود و كرمي آتش اورا خسته مينمايد‬
‫! بد ‪ ،‬و كمراهي دع!!وت مينمايد ‪ ،‬وب!!اآلخره دوست خ!!ود را در هالكت‬ ‫ناترس انسان را به كارهاي‬
‫مياندازد ‪.‬‬
‫خان!!!!دان نبــوتش‬ ‫بسر ن!!!!وح با بــدان بنشســــــت‬
‫كــــــــــــــــــم شد‬
‫!‬‫بي نيكان كرفت و مرد م شــــــــــد‬ ‫سك اصحاب كهفت روزي جند‬
‫اطفال هميشه با ايمان فطري خلق ميشوند ولي در هنكام جواني از ايمان والدين متأثر شده ‪ ،‬هركاه‬
‫!وا‬ ‫! نموده ‪ ،‬به نيكي و ايمان و تق!‬ ‫والدين شان مردمان مؤمن و نيكوكار باشند ‪ ،‬اطفال نيز از آنها بيروي‬
‫! ‪ ،‬بت‬ ‫! ‪ ،‬نص!!راني‬ ‫! وهركاه والدين شان يهودي‬ ‫! جواني نيز مؤمنان صادق ميشوند‬ ‫عادت نموده درهنكام‬
‫! ‪ ،‬به‬ ‫! به والدين شده مانند آنها ميكردند‬ ‫برست ‪ ،‬بي نماز ‪ ،‬بيدين ‪ ،‬بي تقوا باشند ‪ ،‬اوالد هايشان نيزمتأثر‬
‫همين سان ساير دوستان و همنشينان باالي انسان تأثير نمو‬
‫! كه آنان به آن عادت دارند ‪.‬‬ ‫ده ‪ ،‬انسان را بـه همان راهي ميبرند‬
‫! است كه در آغاز خلقت انس!!ان ‪ ،‬ابليس را از‬ ‫عناد وتكبر ‪ :‬تكبر عبارت از يك غريزه ء شيطاني‬
‫!ود و از‬ ‫! و تكبر نم!‬ ‫بذيرش امر الهي مانع شد ‪( ،‬أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ) البقرة‪ 34 /‬ابا ورزيد‬
‫جمله كافران بود ‪.‬‬
‫!واهيم ديد‬ ‫! از كافران وبيدينان را در طول تاريخ بشريت مطالعه نماييم ‪ ،‬خ!‬ ‫هركاه زنده كي بسياري‬
‫! شناخت شخصيت صادقانه بيامبر‬ ‫كه ابوجهل ‪ ،‬ابو لهب ‪ ،‬ابوطالب ‪ ،‬و سايركفار عصر بيامبربا وجود‬
‫! تكبر و خود خواهي هاي خويش انكار نمودند ‪ ،‬درزمان ساير بيامبران مردم!!ان‬ ‫دين اسالم را بخاطر‬
‫! ‪ ،‬جرا بيامبر يكي از زعماي ما تعيين نشده ؟‬ ‫! فقير ايمان بياوريم‬ ‫متكبر ميكفتند ‪ ،‬آيا به اين بيامبر‬
‫نوح عليه السالم بعد از صد ها سال دعوت به بروردكار كفت ‪( :‬وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَ!!وْتُهُمْ لِتَغْفِ!!رَ لَهُمْ‬
‫! فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا ( من هركاهي ايشان را دعوت‬ ‫جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ‬
‫! آمرزش نمايي ‪ ،‬انكشتان خود را در كوش هاي خويش ميكزارند ‪ ،‬و ‪ ،‬خود را درلباس‬ ‫ميكنم تا ايشانرا‬
‫! با حق اصرار ميورزند ‪ ،‬بسيار تكبر ميكنند ) نوح ‪7 /‬‬ ‫هاي خود ميبوشاند ‪ ،‬ودرمخالف‬
‫! عاد بس تكبر نم!!ود ند‬ ‫! فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ) اما قوم‬
‫(فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا‬
‫درزمين بدون حق ‪ ،‬وكفتند كيست نسبت به ما صاحب قوت زياد ؟ فصلت ‪15 /‬‬
‫(إ َِّنهُمْ كَانُوا إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبِرُونَ) اينان كساني بودند كه هركاه برايش!!ان ال إله إال اهلل‬
‫! ‪35 /‬‬ ‫كفته ميشد تكبر مينمودند ) الصافات‬
‫! متكبر خود را نسبت به سايرين برتر دانسته خود را قانونكذار‬ ‫( در عصور امروزي نيز انسانهايي‬
‫‪ ،‬قانون دان ‪ ،‬حاكم ‪ ،‬و برتراز همه دانسته ‪ ،‬وبا انانيت وتكبرشيطاني حق را نميبذيرند ‪.‬‬
‫! ميبينند ‪ ،‬زيرا آنان تصور ميكنند كه‬ ‫‪ -16‬حفظ منافع ‪ :‬مردمان بي ايمان منفعت خويش را در بيديني‬
‫! كه آنجه را انسان براي‬ ‫! ‪ ،‬ولي خبرندارند‬ ‫! ميشود‬ ‫! كنند بيهوده مصرف‬ ‫هركاه بولي را درراه خدا مصرف‬
‫!رت از‬ ‫خود مصرف ميكند ‪ ،‬ازبين رفته و آنجه را در راه خدا مصرف ميكنند باقي مانده ودرروز آخ!‬
‫هفت إلى هفتصد جند باداش آنرا ميبينند ‪.‬‬

‫‪ -17‬حرام ها را براي خود حالل كردن ‪ :‬يكي از اسباب فرار‬


‫! از دين استفاده جويي هاست ‪ ،‬زي!!را‬
‫هركاه به مردمان بيدين كفته شود كه رشوت حرام است ‪ ،‬خوردن كوشت ه!!اي ذبح نش!!ده به طريقه‬

‫‪259‬‬
‫! دين‬‫اسالمي حرام است ‪ ،‬كرفتن طويانه حرام است ‪ ،‬فورا خود را از جوكات دين خارج نموده وباالي‬
‫مسخره كي ميكنند ‪.‬‬
‫‪ -18‬عدم بيان بعضي از ظواهر فطري‬
‫!‬
‫جهل از دين‬
‫فاصله بين اسالم شناسان و ساير متخصصين ‪ :‬هركاه به تاريخ اسالم مراجعه نم!!اييم مي!!ابيم كه‬
‫! دانان‬
‫! از فيلسوفان ‪ ،‬ساينس دانان ‪ ،‬فلك دانان ‪ ،‬رياضي‬ ‫! ‪ ،‬حتا بسياري‬‫اكثريت مردم اسالم شناس بودند‬
‫!ات ‪،‬‬‫! از اختراع!‬ ‫!ياري‬‫! از دين داشتند ‪ ،‬وبس!‬ ‫‪ ،‬طبيبان ‪ ،‬هنرمندان ‪ ،‬شاعران ‪ ،‬اديبان معلومات وافري‬
‫! ‪ ،‬البيروني ‪ ،‬ابن رشد ‪ ،‬سيد جمال ال!!دين افغ!!اني ‪،‬‬ ‫! ‪ ،‬فارابي‬
‫كفته ها ي خويش را از اسالم ميكرفتند‬
‫! ‪ ،‬همه وهمه دانشمندان بزرك دين اسالم بودند ‪،‬‬ ‫! ‪ ،‬سعدي ‪ ،‬مولناي روم‬ ‫ابوعلي ابن سيناي بلخي ‪ ،‬حافظ‬
‫!ده‬
‫!در در دين وعقي!‬ ‫!ان دولت آنق!‬ ‫!اير كاركن!‬‫! دولت ‪ ،‬بادشاهان ‪ ،‬وزراء ‪ ،‬سياستمداران و س!‬ ‫رؤساي‬
‫! در زمان بود كه مدنيت اسالم تمامي جهان را‬ ‫معلومات داشتند كه اسالم جزء ال ينفك تمامي تخصصات‬
‫! تا بين مسلمان و ساير رش!!ته ها‬ ‫مبهوت ومتحيرساخته بود ‪ ،‬ولي در عصر استعمال انكليسها خواستند‬
‫! تربيه‬
‫فاصله ايجاد كنند ‪ ،‬در هند بريطانوي مكتب هايي را ايجاد نمودند كه غالبا به ضد اسالم ش!!اكرد‬
‫!ده ء‬‫!اهم كوشش ميكردند كه حد اقل از عقي!‬ ‫!وت ميكردند وي!‬ ‫! ‪ ،‬يا آنانرا به اديان منسوخ دع!‬‫مينمودند‬
‫!المي را‬ ‫! اس!‬‫!ورهاي‬ ‫!تند كه كش!‬ ‫اسالمي دور باشند ‪ ،‬زيرا با استفاده از كمراهي و نشر فساد ميتوانس!‬
‫!ود‬‫!مير) ب!‬‫!تان – بنكله ديش ‪ ،‬وكش!‬ ‫استعمال نمايند ‪ ،‬انكليسها ديدند كه در هند كه شامل ( هند – باكس!‬
‫! ‪ ،‬وتربيه‬‫جندين قرن مسلمانان حكومت نموده اند ‪ ،‬بناء با تفرقه بين اسالم وغيرمسلمانان از يكط!!رف‬
‫!اي دين كه بخش مهم جامعه را‬ ‫!االي علم!‬ ‫!وي ديكر عمل كردند ‪ ،‬ب!‬ ‫مسلمانان به مخالفت از دين از س!‬
‫تشكيل ميداد معاشات دولتي را قطع نمودند ‪ ،‬تا دستان شان بسوي م!!ردم دراز باشد ‪ ،‬ونتوانند حق را‬
‫! ‪ ،‬و فرهنك اسالمي را از مك!اتب و‬ ‫! كران مضامين اخالق اسالمي ‪ ،‬قرآن شناسي‬ ‫بيان دارند ‪ ،‬استعمار‬
‫! مغزهاي شانرا‬ ‫! ‪ ،‬تا جوانان از احكام اسالمي خالي الذهن باشند ‪ ،‬وآنان بتوانند‬
‫بوهنتون ها از بين بردند‬
‫از افكار بيديني ‪ ،‬و دوري دين از تمامي ابعاد زنده كي اسالمي خالي نموده درمقابل آنانرا به بذيرش‬
‫! آماده سازند ‪ .‬آنان كوشش نموددند كه متخصص!!ان اس!!المي را در‬ ‫اديان منسوخ وياهم افكارالحادي‬
‫!رات و‬ ‫!رآن نش!‬ ‫!ازند ‪ ،‬و عالوه ب!‬ ‫جارجوب مدرسه هاي قلف نموده از ساير علوم تكنولوزي بيخبرس!‬
‫!‬
‫!وروزي‬ ‫!اينس ‪ ،‬تكن!‬ ‫!الف علم ‪ ،‬س!‬ ‫!الم مخ!‬ ‫! كه دين اس!‬
‫اطالعات جمعي استعمار كران تبليغ مينمودند‬
‫! ميكند كه احكام اسالم را از خانه ه!!اي ت!!ان دور‬ ‫! كشور تان بيشرفت‬ ‫! جامعه است ‪ ،‬زماني‬ ‫وبيشرفت‬
‫! را به سيستم هاي غيراسالمي عيار نماييد ‪ ،‬وقوانين اسالمي را‬ ‫! ‪ ،‬وادارات دولتي‬ ‫نموده ‪ ،‬دفاتر رسمي‬
‫! هاي اسالمي‬ ‫كامال محو نموده و دانشمندان اسالمي را به خاك وخون كشيد ‪ .‬بعضي ازرهبران كشور‬
‫مثل مصطفى كمال كه خود را آته ترك ( بدر تركها) ميدانست جنين احكام را ب!!االي كش!!ورخويش‬
‫تطبيق نمود كه نه تنها همان عزتيكه تركيه داشت و مركز خالفت اسالمي بود ‪ ،‬ازبين رفت ‪ ،‬تا هن!وز‬
‫!‬
‫نتوانسته كه در جمله كشور هاي صنعتي باشد ‪ ،‬و حتا از جندين سال عالقمند شموليت در اتحاديه اروبا‬
‫است ولي با بهانه هاي مختلفي رد ميكردد ‪.‬‬
‫!مندان‬‫! اسالمي داشت ‪ ،‬و فاصله بزركي بين دانش!‬ ‫! اثري زيادي دركشورهاي‬ ‫اين سياست استعماري‬
‫! ايجاد شد ‪ ،‬اين فاصله سبب شد كه دو طرف از يكديكر تنفر‬ ‫! اسالمي و ساير متخصصان‬ ‫ومتخصصان‬
‫! را به نامها والقاب مختلفي متهم نمايند و با بروز جنين خالفات كشورهاي اس!!المي به‬ ‫نموده يكديكر‬
‫!‪.‬‬
‫جنك هاي خانمانسوز ‪ ،‬ويراني ها ‪ ،‬وخرابه ها مبدل كرديد‬
‫! ها از بين‬
‫! از كشور‬ ‫! اين فاصله را در بسياري‬ ‫ولي بالمقابل بهم اسالم به اسلوب عصري واكاديميك‬
‫!نين‬‫!المي ج!‬ ‫! ‪ ،‬بوهنتون قم ايران ‪ ،‬وساير بوهنتون هاي جهان اس!‬ ‫! علماي ازهر شريف‬ ‫برده ‪ ،‬وامروز‬
‫! مينمايد ‪ ،‬وهركاه اين فاصله‬ ‫! بروز بيشرفت‬ ‫فاصله ها را تاحدي از بين برده اند ‪ ،‬و كشورهايشان روز‬

‫‪260‬‬
‫!تين آيت‬ ‫!ان درنخس!‬ ‫!رآن عظيم الش!‬ ‫! كه ق!‬ ‫از بين رفته ومردم همه حقايق اسالم را درك نمايند ‪ ،‬وبدانند‬
‫! الْأَكْرَمُ‪ -‬الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ‪ -‬عَلَّمَ‬
‫ميكويد ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ‪ -‬خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ‪=-‬اقْ َرأْ وَرَبُّكَ‬
‫! كه ترا خلق نمود ‪ ،‬انسانرا از يك بارجه خون خلق نمود ‪،‬‬ ‫الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ) بخوان بنام بروردكارت‬
‫!ان انجه را نميدانست‬ ‫!راي انس!‬ ‫! بسياركريم است ‪ ،‬آنكه بواسطه قلم علم آموخت ‪ ،‬ب!‬ ‫بخوان بروردكارت‬
‫آموخت ‪ .‬العلق ‪5 -1 /‬‬
‫يَرْفَعْ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِير) المجالة ‪11 /‬‬
‫‪ -19‬بي سليقه كي در رساندن دين ‪ :‬بيامبراسالم خود را عالم نه بلكه معلم بيان داش!!ته است ( إنما‬
‫بعثت معلما ) عالم كسي است كه خودش با زحمات زياد علمي را آموخته ‪ ،‬وكاهي در رس!!اندن علم‬
‫!ام وتفهيم دارد ‪ ،‬معلم‬ ‫!نر افه!‬ ‫!نر است ‪ ،‬ه!‬ ‫! ميباشد ‪ ،‬ولي معلم بودن يك ه!‬ ‫خويش به ديكران ‪ ،‬ضعيف‬
‫!اكردان با‬ ‫!امي ش!‬ ‫!ان تلقين نمايد كه تم!‬ ‫حقيقي كسي است كه علم خويش را براي شاكردان خود ‪ ،‬جن!‬
‫! ‪ ،‬با اس!!اليب‬ ‫درجات مختلف فهم ‪ ،‬از اواستفاده كرده بتوانند ‪ ،‬معلم با دانشتن هنر آموزش و برورش‬
‫! اسالم ( ص!!لى اهلل عليه‬ ‫! ‪ ،‬بيامبر‬ ‫! ‪ ،‬شاكردان را به فهم مطلب ياري ميرسانند‬ ‫بسيار عالي علمي وهنري‬
‫!روج از مكه‬ ‫وسلم ) با استفاده از همان حكمت ودانشيكه دعوتكران حقيقي ميداشته باشند ‪ ،‬در زمان خ!‬
‫!ال با ده‬ ‫!ود ولي با همين حكمت توانست كه بعد از جند س!‬ ‫! هجرت نم!‬ ‫مكرمه با حضرت ابوبكر صديق‬
‫هزار انسان قران صفت دو باره به مكه بر كردد ‪ ،‬و راه حق را جنان بيان دارد كه تاريخ بش!!ريت از‬
‫! مؤمنان آن عصر در تعجبند ‪.‬‬ ‫بيروزي‬
‫! دين را با فص!!احت‬ ‫! از دعوتكران سليقه يي خوبي در دعوت نداش!!ته ‪ ،‬نميتوانند‬ ‫با تأسف بسياري‬
‫وبالغتيكه شايسته ء هر عصر است ‪ ،‬تبليغ نمايند ‪ ،‬وياهم وسايل دعوت را استفاده نمايند ‪ ،‬تلويزي!!ون‬
‫!ردم‬ ‫! كه صداي حق را به تمامي م!‬ ‫ميتواند وسيلهء خوبي براي دعوت به راه حق باشد ‪ ،‬انترنت ميتواند‬
‫! كه وسيله ء خوبي براي نشر حق كردد ‪ ،‬بارجه هاي تمثيلي هدفمند اسالمي ‪،‬‬ ‫رساند ‪ ،‬كمبوتر ميتواند‬
‫!ليقه‬ ‫! براي دعوت كردند ‪ ،‬ولي بي س!‬ ‫! كه وسايلي‬ ‫! ‪ ،‬حتا فلم هاي كارتوني وغيره ميتوانند‬ ‫فلم هاي هدفمند‬
‫! دعوت ‪ ،‬كمي معلومات عصري ‪ ،‬صحبت ه!!اي براكن!!ده در‬ ‫كي دعوتكران ‪ ،‬عدم اخالص درهنكام‬
‫! مجادله ها ‪ ،‬نداشتن مثالهاي زنده مط!!ابق‬ ‫مجالس ‪ ،‬عدم احترام به شخصيت مدعو ‪ ،‬خشونت درهنكام‬
‫عصر‪ ،‬عدم فهم اساليب جديد دعوت ‪ ،‬بي خبري از فقه واقع ‪ ،‬نشناختن دش!!من عص!!ر‪ ،‬دوري از‬
‫! كه مانع راه دعوت ميكردند سبب ميشود كه بسياري از م!!ردم از‬ ‫مقتضيات عصر ‪ ،‬و ساير امورمنفي‬
‫دين كريز نمايند ‪ ( .‬ربنا ال تجعلنا فتنــة للذين كفروا ) ججججججج‬

‫عقب مانده كي ها‬ ‫‪-20‬‬

‫‪261‬‬
‫مجرمان جكونه دعوتكران راه حق را آسيب ميرسانند ؟‬
‫! كه هر دع!!وتكر راه حق به يك‬ ‫! دقيق متوجه شويم ميابيـم‬ ‫هركاه به آيات قرآني بصورت‬
‫!‪،‬‬ ‫!ذيرد‬
‫! ميب!‬ ‫!ورت‬ ‫!بر از دين ص!‬ ‫!خاص بيخ!‬ ‫! اش!‬ ‫! كه اين مشاكل توسط‬ ‫سلسله مشكالت روبرو ميكردد‬
‫! تاخت و تاز بيخردان‬ ‫! كه مسلمان مخلص هميشه مورد‬ ‫دانشمندان اسالمي و داعيان راه حق بدين نظرند‬
‫! دارد كه‬ ‫!ايحي‬ ‫! نص!‬ ‫!دش‬ ‫! همين اصل حضرت لقمان حكيم ( عليه السالم ) به فرزن!‬ ‫! و روي‬ ‫قرار ميكيرد‬
‫!‬
‫! ‪ ،‬تا عبرتي براي رهروان راه حق كردد ‪ ،‬حضرتش‬ ‫قرآن عظيم الشان نصيحت هاي او را نقل مينمايد‬
‫!زْمِ‬
‫!كَ مِنْ عَ!‬
‫عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِ!‬
‫! وَانْهَ َ‬
‫ميفرمايد (يَابُنَيَّ أَقِمْ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ‬
‫الْأُمُورِ) لقمان ‪ 17/‬اي بسرم ‪ ،‬نماز را ادا نما ‪ ،‬و مردمان را به راه نيك دعوت كن و از ب!!دي ها منع‬
‫نما و در مصيبت هاييكه متوجه ات ميشود صبر نما ‪ ،‬اين است عزم را سخ در امور ‪.‬‬
‫! كه جرا لقما ن حكيم براي بسرش نصيحت نمود تا بعد از دعوت به‬ ‫علماي اسالم ميبرسند‬
‫راه حق در مصيبت ها صبر نمايد ‪ ،‬و علتش را همين ميدانند كه هر داعي راه حق حتما به مص!!يبتي‬

‫‪262‬‬
‫!اك نعبد ) در‬ ‫! ميكويد كه بعد از ( إي!‬ ‫!ري‬ ‫! ديك!‬ ‫! كه الزم است صبر اختيار نمايد ‪ .‬دانشمند‬ ‫مبتال ميكردد‬
‫نماز هاي خويش ( اياك نستعين ) را ميخوانيم ‪ ،‬زيرا عبادت و دعوت مصيبت هاي و آزمايش هايي‬
‫!‬
‫! (جل جالله ) به رهايي از آن مصايب استدعا مينمايد‬ ‫در قبال دارد كه انسان با استعانت و كمك خداوند‬
‫‪.‬‬
‫ابن كثير در تفسير اين آيت مباركه ميفرمايد ‪ ( :‬دعوت كننده به نيكي ها و منع كننده از بدي حتما‬
‫ضرري را متقبل ميكردد ‪ ،‬بناء لقمان بسرش را به صبر امر نمود ‪.‬‬
‫نوعيت اذيت‬
‫آنانيكه در راه خدا قدم مينهند و م!!ردم را به نيكي ها دع!!وت ميكنند ‪ ،‬به يك سلس!!له از‬
‫مصيبت ها و رنج ها مبتال ميكردد كه قرآن عظيم الشان نوعيت اذيت آنانرا جنين تعريف نموده است ‪:‬‬
‫! كَانُوا مِنْ الَّذِينَ آمَنُوا‬
‫‪ ( -1‬خنده و استهزاء نمودن ) ‪ :‬خداوند متعال ميفرمايد ‪ ( :‬إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا‬
‫!راي‬ ‫!ان است كه ب!‬ ‫!ده ميكنند ‪ ،‬اين برنامه مجرم!‬ ‫يَضْحَكُونَ ) المطففين ‪ 29/‬مجرمان بر مؤمنان خن!‬
‫ضعيف ساختن مؤمنان آنها را به مسخره كرفته و بر آنان ميخندند ‪.‬‬
‫‪ -2‬غمزه و اشارات مسخره آميزه نمودن ‪ :‬مردمان مجرم عادت دارند كه با اشارات و لمز وغز‬
‫! كنايات بر مؤمنان ضرر ميرسانند ( و َإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ) المطففين‪ 30 /‬هرك!!اه بر‬ ‫و استخدام‬
‫!‪.‬‬‫مؤمنان بكزرند بر ايشان با جشم طعن و استهزاء بنكرند‬
‫!ان از‬ ‫!دن با بقيه مجرم!‬ ‫!ادت دارند كه با يكجا ش!‬ ‫‪ -3‬برمؤمنان فكاهي كفتن ‪ :‬مردمان مجرم ع!‬
‫! خود قرار ميدهند و بر آنان فكاهي‬ ‫! و نيشخند‬ ‫جمالت استهزاء آميز كار كرفته مؤمنان را مورد ريشخند‬
‫ميكويند و ميخندند ‪ ،‬خداوند () ميفرمايد ‪ ( :‬وَإِذَا انقَلَبُ!!وا إِلَى أَهْلِهِمْ انقَلَبُ!!وا فَكِهِينَ ) المطففين ‪ 31/‬و‬
‫! به سخن مزاح و فكاهي با هم تفريح ميكنند‬ ‫! كسان خود باز كردند‬ ‫جون از حضور محفل مؤمنان بسوي‬
‫‪.‬‬
‫!ان‬ ‫!ان اينست كه مؤمن!‬ ‫!ودن ‪ :‬برنامه ديكر مجرم!‬ ‫‪ -4‬نسبت كمراهي و انحراف را به مؤمنان نم!‬
‫حقيقي را به جهل و كمراهي نسبت ميدهند و به ديكران ميكويند كه كه اين مردمان كمراه اند از حقيقيت‬
‫! قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ) المطففين‪ 32 /‬و جون مؤمنان‬ ‫! () ميفرمايد ( وَإِذَا رَأَوْهُمْ‬
‫! ‪ ،‬خداوند‬‫خبر ندارند‬
‫! ‪ :‬ايشان به حقيقت مردم كمراهي هستند ‪.‬‬ ‫را ببينند كويند‬

‫!اريخ‬
‫!ول ت!‬ ‫!ان هميشه و در ط!‬
‫! كه برنامه مجرم!‬ ‫قرآن عظيم الشان مؤمنان مخلص را آكاه ميسازد‬
‫! ها ‪ ،‬اشارات كنايه آميز ‪ ،‬فك!!اهي كفتن ‪ ،‬و مؤمن!!ان را‬
‫حيات بشر همين بوده كه با خنده ها ‪ ،‬نيشخند‬
‫منحرف و كمراه خطاب نمودن آزار و اذيت ميكنند ‪ .‬و مؤمنان و داعيان راه حق خط مستقيم توحيد و‬
‫! را با نيت خير رساني به ساير بشر تعقيب مينمايند ‪.‬‬‫يكتا برستي‬

‫‪263‬‬
‫!‬
‫قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند‬

‫ميدانستند‬

‫!بر‬‫! والخ!‬ ‫!نام‬ ‫! ميكويد ‪ :‬يعني األص!‬ ‫أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ تفسير قرطبي‬
‫! إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْ !دِي‬
‫محذوف‪ .‬مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا‬
‫مَنْ هُ َو كَاذِبٌ كَفَّارٌ ‪ /‬الزمر‪)3(/‬‬
‫! ميكويد ‪:‬‬ ‫قرطبي‬
‫قال قتادة‪ :‬كانوا إذا قيل لهم من ربكم وخالقكم؟ ومن خلق السماوات واألرض وأنزل من السـماء‬
‫ماء؟ قالوا اهلل‪ ,‬فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا‬
‫! لنا عنده‪ .‬قال الكلبي‪ :‬جواب هذا الكالم في األحقاف "فلوال نص!!رهم‬ ‫ليقربونا إلى اهلل زلفى‪ ,‬ويشفعوا‬
‫الذين اتخذوا من دون اهلل قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫!عود‬ ‫! قراءة ابن مس!‬ ‫! إليه تقريبا‪ ,‬فوضع "زلفى" في موضع المصدر‪ .‬وفي‬ ‫والزلفى القربة; أي ليقربونا‬
‫! "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما‬ ‫وابن عباس ومجاهد‬
‫! إال‬
‫! حرف أُبيّ (والذين اتخ!!ذوا من دونه أولي!!اء ما نعب!!دكم‬ ‫نعبدهم إال ليقربونا إلى اهلل زلفى" وفي‬
‫لتقربونا إلى اهلل زلفى" ذكره النحاس‪ .‬قال‪ :‬والحكاية في هذا‬
‫بينة‪.‬‬
‫ابن كثير ميكويد ‪ :‬وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخالص" شهادة أن ال إله إال اهلل ثم‬
‫! إلى اهلل زلفى" أي إنما‬ ‫! من المشركين أنهم يقولون "ما نعبدهم إال ليقربونا‬ ‫أخبر عز وجل عن عباد األصنام‬
‫! المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا‬ ‫يحملهم على عبادتهم لهم أنهم عمدوا إلى أصنام اتخذوها على صور‬
‫! وما ينوبهم‬ ‫! ورزقهم‬ ‫تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عبادتهم المالئكة ليشفعوا لهم عند اهلل تعالى فينصرهم‬
‫!لم وابن‬ ‫! ومالك عن زيد بن أس!‬ ‫من أمور الدنيا فأما المعاد فكانوا جاحدين له كافرين به‪ .‬قال قتادة والسدي‬
‫! عنده منزلة ولهذا كانوا يقول!!ون في تل!!بيتهم إذا‬ ‫! إلى اهلل زلفى" أي ليشفعوا لنا ويقربونا‬ ‫زيد "إال ليقربونا‬
‫! هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي ال!!تي اعتم!!دها‬ ‫حجوا في جاهليتهم لبيك ال شريك لك إال شريكا‬
‫! الرسل صلوات اهلل وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها‬ ‫المشركون في قديم الدهر وحديته وجاءتهم‬
‫والدعوة إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن هذا شيء اخترعه المشركون من عند أنفسهم لم يأذن‬
‫!‬
‫اهلل فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أمة رس!!وال أن أعب!!دوا اهلل واجتنب!!وا‬
‫الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعبدون" وأخ!!بر أن المالئكة‬
‫التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال يشفعون عن!!ده إال بإذنه لمن‬
‫! يشفعون عندهم بغ!!ير إذنهم فيما أحبه المل!!وك وأب!!وه "فال‬ ‫! عنده كاألمراء عند ملوكهم‬ ‫ارتضى وليسوا‬
‫!وم القيامة‬ ‫!يرا وقوله عز وجل "إن اهلل يحكم بينهم" أي ي!‬ ‫! هلل األمثال" تعالى اهلل عن ذلك علوا كب!‬ ‫تضربوا‬
‫! يحشرهم جميعا‬ ‫! كل عامل بعمله" ويوم‬ ‫"فيما هم فيه يختلفون" أي سيفصل بين الخالف يوم معادهم ويجزي‬
‫! بل ك!!انوا يعب!!دون الجن‬ ‫ثم يقول للمالئكة أهؤالء إياكم كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم‬
‫!ار" أي ال يرشد إلى الهداية من‬ ‫!اذب كف!‬ ‫! وقوله عز وجل "إن اهلل ال يهدي من هو ك!‬ ‫أكثرهم بهم مؤمنون"‬

‫‪264‬‬
‫!الى أنه ال ولد له كما‬
‫قصده الكذب واالفتراء على اهلل تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهينه ثم بين تع!‬
‫يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى‪.‬‬

‫عبادت انواع مختلف دارد كه ميتوان كفت ‪:‬‬


‫‪ -1‬عبادت عقدي‬
‫!‬‫‪ -2‬عبادي فردي‬
‫‪ -3‬عبادت اجتماعي‬
‫‪ -4‬عبادت اخالقي‬
‫‪ -5‬عبادت فرهنكي‬
‫‪ -6‬عبادت مالي‬
‫‪ -7‬عبادت جاني‬
‫‪ -8‬عبادت سياسي‬
‫!‬
‫‪ -9‬عبادت اقتصادي‬
‫! يا عقيدتي ‪ :‬عبادتي است كه به عقيده و فكر انسان تعلق ميكيرد ‪ ( ،‬كسيكه يك ساعت‬ ‫عبادت فكري‬
‫! است )‬ ‫! خداوند فكر نمايد از عبادت شصت سال عبادت بي ريا بهترتر‬ ‫در مخلوقات‬
‫عبادت فكر در امور ذيل بر آورده ميكردد ‪:‬‬
‫معرفت خالق حقيقي و طاعت به خالق حقيقي‬ ‫‪-4‬‬
‫شناخت صفات كامل خالق‬ ‫‪-5‬‬
‫! از شرك و آنجه در آن شك وشبهه شرك باشد ‪.‬‬ ‫دوري‬ ‫‪-6‬‬
‫حضرت ابو بكر بيان داشت ‪ :‬أن كنتم تعبدون محمدا فقد مات و إن كنتم تعبدون اهلل فهو حي ال يمت‬
‫‪.‬‬
‫! خ!!دا قراردادند او ش!!ريك در‬ ‫! كه با حضرت عيسى داشتند ‪ ،‬اورا فرزند‬ ‫مسيحان با محبت زيادي‬
‫!‪/‬‬ ‫الوهيت ساختند‬
‫قل هو اهلل احد ‪ ،‬اهلل الصمد لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا احد ‪.‬‬
‫كفار قريش بعضي از اشخاص را مانند الت ‪ ،‬عزى ‪ ،‬منات ‪ ،‬منات ‪ ،‬و غ!!يره با خداوند ش!!ريك‬
‫!‪:‬‬ ‫ساختند ‪ ،‬مردم قريش كافر مطلق نبود ند قرآن عظيم الشان در مور آنان ميكويد‬
‫وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيم ُ) الزخرف ‪)9( /‬‬
‫! مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِي اللَّهُ‬‫وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ‬
‫َس!!بِي اللَّهُ عَلَيْ!!هِ يَتَوَكَّلُ‬ ‫بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُ!!لْ ح ْ‬
‫الْمُتَوَكِّلُونَ الزمر ‪)38(/‬‬
‫وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ لقمان ‪)25/‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫!يدن به جنت الهي و‬


‫!راي رس!‬
‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل به قرآن وسيله بزرك الهي ب!‬
‫نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫‪265‬‬
‫!امبر‬
‫! بي!‬
‫هركاه سنت بيامبر را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي‬
‫است ‪،‬‬

‫به كفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خود وسيله نج!!ات‬
‫است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫!ار‬
‫! در آن نيست ك!‬
‫!امبر‬ ‫! وبي!‬
‫! با حركات غير معقول و اعماليكه رضايت خداوند‬‫اما تعدادي ازمردم‬
‫! ‪ ،‬دوستان خدا هيج كاهي به آنها هيج كمكي نخواهد‬
‫! نموده باز به زيارت دوستان خدا ميروند‬
‫هاي ناروا‬
‫كرد ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫! فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫!ارم‬ ‫يقول تعالى آمرا عباده المؤمنين بتقواه وهي إذا قرنت بطاعته كان المراد بها االنكفاف عن المح!‬
‫! إليه الوسيلة " قال سفيان الثوري‪ :‬عن طلحة عن عط!!اء عن ابن‬ ‫وترك المنهيات وقد قال بعدها" وابتغوا‬
‫عباس أي القربة وكذا قال مجاهد وأبو وائل والحسن وقتادة وعبد اهلل بن كثير والسدي وابن زيد وغ!!ير‬
‫واحد وقال قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ ابن زيد" أولئك الذين يدعون يبتغون إلى‬
‫!ول‬ ‫!رين فيه وأنشد عليه ابن جرير ق!‬ ‫!ؤالء األئمة ال خالف بين المفس!‬ ‫ربهم الوسيلة " وهذا الذي قاله ه!‬
‫الشاعر‪:‬‬
‫!‬
‫وعاد التصافي بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‬
‫!يلة أيضا علم على أعلى منزلة في الجنة‬ ‫والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس!‬
‫وهي منزلة رسول اهلل ‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬وداره في الجنة وهي أقرب أمكنة الجنة إلى العرش وقد‬
‫! محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد اهلل قال‪ :‬قال رسول اهلل صلى اهلل‬ ‫ثبت في صحيح البخاري من طريق‬
‫!يلة‬‫!دا الوس!‬‫عليه وسلم‪" :‬من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محم!‬
‫!حيح‬ ‫!ر" في ص!‬ ‫! الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخ!‬ ‫والفضيلة وابعثه مقاما محمودا‬
‫مسلم من حديث كعب عن علقمة عن عبد الرحمن بن جبير عن عبد اهلل سمع الن!!بي ‪ -‬ص!!لى اهلل عليه‬
‫! مثل ما يقول ثم صلوا علي فإنه من صلى علي صالة ص!!لى اهلل‬ ‫وسلم‪ -‬يقول‪ ":‬إذا سمعتم المؤذن فقولوا‬
‫عليه عشرا ثم سلوا لي الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي إال لعبد من عباد اهلل وارجو أن أكون أنا هو‬
‫!رزاق أخبرنا‬ ‫!دثنا عبد ال!‬‫!د‪ :‬ح!‬ ‫فمن سأل لي الوسيلة حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحم!‬
‫سفيان عن ليث عن كعب عن أبي هريره أن رسول اهلل ‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬قال‪ ":‬إذا ص!!ليتم علي‬
‫فسلوا لي الوسيلة" قيل‪ :‬يا رسول اهلل وما الوسيلة؟ ق!!ال‪ ":‬أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد‬
‫! عن ليث بن أبي‬ ‫!وري‬ ‫!فيان الث!‬ ‫وأرجو أن أكون أنا هو" ورواه الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن س!‬
‫! عنه‬ ‫سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة به ثم قال‪ :‬غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أح!!دا روى‬
‫! اهلل عنه‪ -‬قال‪ :‬أبو بكر بن مردويه حدثنا‬ ‫غير ليث بن أبي سليم‪ " .‬حديث آخر" عن أبي هريرة ‪ -‬رضي‬
‫عبد الباقي بن قانع حدثنا محمد بن نصر الترمذي حدثنا عبد الحميد بن صالح حدثنا ابن ش!!هاب عن ليث‬
‫! اهلل لي الوس!!يلة‬
‫عن المعلي عن محمد بن كعب عن أبي هريرة رفعه قال‪ ":‬صلوا علي صالتكم وس!!لوا‬
‫!ديث‬ ‫!ا"‪ " .‬ح!‬‫! أن أكون أن!‬ ‫فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجنة ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو‬
‫!راني‬ ‫!دثنا الوليد بن عبد الملك الح!‬ ‫آخر" قال الحافظ أبو القاسم الطبراني‪ :‬أخبرنا أحمد بن علي األبار ح!‬
‫! بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محمد بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال‪ :‬قال رسول اهلل‬ ‫حدثنا موسى‬

‫‪266‬‬
‫‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ ":-‬سلوا اهلل لي الوسيلة ألنه لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا‬
‫يوم القيامة" ثم قال الطبراني‪ :‬لم يروه عن ابن أبي ذئب إال موسى بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه‬
‫! حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد‬ ‫حدثنا محمد بن علي بن دحيم حدثنا أحمد بن حازم حدثنا عبيد اهلل موسى‬
‫! بإسناده نحوه‪ " .‬حديث آخر "روى ابن مردويه بإسناديه عن عم!!ارة بن غزية‬ ‫بن عمرو بن عطاء فذكر‬
‫!لم‪" :-‬إن‬‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫!ول اهلل ‪ -‬ص!‬ ‫عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول قال رس!‬
‫! الوسيلة على خلقه‪ " .‬حديث أخر" روى ابن‬ ‫الوسيلة درجة عند اهلل ليس فوقها درجة فسلوا اهلل أن يؤتيني‬
‫!ارث عن علي‬ ‫!حاق عن الح!‬ ‫مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك عن أبي إس!‬
‫! لي الوس!!يلة‬ ‫عن النبي ‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬قال‪ ":‬في الجنة درجة تدعى الوسيلة فإذا سألتم اهلل فسلوا‬
‫قالوا‪ :‬يا رسول اهلل من يسكن معك قال‪ :‬علي وفاطمة والحسن والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا‬
‫الوجه وقال‪ :‬ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحسين حدثنا الحسن الدشتكي حدثنا أبو زهير حدثنا س!!عيد بن‬
‫!ادي على‬ ‫!الب ين!‬ ‫طريف عن علي بن الحسين األزدي مولى سالم بن ثوبان قال‪ :‬سمعت علي بن أبي ط!‬
‫! صفراء أما الصفراء فإنها إلى‬ ‫منبر الكوفة‪ :‬يا أيها الناس إن في الجنة لؤلؤتين إحداهما بيضاء واألخرى‬
‫بطنان العرش والمقام المحمود من اللؤلؤة البيضاء سبعون ألف غرفة كل بيت منها ثالثة أمي!!ال وغرفها‬
‫!لم‪ -‬وأهل بيته‬ ‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫! الوسيلة لمحمد ‪ -‬ص!‬ ‫! من عرق واحد واسمها‬ ‫وأبوابها وأسرتها وسكانها‬
‫! وجاهدوا‬ ‫والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم ‪ -‬عليه السالم‪ -‬وأهل بيته‪ .‬وهذا أثر غريب أيضا وقوله"‬
‫!ار‬‫!داء من الكف!‬ ‫!ال األع!‬ ‫!رهم بقت!‬ ‫! وفعل الطاعات أم!‬ ‫في سبيله لعلكم تفلحون " لما أمرهم بترك المحارم‬
‫!ده‬
‫!ذي أع!‬ ‫!ويم ورغبهم في ذلك بال!‬ ‫!دين الق!‬
‫!اركين لل!‬‫والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والت!‬
‫للمجاهدين في سبيله يوم القيامة‪ :‬من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المستمرة التي ال تبيد وال تحول وال‬
‫تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيبة مساكنها التي من س!!كنها ينعم ال يي!!أس‬
‫ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه‪.‬‬
‫! وقتادة وعط!!اء والسد‬ ‫! ‪ :‬الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد‬ ‫در تفسير قرطبي ميكويد‬
‫وابن زيد وعبداهلل بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪:‬‬
‫أن يأخذوك تكحلي وتخصني‬ ‫إن الرجال لهم إليك وسيلة‬

