You are on page 1of 247

‫عقيدة أهل البيت ‡‬

‫تأليف‪:‬‬
‫الشيخ عبدالله بن جوران الخضير‬

‫ترجمه‪:‬‬
‫إسحاق بن عبدالله العوضي‬

‫چاپ اول ‪1427/1385‬هـ‬

‫فهرست مطالب‬
‫ص‬ ‫عنوان‬
‫‪6‬‬ ‫پيشگفتار‬
‫‪10‬‬ ‫فصل اول‪ :‬اهمیت توحید و انواع آن‬
‫‪11‬‬ ‫بخش اول‪ :‬هدف از فرستادن پیامبران‬
‫بخش دوم‪ :‬ارزش و اهمیت توحید و‬
‫‪15‬‬
‫انواع آن‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ص‬ ‫عنوان‬
‫‪19‬‬ ‫توحید ربوبیت‬ ‫فصل دوم‪:‬‬
‫‪20‬‬ ‫توحید ربوبیت‬ ‫بخش اول‪ :‬تعریف‬
‫‪28‬‬ ‫به قضا و قدر‬ ‫بخش دوم‪ :‬اهمیت ایمان‬
‫‪38‬‬ ‫به قضا و قدر‬ ‫الف( نتایج ایمان‬
‫به قضا و قدر‬ ‫ب( کسانی که از ایمان‬
‫‪41‬‬
‫هاند‬
‫منحرف شد ‌‬
‫‪44‬‬ ‫ج( داشتن صبر در برابر قضا و قدر الهی‬
‫‪53‬‬ ‫فصل سوم‪ :‬توحید الوهیت‬
‫‪54‬‬ ‫بخش اول‪ :‬تعریف توحید الوهیت‬
‫بخش دوم‪ :‬سؤال و جواب دربارة توحید‬
‫‪66‬‬
‫الوهیت‬
‫‪91‬‬ ‫بخش سوم‪ :‬خطر دچار شرک شدن‬
‫ههایی از وقوع شرک‬ ‫بخش چهارم‪ :‬نمون ‌‬
‫‪96‬‬
‫در میان مردم‬
‫‪96‬‬ ‫هها ‪1.‬‬
‫تصاویر و مجسم ‌‬
‫‪102‬‬ ‫غلو کردن دربارة افراد صالح و نیکوکار ‪2.‬‬
‫‪109‬‬ ‫غلو دربارة قبرها‪3.‬‬
‫‪113‬‬ ‫دعا و انواع آن ‪4.‬‬
‫‪121‬‬ ‫توسل ‪5.‬‬
‫‪126‬‬ ‫شفاعت ‪6.‬‬
‫‪136‬‬ ‫‪...‬دشنام دادن به روزگار‪ ،‬باد و ‪7.‬‬
‫‪139‬‬ ‫قسم خوردن به غیر خداوند ‪8.‬‬
‫‪144‬‬ ‫تبرک جستن ‪9.‬‬
‫‪148‬‬ ‫شرک خوف ‪10.‬‬
‫‪155‬‬ ‫شرک محبت ‪11.‬‬
‫‪162‬‬ ‫شرک در اطاعت ‪12.‬‬
‫‪169‬‬ ‫ی کردن ‪13.‬‬ ‫قربان ‌‬
‫‪173‬‬ ‫نذر ‪14.‬‬

‫‪3‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ص‬ ‫عنوان‬
‫‪178‬‬ ‫ریا ‪15.‬‬
‫‪186‬‬ ‫سحر ‪16.‬‬
‫‪190‬‬ ‫لبینی‪ ،‬پیشگویی و غیبگویی ‪17.‬‬ ‫فا ‌‬
‫استفاده از حلقه‪ ،‬نخ‪ ،‬حرز‪ ،‬طلسم‪18. ،‬‬
‫‪196‬‬
‫انگشتر و ‪ ...‬برای دفع بل‬
‫یبافی و بدبینی )به فال بد ‪19.‬‬ ‫منف ‌‬
‫‪200‬‬
‫)گرفتن‬
‫‪205‬‬ ‫فصل چهارم‪ :‬توحید اسماء و صفات‬
‫‪206‬‬ ‫بخش اول‪ :‬تعریف توحید اسماء و صفات‬
‫بخش دوم‪ :‬قواعدی دربارة شناخت و‬
‫‪212‬‬
‫اثبات نامهای خداوند‬
‫بخش سوم‪ :‬قواعدی دربارة شناخت و فهم‬
‫‪214‬‬
‫صفات عالی پروردگار‬
‫بخش چهارم‪ :‬اصول مشترکی دربارة دلیل‬
‫‪219‬‬
‫نامها و صفات پروردگار‬
‫‪224‬‬ ‫ههایی از صفات خداوند‬ ‫بخش پنجم‪ :‬نمون ‌‬
‫‪224‬‬ ‫ل‪ :‬صفت وجه )چهره‬ ‫)او ً‬
‫‪241‬‬ ‫)ثانیًا‪ :‬صفت عین )چشم‬
‫‪247‬‬ ‫ثالثا‪ :‬صفت کلم‬
‫‪255‬‬ ‫)رابعًا‪ :‬صفت ید )دست‬
‫‪259‬‬ ‫)خامسًا‪ :‬صفت ضحک )خندیدن‬
‫سادسًا‪ :‬صفات خشم‪ ،‬غضب‪ ،‬بغض و‬
‫‪262‬‬
‫کراهت‬
‫‪265‬‬ ‫سابعًا‪ :‬صفت علو و استواء‬
‫‪272‬‬ ‫ثامنًا‪ :‬صفت نزول‬
‫‪276‬‬ ‫)تاسعًا‪ :‬صفت معیت )همراهی‬
‫‪281‬‬ ‫پایان‬
‫‪282‬‬ ‫فهرست منابع‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یتوانيد به‬
‫براى ارتباط با مترجم م ‌‬
‫‪:‬آدرس زير تماس بگيريد‬
‫السعودية‪ :‬الرياض ع الرمز البريدي‪) :‬‬
‫)‪ (11757‬ص‪ .‬پ‪150103) :‬‬
‫‪www.aqeedeh.com‬‬
‫‪‬‬
‫پيشگفتار‬
‫ستایش پروردگار عزتمند و بسیار آمرزنده را که فرموده‬
‫اســـــت‪    ﴿ :‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬‫‪‬‬
‫‪.﴾   ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»سوگند به عصر )زمان و روزگار(‪ .‬به يقين انسانها همه‬
‫در زيانند‪ .‬مگر كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام‬
‫داده‌اند و يكديگر را به حق سفارش كرده‪ ،‬و يكديگر را به‬
‫شكيبايي و استقامت توصيه نموده‌اند«‪.‬‬
‫ســلم و درود بــر ســرور و مولیمــان ســید خلــق و یگــانه‬
‫هانــد‪» :‬تركتكــم‬ ‫زمان محمد بن عبــدالله ص بــاد کــه فرمود ‌‬
‫جه البيضاء ليلها كنهارها ل يزيــغ عنهــا إل ّ هالــك«‪.‬‬‫على المح ّ‬
‫هام کــه شــب‬ ‫»من شما را بر سر راهی روشن باقی گذاشت ‌‬
‫آن همانند روز ]روشــن[ اســت‪ .‬تنهــا هلک شــوندگان از آن‬
‫یشوند«‪ .‬همچنین بر خاندان پاکش آن ســروران‬ ‫منحرف م ‌‬
‫هاش درود‬ ‫نیکوکــار و یــاران بزرگــوار و صــالحان برجســت ‌‬
‫یفرستیم‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫امععا بعععد‪ :‬خداونــد بــزرگ محبــوب‪ ،‬دوســت و برگزیــده‬
‫بندگانش محمد ص را برای انتشار و ترویج توحید خالص در‬
‫میان مــردم برگزیــده اســت‪ .‬ایشــان – کــه پـدر و مادرمــان‬
‫فدایش باد – این امر را به بهترین شیوه به انجام رســانیده‬
‫و توحید را به مردم ابلغ و بــا همــه انــواع و اشــکال شــرک‬
‫مبــارزه کــرد‪ .‬خداونــد – بــزرگ و بلنــدمرتبه – او را پــس از‬
‫انجام کامل رسالت پروردگارش به سوی خود دعوت نمود‪.‬‬
‫ل وعل – آیه زیر را نازل فرمودنــد‪﴿ :‬‬ ‫آنگاه که خداوند – ج ّ‬

‫‪5‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪    ‬‬


‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬المائده‪.(3 :‬‬
‫»امروز‪ ،‬دين شــما را كامــل كــردم; و نعمــت خــود را بــر‬
‫شما تمام نمودم; و اسلم را به عنوان آيين )جاودان( شــما‬
‫پذيرفتم«‪.‬‬
‫پس از ایشان‪ ،‬یــاران بزرگوارشــان ن ایــن وظیفــه را بــه‬
‫بهترین شیوه بــه انجــام رســاندند‪ .‬از جملــه یــاران بزرگــوار‬
‫پیامبر اهل بیت پاک آن سروران گرامی بودنــد کــه در رأس‬
‫آنهــا علــی ؛‪ ،‬آن عــالم دریــاگونه و پرهیزگــار و پــاک‪ ،‬پســر‬
‫عموی پیامبر ص‪ ،‬همسر سرور زنان جهان فاطمه زهــرا ك‬
‫ههـای بزرگـوار رسـول اللـه ص و دو‬ ‫یباشـد‪ .‬همچنیـن نو ‌‬‫م ‌‬
‫ریحانه او در ایــن دنیــا و محبوبــان آن‪ ،‬امــام حســن و امــام‬
‫حسین إ و دریای خروشــان علـم‪ ،‬مبلـغ قـرآن‪ ،‬عبـدالله بــن‬
‫عباس م نیز به تبلیغ این دعوت خجسته پرداختند‪.‬‬
‫پس از آنها از میان امامان اهــل بیــت بهــترین جانشــینان‬
‫برای بهترین پیشینیان یعنی امام علی بــن حســین ســجاد ؛‪،‬‬
‫فرزنــدش امــام محمــد بــاقر ؛ و بــرادرش زیــد ؛ کــه بســیار‬
‫فهمیده و دارای ذهن صاف و روشنی بود‪ ،‬همچنین پــس از‬
‫ایشان امام و پیشوای بــزرگ‪ ،‬حســن مثنــی بــن حســن بــن‬
‫علی بــن ابیطــالب‪ ،‬امــام ابــی عبــدالله جعفــر صــادق ؛ کــه‬
‫یکردند و امامان دیگری که پس‬ ‫همگان از او به نیکی یاد م ‌‬
‫از آنان آمدند‪ ،‬همگی بر روش جدشان‪ ،‬پیامبر ص حرکت و‬
‫یکردند‪.‬‬‫از سّنت او پیروی م ‌‬
‫یخــار‬‫امــا چنــانکه در مثــل آمــده اســت‪» ،‬هیــچ گلــی ب ‌‬
‫نیست«‪ ،‬هنگامی که گروهی از مردم دریافتند کــه ســیره و‬
‫زندگی آن بزرگواران در میان مردم هماننــد انتشــار نــور در‬
‫هدم منتشر شده است‪ ،‬شروع به دروغ بستن بر آنــان‬ ‫سپید ‌‬
‫و نسبت دادن اقـــوال باطــل و محــال ‪ -‬کــه مــو را بــر تـــن‬
‫یکنــد ‪ -‬آن هــم در‬ ‫یکنــد و گــوش را کــر م ‌‬‫انســان ســیخ م ‌‬
‫بزرگــترین ارکــان دیــن و امــوری کــه بــه ذات اقــدس الهــی‬
‫یشود – به آن بزرگواران پرداختند‪.‬‬ ‫مربوط م ‌‬
‫یدانســتم کــه‬ ‫آن برگزیــدگان ارزشــمند وظیفــه خــود م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫سخنان ارزشمند ایشان را دربــارة توحیــد پروردگــار و بــری‬


‫نها نســبت‬ ‫بودن آنها از هر عیب و نقصی که اهل بهتان بدا ‌‬
‫یدادند‪ ،‬ذکر نمایم‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫فصل اول‪ :‬اهمیت توحید و انواع آن‪.‬‬
‫بخش اول‪ :‬هدف از فرستادن پیامبران ‡‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬ارزش و اهمیت توحید و انواع آن‪.‬‬
‫فصل دوم‪ :‬توحید ربوبیت‪.‬‬
‫بخش اول‪ :‬تعریف توحید ربوبیت‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬اهمیت ایمان به قضا و قدر‪.‬‬
‫الف( نتایج و ثمرات ایمان به قضا و قدر‪.‬‬
‫هاند‪.‬‬‫ب( کسانی که در ایمان به قضا و قدر منحرف شد ‌‬
‫ج( داشتن صبر در برابر قضا و قدر الهی‪.‬‬
‫فصل سوم‪ :‬توحید الوهیت‪.‬‬
‫بخش اول‪ :‬تعریف توحید الوهیت‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬سوال و جواب دربارة توحید الوهیت‪.‬‬
‫بخش سوم‪ :‬پرهیز از خطر شرک ورزیدن به پروردگار‪.‬‬
‫ههایی از وقوع شرک در میان مردم‪.‬‬ ‫بخش چهارم‪ :‬نمون ‌‬
‫فصل چهارم‪ :‬توحید اسماء و صفات‪.‬‬
‫مهــای‬ ‫بخش اول‪ :‬قواعدی دربــارة فهمیــدن و شــناخت نا ‌‬
‫خداوند و اثبات آنها‪.‬‬
‫بخش دوم‪ :‬قواعــدی دربــارة فهمیــدن و شــناخت صــفات‬
‫بلند مرتبه پروردگار‪.‬‬
‫مها و صفات‬ ‫بخش سوم‪ :‬اصول مشترکی دربارة دلیل نا ‌‬
‫پروردگار‪.‬‬
‫ههایی از صفات خداوند‪.‬‬ ‫بخش چهارم‪ :‬نمون ‌‬
‫در پایان نام منابع و مصادری را کــه در نگــارش کتــاب از‬
‫هام‪.‬‬‫آنها استفاده شده است‪ ،‬ذکر نمود ‌‬
‫یخــواهم کــه ایــن کــار را عملــی‬ ‫از خداوند – عزوجل ‪ -‬م ‌‬
‫های بـرای رسـیدن بــه محبـت‬ ‫خالصــانه بـرای خــود و وسـیل ‌‬
‫پیامبر ‪ r‬و اهل بیت پاک و مطهرش قــرار دهــد و آنهــا را در‬
‫های قرار دهد‪ ،‬و همچنــان کــه در‬ ‫روز قیامت برای من ذخیر ‌‬

‫‪7‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫هام آنها را در روز قیــامت شــفیع‬ ‫این کتاب از آنها دفاع کرد ‌‬
‫مــن قــرار دهــد‪ .‬روزی کــه نــه مــال و نــه فرزنــدان ســودی‬
‫نخواهد داشت مگر کسی که با خود قلــب ســالم ]و پــاکی[‬
‫آورده باشد‪.‬‬

‫و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمين‬

‫فصل اول ‪:‬‬


‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫اهميت توحيد و انواع آن‬

‫شهای زير است‪:‬‬


‫که شامل بخ ‌‬
‫بخش اول‪ :‬هدف از فرستادن پيامبران ‡‬ ‫•‬

‫بخش دوم‪ :‬ارزش و اهميت توحيد و انواع آن‬ ‫•‬

‫بخش اّول‬
‫هدف از فرستادن پیامبران‬
‫نها و جنّیان( را آفریده است تا او را‬‫خداوند ثقلین )انسا ‌‬
‫عبادت کنند‪ .‬خداوند در قرآن کریم این هدف را بیان نموده‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬‫‪‬‬‫‪ ‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬‫‪ ‬‬‫‪‬‬‫‪‬‬‫و فرمـــــوده اســـــت‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾  ‬الذاريات‪.(56 :‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬‫‪ ‬‬

‫نها را فقــط بــرای پرســتش خــودم‬‫یهــا و انســا ‌‬


‫»من پر ‌‬
‫هام‪«.‬‬‫آفرید ‌‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬‫یفرمایـــــــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬السراء‪.(23 :‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬
‫»]ای انسان[ پروردگارت فرمان داده است که جــز او را‬
‫نپرستید«‪.‬‬
‫بهــای‬
‫همچنین پیــامبران را در میــان آنهــا برانگیخــت و کتا ‌‬
‫آسمانی را برای آنهـا نـازل فرمـود تـا بنـدگانش را بـه سـوی‬
‫توحید رهنمون گردند‪ .‬خداوند تعالی فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪   ‬‬

‫‪9‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪) .﴾‬النحل‪.(36 :‬‬


‫»ما در هر امتى رسولى برانگيختيم كــه‪» :‬خــداى يكتــا را‬
‫بپرستيد; و از طاغوت اجتناب كنيد!«‪.‬‬
‫پس همة پیامبران از نوح ؛ تــا خــاتم پیــامبران محمــد ص‬
‫دعوتشان را با فراخواندن مــردم بــه توحیـد پروردگــار آغـاز‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬
‫هانـــد‪ .‬خداونـــد م ‌‬
‫کرد ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬‫‪‬‬‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(59 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ما نوح را به سوى قومش فرستاديم; او به آنان گفــت‪:‬‬
‫»اى قوم مــن! )تنهــا( خداونــد يگــانه را پرســتش كنيــد‪ ،‬كــه‬
‫معبودى بحق جــز او بــراى شــما نيســت! )و اگــر غيــر او را‬
‫عبادت كنيد‪ (،‬من بر شما از عذاب روز بزرگى مىترسم!«‪.‬‬
‫خداونــد بــزرگ همچنیــن فرمــوده اســت‪﴿ :‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪.﴾   ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)العراف‪.(65 :‬‬
‫»و به سوى قوم عاد‪ ،‬برادرشان »هود« را )فرســتاديم(;‬
‫گفت‪» :‬اى قوم من! )تنها( خدا را پرستش كنيد‪ ،‬كه جــز او‬
‫معبــودى بحــق بــراى شــما نيســت! آيــا پرهيزگــارى پيشــه‬
‫نمىكنيد؟!«‪.‬‬
‫‪ ‬‬ ‫همچنیــــن فرمــــوده اســــت‪﴿ :‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾‬العراف‪.(73 :‬‬
‫»و بـــه ســـوى )قـــوم( ثمـــود‪ ،‬برادرشـــان صـــالح را‬
‫)فرستاديم(; گفت‪» :‬اى قوم من! )تنهــا( خــدا را بپرســتيد‪،‬‬
‫كه جز او‪ ،‬معبودى بحق براى شما نيست«‪.‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫همچنیــــن فرمــــوده اســــت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾‬العراف‪.(85 :‬‬
‫»و بــه ســوى مــدين‪ ،‬برادرشـان شــعيب را )فرســتاديم(;‬
‫گفت‪» :‬اى قوم من! خــدا را بپرســتيد‪ ،‬كــه جــز او معبــودى‬
‫بحق نداريد«‪.‬‬
‫محمد ص خاتم پیامبران ‪ 13‬سال در مکه ماند و قــومش‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫را به سوی توحید و پرهیز از شرک دعوت کـرد‪ .‬خداونـد در‬


‫یفرمایـــد‪            ﴿ :‬‬
‫ایـــن بـــاره م ‌‬
‫‪               ‬‬
‫‪) .﴾           ‬النعام‪.(151 :‬‬
‫»بگو‪» :‬بياييد آنچه را پروردگارتان بــر شــما حــرام كــرده‬
‫اســت برايتــان بخــوانم‪ :‬اينكــه چيــزى را شــريك خــدا قــرار‬
‫ندهيد«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬خداوند – سبحانه – در‬ ‫حاج میرسیدعلی حائری م ‌‬
‫ابتدا از توحید سخن گفته و مــردم را بــدان دعــوت نمــوده‪،‬‬
‫سپس آنها را از شرک ورزیدن نهی کرده است‪ .‬زیرا شرک‬
‫در رأس همة محّرمات قرار دارد و خداوند هیچ عملی را به‬
‫همراه شرک نخواهد پذیرفت‪.1‬‬
‫پیــامبران ‡ خداونــد را آنگــونه کــه لزم اســت عبــادت‬
‫یکردند و هیچ چیزی را بــه عنــوان شــریک بــرای او قــرار‬ ‫م ‌‬
‫یدادند‪ .‬ائمة اهل بیت ‡ و یاران بزرگوار پیامبر ن از این‬ ‫نم ‌‬
‫یکردند‪ .‬همة اصحاب ن‬ ‫راه به طور کامل پیروی و تبعیت م ‌‬
‫پیر و جوان‪ ،‬زن و مرد‪ ،‬بنده و آزاده عقیده دعوت به سوی‬
‫توحیــد را کــه خداونــد – تبــارک وتعــالی – را بــه شایســتگی‬
‫یدارد‪ ،‬پاسخ دادند‪ ،‬این امری بود که پیــامبر ص در‬ ‫بزرگ م ‌‬
‫ینمود و‬ ‫هر زمان و مکان یارانش را بر آن اساس تربیت م ‌‬
‫لهای‬ ‫محبت خداوند – تبارک وتعالی – و خوف از او را در د ‌‬
‫آنان جای داده بود‪.‬‬
‫از معاذ بن جبل‪ ‬روایت شده اســت‪ :‬پشــت ســر رســول‬
‫خدا ص بر مرکــب نشســته بــودم‪ .‬پیــامبر ص فرمــود‪» :‬ای‬
‫یدانی حق خداوند بر بندگان چیســت؟« – و ســه‬ ‫معاذ آیا م ‌‬
‫یداننــد‪.‬‬
‫بار آن را تکرار نمود – گفتم‪ :‬خداوند و پیــامبرش م ‌‬
‫پیامبر ص فرمــود‪» :‬حــق خداونــد بــر بنــدگان آن اســت کــه‬
‫چیزی را شریک او قرار ندهند«‪.‬‬
‫یدانی اگــر بنــدگان چنیــن کننــد چــه‬
‫سپس فرمود‪» :‬آیا م ‌‬
‫یگویــد‪ :‬گفتــم‪ :‬خداونــد و‬‫حقی بر پروردگار دارند؟« معاذ م ‌‬
‫یدانند‪ .‬پیامبر ص فرمود‪» :‬اینکه آنهــا را عــذاب‬ ‫پیامبرش م ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر مقتنیات الدرر )‪.(4/284‬‬

‫‪11‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ندهد« یا فرمود‪» :‬اینکه آنها را وارد آتش ]دوزخ[ ننماید«‪.2‬‬


‫یبینید که خداوند – عّز وجل – مخلوقات را فقط بــدان‬ ‫م ‌‬
‫علت آفریده است تا او را عبادت کننــد و بــرای او شــریکی‬
‫قرار ندهند و آنرا بــه ایــن کــار دســتور داده اســت‪ .‬خداونــد‬
‫همة پیامبران ‡ را برانگیخته و مبعوث کرده است تا مــردم‬
‫را به عبادت و پرستش خداوند یکتا دعــوت کننــد‪ .‬پــس هــر‬
‫کسی که از اوامر پروردگار اطاعت کند‪ ،‬پــاداش او بهشــت‬
‫است‪ ،‬و کسی که از فرمــان الهــی سـرپیچی کنــد سـزایش‬
‫یبریم‪.‬‬‫آتش ]جهنم[ است‪ .‬از عذاب آتش به خداوند پناه م ‌‬

‫بخش دّوم‬
‫ارزش و اهميت توحيد و انواع آن‬
‫یهــا و‬
‫در صفحات گذشــته بیــان نمــودیم کــه خداونــد‪ ،‬پر ‌‬
‫نها را بــرای انجــام عبــادت خالصــانه بــرای او آفریــده‬
‫انسا ‌‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬التوحید )‪ ،(28‬بحارالنوار )‪.(3/10‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫است‪ .‬دلیل این امر عظمــت و فضــیلت عبــادت اســت‪ .‬بــه‬


‫همین دلیل خداونــد – ســبحانه – از ابراهیــم ؛ بــه نیکــی یــاد‬
‫ینماید که او به دین حنیف اعتقاد داشــته و‬ ‫یکند و تأیید م ‌‬
‫م ‌‬
‫جزو مشرکین نبوده است‪ .‬همچنین خداوند فرموده اســت‪:‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬النحل‪.(120 :‬‬
‫»ابراهيم )به تنهايى( امتى بود مطيع فرمان خــدا; خــالى‬
‫از هر گونه انحراف; و از مشركان نبود«‪.‬‬
‫ینویسد‪» :‬کان أمــة« یعنــی وی بــه‬ ‫نالدین طبرسی م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫علت داشتن کمال در زمینــه صــفات خیــر‪ ،‬بــه تنهــایی‪ ،‬یــک‬
‫یگوید‪ :‬وی بــه تنهــایی فــرد مــؤمن و در‬ ‫مت بود‪ .‬مجاهد م ‌‬ ‫ا ّ‬
‫وحــد بــود‪ ،‬در حــالی کــه مــردم کــافر بودنــد‪.‬‬
‫ّ‬ ‫م‬ ‫حیاتش‬ ‫تمام‬
‫های بــود کــه از او‬ ‫یگوید‪ :‬وی امامی هدایتگر و اسو ‌‬ ‫قتاده م ‌‬
‫یشد‪ .‬همچنین او »قانت« یعنی مطیع پروردگــار و‬ ‫پیروی م ‌‬
‫همواره در حال عبادت و »حنیف« یعنــی در راه پیــروی بــر‬
‫مســیر مســتقیم بــود و بــه ســوی اســلم گرایــش و تمایــل‬
‫داشت و از آن انحرافــی نداشــت‪ .‬عبــارت »ولــم یکــن مــن‬
‫یکنــد کــه آنهــا گمــان‬‫المشرکین« کفار قریش را تکــذیب م ‌‬
‫یکردند که از پیروان ابراهیم ؛ هستند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫م ‌‬
‫خداوند بــزرگ و بلنــدمرتبه از اهــل بهشــت بــه نیکــی یــاد‬
‫یکنــد و یکــی از دلیــل دخــول آنهــا در بهشــت را شــرک‬ ‫م ‌‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫یداند‪ .‬خداوند م ‌‬ ‫نورزیدن آنها به پروردگارشان م ‌‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬
‫‪) .﴾  ‬المؤمنون‪.(59 :‬‬
‫»و آنها كه به پروردگارشان شرك نمىورزند«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬آنها کسانی هستند که نســبت بــه‬ ‫فیض کاشانی م ‌‬
‫یورزند ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ک جلی و یا خفی نم ‌‬‫پروردگار خود شر ‌‬
‫پس بدانیم که آنها نسبت بــه خداونــد شــرک جلــی ماننــد‬
‫تپرستی‪ ،‬و شرک خفی مانند ریا و انجام اعمال با اهداف‬ ‫ب ‌‬
‫یورزند‪ .‬این امر به روشنی ضرورت عبــادت‬ ‫دنیوی و ‪ ...‬نم ‌‬
‫یتوجهی به مردمان را‬ ‫کامل برای پروردگار – سبحانه – و ب ‌‬
‫یکند‪.‬‬‫بیان م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر جامع‌الجوامع )‪.(2/312‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفســیر صــافی )‪ ،(3/402‬تفســیر معیــن )‪ (2/908‬و تفســیر کنزالــدقائق )‬
‫‪.(9/195‬‬

‫‪13‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫تهــای متعــددی از ائمــه اهــل بیــت ‡‬ ‫در ایــن بــاره روای ‌‬


‫روایت شده است‪:‬‬
‫‪ -‬از ابی حمزه روایت شده است کــه از ابــوجعفر ]امــام‬
‫بتر‬‫یکند که فرمود‪ :‬هیچ چیزی با ثوا ‌‬ ‫محمد باقر[؛ روایت م ‌‬
‫از شهادت »ل إله إل ّ الله« نیست‪ .‬زیــرا ارزش هیــچ چیــزی‬
‫به اندازه بزرگی و عظمت خداوند نیست و هیچ کــس بــا او‬
‫در امر ]ادارة جهان[ شریک نیست‪.1‬‬
‫‪ -‬از امام رضا به نقل از اجدادش ‡ روایت شــده اســت‪:‬‬
‫ن الجن ّــه«‪» :‬توحیــد بهــای‬‫م ُ‬‫فرمود‪» :‬التوحيد ث َ َ‬ ‫که پیامبر ص‬
‫بهشت است«‪.2‬‬
‫‪ -‬از امــام علــي ؛ روایــت شــده اســت‪ :‬کــه پیــامبر ص‬
‫ن الجّنه«‪» :‬پــاداش كســى كــه خداونــد‬ ‫فرمود‪» :‬التوحيد ث َ َ‬
‫م ُ‬
‫نعمت توحيد به او ارزاني داده جز بهست نيست«‪.3‬‬
‫‪ -‬از امــام رضــا از اجــدادش ‡ روایــت شــده اســت کــه‬
‫فرمود‪ :‬از پیامبر ص شنیدم که فرمود‪»:‬قال الله عّز وجــل‪:‬‬
‫إّني أنا الله ل إله إل ّ أنا فاعبدوني‪ ،‬ومن جاء منکــم بشــهادة‬
‫ن ل إله إل ّ الله بإخلص دخل فــي حصــني ومــن دخــل فــي‬ ‫أ ْ‬
‫ن عذابي«‪.‬‬ ‫َ‬
‫م ْ‬
‫ن ِ‬
‫م َ‬
‫حصني أ ِ‬
‫یتردید من الله هستم و‬ ‫ل – فرمود‪ :‬ب ‌‬ ‫»خداوند – عّز و ج ّ‬
‫جز من خدایی بحق نیست‪ .‬پس مرا عبادت کنید‪ .‬هـر کـدام‬
‫از شــما کــه شــهادت ل إلــه إل ّ اللــه را بــا اخلص ]بــا خــود[‬
‫بیاورد‪ ،‬در حریم امن من داخل خواهد شد‪ ،‬و کسی که وارد‬
‫حریم امن من شود از عذاب من در امان خواهد بود«‪.4‬‬
‫ینمایــد‬‫وحدی را وصــف م ‌‬ ‫پیامبر ص در حدیثی مردمان م ّ‬
‫یکنند و روز قیــامت‬ ‫که خداوند را به یکتایی و یگانگی یاد م ‌‬
‫به علت علقه و ارتباط شدید آنهــا بــا پروردگارشــان‪ ،‬یکــی‬
‫دانستن خداوند‪ ،‬عدم فروتنی در برابر غیر او و توکل شدید‬
‫تها بــدون حســاب‬ ‫آنها بر خداونــد در هنگــام بلهــا و مصــیب ‌‬
‫یشــوند‪ .‬پیــامبر ص فرمــود‪» :‬هــم الــذين ل‬ ‫وارد بهشــت م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(3/3‬التوحید )‪ (19‬و ثواب العمال )‪.(3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(3/3‬نگا ‪ :‬المالی‪ ،‬الطوسی )‪ (569‬و مجموعة ورام )‪.(2/70‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحــارالنوار )‪ ،(3/5‬نگــا‪ :‬الختصــاص‪ (225) ،‬و المــالى‪ ،‬الصــدوق )‪ (386‬و‬
‫المالی‪ ،‬الطوسی )‪ (569 ،429‬و التوحيد‪.(22) :‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(3/5‬نگا ‪ :‬الختصاص )‪ ،(225‬المــالی صــدوق )‪ ،(386‬المــالی‬
‫طوسی )‪ 429‬و ‪ ،(569‬التوحید )‪.(22‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫كلون«‪» :‬آنهــا کســانی‬ ‫يسترقون ول يكتوون وعلى ربهم يتو ّ‬


‫هســتند کــه بخــاطر دم و دعــاخوانى نــزد كســى نميرونــد و‬
‫یكننـــد و بـــر‬‫یشـــان را بخـــاطر تـــداوى داغ نم ‌‬ ‫مها ‌‬
‫جس ‌‬
‫ینمایند« ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫خداوندشان توکل م ‌‬
‫خواننــده گرامــی! بنــابراین خودتــان بیندیشــید و قضــاوت‬
‫کنید آیا شما از جمله کسانی هستید که آنچه را کــه خداونــد‬
‫مبنی بر پرستش او و پرهیز از شــرک امــر فرمــوده اســت‬
‫یدهید؟ یا از آن کســانی هســتید کــه بــه مخلوقــات‬ ‫انجام م ‌‬
‫هایــد و در مقابــل خداونــد آنهــا را‬ ‫تعّلــق خــاطر پیــدا کرد ‌‬
‫هاید؟‬
‫یخوانید و بدانها امیدوار شد ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهیــد‪ ،‬جایگــاه‬‫شما براساس جوابی که به این ســؤال م ‌‬
‫یشناسید‪ .‬آیا شــما از جملــه کســانی‬ ‫خودتان را به خوبی م ‌‬
‫هستید که خداوند توحیــد خــالص را بــه آنهــا ارزانــی داشــته‬
‫اســت‪ ،‬یــا جــزو افــرادی هســتید کــه در برابــر غیــر خداونــد‬
‫یکننــد‪ ،‬و بــه غیــر او اعــم از انســانها و‬
‫خضوع و فروتنــی م ‌‬
‫یکننــد‪ .‬هــر کــدام از ایــن دو دســته‬‫غیره توکــل و اعتمــاد م ‌‬
‫حساب و جزای مخصوص به خود را دارند‪.‬‬

‫انواع توحيد‬
‫براساس آنچه در قــرآن کریــم و نصــوص وارده از ســوی‬
‫یتوان توحیــد و یکــی دانســتن خداونــد‬ ‫ائمه ؛ آمده است‪ ،‬م ‌‬
‫شــرایط شایســته آن را بــه ســه نــوع تقســیم کــرد‪ :‬توحیــد‬
‫ربوبیت‪ ،‬توحید الوهیت و توحید اسماء و صفات‪.‬‬
‫با توکل بر خداوند در صــفحات آینــده هــر کــدام از انــواع‬
‫توحید را در جای خود به تفصیل بیان خواهیم کرد‪ .‬انسان با‬
‫ییابــد کــه آیــا او بــه همــراه کــاروان‬
‫شــناخت توحیــد در م ‌‬
‫]پیروان[ پیـامبران ؛ و همچنیـن پیـروان راسـتین آنهـا یعنـی‬
‫یکنــد یــا از راه و‬
‫ائمه ؛ و نیکوکاران پس از ایشــان ســیر م ‌‬
‫روش آنهــا منحــرف شــده اســت؟ هــر انســانی قاضــی و‬
‫مسؤول اعمال خودش است‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(3/5‬نگا ‪ :‬التوحید )‪ ،(24‬عیون‌الخبار )‪ ،(2/134‬کشف الغمــه )‬
‫‪.(2/135‬‬

‫‪15‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫فصل دوم‪:‬‬

‫توحيد ربوبيت‬

‫شامل مباحث زير است‪:‬‬


‫بخش اول ‪ :‬تعريف توحيد ربوبيت‬ ‫•‬
‫بخش دوم‪ :‬اهميت ايمان به قضا و قدر‬ ‫•‬
‫الف( نتايج ايمان به قضا و قدر‬
‫ب( کسانی که از ايمان به قضححا و قححدر منحححرف‬
‫شد‌هاند‬
‫ج( داشتن صبر در برابر قضا و قدر الهی‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بخش اّول‬
‫تعريف توحيد ربوبيت‬
‫توحید ربوبیت به معنای یکی دانستن خداوند در افعــال از‬
‫قبیــل‪ :‬آفریــدن‪ ،‬روزی دادن‪ ،‬زنــده کــردن‪ ،‬گرفتــن روح‪،‬‬
‫یباشد‪.‬‬
‫باراندن باران و رویاندن گیاهان م ‌‬
‫معنای آن عبارت است از ایمان فــرد مــؤمن بــه یگــانگی‬
‫ل و اعتقــاد قطعــی بــه اینکــه جــز او هیــچ‬ ‫خداونــد ع ـّز وج ـ ّ‬
‫های وجود نــدارد و‬ ‫فکننده یا تدبیرکنند ‌‬
‫آفریننده‪ ،‬مالک‪ ،‬تصر ‌‬
‫او هیچ شریک و نظیـری نـدارد‪ .‬ایــن عقیـده همــان فطـرت‬
‫الهی است که مردم را براساس آن خلــق‪ ،‬نمــوده اســت و‬
‫یکننــد‪ .‬و یــا‬
‫فقط افــراد جاهــل یــا خودخــواه آن را انکــار م ‌‬
‫یگیرند‪ .‬پس بنده باید بداند که آفرینــش‪ ،‬حکــومت‬ ‫نادیده م ‌‬
‫کردن و تدبیر و اداره جهان فقط از آن خداوند است‪.‬‬
‫در قرآن کریم در این باره دلیــل و آیــات فراوانــی وجــود‬
‫دارد‪ .‬در این آیات وحدانیت او در آفرینش بیان شده است‪.‬‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫یباشـد‪ .‬خداونـد م ‌‬ ‫از جمله این آیات‪ ،‬آیه زیــر م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪) .﴾   ‬فاطر‪.(3 :‬‬
‫»آيا آفرينندهاى جز خدا هســت كــه شــما را از آســمان و‬
‫زمين روزى دهد؟ هيچ معبودى بحق جز او نيست«‪.‬‬
‫از جمله آیاتی کـه یگــانگی او در حکــومت کــردن را بیــان‬
‫‪ ‬‬ ‫ینمایـــــد‪ ،‬آیـــــه زیـــــر اســـــت‪﴿ :‬‬
‫م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الملك‪.(1 :‬‬
‫‪ ‬‬
‫»پر بركت و زوال ناپذير است كسي كه حكــومت جهــان‬
‫هستي به دست اوست‪ ،‬و او بر هر چيز تواناست«‪.‬‬
‫آیه زیر یکــی از آیــاتی اســت کــه وحــدانیت او در اداره و‬

‫‪17‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ینمایـــد‪  ﴿ :‬‬


‫تـــدبیر امـــور جهـــان را روشـــن م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(54 :‬‬
‫»آگاه باشيد كه آفرينش و تدبير )جهــان(‪ ،‬از آن او )و بــه‬
‫فرمان او(ست! پر بركت )و زوالناپذير( است خداوندى كــه‬
‫پروردگار جهانيان است«‪.‬‬
‫تپرستی بودند به ایــن امــر‬ ‫کفار قریش که خود سرآمد ب ‌‬
‫یدانسـتند کــه خداونـد‬ ‫یکردند‪ .‬آنها در حقیقـت م ‌‬ ‫اعتراف م ‌‬
‫عّز و جل آفرینندة یکتاســت و هیــچ شــریکی نــدارد و روزی‬
‫یکنــد و‬
‫فقــط از ســوی اوســت‪ .‬تنهــا اوســت کــه زنــده م ‌‬
‫های جــز او وجــود نــدارد‪ .‬همــه‬‫یمیرانــد‪ .‬هیــچ تدبیرکننــد ‌‬‫م ‌‬
‫تگانه و کسانی که در آنها هســتند‬ ‫نهای هف ‌‬ ‫نها و زمی ‌‬ ‫آسما ‌‬
‫همگی تحت تصرف و قهر و اراده او هستند‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫یفرمایـــــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد – تعـــــــالی ‪ -‬م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾  ‬العنكبوت‪.(61 :‬‬
‫»و هر گاه از آنان بپرسى‪» :‬چه كســى آســمانها و زميــن‬
‫را آفريــده‪ ،‬و خورشــيد و مــاه را مســخر كــرده اســت؟«‬
‫مىگويند‪» :‬الله«‪.‬‬
‫همچنین فرموده اســت‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)يونس‪.(32-31 :‬‬
‫»بگو‪» :‬چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؟‬
‫يا چــه كســى مالــك )و خــالق( گــوش و چشمهاســت؟ و چــه‬
‫كسى زنده را از مرده‪ ،‬و مـرده را از زنـده بيـرون مىآورد؟ و‬
‫چه كسى امور )جهان( را تدبير مىكنــد؟« بــزودى )در پاســخ(‬
‫مىگويند‪» :‬خدا«‪ ،‬بگو‪» :‬پس چرا تقوا پيشه نمىكنيد )و از خدا‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫نمىترسيد(؟! آن اســت خداونــد‪ ،‬پروردگــار حــق شــما )داراى‬


‫همه اين صفات(! با ايــن حــال‪ ،‬بعــد از حــق‪ ،‬چــه چيــزى جـز‬
‫گمراهى وجود دارد؟! پس چرا )از پرســتش او( روى گــردان‬
‫مىشويد؟!«‪.‬‬
‫ل – فرمــوده اســت‪﴿ :‬‬ ‫همچنیــن خداونــد – عــّز وجــ ّ‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾  ‬المؤمنون‪.(89-84 :‬‬
‫»بگو‪» :‬زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست‪،‬‬
‫اگر شما مىدانيد؟«‪ .‬بزودى )در پاسخ تو( مىگويند‪» :‬همه از‬
‫آن خداست« بگو‪» :‬آيا متذكر نمىشويد؟«‪ .‬بگو‪» :‬چه كسى‬
‫پروردگار آسمانهاى هفتگانه‪ ،‬و پروردگار عرش عظيم‬
‫است؟«‪ .‬بزودى خواهند گفت‪» :‬همه اينها از آن خداست«‬
‫بگو‪» :‬آيا تقوا پيشه نمىكنيد )و از خدا نمىترسيد و دست از‬
‫شرك برنمىداريد(؟«‪ .‬بگو‪» :‬اگر مىدانيد‪ ،‬چه كسى حكومت‬
‫همه موجودات را در دست دارد‪ ،‬و به بى پناهان پناه‬
‫مىدهد‪ ،‬و نياز به پناهدادن ندارد؟!«‪ .‬خواهند گفت‪)» :‬همه‬
‫اينها( از آن خداست« بگو‪» :‬با اين حال چگونه مىگوييد‬
‫سحر شدهايد )و اين سخنان سحر و افسون است(؟«‪.‬‬
‫یبینیــم کــه بــا‬
‫امــا در دوران حاضــر بســیاری از مــردم را م ‌‬
‫یکننــد و‬‫ل در زمینه آفرینش مخــالفت م ‌‬ ‫فطرت خداوند عّز وج ّ‬
‫معتقدند که اولیا و نیکوکاران به ویژه اهل بیت ‡ از جمله علی‬
‫؛ حق دخل و تصرف و تدبیر در آفرینش و حکــومت خداونــد را‬
‫دارند‪.‬‬
‫یدانند و‬
‫‪1‬‬
‫آنها به ناحق و دروغ علی ؛ را پروردگار زمین م ‌‬
‫معتقدنــد‪ .‬او در‪2‬دنیــا و آخــرت هرگــونه کــه بخواهــد دخــل و‬
‫جزئیات الهی آفرینــش‪ ،‬روزی و‬ ‫یکند‪ .‬وی دارای‬ ‫تصرف م ‌‬
‫یباشد ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫زنده کردن مردگان م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(7/326‬نگا‪ :‬تأویل‌الیات )‪.(736‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪.(1/408‬‬

‫‪19‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ـری از‬ ‫ـ‬ ‫ام‬ ‫ـر‬‫ـ‬ ‫ه‬ ‫ـام‬


‫ـ‬ ‫انج‬ ‫اختیار‬ ‫او‬ ‫و‬ ‫‪1‬‬
‫و پیامبر ص را زنده کرد‬
‫قبیل خواندن ابرها‪ ،‬باراندن باران و صدای رعد را دارد‪.2‬‬
‫بلکــه بــر ســخنان فــوق ایــن امــر را هــم افزودنــد کــه او‬
‫یخواهد‬ ‫یتواند سوار ابر شود و بر روی آن به جایی که م ‌‬ ‫م ‌‬
‫قالعاده با جــدیت و‬ ‫برود‪ 3‬آنان به امکان وقوع این امور خار ‌‬
‫یپندارنــد کــه همــه‬ ‫سماجت شدید اعتقاد دارند‪ .‬همچنیــن م ‌‬
‫قالعاده به اذن خداوند بــه وســليه او‬ ‫این امور و اعمال خار ‌‬
‫هاند بــرای‬ ‫انجــام شــده اســت‪ .‬آنــان پــس از اینکــه نتوانســت ‌‬
‫توجیه این ادعاها دلیلی از قرآن یا ســنت نبــوی بیاورنــد بــه‬
‫هاند‪.‬‬
‫چنین نظری روی آورد ‌‬
‫این اعتقادات بسیار خطرناک و برخلف ایمان بــه توحیــد‬
‫ل شــأنه –‬ ‫یباشــد‪ .‬زیــرا خداونــد – جــ ّ‬ ‫ربــوبی پروردگــار م ‌‬
‫یفرمایــــــــــد‪    ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪) .﴾  ‬البقره‪.(107 :‬‬
‫»آيــا نمىدانســتى كــه حكــومت آســمانها و زميــن‪ ،‬از آن‬
‫خداست؟! )و حق دارد هر گــونه تغييــر و تبــديلى در احكــام‬
‫خود طبق مصالح بدهد؟!( و جز خــدا‪ ،‬ولــى و يــاورى بــراى‬
‫شما نيست‪) .‬و اوست كه مصلحت شما را مىدانــد و تعييــن‬
‫مىكند(«‪.‬‬
‫همچنیـــن فرمـــوده اســـت‪  ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الفرقان‪.(2 :‬‬
‫»خداوندى كه حكومت آسمانها و زميــن از آن اوســت‪ ،‬و‬
‫فرزندى براى خود انتخــاب نكــرد‪ ،‬و همتــايى در حكــومت و‬
‫مالكيت ندارد«‪.‬‬
‫همچنیــــن فرمــــوده اســــت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾‬فاطر‪.(3 :‬‬
‫»آيا آفرينندهاى جز خدا هســت كــه شــما را از آســمان و‬
‫زمين روزى دهد«‪.‬‬
‫همچنیــــن فرمــــوده اســــت‪  ﴿ :‬‬
‫‪3‬‬
‫ـاب جوامــع معجزاتــه‪ ،(56-42/50) ،‬بــاب‬
‫‪ -‬نگــا ‪ :‬بحــارالنوار )‪ ،(50-42/17‬بـ ‌‬
‫غرائب معجزاته و نگا ‪ :‬مدینة المعاجز سید هاشم بحرانی‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬ارشادالقلوب )‪.(265‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ (27/32‬و الختصاص )‪.(327‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الختصاص )‪.(199‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪  ‬‬


‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الروم‪.(48 :‬‬
‫»خداونــد همــان كســى اســت كــه بادهــا را مىفرســتد تــا‬
‫ابرهايى را به حركت در آورند‪ ،‬سپس آنها را در پهنــه آسـمان‬
‫آن گونه كه بخواهد مىگستراند و متراكم مىسازد«‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬الرعد‪.(12 :‬‬
‫‪  ‬‬
‫»او كسى است كه برق را به شما نشان مىدهد‪ ،‬كه هــم‬
‫مايه ترس است و هم مايه اميد; و ابرهاى ســنگينبار ايجــاد‬
‫مىكند«‪.‬‬
‫ههــایی از‬‫یکنــد کــه گرو ‌‬‫کشــی در کتــاب رجــالش ذکــر م ‌‬
‫مردم سخنان زشت و ناروایی را ذکــر و بــه دروغ بــه امــام‬
‫یدهنــد و‬‫جعفر بن محمــد ؛ و اهــل بیــت پــاکش ‡ نســبت م ‌‬
‫یکنند که علی ؛ بر روی ابر بــه همــراه بــاد حرکــت‬ ‫گمان م ‌‬
‫یکــرد‪ ،‬و او در هنگــام‬ ‫یکند‪ ،‬و او پس از مــرگ صــحبت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکــرد‪ ،‬و او خداونــد آســمان و زمیــن‬ ‫غسل دادن حرکــت م ‌‬
‫است و او را به روی نادانی و گمراهی شریک خداوند قــرار‬
‫هاند‪ .‬بـه خـدا قسـم امـام صـادق هرگـز چنیــن سـخنانی‬ ‫داد ‌‬
‫نگفته است‪ .‬ایشان در برابــر خداونــد بســیار پرهیزگــارتر و‬
‫یتر از این بودنــد کــه ایــن ســخنان را بــر زبــان بیــاورد‪.‬‬
‫متق ‌‬
‫یدانسـتند‪ .‬اگـر‬ ‫مردم این اقوال را شنیده و آن را ضعیف م ‌‬
‫ییافتیــد کــه او هــم‬‫یدیدیــد درم ‌‬
‫شما امام جعفر صــادق ؛ م ‌‬
‫یکی از مردم است‪.1‬‬
‫در اینجا ممکن اســت انســان اندیشــمند و عاقــل از خــود‬
‫یتوان میان توحید و یگانگی خداونــد‬ ‫سؤال کند که چگونه م ‌‬
‫در آفرینش‪ ،‬حکومت کردن و اداره کــردن امــور و اینکــه او‬
‫تهــای‬‫شریک و همتا و همانندی نــدارد‪ ،‬و معجــزات و کرام ‌‬
‫فراوان پیامبران و اولیاء از قبیل‪ :‬زنده کردن مردگان‪ ،‬شفا‬
‫دادن بیماران‪ ،‬تبدیل کــردن عصــا بــه مــار و ‪ ...‬همــاهنگی و‬
‫سازگاری ایجاد کرد‪ .‬آیا این امر شریک شــدن در آفریــدن و‬
‫حکومت خداوند نیست؟‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬رجال الکشی )‪ ،(324‬بحارالنوار )‪.(25/302‬‬

‫‪21‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ههای مختلفی دارد؛ از جمله‪:‬‬ ‫جواب سؤال فوق جنب ‌‬


‫هها و معجزاتــی را کــه بــرای پیــامبران ‡ و‬ ‫او ً‬
‫ل‪ :‬مــا نشــان ‌‬
‫یکنیم‪ .‬زیــرا‬
‫یدهد انکار نم ‌‬ ‫کرامات اولیاء و صالحان روی م ‌‬
‫این امر حقیقتی ثابت اســت کــه در کتــاب خداونــد و ســنت‬
‫پیامبرش محمد ص و اجماع امت اسلمی ذکر شده است‪.‬‬
‫خداونــــــد بــــــزرگ فرمــــــوده اســــــت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫)يونس‪.(63-62 :‬‬
‫»آگاه باشيد )دوستان و( اولياى خدا‪ ،‬نه ترسى دارند و‬
‫نه غمگين مىشوند! همانها كه ايمان آوردند‪ ،‬و )از مخالفت‬
‫فرمان خدا( پرهيز مىكردند«‪.‬‬
‫هر فرد مؤمنی به اندازه میزان ایمان و تقوایش دوســت‬
‫ل – اســت‪ .‬گــاهی خداونــد بــه دســت او‬ ‫خداونــد – ع ـّز وج ـ ّ‬
‫یشـــوند‬ ‫قالعـــاده را کـــه کرامـــت نامیـــده م ‌‬‫امـــوری خار ‌‬
‫ینمایاند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫ً‬
‫ثانیـا‪ :‬فــرد مســلمان بایــد از صــحت روایــاتی کــه دربــارة‬
‫یشــود‪ ،‬اطمینــان پیــدا‬ ‫کرامات اولیاء و نیکوکاران روایت م ‌‬
‫کند تا به ایشــان امــور نســبت داده نشــود کــه آن را انجــام‬
‫یشــود‪ .‬همچنــانکه بــر‬ ‫هاند که ایــن امــر شــامل دروغ م ‌‬ ‫نداد ‌‬
‫امیرالمــؤمنین علــی ؛ دروغ بســتند و کرامــات‪ ،‬اقــوال و‬
‫اعمالی را به ایشان نسبت دادند که آن را انجام نــداده بــود‬
‫که در صفحات پیشین آن را ذکر کردیم‪.‬‬
‫ثالثًا‪ :‬ضرورتی ندارد که کرامتی که برای یک نفر از اولیــا‬
‫یافتد برای اولیــای دیگــر نیــز روی بدهــد‪ .‬همچنیــن‬ ‫اتفاق م ‌‬
‫انجام یا وقوع کرامت از سوی فردی دلیل بر این نیست که‬
‫وی از دیگر اولیای خداوند برتر است‪.‬‬
‫بلکه عکــس ایــن قضــیه صــحیح اســت‪ .‬یعنــی عــدم وقــوع‬
‫کرامت از سوی اولیا دلیلی بر نقص آنها نیســت‪ .‬زیــرا وقــوع‬
‫کرامت از سوی فردی به معنای تأیید‪ ،‬تثبیت و اعــانه فــرد در‬
‫تها در زمان تابعین بیش از‬ ‫دینش است‪ .‬به همین دلیل کرام ‌‬
‫دوران صــحابه ن بــود‪ .‬زیــرا یــاران پیــامبر ص و ن در زمینــه‬
‫تثــبیت‪ ،‬تأییــد و امــداد الهــی موهبــتی داشــتند کــه آنهــا را از‬
‫یکرد و آن وجود مبارک پیامبر ص در میــان‬ ‫ینیاز م ‌‬ ‫کرامات ب ‌‬
‫ایشان بود‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫نهای قبــل‬ ‫وقوع کرامات بعد از عهد تابعین بیش از دورا ‌‬


‫ییــابیم‪.‬‬
‫بــود و ایــن امــری اســت کــه بــه وضــوح آن را درم ‌‬
‫بنابراین لزم نیست کــه بــرای هــر ولــی کرامــت و معجــزه‬
‫قالعــاده‬‫روی دهد‪ .‬بلکه بسیاری از اولیــا دارای اعمــال خار ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫نبود ‌‬
‫رابع ـا‪ :‬بعضــی از کرامــات بــه دروغ بــه بعضــی از مــردم‬‫ً‬
‫ههای ایمـان‬ ‫یشوند و چنانچه ما دربـارة نشـان ‌‬ ‫نسبت داده م ‌‬
‫آن فـــرد و الـــتزام او بـــه هـــدایت پیـــامبر جســـتجو کنیـــم‬
‫ییــابیم کــه فــردی نافرمــان بــوده و در انجــام عبــادات‬ ‫درم ‌‬
‫ّ‬
‫تهای مؤکده را انجــام‬ ‫یورزیده است‪ .‬نه تنها سن ‌‬ ‫کوتاهی م ‌‬
‫یداده است بلکه بر ادای نمازهای واجــب هــم مــواظبت‬ ‫نم ‌‬
‫ییــابیم کــه او غیــر خــدا را‬
‫یکرده است‪ .‬بلکــه حــتی درم ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یکرده است‪ .‬پس چگــونه‬ ‫یخوانده و مردگان را عبادت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ی مّتقی را که خداوند او را دوســت دارد بــر‬ ‫یتوان نام ول ّ‬ ‫م ‌‬
‫چنین فردی گذاشت؟‬
‫همچنین باید همواره به یاد داشته باشیم کــه براســاس آنچــه‬
‫از پیامبر ص به ما رسیده است و آن را برای یاران و خاندانش‬
‫تشریح نموده است بزرگترین کرامتی که بـرای فـرد مسـلمان‬
‫یافتند‪ ،‬هدایت او به سـوی حـق و ثبـات او بـر صـراط‬ ‫اتفاق م ‌‬
‫یباشد‪.‬‬‫مستقیم م ‌‬
‫پس از بیان اموری که گذشــت لزم اســت کمــی دربــارة‬
‫یکی از جوانب توحید ربوبی بیشتر تأمـل کنیــم و آن عقیــدة‬
‫وحــدانیت و یکــی دانســتن خداونــد در تــدبیر و ادارة امــور‬
‫است و اینکه حــق خلــق ]آفرینــش[ و امــر ]فرمــان دادن و‬
‫اداره کردن[ یا قضا و قدر از آن خداوند است‪.‬‬

‫بخش دوم‬
‫اهميت ايمان به قضا و قدر‬

‫‪23‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫فرد مسلمان بــه قضــا و قــدر الهــی و حکمــت و مشــیت‬


‫پروردگار اعتقاد دارد‪ .‬همچنین معتقد است که در جهــان یــا‬
‫اعمال بندگان جز پس از علم و تقدیر خداوند امــری اتفــاق‬
‫یافتد و خداوند – تعالی – در قضــا و قــدرش عــادل و در‬ ‫نم ‌‬
‫تدبیر و تصرف حکیم است و حکمت او تابع مشیت و ارادة‬
‫یافتــد‪ ،‬و هــر‬
‫اوست‪ .‬هر آنچه بخواهد و اراده کنــد اتفــاق م ‌‬
‫چکس جز با کمک‬ ‫آنچه را که اراده نکند روی نخواهد داد‪ .‬هی ‌‬
‫او هیچ نیرو و توانی ندارد‪.‬‬
‫دكم حــتى يــؤمن‬ ‫ُ‬ ‫ـ‬ ‫أح‬ ‫يؤمن‬ ‫»ل‬ ‫یفرماید‪:‬‬ ‫رسول خدا ص م ‌‬
‫بالقدر خيــره وش ـّره وحلــوه وم ـّره«‪» :‬هیــچ کــدام از شــما‬
‫مؤمن نخواهید بود مگر اینکه به قضــا و قــدر الهــی اعــم از‬
‫خیر و شّر و تلخ و شیرین آن معتقد باشد«‪.1‬‬
‫یفرماید‪» :‬هــر امــتی مجوســیانی دارد‪.‬‬ ‫امیرالمؤمنین ؛ م ‌‬
‫مجوس این امت کسانی هستند که معتقدنــد قضــا و قــدری‬
‫وجود ندارد«‪.2‬‬
‫امام موسی کاظم ؛ برای یکی از پیروانش معنــای قضــا و‬
‫قدر را به طور کامل بیان نمود و فرمــود‪ :‬هیــچ امــری اتفــاق‬
‫یافتد مگر اینکه خداوند آن را اراده‪ ،‬تقدیر و تعییـن نمایـد‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫یگویـد از امــام پرســیدم‪ :‬معنـی »شـاء« چیســت؟‬ ‫آن فرد م ‌‬
‫فرمود‪ :‬شروع کردن فعل‪ .‬گفتم‪ :‬معنی قدر چیست؟ فرمود‪:‬‬
‫یباشــد‪ .‬گفتــم‪:‬‬‫به معنای تعیین کردن طول و عرض شــیء م ‌‬
‫»قضا« یعنی چه؟ فرمود‪ :‬چنانچه حکمــی را اراده کنــد آن را‬
‫عملی کند‪ .‬این امری است که هیچ بازگشتی ندارد‪.3‬‬
‫بدان که ایمان به قضا و قدر الهی شامل ‪ 4‬امر است که‬
‫هیچ کدام از آنها قابل تفکیک از دیگــری نیســت‪ .‬ایــن امــور‬
‫عبارتند از‪:‬‬
‫ل‪ :‬ایمان به اینکه خداوند به جزئیات و کلیات همه امور از‬ ‫او ً‬
‫ازل تا ابد کامل ً عالم و آگـاه اسـت‪ .‬ایـن علـم شـامل امـوری‬
‫یشود‪.‬‬ ‫است که به افعال خداوند و اعمال بندگان مربوط م ‌‬
‫یفرمایـــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬طه‪.(98 :‬‬
‫»و علم او همه چيز را فرا گرفته است«‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬التوحید )‪.(379‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(5/120‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،(1/150‬بحارالنوار )‪ (5/122‬و المحاسن )‪.(1/244‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ثانیًا‪ :‬ایمان به اینکـه خداونـد مقـادیر خلـق و آفرینـش را در‬


‫لوح محفوظ در نزد خودش تعیین کرده است‪ .‬افـرادی کـه در‬
‫جستجوی خوشبختی و سعادت و پیروی درست از پیــامبر ص‬
‫و اهل بیت گرانقدرش ‡ هستند به ایـن امـر ایمـان دارنـد کـه‬
‫خداوند – سبحانه – قبل از اینکه آفرینش را بیافریند همه آنچه‬
‫یدانــد‪ ،‬و علــم او شــامل‬ ‫را اتفاق افتــاده و روی خواهــد داد م ‌‬
‫یشــود‪ .‬در ملــک او همــه امــور بــا علــم او انجــام‬
‫همه چیــز م ‌‬
‫یزند بر او پوشــیده‬ ‫های سر م ‌‬ ‫یشود‪ ،‬و هیچ عملی که از بند ‌‬ ‫م ‌‬
‫نیست‪ .‬حــتی خداونــد قبــل از اینکــه آن بنــده‪ ،‬عمــل را انجــام‬
‫های بــر احــاطه کامــل‬ ‫بدهد‪ ،‬از آن آگاه است‪ ،‬و این امر نشــان ‌‬
‫علم او بر همه چیز است‪.‬‬
‫نهای‬ ‫این علم ازلی در لوح محفــوظ در نــزد او در آســما ‌‬
‫بلندمرتبه تدوین شده است‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــد – ســـبحانه و تعـــالی ‪ -‬م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الحج‪.(70 :‬‬
‫»آيا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زميــن اســت‬
‫مىداند؟! همه اينها در كتابى ثبت اســت )همــان كتــاب علــم‬
‫بىپايان )اللوح المحفوظ( پروردگار(; و اين بر خداوند آســان‬
‫است«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬ایــن امــر دلجــویی از‬ ‫نالدین ابوعلی طبرسی م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫پیامبر ص در برابر آزار و اذیــتی بــود کــه از ســوی مشــرکان‬
‫یکرد‪ .‬یعنی چگونه ممکن است که اعمــال آنهــا از‬ ‫دریافت م ‌‬
‫یدانــد کــه‬‫دید خداوند پنهــان بمانــد‪ .‬حــال آنکــه او بــا دلیــل م ‌‬
‫نها و زمیــن‬ ‫خداوند – سبحانه – همه اموری را کــه در آســما ‌‬
‫یداند و این امـور را قبـل از انجـام شـدن در‬ ‫یدهد‪ ،‬م ‌‬ ‫روی م ‌‬
‫لـوح محفـوظ نوشـته و ثبـت کـرده اسـت و حفـظ‪ ،‬اثبـات و‬
‫احاطه بر آن برای او آسان است‪.1‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫یفرمایــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونــــد – تعــــالی – م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر جامع الجوامع )‪.(3/59‬‬

‫‪25‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪    ‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾    ‬الحديد‪.(22 :‬‬
‫»هيــچ مصــيبتى در زميــن )ماننــد‪ :‬قحــط بــاران‪ ،‬ضــعف‬
‫گياهان‪ ،‬نقص ميوهها(‪ ،‬و نــه در وجــود شــما )ماننــد‪ :‬آفتهــا‪،‬‬
‫بيماريها‪ ،‬رنجها‪ ،‬فقر( روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبــل‬
‫از آنكــه آن)زميــن‪ ،‬مصــيبت‪ ،‬مــردم( را بيــافرينيم در لــوح‬
‫محفوظ ثبت است; و اين امر براى خدا آسان است«‪.‬‬
‫ب مععن‬ ‫یگویــد‪» :‬ما أصععا َ‬ ‫نالدین ابوعلی طبرسی م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫مصیبه« یعنی هر مصیبتی همانند نباریــدن بــاران و کمبــود‬
‫ههـــا و »ل فععی أنفسععکم« و‬ ‫بـــاران و کـــم شـــدن میو ‌‬
‫یهــا و از دســت دادن فرزنــدان در میــان شــما اتفــاق‬ ‫بیمار ‌‬
‫یتردید در لوح محفوظ ثبــت و‬ ‫ب« ب ‌‬ ‫یافتد‪» ،‬إل ّ فی کتا ٍ‬ ‫م ‌‬
‫ذکر شده است »من قبل أن نبرأها«‪ :‬قبــل از آفرینــش‬
‫سها ]این امر به وقوع پیوســته اســت[ یعنــی‪ :‬خداونــد –‬ ‫نف ‌‬
‫سها در لوح محفوظ ثبت کــرده‬ ‫تعالی – قبل از آفرینش نف ‌‬
‫است تا فرشتگان برای اثبات عالم به ذات بــودن و حقــائق‬
‫اشیاء به آن استدلل کنند‪.1‬‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد – تعـــالی – م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬الطلق‪.(3 :‬‬
‫های را قــرار داده‬ ‫»خداوند برای هر چیزی زمــان و انــداز ‌‬
‫است‪«.‬‬
‫یگویــد‪ :‬یعنــی خداونــد بــرای هــر‬ ‫نالــدین طبرســی م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫چیزی میزان و زمانی را تعییــن کــرده اســت و ایــن آیــه بــه‬
‫واجب بودن توکل بر خداوند اشاره دارد‪ .‬زیرا از آنجایی که‬
‫یدانــد‪ ،‬چیــزی جــز‬ ‫خداونــد میــزان و زمــان هــر چیــزی را م ‌‬
‫یماند ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫تسلیم در برابر آن و تفویض امور به او باقی نم ‌‬
‫‪ ‬‬‫‪‬‬ ‫کاشـــــــانی دربـــــــارة آیـــــــه‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾    ‬التغـــــــــــــــابن‪.(11 :‬‬
‫ینویسد‪ :‬یعنی هر امری فقط با تقدیر و مشیت او انجــام‬ ‫م ‌‬
‫یشود ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫م ‌‬
‫ینویسد‪ :‬یعنــی هــر امــری بــا قضــا و‬
‫سید عبدالله شبر م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر مجمع‌البیان )‪ ،(5/240‬تفسیر شبر )‪.(1/540‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر جامع‌الجوامع )‪ ،(4/706‬نگا ‪ :‬التبیان )‪ ،(10/33‬الجدید )‪.(7/178‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬تفسیر الصافی )‪ ،(5/184‬تفسیرالمعین )‪.(3/1521‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یشود‪.1‬‬‫علم او انجام م ‌‬
‫یگوید‪ :‬خداوند – سبحانه –‬ ‫سیدمحمد حسینی شیرازی م ‌‬
‫یکنــد و چنــانچه‬ ‫تنها کسی است که میزان امور را تقــدیر م ‌‬
‫یداد‪.2‬‬‫تقدیر او نبود هیچ امری در جهان روی نم ‌‬
‫یدهد‬ ‫ینویسد‪ :‬حوادثی که روی م ‌‬ ‫ناصر مکارم شیرازی م ‌‬
‫یباشد و هرگز هیچ امــری خــارج از‬ ‫همگی به اذن خداوند م ‌‬
‫اراده او نیست این همان معنی توحید افعالی اســت‪ .‬علــت‬
‫اینکه در ابتدا از مصائب ســخن بــه میــان آورده اســت ایــن‬
‫اســت کــه انســان همــواره از اراده خداونــد آن را دریــافت‬
‫یســازد‪ .‬هنگــامی کـه‬ ‫یکند و فکر او را به خود مشغول م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگوییم این امر به ارادة خداوند انجام شــده اســت قصــد‬ ‫م ‌‬
‫ما اراده تکوینی خداوند است نه اراده تشریعی ‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫از حمدان بن سلمان روایــت شــده اســت کــه گفــت‪ :‬بــه‬


‫امام رضا ؛ نامه نوشتم و در آن دربارة افعال بندگان سؤال‬
‫نمودم که آیا اعمال بندگان مخلوق است یــا خیــر؟ امــام در‬
‫جواب من نوشت‪ :‬افعــال و اعمــال بنــدگان دو هــزار ســال‬
‫در شــده‬ ‫قبل از آفرینش در علم خداوند بزرگ تعییــن و مق ـ ّ‬
‫است‪.4‬‬
‫از امیرالمــؤمنین علــی ؛ روایــت شــده اســت کــه گفــت‪:‬‬
‫در المقادير ودّبر‬ ‫لق ّ‬‫ن الله عّز وج ّ‬
‫پیامبر خدا ص فرمود‪» :‬إ ّ‬
‫ل دو‬‫م«‪» :‬خداوند عّزوج ّ‬ ‫التدابير قبل أن يخلق آدم بألفي عا ٍ‬
‫هزار سال پیش از آنکــه آدم را خلــق کنــد مقــادیر ]امــور و‬
‫اشیاء[ را تعیین و امور را تدبیر فرموده است«‪.5‬‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده اســت کــه فرمودنــد‪ :‬اولیــن‬
‫چیزی که خداوند آفرید قلم بــود ســپس بــه او امـر فرمــود‪:‬‬
‫بنویس‪ .‬سپس ]قلم[ همه آنچه را که بــود و تــا روز قیــامت‬
‫خواهد بود‪ ،‬نوشت‪.6‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر شبر )‪ ،(1/557‬نگا ‪ :‬تفسیر الجوهر الثمین )‪.(6/227‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر تقریب القرآن )‪.(28/129‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬تفسیرالمثل )‪.(18/355‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬عیون‌الخبار )‪ ،(1/136‬کنزالدقائق )‪ ،(18/135‬بحارالنوار )‪ ،(5/29‬التوحید )‬
‫‪.(416‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ -‬التوحید )‪ ،(376‬بحارالنوار )‪ ،(5/93‬عیون‌الخبار )‪.(2/31) ،(1/140‬‬
‫‪6‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(54/366‬تفسیر قمی )‪.(2/198‬‬

‫‪27‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫از ابن عباس روایت شده است کــه گفــت‪ :‬اولیــن چیـزی‬
‫که خداوند آفرید‪ ،‬قلم بود سپس بدان امــر فرمــود تــا همــه‬
‫آنچه را که تا روز قیامت خواهد بــود‪ ،‬بنویســد و ]نوشــته[ و‬
‫کتـــاب در نـــزد او بـــود‪ .‬ســـپس خوانـــد‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الزخرف‪.(4 :‬‬
‫»و آن در »امالكتاب« )لوح محفــوظ( نــزد مــا بلنــدپايه و‬
‫استوار است«‪.1‬‬
‫ینویسد‪ :‬پیامبر ص )چهل یا چهــل‬ ‫میر سیدعلی حائری م ‌‬
‫و پنــج شــب پــس از اسـتقرار یـافتن نطفــه در داخـل رحـم‬
‫یپرســند‪ :‬آیــا ایــن فــرد‬ ‫یشــوند و م ‌‬‫فرشتگان بر آن وارد م ‌‬
‫ینویســند‪.‬‬ ‫خوشبخت است یا بدبخت؟ پس آن دو فرشــته م ‌‬
‫یپرسد‪ :‬خدایا آیا این نطفه مرد خواهد بود یــا زن؟ آن دو‬ ‫م ‌‬
‫ینویســند و اعمــال‪ ،‬روزی و اجــل او را تعییــن‬ ‫فرشته نیز م ‌‬
‫ینویسند‪ .‬سپس اوراق را جمع کــرده و چیــزی از‬ ‫کرده و م ‌‬
‫آن کــم یــا بــر آن افــزوده نخواهــد شــد‪ .‬ســپس آن فرشــته‬
‫یپرســد خــدایا ایــن نوشــته را چــه کــار کنــم؟ خداونــد‬ ‫م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬او را بر گردنش تا زمان مرگش آویزان کن‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫من معتقدم که این امر با اختیار بنده در زمینــه صــلح و‬ ‫‪2‬‬

