You are on page 1of 7

‫متن كامل مصاحبه عبدالرضا هللي با روزنامه تلش‬

‫نویسنده مديريت‬
‫‪ ۱۵‬بهمن ‪۱۳۸۶‬‬
‫در تاريخ ‪ 86 / 11 / 6‬عبدالرضا هللي مصاحبه اي مفصلي با روزنامه تلش كرده است كه شما را دعوت به خواندن اين مصاحبه مي كنيم‪ .‬براي خواندن اين‬
‫مصاحبه به ادامه مطلب مراجعه كنيد‪.‬‬

‫شناسنامه‬

‫عبدالرضا هللی هستم متولد ‪.۱۲/۶/۱۳۶۰‬اصلیتم خرمشهری است‪ .‬بندرعباس به دنیا آمده و در تهران بزرگ شده ام‪ .‬بچه مجیدیه ام ‪.‬‬
‫دانشجوی انصرافی حقوق قضایی بودم دیپلم نیز نقشه کشی ساختمان است‪.‬یک خواهر و دو برادر دارم و فرزند سوم خانواده ‪ .‬یکی از‬
‫برادرانم خارج از کشور است‪ .‬متاهلم دو دختر دارم‪ .‬دختر بزرگم فاطمه با ‪۶‬سال سن و دختر کوچکم نازنین رقیه که یک سال دارد ‪.‬‬

‫یک سال‬

‫از سال گذشته که مهمان تلشی ها بودم تا به حال یک سال به فکر پرداختم تو این مدت توانستم بیشتر استراحت کنم بیشتر به خودم و‬
‫خانواده ام رسیدم بیشتر نظاره گر مراسم همکارانم بودم و ارزیابی می کردم تا ببینم چه کسانی بیشتر مرا از هدفم دور می سازند و‬
‫چه کسانی کمک به پیشرفتم می کنند ‪.‬‬

‫پس از رشد‬

‫وقتی رشد می کنی و به هر دلیلی محبوب می شوی ناگهان در کانون تو جهات قرار می گیری و خیلی ها به سمتت می آیند به خصوص‬
‫اگر برای یک جوان این اتفاق بیفتد احتمال آسیب پذیری اش بیشتر است زیرا جوانی همواره توان با واژه خامی می آید‬

‫رتوش‬

‫در این یک سال خودت را رتوش کرده ای ؟ هللی ‪ :‬بله‬

‫خلوت‬

‫تلش‪:‬سعی کرده ای تا درو و برت را هم خلوت تر کنی مخصوصا از آدمهایی که در ظاهر رفیق بودند و ‪...‬؟ هللی ‪ :‬خیلی ها بودند که‬
‫منافع شخصی خود را می خواستند و هدفشان از نزدیک شدن به من دوستی واقعی با هللی نبود به هر حال ایشان آمدند جلو و ضربه‬
‫شان را زدند و در آینده هم شاید بزنند‪ .‬آنها الن رفته اند و من به جایی رسیده ام که تلش می کنم در انتخاب اطرافیانم دقیق تر باشم‪.‬‬
‫در کل مداحان باید حریم خاصی برای خودشان قائل باشند ‪.‬‬

‫حاشیه‬

‫بدترین ضربه خودم از مسائل حاشیه ای بود‪ .‬وقتی هجمه ی حواشی آغاز می شود فکر و تمرکزم از موضوع اصلی (مداحی)باز می ماند‬
‫آنها مرا به خاطر خودشان به این سو و آن سو می کشاندند‪ .‬الن می گویم رفیق من کسی است که رفیق امام حسین باشد ‪ .‬همیشه‬
‫حرفم همین بوده ولی بیشتر از گذشته مراقب افرادی که تظاهر می کنند هستم ‪.‬‬

