You are on page 1of 29

‫معلومات عمومي درباره افغانستان‬

‫جغرافيه‪:‬‬

‫افغانستان بامساحت )‪ (647000‬کيلومترمربع درآسياي مرکصصزي مصصوقعيت داشصصته ونقطصصه اتصصصال‬


‫بين کشورهاي منطقه به شمارميرود‪ ،‬موقعيت استراتژيک آن باعث شده که قلب آسيا لقب بگيرد چون‬
‫درآسياي مرکزي يگانه کشصصوري اسصصت کصصه بيشصصترين مرزراباکشصصورهاي همسصصايه دارد وبصصه حيصصث يصصک‬
‫محورکشصورهاي منطقصه رابصه همصديگر وصصل ميکنصد‪،‬کصه ازگذشصته هصاي دور تصا اکنصون مرکزتبصادلت‬
‫تجصصارتي اقتصصصادي شصصرق و غصصرب شصصمال و جنصصوب بشصصمار ميصصرود‪.‬کصصه ازطصصرف شصصمال باترکمنسصصتان‬
‫‪،‬ازبکستان ‪،‬وتاجکستان هم سرحداست ودرشرق باچين ودرجنوب باپاکستان وازطصصرف غصصرب بصصاايران‬
‫هم سرحد ميباشد‪.‬‬

‫جدول سرحدات زميني‬

‫کشصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصور‬

‫سرحدزميني به‬
‫>‪<km2‬کيلومترمربع‬

‫ترکمنسصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصتان‬
‫‪744‬‬

‫تاجکسصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصتان‬
‫‪1206‬‬
‫‪936‬‬ ‫ايصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصران‬

‫پاکسصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصتان‬
‫‪2430‬‬

‫چيصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصن‬
‫‪76‬‬

‫ازبکسصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصصتان‬
‫‪137‬‬

‫ماخذ‪ :‬سالنامه احصصصائيوي تجصصارت افغانسصصتان ‪ 2004-2003‬اداره حکصصومت مرکصصزي ‪،‬افغانسصصتان‬


‫‪ 2004‬ميلدي‬

‫پايتخت افغانستان کابل بوده که ازسطح بحر ‪ 1800‬مترارتفاع دارد‪ .‬اين کشورداراي ‪ 34‬وليصصت‬
‫است که توسط حکصصومت مرکصصزي کنصصترول ميشصصود حکصصومت داراي سييسصتم رياسصصتي ميباشصد‪ .‬اقليصصم ايصصن‬
‫کشورخشک ويانيمه خشک است ودرطول چندين سال گذشته خشکسالي هاي پياپي راتجربصصه نمصصود کصصه‬
‫به اقتصاد که اکثرازراعتي است خساراتي راواردآورد‪.‬‬
‫افغانستان کشورمحاط به خشکه وکوهستاني است‪ .‬کوه هاي هندوکش ازشمال شصصرق کشصصورالي‬
‫جنوب غرب ادامه دارد که ازوسصصط کشصصورعبورنموده اسصصت ‪.‬سصصرحدات شصصمال غصصرب ‪،‬غصصرب وجنصصوبي‬
‫کشور عمدتا اراضي هموارصحرايي ودامنصصه هصصاي سصنگلخي ميباشصصد‪.‬سصصرحدات جنصصوب شصصرق وشصصمال‬
‫شرق بصورت تدريجي به طرف قله هصصاي بصصزرک وپوشصصيده بصصابرف هنصصدوکش کصصه سصصبب ايجصصاد دره هصصا‬
‫وعلف چرگرديده نيز به امتداد قسمت غربي هماليا که بلنصصد تريصصن نقطصصه آن درنوشصصک )باارتفصصاع ‪7485‬‬
‫متر( قراردارد‪ .‬سرحد شمالي ازدرياي آمو متشکل شده است که پصصايين تريصصن نقطصصه آن ‪ 285‬مترارتفصصاع‬
‫دارد ‪ .‬چصصون افغانسصصتان يصصک کشورکوهسصصتاني اسصصت وصصصرف ‪ 12‬درصصصد مجمصصوع سصصاحه زميصصن ايصصن‬
‫کشورقابل زرع است که ازظرفيت آن به صورت مکمل استفاده نشده وکمصصتراز ‪ 6‬درصصد آن فعل زرع‬
‫ميشود‪.‬‬

‫بيرق‬
‫حبيب الله خان )‪(1919 -1901‬‬

‫شاه امان الله خان )‪(1929 -1919‬‬

‫نادرشاه )‪(1933 -1929‬‬


‫اعلي حضرت محمد ظاهرشاه )‪(1973 -1933‬‬

‫سردار محمد داود خان )‪(1978 -1973‬‬

‫نور محمد تره كي )‪(1979 -1978‬‬

‫حفيظ الله امين )‪ 16‬سپتامبر ‪(1979‬‬

‫ببرك كارمل )‪ 27‬دسامبر ‪(1979‬‬


‫داكتر نجيب الله )‪(1992 -1987‬‬

‫برهان الدين رباني )‪(1996 -1992‬‬

‫مل محمد عمر ) ‪(2001 -1996‬‬

‫حامد كرزي ) ‪(2001‬‬


‫جغرافياي طبيعي‬
‫افغانستان‬
‫نوشته شده توسط کوکچه پریس‬
‫شنبه ‪ ۱۷‬اسفند ‪ ۱۳۸۷‬ساعت ‪۲۱:۰۲‬‬

‫موقعیت‬
‫در آسیای میانه‬
‫مختصات جغرافیایی‬
‫در جنوب غربی آسیا یبن ‪ 29‬درجه و ‪ 22‬دقیقه و ‪ 53‬ثانیه و ‪ 38‬درجه و ‪ 29‬دقیقققه و ‪ 27‬ثققانیه عققرض البلققد‬
‫شمالی و بین ‪ 60‬درجه و ‪ 28‬دقیقه و ‪ 41‬ثانیه و ‪ 47‬درجه و ‪ 51‬دقیقه و ‪ 47‬ثانیه طول البلققد شققمالی واقققع‬
‫شده است‪.‬‬
‫مساحت‬
‫مساحت افغانستان ‪ ۶۵۲۲۲۵‬کیلومتر مربع است‪.‬که از نظر مساحت در جهققان مقققام چهلققم و در قققاره آسققیا‬
‫یباشققد‪ .‬حققداکثر طققول آن از شققرقیترین نقطققه تققا غربیتریققن نقطققه جنققوبی آن ‪912‬‬ ‫جایگاه یازدهم را دارا م ‌‬
‫کیلومتر است‬
‫مرزها‬
‫افغانستان محاط به مناطق خشک بوده‪ ،‬بققه دریققا متصققل نمیباشققد‪ ،‬نزدیققک تریققن بنققدر دریققایی بققه آن‪ ،‬بنققدر‬
‫کراچی با فاصله ‪ 727‬میل میباشد‪ .‬این کشور در شمال پیوسته است به کشورهای تاجیکستان‪ ،‬ازبکسققتان و‬
‫ترکمنستان و از طرف غرب به کشور جمهوری اسلمی ایران و از شققرق و جنققوب بققه کشققور پاکسققتان و از‬
‫طرف شمال شرقی به ولیت سین کیانگ چین‪ .‬افغانستان کشور کوهستانی و نسبتا ً خشک است‪.‬‬
‫کل‪ ۵۵۲۹ :‬کیلومتر‬
‫مرزهای مشترک‪:‬‬
‫ایران )غرب(‪ ۹۳۶ :‬کیلومتر‬
‫ترکمنستان )شمال(‪ ۷۴۴ :‬کیلومتر‬
‫ازبکستان )شمال(‪ ۱۳۷ :‬کیلومتر‬
‫تاجیکستان )شمال(‪ ۱۲۰۶ :‬کیلومتر‬
‫چین )شرق(‪ ۷۶ :‬کیلومتر‬
‫کشمیر )شمال شرق(‪ :‬؟؟؟ کیلومتر‬
‫پاکستان )جنوب(‪ ۲٬۴۳۰ :‬کیلومتر‬
‫آب و هوا‬
‫آب و هوای افغانستان متغیر و در بسیاریی از نقاط زمستان بسیار سرد و طققولنی )حققدود شققش مققاه(و در‬
‫برخی نقاط تابستان خیلی گرم و سوزان میباشد‪ .‬اما در عین حال جلگههققا و درههققای فققراوان دارای خققاک و‬
‫آب و هوای مساعد‪ ،‬نيز در آن نهفته است کققه بققرای کشققاورزی و دامققداری بسققیار مناسققب میباشققند‪ .‬حققدود‬
‫‪ 01/0‬خاک كشور را جنگلها پوشانده است‬
‫میزان بارندگی در افغانستان کم است و مهمترین رودهقای آن عبارتنقد از‪ :‬آمودریقا‪ ،‬رود کابقل‪ ،‬هریقرود‪ ،‬رود‬
‫هلمند و رود مرغاب و طویلتری رودهایش‪ ،‬آمودریا ) ‪2620‬کیلومتر(‪ ،‬هیرمند )‪1400‬کیلومتر(‪ ،‬هریرود)‪1230‬‬
‫کیلومتر( اکثر این رودخانهها ناشی از برفهای زیادی است که در زمستان در نقاط مرتفع میبققارد و در بهققار و‬
‫تابستان به تدریج آب میشود‪.‬‬
‫نام درياهاي افغانستان ‪:‬‬
‫دريای آمو ) جيحون ( ‪ :‬از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود ‪ 1126‬کیلومتر از آن در قسققمت مرزهققای‬
‫شمالی کشور با تاجیکستان‪ ،‬ازبکستان و ترکمنستان می باشد و قسمت هایی از آن قابل کشققتیرانی اسققت‬
‫در سواحل آن رودخانه شیرخان بندر و بندر حیرتان قرار گرفته‪ ،‬که کالهای صادراتی یققا وارداتققی افغانسققتان‬
‫به ممالک آسیای میانه از این طریق مبادله مققی شققود‪.‬جیحققون دارای آبشققارهای متعققدد اسققت و بققرای تولیققد‬
‫نیروهای هیدرولیک قابل استفاده است‬

‫دريای هريرود ‪ :‬از کوه بابا در مرکز افغانسقتان سرچشقمه گرفتققه‪ ،‬از هققرات مققی گقذرد و در شققمال غربققی‬
‫کشور اندکی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل داده سرانجام در ریگزارهای ترکمنستان فرو می‬
‫رود‪ 1230 .‬کیلومتر طول داشته و دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برق مناسب است‪.‬‬
‫دريای کابل ‪ :‬از کوههای شرقی سرچشمه گرفته از وسط دو شهر مهم »کابل« و »جلل آباد« عبققور کققرده‬
‫وارد خاک پاکستان می شود و به رود »سند« می ریزد‪.‬‬
‫دريای هلمند ) هيرمند ( ‪ :‬از کوههای یغمان در غرب کابل سرچشمه گرفته و ‪ 1400‬کیلومتر طول دارد و در‬
‫جنوب غربی افغانستان قسمت کمی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل می دهد و مهمترین منبققع‬
‫تامین آب دریاچه های سیستان و بلوچستان و اراضی زراعی شمالی آن است‪.‬‬