‫والجمع الوسائل; قال‪:‬‬


‫!‬
‫وعاد التصافي بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‬

‫ويقال‪ :‬منه سلت أسأل أي طلبت‪ ,‬وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من ص!!احبه; فاألصل الطلب;‬
‫والوسيلة القربة التي ينبغي أن يطلب بها‪ ,‬والوسيلة درجة في‬
‫الجنة‪ ,‬وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الصالة والسالم‪( :‬فمن س!!أل لي الوس!!يلة‬
‫حلت له الشفاعة)‪.‬‬
‫جاللين در تفسير وسيله ميكويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬

‫‪267‬‬
‫برتريت دين مقدس اسالم‬
‫! مشاهده ميكنيم كه دين مقدس اسالم‬ ‫هركاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ‪ ،‬بخوبي‬
‫برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف خويش دارد ‪ .‬و همين برتريت هاي دين اس!!الم‬
‫!‪.‬‬‫است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫!اه كسي بخواهد‬ ‫!وده ‪ ،‬وهرك!‬ ‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نم!‬
‫! نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديكر ت!!رك دنيا‬ ‫مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از ماديت دوري‬
‫نمايد و در مغاره ها و سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬وياهم براي رسيدن به مقامات‬
‫عالي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنده كي در خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد ‪.‬‬
‫!وده به‬
‫!رف نظر نم!‬ ‫! ‪ ،‬يا اينكه ازين دين ص!‬ ‫بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند‬
‫! اين دين مخفيانه م!!رتكب كن!!اه‬ ‫بيديني رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خود به بيروي دساتير‬
‫!ادن به‬
‫!ده است ‪ ،‬و با نه!‬ ‫!كيل ش!‬ ‫ميشوند ‪ ،‬زيرا انسان اصال از دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تش!‬
‫! ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت‬ ‫! را بار مياورد‬‫ضرورت هاي مادي انسان مشكالتي‬
‫! ‪ .‬و دينيكه اين غرايز‬‫! خ!ود را اش!باع مينمايد‬ ‫بندش راه قانوني و مش!روع با وس!ايل غيرمش!روع‬
‫!‬
‫وضرورات انساني را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي‬
‫! به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬ ‫! مياورد كه اضرار بزركي‬ ‫را بوجود‬
‫! ) حي!!ات‬‫! ماديات ميجرخند و بخش معن!!وي ( روحي‬ ‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محور‬
‫!مه‬‫!ري سرجش!‬ ‫انسان را به باد فراموشي كرفته اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فكري بش!‬
‫! خلل هاي‬‫! ) كرفتار‬‫! كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي‬ ‫سرانجام سبب بد بختي هاي ميكردد‬
‫! بيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬ب!!يروان اين‬ ‫درحيات خويش ميكردند كه آثار آنرا در بسياري از كشورهاي‬
‫!ام‬‫! بخش ماديت ناك!‬ ‫! مادي زنده كي ميبينند و هركاه دركدام‬ ‫! خود را درمسايل‬ ‫نوع معتقدات هميشه بهبود‬
‫! ‪ .‬و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دست داشتن به‬ ‫ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند‬
‫ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند كه حيات خويش را بدون ضرورت هاي‬
‫! بسر برد ‪.‬‬‫روحي بخوبي‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫! انسان است ‪ :‬ويزه كي دين مقدس اسالم درين است‬ ‫! مادي ومعنوي‬ ‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي‬
‫!اديت‬‫!الم م!‬‫!دس اس!‬ ‫!ات مينمايد ‪ ،‬دين مق!‬ ‫كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انساني را مراع!‬
‫! با يك بال ب!!رواز‬ ‫! ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند‬ ‫ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار‬
‫! زنده كي كند بلكه اسالم تم!!امي غرايز‬ ‫! با يك بخش مادي يامعنوي‬ ‫نمايد ‪ ،‬به همين سان انسان نميتواند‬
‫! انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ‪ ،‬و مسلمانان را براي مراع!!ات هر دو بخش‬ ‫مادي و معنوي‬
‫!‪.‬‬‫رهنمايي مينمايد‬
‫! محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أب!!دا و‬ ‫‪-2‬حضرت بيامبراسالم‬
‫! ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي‬ ‫اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي‬
‫! آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬ ‫‪ ،‬وبراي‬

‫‪268‬‬
‫! ‪ ،‬و به مس!!لمان‬ ‫! منظم ت!!رتيب وتنظيم مينمايد‬ ‫! فكر انسان در دو بخش بصورت‬ ‫اين حديث شريف‬
‫ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪ ،‬و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده‬
‫باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت نيز به اعمال خير جنان‬
‫!ار‬‫!طيت را اختي!‬ ‫مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ‪ ،‬با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس!‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫! ( ربنا آتنا في‬
‫!ويش بكويند‬ ‫خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ!‬
‫!رت را‬ ‫!راي ما نيكي دنيا و آخ!‬ ‫الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا ب!‬
‫نصيب نما ‪.‬‬
‫! از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب!!ادت‬ ‫بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري‬
‫! ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬‫مشغول شوند ‪ ،‬بيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود‬
‫!ار‬‫!امبر استفس!‬ ‫!ده كي بي!‬ ‫! زن!‬‫! به خانه اش رفته در مورد‬ ‫! هم جند شخص از صحابه بيامبر‬ ‫وزماني‬
‫! اسالم ازدواج نموده ‪ ،‬شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت‬ ‫نمودند ‪ ،‬ديدند كه بيامبر‬
‫! ‪ ،‬وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد ‪.‬‬ ‫مينمايد ‪ ،‬روزانه كاهي روزه ميكيرد‬
‫!راي اين ميكند كه از‬ ‫!ور را ب!‬ ‫! اين ام!‬‫آنان از عمل بيامبر تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل كفتند كه بيامبر‬
‫! ‪ ،‬يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ‪،‬‬ ‫تمامي كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل بيامبر نيستيم‬
‫! تمامي شب‬ ‫و عمرخود را در عبادت بكزراند ‪ ،‬ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم‬
‫‪ -2‬شموليت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين‬ ‫! هم‬
‫را به عبادت سبري نمايم ‪ ،‬وسومي‬
‫!‪.‬‬‫اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬معنوي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ‪ ،‬مليت خاص‬
‫! خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!!ده‬ ‫‪ ،‬قوم‬
‫!‪،‬و‬ ‫!ند‬
‫!الم ) ميباش!‬ ‫!رت آدم ( عليه الس!‬ ‫ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ‪ ،‬همه اقوام از اوالده حض!‬
‫! شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هستند ‪ ،‬دين الهي نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات‬ ‫ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق‬
‫! متع!!ال ( جل جالله ) اين دين را‬ ‫قومي ‪ ،‬لساني ‪ ،‬نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ‪ ،‬بلكه خداوند‬
‫! متعال ( جل جالله ) اشخاص‬ ‫دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬بهترين انسانان در نزد خداوند‬
‫! كه‬
‫!اند‬
‫!دي ميكش!‬ ‫!اكم) اين دروس ما را به بحث جدي!‬ ‫! عنداهلل اتق!‬
‫! ( إن اكرمكم‬
‫! وباتقوا ميباشد‬‫برهيزكار‬
‫!‪.‬‬‫( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم‬

‫! ‪ 8‬جون ‪2005‬‬ ‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬جهارشنبه ‪ 18‬جوزاي سال ‪ 1384‬مطابق‬
‫! ) ج!!نين نوش!!ته‬ ‫! را به سكها بخشيــد‬‫در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش‬
‫! انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به‬ ‫است ‪ :‬يك بيرزن بولدار‬
‫! از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث‬ ‫! كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود‬ ‫سكلها واكذار‬
‫!اد‬
‫‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني!‬
‫! به سكها خرج كنند‬
‫كرد تا در راه خدمات رساني‬
‫!رادر و يك‬ ‫!رك وارث او كه دو ب!‬ ‫! قلبي در كذشت و بس از م!‬ ‫! نهايتا در اثر نارسايي‬
‫خانم هي وود‬
‫! بنجاه وسه س!!اله وي كه‬ ‫خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتكار‬
‫!ات‬‫! نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان!‬
‫جوليا مورك ترويد‬
‫!)‪.‬‬ ‫خانواده او بودند‬

‫‪269‬‬
‫حكم ياد كرفتن جادو‬
‫ياد كرفتن جادو حرام و هركاه وسيله اشراك شياطين باشد كفراست ‪ ،‬استعمال سحر هم كفراست ‪،‬‬
‫حكم رد جادو‬
‫هركاه رد جادو با آيات قرآن و دعاهاي شرعي و ادويه مباح باشد مشكل نيست‬
‫! باشد ‪ ،‬مثل رد جادو با جادو باشد اكثريت علماي آنرا ناجايز‬
‫هركاه رد جادو با وسايل غير مشروع‬
‫ميدانند ‪.‬‬
‫حكم اتفاق دادن بين خانم و شوهر با جادو‬
‫! ) تفرقه انداختن كه هر دو با جادو حرام‬
‫اين كار حرام است ‪ ( ،‬عطف ) اتفاق دادن ‪ ،‬و ( صرف‬
‫ميباشد ‪.‬‬

‫!‬
‫حكم بند نمودن نظربند‬
‫!لم ) ( إن‬‫بروايت احمد ابوداوود ‪ ،‬و ابن ماجه و ابن حبان و حاكم از نبي كريم (صلى اهلل عليه وس!‬
‫الرقى و التمائم و التولة شرك )‬
‫! اهلل عنه ) ان النبي (صلى اهلل عليه وسلم ) قال ‪ :‬من تعلق تميمة فال أتم‬
‫عن عقبه بن عامر ( رضي‬
‫اهلل له ‪ ،‬و من تعلق ودعة فال ودع اهلل لـه له و عن عقبة بن عامر بلفظ ( منن تعلق تميمة فقد أشرك )‬
‫تميمية آنست كه زنان بعضي جيز ها را براي جشم نزدن ‪ ،‬جن ‪ ،‬و مرض در ك!!ردن و يا باربند‬
‫! المرأة المسلمة‬
‫اطفال آويزان ميكنند ‪ .‬مانند استخوان ها ‪ ،‬مهره ها ‪ ،‬ميخ ها ‪ ،‬طلسم ها ‪ 1/162‬فتاوى‬
‫‪.‬‬

‫! ها ماه و عدد ها‬


‫شوم كرفتن بعضي از روز‬
‫! از مردم ماه صفر را شوم ميدانند و سفر در آن را خطرناك و بعضي ها هم‬ ‫سؤال ‪ :‬بعضي‬
‫بعضي روزها را شوم ميدانند و در آن سفر را‬
‫سؤال ‪ :‬شوم دانستن ماه ها از عادات جاهلي است ( حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم )‬
‫! و مسلم ‪.‬‬
‫ميفرمايد ( ال عدوى و ال طيرة و ال هامة و ال صفر) رواه البخاري‬
‫همجنان در زمان جاهليت روز جهار شنبه را شوم ميدانستند و نكاح نمودن در شهر شوال را ن!!يز‬
‫!لى اهلل‬
‫! رسول اهلل ( ص!‬ ‫شوم ميدانستند ‪ ،‬و حضرت بي بي عايشه (رضي اهلل عنها ) ميكويد ‪ :‬تزوجني‬
‫! المرأة المسلمة ‪ ،‬تاليف محمد بن ابراهيم‬ ‫عليه وسلم ) في شهر شوال فمن كان عنده أحظى مني ) فتاوى‬
‫الشيخ و ديكران ‪ ،‬حمعية احياء التراث االسالمي ‪1/133 ،‬‬
‫حكم استخفاف و استهزاء به دين‬
‫سوال ‪ :‬بعضي مردم فكاهي هايي ميكويند كه درآن اهلل ( جل جالله ) را ( العياذ باهلل ) به‬
‫استهزاء و مسخره ميكيرند ‪ ،‬حكم اين نوع فكاهي ها جيست ؟‬
‫( ولئن سألتهم ليقولن انما كنا نخوض و نلعب قل أباهلل وآياته ورسوله كنتم تستهزؤون ال تعتذروا‬
‫قد كفرتم بعد ايمانكم ) التوبه ‪65‬‬
‫!امبر‬ ‫مسخركي به دين خدا ‪ ،‬دشنان دادن دين ‪ ،‬دشنام دادن خدا و پيامبر‪ ،‬و مسخره كي به خدا و پي!‬
‫كفريست كه انسان را از ملت اسالم خارج ميكند‪ 141 /1‬فتاوى المرأة المسلمه‬

‫‪270‬‬
‫افغانستان ‪ -‬كابل‬

‫فلسفــهء عبادت‬
‫دردين مقدس اسالم‬

‫سال ‪ 1426 :‬هـ ‪ .‬ق‬

‫مفهوم عبادت در دين مقدس اسالم‬


‫أنــواع عبادت دردين مقدس اسالم‬

‫‪271‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي انسانيت دين اسالم را تعيين نموده است ‪،‬‬
‫عنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمْ الْعِلْمُ‬
‫قرآن عظيم ميفرمايد ‪( :‬إِنَّ الدِّينَ ِ‬
‫بَغْيًا بَيْ َنهُمْ ) دين حقيقي به نزد اهلل ( جل جالله ) دين مقدس اسالم است ‪ ،‬اهل كت!!اب بعد ازينكه علم به‬
‫! اختالف نمودند ‪ ،‬زيرا خداوند متع!!ال( جل جالله ) متع!!ال ( جل جالله )‬ ‫اين مسألة بخاطر سركشي‬
‫! ن الهي م!!ردم را به اس!!الم دع!!وت‬ ‫براي تمامي انسانها دين اسالم را فرستاده است ‪ ،‬تمامي پيامبرا‬
‫! مثل يهوديت ‪ ،‬مسيحيت ‪ ،‬وغيره نامهايي اند كه انسانها بعدازتغييردين حقيقي‬ ‫ميكردند ‪ ،‬نامهاي ديكري‬
‫! ‪ ،‬وآنرا اديان الهي قرار دادند ‪ ،‬هرگاه به قرآن عظيم‬ ‫الهي براي اديان دست ساخته خود اختيار نمودند‬
‫! ميبينم كه دين حقيقي تمام پيامبران را اسالم بيان داشته و تمامي‬ ‫الشان كه كتاب الهي است نظر اندازيم‬
‫!ود‬ ‫آنان را مسلمان كفته بلكه در رد ادعاي آنان كه ميكفتند ابراهيم ( عليه السالم ) يهودي يا نصراني ب!‬
‫!‪:‬‬ ‫قرآن ميفرمايد‬
‫! ولكن كان مسلما )‬ ‫! وال نصرانيا‬ ‫( ما كان ابراهيم يهوديا‬
‫يقول القرآن في إبراهيم ( إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب العالمين ) البقرة ‪131/‬‬
‫! مسلما والحقني بالصالحين ) يوسف ‪101/‬‬ ‫يوسف ( أنت ولي في الدنيا واآلخرة توفني‬
‫سليمان ( و أوتينا العلم من قبلها و كنا مسلمين ) النمل ‪42/‬‬
‫دين بني يعقوب ( قالوا نعبد إلهك وإله آبائك إبراهيم وإسماعيل وإسحاق إلها واحدا ونحن له مسلمون‬
‫) البقرة ‪133/‬‬
‫! إن كنتم مسلمين ) يونس ‪84/‬‬ ‫! إن كنتم آمنتم باهلل فعليه توكلوا‬ ‫! يا قوم‬ ‫موسى ( وقال موسى‬
‫!ار اهلل آمنا‬ ‫عيسى ( فلما أحسن عيسى منهم الكفر قال من أنصاري إلى اهلل قال الحواريون نحن أنص!‬
‫باهلل و أشهد بأنا مسلمون ) آل عمران ‪52/‬‬
‫غيْرَ بَيْتٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ ) الذاريات ‪36 /‬‬ ‫! فِيهَا َ‬
‫(فَمَا وَجَدْنَا‬

‫ض!يِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا‬


‫ص!دْرَهُ َ‬ ‫(فَمَنْ يُرِدْ اللَّهُ أَنْ يَهدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَ!لْ َ‬
‫يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ) األنعام ‪125/‬‬
‫ازينكه مخاطب قرآن عظيم الشان انسانها وجن است ‪ ،‬بناء دين حقيقي آنان نيز اسالم است درسوره‬
‫ُس!!لِمُونَ وَمِنَّا‬ ‫! دارند ‪( :‬وَأَنَّا مِنَّا الْم ْ‬‫! كه درميان ما مسلمانان و سركشان قرار‬ ‫جن خود آنها بيان ميدارند‬
‫! رَشَدًا ) الجن ‪14 /‬‬ ‫الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُوْلَئِكَ تَحَرَّوْا‬

‫مفهوم عبادت ‪ :‬عبادت طاعت خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) است ‪ ،‬و هرگاه انس!!ان‬
‫! خويش اطاعت نمايد ‪ ،‬س!!بب‬ ‫! واخروي‬‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را در امور دنيوي‬
‫! ‪ .‬تمامي پيامبران واديان الهي انسان را به عب!!ادت خداوند متع!!ال( جل جالله )‬ ‫كامكاري وي ميشود‬
‫( جل جالله ) دعوت نموده اند ‪:‬‬
‫! اعبداهلل ) األعراف ‪65/‬‬ ‫( وإلى عاد أخاهم هودا قال يا قوم‬
‫! اعبدوا اهلل ) األعراف ‪73/‬‬‫( وإلى ثمود أخاهم صالحا قال يا قوم‬
‫وإلى مدين أخاهم شعيبا قال ياقوم اعبدوا اهلل ) األعراف ‪85/‬‬
‫( وقد أرسلنا نوحا إلى قومه فقال ياقوم اعبدوا اهلل ) المؤمنون ‪23/‬‬
‫( و إبراهيم إذ قال لقومه اعبدوا اهلل واتقوه ) العنكبوت ‪16/‬‬
‫! ) المائدة ‪72/‬‬
‫وقال المسيح يا بني إسرائيل اعبدوا اهلل ربي وربكم‬
‫( واسال من ارسلنا من قبلك من رسلنا أجعلنا من دون الرحمن آلهة يعبدون ) الزخرف ‪45/‬‬
‫( وما خلقت اإلنس والجن إال ليعبدون )‬

‫‪272‬‬
‫! امت پيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) كه قرآن عظيم الشان را برايشان منحيث كت!!اب كامل‬ ‫در مورد‬
‫الهي فرستاده نيزدين اسالم بيان شده است ‪( :‬الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِي َنكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ‬
‫الْإِسْلَامَ دِينًا) المائدة ‪3/‬‬
‫!‪:‬‬
‫و درخاتمه ميكويد‬
‫(وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنْ الْخَاسِرِينَ ) آل عمران ‪85/‬‬

‫شرك‬
‫شرك جيست ‪:‬‬
‫! شرك را ظلم بزرك بيان داشته است ‪ :‬حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ ح‬ ‫تعريف شرك ‪ :‬خداوند‬
‫عنْ شُ!عْبَةَ عَنْ سُ !لَيْمَانَ عَنْ‬ ‫قَالَ و حَدَّثَنِي بِشْرُ بْنُ خَالِدٍ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَ!رٍ َ‬
‫عبْدِ اللَّهِ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ قَالَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ‬
‫عنْ َ‬
‫علْقَمَةَ َ‬
‫عنْ َ‬‫إِبْرَاهِيمَ َ‬
‫صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّنَا لَمْ يَظْلِمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ) صحيح البخ!!اري كت!!اب‬
‫اإليمان‬

‫معناي ( وحده ال شريك لــه )‬


‫تاريخجه شرك ‪:‬‬
‫!‬
‫! مؤمنان و اتباع حضرت عيسى را به شرك كشانيد‬ ‫بولس يهودي‬
‫عنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّ أُمَّ حَبِيبَةَ‬ ‫عنْ هِشَامٍ قَالَ أَخْبَرَنِي َأبِي َ‬ ‫َدثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى َ‬ ‫ح َّ‬
‫!كَ إِذَا‬ ‫! فَذَكَرَتَا لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ إِنَّ أُولَئِ!‬
‫وَأُمَّ سَلَمَةَ ذَكَرَتَا كَنِيسَةً رَأَيْنَهَا بِالْحَبَشَةِ فِيهَا تَصَاوِيرُ‬
‫!دَ‬ ‫! شِرَارُ الْخَ ْلقِ عِنْ!‬ ‫كَانَ فِيهِمْ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَمَاتَ بَنَوْا عَلَى قَبْرِهِ مَسْجِدًا وَصَوَّرُوا فِيهِ تِلْكَ الصُّوَرَ فَأُولَئِكَ‬
‫اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صحيح البخاري ‪ /‬كتاب الصالة (‬
‫شرك در عصر ظهور اسالم‬
‫شرك كناه كبيره است ‪:‬‬
‫عبْدُ اللَّهِ بْنُ مُنِيرٍ سَمِعَ وَهْبَ بْنَ جَرِيرٍ وَعَبْدَ الْمَلِكِ بْنَ إِبْرَاهِيمَ قَالَا حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ عُبَ ْيدِ اللَّهِ بْنِ‬ ‫َدثَنَا َ‬
‫ح َّ‬
‫ِش!!رَاكُ‬ ‫علَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ الْكَبَائِرِ قَالَ الْإ ْ‬
‫! اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سُئِلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ َ‬ ‫أَبِي بَكْرِ بْنِ أَنَسٍ عَنْ أَنَسٍ رَضِيَ‬
‫عنْ شُعْبَةَ‬ ‫غنْدَرٌ وَأَبُو عَامِرٍ وَبَهْزٌ وَعَبْدُ الصَّمَدِ َ‬ ‫! تَابَعَهُ ُ‬
‫بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَقَتْلُ النَّفْسِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ‬
‫! اللَّهُ‬ ‫عنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي بَكْرَةَ عَنْ أَبِيهِ رَضِيَ‬ ‫َدثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ الْمُفَضَّلِ حَدَّثَنَا الْجُرَيْرِيُّ َ‬ ‫ح َّ‬
‫ِش!!رَاكُ‬ ‫عنْهُ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَلَا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْكَبَائِرِ ثَلَاثًا قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإ ْ‬ ‫َ‬
‫س!!كَتَ‬ ‫! قَالَ َفمَا زَالَ يُكَرِّرُهَا حَتَّى قُلْنَا لَيْتَهُ َ‬ ‫بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَيْنِ وَجَلَسَ وَكَانَ مُتَّكِئًا فَقَالَ أَلَا وَقَوْلُ الزُّورِ‬
‫عبْدُ الرَّحْمَنِ ( صحيح البخاري حديث نمبر(‪)2460‬‬ ‫وَقَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ حَدَّثَنَا الْجُرَيْرِيُّ حَدَّثَنَا َ‬
‫آيات قرآني درمورد شرك ‪:‬‬
‫! شرك ‪:‬‬ ‫! در مورد‬ ‫احاديث شريف‬
‫عنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ عَمْرِو بْنِ مَيْمُونٍ‬ ‫َدثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ سَمِعَ يَحْيَى بْنَ آدَمَ حَدَّثَنَا أَبُو الْأَحْوَصِ َ‬ ‫ح َّ‬
‫عفَيْرٌ فَقَالَ يَا مُعَاذُ‬ ‫علَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى حِمَارٍ يُقَالُ لَهُ ُ‬ ‫عنْهُ قَالَ كُنْتُ رِدْفَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ َ‬ ‫عنْ مُعَاذٍ رَضِيَ اللَّهُ َ‬ ‫َ‬
‫علَى الْعِبَادِ‬ ‫علَى اللَّهِ قُلْتُ اللَّهُ وَ َرسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فَإِنَّ حَقَّ اللَّهِ َ‬ ‫عبَادِهِ وَمَا حَقُّ الْعِبَادِ َ‬ ‫علَى ِ‬ ‫هَلْ تَدْرِي حَقَّ اللَّهِ َ‬
‫َس!!ولَ اللَّهِ‬ ‫علَى اللَّهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ مَنْ لَا يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا فَقُلْتُ يَا ر ُ‬ ‫أَنْ يَعْبُدُوهُ وَلَا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَحَقَّ الْعِبَادِ َ‬
‫! ( ‪ 2644‬بخاري شريف )‬ ‫أَفَلَا أُبَشِّرُ بِهِ النَّاسَ قَالَ لَا تُبَشِّرْهُمْ فَيَتَّكِلُوا‬
‫عمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ عَنْ عَلْقَمَةَ عَنْ عَبْ!!دِ اللَّهِ‬ ‫َدثَنَا ُ‬
‫ح َّ‬
‫عنْهُ قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّنَا لَا يَظْلِمُ نَفْسَهُ قَ!!الَ‬ ‫رَضِيَ اللَّهُ َ‬

‫‪273‬‬
‫ُش!!رِكْ بِاللَّهِ إِنَّ‬ ‫! إِلَى قَوْلِ لُقْمَانَ لِابْنِهِ يَا بُنَيَّ لَا ت ْ‬
‫لَيْسَ كَمَا تَقُولُونَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ بِشِرْكٍ أَوَلَمْ تَسْمَعُوا‬
‫عظِيمٌ (‪ 3110‬بخاري شريف )‬ ‫الشِّرْكَ لَظُلْمٌ َ‬
‫عنْ أَبِي هُرَيْ !رَةَ‬ ‫عبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي سُلَيْمَانُ عَنْ ثَوْرِ بْنِ زَيْ !دٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ َ‬ ‫عبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ َ‬‫َدثَنِي َ‬ ‫ح َّ‬
‫! ‪5322‬‬ ‫علَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ اجْتَنِبُوا الْمُوبِقَاتِ الشِّ!رْكُ بِاللَّهِ وَالسِّ!حْرُ‬ ‫عنْهُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬ ‫رَضِيَ اللَّهُ َ‬
‫بخاري‬
‫َدثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ ابْنِ الْمُنْكَدِرِ حَدَّثَهُ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْ!!هُ أَنَّهُ‬‫ح َّ‬
‫!يرَةِ فَلَمَّا‬‫ن عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ فَقَالَ ائْذَنُوا لَهُ فَبِئْسَ ابْنُ الْعَشِيرَةِ أَوْ بِئْسَ أَخُو الْعَشِ!‬ ‫اسْتَأْذَ َ‬
‫ش!!رَّ النَّاسِ‬ ‫دَخَلَ أَلَانَ لَهُ الْكَلَامَ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قُلْتَ مَا قُلْتَ ثُمَّ أَلَنْتَ لَهُ فِي الْقَوْلِ فَقَالَ أَيْ عَائِشَةُ إِنَّ َ‬
‫مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ تَرَكَهُ أَوْ وَدَعَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ فُحْشِهِ ) ‪ 5666‬بخاري‬
‫!‬‫قريشيان بتان را دوست خود قرار داده آنانرا وسيله تقرب به باركان الهي ميدانستند‬

‫ميدانستند‬

‫!بر‬ ‫! والخ!‬ ‫!نام‬ ‫! ميكويد ‪ :‬يعني األص!‬ ‫أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ تفسير قرطبي‬
‫! إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْ !دِي‬ ‫محذوف‪ .‬مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا‬
‫مَنْ هُ َو كَاذِبٌ كَفَّارٌ ‪ /‬الزمر‪)3(/‬‬
‫! براي خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله )‬ ‫قرار داد ن مالئكـة ها شريكاني‬ ‫‪-6‬‬
‫! شريف مانند بودا و غيره‬ ‫قرار دادن ا نسانهاي‬ ‫‪-7‬‬
‫قرار دان پيامبران مثل عيسى عليه السالم‬ ‫‪-8‬‬
‫قرار دادن بتها‬ ‫‪-9‬‬
‫(أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ‬
‫بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ(‪)3‬‬
‫! ميكويد ‪:‬‬ ‫قرطبي‬
‫قال قتادة‪ :‬كانوا إذا قيل لهم من ربكم وخالقكم؟ ومن خلق السماوات واألرض وأنزل من السـماء‬
‫ماء؟ قالوا اهلل‪ ,‬فيقال لهم ما معنى عبادتكم األصنام؟ قالوا‬
‫! لنا عنده‪ .‬قال الكلبي‪ :‬جواب هذا الكالم في األحقاف "فلوال نص!!رهم‬ ‫ليقربونا إلى اهلل زلفى‪ ,‬ويشفعوا‬
‫الذين اتخذوا من دون اهلل قربانا آلهة" [األحقاف‪]28 :‬‬
‫!عود‬ ‫! قراءة ابن مس!‬ ‫! إليه تقريبا‪ ,‬فوضع "زلفى" في موضع المصدر‪ .‬وفي‬ ‫والزلفى القربة; أي ليقربونا‬
‫! "والذين اتخذوا من دونه أولياء قالوا ما‬ ‫وابن عباس ومجاهد‬
‫! إال‬‫! حرف أُبيّ (والذين اتخ!!ذوا من دونه أولي!!اء ما نعب!!دكم‬ ‫نعبدهم إال ليقربونا إلى اهلل زلفى" وفي‬
‫لتقربونا إلى اهلل زلفى" ذكره النحاس‪ .‬قال‪ :‬والحكاية في هذا‬
‫بينة‪.‬‬
‫ابن كثير ميكويد ‪ :‬وقال قتادة في قوله تبارك وتعالى "أال هلل الدين الخالص" شهادة أن ال إله إال اهلل ثم‬
‫! إلى اهلل زلفى" أي إنما‬ ‫! من المشركين أنهم يقولون "ما نعبدهم إال ليقربونا‬ ‫أخبر عز وجل عن عباد األصنام‬
‫! المالئكة المقربين في زعمهم فعبدوا‬ ‫يحملهم على عبادتهم لهم أنهم عمدوا إلى أصنام اتخذوها على صور‬
‫! وما ينوبهم‬ ‫! ورزقهم‬ ‫تلك الصور تنزيال لذلك منزلة عبادتهم المالئكة ليشفعوا لهم عند اهلل تعالى فينصرهم‬
‫!لم وابن‬ ‫! ومالك عن زيد بن أس!‬ ‫من أمور الدنيا فأما المعاد فكانوا جاحدين له كافرين به‪ .‬قال قتادة والسدي‬
‫! عنده منزلة ولهذا كانوا يقول!!ون في تل!!بيتهم إذا‬ ‫! إلى اهلل زلفى" أي ليشفعوا لنا ويقربونا‬ ‫زيد "إال ليقربونا‬
‫! هو لك تملكه وما ملك وهذه الشبهة هي ال!!تي اعتم!!دها‬ ‫حجوا في جاهليتهم لبيك ال شريك لك إال شريكا‬

‫‪274‬‬
‫! الرسل صلوات اهلل وسالمه عليهم أجمعين بردها والنهي عنها‬ ‫المشركون في قديم الدهر وحديته وجاءتهم‬
‫والدعوة إلى إفراد العبادة هلل وحده ال شريك له وأن هذا شيء اخترعه المشركون من عند أنفسهم لم يأذن‬
‫!‬
‫اهلل فيه وال رضي به بل أبغضه ونهى عنه "ولقد بعثنا في كل أمة رس!!وال أن أعب!!دوا اهلل واجتنب!!وا‬
‫الطاغوت" "وما أرسلنا من قبلك من رسول إال نوحي إليه أنه ال إله إال أنا فاعبدون" وأخ!!بر أن المالئكة‬
‫التي في السموات من المالئكة المقربين وغيرهم كلهم عبيد خاضعون هلل ال يشفعون عن!!ده إال بإذنه لمن‬
‫! يشفعون عندهم بغ!!ير إذنهم فيما أحبه المل!!وك وأب!!وه "فال‬ ‫! عنده كاألمراء عند ملوكهم‬‫ارتضى وليسوا‬
‫!وم القيامة‬
‫!يرا وقوله عز وجل "إن اهلل يحكم بينهم" أي ي!‬ ‫! هلل األمثال" تعالى اهلل عن ذلك علوا كب!‬
‫تضربوا‬
‫! يحشرهم جميعا‬ ‫! كل عامل بعمله" ويوم‬‫"فيما هم فيه يختلفون" أي سيفصل بين الخالف يوم معادهم ويجزي‬
‫! بل ك!!انوا يعب!!دون الجن‬ ‫ثم يقول للمالئكة أهؤالء إياكم كانوا يعبدون قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم‬
‫!ار" أي ال يرشد إلى الهداية من‬ ‫!اذب كف!‬ ‫! وقوله عز وجل "إن اهلل ال يهدي من هو ك!‬ ‫أكثرهم بهم مؤمنون"‬
‫!الى أنه ال ولد له كما‬
‫قصده الكذب واالفتراء على اهلل تعالى وقلبه كافر بآياته وحججه وبراهينه ثم بين تع!‬
‫يزعمه جهلة المشركين في المالئكة والمعاندون من اليهود والنصارى في العزير وعيسى‪.‬‬

‫در تفسير قرطبي در تفسير اين آيت ميكويد ‪:‬‬


‫! نوح يعبدونها ثم عبدتها الع!!رب وه!!ذا ق!!ول‬ ‫! كان قوم‬‫قال ابن عباس وغيره‪ :‬هي أصنام وصور‪,‬‬
‫! وأعظمها عندهم; فلذلك خص!!وها‬ ‫الجمهور‪ .‬وقيل‪ :‬إنها للعرب لم يعبدها غيرهم‪ .‬وكانت أكبر أصنامهم‬
‫!ذرن‬ ‫!اعهم‪" :‬ال ت!‬ ‫!وح ألتب!‬ ‫! ن!‬
‫بالذكر بعد قوله تعالى‪" :‬ال تذرن آلهتكم"‪ .‬ويكون معنى الكالم كما قال قوم‬
‫!ذكر‬ ‫! ونسرا; ثم عاد بال!‬‫! ال تذرن ودا وال سواعا وال يغوث ويعوق‬ ‫! وقومهم‪:‬‬‫ألهتكم" قالت العرب ألوالدهم‬
‫! في قوم نوح‪ .‬وقال ع!!روة بن‬ ‫! نوح عليه السالم‪ .‬وعلى القول األول‪ ,‬الكالم كله منسوق‬ ‫بعد ذلك إلى قوم‬
‫!ان ود‬ ‫!ر‪ .‬وك!‬ ‫!وق‪ ,‬ونس!‬ ‫الزبير وغيره‪ :‬اشتكى آدم عليه السالم وعنده بنوه‪ :‬ود‪ ,‬وسواع‪ ,‬ويغوث‪ ,‬ويع!‬
‫!وق‬ ‫!وث ويع!‬ ‫أكبرهم وأبرهم به‪ .‬قال محمد بن كعب‪ :‬كان آلدم عليه السالم خمس بنين‪ :‬ود وسواع ويغ!‬
‫! إليه‬
‫! لكم مثله إذا نظ!!رتم‬
‫! عليه; فقال الشيطان‪ :‬أنا أص!!ور‬ ‫ونسر; وكانوا عبادا فمات واحد منهم فحزنوا‬
‫ذكرتموه‪ .‬قالوا‪ :‬أفعل‪ .‬فصوره في المسجد من صفر ورصاص‪ .‬ثم مات آخر‪ ,‬فصوره حتى ماتوا كلهم‬
‫! عبادة اهلل تعالى بعد حين‪ .‬فقال لهم الشيطان‪:‬‬‫فصورهم‪ .‬وتنقصت األشياء كما تتنقص اليوم إلى أن تركوا‬
‫! من دون‬ ‫مالكم ال تعبدون شيئا؟ قالوا‪ :‬وما نعبد؟ قال‪ :‬آلهتكم وآلهة آبائكم‪ ,‬أال ترون في مصالكم‪ .‬فعبدوها‬
‫! محمد بن كعب‬ ‫!ال‬‫!ة‪ .‬وق!‬‫اهلل; حتى بعث اهلل نوحا فقالوا‪{ :‬ال تذرن آلهتكم وال تذرن ودا وال سواعا" اآلي!‬
‫! صالحين بين آدم ونوح‪ ,‬وكان لهم تبع يقتدون بهم‪ ,‬فلما م!!اتوا زين‬ ‫أيضا ومحمد بن قيس‪ :‬بل كانوا قوما‬
‫! بالنظر إليها; فصورهم‪ .‬فلما م!!اتوا هم‬ ‫! وليتسلوا‬
‫! بها اجتهادهم‪,‬‬
‫لهم إبليس أن يصوروا صورهم ليتذكروا‬
‫! هذه الصور ما كان آباؤنا يصنعون بها؟ فجاءهم الشيطان فق!!ال‪ :‬ك!!ان‬ ‫وجاء آخرون قالوا‪ :‬ليت شعرنا‬
‫! فابتدئ عبادة األوثان من ذلك ال!!وقت‪ .‬قلت‪ :‬وبه!!ذا‬ ‫! المطر‪ .‬فعبدوها‬ ‫آباؤكم يعبدونها فترحمهم وتسقيهم‬
‫!لمة ذكرتا كنيسة رأينها‬‫!ة‪ :‬أن أم حبيبة وأم س!‬ ‫!ديث عائش!‬ ‫!لم من ح!‬ ‫المعنى فسر ما جاء في صحيح مس!‬
‫بالحبشة تسمى مارية‪ ,‬فيها تصاوير لرسول اهلل صلي اهلل عليه وسلم; فقال رس!!ول اهلل ص!!لي اهلل عليه‬
‫وسلم‪( :‬إن أولئك إذا كان فيهم الرجل الصالح فمات بنوا على قبره مسجدا وص!!وروا فيه تلك الص!!ور‬
‫!ال‬‫!ماء رج!‬ ‫! أس!‬ ‫! الثعلبي عن ابن عباس قال‪ :‬هذه األصنام‬ ‫أولئك شرار الخلق عند اهلل يوم القيامة)‪ .‬وذكر‬
‫! التي كانوا يجلسون‬ ‫! نوح; فلما هلكوا أوحى الشيطان إلى قومهم أن أنصبوا في مجالسهم‬ ‫صالحين من قوم‬
‫! بها; ففعلوا‪ ,‬فلم تعبد حتى إذا هلك أولئك ونسخ العلم عب!!دت من‬ ‫! تذكروهم‬‫فيها أنصابا وسموها بأسمائهم‬
‫!الم على جبل‬ ‫دون اهلل‪ .‬وذكر أيضا عن ابن عباس‪ :‬أن نوحا عليه السالم‪ ,‬كان يحرس جسد آدم عليه الس!‬
‫! بقبره; فقال لهم الشيطان‪ :‬إن هؤالء يفخرون عليكم ويزعمون أنهم بنو‬ ‫بالهند‪ ,‬فيمنع الكافرين أن يطوفوا‬
‫!‬
‫!نام الخمسة وحملهم‬ ‫!ذه األص!‬‫! وإنما هو جسد‪ ,‬وأنا أصور لكم مثله تطوفون به; فصور لهم ه!‬ ‫آدم دونكم‪,‬‬

