You are on page 1of 6

‫‪1‬‬

‫نگاھی به يک بينيش مظلوم تاريخی ! در جغرافيای افغانستان !‬

‫محمدامين فروتن‬

‫مدت ھا ست که از يک حقيقت تاريخی و اجتماعی مربوط به اوضاع و احوال آخيرين تحوالت و‬


‫دگرگونی ھای جامعه رنجديده ما غافل ما نده ايم وھيچ دانشمندی ‪ ،‬روشنفکری و تحليل گری از اين‬
‫سرزمين به آن اشاره ای نداشته است ‪ ،‬وبه گمان غالب کاپی برداريھای مضحک انديشه ھا ‪ ،‬باور ھا‬
‫و عقايد توسط گروه کثيری از" روشنفکران قالبی! "که افکار و انديشه ھا را در يک قالب و ديدگاه‬
‫خاص قومی ‪ ،‬نژادی و قبيلوی ميريزانند و به نسل ھای آئنده که تشنه گان حق و حقيقت اند ‪ ،‬منتقل‬
‫ميسازند ‪ ،‬سبب شده تا اغلب کسانی که سران و نخبه گان بزرگترين نھضت ھای اجتماعی و سياسی‬
‫به شمار ميرفتند با تخنيک بسيار پيشرفته مھمترين ايديولوژی ھای زمان را وارونه تعبير کنند ‪ ،‬و‬
‫در نتيجه يک فرھنگ معيوب و بيماری را بربام تاريخ بشريت آباد و اعمار سازند ‪ ،‬شايد ھيچگاه نه‬
‫ميدانند و ياھم در دانش علمی ‪ ،‬سياسی و تاريخی خويش اين حقيقت بزرگ و روشنی را کوچکترين‬
‫ارزشی قائل نبوده که انديشه ھا و ايديولوژی ھا پايه تکامل ھستی و مبنای استمرار رھبريی سياسی‬
‫جوامع بشر است که درھر مقطعی ازتاريخ توسط فال سفه ‪ ،‬دانشمندان و روشنفکران جامعه تجلی‬
‫وجوھر ديگری می يابند ‪ .‬آری ! دانشمندان و فالسفه ء گوناگون در اعصار گوناگون برای ما‬
‫مشخص ميکنند که انسان چگونه زيسته است ؟ و از آن بايد چه توقعی داشت ؟ و اساسأ چه می‬
‫خواھيم که شويم ؟ زيرا بدون اينکه ھويت تاريخی » انسان آئنده « را تعريف و مشخص نمائيم و يا‬
‫الاقل » جھت و مسير ارزشھای « وی را درک کنيم و درد ھای وی را بفھميم ھرگونه » نسخه‬
‫نويسی « برای معالجه ء درد ھای چنين انسان ھا و جوامع بيھوده خواھند بود ؛ چنانچه می بينيم‬
‫بسياری از اعالميه ھا ی به اصطالح حقوق بشر که با يک کاپی برداريی دراماتيک وتنھا با طرح‬
‫شعار » ھمه انسان ھا با ھم برابر اند !« بی آنکه " تفسير و توجيه منطقی " و ريشه ای درستی از‬
‫آن ارائيه گردد ويا ھم در عمل نمونه ای از آن داشته باشند ‪ ،‬ھيچگونه دردی از جامعه را مداوا نه‬
‫ميکنند ‪ ،‬زيرا ابالغ و اعالم چنين مسائلی احتياج به يک بنيان تاريخی مکتبی جامع االطرافی دارد تا‬
‫بتواند تفسير پذيری علمی و منطقی پيدا کنند تا درامتداد تاريخ بشربصورت منظم و باساس يک‬
‫ضرورت تاريخی » اعتقاد « و » معتقد « بيافريند ‪ ،‬آيا تعجب آور نيست که در چنين وضع آشفته‬
‫بنام نجات مردم فقير افغانستان برخی از نيروھای که " اصل نظام سرمايه" و "سرمايه داری "را‬