‫دريای لوگر در لوگر‬


‫دريای پنجشير در پنجشير‬
‫دريای اليشينگ در والينگار نورستان‬
‫رود کنر در کنر‬
‫دريای مرغاب در شمال غرب افغانستان‬
‫دريای ارغندلب در غزنی‬
‫دريای خاش در غرب کشور‬
‫فراه رود در فراه‬
‫رود ادرسکن در شندی‬
‫دريای غزنی در غزنی‬
‫جهيل های افغانستان‪:‬‬
‫هامون هلمند در جنوب غرب افغانستان‬
‫هامون پوزک در جنوب غرب افغانستان‬
‫هامون صابری در جنوب غرب افغانستان‬
‫بند امير در باميان‬
‫جهيل زرکول در شمال شرق افغانستان‬
‫جهيل چقمقتين در شمال شرق افغانستان‬
‫جهيل شيوا در شمال شرق افغانستان‬
‫ارتفاع‬
‫یها اسقت‪ .‬منقاطق مختلقف‬ ‫نها و خشقک ‌‬
‫کشور افغانستان از معدود کشورهایی است که محصور در کوهستا ‌‬
‫هاست اما در جنوب و جنوب شرقی مناطق پستی نیز وجود دارد‪ .‬مرتفعتریققن‬ ‫این کشور اغلب پوشیده از کو ‌‬
‫و معروفترین رشته کوههای آن عبارتاند از‪ :‬هندوکش‪ ،‬بابا‪ ،‬سلیمان‪ ،‬سفید کوه و سیاه کوه‪ .‬مرتفعتریققن قلققه‬
‫کوههای آن‪» ،‬نوشاخ« با ارتفاع ‪ 7485‬متر در رشته کوه هندوکش شرقی میباشد‬
‫كوهاي مشهور افغانستان ‪:‬‬
‫کوه چگائی‬
‫کوه سليمان‬
‫تور غر )سياه کوه( ‪ 3982‬متر‬
‫گل کوه‬
‫سياه کوه‬
‫فيروز کوه يا سفيد کوه‬
‫سلسله کوه تير بند ترکستان‬
‫کوه بابا ‪ 5413‬متر‬
‫سلسله کوه خواجع محمد‬
‫هندوکش ‪ 6298‬متر‬
‫کوه پامير ‪ 6281‬متر‬
‫کوه واخان‬
‫سفید کوه ‪ 4755‬متر‬
‫شاه مقصود ‪ 2773‬متر‬
‫بال کوه ‪ 3872‬متر‬
‫هزار جات ‪ 4101‬متر‬
‫دوشاخ ‪ 2110‬متر‬
‫یاه بند )‪ 2560‬متر‬
‫بلندترین نقطه‪ :‬قله نوشاک )‪ (Nowshâk‬به ارتفاع ‪ ۷٬۴۸۵‬متر از سطح دریا‪.‬‬
‫پایین ترین نقطه‪ :‬رود آمودریا )‪ (Amu Darya‬به ارتفاع ‪ ۲۵۸‬متر از سطح دریا‪.‬‬
‫دشت ها‪:‬‬
‫دشتهاي افغانستان عموما ً در شمال و شرق هستند‪.‬از جمله ‪ -1 :‬دشت برنگ ‪-2‬د پشت رود ‪ -3‬گرمسققیر ‪-4‬‬
‫ریگستان ‪ -5‬سیاه سنگ ‪ -6‬دشت مرغو )مقارگو( ‪ -7‬دشققت خلققش ‪ -8‬دشققت همقدم آب ‪ -9‬هجقده نهققر ‪-10‬‬
‫دشت نمدی‪.‬‬
‫منابع طبیعی‬
‫یتوان به گاز طبیعی ‪ ،‬نفت ‪ ،‬زغال سنگ ‪ ،‬مس ‪ ،‬کرومیت ‪ ،‬طلق )‪) (talc‬نققوعی کققانی‬ ‫از منابع طبیعی آن م ‌‬
‫گهای سفید و سبز و خاکستری( ‪ ،‬سولفات باریم ‪ ،‬گققوگرد ‪ ،‬سققرب ‪ ،‬روی ‪ ،‬سققنگ آهققن ‪ ،‬نمققک‬ ‫شفاف به رن ‌‬
‫گهای قیمتی )گوهر( ‪ ،‬اورانیوم و ‪ ....‬اشاره کرد‪.‬‬ ‫طعام و سن ‌‬
‫محیط زیست‬
‫لهققای‬ ‫شاید مهمترین مشکل زیست محیطققی افغانسققتان خققط انقققراض حیوانققاتی چققون پلنققگ ‪ ،‬سققمور‪ ،‬غزا ‌‬
‫وحشی ‪ ،‬قوچ و ‪ ...‬باشد ‪.‬این حیوانات بیشتر برای استفاده از پوست شان کشته میشققوند‪ .‬از شققاخص تریققن‬
‫یتوان به محدویت در دسترسی به منابع آب )مصققرف کشققاورزی‬ ‫تهای زیست محیطی این کشور م ‌‬ ‫محدودی ‌‬
‫بهققای آزاد و ‪ ...‬اشققاره کققرد‪.‬‬
‫و آشامیدنی(‪ ،‬چرای بیش از حد دام ‪ ،‬آلودگی هوا و آب ‪ ،‬عدم دسترسققی بققه آ ‌‬
‫تقریبا در افغانستان سیستم چگونگی دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد‪.‬‬
‫جغرافیای انسانی‬
‫طبق آمار سال ‪ ۲۰۰۵‬دارای ‪ ۳۵‬ولیت است‪ .‬پرجمعیت ترین شهرهای افغانستان به ترتیققب کابققل ‪ ،‬قنققدهار ‪،‬‬
‫مزار شریف‪ ،‬جلل آباد و ‪ ...‬هستند‪ . .‬روابط خویشاوندی و خانوادگی در میان مردم افغانستان بسیار نزدیک‬
‫هاست ]نیاز به ذکر منبع[ که نشانه عواطف و احساسات عمیق خانوادگی است‪ .‬هنوز در این کشور‬ ‫وصمیمان ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫شسفیدان و بزرگان حل و فصل م ‌‬ ‫مسائل حاد میان مردم توسط ری ‌‬
‫تقسیمات کشوری‬
‫تقسیمات اداری از سال )‪ (1773‬به بعد درست از زمانی که تیمور شاه کابققل را پققایتخت خققود قققرار داد‪ .‬آن‬
‫»شهر« همیشه مرکز پادشاهی افغانستان بوده اسققت‪ .‬شققاهزادگان ولیققت را کققم و بیققش خودمختققاری داده‬
‫بودند‪ .‬مهمترین ولیات تحت کنترل شاهزادگان و امیران‪ ،‬کابل‪ ،‬قندهار‪ ،‬هرات‪ ،‬ترکستان افغانسققتان‪ ،‬قطغققن‬
‫و بدخشان بودند‪ .‬امیر عبدالرحمن خان ‪1901‬ق ‪ 1880‬که از سوی بریتانیا به عنوان امیر کابققل و حواشققی آن‬
‫به رسمیت شناخته شقد دامنقه قلمقرو سقلطنتیاش را بقه ولیقات هقرات‪ ،‬ترکسقتان افغانسقتان‪ ،‬هزارهجقات‪،‬‬
‫نورستان و بدخشان گسترش داده بود‪ .‬در زمان نادرشاه »‪33‬ق ‪ «1921‬افغانستان به پنج ایققالت اصققلی و یققا‬
‫عمده و چهار ایالت فرعی تقسیم گردید‪ .‬بعد از حکومت مشروطه و تصویب قانون اساسی در سققال ‪1964‬‬
‫افغانستان به ‪ 26‬ولیت تقسیم شده که هر کدام به دلیل اهمیت و چگونگی انکشاف آن به گروههای یک‪ ،‬دو‬
‫و سه تقسیم گردیده بودند‪ .‬کابل‪ ،‬غزنی‪ ،‬گردیز‪ ،‬جللآباد‪ ،‬مزار شریف‪ ،‬هرات و قندهار جزء مراکز درجه یققک‬
‫ولیات در تقسیمات کشوری قرار گرفتند‪ .‬هر کدام از این ولیات به وسیله فرمانداری »والی«‪ ،‬اداره میشققد‬
‫که در برابر وزارت داخله در کابل مسئولیت داشتند‪ .‬مضافا ً این که نمایندههایی در هر ولیت وجود داشت که‬
‫روند اجرایی کار را مستقیما ً به کابل گذارش میدادند‪ .‬هر ولیتی دارای چندین »ولسوالی« بود که به وسققیله‬
‫مسئولی به نام »ولسوال« اداره میشدند و ولسوالیها در برابر »والی« مسئولیت داشته و میبایست گزارش‬
‫کار را به آنها میدادند‪ ،‬البته هر ولسققوال امکققان داشققت چنققدین علقهداری را نیققز اداره کنققد‪ .‬علقهداریهققا در‬
‫روستاهای مهم مستقر و در قبال ولسوالیها مسئولیت مستقیم داشتند‪ ،‬علقهداریها به تناسققب جمعیققت آنققان‬
‫بققه چهققار گققروه تقسققیم میشققدند‪ .‬در سققال ‪ 1970‬افغانسققتان بققه ‪ 26‬ولیققت شققش ولسققوالی بققزرگ »لققوی‬
‫ولسوالی« ‪ 175‬ولسوالی و ‪ 118‬علقهداری تقسیم شده بودند؛ در حال حاضر افغانسققتان دارای ‪ 34‬ولیققت‬
‫می باشد ‪ .‬واحدهای کوچک روستایی به وسیله رئیس روستا که معروف بققه »قققریهدار« ملققک‪ ،‬و اربققاب بققود‬
‫اداره میشد‪ .‬آنها نقش رابط را بین روستا و رئیس بخش »علقهدار« داشتند‪ .‬اما شهرها بققه نققواحی مختلققف‬
‫تقسیم میشدند‪.‬‬
‫‪ ۳۴‬ولیت افغانستان‬
‫ولیت ارزگان ‪ Uruzgan‬به مرکز»ترین کوت« مساحت ‪ 295.29‬کیلومتر مربققع‪ ،‬جمعیققت ‪ 29/295‬کیلومققتر‬
‫مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 465000‬نفر(‬
‫ولیت بادغیس ‪ Badghis‬به مرکزیت »قلعه نو« )مساحت ‪ 21/858‬و ‪ 21‬کیلومققتر مربققع جمعیققت ‪224000‬‬
‫نفر(‬
‫ولیت بامیان ‪Bamian‬به مرکزیت »بامیان« )مساحت ‪ 17/414‬کیلومتر مربع جمعیت ‪ 281000‬نفر(‬
‫ولیققت بدخشققان ‪ Badakhashan‬بققه مرکزیققت «فیققض آبققاد« )مسققاحت ‪ 47/403‬کیلومققتر مربققع‪ ،‬جمعیققت‬
‫‪ 521000‬نفر(‬
‫ولیت بغلن ‪ Baghlan‬به مرکزیت »بغلن « )مساحت ‪ 17/109‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 517000‬نفر(‬
‫ولیت بلخ ‪ Balkh‬به مرکزیت »مزار شریف« )مساحت ‪ 12/593‬کیلومترمربع جمعیت ‪ 610000‬نفر(‬
‫ولیت پروان ‪ Paruan‬به مرکزیت »چاریکار« )مساحت ‪ 9/399‬کیلومتر مربع ‪ ،‬جمعیت ‪ 528000‬نفر(‬
‫ولیت پکتیا ‪ Paktia‬به مرکزیت »گردیز« )مساحت ‪ 9/581‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 506000‬نفر(‬
‫ولیت پکتیکا ‪ PaktiKa‬به مرکزیت »شرنه« )مساحت ‪ 19/336‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 256000‬نفر(‬
‫ولیت پنجشیر‬
‫ولیت تخار ‪ Takhar‬به مرکزیت »تالقان« )مساحت ‪ 12/376‬کیلومتر مربع جمعیت ‪ 544000‬نفر(‬
‫ولیت جوزجان ‪ Jowzjan‬به مرکزیت »شبرغان« )مساحت ‪ 25/553‬کیلومتر مر بع‪ ،‬جمعیت ‪ 616000‬نفر(‬
‫ولیت خوست‬
‫ولیت دایکندی‬
‫ولیت زابل ‪ Zabol‬به مرکزیت »قلت« )کلت( )مساحت ‪ 17/293‬کیلومتر مربع جمعیت ‪ 1888000‬نفر(‬
‫ولیت سر پل‬
‫ولیت سمنگان ‪ Samangan‬به مرکزیت »آیبققک« )سققمنگان( )مسققاحت ‪ 15/565‬کیلومققتر مربققع‪ ،‬جمعیققت‬
‫‪ 274000‬نفر(‬
‫ولیت غزنی ‪ Ghazni‬به مرکزیت »غزنی« )مساحت ‪ 23/378‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 676000‬نفر(‬
‫ولیت غور ‪ Ghowr‬به مرکزیت »چخچران« )مساحت ‪ 38/666‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 354000‬نفر(‬
‫ولیت فاریاب ‪ Faryab‬به مرکزیت »میمنه« مسساحت ‪ 22/279‬کیلومتر مربع جمعیت ‪ 610000‬نفر(‬
‫ولیت فراه ‪ Farah‬به مرکزیت »فراه« )مساحت ‪ 47/788‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪245000‬نفر(‬
‫ولیت قندهار ‪ Qandahar‬به مرکزیت »قندهار« )مساحت ‪ 47/675‬کیلومتر مربع جمعیت ‪ 598000‬نفر(‬
‫ولیت کابل ‪ kabul‬به مرکزیت »کابل« )مساحت ‪ 4558‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪1/518000‬نفر(‬
‫ولیت کاپیسا ‪ kapisa‬به مرکزیت »محمودراقی« )مساحت ‪ 1/871‬کیلومت مربع جمعیت ‪ 262000‬نفر(‬
‫ولیت قندوز ‪ Qanduz‬به مرکزیت »قندوز« )کندز( )مساحت ‪ 7/827‬کیلومتر مربع‪،‬جمعیت ‪ 583000‬نفر(‬
‫ولیت کنر ‪ Konarha‬به مرکزیت »اسد آباد« )مساحت ‪ 10/479‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 262000‬نفر(‬
‫ولیت لغمان ‪ Loghman‬به مرکزیت مهترلم )مساحت ‪7210‬کیلومتر مربع جمعیت ‪ 325000‬نفر(‬
‫ولیت لوگر ‪ Lowgar‬به مرکزیت »برهکی« )مساحت ‪ 4652‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 226000‬نفر(‬
‫ولیت ننگرهار ‪ Nangarhar‬به مرکزیت »جلل آباد« )مسقاحت ‪ 7616‬کیلومقتر مربقع جمعیقت ‪7820000‬‬
‫نفر(‬
‫ولیت نورستان‬
‫ولیت نیمروز ‪ Nimruz‬به مرکزیت »زرنج« )مساحت ‪ 41/356‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪108000‬نفر(‬
‫ولیت وردک ‪ Vardak‬به مرکزیت «میدان شهر» )مساحت ‪ 9023‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 301000‬نفر(‬
‫ولیت هرات ‪ Harat‬به مرکزیت »هرات« )مساحت ‪ 61/315‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 808000‬نفر(‬
‫ولیت هلمند ‪ Helmand‬به مرکزیت »لشگرگاه« )مساحت ‪ 61/829‬کیلومتر مربع‪ ،‬جمعیت ‪ 542000‬نفر(‬

