Professional Documents
Culture Documents
0
فهرست
1
فصل اول :معجزه هـا
معجزه در لغت واصطالح
-1قرآن وسيله اي هدايت بشريت
-2چطور ميتوان دانست كه كدام كتاب حق است ؟
-3أقسام معجزه
الف:معجزه هاي متعلق به عصر وزمان و يا هم معجزاتي براي مردمان خاص يك عصر.
ب :معجزه دائمي كه تا روز قيامت جاوداني ميباشد :
-4گرايش بعضي ازدانشمندان به دين مقدس اسالم به اساس فهم معجزات قرآني
-5توحيد قرآني مطابق معايير عقلي بشر
-6خلقت تصادفي مخلوقات
-7نشانه هاي معرفت الهي در جهان بيروني و نفس انسان بخوبي ديده ميشود
-8اعجازقرآن درزمانه هاي مختلف
فصل دوم :تکنالوژی طبی معاصر و قرآن
پوست انسان احساس درد ميکند -1
در روده هاي انسان مواديست که درد را تخفيفت ميدهد -2
استخوان قبل ازگوشت ايجاد ميگردد -3
استخوان قبل ازگوشت ايجاد ميگردد -4
تعيين كننده جنس فرزند ( پسر يا دختر) پدر ميباشد -5
مرحله غيض جنين را در شکم مادر صرف خداوند ميداند -6
جنين شناسي درست و دقيق -7
فصل سـوم :زمين شناسی و قرآن
زمين شناسان خداشناس حقيقت هاي علمي قرآن را توضيح ميدهند :
-1شب اصل وروز فر ع است
-2قيامت درشب وروز است .
-3در خلقت مخلوقات هيچ فرقي نيست
-4کوه ها در قرآن
-5درياها و رودخانه ها در قرآن
-6عمق درياها و موجهاي داخلي درياها در قرآن
فصل چهارم :اعجاز قرآن کريم درعلوم فضايي
-1موضوع انشقاق قمر
-2سحاب چشم گربه ()Cat’s Eye Nebula
-3باال رفتن به طرف آسمان سبب تنگی نفس ميگردد .
-4ابرها درقرآن
-5جداشدن آسمانها و زمين
-6خورشيد و ماه و مدارهايشان
فصل پنجــم :معجزهء رياضی قرآن کريم
فصل ششـم :اعجاز قرآن درخلقت مخلوقات
-1خلقت حيوانات درسي براي خدا شناسي
-2زنبور عسل ماده در قرآن
-3مار ماهي هاي دريايي
2
-4زنده گــي بدون آب غير ممكن است
-5شير ازميان سرگـين وخون بوجود ميايد
فصل هفتـم :اعجاز قرآن کريم درآثار عتيقه
بخش دوم :اسالم واديان وافکار معاصر
اسالم مسيحيت ويهوديت
اسالم ،سوسياليزم وکمونيزم .
اسالم وپلوراليزم
اسالم ودموکراسی
اسالم وجهانی سازی
3
سنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي اآلفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّ َ
ك { َ
أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ } فصلت 53 /ما نشانه هاي قدرت خود را درافق هاي
جهان ،ونفسهاي شان براي شان نشان ميدهيم تا بدانند که قرآن حق است ،آيا
اين کفايت نميکند که پروردگارت برهمه چيز شاهد است .
)Soon will we show them Our Signs in the (furthest
regions (of the earth), and in their own souls, until it
becomes manifest to them that this is the Truth. Is it not
?enough that thy Lord doth witness all things
4
الحمد هلل والصالة والسالم علی رسول اهلل صلی اهلل عليه وسلم وعلی آله واصحابه الطيبين الطاهرين
اجمعين ومن تبعه باحسان الی يوم الدين ،اما بعد :
ـرت محمد ـان بعثت حضـ ـان از زمـقرآن عظيم الشان کتابی است که آنرا خدای عزوجل برای جهانيـ
ـانها
ـدی ها انسـ
(صلی اهلل عليه وسلم) تا روز قيامت منحيث رهنما ،هدايتگر و جوابگوی تمامی نيازمنـ
بيان داشته است .
ـرای هر
ـزرگ بـ ـاب بــات اين کتـ
ازينکه قرآن عظيم الشان برای عصر ما نيز ميباشد ،بناء محتويـ
دانشمند امروزی جوابگوست ،وهرکسی که قرآن عظيم الشان را بدون کــدام تعصب و به شــکل علمی
مطالعه نمايد در قرآن کريم پاسخ تمامی مشکالت خويش را ميابد .
قوت وارزش قرآن کريم درين است که بزرگترين دانشمندان جهان امروز با مطــالعهء قــرآ ن عظيم
الشان مسلمان شده اند .
5
فصل اول :
قرآن بدون شک کالم خداست
(حقيقت هاي قرآني الهي بودن آنرا ثابت ميکند )
6
معجزه در لغت :ريشهء کلمهء معجزه ( عجز) ميباشد که به معنای ضعيف ميباشد ،و بازيادت همزه
فعل متعدی شده و به ( اعجز – يعجز ،اعجازا ) ميشود ،به که به معنای ضعيف ساختن ،عاجز ساختن
،وناتوان نمودن استعمال ميگردد .
معجزه در اصطالح :
معجزه تقديم نمودن يک کار بلند تر از توان انسان ،توسط پيامبری برای اثبات حقانيت نبوتش ،به
حکم خداوند(جل جالله) با اعالن چلنج به منظور قناعت دادن منکرين نبوت وجلب سعادت دنيا وآخــرت
برای بشريت ميباشد .
چرا معجزه را معجزه ناميدند :زيرا بشريت را عــاجز نمــوده و کسی نميتواند که مثل آن عملی را
انجام دهد ،وازينکه در مقابل آن ضعيف ميگردند ،به آن تسليم ميشوند ،به اين سبب عاجزکننــده ،يا
ضعيف کننده ناميده شد .
عناصر معجزه :
-1عاجز کننده است .
-2مطابق حکم خداوند(جل جالله) ميباشد .
-3مخالف با عادت وروش انسانها باشد .
-4چلنج داشته باشد .
-5توسط پيامبر باشد .
-6برای اثبات نبوت باشد .
-7ديگران از آوردن مثال آن عاجز باشند .
ـادوی ـامی جـ -1کاری باشد که انسان آنرا انجام داده نتواند .مثل عصای موسی که توانست تمـ
ساحران فرعون را ببلعد واين کار را هيچ انسانی کرده نميتوانست .
-2به انجام کاری ويا دور کردن يک ضرری ارتباط بگيرد ،مثال مائده عيسی عليه السالم به انجام
ـان از موسی عليه ـرر فرعونيـکاری تعلق گرفت ،و غرق عساکر فرعون بخاطر دفع نمودن ضـ
السالم وپيروانش بود .
-3چلنج داده شده باشد :مثال قرآن عظيم الشان در طول تاريخ برای تمامی انسانها وجنيــات چلنج
داده است که حد اقل سه آيت کوتاه که بتواند با سه آيت قرآن مقابله کند چلنج است .
-4مقابله با آن از توان مخلوق خارج باشد :مثال معجزه زنده ساختن مرده که بــرای عيسی عليه
السالم داده شده بود ،از توان هيچ انسانی حتی خود عيسی عليه السالم هم خــارج بــود ،ولی
برای اثبات نبوتش اين معجزه در زمان مکلفيتش برايش داده شده بود .
-5هدفش اثبات حقانيت يک پيامبر و دعوت برای سعادت دنيا وآخرت بشريت باشد :يعنی معجزه
اصال برای پيامبران داده ميشود تا انسانها را به حقانيت دعــوای نبــوت آنــان قنــاعت دهد ،
وهمچنان در ميان بشريت خيرو سعادت را نشر کند .ولی هرگاه کسی يک امر خارق العــاده را
انجام دهد که نتيجهء آن سعادت دنيا وآخرت بشريت نباشد و آنانرا به عوض دعوت به توحيد به
انسان پرستی ومخلوق پرستی کشاند ،آنرا استدراج گويند.
-6اظهار معجزه به اختيار خود پيامبر نبوده ،بلکه به حکم خداوند(جل جالله) برايش داده ميشود ،
ـامبری راـديم نمايد .وهر پيـ
ـزهء را تقــود هر معجـ زيرا هر پيامبر نميتواند که مطابق خواسته خـ
معجزهء خاصی داده است که مطابق عصر وزمانش باشد .
7
آيا قرآن کريم کتاب فلسفه است
8
،که احيانا به بعضی از دشمنان خداوند(جل جالله) برای امتحان آنان و امتحان انسانهای گمراه
وحق نا پسند نيز داده ميشود .
موجوديتش در ميان قومست خواه ترک نمودن کاری باشد ،وياهم انجــام آن ( ، ،والمعجــزة اسم
ـدمـدی مع عـ ـرون بالتحـ ـرک او فعل مقـ الفاعل من االعجاز وهی فی الشرع امر خارق العادة من تـ
المعارضة والهاء للمبالغة وسميت معجزة الن البشر يعجزون عن االتيان بمثلها وال يقدر عليها اال اهلل
سبحانه وتعالی .وقال فی التعريفات :المعجزة امر خارق للعادة داعية الی الخير والســعادة مقرونة
بدعوی النبوة قصد بها اظهار صدق من ادعی آنه رســول من اهلل جل جالله ) .المحيط المحيط ص :
578
ومعجزه اسم فاعل همين کلمه است .و به معنای عاجز کننده استعمال ميگردد.
9
اينرا بايد همه بدانند که قرآن کتابی مانند کتابهای انسانها نيست ،بلکه کالم خــدای عزوجل است که
اسلوب وطريقه اش با کتابهای علوم انسانی کامال فرق دارد ،وبايد هم فرق داشته باشد ،زيــرا کتــاب
خالق ومخلوق بايد بين هم فرقی داشته باشند.
اکنون زمانی ما به بحری داخل ميشوييم هرکسی مطابق مسلک وفهم خويش از بحر استفاده ميکند ،
مثال ماهيگير ماهی ميگيرد ،و گوهرشناس به بحر غوطه ميزند تا دانه هــای قيمــتی را بدست آورد ،
شناور فقط شنا ميکند ،وکشتی ران مسافرينش را به سرحد منزل ميرســاند ،وبه اين شــکل هر کسی
توشه اش را از بحر مطابق مسلک و دانشش کسب مينمايد .
قرآن عظيم الشان بحری بيکرانی است که برای هر دردی دوا دارد ،وبايد هم داشته باشد ،زيرا اين
کتاب برای رهنمايی همه است ،وبه اين اساس هرکسی که قرآن را با تخصص وعلم خويش مطالعه نمايد
،مطابق مسلک برايش سخن ميگويد ،فلسفه دانان در صورتيکه تعصب نداشته باشند و برای جستجوی
حقيقت اين کتاب را مطالعه کنند ،دوای خويش را در آن ميابند ،طبيبان ،جامعه شناسان ،روانشناسان
،فضانوردان ،اديبان ،ژورناليستان ،سياست مداران ،اقتصاد دانان ،زراعت شناسان ،فارمسستان ،
تاريخ نويسان و هنرمندان همه وهمه در صورت مطالعهء دقيق و عميق قرآن باآلخره پی برده اند که اين
کالم الهی است و قرآن هم هر کدام را مطابق مسلک وپيشه اش مخاطب قرار داده وحقيقت هايی را بيان
داشته است که شايد ديگران از درک آن عاجز شده باند.
نقطهء مهمی را که بايد در نظر داشته باشيم اينست که قرآن کتاب کدام تخصص خاصی نيست ،وآنرا
نبايد با کتابهای انسانها مقايسه نمود ،زيرا شرک در صفات خداوند(جل جالله) اينست که صفت مخلوقی
را با صفت خالق يکسان بدانيم ،بناء اين هم شرک در قرآن است که قرآن را با کتاب مخلوقی مشابه فکر
نماييم ،قرآن برای هر کسی مطابق استعدادش سخن ميگويد ،نه به اين علت که کتاب در رشتهء خاصی
باشد ،اين سخن غلط است که قرآن کتاب انجنيری است وآنرا بايد به يک مسلک انجنيری ارتباط بدهيم ،
بلکه ميگوييم که قرآن داليلی دارد که انجنيران غير متعصب را قنــاعت ميدهد که اين کالم کالم خــدای
عزوجل است .
ما گفته نميتوانيم که قرآن کتــاب ســاينس است ،بلکه
حقيقت های ساينسی در قرآن وجود دارد که با خوانــدن آن
ـایـده ميکند که اين حقيقت هـ ـاينس عقيـ ـمند سـيک دانشـ
ساينسی در قرن بيستم کشف شده است و قرآ ن آنرا چهارده
ـدايت وی ـبب هـ قرن قبل بيان داشته است ،بناء اين امر سـ
ميشــود ،مثال پروفيســور ميلن که از جمهــوری چک
ـ سابق ) ميباشد ،به اساس دانش ساينسی ( چکوسلواکيای
خويش به وجود خداوند(جل جالله) اعتراف نموده است ،به
يکتا بودن خداوند(جل جالله) ايمان دارد ،وسپس با مطالعه
حقيقت های ساينسی قرآن مسلمان شده است او ميگويد :در
ـاس ـرورتي به خداوند احسـ ـدارد ،من هيچ ضـ ـود نـ
35سال اول زنده گي من يک انسان بي باور(کافر) بودم ،من گمان ميکردم که خدايي وجـ
ـال قبلي با
ـ به ساينس عالقمندي داشتم ،وقتي دانش سايسي ام رشد نمود 25 ،سـ نميکردم وهيچ باوري هم به خدا نداشتم ،ولي از زمان طفوليت
يک تغيير آني به اين نتيجه رسيدم که جهان به شکل بسيار کامل ساخته شده وهرچيزي به يکديگر مطابقت دارد بناء بايد خدايي وجود داشته باشد
ـ يعني وجود خداوند وآنهم خداي يگانه تغيير نمــودم .و گفتم که ـ عدم اعتراف به وجود خداوند به حقيقت ديگري ،وبه در يک ثانيه از يک حقيقت
( اشهد ان ال اله اال اهلل ) .
ولي من در مورد اديان فکر نميکردم وبه اين باور بودم که تمام اديان غلط است ،عيسوي هاي ميگويند که سه خدا يک خدا است ،يهــودي
ـامال منفيـ کــ خداوند شده نميتواند در مورد اسالم نظرياتم
ها ميگويند که ما مردم برگزيدهء خداوند جل جالله هستيم درصورتيکه يهودي برگزيدهء
ـاس ميکنيد که بعضي ـما در بايبل احسـ
بود ونخواستم درمورد اديان بي خبر باشم ،گفتم خوب است من کتاب مقدس مسيحيا( بايبل ) را خواندم شـ
ـرا درينـ اند که از طرف اشخاص گفته شده است ،زيـ ـ آنرا احساس ميکني ولي همچنان ميبينيم که کلمات ديگري کلمات از کالم خداوند هست وقلبا
ـپس يک ـده است .سـ ـته شــ چيزهايي اند که با صفحات قبلي متضاد اند .من دانستم که بايبل توسط اشخاص چند سال بعد از پيامبرنوشـ صفحات
ـ که من بايبل را ميخواندم بودم وگمان ـ نمودم وقتي به خواندن آن آغاز نمودم به همان فکر ونظريترجمهء انگليسي معاني قرآن کريم را خريداري
ـ ســوم حصــهء ميکردم که قرآن را نيز شخصي نوشته است وصرف ميدانستم که آن شخص محمد صلي اهلل عليه وسلم است .وهنگاميکه تقريبا
قرآن را خواندم به همسرم گفتم که محمد بايد بسيار يک شخص ذکي وهوشياري باشد ،بخاطريکه اين کتاب بسيار واضح ،منطقي وبسيار ســاده
براي خواندن است ،هيچج تگذيبي(داليل رد) در آن وجود ندارد .
10
ـ به اين
کمي بيشتر مطالعه نمودم بايک يک حقيقت علمي روبرو شدم که من ميدانستم که فقط در قرن بيستم کشف شده بود ،بنــاء من دفعتا
باور شدم که محمد صلي اهلل عليه وسلم نويسندهء اين کتاب نيست .بلکه دانستم که محمد (صلي اهلل عليه وســلم) پيامبرخداوند است که بخــاطر
تقديم نمودن اين کتاب به بشريت فرستاده شده است.
من گفتم ما شاء ( محمد رسول اهلل ) محمد رسول خداست .بناء گفتم ماشاء اهلل من يک مسلمان هستم .
ـنيده اي وباـدي را شـمردم از من سوال نمودند که چطور اين عکس العمل را نشان دادي در حاليکه ميگفتي که درمورد اسالمي چيز هاي بـ
اينکه درمورد اسالم هيچ چيزي نميدانستني ،چطور يکباره تغيير نمودي وخواستي که مسلمان شوي ؟
ـ نداشتم زيرا وقتي که من هنوز طفل بودم فکر ميکردم که من ومادرم يکي هستيم ولي کمي بعد دانســتم که من و من گفتم که من راه ديگري
ـتم ،وليـتم که من کيسـ مادرم فرق داريم وقتي او از من دور ميشد من گريه مينمودم بخاطريکه من ميترسيدم که او رفت .ولي هنوز هم نميدانسـ
ـنينـتي که پسر باشي ؟ کسي چـ ـ ناگهان دانستم که ماشاء اهلل من يک پسر هستم ،وهيچکسي مرا پرسان نکرد که چي کردي ؟ آيا خواسـ يکروزي
ـ ندايم (طفل تولد ميشوييم ،چوان ميشوييم ) زيرا خداوند ما را به همين شــکل ســاخته سوال نکرد براي اينکه ما ميدانيم که درين مورد اختياري
ـ نعمت زنده گي من بود ،زيرا من بهترين فاميل دارم بهترين اوالد ،همسر وغيره ولي بهترين نعمت اين بود که خداوند مــرا است .اين بزرگترين
هدايت نمود .
وقتيکه نماز ميخوانم به خداوند دعا ميکنم که خدايا مرا توفيق بده تا با ايمان بميرم ،هرگز مرا مگذار که دوباره بي ايمان شوم .
به اين شکل قرآن عظيم الشان هرکسی را مطابق رشته وتخصصش خطاب مينمايد وبــرايش داليلی
ميدهد که قرآن را قبول نمايد .بگونهء مثال دانشمندی اقرار ميدارد که او با ديــدن تنها پــوش قــرآن
مسلمان شد ،وقتی از او پرسيدند که چگونه با ديدن تنها پوش قرآن مسلمان شــدی ؟ در پاسخ گفت که
ـوند ودرـبت داده ميشـ من متخصص دين شناسی ميباشم ،وتمامی کتابهای که به خداوند(جل جالله) نسـ
ـانی است ، ـام انسـ
ـتی نـکشورهای مختلف وجود دارند ،نام مولف انسانی داشته اند ( ،انجيل متی) ومـ
ـت) انجيل لوقاـانی اسـانچيل مرقص ( ومرقص نيز نام انسانی ميباشد ) انجيل يوحنا (يوحنا نيز نام انسـ
ـتم که اين
( که لوقا نيز نام انسان است ) وبه اينگونه هر کتابی را که خواندم ونام مولفش را ديدم دانسـ
ـدارد ،ودر عقب آن کتاب را انسانی نوشته است ،ودر تمامی جهان يگانه کتابی که هيچ مولف انسانی نـ
نوشته است ( تنزيل من رب العالمين ) بناء درک نمودم که چطور در طول چهارده قرن کسی يافت نشده
است که ادعا کند که اين کتاب را او تاليف نموده است ؟ آيا ممکن است کسی کتابی بنويسد ونام خود را
در عقب آن نوشته نکند ؟ بناء دانستم که اين کتاب کالم خدای عزوجل است .
محترم اشوك كولن كه منشي اسبق اتحاديه جهاني كليسا ها بود وتحصيالت عالي خويش را در کشور
ـ به پايان رسانيد ،سپس در شهر تكساس اياالت متحــده امريكا به كسب علم الهــوت (علم عقايد اوگندا
والهيات مسيحيان) پرداخت ،چنــدين ديپلــوم در رشــته هــاي پالن واداره تعليم كليسا ،تنصيرورشد
اجتماعي از كشورهاي ناروي ،كينيا ،وسودان بدست آورده و بعدها شهادتنامهء ماستري خويش را از
پوهنتون اكسفورد انگلستان در علم مقايسه بين اديــان ومــذاهب مختلف بدست آورده است ووظــايف
ـدد به كليسا ،
ـراي مــ ـاوريژي بــ ـرسازمان نـ ـهم كليسا مثـل :مديــ متعددي را در بست هاي مــ
مديرسازمان نارويزي براي توجه به طفوليت ،مدير سازمان دفع حوادث سودان كه يك مؤسسه مشترك
سويدن دنمارك وهالند ميباشد ،منشي عمومي شوراي كليساهاي جهاني در وسط وشرق افريقيا ،رئيس
ـيحي در افريقا و منشي ـان مسـ ـازمان جوانـ ـومي سـ فاكولته نيل در علوم الهيات درسودان ،منشي عمـ
عمومي سازمان اتحاد وهمبستگي مسيحيان در افريفا بود ،با درك حقانيت اسالم به دين مقدس اســالم
مشرف ميگردد واكنون منشي عمومي سازمان همبستگي اسالمي براي ترقي وانكشاف سودان ميباشد .
پدرش نيز ازجملهء مسؤولين بزرگ كليساهاي مسيحي درشرق ووسط افريقا بود .
وقتي در بارهء اينكه چطور به دين مقدس اسالم قناعتش حاصل شد پرسيده شد ،گفت( :رو آوردنم
ـيرد ،
ـمه ميگـ ـ پيرامون مقايسه بين اديان،هنگام نوشتن تيزس ماستري سرچشـ به سوي اسالم ازتحقيقم
وقتي نتايج ذيل را به دست آوردم :قرآن عظيم الشان اسم هيچ مولفي را برخود ندارد ،آنچناكه هر يكي
از انجيل ها نام يك مؤلف را باخود دارد)) .
ـتی علتش را ـدم ،وقـ
ـلمان شـ دانشمند ديگری ميگويد که من با خواندن نخستين صفحهء قرآن مسـ
پرسيدند گفت :ما در تمامی دنيا مشکل قوم پرستی ،قاره پرستی ،کشور پرســتی ،طايفه پرســتی را
ديديم و در عصر امروزی که عصر بيداری است و دعوا ميشود که عصر بيــداری است درحقيقت عصر
خواب و گمراهی است ،زيرا اروپا اتحاديه اروپا ميسازد وبه نفع اروپاييان کار ميند ،امريکا نيز بــرای
منفعت خود ساالنه خروار ها گندم را به بحر مياندازد تا قيمت گندم باال باشد ،وگاهی هم بخــاطر بدست
11
آوردن مواد سوخت از مواد غذايی مواد سوخت ميسازند ،افريقايی ها نيز بــرای خــود کــار ميکنند ،
واتحاديه آيسايی ها وساير پيمان ها مربوط همه نميشود ،و حتی ملل متحد که خود را داعی عــدالت در
جهان ميداند حق (ويتو) را به پنج کشور ابر قدرت داده است ،ودرين عصر که جهان به قريهء کوچگی
مبدل شده است ،به قانونی نياز است که برای همه بشريت وسيلهء هــدايت باشد ،ودر آن نجــات همه
نهفته باشد 45 ،مليون مبتال به ايدس را به صد مليون مبدل نکند ،وهزاران انسان معيوب ومعلــول را
ـاطر منفعت شخصی روزانه به اساس استخدام مخدرات ومشروبات الکولی به جامعه تقديم نکند ،وبه خـ
ـرادر زنـده گی کنند ،ومن اين
هزاران انسان مانند گوسفندان ذبح نگردند ،وهمه با هم مانند خواهر وبـ
حقيقت را در صفحهء نخستين قرآن خواندم که گفت ( الحمد هلل رب العالمين) ودر عالمين تمامی جهانيان
شامل اند ،وانسان را کرام داده است ( ولقد کرمنا بنی آدم ) وسپس اساس برتريت و وفضيلت را تقــوا
بيان نموده است ( ان اکرمکم عند اهلل اتقاکم ) که اين متقی ميتواند ســياه پوست افريقــايی باشد ،ويا
سرخ پوست اروپايی وامريکايی وهم گندمی افغانی وآسيايی وياهم زرد پوست چينايی وجاپانی .
واين کار را رسول کريم (صلی اهلل عليه وسلم) در زنده گی خويش تطــبيق نمــوده است ،ســلمان
فارسی جزء اهل بيت خويش دانسته است ،بالل حبشی را بر بــام کعبه بلند نمــود ونخســتين اعالميه
پيروزی مسلمانان را بر خانهء خدای عزوجل توسط وی اعالم نمود .صهيب رومی صحابی بزرگ را در
جمله ياران خويش قرار داد و به اين شکل ( ان اکرمکم عند اهلل اتقاکم ) را عمال در زنــده گی خــويش
درس داد وتطبيق نمود .
دانشمندی ديگری ميگويد من با خواندن دومين صفحهء قرآن کريم مسلمان شدم وقتی پرســيده شد
ـزاران اثر علمیـودم وهــرج بـکه چگونه ؟ او ميگويد من که استاد پوهنتون و متخصص تحقيق وريسـ
استادان وشاگردان را رهنمايی مينمودم ،در مقدمهء هرکتاب ميخواندم که مولف آن عذر خواهی مينمود
که من اين اثر را نوشتم در صورت غلطی واشتباه مرا عفو نماييد ،وبرايم رهنمايِی کنيد ،واين کوشش
بنده گی است و حتما خطايی دارد .
ولی برای نخستين مرتبه وقتی قرآن کريم را مطالعه نمودم خواندم که بر خالف تمامی کتابها بــرايم
خطاب نمود که اين کتاب کاملی است که در آن هيچ شکی نيست ( ال ريب فيه ) من با خوانــدن اين آيت
ـودـاب خـشريف فورا معتقد شدم که اين کتاب مربوط به انسانی نيست ،زيرا هيچ انسانی در مقدمهء کتـ
اين عبارت را نوشته نميتواند ،ولو هر قدر عالم باشد ،زيرا علوم روز بروز پيشرفت ميکند واکتشافات
ـتند که
ـده داشـجديدی ميايد که سخنان دانشمندان سابق را رد ميکند ،مثال يک قرن مردم ميگفتند وعقيـ
ـتم که تنها کسی که ميتواند همه
اتوم تجزيه نميشود ولی دانشمندان آمدند و اتوم را تجزيه نمودند ،دانسـ
را چلنج دهد و درمقدمه کتاب خويش با صراحت بگويد که ( الريب فيه ) بجز از کتاب خداوند(جل جالله)
کتاب انسانی شده نميتواند .
12
ملكه قوي زبانشناسي و فصاحت درعربها نيز بشكليكه درزمان جاهليت بود نيست ،چگونه قرآن كــريم
ميتواند كه معجزه عصر ما نيز باشد ،آيا قرآن ميتواند مردم عصر امروزي را با پيشرفت هاي علمي در
مجاالت مختلف هدايت نمايد ،و آيا قرآنكريم جوابگــوي اين همه دانشــمندان خواهد بــود ،آيا ميتواند
سواالت آنان را به شكل عصـري و مـدرن جوابگو باشد ؟ و اگر جـواب مثبت باشد چه دليلي در زمينه
داريم ؟
در پاسخ اين همه سواالت بايد عرض نمود كه قرآنكريم كتاب الهي است ،و اين كتاب الهي ســاخته
ـود ، ـلم ) ميبـ بشرنيست كه علم او منحصر عصر و زمانه اش باشد ،اگر گفته محمد(صلى اهلل عليه وسـ
ـريم كالم خــالق بشراست ،وعلم حتما سطح دانش قرآن مطابق مستواي آنروزي ميبود ،وازينكه قرآنكـ
ـراي هر كس ـوده و بـ ـابت و روشن بـ خالق بشر بر همه اشياء محيط است بناء حقايق قرآني هميشه ثـ
مطابق علم و دانشش تا روز قيامت جوابگو ميباشد ،خداوند متعال در عصر قديم قرآن را درجزيره عرب
نازل نمود ،و در عصر حاضر بزرگترين معجزه عصر(نفت) را نيز در جزيره عرب خلق نمــوده است ،
اين بزرگترين دليل به شناخت خداوند( جل جالله ) ميباشد كه بشر قبل ازينكه به وسايل تكنولوژي دست يابند ،
ـود ، در زير زمين ضرورت اساسي (مواد سوخت) اين وسايل تكنولوژي را خداوند (جل جالله) خلق نمـ
تا مسلمانان از همه اولتر حقايق قرآني را كشف نموده با تطبيق حكم خداوند در زمين به اختراع وسايل
مورد ضرورات دست يابند وهرگاه نيازي به مواد سوخت داشته باشند ،در زير زمين آنرا کشف نمايند ،
وهمچنانكه درساحه معنويت پيشتاز جهان شدند و كعبه شريف مركز نور بود در عصر ماديت نيز پيشتاز
ـور اول با ـلمانان در عصـ همه باشند و كعبه مشرفه نور بخش آنان باشد ،ولي مشكل درين بود كه مسـ
ـ الهي مدنيت بزرگ اسالم را تشكيل دادند وميتوانستند كه در عصر حاضر نيز همان مــدنيت تطبيق احكام
خويش را حفظ نمايند و از ذخاير زير زميني خويش براي پيشرفت بخش مادي اين مدنيت استفاده نمايند
ـالمي را ـاي اسـ ـدنيت هـ ـاندند و مـ همانگونه که دين مقدس اسالم را در عصور قديم براي بشريت رسـ
درشرق و غرب تشكيل دادند ،ومردم را از عبادت انسان به عبادت خالق انسانها دعوت نمودند درعصر
ـاحب ـانرا صـ ـات داده آنـ حاضر نيز با استفاده از ين وسايل بتواند بشريت را از درد ورنج زنده گي نجـ
ماديت ومعنويت سازند زيرا ( ماديت +معنويت = اسالم ) ميشود ،تنها ماديت نميتواند انسان را كامل
ـيز ـاخته بشر نـ ـان دست سـ سازد و اورا به خوشبختي ها برساند ،و همچنان تنها معنويت بعضي ازاديـ
ـاد ـامي ابعـ نميتواند پاسخگوي تمامي ضرورات انسان باشد ،ولي اساسات گسترده اسالمي كه شامل تمـ
زنده گي بشر است ميتواند ،خوشبختي انســان را حفظ نمايد و روي همين علت مســلمانان اين دعا ي
قرآني را هميشه ميخوانند و در ساحه عملي نيز تطبيق مينمايند { :رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ
حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّار } البقرة 201ِ /پروردگارا ! براي ما نيكي هاي دنيا و آخرت را نصيب بفرما .
Our Lord! Give us good in this world and good in the Hereafter, and " :
defend us from the torment of the Fire
خداوندمتعال ( جل جالله) ازآغاز خلقت انسان براي بشريت داليلي براي شناخت خداوند ( جل جالله)
ـراي بيان داشته است ،وبراي اينکه انسانها بتوانند به وجود خداوند ايمان داشته باشند داليل زيادي را بـ
انسان دروجود خود انسان خلق نموده است ،که ما دردرس هاي قبلي درمورد داليل فطــري و عقلي به
وجود خداوند متعال ( جل جالله ) بحثي داشتيم .
ـايي را ـانها کتابهـ ـال بـراي انسـ براي اينکه اين انسان درشناخت خداوند اشتباهي نکند خداوند متعـ
فرستاده که عبارت از 100صحيفه وچهارکتب بزرگ آسماني ميباشد ،که هرکتابي مطــابق ضــرورت
انسانها با معجزات وپيامبراني تاييد شده اند .
ـدل مينمايند ،وبعضي ازينکه انسانها درطول تاريخ با گذشت زمـان عقايد حقيقي را به خرافـات مبـ
ـانها انسانهاي خود خواه حتي دردين وکتاب خداوند دست ميزنند ،ودرکتابهاي آسماني ديگري همين انسـ
ـبات ، ـاس تعصـ ـردد ،به اسـ تصرفاتي نمودند که به عوض اينکه کتابهاي آسماني مصدر توحيد امت گـ
ونظريات تعصبات انساني اين کتابها هنوز هم سبب مشکالت براي انسانها گرديد .
13
ـزاران دليل
ـاب هـ ـتاد ،درين کتـ
خداوند متعال به اساس رحمت خويش آخريت کتاب آسماني را فرسـ
وبرهان به توحيد خداوند ،دين خداوند ،ايمان به پيامبران ،ايمان به روز قيامت ،ايمــان به ماليکه ها
وغيره مسايل بصورت مفصال بيان شده است ،که انسان با دانش ،با مجرد مطالعه آن به حقايق قــرآني
ـرور ـتند ،ازين نعمت محــواهي هسـ پي برده ،و به آن ايمان مياورد ،وکسانيکه داري تعصب وخود خـ
ميمانند زيرا :
دردشت الله رويد و در شوره زار خس باران که در لطافت طبعش خالف نيست
براي اينکه همين انسانها به اساس گذشت زمان ،وتعصبات مختلفي که دامنگير انســانهاي گمــراه
ـودش وحتا انسانهاييکه خود را متدين ميدانند ميشود ،خداوند متعال آخرين کتاب خود را حفظ نموده وخـ
ضمانت حفط قرآن کريم را تا روز قيامت نموده است ( .انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون ) ما قرآن را
فرستاده ايم وما آنرا حفظ ميکنيم .
ـلمانـود دليل مسـيکتن ازشخصيت هاي مسيحيت بنام جوسيف ادوارد استس که بعدها مسلمان ميشـ
شدن خود را همين حفظ قرآن گريم درطول تاريخ ميداند ،او ميگويد :بياد دارم که من از محمد ســوال
کردم که:چند نسخه قرآن درطول1400سال گذشته بوجود آمده است ؟
-برايم گفت که بجز يک قرآن ،قرآن ديگري وجود ندارد ،واين قرآن ابدا تغيير نکرده است وبرايم
تأکيد نمود که قرآن در دل صد ها هزارمردم حفظ شده است ،وهرگاه درين مورد در خالل قرن ها تحقيق
نمايم خواهم يافت که مليون ها انسان قرآن را بصورت کامل حفظ نموده اند ،وآنرا براي ديگــران تعليم
داده اند.
جوزيف ايوي اين داليل و آنچه احقيت اسالم را ثابت ميکند از محمد خواست .
ـريم) ميباشد ،کتابيکه درمحمد گفت :نخستين دليل کتاب خداوند متعال ( جل جالله ) يعني (قرآن کـ
آن هيچ تغيير ،وتحريفي ،اززمان نزولش باالي محمد (صــلى اهلل عليه وســلم ) قبل از 1400ســال
تاکنون رخ نداده است ،اين قرآن را تعداد زياد مردمان حفظ مينمايند ،تقريبا درحدود 12مليون مسلمان
ـان حفظ نمايندـداد مردمــابي در روي زمين نيست که او را به اين تعـ اين کتاب را حفظ دارند ،وهيچ کتـ
مثليکه مسلمانان قرآن کريم را از اول تا آخر حفظ ميکنند .
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ " ما قرآن را نازل نموديم وما اورا حفظ ميکنيم (ســورة الحجر
اآلية )9اين دليل کافيست براينکه دين به نزد اهلل ( جل جالله ) اسالم است .
ـتي .www.islamalways.comو ـاي انترنــايت هـشما ميتوانيد اين معلومات را مفصال در سـ
همچنان سايت انترنتي ( ) www.islamtomorrow.comکه ازخود جوزيف اســتس است بدست
آورده وياهم به عنوان ( المسلمون الجدد) در googalبيابيد .
14
براي شان نشان داد كه موسى ( عليه الســـالم ) يك ساحر نه بلكه او بيغمبرخداست ،و با ديدن اين معجــزه
تمام ساحران فورا ايمان آوردند و به رسالت حضرت موسى (عليه السالم) اعتراف نمودند و ايمان خــود را
اعالن كرده و شهادت را در راه دين حق بذيرفتند .براي هدايت ساير مردمان آن زمان مطالب طرز ديد
و علميت شان معجزاتي را نشان داد كه اكثريت آنان به رسالت حضرتش متيقن شدند .
ـود و خداوند ـوده بـهمچنان در زمان حضرت عيسى (عليه الســالم ) علم طب به حد اعلى بيشرفت نمـ
متعال(جل جالله) براي حضرت عيسى (عليه السالم) شفاي امراضي را معجزه ساخت كه طبيبان آن زمــان از
ـال(جل جاللــه)
ـامبر خداوند متعـ
ـوت هر پيـ ـات نبـعالج آن امراض عاجز بودند .وقتي كفتيم براي اثبـ
معجزاتي را بيش نموده است اين سوال شايد براي بسياري بيدا شود كه آيا معجزه هاي پيــامبران
سابق براي ما كافي خواهد بود و يا براي كسانيكه در عصر ما زنده كي ميكنند و هنوز از نعمت اسالم
برخوردار نشده اند نيز بايد معجزاتي باشد كه با ديدن آن به دين مقدس اسالم مشرف شــوند ؟ در
باسخ به اين سوال نخست الزم است نخست اقسام معجزه را مورد مطالعه قرار دهيم و سبس به جواب
اين سوال ببردازيم .
أقسام معجـزه
اصال معجزه دو قسم ميباشد :
)1معجزه هاي متعلق به عصر و زمان و يا هم معجزاتي براي مردمان خاص يك عصر :
ازينكه پيامبران قبل از حضرت محمد (صلى اهلل عليه وسلم) براي يك قوم ،يا يك منطقه يي خاصي آمــده
ـاي موسى (عليه ـزه عصـ بودند ،معجزه ها ي آنان نيز موقتي ،مادي و براي همان قوم بود ،مثل معجـ
السالم) براي ساحران ،معجزه ايستادن در يا براي قو م موسى عليه السالم ،و معجزه طــبي حضــرت
عيسي عليه السالم براي بني اسراييل و غيره .
هدف ازين معجزه ها تنها اقوام موجود آن عصر بود كه آنان ازين معجزات استفاده نمــوده و به
آن ايمان آوردند .و ازينكه هدف اين معجزات اشخاص بعدي نبود ،بناء معجزات آنان با فاني شــدن
آنان ختم كرديد .
)2معجزه دائمي كه تا روز قيامت جاوداني ميباشد :معجزه دايـمي همان معجزه يي است ،كه
مخصوص يك قوم و يا يك كروه خاص نه بلكه براي تمام بشريت در عصر موجوديت آن پيــامبر و بعد
از رحلت آن پيامبر ميباشد ،آثار اين معجزه درهمه جا و براي هميشه تا روز قيامت دوامــدار ميباشد
.
ـده و بعد از اوـتاده شـ ـريت فرسـ ازينكه پيامبراسالم حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) براي تمام بشـ
پيامبر ديكري نيست ,جنانجه بعداز قرآنكريم كتاب آسماني ديكري نازل نخواهد شد ،وخداوند متعال (جل
15
يکي ازمعجزات قرآن کريم موضوع حفظ قرآن درقلب مليون ها انسان است ،تاحال درجهان هيچ
کتابي درهيچ علمي نيست که حد اقل صد نفر حافظ داشته باشد ،تنها معجــزه قــرآن است که درقلب
مليون ها انسان حفط بوده ،نه تنها آيات قرآن محفوظ است ،بلکه هرکلمه قرآن بدون دســتبرد کسي
ـ الحمدـوانيم
حفظ شده است ،وازين هم جالبتر اينکه هرحرکت قرآن حفظ شده است ،مثال :وقتي ميخـ
هلل رب العالمين ) هرگاه درتمامي دنيا بگرديم خواهيم ديد که حرف (دال) درکلمه (الحمــد) درتمــامي
قرآن هاي چاپ شده جهان مضموم ( ضمه دار – پيش دار) تلفظ ميگردد .