‫عامل اصلی عقب مانده گی مردم افغانستان می خواندند ‪ ،‬وايجاد » جامعه بدون طبقات « را به مثابه‬
‫يگانه نسخه نجات ورھائی مردم فقير می دانستند و برای اثبات اين ادعای خويش کتاب ھای بزرگ‬
‫‪2‬‬

‫و ضخيمی را که توسط دانشمندان و فالسفه نامدار جھان به مقتضای شرائط خاص تاريخی و‬
‫فرھنگی زمان شان برشته تحرير در آمده اند به مثابه مأ خذ مؤثق و نسخه قابل عمل برای تمامی‬
‫نسل ھا و در ھمه عصر ھا پيشنھاد ميکردند ‪ ،‬چگونه شد که چنين شعار ھای د لفريب و به ظاھر‬
‫»انسانی « و » عادالنه« ای را در خدمت نه فقط يک نظام سرمايه »مشروع « وبرخاسته از بطن‬
‫ونصف لک « خويش‬ ‫ُ‬ ‫نصف لی‬
‫ُ‬ ‫فئوداليزم عنعنوی بلکه با ضرب زبانی ھای واھی و جھان بينی »‬
‫سيستم مافيائی حاکم بر افغانستان را که ھمچون اختاپوس برتاروپود فرھنگ پرافتخار مردم‬
‫افغانستان چنگ انداخته است " توجيه شرعی" ميکنند ؟ ! يکی از برجسته ترين توجيھاتی که اين‬
‫گروھی از روشنفکران ذوب شده در واليت » اقتصاد بازار « يا منتقدان کودتائی نظام سرمايه داری‬
‫جھانی که به تازه گی نشانی و آدرس بازار معامله را دريافته اند و به مثابه شرکای متخصص و‬
‫کارشناس سيستم مافيائی حاکم بر افغانستان سخن ميگويند ‪ ،‬ھمان دست آورد ھا ی چندين ساله ای‬
‫اند که مزورانه وريأ کارانه ھمچون يک مرثيه ء غم انگيزی از سوی نيروھای چپ و راست‪ ،‬مذھبی‬
‫و غيرمذھبی برجنازه فرھنگ و تمدن ما نواخته ميشوند ‪ ! .‬بنابراين آنچه که از نظر منتقدان دو آتشه‬
‫نظام سرمايه داری و ھواداران جامعه بدون طبقات مھم است و درسير حرکت ‪ ،‬تدوين و ترسيم عملی‬
‫مقوله عدالت اجتماعی و اقتصادی در جامعه افغانی به نمائيش گذاشته اند ‪ ،‬مشارکت و سھم دادن به‬
‫تناسب نيروی بالقوه سياسی احزاب و تشکل ھای شبه ملی در قدرت است که به نظرفعاالن و مھره‬
‫ھای اصلی اين جريان بيش از ھر نيروی ديگر سياسی مستحق دانسته ميشوند ‪ .‬اما مھمترين سوال و‬
‫پيچيده ترين پرسشی که اکنون مطرح ميشود اين است که چرا چنين برداشت ھای بوجود می آيند و چرا‬
‫اينگونه قضاوت صورت ميگيرد ؟ به نظر ميرسد که عامل عمده اين گونه برداشت ھای ازتاريخ و‬
‫جامعه به سبب يک بينيش عقيم ومعيوبی است که بصورت يک "پروژهء مضحک کاپی برداری "بدون‬
‫درک و شناخت پيش زمينه ھای تاريخی و فرھنگی ملتھا بر نھال تاريخ ملتھا بويژه تاريخ پرعظمت‬
‫ملل شرقی و اسالمی منجمله افغانستان پيوند زده شده اند ‪ !!.‬ھمچنان بروز و به نمائيش گذاشتن‬
‫غريزه ھای جنون آميز قدرت خواھی و شھرت طلبی نيروھای که ادعا ميکنند و ميکردند که آنھا‬