‫فساد تناقضی ندارد و به معنای جبر در زمینه خوشبختی یــا‬


‫بدبختی نیست‪ .‬زیرا هدف از این نوشته نمایاندن علم خــود‬
‫یباشد‪ .‬و این نوشته به معنای مجبور کردن‬ ‫به آن فرشته م ‌‬
‫به انجام آن افعال نیست‪ .‬بلکه هدف تنها بیان علــم پیشــین‬
‫خداوند دربــارة سرنوشــت فــرد اســت‪ .‬بــرای بیــان مطلــب‬
‫یزنیم‪ .‬شما با شناخت ضمیر و نیت درونی پادشاه‬ ‫مثالی م ‌‬
‫یدانید که او فردا دستور مرگ زید را که یک سارق است‬ ‫م ‌‬
‫یگویید که فردا زید‬ ‫صادر خواهد کرد‪ .‬بنابراین به پسرتان م ‌‬
‫کشته خواهد شــد و چنیــن رخ خواهــد داد و فــردای آن روز‬
‫یکنـد و زیـد کشـته‬ ‫پادشـاه دسـتور کشـتن زیـد را صـادر م ‌‬
‫یشود‪ .‬آیا اینکه شما خــبر مــرگ و کشــته شــدن او را بــه‬ ‫م ‌‬
‫هایــد ســبب مــرگ زیــد شــده اســت‪ ،‬یــا اطلع‬ ‫فرزندتان داد ‌‬
‫دادن امر به او از موجبــات قتـل زیــد اســت؟ ایــن امــر نیــز‬
‫چنین است و مثال نیز با واقعیت همخوانی دارد‪ .‬خداونــد –‬
‫یدهد که براساس علم پیشــین‬ ‫تعالی – به فرشته دستور م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(54/371‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نویسنده تفسیر‪ ،‬یعنی میر سید علی حائری‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫سَبق او امــور را بنویســد‪ ،‬نــه اینکــه بــرای او ســعادت یــا‬


‫و ُ‬
‫شقاوت اجباری را بنویسد‪ .‬بلکه در امور تکــوینی از جملــه‪،‬‬
‫مرد یا زن بودن‪ ،‬طول قامت و ‪ ...‬بــه علــت وجــود حکمــت‬
‫الهی جبر وجود دارد‪ .‬اما اعمال صادره از انسان براســاس‬
‫اراده او اختیاری است‪ .‬بلکه تنها عامل اصــلی و انگیــزه بــه‬
‫یباشد‪.1‬‬
‫وجود آمدن آنها میل و اراده انسان م ‌‬
‫ثالثًا‪ :‬ایمان به اینکه همه کائنات خواه در امور مربوط به‬
‫افعال پروردگار یا اعمال مخلوقات تحت فرمــان و مشــیت‬
‫الهی هستند‪.‬‬
‫یفرماید‪   ﴿ :‬‬ ‫خداوند م ‌‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)التكوير‪.(29 :‬‬
‫يكنيد مگر اين كــه خداونــد ــ پروردگــار‬ ‫»و شما اراده نم ‌‬
‫جهانيان ـ اراده كند و بخواهد«‪.‬‬
‫ینویســد‪ :‬ممکــن اســت در‬ ‫لالله م ‌‬
‫سیدمحمدحسین فض ـ ‌‬
‫نهادتــان در خلل عناصــر اختیــار دارای حرکــت ارادة ذاتــی‬
‫باشــید‪ .‬امــا ارادة شــما در تقــدیر نظــام هســتی کــه اشــیاء‬
‫پیرامـون آن در حرکتنـد تـابع اراده الهـی اسـت‪ .‬پـس بنـده‬
‫یباشـــد‪ .‬حـــتی در‬ ‫دارای اســـتقلل مطلـــق از خداونـــد نم ‌‬
‫یاش بــه شــیوه دیگــری تــابع اراده الهــی‬ ‫چهــارچوب آزاد ‌‬
‫است‪.2‬‬
‫یفرمایــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــــد م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬إبراهيم‪.(27 :‬‬
‫یدهد«‪.‬‬ ‫»و خداوند هرچه بخواهد انجام م ‌‬
‫ینویسد‪ :‬یعنی خداونــد هــر عملــی را‬ ‫سید عبدالله شبر م ‌‬
‫از جمله تأییــد و تثــبیت فــرد مــؤمن و رهــا کــردن کــافر بــه‬
‫یدهد‪.3‬‬‫همراه کفرش انجام م ‌‬
‫ینویسد‪ :‬یعنی خداوند در زندگی‬ ‫لالله م ‌‬‫محمدحسین فض ‌‬
‫انسان و امور مردم هر عملی را که حکمت آن را ایجــاب و‬
‫یدهد‪ .‬زیرا اوست کــه هیــچ چیــزی‬ ‫ینماید‪ ،‬انجام م ‌‬ ‫اقتضا م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر مقتنیات الدرر )‪ ،(2/162‬نگا ‪ :‬بحارالنوار )‪.(57/383‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر من وحی القرآن )‪.(24/111‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬تفسیر شبر )‪ ،(1/259‬نگا ‪ :‬الجوهرالثمین )‪.(3/359‬‬

‫‪29‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یتوانــد اراده او را رد ّ نمایــد‪ .‬هرگــاه او چیــزی را اراده‬ ‫نم ‌‬


‫یشود ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫نماید‪ ،‬انجام م ‌‬
‫یفرمایـــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــــــد م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬النساء‪.(90 :‬‬
‫»و اگر خداوند بخواهد‪ ،‬آنان را بر شما مسلط مىكند«‪.‬‬
‫یگویـد‪ :‬ایـن آیـه نشـان‬ ‫شـیخ محمـد سـبزواری نجفـی م ‌‬
‫دهنده توانایی و قدرت الهی است‪ .‬پس چنانچه انجام امری‬
‫یتردیــد آن را انجــام خواهــد داد و آنهــا را‬ ‫را اراده نمایــد‪ ،‬ب ‌‬
‫یکرد بــا شــما بجنگنــد ‪ ...‬امــا خداونــد چنیــن اراده‬ ‫مجبور م ‌‬
‫نفرمود‪ .‬بلکه در دل آنها ترس و بیم را به وجود آورد‪.2‬‬
‫یتردید خداونــد بــه وســیله‬ ‫ینویسد‪ :‬ب ‌‬ ‫محمدجواد مغنیه م ‌‬
‫یاش در هیچکــدام از امــور مــردم و مســلمان‬ ‫اراده تکــوین ‌‬
‫یشــان‬ ‫یطرف ‌‬ ‫یکند‪ .‬اما خداوند آنها را به وسیله ب ‌‬ ‫دخالت نم ‌‬
‫از این امـر بازداشـت‪ .‬پـس عبـارت ﴿‪  ‬‬
‫‪ .﴾  ‬بدین معناست که‬
‫یداد‬ ‫یکرد به آنها در برابر شما جرأت م ‌‬ ‫اگر خداوند اراده م ‌‬
‫یآورد تــا آنهــا‬‫و تــرس از شــما را در دل آنهــا بــه وجــود نم ‌‬
‫مجبــور بـه فـرار و تـرک شـما شــوند‪ .‬ایــن امــر جـزو اراده‬
‫تکوینی نیست بلکه اگر بتوان ایــن تعــبیر را صــحیح دانســت‬
‫مشیت و اراده توفیقی است‪.3‬‬
‫اعمـــال انســـان گونـــاگون اســـت و براســـاس آنچـــه‬
‫هانــد‪ ،‬همــه ایــن اعمــال براســاس‬ ‫امیرالمؤمنین بیان فرمود ‌‬
‫یشوند‪.‬‬ ‫علم و قضا و قدر الهی انجام م ‌‬
‫از امام حسین ؛ روایت شــده اســت کــه فرمــود‪ :‬شــنیدم‬
‫یفرمایــد‪ :‬اعمــال ســه‬ ‫یطــالب ؛ م ‌‬ ‫پــدرم امـام علــی ‌بــن اب ‌‬
‫هها(‪ ،‬براســاس دســتور‬ ‫هاند‪ :‬فرایض )واجبــات و فریض ـ ‌‬ ‫دست ‌‬
‫خداوند اســت‪ ،‬و بــا رضــایت‪ ،‬قضــا و قــدر و علــم او انجــام‬
‫یشــوند‪ ،‬فضــائل‪ :‬براســاس دســتور خداونــد نیســت‪ .‬امــا‬ ‫م ‌‬
‫یشوند‪ .‬اما معاصی‪:‬‬ ‫شامل رضایت‪ ،‬قضا و قدر و علم او م ‌‬
‫یشوند بلکه جزو قضا و قــدر‬ ‫براساس فرمان خدا انجام نم ‌‬
‫و علم خداوند است و انسان به علت انجام آنها بازخواست‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من وحی القرآن )‪.(13/129‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیرالجدید )‪ ،(2/322‬نگا ‪ :‬مقتنیات الدرر )‪.(3/152‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الکاشف )‪.(2/402‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یشود‪.1‬‬ ‫م ‌‬
‫چنانچه فرد مسلمان معنای حقیقی قضا و قـدر را بدانــد‪،‬‬
‫اشــکال و شــبهه بزرگــی در ایــن زمینــه از ذهــن او رفــع‬
‫یشود‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یگوید که امــام فرمــود‪:‬‬ ‫یونس به روایت از امام رضا ؛ م ‌‬
‫یها و جبرگرایــان اعتقــاد نداشــته‬ ‫ای یونس به عقیــده قــدر ‌‬
‫یها نه به عقیدة اهل بهشت اعتقاد دارند‪ ،‬و‬ ‫باش‪ .‬زیرا قدر ‌‬
‫نه به عقیده اهــل آتــش‪ ،‬و نــه بــه عقیــده ابلیــس‪ .‬بهشــتیان‬
‫یگویند‪» :‬ســپاس خــدایی کــه مــا را بــه ســوی ایــن ]راه[‬ ‫م ‌‬
‫یکــرد‬ ‫هــدایت کــرده اســت و اگــر خــدا مــا را راهنمــایی نم ‌‬
‫یشدیم«‪ .‬همچنین به عقیده اهل آتش و دوزخیان‬ ‫هدایت نم ‌‬
‫یگوینــد‪» :‬پروردگــارا‬ ‫نیــز معتقــد نیســتند زیــرا دوزخیــان م ‌‬
‫بدبختی و شقاوت بر ما غلبه کرده است«‪ .‬ابلیس نیز گفتــه‬
‫اســت‪» :‬پروردگــارا تــو مــرا گمــراه کــردی‪ «.‬پــس گفتــم‪:‬‬
‫سرورم من به عقیده آنــان اعتقــاد نــدارم امــا معتقــدم کــه‬
‫یدهــد کــه خداونــد اراده نمــود و در‬ ‫فقط آن چیــزی روی م ‌‬
‫در نموده باشد‪ .‬امــام فرمــود‪ :‬ای یــونس!‬ ‫قضا و قدرش مق ّ‬
‫این گونه نیست‪ .‬بلکه فقط آنچه که خداند اراده‪ ،‬و در قضــا‬
‫و قدرش مقدر و براساس مشیت او باشــد رخ خواهــد داد‪.‬‬
‫یدانی مشــیت الهــی چیســت؟ گفتــم‪ :‬خیــر‪.‬‬ ‫ای یونس آیا م ‌‬
‫ّ‬
‫امام فرمود‪ :‬آن ذکر اول یعنی »ل إلــه إل اللــه« اســت‪ .‬آیــا‬
‫یدانی اراده چیسـت؟ عـرض کـردم‪ :‬خیـر‪ .‬امـام فرمـود‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫قصــد انجــام هــر کــاری کــه بخواهــد آن را انجــام دهــد‪ .‬آیــا‬
‫یدانی تقدیر چیســت؟ گفتــم‪ :‬خیــر‪ .‬فرمــود‪ :‬تعییــن حـد و‬ ‫م ‌‬
‫یدانــی قضـا چیسـت؟‬ ‫حدود اجل‪ ،‬رزق‪ ،‬بقا و فناست‪ .‬آیا م ‌‬
‫گفتم‪ :‬خیر‪ .‬فرمود‪ :‬آن به وقوع پیوستن همان امــری اســت‬
‫که خداوند اراده کرده است‪ .‬این امر فقط آن چیزی اســت‬
‫که خداوند در ذکر اول آن را اراده نموده است‪.2‬‬
‫رابعًا‪ :‬ایمان به اینکه خداوند همة ذات‪ ،‬صفات و حرکــات‬
‫]اعمـــال[ مخلوقـــات را آفریـــده اســـت‪ .‬خداونـــد تعـــالی‬
‫یفرمایـــــد‪     ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾     ‬الزمـــــــر‪:‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬التوحید)‪ ،(369‬بحارالنوار )‪ ،(5/29‬عیــون ‌الخبــار )‪ ،(1/142‬کشــف الغمــه )‬
‫‪.(2/288‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(5/116‬تفسیر قمی )‪.(1/24‬‬

‫‪31‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪.(62‬‬
‫»خداوند آفريدگار همــه چيــز اســت و حــافظ و نــاظر بــر‬
‫همه اشيا است«‪.‬‬
‫یفرمایــد کــه خطــاب‬‫همچنین خداوند از زبان ابراهیم ؛ م ‌‬
‫بــــــه قــــــومش گفــــــت‪  ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾  ‬الصافات‪.(96 :‬‬
‫»با اينكه خداونــد هــم شــما را آفريــده و هــم بتهــايى كــه‬
‫مىسازيد«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــــد همچنیــــن م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬الفرقـــــان‪:‬‬
‫‪.(2‬‬
‫هگیری و‬ ‫»و همه چیز را آفریده است و آن را دقیقا ً انــداز ‌‬
‫کامل ً برآورد کرده است«‪.‬‬
‫ینویسد‪» :‬از جمله اسلم‬ ‫امام رضا ؛ خطاب به مأمون م ‌‬
‫خالص این است که ]اعتقاد داشــته باشــی[ کــه خداونــد بــر‬
‫هیچ نفسی بیش از اندازه و توان آن تکلیــف تعییــن ننمــوده‬
‫است و افعال بندگان توسط خداوند به وسیلة اراده تکوینی‬
‫هاند‪ .‬خداوند آفریننده همه چیز است و ما بــه جــبر‬ ‫خلق شد ‌‬
‫و تفویض اعتقاد نداریم« ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫الف( نتایج ایمان به قضا و قدر‬


‫یتردید ایمان به قضا و قدر در تصــحیح عقیــده و ایمــان‬ ‫ب ‌‬
‫فرد مسلمان تأثیر فراوانی دارد‪.‬‬
‫از جمله ثمــرات آن‪ :‬آرامــش و اطمینــان قلــب‪ ،‬نداشــتن‬
‫دگرگونی و نگرانی در این دنیاست‪ .‬زیرا فردی که بــه قضــا‬
‫و قدر الهی اعتقاد دارد‪ ،‬از عوامــل و مشــتقاتی در زنــدگی‬
‫یپــذیرد‪ .‬زیــرا ایمــان دارد آنچــه‬
‫یشود‪ ،‬تــأثیر نم ‌‬‫دچار آنها م ‌‬
‫در‬‫یشود از ســوی خداونــد تعییــن و مقـ ّ‬ ‫بدان مبتل و دچار م ‌‬
‫یتواند آن را بازگرداند‪.‬‬‫شده است‪ ،‬و هیچ چیزی نم ‌‬
‫‪ ‬‬‫‪‬‬ ‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(5/30‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪) .﴾  ‬الحديد‪.(22 :‬‬


‫»هيــچ مصــيبتى در زميــن )ماننــد‪ :‬قحــط بــاران‪ ،‬ضــعف‬
‫گياهان‪ ،‬نقص ميوهها(‪ ،‬و نــه در وجــود شــما )ماننــد‪ :‬آفتهــا‪،‬‬
‫بيماريها‪ ،‬رنجها‪ ،‬فقر( روى نمىدهد مگر اينكه همه آنها قبــل‬
‫از آنكــه آن)زميــن‪ ،‬مصــيبت‪ ،‬مــردم( را بيــافرينيم در لــوح‬
‫محفوظ ثبت است; و اين امر براى خدا آسان است«‪.‬‬
‫بــه همیــن دلیــل کســی کــه بــه قضــا و قــدر ایمــان دارد‪،‬‬
‫ینمایــد و شــکر پروردگــار را بــه جــای‬ ‫احســاس آرامــش م ‌‬
‫یآورد‪ .‬پیامبر ص خطاب به علی ؛ فرمود‪» :‬هر آنچــه کــه‬ ‫م ‌‬
‫یکند‪ ،‬و هر‬ ‫ییابی تو را دچار خطا نم ‌‬ ‫به وسیله آن هدایت م ‌‬
‫یتواند تو را بــه راه راســت‬ ‫یکند نم ‌‬‫آنچه تو را دچار خطا م ‌‬
‫بیاورد‪ «.‬برخلف کسی کـه بـه قضـا و قـدر معتقـد نیسـت‪.‬‬
‫یشود تا جایی که دنیا در نظر او‬ ‫زیرا او دچار غم و اندوه م ‌‬
‫یکنــد بــه هــر شــیوه حــتی بـا‬‫یکنــد و تلش م ‌‬ ‫تنــگ جلــوه م ‌‬
‫خودکشی از آن رهایی یابد‪.‬‬
‫یتــوان بــه توانــایی‬
‫از ثمرات دیگر ایمان به قضا و قدر م ‌‬
‫یهای زندگی‬ ‫نها و مشکلت‪ ،‬مواجهه با سخت ‌‬ ‫مقابله با بحرا ‌‬
‫اشــاره کــرد کــه فــرد بــا قلــب ثــابت و یقیــن راســتینی کــه‬
‫یتواند آن را به لرزه درآورد فرد آنها را تحمــل‬ ‫مشکلت نم ‌‬
‫یدانــد کــه ایــن دنیــا‪ ،‬محــل امتحــان و‬ ‫یکنــد‪ .‬زیــرا او م ‌‬
‫م ‌‬
‫آزمایش است‪ .‬چنانچه خداوند – تعالی – فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الملك‪.(2 :‬‬
‫»آن كسي كه مرگ و حيات را آفريد تا شــما را بيازمايــد‬
‫تناپذير و‬‫يكنيد‪ ،‬و او شكس ‌‬ ‫كه كداميك از شما بهتر عمل م ‌‬
‫بخشنده است«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنین خداوند م ‌‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬محمد‪.(31 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫ه بــر‬
‫ن جهاد مسلحان ‌‬
‫ض كرد ‌‬
‫»ما همه شما را قطعا )با فر ‌‬
‫شما( مىآزمائيم تا معلوم شود مجاهـدان واقعـى و صـابران‬

‫‪33‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫از ميان شما كيانند‪ ،‬و اخبار شما را بيازماييم«‪.‬‬


‫تها و مصــائب فــراوان‬ ‫به همین دلیل پیامبران دچار محن ‌‬
‫هاند اما آنها بـا ایمـان راسـتین و عـزم اسـتوار خـود بـه‬ ‫شد ‌‬
‫هاند تا اینکه آنهــا را بــا مــوفقیت پشــت‬
‫مقابله با آنها پرداخت ‌‬
‫هاند‪ .‬علت این امر آن بوده است که آنها به قضا‬ ‫سر گذاشت ‌‬
‫هانــد و‬
‫ینمود ‌‬
‫هاند و بدان یادآوری م ‌‬ ‫و قدر الهی اعتقاد داشت ‌‬
‫هانــــد‪ ﴿ :‬‬
‫ینمود ‌‬‫همــــواره ایــــن آیــــه را تکــــرار م ‌‬
‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬التوبه‪.(51 :‬‬
‫»بگو‪» :‬هيچ حادثهاى براى ما رخ نمىدهد‪ ،‬مگر آنچــه خداونــد‬
‫براى ما نوشته و مقـرر داشـته اسـت; او مـول )و سرپرسـت(‬
‫ماست; و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند«‪.1‬‬
‫یتــوان بــه‬‫از دیگر ثمرات ایمان بــه قضــا و قــدر الهــی م ‌‬
‫یهـا بـه‬
‫جهـا بـه پـاداش و ناگوار ‌‬ ‫تها و رن ‌‬
‫تبدیل شدن مصیب ‌‬
‫یفرمایــد‪:‬‬ ‫اجر و جزای نیک اشاره کرد‪ .‬خداوند – تعالی ‪ -‬م ‌‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫﴿‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)التغابن‪.(11 :‬‬
‫يدهد مگر به اذن خدا‪ ،‬و هركس به‬ ‫»هيچ مصيبتي رخ نم ‌‬
‫يكند‪ ،‬و خداونــد بــه‬‫خدا ايمان آورد‪ ،‬خدا قلبش را هدايت م ‌‬
‫هر چيز داناست«‪.‬‬
‫ینویسد‪ :‬هر مصیبتی که شما بــدان‬ ‫محمد باقر ناصری م ‌‬
‫یشوید به وسیلة علم خداوند یـا از بیـن بـردن مـانع‬ ‫دچار م ‌‬
‫یخواهد آن را انجام دهد بدان دچار‬ ‫میان شما و کسی که م ‌‬
‫یشوید‪ .‬همچنین گفته شده اســت کــه آن امــر مخصــوص‬ ‫م ‌‬
‫یباشــد‪ .‬کســی‬ ‫یکند م ‌‬
‫یتعالی یا آنچه بدان امر م ‌‬ ‫افعال بار ‌‬
‫که به خداوند ایمان داشته باشد و به قضا و قــدر او راضــی‬
‫یکند تا صــبر پیشــه کنــد و‬‫باشد‪ ،‬خداوند قلبش را هدایت م ‌‬
‫یشود‪ :‬آیه‬ ‫جزع و فزع ننماید تا به ثواب دست یابد‪ .‬گفته م ‌‬
‫یکنــد‬
‫بــدین معنــی اســت کــه خداونــد قلــب او را هــدایت م ‌‬
‫یکنــد و در‬ ‫چنــانچه بــه مصــیبتی دچــار شــود‪ ،‬صــبر پیشــه م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحار النوار‪ ،(2/154) :‬أعلم الدين‪ ،(346) :‬الخصال‪.(2/543) :‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫صــورتی کــه بــه او نعمــتی داده شــود‪ ،‬شــکر نعمــت را بجــا‬


‫خواهد آورد‪ ،‬و چنانچه بــه او ظلــم شــود‪ ،‬از گنــاه ظــالم در‬
‫یگذرد‪.1‬‬
‫م ‌‬
‫یتوان توکل کردن بر پرودگــار‬ ‫از نتایج دیگر این عقیده م ‌‬
‫های کـه فـرد بـر‬ ‫در هنگام انجام اسباب را برشمرد‪ ،‬به گـون ‌‬
‫ینمایــد‪ .‬زیــرا هــر چیــزی‬ ‫خــود ســبب اعتمــاد و توکــل نم ‌‬
‫یشود‪ .‬همچنیــن فــرد در‬ ‫براساس قضا و قدر الهی انجام م ‌‬
‫یشــود‪ .‬زیـرا‬‫صورت رسیدن به هدفش مغــرور و متکــبر نم ‌‬
‫این امر نعمتی از سوی پروردگار بزرگ است که به وســیلة‬
‫در کردن اسباب خیــر و مــوفقیت آن را بــرای او فراهــم‬ ‫مق ّ‬
‫یشود فرد بجــا‬ ‫نموده است‪ .‬تکبر و خودبزرگ ‌بینی باعث م ‌‬
‫آوردن شکر نعمت را فراموش کند‪.‬‬
‫هاند‬
‫ب( کسانی که از ایمان به قضا و قدر منحرف شد ‌‬
‫ههایی که دربارة ایمان به قضا و قــدر دچــار‬ ‫از جمله فرق ‌‬
‫یباشند‪ .‬جبریه معتقدند‪:‬‬ ‫هاند‪ ،‬قدریه و جبریه م ‌‬ ‫گمراهی شد ‌‬
‫فرد در انجام اعمـالش از ســوی خـدا مجبــور اســت و هیــچ‬
‫اراده و قــدرتی در انجــام آن نــدارد‪ .‬بطلن عقیــده آنــان در‬
‫نظــر اهــل ایمـان کــامل ً روشــن و معلــوم اســت زیــرا آنـان‬
‫یدانند که خداوند برای بندگان مشــیت و اراده قــرار داده‬ ‫م ‌‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫و عمل را بدان افزوده است‪ .‬خداوند م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬آل عمران‪.(152 :‬‬
‫تهــای آن[‬
‫»از میان شما گروهی هستند کــه دنیــا و ]نعم ‌‬
‫تهــای[ آخــرت‬‫های خواســتار ]نعم ‌‬ ‫یخواهنــد و دســت ‌‬
‫را م ‌‬
‫هستند‪«.‬‬
‫خداوند همچنین فرمــوده اســت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الكهف‪.(29 :‬‬
‫»بگو‪» :‬اين حق اسـت از سـوى پروردگارتـان! هـر كـس‬
‫مىخواهد ايمان بياورد )و اين حقيقت را پذيرا شــود(‪ ،‬و هــر‬
‫كس ميخواهد كافر گردد!«‪.‬‬
‫همچنیـــن خداونـــد بـــزرگ فرمـــوده اســـت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مختصر مجمع‌البیان )‪.(3/431‬‬

‫‪35‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪    ‬‬


‫‪.﴾    ‬‬
‫)فصلت‪.(46 :‬‬
‫یکند و هر کــس‬ ‫»هر کس که کار نیک بکند به نفع خود م ‌‬
‫یکند و پروردگار تــو کمــترین‬ ‫که کار بد بکند به زیان خود م ‌‬
‫یکند«‪.‬‬
‫ستمی به بندگان نم ‌‬
‫قــدریه معتقــد بودنــد کــه اراده و قــدرت فــرد در انجــام‬
‫عملش مستقل است‪ .‬مشیت و قدرت خداوند در آن اثــری‬
‫ندارد‪ .‬پس خداوند فقط بعد از انجام فعــل عبــد از آن آگــاه‬
‫یشود‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫بیان بطلن اعتقاد آنها همانند آرای جبریه کــامل ً واضــح و‬
‫بدیهی است و آن اینکه خداوند آفرینندة همــه چیــز اســت و‬
‫هاند‪ .‬همچنیــن خداونــد‬‫همه مخلوقات با اراده او آفریده شد ‌‬
‫هانــد کــه افعــال و اعمــال‬
‫در قرآن به این امر اشاره فرمود ‌‬
‫یشـــود‪ .‬خداونـــد‬‫بنـــدگان بـــا مشـــیت و اراده او انجـــام م ‌‬
‫یفرمایــــــــــد‪    ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾‬البقره‪.(253 :‬‬
‫»و اگر خدا مىخواست‪ ،‬كسانى كه بعد از آنها بودند‪ ،‬پس‬
‫از آن همه نشانههاى روشن كه براى آنها آمد‪ ،‬جنگ و ستيز‬
‫نمىكردند; )اما خــدا مــردم را مجبــور نســاخته; و آنهــا را در‬
‫پيمودن راه ســعادت‪ ،‬آزاد گــذارده اســت;( ولــى ايــن امتهــا‬
‫بودند كه با هم اختلف كردند; بعضى ايمان آوردند و بعضى‬
‫كافر شدند; )و جنگ و خونريزى بروز كرد‪ .‬و بـاز( اگــر خـدا‬
‫مىخواست‪ ،‬با هــم پيكــار نمىكردنــد; ولــى خداونــد‪ ،‬آنچــه را‬
‫مىخواهد‪) ،‬از روى حكمت( انجام مىدهـد )و هيچكـس را بـه‬
‫قبول چيزى مجبور نمىكند(«‪.‬‬
‫اما عقیدة صــحیح کــه در وســط ایــن دو عقیــده تنـدروانه‬
‫قرار دارد و همه مسلمانان براســاس فهمشــان از قــرآن و‬
‫سنت پیامبر ص بر آن اجماع دارنــد عبــارت اســت از اینکــه‬
‫یشــود‪ ،‬یـا اعمــالی کــه‬‫وقایع ناگواری که فرد بدان دچـار م ‌‬
‫یدهــد‪ ،‬علــم آن نــزد خداونــد از ازل و قبــل از‬ ‫بنده انجام م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫اینکه آسمان و زمین را بیافریند وجود داشته است‪ .‬ســپس‬


‫آن را نوشــته و در لــوح محفــوظ نگهــداری نمــوده اســت‪.‬‬
‫خداوند اراده فرموده است که بنده این عمل را انجام دهــد‬
‫بــه همیــن دلیــل او را در ایــن دنیــا آفریــده و آنچــه را کــه‬
‫یخواهد انجام دهد برای او فراهم نموده است‪ .‬به همیــن‬ ‫م ‌‬
‫دلیل است که خداوند فرموده است‪ ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬الصافات‪.(96 :‬‬
‫»با اينكه خداونــد هــم شــما را آفريــده و هــم بتهــايى كــه‬
‫مىسازيد«‪.‬‬
‫این عقیده کلید خوشبختی و راهنمای انسان به سوی آن‬
‫باور مبارک راستینی است که باید هــر فــرد مســلمان آن را‬
‫در قلب خود به وجود آورد‪ .‬پس کســی کــه بدانــد کــه همــه‬
‫چیز در دنیا مطلقا ً بـه دسـت خداونـد اسـت‪ ،‬و او در جهـان‬
‫ینماید‪ ،‬و همچنین اوست که امور جهان را‬ ‫تصرف مطلق م ‌‬
‫ینمایــد‪ ،‬در خــود فروتنــی و‬ ‫پس از آفرینش اداره و تدبیر م ‌‬
‫نیازی نسبت به او احساس خواهد کرد‪ .‬بنابراین جز خداوند‬
‫قوی و عزیز از کسی استمداد نخواهد کرد و همواره فقــط‬
‫بر او توکل خواهد نمود و هرگــز بــه هیچکــدام از مخلوقــات‬
‫دیگر که خود ضــعیف و نیازمنــد کمــک و یــاری پروردگارنــد‪،‬‬
‫پناه نخواهد برد‪.‬‬
‫ج( داشتن صبر در برابر قضا و قدر الهی‬
‫از جمله امور مهمی که با عقیده قضــا و قــدر در ارتبــاط‬
‫است‪ ،‬داشتن صبر و رضایت در برابر آن چیــزی اســت کــه‬
‫خداوند – سبحانه – مقدر فرموده اســت‪ .‬ایــن امــر مســأله‬
‫بسیار مهمی است کــه بسـیاری از مســلمانان از آن غفلـت‬
‫یورزند‪.‬‬‫م ‌‬
‫صبر‪ :‬خویشتنداری نفس در برابر جــزع‪ ،‬حفــظ زبــان از‬
‫خشم و شکایت نمودن‪ ،‬خویشتنداری و حفظ اعضــا از زدن‬
‫بــر ســر و صــورت‪ ،‬گریبــان دریــدن و غیــره در هنگــام مبتل‬
‫شدن به مصیبت و داشتن رضایت در برابر آن چیزی اســت‬
‫که خداوند مقدر فرموده است‪.‬‬
‫صبر سه نوع است‪:‬‬

‫‪37‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫نوع اول‪ :‬صبر در برابر آنچه خداونــد بــدان امــر فرمــوده‬


‫است‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬صبر در برابر آنچه خداونـد از آن نهـی فرمـوده‬
‫است‪.‬‬
‫نــوع ســوم‪ :‬صــبر در برابــر قضــا و قــدر الهــی در هنگــام‬
‫مصایب که این نوع مورد بحث ماست‪.‬‬
‫یتابی کردن در‬ ‫خواننده گرامی بدان که نداشتن صبر و ب ‌‬
‫یشــود و از‬‫برابر قضا و قدر الهی باعث خشم پروردگــار م ‌‬
‫آنجا که در آن تسلیم شدن و رضایت و ایمان به قضا و قدر‬
‫الهی نهفته است با کمال توحید در تناقض است‪.‬‬
‫یشــود‬‫پس فرد مؤمن باید در برابــر آنچــه بــدان دچــار م ‌‬
‫ل – آن را بــرای‬‫صبر پیشه کند و بداند که خداوند – عّز وجــ ّ‬
‫در نموده است و خالصانه تسلیم آن شود‪ .‬کســی کــه‬ ‫او مق ّ‬
‫چنین نمایــد‪ ،‬خداونــد در دنیــا بــه جــای آنچــه از دســت داده‬
‫اســـت‪ ،‬در دنیـــا و آخـــرت بـــه او امـــر دیگـــری را عنـــایت‬
‫یفرماید‪.‬‬
‫م ‌‬
‫خداوند – تعالی – فرمــوده اســت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬البقره‪.(157-155 :‬‬
‫»قطعــا همــه شــما را بــا چيــزى از تــرس‪ ،‬گرســنگى‪ ،‬و‬
‫كــاهش در مالهــا و جانهــا و ميوههــا‪ ،‬آزمــايش مىكنيــم; و‬
‫بشارت ده به استقامتكنندگان آنها كه هــر گــاه مصــيبتى بــه‬
‫ايشان مىرسد‪ ،‬مىگويند‪» :‬مـا از آن خـدائيم; و بـه سـوى او‬
‫بازمىگرديم!« اينها‪ ،‬همانها هستند كه الطاف و رحمت خــدا‬
‫شامل حالشان شده; و آنها هستند هدايتيافتگان«‪.‬‬
‫پیامبر ص زنــی را دیــد کــه در کنــار قــبر فرزنــدش گریــه‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یکرد او را از این کــار نهــی کــرد و بــه او دســتور داد کــه‬ ‫م ‌‬


‫صبور باشد و به او فرمود‪ :‬اجــر بــه همــراه تحمــل مصــیبت‬
‫لتر است‪.1‬‬ ‫اْولی و محتم ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که فرموده کســی بــه‬
‫یشود و اجــر و‬ ‫قضا و قدر راضی باشد‪ ،‬دچار قضا و قدر م ‌‬
‫یگیرد‪ .‬کسی که به خــاطر قضــا و قــدر خشــمگین‬ ‫پاداش م ‌‬
‫یشود در حالی که خداونــد اعمــال نیــک او‬ ‫شود‪ ،‬دچار آن م ‌‬
‫یبرد‪.‬‬ ‫را از بین م ‌‬
‫همچنین از ایشان روایت شــده اســت‪ :‬در صــدر عبــادات‬
‫خداوند صبر و رضایت است‪.‬‬
‫همچنیــن از ایشــان روایــت شــده اســت کــه فرمــود‪:‬‬
‫سترین فرد آن است که بیش از بقیه به قضای خدا‬ ‫خداشنا ‌‬
‫راضی باشد ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫یکنیم بسیاری از مسلمانان‬ ‫در دوران معاصر مشاهده م ‌‬


‫بــه برپــایی ســالروز وفــات و شــهادت بعضــی از اولیــاء و‬
‫یکننــد و اعمــال خلف‬ ‫صــالحین بــه عنــوان یــادبود اقــدام م ‌‬
‫یدهنــد‪ .‬از‬ ‫شرع خداوند و سنت پیامبر ص و ائمه ‡ انجام م ‌‬
‫جمله به زدن بر سر و صورت خود‪ ،‬دریدن گریبان‪ ،‬زدن بــه‬
‫سر و صورت خــود بــا شمشــیر و خنجــر‪ ،‬طبــل زدن‪ ،‬سـیاه‬
‫یپردازنـــد و‬ ‫پوشـــیدن‪ ،‬آوردن شـــعرای زن و مـــرد و ‪ ...‬م ‌‬
‫یدارد و آنها را‬ ‫معتقدند که این اعمال یاد آنها را زنده نگه م ‌‬
‫یکنــد و آنهــا را‬
‫به پیامبر ص و اهل بیت پــاکش ‡ نزدیــک م ‌‬
‫یدهد‪.‬‬
‫وسیله شفاعتشان قرار م ‌‬
‫یتــوان روش صــحیح و راه حقیقــت دربــارة موضــوع‬ ‫م ‌‬
‫قالذکر را در موارد زیر خلصه کرد‪:‬‬ ‫فو ‌‬
‫اول‪ :‬برپایی جشن میلد یا مراسم یــادبود وفــات بزرگــان‬ ‫ً‬
‫جزو سنت پیامبر ص نیست‪ .‬بلکه روش مخــالفین شــریعت‬
‫اسلم است‪.‬‬
‫بعضی از پیامبران شهید و شکنجه شدند در حالی که آنها‬
‫بــرای دعــوت و هــدایت مــردم از ســوی خداونــد عّزوجــ ّ‬
‫ل‬
‫فرستاده شــده بودنــد‪ .‬از جملــه آنهــا‪ :‬حضــرت زکریــا ؛ کــه‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوســائل )‪ ،(2/351‬نگــا ‪ :‬بحــارالنوار )‪ ،(79/93‬دعــائم الســلم )‬
‫‪.(1/222‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(2/411‬‬

‫‪39‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫بسـیار شـکنجه شـد و در پایـان در اثـر شـکنجه درگذشـت‪.‬‬


‫سرش قطع و آتش زده شد‪ .‬این واقعه بسیار ناگوار بــرای‬
‫بعضی از صحابه پیــامبر ص ماننــد حمــزه بــن عبــدالمطلب‪،‬‬
‫یطــالب و حنظلــه ن و دیگــران اتفــاق افتــاد‪ .‬تــا‬ ‫جعفربن اب ‌‬
‫جایی که پیــامبر ص گریســت و بســیار انــدوهگین شــد‪ .‬امــا‬
‫ایشان به اصحابشـان دسـتور ندادنـد کـه برایشـان مراسـم‬
‫عزاداری و سوگواری بگیرند‪ ،‬یا این ایام را به عنوان یادبود‬
‫وفاتشان مراسم یا ســالگرد قــرار دهنــد‪ .‬چنــانکه بعضــی از‬
‫یکنند‪.‬‬‫مردم این دوران این کار را م ‌‬
‫ل در بسیاری از آیات قــرآن کریــم مــا‬ ‫ثانیًا‪ :‬خداوند عّزوج ّ‬
‫یخواند‪ .‬همچنین عمل پیامبر ص و سخنان‬ ‫را به صبر فرا م ‌‬
‫ائمه ‡ نیز در دســترس مــا هســتند‪ .‬در همــه آنهــا بــر تعلــق‬
‫گرفتن اجر و پاداش به صابرین تأکید دارد‪.‬‬
‫یدهند‪ ،‬از قبیل‬ ‫ثالثًا‪ :‬اعمالی که مردم این دوران انجام م ‌‬
‫پوشیدن لباس سیاه‪ ،‬زدن شمشیر به سر‪ ،‬زنجیرزنــی و ‪...‬‬
‫مخــالفت بــا فرمــان پیــامبر ص و همچنیــن اقــوال ائمــه ‡‬
‫یباشد‪.‬‬‫م ‌‬
‫یطالب ؛ روایــت شــده اســت‬ ‫یبن اب ‌‬
‫از امیرالمؤمنین عل ‌‬
‫که فرمود‪ :‬پیامبر ص فرمــوده اســت‪» :‬أربعــة ل تــزال فــي‬
‫متي إلى يوم القيامة‪ :‬الفخــر فــي الحســاب والطعــن فــي‬ ‫أ ّ‬
‫النساب والنياحة ‪» :«...‬چهار چیــز تــا روز قیــامت در میــان‬
‫یمانـد‪ :‬افتخـار کــردن بـه اصـل و نســب‪،‬‬ ‫امت مــن بـاقی م ‌‬
‫نسبها و ناله و زارى در هنگام مصــیبت و‬ ‫‌‬ ‫تحقیر و طعن در‬
‫زاری ‪.1« ...‬‬
‫ایشــان خــود بــه ایــن امــر عمــل و مســلمانان را بــدان‬
‫ســفارش نمودنــد‪ .‬زمــانی کــه در بازگشــت از صــفین وارد‬
‫کوفه شد و بر شامیان گذر کرد‪ ،‬گریــه مــردم بــر کشــتگان‬
‫صفین را شنید‪ .‬به همین دلیل به شرحبیل شامی گفت‪ :‬آیــا‬
‫هانــد؟‬ ‫زنانتان در ایجاد این سر و صدا بر شما غلبه پیدا کرد ‌‬
‫یکنید؟‪.2‬‬
‫آیا آنها را از این صداها نهی نم ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(22/451‬نگا ‪ :‬مستدرک الوســایل )‪ ،(13/93‬وســائل الشــیعه )‬
‫‪ ،(17/128‬الخصال )‪.(1/226‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نهج‌البلغــة )‪ ،(532‬وســائل الشــیعة )‪ ،(3/275‬مستدرک‌الوســائل )‪،(2/455‬‬
‫بحارالنوار )‪.(32/619‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫این روشی است کــه اهــل بیــت پیــامبر ص براســاس آن‬


‫هاند‪.‬‬
‫عمل و حرکت کرد ‌‬
‫از امام صادق روایت شده است که به روایت از پدرانش‬
‫فرموده است که رسول خدا ص از شیون و ناله در هنگــام‬
‫هخوانی و گــوش دادن بــه آن و آمــدن‬ ‫مصیبت و رجز و نوح ‌‬
‫زنان در پی جنازه نهی فرمودند ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫از جمله مواردی که در آخر حیات مبارکش زنان را از آن‬


‫نهی فرمودنــد‪ ،‬حــدیثی اســت کــه از طریــق امــام صــادق ؛‬
‫روایت شده است که در آن آمده است‪ :‬زمــانی کــه پیــامبر‬
‫ص مکه را فتح نمودند با مردان بیعت نمودند‪ .‬سپس زنــان‬
‫یگوید‪ :‬ای رسول خدا آن امر معــروف و‬ ‫آمدند‪ .‬ام حکیم م ‌‬
‫های که خداوند به ما دسـتور داده اسـت کـه دربـارة‬ ‫پسندید ‌‬
‫آن از فرمان شما سرپیچی نکنیم کدام است؟ پــس گفــت‪:‬‬
‫»هرگـــز بـــر ســـر و روی خـــود نزنیـــد و صـــورت خـــود را‬
‫مخراشــید‪ ،‬موهــای خــود را نکشــید و گریبــان خــود را پــاره‬
‫نکنید و لباس سیاه نپوشید«‪.2‬‬
‫این امر یعنی اظهار حزن و عــزاداری ‪ -‬حــتی اگــر بــدون‬
‫سر و صــدا و فقــط در پوشــیدن لبــاس نشــان داده شــود ‪-‬‬
‫یفرمــود کــه لبــاس‬ ‫نارواست زیرا علی ؛ به یارانش امــر م ‌‬
‫سیاه نپوشید زیرا لباس فرعون است‪.3‬‬
‫یگویــد‪:‬‬‫از محســن ‌بــن احمــد روایــت شــده اســت کــه م ‌‬
‫خدمت امام صادق ؛ عرض کــردم‪ :‬مــن در حــالی کــه نمــاز‬
‫یپوشم‪ .‬امام فرمودند‪ :‬بــا آن کله‬ ‫یخوانم کلهی سیاه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نماز نخوان‪ .‬زیرا لباس اهل آتش است ‪.‬‬
‫‪4‬‬

‫تهایی که بــر ســر‬ ‫ممکن است بسیاری از مردم با مصیب ‌‬


‫امام حسین ؛ و خاندان پاکش آمد و خون آنان ریختــه شــد‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار‪ ،(78/257) :‬من ليحضره الفقيه‪ ،(4/3 ) :‬وسائل الشيعة‪،(3/272) :‬‬
‫وانظر‪ :‬أمالي الصدوق‪.(422) :‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نگــا‪ :‬بحــار النــوار‪ ،(21/134) :‬الكــافي‪ ،(5/527) :‬مســتدرك الوســائل‪) :‬‬
‫‪ ،(2/449‬وسائل الشيعة‪ ،(20/211) :‬تفسير القمي‪.(2/364) :‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬من ل يحضره الفقيه‪ ،(1/251) :‬وسائل الشيعة‪ ،(4/383) :‬ونگا‪ :‬الخصال‪) :‬‬
‫‪ ،(2/614‬علل الشرائع‪.(2/346) :‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬الکـــــافی )‪ ،(3/403‬تهـــــذیب‌الحکام )‪ ،(2/213‬وسائل‌الشـــــیعه )‪،(4/384‬‬
‫علل‌الشرائع )‪.(2/346‬‬

‫‪41‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫همدردی نمایند‪ .‬بنابراین یاد آنچه را که بــر ســر آنــان آمــده‬


‫یگوینــد مــا بــدین علــت‬ ‫یدارنــد و م ‌‬ ‫اســت زنــده نگــه م ‌‬
‫یکنیــم و بــا شمشــیر بــه ســر خــود‬ ‫هزنی م ‌‬ ‫زنجیرزنی و سین ‌‬
‫یزنیــم تــا یــادبود شــهادت امــام حســین ؛ را کــه هیــچ‬ ‫م ‌‬
‫مسلمانی به مصیبتی مانند آن گرفتار نشده است زنده نگه‬
‫داریم‪.‬‬
‫میان احساس همدردی و عواطف مثبت در برابر مصائب‬
‫امام حسین ؛ و اینکه عواطف بر فرد مسلمان غلبــه پیــدا و‬
‫او را وادار به انجام امــوری خلف شــرع در تعامــل بـا اهـل‬
‫بیت پیامبر ص نماید تفاوت وجود دارد‪ .‬این مسأله و دلیلــی‬
‫را که عمل مســلمانان در برابــر مصــیبت امــام حســین ؛ را‬
‫یتوان براساس دو امر زیر به سوی حق‬ ‫ینماید‪ ،‬م ‌‬ ‫توجیه م ‌‬
‫رهنمود کرد‪:‬‬
‫وفات رسول اکرم ص و فقــدان او بــرای امــت اســلمی‬
‫متــر و نــاگوارتر از شــهادت و وفــات پیــامبران‬ ‫بســیار عظی ‌‬
‫یباشد‪ .‬و هیچکــدام از آنــان در ایــن‬ ‫دیگر‪ ،‬اولیا و صالحان م ‌‬
‫امر بر او برتری ندارند و از این قاعده مستثنی نیستند‪.‬‬
‫از عمر بن سعید بن هلل روایت شده است کــه خــدمت‬
‫امام صادق ؛ عرض کردم‪ :‬مرا نصیحت کــن‪ .‬فرمــود‪ :‬تــو را‬
‫یکنــم ‪ ...‬و چنــانچه بــه مصــیبتی‬ ‫به رعایت تقوا ســفارش م ‌‬
‫مبتل شدی پـس مصـیبت وفــات رســول خـدا ص را بــه یـاد‬
‫هاند‪.1‬‬‫بیاور‪ .‬زیرا مردم هرگز به چنین مصیبتی دچار نشد ‌‬
‫علیرغـــم اینکـــه مصـــیبت فقـــدان رســـول خـــدا ص از‬
‫تهای همه مردم ناگوارتر است‪ ،‬اما پیامبر ص فرزند‬ ‫مصیب ‌‬
‫بزرگوارشان و سرور زنان جهان‪ ،‬فاطمه زهرا ‘ را به صــبر‬
‫و شکیبایی و در پیش گرفتن روش صحیح در هنگام وفاتش‬
‫فرا خواند‪.‬‬
‫از عمر بن ابی مقداد روایت شده است که شنیدم امــام‬
‫یدانیــد‪ ،‬معنــای آیــه »ول‬ ‫یگویــد‪» :‬آیــا م ‌‬ ‫محمــد بــاقر ؛ م ‌‬
‫ف« چیســت؟ عــرض کــردم‪ :‬نــه‪ .‬گفــت‪:‬‬ ‫ك في معــرو ٍ‬ ‫يعصين َ‬
‫ي‬
‫ت فل تخمشــي عل ـ ّ‬ ‫پیامبر ص به فاطمه ‘ فرمود‪» :‬إذا م ـ ّ‬
‫شــعرا ً ول تنــادي بالويــل والثبــور ول‬ ‫ي َ‬‫وجه ـا ً ول ترخــي عل ـ ّ‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل ) ‪ ،(2/443‬نگا ‪ ،(8/168 ) :‬بحارالنوار ) ‪ ،(22/545‬امالی صــدوق‬
‫) ‪ ،(681‬امالی مفید ) ‪.(194‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ي نائحة«‪» :‬هرگاه من از دنیا رفتــم صــورت خــود‬ ‫تقيمي عل ّ‬


‫را نخراش‪ ،‬و موهایت را به خاطر من پریشان نکن و ]مرا[‬
‫با شیون و زاری مخوان ]شیون و زاری سر مده[ و بر مــن‬
‫نوحه و ســوگواری مکــن‪ «.‬ایــن همــان معروفــی اســت کــه‬
‫ل ‪ -‬فرموده است‪.1‬‬ ‫خداوند ‪ -‬عّز وج ّ‬
‫امام حسین ؛ نیز کــه بســیاری از مــردم بــه او امــوری را‬
‫یکنند‪ ،‬با پیروی‬ ‫یدهند و در روز شهادت او گریه م ‌‬ ‫نسبت م ‌‬
‫از سنت جدش پیامبر ص این اعمال را حــرام دانســته و از‬
‫آن تبّری جسته است‪.‬‬
‫از امام محمد باقر ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬زمانی‬
‫کــه امــام حســین ؛ خواســت وارد مــدینه شــود‪ ،‬زنــان بنــی‬
‫عبدالمطلب بــه ســوی او آمدنــد و خواســتند شــیون و زاری‬
‫سر دهند‪ .‬امام حسین ؛ در میان آنــان راه رفــت و فرمــود‪:‬‬
‫یکنم که این امر ]شیون و‬ ‫شما را به خاطر خدا سفارش م ‌‬
‫زاری[ را به خاطر معصیت بودن آن نزد خداوند و پیامبرش‬
‫ظاهر نکنید‪.2‬‬
‫از امام علی ‌بــن حســین ؛ روایــت شــده اســت کــه امــام‬
‫حسین ؛ به خواهرش زینــب ك فرمــود‪ :‬ای خــواهرم! تــو را‬
‫یدهم پس قسم مرا به جا بیاور‪ .‬هرگاه مــن کشــته‬ ‫قسم م ‌‬
‫شدم‪ ،‬برای ]مرگ[ من گریبان خــود را پــاره نکــن‪ ،‬صــورت‬
‫خود را نخراش و برای من شـیون و زاری سـر مـده و مـرا‬
‫مخوان‪.3‬‬
‫یکننــد و‬ ‫بسیاری از مردم از شنیدن این سخنان تعجب م ‌‬
‫یپرسند‪ :‬چگـونه پیــامبر ص ]دخــترش را[ از گریــه کـردن‬ ‫م ‌‬
‫یکند‪ .‬در حــالی کــه یعقــوب ؛ در فقــدان پســرش آن‬ ‫نهی م ‌‬
‫قدر گریست تا بینایی چشــمانش را از دســت داد؟ آیــا ایــن‬
‫امر با صبر در برابر قضا و قدر تناقض ندارد؟‬
‫یگوییم‪ :‬پیامبر ص مردم را از گریه کــردن‬ ‫ما در جواب م ‌‬
‫هانــد‪ .‬بلکــه چنــانکه گذشــت‪ ،‬ایشــان از امــور‬‫نهــی نفرمود ‌‬
‫دیگری که ممکن است همراه گریه و حزن انجام شــوند‪ :‬از‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوســــائل )‪ ،(2/451‬نگــــا ‪ :‬الکــــافی )‪ ،(5/527‬وسائل‌الشــــیعه )‬
‫‪ ،(3/272‬بحارالنوار )‪.(22/460‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(2/453‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪ ،(2/451‬نگا ‪ :‬بحارالنوار )‪ ،(45/2‬الرشاد )‪ ،(2/93‬اعلم‬
‫الوری )‪.(239‬‬

‫‪43‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫هزنی‪ ،‬زنجیرزنــی‪ ،‬زدن بــا شمشــیر و‬ ‫قبیل خــود زنــی‪ ،‬ســین ‌‬


‫خنجر بر ســر‪ ،‬فغــان‪ ،‬شــیون‪ ،‬زاری‪ ،‬داد و فریــاد‪ ،‬پوشــیدن‬
‫لباس سیاه‪ ،‬آوردن زنان و مردان شاعر و اعمال عجیــب و‬
‫هاند‪.‬‬‫نامشروع دیگر نهی فرمود ‌‬
‫پیــامبر ص روزی کــه فرزنــدش ابراهیــم از دنیــا رفــت‪،‬‬
‫ن فــي ‌القلــب والعيــن فإّنمــا هــو‬
‫فرمود‪» :‬ما كــان مــن حــز ٍ‬
‫رحمة وما كان من حزن اللسان وباليد ِ فهو من الشيطان«‪.‬‬
‫»انــدوهی کــه در قلــب و چشــم باشــد‪ ،‬رحمــت اســت‪ .‬امــا‬
‫اندوهی که در زبان و دست ]جوارح[ ]ظاهر شود[ از سوی‬
‫شیطان است«‪.1‬‬
‫اما دربارة یعقــوب ؛ بایــد گفــت کــه ایشــان هنگــامی کــه‬
‫فرزندش یوسف ؛ را از دست داد در برابر قضا و قدر الهی‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫صبر پیشه کرد‪ ،‬زیرا خداوند از زبان او م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬يوسف‪.(18 :‬‬
‫»]کار من[ صبر جمیل اسـت‪] .‬صـبری کــه جـزع و فـزع‪،‬‬
‫زیبایی آن را نیالید و ناشکری و ناسپاسی اجر آن را نزداید‬
‫و به گناه تبدیل ننماید[ و تنها خداست که باید از او در برابر‬
‫یگویید یاری خواست«‪.‬‬ ‫های که م ‌‬ ‫یاوة رسواگران ‌‬
‫ناصــر مکــارم شــیرازی دربــاره شــدت گریــه یعقــوب ؛‬
‫بهای بندگان محل عواطف است‪ .‬پــس جــای‬ ‫ینویسد‪ :‬قل ‌‬ ‫م ‌‬
‫تعجب ندارد که گریه آنها همواره سرازیر باشد‪ .‬اما مهــم آن‬
‫است که بر خود مسـلط باشـند‪ ،‬تعـادل ]روحـی[ خـود را از‬
‫دست ندهند‪ ،‬و سخنی نگویند که پروردگار را به خشم آورد‪.‬‬
‫جالب اینکه همین سؤال را از پیامبر اسـلم ص پرسـیدند در‬
‫حــالی کــه ایشــان بــرای وفــات فرزندشــان ابراهیــم گریــه‬
‫یکردند‪ .‬گفتند‪ :‬ای رسول خدا آیا ما را از گریه کردن نهی‬ ‫م ‌‬
‫یکنی؟ پیامبر اکرم ص در جواب آنان‬ ‫یکنی و خود گریه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫فرمودند‪» :‬تدمع العين ويحزن القلــب ول نقــول مــا ُيســخط‬
‫یشــود امــا‬
‫یریــزد‪ ،‬قلــب غمگیــن م ‌‬‫ب«‪» :‬چشم اشک م ‌‬ ‫الر ّ‬
‫یگــوییم‪ «.‬و‬ ‫یشــود‪ ،‬نم ‌‬
‫آنچه را که موجب خشم پروردگار م ‌‬
‫در روایت دیگری آمده است که ایشان فرمودند‪» :‬ليس هذا‬
‫بكاًء‪ ،‬إّنه رحمة«‪» :‬این گریه نیست بلکه رحمت است«‪ .‬این‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(2/463‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫امر به این مسأله اشاره دارد که در سینه انسان قلب وجود‬


‫دارد‪ ،‬نه سنگ‪ ،‬و طبیعی است کــه انســان در برابــر مســائل‬
‫هترین راه متــأّثر شــدن‪ ،‬جــاری‬ ‫عــاطفی متــأّثر شــود و ســاد ‌‬
‫شدن اشک است‪.1‬‬
‫بنابراین کســی کــه پیــامبر ص و اهــل بیــت و یــاران او را‬
‫دوســت دارد‪ ،‬بایــد براســاس روش آنــان عمــل نمایــد‪ ،‬و از‬
‫شیوه آن بزرگــواران کــه مــردم را بــه اطــاعت از شــریعت‬
‫یخواندنــد تبعیــت و پیــروی کنــد‪ ،‬و بــا کتــاب خداونــد کــه‬
‫م ‌‬
‫انسان را به در پیش گرفتن صــبر در هنگــام مشــکلت فــرا‬
‫یخواند‪ ،‬مخالفت ننماید‪.‬‬ ‫م ‌‬

‫فصل سوم‪:‬‬

‫توحید الوهیت‬

‫شامل مباحث زیر است‪:‬‬


‫• بخش اول ‪ :‬تعریف توحید الوهیت‬
‫• بخش دوم‪ :‬سؤال و جواب دربارة توحید‬
‫الوهیت‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالمثل‪ ،‬نگا ‪ :‬تفسیرالکاشف‪ ،‬تفسیر من وحی القرآن )سورة یوســف ‪:‬‬
‫آیه ‪.(18‬‬

‫‪45‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫• بخش سوم‪ :‬پرهیز از خطر شرک ورزیدن‬


‫به پروردگار‬
‫ههائی از وقوع شرک‬‫• بخش چهارم‪ :‬نمون ‌‬
‫در میان مردم‬

‫بخش اّول‬
‫تعریف توحید الوهیت‬
‫توحیــد الــوهیت عبارتســت از یکــی دانســتن خداونــد در‬
‫تهــایی ماننــد‪ :‬نمــاز‪ ،‬امیــد‪ ،‬کمــک‪ ،‬پنــاه بــردن و مــدد‬
‫عباد ‌‬
‫نها را برای عبــادت‬ ‫جستن و ‪ . ...‬پس خداوند جنّیان و انسا ‌‬
‫خودش به تنهایی و بدون قرار دادن شــریک آفریــده اســت‪.‬‬
‫سپس آن ]عبادت[ را در ایــن جهــان فــانی بــر آنــان واجــب‬
‫نمــوده اســت تــا آنــان را بیازمایــد‪ .‬زیــرا تنهــا اوســت کــه‬
‫شایستگی آن را دارد که این عبادات به او تعّلق گیرد‪.‬‬
‫خداونــد بــزرگ فرمــوده اســت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الذاريات‪.(56 :‬‬
‫نها را جــز بــرای عبــادت و پرســتش‬
‫یها و انســا ‌‬‫»من پر ‌‬
‫هام«‪.‬‬‫خودم نیافرید ‌‬
‫همچنیــن فرمــوده اســت‪  ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬السراء‪.(23 :‬‬
‫»]ای انسان[ پروردگارت فرمان داده است که جــز او را‬
‫نپرستید«‪.‬‬
‫کسی که خداوند را به تنهایی عبادت کند خداوند او را رهایی‬
‫یدهــد و بــه پــاداش عملــی کــه انجــام داده اســت او را وارد‬
‫م ‌‬
‫ینماید‪ .‬اما کسی کـه غیـر خـدا را پرسـتش نمایـد یـا‬ ‫بهشت م ‌‬
‫برای پروردگار شریک یـا مشــابهی قــرار دهـد خداونــد او را بــا‬
‫آتش جاویدان جهنم مجازات خواهد نمود‪.‬‬
‫خداونــد پیــامبران ‡را بــرای ]تبلیــغ[ ایــن هــدف بــزرگ‬
‫فرســتاده اســت تــا بــه مــردم عبــادات‪ ،‬معــاملت‪ ،‬عقایــد‪،‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫شرایع‪ ،‬سیاست و امور بشری دیگر را که خداوند بدان امر‬


‫فرموده و یا به علت حکمت‪ ،‬عدل و قضای مطلقــش از آن‬
‫نهی نموده است بدانها بیاموزنــد کــه امــر و نهــی ]مطلــق[‬
‫فقط از آن پروردگار است‪.‬‬
‫به علت اهمیت و عظمت این هدف همه پیامبران از نوح‬
‫ل–‬‫مالنبیاء ؛ دعوتشان را با توحید خداونـد – عـّز وجـ ّ‬ ‫تا خات ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫آغاز کرد ‌‬
‫یفرمایــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونــــد در قــــرآن کریــــم م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النحل‪.(36 :‬‬
‫هایم‬‫یتردید ما در میان هر ملتی پیامبری را فرســتاد ‌‬
‫»و ب ‌‬
‫]و محتوای دعوت همة پیامبران این بوده است[ که خــدا را‬
‫بپرســتید و از طــاغوت ]شــیطان‪ ،‬بتــان‪ ،‬ســتمگران و ‪[...‬‬
‫دوری کنید«‪.‬‬
‫همچنین فرموده اســت‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النبياء‪.(25 :‬‬
‫هایم‪ ،‬مگــر اینکــه‬‫»ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستاد ‌‬
‫هایم که‪ :‬معبودی بحق جز من نیســت‪ .‬پــس‬ ‫به او وحی کرد ‌‬
‫فقط مرا پرستش کنید«‪.‬‬
‫یگویــد‪ :‬یعنــی زیــرا در حقیقــت‬‫ابوجعفر محمد طوسی م ‌‬
‫تهایتــان‬
‫ن« یعنی عباد ‌‬ ‫اوست‪» .‬فاعبدو ِ‬ ‫معبود حقیقی فقط‬
‫را فقط توجه او کنید‪.1‬‬
‫ینویسد‪ :‬خداوند همــه پیــامبران ‡ را‬‫حاج سلطان جنابذی م ‌‬
‫فرستاده است تا توحید را تبلیغ و با ترویج شرک و نظیر برای‬
‫پروردگار و قرار دادن همانند و ‪ ...‬برای او مبارزه نمایند‪.2‬‬
‫ینویســد‪ :‬خداونــد همــه پیــامبران را‬‫محمــدجواد مغنیــه م ‌‬
‫برای تبلیغ توحید و عبادت خالصانه برای پروردگــار مبعــوث‬
‫کرده است‪.3‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالبیان )‪.(7/240‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیرالبیان السعادة )‪.(3/47‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬تفسیرالکاشف )‪.(5/270‬‬

‫‪47‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫بنابراین‪ :‬عبادت چیست؟ و شهادت »ل إله إل ّ اللــه« چــه‬


‫معنایی دارد؟‬
‫عبــادت‪ :‬اســم جـامعی اســت کــه بــر همــه اقــوال‪ ،‬اعمــال‬
‫یشــود کــه خداونــد آن را دوســت‬ ‫ظــاهری و بــاطنی اطلق م ‌‬
‫یدارد و مــورد رضــایت اوســت و دارای ارکــان و شــرایطی‬ ‫م ‌‬
‫یباشند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫م ‌‬
‫شهادت »ل إله إل ّ الله« یعنی‪» :‬هیچ معبود بر حقی جــز‬
‫‪2‬‬

‫الله وجود ندارد« این شهادت نیز دارای ارکــان و شــرایطی‬


‫است‪.3‬‬
‫بدان که عبادت دارای انواع فراوانی است کــه بایــد همــة‬
‫آنها را به خداوند‪ ،‬بدون شریک قرار دادن کســی اختصــاص‬
‫داد‪ .‬از جمله این عبــادات‪ :‬دعــا ]خوانــدن[ خداونــد بــا همــه‬
‫انــواع آن از قبیــل اســتغاثه‪ ،‬کمــک خواســتن و پنــاه بــردن‬
‫یباشــد‪ .‬همچنیــن ذبــح‪ ،‬نــذر‪ ،‬نمــاز‪ ،‬زکــات‪ ،‬روزه‪ ،‬حــج و‬ ‫م ‌‬
‫یگیـرد‪ .‬کسـی کـه هـر یـک از ایـن‬ ‫قرائت قرآن را در بـر م ‌‬
‫عبــادات را بــه غیــر خــدا اختصــاص دهــد‪ ،‬در حقیقــت بــه او‬
‫شرک ورزیده است‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪        ﴿ :‬‬
‫خداونـــــــد – تعـــــــالی – م ‌‬
‫‪                   ‬‬
‫‪             ‬‬
‫(‪ .‬ورزیــدن بــه خــود را ]از کســی[‬‫‪116‬‬
‫ـرک‬ ‫)النساء‪:‬شـ‬ ‫»ب ‪ ‌ ‬‬
‫یتردید‪.﴾ ‬خداوند‬ ‫‪ ‬‬
‫نتر از آن را از هر کســی کــه بخواهــد‬
‫یآمرزد و بلکه پایی ‌‬
‫نم ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬ارکان عبادت سه ركن است که بايد همگی بــدون اســتثناء بــا هــم در عبــادت‬
‫وجود داشته باشــند و آن ‪ :‬خــوف رجــا و محبــت اســت‪ .‬شــروط آن ‪ :‬اخلص و‬
‫پیگیری و تداوم در انجام عمل است‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬در تعریف شهادت‪ ،‬کلمه »حق« را آوردیم‪ .‬زیرا بسیاری از مردم خــدایانی را‬
‫می‌پرستند‪ ،‬اما این خدایان باطل هستند و هیچکدام از آنها حق الوهیت ندارند‪.‬‬
‫خداونــــد تعــــالی می‌فرمایــــد‪       ﴿ :‬‬
‫‪         ‬‬
‫‪) .﴾     ‬الحج‪ .(62 :‬اين بخاطر آن است كه خداوند‬
‫حق است; و آنچــه را غيــر از او مىخواننــد باطــل اســت; و خداونــد بلنــدمقام و‬
‫بزرگ است‪ .‬میر سیدعلی طهرانی می‌گوید‪ :‬زیرا بعضی از مــردم او و غیــر او‬
‫را بهم می‌پرستند‪ .‬همچنانکه بعضی از مشــرکین خــدایان متعــددی داشــتند الــه‬
‫آسمان‪ ،‬اله زمین‪ ،‬اله ‪) ...‬مقتنیات الدرر ‪.(3/99 :‬‬
‫‪ -‬شهادت )ل إله إل ّ الله( دارای دو اصل است؛ اول ‪ :‬نفی کــه »ل إلــه« اســت‪.‬‬ ‫‪3‬‬

‫دوم‪ :‬اثبات که »إل ّ الله« است‪ .‬شروط آن ‪ 7‬شرط است‪ :‬علم‪ ،‬یقین‪ ،‬اخلص‪،‬‬
‫صدق‪ ،‬محبت‪ ،‬اطاعت و قبول‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یآمرزد«‪.‬‬ ‫]و صلح بداند[ م ‌‬


‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬
‫همچنیـــن م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬النساء‪.(36 :‬‬
‫»و هیچ چیزی را شریک او ]خداوند[ مکنید«‪.‬‬
‫ینویســد‪:‬‬ ‫محمــد ســبزواری نجفــی در تفســیر ایــن آیــه م ‌‬
‫خداوند سبحانه بندگان خود را امــر فرمــوده اســت تــا او را‬
‫عبــادت کننــد‪ .‬زیــرا عبــادت منحصــر و مختــص ذات‌ اقــدس‬
‫نها و زمیــن تعلــق‬ ‫اوست و به هیچ کدام از کائنات در آسما ‌‬
‫ندارد‪ .‬زیرا در جهان هیچ موجودی وجود ندارد که قــابلیت و‬
‫لیاقت مشارکت در الوهیت را داشته باشد‪ .‬بلکه همه جهان‬
‫مخلوق و نیازمند اوست‪.1‬‬
‫ینویســد‪» :‬ایــن آیــه بــدین‬ ‫نالــدین طبرســی نیــز م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫معناست که خداوند را بزرگ و عظیم و بــاعظمت بدانیــد و‬
‫در عبادت کسی را شریک او قرار ندهید‪ .‬زیــرا عبــادت جــز‬
‫برای او جایز نیست‪ .‬همچنین عبــادت جــز بــا انجــام دادن و‬
‫یشود و کســی جــز ذات‬ ‫تهای اصلی واجب نم ‌‬ ‫اعطای نعم ‌‬
‫یتواند آن را انجام دهد« ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫احدیت – جل شأنه ‪ -‬نم ‌‬
‫ینویسد‪» :‬این آیـه یعنـی‬ ‫همچنین ناصر مکارم شیرازی م ‌‬
‫در عقیده‪ ،‬عمــل‪ ،‬خوانــدن‪ ،‬مــورد نــدا قــرار دادن و بنــدگی‬
‫بــرای خداونــد شــریک قــرار ندهیــد و معبــود دیگــری را‬
‫نخوانید«‪.‬‬
‫یگوید‪» :‬شرک دارای سه آثار بسیار زیانبــاری‬ ‫همچنین م ‌‬
‫در وجود انسان است‪:‬‬
‫یانجامد‪ .‬حال‬ ‫شرک به ضعف‪ ،‬ناتوانی و خواری م ‌‬ ‫‪.1‬‬
‫آنکه توحید اساس حرکت‪ ،‬جنبش و عزت است‪.‬‬
‫یشود‪ .‬زیــرا یــک‬ ‫شرک موجب خواری و ملمت م ‌‬ ‫‪.2‬‬
‫مسیر و عقیده انحرافــی اســت کــه در برابــر منطــق عقــل‬
‫تهای پروردگار به‬ ‫وجود دارد و به عنوان کفر آشکار به نعم ‌‬
‫یآید‪.‬‬
‫شمار م ‌‬
‫یشــود خداونــد بنــده را بــه همــراه آن‬ ‫‪ .3‬شــرک ســبب م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الجدید )‪.(2/288‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر مجمع‌البیان )‪.(2/45‬‬

‫‪49‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکند رها سازد و از او حمــایت ننمایــد‪.‬‬ ‫اشیائی که عبادت م ‌‬


‫یتوانند از هیچ انسانی‬ ‫این معبودهای مختلف و ساختگی نم ‌‬
‫دری را از او دور نمایند‪ .‬زیــرا خداونــد از ایــن‬‫حمایت‪ ،‬یا مق ّ‬
‫یکند«‪.1‬‬
‫گونه افراد پشتیبانی نم ‌‬
‫فرق بین الوهیت و ربوبیت‬
‫مردمــانی کــه پیــامبران در میــان آنــان برانگیختــه شــدند‪،‬‬
‫ییابنــد کــه‬
‫براساس فطرتشان و نظر افکندن به جهان درم ‌‬
‫هکننــده و ميراننــدة آنــان‬
‫یدهنده‪ ،‬زند ‌‬‫خداوند‪ ،‬آفریننده‪ ،‬روز ‌‬
‫است‪.‬‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫خداوند – تعالی – دربارة آنــان م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الزخرف‪.(9 :‬‬
‫نها و‬‫»اگر از آنان ]مشرکان[ بپرسی که چه کسی آسما ‌‬
‫زمین را آفریده است‪ ،‬قطعا ً خواهند گفت‪ :‬خداوند با عــزت‬
‫تهــای آنــان هرگــز چنیــن‬‫یداننــد ب ‌‬
‫و بسیار آگاه ‪] ...‬زیــرا م ‌‬
‫هانـد و آنـان بـه معبـودان خـود حـق خـالقیت‬ ‫کـاری را نکرد ‌‬
‫یدهند[«‪.‬‬‫نم ‌‬
‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن خداونـــــد بـــــزرگ م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الزمر‪.(38 :‬‬
‫‪ ‬‬
‫نها و‬ ‫»اگر از آنان ]مشرکان[ بپرســی چــه کســی آســما ‌‬
‫زمین را آفریده است؟ حتما ً خواهند گفت‪ :‬خدا ‪.« ...‬‬
‫در قرآن کریم آیاتی با این مضمون بســیار فراواننــد‪ .‬امــا‬
‫این امر ]عقیده به خداوند به همراه شریک قرار دادن برای‬
‫یرساند‪ .‬زیرا این امر فقط اقــرار بــه‬ ‫او[ به آنان سودی نم ‌‬
‫ربــوبیت پروردگــار اســت‪ ،‬و اقــرار بــه ربــوبیت خداونــد بــه‬
‫تنهایی کافی نیست‪ .‬زیرا مجرد شناخت بدون عمــل اســت‪.‬‬
‫این امر زمــانی ســودمند خواهــد بــود کــه توحیــد الــوهیت و‬
‫اقرار به آن را هــم بــه همــراه داشــته باشــد کــه عبــارت از‬
‫پرستش خداوند به تنهایی‪ ،‬عمل کردن برای او بــدون قــرار‬
‫دادن شریک است‪.‬‬
‫به همین دلیل دعوت پیامبران بـر توحیـد الـوهیت و یکــی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالمثل )‪.(8/394‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫دانستن خداوند در عبادت بدون قرار دادن شــریک بــرای او‬


