You are on page 1of 52

SIMORGH • Issue.

14
4*.03()r*TTVF 22 14١١
‫شماره‬
‫اول •ﺷﻤﺎﺭﻩ‬ ‫سال‬
• ‫ﺍﻭﻝ‬ ‫ •ﺳﺎﻝ‬2010 ‫مارس‬
• ٢٠١٠ 15١‫دوشنبه‬
‫ﻓﻮﺭﯾﻪ‬ ‫ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ‬

SSIMORGH
IMORGHM
MAGAZINE
AGAZINE •• WWW.S
WWW .SIMORGHMAGAZINE.COM
IMORGHMAGAZINE.COM
Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 3 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪4‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫پیام ما ‪5‬‬
‫ناشر‪ :‬انتشارات سیمرغ‬
‫اخبار فرهنگی ‪ ،‬هنری ‪8‬‬ ‫‪Publisher: Simorgh Publication‬‬
‫اخبار علمی ‪9‬‬ ‫سردبیر‪ :‬سعید کریمیان‬
‫‪Editor: Saeed Karimian‬‬
‫اخبار کاناداو اتاوا ‪13‬‬ ‫مدیریت آگهی ها و بازاریابی‪ :‬شهریار ایوب زاده‬
‫‪Marketing & Advertising: Shahriar Ayoubzadeh‬‬
‫‪12‬‬ ‫محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت‬ ‫مسئول وب سایت سیمرغ‪ :‬لیناردو گریرو‬
‫‪15‬‬ ‫جهان ایرانی نوروزی رنگارنگ دارد‬ ‫‪Website Coordinator: Leonardo Guareero‬‬
‫صفحه آرایی‪ ,‬گرافیک و طراح هنری ‪ :‬پیام کشتگانی‬
‫‪17‬‬ ‫نغمهپردازان ارمنی و موسیقی ایران‬
‫نغمهپردازان‬ ‫‪Pagination, Graphic & Design: Payam Keshtgani‬‬
‫‪21‬‬ ‫آئین های نوروزی و چهارشنبه سوری‬ ‫تایپ ‪ :‬فرناز کریمیان‬
‫‪Typing: Farnaz Karimian‬‬
‫‪23‬‬ ‫مترینات ورزشی مفید برای کاهش وزن‬
‫نقل مندرجات سیمرغ فقط با ذکر ماخذ آزاد است‪.‬‬
‫‪26‬‬ ‫سهراب شهید ثالث و چخوف‬ ‫‪Cover Page:‬‬ ‫سیمرغ در اصالح و ویرایش مطالب رسیده آزاد است‪.‬‬
‫‪27‬‬ ‫نوروز در تاجیکستان‬ ‫طراحی جلد‪:‬‬ ‫مطالب همراه نام یا منبع ‪ ،‬نظرات نویسندگان آنها را بیان می کند‬
‫و الزاما نظر نشریه سیمرغ نیست‪ .‬مسئولیت اینگونه مطالب به‬
‫پیام کشتگانی‬
‫‪29‬‬ ‫مبانی الزم برای کارهای گروهی‬ ‫عهده نویسندگان آنهاست‪.‬‬
‫استفاده از طرح ها و آگهی های نشریه سیمرغ منوط به کسب‬
‫‪30‬‬ ‫چهارشنبه آخر سال (چهار شنبه سوری)‬ ‫اجازه کتبی است‪.‬‬
‫پابرهنه ای در دربار شاه عباس‬ ‫سیمرغ در قبال آگهی های چاپ شده در نشریه هیچگونه مسئولیتی‬
‫‪32‬‬ ‫ندارد‪ .‬آخرین مهلت برای درج و یا تغییرات آگهی ها برای هرشماره ‪ ،‬پنج‬
‫‪35‬‬ ‫چربیها با یاد و نام خدا‬
‫آب کردن چربیها‬ ‫روز پس از انتشار شماره قبل می باشد‪.‬‬
‫‪37‬‬ ‫از ادبیات دل منی کنم‬
‫امور تبلیغات و آگهی ها‪ads@simorghmagazine.com :‬‬
‫مسابقه و سرگرمی ‪41‬‬ ‫سردبیر‪editor@simorghmagazine.com :‬‬
‫جدول کلمات ‪42‬‬ ‫اطالعات‪info@simorghmagazine.com :‬‬
‫‪44‬‬ ‫الکل نوشیدنی چگونه کشف شد؟‬
‫طالع بینی و فال شما‬
‫آدرس دفتر مرکزی‪:‬‬
‫‪46‬‬
‫‪508 Gladstone Ave. Suite 201-B‬‬
‫‪48‬‬ ‫‪Nowrouz – Iranian New Year‬‬ ‫‪Ottawa, Ont. K1R 5P1‬‬
‫‪Tel: 613.292.6181‬‬
‫‪49‬‬ ‫تبریکات نوروزی‬ ‫‪Fax: 1.888.459.8681‬‬
‫نشریه سیمرغ ‪ ،‬نشریه ای است که به جهت استحکام بیشتر پیوند مابین فارسی زبانان مقیم اتاوا متولد گردیده است‪ .‬در این راستا ‪،‬‬
‫بزودی بخشی از این نشریه به گفته ها ‪ ،‬درددلها ‪ ،‬سواالت ‪ ،‬نظرات و پیامهای شما اختصاص خواهد یافت ‪ .‬خواهشمند است برای انعکاس‬
‫پیامهایتان ‪ ،‬با ما بصورت پستی به آدرس دفتر مرکزی و یا بصورت ایمیل به آدرس ‪ contact@simorghmagazine.com‬در متاس باشید‪.‬‬
‫بی صبرانه در انتظار نامه هایتان هستیم ‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪5‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫شكوه ها را بنه‪ ،‬خيز و بنگر‬


‫نشریه سیمرغ در سال نوی خورشیدی است‪ .‬پوشش خبری‬ ‫دیگری را برای خود قائل است که در آن‪ ،‬نظرها و تحلیل‬ ‫كه چگونه زمستان سر آمد‬
‫وقایع و مسائل جامعه ایرانیان مقیم کانادا و اتاوا و ایجاد‬ ‫های سیاسی جایی ندارند‪.‬‬ ‫جنگل و كوه در رستخيز است‬
‫ارتباط بیشتر مابین اعضای این جامعه‪ ،‬حفظ احساس ایرانی‬ ‫عالم از تيره رويي در آمد (نیما)‬
‫بودن و پاسداشت تمامی جنبه های خوب فرهنگ ایرانی‬ ‫سال نو‪ ،‬تغييرات و طرحهای نو‬
‫از دیگر برنامه های در پیش روی می باشد‪ .‬اجرای این‬
‫امور‪ ،‬مستلزم صرف زمان طوالنی و کار مشقت باری است‬ ‫و اما‪...‬نشریه سیمرغ در نظر دارد تا روش نوینی را در کسب‬
‫که توسط دست اندرکاران نشریه باید بیش از پیش صورت‬ ‫حمایت و پشتیبانی جامعه ایرانیان به مورد اجرا درآورد‪ .‬این‬ ‫سال ‪ 1388‬را پشت سر می گذاریم و به امید سالی نیکو‬
‫پذیرد و به همین منظور است که انتشار سیمرغ را به صورت‬ ‫طرح که همراه با جذب عضو می باشد‪ ،‬شامل پرداخت حق‬ ‫‪ ،‬به آینده چشم می دوزیم‪ .‬کمتر ایرانی مقیم این شهر را‬
‫ماهنامه تغییر داده و خوانندگان می توانند در روز اول هر ماه‪،‬‬ ‫عضویتی جزئی از سوی اعضای حمایت کننده نشریه خواهد‬ ‫سراغ دارم که نسبت به وقایع و تحوالت سال گذشته ایران‬
‫شماره جدید را از مراکز توزیع دریافت نمایند‪.‬‬ ‫بود‪ .‬این گروه از خوانندگان عضو‪ ،‬از مزایای خاصی برخوردار‬ ‫‪ ،‬بی تفاوت بوده باشد‪ .‬سالی که گذشت برای همه ما‪ ،‬سالی‬
‫خواهند بود ؛ از جمله آنکه با ارائه کارت عضویت به مکانها‬ ‫مملو از نگرانی و فشار و هیجان بود‪ .‬اتفاقاتی که در ایران‬
‫و باالخره اينكه‪...‬‬ ‫و صاحبان کسب و کاری که در این طرح با ما همیاری‬ ‫افتاد ‪ ،‬با هر آنچه که در سی و یک سال گذشته سپری شده‬
‫دارند‪ ،‬از تخفیف ویژه ای بهره مند خواهند شد‪ .‬بطور‬ ‫بود‪ ،‬بسیار متفاوت می نمود‪ .‬تمامی خبرگزاری های بزرگ‬
‫به دستاويز فرا رسيدن جشن نوروز كه يكي‬ ‫مثال‪ ،‬عضو حامی نشریه سیمرغ می تواند در مدت زمان‬ ‫و کوچک جهان‪ ،‬وقایع پس از انتخابات ایران را در پوشش‬
‫از بزرگترين و ديرينه سال ترين جشن هاي‬ ‫اعتبار عضویت‪ ،‬اتومبیل خود را جهت تعمیرات نزد یکی از‬ ‫خبری خود قرار دادند و حتی در این کشور غریب‪ ،‬هیچ ایرانی‬
‫باستاني ايرانيان و همزمان با نو شدن سال‬ ‫تعمیرکاران همکار برده و از تخفیف ویژه بهره مند گردد و‬ ‫و غیرایرانی را نمی توان یافت که از اوضاع کشور ما آگاهی‬
‫است؛ شادباش هاي بي دريغ خود را به پيشگاه‬ ‫یا غذای خود و میهمانانش را در یکی از رستورانهای همکار‬ ‫نداشته باشد‪ .‬به گمان برای برخی از خوانندگان نیز این سوال‬
‫هم ميهنان گرامي در هر جا كه هستند‪ ،‬تقديم مي‬ ‫صرف کرده و شاید هم خریدهای خود را از فروشگاههای‬ ‫مطرح است که چرا سیمرغ بیش از این درباره اوضاع و وقایع‬
‫داريم و سربلندي و تندرستي و شادروزي همگان‬ ‫همکار انجام داده‪ ،‬و یا منزلش را از طریق یکی از مشاورین‬ ‫ایران چیزی نمی گوید و نمی نویسد‪ .‬پاسخ این است که‬
‫را از درگاه يزدان پاک آرزو مي كنيم‪.‬‬ ‫معامالت امالک به فروش رسانده و در مبالغ پرداختی ‪،‬‬ ‫اوال پوشش خبری وقایع ایران توسط رسانه های خبری‬
‫میزان قابل توجهی صرفه جویی نماید‪ .‬بطور کلی می توان‬ ‫گوناگون و عمدتا اینترنتی بسیار کامل بوده و در دسترس‬
‫سردبیر و گروه انتشارات سیمرغ‬ ‫گفت که اجرای این ایده‪ ،‬هر سه جانب آن را بهره مند‬ ‫جامعه ایرانیان قرار دارد‪ .‬چنانچه عده ای از هم وطنان نیز‬
‫خواهد نمود‪ :‬مشترکین یا اعضای نشریه ‪ ،‬پرداخت هزینه ها‬ ‫از وقایع اتفاقیه کشورمان بی اطالعند‪ ،‬با اطمینان می توان‬
‫و خریدهای خود را کاهش می دهند‪ ،‬صاحبان کسب و کار‪،‬‬ ‫گفت که این به خواست و میل خودشان بوده است و چاپ‬
‫با ارائه تخفیف‪ ،‬بازار خود را رونق می بخشند و در نهایت‬ ‫مطالب و اخباری از این دست‪ ،‬مسلما تاثیری در ترغیب‬
‫نشریه سیمرغ از این طریق در جهت ارتقای کیفی و کمی‬ ‫این عده به پیگیری مسائل کشورشان نخواهد داشت‪ .‬تولد‬
‫خود بهره خواهد جست‪ .‬جزئیات و اطالعات دقیقتر در مورد‬ ‫سیمرغ به جهت پر کردن خالء نوشتاری مورد استفاده جامعه‬
‫نحوه عضویت و نیز فهرستی از صاحبان کسب و کاری که‬ ‫ایرانی صورت گرفت و نه برای تکرار اطالعات و اخباری که‬
‫در این طرح با ما همکاری دارند‪ ،‬در همین شماره به چاپ‬ ‫همگی پیشاپیش از آن آگاهی دارند‪ .‬در حقیقت‪ ،‬در همین‬
‫رسیده است‪ .‬این توضیح ضروری بنظر می رسد که در مدت‬ ‫راستا بود که صفحه اخبار سیاسی‪ ،‬مدتی پیش ازصفحات‬
‫زمان اعتبار عضویت‪ ،‬شماره های منتشر شده نشریه سیمرغ‬ ‫سیمرغ حذف گردیده است‪.‬‬
‫به آدرس اعضا از طریق پست ارسال شده تا بدین ترتیب‬ ‫ثانیا‪ ،‬اگر قرار بر این باشد که نشریه سیمرغ در ارتباط با‬
‫مستقیما بدست ایشان برسد‪.‬‬ ‫مسائل کشورمان اظهارنظر کند و یا تحلیلی را ارائه دهد‪،‬‬
‫نکته دیگری که توجه خوانندگان خود را به آن جلب می‬ ‫سردبیر و یا حداقل یکی از نویسندگان این نشریه می بایست‬
‫نمائیم‪ ،‬برنامه ریزی برای باال بردن سطح کیفیت و کمیت‬ ‫در این زمینه تخصص الزم و صالحیت بررسی و تحلیل‬
‫سیاسی را داشته باشد‪ ،‬که ندارد! نشریه سیمرغ رسالت‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪6‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫و پدر من هیچ فیلمی ضدنظام نساخته ضمن اینکه درباره‬


‫رویدادهای اخیر نیز فیلمی نساخته است‪".‬‬ ‫اعتراض دولت آلمان و برلیناله‬
‫رمان توقیف شده در عربستان‪،‬‬ ‫عباس جعفری دولت آبادی‪ ،‬دادستان عمومی تهران گفته‬
‫است که بازداشت جعفر پناهی جنبه سیاسی ندارد‪.‬‬ ‫به بازداشت پناهی‬
‫جایزه بوکر عربی برد‬
‫وزیر خارجه آلمان‬
‫رمان هجوآمیزی از‬
‫انتظامی عضو کمیته ارزشیابی‬ ‫خواستار آزادی جعفر‬
‫شد‬ ‫پناهی کارگردان‬
‫نویسنده اهل عربستان‬ ‫سرشناس ایرانی که‬
‫سعودی که درباره تأثیر‬ ‫این هفته در تهران‬
‫ویرانگر قدرت و ثروت‬ ‫دستگیر شد‪ ،‬شده‬
‫نامحدود و دنیای کاخ‬ ‫پرشیامگ ‪ -‬مجید انتظامی‬ ‫است‪.‬‬
‫نشینهاست برنده جایزه‬ ‫به عنوان عضو کمیته‬ ‫آقای پناهی که از‬
‫بوکر عربی (‪)IPAF‬‬ ‫تخصصی موسیقی شورای‬ ‫جنبش اعتراضی ایران حمایت می کند دوشنبه شب به همراه‬
‫در رشته داستان شد‪.‬‬ ‫ارزشیابی هنرمندان کشور‬ ‫دختر‪ ،‬همسر و شماری از حضار در خانه اش بازداشت شد‪.‬‬
‫عنوان کتاب (ترمی بشرر) که آن را اخگرانی به بلندای کاخ‬ ‫منصوب شد‪ .‬معاونت‬ ‫گایدو وسترول وزیر خارجه آلمان روز چهارشنبه خواستار‬
‫ها ترجمه کرده اند‪ ،‬برگرفته از آیه ای از قرآن است که به‬ ‫امور هنری وزارت ارشاد‬ ‫آزادی فوری آقای پناهی شد و گفت‪" :‬از هیات رهبری ایران‬
‫جهنم اشاره می کند‪.‬‬ ‫می خواهیم به تعهدات بین المللی خود برای حفاظت از‬
‫محمدحسین‬ ‫اسالمی‬ ‫حقوق مدنی و سیاسی شهروندانش پایبند باشد‪".‬‬
‫این کتاب در عربستان سعودی اجازه انتشار نیافته است‪.‬‬ ‫ایمانی(معاون هنری وزارت‬ ‫جشنواره فیلم برلین نیز به بازداشت آقای پناهی اعتراض‬
‫داوران بوکر عربی اخگرانی به بلندای کاخ ها را "هجوی‬ ‫ارشاد) در حکمی مجید انتظامی را به عنوان عضو کمیته‬ ‫کرده است‪.‬‬
‫دردناک" توصیف کرده اند و نوشته اند این رمان "رابطه‬ ‫تخصصی موسیقی (در رشته موسیقی جهانی و آهنگسازی)‬ ‫دیتر کاسلیک مدیر این جشنواره گفت‪" :‬ما از اینکه کارگردانی‬
‫میان قدرت و حکومت را به خوبی کاویده است‪".‬‬ ‫شورای ارزشیابی هنرمندان منصوب کرد‪.‬‬ ‫که برنده جوایز متعدد بین المللی بوده به خاطر کار خود به‬
‫در بیانیه هیأت داوران آمده‪" :‬این کتاب طعم واقعیات‬ ‫داوود گنجه ای‪ ،‬شاهین فرهت و درویش رضا منظمی دیگر‬ ‫عنوان یک هنرمند بازداشت شده نگران و متاسف هستیم‪".‬‬
‫هولناکی از دنیای کاخ های سلطنتی را به خواننده می‬ ‫اعضای کمیته تخصصی موسیقی شورای اسالمی ارزشیابی‬ ‫فیلم "آفساید" جعفر پناهی در سال ‪ 2006‬جایزه خرس نقره‬
‫چشاند‪".‬‬ ‫هنرمندان هستند‪ .‬مجید انتظامی دارای درجه یک هنری از‬ ‫ای جشنواره برلیناله را برد‪.‬‬
‫آقای خال که در جوانی به عنوان مبلغی مذهبی به تبلیغ‬ ‫شورای ارزشیابی هنرمندان کشور است‪.‬‬ ‫همزمان پناه پناهی پسر جعفر پناهی در مصاحبه ای با سایت‬
‫"جهاد" و جنگ های نظامی می پرداخت‪ ،‬به گفته خودش‬ ‫انتظامی متولد ‪ 1326‬پس از تحصیالت ابتدایی در رشته‬ ‫"کلمه" که به میرحسین موسوی نزدیک است گفت که از‬
‫ناگهان تغییر مسیر داد و به نوشتن روی آورد‪.‬‬ ‫موسیقی به تحصیل پرداخت و با کنسرت ها و ارکسترهای‬ ‫محل نگهداری پدر‪ ،‬خواهر و مادرش بی خبر است‪.‬‬
‫او حاال به عنوان منتقد جنجالی جامعه محافظه کار سعودی‬ ‫او گفت‪" :‬من به شدت نگران خانواده ام‪ ،‬به خصوص خواهر‬
‫مختلف کشورهای دیگر همکاری کرده است‪ .‬مجید‬ ‫و مادرم هستم‪".‬‬
‫شهرت یافته است‪.‬‬ ‫انتظامی تا کنون فعالیت های بسیاری در زمینه آهنگسازی‬
‫او نخستین نویسنده سعودی است که برنده جایزه ‪ 60‬هزار‬ ‫او گزارش ها قبلی را دایر براینکه در هنگام مراجعه ماموران‬
‫و موسیقی فیلم داشته است و جوایز ی را نیز از جشنواره‬ ‫در خانه آنها مهمانی بوده است رد کرد و گفت بازداشت‬
‫دالری بوکر عربی شده است‪.‬‬ ‫های بین المللی کسب کرده است‪ .‬سمفونی های صلح‪،‬‬ ‫زمانی صورت گرفت که پدر او و گروهی از همکارانش‬
‫حماسه خرمشهر‪ ،‬ایثار‪ ،‬مقاومت و انقالب اسالمی نیز از‬ ‫درحال فیلمبرداری یک فیلم مجوزدار بوده اند‪.‬‬
‫جمله ساخته های انتظامی است‪.‬‬ ‫پناه پناهی گفت‪" :‬اینکه گفته اند منزل پدر من از قبل از‬
‫انتخابات‪ ،‬محل ساخت فیلم ضدنظام بوده کامال کذب است‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪7‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫داشتند که سهم مهلکه ‪ 6‬جایزه و اواتار فقط ‪ 3‬جایزه بود‪.‬‬ ‫کارگردان این فیلم ترسناك اضافه کرد‪ ،‬اطالعاتی که‬
‫استیو مارتین ( برای سومین بار) و آلك بالدوین (برای‬ ‫توسط این دستگاهها جمعآوری میشود‪ ،‬در صفحهای‬ ‫با تماشای این فیلم ترسناك‪،‬‬
‫نخستین بار) بازیگران سینمای آمریکا امسال اجرای‬ ‫خارج از سینما به صورت زنده پخش خواهد شد‪ .‬در صورت‬ ‫‪ 10‬هزار دالر برنده شوید‬
‫مراسم را که در سالن کداك در هالیوود برگزار شد‪ ،‬بر‬ ‫موفقیت هر کدام از داوطلبان‪ ،‬مبلغ ‪ 500,000‬روپیه (حدود‬
‫عهده داشتند‪.‬‬ ‫‪ 10,850‬دالر) به آنها اهدا می شود‪.‬‬
‫گفتنی است این کارگردان پیشتر و در آستانه انتشار‬ ‫یکی از فیلم سازان بالیوود‬
‫جایزه بهترین انیمیشن را پیتر داکتر‪ ،‬کارگردان باال (‪)up‬‬
‫فیلم قبلی نیز چنین پیشنهادی را مطرح کرده بود اما این‬ ‫به تازگی پیشنهادی عجیب‬
‫دریافت کرد‪ .‬باال برای بهترین فیلم هم نامزد شده بود که‬
‫مسابقات به دلیل ادعای وجود تقلب در فرآیند انتخاب‪ ،‬لغو‬ ‫و پر منفعت را به طرفداران‬
‫برای نخستین بار در تاریخ آکادمی است که فیلمی در این‬
‫شده بود‪.‬‬ ‫فیلمهای ترسناك ارائه کرده‬
‫دو بخش نامزد می شود‪.‬‬
‫است‪ :‬هر کس که بتواند‬
‫رابرت داونی جونیور و تینا فی‪ ،‬نام مایك بال نویسنده‬
‫آخرین فیلم این کارگردان را‬
‫فیلمنامه مهلکه را به عنوان برنده بهترین فیلمنامه تالیفی‬ ‫اسکار ‪۲010‬؛ درخشش‬ ‫در یك سینما به صورت تنها‬
‫اعالم کردند‪ .‬او جایزه اش را به سربازهای آمریکایی در‬
‫'مهلکه' و ناکامی 'اواتار'‬ ‫و تا پایان تماشا کند‪ ،‬برنده‬
‫خارج از آمریکا و پدرش که اخیرا درگذشته تقدیم کرد‪.‬‬
‫‪ 10,000‬دالر خواهد بود!‬
‫بن استیلر با گریمی شبیه به شخصیت های فیلم اواتار به‬
‫فیلم مهلکه که داستان‬ ‫به گزارش رویترز این فیلم که «فونك ‪)Phoonk( »2‬‬
‫روی صحنه آمد و برنده جایزه بهترین گریم را اعالم کرد‪.‬‬
‫آن درباره جنگ عراق‬ ‫نام دارد‪ ،‬دنباله فیلمی دیگر با همین نام است که در سال‬
‫جایزه این بخش به فیلم پیشتازان فضا رسید‪.‬‬
‫است‪ ،‬با به دست آوردن‬ ‫‪ 2008‬ساخته بود‪ .‬داستان فیلم حول محور یك روح‬
‫رابین ویلیامز جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را به مو‬
‫‪ 6‬جایزه از جمله بهترین‬ ‫شیطانی میچرخد که خانوادهای را دچار ترس و وحشت‬
‫نیك بازیگر فیلم پرشس داد‪ .‬او هنگام دریافت جایزه اش از‬
‫و موفق ترین فیلم هشتاد‬ ‫فراوان میکند‪.‬‬
‫اعضای آکادمی تشکر کرد که "اجرا" برای شان مهم بوده‬
‫و دومین مراسم اعطای‬ ‫«رام گوپال وارما»‪ ،‬کارگردان این فیلم‪ ،‬در همین باره‬
‫و "سیاستی" در انتخاب شان نبوده است‪.‬‬
‫جوایز اسکار بود و کاترین‬ ‫به خبرنگاران میگوید‪« :‬هر کس که میگوید این فیلم‬
‫ساندرا بوالك جایزه بهترین فیلمبرداری را به مارو فیوره‪،‬‬
‫بیگلو‪ ،‬سازنده این فیلم به‬ ‫نمیتواند او را بترساند‪ ،‬تك و تنها در یك سالن سینما قرار‬
‫مدیر فیلمبرداری اواتار داد‪.‬‬
‫عنوان نخستین زنی که‬ ‫خواهد گرفت»‪.‬‬
‫پس از معرفی برنده این جایزه‪ ،‬با نمایش عکسهایی از‬
‫اسکار بهترین کارگردانی‬ ‫«وارما» همچنین میگوید افرادی که بخواهند در این‬
‫درگذشتگان سال گذشته همچون کارل مالدن‪ ،‬مایکل‬
‫را به دست آورد‪ ،‬نام خود را در تاریخ اعطای این جوایز‬ ‫رقابت شرکت کنند‪ ،‬به یك دستگاه کنترل کننده قلب‬
‫جکسون و دیوید کارادین و اجرای ترانه ای از بیتل ها به‬
‫ثبت کرد‪.‬‬ ‫وصل خواهند شد‪ .‬عالوه بر آن‪ ،‬داوطلبان با استفاده از یك‬
‫◄◄‬ ‫ادامه در صفحه ‪13‬‬ ‫فیلم های آواتار و مهلکه هر کدام با نامزد شدن در ‪9‬‬ ‫دوربین کنترل خواهند شد تا از باز بودن چشمهای آنها‬
‫بخش‪ ،‬باالترین شانس را برای کسب جوایز اسکار ‪2010‬‬ ‫در طول فیلم اطمینان حاصل شود‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪8‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫میدهد که قند خون بیمار در طول چند روز یا چند هفتهی‬ ‫را ارسال کرده و مطالب خود در شبکه یاهو را نیز برای‬
‫گذشته چه میزان بوده است‪.‬‬ ‫مرتبطان روی توئیتر بفرستند‪.‬‬
‫بخش دیگری از طرح ادغام توئیتر در یاهو این است که‬ ‫توئیتر به روایت یاهو‬
‫هر کاربر این شبکه از تجدید و روزآمد شدن اطالعات‬
‫اجماع هیات بین المللی در مورد‬ ‫در شبکه توئیتر بر اساس تقسیمبندی موضوعی با خبر‬
‫هفته گذشته شرکت خواهد شد‪.‬‬
‫نحوه انقراض دایناسورها‬ ‫اینترنتی یاهو اعالم کرد‬
‫که اطالعات منتشر شده‬
‫هیاتی بین المللی از‬ ‫ورزش «تای چی چوان» قند‬ ‫روی شبکه توئیتر را به‬
‫کارشناسان بر این‬ ‫خون را کاهش میدهد‬ ‫بخش ثابتی از صفحات‬
‫نظریه که برخورد‬ ‫جستجوگر خود خواهد‬
‫یك جسم آسمانی‬ ‫افزود و مشترکان یاهو‬
‫باعث و بانی انقراض‬ ‫تای چی یا تای‬ ‫در آیندهای نزدیك‬
‫موجودات‬ ‫انبوه‬ ‫چی چوان نوعی‬ ‫از این خدمات جدید‬
‫زمینی به خصوص‬ ‫ورزش سبك رزمی‬ ‫بهرهمند میشوند‪ .‬همزمان یاهو طرح کلی ادغام توئیتر در‬
‫دایناسورها شد مهر‬ ‫کشور چین است‪.‬‬ ‫مجموعه وبسایتهای متعلق به این شرکت را بررسی‬
‫تایید زده است‪.‬‬ ‫بررسیهای علمی‬ ‫میکند‪.‬‬
‫این گروه پس از انجام تحلیل های وسیع به روی شواهد‬ ‫نشان میدهد که‬ ‫افزودن توئیتر به خدمات یاهو بخشی از طرح جدید این‬
‫موجود در این زمینه به اجماع دست یافت‪.‬‬ ‫این ورزش نه تنها‬ ‫شرکت است که از سال ‪ 2008‬با عنوان «استراتژی باز»‬
‫آنها طی مقاله ای در نشریه "ساینس" نظریه های بدیل در‬ ‫باعث طول عمر‪،‬‬ ‫مطرح شد‪ .‬یاهو امیدوار است که با این طرح جدید استفاده‬
‫مورد نحوه انقراض آن دوره از جمله اینکه ممکن است در‬ ‫از صفحه اصلی این شبکه و سرویس ایمیل آن به بخشی افزایش سالمتی و آرامش روان میشود‪ ،‬بلکه در کاهش‬
‫اثر فعالیت گسترده آتشفشانی روی داده باشد را رد کردند‪.‬‬ ‫قند خون و التهابها نیز م ِؤثر است‪.‬‬ ‫ثابت از فعالیت روزانه کاربران اینترنت بدل شود‪.‬‬
‫این تحلیل در ‪۴1‬امین کنفرانس علوم اقماری و سیاره ای‬ ‫مشخصترین نتیجه این طرح ادغام پیامكها و مطالب دیابت بیماری شایعی در سطح جهان است‪ .‬در این بیماری‬
‫(ال پی اس سی) در آمریکا مورد بحث قرار گرفت‪.‬‬ ‫توئیتر در جستجوهای کاربران شبکه یاهوست‪ .‬این امکان میزان قند خون باالتر از حد طبیعی است‪ .‬بیماری دیابت‬
‫هیاتی بین المللی شامل ‪ ۴1‬کارشناس برای تعیین علت‬ ‫از روز چهارشنبه ‪ 2۴‬فوریه‪ ،‬پنجم اسفند‪ ،‬به صورت یك دو نوع دارد‪ .‬در نوع اول‪ ،‬تولید هورمون انسولین از غدهی‬
‫انقراض انبوه آن دوره (‪)Cretaceious_Tertiary‬‬ ‫مدخل جداگانه در فهرست جستجوهای کاربران یاهو پانکراس یا لوزالمعده به طور کامل از بین میرود‪.‬‬
‫در حدود ‪ 65‬میلیون سال قبل‪ ،‬شواهدی را که در مجموع‬ ‫اما در دیابت نوع دوم بدن نمیتواند نیاز خود به افزایش‬ ‫پدیدار شد‪.‬‬
‫طی ‪ 20‬سال مطالعه فراهم شده بود مرور کرد‪.‬‬ ‫بینگ‬ ‫و‬ ‫گوگل‬ ‫روش‬ ‫با‬ ‫یاهو‬ ‫توسط‬ ‫توئیتر‬ ‫کارگیری‬ ‫نحوه به‬
‫آن انقراض باعث نابودی بیش از نیمی از کلیه گونه های‬ ‫ترشح انسولین را تأمین کند‪ .‬یعنی بین نیاز بدن برای‬
‫افزایش ترشح انسولین و ترشح این هورمون‪ ،‬هماهنگی‬ ‫در‬ ‫جستجو‬ ‫نیتجه‬ ‫دو‬ ‫فقط‬ ‫لحظه‬ ‫هر‬ ‫در‬ ‫یاهو‬ ‫است‪.‬‬ ‫متفاوت‬
‫زمین از جمله دایناسورها‪ ،‬تراسورهای پرنده‪ ،‬و خزندگان‬ ‫نتیجه‬ ‫دو‬ ‫از‬ ‫استفاده‬ ‫امکان‬ ‫همزمان‬ ‫ولی‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫ارائه‬ ‫توئیتر‬
‫بزرگ دوزیست شد که راه را بر چیره شدن پستانداران در‬ ‫الزم وجود ندارد‪ .‬بدن به انسولین نیاز دارد تا بتواند گلوکز‬
‫موجود در خون را برای تولید انرژی به مصرف سلولها‬ ‫مطالب‬ ‫با‬ ‫که‬ ‫یوتیوب‬ ‫ویدئوهای‬ ‫برای‬ ‫دیگر‬ ‫جستجوی‬
‫زمین باز کرد‪.‬‬ ‫توئیتر مرتبط هستند در اختیار کاربران قرار داده میشود‪.‬‬
‫بررسی این شواهد مؤید آن است که انقراض‪ ،‬ناشی‬ ‫توئیتر برساند‪.‬‬
‫از برخورد یك سیارك یا دنباله دار عظیم به زمین در‬ ‫مطالبتهیه این دیابت نوع یك در میان کودکان و نوجوانان شایع است‪،‬‬ ‫زمان‬
‫البته نحوه پوشش و دسترسی یاهو به‬
‫در‬ ‫هنوز همه جانبه نیست‪ .‬به عنوان مثال‬
‫چیکسولوب واقع در شبه جزیره یوکاتان مکزیك بود‪.‬‬ ‫شبکه توئیتر هنوز روی در حالی که دیابت نوع ‪ 2‬که در نزدیك به ‪ 90‬درصد از‬ ‫گزارش مطالب المپیك زمستانی در‬
‫برخورد آن سنگ ‪ 10-15‬کیلومتری به شبه جزیره یوکاتان‬ ‫مبتالیان به این بیماری دیده میشود‪ ،‬بیشتر در بزرگساالن‬ ‫صفحات یاهو قابل دسترسی نبودند‪.‬‬
‫باعث آزاد شدن انرژی ای معادل ‪ 100‬تریلیون تن تی ان‬ ‫در عین حال طرح جدید ادغام توئیتر در صفحات یاهو به دیده میشود‪.‬‬
‫تی شد که یك میلیارد بار بیش از قدرت انفجاری بمب‬ ‫نسبت امکانات قبلی به کاربران اجازه میدهد که با سرعت تای چی یا تای چی چوان (‪ )Tai Chi Chuan‬نوعی‬
‫های افکنده شده بر هیروشیما و ناگازاکی بود‪.‬‬ ‫بیشتری به مطالب روز آمد شده در شبکه توئیتر دسترسی ورزش رزمی چینی است‪ ،‬شامل تمرینهای بدنی نرم‬
‫گودال عظیمی که از آن حادثه به جا مانده است ‪180‬‬ ‫و ساده که به طور معمول به هنگام صبح و به صورت‬ ‫پیدا کنند‪.‬‬
‫کیلومتر قطر دارد و یك گسله مدور به قطر ‪ 2۴0‬کیلومتر‬ ‫در مقایسه با یاهو میبینیم که سایت جستجوگر گوگل گروهی انجام میشود‪ .‬در این ورزش که حرکات در آن بر‬
‫نیز در اطراف آن قرار دارد‪.‬‬ ‫مطالب توئیتر را که با موضوع جستجوی کاربران مرتبطاند خالف ورزشهای رزمی شدید‪ ،‬کند است عضالت آرامآرام‬
‫دانشمندان در مطالعه تازه به بررسی شواهد جمع آوری‬ ‫با سرعت روز آمد و تجدید میکند‪ .‬شبکه بینگ نیز با آنکه تقویت میشوند‪.‬‬
‫شده توسط فسیل شناسان‪ ،‬ژئوشیمیدان ها‪ ،‬طراحان مدل‬ ‫امکان تماس محدودتری با توئیتر را به کاربران میدهد به نقل از هفتهنامهی آلمانی فوکوس‪ ،‬یك گروه تایوانی از‬
‫های اقلیمی‪ ،‬ژئوفیزیکدان ها و رسوب شناسان از آن دوره‬ ‫ولی در عین حال یك صفحه ویژه جستجو در توئیتر را در بیمارستان چانگگونگمموریال به تازگی بر روی گروهی‬
‫پرداختند‪.‬‬ ‫از مبتالیان به نوع دوم دیابت تحقیقاتی انجام داده است‪.‬‬ ‫اختیار مشترکان میگذارد‪.‬‬
‫آنها نتیجه گیری می کنند که چنانچه شواهد زمین شناسی‬ ‫در طرح جدید یاهو کاربران میتوانند از طریق صفحه در این بررسی یك تیم ‪ 30‬نفره از مبتالیان به دیابت نوع‬
‫نشان می دهد‪ ،‬برخورد یك سنگ آسمانی تنها توضیح‬ ‫اصلی‪ ،‬سرویس ایمیل و یا سایر صفحات یاهو با برخورداری ‪ 2‬به مدت ‪ 12‬هفته در کالسهای تای چی شرکت کرده‬
‫ممکن برای تخریبی در آن ابعاد است‪.‬‬ ‫از یك توئیتر کوچك و شخصی مطالب خود را به آن شبکه و تمرینهای آن را انجام دادند‪ .‬در کنار گروه بیماران‪ ،‬گروه‬
‫برخورد اولیه بالفاصله آتش سوزی های وسیع‪ ،‬زمین لرزه‬ ‫ارسال کنند‪ .‬هنوز جزییات فنی این بخش مشخص نیست ‪ 30‬نفرهی دیگری قرار داشت که وظیفهاشبررسی نتایج‬
‫های عظیم‪ ،‬رانش زمین در ابعاد قاره ای و سونامی را در‬ ‫ولی ظاهرا توئیتر کوچك برای هر مشترك یاهو امکانی تای چی بر روی گروه اول بود‪.‬‬
‫پی داشته است‪.‬‬ ‫است که در هر لحظه از استفاده از صفحات این شبکه قابل نتیجهی بررسی این بود که بعد از ‪ 12‬هفته هموگلوبین‬
‫دکتر گرت کالینز‪ ،‬یکی از نویسندگان مقاله از امپریال کالج‬ ‫گلیکوزیلهی یا ‪ HbAlc‬بیماران از ‪ 59/۷‬درصد به ‪16/۷‬‬
‫لندن‪ ،‬گفت که سیارك با سرعتی "‪ 20‬بار بیش از گلوله ای‬ ‫بهکارگیری است‪.‬‬
‫درحال سرعت گرفتن" به زمین برخورد کرد‪.‬‬ ‫از این طریق کاربران یاهو میتوانند پیامهای توئیتر خود درصد کاهش پیدا کرد‪ .‬اندازهگیری این هموگلوبین نشان‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 9 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪10‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫ﺍﺧﺒﺎﺭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﻭ ﺍﺗﺎﻭﺍ‬