‫بخاطرنجات طبقات زحمتکش درجامعه افغانی وعموم زجر کشيده گان دنيا دارای» جھان بينی علمی«‬
‫وتجربه شده ای » سياسی « اند وبرای سروری و حاکميت ستمديده گان مبارزات خستگی ناپذيرشان‬
‫را ادامه ميدھند ؛ اين حقيقت را ثابت ساخت که اصوأل طرح و براه اندازيی چنين گفتمان معيوب از‬
‫ھمان اول با واقيعت ھای موجود در تاريخ ملتھای شرقی بويژه افغانستان انطباق نداشته است و طرح‬
‫و انتقال اينگونه معادالت مربوط به فلسفه تاريخ جوامع بشری به نسل ھای آئنده ‪ ،‬خود بر نوعی از‬
‫دگماتيزم و تحجر داللت ميکند که در پوشش دانش و فلسفه تاريخ بويژه در حوزه » انسان شناسی «‬
‫جامعه افغانی و سائر جوامع شرقی شعار داده ميشوند ؛ واقيعت اين است که اين گونه تحليل ھا و‬
‫جھان بينی ھا ی که با شرائط تاريخی و فرھنگی ملتھا انطباق نداشته است ھرچند در شرائط خاص‬
‫جغرافياوی و دريک مقطعی ازتاريخ جوامع بشری ظاھرأ به نتائج نسبتأ موفقی را نيز منجر گرديده‬
‫است به دليل اينکه برای پياده ساختن ھرانديشه و تفکری اعم از مذھبی و غير مذھبی مسأ له شناخت‬
‫و » ھويت حقيقی انسان « محور تمامی دگرگونی ھا ‪ ،‬فرھنگ ھا و تمدن ھا به حساب می آيد ‪ ،‬و‬
‫چنين ھويت که » جوھر معرفت انسان « يا شالوده زندگی بر مبنای » فطرت « نيز ناميده ميشود‬
‫آئينه تمام نمای مسؤليت ھای عمومی بشر تلقی ميشوند ‪،‬وبه حيث يک تيوری ودکتورين برخاسته از‬
‫نظام» ارگانيک الھی « در راه التيام درد ھای تاريخی جوامع بشری بصورت گسترده بکار گرفته‬
‫ميشوند و سرانجام به عنوان يک انديشه فلسفی بويژه اجندای سياسی زندگی ملتھا از دھليز تاريک‬
‫‪3‬‬

‫زندگی بشر سر بلند ميکنند ‪ .‬با ھزاران درد ودريغ که برخی ازنامدارترين کتاب خوانانی که به غلط‬
‫بر » جايگاه ومنبرروشنفکريی معاصر« تکيه زده اند بدون توجه به عواقب و آثار ناگوار‬
‫اجتماعی يک کاپی سازيی مضحک فکری تنھا با اتکأ بر مشابھت ھای سطحی و ظاھری جوامع‬
‫انسانی برخی انديشه ھای فلسفی بويژه اقتصاديی نامدارترين فالسفه و دانشمندان قرون گذشته را به‬
‫مثابه نسخه شفأ بخش برای حل مسائل اجتماعی وفرھنگی تمامی نسلھا ودرھمه عصرھا می شمارند ‪.‬‬
‫نوع ديگر اين جماعت اعجوبه ‪ ،‬آن دسته از »روشنفکران رسانه ھای گروھی« را ميتوان به حساب‬
‫آورد که در اين آشفته بازار دموکراسی تقلبی از خواب زمستانی ‪،‬عافيت گويان برخاستند و در شھر‬
‫ُغلغله» سيأ« سی ُغلغله برپاکردند ود سته ھای شعاربدست ومغازه ھای مملوازامتعه رنگين و‬
‫دلفريب "فرھنگ جرنگانه !!" درقلبی ازحوادث خونين ميھن بوجود آوردند و با ژست » تريا کی«‬