همچنان درطول تاريخ هيچ کسي نتوانسته است که مثل قرآن عظيم الشان ،ديگري قرآني بسازد
ـالمـمنان اســوده ،بلکه دشـ ـني نيست که کسي کوشش ننمـ ويا حل اقل سورهء بسازد ،اين بدان معـ
کوشش هاي زيادي نموده اند ،ولي ناکام شده اند .
ـود را منحيث مولف آن درغالف معجزه ديگر قرآن اينست که تاحال هيچ کسي نتوانسته که نام خـ
قرآن نوشته کند ،زيرا کالم خداوند است ،وکسي نميتواند که اين کتاب را به خود نسبت دهد ،زيــرا
نميتوانند ،وهرگاه کسي ميتوانست چنين کند حتما ميکرد ،ولي در ساير کتابهاييکه طرفداران آن آنرا
کتاب خدا ميدانند ،نام مولف انساني حتما درپشت کتاب است که خود دليل است که گوينده آن انســاني
بوده که آنرا خود روايت نموده سپس به خداوند نسبت داده است .
-2معجزه معنوي قرآن كريم ( اعجاز علمي قرآن كريم ) :ازينكه قرآ ن عظيم الشان براي تمام
بشريت نازل كرديده است الزم است تا اين قرآن معجزه يي داشته باشد كه تمام حيــات بشــريت را تا
روز قيامت در برگيرد ،معجزه يي باشد كه دانشمندان عصر ساينس وتكنالوژي عصــرهاي مختلف را
قناعت دهد تا آنان با درك حقانيت قرآن به آن ايمان آورده وحدانيت خداوند يكتا را بپذيرند .
ـات علمي ـاه تحقيقــدي است ،وهرگـ ـزه أبـقرآن كريم در دو بخش لفظي و معنوي خويش معجـ
دانشمندان معروف جهان را مورد مطالعه قرار دهيم ميابيم كه قرآن عظيم الشــان چگونه دانشــمنان
بسيار معروف عصر حاضر را تسليم اعجاز خويش گردانيده است .
علت اساسي اينست که قرآن عظيم الشان براي همه بشريت نازل شده ،و درانسانها متخصصين
مختلف وجود دارند ،قرآن عظيم الشان هرکسي را با اسلوب خودش خطاب نمــوده او را به حقــانيت
قرآن قناعت ميدهد ،به اين شکل ما مثالهاي زيادي از دانشمنداني داريم که بدون تعصب وخود خواهي
،قرآن را براي درک حقيقت ها مطالعه نموده اند وسپس مسلمان شده اند .
که بهترست درين مورد نمونه هايِ را بيان نماييم :
16
ميخواست ستاره ها در شب ظهور نمايند وديگرش اين امر را مخالفت مينمــود ،اين اخالف نظر دربين
ـته باشد ،
خدايان متعدد سبب بي نظمي در كاينات ميشد و بشر نميتوانست به اين شكل زنده گي آرام داشـ
با اين نظم و قوانين نورمال انسان بخوبي درك مينمايد كه خالق جهان يك است و يگانه .
خلقت تصادفي مخلوقات
يكي از دانشمندان ميگويد :عقيده بر خلقت تصادفي انسان ،انسانرا از بوتهايش هم پست تر جلوه
ميدهد .او ميگويد :با نا مسلماني صحبت داشتم برايش گفتم :آيا اين موتر را كسي ساخته اســت؟ با
ـ:تعجبت گفت :طبعا .زيرا درين موتر حتما مكان ساختمان ،و اسم شركت موجود است ،بــرايش گفتم
خودت را كي ساخته ؟ در پاسخ گفت :تصادف .
ـ :آيا بوتهايت را هم كسي ساخته است ؟ با ز به تعجب گفت :بلي .درين شــكي نيست برايش گفتم
ـ:ـرايش گفتمكه بوتهايم در كدام فابريكه با ماشينهاييكه درآن كارگران مصروف اند ساخته شده است .بـ
آيا ممكن است كه بوتها با تخنيك ساده و بسيط ساختهء كسي باشد وپيدايش تصادفي آن غير ممكن باشد
ـوهـتر جلـ
ـايش هم كمـ ،و انسان با اين ساختمان دقيق تصادفي باشد ،اين طرز انديشه انسانرا از بوتهـ
ميدهد .
نشانه هاي معرفت الهي در جهان بيروني و نفس انسان بخوبي ديده ميشود
ـتفاده از عقل عقل بهترين نعمت الهي است كه براي انسان عنايت شــده ،و انســانهاي عاقل با اسـ
ُســهِمْ
خويش حقايق را درك ميكنند ،خداوند (جل جالله ) ميفرمايد { :سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي اآلفَاقِ وَفِي أَنْف ِ
حَتَّى يَ َتبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ } فصلت 53 /ما نشانه هاي قــدرت
خود را در آفاق جهان ،و نفسهاي بنده گان نشان ميدهيم تا براي شان واضح گردد كه خداوند حق است
.
Soon will We show them Our Signs in the (furthest) regions (of the earth),
and in their own souls, until it becomes manifest to them that this is the Truth.
?Is it not enough that thy Lord doth witness all things
عاليم قدرت الهي با تالوت و تفكر در آيات قرآن ،مطابقت احكام قرآن با واقعيت هاي علمي ،و تفكر
در مخلوقات خداوند(جل جالله)خوبتر واضح ميگردد .يك نقطه اساسي را كه بايد بدان متوجه بــود اينست كه
17
قرآن حقيقت است ،وهميشه با حقايق همنوا ميباشد ،وهيچگاهي قرآن كريم مخالف حقايق علمي قــرار
نگرفته است ،ولي نظريات علمي كه حقانيت آن ثابت نميباشد ،قرآن آنرا تاييد نميكند ،زيرا بسياري از
ـايق علمي ـريم با حقـ ـرآن كـ ـاء قـنظريات با گذشت زمان ,و پيشرفتهاي علمي باطل ثابت ميگردد ،بنـ
همگون ,با نظريات علمي كه غير ثابت ميباشد گاهگاهي مخالفت ميداشته باشد .
ـ The book is, without a قران بدون ترديد از جانب پروردگار جهان نازل شده است ]32:2[
doubt, a revelation from the Lord of the universe.Greatest God our Lord,
Greatest is His power and there is no end to His wisdom. Praise Him you
heavens and glorify Him sun and moon and new plants for out Him, through
Him, and in Him are all things, every perception, and every knowledge.
)(Youhans Kepler
ـمانها او را حمد ـرين است و حکمت ا و اليتنهي .اي آسـ نداي بزرگ پروردگارما ،قدرت او عظيم تـ
ـيز ،هر ادراکي ،و هر دانشي گوييد واي خورشيد و ماه و ستاره هاي جديد او راثنا گوييد زيرا که همه چـ
ازاو ،توسط او ودر تسلط او قراردارد( .يوهان کپلر)
نيايش فوق توسط نه يک رو حاني و يا يک کشيش بلکه يک ستاره شــناس بنــام يوهــان کپلر که
ـفهـري با فلسـ قوانين حرکت ستارگان را کشف نمود در قرن هفدهم نوشته شده است .دانش امروز بشـ
توحيد بسيار عجين است .ريشه تفکرات علمي امروز بشر ،که جهــان را يک نظــام يک پارچه با يک
سري قوانين تنظيم يافته مي بيند ،را مي توان دراعتقاد اديان يهود ،مسيحيت ،و اســالم به يک خــداي
واحد جستجو کرد .متاسفانه با گذشت ايام بواسطه وسوسه هاي شيطاني و تحريف حقايق ديــني توسط
رهبران روحاني ،ايمان به توحيد جاي خود را به شرک داده است .چطوري که امروز بندرت مي تــوان
انسانهايي يافت که ايمان خود را به خداي آسمانها و زمين خالص گردانيده و دامن خود را از شــرک در
ـدا مي داد اکنو عبادات و اعتقادات تطهير کرده اند .همان مسيحي که فرياد تو حيد را در بين قوم خود نـ
ن بعنوان پسر خدا پرستيده و ستايش مي شود ،و به عــوض اينکه يا اهلل بگويند به دست دعا بســوی
عيسی پسر مريم نموده و از او کمک واستعانت ميخواهند ،و معتقدين به پيامبر اســالم که آيه عظيم و
ـداي يکتا آورد، ـرف خـ ـان از طـ مهم "تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي جوييم" را به جهانيـ
ـتانيکه مطابق اين آيت شريف تنها عبادت خود را مخصوص خدای عزوجل نموده از مشابهت با بت پرسـ
ـتش ـدای عزوجل به پرسـ کمک از بتها ميخواهند ،ويا از مشابهت با نصرانيان که به عوض پرستش خـ
پيامبر مصروف اند خود را به حقيقت های توحيد ميرسانند .و خو شبختانه عليرغم تو طعه هاي شيطان
رجيم ،به لطف خداي مهربان ،دين توحيدي ابراهيم در قرآن مجيد حفظ شده است .وتمام مسلمانان جهان
ـ زنده گی خويش را مطابق قرآن کريم آراسته اند . منحيث موحدين حقيقی
اعجازقرآن درزمانه هاي مختلف
ـراي ـه) بـ قرآن كريم چهارده قرن قبل باالي حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم) نازل شد ،خداوند (جل جاللـ
تبليغ كالم خويش يك انسان ناخوانده (بيسواد) را اختيار نمود ،زيرا نرفتن آنحضرت (صــلي اهلل عليه وســلم) به
ـراي كســاني است كه ـوبي بـ ـوف دليل خـ مكتب ،مدرسه پوهنتون و ياهم به نزد كدام دانشمند وفيلسـ
ميخواهند با عقل و فراست خويش دين مقدس اسالم را بپذيرند ،زيرا اسلوب قوي قرآن در عصر قــديم
ـاخت ،و در عربهايي راكه در شعر و قصايد و زبان عربي دست دراز داشتند به پذيرفتن قـرآن وادار سـ
ـرآن را ـاريخ قـ ـان تـعصر كنوني كه دانشمندان علوم ساينس و تكنالوژي مخاطب قرآن قرار دارند و آنـ
مطالعه ميكنند ميبينند كه قرآن عظيم الشان چهارده سال قبل باالي يك انسان بيسواد نــازل شــده است ،
ولي بعد ها با مطالعه قرآن درک ميکنند كه همين قرآن كريم از علوم پيشرفتهء كه دانشمندان در عصور
ـته است ،نا ـان داشـ جديد كشف نموده اند سخن گفته است ،و حقايق علمي امروزي را 14قرن قبل بيـ
گزير به حقانيت قرآن ايمان مياورند ،زيرا ميدانند كه ارشادات چهارده قرن قبل قرآن ،از جانب حضرت
محمد که يک فرد ناخانوان و يا کسانيکه از علوم معاصر نا آگاه بودند نيست ،بلكه تحفه گرانبخش ذات
الهي است كه گيتي را آفريد و علم و دانش او به هر چيز و هر ذره احاطهء كامل داشــته و دارد چنانكه
18
خداوند درين راستا فرمود ه است { ،وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ } النمل 6 /اي پيامبر آيــات
قرآن از جانب خدايي دانا كه داراي علم و حكمت است به تو وحي شده است .
As to thee, the Qur-an is bestowed upon thee from the presence of One
.Who is Wise and All-Knowing
ـرار داده است ،تا آن ـزه قـ ـيز معجـ ـوني نـ خداوند ( جل جالله ) قرآن عظيم الشان را در عصر كنـ
اشخاص حق طلب و حقجويي كه ميخواهند به حقيقت وجود خداوند ( جل جالله ) با علم و دانش برسند ،
واز تقاليد پدران و نياكان خويش خود داري نموده ،انسان و يا حيوان را نپرستند ،داليلي را بيان داشته
كه هر انسان دانشمند به آن ايمان مياورد ،خداوند ( جل جالله ) ميفرمايد :
{سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي اآلفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ
شَهِيدٌ} فصلت 53 /ما نشانه هاي قدرت خود را در آفاق جهان ،و نفسهاي بنده گان نشان ميدهيم تا
براي شان واضح گردد كه خداوند حق است .
Soon will We show them Our Signs in the (furthest) regions (of the earth),
and in their own souls, until it becomes manifest to them that this is the Truth.
Is it not enough that thy Lord doth witness all things
ـانيكه از عقل خداوند متعال براي هدايت انسان داليل و نشانه هاي خدايي خود را نشان ميدهد تا انسـ
و تفكر كار ميگيرد اين داليل را مشاهده نموده به وحدانيت ذات خداوند متعال ( جل جالله ) ايمان بياورد
.
هر ورقش دفتريست معرفت كردگار برگ درختان سبز درنظر هوشيار
{ لَوْ أَنْزَلْنَا َهذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ االمْثَـالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ
ـوه از الحشر 21/هرگاه ما اين قرآن را بر كوه نازل ميكرد يم ،مشاهده ميكردي كه كـ َ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون}
ترس و عظمت خدا خاشع و ذليل و متالشي ميگشت و اين مثال را براي مردم بيان مي كنيم باشد كه اهل
عقل و فكرت شوند .
Had We sent down this Qur-an on a mountain, verily, thou wouldst have
seen it humble itself and cleave asunder for fear of Allah. Such are the
.similitudes which We propound to men, that they may reflect
خداوند متعال ( جل جالله ) براي انسانها مثالي بيان ميدارد كه شما به اين كوه هاي پهناور نظر كنيد ،
و ببينيد كه چقدر بزرگ و شكوهمند هستند ،بشر نميتواند چنين كوه هايي را ايجاد نمايد ،وهرگــاه اين
قرآن بر اين كوه ها نازل ميشد ،كوه ها با وجود بزرگي و عظمت خوار و ذليل ميگشتند ،پس شايســته
انسان است كه به عظمت قرآن عظيم الشان تن دهد وقوانين قرآن رابر خود تطبيق عملي نمايد .
بعد از بيان اين دليل خداوند متعال ( جل جالله ) مردم را به تفكر و تدبر در قرآن كريم دعوت ميدارد ،زيرا
تدبر در قرآن كريم علت اساسي هدايت انسانها ميباشد ،ولي آناني را كه قرآن را ترك نمــوده با افكــار
خويش خلقت جهان را ارزيابي نموده سر زنش نموده ميگويد { :أَفَال يَتَدَبَّرُونَ الْقُــرْآنَ أَمْ عَلَى ُقلُــوبٍ
أَقْفَالُهَا } محمد ( 24 /چرا در مورد قرآن فکر و تدبر نميکنند ،آيا بردلهايشان قفل ها ست ؟ )
Do they not then earnestly seek to understand the Qur-an, or are their
hearts locked up by them
قرآن عظيم الشان براي اينكه رهنماي بشريت باشد ،تمامي مثالهاي دقيقي را كه سبب هدايت انسان
ميشود بيان داشته است ،تا هركسي مطابق مقدار دانش وتخصص خويش از قرآن استفاده نمايد،قرآ ن
كريم درزمينه ميفرمايد {:وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}الزمر 27/ما درين
قرآن براي هدايت مردم هرگونه مثالهاي روشن آورديم باشد که خلق متذکر آن شوند .
We have put forth for men, in this Qur-an every kind of Parable, in order
that they may receive admonition
19
ـ حق و واضح نمــودن داليل خداوند متعال ( جل جالله ) حضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم ) را براي بيان احكــام
قرآني فرستاد ،قرآن اين داليل را بيان ميدارد تا انسانها با قناعت كامل به حقانيت قرآن ايمــان آورند ،
هرگاه كسي هدايات قرآني را پذيرفته مؤمن كامل ميگردد منفعت ايمانش به خودش رجوع ميكند ،زيــرا
جنت الهي و زنده گي با ارزش دنيا و آخرت براي خودش مهيا ميگردد ،اما كسانيكه حق را نپذيرفته و
ـده گمراه ميشوند ،عواقب بد گمراهي شان به خود شان رجوع ميكند زيرا در دنيا شرمنده و شرمسار شـ
مورد مذمت اهل تقوى قرار ميگيرند ،و در آخرت نيز هالكت و بربادي نصيب شان ميگردد ،و ســخت
ترين عذاب الهي را خواهند چشيد ،زيرا انسان خواسته يا ناخواسته مجبور است به قوانين الهي تن در
دهد ،انسان خواسته باشد و يا نخواسته باشد ،شب وروز ،آفتاب و مهتا ب ،مرگ و زنــده گي ،توالد
وتناسل ،باران و برف ،وهمه ء قوانين الهي بشكل نورمال بااليش تطبيق ميگردد ،و نميتواند خــود را
ـرار نمايد ،نميتواند با ـري فـ ـايي ديگـ ازين قوانين الهي بيرون نمايد ،نميتواند از زمين خداوندي به جـ
ـذيرفتن حكم رسيدن اجل خود را از چنگال ملك الموت برهاند ،زيرا قوانين الهي حتما تنفيذ ميشـود ،نپـ
الهي ،وسركشي از بعضي از احكام خداوند كه به اختيار انسان داده شده و براي امتحان وي صالحيتش
را به او واگزار نموده است ،سبب خوشبختي و يا بدبختي خود انسان ميگردد .خداوند متعــال ( جل جالله )
ميفرمايد :
{وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى
وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا َفنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى } طه 126-124 /هركه از ياد من سر باززند
برايش زنده گي تنگ نصيب مينمايم ،و در روز قيامت نيز او را كور حشر ميكنم ،اين انســان ميگويد :
پروردگارا ! چرا مرا كور حشر نمودي ؟ در حاليكه من بينا بودم ،خداوند در جوابش ميگويد :همينقسم
ـوش ـيز فرامـ ما برايت آيات و نشانه هاي خود را داديم ،مگر تو آنرا فراموش نمودي ،امروز خودت نـ
شده اي .
" But whosoever turns away from My Message, verily for him is a life
narrowed down, and We shall raise him up blind on the Day of Judgment
He will say: "O my Lord! why hast thou raised me up blind, while I had
)"?sight (before
(will say: "Thus didst thou, when Our Signs came unto thee, )Allah
".disregard them: so wilt thou, this day, be disregarded
اين آيات الهي سخت ترين وعيد براي انساني ميباشد كه از يا د وفكر خداونــد( جل جالله ) دور
شده ،احكام الهي را نپذيرفته ،و مطابق خواهشات نفساني و حيواني خويش به بيراهه حركت ميكند ،
ـ قرآن را نميپذيرند ،براي شان دو جزا داده ميشود : شخاصيكه احكام
ـ (جل جالله) است ،مسلمانان را با خبر نموده است - 1جزاي سخت دنيوي :اين حكمت خداوندمتعال
ـ الهي را ترك مينمايند برايشان سرسخت ترين عذاب دنيوي يعني عدم آسايش ،راحت كه آنانيكه احكام
و خوشبختي نصيب ميگردد ،اگرچه اين انسان داراي مقامات عالي ،نعمات خوب ،پــول ،ثــروت،
ـگ اموال ،و وسايل مادي فراوان باشد بازهم احساس راحت نخواهد نمود ،در زنده گي هميشه دل تنـ
خواهد بود ،وبهترين مثال براي اين حكم الهي خود كشي هزاران انسان در كشور هاي غربي ميباشد ،
آنان كه داراي تمام وسايل مادي ميباشند ،بازهم خسته و دلتنگ شده دست به خود كشي دست ميزنند
و مجله هاي غربي احصائيه هاي هزاران انسان غربي را بيان ميدارد كه در هركشور خود شان خــود
را انتحار نموده اند .
-2جزاي سخت اخروي :نخستين جزاي انسانهايي كه احكام الهي را نمي پذيرند ،و از طــاعت
الهي سر باز ميزنند جزاي نابينايي در روز قيامت ميباشد ،اينچنين اشخاص در روز قيــامت كــور و
نابينا حشر ميشوند ،آنان به دربار خداوند(جل جالله) رجوع نموده ميپرسند :پروردگارا ! چرا مارا كــور
خلق نمودي ؟ ماكه در دنيا چشم داشتيم .در پاسخ آنها گفته ميشود :همينقسم كه چشم را برايتــان
ـايق را ببينيد ، ـ قرآن را نيز براي تان بيان داشتم تا از چشمان تان استفاده نموده حقـ داده بودم احكام
20
و به آن ايمان بياوريد ،شما از چشمان تان براي معرفت خدا استفاده نكرديد ،چشمان تــانرا وســيله
هدايت و طاعت نگشتانديد ،خداو وقر آن را فراموش كرديد ما امروز نيز شما را فراموش نمــوديم ،
اكنون برويد همان قسيمكه براي تان قوانين ميساختيد وقوانين الهي را فراموش ميكرديد ،همينقسم كه
مراسم زنده گي تانرا مطابق خواسته هاي خود به پيش ميبرديد و احكام قرآن را تطبيق نميكرديد اكنون
برويد ،برايتان چشم نيز پيدا كنيد .شما در همه مسايل بر خود اعتماد ميکرديد انسان را از همه برتر
ميدانستيد ،اکنون برتريت خود را در ايجاد چشم براي خود نشان دهيد .
{وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنْ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ} السجده 22/
ـ الهي سركشي ـام ـان از احكـ کيست ظالمتر نسبت به كسانيكه برايشان آيات خداوند تالوت ميشد و آنـ
مينمودند ؟ ما از مجرمان انتقام ميگيريـــم .
And who does more wrong than one to whom are recited the Signs of his
Lord, and who then turns away therefrom? Verily from those who transgress
We shall exact (due) Retribution
فإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنْ الْمُنذِرِينَ} النمل 92 /
{وَأَنْ أَتْـلُوَ الْقُرْآنَ َفمَنْ اهْتَدَى َ
And to rehearse the Qur-an: and if any accept guidance, they do it for the
".good of their own souls, and if any stray, say: "I am only a Warner
{ أَفال يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا} النساء )82(/چــرا در
مورد قرآن فکر و تدبر نميکنند ،هر گاه قرآن ازنزد کسي ديگري بغير از خداوند ميبود در آن اختالفاتي
زيادي را پيدا ميکردند .
Do they not consider the Qur-an (with care)? Had it been from other than
.Allah, they would surely have found therein much discrepancy
آنانيكه قرآن عظيم را با تدبر و تفكر تالوت ميكنند و در باره آيات آن فكر ميكنند و مطابق پيشرفت
هاي عصر امروز آيات قرآن را مورد مطالعه قرار ميدهند ،حتما به حقانيت قرآن ايمــان مياورند زيــرا
خداوند متعال (جل جالله) ميفرمايد {:إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُور}الفاطر( 28/
به تحقيق بنده گان دانشمند از خداوند ميترسند ،خداوند غالب و باحكمت است .
Those truly fear Allah, among His Servants, who have knowledge: for
.Allah is Exalted in Might, Oft-Forgiving
درصفحات آينده ميخواهم بعضي از اكتشــافات علمي عصر حاضر را كه توسط دانشــمندان مختلف
كشف گرديده و قرآنكريم نيز به آنها چهارده سال قبل در قرآنكريم اشاره فرموده است خدمت شما دوستان
تحرير نمايم به اين اميد که حقايق قرآني سبب زياد ت و قوت ايمان مؤمنان ،و ســبب هــدايت غــير
مسلمانان گردد .زيرا اين حقايق علمي امروزه و موجوديت آن در قر آنكريم بهــترين دليل براينست كه
قرآن ساخته محمد( صلي اهلل عليه وسلم) نميباشد زيرا آنانيكه ادعا مينمايند كه قرآن ساختهء حضرت محمد ( صلي اهلل
ـاد ـرن قبل و لو داراي علم و دانش زيـ عليه وسلم) است با اين حقايق درك ميكنند كه يك انسان درچهارده قـ
ـال تحقيق ـايقي است كه بعد از صد ها سـ ـرا اين حقـ ـان دارد ،زيـ ميبود نميتوانست كه اين حقايق را بيـ
وپژوهش دانشمندان امروزي با دسترسي به وسايل بسيار پيشرفته كشف شده است ،و براي كســانيكه
14قرن قبل زنده گي داشتند غير قابل فهم بود ،و ازينكه قرآن عظيم الشأن كالم خالق بشر است ،بنــاء
علم خالق بشر نيازمند وسايل نبوده بلكه اول و آخر ظاهر وباطن همه برايش معلوم است ،خداوند متعال
(جل جالله ) اين معجزهء قرآني را در عصر حاضر براي علماء و دانشمندان امروز وسيله هدايت بيان داشته
ـياري از ـرف ميشــوند چنانچه بسـ است ،زيرا دانشمندان با فهم حقايق قرآني به دين مقدس اسالم مشـ
دانشمندان ساينس و تكنالوزي با فهم قرآن و مطابق آن با حقايق علمي اسالم را پذيرفته اند .
21
فصل دوم :
اعجازطبي قرآن
(حقيقت هاي طبي قرآني )
22
پوست انسان احساس درد ميکند -8
در روده هاي انسان مواديست که درد را تخفيفت ميدهد -9
استخوان قبل ازگوشت ايجاد ميگردد -10
استخوان قبل ازگوشت ايجاد ميگردد -11
تعيين كننده جنس فرزند ( پسر يا دختر) پدر ميباشد -12
مرحله غيض جنين را در شکم مادر صرف خداوند ميداند -13
جنين شناسي درست و دقيق -14
23
ـرايت ميكند { ،كَمَنْ ُه ـوَ خَالِ ـدٌ فِي النَّا ِر و آب جوش به ساير اعضاي بدن آنها كه احساس درد دارد سـ
ـانده ـيكه در آتش هميشه ميباشد ،و آب جوشـ ـاءَهُمْ } (محمد )15 /ــ مانند كسـ ـ مَاءً حَمِيمًا َفقَطَّعَ أَمْعَـ وَسُقُوا
برايشان نوشانده ميشود ،و ( آن آب ) روده هاي شانرا قطع مينمايد .
shall dwell forever in the Fire, and be given, to drink, boiling water, so that
)it cuts up their bowels (to pieces
استخوان قبل ازگوشت ايجاد ميگردد
ـ نمود كه دررحم مــادر علم مربوط به جنين شناسي ( پيدايش جنين در شكم مادر) درين اواخركشف
نخست استخوان ايجاد ميگردد و سپس روي آنرا گوشت و پوست ميپوشاند ،اين موضــوع كه درنــزد
دانشمندان و متخصصين جنين شناسي درقرون جديد كشف شد ،قرآن عظيم قبل از چهارده ســال درين
مورد صراحت داشته است ،خداوند متعال (جل جالله ) درين مورد ميفرمايد )1( .
{ (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً َفخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً َفخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا
آخَرَ َف َتبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ) } مؤمنون ( 14/آنگاه نطفه را علقه ،و علقه را به مثل گوشت جويده
ـانيديم پس با ـتخوانها گوشت پوشـ ـپس بر اسـ شده ،و باز آن گوشت جويده شد ه را به استخوان و سـ
بركت است بهترين خلق كننده گان )
Then We made the sperm into a clot of congealed blood; then of that clot
We made a (foetus) lump; then We made out of that lump bones and clothed
the bones with flesh; then We developed out of it another creature. So blessed
!be Allah, the Best to create
ـوده است .اين امر به نظر ـردان ميريزند خلق نمـ ـؤنث) را از نطفهء كه مـجالله ) دو جفت (مذكرو مـ
بسياري از مردمان غير مسلمان جاي شك و ترديد بود كه در تعيين نوعيت مذكر و مؤنث ( بچه و دختر)
كروموزوم هاي مردان نقش اساسي داشته باشد ،ولي مسلمانان به اساس عقيدهء حقانيت قــرآن آنــرا
ميپذيرفتند ،و به كالم الهي سر تســـليم مينهادند ،اما اين حقيقت علمي قـــرآني درعصرحاضرتوسط
دانشمندان علوم طبي چنين كشف گرديد :
كروموزوم هاي جنسي در خانم ها يكسان انـد ( ) x - x
كروموزوم هاي جنسي در مردان مختلف انـد ( ) x – y
( )Yحاوي كروموزم عامل پســـر ميباشد .
( ) Xحاوي كروموزم عامل دختــر ميباشد)2( .
مرحله غيض جنين را در شکم مادر صرف خداوند ميداند
ـوده ـته و فرمـ در قرآن عظيم الشأن بعضي از امور غيبي را خداوند (جل جالله ) به خود منوط داشـ
است {:إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِ ـبُ غَ ـدًا وَمَا
تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ} لقمان 34/ترجمه:اگاهي از فرا رسيدن قيامت ويژه خداست ،
و اوست كه باران را مي باراند و مطلع است از آنچه در رحم هاي مادران است ،وهيچ كس نميداند فردا
چه چيز فرا چنگ مي آورد و هيچ كسي نميداند كه در كدام سر زمين ميميرد قطعا خدا آگاه و با خــبر از
موار مذكوراست .
Verily the knowledge of the Hour is with Allah (alone). It is He Who sends
down rain and He Who knows what is in the wombs. Nor does anyone know
what it is that he will earn on the morrow; nor does anyone know in what land
24
he is to die. Verily with Allah is full knowledge and He is acquainted (with all
).things
در جمله غيبيات موضوع دانستن مذكر ومؤنث بودن جنين در بطن مادر است ،خداوند (جل
جالله ) ميفرمايد { :اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ األ ْرحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْـدَارٍ})
الرعد 8 /
ـتر ،وضع ـاراو پسر يا دخـ ـيز حمل ميكند (وبـ ترجمه :خدا مي داند كه هرزني در (شكم خود) چه چـ
ـ ها و نيروهاي بالقوه دراوچگونه است ) و مي داند رحم ها جسماني و روحاني و كيفيت و كميت استعداد
از چه چيز مي كاهند وبرچه چيزمي افزايند ( ،وفعل و انفعاالت دوران قاعده گي و عادي و آبســتن آنها
چگونه بوده زمان حاملكي و زايمان چه وقت و چه قدر و به چه منوال است ) و هر چيز در نــزد او به
مقدار و ميزان است Allah doth know what every female (womb) doth bear, by .
how much the wombs fall short (of their time or number) or do exceed. Every
.single thing is before His sight, in (due) proportion
حضرت پيامبر( صلي اهلل عليه وسلم)درتفسير اين آيه مباركه 14قرن قبل چنين بيان داشته است:حضرت عبد
ـاح الغيـب هو الغيض ليس اهلل بن عمر(رضي اهلل عنهما ) ميفرمايد كه رسول اهلل ( صلي اهلل عليه وسلم) فرمود :إن مفتـ
اإلزدياد ) دانش غيبي مخصوص به خداوند(جل جالله ) دربارهء هر آنچه در ارحام است مرحله غيض است نه
مرحله ازدياد .
ـامبر ـرت پيـ درآيت قبلي قرآن عظيم الشان به دو كلمه (غيض) و(ازدياد) اشاره نموده است ،وحضـ
( صلي اهلل عليه وسلم) غيب بودن جنين را در مرحله غيض بيان داشته است ،زيرا بعد از مرحله (غيض) مرحله
(ازدياد) ميايد كه در ين مرحله مالئكه ها به نوشتن رزق ،اجل و غيره امور چنين ميپردازند ،و مرحله
ازدياد مرحله جديدي است كه فرشتگان ميدانند كه اين جنين پسر است يا دختر ،و مطابق آن در نوشتن
ـات امورات بعدي وي ممارست ميورزند ،بدين اساس مرحله ازدياد غيب نبوده زيرا فرشتگان كه مخلوقـ
اند آنرا درك ميكنند وانسان نيزبا پيشرفت علوم تكنالوژي ميتواند آنرا درك نمايد.
منظوراز مرحله غيض وازدياد چيست ؟ « غيض مرحله اي است كه اسپرم هاي مرد وارد مجــراي
ـوان ـپرم (حيـ ـايي كه فقد يك اسـ تناسلي زن شده و در مسير حركت رو به نقصان و كاستي مي نهد تا جـ
منوي) باقي خواهد و رحم به مكش و بلع سپرم موجود دست يازد .
ـكيل تخمك ميدهند درين مرحله ـده و تشـ ازدياد مرحله اي است كه اسپرم مرد با اوول زن تركيب شـ
ـنينـود چـ ـخص مي شـ ـاال مي آيد و مشـ تخمك به وجود آمده شروع به رشد و ازدياد مي كند و رحم بـ
دختراست يا پسر و مي توان كليهء صفات وراثي اورا تشخيص داد و به رنگ چشم ،مو پوست و ...در
جنين پي برد » ()1
دانشمندان علوم امپورولوژي (جنين شناسي) در ين مورد چنين ابراز نظر ميدارند « :هنگاميكه
اسپرماتوزوئي از جانب مرد به مجراي تناسلي و رحم زن افگنده ميشود رحم بر اثر انقباضــاتي كه دارد
ـراي اسپرم مرد را به سوي رحم روانه ميسازد تعداد 200تا 300مليون اسپرماتوزوئيدي كه وارد مجـ
تناسلي زن ميشود فقط يكي از آنها براي باروري مورد نياز است در اين راستا اسپرماتوزئي به طــرف
جلو حركت ميكند ،و با اوول زن تركيب مييابد ،اسپرماتوزوئيد در طول مسير حــركت و پيوند با اوول
زن تحليل ميرود و رو به نقصان مي نهد بدين معنى كه اسپرم هاي مرد كه وارد رحم ميشود رحم آنها را
مي مكد و به تحليل و نقصان اسپرم اقدام ميكند و با اوول زن در مرحله بعد تركيب ميشود و تشكيل تخمك
مي دهد وقتي كه اين مرحله به پايان رسيد (غيض) .آن تخمك به وجود آمده از اســپرماتوزوئيد مــرد
واوول زن شروع به رشد و نمو مي كند (ازدياد) ودرمرحله رشد ونموتخمك بوجود آمده از اسپرم مرد و
اوول زن مي توان برنامه هاي وراثتي جنين را تشخيص داد ،و مي توان پي برد كه جنين چه صفاتي را
از پدر ومادر خود به ارث برده است و رنگ مو ،چشم ،وخصوصيات ظاهري او به كدام يك از والدين مي
ماند و جنس جنين چيست آيا پسر است يا دختر » ()2
25
ـخيص ـوييم مرحله غيض مرحله اي است كه تشـ ( لذا با يك جمع بندي از مطالب فوق مي توانيم بگـ
جنس جنين و صفات وراثتي ممكن نيست جايي كه اسپرم مرد و فرو بردن آن درخود همت مي گمــارد و
ـنين وكليهـخيص جـ مرحله ازدياد كه عبارت است از پيوند اسپرم مرد و اوول زن مقطعي ميباشد كه تشـ
صفات وراثتي ممكن خواهد شد )3( ) .
بعضي از متخصصان عصر حاضر خواستند تا درمرحله (غيض) به تشخيص آينده وراثــتي وجنس
جنين همت گمارند ولي درين ساحه ناكام شدند كه درزمينه بهتراست صحبت محترم عبدالمجيد زنــداني
ـودهـايي كه درزمينه تحقيق نمـ يكتن از دانشمندان علوم عصري وقرآني را با يكتن از پروفيسران امريكـ
است نقل نمايم :اينجانب (عبد المجيد زنداني) با پروفيسور مارشال جانسون كه از پزشــكان مشــهور
امريكايي و مستشار شركت هاي سازنده داروهاي باروري ميباشد مالقات كردم و به او گفتم آيا شــما را
ـرد و اوول زن به ـپرماتوزوئيد مــاروري اسـ ـني قبل ازبـسعي برآن قرار گرفت كه در مرحله غيض يعـ
ـراي ـال به تحقيق و تفحص بـ تشخيص جنس جنين و آيندهء وراثتي بپردازيد ؟ وي گفت ،به مدت ده سـ
تشخيص جنس جنين و آيندهء وراثتي جنين اقدام نموديم يعني قبل از پيوند ،تنها اسپرم بــاقي مانــده از
اسپرم هاي مرد و اوول زن و فرورفتن آن دررحم .
اما نتيجه اي جز پشيماني و ندامت برايمان در بر نداشت )4( .
------------------------------------------------------------------
-1معجزات علمي قرآن و حديث تأليف كمال روحاني ،ص 63 :
-2مرجع سابق ،ص 62-61 :
-3مرجع سابق ،ص 63 :
-4معجزات علمي قرآن و حديث ،ص 64 :
26
تصوير Aدرزيريک جنين را درمراحل ابتدايي شکل گرفتنش دررحم مادر نشان مي دهد .تصويرB
نمودار يک زالورا نشان مي دهد .مقايسه اين دو تصوير مارابه حکمت کاربرد لغت علقه توسط خالق
مدبرجهان هستي در آيه 23:14قرآن مجيد راهنمايي مي کند.
کلمه علقه در زبان عربي همچنين بمعناي يک شيء آويزان است .تصاوير زير عکس يک جــنين
را در مراحل اوليه شکل گرفتنش در رحم مادر نشان ميدهد .اين تصاوير که با استفا ده از تکنولوژي
فتو ميکرو گراف برداشته شده است ،آويزان بــودن جــنين به خــوبي (با عالمت )Bدر مرحله علقه
(تقريبا 15روزه گي جنين) در رحم مادر نشان ميدهد .اندازه جنين در اين مرحله حدود ./6ميليمتر
است .
27
.Source: The Developing Human, Moore, 5th ed., p. 65
حال بياييد عقل و وجدان خودرا به داوري بخوانيم .چگونه بشري بدون اتکاء به علم خالق انسانها
وبي هيچ دسترسي به علوم و تکنولوژي پزشکي امروزه مي توانست چنين تعبيير دقيق و علمي از شکل
گرفتن جنين در رحم مادررا آورده باشد؟!!! خجسته باد نام خدا خالق آسمانها و زمين و هستي دهنــده
تمام موجودات.
ـده
ـيز جويـاما مرحله بعدي شکل گرفتن جنين در قرآن مجيد مضغة ناميده شده است که به معناي چـ
شده است .تصوير زيرشکل جنين را درمرحله مضغه ( )Aبا شکل يک قطعه آدامس جويده شده نشان
ـريمـرآن کــاهيم طبيعي درقـميدهد( .)Bتشابه اين دو شکل بازفرد عاقل را از دقت علمي کاربرد مفـ
متحيرمي کند.
28
فصل سـوم :
اعجازرياضی قرآن کريم
(حقيقت هاي قرآني به اساس علوم رياضيات )
رياضی دانان قرآن شناس حقيقت هاي علمي قرآن را توضيح ميدهند :
29
بدون شک اين کتاب ازجانب خداوند متعال بوده وبراي ما بدون کدام تغيير ،تحريف ،زيادت
ونقصان ،رسيده است ،.زيرا کمي يک کلمه يا يک حرف به اين سيستم رياضي ق رآن آس يب
ميرساند .
اين اراده ومشيت خداوند متعال است .تا معجزه رياضي قرآن عظيم الشان منحيث يک معجزه
تازمان اکتشاف وسايل الکتروني بماند ،تا مسلمانان بادرک آن مطابق اکتشاف تکنولوژي خويش
به حقانيت قرآن اعتراف نمايند .
علَى كُلِّ شَيْءٍ
(سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ َ
شَهِيدٌ) (فصلت)53:
احصائيه هاي عددي قرآن
-1در قرآن کريم کلماتي است .که واژهء مقابل آن کامال مساوي بآن تکرار شده است .مثال :
حياة (زنده گي) 145مرتبه ذکرشده است ....موت (مرگ) نيز145مرتبه ذکرشده .