‫خطرات طبیعی‬
‫ههقای هنقدوکش و سقیل و‬ ‫ههقای متقوالی در میقان کو ‌‬
‫یتقوان بقه زلزل ‌‬‫از بلیای طبیعی معمقول ایقن کشقور م ‌‬
‫خشکسالی اشاره کرد‪.‬‬
‫جمعیت‬
‫یشود‪ .‬براساس سرشماری مقدماتی کمیته ملققی احصققائیه‬ ‫جمعیت افغانستان حدود ‪ ۳۰‬میلیون نفر برآورد م ‌‬
‫یشود از ایققن تعققداد ‪ ۱۲٬۳۰۰‬میلیققون‬‫کشور‪ ،‬جمعیت افغانستان در سال ‪ ۲۴ ،۱۳۸۵‬میلیون نفر است‪ .‬گفته م ‌‬
‫مرد و ‪ ۱۱٬۸۰۰‬میلیون نفرشان زن هستند‪ .،‬مرحلققه اصققلی نفققوس شققماری افغانسققتان در مققاه سققنبله ‪۱۳۸۷‬‬
‫نهققا مهقاجر افغققانی مقیقم ایققران‪ ،‬پاکسقتان و کشقورهای دیگقر‬ ‫صورت خواهد گرفت‪.‬ایقن آمقار شقامل میلیو ‌‬
‫یباشد‪ .‬سازمان ملل پیش از این جمعیت افغانستان را ‪ ۲۹‬میلیون نفر برآورد کرده بود‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫تراکم جمعیت‪ 7/31 :‬نفر در کیلومتر مربع‬
‫ساکنین شهرها‪%15 :‬‬
‫وضعیت سنی‬
‫یباشند‪.‬‬
‫آمار زیر به صورت تقریبی م ‌‬
‫‪ ۰‬تا ‪ ۱۴‬سال‪ / ٪۴۴٫۶ :‬مرد ‪ /۷۰۹۵۱۱۷‬زنان ‪۶۷۶۳۷۵۹‬‬
‫‪ ۱۵‬تا ‪ ۶۴‬سال‪ / ٪۵۳ :‬مرد ‪/ ۸۴۳۶۷۱۶‬زنان ‪۸۰۰۸۴۶۳‬‬
‫‪ ۶۵‬به بال‪ / ٪۲٫۴ :‬مرد ‪ / ۳۶۶۶۴۲‬زنان ‪۳۸۶۳۰۰‬‬
‫متوسط سن‬
‫مردان ‪ 9/39‬و زنان ‪7/40‬‬
‫نرخ رشد جمعیت‬
‫‪۲٫۶۷‬‬
‫میزان تولد‬
‫‪ 2/49‬در هزار‬
‫میزان مرگ‬
‫‪ 8/23‬در هزار‬
‫میزان مرگ کودکان‬
‫‪ 182‬نفر در هر نوزاد‬
‫ترکیب جمعیت‬
‫‪ 40%‬پشققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققتون‬
‫‪ 30%‬تاجیقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققک‬
‫‪ 20%‬هققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققزاره‬
‫‪ 5%‬ازبقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققک‬
‫‪ 5%‬متفرقه‬
‫پرجمعیتترین شهرها‬
‫‪1‬ق کابل ‪ %345/36‬نفر؛ ‪2‬ق قندهار ‪ 191345‬نفر؛ ‪3‬ق هرات ‪ 150497‬نفر؛ ‪4‬ق مزار شقریف ‪ 110367‬نفقر؛‬
‫‪5‬ق جلل آباد ‪ 57824‬نفر؛ ‪6‬ق کندوز ‪ 57112‬نفر؛ ‪7‬ق بغلن ‪ 41240‬نفر؛‬
‫ولی بسیاری از این قضاوتها و ارقام نه درست و دقیقاند‬
‫ههای قومی و نژادی‬ ‫گرو ‌‬
‫در سال ‪» 1986‬آوریوال« فهرستی از گروههای قومی در افغانستان را به شرح زیر یادداشت نموده است‪:‬‬
‫پشتو‬
‫هزاره‬
‫ازبک‬
‫تاجيك‬
‫ترکمن‬
‫شادی باز‬
‫گوارباتی‬
‫طاهری‬
‫عرب‬
‫قزلباش‬
‫جوگی‬
‫تایمنی‬
‫براهوایی‬
‫گوجار‬
‫تیرابی‬
‫سیگ‬
‫موری‬
‫مغول‬
‫مونجانی‬
‫شیخ محمدی‬
‫زوری‬
‫قرقیز‬
‫اشکاشمی‬
‫شیغنانی‬
‫یهودی‬
‫جت‬
‫قپچاق‬
‫سنگلیچی‬
‫قارلیق‬
‫تیموری‬
‫پیکراغ‬
‫روشانی‬
‫فارسی‬
‫فیروز کوهی‬
‫میش مست‬
‫قزاق‬
‫واخی‬
‫جمشیدی‬
‫غوربت‬
‫پاراچی‬
‫نورستانی‬
‫ایماق‬
‫ملیکی‬
‫وانگ وال‬
‫ارموری‬
‫بلوچ‬
‫جللی‬
‫تاتار‬
‫کوتانا‬
‫هندو‬
‫نها و مذاهب‬ ‫دی ‌‬
‫دین ‪ 98‬فیصد مردم افغانستان اسلم است‪ .‬از این میان قریب به ‪ 70‬درصد اهل تسنن هسققتند کققه اکققثریت‬
‫بر مذهب حنفی میباشند و بیش از ‪ 25‬درصد نیز شیعه اثنی عشریاند‪ .‬اکثریت شیعهها را قوم هزاره تشققکیل‬
‫میدهند که در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند و مرکز آنان شققهر تققاریخی بارسققان )بامیققان( اسققت‪.‬‬
‫تشیع همچنین در بین قزلباشها‪ ،‬ترکمنها‪ ،‬تاجیکها و حتی پشتونها پیروانی دارد‪ .‬اقلیتهای کوچکی نیز بر مذهب‬
‫اسماعیلی هستند‪ ،‬رهبر فعلی فرقه اسماعیلیه حاج سید منصور )نادری( است‪ .‬بیش از ‪ 20‬هزار نفر هندو و‬
‫ازبک در کابل‪ ،‬قندهار و مزار شریف و هرات و خوست سکونت دارند‪ .‬حدود ‪ 150‬خققانوار کلیمقی در کابقل و‬
‫قندهار و هرات وجود داشتهاند که تدریجا ً افغانستان را ترک گفتهاند ‪ ...‬اقلیتهای دیگری نیققز وجققود دارنققد کققه‬
‫تعدادشان چندان نیست‪ .‬طبق قانون اساسی رژیم سطلنتی )در زمان ظاهرشاه(‪ ،‬پادشاه باید حنفی مققذهب‬
‫باشد‪ .‬از ابتدای تشکیل حکومت تا امروز‪ ،‬دستگاه حکومت سنی مذهب بوده است‪ .‬در اواسط دهه هفتاد در‬
‫افغانستان پانزده هزار باب مسجد وجود داشت‪ ...‬مساجد افغانستان معماری ساده دارند‪ .‬در داخققل مسققاجد‬
‫هیچ گونه تصاویر و شمایل و یا علیم دیگری کقه حضقور قلقب و تمرکقز حقواس نمقازگزاران را از بیقن بقبرد‪،‬‬
‫وجود ندارد‪ ،‬در میان حنفیها روحانیون مولوی نامیده میشوند‪ .‬روحانیون هم در بین شیعیان و هم اهل تسنن‪،‬‬
‫نفوذ زیادی در جامعه دارند‪ .‬روحانیون از روزگققاران گذشققته نقققش مهمققی در آمققوزش افغانسققتان داشققتهاند‪،‬‬
‫مردم عموما ً در پای منبر وعظ آنها حاضر شده و با دقت به حرفهای آنها گوش میدهند‬
‫نها‬‫زبا ‌‬
‫پژوهشگران وجود بیش از ‪ 30‬زبان را در کشور برشقمردهاند کقه مقا در اینجقا تعقدادی از آنهقا را بقا منقاطق‬
‫جغرافیایی عمومی افغانستان با اندکی تلخیص نقل میکنیم‪:‬‬
‫زبان پشتو‬
‫زبان پشتو در مناطق جنوب‪ ،‬شرق و جنوب غرب و برخی از مناطق دیگر مققورد گفتگققو اسققت‪ .‬بیشققتر ایققن‬
‫زبان دارای لهجه های فراوان است که معروفترین آنها دو لهجه شمالی و غربققی )قنققدهاری(میباشققد‪ .‬الققف قق‬
‫لهجه غربققی)قنقدهاری(‪ :‬از اتقک شقروع شققده بقه غقرب رود سققند یعنققی‪ ،‬دیقره اسقماعیل خققان‪ ،‬بنقو‪ ،‬تقوری‪،‬‬
‫وزیرستان‪ ،‬کویته‪ ،‬شیندند‪ ،‬قندهاری‪ ،‬زمینداور‪ ،‬فراه‪ ،‬جوین‪ ،‬سبزوار‪ ،‬اوبقه و بعضققی از جاهقای دیگققر بقه ایققن‬
‫لهجه مکالمه مینمایند؛ زبان دری‬
‫این زبان از جمله قدیمیترین زبانهای کشور بوده‪ ،‬عده زیادی نفوس افغانسققتان بققا لهجققه هققای مختلققف ایققن‬
‫زبان آشنای داشته و به فصاحت و بلغت سخن میرانند‪ .‬لهجههای مختلف این زبققان عبققارت از لهجققه غربققی‪،‬‬
‫لهجه شمال شرقی‪) ،‬بدخشان‪ ،‬کاپیسا و پروان( و لهجه اهالی مرکز و اطراف کابققل‪ ،‬لهجققه منققاطق مرکققزی‬
‫)منطقه هزاره نشین کقه بعضقی از لغققات مغقولی در آن حفقظ گردیقده اسققت‪ (.‬منققاطقی کقه بقه زبقان دری‬
‫محاوره مینمایند‪ ،‬اکثر نفوس مردم غرب کشور‪ ،‬هزارهجات‪ ،‬بدخشان‪ ،‬ولیت کاپیسا‪ ،‬پققروان‪ ،‬کابققل‪ ،‬لغمققان‪،‬‬
‫نیمروز‪ ،‬بلخ‪ ،‬تخار‪ ،‬قندوز و قسمتی از مردم بلوچستان و چترال را تشکیل میدهند؛‬
‫بلوچی‬
‫این زبان از بلوچستان تا کراچی‪ ،‬مروج است و در ساحه خققاک افغققانی در هلمنققد‪ ،‬حققوالی گققودزره‪ ،‬هققامون‬
‫صابری‪ ،‬حواشی سر حد غربی کشور و بلوچستان سخن میرانند‬
‫ازبکی‬
‫در ولیت شمال کشور عمومیت دارد‬
‫ترکمنی‬
‫در شمال و شمال غرب کشور تا ولیت هرات‬
‫پراچی‬
‫در یکی از درههای نجراب‪ :‬متصل به آلرسای تگاب‬
‫منجی‬
‫در منجان بدخشان‬
‫واخی‬
‫در واخان‬