‫خويش برسر تابوت فاجعه نوحه سرائی مينمايند ‪ ،‬بی آنکه بدانند که چه می کنند ؟ و چه ميفرمايند ؟‬
‫ناسيوناليستھای "فاشيست مشرب" و" قوم گرايان افراطی"ھم که حاجت به تکرارفضائل شان نيست !!‬
‫اما حاأل در يک جمع بندی سريع و دقيق با تعجب و شگفت بينظيرتاريخی در کشورما و با توجه به‬
‫حضور انواع و اقسام روشنفکران از جنس افغانی اعم از » چپ ھای دو آتشه دوران جنگ سرد «‬
‫يعنی فعاالن شبه مارکسيست و ھواداران سراپا قرص » حزب دموکراتيک خلق افغانستان « و تعبير‬
‫کننده گان » مکتب فرانکفورتی « که شجرة النسب شان را با منتقدين نامدار مارکسيسم جھانی‬
‫ھمچون ‪ »Mao Zedong‬ماوؤزی دونگ « پينه ميزنند در کنار بنياد گرايان مذھبی و متحجران‬
‫دينی ھمه شان در خط مافيائی قرار گرفته اند وچون عروسکھای کوکی ‪ ،‬ھمان طوريکه ماده‬
‫پالستيکی را درخمره ھا وکوره ھای آتش می اندازند وبالوقفه قالب آنرا ميريزند وبا » چشم بندی« و‬
‫نگاه تجاری ھرآنچه را که مناسب بازار باشند از آن درست ميکنند و وارد بازار می سازند ‪ ،‬با ھمين‬
‫فورمول و چنين » نسخه مجرب« تاريخی واجتماعی نيز گله ھای از» روشنفکران مصنوعی«‬
‫درست ميکنند و پس ازيک سورت بندی درگروه ھای گوناگونی بنام » متخصصان و کارشناسان ‪«،‬‬
‫وھمچنان به اقتضای بازار درکشور ھای جھان سوم شرقی منجمله افغانستان بزرگترين مراکز دينی‬
‫و مذھبی را تأ سيس و ايجاد ميکنند تا ھرگاه ضرورت بينند حاکميت مافيائی خويش را که ھمچون‬
‫شمشيری بر ستمد يده گان و بيچاره گان فرود می آيند با توجيه و تأ ويل آيه ھای از قرآن پاک و سنت‬
‫پيامبر بزرگ اسالم محمد )ص( توجيه دينی و شرعی کنند !! بدون شک در مورد آنعده قشر ھای از‬
‫» شبه روشنفکران « که با شعار ھای افراطی خويش زمانی ھم مقابله با » نظام بورژوازی « را‬
‫که مؤلد حاکميت طبقاتی امپرياليزم و سرمايه داری می دانستند از اولويت ھای مبارزه طبقاتی به‬
‫حساب می آوردند وشعارايجاد » جامعه بدون طبقات« را به مثابه شعار نھضت جھانی طبقه کارگر‬
‫ارج می گذاشتند ‪ ،‬بايد گفت که اين جماعتی از روشنفکران ُدچار يک پارا ُدکس و سؤ تعبير بنيادی‬
‫شده اند و آن اين است که چون تصؤر کردند ھرجا ئيکه کارگر را » صنعتی « نشان دادند ‪ ،‬طبقه‬
‫صنعتی و مرحله سرمايه داری بوجود آمده بايد بازی سياسی را آغازکرد ! و در کشور ما افغانستان‬
‫نيز بازی به ھمان نقشی کردند که يک روشنفکر جامعه صنعتی سرمايه داری و در مرحله ای از‬
‫رشد جامعه خود بايد ايفا کند ‪ ،‬ھرچند در افغانستان که شامل کشور ھای عقب ماند و در حال رشد بود‬