الصالحات 167مرتبه ذکرشده است ....... .السيئات نيز167مرتبه ذکرشده است .
الدنيا 115مرتبه ذکرشده است ......... .اآلخرة نيز 115مرتبه ذکرشده است .
المالئكة 88 مرتبه ذکرشده است .......... .الشيطان نيز 88مرتبه ذکرشده است .
المحبة 83مرتبه ذکرشده است ........... .الطاعة نيز 83 مرتبه ذکرشده است .
الهدى 79 مرتبه ذکرشده است ........... .الرحمة نيز 79 مرتبه ذکرشده است .
الشدة 102 مرتبه ذکرشده است .......... .الصبر نيز 102مرتبه ذکرشده است .
السالم 50مرتبه ذکرشده است ........... .الطيبات نيز 50مرتبه ذکرشده است .
الجهر16 مرتبه ذکرشده است ..........العالنية نيز 16مرتبه ذکرشده است .
إبليس 11مرتبه ذکرشده است ......... االستعاذة باهلل نيز 11مرتبه ذکرشده است .
جهنم ومشتقات آن 77مرتبه ذکرشده است ..جنت ومشتقات آن نيز77مرتبه ذکرشده است .
-2بعضي از کلمات که درمعني با هم ارتباط دارند ،با هم با ارتباط رياضي دقيق ومت وازن
ذکرشده اند .مثال:
الرحمن 57مرتبه ذکرشده است ...الرحيم 114مرتبه ذکرشده است .يعني دو چند آن .
الجزاء 117مرتبه ذکرشده است ......المغفرة 234مرتبه ذکرشده است ( .يعني دوچند)
الفجار 3مرتبه ذکرشده است .......األبرار 6مرتبه ذکرشده است ( .يعني دوچند)
النور ومشتقات أن ...... 24الظلمة و مشتقات أن 24مرتبه ذکرشده است .
العسر 12مرتبه ذکرشده است ....اليسر 36مرتبه ذکرشده است ( ..يعني سه چند)
قل ( بگو) 332مرتبه ذکرشده است .....قالوا (گفتند) 332مرتبه ذکرشده است .
و کلمه شهر(ماه) 12مرتبه ذکرشده است ( .مثل اينکه ميگويد که سال 12ماه است )
و کلمه (اليوم) 365مرتبه ذکرشده است(.مثل اينکه ميگويد که سال 365روز است )
واژه ( البر) ( خشکه ) 12مرتبه ذکرشده است .که همراي آن واژه (يبس) خشکه نيزشامل
ميباشد ،درحاليکه واژه (البحر) 32مرتبه ذکرشده است ( .درينجا اشاره است بر اينکه،ذک راين
عدد نسبت خشکه وبحر را در روز زمين نشان ميدهد که نسبتش 32/ 12ميباشد .
هرگاه حروف ( الدنيا) را حساب نماييم ،ميابيم که شش حرف است وهمچنان حروف (الحياة)
شش حرف است ،عناصر دنيا عبارت از آسمانها وآنچه درآسمانهاست ،وزمين وآنچه ب رزمين
است ،وقرآن عظيم الشان بيان داشته است که خداوند متعال زمين وآسمانها را در شش روز خلق
علَى الْعَرْشِ يُغْشِي نموده است ( .إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى َ
اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَال لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ
الْعَالَمِينَ) (ألعراف)54:
30
(الدنيا) از شش حرف تشکيل شده است ،وخداوند متعال دنيا را در شش مرحله خلق نم وده
است ،و وحرف (اإلنسان) هفت حرف ميباشد ،وانسان درهفت مرحله خلق شده است .
وَلَقَدْ خَلَقْنَا اإلنسان مِنْ سُاللَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا
الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَ رَ فَتَبَ ارَكَ اللَّهُ أَحْسَ نُ
الْخَالِقِين ) ( سورة المؤمنون 12ـ )14
کلمـه { اعبدوا} سـه مرتبه استعمال گرديده است ً :
سه مرتبه خطاب به تمامي مردم .
و سه مرتبه به مردم مكة.
و سه مرتبه بر زبان نوح به قومـش .
و سه مرتبه بر زبان هود به قومـش .
و سه مرتبه بر زبان صالح به قومـش .
و سه مرتبه بر زبان عيسى به قومـش .
31
روانه و مواردي از اين قـبـيـل است .يعني مثالً ايـنکه فـرد نـه بايد ستم کند و نه ستم
بپذيرد ـ نه مصرفي و تجمالتي زندگي کند و نه هـمـه دار و نـدار خـود را انـفـاق کند و
در تنگدستي زندگي کند ـــ نه دنيا را رها کند و به آخرت بچسبد و نه آخرت را رهـا کـند
و به دنيا بچسبد بلکه آنها را پنجاه پنجاه بگيرد ـــ هـمـينطـور در رابـطه با پوشش و
ساير مسائل ديگر .همه مسائل آن در موضع و وضعيت مياني و بينابيني است.
در همين رابطه خود قـرآن نيز راه و رويه «صراط مستقيم» را در پيش گرفته است .مثالً:
واژه «دنيا» و «آخرت» را هر کدام 115 بار بکار برده است.
3ـ در اسالم باالترين ارزش خـدا است .در هـمـين رابطه بيشترين اسمي که در قرآن بکار
برده شده واژه «اهلل» است که 2702بار بکار رفته .و پس از واژه «اهلل» واژه «رب» که از
صفات خداوند است بيشترين واژه اي است که در قــرآن بکار رفته است که تعداد آن 980
بار است.
4ـ واژه بَـحْـر به معني دريا 41بار در قـرآن بکار رفـته و واژه بَـرّ به معني خشـکي
12بـار .عــدد « 29 »12درصـد عدد « »41است .خشکي سـطح زمـيـن نيز 29
درصد است و 71درصد بـقـيه آن آب است.
5ـ واژه يوم بمعني روز 365بار بکار رفته که به تعداد روزهاي سال است (البته سال 365
روز و ربع است ولي عدد 365نزديکترين عدد ممکن براي آنست) .در جمع و مثناي خود 30
بار بکار رفته که به تعداد روزهاي ماه است .و واژه ماه 12بار بکار رفته که به تعداد ماه
هاي سال است.
اعـجـازعددي در قرآن كريم
. 1كليد كالم خداوند(ج) بِسْم اهلل الرحمن الرحيم است كه 19حرف دارد.
. 2اولين سوره اي كه نازل شده سوره علق است كه نوزدهمين سوره از آخر قرآن است.
.3سوره علق دقيقًا 19آيه دارد.
.4قرآن مجيد 114سوره دارد كه بر عدد 19قابل تقسيم است.
.5اولين بار كه جبرئيل با قرآن نازل شد 19 ،كلمه آورد.
.6اين 19كلمه در مجموع 76حرف دارند كه بر عدد 19قابل تقسيم است.
.7دردومين نزول جبرئيل 38كلمه آورد كه بر عدد 19قابل تقسيم است.
( دومين نزول دو برابر 19كلمه)
.8درسومين نزول جبرئيل 57كلمه آورد كه بر عدد 19قابل تقسيم است.
( دومين نزول سه برابر 19كلمه)
.9تك تك كلمات در " بسم اهلل الرحمن الرحيم"در كل قرآن به تعدادي آم ده اند كه بر ع دد 19
قابل تقسيم است:
کلمه جالله اهلل 2698مرتبه ،اسم 19مرتبه ،الرحمن 57مرتبه ،الرحيم 114مرتبه.
.10همه سوره ها " بسم اهلل الرحمن الرحيم " دارند ،به جزء س وره توبه كه بسم اهلل ن دارد و
سوره نمل كه دو بسم اهلل دارد پس قرآن در مجموع "114بسم اهلل الرحمن ال رحيم" دارد كه بر
عدد 19قابل تقسيم است.
.11همانطور كه ذكر شد سوره توبه ،بسم اهلل ندارد و سوره نمل دو بسم اهلل دارد .حال اگر از
سوره توبه بشماريم ،سوره نمل نوزدهمين سوره است.
.12تعداد كلمات بين دو بسم اهلل در سوره نمل 342كلمه است كه بر عدد 19قابل تقسيم است.
32
.13در قرآن اعداد زيادي آمده اند ،مثل)) ما موسي را 40شب دعوت كرديم ،ما 7آسمان را
آفريديم و ...تعداد كل اعداد ذكر شده در كل قرآن 285عدد است كه بر ع دد 19قابل تقس يم
است.
.14اگر تمام اين اعداد را با هم جمع كنيم ،عدد 174591به دست مي آيد كه آنهم بر عدد 19
قابل تقسيم است و حتي اگر اعدادتكراري را حذف كنيم ،حاصل جمع عدد 162146است كه باز
هم بر عدد 19قابل تقسيم است.
اين پديده بتنهايى اثبات غير قابل تقليدى است که نشان ميدهد قرآن پيغام خدا است به دنيــا .هيچ
بشرى نميتوانسته حساب ۲۶۹۸تکرار کلمه "خدا" و تعداد شماره آياتى را که کلمه "خــدا" در آنها
تکرار شده است ،داشته باشد .اين پديده خصوصا غير ممکن است وقتيکه در نضر داشته باشيم (
33
)۱که قرآن در زمان جهالت و نادانى آشکار شد ،و ( )۲سوره ها و آيات وحى شده از نظر زمان
و مکان وحى با هم فاصله بسيارى داشتند .ترتيبى که سوره ها و آيات در ابتدا فرستاده شد ،بکلى
با آخرين ترتيب قرار گرفتن شان (ضميمه )۲۳فرق داشت .اما ،سيستم رياضى قرآن تنها به کلمه
"خــدا" محــدود نيســت؛ بلمه بســيار گســتره ،بســيار پيچيــده ،و کــامال جــامع اســت.
حقايق ساده
مانند خود قرآن ،کد رياضى قرآن از بسيار ساده تا بسيار مشگل تغيير ميکند .حقــايق ســاده
مشاهداتى است که بدون هيچ وسايلى ميتوان آنها را بررسى کرد .حقايق پيچيده به کمک ماشــين
حساب يا کامپيوتر قابل رويت است .بررسى حقايق زير به هيچ وســيله اى احتيــاح نــدارد ،اما
خواهشــمند است بخــاطر داشــته باشــيد که همه اينها به متن عــربى اصــلى اشــاره دارد:
ـ. ۲۳۴*۱۹
مجموع آيات در قرآن ۶۳۴۶است که ميشود......................
[ ۶۲۳۴آيه شماره گذارى شده است و ۱۱۲آيه (بسم اهلل) شماره گذارى نشده است که ميشود
ـ. ۱۹
]۱۱۲+۶۲۳۴= ۶۳۴۶توجه کنيد که ۶+۳+۴+۶ميشود...........
ـ ۲۷
.۴بسم اهلل ۱۱۴مرتبه تکرار شده است ،با وجود غيبت مرموز آن در سوره ( ۹درسوره
ـوره
ـا ۱۹ ..........سـ
ـوره ،۲۷دقيقـ
.۵از غيبت بسم اهلل در سوره ۹تا بسم اهلل اضافى در سـ
است.
ـوره ،۲۷و
ـات بين دو بسم اهلل سـ
ـوع کلمـ
.۷اين مجموع ( )۳۴۲همچنين مساوى است با مجمـ
ـ.۱۸*۱۹ .................................= ۳۴۲
ـ.*۴ ۱۹
.۹اين اولين وحى ۱۰کلمه اى ،داراى ۷۶حـــــــــرف است ..................
ـت.
ـت ،داراى ۱۹..........آيه اسـ
ـوره اسـ
ـانى اولين سـ
.۱۰سوره ۹۶که از نظر ترتيب زمـ
34
ـت.
ـرآن ۱۹...............همين اسـ
ـانى ،از آخر قـ
ـرتيب زمـ
ـوره از نظر تـ
.۱۱اين اولين سـ
ـ.۱۶*۱۹
.۱۲ســوره ۹۶شــامل ۳۰۴حــرف عــربى اســت ،و ۳۰۴ميشــود............
ـت.
ـامل ۱۹................کلمه اسـ
ـ )۱۱۰شـ
ـوره
ـده(سـ
ـتاده شـ
ـوره فرسـ
ـرين سـ
.۱۳آخـ
۱۴ .۱۵حرف مختلف عربى" ۱۴ ،پاراف قــرآنى" مختلف (مانند ا .ل .م ،از )۲:۱را تشــکيل
ـ دارند .مجموع اين اعداد ميشود ۵۷=۲۹+۱۴+۱۴يا *۱۹ ميدهند که در ابتداى ۲۹سوره قرار
.۳
.۱۷بين اولين سوره پاراف دار( )۲و آخرين سوره پاراف دار ( ۳۸ ،)۶۸سوره بــدون پــاراف
وجــــــــــــــــــــــــــــود دارد.۳۸*۱۹.........................
.۱۸بين اولين و آخرين سوره هاى پاراف دار ۱۹...................مجموعه پاراف دار و بدون
ـ
پــــــــــــــــــــــاراف وجــــــــــــــــــــــود دارد.
35
فصل سـوم :
اعجازجيولوژيکي قرآن
(حقيقت هاي قرآني به اساس علم زمين شناسي)
زمين شناسان خداشناس حقيقت هاي علمي قرآن را توضيح ميدهند :
36
شب اصل و روز فرع است
ـورت عارضي بعد از ـتي ميباشد كه بصـ اصال شب تمامي زمين را پوشانده است و روز همانند پوسـ
طلوع آفتاب به شکل غالفي ظاهر ميگردد محققان درعصر حاضرپي بردند که روز مانند يك روشــنايي
است كه در پوشش هوايي كه شبيه به پوست است قرار گرفته و شب از هرجهت بر روز محيط است .
هنگاميكه زمين ازغرب به طرف شرق ميچرخد،در نتيجه انعكاس اشعه خورشيد آفتاب همــان جهت
زمين را كه به آن نور آفتاب تماس نمايد ،روشن نموده و از آن روز بميان ميايد ،و با عــدم درخشش
آفتاب به اطراف زمين شب مسيطر ميباشد ،بناء تاريكي شب اصل بوده و روشني روز به سبب آفتاب به
شكل فرعي و عارضي در زمين ايجاد ميگردد .
اين حقيقت علمي را قرآن عظيم الشان 14قرن قبل بيان داشته است {.وَآيَةٌ لَهُمْ اللَّيْـلُ نَسْـلَخُ مِنْـهُ
ـون روز را از النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ} يس 37 /برهان ديگري بر اثبات قدرت حق وجود شب است كه ما چـ
آن بر گيريم ناگهان همه را تاريكي فروگيرد . .
And a Sign for them is the Night: We withdraw there from the Day, and
;behold they are plunged in darkness
قيامت درشب و روز است
در قرآن عظيم الشان در مورد قيام قيامت آمده است كه { اتاها امرنا ليال أو نهارا } امرما ( قيامت )
درشب يا روز ميباشد .در زمانه هاي قديم مردم غير مسلمان ميگفتند :چرا قرآن شريف در مورد اينكه
ـوده است كه در ـري كشف نمـ قيامت در روز ميباشد و يا در شب صراحت دقيق ندارد؟ ولي علوم عصـ
ـاكن هم روز ميباشد ،و ـاكن شب و بعضي امـ كرهء زمين شب و روز يكسان نميباشند ،بلكه بعضي امـ
ازينكه قيامت در يك چشم زدن به تمامي زمين يكسان واقع ميگردد ،بناء اين اعجاز علمي قرآن را ثابت
ميكند كه قيامت را در بين هردو معلق بيان داشته است )1(.
در خلقت مخلوقات هيچ فرقي نيست
هيج قرآن عظيم الشان ميفرمايد{:مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِنْ تَفَاوُتٍ}درمخلوقــات خداوند
(جل جاللـــه)
37
ـاينس و
ـمندان سـ ـده است ،دانسـ ـابت كرديـاين آيت قرآن معجزه علمي است كه در عصر حاضر ثـ
ـكيل
ـراء مختلف تشـ تكنالوزي كشف نمودند كه :كوچكترين چيز موجود در ماده اتوم است ،اتوم از اجـ
نيوترون خنثـى پروتون + شده كه عبارت اند از :الكترون -
تمامي مخلوقات ،از ماده خلق شده اند كه در همه اين سه عنصر موجود ميباشد ،تنها در ترتيب و
عدد قرق است ،و خداوند (جل جاللــه ) اين حقيقت را بيان داشته است كه { و خلق كل شيء فقــدره
ـاينس و
ـاي سـ تقديرا} همه چيز را خلق نموده و آنرا اندازه نموده است ،بناء اين حقيقت قرآني را علمـ
تكنالوژي بيان داشته اند كه در مخلوقات از حيث تشكيل هيچ فرق در عنصر هاي مــادي مختلف نيست
تنها درترتيب و عدد فرق است )2( .
ـرا بدستـاز دارد ،تا نظم آنـ
دانشمندي ميگويند :اين ترتيب و تنظيم در اجزاي اتوم به خالقي نيـ
داشته باشد ،اگر تفاوت را ميمون و طبيعت را قصيده ،فكر كنيم بخوبي خــواهيم دانست كه مليــون ها
ميمون با مليون ها قلم نميتوانند قصيده بسازند ()3
----------------------------------------------
-1براهيني بر يكتا پرستي ،ص .107 :
-2مرجع سابق ،ص. 108 :
-3مرجع سابق ،ص 109 :
کوه ها در قرآن
هرگاه بطرف کوه ها به شکل ظاهري آن نظر اندازيم فکرميکنيم که سنگها وکوتهايي ازخاک بــاالي
سطح زمين نهفته است ،ولي درقرآن عظيم الشان ميخوانيم که خداوند متعال (جل جالله) کوه ها را مانند ميخ
ها باالي زمين ميخ نموده است(،والجبال اوتادا) دانشمندان زمين شناسي درين مورد به قــوت اعجــاز
قرآني چنين ابراز نظر نموده اند :
فقط بخش کوچکي ازحجم کوهها در سطح زمين قرار دارند وقابل رويت مي باشند .پايه ها و ريشه
هاي کوهها گاه کيلومترها در اعمــاق زمين همانند ميخهــايي عظيم در داخل زمين فرورفته است .اين
يافته علمي زمين شناسان که تا چند دهه پيش براي انسانها پوشيده بود در قــرآن کريم بنحو مطلــوبي
بوضوح توسط خالق آسمانها و زمين بيان گرديده است )78:7( :والجبال أوتادا ]78:7[ و كــوه ها را
همچون ميخهايي (بناکرد)؟همانطوري که درتصويرزير ديده مي شود ،کوه ها ريشه هاي عميقي دارند که
همچون ميخهايي در زمين فرو رفته اند.
38
عظيم باعث ثبات و استقرار زمين مي شوند و زمين را از لغزش هاي مکررباز مي دارند .حال بياييد
به قرآن مجيد رجوع کرده و ببينيم که چگونه اين مفاهيم بزيبايي و دقت در اين کتاب آســماني بيــان
شده است )16:15( :وألقى في األرض روسي أن تميد بكم وأنهرا وسبال لعلكم تهتدون[ ]16:15و او
در زمين استحكاماتي (كوه ها) براي توازن قرار داد تا مبادا با شما بلغزد ،همين طــور رودخانه ها و
جاده ها ،باشد که هدايت شويد .در شکل زير ،به خوبي ديده مي شود که کوه ها به خاطر ريشه هاي
عميقشان همچون ميخهايي هستند.
39
.Source: Marine Geology, Kuenen, p. 43, with a slight enhancement
همچنين مدبر آسمانها و زمين در سوره مبارکه فرقان آيه 53به حايلي محکم و نفوذ ناپذ ير که بين
دو درياي شور وشيرين قرارگرفته و باعث جدايي آنها مي گردد اشاره مي فرمايد )25:53( :وهو الذي
مرج البحرين هذا عذب فرات وهذا ملح أجاج وجعل بينهما برزخا وحجرا محجورا
[ ]25:53اوست كه دو دريا را به هم مي پيوندد؛ يكي تازه و گواراست ،در حالي كه ديگري شور و
غير قابل نوشيدن .و او آنها را با حايلي محكم و نفوذناپذير (تبخير) از هم جدا كرد.
در شکل زير سطح مقطع يک خليج و درصد شوري آب آن نشان داده شده است .در اين شــکل مي
توانيم جدايي آب شيرين و شور را ( )partition zoneهمانطوري که خداي عليم در قرآن کريم بيـان
فرموده است به وضوح ببنيم.
40
.Source: Oceans, Elder and Pernetta, p. 27
نکته اي که توجه متفکران را به خو جلب مي کند اشاره خداي حکيم به وجود دو موج در اقيانوس
ها است .با تکامل تکنولوژي و فرستادن زير دريايي هاي مخصوص به اعماق اقيا نو سها ،دانشمندان
متوجه گشتند که بعلت غلظت بيشتر آبهاي واقع در اعماق اقيانوسها (در مقايسه با آبهاي ســطحي) دو
ـکل زيرـانطوري که شـ ـطحي .همـ نوع موج در درون آنها پديد مي آيد ،موجهاي داخلي و موجهاي سـ
نشان مي دهد موجهاي داخلي در محل برخورد دو اليه آب با چگاليهــاي مختلف که يکي از آنها داراي
ـد .چگونه ـود مي آينــااليي) است بو جـ
چگالي بيشتر (اليه زيري) و ديگري داراي چکالي کمتر(اليه بـ
بشري که هزار و چهار صد سال پيش در بيابانهاي سوزان عربستان مي زيسته است مي توانست بدون
اتکاء بعلم الهي ازمو جهاي دروني اعماق اقيانوسها مطلع گردد؟
41
فصل چهارم :
اعجاز قرآن کريم درعلوم فضايي
(فضا نوردان موحد حقيقت هاي قرآني را توضيح ميکنند )
42
سحاب چشم گربه ()Cat’s Eye Nebula
باال رفتن به طرف آسمان سبب تنگی نفس ميگردد .
43
ابرها درقرآن
چگونه بشري که در هزاروچهارصد سال پيش مي زيسته است مي توانست بدون داشــتن هيچگونه
تلسکوپ ويا دسترسي به تکنولوژي امروزي به پديده اي که در ميليونها کيلومتري زمين رخ مي دهد پي
برده باشد؟ آيا بجز اين است که آيه هاي اعجاز آور و شگفت انگيز قرآن ازطرف آن يکتا خالق هســتي
که آگاه مطلق به کليه امورهستي است براو نازل گرديده است؟
باال رفتن به طرف آسمان سبب تنكي نفس ميكردد
قرآن عظيم الشان 14قرن قبل در مورد بلند رفتن به طرف آسمان و اثرات آن به سيستم تنفسي و
نفس تنكي براي بشريت خبرداده است ( :فَمَنْ يُرِدْ اللَّهُ أَنْ يَهدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ ُيرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ
يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ) األنعـام 125 /ترجمه :آن كسي را كه خـدا بخواهد
44
هدايت كند ،سيه اش را ( با برتو نور ايمان باز و ) كشاده براي ( بذيرش ) اسالم ميسازد و آن كسي را
ـعود
ـمان صـكه خدا بخواهد كمراه و سركشته كند سينه اش را به كونه اي تنك مي سازد كه كويي به آسـ
ميكند .
--------------------------------------------
( صحبت دكتورزغلول نجار كه ازطريق تلويزيون أقرأ در ماه مبارك رمضان امسال نشرشد )
Those whom Allah (in His plan) willeth to guide, He openeth their breast to
Islam; those whom He willeth to leave straying, He maketh their breast close
.and constricted, as if they had to climb up to the skies
قرآن كريم اين موضوع را بيان داشته است ،بهتراست اكنون نظر دانشمندان معاصر را بدانيم :
« دكتر صالح الدين مغربي اســتاد طب فضا در امريكا و عضو انجمن پزشــكي فضا در انگلســتان
ميگويد :
آن هنگام كه به كاوش در تأثير ارتفاعات بر انسان روي آورديم در يافتيم پيلــوت ها كه ارتفاعــات
ـكلـزار پا باشد هيچ مشـ ـدود هـ مختلف أسمان را در مي نوردند در جاهايي كه ارتفاع از سطح دريا حـ
تنفسي ايشان را در بر نمي گيرد و آن محدوده اي است كه پرواز بدون مشكل صورت ميگــيرد ولي اگر
ـدودهارتفاع به 16000پا برسد پيلوت وارد منطقه تكا فوء فيزيولوژي ميشود بدين معنى كه در آن محـ
ـاد تر
ـيجن مواجه ميگردند با زيـ به سيستم هاي تنفسي بدن فشار وارد ميشود و پيلوت ها با كمبود آكسـ
ـاز
ـيجن سـ شدن ارتفاع از 16000با تا 25000با دستگاه هاي هوا زاي هواپيما و سيستم هاي اكسـ
دچار اختالل ميشوند و پيلوت با مشكالتي چون بيهوشي سر گيچه ،سردرد ،خواب آلودگي مفرط ،تنگي
تنفس ،و ،سرفه هاي شديد مبتال خواهد گشت بعد از آن گازهاي موجود در معده و روده رو به زوال مي
نهند بدين سبب بر بعضي ازعضالت بدن يا سيستم حاجزي فشــار مي آيد در نهــايت به تنگي تنفس و
مشكل در تنفس مي انجامد كوتاه سخن آنكه هركه به آسمان برود دچار دو مشكل عمده ميشود
-1تنگي نفس
-2فشار به سينه و حالت خفگي .
اما اينجا ميبينيم قرآن جندين قرن قبل از به راه افتادن كاروان علم و تحقيق پرده از اين شگرف
راز براي همگان دريك آ يه و با نكته سنجي مخصوص به خود برداشته است » )1( .
ابرها در قرآن
خداي دانا در قرآن مجيد مراحل تشکيل ابرها وبوجود آمدن باران را در سوره مبارکه نور آيه 43به
زيبايي بيان مي فرمايد:
( )24:43ألم تر أن اهلل يزجي سحابا ثم يؤلف بينه ثم يجعله ركاما فترى الودق يخرج من خلله وينزل
من السماء من جبال فيها من برد فيصيب به من يشاء ويصرفه عن من يشاء يكاد سنا برقه يذهب باألبصر
[ ]24:43آيا توجه نمي كني كه خدا ابرها را مي راند ،سپس آنها را با هم جمع مي كند ،بعد آنها را
روي هم انباشته مي سازد ،سپس مي بيني كه از آنها باران بيرون مي آيد؟ او بار برف را از آسمان فرو
مي فرستد تا هر كه را بخواهد بپوشاند و از هر كس بخواهد دور سازد .نزديك است كه درخشندگي برف
نور چشمان را بربايد.
-------------------------------------------
-1مرجع سابق ،ص 38 :با اختصار و تغيير بعضي اصطالحات مشکل
45
بازهم تشريح خداي بزرگ در قرآن کريم از نحوه بوجود آمدن ابرها و باران مطابق يافته هاي علمي
است .در شکل زير در قسمت ( )Aتکه ابرهاي کوچک مجزا و در قسمت ( )Bابرهــاي کوچک به هم
مي پيوندند و بر روي هم انباشته مي شوند و سپس قطرات آب فرو مي افتند.
46
[Do the unbelievers not realize that the heaven and the earth ]21:30
used to be one solid mass that we exploded into existence? And from
?water we made all living things. Would they believe
ـاره ميـمانها و زمين شد اشـ ـاد اسـدر آيه فوق خداي متعال به انفجار اوليه اي که بااراده او باعث ايجـ
فرمايد .چگونه در زماني که هيچگونه دانشي بجز خرافات درمورد نحوه بوجود آمدن کائنات وجــود نداشت
ميتوان تصورنمود که بشري يکي از بزرگترين اکتشافات قرن بيستم رابرجهان آشکارسازد؟ نه هر گــز .اين
آيه سخن يک انسان نبود که صفحه اي از قرآن عظيم را زينت داد .قرآن بجز کالم آن داناي بي ابتــدا و بي
انتها نيست.
از يک توده گازي شکل تا آسمانها و زمين
ـدايشـدائي پيـ
ـاره به مرحله ابتـ ـال اشـ
در سوره اي که بنام دخان يعني گاز ناميده شده است خداي متعـ
آسمانها و زمين کرده ميفرمايد:
( )41:11ثم استوى إلى السماء وهي دخان فقال لها ولألرض ائتيا طوعا أو كرها قالتا أتينا طائعين
ـود و به آن و زمين گفت" :به [ ]41:11سپس او به آسمان پرداخت ،هنگامي كه هنوز به صورت گاز بـ
ـ Then He turned وجود بياييد ،خواسته يا ناخواسته ".آنها گفتند" :ما با ميل و رغبت مي آييم"]41:11[.
to the sky, when it was still gas, and said to it, and to the earth, "Come into
".existence, willingly or unwillingly." They said, "We come willingly
تصوير زير ستاره اي جديد را در حال شکل گيري از گاز و غبار (نبوال ،) Nebulaاز بقاياي گازي که
منشاء پيدايش کل جهان بوده است نشان مي دهد.
47
Source: Horizons, Exploring the Universe, Seeds, plate 9, from Association of Universities for Research in
.Astronomy, Inc
ـتارگانـرده است که سـهمانطوري که در اشکال فوق نشانداده شده است علم امروزثابت کـ
ـ بــرآن در
آسماني از انقباض تودههاي عظيم گاز بوجود مي آيند ،پديده اي که در قرآن بوضوح
آيه فوق اشاره شده است.
)4( آسمانها را چه چيزي نگاه داشته است؟
نيروي جاذبه ،باذن خداي عالم ،عامل نگاهداري آسمانها و زمين است .اين نيرو غيرقابل
ـردش آنها دررويت ا ست ولي همانند ستونهايي استوار موجب نگاهداري آسمانها و زمين و گـ
مدارهاي تعيين شده توسط يکتاخالق جهان مي باشد .به اين پديده بنحو بســيار زيبــايي در
قرآن مجيد اشاره شده است :
( )13:2اهلل الذي رفع السموت بغير عمد ترونها ثم استوى على العرش وســخر
الشمس والقمر كل يجري ألجل مســمى يــدبر األمر يفصل االءيت لعلكم بلقــاء ربكم
ـپس توقنون[ ]13:2ـ خداست كه آسمانها را بدون ستونهايي
ـ كه بتوانيد ببينيد ،برافراشت ،سـ
اقتدار را در دست گرفت .او خورشيد و ماه را متعهد كرد؛ هر كدام تا سرآمدي معين (در مــدار
خود) در گردشند .او همه چيز را تحت كنترل دارد و آيات را توضيح مي دهد ،باشد كه دربــاره
ـ.
مالقات با پروردگارتان به يقين برسيد
خورشيد و ماه و مدارهايشان
همانطوري که علم نجوم ثابت کرده است و امروز بصورت يکي از بد يهيات حتي در مدارس
ابتدايي هم تدريس ميشود ماه و خورشيد در مدارهاي خاصي شناورند .چنيين دانشي هرگز در
ـالي در
ـداي تعــاب خـ هزارو چهارصد سال پيش در بين جوامع بشري مطرح نبود .اما در کتـ
سوره يسين بصراحت بگردش ماه وخورشيد در مدارهاي تعيين شده اشاره شده است:
( )36:40ال الشمس ينبغي لها أن تدرك القمر وال اليل سابق النهــار وكل في فلك
ـ خورشيد هرگز به ماه نمي رسد -شب و روز هرگز منحرف نمي شوند- يسبحون[]36:40
هر يك از آنها در مدار خود شناور است.
48
ـ
هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
هههه
)6( ترتيب شب و روز
فهرست مطالب
پروردگار هستي در سوره مبارک الرحمن آيه 17در قرآن مجيد و در سوره زخرف آيه 38
اشاره به وجود دو مشرق و دو مغرب مي کند:
)55:17( رب المشرقين ورب المغربين
[ ]55:17پروردگار دو مشرق و دو مغرب.
( )43:38حتى إذا جاءنا قال يليت بيني وبينك بعد المشرقين فبئس القرين
ـدازه دو
[ ]43:38هنگامي که او نزد ما بيايد ،خواهد گفت" :آه ،کاش ميان من و تو به انـ
مشرق فاصله بود .چه همزاد بيچاره کننده اي"!
ـه ،بر خالفـانه آن است کــوق نشــاي فـاشاره به و جود دو مشرق و دو مغرب در آيه هـ
ـت.ـکل اسـ ـ اسالم ،زمين مسطح نيست بلکه کروي شـ مفروضات آميخه با خرافات زمان پيامبر
اگر اين آيه را بهمراه آيه 30سوره مبارک النازرات مطالعه کنيم کروي (تخم مــرغي شــکل)
ـخص مي ـ شب و روز(دو مشرق و دو مغرب) در نيمکرههاي آن کامال مشـ بودن زمين و ترتيب
گردد:
49
( )79:30واألرض بعد ذلك دحيها
[ ]79:30او زمين را تخم مرغي شكل ساخت.
( )7گسترش جهان هستي
فهرست مطالب
ـود که
ـتم بـ
ـرن بيسـ
فرضيه اثبات شده گسترش آسمانها يکي از يافته هاي مهم علمي در قـ
خداي متعال با صراحت آنرا در قرآن بيان فرموده است.
( )51:47والسماء بنينها بأييد وإنا لموسعون
[ ]51:47ما آسمان را با دست هاي خود بنا كرديم و ما به توسعه آن ادامه خواهيم داد.
50
فصل ششـم :
اعجاز قرآن درخلقت مخلوقات
(با تفکر درمخلوقات وحدانيت خداوند ثابت ميگردد)
خلقت حيوانات درسي براي خدا شناسي
زنبور عسل ماده در قرآن
مار ماهي هاي دريايي
51
ـؤالـرغ از بين تخم سـ متيقن ميسازد ،يكي از دانشمندان هندي ميگويد من در سابق با برآمدن چوچه مـ
مينمودم :كي اين قدرت را براي چوچه مرغ داده است كه ميتواند تخم را شكســته و ازبين آن خــارج
گردد ،ولي زماني در مورد تحقيق نمودم در يافتم كه در نول چوچه مرغ قبل از خروجش از تخم شبيه
ـوكـطهء همين نـ نوك سوزن يك چيز كوچكي خلق شده است ،چوچه مرغ بعد از تكميل مدت معين بواسـ
سوزن تخم را ميشگا فد ،سپس هوا داخل تخم شده و چوچه مرغ با دخول هــوا كم كم خشك و بــزرگ
ميشود ،درين حالت فشار باالي تخم آمده ميشكند و چوچه مرغ بيرون ميايد ،حاال كه علم امروزي اين
مرحله خروج چوچه مرغ را بيان ميدارد سؤال من نيز فــرق ميكند .اكنــون ميپرسم :كي اين نــوك
سوزن را در نول چوچه مرغ خلق نموده است ؟ براي سؤال قبلي و سؤال فعلي من صرف يك پاسخ است
كه :ذات خداوند متعال (جل جالله ) ،ذاتيكه همهء مخلوقات را با حكمت بسيار عالي خويش با مهــارت
تام آفريده است .
ـده
انسان که اشرف المخلوقات است ،و خداوند (جل جالله ) براي او همهء كاينات را مسخر گردانيـ
است ،و ميتواند باالي تمامي حيوانات حاكميت نمايد ،حيوانات بسيار قوي را با عقل خويش در قفس ها
ـات و پرنــده هابند نمايد ،به اساس اين مزاياي خدا داد براي بشريت ،انسان خود را نسبت به حيوانـ
ـاده
قوي و نيرومند حساب ميكند ،و من هم به همين نظر بودم كه توانايي انسان نسبت به پرنــده ها زيـ
تراست ،روزي در سرماي زمستان كه درجه حرارت تحت صفر بود و همه جا را برف پوشانده بــود به
خانه يكي ازدوستان ميرفتم من كه با لباس زمستاني ،باالپوش ،جاكت ،جراب هاي دبل ،دستكش هاي
گرم ،درحركت بودم بازهم احساس سردي ميكردم كه ناگهان متوجه شــدم كه با وجــود اينکه همه جا
ـراي من يخبندان بود مرغابي ها دربين آبيكه من نميتوانستم به آن دست زنم شنا ميكرد ند ،و اين امر بـ
معجزه بزرگ الهي بود ،و درك كردم كه خداوند (جل جالله ) ذات قادر وتوانا است كه اين مرغابي را كه
گوشت آن بسيار نازك وضعيف است چنان توانايي داده است كه ميتواند دردرجه
-------------------------------------
52
ميتواند كه چهار روز را به همين شكل متواتر درحركت باشد .بعضي از شتران مخصوص انتقال انسان
ميباشند كه ميتوانند دريك ساعت 16كيلومتر حركت نمايند .
قدمهاي شتران هموار بوده و داراي پابند هاي دايروي كه از گوشت تازه خلق شده اند ،براي رفتن
باالي ريگ زار ها بسيار مناسب است .
زيرسينه ،و مفاصل پاهايش پارچه هاي مانند بالشت ها خلق شــده است كه ميتواند بــاالي زمين
بسيار گرم و سوزان به آساني استراحت نمايد .
اغلب اوقات حيوانات در صحراء ها از گرســنگي ميميرند ،ولي شــتر ميتواند از هرقسم گيــاه ها
ـام
ـورد ،و درهنگـ ـخت را بخـ استفاده نمايد ،ودرصورت ضرورت ميتواند هر نوع نباتات خار دار وسـ
ضرورت بيشتر كه هيچ غذايي نباشد و شتر از گرسنگي زياد خوف مرگ نمايد سنامي از چربو درپشت
خود دارد كه آنرا خورده و ميتواند چندين روز از آن منحيث غذاي خويش استفاده نمايد .
ـمش را حفظ ميكند ، ـات قبلي دارد كه آب جسـ مهمترين ضرورات صحراء آ ب ميباشد ،شتر احتياطـ
مثال شتر هيچ عرق نميكند ،بيني اش متصل به دهانش ميباشد ،بيــني اش آبهــايي را كه توسط تنفس
خارج ميگردد بند ميسازد ،شتر درهنگام ضرورت ميتواند دربطن خود شصت ليتر آب را ذخيره نمايد كه
اين مقدار آب براي شش الي ده روزش كافيست ) 1( .
----------------------------------------------------
ـ :جمعية الدعوة االسالمية ،تفسير جزء عم ،ص 101 :
ـ ،چاب ليبيا
. -1تفسير روح القرآن الكريم ،تاليف عفيف عبدالفتاح طباره
53
54
دانشمندان امروزي در علوم مختلف تحقيق و ريسرج مينمايند ،آنــان ميخواهند تا با دســتيابي به
حقايق مخلوقات الهي تا حد توان راه هاي رشد توليدات حيواني را در يابند ،دانشــمندان وترنــري به
تحقيقات در مورد توليد شير درحيوانات پرداختند ( ،محققان دريافتند آنزيم هاي هضم كندهء غذا ،غــذا
را را به سرگين بدل و آن را د ر رودهء باريك سير مي دهند درحاليكه رگ هاي خوني مواد غذايي مــايع
را از مابين سرگين كه باقيماندهء محتويات معده پس ازهضم است دريافت ميدارند غذا در خون جريــان
مي يابد تا به غدد لبني ( توليد كننده شير) مي رسد آنگاه غدد لبني مواد را كه شير از آن ساخته ميشود
از خون ميگيرند ،اينگونه شير ابتداء ازميان سرگين خارج ميشود و بعدا خــون ،در طي اين مراحل به
وجود خواهد آمد ) 233براهيني بر ...اين حقيقت علمي كه درعصر حاضر توسط دانشمندان وترنري
ـالـدارد كه خداوند متعـ ،كالبدشناسي و دستگاه هاي ذربيني كشف گرديد .اين حقيقت قرآني را بيان ميـ
( جل جالله ) 14قرن قبل براي پيامبرش ( صلي اهلل عليه وسلم ) وحي نموده بود :
----------------------------------------------------------------
براهيني بريكتا برستي 151 -150 ، -1
ـ مِمَّا فِي بُطُونِ ـهِ مِنْ بَيْنِ فَ ـرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصً ـا سَ ـائِغًا
ـامِ لَعِبْ ـرَةً نُسْ ـقِيكُمْ
{ وَإِنَّ لَكُمْ فِي اآل َنْعَـ
ـان ـكم او ميـ ـيري كه در شـ لِلشَّارِبِينَ}النحل ( 66/وبراي شما در حيوانات حكمتي است ما شما را از شـ
سرگين و خون است و براي نوشندگان خالص و گواراست سيراب ميكنيم .
