Professional Documents
Culture Documents
اوضاع اجتماعي عهد ساسانيان بر طبق قوانين مدني مفصلي اداره مي شد ،که مبتني بر احکام زند و اوستا بود...
اصل تعدد زوجات اصل تشکيل خانواده به شمار مي رفت .در عمل ،تعداد زناني که مرد مي توانست داشته باشد،
به استطاعت او بستگي داشت .ظاهرا مردمان کم بضاعت به طور کلي بيش از يک زن نداشتند .رييس خانه
(=کدگ خوداي) از حق رياست دودمان بهره مند بود )1(.يکي از زنان ،سوگلي و صاحب حقوق کامله محسوب
شده و او را "پادشاه زن" يا "زن ممتاز" مي خواندند .از او پست تر زني بود که عنوان خدمتکاري داشت و او را
"زن خدمتکار" يا "چاکر زن" مي گفتند )2( .حقوق قانوني اين دو نوع زوجه مختلف بود )3( .ظاهرا کنيزان
زرخريد و زنان اسير جزء طبقه چاکر زن بوده اند .معلوم نيست که عده زنان ممتاز يک مرد محدود بوده است يا
(خير ،اما در بعضي از مباحث حقوقي از مردي که دو زن ممتاز دارد سخن به ميان آمده است4( .
زناني که عنوان "چاکر زن" داشته اند ،فقط اولد ذکور آنان در خانواده پدري پذيرفته مي شده اند )5( .اهتمام در
پاکي نسب و خون خانواده يکي از صفات بارز جامعه ايراني به شمار مي رفت ،تا به حدي که ازدواج با محارم را
جايز مي شمردند و چنين وصلتي را "خويدوده" مي خواندند .اين رسم از قديم معمول بود ،حتي در عهد
هخامنشيان .مثل کمبوجيه دو خواهر خود را در عقد ازدواج داشت ،که يکي از آنها آتوسا نام داشت .داريوش دوم،
خواهر خود پريساتيس را به زني گرفت .اردشير دوم با دو دوختر خود آتوسا و آمستريس و داريوش سوم با دختر
خود استاتئرا ازدواج کرد .بهرام چوبين خواهر خود گرديگ را گرفت و مهران گشنسب نيز پيش از اينکه مسيحي
بشود خواهر خود را عقد کرده بود .در کتاب حقوق سرياني که راجع به ازدواج است گويد :عدالت خاصه
پرستندگان اوهرمزد به نحوي جاري مي شود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند و
مثال هايي آورده است که زرتشتيان براي تاييد و تقديس اين امر روايت مي کرده اند )6( .در آيين زرتشتي ازدواج
.با اقارب به هيچ وجه زنا محسوب نمي شده ،بلکه عمل ثوابي بوده که از لحاظ ديني اجري عظيم داشته است
هنگام تولد طفل پدر بايد شکر خداي را با انجام مراسم ديني خاص و دادن صدقات به جاي آورد ،صدقه پسر بيش
از دختر بود )7( .بايستي طفل خردسال را از آسيب چشم بد محفوظ بدارند و مواظبت کنند ،تا زن حايض نزديک
او نشود ،زيرا که پليدي شيطاني آن زن را موجب بدبختي طفل مي پنداشتند )8( .شيطان را به وسيله آتش و
روشنايي دور مي کردند ،خصوصا در سه شب اول تولد طفل و شيردادن گياه هوم به طفل مي دادند و روغن
بهاري به او مي چشانيدند )9( .تعليم مذهبي دختر را مادر به عهده مي گرفت ،لکن حق شوهر دادن او به پدر
اختصاص داشت )10( .اگر پدر در قيد حيات نبود ،شخص ديگري اجازه شوهر دادن دختر را داشت .اين حق
نخست به مادر تعلق مي گرفت و اگر مادر مرده بود ،متوجه يکي از عموها يا دايي هاي دختر مي شد .دختر خود
مستقل حق اختيار شوي نداشت )11( .از طرف ديگر پدر يا شخص ديگر ،که ولي دختر به شمار مي رفت مکلف
بود به مجرد رسيدن دختر به سن بلوغ او را شوهر دهد ،زيرا منع دختران از توالد گناه عظيمي به شمار مي آمد( .