‫همانند و واسطه متمرکز شده است‪.‬‬
‫نــوح ؛ قــومش را بــه عبــادت خداونــد بــه تنهــایی و تــرک‬
‫تهایی فرا خواند که آنها را واسطه میــان خــود و خداونــد‬ ‫ب ‌‬
‫یپرســتیدند‪ .‬وی ‪ 950‬ســال در‬ ‫قرار داده بودند و آنهــا را م ‌‬
‫میان آنان زندگی کرد و آنان را به سوی توحید دعوت کــرد‪.‬‬
‫سالعمـل آنــان چنیــن‬‫اما چنانکه خداوند فرموده اسـت‪ ،‬عک ‌‬
‫بـــود‪   ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬نوح‪.(23 :‬‬
‫»و گفتند‪ :‬دست از خدايان و بتهاي خود برنداريــد‪ ،‬بتهــاي‬
‫سواع و ي َغُــوث و يعــوق و نســر را هرگــز رهــا نكنيــد و‬ ‫ود ّ و ُ‬
‫دست از دامنشان نكشيد«‪.‬‬
‫سید عبدالله شبر معانی اسماء ذکر شده در آیــه را بیــان‬
‫مهـــای گروهـــی از‬ ‫ینویســـد‪ :‬ایـــن اســـماء‪ ،‬نا ‌‬ ‫نمـــوده و م ‌‬
‫نیکوکاران بودند کــه در فاصــله زمــانی آدم و نــوح إ زنــدگی‬
‫یکردند‪ .‬زمانی که از دنیا رفتند‪ ،‬به عنــوان تــبّرک از آنــان‬ ‫م ‌‬
‫های ساختند‪ .‬با گذشــت زمــان مــورد پرســتش قــرار‬ ‫م ‌‬‫مجس ّ‬
‫تپرســتی بــه میــان اعــراب‬ ‫گرفتنــد‪ .‬ســپس ایــن افکــار و ب ‌‬
‫منتقل شد‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬آنها گروهی از مؤمنــان بودنــد کــه قبــل از‬ ‫قمی م ‌‬
‫یکردنــد زمــانی کــه از دنیــا رفتنــد‪ ،‬مــردم بــه‬ ‫نوح زندگی م ‌‬
‫خاطر مرگ آنها بسیار ناراحت شــدند‪ .‬پــس شــیطان آمـد و‬
‫عكس )مجسـمة( آنهـا را برایشـان سـاخت تـا بـه آن انـس‬
‫هها را وارد‬ ‫بگیرند‪ .‬زمانی کــه زمســتان فــرا رســید مجســم ‌‬
‫ههایشــان کردنــد‪ .‬آن قــرن گذشــت‪ .‬قــرن بعــد شــیطان‬ ‫خان ‌‬
‫دوباره آمد و به آنها گفت‪ :‬ایــن افــراد در حقیقــت خــدایانی‬
‫یپرســتیدند‪ .‬بــدین ترتیــب آن‬ ‫بودنــد کــه پــدرانتان آنهــا را م ‌‬
‫تهــا را پرســتیدند و بــه وســیلة آنهــا مــردم‬ ‫مــردم نیــز آن ب ‌‬
‫بسیاری گمراه شدند‪ .‬نوح ؛ آنــان را نفریــن کــرد‪ .‬در نــتیجه‬
‫ینویسـد‪ :‬ود ّ نـام بـت‬ ‫خداوند آنها را هلک نمود‪ .‬همچنیــن م ‌‬
‫ذیل‪ ،‬یغوث بت قبیله مراد و یعــوق از آن‬ ‫کلیب‪ ،‬سواع ُبت هُ َ‬

‫‪51‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫همدان و نسر بت قوم حصین بود‪.1‬‬


‫پس از نوح ؛‪ ،‬ابراهیم ؛ آمد‪ .‬از قومش و پدرش به علــت‬
‫تهــا و ســتارگان و واســطه قــرار دادن‬‫عبادت و پرستش ب ‌‬
‫یکــرد‪ .‬ایشــان‬
‫آنها میان خودشان و خداوند تبری و دوری م ‌‬
‫مــل‬
‫ّ‬ ‫متح‬ ‫را‬ ‫فراوانی‬ ‫همچنین در راه دعوت آنان آزار و اذیت‬
‫ســک‬ ‫شد‪ .‬خداوند ابراهیم خلیل ؛ را و فرزندش به علــت تم ّ‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫یســتاید و م ‌‬‫به توحیــد خــالص م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الزخرف‪.(27-26 :‬‬
‫»و به خاطر بياور )اى محمد( هنگامى را كه ابراهيم به‬
‫پدرش )آزر( و قومش گفت‪ :‬من از آنچه شما مىپرستيد‬
‫بيزارم‪ .‬مگر آن كسى كه مرا آفريده‪ ،‬كه او هدايتم خواهد‬
‫كرد!«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫سید محمد تقی مدرسی م ‌‬
‫رســالت ابراهیــم ؛ علیــه تــداوم امــری بــود کــه در میــان‬
‫قومش به وجــود آمــده بــود و آن عبــادت پــدران و تقــدیس‬
‫آیین‪ ،‬اعتقادات و تاریخ آنها بود‪ .‬به همیــن دلیــل بــه پــدرش‬
‫گفـــت‪ :‬مـــن از آنچـــه شـــما غیـــر خداونـــد و در برابـــر او‬
‫یهایی اســت‬ ‫یجویم‪ .‬این یکی از ویژگ ‌‬ ‫یپرستید‪ ،‬برائت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکنــد‪.‬‬
‫کــه ابراهیــم ؛ را از میــان پیــامبران دیگــر متمــایز م ‌‬
‫یپرســتیدند‬ ‫برائت جستن ابراهیم از آنچــه پــدرانش آن را م ‌‬
‫بــاعث قطــع ارتبــاط او بــا آنــان شــد‪ .‬وی بــرای خــود و‬
‫یآلیـــش‬ ‫های جدیـــد و ب ‌‬‫هاش و فرزنـــدانش برنـــام ‌‬ ‫خـــانواد ‌‬
‫هگذاری کرد که همان توحید بود ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫پای ‌‬
‫خداوند در خلل داستان موسی ؛ دربارة شرک بــه وجــود‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫یاسرائیل م ‌‬‫آمده در میان بن ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر الجـوهرالثمین )‪ ،(6/290‬نگـا‪ :‬الصـافی )‪ ،(5/232‬البرهـان )‪،(5/388‬‬
‫نورالثقلین )‪ ،(5/425‬کنزالدقائق )‪ ،(13/458‬بیان السعادة )‪.(4/206‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر من هدی القرآن )‪ ،(12/461‬نگا ‪ :‬تفســیرالمیزان )‪ ،(18/99‬الجدیــد )‬
‫‪.(6/348‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪    ‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(138 :‬‬
‫»و بنى اسرائيل را )سالم( از دريا عبــور داديــم; )ناگــاه(‬
‫در راه خود به گروهــى رســيدند كــه اطــراف بتهايشــان‪ ،‬بــا‬
‫تواضــع و خضــوع‪ ،‬گــرد آمــده بودنــد‪) .‬در ايــن هنگــام‪ ،‬بنــى‬
‫اسرائيل( به موسى گفتند‪ :‬تو هــم بــراى مــا معبــودى قــرار‬
‫ده‪ ،‬همانگونه كه آنها معبودان )و خــدايانى( دارنــد!« گفــت‪:‬‬
‫شما جمعيتى جاهل و نادان هستيد«‪.‬‬
‫یکردنــد کــه‬
‫یفرمایــد‪ :‬آنهــا گمــان م ‌‬‫ابــوجعفر طوســی م ‌‬
‫عبادت غیر خدا جایز است ‪ ...‬موسی ؛ بدانها فرمــود‪ :‬شــما‬
‫یدانند چــه کســی ســزاوار و شایســته‬ ‫کسانی هستید که نم ‌‬
‫عبــادت اســت و چــه چیــزی مــوجب تقــرب و نزدیکــی بــه‬
‫یشود‪.1‬‬‫پروردگار م ‌‬
‫یگویــد‪ :‬آنــان از موســی‬ ‫میــر ســید علــی طهرانــی نیــز م ‌‬
‫های را تعیین کند تا به وســیله‬ ‫خواستند که برای آنان مجسم ‌‬
‫عبادت آن به خداونـد نزدیـک شـوند‪ .‬قـرآن ایـن گفتـه را از‬
‫یگفتنـــد‪﴿ :‬‬ ‫یکنـــد کـــه م ‌‬‫تپرســـتان نقـــل م ‌‬ ‫زبـــان ب ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الزمر‪.(3 :‬‬
‫یکنیم مگر بدان خاطر کــه مــا را‬ ‫»ما آنان را پرستش نم ‌‬
‫به خداوند نزدیک گردانند«‪.‬‬
‫یاش را بــه توحیــد فــرا‬
‫مبنــد ‌‬
‫یوســف ؛ در زنــدان دو ه ‌‬
‫یخواند‪ .‬زمانی که آنان تعبیر خوابشان را از او خواســتند‪،‬‬ ‫م ‌‬
‫او قبل از اینکه به سؤال آنها پاسخ دهد‪ ،‬فرمود‪﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬يوســــــف‪-39 :‬‬
‫»اى دوستان زندانى من! آيا خــدايان پراكنــده بهترنــد‪ ،‬يــا‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالتبیان )‪.(4/527‬‬

‫‪53‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫خداونــد يكتــاى پيــروز؟! ايــن معبودهــايى كــه غيــر از خــدا‬


‫مىپرستيد‪ ،‬چيزى جز اسمهائى )بىمسما( كه شما و پدرانتان‬
‫آنها را خدا ناميدهايد‪ ،‬نيست; خداوند هيچ دليلى بر آن نـازل‬
‫نكرده; حكم تنها از آن خداست; فرمان داده كــه غيــر از او‬
‫را نپرســتيد! ايــن اســت آييــن پابرجــا; ولــى بيشــتر مــردم‬
‫نمىدانند«‪.‬‬
‫مالنبیاء‪ ،‬محمد ص که قبل از بعثــت در میــان اعـراب‬ ‫خات ‌‬
‫به صادق امین شهرت داشت ‪ 13‬سال در میان آنها مانــد و‬
‫با شعار »ل إل إل ّ الله« آنان را به ســوی عبــادت خداونــد و‬
‫یپرستیدند دعــوت کــرد‪ .‬آنــان معنــی‬ ‫ترک آنچه پدرانشان م ‌‬
‫یخوانــد‬ ‫این شهادت را که وی مردم را به ســوی آن فــرا م ‌‬
‫یگفتنــد‪ :‬مــا‬‫یتراشــیدند و م ‌‬‫یدانستند‪ .‬اما عذر و بهــانه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫تها را با این عقیده که آنها خــدایان مســتقلی هســتند‬ ‫این ب ‌‬
‫یپرســتیم کــه‬ ‫یپرســتیم‪ .‬بلکــه بــدین علــت آنهــا را م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫ههایی از اشخاصی هستند که مقرب درگــاه خداونــد‬ ‫مجسم ‌‬
‫یپرستیم تا برای ما در پیشــگاه خداونــد‬ ‫هستند‪ .‬ما آنها را م ‌‬
‫شفاعت کنند‪.1‬‬
‫آنان به علت گمراهی شدیدشان‪ ،‬صداقت و امــانت او را‬
‫فراموش کردند و او را به سحر و دروغگویی متهم نمودنــد‪.‬‬
‫یگفتند‪ :‬آیا تــو خــدایی یگــانه را بــدون واســطه‬ ‫آنان به او م ‌‬
‫های‪ .‬ایــن‬ ‫یپرســتی و خــدایان پــدرانمان را کنــار گذاشــت ‌‬ ‫م ‌‬
‫مسألة عجیبی است‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫یفرماید‪  ﴿ :‬‬ ‫خداوند م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬ص‪.(5-4 :‬‬
‫های از خودشـــان بـــه‬ ‫مدهنـــد ‌‬
‫»در شـــگفتند از اینکـــه بی ‌‬
‫یگویند‪ :‬این جادوگر بسیار‬ ‫سویشان آمده است و کافران م ‌‬
‫دروغگویی است‪ .‬آیا او به جای این همه خدایان‪ ،‬بــه خــدای‬
‫های معتقد است؟ واقعا ً این ]حرفــی کــه م ‌‬
‫یزنــد[ چیــز‬ ‫یگان ‌‬
‫شگفتی است‪«.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬مقتنیات الدرر )‪ ،(9/217‬همچنین تفسیرالجدید )‪.(6/171‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــد همچنیــن م ‌‬


‫‪      ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬الصافات‪.(36-35 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬

‫»چرا كه وقتى به آنها گفتــه مىشــد‪» :‬معبــودى بحــق جــز‬


‫خــدا وجــود نــدارد«‪ ،‬تكــبر و سركشــى مىكردنــد‪ .‬و پيوســته‬
‫مىگفتند‪» :‬آيا ما معبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها‬
‫كنيم؟«‪.‬‬
‫بعضی از علما علت به اشتباه افتادن کفــار مکــه را ذکــر‬
‫ینویســد‪ :‬مشــرکان بــه‬ ‫هاند‪ .‬ناصــر مکــارم شــیرازی م ‌‬ ‫نمود ‌‬
‫یکنند هیــچ دلیلـی‬ ‫یکنند‪ .‬آنها در آنچه ادعا م ‌‬ ‫اوهام استناد م ‌‬
‫سک به خرافات و اساطیری که هیچ پــایه‬ ‫ّ‬ ‫تم‬ ‫ندارند‪ .‬بلکه در‬
‫یوار از پدرانشــان تقلیــد‬ ‫و اســاس و صــحتی نــدارد‪ ،‬طــوط ‌‬
‫ینمایند ‪ ...‬و بدون داشتن دلیــل صــحیحی بـه شـرک روی‬ ‫م ‌‬
‫یآورند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫م ‌‬
‫علیرغم این همه گمراهی‪ ،‬پیامبر ص در انجام این دعوت‬
‫مبـــارک و خجســـته مـــأیوس نشـــد‪ .‬بلکـــه آن را ابتـــدا از‬
‫نزدیکانش شروع کرد‪ .‬وی عمویش ابوطالب را که از او در‬
‫یکرد‪ ،‬در هنگام احتضار به اسلم‬ ‫مقابل مشرکان حمایت م ‌‬
‫دعوت نمود و به او فرمــود‪» :‬ای عمــو ســخنی بگــو کــه بــه‬
‫وسیله آن در روز قیامت برای تو شهادت و گــواهی دهــم«‪.‬‬
‫یگفتند ابوطــالب در هنگــام مــرگ‬ ‫وی گفت‪ :‬اگر اعراب نم ‌‬
‫یگــویی‬ ‫شیون و زاری سر داد و ]کم آورد[ آنچه را که تو م ‌‬
‫یکردم‪ .‬همچنین روایــت شــده اســت کــه او گفــت‪:‬‬ ‫تکرار م ‌‬
‫من بر دیــن شـیوخ و بزرگـان هســتم‪ .‬همچنیـن گفتـه شـده‬
‫است که گفت‪ :‬مــن بــر دیــن عبــدالمطلب هســتم‪ .‬همچیــن‬
‫تهای دیگری نیز نقل شده است‪.2‬‬ ‫روای ‌‬
‫پیامبر ص به دعوتش ادامه داد تا اینکه بسیاری از مــردم‬
‫به اسلم – دین توحید – ایمان آوردند‪ .‬قریش از مبــارزه بــا‬
‫ایــن دیــن جدیــد کــه تعلــق و وابســتگی آنــان بــه خــدایان‬
‫یدانــد‪ ،‬مــأیوس شــدند‪.‬‬ ‫هلوحانه م ‌‬ ‫یشــان را ســاد ‌‬ ‫ساختگ ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالمثل )‪.(10/473‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(35/155‬‬

‫‪55‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫خــدایانی کــه منــافع شخصــی و کســب روزی و درآمــد از‬


‫یآمدند در آنها نهفتــه بــود‪ .‬آنــان‬
‫حجاجی که به سوی مکه م ‌‬
‫یشـدند تـا در‬ ‫بـه ایـن خـدایان باطـل و دروغیـن متوسـل م ‌‬
‫پیشگاه خداونـد بـزرگ بـرای آنـان شـفاعت کننـد‪ .‬آنـان بـه‬
‫پیامبر پیشنهادهایی بسیار فریبنــده دادنــد‪ .‬همــه اعــراب بــه‬
‫یآمدند تا دست از دعوتش بردارد‪ .‬امــا او هرگــز‬ ‫سوی او م ‌‬
‫چنین نکرد‪ .‬بلکه وی به همراه یارانش در راه دعوت توحیــد‬
‫آزار و اذیت‪ ،‬سرکشی و نافرمانی قریش را تحمل نمود تــا‬
‫اینکه به لطف خداوند بعد از ‪ 13‬سال دعوت ایشــان پیــروز‬
‫شدند‪.‬‬
‫یبینیــم کــه‬‫امــا در روزگــار مــا بســیاری از مــردم را م ‌‬
‫یکنند‪ .‬علیرغــم اینکــه‬ ‫براساس راه و روش جاهلیت سیر م ‌‬
‫یبینــم کــه‬
‫یکنند‪ ،‬امــا م ‌‬ ‫»ل إله إل ّ الله« را بر زبان جاری م ‌‬
‫در همه انواع عبادات از قبیل خواندن‪ ،‬خــوف‪ ،‬نــذر و تــبرک‬
‫اولیا و بندگان صالح خداوند را شفیع و واسطه بیــن خــود و‬
‫یدهند‪.‬‬
‫خداوند قرار م ‌‬
‫علیرغم این توضیح مفصلی که عرض شــد گــاهی از ایــن‬
‫ههایی در قلوب بعضی از مسلمانان‬ ‫جهت شبهات و وسوس ‌‬
‫یآید که ممکــن اســت ایــن اصــل بــزرگ و رکــن‬ ‫به وجود م ‌‬
‫اساسی از ارکان ایمان را ضعیف و نابود سازد‪.‬‬
‫در بخش بعد دربارة این موضوع بــه طــور مفصــل بحــث‬
‫خواهیم کرد‪.‬‬

‫بخش دوم‬
‫سؤال و جواب درباره توحید الوهیت‬
‫در این بخش بعضی از سؤالتی را که دربـارة عبـادت بــه‬
‫یدهیم تا حق بــه‬ ‫یآید به وسیلة بیان و رّد‪ ،‬جواب م ‌‬
‫وجود م ‌‬
‫های در آن باقی نماند‪.‬‬ ‫صورت کامل آشکار شود و هیچ شبه ‌‬
‫مترین چیزی که بنــده در برابــر‬‫به ویژه آنکه بزرگترین و مه ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ل‪-‬‬ ‫یکند کمال عبودت خداونــد – ع ـّز و ج ـ ّ‬ ‫خداوند عرضه م ‌‬


‫یباشد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫سععؤال )‪ :(1‬بعضــی از مــردم ضــعیف و نیازمنــد را‬
‫یروند تا نزد حکام‬ ‫یبینیم که به نزد افراد ثروتمند شهر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫و رهبران بــرای رفــع نیازشــان‪ ،‬واســطه شــوند‪ .‬مــا هــم در‬
‫پیشگاه خداونــد نیازهــایی داریــم‪ .‬از آنجــایی کــه اولیــا و بــه‬
‫ویژه اهل بیت پیامبر ص را دوسـت داریـم و از راه و روش‬
‫یکنیم‪ ،‬زیرا ایــن عقیــده بــه راه نجــات منتهــی‬ ‫آنها پیروی م ‌‬
‫یشود‪ ،‬پس آنها به طریق اولی هرگز کســانی را کــه آنهــا‬ ‫م ‌‬
‫یگذارند‪ .‬بنابراین آنهــا در‬ ‫را دوست دارند به حال خود وا نم ‌‬
‫ل خواهند بود‪.‬‬ ‫دنیا و آخرت واسطه بین ما و خداوند عّزوج ّ‬
‫ل‪ :‬این ســخن اشــتباه اســت و در آن نســبت بــه‬ ‫جواب‪ :‬او ً‬
‫ههایش طعن وجود دارد‪.‬‬ ‫علم و رحمت خداوند نسبت به آفرید ‌‬
‫همچنیــن‪ ،‬در آن تشــبیه خداونــد )خــالق( بــه مخلــوق دیــده‬
‫یشود‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یگذرد‬ ‫حکام و فرمانروایان از همه آنچه در میان مردم م ‌‬
‫و نیاز آنان به کمک و یاری اطلع ندارند‪ .‬حتی شـاید حقــوق‬
‫یتواننــد همــه‬ ‫یکننــد و نم ‌‬ ‫همة افــراد صــاحب حــق را ادا نم ‌‬
‫احوال مردم و آنچه بدان نیازمندند بشنوند و ببینند‪ .‬آیــا اگــر‬
‫های خواسته شود که میــان بنــده و خداونــد واســطه‬ ‫از مرد ‌‬
‫یشــنود کــه در کنــار قــبر‬ ‫شود آیا او فقط سخن کسی را م ‌‬
‫اوســت یــا دعــای کســانی را کــه دور از او هــم قــرار دارنــد‬
‫یتواند در یک زمان سخن همه کسانی را‬ ‫یشنود؟ آیا او م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخوانند بشنود؟‬ ‫که او را م ‌‬
‫او که در این دنیا و در حال حیــاتش قــادر بــه چنیــن امــری‬
‫یآیــد؟‬‫نیست‪ ،‬پس چگونه پس از مرگ از عهده این کــار برم ‌‬
‫آیا کسی جز خداوند قادر به انجام این کار است؟‬
‫ل همــه آنچــه را کــه روی داده و روی‬ ‫امــا خداونــد عّزوجـ ّ‬
‫خواهد داد‪ ،‬آنچه بوده‪ ،‬خواهد بــود یــا نبــوده اســت و وجــود‬
‫یداند و هرگز به بندگانش ظلم‬ ‫یبود‪ ،‬م ‌‬
‫یداشت چگونه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫نهای مختلــف‪،‬‬ ‫یکند‪ .‬سخن همه آن کسانی را که از مکا ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یشنود‪.‬‬ ‫یخوانند م ‌‬ ‫به هر زبانی و در هر زمانی او را م ‌‬
‫ثانیًا‪ :‬خداوند – تبارک وتعالی – در قــرآن کریــم چگــونگی‬

‫‪57‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫راه و روش انبیاء ‡ در پناه بردن به او را بیان نموده است‪.‬‬


‫نــوح ؛ خــدایش را خوانــد‪ .‬خداونــد او را از بلی بــزرگ‬
‫رهایی داد‪ .‬ابراهیم ؛ در میان قومش عقیده و تعلق خویش‬
‫بــه خداونــد را آشــکارا بیــان فرمــود‪ .‬خداونــد در قــرآن‬
‫یفرماید‪   ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الزخرف‪.(28-26 :‬‬
‫»و به خاطر بياور )اى محمد( هنگامى را كه ابراهيم به‬
‫پدرش )آزر( و قومش گفت‪» :‬من از آنچه شما مىپرستيد‬
‫بيزارم‪ .‬مگر آن كسى كه مرا آفريده‪ ،‬كه او هدايتم خواهد‬
‫كرد!«‪ .‬او كلمه توحيد را كلمه پايندهاى در نسلهاى بعد از‬
‫خود قرار داد‪ ،‬شايد به سوى خدا باز گردند«‪.‬‬
‫همچنین موسی ؛ در برابر آل فرعون تحــدی کــرد و آنــان‬
‫را بــه مبــارزه طلبیــد‪ .‬وی هنگــامی کــه ســپاه فرعــون بــه‬
‫یاســـرائیل نزدیـــک شـــد‪ ،‬فرمـــود‪   ﴿ :‬‬ ‫بن ‌‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫)الشعراء‪.(62 :‬‬
‫»)موسى( گفت‪» :‬چنين نيست! يقينا پروردگــارم بــا مــن‬
‫است‪ ،‬بزودى مرا هدايت خواهد كرد!«‪.‬‬
‫همچنین زمانی که زکریا ؛ دچــار ضــعف و عجــز شــد‪ ،‬بــه‬
‫آرامی و مخفیانه خداوند را خوانــد‪ .‬ايــوب ؛ نیــز زمــانی کــه‬
‫دچار زیان شد‪ ،‬خدایش را به تنهایی خواند‪ .‬یوسف ؛ نیــز در‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫هنگــام فتنــه خــدایش را خوانــد و گفــت‪ ﴿ :‬‬
‫‪.﴾   ‬‬
‫)يوسف‪.(23 :‬‬
‫»پناه مىبرم به خدا! او ) عزيز مصر( صاحب نعمــت مــن‬
‫است; مقام مرا گرامى داشته; )آيا ممكن است به او ظلم‬
‫و خيانت كنم؟!(«‪.‬‬
‫یونس ؛ نیز در تاریکی ]شکم ماهی[ خداوند را به تنهــایی‬
‫خواند‪.‬‬
‫پیامبرمان محمد ص زمانی که به همراه دوستش در غار‬
‫بود از او پرسـید‪ :‬در مــورد دو نفـری کــه ســومین نفرشـان‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یکنــی؟ خداونــد فرمــود‪﴿ :‬‬‫خداوند است‪ ،‬چه گمــان م ‌‬


‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬التوبه‪.(40 :‬‬
‫»در این هنگام پیـامبر ص خطـاب بـه رفیقـش گفـت‪ :‬غـم‬
‫مخور که خدا با ماست«‪.‬‬
‫به همین دلیل کسی که بین خودش و خداوند واسطه قرار‬
‫یدهد‪ ،‬در حقیقــت نســبت بــه اینکــه خداونــد از بیــن برنــده‬ ‫م ‌‬
‫یدهنـده اسـت و روش پیـامبران‬ ‫زیان‪ ،‬سـود رسـاننده و روز ‌‬
‫گمان نیک نداشته است‪ .‬همچنین باید دانست کــه او انســانی‬
‫را به عنوان واسطه قرار نداده است‪ .‬بلکه خداوند )خالق( را‬
‫به مخلوق تشبیه کرده است‪.‬‬
‫ثالثًا‪ :‬طلــب و خواســتن چیــزی از خداونــد از ســوی بنــده‬
‫برخلف گمان بعضی از مردم نیازی به واسطه نــدارد‪ .‬دعــا‬
‫تهای خاص دیگر‪ ،‬مخصوص پروردگــار و خطــاب بــه‬ ‫و عباد ‌‬
‫اوست و پیامبران و اولیا در آن نقش و دخالتی ندارند‪ .‬بلکه‬
‫امــر و وظیفــه آنهــا فقــط تبلیــغ رســالت خداونــد – تبــارک‬
‫وتعـــالی – آمـــوزش شـــریعت خداونـــد بـــه آنـــان پـــس از‬
‫درخواست مردم است‪.‬‬
‫ل در کتــابش ایــن امــر را بیــان نمــوده و‬ ‫خداونــد عّزوج ـ ّ‬
‫فرمـــــــوده اســـــــت‪ ﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(189 :‬‬
‫»در باره »هللهاى ماه« از تو سؤال مىكنند; بگو‪» :‬آنهــا‪،‬‬
‫بيان اوقات )و تقويم طبيعى( براى )نظام زنـدگى( مـردم و‬
‫)تعيين وقت( حج است«‪.‬‬
‫همچنیــــن فرمــــوده اســــت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(219 :‬‬
‫»در باره شراب و قمــار از تــو ســؤال مىكننــد‪ ،‬بگــو‪» :‬در‬
‫آنها گناه و زيان بزرگــى اســت; و منــافعى )از نظــر مــادى(‬
‫براى مردم در بردارد; )ولى( گنــاه آنهــا از نفعشــان بيشــتر‬
‫است«‪.‬‬

‫‪59‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یفرمایــــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــن م ‌‬


‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(220 :‬‬
‫»و از تو در باره يتيمان سؤال مىكنند‪ ،‬بگو‪» :‬اصــلح كــار‬
‫آنــان بهــتر اســت‪ .‬و اگــر زنــدگى خــود را بــا زنــدگى آنــان‬
‫بياميزيد‪) ،‬مانعى ندارد;( آنها برادر )دينى( شما هستند‪) «.‬و‬
‫همچون يك برادر با آنها رفتار كنيد!«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنین خداونــد م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬البقــره‪:‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪.(222‬‬
‫»از تــو دربــاره ]آمیــزش بــا زنــان بــه هنگــام[ حیــض‬
‫یپرسند‪ .‬بگو زیــان و ضــرر اســت ]و علوه بــر نافرمــانی‬ ‫م ‌‬
‫یهایی نیز به دنبال دارد[«‪.‬‬
‫خداوند‪ ،‬بیمار ‌‬
‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن م ‌‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾    ‬السراء‪.(85 :‬‬
‫یپرســند ]کــه چیســت[‪.‬‬ ‫»]ای پیامبر[ از تو دربارة روح م ‌‬
‫بگو‪ :‬روح چیزی است که تنها پروردگــارم از آن آگــاه اســت‬
‫]و خلقتی اسرارآمیز و ساختمانی مغایر با ســاختمان مــاده‬
‫دارد و اعجوبه جهان آفرینش است‪ .‬بنابراین جــای شــگفت‬
‫نیست اگر به حقیقــت روح پـی نبریــد[ چـرا کــه جـز دانــش‬
‫اندکی به شما داده نشده است«‪.‬‬
‫ک« و جواب‬ ‫در همه این آیات به جز یک آیه لفظ »یسألون َ‬
‫تعلیمی »قــل« آمــده اســت‪ .‬کــه ایــن یــک آیــه بــه شــیوه و‬
‫اســلوب دیگــری آمــده اســت‪ .‬آیــه مــوردنظر ایــن ســخن‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫پروردگــار اســت کــه م ‌‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬البقره‪.(186 :‬‬
‫»و هنگامى كه بندگان من‪ ،‬از تو در باره من سؤال كنند‪،‬‬
‫)بگو‪ (:‬من نزديكم! دعاى دعا كننده را‪ ،‬به هنگامى كــه مــرا‬
‫مىخواند‪ ،‬پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مــرا بپذيرنــد‪ ،‬و بــه‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫من ايمان بياورند‪ ،‬تا راه يابند )و به مقصد برسند(«‪.‬‬


‫بنــابراین خداونــد در ایــن آیــه عبــارت »قــل ‪ «...‬یعنــی‬
‫بگو‪ ... :‬را ذکر نکرده است‪ .‬بلکه مستقیما ً فرموده است‪﴿ :‬‬
‫‪ :﴾  ‬پس مــن نزدیــک هســتم‪ .‬زیــرا‬
‫درخواســت کــردن فقــط بایــد از خداونــد انجــام شــود و بــه‬
‫های میان بندگان و خداوند نیازی نیست حتی اگــر آن‬ ‫واسط ‌‬
‫بنده‪ ،‬پیامبر ص باشد‪ .‬در این صورت نیاز به واســطه قــرار‬
‫دادن صالحین و اولیــا بــه طریــق اولــی باطــل اســت‪ .‬زیــرا‬
‫مآور خداوند در میان مــردم‬ ‫پیامبر ص فرستاده خداوند و پیا ‌‬
‫یباشد‪ .‬اما در زمینــه دعــا و‬ ‫برای تبلیغ رسالت و شریعت م ‌‬
‫عبادت بایـد گفــت کــه میــان خداونــد و بنـده هیــچ حجــاب و‬
‫های وجود ندارد تا نیازی به واسطه وجود داشــته باشــد‪.‬‬ ‫پرد ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫ایــن امــر مصــداق آیــه ﴿‪ ‬‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫‪) .﴾  ‬البقره‪ (186 :‬م ‌‬
‫یتوانــد مشــکلت و‬ ‫رابعًا‪ :‬خداوند تنها کسی اســت کــه م ‌‬
‫یها را از انبیاء و پیامبران دور نماید‪ .‬اوست که آنها را‬ ‫سخت ‌‬
‫حفــظ نمــوده اســت‪ .‬همچنــانکه موســی ؛ را در حــالی کــه‬
‫طفلــی شــیرخوار بــود را در صــندوقی در نیــل‪ ،‬و همچنیــن‬
‫یونس ؛ را در داخل شکم ماهی حفظ نمود‪ .‬همچنین ســایر‬
‫انبیاء ‡ را از گزند دشمنان و مصائب حفظ نموده است‪.‬‬
‫سؤال اساسی این است که‪:‬‬
‫آیا زمانی که شما به مشکلی دچار شوید آیا خداوند قــادر‬
‫به حل و رفع آن مشکل است یا خیر؟‬
‫‪ -‬آیا خداوند از احــوال شــما اطلعــی دارد و صــدایتان را‬
‫یشنود یا نــه؟ آیــا خداونــد بــرای ]حفــاظت و حمــایت از[‬ ‫م ‌‬
‫هاش کافی نیست؟‬ ‫بند ‌‬
‫‪ -‬آیــا خداونــد آن کســی نیســت کــه بــه فریــاد درمانــده‬
‫یکند؟‬‫یرسد و بل و گرفتاری را برطرف م ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪ -‬آیا اولیا و صالحان بیشتر از خداوند به فکر حفظ شــما‬
‫و دلسوزتان هســتند؟ یــا بیشــتر از خداونــد بــه شــما لطــف‬
‫دارند؟ یا بیش از پروردگار شما را دوست دارند؟‬
‫مطمئن هستیم که در جواب خواهید گفت‪ :‬امر و فرمــان‬
‫و حکومت همه از آن خداست‪.‬‬
‫ً‬
‫پس ای بندگان خداوند چرا مستقیما و بدون واســطه بــه‬
‫یبرید؟‬
‫خداپناه نم ‌‬

‫‪61‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫تهایتــان بیــن‬
‫یگــوییم‪ :‬چــرا در عباد ‌‬‫ما دوباره به شــما م ‌‬
‫یدهید؟‬
‫خودتان و خداوند واسطه قرار م ‌‬
‫یکنیــد آن اولیــاء بیشــتر از خداونــد از احــوال‬
‫آیا گمــان م ‌‬
‫شما آگاهی دارند و در برآورده کردن نیازهایتان تواناترند؟‬
‫اگر در پاسخ بگویید )بلــه( ‪ ...‬ایــن کلم کفــر ورزیــدن بــه‬
‫ل – اســت و چنــانچه بگــویی )نــه( از شــما‬ ‫خداوند – عّز وج ّ‬
‫یپرسیم‪ :‬چرا به جای طلب کردن و درخواســت کــردن از‬ ‫م ‌‬
‫یکنید؟‬
‫خداوند به سوی غیر او دست نیاز دراز م ‌‬
‫ل فرموده اســت‪﴿ :‬‬ ‫سؤال )‪ :(2‬خداوند عّزوج ّ‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾   ‬المــائده‪:‬‬
‫»ای مؤمنان از خدا بترسید )و از اوامر او اطاعت کنید و‬
‫از نواهی او اجتناب ورزیــد( و بـرای تقــرب بــه خــدا وســیله‬
‫بجویید )که عبـارت از اطــاعت‪ ،‬عبـادت‪ ،‬اعمــال شایســته و‬
‫بایسته است(«‪.‬‬
‫یدانیم که افراد صالح و نیکوکــار‬ ‫همچنین ما گناهکاران م ‌‬
‫و اولیای خداوند در پیشگاه او جاه و منزلت رفیعــی دارنــد‪.‬‬
‫آنچه ما بدان امیدواریم این است که زمــانی کــه مــا بــدانها‬
‫یکنیــم بــه وســیله آنهـا خــود را بــه خداونـد نزدیــک‬‫توسل م ‌‬
‫یخــواهیم از جملــه‬ ‫یکنیم تــا خداونــد آنچــه را کــه از او م ‌‬
‫م ‌‬
‫برطرف کردن نیازها‪ ،‬دفع زیان و کســب منفعــت را بــه مــا‬
‫بدهد و دعای ما را مستجاب نماید‪.‬‬
‫جواب‪ :‬در این آیه هیچ دلیلی درباره آنچه ذکر کردند وجــود‬
‫ندارد‪ .‬به چند دلیل‪:‬‬
‫ل‪ :‬وسیله شرعی که خداوند در قرآن کریــم بــدان امــر‬ ‫او ً‬
‫ل – و تق ـّرب بــه او بــه‬‫کرده است عبادت خداوند – عّز وج ـ ّ‬
‫وسیلة آنچه او مقّرر فرموده است‪ ,‬نــه اینکــه تق ـّرب بــدین‬
‫صــورت انجــام شــود کــه در عبــادتش کســی را بــا خداونــد‬
‫شــریک قــرار دهــد و ایــن در امــوری اعــم از دعــا‪ ،‬توســل‪،‬‬
‫شفاعت‪ ،‬خوف و رجــا نســبت بــه یکــی از اولیــا و صــالحین‬
‫انجام پذیرد‪.‬‬
‫خداونـــد فرمـــوده اســـت‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫»كسانى را كه آنان مىخوانند‪ ،‬خودشان وســيلهاى )بــراى‬
‫تقرب( به پروردگارشان مىجويند‪ ،‬وسيلهاى هر چه نزديكتر;‬
‫و به رحمت او اميدوارند; و از عذاب او مىترســند; چــرا كــه‬
‫عــذاب پروردگــارت‪ ،‬همــواره در خــور پرهيــز و وحشــت‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫است«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫میر سیدعلی حائری طهرانی م ‌‬
‫یخوانند و بــه‬ ‫ن« کسانی که خدا را م ‌‬ ‫»أولئک الذین یدعو َ‬
‫ینماینــد‪.‬‬‫وسیله عبادت خداونــد و طلــب قربــت و وســیله م ‌‬
‫کترند‪ .‬خداوند این امر را بــدان علــت ذکــر‬ ‫آنان برتر و نزدی ‌‬
‫کرده است تــا مــردم را بــه پیــروی از آنــان بخوانــد و از در‬
‫پیــش گرفتــن ایــن روش زشــت و قبیــح برحــذر دارد‪ .‬پــس‬
‫عذاب او بیمناک‬ ‫انسان باید به رحمت پروردگار امیدوار‪ ،‬از‬
‫باشد‪ .‬زیرا باید از عذاب پروردگار پرهیز کرد‪.1‬‬
‫یگویــد‪ :‬یعنــی بــه وســیله انجــام‬ ‫محمــد بــاقر ناصــری م ‌‬
‫یخواهنــد قــرب پروردگــار را بــه دســت آورنــد ‪...‬‬ ‫عبادات م ‌‬
‫زیرا پیامبران با وجود مراتب عالی و جایگاه ارزشمندشــان‬
‫غیر خدا را پرستش نکردند‪ .‬پس شما به طریق اولــی نبایــد‬
‫غیر خدا را پرستش کنید‪.2‬‬
‫ثانیًا‪ :‬چنانچه انسان مرتکب گناه یا خطایی شود‪ .‬بایــد بــه‬
‫های نیــاز‬ ‫سوی خداوند باز گــردد و تــوبه نمایــد و بــه واســط ‌‬
‫نــدارد تــا او را بــه خداونــد نزدیــک کنــد‪ .‬همچنیــن خداونــد‬
‫یفرمایـــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾    ‬النمـــل‪:‬‬
‫تها بهترند[ يا كسى كــه دعــاى مضــطر را اجــابت‬ ‫»]آیا ب ‌‬
‫مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد«‪.‬‬
‫های‬ ‫اما کسی که در عبادتش میان خود و خداونــد واســط ‌‬
‫یدهد و معتقد اســت کــه او را بــه خــدا نزدیــک و در‬ ‫قرار م ‌‬
‫یتردیــد‬
‫پیشــگاه خداونــد بــرای او شــفاعت خواهــد کــرد‪ ،‬ب ‌‬
‫عبادت او همانند نصاری است که عیسی ؛ و مادرش‪ ،‬مریم‬
‫یدهنــد‪.‬‬‫‘ را بــه عنــوان شــفیع در نــزد پروردگــار قــرار م ‌‬
‫همچنین همانند عبادت اعراب جاهلی خواهــد بــود کــه آنــان‬
‫یپرســتیدند و لت و عــّزی را‬ ‫افــراد صــالح و نیکوکــار را م ‌‬
‫یدادند‪.‬‬
‫شفیع و واسطه قرار م ‌‬
‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬ ‫ایـــن در حـــالی اســـت کـــه خداونـــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪1‬‬
‫درر )‪.(6/246‬‬
‫‪ -‬تفسیر مقتنیات ال ّ‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مختصر مجمع‌البیان )‪.(2/225‬‬

‫‪63‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪   ‬‬


‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)المائده‪.(76-75 :‬‬
‫»مسيح فرزند مريم‪ ،‬فقط فرستاده )خدا( بــود; پيــش از‬
‫وى نيــز‪ ،‬فرســتادگان ديگــرى بودنــد‪ ،‬مــادرش‪ ،‬زن بســيار‬
‫راستگويى بود; هر دو‪ ،‬غذا مىخوردند; )با اين حــال‪ ،‬چگــونه‬
‫دعوى الــوهيت مســيح و پرســتش مريــم را داريــد؟!( بنگــر‬
‫چگونه نشانه را بــراى آنهــا آشــكار مىســازيم! ســپس بنگــر‬
‫چگونه از حق بازگردانده مىشوند! بگو‪» :‬آيا جز خدا چيــزى‬
‫را مىپرستيد كه مالك سود و زيان شما نيست؟! و خداونــد‪،‬‬
‫شنوا و داناست«‪.‬‬
‫عبـــارت ﴿‪» :﴾  ‬غـــذا‬
‫یکنــد‬
‫یخوردند« حکمت بسیار عظیم و بزرگی را بیــان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخوردنــد‪.‬‬ ‫و آن اینکه عیسی بــن مریــم إ و مــادرش غــذا م ‌‬
‫قصد و مراد خداوند در این آیه بیان نیازمندی و احتیاج آنــان‬
‫به خداوند و اثبات این دو صفت برای آنان است و اینکه دو‬
‫صفت نیازمندی و احتیاج در ذات خداوند بزرگ وجود نــدارد‬
‫و آن دو بندگان مخلوقی هستند و قادر به جلــب منفعــت یــا‬
‫دفع ضرر از خود یا دیگران نیستند‪ .‬به همین دلیل در ادامــه‬
‫یفرمایـد کـه نفـع و زیـان بـه دسـت‬ ‫آن آیه خداونـد بیـان م ‌‬
‫ل است‪.‬‬ ‫خداوند عّزوج ّ‬
‫ینمایــد و‬ ‫ناصر مکارم شیرازی نیز این مطلب را تأییــد م ‌‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫کسی که از مادری متولد شده باشد که او را در رحمــش‬
‫حمل کرده باشد و در بسیاری از امور نیازمند باشد‪ ،‬چگونه‬
‫یتواند خدا باشد؟ علوه بر این با ایمان به اینکه مــادرش‬ ‫م ‌‬
‫صــدیقه اســت‪ ،‬ایــن امــر بــدان علــت اســت کــه او نیــز بــه‬
‫رسالت مسیح ؛ ایمـان داشـت و بـا او منسـجم بـود و از او‬
‫یکرد‪ .‬به همین دلیل وی نیز یکی از بنــدگان مق ـّرب‬ ‫دفاع م ‌‬
‫خدا بود‪ .‬پس نباید آنگونه که در میان مسیحیان رواج یــافته‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یشــوند‪،‬‬ ‫است که در برابر مجسمه او تا حد عبــادت خــم م ‌‬


‫عبادت شود‪.1‬‬
‫یگوید‪ :‬مراد از )ما( ]در عبــادت »مــا‬ ‫محمدجواد مغنیه م ‌‬
‫ل يملك لكم ضّرًا«[ همه آن مخلوقاتی است که به عنــوان‬
‫یشوند و در آن عیسی و مریــم إ و ‪ ...‬و‬ ‫معبود قرار داده م ‌‬
‫یگیرند‪ .‬اما وجه استدلل این آیه علیه نصاری‬ ‫تها قرار م ‌‬
‫ب ‌‬
‫این است که خداوند معبود تنها کسی است که سود و زیان‬
‫بندگان در دست اوست‪ .‬کسی که عاجز باشد محـال اسـت‬
‫لها ذکر شده است کــه عیســی ؛‬ ‫بتواند خدایی کند‪ .‬در انجی ‌‬
‫یکننــد‪ ،‬مــورد‬
‫کــه مســیحیان ادعــای خــدایی او را مطــرح م ‌‬
‫اهانت واقع شد‪ ،‬به صلیب کشیده و در پایان پــس از اینکــه‬
‫تاج خاردار را بر سرش گذاشتند دفن شد‪ .‬کســی کــه قــادر‬
‫به جلب منفعت و سود بــرای خــود و دفــع ضــرر و زیــان از‬
‫یتوانــد بــه دیگــران نفعــی یــا‬
‫خود نباشد‪ ،‬به طریق اولی نم ‌‬
‫ضــرری برســاند‪ .‬فــرد عاقــل کســی را کــه چنیــن وضــعیتی‬
‫یکند‪ .‬ابراهیم ؛ به پدرش گفت‪﴿ :‬‬ ‫داشته باشد پرستش نم ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬مريم‪.(42 :‬‬
‫یشــنود و‬ ‫یپرســتی کــه نم ‌‬
‫»ای پــدر! چــرا چیــزی را م ‌‬
‫یبیند و اصل ً شر و بلیی را از تو دور نم ‌‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫یــک اعرابــی بــتی داشــت کــه آن را پرســتش و تقــدیس‬
‫یکــرد‪ .‬روزی بــه ســوی بتــش آمــد تــا هماننــد عــادت‬ ‫م ‌‬
‫یاش برای آن سجده کند‪ .‬در نزدیکی بت‪ ،‬روبــاهی‬ ‫همیشگ ‌‬
‫را دید‪ .‬گمان کرد که روباه آمده است تا به آن تبرک جوید‪.‬‬
‫هنگامی که خواست برای بت سجده کند‪ ،‬مشاهده کرد کــه‬
‫بر روی سر بت نجاست روبــاه قــرار دارد‪ .‬ضــمیرش بیــدار‬
‫یگفــت‪ :‬آیــا‬
‫شد و شروع به کوبیدن و شکستن بت کرد و م ‌‬
‫چیــزی کــه روبــاه بــر ســر آن نجاســت بریــزد خداســت‪ .‬نــه‬
‫یتردید چنین موجودی خوار و پست است‪.2‬‬ ‫ب ‌‬
‫ما در مورد پیامبر ص نیز چنین اعتقادی داریم‪ .‬قریش به‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالمثل )‪.(4/105‬‬

‫‪65‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکردند و او را کاهن‪ ،‬ساحر و دیوانه‬ ‫گپرانی م ‌‬ ‫سوی او سن ‌‬


‫یریختنــد‪،‬‬‫ینامیدند و بر سر مبارکش شــکمبه حیوانــات م ‌‬ ‫م ‌‬
‫در جنــگ احــد شکســت خــورد‪ .‬دنــدانش شکســت‪ .‬فرقــش‬
‫شکافته شد از سرزمین و خاندانش رانده شــد‪ .‬دشــمنانش‬
‫یتردیـد چنیـن کسـی‬ ‫خواستند او را به قتل برسانند ]پــس ب ‌‬
‫یتواند خدا باشد[‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫هاند همانند ابراهیم‪ ،‬نــوح‪،‬‬ ‫پیامبرانی که قبل از ایشان آمد ‌‬
‫زکریا‪ ،‬یوسف ‡ و ‪ ...‬نیز چنین بودند‪ .‬آنها نیــز در حــالی کــه‬
‫در قبرهایشان هستند و بودند قادر به جلــب منفعــت و دفــع‬
‫زیان از مردم نبوده و نیستند‪ .‬بلکــه آنهــا مــأموریت داشــتند‬
‫آنچه را که خداوند مقــرر فرمــوده اســت از جملــه توحیــد و‬
‫امور دیگری از عبادات و معاملت بــه مــردم ابلغ نماینــد و‬
‫یکنند از آتش جهنــم برحــذر‬ ‫کسانی را که با آنها مخالفت م ‌‬
‫دارند و پیروانشان را به بهشتی مژده دهند که عرض آن به‬
‫نها و زمین است‪.‬‬ ‫اندازه پهنای آسما ‌‬
‫تهایی که بر سر اهل بیت پیامبر ص آمد بر ضعف‬ ‫مصیب ‌‬
‫یشان در دفع آنچه خداوند مقــدر کــرده بــود از‬ ‫آنان و ناتوان ‌‬
‫خودشان دللت دارد‪ .‬زیرا آنها در زمــان حیاتشــان قــادر بــه‬
‫حفظ خودشان از کشته شدن نبودند‪.‬‬
‫همچنانکه این امر برای امام علی و امام حسین إ اتفــاق‬
‫افتاد‪ .‬پس چگونه در زمان وفات و پس از مرگشان قادر به‬
‫انجام عملی برای دیگران خواهند بود‪.‬‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫به همین دلیل خداوند – تعالی – م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪.﴾ ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫)العراف‪.(197 :‬‬
‫»و آنهايى را كه جز او مىخوانيد‪ ،‬نمىتوانند ياريتان كنند‪ ،‬و‬
‫نه )حتى( خودشان را يارى دهند«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪ ﴿ :‬‬‫همچنیــــن از زبــــان پیــــامبر ص م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾    ‬العـــــراف‪:‬‬
‫‪2‬‬
‫مجمعالبیــان‬
‫‌‬ ‫‪ -‬تفسیر الکاشف )‪ ،(3/106‬نگا ‪ :‬تفسیرالمیزان )‪ ،(6/77‬مختصــر‬
‫)‪.(1/419‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪.(188‬‬
‫»بگو‪» :‬من مالك سود و زيان خويش نيستم‪ ،‬مگــر آنچــه‬
‫را خدا بخواهد; )و از غيب و اســرار نهــان نيــز خــبر نــدارم‪،‬‬
‫مگر آنچه خداونــد اراده كنــد;( و اگــر از غيــب بـاخبر بــودم‪،‬‬
‫سود فراوانــى بــراى خــود فراهــم مىكــردم‪ ،‬و هيــچ بــدى )و‬
‫زيـــانى( بـــه مـــن نمىرســـيد; مـــن فقـــط بيمدهنـــده و‬
‫بشارتدهندهام براى گروهــى كــه ايمــان مىآورنــد! )و آمــاده‬
‫پذيرش حقند(«‪.‬‬
‫ینویسد‪ :‬این اعتقاد مسلمانان دربارة‬ ‫محمدجواد مغنیه م ‌‬
‫یباشد که او قادر‬ ‫پیامبرشان محمد ص اشرف مخلوقات م ‌‬
‫یباشــد‪ .‬چــه رســد بــه‬ ‫به جلب خیر یا دفع ضــرر از خــود نم ‌‬
‫اینکــه آن را بتوانــد بــرای دیگــری انجــام دهــد‪ .‬داشــتن ایــن‬
‫عقیــده دربــارة پیــامبر ص نــتیجه قطعــی ایمــان بــه توحیــد‬
‫اسـت ‪ ...‬امـا وظیفـه پیـامبر ص در سـه امـر زیـر منحصـر‬
‫یگردد‪:‬‬‫م ‌‬
‫تبلیغ رسالت پروردگار در میان مردم‪ ،‬بیم دادن کسانی که‬
‫یکنند بــه عــذاب‪ ،‬و مــژده دادن‬ ‫از فرمان خداوند سرپیچی م ‌‬
‫یکند به پـاداش خداونـد‪ .‬امـا علـم‬ ‫به کسی که از او پیروی م ‌‬
‫غیب و رساندن نفع و ضرر فقط در اختیار خداوند است ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫بلکه حتی پیامبر ص از اینکه به صورت مستقل از خداونــد‬


‫و بدون اذن او قدرت رساندن نفع یا ضــرر یــا هــدایت مــردم‬
‫یجست‪ .‬خداونــد از زبــان پیــامبرش ص‬ ‫داشته باشد‪ ،‬تبّری م ‌‬
‫یفرمایــــــــد‪     ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾    ‬الجن‪.(21 :‬‬
‫»بگو‪ :‬من مالك زيان و هدايتي براي شما نيستم«‪.‬‬
‫یگویــد‪ :‬خداونــد بــه پیــامبر ص امــر‬
‫ابــوجعفر طوســی م ‌‬
‫یتوانم‬‫فرموده است که به بندگان خداوند بگوید‪ ... :‬من نم ‌‬
‫قدر را از شما دور‪ ،‬و منافع را برای شما جلب نمایم‪ .‬فقط‬
‫یتــوانم‬
‫خداوند بزرگ قادر به انجام آن اســت‪ .‬مــن فقــط م ‌‬
‫شما را به سوی خیر دعوت و بــه راه راســت هــدایت کنــم‪.‬‬
‫ییابیــد‪ ،‬و در‬
‫چنــانچه آن را قبــول کنیــد بــه ثــواب دســت م ‌‬
‫صورتی که آن را رد ّ نمایید دچار عذاب و مجـازات سـنگینی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالکاشف )‪ ،(3/431‬نگا ‪ :‬من هدی القرآن )‪.(3/512‬‬

‫‪67‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫خواهید شد‪.1‬‬
‫ینویسد‪ :‬این امر نهــایت‬ ‫سیدمحمد تقی الدین مدرسی م ‌‬
‫خلوص و توحید خداوند و علت تعلق مساجد از سوی پیامبر‬
‫ص فقط به خداوند است‪ .‬این آیه بــه روی آوردن فقــط بــه‬
‫سوی خداونــد تأکیــد دارد‪ .‬زیــرا فقــط اوســت کــه قــادر بــه‬
‫رساندن نفع و زیان به بندگان است‪ .‬همچنیــن مــردم را بــه‬
‫تهای خداونــد بــرای بشــریت و تلش‬ ‫تکیه بر مواهب و نعم ‌‬
‫تهای راه‬ ‫نفس به عنوان یک روش صحیح و یکــی از قســم ‌‬
‫تأکید دارد‪.2‬‬
‫سؤال )‪ :(3‬آیات گذشته دربارة کسانی نازل شده است‬
‫یپرستیدند‪ .‬چگونه شما پیــامبران و صــالحین‬ ‫تها را م ‌‬ ‫که ب ‌‬
‫یدانید؟‬
‫تها م ‌‬ ‫را همانند ب ‌‬
‫ل‪ :‬قبل از اینکه به این شبهه پاســخ دهیــم بهــتر‬ ‫جواب‪ :‬او ً‬
‫است آیات زیر را باهم بخوانیم‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)فاطر‪.(22 :‬‬
‫»و هرگز مردگان و زندگان يكسان نيستند! خداونــد پيــام‬
‫خود را به گوش هر كس بخواهــد مىرســاند‪ ،‬و تــو نمىتــوانى‬
‫سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفتهاند برسانى«‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد همچنیـــــــن م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النحل‪.(21 -20 :‬‬
‫»معبودهايى را كه غير از خــدا مىخواننــد‪ ،‬چيــزى را خلــق‬
‫نمىكنند; بلكه خودشان هم مخلوقند‪ .‬آنهــا مردگــانى هســتند‬
‫كـــــه هرگـــــز اســـــتعداد حيـــــات ندارنـــــد; و نمىداننـــــد‬
‫)عبادتكنندگانشان( در چه زمانى محشور مىشوند«‪.‬‬
‫گها مردگــان را زنــده‬ ‫بیایید از خودمان بپرســیم‪ :‬آیــا ســن ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫م ‌‬
‫تهــا فقــط‬ ‫جواب بدیهی آن است که بگــوییم‪ :‬نــه‪ ،‬ایــن ب ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفســـیرالتبیان )‪ ،(10/157‬نگـــا ‪ :‬مجمع‌البیـــان )‪ ،(5/373‬جـــامع‌الجوامع )‬
‫‪.(4/759‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر من هدی القرآن )‪.(16/466‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ههایی هســتند کــه بــه شــکل افــراد نیکوکــار ســاخته‬ ‫مجسم ‌‬


‫هاند‪ .‬در این آیه کلمه موصول )الذین( ذکر شــده اســت‬ ‫شد ‌‬
‫که همواره موصول خاص به جمع مذکر عاقل است‪ ،‬و هیچ‬
‫ربطی به جمادات ندارد‪.‬‬
‫ثانیًا‪ :‬این آیات دربــارة عبــادت مشــرکین و همــه کســانی‬
‫یکننــد و در‬ ‫نــازل شــده اســت کــه هماننــد آنــان عمــل م ‌‬
‫تهایشان اشیاء و کسانی از جمله صالحان و اولیــاء را‬ ‫عباد ‌‬
‫یدهند‪ .‬حال این واسطه‬ ‫واسطه میان خود و خداوند قرار م ‌‬
‫ســـل‪ ،‬اســـتغاثه‪ ،‬شـــفاعت یـــا‬ ‫قـــرار دادن بـــه صـــورت تو ّ‬
‫تهـا‪ ،‬تصـاویر‪،‬‬ ‫تهای دیگر باشد و این امر به وسـیلة ب ‌‬ ‫عباد ‌‬
‫حها و یا آثار آنان انجام شود‪.‬‬ ‫ضری ‌‬
‫یجوینــد و‬ ‫سل م ‌‬ ‫مسیحیان به عیسی و مادرش مریم إ تو ّ‬
‫یدهنــد‪ .‬مشــرکان دوران جــاهلیت‬ ‫آنها را شفیع خود قرار م ‌‬
‫بــه لت‪ ،‬عــزی‪ ،‬منــات و خــدایان دیگــری از افــراد صــالح و‬
‫یدادند‪.‬‬ ‫یجستند و آنها را شفیع قرار م ‌‬ ‫نیکوکار توسل م ‌‬
‫ینویســد‪ :‬زمــانی کــه مشــرکان‬ ‫میر سیدعلی طهرانــی م ‌‬
‫تها را بــا ایــن اعتقــاد‬ ‫یگفتند‪ :‬ما این ب ‌‬ ‫یآوردند و م ‌‬ ‫بهانه م ‌‬
‫یپرســتیم‪ .‬بلکــه بــدان‬ ‫که آنها خــدایان مســتقلی هســتند نم ‌‬
‫ههایی از‬ ‫یکنیــم کــه آنهــا مجســم ‌‬ ‫علــت آنهــا را پرســتش م ‌‬
‫هانــد‬ ‫افــرادی هســتند کــه در پیشــگاه خداونــد مقــّرب بود ‌‬
‫یپرستیم‪.1‬‬ ‫بنابراین ما آنها را برای شفاعت م ‌‬
‫همچنــانکه در دوران معاصــر مــا بســیاری از مــردم را‬
‫هانــد‬‫یبینیم که براساس روش ایــن مخالفــان حرکــت کرد ‌‬ ‫م ‌‬
‫آنها به پیامبر ص و امامان اهل بیــت ‡ و اولیــا و نیکوکــاران‬
‫یشوند‪ .‬حال آنکه مسأله یکی است‪.‬‬ ‫دیگر متوسل م ‌‬
‫ســؤال )‪ :(4‬اولیــاء و نیکوکــاران در قبرهایشــان هماننــد‬
‫یشــنوند‬ ‫هاند و سخنان ما را م ‌‬ ‫جمادات نیستند بلکه آنها زند ‌‬
‫یگــذرد اطلع دارنــد‪ .‬چنــانکه‬ ‫و از آنچــه در میــان مــردم م ‌‬
‫یفرمایـــد‪ ﴿ :‬‬ ‫لم ‌‬ ‫خداونـــد عّزوجـــ ّ‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬آل عمران‪.(169 :‬‬
‫»)اى پيامبر!( هرگز گمــان مــبر كســانى كــه در راه خــدا‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر مقتنیات الدرر )‪ (9/217‬و نگا ‪ :‬تفسیرالجدید )‪.(6/171‬‬

‫‪69‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫كشـــته شـــدند‪ ،‬مردگاننـــد! بلكـــه آنـــان زندهانـــد‪ ،‬و نـــزد‬


‫پروردگارشان روزى داده مىشوند«‪.‬‬
‫همچنین از پیامبر ص روایــت شــده اســت کــه ایشــان در‬
‫حالی که در قبرشان هستند جواب سلم کســانی را کــه بــه‬
‫یدهند‪.‬‬‫یکنند‪ ،‬م ‌‬ ‫او سلم م ‌‬
‫به همین دلیل ما به ضریح و قبور اولیــاء و صــالحین روی‬
‫یطلبیم تا برای ما واسطه بشوند‬ ‫یآوریم و از آنها یاری م ‌‬ ‫م ‌‬
‫و ما را در پیشگاه خداوند – تعالی – بــرای رفــع نیازهایمــان‬
‫در دنیا و آخــرت از قبیــل نفــع‪ ،‬ضــرر‪ ،‬روزی و شــفا نزدیــک‬
‫کنند‪.‬‬
‫جواب‪ :‬ایــن ســؤال ســخن حقــی اســت کــه باطــل از آن‬
‫یخواهند از آن برداشت غلطی بکننــد‪ ،‬و‬ ‫یشود‪ ،‬و م ‌‬ ‫اراده م ‌‬
‫برای بیــان دوری آن از اثبــات حقیقــت بــه امــور زیــر تــوجه‬
‫نمایید‪.‬‬
‫ل‪ :‬اســتدلل بــه ایــن آیــه بــرای اثبــات اینکــه مردگــان‬ ‫او ً‬
‫یدهــد‪،‬‬ ‫یشــنوند و آنچــه را کــه در میــان مــردم روی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدانند‪ ،‬باطل است و اصل ً حقیقت ندارد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫بلکه شهدا و صالحان زندگی برزخی غیــبی دارنــد کــه مــا‬
‫تهــایی هســتند‬ ‫یدانیم‪ .‬آنان در میان نعم ‌‬ ‫چگونگی آن را نم ‌‬
‫که خداوند به آنها ارزانی داشته است‪.‬‬
‫ینویســد‪:‬‬ ‫ناصر مکارم شــیرازی دربــارة زنــدگی شــهدا م ‌‬
‫منظور از زندگی در این آیه همان زندگی برزخــی در جهــان‬
‫پــس از مــرگ اســت نــه زنــدگی جســمانی‪ .‬علیرغــم اینکــه‬
‫زندگی برزخی فقط به شهدا اختصاص نــدارد و بســیاری از‬
‫مردم نیز دارای زندگی برزخی هستند‪ ،‬امــا زنــدگی برزخــی‬
‫شهدا از نوع بسیار رفیع آن است‪.1‬‬
‫ینویســد‪ :‬زنــدگی شــهدا از‬ ‫حــاج ســلطان جنابــذی نیــز م ‌‬
‫یتر اســت و آنــان در‬ ‫لتر‪ ،‬برتــر و عــال ‌‬
‫زندگی این دنیــا کــام ‌‬
‫پیشگاه پروردگارشان در زنــدگی مناســب مقامشــان روزی‬
‫یشوند‪.2‬‬ ‫داده م ‌‬
‫از امیرالمؤمنین ؛ روایــت شــده اســت کــه پیــامبر ص در‬
‫حدیثی طولنی دربارة شهید فرمودند‪» :‬ويجعل اللــه روحــه‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیرالمثل )‪.(2/605‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر بیان السعادة )‪.(1/313‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫في حواصل من طير خضــر تســرح فــي الجنــة حيــث يشــاء‬


‫ب معّلقـ ٍ‬
‫ة‬ ‫ويأكل مــن ثمارهــا وتــأوى إلــى القناديــل مــن ذهـ ٍ‬
‫بالعرش«‪» :‬خداوند روح او را در ســینه پرنــده ســبز رنگــی‬
‫یکنــد‪ .‬ایــن‬ ‫یدهد که به هر جــا کــه بخواهــد پــرواز م ‌‬ ‫قرار م ‌‬
‫لهای طلیــی‬ ‫یخورد و در قنــدی ‌‬ ‫ههای بهشت م ‌‬ ‫پرنده از میو ‌‬
‫یگزیند« ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫آویزان شده از عرش مسکن م ‌‬
‫زمانی کــه انســان از دنیـا بـرود و بمیــرد اعمـال او قطـع‬
‫یشود و سرنوشت او در قبر یا نعمت داده شده است‪ ،‬یا‬ ‫م ‌‬
‫در عذاب خواهد بود‪ .‬پـس او در هـر دو حـال نـتیجه اعمـال‬
‫یبینــد یــا‬
‫ایــن دنیــایش را بــه صــورت نعمــت یــا عــذاب م ‌‬
‫هانــد‪ ،‬بــه وســیلة ثــواب‬ ‫همچنــانکه پیــامبر ص بیــان فرمود ‌‬
‫یرسد‪.‬‬ ‫اعمالی که بدو م ‌‬
‫یفرماید‪» :‬إذا مات النسان انقطع عنه عمله‬ ‫پیامبر ص م ‌‬
‫ّ‬
‫م كــان علمــه للنــاس‬ ‫ْ‬
‫علــ ٌ‬‫ة‪ ،‬أو ِ‬‫ة جاريــ ٌ‬
‫ث‪ :‬صــدق ٌ‬ ‫إل ّ مــن ثل ٍ‬
‫فانتفعوا به‪ ،‬أو ولد صالح يدعو له«‪» :‬هرگاه انســان از دنیــا‬
‫یشــود بــه جــز از ســه‬ ‫یرود عمل او از وی جدا و قطع م ‌‬ ‫م ‌‬
‫راه‪ :‬صدقة جاریه‪ ،‬علمی که آن را به مردم آموخته باشــد و‬
‫از آن استفاده کرده باشند‪ ،‬یا فرزند نیکوکاری کــه بــرای او‬
‫دعا کند«‪.2‬‬
‫یشنود و این امر جزو امــور‬ ‫ثانیًا‪ :‬اینکه پیامبر ص ما را م ‌‬
‫مختص به آن حضــرت ص اســت و کســی جــز ایشــان ایــن‬
‫ویژگی را ندارد‪ .‬زیرا ایــن امــر بــه وســیلة نصــوص شــرعی‬
‫یتــوان بــا ایشــان مقایســه‬ ‫ثابت شده است که کسی را نم ‌‬
‫کرد‪.‬‬
‫امیرالمؤمنین ؛ روایت شده اســت‪ :‬از پیــامبر ص شــنیدم‬
‫م قبورا ً وصّلوا‬ ‫که فرمود‪» :‬ل تتخذوا قبري مسجدا ً ول ب ُُيوت َك ُ ْ‬
‫ن صلتكم وسلمكم يبلغني«‪» :‬قــبر مــرا‬ ‫ي حيثما كنتم فإ ّ‬‫عل ّ‬
‫ههایتان را به قبر تبدیل ننماییــد‪.‬‬ ‫تبدیل به مسجد نکنید و خان ‌‬
‫در هــر جــا کــه بودیــد بــر مــن درود و ســلم بفرســتید کــه‬
‫یتردید سلم و درود شما به من خواهد رسید«‪.3‬‬ ‫ب ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر نورالثقلین )‪ .(1/409‬نگا ‪ :‬مستدرک‌الوسائل ‪ ،(11/10) :‬بحارالنوار )‬
‫‪.(97/12‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬شرح نهج‌البلغة )‪ ،(20/258‬بحارالنوار )‪ ،(2/23‬عوالی الللی )‪.(1/97‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(80/324‬مستدرک‌الوسائل )‪ ،(3/343‬کنزالفوائد )‪.(2/152‬‬

‫‪71‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکنند که با این هدف به مرقــد‬ ‫ثالثًا‪ :‬اما اینکه آنها ادعا م ‌‬


‫یخواهنــد در پیشــگاه‬‫یرونــد و از آنــان م ‌‬ ‫اولیا و صــالحان م ‌‬
‫خداوند بــر ایشــان واســطه شــوند تــا نیازهایشــان برطــرف‬
‫یآید‪ .‬زیرا اهــل‬‫شود‪ ،‬این امر شرک به خداوند به حساب م ‌‬
‫یشــنوند‪ ،‬و بــه طریــق اولــی پاســخ‬ ‫بیت ‡ سخن آنان را نم ‌‬
‫یدهند‪ .‬بلکه آنها همچنانکه گرگ از خون یوســف ؛‪ ،‬مــبرا‬ ‫نم ‌‬
‫یجوینــد‪،‬‬‫بــود‪ .‬از ایــن افــراد و کســانی کــه بــدانها توســل م ‌‬
‫یکنند‪ .‬چنــانکه در نــص صــحیح آمــده اســت‪،‬‬ ‫اعلن برائت م ‌‬
‫آنها و همچنین قبل از آنها –رسول اکرم ص – بهــترین الگــو‬
‫و اسوه برای ما هستند‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬ ‫چنـــانکه خداونـــد – تعـــالی – م ‌‬
‫‪      ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الحقاف‪.(5 :‬‬
‫»چه كسى گمراهتر اســت از آن كــس كــه معبــودى غيــر‬
‫خدا را مىخواند كه تا قيامت هم به او پاســخ نمىگويــد )زيــرا‬
‫يشــنود ماننــد‪:‬‬ ‫ه خــود نم ‌‬ ‫تك ‌‬ ‫ه اس ‌‬ ‫ه دعا خواند ‌‬ ‫ي را ب ‌‬ ‫او چيز ‌‬
‫ه خواننــد ‌‬
‫ه‬ ‫هب ‌‬‫نك ‌‬ ‫ه اي ‌‬
‫ه رســد ب ‌‬ ‫مردگــان‪ ،‬بتهــا‪ ،‬درختــان‪ ،‬چ ‌‬
‫ع نمايــد( نه‌‬ ‫ي دف ‌‬ ‫ي را از و ‌‬ ‫ي را جلــب‌‪ ،‬يــا ضــرر ‌‬ ‫ش سود ‌‬ ‫خوي ‌‬
‫ي از دعايشــان‌‬ ‫ه حــت ‌‬ ‫يگوينــد بلك ‌‬ ‫ت نم ‌‬ ‫ن را اجــاب ‌‬ ‫فقــط آنــا ‌‬
‫يخبرند )و صداى آنها را هيچ نمىشنود!(«‪.‬‬ ‫)كامل( ب ‌‬
‫ینویسد‪ :‬این امـر انکـار آن اسـت‬ ‫مولی محسن کاشانی م ‌‬
‫هتر باشد‪ .‬زیرا آنان عبادت خداوند‬ ‫که فردی از مشرکان گمرا ‌‬
‫هاند و کسانی‬ ‫خدهندة توانا و بسیار آگاه را رها کرد ‌‬ ‫شنوا‪ ،‬پاس ‌‬
‫نهای آنان اطلعی ندارنــد‬ ‫یکنند که نه تنها از نها ‌‬ ‫را عبادت م ‌‬
‫یتوانند حفـظ نماینـد‪ ،‬بلکـه‬ ‫و مصالح آنان را تا روز قیامت نم ‌‬
‫یتوانند آن را پاسخ دهنــد‪ ،‬و‬ ‫حتی اگر دعای آنها را بشنوند نم ‌‬
‫آنان از دعای آنان اطلعی ندارند‪ .‬زیرا آنها یا جمادات هستند‬
‫هاند و بـه امـور خودشـان مشـغول‬ ‫یا بندگانی که تسخیر شـد ‌‬
‫هستند‪.1‬‬
‫ینویســد‪ :‬بـدین ترتیــب آنهــا بــه‬ ‫سیدمحمدتقی مدرسی م ‌‬
‫یشوند‪ .‬چنانچه انسان تــا‬ ‫عنوان شریک خداوند قرار داده م ‌‬
‫یدهنــد‪.‬‬ ‫یتردیــد پاســخ او را نم ‌‬ ‫روز قیامت آنهــا را بخوانــد ب ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر الصافی )‪ ،(5/11‬نگا ‪ :‬کنزالدقائق )‪ ،(12/171‬الجوهر الثمین )‪.(6/7‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بلکه آنها از شنیدن دعای او غافل هستند و به جای توجه به‬


