Professional Documents
Culture Documents
بسسه گزارش شیعسسه آنلیسسن بسسه نقسسل از فارس ،رحيمپور در مراسسسم اختتاميسسه همايسسش علمسسي «پيامسسبر
اسلم(ص) عرفان و معنويت نو» كه عصر ديروز در تالر علمه اميني دانشگاه تهران برگزار شد ،به
عنوان آخريسن سسخنران ايسن همايسش اظهار داشست :اينقدر مشغول مباحسث تئوريسك شدهايسم كسه از
اصسل قضيسه كسه همان معنويست اسست ،دور شدهايسم .انقلب مسا انقلب معنويست بود ،ولي اكنون مسا در
وي افزود :من حدود 15رخنه را كه در نظام معنوي كشور از سوي عرفانهاي شرقي و غربي ايجاد
شده است ،بررسي كردهام .اين رخنهها بيشتر در دو دهه اخير صورت گرفته است.
عضو شوراي عالي انقلب فرهنگي گفت :من در اين جا به چند تفاوتي كه عرفان و اخلق اسلمي با
عرفانهاي دروغيسسن دارد اشاره ميكنسسم .امسسا قبسسل از آن نكتهاي وجود دارد و آن ايسسن اسسست كسسه آيسسا
عرفان ،ا سلمي و غيراسلمي دارد يا خير؟ اين سؤال قديمي است و از ابتدا علما سعي ميكردند
بسه ايسن پرسسش پاسسخ دهنسد .آنان بسا ترجمسه متون عرفانسي هنسد ،ايران باسستان و ديگسر جاهسا سسعي
دارنسد و اسساسا بسه هميسن دليسل اسست كسه عرفانهاي دروغيسن بسه وجود ميآيسد .از طرف ديگسر حوزه
عرفان حوزهاي اسست كسه داوري و قضاوت درباره آن مشكسل اسست ،زيرا معيار حسسي وجود ندارد و
بسه غيسر از كليات امكان داوري عقلنسي هسم درباره جزييات هسر عرفانسي وجود ندارد .عرفان مبتنسي بر
رحيمپور ازغدي اضافه كرد :عرصه متافيزيك مثل شمشير دولبه است .مباحث مافوق عقل و مادون
عقل هر دو در اين عرصه مطرح شده است و به راحتي قابل تشخيص نيست .قواي نفساني انسان
در اثر رياضت ،قدرت پيدا ميكند كه البته اين قدرت در دست همه نيست و فقط عده خاصي حاضر
وي بسا بيان اينسكه هيسچ تضمينسي براي صسحت و حقانيست شهود شخصسي هيسچ كسس وجود ندارد ،گفست:
بعضيسسها آرامسسش اعصسساب را بسسا عرفان اشتباه ميگيرنسسد و ميگوينسسد مسسا بسسا موسسسيقي بسسه عرفان
ميرسسيم! در صسورتي كسه موسسيقي فقسط آرامسش اعصساب ميآورد و عرفان چيسز ديگري اسست .مسا
معنويست معيار داريسم كسه مسن اسسم آن را گذاشتهام تجربسه معيار .از طريسق ايسن تجربسه ميتوانيسم بسه
حقيقت برسيم.
رحيمپور ازغدي بسسا تأكيسسد بر اينسكه در عرصسه عرفان هسم خرافه وجود دارد هسسم حقيقست ناب الهسسي،
اظهار داشست :دعوت رسسولالله در درجسه اول دعوت بسه معنويست و روحانيست اسست و ايسن موضوع
همراه با تربيت عقلني بشر بوده است .بقيه اسلم مثل سياسيات ،اقتصاديات ،احكام خانواده و...
مقدمهاي براي ارتباط بشسر بسا خداونسد و مقدمهاي براي اخلق معنوي انسسان اسست كسه بسه لقاءالله
برسد .حتي عدالت اجتماعي هم مقدمهاي براي اخلق معنوي است .در جامعهاي كه عدالت رعايت
وي افزود :در اسسسلم بيسسن معنويات و امور مادي مرزي وجود ندارد و اسسسلم تسسن بسسه مرز ميان امور
قدسسسي و امور دنيوي نداده اسسست .در صسسورتي كسسه در خيلي از عرفانسسها ايسسن مرزبندي وجود دارد.
پيامبر به ما آموخت كه چطور در سراسر زندگي معنوي باشيم ،حتي خواب و خوراك و تفريح و حتي
رابطسه زناشوييمان را بسه امور معنوي تبديسل كنيسم .هنسر پيامسبر ايسن بود كسه بسه بشسر آموخست چطور
حيوانيترين خصلتهاي انسان را متعالي كند .اين مترقيترين نوع عرفان است كه هيچ لحظهاي از
زندگيات را بدون ذكسسر خداونسسد نميگذرانسسي .در عرفان اسسسلمي كار كردن ،درس خواندن و تمامسسي
اعمال ديگر زندگي همه عبادت ميشود و عرفيترين امر به قدسيترين عمل تبديل ميشود و البته
ممكن است قدسيترين امر نيز به شيطانيترين امر تبديل شود ،مثل دل بستن يك زاهد به تسبيح
رحيمپور ازغدي گفت :فكر ثنويگري يعني تقسيم دنيا به خدا و شيطان ،در اسلم نيست و همه چيز
وي با بيان اينكه با مواد مخدر آرامش بهوجود نميآيد بلكه آرامش اين است كه عقل ً به اين برسيم
كسه نبايسد غسم بخوريسم يسا بترسسم ،اظهار داشست :عرفان اسسلمي ،عرفان فراز از صسحنه نيسست ،بلكسه
عرفان حضور در صسحنه اسست و نبايسد يسك لحظسه از ياد خداونسد غافسل شسد .رسسولالله بدون اينكسه از
مردم جدا شود خلوتش را به ميان مردم بردند و ميفرمود من در خوابم هم بيدارم.