And verily in cattle (too) will ye find an instructive Sign. From what is
within their bodies, between excretions and blood, We produce, for your
drink, milk, pure and agreeable to those who drink it
.
55
.Source: Essentials of Anatomy & Physiology, Seeley and others, p. 210
56
سنــــگ بزرگي در عربستان كه سال يكبار در فضاء معلق ميماند
((( اين واقعًا جالب است )))
سنگي بزرگي درقريهً الحسه عربستان سعودي سال يكبار در ماه اپريل براي مد ت تقريبًا 30دقيقه به اندازهً 11سانتي متر از
سطح زمين بلند ميشود .
مردم محل ميگويند كه در ماه اپريل 1989يعني 17سال پيش مردي كه در عقب اين سنگ پنهان شده بود كشته شد .واز سوراخ هاي كه
دراين سنگ بمالحظه ميرسد .شما لكه هاي تازه خون را باالي سنگ مذكور ديده ميتوانيد ،از همه عجيبتر اينكه زمانيكه سنگ از زمين بلند
ميشود لكــه هاي مذكورتيره تر تازه تر ومرطوب تر ميگردند.ساكنين محل بار بار كوشش نمودند تا لكه هاي مذكور راازروي سنگ پــاك
كنند ولي بعد از مدتي آنها خود به خود به روي سنگ بزرگ ظاهر ميشوند.
They say that 17 years ago, one man was shot dead behind this rock who was hidden
there This encounter happened in the month of April 1989. You can see the fresh blood
stain on the rock, most surprisingly, when the rock raises from the ground, these stain
become darker, fresher and wet. Local residents tried to wipe off the stains several
.times, but after some time it appears again on the rock automatically
57
58
فصـل :
مسلمان شدن يک تعداد از
دانشمندان وساينس دانان
غرب دليل اساسی اعجاز
قرآن کريم ميباشد
درين فصل موضوعات ذيل را مورد تحقيق قرار خواهيم داد .
گرايش بعضي ازدانشمندان به دين مقدس اسالم به اساس فهم معجزات قرآني
59
دكتور زغلول نجار يكتن از دانشمندان معاصر ميگويد :روزي من ازمحترم داوود سي بســکوک
که يكتن از دانشمندان غربي ورئيس مسلمانان لندن بود ازعلت مسلمان شــدنش پرســيدم گفت :ما
غربي ها مليون ها دالر مصرف نموديم تا به كره يي مهتاب دستياب شديم ،وزماني مهتاب را ازنزديك
مورد مطالعه قرار داديم ديديم كه در روي مهتاب خط سياهي مانند يك كمربند اطراف مهتاب را گرفته
است ،وزماني در مورد اين خط تحقيق وپژوهش نموديم ،تحقيقــات نشــان داد كه اين مهتــاب در
زمانهاي بسيار زياد قبل به دو حصه تقسيم و ازهم جدا شده ،وسپس دو باره بهم وصل شده اند كه بعد
از انضمام دو بخش مهتاب اثر آن شكستگي مانند خط سياهي در مهتاب باقيمانده است )1( .
وزماني قرآن عظيم الشان را مطالعه نمودم ،دريافتم كه قرآن كريم در مورد شق القمر(دو حصه
شدن مهتاب) جهارده قرن قبل خبرداده است ،و احاديث پيامبر(صلى اهلل عليه وسلم ) نيز درين مورد شــهادت
ميدهد كه در زمان بعثت آخرين پيامبران مهتاب دو شق شده و مردمان آن عصــرمهتاب را به همــان
شكل ديده اند ،وزماني شخصيت حضرت محمد (صلى اهلل عليه وسلم) را مطالعه نمودم يافتم كه او يك شــخص
عادي ودر آغاز حيات بيسواد بود،ودرآن زمان وسايل تكنالوزي نيز وجود نداشت كه پيــامبراز آن نقل
نموده باشد ،دانستم كه قرآن ساخته دست محمد و يا كدام بشر نه بلكه كالم خالق زمين و آسمان است
كه معلومات چهارده قرن قبل اومعجزه يي بزكي است براي دانشمندان عصر امــروزي ،مطــابق اين
داليل قوي قرآني به وحدانيث خداوند (جل جالله)وحقانيت قرآن عظيم الشان تصديق نمودم .
دانشمندي ديگري ميگويد من منحيث يك پژوهشگرهزاران كتاب دانشــمندان جهــان را مطالعه
نمودم ولي درمقدمهء هركتاب آثاري ازبنده گي مؤلف را درك كردم زيرا مؤلف درمقدمه كتاب خــويش
ـاتوانيـعف ونـ با عرض پوزش از خواننده يي كتاب ميطلبد تا اشتباهات وغلطي هاي ويرا كه زاده ضـ
ـراي ـمند ميگويد :من بـ ـان خبردهند ،اين دانشـ ـورت امكـ بشري است عفو نمايند ،و برايش درصـ
ـاب نخستين باريكه قرآن عظيم الشان را مطالعه نمودم ،درصفحات نخستين قرآن كريم يافتم كه اين كتـ
براي خواننده چلنج ميدهد كه در اين كتاب هيج شكي نيست (ذلك الكتاب ال ريب فيه) ( )2با مطالعه اين
ـودآيت چنان تحت تأثيرقرآن عظيم الشان قرار گرفتم و با مطالعه بيشتر و بيشتر قرآن ديگر مجالي نبـ
كه به حقانيت آن تسليم نشوم .
حقيقتا قرآن عظيم الشان معجزه يي الهي است كه هر كسي را مطابق رشته وتخصص اش خطاب
ميكند ،وبرايش ميفهماند كه اين كالم كالم رب العالمين است ،و نبايد فراموش كرد كه براي فهميــدن
اين قرآن دانش و علم ،عقل و فراست ،بيطرفي و صفاي فطرت بسيار ارزش دارد ،زيرا قــرآن كالم
باك است و به قلب هاي دانشمندان وانسان هاي باك طينت زود اثر ميكذارد ،چنانچه شاعر ميگويد :
باران كه در لطافت طبعش خالف نيست ** دردشت الله رويد ودرشوره زار خس
محترم اشوك كولن كه منشي اسبق اتحاديه جهاني كليسا ها بود وتحصيالت عالي خويش را در
شور اوگندا به پايان رسانيد ،سپس در شهر تكساس اياالت متحده امريكا به كسب علم الهــوت (علم
عقايد والهيات مسيحيان) پرداخت ،چندين ديپلوم در رشته هاي پالن واداره تعليم كليسا ،تنصيرورشد
ـويش را اجتماعي از كشورهاي ناروي ،كينيا ،وسودان بدست آورده و بعدها شهادتنامهء ماستري خـ
ـايف از پوهنتون اكسفورد انگلستان در علم مقايسه بين اديان ومذاهب مختلف بدست آورده است ووظـ
متعددي را در بست هاي مـهم كليسا مثـل :مديـرسازمان ناوريژي بـراي مـدد به كليسا ،مدير
---------------------------
-1اشاره به آيت شريف ( اقتربت الساعة وانشق القمر ) است
ميباشد . ـ على عبدنا فأتوا بسورة من مثله ) سورةء البقرة آيت /
-2اشاره به آيت شريف ( و إن كنتم في ريب مما نزلنا
ـودان كه يك مؤسسهـوادث سـ ـازمان دفع حـ سازمان نارويزي براي توجه به طفوليت ،مدير سـ
ـرقـاني در وسط وشـ ـاهاي جهـ مشترك سويدن دنمارك وهالند ميباشد ،منشي عمومي شوراي كليسـ
افريقيا ،رئيس فاكولته نيل در علوم الهيات درسودان ،منشي عمومي سازمان جوانــان مســيحي در
افريقا و منشي عمومي سازمان اتحاد وهمبستگي مسيحيان در افريفا بود ،با درك حقانيت اســالم به
60
ـرقي ـراي تــالمي بــتگي اسـ دين مقدس اسالم مشرف ميگردد واكنون منشي عمومي سازمان همبسـ
وانكشاف سودان ميباشد .پدرش نيز ازجملهء مسؤولين بزرگ كليساهاي مســيحي درشــرق ووسط
افريقا بود .
وقتي در بارهء اينكه چطور به دين مقدس اسالم قنــاعتش حاصل شد پرســيده شد ،گفت( :رو
ـمهـتري سرچشـ ـ پيرامون مقايسه بين اديان،هنگام نوشتن تيزس ماسـ آوردنم به سوي اسالم ازتحقيقم
ميگيرد ،وقتي نتايج ذيل را به دست آوردم :قرآن عظيم الشان اسم هيچ مولفي را برخــود نــدارد ،
آنچناكه هر يكي از انجيل ها نام يك مؤلف را باخود دارد .
ـوالن خداوند وـاء ورسـ قرآن عظيم الشان كتاب خداوند است ،چنانچه اين كتاب سيرت همه انبيـ
ازجمله آخرين پيامبرحضرت محمد(صلي اهلل عليه وسلم) را در خود دارد .
ـريت است . سيرت محمد(صلي اهلل عليه وسلم) تاكيد دارد كه اسالم اولين و آخرين دين خداوندي براي بشـ
همه فرستاده هاي خداوند ،مردم را به سوي توحيد خداوند دعوت مينمايند ،همانگونه كه اسالم مردم
را به سوي توحيد دعوت مينمايد .
ـدايتـراي هـ ـده بودند وتنها بـهمه فرستاده گان خداوند (جل جالله) با پروگرام محدودي فرستاده شـ
ورهنمايي قوم خويش مؤظف بودند ،در حاليكه رسالت محمد (صلي اهلل عليه وسلم) براي همه بشريت بود .
دركتاب هاي موجود از اديان سابقه نميتــوان بين كالم خداوند ،كالم فرســتاده اش و كالم مؤلف
كتاب فرق قايل شد ،همه آنجه ما از كتاب هاي اديان سابقه دردست داريم در آن آمده است يوحنا چنين
گفت يا پطرس چنين ارشاد كرد ...در حاليكه كالم خداوندي (قرآن عظيم الشان) در دين اسالم واضح
است ،اقوال و افعال محمد (صلي اهلل عليه وسلم) آشكار اند ،سيرت رسول وفرستاده خداوند محدد وتعين شده
است ،و اين همه داللت برحفظ دين توسط خداوند مينمايد .
عدالت ومساوات بين همه مسلمانان وروش با همي در اسالم واضح است ولي در آيين مسيحيت
بسا چيزها بودند كه من به سبب گرايش خود به آن دين از آن خجل بودم ،چنانچه من به سبب ســياه
پوست بودن خود احساس خجالت وحقارت ميكردم .همچنان انسان ها در سايه مسيحيت داراي درجات
ـانـدا ،در امريكا مردمـ
مختلف اند ،مردمان سياه پوست جدا نماز ميگذارند ،و مردم سفيد پوست جـ
سياه پوست نميتوانند در كليساهاي سفيدپوستان به عبادت بپردازند ،چنانچه كولن بــاول وزيرخارجه
ـده و آنها را
ـتان داخل شـ پيشين امريكا به خاطر سياه پوست بودنش نميتواند به كليساهاي سفيد پوسـ
مخاطب قرار دهد ،اما دراسالم چنين تبعيضي وجود ندارد ،كسيكه قبل از ديگران داخل مسجد شد ،در
صف اول نماز ميگزارد وهمه مردم در برابر خداوند يكسان اند ،امام مسجد ميتواند سياه پوست باشد
ياسفيد پوست هيچ فرقي ندارد )1( ) .
اوكه اكنون به نعمت اسالم مشرف گرديده و دين مقدس اسالم را بهترين عزت براي خود ميداند ،
منحيث يك دعوتگربزرگ اسالم براي نشر دين مقـدس اسـالم كارميكند ،در مـورد اينكه چي تعـداد
اشخاصي را توانسته است كه به دين مقدس اسالم دعوت نمايد گفت :
( به فضل و مرحمت خداوند بعد ازايمان آوردنم تا اكنون بيش از يكصد وپنجاه هــزار تن توسط
من ايمان آورده اند ،همچنان 2500تن ازجمله بزرگان كليسا ،كشيشــان و كســاني كه به ســوي
نصرانيت دعوت ميكردند،وهمه آنها از جنوب سودان وازمنطقه كوهاي(نوبه) ومنطقه (انجسنا) بودند
،به دعوت من ايمان آوردند )2( .
--------------------------------------------------
شوك كولن يانك منشي اسبق اتحاديه جهاني كليساها رازهاي بس برده كليسارا افشاء ميسازد ،مترجم احمد ضيا رحيمزي ،حمل 1384ص 7 -5 :
. مرجع سابق ص 10 – 9 :
يكتن از كشيشان مسيحيت (سامي فرناندس) است كه دركشور فليبين تولد شده و كشيش مــذهب
پروتسانت بود ،تحصيالت خويش را در پوهنتون ايديولوزيك (الهوت) به پايان رســانيد او ميگويد :
( قوانين آنوقت اين پوهنتون تقاضا مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فراغت از پوهنتون براي
مدت هژده ماه سپري نمايم درين مدت من براي نصراني ساختن مردم درمناطق مسلمان نشــين كه در
ـافتـورد ثقـجنوب فيلپين قرار دارد مشغول شدم ،همچنان درين مدت مكلف بوديم تا بحث هايِِي در مـ
61
ـالم
ـفهء اسـ ـورد فلسـ هاي ديني شرقيان بنويسيم و تقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي درمـ
گماشته شد م .او در مورد اينكه چگونه قناعتش حاصل شد كه به دين مقدس اســالم مشــرف گــردد
ـردهـردم كه گم كـ ـاس كـ ميگويد (:بعد ازينكه اسالم را مدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ،احسـ
خويش را دريافتم ،پاسخهاي تمامي سؤاالتيكه در ذهنم خطورنموده و در مسيحيت جوابي نداشت آنرا
ـود كه در اسالم دريافتم ) وي به ادامه داليل مسلمان شدنش ميگويد ( :درحقيقت سه محور اساسي بـ
مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغيراز اسالم در اديان ديگري نيافتم :
)1اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است .
ـام
)2كامل بود ن (شموليت) اسالم :زيرا اسالم شامل بخش هاي سياسي،نظام حكم،اقتصاد،نظـ
مالي ،روابط فاميلي واجتماعي ،وجوانب روحي فطري ميباشد .
)3پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حوا ميباشد ،وتمامي بشر مانند برادران ميباشــند ،
ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا مؤسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي نداري ،همين
كه مسلمان هستي كافي است وتمامي ارتباطاتي را كه اين سازمان ها درغرب الزم ميگردانند در اسالم
موجود است ،زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري ،همكاري ،تكافل اجتمــاعي و غــيره را ندارند ،
بنابرين سازمانهاي خيريه را بنام (برادرزهود) براي پرنمودن اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس
ـرآن ،نموده اند ،اما مسلمانان ضرورت به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ،يك قـ
يك پيامبر ,يك قبله باوجود اختالفات رنگ وزبان جمع ميباشند )
ـوت اين برادرمسلمان ما كه بعدها نام خويش را (نجيب رسول) اختيار نموده اكنون مصروف دعـ
نمودن مردم به اسالم است ،اوميگويد(:غالبا من به دعوت غير مسلمانان زياده تر اهتمام دارم زيــرا
ـيمينارهايي اين امر مطابق تخصصم ميباشد كه آنرا بخوبي ادا ميتوانم،عالوه برين من كنفرانس هاوسـ
منظم ومرتب شده در اماكن مختلف داير مينمايم ،و يكماه قبل اولين برنامه تلوزيوني
دعوت اسالم را بنام ( صداي اسالم ) آغاز نموديم كه از طريق جينل سيزدهم براي مدت يكساعت
در هرهفته نشر ميكردد و اين نخستين عمل اسالمي در تاريخ فليبين ميباشد ) .
اين بزرگترين معجزه قرآن عظيم الشان و دين مقدس اسالم ميباشد كه هرگاه مسلمانان از دعوت
دوري نمايند و مصروف لذتهاي فاني دنيا شده وظيفه اصلي خويش را فراموش نمايند خداوند متعــال
(جل جالله) غير مسلمانان را به دين مقدس اسالم هدايت مينمايد كه آنـان مسـؤوليت دعـوت را به دوش
كرفته مصروف رهنمايي مردم به اسالم ميشوند .
ـوقت از بين نمي روند و هيچ وقت ـرآن هيچـ ـايب قـ حضرت پيامبر(صــلى اهلل عليه وســلم) ميفرمايد :عجـ
دانشمندان از آن سير نميشوند ) دكتور زغلول نجار كه يكتن از علمــاي زمين شناسي ميباشد ،ميگويد
من هر باريكه قرآن عظيم الشان را مطالعه مينمايم و نه تنها در مورد آيات بلكه حتا در مقابل واژه ها
و اصطالحات آن فكر ميكنم امور جديدي برايم کشف ميشود ،او درمصاحبه يي با تلويزيــون الجزيــره
درماه مبارك رمضان امسال بيان داشت :وقتي من در قصه يونس عليه السالم كلمه (التقمــه) را تحقيق
نمودم متوجه شدم كه قرآن عظيم الشان بيان ميدارد كه آن ماهي كه يونس (عليه السالم) را در شكمش
جا داد اورا نه بلعيد بلكه او را مانند لقمهء درجسم خود جا داد (فالتقمه الحوت و هو مليم ) الصــافات /
142دانستم که قرآن كريم تعبير بسيار دقيق نموده (التقمه) او را لقمه نمود و نگفت (ابتلعه) او را بلعيد ،
ـاهي آبي او درمورد (حوت) ماهي كه حضرت يونس (عليه السالم) را لقمه نمود ميگويد :اين ماهي که بنام مـ
رنگ شناخته شده است 35 .متر طول دارد و نسلش هم اكنون هم در بعضي بحرها زنده گي ميكند ،
وزنش 180تن ميباشد ،وازينكه دندان ندارد نميتواند چيزي را ببلعد ،وبعد از هر پانزده دقيقه ازهواي
تازه اكسيجن را اخذ ميدارد و تنفس مينمايد و درحقيقت حضرت يونس (عليه السال م ) در مكاني زنــده
گي ميكرد كه راحت و داراي اكسيجن نورمال بود ،همچنان بعد از خارج شدن از شكم مــاهي او را در
ـاتـاي اين نبـ برگهاي نباتي بنام يقطين ( كدو) پوشاند دانشمندان زراعت كشف نموده اند ازينكه برگهـ
ضد عفوني ميباشند مانع نشستن پشه ها و مگس ها ميشوند و مكروب را به آن نقل داده نميتوانند كه
اين خواص ( شجره ء يقطين ) براي سالمتي حضرت يونس عليه السالم آماده شده بود (،و أنبتنا عليه
62
ـدارد كه ـان ميـ ـزه علمي را بيـ ـدام معجـ شجرة من يقطين }) الصافات 146 /اين تعبيرات قرآني هر كـ
ـادي را در ـاي زيـ متخصصان ابحار و زراعت به دقت اين امور بهتر ميدانند ،دكتورزغلول نجار كتابهـ
اعجاز علمي قرآن كريم بزبانهاي عربي و انگليسي تاليف نموده كه از جمله ميتوان كتابهـاي ( كـوه ها
درقرآن ) ( آسمان درقرآن ) ( زمين درقرآن) ( حيوان در قرآن ) ( نبات در قرآن ) را نامبرد ،موصوف
اكثـريت آثـار خـويش را براي استفاده بيشتر مسلمانان و غير مسلمانان ثبـت انــترنت نمــوده كه
عنوان انترنت اش :
( .com (www. Zaghlolnaggarميباشد .شما ميتوانيد درمورد موصوف معلومات کاملي
را سايت انترنتي www.sugtan.orgحاصل نماييد .
با تمعن بيشردر قرآنکريم ميابيم که حقيقتا اين قرآن كتابي است كه نفع آن نهايت نداشته و براي
هركسي مطابق استعدادش در هر عصري منفعت هاي جديدي را پيشكش ميدارد .
قرآن عظيم الشان از قديم الزمان عقل انسان را مخاطب قرار ميدهد {أَفَـال يَتَدَبَّرُونَ الْقُــرْآنَ أَمْ عَلَى
چرا در مورد قرآن فكر و تدبر نميكنند آيا در دلهاي شان قفل ها است ؟ قُلُوبٍ َأقْفَالُهَا } محمد24/
Do they not then earnestly seek to understand the Qur-an, or are their
hearts locked up by them
ـرار ـاطب قـ ـيز مخـ قرآن كريم نه تنها عقل بشر را مخاطب قرار ميدهد بلكه علماء و دانشمندان را نـ
ميدهد ،و ازينكه قرآن كتابي است كه تا روز قيامت جوابگوي همه ميباشد بناء وظيفهء قرآن كريم است
ـمنديكه ـويش رهنما باشد ،روي اين علت هر دانشـ كه براي تمامي مردم درهر زمان مطابق وظيفهء خـ
بدون تعصب و حكم قبلي به قرآن كريم رو آورده ،آنرا با عدم انحياز با فكرو هوش سالم تالوت نموده ،
و معاني و مفاهيم آنرا مطابق معايير علمي تحقيق نموده حتما به نتيجه رسيده و خواهد رسيد .قــرآن
ـدار ـركس به مقـ عالج بزرگي براي همهء مريضان فكري وروحي و مادي ميباشد ،ولي براي هدايت هـ
تفكر ،انديشه ،علم وتخصص خودش عالج پيش ميشود .
ـتي كه خداوند (جل بگونه مثال زماني از يك شخص صحرايي در بياباني پرسيده شد كه :چگونه دانسـ
جالله )موجود است ؟ در جواب با همان سادگي حيات خويش وتعقل ومنطق قوي ،با بيان مثال بسيارســاده
ازطبيعت آنروزي حياتي خويش پاسخ داد كه :هرگاه به صحرا ميروم با ديدن نشانه هاي قدم ميــدانم كه
ازين صحرا كسي عبور نموده،وبا ديدن مواد فضله شتران ميدانم كه درين صحراء شتري چريــده است
،پس باديدن آسمان بزرگ وزمين پهناور ميدانم كه خالقي وجود دارد كه همه را چنين خلق نموده است.
دانشمندي كه خودش متخصص بحث و تحقيق (ريسرج) ميباشد ،ميگويد :من هزاران اثر از آثــار
دانشمندان و فيلسوفان جهان را مطالعه نموده ام ،هر نويسنده در مقدمه كتاب خويش به خواننده گــان
عرض پوزش نموده به آنا ن عجز خويش را بيان ميدارد كه اگر در البالي كتاب اشتباهاتي دريابند آنــرا
به لطف و كرم معاف دارند ،ويا هم به تصحيح آن بپردازند ،ولي اين دانشمند ميگويد كه من به مجــرد
تالوت قرآن كريم درنخستين صفحه قرآن خواندم كه به عوض عذر خواهي قرآن با با كمال شــجاعت و
چلينج مرا خطاب نمود كه {ذَلِكَ الْكتَابُ ال رَيْبَ فِيهِ ُهدًى لِلْمُتَّقِينَ} البقره 2 /درين كتاب هيچ شكي نيست .
This is the book; in it is guidance, sure, without doubt, to those who fear
;Allah
او كه يك دانشمند غير مسلمان بود ،ميگويد :ازين اسلوب قرآن درك نمودم كه اين كتاب ســاخته و
ـامال مختلف ميباشد ،اين ـاداتي كه دركتب بشراست كـ ـوانين و عـ نبشتهء بشرنيست زيرا اين كتاب از قـ
اسلوب اسلوب بشرنه بلكه اسلوب خالق بشراست ،و من متيقن شدم كه اين كتا ب كتاب اهلل (جل جالله )است
.
شايد مليون ها انسان سيب را به طرف آسمان انداخته باشد و لي انشتاين با انداختن ســيب جاذبه
ـ د و دانش زمين را كشف نمود ،شايد هزاران انسان قرآن را مطالعه نمايد ،ولي هركس مطابق اســتعدا
ـابق تخصص ، ـرآن است كه با هركسي مطـ ـزه قـ خويش از قرآن استفاده نمايد ،وهمين بزرگترين معجـ
مسلك ،و توانايي علمي اشت صحبت ميكند .
63
باران كه در لطافت طبعش خالف نيست در دشت الله رويد ودر شوره زار خس
ـ كه در فقه اسالمي همه نيــاز
سليم باز قانونگزار مسيحي لبنان ميگويد :من با اطمينان كامل معتقدم
هاي بشر از معامله ،تجارت ،قضاوت ،گنجانيده شده است ،وافرادي هم چون قانون گزار آلماني كهلر
،سانيالنا ،استاد المبير از هرجهت فقه وقوانين اسالمي را مطلوب براي كل بشر دانسته اند .
64
بسم اهلل الرحمن الرحيم
مقدمـه
الحمد هلل والصالة والسالم علی رسول اهلل (صلی اهلل عليه وسلم) وعلی آله واصحابه اجمعين .
خداوند(جل جالله) برای هدايت انسانها از زمان آدم عليه السالم تا روز قيامت وسايل هدايت بش ريت
را فراهم نموده کتابهای آسمانی ،پيامبران و هزاران داليل عقلی وعلمی ب رای ش ناخت حقيقت ها را به
تقديم نموده است .
ازينکه خدای همه يک خداست وتمامی پيامبران برای رساندن حقيقت ها فرس تاده ش ده اند بن اء ما
مسلمانان عقيده داريم که :
-1تمامی پيامبران الهی برحق بوده ،يکتاپرست بودند ،وبه همه ايمان داريم و درميان پيامبران هيچ
فرقی را قايل نميشوييم ( ال نفرق بين احد من رسله)
65
-2تمامی کتابهای آسمانی برحق اند ،وهمه برای هدايت بشريت فرستاده شده است ولی مشکل اساسی
درين است که بعضی ازين کتابها توسط بشر تغيير يافته اند که مخالف با اعتق ادات حقيقی و اه داف
اصلی کتابهای آسمانی بوده است .
-3مسلمانان به تمام اديان واهل اديان احترام نموده هيچگاهی مس لمانی حق ن دارد که دين کسی را
توهين کند .
-4برای اينکه حقيقت ها معلوم شود ،ما مسلمانان در بحث های خ ويش ب رای دانس تن حقيقت ها
بعضی از مقايسه ها ميان اديان ميداشته باشيم ،زيرا بسياری از انسانهای معقول ودانش مند جه ان با
دانستن حقيقت ها حق را پذيرفته به دين مقدس اسالم مشرف ميشوند .
-5دين مقدس اسالم پيروان خويش را به عفت زبان و معاملهء حسنه ،ودع وت به اس لوب الهی ،
ومجادلهء مثبت دعوت نموده ،وحق دفاع از مقدسات را چنانچه همه اديان برای پ يروانش اج ازهء
ميدهد در دين مقدس اسالم نيز اجازه داده است .
-6وظيفهء اساسی هر مسلمان دعوت به ايمان ويکتاپرستی است ،بناء الزم است که از وسايل مثبت
وعلمی استفاده نموده برای قناعت ديگران وظيفهء دعوت اسالمی را انجام دهيم .
بناء درين بحث ما سعی وتالش می ورزيم تا اديان وافکار معاصر را با مقايسه به اساس مورد
مطالعه قرار دهيم ،تا هر خوانندهء اين اثر خواه مسلمان باشد ويا هم غير مسلمان از محتوي ات آن به
حقيقت ها معلومات حاصل نمايد ،زيرا وظيفهء ما رساندن حقيقت هاست وهدايت کار خ دای عزوجل
است ( .انما عليک البالغ وعلينا الهدی ) .
كابل – افغانستان
ـ !!!
بياييد همه برادروخواهرشويــم
66
Lets become brothers and sisters
ـ مسلمان
دعوتنامه ء يـــك
براي دوستان مسيــحي اش
67
شما ميدانيد که انسانهای عصر امروزی ،انسانهای متمدن اند ،وبا عقل ودانش خويش هرچيزی را ميخوانند
،مطالعه ميکنند ،وحتا سخنان دشمنان خود را خوانده ،وحقيقت ها را درک ميکنند ،وهيچگ اهی کورکورانه ،
وبدون تحقيق و بحث چيزی را نميپذند .
من خواستم منحيث يک انسان متمدن شما دوستان را مخاطب قرار دهم ،و آنچه را فهميدم ام خدمت تان تقديم
بدارم ،زيرا معقول نيست که انسانی خيرخواه نباشد ،وتنها خوبی ها را به خود بخواهد ،و ازينکه خدای جه ان
ذات مهربان است ،کساني را که در باره ديگران مهربان نيستند دوست ندارد .من بخاطر اينکه ش ما در روز
آخرت مرا مالمت نکنيد ،وخداوند هم مرا مالمت نکند ،نخست بخاطر ادای مسووليت خ ود اين ص فحات را
نوشتم ،وازينکه خداوند ( جل جالله) همه را آزاد خلق نموده است ،او را عقل داده است ،بناء تصميم گيری در
پذيرفتن ويا نپذيرفتن به خود شما تعلق دارد ،زيرا عقيده وايمان اموری اند که به قلب تعلق دارند ،وهيچکسی به
جز خدای يکتا قلب کسی را در تصرف خود آورده نميتواند ،بلی ! هرگاه خداوند ( جل جالل ه) کسی را بخواهد
بسوی نيکی ها هدايت ميکند .
تقاضای من اينست که لطفا اين صفحات را بصورت کامل بخوانيد ،و درآخر تصميم تانرا بعد از فکر ودقت
زياد بگيريد ،همين انصاف است که زمانی کسی دعوای حقيقت ميکند الزم است ،سخنانش را بشنويم وس پس
قضاوت نماييم .
من اين صفحات را مانند يک پيشنهاد در دستان شما ميگزارم ،تا دستان تانرا ببوسد ،و قض اوت آخ ری
بدست خود تان است ،هرگاه چيزی ازين صفحات تاثيری مثبت برشما نمود ،ومورد استفاده تان قرار گرفت بمن
دعا کنيد ،زيرا هرانسان محتاج دعاست .
از خداوند ( جل جالله) آدم وموسی ،خدای ابراهيم واسماعيل ،خ دای يعق وب ومحمد ( عليهم الس الم )
خواهانم که اين صفحات را وسيله ء برای هدايت همه مان قرار دهد ،وبرای بنده اين زحمات را وسيله نجاتم از
عذاب الهی گرداند .
دوستان عزيز
دوست عزيز!عقل يك موهبه الهي است كه فقط براي انسان داده شده تا آنرا وسيله ش ناخت خ ويش ،زمين
وآسمان و ساير كاينات و باآلخره خالق اين كاينات قرار دهد .اين انسان توانست تا درطي ق رون متم ادي با
استفاده از عقل خويش روند ماديت را چنان به پيش حركت دهد كه جهان مادي را مانند قريه ء كوچكي س ازد و
حركت ازيك كنار تا كرانه ديگرش وقت زيادي را در بر نميگيرد و باآلخره رو به كهكشانها نم ود تا ط راوت
طبيعت زيبا را هنوز هم درك نمايد و به پيروزي هاي جديدي نايل آيد .
همين انسان با چنين استعداد و توانايي عقلي و تسخيرطبيعت به نفع خودش بازهم به مشكل اساسي و بني ادي
فكري مبتال است ،اوكه دراوضاع سياسي زمام تقليد را شكست و نظام هاي شاهي وملكي را با انقالبات گوناگون
به نظامهاي انتخابي و مردم ساالري كشاند ،قدرت سياسي كليسا و مردان روحاني را كه ساليان طويلي دراروپا
حاكميت داشتند ،با انقالب علمي و صنعتي سرنگون نمود ،هن وز نتوانس ته است كه فكر خ ويش را از تقاليد
عقيدتي برهاند ،و هنوزهم هندو ها بت هاي دست ساخته خويش را عبادت ميكنند وگاهي هم بعد از قيد نم ودن
كمپيوتر وانترنت سر به حيواناتي چون شادي وفيل مينهند ،و فقيران گرسنه را اجازه نميدهند تا گاوهاي فربه را
ذبح نمايند ،زيرا گاو در ديانت خود ساخته بشر مقدس است او را مادر ميگويند و به اين عقيده انسان را ازنعمت
گوشتيکه خالق جهان برای شان خلق نموده است محروم ميسازند .
انسان متمدن همان انسانی است که عقل خويش را برای رسيدن به تمامی حقيقت ها درکار ان دازد ،متم دن
کسی را گفته ميتوانيم که از دايره احساسات وعواطف گذشته مانند انسانهای بی علم وبی دانش تنها به تقليد پدران
ونياکان نه ،بلکه بخاطر رس يدن به حقيقت ها درجس تجوی حقيقت ها باشد و هرگ اه چ نين کند روزی حق
درمقابلش قرار ميگيرد ،زيرا جوينده يابنده است .
هرگاه انسان عالقمند رسيدن به حق باشد ،عقل او بهترين وسيله براي رس يدن حق است ،زي را عقل مانند
واحد پولي است كه در هر بازاري چلش داشته و در هربازاري متاع زيبا را نصيب انسان مينمايد ولي بشرطيكه
زمينه تفكر و تدبر برايش داده شود ،و مانند پول دوستان او را در جيب دماغ خويش قفل ننمايد .
68
شاعري گويد :
برگ درختان سبز درنظرهوشيار *** هرورقش دفتريست معرفت كردگار
گويند ،باديه نشيني را پرسيدند كه با وجود نرسيدن داعيان حق چطوربه موجوديت خالق يقين نمودي ؟ گفت
:من هرگاه به صحرا سرميزنم ،باديدن فضالت شتران و چاب اقدام انسانها مي دانم كه ازين ص حرا ش تري
گذشته و انساني با وي بوده است ،پس با ديدن اين زمين پهناور و اين آسمان بزرگ عقلم برايم ميرساند كه اينها
حتما خالقي داشته اند كه ازهمه مدبر وعلمش برهرچيز محيط است .
خدای جهانيان که همه به وجود آن عقيده داريم ،برای انسان عقل سليم را نص يب نم وده است ،وانس انرا
بهترين وشريف ترين مخلوقات شناخته است ،زيرا انسان است که با عقل خويش ميتوانند تمامی حيوانات ق وی
هيکل را در ميله های باغ وحش قيد نمايد .
اين خدای بزرگ وتوانا ،به اساس مهربانی خويش ،برای شناخت خودش عقل انس انرا خط اب ميکند ،تا
انسان درنخست برای رسيدن به حقايق از عقل خود استفاده نمايد ،وسپس فکر کند که آيا اين خالق مهربان کتابی
فرستاده است ،تا برای همه رهنما باشد ،همه ميدانيم که هرشرکتی که چ يزی را توليد ميکند ب رای ش ناخت
واستفاده بهترآن کتابی بنام ( کتالک) غرض رهنمايِ ديگران تهيه ميکند ،اين شخص ويا اين ش رکت مهرب ان
است که چنين کار ی را انجام داده است ،اکنون ذاتی که آسمانها وزمين را خلق نموده است ،انسان را خلق کرده
است ،آيا برای شناخت زمين وآسمان ،برای شناخت انسان وهدف انسان ،برای ش ناخت خ ود وذات ب زرگ
ومهربان خود کتابی نفرستاده است ؟ بلی بدون شک بايد کتابی فرستاده باشد .
اين کتاب برای انسان چگونه خطاب داشته باشد ،طبعا مطابق ذهن انسان ،مطابق عقل انسان ،مط ابق فهم
ودرک انسان .
بياييد عواطف را کنار نهيم ،بياييد تعصبات منطقوی را کنار نهاده برای درک اينکه کدام کتاب کتاب خداوند
است ،کدام کتاب ميتواند جوابگوی تمامی مشکالت مان باشد ،کدام کت اب ميتواند خداوند را بص ورت پ اک
ومقدس معرفی نمايد ،کدام کتاب ميتواند ،انسانرا با هدفش برای ما معرفی نمايد ،کدام کتاب ميتواند ،پاسخگوی
سواال ت ما باشد .
دوستان عزيز ما وشما انسانهايی هستيم که درسال 2008زنده گی ميکنيم ،کسانی هس تيم که دانش وفهم ما
به حدی رسيده است که ،دامنهء خود خواهی ها وتعصبات درآن نبايد ج ای داش ته باشد ،بياييد حقيقتا ب رای
جهانيان و کسانيکه در آينده ها تاريخ زنده گی ما را ميخواهند ثابت نماييم که ما وشما حقيقتا مردمان متمدن بوده
ايم ،عقل ما ،مار را به حقيقت ها رسانيده است ،ما تسليم احساسات وعواطف نه بلکه منحيث يک انسان روشن
،با دانش ومتمدن در جستجوی حقيقت ها شده ايم وباآلخره حق را پذيرفته ايم .
دوستان عزيز ومحترم مسيحی ! براي اينکه اين حقيقت ها را بصورت درست مورد مطالعه ق رار داده به
نتيجه مثبت برسيم ،بياييد دوکتابی را که امروز اکثريت مردم جهان به آن ايمان دارند ،بصورت درست مطالعه
نماييم ،اين دوکتاب بايبل ( انجيل ) وديگرش قرآن کريم ميباشد ،هردو کت اب را خوان ده با هم مقايسه ک نيم
ونظريات دانشمندان امروزی را درمورد مورد مطالعه قرار دهيم وباآلخره بخوبی درک نماييم که کدام يک ازين
دوکتاب ميتواند کالم خداوند باشد ،کدام يک ميتواند ث ابت نمايد که کالم خداوند است ،کس انيکه درم ورد اين
دوکتاب تخصص داشته اند چگونه هردو را يافته اند .
هر دو کتاب را با هم مقايسه ميکنيم ،ودر ميان هردو کتاب حقيقت ها را بخ وبی مطالعه ميک نيم ،به اين
اساس درين بحث موضوعاتی را مطرح ميکنيم که حقيقت های هر دو کتاب را ثابت نموده ،وب اآلخره به نتيجه
خواهيم رسيد که کدام يک کالم خداوند است .
دعوت قرآن به استخدام عقل
قرآن كريم هميشه بشريت را به استفاده از عقل و تفكير سالم دعوت نموده است ،آياتي زيادي درين مورد
آمده است كه بطور مثال بعضي از اين آيات را به خدمت تان بيان ميدارم :
( وَبِاللَّيْلِ أَفَال تَعْقِلُونَ) الصافات ( 138 /در مورد شب چرا فكر نميكنيد ؟ )
?And by night: will ye not understand
69
(اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ األرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمْ اآليَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُ ونَ ) الحديد ( 17 /به يقين بدانيد كه خداوند
زمين را بعد از مرگش دو باره زنده ميكند ،ما نشانه هاي قدرت خويش را براي تان بيان داشتيم ،ش ايد ش ما
فكرنماييد .