‫سریگی‬
‫در حاشیه شمال واخان‬
‫سنگلیچی‬
‫در شمال منجان و جنوب زیباک بدخشان‬
‫زیباکی‬
‫در زیباک بدخشان‬
‫اشکاشمی‬
‫در اشکاشم بدخشان‬
‫شغنی‬
‫در اشکاشم و شغنان افغانی و شوروی‬
‫روشانی و وارشری‬
‫در حاشیه غربی بدخشان به جوار رود پنج‪...‬‬
‫که ته‬
‫در نورستان شرقی‪ ،‬مرکزی و غربی‬
‫وایگلی‬
‫در نورستان مرکزی‬
‫انبکویی‬
‫در نورستان مرکزی و غربی‬
‫پارونی‬
‫در نورستان مرکزی‬
‫پشهای‬
‫در جنوب نورستان مرکزی‪ ،‬غربی بحوالی لغمان‪ ،‬درههای تگاب‪ ،‬نجراب و کوهستان‪ ،‬کاپیسا و لغمان‬
‫گورتبی‬
‫در حاشیه شرقی نورستان شرقی و ‪. ...‬‬
‫نهققای رسقمی دولققت افغانسقتان میباشقند و در‬ ‫بر اساس قانون اساسی افغانستان‪،‬زبانهای دری و پشقتو زبا ‌‬
‫مناطقی که گویشوران زبانی دیگر زیاد باشند آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم تلقی میشود‪.‬‬
‫اگر کسی یکی از دو زبان رسمی افغانستان را بداند میتوان گفققت تقریبققا در برقققراری ارتبققاط در هیققچ جققای‬
‫افغانستان مشکلی ندارد‬
‫سواد‬
‫یتواند بخواند و بنویسد‪.‬‬
‫تعریف فرد باسواد‪ :‬فرد بالی ‪ ۱۵‬سال که م ‌‬
‫کل‪ ۳۶ :‬درصد با سواد‬
‫مردها‪ ٪۵۱ :‬درصد‬
‫زنها‪ ٪۲۱ :‬درصد‬
‫تهای افغانستان‬ ‫پایتخ ‌‬
‫‪-۱‬از سال ‪ ۱۷۴۷‬تا ‪ ۱۷۷۵‬قندهار‬
‫‪-۲‬از سال ‪ ۱۷۷۵‬تا اکنون کابل‬
‫روز ملي‪:‬‬
‫‪ 19‬آگوست ‪1919‬‬
‫تاريخ عضويت در سازمان ملل‪:‬‬
‫‪1946‬‬
‫واحد پول‪:‬‬
‫افغاني )‪ (AFA‬و هر صد هزار افغاني معادل يك لك مي باشد‪.‬‬
‫سال مالي‪:‬‬
‫اول فروردين هر سال خورشيدي )‪ 21‬مارچ(‬
‫زبان و خط‬
‫ماده شانزدهم قانون اساسی افغانستان زبانهای فارسی )در گویش رسمی و دولتی دری(و پشتو را زبانهققای‬
‫نهای پشتو‪ ،‬دری ‪ ،‬ازبکی ‪ ،‬ترکمنی ‪ ،‬بلوچی و‬ ‫یگوید‪" :‬از جمله زبا ‌‬ ‫یکند و چنین م ‌‬ ‫رسمی افغانستان اعلم م ‌‬
‫یباشققند‪.‬‬
‫نهای رایج در کشور‪ ،‬پشتو و دری زبانهای رسققمی دولققت م ‌‬ ‫شه یی ‪ ،‬نورستانی ‪،‬پامیری و سایر زبا ‌‬ ‫پ ّ‬
‫نهای ازبکی ‪ ،‬ترکمنی ‪ ،‬پشه یی ‪،‬نورستانی ‪ ،‬بلوچی و یا پققامیری‬ ‫در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبا ‌‬
‫یباشد و نحوه تطبیق آن توسققط‬ ‫ینمایند‪ ،‬آن زبان علوه بر پشتو و دری به حیث زبان سوم رسمی م ‌‬ ‫تکلم م ‌‬
‫یگردد‪ .‬دولت بقرای تققویت و انکشقاف همقه زبانهقای افغانسقتان پروگرامهقای مقوثر طقرح و‬ ‫قانون تنظیم م ‌‬
‫ههای گروهی به تمام زبانهای رایج در کشور آزادمی باشد‪".‬‬ ‫ینماید‪ .‬نشر مطبوعات و رسان ‌‬ ‫تطبیق م ‌‬
‫مشاهیر فرهنگی‬
‫یتققوان بققه مولنققا جلل الققدین‬ ‫هاند م ‌‬ ‫ههققای فرهنگققی کققه در گسققتره جغرافیققایی افغانسققتان زاده شققد ‌‬ ‫از چهر ‌‬
‫بلخی‪،‬ابوعلی سینابلخی‪,‬رابعه بلخی‪ ,‬عبدالرحمن جامی‪ ,‬ناصر خسرو‪،‬سنایی غزنوی‪ ،‬خواجه عبدالله انصاری‪،‬‬
‫ابوعبید عبدالرحمن محمد جوزجانی‪،‬حمیدی بلخققی‪ ،‬حنظلققه بادغیسققی‪ ،‬ظهیرالققدین فاریققابی واعققظ کاشققفی‪،‬‬
‫کمال الدین بهزاد‪ ،‬عنصری بلخی‪ ،‬ابونصققر فققارابی‪،‬ابواسققحاق فققارابی‪ ،‬ابوشققکور بلخققی ‪ ،‬سققید جمققال الققدین‬
‫افغان‪ ,‬سید جمال الدین حسینی‪،‬خلیل الله خلیلی و عبدالرحمان مهمند یا رحمان بابااشاره کرد‪.‬‬
‫وازجمله مشاهیرعلوم اسلمی شقیخ محمقدکاظم هقروی عقروف بقه )آخنقد(اسقت کقه کتقاب بنقام او کفقایت‬
‫یشود‪.‬‬ ‫ههای علمیه تدریس م ‌‬ ‫الصول ازمنابع مهم کتب اصولی است که درحوز ‌‬
‫رادیو و تلویزیون‬
‫های ملی به نام »رادیقو تلویزیقون ملقی افغانسققتان« ) ‪ (RTA‬میباشقد‪.‬ایققن‬ ‫افغانستان دارای یک سازمان رسان ‌‬
‫های متعلق به دولت است‬ ‫سازمان دارای یک کانال تلویزیونی و یک کانال رادیویی میباشد‪ .‬اگرچه ‪ RTA‬رسان ‌‬
‫های مردمی است که صرفا هزینققه اش را‬ ‫های نه دولتی و نه خصوصی ‪ ،‬بلکه رسان ‌‬ ‫اما طبق قوانین جدیدرسان ‌‬
‫دولت تامین میکند‪ .‬اخیرا دوباره سعی بر این است که نشرات رادیو و تلویزیون ملی افغانستان ‪ ،‬بر اسققاس‬
‫نهای خصوصققی دیگققری‬ ‫اصول ‪ ،‬روش و پالیسی حکومت کارکرد داشته باشد‪ .‬علوه بر ‪ RTA‬رادیو و تلویزیو ‌‬
‫در افغانستان وجود دارد که شامل نزدیک به ‪ ۱۰۰‬شبکه رادیویی و حدود ‪ ۱۰‬شبکه تلویزیونی میشود‪].‬نیاز بققه‬
‫ذکر منبع[‬
‫آموزش و پرورش‬
‫ههای ‪ ۹۰‬میلدی(‪ ،‬شالوده آموزش و‬ ‫در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی جنگهای داخلی این کشور)ده ‌‬
‫هنشین شده و اجازه ٔ تحصیل از آنهققا‬ ‫پرورش افغانستان از هم پاشید‪ .‬در دورهٔ قدرت طالبان حتی دختران خان ‌‬
‫گرفته شد‪ .‬در این دوره‪ ،‬به جای درسهای علمی ماننققد شققیمی و فیزیققک در مققدارس‪ ،‬بیشققتر بققر آموزشققهای‬
‫یشود کمتر از نیمی از مدارس افغانستان دسترسی بققه آب آشققامیدنی‬ ‫یشد‪ .‬اکنون برآورد م ‌‬ ‫مذهبی تاکید م ‌‬
‫داشته باشند‪ .‬پس از حمله امریک به افغانستان در سال ‪ ۲۰۰۱‬میلدی و فروپاشی طالبان‪ ،‬با روی کار آمققدن‬
‫یرود ولقی بقا ایقن وجقود هنقوز بیقش از ‪ ٪۶۰‬مقردم‬ ‫کاندک رو به بهبودی م ‌‬ ‫دولت انتقالی وضعیت تحصیل اند ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫یبهر ‌‬ ‫افغانستان از سواد خواندن و نوشتن ب ‌‬
‫نظام قانونی‬
‫نظام حکومتی افغانستان جمهوری اسلمی )متفاوت با پاکستان و ایققران( اسققت‪.‬براسققاس سقاختار جدیققد در‬
‫این کشور ‪ ،‬قوانین این کشور بر اسقاس تعقالیم دیقن اسقلم اسقت‪ .‬بقر اسقاس ققانون اساسقی ایقن کشقور‬
‫حکومت متبوع از قانون اساسی متعهد اسققت یققک کشققور مققترقی و کامیققاب ‪ ،‬یققک نظققام مبتنققی بققر عققدالت‬
‫اجتماعی ‪ ،‬محفوظ نگه داشتن حقوق و کرامت انسانی مردم افغانستان ‪ ،‬تفهیم و نهادینه کققردن یققک کشققور‬
‫دموکراتیزه ‪ ،‬حفظ اتحاد ملی ‪ ،‬برابری و تساوی حقوق اقوام و قبایل گوناگون ساکن در کشققور‪ ،‬بققه معققرض‬
‫وجود گذارد‪ .‬براساس قانون اساسی این کشور متعهد به رعایت قوانین سازمان ملل و قققوانین بیققن المللققی‬
‫یتوانققد‬‫در دفاع از حقوق بشر است‪ .‬براساس قانون اساسی افغانستان ‪ ،‬یک جوان با ‪ ۱۸‬سال سققن تمققام م ‌‬
‫رای بدهد‪.‬‬
‫رئیس جمهور افغانستان‪ :‬حامد کرزی‬
‫وزیر خارجه افغانستان‪ :‬دادفر سپنتا‬
‫مجلس نمایندگان افغانستان )ولسی جرگه(‪ ۲۴۹ :‬نفر‬
‫مجلس سنا افغانستان )مشرانو جرگه(‪ ۱۰۲ :‬نفر‬
‫اقتصاد‬
‫یشققود کققه همقه ناشققی از‬ ‫افغانسققتان بققه لحققاظ اقتصققادی یکققی از فقیرتریققن کشقورهای جهققان محسققوب م ‌‬