‫‪275‬‬
‫على عبادتها‪ .‬فلما كان أيام الطوفان دفنها الطين والتراب والماء; فلم تزل مدفونة حتى أخرجها الشيطان‬
‫! ن!!وح‬ ‫لمشركي العرب‪ .‬قال الماوردي‪ :‬فأما ود فهو أول صنم معبود‪ ,‬سمي ودا لودهم له; وكان بعد قوم‬
‫لكلب بدومة الجندل; في قول ابن عباس وعطاء ومقاتل‪ .‬وفيه يقول شاعرهم‪:‬‬
‫النساء وإن الدين قد عزما‬ ‫حياك ود فإنا ال يحل لنا لهو‬
‫! من سبأ;‬ ‫وأما سواع فكان لهذيل بساحل البحر; في قولهم‪ .‬وأما يغوث فكان لغطيف من مراد بالجوف‬
‫في قول قتادة‪ .‬وقال المهدوي‪ .‬لمراد ثم لغطفان‪ .‬الثعلبي‪ :‬وأخذت أعلى وأنعم ‪ -‬وهما من طيء ‪ -‬وأهل‬
‫جرش من مذحج يغوث فذهبوا به إلى مراد فعبدوه زمانا‪ .‬ثم إن بني ناجية أرادوا نزعه من أعلى وأنعم‪,‬‬
‫ففروا به إلى الحصين أخي بن الحارث بن كعب من خزاعة‪ .‬وقال أبو عثمان النهدي‪ :‬رأيت يغوث وكان‬
‫! يحملونه على جمل أحرد‪ ,‬ويسيرون معه وال يهيجونه حتى يكون هو الذي ي!!برك‪,‬‬ ‫من رصاص‪ ,‬وكانوا‬
‫! فكان لهمدان‬ ‫! قد رضي لكم المنزل; فيضربون عليه بناء ينزلون حوله‪ .‬وأما يعوق‬ ‫فإذا برك نزلوا وقالوا‪:‬‬
‫ببلخع; في قول عكرمة وقتادة وعطاء‪ .‬ذكره الماوردي‪ .‬وقال الثعلبي‪ :‬وأما يعوق فكان لكهالن من سبأ‪,‬‬
‫ثم توارثه بنوه; األكبر فاألكبر حتى صار إلى همدان‪ .‬وفيه يقول مالك بن نمط الهمداني‪:‬‬
‫وال يبري يعوق وال يريش‬ ‫!‬
‫يريش اهلل في الدنيا ويبري‬
‫وأما نسر فكان لذي الكالع من حمير; في قول قتادة‪ ,‬ونحوه عن مقاتل‪ .‬وقال الواقدي‪ :‬كان ود على‬
‫!‬
‫!رس‪ ,‬ونسر‬ ‫!ورة ف!‬‫! على ص!‬ ‫صورة رجل‪ ,‬وسواع على صورة امرأة‪ ,‬ويغوث على صورة أسد‪ ,‬ويعوق‬
‫! الباقون‪ .‬قال الليث‪:‬‬‫على صورة نسر من الطير; فاهلل أعلم‪ .‬وقرأ نافع "وال تذرن ودا" بضم الواو‪ .‬وفتحها‬
‫! (بالضم) صنم لقريش; وبه سمي عمرو بن ود‪ .‬وفي الصحاح‪:‬‬ ‫ود (بفتح الواو) صنم كان لقوم نوح‪ .‬وود‬
‫!رئ‬ ‫!ول أم!‬ ‫!ود في ق!‬ ‫والود (بالفتح) الوتد في لغة أهل‪ ,‬نجد; كأنهم سكنوا التاء وأدغموها في الدال‪ .‬وال!‬
‫القيس‪:‬‬
‫وتواريه إذا ما تعتكر‬ ‫تظهر الود إذا ما أشجذت‬
‫قال ابن دريد‪ :‬هو اسم جبل‪ :‬وود صنم كان لقوم نوح عليه السالم ثم صار لكلب وكان بدومة الجندل;‬
‫!ذكر;‬ ‫!ها بال!‬
‫ومنه سموه عبد ود وقال‪" :‬ال تذرن آلهتكم" ثم قال‪" :‬وال تذرون ودا وال سواعا" اآلية‪ .‬خص!‬
‫! ومنك ومن نوح" [األحزاب‪.]7 :‬‬ ‫لقوله تعالى‪" :‬وإذ أخذنا من النبيين ميثاقهم‬
‫!‪:‬‬
‫در تفسير ابن كثيبر ميكويد‬
‫! حدثنا إبراهيم حدثنا هشام عن ابن‬ ‫! من دون اهلل قال البخاري‬
‫وهذه أسماء أصنامهم التي كانوا يعبدونها‬
‫!انت‬ ‫جريج وقال عطاء عن ابن عباس صارت األوثان التي كانت في قوم نوح في العرب بعد‪ :‬أما ود فك!‬
‫! عند سبأ أما‬‫لكلب بدومة الجندل وأما سواع فكانت لهذيل وأما يغوث فكانت لمراد ثم لبني غطيف بالجرف‬
‫يعوق فكانت لهمدان وأما نسر فكانت لحمير آلل ذي كالع وهي أسماء رجال صالحين من قوم نوح عليه‬
‫! التي كانوا يجلس!!ون فيها أنص!!ابا‬ ‫! إلى مجالسهم‬ ‫! أن انصبوا‬
‫السالم فلما هلكوا أوحى الشيطان إلى قومهم‬
‫!‬
‫! عن عكرمة والضحاك‬ ‫وسموها بأسمائهم ففعلوا فلم تعبد حتى إذا هلك أولئك ونسخ العلم عبدت وكذا روي‬
‫وقتادة وابن إسحاق نحو هذا وقال علي بن أبي طلحة عن ابن عباس كانت هذه أصنام تعبد في زمن نوح‬
‫! ويع!!وق‬ ‫! عن محمد بن قيس "ويغوث‬ ‫وقال ابن جرير حدثنا ابن حميد حدثنا مهران عن سفيان عن موسى‬
‫! صالحين بين آدم ونوح وكان لهم أتباع يقتدون بهم فلما ماتوا قال أصحابهم ال!!ذين‬ ‫ونسرا" قال كانوا قوما‬
‫! لنا إلى العبادة إذا ذكرناهم فصوروهم فلما ماتوا وجاء آخرون‬ ‫كانوا يقتدون بهم لو صورناهم كان أشوق‬
‫!اكر في‬ ‫! ابن عس!‬ ‫!دوهم وروى الحافظ‬ ‫!قون المطر فعب!‬ ‫! وبهم يس!‬ ‫دب إليهم إبليس فقال إنما كانوا يعبدونهم‬
‫!حاك عن ابن‬ ‫! ومقاتل عن الض!‬ ‫!ير‬‫! جوب!‬‫! إسحاق بن بسر قال أخبرني‬ ‫ترجمة شيث عليه السالم من طريق‬
‫عباس أنه قال‪ :‬ولد آلدم عليه السالم أربعون ولدا عشرون غالما وعشرون جارية فكان ممن عاش منهم‬
‫! وصالح وعبدالرحمن الذي سماه عبدالحارث وود وكان ود يقال له شيث ويق!!ال له هبة اهلل‬ ‫هابيل وقابيل‬
‫! وقال ابن أبي حاتم حدثنا أبي حدثنا أبو عمرو‬ ‫! ونسر‬ ‫وكان إخوته قد سودوه وولد له سواع ويغوث ويعوق‬

‫‪276‬‬
‫!ير‬ ‫الدوري حدثني أبو إسماعيل المؤدب عن عبداهلل بن مسلم بن هرمز عن أبي حرزة عن عروة بن الزب!‬
‫! به‬‫! ونسر قال وكان ود أكبرهم وأبرهم‬‫قال‪ :‬اشتكى آدم علي السالم وعنده بنوه ود ويغوث ويعوق وسواع‬
‫! حدثنا الحسن بن موسى حدثنا يعق!!وب عن أبي المطهر ق!!ال‬ ‫وقال ابن أبي حاتم حدثنا أحمد بن منصور‬
‫! يزيد بن‬‫!رتم‬
‫!ال ذك!‬‫!الته ق!‬
‫ذكروا عند أبي جعفر وهو قائم يصلي يزيد بن المهلب قال فلما انفتل من ص!‬
‫!ان محببا في قومه فلما‬
‫! رجال مسلما وك!‬ ‫المهلب أما إنه قتل في أول أرض عبد فيها غير اهلل قال ثم ذكروا‬
‫مات اعتكفوا حول قبره في أرض بابل وجزعوا عليه فلما رأى إبليس جزعهم عليه تش!!به في ص!!ورة‬
‫إنسان ثم قال إني أرى جزعكم على هذا الرجل فهل لكم أن أصور لكم مثله فيكون في ناديكم فتذكرون!!ه؟‬
‫! يذكرونه فلما رأى ما بهم من ذكره قال هل لكم‬ ‫قالوا نعم فصور لهم مثله قال ووضعوه في ناديهم وجعلوا‬
‫أن أجعل في منزل كل رجل منكم تمثاال مثله فيكون له في بيته فتذكرونه؟ قالوا نعم‪ .‬ق!!ال فمثل لكل أهل‬
‫!‬
‫! يرون ما يصنعون به قال وتناسلوا‬ ‫! فجعلوا‬‫! أبناؤهم‬‫بيت تمثاال مثله فأقبلوا فجعلوا يذكرونه به قال وأدرك‬
‫!ان أول ما عبد من دون اهلل‬
‫! فك!‬‫ودرس أمر ذكرهم إياه حتى اتخذه إلها يعبدونه من دون اهلل أوالد أوالدهم‬
‫ود الصنم الذي سموه ودا‪.‬‬

‫!‪:‬‬
‫در تفسير ( إياك نعبد وإياك نستعين ) تفسير ابن كثير ميكويد‬
‫! عمرو بن فايد بتخفيفها مع الكسر وهي قراءة شاذة‬ ‫! الياء من "إياك" وقرأ‬
‫! بتشديد‬
‫قرأ السبعة والجمهور‬
‫! هياك بالهاء بدل‬ ‫! الياء وقرأ بعضهم‬
‫! "إياك" بفتح الهمزة وتشديد‬
‫مردودة ألن إيا ضوء الشمس وقرأ بعضهم‬
‫الهمزة كما قال الشاعر‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن تراحبت‬
‫! كسراها وهي‬ ‫ونستعين بفتح النون أول الكلمة في قراءة الجميع سوى يحيى بن وثاب واألعمش فإنهما‬
‫! معبد أي م!!ذلل وفي‬ ‫لغة بني أسد وربيعة وبني تميم والعبادة في اللغة من الذل يقال طريق معبد وبع!!ير‬
‫!ام‬‫! لالهتم!‬‫!رر‬ ‫!اك وك!‬ ‫! والخوف‪ .‬وقدم المفعول وهو إي!‬ ‫الشرع عبارة عما يجمع كمال المحبة والخضوع‬
‫والحصر أي ال نعبد إال إياك وال نتوكل إال عليك وهذا هو كمال الطاعة‪ .‬وال!!دين كله يرجع إلى ه!!ذين‬
‫! هذه الكلمة "إياك نعبد وإي!!اك نس!!تعين"‬‫المعنيين‪ .‬وهذا كما قال بعض السلف الفاتحة سر القرآن وسرها‬
‫فاألول تبرؤ من الشرك والثاني تبرؤ من الحول والقوة والتفويض إلى اهلل عز وجل وهذا المعنى في غير‬
‫آية من القرآن كما قال تعالى‪" :‬فاعبده وتوكل عليه وما ربك بغافل عما تعملون" "قل هو ال!!رحمن آمنا به‬
‫!اك نعبد‬ ‫!ذه اآلية الكريمة "إي!‬
‫! والمغرب ال إله إال هو فاتخذه وكيال" وكذلك ه!‬‫وعليه توكلنا" "رب المشرق‬
‫وإياك نستعين" وتحول الكالم من الغيبة إلى المواجهة بكاف الخطاب وهو مناسبة ألنه لما أث!!نى على اهلل‬
‫!ذا دليل على أن أول‬ ‫! بين يدي اهلل تعالى فلهذا قال‪" :‬إياك نعبد وإياك نستعين" وفي ه!‬
‫فكانه اقترب وحضر‬
‫السورة خبر من اهلل تعالى بالثناء على نفسه الكريمة بجميل صفاته الحسنى وإرشاد لعباده بأن يثن!وا عليه‬
‫بذلك ولهذا ال تصح صالة من لم يقل ذلك وهو قادر عليه كما جاء في الصحيحين عن عبادة بن الصامت‬
‫!لم من‬ ‫!حيح مس!‬ ‫قال‪ :‬قال رسول اهلل صلى اهلل عليه وسلم "ال صالة لمن لم يقرأ بفاتحة الكتاب"‪ .‬وفي ص!‬
‫حديث العالء بن عبدالرحمن مولى الحرقة عن أبيه عن أبي هريره عن رسول اهلل صلى اهلل عليه وس!!لم‬
‫! ما س!!أل إذا‬ ‫"يقول اهلل تعالى قسمت الصالة بيني وبين عبدي نصفين فنصفها لي ونصفها لعبدي ولعبدي‬
‫! ق!ال اهلل أث!نى علي‬ ‫قال العبد "الحمد هلل رب العالمين" قال اهلل حمدني عبدي وإذا قال "الرحمن ال!رحيم"‬
‫عبدي فإذا قال‪" :‬مالك يوم الدين" قال اهلل مجدني عبدي وإذا قال "إياك نعبد وإياك نستعين" قال هذا بي!!ني‬
‫! الذين أنعمت عليهم غير المغضوب‬ ‫وبين عبدي ولعبدي ما سأل فإذا قال "إهدنا الصراط المستقيم صراط‬
‫عليهم وال الضالين" قال هذا لعبدي ولعبدي ما سأل" وقال الضحاك عن ابن عباس رضي اهلل عنهما "إياك‬
‫! كلها‬‫! نستعين" على طاعتك وعلى أمورنا‬ ‫! يا ربنا ال غيرك "وإياك‬ ‫نعبد" يعني إياك نوحد ونخاف ونرجوك‬
‫! له العبادة وأن تستعينوه على أموركم وإنما ق!!دم‬‫وقال قتادة "إياك نعبد وإياك نستعين" يأمركم أن تخلصوا‬

‫‪277‬‬
‫! نستعين" ألن العبادة له هي المقصودة واالستعانة وسيلة إليها واالهتمام والح!!زم‬ ‫"إياك نعبد" على "وإياك‬
‫تقديم ما هو األهم فاألهم واهلل أعلم‪ .‬فإن قيل‪ :‬فما معنى النون في قوله تعالى "إياك نعبد وإياك نس!!تعين"‬
‫! أجيب بأن الم!!راد من ذلك‬ ‫فإن كانت للجمع فالداعي واحد وإن كانت للتعظيم فال يناسب هذا المقام؟ وقد‬
‫! فرد منهم وال سيما إن كان في جماعة أو إمامهم فأخبر عن نفسه وعن‬ ‫اإلخبار عن جنس العباد والمصلي‬
‫!أن‬ ‫! ك!‬‫إخوانه المؤمنين بالعبادة التي خلقوا ألجلها وتوسط لهم بخير ومنهم من قال يجوز أن تكون للتعظيم‬
‫!تعين" وإن كنت‬ ‫! وجاهك عريض فقل "إياك نعبد وإياك نس!‬ ‫العبد قيل له إذا كنت داخل العبادة فأنت شريف‬
‫خارج العبادة فال تقل نحن وال فعلنا ولو كنت في مائة ألف أو ألف ألف الحتياج الجميع إلى اهلل عز وجل‬
‫وفقرهم إليه‪ .‬ومنهم من قال إياك نعبد ألطف في التواضع من إياك عبدنا لما في الثاني من تعظيم نفسه من‬
‫جعله نفسه وحده أهال لعبادة اهلل تعالى الذي ال يستطيع أحد أن يعبده حق عبادته وال يثني عليه كما يليق به‬
‫والعبادة مقام عظيم يشرف به العبد النتسابه إلى جناب اهلل تعالى كما قال بعضهم‪:‬‬
‫فإنه أشرف أسمائي‬ ‫ال تدعني إال بياعبدها‬
‫وقد سمى اهلل رسوله صلى اهلل عليه وسلم بعبده في أشرف مقاماته فقال‪" :‬الحمد هلل الذي أن!!زل على‬
‫عبده الكتاب" "وأنه لما قام عبداهلل يدعوه" "سبحان الذي أسرى بعبده ليال" فس!!ماه عب!!دا عند إنزاله عليه‬
‫!ذيب‬ ‫!دره من تك!‬ ‫!يق ص!‬ ‫!ات يض!‬ ‫وعند قيامه في الدعوة وإسرائه به وأرشده إلى القيام بالعبادة في أوق!‬
‫! بما يقولون فسبح بحمد ربك وكن من الساجدين واعبد‬ ‫! صدرك‬ ‫المخالفين حيث يقول "ولقد نعلم أنك يضيق‬
‫ربك حتى يأتيك اليقين" وقد حكى الرازي في تفسيره عن بعضهم أن مق!!ام العبودية أش!!رف من مق!!ام‬
‫! من الخلق إلى الحق والرس!!الة من الحق إلى الخلق ق!!ال وألن اهلل يت!!ولى‬ ‫الرسالة لكون العبادة تصدر‬
‫مصالح عبده والرسول يتولى مصالح أمته وهذا الق!!ول خطأ والتوجيه أيضا ض!!عيف ال حاصل له ولم‬
‫! وال رد‪ .‬وقال بعض الصوفية العبادة إما لتحصيل ثواب أو درء عقاب قالوا‬ ‫يتعرض له الرازي بتضعيف‬
‫! بتكاليف اهلل تع!!الى وه!!ذا أيضا عن!!دهم‬ ‫وهذا ليس بطائل إذ مقصوده تحصيل مقصوده وإما للتشريف‬
‫!لي هلل ولو‬‫ضعيف بل العالي أن يعبد اهلل لذاته المقدسة الموصوفة بالكمال قالوا ولهذا يقول المصلي‪ :‬أص!‬
‫!ادة هلل عز‬
‫! كون العب!‬ ‫كان لتحصيل الثواب ودرء العقاب لبطلت الصالة وقد رد ذلك عليهم آخرون وقالوا‪:‬‬
‫! أن يطلب معها ثوابا وال أن يدفع عذابا كما قال ذلك األعرابي‪ :‬أما إني ال أحسن دندنتك وال‬ ‫وجل ال ينافي‬
‫! ندندن"‪.‬‬
‫دندنة معاذ إنما أسأل اهلل الجنة وأعوذ به من النار فقال النبي صلى اهلل عليه وسلم "حولها‬
‫! ميكويد ‪:‬‬‫د ر تفسير قرطبي‬
‫"إياك نعبد" رجع من الغيبة إلى الخطاب على التلوين; ألن من أول السورة إلى هاهنا خ!!برا عن اهلل‬
‫! ربهم شـرابا طهورا" [اإلنسان‪ .]21 :‬ثم قال‪" :‬إن هذا كان لكم جزاء"‪.‬‬ ‫تعالى وثناء عليه‪ ,‬كقوله "وسقاهم‬
‫وعكسه‪" :‬حتى إذا كنتم في الفلك وجرين بهم" [يونس‪ ]22 :‬على ما يأتي‪.‬‬
‫!روي‪.‬‬ ‫!ال اله!‬‫! معبد إذا كان مذلال للسالكين; ق!‬ ‫! معناه نطيع; والعبادة الطاعة والتذلل‪ .‬وطريق‬ ‫و"نعبد"‬
‫ونطق المكلف به إقرار بالربوبية وتحقيق لعبادة اهلل تعالى; إذ سائر الناس يعبدون سواه من أصنام وغير‬
‫ذلك‪.‬‬
‫!معت محمد بن عبداهلل‬ ‫"وإياك نستعين" أي نطلب العون والتأييد والتوفيق‪ .‬قال السلمي في حقائقه‪ :‬س!‬
‫بن شاذان يقول‪ :‬سمعت أبا حفص الفرغاني يقول‪ :‬من أقر ب "إياك نعبد وإياك نس!!تعين" فقد ب!!رئ من‬
‫!ذكر‬ ‫الجبر والقدر‪ .‬إن قيل‪ :‬لم قدم المفعول على الفعل؟ قيل له‪ :‬قدم اهتماما‪ ,‬وشأن العرب تقديم األهم‪ .‬ي!‬
‫أن أعرابيا سبب آخر فأعرض المسبوب عنه; فقال له الساب‪ :‬إياك أعني‪ :‬فقال له اآلخر‪ :‬وعنك أعرض;‬
‫! فال يجوز نعبدك ونستعينك‪ ,‬وال نعبد إياك‬ ‫! لئال يتقدم ذكر العبد والعبادة على المعبود;‬
‫فقدما األهم‪ .‬وأيضا‬
‫ونستعين إياك; فيقدم الفعل على كناية المفعول‪ ,‬وإنما يتبع لفظ القرآن‪ .‬وقال العجاج‪:‬‬
‫! وكثر ورقي‬ ‫واغفر خطاياي‬ ‫إياك أدعـو فتقبل ملقي‬
‫ويروى‪ :‬وثمر‪ .‬وأما قول الشاعر‪:‬‬

‫‪278‬‬
‫إليك حتى بلغت إياكا‬
‫! االسم لئال يتوهم إي!!اك‬ ‫فشاذ ال يقاس عليه‪ .‬والورق بكسر الراء من الدراهم‪ ,‬وبفتحها المال‪ .‬وكرر‬
‫نعبد ونستعين غيرك‪ .‬الجمهور من القراء والعلماء على شد الياء من "إياك" في الموضعين‪ .‬وقرأ عمرو‬
‫بن قائد‪" :‬إياك" بكسر الهمزة وتخفيف الياء‪ ,‬وذلك أنه كره تضعيف الياء لثقلها وكون الكسرة قبلها‪ .‬وهذه‬
‫قراءة مرغوب عنها‪ ,‬فإن المعنى يصير‪ :‬شمسك نعبد أو ضوءك; وإياة الشمس (بكسر الهمزة)‪ :‬ضوءها;‬
‫وقد تفتح‪ .‬وقال‪:‬‬
‫أسف فلم تكدم عليه بإثمد‬ ‫سقته إياة الشمس إال لثاته‬
‫!رأ الفضل‬ ‫!ا‪ .‬وق!‬ ‫!دارة حوله!‬ ‫فإن أسقطت الهاء مددت‪ .‬ويقال‪ :‬اإلياة للشمس كالهالة للقمر‪ ,‬وهي ال!‬
‫الرقاشي‪" :‬أياك" (بفتح الهمزة) وهي لغة مشهورة‪ .‬وقرأ أبو السوار الغنوي‪" :‬هي!!اك" في الموض!!عين‪,‬‬
‫وهي لغة; قال‪:‬‬
‫موارده ضاقت عليك مصادره‬ ‫فهياك واألمر الذي إن توسعت‬
‫"وإياك نستعين" عطف جملة على جملة‪ .‬وقرأ يحيى بن وثاب واألعمش‪" :‬نس!!تعين" بكسر الن!!ون‪,‬‬
‫!ل‪.‬‬‫!ون كما تكسر ألف الوص!‬ ‫وهي لغة تميم وأسد وقيس وربيعة; ليدل على أنه من استعان‪ ,‬فكسرت الن!‬
‫!تعانة‪ ,‬واألصل‬ ‫! اس!‬ ‫!در‬
‫!اء‪ ,‬والمص!‬ ‫!ارت ي!‬ ‫وأصل "نستعين" نستعون‪ ,‬قلبت حركة الواو إلى العين فص!‬
‫استعوان; قلبت حركة الواو إلى العين فانقلبت ألفا وال يلتقي ساكنان فح!!ذفت األلف الثانية ألنها زائ!!دة‪,‬‬
‫وقيل األولى ألن الثانية للمعنى‪ ,‬ولزمت الهاء عوضا‪.‬‬

‫مفهوم ( واسطه ) وسيله در دين مقدس اسالم‬

‫!يدن به جنت الهي و‬


‫!راي رس!‬
‫قرآن وسيله است ( تالوت قرآن وعمل به قرآن وسيله بزرك الهي ب!‬
‫نجات از دوزخ ميباشد )‬

‫!‬
‫! پيامبر‬
‫هرگاه سنت پيامبر را تطبيق نماييم ‪ ،‬همين تطبق سنت بهترين وسيله براي حصول رضاي‬
‫است ‪،‬‬

‫به كفته هاي رهبران ‪ ،‬متقيان ‪ ،‬امامان ‪ ،‬علما و دانشمندان اسالمي عمل كردن خود وسيله نج!!ات‬
‫است براي انسان مؤمن ‪.‬‬

‫! متعال( جل جالله ) وپيامبر‬‫! با حركات غير معقول و اعماليكه رضايت خداوند‬ ‫اما تعدادي ازمردم‬
‫در آن نيست كار هاي ناروا نموده باز به زيارت دوستان خدا ميروند ‪ ،‬دوستان خدا هيج ك!!اهي به آنها‬
‫هيج كمكي نخواهد كرد ‪.‬‬

‫بهترين وسيله اعمال انسان است ‪.‬‬


‫! فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ) المائدة ‪35/‬‬
‫يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا‬
‫در تفسير ابن كثير در تفسير اين آيت آمده است ‪:‬‬
‫!ارم‬
‫يقول تعالى آمرا عباده المؤمنين بتقواه وهي إذا قرنت بطاعته كان المراد بها االنكفاف عن المح!‬
‫! إليه الوسيلة " قال سفيان الثوري‪ :‬عن طلحة عن عط!!اء عن ابن‬ ‫وترك المنهيات وقد قال بعدها" وابتغوا‬
‫عباس أي القربة وكذا قال مجاهد وأبو وائل والحسن وقتادة وعبد اهلل بن كثير والسدي وابن زيد وغ!!ير‬
‫واحد وقال قتادة أي تقربوا إليه بطاعته والعمل بما يرضيه وقرأ ابن زيد" أولئك الذين يدعون يبتغون إلى‬

‫‪279‬‬
‫!ول‬ ‫!رين فيه وأنشد عليه ابن جرير ق!‬ ‫!ؤالء األئمة ال خالف بين المفس!‬ ‫ربهم الوسيلة " وهذا الذي قاله ه!‬
‫الشاعر‪:‬‬
‫!‬
‫وعاد التصافي بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‬
‫!يلة أيضا علم على أعلى منزلة في الجنة‬ ‫والوسيلة هي التي يتوصل بها إلى تحصيل المقصود والوس!‬
‫وهي منزلة رسول اهلل ‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬وداره في الجنة وهي أقرب أمكنة الجنة إلى العرش وقد‬
‫! محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد اهلل قال‪ :‬قال رسول اهلل صلى اهلل‬ ‫ثبت في صحيح البخاري من طريق‬
‫!يلة‬‫!دا الوس!‬ ‫عليه وسلم‪" :‬من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصالة القائمة آت محم!‬
‫!حيح‬ ‫!ر" في ص!‬ ‫! الذي وعدته إال حلت له الشفاعة يوم القيامة " "حديث آخ!‬ ‫والفضيلة وابعثه مقاما محمودا‬
‫مسلم من حديث كعب عن علقمة عن عبد الرحمن بن جبير عن عبد اهلل سمع الن!!بي ‪ -‬ص!!لى اهلل عليه‬
‫! مثل ما يقول ثم صلوا علي فإنه من صلى علي صالة ص!!لى اهلل‬ ‫وسلم‪ -‬يقول‪ ":‬إذا سمعتم المؤذن فقولوا‬
‫عليه عشرا ثم سلوا لي الوسيلة فإنها منزلة في الجنة التنبغي إال لعبد من عباد اهلل وارجو أن أكون أنا هو‬
‫!رزاق أخبرنا‬ ‫!دثنا عبد ال!‬ ‫!د‪ :‬ح!‬ ‫فمن سأل لي الوسيلة حلت عليه الشفاعة " " حديث آخر" قال اإلمام أحم!‬
‫سفيان عن ليث عن كعب عن أبي هريره أن رسول اهلل ‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬قال‪ ":‬إذا ص!!ليتم علي‬
‫فسلوا لي الوسيلة" قيل‪ :‬يا رسول اهلل وما الوسيلة؟ ق!!ال‪ ":‬أعلى درجة في الجنة ال ينالها إال رجل واحد‬
‫! عن ليث بن أبي‬ ‫!وري‬ ‫!فيان الث!‬‫وأرجو أن أكون أنا هو" ورواه الترمذي عن بندار عن أبي عاصم عن س!‬
‫! عنه‬ ‫سليم عن كعب قال حدثني أبو هريرة به ثم قال‪ :‬غريب وكعب ليس بمعروف ال نعرف أح!!دا روى‬
‫! اهلل عنه‪ -‬قال‪ :‬أبو بكر بن مردويه حدثنا‬ ‫غير ليث بن أبي سليم‪ " .‬حديث آخر" عن أبي هريرة ‪ -‬رضي‬
‫عبد الباقي بن قانع حدثنا محمد بن نصر الترمذي حدثنا عبد الحميد بن صالح حدثنا ابن ش!!هاب عن ليث‬
‫! اهلل لي الوس!!يلة‬‫عن المعلي عن محمد بن كعب عن أبي هريرة رفعه قال‪ ":‬صلوا علي صالتكم وس!!لوا‬
‫!ديث‬ ‫!ا"‪ " .‬ح!‬ ‫! أن أكون أن!‬ ‫فسألوه أو أخبرهم أن الوسيلة درجة في الجنة ليس ينالها إال رجل واحد وأرجو‬
‫!راني‬ ‫!دثنا الوليد بن عبد الملك الح!‬ ‫آخر" قال الحافظ أبو القاسم الطبراني‪ :‬أخبرنا أحمد بن علي األبار ح!‬
‫! بن أعين عن ابن أبي ذئب عن محمد بن عمرو بن عطاء عن ابن عباس قال‪ :‬قال رسول اهلل‬ ‫حدثنا موسى‬
‫‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ ":-‬سلوا اهلل لي الوسيلة ألنه لم يسألها لي عبد في الدنيا إال كنت له شهيدا أو شفيعا‬
‫يوم القيامة" ثم قال الطبراني‪ :‬لم يروه عن ابن أبي ذئب إال موسى بن أعين كذا قال وقد رواه ابن مردويه‬
‫! حدثنا موسى بن عبيدة عن محمد‬ ‫حدثنا محمد بن علي بن دحيم حدثنا أحمد بن حازم حدثنا عبيد اهلل موسى‬
‫! بإسناده نحوه‪ " .‬حديث آخر "روى ابن مردويه بإسناديه عن عم!!ارة بن غزية‬ ‫بن عمرو بن عطاء فذكر‬
‫!لم‪" :-‬إن‬ ‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫!ول اهلل ‪ -‬ص!‬ ‫عن موسى بن وردان أنه سمع أبا سعيد الخدري يقول قال رس!‬
‫! الوسيلة على خلقه‪ " .‬حديث أخر" روى ابن‬ ‫الوسيلة درجة عند اهلل ليس فوقها درجة فسلوا اهلل أن يؤتيني‬
‫!ارث عن علي‬ ‫!حاق عن الح!‬ ‫مردويه أيضا من طريقين عن عبد الحميد بن بحر حدثنا شريك عن أبي إس!‬
‫! لي الوس!!يلة‬ ‫عن النبي ‪ -‬صلى اهلل عليه وسلم‪ -‬قال‪ ":‬في الجنة درجة تدعى الوسيلة فإذا سألتم اهلل فسلوا‬
‫قالوا‪ :‬يا رسول اهلل من يسكن معك قال‪ :‬علي وفاطمة والحسن والحسين " هذا حديث غريب منكر من هذا‬
‫الوجه وقال‪ :‬ابن أبي حاتم حدثنا علي بن الحسين حدثنا الحسن الدشتكي حدثنا أبو زهير حدثنا س!!عيد بن‬
‫!ادي على‬ ‫!الب ين!‬ ‫طريف عن علي بن الحسين األزدي مولى سالم بن ثوبان قال‪ :‬سمعت علي بن أبي ط!‬
‫! صفراء أما الصفراء فإنها إلى‬ ‫منبر الكوفة‪ :‬يا أيها الناس إن في الجنة لؤلؤتين إحداهما بيضاء واألخرى‬
‫بطنان العرش والمقام المحمود من اللؤلؤة البيضاء سبعون ألف غرفة كل بيت منها ثالثة أمي!!ال وغرفها‬
‫!لم‪ -‬وأهل بيته‬ ‫!لى اهلل عليه وس!‬ ‫! الوسيلة لمحمد ‪ -‬ص!‬ ‫! من عرق واحد واسمها‬ ‫وأبوابها وأسرتها وسكانها‬
‫! وجاهدوا‬ ‫والصفراء فيها مثل ذلك هي إلبراهيم ‪ -‬عليه السالم‪ -‬وأهل بيته‪ .‬وهذا أثر غريب أيضا وقوله"‬
‫!ار‬ ‫!داء من الكف!‬ ‫!ال األع!‬ ‫!رهم بقت!‬ ‫! وفعل الطاعات أم!‬ ‫في سبيله لعلكم تفلحون " لما أمرهم بترك المحارم‬
‫!ده‬‫!ذي أع!‬ ‫!ويم ورغبهم في ذلك بال!‬ ‫!دين الق!‬
‫!اركين لل!‬‫والمشركين الخارجين عن الطريق المستقيم والت!‬

‫‪280‬‬
‫للمجاهدين في سبيله يوم القيامة‪ :‬من الفالح والسعادة العظيمة الخالدة المستمرة التي ال تبيد وال تحول وال‬
‫تزول في الغرف العالية الرفيعة اآلمنة الحسنة مناظرها الطيبة مساكنها التي من س!!كنها ينعم ال يي!!أس‬
‫ويحيا ال يموت ال تبلى ثيابه وال يفنى شبابه‪.‬‬
‫! وقتادة وعط!!اء والسد‬ ‫! ‪ :‬الوسيلة هي القربة عن أبي وائل والحسن ومجاهد‬ ‫در تفسير قرطبي ميكويد‬
‫وابن زيد وعبداهلل بن كثير‪ ,‬وهي فعيلة من توسلت إليه أي تقربت; قال عنترة‪:‬‬
‫أن يأخذوك تكحلي وتخصني‬ ‫إن الرجال لهم إليك وسيلة‬

‫والجمع الوسائل; قال‪:‬‬


‫!‬
‫وعاد التصافي بيننا والوسائل‬ ‫إذا غفل الواشون عدنا لوصلنا‬

‫ويقال‪ :‬منه سلت أسأل أي طلبت‪ ,‬وهما يتساوالن أي يطلب كل واحد من ص!!احبه; فاألصل الطلب;‬
‫والوسيلة القربة التي ينبغي أن يطلب بها‪ ,‬والوسيلة درجة في‬
‫الجنة‪ ,‬وهي التي جاء الحديث الصحيح بها في قوله عليه الصالة والسالم‪( :‬فمن س!!أل لي الوس!!يلة‬
‫حلت له الشفاعة)‪.‬‬
‫جاللين در تفسير وسيله ميكويد ‪ :‬ما يقربكم إليــه من طاعتــه ‪.‬‬

‫مفهوم وفلسفــه يي عبادت در دين مقدس اسالم‬

‫! درنه!!ايت درجهء آن و ناشي از يك‬


‫! ( عبارت نوعي از خض!!وع‬ ‫عبادت به كفته دكتورقرضاوي‬
‫! است كه ماهيت ومنشأ آن دريافت نميش!!ود ) ص‬ ‫أكاهي واعتقاد قلبي نسبت به عظمت وسلطهء معبود‬
‫!‬
‫‪ 37‬عبادت دراسالم‬
‫!طحي‬ ‫! توجه دارد ‪ ،‬اكرريشه وعلت آن يك امرس!‬
‫!ليم‬
‫! وتس!‬‫!وع‬‫!هء اين خض!‬ ‫محمد عبده ( به ريش!‬
‫! نميرود و اكرريشه اش عقي!!ده به عظمت و‬‫! مانند حكومت ‪ ،‬قدرت وغيره باشد عبادت بشمار‬‫وظاهري‬
‫! ‪ ) .‬ص ‪ 38‬بنظر ابن قيم‬
‫! باشد عبادت محسوب ميك!!ردد‬ ‫قدرت ادراكي وحسي ويزه اي براي زمادار‬
‫! ومحبت باهم است و متضمن نه!!ايت ك!!وجكي در‬ ‫( عبادت مطلوب دين در بركيرندهء معنى خواري‬
‫برابرخدا بانهايت بندهكي نسبت به او ميباشد ) ص ‪38‬‬

‫‪281‬‬
‫! است ‪:‬‬
‫! ميكويد ‪ :‬براي عبادت دو جيز ضروري‬ ‫سبس قرضاوي‬
‫!وده و‬
‫! متعال( جل جالله ) بصورت امر‪ ،‬نهي ‪ ،‬حالل ‪ ،‬حرام تشريع نم!‬
‫! به آنجه خداوند‬
‫‪ -1‬بابندي‬
‫! را‬
‫! را د ر برابرخدا‬
‫توسط پيامبرانش ابالغ كرديده است ‪ ،‬اين جيزي است كه عنصر اطاعت وخضوع‬
‫عينيت مي بخشد ‪.‬‬

‫! از دلي سرشار از محبت خدا برخيزد ‪.‬‬ ‫‪-2‬اينكه اين التزام و بايبندي‬
‫! ونعمت‬
‫!اهي ازفضل‬
‫!ال را آك!‬
‫! متعال( جل جالله )متع!‬ ‫اساس محبت جيست ؟ اساس محبت خداوند‬
‫ونيكي ورحمت او واحساس جمال وكمالش تشكيل ميدهد ‪.‬‬
‫! اديان‬
‫فرق عبادت بين اسالم وساير‬
‫عبادت در اسالم نسبت به عبادت در ساير اديان فرق زياد دارد ‪،‬‬

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬


‫هرگاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ‪ ،‬بخوبي مشاهده ميكنيم كه دين مقدس‬
‫اسالم برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف خويش دارد ‪ .‬و همين برتريت ه!!اي دين‬
‫!‪.‬‬‫اسالم است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نموده ‪ ،‬و هرگ!!اه كسي بخواهد‬
‫! نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديكر ت!!رك دنيا‬ ‫مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از ماديت دوري‬
‫نمايد و در مغاره ها و سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬وياهم براي رسيدن به مقامات‬
‫عالي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنده كي در خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد ‪.‬‬
‫!وده به‬
‫!رف نظر نم!‬ ‫! ‪ ،‬يا اينكه ازين دين ص!‬‫بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند‬
‫! اين دين مخفيانه م!!رتكب كن!!اه‬ ‫بيديني رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خود به بيروي دساتير‬
‫!ادن به‬
‫!ده است ‪ ،‬و با نه!‬ ‫!كيل ش!‬‫ميشوند ‪ ،‬زيرا انسان اصال از دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تش!‬
‫! ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت‬ ‫! را بار مياورد‬‫ضرورت هاي مادي انسان مشكالتي‬
‫! ‪ .‬و دينيكه اين غرايز‬‫! خ!ود را اش!باع مينمايد‬ ‫بندش راه قانوني و مش!روع با وس!ايل غيرمش!روع‬
‫!‬
‫وضرورات انساني را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي‬
‫! به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬ ‫! مياورد كه اضرار بزركي‬ ‫را بوجود‬
‫! ) حي!!ات‬ ‫! ماديات ميجرخند و بخش معن!!وي ( روحي‬ ‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محور‬
‫!مه‬‫!ري سرجش!‬ ‫انسان را به باد فراموشي كرفته اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فكري بش!‬
‫! خلل هاي‬ ‫! ) كرفتار‬‫! كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي‬ ‫سرانجام سبب بد بختي هاي ميكردد‬
‫! بيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬ب!!يروان اين‬‫درحيات خويش ميكردند كه آثار آنرا در بسياري از كشورهاي‬
‫! بخش ماديت ناكام‬ ‫! مادي زنده كي ميبينند و هرگاه دركدام‬ ‫! خود را درمسايل‬ ‫نوع معتقدات هميشه بهبود‬
‫! ‪ .‬و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دست داشتن به‬ ‫ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند‬
‫ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند كه حيات خويش را بدون ضرورت هاي‬
‫! بسر برد ‪.‬‬
‫روحي بخوبي‬