‫یخوانند به امــور خــاص خودشــان‬ ‫امور کسانی که آنها را م ‌‬
‫مشغول هستند‪ .‬حال خواه ایــن شــریکان ســنگی باشــند یــا‬
‫یدادنــد‬ ‫مردگانی که مشرکان آنها را شریک خداوند قــرار م ‌‬
‫یکردنــد در روز قیــامت بــرای آنهــا شــفاعت‬ ‫و گمــان م ‌‬
‫تهای انسانی کــه در مقابــل خداونــد پرســتش‬ ‫یکنند‪ ،‬یا ب ‌‬
‫م ‌‬
‫یشوند‪ .‬هر کدام از آنهـا بــه امــوری مشــغول هســتند کــه‬ ‫م ‌‬
‫یشــود‪.‬‬ ‫مــانع پرداختــن آنهــا بــه دعــاوی دعاکنندگانشــان م ‌‬
‫گها اصل ً جان و بیــداری و هوشــیاری ندارنــد و مردگــان‬ ‫سن ‌‬
‫هم براســاس اعمالشــان در پیشــگاه خداونــد بــدانها جــزا و‬
‫یشوند‪.1‬‬ ‫پاداش داده م ‌‬
‫باید به یاد داشته باشیم که در روز قیامت ادعاهای باطل‬
‫یشود و آن زمــانی اســت کــه‬ ‫از سخنان حقیقی مشخص م ‌‬
‫یبیند‪.‬‬
‫هر مخلوقی آتش و حساب را م ‌‬
‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬البقــره‪:‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.(167-166‬‬
‫»در آن هنگام‪ ،‬رهبران )گمراه و گمراهكننده( از پيــروان‬
‫خود‪ ،‬بيزارى مىجوينــد; و كيفــر خــدا را مشــاهده مىكننــد; و‬
‫دستشان از همه جا كوتاه مىشود‪ .‬و )در اين هنگام( پيروان‬
‫مىگويند‪» :‬كــاش بــار ديگــر بــه دنيــا برمىگشــتيم‪ ،‬تــا از آنهــا‬
‫) پيشــوايان گمــراه( بيــزارى جــوييم‪ ،‬آن چنــان كــه آنــان‬
‫)امـروز( از مـا بيـزارى جسـتند! )آرى‪ (،‬خداونــد ايـن چنيــن‬
‫اعمال آنها را به صورت حسرتزايى به آنان نشان مىدهد; و‬
‫هرگز از آتش )دوزخ( خارج نخواهند شد«‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیـــن خداونـــد – تعـــالی – م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من هدی القرآن )‪.(13/131‬‬

‫‪73‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪     ‬‬


‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النحل‪.(86 :‬‬
‫»و هنگامى كه مشــركان معبودهــايى را كــه همتــاى خــدا‬
‫قرار دادنــد مىبيننــد‪ ،‬مىگوينــد‪» :‬پروردگــارا! اينهــا همتايــانى‬
‫هستند كه ما به جاى تو‪ ،‬آنها را مىخوانديم! »در اين هنگام‪،‬‬
‫معبودان بــه آنهــا مىگوينــد‪» :‬شــما دروغگــو هســتيد! )شــما‬
‫هواى نفس خود را پرستش مىكرديد!(«‪ .‬گویی بدانها پاسخ‬
‫یشود‪.‬‬ ‫داده م ‌‬
‫یفرماید‪ ﴿ :‬‬ ‫خداوند م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬غافر‪.(18 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫»]ای پیامبر[! و آنهــا را از روز نزديــك بترسـان‪ ،‬هنگــامى‬
‫كه از شدت وحشت دلها به گلوگاه مىرسد و تمــامى وجــود‬
‫آنها مملو از اندوه مىگردد; براى ســتمكاران دوســتى وجــود‬
‫ندارد‪ ،‬و نه شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونــد تعــالی دربــارة عیســی ؛ م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪) .﴾   ‬المائده‪.(116 :‬‬
‫»و آنگاه كه خداوند به عيسى بن مريم مىگويــد‪» :‬آيــا تــو‬
‫به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنــوان دو معبــود غيــر از‬
‫خــدا انتخـاب كنيــد؟!«‪ ،‬او مىگويــد‪» :‬منزهــى تــو! مــن حــق‬
‫ندارم آنچه را كه شايســته مــن نيســت‪ ،‬بگــويم! اگــر چنيــن‬
‫سخنى را گفته باشم‪ ،‬تو مىدانى! تو از آنچه در روح و جــان‬
‫من است‪ ،‬آگاهى; و من از آنچه در ذات )پاك( توست‪ ،‬آگاه‬
‫نيستم! بيقين تو از تمام اسرار و پنهانيها باخبرى«‪.‬‬
‫عیسی ؛ با اعلن برائت خود از ایــن ســخن فرمــود‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪   ‬‬


‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬المائده‪.(117 :‬‬
‫»من‪ ،‬جز آنچه مــرا بــه آن فرمــان دادى‪ ،‬چيــزى بــه آنهــا‬
‫نگفتم; )به آنها گفتم‪ (:‬خداونــدى را بپرســتيد كــه پروردگــار‬
‫من و پروردگار شماست! و تا زمانى كه در ميان آنها بودم‪،‬‬
‫مراقب و گواهشان بودم; ولى هنگامى كه مرا از ميانشــان‬
‫برگرفتى‪ ،‬تــو خــود مراقــب آنهــا بــودى; و تــو بــر هــر چيــز‪،‬‬
‫گواهى«‪.‬‬
‫هام‬ ‫یام با آنان دید ‌‬‫یعنی من جز آنچه را که در مدت زندگ ‌‬
‫یدهد چیزی‬ ‫علمی ندارم و درباره آنچه در غیبت من روی م ‌‬
‫یدانم؛‬
‫نم ‌‬
‫یفرمایـــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾   ‬فاطر‪.(14 :‬‬
‫»اگــر آنهــا را بخوانيــد صــداى شــما را نمىشــنوند‪ ،‬و اگــر‬
‫بشنوند بــه شــما پاســخ نمىگوينــد; و روز قيــامت‪ ،‬شــرك )و‬
‫پرستش( شما را منكر مىشوند‪ ،‬و هيچ كس ماننــد )خداونــد‬
‫آگاه و( خبير تو را )از حقايق( با خبر نمىسازد«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬چگونه ممکن است که‬ ‫سید محمدتقی مدرسی م ‌‬
‫آنها نجوا یا سخنان سری و پنهانی شما را بشــنوند یــا قــادر‬
‫یها باشـند؟ بـا فـرض محـال‬ ‫به شنیدن دعای شما در تاریک ‌‬
‫اینکه آنها بتوانند آن را بشنوند‪ ،‬هرگز قادر به پاسخ دادن به‬
‫شــما نخواهنــد بــود‪ .‬زیــرا آنهــا قــادر بــه دفــع ضــرر از خــود‬
‫یتواننــد بــرای شــما کســب منفعــت‬ ‫نیستند‪ .‬پــس چگــونه م ‌‬
‫کننــــــــــــــــــــــــد؟ ﴿‪ ‬‬
‫‪» :﴾  ‬در روز قیامت‬
‫یتردیـــد‬‫یکننـــد‪ «.‬یعنـــی ب ‌‬
‫کورزی شـــما را انکـــار م ‌‬ ‫شـــر ‌‬
‫فرشــتگان و پیــامبرانی چــون عیســی ؛ و اولیــای نیکوکــار و‬
‫ینماینـــد‪﴿ .‬‬ ‫کورزی آنـــان را انکـــار م ‌‬ ‫صـــالح شـــر ‌‬
‫‪» :﴾   ‬هیــچ کــس‬
‫همانند ]خداوند[ آگاه ]از احوال آخرت تو را از چنین اموری‬

‫‪75‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکنــد«‪ .‬خــبیر آن‬ ‫به شیوه یقینــی و قطعــی[ تــو را آگــاه نم ‌‬


‫کسی است که به امــر احــاطه و اطلع کامــل دارد و ابعــاد‬
‫هتر اســت؟ او‬ ‫یداند و چه کسـی از خداونـد آگـا ‌‬ ‫مسأله را م ‌‬
‫‪1‬‬
‫یگیرد؟‬‫یشود و در بر م ‌‬ ‫که علمش همه چیز را شامل م ‌‬
‫ینویســد‪ ﴿ :‬‬ ‫محمدجواد مغنیــه م ‌‬
‫‪» :﴾   ‬یعنی اگــر آنچــه‬
‫یاحســاس‬ ‫یخوانید مانند سنگ و درخت و ستاره ب ‌‬ ‫آنها را م ‌‬
‫و غیرعاقل باشند قادر به شنیدن دعای شما نیستند‪﴿ .‬‬
‫‪ :﴾  ‬یعنی اگر آن چیزهــایی کــه آنهــا را در‬
‫یخوانید‪ ،‬انسان‪ ،‬جن یا فرشــته‬ ‫مقابل خداوند و غیر از او م ‌‬
‫یتواننــد بــه شــما‬ ‫باشند‪ :﴾   ﴿ ،‬نم ‌‬
‫پاسخ دهند‪ .‬زیـرا آنهـا قـادر بـه جلـب نفـع یـا دفـع ضـرر از‬
‫یتواننــد آن را دربــارة‬ ‫خودشان هم نیســتند‪ .‬پــس چگــونه م ‌‬
‫دیگــران انجــام دهنــد؟ ﴿‪ ‬‬
‫‪ :.﴾  ‬در روز قیــامت‬
‫یکننــد‪ .‬از شــما بــرائت‬ ‫شــرک شــما را انکــار و تقبیــح م ‌‬
‫یتــان ســرزنش‬ ‫یجویند و شما را به علت شرک و گمراه ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکننــــــــــــــد‪  ﴿ .‬‬ ‫م ‌‬
‫‪ :﴾ ‬و هیچ کسی همانند خداوند آگاهِ مطلق تو را‬
‫از امور جهان و همچنین سرنوشت این افرادی که پیــامبری‬
‫یدانستند و گردنکشان و افراد نافرمان دیگــر‪،‬‬ ‫تو را دروغ م ‌‬
‫یکند‪.2‬‬‫آگاه نم ‌‬
‫یفرمایـــــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد همچنیـــــــن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)يونس‪.(28 :‬‬
‫»)به خاطر بياوريد( روزى را كه همه آنها را جمع مىكنيم‪،‬‬
‫سپس به مشركان مىگوييم‪» :‬شما و معبودهايتــان در جــاى‬
‫خودتان باشيد )تا به حسابتان رسيدگى شود!(« سپس آنهــا‬
‫را از هم جدا مىسازيم )و از هر يك جداگانه سؤال مىكنيم(‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من هدی القرآن )‪.(11/39‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر الکاشف )‪ ،(6/284‬نگا ‪ :‬من وحی القرآن )‪.(19/104‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫و معبودهايشــان )بــه آنهــا( مىگوينــد‪» :‬شــما )هرگــز( مــا را‬


‫عبادت نمىكرديد«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬
‫لالله م ‌‬ ‫محمدحسین فض ‌‬
‫﴿‪:﴾  ‬‬
‫یآوریــم‪.‬‬‫نها و مخلوقات را گــرد هــم م ‌‬ ‫روزی که همه انسا ‌‬
‫یکننــد‪﴿ .‬‬ ‫پس هیچکدام از آنها از شــرکت تخلــف نم ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪ :﴾ ‬سپس بــه کســانی کــه‬
‫یگوییم شما و معبودهایتان ســر جایتــان‬ ‫هاند م ‌‬
‫شرک ورزید ‌‬
‫بایستید ‪ ...‬حرکت نکنید هر کدام از شما بایــد در ســر جــای‬
‫خود باقی بمانــد‪ .‬هــر کــدام از آن کســانی کــه شــریک خــدا‬
‫یشــدند نیــز بایــد در ســر جــای خــود بماننــد و بــا‬ ‫خوانــده م ‌‬
‫یدهــد و‬ ‫حقیقت کشنده و تلخی که همه امیدها را بــر بــاد م ‌‬
‫یاندازد‪ ،‬روبرو شوند‪ .‬آنها همــان کســانی‬ ‫مها م ‌‬‫لرزه بر اندا ‌‬
‫هانــد و‬‫هستند که در عبادت بــرای خداونــد شــریک قــرار داد ‌‬
‫این شــریکان را در مقابــل پروردگــار و غیــر از او پرســتش‬
‫یشناسند و نه بدانها سود‬ ‫هاند‪ .‬آن شریکان نه آنها را م ‌‬ ‫کرد ‌‬
‫یرســــــــــــانند ﴿‪‬‬ ‫و شــــــــــــفاعتی م ‌‬
‫طهــای میــان آنهــا را از بیــن‬ ‫‪ :﴾ ‬یعنــی راب ‌‬
‫بردیم پس هیچ چیزی وجود ندارد که آنها را بــه هــم مرتبــط‬
‫تهــای آنــان‬ ‫سازد‪ .‬آنها را بنگر که با حالت انکــار و رد عباد ‌‬
‫یشوند تا از مسؤولیت رهایی یابنــد‬ ‫برایشان با هم روبرو م ‌‬
‫و عبادتشان برای آنها را انکار کنند‪ .‬تا مسؤولیت گمراهی و‬
‫شرک آن مشرکان بــر دوش آنــان نیفتــد و اتهــام تشــویق و‬
‫ترغیب‪ ،‬گمراه کردن و نیرنگ متوجه آنان نباشد‪ .‬آنان بــا آن‬
‫یکننــد؟ ﴿‪ ‬‬ ‫مشرکان چه کــار م ‌‬
‫‪:﴾    ‬‬
‫یکردیــد«‬ ‫یگوینــد شــما مــا را پرســتش نم ‌‬ ‫»شریکانشــان م ‌‬
‫زیرا ما شما را بدان سفارش نکرده بودیم تا عمل شما بــه‬
‫عنوان خضوع و پیروی از فرمان ما عبــادت بــه شــمار آیــد‪.‬‬
‫ممکن است این امر به صورت کنایه بدان علت بیان شــده‬
‫هاند تا بــا‬ ‫است که آنها ]شریکان[ استحقاق عبادت را نداشت ‌‬

‫‪77‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫مسؤولیت این امر در پیشگاه پروردگار روبرو نشوند‪.1‬‬

‫وم‬
‫بخش س ّ‬
‫خطر دچار شرك شدن‬
‫توحید خالص پروردگار آن است که برای او شریکی قرار‬
‫داده نشــود‪ .‬زیــرا شــرک ظلــم و گنــاه بــس بــزرگ و امــر‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬‫خطرنــاکی اســت‪ .‬همچنــانکه خداونــد م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬لقمـــــان‪.(13 :‬‬
‫یتردید شرک ستم بزرگی است«‪.‬‬ ‫»ب ‌‬
‫﴿‪  ‬‬ ‫همچنیــــن خداونــــد فرمــــوده اســـــت‪:‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النساء‪.(116 :‬‬
‫یتردید خداوند شــرک ورزیــدن بــه خــود را ]از کســی[‬ ‫»ب ‌‬
‫نتر از آن را از هر کســی کــه بخواهــد‬ ‫یآمرزد و بلکه پایی ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یبخشد‪«.‬‬ ‫]و صلح بداند[ م ‌‬
‫ینویســد‪ :‬یعنــی خداونــد بــزرگ‬‫محمد سبزواری نجفــی م ‌‬
‫آمرزندة گناهان اســت‪ .‬امــا مطلقـا ً و تحــت هیــچ شــرایطی‬
‫یدهــد و حکــم فرمــوده‬ ‫گناه شــرک را مــورد عفــو قــرار نم ‌‬
‫است کسی که شرک بورزد در آتــش جــاودان خواهــد بــود‪.‬‬
‫یرود و شــامل عفــو‬ ‫زیــرا اثــر ایــن گنــاه هرگــز از بیــن نم ‌‬
‫یشود مگر آنکه فرد مشرک توبه نماید و بــه اســلم بــاز‬ ‫نم ‌‬
‫گردد و به ربوبیت و الوهیت خداوند به تنهایی ایمان بیــاورد‪.‬‬
‫یشود گناه شرکی کــه قبل ً‬ ‫هاش باعث م ‌‬ ‫در این صورت توب ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من وحی القرآن )‪.(11/292‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یورزیــده اســت از بیــن بــرود‪ ﴿ .‬‬


‫م ‌‬
‫‪ :﴾    ‬یعنـــی هـــر‬
‫نتر از شــرک را مــورد عفــو و بخشــش قــرار‬ ‫گنــاهی پــایی ‌‬
‫﴿‪‬‬ ‫یبخشــد‬ ‫یدهد‪ .‬و او بدون توبه این گناهان را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪ :﴾ ‬آن بخشش و عفــو بــرای کســانی اســت کــه‬
‫خودش به فضل و کرم خود از آنها در گــذرد و آنهــا را عفــو‬
‫نماید‪ .‬زیرا مقتضی این حــالت مانــدن در وضــعیت خــوف و‬
‫یتوان بدان چشم طمــع‬ ‫رجاست‪ .‬بنابراین با توبه نکردن نم ‌‬
‫دوخت‪.1‬‬
‫این خطری است که دربارة ایمان و عمـل بنـدگان وجــود‬
‫دارد و هیچ کسی از این قاعده استثنا نشده است و چنانچه‬
‫یتردید از عذاب در‬ ‫کسی بدان گناه ]شرک[ گرفتار شود‪ ،‬ب ‌‬
‫امان نخواهد بود‪.‬‬
‫این امری است که در آیه زیر بدان اشاره شده است که‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫خداوند خطاب به پیامبرش محمد ص م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الزمر‪.(65 :‬‬
‫»به تو و به یکایک پیامبران‪ ،‬پیش از تو وحی شده اســت‬
‫یگردد و[‬ ‫یپاداش م ‌‬ ‫که اگر شرک ورزی کردارت ]باطل و ب ‌‬
‫یتردید از زیانکــاران‬ ‫یشود و در این صورت ب ‌‬ ‫هیچ و نابود م ‌‬
‫خواهی بود«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫سیدمحمد حسینی شیرازی م ‌‬
‫خداوند بر مســأله توحیــد تأکیــد فراوانــی کــرده اســت تــا‬
‫یارزش و‬ ‫جایی که هر کسی که شــرک بــورزد‪ ،‬اعمــال او ب ‌‬
‫یشود حتی اگر آن فرد پیامبر باشد ‪ ...‬ای پیــامبر بــه‬ ‫پوچ م ‌‬
‫هانــد وحــی شــده اســت‬ ‫تو و پیامبرانی کــه پیــش از تــو آمد ‌‬
‫چنانچه به خداوند شرک بورزی و همراه با او کــس دیگــری‬
‫یتردید اعمال نیک تــو از‬ ‫را بخوانی و مورد ندا قرار دهی‪ ،‬ب ‌‬
‫یثــواب‬‫یرود‪ .‬احباط عمل به معنــی باطــل شــدن و ب ‌‬ ‫بین م ‌‬
‫بودن آن است‪ .‬یعنی اگــر شــرک بــورزی در مقابــل اعمــال‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر الجدید )‪ ،(2/297‬نگا ‪ :‬تفسیر جامع‌الجوامع )‪ ،(1/261‬تفســیر الــوجیز‬
‫)‪.(1/318‬‬

‫‪79‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یگیری‪ ،‬و هرگاه که شــرک بــورزی از‬ ‫نیکت هیچ پاداشی نم ‌‬


‫جمله کسانی خواهی بود که زیان خواهند دیــد‪ .‬کســانی کــه‬
‫هانــد‪.‬‬ ‫هشان و دنیا و آخرت را از دســت داد ‌‬ ‫خودشان‪ ،‬خانواد ‌‬
‫اینکــه رســول اکــرم ص و پیــامبران دیگــر ایــن گــونه مــورد‬
‫هاند بدان علت است تا مردم آگــاه شــوند‬ ‫خطاب قرار گرفت ‌‬
‫که این امر حتی در مورد برتریــن فــرد از میــان مــردم هــم‬
‫یشود و هیچ گونه عفو و بخششی برای آنها وجــود‬ ‫انجام م ‌‬
‫ندارد‪.1‬‬
‫یداد‪ .‬وی نگــران‬ ‫ابراهیم ؛ نیز این امر را به مردم تــذکر م ‌‬
‫بــود مبـادا خــودش و فرزنــدش دچـار شـرک شــوند‪ .‬خداونـد‬
‫فرمـــوده اســـت‪              ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾             ‬إبراهيـــم‪» .(35 :‬و مــن و‬
‫فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار«‪.‬‬
‫همچنین محمد ص نگران امتش بود کــه مبــادا بــه شــرک‬
‫مبتل شوند‪.‬‬
‫یکنــد کــه پیــامبر ص‬ ‫مجلســی در بحــارالنوار روایــت م ‌‬
‫ك الصــغَُر! قيــل‪:‬‬ ‫ف عليكم الشر ُ‬ ‫ف ما أخا ُ‬ ‫خوَ َ‬ ‫نأ ْ‬ ‫فرمود‪» :‬إ ِ ّ‬
‫ه؟ قــال‪ :‬الريــاُء«‪:‬‬ ‫ُ‬ ‫اللــ‬ ‫‌‬ ‫ل‬ ‫رســو‬ ‫يــا‬ ‫الصــغر‬ ‫ُ‬
‫ك‬ ‫الشــر‬ ‫ومــا‬
‫یترســم شــما بــدان گرفتــار‬ ‫کترین چیزی که من م ‌‬ ‫»ترسنا ‌‬
‫یباشــد‪ .‬گفتــه شــد‪ :‬شــرک اصــغر‬ ‫شــوید‪ ،‬شــرک اصــغر‪ 2‬م ‌‬
‫چیست؟ فرمود‪ :‬ریا« ‪.‬‬
‫از جابر بن عبدالله‪ ‬روایت شده اســت کــه پیــامبر ص‬
‫ه وحــده‬
‫ً‬ ‫فرمود‪» :‬الموجبتان‪ :‬من مات يشهد أن ل إله إل ّ الل ُ‬
‫ل‬ ‫ت يشرك بالله شــيئ َ ْ ُ ِ‬
‫خ‬ ‫د‬ ‫يـ‬ ‫ا‬ ‫ل الجنة‪ ،‬ومن ما َ‬ ‫خ َ‬‫ل شريك له د َ َ‬
‫الناَر«‪» :‬دو امر حتمـی هسـتند‪ :‬کسـی کــه از دنیــا بـرود در‬
‫یدهــد کــه هیــچ خــدایی بحــق جــز اللــه‬ ‫حالی که شــهادت م ‌‬
‫یشــود‪ ،‬و‬ ‫یشریک است‪ ،‬وارد بهشــت م ‌‬ ‫نیست و او تنها و ب ‌‬
‫یورزد از دنیــا بــرود‬ ‫خداونــد شــرک م ‌‬ ‫فردی در حالی که به‬
‫یشود«‪.3‬‬ ‫وارد آتش جهنم م ‌‬
‫یالرضــا ؛ بــه روایــت از اجــداد‬ ‫از امــام علــی ‌بــن موس ‌‬
‫بزرگوارش ‡ روایت شــده اســت کــه فرمودنــد‪ :‬پیــامبر ص‬
‫ة علــى اللــه‬ ‫ة كريم ـ ٌ‬ ‫ة عظيم ـ ٌ‬ ‫ه إل ّ الله كلم ـ ٌ‬ ‫ن ل إل َ‬ ‫فرمود‪» :‬إ ّ‬
‫قالها مخِلصا ً استوجب الجّنة ومن قالهــا كاِذبــا ً‬ ‫ل من‬ ‫عّز وج ّ‬
‫ه وكان مصيره إلى النار‪» :«.‬عبارت ل إله‬ ‫ت ماله وَدم ُ‬ ‫م ْ‬‫عص َ‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر تقریب القرآن )‪.(24/30‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(72/266‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(3/5‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫إل الله در پیشگاه خداوند کلم عظیــم و بســیار ارزشــمندی‬


‫اســت‪ .‬کســی کــه خالصــانه آن را بگویــد‪ ،‬بهشــت بــرای او‬
‫یشود‪ .‬کسی که به دروغ آن را بر زبان جاری کند‪،‬‬ ‫واجب م ‌‬
‫کلمه( حفظ كــرده و سرنوشــت‬ ‫این‬ ‫)گفتن‬ ‫را‬ ‫جانش‬ ‫مال و‬
‫او به سوی آتش خواهد بود«‪.1‬‬
‫ینویســد‪:‬‬ ‫مجلسی در شرح عبارت »ومن قالها كاذبــًا« م ‌‬
‫یعنــی در خــبر دادن از اعــتراف بــه آن و تصــدیق آن دروغ‬
‫بگوید ‪.2« ...‬‬
‫هاند کــه گنــاه شــرک را‬ ‫به همین دلیل خداوند بیان فرمود ‌‬
‫بدون توبه نخواهد بخشید‪ .‬این امــر میــزان خطرنــاک بــودن‬
‫یرود‬‫یکند‪ .‬اگر فــردی در حــالی کــه از دنیــا م ‌‬ ‫آن را بیان م ‌‬
‫مشرک باشد‪ - ،‬پناه بر خدا – دچار زیان شدید شده اســت‪.‬‬
‫بــه همیــن دلیــل پیــامبران و ائمــه ‡ مــردم را از آن برحــذر‬
‫هاند و افتــادن در دام آن را مــوجب وارد شــدن در‬ ‫یداشــت ‌‬
‫م ‌‬
‫هاند کــه چــه بــد سرنوشــتی اســت‪ .‬آنــان‬ ‫آتش جهنم دانســت ‌‬
‫هاند‪ .‬این‬‫مردم را به توحید خالص برای پروردگار دستور داد ‌‬
‫همــان راه کســب رضــایت پروردگــار و دخــول در بهشــت‬
‫است‪.‬‬
‫از آنجا که اهل بیت پیامبر ص مردم را از وقوع در شرک‬
‫بــه پروردگــار – حــتی اگــر در نظــر عــوام مــردم کوچــک و‬
‫یداشتند‪ .‬ایــن امــری اســت‬ ‫ماهمیت جلوه کند – برحذر م ‌‬ ‫ک ‌‬
‫کــه امیرالمــؤمنین علــی ؛ از آن بیــم داشــت‪ .‬همچنــانکه از‬
‫یگرفــت از‬ ‫ایشان روایت شده است که زمانی کــه وضــو م ‌‬
‫یگرفت تا بر او آب بریزد‪ .‬به او گفته شد‪ :‬یا‬ ‫کسی کمک نم ‌‬
‫یخــوانی تــا بــر شــما آب‬ ‫امیرالمــؤمنین‪ ،‬چــرا کســی را نم ‌‬
‫بریزد؟ فرمــود‪ :‬دوســت نــدارم در نمــازم کســی را شــریک‬
‫قرار دهم‪.3‬‬
‫به همین دلیـل پـس از آنکـه خطـر وقــوع شـرک را بیـان‬
‫کردیم بعضی از اعتقادات و عباداتی را که گروهی از مردم‬
‫ینماییم‪.‬‬
‫هاند ذکر م ‌‬ ‫در انجام آن دچار انحراف شد ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(3/5‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(3/5‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬من ل یحضره الفقیه )‪.(1/43‬‬

‫‪81‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یخواهم این کتــاب هــدایت و دلیلــی‬


‫لم ‌‬‫از خداوند عّزوج ّ‬
‫برای ما باشد‪ ،‬نه شاهدی علیه ما‪.‬‬

‫بخش چهارم‬
‫ههایی از وقوع شرک در میان مردم‬ ‫نمون ‌‬
‫هها‬‫سم ‌‬
‫‪ .1‬تصاویر و مج ّ‬
‫یشود و‬ ‫ههای خطرناکی که به شرک منتهی م ‌‬ ‫از جمله را ‌‬
‫به عنوان یکی از امور بسیار مهمی کــه خداونــد از آن نهــی‬
‫یآید ساختن مجسمه)و عكسبردارى‬ ‫کرده است به شمار م ‌‬
‫و نقاشــي( اســت‪ .‬علــت ایــن امــر آن اســت کــه عمــل‬
‫هساز )و عكسبردار و نقاش(شــبیه آفرینــش خداونــد‬ ‫مجسم ‌‬
‫است‪.‬‬
‫یکنــد‪ :‬از‬ ‫نوری طبرسی از کتاب )لب اللبــاب( روایــت م ‌‬
‫یشــود‪:‬‬ ‫یشــود‪ .‬گفتــه م ‌‬‫میــان آتــش‪ ،‬گردنــی برافراشــته م ‌‬
‫کجاست آن کسی که به خداوند دروغ بســته اســت؟ کســی‬
‫که خداوند را خوار و کوچک شمرده است کجاست؟ آنکه با‬
‫یشــود‪ :‬ایــن‬ ‫خداوند دشمنی کرده است کجاست؟ سؤال م ‌‬
‫یشــود‪:‬‬ ‫سه دسته چــه کســانی هســتند؟ در جــواب گفتــه م ‌‬
‫کسی که ساحری نموده است به خداوند دروغ بسته است‪.‬‬
‫کسی که مجسمه سـاخته اسـت بـا خداونـد دشـمنی کـرده‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫اســت‪ ،‬و کســی کــه ریــا نمــوده اســت‪ ،‬خداونــد را خــوار و‬


‫کوچک دانسته است‪.1‬‬
‫منظور از مجسمه و تصویری کــه پیــامبر ص مــردم را از‬
‫هاند‪ ،‬مجســمه جانــداران بــه ویــژه افــراد‬ ‫انجام آن نهی کرد ‌‬
‫بــزرگ بشــریت ماننــد پیــامبران‪ ،‬اولیــا‪ ،‬دانشــمندان و ‪...‬‬
‫یبندد‪ .‬خــواه‬ ‫یباشد‪ .‬یا تصویری که بر روی لباس نقش م ‌‬ ‫م ‌‬
‫این تصویر بر روی صفحه یا ورقه یا دیــواری کشــیده شــده‬
‫ههــای‬ ‫باشــد‪ .‬همــه اینهــا حــرام هســتند‪ .‬زیــرا یکــی از را ‌‬
‫مشونده به شرک و فساد عقیده در میــان مــردم اســت‪.‬‬ ‫خت ‌‬
‫همچنین باید گفت که اولین شـرکی کـه در زمیـن بـه علـت‬
‫ساختن و نصب مجسمه و عكس روی داد‪.‬‬
‫در روایــتی بــه نقــل از امــام محمــدباقر ؛ آمــده اســت کــه‬
‫ایشان فرمودند‪ :‬اولین کسی که مجسمه آدم ؛ را ســاخت تــا‬
‫مردم را بدان فریب دهد و آنها را از عبادت خداونــد منحــرف‬
‫د(‪) ،‬ســواع(‪) ،‬یغــوث( و‬ ‫سازد‪ ،‬ابلیس بود‪ .‬سپس مجســمه )و ّ‬
‫)یعوق( را ساخت‪ .‬تا اینکــه خداونــد ادریــس ؛ را بــه پیــامبری‬
‫تپرسـتی برحـذر داشـت و‬ ‫مبعوث کرد‪ .‬ایشان مـردم را از ب ‌‬
‫آنها را از این کار منع کرد‪.2‬‬
‫هسازان و عكســبرداران‬ ‫به همین دلیل‪ ،‬پیامبر ص مجسم ‌‬
‫هاند که آنهــا در روز قیــامت بیــش از‬ ‫را لعن نموده و فرمود ‌‬
‫هانــد‬
‫یبیننــد و همچنیــن دســتور داد ‌‬ ‫همــه مــردم عــذاب م ‌‬
‫هها را بشکنند و تصاویر را پاک و محو کنند‪ .‬همچنین‬ ‫مجسم ‌‬
‫از ایشان نقل شده است که فرشتگان وارد منزلــی کــه در‬
‫یشوند‪ .‬علت همه این امــور فســاد و‬ ‫آن تصویری باشد‪ ،‬نم ‌‬
‫خطر شدید آن برای اعتقادات مردم است‪.‬‬
‫یبینیــم کــه تصــاویر‬ ‫اما امروزه ما بسیاری از مــردم را م ‌‬
‫پیامبران‪ ،‬اولیا‪ ،‬علما و دیگران را در مساجد‪ ،‬مجــالس ذکــر‬
‫یکنند‪ .‬یا عکس پیــامبر ص‬ ‫هها و اماکن دیگر آویزان م ‌‬ ‫و خان ‌‬
‫و اهل بیت پاکش و تصویر نوح ؛ و سلیمان ؛ و ‪ ...‬را نصــب‬
‫ینمایند و با ایــن کــار ناآگاهــانه از روش غیرمســلمانان از‬ ‫م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬‫قبیل مشرکان و مسیحیان پیروی م ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(13/110) ،(3/454‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬قصص النبیاء )‪.(67‬‬

‫‪83‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ینویسد‬ ‫نوری طبرسی به نقل از کتاب )عوالی الللی( م ‌‬


‫م‬ ‫ن يــو َ‬‫ذبو َ‬ ‫ور ي ُعُ ـ ّ‬‫ل هــذه الص ـ ّ‬ ‫ن أه ـ َ‬ ‫فرمــود‪» :‬إ ّ‬ ‫که پیامبر ص‬
‫هها‬ ‫قُتم«‪» :‬سازندگان این مجســم ‌‬ ‫َ‬
‫خل ْ‬ ‫ما َ‬ ‫َ‬
‫حُيوا َ‬‫القيامةِ ُيقال‪ :‬أ ْ‬
‫یشــوند‪ .‬پــس بــدانها‬ ‫و تصاویر در روز قیامت عذاب داده م ‌‬
‫هايد زنده کنید«‪.1‬‬ ‫یشود‪ :‬آنچه را که آفرید ‌‬ ‫گفته م ‌‬
‫یکند کــه فــردی بــه ابــن‬ ‫مجلسی در بحارالنوار روایت م ‌‬
‫یســازم‪.‬‬ ‫هها و عكســها را م ‌‬ ‫عباس م گفت‪ :‬من این مجســم ‌‬
‫پس درباره این امر برای من حکم صــادر کــن و فتــوا بــده‪.‬‬
‫ابن عباس م گفت‪ :‬از رسول اللــه ص شــنیدم کــه فرمــود‪:‬‬
‫ورها نفسـا ً‬ ‫ور في النار‪ ،‬يجعل لــه لكــل صــورةٍ صـ ّ‬ ‫ل مص ّ‬ ‫»ك ّ‬
‫هساز و عكســبردار در‬ ‫ذبه في جهّنم«‪» :‬جای هر مجسم ‌‬ ‫فتع ّ‬
‫های و عكسـى کـه‬ ‫آتش است‪ .‬خداوند در مقابل هر مجسـم ‌‬
‫یدهــد و آن را در‬ ‫یسازد برای او نفس ]و روحی[ قرار م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهد« ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫جهنم عذاب م ‌‬
‫ابن بابویه قمی در کتاب »من ل یحضره الفقیه« بــابی را‬
‫ي ص« آورده است‪.‬‬ ‫ن مناهي النب ّ‬ ‫م ْ‬ ‫ل ِ‬ ‫تحت عنوان »ذكر جم ٍ‬
‫ینویســد‪» :‬ونهــى عــن التصــاوير«‪ :‬پیــامبر ص از‬ ‫ســپس م ‌‬
‫هسازی و رسم و کشیدن تصویر نهی فرمــود‪ .‬آنگــاه‬ ‫مجسم ‌‬
‫یکنــد کــه پیــامبر ص‬ ‫در ذیل آن بخش این حدیث را ذکــر م ‌‬
‫خ‬ ‫ن ينفـ َ‬‫ْ‬ ‫أ‬ ‫ـة‬‫ـ‬ ‫القيام‬ ‫ـوم‬ ‫ه يـ‬
‫ه اللـ ُ‬ ‫ور صوره ً كّلف ـ ُ‬ ‫نص ّ‬ ‫م ْ‬ ‫فرمود‪َ » :‬‬
‫های را بسـازد و‬ ‫فيها وليس بنافخ«‪» :‬هر کسـی کـه مجمسـ ‌‬
‫یکند که‬ ‫تصويرى بكشد در روز قیامت خداوند او را وادار م ‌‬
‫در آن روح بدمــد‪ .‬امــا او هرگــز قــادر بــه ایــن کــار نخواهــد‬
‫بود«‪.3‬‬
‫از امام محمدباقر ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬کسانی‬
‫هســازان‬ ‫یکنند همــان مجسم ‌‬ ‫که خدا و پیامبر ص را اذیت م ‌‬
‫یشوند که در‬ ‫و صورتگرانند که در روز قیامت آنها مجبور م ‌‬
‫هها روح بدمند‪.4‬‬ ‫آن مجسم ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که به روایـت از پـدرانش‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(13/210‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(80/245‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬من ل یحضــره الفقیــه )‪ ،(4/5‬نگــا ‪ :‬وسائل‌الشــیعه )‪ ،(17/297‬بحــارالنوار )‬
‫‪ ،(80/244‬مجموعة ورام )‪.(2/256‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪ ،(5/307‬بحارالنوار )‪ ،(76/287‬المحاسن )‪.(2/616‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یفرماید‪ :‬امیرالمؤمنین فرمود‪ :‬از ساختن مجسـمه و تصـوير‬ ‫م ‌‬


‫ً‬
‫جــدا پرهیــز کنیــد‪ .‬زیــرا در روز قیــامت در برابــر آن مســؤول‬
‫یشود‪. 1‬‬‫خواهید بود و از شما به خاطر انجام آن بازخواست م ‌‬
‫از محمد بن مروان روایــت شــده اســت کــه امــام جعفــر‬
‫صـــادق ؛ فرمـــود‪ :‬ســـه نفـــر در روز قیـــامت عـــذاب داده‬
‫یشوند‪ :‬کســی کــه مجســمه حیــوانی را بســازد‪ ،‬شــکنجه‬ ‫م ‌‬
‫یشود تا روح در آن بدمد‪ .‬اما او هرگز قــادر بــه ایــن کــار‬ ‫م ‌‬
‫نخواهد بود‪.2‬‬
‫این امری است که پیامبر ص یارانش به ویژه امام علــی‬
‫یکرد‪.‬‬‫؛ را بدان سفارش م ‌‬
‫از امام جعفر صادق ؛ به نقــل از امیرالمــؤمنین ؛ روایــت‬
‫شده است که فرمود‪ :‬پیامبر ص مــرا بــه مــدینه فرســتاد و‬
‫های را کــه در آن دیــدی آن را‬ ‫فرمود‪» :‬هر تصوير و مجســم ‌‬
‫از بین ببر‪ .‬هر قبر ]مرتفعی[ را دیدی آن را با خاک یکسان‬
‫کن و به هر سگی که برخورد کردی‪ ،‬آن را بکش«‪.3‬‬
‫ممکن است بگویند‪ :‬ایــن نهــی صــریح پیــامبر ص دربــارة‬
‫یشــود‬ ‫ساختن مجسمه است و شامل تصــاویر و عکــس نم ‌‬
‫یبنــدد‪ .‬پــس چــرا در ایــن‬ ‫که بر روی دیوار یا پارچه نقش م ‌‬
‫یگیرید؟‬‫باره بر مردم سخت م ‌‬
‫جواب این امر مواردی از نهی امامان اهل بیت ‡ را ذکـر‬
‫یکنیم‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫از آن جمله‪:‬‬
‫از جـراح مــدائنی روایــت شـده اســت کـه امـام صــادق ؛‬
‫روایت شده است که فرمود‪ :‬بــر روی قبرهــا بنــا نســازید و‬
‫هها تصاویر نکشید‪ .‬زیرا پیامبر ص ایــن امــر‬ ‫روی سقف خان ‌‬
‫یدانست ‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫را ناپسند م ‌‬
‫هها را روی سقف خــانه‬ ‫یتوان مجسم ‌‬ ‫بدیهی است که نم ‌‬
‫گذاشت یا از آن آویزان کرد‪ .‬بلکــه از کشــیدن تصــویر روی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(13/210‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬الخصـــــال )‪ ،(1/108‬ثواب‌العمـــــال )‪ ،(223‬وسائل‌الشـــــیعه )‪،(17/297‬‬
‫بحارالنوار )‪.(73/350‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(3/562‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(3/562‬‬

‫‪85‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫آن نهی شده است‪.‬‬


‫هها‬ ‫در اخبار صحیح از تصویر کشیدن به ویژه بر روی پرد ‌‬
‫به صراحت نهی شده است‪ .‬روایت شده اســت کــه هرگــاه‬
‫یدیــد کــه دارای تصــاویری بــود‬ ‫های را م ‌‬‫رسول الله ص پرد ‌‬
‫یداد سر آن تصاویر قطع شود‪.1‬‬ ‫دستور م ‌‬
‫یبرکت‬ ‫نهای فراوان و خطرناکی دارد و آن ب ‌‬ ‫این امر زیا ‌‬
‫شدن خانه در اثر دوری فرشتگان از تصاویر است‪.‬‬
‫این امر را نوری طبرسی به نقل از »درر الللی« روایت‬
‫ل الملئكــة بيتـا ً فيــه‬ ‫خ ُ‬‫یکند که پیــامبر ص فرمــود‪» :‬ل تــد ُ‬ ‫م ‌‬
‫های‬ ‫جُنـــب«‪» :‬فرشـــتگان وارد خـــان ‌‬ ‫ب ول ُ‬ ‫صـــورة ول كلـــ ٌ‬
‫یشوند که در آن تصویر‪ ،‬یا سگ و یا فرد جنبی باشد« ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫نم ‌‬
‫شاید کسی کـه دوسـتدار اهـل بیــت پیـامبر ص اسـت بـا‬
‫تفسیر دمیری دربارة حدیث فوق اطمینـان بیشـتری کسـب‬
‫یگویــد‪» :‬علمــا دربــارة وارد نشــدن فرشــتگان‬ ‫کنــد وی م ‌‬
‫های که در آن سگ یا تصــویر باشــد‪ ،‬معتقدنــد کــه علــت‬ ‫خان ‌‬
‫های که در آن تصویر باشــد ایــن اســت کــه‬ ‫دوری آنها از خان ‌‬
‫این کار ]کشیدن تصاویر[ گناه بزرگی است و در آن تشــبیه‬
‫های‬ ‫کردن به آفرینش خداوند است و بعضی از آنها بــه گــون ‌‬
‫یشوند‪.3‬‬ ‫است که در مقابل خداوند پرستش م ‌‬
‫به علت تأکید ائمــه ‡ بــر توحیــد و خالصــانه عمــل کــردن‬
‫برای خداونــد‪ ،‬ایشــان از نمــاز خوانــدن در جــایی کــه در آن‬
‫هانــد و ایــن امــردر‬ ‫های باشــد نهــی کرد ‌‬ ‫تصــاویر یــا مجســم ‌‬
‫فتاوای ایشان ذکر شده است‪.‬‬
‫عبدالله بن حسن از پدربزرگش علــی بــن جعفــر روایــت‬
‫یکند که از برادرش امام موسی کاظم ؛ پرسیدم آیا نماز‬ ‫م ‌‬
‫های و یــا‬ ‫های که در آن تصویر ماهی یــا پرنــد ‌‬ ‫خواندن در خان ‌‬
‫یشــوند‬ ‫مانند آن وجود دارد که اهل خــانه بــدان مشــغول م ‌‬
‫جــایز اســت؟ ایشــان فرمودنــد‪ :‬نــه تــا زمــانی کــه ســر آن‬
‫]تصویر[ قطع نشود یا از بین نرود‪ ،‬جایز نیســت‪ .‬و چنــانچه‬
‫در ایــن مکــان نمــاز بخوانــد‪ ،‬نیــازی بــه دوبــاره خوانــدن آن‬
‫های کــه‬ ‫نیست‪ .‬از ایشان دربارة نماز خواندن در اتاق یا خان ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬شرح نهج‌البلغة )‪.(9/234‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(3/453‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬بحارالنوار )‪.(62/54‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫های باشــد ســؤال کــردم‪ .‬ایشــان فرمــود‪ :‬در‬ ‫در آن مجســم ‌‬


‫هها در جلوی نمازگزار باشند نبایــد در‬ ‫صورتی که آن مجسم ‌‬
‫های نداشـته باشـد پـس‬ ‫آن اتاق نماز بخواند‪ .‬مگر آنکه چـار ‌‬
‫باید سر آنها را قطع کند‪ .‬در غیر این صــورت نبایــد در آنجــا‬
‫نماز بخواند‪.1‬‬
‫از حسن به روایت از جدش علی بـن جعفـر آمـده اسـت‬
‫ی بن جعفر ؛ دربارة اینکه آیا نماز‬ ‫که از برادرش امام موس ‌‬
‫ههایی وجود‬ ‫خواندن در مسجدی که در آن تصاویر و مجسم ‌‬
‫هها شکسـته و‬ ‫دارد صحیح است؟ فرمود‪ :‬بایـد سـر مجسـم ‌‬
‫سر تصاویر پاک شود‪ .‬در ایــن صــورت نمــاز خوانــدن در آن‬
‫اشکالی ندارد‪.2‬‬
‫از ابي بصیر روایت شده است که به امام صادق ؛ عرض‬
‫یکنیــم کــه بــر روی آن‬ ‫شهــایی را پهــن م ‌‬ ‫کــردم‪ :‬مــا بال ‌‬
‫یکنیم حکــم آنهــا‬ ‫تصاویری وجود دارد و ما از آن استفاده م ‌‬
‫یشــوند و لگــدمال‬ ‫چیســت؟ فرمــود‪ :‬از آنجــا کــه پهــن م ‌‬
‫یشوند اشکالی ندارد‪ .‬اما چنانچه بر روی دیــوار یــا تخــت‬ ‫م ‌‬
‫نصب شوند‪ ،‬اشکال دارد‪.3‬‬
‫خداوند به امام جعفر صادق ؛ پاداش فــراوان بدهــد‪ .‬چــه‬
‫هاند! جوابی که از منبع نبوت‬ ‫جواب زیبایی به این سؤال داد ‌‬
‫هاند که هر تصــویری‬ ‫یگیرد‪ .‬ایشان بیان فرمود ‌‬ ‫سرچشمه م ‌‬
‫یگیرد هیچ اشــکالی نــدارد‪.‬‬ ‫که مورد اهانت و تحقیر قرار م ‌‬
‫اما هرگاه قصد تعظیم یا بزرگداشت آن تصاویر باشد مانند‬
‫نصب آنها بر دیوار‪ ،‬این کار حرام و گناه بزرگی است‪.‬‬
‫از سعد بن اسماعیل به نقل از پدرش روایت شده است‬
‫که از امام رضا ؛ دربارة نماز خوانــدن بــر روی فرشــی کــه‬
‫ههایی قــرار دارد پرســیدم‪ .‬آیــا بــر روی آن‬ ‫روی آن مجســم ‌‬
‫یخواند یا نه؟ امام فرمود‪ :‬به خــدا قســم مــن آن را‬ ‫نماز م ‌‬
‫یپنــدارم‪ .‬روایــت شــده اســت کــه فــردی بــر فــرد‬ ‫زشت م ‌‬
‫دیگری وارد شد در حالی که در کنار او فرشی بود که روی‬
‫های قــرار داشــت‪ .‬آن مــرد پرســید‪ :‬آیــا در اینجــا‬ ‫آن مجسم ‌‬
‫یشود؟ آن فــرد در پاســخ گفــت‪ :‬نــه‬ ‫هسازی یافت م ‌‬ ‫مجسم ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(80/288‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(5/172‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(12/220‬‬

‫‪87‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫در اینجا نماز نخوان‪.1‬‬


‫همه احادیث پیامبر ص دربــاره ایــن موضــوع مهــم فقــط‬
‫برای جلوگیری از نفوذ ناآگاهانه شرک در میــان مســلمانان‬
‫یباشــد‪ ،‬همــانگونه کــه بــرای‬ ‫از طریــق تعظیــم و غلــو م ‌‬
‫تهای دیگر این اتفاق افتاد‪.‬‬ ‫ام ‌‬
‫‪ .2‬غلو کردن دربارة افراد صالح و نیکوکار‬
‫از جمله اموری که از کوتاهی و سستی در زمینــه توحیــد‬
‫یآیــد‪ ،‬افــراط و غلــو دربــارة افــراد نیکوکــار‬ ‫بــه وجــود م ‌‬
‫کترین‬ ‫تترین و خطرنــا ‌‬ ‫یباشــد‪ .‬ایــن امــر یکــی از زشــ ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکوبــد و ممکــن‬ ‫اموری است کــه بنــای توحیــد را در هــم م ‌‬
‫است این امر به هر نوع شرک و شری ختم شود‪.‬‬
‫غلو‪ :‬به معنای از حد گذشتن اســت‪ .‬گــویی بــرای افــراد‬
‫صالح یکی از امور و حقوق مخصوص به پروردگــار را قــرار‬
‫دهد‪ .‬از جمله امــوری کــه فقــط مختــص پروردگــار اســت و‬
‫چکس در آن شریک نیست و آن صــفات را نــدارد‪ ،‬کمــال‬ ‫هی ‌‬
‫ههاســت و‬ ‫مطلق‪ ،‬غنای مطلق و تصرف مطلق در همة جنب ‌‬
‫اینکه جز او هیچ کس شایسته عبادت و خدایی نیست‪.‬‬
‫کسی که درباره یکــی از مخلوقــات خداونــد غلــو کنــد تــا‬
‫جایی که در یکی از امور فوق سهمی بــرای او قــائل باشــد‬
‫در حقیقــت بــه وســیله آن امــر‪ ،‬آن مخلــوق را بــا خداونــد‬
‫یکسان دانسته است و این امر بزرگترین نوع شرک است‪.‬‬
‫کسی که یکی از افراد نیکوکار را مــدح و ســتایش کنــد و‬
‫مقام او را به بیش از آنچه خداوند بر آن دلیل نازل فرموده‬
‫یتردید دربارة آن فرد غلو کرده است و این امــر‬ ‫بال ببرد‪ ،‬ب ‌‬
‫یشود‪.‬‬
‫به شرک و انهدام بنیان دین منتهی م ‌‬
‫ن اللــه‬‫قــي‪ ،‬فــإ ّ‬ ‫پیــامبر ص فرمــود‪» :‬ل ترفعــوني فَــوقَ ح ّ‬
‫ن يّتخذني نبي ًّا«‪» :‬مقام مــرا بیــش‬ ‫لأ ْ‬‫تعالى اّتخذني عبدا ً قب َ‬
‫از آنچه حق من است بال نبریــد زیــرا خداونــد قبــل از آنکــه‬
‫مرا پیامبری قرار داده باشد‪ ،‬مرا بندة خود آفریده است«‪.2‬‬
‫هاند‪:‬‬ ‫مردم در تعامل با افراد نیکوکار سه دست ‌‬
‫یکننــد و‬ ‫اهل جفا‪ :‬کسانی که حقوق آنهــا را رعــایت نم ‌‬
‫یدارنــد و بــه‬ ‫آنها را آنگــونه کــه شایســته اســت دوســت نم ‌‬
‫یکنند‪.‬‬ ‫یگذارند و تکریم نم ‌‬ ‫دوستی و به آنها احترام نم ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(3/462‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نوا در الراوندی )‪.(16‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫اهل غلو‪ :‬کسانی که آنها را دارای مقامی بالتر از آنچه‬


‫یخوانند‪.‬‬
‫خداوند برای آنها قرار داده م ‌‬
‫اهل حق‪ :‬کســانی کــه آنهــا را دوســت دارنــد و بــا آنهــا‬
‫یکننــد و حــق واقعــی و شایســته آنهــا را بــه جــا‬‫دوســتی م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬‫یآورند‪ .‬اما دربارة آنها غلو و ادعای عصمت نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫صالحان کسانی هستند که از اینکه حقی از حقوق خــاص‬
‫یکننــد‪.‬‬‫پروردگــار را بــه خــود اختصــاص دهنــد خــودداری م ‌‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداوند – تعالی – از زبان عیسی ؛ م ‌‬
‫‪        ‬‬
‫‪) .﴾   ‬المائده‪.(116 :‬‬
‫یدانــم کــه‬
‫»]عیسی[ ؛ گفت‪ :‬تو را از آن پــاک و من ـّزه م ‌‬
‫دارای شریک باشی‪ .‬شایسته من نیست که چیزی را بگویم‬
‫]و بخواهم که وظیفه و[ حقّ من نیست«‪.‬‬
‫‪ ‬بدان اعتقــاد‬ ‫این امری است که اهل بیت گرامی پیامبر‬
‫هاند‪.‬‬
‫داشته و براساس آن عمل کرد ‌‬
‫های در این باره‪:‬‬ ‫نمون ‌‬
‫مردم دربارة امیرالمؤمنین علی ؛ بــه ســه دســته تقســیم‬
‫هاند‪ :‬گروهی از آنها دربارة او غلو کــرده و منزلــت او را‬ ‫شد ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫با منزلت پروردگار جهانیان یکی دانست ‌‬
‫یتــوان‬
‫ههای غلو آنان دربــارة آن حضــرت م ‌‬ ‫از جمله نمون ‌‬
‫یکننــد کــه خداونــد ولیــت‬‫به امور زیر اشاره کرد‪ :‬گمــان م ‌‬
‫ایشان را بر پیامبران‪ ،‬عرضه کرد‪ .‬گروهی آن را پذیرفتند و‬
‫گروهی دیگر از قبول آن سر باز زدند‪ .‬آن کســانی کــه ایــن‬
‫امر را انکار کردند بر مصائب و بلیی مختلف گرفتار شدند‪.‬‬
‫چنانکه آدم ؛ دچار معصیت شـد‪ ،‬نــوح ؛ دچـار طوفــان شـد‪.‬‬
‫ابراهیــم ؛ بــه آتــش انــداخته شــد‪ .‬یوســف ؛ بــه داخــل چــاه‬
‫انداخته شد‪ .‬ایوب ؛ دچار بیماری شد‪ .‬داود ؛ به اشتباه افتاد‬
‫و یونس ؛ نیز در شکم ماهی افتاد‪.1‬‬
‫یکننـــد کـــه‬
‫هتر از همـــه اینهـــا اینکـــه ادعـــا م ‌‬
‫فریبنـــد ‌‬
‫امیرالمؤمنین خود آنها را با اجازه خداوند نجات داد ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬نگــا‪ :‬تفســیر نــور الثقلیــن )‪ ،(3/435‬بحــارالنوار )‪ ،(61/52‬قصــص‌النبیاء‬
‫للجزائری )‪ ،(438‬المناقب )‪.(4/138‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬النوار النعمانیة )‪ ،(1/31‬بحارالنوار )‪.(26/5‬‬

‫‪89‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ییابد کــه‬ ‫یخواند به خوبی درم ‌‬ ‫کسی که این روایات را م ‌‬


‫ذکر نام خداوند در عبــادت فقــط بــرای زیبــا جلــوه دادن آن‬
‫عبارت قبیح و شنیع است‪ .‬در غیر این صــورت‪ ،‬آنگــونه کــه‬
‫یکنند به امیرالمؤمنین حق تصرف مطلــق کــه‬ ‫آنان گمان م ‌‬
‫یگیرد داده شده است‪.‬‬ ‫از توانایی ذاتی او سرچشمه م ‌‬
‫هانـد از‬‫گروهــی نیـز در بغـض و تنفـر از ایشـان غلـو کرد ‌‬
‫یباشند‪ .‬از جملــه کســانی‬ ‫جمله آنها خوارج‪ ،‬نواصب و ‪ ...‬م ‌‬
‫که حق و جایگاه ایشان را دربارة محّبت و موالتی که لیق‬
‫هاند‪ ،‬اهل‬ ‫هاند و دربارة ایشان غلوّ نکرد ‌‬ ‫او باشد رعایت کرد ‌‬
‫یباشند‪.‬‬ ‫حق م ‌‬
‫امیرالمؤمنین ؛ خودشان دربارة خطر غلو کردن به ویــژه‬
‫هاند‪ :‬دو گروه دربارة‬ ‫هاند و فرمود ‌‬ ‫دربارة ایشان هشدار داد ‌‬
‫یشــوند‪ :‬دوســتداری کــه‬ ‫مــن دچــار هلک ]و گمراهــی[ م ‌‬
‫یکند‪ ،‬و دشمنی که در عداوت من افـراط‬ ‫دربارة من غلو م ‌‬
‫نماید‪.1‬‬
‫هانــد‪ :‬بــه ســبب عقیــده‬ ‫همچنیــن امیرالمــؤمنین ؛ فرمود ‌‬
‫یشــوند‪ :‬دوســتدار و طرفــدار‬ ‫دربارة مــن دو گــروه هلک م ‌‬
‫افراطی که حب و عشق مــن او را بــه ســوی غیــر حقیقــت‬
‫بکشاند‪ .‬دشمن و مخالف افراطی که کینه من او را از حق‬
‫دور سازد‪ .‬بهترین مردم درباره اعتقاد به من آنــانی هســتند‬
‫ســک‬ ‫یگیرنــد‪ .‬پــس بــدان تم ّ‬ ‫کــه راه میــانه را در پیــش م ‌‬
‫جویید«‪.2‬‬
‫یفرمایـــد‪ :‬پیـــامبر ص مـــرا خوانـــد و‬ ‫امیرالمـــؤمنین ؛ م ‌‬
‫ن فيك مثل ً من عيسى‪ ،‬أبغضته يهــود خيــبر حــتى‬ ‫فرمود‪» :‬إ ّ‬
‫بهتوا أمه‪ ،‬وأحّبته النصارى حتى أنزلوه المنزلــة الــتي ليــس‬
‫ب مفـرط ُيفـرط بمـا ليـس‬ ‫ي اثنان‪ :‬محـ ّ‬ ‫له‪ ،‬أل فإّنه يهلك ف ّ‬
‫ت‬‫ُ‬ ‫ـ‬ ‫لس‬ ‫ـي‬ ‫ـ‬‫ّ‬ ‫ن‬‫إ‬ ‫أل‬ ‫ـي‪،‬‬
‫ـ‬ ‫بهتن‬
‫ُْ‬ ‫ي‬ ‫أن‬ ‫ـى‬ ‫ـ‬ ‫عل‬ ‫بغضي‬ ‫ي‪ ،‬ومبغض يحمله‬ ‫ف ّ‬
‫ي‪ ،‬ولكّني أعمل بكتاب الله وسنة نــبّيه مــا‬ ‫حى إل ّ‬‫ي ول ُيو َ‬ ‫بنب ّ‬
‫استطعت‪ ،‬فما أمرتكم من طاعة الله فحقّ عليكــم طــاعتي‬
‫حب َب ُْتم أو ك َرِهُْتم«‪» :‬تو همانند عیســی ؛ هســتی‪ .‬یهــود‬ ‫َ‬
‫فيما أ ْ‬
‫خیبر از کینه به دل داشتند به همین دلیل به مــادرش بهتــان‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(25/285‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬شرح نهج‌البلغة )‪ ،(8/112‬بحارالنوار )‪.(23/372‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫و اتهــام زدنــد‪ .‬مســیحیان او را دوســت داشــتند و او را بــه‬


‫جایگاهی رساندند کـه حـق و مناسـب او نبـود‪] .‬امـام علـی‬
‫یشــوند‪:‬‬ ‫فرمود‪ [:‬بدان کــه دربــارة مــن دو گــروه گمــراه م ‌‬
‫دوستدار و طرفدار افراطی که درباره آنچــه در مــن وجــود‬
‫هتوز افراطی که بغــض و‬ ‫یکند‪ .‬و مخالف کین ‌‬ ‫ندارد افراط م ‌‬
‫یکشــاند کــه بــه مــن اتهــام و‬ ‫کینه مــن او را بــدان جهــت م ‌‬
‫تهمت وارد سازد‪ .‬بدانید که من پیامبر نیستم و بر من وحی‬
‫یتــوانم بــه کتــاب‬ ‫های کــه م ‌‬ ‫یشود‪ .‬اما من به انداز ‌‬ ‫نازل نم ‌‬
‫یکنم‪ .‬پس هر آنچــه را کــه از‬ ‫خدا و سنت پیامبرش عمل م ‌‬
‫اطاعت پروردگار به شما دستور دادم‪] ،‬عمل کــردن بــدان[‬
‫یشود‪ .‬خواه آن را دوست داشته باشید یــا‬ ‫بر شما واجب م ‌‬
‫نپسندید«‪.1‬‬
‫بلکه حتی تهدید او ؛ دربارة کسانی که در زمینه اعتقاد به‬
‫یکنند و او را به جایگــاهی بـالتر از آنچــه حــق‬ ‫ایشان غلو م ‌‬
‫یفرمایـد‪:‬‬ ‫یشـود و م ‌‬ ‫یرسـانند‪ ،‬شـدیدتر م ‌‬ ‫ایشـان اسـت م ‌‬
‫یبن مریــم إ‬ ‫خدایا من از غالیان مبرا هستم همچنانکه عیس ‌‬
‫یجست‪ .‬خدایا آنها را شکست بده‬ ‫نیز از مسیحیان برائت م ‌‬
‫و خوار گردان و هیچکدام از آنان را یاری مفرما‪.2‬‬
‫این امــری اســت کــه امامــان دیگــر از ائمــه اهــل بیــت ‡‬
‫هاند و‬‫هاند و دربارة آن تذکر داد ‌‬ ‫نسبت بدان هوشیاری داشت ‌‬
‫سخنان ایشان در این باره فراوان است‪.‬‬
‫یفرماید‪ :‬بدترین مخلوقات خداوند غالیان‬ ‫امام صادق ؛ م ‌‬
‫یدهند و ادعای‬ ‫هستند که عظمت خداوند را کوچک جلوه م ‌‬
‫یکنند‪ .‬به خدا غالیان از یهودیان‪،‬‬ ‫خدایی بندگان خداوند را م ‌‬
‫مسیحیان‪ ،‬مجوسیان و مشرکان بدترند ‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫ایــن هشــدار جــدی از ســوی ائمــه ‡ مــا را بــه تحقیــق و‬


‫یکند که امام‬ ‫جستجو دربارة اساس غلو و منشأ آن وادار م ‌‬
‫هاند‪.‬‬ ‫صادق ؛ این امر را بیان فرمود ‌‬
‫از ابان بن عثمان روایت شده است که از امــام صــادق ؛‬
‫شنیدم که فرمود‪ :‬خداونــد عبــدالله بــن ســبأ را لعنــت کنــد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(35/317‬العمده )‪.(211‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(25/284‬امالی طوسی )‪ ،(650‬مناقب )‪.(1/263‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬منبع پیشین‪.‬‬

‫‪91‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکــرد امیرالمــؤمنین خداســت‪ .‬امــا بــه خــدا‬ ‫زیرا او ادعــا م ‌‬


‫های فرمانبردار و مطیع بود‪ .‬وای بر‬ ‫قسم امیرالمؤمنین‪ ،‬بند ‌‬
‫کسی که بــر مــا دروغ ببنــدد‪ .‬گروهــی از مــردم دربــارة مــا‬
‫یگــوییم‪ .‬مــا از‬ ‫یگویند که ما دربارة خودمــان نم ‌‬ ‫سخنانی م ‌‬
‫یبریــم‪ .‬مــا از اعمــال آنهــا بــرائت‬ ‫آنهــا بــه خداونــد پنــاه م ‌‬
‫یبریم‪.1‬‬‫یجوییم و به خدا پناه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫مسأله علقه شدید بعضــی از پیــروان ائمــه ‡ بدیشــان و‬
‫افراط ناشی از آن‪ ,‬از نظر و عنایت آن بزرگــواران بــه دور‬
‫نبوده است‪.‬‬
‫ابن أبــی نجــران بــه روایــت از عبــدالله بــه نقــل از امــام‬
‫یکند که امام فرمود‪» :‬مــا اهــل بیــت بســیار‬ ‫صادق ؛ ذکر م ‌‬
‫یبندنــد و‬‫راستگو هســتیم‪ .‬امــا دروغگویــانی بــر مــا دروغ م ‌‬
‫غهای آنــان بــه مــا از‬ ‫صداقت ما به وسیلة نسبت یافتن درو ‌‬
‫یرود«‪.2‬‬‫بین م ‌‬
‫باید همواره به یاد داشته باشیم که امامان اهــل بیــت بــه‬
‫رحمــت خداونــد امیدوارنــد و از عــذاب او بیمناکنــد‪ .‬آنــان‬
‫چگــونه‬‫یخواننــد‪ .‬آنهــا بــر دیگــران هی ‌‬ ‫همــواره خداونــد را م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬به خدا قســم‬ ‫برتری ندارند‪ .‬امام جعفر صادق ؛ م ‌‬
‫ما فقط بندگانی هستیم که خداوند ما را آفریده و برگزیــده‬
‫یتوانیم که نفع یا زیان برسانیم‪ .‬چنانچه لطفــی‬ ‫است ما نم ‌‬
‫شود از کرم و رحمت اوست‪ ،‬و چنانچه شــکنجه شــویم بــه‬
‫علت گناهانمان است‪ .‬به خدا ما در برابر خداوند هیچ حجت‬
‫و برهــانی نــداریم و در برابــر خداونــد و در پیشــگاه او هیــچ‬
‫یمیریــم و در قــبر‬ ‫یتردیــد م ‌‬ ‫مصونیت و برائتی نداریم‪ .‬ما ب ‌‬
‫یشویم و در محشر‬ ‫یشویم و در روز قیامت زنده م ‌‬ ‫دفن م ‌‬
‫یشود‪ .‬وای بر آنان! آنها را‬ ‫یایستیم و از ما بازخواست م ‌‬ ‫م ‌‬
‫چه شده است؟ لعنت خداوند بر آنان باد‪.‬‬
‫آنان خدا‪ ،‬پیــامبر ص در قــبرش‪ ،‬امیرالمــؤمنین‪ ،‬فــاطمه‪،‬‬
‫امام حسن‪ ،‬امام حسین‪ ،‬امام سجاد و امام باقر – صــلوات‬
‫الله علیهم – را اذیت کردند‪ .‬مــن در محضــر شــما شــهادت‬
‫یدهم که من مردی هستم که از نسل رسول الله ص بــه‬ ‫م ‌‬
‫هام‪ .‬من از سوی خداوند هیچ برائتی ندارم‪ .‬چنــانچه‬ ‫دنیا آمد ‌‬
‫ینماید‪ ،‬و در صورتی که از‬ ‫از او اطاعت کنم به من رحم م ‌‬
‫فرمــان او ســرپیچی کنــم‪ ،‬مــرا بــه وســیلة عــذاب شــدیدی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(25/286‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(25/287‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫شکنجه خواهد کرد‪.1‬‬

‫‪ .3‬غلو دربارة قبرها‬


‫از جمله مواردی که در زمینه غلو دربــارة افــراد نیکوکــار‬
‫یبینیــم‪ ،‬ســاختن‬ ‫نهای اســلمی م ‌‬ ‫در بســیاری از ســرزمی ‌‬
‫چکــاری و تبــدیل کــردن آنهــا بــه‬ ‫ضــریح بــر روی قبرهــا‪ ،‬گ ‌‬
‫یباشد که به وســیلة نــذر‪ ،‬ذبــح کــردن‪ ،‬توسـل‪،‬‬ ‫تگاه م ‌‬ ‫زیار ‌‬
‫طواف دور آن‪ ،‬طلب یاری و کمــک و مســاعدت از صــاحب‬
‫قبر‪ ،‬تقدیم کردن قربانی‪ ،‬تاج گل‪ ،‬عطرها و صــرف امــوال‬
‫تهای دیگــری کــه هماننــد عقایــد یهودیــان و مســیحیان‬ ‫بدع ‌‬
‫یکنند که ایــن کارهــا آنهــا‬ ‫یشوند‪ ،‬و گمان م ‌‬ ‫است عبادت م ‌‬
‫یکند‪.‬‬ ‫را به خداوند – سبحانه وتعالی – نزدیک م ‌‬
‫ه ول مســجدًا؛‬ ‫یفرمایــد‪» :‬ل تّتخــذوا قــبري قبل ـ ً‬ ‫‪‬م ‌‬ ‫پیامبر‬
‫ن اّتخــذوا قبــور أنبيــائهم مســاجد«‪:‬‬ ‫ن اليهود َ حي ـ َ‬ ‫َ‬
‫ه لعَ َ‬
‫ن الل َ‬‫فإ ّ‬
‫»قبر مرا تبدیل به قبله یا مســجد نکنیـد‪ .‬زیـرا هنگــامی کـه‬
‫یهودیان قبرهــای پیامبرانشــان را تبــدیل بــه مســجد کردنــد‪،‬‬
‫خداوند آنان را لعن کرد«‪.2‬‬
‫از زراره روایت شده است کــه بــه امــام جعفــر صــادق ؛‬
‫عرض کردم‪ :‬آیا نماز خواندن در میــان قبرهــا جــایز اســت؟‬
‫فرمود‪ :‬در میان آنها نماز بخوان‪ .3‬و هیچکدام از آنها را قبله‬
‫قرار مده‪ .‬زیــرا رســول خــدا ص از ایــن کــار نهــی کــرده و‬
‫ن اللــه –‬ ‫ة ول مســجدًا‪ ،‬فــإ ّ‬ ‫خذوا قبري قبلـ ً‬ ‫هاند‪» :‬ل ت َت ّ ِ‬ ‫فرمود ‌‬
‫د«‪» :‬قــبر‬ ‫ل – لعن الذين اتخذوا قبور أنبيائهم مســاج َ‬ ‫عّز وج ّ‬
‫مرا تبدیل به قبله و مسجد نکنید‪ .‬زیرا خداوند کسانی را که‬
‫یکننــد لعــن و نفریــن‬ ‫قبر پیامبرانشان را به مسجد تبدیل م ‌‬
‫کرده است«‪.4‬‬
‫یفرمایــد‪:‬‬ ‫از امیرالمــؤمنین ؛ روایــت شــده اســت کــه م ‌‬
‫خذوا قبوركم مســاجدكم‬ ‫شنیدم که پیامبر ص فرمود‪» :‬ل ت َت ّ ِ‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬رحال الکشی )‪ 225‬و ‪.(226‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مـــن لیحضـــره الفقیـــه )‪ ،(1/178‬وسائل‌الشـــیعه )‪،(3/235‬ــ )‪،(5/161‬‬
‫بحارالنوار )‪.(79/20‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬نماز خواندن در مقابر بطور كلى صحيح نيست‪ .‬و اين حديث ضعيف است به‬
‫اين سبب كه از زبان خود امــام در حــديث بعــدى از نمــاز خوانــدن مقــابر نهــى‬
‫شده است مترجم‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(80/313‬علل‌الشرائع )‪.(2/358‬‬