‫یهای سیاسی اسقت‪ .‬اقتصقاد افغانسققتان بعقد از فروپاشققی حکققومت طالبققان در سقال ‪ ۲۰۰۱‬رو بقه‬ ‫نابسامان ‌‬
‫هاست ‪.‬نرخ آمار زیر خط فقر این کشور بسیار وحشتناک است ‪ ،‬به موجب این نققرخ از هققر صققد‬ ‫بهبودی نهاد ‌‬
‫خهای نگران کننده این کشور فقیر نققرخ ‪ ۴۳‬درصققدی‬ ‫افغانستانی ‪ ۵۵‬نفر آنان زیر خط فقر هستند‪ .‬از دیگر نر ‌‬
‫بیکاری است‪ .‬حدود ‪ ۸۱‬درصد مردم این کشور کشقاورز هسقتند و بقیقه شققامل ‪ ۱۱‬درصقد در صققنعت )اغلقب‬
‫بافندگی( و ‪ ۹‬درصد در خدمات مشغول به کار هستند‪ .‬به موجب آمققار سققال ‪ ۱۵ ، ۲۰۰۴‬میلیققون نفققر در ایققن‬
‫یهققا ‪۱۷‬‬ ‫کشور کارگر هستند‪ .‬نرخ تورم در این کشور در سال ‪ ۱۶٫۳ ، ۲۰۰۵‬و در سقال ‪ ۲۰۰۶‬بنقا بققر پیقش بین ‌‬
‫درصد است‪ .‬عمده ترین محصولت صادراتی این کشور به سه کشور آمریکا) ‪ ، (٪۲۵٫۴‬پاکستان) ‪ (٪۲۲‬و هند)‬
‫یشققود‪ .‬و عمققده تریققن شققریکان صققادر کننققده‬ ‫‪ (٪۱۹٫۵‬اسققت کققه حجققم آن ‪ ۵۰۰‬میلیققون دلر تخمیققن زده م ‌‬
‫محصولت به این کشور پاکستان ) ‪ ، (٪۲۳٫۷‬آمریکا )‪ ، (٪۱۱٫۲‬هند )‪ ، (India ۷٫۹٪‬آلمان )‪ ، (٪۶٫۸‬ترکمنستان‬
‫یباشققند کققه حجققم آن بققه بیققش از ‪ ۴‬میلیققارد دلر‬ ‫)‪ ، (٪۴٫۹‬روسققیه )‪ ، (٪۴٫۵‬کنیققا )‪ (٪۴٫۳‬و ترکیققه )‪ (٪۴٫۲‬م ‌‬
‫یرسد‪ .‬بیشترین بدهی این کشور به کشور روسیه و نیز بانک بین المللی پول است که به بالغ بر ‪ ۸‬میلیارد‬ ‫م ‌‬
‫یرسد‪ .‬پس از سقوط طالبان بیش از ‪ ۶۰‬کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند کقه بقه فاصقله‬ ‫دلر م ‌‬
‫‪ ۲۰۰۴‬تا ‪ ۸٫۹ ، ۲۰۰۹‬میلیارد دلر به این کشور کمک بلعوض کنند‪ .‬واحد پول آن افغانی نام دارد کققه از سققال‬
‫شها به نسققبت دلر رو بققه بهبققودی دارد‪.‬سققال مققالی آن از اول فرودیققن ) ‪ ۲۱‬مققارس( تققا ‪۲۹‬‬ ‫‪ ۲۰۰۰‬به بعد ارز ‌‬
‫اسفند )‪ ۲۰‬مارس( است‪ .‬عمده ترین محصول صادراتی این کشققور مرفیققن یققا تریققاک اسققت ‪ .‬از دیگققر اقلم‬
‫شهای دستباف و پوست گاو و گوسفند و‬ ‫یتوان به جامه پشمی بومی این کشور و فر ‌‬ ‫صادراتی این کشور م ‌‬
‫سمور و پلنگ و مار اشاره کرد‪.‬‬
‫راهها‬
‫هاست‪ .‬به طور کلققی‬ ‫هها نسبت به گذشته رشد نمود ‌‬ ‫هها و بزرگرا ‌‬ ‫افغانستان به لحاظ ارتباطی و وضعیت جاد ‌‬
‫‪ ۴۵‬فرودگاه در این کشور وجود دارد که بیشتر آن پس از سقوط طالبان به ضرورت عملیات نظامی سققاخته‬
‫شدند‪ .‬نام هواپیمای بین المللی افغانستان آریانا است‪ .‬سه فرودگاه بین المللققی کابققل و قنققدهار و بگققرام از‬
‫بهققای آزاد‬ ‫نهای هوایی )فرودگاه( این کشور است‪ .‬افغانستان به دلیققل عققدم دسترسققی بققه آ ‌‬ ‫مهمترین میدا ‌‬
‫فاقد بندر و کشتیرانی است و تنها رودخانه مرزی آمودریا از این قاعقده مسقتثنا اسقت کقه آن هقم بقه سقبب‬
‫های برای این کشور ندارد‪ .‬در افغانستان راه آهن وجود ندارد ‪.‬در کشور افغانسققتان‬ ‫عدم توجه کافی هیچ بهر ‌‬
‫بنا بر آمار سال ‪ ۲۰۰۴‬حدود ‪ ۳۵‬هزار کیلومقتر جققاده وجقود دارد کقه تنهقا ‪ ۹‬هقزار کیلومقتر آن سققنگ فققرش و‬
‫های و آبی این کشور است که در محدوده آموردیا با سه‬ ‫هاست‪ ۱۲۰۰ .‬کیلومتر تنها مسیر رودخان ‌‬ ‫آسفالت شد ‌‬
‫یتوان بققه شققیرخان‬ ‫کشور تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان واقع است‪ .‬از بنادر نزدیک به این رودخانه م ‌‬
‫بندر و خیر آباد اشاره کرد‪ .‬نزدیک ترین شهر مهم به این رودخانه مزار شریف است‪.‬‬
‫ارتباطات‬
‫یگیقرد کقه‬ ‫رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار کنقد صقورت م ‌‬
‫هاست ‪ .‬در افغانستان بیققش از ‪ ۵۰‬هققزار نفققر صققاحب تلفققن هسققتند و‬ ‫مستلزم توسعه کیفی در زمینه ماهوار ‌‬
‫جالب تر آن که ‪ ۱۲‬برابر آن در این کشور صاحب تلفن همراه هسققتند‪.‬در ایققن کشققور بیققش از ‪ ۳۰‬هققزار نفققر‬
‫کاربر اینترنت هستند‪.‬‬
‫رابطه با همسایه ها‬
‫رابطه با ایران‬
‫به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی ‪ ،‬ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد علوه بققر ایققن‬
‫فهای تجاری افغانستان است‪.‬بعد از سقوط حکققومت طالبققان و روی کققار آمققدن‬ ‫ایران یکی از بزرگترین طر ‌‬
‫نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجقاری افغانسقتان و ایققران افزایققش چشقمگیری داشققت البتققه ایققن‬
‫روابط تا کنون بیشتر صادرات ایران به افغانستان میباشد‪.‬ایران و افغانستان در ضمینه مبارزه با مواد مخدر‬
‫و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند‪.‬‬
‫افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود باران وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخققانه هیرمنققد در‬
‫ه امضا شده توسط امیر عبققاس هویققدا و محمققد‬ ‫ه سیستان اختلف نظر دارند ‪.‬اگرچه هردو بر توافقنام ٔ‬ ‫منطق ٔ‬
‫مهای وقت هر دو کشور( در مورد تقسیم حق آبه هیرمند تاکید دارند‪.‬‬ ‫موسی شفیق )صدراعظ ‌‬
‫رابطه با پاکستان‬
‫افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد‪.‬‬
‫های‬ ‫روابط فرامنطق ‌‬
‫حکومت فعلی افغانسققتان جققز بققا اسققرائیل بققا تمققام کشققورهای دنیققا دارای روابققط نسققبتا خققوبی دارد‪.‬دولققت‬
‫افغانستان اعلم داشته که در صورت تشکیل کشور کامل مستقل فلسطین روابط کامل خود را بققا اسققرائیل‬
‫برقرار خواهد کرد‪.‬‬
‫عضويت درسازمانهاي بين المللي ‪:‬‬
‫ه آسققيا )‪ ، (ADB‬طققر ‌‬
‫ح‬ ‫ك توسققع ‌‬ ‫ل متحققد )‪ (UN‬در بققان ‌‬ ‫ن مل ‌‬ ‫ه بر سققازما ‌‬ ‫ن علو ‌‬ ‫ي افغانستا ‌‬ ‫ي اسلم ‌‬ ‫جمهور ‌‬
‫ي‬‫ل بققرا ‌‬‫ن مل ‌‬ ‫ي سققازما ‌‬ ‫ي و اجتمققاع ‌‬ ‫ن اقتصاد ‌‬ ‫ي )‪ ، ( ECO‬كميسيو ‌‬ ‫ي اقتصاد ‌‬ ‫ن همكاريها ‌‬ ‫كلمبو )‪ ، (CP‬سازما ‌‬
‫ل متحققد )‪ ، (FAO‬گققروه )‪ ، (G-77‬آژان ‌‬
‫س‬ ‫ي مل ‌‬ ‫ن خواروبار و كشاورز ‌‬ ‫ه )‪ ، ( ESCAP‬سازما ‌‬ ‫آسيا و اقيانوسي ‌‬
‫ي هواپيمققاي ‌‬
‫ي‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ن بي ‌‬ ‫ه )‪ ، (IBRD‬سازما ‌‬ ‫م و توسع ‌‬ ‫ي ترمي ‌‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ك بي ‌‬ ‫ي )‪ ، ( IAEA‬بان ‌‬ ‫ي اتم ‌‬ ‫ي انرژ ‌‬ ‫نالملل ‌‬ ‫بي ‌‬
‫ي توسققع ‌‬
‫ه‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ق بي ‌‬ ‫ي )‪ ،(IDB‬صققندو ‌‬ ‫ه اسققلم ‌‬ ‫ك توسع ‌‬ ‫ه)‪ ، (IDA‬بان ‌‬ ‫ي توسع ‌‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ه بي ‌‬ ‫ي)‪ ، (ICAO‬جامع ‌‬ ‫كشور ‌‬
‫نالملل ‌‬
