You are on page 1of 16

‫اسلم‪ ،‬خاورمیانه و فاشیسم‬

‫(بخش ‪)2‬‬

‫نوشته ی ابن ورّاق‬

‫ترجمه ا‪.‬فرزام‬

‫دریافت فایل پی دی اف‬

‫اومبرتو اکو [‪ :]8‬پیروان اورفاشیسم در برابر ثروت و قدرت‬


‫چشمگیر دشمنان احساس فرودستی می کنند‪ ...‬اما معتقدند که‬
‫می توانند بر دشمنان فائق آیند‪ .‬ب ه این ترتیب‪ ،‬اورفاشیسم با‬
‫تغییر پیوسته ی شیوه های بلغی خود‪ ،‬دشمنان را همزمان بسیار‬
‫قوی و بسیار ضعیف می شمارد‪ .‬به باور برخی‪ ،‬دولت های‬
‫فاشیستی به این سبب همواره در جنگ ها شکست خورده اند که‬
‫توان دشمنان خود را به طور عینی ارزیابی نکرده اند‪.‬‬

‫مسلمان خاورمیانه قرن هاست که تحقیر شده اند‪ ،‬اما از اواخر قرن هجدهم و هنگامی‬
‫که ناپلئون مصر را فتح کرد این تحقیر شدت یافته است‪ .‬از آن زمان تاکنون‪ ،‬مسلمانان‬
‫همزمان مجذوب تمدن غرب و فرآورده های مادی و معنوی آن بوده اند اما در عین حال یا‬
‫به سبب ناتوانی شان در خرید این فرآورده ها و یا به سبب ترس شان از اتهام خیانت به‬
‫اسلم‪ ،‬از تقلید غرب ابا داشته اند‪ .‬جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل‪ ،‬اعراب و کل‬
‫مسلمانان جهان را سرافکنده کرد‪ .‬و چنان که امبرتو اکو می گوید‪ ،‬اعراب ظاهرا ً به این‬
‫خاطر جنگ را باختند که ارزیابی عینی و درستی از نقاط قوت و ضعف دشمن خود‬
‫نداشتند‪ .‬دشمن را یا زیادی قوی تصور می کردند یا زیادی ضعیف‪ .‬به گفته ی فیلد‪ ،‬نگرش‬
‫پارانوئید خاورمیانه ای "پیوند آشکاری با جهل عمومی نظریه پردازان آن درباره ی جهان‬
‫خارج دارد‪ .‬و مسلما ً این جهل برای هر جامعه ای مضر است‪ .‬باور به وجود توطئه‪ ،‬همراه‬
‫با جهل‪ ،‬سبب شده که اعراب درباره ی قدرت غرب و انگیزه های شوم آن اغراق کنند‪".‬‬
‫در نظر مردم خاورمیانه‪ ،‬توطئه گران یهودی یا امپریالیست هم زیادی قوی هستند و هم‬
‫زیادی ضعیف‪ .‬جمال عبدالناصر گفته است‪" :‬توطئه گران هرگز آرام نمی گیرند‪ .‬دچار‬
‫تزلزل نمی شوند‪ .‬خطا نمی کنند و هرگز هراسان نمی شوند‪ ".‬و " [دشمنان] هر روز‬
‫نقشه ی توطئه ی جدیدی را می کشند‪ .‬توطئه گران یهودی منابع سرشاری در اختیار‬
‫دارند‪ :‬پول‪ ،‬رسانه ها‪ ،‬صنعت‪ ،‬فنآوری‪ ،‬نفت‪ ،‬ادوات نظامی و مؤسسات اطلعاتی که‬
‫توسط موساد و سیا کنترل می شوند‪ ".‬جمال عبدالناصر همچنین به علیم بودن غرب باور‬
‫داشت‪" :‬آمریکاییان به خوبی می دانند که ما چه می گوییم‪ ،‬چه می کنیم‪ ،‬و چه خواهیم‬
‫کرد‪ ".‬و به قول ستاره فرمانفرمائیان‪ ،‬در ایران پیشخدمت های خانه شان "معتقد بودند‬
‫که انگلیسی ها چنان شیطان صفت هستند که حتی می توانند موجب سیل‪ ،‬خشکسالی و‬
‫زلزله شوند‪ .‬ایرانیان معتقد بودند که بریتانیایی ها هوشی تقریبا ً فراطبیعی دارند‪".‬‬

‫با این حال‪ ،‬دشمنان اسلم هرگز پیروز نخواهند شد‪" .‬یهودیان سعی می کند اما هرگز‬
‫مسلمین را مغلوب نخواهند کرد‪ ".‬یا به قول بغداد آبزرور‪" :‬ایالت متحده یک کارزار‬
‫تبلیغی در شورای امنیت به راه انداخته تا عراق را به زانو درآورد‪ ،‬اقتصادمان را فلج و‬
‫مردم مان را دچار فلکت کند‪ .‬اما چنان که فصل اول این توطئه به شکست انجامید‪ ،‬فاز‬
‫نهایی نقشه ی دشمن هم به همان سرنوشت دچار خواهد شد‪ .‬این توطئه محکوم به‬
‫شکست است‪".‬‬

‫اومبرتو اکو [‪ " :]9‬نزد اورفاشیسم ([فاشیسم جاودانه) تنازع‬


‫برای بقا نیست‪ ،‬بلکه بقا برای تنازع است‪ .‬پس اورفاشیسم صلح‬
‫گرایی [پاسیفیسم] را تعامل با دشمن می داند‪ .‬صلح را نمی‬
‫پسندد زیرا زندگی را نبردی دائمی می داند‪.‬‬

‫اومبرتو اکو [‪[ ...":]11‬در اورفاشیسم] همه می آموزند تا قهرمان‬


‫شوند‪ ...‬این کیش قهرمان پروری پیوند عمیقی با کیش مرگ دارد‪.‬‬
‫در جوامع غیر فاشیستی‪ ،‬به عموم گفته می شود که مرگ دلپذیر‬
‫نیست اما باید با وقار با آن روبرو شد‪ .‬مؤمنان به ادیان معتقدند‬
‫که مرگ شیوه ی دردناکی برای وصول به سعادت اخروی است‪.‬‬
‫اورفاشیسم اما‪ ،‬شیفته ی مرگ قهرمانانه است‪ ،‬و آن را بهترین‬
‫پادا ش زندگی قهرمانان ه می شمارد ‪ .‬قهرمان اورفاشیست برای‬
‫مردن بی تابی می کند‪ .‬و در حین این بی تابی‪ ،‬دیگران را به کام‬
‫مرگ می فرستد‪".‬‬

‫ویژگی های ‪ 9‬و ‪ 11‬که اومبرتو اکو برای فاشیسم ذکر می کند با هم پیوند دارند‪ .‬به همین‬
‫سبب این دو را با هم بررسی می کنم و ویژگی ‪ 10‬را به بعد موکول می کنم‪.‬‬