‫غبطه‬

‫تلش‪:‬خیلی ها به موقعیت هللی غبطه می خورند چون به هر صورت توانسته ای در اوج جوانی به شهرت و محبوبیت برسی هللی ‪:‬‬
‫شخصا از تماشای موفقیت هر انسانی لذت می برم اما نمی دانم که دیگران هم نسبت به من چنین دیدگاهی دارند یا خیر ‪...‬‬
‫شروع‬

‫سال ‪ 72‬بود شهید صابری و چند نفر از دیگر کسانی که بعدها به جمع شهدای تفحص پیوستند راه انداز هیئتی بودند در محله ما که در آن‬
‫هیئت من قرآن می خواندم‪ .‬بعد به پیشنهاد شهید صابری رو آوردم به مداحي و خواندن روضه‪....‬‬

‫سال ‪75-74‬‬

‫بین سالهای ‪ 75 74‬بود که شهید صابری و دیگر شهدای مورد اشاره به دیار باقی شتافتند از آن پس سنگینی با برپا داشتم‪ .‬محفل‬
‫بسیجیان و رهروان شهدا افتاد بر دوش من وظیفه حساسی بود حساس و دشوار‪ .‬در ابتدا جلسات در منزل شهدا و تو محله ی خودمان‬
‫برگزار می کردیم اما سال ‪ 80‬این قضییه (برگزاری مراسم ) عمومیت پیدا کرد‪ .‬بعد هم شور و عشق هیئت باعث شد از مناطق مختلف‬
‫شهر به جلسات ما بیایند در ادامه نوار کاست پر شد با نوای امام حسن من را شناختند فیلمبردار آمد مردم خواهان پخش و تماشای‬
‫تصاویر مربوط به جلسات بودند می گفتند اگر مانع از فیلمبرداری و پخش جلسات شوید به ما ظلم کرده اید زیرا این حق مان است که‬
‫از جلسات فیض ببریم ‪.‬‬

‫جمعیت‬

‫مکان اولیه جوابگوی جمعیتی که می آمد نبود‪ .‬به همین خاطر به مسجد جامع ابوذر که فضای بزرگتری داشت رفتیم‪ .‬خیلی شلوغ می‬
‫شد اعیاد را هم داشتیم سخت می شد جمعیت را کنترل کرد‪ .‬مردم می خواستند دست بزنند اما علما گفته بودند در مسجد این كار را‬
‫نکنید‪ .‬بهتر است پس نقل مکان کردیم به حسینیه قهرودی ها ‪....‬‬

‫نسل سومی ها‬

‫محبوبیتم افزایش پیدا کرد و شدم مداح نسل سومی ها تلش‪:‬مثل خودت که نسل سومی هستی؟بله من با نسل خودم حرکت کرده و‬
‫جلو رفته ام ‪.‬‬

‫عشق‬

‫تلش‪ :‬دلیل اصلی محبوبیت هللی چیست؟ هللی ‪ :‬عشق به سید الشهدا ‪ .‬یه جمله ای در اول کارم از بزرگی شنیدم که بهم گفت‬
‫عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی‪ .‬گفت اگه دوست داری دوستت داشته باشند برای خدا عاشق خدا باش خیلی این جمله به من‬
‫چسپید علقه ام به امام حسین دلی است مردم هم این را متوجه می شوند‪ .‬پس آنهایی که امام را دوست دارند نوکرش را هم دوست‬
‫خواهند داشت‪ .‬من واقعا حسین (ع) را به خاطره افکارش بخششش عفوش شجاعتش ایثارش دعا و مناجاتش و مهربونیش دوست‬
‫دارم‪ .‬بخشش حر بن یزید ریاحی که دل زینب و بچه هارو با بستن آب شکسته بود کار کمی نیست‪ .‬این خودش یه درس بزرگ است ‪.‬‬
‫یک راهه برای شناخت خدا باید یاد گرفت و در زندگی عمل کرد‪ .‬روز چهارم محرم برای زندانی های رجائی شهر خواندم اونها مقصر‬
‫هستند پنهان نیست اکثرا هم اعدامی با ابن حال نمی دانید چه جور حسین حسین می گفتن و‪....‬ای کاش یه ذره از اون بخشش حسین‬
‫در ما تاثیر می کرد و می شد از طرف خانواده ی اولیای دم مورد عفو قرار بگیرند‪ .‬کاری که حر با بچه های حسین کرده بود کمتر از‬
‫کشتن نبود که تازه بچه های حسين کجا و‪....‬ولی بخشید و گفت سرت رو بال بگیر این یه درس است برای من و شما اگر خانواده ای‬
‫اینجا مطالب مرا می خواند از او می خوام که به عشق سه ساله ابا عبدالله و شش ماهه او گنهکارهارو ببخشه و عفو کنه‪...‬‬