‫‪282‬‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫! انسان است ‪ :‬ويزه كي دين مقدس اسالم درين است‬ ‫! مادي ومعنوي‬ ‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي‬
‫!اديت‬‫!الم م!‬ ‫!دس اس!‬ ‫!ات مينمايد ‪ ،‬دين مق!‬ ‫كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انساني را مراع!‬
‫! با يك بال ب!!رواز‬ ‫! ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند‬ ‫ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار‬
‫! زنده كي كند بلكه اسالم تم!!امي غرايز‬ ‫! با يك بخش مادي يامعنوي‬ ‫نمايد ‪ ،‬به همين سان انسان نميتواند‬
‫! انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ‪ ،‬و مسلمانان را براي مراع!!ات هر دو بخش‬ ‫مادي و معنوي‬
‫!‪.‬‬ ‫رهنمايي مينمايد‬
‫! محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أب!!دا و‬ ‫‪-2‬حضرت پيامبراسالم‬
‫! ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي‬ ‫اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي‬
‫! آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬ ‫‪ ،‬وبراي‬
‫! ‪ ،‬و به مس!!لمان‬ ‫! منظم ت!!رتيب وتنظيم مينمايد‬ ‫! فكر انسان در دو بخش بصورت‬ ‫اين حديث شريف‬
‫ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪ ،‬و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده‬
‫باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت نيز به اعمال خير جنان‬
‫!ار‬‫!طيت را اختي!‬ ‫مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ‪ ،‬با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس!‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ!!ويش‬
‫بكويند ( ربنا آتنا في الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا براي ما نيكي‬
‫دنيا و آخرت را نصيب نما ‪.‬‬
‫! از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب!!ادت‬ ‫بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري‬
‫! ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬‫مشغول شوند ‪ ،‬پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود‬
‫!ار‬‫!امبر استفس!‬ ‫!ده كي پي!‬ ‫! زن!‬ ‫! به خانه اش رفته در مورد‬ ‫! هم جند شخص از صحابه پيامبر‬ ‫وزماني‬
‫! اسالم ازدواج نموده ‪ ،‬شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت‬ ‫نمودند ‪ ،‬ديدند كه پيامبر‬
‫! ‪ ،‬وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد ‪.‬‬ ‫مينمايد ‪ ،‬روزانه كاهي روزه ميكيرد‬
‫!راي اين ميكند كه از‬ ‫!ور را ب!‬ ‫! اين ام!‬
‫آنان از عمل پيامبر تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل كفتند كه پيامبر‬
‫! ‪ ،‬يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ‪،‬‬ ‫تمامي كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل پيامبر نيستيم‬
‫! تمامي شب‬ ‫و عمرخود را در عبادت بكزراند ‪ ،‬ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم‬
‫‪ -2‬شموليت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين‬ ‫! هم‬
‫را به عبادت سبري نمايم ‪ ،‬وسومي‬
‫!‪.‬‬‫اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬معنوي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ‪ ،‬مليت خاص‬
‫! خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!!ده‬ ‫‪ ،‬قوم‬
‫!‪،‬و‬ ‫!ند‬
‫!الم ) ميباش!‬ ‫!رت آدم ( عليه الس!‬ ‫ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ‪ ،‬همه اقوام از اوالده حض!‬
‫! شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هستند ‪ ،‬دين الهي نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات‬ ‫ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق‬
‫! متعال( جل جالله ) متع!!ال ( جل‬ ‫قومي ‪ ،‬لساني ‪ ،‬نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ‪ ،‬بلكه خداوند‬
‫! متعال( جل‬ ‫جالله ) اين دين را دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬بهترين انسانان در نزد خداوند‬
‫! عنداهلل اتق!!اكم) اين‬‫! ( إن اك!!رمكم‬ ‫! وباتقوا ميباشد‬‫جالله ) متعال ( جل جالله ) اشخاص برهيزكار‬
‫!‬
‫!رار‬‫!ورد مطالعه ق!‬ ‫! ) را م!‬ ‫!الم‬‫!ادت دراس!‬ ‫!وم عب!‬ ‫!اند كه ( مفه!‬ ‫دروس ما را به بحث جديدي ميكش!‬
‫دهيـــــم ‪.‬‬

‫‪283‬‬
‫! ‪ 8‬جون ‪2005‬‬ ‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬جهارشنبه ‪ 18‬جوزاي سال ‪ 1384‬مطابق‬
‫! ) ج!!نين نوش!!ته‬ ‫! را به سكها بخشيــد‬ ‫در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش‬
‫! انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به‬ ‫است ‪ :‬يك بيرزن بولدار‬
‫! از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث‬ ‫! كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود‬ ‫سكلها واكذار‬
‫!اد‬‫‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني!‬
‫! به سكها خرج كنند‬ ‫كرد تا در راه خدمات رساني‬
‫!رادر و يك‬ ‫!رك وارث او كه دو ب!‬ ‫! قلبي در كذشت و بس از م!‬ ‫! نهايتا در اثر نارسايي‬ ‫خانم هي وود‬
‫! بنجاه وسه س!!اله وي كه‬ ‫خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتكار‬
‫!ات‬ ‫! نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان!‬ ‫جوليا مورك ترويد‬
‫!)‪.‬‬ ‫خانواده او بودند‬
‫تشبـه بـه غير مسلمانان‬
‫! ‪ ( :‬من تشبـه بقوم فهو منهـم ) هرگاه‬ ‫! اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬ ‫حضرت پيامبر(صلي‬
‫! براي بسياري‬ ‫كسي خود را با كدام قومي مشابهت دهد او از جمله آنان است ‪ .‬در فهم اين حديث شريف‬
‫! رونما كرديده است و ياهم هدف اصلي اين حديث را نفهمي!!ده س!!واالت ذيل را‬ ‫از مسلماِِنان مشكالتي‬
‫مطرح ميسازند ‪:‬‬
‫‪ -13‬آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟‬
‫‪ -14‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫‪ -15‬هدف از مانند آنان شدن چيست ؟‬
‫! ديگران استفاده نمودن كار نا ج!!ايز است ‪،‬‬ ‫آيا از اساسات فكري ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬اقتصادي‬ ‫‪-16‬‬
‫وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟‬
‫! الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود ‪ .‬در پاسخ سوال اول‬ ‫درينجا‬
‫بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ‪ ،‬و هرگاه بخواهيم علت آنرا بدانيم‬
‫! كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ‪ ،‬دانشمندان بدين نظر اند كه اساس تشبه را‬ ‫بايد پرسيد‬
‫! خود را مشابه س!!ازد كه او را‬ ‫! به ديكري‬ ‫محبت و دوستي تشكيل ميدهد ‪ .‬زيرا انسان زماني ميخواهد‬
‫!لم )‬ ‫!لي اهلل عليه وس!‬ ‫!امبر( ص!‬ ‫دوست داشته باشد ‪ ،‬و محبت او در قلب او جا داشته باشد ‪ ،‬صحابه پي!‬
‫! اهلل‬ ‫آنحضرت را قلبا دوست داشتند و به اساس اين محبت قلبي ميخواستند خود را مشابه پيامبر(ص!!لي‬
‫!ويش‬ ‫! زنده گي خ!‬ ‫عليه وسلم ) سازند و در زنده گي ‪ 24‬ساعته خويش او را نمونه مثال تمامي معايير‬
‫گردانيده بودند ‪ (.‬وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَ !دُّ حُبًّا لِلَّهِ)‬
‫! با‬ ‫! از مردمان به غير از خداوند متعال( جل جالله ) شريكاني ميگيرند‬ ‫البقرة ‪ 165/‬ترجمه ‪ ( :‬بعضي‬
‫!ان دارند‬ ‫!انيكه ايم!‬ ‫!ال( جل جالله ) (جل جالله ) محبت ميكنند اما كس!‬ ‫! متع!‬ ‫آنان ما نند محبت خداوند‬
‫محبت شديد ي با اهلل ( جل جالله ) دارند ‪) .‬‬
‫! اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم )‬ ‫حضرت انس ( رضي‬
‫! و تمامي‬ ‫! تا اينكه من نسبت به پدر ‪ ،‬فرزند‬ ‫! ‪ :‬ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد‬ ‫فرمود‬
‫مردم دوست داشته تر نباشم ‪.‬‬
‫!اس محبت و‬ ‫!ردم به اس!‬ ‫! فوق اساس ايمان محبت است ‪ ،‬و م!‬ ‫بناء نظر به حكم آيت قرآني‬
‫! كه با‬ ‫دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ‪ ,‬ولي مس!!لمان حقيقي به اس!!اس محبت زي!!ادي‬
‫! است‬ ‫! قوي‬ ‫پروردگار عالميان دارد ‪ ،‬و محبت و دوستي او با خداوند متعال( جل جالله ) عالميان بسيار‬
‫‪ ،‬اللـه (جل جالله ) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ‪ ،‬و به اساس همين محبت كسي را در عب!ادت‬
‫! اهلل عليه وسلم ) ايمان كامل به محبت با‬ ‫! ‪ .‬همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي‬ ‫او شريك نميسازد‬

‫‪284‬‬
‫رسول اهلل (صلي اهلل عليه وسلم ) تعلق دارد ‪ ،‬حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) م!!ؤمن حقيقي‬
‫وكامل را به اساس همين محبت معرفي نموده است ‪ ،‬زيرا مؤمن كامل كسي است كه محبت و دوستي‬
‫! اهلل عليه وسلم ) از محبت و دوستي با پدر ‪ ،‬فرزند و ساير دوستان و اقارب زي!!اده‬ ‫او با پيامبر(صلي‬
‫! ‪ ،‬دوستان و هر انسان‬ ‫تر باشد ‪ ،‬حقيقت اينست كه انسان مسلمان با هركسي محبت ميكند با پدر ‪ ،‬فرزند‬
‫! اينست كه محبت ديگران نبايد بر محبت‬ ‫را دوست ميداشته باشد ‪ ،‬ولي مطلب اساسي اين حديث شريف‬
‫! است ‪ ،‬و انسان مسلمان با وج!!ود‬ ‫خدا و پيامبرش افزونتر باشد ‪ ،‬زيرا محبت اساس اطاعت و پيروي‬
‫!اعت‬ ‫!ني اط!‬ ‫!از نمايد ‪ ،‬يع!‬‫!تان آغ!‬‫!تين دوس!‬ ‫دوست داشتن ديگران در هنگام اختيار اعمال از نخس!‬
‫! را بر اطاعت تمامي مردم ترجيح دهد ‪ ،‬ولي هرگاه خداي ناخواس!!ته محبت ش!!خص با‬ ‫خداوپيامبرش‬
‫! ترجيح حاصل نمايد ‪ ،‬درينصورت بايد دانست که انسان راه خدا و پيامبر را گذاش!ته به‬ ‫انسان ديگري‬
‫!‪ .‬و‬ ‫! را مينمايد‬
‫راه آن انسان سير وحركت مينمايد ‪ ،‬و از او اطاعت نموده نا فرماني خ!!دا و پي!!امبر‬
‫ازينكه اساس مشابهت را محبت تشكيل ميدهد ‪ ،‬تشبه به هر شخص مقدار محبت آن شخص را با جانب‬
‫! متع!!ال( جل جالله )‬ ‫! ‪ ،‬به همين اساس خداوند‬ ‫! او را تعيين مينمايد‬
‫! ‪ ،‬و خط فكري‬ ‫مقابلش بيان ميدارد‬
‫! آخرت پاداش ميدهد ‪.‬‬ ‫(جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش در روز‬
‫! و به ويزه يك نا مسلمان مش!!ابهت ميدهد ؟‬ ‫به گونه مثال ‪ :‬چرا يك انسان خود را با انسان ديگري‬
‫در پاسخ ميتوان گفت ‪ :‬علت اصلي اينست كه محبت آن شخص در قلبش جا گرفته ميخواهد به اس!!اس‬
‫! نمايد ‪ ،‬خود را مانند او سازد ‪.‬‬
‫اين محبت قلبي از او پيروي‬
‫چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ‪ ،‬دانش!!مندان ميكويند ( زمانيكه‬
‫!تقرار حاصل مينمايد ) روي همين‬ ‫!وع در قلب اس!‬ ‫يك موضوع در زبان زياد تكرار شود آن موض!‬
‫دليل هرگاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ‪ ،‬دوستان و ساير مردم ذكر و ي!!اد خداوند‬
‫متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) زياد باشد ‪ ،‬اين ذكر و فكر الهي در قلب استقرار حاصل نم!!وده و‬
‫! ‪ ،‬ولي ب!!رعكس آن‬ ‫! متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) و پيامبرش در دلها جا ميك!!يرد‬ ‫محبت خداوند‬
‫! در‬‫هرگاه صحبت هاي ما با اعضاي خانواده ‪ ،‬دوستان و ساير همنشينان به عوض ياد خدا وپيامبرش‬
‫مورد ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باشد ‪ ،‬و هميشه براي فاميل خويش افالم ‪ ،‬كست ها ‪ ،‬مجالت‬
‫! نا مسلمانان و آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم‬ ‫‪ ،‬محافل و قصه ها و دانستانهاي‬
‫ميباشد بيشكش نماييم‬
‫! از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬ ‫سوال دوم ‪ :‬آيا منظور‬
‫جواب ‪ :‬بلي تشبه تمامي ابعاد زنده كي را شامل ميشود ‪،‬‬
‫مشابهت با كافران در نامهاي شان ‪ :‬هرگاه طفلي بدنيا ميايد والدين اين طفل با كي محبت زي!!اد‬
‫دارند ؟ هرگاه محبتش با اهلل باشد ‪ ،‬كوشش ميكند كه يكي از نامهاي خداوند متعال( جل جالله ) (جل‬
‫جالله ) را اختيار نموده و قبل از آن كلمه عبد (بنده ) را كذاشته طفلش را به آن نام نامكزاري نمايد ‪،‬‬
‫مثل عبداهلل – عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره ‪.‬‬
‫و يا هم محبت اين شخص با پيامبران و يا صحابه كرام ميباشد ‪ ،‬و اين شخص به اساس محبت‬
‫!‬
‫!بي‬‫!ام مناس!‬ ‫! متعال( جل جالله ) (جل جالله ) آنانرا دوست دارد ‪ ،‬ن!‬ ‫با خدا و يا هم با كسانيكه خداوند‬
‫! اختيار مينمايد ‪ ،‬ولي برعكس هرگاه اين شخص محبت با يك هنرمند غ!!ير مس!!لمان‬ ‫براي فرزندش‬
‫!حابه را‬ ‫داشته باشد ‪ ،‬و هرشب به عوض اينكه در منزل با اوالد هاي خويش قصه هاي پيامبران و ص!‬
‫!ويق‬ ‫!الم تش!‬ ‫! ‪ ،‬و برنامه هاي مبتذل و مخالف دين مقدس اس!‬ ‫بيان نمايد ‪ ،‬آنانرا به تماشاي افالم خارجي‬
‫! در قلب‬ ‫نمايد ‪ ،‬محبت همين هنرمندان فلمي كه اكثر آنان نا مسلمانان و ياهم دشمنان اس!!الم ميباش!!ند‬
‫!ام‬‫!ايز در هنك!‬ ‫! و نا ج!‬ ‫! ‪ ،‬و به اساس اين محبت غير مشروع‬ ‫خودش ‪ ،‬خانمش و فرزندانش زياد ميشود‬
‫! او را در نخستين مرحله حيات با نامهاي غير اسالمي و غ!!ير دي!!ني نا‬ ‫بدنيا آوردن يك طفل معصوم‬

‫‪285‬‬
‫!خص محبت با‬ ‫!المي محبت است ‪ ،‬اكر اين ش!‬ ‫! ‪ ،‬علت اساسي اختيار نامهاي غير اس!‬ ‫مكزاري مينمايند‬
‫!‬
‫! داشت ‪ ،‬ميتوانست از هزاران نام مردان و زنان صحابه يك نامي را ب!!راي فرزن!!دش‬ ‫صحابه پيامبر‬
‫! غير مس!!لمان‬‫! و صحابه كرام با هنرمندان خارجي‬ ‫اختيار نمايد ‪ ،‬ولي محبت او نسبت به خدا ‪ ،‬پيامبر‬
‫! خود را با نام وي مشابهت دهند ‪ ( .‬من تشبه بقوم فهو منهم ) ‪.‬‬
‫! فرزند‬‫زياد بوده ‪ ،‬و خواستند‬
‫مشابهت با كافران در لباس ‪:‬‬

‫!‬
‫بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود‬
‫! ستر و حجاب بعضي از عادت‬ ‫! خواهران مسلمان ما در موضوع‬ ‫يكي از اشتباهات بسيار خطرناك‬
‫ها و اختالط هاي فاميلي ميباشد ‪ .‬مثال ‪ :‬بسياري از مردم در بيشروي شان بعضي از اطفالي بوده اند‬
‫!ران‬‫كه سن آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه عيور ‪ ،‬بسران عيور ‪ ،‬عيور خواهران ‪ ،‬و بس!‬
‫شان ‪ ،‬بسران ماما ‪ ،‬بسران كاكا ‪ ،‬وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد بوده ‪ ،‬يا باهم‬
‫خورد كالن شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رس!!يده اند ‪ ،‬و‬
‫آنان ازينكه باهم عادت شده اند ‪ ،‬و هميشه باهم نشست و برخواست كرده اند ‪ ،‬با بي تف!!اوتي با آن!!ان‬
‫معامله ميكنند ‪ ،‬مثال از عيور ها و بسران آنها كه جديدا جوان شده اند س!!تر نميكنند و حتا در قس!!مت‬
‫موها ‪ ،‬دستان ‪ ،‬و ياهم در اثناي شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي عمل ميكنند ‪ ،‬و اين بي تفاوتي‬
‫! نباشد تمام احكام‬‫! برايشان ميشود ‪ ،‬زيرا هنكاميكه سن كسي به جواني رسد ‪ ،‬ومحرم‬ ‫سبب كناه بزركي‬
‫!‪،‬و‬ ‫شريعت اسالمي بعد ازبلوغ خود آن خواهر و يا هم بالغ شدن ساير نامحرمان بااليش فرض ميكردد‬
‫! با يكجا بزرك شدن ‪,‬‬ ‫اين خواهر مسلمان بايد در هنكام مقابل شدن با آنان بي بروا نباشد ‪ ،‬زيرا نامحرم‬
‫!واهر و‬ ‫يا هم در بيشروي انسان بزرك شدن محرم نميكردد ‪ ،‬و شايد آنان فكر كنند كه ما با هم مانند خ!‬
‫برادر بزرك شده ايم ‪ ،‬ويا هم جوانان كه در بيشروي ما بزرك ش!!ده اند ‪ ،‬مانند اوالد ما هس!!تند ‪ ،‬ويا‬
‫! وخواهر زنده كي كرده اند و اكنون كه جوان شده اند احساس‬ ‫اينكه دختران ما با آن بسران مانند برادر‬
‫!تدالالت‬ ‫!خنان و اس!‬ ‫!اهم نشست و برخواست ميكنند ‪ ،‬اينكونه س!‬ ‫! بلكه به شكل عادي ب!‬ ‫بيكانكي نميكنند‬
‫نظريات شخصي هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت ش!!رعي را به خ!!ود‬
‫! و با بزرك شدن دريكجا ‪ ،‬ويا هم جوان شدن در‬ ‫بكيرد ‪ ،‬زيرا اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند‬
‫! نمودن سن خورد در مقابل ما مشروعيت ميداشت و سببي از اسباب‬ ‫مقابل جشمان اسنان بعد از سبري‬
‫محرم شدن ميبود ‪ ،‬آنرا ما در كتب شريعت اسالمي ميخوانديم ‪ ،‬ولي هيجكاهي درين مورد معافيتي از‬
‫طرف شريعت اسالم بيان نشده است ‪ ،‬و روي همين علت است كه كسالت و بي تفاوتي درجنين موارد‬
‫! اين حكم الهي را در نظر‬ ‫!ترم‬‫!دين مح!‬ ‫! ميشود كه الزم است خواهران ‪ ،‬مادران ووال!‬ ‫سبب كناه بزركي‬
‫!ويلي و يا هم‬‫داشته از رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند ‪ .‬زيرا با زنده كي نمودن دريك ح!‬
‫!‬
‫!اني خداوند‬ ‫!يان و نافرم!‬‫! عص!‬ ‫!لمانانيكه ميخواهند‬
‫!ير نميكند و مس!‬ ‫بزرك شدن يكجا حكم شريعت تغي!‬
‫! نمايند ‪.‬‬
‫! توجه بيشتر‬‫متعال( جل جالله ) (جل جالله ) را نكنند درين موارد‬
‫سترو حجاب به اساس رقابت‬

‫‪286‬‬
‫!بر از دين رواج يافته است اينست‬ ‫! در بين بعضي از مسلمانان بي خ!‬ ‫يكي از عادات باطليكه امروز‬
‫! خوان!!ده ام‬‫! از ينكه فالن دوست ‪ ،‬همسايه و ياهم برادر‬
‫كه بعضي از مردان به خانم هاي شان ميكويند‬
‫خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ‪ ،‬و هرگاه كسي را ببينند كه خ!!انمش از‬
‫! كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند ‪.‬‬ ‫! به خانم خود ميكويد‬
‫او ستر ميكند فورا‬
‫! ‪ ،‬وبه اساس اشخاص محرم و نامحرم تث!!بيت‬ ‫اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد‬
‫نميكردد بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرگاه كسي به اس!!اس‬
‫! تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت كن!!اه ب!!زركي را‬ ‫اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد‬
‫متحمل شده است ‪.‬‬

‫خواهرخوانده ‪ ،‬برادرخوانده و فرزندي كرفتن حرمت را ازبين نميبرد‬


‫! رواج دارند كه زن بيكانهء را خواهر ميخوانند وياهم زن!!اني‬ ‫بعضي از مردمان در عصر حاضر‬
‫! من است ‪ ،‬و به اساس اين كفته با آن‬ ‫! قرآني‬ ‫اند كه مردان بيكانه را برادر خوانده و ميكويد كه اين برادر‬
‫! خودش ‪ ،‬دخترانش و ساير اعضاي فاميل شان آزادانه نشسته بدون ستر و حجاب‬ ‫مرد بيكانه و نامحرم‬
‫!فر‬ ‫!ما با كي به س!‬ ‫حتا به بعضي سفرها نيز با اين مرد هم سفر ميشوند ‪ ،‬و هرگاه برسيده شود كه ش!‬
‫! ام ‪.‬‬ ‫! ميكويند با برادر قرآني‬ ‫رفته بوديد‬
‫!ده‬ ‫درشريعت اسالمي برادرخوانده ‪ ،‬خواهرخوانده ‪ ،‬مادر خوانده ‪ ،‬بدرخوانده ‪ ،‬بسر خوان!‬
‫! با مرد بيكانه به اساس برادر خوان!!ده كي و يا‬ ‫! ‪ ،‬نشست و برخواست‬ ‫و غيره محرم انسان شده نميتواند‬
‫!‪.‬‬‫بدر خوانده كي قطعا حرام ميباشد‬
‫در زمان جاهليت مردم رواج داشتند كه كسي را بسر خ!!ود ميكفتند و همه اورا بن!!ام آن‬
‫! ‪ ،‬و حتا خود حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) حض!!رت زيد بن حارثه را‬ ‫شخص صدا ميكردند‬
‫بسر خود خوانده بود و همه كس اورا زيد بسر محمد ميكفتند ‪ ،‬ولي حكم قرآن عظيم الشان جنين ن!!ازل‬
‫شد ‪:‬‬
‫! مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَ!!لَ‬ ‫! اللَّائِي تُظَاهِرُونَ‬ ‫مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمْ‬
‫! وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ(‪)4‬ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ‬ ‫! بِأَفْوَاهِكُمْ‬
‫أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ‬
‫!هِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ‬ ‫! بِ!‬ ‫! وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ‬ ‫! فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ‬ ‫اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ‬
‫قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا(‪ )5‬األحزاب ‪5-4 /‬‬

‫مفهوم آيت شريف ( ربنا ال تجعلنا فتنـة للذين كفروا )‬


‫( رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) الممتحنة ‪5/‬‬

‫‪287‬‬
‫نماز‬
‫!ال( جل جالله ) است اكر كسي‬ ‫! متع!‬ ‫!ان با خداوند‬‫!ات انس!‬ ‫نماز بناي دوم اسالم است ‪ ،‬نماز مالق!‬
‫! متعال( جل جالله‬ ‫! متعال( جل جالله ) كب بزند بايد نماز بخواند و اكر بخواهد خداوند‬ ‫بخواهد با خداوند‬
‫) با او كب بزند قرآنكريم را بخواند ‪ ،‬ازينكه نماز سخن كفتن بااهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬اكر كسي بعد‬
‫! ‪ ،‬و قسمش درست است ‪،‬‬ ‫! نميشود‬ ‫از نماز قسم بخورد كه بااهلل ( جل جالله ) سخن كفتم حانث يا كنهكار‬
‫ازينكه نماز سخن كفتن باخداوند متعال( جل جالله ) است ‪ ،‬وبنده با خداي خود مالقات ميكند باالي اين‬
‫!ذوا زينتكم عند‬‫انسان الزم است تا متوجه به باكي بدن ولباس خويش باشد ‪ ،‬خداود متعال ميفرمايد ( خ!‬
‫! با زينت باشيد ‪ ،‬صحابه كرام وقتي مسجد ميرفتند لب!!اس‬ ‫كل مسجد ) يعني در هرجاييكه نماز ميخوانيد‬
‫!‬
‫باك ميبوشيدند و خود را زينت ميدانند وعطرميزدند و ميكفتند ما به مالقاتاهلل ( جل جالله ) ميروي‬
‫سوال ‪ :‬شرط اساسي نماز جيست ؟‬
‫! اساسي نماز حضور قلبي است ‪.‬‬ ‫جواب ‪ :‬شرط‬
‫! ( ال صالة إال بحضور القلب ) نم!!از درست‬ ‫بيعمبر نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫نميشود مكر به حضور قلبي ‪ ،‬منظور از حضور قلبي اينست كه تمام هوش و فكر انسان در هنكام نماز‬
‫! ازيكي از‬ ‫! متعال( جل جالله ) نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميباشد‬ ‫خواندن متوجه ذات خداوند‬
‫!رين‬ ‫! من نماز ميخوانم فكر ميكنم كه اين آخ!‬ ‫! شد كه شما جي قسم نماز ميخوانيد وقتي‬ ‫دوستان خدا برسيد‬
‫! را قبض نمايد‬ ‫! بيابم و يا عزرائيل روحم‬ ‫نماز زنده كي من است ‪ ،‬خدا ميداند كه به نماز ديكري فرصت‬
‫! بطرف جبم‬ ‫! و دوزخم‬ ‫! جنت بطرف راستم‬ ‫! فكر ميكنم كه كعبه شريفه در بيشرويم‬ ‫! در نماز مياستم‬‫‪ ،‬وقتي‬
‫! دارد به اين‬‫!رار‬
‫! متعال( جل جالله ) متعال نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باالي سرم ق!‬ ‫و خداوند‬
‫! در نمازش خشوع ‪ ،‬تواضع ‪ ،‬بيجاره‬ ‫فكر نماز ميخوانم هرگاه انسان مانند اين دوست خدا نماز بخواند‬
‫كي ‪ ،‬عجز و نياز بيدا ميشود ‪ ،‬خداوند متعال( جل جالله ) متعال نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!!لم )‬
‫!ال( جل‬ ‫!ذاب خداوند متع!‬ ‫ميفرمايد ( قد افلح المؤمنون الذين هم في صالتهم خاشعون ) به تحقيق از ع!‬
‫! خود خشوع مينمايد ‪،‬‬ ‫جالله ) نجات يافت مؤمنان ‪ ،‬آن كسانيكه درنماز‬
‫!امبر باشد‬ ‫!از پي!‬‫! يعني نماز ما مشابه نم!‬ ‫شرط دوم در نماز اينست كه ما مثل پيامبر* نماز بخوانيم‬
‫! كه مرا ميبيند نماز ميخوانم‬‫! أصلى ) شما آنجنان نماز بخوانيد‬ ‫! ‪ ( ،‬صلوا كما رأيتموني‬ ‫پيامبر ميفرمايد‬
‫! هرح!!رف‬ ‫! حوصله ميبود‬ ‫! باصبرو‬ ‫! كه در هر قسمت نماز بسيار‬ ‫حضرت پيامبر جنان نماز ميخواند‬
‫! اهلل‬
‫! ‪ ،‬حضرت انس رضي‬ ‫! ‪ ،‬و به معناي آن كلمات وآيات نماز متوجه ميبود‬ ‫را از مخرج آن ادا مينمود‬
‫!در‬ ‫!مع اهلل لمن حمد كفتن آنق!‬‫!ام س!‬ ‫ميفرمايد كه رسول اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) درهنك!‬
‫!‬
‫ايستاده ميشدكه ما ميكفتيم البته اشتباه نموده است ودربين دو سجده آنقدر مينشست كه ما فكر ميكرديم‬
‫! اهلل عنه ) اينست كه پيامبر در وقت سمع اهلل‬ ‫كه اشتباه نموده است ‪ ،‬مقصد حضرت انس ( رضي‬
‫! زياد توقف ميكرد ‪ ،‬حضرت ابن جبير كه يك تابعي بزرك است‬ ‫لمن حمده كفتن و دربين دوسجده بسيار‬
‫ميفرمايد ‪ :‬كه من از حضرت انس ( رضي اهلل عنه ) شنيدم كه ميكفت كه من بعداز حضرت رس!!ول‬
‫اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) بشت هيجكسي نماز نخواندم كه نمازش مشابه رسول اهلل نبي‬
‫كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باشد نسبت به نماز اين جوان ( عمر بن عبدالعزيز ) حضرت ابن جبير‬
‫!ور‬ ‫!ود ‪ ،‬منظ!‬‫ميفرمايد كه تسبيحات ركوع و سجده و آنرا اندازه نموديم كه به اندازه ده ده بار تسبيح ب!‬
‫!رت عمر بن‬ ‫!لم ) اينست كه حض!‬ ‫حضرت ابن جبير و حضرت انس نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!‬
‫!بحان ربي‬ ‫!ار س!‬ ‫!دازه ده ب!‬‫! به ان!‬‫! وعلتش همين بود كه در ركوع‬ ‫عبدالعزيز مثل پيامبر* نماز ميخواند‬
‫!‪.‬‬‫العظيم و در سجده به اندازه ده بار سبحان ربي االعلى توقف مينمود‬

‫‪288‬‬
‫ازين احاديث معلوم ميشود كه نماز بيغمبر* بسيار با خشوع و تواضع آهسته آهسته و در هر بخش‬
‫!ات‬ ‫نماز با فكر آرامي بود و كسيكه در نماز عجله كند مانند نول زدن مرغان در سجده تيزي نمايد كلم!‬
‫!ازش‬ ‫!وع و تواضع نكند ‪ ،‬نم!‬ ‫! را از مخارج آن ادا ننمايد ‪ ،‬و در نماز خش!‬ ‫را درست ادا نكند ‪ ،‬حروف‬
‫!‬
‫!خص داخل مسجدشد‬ ‫!وهريرة ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد ‪ ،‬كه يك ش!‬ ‫!رت اب!‬ ‫درست نميشود ‪ ،‬حض!‬
‫! نم!وده‬ ‫پيامبر* در يك كوشه مسمجد نشسته بود ‪ ،‬آن شخص نماز خواند و به نزد پيامبر* آمد وس!الم‬
‫!از‬‫! نخوانده اي آن شخص رفت دوباره نم!‬ ‫پيامبر* كفت ‪ :‬وعليك السالم ‪ ،‬برو نماز بخوان زيرا تونماز‬
‫خواند به نزد پيامبر* آمد وسالم نمود ‪ ،‬حضرت پيامبر* كفت ‪ :‬وعليك السالم برو نماز بخوان تونماز‬
‫نخوانده اي در مرتبه سوم و يا بعد از آن پيامبر* براي من كفت ‪ :‬وقتيكه براي نماز برخيزي وضو را‬
‫!اد‬
‫!رآن ي!‬ ‫! قبله ايستاد ه اهلل اكبر بكو ‪ ،‬بعد از آن هر جيزي از ق!‬
‫به شكل درست انجام ده ‪ ،‬بعد به طرف‬
‫داري بخوان‪ ،‬بعد از آن ركوع بكن تا اينكه در ركوع خوب اطمينان حاصل نمايي ‪ ،‬بعد از آن سرت را‬
‫بلند نماي تا اينكه خوب راست ايستاده شوي بعد از آن سجده نماي تا اينكه خوب با اطمينان سجده نمايي‬
‫! بعد از آن سجده نما ‪ ،‬تا اينكه خوب سجده نم!!ايي ‪،‬‬ ‫بعد از آن سرت را بلند نماي تا با اطمينان بنشيني‬
‫! است كه بعد از آن ايس!!تاده‬ ‫بعد از آن بر خيز وبنشين تا اينكه مطمئن نشسته باشي و در روايت ديكري‬
‫شو تا اينكه خوب راست ايستاده شوي و به همين شكل تمام نمازت را تمام نما ‪.‬‬
‫! به آن صحابي مبارك كه نماز خوانده بود ‪ ،‬كفت ‪ :‬برو دو باره نماز بخوان ؟‬ ‫سؤال ‪ :‬جرا پيامبر‬
‫!ان و‬ ‫!از با اطمين!‬
‫جواب ‪ :‬آن شخص به عجله نماز خواند و دروقت وسجده و ساير بخش هاي نم!‬
‫آرامش نماز نخوانده بود ‪ ،‬ازاين سبب پيامبر جنان نماز نادرست بنداشت ‪ .‬به او امر نمود تا دوباره به‬
‫! ‪ ،‬زيرا نماز با شتاب وعجله درست نيست ‪.‬‬ ‫شكل درست نماز بخواند‬

‫نكاح‬
‫نكاح سنت پيامبر* ميباشد و هرگاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش‬
‫!ول‬‫! جسمي داشته باشد و توانايي مالي نداشته باشد در مورد آن رس!‬ ‫! هرگاه كسي توانايي‬ ‫واجب ميباشد‬
‫! كه ازدواج‬
‫!ما بتواند‬
‫! ‪ :‬أي جوانان هرگاه كسي از ش!‬ ‫اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫نمايد بس بايد ازدواج كند زيرا ازدواج كردن براي جشم و شرمكاه انسان نكهدارنده است ‪ ،‬و اكر كسي‬
‫!يله‬
‫!راي او وس!‬ ‫!را روزه ب!‬ ‫ازدواج كرده نميتاواند يا توانايي آنرا نداشته باشد بس بايد روزه بكيرد زي!‬
‫!ته باشد كه‬
‫! داش!‬‫!ايي‬‫!لمان توان!‬
‫! اينست كه هرگاه جوان مس!‬ ‫محافظت است ‪ ،‬منظور از حديث شريف‬
‫!‬
‫! اين امر پيامبر* حتما بايد ازدواج نمايد ‪ ،‬زيرا از دواج م!!انع جشم برناموس!!هاي‬ ‫ازدواج كند مطابق‬

‫‪289‬‬
‫!‬
‫!ايي‬ ‫!اه كسي توان!‬ ‫! ‪ ،‬و هرگ!‬ ‫!ايز وقايه مينمايد‬
‫مردم ميباشد ‪ ،‬و همجنان انسان را از زنا و اعمال نا ج!‬
‫! مصارف مالي ازدواج را نداشته بس او بايد براي وقايه جشم و جسمش‬ ‫جسمي داشته باشد ولي توانايي‬
‫!رس‬ ‫!ود را از ت!‬ ‫!مان خ!‬‫! روزه جش!‬ ‫! روزهاي‬ ‫از كناه روزه هاي نفلي بكيرد ‪ ،‬زيرا انسان روزه داردر‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) از ديدن نامحرمان حفظ مينمايد زيرا انسان مسلمان با تمام ب!!دن خ!!ويش‬
‫! خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و‬ ‫! و كوشهاي‬ ‫روزه ميكيرد جشمان خود را از نامحرمان نكهميدارد‬
‫! از آنجه توجه اش‬ ‫! بناء اين جوان در هنكام روز‬‫! را نميكويد‬
‫حرام حفظ ميكند و بزبان خود سخنان ناروا‬
‫!اب جريمه‬ ‫!انع ارتك!‬‫را به حرام جلب ميكند وقايه ميشود ‪ ،‬وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند م!‬
‫ميشود ‪.‬‬
‫! ونامزد‬
‫اختيارهمسر‬
‫!‬
‫! ازدواج نمايند ‪ ،‬در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بولدار‬ ‫! مردم وقتي ميخواهند‬ ‫بسياري‬
‫!اطر‬ ‫! ‪ ،‬بخ!‬‫!ار علت ازدواج مينمايد‬ ‫! ‪ ،‬پيامبر* ميفرمايد ‪ :‬كه مردم زنان را بخاطر جه!‬ ‫و نامدار ميباشد‬
‫!وان‬ ‫!واي ج!‬ ‫!انتش ‪ ،‬بس ت!‬ ‫! بخاطر دي!‬ ‫! اش و جهارم‬ ‫! بخاطر زيبايي‬
‫مالش ‪ ،‬بخاطر نسبش ‪ ،‬سوم بخاطر‬
‫! را‬‫! و رض!ايت ش!وهر‬ ‫مسلمان ديانت را در نظر داشته باش ‪ ،‬زيرا به اين كفته پيامبر* روابط فاميلي‬
‫زنان دين دار خوب مراعات كرده ميتوانند ‪ ،‬زيرا بسياري اوقات ديده شده است كه زنان زيبا بخ!!اطر‬
‫اخالق بد شان طالق شده اند ‪ ،‬وزنان بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده اند‬
‫و كاهي هم مال سبب اخالف بين خانم و شوهر شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي‬
‫! از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با‬ ‫فاميل اورا دوست بدارند ‪ ،‬وهمه اورا احترام نمايد و شوهرش‬
‫! ‪ ،‬از استخدام الفاظ زشت اجتن!!اب ميكند ‪ ،‬ودرهنكاميكه اعض!!اي فاميل‬ ‫ديانت احترام بزركان مينمايد‬
‫شوهرش به اوظلم كند بخاطر رضايتاهلل ( جل جالله ) صبر ميكند ‪ ،‬خداوند متعال( جل جالله ) متعال‬
‫! والصالة ) در مصيبت ها با ص!بر ونم!از كمك بخواهيد ‪ ،‬زن به!ترين‬ ‫ميفرمايد ( واستعينوا بالصبر‬
‫! ‪ :‬كه رسول اكرم نبي كريم ( صلي‬ ‫نعمتاهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬حضرت عبداهلل بن عمر& ميفرمايد‬
‫اهلل عليه وسلم ) ميكفت ‪ :‬دنيا همه نعمت هاي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬كرانبه!!اترين نعمتاهلل‬
‫! كه نبي كريم نبي كريم‬ ‫! اهلل عنه ) ميفرمايد‬
‫! ‪ ،‬حضرت امامه ( رضي‬ ‫( جل جالله ) زن صالحه ميباشد‬
‫!اد‬‫( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود انسان مؤمن بعد از تقوى و برهيزكاري از هيج جيزديكراستفاده زي!‬
‫!اعتش ميكند و اكر‬ ‫!ارش را امر نمايد ط!‬ ‫!انم نيكوك!‬
‫!را اكر خ!‬‫نكرده است مكر از ازخانم نيكوكار زي!‬
‫! او را برائت ميدهد ‪ ،‬واكر از خانه‬ ‫! ‪ ،‬و اكر در باره اش قسم ميخورد‬ ‫بطرفش نظر كند خوشحال ميشود‬
‫!‪.‬‬‫! امانت كار ميباشد‬
‫اش دوركردد خانمش درنفس خود او مال شوهرش‬

‫نعمت در ديدكاه ها ي مختلف‬


‫! من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد‬‫مسلماني ميكويد‬
‫برايش كفتم كه‬