(12
مراسم نامزدي قالبا در سن طفوليت به عمل مي آمد و ازدواج در جواني صورت مي گرفت .در پانزده سالگي
دختر بايد شوهردار مي شد )13( .معمول وصلت به وسيله يک نفر واسطه به عمل مي آمد ،مهر را تعيين مي
کردند .بعد شوهر مبلغي به پدر آن دختر مي پرداخت ،ولي مي توانست آن پول را در بعضي موارد مطالبه کند،
مثل :اگر بعد از عروسي معلوم مي شد که زن ارزش آن مبلغ را ندارد .ظاهرا مقصود اين است که زن عقيم باشد.
((14
معمول پدر خانواده ،که صاحب اختيار همه خانواده بود ،در عوايد اموال خاص همسران و غلمان خود تصرف
مي کرد .در موارد طلقي که با رضاي زوجه واقع مي شد زن حق نداشت اموالي را که شوهر در موقع عروسي
به او داده بود نگاه دارد .هرگاه شوهري به زن خود مي گفت :از اين لحظه تو آزاد و صاحب اختيار خود هستي،
زن به اين وسيله از نزد شوهر خود طرد نمي شد ولي اجازه مي يافت به عنوان "چاکر زن" شوهر ديگري اختيار
کند! ( )15اين رسم باعث دغل بازي هاي بسياري شده بود .در صورتي که شوهري زن خود را طرد مي کرد ،بي
آن که صريحا اختيار او را به خود او بسپارد و زن شوي ديگري اختيار مي کرد ،فرزنداني که در ازدواج جديد در
!زمان حيات شوهر اولش مي زاييد ،از آن شوهر اول بود ،يعني زن تحت تبعيت شوهر اول باقي مي ماند
شوهر حق داشت ،يگانه زن خود را يا يکي از زنانش را (حتي اگر از زنان ممتاز او محسوب مي شد) به مرد
ديگري بسپارد! تا اين که مرد از خدمات آن زن استفاده کند! رضايت زن شرط نبود! در اين صورت شوهر دوم
حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزنداني که در اين ازدواج متولد مي شدند ،متعلق به شوهر اول
بودند و مانند فرزندان او محسوب مي شدند! ( )16اين قرار که شاهد ديگري از مشابهت قضايي وضعيت زوجه و
کنيز است ،با انعقاد پيمان رسمي صورت مي گرفت ،که در طي آن شوهر جديد همه گونه مواظبت و نگاهداري
زن را در مدت اين ازدواج تعهد مي کرد .اين عمل را از اعمال خير مي دانستند! و کمک به يک هم دين مي
.شمردند
زنان حايض نجس و شيطاني محسوب مي شدند ،و موجب آلودگي و نجاست محيط به شمار مي رفتند .به همين
دليل دخمه هاي مخصوصي را در زير زمين خانه ها براي زنان حايض مي ساختند .اين اتاقک ها پنچره اي به
بيرون نداشت زيرا نور و روشنايي از عناصر مقدس به حساب مي آمد و زنان حايض آن را آلوده مي کردند .زنان
دوران حيض خود را بايد به تنهايي در اين دخمه مي گذراندند و از لمس کردن اعضاي ديگر خانواده و نزديک
شدن به آتش خودداري مي کردند .اگر احيانا زن حايض کسي را لمس مي کرد ،آن شخص براي پاک شدن بايد با
ادرار گاو غسل مي کرد .پس از پايان دوره حيض ،زن از آن اتاقک خارج مي شد و خود را مي شست و با ادرار
(گاو غسل مي کرد تا پاک و طاهر شود! (17
:منابع و مآخذ
بارتلمه ،دادستان ،ص 8؛ حقوق ساساني ،ج ،1ص ،31ج ،2ص 1- 21
حقوق ساساني ،ج ،1ص 2- 31
بارتلمه ،زن در حقوق ساساني ،ص 3- 13
آميانوس ،کتاب ،22بند ،6فقره 4- 76
وست ،متون پهلوي ،ج ،1ص 5- 143-142
وست ،متون پهلوي ،ج ،2ص 6- 389
دينکرد ،کتاب ،8فصل ،31فقره 7- 14-13
همان ،همان ،همان ،فقره 8- 22-21
همان ،همان ،فصل ،38فقره 9- 7-6
همان ،همان ،فصل ،43فقره 10- 10
همان ،همان ،همان ،فقره 11- 11
همان ،همان ،همان ،فقره 12- 20
همان ،همان ،فصل ،20فقره 13- 20
همان ،همان ،همان ،فقره 14- 95
دادستان ،ص 15- 13
حقوق ساساني ،ج ،1ص 16- 29
اوستا ،ونديداد ،فرگرد 17- 16