‫تيوريی چند مرحله ای مارکسيسم را با تفسير» لنينيستی « يعنی » راه رشد غير سرمايه داری « که‬
‫به مثابه دکتورين نامدار بنيانگذار انقالب سوسياليستی در روسيه شوروی » والدمير ايليچ لنين «‬
‫برای کشورھای جھان سوم بويژه کشورھای که از لحاظ مؤقيعت جغرافياوی در ھمجواری با‬
‫‪4‬‬

‫کشوربزرگ روسيه مؤقيعت داشتند از سوی فعاالن احزاب کمونيست منطقه به کار گرفته می شد ؛ با‬
‫آنھم به دليل کمبود تجزيه وتحليل درست » ھويت تاريخی و فرھنگی « جامعه افغانستان ھيچگاه و‬
‫ھرگزخواب ھای رنگين ايجاد » مدينه فاضله « مطلوب روشنفکران آرمان خواه چپ در افغانستان‬
‫تعبير نگرديد ‪ ،‬بايد اذعان کرد که تجزيه وتحليل درست يک جامعه به معنای آن است که به قول‬
‫دانشمندی درست و با دقت جامعه انسانی را تجزيه و تحليل کرد نه تجزيه و تحليل ھا ی درست !‬
‫روشنفکران ديگر جوامع انسانی را برای جوامع خود انتقال داد ‪ .‬زيرا که در يک کشور بسيار عقب‬
‫نگاھداشته شده مانند افغانستان ممکن است نھاد و بنگاه و فابريکه ای بوجود بيايد که از لحاظ ظاھری‬
‫بسيار پيشرفته و مدرن بوده باشد و جامعه را با مشاھده و تجزيه وتحليل تنھا يک مؤلفه ‪ ،‬در سطح‬
‫پيشرفته ترين کشورھای جھان قرار دھد ‪ ،‬کامأل طبيعی است که لزومأ با ايجاد ھرنھاد وفابريکه‬
‫صنعتی گروھی ازکارگران نيز تشکيل ميشوند ‪ ،‬اما ھيچ گاه » طبقه کارگر«به مفھوم جامعه شناسی‬
‫تشکيل نشده و نه ميشوند ‪ ،‬زيرا يک » طبقه اجتماعی « آنگاھی بوجود می آيد که وجود وحضورش‬
‫را درسرتاسر اندام اجتماع بصورت يک اليه ای فراگيرينده اعالم کند ‪ ،‬ھمچنين الزمه انتقال وتبديل‬
‫يک نھاد اجتماعی به » طبقه « ‪ ،‬نھادينه سازيی فرھنگ ‪ ،‬زبان ‪ ،‬اخالق ‪ ،‬عواطف ‪ ،‬احساسات ‪،‬‬
‫باور ھا ‪ ،‬و ويژه گی ھای انسانی اند که درطول وعرض تاريخ يک جامعه انعکاس می يابند‬
‫وسرانجام به عنوان يک " احساس " ناب و دست نا خورده » خود آگاھی اجتماعی « را به خشت‬
‫اصلی و زيرين» فرآيند ملت سازی « مورد استفاده قرارمی دھند ‪ .‬زيرا به قول جامعه شناسان و‬
‫دانشمندان معاصر علوم انسانی تشکيل و ايجاد فرآيند ملت سازی آنگاھی ممکن است که ھسته‬
‫احساس و» خود آگاھی اجتماعی « در سرتاسرجامعه بوجود آمده باشد ‪.‬اکنون سوال اصلی ای که‬
‫نزد تمامی کتله ھای متعھد جامعه ما بوجود می آيد اين است که آخير چه عوامل سبب گرديد تا گروه‬
‫قابل مالحظه ای از » روشنفکران جامعه « ما که خود شعار ھا ی رنگين و زرينی در جامه و‬
‫پوشش فريبينده » علم تاريخی « در راستای محو آثار بی عدالتی عمومی بويژه در حوزه اقتصادی‬