‫سرشت تمامیت خواه اسلم در هیچ جا بیش از آموزه ی جهاد مشهود نیست‪ .‬جهاد نبردی‬
‫مقدس است که هدف غائی آن فتح کل جهان و گروانیدن کل جهانیان به دین حق و به‬
‫قانون الله است‪ .‬چرا که تنها اسلم حق است – بیرون از اسلم رستگاری ممکن نیست‪.‬‬
‫جهاد وظیفه ای مقدس است – امر واجبی است که در قرآن و سنت بیان شده تا کل‬
‫بشریت را زیر بیرق اسلم بیاورد‪ .‬جهاد یک امر الهی است که هدف اصلی آن گسترش‬

‫اسلم است‪ .‬مسلمانان باید به نام خدا بکوشند‪ ،‬نبرد کنند و کشته شوند‪:‬‬

‫التوبه ‪ :5‬پ س چون ماههاى حرام به س ر آم د‪ ،‬مشركان را ه ر ج ا كه يافتي د بكشيد و به‬


‫اس ارت بگيريدشان و محاص رهشان كني د و هم ه ج ا در كمينشان بنشيني د؛ ولى اگ ر (از‬
‫كف ر) توب ه كردن د و نماز برپ ا داشتن د و زكات پرداختن د‪ ،‬آزادشان بگذاري د ك ه خداون د‬
‫آمرزگار مهربان است ‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫النساء ‪ :76‬مؤمنان در راه خدا كارزار مىكنند و كافران در راه طاغوت؛ آرى با‬
‫دوستداران شيطان بجنگيد كه نيرنگ شيطان (در نهايت) ضعيف است ‪( .‬ترجمه‬
‫خرمشاهی)‬

‫النفال ‪ : 12‬چنين بود كه پروردگارت به فرشتگان وحى فرستاد كه من با شما هستم‪،‬‬


‫مؤمنان را ثابتقدم بداريد‪ ،‬كه به زودى در دل كافران هراس مىافكنم‪ ،‬پس گردنها و‬
‫سرانگشتانشان را قطع كنيد‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫النفال ‪ : 40-39‬و با آنان كارزار كنيد تا آنكه فتنه(ى شرك) باقى نماند و دين‪ ،‬سراسر‬
‫و اگر روى‬ ‫دين خدايى باشد؛ و اگر دست بردارند خداوند به كار و كردارشان بيناست‪.‬‬
‫گرداندند (شما مسلمانان) بدانيد كه خداوند سرور شماست؛ چه نيكو سرورى و نيكو‬

‫ياورى است‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫در نظر مؤمن‪ ،‬شانه خالی کردن از نبرد با کافران‪ ،‬گناه بزرگی است که سزاوار آتش‬

‫دوزخ است‪:‬‬

‫النفال ‪ : 16-15‬اى مؤمنان چون با انبوه كافران رو در رو شديد هرگز به آنان پشت‬
‫مكنيد‪ .‬و هر كس در چنين روزى به آنان پشت كند ‪-‬مگر آنكه كنارهجو براى (ادامه)‬
‫كارزار‪ ،‬يا پناهجو به گروهى (خودى) باشد‪ -‬سزاوار خشم الهى شده است‪ ،‬و سرا و‬
‫سرانجام او دوزخ است؛ و بد سرانجامى است‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬
‫التوبه ‪ : 39‬اگر رهسپار (جهاد) نشويد خداوند دچار عذابى دردناك مىگرداندتان و قومى‬
‫غير از شما را جانشين (شما) مىسازد‪ ،‬و به او زيانى نمىرسانيد؛ و خداوند بر هر كارى‬
‫تواناست‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫کسانی ک ه هنگام ن برد در راه دی ن ح ق‪ ،‬یعن ی اس لم‪ ،‬کشت ه م ی شون د در آخرت پاداش‬

‫کلنی دریافت می کنند‪:‬‬

‫النساء ‪ : 74‬و كسانى كه زندگانى دنيا را به آخرت مىفروشند‪ ،‬بايد در راه خدا كارزار‬
‫كنند‪ ،‬و هر كس كه در راه خدا كارزار كند آنگاه كشته يا پيروز شود‪ ،‬به زودى به او‬
‫پاداشى عظيم مىبخشيم‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫از سوره های بال بسی آشکار است که منظور قرآن از جهاد‪ ،‬کارزار استعاری و نبرد‬
‫اخلقی نیست؛ بلکه از قتال در میدان جنگ سخن می گوید‪ .‬خواندن این دستورات خونبار‬

‫در یک کتاب مقدس تکان دهنده است‪.‬‬

‫اسلم انسان ها را به دو دسته تقسیم بندی می کند‪ :‬مسلمان و غیرمسلمان‪ .‬مسلمانان‬


‫عضو امت یا جامعه ی اسلمی هستند‪ .‬و در قلمرو دارالسلم زندگی می کنند که در آن‬
‫احکام اسلم جاری است‪ .‬غیر مسلمین حربی هستند و در دارالحرب (سرزمین جنگ)‬
‫زندگی می کنند‪ .‬دارالحرب شامل تمام کشورهایی است که قلمرو کفار هستند‪ .‬قلمرویی‬
‫که هنوز به تسخیر اسلم درنیامده‪ ،‬اما عاقبت‪ ،‬یا توسط گرویدن مردم آنجا به اسلم و یا‬
‫با جنگ (حرب) حت لوای اسلم درخواهد آمد‪ .‬در دارالحرب همه ی اعمال جنگی مجاز‬
‫است‪ .‬همین که دارالحرب تسلیم شد فرد حربی زندانی جنگی محسوب می شود و امام‬
‫می تواند به مقتضای شرایط هر چه بخواهد بر سرش بیاورد‪ .‬وای به حال شهری که در‬
‫برابر اسلم مقاومت کند و سپس مغلوب سپاه اسلم شود‪ .‬در این حالت‪ ،‬ساکنان آن‬
‫سر استیون روکیمن در کتاب "سقوط قسطنتنیه‪،‬‬
‫شهر دیگر هیچ حقی ندارند و چنان که ِ‬