‫هنوز‬

‫هنوز آنهایی که با من دشمنی داشتند دشمنی می کنند و دوستانم نیز همچنان دوست هستند ‪.‬‬

‫نسل سوم(‪)۲‬‬

‫سعی کردم به نسل خودم نزدیک باشم یعنی هیچگاه اینکه مداحم باعث نشده تا میان خود و هم نسلنم تفاوتی قایل شوم همیشه با این‬
‫نسل ارتباط برقرار کرده ام صمیمانه و راحت و شاید به همین خاطر هم باشد که ضربه خورده ام‪.‬‬

‫شماره تلفن‬

‫شاید تنها مداحی باشم که شماره همراهش را همه دارند البته به تلفن های ناآشنا پاسخ نمی دهم اما پیام های کوتاه را می خوانم‪.‬‬

‫منطقی‬

‫حتی اگر جوانی بیاید جلو و توهین کند نیز از کوره در نمی روم می ایستم و گوش می دهم سعی می کنم منطقی باشم و به دور از‬
‫هیاهو به ماجرا فیصله دهم ‪.‬‬

‫پوشش‬

‫جوان امروزی دوست دارد خوب بپوشد بهترین عطر را بزند تمیز و پاک و آراسته و به روز باشد اما منطقی‪ .‬کجای این خواسته ها بد است؟یا با‬
‫معارف دینی ما در تضاد؟ ایرادی ندارد اگر مداح این نسل هم بخواهد خوب لباس بپوشد‬

‫مارک دار‬

‫تلش‪ :‬می گویند هللی لباس مارک دار هم می پوشد؟هللی‪:‬مگر لباس مارک دار پوشیدن گناه است مهم این است که ظاهرتان مغایر با‬
‫خط قرمزهایی که شرع مشخص کرده نباشد‬

‫خانواده‬

‫تلش ‪ :‬از مداح هایی هستی که خانواده ها علقه زیادی به تو دارند هللی‪:‬شما لطف دارید مردم هر شخصی رو که احساس کنند از‬
‫جنس خودشان است و خود را تافته جدا بافته نمی داند دوست دارند‬

‫بد حجاب‬

‫بسیاری از دوستان اگر خانم بد حجابی نزدیکشان بیاید او را بل درنگ پس می زنند اما من می ایستم و جواب سلم این افراد را هم می‬
‫دهم‪ .‬دین باید نیروی جاذبه داشته باشد تا بتواند اصلح کند‪ .‬وقتی بر خلف انتظارتان یک مرد کراواتی به هیئت می آید چرا از حضورش‬
‫استقبال نکنید تا به افراد هم طبق اش بگوید هیئت متعلق به هرکسی است که دلش قلب و روحش با امام حسین باشد؟ما وظیفه داریم‬
‫تفکر سید الشهدا را ترویج دهیم‪ .‬حال برای هر قیافه ای که باشد زیرا مهم اصلح آدمهاست و تاثیر شعری که در ارتباط با حماسه کربل‬
‫خوانده می شود ‪.‬‬