رحيمپور ازغدي گفت :جهاد با زيادهطلبيها ،نفس ،خودخواهي و حب دين از ديگر ويژگيهاي عرفان
اسلمي است .از طرف ديگر پيامبر خودش به نوعي عرفان را آسيبشناسي كردهاند .پيامبر بيشتر
با مشتركان درگير بودهاند تا ملحدان .ملحدان به هيچ چيز اعتقاد نداشتند اما مشركان به عرفانهاي
دروغين اعتقاد داشتند مثل بتپرستي .بنابراين معنويتهاي دروغين به نوعي در جزيرةالعرب زمان
پيامسبر وجود داشست .پيامسبر معنويست را بسه گونهاي تعريسف كرد كسه عقلسستيزي در آن نباشسد .معنويست
عقلسستيز در سسنت پيامسبر اكرم نيسست .همچنيسن در عرفان نبوي طبيعتسستيزي و سسركوب غريزه
وجود ندارد ،بلكسسه تربيسست و كنترل غزيره وجود دارد .ايسسن تفاوت مهمسسي ميان عرفان نبوي بسسا ديگسسر
عرفانها است.
وي افزود :در سنت پيامبر شهوت و قدرت نماينده شيطان نيستند ،بلكه كامل ً به اين بستگي دارد كه
ما چگونه با آن مواجه ميشويم .در واقع آن چيزي كه شيطاني است نوع مواجهه با غزاير است و
نه خود آنها .پيامبر با دنيا مبارزه نكرده است ،بلكه با حب دنيا مبارزه كرده است .هنر بزرگ پيامبر
اين است كه زندگي را دارالعباده ميداند .معرفتشناسي عرفان پيامبر اين است كه پيامبر معرفت
عقلي و شهودي و حسسي را نفسي نميكنسد امسا معرفست وحيانسي را بالتسر از ايسن سسه معرفست معرفسي
ميكند .پيامبر ميگويد هر نوع شهودي را بايد با دو ملك وحي و عقل سنجيد.
رحيمپور ازغدي گفست :اگسر كسسي گفست وحسي كلم بشري اسست و خطاپذيسر اسست و اگسر انبيسا را جزو
نيز از دست ميدهد .اين كلم معنا را از زندگي ميگيرد و راه را براي عرفانهاي تقلبي باز ميكند.
اگر آخرت نباشد دنيا هيچ توجيه منطقي ندارد و اگر سكولرسيتي به زندگي نگاه كنيم ،زندگي معنا
نخواهد داشت.
وي افزود :معنويتهاي مشركانسه در كشورهايسي كسه محروم از معارف حقيقسي هسستند ،امري طسبيعي
اسست .امسا اگسر در جامعسه اسسلمي رشسد پيدا كنسد بايسد دنبال علت آن گشست .دليسل اول ايسن امسر نياز
فطري انسان به معنويت است .علت ديگر را با يد در نظام معنوي و اخلقيمان جستوجو كرد .ما
بايسد در نظام معنوي خود تحول ايجاد كنيسم و فرهنسگ معنوي را هسم بسه صسورت كمسي و كيفسي ارتقسا
بدهيسم .در حوزههاي مسا نيسز نظام اخلقسي مدونسي وجود ندارد و معنويست اسسلمي بسه صسورت كلسسيك
تدريسس داده نميشود .البتسه حلقههاي كوچسك اخلقسي بوده و هسست امسا منحصسر بسه يسك عده خاصسي
است.
رحيمپور ازغدي گفت :يك مشكل ديگر اين است كه در علوم مختلف مهارت نظري كافي است ،اما
در عرفان مهارت نظري كافسي نيسست و نفسس خاصسي ميخواهسد .علت ديگسر ايسن اسست كسه در تربيست
معنوي جامعه به كليات بسنده ميشود و اين تربيت وارد جزئيات نميشود .در صورتي كه در روايات
اسلمي اصل ً كليگويي نشده است .بايد احاديثي را كه به عرفان عملي مربوط ميشود تدوين كرد
و در اختيار مردم قرار داد و به صورت زير در قالب جزوات مختلف ارائه كرد.
وي افزود :عرفانهاي دروغيسن بسه نوعسي مونتاژ اسست از ديگسر عرفانسها و تقرب بسه خداونسد و رشسد
روحاني در آن يافت نميشود .يك شبه عرفان مسيحي هم وجود دارد كه از قرن نوزدهم به بعد در
فرهنسگ ليسبرال پروتسستان مسسيحي بسه وجود آمسد .ايسن عرفان ،الهيات عقلي را كل ً نفسي ميكنسد ،دقيقسا
آنچسه كسه مسا از آن جهانبينسي توحيدي ياد ميكنيسم .در صسورتي كسه پيامسبر در ديسن اسسلم ميگويسد عقسل
حجت باطني الهي است .اين نوع از عرفان براي حفظ ايمان ،عقل را تعطيل كرده است و اسماش
را تجربسه حسسي و شهودي گذاشتسه .در ايسن عرفان اسستدللهاي عقلي بسه كلي حذف شده و معنويتسي
تعريسف شده كسه هيسچ احتياج بسه معرفست ندارد .زيرا در ديسن مسسيحيت ،كلم خدا وجود ندارد و وحسي
خطاپذير است و دين جز ايمان شخصي نيست و آن هم هيچ دليل خاصي ندارد.