‫همسایگان خود جذب گشته و با آنان ارتباط برقرار نمایند‪.‬‬ ‫ملی‪ ،‬به عمل آید‪.‬‬
‫در این بخش که در زیرمجموعه سایت وزارت مهاجرت و‬ ‫در سرود ملی کانادا که به ‪ O Canada‬مشهور است‪،‬‬ ‫کنسرت ابی در اتاوا برگزار‬
‫شهروندی قرار گرفته ‪ ،‬متقاضیان‪ ،‬با پرسش های گام به‬ ‫عبارتی وجود دارد که سالهاست مورد بحث و توجه منتقدین‬
‫گام‪ ،‬به سمت درخواست خود پیش می روند‪ .‬تا دقیقا به‬ ‫‪ ،‬بویژه زنان قرار گرفته است‪.‬‬ ‫شد‬
‫خدمات مربوط به شهر خود برسد‪.‬‬ ‫آنجا که گفته می شود‪ "true patriot love" ،‬تنها به‬
‫نام پسران کانادا اشاره می شود‪ ، "all thy sons" :‬در‬ ‫سیمرغ‪ :‬ابی‪ ،‬آقای‬
‫یکی از بزرگترین امتیازات سیستم جدید‪ ،‬پرهیز از جستجو‬ ‫حالیکه اصوال باید فرزندان کانادا مطرح شود‪.‬‬ ‫صدای ایران‪ ،‬شنبه‬
‫های بی مورد و طوالنی در اینترنت است‪.‬‬ ‫شعر اولیه سرود ملی کانادا در سال ‪ 1908‬و به زبان فرانسه‬ ‫شب (ششم مارس‬
‫برای استفاده از سیستم جدید میتوانید به آدرس ‪http://‬‬ ‫گفته شده و سپس ترجمه گردیده است‪ .‬اما نسخه فعلی‪ ،‬از‬ ‫‪ )2010‬کنسرت بزرگ‬
‫مراجعه‬ ‫‪servicesfornewcomers.cic.gc.ca‬‬ ‫سال ‪ 1980‬تاکنون‪ ،‬تغییر نیافته است و گفته می شود‪ ،‬در‬ ‫خود را در اتاوا در‬
‫نمائید‪.‬‬ ‫آن زمان‪ ،‬مشارکت زنان در بخش های مختلف اجتماعی و‬ ‫محل ‪Gatineau‬‬
‫حتی نیروهای نظامی در حد فعلی نبوده است‪.‬‬ ‫‪Congress‬‬
‫در جریان المپیک ونکوور‪ ،‬بانوان ‪ 14‬مدال کسب کردند که‬ ‫برگزار‬ ‫‪Centre‬‬
‫‪ 3‬عدد بیشتر از مردان بوده است‪.‬‬
‫اسکناسپالستیکی‪،‬جایگزین‬ ‫استفن هارپر‪ ،‬نخست وزیر در این زمینه تأکید کرده است‪،‬‬ ‫کرد‪ .‬این کنسرت‬
‫که نباید یک اصالح جزئی در سرود‪ ،‬به یک جنجال تبدیل‬ ‫که با استقبال فوق‬
‫پول کاغذی کانادا می شود‬ ‫شود‪.‬‬ ‫العاده ایرانیان مقیم‬
‫از سوی دیگر‪ ،‬گروه های مهاجر که آنان نیز ‪ ،‬به نسبت‬ ‫روبروگردید‪،‬‬ ‫اتاوا‬
‫گذشته‪ ،‬نقش مهمی را در عرصه های مختلف سیاسی‪،‬‬ ‫در حدود سه ساعت‬
‫اجتماعی و اقتصادی بر عهده گرفته اند‪ ،‬خواستار اعمال‬ ‫بطول انجامید‪ .‬گروه انتشارات سیمرغ با همکاری گروه‬
‫تغییر در یاد کردن از کانادا به عنوان "سرزمین آبا و‬ ‫‪ bia2ottawa.com‬مسئولیت برگزاری و برنامه ریزی‬
‫اجدادی" (‪ )Our native land‬شده اند‪.‬‬ ‫این رویداد را بعهده داشت‪.‬‬
‫از مدتها قبل در شهر شایع شده بود که ابی در اندیشه‬
‫بازنشستگی است و این کنسرت می توانست آخرین‬
‫رونمایی از یکی از بهترین‬ ‫کنسرت وی در شهر ما محسوب گردد‪ .‬اما خواننده خوش‬
‫آوای ایران در حین صحبتهایش با مردم‪ ،‬تاکید نمود که دو‬
‫سرویس های اطالع رسانی‬ ‫سال بعد هم به اتاوا خواهد آمد‪.‬‬
‫وزارت مهاجرت به تازه واردین‬ ‫در این کنسرت ‪ ،‬ابی عمدتا از آهنگهای قدیمی و خاطره‬
‫انگیز خود اجرا کرده و نیز "شوبرت" یکی از آهنگسازان‬
‫ایرانتو‪ :‬بانک مرکزی کانادا ‪ ،‬از سال آینده ‪ ،‬بجای اسکناس‬ ‫ترانه های نسبتا جدید ابی ‪ ،‬وی را همراهی نمود‪.‬‬
‫های کاغذی‪ ،‬اسکناس هایی از جنس پالستیک عرضه‬ ‫"تهران" ‪ ،‬نام کمدین ایرانی ‪ -‬آمریکایی بود که با بیان‬
‫خواهد کرد‪.‬‬ ‫سلیس و شیرین فارسی خود‪ ،‬حاضرین را در خلل برنامه‬
‫دولت فدرال ‪ ،‬این خبر را دیروز و در قالب الیحه بودجه‬ ‫کنسرت به وجد و اعجاب آورده بود‪ .‬هر چند که نام این‬
‫کل کشور اعالم و اضافه کرده است‪ ،‬این اقدام ‪ ،‬در راستای‬ ‫کمدین که دانشجوی رشته حقوق و ساکن واشنگتن می‬
‫مدرنیزه کردن پول جاری کشور و جلوگیری از تقلب انجام‬ ‫باشد‪ ،‬برای اهالی اتاوا ناآشنا بود ‪ ،‬اما با استقبال گرمی که‬
‫می شود‪.‬‬ ‫از وی بعمل آمد‪ ،‬آینده خوبی برای وی در این رشته هنری‬
‫اسکناس های جدید که بر روی ماده پلیمری چاپ می‬ ‫پیش بینی میشود‪.‬‬
‫شود‪ ،‬همچنین در مقابل فرسودگی ‪ ،‬چهار برابر ماندگارتر‬
‫از نوع کاغذی آن خواهند بود‪.‬‬
‫پول پلیمری منافع دیگری نیز دارد‪ ،‬اینگونه اسکناس ها‬ ‫درخواست اصالح جنسیتی در‬
‫ایرانتو‪ :‬وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا‪ ،‬از توسعه‬
‫تمیزتر هستند و هزینه تولید آن نیز بمراتب کمتر است‪.‬‬
‫امکانات آنالین خود برای تازه واردین خبر داد که به آنان‬ ‫سرود ملی کانادا‬
‫ضمن اینکه بخاطر طول عمر بیشتر‪ ،‬همخوانی بیشتری با‬
‫کمک می کند دسترسی آسانتری را به سرویس های‬
‫محیط زیست خواهد داشت‪.‬‬
‫دولتی داشته باشند‪.‬‬ ‫بدنبال‬ ‫ایرانتو‪:‬‬
‫پول پالستیکی ‪ ،‬پیش از این در استرالیا معرفی شد و‬ ‫درخشش بانوان‬
‫بر اساس سیستم جدید‪ ،‬تازه واردین می توانند ‪ ،‬خدمات‬
‫چندین کشور جهان از جمله نیوزیلند‪ ،‬مکزیک و ویتنام از‬ ‫ورزشکار کانادایی‬
‫مختلف دولتی در محل سکونت خود را یافته و از آنها‬
‫آن استفاده می کنند‪.‬‬ ‫در مسابقات المپیک‬
‫استفاده کنند‪.‬‬
‫در گزارش بودجه همچنین به اعمال تغییراتی بر روی سکه‬ ‫دولت‬ ‫ونکوور‪،‬‬
‫نظیر چگونگی دریافت گواهینامه رانندگی‪ ،‬کالس های‬
‫های رایج و تغییر در ترکیب فلزات بکار رفته در آنها اشاره‬ ‫محافظه کار قول‬
‫آموزش زبان‪ ،‬یافتن شغل‪ ،‬امور بهداشت و درمان یا سایر‬ ‫داد‪ ،‬بررسی های‬
‫شده است‪.‬‬
‫برنامه های عمومی‪.‬‬ ‫الزم در خصوص‬
‫امکانات جدید ‪،‬همچنین به آنان کمک می کند با سرعت‬ ‫امکان اصالح یکی‬
‫بیشتری در محله ای که اقامت دارند و همچنین مردم و‬ ‫از بخش های سرود‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪11‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫نیازمندیها‬ ‫گزارش تصویری از کنسرت ابی در اتاوا‬


‫)چاپ رایگان(‬
‫خدمت جدید نشریه سیمرغ‬
‫به جامعه ایرانیان‬

‫◄ اگر می خواهید وسایل اضافی‬


‫منزلتان رابفروش برسانید ‪،‬‬

‫◄ اگر به فکر خرید اتومبیل‬


‫دست دوم هستید‬

‫◄ اگر جویای کار می باشید ‪،‬‬

‫◄ اگر کسب و کار کوچک‬


‫خانگی دارید و می خواهید دیگران‬
‫را از آن مطلع سازید ‪،‬‬

‫◄ اگر میخواهید کسی را‬


‫استخدام کنید ‪،‬‬

‫◄ اگر نیاز به خدمات خاصی‬


‫دارید‬

‫و اگر مایل به چاپ آگهی تبریک و‬


‫تسلیت می باشید ‪...‬‬

‫نشریه سیمرغ ‪ ،‬آگهی شما را بطور‬


‫رایگان در صفحه نیازمندیها چاپ‬
‫کرده و پیام شما را به دیگر همزبانان‬
‫شما در شهر اتاوا می رساند ‪.‬‬

‫برای کسب اطالعات بیشتر و یا درج‬


‫آگهی رایگان ‪ ،‬لطفا با تلفن ‪-6181‬‬
‫‪ 613-292‬و یا آدرس ایمیل @‪ads‬‬
‫‪ simorghmagazine.com‬متاس حاصل‬
‫منائید ‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪12‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال‬


‫ایران‪ ،‬او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از‬

‫محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت‬


‫مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در‬
‫ایران هستند منع میشد‪.‬‬
‫در انتخابات دوره ‪ 1۵‬مجلس با مداخالت قوامالسلطنه‬
‫(نخست وزیر) و شاه و ارتش‪ ،‬دکتر مصدق نتوانست قدم‬
‫بمجلس بگذارد‪ .‬در این دوره هدف عوامل وابسته به بریتانیا‬
‫این بود که قرارداد سال ‪ 1933‬دوره رضاشاه را به دست‬
‫دولت ساعد مراغهای و با تصویب مجلس تنفیذ کنند‪ .‬بر‬ ‫مصادف بود‪ .‬مصدقالسلطنه با سوابقی که در امور مالیه‬
‫اثر فشار افکار عمومی مقصود انگلیسیها تأمین نشد و‬ ‫و مستوفیگری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه‬
‫عمر مجلس پانزدهم بهسر رسید‪ .‬در ‪ 1328‬دکتر مصدق و‬ ‫دعوت شد‪ .‬قریب چهارده ماه در کابینههای مختلف این‬
‫همراهان وی اقدام به پایه گذاری جبهه ملی ایران کردند‪.‬‬ ‫سمت را حفظ کرد‪ .‬در حکومت صمصام السلطنه به علت‬
‫گسترش فعالیتهای سیاسی پس از شهریور ‪ 1320‬سبب‬ ‫اختالف با وزیر وقت مالیه (مشار الملک) از معاونت وزارت‬
‫مالیه استعفا داد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله‬
‫عازم اروپا شد‪ .‬در این دوران قرارداد ‪ 1919‬به امضای‬
‫وثوقالدوله رسید و مخالفت گسترده آزادیخواهان ایرانی‬
‫با آن شروع شد‪ .‬دکتر مصدق نیز در اروپا به انتشار نامههاو‬
‫مقالههائی در مخالفت با این قرارداد اقدام کرد‪ .‬اندکی بعد‬
‫مشیرالدوله که به جای وثوق الدوله به نخست وزیری‬
‫انتخاب شد‪ ،‬او را برای تصدی وزارت عدلیه به ایران دعوت‬
‫کرد‪.‬‬
‫در مراجعت به ایران از طریق بندر بوشهر‪ ،‬پس از ورود‬
‫به شیراز بر حسب تقاضای محترمین فارس به والیگری‬
‫(استانداری) فارس منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند‬
‫‪ 1299‬در این مقام ماند‪ .‬پس از کودتای سید ضیاء و‬
‫رضاخان‪ ،‬دکتر مصدق دولت کودتا را به رسمیت نشناخت‬
‫و از مقام خود مستعفی گشت‪ .‬پس از استعفا از فارس عازم‬
‫تهران شد ولی به دعوت سران بختیاری به آن دیار رفت‪.‬‬
‫با سقوط کابینه سید ضیاء‪ ،‬قوام السلطنه به نخست‬
‫وزیری رسید و دکتر مصدق را به وزارت مالیه (دارائی)‬
‫انتخاب کرد‪ .‬با سقوط دولت قوام السلطنه و روی کار آمدن‬
‫مجدد مشیرالدوله از مصدق خواسته شد که والی آذربایجان‬
‫شود‪ .‬بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از اوامرش‬
‫بدستور رضاخان سردار سپه‪ ،‬وزیر جنگ وقت‪ ،‬از این سمت‬
‫مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد‪ .‬در خرداد ماه‬
‫گسترش مبارزات مردم و به ویژه توجه آنان به وضع قرارداد‬ ‫‪ 1302‬دکتر مصدق در کابینه مشیرالدوله به سمت وزیر‬ ‫نویسنده ‪ :‬مرتضی هادوی‬
‫نفت شده بود‪ .‬دکتر مصدق در مجلس و بیرون از آن این‬ ‫خارجه انتخاب شد و با خواسته انگلیسیها برای دو ملیون‬
‫جنبش را که به «نهضت ملی شدن نفت» معروف شد‪،‬‬ ‫لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کردهاند‬
‫هدایت میکرد‪.‬‬ ‫بشدت مخالفت نمود‪.‬‬ ‫آغاز زندگی وجوانی‬
‫پس از استعفای مشیرالدوله‪ ،‬سردار سپه به نخست وزیری‬ ‫محمد مصدق در سال ‪ 12۶1‬هجری شمسی در‬
‫رسید و دکتر مصدق از همکاری با او خودداری کرد‪.‬‬ ‫تهران‪ ،‬در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد‪ .‬پدرش میرزا‬
‫ملی شدن نفت و نخست وزیری‬ ‫هدایتاهلل معروف به «وزیر دفتر» از بزرگمردان دوره‬
‫در انتخابات مجلس شانزدهم با همه تقلبات و مداخالت‬ ‫ناصری و مادرش ملک تاج خانم (نجم السلطنه) فرزند‬
‫شاه و دربار‪ ،‬صندوقهای ساختگی آراء تهران باطل شد‪.‬‬ ‫دوره رضاشاه‬ ‫عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه عباس میرزا ولیعهد قاجار‬
‫عبدالحسین هژیر وزیر دربار بقتل رسید و در نوبت دوم‬ ‫و نایبالسلطنه ایران بود‪ .‬هنگام مرگ میرزا هدایتاهلل در‬
‫انتخابات‪ ،‬دکتر مصدق به مجلس راه یافت‪ .‬پس از کشته‬ ‫دکتر مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی‬ ‫سال ‪ 12۷1‬شمسی محمد ده ساله بود‪ ،‬و ناصرالدین شاه‬
‫شدن نخستوزیر وقت سپهبد حاجیعلی رزمآرا‪ ،‬طرح ملی‬ ‫به وکالت مردم تهران انتخاب شد‪ .‬در همین زمان که با‬ ‫عالوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایتاهلل به پسر ارشد‬
‫شدن صنایع نفت به رهبری دکتر مصدق در مجلس تصویب‬ ‫صحنه سازی سلطنت خاندان قاجار منقرض شد و رضا‬ ‫او میرزا حسین خان‪ ،‬محمد را «مصدقالسلطنه» نامید‪.‬‬
‫شد‪ .‬پس از استعفای حسین عالء که بعد از رزمآرا نخست‬ ‫خان سردار سپه نخست وزیر وقت به شاهی رسید‪ ،‬او با‬
‫این انتخاب به مخالفت برخاست‪ .‬با پایان مجلس ششم‬ ‫محمد خان مصدقالسلطنه پس از تحصیالت مقدماتی در‬
‫وزیر شده بود‪ ،‬در شور و اشتیاق عمومی دکتر مصدق به‬ ‫تبریز به تهران آمد‪ ،‬به مستوفیگری خراسان گمارده شد‬
‫نخست وزیری رسید و برنامه خود را اصالح قانون انتخابات‬ ‫و آغاز دیکتاتوری رضاشاه دکتر مصدق خانه نشین شد و‬
‫در اواخر سلطنت رضاشاه پهلوی به زندان افتاد ولی پس‬ ‫و با وجود سن کم در کار خود مسلط شد و توجه و عالقه‬
‫و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت اعالم کرد‪ .‬پس از‬ ‫عموم را جلب نمود‪ .‬مصدقالسلطنه در اولین انتخابات دوره‬
‫شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح این شکایت‬ ‫از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد‬
‫مجبور به سکوت شد‪ .‬در سال ‪ 1320‬پس از اشغال ایران‬ ‫مجلس مشروطیت به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف‬
‫در شورای امنیت سازمان ملل‪ ،‬دکتر مصدق عازم نیویورک‬ ‫اصفهان انتخاب شد ولی اعتبارنامه او بهدلیل سن او که به‬
‫شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت‪ .‬سپس به دادگاه‬ ‫بوسیله نیروهای شوروی و بریتانیا‪ ،‬رضا شاه از سلطنت‬
‫برکنار و به افریقای جنوبی تبعید شد و دکتر مصدق به‬ ‫سی سال تمام نرسیده بود رد شد‪ .‬مصدقالسلطنه در سال‬
‫الهه رفت و با توضیحاتی که در مورد قرارداد نفت و شیوه‬ ‫‪ 128۷‬شمسی برای ادامه تحصیالت خود به فرانسه رفت‬
‫انعقاد و تمدید آن داد‪ ،‬دادگاه بینالمللی خود را صالح به‬ ‫تهران برگشت‪.‬‬
‫و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به‬
‫رسیدگی به شکایت بریتانیا ندانست و مصدق در احقاق‬ ‫سویس رفت و به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد‪.‬‬
‫حق ملت ایران به پیروزی دست یافت‪ .‬در راه بازگشت‬ ‫نهضت ملیشدن صنعت نفت ایران‬
‫به ایران به مصر رفت و مورد استقبال پر شکوه ملت مصر‬
‫قرار گرفت‪.‬‬ ‫دکتر مصدق پس از شهریور ‪ 20‬و سقوط رضاشاه در‬ ‫والیگری و وزارت‬
‫انتخابات دوره ‪ 14‬مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول‬
‫تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد‪ .‬در این مجلس‬ ‫مراجعت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬
‫‪13‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫(اسکار ‪)2010‬‬ ‫►► ادامه از صفحه ‪7‬‬ ‫سرهنگ نصیری را موظف نمود تا با محاصره خانه نخست‬ ‫کشمکش با دربار و مخالفان‬
‫وزیر فرمان را به وی ابالغ کند‪ .‬همچنین نیروهایی از گارد‬ ‫انتخابات دوره هفدهم مجلس بخاطر دخالتهای ارتشیان و‬
‫خوانندگی و نوازندگی جیمز تیلور‪ ،‬از آنها یاد شد‪.‬‬ ‫سلطنتی مامور بازداشت عدهای از وزرای دکتر مصدق‬ ‫دربار به تشنج کشید و کار بجایی رسید که پس از انتخاب‬
‫جایزه بهترین جلوه های ویژه همانطور که انتظار می‬ ‫گشتند‪ .‬ولی نیروهای محافظ نخستوزیری رئیس گارد‬ ‫‪ 80‬نماینده‪ ،‬دکتر مصدق دستور توقف انتخابات حوزههای‬
‫سلطنتی و نیروهایش را خلع سالح و بازداشت نمودند‪.‬‬ ‫باقی مانده را صادر کرد‪ .‬دکتر مصدق برا ی جلوگیری از‬
‫رفت به اواتار تعلق گرفت و مهلکه چهارمین جایزه اش‬
‫در روز ‪ 28‬مرداد ماه ‪ 1332‬دولتهای امریکا و بریتانیا‬ ‫کارشکنیهای ارتش و دربار درخواست انتقال وزارت جنگ‬
‫را در این مراسم برای تدوین فیلم به دست آورد‪.‬‬ ‫دست به کودتای دیگری زدند که اینبار باعث سقوط‬ ‫به دولت را از شاه نمود‪ .‬این درخواست از طرف شاه رد‬
‫میشل فایفر‪ ،‬جولین مور‪ ،‬ورا فارمیگا‪ ،‬تیم رابینز و‬ ‫دولت مصدق گشت‪ .‬در این روز سازمان سیا با خریدن‬ ‫شد‪ .‬به همین دلیل دکتر مصدق در ‪ 2۵‬تیرماه ‪ 1331‬از‬
‫کالین فرل بر روی صحنه رفتند و هر کدام درباره یکی‬ ‫فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان‪،‬‬ ‫مقام نخستوزیری استعفا کرد‪ .‬مجلس قوام السلطنه را‬
‫از نامزدهای بهترین بازیگر نقش اصلی مرد که باهم‬ ‫اراذل و اوباش تهران آنها را به خیابانها کشانید‪ .‬کودتاچیان‬ ‫به نخستوزیری انتخاب کرد و او با صدور بیانیه شدید‬
‫سابقه همکاری داشتند‪ ،‬جمالتی گفتند‪ .‬کیت وینسلت‪،‬‬ ‫توانستند به آسانی خود را به خانه دکتر مصدق برسانند‬ ‫الحنی نخست وزیری خود را اعالم نمود‪ .‬مردم ایران که‬
‫و پس از چندین ساعت نبرد خونین گارد محافظ نخست‬ ‫از برکناری دکتر مصدق خشمگین بودند‪ ،‬در پی چهار‬
‫جف بریجز بازیگر فیلم دل دیوانه را به عنوان برنده‬ ‫وزیری را نابود کنند و خانه وی را پس از غارت کردن به‬ ‫روز تظاهرات در حمایت از دکتر مصدق‪ ،‬که به کشته‬
‫این بخش اعالم کرد‪ .‬جورج کلونی‪ ،‬مورگان فریمن‪،‬‬ ‫آتش بکشانند‪ .‬در روز ‪ 29‬مرداد دکتر مصدق و یارانش‬ ‫شدن چندین نفر انجامید‪ ،‬موفق به ساقط کردن دولت‬
‫کالین فرث و جرمی رنر رقبای بریجز در این بخش‬ ‫خود را به حکومت کودتا به رهبری سرلشکر زاهدی تسلیم‬ ‫قوام گردیدند‪ .‬در ‪ 30‬تیر ‪ 1331‬دکتر مصدق بار دیگر به‬
‫بودند‪ .‬جف بریجز چهار بار پیش از این نامزد اسکار‬ ‫کردند‪ .‬بدین ترتیب در کودتای ‪ 28‬مرداد ‪ 19( 1332‬اوت‬ ‫نخستوزیری ایران رسید‪.‬‬
‫بود‪ ،‬ولی هیچگاه نتوانسته این جایزه را به دست آورد‪.‬‬ ‫‪ )19۵3‬سازمانهای جاسوسی بریتانیا و ایاالت متحده امریکا‬ ‫در ‪ 9‬اسفند ماه ‪ 1331‬دربار با کمک عدهای از روحانیون‪،‬‬
‫با کودتا دکتر مصدق را برکنار کرده و محمدرضا شاه‬ ‫افسران اخراجی و اراذل و اوباش توطئهای علیه مصدق‬
‫مایکل شین‪ ،‬پیتر سارسگارد‪ ،‬فارست ویتاکر‪ ،‬استنلی‬ ‫پهلوی را که پس از شکست کودتای ‪ 2۵‬مرداد به رم رفته‬
‫توچی و اپرا وینفری نیز برای تمجید از نامزدهای‬ ‫کردند تا او را از بین ببرند‪ .‬نقشه این بود که شاه در آن روز‬
‫بود بازگرداندند و به قدرت رساندند‪.‬‬ ‫به عنوان سفر به اروپا از پایتخت خارج شود و اعالم دارد‬
‫بهترین بازیگر نقش اصلی زن به روی صحنه رفتند‪.‬‬ ‫که این خواسته دکتر مصدق است‪ .‬مصدق از نقشه اطالع‬
‫شان پن برای اعالم نام برنده این بخش به روی‬ ‫یافت و توانست جان بدر برد و توطئه شکست خورد‪.‬چند‬
‫محاکمه و زندان و خانه نشینی‬
‫صحنه رفت و ساندرا بوالک بازیگر فیلم نقطه کور را‬ ‫روز بعد عمال دربار و چند تن از افسران اخراجی سرتیپ‬
‫به عنوان برنده بهترین بازیگر نقش اصلی زن اعالم‬ ‫مصدق پس از کودتای ‪ 28‬مرداد در دادگاه نظامی محاکمه‬ ‫افشارطوس رئیس شهربانی دکتر مصدق را ربودند و پس‬
‫شد‪ .‬او در دادگاه از کارها و نظرات خود دفاع کرد‪ .‬دادگاه‬ ‫از شکنجه کشتند‪ .‬بدنبال استعفای بسیاری از نمایندگان‬
‫کرد‪ .‬بوالک هنگام دریافت جایزه اش از گابوری‬ ‫وی را به سه سال زندان محکوم کرد‪ .‬پس از گذراندن سه‬ ‫طرفدار مصدق‪ ،‬دولت اقدام به همهپرسی (رفراندم) در کشور‬
‫سیدیبی‪ ،‬هلن میرن‪ ،‬مریل استریپ و کاری مالگیان‪،‬‬ ‫سال زندان‪ ،‬دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد تبعید‬ ‫کرد تا مردم به انحالل یا عدم انحالل مجلس رای دهند‪.‬‬
‫نامزدهای دیگر این بخش تجلیل کرد‪.‬‬ ‫شد و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود‪.‬‬ ‫در این همهپرسی (که به خاطر همزمان نبودن رایگیری‬
‫این نخستین نامزدی بوالک برای اسکار بود‪ .‬جالب‬ ‫در سال ‪ 1342‬همسر دکتر مصدق‪ ،‬خانم ضیاالسلطنه‪ ،‬در‬ ‫در تهران و شهرستانها و جدا بودن صندوقهای مخالفان‬
‫اینکه شب گذشته ساندرا بوالک برنده جایزه تمشک‬ ‫سن ‪ 84‬سالگی درگذشت‪ .‬حاصل ازدواج وی و دکتر مصدق‬ ‫و موافقان مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت) در حدود دو‬
‫طالیی (رزی) برای بدترین بازیگری معرفی شده بود‪.‬‬ ‫دو پسر و سه دختر بود‪ .‬در ‪ 14‬اسفند ماه ‪ 134۵‬دکتر‬ ‫میلیون ایرانی به انحالل مجلس رای دادند و مجلس در‬
‫محمد مصدق بدلیل بیماری سرطان‪ ،‬در سن ‪ 84‬سالگی‬ ‫روز ‪ 23‬مرداد ‪ 1332‬منحل شد‪.‬‬
‫باربارا استرایسند برای معرفی بهترین کارگردان سال به‬
‫درگذشت‪ .‬مصدق وصیت کرده بود او را کنار شهدای ‪30‬‬
‫روی صحنه رفت و نام کاترین بیگلو‪ ،‬سازنده مهلکه را‬ ‫تیر در ابن بابویه دفن کنند‪ ،‬ولی با مخالفت شاه چنین نشد‬
‫به عنوان برنده این بخش اعالم کرد‪ .‬این نخستین بار‬ ‫و او در یکی از اتاقهای خانهاش در احمد آباد به خاک‬ ‫کودتا علیه دولت مصدق‬
‫است که در تاریخ آکادمی یک زن برنده اسکار بهترین‬ ‫سپرده شد‪.‬‬
‫کارگردانی می شود‪ .‬و همچنین با اعالم نام مهلکه به‬ ‫قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که به‬
‫عنوان بهترین فیلم توسط تام هنکس‪ ،‬هشتاد و دومین‬ ‫امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس‬
‫مراسم اعطای جوایز پایان یافت‪.‬‬ ‫شورای ملی ایران در ‪ 1۷‬اسفند ‪ 1329‬به مجلس ارائه شد‬
‫از سال ‪ 1944‬این نخستین بار است که در رشته‬ ‫و تصویب گردید‪.‬‬
‫بهترین فیلم‪ ،‬ده نامزد ‪ -‬و نه پنج نامزد‪ -‬معرفی می‬ ‫متن پیشنهاد تصویب شده چنین بود‪:‬‬
‫شوند‪ .‬تصمیمی که انتقادهایی را هم به همراه داشته‬ ‫بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به‬
‫است‪ .‬جورج کلونی بازیگر و کارگردان آمریکایی در‬ ‫تأمین صلح جهانی‪ ،‬امضاکنندگان ذیل پیشنهاد‬
‫این باره پیش از آغاز مراسم گفت که این کار شاید‬ ‫مینمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق‬
‫کشور بدون استثنا ملی اعالم شود یعنی تمام‬
‫برای جذاب کردن مراسم جالب باشد اما برای صنعت‬ ‫عملیات اکتشاف‪ ،‬استخراج و بهرهبرداری در‬
‫فیلمسازی خوب نخواهد بود‪.‬‬ ‫دست دولت قرارگیرد‪.‬‬

‫مجلس سنا نیز این پیشنهاد را در ‪ 29‬اسفند ‪1329‬‬


‫جشن‬ ‫تصویب کرد و پیشنهاد قانونی شد کمیسیون مخصوص‬
‫نفت یا کمیسیون خاص نفت یا کمیسیون نفت‪ ،‬کمیسیونی‬
‫چهارشنبه سوری‬ ‫بود که در اول تیر ‪ 1329‬در دوره شانزدهم مجلس شورای‬
‫ملی ایران برای رسیدگی به الیحه نفت (معروف به الیحه‬
‫گس‪-‬گلشائیان)تشکیل شد‪.‬‬
‫‪Tuesday March 16th‬‬
‫همین کمیسیون پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را در‬
‫‪Nepean Sportsplex‬‬ ‫اسفند ‪ 1329‬به مجلس ارائه داد که به تصویب رسید‪.‬‬
‫‪@ 8:00 p.m‬‬ ‫در روز ‪ 2۵‬مرداد ‪ 1332‬طبق نقشه سازمانهای جاسوسی‬
‫امریکا و انگلیس برای براندازی دولت مصدق‪ ،‬شاه فرمان‬
‫عزل دکتر مصدق را امضا کرد و رئیس گارد سلطنتی‪،‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 14 14 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪15‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫جهان ایرانی نوروزی رنگارنگ دارد‬