‫از ديربدينسو وارد تاريخ ساخته اند امروزتوجيه گران سيستم معلوم الحال مافيائی ازجنس»سرمايه‬
‫داری « شده اند ؟ پاسخ منطقی و علمی اين پرسش مھم را نيز بايد در کالبد شگافی و جراحی نقادانه‬
‫جھان بينی ای جستجوکرد که به عنوان ستون اصلی مارکسيسم به مثابه يک ايديولوژی به آرم و‬
‫نشان ويژه علمی مورد عمل اکثر روشنفکران چپ انديش جھان واقع گرديده است ؛ مگر بايد اکيدأ‬
‫توجه داشت که قبل از پرداختن به نقد منصفانه و عالمانه ھر انديشه ‪ ،‬انگيزه و اراده اصلی مان از‬
‫پرداختن به اين مھم حساس بصورت روشن و واضيح در افکار عامه نھادينه شده باشد و ھمچنين بايد‬
‫انگيزه و ھدف اصلی مان از براه انداختن اين پروژه و پرداختن به اين عمليه حساس ‪ ،‬نجات ‪ ،‬ترقی‬
‫و پيشرفت عادالنه انسان اين گ ُل سرسبد کائينات بوده باشد ‪ ،‬ازآنجا که » شناخت جھان وانسان«‬
‫مضمون و موضوع اصلی تمامی ايديولوژی ھا و اديان را تشکيل می دھد ‪ ،‬ناگزيريم به عنوان‬
‫تالشگران حقيقت ‪ ،‬قبل از آغاز جستجو و کشف حقيقت ‪ ،‬به اين پرسش اصلی و مھم فلسفی که‬
‫عنصر مھم و جوھرحقيقی » فلسفه تاريخ « بشمار می آيد پاسخ خردمندانه ای ارائيه کنيم و آن‬
‫پرسش فرآيند شناخت "جايگاه حقيقی انسان " در ھستی است که مضمون و پايه اصلی ھر انديشه و‬
‫ايديولوژی بشمار ميرود ‪ .‬و بايد به اين پرسش اصلی نيز که بر تشکيل و شالوده ھای يک جھان بينی‬
‫تأ ثير فراوانی دارد ‪ ،‬پاسخ علمی و منطقی دريافت که " من " کيستم ؟ " انسان و بشر " کيست و‬
‫زندگی چه معنای دارد ؟ آيا سرنوشت وجود دارد ؟ آيا " انسان را ذاتی مستقل از طبيعت اشيأ و اراده‬
‫مستقل از " عليت امور " است ؟ " مسؤليت " چيست وبرای انجام آن چه بايد کرد ؟ " حرکت " به‬
‫‪5‬‬

‫کجا است ؟ و " تکامل " چگونه و در کدام جھت در جريان است ؟ بدون ترديد که انسان قديم با‬
‫نگاه آشناتر و دل روشنتربه اين جھان می نگريسته وبا ايمان قوی تر و گام ھای استوارتر بر جاده‬
‫زندگی ميرفت و نسبت به » خود انسانی خويش « آگاھی عميق و اصيل تری داشته است ‪ ،‬مگر‬
‫انسان معاصر که در » برھوت « اين عالم پرتاب شده و با اضطرابات روحی ‪ ،‬تشتت فکری و‬
‫تزلزل اخالقی وی را ورطه ھولناک نوعی » استضعاف انسانی « سقوط داده است به ناچار تا مرحله‬
‫يک » شئ بی ھُرزه « تنزيل کرده و سيمای نورانی اش در » ماترياليزم فلسفی « محو شده و در‬
‫» ماترياليزم مافيائی بازار « " مسخ " گشته است‬

‫و اندر حکايت » تقد س پروريی « مذھبی حاکميت مافيأ در افغانستان‬


‫يکی از برجسته ترين گروھی که به مثابه بال به ظاھر نيرومند مذھبی يکسان و با فورمول عدالت‬