‫‪93‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ههایتــان‬‫كم قبورًا«‪» :‬قبرهایتان را بــه مســاجد و خان ‌‬ ‫ول ب ُُيوت ُ‬


‫ههایتــان را ماننــد قبرهــا‬
‫را به قبر تبدیل نکنیــد« ‪ .‬یعنــی خان ‌‬
‫‪1‬‬

‫نکنید که در آن نمازهای مستحبی و نوافل خوانده نشود‪.‬‬


‫در صفحات پیشین نهی و هشدار نسبت به نماز خوانــدن‬
‫در قبرســتان و ســاختن بنــا بــر روی قبرهــا و تزئیــن آنهــا‬
‫گذشت‪.‬‬
‫از علی ‌بن جعفر روایــت شــده اســت کــه از امــام موســی‬
‫کاظم ؛ دربارة ساختن بنـا بـر روی قبرهـا و نشسـتن بـر روی‬
‫آنها سؤال کردم کـه آیـا ایـن کـار جـایز اسـت یـا خیـر؟ امـام‬
‫چکـاری‬ ‫فرمود‪ :‬ساختن بر روی قبرها‪ ،‬نشستن بر روی آنهـا‪ ،‬گ ‌‬
‫لاندود کردن آنها جایز نیست‪.2‬‬ ‫وگ ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده اســت کــه فرمــود‪ :‬بــر روی‬
‫هها تصاویر نکشــید‪ .‬زیــرا‬ ‫قبرها بنا نسازید و روی سقف خان ‌‬
‫رسول الله ص از این کار تنفر داشتند ‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫از امام صادق ؛ به روایت از پدرانشان روایت شده است‬


‫چکــاری قبرهــا‪ ،‬نمــاز خوانــدن در‬ ‫که فرمود‪ :‬پیــامبر ص از گ ‌‬
‫آنهــا نهــی فرمودنــد‪ .‬همچنیــن ایشــان از خوانــدن نمــاز در‬
‫بها‪ ،‬محــل بســتن شــتران و‬ ‫هها‪ ،‬آســیا ‌‬
‫هها‪ ،‬در ‌‬
‫قبرستان‪ ،‬را ‌‬
‫تبام کعبه نهی فرمودند ‪.‬‬
‫‪4‬‬
‫روی پش ‌‬
‫از امــام جعفــر صــادق بــه نقــل از پــدران بزرگوارشــان‬
‫روایت شده است که پیامبر ص از خوردن طعــام بــا دســت‬
‫چــپ‪ ،‬غــذا خــوردن فــرد در حــالی کــه تکیــه داده اســت و‬
‫هاند‪.5‬‬‫چکاری قبرها و نماز خواندن در آنها نهی فرمود ‌‬ ‫گ ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شــده کــه فرمودنــد‪ :‬امیرالمــؤمنین ؛‬
‫فرمودند‪ :‬پیامبر ص مرا برای صاف کــردن و تخریــب قبرهــا و‬
‫هها فرستاد‪. 6‬‬ ‫شکستن تصوير و مجسم ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬هفت چیــز‬
‫‪ - 1‬مستدرك الوسائل‪.(2/379) :‬‬
‫‪ - 2‬الستبصار )‪.(1/217‬‬
‫‪ - 3‬وسائل‌الشــیعه )‪ ،(3/210‬تهــذیب الحکــام )‪ ،(1/461‬بحــارالنوار )‪،(73/159‬‬
‫المحاسن )‪.(2/612‬‬
‫‪ - 4‬وسائل‌الشیعه )‪.(3/211) ،(5/158‬‬
‫‪ -5‬من لیحضره الفقیه )‪ ،(4/3‬بحــارالنوار )‪ ،(73/328‬المــالی للصــدوق )‪،(422‬‬
‫مجموعة ورام )‪.(2/256‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یآینــد‪ :‬رشــوه گرفتــن‬ ‫زیر جزو درآمدهای حرام به شـمار م ‌‬


‫در قضاوت‪ ،‬پاداش کاهن‪ ،‬قیمت سگ و هزینــه ســاختن بنــا‬
‫بر روی قبر و ‪.1 ...‬‬
‫عکننــده ایــن عمــل را ذکــر‬ ‫در بعضی از روایات عوامل من ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫کرد ‌‬
‫نوری طبرسی به روایــت از حلــی در کتــاب )النهــایه( بــه‬
‫یکند کـه ایشـان از اینکــه قبرهــا‬ ‫نقل از پیامبر ص روایت م ‌‬
‫چکــاری شــوند یــا بــر روی آنهــا بنــایی ســاخته شــود‪ ،‬نهــی‬ ‫گ ‌‬
‫فرمودنــد‪ .‬همچنیــن از نشســتن و نوشــتن روی قبرهــا نهــی‬
‫تهــای دنیاسـت و مــرده‬ ‫فرمودند‪ .‬زیرا ایـن امــور جـزو زین ‌‬
‫نیازی به آنها ندارد‪.2‬‬
‫یفرماید‪ :‬همه آنچه غیر از خاک روی قــبر‬ ‫امام صادق ؛ م ‌‬
‫یشــود‪ ،‬بــاعث ســنگینی روی مــرده‬ ‫مــرده قــرار داده م ‌‬
‫یشود‪.3‬‬ ‫م ‌‬
‫واقعیت امر این است كــه‪ :‬امامــان اهــل بیــت ؛ در خلل‬
‫غهــای ســاخته‬ ‫هاند نه بر درو ‌‬ ‫فتاوایشان بر توحید تأکید داشت ‌‬
‫های که برخلف قرآن و هــدایت آن بزرگــواران اســت و‬ ‫شد ‌‬
‫یشود‪.‬‬‫بدیشان نسبت داده م ‌‬
‫چکاری‬ ‫نترتیب پیامبر ص از ساختن بنا روی قبرها و گ ‌‬ ‫بدی ‌‬
‫یواســطه و‬ ‫هانــد و مــردم را بــه عبــادت ب ‌‬ ‫آن نهــی فرمود ‌‬
‫نترتیب ائمــه ‡ نیــز‬ ‫یخواندنــد‪ .‬بــدی ‌‬‫مستقیم خداونــد فــرا م ‌‬
‫یکردند و نســبت بــدان هشــدار‬ ‫مردم را از این امور نهی م ‌‬
‫یدادند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫عجیب اینکه گروهی از مردم بــرای مشــروعیت دادن بــه‬
‫طواف قبرها و سفر کردن به قصد زیارت آنهــا بــه روایــات‬
‫یشــوند کــه در‬ ‫نهای عجیــبی متوســل م ‌‬ ‫دروغیــن و داســتا ‌‬
‫حقیقت وهم وسوسه شیطان است‪ .‬کسی که قبر عــالم یــا‬
‫بزرگی همانند امــام حســین ؛ و دیگــران ماننــد عیــدروس و‬
‫نهای دروغین یــا‬ ‫یدارد‪ ،‬به این داستا ‌‬ ‫بدوی و ‪ ...‬را بزرگ م ‌‬
‫‪6‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،(6/528‬وسائل‌الشیعه )‪ ،(3/211‬بحارالنوار )‪ ،(76/286‬المحاسن‬
‫)‪.(2/614‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(2/347‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(2/347‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(3/202‬‬

‫‪95‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫لهــای عــوام دربــارة برکــت افــراد متوســل‬ ‫اوهــام و خیا ‌‬


‫یگــذارد‪ .‬خداونــد‬
‫یشــود و کتــاب خداونــد را بــه کنــار م ‌‬‫م ‌‬
‫فرمــوده اســت‪   ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾     ‬الجن‪.(18 :‬‬
‫ن خداســت‪ ،‬پــس هيــچ كــس را بــا خــدا‬
‫»مســاجد از آ ِ‬
‫نخوانيد«‪.‬‬
‫یفرمایــــــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــــــن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾      ‬النمل‪.(62 :‬‬
‫تها بهترند[ يا كسى كــه دعــاى مضــطر را اجــابت‬ ‫»]آیا ب ‌‬
‫مىكنــد و گرفتــارى را برطــرف مىســازد‪ ،‬و شــما را خلفــاى‬
‫زمين قرارمىدهد; آيا معبودى با خداست؟!«‪.‬‬
‫‪  ‬‬ ‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬
‫همچنیــن م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬السراء‪.(67 :‬‬
‫یهــا ]و مصــایب[ بــه شــما‬ ‫»هنگامی که در دریاهــا ناراحت ‌‬
‫یشوید[‪ ،‬جز‬ ‫نها و امواج سهمگین م ‌‬ ‫برسد ]و گرفتار طوفا ‌‬
‫او‪ ،‬تمام كسانى را كه )براى حل مشكلت خود( مىخوانيــد‪،‬‬
‫فراموش مىكنيد; اما هنگامى كه شما را به خشــكى نجــات‬
‫نهای ناتوان و‬ ‫یگردانید ]و انسا ‌‬ ‫دهد ]از یکتاپرستی[ روی م ‌‬
‫یدهیــد[ و اصــول ً‬‫یجان را شریک خداونــد قــرار م ‌‬ ‫تهای ب ‌‬‫ب ‌‬
‫انسان بسیار ناسپاس است«‪.‬‬
‫نهایی که برخلف قرآن هستند دل ببندیم‬ ‫آیا به آن داستا ‌‬
‫یا بر سر مسیر هــدایت و راه روشــنی باشــیم کــه ســرور و‬
‫هانــد و‬
‫برگزیدة مخلوقات محمد ص براساس آن عمــل کرد ‌‬
‫هاند‪ .‬اگر حق با آنهــا نباشــد ‪...‬‬ ‫یخواند ‌‬‫اهل بیتش را بدان م ‌‬
‫پس حق با چه کسی است؟!‬
‫‪ .4‬دعا و انواع آن‬
‫تهــایی اســت کــه انســان را بــه‬ ‫متریــن عباد ‌‬
‫دعــا از مه ‌‬
‫یکند‪ .‬این امر به هر نوعی که باشــد اعــم‬ ‫خدایش نزدیک م ‌‬
‫ل–‬ ‫از طلب یاری و کمک یا پناه بردن به خداونــد – عـّز وجـ ّ‬
‫یشود‪ .‬زیرا این امــر طلــب‪ ،‬و امیــد بــه‬‫باعث قرب الهی م ‌‬
‫ثواب‪ ،‬بیم از عذاب و نیازمندی‪ ،‬و پناه بردن به پروردگار را‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫در خــود نهفتــه دارد‪ .‬دعــا وســیله مظلومــان و راهــی بــرای‬


‫تخوردگان و بــاعث ســعادت در‬ ‫اظهار عجز و ضعف شکس ‌‬
‫دو دنیاســت‪ .‬کســی کــه مقــداری از دعــا را بــه غیــر خــدا‬
‫اختصاص دهــد یعنــی غیــر او را بخوانــد‪ ،‬در حقیقــت شــرک‬
‫ورزیده است‪.‬‬
‫دعا دارای انواع مختلفی است‪ .‬از انواع آن دعای حرام و‬
‫یپردازیم‪:‬‬ ‫مشروع است‪ ،‬که در زیر به بیان آن م ‌‬
‫دعای مشروع دو نوع است‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬خواندن خداونــد و طلــب از او در امــوری کــه‬
‫فقط او قادر به انجام آن است‪.‬‬
‫خداونــد پیــامبران ‡ را برانگیختــه اســت تــا بــه بشــریت‬
‫خواندن پروردگار به تنهایی و اظهار عجز در برابــر او را بــه‬
‫مـــردم بیاموزنـــد‪ .‬قبـــل از بعثـــت‪ ،‬اعـــراب خدایشـــان را‬
‫یخواندنـــد‪ .‬در هنگـــام دعـــا میـــان خودشـــان و خداونـــد‬‫م ‌‬
‫ههایی ماننــد پیــامبران‪ ،‬اولیــا‪ ،‬صــالحان و ‪ ...‬قــرار‬‫واســط ‌‬
‫یدادند و معتقد بودند که آنها برایشان شــفاعت و آنهــا را‬ ‫م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫به خداوند نزدیک م ‌‬
‫پیامبر ص به عنوان معلمی در میان آنها برانگیخته شــد و‬
‫آنان را بــه خوانــدن خداونــد بــه تنهــایی و بــدون قــرار دادن‬
‫واسطه و شفیع فراخواند‪ .‬حال این دعا بــا هــدف اســتغاثه‪،‬‬
‫یفرماید‪:‬‬ ‫طلب کمک یا پناه بردن و ‪ ...‬باشد‪ .‬زیرا خداوند م ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪) .﴾    ‬الجن‪.(18 :‬‬
‫ن خداســت‪ ،‬پــس هيــچ كــس را بــا خــدا‬ ‫»مســاجد از آ ِ‬
‫نخوانيد«‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــن خداونـــد م ‌‬
‫‪   ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬المؤمنون‪.(117 :‬‬
‫»هر کس که با خدا‪ ،‬معبــود دیگــری را بــه فریــاد خوانــد‪،‬‬
‫یتردید هیچ دلیلی بر حقانیت آن نخواهــد داشــت‪ ،‬حســاب‬ ‫ب ‌‬
‫یشــوند ]بلکــه‬‫یتردیــد کــافران رســتگار نم ‌‬‫او با خداســت ب ‌‬

‫‪97‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یشوند[«‪.‬‬ ‫مؤمنان رستگار م ‌‬


‫﴿‪  ‬‬ ‫یفرمایــــــد‪:‬‬‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الجن‪.(20 :‬‬
‫يخــوانم )و فقــط او را‬
‫»بگــو‪ :‬مــن تنهــا پروردگــارم را م ‌‬
‫يدهم«‪.‬‬ ‫يكنم( و هيچ كس را شريك او قرار نم ‌‬ ‫عبادت م ‌‬
‫همچیــــــن فرمــــــوده اســــــت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النمل‪.(62 :‬‬
‫تها بهترند[ يا كسى كــه دعــاى مضــطر را اجــابت‬‫»]آیا ب ‌‬
‫مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد؟!«‪.‬‬
‫همچنیــــــن خداونــــــد فرمــــــوده اســــــت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫﴾‪) .‬الفاتحه‪.(5 :‬‬
‫یطلبیم«‪.‬‬ ‫یپرستیم و تنها از تو یاری م ‌‬‫»فقط تو را م ‌‬
‫همچنین خداونــد دربــارة اســتغاثه و طلــب کمــک و یــاری‬
‫یفرمایــــــــــــــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬النفال‪.(9 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»]ای مؤمنان به یاد آورید[ زمانی را که ]در میـدان جنـگ‬
‫بدر از شدت ناراحتی[ از پروردگار خود درخواست کمــک و‬
‫ینمودید«‪.‬‬
‫یاری م ‌‬
‫خداونـــد همچنیـــن فرمـــوده اســـت‪ ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬الفلق‪.(1 :‬‬
‫هدم«‪.‬‬‫یبرم به پروردگار سپید ‌‬ ‫»بگو پناه م ‌‬
‫پیامبر ص به عبدالله بن عباس م در حـالی کـه خردسـال‬
‫بود – اصول توحید را یاد داد و فرمــود‪ :‬ای پســر آیــا بــه تــو‬
‫چیــزی بیــاموزم کــه در پیشــگاه خداونــد بــرای تــو ســودمند‬
‫باشد؟ من گفتم‪ :‬بله‪ .‬فرمود‪ :‬حق خداوند را رعایت کــن تــا‬
‫تو را حفظ نماید‪ .‬حق خداوند را رعایت کن و به جا بیاور تا‬
‫همواره او را در کنار خود بیابی‪ .‬در حالت خوشــی و نعمــت‬
‫خداوند را همواره به یاد داشــته بــاش تــا خداونــد در هنگــام‬
‫مصائب از تــو یــاد کنــد‪ .‬هرگــاه چیــزی خواســتی ]فقــط[ از‬
‫خداوند طلب و درخواست کن‪ ،‬و هرگــاه درخواســت کمــک‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫نمودی ]فقط[ از خداوند یاری و مساعدت بجوی‪.1‬‬


‫نوع دوم‪ :‬درخواست دعــا کــردن از فــردی کــه در حــال‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫حیات است دربارة اموری که قادر به انجام آن م ‌‬
‫از جمله دعاهایی که مبــاح اســت ایــن اســت کــه فــرد از‬
‫برادر مسلمانش کــه در حـال حیـات اســت بخواهــد دربــاره‬
‫امور دینی یا دنیوی کاری انجام بدهد که قــادر بــه انجــام آن‬
‫باشد‪ .‬مثل ً از او بخواهد در نمازش یا هنگــام رفتــن بــه حــج‬
‫های‪ ،‬یــا غــرق‬ ‫برای او دعا کند‪ ،‬یا او را از شــر جــانور درنــد ‌‬
‫شدن نجات دهد‪ .‬یا از او برای ســوار شــدن بــر چهارپــایش‬
‫کمک بخواهد‪ ،‬یا از شر آزار دشمنان به او پناه ببرد تــا از او‬
‫دفاع کند و ‪. ...‬‬
‫شرع مقدس این امــور را جــایز دانســته اســت بــه چنــدین‬
‫شرط که از جمله عبارتند از‪:‬‬
‫فرد دعاکننده در حال حیات باشد‪.‬‬ ‫‪.1‬‬
‫فرد دعاکننده در آنجا حضور داشته باشد‪.‬‬ ‫‪.2‬‬
‫وی قادر به انجام آن عمل باشد و آن کــار نیــز در‬ ‫‪.3‬‬
‫حد توان بشر باشد‪.‬‬
‫خداوند – تعالی – فرمــوده اســت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬المائده‪.(2 :‬‬
‫»در راه نیکی و پرهیزگاری همدیگر را یــاری و پشــتیبانی‬
‫کنید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمگری یاری و پشتیبانی‬
‫مکنید«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫خداوند در قصه موسی ؛ م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾   ‬القصص‪.(15 :‬‬
‫»کسی که از قبیله او بود‪ ،‬علیه کســی کــه از دشــمنانش‬
‫بود‪ ،‬از او ]موسی ؛[ کمک خواست«‪.‬‬
‫دعای ممنوع‬
‫نمونه آن خواندن مخلوق در اموری است که فقط خداوند‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ (79/138‬و مستدرک الوسائل )‪.(2/426‬‬

‫‪99‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫قادر به انجام آن است‪ .‬مثل ً فـردی کـه اولیـاء و صــالحانی را‬


‫یخوانــد و از آنهــا‬‫هاند‪ ،‬یا افراد زنده غــایب را م ‌‬ ‫که از دنیا رفت ‌‬
‫یکند و نیازهای خود از قبیل شفای‬ ‫طلب کمک و مساعدت م ‌‬
‫یخواهــد‪.‬‬ ‫تها و دفع ضرر را از آنها م ‌‬ ‫بیماری‪ ،‬رهایی از مصیب ‌‬
‫این عمل شرک اکبر است‪.‬‬
‫این امور ترک شده‪ ،‬محال‪ ،‬وهمی یا خیــالی نیســتند‪ .‬زیــرا‬
‫یکنیم که بــه قصــد زیــارت‬ ‫ما بسیاری از مردم را مشاهده م ‌‬
‫یخوانند تا آنها‬ ‫یکنند و آنها را م ‌‬
‫قبور اولیاء و صالحین سفر م ‌‬
‫را کمــک کننــد‪ ،‬و معتقدنــد کــه آن امــوات آنهــا را بــرای رفــع‬
‫یکنند و با‬ ‫مها و احزان از ایشان به خداوند نزدیک م ‌‬ ‫نیازها‪ ،‬غ ‌‬
‫یدانید آنها‬ ‫یکنند‪ .‬چنانچه م ‌‬‫این کار از اعراب جاهلی پیروی م ‌‬
‫یشــوند و‬ ‫نهای فراوانــی مستمســک م ‌‬ ‫در این امر بــه داســتا ‌‬
‫ینهد‪ .‬بیایید با هم در آیات زیــر‬ ‫قرآن کلم خداوند را به کنار م ‌‬
‫تأمل کنیم‪:‬‬
‫یفرمایـــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد تعـــــــالی م ‌‬
‫‪     ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬العراف‪.(194 :‬‬
‫»آنهايى را كه غير از خدا مىخوانيد )و پرســتش مىكنيــد(‪،‬‬
‫بندگانى همچون خود شــما هســتند; آنهــا را بخوانيــد‪ ،‬و اگــر‬
‫راست مىگوييد بايــد بــه شــما پاســخ دهنــد )و تقاضــايتان را‬
‫برآورند(«‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد همچنیـــــــن م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النحل‪.(20 :‬‬
‫»معبودهايى را كه غير از خــدا مىخواننــد‪ ،‬چيــزى را خلــق‬
‫نمىكنند; بلكه خودشان هم مخلوقند«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیــــن خداونــــد – تعــــالی – م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾     ‬هــــــــــود‪:‬‬
‫‪.(101‬‬
‫یپرســتیدند و بــه فریــاد‬
‫»معبودهایی که به غیر از خــدا م ‌‬
‫یخواندند کمترین ســودی بــه آنــان نرســاندند و هیچگــونه‬‫م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫کمکی نتوانستند بدانها بکنند«‪.‬‬


‫یگوید‪ :‬زیرا آنها آن معبودهــا را‬ ‫ابوجعفر محمد طوسی م ‌‬
‫یخواســتند‪،‬‬ ‫یدانســتند و نیازهایشــان را از آنهــا م ‌‬ ‫آلهــه م ‌‬
‫یخواهنــد‪ .‬و‬‫دان نیــاز خــود را از خداونــد م ‌‬
‫ّ‬ ‫ـ‬ ‫موح‬ ‫ـانکه‬
‫همچنـ‬
‫معنای »من دون اللــه« یعنــی کســی یــا چیــزی کــه شــأن و‬
‫نتر از جایگاه عبادت خداونــد باشــد‪ .‬زیــرا از‬ ‫منزلت آن پایی ‌‬
‫لفظ »الدون« گرفته شده است کــه بــه معنــی نزدیکــتر از‬
‫یباشد‪.1‬‬‫جهت پایین بودن م ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیــن خداونــد از زبــان پیــامبر ص م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الجن‪.(22 :‬‬
‫»بگو‪) :‬اگر من نيز بــر خلف فرمــانش رفتــار كنــم( هيــچ‬
‫يكنــد‪ ،‬و پناهگــاهي جــز او‬
‫كس مرا در برابــر او حمــايت نم ‌‬
‫ييابم«‪.‬‬‫نم ‌‬
‫یگوید‪:‬‬‫محمدجواد مغنیه م ‌‬
‫های است که به صراحت و وضــوح‬ ‫این آیه یکی از دهها آی ‌‬
‫هگری میان بندگان و خدا را رد‬ ‫یکند که اسلم واسط ‌‬ ‫بیان م ‌‬
‫ً‬
‫یکنــد‪ ،‬و انســان را مســتقیما در برابــر پروردگــار قــرار‬ ‫م ‌‬
‫یدهــد‪ ،‬و‬
‫یدهد‪ ،‬و بنــده خداونــد را مــورد خطــاب قــرار م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگوید‪ ،‬و به وسـیله انجـام دادن‬ ‫یخواهد بدو م ‌‬ ‫آنچه را که م ‌‬
‫اعمــال نیــک و بــدون شــفیع و واســطه بــه خداونــد نزدیــک‬
‫یشود‪.2‬‬ ‫م ‌‬
‫زمـــــــانی کـــــــه خداونـــــــد آیـــــــه ﴿‪‬‬
‫‪.﴾   ‬‬
‫)الشعراء‪ .(214 :‬را نازل فرمود‪ ،‬پیامبر ص بر روی کوه صــفا‬
‫بال رفت و خانواده و خويشان را فراخوانــد و فرمــود‪» :‬ای‬
‫یهاشم‪ ،‬ای بنی عبد مناف‪ ،‬ای بنــی‬ ‫بنی عبدالمطّلب‪ ،‬ای بن ‌‬
‫قصی‪ ،‬خودتان را از خداوند بخرید که من در مقابل خداوند‬
‫یتوانم برای شما کاری انجــام بــدهم‪ .‬ای عبــاس عمــوی‬ ‫نم ‌‬
‫محمــد‪ ،‬ای صــفیه عمــه محمــد‪ ،‬ای فــاطمه دخــتر محمــد‪،‬‬
‫سپس هر مرد و زنی را به نام صدا زد«‪.3‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر التبیان )‪ ،(6/62‬تفسیرالمیزان )‪.(11/3‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر الکاشف )‪.(7/441‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬ارشادالقلوب )‪.(32‬‬

‫‪101‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫این هشدار پیامبر ص به خویشاوندان و امتش اســت کــه‬


‫مبادا بعد از وفات‪ ،‬ایشان را معبــودى بداننــد و او را شــفیع‬
‫قرار دهند‪ .‬همچنانکه کفار قریش افراد صالح را واســطه و‬
‫یدانند و مسیحیان‪ ،‬عیسی ؛ را واســطه میــان‬ ‫شفیع قرار م ‌‬
‫یدانســتند‪ .‬بــه همیــن دلیــل ائمــه ‡ تأکیــد‬
‫خودشان و خدا م ‌‬
‫فراوانی بر نصیحت و آموزش خواندن خداوند به یکتایی بــه‬
‫مردم داشتند‪.‬‬
‫از حسن بن مغیره روایت شده اســت کــه شــنیدم‪ :‬امــام‬
‫یفرمایـد‪ :‬برتـری دعـای پـس از نمـاز واجـب بـر‬ ‫صادق ؛ م ‌‬
‫دعای پس از نماز مستحب هماننــد برتــری نمــاز واجــب بــر‬
‫یباشد‪ .‬سپس فرمود‪ :‬خداوند را بخوانیــد و‬ ‫نماز مستحب م ‌‬
‫دعا کنید و مگویید که کارمــان تمــام شــد‪ ،‬زیــرا دعــا همــان‬
‫یفرمایـــد‪ ﴿ :‬‬ ‫عبـــادت اســـت‪ .‬خداونـــد م ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬غافر‪.(60 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫»كسانى كه از عبادت من تكبر مىورزند به زودى با ذلــت‬
‫وارد دوزخ مىشوند«‪.‬‬
‫یفرماید‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنین م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬غافر‪.(60 :‬‬
‫»مرا بخوانيد تا )دعاى( شما را بپذيرم«‪.‬‬
‫امام فرمود‪ :‬هرگاه خواستی خداوند را بخــوانی‪ ،‬ابتــدا او‬
‫را ستایش کن‪ ،‬پاک و بــزرگ و منـّزه بــدان‪ ،‬ل إلــه إل اللــه‪،‬‬
‫الحمــدلله‪ ،‬ســبحان اللــه و ‪ ...‬بگــو‪ .‬بــر پیــامبر‪ ‬صــلوات‬
‫یخواهی از خداوند بخــواه بــه تــو‬ ‫سپس آنچه را م ‌‬ ‫بفرست‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫یشود‪.‬‬ ‫داده م ‌‬
‫یخواندند‬ ‫علت اینکه ائمه دوستدارانشان را به این فرا م ‌‬
‫که فقط خداوند را بخوانند این است که خواندن خداوند بــه‬
‫وسیله دعا در نظر پرودگار بسیار عظیم و بااهمیت است‪.‬‬
‫خ‬‫از پیامبر ص روایت شده است که فرمــود‪» :‬الــدعاء م ـ ّ‬
‫ن‬ ‫مـا أ ْ‬ ‫ب لـه‪ ،‬إ ّ‬ ‫ن يـدعو اللـه إل ّ اسـتجا َ‬ ‫العبادة وما مــن مـؤم ٍ‬
‫ف ـَر‬ ‫َ‬
‫مــا أن ي ُك ّ‬
‫جل له فــي الخــرة‪ ،‬وإ ّ‬ ‫َ‬ ‫يجعل له في الدنيا أو ي ُؤ َ ّ‬
‫م يدع ُ بمآثم«‪:‬‬ ‫عنه من ذنوبه بقدرِ ما دعا ما ل ‌‬
‫»دعا کردن مغز عبادت است‪ .‬هر مؤمنی کــه خداونــد را‬
‫یشود‪ .‬خداوند یا در دنیا بدو‬ ‫یخواند‪ ،‬دعای او مستجاب م ‌‬ ‫م ‌‬
‫های کــه دعــا‬ ‫یکند یا در آخرت‪ ،‬و یــا اینکــه بــه انــداز ‌‬ ‫عطا م ‌‬
‫یآمــرزد و مــورد عفــو قــرار‬ ‫کــرده اســت از گناهــانش م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪.(3/341‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یدهــد‪ .‬بــه شــرطی کــه بــرای امــور گنــاه ]و حــرام[ دعــا‬ ‫م ‌‬


‫ننموده باشد« ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫یفرماید‪» :‬افزعــوا إلــى اللــه فــي حــوائجكم‬ ‫پیامبر ص م ‌‬


‫دعاء‬ ‫ن ال ّ‬
‫ماتكم وتضرعوا إليه وادعوه‪ ،‬فإ ّ‬ ‫والجؤوا إليه في مل ّ‬
‫خ العبادة«‪» :‬برای رفع نیازهایتان در پیشگاه خداوند گریه‬ ‫م ّ‬
‫یهایتان بدو پناه ببرید و به سوی او‬ ‫و زاری کنید‪ ،‬و در سخت ‌‬
‫عجــز و لبــه کنیــد و او را بخوانیــد‪ .‬زیــرا دعــا مغــز عبــادت‬
‫است«‪.2‬‬
‫یفرماید‪» :‬الدعاء مــخ العبــادة ول يهلــك مــع‬ ‫پیامبر ص م ‌‬
‫د«‪» :‬دعا کردن مغز عبادت است و هیــچ کــس بــا‬ ‫َ‬
‫الدعاء أح ٌ‬
‫یشــود)يعنــى خداونــد او را در‬ ‫دعــا کــردن هلك و نــابود نم ‌‬
‫یكند(« ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫جاهاى خطر و فنا كننده حفظ م ‌‬
‫پس دعا برای قضای نیازها و رفع مصائب و ارتباط میان‬
‫بنده و مول و صاحب اختیارش چه عمل آســان‪ ،‬راه نزدیــک‬
‫و کوتاهی است‪ .‬راهی که نه به صرف امــوال‪ ،‬طــی کــردن‬
‫مسافت و انتخاب واسطه نیازی ندارد‪.‬‬

‫سل‬‫‪ .5‬تو ّ‬
‫ل است که بــه معنــای انتخــاب‬ ‫س ُ‬ ‫س َ‬
‫ل ی َت َوَ ّ‬ ‫توسل‪ :‬مصدر ت َوَ ّ‬
‫یباشد‪ .‬پس اصــل آن قصــد‬ ‫وسیله برای رسیدن به هدف م ‌‬
‫رسیدن به هدف موردنظر است‪.‬‬
‫توسل دو گونه است‪ :‬مشروع و ممنوع‪.‬‬
‫نوع اول‪ :‬توسل مشروع‬
‫ل – آن را بــرای‬‫از جملــه امــوری کــه خداونــد – ع ـّز وج ـ ّ‬
‫یدارد‪ ،‬امور زیر است‪:‬‬ ‫بندگانش دوست م ‌‬
‫نزدیک شـدن بـه او‪ ،‬دوسـت داشـتن او‪ ،‬توسـل بـه آنچـه‬
‫خداوند – عّز وجل – تعیین کرده است ماننــد نمــاز‪ ،‬زکــات‪،‬‬
‫روزه‪ ،‬مستحبات‪ ،‬ترک محّرمات‪ ،‬پرهیز از امور نهی شــده‪،‬‬
‫مهای مبــارکش‪ ،‬صــفات والیــش و‬ ‫توسل به او به وسیلة نا ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬وسائل‌الشیعه )‪.(7/27‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(5/174‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(90/300‬‬

‫‪103‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫نزدیک شدن به ایشان به وسیله اعمال نیک‪.‬‬


‫از امام محمدباقر ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬خداوند‬
‫یفرماید‪ :‬کسی که به یکی از اولیای من اهــانت کنــد مــن‬ ‫م ‌‬
‫هام تا با او به جنگ بپردازم‪ .‬بنده بــا هیــچ‬ ‫در کمین او نشست ‌‬
‫هام بـه مــن نزدیــک‬ ‫عملــی بهــتر از آنچــه بـر او واجــب کـرد ‌‬
‫یتردید او به وسیله نوافل و مســتحبات بــه مــن‬ ‫یشود‪ .‬ب ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یشود تا او را دوست بـدارم‪ .‬هرگــاه او را دوســت‬ ‫نزدیک م ‌‬
‫یشنود‪ ،‬چشم‬ ‫بدارم گوش او خواهم بود که به وسیلة آن م ‌‬
‫یکنــد و‬
‫یبیند و دست او که بــه وســیله آن حملــه م ‌‬ ‫او که م ‌‬
‫یرود‪ .‬و اگــر مــرا بخوانــد‪،‬‬
‫پــای او کــه بــه وســیله آن راه م ‌‬
‫یکنم‪ ،‬و اگــر از مــن ]چیــزی[ بخواهــد‪،‬‬ ‫دعای او را اجابت م ‌‬
‫]آن را[ بدو خواهم داد ‪.1 ...‬‬
‫یشود و درخواست ولی‬ ‫این دعایی است که مستجاب م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫لکننده به فرمان او اجابت م ‌‬ ‫دوستدار خداوند و عم ‌‬
‫این توسل مشروع است که از سوی خداوند به انجام آن‬
‫یداند‪﴿ :‬‬ ‫یشود‪ .‬زیرا خداوند م ‌‬ ‫تشویق و ترغیب م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬المـــائده‪:‬‬
‫‪.(35‬‬
‫»ای مؤمنان از خدا بترسید ]و از اوامر او اطاعت کنید و‬
‫از نواهی او اجتناب ورزید[ و بـرای تقـرب بــه خـدا وسـیله‬
‫بجویید ]که عبـارت از اطــاعت‪ ،‬عبـادت‪ ،‬اعمــال شایســته و‬
‫بایسته است[«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬منظــور از توســل‪،‬‬ ‫سید محمد حسینی شیرازی م ‌‬
‫یکنــد از‬
‫های اســت کــه شــما را بــه خداونــد نزدیــک م ‌‬‫وسیل ‌‬
‫جمله انجام خیرات و اعمال نیک ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫هاند‪ :‬آن طاعات و عباداتی که به وسیلة‬ ‫گروهی دیگر گفت ‌‬


‫یرسید ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫آنها به ثواب م ‌‬
‫بعضی از انواع توسل مشروع هستند که بنده بــه وســیله‬
‫یجوید‪:‬‬ ‫آنها به سوی پروردگارش توسل م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌ الوسائل ) ‪ ،(3/58‬المؤمن )‪ ،(32‬عوالی الللی ) ‪ ،(4/103‬بحار النــوار‬
‫)‪ ،(84/31‬الکافی )‪.(2/352‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬تفسیر تقریب القرآن )‪.(6/83‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬تفسیر شبر )‪ ،(1/112‬تفسیر الوجیز )‪.(1/378‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫الف( توسل به ایمان‪:‬‬


‫آن عبادت است از اینکه مؤمنــان بــه ایمانشــان متوســل‬
‫یفرمایــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫شــــــوند‪ .‬خداونــــــد م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬آل عمران‪.(193 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»پروردگارا! ما صداى منادى )تو( را شنيديم كه به ايمان‬
‫دعوت مىكرد كه‪» :‬به پروردگار خود‪ ،‬ايمان بياوريــد!« و مــا‬
‫ايمان آورديم; پروردگارا! گناهان ما را ببخش! و بديهاى مــا‬
‫را بپوشان! و ما را با نيكان )و در مسير آنها( بميران«‪.‬‬
‫ب( توسل به توحید و یکی دانستن خداوند‪:‬‬
‫پیامبران در دعاهایشان بر این نوع توســل تأکیــد فــراوان‬
‫داشتند‪ .‬از جمله یونس ؛ در تاریکی شکم مـاهی بـدین نـوع‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬
‫یپرداخــت‪ .‬خداونــد م ‌‬
‫توســل م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النبياء‪.(88-87 :‬‬
‫»صدا زد‪)» :‬خداوندا!( جز تو معبودى نيست! منزهى تو!‬
‫من از ستمكاران بودم‪ .‬ما دعاى او را به اجــابت رســانديم;‬
‫و از آن انــدوه نجــاتش بخشــيديم; و ايــن گــونه مؤمنــان را‬
‫نجات مىدهيم«‪.‬‬
‫مهععای مبععارک و صععفات والی‬ ‫ج( توسععل بععه نا ‌‬
‫پروردگار‪:‬‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــد – تعــالی – م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬العراف‪.(180 :‬‬
‫»و براى خدا‪ ،‬نامهاى نيك است; ]که بر بهترین معــانی و‬
‫یکنــد‪ .‬پــس بــه هنگــام ســتایش‬
‫لترین صفات دللــت م ‌‬
‫کام ‌‬
‫خداوند و درخواست حاجات خویش[ خــدا را بــه آن )نامهــا(‬
‫بخوانيد«‪.‬‬

‫‪105‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ك‬‫مت ِـ َ‬‫ح َ‬
‫م ب َِر ْ‬
‫ي يــا قي ّــو ُ‬ ‫یخوانیم‪» :‬يــا حـ ّ‬ ‫همچنانکه در دعا م ‌‬
‫ث«‪» :‬ای زنده و نگهدارنده جهان به رحمــت تــو پنــاه‬ ‫ست َغِي ْ ُ‬ ‫أ ْ‬
‫یبرم« ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫م ‌‬
‫مائ ِكَ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ّ‬
‫سـ َ‬‫سـألك ب ِأ ْ‬ ‫م إّنـي أ ْ‬ ‫همچنین گفتـه شـده اسـت‪» :‬اللُهـ ّ‬
‫مهــای زیبــایت از تــو‬ ‫سَنى«‪» :‬پروردگارا من بــه وســیلة نا ‌‬ ‫ح ْ‬ ‫ال ْ ُ‬
‫یکنید‪.‬‬ ‫هات را ذکر م ‌‬ ‫یکنم« ‪ .‬سپس خواست ‌‬
‫‪2‬‬
‫طلب م ‌‬
‫د( توسل به اعمال نیک‪:‬‬
‫توسل کردن به اعمال نیک مانند نماز‪ ،‬نیکی بــه والــدین‪،‬‬
‫حفظ حقوق‪ ،‬رعایت امانت و قرائت قرآن‪ ،‬و ‪ ...‬در محضــر‬
‫پروردگار جایز است‪.‬‬
‫ل‪ :‬کمک بــه فقــرا و‬ ‫مثل ً فرد بگوید‪ :‬خدایا من فلن کار مث ً‬
‫نیازمندان‪ ،‬کمک به مســلمانان و ‪ ...‬را بــه خــاطر تــو انجــام‬
‫یکنید‪.‬‬ ‫هام‪ .‬سپس خواسته خود را ذکر م ‌‬ ‫داد ‌‬
‫ه( توسل به طلب دعا از پیامبران و نیکوکارانی‬ ‫‌‬
‫که در حال حیات هستند‪:‬‬
‫از امام محمدباقر ؛ روایت شده اســت کــه فرمــود‪ :‬فــرد‬
‫نابینایی خدمت رسول خدا ص آمد‪ .‬پیامبر ص به او فرمود‪:‬‬
‫یات را بــه تــو بازگردانـد؟‬ ‫آیا دوست داری که خداونـد بینـای ‌‬
‫فرمود‪ :‬بله‪ .‬به او گفت‪ :‬به طور کامل وضو بگیر‪ .‬سپس دو‬
‫یخــواهم و بــه‬ ‫رکعت نماز بخوان و بگو‪ :‬خدایا مــن از تــو م ‌‬
‫یکنم و به وسیلة پیامبرت که پیــامبر رحمــت‬ ‫سوی تو رو م ‌‬
‫یآورم‪ ،‬ای محمد من به وسیلة تــو‬ ‫است به سوی تو روی م ‌‬
‫یخـواهم کـه بینـایی‬ ‫یکنــم و از او م ‌‬ ‫به سوی خدای تو رو م ‌‬
‫یگویند‪ :‬هنوز آن حضرت ص از جــاى خــود‬ ‫مرا بازگرداند‪ .‬م ‌‬
‫بر نخواسته بــود كــه آن مــرد برگشــته آمــد و در حــالى كــه‬
‫خداوند بينايش را باز گردانده بود‪.3‬‬
‫یکند که پیــامبر ص در حــالی کــه زنــده‬ ‫این حدیث بیان م ‌‬
‫بــود بــرای آن فــرد نابینــا دعــا کــرد‪ .‬خداونــد دعــای او را‬
‫مستجاب نمود و پیامبر ص به آن مرد دستور داد کــه بــرای‬
‫خودش دعا کند و به وسیلة دعــای پیــامبر ص بــه خــدا روی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪.(562 ،2/524‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(5/78‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪ ،(6/390‬بحارالنوار )‪.(88/373‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫آورد‪ .‬پس خداوند دعای او را قبول نمود‪.‬‬


‫این دعا مخصوص زمانی است که پیامبر ص در قید حیـات‬
‫هاند و پس از وفات ایشان این نوع دعا جایز نیست‪ .‬زیــرا‬ ‫بود ‌‬
‫هاند و افراد نابینا پس‬ ‫اهل بیت ‡ و صحابه ن این کار را نکرد ‌‬
‫هانــد‪ .‬پــس در ایــن‬
‫از آن جریان از ایــن روش اســتفاده ننمود ‌‬
‫باره باید بسیار دقـت نمـود‪ .‬همچنیـن فـرد نابینـا ایـن کلم را‬
‫مسـتقیما ً و از طـرف خـود نگفـت‪ :‬بلکـه آن را از پیـامبر ص‬
‫دریافت نمود و آن دعا را تکرار نمود‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬توسل ممنوع‪:‬‬
‫توسل ممنوع آن نوعی است که در دین هیچ اصلی نــدارد‪،‬‬
‫مانند آنچــه بعضــی از افــراد نــادان مســلمان از انجــام عمــل‬
‫یکننـد‪ ،‬و بـه جـای آن بـه‬ ‫صالح و توسل بـه آنهـا خـودداری م ‌‬
‫یپردازنــد‪ .‬گروهــی از‬ ‫توسل به پیــامبران‪ ،‬اولیــا و صــالحان م ‌‬
‫یگوینــد‪:‬‬
‫یکننــد و م ‌‬‫آنان بــه مقــام رســول اللــه ص توسـل م ‌‬
‫»خدایا به خاطر محمد و آل محمد مــرا عفــو کــن« ایــن امـر‬
‫بدعت است‪ ،1‬زیرا اصحاب و اهل بیت پیامبر ص ایـن کـار را‬
‫هاند‪.‬‬
‫نکرد ‌‬
‫مســلمانان بــرای بــارش بــاران بــه دعــای عبــاس ‌بــن‬
‫عبدالمطلب س – عموی پیامبر ص – در حالی که زنده بــود‬
‫توسل جستند‪ .‬اما به پیامبر ص که از دنیا رفته بود متوســل‬
‫نشدند‪.2‬‬
‫همچنین توســل جســتن بــه جــاه و منزلــت‪ ،‬افــراد امــری‬
‫جدید و بدعت است‪ .‬و علیرغم اینکه جایگاه و شأن رســول‬
‫اکـــرم ص بـــر آنـــان پوشـــیده نبـــود و بـــه خـــوبی آن را‬
‫یجستند‪.‬‬ ‫یشناختند‪ ،‬اما با این وجود هم به آن توسل نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫های بـرای‬ ‫یتــوان بــه امــر مخلــوق و آفریــده شـد ‌‬ ‫چگونه م ‌‬
‫ارتباط با خالق – پروردگار جهانیان – توســل جســت؟ قســم‬
‫خوردن به مخلوقات نیز چنین اســت‪ ،‬و فقــط کســی کــه از‬
‫راه راست اطلعی نداشته باشد‪ ،‬و از جواب صــحیح غافــل‬
‫‪1‬‬
‫میانجامد و آن زمانی اسـت کـه فـرد‬
‫‌‬ ‫‪ -‬این نوع توسل بدعت‌آمیز گاهی به شرک‬
‫گمان کند که خداوند به واسطه نیاز دارد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬من ل یحضره الفقیه )‪.(1/449‬‬

‫‪107‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یدهــد‪ ،‬و ایــن ســخنان را‬ ‫باشــد ایــن اعمــال را انجــام م ‌‬


‫یگوید‪ .‬این فرد از راه اشتباهی که از مســیر هــدایت دور‬ ‫م ‌‬
‫های کــه اهــل‬ ‫است پیروی کرده است‪ .‬بــه همیــن دلیــل بنــد ‌‬
‫یکنــد‪ ،‬از‬
‫یدارد و از پیــامبر ص پیــروی م ‌‬ ‫بیــت را دوســت م ‌‬
‫ینماید‪.‬‬‫آنچه در آثار و روایات صحیح ذکر شده‪ ،‬پیروی م ‌‬
‫‪ .6‬شفاعت‬
‫از انواع دعاهایی که در روایات ذکر شده است شــفاعت‬
‫هگری بــرای فــرد دیگــر بــرای‬ ‫یباشد‪ ،‬که عبارت از واسط ‌‬ ‫م ‌‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫جلب منفعت یا دفع ضرر م ‌‬
‫شــفاعت حقیقــت دارد‪ .‬فــرد مســلمان عقیــده دارد کــه‬
‫پیامبر ص برای کســانی کــه اعمــال خیــر و شرشــان برابــر‬
‫اســت و کســانی کــه شایســته دخــول در آتشــند شــفاعت‬
‫یکنــد کــه وارد بهشــت شــوند‪ .‬همچنیــن مســلمان معتقــد‬ ‫م ‌‬
‫ههایشــان‬ ‫اســت کــه فرشــتگان‪ ،‬و شــهدا دربــارة خانواد ‌‬
‫یکننـــد‪ .‬روزه‪ ،‬قـــرآن خوانـــدن و ‪ ...‬بـــرای‬ ‫شـــفاعت م ‌‬
‫ینمایند‪.‬‬
‫صاحبانشان شفاعت م ‌‬
‫بدان که شــفاعت دو شــرط دارد کــه بایــد هــر دو عملــی‬
‫شوند تا در روز قیامت آن خواسته عملی گردد‪:‬‬
‫شرط اول‪ :‬اذن پروردگار‪:‬‬
‫یفرماید‪  ﴿ :‬‬ ‫خداوند م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬طه‪.(109 :‬‬
‫یبخشــد‪،‬‬ ‫»در آن روز شــفاعت ]هیــچ کســی[ ســودی نم ‌‬
‫مگر ]شفاعت[ کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهــد و‬
‫گفتارش را بپسندد«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬
‫محمدباقر ناصری م ‌‬
‫یکند که‬ ‫نگونه وصف م ‌‬ ‫خداوند – سبحانه – قیامت را بدی ‌‬
‫یدمد و همان‬ ‫مردم از صدای منادی پروردگار که در صور م ‌‬
‫یکننــد‪ ،‬و دعــای دعاکننــده هیــچ‬‫اســرافیل اســت پیــروی م ‌‬
‫یکند‪ .‬در آنجــا همــه‬‫انحرافی ندارد‪ ،‬و کسی از آن عدول نم ‌‬
‫صــداها در برابــر عظمــت پروردگــار بــه ســکون و ســکوت‬
‫یآیــد‪ .‬و در آن‬ ‫یافتند‪ .‬پس جز نجوایی از آنان چیزی برنم ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫روز شفاعت هیچ کس فایده و نفعی نــدارد مگــر آن کســی‬


‫که خداوند به او اجازه شفاعت بدهــد و از گفتــار او راضــی‬
‫دیقان و شهدا‪.1‬‬ ‫باشد مانند پیامبران‪ ،‬اولیا‪ ،‬ص ّ‬
‫یکنــد بــه اینکــه هیــچ‬‫بلکــه خداونــد – ســبحانه – نفــی م ‌‬
‫مخلوقی جز بعد از اذن پروردگار کمترین و کوچکترین حــق‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫شــفاعتی را داشــته باشــد‪ .‬خداونــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(255 :‬‬
‫»كيست كه در نزد او‪ ،‬جز به فرمان او شفاعت كند؟«‪.‬‬
‫ینویسد‪ :‬هیچ کدام از کسانی که حــق‬ ‫ابوجعفر طوسی م ‌‬
‫شفاعت دارند در روز قیامت جز پس از آنکه خداوند در آن‬
‫یکننــد‪ .‬امــا‬
‫یدهــد‪ ،‬شــفاعت نم ‌‬
‫امر بدانها اجازه و دستور م ‌‬
‫اینکه کسی بدون اجازه اقدام بـه شـفاعت نمایـد – چنــانکه‬
‫در دنیا مرسوم است – در قیامت وجود ندارد‪.2‬‬
‫یتوانــد‬
‫یکنــد مخلــوقی م ‌‬‫واحسرتا بر کسی کــه گمــان م ‌‬
‫بدون اذن پروردگار برای او شفاعت یا او را یاری کند‪.‬‬
‫خداونـــد فرمـــوده اســـت‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النعام‪.(51 :‬‬
‫»)روزى كه در آن‪ (،‬يــاور و سرپرســت و شــفاعتكنندهاى‬
‫جز او ) خدا( ندارند; شايد پرهيزگارى پيشه كنند«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬
‫محمد سبزواری نجفی م ‌‬
‫خداوند ولیت را فقط از آن خود دانسته است‪ .‬بــه علوه‬
‫در قرآن که شفاعت را با صیغه مبالغه آورده تا مردم بدان‬
‫اهتمام بیشتری پیدا کنند‪ ،‬بــه خداونــد اختصــاص پیــدا کــرده‬
‫اســت‪ .‬علیرغــم اینکــه پیــامبر ص و اهــل بیــت بزرگــوارش‬
‫یکنند اما این امــر پــس از اذن پروردگــار انجــام‬‫شفاعت م ‌‬
‫یپذیرد‪.3‬‬
‫م ‌‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫سید محمد حسینی شیرازی م ‌‬
‫یکنــد‪.‬‬
‫منظور از این آیه آن نیست که خداوند شــفاعت م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مختصر مجمع‌البیان )‪.(2/320‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر التبیان فی تفسیر القرآن )‪.(2/308‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الجدید فی تفسیرالقرآن )‪.(3/34‬‬

‫‪109‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یمعناســت‪ .‬بلکــه مقصــود آن اســت کــه‬


‫زیرا شــفاعت او ب ‌‬
‫شفاعت در دست اوست‪ .‬بنابراین هیچ کس جز با اجازة او‬
‫یکند‪.1‬‬
‫شفاعت نم ‌‬
‫تکننده و فععردی کععه‬‫شرط دوم‪ :‬رضایت از شفاع ‌‬
‫یشود‪:‬‬ ‫دربارة او شفاعت م ‌‬
‫یفرمایـــــد‪   ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النجم‪.(26 :‬‬
‫»و چـــه بســـيار فرشـــتگان آســـمانها )بـــا آن مقـــام و‬
‫منزلتشان( شفاعت آنها سـودى نبخشـد مگـر پـس از آنكـه‬
‫خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجــازه )شــفاعت(‬
‫دهد!«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫سید محمد طباطبایی م ‌‬
‫تفاوت میان اذن و رضــایت آن اســت کــه اذن عبــارت از‬
‫عــدم وجــود مــانع از ســوی اجــازه دهنــده اســت و رضــایت‬
‫همراهی نفس فرد با آن امر و نداشتن مخالفت است‪.‬‬
‫شاید درباره امری اذن بدون رضایت وجود داشته باشــد‪.‬‬
‫نپــذیر‬
‫اما رضایت جز بــا وجــود بالفعــل یــا بــالقوه إذن امکا ‌‬
‫نیســت‪ .‬در ســیاق آیــه آمــده اســت کــه عقیــده مشــرکان و‬
‫تپرستان اینکه فرشتگان از سوی خودشان و بــه صــورت‬ ‫ب ‌‬
‫مستقل از خداوند – سبحانه – دارای شفاعت باشند‪ ،‬و ايـن‬
‫امکان ندارد‪ .‬پس این امر مطلقا ً به خداوند – تعالی – تعلق‬
‫یکنند که خداونــد بــزرگ‬ ‫دارد‪ .‬بلکه فقط کسانی شفاعت م ‌‬
‫به آنها اجازه شفاعت داده باشد‪ ،‬و از این امر راضی باشد‪.‬‬
‫ن َيشــاُء« فرشــتگان هســتند و آیــه‬ ‫مـ ْ‬
‫بنابراین منظــور از »ل ِ َ‬
‫بــدین معنــی اســت کــه شــفاعت بســیاری از فرشــتگان‬
‫نها تأثیری ندارد جز پس از آنکه خداوند به هــر کــدام‬ ‫آسما ‌‬
‫از آنها که بخواهد اجازه بدهد‪ ،‬و از آن امــر رضــایت داشــته‬
‫باشد‪.2‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تقریب القرآن )‪.(7/92‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬المیزان فــی تفســیرالقرآن )‪ ،(19/41‬نگــا ‪ :‬تفســیر جــامع‌الجوامع )‪،(4/620‬‬
‫کنزالدقائق )‪ ،(21/497‬مقتنیات الدرر )‪ ،(10/272‬الجدید )‪.(7/49‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫این شفاعت ارزشمند بــرای هــر مخلــوقی نیســت‪ .‬بلکــه‬


‫فقط گروه معینی دارای این حق هستند‪.‬‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداوند تعالی م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬المــــدثر‪:‬‬
‫‪.(48‬‬
‫تكنندگان به حال آنهــا ســودي‬ ‫ت شفاع ‌‬ ‫»از اين رو شفاع ِ‬
‫يبخشد«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫یگویـد‪ :‬حـتی اگـر همـه‬ ‫میر سیدعلی حـائری طهرانـی م ‌‬
‫پیامبران و فرشتگان بخواهند برای آنهـا شـفاعت ‌کننـد ایــن‬
‫یرساند‪ ،‬منظور این نیســت کــه آنهــا‬ ‫کار بدیشان سودی نم ‌‬
‫یکنند‪ .‬زیرا شفاعت بــه اذن پروردگــار‬ ‫برایشان شفاعت نم ‌‬
‫و به جا بودن آن بستگی دارد‪ .‬چنــانچه از ســوی کســی کــه‬
‫بدو اجازه داده شده برای کسی که قابلیت و شایستگی آن‬
‫یشــود‪ .‬کفــار شایســتگی‬ ‫را دارد انجــام شــود‪ ،‬مقبــول م ‌‬
‫شفاعت را ندارند‪ .‬بنابراین کسی اجازه شفاعت بــرای آنهــا‬
‫یکنــد‪ ،‬و در‬‫را نــدارد‪ ،‬و کســی هـم بــرای آنـان شــفاعت نم ‌‬
‫یفایده است ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫حقیقت چنانچه شفاعتی هم صورت بگیرد ب ‌‬
‫ینویســـد‪ :‬شـــفاعت پیـــامبران و‬ ‫محمـــدباقر ناصـــری م ‌‬
‫یبخشد‪ .‬شــفاعت فقــط بــرای‬ ‫فرشتگان به کفار سودی نم ‌‬
‫حد است‪.2‬‬‫مو ّ‬
‫مؤمنان ُ‬
‫هــر شــفاعتی فقــط در اختیــار خداونــد اســت و تنهــا در‬
‫یپذیرد کــه ایشــان بــه کســی کــه شــفاعت‬ ‫صورتی انجام م ‌‬
‫یفرمایــــد‪ ﴿ :‬‬‫یکنــــد اجــــازه دهــــد‪ .‬خداونــــد م ‌‬‫م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬الزمــــر‪» .(44 :‬بگـــو‪:‬‬
‫»تمام شفاعت از آن خداست«‪.‬‬
‫ینویسد‪ :‬هیچ کس جز با اجــازه‬ ‫محمد سبزواری نجفی م ‌‬
‫یکند‪ ،‬و هیچ کس حـق شـفاعت نـدارد‬ ‫و اذن او شفاعت نم ‌‬
‫بلکه همه شفاعت از آن اوست‪ .‬کسی که این گونه اســت‪،‬‬
‫یتوانــد دربــاره امــورش جــز بــا اذن و رضــایت او ســخن‬ ‫نم ‌‬
‫بگوید‪ .‬زیرا زمام همه امور در اختیار اوست‪.3‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر مقتنیات الدرر )‪.(11/299‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مختصر مجمع‌البیان )‪.(3/496‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬تفسیرالجدید )‪ ،(6/171‬نگا ‪ :‬تفسیر التبیان )‪.(9/33‬‬

‫‪111‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکنــد‬‫ینویسد‪ :‬انسان گمــان م ‌‬ ‫سید محمدتقی مدرسی م ‌‬


‫یتواند با توکل بـر آن شـفیعان از زیــر بـار مســؤولیت‬ ‫که م ‌‬
‫شانه خالی کند و با این کار مسؤولیت گمراهی و انحرافــی‬
‫یکننــد‪ .‬مثل ً فــردی‬‫هاند متــوجه آنهــا م ‌‬
‫را که بدان دچار شــد ‌‬
‫یاش را بــه پــدر و مــادر یــا‬ ‫مســؤولیت انحــراف و گمــراه ‌‬
‫حکومت یا جامعه نسبت دهد‪ .‬اما خداوند اندیشــه شــفاعت‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫یکنــد و م ‌‬
‫را به طــور مطلــق رد ّ م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الزمر‪.(43 :‬‬
‫»آيــا )از آنهــا شــفاعت مىطلبيــد( هــر چنــد مالــك چيــزى‬
‫نباشند و درك و شعورى براى آنها نباشد؟!«‪.‬‬
‫یعنی آنها قادر به رساندن نفع یا ضرر نبوده و اختیار مــرگ‬
‫کتر از آن را در اختیــار ندارنــد‪.‬‬ ‫و زندگی یا امور بســیار کــوچ ‌‬
‫ل وعل –‬ ‫زیرا همه حکومت و فرمانروایی از آن خداونــد – جــ ّ‬
‫اســت؛ ﴿‪» :﴾  ‬و فهــم و شــعوری‬
‫ندارند«‪ .‬زیرا چنانچه عقلی داشتند به آنچه بــرخلف رضــایت‬
‫یکردنـد‪ .‬بنـابراین آنهـا هیـچ تـوان و‬ ‫پروردگـار اسـت امـر نم ‌‬
‫علمی ندارند و کسی که چنین باشد هرگز شفیع نخواهد بود‪.‬‬
‫تکننده حقیقــی فقــط خداونــد اســت کــه اراده و‬ ‫شــفاع ‌‬
‫اختیار همه چیز در اختیــار اوســت‪ ،‬و چنــانچه گــروه دیگـری‬
‫یتردیــد بــا اجــازه او‬‫وجود داشته باشند که شفاعت ‌کننــد‪ ،‬ب ‌‬
‫یکننــد‪ .‬چنــانچه انســان بخواهــد از عــذاب الهــی‬ ‫شفاعت م ‌‬
‫بگریزد باید فقط به خدا پناه ببرد‪ .‬زیرا جـز او هیــچ پناهگــاه‬
‫یترســیم‪ ،‬و هرگــز‬ ‫دیگری وجود ندارد‪ .‬همه ما از خداونــد م ‌‬
‫های بــرای گناهــان مــان نخــواهیم یــافت‪.‬‬ ‫جز خداوند آمرزند ‌‬
‫انسان عادت دارد هرگاه مرتکب گنـاهی شـد‪ ،‬بـرای تـوجیه‬
‫یســازد‪ ،‬و‬ ‫یکند‪ ،‬یا بــرای خــود شــفیعی م ‌‬ ‫هتراشی م ‌‬ ‫آن بهان ‌‬
‫یکند که او را از گناهش نجات خواهــد داد‪ .‬خداونــد‬ ‫گمان م ‌‬
‫یروی؟ به ســوی‬ ‫یگوید‪ :‬چرا به این سو و آن سو م ‌‬ ‫به او م ‌‬
‫من بیا‪ .‬حــتی اگــر گناهکــار هســتی بیــا‪ .‬پــس فقــط مــن آن‬
‫یدهــم‪ ،‬نــه آن‬ ‫کســی هســتم کــه تــو را از گنــاهت نجــات م ‌‬
‫یها‪ .‬پــس در‬ ‫لتراش ـ ‌‬ ‫تکنندگان و آن توجیهــات و دلی ‌‬ ‫شــفاع ‌‬
‫حقیقت فقـط خداونـد شـفیع اسـت‪ .‬زیـرا او حـاکم مطلـق‬
‫نها و زمیــن اســت‪ .‬اوســت کــه امــور جهــان را اداره‬ ‫آسما ‌‬
‫یکند‪ ،‬و بازگشت به سوی اوست‪ ،‬آنجا که حســاب دقیــق‬ ‫م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫و پاداش کامل در نزد اوست‪.1‬‬


‫یکنیــم کــه‬
‫با این وجود ما بسیاری از مردم را مشاهده م ‌‬
‫بــه مرقــد و بارگــاه اولیــا و افــراد صــالح و نیکوکــار ســفر‬
‫یطلبنــد و بــه وســیله‬
‫یکننــد و از آنهــا نیازهایشــان را م ‌‬‫م ‌‬
‫شــفاعت و محبــت آن افــراد نیکوکــار بــه خداونــد نزدیــک‬
‫یشــوند و)بــه گمــان خودشــان( نیازهایشــان را بــرآورده‬ ‫م ‌‬
‫هاند که میــان خداونــد و بنــدگان‬
‫یکنند‪ .‬آنان فراموش کرد ‌‬ ‫م ‌‬
‫های وجود ندارد‪ .‬بلکه باید خداوند را مســتقیما ً و‬ ‫هیچ واسط ‌‬
‫بدون واسطه خواند تا مشکلت را از پیش رو بر دارد‪ ،‬و به‬
‫سخن افراد درمانده پاسخ دهد‪ ،‬و نیازشان را برآوره نماید‪،‬‬
‫یا به علت وجود حکمتی از جانب ذات اقدس الهی‪ ،‬اجــابت‬
‫آن دعا به تأخیر افتد‪ .‬یا اینکه اجــابت آن را بــه روز قیــامت‬
‫واگذارد‪ .‬یا اینکه بل و شری را مانند آنچه برای دفع آن دعــا‬
‫ینموده است‪ ،‬از او دفع نماید‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫تهــای فــوق‪،‬‬‫دعا کــردن و خوانــدن خداونــد در همــه حال ‌‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫عبادت است‪ .‬خداوند م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬غافر‪.(60 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫»پروردگار شما گفته است‪» :‬مرا بخوانيد تا )دعاى( شما‬
‫را بپذيرم! كسانى كه از عبادت من تكبر مىورزند بــه زودى‬
‫با ذلت وارد دوزخ مىشوند!«‪.‬‬
‫خداوند در این آیه دعا را عبادت نامیده است‪ .‬پس وضـعیت‬
‫آنانی که به سوی مزار و قبــور مردگــان‪ ،‬اولیــا‪ ،‬صــالحان و ‪...‬‬
‫یکنند دقیقـا ً ماننــد مســیحیانی اســت کــه عیســی ؛ را‬‫سفر م ‌‬
‫یپرسـتند و اعـراب جـاهلی‬ ‫یدهند و او را م ‌‬
‫شفیع خود قرار م ‌‬
‫که به وسیلة ضریح و مجسمة افراد نیکوکار به خداوند تقــرب‬
‫یدادند‪.‬‬
‫یجستند و آنها را شفیع خود قرار م ‌‬ ‫م ‌‬
‫خداوند این گروه از مردم را چنین وصف نموده اســت‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾   ‬يونس‪.(18 :‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من هدی القرآن )‪.(11/498‬‬

‫‪113‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫» آنها غير از خدا‪ ،‬چيزهايى را مىپرستند كــه نــه بــه آنــان‬


‫زيــان مىرســاند‪ ،‬و نــه ســودى مىبخشــد; و مىگوينــد‪ :‬اينهــا‬
‫شفيعان ما نزد خدا هستند!«‪.‬‬
‫خداونــد ایــن عقیــده آنــان را اشــتباه دانســته و فرمــوده‬
‫اســــــــــــت‪    ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬يونس‪.(18 :‬‬
‫»بگو‪» :‬آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آســمانها و‬
‫زمين سراغ نــدارد؟!« منــزه اســت او‪ ،‬و برتــر اســت از آن‬
‫همتايانى كه قرار مىدهند«‪.‬‬
‫یعنی خداوند به واسطه و شــفاعت کننــده نیــاز نــدارد تــا‬
‫نیازهای مردم را به سوی او ببرند‪ .‬زیرا هیچ امری از امــور‬
‫یمانــد‪ .‬بلکــه خداونــد واســطه‬ ‫بندگان از علــم او مخفــی نم ‌‬
‫قراردادن اولیا و صالحین و ‪ ...‬را از سوی بندگان اشــتباه و‬
‫ههایی که خود قادر بــه جلــب نفــع‪ ،‬یــا‬ ‫یداند‪ .‬واسط ‌‬
‫حرام م ‌‬
‫یباشــند‪ .‬بلکــه آنــان از خــوف و بیــم‬‫دفــع ضــرر از خــود نم ‌‬
‫عذاب خداوند و امید به وسیلة اعمــال نیکشــان بــدو تقــرب‬
‫یفرمایــد‪  ﴿ :‬‬ ‫یجستند‪ .‬خداوند م ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫)السراء‪.(57-56 :‬‬
‫»]ای پیامبر به مشرکان[ بگو‪» :‬كسانى را كه غير از خدا‬
‫)معبود خود( مىپنداريد‪ ،‬بخوانيد! آنها نه مىتوانند مشــكلى را‬
‫از شــما برطــرف ســازند‪ ،‬و نــه تغييــرى در آن ايجــاد كننــد‪.‬‬
‫كســانى را كــه آنــان مىخواننــد‪ ،‬خودشــان وســيلهاى )بــراى‬
‫تقرب( به پروردگارشان مىجويند‪ ،‬وسيلهاى هر چه نزديكتر;‬
‫و به رحمت او اميدوارند; و از عذاب او مىترســند; چــرا كــه‬
‫عــذاب پروردگــارت‪ ،‬همــواره در خــور پرهيــز و وحشــت‬
‫است«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫حاج سلطان جنابذی م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یتواننــد هیــچ ســود یـا‬‫تهــا و ســتارگانی را کــه نم ‌‬


‫آنـان ب ‌‬
‫یپرســتند‪ .‬همچنیــن‬ ‫زیانی به آنها برسانند‪ ،‬همانند بنــدگان م ‌‬
‫هها و آرا و شــیطان بــه طــور تقلیــدی پیــروی‬ ‫آنان از اندیشـ ‌‬
‫یکنند‪ .‬همچنین از کسانی کــه خداونــد آنهــا را بــه رهــبری‬ ‫م ‌‬
‫دنیــوی و اخــروی آنــان منصــوب ننمــوده اســت‪ .‬آنــانی کــه‬
‫یدانند که اطاعت کردن عبــادت اســت و منظــور از نفــی‬ ‫م ‌‬
‫نفــع و ضــرر نفــی آن چیــزی اســت کــه نفــع و ضــررش‬
‫تهایشــان بــه امــور‬ ‫یپندارند از آنچه بدون تــوجه بــه عباد ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪ .‬در غیــر ایــن صــورت پرســتش‬ ‫یشان مربوط م ‌‬ ‫دنیای ‌‬
‫یگوینــد‪﴿ :‬‬ ‫یرساند‪ .‬آنها م ‌‬ ‫ً‬
‫آن کامل بدانها زیان م ‌‬
‫‪) .﴾    ‬يــونس‪.(18 :‬‬
‫»اینان شفیعان ما نزد پروردگار هستند«‪.‬‬
‫یگویند‪ :‬بتها در پیشگاه خداونــد‬ ‫تپرستان نیز م ‌‬ ‫همچنین ب ‌‬
‫یگویند‪:‬‬ ‫یکنند‪ .‬همچنین بیشتر صائبین م ‌‬ ‫برای ما شفاعت م ‌‬
‫ستارگان شفیعان ما در پیشگاه پروردگــار هســتند‪ .‬گروهــی‬
‫از آنان نیز معتقدند که شفاعت از گذشته در میــان خــدایان‬
‫یگویند‪ :‬آتش بــرای مــا در پیشــگاه‬ ‫بوده است‪ .‬زرتشتیان م ‌‬
‫یکند‪ .‬کسانی که از رهبران ساختگی دینــی‬ ‫خدا‪ ،‬شفاعت م ‌‬
‫یکنند معتقدند آنها واسطه میان مــا و پروردگــار و‬ ‫پیروی م ‌‬
‫وسیله تقرب و نزدیکی ما به خداوند هستند‪ .‬حال آنکه آنهــا‬
‫وسیله و واسطه شیطان و سبب نزدیک شــدن بــه جهنــم و‬
‫آتش هستند‪.1‬‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫محمد سبزواری نجفی م ‌‬
‫تهــا‬
‫یکنند که بــه وســیله عبــادت کــردن آن ب ‌‬ ‫آنها ادعا م ‌‬
‫تهــا در پیشــگاه‬ ‫یشــوند‪ ،‬و آن ب ‌‬ ‫و ‪ ...‬بــه خداونــد نزدیــک م ‌‬
‫یکنند‪ ،‬و اینکه خداونــد بــه آنــان‬‫خداوند برایشان شفاعت م ‌‬
‫اجازه عبادت آنها را داده است‪ ،‬و روز قیامت شفاعت آنهــا‬
‫یکند‪ .‬آنان با آن عقیده باطل و زشتشــان گمــان‬ ‫را قبول م ‌‬
‫تها بــاعث تکریــم‬ ‫یکنند که عبادت خداوند از طریق آن ب ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشـود‪ .‬بنـابراین زشـتی عقیـده و‬ ‫و تعظیم بیشتر خداوند م ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر بیان السعادة )‪.(2/296‬‬