‫می نویسد‪:‬‬ ‫[‪]1‬‬


‫‪"1453‬‬

‫"[در اسلم] لشکر فاتح اجازه ی سه روز غارت دارد؛ و در این سه روز پرستشگاه ها و‬
‫همه ساختمان های دیگر ملک سردار فاتح مسلمان می شود؛ او می تواند هر گونه که‬
‫صلح بداند از آنها استفاده کند‪ .‬سلطان محمد [پس از فتح قسطنتنیه به سال ‪]1453‬‬
‫به سربازانش سه روز فرصت تاراج داد‪ .‬آنان به شهر ریختند‪ ...‬و هر که را که یافتند‬
‫از مرد و زن و کودک بی درنگ کشتند‪ ..‬جوی های خون در خیابان ها روان شد‪ .‬اما به‬
‫زودی شهوت کشتار فرو نشست‪ .‬سربازان دریافتند که اسیر و اشیای غنیمتی برایشان‬
‫سود بیشتری دارد‪".‬‬
‫در موارد دیگر هم مسلمین مردم سرزمین های مغلوب را به عنوان برده فروختند‪ ،‬تبعید‬
‫می محسوب کردند‪ ،‬یعنی به عنوان رعیت درجه دوم پذیرفتند‪ ،‬تا وقتی که جزیه‬
‫کردند یا ذ ّ‬
‫ی مقرر را بپردازند‪.‬‬

‫مسلمان و غربیان دوستدار اسلم باب شده که "جهاد" را به‬ ‫[‪]2‬‬


‫امروزه نزد عذرتراشان‬
‫معنای غیرنظامی و معادل "کوشش اخلقی" یا "جهد اخلقی" تعبیر کنند‪ .‬اما هیچ توجیهی‬
‫ندارد که وانمود کنیم قرآن و کتب فقهی اسلم از "قتال اخلقی" سخن گفته اند‪ .‬بلکه‬
‫در پژوهش روشنگرش درباره ی جهاد می گوید "در کتب فقهی‬ ‫[‪]3‬‬
‫چنان که رودولف پیترز‬
‫اسلم‪ ،‬واژه ی جهاد به معنای کارزار مسلحانه با کافران است و این واژه در قرآن نیز به‬
‫همین معناست‪ ".‬عذرتراشان مسلمان‪ ،‬حتی اگر بپذیرند مقصود از "جهاد" جنگ است‪،‬‬
‫همچنان وانمود می کنند که آموزه ی جهاد فقط برای "مقاصد دفاعی" است‪ .‬انگار که‬
‫جنگ های مسلمین فقط برای دفاع از خود بوده‪ ،‬و جنگ تهاجمی در اسلم نامشروع‬
‫است‪ .‬اما آموزه ی کلسیک اسلم چیز دیگری است‪ .‬چنان که پیترز خاطرنشان می کند‪،‬‬
‫مسلمین آیات محاربه ی در قرآن را به عنوان مجوز نبرد بی قید و شرط با کفار تعبیر‬
‫کرده اند‪ .‬به علوه‪ ،‬آیات محاربه همه ی آیات دیگر درباره ی تساهل با غیرمسلمین را‬
‫نسخ کرده اند‪ .‬پیترز آموزه ی کلسیک جهاد را چنین خلصه می کند‪:‬‬

‫آموزه ی جهاد‪ ،‬به صورتی که در آثار فقهی اسلم آمده‪ ،‬برگرفته از نص قرآن و طبق‬
‫الگوی زندگی پیامبر و خلفای نخستین است‪ ،‬که در حدیث ضبط شده است؛ لب مطلب‬
‫مت [جامعه ی‬
‫جهاد این است که یک حکومت واحد اسلمی وجود دارد که بر تمام ا ّ‬
‫مت توسعه ی قلمرو امارت اسلمی است تا حتی‬
‫مسلمین] حکم می راند‪ .‬وظیفه ی ا ّ‬
‫المکان افراد بیشتری تحت لوای اسلم درآیند‪ .‬هدف غائی جهاد‪ ،‬مسلمان کردن همه ی‬
‫جهانیان‪ ،‬آوردن دنیا زیر بیرق اسلم و ریشه کن کردن کفر است‪ " :‬با آنان چندان نبرد‬
‫كنيد كه فتنه (شرك) باقى نماند‪ ،‬و دين فقط دين الهى باشد‪( ".‬البقره ‪ 193‬و النفال‬
‫‪ .)39‬توسعه طلبی جهادی یک وظیفه ی جمعی (واجب کفایی) است یعنی باید تعداد‬
‫کافی برای مشارکت در آن وجود داشته باشد‪ .‬اگر چنین نباشد‪ ،‬کل امت گناهکار‬
‫است‪.‬‬

‫این هم آیات جنگجویانه ی دیگری از قرآن‪ ،‬کلم الله که به مسلمین امر می کند در راه‬
‫خدا بکشند و کشته شوند‪:‬‬

‫البقره ‪ : 216‬بر شما جهاد مقرر شده است‪ ،‬و آن براى شما نا خوشايند است؛ و چه‬
‫بسا چيزى را ناخوش داشته باشيد و آن به سود شما باشد‪ ،‬و چه بسا چيزى را خوش‬
‫داشته باشيد و آن به زيان شما باشد‪ ،‬و خداوند مىداند و شما نمىدانيد‪( .‬ترجمه‬
‫خرمشاهی)‬
‫التوبه ‪ : 41‬چه سبكبار‪ ،‬چه سنگين‪ ،‬روانه شويد و به مالتان و جانتان در راه خدا جهاد‬
‫كنيد‪ ،‬كه اگر بدانيد اين برايتان بهتر است‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫التوبه ‪ :123‬اى مؤمنان با آن كفارى كه نزديك شما هستند كارزار كنيد و بايد كه در شما‬
‫درشتى بينند و بدانيد كه خداوند با پارسايان است‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫التحریم ‪ : 9‬اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن‪ ،‬و با آنان درشتى كن كه سرا و‬
‫(ترجمه خرمشاهی)‬ ‫سرانجامشان جهنم است و بد سرانجامى است‪.‬‬

‫التوبه ‪ : 73‬اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن‪ ،‬و با آنان درشتى كن كه سرا و‬
‫(ترجمه خرمشاهی)‬ ‫سرانجامشان جهنم است و بد سرانجامى است‪.‬‬

‫النفال ‪ : 65‬اى پيامبر مؤمنان را به جهاد برانگيز؛ (و بدان كه) اگر از شما بيست تن‬
‫شكيبا باشند‪ ،‬بر دويست تن غلبه خواهند كرد و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از‬
‫كافران غلبه مىكنند‪ ،‬چرا كه اينان قومى هستند كه چيزى در نمىيابند ‪( .‬ترجمه‬
‫خرمشاهی)‬

‫(ترجمه‬ ‫الفرقان ‪ : 52‬پس‪ ،‬از كافران اطاعت مكن و با آنان به سختى جهاد كن ‪.‬‬
‫خرمشاهی)‬

‫النفال ‪ : 67‬هيچ پيامبرى را نسزد كه اسيران (دشمن) را نگاه دارد‪ ،‬مگر تا هنگامی که‬
‫در زمين بسیار کشتار کرده باشد؛ شما متاع دنيوى مىخواهيد و خداوند آخرت را (براى‬
‫شما) مىخواهد؛ و خداوند پيروزمند فرزانه است‪.‬‬