‫»انوشيرانی « اعم از علمای کرام مسلمان ومراجع مذھبی وابسته به ھردو فرقه » شيعه و سنی «‬
‫در انجام رسالت رام ساختن توده ھای فقيرو» توجيه ساختن شرعی !« فقر و بيسوادی وھزاران‬
‫جنايت ديگری از مافيای قدرت مشغول اند‪ ،‬کسانی اند که درطول وعرض تاريخ خونين افغانستان‬
‫عنان » آسپ مراد« مردم ستمديده اين کشور را در دست داشتند و ھرروز و ھرلحظه ای که سپری‬
‫ميگردد طوفان و حرکت بزرگی ازعلمأ و دانشمندان نواند يش مسلمان در سرتاسرجھان ‪ ،‬تناب ھای‬
‫پوسيده اين گروھی از » مريد سازان « را به لرزه درمی آورند ! شگفت انگيز است که ھمه در‬
‫ھمه جا و ازھمه کس ‪ ،‬پيوند و شجرة النسب جريان »مريد پروری« معاصر را با » ھمپالکی ھای‬
‫روشنفکر« نمای شان را می پرسند و جستجو ميکنند ‪ .‬چگونه شد که آن ھمه مناديان توحيد و حق‬
‫پرستی که بر عدالت خواھی و عشق به مردم و » جھاد و اجتھاد « و تقوی تظاھر ميکردند يک شبه‬
‫» تصديق شماره يک معامله گری!!« را حاصل نمودند و از مقام روحانی و معنوی در جامعه به‬
‫موجودات معامله گر ! واقيعت گرأ و مصلحت انديش !! مبدل گشتند که از شرق معنويت بسوی غرب‬
‫ماديت وغروب آفتاب رفتند و آرام ‪ ،‬آرام درکام سياھی شب و تباھی روز ھمد ست » روشنفکرانی «‬
‫شدند که ھيچگاه جھت گيری روشن طبقاتی نداشته و ھميشه با درجه حرارت وآب و ھوای امتيازات ‪،‬‬
‫از ھرجنس و ھر فکری که گروه خونی شان با ھم يکی باشد و برای ھيچ ھدفی شعار بلند ساخته و‬
‫به معامله گری پرداخته اند ‪ .‬و درنتيجه به خوشبختی رسيده اند که قدرت طلبی فرعونی و سود جوئی‬
‫قارونی را ارزانی ميدارد و سرانجام پس ازھزاران چانه زنی ھا و معامله گريھا ‪ » ،‬ثروت « که‬
‫تمامی ارزشھای » اخالقی و معنوی « آدمی را به باد ميدھند و » مقام و ميز« بزرگی که شرف و‬
‫عزت انسان در زير آن مدفون اند ‪ ،‬کسب ميکنند ‪ .‬چنين است که بسياری از علمای نامدار اسالمی‬
‫اعم از شيعه ھا و سنی ھا سرنوشت شانرا در اين روزگار تازه ای که يک "دموکراسی قالبی " و‬
‫"اقتصاد مافيائی " به سراغ ما و تمامی جوامع شرقی و اسالمی آمده است دنبال ميکنند مقصودم از‬
‫" روزگار تازه " اين » تمدن مصرفی « و مافيائی دالل صفت است که سکه ھای اشرفی پترو دالر‬
‫را در کوچه و بازار ‪ ،‬بر سر فرھنگ و ايمان و زندگی و شخصيت تاريخی و ارزشھای اخالقی و‬
‫دينی بويژه برسر قلعه ء اميد و آرمان تمامی انسانيت مخصوصأ جوامع اسالمی بخصوص افغانستان‬
‫مجروح و داغديده آويزان کرده و ھمه ملتھا منجمله افغانستان را گرفتار رابطه ھا ی مافيائی ساخته‬