‫به خاطره صدا‬

‫بارها پیش آمده با افرادی برخورد کرده ام که می گویند به خدای صدای شما هیئتی شدیم و شروع کردیم به شناختن مکتب حسین(ع) و‬
‫فلسفه عاشورا ‪...‬‬

‫بعد از سی دی‬

‫بعد از انتشار سی دی گفتند ‪:‬مداح نباید اشتباه کند ! نعوذبالله مگر مداح معصوم است و خداست که گل بی عیب باشد و از هر اشتباهی‬
‫بری؟در ثانی عامل انتشار آن سی دی که بنده نبودم من اگر می دانستم که فیلمی که خواهر زنم از من و همسر می گیرد قرار است‬
‫توسط غریبه ها دیده شود (همان موقع (در آشپزخانه منزل مادر خانمم)واکنش نشان می دادم و تصویر مورد اشاره را پاک می کردم‬
‫اصل فکرش را نمی کردم که چنین اتفاقی بیفتد این بی ایمانی ها سابقه نداشته و مد نشده بود که چنین چیزهای شخصی و خانوادگی‬
‫انتشار پیدا کند آن هم با این وسعت و از طریق تلفن همراه ‪ .‬اتفاقی که افتاد گناه نابخشودنی نبود‪ .‬اشتباهی ناخواسته بود‪.‬می شد‬
‫بخشید‪.‬می شد به هللی فرصت داد تا جبران کند ‪.‬اما انگار خیلی ها انتظار چنین روزی را می کشیدند ‪.‬گویی منتظر بودند تا من زمین‬
‫بخورم کسی دستم را نگرفت که بلند شوم ‪.‬برعکس هر کسی رد می شد یک لگد هم می زد و دق و دلی اش را خالی می کرد ‪.‬‬

‫شناخت‬

‫خواست خدا بود که آن سی دی بیرون بیاید ! من این را به چشم یک آزمایش نگاه می کنم ‪.‬باید عیارم را می سنجیدم باید می دیدم که‬
‫تو روزهای سخت چقدر توکل دارم و صبورم به این بهانه دوست و دشمن را هم شناختم‪ .‬ضمن آنکه هرگز حتی یک درصد هم احتمالش‬
‫را نمی دادم تا این اندازه در جامعه محبوب باشم همیشه به خودم می گفتم‪:‬رضا هللی دیگر کیست؟مگر کسی هم او را می شناسد ؟‬
‫بازتاب پخش آن سی دی نشان می داد که عشق به امام حسین (ع) باعث شده تا خیلی ها مرا بشناسند ‪.‬‬

‫‪ 21‬ساله‬

‫لبد برای خیلی ها سنگین بود اینکه می دیدند ده هزار نفر پای منبر یک جوان ‪ 21 20‬ساله جمع می شوند ‪.‬‬

‫حسادت‬

‫تلش‪:‬همه اش بر می گردد به این حسادت لعنتی؟! هللی‪ :‬بله متاسفانه و گرنه چند ثانیه فیلم گرفتن از مرد و زنی که زن و شوهرند و‬
‫در حریم مادر زن قرار دارند نمی بایستی چنین باز خوردی پیدا کند‪ .‬یه پیر غلمی که دست و پاش و می بوسم تو یه جمعی که انتقاد می‬
‫کردن می گفت ‪ :‬بخل و کینه و حسد رو از خودت دور کن ‪.‬امام حسین رو بذار وسط هر چی وجدانت می گه در مورد هللی بگو هر چی‬
‫گفتی قبول!!‬

‫بخشیدم‬

‫تلش ‪:‬آدم خاصی هم بوده که تلش کرده به شما بیشتر لطمه بزند ؟هللی‪:‬بله بوده تلش‪:‬کی؟ هللی‪:‬اجازه بدهید اسمی از او نبرم‬
‫تلش‪:‬الن کجاست؟ایشان در حال حاضر گویا خارج از کشور هستند تلش‪:‬دوست داری با او چکار کنی؟هللی‪ :‬بخشیدمش ‪...‬‬