‫کیش شهادت نزد مسلمین نمونه ی بارزی است از آنچه که اومبرتو اکو قهرمان پروری و‬
‫کیش مرگ می خواند‪ .‬قرآن به کسانی که در راه اسلم کشته شوند وعده ی بهشت و‬
‫حوریان مه پیکر می دهد‪:‬‬

‫التوبه ‪ : 111‬خداوند جان و مال مؤمنان را در ازاء بهشت از آنان خريده است؛ (همان‬
‫كسانى كه) در راه خدا كارزار مىكنند و مىكشند و كشته مىشوند؛ بر وفق وعده حقى كه‬
‫به راستى و درستى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست؛ و كيست از خداوند‬
‫وفادارتر به پيمانش؟ پس به دادوستدى كه به آن دست زدهايد‪ ،‬شادمان باشيد‪ ،‬و اين‬
‫(ترجمه خرمشاهی)‬ ‫همان رستگارى بزرگ است‪.‬‬

‫آل عمران ‪ : 171-169‬و كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند‪ ،‬مرده مپنداريد‪ ،‬بلكه‬
‫اينان زندهاند و در نزد پروردگارشان روزى دارند‪ .‬از آنچه خداوند از لطف خويش به‬
‫آنان بخشيده شادمانند‪ ،‬و از احوال كسانى كه به دنبالند و هنوز به آنان نپيوستهاند‬
‫خوشوقتند‪ ،‬چرا كه نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين مى شوند ‪ .‬و به نعمت و‬
‫بخشش الهى شادمانند و به اينكه خداوند پاداش مؤمنان را فرو نمىگذارند‪( .‬ترجمه‬
‫خرمشاهی)‬

‫آل عمران ‪ : 158 -157‬و اگر در راه خدا كشته شويد‪ ،‬يا بميريد‪ ،‬آمرزش و رحمت‬
‫خداوند بهتر است از آنچه آنان مىاندوزند‪ .‬و اگر در گذريد يا كشته شويد‪ ،‬سرانجام به‬

‫نزد خداوند محشور مى گرديد‪( .‬ترجمه خرمشاهی)‬

‫بخاری هم این حدیث را ذکر می کند‪" :‬از اناس بن مالک نقل است که‪ :‬پیامبر گفت "هر‬
‫کس بمیرد و خیر الهی را ببیند هرگز میل بازگشت به این دنیا نمی کند‪ ،‬حتی اگر همه ی‬
‫دنیا را به او بدهند‪ ..‬مگر شهدا که علو شهادت را در می یابند و می خواهند دوباره به‬
‫جهان برگردند و باز (در راه خدا) شهید شوند‪"".‬‬

‫سرانجام اینکه‪ ،‬درباره ی الزامی بودن جهاد باید از دو تن از متفکران بزرگ مسلمان و‬
‫مستحسن در غرب نقل قول کنم‪ .‬نخست‪ ،‬ابن خلدون‪ ،‬در مقدمه اش می نویسد‪" :‬در‬
‫اجتماع مسلمین‪ ،‬جهاد یک وظیفه ی دینی است‪ ،‬و این به سبب کلیت مأموریت (و الزام)‬
‫گروانیدن جهانیان به اسلم است‪ ،‬چه توسط ایمان آوردن به اسلم و چه با زور‪".‬‬

‫دومی ابن رشد است‪ ،‬که حتی محبوبیت بیشتری نزد غربیان دارد‪:‬‬

‫"به گفته ی اغلب علما‪ ،‬طبیعت الزامی جهاد از آیه ی ‪ 216‬سوره ی بقره استخراج می‬
‫شود که می فرماید‪" :‬بر شما جهاد مقرر شده است‪ ،‬هرچند براى شما نا خوشايند‬
‫است‪ ".‬همه ی مسلمانان بالغ و آزاد که سلمت و استطاعت دارند ملزم به جهاد‬
‫هستند‪ ...‬علما توافق دارند که باید با شرک جنگید؛ این از آیه ی ‪ 39‬سوره ی النفال‬
‫مستخرج است که می فرماید‪ " :‬با آنان كارزار كنيد تا آنكه فتنه(ى شرك) باقى نماند و‬
‫دين‪ ،‬سراسر دين خدايى باشد‪ ".‬اغلب علما موافق اند که شیوه ی رفتار با اسیران‬
‫بسته به تصمیم امام است‪ .‬او می تواند آنها را ببخشد‪ ،‬به بردگی بگیرد‪ ،‬بکشد‪ ،‬یا با‬
‫می [رعایای درجه دوم امارت اسلم]‬
‫گرفتن فدیه رهایشان کند و یا آنها را به عنوا ن ذ ّ‬
‫محسوب کند که در این حالت اخیر اسیران آزاد شده ملزم به پرداخت جزیه هستند‪...‬‬
‫آیه ی ‪ 67‬سوره ی النفال می فرماید‪ " :‬هيچ پيامبرى را نسزد كه اسيران را نگاه دارد‪،‬‬
‫مگر تا هنگامی که در زمين بسیار کشتار کرده باشد‪ ".‬شأن نزول این آیه [که هنگام‬
‫جنگ بدر نازل شد] ثابت می کند که کشتن اسیران ارجح تر است تا به بردگی گرفتن‬
‫آنها‪ .‬خود پیامبر در برخی مواقع اسیران را خارج از میدان جنگ نیز می کشت‪ ،‬و در‬
‫مواقع دیگر آنان را بخشید‪ .‬ایشان عادت داشتند زنان را به بردگی بگیرند‪ ...‬مسلمانان‬
‫موافق اند که هدف از جنگ علیه اهل کتاب دو چیز است‪ :‬یا اسلم بیاورند یا جزیه‬
‫بپردازند‪".‬‬
‫اومبرتو اکو [‪" : ] 10‬نخبه گرایی اشراف مآبانه یک وجه بارز همه‬
‫ی ایدئولوژی های ارتجاعی است‪ .‬و این نخبه گرایی اشراف مآب و‬
‫میلیتاریستی حاکی از خوار داشتن بی رحمانه ی ضعفاست‪.‬‬
‫اورفاشیسم فقط می تواند حامی نخبه گرایی مردمی باشد‪ .‬هر‬
‫شهروندی متعلق به بهترین مردم روی زمین است؛ اعضای حزب‪،‬‬
‫بهترین شهروندان هستند؛ و هر شهروندی می تواند (یا باید) عضو‬
‫حزب باشد‪"...‬‬

‫در این مورد با اندکی جانشانی واژگان می توان ملحظه کرد که این ویژگی دهم که‬
‫اومبرتو اکو برای فاشیسم ذکر می کند بر اسلم نیز قابل اطلق است‪ :‬هر [مسلمانی]‬
‫متعلق به بهترین مردم روی زمین است؛ و اعضای [امت] بهترین شهروندان هستند؛ و هر‬
‫شهروندی می تواند (یا باید) عضو [امت] باشد‪.‬‬