‫خانه و زدودن گرد و غبار پیش از آمدن نوروز و انجام‬ ‫در این سرزمین پختن شیرینی مخصوص و غذاهای متنوع‬
‫مسابقات مختلف از قبیل بزکشی‪ ،‬شتر جنگی‪ ،‬شتر سواری‪،‬‬ ‫جزء رسوم این روزها است‪ ،‬همچنین برگزاری مسابقاتی‬
‫از‪ :‬طاهره رحیمی‬
‫قوچ جنگی و کشتی خاص این منطقه اشاره نمود‪.‬‬ ‫از قبیل‪ ،‬تاب بازی‪ ،‬تخم مرغ بازی‪ ،‬کبک جنگی‪ ،‬خروس‬ ‫اگرچه نقشه ی جغرافیایی امروز ایران به واسطه ی تغییر و‬
‫نوروز در ترکیه‬ ‫جنگی‪ ،‬بزکشی‪ ،‬کشتی محلی نیز در این روزها به شادی‬ ‫تحوالت چند قرن اخیر بسیار تغییر یافته و به شکل امروزی‬
‫عثمانیان یا مردم ترکیه ی امروز جشن نوروز را به عنوان‬ ‫آن میافزاید و یکی از غذاهای معروف این روزها «باج» نام‬ ‫آن درآمده است‪ ،‬اما قلمرو فرهنگی آن مرز مشخصی ندارد‬
‫یکی از معدود روزها جشن میگرفتند‪ .‬در این روز حکیم‬ ‫دارد در این غذا کله پاچه گوسفند را با گندم پخته و دیگران‬ ‫و عالوه بر آسیای میانه‪ ،‬کشورهای بسیاری را از جمله در‬
‫باشی معجون مخصوصی که «نوروزیه» نامیده میشد‪،‬‬ ‫را با آن مهمان میکنند‪.‬‬ ‫قاره ی آفریقا تحت تاثیر قرار داده است‪.‬‬
‫برای پادشاهان و درباریان تهیه میکرده که گفته شده‬ ‫نوروز‪ ،‬جشنهای باستانی ایرانیان است که امروزه در‬
‫است این معجون از چهل نوع ماده مخصوص تهیه میشده‬ ‫محدوده ی جغرافیایی ایران زمین‪ ،‬یعنی در کشورهای‬
‫و شفابخش بسیاری از بیماریها و دردها بوده و باعث‬ ‫ایران‪ ،‬آذربایجان‪ ،‬افغانستان‪ ،‬تاجیکستان‪ ،‬ترکمنستان‪،‬‬
‫افزایش قدرت بدنی میشده است‪ .‬مردم این سرزمین نوروز‬ ‫ازبکستان‪ ،‬قرقیزستان‪ ،‬قزاقستان و بخشهای کردنشین‬
‫را آغاز بهار طبیعت و شروع تجدید حیات و طراوت در‬ ‫کشورهای عراق و ترکیه و سوریه‪ ،‬در روز ‪ 1‬فروردین‬
‫جهان و برخی روز مقدس در مقابل شب قدر و شب برائت‬ ‫(‪21‬مارس) هرسال برگزار میشود‪ .‬برگزاری جشن نوروز‬
‫و برخی عامل اتحاد و همبستگی و حتی آن را زادروز امام‬ ‫همچنین در زنگبار در منطقه ی آفریقای شرقی که در‬
‫علی و تعیین ایشان به خالفت و سالروز ازدواج ایشان با‬ ‫قدیم سکونتگاه ایرانیان مهاجر بوده رواج دارد‪.‬‬
‫فاطمه دانسته اند‪.‬‬ ‫برخی فرق چندانی میان نوروز و لحظه ی تحویل سال نو‬
‫قائل نمی شوند‪ .‬تعریف درست نوروز نخستین روز سال‬
‫نوروز در مناطق کردنشین عراق و ترکیه‬ ‫در تقویم ایرانی است یعنی یکم فروردین ماه و یا روز‬
‫نوروز تا نخستین سالهای تشکیل جمهوری ترکیه در میان‬ ‫اورمزد از ماه فروردین‪ .‬لحظه ی آغاز نوروز درست پس‬
‫ترکان ترکیه پایدار ماند و سپس رفته رفته اهمیت پیشین‬ ‫از نیمه شب است و این یک لحظه «تقویمی» است‪.‬‬
‫خود را از دست داد و فقط در مناطق کردنشین و در پارهای‬ ‫لحظه تحویل سال یک واقعه یا لحظه ی «طبیعی» است‬
‫از مناطق شمال آیین رسوم این جشن موجودیت خود را‬ ‫و زمان آن میتواند ساعتها با لحظه ی آغازین روز یکم‬
‫حفظ کرده است‪.‬‬ ‫فروردین فاصله داشته باشد‪ .‬بنابراین‪ ،‬لحظه ی تحویل‬
‫کردهای ترکیه سالها برای به رسمیت شناخته شدن نوروز‬ ‫سال در سراسر جهان یکی است‪ ،‬اما لحظه آغاز نوروز‬
‫در این کشور تالش کردند‪ .‬اکنون نوروز در ترکیه تعطیل‬ ‫(یکم فروردین) نسبی است‪.‬‬
‫رسمی بهشمار میرود‪.‬‬ ‫در برخی کشورها‪ ،‬نوروز با وجود رسمی نبودن در هر سال‬
‫توسط تعداد زیادی از مردم آن کشورها جشن گرفته می‬
‫نوروز در جمهوری آذربایجان‬ ‫شود‪ .‬به عنوان مثال نوروز در کشور سوریه از جشن های‬
‫یکی از جشنهای بزرگ مردم اران (جمهوری آذربایجان)‬ ‫رسمی نیست‪ ،‬اما نزد کردهای ساکن این کشور از اعتبار‬
‫نوروز است‪ .‬در جمهوری آذربایجان درباره ی پیدایش جشن‬ ‫و احترام ویژه ای برخوردار است‪.‬‬
‫نوروز اسطورهها و افسانههای گوناگونی نقل شده است‪.‬‬
‫مثال در روایتی آمده است‪ ،‬سیاوش پسر کیکاووس به کشور‬ ‫نوروز در افغانستان‬ ‫نوروز در تاجیکستان‬
‫افراسیاب سفر میکند‪ ،‬افراسیاب از او به خوبی پذیرایی‬ ‫نوروز در افغانستان یا به عبارتی در بلخ و مزار شریف هنوز‬ ‫جشن نوروز برای مردم تاجیکستان به ویژه بدخشانیان‬
‫میکند و حتی دخترش را به عقد وی در میآورد و سیاوش‬ ‫به همان فر و شکوه پیشین برگزار میشود‪ .‬در روزهای‬ ‫تاجیکستان جشن ملی نیاکان است و از آن به عنوان رمز‬
‫به یاد سفرش از دیار افراسیاب دیوار بخارا را بنا میکند‪ ،‬اما‬ ‫اول سال همه ی دشتهای بلخ و دیوار و پشت بامهای‬ ‫دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد میکنند و به نام‬
‫دشمنان که از این کار او ناخرسند بودهاند میان سیاوش و‬ ‫گلی آن پر از گل سرخ میشود‪ .‬بلخ سبدی از گل سرخ یا‬ ‫«خیدیرایام» یعنی عید بزرگ نام برده می شود‪ .‬مردم‬
‫افراسیاب را بر هم زده به طوری که افراسیاب تصمیم به‬ ‫اجاق بزرگی می شود که این الله ها در آن میسوزد‪ .‬این‬ ‫تاجیکستان به ویژه بدخشانیان تاجیک ‪ ،‬در روزهای جشن‬
‫قتل سیاوش میگیرد‪ .‬پس از کشته شدن سیاوش دستور‬ ‫گل فقط در بلخ به وفور میروید و از این رو جشن نوروز و‬ ‫نوروز ‪ ،‬خانه را پاک کرده و به اصطالح خانه تکانی میکنند‪،‬‬
‫میدهد جنازهاش را روی کنگرههای دیوار بخارا قرار دهند‪.‬‬ ‫جشن گل سرخ هر دو به یک معنی به کار میرود‪ .‬در اولین‬ ‫همچنین ظروف خانه را کامال شسته و تمیز میکنند تا‬
‫زرتشتیان جسد وی را برداشته و در قدمگاه دروازه ی‬ ‫روز جشن نوروز «علم امام علی» در اولین ساعات صبح‬ ‫گردی از سال کهنه باقی نماند و برابر رسم دیرینه نوروز‬
‫شرقی دفن میکنند و مرثیههای بسیاری در وصف سیاوش‬ ‫برافراشته میشود‪ .‬با افراشته شدن آن جشن نوروز نیز رسما‬ ‫قبل از شروع جشن نوروز‪ ،‬بانوی خانه زمانی که خورشید‬
‫و مرگش سرودند به طوری که این مرثیهها بین مردم‬ ‫آغاز میشود و تا چهل شبانه روز ادامه مییابد و در این‬ ‫به اندازه ی یک سر نیزه باال آمد دو جارو را که سرخ رنگ‬
‫گسترش یافت و در همین مرثیهها ‪ ،‬زرتشتیان ‪ ،‬روز دفن‬ ‫چهل شبانه روز حاجتمندان و بیماران برای شفا در پای این‬ ‫است و در فصل پاییز از کوه جمع آوری کردهاند و تا جشن‬
‫سیاوش را نوروز نامیدند‪.‬‬ ‫علم مقدس به چله مینشینند‪ .‬گفته شده بسیاری از بیماران‬ ‫نوروز نگاه داشتهاند در جلوی خانه راست میگذارند‪.‬‬
‫مردم اران به واسطه ی اعتقادات شدید به آیین و مراسم نوروز‬ ‫العالج در زیر همین علم شفا یافته اند‪.‬‬ ‫چون رنگ سرخ برای این مردم رمز نیکی و پیروزی و‬
‫برای با شکوه تر انجام شدن جشن نوروز برای این مراسم‬ ‫مردم این سرزمین بر این باورند که اگر بر افراشته شدن علم‬ ‫برکت است‪ .‬پس از طلوع کامل خورشید هر خانوادهای‬
‫تدارک ویژهای میبینند‪ .‬از قبیل ‪ :‬سرودن ترانهها پیش از‬ ‫به آرامی و بدون لرزش و توقف از زمین بلند شود‪ ،‬سالی‬ ‫میکوشد هر چه زودتر وسایل خانه را به بیرون آورده و‬
‫نوروز‪ ،‬تدارک بساط شادی روزهای نوروز‪ ،‬تهیه لوازم و مواد‬ ‫جدید سال خوبی برای آن ها خواهد بود‪ .‬از آیین و رسم‬ ‫یک پارچه قرمز را باالی سردر ورودی خانه بیاویزد و با باز‬
‫مورد نیاز سفره نوروز‪ ،‬تهیه چیستانهای نوروزی‪ ،‬ستایش و‬ ‫نوروزی در سرزمین بلخ میتوان به شستشوی فرشهای‬ ‫کردن در و پنجره به نوعی هوای نوروزی و بهاری را که‬
‫معتقدند حامل برکت و شادی است وارد خانه نماید‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪16‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫در قرقیزستان در این روز پختن غذاهای معروف قرقیزی‬ ‫است رها نموده تا به این شکل مردم را بیدار کنند‪ .‬عروسک‬
‫مثل «بش بارماق»‪ «،‬مانته برسک» و «کاتما» مرسوم‬ ‫در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر‬ ‫نفرینهای نوروزی‪ ،‬پند و امثال نوروزی‪ ،‬اعتقادات نوروزی‪،‬‬
‫است که به صورت رایگان بین حاضران در جشن پخش‬ ‫اسب به همه اعالم میکند‪.‬‬ ‫عادات نوروزی‪ ،‬تماشای نوروزی‪ ،‬آزردنیهای نوروزی و‬
‫میشود‪.‬‬ ‫نوروز برای قزاقها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز‬ ‫انجام آیین و مراسم نوروزی‪.‬‬
‫در قرقیزستان در این روز افزون بر جشن برگزاری یکسری‬ ‫باران یا برف ببارد آن را به فال نیک گرفته و معتقد بودند‬ ‫درمیان مردم اران رسم بر این است که پیش از رسیدن‬
‫مسابقات از قبیل سوارکاری و غیره نیز مرسوم است و به‬ ‫سال خوبی پیش رو خواهند داشت‪ .‬در جشن نوروز مردم‬ ‫نوروز پوشاک نو خریده ‪،‬به خانه و حیاط سر و سامان داده‬
‫گونه ی چشمگیری در این روز مسابقات دنبال میشود‪.‬‬ ‫لباس نو و سفید به تن میکنند که نشانه ی شادمانی است‪.‬‬ ‫فرش و پالس نو بافته و به استقبال نوروز میروند‪ .‬این‬
‫البته غذاهایی که قرقیزها در این روز می پزند‪ ،‬فریک‬ ‫دید و بازدید اقوام دراین روزها با زدن شانهها به یکدیگر‬ ‫مردم درباره ی نوروز اعتقاد زیادی به فالها دارند‪ .‬در شب‬
‫افسانه ای را نیز پشت سر دارد‪.‬‬ ‫از آیین و رسوم مردم قزاق در روزها جشن نوروز میباشد‪،‬‬ ‫چهارشنبه سوری ‪ ،‬دم بخت ها فالی می گیرند و مخفیانه‬
‫همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (گوژه = آش)‬ ‫پشت درنیمه باز به انتظار ایستاده و اگر در این هنگام حرف‬
‫نوروز در پاکستان‬ ‫که تهیه ی آن به معنی خداحافظ با زمستان و غذاهای‬ ‫خوب و موافقی بشنوند آرزویشان برآورده شده و اگر حرف‬
‫در پاکستان نوروز را «عالم افروز» یعنی روز تازه رسیده که‬ ‫زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه میشود در‬ ‫نامناسبی میشنیدند‪ ،‬آرزویشان برآورده نخواهد شد‪ .‬بنابر‬
‫با ورود خود جهان را روشن و درخشان میکند مینامند‪.‬‬ ‫این روزها جزو آیین و رسوم این سرزمین میباشد‪.‬‬ ‫این برمبنای آیین عید مردم از بد گویی و حرف نامناسب‬
‫در میان مردم این سرزمین تقویم و روز شمار و یا‬ ‫مسابقات معروفی نیز در روزها نوروز در قزاقستان برگزار‬ ‫دوری می کنند‪.‬‬
‫سالنمای نوروز از اهمیت زیادی دارد‪ .‬به همین دلیل‬ ‫میشود که از مهمترین آنان میتوان به «قول توزاق»‬ ‫در میان عادات نوروزی مراسم خاطره انگیزی همچون‬
‫گروهها و دستههای مختلف دینی و اجتماعی در صفحات‬ ‫اشاره نمود که بین گروه های مرد و زن برگزار میشود‪.‬‬ ‫فرستادن سفره ی سمنو‪ ،‬انداختن کاله پوستین به درها‪،‬‬
‫اول تقویمهای خود به تفسیر و توضیح نوروز و ارزش و‬ ‫اگر برنده زنها باشند قزاقها معتقدند آن سال خوب و پر‬ ‫آویزان کردن کیسه و توبره از سوراخ بام در شب عید و‬
‫اهمیت آن میپردازند و این تقویم را در پاکستان «جنتری»‬ ‫برکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد‬ ‫درخواست تحفه ی عید در این سرزمین موسوم است‪.‬‬
‫مینامند‪.‬‬ ‫بود‪ .‬از دیگر مسابقات میتوان به «کوکپار» برداشتن بز از‬
‫از آداب و رسوم جشن نوروز در میان مردم پاکستان‬ ‫مکانی مشخص توسط سواران‪ ،‬آودار یسپاق‪ ،‬قیزقوو و آلتی‬ ‫نوروز در قزاقستان‬
‫میتوان به خانه تکانی و یا به عبارتی پاکیزه کردن خانه و‬ ‫باقان اشاره نمود‪ .‬در عصر نوروز نیز مسابقه ی «آیتیس»‬ ‫مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری میدانند و بر این‬
‫کاشانه و پوشیدن لباس و تهیه نمودن انواع شیرینی مثل‬ ‫آغاز میشود که مسابقه ی شعر و شاعری است‪.‬‬ ‫باورند که در این روز ستارههای آسمانی به نقطه ی ابتدایی‬
‫«لدو»‪« ،‬گالب حامن»‪« ،‬رس مالئی»‪« ،‬کیک برفی»‪،‬‬ ‫میرسند و همه جا تازه میشود و روی زمین شادمانی‬
‫«شکرپاره»‪« ،‬کریم رول»‪« ،‬سوهن حلوا» و همچنین‬ ‫نوروز در ترکمنستان‬ ‫برقرارمیشود‪ .‬همچنین قزاقها معتقدند که نوروز آغاز سال‬
‫پختن غذاهای معروف این روزها و عیدی دادن و گرفتن و‬ ‫در کشور ترکمنستان طبق رسم قدیم و جدید دوبار در سال‬ ‫است و در میان آنان عبارات زیبایی درباره ی نوروز وجود‬
‫دید و بازدید اقوام اشاره نمود‪.‬‬ ‫جشن نو گرفته میشود‪ .‬یکی از این جشنها با استناد به‬ ‫دارد‪ .‬نوروز روزی است که یک سال منتظرش بودهاند نوروز‬
‫در روزها نوروز مردم پاکستان از گفتار نا مناسب پرهیز‬ ‫تقویم میالدی که به تایید سازمان ملل رسیده به عنوان‬ ‫روزی است که خیر بر زمین فرود آمده و باالخره نوروز‬
‫می کنند و با نواختن و نوازش یکدیگر با احترام و اخالص‬ ‫جشن بین المللی (سال نو) شناخته میشود و دیگری‬
‫یکدیگر را نام میبرند‪ .‬همچنین سرودن اشعار نوروزی به‬ ‫برگزاری جشن نوروز به نشانه ی احیای دوباره آداب و‬
‫زبانهای اردو‪ ،‬دری و عربی در این روزها مرسوم است که‬ ‫رسوم دیرینه ی مردم ترکمنستان است‪.‬‬
‫بیشتر در قالب قصیده و غزل بیان میشود‪.‬‬ ‫مردم ترکمنستان عقیده دارند زمانی که جمشید به عنوان‬
‫پاکستانیها بر این باورند که مقصد نوروز‪ ،‬امیدواری و در‬ ‫چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن‬
‫امن و صلح و آشتی نگهداشتن جهان اسالم و عالم انسانیت‬ ‫روز را نوروز نامیدند‪.‬‬
‫است تا آن جا که آزادی و آزادگی‪ ،‬خوشبختی و کامیابی‪،‬‬ ‫مردم ترکمنستان دراین روزها با پختن غذاهای معروف‬
‫محبت و دوستی و برادری و برابری همچون بوی خوش‬ ‫نوروزی مانند ‪ :‬نوروز کجه‪ ،‬نوروز بامه‪ ،‬سمنی (سمنو) و‬
‫گل های بهاری در دل و جان مردمان جایگزین میگردد‪.‬‬ ‫اجرای بازیهای مختلف توسط جوانان ترکمن حال وهوای‬
‫دیگری به این جشن و شادی میدهند‪.‬‬
‫نوروز در زنگبار (تانزانیا)‬ ‫در روزها نوروز مسابقات مختلفی در ترکمنستان برگزار‬
‫در زمانهای کهن گروه بزرگی از شیرازیان به زنگبار در‬ ‫میشود که میتوان به مسابقات اسب دوانی‪ ،‬کشتی‪ ،‬پرش‬
‫کرانههای شرقی قاره افریقا کوچ کردند و آیینهای ایرانی‬ ‫برای گرفتن دستمال از بلندی‪ ،‬خروس جنگی‪ ،‬شاخ زنی‬ ‫روزی است که «سنگ نیلگون» سمرقند آب میشود‪.‬‬
‫مانند نوروز را نیز با خود به همراه بردند‪ .‬جشن نوروز در‬ ‫میش ها‪ ،‬شطرنج بازی‪ ،‬مهره بازی‪ ،‬تاب بازی اشاره نمود‪.‬‬ ‫خانه‬ ‫در شب سال تحویل صاحبخانه دو عدد شمع در باالی‬
‫زنگبار «نوروزی» نامیده میشود و هنوز یکی از جشن‬ ‫اش روشن میکند وخانه اش را خانه تکانی کرده و چون‬
‫هایی است که با تغییر فصل در این کشور گرامی داشته‬ ‫مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز نوروز در قرقیزستان‬
‫می شود‪.‬‬ ‫سال نو باعث میشود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی جشن نوروز در قرقیزستان تنها یک روز آن هم در روز اول‬
‫یا دوم فروردین ماه است که به ‪ 29‬روز یا ‪ 30‬روز بودن‬ ‫نشوند‪ ،‬در هر سال این کار را انجام می دادند‪.‬‬
‫نوروز در مصر‬ ‫اسفند بستگی دارد‪ .‬اگر اسفند ‪ 29‬روز باشد اول فروردین‬ ‫گوشت‬ ‫آخرین‬ ‫در شب نوروز دختران روستایی قزاق با‬
‫قبطیان مصر نیز جشنی ساالنه بهنام «نیروز» دارند که به‬ ‫باقیمانده از گوشت اسب که «سوقیم» نام دارد غذایی به و اگر ‪ 30‬روز باشد در روز دوم فروردین برگزار میشود‪.‬‬
‫عربی به آن «النیروز» میگویند‪ .‬این جشن هر سال در اول‬ ‫نام «اویقی آشار» همراه با آویز میپزند و از جوانهایی که تا قبل از فروپاشی شوروی سابق این مراسم به دست‬
‫پاییز برگزار میشود و روز آغاز سال در تقویم قبطیان است‪.‬‬ ‫دوستشان دارند پذیرایی میکنند‪ .‬آنان نیز در قبال آن به فراموشی سپرده شده بود‪ ،‬اما پس از فروپاشی دوباره حیات‬
‫در مورد سابقه ی این جشن برخی معتقدند که یادگاری‬ ‫دختران آینه و شانه و عطر هدیه میکنند که آن را «سلت یافت و هرساله با شکوه تر از سال قبل برگزار میشود‪.‬‬
‫از دوره ی تسلط هخامنشیان بر مصر است‪ ،‬اگر چه خود‬ ‫مراسم جشن این روز را در شهرها دولت تدارک و در‬ ‫اتکیتر» مینامند و به معنی عالقه آور میباشد‪.‬‬
‫قبطیان آن را مربوط به مصر باستان میدانند‪.‬‬ ‫روستاها بزرگان و ریش سفیدان تدارک می بینند که در‬ ‫و‬ ‫کرده‬ ‫زین‬ ‫در جشن نوروز جوانان یک اسب سرکش را‬
‫شهرها در میادین بزرگ و در روستاها در بیابانهای اطراف‬ ‫ای‬ ‫زنگوله‬ ‫آویز‬ ‫عروسکی که ساخته دست خودشان است با‬
‫این جشن برگزار میشود‪.‬‬ ‫قزیر‬ ‫شب‬ ‫از‬ ‫معین‬ ‫به گردنش درساعت سه صبح که ساعتی‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪17‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫ارمنستان مانند هلن اشعار اورا میخوانند‪ .‬اشعاری که به‬

‫نغمهپردازان ارمنی و موسیقی ایران‬


‫سبک غزلهای حافظ سروده شده و در بیت پایانی آن‬
‫شاعر نام خود را با عبارت سایات ناوا میآورد و از این رو نام‬
‫او در موسیقی که بهطور روزمره در ارمنستان اجرا میشود‬
‫مرتب ًا تکرار میشود‪.‬‬
‫«گارو گورکیان» پژوهشگر موسیقی ارمنی در کتابی تحت‬
‫عنوان «اشعار و سرودهای مردمی و ملی و انقالبی ارمنیان»‬
‫که در سال ‪ 1954‬در بیروت انتشار یافته برخی از غزلهای‬ ‫نخستین ارتباط موسیقی ایرانی و ارمنی‬
‫او را همراه با نتنویسی آورده است‪ .‬اشعار او آشکارا تحت‬ ‫اغلب ایرانشناسان مانند «مری بویس» در کتاب «کیش‬
‫تاثیر مضامین و واژههای عرفانی و ایرانی است و آدمی‬ ‫زرتشت» و شامونت در دایرهالمعارف ایرانیکا بر این باورند‬
‫را یهیاد اشعار حافظ و عبدالقادر مراغهای میاندازد که در‬ ‫که نغمهها و نواهای موسیقی اقوام و دربارهای ایرانی از‬
‫زمان سایات ناوا یکی از منابع مهم موسیقی در آذربایجان‬ ‫طریق «گوسانها» از عهد پارتی و بعدها در دوران ساسانی‬
‫و حوزه فرهنگ ایرانی بوده است‪.‬‬ ‫به نواحی مختلف شمال ایران و از جمله نواحی قفقاز و‬
‫یکی از معروفترین اشعار او در وصف کمانچه است و آن‬ ‫ارمنستان و آذربایجان راه یافته است‪.‬‬
‫را به جامی تشبیه میکند که شرابی خوش طعم در آن‬ ‫گوسانها تنها نوازنده نبودند بلکه گروههای هنری چیره‬
‫ریختهاند و نوازنده را به ساقی تشبیه میکند‪ .‬او کمانچه‬ ‫دستی بودند که به زندهماندن و انتقال ادبیات و فولکلور و‬
‫را به زیبا رویی تشبیه میکند که در هر مجلسی که وارد‬ ‫ثبت تاریخ اقوام کمک میکردند‪ .‬آنها بنیانگذاران انتقال‬
‫میشود دلهای غمگین را شاد میسازد و با صدای شیرین‬ ‫سینهبهسینه موسیقی ایرانی بودند‪ .‬برخی نویسندگان به‬
‫آن نوازنده جان میگیرد و نواها به سوی آسمان اوج‬ ‫وجود گوشه موسیقایی «خسرو آیین» در موسیقی ارمنی‬
‫میگیرد‪.‬‬ ‫بهعنوان نشانهای از این دوران اشاره کردهاند‪« .‬لئون‬
‫برخی از اشعار او در وصف عشق او به شاهزاده گرجی «آنّا»‬ ‫گریگوریان» موسیقیدان ایرانی ـ ارمنی نیز در سال ‪1319‬‬
‫است که سرشار از واژگان و مضامین عرفانی و عاشقانه‬ ‫خورشیدی برابر با ‪ 1940‬میالدی با توجه بههمین اندیشه‬
‫غزلهای فارسی و ترکی است‪ .‬از نمونههای دیگر موسیقی‬ ‫«گروه ُکر گوسان» را در تهران ایجاد کرد‪.‬‬
‫سنتی ارمنی «دودوک نوازی» است که در زمان ما یکی از‬
‫برجستهترین نوازندگان آن «جیوان گاسپاریان» است‪ .‬کار‬ ‫موسیقی سنتی مردمی و سنت «سایات ناوا»‬
‫مشترک او که با تنظیم و همنوازی «حسین علیزاده» انجام‬
‫گرفت و با عنوان «بهتماشای آبهای سپید» منتشر شد‬ ‫هر سال در یکشنبه آخر ماه مه در تفلیس که زمانی پایتخت‬
‫یکی از بهترین نمونههای درونمایههای مشترک موسیقی‬ ‫موسیقی گرجی و ارمنی بوده است‪ ،‬صدها نفر در کلیسای‬
‫ایرانی و ارمنی است‪ .‬در این اثر برجسته اجرای تازهای نیز‬ ‫گریگور مقدس گرد میآیند تا هر یک شاخه گلی را نثار‬
‫مزار «سایات ناوا» کنند که برجستهترین نوازنده‪ ،‬شاعر و‬ ‫جستوجو در نواهای شادی و عشق در موسیقی ارمنی و‬
‫از ترانه عاشقانه «ساریگلین» بهدست داده میشود‪.‬‬ ‫ارتباط آن با موسیقی ایران تالشی پر کشش و پر رمز و‬
‫قدمت دودک در ارمنستان به ‪ 1500‬سال می رسد و ارامنه‬ ‫نویسنده موسیقی سنتی مردمی ارمنستان به شمار میرود‪.‬‬
‫این مراسم از سال ‪ 1914‬به احترام اثر عمیق و ماندگار‬ ‫راز است‪.‬‬
‫مهاجر این ساز را به ایران‪ ،‬آذربایجان‪ ،‬ترکیه و سایر مناطق‬ ‫میدانیم که آشنایی ارمنیان و ایرانیان با یکدیگر از فاصله‬
‫خاورمیانه بردهاند و بهگونههای مختلف نواخته میشود‪.‬‬ ‫«سایت ناوا» در موسیقی ارمنی و گرجی و آذری برگزار‬
‫میشود‪.‬‬ ‫‪ 1200‬تا ‪ 600‬پیش از میالد آغاز شده است‪ .‬زمانی که‬
‫دودوک‪ ،‬عشق و رنج ارامنه و آیینهای مقدس آنان را‬ ‫بهتدریج گروههای جمعیتی ارمنی در پایان کوچی طوالنی‬
‫بازتاب میدهد و شنیدن آن بخشی از زندگی روزمره مردم‬ ‫سایات ناوا که نام اصلی او «آروتین» است‪ ،‬بر اساس‬
‫قولهای مختلف در فاصله سالهای ‪ 1712‬تا ‪ 1721‬در‬ ‫از منطقه جنوب شرقی اروپا در جلگه آرارات و نواحی‬
‫ارمنستان است‪.‬‬ ‫همجوار آن‪ ،‬و در حد فاصل آسیای صغیر تا کوههای قفقاز‬
‫یک خانواده ارمنی در شهر حلب (سوریه) بهدنیا آمد‪ .‬در‬
‫حلب‪ ،‬هم نواختن و هم ساختن کمانچه را فراگرفت و از‬ ‫اسکان یافتند‪.‬‬
‫آرام خاچاطوریان‬ ‫نخستین حوزه ارتباط فرهنگی ارمنیان و ایرانیان تعامالت‬
‫دوازده سالگی سیر و سفر خود را به عنوان نوازنده آغاز کرد‪.‬‬
‫تسلط او بر شعر پارسی حاکی از آن است که سالها در‬ ‫زبانی است‪ .‬زبان ارمنی ریشه در نژاد آنان دارد که میتوان‬
‫موسیقی کالسیک ـ مدرن ارمنی‬ ‫گفت بیشتر بیانگر نژاد هندو اروپایی است که با بومیان‬
‫موسیقی مذهبی ارمنی تا پایان قرن نوزدهم به شکل نیایش‬ ‫نواحی تحت تاثیر فرهنگ ایرانی به سر برده است‪.‬‬
‫او سرانجام در تفلیس اقامت میکند و بهعنوان نوازنده و‬ ‫قفقاز آمیخته شده است‪ .‬صرفنظر از همخانواده بودن آن‬
‫کلیسایی اولیه بههمان شکلی که ماشتوتس آن را تنظیم‬ ‫با زبانهای اقوام ایرانی‪ ،‬زبان ارمنی کهن که «گرابار»‬
‫کرده بود ماند تا این که«کومیتاس واردیت» طرح خود را‬ ‫خواننده به کاخ پادشاه راه مییابد‪ .‬اما حضور مداوم او در‬
‫میان مردم و خواندن و نواختن نوا های مختلف او را با‬ ‫نامیده میشود واژههای مادی و پارسی و پهلوی فراوانی‬
‫در فاصله سالهای ‪ 1899‬تا ‪ 1910‬به اجرا در آورد‪.‬‬ ‫را بهخود راه داده است که نتیجه سالها تعامل ارمنیان با‬
‫منابع موسیقی ارمنی نظیر مجموعه جهان موسیقی‬ ‫عنوان سایات ناوا که گویشی ارمنی برای تعبیر فارسی‬
‫صیاد نواها یا شکارچی نواهاست‪ ،‬مشهور عام و خاص‬ ‫پادشاهان و فرهنگ مادی و هخامنشی و پارتی و ساسانی‬
‫از انتشارات پنگوئن او را بنیانگذار موسیقی کالسیک‬ ‫است‪ .‬زبان کهن ارمنی در این دوران‪ ،‬زبان مورداستفاده‬
‫ارمنستان میدانند‪ .‬او در طی ‪ 11‬سال بیش از ‪ 3000‬نغمه‬ ‫ساخت‪ .‬در آن روز ها‪ ،‬هم ارمنیها و هم گرجیها و هم‬
‫ترکزبانان آذربایجان‪ ،‬نواهای او را که با غزلهای عاشقانه‬ ‫برای متون و سرودهای مذهبی بوده است‪.‬‬
‫محلی را جمعآوری و بسیاری از این نغمهها را به شکل‬ ‫با پذیرش آیین مسیحیت در اواخر قرن سوم میالدی‬
‫چند صدایی تنظیم کرد‪.‬‬ ‫و عارفانهاش همراه بود دوست داشتند؛ و خوانندگان‬
‫مختلفی آنها را بازخوانی میکردند‪.‬‬ ‫وآغاز ترجمه متون مقدس و مذهبی مسیحی به زبان‬
‫همزمان با تالشهای کومیتاس نسلی از موسیقیدانان‬ ‫ارمنی دوره تازهای که عصر زرین فرهنگ ارمنی نامیده‬
‫ارمنی در تفلیس شکل گرفتند که حال و هوای نواهای‬ ‫او در سال ‪ ،1759‬درگیر یک ماجرای عاشقانه درباری شد‬
‫و با دسیسه رقیب عشقیاش که یک شاهزاده متنفذ بود به‬ ‫میشود‪ ،‬آغاز شد‪ .‬اوج این دوره را باید نیمه اول قرن پنجم‬
‫ارمنی را در قالب موسیقی کالسیک باز آفرینی کردند‪.‬‬ ‫میالدی دانست که کشیشی به نام «مسروپ ماشتوتس»‬
‫برجستهترین نمونه این نسل «آرام خاچاطوریان» است که‬ ‫بندر انزلی تبعید و مقرر شد که در کلیسای این شهر خدمت‬
‫کند‪ .‬او در مدت اقامت خود در انزلی کتابی نوشت که خود‪،‬‬ ‫‪ 36‬حرف الفبای ارمنی را تعیین کرد‪ .‬او که به سال ‪440‬‬
‫در سال ‪ 1903‬در تفلیس به دنیا آمد‪ .‬شهری که او خود در‬ ‫درگذشت‪ ،‬در ساختن سرودهای کلیسایی و براساس‬
‫اشاره به موسیقی سایات ناوا آن را شهر نواها مینامید‪ .‬از او‬ ‫آن را دفتر مینامد و از هر سه زبان ارمنی ‪ ،‬گرجی و فارسی‬
‫در آن استفاده کرده است‪.‬‬ ‫ترجمه سرودهای کلیسا به زبان ارمنی کهن با الهام از‬
‫نقل است که‪« :‬صدای دودوک اورا به گریه میآورد‪».‬‬ ‫سرودهای باستانی ارمنی سهم مهمی داشت‪.‬‬
‫در همین سالها «لئون گریگوریان» که در سال ‪ 1886‬در‬ ‫در سالهای پایانی عمر به کلیسای گورگ مقدس در‬
‫تفلیس فرا خوانده شد با این قید که حق نواختن ساز نداشته‬ ‫تحول مهم فرهنگی دیگری که باید به آن اشاره کنیم‬
‫تبریز بهدنیا آمده بود نیز پا به فضای موسیقی تفلیس نهاد‪.‬‬ ‫شکل گیری زبان ارمنی نوین در قرن پانزدهم است که‬
‫اودرسال ‪ 1907‬به تفلیس رفت و به تکمیل ساز تخصصی‬ ‫باشد‪ .‬اما او پنهانی از کلیسا میگریخت و در میان مردم به‬
‫نواختن ساز میپرداخت‪ .‬او به سال ‪ 1795‬و موقع حملهی‬ ‫بیشتر نتیجه تالش ادیبان و نویسندگان ارمنی بود که نیاز‬
‫خود «ویلون» پرداخت‪ .‬در سال ‪ 1910‬به تبریز بازگشت و‬ ‫به زبانی فاخر را احساس میکردند‪ .‬این زبان که ادیبان‬
‫گروه موسیقی مجلسی و نخستین گروه ُکر چهار صدایی را‬ ‫آقا محمدخان قاجار به شهر تفلیس‪ ،‬در راه دفاع از کلیسا‬
‫جان باخت‪.‬‬ ‫ارمنی آن را «آشخارابار» مینامند‪ ،‬بعدها در طی قرن‬
‫تشکیل داد و برای ‪ 30‬سال ارکستر مجلسی را رهبری کرد‪.‬‬ ‫نوزدهم به زبان رایج در مطبوعات تبدیل شد و از سوی‬
‫او تنظیمکننده بسیاری از سرودهای فارسی وارمنی است و‬ ‫آهنگها و اشعار و سبک نوازندگی او که خود آن را‬
‫شیریننوازی توصیف میکند طی سالهای بعد منبع الهام‬ ‫مردم زبان «هایرن» نامیده شد‪ .‬این زبان در دوره تجدد‬
‫در سال ‪ 1940‬که به تهران آمد گروه ُکر گوسان را تشکیل‬ ‫در ایران از طریق نخبگان ارمنی تاثیر زیادی بر آشنایی‬
‫داد‪ .‬او در طول زندگی خود ‪ 94‬ویولونیست را تربیت کرد‪.‬‬ ‫شاعران و نوازندگان و خوانندگان ارمنی در موسیقی مردمی‬
‫بوده است‪ .‬اکنون برجستهترین خوانندگان موسیقی مردمی‬ ‫روشنفکران ایرانی با موسیقی مدرن و کالسیک ارمنی به‬
‫فرزندان و خانواده لئون گریگوریان طی ‪ 4‬نسل با تکیه بر‬ ‫جا نهاد‪.‬‬
‫اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪18‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫شناخت از موسیقی کالسیک ـ مدرن کمک چشمگیری‬