Know ye (all) that Allah giveth life to the earth after its death! already have We
shown the Signs plainly to you, that ye may learn wisdom
هرگاه انسان با معقوليت تمام به سوي كاينات نظر اندازد ،آسمانها ،زمين ،خلقت انسان ،خزنده گان ،شب
وروز ،نزول باران وبرف ،طراوت زمين ،حركت ابرها ،همه داليل روشني براي معرفت خداوند متعال (جل
جالله ) ميباشد ،وروي همين اصل خداوند (جل جالله ) انسان را به استفاده از عقل و تفكر وتدبر دعوت مي دارد ،
خداوند (جل جالله ) ميفرمايد (:إِنَّ فِي السَّمَاوَاتِ وَاألَرْضِ آل يَاتٍ لِلْمُ ؤْمِنِينَ َفِي خَلْقِكُمْ وَمَا يَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آيَ اتٌ لِقَ وْمٍ
يُوقِنُونَ وَاخْتِالف اللَيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنْ السَّمَاءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ األَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ آيَاتٌ
لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ) الجاثية 5 /همانا در خلقت آسمان و زمين براي اهل ايمان نشانه ها و و داليل خداوندي پديدار است
،در خلقت خود شما آدميان و انواع بي شمار جنبنده گان كه روي زمين پراگنده اند براهين قدرت حق براي اهل
يقين آشكار است ،و نيز در رفت و آمد شب وروز و آنچه خدا از آسمان براي روزي خلق ،از ب رف و ب اران
ميفرستد و زمين را پس از مرگ ديگر بار زنده ميسازد و در وزش بادهاي عالم براي خردمندان جه ان آي ات
صانع هويدا است .
.Verily in the heavens and the earth, are Signs for those who believe
And in the creation of yourselves and the fact that animals are scattered (through the
.earth), are Signs for those of assured Faith
And in the alternation of Night and Day, and the fact that Allah sends down
Sustenance from the sky, and revives therewith the earth after its death, and in the
.change of the winds, are Signs for those that are wise
مراحل مختلف حيات انسان ،از خلقت نطفه ،سپس تبديل شدن آن نطفه به خون ،استخوان و گوشت ،وبعدا
تولد انسان به شكل يك طفل ،و نموي آن طفل ،رسيدنش به سن جواني و پيري و ب اآلخره وف ات انس ان همه
داليلي اند كه براي يك انسان دانشمند زمينه رسيدن به ايمان حقيقي را مهيا ميسازند ،وخداوند متعال (جل جالله )
اين مراحل حياتي انسان را بيان داشته انسان را به استفاده از عقل ،و انديشه در مورد مسير خ ود ش دع وت
ش يُوخًا
علَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْال ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا ُ
مينمايد ( :هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ َ
وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَال مُسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ) الغافر ( 67 /خداوند ذاتي است كه شما را از خ اك
خلق نمود ،سپس از نطفه ،وبعدا از پارچه خوني ،و بعدا شما را مانند طفلي به دنيا مياورد ،سپس شما به سن
رشد تان ميرسيد ،وبعد ها پير ميشويد ،بعضي از شما درسن خورد س الي وف ات ميكند ،وبعضي ها بعد از
رسيدن به وقت تعيين شده ( عمرزياد ) وفات ميكند ،تا شما فكر نماييد.
It is He Who has created you from dust, then from a sperm-drop, then from a leech-
)like clot; then does He get you out (into the light) as a child; then lets you (grow and
reach your age of full strength; then lets you become old, though of you there are some
who die before; and lets you reach a Term appointed; in order that ye may learn
.wisdom
همچنان زنده ساختن و ميراندن انسان را خداوند (جل جالله ) دليل ديگری برای شناخت خالق انسانها بيان
ميدارد ،زيرا همه زنده ميشوند و ميميرند ،وتع يين م رگ همه به ق درت خداوند (جل جالله ) تعلق دارد ،
وهيچكسي نميتواند از قوانين زنده گي ومرگ سر پيچي نمايد :
( وَهُ َو الَّذِي يُحْيِ وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِالفُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَال تَعْقِلُونَ ) المؤمن ون ( 80 /خداوند ذاتي است كه زنده
ميكند و ميميراند ،و تغيير شب وروز نيز بدست او ست ،پس چرا عقل تانرا در كارنمي اندازيد ؟
70
It is He Who gives life and death, and to Him (is due) the alternation of Night and
Day: will ye not then understand
وظيفه مسلمان رساندن حق براي همه جهانيان است ،زيرا با درك حقانيت اسالم دانستيم كه زنده گي انس ان
تنها در دنيا نبوده بلكه بعد از مرگ زنده گي جاوداني منتظر همه ماست ،مسلمان حق ندارد تم ام نعم ات را به
خود منحصر سازد ،زيرا دين مقدس اسالم خدمت به بشريت را وظيفه اساسي مسلمانان ميداند ،مسلمان بايد خير
انديش باشد ،وروي همين علت براي نجات كسانيكه بي خبرند كوشش مينمايد ،مسلمان حق ندارد براي حصول
جنت الهي ،و راحت آخرت صرفا خودش عمل نموده ،به ذكر وفكرمشغول گردد ،و ديگران را بگ ذارد تا در
تاريكي ها زنده گي نموده و باآلخره در روز رستاخيز به مص يبت ها مواجه گردند ،بلكه مس لمان حقيقي كسي
است كه براي نفع بشريت در كار باشد ،روز و شب خود را صرف دعوت نمايد ،وبراي نجات بشريت سعي و
كوشش نمايد ،و براي ساير انسانها عالقمند دخول به جنت وراحت ابدي باشد .
قران كريم مسلمانان را وظيفه داده است كه در مقابله با شما مس يحيانيكه ميخواهيد به حق برس يد خط اب
دوستانه و نيك نماييم .
( وَال تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِالبِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِال الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْ زِلَ إِلَيْكُمْ
وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ) العنكبوت ( )46( /شما با اهل كتاب ( يهود ونصارى ) به شكل خوب گفگتو
نماييد ( البته بغيراز ظالمان آنان ) برايشان بگوييد ما به آنچه باالي ما و باالي شما نازل شده ايمان داريم ،خداي
ما وشما يكي است ،و ما به آن خداي يگانه تسليم هستيم ) .
And dispute ye not with the People of the Book, except with means better (than mere
disputation), unless it be with those of them who inflict wrong (and injury); but say,
"We believe in the Revelation which has come down to us and in that which came down
).".to you; our God and your God is One; and it is to Him we bow (in Islam
عزيز مسيحي :آيا گاهي بايبل را با دقت خوانده اي ،وآيا گاهي هم از شخصيت هاي روحاني كليسا درمورد
خالق زمين و آسمان پرسيده اي ؟ و آيا روزي هم در مورد اسالم فكر نموده اي ؟ بيا امروز چيزي درين م ورد
بخوان و بعد ها خودت با عقل خويش قضاوت نما كه يك انسان پيشرفته درعصركنوني به پذيرش چی اعتق ادي
آماده ميگردد .
نخست از همه يك انسان حق پسند از تقليد كور كورانه و نا آگاهانه پرهيز مينمايد ،زيرا به گفته موالناي روم
علم تقليد (( عاريه است و علمي است كه هنوز به مرحله حقيقت نرسيده باشد ولي علم تحقيقي عين جان است ،و
علمي است كه آدمي را متحقق به حقيقت كرده وجود اورا ع وض ميكند و وج ود ديگ ري به او ميبخشد ،ولي
تفاوت اين دو را مانند تفاوت در انگيزه گدا و متقي در ذكر نام خدا ميداند :
متقي گويــد خـدا از عيـن جـــان آن گدا گـويد خـدا از بهر نان
كان چو داود است و اين دگـر صدا ست )) ()1 از محقق تا مقلد فرقها ســت
درموضوع عقيده الزم است انسان ازعقل وفكر خويش استفاده نمايد ،حقيقت خالق ،خلقت جهان ،زنده گي
پس از مرگ ،كتب آسماني را كه خداوند ( جل جالله )فرس تاده است ،مطالعه عقايد ،گ وش دادن به دع وت
ديگران ،همه وسايلی اند كه انسان را به حق نزديك ميسازد ،و در رأس اين همه موضوع دوري از تعصب ،و
تقليد ميباشد (( تقليد كور كورانه كه گاه حاصل خوش بيني است
بستن را انديشه و خرد ورزي ميباشد كه به جمهود فكر مي انجامد ،قرآن ما را ازين روش برحذر داشته و
عنْهُ مَسْئُـوال ) اسراء ميفرمايد )) (( : )1وَال تـَقْـفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ َ
36/
And pursue not that of which thou hast no knowledge; for every act of hearing, or of
seeing, or of (feeling in) the heart will be enquired into (on the Day of Reckoning
از چيزيكه در موردش علم نداري دنباله روي مكن .زيرا گوش ،چشم ،و قلب هاي ت ان همه در برابر
خداوند مسؤوليت دارند (( .بنابرين قرآن ما را به سوي تبعيتي بر مبناي آگاهي ،درايت و استدالل
-----------------------------------------------
71
-1حردورزي در دين و آفات شناخت ،تاليف بهنام سليمي .تهران :كتابخانه ملي ايران .ص 17 :
)) ()2 فرا ميخواند ،سيره انبياء عظام هم نويد بخش همين موضوع است .
كه دوصد لعنـت بر اين تقليــد باد خلق را تقليد شان برباد كرد
صحابه پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) با استفاده از عقل و منطق سليم دعوت پيامبر( صلی اهلل عليه وس لم )
را بذيرفتند ،ميگويند زماني به حضرت ابوبكرصديق ( رضی اهلل عنه ) گفته شد كه محمد ( صلی اهلل عليه وس لم )
ادعا مينمايد كه باالي او وحي آسماني آمده است ،او با درايت وعقل درپاسخ ميگويد :من محمد (صلی اهلل عليه
وسلم) را ميشناسم كه در امور دنيوي دروغ نميگويد ،در ام وال م ردم آنق در ام انت دار است كه اورا امين
( امانت كار) لقب داده اند ،بناء هيچ امكان ندارد كه در امور دين دروغ بگويد ،او بمجرد شنيدن موضوع وحي
باالي آنحضرت ( صلی اهلل عليه وسلم ) ايمان مياورد .تمامي ص حابه ك رام كه قبال بت پرست بودند ،تقليد
نياكان خويش را ترك نموده با عقالنيت دين مقدس اسالم را درك نموده و آنرا پذيرفتنـد ،ولي برعكس كسانيكه
مقلد بودند و نميخواستند دين باطل پدران خويش را ترك نمايند ميگفتند ما آنچه را پدران ما ميپرستيدند پرس تش
ع ذَابِ علَيْهِ آبَا َءنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى َ
ميکنيم ( :وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا َ
السَّعِيرِ) لقمان 21/هرگاه برايشان گفته ش ود که از آنچه خدواند فرس تاده است پ يروی نماِييد ميگويند ما از آنچه
پدران ما پيروی ميکردند پيروی ميکنيم ،أيا نميدانند که پدران شان آنانرا به سوی عذاب دوزخ ميکشاند .
When they are told to follow the (Revelation) that Allah has sent down, they say:
"Nay, we shall follow the ways that we found our fathers (following)." What! even if it
is Satan beckoning them to the Penalty of the (Blazing) Fire
اكثريت ائمه دين از تقليد كوركورانه نفرت داشتند و پيروان خويش را از تقليد بي دليل منع مينمودند « ام ام
شافعي رحمة اهلل عليه به خوبي ميداند تقليد بي دليل و نا اگاهانه غالبا سبب ميشود تا م ردم مط الب نادرست را
مانند مطالب صحيح و درست بپذيرند و درنتيجه درفهم بسياري از مطالب حق از ديد آنها مخفي و پوش يده بماند
امام شافعي به همين جهت نخستين گامي راكه در راه ظهور حق بر مي دارد مب ارزه با تقليد بي دليل و نا اگانه
است و ايشان قبل از هركس پيروان خود را از چنين تقليدي نسبت به خود برحذر ميدارد و به ربيع ميگويد « اي
ابا اسحاق از من در هرچه ميگويم تقليد مكن و دراين مسايل خود نيز بينديش زيرا اينها مسايل دين هستند » ()3
تعصب نيز يكي از امراض خطرناك براي رسيدن به حق ميباشد ،يهوديان قبل از آمدن پيامبراسالم حضرت
محمد(صلی اهلل عليه وسلم) در مدينه به مردم ميگفتند كه به اساس خوشخبري های قبلي كتابهاي آسماني (تورات
و انجيل) در سرزمين حجاز آخرين پيامبران ظهور ميكند ،مردم مدينه و يهودان همه منتظرظهور چنين پيامبري
بودند ،تا اينكه پيامبراسالم در مكه مكرمه ظهور نمود ،مردم مدينه با شنيدن اين خبر به اساس گفته ه اي اهل
كتاب (يهودان) به دين مقدس اسالم مشرف شدند ،بعضي از علماي يهود مانند عبداهلل بن سالم (رضی اهلل عنه)
به دين مقدس اسالم مشرف شدند ولي بعضي از يهودان مدينه كه ازظهور پي امبر ،ديگ ران را خبرميدادند فكر
ميكردند كه آخرين پيامبران ازنسل يهود خواهد ب ود ولي زم اني درك كردند كه اين پيامبريكه منتظ رش بودند
ازنسل آنها نه بلكه از قوم عرب است ،كافرشدند ،و براي بت پرستان گفتند كه دين شما نسبت به دين اين پيامبر
بهتراست ،برای شان گفتند که بت پرستی بهترست نسبت به پرستش خدای يگانهء مهربان .
آنان چرا اين کار را کردند بخاطريکه تعصب داشتند ،بخاطر قوم پرست بودند ،خداوند (جل جالل ه) ما را
از تعصب و تقليد نا آگانه در حفظ وامان خويش داشته باشد )
------------------------------------------
خردورزي دردين و آفات شناخت .ص18: -1
مرجع سابق ،ص 18 : -2
تجزيه و تحليل زنده گاني امام شافعي ،احمديان ،عبداهلل ،ص. 146 -145 : -3
مسيحيان در مورد پيامبر(صلی اهلل عليه وسلم) موقف بسيار عالي داشتند .زماني قريشيان مسلمانان را اذيت
نمودند بي بي سميه را شهيد نمودند و اولين كسيكه در راه اسالم شهيد شده همين خانم است ،شوهرش حض رت
ياسر(رضی اهلل عنه) را بعد از او به شهادت رسانيدند و بسياري از مسلمانان را يا شهيد وياهم به عذابهاي سخت
مبتال نمودند ،مسلمانان مجبور شدند كه هجرت نمايند ،وازينكه نجاشي پادشاه حبشه شخص حقبين بود ،پيامبر
(صلی اهلل عليه وسلم) به صحابه هدايت داد تا به حبشه هجرت نمايند ،تعداد مسلمانان 83مرد و 18زن ب ود .
72
قريشيان دو شخص با زكاوت را اختيار نموده آنانرا به نزد پادشاه حبشه با يكمقدار هداياي گرانبها فرستادند تا او
را از حمايت مسلمانان مانع شوند .زماني آنان به نزد شاه حبشه رسيدند ،در مورد مسلمانان سخن ب دي گفتند ،
شاه حبشه مسلمانان را احضار نمود ،ايشانرا پرسيد كه شما چرا دين پدران و قوم تانرا ترك نموده ايد :حضرت
جعفربن ابي طالب (رضی اهلل عنه ) كه سخنگوي مسلمانان بود گفت :شاها :ما م ردم ج اهلي ب وديم ،بت ها را
پرستش مينموديم ،گوشت حيوانات خود مرده را ميخورديم ،كارهابد ميكرديم ،با اقارب صله رحم نداش تيم ،با
همسايگان تنش مينموديم ،مردمان قوي حق ضعيفان را ميخوردند ،ما به همين شكل بوديم تا اينكه خداوند (جل
جالله) پيامبري را ازبين ما اختيار نمود ،ما امانت ،راستي ،پاكي ،ونسبش را ميدانيم ،ما را به پرستش خداي
يكتا دعوت نمود ،و از عبادت بت ها و سنگ ها منع نمود ،ما را به راستگويي ،ام انت داري ،ص له رحم ،
خوشرفتاري با همسايگان امرنمود ،و ازانجام اعمال نادرست ،خونريزي ،كاره اي بد ،ش هادت دروغين و
خوردن مال يتيم ،و دشنام دادن زنان منع نمود ،ما را امر نمود تا خداي يگانه را بپرس تيم ،به او چ يزي را
شريك نسازيم ،ما را به اداي نماز ،زكات ،روزه امر نمود و ما به او ايمان آورديم ،و احكام اسالم را ب االي
خويش تطبيق نموديم ولي قوم ما خواستند تا مانع ما شوند ،ما را تعذيب نمودند ،بعضي مارا كش تند تا ما را به
عبادت بت ها برگردانند ،و ازينكه باالي ما بسيار ظلم نمودند ما ديار خود را ترك نموده به نزد شما آم ديم ،و
اميد واريم كه در نزد شما باالي ما ظلم نشود .نجاشي به آنان گفت چيزي از ق رآن داريد ؟ گفتند :بلي .گفت :
بخوانيد ،آنها يك قسمت از قرآن كريم را خواندند .نجاشي با شنيدن قرآن گريه نموده گفت :قسم به خدا است كه
اين قرآن و آنچه را مسيح آورده است از يك منبع سرچشمه ميگيرند ،واز تسليم نمودن آنان به قريشيان ابا ورزيد
.
-1الرحيق المختوم ،صفي الرحمن المباركفوري .مصر :دارالوفاء للطباعة والنشر والتوزيع ،ص 109 :
نجران که منطقه بزرگ شامل 73قريه در نزديكي مكه بطرف يمن قرار داشت اهل آن مسيحي ها
بودند ،اكثريت آنان به دين مقدس اسالم مشرف شدند .زيرا با دانستن حقايق دين مقدس اسالم به حق تسليم شدند
)1( .
« انسان موجود دو بعدي است كه يك بعد آن مادي و بعد ديگر آن روحاني و معنوي است « روح انس ان كه
امري مجرد است هميشه در جستجوي تكامل و ترقي است و امر مادي نميتواند براي روح كمالي باشد ،زيرا كه
امور مادي خيلي پايين تر از امور غير مادي قرار دارند ...بنابرين روح انسان كه موجود مجرد و غيرم ادي
است در پي كمالي است كه آن كمال هم مجرد و در مرتبه اي باالتر از خود روح باشد و در باالترين مرتبه تجرد
و غير مادي بودن ذات اقدس اهلل (جل جالله ) وجود دارد و اهلل تعالي در باالترين قله ء كمال قرار دارد و همه ء
موجودات خواسته يا نخواسته به سمت آن قله و غايت حركت ميكنند » ()2
73
()3 « در انسان خدا جويي و خدا خواهي و خدا پرستي به صورت يك غريزه نهاده شده است »
ويليام جيمز يكي از بزرگترين دانشمندان درين مورد ميگويد «:به نظر من هرگاه ضمير آگاه خود را دنبال
كنيم دنبالهء آن به ماوراي اين جهان محسوس و عقالني -كه بعدي ديگر ازهستي ماست – ميرسد » ()3
پاسكال ميگويد « :به وجود خدا دل گواهي ميدهد نه عقل :وايمان از اين راه بدست مي آيد» او اضافه ميكند
« :دل داليلي دارد كه عقل را به آن دسترسي نيست » ( )4
هرشل دانشمند معروف و ستاره شناس ميگويد « :هرقدر دامنه علم گسترده تر ميشود استداللهاي دندانشكن
و قويتري براي وجود خداوند ازلي و ابدي بدست مي آيد )) ()5
انشتاين نابغه علمي قرن بيستم ميگويد :در عالم مجهول نيروي عقل و قادري وجود دارد كه جه ان گ واه
وجود اوست )) ()5
دكتور توماس ديويد چاركس متخصص شيمي و رئيس تحقيقات شركت ش يميايي كالركس ميگويد (( :من
معتقدم در طبيعت همه چيز از روي مشيت و نظم انجام گرفته و ميگيرد و الزمهء اين نظم و مشيت اين است كه
از جانب يك عاقل و صاحب اراده باشد و من آنرا خدا ميدانم » ()6
جان آدولف بوهلر دكتر در فلسفه اتمي دانشگاه ايند يابا و استاد شيمي كالج اندرسون ميگويد « :در ط بيعت
به هرسو بنگري نظم و مشيت نمايان است گويي دنيا سوي هدف و مقصد مشخصي سوق داده ميشود و اين معنى
در عالم اتم كامال روشن است ،تمام اتمها از هيدروژن گرفته تا اورانيوم از روي يك مدل بوجود آمده اند ،زيرا
هنگاميكه دايره اطالعات ما راجع به الكترونها و پروتونهايي كه عناصر مختلف را تشكيل داده اند بيشتر ميش ود
()7 ما بيشتر متوجه نظام هماهنگي جهان ميشويم »
________________________________________________
الرحيق المختوم ،ص . 507 : -1
اسالم از ديدگاه عقل تأليف عبدالرؤوف ريكي ،ص 22 : -2
مرجع سابق عين صفحه . -3
مرجع سابق ،ص 23 : -4
مرجع سابق ،ص 38 : -5
مرجع سابق ،ص 48 : -6
مرجع سابق ،ص 39 : -7
او در زمينه ميافزايد « ما بجاي در نظر گرفتن كيفيت آفريدكار و عوض زايد شمردن خدا بايد او را در ميان
نظام جهان ببينيم وآثار و نشانه هايش را ستايش كنيم ،بشر ميتواند مجهوالت ط بيعت را كشف و درك كند ولي
نميتواند قوانين طبيعي را خلق و ايجاد نمايد و تنها خداست كه ميتواند قوانين طبيعت را وضع و ايجاد كند )1( ».
پاستور بعد ازينكه ميكروب را كشف نمود و آنرا سبب اغلب بيماري ها دانست ،اورا سوال نمودند كه آيا با
اين موفقيت باز به وجود خدا عقيده داري ؟ او در جواب گفت « با اين كشف ،عقيدهء من به خدا صد چندان شده
است ،زيرا ساختمان وجودي اين حيوانات ريزوذره بيني و كثرت و چگونگي توليد مثل آنها مرا به گسترده گي
علم و قدرت فوق العادهء پديد آورنده آنها (خدا) متوجه نموده و از قدرت خدا سخت متح ير و بش گفت آم دم ،
آنچنان صنعت بديع و نيروي شگرف در سازمان وجود آنها بك ار رفته كه عقل در ح يرت است و آدمي را به
درياي تعجب و تحير غوطه ور ميسازد » ()1
هرگاه بدين باورشويم كه غريزه خدا جويي در وجود انسان وجود دارد ،همين عقل انس ان ميخواهد ب راي
رسيدن به حقيقت خدا و صفات کمالش پيامي از جانب آن خدا موجود باشد كه با معايير عقلي بشري سازگار باشد
.واكنون كه به وجود خداوند (جل جالله) معتقد شديم ،ومانند بعضي از مادي پرستان عقل را معطل ق رار داده
از وجود او منكرنيستيم ،سؤال ديگري مطرح ميگردد كه آن ذاتيكه خالق تمام جهان است ،و انسان را با تم ام
ظرافت ها به جهان هستي آورده است ،چگونه ذاتي است ؟ آيا ميتوان كسي را به الوهيت بپذيريم كه پسر خود را
74
تسليم دشمنان نمايد تا او را قتل نمايند ،و خودش با ديدن اين حالت قتل گناهان بنده گان را ببخشد ،يا شخص يت
نهايت قاصي وظالم كه عطشش بجز از قتل پسرش مرفوع نميگشت ,ياهم خدايمان هم ان پسر مظل وم باشد كه
دشمنان ميخ ها را به دستانش ميكوبند و او را در محضر عام برهنه نموده با نيزه ها اعضاي بدنش را س وراخ
سوراخ مينمايند ؟ زيرا او مجبور است براي بخشايش گناهان انسانها به چنين مص يبي سر دهد ،ويا هم تس ليم
خدايي شويم كه وجودش را فرزندش تكميل نمايد ؟ و يا هم سر تسليم به بتهاي دست ساخته بشر ش ده ،ص نايع
دستي بشر را خدا بخوانيم ،و يا هم كمي قدم فرا گذاشته حيوانات عاجز را كه تسليم ما هستند ،به خ دايي گرفته
خود را تسليم آنان نماييم ،و يا بهتر ست به وجود خالقي ايمان آوريم كه از داشتن فرزند و شريك مبرا وپاک باشد
،به همه چيز عالم و قدرتش فوق همهء قدرت هاست ،براي خلق نمودن زمين و آس مان با گفتن (كن ) شو همه
مخلوقات موجود شوند ،و تمامي صفات كمال در وجود او نهفته باشد صفاتيكه شايسته آن ذات مقدس است .
وقتی درين زمينه حتی بسياری از مسيحيان حق طلب فکر نموده اند ،باآلخره به قبول حقيقت ها تسليم ش ده
اند .
يكتن از كشيش هاي مسيحيت ( سامي فرناندس از كشورفليبين ) كه با مطالعه قرآن كريم به دين مقدس اسالم
مشرف شده است ،ميگويد (( :اگر خداوند( جل جالله) در صورت انسان ظاهرگردد ،و يا پسري گيرد مس تحق
الوهيت نميباشد ،زيرا خداوند( جل جالله) چنانچه خودش خود را وصف نموده است ( ق وي – ق ادر ،ش ديد ،
خواب نميكند ،وهيچ چيزي ازاوپنهان نيست و غيره ) بناء خداوند( جل جالله ) احتياجي ن دارد كه بص ورت
انسان ،يا گاوي ويا كدام جاندار ديگري چنانچه بعضي از اديان گمراه عقيده دارند ظاهر گردد )) ( ،نعوذ باهلل )
________________________________________________
اين عقيده توحيد را با مطالعه قرآن ميابيم و قرآن كتاب خدا شناسي است كه انسان را از متاهات و آل وده گي
هاي فكري نجات داده به منزل مقصود ميرساند .
خواهر محترم ما بتي باومن كه يك خانم امريكايي ميباشد ،در خانواده مسيحي تولد شده و خودش سالهاي
زيادي مسيحي بود ،ولي عقايد مسيحيت قناعتش را حاصل ننموده براي رسيدن به حق سالهاي ط ويلي غ رق
مطالعه وپژوهش بود و باآلخره به دين مقدس اسالم گرايش خود را اعالن ميدارد قصه زنده گي خويش را چنين
بيان ميدارد « :من بيشتر از هزار كتاب را در زمينه هاي مختلف از قبيل روانشناسي جامعه شناسي ،انسان شناسي ،مذهب ،
تاريخ و فلسفه اين دو پيامبر( عيسى و محمد عليهما السالم ) به منظور ي افتن حقيقت مطالعه ك ردم ،مخصوصا به فيمين يزم (
) Feminismروانشناسی کارل يونگ ميتافزيك عصر جديد ( ، )New Age Metaphysicsبا تاكيد ويژه بر دين يهود (
)Judaismتايبتان ( )Tibetanذن بودائيسم ( ، )Zen Buddhismيوگا ( )Yogaو هندويسم ( ... )Hinduismعالقه وافر
داشتم ،هريك از اين نظامهاي روحاني به بعضي از سؤالهاي من جواب داد اما درعوض سؤالهاي ديگري را براي من بوجود آورد
.هميشه چيزي بود كه من نميدانستم كه چيست ...سر انجام آنچه را چهل سال درپي آن بودم يافتم ،راهي براي معنا بخش يدن به
هرچيز در دنيايم » ()1
« مدتي بعد در 32ماه مي 1993به مركز اسالمي كاليفرنياي شمالي در لس انجلس رفتم و در كالسهايي كه براي نو مسلمانان
برپا ميشد شركت كردم ،از برادر گرامي آقاي سمير اتمن وعدهء مالقات گرفتم ،به اين منظور كه چيزهايي در باره دين اس الم از
ايشان بپرسم ،ايشان چندين سؤال از من پرسيدند و به من گفتند كه شما هرچه كه در باره اسالم الزم است قبال ياد گرفته ايد بنابرين
تنها چيزي كه الزم است انجام دهيد اين است كه شهادتين را به زبان آوريد و مسلمان شويد ،اين گفته مرا بسيار متعجب كرد .يك
جوري احساس كردم كه حق با ايشان است ،بنابر اين شهادتين را به زبان آوردم و مسلمان شدم ،سپس ايشان به من گفتند كه ش ما
ميتوانيد بقيه زنده گي تانرا صرف ياد گيري و عمل به دين مبين اسالم كنيد و براستي آنچه كه گفتند صحيح بود » () 2
آقا و خانم مسيحی ! آيا الزم نيست مانند اين خواهر امريكايي دين مقدس اسالم را مطالعه نماييد ،ق رآن را
بخوانيد و هرگاه بعد از مطالعه قناعت تان حاصل نشد سخني نخواهد بود ،ولي خود را از مطالعه آن مح روم
ساختن و بدون مطالعه قرآن كريم در مورد آن ابراز نظر نم ودن ب راي يك دانش مند در عصر حاضر س خن
گوارايي نخواهد بود .
75
بياييد همه براي رسيدن به حق مطالعه نماييم ،مسؤوليت خ ود را رفع ك نيم از تقليد بگ ذريم و هرچه را
ديگران باالي ما امال نمايند نپذيريم ،ببيند يكي از دوستان انگليسی ما كه خودش قبال مسيحي بود و مسلمان شده
چه ميگويد ( :شايد بعضي از دوستان خيال كنند كه من تحت تأ ثير مسلمانان قرار گرفته ام ،اما چ نين نيست ،
بلكه معتقدات من نتيجهء سالها انديشه بوده است ،مذاكرات و مباحثات مذهبي من با مس لمانان تحص يلكرده در
موضوع مذهب فقط چند هفته قبل شراوع شد و الزم است بگويم ازينكه تئوريها و نتيجه ء تفكراتم تماما مطابق با
اسالم بوده است بسيار مشغوف و شادمان گرديده ام ،تغيير كيش و آيين ،بر حسب قرآن بايد با انتخاب آزادانه و
قضاوت باشد و هر گز اجبار در آن را ه نيابد ) ()3
______________________________________________________________
-1اينک خورشِيد از غرب طلوع مْيكند ،تأليف مظفر حليم با همكاري خانم بتي باومن ،ترجمه :عبدالعزيز ويسي ،ايران :نشر احسان ،ص 34 :
.
-1مرجع سابق ،ص .45 :
« -2لرد هنلي الفاروق ( عاليجناب سررونالد جورج آالنسون ) در سال 1855مسيحي متولد شد يكي از مؤلفين وسياستمداران صاحب نام انگليس و
تحصيلكرده كمبريج بود كه درسال 1877صاحب لقب اشرافي گرديد او در ارتش انگليس سركرد و سپس تا درجه سرهنگ تمام در كردان چهار تفنگ داران
نورث مينيستر خدمت كرد ،با اينكه حرفه او مهندسي بود تسلط گسترده اي در ادبيات داشت و براي مدتي سر دب ير مجله ( س الز ب ري جورن ال ) شد او
همچنين مؤلف كتابهاي زيادي بود كه از معروفترين آنها ( بيداري غرب نسبت به اسالم ) است ،لر د هدلي در 16نوام بر 1918به اس الم گرويد و ن ام
مسلمان ( شيخ رحمت اهلل الفاروق ) را به خود نهاد » اسالم آيين برگزيده ما تاليف ابراهيم احمد باواني ،ترجمه مسعود كشاورز ،ايران :دفترنش رفرهنك
اسالمي ،ص 18-17 :
-3اسالم آيين بركزيده ما ،ص . 14 :
76
ص فاتی ب وده اند که
باآلخره ،راست بينی
،پاکی وصفای قل بی
آنان سبب شده که خود
ش ان به دين مق دس
اسالم مشرف شوند.
قصه
اسالم يک
دانشمندان
امريکايي
(جوسيف
ـ
إدوارد)
)islam today.com
77
قصه اسالم عالم امريکايي (جوسيف إدوارد) ()1
درختي كه ريشه هايش را در اسالم محكم شد
شهادتنامه هاي علمي :شهادتنامه ماستري در هنرها سال 1974م +شهادتنامه دكتوراه در علم الالهوت
( الهيات ) .
تاريخ مشرف شدن به اسالم :سال 1991م .
زبان عربي وعلوم اسالمي را ازسال 1991م إلى سال 1998م آموخت .
تحت رهنماي :شيخ محمد عبد الرحمن.
علت مسلمان شدنش :دعوت يك مسلمان به مسيحيت بود .
او آقاي ( جوزيف ادوارد استس يا يک دعوتگر اسالمی امريکايي شيخ /يوسف استس ) كه
-------------------------------------------------------
شما ميتواند درمورد يوسف استش معلومات بيشتری در شبکه انترنت به آدرس ذيل داشته باشيد
www.islamalways.comشما ميتوانيد علت مسلمان شدنش را از خودش بپرسيد وببينيد که تا
حال چقدر مردمان ديگر به اساس رهنمايی وی به دين مقدس اسالم مشرف شده است .
قبال شماس مسيحيت بود ،از ايالت تکساس امريکا ميباشد .هرگ اه بخ واهيم اورا ازنگ اه اخالقی
توصيف نماييم به هيچ صورتی حقش را ادا کرده نميتوانيم .وشايد ما يک صفت از هزاران صفت وي را
بيان کنيم .او داراي شخصیت متوازن بوده عمرش بلند تراز 55سال میباشد .فَمَن ُيـرِدِ اللُهّ أَن يَهْدِيَـهُ
ـمَاء " ( خداوند هركه را السـ
َيشْرَحْ صَدْرَهُ ِلإلِسْالَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ َيجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا َكأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي َّ
78
خت بخواهد ،هدايت ميكند و قلبش را به اسالم باز ميكند وهركه را بخواهد گمراه كند سينه اش را تنگ وس
نموده ،مثل كسي ميشود كه بطرف آسمان باال ميشود .سوورة األنعام اآلية )125
آغاز زنده گي ام با اسالم :نامم بعد از مسلمان شدنم « يوسف إستس» وقبل از اسالم «جوزيف»
إدوارد إستس ،بود ،دريک فاميل نصراني که بسيار به نصرانيت ملتزم بودند ودروسط امريکا زن دگي
ميکردند تولد شدم ،پدران ونياکانم نه تنها کليسا ها ومکتب ها را اعمار نموده اند بلکه خ ود را قرب اني
خدمت به نصرانيت نيز نموده بودند ،مطالعات من تنها در دين مسيحيت نبوده بلکه من هندوييزم ،يهوديت
و بوديزم را نيز در مدت 30سال مطالعه نموده ام ،من با پدرم در برنامه هاي تجارتي زيادي کار نم وده
ام ،وبرنامه هاي رفاهيت و نمايشات جذابي داشتيم ،پيانو واورج را درتکس اس ،اوکالهوما وفلوري دا
نوازيديم وپول هنگفتي را که مليون ها دالر ميشد درين سالها بدست آورديم ،ولي من خاطر آرام نداشتم
،زير ا خاطر آرام بدون معرفت حقيقت ها و پيدا نمودن را ه درست ،براي خالصي حاصل نميگردد ..
-ولي هنگاميکه او را ديدم ،درشک افتادم که ،نشايد او همان مسلماني باشد که ميخواهم باوي
مالقات کنم ،گمان ميکردم که اوشخص بزرگي باشد که چپني پوشيده ودستاربزرگي به سر نموده و
ابروهايش با هم پيوست باشند ،و درسرش هيچ مويي نبوده يعني ( کل ) باشد .
ـ پرسي نمود ،همهء آن برايم هيچ معنايي نداشت ،وتاهنوز هم او ما را خوش آمديد گفته با ما احوال
در تصور من آنان تروريستان جلوه مينمودند.
-سپس از وي پرسيدم :
-آيا به خداوند ايمان داري ؟ گفت :بلي .باز پرسيدم ،به ابراهيم ايمان داري ؟ وبه اينکه ،چگونه
کوشش نمود تا پسرش را براي خداوند قرباني کند؟ گفت :بلي ..با خود گفتم :اکنون بسيار کار ساده
است نسبت به آنچه من فکر ميکردم ..
-سپس براي نوشيدن چاي به يک مکان کوچکي رفتيم ،وسخن گفتن درمورد موضوع مهمي يعني
اعتقادات .
-هنگاميکه درين کافه کوچک براي چند ساعتي نشسته بوديم ،سخن ميگفتم و اکثريت سخنان را من
79
ميگفتم ،او را انسان نهايت با لطفي يافتم ،بسيار آرام و حيا ناک بود ،تمامي سخنانم را ميشنيد وهرگز
سخنانم را قطع نميکرد ً.
-روزي از روزها (محمد عبد الرحمن ) همين دوست ما ،نزديک بود که خانهء را که به همراي
دوستش زندگي ميکرد ،ترک نمايد ،وميخواست که براي مدتي در مسجدي زندگي نمايد ،با پدرم صحبت
نمودم که هرگاه ممکن باشد از محمد دعوت کنيم که درمنزل بزرگ ما که درشهر است برود و در آنجا با
ما بماند.
-و به اين طريق براي زنده گی کردن با ما نقل مکان نمود ،ما درتكساس بسيار نصرانی سازها ()1
داشتيم ومن يکتن آنها را ميشناختم ،او مريض ودرشفاخانه بود ووقتيکه صحت يافت او را دعوت نم ودم
که او نيز درخانه ما با ما زن دگی نمايد ،و درهنگ ام رفتن به خانه به اين کش يش درم ورد بعضی از
اعتقادات وومفاهيم دراسالم با او سخن گفتم ،مرا به دهشت انداخت وقتيکه برايم خبر داد که کشيش ه اي
کاتوليک اسالم را مطالعه مينمايند ودرين موضوع احيانا شهادتنامه دکتورا ميکيرند .
بعد ازينکه درخانه مستقرشديم همه باهم در اطراف يک ميز بعد از خفتن براي مناقشه امور دينی
مينشستيم ،وهرکدامی يک نسخه ء از انجيل ( بايبل ) را بدست داشتيم که هرکدام از يکديگر فرق داشتند ،
درنزد خانمم ( إنجيل «نسخهء جيمي سواگارت شخصيت دينی مسيحی جديد ،و درنزد کشيش طبعا
( کتاب مقدس کاتوليک ها ) همچنان درنزد وي هفت کتابهاي انجيل پروتستاني ديگري نيز بود ،بناء وقت
زياد ما را در تعيين نسخه صحيح که زياده ترمورد اعتماد درميان اين همه انجيل ها است گذشتانديم ،و
همه کوشش مينموديم تا محمد عبدالرحمن را قناعت دهيم تا مسيحي شود .ً .
يک قرآن وچندين انجيل
-بياد دارم که من از محمد سوال کردم که :چند نسخه قرآن در طول 1400سال گذشته بوجود آمده
است ؟
-برايم گفت که بجز يک قرآن ،قرآن ديگري وجود ندارد ،واين قرآن ابدا تغيير نکرده است وبرايم تأکيد
نمود که قرآن در دل صد ها هزارمردم حفظ شده است ،وهرگاه درين مورد در خالل قرن ها تحقيق نمايم
خواهم يافت که مليون ها انسان قرآن را بصورت کامل حفظ نموده اند ،وآنرا براي ديگران تعليم داده اند.
-اين سخنان برايم غير ممکن بود ،چگونه ممکن است که اين کتاب مقدس حفظ شود ،وبراي تمامي
خواندن و معرفت معناي آن آسان باشد ؟!!
-دربين ما يک ديالوگ صرف دوام داشت ،وهمه اتفاق کرديم که به هرچيزيکه قناعت نموديم همه به
آن ايمان آورده و در آينده عقيده ما باشد .