‫ي‬ ‫ن بي ‌‬ ‫ل )‪ ، (IMF‬سققازما ‌‬ ‫ي پققو ‌‬ ‫نالملل ‌‬‫ق بي ‌‬ ‫ي كققار )‪ ، (ILO‬صققندو ‌‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ن بي ‌‬ ‫ي) ‪ ، (IFAD‬سققازما ‌‬ ‫كشاورز ‌‬
‫ي ارتباطققا ‌‬
‫ت‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ه بي ‌‬ ‫ت)‪ ، (IOM‬اتحققادي ‌‬ ‫ي مهققاجر ‌‬ ‫نالملل ‌‬ ‫ن بي ‌‬‫ي) ‪ ، (INTELSAT‬سققازما ‌‬ ‫ها ‌‬ ‫ت دورماهوار ‌‬ ‫ارتباطا ‌‬
‫ي شيمياي ‌‬
‫ي‬ ‫ع سلحها ‌‬ ‫ن من ‌‬ ‫ي) ‪ ، (OIC‬سازما ‌‬ ‫س اسلم ‌‬ ‫ن كنفران ‌‬ ‫م تعهد )‪ ، (NAM‬سازما ‌‬ ‫ش عد ‌‬ ‫دور )‪ ، (ITU‬جنب ‌‬
‫يو‬ ‫ي‪ ،‬اجتمققاع ‌‬ ‫ن اقتصقاد ‌‬ ‫ل متحققد ‪ ، ((UNCTAD‬سققازما ‌‬ ‫ن مل ‌‬ ‫ه سققازما ‌‬ ‫ت و توسع ‌‬ ‫ن تجار ‌‬ ‫)‪ ، (OPCW‬كميسيو ‌‬
‫ت)‬ ‫ي پسق ‌‬ ‫ه جهقان ‌‬ ‫ل متحقد )‪ ، (UNIDO‬اتحقادي ‌‬ ‫ي مل ‌‬ ‫ه صقنعت ‌‬ ‫ن توسقع ‌‬ ‫ل متحد )‪ ، (UNESCO‬سقازما ‌‬ ‫ي مل ‌‬ ‫فرهنگ ‌‬
‫ت دارد‪.‬‬
‫ي)‪ (WHO‬عضوي ‌‬ ‫ت جهان ‌‬‫ي ‪ ((WFTU‬و سازمان‌ بهداش ‌‬ ‫ي كارگر ‌‬ ‫هها ‌‬ ‫ي اتحادي ‌‬ ‫ن جهان ‌‬ ‫‪ ، (UPU‬فدراسيو ‌‬
‫مثل در شعر حافظ ‪ -‬بخش دوم‬
‫بازگشت برويۀ نخست‬
‫در شعر فارسی دری به گونهء اخص در شعر شاعران بزرگ‬
‫کاربرد مثل ها بسيار گسترده است‪ .‬در شعر حافط نيز مثل ها‬
‫جایگاه خاصی دارد‪ .‬هر قدر توانایی زبانی وآگاهی شاعری از‬
‫زبان بيشتر باشد و شاعر بيشتر به زنده گی و باورداشت های‬
‫مردم توجه داشته باشد و شعر او ریشه در زنده گی مردم‬
‫داشته باشد به همان پيمانه بازتاب کنایه ها‪ ،‬مثل ها و‬
‫باورداشت های مردم در شعر اوجلوه های بيشتری دارد‪ .‬مثل‬
‫های آمده در شعر حافظ به مانند کنایه ها در شعر او هنوز در‬
‫زبان مردم جاریست‪.‬‬
‫همانگونه که پيش از بررسی کنایه ها در شعر او نخست چيز‬
‫های گفته آمدیم درباب کنایه‪ ،‬این جا نيز بهتر آن است که در‬
‫آغاز ببينيم که مثل به چگونه سخنی می گویند و چه جایگاهی‬
‫در زبان و ادبيات دارد؟‬
‫مثل ها یکی از مهمترین بخشهای ادبيات عاميانهء هر قومی‬
‫راتشکيل می دهد‪.‬‬
‫در حقيقت مثل ها تبلور تجربه هایی ازحيات فرهنگی‬
‫‪،‬اجتماعی و مدنی یک قوم است‪ .‬هرقدر این حيات فرهنگی‪،‬‬
‫اجتماعی و مدنی ریشهء درازتر و ميدان گسترده تری داشته باشد‪ ،‬به همان پيمانه مثل در زبان آن قوم ژرفا و‬
‫گسترده گی بيشتری دارد‪ .‬بایک تعبير شاعرانه می توان گفت ‪ ،‬مثل ها گویی روزنه هایی اند به سوی‬
‫باورداشت ها‪ ،‬دریافت ها‪ ،‬بينش ها و حيات فرهنگی و اجتماعی مردم‪ .‬ازاین منظرگاه نه تنها این بخش های‬
‫زنده گی مردم در مثل ها بازتاب دارد ؛ بلکه مثل ها می توانند ما را با روان شناسی اجتماعی مردم نيز آشنا‬
‫سازند‪.‬‬
‫وقتی می گویم که مثل ها ساخته و پرداختهء ذهن و اندیشهء مردم است‪ ،‬این امر به این مفهوم نيست که گویا‬
‫مردم در جایی گرد می آیند و بعد به گونهء گروهی می پردازند به ایجاد و آفرینش مثل ها‪.‬‬
‫بدون تردید آفرینش مثل ها‪ ،‬یک امر فردیست که به سوی جمع رانده شده است ‪ .‬آن جا با پذیرش گروهی رو‬
‫به رو شده و از نظر ساختار و مفهوم در درازای زمانه ها بيشتر پالیش یافته ‪ ،‬غنی تر شده وهستی تاریخی‬
‫– فرهنگی یافته اند‪.‬‬
‫چنين است که مثل ها از کاربرد گسترده یی بر خوردار اند‪ .‬طيف استفاده کننده گان آنها از انسانهای عادی‬
‫گرفته تا دانشمندان ‪ ،‬نویسنده گان وسياسيون را در بر می گيرد‪ .‬به مفهوم دیگر هيچ انسانی در زنده گی‬
‫خویش از کاربرد مثل بی نياز نبوده است‪.‬‬
‫مثلها‪ ،‬سخنا نی اند کوتاه‪ ،‬فشرده و آهنگين که محتوای بزرگ وگسترده یی را بازتاب می دهند‪.‬‬
‫در مثل گاهی پند و اندرز‪ ،‬گاهی مفاهيم حکمت آميز‪ ،‬گاهی تجربه های اجتماعی‪ ،‬اخلقی و فرهنگی مردم بيان‬
‫می شود‪ .‬گویی مثل ها ادامه هستی معنوی مردم است‪ .‬گویی هشدار باش گذشته گان است برای آینده گان تا با‬
‫استفاده از پند واندرزی که در مثل ها وجود دارد بتوانند بهتر زیست کنند‪.‬‬
‫هر مثلی از خود تاریخ و هویتی دارد ‪ .‬گاهی نتيجهء داستان پند آميزی است ‪ .‬گاهی هم به نکته ء حکمت‬
‫آموزی پيوند دارد‪ .‬گاهی هم شاید سخنانی حکيمانه وبينشمندانه یی حکيم و دانشمند ی بوده وشاید هم سخنانی‬
‫یک پيشوای مذهبی ‪ ،‬یک رهبر ویاهم سخنان یک انسان عادی که در یک موقع خاص باظرافت و هشياری‬
‫بيان شده و بعدًا در اثر کثرت کاربرد در ميان مردم به مثلی بدل شده است‪.‬‬
‫افزون بر این پاره یی از مثل ها در روشنایی آیات قرآن و سخنان پيغمبر هستی یافته اند‪.‬‬
‫دکتر غنی برزین مهر در کتاب»ضرب المثال و کنایات« در مقدمه یی که زیر نام» چند حرفی در مورد مثل«‬
‫نوشته است ویژه گيهای مثل را این گونه بر ميشمارد ‪ »:‬شرط مثل همانا اختصار لفظ ووضوح معنی ولطف تر‬
‫کيب است؛ زیرا اگر این اوصاف در عبارتی جمع نگردد آن عبارت مورد قبول عامه نمی شود و استعمالش در‬
‫محاورات همگان شایع و رایج نمی گردد‪ .‬پس مثل جمله یيست مختصر مشتمل بر تشبيه یا مضمون حکيمانه‬
‫که به سبب روانی لفظ و روشنی ولطف تر کيب شهرت عام یافته باشد و همگان او را بدون تغيير و یا با اندک‬
‫تغيير در محاوره به کار ببرند به هر حال مثل در منطق حکم برهان را دارد‪«.‬‬
‫موجودیت مثل ها در یک حوزهء گسترده می تواند بيانگر یگانگی فرهنگی و مدنی در آن حوزه باشد‪.‬‬
‫استفاده از مثل چه در گفتار و چه در نوشتارگوینده یا نویسنده را از بيان و توضيح گسترده در یک موضوع‬
‫بی نياز می سازد و به سخنان اوتاثير و قوت بيشتری می بخشد‪ .‬گوینده یا نویسنده با کار برد مثل نه تنها می‬
‫خواهد توجه شنونده و خواننده را به خود جلب کند؛ بلکه می کوشد تابا استفاده از مثل به سخناننش پایهء‬
‫استدللی بخشيده و به تاثير گذاری آن بيفزاید‪..‬‬
‫مثل واژهء عربيست که فارسی آن متل است و ضرب المثل‪ ،‬متل زدن را گویند‪.‬‬
‫فارسی دری یکی از آن زبانهایی است که مثل درآن موجودیت گسترده یی دارد‪ .‬امروزه بخشی زیادی مثل‬
‫های فارسی دری در زبانهای دیگر منطقه نيز نفوذ کرده است‪.‬‬
‫مثل ها گاهی بسيارکوتاه اند مانند‪ »:‬کارد و استخوان « ویا می گویند ک»مشت و دروش « ویا » خر و خم‬
‫‪:‬که به داستان درازی بسته است‪.‬‬
‫ل» خربوزه از خربوزه رنگ می گيرد‪ ،‬همسایه از همسایه « و یا می گویند که‪ »:‬گژدم را‬ ‫گاهی طولنی است مث ً‬
‫گفتند که چرا در زمستان بيرون نمی آیی؟ گفت‪ :‬در تابستان چه قيمتی دارم که در زمستان بر آیم«‬
‫ل»پایان شب سيه سپيد است«‬ ‫گاهی به گونه یی یک مصراع شعر است‪ .‬مث ً‬
‫ل این بيت رودکی سمرقندی‪:‬‬ ‫گاهی هم مصراع یا بيت شاعری است ‪ .‬مث ً‬