‫طبق آیه ی ‪ 3‬سوره المائده که می گوید‪" :‬امروز دين شما را برايتان به كمال رساندم و‬
‫نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلم را بر شما پسنديد" اسلم اکمل ادیان است‪ .‬و‬
‫چنین مقرر شده که اسلم سرانجام فاتح شود‪ ،‬چنان که در آیه ی ‪ 33‬سوره التوبه می‬
‫خوانیم‪" :‬او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاده است‪ ،‬تا آن را بر‬
‫همه اديان پيروز گرداند و لو آنكه مشركان ناخوش داشته باشند ‪( " .‬همچنین نک‪ .‬الفتح ‪28‬‬
‫‪ ،‬التحریم ‪)9‬‬

‫فریتوف شون‪ ،‬یک غربی که به یکی از آئین های عرفانی اسلم گرویده‪ ،‬به خوبی این تکبر‬
‫مسلمین را دریافته است‪:‬‬

‫" حاصل مبانی و آموزه های اسلم این است که هر مسلمان عادی می پندارد که‬
‫غیرمسلمین یا حقیقت اسلم را می دانند و خیره سرانه آن را انکار می کنند‪ ،‬و یا در‬
‫جهل به سر می برند و می توان با توضیحات ابتدایی آنان را به اسلم گرواند؛ در مخیله‬
‫ی مسلمان نمی گنجد که کسی بتواند آگاهانه و صادقانه مخالف اسلم باشد‪ ،‬چرا که در‬
‫نظر او اسلم همان منطق مقاومت ناپذیر امور است‪".‬‬

‫اومبرتو اکو [‪" :]12‬از آنجا که جنگ دائمی و قهرمان پردازی‬


‫تکالیف شاقی هستند اورفاشیسم ارده ی معطوف به قدرت اش‬

‫است (که‬ ‫را وقف امور جنسی می کند‪ .‬این سرآغاز نّره مردی[‪]4‬‬
‫این به معنای تخفیف زنان‪ ،‬نارواداری و محکومت نمودن رفتارهای‬
‫تا‬ ‫گرفته‬ ‫جنسی‬ ‫عزلت‬ ‫از‬ ‫است‪،‬‬ ‫جنسی‬ ‫غیراستاندارد‬
‫همنجسگرایی)‪".‬‬

‫این هم چند نقل قول نّره مردانه از قرآن‪:‬‬

‫النساء ‪ : 34‬مردان بايد بر زنان مسلط باشند چرا كه خداوند بعضى از انسانها را بر‬
‫بعضى ديگر برترى بخشيده است‪ ،‬و نيز از آن روى كه مردان از اموال خويش (براى‬
‫زنان) خرج مىكنند؛ زنان شايسته آنانند كه مطيع و به حافظ امانت الهى باشند؛ و زنانى‬
‫كه از نافرمانيشان بيم داريد بايد نصيحتشان كنيد و آنها را به بسترهای جدا اخراج کنید‬
‫و آنان را بزنيد؛ آنگاه اگر از شما اطاعت كردند‪ ،‬ديگر به زيان آنها بهانهجويى نكنيد؛‬
‫خداوند بلندمرتبه بزرگوار است‪.‬‬

‫المائده ‪ .. :6‬و اگر جنب بوديد غسل كنيد و اگر بيمار يا مسافر بوديد يا يكى از شما از‬
‫موضع قضاى حاجت باز گشت‪ ،‬يا با زنان تماس (جنسى) گرفتيد‪ ،‬آنگاه آب نيافتيد‪ ،‬بر‬
‫خاكى پاك تيمم كنيد و چهره و دستهايتان را به آن مسح كنيد‪ ،‬كه خداوند نمىخواهد براى‬
‫شما دشوارى قرار دهد‪...‬‬

‫الحزاب ‪ :33-32‬اى زنان پيامبر شما همانند هيچ يك از زنان نيستيد؛ چون رعايت تقوى‬
‫كنيد‪ ،‬پس در سخن نرمى نكنيد كه فرد بيماردل به طمع افتد؛ و سخنى سنجيده بگوييد‪.‬‬
‫و در خانههايتان قرار و آرام گيريد و همانند زينتنمايى روزگار جاهليت پيشين‪ ،‬زينتنمايى‬
‫نكنيد‪ ،‬و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و از خداوند و پيامبر او اطاعت كنيد‪...‬‬

‫و همچنین در احادیث فراوان دیگری که مبنای شریعت اسلم هستند می خوانیم که نقش‬
‫زنان این است که در خانه بمانند و گوش به فرمان باشند (که این وظیفه ای دینی است)‬
‫تا مرد از وجودشان مطمئن باشد‪ .‬این هم چند نمونه از این قبیل احادیث‪:‬‬

‫اگر من می توانستم فرمان دهم که کسی غیر خدا جلو شخص دیگری به سجده بیافتند‪،‬‬
‫مسلما ً فرمان می دادم که زنان در مقابل شوهران شان سجده کنند‪ ...‬زنی که وظایف‬
‫خود را در قبال شوهر انجام ندهد‪ ،‬وظایف خود در قبال خدا انجام نتواند داد‪.‬‬

‫زنی که بمیرد و شوهرش از او راضی نباشد به بهشت نمی رود‪.‬‬

‫زن هرگز نباید از برآوردن کام شوهر سرپیچی کند‪ ،‬حتی اگر بر زین شتر باشد‪.‬‬

‫در خواب جهنم را دیدم و دیدم که بیش از همه از زنان ناسپاس آکنده است‪" .‬آیا در‬
‫برابر خدا ناسپاس بودند؟" نه بلکه در برابر آنچه شوهران شان به آنها داده بودند‬
‫ناسپاس بودند‪.‬‬