‫رادیو تلوزیون‬

‫حذف من از صدا و سیما طبیعی بود زیرا نفس این دو رسانه پیوند عمیقی با احتیاط دارد و با توجه به جوی که علیه من هدایت می شد‬
‫منتظر وقوع چنین پیشامدی بودم ‪.‬‬

‫بخش نکنید‬

‫قبل از سی دی هم خیلی ها از پخش جلساتم ناراحت می شدند به قول یکی از مسئولن صدا و سیما رفقایت(همکاران)تماس می گیرند‬
‫و می گویند برنامه های هللی را پخش نکنید تلش‪ :‬به چه عنوان؟ با چه بهانه ای؟ برای چی؟هللی ‪ :‬می گفتند این مداح خیلی جوان‬
‫است برنامه هایش بحث بر انگیز هستند و ممکن است گرفتار غرور شود‪.‬‬

‫شبکه ‪۲‬‬

‫از قضا اوج گرفتاری های بنده از زمانی شروع شد که شبکه ‪ ۲‬در دهه محرم برنامه ده شب مرا روی آنتن فرستاد پس از آن مشکلت‬
‫جدی با من آغاز شد ‪.‬‬

‫هوس باز‬
‫تلش ‪ :‬بعد از انتشار سی دی این شائبه بوجود آمد که هللی فرد هوس بازی است و از این جور شایعات‪.‬هللی ‪ :‬به هر حال بعضی ها‬
‫خیال باف هستند و خیلی سریع موضوعات ساده را تبدیل به شایعات پیچیده می کنند خوب یا بد جای همه مون یه وجب زیره خاکه که‬
‫هر کسی خودش می دونه و خدای خودش‬

‫ایستاده ام‬

‫به هر تقدیر روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم‪ .‬احساس تنهایی می کردم برخی تماس می گرفتند و تهدید می کردند‪ .‬پارسال‬
‫هم یادتون هست که سرم را هم شکستند با قفل فرمون‪ .‬اما در هر صورت ایستادم و به راهم ادامه دادم و خواهم داد چون هدفم چیز‬
‫دیگری است‪ .‬آدم نباید از محبوبش فاصله بگیره اینو تو این دوره زمونه از شهدامون یاد گرفتیم اون شهدای نازنین یکی مثل برادر‬
‫خودت محمد زمانی عزیز‪.....‬‬

‫بمب گذاری‬

‫پارسال ماه رمضان تو هیئت جلسه داشتیم ‪ ۲۱‬رمضان بود که ناگهان ‪ 110‬ریخت پرسیدم چه اتفاقی افتاد؟ جواب دادند با ما اطلع داده‬
‫شده که تو هیئت شما بمب گذاشته اند !سریعا باید تخلیه کنید!!می دانستم کار چه کسانی است می خواستند جو و وحشت راه بیاندازند‬
‫تا هیئت خلوت شود‪ .‬می خواستند برنامه مان را به هم بریزند اما مقاومت کردیم ماموران پلیس را نسبت به پشت قضییه روشن‬
‫ساختیم تا بتوانیم به جلسه ادامه دهیم‪ .‬جدیدا هم گفته اند ‪:‬باید نام بسیجیان و رهروان شهداا از اسم هیئت حذف شود! من هم این کار‬
‫را نمی کنم پس پرچم هیئت الرضا کماکان محفل بسیجیان و رهروان شهداست ‪.‬‬

‫برف‬

‫هنوز هم هیئت ما شلوغ است‪ .‬طرف تو این برف و سرما از کرج می کوبد و با موتور می آید تهران تا شب را در کنار بچه های هیئت‬
‫سر کند‪.‬‬