‫اند و ملت کھن سال ما را مصاب به بيمارئی » خارش پول شماری « نموده وبه تعبير» قرآن «‬
‫‪6‬‬

‫" شيطان زرد " در جان ھمه حلول کرده و عقل ھا را برآشفته و فطرت ھا را خورده است ‪ .‬در‬
‫چنين وضعيت تارو تاريکی که بر مردم فقير ما مستولی گشته است ؛ علمای اعالم مذھبی ما که‬
‫رسالتأ دارای ارزشھای خدائی و الھی اند دنبال يک » زندگی « روزمره ميروند ‪ ،‬جالب وسخت‬
‫شگفت انگيز است که اين جماعتی از » خشکه مقدسان « روحانی نما خود بنام خدا و پيامبر‬
‫بزرگواراسالم آن عنان سرنوشت تاريخی خويش و مردم فقير افغانستان را با آن ھمه عظمت ھای‬
‫جھادی و تاريخی مردم افغانستان دربدل چند دالر ناچيزو چند وعده ء سرخرمن نزد دالالن و‬
‫عروسکان کوکی ازقبيله » " رأ " شنفکری« به گرو گذشته اند ‪.‬اگربه عمق عملکردھا ی اين‬
‫»جماعت مريد پرور !!« درجامعه ما و سراسر جھان توجه کنيم خواھيم ديد که در تفکر وانديشه‬
‫اين گروه ‪ ،‬اساسأ حلقه ايمان بر خدا و تقوای سياسی و اقتصادی از دير بدينسو مفقود است ‪ .‬در‬
‫اينجا ما به يک » پاراد و کس « و تضاد اساسی روبرو ھستيم ‪ ،‬وآن تضاد بنيادی ميان نگاه توحيدی‬
‫دين حقيقی که بر مبنای حرمت به انسان و اينکه احکام بايد براساس يک مکتب توحيدی بناگردد و آن‬
‫مکتب روح وفلسفه شناخت جھان و انسان و تمامی ايده آل ھای تاريخی و فرھنگی بشريت است که‬
‫تمامی انسان ھا را به اطاعت کامل از دين اسالم در تمامی زمينه ھا و در ھمه عصر ھا اينگونه فرا‬
‫می خوانند ‪ .‬أَ ُّي َھا الَّذ َ‬
‫ِين آ َم ُنوا ْاد ُخلُوا فِي الس ِّْل ِم َكا َّف ًة )‪ ، (1‬مغائر با اين چنين نگاه اسالم به ھستی و تاريخ‬
‫که مؤمنان را در تمامی ساحات اعم از سياسی ‪ ،‬اقتصادی و فرھنگی در تمامی قلمرو ھای‬
‫جغرافياوی برمبنای مکانيزم عقالنيت جمعی ) اجتھاد ( فرا ميخوانند گروه مافيائی و قصر نشين‬
‫مذھبی در جامعه ما در عمل برمبنا و نگاه جھان بينی مادی وشرک آلود به» ھستی و انسان« که‬
‫ميراث اصلی بينيش » سيکوالر « و » مادی گرايانه « و ملھم از قرئت سنتی وتاريخی اسالم‬
‫محسوب ميشود عمل مينمايند ‪ .‬اينجاست که می بينيم يک کتله چشم گيری از روحانيت دينی ما با‬
‫دالالن نظام مافيائی و کاپی شده حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان مغائر با روح وجوھراصلی دين‬
‫اسالم بيعت کرده اند و »سرنوشت مظلوم و محکوم شده« مردم داغ ديده ی ما را نيز در بازار‬
‫مکاره در بدل چند دالر و چند » بلند منزل «به فروش ومعامله گذاشته اند ‪.‬‬
‫يا ھو‬
‫‪ - ۴‬مارچ ‪ ٢٠١٠ -‬ميالدی‬
‫‪ :1‬آيه ‪ ٢٠٨‬سوره بقره قرآن کريم‬

You might also like