‫ریشه ضرب المثل های فارسی‬ ‫به پیشرفت موسیقی علمی در ایران کردند‪.‬‬
‫«روبیک گریگوریان» (پسر لئون) در آخرین اثر خود‬
‫سمفونی شماره ‪ 4‬بادراگ را ساخت که اثری برجسته در‬
‫از کتاب « ریشه های تاریخی امثال و حکم « تألیف زنده یاد مهدی پرتوی آملی‬ ‫تاریخ موسیقی ارمنی به حساب میآید‪ .‬این سمفونی بر‬
‫اساس اثری از کومیتاس با همین نام ساخته شده است‪.‬‬
‫نمونه دیگری از این گروه موسیقی دانان ایرانی ـ ارمنی‬
‫«امانوئل ملک اصالنیان» است که در سال ‪1292‬‬
‫"سایه تان از سر ما کم نشود"‬ ‫خورشیدی در تبریز بهدنیا آمد‪ .‬از آثار او که بهشدت دلباخته‬
‫مشرب فکری مولوی بود میتوان به «آهنگهایی روی‬
‫تم دشتی» و «آفرینش» اشاره کرد‪ .‬او نخستین پیانیست‬
‫می کرد‪« ،‬به قدری به مردم طعنه زده و گوشه و کنایه‬ ‫در عبارت باال معنی مجازی و استعاره ای سایه همان‬ ‫ایرانی بود که در اروپا و در آلمان در بحبوحه جنگ جهانی‬
‫محبت و مرحمت و تلطف و توجه مخصوصی است‬ ‫دوم به روی صحنه رفت‪ .‬به عنوان آخرین نمونه این‬
‫گفته که امروزه در اصطالح فرنگیان دیوژنیسم به جای‬ ‫مکتب موسیقایی ایرانی ـ ارمنی کالسیک مدرن میتوان‬
‫نیشغولی زدن مصطلح است‪».‬‬ ‫که مقام باالتر و مؤثرتر نسبت به کهتران و زیردستان‬
‫مبذول میدارد‪ .‬این عبارت بر اثر لطف سخن نه تنها به‬ ‫به لوریس چکناواریان اشاره کرد‪.‬‬
‫میرخواند از دیوژن چنین نقل می کند‪« :‬چون اسکندر‬
‫را فتح شهری که مولد دیوجانس بود میسر شد به زیارت‬ ‫صورت امثله سائره درآمده بلکه دامنه آن به تعارفات‬
‫او رفت‪ .‬حکیم را حقیر یافت‪ ،‬پای بر وی زد و گفت‪:‬‬ ‫روزمره نیز گسترش پیدا کرده؛ در عصر حاضر هنگام‬
‫«برخیز که شهر تو در دست من مفتوح شد‪ ».‬جواب داد‬ ‫احوالپرسی یا جدایی و خداحافظی از یکدیگر آن را مورد‬
‫که‪« :‬فتح امصار عادت شهریاران است و لگد زدن کار‬ ‫استفاده و اصطالح قرار میدهند‪.‬‬
‫خران‪».‬‬ ‫ال گمان نمی رفت که این عبارت ریشه تاریخی‬ ‫قب ً‬
‫به روایت دیگر‪ :‬زمانی که اسکندر مقدونی در کورنت‬ ‫داشته باشد‪ ،‬ولی از آنجا که کمتر اصطالحی بدون مأخذ‬
‫بود‪ ،‬شهرت وارستگی دیوژن را شنید و با شکوه و دبدبه‬ ‫و مستند تاریخی است‪ ،‬ریشه تاریخی ضرب المثل مزبور‬
‫سلطنتی به مالقاتش رفت‪.‬‬ ‫نیز به دست آمد‪.‬‬
‫دیوژن که در آنموقع دراز کشیده بود و در مقابل تابش‬ ‫دیوژن یا دیوجانس از فالسفه مشهور یونان است‬
‫اشعه خورشید خود را گرم می کرد‪ ،‬اعتنایی به اسکندر‬ ‫که در قرن ششم قبل از میالد مسیح میزیست و محل‬
‫ننموده از جایش تکان نخورده است‪ .‬اسکندر برآشفت‬ ‫سکونتش در منطقه ای به نام «کرانه» واقع در یکی از‬
‫و گفت‪« :‬مگر مرا نشناختی که احترام الزم به جای‬ ‫حومه های «کورنت» بوده است‪.‬‬
‫نیاوری؟» دیوژن با خونسردی جواب داد‪« :‬شناختم‪ ،‬ولی‬ ‫دیوژن پیرو فلسفه کلبی بود و چون کلبی ها معتقد‬
‫از آنجا که بنده ای از بندگان من هستی ادای احترام را‬ ‫بودند که‪« :‬غایت وجود در فضیلت و فضیلت در ترک‬
‫ضرور ندانستم‪».‬‬ ‫تمتعات جسمانی و روحانی است‪ ».‬به همین جهت‬
‫اسکندر توضیح بیشتر خواست‪ .‬دیوژن گفت‪« :‬تو بنده‬ ‫دیوژن از دنیا و عالیق دنیوی اعراض داشت و ثروت و‬
‫حرص و آز و خشم و شهوت هستی؛ در حالی که من این‬ ‫رسوم و آداب اجتماعی را از آن جهت که تمام ًا اعتباری‬
‫خواهشهای نفس را بنده و مطیع خود ساختم‪».‬‬ ‫است به یک سو نهاده بود‪.‬‬
‫به قولی دیگر در جواب اسکندر گفت‪« :‬تو هر که باشی‬ ‫یعقوبی در مورد علت تسمیه کلب یا کلبی عقیده‬
‫مقام و منزلت مرا نداری‪ ،‬مگر جز این است که تو پادشاه‬ ‫دیگری ابراز می کند‪« :‬پس به او گفتند چرا کلب‬
‫و حاکم مطلق العنان یونان و مقدونیه هستی؟»‬ ‫نامیده شدی؟ گفت برای آنکه من بر بدان فریاد میزنم‬
‫اسکندر تصدیق کرد! دیوژن گفت‪« :‬باالتر از مقام تو‬ ‫و برای نیاکان تملق و فروتنی دارم و در بازارها جای‬
‫چیست؟»‬ ‫می گزینم‪».‬‬
‫اسکندر جواب داد‪« :‬هیچ»‪ .‬دیوژن بالفاصله گفت‪« :‬من‬ ‫به عبارت اخری کلبیون هیچ لذتی را بهتر از ترک‬ ‫ارمنیان و موسیقی دستگاهی و پاپ ایران‬
‫همان هیچ هستم و بنابراین از تو باالتر و واالترم!»‬ ‫لذات و نعمتهای مادی و طبیعی نمیدانستند‪.‬‬
‫اسکندر سر به زیر افکند و پس از لختی تفکر گفت‪:‬‬ ‫دیوژن با سر و پای برهنه و موی ژولیده در انظار‬ ‫نسلی از آهنگ سازان ایرانی ـ ارمنی مانند «آرنو‬
‫«دیوژن‪ ،‬از من چیزی بخواه و بدان که هر چه بخواهی‬ ‫ظاهر می شد و در رواق معبد می خوابید‪ .‬غالب ساعات‬ ‫جانبازیان» بهطور مستقیم از اواخر دهه ‪ 30‬بر موسیقی‬
‫میدهم‪».‬‬ ‫روز را دور از قیل و قال شهر و در زیر آسمان کبود آفتاب‬ ‫ایران و برنامههایی که از رادیو ایران پخش میشد تاثیر‬
‫آن فیلسوف وارسته از جهان و جهانیان‪ ،‬به اسکندر که‬ ‫میگرفت و در آن سکوت و سکون به تفکر و تعمق می‬ ‫گذاشتند در برنامههای رادیویی با تنظیم کسانی مانند‬
‫در آنموقع بین او و آفتاب حایل شده بود‪ ،‬گوشه چشمی‬ ‫پرداخت‪ .‬لباسش یک ردا و مأوایش یک خمره (خم)‬ ‫«همایون خُ رم» و «جواد معروفی» بر روی ملودیهای‬
‫انداخت و گفت‪« :‬سایه ات را از سرم کم کن‪ ».‬به روایت‬ ‫بود‪ .‬فقط یک کاسه چوبین برای آشامیدن آب داشت‪،‬‬ ‫ارمنی نظیر آهنگهای جانبازیان اشعار دلنشین فارسی‬
‫دیگر گفت‪« :‬می خواهم سایه خود را از سرم کم کنی‪».‬‬ ‫که چون یک روز طفلی را دید که دو دستش را پر از‬ ‫قرار داده شد و خوانندگانی مانند «الهه» و «بنان» آنرا‬
‫این جمله به قدری در مغز و استخوان اسکندر اثر کرد‬ ‫آب کرده آنرا آشامید‪ ،‬در همان زمان کاسه چوبین را به‬ ‫خواندند‪ .‬ترانه معروف «رسوای زمانه» و یا ترانه معروف‬
‫که بی اختیار فریاد زد‪« :‬اگر اسکندر نبودم‪ ،‬می خواستم‬ ‫دور انداخت و گفت‪« :‬این هم زیادی است‪ ،‬میتوان مانند‬ ‫«آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود» از آن جملهاند‪.‬‬
‫دیوژن باشم‪».‬‬ ‫این بچه آب خورد‪».‬‬ ‫«ویگن دردریان» نشانهای از نسلی از ارمنیان فعال در‬
‫باری‪ ،‬عبارت باال از آن تاریخ بصورت ضرب المثل‬ ‫بی اعتنایی او به مردم دنیا تا به حدی بود که در روز‬ ‫موسیقی پاپ ایران بود‪ .‬مسیر دیگری از این تاثیرات را‬
‫درآمد‪ ،‬با این تفاوت که دیوژن میخواست سایه مردم‪،‬‬ ‫روشن فانوس به دست میگرفت و به جستجوی انسان‬ ‫میتوان در آثار «واروژان هاخبندیان» دید‪ .‬او بسیاری از‬
‫حتی اسکندر مقدونی از سرش کم شود‪ ،‬ولی مردم‬ ‫میپرداخت‪ .‬چنان که گویند‪ :‬روزی بر بلندی ایستاده بود‬ ‫نغمههای محلی ایرانی را تنظیم کردکه برخی از آن ها را‬
‫روزگار علی االکثر به اینگونه سایه ها محتاج اند و کمال‬ ‫و به آواز می گفت‪ :‬ای مردمان! خلقی انبوه بنابر اعتقاد‬ ‫«پری زنگنه» و «گوگوش» اجرا کردند‪ .‬او همچنین در‬
‫مطلوبشان این است که در زیر سایه ارباب قدرت و ثروت‬ ‫درباره او جمع آمدند‪ .‬گفت‪« :‬من مردمان را خواندم‪ ،‬نه‬ ‫تحولی که در ساخت موسیقی فیلم در ایران ایجاد شد‬
‫به سر برند‪.‬‬ ‫شما را!»‬ ‫مؤثر بود‪.‬‬
‫او مردی بود که در طول زندگانی دراز خود‪ ،‬هرگز‬ ‫بی اعتنایی به مردم و بی مالحظه سخن گفتن‪،‬‬ ‫ادامه این تاثیرات را میتوان در تولیدات جوانپسند‬
‫گوهر آزادی و سبکباری را به جهانی نفروخت و پیش‬ ‫موجب شد که دیوژن را از شهر تبعید کردند‪ .‬از آن‬ ‫موسیقی پاپ ارمنی ـ ایرانی جستوجو کرد‪ .‬نکته جالب‬
‫هیچ قدرتی سر فرود نیاورد‪ .‬زر و زن و جاه در چشم او‬ ‫به بعد آغوش طبیعت را بر مصاحبت مردم ترجیح داد‬ ‫در این میانه آن است که با نزول آثار پاپ ساخته شده در‬
‫پست می نمود‪.‬‬ ‫و خم نشین شد‪ .‬در همین دوران تبعیدی بود که کسی‬ ‫ایران‪ ،‬گرایشی در میان جوانان ایرانی ارمنی نسبت به آثار‬
‫او پس از هشتاد سال عمر همان گونه که آزاد به دنیا‬ ‫به طعن و تمسخر گفت‪« :‬دیوژن؛ دیدی همشهریان ترا‬ ‫پاپ ساخته شده در ارمنستان به وجود آمده است‪.‬‬
‫آمده بود‪ ،‬آزاد و رها از قید و بند و عاری از هرگونه تعلق‬ ‫از شهر بیرون کردند؟» جواب داد‪« :‬نه‪ ،‬چنین است‪ .‬من‬
‫با خوشرویی دنیا را بدرود گفت‪.‬‬ ‫آنها را در شهر گذاشتم»‪.‬‬ ‫برگرفته از‪ :‬رادیو زمانه‬
‫دیوژن همیشه با زبان طعن و شماتت با مردم برخورد‬

‫باد می وزد‪ ،‬میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ‪ ،‬هم آسیاب بادی ‪ .‬تصمیم با تو است ‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 19 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


SIMORGH • Issue. 14 20 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪21‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫در گیر و دار خانه تکانی و از ‪ 20‬روز به روز عید مانده‪،‬‬


‫سبزه سبز می کردند‪ .‬ایرانیان باستان دانه ها را که عبارت‬
‫بودند از گندم‪ ،‬جو‪ ،‬برنج‪ ،‬لوبیا‪ ،‬عدس‪ ،‬ارزن‪ ،‬نخود‪ ،‬کنجد‪،‬‬
‫باقال‪ ،‬کاجیله‪ ،‬ذرت و ماش به شماره ی هفت (= نماد‬
‫هفت امشاسپند)‪ ،‬یا دوازده (= شماره ی مقدس برج ها)‪،‬‬
‫در ستون هایی از خشت خام برمی آوردند و بالیدن هر‬
‫یک را به فال نیک می گرفتند و بر آن بودند که آن دانه‬
‫در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود‪ .‬خانواده ها‬
‫بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت‬
‫(= اندیشه ی نیک)‪ ،‬هوخت (= گفتار نیک) و هوورشت‬
‫(= کردار نیک) سبز می کردند و فروهر نیاکان را موجب‬
‫بالندگی و رشد آنها می دانستند‪.‬‬
‫چهارشنبه سوری که از دو کلمه ی «چهارشنبه» منظور‬
‫آخرین چهارشنبه ی سال و «سوری» که همان سوریک‬
‫فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای «چهارشنبه‬
‫ی سرخ»‪ ،‬مقدمه ی جدی جشن نوروز بود‪.‬‬
‫در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه‬
‫و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از‬
‫چهارشنبه بازار تهیه می کردند‪ .‬بازار در این شب چراغانی‬
‫و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید‬
‫هر کدام هم آیین خاصی را تدارک می دید‪.‬‬
‫غروب هنگام بوته ها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه‬
‫منش نیک) روی هم می گذاشتند و خورشید که به تمامی‬
‫پنهان می شد‪ ،‬آن را بر می افروختند تا آتش سر به فلک‬
‫آئین های نوروزی و چهارشنبه سوری‬
‫کشیده جانشین خورشید شود‪ .‬در بعضی نقاط ایران برای‬
‫شگون وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو‪ ،‬لحاف و لباس‬
‫های کهنه را نیز می سوزاندند‪.‬‬ ‫یک ساله را محو می کردند‪ .‬بازمانده ی این رسم آمدن‬ ‫از‪ :‬پيرايه يغمايی‬
‫آتش می توانست در بیابان ها و رهگذرها و یا بر صحن‬ ‫حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز‬
‫و بام خانه ها افروخته شود‪ .‬وقتی آتش شعله می کشید از‬ ‫ادامه داشت‪.‬‬ ‫سرآغاز جشن ِنوروز‪ ،‬روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد)‬
‫رویش می پریدند و ترانه هایی که در همه ی آنها خواهش‬ ‫از دیگر آشفتگی های ساختگی‪ ،‬رسم «میر نوروزی»‪ ،‬یعنی‬ ‫است و چون برخالف سایر جشن ها برابری نام ماه و روز‬
‫برکت و سالمت و بارآوری و پاکیزگی بود‪ ،‬می خواندند‪.‬‬ ‫جا به جا شدن ارباب و بنده بود‪ .‬در این رسم به قصد تفریح‬ ‫را به دوش نمی کشد‪ ،‬بر سایر جشن های ایران باستان‬
‫آتش چهارشنبه سوری را خاموش نمی کردند تا خودش‬ ‫کسی را از طبقه های پایین برای چند روز یا چند ساعت به‬ ‫برتری دارد‪.‬‬
‫خاکستر شود‪ .‬سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی‬ ‫سلطانی برمی گزیدند و سلطان موقت ‪ -‬بر طبق قواعدی‬ ‫در مورد پیدایی این جشن افسانه های بسیار است اما آنچه‬
‫جمع می کرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند‪ ،‬سر‬ ‫‪ -‬اگر فرمان های بیجا صادر می کرد‪ ،‬از مقام امیری برکنار‬ ‫به آن جنبه ی رازوارگی می بخشد‪ ،‬آیین های بسیاری‬
‫ِنخستین چهار راه می ریخت‪ .‬در بازگشت در پاسخ اهل‬ ‫می شد‪ .‬حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار‬ ‫است که روزهای قبل و بعد از آن انجام می گیرد‪.‬‬
‫خانه که می پرسیدند ‪:‬‬ ‫میر نوروزی گوشه ی چشمی دارد ‪:‬‬
‫‪ -‬کیست ؟‬ ‫سخن در پرده می گویم‪ ،‬چو گل از غنچه بیرون آی که‬
‫می گفت ‪ :‬منم‪.‬‬ ‫بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی‬
‫‪ -‬از کجا می آیی ؟‬ ‫خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد‪ .‬نخست درهم‬
‫‪ -‬از عروسی ‪...‬‬ ‫ریختگی‪ ،‬سپس نظم و نظافت‪.‬‬
‫‪ -‬چه آورده ای ؟‬ ‫تمام خانه برای نظافت زیر و رو می شد‪ .‬در بعضی از نقاط‬
‫‪ -‬تندرستی ‪...‬‬ ‫ایران رسم بود که حتی خانه ها را رنگ آمیزی می کردند‬
‫شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود‪ .‬پس از مراسم‬ ‫و اگر میسر نمی شد‪ ،‬دست کم همان اتاقی که هفت‬
‫آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان می‬ ‫سین را در آن می چیدند‪ ،‬سفید می شد‪ .‬اثاثیه ی کهنه‬
‫رفتند و از روی روزنه ی باالی اتاق (روزنه ی بخاری)‬ ‫را به دور می ریختند و نو به جایش می خریدند و در آن‬
‫شال درازی را به درون می انداختند‪ .‬صاحب خانه می‬ ‫میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگی ها و اندوه های‬
‫بایست هدیه ای در شال بگذارد‪ .‬شهریار در بند ‪ 27‬منظومه‬ ‫یک ساله بود واجب می دانستند‪ .‬ظرف های مسین را به‬
‫ی «حیدر بابا» به آیین شال اندازی و در بند ‪ 28‬به ارتباط‬ ‫رویگران می سپردند‪ .‬نقره ها را جال می دادند‪ .‬گوشه و‬
‫شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به‬ ‫کنار خانه را از گرد و غبار پاک می کردند‪ .‬فرش و گلیم‬
‫نحوی شاعرانه اشاره دارد ‪:‬‬ ‫ها را از تیرگی های یک ساله می زدودند و بر آن باور‬ ‫تابلوی نقاشی هفت سین ‪ -‬اثر استاد حسین‬
‫بودند که ارواح مردگان ‪ -‬فروهرها ‪( -‬ریشه ی کلمه ی‬ ‫احیاء در کاخ گلستان‬
‫برگردان بند ‪: 27‬‬ ‫فروردین) در این روزها به خانه و کاشانه ی خود باز می‬
‫عید بود و مرغ شب آواز می خواند‬ ‫گردند‪ ،‬اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال‬ ‫اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و‬
‫دختر نامزد شده برای داماد‪،‬‬ ‫می شوند و برای بازماندگان خود دعا می فرستند و اگر نه‪،‬‬ ‫درهم ریختگی آغاز می شود‪ ،‬حیرت انگیز نیست چرا که‬
‫جوراب نقشین می بافت‪.‬‬ ‫غمگین و افسرده باز می گردند‪ .‬از این رو چند روز به نوروز‬ ‫بی نظمی یکی از مظاهر آن است‪ .‬ایرانیان باستان ناآرامی‬
‫و هر کس شال خود را از دریچه ای آویزان می کرد‪.‬‬ ‫مانده در خانه ُمشک و عنبر می سوزاندند و شمع و چراغ‬ ‫را ریشه ی آرامش و پریشانی را اساس سامان می دانستند‬
‫وه ‪ ...‬که چه رسم زیبایی است ‪ -‬رسم شال اندازی ‪-‬‬ ‫می افروختند‪.‬‬ ‫و چه بسا که در پاره ای از مراسم نوروزی آن ها را به عمد‬
‫هدیه عیدی بستن به شال داماد‪.‬‬ ‫در بعضی نقاط ایران رسم بود که زن ها شب آخرین آدینه‬ ‫بوجود می آوردند‪ .‬چنان که در رسم باز گشت ِمردگان (از‬
‫برگردان بند ‪: 28‬‬ ‫ی سال بهترین غذا را می پختند و بر گور درگذشتگان‬ ‫‪ 26‬اسفند تا ‪ 5‬فروردین) چون عقیده داشتند که فروهرها‬
‫من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم‪.‬‬ ‫می پاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان «عرفه» یا‬ ‫یا ارواح درگذشتگان باز می گردند‪ ،‬افرادی با صورتک‬
‫شالی گرفتم و فورا بر کمر بستم‪.‬‬ ‫«علفه» و یا به قولی «بی بی حور» باشد‪ ،‬به خانه ای که‬ ‫های سیاه‪ ،‬برای تمثیل‪ ،‬در کوچه و بازار به آمد و رفت‬
‫شتابان به طرف خانه ی غالم (پسر خاله ام) رفتم‪.‬‬ ‫در طول سال درگذشته ای داشت به ُپرسه می رفتند و دعا‬ ‫می پرداختند و بدینگونه فاصله ی میان مرگ و زندگی‬
‫و شال را آویزان کردم‪.‬‬ ‫می فرستادند و می گفتند که برای مرده عید گرفته اند‪.‬‬ ‫و هست و نیست را در هم می ریختند و قانون و نظم‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬
‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪22‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫شاعران به جای مدح‪ ،‬حقیقت گویی کنند‪ .‬شاعری با تکیه‬ ‫حذف (یای) نسبت به صورت هفت سین در آمد‪ .‬او عقیده‬ ‫فاطمه خاله ام‪ ،‬جورابی به شال من بست‬
‫بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند‬ ‫دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره‬ ‫«خانم ننه ام» را به یاد آورد و گریه کرد‪.‬‬
‫و صله ی قابل توجهی هم دریافت نمود !‬ ‫را‪ ،‬سفره ی هفت سینی می گویند‪ .‬چیزهای روی سفره‬
‫عبارت بود از ‪:‬‬ ‫شهریار در توضیح این رسم می گوید ‪« :‬در آن سال مادر‬
‫بزرگ من (خانم ننه) مرده بود‪ .‬ما هم نمی بایست در مراسم‬
‫مگر دارا و یا خسروست این شاه ؟‬ ‫آب و سبزه‪ ،‬نماد روشنایی و افزونی‪.‬‬ ‫عید شرکت می کردیم ولی من بچه بودم‪ ،‬با سماجت شالی‬
‫بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه‬ ‫آتشدان‪ ،‬نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و‬ ‫گرفتم و به پشت بام دویدم‪».‬‬
‫چراغ مبدل شد‪.‬‬
‫ز کیخسرو بسی افتاده او پیش‬ ‫شیر‪ ،‬نماد نوزایی و رستاخیز و زایش دوباره‪.‬‬ ‫از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر‬
‫بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش‬ ‫تخم مرغ‪ ،‬نماد نژاد و نطفه‪.‬‬ ‫مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند‪ .‬مانند دختران‬
‫ز جاهش ُملک کیخسرو خراب است‬ ‫آیینه‪ ،‬نماد شفافیت و صفا‪.‬‬ ‫دم بخت یا زنان ِدر آرزوی فرزند‪ .‬آنها سر چهار راهی که‬
‫ز ریشش ریشه ی ایران در آب است‬ ‫سنجد‪ ،‬نماد دلدادگی و زایش و باروری‪.‬‬ ‫نماد ِگذر از مشکل بود می ایستادند و کلیدی را که نماد‬
‫سیب‪ ،‬نماد رازوارگی عشق‪.‬‬ ‫گشایش بود‪ ،‬زیر پا می گذاشتند‪ .‬نیت می کردند و به گوش‬
‫انار‪ ،‬نماد تقدس‪.‬‬ ‫می ایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت‬
‫سکه های تازه ضرب‪ ،‬نماد برکت و دارندگی‪.‬‬ ‫خود می دانستند‪ .‬آنها در واقع از فروهرها می خواستند که‬
‫ماهی‪ ،‬نماد برج سپری شده ی اسفند‪ .‬حوت (= ماهی)‬ ‫بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند‪ ،‬بگشایند‪.‬‬
‫نارنج‪ ،‬نماد گوی زمین‪.‬‬ ‫قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها‪ .‬زیرا که‬
‫گل بیدمشک که گل ویژه ی اسفندماه است‪ ،‬نماد‬ ‫قاشق و ظرف مسین نشانه ی خوراک و خوردن بود‪.‬‬
‫امشاسپند سپندارمذ‪.‬‬ ‫ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون‬
‫نان پخته شده از هفت حبوب‪.‬‬ ‫می گذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیده ی آسمانی‬
‫رسم (= شاخه هایی از درخت مقدس انار‪ ،‬بید‪ ،‬زیتون‪،‬‬ ‫بَ َ‬ ‫پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند‪،‬‬
‫انجیر در دسته های سه‪ ،‬هفت یا دوازده تایی)‪.‬‬ ‫کسانی هم که برای قاشق زنی می رفتند‪ ،‬سعی می کردند‬
‫خرما‪ ،‬پنیر‪ ،‬شکر‪.‬‬ ‫روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را‬
‫کتاب مقدس‪.‬‬ ‫مخصوص فروهر می دانستند‪ ،‬دریافتشان را خوش ُیمن‬
‫و گالب که بازمانده ی رسم آبریزان یا آبپاشان است (بر‬ ‫می پنداشتند‪.‬‬
‫مبنای اشاره ی ابوریحان بیرونی چون در زمستان انسان‬
‫همجوار آتش است‪ ،‬به دود و خاکستر آن آلوده می شود‬ ‫اما اصیل ترین پیک نوروزی‪ ،‬سفره ی هفت سین بود‬
‫و لذا آب پاشیدن به یکدیگر نماد پاکیزگی از آن آالیش‬ ‫که به شماره ی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه می‬
‫است‪).‬‬ ‫گرفت‪ .‬دکتر «بهرام فره وشی» در جهان فروری مبنای‬
‫بد نیست اشاره شود که در زمان پادشاهی ِفتحعلیشاه‬ ‫هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان‬
‫قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که در مراسم نوروز‪،‬‬ ‫نوروزی می داند که به آن هفت سینی می گفتند و بعدها با‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue.‬‬ ‫‪23‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫اینکار را با دست راست نیز تکرار کنید‪ .‬حرکت را برای هر‬


‫دو دست ‪ 6‬مرتبه تکرار کنید‪.‬‬
‫‪ -‬حرکت کششی رو به جلو‪ :‬صاف بایستید‪ .‬کف‬
‫تمرینات ورزشی مفید برای کاهش وزن‬
‫دست ها را در مقابل رانها قرار دهید‪ .‬پاها را صاف نگه‬
‫دارید کمی به جلو خم شوید و به آرامی دست ها را به‬
‫پایین پاها هدایت کنید و بدون اعمال زور و فشار آن را به‬ ‫پیاده روی‪ :‬پیاده روی ورزش فوق العاده ای است‪ .‬نیاز به‬
‫قوزک پا نزدیک کنید‪ .‬بعد دست ها را باال برگردانده و با‬ ‫هیچ تخصص و تجهیزاتی هم ندارد و می توانید آنرا در هر‬
‫بردن دست ها مستقیم ًا به باالی سر حرمت را تمام کنید‪.‬‬ ‫ال رایگان هم هست‪ .‬اگر پیاده روی‬ ‫زمان انجام دهید و کام ً‬
‫این حرکت را نیز در ‪ 6‬تکرار انجام دهید‪.‬‬ ‫را هم به طور منظم و به اندازه کافی انجام دهیدمی تواند‬
‫حرکت کششی پهلو‪ :‬صاف بایستید‪ ،‬پاها را از هم‬ ‫مثل هر ورزش دیگر برایتان فایده بخش باشد‪.‬‬
‫باز کنید و دست ها را در اطراف بدن قرار دهید‪ .‬بدون‬ ‫چطور شروع کنید‪ :‬دوبار در روز پیاده روی ‪ 10‬دقیقه ای‬
‫تکان دادن پاها‪ ،‬به آرامی از پهلو به سمت چپ خم شوید‬ ‫داشته باشید‪.‬‬
‫به صورتیکه دستتان که آنرا صاف نگه داشته اید به پایین‬ ‫به تدریج این میزان را بیشتر کنید‪:‬‬
‫پایتان برسد‪ .‬به نرمی به حالت شروع برگردید‪ .‬حرکت را‬
‫برای پهلوی راست تکرار کنید‪ .‬این حرکت را برای هر دو‬ ‫‪ -‬هر روز به پیاده روی بروید‪.‬‬
‫طرف ‪ 6‬مرتبه تکرار کنید‪.‬‬ ‫‪ -‬مسافت های طوالنی تری را بپیمایید‪.‬‬
‫‪ -‬تاب دادن پا‪ :‬صاف بایستید و وزنتان را روی پای‬ ‫‪ -‬تندتر قدم بردارید‪.‬‬
‫راستتان بیندازید‪ .‬دست راستتان را روی یک صندلی را میز‬
‫‪ -‬حین راه رفتن دستانتان را نیز تاب دهید‪.‬‬
‫قراردهید و از آن بعنوان تکیه گاه استفاده کنید‪ .‬پای چپ‬
‫را به سمت جلو و عقب مثل پاندول ساعت تاب بدهید‪.‬‬ ‫‪ -‬روی جاده های شیبدار پیاده روی کنید‪.‬‬ ‫وقتی تاثیر رژیم غذایی در شما ثابت می شود‪ ،‬که معمو ًال‬
‫این حرکت را ‪ 20‬مرتبه تکرار کنیدو بعد به سراغ پای‬ ‫حد ایدآل‪ :‬سعی کنید ‪ 30‬دقیقه در روز پیاده روی کنید‪.‬‬ ‫بعد از گذشت چند هفته از شروع رژیم اتفاق می افتد و بدن‬
‫دیگر بروید‪.‬‬ ‫بخشی از این پیاده روی حتم ًا باید روی سطح شیبدار انجام‬ ‫به مصرف کم کالری ها عادت میکند‪ ،‬ورزش راه خوبی‬
‫‪ -‬کشش ران ها‪ :‬روی زمین بنشینید و پاها را صاف‬ ‫گیرد‪ .‬البته ممکن است ماه ها طول بکشد تا به این سطح‬ ‫برای تغییر این وضعیت است‬
‫به سمت جلو باز کنید‪ .‬دست ها را روی سر رانها قرار دهید‬ ‫ال عجله نکنید‪.‬‬ ‫برسید پس اض ً‬ ‫ورزش برای کاهش تاثیرات یائسگی و پوکی استخوان‪ ،‬و‬
‫‪ .‬بدون اعمال فشار و به آرامی آنها را به پایین پایتان‬ ‫شنا‪ :‬برای اکثر افراد‪ ،‬بخصوص آنها که اضافه وزن زیادی‬ ‫چاقی دوران میانسالی ضروری است‪.‬‬
‫بکشانید‪ .‬به نقطه شروع برگردید و حرکت را ‪ 10‬مرتبه‬ ‫دارند‪ ،‬شنا کردن بهتر از پیاده روی است‪.‬‬ ‫اگر می خواهید ورزش را شروع کنید‪ ،‬اما نمی دانید که چه‬
‫تکرار کنید‪.‬‬ ‫باید بکنید‪ ،‬این چند نکته می تواند کمکتان کند‪.‬‬
‫چطور شروع کنید و پیشرفت کنید‪ :‬تقریب ًا مشابه پیاده‬
‫‪ -‬باال بردن پاها‪ :‬روی شکمتان بخوابید‪ ،‬پاها را صاف‬ ‫روی‪ ،‬با دو بار در هفته رفتن به استخر شروع کنید و ‪15‬‬ ‫‪ .1‬سطح ورزش خود را تعیین کنید‪.‬‬
‫باز کنید و دست ها را در اطراف بدن قرار دهید‪ .‬به آرامی‬ ‫دقیقه شنا کنید‪ .‬به تدریج طول مدت شنا کردنتان را بیشتر‬
‫پای چپتان را از روی زمین تا جاییکه توان دارید بلند کرده‬ ‫‪ .2‬یک برنامه تمرینی تهیه کنید‪.‬‬
‫کنید‪ .‬حد ایدآلتان باید ‪ 30‬دقیقه در روز یا ‪ 45‬دقیقه دوبار‬
‫و باال ببرید‪ .‬اینکار را تا حد ممکن به نرمی و آهستگی‬ ‫در هفته شنا باشد‪.‬‬ ‫‪ .3‬یک همراه ورزشی پیدا کنید‪.‬‬
‫انجام دهید‪ .‬بعد به آرامی پایتان را پایین بیاورید‪ .‬حرکت‬ ‫‪ .4‬انواع ورزش هایی که می توانید انتخاب کنید‪.‬‬
‫را با پای راستتان تکرار کنید‪ .‬این حرکت را ‪ 6‬مرتبه برای‬ ‫دوچرخه سواری یا دو‪ :‬هدفتان در این ورزش هم باید‬
‫هر پا تکرار کنید‪.‬‬ ‫مشابه پیاده روی و شنا باشد‪ .‬با یک برنامه ساده و کوتاه‬
‫شروع کنید‪ 10-15 .‬دقیقه در روز و بعد بتدریج این میزان‬
‫‪ -‬دو درجا‪ :‬بادست های شل صاف بایستید‪ .‬درجا به‬ ‫را تا ‪ 30‬دقیقه برسانید‪ .‬اص ً‬ ‫‪ .1‬سطح ورزش خود را تعیین کنید‪ :‬بهره گیری‬
‫ال رو ی خودتان فشار نیاورید‪.‬‬
‫مدت ‪ 2‬دقیقه بدوید‪ .‬تاحدممکن باالتنه را شل و راحت نگه‬ ‫از توصیه های پزشک قبل از شروع هر نوع برنامه ورزشی‬
‫دارید‪ .‬دست ها را آرادانه در اطراف تکان دهید‪.‬‬ ‫کالس های ایروبیک‪ :‬این کالس ها برایتان بسیار لذت‬ ‫کاری بسیار عاقالنه است‪ .‬حداقل ضربان قلب و فشارخونتان‬
‫بخش تر خواهند بود‪ .‬بعالوه بسیاری از کالسهای فیتنس‬ ‫را اندازه گیری کنید و موافقت پزشک را برای نوع تمرینی‬
‫‪ -‬رقص با موسیقی‪ :‬به جای دو درجا می توانید‬ ‫و تناسب اندام در رده ها و سطح های مختلف موجود است‪.‬‬ ‫که انتخاب کرده اید جویا شوید‪.‬‬
‫موسیقی رقص دلخواهتان را گذاشته و برقصید‪ .‬اما از انجام‬ ‫مطمئن باشید که ارزش امتحان کردن را دارد‪.‬‬
‫حرکت های نامنظم و شدید خودداری کنید و به عضالتتان‬ ‫‪ .2‬یک برنامه تمرینی تهیه کنید‪ :‬نباید ورزش را به‬
‫فشار نیاورید‪.‬‬ ‫ورزش در خانه‪ :‬اگر نمی توانید از خانه خارج شوید‪ ،‬یا‬ ‫طور ناگهانی شروع کنید‪.‬‬
‫هوا خوب نیست‪ ،‬یک برنامه ورزشی مخصوص داخل خانه‬
‫هشدار!‬ ‫بنشینید و یک برنامه واقع گرایانه تنظیم کنید‪.‬‬
‫برای خود تنظیم کنید‪.‬‬
‫هیچوقت بیش از اندازه ورزش نکنید‪.‬‬ ‫برای یادداشت کردن جزئیات کار از دفترچه استفاده‬
‫کنید‪.‬‬
‫ورزش نباید برای شما یک هوس زودگذر و موقتی باشد‪.‬‬ ‫یک برنامه ساده کششی‬
‫باید تا آخر عمرتان به ورزش ادامه دهید‪.‬‬ ‫دقت کنید که روند تمریناتتان باید تدریجی باشد‪.‬‬
‫‪ -‬گردش سر و گردن‪ :‬صاف بایستید‪ .‬بدون تکان‬
‫رمز آن در این است‪ :‬کم ورزش کن و همیشه ورزش‬ ‫برای مثال‪ ،‬هفته اول = دوجلسه‪ ،‬هفته دوم= سه جلسه‬
‫دادن شانه ها به نرمی سر و گردنتان را در یک دایره بزرگ‬
‫کن‪.‬‬ ‫و به همین ترتیب‪.‬‬
‫بچرخانید‪ .‬اینکار را ‪ 6‬مرتبه تکرار کنید‪.‬‬
‫از عقلتان در این زمینه کمک بگیرید و از انجام ورزش‬ ‫بعد از یک ماه وضعیت پیشرفتتان را بررسی کنید‪.‬‬
‫‪ -‬گردش دست ها‪ :‬صاف بایستید‪ ،‬پاها را از هم باز‬
‫و تمرینی که فکر می کنید بیش از حد توان شماست‬ ‫کنید و هر دو دست را کشیده و در مقابلتان تا سطح سینه‬ ‫‪ .3‬یک همراه تمرینی پیدا کنید‪ :‬به تنهایی تمرین‬
‫خودداری کنید‪.‬‬ ‫باال بیاورید‪ .‬بدون تکان دادن ران ها دست ها را به موازات‬ ‫کردن نیاز به خویشتنداری زیادی دارد‪ .‬با پیدا کردن یک‬
‫زمین بچرخانید‪ .‬ابتدا به سمت چپ و بعد به سمت راست‪.‬‬ ‫همراه برای ورزشتان اینکار را ساده تر کنید‪ .‬بعالوه‪ ،‬در‬
‫این حرکت را ‪ 20‬مرتبه تکرار کنید‪.‬‬ ‫کالس های ورزشی شرکت کنید که مناسب شما باشد‪ .‬اما‬
‫گرداورنده‪ :‬عاطفه منصوری‬ ‫خودتان را مجبور به انجام فعالیت های خیلی شدید نکنید‪.‬‬
‫‪ -‬گردش شانه ها‪ :‬صاف بایستید‪ ،‬پاها را از هم باز کنید‬
‫‪www.florartica.com‬‬ ‫‪ .4‬انواع ورزش هایی که می توانید انتخاب‬
‫و دست ها را در اطراف بدن نگه دارید‪ .‬بدون تکان دادن‬
‫سایر نقاط بدن‪ ،‬دست چپتان را به سمت عقب بچرخانید‪.‬‬ ‫کنید‪:‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 14 24 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 25 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪26‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫زندگی را به سان یک اثر هنری‪ ،‬زیبا و هارمونیک زیست‪.‬‬