-به اين شکل صحبت ها را با او آغازنموديم ،آنچه مرا بسيار متعجب ساخت اين بود که محمد
هيچکاهي در هنگام گفتکوها ،بر اعتقادات ،کتابها وشخصيت هاي ما تجاوز نکرده ،وهمه به سخنان وي
نهايت احساس راحت ميکردند.
-هنگامي خواستم اورا به مسيحيت دعوت کنم ،به بسيار آرامش و معقوليت برايم گفت :هرگاه برايم
ثابت گردد که مسيحيت نسبت به اسالم دين حق است ،من ترا در ديني که آنرا پيروي ميکني متابعت
خواهم کرد ،برايش گفتم :موافق هستيم .
سپس محمد عبدالرحمن شروع به سخن نموده گفت :چي دليلي داريد که ثابت نمايد که دين شما بهترين
اديان ودين حق است ؟ گفتم :ما به داليل ايمان نداريم ،ولي به احساسات وشعو ر ايم ان داريم ،وما دين
خود را از آنچه انجيل ها ميگويند ،جستجتو ميکنيم .محمد گفت :اين کافي نيست که ايمان به احساسات ،
واعتماد به علم ما باشد ،بلکه اسالم داليل ،احساسات ،ومعجزاتي را تقديم مينمايد که دين درنزد خداوند (
جل جالله ) ديـن اسالم است .
80
جوزيف ايوي اين داليل و آنچه احقيت اسالم را ثابت ميکند از محمد خواست .
محمد گفت :نخستين دليل کتاب خداوند متعال ( جل جالله ) يعني ( قرآن کريم ) ميباشد ،کتابيکه در
آن هيچ تغيير ،وتحريفي ،اززمان نزولش باالي محمد (محمد صلى اهلل عليه وسلم ) قبل از 1400سال تاکنون رخ
نداده است ،اين قرآن را تعداد زياد مردمان حفظ مينمايند ،تقريبا درحدود 12مليون مسلمان اين کتاب را
حفظ دارند ،وهيچ کتابي در روي زمين نيست که او را به اين تعداد مردمان حفظ نمايند مثليکه مسلمانان
قرآن کريم را از اول تا آخر حفظ ميکنند " .إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ " ما قرآن را نازل
نموديم وما اورا حفظ ميکنيم (سورة الحجر اآلية )9اين دليل کافيست براينکه دين به نزد اهلل ( جل جالله ) اسالم
است .
81
ميدانستم که اين عمل ،يک کار عادي نيست.
محمد عبد الرحمن مثل يك فرشته :يوسف استس درمورد دوستش ميگويد :شخصي مانند (محمد
عبدالرحمن ) يک چيز کمبود دارد وآن دوبالي که مانند فرشتگان پرواز نمايد ،وبعد ازينکه درمورد وي
چيزي را دانستم ،دوست کشيشم ازمحمد پرسيد که آيا ممکن است با وي به مسجد برويم ،تا درمورد
عبادت مسلمانان ونماز هاي شان بيشتر بدانيم ؟ ديديم که مسلمانان به مسجد ميايند نماز ميخوانند و ميروند
..گفتم :بدون کدام سخنراني و موسيقي رفتند ؟ گفت :بلي ...
روز ها گذشت ،کشيش ازمحمد عبدالرحمن خواست ،تا او را مرتبه ديگري تا مسجد همراهي نمايد ،
ولي درين مرتبه آنقدر تاخير نمودند كه فضا تاريك شد ..کمي پريشان شديم که چي حادثهء به آنان رخ
داده ؟ باآلخره رسيدند ،هنگاميکه دروازه را باز نمودم ،محمد را زود شناختم ،پرسيدم اين شخص
ديگرکيست که لباس سفيدي با کالهي پوشيده ويک دقيقه انتظار ميکند! اين همان دوستم آن کشيش بود !!!
برايش گفتم:آيا مسلمان شدي ؟ گفت :بلي .از امروز مسلمان شدم .بسيار خسته شدم که چرا او نسبت به
من به مسلمان شدن پيشي نمود ..بعد از آن به باال رفتم و در مورد کمي فکر نمودم ،وباخانمم درين مورد
صحبت نمودم ،خانمم برايم گفت :اوخودش نيز نزديک است مسلمان شود زيرا دانسته است که اين دين
حق است .حقيقتا مثليکه فعال تصادم کرده باشمً ..به پايان رفتم و محمد را از خواب بيدار نمودم ،
ازاوخواستم تا براي بحث روي يک مطلب با من بيايد ،رفتيم و درطول اين شب با هم سخن گفتيم ،وقت
نماز صبح نزديک شد ..درين وقت يقين نمودم که اخيرا حقيقت به سراغم آمد ،وفرصت برايم آماده
است ً ،صبح آذان داده شد ،باالي يک لوحه چوبي خود را انداخته ،سرم را به زمين گذاشتم ،ودعا نمودم
که پروردگارا ! اگر ممکن باشد رهنمايي ام کند ،بعد ازمدتي سرم را بلند نمودم ،چيزي را نديدم ،هيچ
پر نده ويا فرشتهء را نديدم که از آسمان فرود آيند ،نه آوازي شنيدم ونه هم موسيقي ،وهيچ روشني را
نديدم ...دانستم که موضوع نزديک است ووقت هم مناسبت است تا از فريب نفس خويش ،توقف نمايم ،
و مناسبت است که يک مسلمان راست شوم ،اکنون دانستم که کاري را که بااليم الزم است انجام دهم....
درساعت 11صبح درمقابل دوشاهد ( کشيش سابق که بنام ( فادر پيتر جاكوب) بود ومحمد عبدالرحمن )
قرار گرفته ،کلمه شهادت را اعالن نمودم ،وبعد ازچند دقيقه خانمم
نيز بعد از شنيدم خبر اسالم ،اسالم خويش را اعالن نمود- ....
پدرم درين موضوع محافظه کا بود ،ماه هاي زيادي انتظار نمود تا
اينکه کلمه شهادت را بزبان آورد....
-آيا اين بزرگترين دليل به صحت دين مقدس اسالم ،حق انيت آن نيست ؟!! بعد ازينکه مس لمان
شدن ما يک موضوع عادي نه ،بلکه هيچ تصورنميشد که به هيج وضعيتي ما به اسالم مش رف ش ويم .
تمامي اين داليل قبلي ثابت مينمايد که دين به نزد خداوند دين اس الم است ،و م را وادار نم ود تا به راه
راستي بروم که خداوند اززمان والدت ما در وجود ما فطرتا خلق نموده ،زيرا انسان با فطرت ( توحيد )
خلق ميشود ،وفاميلش اورا يهودي ويا نصراني ميسازند ،اسالم آوردن من يک کار ف ردي نب ود ،بلکه
اسالم مجموعي بود که من وتمامي فاميل ما سلمان شديم - .پدرم بعد ازينکه به کليسا زياد متمسک ب ود
مسلمان شد ،ومردم را به کليسا دعوت مينمود ،بعد از آن خانمم و اوالد هايم مس لمان ش دند وحمد است
خدايي را که ما همه را مسلمان گردانيد ،حمد است خدايي را که ما را به اسالم هدايت نم ود ،وما را از
82
ات است گردانيد .. ترين مخلوق لم ) که به لي اهلل عليه وس امت محمد ( ص
-قلب من به محبت اسالم « محبت وحدانيت خداوند ،وايمان به اهلل متعال ،ارتب اط گرفته ،واکن ون به
اسالم بسيار قوي غيرت مينمايم ،نسبت به اينکه قبال به نصرانيت ميکردم .به دعوت به اس الم آغ از
نمودم ،و چهره پاگ اسالم را که من شناختم براي ديگران بيان مي دارم که اين دين اخالق ،گذشت ،دين
محبت ورحمت است .
برنامه هاي دعوت به دين مقدس اسالم :اکنون شيخ يوسف استس به کشور هاي مختلف اسالمي
وغيراسالمي براي اداي مسووليتش منيحث يک مسلمان براي دعوت به اسالم سفر مينمايد .او برنامه
هاي زيادي تلويزيوني دعوتي ،و کست هايي دارد که چهره زيباي دين مقدس اسالم را ،وتاثيز دين اسالم
را در بشريت توضيح مينمايد.
-او به اساس دعوت کميته شناسايي بااسالم کويت به آن کشورسفر نموده ،وچند کنفرانسي در مورد دين
مقدس اسالم وموقف آن از ساير اديان ،وارتباط اسالم با ساير اديان ،ارائه نمود ،و برنامه هاي
( توقفاتي با قرآن براي تلويزيون کويتي ) را ثبت کرد -بواسطه شيخ يوسف چهل نفر بعد از کنفرانسي
در مکسيکو مسلمان شدند ،ومرکز زماني به لرزه آمد که اين چهل شخص با يک صدا کلمه شهادت را
بزبان ميراندند وميگفتند :أشهد أن ال إله إال اهلل و أشهد أن محمدًا رسول اهلل).
همچنان برادر محترم مسلمان ما وظايف ذيل را به پيش ميبرد :
نويسنده مجلة النور ازسال 1994م.
امام در زندانهای فدرالی از سال 1994م.
درنيويارک برنامه های تلويزيونی منظم دارد که بنام « اسالم امروز » نشر ميگردد ،همچنان برنامه «
دين به شگل مستقيم ازطريق تلويون .را نشر ميکند .
همچنان معلومات درمورد اسالم را در سايت انترنتی (« )islam today.comإسالم تودي دات كوم »
نشر ميکند اين صفحه انترنتی در امريکا مشهوربوده وخدمات خاص برای مسلمانان وغیرمسلمانان انجام
ميدهد .
برنامه های دعوتی زيادی در امريکا و ديگر کشور ها دارد .هميشه کنفرانس هايي درمورد اسالم ،
درمساجد ،پايگاه های نظامی ،ومکاتب خصوصی وعمومی ،وانستيتيوت های دييني وغير ديني ،
پوهنتون ها ،زنداني هاي و موسسات خيريه اسالمي تقديم ميدارد .قال
رسول اهلل [:
«ليبلغن هذا األمر ما بلغ الليل والنهار ،وال يترك اهلل بيت مدر وال وبر إال
أدخله اهلل هذا الدين بعز عزيز أو بذل ذليل عزًّا يعز اهلل به اإلسالم ،وذالً يذل
به الكفر»
پيامبر ( صلي اهلل عليه وسلم ) ميفرمايد :اين دين به جاهايي ميرسد که
درآنجا شب وروز رسيده است ،وخداوند هيج منزل شهري ويا اطرافي را
بدون اينکه دين خدا در آن داخل شود باقي نمي گزارد ،البته به عزت
عزتمندان وذليل شدن ذليالن ،عزتي که خداوند اسالم را ميدهد و ذلتيکه
نصيب کفر ميسازد حديث شريف رواه أحمد عن المقداد بن األسود ختم قصه يوسف استس .
خوب دوست عزيز مسيحی ! اکنون با خواندن اين قصه چه تصور ميکنی که کدام راه را بايد اختيار
نمود ،راهی را که اين شخصيت بزرگ اختيار نموده بهترست ويا راه کسانيرا که از تعصب کار گرفته اند
،تصور کن اين داکتر دانشمند چی چيزی را از دست داده ،هيچ چيز را او به حضرت مسيح ايمان دارد ،
به اين ايمان دارد که خداوند ( جل جالله) کتابهايی را فرستاده است ،حقيقت برای چنين اشخاص نسبت به
مسلمانان دو اجراست ،اجر اولی شان ايمان شان به دين سابق ،به حضرت مسيح و اجر دوم شان ايمان به
قرآن کريم وحضرت محمد(صلی اهلل عليه وسلم) .
83
زيرا اين اشخاص زمانی حقيقت را در دين سابق ديدند به آن ايمان آورد ند ولی زمان حقيقت را بخوبی
درک نموده ودانستند که در دين سابق تغيراتی آمده ،وانسانهاي خود خواه در آن دست زده اند به دين
مقدس اسالم مشرف شده اند .
شايد به نزد شما سوال ايجاد شود که چگونه درمسيحيت تغيير وتبديل صورت گرفته است ؟
بهتر است عنوان پايين را بخوانيد وسپس در مورد خوب فکر کنيد .
نشأت مسيحيت (عيسويت)
نخستين نقطه را كه قرآن عظيم الشان بيان ميدارد اينست كه دين الهي كه توسط پيامبران براي ما وامتان قبل
از ما رسيده ،دين مقدس اسالم است ،درمورد دين عيسى (عليه السالم) بايد دانست كه :اسالم دين عيسى عليه
السالم وحواريين (پيروانش) بود (وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ )
و زماني به حواريين وحي فرستاديم كه به من و پيامبرم أيمان بياوريد ،آنان گفتند ايمان آورديم و شاهد باش كه ما مسلمان المائدة 111/
هستيم .
" And behold! I inspired the Disciples to have faith in Me and Mine Messenger; they
"'.said, `We have faith, and do thou bear witness that we bow to Allah as Muslims
موسى عليه السالم نيز مردم را به دين اسالم دعوت مينمود ( :وَقَالَ مُوسَى يَ اقَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْ هِ
تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ ) يونس ( 84/موسي گفت :اي قوم من ! هرگاه شما به خدا ايمان داشته باشيد پس بر او
توكل نماييد .
Moses said: "O my people! If ye do (really) believe in Allah, then in Him put your
)".trust if ye submit (your will to His
در مورد ابراهيم عليه السالم خداوند (جل جالله) ميفرمايد ( :مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَال نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَ انَ
حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنْ الْمُشْرِكِينَ ) آل عمران ( 67 /ابراهيم يهودي و نصراني نبود بلكه مسلمان پ اك ب ود و از
جمله مشركان هم نبود )
Abraham was not a Jew nor yet a Christian; but he was true in Faith, and bowed his
.will to Allah's (which is Islam), and he joined not gods with Allah
ازينكه دين تمامي پيامبران از حضرت آدم (عليه السالم) تاحضرت محمد (صلي اهلل عليه وسلم) دين اس الم
بود ،خداوند (جل جالله) مسلمانان را به ايمان به همه شان مكلف ساخته است (:قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا
أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَ رِّقُ بَيْنَ
أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) آل عمران ( 84/بگو من به اهلل تعالی و آنچه بر ما و آنچه بر اب راهيم ،اس ماعيل ،
اسحاق ،يعقوب ،اوالده يعقوب ،موسي ،عيسي و ساير پيامبران از جانب پروردگار نازل ش ده است ايم ان
داريم ،ما دربين پيامبران فرقي نميكنيم و به همه مسلمان هستيم ) .
Say: "We believe in Allah, and in what has been revealed to us and what was
revealed to Abraham, Isma'il, Isaac, Jacob, and the Tribes, and in (the Books) given to
Moses, Jesus, and the Prophets, from their Lord: we make no distinction between one
and another among them, and to Allah do we bow our will (in Islam
هرگاه دين همه پيامبران الهي اسالم باشد پس مسيحيت را كه بنيان گذاری نموده است ؟
درپاسخ بايد گفت (( :واژه مسيحين باالي پيروان حضرت مسيح عليه السالم در كنفرانس نيقيا كه درس ال
325م در آسياي صغرى داير گرديد گذاشته شده است ) ()1
________________________________________________
ينابيع المسيحية ،تاليف خواجه افندي كمال الدين ،ص 74 : -1
84
در كنفرانسيكه در پوهنتون گيرتون در كامبردج تحت رياست استاذ گاردنر داير گرديد يك تن از شخص يت
هاي مسيحي بنام ديان انگ اين سؤال را مطرح نم ود كه (آيا مس يح مؤسس دين مس يحي ميباش د؟) س پس
گفت:عيسى براي معاصرانش به شكل يك پيامبر ظهور نمود ،وهيچگاه از كليساي يهودان سركشي نكرده ،و يا
تغييري هم در آن نياورده ،و كدام نظام مخالف آنرا نيز ايجاد نكرده ،بلكه به استقالل روحي با قب ول ش ريعت
عصر و كشورش دعوت نمود )1( .
هرگاه انسان براي بار نخست اين كتاب را به مطالعه ميگيرد ،در آغاز به تشويش بزرگي مبتال ميش ود كه
اين كتاب را كه پيروان آن بنام (كالم خدا) مينامند ،درحقيقت نامه ونبشته ه اي اشخاصي است كه در س خنان
خويش قصه هاي زنده گي حضرت مسيح را بيان ميدارند ،كه با خواندن آن انسان به تعجب فر ورفته از خ ود
ميپرسد ،آيا اين كتاب (كتابهاي متا ،مرقس ،لوقا ،يوحيا ،پولس ) و غيره ميباشد و يا هم كتاب خدا .
85
آيا من منحيث يك باحث و پژوهشكر سخنان شخصيت هاي روحاني را بپ ذيرم و يا آنچه را فعال در كت اب
مطالعه مينمايم ؟
مشكل ديگريكه براي يك خوانندهء بيطرف پيدا ميشود اينست كه اين كتاب عيساي مس يح را داراي چن دين
شخصيت معرفي ميدارد ،گاهي او را پسر خدا ،گاهي عين خدا ،گاهي پيغمبر خدا .
آنچه انسان را بيشتر قناعت ميدهد و عقل انسان را پذيرای آن ميباشد اينست كه حضرت عيس اي مس يح يك
پيغمبر و برگزيده الهي بود كه براي تكميل رسالت موسي عليه السالم فرس تاده ش ده است بياييد درين م ورد
روايات اناجيل مختلفه را به مطالعه بگيريم و بعد از آن درمورد پيغمبري حضرت عيسى عليه السالم فكر كنيم :
موضوع پيغمبربودن مسيح در اناجيل
دوستان مسيحی :هرگاه شما به کتاب بايبل ( انجيل ) منحيث يک انسان بيط رف وحق طلب نظر اندازيد ،
خود ميبيند که انجيل به پيغمبری حضرت مسيح اق رار ميکند ميگويد :هنگاميکه مس يح وارد اورش ليم ( بيت
المقدس) ميشود ومردم اورا به نام پيغمبرميشناسند .خوب بهترست درين مورد بازهم بايبل (انجيل متى ) را باز
نموده اين حقيقت را بخوبی مشاهده نماييم ( :مردم ازجلو وازپشت سر حركت ميكردند و فرياد مي زدند ( خوش
آمده اي پسر داود پادشاه ! مبارك باد كسي كه به اسم خداوند مي آيد خداي بزرگ اورا مبارك س ازد .وق تي او
وارد اورشليم شد ،تمام شهر به هيچان آمد مردم مي پرس يدند اين م رد كيست ج واب ميش نيدند ( اوعيس اي
پيغمبراست از ناصرهء جليل ) متى 11- 10 -9 /21
دوست عزيز اگرشما به انجيل متى ايمان داريد ،پس نظر تان در مورد اين عبارت (اوعيساي پيغمبراست از
ناصرهء جليل) چيست ؟ شما خود قضاوت كنيد .
يک انسان بيطرف ميگويد :ازينکه در انجيل گاهی عيسا را پسرخدا وگاهی هم پيامبرخوانده است ،بناء از
ين ثابت ميشود که در انجيل تناقض و اختالف وجود دارد ،وهرگاه اين موضوع را به خدا نسبت دهيم و بگوييم
اين انجيل با اين اختالفاتش کالم خداوند است ،درحقيقت خدا را متهم نموده ايم ،زيرا خدا درکتاب خود ،گ اهی
او را پسر وگاهی هم پيامبرمعرفی ميکند ،آيا به اين آيت ايمان بياوريم ،وبگ وييم که عيسا پيامبراست ،ويا به
آيات ديگری که ميگويند عيسا خدا ويا پسر خدا ست ،کدام را عقيده کنيم ،واگر منحيث يک انسان خ دا پرست
عقيده کنيم ،ميگوييم :خداوند بزرگ که عالم به همه اموراست هيچگاهی اش تباه نميکند ،پس حقيقت چيست ،
دو امرشده ميتواند که يا موضوع خدا بودن مسيح در داخل انجيل شده است ،که اين به حقيقت نزديک است ،ويا
اينکه اين آيت انجيل که به پيغمبری عيسی داللت ميکند ،در انجيل داخل شده است که درصورت اق رار به اين
انجيل تغيير داده شده ،وسخنان اضافی در او آورده شده است ،ولی درينجا يک حقيقت ثابت ميگردد وآن اينکه
انجيل را نميتوان مطلقا انکار نمود ،زيرا دربسا از آيات انجيل که دست انسانها به آن نرسيده است ،همان حقيقت
اصلی موجود است ،و آن اينکه عيسای مسيح رسول وپيغمبرخداست ،درين هم حکمت خداوند است تا انسانهای
عاقل و دانشمند را که با عقل ودانش خود بدون تعصب اين قسمت انجيل را ميخواند ،سپس به حقيقت ق رآنی که
درين مورد صراحت دارد تسليم ميگردد :
قرآن عظيم الشان در مورد شخصيت عيسى عليه السالم ميفرمايد (:وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَابَنِي إِسْرَائِيلَ
اللهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ
إِنِّي رَسُولُ َّ
قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ) الصف 6/
And remember, Jesus, the son of Mary, said: "O Children of Israel! I am the
Messenger of Allah (sent) to you, confirming the Law (which came) before me, and
"giving Glad Tidings of a Messenger to come after me, whose name shall be Ahmad.
"!But when he came to them with Clear Signs they said, "This is evident sorcery
مسيحی عزيز :هر گاه در مورد نص قرآن و نص انجيل فکرنما ِيی خواهی يافت که حض رت مس يح عليه
السالم پيامبر خداست .
86
يح پيامبرخداوند است ، اکنون سوال ايجاد ميگردد که هرگاه دين تمامی پيامبران يکی باشد ،و حضرت مس
پس موضوع عقيده تثليث (خدا پدر ،پسر وروح القدس) از کجا پيدا شده است ؟
درين مورد بايد گفت که :حضرت عيسای مسيح يک پيامبر يکتا پرست بود ،او مردم را به عبادت خ داي
يکتا دعوت مينمود ،ولی يكي از دش منان خطرن اك حض رت (عيسى عليه الس الم) و پ يروانش ش اوول
طرطوسی(پولس) بود ،او كه يهودي متعصب و يكي از فرمان دهان جنگ س االر يه ود ي ب ود و ه زاران
پيروموحد و يکتا پرست حضرت مسيح (عليه السالم) را به قتل رساند .
اين سخنان را من نميگويم بلکه اين حقيت درصفحه 164در اعمال رسوالن 8چنين نوش ته ش ده است :
(( پولس با کشته شدن استيفان کامال موافق بود ،از آن روز به بعد ،شکنجه وآزار ايمانداران کليسای اورش ليم
شروع شد بطوری که همه يهوديه وسامره فرار کردند ،فقط رسوالن در اورشليم باقی مانند 3 ....اما پ ولس
همه جا ميرفت وديوانه وار ايمانداران به مسيح را تار ومار می کرد حتی وارد خانه های مردم می شد وم ردان
وزنان را به زور بيرون می کشيد وبه زندان مي انداخت )) انجيل عيسای مسيح ص . 164 :
پولس بعد ازکشتن واذيت پيروان عيسای مسيح که همه يکتا پرست بودند و به پيامبری وي ايم ان داش تند ،
بدين نتيجه رسيد كه جنگ مسلح او را به هدف نميرساند و خواست دين توحيد حضرت عيسى و حواريين اش را
از داخل ضربه زند و يا به عباره ديگر جنگ فكري را آغازنمايد و براي رسيدن به اين هدف كتب عقايد و فلسفه
هند ،اغريق ،يونان و غيره را مطالعه نمود او در خالل اين كتب دريافت كه در هند قديم مردم به عب ادت سه
خدا معتا د بوده اند وفالسفه قديم نيز در شناخت خالق نظرياتي داشته اند كه همه در نيمه راه با قيمانده اند ،زيرا
براي رسيدن به خالق جهان عقل مرجع خوبي بوده و لي براي تصور ذات خداوند متعال عقل عاجز ب وده الزم
است انسان به وحي الهي رو آورد .ولي بر عكس براي فساد عقدي الزم است تا ش كوكي را در توحيد ايج اد
نمود ووحي الهي را مخدوش نموده و پيامبران را از مقام بشريت به الوهيت رسانيد ،و بنام دوست تيشه به ريشه
دين زد ،روي اين هدف باألخره روزي برخواسته و با لباسهاي فقيرانه در مقابل مردم ظهور نمود و مردم كه او
را ميشناختند ،او را در ميدان هاي جنگ و نبرد عليه مؤمنين با لباسهاي عسكري با حشمت و دهشت و ح الت
اجتماعي نهايت مستمند ديده بودند ،همه به تعجب فرو رفته از او علت را پرسيدند :كه چگونه در يكشبانه روز
حالت وي دگرگون شده از سلطنت به مسكنت رو آورده ؟ او طرح خصمانه خ ويش را در لب اس دوس تان و
مظلومان چنين تبارز داده گفت :دوش به بياباني در شام در حركت بودم كه ناگهان ندايي از آسمانها م را توقف
نمود و خطابم کرد كه اي پولس ! چرا بنده گان بيچاره ام را اذيت مينمايي و چرا عن اد و دش مني ات را با اين
مظلومان اعالن نموده اي و آنان را به خاك و خون ميكشاني ؟ پرسيدم :حضرت تان كي و از بنده چي ميخواهيد
؟ گفت :من عيساي مسيح هستم كه خداي انسانها و پسر خدا ميباشم و اكنون در پهلوي پدرم نشسته ام و اح وال
بنده گان را مراقبت ميكنم .من با او تعهد نمودم كه منبعد بنده گانش را ازيت نميكنم و خودم ن يز توبه نم وده در
زمره بنده گان او در آمدم .
پولس ادعا نمود كه حضرت عيسى( عليه السالم) پيامبر الهي نبوده بلكه پسر خداست ،و ازينكه پسر خ دا با
من صحبت نمود بناء خدا بجز پيامبران با كسي ديگري صحبت نميكند و من هم اكنون پي امبر هس تم ،پ ولس
يهودي بدين طريقه ادعاي نبوت نمود ،و يك سلسله از عقايد را در دين داخل نم ود كه حض رت عيسى (عليه
السالم) از آن بري بوده و ميباشد .
شايد در فکر شما چنين خطور نمايد که اين قصه را شايد دشمنان مسيحيت ساخته اند ،وياهم شايد م را متهم
کنيد که اين قصه را خودت اختراع نموده ای ،وياهم ازکتاب کدام مس لمان گرفته باشی ،من اين س خنان را از
کتاب بايبل خود تان گرفته ام ،وشما هم بياييد اين حقيقت را از خود کتاب بايبل مطالعه نماييم ،وسپس فکر کنيم
که اين قصه چقدر واقعيت دارد .
من نويسنده اين متن که اکنون باالی کمپيوترم نشسته ام کتابی را در مقابلم ميبينم که به زب ان فارسی ترجمه
شده است ،من اين کتاب را ازيکتن از دوستانم که همسايه ام ميباشد وکتابفروشی دارد بنام شيراحمد بدست آوردم
،اين کتاب به نام (انجيل عيسای مسيح) عنوان دارد که ذر تحت آن نوشته شده ( ترجمه تفس يری) .در مقدمه
کتاب که بنام ( پيشگفتار) است نوشته اند که :
87
انجيل عيسی مسيح تا بحال به بيش از دو هزار زبان و گويش ترجمه شده و در دسترس خواننده گان از نژاد
های مختلف دنيا قرار گرفته است ...اين متن که حاال در دست شما ست سومين ترجمه انجيل به زب ان فارسی
است کد
اکنون صفحه 166اين کتاب را باز نمودم ،درينجا در باالی صفحه نوشته است اعمال رس والن و دروسط
صفحه عنوانی را تحت ( پولس دشمن مسيح ،پيرو مسيح ميشود)
(( واما پولس که از تهديد وکشتار پيروان مسيح هيچ کوتاهی نميکرد ،نزد کاهن اعظم اورشليم رفت واز او
معرفی نامه هايی خطاب به کنيسه و عبادتگاه ه ای دمشق ،پ ايتخت س وريه خواست تا ايش ان با او در امر
دستگيری پيؤوان عيسی ،چه مرد وچه زن ،همکاری کنند و او بتواند ايشان را دست بسته به اورشليم بياورد .
3پس او رهسپارشد ،در راه ،در نزديکی دمشق ،ناگهان نوری خيره کننده از آسمان گرداگرد پولس تابيد
4 ،بطوری که برزمين افتاد و صدايِ شنيد که به او ميگفت پولس ،پولس ،چرا اينقدرمرا رنج ميدهی ؟
5پولس پرسيد :آقا شما کيستيد ؟ آن صدا جواب داد :من عيسی هس تم ،هم ان کسی که تو به اوآزار می
رسانی ! اکنون بر خيز به شهر برو ومنتظر دستور من باش ...آنگاه به کنيسه های يهود ))
پولس چرا چنين ادعا نمود ؟ برای اينکه عقيدهء توحيد را به به تثليث (سه خدايی) تبديل نمايد ،عقيده پدر ،
پسر وروح القدس .
اکنون شما خود تان درين مورد فکر کنيد که آيا ممکن است که خدای يگانه از سه بخش تشکيل ش ده باش د،
وهمين علت است که بسياری از مسيحيان دانشمند ازين عقيده رنج برده باآلخره عقيده توحيد ويکتا پرس تی دين
اسالم را که دين تمامی پيامبران است پذيرفته اند .
شخصيت پولس در انجيل :دوست عزيز ! هرگاه شما درمورد تمامی پي امبران از آدم گرفته تا
محمد (عليهم السالم) فکرکنيد ،وشخصيت آنانرا در کتابهای آسمانی مطالعه کنيد ،ميبيند که آنان انسانهای پ اک
بودند ،ومسلمانان به معصوم وپاک بودن تمامی پيامبران حتا ازگناهان کوچک متيقن بودند ،زيرا خداوند متعال
کسانی را برای نشر رسالت آسمانی اختيارنموده است که پاکی واخالق وی سبب ايمان ديگران شده است ،تمامی
آنان خود را قربان نموده ،عذابها را ازدست بی ايمان ها کشيده اند ،وبخاطر اثبات اخالص آنان قصه هايِ داريم
که ثابت ميکند که آنان در راه خدا آماده همه قربانی ها بودند ،آنان پاک تولد شدند ،پاک زنده گی نمودند ،وپاک
مرده اند ،تاريخ زنده گی هرکدام دارای پاکی است زيرا خدای پاک ،انسانهای پاکی را ب رای دع وت به يکتا
پرستی تعيين نموده است .اما اگرشما انجيل را با دقت وتفکير مطالعه نماييد ،شخصيت پولس را که بعدها بن ام
پولس رسول گفته ميشود ،مخالف تمامی پيامبران بيان داشته است ،او را قبل از ادع ای پي امبری منحيث يک
انسان قاتل معرفی کرده که حقيقتا هم يک قاتل بوده است شما لطفا صفحه 166اين کتاب را باز نماييد :درينجا
در باالی صفحه نوشته است اعمال رسوالن و دروسط صفحه عنوانی را تحت ( پولس دشمن مسيح ،پيرو مسيح
ميشود)
(( واما پولس که از تهديد وکشتار پيروان مسيح هيچ کوتاهی نميکرد ،نزد کاهن اعظم اورشليم رفت واز او
معرفی نامه هايی خطاب به کنيسه و عبادتگاه ه ای دمشق ،پ ايتخت س وريه خواست تا ايش ان با او در امر
دستگيری پيؤوان عيسی ،چه مرد وچه زن ،همکاری کنند و او بتواند ايشان را دست بسته به اورشليم بي اورد
)).
درصفحه 164در اعمال رسوالن 8چنين نوشته شده است 8 (( :پولس با کشته شدن استيفان کامال موافق
بود ،از آن روز به بعد ،شکنجه وآزار ايمانداران کليسای اورشليم شروع شد بطوری که همه يهوديه وس امره
فرار کردند ،فقط رسوالن در اورشليم باقی مانند 3 ....اما پولس همه جا م يرفت وديوانه وار ايمان داران به
مسيح را تار ومار می کرد حتی وارد خانه های مردم می شد ومردان وزنان را به زور ب يرون می کش يد وبه
زندان مي انداخت )) انجيل عيسای مسيح ص . 164 :
88
اين شخص که ازکشته شدن مومنان دريغ نميکرد ،هم به قتل رضايت داشت ،وهرجاييکه مومنان را دستگير
مينمود ،آنانرا تار ومار ميکرد ،آيا ممکن است که خداوند مهربان قاتلی را بCCرای نشCCر رسCCالت رحمت و اخCCوت
اختيار نمايد ،انسانيکه تاريخ حياتش در خونريزی ها سپری شده است ؟
هرگاه با بيطرفی نظر کنيم ،مشکل است .
پولس چی کرد ؟
پولس خواست تا عقيدهء توحيد را متزلزل سازد ،زيرا اصل عقيده تم امی پي امبران عقي دهء توحي د(يکتا
پرستی) است ،وزمانی انسان از يکتا پرستی دور شد ،مشرک ميشود ،وبه خداوند متعال (جل جالله) شريکانی
را ميسازد ،خواه اين شرک بصورت انسان ويا کدام زنده جان ديگری به خداوند(جل جالله) نسبت داده ش ود ،
ويا کدام صفات خداوند(جل جالله) مانند صفات انسانها بيان گردد ،وياهم به غير خ دای واحد به کسی ديگ ری
عبادت صورت گيرد واز وی استعانت وکمک خواسته شود ويا هم پرستش کدام بت و مجسمه باشد .
پولس خداي يکتا را مانند انسانها بيان ساخت ،اورا به داشتن پسر متهم نمود .و با گذشت زمان مثال امروز
ميبينيم که شما مسيحيان محترم ،خداوند متعال (جل جالله) را فراموش نموده ،صرف حضرت مسيح را با نشان
صليب اش پرستش ميکنيد .
درينجا به گونه مثال ميتوان بعضي از نصوص بايبل را نقل نمود :
در انجيل يوحنا باب هفدهم آمده است (خدا پدر عيسى است و عيسى پسرگرامي خدا است) در رسالهء اعمال
رسوالن باب نهم آيت ششم آمده ( :نه بلكه خدا همان خود عيساست .شائول گفت :خداوندا توكيس تي ؟ خداوند
كفت من آن عيسا هستم )
انجيل متى فصل سوم آيت شانزدهم آمده است ( :اما عيسا چون تعميد يافت فورا از آب برآمد و روح خدا
را ديد كه مثل كبوتري نزول كرده و بروي مي آيد أنگاه ندايي از آسمان رسيد كه :اينست پسر گرامي من كه از
او خشنودم )
در رساله روميان باب پانزدهم آيت هفتم آمده ( بنابرين يكدل و يكزبان خدا و پ در خداوند ما عيسا را تمجيد
كنيد )
در رساله غالطيان باب چهارم آيت چهارم ذكراست ( :لكن چون زمان به كمال رس يد خ دا پسر خ ود را
فرستاد كه از زن زاييده شد )
بدين شكل پولس يهودي آنانرا به شرك كشانيد ،پيامبر خدا را بنام پسر خدا قلم داد نم ود ه او را ش ريك
سلطنت الهي نمود و آهسته آهسته نشان صليب را چنان در بين آنان بخش نمود كه حاال اكثريت آنان ن ام خداوند
يكتا را بزبان نياورده همه عيساي مسيح را ميپرستند ،كليسا را از حالت اولي اش تغيير داده و به عوض عبادت
خداوند يكتا به عبادت حضرت عيسا مبدل نموده و مجسمه به دار آويخته شده عيساي مسيح را بداخل كليسا نمودند
.
ادعاي پولس توسط موحدين (حواريين عيسى عليه السالم ) مورد انتقاد قرار گرفت وخالف مي ان مؤمن ان
موحدو پيروان پولس آغاز يافت ،و چندين سال دوام نمود و آريوس موحد يكي از معترضين عقي دهء تثليث ( سه
خدايي) بود و سرسختانه با كليسا مبارزه مينمود وازينكه پيروان پولس به اساس نيرنگ هايش دين را مخصوص
خدا و دولت را مخصوص امپراطور ميدانستند و براي امپراطور دست آزادي براي قانون گذاري و برده س ازي
داده بودند امپراطوران وقت نيز براي منافع خود پيروان پولس را تاييد مينمودند وزمانيكه اين خالفات و گفتگو ها
بين موحدين و پيروان پولس جريان داشت امپراطور وقت با مشوره پولسيان كنفرانس بزرگي را داير نموده و از
همه خواست تا با اسناد دست داشته خويش براي اثبات عقيده شان در ين كنفرانس اش تراك نمايند تا در نه ايت
تصميم قطعي اتخاذ گردد .
موحدين مؤمن نسخ اصلي انجيل را با خود اخذ نموده براي اثب ات اينكه خداوند يكي و يگانه است ش ريك و
مانند نداشته از پدر ،پسر ،وشريك مبرا ميباشد و حضرت عيسا (عليه السالم) پيامبر خدا و مخلوق ميباشد و دين
عيسا (عليه السالم) همان ديني است كه براي آدم و ابراهيم (عليهما السالم) وحي گرديده است در كنفراس حاضر
گرديدند ،پيروان پولس نيز براي دفاع از عقيده مشركانه سه خدايي درين كنفرانس شركت ورزيدند أين كنفرانس
كه بنام كنفرانس نيقيه ( نيكايا ) در تاريخ ذكراست ،برياست امپراطور وقت و اراكين حك ومتش داير گرديد و
89
بعد از بحث و مناقشه امپراطور كه قبال توسط پيروان پولس پالن شده بود فيصله نمود كه تمام اسناد دست داشته
موحدين كه نسخ اصلي انجيل است حريق گردد و موحدين دانشمنديكه براي دف اع از عقي ده توحيد درين مجلس
هستند همه در سالون كنفرانس اعدام گردند و بعد از قتل موحدين و حريق نمودن نسخ انجيل فيصله نمودند كه بعد
ازين دين امپراطوري همان عقيده پولسي بوده وبه سه خدايي رسما اعتراف نمودند كه در قسمتي از قطعنامه آمده
است :
( ما ايمان داريم به خداي واحد پدر قادر مطلق خالق همه چيزهاي ديدني و نا ديدني و به خداوند واحد
عيساي مسيح پسرخدا مولود از پدر يگانه ،مولودي كه از ذات پدر است خدا ازخدا نور از نور ،خداي حقيقي از
خداي حقيقي كه مولود است نه مخلوق )
90
متهم به قتل ميدارند ،وسخنان شان بدين مفهوم است كه پدر قاتل پسر است پدر قدرتمند ميبيند که پسرش کش ته
ميشود و بردستان ،پا ها و ساير اعضاي بدنش ميخ هاي آهنين كوبيده ميشود باالي صليب اعدام ميگردد خ ون
ازبدنش جاري ميشود و وبا وجود قدرت کامل اين وحشت و قتل را مشاهده نموده و براي بخشايش گناهان بشر
خاموش بوده و به تصور آنان بايد چنين خونريزي صورت گ يرد تا عفو نص يب بشر گ ردد .در ين ح الت
مسيحيان بايد سؤاالت ذيل را پاسخ گويند :
جرا بشر گناهكار و ملعون باشند ؟ آنان پاسخ ميدهند كه به اساس خطاي آدم وهمسرش همه اوالد آدم م ورد
لعنت قرار گرفته بودند و عيساي مسيح خود را قرباني اين لعنت بشري نمود تا با ص ليبش بشر ازين لعنت عفو
گردند .با فهميدن اين جواب باز عاقل خواهد پرسيد :آيا اين عقيده عدالت خداوند عالميان را مورد شك ق رار
نميدهد زيرا عاقالن خواهند پرسيد كه يك طفل معصوميكه از مادر تولد ميگردد وهيچ گناهي هم نكرده چ را بايد
ملعون باشد و چرا خداوند او را ملعون وگنهگار خلق كند و باز پسرش را براي بخشايش گناهان او بفرستد .