‫نعمتهای الهی‬

‫‪290‬‬
‫! متعال( جل جالله ) متعال (جل جالل!!ه)‬ ‫سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات خداوند‬
‫ميباشد ‪ ،‬اهلل ( جل جاللـه ) ذات مقدس است خالق همه بشريت است ‪ ،‬مهربانتراز مادرو پدر و ساير‬
‫! ‪ ،‬تمامي ضروريات بدن مارا بدون كدام‬ ‫دوستان ميباشد ‪ ،‬او تعالى هريك ما را با زيبايي خاصي آفريد‬
‫! كه هر عضو بدن ما ارزش‬ ‫قيمت و مصارف پولي تكميل نمود ‪ ،‬هرگاه به بدن خود متوجه شويم ميبينيم‬
‫! دارد ‪ ،‬و هرگاه كدام ما به سبب کدام اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود خويش‬ ‫بسيار زيادي‬
‫!زاران دوالر‬ ‫!ريض ه!‬ ‫!زد م!‬ ‫را از دست دهد ‪ ،‬داكتران براي فعال ساختن آن عضو بدن انسان از ن!‬
‫! ازبين رود و ما از‬ ‫! نماييم كه هرگاه جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي‬ ‫مطالبه مينمايند ‪ ،‬بياييد تصور‬
‫! كرديم و روز روشن باالي ما شب تاريك گردد ‪ ،‬هرگاه به ن!!زد‬ ‫ديدن همهء زيبايي ها جهان محروم‬
‫!‬
‫! او براي ما بگويد كه شما به خريداري يك جشم ضرورت داريد كه شايد جند هزار دوالر‬ ‫طبيبي رويم‬
‫! گردد كه يك جشم خود را به شما هديه دهد ‪ ،‬هرگاه‬ ‫تمام شود و يا هم كدام يك از دوستان تان حاضر‬
‫! و ازهديه دادن جشم خويش برايمان‬ ‫! خويش رويم ‪ ،‬همه ابا ورزند‬ ‫به نزد هزاران دوست بسيار صميمي‬
‫! كذري يك جشم خ!!ود را‬ ‫! ايثار و ازخود‬‫عذر بيش نمايند ‪ ،‬و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار‬
‫! زياد عمليات ) دو‬ ‫براي ما هديه دهد ‪ ،‬وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصارف‬
‫! ‪ ،‬و بتوانيم زنده كي خويش را بشكل نورم!!ال آن به‬ ‫باره به ديدن اين جهان وزيبايي هايش قادر كرديم‬
‫!ام عمر‬ ‫!ود ‪ ،‬آيا در تم!‬‫! ما در مقابل آن دوستيكه جنين ايثار نموده است جي خواهد ب!‬ ‫بيش بريم موقف‬
‫! بود ‪ ،‬و هرگاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نماييم ‪ ،‬آيا در انجام‬ ‫مرهون احسانش نخواهيم‬
‫آن امر تكاسل خواهيم نمود ‪ ،‬وياهم كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز ‪ .‬به همين سان‬
‫ممكن است ساير اعضاي بدن خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو ب!!دن ما را به‬
‫!وي‬ ‫!ته تا دست طلب بس!‬ ‫!اج كسي نكذاش!‬ ‫! ها خلق نموده است ‪ ،‬مارا محت!‬ ‫شكل رايكان با تمامي زيبايي‬
‫!‬
‫انساني دراز نماييم ‪ ،‬و هرگاه هر عضو بدن به قيمت هاي كزاف فروخته ميشد ‪ ،‬جند تن ما ميتوانستيم‬
‫! خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي است كه ما شكر او‬ ‫! نموده و وجود‬‫كه آنرا خريداري‬
‫را بجا آوريم و آداب را با خداوند متعال( جل جالله ) عالميان مراعات نماييم‬

‫فرهنك اسالمي‬

‫فرهنك اسالمي و فرهنك هاي ديكران‬


‫! بوده و انسانها هميشه ت!!ابع‬‫! ها در حيات بشر بسيار قوي‬ ‫تاثير فرهنك ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬ورواج‬
‫! آفتاب دين مقدس اسالم در شبه جزيره ع!!ربي‬ ‫اين امور ميباشند ‪ ،‬ولي بايد در نظر داشت كه زماني‬
‫!‪،‬‬
‫!الم اعالن نمودند‬‫در خشيد و مردم در مكه مكرمه و مدينه منوره كرايش خويش را به دين مقدس اس!‬
‫!اي‬‫! كه اين تقاليد آنان نهاد ه!‬
‫در آنزمان در ميان آنها داراي فرهنك ها ‪ ،‬تقاليد و عنعنات زيادي بودند‬
‫! همه عادات و تقاليد خويش را در‬ ‫فرهنكي قديمي بسيار عريقي در بين آنان داشت و لي مسلمانان آنروز‬
‫! ولي‬‫مقابل آ يينه قرآن قرار دادند و هر آنجه با اسالم مطابقت داشت آنرا بذيرفته و به آن عمل ميكردند‬

‫‪291‬‬
‫!رك‬ ‫!الم داشت ت!‬ ‫عادات ‪ ،‬عنعنات و امور فرهنكي و كلتوري خويش را كه مخالفت با دين مقدس اس!‬
‫! ارشادات الهي عمل نمايند ‪ ،‬زيرا دين مقدس اس!!الم‬ ‫! مسلمانان حقيقي شده و مطابق‬ ‫نمودند ‪ ،‬تا بتوانند‬
‫! انس!!ان هم در ك!!رفتن‬ ‫دين جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري را در بر داشته ‪ ،‬و بهبود‬
‫! تغي!!ير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل‬ ‫! كل ميباشد ‪ ،‬زيرا حيات بشر زم!!اني‬ ‫احكام الهي بصورت‬
‫!يكان ) اي‬ ‫!وات الش!‬ ‫!وا خط!‬‫تطبيق و عملي گردد ( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في السلم كافة و ال تتبع!‬
‫! نكنيد ‪.‬‬
‫! و از كامهاي شيطان بيروي‬ ‫مؤمنان شما به دين مقدس ا سالم بصورت كامل داخل شويد‬
‫! نمود و مردم كرايش خويش را به دين‬ ‫اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار‬
‫!ات‬ ‫! سر تسليم نهادند ‪ ،‬شايد با تأثير بذيري از تقاليد و عنعن!‬
‫مقدس اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد‬
‫! از عادات و تقاليد خويش را‬ ‫خويش و يا هم با عدم درك اسالم بصورت متكامل و يكبارجه آن بسياري‬
‫! خواستد اين عادات و تقاليد را حفظ نموده‬ ‫! و غير اسالمي بوده فراموش نكردند‬ ‫! هاي قديم‬‫كه زاده فرهنك‬
‫و به بهانه هاي مختلف از آنها دفاع نموده و يا هم در هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم‬
‫‪ ،‬عالقمندي شان به تقاليد و عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف سيرت پيامبر * وصحابه كرام و‬
‫! تا مردم از ام!!ور‬ ‫! ‪ .‬بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد‬ ‫در دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد‬
‫! اين ملحوظ دين مقدس اسالم حالل را‬ ‫حرام اجتناب نموده و اكثريت توجه شان به حالل باشد ـ روي‬
‫!تياب‬ ‫! دس!‬‫!تر‬‫ساده و آسان ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيش!‬
‫! دختر ج!!وان ميداشت‬ ‫! يك صحابي‬ ‫! كه زماني‬‫باشد ‪ ،‬ما در احاديث پيامبر صلي اهلل عليه وسلم ميخوانيم‬
‫براي پيامبر* عرض مينمود كه دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام مؤمن به نكاح ش!!رعي ب!!دهم ‪،‬‬
‫!‬
‫پيامبر يكتن از صحابه را كه هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيشنهاد‬
‫ميكند ولي آن صحابي از فقر و بيجاركي خويش خبر ميدهد وپيامبر صلي اهلل عليه وسلم در مقابل مهر‬
‫!ورت‬ ‫حفظ جند سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فقير و نادار در مي آورد ‪ ،‬و بدين ص!‬
‫آن شخص فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيكيري نمايد ‪ ،‬ولي برعكس آن ساده‬
‫! ميبينيم كه به‬
‫! به ساده كي ازدواج امروز‬ ‫كي در نكاح و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست‬
‫سبب عادات ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬و عنعنات غير مشروع ازدواج حال ل بسيار سخت و بر مصرف شده و بر‬
‫عكس آن تصاوير برهنه ‪ ،‬فلم هاي مبتذل ‪ ،‬كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد ش!!ده‬
‫! ازدواج نمايد ‪ ،‬هزاران مشكلي را بايد‬ ‫! حالل و مشروع‬ ‫است ‪ ،‬زمان يك جوان مسلمان بخواهد بصورت‬
‫! طويانه بدهد ‪ ،‬براي اقارب خويش و اق!!ارب‬ ‫! ميشود كه هزاران هزار افغاني‬ ‫تحمل نمايد ‪ ،‬او مجبور‬
‫! هنكفت را تهيه نمايد ‪ ،‬آن ج!!وان كه ش!!ايد‬ ‫عروس غذا هاي متنوع ‪ ،‬لباس هاي مختلف ‪ ،‬با مصارف‬
‫!‬
‫!رف‬ ‫!ود را مص!‬ ‫!اله خ!‬‫! است كه معاش ده س!‬ ‫ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشته باشد ‪ ،‬مجبور‬
‫! با قرض داراي خويش‬ ‫! خوري و عيدي و نوروزي نمايد ‪ ،‬وباآلخره ساليان درازي‬ ‫عروسي و شيريني‬
‫! و در حاليكه آن جوان و فاميل در‬ ‫دست و كريبان باشد ‪ ،‬و مردم اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند‬
‫! اقارب شان با بوشيدن لباس ه!!اي‬ ‫! خوري از قرض و وام سخت رنج ميبرند‬ ‫هنكام عروسي و شيريني‬
‫! اسالمي مخالفت داشته‬ ‫قشنك ‪ ،‬و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ‪ ،‬اين نوع فرهنك ها با فرهنك‬
‫و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فاميل‬
‫!‬
‫داماد شوند ‪ ،‬و اين ظلم را روا دارند كه يا داماد برايشان مصارف هوتل ‪ ،‬طويانه ‪ ،‬و غيره را ببردازد‬
‫! اسالم نيست‬ ‫! و خوردن طويانه جزء فرهنك‬ ‫و ياهم از دادن دختر شان معذرت بخواهند ‪ .‬دختر فروشي‬
‫!دون در‬ ‫!ازند ‪ ،‬و ب!‬‫‪ ،‬اسالم براي فاميل عروس حق نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار س!‬
‫! از‬‫! كه به تمامي خواهشات آن!!ان لبيك كويد ‪ .‬اين دوري‬ ‫! وي او را مجبور سازند‬ ‫نظر داشت توانايي‬
‫! ‪ ،‬و نا كزير‬‫!ند‬
‫فرهنك اسالمي سبب شده تا هزاران جوان بدون ازدواج به سن سي و جهل سالكي برس!‬

‫‪292‬‬
‫! كه كناه همه به دوش كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از‬ ‫مرتكب جرايم اخالقي كردند‬
‫كلتور و عنعنات خويش بيروي ميكنند ‪.‬‬
‫هرگاه در مراسم خاك سباري جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم كه عادات غير‬
‫! مسلط‬‫اسالمي درين مراسم‬
‫! ما به عوض اينكه در غم و ان!!دوه آن دوست از‬ ‫بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد‬
‫! مجبور شده تا براي صرف غذاي عزما‬ ‫دست رفته توحجه نماييم ‪ ،‬بر عكس آن ميبينم كه اقارب متوفى‬
‫! قرض شده و‬ ‫! در جستجوي‬ ‫دهنده كان حركت نموده و هرگاه در خانه خويش بولي نداشته باشد ‪ ،‬فورا‬
‫! الي سه صد نفريكه در جنازه‬ ‫! است در جاشت آنروز براي دوصد‬ ‫غم او دو جند ميشود زيرا او مجبور‬
‫! خواهد كرفت ‪ ،‬آنانيكه اين غ!!ذا را‬‫اشتراك نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه قرار‬
‫! آيا خوردن غذا در خانه شخص غم دي!!ده رواست ‪ ،‬آيا دين‬ ‫! به كدام مشروعيت آنرا ميخورند‬ ‫ميخورند‬
‫مقدس اسالم براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوس!!تان را دو جند نمايند ‪ ،‬نه اين مخ!!الف دين ولي‬
‫! ع!!ادات و رواج خ!!ويش‬ ‫مطابق عادات و تقاليد است ‪ ،‬كه مردم بخش ديني آنرا زير با نموده مطابق‬
‫! يك!!روز اين‬ ‫! ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا‬ ‫! دفن متوفى‬
‫حركت ميكنند ‪ ،،‬أيكاش اين ماتم تنها در روز‬
‫! جهل‬ ‫رنج را متحمل ميشدند و لي بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ‪ ،‬شب ه!!اي جمعه و روز‬
‫! مجبورند تا بول زيادي به هرشكلي كه ميشود حاصل نمايند و براي عزا‬ ‫نيز دوام داشته و اقارب متوفى‬
‫دهنده كان غذا هاي متنوع تهيه نمايند در غير آن در هر مجلسي مورد طعن آنها قرار كرفته و مجبور‬
‫خواهند شد كه اين شرمنده كي و مالمتي را به دوش كشند ‪.‬‬
‫! كه آيا مجبور ساختن مردم ‪ ،‬خوردن غذا ي شان ‪ ،‬و قرض دار ساختن اقارب‬ ‫اكنون سوال ميشود‬
‫متوفه مطابق شريعت و دين مقدس اسالم است ؟ بصراحت ميتوان كفت كه دين مقدس اسالم مخ!!الف‬
‫!نين‬
‫!لمانان را از ج!‬‫!ادات را تاييد نميكند بلكه مس!‬
‫! بر ديكران ميباشد ‪ ،‬ونه تنها جنين ع!‬ ‫ظلم و تجاوز‬
‫! مسلمان ميداند ‪ ،‬و‬
‫مظالم جدا نهي مينمايد ‪ .‬بلكه اسالم همكاري و كمك در مراسم غم را وظيفه هرفرد‬
‫!اييم الزم است تا‬‫!ات نم!‬‫! كه در مراسم تدفين ‪ ،‬عزا داري و غيره احكام اسالم را مراع!‬ ‫هرگاه بخواهيم‬
‫اقارب متوفى را بكزاريم كه متوجه رنج و غم خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و عزا داري آن!!ان‬
‫همكا ري نماييم ‪ ،‬هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ‪ ،‬و يك قطرهء آب آنها را نيز‬
‫ننوشيم ‪.‬‬
‫! عروسي ازدواج‬ ‫درمراسم‬
‫اصال دين مقدس اسالم‬

‫تاريخ ‪2005 -4-5‬‬

‫‪293‬‬
‫منفي كرايي علت اساسي عقب ماني مردم‬
‫! استفاده از وسايل بيشرفته و توليدات كن!!وني‬ ‫يكي از مشكل عقب ماني مردم ما در عصر امروزي‬
‫! ‪ ،‬كه اين استفاده منفي هم براي زن!!ده كي شخصي فاميل ها و هم ب!!راي‬ ‫جهان بكونه منفي آن ميباشد‬
‫كشور ايجاد بد بختي مينمايد ‪.‬‬
‫! اخ!!تراع كردي!!ده كه‬ ‫! تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي‬ ‫بكونه مثال در عصر امروزي‬
‫اكثريت اين وسايل با قيمت هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ‪ ،‬اين وسايل بيشرفته كه همه داراي‬
‫! ‪ ،‬و مردم جهان كوشش مينمايند تا حد اكثر از بخش مثبت آن استفاده نمايند ‪،‬‬ ‫جهات مثبت ومنفي ميباشد‬
‫! تعليم و تربيه ‪ ،‬علم ودانش ‪ ،‬بهبود زنده كي خ!!انواده كي‬ ‫و با استفاده مثبت وسايل در زمينه بيشرفت‬
‫! وتلويزيون هاي خويش براي ت!!دريس ‪ ،‬تعليم ‪،‬‬ ‫! ‪ ،‬مثال ‪ :‬از راديو‬
‫! كشور خويش استفاده مينمايند‬ ‫وترقي‬
‫!ان‬‫!ورهاي جه!‬ ‫!اي كش!‬ ‫! از تلويزيون ه!‬ ‫! ‪ ،‬اكنون در بسياري‬ ‫تربيه ‪ ،‬و غيره امور مثبت استفاده ميشود‬
‫!‪،‬‬‫! سياسي‬ ‫! ‪ ،‬تعليم سواد ‪ ،‬مناقشات‬
‫مشاهده ميكنيم كه برنامه هاي خاصي براي تعليم دين ‪ ،‬تعليم كمبيوتر‬
‫! نشر ميشود ‪،‬‬ ‫وفلم هاي تربيتي كه جوانان ‪ ،‬نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد‬
‫! بدران ‪ ،‬مادران ‪ ،‬حفظ صحت فاميل ‪ ،‬وقايه از امراض‬ ‫همجنان برنامه هاي ويزه خانواده ‪ ،‬مسووليت‬
‫! ب!!روز‬ ‫! جوانان روز‬ ‫وجود دارد كه با مشاهده هر برنامه وضعيت اخالقي ‪ ،‬صحي ‪ ،‬تعليمي و فرهنكي‬
‫! براي رسيدن به يك هدف مفيد استفاده ميشود ‪ .‬س!!ينما‬ ‫! و داستاني‬‫زياد شده و حتا از فلم هاي كارتوني‬
‫! ‪ ،‬ولي برعكس در‬ ‫! نيز براي اهداف تعليمي و تربيتي استفاده ميكردد‬ ‫! خوب ميباشد‬ ‫كه يك وسيله تربيوي‬
‫كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه سينما هاي شهر هميشه افالم مبتذل و غير اخالقي را‬
‫!‬
‫!ان‬‫!ان و نوجوان!‬ ‫!ورد اخالق و تعليم و تربيه جوان!‬ ‫! بول يابي به نمايش ميكزارند و در م!‬ ‫صرفا بخاطر‬
‫! همين علت است كه اين سينما ها وقت مخصوصي نداشته بلكه در تمامي‬ ‫هيحكاهي فكر نميكنند ‪ .‬روي‬
‫روز نشرات دارند و با تقديم فلم هاي مبتذل شاكردان مكتب را وادار به ف!!رار از مكتب نم!!وده و راه‬
‫!‪.‬‬‫! ‪ ،‬زنا ‪ ،‬شرابخواري ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز برديكران را از همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند‬ ‫هاي دزدي‬

‫‪294‬‬
‫!‬
‫! را به معناي بي بند وباري ميشناسند ‪ ،‬و فكر ميكنند كه دموكراسي‬ ‫اكثريت مردم ما دموكراسي‬
‫! هر جرمي را به آزادي انجام دهد ‪.‬‬ ‫يعني بيرون رفت از دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند‬
‫! بطور بيست و جهار ساعته تشرات‬ ‫! تلويزون هاي آزاد و شخصي ميتوانند‬ ‫اكنون كه در كشور‬
‫! ‪ ،‬آنها ص!!رفا‬ ‫! به تعليم وتربيه اطفال ‪ ،‬و جوانان ندارند‬ ‫! اين تلويزيون ها هيج توجهي‬‫دارند ‪ ،‬مسوولين‬
‫! را بدون در نظر داشت ‪ ،‬دين ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬تربيه ‪ ،‬آداب و‬ ‫برنامه ها و فلم هاي خارجي‬
‫وويزه كي هاي مردم ما نشر ميكنند ‪ ،‬و اين نشرات بي بند وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست‬
‫! كه‬‫! را دارند ‪ ،‬س!بب ميش!ود‬ ‫!وني‬‫! ها كه غالبا شكل شنيده ني برنامه هاي تلويزي!‬ ‫و جهار ساعته راديو‬
‫!‪.‬‬
‫روزانه كميت جنايت و جرم در كشور زياد گردد ‪ ،‬و جوانان ما همه روزه هنوز هم بد اخالق كردند‬
‫! تعليم و تربيه ‪ ،‬و ترقي‬ ‫! كه يك وسيله بيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت‬ ‫كمبيوتر‬
‫! هاي دلخ!!راش موبايل ها‬ ‫كشور استفاده نمود ‪ ،‬اكنون در بسياري از دكانها صرفا براي ثبت موسيقي‬
‫! كه صد ها‬ ‫! شهري جاب نماييم مجب!!وريم‬ ‫! يك مقاله را در كمبوترهاي‬ ‫استفاده ميشود ‪ ،‬هرگاه بخواهيم‬
‫! دارد كه از آن اس!!تفاده مثبت‬ ‫! ها در دست اشخاصي قرار‬ ‫افغاني را صرف نماييم ‪ ،‬زيرا اغلب كمبوتر‬
‫!تان‬‫! دانشمندان و قلم بدس!‬‫! ‪ ،‬وساير‬‫! و مامورين كشور‬ ‫نمي كنند ‪ ،‬ولي معلمين مكاتب ‪ ،‬استادان بوهنتونها‬
‫! مثبت آن استفاده نمايند ‪.‬‬‫! در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ‪ ,‬آنرا بصورت‬ ‫نميتوانند‬
‫! ما رواج يافته و بعضي از مراكز آن در شهر تأسيس كرديده ‪ ،‬ولي‬ ‫انترنت كه جديدا در كشور‬
‫متأسفانه كه منفي كرايي مردم ما آنرا نيز از اهميت اصلي اش دور نكهداشته است ‪ ،‬درين مراكز ديده‬
‫!اي منفي آن‬ ‫!ترنت ‪ ،‬از برنامه ه!‬ ‫ميشود كه غالبا جوانان به عوض استفاده از منابع معلوماتي مثبت ان!‬
‫!يز از‬‫استفاده ميكنند كه در ينصورت نه تنها بول خويش را بيجا مصرف نموده اند بلكه اين وسيله را ن!‬
‫جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند ‪.‬‬
‫موبايل ‪ :‬موبايل يك وسيله ضروري براي انسان است كه‬

‫! وترقي نمايد ‪ ،‬و اطفال و جوانان ما از تعليم و تربيه مثبت‬


‫! ما بيشرفت‬
‫! كه كشور‬
‫هرگاه بخواهيم‬
‫! كه‬
‫! الزم است كه مسئولين در زمينه توجه شانرا مبذول دارند ‪ .‬اكنون سوال ميش!!ود‬ ‫برخوردار شوند‬
‫مسئولين كي ها اند ؟‬
‫در باسخ اين سوال بايد كفت كه ما سه قسم حكومت داريم كه حكام اين سه حكومت مسئولين حقيقي‬
‫ميباشند ‪:‬‬
‫! آن جسم خود انس!!ان ‪ ،‬و‬‫حكومت كوجك ( شخصيت انسان )‪ :‬حكومت كوجك كه اراضي‬ ‫‪-7‬‬
‫! است ‪ ،‬عقل انسان به مثابه رئيس جمهور و ساير اعض!!اي ب!!دن‬ ‫حاكم آن نيز خود آن شخص ميباشد‬
‫! آغاز نمايد يعني‬
‫كابينه اش را تشكيل ميدهند الزم است كه براي فرد مسلمان در نخست از خود سازي‬
‫!ويش‬ ‫!ود و جامعه خ!‬‫! به نفع خ!‬
‫كوشش كند تا خود را مثبت كرا ساخته ازوسايل و داشته هاي امروزي‬
‫!‪.‬‬‫! اجتناب ورزد‬
‫استفاده نمايد ‪ ،‬و آنجه سبب بد بختي خودش و جامعه اش ميكردد‬
‫! است كه ب!!در رئيس‬ ‫حكومت متوسط ( خانواده ) ‪ :‬خانواده انسان منحيث يك حكوم!!تي‬ ‫‪-8‬‬
‫!انواده‬
‫! ‪ ،‬درخ!‬‫!ند‬‫!وي ميباش!‬ ‫!اي فاميل مانند يك كابينه اجراي!‬‫! و ساير اعض!‬‫حكومت ‪ ،‬مادر صدراعظم‬
‫! ‪ ،‬و به همين سلس!!له اوالد‬ ‫مسؤوليت زياد بدون بدر است و بعد از آن مسؤوليت متوجه مادر ميك!!ردد‬
‫! دارند ‪ ،‬هرگاه بدر شخص‬ ‫هاي بزرك هريكي به اساس سن ‪ ،‬تجربه ‪ ،‬تعليم و دانش خويش مسؤوليت‬
‫! اين حكم الهي عمل نمايد كه ميكويد ‪ ( :‬يا أيها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم‬
‫مثبت كرا باشد و مطابق‬
‫! ها الناس والحجارة ) ترجمه ‪ :‬اي مؤمنان ! شما خود و اعضاي فاميل تانرا از آتش دوزخيكه‬ ‫نارا وقود‬

‫‪295‬‬
‫! نخواهد داشت‬‫هيزم آن سنكها و مردمان اند وقايه نماييد ‪ .‬در ينصورت هيج مشكلي در فاميل وج!!ود‬
‫!ده كي‬
‫! تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل براي خير زن!‬ ‫زيرا بدر مهربان كوشش مينمايد‬
‫! كار نمايد ‪ ،‬و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و بهبود شانرا مهيا س!!ازد ‪.‬‬‫دنيا وآخرت فرزندش‬
‫! كه در ‪ 24‬ساعت زنده كي خويش به ك!!دام ام!!ور مش!!غول اند ‪ ،‬برنامه ه!!اي‬ ‫متوجه فاميل ميباشد‬
‫!در به درس و‬‫!اي فاميل حق!‬ ‫تلويزيوني جقدر در اخالق و تربيه آنها تاثير مثبت ويامنفي ميكند ‪ ،‬اعض!‬
‫تعليم عالقمندي دارد و به همين شكل هميشه متوجه هر امر فاميل بوده و بدين شكل اين حكومت كوجك‬
‫! رهبري نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد ‪.‬‬ ‫را بخوبي‬
‫حكومت بزرك ( دولت ) ‪ :‬اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد ‪ ،‬اين حك!!ومت كه هر‬ ‫‪-9‬‬
‫! متع!!ال( جل جالله ) ( جل جالله ) مس!!ؤوليت دارند ‪،‬‬ ‫عضو آن در مقابل م!!ردم ‪ ،‬ملت ‪ ،‬و خداوند‬
‫!دا متوجه‬‫!ور ج!‬ ‫! اوالد كش!‬‫مسولين بزرك جامعه ميباشند ‪ ،‬حكومت را الزم است تا براي تربيه معنوي‬
‫! ‪ ،‬تنها باز نمودن جند مكتب بدون مراقبت و تفتيش‬ ‫باشد ‪ ،‬براي تعليم و تربيه كامهاي استواري بردارد‬
‫!‬
‫! تعليم و تربيه كشور تنها به دوش وزارت معارف‬ ‫! نميسازد ‪ ،‬و مسؤوليت‬‫مسؤوليت حكومت را مرفوع‬
‫!‪،‬‬‫و تحصيالت عالي نبوده بلكه وزارت اطالع!!ات وفرهنك و وزارت داخله ووزارت حج و اوق!!اف‬
‫! بزركي در قبال تعليم و تربيه دارند ‪ ،‬زيرا به اساس تقسيم اوقات‬ ‫ووزارت ترانسبورت نيز مسؤوليت‬
‫بيست و جهار ساعته يك جوان يا نوجوان مدت بنج إلى شش ساعت در مكتب و بوهنتون ميباش!!ند‪ ،‬و‬
‫!‬
‫باقي وقت خويش را در خانه ‪ ،‬بازار ‪ ،‬اماكن تفريح ‪ ،‬مساجد ‪ ،‬سرويس هاي شهري و غ!يره ص!رف‬
‫مينمايند ‪ ،‬كه هر كاه هر وزارتي بداند كه جقدر وقت يك همشري ما در مربوطات مسوليت وي سبري‬
‫!ردم ما‬‫!تان و م!‬‫! به كلس!‬
‫!ورما‬ ‫! نمايد ‪ ،‬كش!‬
‫ميكردد و براي وضعيت تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي‬
‫صاحب معنويت عالي و بيشرفت نهايت زود خواهند شد ‪.‬‬
‫!‬
‫مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك‬
‫! دارد ‪،‬‬‫! از جمله وزارت هاييست كه روزانه مليون هاي مشتري‬ ‫وزارت اطالعات وفرهنك‬
‫! و تلويزيون ه!!اي آزاد و‬ ‫! ‪ ،‬راديو‬
‫زيرا تمام روزنامه ها ‪ ،‬جرايد ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬فلم هاي داخلي و خارجي‬
‫! ‪ ،‬مراكز تفريح و غيره به شكل مستقيم تحت صالحيت و كنترول وزارت‬ ‫حكومتي ‪ ،‬سينما ها ‪ ،‬تياترها‬
‫! كه فقط ب!!راي‬ ‫! قرار دارد ‪ ،‬مسؤوليت وزارت اطالعات و كلتور درين ختم نميكردد‬ ‫اطالعات و كلتور‬
‫افتتاح نشرات آزاد كار نمايد ‪ ،‬و هر يكي را اختيار دهد تا بي بند وب!!ار برنامه ري!!زي نمايد و هرجه‬
‫!ور ‪،‬‬‫!انت ‪ ،‬كلت!‬‫! ميباشد كه مطابقت با دي!‬
‫خواست نشر كند ‪ ،‬بلكه هميشه آزادي مثبت داخل يك جوكاتي‬
‫!و‬‫!وتي‬ ‫!واه ص!‬ ‫!ريه ( خ!‬ ‫!راي هر نش!‬ ‫! دارد ب!‬‫فرهنك مردم آن سرزمين باشد ‪ ،‬اين وزارت مسؤوليت‬
‫! ملت مسلمان‬ ‫! باشد وياهم قلمي ) تفهيم نمايد ‪ ،‬تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك‬ ‫تصويري‬
‫!طح تعليم ‪ ،‬تربيه ‪ ,‬ادب و اخالق‬‫!ديم نمايند تا س!‬
‫! ‪ ،‬و براي مردم ما جيزي را تق!‬ ‫كشور ما عيار سازند‬
‫!ان را‬‫جوانان و نوجوانان را بلند برد ‪ ،‬و از آنجه كه سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ‪ ،‬و ياهم جوان!‬
‫! در فكر‬‫! ‪ .‬هرگاه وزارت اطالع!!ات وفرهنك‬ ‫مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد اجتناب ورزند‬
‫! به بي‬
‫! بس وزارت فرهنك كفته نخواهد شد ‪ .‬و هرگاه وزارت فرهنك‬ ‫فرهنك اصيل كشور مان نباشند‬
‫! نمايند ‪ ،‬بس اين‬
‫فرهنك ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان ما را به بي فرهنكي تش!!ويق‬
‫نام خويش را تعويض نمايد ‪ ،‬زيرا شايسته نيست كه نام مخالف عمل باشد ‪.‬‬
‫وزارت اطالعات وفرهنك بايد تمام نشرات روزانه را مراقبت و تفتيش نمايد و آنرا در‬
‫! در تعليم و تربيه اوالد اين كشور‬
‫! تعليم و تربيه انداخته سنجش نمايد كه اين نشرات جي تاثيري‬ ‫ترازوي‬
‫دارد ‪ ،‬هميشه كوشش نمايد تا برنامه هاي راديو ها و تلويزيون ها را زير ميكروسكوب متخصص!!ين‬
‫تعليم و تربيه قرار دهند ‪ ،‬و به سينما ها و كست فروشان اج!ازه ندهند تا فلمه!اي غ!ير اخالقي را به‬

‫‪296‬‬
‫! اخالق است ‪ ،‬و بايد اين فرهنك اخالقي‬
‫! دهند ‪ ،‬زيرا فرهنك كشور مان فرهنك‬ ‫دسترس جوانان ما قرار‬
‫! شان است ‪.‬‬
‫! كساني نمود كه بد اخالقي ها جزء فرهنك‬ ‫خويش را مبدل به فرهنك‬
‫! از دانشمندان وزارت هاي تعليم‬‫وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني‬
‫! نظريات‬‫! مطابق‬
‫و تربيه ‪ ،‬تحصيالت عالي ‪ ،‬وحج و اوقاف استفاده نموده و براي اصالح نشرات كشور‬
‫! و تعليمي آن اجراات نمايد ‪.‬‬
‫تربيوي‬
‫مسؤوليت وزارت داخله‬
‫!‬
‫مسوليت وزارت ترانسبورت‬
‫مسؤوليت وزارت حج و اوقاف‬
‫!‪:‬‬‫مسؤوليت وزارت معارف‬
‫مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي ‪:‬‬

‫!‬
‫رهيابي و خود را مفتي ساختن وسيله جنايت هاي امروزي‬

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫يكي از احاديث زنده كي ساز پيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك‬
‫إلى ما ال يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجه ساز كه در‬
‫! را هميشه مد نظر داش!!تند و‬ ‫آن هيج شكي نيست ‪ .‬صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث ش!!ريف‬
‫! ‪ ،‬محفل ‪ ،‬رواج ‪ ،‬و يا غيره امور در نزد شان مشكوك ميبود و‬ ‫ميدارند ‪ ،‬و هرگاه كدام كار ‪ ،‬خوراك‬
‫!‪.‬‬‫از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند از آن به اساس اين حديث شريف اجتن!!اب ميورزيدند‬
‫! كه آنها صالحيت فت!!وا و حكم در‬ ‫همجنان هنكام نظر در موضوعي به نزد دانشمندان وعلماي ميرفتند‬
‫شريعت اسالمي را دارا ميبودند ‪ ،‬و در زمان صحابه كرام از فتوا دادن حذر مينمودند ‪ ،‬آنان ميكفتند كه‬
‫! خويش كامال‬ ‫! است ‪ ،‬تا در فتواي‬‫مفتي به نيابت از خداوند متعال( جل جالله ) () صحبت ميكند ‪ ،‬والزم‬
‫! بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ‪ ،‬و علومي را خوانده باشد كه او‬ ‫دقيق باشد و شخصي‬
‫! ميرفت او از دادن‬ ‫! همين ملحوظ هر كاه كسي به نزد يك صحابي‬ ‫! ‪ ،‬و روي‬ ‫را شايسته فتوا دهي كرداند‬
‫! ديكري كه او را نسبت به خ!!ود ع!!المتر ميدانست‬ ‫فتوا اجتناب نموده و آن شخص را به نزد صحابي‬
‫ميفرستاد ‪ ،‬و باز آن صحابي نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شخص ميكفت تا به نزد ش!!خص‬
‫ديكري كه نسبت به او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد ‪.‬‬
‫! ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حرام‬ ‫اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار‬
‫بودن يك جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا كفته ميشود ‪ ،‬هرگاه از كسي ببرسيم كه‬
‫!واب به‬ ‫!خص در ج!‬ ‫!رام ‪ ،‬و آن ش!‬‫خوردن كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا ح!‬
‫! ‪ .‬و مشكل فتوا در همين است كه هر كاه انس!!ان‬ ‫حرمت يا حالل بودن آن حكم كند اين فتوا كفته ميشود‬
‫! متع!!ال( جل جالله ) () حالل باشد ‪ ،‬و يا هم ج!!يزي را‬ ‫! و آن به نزد خداوند‬ ‫جيزي را حرام ميبندارد‬

‫‪297‬‬
‫! را‬‫!زركي‬ ‫!اه ب!‬‫!رام باشد ‪ ،‬كن!‬ ‫حالل بكويد در حاليكه آن جيز در نزد خداوند متعال( جل جالله ) () ح!‬
‫!‪.‬و‬ ‫مرتكب ميشود ‪ ،‬زيرا حالل را حرام كفتن و حرام را حالل كفتن س!!بب كفر يك انس!!ان ميش!!ود‬
‫! در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار‬ ‫هرگاه كسي بدون علم و دانش و معرفت شرعي موضوع‬
‫نموده است ‪.‬‬
‫! بسياري از مردم در عصر ما همين است كه بسياري از مردم خود را مف!!تي‬ ‫مشكل حرام خوري‬
‫ساخته و براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكنند ‪ ،‬و هرگاه با‬
‫! خود شان فورا ابراز نظر نموده و براي خ!!ود‬ ‫كدام مشكلي كه آنان را در شك مياندازد روبرو ميشوند‬
‫بهانه هايي را بيدا ميكنند ‪ ،‬و هرگاه يك عالم و يا شخص متديني برايشان در مورد حكم اس!!المي را‬
‫!تر‬‫بيان نمايد ‪ ،‬آن شخص را به باد مسخره كرفته و ازينكه تعداد اين اشخاص خود خواه در جامعه بيش!‬
‫!ايش‬ ‫!ودن كفته ه!‬ ‫است ‪ ،‬با استفاده از اكثريت آراء آن شخص متدين را مالمت مينمايند و براي رد نم!‬
‫! بيش ميكنند ‪ ،‬و فكر ميكنند كه اين موقف آنان درست بوده و سبب خالص‬ ‫هزاران دليل بيجا و بي مورد‬
‫!ريب دادن‬ ‫آنها خواهد شد ‪ ،‬ولي بايد دانست كه در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را ف!‬
‫! ميكند ‪ ،‬و هر انسان مطابق هر ذره ء اعمالش محاسبه‬ ‫است ‪ ،‬زيرا نتيجه عمل بد به خود انسان رجوع‬
‫ميشود ‪ ،‬و هرگاه شخصي قصدا براي فريب مردم و يا هم فريب خود و فاميل خود حاللي را حرام و‬
‫حرامي را حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )‬
‫! نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيدا و بناه ) و‬ ‫بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر‬
‫!ام كه باشد‬‫!وت به هرن!‬ ‫!ود كه رش!‬ ‫هم ( تحفه و هديه ) رشوت ميخورند ‪ ،‬و هرگاه برايشان كفته ش!‬
‫! ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد در غير آن زنده نمودن‬ ‫! امروزي‬‫! كه شرايط‬‫حرام است دليل مياورند‬
‫بسيار مشكل است ‪ ،‬آنان با بول رشوت در موتر ه!اي لكس ‪ ،‬خانه ه!اي مجلل زن!ده كي ميكنند و با‬
‫خوراك هاي متنوع و مهماني هاي بي دربي خود را بهتر از ديكران ميدانند ‪ ،‬در حاليكه انسان مت!!دين‬
‫! شخصي ‪ ،‬وياهم خانه لوكس ‪ ،‬و مهماني ها و محافل زن!!ده كي‬ ‫ميتواند با بول حالل بدون داشتن موتر‬
‫شرافتنمدانه نمايد ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير‬

‫داليل عقلي قرآني براي شناخت خالق حقيقي‬

‫! وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَ!!عُ النَّا َ‬


‫س‬ ‫ِن فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ‬ ‫إ َّ‬
‫َص!!رِيفِ الرِّيَ!!احِ‬ ‫وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَت ْ‬
‫وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ البقرة ‪)164(/‬‬

‫! لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ آل عمران ‪)190(/‬‬


‫ِن فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ‬
‫إ َّ‬

‫! فِي خَلْقِ السَّ !مَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ‬


‫الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ‬
‫عذَابَ النَّارِ ) آل عمران ‪191/‬‬ ‫هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا َ‬

‫‪298‬‬
‫! لَكُمْ‬
‫! لَكُمْ وَسَخَّرَ‬
‫اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا‬
‫! لَكُمْ الْأَنهَارَ إبراهيم ‪)32( /‬‬ ‫الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ‬

‫! مَنْ يَمْشِي‬
‫علَى رِجْلَيْنِ وَمِنْهُمْ‬
‫! مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشِي َ‬ ‫وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ‬
‫! النور‪)45( /‬‬ ‫علَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ‬
‫علَى أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ َ‬
‫َ‬

‫!زَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي‬


‫!اءَ اهْتَ!‬
‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَ !إِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَ!‬
‫الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فصلت ‪)39( /‬‬

‫! لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ‬


‫! وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا‬
‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ‬
‫إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ فصلت ‪)37(/‬‬

‫! لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ‬


‫! وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا‬
‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ‬
‫إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ الروم ‪)37( /‬‬

‫! وَيُنَزِّلُ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِ بِهِ الْأَرْضَ بَعْ!دَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِ!كَ‬
‫! الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا‬
‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمْ‬
‫لَآيَاتٍ ِلقَوْمٍ يَعْقِلُونَ الروم ‪)24 /‬‬

‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ الروم‪)23( /‬‬

‫! إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ ال!!روم ‪( /‬‬


‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ‬
‫‪)22‬‬

‫وَ ِمنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ الروم ‪)20( /‬‬

‫وَقُلْ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ النمل ‪)93( /‬‬

‫اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمْ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ الحديد‪)17 /‬‬

‫!يْءٍ‬
‫ش!‬‫!لِّ َ‬
‫علَى كُ!‬
‫! وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ َولَمْ يَكْ !فِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ َ‬
‫سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ‬
‫! ‪)53/‬‬ ‫شَهِيدٌفصلت‬

‫نفقه نمودن باالي اعضاي فاميل عبادت است‬

‫‪299‬‬
‫عدِيُّ بْنُ ثَابِتٍ قَا َ‬
‫ل‬ ‫! آمده است ‪ :‬حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مِنْهَالٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ قَالَ أَخْبَرَنِي َ‬ ‫درصحيح بخاري‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ إِذَا أَنْفَقَ الرَّجُ !لُ عَلَى أَهْلِ !هِ‬
‫عنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫! َ‬
‫عنْ أَبِي مَسْعُودٍ‬
‫سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ يَزِيدَ َ‬
‫يَحْتَسِبُهَا فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ‬