‫هرکه نامخت از گذشت روزگار‬


‫هيچ ناموزد زهيچ آموزگار‬

‫یا این بيت حکيم ناصر خسرو‬

‫تو خود چون کنی اختر خویش رابد‬


‫مدار از فلک چشم نيک اختری ر‬

‫ویا باز هم این گفتهء ناصر خسرو‪:‬‬

‫از ماست که بر ماست‬


‫یا این مصراع معروف‪:‬‬
‫هرکه آب از دم شمشير خورد نوشش باد‬

‫مثل ها در درازای زمانه ها دو گونهء وسيلهء انتقال داشته اند یا از دو راه به ما رسيده اند‪ .‬نخست زبان‬
‫گفتار‪ ،‬دو دیگر آثار ادبی وفرهنگی‪.‬‬
‫پژوهش در پيوند به مثلها درآثار ادبی و فرهنگی گذشتگان‪ ،‬اگر در یک جهت ما را با سابقهء وتاریخ مثل ها‬
‫آشنا می سازد‪ ،‬در جهت دیگر می توان به جغرافيای کاربرد آن نيز پی برد‪.‬‬
‫در ارتباط به مو جودیت مثل ها در آثار ادبی و فرهنگی‪ ،‬پيوسته این پرسش مطرح بوده است که آیا این‬
‫نویسنده گان مثل ها را از مردم گرفته اند و یا این که این مثل ها از آثار آنان به ميان مردم راه یافته اند؟‬
‫به همين گونه در مورد مثل های که به وسيله ءشعر شاعران به ما رسيده اند نمی توان به یقين سخن گفت که‬
‫آیا این مثلها از زبان مردم به شعر شاعران راه یافته اند و یا این که شعر حکمت آميز شاعران خود با گذشت‬
‫زمان در ميان مردم جاری شده و به مثلی بدل گردیده است‪ .‬شاید این هرو نظر درست باشد!‬
‫بازتاب مثل ها در شعر فارسی دری طيف گسترده و چشمگيری دارد‪ .‬به هر حال شاید بتوان گفت مثل های‬
‫فارسی دری می تواند هم منبع مردمی داشته باشد و هم می تواند مضمون شعر های حکمت آميز و پند آموز‬
‫شاعران باشد که در ميان مردم راه یافته اند و ما اموز آنها را به گونهء مثل به کار می بریم‪.‬‬
‫در دیوان حافظ می توان مثل هایی را دید که هم اکنون در ميان مردم در تمام حوزهء گسترده زبان فارسی‬
‫دری رواج دارد‪.‬‬
‫باری از دوست دانشمندی شنيدم که پژوهش در باب کار برد مثل ها در شعر شاعران چون حافظ و مولوی را‬
‫کار کم اهميتی می انگاشت‪ .‬شاید آن دوست درست می فرمایند؛ اما هر شناوری یک سان در دریا ها نمی تواند‬
‫شنا کند‪ .‬شناورانی تا ژرفنای دریا ها می روند با موج ها وتوفانها در می آميزند و اما شناورانی هم در کناره‬
‫های دریا به شنا می پردازند‪ .‬شاعرانی چون حافظ‪ ،‬مولوی‪ ،‬سنایی و بزرگان دیگر هر کدام دریایی اند که هر‬
‫کس را راهی به ژرفای این دریا ها نيست‪.‬‬
‫به هر حال این مثل ها و کنایه ها خود بخشی از طيف رنگين و گستردهء شعر این بزرگان را تشکيل می دهند‪.‬‬
‫من می پندارم که بررسی این موج در این طيف رنگين شاید خالی از سودمندی نباشد‪ .‬نکتهء اخر این که‬
‫چگونه گی کاربرد مثل ها چه در گفتار و چه در نوشتار امر بسيار مهمی است‪ .‬به این مفهوم که اگر مثل ها به‬
‫گونه درست‪ ،‬در جای مناسب و موقع مناسب آن به کار گرفته نشود‪ ،‬می تواند نتيجهء واژگونه به بار آورد‪.‬‬
‫در حالی که کابر به جا و مناسب آن می تواند مشکل و منازعه یی در ميان دو تن یا دو گروه از ميان بر دارد‪.‬‬
‫با این گفتار در پيوند به مثل می رسيم به بررسی مثل ها در شعر حافظ ‪ .‬نمونه هایی می آوریم‪:‬‬

‫*‪ -‬گيرم که فلک جامه دهد کو اندام‬


‫این مثل را زمانی به کار می برند که انسان کم استعدادی به کاری بر گزیده می شود و اما از اجرای درست‬
‫آن کار نا توان می ماند‪.‬‬

‫هرچه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست‬


‫ورنه تشریف تو بر بالی کس کوتاه نيست‬

‫*‪ -‬دستش به آلو نمی رسد‪ ،‬آلو ترش است ‪،‬‬


‫این مثل به گونهء کنایی بيانگر دست نرسی به آرزو است‪ .‬این مثل زمانی به کار برده می شود که کسی‬
‫چيزی را که می خواهد نمی تواند به دست آورد و یاهم کاری را که ميخواهد انجام دهد ؛ اما نمی واند‪ .‬نهایتًا‬
‫بيانگر کوتاه دستی است‪.‬‬

‫پای ما لنگست و منزل چون بهشت‬


‫دست ما کوتاه و خرما بر نخيل‬

‫*‪ -‬روزی هر کس به دست خداست‪.‬‬


‫ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم‬
‫با پادشه بگوی که روزی مقدر است‬

‫*‪ -‬تير که از کمان پرید دیگر بر نمی گردد‪.‬یا می گویند‪ :‬تير که از کمان جست‪ ،‬بر نمی گردد‬

‫باز آی که باز آید عمر شدهء حافظ‬


‫هر چند که ناید باز تيری که بشد از دست‬

‫*‪ -‬خوبی و بدی هر کس به خداوند معلوم است‪.‬‬

‫نا اميدم مکن از سابقهء لطف ازل‬


‫تو پس پرده چه دانی که که خوبست که زشت‬

‫*‪ -‬هر کس جزای عمل خود را می بيند‪ ،‬یا می گویند که بز از پاچه خود آویزان است‪ ،‬گوسفند از پاچهء خود‪.‬‬

‫عيب رندان مکن ای زاهد پاکيزه سرشت‬


‫که گناه دیگران بر تو نخواهند نوشت‬

‫*‪ -‬هر چه کشتی می دروی‪ ،‬یا می گویند‪ :‬هرچه بکاری‪ ،‬همان بدروی‬
‫انسان نتيجهء اعمال خود را دیدنيست‪ .‬مردم می گویند‪ :‬بد کردی بد می بينی ‪ ،‬نيک کردی نيک‪.‬‬