‫شهید ثالث برای معرفی سبک تئاتر چخوف‪ ،‬بخشهایی‬

‫سهراب شهید ثالث و چخوف‬


‫از دو نمایشنامهی «مرغ دریایی» و «ایوانف» را برای متن‬
‫فیلم خود کارگردانی کرده است‪.‬‬

‫«درخت بید»‬
‫من فکر میکنم که چخوف خیلی دقیقتر و عمیقتر از‬
‫شهید ثالث در سال ‪ 1984‬فیلم «درخت بید» را بر اساس‬ ‫گورکی به سیاست پرداخته است‪».‬‬
‫داستان کوتاهی از آنتون چخوف کارگردانی کرد‪ .‬این فیلم‬
‫سینمایی ‪ 92‬دقیقهای برای نمایش در تلویزیون تهیه شد‪.‬‬ ‫سهراب شهید ثالث‪ ،‬مانند چخوف‪ ،‬هرگز در فیلمهای‬
‫سینمایی خود به طور مستقیم به سیاست نمیپردازد‪ ،‬اما‬
‫فیلم «درخت بید» با روایت داستانی ساده و انسانی‬ ‫سیاست همیشه در پس زمینهی تمام کارهای او حضور دارد‪.‬‬
‫دید اخالقی چخوف را به بهترین وجهی بازتاب میدهد‪:‬‬ ‫او بر حضور سیاست در هر برخورد عمیق با درونمایههای‬
‫پیرمردی به نام هیمز‪ ،‬از سالها پیش در کنار آسیابی‪ ،‬در‬ ‫اجتماعی تأکید میکند‪.‬‬
‫جوار یک درخت بید زندگی میکند‪ .‬او با ماهیگیری از‬
‫رودخانهای که از کنار درخت و آسیاب رد میشود‪ ،‬گذران‬ ‫شهید ثالث در گفتوگویی دیگر گفته است‪« :‬فرهنگ‬
‫زندگی میکند‪.‬‬ ‫من‪ ،‬چخوف است‪ .‬قصد هم ندارم که خودم را از چخوف‬
‫رها کنم‪ ،‬زیرا او خیلی واقعی است‪ .‬روش نشان دادن اوست‬
‫پیرمرد یک روز هنگام ماهیگیری‪ ،‬میبیند که مردی آشنا‬ ‫که اهمیت دارد‪ .‬او دارای حس بشری بود‪ .‬چخوف دیگران‬
‫به نام مانفرد‪ ،‬مرد دیگری را به قتل میرساند‪ .‬مانفرد پس‬ ‫را دوست داشته و بهخاطر آنها رنج میبرده است‪».‬‬
‫از کشتن مرد بیگانه‪ ،‬کیف پول او را بر میدارد و در شکافی‬
‫در درخت بید میگذارد و از آنجا میرود‪.‬‬
‫چندی بعد‪ ،‬پیرمرد (هیمز) پس از مدتی تردید کیف را‬ ‫کاوشی در دنیای چخوف‬
‫بر میدارد و به شهر نزد مأموران پلیس میبرد و قتل را‬ ‫سهراب شهید ثالث همیشه به دنبال فرصتی بود تا در‬
‫هم گزارش میکند‪ .‬مأموران برای دستگیری قاتل اقدامی‬ ‫کاری مستقل بر زندگی و فعالیت ادبی چخوف نوری تازه‬
‫نمیکنند و هیمز را از ادارهای به ادارهی دیگر میفرستند‪.‬‬ ‫بیندازد‪ .‬این آرزو سرانجام در سال ‪ 1981‬تحقق یافت و او‬
‫پس از مدتی مانفرد سراغ کیف میآید و چون اثری از آن‬ ‫موفق شد با سرمایهی چند شبکۀ تلویزیونی آلمانی فیلم‬
‫پیدا نمیکند‪ ،‬با هیمز درگیر میشود‪ .‬آن دو به پاسگاه پلیس‬ ‫مستند بلندی بسازد به نام «چخوف‪ ،‬یک زندگی»‪.‬‬ ‫سهراب شهید ثالث خود را شاگرد آنتون چخوف میدانست‪.‬‬
‫میروند و کیف را طلب میکنند‪ .‬اما مأموران پلیس نه تنها‬ ‫بسیاری از منتقدان این فیلم را یکی از بهترین آثاری‬ ‫سینماگر ایرانی نه تنها از دید و سبک نویسندهی روس‬
‫مانفرد را دستگیر نمیکنند‪ ،‬بلکه او و هیمز را از پاسگاه‬ ‫میدانند که در معرفی یک نویسنده ساخته شده است‪.‬‬ ‫تأثیر گرفته بود‪ ،‬بلکه با سینمای خود تالش کرد چخوف را‬
‫بیرون میاندازند‪.‬‬ ‫شهید ثالث در این فیلم نشان میدهد که تنها دوستدار و‬ ‫به گروه بزرگتری از هنردوستان نزدیک کند‪.‬‬
‫یک روز صبح که هیمز هنوز در خواب است‪ ،‬مانفرد خود را‬ ‫شیفتهی چخوف نیست‪ ،‬بلکه از نویسندهی روس شناختی‬ ‫سهراب شهید ثالث در چند گفتوگو و نوشته از آنتون‬
‫در رودخانه غرق میکند‪ .‬مرگ او در سیر یکنواخت زندگی‬ ‫درست و عمیق دارد‪.‬‬ ‫چخوف سخن گفته و خود را پیرو سبک او دانسته است‪ .‬او‬
‫روستا‪ ،‬هیچ تکانی ایجاد نمیکند‪.‬‬ ‫فیلم با همان سبک آرام و باوقار شهید ثالث‪ ،‬فراز و نشیب‬ ‫در مصاحبهای میگوید‪:‬‬
‫در یادداشتهایی که از سهراب شهید ثالث بازمانده است‪،‬‬ ‫زندگی چخوف و ایستگاههای اصلی زندگی و کار او را به‬ ‫«من در سینما الگویی ندارم‪ ...‬الگوی من خوشبختانه یک‬
‫طرحهایی از کار روی چند اثر دیگر چخوف یافت میشود‪،‬‬ ‫نمایش میگذارد‪ .‬هم سیر و سلوک شخصی چخوف و هم‬ ‫نویسنده است‪ :‬چخوف‪ .‬اگر چخوف زنده بود‪ ،‬میتوانست‬
‫اما او فرصت نیافت این ایدهها را عملی سازد‪.‬‬ ‫آفرینش هنری او با ارائۀ دهها عکس و سند و نامه تشریح‬ ‫داستانهای خود را به راحتی به فیلم برگرداند‪ .‬او نوولهای‬
‫میشود‪.‬‬ ‫خود را با دقت و ریزبینی یک فیلمنامه به روی کاغذ آورده‬
‫شهید ثالث در سال ‪ 1998‬در ‪ 54‬سالگی در شیکاگو‬ ‫است‪ .‬من ریتم کارهای خود را از چخوف یاد گرفتهام‪ ...‬در‬
‫درگذشت‪.‬‬ ‫فیلم «چخوف‪ ،‬یک زندگی» تماشاگر را با زندگی آموزندهی‬
‫انسانی آشنا میکند که تنها هنرمندانه زندگی نکرد‪ ،‬بلکه‬ ‫پرورش مضمون هم به چخوف مدیون هستم؛ همه خیال‬
‫برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬ ‫میکنند که ماکسیم گورکی نویسندهای سیاسی است‪ ،‬اما‬

‫کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن ‪ ،‬شاید که امید تنها دارائی او باشد‪.‬‬ ‫• ‬

‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪27‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫نوروز در تاجیکستان‬
‫صاحبان خانه‪ ،‬گل گردان ها را به خانه نیز دعوت می‬
‫کردند‪ .‬بعد از این بچه ها شروع به سرودن می کردند‪.‬‬
‫جغرافیای مراسم گل گردانی خیلی وسیع است‪ .‬در دهکده‬
‫ها و شهر های ایران نیز ‪ 15‬تا ‪ 20‬روز پیش از نوروز‬
‫گردش کرده و از آمدن بهار به مردم مژده می رسانند و‬
‫انعام می گیرند‪ .‬در بعضی دهات مازندران مردم در آغاز‬
‫جشن در تکاپوی خانه تکانی و ترتیب دادن کوچه های‬ ‫در هنگام جشن نوروز انجام می دهند‪ .‬روز نوروز در‬
‫شهر و دیه مشغول می گردند و دسته ها و گروه های‬ ‫تاجیکستان به حساب سال شمار دهقانی تاجیکی اول ماه‬
‫مختلف جوانان گردش کرده مانند گل گردان های تاجیکی‬ ‫حمل و به حساب میالدی ‪ 21‬یا ‪ 22‬مارس شروع می شود‪.‬‬
‫ترانه و سرود و شعر می خوانند‪ .‬صاحبان خانه نیز به آن ها‬ ‫برخی از مراسم نوروز در نواحی مختلف تاجیکستان که با‬
‫انعام می دهند‪ .‬این گونه ترانه های ایرانی شباهت هایی به‬ ‫سنت های کهن تاجیکی عجین شده در پی می آید‪.‬‬
‫ترانه های تاجیکی دارد‪ .‬در دماوند ایران نیز گل گردان ها‬ ‫مراسم ماه حوت‬
‫مانند گل گردان های تاجیک خانه به خانه گردش کرده و‬ ‫در گذشته پیش از نوروز مراسم متعددی داشتند که با‬
‫ترانه می خوانند‪.‬‬ ‫نزدیک شدن بهار و کارهای دهقانی بجای می آورند‪ .‬یکی‬
‫مراسم جفت براران‬ ‫از این مراسم «حوت» نام داشت‪ .‬حوت‪ ،‬از نظر دهقانان‬
‫یکی دیگر از مراسمی که در گذشته پیش از کاشت و‬ ‫آخرین ماه سال بود‪ .‬تاجیکان از قدیم در این ماه برای‬
‫کار دهقانان و چند روز قبل از نوروز با آرزوی پر برکت‬ ‫کشت و کار بهاری آمادگی می دیدند و در این خصوص‬
‫شدن محصوالت برگزار می شد‪ ،‬مراسم «جفت براران»‬ ‫سرود‪ ،‬نقل و روایت اشعار و ضرب المثل های گوناگونی‬
‫است‪ .‬جفت براران در اکثر محل ها در اواخر ماه حوت‬ ‫ایجاد کرده اند‪ .‬در وادی خنگاب و بعضی محل های‬
‫تشکیل می شد‪ .‬وقت کاشت و کار را دهقانان کهنسال و‬ ‫قراتگین از قبل برای انجام مراسم حوت خود را آماده می‬
‫با تجربه معین می کردند‪ .‬این اشخاص را در وادی خنگاب‬ ‫کردند‪ .‬در این مراسم مردم پس از حاضر کردن مصالح بزم‪،‬‬
‫«شوگونی» می نامیدند‪.‬‬ ‫سه شب اول ماه حوت را در میهمانی ها گرد آمده‪ ،‬آتش‬
‫افروخته در اطراف آن می نشستند‪ .‬موسیقی می شنیدند و‬
‫هر دهقان هنگام دشواری و گرفتاری از «شگونی» مدد‬ ‫به حرکات موزون و بازی مشغول می شدند و طنزپردازان‬
‫و مشورت می گرفت‪ .‬مردم روستاهای وادی های حصار‪،‬‬ ‫و شیرین کاران نمایش های ملی و مردمی را نمایش می‬
‫کوالب و غرم مراسم جفت براری را تقریبا به یک شکل‬ ‫دادند‪.‬‬
‫انجام می دادند‪ .‬در این مراسم همه ی اهل خانواده شرکت‬
‫می کردند‪.‬‬ ‫حوت را از جهت این که در این ماه آب و هوا به سرعت‬
‫تغییر می کند به سه دوره تقسیم کرده اند که از آن ‪17‬‬
‫دهقانان نیز پلو‪ ،‬نان فطیر و یا غذای مربوط به مراسم را‬ ‫شبانه روز حوت‪ ،‬هفت شبانه روز عجوز‪ ،‬و سه شبانه روز آن‬
‫تهیه کرده و ‪ 15‬تا ‪ 20‬نفر از کهنساالن را دعوت می کردند‬ ‫عکس و نحس نامیده می شد‪ .‬بعد از سه روز‪ ،‬نحس سال‬
‫و بعد از غذا نیز این عبارات را می گفتند ‪« :‬مزید نعمت‪،‬‬ ‫پایان یافته و سال نو یا نوروز از راه می رسید‪.‬‬
‫زیاده دولت‪ ،‬برار کار‪ ،‬صحت و سالمتی خرد و کالن‪ ،‬رسد‬
‫به بابای دهقان‪ ،‬خوش آمدید میهمانان»‬ ‫در تصور مردم آسیای مرکزی عجوز‪ ،‬مخلوق وهم انگیزی‬
‫بود‪ .‬در این روزها کسی به سفر نمی رفت‪ ،‬جشن و به ویژه‬
‫مراسم سومنک پزی‬ ‫عروسی گرفته نمی شد‪ .‬زن ها ناخن نمی گرفتند و سر‬
‫تاجیکان و دیگر ایرانی نژادان پیش از نوروز در ظرف‬ ‫نمی شستند‪.‬‬
‫های مخصوصی سبزه می رویاندند و از شیره ی آن ها‬ ‫مراسم گل گردانی‬
‫«سومنک» تهیه می کردند که این از زمان های قدیم‬
‫مرسوم بوده است‪.‬‬ ‫یکی دیگر از مراسم مهم وابسته به نوروز و کارهای‬
‫دهقانی «گل گردانی» نام دارد‪ .‬مردم تاجیک از زمان های‬
‫سومنک از غذاهای نوروزی است و در خانه ی دهقان ها‬ ‫قدیم به مناسبت بیداری طبیعت و آغاز شکوفه دهی گل‬
‫در طول روزهای نوروز وجود دارد‪ .‬آن را به صورت گروهی‬ ‫ها و درختان به گل گردانی می پرداختند‪ .‬در گذشته وظیفه‬
‫و دسته جمعی تهیه می کنند و معموال در آخر ماه حوت‬ ‫ی گل گردانی بر عهده ی بزرگساالن بود‪ .‬اما این مراسم‬
‫در آغاز جشن نوروز پیرزنان تصمیم به انجام این کار می‬ ‫اکنون در اکثر محل ها توسط بچه ها و جوانان انجام می‬
‫گیرند‪.‬‬ ‫شود‪ .‬گل گردان ها از دره و تپه و دامنه ی کوه ها‪ ،‬گل‬ ‫یکی از جشن های بسیار با اهمیت ایرانیان که با آغاز‬
‫گندم را پاک کرده و چندین بار می شویند و سه روز آن را‬ ‫چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرا‬ ‫فصل بهار در میان تمام ایرانی نژادان کشورهای مختلف‬
‫نم دار نگه می دارند‪ ،‬سپس وقتی گندم نیش زد روی تخته‬ ‫رسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن‬ ‫جهان مورد توجه خاص قرار می گیرد‪ ،‬جشن نوروز است‪.‬‬
‫ی چوب و یا سینی بر بام خانه قرار می دهند‪ .‬آب باران‬ ‫نوروز مژده می دهند‪ .‬صاحبان خانه به گروه گل گردان ها‬ ‫در تاجیکستان و بعضی از دیگر نقاط آسیای مرکزی آن را‬
‫که به گندم خورد پس از مدت پنج یا شش روز سبز شده‬ ‫(که از پنج تا ‪ 10‬نفر هستند) انعام می دهند و گل ها را به‬ ‫«عید سر سال» یا «عید سال نو» نیز می نامند‪ .‬در حدود‬
‫تدریجا شیره می گیرد‪ .‬سبزه ی گندم را سپس با کارد می‬ ‫چشم و ابروان خود مالیده از صحت و سالمت و به بهار نو‬ ‫سال ‪ 1927‬میالدی در دوره ی شوروی جشن نوروز در‬
‫برند و در ظرفی می کوبند و در آن آب داخل می کنند و‬ ‫رسیدن خود اظهار شادی می کنند‪.‬‬ ‫شهر خجند از لحاظ اولویت به عنوان نخستین عید اعالم‬
‫شیره اش را می گیرند‪ .‬همسایه ها نیز آرد جمع کرده و با‬ ‫بلبل خوانی‬ ‫شد‪ .‬اما این مساله با انتقاد بعضی روحانیان و بعضی رهبران‬
‫شیره ی مزبور در دیگ می پزند‪.‬‬ ‫کمونیست این ناحیه مواجه شد از ترس این که مبادا آنان‬
‫بلبل خوانی در شهر بخارا با «گل گردانی» دارای ماهیت‬
‫یکسانی است و در بعضی موارد تفاوت هایی نیز دارد‪ .‬گل‬ ‫را ضد و ملحد بخوانند‪ ،‬به همین دلیل تا سال های دهه‬
‫برگرفته از‪ :‬روزنامه سرمایه‬ ‫گردان ها در محل های دیگر گل ها را دسته دسته کرده‬ ‫‪ 70‬تنها مردم به طور خصوصی و شخصی در خانه ها و‬
‫و یا در نوک چوبی بسته در کنار در خانه های اهل دیه یا‬ ‫روستاهای خود این عید را جشن می گرفتند‪.‬‬
‫شهر در خاک فرو می کردند و سرود می خواندند‪ .‬در بخارا‬ ‫تاجیکان‪ ،‬مشابه دیگر ایرانی نژادان مراسم و آداب خاصی‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 14 28 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪29‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪1‬‬

‫بخـــوانیم و‬ ‫مبانی الزم برای کارهای گروهی‬


‫بیاموزیم‬
‫غذای سریع یا آهسته؟‬
‫‪ 18‬سال پیش ‪ ،‬من در شرکت سوئدی ولوو استخدام‬
‫شدم‪ .‬کار کردن در این شرکت تجربه جالبی برای‬
‫من به وجود آورده است‪ .‬اینجا هر پروژهای حداقل‬
‫‪ 2‬سال طول میکشد تا نهایی شود‪ ،‬حتی اگر ایده‬
‫ساده و واضحی باشد‪ .‬این قانون اینجاست‪ .‬جهانی‬
‫شدن (‪ )globalization‬باعث شده است که‬
‫همه ما در جستجوی نتایج فوری و آنی باشیم‪ .‬و این‬
‫مشخص ًا با حرکت کند سوئدیها در تناقض است‪.‬‬
‫آنها معمو ًال تعداد زیادی جلسه برگزار میکنند‪،‬‬ ‫بازتاب این عدم حضور وی در محور گروه‪ ،‬نتایج زیان باری‬
‫بحث میکنند‪ ،‬بحث میکنند و بحث میکنند و‬ ‫را برای کل گروه در بر خواهد داشت‪.‬‬
‫شرح وظایف‬ ‫براستی چطور یک نفر می تواند به عنوان‬
‫خیلی به آرامی کاری را پیش میبرند‪ .‬ولی در انتها‪،‬‬ ‫عضوی مفید در یک کار گروهی شرکت کند؟ تنها‬
‫این شیوه همیشه به نتایج بهتری میانجامد‪ .‬جقیقت‬ ‫شرح وظایف بین افراد باید بطور صحیح و طبق توانایی‬ ‫کافیست معنای علمی و عملی «کارگروهی» را‬
‫این است که‪:‬‬ ‫ها تعریف گردد‪ .‬بطوریکه هر فرد منحصرا» در رشته و کار‬ ‫همواره مد نظر داشته باشد‪.‬‬
‫خود تبحر الزم را در حد کافی دارا باشد‪ .‬همچنین آنها باید‬ ‫بشر ذاتا» اجتماعی است‪ ،‬وی از قدیم االیام تا کنون برای‬
‫‪ -1‬سوئد در حدود ‪ 450000‬کیلومتر مربع وسعت‬ ‫به نوع تخصص و توانایی های هر یک از اعضاء نیز واقف‬
‫دارد‪.‬‬ ‫باشند تا در صورت بروز مشکل در هر زمینه بدانند که باید‬ ‫گذران زندگی‪ ،‬مجبور به ایجاد ارتباط با دیگران بوده است‪،‬‬
‫به چه کسی مراجعه و از او کمک گیرند‪.‬‬ ‫هر کسی در زندگی خود این ارتباط را به نوعی حتی دو نفره‬
‫‪ -2‬سوئد حدود ‪ 9‬میلیون جمعیت دارد‪.‬‬ ‫برقرار کرده است‪ ،‬مسئله این است که این رابطه چطور می‬
‫‪ -3‬استکهلم‪ ،‬پایتخت سوئد که به پایتخت‬
‫تنظیم ساعات کاری‬ ‫شود در یک گروه‪ ،‬چه در کودکی و بازی های آن زمان تا‬
‫اینکه هر فرد تنها به خودی خود انگیزه و معلومات کافی‬ ‫در امور شغلی و زندگی خود در آینده کارساز باشد‪ .‬متأسفانه‪،‬‬
‫اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود ‪ 78000‬نفر‬ ‫حقیقت این است که در بیشتر موارد کارهای گروهی تنها‬
‫را برای انجام وظایف خود داشته باشد ولی تمام ساعات‬
‫جمعیت دارد‪.‬‬ ‫خود را به تنهایی در اتاقش کار کند و یا حتی گاهی وقت‬ ‫اسم گروه را دارند اما نتوانستند به معنای واقعی به هدف‬
‫‪ -4‬ولوو‪ ،‬اسکانیا‪ ،‬ساب‪ ،‬الکترولوکس و اریکسون‬ ‫اضافی زیادی نیز داشته باشد‪ ،‬نتیجه ی مطلوبی را نخواهد‬ ‫خود دست یابند‪« .‬شکست» در یک کار گروهی به این‬
‫داشت‪ ،‬بلکه تمامی اعضاء باید با تنظیم جلسات متوالی‬ ‫معنی نیست که برخی از آنها نتوانستند به وظایف خود عمل‬
‫برخی از شرکتهای تولیدی سوئد هستند‪.‬‬ ‫کنند بلکه عدم وجود تعامل و همکاری همه جانبه است که‬
‫جهت بررسی روند کار و حل مشکالت احتمالی با یکدیگر‬
‫اولین روزهایی که در سوئد بودم‪ ،‬یکی از همکارانم‬ ‫ساعاتی را به همکاری مشترک بپردازند‪.‬‬ ‫منجر به شکست می شود‪ .‬درست است که تک تک آنها‬
‫هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمیداشت و‬ ‫دارای شرح وظایف مربوط به خود هستند ولی همگی باید‬
‫روشنفکری و درک متقابل‬ ‫برای رسیدن به هدف اصلی و مشترک گروه خود تالش‬
‫به محل کار میبرد‪ .‬ماه سپتامبر بود و هوا کمی‬ ‫درک متقابل بین اعضای گروه الزمه ی رسیدن به اهداف‬ ‫کنند و همواره باید به یاد داشته باشند تا برای کسب هدف‬
‫سرد و برفی‪ .‬ما صبحها زود به کارخانه میرسیدیم و‬ ‫آن گروه است‪ .‬آنها باید آنقدر توانا و روشنفکر باشند که‬ ‫اصلی گروه قدم بردارند و نیل به این هدف تنها با همکاری‬
‫همکارم ماشینش را در نقطه دوری نسبت به ورودی‬ ‫بتوانند عقاید جدید و راهکارهای الزم را در موقعیت های‬ ‫و مساعدت تمام اعضاء امکان پذیر است‪.‬‬
‫ساختمان پارک میکرد‪ .‬در آن زمان‪ 2000 ،‬کارمند‬ ‫مناسب‪ ،‬ارائه دهند‪.‬‬ ‫مهارت ها‬
‫ولوو با ماشین شخصی به سر کار میآمدند‪.‬‬ ‫احترام متقابل‬ ‫منظور از مهارت‪ ،‬مقدار دانش و توانایی هر کس به نوبه‬
‫روز اول‪ ،‬من چیزی نگفتم‪ ،‬همین طور روز دوم و‬ ‫افراد یک گروه همواره باید احترام متقابل را رعایت کنند‪.‬‬ ‫ی خود است‪ .‬هرکدام از اعضاء باید کامال» معلومات کافی‬
‫سوم‪ .‬روز چهارم به همکارم گفتم‪ :‬آیا جای پارک‬ ‫در جلسات گروهی‪ ،‬اعضای یک گروه باید قادر باشند که‬ ‫را برای انجام وظایف خود دارا باشند‪ .‬کسب این دانش از‬
‫ثابتی داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودی‬ ‫عقاید خود را بدون پایمال کردن احترام و نظر دیگران‪،‬‬ ‫طریق علمی و تحصیل‪ ،‬همراه با تجربیات و قرار گرفتن در‬
‫(حتی اگر غیر منطقی باشند) بیان کنند‪ .‬باید به صحبت های‬ ‫عمق کار‪ ،‬نتایج دلخواه را به همراه خواهد داشت‪.‬‬
‫پارک میکنی در حالی که جلوتر هم جای پارک‬ ‫یکدیگر با دقت گوش دهند و در مواقع اضطراری و ایجاد‬
‫هست؟‬ ‫انگیزه و اشتیاق‬
‫مشکل‪ ،‬بدون ایجاد درگیری به حل موانع بپردازند‪.‬‬
‫همانطور که می دانید تنها داشتن علم به کار کافی نیست‬
‫او در جواب گفت‪ :‬برای این که ما زود میرسیم و‬ ‫هوشیاری‬ ‫بلکه تمامی گروه باید به هدف اصلی عشق بورزند و با‬
‫وقت برای پیادهرفتن داریم‪ .‬این جاها را باید برای‬ ‫یکی دیگر از مهم ترین خصوصیات اعضای یک گروه‪،‬‬ ‫اشتیاق کامل همراه با مسئولیت پذیری‪ ،‬تمام انرژی خود را‬
‫کسانی بگذاریم که دیرتر میرسند و احتیاج به جای‬ ‫هوشیاری و زیرکی است‪ .‬انگیزه و اشتیاق الزم برای هر‬ ‫برای موفقیت گروه صرف کنند‪ .‬این به آن معنی است که‬
‫پارکی نزدیکتر به در ورودی دارند تا به موقع به‬ ‫کار گروهی از ابتدا در هر فرد وجود دارد و تا آخر حضور آن‬ ‫انرژی و اشتیاق گروه به قدری باشد که بدون بازخواست و‬
‫سرکارشان برسند‪ .‬تو این طور فکر نمیکنی؟ میزان‬ ‫مستمر است‪ ،‬درحالی که هوشیاری و عکس العمل به موقع‪،‬‬ ‫یادآوری وظایف به آنها‪ ،‬خود برای رسیدن به هدف گروه‬
‫شرمندگی مرا خودتان حدس بزنید‪.‬‬ ‫در زمان حل چالش های احتمالی در این راه‪ ،‬مفید و نمایان‬ ‫تالش کند‪.‬‬
‫می شود‪ .‬این قوه ی ذاتی حکم نیروی محرکی برای پرش‬ ‫سهیم بودن‬
‫این روزها‪ ،‬جنبشی در اروپا راه افتاده به نام غذای‬ ‫گروه از موانع و نهایتا» رسیدن به هدف اصلی را دارد‪.‬‬
‫آهسته (‪ .)Slow Food‬این جنبش میگوید که‬ ‫هر یک از اعضاء نه تنها در مورد شرح وظایف خود‪ ،‬بلکه‬
‫در تمامی گام به گام هدف های پروژه باید شریک باشند‬
‫مردم باید به آهستگی بخورند و بیاشامند‪ ،‬وقت کافی‬ ‫برگرفته از‪ :‬مردمان ‪ .‬نت‬ ‫و همفکری کنند‪ .‬در واقع هر کدام از آنها باید تا حدی از‬
‫برای چشیدن غذایشان داشته باشند‪ ،‬و بدون هرگونه‬ ‫وضعیت کارهای انجام گرفته ی نفر دیگر مطلع باشند که‬
‫عجله و شتابی با افراد خانواده و دوستانشان وقت‬ ‫اگر روزی یکی از آنها نتواند برای مدتی در کار حاضر شود‪،‬‬
‫بگذرانند‪ .‬غذای آهسته در نقطه مقابل غذای سریع‬ ‫دیگر نفرات بتوانند ادامه کار را موقتا» انجام دهند‪ .‬چرا که‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪30‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫(‪ )Fast Food‬و الزاماتی که در سبک زندگی به‬


‫چهارشنبه آخر سال (چهار شنبه سوری)‬ ‫همراه دارد قرار میگیرد‪ .‬غذای آهسته پایه جنبش‬
‫بزرگتری است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک‬
‫«اروپای آهسته» نامیده شده است‪ .‬این جنبش اساس ًا‬
‫حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت‬
‫نویسد ‪ :‬آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین‬ ‫جهانی شدن را زیر سوال میبرد‪ .‬نهضتی که کمیت را‬
‫های دیرین است ( ‪ ) ...‬شک نیست که افتادن این آتش‬
‫افروزی به شب آخرین چهارشنب ًه سال‪ ،‬پس از اسالم رسم‬ ‫جایگزین کیفیت در همه شئون زندگی ما کرده است‪..‬‬
‫یکی از آیینهای نوروزی امروز ‪ -‬که بایستی آمیزه ای‬
‫شده است‪ .‬چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند ( ‪ ) ...‬روز‬ ‫از چند رسم متفاوت باشد ‪ « -‬مراسم چهارشنبه سوری‬ ‫مردم فرانسه با وجودی که ‪ 35‬ساعت در هفته کار‬
‫چهارشنبه یا یوم االربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی‬ ‫« است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال‬ ‫میکنند ا ّما از آمریکائیها و انگلیسیها مولّدترند‪.‬‬
‫است‪ .‬جاحظ در المحاسن و االضداد آورده ‪ :‬واالربعاء یوم‬ ‫گویند‪ .‬دربار ًه چهارشنبه سوری‪ ،‬کتاب ها و سندهای‬
‫ضنک و نحس‪ .‬این است که ایرانیان آیین آتش افروزی‬ ‫آلمانیها ساعت کار هفتگی را به ‪ 8/28‬ساعت تقلیل‬
‫تاریخی‪ ،‬مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این‬ ‫دادهاند و مشاهده کردهاند که بهرهوری و قدرت‬
‫پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا‬ ‫قرن اخیر‪ ،‬یا دقیق تر‪ ،‬در این نیم قرن اخیر است که‬
‫پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه‬ ‫مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده‬ ‫تولیدشان ‪20‬درصد افزایش یافته است‪ .‬این گرایش به‬
‫بر کنار ماند‪.‬‬ ‫و یا در نوشته های مربوط به نوروز به چهارشنبه سوری‬ ‫آهستگی و کندکردن جریان شتاب آلود زندگی‪ ،‬حتی‬
‫در باورهای عامیانه‪ ،‬چهارشنبه روزی نامبارک است‪ .‬سفر‬ ‫نیز پرداخته اند‪.‬‬ ‫نظر آمریکائیها را هم جلب کرده است‪.‬‬
‫نبایستی کردن شب چهارشنبه‪ ،‬به احوال پرسی مریض‬ ‫برگزاری چهارشنبه سوری‪ ،‬که در هم ًه شهرها و‬
‫نبایستی رفت‪ .‬و منوچهری گوید‪:‬‬ ‫البته این گرایش به عدم شتاب‪ ،‬به معنی کمتر کار‬
‫روستاهای ایران سراغ داریم‪ ،‬بدین صورت است که شب‬ ‫کردن یا بهرهوری کمتر نیست‪ .‬بلکه به معنی انجام‬
‫چهارشنبه که روز بالست باده بخور‬ ‫آخرین چهارشنب ًه سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز‬
‫سه شنبه )‪ ،‬بیرون از خانه‪ ،‬جلو در‪ ،‬در فضایی مناسب‪،‬‬ ‫کارها با کیفیت‪ ،‬بهرهوری و کمال بیشتر‪ ،‬با توجه بیشتر‬
‫به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد‬ ‫آتشی می افروزند‪ ،‬و اهل خانه‪ ،‬زن و مرد و کودک از‬ ‫به جزئیات و با استرس کمتر است‪ .‬به معنی برقراری‬
‫آتش افروختن شب چهارشنب ًه آخر سال‪ ،‬یا چهارشنبه‬ ‫روی آتش می پرند و با گفتن ‪ « :‬زردی من از تو‪ ،‬سرخی‬ ‫مج ّدد ارزشهای خانوادگی و به دست آوردن زمان‬
‫آخر صفر را‪ ،‬برخی به قیام مختار نسبت می دهند ‪ :‬مختار‬ ‫تو از من «‪ ،‬بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال‬ ‫آزاد و فراغت بیشتر است‪ .‬به معنی چسبیدن به حال‬
‫سردار معروف عرب وقتی از زندان خالصی یافت و به‬ ‫کهنه را به آتش می سپارند‪ ،‬تا سال نو را با آسودگی و‬ ‫در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است‪ .‬به معنی‬
‫خونخواهی شهیدان کربال قیام کرد‪ ،‬برای این که موافق‬ ‫شادی آغاز کنند‪ .‬تا زمانی که از ظرف های سفالین چون‪،‬‬
‫و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد‪ ،‬دستور داد‬ ‫کاسه و بشقاب و کوزه‪ ،‬در خانه استفاده می شد‪ ،‬پس از‬ ‫بها دادن به یکی از اساسیترین ارزشهای انسانی‬
‫شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب‬ ‫خانه تکانی‪ ،‬کوز ًه کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه‬ ‫یعنی ساده زندگی کردن است‪ .‬هدف جنبش آهستگی‪،‬‬
‫مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود‪ .‬و از آن به بعد‬ ‫می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته‬ ‫محیطهای کاری کم تنشتر‪ ،‬شادتر و مولّدتری است‬
‫مرسوم شد‪.‬‬ ‫بودند‪ .‬اسفند دود کردن و آجیل خودرن‪ ،‬فال گرفتن‪« ،‬‬ ‫که در آن‪ ،‬انسانها از انجام دادن کاری که چگونگی‬
‫در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه‪ ،‬اردبیل‬ ‫فال گوش « ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش‬ ‫انجام دادنش را به خوبی بلدند‪ ،‬لذت میبرند‪ .‬اکنون‬
‫و زنجان‪ ،‬همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش‬ ‫دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تف ًاول زدن‪ ) .‬و‬ ‫زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این‬
‫و نام معینی دارند‪ ،‬که از جمله در منطق ًه زنجان بدین‬ ‫« قاشق زنی « ( معموال زنان روی خود را می پوشانند‬
‫و با قاشق‪ ،‬یا کلید به خانه ها در می زنند‪ ،‬صاحب خانه‬ ‫که چگونه شرکتها به تولید محصوالتی با کیفیت‬
‫شرح است‪ :‬نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن‬ ‫بهتر‪ ،‬در یک محیط آرامتر و بیشتاب و با بهرهوری‬
‫و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد‪ .‬دومین‬ ‫شیرینی‪ ،‬میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد‪ ) .‬نیز از‬
‫چهارشنبه را سوله گویند‪ ،‬در این روز به خرید وسیله‬ ‫باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان‪،‬‬ ‫بیشتر نیاز دارند‪ ،‬فکر کنیم‪.‬‬
‫ها و نیازمندیهای عید می روند‪ .‬سومین چهارشنبه را‬ ‫هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها‬ ‫بسیاری از ما زندگی خود را به دویدن در پشت سر‬
‫گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و‬ ‫در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند‪.‬‬
‫زمان میگذرانیم ا ّما تنها هنگامی به آن میرسیم که‬
‫غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد‪ .‬چهارمین‬ ‫بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از‬
‫و آخرین چهارشنبه سال ( چهارشنبه سوری ) را کوله‬ ‫اسالم نیست‪ .‬در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی‬ ‫بر اثر سکته قلبی یا در یک تصادف رانندگی به خاطر‬
‫گویند؛ ( کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است)‪.‬‬ ‫بود‪ ،‬نه روزهای هفته را‪ .‬استاد پورداود در این باره می‬ ‫عجله برای سر وقت رسیدن به سر قراری‪ ،‬بمیریم‪.‬‬
‫بسیاری از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگی خود در‬
‫آینده هستیم که زندگی خود در حال حاضر‪ ،‬یعنی تنها‬
‫زمانی که واقع ًا وجود دارد را فراموش میکنیم‪.‬‬
‫همه ما در سراسر جهان‪ ،‬زمان برابری در اختیار‬
‫داریم‪ .‬هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد‪ .‬تفاوت در این‬
‫است که هر یک از ما با زمانی که در اختیار داریم چکار‬
‫میکنیم‪ .‬ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگی کنیم‪.‬‬
‫به گفته جان لنون‪ ،‬خواننده معروف‪ :‬زندگی آن چیزی‬
‫است که برای تو اتفاق میافتد‪ ،‬در حالی که تو سرگرم‬
‫برنامهریزیهای دیگری هستی‪.‬‬