‫‪115‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫عمل در آنها جمع شده است‪.2‬‬


‫آنچه بیان شد‪ ،‬همه آن سخنی بود کــه بایــد دربــارة عقیــده‬
‫یشــد‪ .‬از خداونــد‬‫صــحیح پیرامــون مســأله شــفاعت بیــان م ‌‬
‫یخواهیم که ما را شایسته آن قرار بدهد تــا مــا را از آتــش‬ ‫م ‌‬
‫دوزخ برهاند‪ .‬ای کسی کــه دوســتدار پیــامبر ص و اهـل بیــت‬
‫بزرگوارش هستی آیا شفاعت را از خداوند کــه همــه چیــز در‬
‫یخواهی‪ ،‬یا از کسانی که توانایی انجــام هیــچ‬ ‫اختیار اوست م ‌‬
‫عملی را حتی برای خودشان ندارند؟‬
‫‪ .7‬دشنام دادن به روزگار‪ ،‬باد و ‪...‬‬
‫از اموری که بعضی از مردم براساس عادت بــدان دچــار‬
‫هاند و آن امر بــاعث نقــص توحیــد و زیــان رســاندن بــه‬ ‫شد ‌‬
‫یشود‪ ،‬ناســزا گفتــن بــه روزگــار‪ ،‬بـاد و ایــن گــونه‬
‫عقیده م ‌‬
‫اشیاء و امور است‪ .‬که ایــن امــر مــذمت کــردن مخلوقــاتی‬
‫است که‪ ،‬هیچ تصرفی در اداره جهان ندارنــد و در حقیقــت‬
‫یگــردد‪ .‬زیــرا‬‫ل برم ‌‬ ‫این مذمت و نکوهش به خداوند عّزوج ّ‬
‫فکننده در جهان و فرمــان دهنــده و‬ ‫فقط او آفریننده‪ ،‬تصر ‌‬
‫اداره کننده آن است‪ .‬گروهی از مردم به علــت پــی در پــی‬
‫آمــدن شــب و روزهــا هلک شــدن را بــه روزگــار نســبت‬
‫یدهند‪.‬‬‫م ‌‬
‫یفرماید‪   ﴿ :‬‬ ‫خداوند بزرگ م ‌‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الجاثيه‪.(24 :‬‬
‫یگویند‪ :‬حیاتی جــز همیــن زنــدگی‬ ‫»]منکران رستاخیز[ م ‌‬
‫یبریم‪ ،‬وجود ندارد‪ .‬گروهی از ما‬ ‫دنیایی که در آن به سر م ‌‬
‫یگیرند و فقط طــبیعت و‬ ‫یمیرند و گروهی جای آنها را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکند آنان از روی آگاهی و یقین چنیــن‬ ‫روزگار ما را هلک م ‌‬
‫یکننــد و تخمیــن‬ ‫یگوینــد‪ .‬بلکــه تنهــا گمــان م ‌‬
‫ســخنی را نم ‌‬
‫یزنند‪«.‬‬
‫م ‌‬
‫یگوید‪ :‬این آیـه بـدین معنـی اسـت‬ ‫نالدین طبرسی م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫یمیریــم و فرزنــدان مــا بــه دنیــا‬
‫یگویند کــه مــا م ‌‬
‫که آنان م ‌‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیرالجدید )‪.(3/411‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یدهنــد یــا اینکــه گروهــی از مــا‬ ‫یآیند و به زندگی ادامه م ‌‬ ‫م ‌‬


‫یمانند‪ .‬یا اینکه یکــی از دو امــر‬ ‫یمیریم و گروهی زنده م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشــود‪ :‬مــرگ و زنــدگی‪ .‬منظورشــان‬ ‫تلــخ مــا را شــامل م ‌‬
‫یباشــد و معتقدنــد کــه‬ ‫زندگی در دنیا و پــس از آن مــرگ م ‌‬
‫پــس از مــرگ هیــچ حیــاتی وجــود نــدارد و مــرگ پایــان راه‬
‫دهُر«‪» :‬فقــط روزگــار مــا را‬ ‫است‪» .‬و ما یهلکنا إل ّ ال ع ّ‬
‫یبرد‪ «.‬یعنی فقط روزگار‪ ،‬شــب و‬ ‫یکند و از بین م ‌‬ ‫هلک م ‌‬
‫یداد‬ ‫یدارد‪ .‬آنان هر امری را که رخ م ‌‬ ‫روز ما را زنده نگه م ‌‬
‫نهــا‬‫یدادند و آن را در از بیــن رفتــن جا ‌‬ ‫به روزگار نسبت م ‌‬
‫‪1‬‬
‫یدانستند‪.‬‬ ‫مؤّثر م ‌‬
‫یدادنــد و یــا‬ ‫گروهی از آنان روزگار و زمــانه را دشــنام م ‌‬
‫یکردند‪ .‬علت این امــر ضــعف دیــن و جهــل‬ ‫لعن و نفرین م ‌‬
‫شدید آنها بود‪ .‬زیرا در روزگار هیچ توان نیرویی نیســت‪ .‬آن‬
‫تدبیر شونده و در حــال تغییــر اســت‪ .‬و تغییــرات بــه وجــود‬
‫آمده در آن به اراده و تدبیر خداوند توانا و با حکمت است‪.‬‬
‫پـــس دشـــنام دادن و نفریـــن کـــردن آن در واقـــع متـــوجه‬
‫هکننده و تغییردهنده آن خواهد بود‪.‬‬ ‫ادار ‌‬
‫ه‪،‬‬‫دهَر هُوَ الل ُ‬
‫ن ال ّ‬
‫رسول الله ص فرمود‪» :‬ل َتسّبوا الدهَر فإ ّ‬
‫ه َفيـُء اللـه فـي أرضـه‪ ،‬ول تسـّبوا‬ ‫ول تسـّبوا السـلطان؛ فـإن ّ ُ‬
‫الموات فتؤذوا الحياَء ول تسّبوا الموات فإنهم قد أفضوا إلى‬
‫دموا«‪» :‬روزگــار و زمــانه را دشــنام ندهیــد کــه روزگــار‬ ‫ما قـ ّ‬
‫همان خداوند اســت‪ .‬پادشــاه و حــاکم را دشــنام ندهیــد زیــرا‬
‫سایه خدا در زمین است‪ .‬مردگان را ناســزا نگوییــد زیــرا ]بــا‬
‫یکنید‪ .‬بــه مردگــان دشــنام ندهیــد‬ ‫هها را اذیت م ‌‬ ‫این کار[ زند ‌‬
‫هاند‪،‬‬ ‫زیــرا آنهــا بــه ]ثــواب و جــزای[ آنچــه پیــش فرســتاد ‌‬
‫هاند«‪.2‬‬‫رسید ‌‬
‫ینویســد‪ :‬اعــراب جــاهلی حــوادث‬ ‫نالــدین طبرســی م ‌‬ ‫امی ‌‬
‫یدهنــد و‬ ‫نــاگوار و بلهــای طــبیعی را بــه روزگــار نســبت م ‌‬
‫یگویند‪ :‬روزگار این بل را بر ســر مــا آورد‪ ،‬و روزگــار را هــم‬ ‫م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬جامع الجوامع )‪.(4/537‬‬
‫‪2‬‬
‫نهجالبلغــة )‪ ،(7/198‬عــوالی الللــی )‪،(1/56‬‬
‫‌‬ ‫‪ -‬جامع‌الخبار )‪ ،(160‬نگا‪ :‬شرح‬
‫کنزالفوائد )‪ .(1/49‬اين حديث ضعيف است‪ :‬مترجم‪.‬‬

‫‪117‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫مدهنــده ایــن‬ ‫یتردیــد انجا ‌‬ ‫یدادند‪ .‬پیامبر ص فرمود‪ :‬ب ‌‬ ‫دشنام م ‌‬


‫امور خداوند اســت‪ .‬پــس فاعــل آن اعمـال را دشــنام ندهیــد‪.‬‬
‫یشــود‪ :‬ایــن ســخن بــدین معنــی اســت کــه خداونــد‬ ‫گفتــه م ‌‬
‫هکننــده و فرمــانروای روزگــار اســت‪ .‬امــا نظــر اول بهــتر‬ ‫ادار ‌‬
‫است‪ .‬زیرا سخنان آنــان پــر از ایــن گــونه عبــارات اســت کــه‬
‫یدهند‪.1‬‬ ‫افعال پروردگار را به روزگار نسبت م ‌‬
‫بعضی از مردم هرگاه وزیدن بادها را به زیان خود ببینند‪،‬‬
‫یگشایند‪ .‬پیــامبر ص از دشــنام دادن بــه‬ ‫لب به دشنام آن م ‌‬
‫هانــد و فرمــوده‬ ‫بــاد و ســایر مخلوقــات پروردگــار نهــی کرد ‌‬
‫ح‪ ،‬فإّنها مأمورة ول تسـّبوا الجبــال ول‬ ‫است‪» :‬ل تسّبوا الريا َ‬
‫ت ول اليــام ول الليــالي فتــاثموا وترجــع إليكــم«‪:‬‬ ‫الســاعا ِ‬
‫تها‪،‬‬ ‫ههــا‪ ،‬ســاع ‌‬ ‫»بادها را فحش ندهید که آنها مأمورنــد‪ .‬کو ‌‬
‫بها را دشنام ندهید که در این صــورت مرتکــب‬ ‫روزها و ش ‌‬
‫یگردد« ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫گناه خواهید شد و ]آن دشنام[ به خودتان باز م ‌‬
‫مجلسی در ذیل این حدیث دربارة نهی از ناسزا گفتن به‬
‫نهــا‬ ‫ینویســد‪ :‬ای ‌‬ ‫تها م ‌‬ ‫هها‪ ،‬روزهــا و ســاع ‌‬ ‫بادها‪ ،‬اماکن‪ ،‬کو ‌‬
‫تحـــت قـــدرت و اراده الهـــی و در تســـخیر اوســـت‪ .‬آنهـــا‬
‫یکنــد دوری‬ ‫یتوانند از آنچه آنهــا را بــه خداونــد نزدیــک م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫یکند‪ ،‬نزدیک شــوند‪.‬‬ ‫کنند‪ ،‬و به آنچه آنها را از خداوند دور م ‌‬
‫پس دشنام دادن به آنها‪ ،‬ناسزا گفتــن بــه کســی اســت کــه‬
‫شایســتگی آن را نــدارد‪ ،‬و لعــن و نفریــن کــردن کســی کــه‬
‫سزاوار لعن نیست بــاعث رجــوع و برگشــتن لعــن بــه فــرد‬
‫یرود چنــانچه از‬ ‫نکننده خواهد شد‪ .‬بلکه حتی گمــان م ‌‬ ‫نفری ‌‬
‫یگردد آگــاه بودنــد‪ ،‬احتمــال کفــر و‬ ‫آنچه آن لعن بدان باز م ‌‬
‫یرفــت‪ .‬در روایــت آمــده اســت‪» :‬ل تس ـّبوا‬ ‫شــرک آنــان م ‌‬
‫ن الــدهر هــو اللــه«‪» :‬روزگــار و زمــانه را دشــنام‬ ‫الدهر فــإ ّ‬
‫ندهید کــه زمــانه همــان پروردگــار اســت‪ «.‬یعنــی فاعــل آن‬
‫یدهیــد و بــه علــت آن‬ ‫افعالی که آنها را به روزگار نسبت م ‌‬
‫یگویید‪ ،‬خداوند است ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫افعال زمانه را ناسزا م ‌‬
‫یفرماید‪» :‬ل تس ـّبوا الليــل والنهــار ول‬ ‫رسول اکرم ص م ‌‬
‫م‬ ‫ـو‬ ‫ـ‬ ‫ق‬ ‫ـى‬
‫ـ‬ ‫عل‬ ‫ث عــذابا ً‬ ‫ُ‬ ‫ـ‬ ‫تبع‬ ‫نها‬
‫ّ ُ‬ ‫فإ‬ ‫الريح؛‬ ‫الشمس ول القمر ول‬
‫ٍ‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مجمع‌البیان )‪.(5/78‬‬
‫‪2‬‬
‫وسائلالشیعة )‪ ،(7/508‬بحارالنوار )‪،(56/2‬‬
‫‌‬ ‫‪ -‬من ل یحضره الفقیه ) ‪،(1/544‬‬
‫)‪ ،(57/9‬علل‌الشرائع )‪.(2/577‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(57/9‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ة على آخرين«‪» :‬شـب‪ ،‬روز‪ ،‬خورشـید‪ ،‬مـاه و بـاد را‬ ‫ورحم ً‬


‫دشنام ندهید زیــرا اینهــا بــاعث عــذاب و ســختی گروهــی و‬
‫یشوند«‪.1‬‬ ‫رحمت گروهی دیگر م ‌‬
‫ح فإّنهــا‬ ‫ريــ َ‬
‫سّبوا ال ِ‬‫همچنین پیامبر ص فرموده است‪» :‬ل ت َ ُ‬
‫ذر وإّنها لواقح فاسألوا الله مــن خيرهــا وتعــوذوا‬ ‫شر وإّنها ن ُ ُ‬‫بُ ُ‬
‫به من شّرها«‪» :‬بادها را دشنام ندهید زیرا گروهــی از آنهــا‬
‫مدهنــده‬ ‫مژده دهنده به بارش باران هستند‪ .‬گروهی دیگر بی ‌‬
‫حکننده‪ .‬پس از خداوند خیر و برکــت آنهــا را‬ ‫و برخی نیز لقا ‌‬
‫بخواهید و از شر آنها به خداوند پناه ببرید« ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫به همین دلیل باید فرد مسلمان بدانـد کــه تغییــرات همـه‬
‫یشــود‪.‬‬ ‫امور به وسیله قضا و قدر و حکمت الهــی انجــام م ‌‬
‫پس بر امــری کــه خداونــد آن را بــه وجــود آورده و آفریــده‬
‫یگیــرد‪ .‬بلکــه بــه تــدبیر خداونــد رضــایت‬ ‫اســت‪ ،‬خــرده نم ‌‬
‫یشــود بــدین ترتیــب توحیــد و‬ ‫یدهد و به امر او راضــی م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪.‬‬‫اطمینان او کامل م ‌‬
‫‪ .8‬قسم خوردن به غیر خداوند‪:‬‬
‫ندهندة‬ ‫سوگند خوردن کلمی بسیار عظیم و مهم و نشــا ‌‬
‫یباشد‪ .‬زیــرا قســم تأکیــد‬ ‫ایمان و تعلق بنده به پروردگار م ‌‬
‫امری به وسیله ذکــر شــی یــا امــر باارزشــی اســت کــه بــه‬
‫یشــود‪ .‬ایــن امــر یــا بــه‬ ‫وسیلة صــیغه مخصوصــی انجــام م ‌‬
‫وسیلة حرف باء یا تاء یا واو و ‪ ...‬مانند بالله‪ ،‬تالله یــا واللــه‬
‫یگردد‪.‬‬ ‫انجام م ‌‬
‫مها و صــفات پروردگــار ماننــد‪ :‬خــدای‬ ‫قسم خوردن به نا ‌‬
‫کعبه‪ ،‬خداوند عزیز یــا آفریننــده تــو و ‪ ...‬جــایز اســت‪ .‬زیــرا‬
‫صفت تابع موصوف است‪.‬‬
‫کسی که به غیر خدا قسم یاد کنــد‪ ،‬یــا در قســم خــوردن‬
‫کســی را مســاوی یـا هماننــد خداونــد بدانــد‪ ،‬در حقیقــت در‬
‫تعظیم پروردگار کســی را شــریک قــرار داده اســت‪ ،‬و ایــن‬
‫کار شرک اکبر است‪ .‬اما اگر فرد به غیر خدا قسم یاد کنــد‬
‫یخــورد از‬ ‫امــا معتقــد باشــد کــه شــأن آنچــه بــدان قســم م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪(57/19‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیرالعیاشی )‪ ،(2/239‬مستدرک‌الوســائل )‪ ،(6/176‬بحــارالنوار )‪-57/12‬‬
‫‪.(19‬‬

‫‪119‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫نتر است‪ ،‬در حقیقت مرتکب شرک اصغر شده‬ ‫خداوند پایی ‌‬
‫است‪.‬‬
‫امروزه در میان مردم قسم به دروغ خوردن به خداوند و‬
‫یا سوگند خــوردن بــه غیــر او بســیار فــراوان اســت‪ .‬مثل ً بــه‬
‫امانت‪ ،‬شرف‪ ،‬والدین‪ ،‬فرزندان یا روح پیامبر ص یا اهل بیت‬
‫یکنند‪ .‬گروهی نیز برای اولیا و صــالحانی‬ ‫ایشان ؛ قسم یاد م ‌‬
‫هانــد و یــا خــوف از بازخواســت آنــان‬ ‫هاند یا از دنیا رفت ‌‬
‫که زند ‌‬
‫یخورند چنانچه از آن فرد خواسته شــود بــه‬ ‫بدیشان‪ ،‬قسم م ‌‬
‫خداوند قسم یاد کند حتی اگر دروغ بگوید بدون تردید به خـدا‬
‫یخورد‪ .‬اما چنانچه از او بخواهند که به پیامبر یا اهــل‬ ‫قسم م ‌‬
‫یبینیـم‬ ‫بیت او یا به فلن ولی یا فرد نیکوکـار قسـم بخـورد م ‌‬
‫یکنــد و فقــط در صـورتی قســم‬ ‫که در کلم درنگ و تـأخیر م ‌‬
‫یخورد که راست بگوید‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫نوری طبرسی روایت کرده است که پیــامبر ص فرمــود‪:‬‬
‫»من حلف بغير الله فقد كفر وأشرك«‪» :‬کسی که به غیــر‬
‫خدا قسم یاد کند‪ ،‬در حقیقت کفر و شرک ورزیده است«‪.1‬‬
‫همچنین روایت کرده است که »من حلف بغير اللــه فقــد‬
‫أشرك«‪» .‬کسی به غیر خداونــد قســم یــاد کنــد در حقیقــت‬
‫شرک ورزیده است«‪.2‬‬
‫پیامبر ص فرموده است‪» :‬ل تحلفــوا بآبــائكم ول بالنــداد‬
‫ول تحلفــوا إل ّ بــالله إل وأنتــم صــادقون«‪» :‬بــه پــدرانتان و‬
‫شریکان و همانندان ]مزعوم پروردگار[ قسم نخوریــد بلکــه‬
‫فقــط بــه خــدا‪ ،‬و در صــورتی قســم بخوریــد کــه راســتگو‬
‫باشید«‪.3‬‬
‫از امام صادق به روایت از پدرانش به روایــت از رســول‬
‫اکرم ص در حدیث مناهی آمده اســت کــه ایشــان از اینکــه‬
‫فرد مسلمان به غیر خدا قسم بخـورد‪ ،‬نهـی کـرده اسـت و‬
‫حل َ َ‬
‫ف بغيــر اللــه فليــس مــن اللــه فــي‬ ‫فرموده است‪» :‬من َ‬
‫شيٍء«‪» :‬کسی که بــه غیــر خــدا قســم بخــورد‪ ،‬دیگــر هیــچ‬
‫ارتباطی با خدا ندارد‪ «.‬و از اینکه فرد بگوید‪) :‬نه بــه جــانت‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک‌الوسائل )‪.(16/65‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(16/50‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬عوالی الللی )‪.(3/443‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫هاند‪.1‬‬
‫و ‪ (...‬نهی فرمود ‌‬
‫یگوید‪ :‬از اهل بیت پیامبر ص هیچ قسمی جـز بـه‬ ‫مفید م ‌‬
‫مهای زیبای ایشان وجود ندارد‪ .‬کسی که به چیــزی‬ ‫خدا و نا ‌‬
‫مهای خداوند قسم یــاد کنــد‪ ،‬در حقیقــت بــر خلف‬ ‫غیر از نا ‌‬
‫سنت عمل کرده است‪ .‬و قسمش باطل است و به کفــاره‬
‫نیازی نــدارد‪ .‬نبایــد بــرای نافرمــانی از خداونــد بــه او قســم‬
‫خورد‪ .‬کسی که به خداوند قسم بخــورد کــه از او نافرمــانی‬
‫کند‪ ،‬در واقع‪ ،‬مرتکــب گنــاه شـده اســت و کفــارة قســم او‬
‫انجــام نــدادن آن عمــل اســت کــه بــرای انجــام آن ســوگند‬
‫خورده است‪ ،‬و باید به علت قسم خوردن برای امــر باطــل‬
‫توبه و استغفار نماید‪.2‬‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫سید محمد حسین فضل الله م ‌‬
‫گروهی از این افراد در مقابل دیگران به هر چیزی بسیار‬
‫یپیونــدد كــه‬
‫یخورند‪ ،‬ایــن امــر زمــانی بــه وقــوع م ‌‬ ‫قسم م ‌‬
‫های دینــی یــا‬‫دربارة امری تحریک‪ ،‬یا بــا آنــان دربــارة مســأل ‌‬
‫دنیوی‪ ،‬یا مسائل پیرامونشان دچار اختلف شوند‪ .‬خواه این‬
‫قسم حق باشد یا باطل‪ ،‬زیرا آنها احساس اعتماد به نفــس‬
‫یکنند‪ .‬یا از اعتماد مردم به خودشان اطمینان ندارند‪ .‬به‬ ‫نم ‌‬
‫همین دلیل آنان برای کسب اطمینان بیشتر از روش قســم‬
‫یکننــد‪ .‬حــتی اگــر ایــن امــر بــه زیــان‬ ‫خــوردن اســتفاده م ‌‬
‫یخورنــد‪ .‬چنــانکه ایــن‬ ‫مقدساتشان باشد که بدان سوگند م ‌‬
‫امر در قسم خوردن به خداوند وجــود دارد‪ .‬بــه طــوری کــه‬
‫یخورند در یــک‬ ‫آنان با قرار دادن آن شیء که بدان قسم م ‌‬
‫یکننــد‪ .‬چنــانچه‬ ‫داستان دروغین‪ ،‬در حقیقت به آن اهــانت م ‌‬
‫در میدان واقعیت در زمینه امور اخلقی دچار تنگنــا شــوند‪،‬‬
‫یشوند که منجر به هــر نــوع‬ ‫دچار حقارت روحی و علمی م ‌‬
‫یشود‪.3‬‬ ‫سقوط و انحطاط م ‌‬
‫چنانچه کسی بر ما خرده بگیرد و بگوید‪ :‬بسیاری اوقــات‬
‫یخــوریم ماننــد‬ ‫ما بدون داشتن قصد و نیت خاصی قســم م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬نگـا‪ :‬مـن ل یحضـره الفقیـه )‪ ،(4/10‬وسـائل الشـیعة ) ‪ ،(23/259‬بحـارالنوار )‬
‫‪ ،(89/175‬امالی الصدوق )‪.(347‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬المقنعه )‪ (54‬باب الیمان و القسام‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬من وحی القرآن )‪.(23/50‬‬

‫‪121‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫قسم خوردن برای نپوشیدن نوعی لباس یا خوردن یک نــوع‬


‫یخوریم‪ :‬نه بــه خــدا‪ ،‬آری بــه خــدا‬ ‫غذا و ‪ ...‬که مثل ً قسم م ‌‬
‫یشود؟‬ ‫و ‪ ...‬آیا این امر به عنوان قسم دروغ محسوب م ‌‬
‫یگوییم‪ :‬این نوع قسم اشکالی ندارد‪ .‬زیرا‬ ‫ما در جواب م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫خداونــــد فرمــــوده اســــت‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬المــــــائده‪:‬‬
‫‪.(89‬‬
‫»خداوند شما را بخــاطر ســوگندهاى بيهــوده )و خــالى از‬
‫اراده‪ (،‬مؤاخذه نمىكند«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫محمد سبزواری نجفی دربارة این آیه م ‌‬
‫یهدف و بدون داشتن قصد کــه اهمیــتی‬ ‫لغو‪ :‬یعنی کلم ب ‌‬
‫یشــود‬ ‫نــدارد‪ .‬زیــرا بــدون نیــت قلــبی بــر زبــان جــاری م ‌‬
‫مهای بیهوده آن سوگندهایی است که بسیاری از مــردم‬ ‫قس ‌‬
‫یبرنــد از‬
‫با گمان وقوع فعلی در کلمشــان آن را بــه کــار م ‌‬
‫قبیل‪ :‬آری به خدا‪ ،‬نه به خدا ‪ ...‬خداوند بــا فضــل و رحمــت‬
‫های‪ ،‬کــه‬ ‫مهای بیهــود ‌‬‫خویش‪ ،‬بندگان را به خاطر چنین قس ـ ‌‬
‫یکند و بــه‬ ‫یکنند‪ ،‬مؤاخذه نم ‌‬ ‫در گفتارشان بر زبان جاری م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫یگویـــد‪﴿ :‬‬
‫آنهـــا م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬المائده‪.(89 :‬‬
‫»ولــى در برابــر ســوگندهايى كــه)از روى اراده( محكــم‬
‫كردهايد‪ ،‬مؤاخذه مىنمايد«‪.‬‬
‫یعنی خداوند شما را در برابر سوگندهای هدفداری که بــا‬
‫یشوند‪ ،‬شدیدا ً باز خواست م ‌‬
‫یکند‪.1‬‬ ‫نیت قلبی صادر م ‌‬
‫ابوبصیر از امام صادق ؛ دربارة آیه زیر سؤال کــرد‪﴿ :‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬المائده‪.(89 :‬‬
‫امام فرمود‪ :‬منظـور آیـه »نـه بـه خـدا« و »آری بـه خـدا‬
‫قسم« و ‪ ...‬است‪.2‬‬
‫ه روایت شده است که امام صــادق ؛‬ ‫صد َقَ َ‬
‫از مسعده بن َ‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫فرمــــود‪ :‬منظــــور از آیــــه ﴿‪‬‬
‫‪) .﴾   ‬المــــــائده‪:‬‬
‫یگویــد‪:‬‬ ‫‪ .(89‬سخن مردم اســت کــه در کلمشــان بیهــوده م ‌‬
‫»آری به خدا‪» «.‬نه به خدا‪ «.‬و ‪.3....‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسير الجدید )‪.(2/512‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬من ل یحضره الفقیه )‪.(3/361‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪.(7/443‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بنــابراین مســلمان بایــد ســعی کنــد حــتی المکــان قســم‬


‫نخورد‪ ،‬و چنانچه مجبور بــه ایــن کــار شــد‪ ،‬در هنگــام قســم‬
‫خوردن و تعظیم کردن فقط به خدا سوگند یاد کند‪.‬‬
‫‪ .9‬تبّرک جستن‪:‬‬
‫از جمله اموری که شامل غلو و تعظیم بیش از حد اولیــا‬
‫یشــود‪ ،‬مســأله تــبرک جســتن اســت کــه علمــا‬ ‫و امامــان م ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫دربارة آن شرح و توضیح فراوانی داد ‌‬
‫تهایی که‬ ‫تبرک به معنی طلب برکت و نعمت است‪ .‬نعم ‌‬
‫هنگامی که بندگان برای طلب خیر براساس آنچه در قــرآن‬
‫و سنت آمده از درگاه پروردگار آن را طلــب کننــد‪ ،‬خداونــد‬
‫یدارد‪.‬‬
‫بر آنها ارزانی م ‌‬
‫تبرک دارای انواع فراوانی است‪:‬‬
‫تبرک جستن به گفتار و سخنها‪ :‬مانند قرائت قرآن‬
‫کریم‪ ،‬دعاها و اذکــار بــه دســت رســیده و انتخــاب شــده از‬
‫پیامبر ص‪.‬‬
‫نها‪:‬‬‫تبرک جستن به مکا ‌‬
‫جاهایی هستند که خداوند تبـارک و تعـالی بـا لطــف خـود‬
‫آنها را برتری داد‪ ،‬و برکت آنها را افزون نموده است‪ .‬مانند‬
‫مکه و مسجد الحرام‪ ،‬مدینه منوره و مسجد النبی‪ ،‬مســجد‬
‫القصی مسجد قبا و سایر مساجد‪...‬‬
‫تبرک جستن به اوقات معین‪:‬‬
‫نهایی که خداوند ‪ -‬تعالی ‪ -‬در آنهــا برکــت و‬ ‫از جمله زما ‌‬
‫فضیلت فراوانی قرار داده است‪ .‬ماه رمضـان‪ ،‬شـب قـدر‪،‬‬
‫روز جمعه ثلث آخر شب و ‪..‬‬
‫اما کامل ً بدیهی است که بزرگترین برکـت و خیـر و اجـر‪،‬‬
‫پیروی از سنت پیــامبر ص و تــرک آنچــه ایشــان از آن نهــی‬
‫فرموده است‪ ،‬و نیفزودن بر آنچه وی آن را تعییــن و مقــرر‬
‫تها‬‫فرموده است‪ .‬به همین دلیل پیــامبر ص پرهیــز از بــدع ‌‬
‫را جزو سنت خود قرار داده است و در آغــاز هــر ســخنی و‬
‫های را بر روی منــبر اعلم فرمــوده و آن را بــه عنــوان‬ ‫خطب ‌‬
‫سنتی قرار داده است که افراد نیکوکـار و بـا اســتقامت آن‬
‫هاند‪ .‬آن هشدار این سخن پیــامبر‬ ‫را سرمشق خود قرار داد ‌‬

‫‪123‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ل ِبدع َـةٍ‬ ‫ة‪ ،‬وك ـ ّ‬‫ل محدثةٍ بدع ٌ‬ ‫ص است که بارها فرمودند‪» :‬ك ّ‬
‫ن«‪» :‬هر امری که تــازه بــه وجــود‬ ‫سن َ ِ‬
‫هدم ال ّ‬ ‫ضلل َ ٌ‬
‫ة‪ ،‬وبالب َد َِع َ‬
‫یآید‪ ،‬بدعت است‪ ،‬و هر بدعتی گمراهی اســت‪ ،‬و عامــل‬ ‫م ‌‬
‫تها هستند«‪.1‬‬ ‫تها‪ ،‬بدع ‌‬ ‫ویرانی و از بین رفتن سن ‌‬
‫یفرمایــد‪ :‬از رســول خــدا ص شــنیدم کــه‬ ‫امــام علــی ؛ م ‌‬
‫یفرمود‪» :‬عليكم بسّنتي‪ ،‬فعمل قليل في سنة‪ ،‬خيــر مــن‬ ‫م ‌‬
‫ل كثير في بدعة«‪» :‬از سنت من پیروی کنید‪ ،‬پس کمی‬ ‫عم ٍ‬
‫عمل کردن به سنت‪ ،‬بهتر از بسیار عمـل کـردن بـه بـدعت‬
‫است«‪.2‬‬
‫یگوید از‬ ‫از منصور بن ابی یحیی روایت شده است که م ‌‬
‫امام صادق ؛ شنیدم که فرمود‪ :‬پیامبر ص بر منبر بال رفت‬
‫هاش تغییر کرد و سپس رو به مــردم کــرد و‬ ‫آنگاه رنگ چهر ‌‬
‫ت أنــا والســاعة‬ ‫فرمــود‪» :‬يــا معشــر المســلمين‪ ،‬إّنمــا بعث ـ ُ‬
‫كهــاتين«‪» :‬ای مســلمانان مــن و قیــامت هماننــد ایــن دو‬
‫یگوید‪:‬‬ ‫هایم«‪ .‬امام م ‌‬ ‫انگشت ]نزدیک به هم[ برانگیخته شد ‌‬
‫آنگاه دو انگشت را به هــم چســبانید و فرمــود‪» :‬يــا معشــر‬
‫ث‬‫د‪ ،‬وخيــر الحــدي ِ‬ ‫ي هَــديُ محم ـ ٍ‬‫ن أفضــل اله ـد ِ ِ‬ ‫المســلمين إ ّ‬
‫ة‪ ،‬أل‬ ‫َ‬
‫ضـلل َ‬ ‫ل بدعـةٍ َ‬ ‫كتاب الله‪ ،‬وشّر المور محـدثاُتها‪ ،‬أل وكـ ّ‬
‫ي النار«‪:‬‬ ‫ل ضللةٍ فَ ِ‬
‫ف ِ‬ ‫وك ّ‬
‫یتردیــد بهــترین هــدایت‪ ،‬راهنمــایی و‬ ‫»ای مســلمانان ب ‌‬
‫هــدایت محمــد ص اســت‪ ،‬بهــترین ســخن‪ ،‬کتــاب خداســت‪،‬‬
‫یآینــد‪ ،‬و آگــاه‬ ‫بدترین امور اموری اســت کــه اخیــرا ً پدیــد م ‌‬
‫باشید که هـر بــدعتی گمراهــی اســت‪ ،‬و هــر نــوع گمراهــی‬
‫جایش در آتش است«‪.3‬‬
‫امیر المومنین علی ؛ قبل از شهادتش فرمود‪:‬‬
‫یکنــد در گریــزش‬ ‫ای مردم هر کسی که از امری فرار م ‌‬
‫یشود‪ .‬اجل‪ ،‬سرانجام نفس است‪ .‬فــرار از‬ ‫هرو م ‌‬ ‫با آن روب ‌‬
‫آن به معنی از دست دادن آن است‪ .‬چه بسیار روزهایی که‬
‫در پی نهان این امر سپری کردم‪ .‬اما خداوند اراده نمود که‬
‫های اســت‪ .‬امــا‬ ‫آن را پنهان دارد‪ .‬هیهات علــم انباشــته شــد ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(12/325‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬ارشاد القلوب )‪ ،(1/165‬امالی الطوسی )‪.(522‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬امالی مفید )‪ ،(187‬بحارالنوار )‪ ،(2/263‬مستدرک الوسائل )‪.(12/324‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫وصیت من به شما این است کــه هرگــز بــه خداونــد شــرک‬


‫نورزید‪ ،‬و کسی را شریک و همتای او قرار ندهیــد‪ ،‬و ســنت‬
‫پیامبر ص را ضــایع نگردانیــد‪ ،‬و از آن پیــروی کنیــد‪ .‬ایــن دو‬
‫ستون و عمود را بر پا دارید‪.1‬‬
‫ییــابیم کــه‬ ‫چنــانچه بــه امــور خودمــان نظــر کنیــم در م ‌‬
‫بسیاری از ما بر خلف آنچه پیامبر ص تعیین فرموده عمــل‬
‫ینماییم و از هدایت او منحرف شده و ســنت او را تــرک‪،‬‬ ‫م ‌‬
‫هایم‪ ،‬مــا بســیاری از مــردم‬ ‫و روشهای دیگری را ابداع نمود ‌‬
‫یبرند‪.‬‬‫یبینیم که در طلب برکت به غیر خدا پناه م ‌‬ ‫را م ‌‬
‫تهای باطلی که امروزه مردم بــدان اعتقــاد‬ ‫از جمله برک ‌‬
‫نها و مراســم ادعــایی‬ ‫دارنــد ایــن اســت کــه آنهــا در جش ـ ‌‬
‫یشان همانند روز میلد و وفــات پیــامبر ص و اولیــا و‬ ‫اسلم ‌‬
‫صالحان و همچنین شب قدر‪ ،‬معــراج‪ ،‬هجــرت پیــامبر‪ ،‬فتــح‬
‫یدارند‪.‬‬‫مکه و ‪ ...‬را بزرگ م ‌‬
‫آیا حتی یک دلیل وجود دارد مبنی بر اینکه پیامبر ص ایــن‬
‫روز را به عنوان جشن قرار داده است؟ یا از سوی ایشــان‬
‫دلیلی مبنـی بـر اهمیـت ایـن مناسـبت و لـزوم یـادآوری آن‬
‫برای ما وجود دارد؟‬
‫آیا ثابت شده است که کسانی که بعد از ایشــان آمدنــد و‬
‫ماننــد امیــر المــومنین‪ ،‬علــی ؛ در دوران خلفتــش روزی را‬
‫برای یاد بود وفات یــا میلد یــا معــراج پیــامبر ص اختصــاص‬
‫داده باشد؟‬
‫اگر آن مناسبات با هیچ دلیل مقبولی ثابت نشــده اســت‪،‬‬
‫یکنیم‪ ،‬عشق و نزدیکی بــه‬ ‫پس چرا امری را که ما گمان م ‌‬
‫یدهیم‪ .‬حــال آنکــه‬ ‫یآورد انجام م ‌‬ ‫اهل بیت ‡ را به همراه م ‌‬
‫آنــــان دانــــاترین مــــردم نســــبت بــــه ذات پروردگــــار و‬
‫سترین آنهــا بودنــد‪ .‬آیــا مــا علمــی داریــم کــه آنهــا‬
‫خداشــنا ‌‬
‫نداشتند؟‬
‫ستر و بیشــتر از آنــان دوســتدار‬ ‫یا آیا ما از آنــان خداشــنا ‌‬
‫هایم؟‬ ‫پیامبر ص هستیم؟ آیا ما در علم از آنان پیشی گرفت ‌‬
‫خطر بسیار بزرگی است‪ .‬این امر به حدی گسترش پیــدا‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬نهج البلغه )‪ ،(207‬الکافی )‪ ،(1/299‬بحارالنوار )‪.(42/207‬‬

‫‪125‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یجویند‪.‬‬ ‫کرد‪ ،‬که مردم به بعضی از اماکن تقدس و تبرک م ‌‬


‫یکشـــند‪.‬‬ ‫یبوســـند و دســـت م ‌‬ ‫مثل ً دیوارهـــای کعبـــه را م ‌‬
‫یکشــند‪ .‬بــرای دعــا و‬ ‫همچنین بر مقــام ابراهیــم ؛ دســت م ‌‬
‫طلــب نیازهایشــان‪ ،‬تــبرک و مســح قبــور و آوردن پــارچه و‬
‫ههــا و‬‫خــاک آنهــا و ‪ ...‬صــالحان اقــدام بــه ســفر بــه زیارتگا ‌‬
‫یکنند‪ .1‬به همین دلیــل در غــزوه حنیــن زمــانی کــه‬ ‫مراقد م ‌‬
‫گروهی از یاران پیامبر ص از ایشان چیزی خواستند تا بدان‬
‫تبرک جویند‪ .‬آنان که تازه ایمان آورده بودنــد و هنــوز تحــت‬
‫یکردند ایــن اعمــال‬ ‫تاثیر افکار دوران جاهلی بودند گمان م ‌‬
‫اشکالی ندارد‪.‬‬
‫نالـــدین نبـــاطی در کتـــاب )الصـــراط المســـتقیم(‬ ‫زی ‌‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫ینامیدنــد‬ ‫مشرکان درختی داشتند که آن را ذات انواط م ‌‬
‫یکردند‪ .‬مسلمانان بــه‬ ‫ههایشان را بر آن آویزان م ‌‬ ‫که اسلح ‌‬
‫پیامبر ص گفتند‪ :‬برای ما نیز یک »ذات انواط« ‪ .‬تعیین کن‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫پیامبر ص فرمود‪ :‬این سخن مانند گفته قوم موســی اســت‬


‫کــه گفتنــد‪    ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(138 :‬‬
‫»برای مــا خــدایی تعییــن کــن همچنــان کــه آنهــا خــدایانی‬
‫تهای کسانی که پیــش‬ ‫یتردید شما از آداب و سن ‌‬ ‫دارند«‪ ،‬ب ‌‬
‫هاند پیروی خواهید کرد« ‪.‬‬
‫‪3‬‬
‫از شما بود ‌‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫جالبلغه م ‌‬ ‫شارح نه ‌‬
‫در اسنادهای صحیح آمــده اســت کــه پیــامبر ص فرمــود‪:‬‬
‫ن قبلكــم حــذو النعــل بالنعــل والق ـذ ّ ِ‬
‫ة‬ ‫من كــا َ‬
‫ن َ‬‫سن َ َ‬‫ن ُ‬ ‫»ل ََترك َب ُ ّ‬
‫ب لدخلتموه‪ ،‬فقيل‪ :‬يا رسول‬ ‫بالقذة‪ ،‬حتى لو دخلوا حجر ض ّ‬
‫الله اليهود والنصارى؟ قال‪ :‬فمن ذلك؟«‪:‬‬
‫تهای کسـانی کـه پیـش از شـما‬ ‫یتردیـد از سـن ‌‬ ‫»شـما ب ‌‬
‫هاند پا به پای و مو به مو پیروی خواهید کرد‪ .‬حــتی اگــر‬ ‫بود ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬اما اعمالی که صحابه پیــامبر ص انجــام می‌دادنــد از قبیــل تــبرک بــه وضــوی‬
‫پیامبر‪ ،‬جسم‪ ،‬لباسها‪ ،‬آب دهان و عرق ایشان‪ ،‬اینها اموری است که خــاص بــه‬
‫پیامبر ص است و به هیچ کس دیگری تعلق ندارد‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬درخت بود كه آنرا مىپرستيدند و بر آن اسلحه هاى خود براى تبرك جستن بـه‬
‫آن درخت آويزان مىكردند بحار النوار )‪.(9/67‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الصراط المستقیم )فصل ‪.(106‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یتردیـد شـما نیـز داخـل‬ ‫وارد سـوراخ سوسـماری شـوند‪ ،‬ب ‌‬


‫خواهیــد شــد‪ .‬گفتــه شــد‪ :‬ای پیــامبر خــدا ]آیــا منظورتــان[‬
‫یهودیان و نصارى است؟ فرمود‪ :‬پس چه کسانی«‪.21‬‬
‫پس ای مسلمان از بهـترین هـدایت و راه راسـت پیـروی‬
‫کن و عمل بسیاری از عوام تو را فریب ندهد‪.‬‬
‫‪ .10‬شرک خوف‪:‬‬
‫ظاهر و باطن فرد مسلمان متعلق به خداست زیرا قصد‬
‫او به وجود آوردن عبادت به وســیله امیــد و خــوف‪ ،‬دوســت‬
‫داشــتن و ترســیدن در همــه امــورش حــتی احساســات و‬
‫فکرش است‪.‬‬
‫خوف‪ :‬تاثیری است که در صورت داشتن انتظــار وقــوع‬
‫یآید‪.‬‬‫امری که در آن هلک یا زیان و اذیت است به وجود م ‌‬
‫خداونــد عزوجــل از اینکــه مــردم از غیــر او بترســند نهــی‬
‫فرموده است‪ ،‬و بدیشان دستور داده است کــه فقــط از او‬
‫بترسند‪ .‬این امر اخلصی است که خداوند بنـدگان مـومنش‬
‫را بدان خوانده اســت‪ .‬چنــانچه بنــدگان در داشــتن خــوف و‬
‫انجــام عبــادات مخلصــانه عمــل کننــد‪ ،‬خداونــد آنچــه را کــه‬
‫سهـای دنیـا و‬ ‫یدهـد و آنهـا را از تر ‌‬‫نهـا م ‌‬‫یخواهنـد بـه آ ‌‬
‫م ‌‬
‫یدارد‪.‬‬‫آخرت ایمن م ‌‬
‫از امام جعفــر صــادق ؛ روایــت شــده اســت کــه فرمــود‪:‬‬
‫»کســی کــه از خداونــد بترســد خداونــد همــه چیــز را از او‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬خطاب پیامبر ص به اصحابش با هدف تعلیم و هشــدار بـه امت‌هـای آینـده از‬
‫ارتکاب شرک و بدعت انجام شده است‪ .‬این خطــاب کامــل و شــامل اســت و‬
‫براساس آنچه خداوند از کلم جامع به پیامبرش عطا نموده صادر شده اســت‪.‬‬
‫این سخن مانند این آیه است که خداوند خطاب به پیامبر ص فرمود‪﴿ :‬‬
‫‪       ‬‬
‫‪   ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) ﴾   ‬الزمر‪» (65 :‬به تو و همه پيامبران پيشين وحــى‬
‫شده كه اگر مشرك شوى‪ ،‬تمام اعمــالت تبـاه مىشــود و از زيانكــاران خــواهى‬
‫﴿‪       ‬‬ ‫بــــــــــود«‪ .‬و آیــــــــــه‪:‬‬
‫‪ ) ﴾ ‬الحزاب‪» (1 :‬اى پيامبر! تقواى الهى پيشه كــن و از‬
‫كـــــافران اطـــــاعت مكـــــن«‪ .‬و آیـــــه ﴿‪   ‬‬
‫‪ .﴾  ‬التوبه )‪» (84‬هرگز بر مرده هيچ يك از آنان‪) ،‬منافقان( نماز‬
‫نخوان«‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬شــرح نهــج البلغــه )‪ (67/381‬و نگــا ‪ :‬الکــافی )‪ (2/68‬و وســائل الشــیعه )‬
‫‪.(15/219‬‬

‫‪127‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یترساند‪ ،‬و کســی کــه از خداونــد ترســی نداشــته باشــد‪،‬‬ ‫م ‌‬


‫خداوند او را از همه چیز خواهد ترساند« ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫همچنین از امام صادق ؛ روایت شده است که کسی کــه‬


‫خداشناس باشد‪ ،‬خوف خداونــد را در دل خواهــد داشــت‪ ،‬و‬
‫کسی که خوف از خداوند داشته باشد‪ ،‬این خــوف او را بــه‬
‫عمل به طاعت از پروردگــار و عمــل کــردن براســاس ادب‬
‫یکشاند‪ .‬پس افراد مطیع و فرمانبرداری را کــه‬ ‫خداوندی م ‌‬
‫براســـاس ادب خداونـــد عمـــل و از دســـتورات او پیـــروی‬
‫ینمایند مژده بده که حق آنان بـر خداونـد ایـن اسـت کـه‬ ‫م ‌‬
‫هها نجات دهد ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫یهای فتن ‌‬
‫آنها را از گمراه ‌‬
‫بدان که خوف از خداونــد در میــان مــردم دارای درجــاتی‬
‫یترسند‪ .‬گروهی نیــز‬ ‫است‪ .‬گروهی بیش از حد از ایشان م ‌‬
‫آن گونه که شایسته است خوف او را در دل ندارند‪ .‬بعضی‬
‫از آنهـــا نیـــز در خـــوف از خداونـــد راه میـــانه را در پیـــش‬
‫یگیرند که این راه صواب است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫فرد مؤمن باید در سیر به سوی پروردگار در حــالت بیــن‬
‫های که تنهــا بــا خــوف ســیر‬ ‫خوف و رجا به سر ببرد‪ .‬به گون ‌‬
‫یشــود‪ ،‬و‬ ‫نکند که در این صورت از رحمت خداوند ناامید م ‌‬
‫فقط با امیــد او حرکــت نکنــد‪ ،‬تــا از مکــر خداونــد در امــان‬
‫بماند‪ .‬زیرا ناامیدی از رحمت خداوند و احســاس امنیــت از‬
‫مکر ذات الهی با توحید منافات دارند‪.‬‬
‫یفرماید‪ ﴿ :‬‬ ‫به همین دلیل خداوند عّزوجل م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬العراف‪.(56 :‬‬
‫»و خدا را بیمناکانه و امیدوارانه به فریاد بخوانید«‪.‬‬
‫بدان که خوف و ترس در میان مردم بر سه گونه است‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬ترس طبیعی‪:‬‬
‫مانند ترس از درندگان و آتش‪ ،‬بنــده بــه خــاطر ایــن نــوع‬
‫یشود‪ ،‬زیرا امری طبیعی است‬ ‫ترس سرزنش و ملمت نم ‌‬
‫که خلقتش براساس آن آفریده شده است‪ .‬خداوند دربــارة‬
‫یفرمایــــــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫موســــــــــی ؛ م ‌‬
‫‪.﴾    ‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(67/381‬نگا‪ :‬الکافی )‪ ،(2/68‬وسائل الشیعه )‪.(15/219‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(11/228‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫)القصص‪.(18 :‬‬
‫»موســى در شــهر ترســان بــود و هــر لحظــه در انتظــار‬
‫حادثهاى )و در جستجوى اخبارى( شب را به روز رسانید«‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬خوف طاعت و عبادت‪:‬‬
‫عبارت اســت از اینکــه انســان آنچــه را کــه بــر او واجــب‬
‫یشود مانند جهاد و امر به معــروف و نهــی از منکــر و ‪...‬‬ ‫م ‌‬
‫را مثل ً به علت ترس از مردم ترک کند‪ ،‬این عمــل حــرام و‬
‫بر خلف توحید کامل و یکی از انواع شرک اســت‪ .‬خداونــد‬
‫‪ ‬‬ ‫یفرمایــــــــــــــد‪    ﴿ :‬‬
‫م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪.﴾   ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫)العنكبوت‪.(10 :‬‬
‫»و از مردم كسانى هستند كه مىگوينـد‪» :‬بـه خـدا ايمـان‬
‫آوردهايــم!« امــا هنگــامى كــه در راه خــدا شــكنجه و آزار‬
‫مىبينند‪ ،‬آزار مردم را همچون عذاب الهــى مىشــمارند )و از‬
‫آن سخت وحشت مىكنند(«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫محمد کرمی م ‌‬
‫یگیرنــد و چنــانچه‬ ‫گروهی از مردم امر عقیده را آسان م ‌‬
‫هرو شــوند و آن را بــرخلف مــزاج‬ ‫برحسب اتفاق بــا آن روب ‌‬
‫یدانند‪ .‬امــا‬
‫خویش نیابند عمل متناسب آن را وظیفه خود م ‌‬
‫هـــر گـــاه در ایـــن بـــارة دچـــار ســختی شـــوند از آن روی‬
‫یگرداند و تحمل عذاب مردم به خاطر داشتن عقیده حق‬ ‫م ‌‬
‫را هماننــد عــذاب خداونــد بــه علــت داشــتن عقیــده باطــل‬
‫یداند‪ .‬پس همانگونه که انسان از انجــام عمــل جــراح بــه‬ ‫م ‌‬
‫یکنــد‪ ،‬ایــن گــونه‬
‫خــاطر بیــم از عــذاب آخــرت خــودداری م ‌‬
‫یکنــد در‬‫عقیده مخــالف را بــه علــت بیــم از مــردم تــرک م ‌‬
‫حالی که میان آن دو عذاب با هم یکی نیستند‪ .‬عذاب مردم‬
‫مــوقت و منقطــع اســت‪ ،‬امــا عــذاب خداونــد دائمــی و‬
‫همیشگی است‪.1‬‬
‫همچنیــن از امیــر المــومنین ؛ روایــت شــده اســت کــه‬
‫فرمودند کسی که رضایت خداوند را با وجــود خشــم مــردم‬
‫یکننــد‪ ،‬تبــدیل‬
‫بخواهد‪ ،‬خداوند کسانی را که او را مـذمت م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر المنیر )‪ ،(6/220‬نگا ‪ :‬تفسیر المیزان )‪.(16/108‬‬

‫‪129‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکند‪ .‬و کسی که رضایت مردم را با وجــود‬ ‫به ستایندة او م ‌‬


‫خشم خداوند بخواهد‪ ،‬خداوند ستایش کننــده او را در میــان‬
‫مردم تبدیل به مذمت خواهد کرد‪.1‬‬
‫نوع سوم‪ :‬ترس پنهانی‪:‬‬
‫عبــارت از ترســیدن و خــوف گروهــی مــردم از ضــریح و‬
‫مراقد پیامبران و اولیاست‪ .‬به همین دلیل به علت ترس از‬
‫زیـــان رســـاندن صـــاحب قـــبر بـــه خودشـــان و امـــوال و‬
‫فرزندانشان و خشــم او بــه وســیله انــواع عبــادات از قبیــل‬
‫یجوینــد‪ ،‬یــا‬
‫نذر‪ ،‬قربانی و قسم خــوردن بــه آنهــا تقریــب م ‌‬
‫اینکه از یکی از اولیای خداوند بیش از خداوند دربارة قطــع‬
‫یترسند‪ .‬این امر شرک اکبر اســت‪ .‬خداونــد‬ ‫روزی و فقر م ‌‬
‫یفرمایــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾    ‬التوبه‪.(18 :‬‬
‫»مساجد خدا را تنها كسى آباد مىكند كه ايمان بــه خــدا و‬
‫روز قيامت آورده‪ ،‬و نماز را برپا دارد‪ ،‬و زكــات را بپــردازد‪،‬‬
‫و جز از خدا نترسد«‪.‬‬
‫ینویســد‪ :‬در ایــن آیــه‬
‫ســید محمــد حســین طباطبــایی م ‌‬
‫ف دینــی اســت کــه همــان‬ ‫منظــور از خشــیت تــرس و خــو ِ‬
‫عبادت است‪ ،‬نه ترس غریزی که کسی جــز اولیــای مقــرب‬
‫الهـــی ماننـــد پیـــامبران از آن در امـــان نیســـت‪ .‬خداونـــد‬
‫یفرمایــــــــــــــــــــــد‪    ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)الحزاب‪.(39 :‬‬
‫»)پيامبران( پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى‬
‫مىكردند و )تنها( از او مى ترسيدند‪ ،‬و از هيچ كس جز خــدا‬
‫بيم نداشتند«‪.‬‬
‫علت اینکه عبادت را به صورت خشیت آورده اســت ایــن‬
‫یداند که یکی از علــل پرســتش‬ ‫است که انسان به خوبی م ‌‬
‫خداوند خوف از خشم او‪ ،‬یا امید بــه رحمــت اوســت‪ .‬امیــد‬
‫های بــه خــوف از انقطــاع آن کــه خشــم‬‫رحمت نیز بــه گــون ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(12/210‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫تهــا را‬
‫یگــردد‪ .‬کســی کــه خداونــد یــا یکــی از ب ‌‬
‫اســت برم ‌‬
‫یخواند‪ ،‬یــا بــه علــت خــوف از‬ ‫یپرستد او را بدین علت م ‌‬ ‫م ‌‬
‫داخـــل شـــدن در خشـــم او‪ ،‬یـــا قطـــع شـــدن رحمـــت و‬
‫یکنـد‪ ،‬و‬‫تهایش‪ ،‬پـس خـوف در عبـادت ظهـور پیـدا م ‌‬ ‫نعم ‌‬
‫خشیت مصداق آن است و میان آن دو‪ ،‬حــالت تلزم وجــود‬
‫دارد‪.1‬‬
‫یفرمایــــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾     ‬آل عمـــــــــران‪:‬‬
‫‪.(175‬‬
‫»اين فقط شيطان است كه پيروان خود را )با ســخنان و‬
‫شايعات بىاساس‪ (،‬مىترساند‪ .‬از آنها نترسيد! و تنهــا از مــن‬
‫بترسيد اگر ايمان داريد«‪.‬‬
‫ینویســـــد‪﴿ :‬‬ ‫محمـــــد ســـــبزواری نجفـــــی م ‌‬
‫‪ .﴾‬یعنــی ای مومنــان از آنــان نترســید‬ ‫‪‬‬
‫‪ .﴾ ‬یعنــی از‬ ‫‪‬‬ ‫زیرا من یار و یاور شما هستم‪﴿ .‬‬
‫من بترسید‪ .‬زیرا سعادت ابدی آن است که بنــده از مــول و‬
‫صــاحبش کــه امــور او در دنیــا و آخــرت در اختیــار اوســت‬
‫بترســــد‪ .‬پــــس بایــــد از مــــن بترســــید‪ ﴿ .‬‬
‫‪ .﴾ ‬یعنــی بــا تــوجه بــه ایمانتــان جــایز‬
‫نیســت کــه خوفتــان فقــط از غیــر خــدا باشــد‪ .‬زیــرا امــور‬
‫مخلوقــات همــه در اختیــار خداونــد اســت و آنهــا ضــعیف و‬
‫نیازمند خداوند هستند‪.2‬‬
‫های که متعلق به خداســت و از او‬ ‫چگونه ممکن است بند ‌‬
‫یکنــد از یکــی از مخلوقــات خداونــد بترســد؟ آیــا‬ ‫پیــروی م ‌‬
‫یرســاند حفــظ‬ ‫نها ضــرر م ‌‬ ‫خداوند بندگانش را از آنچه بــدا ‌‬
‫یکند؟‬‫نم ‌‬
‫یفرمایــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــــــد م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر المیزان )‪.(9/209‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر الجدید )‪.(2/192‬‬

‫‪131‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪) .﴾ ‬الزمر‪.(36 :‬‬


‫»آيــا خداونــد بــراى )نجــات و دفــاع از( بنــدهاش كــافى‬
‫نيست؟! اما آنهــا تــو را از غيــر او مىترســانند‪ .‬و هــر كــس را‬
‫خداوند گمراه كند‪ ،‬هيچ هدايتكنندهاى ندارد«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬‫محمد کرمی م ‌‬
‫آیــا خداونــد کــه قــادر بــه انجــام هــر کــاری اســت‪ ،‬بــرای‬
‫یتردیــد‬ ‫یبــرد کــافی نیســت؟ بلــه ب ‌‬‫هاش که به او پناه م ‌‬ ‫بند ‌‬
‫کافی است‪ .‬جایز نیســت کــه از شــریکان قــرار داده شــده‬
‫توسط جاهلن بترسد‪ .‬زیرا آنان هر چه باشــند هیــچ تــوان و‬
‫نیرویی ندارند‪ .‬گمراهی فرد گمراه بدین علت اســت کــه او‬
‫از خداوند روی گردانده است‪ ،‬و هدایت فــرد راه یــافته نیــز‬
‫بدان سبب است که به سوی پروردگار رو آورده اســت‪ .‬ای‬
‫محمد چنــانچه از ایــن مشــرکانی کــه معاصــر شــما هســتند‬
‫نهای بــزرگ و زمیــن پهنــاور‬ ‫بپرســی کــه آفریننــده آســما ‌‬
‫یتردید خواهند گفت خداوند آنها را آفریده است‪.‬‬ ‫کیست؟ ب ‌‬
‫در این صورت به آنها بگو‪ :‬آیا اگــر خداونــد بخواهــد بــه مــن‬
‫زیانی برساند‪ .‬آن چیزهایی که شما به غیر از خداوند یعنــی‬
‫یخوانید‪ ،‬قادر به دفع آن از مـن هســتند؟‬ ‫این خالق بزرگ م ‌‬
‫یا آیا اگر خداوند بخواهد به مــن لطــف و رحمــتی کنــد آنـان‬
‫یتردیــد‬ ‫یتوانند مانع رسیدن آن رحمت بــه مــن شــوند؟ ب ‌‬ ‫م ‌‬
‫یتواننــد مــانع عــذاب خــدا یــا‬
‫جواب خواهند داد‪ :‬نه‪ ،‬بتهــا نم ‌‬
‫رسیدن رحمت خداوند شوند‪ .‬بگو در این صورت خداوند در‬
‫مقابــل همــه آنچــه غیــر اوســت بــرای مــن کــافی اســت‪ ،‬و‬
‫یخواهند بر کسی یا چیزی اعتماد و توکل کنند‬ ‫کسانی که م ‌‬
‫باید فقط به او توکل نمایند ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫ای بندة خدا باید این جمله همواره بر زبانت جــاری باشــد‪:‬‬
‫»حسبی الله ونعم الوکیل«‪» :‬خداونــد بــرای مــن کــافی‬
‫است و او بهـترین وکیـل اسـت«‪ .‬در ایـن صـورت جـز آنچـه‬
‫یتواند بــه تــو‬ ‫خداوند برای تو مقدر کرده است هیچ چیزی نم ‌‬
‫زیانی برساند‪.‬‬
‫‪ .11‬شرک محبت‪:‬‬
‫اصل و روح توحید در خالصانه کردن محبــت فقــط بــرای‬
‫خدا نهفته است و آن اصل پرستیدن و عبادت اوست‪ .‬بلکــه‬
‫یرســد‬ ‫حقیقت عبادت است‪ .‬توحید فقط زمانی به کمال م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر المنیر )‪.(7/11‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫که محبت پروردگار در دل بنده به بهــترین شــیوه بــه وجــود‬


‫های کـه همـه‬ ‫آید‪ ،‬و بر همه محبوبان سـبقت گیــرد‪ .‬بــه گـون ‌‬
‫محبوبــان دیگــر تحــت تــاثیر ایــن محبــوب کــه خوشــبختی و‬
‫سعادت بنده در آن است قرار بگیرند‪.‬‬
‫یاش بــه اشــیا و امــور‬ ‫با توجه به اینکــه انســان در زنــدگ ‌‬
‫یافکند بــه علــت دوســت داشــتن روی‬ ‫پیرامون خود نظر م ‌‬
‫یگردانــد‪ ،‬محبــت دارای انــواع‬ ‫یکنــد‪ ،‬یــا از آنهــا رو بــر م ‌‬
‫م ‌‬
‫یآید‪.‬‬
‫فراوانی است که در زیر م ‌‬
‫نوع اول‪ :‬محبت خداوند )عزوجل(‪:‬‬
‫آن عبارت اســت از محبــت مســتلزم فروتنــی‪ ،‬خضــوع و‬
‫کمال اطاعت و ترجیح دادن محبوب بر غیر او که ایــن نــوع‬
‫محبت فقط از آن خداست و جایز نیســت کــه کســی در آن‬
‫شریک شود‪.‬‬
‫یتــوان بــه محبــت‬ ‫ههای این نوع دوست داشتن م ‌‬ ‫از نمون ‌‬
‫ابراهیم ؛ اشاره کرد آن هنگام که وی امــر خداونــدی مبنــی‬
‫بر ذبح فرزندش اسماعیل را که در خواب دیده بود‪ ،‬اجابت‬
‫کرد‪ .‬باید دانست که رؤیا و خواب پیامبران حقیقــت اســت‪.‬‬
‫خداونـــــــد فرمـــــــود‪  ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪.﴾      ‬‬
‫)الصافات‪.(102 :‬‬
‫»هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد‪ ،‬گفت‪:‬‬
‫»پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبــح مىكنــم‪ ،‬نظــر تــو‬
‫چيست؟« گفت»پدرم! هر چه دســتور دارى اجــرا كــن‪ ،‬بــه‬
‫خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت!«‪.‬‬
‫نوع دوم‪ :‬محبت براى خداوند )عزوجل(‪:‬‬
‫آن هــم محبــت پيــامبران و اتبــاع آنهاســت‪ ،‬و آن اينكــه‬
‫انسان آنچه خدا از كردار و اشخاص را دوست دارد‪ ،‬او هــم‬
‫دوست بدارد‪ ،‬و آنچه خدا از كردار و اشخاص بغض دارد‪ ،‬او‬
‫هم بغض داشته باشد‪ ،‬با دوستان خدا دوسنى‪ ،‬و با دشمنان‬
‫خدا دشمنى كند‪ ،‬و خوف پاک و با شرم و حیــا و بــا آگــاهی‬

‫‪133‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکنــد و بــه خــاطر خداونــد نیکــی‬ ‫بــرای خداونــد خشــوع م ‌‬


‫یکند«‪.1‬‬ ‫م ‌‬
‫ن‬
‫من ك ّ‬ ‫از پیامبر ص روایت شده است که فرمود‪» :‬ثلث َ‬
‫مــا‬
‫ن من كان الله ورسوله أحب إليــه م ّ‬ ‫م اليما ِ‬
‫جد َ طع َ‬
‫فيه وَ َ‬
‫سواهما ومن كان يحــب المــرء ليحبــه إل ّ للــه«‪» :‬ایــن ســه‬
‫ویژگی در هر کسی باشــند طعــم ایمــان را خواهــد چشــید‪:‬‬
‫کسی که خــدا و پیــامبرش در نظــر او از همــه افــراد دیگــر‬
‫یتر باشند‪ ،‬و کسی کــه فقــط بــه خــاطر خــدا‬ ‫دوست داشتن ‌‬
‫کسی را دوست داشته باشد« ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫این امری است که یاران پیامبر ص ون در زمینــه تحقیــق‬


‫یکردند‪ .‬امیر المـومنین‬ ‫محبت صحیح و مبارک بدان عمل م ‌‬
‫علــی ؛ در میــان آنــان بــود‪ .‬وی بــا حســرت و حــزن از امــر‬
‫حکومتش در کوفه که در میــان گروهــی از مــردم کــه حــق‬
‫صـحابه ن و چگـونگی رعـایت محبـت خـالص بـرای خـدا را‬
‫یکرد‪.‬‬‫یکردند یاد م ‌‬ ‫رعایت نم ‌‬
‫یفرماید‪ :‬ما با رسول اللــه ص بــودیم‪.‬‬ ‫امیر المومنین ؛ م ‌‬
‫یکشــتیم و ایــن‬ ‫پدران‪ ،‬برادران‪ ،‬پسران و عموهایمــان را م ‌‬
‫یشــد‪ .‬مــا بــه راه‬‫امر موجب افزایش ایمان و تسلیم مــا م ‌‬
‫ادامــه دادیــم و بـر چشــیدن عــذاب و تلش در راه جنــگ بــا‬
‫دشمنان صبر نمودیم‪.3‬‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که فرمودند‪ :‬هــر گــاه‬
‫بخواهی بدانی که آیا در وجودت خیری هست یا نه پــس بــه‬
‫قلبت نظری بیفکن‪ .‬اگر اهل طاعت و پیــروی از خداونــد را‬
‫یداشت‪ ،‬و کینه اهــل معصــیت و گنــاه را در خــود‬ ‫دوست م ‌‬
‫داشت‪ ،‬پــس در تــو خیــری هســت و خداونــد تــو را دوســت‬
‫دارد‪ ،‬و اگــر از اهــل طــاعت و بنــدگان مطیــع خــدا تنفــر‪ ،‬و‬
‫یداشت‪ ،‬پس در تو خیــری نیســت و‬ ‫گناهکاران را دوست م ‌‬
‫خداونــد تــو را دوســت نــدارد‪» .‬المــرء مــع مــن أحــب«‬
‫یدارد‪,‬‬ ‫سرنوشــت انسـان بــا کســانی کــه آنهـا را دوســت م ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(1/117‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(12/234‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬شرح نهج البلغه )‪ (4/33‬بحارالنوار )‪ ،(30/328‬ارشاد القلوب )‪.(1/267‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫مرتبط است‪.1‬‬
‫نوع سوم‪ :‬محبت طبیعی‪:‬‬
‫این نوع محبت فطری است که انسان براساس فطــرت‬
‫بر اساس آن آفریـده شـده اســت‪ ،‬هماننــد محبــت والــدین‪،‬‬
‫همســر و فرزنــدان‪ ،‬میــل بــه غــذا‪ ،‬لبــاس و ‪ ...‬کــه غیــر از‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫محبت خدا و اطاعت از او م ‌‬
‫مبــادا کــه محبــت طــبیعی انســان بــر محبــت خداونــد و‬
‫اطاعت از او غلبه پیدا کند و فزونی یابد‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪   ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد م ‌‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪      ‬‬
‫‪   ‬‬
‫﴾‪) .‬التوبه‪.(24 :‬‬
‫»بگو‪» :‬اگــر پـدران و فرزنــدان و بــرادران و همســران و‬
‫طايفه شما‪ ،‬و اموالى كه به دست آوردهايد‪ ،‬و تجــارتى كــه‬
‫از كســاد شــدنش مىترســيد‪ ،‬و خانههــائى كــه بــه آن علقــه‬
‫داريد‪ ،‬در نظرتان از خداوند و پيــامبرش و جهــاد در راهــش‬
‫محبوبتر است‪ ،‬در انتظار باشيد كــه خداونــد عــذابش را بــر‬
‫شما نازل كنــد; و خداونــد جمعيــت نافرمــانبردار را هــدايت‬
‫نمىكند«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬‫محمد جواد مغنیه م ‌‬
‫انسان براساس فطرتش خودش‪ ،‬خــانواده و امــوالش را‬
‫دوست دارد‪ .‬دین نیز با این امر مخالفتی نــدارد و کســی را‬
‫هگیــرد و آنچــه‬
‫یخواهد‪ ،‬بهر ‌‬ ‫یکند که از آنچه م ‌‬
‫از این منع نم ‌‬
‫یخواهــد دوســت بــدارد‪ ،‬بــه شــرط آنکــه در ایــن‬ ‫را کــه م ‌‬
‫هگیری و دوســت داشــتن از خداونــد بترســد و ایــن امــر‬ ‫بهر ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکــافی )‪ ،(2/126‬وســائل الشــیعه )‪ (16/183‬بحــارالنوار )‪ ،(66/247‬علــل‬
‫الشرائع )‪.(1/117‬‬

‫‪135‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫شهای خودش و نه دیگران باشد‪.1‬‬ ‫براساس تل ‌‬