‫سه چیز بدشگونی دارد‪ :‬خانه‪ ،‬زن و اسب‪.‬‬

‫مردمی که اسرارشان را به زنان گفتند هرگز موفق نگشتند‪.‬‬

‫غزالی (‪ )1111 -1058‬که پروفسور مونتگومری وات[‪ ]5‬او را بزرگ ترین مسلمان پس‬

‫از محمد توصیف می کند در کتاب "احیای علوم الدین" نقش زن را چنین تعریف می کند‪:‬‬

‫"زن باید در خانه بماند و به ریسندگی اش مشغول باشد؛ نباید مرتب از خانه بیرون‬
‫شود و نباید زیاده با معلومات باشد؛ و نباید با همسایگان مراوده داشته باشد؛ و مگر در‬
‫مواقع مطلقا ً ضروری نباید همسایه را ملقات کند؛ زن باید مراقب شوهرش باشد و در‬
‫حضور و غیاب شوهر احترام او را نگه دارد و بکوشد رضای شوهر را برآورد؛ نباید‬
‫شوهر را بفریبد یا از او زیاده پول بستاند؛ نباید بی اذن شوهر خانه را ترک کند و اگر‬
‫اذن دارد باید در خفا بیرون شود‪ .‬باید جامه ی کهنه بپوشد و شوارع و کوچه های خلوت‬
‫را بپیماید؛ از بازارها بپرهیزد و هرگز نامحرم صدای او را نشنود یا او را نشناسد؛ حتی‬
‫در وقت نیاز نباید با دوستانش درباره ی شوهر خود سخن بگوید‪ ...‬تنها دلواپسی اش‬
‫باید عفت خود‪ ،‬خانه و عبادات اش باشد‪ .‬اگر در غیاب شوهر‪ ،‬یکی از دوستان شوهر‬
‫آمد‪ ،‬زن برای حفظ امنیت خود و شرف شوهر نباید در بگشاید و یا دق الباب را پاسخ‬
‫دهد‪ .‬زن باید همواره به کام جنسی که شوهر به او می رساند خشنود باشد‪ .‬زن باید‬
‫همواره پاکیزه و آماده ی برآوردن کام شوهر باشد‪".‬‬

‫آنگاه الهیدان بزرگ به همه ی مردان هشدار می دهد که مراقب زنان باشند چرا که‬

‫"مکرشان فراوان است و خبث شان مهلک؛ اخلق شان تباه است و روح شان پست‪".‬‬

‫و سپس غزالی می نالد که‪:‬‬

‫"واقع امر این است که همه ی محکمه ها‪ ،‬بدبختی ها و اندوه هایی که مرد بدان دچار‬
‫می شود از جانب زنان است‪".‬‬

‫غزالی در کتاب نصیحت الملوک خود تمام رنج هایی را که زنان باید به خاطر بدرفتاری‬
‫حوا در باغ عدن تحمل کنند چنین خلصه می کند‪:‬‬

‫"و خصایصی که خداوند متعال زنان را با آن سزا داده بدین قرار اند‪" :‬هنگامی که حوا‬
‫میوه ی ممنوعه ی باغ عدن را خورد ‪ ،‬خداوند متعال زنان را به هجده چیز سزا داد‪)1( :‬‬
‫حیض؛ (‪ ) 2‬زائیدن؛ (‪ ) 3‬جدایی از والدین و ازدواج با بیگانه؛ (‪ ) 4‬بارداری؛ (‪ ) 5‬چیرگی‬
‫نداشتن بر نفس؛ (‪ )6‬سهم کمتر از ارث؛ ( ‪ )7‬قابلیت مطلقه شدن و عدم قابلیت طلق‬
‫دادن؛ (‪ )8‬این که مرد مجاز است که چهار همسر اختیار کند اما زن باید فقط یک شوهر‬
‫داشته باشد؛ (‪ )9‬اینکه زن باید در عزلت خانه باشد؛ ( ‪ )10‬اینکه زن در خانه هم باید سر‬
‫خود را پوشیده بدارد؛ (‪ ) 11‬اینکه شهادت دو زن با شهادت یک مرد برابر است؛ (‪)12‬‬
‫اینکه زن حق ندارد از خانه خارج شود مگر در معیت یکی از اقارب؛ ( ‪ )13‬اینکه پیشنماز‬
‫جمعه و نمازهای اعیاد و نماز میت مردان باشند نه زنان؛ (‪ ) 14‬ناشایستگی زنان برای‬
‫حکمرانی و قضاوت؛ (‪ ) 15‬اینکه فضیلت هزار جزء دارد و تنها یک جزء آن نزد زنان‬
‫است و ‪ 999‬جزء نزد مردان؛ (‪ ) 17( ...)16‬اینکه اگر شوهرشان بمیرد باید پیش از‬
‫زواج مجددد عده ی چهارماه و ده روزه نگه دارند؛ (‪ ) 18‬اینکه اگر شوهر طلق شان‬

‫دهد باید پیش از زواج مجدد عده ی سه ماهه نگه دارند یا سه بار حیض کنند‪"...‬‬

‫البته قرآن مردان را مجاز می دارد که هر تعداد خواستند زن اختیار کنند‪:‬‬

‫"و اگر بيمناكيد كه در حق دختران يتيم به عدل و انصاف رفتار نكنيد‪ ،‬در اين صورت از‬
‫زنانى كه مىپسنديد دو و سه و چهار تن را به همسرى درآوريد؛ و اگر مىترسيد كه‬
‫مبادا عادلنه رفتار نكنيد‪ ،‬فقط به يك تن‪ ،‬يا ملك يمينتان (كنيز) اكتفا كنيد؛ اين نزديكتر‬
‫است به اينكه ستم نكنيد‪( ".‬النساء ‪)3‬‬

‫و یا آیه های ‪ 1‬تا ‪ 6‬سوره ی المؤمنون‪:‬‬

‫"به راستى كه مؤمنان رستگار شوند‪ .‬همان كسانى كه در نمازشان فروتنند‪ .‬و همان‬
‫كسانى كه از بيهوده رويگردانند‪ .‬و كسانى كه زكات مىپردازند‪ .‬و كسانى كه پاكدامنى‬
‫مىورزند‪ .‬مگر در مورد زنانشان يا ملك يمينشان‪ ،‬كه در اين صورت آنان نكوهيده‬
‫نيستند‪.‬‬

‫الحزاب ‪ :49‬اى پيامبر‪ ،‬ما همسرانت را (يعنى) آنانى را كه مهرشان را دادهاى‪ ،‬بر تو‬
‫حلل داشتهايم‪ ،‬و آنانى را كه خداوند از طريق فىء و غنيمت به تو بخشيده است‪ ،‬و‬
‫ملك يمين تو هستند‪ ،‬و همچنين دختران عمويت و دختران عمهات و دختران دايىات‪ ،‬و‬
‫دختران خالهات كه همراه با تو هجرت كردهاند‪ ،‬و نيز زن مؤمنى را كه خويشتن را به‬
‫پيامبر ببخشد كه اين خاص تو و نه ساير مؤمنان است‪ ،‬خود به خوبى مىدانيم كه براى‬
‫ايشان در مورد همسرانشان و ملك يمينهايشان چه چيزهايى مقرر داشتهايم؛ تا براى تو‬

‫محظورى نباشد؛ و خداوند آمرزگار مهربان است‪.‬‬

‫یکی از وجوه نابرابری زن و مرد در اسلم‪ ،‬موضوع شهادت دادن است‪ .‬طبق آیه ی ‪282‬‬
‫سوره ی البقره شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد شمرده می شود‪:‬‬