واگرجريمه نياکانش برايش داده ميشود نيز غير عادالنه است زيرا من به گناه نياكانم چرا مؤاخذه ش وم ؟ آيا
من باالي آنها قدرت داشتم که مانع شان شوم ،ويا هم با آنان همکار باشم ؟ ،آيا نياكان من اتباع من بودند ،و آيا
من شريك جرم آنها هستم ؟ صرف بخاطر اينكه من از اوالده يك گناهكار هستم بايد لعنت شوم ؟ وهرگ اه آن ان
گناهکار بودند من که عريضه نکرده بودم که مرا درمنزل گناهکار خلق کن .
اين سخن را هيج محكمه و عدالتي نميپذيرد كه اوالد بخاطر نياكان مجازات گردند ،ملعون باش ند ،و ب از
عدالت الهي فرق كلي از عدالت و محكمه انسانها دارد ،ولي جواب اين همه سؤاالت را قرآن كريم ارائه مي دارد
ـزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْــرَى ) االنعام 164 /
كه ( وَال ت َ
"..no bearer of burdens can bear the burden of another
هيچ كسي گناه ديگران را متحمل نميشود ،يعني اوالد به گناه پدر و نياكان خويش محاسبه نميشوند .
بناء هيچ کسی در اصل خلقت گناهکار وملعون نيست ونبوده است ،خداوند همه انسانها را در اصل با ايمان
فطر ی ،پاک و نظيف خلق مينمايد ،وپيامبراسالم ميفرمايد :
سؤال :عيساي مسيح بعد از خلقت بشر تقريبا بعد از زمان بس يار طويل به زمين آمد آيا كس انيكه قبل از
صلب مسيح ( از زمان آدم تا عيسي) در دنيا بودند همه ملعون مردند ؟ چرا آنها بايد گناه ديگران متحمل شوند؟
آيا اين نوع عقيده ظلم بزرگي را به خداوند نسبت نميدهد ؟
هرگاه کسی به اين سخن قناعت کند که بشر لعنت شده بودند ،گناهکار بودند ،وخداوند پسرخود ( عيس ای
مسيح ) را برای نجات آنان از فرستاد ،او خود را قربانی نمود ،و پيروان مسيح از لعنت نجات يافتند ،خ وب
کسانيکه قبل از مسيح بودند مسير آنان چی خواهد بود ،به اساس اين عقيده همهء آنان ملعون مردند ،آيا اين ظلم
نيست که مليون و مليارد ها انسانی که قبل از مسيح زنده گی کردند همه ملعون خلق ش وند ،وملع ون بميرند ،
اگرحقيقت همين است که شما ميگوييد ،پس عيسای مسيح بر بسياری مردمان ظلم نموده است ،زيرا او قبل ازين
وقت بايد ميامد و تمام بشريت را از لعنت نجات ميداد ،در ين اعتقاد هم نسبت ظلم به خداوند متعال ميش ود ،که
بشريت را ملعون خلق نمود ،وهم نسبت ظلم به عيسای مسيح ميشود که ناوقت آمده ،وبسياری از م ردم را که
قبل از صليب وی بودند ،به همان لعنت گذاشت ،وسالها منتظر ماند ،تا مليارد ها انسان به لعنت بميرند .
به نظر يک محقق بيطرف اين نوع عقيده كامال مخالف عدالت الهي بوده زيرا قران كريم بهترين عقي ده را
براي مؤمنان بيان داشته است كه (وال تزر وازر وزر أخرى) يعني گناه هيچ كس بر كس ديگري تحميل نميكردد
.ومطابق اين عقيده معقول هر كسي مسؤوليت افكار و اعتقادات خويش را دارا ميباشد حضرت اب راهيم عليه
السالم پيامبر خدابود ولي بدرش آزر كافر و بت پرست بود .اين نقطه حقيقت بسيار مهمي را ث ابت ميكند كه
هركسي مسؤول اعمال خود بوده هيچگاهي ايمان پسر بخاطر كفر پدر رد نميشود و ياهم هيچگاهي پسران بخاطر
خطاي پدران مورد لعنت قرار نميگيرند .
پدرخويش شو اگر مردی پشت نام پدر چی ميگردی
سوال :آيا با اين ادعا كه خداوند پسرش را براي بخشودن انسانها به دست يهودان انداخت تا اورا بكش ند و
بدار بياويزند تهمتي بزرگي بر خداوند (جل جالله) نميشود ؟ زيرا او ميتوانست مانع قتل يگانه فرزندش گ ردد
ولی برای بخشايش گناهان بشر بدين جنايت رضايت نمود .
91
سوال :آيا خداوند نميتوانست كه بدون خونريزي عيساي مسيح ،گناه ان بشر را ببخشد ،ش ما ميگوييد كه
خداوند مهربان است كجاست مهرباني خداوند در هنگام قتل عيساي مسيح البته به عقيده خود تان .
زيرا خدای مهربان ميتوانست که گناهان بشر را که هيچ گناهی هم نکرده اند ،وخود خدا آن انرا را ملع ون
خلق نموده است ،بدون خونريزی و آنهم يگانه پسرش ببخشد ،البته که ميتوانست ،پس چ را نک رد ؟ درينجا
مشکل ظلم ايجاد ميشود .
بهتراينست که به کتاب های الهی رجوع کنيم واين اعتقاداتي را که سبب شک ونسبت ظلم به خداوند ميشود ،
رها کنيم ،و مطابق حقيقت قرآنی بدين عقيده باشيم که تمام بشريت با ايمان فطری پاک وبدون گناه خلق ميشوند ،
وتا زمان جوانی هيچ مسووليتی ندارند ،وهرگاه جوان شدند ،برای خود عقيده را اختيار ميکنند ،وهمان عقي ده
زمان جوانی آنان که بدون جبرو اکراه باشد ،مورد قبول است .
خداوند برای همه اختيار داده تا راه حق را بپذيرند ،برای شان عقل داده تا حقيقت را درک نمايند ،وبه اين
اساس ،حتا گناهانيکه بدون اختيار انسان ازدست انسان سر ميزند ،مجازاتی ندارد .
سوال :اگر بشر ملعون هستند پس آن ملعونان بايد با کشتن يک بيگناه عفوشوند يعنی (گناه را با گناه شس تن
)آيا اين سخن دور از انصاف وعدالت نيست ؟
سوال :شما عقيده داريد که عيسای مسيح پس از سه روز دوباره زنده شد و به آسمانها رفت درين سه روز
ِيا اينکه جهان خدايی نداشت و يا اينکه يک عنصری از خدايان سه گانه مرده بود سوال :آيا عقل ميپذيرد خداييرا
عبادت كنيم كه بشر بتواند او را به صليب بكشاند ؟
سوال :شما ميگوييد كه خداي يكتا از سه عنصر ( پدر – پسر – روح القدس ) تشكيل شده آيا اين ب دين معنا
نيست كه خداي تان از سه عنصر ( خداي قاتل – خداي مقتول – وروح القدس باشد ) سوال :آيا اين عقيده نسبت
ظلم را به خداوند جواز نميدارد ؟
يادداشت :شايد بعضي از مسيحيان بگويند كه حضرت مسيح را پدرش نه بلكه دشمنان خ دا (يه ودان ) به
صليب آويختند با قبول اين سخن بازهم سوال چنين مطرح ميشود :اگر يك رئيس جمه ور بخ اطر بخش ايش
گناهان رعيتش پسرش را بدست دشمنانش تسليم نمايد تا اورا بكشند و كشتن او سبب عفو عمومي قرار گ يرد در
حاليكه اين رئيس جمهور آنقدر مقتدر باشد كه بتواند بدون تسليمی پسرش به دش منان م ردم را عفو کند ولي
بازهم پسر يكدانه خويش را به خون كشد مردم چه حكم مينمايند حتما اين رئيس جمهور را قاتل و ظ الم مينامند
زيرا نفس ظالمش بدون ريختن خون آن مظلوم تسکين نميگرديد و براي بخشيدن مردم حتما بايد خ ون ج اری
گردد هرگاه مردم در مورد بشر چنين قضاوت ميکنند پس چگونه اين نسبت به خداوند جهان داده ميشود أيا اين
عقيده تجاوزي بر ذات خداوند متعال نيست ؟ تعال شأنه عما يقولون
حقيقت اينست كه قرآن ميفرمايد ( :قل هواهلل احد ،اهلل الصمد ،لم يلد و لم يولد و يلم يكن له كفوا احد )
Allah, the Eternal, Absolute; He begetteth not, nor is He begotten; And there is none
like unto Him. Say: He is Allah, the One and Only
علَى اللَّهِ إِال الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ ( يا اهلْ الكِتَابِ ال تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ وَال تَقُولُوا َ
وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَال تَقُولُوا ثَالثَةٌ انتَهُوا خَيْرًا لَكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُ بْحَانَهُ أَنْ
يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي االرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا النساء )171( /
O People of the Book! commit no excesses in your religion: nor say of Allah aught
but the truth. Christ Jesus the son of Mary was (no more than) A Messenger of Allah,
and His Word, which He bestowed on Mary, and a Spirit proceeding from Him: so
believe in Allah and His Messengers. Say not "Trinity": desist: it will be better for you:
for Allah is One God: glory be to Him: (far Exalted is He) above having a son. To Him
belong all things in the heavens and on earth. And enough is Allah as a Disposer of
.affairs
92
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْ دِ وَكَهْلًا
وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنْ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِ إِذْنِي
عنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَ اتِ فَقَ الَ الَّذِينَ
وَتُبْرِئُ الْأَكْمَ َه وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ َ
كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِين المائده )110(ٌ/
ترجمه انكليسي Then will Allah say: "O Jesus the son of Mary! recount My favour to :
thee and to thy mother. Behold! I strengthened thee with the holy spirit, so that thou
didst speak to the people in childhood and in maturity. Behold! I taught thee the Book
and Wisdom, the Law and the Gospel. And behold! thou makest out of clay, as it were,
the figure of a bird, by My leave, and thou breathest into it, and it becometh a bird by
!My leave, and thou healest those born blind, and the lepers, by My leave. And behold
thou bringest forth the dead by My leave. And behold! I did restrain the Children of
Israel from (violence to) thee when thou didst show them the Clear Signs, and the
'.unbelievers among them said: `This is nothing but evident magic
قُلْ يَاأَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَ لُّوا عَنْ
سَوَاءِ السَّبِيلِ المائدة )77(/
عدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْ َربَهُمْ مَ وَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُ وا الَّذِينَ قَ الُوا إِنَّا
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ َ
نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ المائدة )82(/
;Strongest among men in enmity to the Believers wilt thou find the Jews and Pagans
and nearest among them in love to the Believers wilt thou find those who say, "We are
Christians": because amongst these are men devoted to learning and men who have
renounced the world, and they are not arrogant
93
نقطه اول اينکه اين بشارت درمورد حضرت عيسای مسيح باشد ،بناء او پس رخدا نه ،بلکه پيامبرخداست ،
زيرا حضرت موسی گفت (( :خدا از ميان برادران شما ،پيامبری مانند مون برايتان خواهد فرستاد )) .هرگاه
اين بشارت درمورد عيسای مسيح باشد ،بناء او پيامبراست ،نه پسرخدا .
نقطه دوم :شايد اين بشارت درمورد ،مسيح نه ،بلکه درمورد پيامبرديگری باشد ،که آن پي امبر ،آخ رين
پيامبران حضرت محمد(صلی اهلل عليه وسلم) باشد ،که آنحضرت نيز خود را انسان بيان داش ته ،و حض رت
مسيح (عليه السالم ) نيز مانند وی بشر بوده است .
دوست عزيز مسيحی ! اگر خواسته باشيم حقيقت ها را درک کنيم ،يگانه راه برای خ ارج ش دن ازين همه
مشکالت اعتقادی يک چيز است ،که خداوند ( جل جالله) را به يگانگی پرستش نماييم ،وپيامبرانش را اح ترام
نموده ،حضرت آدم ،نوح ،ابراهيم ،موسی ،عيسی ومحمد (عليهم السالم اجمعين ) را بنده گان خدا ش ناخته ،
خدا را حقيقتا موحد قرار دهيم .
94
او ميگويد :حكم دينی مسيحيت دوری از زن حائضه و نفاسه را حكم ميدارد و اين زن در جري ان ع ادات
ماهوار و خونريزی های بعد از زايمان بايد در خانه بدر باشد .
اين حكم مسيحيت او را در انديشه فر برده است كه جرا زن مظلوميكه درين حاالت مرضی كدام تقص يری
ندارد از خانه شوهر دورباشد و حرا باردوش والدين كردد ؟ و بازهم جرا شوهرش از او بايد دوری اختيار نمايد
؟ اكر شوهر مريض باشد بايد همجنان مانند خانمش به خانه بدر روج اين دوكانكی برای حه ؟
او ميگويد :در اسالم در يافتم كه زن هميشه ماننتد يك كهر كرانبها در خانه شوهر است خواه مريض باشد و
يا صحتمند .
نه تنها مسيحيت يك انسان را شريك خداوند دانسته و عقيده توحيد را مغشوش نموده است بلكه پيامبران الهی
را نيز معصوم ندانسته و حضرت لوط عليه السالم را به زنا با دخترانش متهم نم ود ه است .در حاليكه ق ران
عظيم الشان معصوميت مپيامبران را تاييد نموده و به باكدامنی و مقام شامخ پيامبران ارج ميكذارد .
خانم ايرينا باشنده سايبريای روسيه فهم درست عقيده توحيد ،احترام اسالم به پيامبران الهی و ارتج بخش يدن
به مقام زن را يكانه سبب بذيرش اسالمش اعالن نمود او اضافه نمود كه قران بر عالوه اين مزيت ه ای ع الی
ارزش ها ی علمی و تكنالوزيكی ديكری نيز دارد و ان اينكه قران عظيم الشان حهارده صد س ال قبل در م ورد
حقايق علمی سخن كفته و تكوين چنين را در بطن مادر تشريح مينمايد كه ،از ا جرام س ماوی معلوم ات ارائه
ميدارد و از مسائل طبی برای قرا ن شناسان اكاهی ميدهد كه اين همه د اليل روشنی است بر حقانيت اين دين و
اينكه قران كالم بشر نيست زيرا بشر در قرون اخير اين حقايق علمی را كشف نمودند .
مو صوف با درك اين همه حقائق معقول و منطقی اظهارنمود كه تمامی س واالتی كه در ذهنم وج ود
داشت و مسيحيت و راهبان كليسا ها نميتوانستند رهنمايم شوند و مرا هر وقتی غرق دريای تشويش و نا بسامانی
های فكری نموده بودند ،با مطالعه قران عظيم الشان و مجالست علمای اسالم برای همه ء سواالتم باسخ يافتم و
به هر نكته يی از ارشادات قرانی عقال قناعتم حاصل كرديد .
او در فرجام در محضر مسلمانان كلمه ء توحيد را بزبان اورد و جزء بيروان حقيقی قران كرديد ،با
يك مسلمان از كشور سوريه ازدوج نمود و فعال برای اموختن بهتر اسالم در يكی از انس تتيوت ه ای ش ارجه
مصروف تعليم و تحصيل ميباشد .
او خواهران مسلمان خويش را خطاب نموده خواهش نمود كه موقف عالی زن را در دين مقدس اسالم
درك نمايند زيرا اين اسالم است كه زن را وسيلهء خواهشات مردان نه بلكه يك موجود باارزش دانسته و جنت را
زير بای مادران اعالم داشته است .
اين خواهران مسلمان بايد الكوی انسانيت و حقوق انسان درجهان باشند و با فريب دشمنان اس الم و يا
هم با خواهشات نفسانی دين اسالم را تزييف ننمايند .
اين خانم نو مسلمان با پوشيدن حجاب اسالمی افتخار نموده انرا وسيله حفظ عزت زن مس لمان ميداند
وخودش با پذيرش دين مقدس اسالم با حجاب اسالمی مستور ميباشد .
نسايد پيش غير اهلل جبين را هر انكس كه بداند رمز دين را
و اخر دعوانا ان الحمد هلل ر ب العالمين
عزيز مسيحي ! شما اكر مثل اين خواهر بخواهيد كه حقايق را درك نماييد ،الزم است هم بايبل را بخ وبي
مطالعه نماييد و هم قرآنكريم را مطالعه نماييد ،خود تان با عقل خويش درك خواهيد نمود كه عظيمت ،ب اكي ،
قدسيت خداوند ( جل جالله ) در كدام يك نهفته است .
خداوند متعال ( جل جالله ) براي اينكه براي مردم ثابت سازد كه حضرت عيسى عليه الس الم يك پي امبر
حقيقي بوده مردم را به عبادت خود نه بلكه به عبادت خداوند يكتا دعوت نموده است چنين ميفرما يد :
(وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّي إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُ ونُ لِي أَنْ
علِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ) المائدة /
أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ َ
116
And behold! Allah will say: "O Jesus the son of Mary! didst thou say unto men,
'Worship me and my mother as gods in derogation of Allah'?" He will say: "Glory to
95
Thee! never could I say what I had no right (to say). Had I said such a thing, Thou
wouldst indeed have known it. Thou knowest what is in my heart, though I know not
.what is in Thine. For Thou knowest in full all that is hidden
-3پولس يهودی براي ضربه زدن به دين و گمراه نمودن مسيحيان نظريه خطرناكي را در شريعت و تطبيق
آن پيشكش نمود در رساله غالطيان باب سوم آيت سيزدهم آمده است ( :مسيح ما را از لعنت شريعت فدا كرد
چونكه در راه ما لعنت شد ) پولس آنانرا گفت كه تطبيق شريعت لعنت است و ما ازين لعنت معاف هستيم .
شما كه عقل و دانش را يكانه وسيله براي رسيدن به حق ميدانيد ،آيا ميبذيريد كه حضرت مسيح ( عليه السالم
) كه يك پيامبرحق بود ،مورد لعنت قرار كيرد ،لعنت جي معنا دارد ،معن اي لعنت ران دن ازرحمت خداوند
( جل جالله ) است ،آيا ممكن است خداوند ( جل جالله ) اين پيامبر بزركوار را مورد لعنت خود ق رار دهد ،
اصال شريعت و تطبيق احكام الهي رحمت خداوند ( جل جالله ) است ،زيرا انسانهاييكه بدون قانون زن ده كي
ميكنند ،خوشبخت نيستند ،وجه قانوني بهتر از قانون الهي ميباشد ،اصال اين كفتار ب ولس در حقيقت ض ربهء
است بر اصل دين و تطبيق شريعت الهي ،او با اين بهانه مردم را از تطبيق اوامر الهي ب از داشت ،وهرك اه
انسان بيروي از حكم خدا ( جل جالله ) نكند مجبور ميشود كه بيروو غالم حكم بشر باشد ،به نظر شما كدام يك
بهتر است ،سر ماندن به فرمان خالق زمين و آسمان و يا هم غالم به نظريات يك انسان كه بامرور زمان عيوب
آن آشكار ميشود .
اين نظريه مخالف اساسات عقايد تمام پيامبران الهي است زيرا تمام اديان آسماني براي نشر اخالق نازل شده
اند وخواستند انسانرا تحت قوانين الهي به سوي عبادت و اعمال صالح دعوت نمايند برعكس عقيده پولس مردم را
در ارتكاب هر گونه گناه و عمل زشت حيواني آزاد ميگذارد .
پولس پيروان خود را از عمل به تعاليم دين ،عبادات و غيره مناسكي را كه انسان متدين بايد مراعات نمايد
بري الذمة قرار ميدهد او خطاب به پيروان خويش در رساله ء پولس به افسيس ان در ب اب دوم آيت پ انزدهم
ميگويد ( :ديگر عمل به شريعت و دستور ها ي آسماني براي ما لزومي ندارد ) و بدين وسيله مردم را به تمامي
فحشاء و منكرات دعوت مينمود .
-4مسأله عشاي رباني :منظور از عشاي رباني اينست كه عيسوي ها در س الگرد قتل عيس اي مس يح
چنانچه عقيده دارند نان فطير ميپذند و با گيالس هاي شراب آنرا گذاشته و شخصيت هاي روحاني آنها يك سلسله
اذكار را باالي آن نان وشراب خوانده و همه عقيده ميكنند كه بعد ازخواندن اين اذكار آن ن ان فط ير به گوشت
مسيح تبديل شده و آن شراب هم به خون وي مبدل شده و بعدا آنان به عقيده آن كوشت و خون را ميخورند .
اكنون يك انسان عاقل از خود خواهد پرسيد اين چه خرافات و چه بيدانشي است كه بنام دين انج ام ميش ود
شيخ عبد المجيد زنداني ميگويد :يكروز با يك عالم ساينس دان غربي صحبت مينمودم او را به دين دعوت نمودم
او كه كامال ملحد بود برايم گفت كه من با عقل خويش درك نمودم كه اين زمين و آسمان بدون خ القي نب وده و
زماني سير افالك را مشاهده نمود م معتقد شدم كه اين نظم افالك نميتواند خود س ري و تص ادفي باشد و با اين
عقيده به كليسا رفتم تا به وجود خداوند ايمان بياورم ولي در آنجا ديدم كه شخصيت هاي روحاني براي من ن ان
فطير را با كيالس شراب آورده و از من ميخواهند تا اين نان و شراب را بنام گوشت و خ ون مس يح بخ ورم
برايشان گفتم كه من با عقل خويش دين را قبول نموده ام و حاال عقل خود را چگونه فراموش كنم ؟ چكونه عقيده
نمايم كه اين نان گوشت مسيح و اين شراب هم خون مسيح است و بدين علت از پذيرش مسيحيت ك امال انك ار
نمودم .
در ين مسأله سواالت ذيل مطرح ميگردد :
-1آيا نان فطير گوشت مسيح شده ميتواند و ياهم آيا شراب بواسطه اذكار به خون مسيح تبديل ميشود؟
شيخ عبدالمجيد زنداني ميگويد :روزي با يكتن از دانشمندان س اينس در يكي از كش ورهاي اروب ايي در
كنفراسي اشتراك داشتم و من برايش آن دانشمند كفتم كه خودت با اين علم و دانش روزي فكر نكرده اي كه خالقي
داشته باشد ،او كفت :بلي من با عقل خود به اين نتيجه رسيدم كه اين زمين و آسمان ،اين نظم سياره ها و افالك
،اين انتقال شب وروز ،اين خلقت بشر ،تصادفي شده نميتواند ،و يقين حاصل نم ودم كه بايد ب راي اين همه
مخلوقات خالقي باشد ،و براي همه كاينات صانعي وجود داشته باشد ،و با اين عقيده خواستم ايمان خود را براي
96
همه بيان دارم ،به يك كليسا رفتم تا ايمان بياورم به وجود خالق زمين و آس مانها ،وق تي به كليسا رفتم محفلي
داشتند و همه جمع شده بودند ،برايم يك بارجه نان ,يك كيالس شرابي دادند و كفتند :اكنون بايد عقيده ك ني كه
اين نان كوشت مسيح ,اين شراب خون مسيح است .كفتم :من جطور ميتوانم چنين عقيده كنم ؟ زيرا عقلم اين را
نميبذيرد ،و اين سخن مخالف عقل ودانش من است ،كه من نان را كوشت ،و شراب را خون مس يح فكر كنم .
مسؤولين كليسا كفتند :هركاه ميخواهي مسيحي حقيقي و با ايمان باشي بايد عقلت را كناره كذاش ته و با اين نظر
اين دو جيز را بخوري .كفتم :عقل من مرا به وجود خداوند ( جل جالله ) كشاند ،جطور عقلم را معطل قرار
دهم ،و من نتوانستم اين عمل غير معقول و مخالف عقل را ببذيرم ،بناء از ب ذيرش دين كه مخ الف عقل باشد
منصرف شد م .
دوست مسيحي ! شما كه انسان دانشمند هستنيد و در عصر ساينس و تكنولوزي زنده ميكنيد ،آيا ميبذيريد كه
نان فطير كوشت مسيح و شراب خون مسيح كردند .و آنهم بعد از خواندن جند دعا توسط يك انسان كه خ ود را
شخصيت روحاني ميداند ؟
-2اگر بالفرض اين سخن را قبول نماييم آيا به نزد عقل خويش شرمنده نخواهيم بود ؟
-3باز هم اگر واقعا همين غذا گوشت و خون مسيح باشد آيا بنام دين خود را حيوان ساخته مانند حيوان ات
درنده گوشت خوار و خون خوار گرديم وباز خون وگوشت پيامبر خدا را بخوريم ؟
-4آيا معقول است كه كسي گوشت و خون پسر خدا را بخورد ؟
فكر ميكنم كه هيج انسان عاقل به حقانيت چنين عقيده غير معقول قناعت خواهد نمود ولي با وصف اين
نا معقوليت ها چنين مراسمي بنام دين و عيساي مقدس در جشن هاي كريس مس تجليل ميگ ردد و متأس فانه كه
بعضي از مسلمانان بي خبر و بي هدف در مراسم و جشن هاي عيسوي ها كه به هدف چنين عقيده تجليل ميگردد
نيز سهم گرفته و با عيسوي ها چنين انديشه را تجليل ميكنند .
97
يكتا ،بي مانند و از صفات مخلوق مبرا ميباشد خداوند متعال خالق جهان است ذات يگانه ويكتا هست ش ريك و
مانند ندارد ( قل هواهلل احد اهلل الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد ) بگو او خدای يکتاست ،آن خ دايی
که ازهمه عالی بی ني از و همه ع الم به او نيازمند است ،نه کسی فرزند او ست و نه او فرزند کسی است و نه
هيچ کس مثل ،مانند و همتای اوست
(ليس كمثله شيء) هيچ چيزی مانند او نيست دليل اساسي را كه قرآن بر وحدانيت خداوند متع ال تق ديم
ميدارد نظم زمين و آسمان است ( لو كان فيهما إلهة إال اهلل لفسدتا ) هرگاه در زمين و أسمان خدايان ديگري بجز
از خداوند متعال ( جل جالله ) ميبودند هردو فاسد ميشدند .قرآن عظيم الشان عقل بشر را خطاب نموده و دليل
بسيار واضح را براي وحدانيت خداوند متعال تقديم ميدارد ،به همانسانيكه در يك ملك دوپادشاه،دريك جمهوري
دو رئيس جمهور ،و دريك امپراطوري دو امپراطور بوده نميتواند به همين سان براي پادشاهي زمين و آس مان
نيز الزم است يك ذات مدبر باشد كه همه امور به اراده او تنظيم و ترتيب گردد زيرا تعدد خدايان به تعدد آراء و
نظريات مي انجامد و تعدد آراء و نظريات توازن در امور را خلل ميرساند بطور مثال اگر درين جهان العياذ باهلل
دو سه و چهار خدا وجود ميداشت همين نظم فعلي جهان مختل ميشد زيرا يكي ميخواست درين لحظه شب باشد
و برعكس ديگرش ميخواست كه روز باشد يكي ميخواست آفتاب به كره زمين نزديك باشد و ديگرش عكس آنرا
مطالبه مينمود درين صورت يا نظر هر دو تطبيق ميگرديد كه اين امر باعث اختالل نظم جه ان ميگرديد و يا
اينكه يك خدا نظرش را برخدايان ديگرتحميل مينمود كه بقيه خ دايان در مقابل او ع اجز ميماندند و اين عجز و
ناتواني شايسته شأن خداوند نميباشد و با نظر در نظم جهان هر انسان عاقل درك مينمايد كه اين عالم ب زرگ را
يگانه خالقي است كه او مدبر همه امور بوده و باآلخره سرنگوني اين افالك نيز به اراده او صورت خواهد گرفت
.
عيسوي ها ظاهر ميگويند كه ما خداوند يكتا را ميپرستيم ولي به نظر آنان خداي يكتا از سه عنصر ( بدر –
پسر و روح القدس ) تشكيل شده است آنان حضرت عيسى عليه السالم را پيامبرخدا نه بلكه فرزند خدا ميشناسند
.
مسلمانان عقيده دارند كه خداوند متعال از صفات بشري منزه است
عيسوي ها عقيده دارند كه خداوند در صورت انسان به زمين آمده بود
يهودان براي خداوند بعضي صفاتي را نسبت ميدهند كه اورا با بشر يكسان ميدانند .
مسلمانان عقيده دارند كه خداوند ( جل جالله ) رب الع المين است خداوند پروردك ار همه بشر است و هر
كسي ميتواند دين مقدس اسالم را بپذيرد
عيسوي ها ميگويند كه خداوند پدر همه است آنها نيز مردم را به عيسويت دعوت ميكنند ولي منظورش ان
پذيرش عيساي مسيح به خدايی است يعنی انسان را از عبادت خالق به عبادت مخلوق سوق دادن است .
يهودان خدا را مخصوص يهودان ميدانند خود را از نسل خدا و غير يهودان را حيوانات ميشمارند .
مسلمانان بجز ذات خداوند به كسي ديگري سجده نميكند و حتي يك تصوير عادي را كه از مخل وق ذي روح
باشد در مساجد نميگذارند زيرا خداوند متعال انسانرا کرامت بخشيده وبرای حفظ ک رامت بشر الزم است سر او
بجز خالق يکتا پيش هيچ کسی خم نشود .
نسايد پيش غير اهلل جبين را مسلمانی که داند رمز دين را
مسيحيان مانند بت پرستان تصوير ساخته گي حضرت عيسى عليه السالم را به ش كل عري ان در كليسا ها
گذاشته او را عبادت ميكنند .آنان با اين عمل مشابهت با بت پرستان دارند بطور مثال چی فرق است بين مجسمه
بودا و مجسمه مسيح ؟
مسلمانان عقيده دارند كه اين نظم جهان را صرفا يك خالق تنظيم و ترتيب مينمايد زي را در ص ورت تع دد
خدايان اختالف دربين شان آمده اين نظم كنوني مختل ميگردد ( لوكان فيهما ألهة إال اهلل لفسدتا)
ما مسيحيان ( پدر و پسر و روح الق دس ) را كه سه اقن وم در يك جسم اند خ الق و م دبر ميدانند .
مسلمانان به تمامي پيامبران الهي ايمان داريم همه را با عزت و كرامت ياد ميكنيم و انكار از يك پيامبرهم س بب
ضرر به اسالم ما ميگردد و ما در قسمت پيامبران هيج فرق واختالف نمي كنيم ( ال نفرق بين احد من رس له و
قالوا سمعنا واطعنا غفرانك ربنا واليك المصير )
98
يهودان از نبوت حضرت عيسى عليه السالم و پيامبري حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وس لم ) منكر ند وبر
عكس آنانرا با كلمات بسيار زشت ياد ميكنند .
عيسوي ها به انبياي قبلي ايمان دارند ولي حضرت عيسى را پي امبر نه بلكه پسر خ دا ميدانند و به نب وت
پيامبر اسالم عقيده ندارند .
مسلمانان به تمامي ،كتابهاي آسماني نيز ايمان دارند ( آمن الرسول بما انزل من ربه والمؤمنون كل
آمن باهلل و مالئكته وكتبه و رسله )
مسيحيان معتقدند كه انجيل كالم حضرت مسيح است كه آنرا شاگردانش مانند متى ،مرقص و لوقا و
غيره نوشته اند ( اين بدان معنى است كه انجيل كالم خداوند نه بلكه كالم حضرت مسيح است وخود شان ش اهد
اين سخن هستند و اين سخن را ميگويند زيرا به نزد آنان مسيح پيامبر نه بلكه خ دا است ) مس لمانان معتقدند كه
آنان كتاب الهي را دستبرد نموده در آن مطابق خواهشات پولس عقايد تثليث و غيره را داخل نموده اند به عوض
پيامبري عسيى او را پسرخدا نوشته اند و پولس را كه دشمن عيسى عليه السالم بود بنام پيامبر ياد نموده اند .
يهودان به انجيل و قرآن هيچ ايمان ندارند و هر دورا كالم خدا نميدانند .
مسلمانان معتقدند كه دين مقدس اسالم ويژه يك قوم ،يك طائفه نيست دين براي تمام بشريت است و
پيامبر اسالم هم براي كافه بشر نازل شده است هركسي به هر رنك ،و به هر قاره جهان باشد حق دارد درين دين
داخل شده و حقوق او مانند حقوق ساير مسلمانان ميباشد هيچ كس برديگری بجز از تقوا در چيز ديگري برت ري
ندارد ( إن أكرمكم عند اهلل اتقاكم )
يهودان دين يهوديت را مخصوص يهود ميدانند و هركه از مادر يهودي نباشد يهود شده نميتواند
مسيحيان عقيده دارند كه دين شان براي تمام بشراست ومردم را بدين خويش دعوت ميكنند ولي ما
مسلمانان عقيده داريم كه حضرت عيسى عليه السالم براي بني اسرائيل نازل شده بود .رسالت او بعد از ن زول
قرآن عظيم الشان ختم شده است و همه بايد با ايمان به رسالت حضرت مسيح عليه السالم به قرآن عظيم الشان نيز
ايمان بياورد .
خداوند متعال ميفرمايد ( :و من يبتغ غير االسالم دينا فلن يقبل منه ) هرکسی بغير اسالم دين ديگ ری را
بخواهد هر گز قبول نميگردد .
هركاه هرقدر يك مسلمان در مورد مسيحيت و عقايد آن صحبت كند شايد بعضي از مسيحيانيكه از دين
خويش معلوما ت كامل ندارند اين را نبذيرند ،ولي بهترست حقايق دو دين مس يحيت و اس الم را از زب ان يك
كشيش مسيحيت كه از كشور فليبين ميباشيم خوبتر بدانيم :
قصهء اسالم يك كشيش فليپيني بنام سامي فرناندس
( سامي فرناندس) فرزند( مكسمينو فرناندس) درسال 1955درجزيرهء سيبوی منطقهء بيسايس در كش ور
فليبين تولد شده ،يك كشيش مذهب پروتسانت ميباشد ،در سال 1979از پوهنتون ايديولوژيك الهوت ف ارغ
التحصيل شده است ،اين پوهنتون به تربيهء كادرهاي متخصص مذهبی چون كشيشان و منص رين ( كس انيكه
مردم را نصراني ميسازند ) مشغول است .
او ميگويد :قوانين آنوقت اين پوهنتون تقاضا مينمود تا مرحله تعليمات عملي را بعد از فراغت از وهنت ون
براي مدت هژده ما ه سپري نمايم ،درين مدت من براي نصراني ساختن مردم در مناطق مسلمان نش ين كه در
جنوب فليپين قرار دارد مشغول شدم ،همچنان درين مدت مكلف بوديم تا بحث هاي در مورد ثقافت ه اي دي ني
شرقيان بنويسيم ،و تقدير الهي همين بود كه من به نوشتن بحثي در مورد فلسفهء اسالم گماشته شدم .
مسيحيان براي گمراه نمودن مسلمانان از هروسيله كار ميگيرند ،و ب راي رس يدن به اين ه دف نخست
ميكوشند تا در مورد مسلمانان معلومات زياد داشته باشند ،در مورد اساسات فكري مسلمانان ،نقاط ضعف آنان ،
اختالفات لساني ،قومي و قبلي مسلمانان ،تكتيك هاييكه سبب پيروزي مسلما نان در عصور مدنيت اسالمي شده
است بحث و تحقيق مينمايند ،تا با درك اين مسايل بتوانند بخوبي در ضعيف ساختن و از بين بردن مسلمانان و يا
هم كشانيدن آنان به اديان منسوخ و دست خورده بشر نايل آيند .
99
محترم سامي فرناندس ميگويد :من براي آماده گي به نوشتن اثر علمي خويش به جمع آوري كتب و مراجع
كه در مورد اسالم و رسول اسالم حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ب ود مش غول ش دم .زي را ما در
پوهنتون آموخته بوديم كه :اگر ميخواهي دشمنت را شكست دهي بايد همه چيز او را بداني ( اساسات ،مب ادي
فكري ،تكتيك ها ،جوانب رواني و غيره ) .
هرگاه كسي دين مقدس اسالم را بخوبي مطالعه ننمايد و ياهم به مراجع و كتب غير مسلمانان رجوع نموده
بخواهد دين اسالم را از آنان بياموزد هرگز نميتواند به حق رسد و يا هم حقانيت دين مقدس اس الم را درك نمايد
زيرا علماي متعصب كليسا و حكومتهاي استعمار گر غربی اسالم را به شكل غير ص حيح به م ردم مع رفي
ميدارند ،پيامبر( صلی اهلل عليه وسلم ) را دور ازشخصيت اصلي اش معرفي ميدارند ،و مسلمانان را منحيث
انسانهاي تروريست ،بي دانش و بد اخالق معرفي ميكنند ،غالبا بعضي از اشتباهات تعدادي از مسلمانان بي علم
را وسيله قرار داده ،تصاوير عيوب بعضي مسلمانان را اساس براي شناخت اس الم ق رار ميدهند ،بعضي از
جنگ هاي داخلي را كه بدون رضايت اکثريت ملت های مسلمان به اس اس بعضي از مش اكل وتعص بات بين
بعضی از گروه ها و احزاب سياسی صورت ميگيرد آنرا متعلق بدين دانسته ،دين مقدس اسالم را متهم ميسازند
،وبدين وسيله پوششي را براي حق جستجو نموده چشمان غربيان را از درك حقانيت اس الم ميپوش انند ولي
دانشمندان و اشخاص اكاديميك براي نيل به حقيقت ميكوشند ،تا واقعيت را از زبان خود مسلمانان و از كتابه اي
اسالمي دريابند ،آقای فرناندس درين مورد ميگويد :بعضي از كتبي را كه درمورد اسالم بود از كتابخانه يكي
از پوهنتون هاي تنصير شهر زامبوانگا حاصل نمودم ،و ازينكه مؤلفين اين كتب غير مسلمانان بودند اس الم را
مطابق نظر خويش تفسير مينمودند ،بدين ملحوظ به اين كتابها قناعتم حاصل نشده بخود گفتم :چرا اسالم را از
خالل نبشته هاي مسلمانان مطالعه ننمايم ؟ به جستجوي كتابهاي شدم كه آنانرا مؤلفين مسلمان تأليف نموده بودند
،در آغاز دو كتاب بدستم افتاد نخست كتاب ( اسالم ...ديني كه به آن تهمت شده ) تاليف ابي االعلي مودودي ،
و دومين كتاب ( اسالم تحت ميكروسكوب ) تأليف حموده عبدالعاطي .
سامی فرناندس بعد از مطالعات دقيق دركتابهاي غير مسلمانان و مسلمانان دريافت كه در بين نبشته هاي دو
طايفه فرق است ،غير مسلمانان بويژه مخالفين و دشمنان اسالم براي گمراهي مردم دو كار بسيار خطرن اك را
انجام ميدهند :
اسالم را بشكل ناقص برای ديگران بيان و تشريح ميكنند يعني يك بخش اسالم را گرفته ,و آنرا منزوي از
بخش هاي ديگر مورد انتقاد قرار ميدهند ،و بدين شكل مردم گمان ميكنند كه اسالم دين ناقص است .
قبل از تحقيق و مطالعه حكم صادر ميکنند اين دين دين حق نيست ،و همين تصاميم و احكام قبلي آنان مانع
رسيدن خود شان به حق ميگردد و هم ديگران را به گمراهي ميكشانند .