‫ازدواج عبادت است‬

‫اإليمان‬
‫‪ -15‬اإليمان باهلل‬
‫ألف ‪ :‬وجوب معرفة اهلل و توحيده‬
‫ب ‪ :‬وجوب اإليمان باهلل‬
‫ج ‪ :‬التوكل على اهلل عز وجل‬
‫د ‪ :‬الخوف من اهلل عزوجل‬
‫هـ ‪ :‬محبة اهلل من اإليمان‬
‫و ‪ :‬لقاء اهلل من اإليمان‬
‫ز ‪ :‬ما يذكر في الذات و النعوت‬
‫ح ‪ :‬ما يذكر في أسماء اهلل‬
‫‪ -16‬اإليمان بالمالئكة‬

‫‪300‬‬
‫‪ -17‬اإليمان بالرسل‬
‫‪ -18‬اإليمان بالكتب‬
‫! اآلخر‬
‫‪ -19‬اإليمان باليوم‬
‫‪ -20‬اإليمان بالقدر خيره وشره‬
‫‪ -21‬اإليمان بالجن‬
‫نواقض اإليمان‬
‫‪ -11‬الشرك‬
‫‪ -12‬الكفر‬
‫‪ -13‬النفاق‬
‫‪ -14‬االبتداع في الدين‬
‫!‬
‫‪ -15‬السحـــر‬

‫شرك ‪:‬‬
‫!الَ‬ ‫!الَ قَ!‬‫عنْ!هُ قَ!‬ ‫عمَرُ بْنُ حَفْصٍ حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا الْأَعْمَشُ حَدَّثَنَا شَقِيقٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ َ‬ ‫َدثَنَا ُ‬
‫ح َّ‬
‫!اتَ لَا يُشْ !رِكُ بِاللَّهِ‬ ‫علَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ مَاتَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئًا دَخَلَ النَّارَ وَقُلْتُ أَنَا مَنْ مَ!‬
‫رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫شَيْئًا دَخَلَ الْجَنَّةَ‬

‫ايمان سبب راحت جسم و روح ميكردد ‪:‬‬


‫!‬
‫ايمان با تقوا و اخالص سبب وقايه انسان از تكليف هاي روحي و مادي ‪ ،‬در دنيا وآخرت ميكردد‬
‫!‬
‫! ‪ ،‬بسياري‬ ‫! وجسما از عذاب هاي الهي وقايه ميكردد‬ ‫‪ .‬زيرا انسان مؤمن با داشتن عقيدهء اسالمي روحا‬
‫از مشكالت رواني ‪ ،‬مادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬اقتصادي ‪ ،‬تشويش هاي روحي ‪ ،‬و غيره از كناهان مختلف‬
‫عايد حال انسان ميكردد ‪.‬‬
‫! در دنيا ‪ :‬انسان به اندازهء قوت ايمان خويش در زن!!ده كي‬ ‫اول ‪ :‬خالصي از تشويش هاي روحي‬
‫!اده تر‬‫!ده كي زي!‬ ‫! درجهء ايمان قوي باشد ‪ ،‬به همان اندازه درجه راحت در زن!‬ ‫! ‪ ،‬هرقدر‬
‫راحت ميباشد‬
‫! عقي!!ده دارد كه حض!!رت عبداهلل بن‬ ‫ميباشد ‪ ،‬زيرا مسلمان حقيقي به مفهوم حقيقي اين حديث شريف‬
‫عباس ( رضي اهلل عنهما ) روايت نموده است ‪ ،‬اوميكويد ‪ :‬روزي درعقب پي!!امبر( ص!!لى اهلل عليه‬
‫! ! من برايت كلماتي را ياد ميدهم‬ ‫وسلم ) بودم ‪ ،‬آنحضرت ( صلى اهلل عليه وسلم ) كفت ‪ :‬اي بســر‬
‫آنرا حفظ نما ‪:‬‬
‫! متع!!ال( جل جالله )‬ ‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته ب!!اش ‪ ،‬تا خداوند‬
‫( جل جالله ) ترا حفظ نمايد ‪.‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) را به ياد داشته باش ‪ ،‬او را هميشه با خود ميابي‬
‫! متعال( جل جالله ) سوال نما‬ ‫هرگاه سؤالي مينمودي ‪ ،‬از خداوند‬
‫! متعال( جل جالله ) كمك بخواه‬ ‫! از خداوند‬
‫هرگاه كمك ميخواستي‬

‫‪301‬‬
‫بدانكه اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو جمع شوند تا برايت منفعتي برس!!انند ‪ ،‬آنها هيج‬
‫! متعال( جل جالله ) برايت نوشته است ‪.‬‬ ‫! ‪ ،‬مكر آنجه خداوند‬ ‫نفعي رسانده نميتواند‬
‫!‬
‫و اكر تمامي ملت براي ضرر رساندن به تو با هم جمع شوند ‪ ،‬به تو هيج ضرري رسانده نميتواند‬
‫‪ ،‬مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله ) برعليـه تو نوشته است ‪ .‬قلم ها برداش!!ته ش!!ده ‪ ،‬و رنك‬
‫كتابها نيز خشك شده است ‪)1( .‬‬
‫! به شكل كامل آن ايمان داشته باشد ‪ ،‬هيجكاهي از‬ ‫! به مفهوم اين حديث شريف‬ ‫هرگاه مسلماني‬
‫انساني خوف نميكند ‪ ،‬و با عقيدهء اسالم به راحت زنده كي خويش را به سر ميبرد ‪ ،‬زيرا آنجه ب!!راي‬
‫! او ‪ ،‬راحت او ‪ ،‬مقدار روز هاي زنده كي ‪ ،‬لحظهء وف!!ات‬ ‫! است ‪ ،‬رزق‬‫او نوشته شده است ‪ ،‬رسيدني‬
‫او از دنيا ‪.‬‬
‫!‪:‬‬‫دروس عقيدتي كه از ين حديث شريف استفاده ميكردد‬
‫! اذكركم واشكروا لي والتكفرون )‬ ‫هرگاه انسان با خدا باشد ‪ ،‬خدا با اوست ( فاذكروني‬ ‫‪-19‬‬
‫خداوند متعال( جل جالله ) متعال ميفرمايد ‪ :‬مرا به ياد داشته باشيد ‪ ،‬تا من شما را بياد داش!!ته باشم ‪،‬‬
‫شكر مرا نماييد ‪ ,‬وكفران نعمت نكنيد ‪.‬‬
‫! متعال( جل جالله ) قوي نموده ‪ ،‬و هرجيزيكه‬ ‫انسان مؤمن بايد عالقهء خود را به خداوند‬ ‫‪-20‬‬
‫! ‪ ،‬هرجه سؤال ميكند از خ!!دا‬ ‫! به خالق بكرداند‬‫ميخواهد ‪ ،‬ازخدا بخواهد ‪ ،‬وتوجه خويش را از مخلوق‬
‫سؤال نمايد ‪.‬‬
‫! است ‪ ،‬كه با رحمت خويش براي انسان در‬ ‫كمك رساندن به مخلوقات از وظايف بروردكار‬ ‫‪-21‬‬
‫! ‪ :‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪ ،‬يا اهلل ‪.‬‬
‫مشكالت كمك ميرساند ‪ ،‬وانسان مؤمن هميشه در وقت ضرورات ميكويد‬
‫! ! خاص‬ ‫! ( إياك نعبد ‪ ،‬وإياك نستعين ) بروردكارا‬ ‫مؤمن حقيقي در نماز هاي خويش هميشه ميكويد‬
‫!‪.‬‬‫ترا عبادت ميكنيم و خاص از تو كمك ميخواهيم‬
‫! رسانده نميتواند ‪ ،‬مكر آنجه را خداوند متعال( جل جالله )‬ ‫هيج كسي براي انسان ضرري‬ ‫‪-22‬‬
‫!‬
‫!را انس!!ان نميتواند‬ ‫برايش نوشته است ‪ ،‬بناء خوف از انسان با داشتن عقيدهء راسخ دور ميكردد ‪ ،‬زي!‬
‫!داد‬‫!اني يك تع!‬ ‫! كه زم!‬ ‫!اق ميافتد‬ ‫! ‪ ،‬واين امر به مراتب در زنده كي انسان اتف!‬ ‫براي كسي ضرر برساند‬
‫! برسانند ‪ ،‬ولي خداوند متع!!ال( جل جالله ) نخواس!!ته است كه‬ ‫! براي انسان ضرر‬ ‫اشخاص ميخواهند‬
‫! به نفع انسان‬ ‫! كوشش انسان ها آن ضرر‬ ‫! كه با وجود‬ ‫ضرر آنها براي انسان تأثير نمايد ‪ ،‬برعكس ميبينيم‬
‫ميباشد و به همين علت خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) ميفرمايد ‪ :‬و عسى أن تكرهوا ش!!يئا‬
‫!‪.‬‬‫وهو خير لك ) بسيار اوقات شما از جيزي تنفر مينماييد ‪ ،‬ولي آن جيز به خير شما ميباشد‬
‫! متعال( جل جالله ) براي انسان‬ ‫! كه آنرا خداوند‬
‫انسانها نميتواند براي انسان فايدهء برسانند‬ ‫‪-23‬‬
‫! متع!ال( جل جالله )‬ ‫! خواهد ب!ود كه خداوند‬ ‫مقدر ننموده باشد ‪ ،‬بلكه همكاري آنان در همان جارجوبي‬
‫!راي‬ ‫! از دوستان انسان ب!‬ ‫! اوقات هرگاه بسياري‬ ‫براي انسان الزم ديده است ‪ ،‬و به همين دليل بسياري‬
‫! ‪ ،‬ولي به‬ ‫!انند‬‫! برس!‬ ‫!رري‬ ‫! برايش ض!‬ ‫! ‪ ،‬و كاهي هم دوستان انسان ميخواهند‬ ‫انسان كمكي كرده نميتوانند‬
‫! به كمك انسان شتافته او را ياري ميكند ‪،‬كه اين‬ ‫كمك خداوند متعال( جل جالله ) انسان بيكانه وناشناسي‬
‫! ‪ ،‬مكر آنجه را خداوند‬ ‫امر در حقيقت دليل روشن به همين عقيده است كه كسي فايدهء رس!!انده نميتواند‬
‫متعال( جل جالله ) براي انسان مقدر نموده است ‪.‬‬
‫! ‪ ،‬وهمچنان هيچكسي‬ ‫! را خورده نميتواند‬ ‫انسان مؤمن عقيده دارد ‪ ،‬كه او رزق كس ديگري‬ ‫‪-24‬‬
‫! ‪ ،‬نوشيدني ها ‪ ،‬حيات ومرگ براي هر‬ ‫! و روزي‬ ‫! اورا بخورد ‪ ،‬زيرا مقدار رزق‬ ‫نميتواند رزق وروزی‬
‫كسي ازجانب خداوند متعال( جل جالله ) تعيين شده است ‪ ،‬در بسياري حادثات ميبينم كه با انفج!!ار بم‬
‫!اني كه‬‫همه هالك شده اند ‪ ،‬ولي در ميان آنها شخصی سالم مانده ‪ ،‬وحتى در جنگه!اي اول ودوم جه!‬
‫!‪،‬‬‫مليون ها انسان به قتل رسيدند ‪ ،‬انسانهايي هم بودند كه بعد ازين جنگها به سن صد سالگي رس!!يدند‬

‫‪302‬‬
‫! در زلزله ها هالك ش!!ده اند ‪ ،‬در حاليكه يك انس!!ان‬ ‫! نيرومند‬‫وياهم گاهي شده است كه جوانان بسيار‬
‫! از زيرخرابه ها جان به سالمت ب!!رده است ‪ ،‬زي!!را‬ ‫! بعد از جندين روز‬ ‫شصت ‪ ،‬هفتاد سالهء ضعيف‬
‫!رعكس در وقت اجل بسا‬ ‫! ‪ ،‬عمر انسان را ختم كند ‪ ،‬و ب!‬ ‫وقتي اجل نرسيده باشد ‪ ،‬هيج حادثه ء نميتواند‬
‫اوقات انسان جوان ونيرومند ‪ ،‬يكباره برزمين سقوط نموده ميميرد ‪.‬‬
‫! راحت زنده كي ميكند ‪ ،‬زيرا او با خدا محبت دارد ‪ ،‬و ميداند‬ ‫انسان مؤمن با عقيدهء راسخ به بسيار‬
‫! زيبا ‪ ،‬عقل ودانش ‪ ،‬صحت اعضاي‬ ‫! متعال( جل جالله ) اورا نيز دوست دارد ‪ ،‬اين صورت‬ ‫كه خداوند‬
‫!‬
‫!اير‬‫!يجن وس!‬ ‫! وجود متوازن با طبيعت ‪ ،‬انواع ميوه هاي ‪ ،‬غذا ها ‪ ،‬ويتامين ها ‪ ،‬اكس!‬ ‫بدن ‪ ،‬وساختمان‬
‫! ‪ ،‬اين فرد م!!ؤمن ميداند كه‬ ‫غازات همه نعمت هاي الهي اند كه براي انسان و درخدمت انسان ميباشند‬
‫! نم!!وده ‪ ،‬و‬ ‫! متعال( جل جالله ) است كه براي من اين همه وسايل را حت را فراهم‬ ‫اين دوستي خداوند‬
‫!ان دارد كه‬ ‫! احساس ميكند كه جنين دوست مهرب!‬ ‫اين اعضاي سالم بدن را اعطاء نموده است ‪ ،‬و زماني‬
‫براي فقير وغني دوجشم ‪ ،‬يك بيني ‪ ،‬يك معده ‪ ،‬يك قلب داده است ‪ ،‬وهيج كسي را برتريت نداده كه سه‬
‫!وده است ‪ ،‬او اين دوست‬ ‫جشم داشته باشد ‪ ،‬بلكه براي همه يكسان عادالنه نعمات خويش را تقس!يم نم!‬
‫بزرك را يار وياور خود ميداند و در تمامي مشكالت زنده كي به او رجوع نموده در هر ركعت نماز به‬
‫!اص از ازتو كمك‬ ‫!ادت ميكنم و خ!‬ ‫!را عب!‬ ‫!اص ت!‬ ‫!تعين ) خ!‬ ‫!اك نس!‬ ‫! ( إياك نعبد و إي!‬
‫او تعهد مينمايد‬
‫!را دوست دارد ‪ ،‬و‬ ‫!يز م!‬‫! ‪ .‬او ميداند كه خدايي را كه من ازهمه بيشتر دوست دارم او ن!‬ ‫ميخواهيــم‬
‫!ايش‬ ‫! ني!‬
‫تمامي مشكالتم را حل مينمايد ‪ ،‬بناء در زمان رسيدن مشكالت فورا به دربار آن ذات بزركوار‬
‫!‪.‬‬‫نموده ‪ ،‬سربنده كي خم نموده ‪ ،‬سجده كنان از دوست عزيز ومهربان خويش طلب كمك مينمايد‬
‫!اني دوست‬ ‫! ‪ ،‬او ميداند كه زم!‬‫! عمل مينمايد‬‫اين مؤمن در وقت رسيدن به مشكالت نيز با ايمان قوي‬
‫مهربانم مرا امتحان ميكند و در مشكلي مواجه ميسازد ‪ ،‬براي اينست كه به عوض آن اجر دني!!وي ويا‬
‫! محروم هس!!تم ‪ ،‬يا به س!!بب‬ ‫اخروي برايم الزم ديده است ‪ ،‬او ميداند كه اكر از بعضي نعمات دنيوي‬
‫!امت‬ ‫!نرا در روز قي!‬ ‫! بوده ‪ ،‬وياهم خداوند متعال( جل جالله ) متعال برايم نعمت بهترازي!‬ ‫كسالت خودم‬
‫!ده كي‬ ‫!ادي ‪ ،‬زن!‬ ‫!اس ع!‬ ‫فراهم خواهد نمود ‪ ،‬بناء مؤمن كامل با خوردن غذا بسيار عادي ‪ ،‬بوشيدن لب!‬
‫! از مردم!!ان كم!!راه و‬ ‫! كه بسياري‬ ‫بسيار عادي همان لذتي را ميبرد و همان سعادتي را نصيب ميشود‬
‫!‪.‬‬‫بيدين با داشتن مليون ها وبليون هاي آن سعاد ت را ندارند‬
‫! كه سعادت اصال در مال و ثروت نيست ‪ ،‬بلكه سعادت انسان در قناعت است ‪،‬‬ ‫دانشمندان ميكويند‬
‫!عادت دنيا به‬‫!ان با س!‬‫!ته باشد ‪ ،‬انس!‬‫هرگاه كسي در زنده كي خويش به هر حالتي كه باشد قناعت داش!‬
‫! زياد سبب بد بختي ميكردد ‪:‬‬ ‫! ‪ ،‬ولي عدم قناعت در داشتن مال وثروت‬ ‫حساب ميرود‬
‫يا قناعت بر كند يا خاك كور‬ ‫جشم طمع آدمي زاد را‬
‫!‪.‬‬ ‫اين قناعت بواسطهء ايمان قوي حاصل ميكردد‬
‫!‪،‬‬‫در حديث شريف است كه انسان فقير نسبت به انسان متمول ‪ 500‬سال قبل داخل جنت ميك!!ردد‬
‫زيرا انسان فقير‬

‫! غربي ساالنه ده ها هزار انسان دست به خود كشي ميزند ‪ ،‬هزاران نوع امراض در‬
‫در كشورهاي‬
‫آنجا شيوع نموده است ‪،‬‬

‫فإن له معيشة ضنكا‬


‫! هاي‬
‫در كشور‬
‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫‪303‬‬
‫غلَامُ إِنِّي أُعَلِّمُ! َ‬
‫ك‬ ‫!الَ يَا ُ‬ ‫(‪)1‬عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ كُنْتُ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَ!لَّمَ يَوْمًا فَقَ!‬
‫كَلِمَاتٍ احْفَظْ اللَّهَ يَحْفَظْكَ احْفَظْ اللَّهَ تَجِدْهُ تُجَاهَكَ إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلْ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ وَاعْلَمْ أَنَّ‬
‫!وا عَلَى أَنْ‬ ‫علَى أَنْ يَنْفَعُوكَ بِشَيْءٍ لَمْ يَنْفَعُوكَ إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَ !هُ اللَّهُ لَ !كَ وَلَ !وْ اجْتَمَعُ!‬ ‫الْأُمَّةَ لَوْ اجْتَمَعَتْ َ‬
‫علَيْكَ رُفِعَتْ الْأَقْلَامُ وَجَفَّتْ الصُّحُفُ قَالَ هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ‬ ‫! إِلَّا بِشَيْءٍ قَدْ كَتَبَهُ اللَّهُ َ‬
‫! بِشَيْءٍ لَمْ يَضُرُّوكَ‬
‫يَضُرُّوكَ‬
‫ح رواه البخاري‬ ‫صَحِي ٌ‬

‫!‪:‬‬‫دوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي دنيوي‬


‫! ) در آخرت ‪:‬‬
‫! ( روانـي‬
‫سوم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي سايكولوزي‬
‫جهارم ‪ :‬خالصي از عذاب هاي مادي روز آخرت ‪:‬‬

‫شرط قبولي عمل انسان‬


‫!‬
‫عمل مسلمان به دو شرط قبول ميكردد‬
‫اخالص ‪:‬‬ ‫‪-10‬‬
‫هرگاه كسي در عمل خود با خداوند متعال( جل جالله ) ( جل جالله ) كسي ديكري را شريك‬
‫! متعال( جل جالله ) متعال تمام آن عمل را براي آن شخص مقابل ترك مينمايد ‪.‬‬ ‫نمايد ‪ ،‬خداوند‬
‫مطابقت عمل با طريقه پيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم )‬ ‫‪-11‬‬
‫! دارد كه آن عمل بايد باك باشد إن اهلل طيب ال‬ ‫اعماليكه مصارف مادي دارد شرط سومي‬ ‫‪-12‬‬
‫علَيْهِ وَسَلَّمَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لَا يَقْبَلُ إِلَّا‬‫يقبل إال طيبا ٍ( عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ َ‬
‫طَيِّبًا وَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنْ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي‬
‫َش!!عَثَ‬ ‫! ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ أ ْ‬ ‫علِيمٌ وَقَالَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ‬
‫بِمَا تَعْمَلُونَ َ‬
‫! فَأَنَّى‬ ‫حرَامٌ وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ وَغُذِيَ بِالْحَرَامِ‬ ‫أَغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ يَا رَبِّ يَا رَبِّ وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ وَمَشْرَبُهُ َ‬
‫! عادي است هرگاه برايش خوراكي و يا نوشيدني بيش گ!!ردد‬ ‫يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ ) انسان كه يك مخلوق‬
‫! در آن افتاده باشد ‪ ،‬قبول نميكند ‪،‬‬ ‫كه در ظرف بزركي باشد ‪ ،‬ولي به اندازه يك سر سوزن حيز مردار‬
‫!‪.‬‬ ‫واز بذيرش آن ابا مي ورزد‬

‫‪304‬‬
‫!‬
‫اسالمي شناسي معاصر‬
‫بخش عبادات ( فلسفه عبادات در اسالم )‬

‫!‪:‬‬
‫در ين بخش مطالب ذيل را ميخوانيد‬
‫مفهوم عبادت در اسالم‬ ‫‪-6‬‬
‫فلسفه نماز‬ ‫‪-7‬‬
‫فلسفه روزه‬ ‫‪-8‬‬
‫فلسفه زكات‬ ‫‪-9‬‬
‫فلسفه حج‬ ‫‪-10‬‬

‫‪305‬‬
‫مفهوم وفلسفــه يي عبادت در دين مقدس اسالم‬

‫! درنه!!ايت درجهء آن و ناشي از يك‬ ‫! ( عبارت نوعي از خض!!وع‬ ‫عبادت به كفته دكتورقرضاوي‬
‫! است كه ماهيت ومنشأ آن دريافت نميش!!ود ) ص‬ ‫أكاهي واعتقاد قلبي نسبت به عظمت وسلطهء معبود‬
‫!‬
‫‪ 37‬عبادت دراسالم‬
‫!طحي‬ ‫! توجه دارد ‪ ،‬اكرريشه وعلت آن يك امرس!‬‫!ليم‬
‫! وتس!‬‫!وع‬‫!هء اين خض!‬ ‫محمد عبده ( به ريش!‬
‫! نميرود و اكرريشه اش عقي!!ده به عظمت و‬ ‫! مانند حكومت ‪ ،‬قدرت وغيره باشد عبادت بشمار‬ ‫وظاهري‬
‫! ‪ ) .‬ص ‪ 38‬بنظر ابن قيم‬ ‫! باشد عبادت محسوب ميك!!ردد‬ ‫قدرت ادراكي وحسي ويزه اي براي زمادار‬
‫! ومحبت باهم است و متضمن نه!!ايت ك!!وجكي در‬ ‫( عبادت مطلوب دين در بركيرندهء معنى خواري‬
‫برابرخدا بانهايت بندهكي نسبت به او ميباشد ) ص ‪38‬‬
‫! است ‪:‬‬
‫! ميكويد ‪ :‬براي عبادت دو جيز ضروري‬ ‫سبس قرضاوي‬
‫! بي!!امبرانش‬‫! بصورت امر‪ ،‬نهي ‪ ،‬حالل ‪ ،‬حرام تشريع نم!!وده و توسط‬ ‫! به آنجه خداوند‬
‫‪ -1‬بابندي‬
‫! را عينيت مي بخشد‬‫! را د ر برابرخدا‬
‫ابالغ كرديده است ‪ ،‬اين جيزي است كه عنصر اطاعت وخضوع‬
‫‪.‬‬

‫‪306‬‬
‫! از دلي سرشار از محبت خدا برخيزد ‪.‬‬ ‫‪-2‬اينكه اين التزام و بايبندي‬
‫! ونعمت ونيكي ورحمت او‬
‫اساس محبت جيست ؟ اساس محبت خداون!!دمتعال را آك!!اهي ازفضل‬
‫واحساس جمال وكمالش تشكيل ميدهد ‪.‬‬
‫! اديان‬
‫فرق عبادت بين اسالم وساير‬
‫عبادت در اسالم نسبت به عبادت در ساير اديان فرق زياد دارد ‪،‬‬

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫برتريت دين مقدس اسالم‬


‫! مشاهده ميكنيم كه دين مقدس اسالم‬ ‫هركاه بين دين مقدس اسالم و ساير اديان مقايسه نماييم ‪ ،‬بخوبي‬
‫برتريت زيادي نسبت به ساير در بخش هاي مختلف خويش دارد ‪ .‬و همين برتريت هاي دين اس!!الم‬
‫!‪.‬‬‫است كه بيروان ساير اديان را به خود جلب مينمايد‬
‫ساير اديان بشري به دو بخش تقسيم شده اند ‪:‬‬
‫!اه كسي بخواهد‬ ‫!وده ‪ ،‬وهرك!‬ ‫بخش اول ‪ :‬معتقدات و ادياني اند كه تنها بخش روحي را مطرح نم!‬
‫! نموده ‪ ،‬و يا به عباره ديكر ت!!رك دنيا‬ ‫مطابق برنامه هاي اين اديان متدين شود ‪ ،‬بايد از ماديت دوري‬
‫نمايد و در مغاره ها و سوراخ هاي كوه ها رفته مصروف عبادت شود ‪ ،‬وياهم براي رسيدن به مقامات‬
‫عالي اين دين از ازدواج ‪ ،‬وزنده كي در خانواده دورشده و به عبادت در معابد ببردازد ‪.‬‬
‫!وده به‬
‫!رف نظر نم!‬ ‫! ‪ ،‬يا اينكه ازين دين ص!‬ ‫بيروان جنين اديان به دو مشكل اساسي مواجه ميشوند‬
‫! اين دين مخفيانه م!!رتكب كن!!اه‬ ‫بيديني رو مياورند ‪ .‬و يا اينكه در جريان تعهد خود به بيروي دساتير‬
‫!ادن به‬
‫!ده است ‪ ،‬و با نه!‬ ‫!كيل ش!‬ ‫ميشوند ‪ ،‬زيرا انسان اصال از دوبخش مادي و معنوي (روحي ) تش!‬
‫! ‪ .‬زيرا بسياري غرايز انساني است كه در صورت‬ ‫! را بار مياورد‬‫ضرورت هاي مادي انسان مشكالتي‬
‫! ‪ .‬و دينيكه اين غرايز‬‫! خ!ود را اش!باع مينمايد‬ ‫بندش راه قانوني و مش!روع با وس!ايل غيرمش!روع‬
‫!‬
‫وضرورات انساني را در نظر نكيرد حتما بيروان خود را يا ازدست ميدهد ويا هم بيــروان مجرمي‬
‫! به جامعه خواهند نمود ‪.‬‬‫! مياورد كه اضرار بزركي‬ ‫را بوجود‬
‫! ) حي!!ات‬‫! ماديات ميجرخند و بخش معن!!وي ( روحي‬ ‫بخش دوم ‪ :‬معتقداتي اند كه تنها در محور‬
‫!مه‬‫!ري سرجش!‬ ‫انسان را به باد فراموشي كرفته اند ‪ ،‬اين اديان و معتقدات كه غالبا از منابع فكري بش!‬
‫! خلل هاي‬‫! ) كرفتار‬‫! كه بيروان آن با نداشتن بخش معنوي ( روحي‬ ‫سرانجام سبب بد بختي هاي ميكردد‬
‫! بيشرفته مشاهده مينماييم ‪ ،‬ب!!يروان اين‬ ‫درحيات خويش ميكردند كه آثار آنرا در بسياري از كشورهاي‬
‫!ام‬‫! بخش ماديت ناك!‬ ‫! مادي زنده كي ميبينند و هركاه دركدام‬ ‫! خود را درمسايل‬‫نوع معتقدات هميشه بهبود‬
‫! ‪ .‬و كاهي هم با وجود داشتن منابع مادي خوب و دست داشتن به‬ ‫ماندند فورا دست به خود كشي ميزنند‬
‫ملذات زنده كي احساس كمبود ي ميكنند ‪ ،‬زيرا انسان نميتواند كه حيات خويش را بدون ضرورت هاي‬
‫! بسر برد ‪.‬‬‫روحي بخوبي‬
‫ويزه كي هاي دين مقدس اسالم‬
‫! انسان است ‪ :‬ويزه كي دين مقدس اسالم درين است‬ ‫! مادي ومعنوي‬ ‫‪ -1‬اسالم باسخكوي دوبخشي‬
‫!اديت‬‫!الم م!‬‫!دس اس!‬ ‫!ات مينمايد ‪ ،‬دين مق!‬ ‫كه دو بخش اساسي ضرورت هاي حيات انساني را مراع!‬
‫! با يك بال ب!!رواز‬ ‫! ميدهد ‪ ،‬به همين سان كه يك برنده نميتواند‬ ‫ومعنويت را مانند دو بال يك برنده قرار‬

‫‪307‬‬
‫! زنده كي كند بلكه اسالم تم!!امي غرايز‬ ‫! با يك بخش مادي يامعنوي‬ ‫نمايد ‪ ،‬به همين سان انسان نميتواند‬
‫! انسان را بصورت كامل در نظر كرفته ‪ ،‬و مسلمانان را براي مراع!!ات هر دو بخش‬ ‫مادي و معنوي‬
‫!‪.‬‬‫رهنمايي مينمايد‬
‫! محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬اعمل لدنياك كأنك تعيش أب!!دا و‬ ‫‪-2‬حضرت بيامبراسالم‬
‫! ات جنان كار كن كه كويي هميشـه زنده هستي‬ ‫اعمل آلخرتك كانك تموت غدا ) براي زنده كي دنيايي‬
‫! آخرتت جنان عمل نما كه كويي فردا ميميري ‪.‬‬ ‫‪ ،‬وبراي‬
‫! ‪ ،‬و به مس!!لمان‬ ‫! منظم ت!!رتيب وتنظيم مينمايد‬ ‫! فكر انسان در دو بخش بصورت‬ ‫اين حديث شريف‬
‫ميفهماند كه در مورد زنده كي دنيا هميشه بايد كار كرد ‪ ،‬و جنان كار نمود كه شايد انسان هميشه زنده‬
‫باشد ‪ ،‬ولي در عين حال نبايد زنده كي آخرت را فراموش نمود ‪ ،‬براي آخرت نيز به اعمال خير جنان‬
‫!ار‬‫!طيت را اختي!‬ ‫مبادرت ورزد كه شايد فردا وقت مردنش است ‪ ،‬با اين قاعده انسان ميتوان شكل وس!‬
‫نمايد ‪.‬‬
‫! ( ربنا آتنا في‬
‫!ويش بكويند‬ ‫خداوند متعال ( جل جالله ) براي مؤمنان تعليم ميدهد كه در دعاهاي خ!‬
‫!رت را‬ ‫!راي ما نيكي دنيا و آخ!‬ ‫الدنيا حسنـة و في اآلخرة حسنــة و قنا عذاب النار ) بروردكارا ب!‬
‫نصيب نما ‪.‬‬
‫! از مردم ميخواستند در مغاره هاي كوه به عب!!ادت‬ ‫بعضي از كسانيكه به كوشه نشيني ها و دوري‬
‫! ‪ ( :‬ال رهبانية في اإلسالم )‬‫مشغول شوند ‪ ،‬بيامبر( صلي اهلل عليه وسلم ) فرمود‬
‫!ار‬‫!امبر استفس!‬ ‫!ده كي بي!‬ ‫! زن!‬‫! به خانه اش رفته در مورد‬ ‫! هم جند شخص از صحابه بيامبر‬ ‫وزماني‬
‫! اسالم ازدواج نموده ‪ ،‬شبانكاه هم عبادت ميكند وهم در هنكام خواب استراحت‬ ‫نمودند ‪ ،‬ديدند كه بيامبر‬
‫! ‪ ،‬وروز هاي ديكري را بدون روزه به سر ميبرد ‪.‬‬ ‫مينمايد ‪ ،‬روزانه كاهي روزه ميكيرد‬
‫!راي اين ميكند كه از‬ ‫!ور را ب!‬ ‫! اين ام!‬‫آنان از عمل بيامبر تعجب نمودند ‪ ،‬ولي دليل كفتند كه بيامبر‬
‫! ‪ ،‬يكي تصميم كرفت كه هيجكاهي ازدواج نكند ‪،‬‬ ‫تمامي كناهان معاف است ‪ ،‬ولي ما مثل بيامبر نيستيم‬
‫! تمامي شب‬ ‫و عمرخود را در عبادت بكزراند ‪ ،‬ديكري كفت من هيحكاهي شب خواب نميكنم و ميخواهم‬
‫‪ -2‬شموليت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين‬ ‫! هم‬
‫را به عبادت سبري نمايم ‪ ،‬وسومي‬
‫!‪.‬‬‫اسالم شامل تمام بخش هاي اقتصادي ‪ ،‬اجتماعي ‪ ،‬معنوي ‪ ،‬روحي ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬فردي و غيره ميباشد‬
‫‪-3‬عالميت دين مقدس اسالم ‪ :‬دين مقدس اسالم مخصوص كدام منطقه يي خاص ‪ ،‬مليت خاص‬
‫! خاص ‪ ،‬رنك خاص نيست ‪ ( ،‬كلكم من آدم و آدم من تراب ) همه شما از حضرت آدم خلق ش!!ده‬ ‫‪ ،‬قوم‬
‫!‪،‬و‬ ‫!ند‬
‫!الم ) ميباش!‬ ‫!رت آدم ( عليه الس!‬ ‫ايد و حضرت آدم از خاك بيدا شده ‪ ،‬همه اقوام از اوالده حض!‬
‫! شده اند ‪ ،‬وبنده يك خالق هستند ‪ ،‬دين الهي نيز الزم است ‪ ،‬اختالفات‬ ‫ازينكه همه از يك مادر وبدرخلق‬
‫! متع!!ال ( جل جالله ) اين دين را‬ ‫قومي ‪ ،‬لساني ‪ ،‬نزادي و غيره را درنظرنداشته باشد ‪ ،‬بلكه خداوند‬
‫! متعال ( جل جالله ) اشخاص‬ ‫دين همكاني وعالمي قرارداده است ‪ ،‬بهترين انسانان در نزد خداوند‬
‫! كه‬
‫!اند‬
‫!دي ميكش!‬ ‫!اكم) اين دروس ما را به بحث جدي!‬ ‫! عنداهلل اتق!‬
‫! ( إن اكرمكم‬‫! وباتقوا ميباشد‬‫برهيزكار‬
‫!‪.‬‬‫( مفهوم عبادت دراسالم ) را مورد مطالعه قرار دهيـــــم‬

‫! ‪ 8‬جون ‪2005‬‬ ‫روزنامه ملي انيس در شماره (‪ )65‬جهارشنبه ‪ 18‬جوزاي سال ‪ 1384‬مطابق‬
‫! ) ج!!نين نوش!!ته‬ ‫! را به سكها بخشيــد‬
‫در صفحه بنجم خويش تحت عنوان ( بيرزن انكليسي ثروتش‬
‫! انكليسي در كمال نا بوري يك مليون و دوصد هزار بوند از ثروت خود را به‬ ‫است ‪ :‬يك بيرزن بولدار‬
‫! از اهالي مانجستربا وجود داشتن وارث‬ ‫! كرد ‪ ،‬به كزارش روزنامه سان ماريون هي وود‬ ‫سكلها واكذار‬
‫!اد‬
‫‪ ،‬به اراده و ميل شخصي خود به بنياد خيريه سكلها مراجعه كرد و همه ثروت خود را به نام اين بني!‬
‫! به سكها خرج كنند‬ ‫كرد تا در راه خدمات رساني‬

‫‪308‬‬
‫!رادر و يك‬ ‫!رك وارث او كه دو ب!‬ ‫! قلبي در كذشت و بس از م!‬ ‫! نهايتا در اثر نارسايي‬ ‫خانم هي وود‬
‫! بنجاه وسه س!!اله وي كه‬ ‫خواهر بودند با مطلع شدن از اقدام او سخت شوكه و مبهوت شدند ‪ ،‬خدمتكار‬
‫!ات‬ ‫! نام دارد به روزنامه سان كفت كه او از خانواده هايش بيزار بود و تنها ( حيوان!‬ ‫جوليا مورك ترويد‬
‫!)‪.‬‬ ‫خانواده او بودند‬
‫تشبـه بـه غير مسلمانان‬
‫حضرت بيامبر(صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ ( :‬من تشبـه بقوم فهو منهـم ) هركاه كسي‬
‫! از‬ ‫! براي بس!!ياري‬ ‫خود را با كدام قومي مشابهت دهد او از جمله آنان است ‪ .‬در فهم اين حديث شريف‬
‫! كرديده است و ياهم هدف اصلي اين حديث را نفهميده سواالت ذيل را مطرح‬ ‫! رونما‬ ‫مسلماِِنان مشكالتي‬
‫ميسازند ‪:‬‬
‫‪ -17‬آيا خود را مشابه ديگران ساختن كاربد است ؟ هرگاه جواب مثبت باشد چرا ؟‬
‫‪ -18‬آيا منظور از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنگ ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬
‫‪ -19‬هدف از مانند آنان شدن چيست ؟‬
‫! ديگران استفاده نمودن كار نا ج!!ايز است ‪،‬‬ ‫آيا از اساسات فكري ‪ ،‬سياسي ‪ ،‬اقتصادي‬ ‫‪-20‬‬
‫وتحت عنوان تشبه ميايد يا خيــر ؟‬
‫! الزم است اين سؤاالت را به شكل مفصل آن جواب ارائه نمود ‪ .‬در پاسخ سوال اول‬ ‫درينجا‬
‫بايد عرض نمود كه بلي خود را مشابه ديگران ساختن كار بد است ‪ ،‬و هرگاه بخواهيم علت آنرا بدانيم‬
‫! كه چرا انسان خود را مشابه با ديگري ميسازد ‪ ،‬دانشمندان بدين نظر اند كه اساس تشبه را‬ ‫بايد پرسيد‬
‫! خود را مشابه س!!ازد كه او را‬ ‫! به ديكري‬ ‫محبت و دوستي تشكيل ميدهد ‪ .‬زيرا انسان زماني ميخواهد‬
‫!لم )‬ ‫!لي اهلل عليه وس!‬ ‫!امبر( ص!‬ ‫دوست داشته باشد ‪ ،‬و محبت او در قلب او جا داشته باشد ‪ ،‬صحابه پي!‬
‫! اهلل‬ ‫آنحضرت را قلبا دوست داشتند و به اساس اين محبت قلبي ميخواستند خود را مشابه پيامبر(ص!!لي‬
‫!ويش‬ ‫! زنده گي خ!‬ ‫عليه وسلم ) سازند و در زنده گي ‪ 24‬ساعته خويش او را نمونه مثال تمامي معايير‬
‫گردانيده بودند ‪ (.‬وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَ !دُّ حُبًّا لِلَّهِ)‬
‫! ميگيرند با آن!!ان ما نند محبت‬ ‫! شريكاني‬ ‫! از مردمان به غير از خداوند‬ ‫البقرة ‪ 165/‬ترجمه ‪ ( :‬بعضي‬
‫خداوند (جل جالله ) محبت ميكنند اما كسانيكه ايمان دارند محبت شديد ي با اهلل ( جل جالله ) دارند ‪.‬‬
‫)‬
‫! اهلل عنه ) ميفرمايد كه حضرت نبي كريم (صلي اهلل عليه وسلم )‬ ‫حضرت انس ( رضي‬
‫! و تمامي‬ ‫! تا اينكه من نسبت به پدر ‪ ،‬فرزند‬ ‫! ‪ :‬ايمان نمي آرد يكي از شما و مؤمن كامل نميگردد‬ ‫فرمود‬
‫مردم دوست داشته تر نباشم ‪.‬‬
‫!اس محبت و‬ ‫!ردم به اس!‬ ‫! فوق اساس ايمان محبت است ‪ ،‬و م!‬ ‫بناء نظر به حكم آيت قرآني‬
‫! كه با‬ ‫دوستي به عبادت اشخاص و اشياء ميپردازند ‪ ,‬ولي مس!!لمان حقيقي به اس!!اس محبت زي!!ادي‬
‫! است ‪ ،‬اللـه (جل جالله‬ ‫! قوي‬ ‫پروردگار عالميان دارد ‪ ،‬و محبت و دوستي او با خداوند عالميان بسيار‬
‫) را بي نهايت دوست ميداشته باشد ‪ ،‬و به اساس همين محبت كسي را در عبادت او شريك نميسازد ‪.‬‬
‫! اهلل عليه وسلم ) ايمان كامل به محبت با رسول اهلل (صلي اهلل‬ ‫همچنان به اساس حديث پيامبر(صلي‬
‫عليه وسلم ) تعلق دارد ‪ ،‬حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) م!!ؤمن حقيقي وكامل را به اس!!اس‬
‫! او با پيامبر(ص!!لي‬ ‫! نموده است ‪ ،‬زيرا مؤمن كامل كسي است كه محبت و دوستي‬ ‫همين محبت معرفي‬
‫اهلل عليه وسلم ) از محبت و دوستي با پدر ‪ ،‬فرزند و ساير دوستان و اقارب زي!!اده تر باشد ‪ ،‬حقيقت‬
‫! محبت ميكند با پ!!در ‪ ،‬فرزند ‪ ،‬دوس!!تان و هر انس!!ان را دوست‬ ‫اينست كه انسان مسلمان با هركسي‬
‫!دا و‬ ‫!ران نبايد بر محبت خ!‬ ‫ميداشته باشد ‪ ،‬ولي مطلب اساسي اين حديث شريف اينست كه محبت ديگ!‬
‫! است ‪ ،‬و انسان مسلمان با وج!!ود دوست‬ ‫پيامبرش افزونتر باشد ‪ ،‬زيرا محبت اساس اطاعت و پيروي‬