‫برای درج آگهی درمجله‬


‫سیمرغ با ما تماس بگیرید‬
‫‪613.292.6181‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪31‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫در برخی از شهرهای ایران‪ ،‬از جمله ایالم (نوروز آباد)‪،‬‬


‫تویسرکان‪ ،‬کاشان‪ ،‬زاهدان (قصبه مود) و ‪ ...‬مراسم‬
‫چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار‬
‫می کنند‪ .‬و آخرین آتش نیز از رسم ها است‪ .‬بنابر‬
‫نوشته تذکره صفویه کرمان نیز‪ ،‬چهارشنبه سوری در‬
‫ماه صفر بوده است‪.‬‬
‫در اصفهان چهارشنبه سوری را « چهار شنبه‬
‫سرخی « نیز می گویند‪ .‬یکی از دلیل ها و سندهای‬
‫دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین‬
‫های پیش از اسالم نیست‪ ،‬می تواند این باشد که‬
‫مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می‬
‫شود‪ .‬در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت‬
‫یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و‬
‫چهارشنبه سوری‪ ،‬مانند بسیاری از آیین ها‪ ،‬جشن‬
‫ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر‪ ،‬نیمه‬
‫شعبان‪ ،‬رحلت حضرت پیامبر ( ص ) که بر اساس‬
‫گاهشماری قمری است‪ ،‬در غروب روز پیش برگزار‬
‫می شود‪ .‬نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه‬
‫باعث شده‪ ،‬که هنوز بعدازظهر سه شنبه ( یعنی‬
‫شب چهارشنبه ) به احوال پرسی بیمار نمی روند‪،‬‬
‫و پنجشنبه را عامه « شب جمعه « می گویند‪ .‬در‬
‫صورتی که آیین های کهن مثل نوروز‪ ،‬مهرگان‪ ،‬سده‬
‫و ‪ ...‬که بر اساس گاهشماری خورشیدی است‪ ،‬آغاز‬
‫بیست و چهار ساعت روز‪ ،‬از سپیده دم و یا از نیمه‬
‫شب است‪ .‬آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن‬
‫ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند‪ ،‬می تواند‬
‫برگزاری رسم و جشنی به نام « سور «‪ ،‬در روز پنجه‬
‫( خمسه مسترقه ) باشد که از آن تا سد ًه چهارم‪ ،‬دوره‬
‫سامانیان‪ ،‬آگاهی در دست است ‪ :‬صاحب تاریخ بخارا‬
‫از برگزاری رسمی که « عادت قدیم « و با افروختن‬
‫آتش در « شب سوری « ( پیش از نوروز ) همراه بوده‬
‫خبر می دهد ‪ ... :‬آنگاه امیر سدید ( منصور بن نوح )‬
‫به سرای نشست‪ ،‬هنوز سال تمام نشده بود که چون‬
‫شب سوری‪ ،‬چنان که عادت قدیم است‪ ،‬آتشی عظیم‬
‫افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در‬
‫گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و ‪...‬‬
‫امروز‪ ،‬با رسمیت یافتن تقویم مصوب ‪ ،1304‬دیگر‬
‫از جشن های پنجه ( که در خوارزم‪ ،‬آغاز سال‪ ،‬و در‬
‫پارس پایان سال بود ) کمتر نشانی میتوان یافت‪ .‬چهار‬
‫شنبه سوری پایان ماه صفر نیز ‪ -‬تا آن جا که آگاهی‬
‫در دست است ‪ -‬فراموش شده‪ ،‬و تنها با برگزاری‬
‫مراسم چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری‪ ،‬که‬
‫در بر دارند ًه رسم هایی از فرهنگ عامه است‪ ،‬مردم‬
‫به پیشواز نوروز می روند‪ .‬این یادآوری الزم است‬
‫که با وجود تکنولوژی های جدید خانه سازی‪ ،‬ایجاد‬
‫مجموعه های مسکونی‪ ،‬آپارتمان نشینی‪ ،‬در دسترس‬
‫نبودن « بوته و هیمه « ( به علت استفاده از گاز و برق‬
‫به عنوان وسیل ًه حرارتی )‪ ،‬در اختیار نداشتن کوزه و‬
‫پشت بام و فضای مناسب جلوی در خانه‪ ،‬و دگرگونی‬
‫های دیگر فرهنگی‪ ،‬مراسم چهارشنبه سوری هنوز‬
‫چهر ًه نمادین خود را ‪ -‬با دشواری‪ ،‬به ویژه در شهرها‬
‫و محله های سنتی ‪ -‬نگه داشته است‪.‬‬

‫جشن‬
‫چهارشنبه سوری‬
‫‪Tuesday March 16th‬‬
‫‪Nepean Sportsplex‬‬
‫‪@ 8:00 p.m‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪32‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫صحن فشار آورده و با تعجب و حیرت خیره‬ ‫عطابیک رئیس خلوت‪ ،‬حبیب اله آقا‪ ،‬محبوب‬ ‫ادامه از شماره ‪12‬‬
‫شده بودند ناراحتی او را افزایش می داد‬ ‫آقا‪ ،‬وزیر دارالسلطنه‪ ،‬خزانه دار‪ ،‬حکمران‬
‫ولی باالخره بر اعصاب خود مسلط شد و‬
‫اجازه داد راهنماها او را به داخل حرم مطهر‬
‫خراسان‪ ،‬داروغه شهر و نایب التولیه و عده‬
‫ای از مجتهدین و علمای بزرگ نیز افتخار‬
‫پا برهنه ای‬
‫راهنمایی کنند‪.‬‬
‫از درب ایوان طال و دارالسعاده که اطاقی‬
‫به طول حدود سی متر بود به اطاق های‬
‫حضور داشتند‪.‬‬
‫در این روز شاه لباس ساده خود را عوض‬
‫کرده و به احترام امام رضا لباس سلطنتی‬
‫در دربار شاه عباس‬
‫با عظمت دیگر وارد شد و از آن جا گذشته‬ ‫خود را که یک شلوار و کت بلند قرمز و یک‬
‫و از در تمام نقره وارد دارالحفاظ شد که‬ ‫شنل قرمز ملیله کاری و طالدوزی شده بود‬ ‫اثری از‪Elgin Groseclose :‬‬
‫صحن جلو خان حرم مطهر به شمار می‬ ‫بر تن کرده و یک شال ابریشمی که چند‬ ‫مترجم‪ :‬غالمرضا کریمیان‬
‫رفت‪ .‬در این جا شاه مانند هر زائر عادی‬ ‫متر طول داشت به کمر پیچیده و خنجری‬
‫دیگری به سجده افتاد و یکی از قاریان‬ ‫از طال و جواهر نشان بر کمر داشت‪.‬‬
‫نیز مشغول دعا خواندن شد‪ .‬سپس از دری‬ ‫انوار طالیی خورشید تازه از افق برخاسته بود‬ ‫از زحمات خود خیر خواهم دید و از این که‬ ‫اواخر مهر ماه شاه عباس به شهر وارد شد‪ .‬تا‬
‫تمام طال گذشته و وارد صحن حرم که‬ ‫که شاه از در بزرگ وارد خیابان شد‪ .‬در آن‬ ‫بفهمم در مدت عمرم مورد احترام و قدردانی‬ ‫آن موقع هوا خوب و صاف بود ولی آن روز‬
‫ضریح مقدس امام در آن جا قرار داشت‬ ‫صبحگاه دعای خیر و برکت بر گنبد طالیی‬ ‫ملت خود بوده ام با آرامش از این جهان‬ ‫ناگهان هوای زمستانی به خود گرفته و بادی‬
‫شد‪ .‬شاه به ضریح نزدیک شد‪ ،‬قفل آن را‬ ‫تابیده و یک شکوه و عظمت آسمانی به آن‬ ‫خواهم رفت‪ .‬بر روی تخت نشستن و درباره‬ ‫از ناحیه بیابان شروع به وزیدن کرده و گرد و‬
‫بوسید و شروع به خواندن دعایی کرد و سه‬ ‫بخشیده بود‪.‬‬ ‫مردم قضاوت کردن و یا رهبری ارتشی را‬ ‫غبار زیادی بلند شده بود به طوری که غبار‬
‫مرتبه دور ضریح طواف کرد و در هر مرتبه‬ ‫شاه به آرامی و سکوت و با چشمانی رو به‬ ‫در جنگ برای دفاع و امنیت وطن به عهده‬ ‫زرد رنگ عظیمی گنبد زرین امام رضا را‬
‫طواف با صدایی بلند بر مأمون خلیفه ای‬ ‫پایین قدم بر می داشت و گویی تمام وجود‬ ‫گرفتن‪ ،‬کار آسانی نیست‪.‬‬ ‫پوشانده بود‪ .‬گرد و خاک طوری دهان افراد‬
‫که از روی حسادت امام را با ظرفی از میوه‬ ‫او از سنگینی و هیبت این تشریفات پر شده‬ ‫زن با حرارت فوق العاده ای گفت‪:‬‬ ‫را پر کرده و بر سر و روی سواران و اسب ها‬
‫مسموم کرده بود لعنت می فرستاد‪.‬‬ ‫بود‪ .‬ولی در عین حال تغییرات فاحشی که‬ ‫تو پیغمبری‪ .‬دست حق به همراهت‪.‬‬ ‫و شتر ها می نشست که گویی طبیعت با این‬
‫اصل این ظرف قدیمی که در آن میوه آورده‬ ‫در پانزده سال گذشته‪ ،‬یعنی از تاریخی که‬ ‫نه دخترم‪ ،‬من پیغمبر نیستم بلکه پوینده راه‬ ‫زیارتگاه تاریخی سر ستیر داشت‪ .‬بزرگان و‬
‫بودند هنوز موجود و عبارت بود از بشقابی‬ ‫شهر از دست ازبک ها گرفته شده بود‪ ،‬از‬ ‫حقم و جوینده رحمت خداوند‪ .‬می خواهم‬ ‫شخصیت های استان برای استقبال از شاه‬
‫از طال که گود و در وسط سوراخی داشت‪.‬‬ ‫نظر او دور نماند و با رضایت ‪ ،‬خوشبختی‬ ‫از این زیارت نمونه ای در راه عبادت برای‬ ‫و همراهی او به خارج از شهر رفته و در دو‬
‫اینک آن را بر یکی از دیوارهای دالسعاده‬ ‫عمومی که در همه جا آشکار بود را مشاهده‬ ‫ملت خود باشم‪ .‬حال بگو ببینم از من چه‬ ‫طرف جاده و روی پشت بام ها جمعیت‬
‫آویخته بودند و معروف بود که اعجازهایی‬ ‫می کرد‪ .‬این گروه بزرگ طول خیابان شاه‬ ‫تقاضایی داری؟‬ ‫انبوهی در انتظار ورود شاه ایستاده بودند‪.‬‬
‫دارد و رسم بود که زائرین متدین انگشت‬ ‫را پیمودند و در پایان خیابان که حدود پانصد‬ ‫زن خود را به شاه نزدیک تر کرده و با‬ ‫شاه به همراه درباریان خود به آرامی خیابان‬
‫خود را در داخل سوراخ کرده و گردی که‬ ‫متر با دروازه شهر فاصله داشت درهای‬ ‫حرارت فوق العاده ای گفت‪:‬‬ ‫های اطراف را می پیمود و هیچ توجهی به‬
‫از داخل آن به دست می آید را به چشمان‬ ‫بزرگ صحن خارجی حرم سر برافراشته و‬ ‫ای شاه شاهان و ای سرور جهانیان‪ ،‬آرزو‬ ‫ابراز شادمانی و فریادهای مردم نداشت‪ .‬و‬
‫خود می مالیدند و این غبار مقدس مواهبی‬ ‫در ماورای آن صحن بزرگ و ایوان ها دیده‬ ‫دارم در کنار تو زندگی کنم و بمیرم‪.‬‬ ‫همان طور که شایسته یک زائر دیندار و‬
‫داشت که بعضی از لحاظ روحی به آرامش‬ ‫می شد‪ .‬در وسط صحن حوض طال کاری‬ ‫شاه با لحن خشک و محکمی گفت‪ :‬همین؟‬ ‫با ایمان بود چشمان خود را پایین افکنده و‬
‫می رسیدند و عده ای هم به اعجاز درمانی‬ ‫شده مخصوص وضو قرار داشت‪ .‬شاه پس از‬ ‫اسمت چیست؟‬ ‫علیرغم هوای سردی که دیگران را وادار به‬
‫آن معتقد بودند‪.‬‬ ‫رسیدن به آن دست و پاها را شسته و وضو‬ ‫زن که از سوال شاه خوشحال شده بود‬ ‫پوشش سر خود کرده بود شاه به غیر از یک‬
‫نظیر همین اعجاز امروز در هنگلم زیارت‬ ‫گرفت و لحظه ای محو عظمت معماری‬ ‫گفت‪ :‬نام من دلفه است و شوهرم نیز حاج‬ ‫شلوار چلوار و کت پنبه دوزی ‪ ،‬چیز دیگری‬
‫شاه به وقوع پیوست‪ .‬شاه در حالی که‬ ‫ایوان ها شد‪.‬‬ ‫تیمور نام دارد‪.‬‬ ‫بر تن نداشت‪ .‬گروه مسافرین به دیوارهای‬
‫آخرین طواف خود را به دور ضریح تمام می‬ ‫چه رازی در این هنر وجود داشت که به‬ ‫شاه حرف او را قطع کرد و گفت‪ :‬خوب دلفه‬ ‫شهر که با خندق های خشک و بی آب‬
‫کرد و بر مأمون لعنت می فرستاد ناگهان‬ ‫وسیله خطوط مختلف و شکل خود موجب‬ ‫به پیش شوهرت برگرد و محبت و عالقه‬ ‫محصور بود رسیدند‪ .‬در این جا شاه نتوانست‬
‫صدای همهمه ای از دارالسعاده برخاست‬ ‫نشاط روح می شد؟ شاه عباس در مقابل‬ ‫ات را به او نشان بده‪ .‬سرور تو برای کسب‬ ‫از بلند کردن سر و بازرسی فوری وضعیت‬
‫و این همهمه کم کم به داد و فریاد و‬ ‫نقش ها و رنگ های اعجاب انگیز آن حس‬ ‫فیض روحی و پیدا کردن جایی در بهشت‬ ‫خودداری کند‪ ،‬سپس از دروازه عبور کرده و‬
‫خوشحالی تبدیل شد‪ .‬ولی این فریادهای‬ ‫می کرد واقعا در درگاه الهی قرار گرفته‬ ‫به این زیارت آمده‪ .‬تو هم برو نمونه ای‬ ‫به خیابان پهناوری که خیابان شاه نام داشت‬
‫شادی برای شاه که زیارت تاریخی خود را‬ ‫است‪.‬‬ ‫برای هم جنسان خود باش‪ .‬برو و رخت را‬ ‫وارد شدند‪ .‬در دو طرف خیابان شاه درختان‬
‫به پایان رسانیده بود نبود‪.‬‬ ‫معهذا این جریان برای شاه واقعه ای آمیخته‬ ‫با افکار روحانی و مقدس پاک کن‪ ،‬تا مبادا‬ ‫بلند چنار وضع جالبی به آن داده بود و تا سر‬
‫ملتزمین رکاب مدتی با حیرت به یکدیگر‬ ‫با غبار تنهایی بود‪ .‬گرچه این نشاط روحی‬ ‫گوشت بدنت خوراک سگ ها و استخوان‬ ‫در بزرگ و باشکوه حرم مطهر که اینک از‬
‫نگریستند‪ ،‬پس از چند لحظه صداها واضح‬ ‫و احساس عظمت آسمانی فوق العاده دلپذیر‬ ‫هایت نصیب شغال ها شود‪ .‬در این هنگام‬ ‫دور معلوم بود ادامه داشت‪ .‬در این لحظه‬
‫تر به گوش می رسید که همه می گفتند‬ ‫بود ولی برای کسی که هرگز روابط خود را‬ ‫صدای شاه از عصبانیت بلند شده و چهره اش‬ ‫ناگهان یک زن چادری که در پشت درختان‬
‫معجزه! معجزه!‬ ‫با خواسته های سیری ناپذیر این دنیا قطع‬ ‫سخت در هم رفته بود ولی وقتی نگاهش به‬ ‫مخفی شده بود ظاهر شد و با عجله به طرف‬
‫شاه با قیافه ای ساکت و استفهام آمیز‬ ‫نکرده بود احساس بر باد دهنده ای بود‪.‬‬ ‫صورت ترسیده و مأیوس زن افتاد نرم شد‬ ‫شاه دوید‪ ،‬ولی یک قزلباش فورا با شمشیر‬
‫رو به نایب التولیه کرد و نایب التولیه که‬ ‫روح شاه عباس در پی رفیق و هم صحبتی‬ ‫و با لبخند مرموزی گفت‪ :‬ولی در دعاهای‬ ‫کشیده جلوی او را گرفت تا او را از آن جا‬
‫از علمای مذهبی بزرگ بود و از این سر‬ ‫می گشت که دست او را بگیرد و چون درگاه‬ ‫خود از تو یاد خواهم کرد‪ .‬سپس به سربازی‬ ‫دور کند‪ ،‬ولی شاه دستش را برای ممانعت از‬
‫و صدا ناراحت به نظر می رسید گفت‪:‬‬ ‫الهی را دور از دسترس خود می دید در پی‬ ‫که در انتظار ایستاده بود اشاره کرد که زن را‬ ‫کار قزلباش بلند کرد و قزلباش نیز با شمشیر‬
‫شاهنشاه گویا معجزه ای به وقوع پیوسته‬ ‫وسیله دیگری بود که زودتر به آن برسد و‬ ‫ببرند‪ .‬هنگامی که به راه افتادند عده ای می‬ ‫کشیده آماده برای دفاع از جان شاه منتظر‬
‫است‪.‬‬ ‫همان طوری که غالبا همین اتفاق می افتاد‬ ‫شنیدند که با خود حرف می زد و می گفت‪:‬‬ ‫ایستاد‪.‬‬
‫در حالی که چشمان شاه برق می زد با‬ ‫این چیز همان رویای شاهزاده خانم بود که‬ ‫«همه اش دروغ می گویند‪».‬‬ ‫ظاهر این زن مانند زنان مقدس و پاکدامن‬
‫حیرت پرسید‪ :‬معجزه شده است؟ پس‬ ‫دقیقه ای از افکارش محو نمی شد؛ دختری‬ ‫بود‪ ،‬هنگامی که به حضور شاه آمد با صدایی‬
‫زیارت ما بیهوده نبوده است‪ ،‬خبری پیدا‬ ‫با چشمان سبز و اسرار آمیز و بی اعتنا که‬ ‫صبح روز بعد شخصیت های بزرگ درباری‬ ‫بلند و آهنگ دار گفت‪ :‬عمر شاهنشاه دراز‬
‫کن ببینم جریان چیست‪.‬‬ ‫نه سلطنت و نه بزرگی شاه عباس و نه تمام‬ ‫و شهر جهت همراهی با شاه در زیارت حرم‬ ‫باد‪ .‬خداوند شما را که با دینداری و عبادت‬
‫نایب التولیه که خیالش راحت شده بود‬ ‫ثروت او قادر به فریفتن و دست یابی به او‬ ‫مطهر امام رضا آمده بودند‪ .‬در بین آن ها اله‬ ‫به مقام مقدسی رسیده ای غرق رحمت کند‪.‬‬
‫به ملتزمین اشاره ای کرد‪ .‬میزان فریادها‬ ‫نبود‪.‬‬ ‫وردی خان که سخاوت او موجب طالکاری‬ ‫شاه با وقار زیاد نگاهی به زن کرد و گفت‪:‬‬
‫دوبرابر شد که غبار مطهر معجزه کرده‬ ‫این افکار نیز گذشت و رویاها محو شد‪.‬‬ ‫گنبد شده و به امر شاه در التزام رکاب بود‬ ‫از دعای خیر تو متشکرم‪ .‬دختر‪ ،‬اگر همه‬
‫است‪ .‬یکی از ملتزمین به عجله رفت و‬ ‫حضور جمعیتی که برای دیدن شاه به داخل‬ ‫حضور داشت‪.‬‬ ‫افراد این مملکت مثل تو باشند من هم البته‬
‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬
‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪33‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫ماریناژرژینا به حاجی طرفان از زندانی‬ ‫کاتولیک بودن او برانگیختن دشمنی روس‬ ‫که مالحظه می فرمایید دعای اینجانب به‬ ‫برگشت و خبر آورد که هم اکنون کوری‬
‫شدن یک راهب کاتولیک مطلع شد و به‬ ‫های ارتدکس کافی بود‪.‬‬ ‫درگاه امام هشتم قبول واقع شده است‪.‬‬ ‫شفا یافته است‪.‬‬
‫سراغ او رفت و پیش او اعتراف و تقاضای‬ ‫تعصب روس های ارتدکس برعلیه کاتولیک‬ ‫شاه با همان لحن آرام پرسید‪ :‬تو مرد خوبی‬ ‫سپس شاه پرسید‪ :‬جریان این معجزه غبار‬
‫بخشش کرد‪ .‬پس از آن ترتیبی داد که به‬ ‫ها از زمان نفوذ لهستانی ها و استفاده آن ها‬ ‫هستی‪ .‬بگو ببینم چند وقت است که نابینا‬ ‫چیست؟‬
‫راهب توجه بیشتری بشود و حق پذیرایی‬ ‫از اسلحه جهت برقراری سلطنت دیمتری‬ ‫بوده ای؟‬ ‫نایب التولیه هرچه راجع به سوابق این‬
‫از اشخاص و تشکیل جلسات مذهبی را‬ ‫تاج و تخت روسیه شعله ور شده بود‪.‬‬ ‫‪ -‬شاهنشاه من کور مادرزاد بوده ام‪.‬‬ ‫ظرف می دانست گفت‪ :‬آنگاه افزود قبال‬
‫داشته باشد‪ ،‬ولی بازهم یکسال طول کشید‬ ‫پس از جست و جوی اثاثیه راهب و یافتن‬ ‫‪ -‬پس چگونه راه خود را تا هندوستان پیدا‬ ‫هم مواردی پیش آمده که بعضی نابینایان‬
‫تا گراند دوشس موفق به کسب آزادی‬ ‫نامه هایی که برای شاه اروپایی نوشته شده‬ ‫می کردی؟‬ ‫شفا یافته اند‪.‬‬
‫راهب از زندان شد‪.‬‬ ‫بود ظاهرا سوءظن آن ها نسبت به سوءنیت‬ ‫‪ -‬برای پیدا کردن راه در کوهستان ها آدم‬ ‫شاه با تعجب پرسید‪ :‬از کوری شفا یافته‬
‫پس از آزادی‪ ،‬راهب با قایق کوچکی و‬ ‫راهب قطعی شد و راهب بیچاره از همه جا‬ ‫کور باشد بهتر از بینایی است به اضافه من‬ ‫اند؟‬
‫کمی پول که فقط برای یک شب او کافی‬ ‫بی خبر به جرم توطئه در ایجاد اتحادهای‬ ‫برادری هم دارم‪.‬‬ ‫بله قربان‪.‬‬
‫بود ‪ ،‬به سوی سواحل ایران براه افتاد‪ .‬راهب‬ ‫نظامی بر علیه روسیه متهم و به زندان‬ ‫‪ -‬و حاال خوب می توانی ببینی؟‬ ‫پس اگر قادر به بازگرداندن بینایی به نابینا‬
‫هنوز از دوره طوالنی زندان ضعیف بود و‬ ‫انداخته شد‪.‬‬ ‫‪ -‬بله قربان‪ ،‬ولی اینک چشمان من چیزی‬ ‫باشد‪ ،‬حتما می تواند بینایی اشخاص بینا را‬
‫سرش گیج می رفت‪ .‬به ساحل ایران که‬ ‫پس از آن که شاه از طرز رفتار روس ها‬ ‫جز عظمت بی مانند شاهنشاه را نمی بیند‪.‬‬ ‫هم تقویت کند‪ .‬شاه عباس به معجزه اعتقاد‬
‫رسیدند به زحمت خود را به کاروانسرایی‬ ‫با سفیر خود آگاه شد فوق العاده عصبانی‬ ‫آری من نور مردم را می بینم که در مقابل‬ ‫نداشت و نسبت به چنین گفته هایی بدبین‬
‫رسانید و از کاروانسرادار فهمید که در یکی‬ ‫و مأمور دیگری با این تهدید فرستاد که‬ ‫شکوه شاهانه ایستاده اند‪.‬‬ ‫بود ولی باز هم بدش نمی آمد معجزه ای‬
‫از دهات ماهیگیری شمال است‪.‬‬ ‫اگر کارملیت آزاد نشود اعالن جنگ خواهد‬ ‫شاه آهسته پرسد‪ :‬خیر من هم بشرم‪ .‬آنگاه‬ ‫را ببیند‪.‬‬
‫کاروانسرادار اطاق خشکی در اختیار او‬ ‫داد‪.‬‬ ‫فورا آستین لباس خود را باال زد و دست‬ ‫احتمال داشت در این ادعاها از طرف اولیای‬
‫گذاشت‪ .‬راهب پس از چند دقیقه همین‬ ‫این تهدید در روس ها اثری نکرد و شاه‬ ‫خود را به او نشان داد و گفت‪ :‬ببین‪ ،‬مگر‬ ‫خدا حقیقتی وجود داشته باشد‪ ،‬بهر جهت‬
‫قدر قدرت داشت که نماز و دعایی بخواند‪.‬‬ ‫نیز که سرگرم امور دیگر شده بود به کلی‬ ‫این گوشت و پوست آدم نیست؟‬ ‫میل داشت او را متقاعد کنند که مردهای‬
‫سپس از فرط خستگی در حالی که هنوز‬ ‫موضوع را از یاد برد‪ .‬و باالخره گراند‬ ‫رنگ مرد از خجالت قرمز شد و گفت‪ :‬بله‬ ‫او هم به خداوند نزدیک بوده و قدرت و‬
‫دانه های تسبیح در دستش بود روی توده‬ ‫دوشس ماریناژرژینا شاهزاده خانم لهستانی‬ ‫قربان ولی پوست و گوشتی است مانند‬ ‫شجاعت و آرامش و امید خود را به صورت‬
‫ای از کاه به خواب رفت‪.‬‬ ‫که به خاطر او دیمتری پشتیبانی خانواده‬ ‫سنگ مرمر سفید‪.‬‬ ‫محسوس از او کسب می کنند‪.‬‬
‫صبحگاه هنگامی که از خواب برخاست‬ ‫های اشرافی روسیه را از دست داده بود‬ ‫پس بگو ببینم این رنگ لباس من چیست‪.‬‬ ‫مرد روحانی نتوانست جواب سوال شاه را‬
‫رنگ آبی آسمان تمام حیاط را فرا گرفته‬ ‫موجب آزادی راهب شد‪.‬‬ ‫مرد گفت‪ :‬رنگ قرمز ارغوانی سلطنتی که‬ ‫بالفاصله بدهد لذا پس از چند لحظه گفت‪:‬‬
‫بود‪ .‬با ناراحتی از جای بلند شد‪ .‬هنوز اثرات‬ ‫در زمانی که راهب عمر خود را در سیاه‬ ‫مخصوص شاهان و قیصرها می باشد‪.‬‬ ‫آن هم ممکن است بعدا پیش آید‪.‬‬
‫تکان های قایق در مغز و بدن او بود‪.‬‬ ‫چال های قلعه شهر حاجی طرفان می‬ ‫شاه خنده تلخی کرد و گفت‪ :‬تو می گویی‬ ‫شاه گفت‪ :‬آیا در این دنیا کسی هست که به‬
‫این طرف و آن طرف می خورد‪ .‬پس از‬ ‫گذراند اغتشاشات سیاسی در روسیه‬ ‫کور مادرزاد بوده ولی حاال می توانی رنگ‬ ‫بینایی بهتر احتیاج نداشته باشد؟‬
‫چند لحظه توانست احساس کند که بر‬ ‫افزایش یافت‪ .‬در تاریخ روسیه این زمان‬ ‫ها را به این خوبی تشخیص دهی؟‬ ‫خیر قربان‪.‬‬
‫روی زمین خشک خوابیده و آزادی خود را‬ ‫را که بین مرگ ایوان مخوف و ایجاد‬ ‫مرد ناگهان ترسیده و فهمیده بود در چه‬ ‫شاه به تندی به نایب التولیه خیره شده‬
‫بازیافته است‪ ،‬پس زانو زده و به درگاه خدا‬ ‫سلسله رومانف بود دوره اغتشاش نامیده‬ ‫دام مخوفی افتاده است شروع به اعتراض‬ ‫و پرسید‪ :‬یعنی حتی شاه شما هم احتیاج‬
‫به سجده افتاد‪.‬‬ ‫اند‪ .‬دیمیتری با کمک لهستانی ها و با این‬ ‫کرد و گفت‪ :‬خیر قربان همه مردم از رنگ‬ ‫ندارد؟‬
‫در طول صبح صدای زنگ قاطرها توام با‬ ‫ادعا که فرزند واقعی ایوان کبیر است به‬ ‫قرمز شاهنشاه به خوبی اطالع دارند و چون‬ ‫نایب التولیه که گیج شده بود و نمی دانست‬
‫بوی تعفن در صحن کاروانسرا به مشام می‬ ‫سلطنت رسید‪ .‬ولی خانواده های اشرافی‬ ‫یک فرد ایرانی واقعی هستید رنگ پوست‬ ‫چه جواب بدهد با زیرکی برای آن که از‬
‫رسید‪ .‬بعدا فهمید که کاروانی از میت برای‬ ‫روسیه از نفوذ لهستانی ها که آن ها را‬ ‫شاهنشاه نیز سفید است‪.‬‬ ‫جواب مستقیم فرار کرده باشد گفت‪ :‬مگر‬
‫دفن در جوار تربت امام رضا عازم مشهد‬ ‫محاصره کرده بودند متنفر بودند‪ .‬هنگامی‬ ‫شاه گفت‪ :‬تو چاپلوس و دروغگوی بزرگی‬ ‫کسی هست که بتواند در مقابل خورشید‬
‫مقدس بوده است‪ .‬راهب پس از صحبت‬ ‫که دیمتری برای ازدواج با شاهزاده خانم‬ ‫هستی‪ .‬چون پوست من از دوران جوانی‬ ‫تابان نوری بیاورد؟‬
‫با چاپاردار فهمید او برای عبور قاطرها از‬ ‫لهستانی ماریناژرژینا پافشاری کرد‪ ،‬خانواده‬ ‫و زندگی در چادرها و سال های طوالنی‬ ‫شاه برگشت و به یکی از مأمورین خود‬
‫گردنه های بین راه به یک کمک احتیاج‬ ‫های اشرافی توطئه کردند و او را هنگام‬ ‫جنگ سوخته و سیاه شده و باز هم با داشتن‬ ‫دستور داد این مردی که بینایی خود را‬
‫دارد‪ .‬راهب که دیناری پول در جیب نداشت‬ ‫جشن عروسی به قتل رساندند ولی عروس‬ ‫دوروغگوهایی مانند تو در این مملکت روی‬ ‫بازیافته است پیش من بیاورید‪.‬‬
‫این کار را قبول کرد‪.‬‬ ‫با سیاست فرار کرد‪.‬‬ ‫من سیاه تر خواهد شد‪ .‬پس از گفتن این‬ ‫مرد را آوردند‪ ،‬با جبه ای کثیف که شال‬
‫کاروان همان روز کرانه های خزر را‬ ‫این شاهزاده خانم زن فوق العاده ای بود‪.‬‬ ‫حرف شاه رو به داروغه کرد و با صدای‬ ‫سبزی به عالمت سیدی دور کمر بسته بود‬
‫ترک کرد و به سوی ارتفاعات و مناطق‬ ‫او بی نهایت زیبا و برای رسیدن به مقاصد‬ ‫غرش مانندی گفت‪:‬‬ ‫و عمامه مشکی و کوچک هم بر سر نهاده‬
‫کوهستانی البرز به حرکت درآمد‪ .‬گرچه‬ ‫خود قدرت بی حد و حصری داشت‪ .‬از‬ ‫چشمان این مرد را از حدقه درآورید تا‬ ‫بود که نشان می داد آدم فقیری نیست‪.‬‬
‫در راه از بین مزارع سر سبز و زیبا عبور‬ ‫لحاظ مذهب کاتولیک تمام عیار و دینداری‬ ‫همان طور که کور مادرزاد به دنیا آمده کور‬ ‫شاه به آرامی از او پرسید‪ :‬شما همان مردی‬
‫می کردند ولی بوی تعفن اجساد به قدری‬ ‫معروف او توام با شخصیت جذابش موجب‬ ‫هم از دنیا برود‪ .‬چون نباید دروغگویی وارد‬ ‫هستید که امام نعمت بینایی را به شما‬
‫زننده بود که مرتبا راهب به حالت تهوع‬ ‫ایجاد حصاری از ترس و رعب در اطرافش‬ ‫حرم مطهر حضرت رضا شود‪.‬‬ ‫داده؟‬
‫می افتاد‪ .‬در عبور از گردنه دوم با طوفان‬ ‫شده بود‪.‬‬ ‫با گفتن این کلمات شاه از حرم خارج شد‪.‬‬ ‫‪ -‬بله قربان‪.‬‬
‫و برف شدیدی مواجه شدند که سه روز با‬ ‫به هر حال طولی نکشید که دیمتری‬ ‫‪ -‬آیا این بینایی را در اثر مالیدن غبار ظرف‬
‫آن در مبارزه بودند و راهب که هنوز چند‬ ‫دیگری ظاهر شده و ادعا کرد که دیمتری‬ ‫بازگشت و حرکت‬ ‫طالیی به چشم خود به دست آوردید؟‬
‫روزی بود که از زندان و سرمای روسیه رها‬ ‫واقعی است و با کمک امپراطور لهستان به‬ ‫مأموریت سفارت خوان راهب در روسیه با‬ ‫‪ -‬بله قربان‪ ،‬ولی قبل از آن هفتاد بار به دور‬
‫شده بود ‪ ،‬دومرتبه گرفتار سرما شد‪ .‬باالخره‬ ‫تخت سلطنت نشست‪.‬‬ ‫شکست کامل روبرو شد‪ .‬قبل از آغاز این‬ ‫ضریح طواف کردم و در هر مرتبه از امام‬
‫کوه ها را پیموده و به بیابان های ورامین‬ ‫ولی کمی بعد او نیز به قتل رسید‪.‬‬ ‫مسافرت شاه با نظرات وسیع خود که میل‬ ‫شفا خواستم‪.‬‬
‫رسیدند‪ .‬در این جا برف به باران تبدیل شده‬ ‫پس از او دیمتری سومی که پسر شاهزاده‬ ‫داشت از این مأموریت حداکثر استفاده را‬ ‫‪ -‬شغل شما چیست؟‬
‫و تمام جاده ها را آب و گل فرا گرفته بود‪.‬‬ ‫خانم از دیمتری اول بود به تخت نشست و‬ ‫بکند مذاکره با اغلب درباری های اروپا را‬ ‫‪ -‬شاهنشاه‪ ،‬من مردی بازرگانم که ابریشم‬
‫تاج گذاری کرد ولی او هم متقابال دستگیر‬ ‫نیز در آن گنجانده و اعتبار نامه هایی با‬ ‫ازاگرا وارد می کنم و با کشور هندوستان‬
‫و به طرز فجیعی به قتل رسید‪.‬‬ ‫عنوان پادشاهان اروپا به راهب داده بود‪.‬‬ ‫به خوبی آشنایی دارم و چنانچه خدمات‬
‫پس از او دیمتری چهارم که پسر دیگرش‬ ‫ولی هنوز راهب کارملیت از مرز روسیه وارد‬ ‫‪ --‬اینجانب در آن صفحات الزم شود‪،‬‬
‫*** ادامه در شماره آینده سیمرغ ***‬ ‫بود به سلطنت رسید‪ .‬در یکی از سفرهای‬ ‫نشده بود که بازداشت شد و تنها موضوع‬ ‫می توانند به حقیر اطمینان کنند به طوری‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 14 34 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪35‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫اینجا چه ژیمناستیک باشد‪ ،‬چه کیک بوکسینگ‬