‫چرا نیست؟‬

‫مردم می پرسند‪:‬چرا دیگر خبری از سی دی جلسات شما نیست ‪.‬تلش ‪ :‬چرا نیست ؟هللی‪:‬چون به افرادی که دست اندر کار تهیه این‬
‫سی دی ها بودند گفته شده هللی نباید باشد ‪.‬‬

‫ذاکر‬

‫ذاکر مداحی بود که از صمیم قلب دوستش داشتم متاسفانه ایشان فوت کرده اند مرحوم ذاکر از ته دل می خواند پولکی نبود با عشق‬
‫جلو می رفت و با دلش کار می کرد نه مثل بعضی ها که پاکت پول جلو جلو می آید دم خونشون یا به حسابشون او واقعا ذوب در عشق‬
‫حسن بود و در عالم قشنگی زندگی می کرد ببینید بعضی ها چقدر دارن بد می کنند که تو برنامه ‪ 20.30‬تصوير يه مداحي رو شطرنجي‬
‫مي کنن مگه تصویر یه قاتل رو دارین برا مردم پخش می کنین ؟واقعا متاسفم که عزا و اعیاد ائمه ما مختصر شده به نوشتن نام ائمه‬
‫معصوم در گوشه تلویزیون‪ .‬البته شاید هم لطفی بکنن ویژه برنامه ‪ 20‬دقیقه ای پخش کنن‪ .‬متاسفانه این حاصل سلیقه ای عمل کردن‬
‫افراد است در مجموعه ها ‪ .‬از بعضی افراد که سلیقه ای عمل می کنند خواهش می کنم که حداقل به شعور مخاطب احترام بگذارند‪.‬‬

‫مشاور‬

‫در سازمان ورزش شهداری مشاور آقای آجورلو هستم‪ .‬بعد از محرم نیز کار دیگری را شروع خواهم کرد ‪.‬‬

‫استفتاء‬

‫مغرضان به شایعه سازی بسنده نکرده اند و در برهه ای حتی استفتا قلبی ساختگی از مقام معظم رهبری و آیت الله لنکرانی نیز آوردند‬
‫دلیل بر اینکه زیرا من از کلمات نادرستی استفاده می کنم لذا شرکت در مجالسم حرام است ! این دروغ را پخش کردند در هیات و‬
‫بهشت زهرا !‬

‫سبک‬

‫سبکی که انتخاب کرده ام متناسب با سطح فهم مخاطبانم است‪ .‬بیشتر افرادی که به جلسات می آیند بین ‪ 15‬تا ‪ 30‬سال دارند این‬
‫افراد با کسی که ‪ 40‬سال هیئتی بوده است فرق دارند برای آن آدم ‪ 40‬ساله اگر شعر های خاص را هم بخوانید او لذت می برد و به‬
‫سادگی متوجه مفاهیم مستتر در آنها می شود‪ .‬در حالی که اگر با کلمات ثقیل (با سبک و سیاق قدیم ) به استقبال جونان بروید دیگر‬
‫شاهد حضور آنان با این شوق در هیئت ها نخواهید بود پس اینکه جوری می خوانم تا برای همه قابل فهم باشد به دلیل آن است که اگر‬
‫بخواهید بچه ای را به سمت دانشگاه امام حسین رهنمون شوید نخست باید بابا نان داد را یادش بدهید ‪.‬‬

‫توطئه‬

‫دارن توطئه می کنن علیه هیئت ها می خوان روضه ها و سینه زنی هارو تو خالی جلوه بدن‪ .‬می خوان علما و مداحا رو رو در رو قرار‬
‫بدن‪ .‬می خوان ضربه بزنن می گویند جوونا نرن سینه بزنن‪ .‬در صورتی که تمام جلسات مذهبی توام و همراه با شور و شعور و با هدف‬
‫هست‪ .‬دشمن می آد تو خود ماها خرابکاری میکنه به جونا هم می گم ما ها هدف نیستیم‪ .‬شاید چراغ باشیم هدف خیلی عظیم تره باید‬
‫خدائی شد‪.‬‬