‫‪309‬‬
‫! را‬
‫!داوپيامبرش‬ ‫داشتن ديگران در هنگام اختيار اعمال از نخستين دوستان آغاز نمايد ‪ ،‬يعني اطاعت خ!‬
‫بر اطاعت تمامي مردم ترجيح دهد ‪ ،‬ولي هرگاه خداي ناخواسته محبت شخص با انسان ديگري ترجيح‬
‫! را گذاشته به راه آن انس!!ان س!!ير‬ ‫! بايد دانست که انسان راه خدا و پيامبر‬ ‫حاصل نمايد ‪ ،‬درينصورت‬
‫! ‪ .‬و ازينكه اساس مشابهت‬ ‫! را مينمايد‬‫! خدا و پيامبر‬
‫! ‪ ،‬و از او اطاعت نموده نا فرماني‬ ‫وحركت مينمايد‬
‫را محبت تشكيل ميدهد ‪ ،‬تشبه به هر شخص مقدار محبت آن شخص را با جانب مقابلش بيان ميدارد ‪،‬‬
‫و خط فكري او را تعيين مينمايد ‪ ،‬به همين اساس خداوند (جل جالله ) هر كسي را به اساس محبتش‬
‫! آخرت پاداش ميدهد ‪.‬‬ ‫در روز‬
‫! و به ويزه يك نا مسلمان مش!!ابهت ميدهد ؟‬ ‫به گونه مثال ‪ :‬چرا يك انسان خود را با انسان ديگري‬
‫در پاسخ ميتوان گفت ‪ :‬علت اصلي اينست كه محبت آن شخص در قلبش جا گرفته ميخواهد به اس!!اس‬
‫! نمايد ‪ ،‬خود را مانند او سازد ‪.‬‬
‫اين محبت قلبي از او پيروي‬
‫چرا اين محبت به اين اندازه زياد شده است ؟ جواب واضح است ‪ ،‬دانش!!مندان ميكويند ( زمانيكه‬
‫!تقرار حاصل مينمايد ) روي همين‬ ‫!وع در قلب اس!‬ ‫يك موضوع در زبان زياد تكرار شود آن موض!‬
‫!‬
‫دليل هركاه در مجالس و نشست هايمان با اعضاي فاميل ‪ ،‬دوستان و ساير م!!ردم ذكر و ي!!اد خداوند‬
‫( جل جالله ) زياد باشد ‪ ،‬اين ذكر و فكر الهي در قلب استقرار حاصل نم!!وده و محبت خداوند ( جل‬
‫!انواده ‪،‬‬
‫! ‪ ،‬ولي برعكس آن هركاه صحبت هاي ما با اعضاي خ!‬ ‫! در دلها جا ميكيرد‬‫جالله ) و بيامبرش‬
‫! ساير اشخاص و به ويزه بي دينان باشد‬ ‫! در مورد‬ ‫دوستان و ساير همنشينان به عوض ياد خدا وبيامبرش‬
‫! نا مسلمانان و‬ ‫‪ ،‬و هميشه براي فاميل خويش افالم ‪ ،‬كست ها ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬محافل و قصه ها و دانستانهاي‬
‫آناني را كه اعمال شان مخالف احكام دين مقدس اسالم ميباشد بيشكش نماييم‬
‫! از تشبـه در لباس ‪ ،‬تقاليد ‪ ،‬عادات ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬نام و غيره است ؟‬ ‫سوال دوم ‪ :‬آيا منظور‬
‫جواب ‪ :‬بلي تشبه تمامي ابعاد زنده كي را شامل ميشود ‪،‬‬
‫مشابهت با كافران در نامهاي شان ‪ :‬هركاه طفلي بدنيا ميايد وال!!دين اين طفل با كي محبت زي!!اد‬
‫دارند ؟ هركاه محبتش با اهلل باشد ‪ ،‬كوشش ميكند كه يكي از نامه!اي خداوند (جل جالله ) را اختي!ار‬
‫نموده و قبل از آن كلمه عبد (بنده ) را كذاشته طفلش را به آن ن!!ام ن!!امكزاري نمايد ‪ ،‬مثل عبداهلل –‬
‫عبدالرحمن – عبدالرحيم و غيره ‪.‬‬
‫و يا هم محبت اين شخص با بيامبران و يا صحابه كرام ميباشد ‪ ،‬و اين شخص به اساس محبت‬
‫! اختي!!ار‬ ‫! براي فرزندش‬ ‫! (جل جالله ) آنانرا دوست دارد ‪ ،‬نام مناسبي‬ ‫با خدا و يا هم با كسانيكه خداوند‬
‫مينمايد ‪ ،‬ولي برعكس هركاه اين شخص محبت با يك هنرمند غير مسلمان داش!!ته باشد ‪ ،‬و هرشب به‬
‫عوض اينكه در منزل با اوالد هاي خويش قصه هاي بيامبران و ص!!حابه را بي!!ان نمايد ‪ ،‬آن!!انرا به‬
‫! ‪ ،‬و برنامه هاي مبتذل و مخالف دين مقدس اس!!الم تش!!ويق نمايد ‪ ،‬محبت همين‬ ‫تماشاي افالم خارجي‬
‫!انمش و‬ ‫!ودش ‪ ،‬خ!‬ ‫! در قلب خ!‬ ‫!ند‬
‫هنرمندان فلمي كه اكثر آنان نا مسلمانان و ياهم دشمنان اسالم ميباش!‬
‫! زياد ميشود ‪ ،‬و به اساس اين محبت غير مشروع و نا جايز در هنكام ب!!دنيا آوردن يك طفل‬ ‫فرزندانش‬
‫! ‪ ،‬علت‬ ‫! مينمايند‬
‫معصوم او را در نخستين مرحله حيات با نامهاي غير اسالمي و غير ديني نا مكزاري‬
‫! داشت ‪،‬‬ ‫!امبر‬‫!حابه بي!‬‫!خص محبت با ص!‬ ‫اساسي اختيار نامهاي غير اسالمي محبت است ‪ ،‬اكر اين ش!‬
‫! اختي!!ار نمايد ‪ ،‬ولي محبت‬ ‫ميتوانست از هزاران نام مردان و زنان صحابه يك نامي را براي فرزندش‬
‫!تند‬
‫!وده ‪ ،‬و خواس!‬ ‫!اد ب!‬
‫! غير مسلمان زي!‬ ‫! و صحابه كرام با هنرمندان خارجي‬ ‫او نسبت به خدا ‪ ،‬بيامبر‬
‫! خود را با نام وي مشابهت دهند ‪ ( .‬من تشبه بقوم فهو منهم ) ‪.‬‬ ‫فرزند‬
‫مشابهت با كافران در لباس ‪:‬‬

‫‪310‬‬
‫بي تفاوتي ها در ستر وحجاب سبب هالكت ميشود‬
‫! ستر و حجاب بعضي از عادت‬ ‫! خواهران مسلمان ما در موضوع‬ ‫يكي از اشتباهات بسيار خطرناك‬
‫ها و اختالط هاي فاميلي ميباشد ‪ .‬مثال ‪ :‬بسياري از مردم در بيشروي شان بعضي از اطفالي بوده اند‬
‫!ران‬‫كه سن آنان به بلوغ نرسيده و نظر به رواج ازينكه عيور ‪ ،‬بسران عيور ‪ ،‬عيور خواهران ‪ ،‬و بس!‬
‫شان ‪ ،‬بسران ماما ‪ ،‬بسران كاكا ‪ ،‬وغيره كسانيكه رفت و آمد شان درخانه هاي شان زياد بوده ‪ ،‬يا باهم‬
‫خورد كالن شده اند و ياهم آنها نسبت به او خورد بوده اند و اكنون همه به مرحله بلوغ رس!!يده اند ‪ ،‬و‬
‫آنان ازينكه باهم عادت شده اند ‪ ،‬و هميشه باهم نشست و برخواست كرده اند ‪ ،‬با بي تف!!اوتي با آن!!ان‬
‫معامله ميكنند ‪ ،‬مثال از عيور ها و بسران آنها كه جديدا جوان شده اند س!!تر نميكنند و حتا در قس!!مت‬
‫موها ‪ ،‬دستان ‪ ،‬و ياهم در اثناي شير دادن اوالد هاي شان با بي تفاوتي عمل ميكنند ‪ ،‬و اين بي تفاوتي‬
‫! نباشد تمام احكام‬ ‫! برايشان ميشود ‪ ،‬زيرا هنكاميكه سن كسي به جواني رسد ‪ ،‬ومحرم‬ ‫سبب كناه بزركي‬
‫!‪،‬و‬ ‫شريعت اسالمي بعد ازبلوغ خود آن خواهر و يا هم بالغ شدن ساير نامحرمان بااليش فرض ميكردد‬
‫! با يكجا بزرك شدن ‪,‬‬ ‫اين خواهر مسلمان بايد در هنكام مقابل شدن با آنان بي بروا نباشد ‪ ،‬زيرا نامحرم‬
‫!واهر و‬ ‫يا هم در بيشروي انسان بزرك شدن محرم نميكردد ‪ ،‬و شايد آنان فكر كنند كه ما با هم مانند خ!‬
‫برادر بزرك شده ايم ‪ ،‬ويا هم جوانان كه در بيشروي ما بزرك ش!!ده اند ‪ ،‬مانند اوالد ما هس!!تند ‪ ،‬ويا‬
‫! وخواهر زنده كي كرده اند و اكنون كه جوان شده اند احساس‬ ‫اينكه دختران ما با آن بسران مانند برادر‬
‫!تدالالت‬ ‫!خنان و اس!‬ ‫!اهم نشست و برخواست ميكنند ‪ ،‬اينكونه س!‬ ‫! بلكه به شكل عادي ب!‬ ‫بيكانكي نميكنند‬
‫نظريات شخصي هر انسان است كه نبايد اين نظريات شخصي شكل مشروعيت ش!!رعي را به خ!!ود‬
‫! و با بزرك شدن دريكجا ‪ ،‬ويا هم جوان شدن در‬ ‫بكيرد ‪ ،‬زيرا اكر اين موضوعات مشروعيت ميداشتند‬
‫! نمودن سن خورد در مقابل ما مشروعيت ميداشت و سببي از اسباب‬ ‫مقابل جشمان اسنان بعد از سبري‬
‫محرم شدن ميبود ‪ ،‬آنرا ما در كتب شريعت اسالمي ميخوانديم ‪ ،‬ولي هيجكاهي درين مورد معافيتي از‬
‫طرف شريعت اسالم بيان نشده است ‪ ،‬و روي همين علت است كه كسالت و بي تفاوتي درجنين موارد‬
‫! اين حكم الهي را در نظر‬ ‫!ترم‬
‫!دين مح!‬ ‫! ميشود كه الزم است خواهران ‪ ،‬مادران ووال!‬ ‫سبب كناه بزركي‬
‫!ويلي و يا هم‬ ‫داشته از رواج ها و بي تفاوتي هاي خود داري نمايند ‪ .‬زيرا با زنده كي نمودن دريك ح!‬
‫! خداوند (جل‬ ‫! عصيان و نافرم!!اني‬ ‫بزرك شدن يكجا حكم شريعت تغيير نميكند و مسلمانانيكه ميخواهند‬
‫! نمايند ‪.‬‬
‫! توجه بيشتر‬‫جالله ) را نكنند درين موارد‬
‫سترو حجاب به اساس رقابت‬
‫!بر از دين رواج يافته است اينست‬ ‫! در بين بعضي از مسلمانان بي خ!‬ ‫يكي از عادات باطليكه امروز‬
‫! خوان!!ده ام‬ ‫! از ينكه فالن دوست ‪ ،‬همسايه و ياهم برادر‬ ‫كه بعضي از مردان به خانم هاي شان ميكويند‬
‫خانمش را از من ستر نكرد بناء شما هم از ايشان ستر نكنيد ‪ ،‬و هركاه كسي را ببينند كه خانمش از او‬
‫ستر ميكند فورا به خانم خود ميكويد كه از فالن مرد ستر كن زيرا خانمش ازمن ستر ميكند ‪.‬‬
‫! ‪ ،‬وبه اساس اشخاص محرم و نامحرم تث!!بيت‬ ‫اين فكر كامال مخالف احكام شريعت اسالمي ميباشد‬
‫نميكردد بلكه محرم و نامحرم را شريعت اسالمي تعيين وتثبيت نموده است و هرك!!اه كسي به اس!!اس‬

‫‪311‬‬
‫! تا ستر خود را دور نمايد در حقيقت كن!!اه ب!!زركي را‬
‫اعتبارات مختلف خانم خود را مجبور ميسازد‬
‫متحمل شده است ‪.‬‬

‫خواهرخوانده ‪ ،‬برادرخوانده و فرزندي كرفتن حرمت را ازبين نميبرد‬


‫! رواج دارند كه زن بيكانهء را خواهر ميخوانند وياهم زن!!اني‬ ‫بعضي از مردمان در عصر حاضر‬
‫! من است ‪ ،‬و به اساس اين كفته با آن‬ ‫! قرآني‬ ‫اند كه مردان بيكانه را برادر خوانده و ميكويد كه اين برادر‬
‫! خودش ‪ ،‬دخترانش و ساير اعضاي فاميل شان آزادانه نشسته بدون ستر و حجاب‬ ‫مرد بيكانه و نامحرم‬
‫حتا به بعضي سفرها نيز با اين مرد هم سفر ميشوند ‪ ،‬و هركاه برسيده شود كه شما با كي به سفر رفته‬
‫! قرآني ام ‪.‬‬ ‫! با برادر‬ ‫بوديد ميكويند‬
‫!ده‬ ‫درشريعت اسالمي برادرخوانده ‪ ،‬خواهرخوانده ‪ ،‬مادر خوانده ‪ ،‬بدرخوانده ‪ ،‬بسر خوان!‬
‫! با مرد بيكانه به اساس برادر خوان!!ده كي و يا‬ ‫! ‪ ،‬نشست و برخواست‬ ‫و غيره محرم انسان شده نميتواند‬
‫!‪.‬‬‫بدر خوانده كي قطعا حرام ميباشد‬
‫در زمان جاهليت مردم رواج داشتند كه كسي را بسر خ!!ود ميكفتند و همه اورا بن!!ام آن‬
‫! ‪ ،‬و حتا خود حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) حض!!رت زيد بن حارثه را‬ ‫شخص صدا ميكردند‬
‫بسر خود خوانده بود و همه كس اورا زيد بسر محمد ميكفتند ‪ ،‬ولي حكم قرآن عظيم الشان جنين ن!!ازل‬
‫شد ‪:‬‬
‫! مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَ!!لَ‬ ‫! اللَّائِي تُظَاهِرُونَ‬ ‫مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمْ‬
‫! وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ(‪)4‬ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ‬ ‫! بِأَفْوَاهِكُمْ‬
‫أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ‬
‫!هِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ‬ ‫! بِ!‬ ‫! وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ‬ ‫! فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ‬ ‫اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ‬
‫قُلُوبُكُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا(‪ )5‬األحزاب ‪5-4 /‬‬

‫مفهوم آيت شريف ( ربنا ال تجعلنا فتنـة للذين كفروا )‬


‫( رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ) الممتحنة ‪5/‬‬

‫نماز‬
‫! است اكر كسي بخواهد با خداوند كب‬ ‫!ان با خداوند‬
‫نماز بناي دوم اسالم است ‪ ،‬نماز مالق!!ات انس!‬
‫! ‪ ،‬ازينكه نماز سخن كفتن‬
‫! را بخواند‬
‫! با او كب بزند قرآنكريم‬
‫بزند بايد نماز بخواند و اكر بخواهد خداوند‬
‫بااهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬اكر كسي بعد از نماز قسم بخورد كه بااهلل ( جل جالله ) سخن كفتم حانث يا‬

‫‪312‬‬
‫! است ‪ ،‬وبنده با خداي خ!!ود‬ ‫! ‪ ،‬و قسمش درست است ‪ ،‬ازينكه نماز سخن كفتن باخداوند‬ ‫كنهكار نميشود‬
‫!ال‬ ‫!داود متع!‬ ‫!ويش باشد ‪ ،‬خ!‬ ‫مالقات ميكند باالي اين انسان الزم است تا متوجه به باكي بدن ولباس خ!‬
‫! با زينت باشيد ‪ ،‬صحابه كرام‬ ‫! عند كل مسجد ) يعني در هرجاييكه نماز ميخوانيد‬ ‫ميفرمايد ( خذوا زينتكم‬
‫! و ميكفتند ما به مالقاتاهلل‬
‫! و خود را زينت ميدانند وعطرميزدند‬ ‫وقتي مسجد ميرفتند لباس باك ميبوشيدند‬
‫( جل جالله ) ميروي‬
‫سوال ‪ :‬شرط اساسي نماز جيست ؟‬
‫! اساسي نماز حضور قلبي است ‪.‬‬ ‫جواب ‪ :‬شرط‬
‫! ( ال صالة إال بحضور القلب ) نم!!از درست‬ ‫بيعمبر نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد‬
‫نميشود مكر به حضور قلبي ‪ ،‬منظور از حضور قلبي اينست كه تمام هوش و فكر انسان در هنكام نماز‬
‫! ازيكي از دوستان خدا برس!!يد‬ ‫خواندن متوجه ذات خداوند نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميباشد‬
‫! من نماز ميخوانم فكر ميكنم كه اين آخرين نماز زن!!ده كي من‬ ‫شد كه شما جي قسم نماز ميخوانيد وقتي‬
‫! در نم!!از‬ ‫! را قبض نمايد ‪ ،‬وقتي‬ ‫! بيابم و يا عزرائيل روحم‬
‫است ‪ ،‬خدا ميداند كه به نماز ديكري فرصت‬
‫! جبم و خداوند متعال‬ ‫! راستم و دوزخم بطرف‬ ‫مياستم فكر ميكنم كه كعبه شريفه در بيشرويم جنت بطرف‬
‫نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باالي سرم قرار دارد به اين فكر نماز ميخوانم هركاه انس!!ان مانند‬
‫!‪،‬‬ ‫!ود‬ ‫!دا ميش!‬ ‫! در نمازش خشوع ‪ ،‬تواضع ‪ ،‬بيجاره كي ‪ ،‬عجز و ني!!از بي!‬ ‫اين دوست خدا نماز بخواند‬
‫خداوند متعال نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ( قد افلح المؤمنون الذين هم في ص!!التهم‬
‫! خود خشوع مينمايد ‪،‬‬ ‫! نجات يافت مؤمنان ‪ ،‬آن كسانيكه درنماز‬ ‫خاشعون ) به تحقيق از عذاب خداوند‬
‫!امبر باشد‬ ‫!از بي!‬‫! يعني نماز ما مشابه نم!‬ ‫شرط دوم در نماز اينست كه ما مثل بيامبر* نماز بخوانيم‬
‫! كه مرا ميبيند نماز ميخوانم‬ ‫! أصلى ) شما آنجنان نماز بخوانيد‬ ‫! ‪ ( ،‬صلوا كما رأيتموني‬ ‫بيامبر ميفرمايد‬
‫! هرح!!رف‬ ‫! حوصله ميبود‬ ‫! باصبرو‬ ‫! كه در هر قسمت نماز بسيار‬ ‫حضرت بيامبر جنان نماز ميخواند‬
‫! اهلل‬
‫! ‪ ،‬حضرت انس رضي‬ ‫! ‪ ،‬و به معناي آن كلمات وآيات نماز متوجه ميبود‬ ‫را از مخرج آن ادا مينمود‬
‫!در‬ ‫!مع اهلل لمن حمد كفتن آنق!‬ ‫!ام س!‬ ‫ميفرمايد كه رسول اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) درهنك!‬
‫!‬
‫ايستاده ميشدكه ما ميكفتيم البته اشتباه نموده است ودربين دو سجده آنقدر مينشست كه ما فكر ميكرديم‬
‫! اهلل عنه ) اينست كه بيامبر در وقت سمع اهلل‬ ‫كه اشتباه نموده است ‪ ،‬مقصد حضرت انس ( رضي‬
‫! زياد توقف ميكرد ‪ ،‬حضرت ابن جبير كه يك تابعي بزرك است‬ ‫لمن حمده كفتن و دربين دوسجده بسيار‬
‫ميفرمايد ‪ :‬كه من از حضرت انس ( رضي اهلل عنه ) شنيدم كه ميكفت كه من بعداز حضرت رس!!ول‬
‫اهلل نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) بشت هيجكسي نماز نخواندم كه نمازش مشابه رسول اهلل نبي‬
‫كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) باشد نسبت به نماز اين جوان ( عمر بن عبدالعزيز ) حضرت ابن جبير‬
‫!ور‬ ‫!ود ‪ ،‬منظ!‬ ‫ميفرمايد كه تسبيحات ركوع و سجده و آنرا اندازه نموديم كه به اندازه ده ده بار تسبيح ب!‬
‫!رت عمر بن‬ ‫!لم ) اينست كه حض!‬ ‫حضرت ابن جبير و حضرت انس نبي كريم ( صلي اهلل عليه وس!‬
‫!بحان ربي‬ ‫!ار س!‬ ‫!دازه ده ب!‬
‫! به ان!‬‫! وعلتش همين بود كه در ركوع‬ ‫عبدالعزيز مثل بيامبر* نماز ميخواند‬
‫!‪.‬‬‫العظيم و در سجده به اندازه ده بار سبحان ربي االعلى توقف مينمود‬
‫ازين احاديث معلوم ميشود كه نماز بيغمبر* بسيار با خشوع و تواضع آهسته آهسته و در هر بخش‬
‫!ات‬ ‫نماز با فكر آرامي بود و كسيكه در نماز عجله كند مانند نول زدن مرغان در سجده تيزي نمايد كلم!‬
‫!ازش‬ ‫!وع و تواضع نكند ‪ ،‬نم!‬ ‫! را از مخارج آن ادا ننمايد ‪ ،‬و در نماز خش!‬ ‫را درست ادا نكند ‪ ،‬حروف‬
‫!‬
‫!خص داخل مسجدشد‬ ‫!وهريرة ( رضي اهلل عنه ) ميفرمايد ‪ ،‬كه يك ش!‬ ‫!رت اب!‬ ‫درست نميشود ‪ ،‬حض!‬
‫! نم!وده‬ ‫بيامبر* در يك كوشه مسمجد نشسته بود ‪ ،‬آن شخص نماز خواند و به نزد بيامبر* آمد وس!الم‬
‫!از‬ ‫! نخوانده اي آن شخص رفت دوباره نم!‬ ‫بيامبر* كفت ‪ :‬وعليك السالم ‪ ،‬برو نماز بخوان زيرا تونماز‬
‫خواند به نزد بيامبر* آمد وسالم نمود ‪ ،‬حضرت بيامبر* كفت ‪ :‬وعليك السالم برو نماز بخوان تونماز‬

‫‪313‬‬
‫نخوانده اي در مرتبه سوم و يا بعد از آن بيامبر* براي من كفت ‪ :‬وقتيكه براي نماز برخيزي وضو را‬
‫!اد‬
‫!رآن ي!‬ ‫! قبله ايستاد ه اهلل اكبر بكو ‪ ،‬بعد از آن هر جيزي از ق!‬
‫به شكل درست انجام ده ‪ ،‬بعد به طرف‬
‫داري بخوان‪ ،‬بعد از آن ركوع بكن تا اينكه در ركوع خوب اطمينان حاصل نمايي ‪ ،‬بعد از آن سرت را‬
‫بلند نماي تا اينكه خوب راست ايستاده شوي بعد از آن سجده نماي تا اينكه خوب با اطمينان سجده نمايي‬
‫! بعد از آن سجده نما ‪ ،‬تا اينكه خوب سجده نم!!ايي ‪،‬‬ ‫بعد از آن سرت را بلند نماي تا با اطمينان بنشيني‬
‫! است كه بعد از آن ايس!!تاده‬ ‫بعد از آن بر خيز وبنشين تا اينكه مطمئن نشسته باشي و در روايت ديكري‬
‫شو تا اينكه خوب راست ايستاده شوي و به همين شكل تمام نمازت را تمام نما ‪.‬‬
‫! به آن صحابي مبارك كه نماز خوانده بود ‪ ،‬كفت ‪ :‬برو دو باره نماز بخوان ؟‬ ‫سؤال ‪ :‬جرا بيامبر‬
‫!ان و‬ ‫!از با اطمين!‬
‫جواب ‪ :‬آن شخص به عجله نماز خواند و دروقت وسجده و ساير بخش هاي نم!‬
‫آرامش نماز نخوانده بود ‪ ،‬ازاين سبب بيامبر جنان نماز نادرست بنداشت ‪ .‬به او امر نمود تا دوباره به‬
‫! ‪ ،‬زيرا نماز با شتاب وعجله درست نيست ‪.‬‬ ‫شكل درست نماز بخواند‬

‫نكاح‬
‫نكاح سنت بيامبر* ميباشد و هركاه انسان تواناني جسمي و مالي داشته باشد نكاح بااليش‬
‫! مالي نداشته باشد در مورد آن رسول اهلل‬ ‫! جسمي داشته باشد و توانايي‬‫واجب ميباشد هركاه كسي توانايي‬
‫! كه ازدواج نمايد‬
‫نبي كريم ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد ‪ :‬أي جوانان هركاه كسي از ش!!ما بتواند‬
‫!ده است ‪ ،‬و اكر كسي‬ ‫!ان نكهدارن!‬ ‫!رمكاه انس!‬‫بس بايد ازدواج كند زيرا ازدواج كردن براي جشم و ش!‬
‫!يله‬‫!راي او وس!‬ ‫!را روزه ب!‬ ‫ازدواج كرده نميتاواند يا توانايي آنرا نداشته باشد بس بايد روزه بكيرد زي!‬
‫! داشته باشد كه ازدواج‬ ‫! اينست كه هركاه جوان مسلمان توانايي‬ ‫! از حديث شريف‬ ‫محافظت است ‪ ،‬منظور‬
‫! مردم ميباشد‬‫! اين امر بيامبر* حتما بايد ازدواج نمايد ‪ ،‬زيرا از دواج مانع جشم برناموسهاي‬ ‫كند مطابق‬
‫!ته باشد‬
‫‪ ،‬و همجنان انسان را از زنا و اعمال نا جايز وقايه مينمايد ‪ ،‬و هركاه كسي توانايي جسمي داش!‬
‫! مالي ازدواج را نداشته بس او بايد براي وقايه جشم و جسمش از كناه روزه هاي‬ ‫! مصارف‬ ‫ولي توانايي‬
‫!دن‬ ‫! از دي!‬
‫!رس خداوند‬ ‫!ود را از ت!‬‫!مان خ!‬ ‫! روزه جش!‬ ‫! روزهاي‬ ‫نفلي بكيرد ‪ ،‬زيرا انسان روزه داردر‬
‫!ود را از‬‫!مان خ!‬ ‫! جش!‬ ‫!يرد‬‫!ويش روزه ميك!‬ ‫! زيرا انسان مسلمان با تمام بدن خ!‬ ‫نامحرمان حفظ مينمايد‬
‫! خود را از شنيدن لهو وسخنان بيجا و حرام حفظ ميكند و بزبان خ!!ود‬ ‫! و كوشهاي‬ ‫نامحرمان نكهميدارد‬
‫! از آنجه توجه اش را به ح!!رام جلب ميكند وقايه‬ ‫! بناء اين جوان در هنكام روز‬ ‫! را نميكويد‬‫سخنان ناروا‬
‫ميشود ‪ ،‬وازينكه روزه در نفس انسان تاثير ميكند مانع ارتكاب جريمه ميشود ‪.‬‬

‫‪314‬‬
‫!‬
‫اختيارهمسر ونامزد‬
‫!‬
‫! ازدواج نمايند ‪ ،‬در جستجوي دختران زيبا و يا فاميلهاي بولدار‬ ‫! مردم وقتي ميخواهند‬ ‫بسياري‬
‫!اطر‬ ‫! ‪ ،‬بخ!‬‫!ار علت ازدواج مينمايد‬ ‫! ‪ ،‬بيامبر* ميفرمايد ‪ :‬كه مردم زنان را بخاطر جه!‬ ‫و نامدار ميباشد‬
‫!وان‬‫!واي ج!‬ ‫!انتش ‪ ،‬بس ت!‬ ‫! بخاطر دي!‬
‫! اش و جهارم‬ ‫! بخاطر زيبايي‬ ‫مالش ‪ ،‬بخاطر نسبش ‪ ،‬سوم بخاطر‬
‫! را‬‫! و رض!ايت ش!وهر‬ ‫مسلمان ديانت را در نظر داشته باش ‪ ،‬زيرا به اين كفته بيامبر* روابط فاميلي‬
‫زنان دين دار خوب مراعات كرده ميتوانند ‪ ،‬زيرا بسياري اوقات ديده شده است كه زنان زيبا بخ!!اطر‬
‫اخالق بد شان طالق شده اند ‪ ،‬وزنان بانسب به سبب افتخارات خويش در نظر شوهران تحقير شده اند‬
‫و كاهي هم مال سبب اخالف بين خانم و شوهر شده است ولي هميشه دين داري سبب شده كه اعضاي‬
‫! از او راضي باشد زيرا زن مسلمان و با‬ ‫فاميل اورا دوست بدارند ‪ ،‬وهمه اورا احترام نمايد و شوهرش‬
‫! ‪ ،‬از استخدام الفاظ زشت اجتن!!اب ميكند ‪ ،‬ودرهنكاميكه اعض!!اي فاميل‬ ‫ديانت احترام بزركان مينمايد‬
‫شوهرش به اوظلم كند بخاطر رضايتاهلل ( جل جالله ) صبر ميكند ‪ ،‬خداوند متعال ميفرمايد ( واستعينوا‬
‫بالصبر والصالة ) در مصيبت ها با صبر ونم!!از كمك بخواهيد ‪ ،‬زن به!!ترين نعمتاهلل ( جل جالله )‬
‫!لم )‬‫!لي اهلل عليه وس!‬‫!ريم ( ص!‬ ‫! ‪ :‬كه رسول اكرم نبي ك!‬ ‫است ‪ ،‬حضرت عبداهلل بن عمر& ميفرمايد‬
‫!اترين نعمتاهلل ( جل جالله ) زن‬ ‫ميكفت ‪ :‬دنيا همه نعمت هاي كرانبهاياهلل ( جل جالله ) است ‪ ،‬كرانبه!‬
‫! اهلل عنه ) ميفرمايد كه نبي كريم نبي كريم ( صلي اهلل عليه‬ ‫صالحه ميباشد ‪ ،‬حضرت امامه ( رضي‬
‫!رده است مكر‬ ‫وسلم ) فرمود انسان مؤمن بعد از تقوى و برهيزكاري از هيج جيزديكراستفاده زياد نك!‬
‫! زيرا اكر خانم نيكوك!!ارش را امر نمايد ط!!اعتش ميكند و اكر بط!!رفش نظر كند‬ ‫! نيكوكار‬
‫از ازخانم‬
‫!‬
‫!ردد‬ ‫!رائت ميدهد ‪ ،‬واكر از خانه اش دورك!‬ ‫! او را ب!‬
‫! ‪ ،‬و اكر در باره اش قسم ميخورد‬ ‫خوشحال ميشود‬
‫خانمش درنفس خود او مال شوهرش امانت كار ميباشد ‪.‬‬

‫نعمت در ديدكاه ها ي مختلف‬


‫! من با شخص غربي مالقات داشتم او برايم در قسمت نعمت برسيد‬‫مسلماني ميكويد‬
‫برايش كفتم كه‬

‫نعمتهای الهی‬
‫!ه) ميباشد ‪ ،‬اهلل ( جل‬
‫!ال (جل جالل!‬‫! متع!‬
‫سرچشمه تمام آداب و اخالق مراعات ادب با ذات خداوند‬
‫!‪،‬‬‫!تان ميباشد‬‫! مادرو پدر و ساير دوس!‬‫جاللـه ) ذات مقدس است خالق همه بشريت است ‪ ،‬مهربانتراز‬
‫!دام قيمت و‬ ‫!دون ك!‬ ‫!ارا ب!‬
‫!دن م!‬‫! ‪ ،‬تمامي ضروريات ب!‬ ‫او تعالى هريك ما را با زيبايي خاصي آفريد‬
‫مصارف پولي تكميل نمود ‪ ،‬هرگاه به بدن خود متوجه شويم ميبينيم كه هر عضو بدن ما ارزش بسيار‬
‫! خويش را از‬ ‫زيادي دارد ‪ ،‬و هرگاه كدام ما به سبب کدام اكسيدنت و يا واقعه ديگري يك عضو وجود‬
‫! مطالبه‬
‫دست دهد ‪ ،‬داكتران براي فعال ساختن آن عضو بدن انسان از نزد م!!ريض ه!!زاران دوالر‬
‫مينمايند ‪ ،‬بياييد تصور نماييم كه هرگاه جشمان ما در اثر يك حادثه ترافيكي ازبين رود و ما از دي!!دن‬
‫! روشن باالي ما شب تاريك كردد ‪ ،‬هركاه به نزد طبي!!بي‬ ‫! و روز‬
‫! ها جهان محروم كرديم‬ ‫همهء زيبايي‬
‫! تم!!ام‬ ‫! كه شما به خريداري يك جشم ضرورت داريد كه شايد جند هزار دوالر‬ ‫رويم او براي ما بكويد‬

‫‪315‬‬
‫! كردد كه يك جشم خود را به شما هديه دهد ‪ ،‬هركاه به نزد‬ ‫شود و يا هم كدام يك از دوستان تان حاضر‬
‫!ذر‬‫! ‪ ،‬همه ابا ورزند و ازهديه دادن جشم خويش برايمان ع!‬ ‫! صميمي خويش رويم‬ ‫هزاران دوست بسيار‬
‫!راي‬ ‫بيش نمايند ‪ ،‬و يك تن از دوستان ما آماده شود و با بسيار ايثار و ازخود كذري يك جشم خود را ب!‬
‫ما هديه دهد ‪ ،‬وما به كمك آن دوست مهربان دوباره ( البته با تحمل مصارف زياد عمليات ) دو باره‬
‫! آن به بيش‬‫! زنده كي خويش را بشكل نورم!!ال‬ ‫! كرديم ‪ ،‬و بتوانيم‬
‫! هايش قادر‬
‫به ديدن اين جهان وزيبايي‬
‫بريم موقف ما در مقابل آن دوستيكه جنين ايثار نموده است جي خواهد بود ‪ ،‬آيا در تمام عمر مرهون‬
‫!ام آن امر‬‫احسانش نخواهيم بود ‪ ،‬وهركاه آن دوست از ما بخواهد كه برايش خدمتي نماييم ‪ ،‬آيا در انج!‬
‫تكاسل خواهيم نمود ‪ ،‬وياهم كدام وقت در مقابلش بي ادبي خواهيم نمود ؟ هركز ‪ .‬به همين سان ممكن‬
‫!كل‬‫!دن ما را به ش!‬ ‫است ساير اعضاي بدن خويش را تصور نماييم و ببينم كه خالق جهان هر عضو ب!‬
‫!اني‬‫!وي انس!‬ ‫رايكان با تمامي زيبايي ها خلق نموده است ‪ ،‬مارا محتاج كسي نكذاشته تا دست طلب بس!‬
‫! كه آنرا‬
‫دراز نماييم ‪ ،‬وهركاه هر عضو بدن به قيمت هاي كزاف فروخته ميشد ‪ ،‬جند تن ما ميتوانستيم‬
‫! خويش را تكميل نماييم ؟ شايان اين مرحمت الهي است كه ما شكر او را بجا‬ ‫! نموده و وجود‬‫خريداري‬
‫آوريم و آداب را با خداوند عالميان مراعات نماييم‬

‫فرهنك اسالمي‬

‫فرهنك اسالمي و فرهنك هاي ديكران‬


‫! بوده و انسانها هميشه ت!!ابع‬‫! ها در حيات بشر بسيار قوي‬ ‫تاثير فرهنك ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬عنعنات ‪ ،‬ورواج‬
‫! آفتاب دين مقدس اسالم در شبه جزيره ع!!ربي‬ ‫اين امور ميباشند ‪ ،‬ولي بايد در نظر داشت كه زماني‬
‫!‪،‬‬‫!الم اعالن نمودند‬‫در خشيد و مردم در مكه مكرمه و مدينه منوره كرايش خويش را به دين مقدس اس!‬
‫!اي‬‫! كه اين تقاليد آنان نهاد ه!‬
‫در آنزمان در ميان آنها داراي فرهنك ها ‪ ،‬تقاليد و عنعنات زيادي بودند‬
‫! همه عادات و تقاليد خويش را در‬ ‫فرهنكي قديمي بسيار عريقي در بين آنان داشت و لي مسلمانان آنروز‬
‫! ولي‬‫مقابل آ يينه قرآن قرار دادند و هر آنجه با اسالم مطابقت داشت آنرا بذيرفته و به آن عمل ميكردند‬
‫!رك‬ ‫!الم داشت ت!‬ ‫عادات ‪ ،‬عنعنات و امور فرهنكي و كلتوري خويش را كه مخالفت با دين مقدس اس!‬
‫! ارشادات الهي عمل نمايند ‪ ،‬زيرا دين مقدس اس!!الم‬ ‫! مسلمانان حقيقي شده و مطابق‬ ‫نمودند ‪ ،‬تا بتوانند‬
‫! انس!!ان هم در ك!!رفتن‬ ‫دين جامع و كامل بوده كه تمامي ابعاد حيات بشري را در بر داشته ‪ ،‬و بهبود‬
‫! تغي!!ير ميكند كه دين مانند يك كتله متكامل‬ ‫! كل ميباشد ‪ ،‬زيرا حيات بشر زم!!اني‬ ‫احكام الهي بصورت‬
‫!يكان ) اي‬‫!وات الش!‬ ‫!وا خط!‬ ‫تطبيق و عملي كردد ( يا أيها الذين آمنوا ا دخلو في السلم كافة و ال تتبع!‬
‫! نكنيد ‪.‬‬
‫! و از كامهاي شيطان بيروي‬ ‫مؤمنان شما به دين مقدس ا سالم بصورت كامل داخل شويد‬
‫! نمود و مردم كرايش خويش را به دين‬ ‫اما زماني دين مقدس اسالم در ساير بالد عالم انتشار‬
‫!ات‬‫! سر تسليم نهادند ‪ ،‬شايد با تأثير بذيري از تقاليد و عنعن!‬
‫مقدس اسالم اعالم داشتند و به عقيده توحيد‬
‫! از عادات و تقاليد خويش را‬ ‫خويش و يا هم با عدم درك اسالم بصورت متكامل و يكبارجه آن بسياري‬