‫(‪ ،)Kickboxing‬نکته ثابت این است که همیشه قبل‬
‫از هر تمرینی دعا خوانده میشود و آوای «او خدایی ویژه‬
‫است‪ ،‬هاللویا!» همراه تمامی ورزشهاست‪.‬‬
‫البته مؤمنان ورزشکار باید حواسشان باشد تا یکی از‬
‫قانونهای مهم این سالن ورزشی را نشکنند؛ و آن هم‬
‫مقررات ویژه و سخت لباس پوشیدن است‪ .‬به گفته مدیر‪،‬‬
‫در این مکان پوشیدن لباسهای تنگ ورزشی مجاز نیست‬
‫و نافها هم میبایست در زیر لباسها پنهان باشند!‬
‫همه مربیانی که در این ورزشگاه کوچک کار میکنند‪،‬‬
‫جزء آن دسته از کسانی هستند که کلیسای روزهای یک‬
‫شنبهاشان ترک نمیشود‪ .‬برای همین هم ورزش در این‬
‫روزها جایی در برنامه روزانه ندارد و سالن تعطیل است‪.‬‬
‫اورالندو به عنوان یک مسیحی وظیفه خود میداند که از‬
‫مرگ همکیشانش بر اثر چاقی بیش از اندازه‪ ،‬جلوگیری کند‪.‬‬
‫وزن همه با دقت تمام در کتابچه ورزشگاه ثبت میشود و‬
‫هر هفته مراسم وزنکشی برپاست‪ .‬هر گرم چربی که آب‬
‫شده باشد‪ ،‬ورزشگاه را غرق در تشویق میکند!‬

‫آب کردن چربیها با یاد و نام خدا‬


‫این موضوع که تا چه اندازه چنین ورزشگاههایی در آمریکا‬
‫تبدیل به جزء ثابتی از صحنه ورزش این کشور خواهند‬
‫شد‪ ،‬پرسشی است بی پاسخ‪ .‬در برخی از کلیساها علیرغم‬
‫شروع طوفانی‪ ،‬بعد از مدتی این کالسها از رونق افتاده و‬
‫در نهایت لغو شده است‪ .‬با این همه اورالندو اطمینان کامل‬
‫شروع و پایان تمرینهای ورزشی با خواندن دعا همراه دارد که روش کاریاش در طول زمان جای خود را باز‬ ‫روی یکی از دیوارها مجسمه مسیح مصلوب‬
‫میشود‪« :‬خداوندا برای این لحظه از تو سپاسگزاریم‪ ».‬و خواهد کرد‪ .‬دلیل چنین تصوری هم این است که به اعتقاد‬ ‫دیده میشود و طنین نوای یک موسیقی مذهبی‬
‫سپس مربی سیدی موسیقی را درون ضبط صوت قرار او در یک ورزشگاه مذهبی ورزش کردن به مردم لذت‬ ‫تمام فضا را پر کرده است‪ .‬همه کسانی که در‬
‫میدهد‪ .‬در عرض چند ثانیه آوای موسیقی مذهبی البته با‬ ‫این مکان حضور دارند‪ ،‬افراد مذهبیای هستند‬
‫ریتمی تند طنینانداز میشود‪ .‬ویکی بار دیگر با صدای بلند‬ ‫که هر حرکت عضالتشان از روی عشق به خدا و‬
‫و نفس بریده به شاگردانش نکتهای را گوشزد میکند‪« :‬‬ ‫مسیح انجام میگیرد‪.‬‬
‫خداوند را ستایش کنید!»‬ ‫بر خالف تصور‪ ،‬اینجا یک کلیسا یا یک انجمن مذهبی‬
‫به گفته مربی با کمک گرفتن از مذهب‪ ،‬خیلی از کسانی‬ ‫نیست‪ .‬این نکته را میتوان در همان نگاه اول از دیدن‬
‫که تا پیش از این اهل ورزش نبودند‪ ،‬حاال در تمام جلسهها‬ ‫گرمکنهای ورزشی متوجه شد که همه به تن کردهاند‪.‬‬
‫حضور دارند و برای نمونه خانواده سه نفری وندرسون براون‬ ‫ویکی توری‪ ،‬مربی ‪ 4۵‬ساله‪ ،‬با صورتی عرق کرده‬
‫را مثال میزند؛ کالرا و همسرش رابن که همراه با دختر ‪1۷‬‬ ‫ورزشکاران را تشویق میکند‪« :‬دست نکشید‪ ،‬شما این کار‬
‫سالهاشان به این کالسها میآیند‪.‬‬ ‫را برای رضای خدای بزرگ انجام میدهید‪ ».‬با گفتن این‬
‫برای کالرا هیچ چیزی گوشنوازتر از موسیقی مذهبیای‬ ‫جمله‪ ،‬در کوتاهترین زمان ممکن انرژی تازهای به بدن همه‬
‫نیست که در این جا پخش میشود‪« :‬به نظر من موسیقیای‬ ‫تزریق شده و انگار نه انگار که تا لحظاتی پیش از گرفتگی‬
‫که در سالنهای ورزشی پخش میشوند‪ ،‬ترسناک است‪.‬‬ ‫ماهیچههای شکمشان گله میکردند‪ .‬تمرین به خوبی به‬
‫همین آهنگهای مذهبی که با آنها ورزش میکنم به‬ ‫پایان میرسد‪.‬‬
‫تنهایی من را روی فرم نگه میدارند‪ ».‬و به یمن همین‬ ‫اینجا سالن کوچک یک کلیسای باپتیستی واقع در شهر‬
‫ترانهها او به گفته خودش تا به اینجا هفت کیلو از وزنش‬ ‫داالس‪ ،‬در ایالت تگزاس آمریکاست‪ .‬دو بار در هفته‪ ،‬افراد‬
‫را کم کرده است‪.‬‬ ‫مذهبی ساکن این شهر به کالسهای «بدنسازی با‬
‫سازمانهای بهداشتی در آمریکا گزارش میدهند که ‪۶۵‬‬ ‫ترانههای مذهبی سیاه پوستان» (‪)Gospel Aerobic‬‬
‫درصد مردم این کشور اضافه وزن دارند که شمار زیادی‬ ‫که در این سالن جمع و جور برگزار میشود‪ ،‬میآیند تا به‬
‫از این افراد را آفرو امریکنها تشکیل میدهند‪ ۸0 .‬درصد‬ ‫همراه دیگران ورزش کنند‪.‬‬
‫از آنها «بسیار چاق» هستند و نزدیک به پنجاه درصد هم‬ ‫از نظر ویکی خدا میخواهد که بندگانش ورزش کنند‪:‬‬
‫دچار چاقی افراطیاند‪.‬‬ ‫«در کتاب مقدس آمده است که روح مقدس در بدنهای‬
‫تأسیس ورزشگاه‪ ،‬فرمان الهی‬ ‫ما نهفته است و بدن ما در واقع پرستشگاه خداوند است‪.‬‬
‫هر کس که از پرستشگاهش به خوبی مراقبت نکند‪ ،‬گناه‬
‫«خدا من را راهنمایی کرد‪ ».‬این جمله را اورالندو هاینز‬ ‫کرده است‪» .‬‬
‫در حالیکه دور تا دورش را دستگاههای بدنسازی پر‬
‫کردهاند‪ ،‬میگوید؛ مرد ‪ 4۵‬سالهای که سابقا سرباز بوده‬ ‫این صحنه در بسیاری از شهرهای آمریکا جریان دارد‪ .‬بر‬
‫است و حاال مدیر یک سالن ورزشی در شهر کارولینای‬ ‫اساس آمارهای منتشر شده در نشریه «نیوزویک» دستکم‬
‫جنوبی‪ .‬اورالندو میگوید ‪«:‬خدا به من گفت‪ :‬تو یک سالن بیشتری را هدیه میکند‪ .‬او این جمله را چاشنی باورش‬ ‫صد کلیسا در سرتاسر خاک این کشور برگزار کننده چنین‬
‫ورزشی مسیحی را افتتاح خواهی کرد‪ ».‬پس او گوش به میکند‪« :‬اینجا مردم عشق مسیح را حس میکنند»‪.‬‬ ‫کالسهایی هستند که اکثریت بیشتر شرکتکنندگانشان‬
‫فرمان الهی میسپارد و در سال ‪ ۲00۶‬آن را در قالب افتتاح‬ ‫را هم آفرو آمریکنها (آمریکاییان آفریقایی تبار) تشکیل‬
‫میدهند‪.‬‬
‫یک سالن ورزشی ‪ 3۷0‬مترمربعی‪ ،‬واقع در یک مرکز خرید برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬
‫تجاری‪ ،‬به مرحله اجرا در میآورد‪.‬‬ ‫الغری همراه با ترانههای مذهبی‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


SIMORGH • Issue. 14 36 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪37‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫لحاظ فیزیکی اول‪ ،‬به ما حمله شده‪ .‬ولی آنچه برای من‬
‫اهمیت دارد‪ ،‬این است که در یک جنگ هر دو سوی آن‬

‫از ادبیات دل نمی کنم‬


‫می بازند‪ ،‬و هر دو طرف به نابودی یکدیگر می کوشند‬
‫وگرنه‪ ،‬این موضوع انکار کردنی نیست که واقعا نیروهای‬
‫عراقی به ایران حمله کردند‪.‬‬
‫البته پشت قضیه را امثال من و شما نمی دانیم‪ ،‬ولی به‬
‫لحاظ عینی و فیزیکی واقعیت این است که آنها حمله‬ ‫پاره ای از گفتگوی الهه خسروی یگانه (روزنامه نگار) با محمود دولت آبادی‬
‫کردند‪ .‬اما آنچه در این رمان بسیار فشرده مد نظر من بوده‬
‫مقوله هم ذات بودن و هم ذات شدن بشری است‪ .‬شاید‬
‫این نگاه‪ ،‬نگاهی ایده آلیستی به نظر رسد ولی به گمان‬
‫من آدم ها با کشتن یکدیگر خودشان را می کشند و من با‬
‫همین دید به زندگی و ادبیات نگاه می کنم‪ .‬چون در چنین‬
‫شرایط خشونت باری گاهی انسان ناچار می شود به ایده‬
‫آلیزم پناه ببرد و شاید بشود گفت از ناگزیری! من دیگر‬
‫نمی توانم بپذیرم کدام طرف از آن یکی طرف چند نفر را‬
‫کشته است پس برنده فالن طرف است‪ .‬نه؛ من معتقدم در‬
‫خشونت‪ ،‬هیچ برنده ای وجود ندارد‪ .‬در نتیجه آنچه در این‬
‫داستان برایم اهمیت داشته همین است‪.‬‬
‫در واقع دستاویز شما بایدها و نبایدهای بشری است نه‬
‫آنچه که در واقعیت وجود دارد؟‬
‫به معنایی دیگر نه همه آن‪ ،‬چیزهایی که در عینیت وجود‬
‫دارد و تحمیل می شود‪ .‬من معتقدم که بین تک تک آدمیان‬
‫هیچ خصومتی وجود ندارد‪ .‬به طور عادی جوانان دنیا چه‬
‫خصومتی می توانند با یکدیگر داشته باشند؟ بنابراین جنگ‬
‫یک شغل است و این شغل ــ قدیمی ترین شغل آدم‬
‫ــ کارفرماهای خودش را دارد‪ ،‬اما من به عنوان یک آدم‬
‫معتقدم که جنگ هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد‪ .‬و جز‬
‫این که دو طرف در یک جنگ فرسوده و منهدم شوند هیچ‬
‫چیز دیگری نصیب نخواهد شد‪.‬‬
‫بنابراین نه روحیه شوونیستی در این اثر وجود دارد و نه‬
‫برعکس‪ .‬به عنوان یک امر بشری این رخداد فجیع در‬
‫کشور ما رخ داد و من هم به عنوان یک امر انسانی آنچه‬ ‫نوشته شده ولی اصال در تایید آن نیست‪ .‬بلکه تبیین این‬ ‫طبقه بیست و یکم‪ ،‬تابلویی از پیکاسو و دری قهوه ای‬
‫را که ذهنم دریافت کرد به داستان آورده ام و واقعا هیچ‬ ‫واقعیت خشن شقی و بی رحمانه است که آدمها را می بلعد‬ ‫رنگ! اینها همه تصویرهای اولیه یک گفتگو با محمود‬
‫هدف خاصی هم در موردش نداشتم چون‪ ،‬همانطور که‬ ‫و پیش از این که ببلعد‪ ،‬احتماال مسخ می کند‪.‬‬ ‫دولت آبادی است‪ ،‬مردی که انگشت هایش شکل نوشتند‬
‫شما اشاره کردید هیچ کدام از نویسندگان دنیا هم از جنگ‬ ‫به این اعتبار در ادامه همان نگاه و نظری که در سال‬ ‫و دود سیگارش حتی‪ ،‬کلمات انباشته شده در ذهنش را در‬
‫ستایش نکرده اند‪ .‬آن آثاری هم که در توجیه جنگ نوشته‬ ‫پایانی جنگ نوشتم این داستان هم نوشته شد تا هم ادای‬ ‫فضا ترسیم می کند‪.‬‬
‫شده به هیچ وجه در قالب آثار ادبی قابل تامل ظاهر نشده‬ ‫دینی باشد نسبت به جوانان این مملکت و هم بیانگر نوعی‬ ‫آدمها حرمت دارند‪ .‬بعضی بیشتر‪ .‬اما حرمت محمود دولت‬
‫اند‪.‬‬ ‫احساس دریغ برای نابود شدن آدم ها‪.‬‬ ‫آبادی را باید جور دیگری نگه داشت‪ .‬نه فقط به خاطر «گل‬
‫اما از آن طرف ما با آثار بزرگی روبرو هستیم‪ .‬مثال من‬ ‫خوشبختانه این رمان زمانی نوشته و منتشر می شود که‬ ‫محمد» کلیدر که در حافظه ادبی ما این جور زنده نفس می‬
‫در جوانی کتابی از یک نویسنده آلمانی خواندم به نام «در‬ ‫تبلیغات درباره جنگ دیگر از مد افتاده است‪ .‬چون محال‬ ‫کشد‪ ،‬به خاطر عمری که این مرد برای نوشتن گذاشت تا‬
‫غرب خبری نیست»‪ ،‬اثر اریش ماریا رمارک‪ .‬شما با خواندن‬ ‫بود چنین داستانی را من در زمان خودش بنویسم چرا که‬ ‫بنویسد و نشان دهد تبار رنج دیده مردمی را که ماییم‪.‬‬
‫این داستان به خوبی متوجه تباهی ناشی از جنگ می شوید‪.‬‬ ‫کار ادبیات پرداختن به روزمرگی ها و مسائل روز نیست‬ ‫او از سرزمین غول های زیبا آمده است‪ .‬هموالیتی عطار و‬
‫چون به تجربه و آگاهی نسبی من ‪ ،‬همه نویسندگان در‬ ‫هرچند این مسائل بسیار تراژیک باشند‪ .‬ادبیات می بایست‬ ‫خیام و فردوسی و بیهقی و شاید برای همین‪ ،‬به این خوبی‬
‫تمام جهان یک نگاه انسانی به امور دارند حتی اگر تاریخ‬ ‫که رسیده شود و شما به چیزی برسید ورای واقعیت که در‬ ‫تبار کلمه را می شناسد و درک می کند‪.‬‬
‫یک واقعیت دیگری باشد که ما می بینیم هست و همانطور‬ ‫عین حال می تواند واقعیت هم داشته باشد‪.‬‬ ‫گفتگو با محمود دولت آبادی بر سر ادبیات معاصر به درازا‬
‫که گفتم ممکن است این صدا در کل امور تاثیری نداشته‬ ‫اثر دیگر من درباره وضعیت گذشته دور ــ نزدیک ما و‬ ‫کشید‪ .‬مصاحبه ای که گرچه روای دلتنگی های آقای‬
‫باشد ولی صدای «صلح بهتر از جنگ است» به نظر من‬ ‫مسائل مربوط به آن است‪ ،‬که با نگاه به یک کاراکتر ایرانی‬ ‫نویسنده است‪ ،‬ولی فقط دلتنگی و نه خستگی‪.‬‬
‫باید همیشه وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫روایت شده است‪ .‬این داستان را البته خیلی خیلی پیش از‬ ‫این نکته را دولت آبادی با نگاه و با انگشت اشاره به من‬
‫شنیدم کلیدر با بازخوانی مجدد شما منتشر می شود‪ .‬من‬ ‫اینها نوشته ام‪ ،‬تقریبا بین سالهای شصت و دو تا شصت‬ ‫گوشزد می کند‪« :‬فقط دلتنگی‪ ،‬نه خستگی که تا نفس‬
‫این اثر شما در خانه های بسیاری از مردم دیده ام‪ ،‬آدم‬ ‫چهار و در طول گذر این سالها آن را مدام صیقل داده ام و‬ ‫هست‪ ،‬باید بود و باید نوشت‪ .‬من از ادبیات دل ‪ ،‬نمی‬
‫هایی که لزوما مخاطب جدی ادبیات نبودند ولی کلیدر را‬ ‫ویرایش کرده ام و متاسف هم نیستم که چرا این قدر دیر‬ ‫کنم»‪...‬‬
‫خوانده بودند و از خوانش بسیار لذت برده بودند‪ .‬طی این‬ ‫آن را به چاپ می سپارم چون گذشت زمان به من کمک‬ ‫در خبرها خواندم آثار جدید شما مربوط به جنگ هستند‪.‬‬
‫سال ها همیشه دلم می خواست از شما بپرسم کلیدر چطور‬ ‫کرد داستان به ادبیات خودش بیشتر نزدیک شود‪.‬‬ ‫این بهانه خوبی است برای این که از شما بپرسم چرا‬
‫توانست در عین جلب رضایت منتقدان ادبی‪ ،‬این طور با‬ ‫آقای دولت آبادی شما به طور حتم بهتر از من می دانید‬ ‫اتفاقات مربوط به انقالب و جنگ اینقدر در میان آثار ادبی‬
‫عامه مردم هم ارتباط برقرار کند؟ این اتفاقی است که در‬ ‫که ادبیات جنگ در تمام جهان‪ ،‬آثار شاهکار و عظیمی در‬ ‫معاصر ما کمرنگ هستند‪ .‬اگر موافق باشید مصاحبه را از‬
‫زمینه هنر بخصوص در ایران اتفاق نادری است‪.‬‬ ‫چنته دارد‪ .‬چون اکثر نویسندگانی که نویسندگان متعهد و‬ ‫این نقطه آغاز کنیم‪.‬‬
‫در مورد کلیدر باید بگویم حقیقتا االن که آن را بازخوانی‬ ‫روشنفکر به معنای واقعی آن به شمار می رفتند از منظری‬ ‫خب‪ ،‬می دانید که پیش از اتمام جنگ‪ ،‬من‪ ،‬نخستین مطلب‬
‫می کنم داستان طوری مرا با خودش می برد که فراموش‬ ‫به جنگ نگاه کرده اند که احتماال شما در اثر جدید خود‬ ‫را درباره آن با مقاله ای به عنوان «صلح و جنگ ؛ پایان‬
‫می کنم قرار است نقطه‪ ،‬ویرگول ها و چیزهایی از این‬ ‫به آن پرداخته اید‪ .‬منظری که از نفی جنگ و خشونت بر‬ ‫کابوس» نوشتم که در مجله تایم الیف و چند مطبعه دیگر‬
‫دست را تصحیح بکنم‪ .‬پدید آمدن کلیدر به گمان من یک‬ ‫می آید‪ .‬اما در کشور ما یک تفاوت وجود دارد و آن این‬ ‫دنیا ــ و همزمان در ایران به چاپ رسید و هنوز هم معتقدم‬
‫اتفاق است‪ .‬و این اتفاق در یک زمان ‪ 1۵‬ساله رخ داد‪.‬‬ ‫که جنگ‪ ،‬در سرزمین ما «جنگ» نامیده نشد‪ ،‬چیزی نام‬ ‫که جنگ یک کابوس بشری است‪ ،‬اما مطمئنا عقایدی مثل‬
‫عالوه بر این قبل از آن ‪ 10‬ــ ‪ 1۵‬سال هم من گاهی ذهنم‬ ‫گرفت با عنوان «دفاع مقدس» که این اسم باعث تغییر‬ ‫عقاید من و دیگران باعث نمی شود زرادخانه های دنیا‬
‫را با این فضا دور و نزدیک می کردم و منتظر بودم تا ببینم‬ ‫نگاه ها یا تغییر داده شدن نگاه ها گردید‪ .‬هنوز هم این‬ ‫کرکره شان را پایین بکشند ولی بهرحال گفتن این حرف‬
‫زمان آغاز کار کی فرا می رسد و باالخره زمانش رسید و‬ ‫اسم به نوعی تابو است‪ .‬یعنی داشتن نگاه انتقادی به این‬ ‫که جنگ به گمان من زشت ترین داعیه بشری است از‬
‫من سال ‪ 4۷‬اولین جمله ها را نوشتم‪ .‬و جالب است که در‬ ‫دفاع مقدس با مشکالت بسیاری روبه روست این مسئله‬ ‫طرف نویسنده یا شاعر یا نمایشنامه نویس یا هر هنرمند‬
‫آن سال دقیقا پاره پایانی داستان را در طرح کلی نوشتم که‬ ‫روی نوشتن رمان شما چقدر تاثیر گذاشته؟‬ ‫دیگری یک فریضه است‪.‬‬
‫البته بعد تغییر کرد‪ .‬یعنی جایی که این پدر راه می افتد به‬ ‫قطعا ناظر به این مسئله هست برای این که به واقع از‬ ‫به این ترتیب باید بگویم اثر جدید من گرچه درباره جنگ‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪38‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫سمت کوه و بلندی ها و بچه هایش را صدا می زند‪ .‬اما این‬


‫که چطور این اتفاق افتاده به گمانم فقط می شود با زبان‬
‫سعدی به آن پاسخ داد که «هر سخن کز دل برآید الجرم‬
‫بر دل نشیند»‪.‬‬
‫از سوی دیگر کلیدر تلفیقی است از سنت ادبی ایرانی و‬
‫آموزه های ادبی یک نویسنده این زمانی از ادبیات دنیا‪.‬‬
‫خوشبختانه من دانشگاه نرفتم و خوشبختانه دبیرستان هم‬
‫نرفتم و شبانه را هم نیمه کاره رها کردم ــ می گویم‬
‫خوشبختانه ‪ ،‬چون توانستم جایش را پر کنم ــ ولی‬
‫درعوض‪ ،‬همه مدت عمرم کتاب خواندم‪.‬‬
‫در نتیجه تا به نویسندگان امریکای التین برسیم تمام آثار‬
‫ادبی برجسته ترجمه شده به زبان فارسی را خوانده بودم‪.‬‬
‫از ادبیات فرانسه‪ ،‬روس و انگلیس گرفته تا آلمان‪ ،‬آمریکا‪،‬‬
‫ایتالیا و ‪ ...‬همه را خواندم‪ .‬آثار برجسته ادبیات ایران را هم‬
‫که قطعا خوانده بودم بنابراین کلیدر در حقیقت تبدیل به‬
‫فرایندی شد که ایرانیان در حافظه تاریخی شان دارند البته‬
‫با معیارهایی که ادبیات مدرن دویست ساله گذشته به آنها‬
‫داده است‪.‬‬
‫و دیگر این که کلیدر با خلوص تمام نوشته شده و من‬
‫انتظاری هم جز این نداشتم که با همان خلوص دریافته‬
‫شود که خوشبختانه دریافته شد‪ .‬این مهم ترین امتیاز یک‬
‫نویسنده در زمان حیات خودش است‪ .‬و گمان می کنم‬
‫کمتر نویسنده ای می توانیم سراغ کنیم ــ مگر کسانی‬
‫که در اوایل قرن نوزده پاورقی می نوشتند ــ که اثرش در‬
‫زمان حیات به موفقیت کامال معقول و منطقی دست بیابید‬
‫و به درون مردم راه پیدا کند‪.‬‬
‫من قدرشناس این قدرشناسی هستم‪ .‬خوب شد که این کار‬
‫انجام گرفت‪ .‬توماس مان یک سخن تاریخی دارد که بعد‬
‫از کلیدر و حتی بعد از یکی ـ دو مجلد روزگار سپری شده‬
‫به آن برخوردم که من همیشه آن را می آورم به عنوان‬
‫توضیح و تبیین دقیق یک نویسنده ــ فیلسوف از ادبیات؛‬
‫و آن این است که می گوید‪« :‬آثار بزرگ ادبی در مقطعی‬
‫پدید می آیند که دوره تجربی آنها (در زندگی تاریخی) در‬
‫حال به پایان رسیدن باشد‪».‬‬
‫و کلیدر و دیگر آثار من مربوط به این مقطع هستند‪ .‬دوره‬
‫ای که نه فقط عشایر ما تخته قاپو می شوند و شدند و آن‬
‫حالت ایلی و ایلیاتی از بین رفت بلکه روستاهای ما هم‬
‫داشتند جا به جا می شدند و شباهتا چنین سرنوشتی را‬
‫پیدا می کردند و پیدا کردند با اجرای اصالحات ارضی‪ .‬بر‬
‫این ویژگی ها لذت بردن ادبی ــ داستانی را هم می توان‬
‫افزود‪ .‬یعنی آن افسون داستانگویی‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 39 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


SIMORGH • Issue. 14 40 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪41‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫روزگار غریبیست نازنین ‪...‬‬


‫ه‬ ‫ب ق‬ ‫م س ا‬
‫و سرگـــرمی‬
‫کمی فکر کنیم‪...‬‬

‫معماهای شماره ‪14‬‬


‫سوال اول‬
‫وزن ساعت های شنی‬
‫دو ساعت شنی هم اندازه که مقدار شن داخل آنها هم‬
‫یکسان است را در اختیار داریم‪ .‬یکی از این ساعتها کار‬
‫نمیکند ‪ ،‬اما دیگری سالم است‪.‬‬
‫اگر این دو ساعت را از طرف قسمت خالی آنها بر روی دو‬
‫کفه ترازو قرار دهیم‪ ،‬کدام یک از آنها سنگین تر است؟‬

‫سوال دوم‬
‫کسب و سود‬
‫نفر اول جنسی را از نفر دوم به قیمت ‪ 12‬دالر خریده و بعد از مدتی آن را دوباره به نفر دوم به‬
‫قیمت ‪ 13‬دالر می فروشد‪ .‬فردای آن روز ‪ ،‬نفر اول همان جنس را از نفر دوم به قیمت ‪ 14‬دالر‬
‫میخرد و چند روز بعد ‪ ،‬آن را مجددا به قیمت ‪ 15‬دالر به همان نفر دوم می فروشد‪ .‬مقدار سود یا‬
‫زیان نفر اول چقدر بوده است؟‬

‫جواب معماهای شماره ‪12‬‬


‫معمای اول‪:‬‬
‫جواب معمای دوم (مسابقه هوش و استدالل)‪ :‬اگر نفرات‬
‫را از یک تا سه شماره گذاری کنیم ‪ ،‬فرض میکنیم که نفر اول از همه‬
‫باهوشتر است‪ .‬وی دو فرضیه را در نظر میگیرد‪ .‬فرضیه اول اینست که‬
‫رنگ پیشانی وی سیاه است‪ .‬بعد خود را جای نفر دوم میگذارد و از جانب‬
‫او اینگونه استدالل می کند که نفر دوم که میبیند رنگ نفر اول سیاه‬
‫است باز دو حالت برای خودش در نظر میگیرد‪ :‬اگر رنگ پیشانی خودش‬
‫هم سیاه بود در نتیجه نفر سوم براحتی مساله را متوجه میشد و جواب‬
‫را که رنگ پیشانی خودش(سفید) بود میگفت و چون چیزی نمی گوید‬
‫پس رنگ پیشانی نفر دوم سیاه نیست و سفید است و بنابراین نفر دوم‬
‫جواب را میگفت‪ .‬ولی هیچیک از نفرات دوم و سوم چیزی نمی گویند‪.‬‬
‫بنابراین فرضیه اول نفر اول که سیاه بودن رنگ خودش است رد میشود‬
‫و فقط فرضیه دیگر که سفید بودن است می ماند و ایشان آنرا بازگو‬
‫کرده و برنده میشود‪.‬‬

‫پاسخ صحیح این معماها توسط خانم شراره مافی برای ما ارسال‬
‫شده بود که ضمن تبریک‪ ،‬جایزه ای ارزنده نیز تقدیم ایشان‬
‫گردید‪.‬‬

‫ازبین عزیزانی که پاسخ تست هوش مجله را‬


‫صحیح حل کرده و به دفتر مجله و یا آدرس ایمیل ‪:‬‬
‫‪contact@simorghmagazine.com‬‬
‫ارسال نمایند‪ ،‬یک نفر به قید قرعه انتخاب و یک‬
‫هدیه ارزنده تقدیم میگردد‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪42‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫• جدول کلمات متقاطع‬

‫افقی‪:‬‬
‫‪ - 1‬صاحب ديوان گل و نوروز – مجلسي در‬
‫انگلستان ‪-2‬بلندي سطح زمين نسبت به سطح‬
‫دريا – بي حس – از ميوه هاي خوشمزه ‪-3‬‬
‫شگرد كار – خرگوش عرب – چاهي در گورستان‬
‫زردشتيان – تلخ ‪ -4‬از مشتقات نفتي – نقدش‬
‫به از حلواي نسيه – دين – رونوشت ‪ -5‬شكايت‬
‫كننده – قاره سبز – جمع دسيسه ‪ 6-‬پاك نهاد‬
‫– سراي مهر و كين – در خون بجوييدش – شكم‬
‫‪-7‬خون آشام معروف – تنپوش ماهي – مقابل‬
‫معنوي ‪ 8-‬برگزيده مردم شيلي –برادر مرگ –‬
‫آشوب و بلوا – مرواريد درشت ‪ -9‬مجراي گوارشي‬
‫– واحد طول انگليسي – توبه كار – ميوه نارس ‪10‬‬
‫‪ -‬طمع زياد – سند ‪ -‬از ميو ه هاي بهاري – روستا‬
‫‪ 11-‬كلمه جمع اشاره به دور – وسيله خاكبرداري‬
‫– آواز خواندن ‪ - 12‬حاكم – مال و ثروت – سنگريزه‬
‫– توقف و سكون ‪ - 13‬دربند كردن ‪ -‬فهميدن – بيم‬
‫و هراس ‪ - 14‬وسط – الزم و ضروري – اندوهگين‬
‫شدن – زير انداز ماليدني ‪ 15-‬از آدات تشبيه –‬
‫اسب ماده – صافي مايعات – عالمت مفعولي‬
‫‪ - 16‬مظهر مردانگي و شجاعت – به خاك سپردن‬
‫مرده – قوه باصره ‪ - 17‬فهرست – از آثار معروف‬
‫ژان ژاك روسو فيلسوف فرانسوي‬

‫عمودی‪:‬‬
‫‪ 1-‬آفريننده – اثري معروف و مشهور از جامي ‪ -2‬رشته فرنگي – رعشه – ساكن قاره زرد ‪ -3‬گوشت آذري – مشاورت – هم‬
‫اكنون – خاك كوزه گري ‪ -4‬بي وفايي كردن – درد شكم – درخشان و تابان – بازنده شطرنج ‪ 5-‬بازرسي – له شده – نيرو و زور‬
‫‪ -6‬كلمه اي كه در توضيح مطلب استعمال ميشود – عدد ورزشي – اقيانوس معروف – ويرايش ‪ -7‬ذرت – از اقوام ساكن درا يران‬
‫– نجات دهنده ‪ -8‬حرف صريح – مساوي – تنها – بازيچه هوا كردني كودكان ‪ -9‬ا لفباي تلگراف – نوعي رقص فرنگي – تراكتور‬
‫كوچك دستي – واحد شمارش شتر ‪ - 10‬هشت پا – نخست – از ضماير متصل – طاقت ‪- 11‬هوس حامله – از واحدهاي اندازه‬
‫گيري در طول – صيد ‪ - 12‬نوعي شيريني خشك – نظير و مانند – هزار كيلو – پابرجا ‪ - 13‬واحدي در ورزش بوكس – محل انباشتن‬
‫– ثريا ‪ - 14‬شهري در يمن – بي نقش و نگار – لنگرگاه – مظهر چسبندگي ‪- 15‬گشاده – سراميك – كشوري در آفريقا – عدد‬
‫فوتبالي ‪- 16‬بازي هايش هر چهار سال يكبار برگزار ميشود – عدل – ناديدني ‪ - 17‬نويسنده معروف بلژيكي صاحب كتاب دروازه‬
‫بزرگ – از اقوام مادري‬