‫" و دو شاهد از مردان خودتان (مسلمانان) را بر آن گواه بگيريد‪ ،‬و اگر دو مرد نبود‪ ،‬يك‬
‫مرد و دو زن از گواهانى كه مى پسنديد (انتخاب كنيد)‪ ،‬كه اگر يكى از آنها فراموش‬
‫كرد‪ ،‬آن ديگرى به يادش آورد‪".‬‬

‫و قرآن در باره ی زنا می گوید‪:‬‬

‫"و كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت (زنا) مىزنند‪ ،‬سپس چهار شاهد نمىآورند‪ ،‬ايشان را‬
‫هشتاد تازيانه بزنيد‪ ،‬و ديگر هرگز شهادت آنان را قبول نكنيد‪ ،‬و اينانند كه فاسقند‪" .‬‬
‫(النور ‪ )4‬این شهود باید مرد باشند و اظهار کنند که "به چشم خود عمل جماع را دیده‬

‫اند‪".‬‬

‫درباره ی ارث‪ ،‬قرآن به ما می گوید که اولد ذکور دو برابر اولد اناث ارث می برند‪:‬‬

‫"خداوند به شما چنين سفارش مىكند كه در مورد فرزندانتان‪ ،‬پسر را برابر بهره دو‬
‫دختر باشد‪ ،‬و اگر (وارثان‪ ،‬دو دختر يا) بيشتر از دو دختر باشند‪ ،‬سهم آنان دو سوم تركه‬
‫است‪ ،‬و اگر فقط يك دختر باشد‪ ،‬سهم او نصف تركه است؛ و اگر (متوفى) فرزند‬
‫داشته باشد‪ ،‬براى پدر و مادرش هر يك‪ ،‬يك ششم تركه است‪ ،‬اما اگر فرزند نداشته‬
‫باشد‪ ،‬و ميراثبر او فقط پدر و مادرش باشند‪ ،‬در اين صورت براى مادرش يك سوم (و‬
‫براى پدر دو سوم) است؛ و اگر برادرانى داشته باشد‪ ،‬سهم مادرش يك ششم است؛‬
‫(اين تقسيم ميراث) پس از عمل به وصيتى كه كرده است يا (پرداخت ) وامى كه دارد‬
‫(انجام مىگيرد) شما نمىدانيد كه پدرانتان يا پسرانتان كداميك بيشتر به شما سود‬
‫مىرسانند؛ (اين احكام) فريضه الهى است‪( ".‬النساء ‪)11‬‬

‫هنوز هم در جوامع اسلمی دختر زادن ضایعه ای محسوب می شود‪ .‬نظام ارثی نیز بر این‬
‫فلکت زنان و وابستگی شان به مردان می افزاید‪ .‬اگر دختر تنها فرزند والدین اش باشد‬
‫تنها نصف ارث پدرش به او می رسد‪ ،‬و نیمه ی دیگر سهم خویشان ذکور پدرش می شود‪.‬‬
‫اگر شمار فرزندان دختر دو نفر یا بیشتر باشد‪ ،‬در کل دو سوم ارث به آنها می رسد‪ .‬این‬
‫موجب می شود که پدر و مادر اولد ذکور را ترجیح دهند زیرا می توانند همه ی ماترک‬
‫خود را به او به ارث بگذارند‪ .‬و وضعیت زن هنگامی که شوهرش را از دست بدهد از این‬
‫هم بدتر می شود‪ .‬در این حالت تنها یک چهارم ارث و اگر هوو داشته باشد یک هشتم ارث‬
‫شوهر متوفی را می برد‪ .‬و اگر متوفی بیش از یک همسر داشته باشد‪ ،‬باز فقط یک‬
‫چهارم ارث متوفی میان همه ی همسران او تقسیم می شود‪.‬‬

‫همه ی مردان مسلمان می توانند هر لحظه که اراده کنند زنان خود را بی هیچ تشریفات‪،‬‬
‫توضیح یا تاوانی طلق دهند‪ .‬کافی است که شوهر بگوید "طلقتک"‪ .‬همین و بس‪ .‬زن‬
‫مطلقه تا سه ماه قابل رجوع است‪ .‬اما اگر شوهر سه بار بگوید "طلقتک"‪ ،‬آنگاه طلق‬
‫دائمی است‪ .‬در این صورت‪ ،‬زن مطلقه نمی تواند مجددا ً به عقد شوهر سابق اش در آید‬
‫مگر آنکه مرد دیگری او را به زنی بگیرید و سپس طلق دهد‪ .‬طلق کامل ً بستگی به میل و‬
‫هوس شوهر دارد‪ .‬او می تواند زن خود را بدون اینکه بدرفتاری یا خطایی از او سر زده‬
‫باشد‪ ،‬طلق دهد‪ .‬زن حق حضانت فرزندان را دارد اما همین که تصمیم به ازدواج مجدد‬
‫بگیرد‪ ،‬این حق حضانت از او ساقط می شود‪ .‬اما اگر حضانت فرزندان با مرد باشد‪ ،‬حتی‬
‫اگر مرد دوباره ازدواج کند‪ ،‬حق حضانت فرزندان را از دست نمی دهد‪ .‬بنابراین زن مخیر‬
‫است تا میان ازدواج مجدد و از دست دادن حضانت فرزند و خودداری از ازدواج مجدد و‬
‫حفظ حضانت یکی را انتخاب کند‪ .‬این آشکارا به تزلزل موقعیت زن می انجامد‪ .‬و البته‬
‫مرد می تواند به جای مخارج گزاف حفظ همزمان چهار همسر‪ ،‬چنان که غزالی کبیر‬
‫توصیه کرده‪ ،‬به سادگی همسران خود را طلق دهد‪.‬‬

‫اگر زن بخواهد از مرد طلق بگیرد‪ ،‬باید موافقت مرد را جلب کند‪ .‬مرد می تواند برای‬
‫اظهار موافقت خود مبلغی تقاضا کند‪ .‬در این صورت زن باید آن مبلغ را بپردازد‪ .‬قرآن در‬
‫آیه ی ‪ 229‬البقره این راه حل را پیش پای زنان می گذارد تا خود را بازخرید کنند‪ " :‬اگر‬
‫بيمناك شديد كه مبادا احكام الهى را رعايت نكنند‪ ،‬گناهى بر آنان نيست‪ ،‬كه زن خود را باز‬
‫خرد؛ اينها حدود الهى است‪ ،‬از آنها تجاوز نكنيد‪".‬‬

‫الغای ازدواج از جانب زن به معنای چشم پوشی او از مهریه ی خود و بازگرداندن هر آن‬
‫چیزی است که از شوهر دریافت کرده است‪ .‬زنان مطلقه حق دارند مجددا ً ازدواج کنند‬
‫اما "باید سه ماه عده نگه دارند‪( ".‬البقره ‪)228‬‬