او اين دو نقطه را چنين بيان ميدارد ( :زماني كتاب استا د مودودي را خواندم يك انديشهء كامال
مختلفي از آنچه از اسالم ميدانستم برايم رخ داد ،بخود گفتم :چرا اينرا تصديق نكنم ؟ اكنون اسالم از طرف يكي
از فرزندانش برايم پيش ميشود .ولي دربين هر دو پيشكش فرق بسيارزياد بود ،زيرا اكنون اسالم بش كل كامل
آن تقديم ميشود نه از يك جهت با فيصله هاي قبلي ) هرگاه ما اسالم را از يك جانب ببي نيم ،حقيقت اس الم را
چنانچه الزم است درك كرده نميتوانيم ،ولي زيبايي و ارزش اسالم زماني براي مان معلوم ميگ ردد كه آن را به
شكل كامل آن مانند يك کتله متكامل و مترابط مورد بررسی و تحقيق قرار دهيم .
آقاي سامي فرناندنس زماني اسالم را در نبشته هاي مسلمانان مطالعه نمود ،حقايق اسالمي در اواثر نمود
و ازينكه يك انسان متعصب و خود خواه نبود ،و هر حقيقت اسالمي را منفي تفسير نميكرد ،عالقمند معلوم ات
بيشتر در مورد اين حقايق شد او ميگويد :بعد ازين به مطالعه بيشتر و معلومات مزيد در مورد اس الم عالقمند
شدم ،با بعضي از مراكز بيرون از فليپين كه مشغول توزيع كتب هستند تماس پوس تي گ رفتم ،كه از آنجمله
مركز ( وقف خانم عايشه بواني ) در پاكستان ،مركز ( استاد ديدات در جنوب افريقا ) و موسسه اس المي در
لندن ميباشند ،و يك سلسله از كتابهاي خوبي را دريافت نمودم ،از جمله اين كتابها كتاب ( محمد معلم بش ريت )
تأليف افضال الرحمن اثر زيادي درمن نموده و در اعماق قلبم تأثير نمو د اين كتاب زنده گي پيامبر( ص لی اهلل
عليه وسلم ) و شهكارهايش را بيان ميدارد .
100
ازين ببعد به فهم درست اسالم آغازنمودم ،و احساس مينمودم كه اسالم حقيقتا دين حق است ،اين
احساس بعد از آن بود كه من تمامي اديان معاصر و بخش ها ،مذاهب و فرقه ها را مطالعه نمود م حتي عقايد هند
،چين ،و تعليمات اديان آسيوي .
همينجا بود كه قناعتم به مسيحيت ضعيف تر ميشد ،احساس نمودم كه درطول اين سالها بيهوده مشغول بودم
،زيرا عيسويت امروزي يك دين ميان تهي است كه براي حيات انسانيت به هيچ شكلي از اشكال خدمتي نميكند ،
زيرا اگر در مورد حاكميت ،نظام سياسي و دولت داري در مسيحيت بحثي كنيد هيچ اثري نخواهيد يافت ،هرگاه
در مورد اقتصاد ،امور مالي و آنچه متعلق به آنست در مسيحيت جستجو نماييد به هيچ نتيجه نخواهيد رس يد ،و
هرگاه مسيحيت را از ارتباطات اجتماعي ،تنظيم روابط بين افراد ،و جامعه بپرسيد هيچ پاسخ براي سوال ت ان
نخواهيد يافت ،حتى نظريات كمونستي صرف نظر از اشتباهات آن نظريات اقتصادي و اجتم اعي دارد ،ولي
مسيحيت هيچ اثري درين موارد ندارد ،زيرا مسيحيت از محوطه چهارديواري هاي كليسا و ديرها بيرون نيامده
است ،صرفا بعضي از طقوساتي مثل :نماز ها ،محافل مختلفي از عروسي ،نصراني سازي اطفال ،و فاتحه
خواني برمرده گان ميباشد ،ولي براي مشكالتيكه متوجه انسان در زن ده گي روزانه ميباشد هيچ حلی وج ود
ندارد .
محترم سامی فرناندس كه خود يك متخصص و شخصيت روحاني بزرگ مسيحيت ب ود ه و درهمين رش ته
تحصيل يافته است پرده از کمی ها و کاستی ها ی اين دين منسوخ مي بردارد او بي ان مي دارد كه مس يحت
امروزي تمام قوانيني را كه يك دين كامل بايد داشته باشد ندارد ،مسيحيت ( نصرانيت ) امروزي فاقد بخش هاي
اقتصادي ،سياسي و اجتماعي ميباشد كه نميتواند مشكالت انسانرا به ش كل كامل آن حل و فصل نمايد ،ولي حل
تمامي اين مسايل در دين مقدس اسالم نهفته است زيرا اسالم را خداوند متعال (ج) براي هدايت بشريت از بعثت
محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) تا روز قيامت تعيين نموده ،و ازينكه دين كامل است شامل تمامي ابع اد سياسي ،
اقتصادي و اجتماعي بوده كه ميتواند جوابگوي تمامي سؤاالت يك انسان حقجو باشد .او بعد ازينكه بين اسالم و
مسيحيت مقارنه و مقايسه مينما يد و خستگي خويش را از مسيحيت ابراز ميدارد ،در مورد دين مق دس اس الم
چنين ابراز نظر ميكند ( :بعد ازينكه اسالم را در مدت يكسال دربين كتابها دريافت نمودم ،احساس کردم كه گم
كرده خويش را دريافتم ،پاسخهاي تمامي سؤاالتيكه در ذهنم خطور نموده و در مسيحيت جوابي نداشت آنرا در
اسالم دريافتم ،اما هنوز هم در مراسم كليسا و اعماليكه متعلق آن بود اشتراك ميورزيدم مگر ب دون اهتم ام و
قناعت ،زيرا نميتوانستم در يكشبانه روز تغيير نمايم ،واين كاريست كه ضرورت به وقت زياد دارد )
دين مقدس اسالم براي عدالت اجتماعي و رفع مشكالت بينوايان زكات را فرض نموده ،كه اين زكات از
اغنياء اخذ و به فقراء توزيع ميگردد ،وظيفهء علماي دين اينست كه مردم را باخبر سازند تا ساالنه زكات اموال
خويش را به فقراء تقديم بدارند ،ولي در مسيحيت زكات باالي اغنياء نيست بلكه كشيشان از پ يروان کليسا %
10عوايد شانرا ميگيرند ،و اين فيصدي باالي همه مردم ،حتا انسانهاييكه عوايد بس يار كمي دارند به ش کل
اجباری تطبيق ميگردد كه اين قانون درحقيقت يك نوع ظلم باالي فقراء و مردمان بي بض اعت ميباشد ،أق اي
سامي فرناندس در ين مورد واقعيت زندگی اش را زمانيکه کشيش بود چنين بيان ميكند ( :درين وقت باالي ما
كشيش ها الزم بود كه 10 %از اموال مردم را براي كليسا جمع آوري نماييم من ازجمع آوري اين ام وال از
فقرا ء ،كارگران عادي مثل ذغال فروشان ،و دهقانان كم زمين احساس خجالت مينمودم ،احساس نمودم كه اين
نوع ظلميست كه عمل به آن شايسته نيست ،او اضافه ميکند :درينجا ميخواهم به يك مطلب اش اره نم ايم كه
وظيفه اين كشيش ها و راهب ها غالبا تجارت در عواطف اتباع شان و خوردن اموال به باطل ميباشد .من ديگر
اين اعمال را تحمل نميتوانستم ،جمع نمودن اين ماليات كليسايي را توقف دادم .يك برنامه در راديو بنام ( پيام
انجيل ) داشتم ،تقديم اين برنامه را نيز توقف دادم ،همچنان از رفتن به پروگرام هاي نصرانی س ازی م ردم
نيز ابا ورزيدم ،و در خاتمه بطور كلي رفتن به كليسا را نيز توقف دادم ،رفقايم چندين ب ار به ن زدم آم ده به
بازگشت به كليسا مرا دعوت نمودند ،برايشا ن ميگفتم كه من خسته ام و روانم به عمل كردن مستعد نميباشد .
مطالعات خويش را دوام دادم ،و احساس نمودم كه اسالم در قلبم كم كم داخل ميشود البته ب دون اينكه آن را
اعالن نمايم ،ولی به تمامي وجايب انسانيِ يی كه اسالم ما را امر ميكند مبادرت ميورزيدم ،مهم ترين چيزيكه
درين وقت در قلبم رسوخ نمود اين بود كه هيچ معبودي نيست بجز اهلل ( جل جالل ه) ( الإله إال اهلل ) ،و خي ال سه
101
خدايان ،خداوند پسري گرفته و فلسفه اين عقايد همه يك نوع ديوانگي ميباشد حتا قبل ازينكه من قرآن را بش كل
كامل بدانم زيرا اين عقيده مخالف با عقل انسان ميباشد ،زيرا اگر خداوند( جل جالله) در صورت انسان ظاهرگردد
،و يا پسري گيرد مستحق الوهيت نميباشد ،زيرا خداوند( جل جالله) چنانچه خودش خود را وصف نم وده است
( قوي – قادر ،شديد ،خواب نميكند ،وهيچ چيزي از او پنه ان نيست و غ يره ) بن اء خداون د( جل جالله )
احتياجي ندارد كه بصورت انسان ،يا گاوي ويا كدام جاندار ديگري چنانچه بعضي از اديان گمراه عقي ده دارند
ظاهر گردد ( ،نعوذ باهلل )
آقای سامی فرناندس بعد ازينکه عقايد نصرانيت ( مسيحيت ) را ناقص ،و غير معقول بيان ميدارد ،و اينكه
آنان براي خداوند ( جل جالله) حضرت عيسى (عليه السالم) را كه فرزند مريم ومانند ساير پيامبران يك مخلوق و
فرستاده الهي است پسرقرار ميدهند ،عقيده باطل ميشناسد ،اسباب قناعتش را به دين مقدس اسالم چنين بي ان
ميدارد :
( در حقيقت سه محور اساسي بود كه مرا به اسالم جذب نمود و اين امور را بغير از اسالم در اديان ديگري
نيافتم :
اسالم موافق فطرت طبيعي بشريت است . -1
كامل بودن ( شموليت ) اسالم ،زيرا اسالم شامل بخش ها سياسي ،نظام حكم ،اقتص اد ،نظ ام -2
مالي ،روابط فاميلي و اجتماعي ،و جوانب روحي فطري ميباشد .
پيام جهاني اسالم :اصل انسان از آدم و حواء ميباشد ،و تم امي بشر مانند ب رادران ميباش ند ، -3
ضرورتي به پيوستن به كدام حزب سياسي ،يا موسسه اجتماعي و يا سازمان اقتصادي نداري همين كه مسلمان
هستي كافي است ،و تمامي ارتباطاتي را كه اين سازمان ها در غرب الزم ميگردانند در اسالم موج ود است ،
زيرا غربيها معاني اخوت ،برادري ،همكاري ،تكافل اجتماعي و غيره را ندارند ،بنابرين سازمانهاي خيريه را
بنام ( برادرز هود ) براي پر نمودن اين جوانب مفقود در حيات شان تاسيس نموده اند ،اما مسلمانان ض رورت
به اين مؤسسات ندارند زيرا مسلمانان همه به يك خدا ،يك قرآن ،يك پيامبر ،و يك قبله با وجود اختالفات رنگ
و زبان جمع ميباشند .
ود عكس العمل كليسا درهنگام وقف اعمال كليسايي :زمانيكه از رفتن به كليسا خ
داري نمودم ،از من ميپرسيدند :چي ميخواهي ؟ چي ضرورت داري تا برايت آماده نم اييم ؟ هنگاميکه مقابله
آغاز شد ،برايشان گفتم من هيچ چيزي نميخواهم ،ولي نميتوانم پيامي را حمل نمايم كه من به او معتقد نيستم .و
همين وقتي بود كه خداوند( جل جالله ) برايم خواست تا آنان را ترك نمايم البته بعد ازينكه جش مان و قلبم را به
آنچه ميخواستم كه درك نمايم وببينم باز نمود ،شايد قبل ازين آماده نبودم كه چنين گامي تعيين كنند ه را بردارم ،
اما وقتي مناسب در علم خداوند ( جل جالله ) برايم آمد مرا به آن توفيق نصيب نمود ،برايش ش ان گفتم كه اين
موضوع شخصي و خصوصي نه بلكه موضوع اعتقاد است .بعد از آ ن سه تن از كشيش ان ب زرگ را به من
فرستادند ،برايشان اساسات و تعليمات اسالم را بيان داشتم ،كوشش نمودند با من همان حيله ها و نظريات را كه
براي نشر افكار شان استعمال مينمايند باالي من نيز تجربه نمايند ،در حاليكه من و آنها از يك فاكولته ايديولوژيك
فارغ شده بوديم ،و ميدانستم كه چطور اين نظريات را كه شايد مردم عوام بدان قناعت نمايند رد نم ايم ،بن اء
دليل من قويتر بود ،در مورد تفسير و حل عقايديكه بدان معتقدند ازايشان سؤال نم ودم ،و برايش ان گفتم اگر
جواب اين سؤاالت را بدهيد من دو باره باشما بر ميگردم ،از جمله سواالت اين بود كه :
در انجيل چي دليلي بر نبوت ( مسز وايت ) داريد و يااينكه او رسول خداست ؟
آيا در انجيل در مورد جمع نمودن ماليات 10%از عوايد فقراء كدام حكمي داريد ؟
جوازنواختن ،پيانو ،گيتار ،ووسايل موسيقي را در داخل كليسا ها در وقت نماز از كجا آورده ايد ؟
آنها جواب اين سؤاالت را داده نتوانستند ،برايشان گفتم ( اكنون حق ظاهر شد ) ،ومن ايشانرا به استفاده از
عقول شان دعوت نمودم و برايشان اسالم را تقديم نمودم ،ازنزد من خارج شدند و در بين مردم اشاعه نمودندكه
من ديوانه هستم ،و نامم را از اسناد هاي كليسا خط زدند .
مشکالت اين مسلمان جديد
102
برادر عزيز و مسلمان ما بعد از شرفيابي به دين مقدس اسالم و مطالعه كتب اسالمي درك مينمايد كه نام يك
عالمه و نشانهء از عقايد انسان ميباشد ،و مسلمان بايد مطابق عقيده خويش نام اسالمي داشته باشد ،و به اس اس
اين فكر و انديشه پاك نام خود را از سامي فرناندس تغيير داده و نام جديدي را بنام ( نجيـب رس ول ) اختي ار
مينمايد .آنانيكه حقيقتا به دين مقدس اسالم ايمان دارند مجبورند تا امتحان الهي را كه بنده گ ان خ ويش را در
بسياري موارد مورد امتحان قرار ميدهد سپري نمايند ،محترم نجيب رسول بعد از شهادت به وح دانيت الهی و
خواندن كلمه ( الإله إال اهلل محمد رسول اهلل ) مشكالت زيادي را در حيات خويش متحمل ميگردد ،جدا شدن از
فاميل ،دور شدن از وظيفه ،رانده شدن از منزل و غيره مشاکل زياد او درين مورد ميگويد :بعد ازين زم ان
آزمايش ،تحقيق و امتحان الهي آغاز گرديد ،در زنده گي ام سخت ترين لحظات سپري شد ،بعد ازينكه وظيفه ،
خانه ،و خانمم را از دست دادم تنها ماندم ،و آنچه مشكالتم را اضافه نمود شک بعضي از مسلمانان بود كه گمان
مينمودند من ظاهرا خود را مسلمان جلوه ميدهم تا براي حكومت جاسوسي نمايم ،درين زمان نه مرا مسيحي ها
ميخواستند و نه مسلمانان ،من اين موضوع را به تفصيل صحبت ميكنم تا مسلمانان در آينده از آن استفاده نمايند ،
وسايل شخصي خويش را جمع نموده از خانه ام خارج شدم و دريكي از مساجد مقيم شدم ،تمامي يقينم به اين بود
كه اهلل تعالى ( جل جالله ) مرا امتحان ميكند ،در بين نم از و گريه چهل روز كامل ب اقي مان دم ،تا اينكه
روزي يكتن از مسلمانان ساكن در اطراف مسجد به نزدم آمده برايم گفت :با وجوديكه من شک دارم که ش ايد
جاسوس باشی و لي بازهم با تو كمك ميكنم ،و حقيقتا او برايم غذا و نوشيدني ترتيب نمود ،و مرا به سكونت در
منزلش دعوت كرد ،و ما به مثل اين مسلمانان ضرورت داريم .بعد از آن در مورد كار و خالصی از نااميدي
فكر نمودم ،در مورد كار برنامه دعوت اسالمي در راديو فكر كردم ،و به ستديوي رادي وي كه برنامه ه اي
مسيحيت را تقديم مينمودم رفتم ،وازينكه مدير راديو از رفيقانم بود با من موافقه نم ود كه هفتهء يكس اعت در
راديو برنامهء ( اسالم در امواج راديو ) داشته باشم اين برنامه كاميابي زيادي حاصل نمود ،حتا شاگردان ليسه
هاي مسلمانان را ميديدم كه بعد از ختم برنامه در دروازهء راديو منتظرم ميبودند ،بعد از آن به فضل و مرحمت
خداوند ( جل جالله ) و همكاري مسلمانان ،برنامه در شهر زامبوانجا به شکل روزانه نشر ميشد .
بعد از آن خداوند ( جل جالله ) خانمم را به اسالم هدايت نمود ،و وقت برگشت از ميندناو به زادگاه
اصلي ام در سيبو مساعد شد ،جاييكه آنجا دعوتگران مسلمان ،مساجد و هيچ کاری برای دعوت اسالمی نبود
.البته برنامه ام را با ثبت كست هاي قبلي ادامه ميدادم .
در شهر سيبو دعوت اسالمی را از سرك ها آغاز نمودم ،زيرا آنجا مسجد ،مركز دعوت ،و ستديوي
راديو نبود ،بفضل خداوند( جل جالله ) بسياري از جوانا ن و محصالن دعوت به اسالم را پذيرفتند ،تعداد ما
روز بروز زياد ميشد ،نخستين نماز جمعه را در يك باغ عمومي در شهر ادا نموديم ،و محصالن مس لمان در
پوهنتون ( اتحاديه جوانان مسلمان سيبو ) را تأس يس نمودند ،و خداون د( جل جالله ) درين هنگ ام يكتن از
اعضاي پارلمان را بنام ( مدينه ) به اسالم هدايت نمود ،او موقف ما را تقويه نمود ،و ما را در نشر نخس تين
برنامهء راديويي براي دعوت اسالمي در شهر سيبو همكاري ك رد ،بعد از آن از ط رف س فارت ليبيا از من
دعوت بعمل آمد تا در پوهنتون طرابلس كنفرانسي دهم ،و اين نخستين بار بود كه من براي دعوت خارج فليپين
رفتم ،بعد از آن به ماليزيا ،تايلند ،و سنگاپور ،وبقيه كشورهاي آسيا ،شرق اوسط ،و تعدادي از كشور ه اي
هاي اروپايي سفر نمودم الحمد هلل .
مناظره ها و گفتـگو با كشيشان
من به صفت يك مسلمان بدين باورم كه دعوت به اسالم وجيبه هر فرد مسلمان است ،خداوند( جل
جالله ) تبليغ دين مقدس اسالم را باالی همه مسلمانان فرض گرداني ده ،و ما بايد اول تر همين كشيش ان و
رهبانان را دعوت به اسالم دهيم ،من به حمد خداوند (جل جالله ) با تعدادي از آنان مناظره هاي داش تم از
جمله مناظرهء با ( فرناندس ) يكي از كشيش هاي بزرگ كاتوليك كه از اقربايم نيز ميباشد ،ومنصربزرگي بنام
( بويما ارنيتا ) و بعدا مناظره ء با پاستور ولي مانتو ،شخصيكه در امريكا براي محاربه ء اسالم تمرين نم وده
است ،و دروازه مناظره بامن براي همه باز است ،ولي من مناظراتي را كه در آن چلنج دادن به ديگ ران باشد
103
خوش ندارم زيرا اين چنين مناظرات اثر منفي برعكس آنـچه ه دف ما ست و آن توقع به اظه ار حقيقت دين
مقدس اسالم است ببار خواهد آورد .
مصروفيت هاي فعلي
برادر مسلمان ما محترم نجيب رسول ( حفظه اهلل ) بعد از مطالعه دقيق دين مقدس اسالم ،درک
ميکنـد كه بزرگترين نعمت الهي را كه دين مقدس اسالم است نصيب شده است ،او ميخواهد ساير بش ريت را
ازين نعمت گرانبهاي الهي باخبرسازد ،واين را وجيبه اساسي يك مسلمان ميداند ،زيرا وظيفه تمامي مس لمانان
است كه مردم را به دين مقدس اسالم دعوت نمايند ،زيرا خداوند متعال ( جل جالله ) تمامي امت اس المي را
بخاطر دعوت به دين مقدس اسالم ،نيكي ها ،و ممانعت از بدي ها بهترين امتان خوان ده است ،زي را وظيفه
تمامي پيامبران قبلي كه دعوت اسالمي بود اكنون به دوش امت محمد ( صلی اهلل عليه وسلم ) گذاشته شده است
عنْ الْمُنكَ رِ ،خداوند متعال ( جل جالله ) ميفرمايد ( :كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ َ
وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ) آل عمران 110 :ترجمه :شما بهترين امتان هستيد زيرا مردم را به نيكي ها ( دين مقدس اسالم )
دعوت مينمائيد ،و از بدي ها ( كفر -شرك – بي ايماني – گمراهي ) منع مينماييد و خود تان نيز به اهلل تع الى
( جل جالله ) ايمان مياوريد .
حضرت لقمان حكيم بادرك حقانيت دين مقدس اسالم به پسرش ميگويد ( :يَابُنَيَّ أَقِمْ الصَّالةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ
عنْ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ ) لقمان ِ 17:پسركم :نمازرا برپا دار و م ردم را به نيكي ها دع وت نما و وَانْهَ َ
ازبدي ها منع نما ،و هرگاه در راه دعوت به خير برايت مصيبتي رسد به آن صبر نما .خداوند ( جل جالله )
وظيفه اساسي مردان وزنان مسلمان را دعوت به نيكي ميداند و ميگويد ( :وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَ اءُ
عنْ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّالةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَ اةَ وَيُطِيعُ ونَ اللَّهَ وَرَسُ ولَهُ أُوْلَئِ كَ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ َ
سَيَرْحَمُهُمْ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ) التوبه 71 :مردان وزنان م ؤمن يكي دوست ديگرند ،م ردم را به نيكي ها
دعوت مينمايند و از بدي ها منع مينمايند ،نماز ميخوانند ،زكات ميدهند ،فرم انبرداري خ داو پي امبرش را
مينمايند ،همين گروه كساني اند كه خداوند( جل جالله ) باالي ش ان رحم خواهد نم ود ،خداون د( جل جالله )
غالب و باحكمت است .
برادر محترم نجيب رسول با درك وظيفه اساسي اش يعني دعوت به دين مقدس اسالم خ اموش ننشس ته
شبانروز راه دعوت را در پيش گرفته است ،او ميگويد ( :من به حمد خداوند ( جل جالله ) برنامه دعوت را
از طريق راديو درشهر هاي سيبو ،نجرور ،إلوإلو ،زامبواجنا ،كوتا باتو ،إليجان ،بكرنون به پيش ميبرم .
اين حكمت بزرگ الهي است كه شخصي را كه چندين سال براي دعوت به مسيحيت در پوهنتون
مسيحيان درس خواند اساليب دعوت را به تخصص عالي دريافت نمود ،استادان او ميخواستند اورا در خ دمت
مسيحيت قرار دهند مصارف زيادي پوهنتوني ،تعليم وتربيه ،دروس عملي همه را ف را گ رفت ب اآلخره يك
شخصيت روحاني در كليسا شد ،دعوت به مسيحيت را به ش كل عملي آن از طريق راديو و رفتن در من اطق
مسلمان نشين آغاز نمود ،و ميخواست براي ضربه زدن به اسالم و مسلمانان راه های بيشتری را جستجو نمايد
،ولي خداوند متعال ( جل جالله ) برعكس تقاضاي همه او را دعوتگر اسالم ساخت ،او اكنون تخصص خود
را كه دعوت به مسيحيت بود با خواندن كلمه ( ال إله إال اهلل محمد رسول اهلل ) تغير داده به دعوت به دين مق دس
اسالم مبادرت ميورزد ،او ميگويد ( :غالبا من به دعوت غير مسلمانان زي اده تراهتم ام دارم زي را اين امر
مطابق تخصصم ميباشد كه آنرا بخوبي ادا ميتوانم .عالوه برين من كنفرانس ها و سيمينار هايي منظم و م رتب
شده در اماكن مختلف داير مينمايم ،و يكماه قبل اولين برنامه تلويزيوني دعوت اسالم را بنام ( صداي اس الم )
أغاز نموديم كه از طريق چينل سيزدهم براي مدت يك ساعت در هر هفته نشر ميگ ردد و اين نخس تين عمل
اسالمي در تاريخ فليپين ميباشد ) .
برادر مسلمان ما نجيب رسول قرآن عظيم الشان را عاليترين نمونه دعوت اسالمي دانسته و ميخواهد تا آن را
براي هموطنان خويش تقديم دارد ،بهترين وسيله براي فهم قرآن براي هموطنانش ترجمه قرآن ك ريم ميباشد كه
هنوز بزبان آنها ترجمه نشده است ،او منيحث يك مسلمان مخلص و دعوتگر موقف مثبت اخذ نم وده به ترجمه
104
قرآن كريم آغاز مينمايد او ميگويد :اخيرا به فضل خداوند ( جل جالله ) ترجمه قرآنكريم را به زبان سيبوانو
تكميل نمودم .
يك نقطه اساسي اينست كه هرگاه يك مسلمان مخلص ميخواهد ديگران را به دين مقدس اسالم دعوت نمايد
،الزم است تا اساليب دعوت را بداند ،مسلمان معتقد است كه دين مقدس اس الم دين حق است ،و هر انس ان
عاقل و دانشمند به اين دين و ارزشهايش حتما قناعت مينمايد ،ولي راه رسيدن به حق و يا به عباره ديگر طريقه
رساندن حق به ديگران هم اسلوب خاصي دارد ،اين اسلوب را بهتر است از زبان برادر مسلمان ما استاد نجيب
رسول كه اساليب دعوت را به شكل اكاديميك تخصص دارد و به شكل عملي از سرك شروع تا به مساجد ،منابر
،پوهنتون ها ،راديو ،تلويزيون و غيره عمال تطبيق نموده است بشنويم :او ميگويد :دعوت غير مسلمانان يك
هنريست كه آنرا داعيان بايد خوب بدانند ،و عمال آنرا تمرين نمايند ،تا آث ار مثبت داش ته باشد .بگونه مث ال
هرگاه ميخواهيد انسان كمونيست ويا هم پيروان ( ماوسي شونگ ) را كه به برنامه هاي ويژه سياسي ،اقتصادي
و اجتماعي معتقد اند دعوت نماييد الزم است اس الم را ازهمين جوانبيكه توجه ش انرا جلب مينمايد برايش ان
پيشكش نماييد .و آنانرا بفهمانيد كه اسالم داراي ابعاد اقتصادي ،سياسي و اجتماعي ميباشد ،تنها ب راي آن ان
جانب روحی را بيان داشته اكتفاء نكنيد ،ولي براي كسانيكه تشنه جانب روحي اند ،آنانرا ازين ناحيه دع وت
نماييد ،تا آنان چيزيرا كه ميجويند بيابند ،البته با ذكر جوانب ديگر اسالم ،مگر اهتمام تان به همان ج انبي باشد
كه نخست ضرورت است .
نقطه اساسي ديگر اينست كه دعوتگران بايد خود را مطابق استعداد و توانايي علمي شان پايين نمايند ،
نبايد برغير مسلمانان خود را برتر دانست ،زيرا اكثريت عوام غير مسلمانان بغض و عنادي با اس الم ندارند
اكثريت آنان راه را گم كرده اند وظيفه ماست آنانرا رهنمايي كنيم ،آنان مانند مريضاني اند كه به دوا ضرورت
دارند ،من سيستم ارستقراطي دعوت را رد ميكنم اين طريقه درست نيست ،من كشيشان را ديده ام كه به سرك
ها ميروند ،به زمين هاي مردم ميروند ،با پاهاي برهنه دربين مردم ميگردند تا دلهاي آن ان را بدست آورند ،و
من به پوهنتون ها و فاكولته هاييكه دعوتگران را به جامعه پيشكش ميدارند ،پيشنهاد مينمايم تا جوانان دعوتگر
را عالوه به فهم شريعت اسالمي به مهارت دعوت نمودن خوب آشنا سازند .
محترم نجيب رسول كه قبال در بخش تنصير (نصراني سازي) مسلمانان عمال انجام وظيفه نموده است ،
تمامي برنامه هاي آنانرا مطالعه نموده و مؤسساتي را كه در نصراني سازي مس لمانان فع اليت دارند بخ وبي
ميشناسد ،او درين زمينـه چنين ابراز نظر نمود :حركت نصراني سازي تاريخ طويلي در فليپين داش ته و اين
كشورنسبت به ساير كشورهاي جنوب شرق آسيا توجه زيادي درين بخش نموده است ،بناء در تغي ير ش مال
ووسط كشور به نصرانيت كامياب شده اند ،واكنون ميخواهند منطقه ميندناو را مس يحي س ازند ،درين زمين
مليونها دوالر را مصرف ميكنند ،و مسووليت اين عمل را سه جهت اساسي كه بنام ( درخت ب زرگ ) مس مى
شده اند به عهده گرفته اند كه عبارت اند از :كليس اي امريكا ،كليس اي انگليس ،و فاتيك ان ،و بخش ق وي
وصاحب سلطه درينجا فاتيكان ميباشد .آنان براي تحقق بخشيدن اهداف خويش به محورهاي متع ددي اعتم اد
F.E.A ( First economic assistanceفرست مينمايند كه مهمترين اين محاور بخشيست كه بنام
اكونوميك اسستنس )
و منظور شان تقديم كمك هاي مالي مطابق ضرورت هاي استفاده كننده كان ميباشد ،مثال اگردهقان باشيد
براي تان تراكتورزراعتي ،تخم هاي زراعتي ،و دواهاي ضد آفات زراع تي ميدهند ،بخش دوم آن ان جلب و
جذب شاگردان با استعداد فقير ميباشد كه براي والدين شان پول ميدهند و اوالد هاي شانرا به مك اتب مس يحيت
( نصرانيت ) جذب ميكنند ،برعالوه از آن تعدادي از متخصصيني دارند كه شفاخانه ها ،كلينيك ها و مكاتب در
مناطق مسلمان نشين تاسيس مينمايند ،آنان خدمات خويش را رايگان انجام ميدهند ،و همچنان اطفال ي تيم را از
خوردي به شكليكه ميخواهند تعليم و تربيه ميكنند .همچنان تعدادي زي ادي از نص راني س ازان خ ارجي از
كشورهاي امريكايي ،اروپايي و استرليايي در مناطق مختلف ميندناو مصروف كارهستند كه از وسايل اطالعات
جمعي ( راديو – تلويزيون ) و مطبوعات براي تحقق اهداف خويش استفاده مينمايند .
مسلمانان ميتوانند كه اين برنامه هاي آنانرا با استفاده از مساجد و مكاتب اسالمي منحيث مراكز فهم
وبيداري مسلمانان خنثى نمايند ،وبراي مسلمانان دسايس آنانرا بيان نمايند ،ونبايد فرام وش كنم كه حك ومت
105
فليپين رسانه هاي خبري و اطالعاتي را براي پشتيباني از سازمانهاي نصراني سازي درخدمت آنان گذاشته است
،اين شبكه ها بطورمستقيم با دفتررئيس ارتباط دارند .
ازينكه حكومت فليبين حكومت مسيحي ميباشد و مسلمانان نقشي در حكومت ندارند ،اين حكومت نيز در
بخش مسيحيت و كمك با نصراني سازان همكاري مينمايد ،مح ترم نجيب رس ول درين زمينه ميگويد :نظر به
قانون اساسي كشور كه سيكولراست حكومت حق ندارد كه حركات ديني را همكاري نمايد ولي در حقيقت حكومت
برعكس آن عمل ميكند ،حكومت همكارو كمك كننده كليسا ميباشد ،سياست م داران و اش خاص حكوم تي از
جماعت ها و تنظيمات ديني ( نصراني ) براي پشتيباني مردم از آنان استفاده مينمايند ،اين گروه ه اي و تنظيم
هاي نصراني با وجود داشتن عايدات مالي زياد از پرداخت ماليات معاف هستند ،حتى اگر حكومت از ارتب اط
خويش با كليسا منكر هم گردد ،تمام اصحاب عقل ارتباطش را با كليسا خ وب درك مينمايند .البته اين ارتب اط
حكومت براي پشتيباني از نصراني و نصراني سازي دروقتي است كه اسالم را به ديده دش من ميبينند و دربين
مردم نشر ميكنند كه اسالم سبب عقب مانده گي مردم ميباشد .
با وجود اين همه دسايس وتكتيك هاي كليسا و نصراني ها دين مقدس اسالم را خداوند متعال ( جل جالله
) رعايت ميكند ،و با وجود اينكه مسلمانان جهان راه دعوت را ترك نموده به خ ود مبتال هس تند ،مس ؤوليت
خويش را در قبال اسالم و دعوت اسالمي فراموش نموده اند ،بازهم معجزه ء قرآن عظيم الشان و كاركرد های
داعيان مخلص اسالم در نشر دين مقدس اسالم در تمامي جهان نقش داشته ،و برادر مسلمان ودعوتگر ما نجيب
رسول در مورد مسير دعوت اسالمي در فليپين ميگويد :دعوت اسالم در بين غير مس لمانان به فضل خداوند
متعال ( جل جالله ) پيروزي زيادي را حاصل نموده است ،همه روزه تعدادي از مسلمانان جديد به قافله اس الم
ميپيوندند ،در طول ده سال گذشته تقريبا چهل هزار مسيحي از طبقات واقشار مختلف جامعه به دين مقدس اسالم
مشرف شده اند .آنانكه شب وروز براي محو اسالم از مناطق جنوبي ميكوشند برعكس دين مق دس اس الم در
مناطق شمال ووسط كشور پخش ميگردد ،اين مسلمانان جديد عناصربسيار م وثر در جامعه ميباش ند .ما يك
نهادي را براي اين مسلمانان تشكيل نموديم كه همه مسلمانان جديد دعوتگر را دربر ميگيرد و آنرا بنام ( جمعيت
تبليغ اسالم ) نامگذاري نموديم ،اكنون مسيحي ها با تعجب ميپرسند كه چه شده است ؟ آينده اس الم در فلي پين
بسيار زيباست ،و من با تمام اطمينان گفته ميتوانم كه فليپين إن شاء به همكاري و ويكپارچگي مس لمانان مانند
اول يك كشور اسالمي خواهد شد .
برادر مؤمن ،مخلص ،دعوتگر ،و با احساس ما محترم نجيب رسول ( خداوند (ج) در حفظ وامان
خود نگهداردش ) در پايان صحبت هاي خود خطاب به مسلمانان جهان گفت ( :ميخواهم براي مسلمانان جه ان
حكومت ها و رعايای شان بگويم كه ما به قوانين دست ساخته غير مفيد انسانها ضرورتي نداريم ،ق رآن عظيم
الشان براي ما كفايت ميكند ،هركسي در بخش خود براي تطبيق قرآن و برگشت آن مانند قانون اساسي حي ات
انساني كوشش نماييم ،دين مقدس اسالم به شخصيات هاي راستين ضرورت دارد كه بخاطر دين مق دس اس الم
قرباني دهند ،الزم است فرزندان خود را براي قرباني دين مقدس اسالم تربيه نماييم ،تا در هنگام جوانی براي
شان خدمت براي اسالم آسان گردد .تا خالفت اسالمي بزرگ دو باره براي يكبارچگي مسلمانان جه ان ايج اد
گردد ،هرگاه مسلمانان حاكم مشترک ،سپاه مشترک ،اقتصاد مشترک ،و يك واحد پولي مشترک داشته باشند
هيج قوت دنيا نميتواند درمقابل آنان قرار گيرد نه امريكا و نه ديگران .و هرگاه ما به اين مرحله برس يم س اير
امت هاي ديگر( غيرمسلمانان ) به دين مقدس اسالم فوج فوج مش رف خواهند شد ( .وآخر دعوانا أن الحمد هلل
رب العالميـــن )
آيا بايبل ( انجيل ها ) كالم خداوند ( جل جالله ) است؟
شخصيت هاي روحاني مسيحيت خود ميكويند كه انجيل هاي دست داشته شان كالم مسيح عليه السالم
است كه بعد از انتقال او ازين جهان توسط بيروانش نوشته شده است ،اين سخن آنان ث ابت ميكند كه اوال الف اظ
نوشته شده از ساخت بيروان مسيح ميباشد ،و ثانيا هركاه خود شان بكويد كه سخنان مسيح هست ،و ازينكه مسيح
عليه السالم بشر بود ،بناء بايبل امروزه كالم خداوند ( جل جالله ) نه بلكه كالم حض رت عيسى عليه الس الم
ميباشد .وسخنان مسيح عليه السالم را نميتوان كالم خداوند ( جل جالله ) دانست .
106
با مسلمان شدن هيج جيزي را ازدست نخواهيد داد
خداوند ( جل جالله ) در قرآن عظيم الشان براي مسلمان امر نموده است ،تا به تم امي پي امبران الهي از
زمان حضرت آدم ( عليه السالم) تا زمان حضرت محمد ( صلى اهلل عليه وسلم ) ايمان داشته باشند ،هيج فرقي
بين پيامبران الهي نكنند ،وهمه را با احترام كامل ياد نمايند ،ايمان يك مسلمان ب دون ايما ن آوردن به پي امبري
حضرت عيسى ( عليه السالم ) درست نميشود ،در قرآن كريم نام حضرت مسيح عليه السالم بار بار ذكر ش ده
است ،وهركاه يك مسيحي مسلمان ميشود ،حضرت مسيح عليه السالم را ازدست نميدهد ،بلكه او را منحيث يك
پيامبر الهي اعزاز واجالل مينمايد ،همجنان يك مسلمان به تمام كتابهاي الهي كه عبارت از ( زبور – ت ورات –
انجيل و قرآن ) ميباشد ،ايمان دارد ،ولي به همان كتابهاي اصلي كه خداوند ( جل جالله ) ب راي پي امبراش
وحي نموده است ،نه به آن كتابهاييكه بنام كتاب خدا توسط بشر دستبرد شده است .زيرا تم ام كتابه اي الهي
انسان را به يكتا برستي و قدسيت خداوند دعوت ميكند ،انسانرا از ش ريك آوردن به خداوند ( جل جالله ) منع
مينمايد ،زيرا خداوند ( جل جالله ) از شريك و مانند ،بسر ودختر ،خانم و همسر باك و مبرا ميباشد .
خداوند براي ما چنين تعليم داده است ( :آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ
وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ) البقره 285 /
The Messenger believeth in what hath been revealed to him from his Lord, as do the
men of faith. Each one (of them) believeth in Allah, His angels, His Books, and His
Messengers. "We make no distinction (they say) between one and another of His
Messengers." And they say: "We hear, and we obey, (we seek) Thy forgiveness, our
".Lord, and to Thee is the end of all journeys
107
108
109
110