‫اعداد ‪ 1‬تا ‪ 9‬را طوری در سطرها‬


‫و ستونهای این جدول قرار دهید‬
‫که هر عدد فقط یکبار تکرار‬
‫شود‪ .‬ضمن اینکه در هر مربع‬
‫کوچک نیز اعداد ‪ 1‬تا ‪ 9‬نیز باید‬
‫فقط یک بار تکرار شوند‪ .‬برخی‬
‫از اعداد را برای راهنمائی شما در‬
‫جدول قرار داده ایم‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


‫‪Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14‬‬ ‫‪43‬‬ ‫سیمرغ • شماره ‪14‬‬

‫لطیفه های خودمانی‬


‫دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می كنن‪ .‬ریل راه آهنو می گیرن و راه می افتن‬ ‫یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی‪ .‬میگن شمابه گاواتون چی‬
‫طرف شهر‪.‬‬ ‫میدی میخورن‪ .‬میگه پوست هندونه‪ ،‬طالبی و ‪ ...‬دویست هزار تومن جریمش‬
‫اولی میپرسه‪ :‬كی می رسیم به شهر؟ دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می ده و‬ ‫میكنن‪ .‬چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه‬
‫میگه‪ :‬هر وقت این دو تا خط به هم برسن‪.‬‬ ‫میگه‪ :‬چلوكباب‪ ،‬چلومرغ‪ ،‬و ‪ ...‬اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن‪.‬‬
‫میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه واال نمیدونم پولشو‬
‫می رن و می رن ‪ ...‬تا اولیه خسته میشه‪ .‬می گه‪ :‬پس چرا نمی رسیم؟‬ ‫میدم خودشون میرن میخرن می خورن!‬
‫دومیه برمی گرده و عقبو نگاه می كنه و می گه‪ :‬فكر كنم ردش كردیم‪.‬‬
‫از یارو می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟‬
‫خواننده تو عروسی میگه‪ :‬خانوما‪ ،‬آقایون‪ ،‬دستا باال‪ ،‬میخواهیم بریم بندر! غضنفر داد‬ ‫میگه به من اطالع ندادن‪ ,‬هنوز نمیدونم دایی شدم یا خاله!‬
‫میزنه‪ :‬كجا؟ ما تا شام نخوریم هیچ جا نمیریم‪.‬‬
‫رئیس بیمارستان از دكتره میپرسه‪ :‬خوب عمل چطور بود؟‬
‫غضنفرمیره دكتر میگه آقای دكتر به نظر شما من ‪ 100‬سال عمر می كنم؟دكتر‬
‫میگه‪:‬سیگار می كشی؟میگه‪:‬نه‪.‬عرق؟نه‪.‬تریاك؟نه‪.‬غذای چرب؟نه‪ .‬دكتر میگه‪:‬پس‬ ‫دكتره میگه‪ :‬اوه‪ ،‬مگه اونو برای كالبد شكافی نیاورده بودند!؟‬
‫می خوای ‪ 100‬سال زنده بمونی چه غلطی بكنی؟‬
‫غضنفر به قسمت شفاهی امتحان پایه یكش میرسه‪ ..‬ساعت سه نیمه شبه شما در‬
‫یه نفر دنبال جای پارك می گشت‪ ،‬هرچی بیشتر می گرده كمتر پیدا می كنه‪،‬‬ ‫كامیونت هستی شاگردتم كنارت خوابه برف هم شدیدا داره میباره جاده یكطرفس‬
‫باالخره به خدا می گه خدایا! اگر جای پارك پیدا كردم قول می دم نماز بخوانم‪،‬‬ ‫اینورت دره اونورتم كوههه‪ ...‬كامیون دیگه از روبروت با سرعت داره میاد طرفت‬
‫قول می دم روزه بگیرم‪ ...‬همین طور داشت قول می داد كه یك دفعه یك جای‬ ‫اولین كاری كه باید بكنید چیه‪ .‬غضنفر میگه فوری شاگردمو بیدار میكنم‪ ...‬برای‬
‫پارك پیدا می كنه‪ ،‬می گه‪ :‬خدا جان! خیلی ممنون! شما الزم نیست زحمت بكشی‪،‬‬ ‫اینكه فكر نكنم اونهم تا حاال تو عمرش همچین تصادفی رو دیده باشه‪...‬‬
‫من خودم پیدا كردم‪.‬‬
‫مرد‪ :‬وقتی من ُمردم‪ ،‬هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهی كرد‪.‬‬
‫غضنفر مسجد می سازه‪ ،‬هر كاری میكنه میبینه كسی نمیاد اونجا نماز بخونه! یه‬ ‫زن‪ :‬حاال چرا فكر می كنی كه بعد از تو بازم دنبال كسی «مثل تو» خواهم گشت!؟‬
‫تابلو میزنه رو سردر مسجد و مینویسه‪ :‬نماز صبح‪ ،‬یك ركعت‪ ،‬بدون وضو!‬

‫یه روز آشغالی میاد دمه خونه ی غضنفر میگه ‪ :‬آشغال دارین؟ غضنفر داد میزنه‪:‬‬
‫خانوم توی خونه آشغال داریم ؟ زنش میگه‪ :‬آره داریم غضنفر میگه‪ :‬آره داریم‪ ،‬نمی‬ ‫یكی از مالنصرالدین می پرسه چه جوری جنگ شروع می شه؟‬
‫خوایم‪.‬‬ ‫مال بدون معطلی یكی می زنه توی گوش طرف و میگه اینجوری!‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪AUGUST 2009‬‬ ‫‪• Issue.1‬‬


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪44‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫تولید الكل با برنج جویده شده‬


‫بخـــوانیم و‬ ‫عالوه بر اینها مشخص شده است که چینیها برای‬ ‫الکل نوشیدنی‬
‫بیاموزیم‬ ‫ساختن الکل از برنج وحشی نیز استفاده میکردهاند‪ .‬حدس‬
‫زده میشود که در دوران ماقبل تاریخ‪ ،‬که انسانها از علم‬
‫شیمی چیزی نمیدانستند‪ ،‬برنج را میجویدند و آن را در‬
‫چگونه کشف شد؟‬
‫دهان خود برای مدتی نگه میداشتند تا نشاسته آن توسط‬
‫بزاق دهان تبدیل به قند مالت شود‪ .‬بعد برنج جویده شده‬

‫دوستی‬
‫را به مواد دیگر اضافه میکردند‪.‬‬
‫از نظر مکگاورن الکل به انسانها کمک میکرده تا‬
‫در شرایط سخت آن دوران زندگی راحتتری داشته‬
‫دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه‬ ‫باشند‪ .‬برای همین هم در دوران نوسنگی تولید ابتدایی‬
‫ای است‪ .‬هول هولکی و دم دستی‪ .‬این دوستی ها‬ ‫نوشیدنیهای الکلی در مناطق مختلف دنیا رواج یافت‪.‬‬
‫برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را رفع نمی‬
‫کنند‪ .‬این چای خوردن ها دل آدم را باز نمی کند‬ ‫تولید شراب و آبجو در ایران‬
‫خاطره نمی شود فقط از سر اجبار می خوریشان که‬
‫چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی کنی‪.‬‬ ‫مکگاورن در تپه حاجی فیروز در شمال غربی ایران نیز‬
‫قفسههای شراب پیدا کرده که مربوط به دوران ماقبل‬
‫دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی‬ ‫تاریخ است‪ .‬در آنجا شراب را در ظروف در بسته‪ ،‬به‬
‫است‪ .‬پر از رنگ و بو‪ .‬این دوستی ها جان می دهد‬ ‫طوری که هوا وارد آن نشود‪ ،‬نگهداری میکردند‪ .‬ظاهرا‬
‫برای مهمان بازی ‪ ،‬برای جوك های خنده دار‬ ‫ساکنین آن دهکده به عنوان مزه نیز از پسته استفاده‬ ‫اولین برخورد انسان با الكل باید از طریق‬
‫تعریف کردن ‪ ،‬برای فرستادن اس ام اس های صد‬ ‫میکردند‪ .‬مکگاورن و هیئت تحقیقاتیاش تقریبا در همه‬ ‫میوههای گندیده انجام گرفته باشد‪ .‬چینیها‬
‫تا یک غاز‪ ،‬برای خاطره های د ِم دستی‪ .‬اولش هم‬ ‫آشپزخانههای آن دهکده به بقایای ظروفی که در آن شراب‬ ‫حداقل از ‪ 9‬هزار سال پیش و ایرانیها حداقل‬
‫حس خوبی به تو می دهند‪ .‬این چای زود دم خارجی‬ ‫را نگه میداشتند‪ ،‬برخوردهاند‪ .‬مک گاورن بر این باور است‬ ‫از ‪ 5500‬سال پیش نوشابههای الكلی تولید‬
‫را می ریزی در فنجان بزرگ‪ .‬می نشینی با شکالت‬ ‫که نوشیدن الکل در آن منطقه‪ ،‬امتیاز ویژه مرفهین نبوده و‬ ‫میکردهاند‪.‬‬
‫فندقی می خوری و فکر میکنی خوشبحال ترین‬ ‫همه مردان و زنان الکل مینوشیدهاند‪.‬‬
‫آدم روی زمینی‪ .‬فقط نمی دانی چرا باقی چای که‬
‫مانده در فنجان ‪ ،‬بعد از یکی دوساعت می شود رنگ‬ ‫مک گاورن همچنین در گودین تپه در ایران با اولین‬ ‫به کشف الکل نوشیدنی و تاریخچه تولید آن تاکنون‬
‫قیر‪ .‬یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان‬ ‫منبع آبجو‪ ،‬که مربوط به ‪ 5500‬سال پیش است‪ ،‬روبرو‬ ‫کمتر پرداخته شده است‪ .‬احتماال به این دلیل که در این‬
‫رنگ می دهد که انگار در آن مرکب چین ریخته‬ ‫شده است‪ .‬هنگام درست کردن آبجو‪ ،‬سنگهایی هم شکل‬ ‫رابطه هنوز اطالعات کامل وجود ندارد‪ .‬فرانک تادئوس در‬
‫بودی نه چای‪.‬‬ ‫میگیرند که باید آن را از آبجو جدا کرد‪ .‬ولی ظروفی که‬ ‫اشپیگل آنالین به نتایج تحقیقاتی پرداخته‪ ،‬که تاکنون در‬
‫در آن زمان در گودین تپه در آن آبجو درست میکردند‪،‬‬ ‫این مورد انجام شده است‪.‬‬
‫دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای سر گل‬ ‫طوری ساخته شده بود که در حین ریختن آبجو سنگها‬
‫الهیجان است‪ .‬باید نرم دم بکشد‪ .‬باید انتظارش را‬ ‫بیرون نریزند‪.‬‬ ‫به احتمال زیاد نه سیب‪ ،‬که تعدادی انجیر گندیده عامل‬
‫بکشی‪ .‬باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی باید‬ ‫گمراه شدن انسان بوده است‪ .‬انسانی در عصر ماقبل تاریخ‬
‫صبر کنی‪ .‬آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی‪ .‬باید‬ ‫اشپیگل آنالین مینویسد که جالب است که کشوری که‬ ‫انجیر گندیدهای را از زمین برداشته و آن را به دهان گذاشته‬
‫آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک‪.‬‬ ‫امروزه در آن نوشیدن مشروب ممنوع است و مجازات به‬ ‫است‪ .‬مزه تلخ و شیرینی در دهانش پخش و بعد الکل وارد‬
‫خوب نگاهش کنی‪ .‬عطر مالیمش را احساس کنی و‬ ‫همراه دارد‪ ،‬جزو قدیمیترین تولیدکنندگان نوشیدنیهای‬ ‫خونش شده است‪ .‬از آن پس مغزش پیام جدیدی را ارسال‬
‫آهسته جرعه جرعه بنوشی اش و زندگی کنی‪.‬‬ ‫الکلی بوده است‪.‬‬ ‫میکند و خواهان الکل بیشتر میشود!‬
‫اولین برخوردهای انسان با الکل در میوههای گندیده باید‬
‫برگرفته از‪ :‬دویچه وله‬ ‫به طور اتفاقی صورت گرفته باشد‪ .‬پاتریک مکگاورن‪،‬‬
‫باستان شناس آمریکایی‪ ،‬بر این عقیده است که انسان بعد‬
‫ایمان‬ ‫کاریکاتور انتخابی هفته‬
‫از اینکه با تاثیرات الکل آشنا شد‪ ،‬همه سعی خود را به کار‬
‫گرفت تا بتواند آن را تولید کند و به طور مرتب بنوشد‪.‬‬

‫مرد جوانی که مربی شنا و دارنده چندین مدال‬ ‫اولین نوشیدنیهای الكلی‬
‫المپیک بود‪ ،‬به خدا اعتقادی نداشت‪ .‬او چیز هایی را‬
‫که درباره خداوند و مذهب می شنید مسخره می کرد‪.‬‬ ‫تمایل به نوشیدن الکل بسیار زودتر از آنی شکل گرفته‬
‫شبی مرد جوان به استخر سرپوشیده آموزشگاهش‬ ‫که تاکنون حدس زده میشد‪ .‬مک گاورن در تحقیقات‬
‫رفت‪ .‬چراغ خاموش بود ولی ماه روشن و همین برای‬ ‫خود به نتایج جدیدی رسیده است‪ .‬او کشف کرده است که‬
‫شنا کافی بود‪ .‬مرد جوان به باالترین نقطه تخته شنا‬ ‫در عصر حجر حدود ‪ ۹‬هزار سال پیش ساکنین دهی در‬
‫رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه‬ ‫چین نوعی نوشیدنی با ‪ 10‬درصد الکل درست میکردند‪.‬‬
‫برود‪ .‬ناگهان سایه بدنش را همچون صلیبی روی‬ ‫این نوشیدنی که به انگلیسی به آن مید (‪ )Mead‬و در‬
‫دیوار مشاهده کرد‪ .‬احساس عجیبی تمام وجودش را‬ ‫آلمانی مت (‪ )Met‬میگویند‪ ،‬عمدتا از عسل و آب درست‬
‫فرا گرفت‪ .‬از پله ها پائین آمد و به سمت کلید برق‬ ‫میشود‪ .‬در آلمانی اصطالح دیگری هم به کار میرود که‬
‫رفت و چراغ ها را روشن کرد‪ .‬آب استخر برای تعمیر‬ ‫ترجمه آن «شراب عسل» میشود‪.‬‬
‫خالی شده بود!‬ ‫مک گاورن در ظروفی که از آن زمان به جا مانده‪ ،‬ذرات‬
‫اسید تارتاریک و موم عسل پیدا کرده است‪ .‬او در زمینه‬
‫تشخیص بقایای الکل در اشیای مربوط به دوران ماقبل‬
‫تاریخ تخصص و شهرت جهانی دارد‪ .‬ظاهرا چینیها در‬
‫آن دوران با میوه و عسل نوشیدنیهای الکلی درست‬
‫میکردهاند‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 45 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


‫‪SIMORGH • Issue. 14‬‬ ‫‪46‬‬ ‫دوشنبه ‪ 15‬مارس ‪ • 2010‬سال اول • شماره ‪14‬‬

‫‪ ::‬طالع بینی و فال شما ‪::‬‬


‫خرداد‬ ‫اردیبهشت‬ ‫فروردین‬
‫شما در حالیکه تمام مسئولیتهاي خانواده و کارهاي‬ ‫امروز اختصاص دادن زماني براي استراحت کردن‬ ‫شما امروز وقتي کارهایتان را تمام کردید نميتوانید‬
‫خانه را تقبل کردهاید‪ ،‬ميخواهید فرد مسئولیت پذیري‬ ‫امري حیاتي براي شما به حساب ميآید‪ ،‬وگرنه دیگر‬ ‫به راحتي وقتتان را براي تفریح کردن با دوستانتان‬
‫باشید‪ ،‬اما هروقت که ميخواهید کمي تفریح کنید‬ ‫فرصتي براي تفریح کردن نصیبتان نميشود‪ .‬اما حتي‬ ‫تنظیم کنید‪ .‬شما هنوز وظایفي دارید که حتي شاید‬
‫اولویتهایتان نیز به سرعت تغییر ميکند! مهم نیست‬ ‫اگر خودتان هم متوجه بشوید که چه راهي را باید انتخاب‬ ‫وقتي لیست کارهاي روزانه تان را چک کنید آنها را حس‬
‫که چقدر تالش ميکنید‪ ،‬قادر نخواهید بود از زیر بار‬ ‫کنید‪ ،‬شاید اتفاقي رخ دهد که مجبور شوید برنامه تان‬ ‫نکنید‪ .‬همانطور که احساس گناه گردن به جز تلف کردن‬
‫مسئولیتهایتان فرار کرده و به شادي و پایکوبي مشغول‬ ‫را تغییر دهید‪ .‬با این حال نباید به خاطر چیزهاي بدیهي‬ ‫وقتتان هیچ کار دیگري نميکند‪ ،‬دفاع کردن از خودتان‬
‫بجنگید؛ پس عاقالنه تر این است که انرژي تان را براي‬ ‫در برابر دیگران نیز اینگونه است‪ .‬فقط تا جایي که در‬
‫شوید!! به دنبال شکار یک لحظه خوب و مناسب گشتن‬ ‫توانتان هست کارهایتان را انجام دهید و بعد هر نگراني‬
‫فقط ناامیدي تان را بیشتر ميکند؛ پس خم به ابرو نیاورده‬ ‫چیزهاي مهم تر زخیره کنید‪.‬‬
‫که مانع لذت بردن از زمان حال ميشود را از فکرتان‬
‫و هر کاري که ازتان انتظار ميرود را انجام دهید‪.‬‬ ‫بیرون کنید‬

‫شهریور‬ ‫امرداد‬ ‫تیر‬


‫شما از انجام دادن کارهایي که وظیفه افراد دیگر است‬ ‫االن برایتان خیلي سخت است که خودتان باشید!! به‬ ‫امروز شاید یک نفر ازتا درخواست پول کند یا بخواهد‬
‫خسته شده اید‪ .‬شما حتي بعضي وقتها فکر ميکنید که‬ ‫خصوص اگر با مشکالت مالي دست به گریبان باشید‪ .‬اگر‬ ‫که کاري برایش انجام دهید‪ .‬باوجود اینکه شما نميتوانید‬
‫تنها کسي هستید که به قولهایي که داده عمل ميکند!‬ ‫هم کسي ازتان بخواهد که مشکلي را رفع کنید‪ ،‬اوضاع‬ ‫بهش جواب منفي بدهید‪ ،‬ولي اگر خودتان برنامههاي‬
‫اما امروز نباید به سرعت در صدد رفع اشتباهات افراد دیر‬ ‫بدتر خواهد شد‪ .‬اگرهم قدبازي دربیاورید و هیچ کاري‬ ‫دیگري داشته باشید عصباني خواهید شد‪ .‬و اگر قادر نباشید‬
‫بربیایید‪ ،‬چراکه شما به خاطر وسواس و اشتیاقي که براي‬ ‫انجام ندهید خودتان عصباني خواهید شد! متاسفانه این‬ ‫که برنامههایتان را کنسل کنید‪ ،‬اوضاع پیچیده تر شده و‬
‫رسیدن به کمال و ارضا کردن احساس کمال طلبانه خود‬ ‫عصباني تر خواهید شد! البته خیلي خوب است که براي‬
‫دارید به آنها اجازه دست به عمل زدن نميدهید‪ .‬درعوض‬ ‫بدترین تاکتیکي است که ممکن است اتخاذ کنید‪ .‬حتي‬
‫اگر احاساس ناامیدي کردید ولي تسیلم نشوید‪ .‬اگرچه‬ ‫خودتان مرزها و محدودههاي را مشخص کنید‪ ،‬ولي در‬
‫باید به اندازه کافي انعطاف پذیر باشید که بتوانید کمک و‬ ‫مورد این مشکل اخیر این استراتژي کارساز نخواهد بود‪ .‬به‬
‫همکاري افراد دیگر را قبول کنید‪ .‬یادتان باشید که هیچ‬ ‫شما منتظر هستید همه چیز حاضر و آماده برایتان مهیا‬ ‫هر حال شما ناچارید هم بهترین کار را انجام دهید و هم‬
‫انساني کامل و بدون عیب نیست‪.‬‬ ‫شود‪ ،‬اما انجام دادن کارهایي که ازشان لذت ميبرید‬ ‫راهي را پیدا کنید که این فرد را خوشحال نگه دارید‪.‬‬
‫درهاي خوشبختي زندگي را برویتان ميگشاید‪.‬‬

‫آذر‬ ‫آبان‬ ‫مهر‬


‫امروز شما حتما باید براي تفریح کردن از منزل خارج‬ ‫شما چند روزي است که به مشکل پیچیدهاي‬ ‫بودن در کنار یک فرد فریبکار و دغلکار اصال چیز‬
‫شوید‪ ،‬اما ممکن است با مشکلي هم روبرو شوید‪ .‬شاید‬ ‫برخوردهاید و ظاهرا هم تا امروز راه حل سادهاي به‬ ‫جالبي نیست‪ ،‬اما شما امروز مجبور ميشوید که تمام روز‬
‫یک نفر با شما همراه شود و بخواهد راهنمایتان باشد‪ ،‬اما‬ ‫ذهتان نرسیده است‪ .‬شما حتي اگر از نظر زمان و یا‬ ‫را با چنین فردي باشید!! شما از بودن با افراد کله شق که‬
‫شما ترجیح ميدهید به روش خودتان هر کاري را انجام‬ ‫مکان از خانه و خانواده تان دور باشید‪ ،‬اما هنوز هم از‬ ‫به زور شما را وادار ميکنند کارهایي که دوست ندارید‬
‫دهید‪ .‬اما نیاز مبرم شما به ماجرایي جویي شاید راه موثري‬ ‫یک مشکل قدیمي خانوادگي اذیت ميشوید‪ .‬اما حاال‬ ‫را انجام دهید اصال خوشتان نميآید‪ .‬ولي شاید مجبور‬
‫براي دوري کردن از خطرات احتمالي عدم پذیرش دعوت‬ ‫هیچ چیزي به طور کامل این مشکل را حل نميکند و‬ ‫شوید که فردي که زیاد هم آدم درستکاري نیست را‬
‫دوست صمیميتان نباشد‪ .‬ولي شما باید به جاي فرار‬ ‫هرقدر که بیشتر به خودتان فشار بیاورید اوضاع پیچیده‬ ‫تحمل کنید! خوشبختانه اگر از نقشه هاي خاص خود‬
‫کردن از ناراحتيهاي احساسي با آنها روبرو شوید‪.‬‬ ‫تر ميشود‪ .‬پس به زور سعي نکنید کاري را انجام ندهید‬ ‫جدا نیفتید‪ ،‬با مهارتهاي دیپلماتیک خود ميتوانید‬
‫وگرنه واقعا مایوس خواهید شد‪.‬‬ ‫اوضاع را بهتر کنید‪.‬‬

‫اسفند‬ ‫بهمن‬ ‫دی‬


‫امروز هیچ راه مستقیمي براي رسیدن به اهدافتان وجود‬ ‫شما امروز حتي اگر خیلي مشتاق و امیدوار هم باشید باز‬ ‫امروز خورشید نشانه پرکار شما را ترك ميکند و وارد‬
‫ندارد‪ ،‬اما شما در حالیکه لحظه به لحظه به مقصد خود‬ ‫هم باید آرام و ساکت بمانید‪ .‬اما این بدین معني است که که‬ ‫برج آینده نگر دلو ميشود و به شما پیشنهاد ميشود که‬
‫نزدیکتر ميشوید‪ ،‬این مشکل حتي ماهي برج اسفند را که‬ ‫چیزي آموخته اید که شما را از میزان زمان و پولي که براي‬ ‫افق فکري و بینش خود را وسعت بخشید‪ .‬البته کنترل‬
‫عادت کرده به جلو و عقب شنا کند را مایوس نميکند‪.‬‬ ‫کامل کردن یک پروژه نیاز دارید آگاه ميسازد‪ .‬البته پیدا‬ ‫کردن آن براي شما کار راحتي نیست‪ ،‬براي اینکه دوست‬
‫شما حتي نیاز ندارید از جایي که قرار است بروید اطالع‬ ‫کردن راه حل آسان براي رویارویي با واقعیتها امري غیر‬ ‫ندارید به هرجهتي که باد وزید شما هم به همان جهت‬
‫داشته باشید! شما فقط باید یک برنامه کلي داشته باشید‪.‬‬ ‫ممکن است‪ ،‬اما بهتان توصیه ميکنیم که استراحت کردن‬ ‫بروید! حتي اگر نميتوانید به طور موثري با این باد همراه‬
‫عجیبتر از همه اینکه در جستجوي یک برنامه اصلي و‬ ‫موفقیت شما را در برابر مشکالت موقتي تضمین ميکند‪.‬‬ ‫شوید‪ ،‬حداقل کمي تالش کنید‪ .‬همین حاال خودتان را‬
‫خاص بودن فط شما را به عقب برميگرداند‪ .‬بدون اینکه‬ ‫متاسفانه امروز کارهاي سخت و زیاد هیچ مشکلي از شما‬ ‫به دست سرنوشت بسپارید‪ ،‬به زودي همه چیز روبراه‬
‫افکار و شور اشتیاق خود را تبدیل به مشکل کنید‪ ،‬آنها را‬ ‫را دوا نميکند! کلید موفقیت شما در سرسختي و مداومت‬ ‫خواهد شد‪.‬‬
‫به زبان بیاورید‪.‬‬ ‫در کار است‪.‬‬

‫‪SIMORGH MAGAZINE‬‬ ‫•‬ ‫‪WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM‬‬


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 47 14 ‫سیمرغ • شماره‬

‫شماره تلفن های مشاغل و موسسات ایرانی در شهر اتاوا – کانادا‬

‫نیازمندیها‬ ‫چاپخانه‬
Digital Zone Media Centre
‫آژانس مسافرتی‬
Parsia Travel : Tel: (613) 230 - 8228
Classified Ads Tel: (613) 806 - 0417 - (613) 292-6181
www.prints4you.com
‫آگهی استخدام‬ ‫رادیو‬ ‫تعمیرات اتومبیل‬
Radio Namashoum Arts Body Shop : Tel: (613) 237 - 2102
‫اجاره صندلی‬ Max Auto : Tel: (613) 728 - 9884
Tel: (613) 889-4700
‫در یک سالن آرایشگاه ایرانی‬ Car Wash Online: Tel: (613) 746-5000
‫رستوران‬
Tel: 613-736-0007 Persian Cuisine Express :
Tel: (613) 235 - 1010 ‫امور مالی‬
‫آگهی استخدام‬ Saffron Restaurant:
Bijan Fard : Tel: (613) 232 -1432 x. 202
Tel: (613) 789 - 0818
‫به یک کمک آشپز و یک کارگر ساده‬ Yasseen Halal Pizza
‫برای رستوران نیازمندیم‬ Tel: (613) 216 - 4655 ‫مشاور امالک‬
Silk Road Restaurant
Tel: (613) 741 - 7888 Ali Manoussi : Tel: (613) 866 - 4050
Tel: 613-720-9009 www.manoussi.com
‫عکاسی‬
Hossein Pashootan: Tel (613) 263-4474
‫مدرسه فارسی‬ Saeed Karimian www.homeswithhoss.com
Tel: (613) 797 - 9028 Haris Yousefzai: Tel: (613) 301-5094
‫مدرسه فارسی بطور رایگان هر ساله از سپتامبر‬
www.saeed-karimian.ca www.harishomes.com
‫تا جون و همچنین از اول جوالی تا اواخر جوالی‬
‫هر جمعه در خدمت ایرانیان عزیز‬ ‫فروشگاه مواد غذائی‬
‫فرش فروشی‬
‫از هم اکنون پذیریش‬ Arya Food Market
Tel: (613) 594 - 3636 Terry’s Oriental Rug Gallery
‫برای عموم آزاد است‬ Tel: (613) 220 - 6593
Shiraz Grocery Store
Tel: (613) 321-4070 Tel: (613) 563 - 1207
Alpha Food Market ‫سالن عروسی‬
‫رفت و آمد هر روزه به اتاوا‬ Tel: (613) 238 - 3837 West Carleton Banquet Hall:
‫قنادی‬ Tel: (613) 831 - 6471
‫ صبح‬7 ‫از مرکز شهر مونترال‬:‫رفت‬
‫ بعد از ظهر‬5 ‫ از مرکز شهر اتاوا‬:‫برگشت‬ Nima Bakery ‫دی جی‬
$30 ‫ دو طرفه‬$20 ‫یک طرفه‬ Tel: (613) 565 - 6156
DJ Shahriar :
:‫شماره تماس‬ )‫لوازم بهداشتی (توالت و بیده‬ Tel: (613) 292 - 6181
Tel: (514) 966-4572
PLS Trading Inc.
Tel: (613) 565 - 6156 ‫تدریس موسیقی‬
‫برای درج آگهی‬ ‫تلفن راه دور و رسانه اینترنتی‬
Pouria :

‫رایگان در این‬
Tel: (613) 263 - 9912
Payless Telecommunications. ‫دندان پزشک‬
‫ستون لطفا با تلفن‬
Tel: (613) 523 - 7979
Dr. Farid Shojaee : Tel: (613) 216 - 2016
‫وام مسکن و جتاری‬
613-292-6181 ‫تزیین گل و سفره عقد‬،‫طراحی‬
. ‫تماس حاصل نمائید‬
Minoo Hejri
Tel: (613) 265-8964 Florartica
Email: hejrim@yahoo.ca Tel: (613) 739-8383
SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1
SIMORGH • Issue. 14 48 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

Nowrouz : Iranian New Year


sections of Turkey, though, for the provides opportunities for growth.
last few years, Turkish officials have Haji Firuz, troubadours, sing and dance
allowed some festivities. Even in Iran, as they parade through the streets
the birthplace of the tradition, some with instrumental accompaniment.
conservatives favored banning it just On the sixth day of the new year is
after the 1979 revolution, but public the celebration of the birthday of
opposition was strong and the ban Zarathustra, the Persian prophet who
proved impossible to enforce. was the founder of Zoroastrianism.
Some of the rituals associated with the Visits are another Nowruz custom, with
Nowrooz celebration are-the bonfire younger members of the community
(Chahar Shanbeh Soori), held on the calling upon their elders. These visits
last Wednesday before Nowrooz. take place within the first 12 days of
Nowrooz (Nowrouz, Norooz or Thanks is given for the good fortune the new year. The 13th day, Sizdah
Nowruz) is the new year holiday in Iran, of making it through another winter. In Bedar, is both a national holiday and
Azerbaijan, Central Asia, Afghanistan, order to purge oneself of any remaining the end of the Nowruz celebration. It
Pakistan, parts of India and among the "paleness" or evil, families puts down is marked by a visit to a natural area,
Kurds. The word itself literally means piles of wood and brush, igniting them such as a park, to connect with nature
"new day" in Persian, and the festival shortly after sunset, and run along the and to dispose of the sabze in a natural
marks the beginning of the solar year and fires, occasionally jumping over the running body of water. This tradition
new year on the Iranian calendar, as well flames. While this happens, family is intended to "dodge the bad number."
as among several other nationalities. members sing to the fire to take away The idea of avoiding the number
This year, Nowrooz falls on Saturday the "paleness" or evil and give to those thirteen is symbolic of the desire to
March 20, the vernal equinox, being the singing the "redness" or health. This avoid all evil throughout the year,
first day of the new year. practice has clear links to the following and provides families with a reason to
Nowrooz, traditionally celebrates the of Zoroaster (seventh century B.C.) as spend a carefree day together. Young
awakening of nature, and even the Zoroastrians were (and still are) known people make knots in the grass that has
triumph of good over the oppressive for honoring fire. grown from the sprouts to make a wish
darkness of winter. It is a time to Another tradition is the Seven Symbols for being married in the next year.
celebrate life at the time when life (Haft Seen), a table upon which are
begins or is renewed for much of that placed objects which each represent a
which is on the earth. The new year is wish or theme. Seven of these objects
marked at the instant the sun leaves the must begin with the Farsi letter "S"
astrological sign of Pisces and enters (Seen). The table is usually set a couple
that of Aries. of weeks before Nowrooz much the
This renewal of nature is the essence of same way families of some Christian
this millennia-old tradition. Originally cultures put up a Christmas tree. The
held as a spring festival, it is believed seven objects on the table, a Persian
to have been first acknowledged and sweet (Samanu), a coin (Sekeh),
named "Nowrooz" by the mythical green vegetables (Sabzee), a hyacinth
Persian emperor Jamshid. Others credit flower (Sonbol), garlic (Seer), a dried
the Achaemenian dynasty of the 12th fruit (Senjed) and vinegar (Serekh),
century B.C. for institutionalizing the are symbolic of truth, justice, good
Nowrooz festival. thoughts and deeds, prosperity, virtue,
The spirit and significance of the immortality and generosity. These are
holiday has often made Nowrooz a what Zoroaster offered to his deity,
target for foreign invaders and anti- Ahura Mazda, on seven trays.
nationalist forces throughout the history As in other religious traditions, house
of Iran. Alexander the Great and the cleaning, called Khaneh Tekani, is a
Arab conquerors a thousand years preparation activity leading up to the
later tried to eliminate the holiday. The holiday. This may even play a role in
Soviet Union banned it in Central Asia the origins of the "spring cleaning"
and Azerbaijan, as it was considered practiced by manyAmerican households.
a nationalist or Islamic holiday. The Sprouting seeds in water, sabze, is a
celebration was banned in Kurdish symbolic act that shows how context

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM


Monday Mar. 15, 2010 • Vol. 1 • Issue. 14 49 14 ‫سیمرغ • شماره‬

SIMORGH
MAGAZINE
Simorgh Magazine is a free
publication providing content that
celebrates the lifestyles of Canadian
and Persian communities within
the cities of Ottawa, Gatineau and
surrounding townships. Our editorial
focuses on living life to the fullest,
blended with the best of literatures in
Persian and Canadian cultures. We
feature business profiles, cultural
information, biographies, health and
fitness articles, events and stories
that touch on issues that are directly
related to the lives of our readers.
Our goal is to provide our readers
with up-to-date articles that would
not only entertain but also inform.
Meanwhile, we are making a reliable
and trustworthy bridge between
experts and the community.
With its diverse contents for various
age groups and interests, Simorgh is
honoured to be the Persian-language
magazine of choice among Iranian-
Canadians. Simorgh is an independent
magazine, published twice a month
and is available in most Persian/
Iranian supermarkets and restaurants.
Simorgh’s on-line version is also
accessible to the world community
through SimorghMagazine.com and
www.bia2ottawa.com. Having a
significant number of readers, a free
soft copy of each issue is being sent
to more than 2000 readers throughout
CONTACTS: Canada and Unites States.
If you run or own a business, we
believe that you can take advantage
‫ انتشارات سیمرغ‬:‫ناشر‬ Website Coordinator:
Publisher: Simorgh Publication of this powerful media to promote
Leonardo Guareero your company name, services and
‫ سعید کریمیان‬:‫سردبیر‬ ‫ گرافیک و طراح هنری‬,‫صفحه آرایی‬ products among the large local,
Editor: Saeed Karimian ‫پیام کشتگانی‬ national and international Iranian
‫مدیریت آگهی ها و بازاریابی‬: Pagination, Graphic & Design: community in a cost-effective way.
‫شهریار ایوب زاده‬ Payam Keshtgani We would be pleased to hear from
Marketing & Advertising: ‫ فرناز کریمیان‬: ‫تایپ‬ you. For more information, please
Shahriar Ayoubzadeh Typing: Farnaz Karimian contact us via email:
‫مسئول وب سایت سیمرغ‬: www.simorghmagazine.com
‫لیناردو گریرو‬ contact@simorghmagazine.com.

SIMORGH MAGAZINE AUGUST 2009 • Issue.1


SIMORGH • Issue. 14 50 14 ‫ • سال اول • شماره‬2010 ‫ مارس‬15 ‫دوشنبه‬

SIMORGH MAGAZINE • WWW.SIMORGHMAGAZINE.COM

You might also like