‫بــه همیــن دلیــل پیــامبر ص دوســت داشــتن خداونــد و‬
‫رسولش را یکی از شروط ایمان قرار داده اســت‪ :‬ایشــان‬
‫ب‬‫ن الله ورسوله أحــ ّ‬ ‫هاند‪» :‬ل يؤمن أحدكم حتى يكو َ‬ ‫فرمود ‌‬
‫ما سواهما«‪» :‬هیچ کدام از شما مـؤمن نخواهیـد بـود‬ ‫إليه م ّ‬
‫مگر اینکه خدا و پیــامبر در نظــر شــما از غیــر آنهــا دوســت‬
‫یتر باشد«‪.2‬‬ ‫داشتن ‌‬
‫نوع چهارم‪ :‬محبت چیزی به همراه خداوند‪:‬‬
‫آن عبارت اســت از اینکــه کســی یــا چیــزی را بــه انــدازه‬
‫های که هر گــاه‬ ‫خداوند یا بیشتر از او دوست بداریم‪ .‬به گون ‌‬
‫محبت خدا و غیر او معارض با يکــدیگر واقــع شــوند محبــت‬
‫یرود کسی که این محبت‬ ‫غير خدا را مقدم دارند‪‌ .‬بیم آن م ‌‬
‫را همانند دوست داشتن پروردگار بداند‪ ،‬آن را بر محبت به‬
‫خداوند مقدم دارد یا آن دو را با هم مساوی بداند‪.‬‬
‫یکنیم‬‫این امری است که امروزه آن را بسیار مشاهده م ‌‬
‫یبینیم که بــا شــوق و علقــه شــدید و‬ ‫بسیاری از مردم را م ‌‬
‫یآیند‪ .‬به‬‫گریه و زاری بر مزارها و مراقد اولیا و صالحین م ‌‬
‫های که آنان در خلوت و هنگام خوانــدن خــدا ایــن گــونه‬ ‫گون ‌‬
‫یکنند و زیارت مزار پیامبر ص یا اهل بیــت‬ ‫گریه و زاری نم ‌‬
‫متــر از‬
‫شتــر و مه ‌‬ ‫یتر و با ارز ‌‬
‫‡ در نظر آنان دوست داشتن ‌‬
‫زیارت کعبه است‪.‬‬
‫به همیــن دلیــل بــه دروغ امــوری را کــه بــر خلف اصــول‬
‫شرعی و ســنت پیــامبر ص اســت‪ .‬بــه امــام بــاقر ؛ نســبت‬
‫یکننــد کــه امــام بـاقر فرمـوده اســت‪:‬‬ ‫یدهد‪ .‬مثل ً ادعــا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫کسی که در روز عاشورا امــام حســین را زیــارت کنــد و در‬
‫آنجا گریان باشــد روز قیــامت در حــالی خداونــد را ملقــات‬
‫خواهد کرد که ثواب دو میلیون حج و دو میلیون عمره و دو‬
‫میلیون غزوه را به همراه خواهــد داشــت‪ .‬و ثــواب هــر حــج‬
‫عمره و غزوه او نیز مانند ثــواب کســانی اســت کــه همــراه‬
‫پیامبر و ائمه حج و عمره را بــه جــا آورده و بــه جهــاد رفتــه‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر کاشف )‪.(4/23‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مسکن الفؤاد )‪.(17‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫باشند‪.1‬‬
‫این ادعا‪ ،‬دروغ آشکاری است که به امــام بــاقر ؛ نســبت‬
‫داده شده است‪ .‬اگر چنانچه ثواب زیارت امام حســین ؛ در‬
‫روز عاشورا و گریه کــردن در کنــار قــبر او از حــج و عمــره‬
‫یشــد‪ .‬ایــن‬‫یتردید در کتــاب خداونــد ذکــر م ‌‬
‫یبود ب ‌‬
‫بیشتر م ‌‬
‫یکند آنها در بســیاری از امــور ماننــد‬‫امری است که ثابت م ‌‬
‫هاند در حالی که آنان‬ ‫این سخن و غیر آن بر ائمه دروغ بست ‌‬
‫از آن مبرا هستند‪.‬‬
‫خداونــد حکــایتی را از زبــان کســی کــه غیــر خداونــد را‬
‫یفرمایــد‪  ﴿ :‬‬ ‫یکنــد و م ‌‬
‫یپرســتید نقــل م ‌‬‫م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الشعراء‪.(98-97 :‬‬
‫»به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بــوديم‪ .‬چــون‬
‫شما را با پروردگار عالميان برابر مىشمرديم«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫محمد سبزواری نجفی م ‌‬
‫یعنـــی شـــما را در عبـــادت و خضـــوع و فروتنـــی بـــرای‬
‫پروردگار مساوی قرار دادیم این امر براساس قرار گرفتن‬
‫و تعلــق خطــاب بــه بتهاســت‪ .‬گفتــه شــده اســت‪ :‬آنــان بــه‬
‫یگوینــد‪ :‬مـا از شـما‬ ‫یکردنـد م ‌‬ ‫کسانی که از آنهــا پیــروی م ‌‬
‫یکردیم‪ .‬پس شما تبدیل به خدایانی‬ ‫همانند خداوند پیروی م ‌‬
‫شدید‪.2‬‬
‫این مساواتی که سبزواری با شرح آیه مبارکه بیان کرده‬
‫یشــود‪ .‬بلكــه‬ ‫است فقط شامل مساوات قلبی و باطنی نم ‌‬
‫در ابتدا شامل مساوات ظاهری در اعضا و جوارح بنــدگان‪،‬‬
‫و در مرحلــه بعــد شــامل تعظیــم و بزرگداشــت و احــترامی‬
‫یشود که در قلب نســبت بــه فــرد یــا چیــز مــورد احــترام‬ ‫م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫انجام م ‌‬
‫گروهی از آنان همه یا بیشتر تلش و همت خود را صرف‬
‫بهای آنان‬ ‫یکنند و چنانچه در قل ‌‬ ‫تهای آن م ‌‬ ‫امور دنیا و زین ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(98/290‬نگا ‪ :‬وسائل الشیعة )‪ ،(14/477‬مستدرک الوســائل )‬
‫‪.(10/293‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬الجدید )‪.(5/193‬‬

‫‪137‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫جســتجو کنــی‪ ،‬آن را آکنــده از عشــق کالهــا و امــور دنیــا‬


‫خواهی یافت‪.‬‬
‫ههای فراوانی دربارة این افــراد و آنچــه در هنگــام‬ ‫ما قص ‌‬
‫هایم‪.‬‬ ‫احتضــار و مــرگ بــر سرشــان آمــده اســت شــنید ‌‬
‫یگفتنــد‪ :‬بگــو )ل إلــه إل اللــه( آنــان‬
‫اطرافیانشان به آنهــا م ‌‬
‫یکردنــد کســی کــه قلبــش همــواره بــه تجــارت‬ ‫مشــاهده م ‌‬
‫یتواند کلمه توحید را بر‬ ‫املک و ‪ ...‬مشغول بوده است‪ ،‬نم ‌‬
‫زبان بیاورد‪ ،‬بنابراین به آنچه تعلق قلبش به خرید و فروش‬
‫یگوید‪ .‬گروهی از آنان در هنگــام‬ ‫یکند‪ ،‬هذیان م ‌‬ ‫را آشکار م ‌‬
‫یخواننـــد‪ ،‬و گروهـــی نیـــز از اطرافیانشـــان‬ ‫مـــرگ آواز م ‌‬
‫یخواهند برایشان شراب بیاورند‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یفرماید‪» :‬تعــس عب ـد ُ الــدينار‬ ‫به همین دلیل پیامبر ص م ‌‬
‫حّبهـا عبـد ٌ لهـا‬‫م ِ‬
‫ن ُ‬
‫س عبد ُ الدرهم ِ تعس ول انتعـش بيـن أ ّ‬ ‫ت َعِ َ‬
‫من عبد حجرا ً فهو عابد صنم«‪» :‬بنده درهم و دینار بــدبخت‬
‫و بیچاره است و هرگز شــاداب نخواهــد شــد‪ .‬در حــالی کــه‬
‫کسی که ]دنیا[ را دوست داشته باشد‪ ،‬بنده آن خواهد شد‪.‬‬
‫تپرست است«‪.1‬‬ ‫کسی که سنگی را بپرستد‪ ،‬در حقیقت ب ‌‬
‫ةشان فرموده است‪:‬‬ ‫آنها کسانی هستند که خداوند دربار ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫﴿‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(165 :‬‬
‫»بعضى از مردم‪ ،‬معبودهايى غيــر از خداونــد بــراى خــود‬
‫انتخاب مىكنند; و آنها را همچون خدا دوســت مىدارنــد‪ .‬امــا‬
‫آنها كه ايمان دارند‪ ،‬عشقشان به خدا‪) ،‬از مشركان نســبت‬
‫به معبودهاشان‪ (،‬شديدتر است«‪.‬‬
‫یگوید‪:‬‬‫سید محمد تقی مدرسی م ‌‬
‫به علت نظر و فکر خشک و جامدشان آنها مثل ً خورشــید‬
‫را بــه جـای خــالق خورشــید و تنظیــم کننــده جریــان آن کــه‬
‫یپرستیدند‪ ،‬چرا؟ زیرا آنهــا ظــاهر خورشــید‬ ‫خداوند است م ‌‬
‫یدیدند و بدون آنکه از آن به وجــود آفریننــده خورشــید‬ ‫را م ‌‬
‫استدلل کنند و پی ببرند‪ .‬همچنین آنان با صاحبان ســرمایه‪،‬‬
‫یکردنــد‪ ،‬و آنهــا را دوســت‬‫مقــام و علــم ارتبــاط برقــرار م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مجموعه ورام )‪ (1/159‬نگا ‪ :‬بحارالنوار )‪.(7/319‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یداشتند بدون اینکه بیندیشند که همه آنها بندگان خداونــد‬ ‫م ‌‬


‫تهــا را عطــا‬ ‫هستند و این خداوند است که به آنها ایــن نعم ‌‬
‫ً‬
‫هتر است کــه مســتقیما بــا خداونــد‬ ‫کرده است‪ .‬پس شایست ‌‬
‫هها‬‫ارتباط برقرار کنند و به خود اجازه ندهند که این واســط ‌‬
‫آن را بنـــــــده خـــــــود گرداننـــــــد‪﴿ :‬‬
‫‪» .﴾   ‬کســانی کــه ایمــان‬
‫یدارنـد«‪ .‬و‬ ‫هانـد خداونـد را بســیار و بیشـتر دوسـت م ‌‬ ‫آورد ‌‬
‫علیرغم وجود ارتباط میال آنها و صاحبان ســرمایه‪ ،‬مقــام و‬
‫یدهند که بنده آنــان شــوند بلکــه تــا ابــد‬ ‫علم‪ ،‬آنان اجازه نم ‌‬
‫همواره با خداوند ارتباط محکمی خواهند داشت ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫نها و روایات باید میان دوست داشتن‬ ‫پس از ذکر این مت ‌‬


‫و محبتی که بدون وجود دلیل از ســوی پروردگــار و روایــت‬
‫یکنــد‬‫یانجامد و صاحبش را از خداوند دور م ‌‬ ‫صحیح امور م ‌‬
‫و دوست داشتنی که شامل اولیا‪ ،‬علما‪ ،‬امــاکن و زمانهــایی‬
‫که براساس رضایت پروردگــار و براســاس اوامــر ایشــان و‬
‫یدارد تفــاوت‬ ‫در چهــارچوب آن چیــزی اســت‪ ،‬او دوســت م ‌‬
‫قائل بود‪.‬‬
‫‪ .12‬شرک در اطاعت‪:‬‬
‫فــرد مســلمان بــه وجــوب دوســت داشــتن‪ ،‬احــترام‪،‬‬
‫بزرگداشت و رعایت ادب با علمــای مســلمان اعتقــاد دارد‪،‬‬
‫زیرا آنها به شرع خداوند آگاه و در دین دارای علم هســتند‪،‬‬
‫یکننــد‪.‬‬ ‫و براســاس هــدایت و بینــش بــه علمشــان عمــل م ‌‬
‫همچنین علما جزو بهترین افراد هستند‪ .‬زیـرا بیـش از همـه‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫یترسند خداوند دربارة آنان م ‌‬ ‫مردم از خداوند م ‌‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾‬فاطر‪.(28 :‬‬
‫»از ميان بندگان خدا‪ ،‬تنها علماء از او مىترسند«‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪ ﴿ :‬‬
‫همچنیــــــن خداونــــــد م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬من هدی القرآن )‪.(1/300‬‬

‫‪139‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪  ‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬البينه‪.(8-7 :‬‬
‫»كساني كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند‬
‫بهترين مخلوقات خدا هستند‪ .‬پاداش آنها نزد‬
‫پروردگارشان‪ ،‬باغهاي بهشت جاويدان است كه نهرها از‬
‫زير درختانش جاري است )در حالي كه( هميشه در آن‬
‫يمانند‪ .‬هم خدا از آنها خشنود است‪ ،‬و )هم( آنها از خدا‬ ‫م ‌‬
‫ىنظير(‬ ‫خشنودند‪ .‬و اين )مقام وال و پاداشهاي مهم و ب ‌‬
‫براي كسي است كه از پروردگارش بترسد«‪.‬‬
‫بدان که اطاعت ‌از علما بر مردم بــا رعــایت شــرط زیــر‬
‫واجب است‪ ،‬و آن شرط این است که ایــن اطــاعت تــابعی‬
‫هاش باشــد‪ .‬در غیــر ایــن‬ ‫از اطاعت از پروردگــار و فرســتاد ‌‬
‫یشود‪ .‬خداونــد فرمــوده‬ ‫صورت از آنان اطاعت و پیروی نم ‌‬
‫اســــــــــت‪  ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬النساء‪.(59 :‬‬
‫»اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اطـاعت كنيـد خـدا را! و‬
‫اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو المر )حكما و علما( را«‪.‬‬
‫ییابد کــه‬ ‫کسی که براساس این آیه کریمه بیندیشد در م ‌‬
‫خداوند‪ ،‬اطاعت از خود و پیامبر ص را به صــورت مســتقل‬
‫قرار داده اســت‪ .‬حــال آنکــه اطــاعت از اولــی المــر را بــه‬
‫صورت تابعی ذکر نموده است‪ .‬به همیــن دلیــل اطــاعت از‬
‫اولی المر را به وسیلة فعل امــر »وأطیعــوا« ذکــر ننمــوده‬
‫است‪ .‬بنابراین زمـانی کـه اطـاعت از مخلـوق بـه معصـیت‬
‫خالق منتهی شود‪ ،‬دیگر اطاعت از آن مخلوق جایز نیست‪.‬‬
‫یباشــند‪.‬‬‫اولوالمر صاحبان امــر اعــم از علمــا و حکــام م ‌‬
‫زیــرا امــر شــرع و علــم بــه وســیله علمــا اســتوار اســت‪ ،‬و‬
‫اجرای شریعت و عملی کردن آن بر عهدة حکام است‪.‬‬
‫چنانچه علما و حکام بر راه راست حرکت کنند و به پیش‬
‫برونــد‪ ،‬امــور مــردم نیــز در مســیر صــحیحی قــرار خواهــد‬
‫گرفت‪ ،‬و با فساد آنها امور ]جامعه و مــردم[ رو بــه تبــاهی‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫خواهد نهاد‪ .‬زیرا علما وظیفــه ارشــاد و راهنمــایی‪ ،‬و حکــام‬


‫نیز کار الزام و سرپرستی و رهبری را بر عهده دارند‪.‬‬
‫مسلمان باید از کسی طلب فتوا کند که معتقــد اســت او‬
‫براساس شریعت خداونــد و ســنت پیــامبرش محمــد ص بــا‬
‫استفاده از احادیث صحیح و فهم درســتی کــه براســاس آن‬
‫عمل کرده و اهل بیت ‡ آن را در پیش گرفته بودنــد‪ ،‬حکــم‬
‫یگویــد‬ ‫یکند‪ ،‬و نباید در همة آنچه آن عالم م ‌‬ ‫و فتوا صادر م ‌‬
‫هروی نماید‪ .‬زیرا‬ ‫از او پیروی و از مذهب او کورکورانه دنبال ‌‬
‫نهایی هســتند کــه در کــار آنهــا‬ ‫علما و دانشمندان نیز انســا ‌‬
‫صحیح و اشتباه وجود دارد‪ ،‬و ممکن اســت یکــی از آنهــا در‬
‫یکی از مسائل شرعی یا احاطه به امور شریعت به صورت‬
‫غیر عمدی و کامل ً سهوی دچار اشتباه شود‪.‬‬
‫به همین دلیل مسلمان خردمند باید نسبت به رای و نظر‬
‫هیچ عالمی در مقابل علمای دیگــر تعصــب نداشــته باشــد و‬
‫آیه زیر را سر لــوحه خــود قــرار دهــد‪﴿ :‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النبياء‪.(7 :‬‬
‫یدانید از اهل علم را بپرسید«‪.‬‬ ‫»پس اگر شما نم ‌‬
‫ییابیم‬
‫چنانچه امروزه در امور مسلمانان دقت کنیم در م ‌‬
‫که بیشــتر آنهــا در اطــاعت از پروردگــار و عبــادت او دچــار‬
‫هاند و شریعت الهی و سنت پیامبر ص و معــارف‬ ‫شرک شد ‌‬
‫هاند‪ ،‬و به جــای‬ ‫حقیقی اهل بیت ‡ را ترک کرده و کنار نهاد ‌‬
‫یهــای حکــام و‬ ‫آن از روش اولیــا بــا اســتفاده از راهنمای ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫علمای گمراه پیروی م ‌‬
‫آنها آزادی‪ ،‬اعمال و افکارشان را در قید و بندهای محکمی‬
‫هاند که از آن جدا نخواهد شد‪ ،‬و کار آنان در شناخت‬ ‫قرار داد ‌‬
‫حقیقت از گمراهی روشن نیست‪ .‬همچنین قادر بــه ســوال و‬
‫جدال دربارة علت انجام عملی یا ترک آن و همچنیــن تفــاوت‬
‫میــان هــدایت و ســنت پیــامبر ص و آنچــه خودشــان در دیــن‬
‫تها و خرافـات از‬ ‫کها‪ ،‬بـدع ‌‬‫هاند نیسـتند‪ .‬آن شـر ‌‬ ‫بوجود آورد ‌‬
‫قبیــل کمــک گرفتــن از مردگــان و خوانــدن آنهــا در مقابــل‬
‫تهای دیگــری کــه‬ ‫نهای میلد و وفــات و بــدع ‌‬ ‫خداونــد‪ ،‬جش ـ ‌‬

‫‪141‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ریشه در عقاید احبـار یهـودی‪ 1‬و راهبـان مسـیحی‪ 2‬دارد‪ .‬امـا‬


‫چنانچه فردی در برابر مقلدان دیگر اقــدام بــه ســوال کــردن‬
‫نماید‪ ،‬این امر موجب به وجود آمدن لکه ننـگ و عـاری بـرای‬
‫او خواهــد شــد‪ ،‬و حکمــی مبنــی بــر خــروج از طــاعت و‬
‫فرمانبرداری و محبت اهل بیت ‡ را در پی خواهــد داشــت‪ ،‬و‬
‫هپرداز به او اتهام گمراهی و تشکیک در‬ ‫یتردید مبلغان خراف ‌‬ ‫ب ‌‬
‫عقایــد را نســبت خواهنــد داد‪ ،‬و از او کینــه بــه دل خواهنــد‬
‫گرفت‪.‬‬
‫این امــر مــوجب شــده اســت بســیاری از مســلمانان بــه‬
‫سوی اعتقادات بســیار خطرنــاکی کشــیده شــوند‪ .‬از جملــه‬
‫این اعتقادات خطرناک این اســت‪ :‬چنــانکه بــه یکــی از آنهـا‬
‫بگویید‪ :‬خداوند در قرآن و پیامبر ص در سنتش از ایــن امــر‬
‫یدرنــگ جــواب خواهــد داد‪ :‬امــا فلن‬ ‫نهی فرموده اســت‪ ،‬ب ‌‬
‫یگوید‪ ،‬و چنان نظری ‌دارد‪ .‬این امــر و اعتقــاد‬ ‫عالم چنین م ‌‬
‫کآلود برخلف توحید خداوند در طاعت است‪ .‬زیرا ایــن‬ ‫شر ‌‬
‫گونه افراد در حرام کــردن آنچــه خداونــد آن را حلل کــرده‬
‫است‪ ،‬یا در حلل دانســتن آنچــه خداونــد آن را حــرام اعلم‬
‫یکنند و حکم و سخن خداونـد را بـه‬ ‫ه از علما پیروی م ‌‬ ‫نمود ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫کنار نهاد ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫این امری است که خداوند دربارة آن م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬التوبه‪.(31 :‬‬
‫»]یهودیان و مسیحیان[ دانشــمندان و راهبــان خــويش را‬
‫معبودهايى در برابر خدا قرار دادند«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪‌ :‬آنهــا از مســیح نافرمــانی‬
‫امام محمــد بــاقر ؛ م ‌‬
‫کردند و در میان خودشان او را بیش از حد تعظیم کردند تا‬
‫اینکه ادعا کردند که او خداست و فرزند خداست‪ ,‬همچنیــن‬
‫از علما و پارسیانشان پیروی نمودند‪ ،‬سخنان آنان را گرفته‬
‫یخواندند‬‫و بدان اعتقاد پیدا کردند و به آنچه آنان را بدان م ‌‬
‫ایمـــان آوردنـــد‪ .‬بنـــابراین آنـــان را بـــه وســـیله پیـــروی از‬
‫علمایشان و ترک فرمان خدا و کتابهــای آســمانی و هــدایت‬
‫‪1‬‬
‫حبر به معنای عالم دانشمند‪.‬‬
‫حبر و َ‬‫‪ -‬احبار ‪ :‬جمع ِ‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬راهب ‪ :‬زاهد و عابد‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫پیامبران از سخن خدا نافرمانی کردند‪ .‬این امر در کتاب ما‬


‫)قرآن( ذکر شده است تا ما از آن پند بگیریم‪.1‬‬
‫یفرمایــد‪ :‬بــه خــدا قســم ]احبــار و‬
‫امام جعفر صــادق ؛ م ‌‬
‫رهبــان[ آنــان را بــه عبــادت و پرســتش خودشــان دعــوت‬
‫نکردنــد‪ ،‬بلکــه حــرام را بــر ایشــان حلل‪ ،‬و حلل را حــرام‬
‫کردند‪ .‬آنان نیز ناخودآگاه علما را پرستیدند‪.‬‬
‫همچنین فرمودند‪ :‬کسی که در معصیت خداوند از کســی‬
‫پیروی کند در حقیقت آن فرد را پرســتش و عبــادت نمــوده‬
‫است‪.2‬‬
‫یفرمایــد‪ :‬بــه خــدا قســم آن مــردم بــرای‬ ‫همچنیــن م ‌‬
‫علمایشــان نمــاز نخواندنــد و روزه نگرفتنــد‪ ،‬بلکــه علمــا‬
‫برایشــان حلل را حــرام‪ ،‬و حــرام را حلل اعلم نمودنــد‪،‬‬
‫مردم نیز از آنان پیروی کردند‪.3‬‬
‫یفرمایـد‪ :‬آنهـا علمـا را بـه عنـوان خـدا قـرار‬ ‫همچنیـن م ‌‬
‫ندادند ]و آنها را نپرستیدند[‪ .‬بلکه ]علما[ حلل را بر ایشــان‬
‫حرام‪ ،‬و حرام را بر ایشان حلل نمودند‪ .‬در نتیجه مردم بــه‬
‫آن عمل کردند و علما نیــز بــه خــدایانی در مقابــل پرورگــار‬
‫تبدیل شدند‪.4‬‬
‫پیروی از احبار و رهبان و علمـا بـدون داشـتن دلیـل و بـا‬
‫هدف مخالفت با شریعت خداوند موجب دچار شدن به امر‬
‫یفرمایــــد‪﴿ :‬‬ ‫یشــــود‪ .‬خداونــــد م ‌‬‫خطرنــــاکی م ‌‬
‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النعام‪.(121 :‬‬
‫یتردیــد شــما ]هــم ماننــد‬‫»اگــر از آنــان اطــاعت کنیــد ب ‌‬
‫ایشان[ مشرک خواهید بود«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬‫سید محمد حسین فضل الله م ‌‬
‫شریک قرار دادن در عبادت به معنای اطاعت و فروتنــی‬
‫است‪ .‬اگر در جــایی وحــی شــیطان و وحــی خداونــد وجــود‬
‫داشته باشند و فردی وحی غیر خداوند را انتخــاب کنــد ایــن‬
‫‪1‬‬
‫تفسير المیزان )‪ ،(9/265‬تفسير القمی )‪.(1/288‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫تفسیر نور الثقلین )‪.(2/209‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫همان منبع‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫همان منبع‪.‬‬ ‫‪-‬‬

‫‪143‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫امر به معنای نافرمانی از خداوند‪ ،‬و خضوع و فرمــانبرداری‬


‫بــرای غیــر او و شــرک غیرمســتقیم اســت‪ .‬زیــرا اندیشــه‬
‫توحیدی فقط یک فکر نیست همچنان که در معادلت ذهنی‬
‫ل ایمــان‬‫ریاضی وجود‪ ،‬در ذهن و عقل جای بگیرد‪ .‬بلکه فعـ ِ‬
‫یکنـد تـا احساسـات‪ ،‬اعمـال‪،‬‬ ‫اسـت کـه در فکـر حرکـت م ‌‬
‫هها را تحریک کند تا همه آنها تبدیل بــه شــکل‬ ‫اقوال و دیدگا ‌‬
‫های از آن به وجود آیند‪.‬‬‫زند ‌‬
‫تا زنــدگی در پیرامــون آن تبــدیل بــه افعــال شــود کــه در‬
‫راستای ایمان به خدا و راه او قرار داشته باشند‪.1‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫محمد سبزواری نجفی م ‌‬
‫این آیه بدین معنی است که شما در حلل دانستن حــرام‬
‫یکنید ﴿‪‬‬ ‫یدهید و آن را تایید م ‌‬‫به سخن آنان گوش فرا م ‌‬
‫‪ :﴾ ‬شــما بــه وســیلة تــرک‬
‫دیــن خداونــد و گرایــش بــه ســوی پیــروی از آنــان مشــرک‬
‫هستید‪ .‬زیرا این امــر شــرک بــه خداونــد و وارد کــردن غیــر‬
‫احکام الهی به آنها است‪.2‬‬
‫ینویسد‪ :‬زیرا کســی کــه در امــور‬ ‫امین الدین طبرسی م ‌‬
‫دینی از غیر خدا پیروی کنــد در حقیقــت بــه خداونــد شــرک‬
‫ورزیده است‪.3‬‬
‫خداوند – سبحانه و تعالی – به ما یاد داده اســت کــه هــر‬
‫گاه در حکمی شرعی دچار اختلف شدیم چگونه عمل کنیم‬
‫و از چه حکمی پیروی نماییم‪.‬‬
‫خداوند فرمــوده اســت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الشورى‪.(10 :‬‬
‫»در هــر چيــز )از امــو دينــى( اختلف كنيــد‪ ،‬داوريــش بــا‬
‫خداست )در قرآن و سنت رسول الله ص(«‪.‬‬
‫یگوید‪ :‬دربارة مذهب و دینی کــه دربــارة‬ ‫فیض کاشانی ‌م ‌‬
‫یکنیــد‪،‬‬
‫آن اختلف داریــد و آن را بــرای خودتــان انتخــاب م ‌‬
‫یگــردد‪ .‬و‬‫حکم همه آن امور در روز قیامت به خداوند بر م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من وحی القرآن )‪.(9/227‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر الجدید )‪.(3/85‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬تفسیر جامع الجوامع )‪.(1/406‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یشود‪ :‬در تأویــل آیــات متشــابه قــرآن‬ ‫در تفسير آن گفته م ‌‬


‫هر گاه دچار اختلف شدید به آیات محکم آن مراجعه کنیــد‪.‬‬
‫خداوند پروردگار من است در همه امور فقــط بــر او توکــل‬
‫یگردم‪.1‬‬
‫یکنم و به سوی او باز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫کترین اعتقاداتی اســت‬ ‫این موضوع و عقیده جزو خطرنا ‌‬
‫یدهــد‪ .‬چنــانچه فــرد‬‫کــه فــرد را بــه ســوی شــرک ســوق م ‌‬
‫مسلمان در همه آنچه از سوی علما و مشایخ برای او نقــل‬
‫یشود‪ ،‬اندیشــه کنــد و دربــارة صــحت آن اقــوال‬ ‫یا تقدیم م ‌‬
‫ییابــد کــه‬
‫تحقیق کند و در منابع فتاوی جســتجو نمایــد در م ‌‬
‫بیشتر این فتاوا فاقد سند و اعتبار هستند‪ .‬خداونـد مـا را از‬
‫لغزش در دین مصون دارد‪.‬‬
‫‪ .13‬قربانی کردن‪:‬‬
‫ذبح‪ :‬کشتن حیوانی مأکول از نظر شــرعی اســت کــه بــه‬
‫یشــود‬ ‫وسیله جاری کردن خون به شیوه مخصوص انجام م ‌‬
‫و هــدف از آن تعظیــم و بزرگداشــت آن چیــزی اســت کــه‬
‫یشود تا اظهار فروتنی و تقرب به‬ ‫قربانی برای آن انجام م ‌‬
‫او انجام شود‪ .‬این امر فقط برای خداوند جایز است‪.‬‬
‫ذبح کردن جــزو عبــادات و طاعــاتی اســت کــه خضــوع و‬
‫یدهد‪ .‬کسی که‬ ‫فروتنی بنده نسبت به پروردگار را نشان م ‌‬
‫در قربانی کردن مقداری از قصد و نیتش برای غیر خداونــد‬
‫– عزوجل – باشد در حقیقت بـه او شـرک ورزیـده اسـت و‬
‫شرک او از نوع اکــبر اســت کــه او را از دیــن اســلم خــارج‬
‫یکند‪.‬‬‫م ‌‬
‫یفرمایــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــــد م ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬النعــــــــام‪:‬‬
‫‪.(163-162‬‬
‫»بگو‪» :‬نماز و تمــام عبــادات]قربــانی[ مــن‪ ،‬و زنــدگى و‬
‫مــرگ مــن‪ ،‬همــه بــراى خداونــد پروردگــار جهانيــان اســت‪.‬‬
‫همتايى براى او نيست; و بـه هميـن مـامور شـدهام; و مـن‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر الصافی )‪.(4/367‬‬

‫‪145‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫نخستين مسلمانم«‪.‬‬
‫سک همه آن چیزی است‬ ‫ینویسد‪ :‬ن ُ ُ‬‫محمد باقر ناصری م ‌‬
‫ً‬
‫یجوینـد‪ ،‬امـا غالبـا بـر‬
‫که به وسیله آن به خداونـد تقـرب م ‌‬
‫یشود‪.1‬‬‫قربانی کردن اطلق م ‌‬
‫خداونــد نمــاز و قربــانی و دللــت آن دو بــر تعظیــم امــر‬
‫پروردگار‪ ،‬آنها را در کنار هـم ذکـر نمـوده اسـت و فرمـوده‬
‫اســت‪   ﴿ :‬‬
‫﴾‪) .‬الكوثر‪.(2 :‬‬
‫»پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫ناصر مکارم شیرازی م ‌‬
‫تها خداوند – ســبحانه‬ ‫بهترین اعطا کننده و بخشندة نعم ‌‬
‫وتعــالی – اســت‪ .‬بــه همیــن دلیــل اگــر عبــادات بــه غیــر او‬
‫اختصاص یابد‪ ،‬هیچ معنایی نخواهد داشت‪ .‬به عبــارت دیگــر‬
‫عبادات خــواه نمـاز یـا قربـانی و ‪ ...‬بـه پروردگــار کـه ولـی‬
‫یکند‪ .‬امــر بــه نمــاز و قربــانی‬ ‫نعمت است اختصاص پیدا م ‌‬
‫کردن در مقابــل آن عملــی اســت کــه مشــرکان در ســجده‬
‫یدادند‪ .‬حال آنکه‬ ‫تها انجام م ‌‬ ‫کردن و قربانی کردن برای ب ‌‬
‫یدانستند‪ .‬عبارت‬ ‫تهایشان را از سوی پروردگار م ‌‬ ‫آنان نعم ‌‬
‫»لربک« دلیل واضحی بــر وجــوب داشــتن قصــد تقــرب بــه‬
‫پروردگار در انجام عبادات است‪.2‬‬
‫باید بدانیم که ذبح برای غیر خدا دو گونه است‪:‬‬
‫نوع اول‪ :‬که در آن به خاطر شادی یا احترام بــه مهمــانی‬
‫یشــود‪ .‬ایــن امــر کــامل ً عــادی‬ ‫برای غیر خدا ذبحی انجام م ‌‬
‫است که ممکن است گــاهی مطلــوب یــا نــامطلوب باشــد‪.‬‬
‫اصل بر این است که این عمل مباح است‪.‬‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که فرمودند‪ :‬از جملــه‬
‫اموری که محمد ص بــه زهــرا ‘ یــاد دادنــد ایــن بــود کــه بــه‬
‫ایشان فرمودند‪» :‬يا فاطمــة مــن كــان يــؤمن بــالله واليــوم‬
‫الخر فليكرم ضيفه«‪» :‬ای فاطمه کسی که بــه خــدا و روز‬
‫آخرت ایمان داشته باشد باید مهمانش را گرامی بدارد«‪.3‬‬
‫از جمله انواع ذبح جایز آن مــواردی اســت کــه براســاس‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مختصر مجمع البیان )‪.(1/509‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر المثل )‪.(20/452‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫پیروی از سنت پیامبر ص انجام گیرد‪ .‬ماننــد قربــانی کــردن‬


‫یشود‪ .‬از امام صــادق ؛‬ ‫برای تولد نوزاد که عقیقه نامیده م ‌‬
‫روایت شده است که فرمودند‪ :‬عقیقه )قربانی تولد( نــوزاد‬
‫دختر و پسر یک قوچ است‪.1‬‬
‫نوع دوم‪ :‬قربانی و ذبــح کــه بــرای بزرگداشــت و تعظیــم‬
‫غیر خدا و تقرب به او باشد‪ ،‬حتی اگر نام خدا قبــل از ذبــح‬
‫ذکر شود‪ ،‬حرام است‪ .‬این نوع قربانی شرک اکبر اســت و‬
‫یشود‪.‬‬ ‫با انجام آن فرد از دین اسلم خارج م ‌‬
‫این عملی است که امروزه بعضی از مردم برای تقرب به‬
‫یکننــد‬
‫یدهند و گمان م ‌‬ ‫پیامبران و اولیا از طریق ذبح انجام م ‌‬
‫یگـردد‪ .‬حـال آنکـه‬ ‫یها به آنها برم ‌‬‫که صدقه و ثواب آن قربان ‌‬
‫یکننـد تـا‬‫آنها در حقیقت آن قربـانی را بـرای آن اولیـا ذبـح م ‌‬
‫اموال و اولدشان محفوظ بماند‪ ،‬و آنان برایشان جلب خیر و‬
‫دفع مصیبت نمایند‪.‬‬
‫گروهی از مردم نیز به مناسبت آمدن حاکم یا پادشاه بــه‬
‫شهرشان یا بعضی عادات دیگر ماننــد مراســم عروســی در‬
‫هنگام ورود عروس به خانه داماد و ‪ ...‬اقدام به ذبح حیــوان‬
‫یکنند که این اعمال شرک است‪ .‬زیرا این حیوانات بــرای‬ ‫م ‌‬
‫هاند‪ .‬بلکه ما‬ ‫تکریم مهمان و خالصانه برای خداوند ذبح نشد ‌‬
‫یکنیــم گروهــی از مــردم خــون آن‬ ‫خودمــان مشــاهده م ‌‬
‫یمالنــد‬‫نهايشــان م ‌‬ ‫گوسفند و مرغ و یا ‪ ...‬را بر روی ماشی ‌‬
‫تا از شر بل در امان بماننــد و دچــار تصــادف نشــوند‪ .‬علــت‬
‫همه این امور این است که مردم نسبت به توحید و عقیــده‬
‫راستین و سنت پیــامبر ص و اهــل بیــت پــاکش – مبنــی بــر‬
‫یشــرک اســت ‪-‬‬ ‫اینکه نفع و ضرر همگی در اختیار خداوند ب ‌‬
‫یاطلع هستند‪ .‬از عباس بن یزید روایــت شــده اســت کــه‬ ‫ب ‌‬
‫یکننــد کــه‬‫خدمت امام صادق ؛ عرض کردم‪ :‬عوام گمـان م ‌‬
‫شرک از راه رفتن مورچه در شــب تاریــک بــر روی صــخره‬
‫نتر است‪ .2‬امام فرمود‪ :‬بنده فقط زمانی مشرک‬ ‫سیاه پنها ‌‬
‫خواهد بود که برای غیر خدا نماز بخواند‪ ،‬برای غیر او ذبح و‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬الکــافی )‪ (6/285‬نگــا ‪ :‬مکــارم الخلق )‪ ،(135‬وســائل الشــیعه )‪،(24/318‬‬
‫بحارالنوار )‪.(43/61‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،(6/26‬وسائل الشیعه )‪.(21/417‬‬

‫‪147‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫قربانی کند‪ ،‬و غیر او را بخواند و از او استمداد نماید‪.1‬‬


‫از امام صادق ؛ روایت شــده اســت کــه فرمــود‪ :‬ســلمان‬
‫یکند که مردی به خاطر مگسی وارد بهشــت شــد‪ ،‬و‬ ‫نقل م ‌‬
‫دیگــری بــه خــاطر یــک مگــس وارد آتــش شــد‪ .‬از ایشــان‬
‫پرسیدند‪ :‬این امر چگونه ممکن اســت؟ فرمــود‪ :‬آن دو تــن‬
‫روزی از کنار قومی عبــور کردنــد کــه آن روز عیــد آن قــوم‬
‫بــود‪ .‬افــراد قــوم بتهایشــان را آنجــا گذاشــته بودنــد‪ .‬اجــازه‬
‫یدادند کسی از آنجا عبور کند مگر اینکه برای بتهایشــان‬ ‫نم ‌‬
‫قربانی کند‪ ،‬خواه این قربانی کوچک یا بزرگ باشــد‪ .‬بــه آن‬
‫یتوانید از اینجا بروید مگر اینکه برای آنها‬ ‫دو گفتند هرگز نم ‌‬
‫قربانی کنید و تقرب جویید‪ .‬همچنــانکه همــه کســانی کــه از‬
‫ینماینــد‪ .‬یکــی از‬
‫یکنند‪ ،‬اقدام به ایــن عمــل م ‌‬ ‫اینجا عبور م ‌‬
‫آن دو گفت‪ :‬من چیزی ندارم‪ .‬دیگری مگسی را شکار کــرد‬
‫و آن را برای بتها قربانی کرد‪ .‬امــا دیگــرى گفــت‪ :‬مــن جــز‬
‫یکنم‪ .‬پــس آن قــوم‬ ‫برای خداوند هرگز چیزی را قربانی نم ‌‬
‫او را کشتند و وی وارد بهشت شد‪ ،‬و دیگری ]کــه بــرای آن‬
‫بت قربانی کرده بود[‪ .‬وارد جهنم گردید‪.2‬‬
‫اگر این فرد به علت ذبح یک مگس برای بتها و غیــر خــدا‬
‫داخل در آتش دوزخ گردید‪ .‬پس حال کسانی که حیوانات و‬
‫یکننــد کــه‬
‫اشــیایی بــرای تقــرب بــه غیــر خــدا را قربــانی م ‌‬
‫ارزش بسیار بالیی دارند‪ ،‬چگونه خواهد بود؟‬
‫‪ .14‬نذر‪:‬‬
‫پس از بیان آنچه بعضی از مردم در زمینه عبادت قربانی‬
‫یدهند‪ ،‬ضروری است دربارة عبــادت دیگــری‬ ‫کردن انجام م ‌‬
‫کــه تقریب ـا ً بــدان نزدیــک و بــا آن در ارتبــاط اســت ســخن‬
‫‪ -2‬آري! شرك اصغر يا شرك خفي باريكتر و پنهانتر از مورچه ای است که در‬
‫شب تاریک بر روی صخرة سیاه راه میرود‪ ,‬مانند صدقه دادن به خاطر ستایش‬
‫و مدح گفتن مردم‪ ,‬وجهاد کردن تا مردم او را شجاع بگویند و یا بخاطر بدست‬
‫آوردن مال و غنیمت یا اینکه شخصی قرآن را با آواز خوش تلوت کند در حالیکه‬
‫نیت او این است که مردم او را مدح و تمجید کنند و یا اینکه شخصی در نمازش‬
‫بخاطر ریا و جلب توجه دیگران آن را حسن و زیبایی میبخشد‪ ,‬و یا قسم‬
‫یادکردن به غیر الله مانند قسم به پدران و شرف و به سر فلن یا به جان من و‬
‫یا قسم به علی و عباس و حسین و‪ ,....‬پس این نوع شرک کمتر کسی از آن‬
‫نجات پیدا میکند‪.‬‬
‫‪ - 1‬وسائل الشیعه )‪ ،(28/341‬نگا ‪ :‬بحارالنوار )‪ ،(69/96‬الحضال )‪.(1/136‬‬
‫‪ - 2‬وسائل الشیعه )‪ ،(24/213‬بحارالنوار )‪ ،(3/252‬ثواب العمال )‪.(224‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بگــوییم‪ ،‬کــه گروهــی از مســلمانان دربــارة مفهــوم و راه و‬


‫هاند‪ ،‬و بــه عنــوان یکــی از‬ ‫روش آن دچــار گمراهــی شــد ‌‬
‫ههای ختم شــونده بــه خیــر و نیکــی یــا شــرک و بــدی بــه‬ ‫را ‌‬
‫یآید‪ .‬این عبادت نذر است‪ .‬نذر‪ :‬عبــارت اســت از‬ ‫حساب م ‌‬
‫اینکه فرد مکلف در صورت رسیدن به آنچه در انتظارش به‬
‫یخواهــد بــر خــود امــر غیــر‬
‫یبــرد و آن را از خــدا م ‌‬‫ســر م ‌‬
‫واجبی را واجب و لزم گرداند‪.‬‬
‫مثل ً بگوید‪ :‬اگر چنین اتفاقی بیفتد یا چنیــن عملــی انجــام‬
‫شــود مــن فلن کــار را کــه مــورد رضــایت پروردگــار اســت‬
‫انجام خواهم داد‪.‬‬
‫نذر کردن از جمله عباداتی است که خداونــد وفاکننــدگان‬
‫به آن را ستایش کرده است‪ .‬همچنین پیامبر ص کســانی را‬
‫یکننــد بــه انجــام آن ســفارش‬ ‫که نــذری را برخــود مقــرر م ‌‬
‫کرده است‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد م ‌‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النسان‪» .(7 :‬آنها به نذر خود‬
‫يكنند‪ ،‬و از روزي كه شــر و عــذابش گســترده اســت‬ ‫وفا م ‌‬
‫بيمناكند«‪.‬‬
‫یگویــد‪ :‬یعنــی آنــان زمــانی‬‫سید محمد حسینی شیرازی م ‌‬
‫کــه در دنیــا بودنــد نــذرهای خــود را عملــی و بــه آن وفــا‬
‫ینمودند‪ .‬نـذر آن اسـت کـه انسـان عمـل خیـری را بـرای‬ ‫م ‌‬
‫خداوند – ســبحانه – واجــب گردانــد‪ .‬مثل ً تصــمیم بگیــرد کــه‬
‫های بدهد و ‪.1....‬‬
‫روزه بگیرد یا صدق ‌‬
‫بـدان کـه نـذر کـردن هماننـد نمـاز‪ ،‬توسـل و ‪ ....‬عبـادت‬
‫است که اختصاص آن به غیر خدا جایز نیســت‪ .2‬کســی کــه‬
‫آن را برای غیر خداوند اختصاص دهد‪ ،‬در حقیقت به خداوند‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر تقریب القرآن )‪.(29/167‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬زیرا خداوند کسانی را که به نذرهایشان وفا می‌کنند مــدح کــرده اســت و بــه‬
‫وفای به نذرها امر کرده است‪ .‬هر امری که خداوند آن را مدح می‌کند و انجام‬
‫دهنده آن را می‌ستاید در حقیقت عبادت است به همیــن دلیــل تعریــف عبــادت‬
‫عبارت است از نام جامعی که بر همه آنچه خداوند آن را دوســت دارد و از آن‬
‫راضی است اعم از اعمال ظاهر و باطن اطلق می‌شود‪.‬‬

‫‪149‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫شرک و کفر ورزیده است‪.‬‬


‫بدان که در نذر کردن اصل بر آن است که مکروه است‪،‬‬
‫زیرا الزام نفس بر امری است که خداوند آن را بــر انســان‬
‫واجب نکرده‪ ،‬و ما را در انجام آن مختــار گذاشــته اسـت‪ ،‬و‬
‫یشـود‪ .‬همچنیـن‬ ‫این امر موجب افزایش تکلیف بـر خـود م ‌‬
‫یکند در هنگام نذر کردن یا عمل بــه‬ ‫غالبا ً کسی که نذری م ‌‬
‫یشود و به علت سنگینی و ســختی عمــل بــه‬ ‫آن پشیمان م ‌‬
‫یآید‪.‬‬‫آن در جستجوی راه خلص و رهایی از این عمل بر م ‌‬
‫یشود و چیزی را بر خود‬ ‫به ویژه زمانی که فردی مریض م ‌‬
‫یکند‪ ،‬یــا زمــانی کــه بــرآورده شــدن نیــازی کــه آن را‬ ‫نذر م ‌‬
‫یبینیــم در ایــن حــالت نــذر‬ ‫یافتــد‪ ،‬م ‌‬ ‫خواســته بــه تــاخیر م ‌‬
‫یگوید‪ :‬اگر شما بــرای‬ ‫یکند‪ .‬گویی زبان حال و باطنش م ‌‬ ‫م ‌‬
‫خداوند این کار و این کار را انجام نــدهی خداونــد بــا لطــف‬
‫خود آن نعمت و خیر را به تو نخواهد داد‪ ،‬یا آن شــر و بل را‬
‫از تو دور نخواهــد کــرد‪ ،‬و ایــن اعتقــاد ســوءظن نســبت بــه‬
‫پروردگار است‪.‬‬
‫یکنند و نذر خــود‬ ‫گروهی از مردم چیزی را بر خود نذر م ‌‬
‫یدهد‪ .‬مانند کسی که به پیــامبر ص‬ ‫را برای غیر خدا قرار م ‌‬
‫یا فرد نیکوکاری بگوید که این کار بر من نذر باشد‪ ،‬یــا ایــن‬
‫نذر برای این قبر یا آن پادشاه بر من واجب گردد و ‪. ...‬‬
‫یشــود‪ ،‬اص ـل ً‬ ‫این نذر که برای غیر خدا بذل و بخشش م ‌‬
‫یگردد و در صــورتی کــه عملــی کــردن آن ممکــن‬ ‫منعقد نم ‌‬
‫یشود‪ .‬بلکه این امر شــرک‬ ‫های واجب نم ‌‬ ‫نباشد بر آن کفار ‌‬
‫است که باید از آن توبه کرد‪ ،‬ماننــد قســم خــوردن بــه غیــر‬
‫های هم ندارد‪.‬‬ ‫یشود و کفار ‌‬ ‫خدا که این نوع قسم منعقد نم ‌‬
‫یکننــد‪،‬‬‫گروهی از مردم نیز برای معصیت خداونــد نــذر م ‌‬
‫یگوینــد‪ :‬چنــانچه ایــن کــار انجــام شــود فلن چیــز را‬ ‫مثل ً م ‌‬
‫ینوشم‪.‬‬ ‫یدزدم یا شراب م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشــود امــا عمــل کــردن بــه آن جــایز‬ ‫ایــن نــذر منعقــد م ‌‬
‫یکنــد بایــد کفــارة‬ ‫نیست‪ ،‬و کسی که ایــن گــونه نــذر یــاد م ‌‬
‫یشود‬ ‫قسم را پرداخت نماید‪ .‬مانند قسمی که به خدا یاد م ‌‬
‫یشــود‪،‬‬ ‫تا عمل حرامی صورت گیرد‪ ،‬که این قسم منعقد م ‌‬
‫اما کفاره دارد‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫همه احکامی کــه در گذشــته بیــان شــد بــه نــذر و منعقــد‬


‫شدن آن براساس نیت شروع یــا مشــروع بــودن آن دللــت‬
‫دارد که این امور بر خداوند پوشیده نیست‪.‬‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــد – تعــالی ‪ -‬م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾    ‬البقــــــــره‪:‬‬
‫‪.(270‬‬
‫»و هر چيز را كه انفاق مىكنيــد‪ ،‬يــا )امــوالى را كــه( نــذر‬
‫كردهايد )در راه خدا انفاق كنيد(‪ ،‬خداوند آنها را مىداند«‪.‬‬
‫ینویســد‪ :‬یعنــی اگــر‬ ‫میــر ســید علــی حــائری طهرانــی م ‌‬
‫نذرهایتان در زمینه اطاعت از خداونــد یــا گنــاه و نافرمــانی‬
‫یداند‪ .‬نــذر بــه معنــای تعلــق خــاطر و‬ ‫باشد خداوند آن را م ‌‬
‫یباشــد‪ .‬در شــریعت‬ ‫ضمیر انسان به چیزی و التزام بدان م ‌‬
‫یباشد و شامل امور غیــر‬ ‫به معنای التزام به نیکی و خیر م ‌‬
‫یشـــود‪:﴾   ﴿ .‬‬ ‫مشـــروع نم ‌‬
‫یتردید خداوند از آن اطلع دارد«‪.‬‬ ‫»ب ‌‬
‫یگــردد‪ .‬یعنــی خداونــد‬ ‫ضمیر هاء در )یعلمه( به )مــا( برم ‌‬
‫یدهــد‪ .‬اگــر اعمالتــان خیــر و‬ ‫شما را به خاطر آن پــاداش م ‌‬
‫یدهــد‪ .‬اگــر‬ ‫یتردیــد خداونــد شــما را پــاداش م ‌‬ ‫نیک باشــد ب ‌‬
‫اعمالتان خیر و نیک باشد جزای آن خوب خواهد بود‪ ،‬و اگر‬
‫اعمــال ناپســندی باشــد جــزای آن نیــز نــاگوار خواهــد بــود‪.‬‬
‫بنابراین در این آیه مژده و هشــدار و وعــد و وعیــد بــه کــار‬
‫رفته است‪.1‬‬
‫این امری است که پیامبر ص براساس آیه ذکر شــده آن‬
‫ه فَل ْي ُط ِعْـ ُ‬
‫ه‬ ‫طيعَ الل َ‬
‫ن يُ ِ‬ ‫ن ن َذ ََر أ ْ‬
‫م ْ‬‫هاند‪َ » :‬‬
‫را بیان نموده و فرمود ‌‬
‫یکند‬ ‫صي الله فل يعصه«‪» :2‬کسی که نذر م ‌‬ ‫ن ن َذ ََر أن َيع َ‬‫م ْ‬
‫و َ‬
‫که از خداوند پیروی و اطاعت کند پــس بایــد از او اطــاعت‬
‫نماید امــا کســی کــه نــذر کــرده اســت از خــدا نافرمــانی و‬
‫سرپیچی کند‪ ،‬پس از او نافرمانی نکند«‪.‬‬
‫از اسماعیل بن سعد اشعری روایــت شــده اســت کــه از‬
‫امام رضا ؛ دربارة کسی که قسم خــورده تــا صــله رحــم را‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر مقتنیات الدرر )‪.(2/134‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(16/92‬‬

‫‪151‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫قطع کند‪ ،‬پرسیدم‪ .‬وی فرمـود‪ :‬پیـامبر ص فرمـوده اسـت‪:‬‬


‫»ل نذر في معصــية ول يميــن فــي قطيعــة رحــم ‪» «...‬بــه‬
‫نذری که درباره گناه و قسمی که دربارة قطع رحــم باشــد‪،‬‬
‫نباید عمل شود«‪.1‬‬
‫در حدیث آمده است که یکــی از اصــحاب پیــامبر ص کــه‬
‫نامش ابواسرائیل بــود‪ ،‬نــذر کــرد کــه روزه بگیــرد و افطــار‬
‫نکنند و بایستد و ننشیند و در زیر سایه قرار نگیرد و ســخن‬
‫نگوید‪ .‬پیامبر ص همه آنچه را که وی قادر به انجام آن نبــود‬
‫از عهده او برداشت و وی را به انجــام آنچــه در آن طــاعت‬
‫م وَل ْي َ ْ‬
‫قعُ ـد ْ‬ ‫مّروه ُ فَل ْي َت َك َل ّـ ْ‬
‫پروردگار بود‪ ،‬دستور داد و فرمود‪ُ » :‬‬
‫ه«‪» :‬بــه ســوی او برویــد ]و بــه او بگوییــد کــه[‬ ‫م ُ‬
‫ص ـوْ َ‬
‫م َ‬ ‫وَل ْي َت ِ ّ‬
‫هاش را به پایان برساند« ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫سخن بگوید‪ ،‬بنشیند و روز ‌‬
‫از امام باقر ؛ روایت شده است که فرمـود‪ :‬دو نـوع نـذر‬
‫وجود دارد‪ .‬آنچه برای خدا باشد که باید بدان وفا کــرد و آن‬
‫را انجام داد و به پایان رسانید‪ .‬دوم آنچه که برای غیــر خـدا‬
‫هاش‪ ،‬همان کفاره قسم است‪.3‬‬ ‫باشد و کفار ‌‬
‫همچنین فرمود‪ :‬نذری که موضوع آن معصیت و یا خــارج‬
‫از توان انسان باشد عملی نخواهد شد‪.4‬‬
‫ممکن است خواننده از خود بپرسد‪ :‬چگــونه آنچــه را کــه‬
‫یکنــد‪.‬‬ ‫خداونــد بــه خــاطر وفــای بــه آن بنــده را ســتایش م ‌‬
‫یپندارید؟‬ ‫ناپسند م ‌‬
‫یگــوییم کــه وفــا بــه آن حــرام‬ ‫در جواب باید گفت مــا نم ‌‬
‫هایم‪ .‬بلکــه‬ ‫اســت‪ ،‬تــا ادعــا شــود مــا نــص را بــه کنــار نهــاد ‌‬
‫یگــوییم خــود نـذر و بــر ذمــه گرفتــن آن از اول حـرام یــا‬ ‫م ‌‬
‫بسیار مکروه و ناپسند است‪ ،‬و میان نذر کردن و عمــل بــه‬
‫آن تفاوت فراوانی است‪ .‬عقــد نـذر و بـر عهـده گرفتــن آن‬
‫ابتدای امر و عمل در مرحله دوم اجرای آن چیزی است که‬
‫بر خود لزم دانسته است‪.‬‬
‫یدارد در نهــان و آشــکارا‬ ‫های که خداوند را دوســت م ‌‬ ‫بند ‌‬
‫‪1‬‬
‫وسائل الشیعه )‪ (23/219‬نگا ‪ :‬الکافی )‪.(7/440‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫عوالی الللی )‪ ،(3/448‬مستدرک الوسائل )‪.(16/92‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫نهذیب الحکام )‪ ،(8/310‬الستبصار )‪ (4/55‬وسائل الشیعه )‪.(22/393‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫عوالی الللی )‪.(3/448‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بـــه خداونـــد تعلـــق دارد و زبـــان و اعمالشـــان از آنچـــه‬


‫های‬ ‫یکنــد‪ .‬پــس او یــا بنــد ‌‬
‫یخواهد‪ ،‬پیــروی م ‌‬
‫پروردگارش م ‌‬
‫شکرگذار است یا صبور و شکیبا ‪ ...‬تا اینکــه براســاس ایــن‬
‫یکند‪.‬‬ ‫اعتقادات و اعمال با خدای خویش ملقات م ‌‬
‫‪ .15‬ریا‪:‬‬
‫اســاس دیــن خــدا و روِح توحیــد و عبــادت‪ ،‬اخلص بــرای‬
‫پروردگار است‪ .‬اخلص آن است که هدف بنده از اعمالش‬
‫فقط رضایت‪ ،‬ثواب و فضل پروردگار باشد‪ .‬وی بــه اصــول‬
‫ایمان و شریعت اسلم و حقایق ایمان که احســان اســت و‬
‫یکند‪ ،‬و بــه‬ ‫حقوق خداوند و بندگان به بهترین شیوه عمل م ‌‬
‫وسيله آنها خواهان رسیدن بــه رضــایت پروردگــار و آخــرت‬
‫امیدوار است‪ ،‬و هدف او از این عمل ریا‪ ،‬کسب شــهرت و‬
‫ریاست و امور دنیوی نیست‪ .‬در این صورت ایمان آن فــرد‬
‫یشود‪.‬‬ ‫کامل م ‌‬
‫یگویند‪ :‬ریا شهوت پنهان است‪ .‬زیرا شــهوت‬ ‫مفسران م ‌‬
‫آوازه و شــهرت و مقــام در میــان مــردم اســت‪ ،‬تــا مــردم‬
‫تها نیز عمل‬ ‫دربارة فرد بگویند که او متدّین است و به سن ‌‬
‫یکنــد‪ .‬ایــن افکــار شــهوت پنهــان اســت‪ .‬یعنــی ماننــد‬ ‫م ‌‬
‫تهای دیگــر کــه حســی هســتند از قبیــل غــذاخوردن‪،‬‬ ‫شــهو ‌‬
‫ازدواج و ‪ ...‬نیست ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫از امیر المومنین ؛ روایت شده است ‌کــه فرمــود‪ :‬غــذای‬


‫انسان ریاکار سه چیز است‪ :‬هنگام که مردم را دید فعال و‬
‫یشــود‪.‬‬ ‫یشود‪ .‬هنگــامی کــه تنهــا شــد‪ ،‬کســل م ‌‬ ‫با نشاط م ‌‬
‫دوست دارد در همه امور او را بستانید ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫یکند و‬ ‫مجلسی در بحارالنوار اوصاف ریاکاران را ذکر م ‌‬


‫ینویسد‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫از جمله آنها‪:‬‬
‫ریا کردن در گفتار اسععت‪ :‬ماننــد ریــای دینــداران بــه‬
‫وسیله موعظه‪ ،‬یادآوری‪ ،‬سخن حکیمانه گفتن حفــظ اخبــار‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬شرح نهج‌البلغه )‪.(19/167‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬الکــافی )‪ ،(2/295‬وســائل الشــیعه )‪ ،(1/73‬مســتدرک الوســائل )‪،(1/164‬‬
‫بحارالنوار )‪.(69/288‬‬

‫‪153‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫و آثار برای استفاده در گفتار جهت اظهــار فراوانــی علــم و‬


‫دللت بر اهتمام شدید به اقوال گذشتگان نیکوکار‪ ،‬حرکــت‬
‫دادن لب در هنگام ذکر در میان مــردم‪ ،‬امــر بــه معــروف و‬
‫نهی از منکر و ملعام و ظاهر کردن خشــم خــود بــه علــت‬
‫وجود منکرات‪ ،‬اظهار تاســف بــرای ارتکــاب گنــاه از ســوی‬
‫مردم و نرم و آرام سخن گفتن و باریک کردن صدا‪.‬‬
‫ریا در عمل‪ :‬مانند ریای فرد نمازخوانی که در نمــازش‬
‫یکنــد‪ .‬ســرش را‬ ‫اعم از قیام‪ ،‬رکوع و سجود را طــولنی م ‌‬
‫یکند‪ .‬به آرامــش و‬ ‫یاندازد و به هیچ مکانی نگاه نم ‌‬ ‫پایین م ‌‬
‫یکنــد‪.‬‬‫تها و پاهــا را راســت م ‌‬ ‫یکنــد‪ .‬دس ـ ‌‬
‫سکون تظاهر م ‌‬
‫همچنین ریــا در روزه‪ ،‬حــج‪ ،‬صــدقه‪ ،‬اطعــام فقــرا و اظهــار‬
‫هداشــتن‬ ‫فروتنی در هنگام برخورد با دیگــران ماننــد فــرو نگ ‌‬
‫چشم‪ ،‬سر را پایین انداختن‪ ،‬وقار بیش از حد در گفتــار‪ ،‬بــه‬
‫یدود‪ .‬اما‬ ‫های که فرد ریاکار برای انجام کارش سریع م ‌‬ ‫گون ‌‬
‫هر گاه فرد دینداری او را ببیند‪ ،‬دوباره با وقار و سر به زیر‬
‫یرود‪ ،‬مبادا که او را عجول و کم وقار بدانند‪ .‬هر گــاه‬ ‫راه م ‌‬
‫آن فرد از نظر او دور شــود‪ ،‬دوبــاره بــا عجلــه بــه راه خــود‬
‫یدهد‪ ،‬و هر گاه او را ببیند دوبــاره بــه خشــوع خــود‬ ‫ادامه م ‌‬
‫یگردد‪ .‬بعضی از ایــن افــراد از اینکــه راه رفتــن او در‬ ‫باز م ‌‬
‫خلــوت بــا راه رفتــن او در ملعــام تفــاوت داشــته باشــد‪،‬‬
‫یشود در خلوت نیــز بــه‬ ‫یکشد‪ .‬بنابراین مجبور م ‌‬ ‫خجالت م ‌‬
‫های راه برود تا اینکه هر گاه مــردم او را ببینــد‬ ‫طرز شایست ‌‬
‫نیازی به تغییر وضــعیت نداشــته باشــد‪ .‬چنیــن فــردی گمــان‬
‫یکند که با این عمل از شــهرت ریــا رهــایی یــافته اســت‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫حال آنکه ریای او چند برابــر شــده اســت و وی در خلــوتش‬
‫نیز ریا کرده است‪.‬‬
‫ریا کععردن بععه وسععیلة دوسععتان‪ ،‬دیدارکننععدگان و‬
‫یانــدازد تــا‬‫اطرافیان‪ :‬مانند کسی که خود را به سختی م ‌‬
‫یکی از علما را ملقات کند تا گفته شود‪ :‬فلنی به زیارت و‬
‫ملقات فلن عالم یا فلن فرد متقی و پرهیزگار یــا یکــی از‬
‫حکام و پادشاهان رفته است تا گفته شود‪ :‬آنها به او تــبرک‬
‫یرود‬ ‫یجویند‪ .‬مانند کسی که بسیار دیدار علما و مشایخ م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یرود از محضــر آنهــا‬ ‫تــا مــردم ببیننــد کــه او ملقــات علمــا م ‌‬
‫یکند و به آن علما و مشایخ افتخار کند‪ .‬بعضی نیز‬ ‫استفاده م ‌‬
‫یخواهند آوازه و شهرتشان در کشور انتشار یابد‬ ‫با این کار م ‌‬
‫یخواهنــد‬ ‫و مردم به سوی آنها سفر کنند‪ .‬بعضی افراد نیــز م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫در نظر پادشاهان مشهور شوند تــا شفاعتشــان مــورد قبــول‬


‫عآوری‬ ‫یخواهنــد بــه جم ‌‬
‫قرار گیرد‪ .‬گروهی هم بــا ایــن کــار م ‌‬
‫مال بپردازند‪ .‬حال حتی اگر این کار از طریق اموال اوقــاف‪،‬‬
‫ایتام ‪ ...‬یا غیر‪ ،‬انجام شود‪.1‬‬
‫به علت اهمیت ریا و گناه بزرگ در قرآن کریم درباره آن‬
‫هشدار داده شده است‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪   ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬الكهف‪.(110 :‬‬
‫»]ای پیغمبر[ بگو‪» :‬من فقط بشـرى هســتم مثـل شـما;‬
‫)امتيــازم ايــن اســت كــه( بــه مــن وحــى مىشــود كــه تنهــا‬
‫معبودتــان معبــود يگــانه اســت; پــس هــر كــه بــه لقــاى‬
‫پروردگارش اميد دارد‪ ،‬بايد كارى شايسته انجام دهد‪ ،‬و هيچ‬
‫كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند«‪.‬‬
‫از امام باقر ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬از پیامبر ص‬
‫دربـــــارة تفســـــیر آیـــــه‪  ﴿ :‬‬
‫‪ :﴾ ‬سوال شد ایشــان فرمــود‪» :‬مــن‬
‫س فهو مشرك‪ ،‬ومن زك ّــى مــراءاة النـاس‬ ‫َ ّ‬
‫صلى مراءاة َ النا ِ‬
‫ن‬
‫مـ ْ‬ ‫ج مــراءاة النــاس فهــو مشــرك‪ ،‬و َ‬ ‫حـ ّ‬
‫ن َ‬‫م َـ ْ‬
‫فهو مشرك‪ ،‬و َ‬
‫مَراَءاة َ الناس فهــو مشــرك‪ ،‬و ل‬ ‫ه ب ِهِ ُ‬
‫مَر الل َ‬‫ما أ َ‬ ‫ل عمل ً ِ‬
‫م ّ‬ ‫م َ‬‫عَ ِ‬
‫يقبل الله عمل مراء«‪» :‬کســی کــه بــه ریــا نمــاز بخوانــد او‬
‫مشرک است‪ .‬کسی که با ریا زكات بپردازد مشرک اســت‪.‬‬
‫کسی که با ریا حج به جای بیاورد‪ ،‬در واقــع مشــرک اســت‪.‬‬
‫کسی که عملی را که خداوند به آن امــر فرمــوده اســت بــا‬
‫هدف ریا انجام دهد‪ ،‬مشــرک اســت و خداونــد اعمــال فــرد‬
‫ریاکار را قبول نخواهد کرد«‪.2‬‬
‫ف عليكــم‬ ‫ف مــا أخــا ُ‬
‫ن أخــو َ‬‫رســول اللــه ص فرمــود‪» :‬إ ّ‬
‫ك الصغر! قالوا‪ :‬وما الشرك الصغر يــا رســول اللــه؟‬ ‫الشر ُ‬
‫قال‪ :‬الريــاء‪ ،‬يقــول اللــه تعــالى إذا جــازى العبــاد بأعمــالهم‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(69/166‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحــارالنوار )‪ ،(99/297،281‬نگــا ‪ :‬وســائل الشــیعه )‪ ،(1/68‬تفســیر قمــی )‬
‫‪.(2/47‬‬

‫‪155‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫إذهبوا إلى الذين كنتم تراءونهم في الدنيا فــاطلبوا جزاءكــم‬


‫یتردیــد ترســناکترین امــری کــه از وجــود آن در‬ ‫منهــم«‪» :‬ب ‌‬
‫یترسم شــرک اصــغر اســت گفتنــد‪ :‬ای پیــامبر‬ ‫میان شما م ‌‬
‫خدا شرک اصغر چیست؟ فرمود‪ :‬آن امر خطرناک ریاست‪.‬‬
‫خداوند هنگامی که بندگان براساس اعمالشــان پـاداش داد‪.‬‬
‫یفرماید‪ :‬به سوی آن کسانی بروید که در دنیــا بــه خــاطر‬ ‫م ‌‬
‫یکردیــد و اجــر و پــاداش عملتــان را از آنهــا‬ ‫آنهــا ریــا م ‌‬
‫بخواهید«‪.1‬‬
‫همچنین از ایشان روایت شده است که فرمودند‪» :‬يقول‬
‫ك معــي شـريكا ً فــي‬ ‫شـَر َ‬‫ن أَ ْ‬
‫مـ ْ‬
‫ك‪َ ،‬‬
‫الله سبحانه‪ :‬أنا خيُر شري ٍ‬
‫ص ل ِــي«‪:‬‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫عمله فهو لشريكي دوني؛ لّني ل أقبل إل ّ مــا أ ْ‬
‫خل ـ َ‬
‫یفرماید‪ :‬من بهترین شریک هســتم‪.‬‬ ‫»خداوند پاک و منزه م ‌‬
‫کسی که در عملش کسی غیر از مرا شریک من قرار دهد‪،‬‬
‫در حقیقت آن عمل براى شریک مــن اســت نــه از آن مــن‪.‬‬
‫یکنم که خالصــانه بــرای‬ ‫زیرا من فقط آن چیزی را قبول م ‌‬
‫من باشد«‪.2‬‬
‫یفرمایــد‪ :‬بــدون داشــتن ریــا و انتظــار‬ ‫امیر المؤمنین ؛ م ‌‬
‫کسب شهرت عمل نمایید‪.‬‬
‫یتردید کسی که بــرای غیــر خداونــد عمــل و تلش‬ ‫زیرا ب ‌‬
‫یگذارد کــه بــرای آن تلش‬ ‫نماید‪ ،‬خداوند او را به کسی وام ‌‬
‫نموده است‪.3‬‬
‫یفرمایــد‪ :‬در اعمــالت بــرای کســی کــه‬ ‫امــام صــادق ؛ م ‌‬
‫یرساند‪ ،‬ریا‬ ‫یماند و به تو هیچ سودی نم ‌‬ ‫یمیرد و زنده نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫مکن‪ .‬ریا درختی است که تنها میوه آن شرک خفی و اصــل‬
‫آن نفاق است‪ .‬در هنگــام ســنجش اعمــال بــه ریاکــار گفتــه‬
‫یشود‪ ،‬ثواب اعمالت را از کسانی که آنها را شریک قرار‬ ‫م ‌‬
‫یخوانــدی‪ ،‬و بــه چــه‬ ‫یدادی بگیر‪ ،‬بــبین چــه کســانی را م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یترسیدی‪ .‬بدان کــه‬ ‫کسانی امیدوار بودی‪ ،‬و از چه ‌کسی م ‌‬
‫یتــوانی چیــزی را در درون خــودت مخفــی کنــی و‬ ‫تــو نم ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫فریفته شوی‪ .‬خداوند م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬شرح نهج‌البلغه )‪.(2/179‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(69/304‬‬
‫‪3‬‬
‫نهجالبلغه )‪.(1/312‬‬
‫‌‬ ‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(1/105‬شرح‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪   ‬‬


‫‪) .﴾  ‬البقره‪.(9 :‬‬
‫»مىخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند; در حالى كه جز‬
‫خودشان را فريب نمىدهند; )اما( نمىفهمند«‪.‬‬
‫بیشترین ریا در نگاه کــردن‪ ،‬ســخن گفتــن‪ ،‬غــذا خــوردن‪،‬‬
‫راه رفتــن‪ ،‬همنشــینی‪ ،‬لبــاس پوشــیدن‪ ،‬خندیــدن‪ ،‬نمــاز‬
‫خواندن‪ ،‬حج بــه جــا آوردن‪ ،‬جهــاد کــردن‪ ،‬خوانــدن قــرآن و‬
‫یآید‪ .‬کسی که باطن خــود‬ ‫سایر عبادات ظاهری به وجود م ‌‬
‫را برای خداوند خالص و قلبش را بــرای او فروتــن نمایــد و‬
‫شهــای ممکــن دارای نقــص و کوتــاهی‬ ‫خود را بــا وجــود تل ‌‬
‫بیابد‪ ،‬شکر آن را به جا خواهد آورد‪.‬‬
‫و چنانچه به هر صورت بــه ایــن راه ادامــه دهــد از جملــه‬
‫کسانی خواهد بود که امید رهـایی آنـان از شـر ریـا و نفـاق‬
‫یرود‪.1‬‬‫م ‌‬
‫از امام محمد باقر و امــام جعفــر صــادق ؛ روایــت شــده‬
‫است که فرمودند‪ :‬چنانچه یکی از شما عملی را برای خــدا‬
‫و رسیدن به ثواب آخــرت انجــام دهــد امــا رضــایت یکــی از‬
‫مردم را در آن وارد گرداند در واقع مشرک است‪.2‬‬
‫از امام باقر ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬میــان حــق و‬
‫باطل چیزی جز کم عقلــی وجــود نــدارد‪ .‬پرســیدند‪ :‬چگــونه‬
‫ممکن است ای فرزند رسول الله؟ فرمود‪ :‬بنده آن عملــی‬
‫یدهد که مورد رضــایت پروردگــار اســت امــا بــه‬ ‫را انجام م ‌‬
‫یخواهــد رضــایت کســی دیگــر را جلــب نمایــد‪.‬‬ ‫وسیلة آن م ‌‬
‫ینمـود‪ ،‬آنچـه را‬ ‫چنانچه وی نیتش را برای خداوند‪ ،‬خالص م ‌‬
‫یآورد‪.3‬‬
‫یخواست‪ ،‬سریعتر به دست م ‌‬ ‫که م ‌‬
‫در روز قیامت هنگامی کــه پــرده از اعمــال و نیــات فــرد‬
‫یشود‪ .‬وی زیانبار خواهد بــود و در مقابـل‬ ‫ریاکار برداشته م ‌‬
‫همة مخلوقات رسوا و سرافکنده خواهد شد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(69/300‬مستدرک الوسائل )‪.(1/107‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحــارالنوار )‪ ،(69/301‬نگــا‪ :‬وســائل الشــیعه )‪ ،(1/67‬مســتدرک الوســائل )‬
‫‪.(1/105‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ (69/299‬نگا‪ :‬الکافی )‪ (1/8‬وسائل الشــیعه )‪ ،(1/61‬المحاســن‬
‫)‪.(1/254‬‬

‫‪157‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫پیامبر ص فرمودنـد‪» :‬أخـاف عليكـم الشـرك الصـغر!«‪:‬‬