‫در غزل دیگر می گوید‪:‬‬

‫دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر‬


‫کای نور چشم من به جز از کشته ندروی‬
‫باز هم در جای دیگری‪:‬‬
‫مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو‬
‫یادم از کشتهء خود آمد و هنگام درو‬
‫درهمين ارتباط این بيت حافظ چنان در ميان مردم رواج دارد که خود به یک مثل سایر بدل شده است‪.‬‬

‫درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد‬


‫نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد‬

‫*‪ -‬هر گپ از خود جای دارد‬


‫با خرابات نشينان ز کرامات ملف‬
‫هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد‬

‫*‪ -‬هر عمل عکس العمل دارد ‪ .‬مردم می گویند‪ :‬درد گفتی درد می شنوی‪ ،‬جان گفتی جان می شنوی‬
‫تنم از غمزه مياموز که در مذهب عشق‬
‫هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد‬

‫* کسی از بيگانه گله نمی کند‪ ،‬انسان از دوست خود گله می کند!‬
‫من از بيگانگان دیگر ننالم‬
‫که بامن هرچه کرد آن آشنا کرد‬
‫*‪ -‬دنيا به کس وفا ندارد یا می گویند که دنيا بی وفاست‪.‬‬
‫دل منه بر دینی و اسباب او‬
‫زانکه از وی کس وفا داری ندید‬

‫*‪ -‬دنيا به غمش نمی ارزد‬


‫دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی ارزد‬
‫به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد‬

‫*‪ -‬غریب) فقير( هم دل دارد ‪ .‬یا می گویند غریب هم خدا دارد‪.‬‬

‫پير دردی کش ما کرچه ندارد زر و زور‬


‫خوش عطا بخش و خطا پوش خدایی دارد‬
‫*‪ -‬هر کسی که بينی خود را سياه ساخت آهنگر نمی شود‬

‫هزار نکتهء باریکتر زمو این جاست‬


‫نه هر که سر بتراشد قلندری داند‬

‫*‪ -‬در دام که افتادی تپيدن مصلحت نيست‪.‬‬

‫ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال‬


‫مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش‬

‫*‪ -‬گرم و سرد زمانه را ندیده است‪.‬‬


‫کنایه از این است که هنوز تجربهء زنده گی را کم دارد‪ .‬نيک و بد زمانه را تجربه نکرده است‪ .‬به گونهء کنایی‬
‫این مثل در مورد انسانها بی تجربه به کار برده می شود‪.‬‬

‫من همان به که ازو نيک نگه دارم دل‬


‫که بدو نيک ندیدست و ندارد نگهش‬

‫*‪ -‬نه تخت به سليمان مانده است‪،‬نه گنج به قارون‬


‫نه عمرخضر بماند نه ملک اسکندر‬
‫نزاع بر سر دنيای دون مکن درویش‬

‫*‪ -‬سياهی با شستن سپيد نمی شود‬

‫به آب زمزم کوثر سپيد نتوان کرد‬


‫گليم بخت کسی را که بافتند سياه‬

‫* بال تر از سياهی رنگی نيست‬

‫از چرخ به هر گونه همی دار اميد‬


‫وز گردش روزگار می لرز چو بيد‬
‫گفتی که پس از سياه رنگی نبود‬
‫پس موی سياه من چرا گشت سپيد‬

‫*‪-‬خدا بی روز را روز ندهد و پای ترقيده را موزه‬


‫یا می گویند ‪ :‬خدا مزدور را درباری نسازد و کته را شکاری‪.‬‬
‫در تنگنای حيرتم از نخوت رقيب‬
‫یارب مباد آن که گدا معتبر شود‬

‫*‪ -‬دل و زبانش یکی نيست‬


‫این مثل به گونه کنایی در مورد انسانهای دو روی و بد قول به کار برده می شود‪.‬‬

‫خلقی زبان به دعوی عشقش گشاده اند‬


‫ای من فدای آن کی دلش با زبان یکيست‬

‫*‪ -‬دهنش بوی شير می دهد‬


‫این مثل نيز به گونهء کنایی در مورد انسان های بی تجریه که بخواهند بزرگان را اندرز کنند و یا در برابر‬
‫بزرگان بياستند به کار برده می شود‪.‬‬

‫می چکد شير هنوز از لب همچون شکرش‬


‫گرچه در شيوه گری‪ ،‬هر مژه اش قتاليست‬
‫نمونهء دیگر‬
‫بوی شير از لب همچون شکرش می آید‬
‫گرچه خون می چکد از شيوهء چشم سيهش‬

‫باز هم همين مفهوم‬


‫بوی شير ازلب همچون شکرش می آید‬
‫گرچه خون می چکد از شيوهء چشم سيهش‬

‫*‪ -‬روزی خور روزی می خورد و ابله غم یا می گویندکه هر کس روزی خود را می خورد‪.‬‬
‫ما باده می خوریم و حریفان غم جهان‬
‫روزی به قدر همت هرکس ميسر است‬

‫*‪ -‬گنج در ویرانه است‬


‫تا گنج غمت در دل ویرانه مقيم است‬
‫پيوسته مرا کنج خرابات مقام است‬

‫سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد‬


‫تا روی درین منزل ویرانه نهادیم‬

‫* یک تار مویش را به دنيا نمی دهم‬


‫اگرچه دوست به چيزی نمی خرد ما را‬
‫به عالمی نفروشم مویی از سر دوست‬
‫*‪ -‬ترس خدا و شرم مردم‬
‫زاهد دهدم پند ز روی تو زهی روی‬
‫هيچش زخدا شرم و ز روی تو حيا نيست‬

‫*‪ -‬هر سخن از خود جای دارد‬


‫با خرابات نشينان زکرامات ملف‬
‫هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد‬
‫*‪ -‬زیره به کرمان بردن یا می گویند دوغ به دولخه بردن‪.‬‬
‫سخن به نزد سخندان ادا مکن حافظ‬
‫که تحفه کس در و گوهر به بحر و کان نبرد‬

‫* نمک می خورد و نمکدان را می شکند‪.‬‬


‫باده با محتسب شهر ننوشی زنهار‬
‫که خورد باده ات و سنگ به جام اندازد‬

‫* جنگ که کردی راه آشتی رابسته مکن!‬


‫رقيب آزار ها فرمود و جای آشتی نگذاشت‬
‫مگر آه سحر خيزان سوی گردن نخواهد شد‬

‫*‪ -‬نيکی گم نمی شود‪.‬‬


‫بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر‬
‫که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند‬

‫*‪ -‬بی اجل مرگ نيست‪.‬‬


‫مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد‬
‫وان کو نه این ترانه سراید خطا کند‬

‫*‪ -‬سوار از دل پياده چه خبر دارد!‬


‫پياده می روم وهمرهان سوارانند‬

‫*‪ -‬پشت هر سياهی سپيدی است‪.‬‬


‫ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت‬
‫این شام صبح گردد و این شب سحر شود‬
‫*‬
‫بگذرد این روزگار تلختر از زهر‬
‫بار دیگر روزگاری چون شکر آید‬
‫*‬
‫صبرو ظفر هردو دوستان قدیمند‬
‫بر اثر صبر نوبت ظفر آید‬

‫*‪ -‬بی زحمت راحت نيست‪.‬‬

‫مکن زغصه شکایت که در طرق طلب‬


‫به راحتی نرسيد آن که زحمتی نکشيد‬

‫*‪ -‬مرغ زیرک در دو دام گير می ماند‪.‬‬

‫ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال‬


‫مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش‬
‫*‬
‫فریاد با زیرکی آن مرغ سخن سنج‬
‫چندان زدش راه و به دام خطر افتاد‬
‫کا می گویند‪:‬جایی که نمک خوردی‪ ،‬نمکدان مشکن‬
‫*‪ -‬حق نمک‪ ،‬پاس نم ِ‬
‫ای دل ریش مرابا لب تو حق نمک‬
‫حق نگهدار که من می روم ال معک‬

‫*‪ -‬دنيا وفا ندارد‬


‫زنهار تا توانی اهل نظر ميازار‬
‫دنيا وفا ندارد ای یار بر گزیده‬

‫*‪ -‬قدر عافيت کسی داند که به مصيبتی گرفتار آید‬


‫دریغا عيش شبگيری که خواب سحر بگذشت‬
‫ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی آ‬

‫*‪ -‬کجا عاقل کند کاری که بار آرد پشيمانی‬


‫زاهد پشيمان را شوق باده خواهد سوخت‬
‫عاقل مکن کاری کاورد پشيمانی‬

‫*‪ -‬آتش که در گرفت تر و خشک می سوزد‬

‫هم دود دلی عاقبتش راه بگيرد‬


‫زین آتش دلسوز که در خشک و تر افتاد‬

‫*‪ -‬انسان به شر و خير خود نمی فهمد ‪ ،‬یا می گویند شری بر خيزد که خير ما در آن باشد‬

‫غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل‬


‫باشد که چو وابينی خير تو در این باشد‬

‫کاربر کنایه ها و امثال در شعر حافظ ممکن گسترده تر از آن چه است که این جا آمده است‪ .‬نکته آخرین این‬
‫که شمای از بيت ها و مصراع های حافظ به شبب زیبایی لفظی و معنای گسترده ء پند آمز وحکمت آموزی که‬
‫دارد خود در ميان مردم چنان زبان زد شده است که خود به مثل های سایر بدل شده اند‪.‬‬
‫نمونه هایی می آوریم‪:‬‬
‫در کار خير حاجت هيج استخاره نيست‬
‫*‬
‫عاشقی شيوهء رندان بل کش باشد‬

‫*‪ -‬در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند‬


‫گر تو نمی پسندی تغير کن قضا را‬

‫*‪ -‬دور مجنون گذشت و نوبت ماست‬


‫هر کسی پنج روز نوبت اوست‬
‫*‬
‫واعظان کاین جلوه بر محراب منبر می کنند‬
‫چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند‪.‬‬

‫شکر شکن شوند همه طوطيان هند‬


‫زین قند فارسی که به بنگاله می رود‬
‫*‬
‫در بيابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم‬
‫سرزنشها گر کند خار مغيلن غم مخور‬
‫*‬
‫تکيه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف‬
‫مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی‬
‫*‬
‫*کله خوش بود؛ اما به درد سر نمی ارزد‬

‫*‪ -‬خوش بود گر محک تجربه آید به ميان‬


‫تا سيه روی شود هر که درو غش باشد‬
‫*‬
‫طامات تا به چند و خرافات تا بکی‬

‫پي افكندم از نظم كاخي بلند‬


‫كه از باد و باران نيابد گزند‬
‫نميرم از اين بس كه من زنده ام‬
‫كه تخم سخن را پراگنده ام‬
‫بسي رنج بردم در اين سال سي‬
‫عجم زنده كردند بدين پارسي‬

You might also like