‫اومبرتو اکو [‪ :]13‬اورفاشیسم (فاشیسم جاودانه) مبتنی بر‬


‫پوپولیسم گزینشی‪ ،‬یا به تعبیری یک نوع پوپولیسم کیفی است‪ .‬در‬
‫یک نظام دموکراتیک ‪ ،‬شهروندان دارای حقوق فرد ی هستند‪ ،‬اما‬
‫می است ‪ -‬یعنی تصمیم گیری ها بر‬
‫تأثیر سیاسی شان از حیث ک ّ‬
‫پایه ی رأی اکثریت است‪ .‬اما در اورفاشیسم افراد به عنوان فرد‬
‫هیچ حقی ندارند و مردم فقط به صورت کیفی اهمیت می یابند‪،‬‬
‫یعنی به صورت توده ی یکپارچه ای که جلوه ی اراده ی عمومی‬
‫است‪ .‬از آنجا که هیچ کمیت بزرگی از انسان ها نمی تواند دارای‬
‫اراده ی عمومی باشد ‪ ،‬رهبر وانمود می کند که بیانگر اراده ی‬
‫عمومی مردم است‪"...‬‬
‫لیبرال دموکراسی حیطه ی آزادی های فردی را می گسترد و تک تک زنان و مردان را از‬
‫همه ی ارزش های ممکن برخوردار می شمارد‪ .‬در اسلم اما فردگرایی جلوه ای ندارد؛‬
‫برعکس همواره بر اراده ی جمعی مسلمین تأکید می شود‪ .‬مسلما ً انگاره ی حقوق فردی‬
‫که در خلل قرن هجدهم در غرب شکل گرفت در اسلم همتایی ندارد‪ .‬از حکم مؤکد‬
‫اسلم مبنی بر اطاعت از خلیفه‪ ،‬که ظ ّ‬
‫ل الله بر زمین است‪ ،‬دشوار بتوان حقی مبتنی بر‬
‫فلسفه ی فردگرایانه استخراج کرد‪ .‬این عداوت اسلم با حقوق فردی در دو قطعه ی زیر‬
‫‪،‬‬ ‫[‪]6‬‬
‫عیان می شود؛ یکی از ابن خلدون کبیر‪ ،‬و دیگری از متفکر متأخر مسلمان ا‪.‬ک بروهی‬
‫وزیر اسبق شریعت و امور مذهبی پاکستان‪ ،‬که اغلب از چشم انداز اسلمی درباره ی‬
‫حقوق بشر مطالبی نگاشته است‪.‬‬

‫نخست از ابن خلدون‪:‬‬

‫"همه ی احکام و آداب شریعت و هر آنچه که عوام انتظار دارند‪ ،‬مستلزم حس جمعی‬
‫است‪ .‬ادعا تنها به مدد حس جمعی با موفقیت به کرسی می نشیند‪ ...‬حس جمعی برای‬
‫اجتماع مسلمین ضروری است‪ .‬وجود آن اجتماع را قادر به جلب رضای خدا می کند‪.‬‬

‫اکنون از ا‪.‬ک‪.‬بروهی‪:‬‬

‫"وظایف و حقوق بشر به وضوح تمام در اسلم تعریف شده اند و اجرای منظم آنها‬
‫وظیفه ی همه ی اجتماعات سازمان یافته ی مسلمین است و به ویژه این وظیفه‬
‫برعهده ی قوه ی مجریه ی حکومت است‪ .‬در صورت لزوم فرد باید قربانی شود تا‬
‫بقای ارگانیسم [اجتماع] تضمین گردد‪ .‬جماعت از ارزش های مقدس اسلم است‪.‬‬

‫"[در اسلم] چیزی به نام "حقوق بشر" یا "آزادی" اعطا شده توسط بشر وجود ندارد‪...‬‬
‫اساسا ً مؤمن موظف به اجرای وظایف خود در قبال شریعت قدسی است و اموری از‬
‫قبیل حقوق بشر از وظیفه ی بشر در پیشگاه الهی ناشی می شوند‪".‬‬

‫(به این عبارت وحشتناک فاشیستی و مستبدانه توجه کنید‪" :‬در صورت لزوم فرد باید‬
‫قربانی شود"‪).‬‬

‫سخن می‬ ‫اومبرتو اکو [‪ :]14‬اورفاشیسم به زبان نوسخن[‪]7‬‬


‫گوید‪ .‬واژه ی "نوسخن" را جورج اورل ابداع کرد و در رمان ‪1984‬‬
‫به کار برد‪ ...‬اما مؤلفه های اورفاشیسم میان اقسام مختلف‬
‫دیکتاتوری مشترک است‪ .‬همه ی کتاب های درسی نازی ها یا‬
‫فاشیست ها با واژگانی قلیل و نحوی ابتدایی نوشته شده اند‪ ،‬تا‬
‫ابزار اندیشه ی انتقادی و پیچیده به دست ندهند‪".‬‬

‫در همین راستا‪ ،‬بروهی که از او نقل شد‪ ،‬چنین می نویسد‪" :‬انسان می آموزد که تقید به‬
‫زیستن تحت فرمان الهی‪ ،‬همانا آزادی است‪ ".‬این سخن به طرز هراسناکی یادآور‬
‫نوسخن ‪ 1984‬اورول است‪:‬‬

‫"آزادی‪ ،‬بردگی است‪".‬‬

‫شبیر اختر‪ ،‬فیلسوف مسلمانی که دانش آموخته ی دانشگاه اسلمی مالزی است‪ ،‬درباره‬
‫ی محدودیت های زبان عربی چنین نوشته است‪" :‬در فلسفه ی تحلیلی مدرن‪ ،‬دشوار‬
‫بتوان اثری به زبان عربی یا هیچ یک از زبان های دیگر جهان اسلم یافت‪ .‬بحث های‬
‫فلسفی را به زبان انگلیسی بهتر می توان پی گرفت‪ .‬با توجه به محدودیت های نحوی‬
‫عربی‪ ،‬بیان دقیق و روشن اغلب ادعاهای فلسفی به این زبان ناممکن است‪ .‬به علوه‪،‬‬
‫عربی یک زبان عبادی است که واژگان آن مناسب بحث های انتزاعی بر سر مسائل جدل‬
‫برانگیز نیست‪".‬‬

‫‪--------------------------------------------------------‬‬

‫§‬
‫با اندکی تلخیص‪ .‬برگرفته از ‪.http://www.newenglishreview.org‬‬

‫[‪The Fall of Constantinople, 1453, Sir Steven Runciman . ]1‬‬

‫[‪apologists . ]2‬‬
Rudolf Peters . ]3[

machismo . ]4[

Montgomery Watt . ]5[

A.K. Brohi . ]6[

Newspeak . ]7[

You might also like