‫حسین(ع)‬

‫می گفتند ‪ :‬اینکه هللی پشت سر هم اسم حسین را تکرار می کند درست نیست اما الن همه همین کار را انجام می دهند و کسی هم‬
‫معترض نیست !‬

‫ارك‬

‫سه سال است كه به مسجد ارك نرفته ام ‪ ،‬به هر حال هر زمان كه اسم مسجد ارك مي آيد خاطرات بسياري كه از آنجا دارم در ذهنم‬
‫رژه مي روند دلم تنگ شده است‪.‬‬

‫چرا نمي روي؟‬

‫حاج منصور هر وقت دستور بدهند مي روم ‪ .‬حاجي مثل پدر منه ‪ ،‬يه خورده ناراحتش كردم‪.‬‬

‫خاطره‬

‫شب قبل از آن روزي كه مسجد آتش گرفت ‪ ،‬خيلي نگران بودم ‪ .‬خوابم نمي برد اضطراب داشتم ‪ .‬تا ‪ 5‬بعد از ظهر روز حادثه نتوانستم‬
‫بخوابم‪.‬گيج بودم‪.‬‬

‫كجا بودي ؟‬

‫منزل مادرم‬

‫كي فهميدي كه مسجد آتش گرفته است ؟‬

‫هوالي ‪ 6 ، 5‬بعد از ظهر بود كه خوابيدم ‪ .‬قبلش به بچه ها سپردم كه بيدارم كنند ‪ .‬يك ساعت بعد آنها صدايم زدند و گفتند ‪ :‬مسجد آتش‬
‫گرفته ‪ .‬بدجوري به هم ريخته بودم ‪ .‬اول سراغ حاج منصور را گرفتم ‪ .‬خدا رو شكر آسيبي به ايشان وارد نيامده بود ‪ .‬دوان دوان خودم‬
‫رو به مسجد رساندم ‪ .‬از آنجا رفتم به پزشك قانوني كهريزك ‪ 70 ، 60‬نفر را برده بودند آنجا ‪ .‬بالي سر اجساد روضه مي خواندم و‬
‫گريه مي كرديم ‪ .‬تو راه برگشت به تهران به تهران شعري سرودم با اين مضمون كه الهام گرفته از شعري ديگر بود ‪ :‬آخر ديدي حاجتم‬
‫اين شعر روي مزار خيلي از شهداي ارك حك شد‪.‬‬ ‫ازش گرفتم ‪ ....‬ميون خيمه غمش آتش گرفتم‬

‫سرطان‬

‫سيدي در بيمارستان كه شنيدم در سرطان دارد ‪ .‬رفتم بالي سرش حالش وخيم بود ‪ .‬با اينحال با اشتياقي عجيبي از تخت برخاست و‬
‫خطاب به من گفت ‪ :‬با صداي تو امام حسين (ع) را شناختم ‪ .‬تحت تاثير قرار گرفتم ‪ .‬فضاي عجيبي بود ‪ .‬سيد گفت اگر حالم خوب شد‬
‫مرا با خودت كربل مي بري ؟ جواب دادم حتما ‪ .‬ولي پركشيد و رفت ‪ 13 .‬سالش بود ‪.‬‬

‫‪ 6‬بار‬

‫تا حال شش رفته ام كربل‪.‬‬

‫بهترين دفعه اش كي بوده ؟‬

‫موقعي كه با پاي برهنه رفتم ‪ 14 .‬ساعت پياده روي كردم ‪ .‬همان موقع شعري سرودم كه بسياري با شنيدن آن مسخره ام كردند ‪.‬‬

‫چه شعري ؟‬

‫بماند ‪ ( .‬ذاكرين ‪ :‬به احتمال فراوان شعر معروف ‪ :‬پا برهنه ها مي ريم كرب و بل مي باشد ‪) .‬‬

‫يا علي‬

You might also like