‫‪316‬‬
‫! خواستد اين عادات و تقاليد را حفظ نموده‬ ‫! و غير اسالمي بوده فراموش نكردند‬ ‫! هاي قديم‬
‫كه زاده فرهنك‬
‫و به بهانه هاي مختلف از آنها دفاع نموده و يا هم در هنكام تصادم اين تقاليد با احكام دين مقدس اسالم‬
‫‪ ،‬عالقمندي شان به تقاليد و عنعنات بيشتر بوده كه اين امر مخالف سيرت بيامبر * وصحابه كرام و‬
‫! تا مردم از ام!!ور‬‫! ‪ .‬بكونه مثال دين مقدس اسالم ميخواهد‬ ‫در دين مقدس اسالم نيز قابل قبول نميباشد‬
‫! اين ملحوظ دين مقدس اسالم حالل را‬ ‫حرام اجتناب نموده و اكثريت توجه شان به حالل باشد ـ روي‬
‫!تياب‬ ‫! دس!‬‫!تر‬‫ساده و آسان ساخته و راه رسيدن به حرام را سخت نموده تا انسان مسلمان به حالل بيش!‬
‫! دختر ج!!وان ميداشت‬ ‫! يك صحابي‬ ‫! كه زماني‬‫باشد ‪ ،‬ما در احاديث بيامبر صلي اهلل عليه وسلم ميخوانيم‬
‫براي بيامبر* عرض مينمود كه دختري دارم و ميخواهم آنرا به كدام مؤمن به نكاح ش!!رعي ب!!دهم ‪،‬‬
‫!‬
‫بيامبر يكتن از صحابه را كه هنوز ازدواج نكرده بود ميخواند و برايش ازدواج با آن دختر را بيشنهاد‬
‫ميكند ولي آن صحابي از فقر و بيجاركي خويش خبر ميدهد وبيامبر صلي اهلل عليه وسلم در مقابل مهر‬
‫!ورت‬ ‫حفظ جند سورهء از قرآن آن دختر را به نكاح آن صحابي فقير و نادار در مي آورد ‪ ،‬و بدين ص!‬
‫آن شخص فقير ميتواند كه زنده خويش را با ازدواج حالل و آسان بيكيري نمايد ‪ ،‬ولي برعكس آن ساده‬
‫! ميبينيم كه به‬
‫! به ساده كي ازدواج امروز‬ ‫كي در نكاح و دوري از مصارف زياد كه هرجواني ميتوانست‬
‫سبب عادات ‪ ،‬رواج ها ‪ ،‬و عنعنات غير مشروع ازدواج حال ل بسيار سخت و بر مصرف شده و بر‬
‫عكس آن تصاوير برهنه ‪ ،‬فلم هاي مبتذل ‪ ،‬كه جوانان را به سوي حرام ميكشاند بي نهايت زياد ش!!ده‬
‫! ازدواج نمايد ‪ ،‬هزاران مشكلي را بايد‬ ‫! حالل و مشروع‬ ‫است ‪ ،‬زمان يك جوان مسلمان بخواهد بصورت‬
‫! طويانه بدهد ‪ ،‬براي اقارب خويش و اق!!ارب‬ ‫! ميشود كه هزاران هزار افغاني‬ ‫تحمل نمايد ‪ ،‬او مجبور‬
‫! هنكفت را تهيه نمايد ‪ ،‬آن ج!!وان كه ش!!ايد‬ ‫عروس غذا هاي متنوع ‪ ،‬لباس هاي مختلف ‪ ،‬با مصارف‬
‫!‬
‫!رف‬ ‫!ود را مص!‬ ‫!اله خ!‬
‫! است كه معاش ده س!‬ ‫ماهانه بنج يا شش هزار افغاني عايد داشته باشد ‪ ،‬مجبور‬
‫! با قرض داراي خويش‬ ‫! خوري و عيدي و نوروزي نمايد ‪ ،‬وباآلخره ساليان درازي‬ ‫عروسي و شيريني‬
‫! و در حاليكه آن جوان و فاميل در‬ ‫دست و كريبان باشد ‪ ،‬و مردم اين حالت آن جوان را تماشا مينمايند‬
‫! اقارب شان با بوشيدن لباس ه!!اي‬ ‫! خوري از قرض و وام سخت رنج ميبرند‬ ‫هنكام عروسي و شيريني‬
‫! اسالمي مخالفت داشته‬ ‫قشنك ‪ ،‬و انتخاب آواز هاو رقص ها لذت ميبرند ‪ ،‬اين نوع فرهنك ها با فرهنك‬
‫و هيجكاه اسالم براي اقارب عروس اجازه نميدهد كه با خواهشات كزاف و كمر شكن سبب رنج فاميل‬
‫!‬
‫داماد شوند ‪ ،‬و اين ظلم را روا دارند كه يا داماد برايشان مصارف هوتل ‪ ،‬طويانه ‪ ،‬و غيره را ببردازد‬
‫! اسالم نيست‬ ‫! و خوردن طويانه جزء فرهنك‬ ‫و ياهم از دادن دختر شان معذرت بخواهند ‪ .‬دختر فروشي‬
‫!دون در‬ ‫!ازند ‪ ،‬و ب!‬
‫‪ ،‬اسالم براي فاميل عروس حق نميدهد كه خون داماد را بمكند او را قرض دار س!‬
‫! از‬‫! كه به تمامي خواهشات آن!!ان لبيك كويد ‪ .‬اين دوري‬ ‫! وي او را مجبور سازند‬ ‫نظر داشت توانايي‬
‫! ‪ ،‬و نا كزير‬‫!ند‬
‫فرهنك اسالمي سبب شده تا هزاران جوان بدون ازدواج به سن سي و جهل سالكي برس!‬
‫! كه كناه همه به دوش كساني است كه به عوض مراعات احكام اسالمي از‬ ‫مرتكب جرايم اخالقي كردند‬
‫كلتور و عنعنات خويش بيروي ميكنند ‪.‬‬
‫!ير‬‫هركاه در مراسم خاك سباري جنازه ء يكي از اقارب خويش توجه نماييم ميبينم كه عادات غ!‬
‫! مسلط‬‫اسالمي درين مراسم‬
‫! ما به عوض اينكه در غم و ان!!دوه آن دوست از‬ ‫بوده و زماني كسي از دوستان ما فوت مينمايد‬
‫! مجبور شده تا براي صرف غذاي عزما‬ ‫دست رفته توحجه نماييم ‪ ،‬بر عكس آن ميبينم كه اقارب متوفى‬
‫! قرض ش!!ده و‬ ‫! در جستجوي‬ ‫دهنده كان حركت نموده و هركاه در خانه خويش بولي نداشته باشد ‪ ،‬فورا‬
‫! الي سه صد نفريكه در جنازه‬ ‫! است در جاشت آنروز براي دوصد‬ ‫غم او دو جند ميشود زيرا او مجبور‬
‫! خواهد كرفت ‪ ،‬آنانيكه اين غ!!ذا را‬ ‫اشتراك نموده اند غذاتهيه نمايد در غير آن مورد مسخره همه قرار‬
‫! آيا خوردن غذا در خانه شخص غم دي!!ده رواست ‪ ،‬آيا دين‬ ‫! به كدام مشروعيت آنرا ميخورند‬ ‫ميخورند‬

‫‪317‬‬
‫مقدس اسالم براي اين مردم اجازه ميدهد كه غم دوس!!تان را دو جند نمايند ‪ ،‬نه اين مخ!!الف دين ولي‬
‫! ع!!ادات و رواج خ!!ويش‬ ‫مطابق عادات و تقاليد است ‪ ،‬كه مردم بخش ديني آنرا زير با نموده مطابق‬
‫! يك!!روز اين‬ ‫! ختم ميشد و اقارب متوفى صرفا‬ ‫! دفن متوفى‬
‫حركت ميكنند ‪ ،،‬أيكاش اين ماتم تنها در روز‬
‫! جهل‬‫رنج را متحمل ميشدند و لي بر عكس اين مراسم در روز دوم و سوم ‪ ،‬شب ه!!اي جمعه و روز‬
‫! مجبورند تا بول زيادي به هرشكلي كه ميشود حاصل نمايند و براي عزا‬ ‫نيز دوام داشته و اقارب متوفى‬
‫دهنده كان غذا هاي متنوع تهيه نمايند در غير آن در هر مجلسي مورد طعن آنها قرار كرفته و مجبور‬
‫خواهند شد كه اين شرمنده كي و مالمتي را به دوش كشند ‪.‬‬
‫! كه آيا مجبور ساختن مردم ‪ ،‬خوردن غذا ي شان ‪ ،‬و قرض دار ساختن اقارب‬ ‫اكنون سوال ميشود‬
‫متوفه مطابق شريعت و دين مقدس اسالم است ؟ بصراحت ميتوان كفت كه دين مقدس اسالم مخ!!الف‬
‫!نين‬
‫!لمانان را از ج!‬‫!ادات را تاييد نميكند بلكه مس!‬
‫! بر ديكران ميباشد ‪ ،‬ونه تنها جنين ع!‬ ‫ظلم و تجاوز‬
‫! مسلمان ميداند ‪ ،‬و‬
‫مظالم جدا نهي مينمايد ‪ .‬بلكه اسالم همكاري و كمك در مراسم غم را وظيفه هرفرد‬
‫!اييم الزم است تا‬‫!ات نم!‬
‫! كه در مراسم تدفين ‪ ،‬عزا داري و غيره احكام اسالم را مراع!‬ ‫هركاه بخواهيم‬
‫اقارب متوفى را بكزاريم كه متوجه رنج و غم خويش باشند و ما براي مراسم تدفين و عزا داري آن!!ان‬
‫همكا ري نماييم ‪ ،‬هركسي از منزل خويش غذايي براي آنان حاضر نمايد ‪ ،‬و يك قطرهء آب آنها را نيز‬
‫ننوشيم ‪.‬‬
‫! عروسي ازدواج‬ ‫درمراسم‬
‫اصال دين مقدس اسالم‬

‫تاريخ ‪2005 -4-5‬‬

‫‪318‬‬
‫منفي كرايي علت اساسي عقب ماني مردم‬
‫! استفاده از وسايل بيشرفته و توليدات كن!!وني‬ ‫يكي از مشكل عقب ماني مردم ما در عصر امروزي‬
‫! ‪ ،‬كه اين استفاده منفي هم براي زن!!ده كي شخصي فاميل ها و هم ب!!راي‬ ‫جهان بكونه منفي آن ميباشد‬
‫كشور ايجاد بد بختي مينمايد ‪.‬‬
‫! اخ!!تراع كردي!!ده كه‬ ‫! تقريبا يك قرن اخير وسايل تكنولوزي زيادي‬ ‫بكونه مثال در عصر امروزي‬
‫اكثريت اين وسايل با قيمت هاي كزاف به كشور ما انتقال شده است ‪ ،‬اين وسايل بيشرفته كه همه داراي‬
‫! ‪ ،‬و مردم جهان كوشش مينمايند تا حد اكثر از بخش مثبت آن استفاده نمايند ‪،‬‬ ‫جهات مثبت ومنفي ميباشد‬
‫! تعليم و تربيه ‪ ،‬علم ودانش ‪ ،‬بهبود زنده كي خ!!انواده كي‬ ‫و با استفاده مثبت وسايل در زمينه بيشرفت‬
‫! وتلويزيون هاي خويش براي ت!!دريس ‪ ،‬تعليم ‪،‬‬ ‫! ‪ ،‬مثال ‪ :‬از راديو‬
‫! كشور خويش استفاده مينمايند‬ ‫وترقي‬
‫!ان‬‫!ورهاي جه!‬ ‫!اي كش!‬ ‫! از تلويزيون ه!‬ ‫! ‪ ،‬اكنون در بسياري‬ ‫تربيه ‪ ،‬و غيره امور مثبت استفاده ميشود‬
‫!‪،‬‬‫! سياسي‬ ‫! ‪ ،‬تعليم سواد ‪ ،‬مناقشات‬‫مشاهده ميكنيم كه برنامه هاي خاصي براي تعليم دين ‪ ،‬تعليم كمبيوتر‬
‫! نشر ميشود ‪،‬‬ ‫وفلم هاي تربيتي كه جوانان ‪ ،‬نوجوانان و اطفال را به مسووليت هاي شان متوجه ميسازد‬
‫! بدران ‪ ،‬مادران ‪ ،‬حفظ صحت فاميل ‪ ،‬وقايه از امراض‬ ‫همجنان برنامه هاي ويزه خانواده ‪ ،‬مسووليت‬
‫! ب!!روز‬ ‫! جوانان روز‬ ‫وجود دارد كه با مشاهده هر برنامه وضعيت اخالقي ‪ ،‬صحي ‪ ،‬تعليمي و فرهنكي‬
‫! براي رسيدن به يك هدف مفيد استفاده ميشود ‪ .‬س!!ينما‬ ‫! و داستاني‬‫زياد شده و حتا از فلم هاي كارتوني‬
‫! ‪ ،‬ولي برعكس در‬ ‫! نيز براي اهداف تعليمي و تربيتي استفاده ميكردد‬ ‫! خوب ميباشد‬ ‫كه يك وسيله تربيوي‬
‫كشور ما غالبا اين امور مثبت مد نظر نبوده بلكه سينما هاي شهر هميشه افالم مبتذل و غير اخالقي را‬
‫!‬
‫!ان‬‫!ان و نوجوان!‬ ‫!ورد اخالق و تعليم و تربيه جوان!‬ ‫! بول يابي به نمايش ميكزارند و در م!‬ ‫صرفا بخاطر‬
‫! همين علت است كه اين سينما ها وقت مخصوصي نداشته بلكه در تمامي‬ ‫هيحكاهي فكر نميكنند ‪ .‬روي‬
‫روز نشرات دارند و با تقديم فلم هاي مبتذل شاكردان مكتب را وادار به ف!!رار از مكتب نم!!وده و راه‬
‫!‪.‬‬‫! ‪ ،‬زنا ‪ ،‬شرابخواري ‪ ،‬قتل ‪ ،‬تجاوز برديكران را از همين فلم هاي سينما ها ياد ميكيرند‬ ‫هاي دزدي‬
‫!‬
‫! را به معناي بي بند وباري ميشناسند ‪ ،‬و فكر ميكنند كه دموكراسي‬ ‫اكثريت مردم ما دموكراسي‬
‫! هر جرمي را به آزادي انجام دهد ‪.‬‬ ‫يعني بيرون رفت از دايره اخالق و انسانيت بوده و انسان ميتواند‬
‫! بطور بيست و جهار ساعته تشرات‬ ‫! تلويزون هاي آزاد و شخصي ميتوانند‬ ‫اكنون كه در كشور‬
‫! ‪ ،‬آنها ص!!رفا‬ ‫! به تعليم وتربيه اطفال ‪ ،‬و جوانان ندارند‬
‫! اين تلويزيون ها هيج توجهي‬ ‫دارند ‪ ،‬مسوولين‬
‫! را بدون در نظر داشت ‪ ،‬دين ‪ ،‬كلتور ‪ ،‬فرهنك ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬تربيه ‪ ،‬آداب و‬ ‫برنامه ها و فلم هاي خارجي‬
‫وويزه كي هاي مردم ما نشر ميكنند ‪ ،‬و اين نشرات بي بند وبار بعضي از تلويزيون ها و نشرات بيست‬
‫! كه‬‫! را دارند ‪ ،‬س!بب ميش!ود‬ ‫!وني‬
‫! ها كه غالبا شكل شنيده ني برنامه هاي تلويزي!‬ ‫و جهار ساعته راديو‬
‫!‪.‬‬‫روزانه كميت جنايت و جرم در كشور زياد كردد ‪ ،‬و جوانان ما همه روزه هنوز هم بد اخالق كردند‬
‫! تعليم و تربيه ‪ ،‬و ترقي‬ ‫! كه يك وسيله بيشرفته بوده و از آن ميتوان براي بيشرفت‬ ‫كمبيوتر‬
‫! هاي دلخ!!راش موبايل ها‬ ‫كشور استفاده نمود ‪ ،‬اكنون در بسياري از دكانها صرفا براي ثبت موسيقي‬

‫‪319‬‬
‫! شهري جاب نم!!اييم مجب!!وريم كه صد ها‬ ‫! يك مقاله را در كمبوترهاي‬ ‫استفاده ميشود ‪ ،‬هركاه بخواهيم‬
‫! دارد كه از آن اس!!تفاده مثبت‬‫! ها در دست اشخاصي قرار‬ ‫افغاني را صرف نماييم ‪ ،‬زيرا اغلب كمبوتر‬
‫!تان‬
‫! دانشمندان و قلم بدس!‬‫! ‪ ،‬وساير‬‫! و مامورين كشور‬‫نمي كنند ‪ ،‬ولي معلمين مكاتب ‪ ،‬استادان بوهنتونها‬
‫! مثبت آن استفاده نمايند ‪.‬‬
‫! در منازل خويش كمبيوترداشته باشند ‪ ,‬آنرا بصورت‬ ‫نميتوانند‬
‫! ما رواج يافته و بعضي از مراكز آن در شهر تأسيس كرديده ‪ ،‬ولي‬ ‫انترنت كه جديدا در كشور‬
‫متأسفانه كه منفي كرايي مردم ما آنرا نيز از اهميت اصلي اش دور نكهداشته است ‪ ،‬درين مراكز ديده‬
‫!اي منفي آن‬‫!ترنت ‪ ،‬از برنامه ه!‬ ‫ميشود كه غالبا جوانان به عوض استفاده از منابع معلوماتي مثبت ان!‬
‫!يز از‬
‫استفاده ميكنند كه در ينصورت نه تنها بول خويش را بيجا مصرف نموده اند بلكه اين وسيله را ن!‬
‫جمله وسايل منفي و مضر براي جامعه ساخته اند ‪.‬‬
‫موبايل ‪ :‬موبايل يك وسيله ضروري براي انسان است كه‬

‫!ان ما از تعليم و تربيه مثبت‬


‫!ال و جوان!‬
‫! نمايد ‪ ،‬و اطف!‬
‫! وترقي‬
‫! ما بيشرفت‬
‫! كه كشور‬
‫هركاه بخواهيم‬
‫! كه‬
‫! الزم است كه مسئولين در زمينه توجه شانرا مبذول دارند ‪ .‬اكنون سوال ميش!!ود‬ ‫برخوردار شوند‬
‫مسئولين كي ها اند ؟‬
‫در باسخ اين سوال بايد كفت كه ما سه قسم حكومت داريم كه حكام اين سه حكومت مسئولين حقيقي‬
‫ميباشند ‪:‬‬
‫! آن جسم خود انس!!ان ‪ ،‬و‬‫حكومت كوجك ( شخصيت انسان )‪ :‬حكومت كوجك كه اراضي‬ ‫‪-10‬‬
‫! است ‪ ،‬عقل انسان به مثابه رئيس جمهور و ساير اعض!!اي ب!!دن‬ ‫حاكم آن نيز خود آن شخص ميباشد‬
‫! آغاز نمايد يعني‬
‫كابينه اش را تشكيل ميدهند الزم است كه براي فرد مسلمان در نخست از خود سازي‬
‫!ويش‬ ‫!ود و جامعه خ!‬‫! به نفع خ!‬
‫كوشش كند تا خود را مثبت كرا ساخته ازوسايل و داشته هاي امروزي‬
‫!‪.‬‬‫! اجتناب ورزد‬
‫استفاده نمايد ‪ ،‬و آنجه سبب بد بختي خودش و جامعه اش ميكردد‬
‫! است كه ب!!در رئيس‬ ‫حكومت متوسط ( خانواده ) ‪ :‬خانواده انسان منحيث يك حكوم!!تي‬ ‫‪-11‬‬
‫!انواده‬
‫! ‪ ،‬درخ!‬‫!ند‬‫!وي ميباش!‬ ‫!اي فاميل مانند يك كابينه اجراي!‬‫! و ساير اعض!‬ ‫حكومت ‪ ،‬مادر صدراعظم‬
‫! ‪ ،‬و به همين سلس!!له اوالد‬ ‫مسؤوليت زياد بدون بدر است و بعد از آن مسؤوليت متوجه مادر ميك!!ردد‬
‫هاي بزرك هريكي به اساس سن ‪ ،‬تجربه ‪ ،‬تعليم و دانش خويش مسؤوليت دارند ‪ ،‬هركاه بدر ش!!خص‬
‫! اين حكم الهي عمل نمايد كه ميكويد ‪ ( :‬يا أيها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم‬‫مثبت كرا باشد و مطابق‬
‫! ها الناس والحجارة ) ترجمه ‪ :‬اي مؤمنان ! شما خود و اعضاي فاميل تانرا از آتش دوزخيكه‬ ‫نارا وقود‬
‫! نخواهد داشت‬ ‫هيزم آن سنكها و مردمان اند وقايه نماييد ‪ .‬در ينصورت هيج مشكلي در فاميل وج!!ود‬
‫!ده كي‬‫! تا از وسايل دست داشته و امكانات موجود فاميل براي خير زن!‬ ‫زيرا بدر مهربان كوشش مينمايد‬
‫! كار نمايد ‪ ،‬و براي اوالد خويش هميشه زمينه خير و بهبود شانرا مهيا س!!ازد ‪.‬‬ ‫دنيا وآخرت فرزندش‬
‫! كه در ‪ 24‬ساعت زنده كي خويش به ك!!دام ام!!ور مش!!غول اند ‪ ،‬برنامه ه!!اي‬ ‫متوجه فاميل ميباشد‬
‫!در به درس و‬ ‫!اي فاميل حق!‬ ‫تلويزيوني جقدر در اخالق و تربيه آنها تاثير مثبت ويامنفي ميكند ‪ ،‬اعض!‬
‫تعليم عالقمندي دارد و به همين شكل هميشه متوجه هر امر فاميل بوده و بدين شكل اين حكومت كوجك‬
‫! رهبري نموده سبب سعادت آن فاميل ميكردد ‪.‬‬ ‫را بخوبي‬
‫حكومت بزرك ( دولت ) ‪ :‬اكنون نوبت به حكومت عمومي ميرسد ‪ ،‬اين حك!!ومت كه هر‬ ‫‪-12‬‬
‫عضو آن در مقابل مردم ‪ ،‬ملت ‪ ،‬و خداوند ( جل جالله ) مسؤوليت دارند ‪ ،‬مس!!ولين ب!!زرك جامعه‬
‫! اوالد كشور جدا متوجه باشد ‪ ،‬براي تعليم و تربيه‬
‫ميباشند ‪ ،‬حكومت را الزم است تا براي تربيه معنوي‬

‫‪320‬‬
‫! بردارد ‪ ،‬تنها باز نمودن جند مكتب بدون مراقبت و تفتيش مس!!ؤوليت حك!!ومت را‬ ‫كامهاي استواري‬
‫!الي‬‫!يالت ع!‬ ‫! و تحص!‬ ‫! تعليم و تربيه كشور تنها به دوش وزارت معارف‬ ‫! نميسازد ‪ ،‬و مسؤوليت‬ ‫مرفوع‬
‫نبوده بلكه وزارت اطالعات وفرهنك و وزارت داخله ووزارت حج و اوقاف ‪ ،‬ووزارت ترانس!!بورت‬
‫! در قبال تعليم و تربيه دارند ‪ ،‬زيرا به اساس تقسيم اوقات بيست و جهار س!!اعته‬ ‫نيز مسؤوليت بزركي‬
‫يك جوان يا نوجوان مدت بنج إلى شش ساعت در مكتب و بوهنتون ميباشند‪ ،‬و باقي وقت خويش را در‬
‫! مينمايند ‪ ،‬كه هر ك!!اه هر‬‫خانه ‪ ،‬بازار ‪ ،‬اماكن تفريح ‪ ،‬مساجد ‪ ،‬سرويس هاي شهري و غيره صرف‬
‫! و براي وضعيت‬ ‫! ميكردد‬‫! ما در مربوطات مسوليت وي سبري‬ ‫! بداند كه جقدر وقت يك همشري‬ ‫وزارتي‬
‫!الي و‬‫!ويت ع!‬ ‫!احب معن!‬ ‫! نمايد ‪ ،‬كشورما به كلستان و مردم ما ص!‬ ‫تعليمي و تربيوي آن برنامه ريزي‬
‫بيشرفت نهايت زود خواهند شد ‪.‬‬
‫!‬
‫مسؤوليت هاي وزارت اطالعات وفرهنك‬
‫! دارد ‪،‬‬
‫! از جمله وزارت هاييست كه روزانه مليون هاي مشتري‬ ‫وزارت اطالعات وفرهنك‬
‫! و تلويزيون ه!!اي آزاد و‬ ‫! ‪ ،‬راديو‬
‫زيرا تمام روزنامه ها ‪ ،‬جرايد ‪ ،‬مجالت ‪ ،‬فلم هاي داخلي و خارجي‬
‫! ‪ ،‬مراكز تفريح و غيره به شكل مستقيم تحت صالحيت و كنترول وزارت‬ ‫حكومتي ‪ ،‬سينما ها ‪ ،‬تياترها‬
‫! كه فقط ب!!راي‬ ‫! قرار دارد ‪ ،‬مسؤوليت وزارت اطالعات و كلتور درين ختم نميكردد‬ ‫اطالعات و كلتور‬
‫افتتاح نشرات آزاد كار نمايد ‪ ،‬و هر يكي را اختيار دهد تا بي بند وب!!ار برنامه ري!!زي نمايد و هرجه‬
‫!ور ‪،‬‬‫!انت ‪ ،‬كلت!‬‫! ميباشد كه مطابقت با دي!‬
‫خواست نشر كند ‪ ،‬بلكه هميشه آزادي مثبت داخل يك جوكاتي‬
‫!و‬‫!وتي‬ ‫!واه ص!‬ ‫!ريه ( خ!‬ ‫!راي هر نش!‬ ‫! دارد ب!‬‫فرهنك مردم آن سرزمين باشد ‪ ،‬اين وزارت مسؤوليت‬
‫! ملت مسلمان‬ ‫! باشد وياهم قلمي ) تفهيم نمايد ‪ ،‬تا نشرات خويش را در جوكات عقيده و فرهنك‬ ‫تصويري‬
‫!طح تعليم ‪ ،‬تربيه ‪ ,‬ادب و اخالق‬‫!ديم نمايند تا س!‬
‫! ‪ ،‬و براي مردم ما جيزي را تق!‬ ‫كشور ما عيار سازند‬
‫!ان را‬‫جوانان و نوجوانان را بلند برد ‪ ،‬و از آنجه كه سبب انعدام اخالق و آداب ميكردد ‪ ،‬و ياهم جوان!‬
‫! ‪ .‬هرك!!اه وزارت اطالع!!ات وفرهنك در فكر‬ ‫مرتبط به فرهنك هاي بيكانكان ميسازد اجتناب ورزند‬
‫! بس وزارت فرهنك كفته نخواهد شد ‪ .‬و هرك!!اه وزارت فرهنك به بي‬ ‫فرهنك اصيل كشور مان نباشند‬
‫! نمايند ‪ ،‬بس اين‬
‫فرهنك ها اجازه دهد تا مطابق خواهشات خويش جوانان ما را به بي فرهنكي تش!!ويق‬
‫نام خويش را تعويض نمايد ‪ ،‬زيرا شايسته نيست كه نام مخالف عمل باشد ‪.‬‬
‫وزارت اطالعات وفرهنك بايد تمام نشرات روزانه را مراقبت و تفتيش نمايد و آنرا در‬
‫! در تعليم و تربيه اوالد اين كشور‬
‫! تعليم و تربيه انداخته سنجش نمايد كه اين نشرات جي تاثيري‬ ‫ترازوي‬
‫دارد ‪ ،‬هميشه كوشش نمايد تا برنامه هاي راديو ها و تلويزيون ها را زير ميكروسكوب متخصص!!ين‬
‫تعليم و تربيه قرار دهند ‪ ،‬و به سينما ها و كست فروشان اج!ازه ندهند تا فلمه!اي غ!ير اخالقي را به‬
‫! اخالق است ‪ ،‬و بايد اين فرهنك اخالقي‬ ‫! دهند ‪ ،‬زيرا فرهنك كشور مان فرهنك‬ ‫دسترس جوانان ما قرار‬
‫! شان است ‪.‬‬‫! كساني نمود كه بد اخالقي ها جزء فرهنك‬ ‫خويش را مبدل به فرهنك‬
‫! از دانشمندان وزارت هاي تعليم‬ ‫وزارت فرهنك را شايسته است كه در برنامه ها ي تلويزوني‬
‫! نظريات‬ ‫! مطابق‬‫و تربيه ‪ ،‬تحصيالت عالي ‪ ،‬وحج و اوقاف استفاده نموده و براي اصالح نشرات كشور‬
‫! و تعليمي آن اجراات نمايد ‪.‬‬‫تربيوي‬
‫مسؤوليت وزارت داخله‬
‫!‬
‫مسوليت وزارت ترانسبورت‬
‫مسؤوليت وزارت حج و اوقاف‬
‫!‪:‬‬‫مسؤوليت وزارت معارف‬
‫مسؤوليت وزارت تحصيالت عالي و مسلكي ‪:‬‬

‫‪321‬‬
‫! و خود را مفتي ساختن وسيله جنايت هاي امروزي‬
‫رهيابي‬

‫بسم اهلل الرحمن الرحيم‬

‫يكي از احاديث زنده كي ساز بيامبر ( صلى اهلل عليه وسلم ) اينست كه ميفرمايد ( دع ما يريبك‬
‫إلى ما ال يريبك ) آنجه ترا به شك مياندازد از آن صرف نظر كن و خود را مشغول آنجه ساز كه در‬
‫! را هميشه مد نظر داش!!تند و‬ ‫آن هيج شكي نيست ‪ .‬صحابه كرام و مؤمنان حقيقي اين حديث ش!!ريف‬
‫!و‬ ‫!ود‬‫! ميب!‬‫! ‪ ،‬محفل ‪ ،‬رواج ‪ ،‬و يا غيره امور در نزد شان مشكوك‬ ‫ميدارند ‪ ،‬و هركاه كدام كار ‪ ،‬خوراك‬
‫!‪.‬‬‫از حالل و حرام بودن آن كامال متيقن نميبودند از آن به اساس اين حديث شريف اجتن!!اب ميورزيدند‬
‫! كه آنها صالحيت فت!!وا و حكم در‬ ‫همجنان هنكام نظر در موضوعي به نزد دانشمندان وعلماي ميرفتند‬
‫شريعت اسالمي را دارا ميبودند ‪ ،‬و در زمان صحابه كرام از فتوا دادن حذر مينمودند ‪ ،‬آنان ميكفتند كه‬
‫! باشد و‬‫! خ!!ويش ك!!امال دقيق‬ ‫! است ‪ ،‬تا در فت!!واي‬ ‫مفتي به نيابت از خداوند () صحبت ميكند ‪ ،‬والزم‬
‫شخصي بايد فتوا بدهد كه به تمامي احكام الهي عالم باشد ‪ ،‬و علومي را خوانده باشد كه او را شايس!!ته‬
‫! ميرفت او از دادن فتوا اجتناب‬ ‫! هر كاه كسي به نزد يك صحابي‬ ‫! ‪ ،‬و روي همين ملحوظ‬ ‫فتوا دهي كرداند‬
‫! ‪ ،‬و باز‬‫! كه او را نسبت به خود عالمتر ميدانست ميفرستاد‬ ‫! ديكري‬‫نموده و آن شخص را به نزد صحابي‬
‫! نيز جرئت نكرده فتوا نميداد و براي آن شخص ميكفت تا به نزد شخص ديكري كه نسبت به‬ ‫آن صحابي‬
‫او عالمتر بود برود و از نزدش استفسار نمايد ‪.‬‬
‫! ساده اينست كه حكم نمودن حالل و حرام‬ ‫اكنون بايد برسيد كه فتوا جيست ؟ جواب بسيار‬
‫بودن يك جيز و يا هم جايز و نا جايز بودن يك موضوع فتوا كفته ميشود ‪ ،‬هركاه از كسي ببرسيم كه‬
‫!واب به‬ ‫!خص در ج!‬ ‫!رام ‪ ،‬و آن ش!‬‫خوردن كوشتيكه آنرا يك نا مسلمان كشته باشد حالل است و يا ح!‬
‫! ‪ .‬و مشكل فتوا در همين است كه هر كاه انس!!ان‬ ‫حرمت يا حالل بودن آن حكم كند اين فتوا كفته ميشود‬
‫! در حاليكه‬ ‫! () حالل باشد ‪ ،‬و يا هم ج!!يزي را حالل بكويد‬ ‫! و آن به نزد خداوند‬
‫جيزي را حرام ميبندارد‬
‫!رام كفتن و‬ ‫!را حالل را ح!‬ ‫! ‪ ،‬زي!‬
‫! را مرتكب ميشود‬ ‫آن جيز در نزد خداوند () حرام باشد ‪ ،‬كناه بزركي‬
‫حرام را حالل كفتن سبب كفر يك انسان ميشود ‪ .‬و هركاه كسي بدون علم و دانش و معرفت ش!!رعي‬
‫! در مسالهء ابراز نظر نمايد خود را كناهكار نموده است ‪.‬‬ ‫موضوع‬
‫! بسياري از مردم در عصر ما همين است كه بسياري از مردم خود را مف!!تي‬ ‫مشكل حرام خوري‬
‫ساخته و براي خود راه هاي خالصي از حرام را _ البته به نظر خود شان – باز ميكنند ‪ ،‬و هرك!!اه با‬
‫! خود شان فورا ابراز نظر نموده و براي خ!!ود‬ ‫كدام مشكلي كه آنان را در شك مياندازد روبرو ميشوند‬
‫! برايشان در مورد حكم اسالمي را بيان‬ ‫بهانه هايي را بيدا ميكنند ‪ ،‬و هركاه يك عالم و يا شخص متديني‬
‫! است‬ ‫نمايد ‪ ،‬آن شخص را به باد مسخره كرفته و ازينكه تعداد اين اشخاص خود خواه در جامعه بيشتر‬
‫‪ ،‬با استفاده از اكثريت آراء آن شخص متدين را مالمت مينمايند و براي رد نمودن كفته هايش هزاران‬
‫!بب خالص آنها‬ ‫!وده و س!‬ ‫! آنان درست ب!‬ ‫دليل بيجا و بي مورد بيش ميكنند ‪ ،‬و فكر ميكنند كه اين موقف‬
‫خواهد شد ‪ ،‬ولي بايد دانست كه در امور ديني جال و نيرنك نمودن در حقيقت خود را فريب دادن است‬

‫‪322‬‬
‫!به‬‫!الش محاس!‬ ‫!ابق هر ذره ء اعم!‬ ‫! ميكند ‪ ،‬و هر انسان مط!‬ ‫‪ ،‬زيرا نتيجه عمل بد به خود انسان رجوع‬
‫!رام و‬ ‫! براي فريب مردم و يا هم فريب خود و فاميل خود حاللي را ح!‬ ‫ميشود ‪ ،‬و هركاه شخصي قصدا‬
‫حرامي را حالل توجيه نمايد كناهش به مرحله كفر ميرسد ( العياذ باهلل )‬
‫! نام رشوت را تغيير داده بنام ( بيدا و بناه ) و‬ ‫بكونه مثال بسياري از رشوت خوران عصر حاضر‬
‫هم ( تحفه و هديه ) رشوت ميخورند ‪ ،‬و هركاه برايشان كفته شود كه رشوت به هرنام كه باشد حرام‬
‫!ودن‬ ‫!ده نم!‬‫!ير آن زن!‬ ‫! در غ!‬ ‫است دليل مياورند كه شرايط امروزي ايجاب ميكند انسان رشوت بخورد‬
‫بسيار مشكل است ‪ ،‬آنان با بول رشوت در موتر ه!اي لكس ‪ ،‬خانه ه!اي مجلل زن!ده كي ميكنند و با‬
‫خوراك هاي متنوع و مهماني هاي بي دربي خود را بهتر از ديكران ميدانند ‪ ،‬در حاليكه انسان مت!!دين‬
‫! شخصي ‪ ،‬وياهم خانه لوكس ‪ ،‬و مهماني ها و محافل زن!!ده كي‬ ‫ميتواند با بول حالل بدون داشتن موتر‬
‫شرافتنمدانه نمايد ‪.‬‬
‫بعضي از كسانيكه از ستر وحجاب بي خبرند و ياهم تحت تأثير‬

‫!‬
‫كابل أفغانستان‬

‫!‬
‫اسامشناسي معاصر‬
‫بخش اول ( اعتقادات )‬
‫ضرورت انسان به دين‬ ‫‪-3‬‬
‫هدف از خلقت انسان‬ ‫‪-4‬‬
‫! با ذكر داليل متقدمين ومتأخرين)‬
‫! (اثبات وجود خداوند‬‫وجود خداوند‬ ‫‪-5‬‬
‫ايمان‬ ‫‪-6‬‬
‫ايمان هاي مقبول‬ ‫‪-7‬‬
‫وحدانيت خداوند‬ ‫‪-8‬‬
‫مفهوم ( ال إله إال اللــه )‬ ‫‪-9‬‬
‫مفهوم كلمـه ء شهادت‬ ‫‪-10‬‬

‫‪323‬‬
‫!‬‫محبت خداوند‬ ‫‪-11‬‬
‫! ( ج)‬
‫صفات خداوند‬ ‫‪-12‬‬
‫كفــر و اسباب آن ( انكار‪ -‬استهزاء به دين – دشنام دين )‬ ‫‪-13‬‬
‫شرك‬ ‫‪-14‬‬
‫ريا ومفاهيم آن‬ ‫‪-15‬‬

‫ايمان هاي مقبول مقبول‬


‫!ام‬‫! احك!‬‫!امي‬ ‫همه مسلمانان بدين عقيده اند كه ما به وحدانيت خداوند ( جل جالله ) ايمان داريم وتم!‬
‫!اه‬‫!ول بارك!‬ ‫!ورد قب!‬ ‫! ‪ ،‬ولي نقطه يي مهم اينست كه كدام ايمان ها م!‬ ‫الهي را بدون كم وكاست ميبذيريم‬
‫! كه ميتوان در جمله ايم!!ان‬ ‫بروردكار است ؟ ايمان مقبول به اساس و زيربناي استواري محكم ميباشد‬
‫هاي مقبول اين ايمانها را بكونه مثال بيان داشت ‪:‬‬
‫! وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْ !قِ‬
‫!وبِهِمْ‬ ‫‪ -7‬ايمان به اساس فكر‪( :‬الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا‬
‫! وَعَلَى جُنُ!‬
‫عذَابَ النَّارِ ) آل عمران ‪ 191/‬مؤمنان حقيقي‬ ‫السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا َ‬
‫كساني اند كه خداوند ( جل جالله ) را در حالت ايستاده ‪ ،‬نشس!!ته و بربهلوخفته ي!!اد مينمايند ‪ ،‬و در‬
‫! اين همه را باطل خلق نكرده اي ‪ ،‬ب!!اكي‬ ‫بيدايش آسمانها و زمين فكر ميكنند ‪ ،‬و ميكويند ‪ :‬بروردكارا‬
‫است مرترا ‪ ،‬مار از عذاب دوزخ نكهدار )‬
‫! بين مسجد مساجد المساجد صالح‬ ‫ايمان با همراي عمل ( آمنوا و عملوا الصالحات ) فرق‬ ‫‪-8‬‬
‫‪ ،‬صالحون الصالحون و منظور از الصالحون يعني تمامي اعمال شان صالح است ‪.‬‬
‫ايمان بايدار ( قالوا ربنا اهلل ثم استقاموا ) هركسي بايد بداند كه جقدر ايمان‬ ‫‪-9‬‬
‫! ‪ ،‬ايمانش به اندازه يكروبيه است ‪ ،‬واكر بخ!!اطر صد‬ ‫دارد ‪ ،‬اكر بخاطر يك روبيـه دروغ ميكويد‬
‫روبيه است ‪ ،‬به همين شكل ‪.‬‬
‫ايمان بيامبر( صلى اهلل عليه وسلم ) جقدر بود ؟ زماني كفار مكه براي دست كشيدن از دعوت به‬
‫! ( صلى اهلل‬ ‫! ‪ ،‬بيامبر‬ ‫! مال ‪ ،‬قدرت و ازدواج را نمودند‬ ‫! بيشنهادات‬ ‫اسالم وهمكون شدن با ايشان به بيامبر‬
‫عليه وسلم ) برايشان كفت ‪ :‬هركاه آفتاب را به دست راستم نهيد و مهت!!اب را به دس!!تم جبم دهيد من‬
‫!‪.‬‬‫ازراه دعوت برنميكردم‬
‫يعني اكر تمامي نعمات دنيا را كه به اندازه آفتاب ومهتاب ارزش داشته باشيد برايم فراهم س!!ازيد‬
‫من راه دعوت به اسالم را هركز ترك نميكنم ‪.‬‬
‫اين بود قوت ايمان آنحضرت صلى اهلل عليه وسلم‬
‫‪ -4‬ايمان خالص ‪ ( :‬الذين آمنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم )‬

‫‪324‬‬
325

You might also like