‫»من دربــارة وقــوع شــرک اصــغر در میــان شــما نگرانــم«‪.‬‬
‫عرض کردند‪ :‬شرک اصغر چیست؟ پیامبر ص فرمود‪» :‬ریا‪،‬‬
‫هنگامی که خداوند در روز قیامت پاداش اعمــال بنــدگان را‬
‫یگوید‪ :‬به سوی آن کســانی برویــد کــه در دنیــا‬ ‫داد به آنها م ‌‬
‫یکردیــد‪ ،‬ببینیــد آیــا پاداشــتان را نــزد آنــان‬
‫برایشــان ریــا م ‌‬
‫ییابید؟« همچنین فرموده است‪» :‬از وادی زیانکــاران بــه‬ ‫م ‌‬
‫خداونــد پنــاه ببریــد! عــرض شــد‪ :‬ای رســول خــدا آن وادی‬
‫های در جهنم است کــه بــرای افــراد‬ ‫چیست؟ فرمود‪ :‬نام در ‌‬
‫ریاکار آماده شده است«‪.‬‬
‫همچنین فرموده است‪ :‬در روز قیامت فرد ریاکــار مــورد‬
‫یشــود‪ :‬ای گناهکــار‪،‬‬ ‫یشود و به او گفتــه م ‌‬ ‫ندا قرار داده م ‌‬
‫ای مکار‪ ،‬ای ریاکار‪ ،‬اعمالت تباه و اجــرت زایــل شــد‪ .‬بــرو‬
‫یکردی‪.1‬‬ ‫ثواب عملت را از کسی بگیر که برای او تلش م ‌‬
‫همچنین از پیامبر ص روایــت شــده اســت کــه فرمودنــد‪:‬‬
‫یشــود کســی‬ ‫»اولیــن کســی کــه در روز قیــامت خوانـده م ‌‬
‫عآوری کرده است‪ .‬ســپس کســی کــه‬ ‫است که قرآن را جم ‌‬
‫در راه خدا کشته شده است‪ ،‬سپس فرد ثروتمنــد را مــورد‬
‫یدهند‪ .‬آنگاه خداوند بــه فــردی کــه قــاری قــرآن‬ ‫ندا قرار م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬آیا من به تو آنچه را کــه بــر پیــامبرم‬ ‫بوده است م ‌‬
‫یفرمایــد‪:‬‬‫یگوید‪ :‬بله خداونــد م ‌‬ ‫نازل شده بود یاد ندادم؟ م ‌‬
‫یگوید‪ :‬خــدایا در‬ ‫به چه مقدار از آن عمل کردی؟ آن فرد م ‌‬
‫یکــردم‪ .‬خداونــد‬ ‫هروز همــواره بــدان عمــل م ‌‬ ‫طــول شــبان ‌‬
‫یگوینــد‪ :‬دروغ‬ ‫یفرمایــد‪ :‬دروغ گفــتی‪ .‬فرشــتگان نیــز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخواســتی کــه‬ ‫یفرمایــد‪ :‬تــو فقــط م ‌‬ ‫یگــویی‪ .‬خداونــد م ‌‬ ‫م ‌‬
‫مردم بگویند فلنی قاری قــرآن اســت‪ .‬در واقــع چنیــن هــم‬
‫شد ]پس تو در دنیا به ثواب عملــت رســیدی و دیگــر پیــش‬
‫یآورند خداوند به‬ ‫من ثوابی نداری[‪ .‬آنگاه فرد ثروتمند را م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬آیا به تــو مــال فــراوان نــدادم و تــو را از هــر‬ ‫او م ‌‬
‫یگویــد‪ :‬بلــه خداونــد‬ ‫ینیــاز نکــردم؟ آن فــرد م ‌‬ ‫کســی ب ‌‬
‫یفرماید‪ :‬با آنچه به تو بخشیدم چه کار کــردی؟ و در چــه‬ ‫م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،1/106‬ـ ‪ (107‬بحــارالنوار )‪ ،(69/303‬مجمــوعه ورام )‬
‫‪.(1/187‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یگوید‪ :‬به وسیلة آن بــذل و بخشــش‬ ‫راهی خرج نمودی؟ م ‌‬


‫یفرمایــد‪ :‬نــه‪ ،‬دروغ‬ ‫یدادم‪ .‬خداونــد م ‌‬ ‫کــردم و صــدقه م ‌‬
‫یگــویی‪ ،‬خداونــد‬ ‫یگوینــد‪ :‬دروغ م ‌‬ ‫یگویی فرشتگان نیز م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخواستی مردم بگویند‪ :‬فلن شــخص‬ ‫یفرماید‪ :‬بلکه تو م ‌‬ ‫م ‌‬
‫بخشنده و بزرگوار است که چنین هم شد‪.‬‬
‫یآورند‪.‬‬ ‫آنگاه کسی را که در راه خدا کشته شده است م ‌‬
‫های؟‬ ‫های کــرد ‌‬ ‫یفرمایــد‪ :‬تــو چــه کــار پســندید ‌‬ ‫خداونــد م ‌‬
‫یگوید‪ :‬خدایا تو مرا به جهــاد در راه خــودت دســتور دادی‬ ‫م ‌‬
‫مــن بــا دشــمنان جنگیــدم تــا اینکــه کشــته شــدم‪ .‬خداونــد‬
‫یگوینــد‪ :‬دروغ‬ ‫یگویی‪ .‬فرشــتگان نیــز م ‌‬ ‫یفرماید‪ :‬دروغ م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یخواســتی‬ ‫یفرماید‪ :‬بلکــه م ‌‬ ‫یگویی خداوند – سبحانه ‪ -‬م ‌‬ ‫م ‌‬
‫مردم بگویند فلنــی شــجاع و جســور اســت کــه دربــاره تــو‬
‫چنین گفتند‪ .‬آنگاه پیامبر ص فرمود‪ :‬ایــن نــوع افــراد اولیــن‬
‫مخلوقات خداونــد هســتند کــه بــه وســیله آنهــا آتــش جهنــم‬
‫هور خواهد شد«‪.1‬‬ ‫شعل ‌‬
‫به علت اهمیت این موضوع آن را بیشــتر توضــیح دادیــم‪.‬‬
‫زیرا این امر جزو امور بزرگ و مهمی است کــه ناخودآگــاه‬
‫یبرد‪ ،‬ممکــن‬ ‫یکند و از بین م ‌‬ ‫اعمال فرد مسلمان را تباه م ‌‬
‫است که آن فرد بداند که این امر ]ریا[ خطرناک است امــا‬
‫علیرغــم ایــن‪ ،‬مقتضــای عظمــت خداونــد را کــه اختصــاص‬
‫یکند‪.‬‬‫عبادت فقط به اوست‪ ،‬مراعات نم ‌‬

‫‪ .16‬سحر‪:‬‬
‫طبیعت انسان به شناخت غیب و آگــاهی از آن یــا عملــی‬
‫های قــادر بــه‬‫کردن کاری که امور مادی معلوم به هــر شــیو ‌‬
‫هاند گرایش و اشــتیاق دارد‪ .‬مبــادا کــه‬ ‫عملی کردن آن نبود ‌‬
‫این راه به وسیله اموری انجام شود که به خطر و وبال بــر‬
‫یشــود‪ .‬از جملــه ایــن امــور پنهــانی ســحر‬‫انسان منتهــی م ‌‬
‫است‪.‬‬
‫نها‬‫سحر امری پنهــانی اســت کــه میــان ســاحر و شــیطا ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحــارالنوار )‪ (69/305‬نگــا‪ :‬مســتدرک الوســائل )‪ ،(1/111‬عــده الــداعی )‬
‫‪ ،(228‬مجموعة ورام )‪.(1/186‬‬

‫‪159‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یشود که چشم انسان قــادر بــه درک آن نیســت‪ ،‬و‬ ‫انجام م ‌‬


‫این امر از خلل حرز و طلسم غیر شــرعی‪ ،‬بــه کــار بــردن‬
‫یشــود‪ .‬بــه‬ ‫دود‪ ،‬دارو‪ ،‬گرفتن خون چهارپایان و ‪ ...‬انجــام م ‌‬
‫ینمایــد‬ ‫های که فرد ساحر اقدام به تسخیر ارواح پلید م ‌‬ ‫گون ‌‬
‫یخواهــد بــه وســیلة ایجــاد علقــه‪ ،‬یــا‬‫تا آنچه را که از آنها م ‌‬
‫اختلف میـان زوجیـن‪ ،‬و یـا بـه وجـود آوردن کینـه در میـان‬
‫مردم و ‪ ...‬عملی کنند‪ .‬این امر فقط زمــانی ممکــن اســت‬
‫که خداوند به انجام آن اراده تکوینی و تقدیری داده باشد‪.‬‬
‫ههایی دارنــد کــه بــه وســیله آن شــناخته‬ ‫ســاحران نشــان ‌‬
‫یشوند‪ .‬از جمله‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫یکننــد و انگشــتر بــه دســت‬ ‫ادعــای دینــداری م ‌‬ ‫‪.1‬‬
‫یگیرنــد تـا مــردم را بــه ســوی‬ ‫یکنند و تسبیح در دست م ‌‬ ‫م ‌‬
‫خود جذب کنند‪ .‬همچنین خود را به نسب و خاندان شریفی‬
‫یدهند تا تظاهر به نیکوکاری و صلح کنند‪.‬‬ ‫نسبت م ‌‬
‫‪ .2‬حافظ قرآن یا علوم شرعی که بر آگاهی از فقه دللت‬
‫‌دارند نیستند‪.‬‬
‫یپرسند‪.‬‬‫غالبا ً نام مادر مریض را م ‌‬ ‫‪.3‬‬
‫در هنگام خواندن ورد و دعــا بــر مریــض فقــط در‬ ‫‪.4‬‬
‫یخوانند‪.‬‬
‫اول قرائت قرآن آن را با صدای بلند م ‌‬
‫از امور غیبی مانند نــوع بیمــاری‪ ،‬مکــان ســحر یــا‬ ‫‪.5‬‬
‫یکنند بــه بیمــار اطلع‬ ‫دربارة کسانی که علیه فرد توطئه م ‌‬
‫یدهد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫گـــاهی از مقـــداری از مـــو یـــا لبـــاس بیمـــار را‬ ‫‪.6‬‬
‫یکننــد کــه خــون حیــوانی را‬ ‫یخواهنــد یــا بــه او توصــیه م ‌‬ ‫م ‌‬
‫بریزد‪.‬‬
‫خهــا ‪...‬‬ ‫بــه فــرد بیمــار حــرز‪ ،‬طلســم‪ ،‬مهــره‪ ،‬ن ‌‬ ‫‪.7‬‬
‫هاند نهــی‬ ‫یدهند و او را از باز کردن آنهایی که بســته شــد ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکنند‪ .‬به علت اهمیت و زیان فراوان این عمل و عقیده‪،‬‬ ‫م ‌‬
‫خداوند در قرآن کریم از سحر سخن گفته و منشأ‪ ،‬اســاس‬
‫یدهــد‪ ،‬ذکــر‬ ‫و عاقبت بد کسی که آن را به مردم آموزش م ‌‬
‫کرده است‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد تعـــــالی م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪  ‬‬


‫‪  ‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(102 :‬‬
‫»و )يهود( از آنچه شــياطين در عصــر ســليمان بــر مــردم‬
‫مىخواندند پيروى كردنــد‪ .‬ســليمان هرگــز )دســت بــه ســحر‬
‫نيالود; و( كافر نشد; ولى شياطين كفر ورزيدند; و به مردم‬
‫سحر آموختند«‪.‬‬
‫ینویسد‪ ﴿ :‬‬ ‫مولی نورالدین کاشانی م ‌‬
‫‪ :﴾ ‬آنــــان از آن ســــحر و‬
‫یخواندنــد تــا مــردم فرمــانبردار آنهــا‬‫جادویی که شیاطین م ‌‬
‫یکردنـــــــد‪ ﴿ .‬‬ ‫شـــــــوند‪ ،‬پیـــــــروی م ‌‬
‫‪ :﴾‬در دوران او و با گمان اینکه او ایــن‬
‫حکومت و قدرت را به وسیله سحر به دست آورده است‪﴿ .‬‬
‫‪ :﴾  ‬امــــا بــــرخلف‬
‫تصور آنان سلیمان سحر را بــه کــار نــبرده و کفــر نورزیــده‬
‫اســــت‪  ﴿ ،‬‬
‫‪ .﴾  ‬امـــــــــا‬ ‫‪  ‬‬
‫یدادند کفر ورزیدند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫شیاطین که سحر را به مردم یاد م ‌‬
‫به علت نبودن خیر در سحر کسی که اقدام به فراگیــری‬
‫های از خیر و پاداش نخواهد داشت‪.‬‬ ‫آن نماید‪ ،‬در آخرت بهر ‌‬
‫یفرمایـــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬البقره‪.(102 :‬‬
‫یخــرد در قیــامت‬ ‫یدانند کسی که آنرا م ‌‬ ‫یتردید آنها م ‌‬
‫»ب ‌‬
‫بهره و نصیبی نخواهد داشت‪ .‬و چه زشــت و ناپســند اســت‬
‫آنچـــه خـــود را بـــدان فروختـــه ]و آن را پیشـــه خویشـــتن‬
‫یداشتند[«‪.‬‬‫یدانستند ]و علم و دانشی م ‌‬ ‫هاند[ اگر م ‌‬‫ساخت ‌‬
‫یگیرنــد‬
‫یگوید‪ :‬این افرادی کــه ســحر را یــاد م ‌‬‫کاشانی م ‌‬
‫هاند و با یاد گرفتــن ســحر‪،‬‬ ‫آن را در مقابل دینشان یاد گرفت ‌‬
‫یشود و در آخرت از ثواب بهشت‬ ‫دین از وجود آنها خارج م ‌‬
‫های نخواهــد داشــت‪ .‬در »العیــون« از امــام صــادق ؛‬ ‫بهــر ‌‬
‫روایت شده است که فرمودند‪ :‬زیرا آنها معتقدند که آخرتی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر المعین )‪.(1/61‬‬

‫‪161‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫وجود ندارد و در صورتی که به وجود آخــرت معتقــد نباشــند‬


‫پس از دنیا و در آخرت بهره و نصیبی هم نخواهند داشت و‬
‫چنانچه پس از دنیا‪ ،‬آخرتی وجود داشته باشد‪ ،‬آنان بــا کفــر‬
‫یبهره خواهند بود‪.1‬‬ ‫تها و ثواب آن ب ‌‬ ‫به آن از نعم ‌‬
‫به همیــن دلیــل پیــامبر ص از انجــام ســحر و آمــوزش آن‬
‫هاند کــه بــه هلک‬ ‫نهی فرموده و آن را یکی از اموری دانست ‌‬
‫یشـــود‪ .‬پیـــامبر ص در حـــدیثی‬ ‫شـــدن انســـان منتهـــی م ‌‬
‫ت!«‪» :‬از هفت چیز کــه‬ ‫سبع الموبقا ِ‬‫هاند‪» :‬اجتنبوا ال ّ‬ ‫فرمود ‌‬
‫هلک کننــده هســتند پرهیــز کنیــد‪ «.‬عــرض کردنــد‪ :‬آنهــا‬
‫چیســتند؟ پیــامبر ص فرمــود‪» :‬إلشــراك والســحر و ‪:«....‬‬
‫»شرک ورزیدن و سحر و ‪.2«...‬‬
‫ائمه اهــل بیــت ‡ بــا پیــروی از پیــامبر ص براســاس ایــن‬
‫ینمودند‪.‬‬‫هشدار ایشان عمل و تبلیغ م ‌‬
‫از امام جعفــر صــادق بــه روایــت از پدرشــان نقــل شــده‬
‫است که امام علی ؛ فرمود‪ :‬کسی که سحر بیاموزد ‪ -‬خواه‬
‫آن مقدار زیاد یا کم باشد – در حقیقت کفر ورزیده است و‬
‫این آخرین وعده وپیمان او با خداوند است‪ .‬حــد او نیــز آن‬
‫یشود‪.3‬‬ ‫است که در صورتی که توبه نکند‪ ،‬کشته م ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که‪ :‬از ایشان پرســیده‬
‫وذتین جــزو قــرآن اســت یــا نــه؟ امــام صــادق‬ ‫شد که آیا مع ّ‬
‫یدانید کــه معنــای‬ ‫فرمود‪ :‬بله ‪ ....‬تا اینکه امام فرمود‪ :‬آیا م ‌‬
‫وذتین چیست؟ و دربارة چه چیزی نازل شده است؟ لبيد‬ ‫مع ّ‬
‫بن اعصم یهودی پیامبر ص را جادو نمود‪ .‬ابوبصــیر از امــام‬
‫صادق پرسید‪ :‬آن سحر چه بود؟ و آیا به وسیله آن سحر به‬
‫پیامبر ص زیانی و آسیبی رسید؟ امام فرمــود‪ :‬بلــه‪ ،‬پیــامبر‬
‫یتواند ]با همسرانش[ همبستر شــود‪.‬‬ ‫ص متوجه شد که نم ‌‬
‫یدیــد بلکــه بــا‬
‫یخواست به طــرف در بــرود امــا آن را نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫یکــرد‪ .‬ســحر و جــادو حقیقــت دارد‪.‬‬ ‫دســت آن را لمــس م ‌‬
‫یتوانــد بــه شــرمگاه و چشــمان انســان اثــر‬ ‫ســحر فقــط م ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬تفسیر الصافی )‪ ،(1/154‬نورالثقلین )‪.(1/108‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬وسائل الشیعة )‪ (15/330‬بحارالنوار )‪ ،(76/113‬الخصال )‪.(2/364‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬قرب السناد )‪ ،(71‬وسائل الشیعه )‪ ،(17/148‬بحارالنوار )‪.(76/210‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بگذارد‪.1‬‬
‫ســحر دارای خطــر آشــکار و شــر ملموســی اســت کــه‬
‫خطرناک بودن آن در میان عوام و مبلغان افکار منحــرف و‬
‫بعضی از کسانی که ادعای عالم بودن دارند‪ ،‬روشن است‪.‬‬
‫اساس سحر‪ ،‬برکفر‪ ،‬شر فساد و دوری از دین‪ ،‬ایجاد فتنــه‬
‫در میان مردم و دروغ بستن بر آنها استوار است‪.‬‬
‫از امام صادق ؛ از پــدرانش از علــي ؛ در حــديثى روايــت‬
‫هاى هســتيم كــه خداونــد مــا را‬ ‫اســت كــه‪ :‬مــا اهــل خــانواد ‌‬
‫هگــر‪ ،‬دروغگــو‪ ،‬زناكــار باشــيم‪ ،‬و‬ ‫محفوظ داشته تا اينكه فتن ‌‬
‫هها در او باشد ما از او نيســتيم‪،‬‬ ‫هر كس چيزي از اين خصل ‌‬
‫و او از ما نيست‪.2‬‬
‫‪ .17‬فال بینی‪ ،‬پیشگویی و غیبگویی‪:‬‬
‫از جمله اموری که جزو مسأله سحر و امور خطرناک آن‬
‫عبینی و‬ ‫لبینی و غیبگــویی‪ ،‬طــال ‌‬
‫یآید‪ ،‬مســأله فــا ‌‬ ‫به شمار م ‌‬
‫ادعای اموری است که انسان نسبت به آنها علم و اطلعی‬
‫ندارد‪.‬‬
‫غیبگویی‪ :‬اطلع از امور غیبی است که فرد مدعی کــه‬
‫ظاهر اصلح و دارای ظاهری دیندار است روحانی و معالــج‬
‫یشود به وسیله استخاره یا کشــف‬ ‫و مرشد مردم نامیده م ‌‬
‫های یــا تــرک آن‪ ،‬اطلع دادن از بیمــاری فــرد‪،‬‬ ‫عمل یا مسأل ‌‬
‫یدهد اقدام به این‬ ‫اشیای گمشده و یا آنچه در آینده روی م ‌‬
‫یکند‪.‬‬‫کار م ‌‬
‫در قرآن کریم چگونگی دریافت خبر سحر ســاحر از نظیــر‬
‫یفرمایـد‪ ﴿ :‬‬ ‫یاش ذکر شده است‪ .‬خداوند م ‌‬ ‫و همراه جن ّ ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الشعراء‪.(223 -221 :‬‬
‫»آيا به شما خبر دهــم كــه شــياطين بــر چــه كســى نــازل‬
‫مىشوند؟! آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مىگردند; آنچــه‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(13/109‬بحارالنوار )‪.(92/126) (89/365) ،(60/24‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬وسائل الشيعه )‪.(17/148‬‬

‫‪163‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫را مىشنوند )به ديگران( القا مىكنند; و بيشترشــان دروغگــو‬


‫هستند«‪.‬‬
‫از امیر المومنین ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬شبی ما‬
‫های پرتاب شد‪ .‬پــس بســیار‬ ‫با پیامبر ص بودیم ناگهان ستار ‌‬
‫درخشید‪ .‬پیامبر ص به آن جمــع گفــت‪ :‬زمــانی کــه شـما در‬
‫یگفتیــد؟‬ ‫یدیدیــد چــه م ‌‬‫دوران جــاهلیت چنیــن چیــزی را م ‌‬
‫گفتند‪ :‬معتقد بودیم که فرد بزرگــی از دنیــا رفــت و انســان‬
‫بزرگی نیز از مادر زاده شد‪ .‬پیامبر ص فرمود‪ :‬بــرای مــرگ‬
‫یشــود‪.‬‬ ‫های پرتــاب نم ‌‬ ‫یــا تولــد و زنــدگی هیــچ کســی ســتار ‌‬
‫هنگامی که خداوند امری را مقــدر فرمایــد‪ ،‬فرشــتگانی کــه‬
‫یگویند‪ :‬پاک و منــزه‬ ‫حمل عرش عظیم را بر عهده دارند م ‌‬
‫است پروردگار مـا کـه چنیـن مقـدر فرمـوده اسـت‪ .‬مـردم‬
‫یشــنوند و‬ ‫آسمانی که در زیر آنها قرار دارد این سخن را م ‌‬
‫یکننــد تــا اینکــه ایــن کلم بــه آســمان دنیــا‬
‫آن را تکــرار م ‌‬
‫یدهنــد‪ .‬ممکــن‬ ‫یرســد و شــیاطین مخفیــانه گــوش فرام ‌‬ ‫م ‌‬
‫است چیزی ]از غیب[ را بتوانند بدزدند و آن را به کاهنان و‬
‫یکننــد‪.‬‬
‫یدهند آنان نیز آن را کم و زیــاد م ‌‬ ‫غیبگویان اطلع م ‌‬
‫به همیــن دلیــل کاهنــان و غیبگویــان گــاهی پاســخ صــحیح و‬
‫یدهند‪ .‬ســپس خداونــد بــه وســیلة ایــن‬ ‫گاهی جواب غلط م ‌‬
‫ینمایــد‪ .‬ســپس غیبگــویی‪،‬‬ ‫ستارگان از آسمان محــافظت م ‌‬
‫پیشگویی و کهانت از بین رفت« آنگاه امام صادق ایــن آیــه‬
‫را خوانــــــــــد‪   ﴿ :‬‬
‫‪.﴾  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)الحجر‪.(18 :‬‬
‫»مگر آن كس كه استراق سمع كند )و دزدانه گوش فــرا‬
‫دهد( كه »شهاب مبين« او را تعقيب مىكند )و مىراند(«‪.‬‬
‫همچنیـــــن ایـــــن آیـــــه را خوانـــــد‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾    ‬الجن‪.(9 :‬‬
‫ينشستيم‬ ‫»ما پيش از اين به استراق سمع در آسمانها م ‌‬
‫يداشــتيم و بــه اطلع دوســتان‬
‫)و اخبــاري از آن دريــافت م ‌‬
‫يرسانديم( اما اكنون هر كس بخواهد استراق ســمع‬ ‫خود م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ييابد«‪.1‬‬ ‫كند‪ ،‬شهابي را در كمين خود م ‌‬


‫هها‬‫کاهنــان در انجــام کــار و دروغهایشــان دارای شــیو ‌‬
‫نهای‬ ‫مختلفی هستند که معمول ً از طریق فریب دادن انسا ‌‬
‫یشــود‪ .‬از‬ ‫ساده دل و دارای عقل و عقیده ضعیف انجــام م ‌‬
‫یتوان به موارد زیر اشاره کرد‪:‬‬ ‫شها م ‌‬‫جمله این رو ‌‬
‫فال قهوه‬ ‫‪.1‬‬
‫فبینی‬ ‫ک ‌‬ ‫‪.2‬‬
‫‪ .3‬ســتخارها‪ ،‬بــاز کــردن قــرآن کریــم و خوانــدن آیــات و‬
‫تفسیر آن بدون داشتن علـم و دلیـل ]و ارتبــاط دادن آن بـا‬
‫زندگی شخصی فرد[‪.‬‬
‫‪ .4‬نگاه کردن به چهره فرد و اطلع دادن از آنچه بعد از‬
‫یافتد‪.‬‬‫آن برای او اتفاق م ‌‬
‫‪ .5‬تعریف کردن خواب برای فرد مشتری دربارة اینکه‬
‫یافتد‪.‬‬ ‫کاهن او را در خواب دیده و این اتفاقات برای او م ‌‬
‫یکننــد بــه‬‫خداوند این افراد و کسانی را کــه از آنهــا پیــروی م ‌‬
‫یداند‪:‬‬‫دلیل زیر مشرک م ‌‬
‫ل‪ :‬نزدیکی آنها به شیطان و استعانه و طلب کمک آنهــا‬ ‫او ً‬
‫از شیاطین به جای خداوند‪.‬‬
‫ثانیًا‪ :‬ادعـای داشــتن علــم غیــب و شـريک بــودن در علــم‬
‫غیب که مختص ذات پروردگار است‪.‬‬
‫همچنین ساحر‪ ،‬کاهن و ‪ ...‬با ادعــای دانســتن علــم غیــب‬
‫یکند‪ .‬حال آنکــه خداونــد‬ ‫مردم را دچار اشتباه و گمراهی م ‌‬
‫فرمـــــوده اســـــت‪    ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬النمل‪.(65 :‬‬
‫نها و زمیــن هســتند غیــب‬
‫»بگــو‪ :‬کســانی کــه در آســما ‌‬
‫یدانند جز خداوند«‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫یداند‪ .‬به همین دلیــل‬
‫علم غیب مطلق را فقط خداوند م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬
‫خداونـــد م ‌‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)النعام‪.(59 :‬‬
‫»كليدهاى غيب‪ ،‬تنها نزد اوست; و جــز او‪ ،‬كســى آنهــا را‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مســـتدرک الوســـائل )‪ ،(13/110‬بحـــارالنوار )‪ (40/280‬دعـــائم الســـلم )‬
‫‪.(2/142‬‬

‫‪165‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫نمىداند«‪.‬‬
‫ممکن اســت گــاهی ‌خداونــد بــرای بعضــی از پیــامبرانش‬
‫تهایی از امور غیبی‪ ،‬و نــه همــه آن را آشــکار ســازد‪.‬‬
‫قسم ‌‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنــانکه خداونــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الجن‪.(27-26 :‬‬
‫»داناي غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه‬
‫يسازد‪ .‬مگر رسولني كه آنان را برگزيده‪ ،‬سپس‬ ‫نم ‌‬
‫يدهد«‪.‬‬ ‫ت سر براي آنها قرار م ‌‬ ‫مراقبيني از پيش رو و پش ِ‬
‫به علت اهمیت و خطرنــاک بــودن ایــن کــار‪ ،‬کســانی کــه‬
‫ینماینــد یــا‬‫یکنند یا به انجام آن کمــک م ‌‬ ‫اقدام به این کار م ‌‬
‫یرونــد‪ ،‬بـه‬ ‫حتی فقـط بـرای سـوال بـه پیــش جـادوگران م ‌‬
‫هاند‪.‬‬ ‫شدت تهدید شد ‌‬
‫از امیــر المــومنین ؛ روایــت شــده اســت کــه فرمودنــد‪:‬‬
‫خداوند به یکی از پیامبرانش وحی کرد و فرمود‪ :‬به قــومت‬
‫بگــو کــه آنهــا اطــاعت از مــرا ســبک شــمردند و مرتکــب‬
‫معصیت شدند ‪ ....‬تا اینکه فرمود‪ :‬به قومت بگو کســی کــه‬
‫ش غیبگــویی بــرود و بــه کــار آنــان‬
‫بگویی کنــد‪ ،‬یــا بــه پی ‌‬ ‫غی ‌‬
‫اعتقاد داشته باشد‪ ،‬یا جادو کند‪ ،‬یا بــه کــار جــادوگران بــاور‬
‫داشته باشد از ما نیست‪.1‬‬
‫از امیر المومنین ؛ روایت شده است که فرمودند‪ :‬کسی‬
‫بگــویی بــرود و از او ســوال و ســخن او را‬ ‫که بــه پیــش غی ‌‬
‫تایید نماید در حقیقت نســبت بــه آنچــه بــر پیــامبر ص نــازل‬
‫شده است‪ ،‬کفر ورزیده است‪.‬‬
‫مها نــوعی‬ ‫یفرمــود‪ :‬بســیاری از حـرز و طلسـ ‌‬ ‫همچنین م ‌‬
‫یآیند ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫شرک به شمار م ‌‬
‫یسعید روایت شده است که پیامبر ص فرمــود‪» :‬ل‬ ‫از اب ‌‬
‫ق‪ ،‬ول من ّــان‪ ،‬ول دي ّــوث‪ ،‬ول كــاهن‪ ،‬ومــن‬ ‫يــدخل الجن ّــة عــا ٌ‬
‫مـا أنـزل اللـه‬ ‫دقه بما يقول فقد برئ م ّ‬ ‫مشى إلى كاهن فص ّ‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(18/193‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(13/110‬دعائم السلم )‪.(2/483‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫علــى محمــد ص«‪» :‬کســى کــه نســبت بــه پــدر و مــادرش‬


‫یمهری کند و صله رحم را به جا نیاورد‪ ،‬و همچنین کســی‬ ‫ب ‌‬
‫ینــاموس‪ ،‬و کــاهن‬ ‫که بر دیگان مّنت بگذارد‪ ،‬همچنین آدم ب ‌‬
‫یشوند‪ .‬و کسی که به پیش کــاهن‬ ‫بگو وارد بهشت نم ‌‬ ‫و غی ‌‬
‫و پیشگو برود و سخن او را تایید کند‪ .‬در حقیقت نسبت بــه‬
‫آنچه بر پیامبر ص نازل شده است‪ ،‬کفر ورزیده است«‪.1‬‬
‫از هیثم روایت شده است که خدمت امــام محمــد بــاقر ؛‬
‫عرض کردم‪ :‬در میان ما فردی وجود دارد که هر گاه کسی‬
‫یرود و از او دربارة چیزی کــه گــم یــا ســرقت‬ ‫به پیش او م ‌‬
‫یدهــد‪ .‬آیــا مــا‬
‫یکند او به آنها جواب م ‌‬ ‫شده است‪ ،‬سوال م ‌‬
‫از او بپرسیم؟‬
‫امام فرمود‪ :‬پیامبر ص فرمودند‪» :‬من مشى إلى ســاحر‬
‫دقه بما يقول فقد كفر بما أنزل علــى‬ ‫ذاب فص ّ‬ ‫أو كاهن أو ك ّ‬
‫محمد ص مــن الكتــاب«‪» :‬کســی کــه بــه پیــش جــادوگر یــا‬
‫یگوید تأییــد کنــد‪،‬‬ ‫بگو دروغگویی برود و او را در آنچه م ‌‬ ‫غی ‌‬
‫در واقع نسبت به کتابی که بــر پیــامبر ص نــازل شـده کفــر‬
‫ورزیده است«‪.2‬‬
‫پس ای مسلمان! دقت کنید و ببینیــد کــه چگــونه امامــان‬
‫اهــل بیــت ‡ در دعایشــان از شــر کاهنــان و جــادوگران بــه‬
‫یبردند‪.‬‬
‫خداوند پناه م ‌‬
‫از مسعده بن صدقه روایت شده است که از امام صادق‬
‫؛ خواستم به من دعایی یاد بدهد تـا در هنگـام مشــکلت آن‬
‫های قــدیمی در‬ ‫را بخوانم‪ .‬ایشــان اوراقــی را از یــک صــحیف ‌‬
‫آورد و فرمود‪ :‬آیا آنچه را در آن نوشــته شــده اســت‪ ،‬بــرای‬
‫دم‪ ،‬امــام علــی بــن‬ ‫ینویسی‪ .‬این نوشته دعــای جـ ّ‬ ‫خودت م ‌‬
‫یهاســـت‪ .‬و آن را‬ ‫نالعابـــدین ؛ در هنگـــام سخت ‌‬ ‫حســـین زی ‌‬
‫نوشت‪ .... :‬خدایا از شــر هــر جــادوگر و كــاهن بــه تــو پنــاه‬
‫یبرم‪.3‬‬‫م ‌‬
‫یفرمود‪» :‬الله ل إلــه إل‬ ‫امام محمد باقر ؛ در دعایشان م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(14/235) (13/111‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مســـتطرفات الســـرائر )‪ ،(593‬بحـــارالنوار )‪ ،(2/308‬وســـائل الشـــیعة )‬
‫‪.(17/150‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬المالی مفید )‪ ،(239‬بحارالنوار )‪ ،(92/180‬المالی طوسی )‪.(15‬‬

‫‪167‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫من َـّزل التــوراة‬


‫هو له السماء الحســنى‪ ،‬لــه الخلــق والمــر‪ُ ،‬‬
‫والنجيل والزبور والفرقان العظيم أعوذ بالله مــن شــر كــل‬
‫طاغ وباغ ونافث وشيطان وسلطان وساحر وكاهن«‪» :‬الله‬
‫مهای‬ ‫خدایی است که جز او خدایی بحق نیست‪ ،‬او دارای نا ‌‬
‫های اســـت‪ .‬او توانـــایی آفرینـــش و ادارة‬ ‫زیبـــا و پســـندید ‌‬
‫حکومت را دارد‪ .‬او نازل کننده تورات‪ ،‬انجیل‪ ،‬زبور و قرآن‬
‫عظیــم اســت‪ .‬مــن بــه او از شــر هــر طغیــانگر‪ ،‬ســرکش‪،‬‬
‫حر‪ ،‬شیطان‪ ،‬حاکم ظالم‪ ،‬جــادوگر و کــاهنی بــه خداونــد‬ ‫سا ِ‬
‫یبرم ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫پناه م ‌‬
‫این همان تعلیمات مبارکی است که اهــل بیــت پیــامبر ص‬
‫یشان بر این امــر تأکیــد داشــتند‪ .‬و آن را بــه‬ ‫در مدرسه فکر ‌‬
‫یدادنـد تـا همگـی براسـاس‬ ‫پیروان دوسـت دارانشـان یـاد م ‌‬
‫روش سرور مخلوقات‪ ،‬پیامبر اسلم ص عمل نمایند‪.‬‬
‫‪ .18‬استفاده از حلقه‪ ،‬نخ‪ ،‬حرز‪ ،‬طلسعم‪ ،‬انگشععتر‬
‫و ‪ ...‬برای دفع بل‪:‬‬
‫از جملــه اعتقــاداتی کــه مــردم بــه وســیله آن بــه شــرک‬
‫هاند اسـتفاده از‬ ‫ورزیـدن نسـبت بـه پروردگـار کشـیده شـد ‌‬
‫یباشــد کــه مــردم‬ ‫حلقه‪ ،‬طلسم‪ ،‬نخ‪ ،‬حــرز‪ ،‬انگشــتر و ‪ ...‬م ‌‬
‫آنان معتقدند کــه ایــن اشــیا بل را از انســان دور و بــرای او‬
‫یآورنــد‪ .‬ایــن گــروه از مــردم‬ ‫منافع و خیری را به همــراه م ‌‬
‫اقدام به آویزان کردن حلقه‪ ،‬طلسم‪ ،‬حرز و ‪ ...‬به گردن یــا‬
‫یکننــد تــا برایشــان‬ ‫دست یا هر جــای دیگــری از بدنشــان م ‌‬
‫برکت و خیر به همراه آورند و ضرر و مصیبت و بیماریها را‬
‫از آنان دور کند حکم این گونه اعمال براساس عقیــده فــرد‬
‫در میان شرک اصغر و اکبر قرار دارد‪.‬‬
‫اگر فرد معتقد باشد که این اشیاء به علــت برکتشــان بــه‬
‫یرسانند‪ ،‬و بدون خدا دارای قوة تــاثیر‬ ‫انسان نفع یا ضرر م ‌‬
‫در عالم هستند‪ ،‬در واقع مرتکب شرک اکبر شده است‪.‬‬
‫کسی که باور داشته باشد که این اشیا سبب جلب خیر و‬
‫برکت هستند‪ ،‬اما به خــودی خــود توانــایی تــاثیر ندارنــد‪ ،‬در‬
‫واقع مرتکب شرک اصغر شــده اســت‪ .‬زیــرا وی بــه ســبب‬
‫‪1‬‬
‫جــد )‪(438‬‬
‫‪ -‬نگا ‪ :‬البلــدالمین ‪ ،(103) :‬مصــباح کفعمــی )‪ ،(103‬مصــباح المته ّ‬
‫بحارالنوار )‪.(87/155‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫دری که از سوی خداوند تعیین شده است‬ ‫غیر شرعی و مق ّ‬


‫پناه برده است‪ .‬و خداوند به آن دســتور نــداده و پیــامبر ص‬
‫نیز ما را بدان راهنمایی ننموده است‪ .‬به علت جهل بعضــی‬
‫از مردم نسبت به اسبابی که شرع استفاده از آن را صحیح‬
‫دانسته است‪.‬‬
‫یشود‪:‬‬ ‫باید بدانیم که همه اسباب به سه دسته تقسیم م ‌‬
‫اول ً سبب شرعی‪ :‬آن سببی است که در کتاب خــدا و‬
‫سنت پیامبر ص وجود دارد مانند قرائت قرآن بــر مریــض و‬
‫خواندن دعاهای رسیده از پیامبر ص و ‪. ...‬‬
‫ثانیا ً سبب تقدیری‪ :‬آنچــه در میــان مــردم بــه صــورت‬
‫عموم و شایع وجود دارد مانند اینکه فلن کار بــرای درمــان‬
‫درد یا بیماری مفید است‪ ،‬بــه شــرطی کــه ماننــد داروهــا و‬
‫لها اثر آن ظاهر باشد‪.‬‬ ‫آمپو ‌‬
‫ثالثا سبب وهمی‪ :‬ایــن نــوع ســبب چیــزی اســت کــه‬ ‫ً‬
‫یکنــد بــرای او مفیــد اســت و دردهــا و‬ ‫انســان گمــان م ‌‬
‫یهایش را فقــط بــه وســیلة احســاس روحــی تخفیــف‬ ‫بیمار ‌‬
‫در بــرای آن وجــود نــدارد‬ ‫یدهد و هیچ راه شــرعی یــا مق ـ ّ‬ ‫م ‌‬
‫مانند‪ :‬گذاشتن حلقه‪ ،‬نخ‪ ،‬حــرز‪ ،‬طلســم در دســت و گــردن‬
‫و ‪ ...‬خواه این اشیا از سوی فــردی نیکوکــاری باشــد‪ ،‬یــا از‬
‫یکنــد بــه وســیلة‬
‫سوی جادوگر‪ ،‬یا کســی باشــد کــه ادعــا م ‌‬
‫یدهد‪.‬‬ ‫یها را شفا م ‌‬ ‫قرآن بیمار ‌‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الزمر‪.(38 :‬‬
‫»بگو‪» :‬آيا هيچ درباره معبودانى كـه غيـر از خـدا مىخوانيـد‬
‫انديشه مىكنيد كه اگر خدا زيانى بـراى مــن بخواهــد‪ ،‬آيــا آنهــا‬
‫مىتوانند گزند او را برطرف سازند؟! و يـا اگـر رحمـتى بـراى‬
‫من بخواهد‪ ،‬آيا آنها مىتوانند جلو رحمت او را بگيرند؟«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬
‫سید محمد حسین فضل الله م ‌‬
‫آیا آنها قادر به تغییر اراده خداونــد دربــارة آنچــه او بــرای‬
‫بندگانش مقدر فرموده‪ ،‬از قبیـل بیمـاری‪ ،‬فقـر‪ ،‬تـرس و از‬
‫دست دادن جان و مال و ‪ ...‬هستند‪ ،‬و آیا قــادر بــه دفــع آن‬

‫‪169‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یخواهد از آنها دفع کند؟‬‫مصیبتی هستند که خداوند نم ‌‬


‫مثل ً اگر خداوند بخواهد بر گروهی از مردم بارانی را فرو‬
‫یتوانند‬ ‫بباراند‪ ،‬آیا آنها قادر به جلوگیری از آن هستند؟ آیا م ‌‬
‫به کسی ســلمتی بدهنــد؟ یــا آن را از کســی بگیرنــد؟ و ‪...‬‬
‫سوالتی که هرگز جواب مثبتی نخواهنــد داشــت‪ .‬زیــرا آنهــا‬
‫یدانند که این کسانی که آنها را به عنوان شــریک خداونــد‬ ‫م ‌‬
‫یدهند قادر بــه انجــام دادن کــم یــا بیــش ایــن امــور‬‫قرار م ‌‬
‫نیستند‪.1‬‬
‫یفرمایـــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد م ‌‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬يونس‪.(107 :‬‬
‫»و اگر خداوند‪) ،‬براى امتحان يا كيفر گناه(‪ ،‬زيانى به تــو‬
‫رســاند‪ ،‬هيــچ كــس جــز او آن را برطــرف نمىســازد; و اگــر‬
‫اراده خيرى براى تو كند‪ ،‬هيچ كــس مــانع فضــل او نخواهــد‬
‫شد! آنرا بــه هــر كــس از بنــدگانش بخواهــد مىرســاند; و او‬
‫غفور و رحيم است!«‪.‬‬
‫ینویســد‪﴿ :‬‬ ‫هم ‌‬ ‫سید عبــدالله شــبر دربــارة ایــن آی ‌‬
‫‪ :﴾   ‬یعنــی اگــر خداونــد بــه‬
‫وسیلة بل یا سختی یا بیماری به تو زیانی برســاند‪﴿ ،‬‬
‫یتوانــد‬
‫‪ :﴾ ‬کســی جــز او نم ‌‬ ‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫آن را دفــــع کنــــد ﴿‪:﴾  ‬‬
‫چنانچه خداوند بخواهد به وسیلة نعمت یا صحت و ‪ ...‬به تــو‬
‫سودی برساند‪ :﴾   ﴿ .‬بــرای‬
‫انجام آن عمل و فضلی که اراده فرموده است‪ .‬هیچ مانع و‬
‫مزاحمـــی وجـــود نخواهـــد داشـــت‪ ﴿ .‬‬
‫‪ :﴾   ‬وی خیر را به‬ ‫‪‬‬
‫یکنــد‪﴿ .‬‬ ‫هر کدام از بندگانش که بخواهد عطا م ‌‬
‫‪ :﴾  ‬او بســـــیار آمرزنـــــده‬
‫گناهانشان است‪ ،‬و بسیار نسبت به آنان مهربان است تا به‬
‫وسیلة اطاعت از او رحمت و لطف او را دریــافت دارنــد‪ ،‬و‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر من وحی القرآن )‪.(19/380‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫به وسیلة معصیت از عفو و بخشش او ناامید نشوند‪.1‬‬


‫پیامبر ص به علت اینکه بعضى از اصحاب ن تازه اســلم‬
‫آورده بودند و هنوز تا حدی تحـت تـاثیر افکـار دوره جـاهلی‬
‫بودند آنان را از این خرافات نهی و از استفاده از این اشــیا‬
‫یکردند‪.‬‬ ‫و اعتقاد داشتن به آنها نهی م ‌‬
‫مجلســی در بحــارالنوار از عمــران بــن حصــین روایــت‬
‫یکنــد کــه فــردی بــر پیــامبر ص وارد شــد و در دســتش‬ ‫م ‌‬
‫های مسی بود در روایت دیگری آمــده اســت انگشــتری‬ ‫حلق ‌‬
‫مسی در دست داشت‪ ،‬پیامبر فرمود‪ :‬این چیست؟ آن مرد‬
‫گفت‪ :‬آن را برای حفظ خودم از ضعف و سستی در دســت‬
‫هام‪ .‬پیــامبر فرمــود‪ :‬بــدان کــه ایــن حلقــه فقــط بــاعث‬ ‫کرد ‌‬
‫یشود ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ضعف و سستی تو م ‌‬
‫یگویــد‪ :‬پیــامبر ص از بســتن حــرز و‬ ‫مجلسی همچنیــن م ‌‬
‫هانــد‪ .‬همچنیــن از جــادوگری و‬ ‫طلســم و مهــره نهــی فرمود ‌‬
‫استفاده از حرزهایی که زنان با هــدف ایجــاد محبــت در دل‬
‫یکنند نهی فرمودند‪.3‬‬ ‫همسرانشان به خود آویزان م ‌‬
‫از امیر المومنین ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬استفاده‬
‫ههــا و ‪...‬‬‫مها و بســتن مهر ‌‬ ‫از بســیاری از حرزهــا و طلســ ‌‬
‫نوعی شرک هستند‪.4‬‬
‫اگر این امر براساس آنچه در قــرآن‪ ،‬ســنت پیــامبر ص و‬
‫هدایت اهل بیت ‡ آمده است چنین باشد‪ ،‬آیا از آنها پیــروی‬
‫ینماییم یــا از راه آنهــا‬
‫و براساس آن هدایت مبارک عمل م ‌‬
‫یشویم؟‬‫منحرف م ‌‬
‫یبافی و بدبینی )به فال بد گرفتن(‪:‬‬ ‫‪ .19‬منف ‌‬
‫از جمله اموری که جزو ادعای دانستن علم غیب و تلش‬
‫یباشــد‪ ،‬اعتقــاد بــه‬‫بــرای کشــف امــور غــایب از انســان م ‌‬
‫شعینی یا بد عینی عبور پرندگان‪ ،‬حیوانات و بدبینی و یا‬ ‫خو ‌‬
‫یجهـت بــه وسـیله امــور قابـل مشــاهده‬ ‫یهـای ب ‌‬‫خــوش بین ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر الجوهر الثمین )‪.(3/193‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(95/121‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحــارالنوار )‪ ،(60/18‬مســتدرک الوســائل )‪،(4/317‬ـ )‪ ،(13/106‬دعــائم‬
‫السلم )‪.(2/142‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(13/110) ،(4/318‬دعائم السلم )‪.(2/483‬‬

‫‪171‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یباشد‪.‬‬‫م ‌‬
‫به فال بد گرفتن همان بدبینی است که عبــارت اســت از‬
‫اینکه فردی به علت دیدن یا شنیدن یا اطلع از وقوع چیزی‬
‫برای انجام عملی از اعمال دین یا دنیــا تصــمیم بگیــرد و در‬
‫یاش از وقوع آن حادثه تأثیر بپذیرد‪.‬‬ ‫مگیر ‌‬‫تصمی ‌‬
‫به فال بد گرفتن دارای انواعی است از جمله‪:‬‬
‫بدبینی به علت دیدن چیزی‪ :‬اینکــه فــردی چیــزی را‬
‫ببیند نسبت به آن بدبین باشد و آن را شوم و مظهــر وقــوع‬
‫وقایع ناگوار و ناخوشایند بداند‪ ،‬مانند‪ :‬جغد‪ ،‬مار‪ ،‬گربه سیاه‬
‫و‪...‬‬
‫بدبینی به علعت شعنیدن صعدایی‪ :‬عبــارت اســت از‬
‫یبــافی و‬ ‫اینکه فردی با شــنیدن کلمــی از زبــان مــردم منف ‌‬
‫بدبینی کنند مانند‪ :‬وامصیبتاه‪ ،‬چه زیان بزرگی‪ ،‬بیچاره! ‪...‬‬
‫بدبینی به علععت اطلع از چیععزی‪ :‬عبــارت اســت از‬
‫ههــا ماننــد روز چهارشــنبه و ‪...‬‬‫بدبینی نسبت به روزها و ما ‌‬
‫یکنند این روز شوم است‪ ،‬یا ماه شــوال کــه در‬ ‫که گمان م ‌‬
‫یکنند‪.‬‬‫آن ازدواج نم ‌‬
‫به فال بد گرفتن اشیاء و امور آثار مهمی بر عقیده فــرد‬
‫دارد‪ .‬زیرا آن فرد بدبین با ترس از آن امر کار یا نیــاز خــود‬
‫یکند که مبادا به او زیان یا مصیبتی وارد شود‪ .‬بــه‬ ‫را رها م ‌‬
‫همین دلیل‪ ،‬شارع مقدس‪ ،‬کسی را که به شــوم و بــد یمــن‬
‫یدانــد‪ .‬زیــرا وی‬‫بودن امور و اشیاء معتقد باشد‪ ،‬مشرک م ‌‬
‫به زیان رساندن مخلوقاتی معتقد است که آنان حــتی قــادر‬
‫بــه جلــب منفعــت یــا دفــع ضــرر از خودشــان هــم نیســتند‪.‬‬
‫همچنین او از وسوسه شیطان که به علت خوف و ترس از‬
‫غیر خدا وارد قلب او شده است‪ ،‬تــاثیر پــذیرفته اســت کــه‬
‫این عقیده با توکل بر خداوند – سبحانه وتعالی – در تناقض‬
‫و تضاد است‪.‬‬
‫ینویسد‪ :‬در میان بعضی از مردم‬ ‫ناصر مکارم شیرازی م ‌‬
‫تهــای مختلــف‪ ،‬اعتقــاد بــه خــوش ُیمنــی‬ ‫و اقــوام و مل ‌‬
‫)خوشبینی( یا بد یمنی)بدبینی( امور و اشیا وجود دارد‪ .‬آنهــا‬
‫شبین هستند‪ ،‬و آنها را خــوش یمــن و مظهــر‬ ‫به اموری خو ‌‬
‫یشوند‪ ،‬و به‬ ‫یدانند و معتقدند که باعث موفقیت م ‌‬ ‫برکت م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫امور و اشیای دیگر بدبین هســتند و آنهــا را مظهــر پلیــدی و‬


‫یکننــد آنهــا ســبب شکســت‬ ‫یداننــد‪ ،‬و گمــان م ‌‬‫بــدیمنی م ‌‬
‫یشوند‪ .‬این در حالی است که به ویژه دربارة شوم بودن‬ ‫م ‌‬
‫اشیاء هیچ ارتباط منطقی و عقلی میان شکست و پیــروزی‬
‫های کــه همــواره دارای‬ ‫این اشیا و امور وجود ندارد بــه گــون ‌‬
‫جنبة خرافی غیر معقولی هستند‪ .‬اگر چه این دو امر دارای‬
‫هیچ اثر طبیعی نیستند اما ممکن است دارای تاثیر روحی و‬
‫شبینی بــاعث‬ ‫روانی غیر قابل انکاری باشند‪ ،‬و آن اینکه خو ‌‬
‫یشــود‪ .‬امــا بــدبینی مــوجب ناامیــدی‪،‬‬ ‫امیدواری و نشــاط م ‌‬
‫یشود ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫سستی و ضعف م ‌‬
‫بــه همیــن دلیــل شــارع مقــدس در قــرآن کریــم و ســنت‬
‫دبینی نهی فرموده اســت‪.‬‬ ‫یبافی و ب ‌‬ ‫صحیح به شدت از منف ‌‬
‫شبینی آفتی قدیمی است‪ ،‬خداوند دربارة‬ ‫زیرا بدبینی و خو ‌‬
‫اقوام کــافر آن را ذکــر فرمــوده اســت‪ .‬آنــان حــتی دربــارة‬
‫برترین مخلوقات نیز که پیــامبران هســتند اظهــار بــدبینی و‬
‫یکردند‪.‬‬
‫شبینی م ‌‬
‫خو ‌‬
‫از جملــه آنچــه در داســتان فرعــون و قــومش و دشــمنی‬
‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫آنان با موسی ؛ وجود داشت خداوند م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪.﴾   ‬‬
‫)العراف‪.(131 :‬‬
‫»)اما آنها نه تنها پند نگرفتند‪ ،‬بلكه( هنگامى كه نيكــى )و‬
‫نعمت( به آنها مىرسيد‪ ،‬مىگفتند‪ :‬بخاطر خود ماست‪ «.‬ولى‬
‫مــوقعى كــه بــدى )و بل( بــه آنهــا مىرســيد‪ ،‬مىگفتنــد‪» :‬از‬
‫شومى موسى و كســان اوســت«! آگــاه باشــيد سرچشــمه‬
‫همه اينها‪ ،‬نزد خداست; ولى بيشتر آنها نمىدانند«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬‫سید محمد حسینی شیرازی دربارة این آیه م ‌‬
‫﴿‪:﴾  ‬‬
‫لخیزی سـلمتی و روزی‬ ‫»یعنی هر گـاه خیـری ماننـد حاصـ ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسير المثال )‪.(5/159‬‬

‫‪173‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫﴿‪ ‬‬ ‫یرســــــید«‪.‬‬‫فــــــراوان … بدیشــــــان م ‌‬


‫یگفتند‪ :‬ایــن امــور حــق مــا بــوده و بــه‬
‫‪ :﴾‬م ‌‬
‫خــاطر خــوش شانســی و طــالع بلنــد مــا اســتحقاق آن را‬
‫داشــتیم‪ .‬بــه همیــن دلیــل آنــان خداونــد را بــه خــاطر آن‬
‫یکردند‪.‬‬ ‫تهایی که به آنان ارزانی داشته بود‪ ،‬شکر نم ‌‬ ‫نعم ‌‬
‫﴿‪ :﴾   ‬و‬
‫چنانچه دچار امر سختی مانند گرسنگی‪ ،‬قحطی‪ ،‬بیمــاری و‬
‫یشــــدند‪  ﴿ ،‬‬ ‫…م ‌‬
‫‪ :﴾ ‬ایــن امــر را بــه بــدیمنی و شــوم بــودن‬
‫یگفتند این امــر از‬ ‫یدادند و م ‌‬‫موسی ؛ و پیروانش نسبت م ‌‬
‫بدیمنی و طالع بد موسی ؛ اســت‪ .‬فرعونیــان معتقــد بودنــد‬
‫تها به خاطر وجود موسی ؛ در میان آنان است و‬ ‫که مصیب ‌‬
‫اعتقاد نداشتند که این امور به علت اعمال سوء آنهاست‪﴿ .‬‬
‫‪ :﴾‬آگــــــاه باشــــــید و بدانیــــــد کــــــه ﴿‪‬‬
‫‪ :﴾‬بدیمنی و امور شــومی کــه بــدان‬
‫یشوند نه بــه خــاطر موســی ؛ یــا از طــرف اوســت‬ ‫مبتل م ‌‬
‫بلکــه﴿‪ :﴾  ‬از ســوی خداونــد اســت زیــرا وی بــه‬
‫تلفی اعمال زشت آنان و با هدف عذاب دادن آنهــا‪ ،‬بــدانها‬
‫یرســاند‪  ﴿ .‬‬ ‫زیان م ‌‬
‫‪ :﴾ ‬امـــا بیشـــتر مـــردم ایـــن امـــر را‬
‫یکنند که این بدیمنی و بدشانسی از‬ ‫یدانند بلکه گمان م ‌‬‫نم ‌‬
‫سوی موسی ؛ و به خاطر وجود اوست ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫ایــن امــر در میــان قــوم صــالح ؛ نیــز وجــود داشــت آنــان‬


‫یگفتنــــــــــد‪   ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪       ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫)النمل‪.(47 :‬‬
‫»آنها گفتند‪» :‬ما تو را و كسانى كه با تو هســتند بــه فــال‬
‫بد گرفــتيم!« )صــالح( گفــت‪» :‬فــال )نيــك و( بــد شــما نــزد‬
‫خداست )و همه مقدرات به قدرت او تعيين مىگردد(; بلكــه‬
‫شما گروهى هستيد فريبخورده«‪.‬‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫سید محمد حسینی شیرازی م ‌‬
‫﴿‪:﴾     ‬‬
‫ما نسبت به تو و کسانی که بر دین تو هستند بدبین هستیم‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر تقریب القرآن )‪ ،(9/32‬تفسیر من وحی القرآن )‪.(10/148‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫چون شما بد ُیمن و بد شگون هستید‪ ،‬و باعث نــازل شــدن‬


‫یشــوید‪ .﴾﴿ .‬صــالح ؛‬
‫فقــر‪ ،‬قحطــی و مشــکلت بــر مــا م ‌‬
‫بدیشان گفــت‪ :﴾  ﴿ :‬یعنــی‬
‫شما به علت اینکه کفر ورزیدید خداوند بــر شــما بــدیمنی و‬
‫ناخجستگی را فرود آورد‪ .‬زیرا کفر ورزیــدن دارای نکبــت و‬
‫یفرمایــد‪:‬‬
‫مشاکلی است‪ .‬همچنان که خداوند – سبحانه ‪ -‬م ‌‬
‫﴿‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫)طه‪.(124 :‬‬
‫»و هر كس از ياد من روى گردان شود‪ ،‬زنــدگى )ســخت‬
‫و( تنگى خواهد داشت; و روز قيــامت‪ ،‬او را نابينــا محشــور‬
‫مىكنيم«‪.‬‬
‫تهای پیشین به بد ُیمن و شوم بودن پرندگان خاصــی‬ ‫مل ‌‬
‫یکردند که چنــانچه‬ ‫مانند جغد و کلغ معتقد بودند و گمان م ‌‬
‫فردی در هنگامی که قصد و حاجتی دارد چشــمش بــه فلن‬
‫نوع پرنده بیفتد‪ ،‬به علت تــاثیر آن پرنــده‪ ،‬حــاجت و نیــاز او‬
‫برآورده نخواهد شد‪ .‬آنگاه هر نوع بــدبینی و شــوم بــودن را‬
‫»طائر« نامیدند‪ ،‬حتی اگر آن چیز شوم حیوان دیگر یا حتی‬
‫ینامیدند‪ ،‬از آن کلمه فعل‬ ‫یبود‪ ،‬آن را »طائر« م ‌‬ ‫انسانی م ‌‬
‫»ت َط َي ّـــــر« ســـــاخته شـــــد‪  ﴿ .‬‬
‫‪) .﴾‬النمل‪» :(47 :‬آنها گفتند‪» :‬ما تو را و‬
‫كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!« )صــالح( گفــت‪:‬‬
‫»بلكه شما گروهى هستيد فريبخورده«‪ .‬زیرا فتنه به معنای‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫امتحان و آزمون است‪ .‬همچنانکه خداوند م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬التغابن‪.(15 :‬‬
‫»امـــوال و فرزنـــدانتان فقـــط وســـيلهء آزمـــايش شـــما‬
‫هستند«‪.‬‬
‫یشــويد بــه‬
‫یعنی ایــن مشــکلتی کــه شــما بــدان دچــار م ‌‬
‫خاطر من نیست بلکه علت آن آزمایش و امتحان شــما ]از‬
‫یباشد‪.1‬‬‫سوی پروردگار[ م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تقریب القرآن )‪ ،(19/147‬نگا ‪ :‬مقتنیات الدرر ‪ ،(8/100) :‬من وحی القــرآن‬
‫)‪.(17/242‬‬

‫‪175‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫پس کسـی بـر خداونـد توکـل کنـد و او را بـزرگ بدانـد و‬


‫عقیده داشته باشد که همه چیز در اختیار اوست‪ .‬دنبال کار‬
‫تهایش‬ ‫خود خواهد رفت‪ ،‬و آن را ادامه خواهد داد‪ ،‬و در نی ‌‬
‫تردید نخواهد داشت‪ ،‬و اوهام و خیــالت باطــل انســانها کــه‬
‫یشــود‪ ،‬او‬ ‫باعث سستی فرد در راه رسیدن به اهــدافش م ‌‬
‫را از ادامه راه باز نخواهد داشت‪.‬‬

‫فصل چهارم‪:‬‬

‫توحید اسماء و صفات‬

‫شهای زیر است‪:‬‬ ‫و شامل بخ ‌‬


‫• بخش اول ‪ :‬تعریف توحید اسماء و صفات‬
‫• بخش دوم‪ :‬قواعدی دربارة شناخت و‬
‫مهای خداوند‬‫اثبات نا ‌‬
‫• بخش سوم‪ :‬قواعدی دربارة شناخت و‬
‫فهم صفات عالی پروردگار‬
‫• بخش چهارم‪ :‬اصول مشترکی دربارة‬
‫مها و صفات پروردگار‬ ‫دلیل نا ‌‬
‫ههایی از صفات خداوند‬‫• بخش پنجم‪ :‬نمون ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بخش اول‬
‫تعریف توحید اسماء و صفات‬
‫مهـا و صـفات‬ ‫بهترین امر در زندگی آن است کـه بنـده نا ‌‬
‫یترین چیز دنیا‬ ‫مول و سرورش را بشناسد‪ ،‬و دوست داشتن ‌‬
‫مهــا و‬
‫در نظــر او خداونــد باشــد‪ ،‬و وجــودش را بــا ذکــر نا ‌‬
‫صفات پروردگار که در قرآن کریم و ســنت پیــامبر ص ذکــر‬
‫شده است عطر آگین نماید‪.‬‬
‫مهـای پروردگــار ذکـر شـده‬ ‫در قرآن کریـم بسـیاری از نا ‌‬
‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬ ‫اســـــت‪ .‬از جملـــــه خداونـــــد م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬الزخرف‪.(84 :‬‬
‫»و او حكيم و عليم است«‪.‬‬
‫همچنین در بسیاری از آیات قرآن کریم صفات پروردگــار‬
‫ذکــر شــده اســت ماننــد آیــه زیــر‪  ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾  ‬التوبه‪.(4 :‬‬
‫یتردید خداوند پرهیزگاران را دوست دارد«‪.‬‬ ‫»ب ‌‬
‫مها و صفات چیست؟‬ ‫وظیفه ما در مقابل این نا ‌‬
‫مها و صفات حقیقی پروردگــار را آنگــونه‬ ‫مسلمان باید نا ‌‬
‫که شایسته جلل و عظمــت اوســت بشناســد و در ایــن راه‬
‫براساس کتاب خدا و سنت صحیح پیامبر ص بدون تحریف‪،‬‬
‫تمثیل و تعطیل عمل نماید‪ .‬برخلف اهل بدعت که همــه یــا‬
‫تعدادی از اسماء و صفاتی را که خداونــد بـرای خــود اثبـات‬
‫یکنند‪ ،‬و در ایــن کــار‬
‫کرده است‪ ،‬از سوی خودشان نفی م ‌‬
‫لهای ناقص خودشــان و آنچــه دانشمندانشــان‬ ‫براساس عق ‌‬
‫ینمایند‪ .‬مردم در اعتقــاد و شــناخت‬ ‫یکنند‪ ،‬عمل م ‌‬ ‫تعیین م ‌‬
‫هاند‪:‬‬
‫مها و صفات پروردگار سه دست ‌‬ ‫نا ‌‬

‫‪ .1‬ممثله‪:‬‬
‫یکننــد‪ ،‬و‬
‫ایــن گــروه خداونــد را بــه مخلوقــاتش تشــبیه م ‌‬
‫یپندارند‪ ،‬بــه همیــن‬
‫صفات او را همانند صفات مخلوقات م ‌‬
‫ینامنــد‪ .‬اولیــن کســانی کــه‬
‫دلیل آنان را ممثله یا مشــبهه م ‌‬

‫‪177‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫این سخن را بر زبان راندند هشام بــن الحکــم و هشــام بـن‬


‫سالم الجوالیقی بودند‪.‬‬
‫از محمد بن فرج الرخجی روایت شده است که به امــام‬
‫ابوالحسن ؛ نامه نوشــتم و از او دربــارة عقیــده هشــام بــن‬
‫الحکم دربارة جسم بــودن خداونـد و رأی هشـام بـن سـالم‬
‫دربـارة تصـویر خداونـد سـوال کـردم‪ ،‬امـام در جـواب مـن‬
‫نوشت‪ :‬حیرت و سرگردانی این افراد را از خود دور کــن و‬
‫از شر شیطان به خدا پناه ببر‪ .‬که خدا آنگونه نیست کـه آن‬
‫یگویند‪.1‬‬
‫دو هشام م ‌‬
‫از صقر بن دلف روایــت شــده اســت کــه از امــام رضــا ؛‬
‫دربارة توحید سؤال کردم و گفتم‪ :‬من به عقیده هشـام بــن‬
‫الحکــم در ایــن بــارة اعتقــاد دارم‪ .‬امــام خشــمگین شــد و‬
‫یتردیــد‬‫فرمود‪ :‬شما به قول و نظر هشام چه کــار داریــد‪ .‬ب ‌‬
‫ل – جســم اســت‪ ،‬او از‬ ‫کسی که گمان کند خداوند – عّزوج ّ‬
‫یجوییم ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫ما نیست‪ ،‬و ما در دنیا و آخرت از او برائت م ‌‬
‫عطَّله )اهل تعطیل(‪:‬‬ ‫م َ‬
‫‪ُ .2‬‬
‫آنها همه آن صفاتی را که خداوند به وســیله آنهــا خــودش‬
‫را توصــیف کــرده یــا آن صــفات کمــالی را کــه پیــامبر ص‬
‫یکننــد‪ ،‬و معتقدنــد کــه‬ ‫دربارة خداوند فرموده است نفــی م ‌‬
‫اثبات این صفات مستلزم اعتقاد بــه تشــبیه و جســم بــودن‬
‫خداوند اسـت‪ .‬آنهـا بـا مشـبهه کـامل ً در تضـاد هسـتند و در‬
‫تعطیل صفات خداوندی شیوه دیگری دارند‪.‬‬
‫‪ .3‬معتدله )میانه روها(‪:‬‬
‫آنها اهل حــق و انصــاف و فرقــه نجــات یــافته و رهیــافته‬
‫هستند‪.‬‬
‫آنها براساس ظاهر آنچه در کتاب خدا و سنت پیــامبر ص‬
‫و اعتقاد اهل بیت با توجه به زبان عربـی‪ ،‬صـفات و اسـماء‬
‫خداوند ذکر شده است‪ ،‬به اسماء و صفات پروردگار اعتقاد‬
‫دارند‪ .‬آنان به اثبات صفات حقیقی پروردگــار اعتقــاد دارنــد‬
‫که شایسته جلل و عظمت پروردگار است‪ ،‬و شبیه صفات‬
‫مخلوقات نیست و چگونگی آن روشن نیست‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ (1/105‬امالی صدق )‪ (277‬التوحید )‪.(97‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(48/197) ،(3/291‬امالی صدوق )‪ ،(277‬التوحید )‪.(104‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫همچنین عقل قادر به تغییر معنای آنهــا نیســت‪ ،‬و در ایــن‬


‫یکننــــــد‪﴿ :‬‬ ‫راه از آیــــــه زیــــــر پیــــــروی م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیست ]نه او در ذات و صفات به‬
‫یمانــد‪ ،‬و نــه‬
‫نها و زمیــن اســت‪ ،‬م ‌‬‫چیزی از آنچه در آســما ‌‬
‫چیــزی از آنچــه در کائنــات اســت در ذات و صــفات شــبیه‬
‫اوســت‪ [.‬و او شــنوا و بیناســت ]و پیوســته بــر امــور جهــان‬
‫یکند[«‪.‬‬ ‫نظارت م ‌‬
‫آنــان بــا اعتقــاد بــه آیــه ﴿‪ ‬‬
‫‪ .﴾ ‬همة آن چیزهایی را کــه بــا اســماء و صــفات‬
‫ینمایند‪.‬‬‫یکند‪ ,‬نفی م ‌‬‫خداوند مشابهت و مماثلت افاده م ‌‬
‫همچنیـــن بـــا اعتقـــاد بـــه ﴿‪ ‬‬
‫یکننــد کــه خداونــد – عــز وجــل –‬
‫‪ .﴾ ‬ثابت م ‌‬
‫اســماء و صــفاتی حقیقــی دارد کــه شایســته ذات اقــدس‬
‫اوست‪.‬‬
‫آنان همواره‪ ،‬همراه با نفی و اثبات مــذکور آیــات زیــر را‬
‫یکننـــد‪   ﴿ .‬‬ ‫یـــادآوری م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬طه‪.(110 :‬‬
‫»ولــی آنــان از ]کــار و بــار و حکمــت[ آفریــدگار آگــاهی‬
‫ندارند«‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــن م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬مريم‪.(65 :‬‬
‫»مگر شبیه و همانندی برای خدا ]که خالق‪ ،‬رازق‪ ،‬عالم‪،‬‬
‫ی و قیوم است[ پیدا خواهی کرد‪] .‬تا دست نیاز بــه‬
‫قادر‪ ،‬ح ّ‬
‫سوی او دراز کنی؟[«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪   ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــن م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬السراء‪.(36 :‬‬
‫»از آنچه به آن آگاهى ندارى‪ ،‬پيروى مكن‪ ،‬چرا كه گــوش‬
‫و چشم و دل‪ ،‬همه مسؤولند«‪.‬‬

‫‪179‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬


‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬البقــره‪:‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪.(22‬‬
‫»پس برای خداوند شرکا و همانندهایی را قرار ندهید«‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬النحل‪.(74 :‬‬
‫»پس‪ ،‬براى خدا امثال )و شبيهها( قائل نشويد«‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪  ﴿ :‬‬‫همچنیـــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬الخلص‪.(4 :‬‬
‫»و براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است«‪.‬‬
‫این همان اعتقادی است که ائمه ‌اهل بیت ‡ بدان اعتقاد‬
‫هانــد‪ ،‬و بــه پیروانشــان یــاد‬
‫داشــته براســاس آن عمــل کرد ‌‬
‫هاند‪ ،‬که به آنچه در قرآن آمده اعتقاد داشته باشــند‪،‬‬ ‫یداد ‌‬
‫م ‌‬
‫لهای کوتاه خود اکتفا نکنند‪.‬‬ ‫و به جای آن به عق ‌‬
‫از محمد بن عبید روایت شده است که خدمت امام رضا‬
‫؛ شــرفیاب شــدم‪ .‬امــام فرمــود‪ :‬بــه عباســی بگــو کــه از‬
‫سخنانش دربارة توحید و ‪ ...‬دست بدارد و با مــردم دربــاره‬
‫یدانند سخن بگوید‪ ،‬و از گفتــن آنچــه از آن اطلعــی‬ ‫آنچه م ‌‬
‫ندارند خودداری کند‪ .‬هر گاه از شــما دربــارة توحیــد ســوال‬
‫نها جــواب دهیــد‪.‬‬‫کنند‪ ،‬آنگونه که در قرآن آمده اســت بــدا ‌‬
‫یفرمایـــد‪     ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الخلص‪.(4-1 :‬‬
‫»بگو خدا يكتا و يگانه است‪ .‬خداوندي است كه همه‬
‫ء‬

‫يكنند‪) .‬هرگز( نزاد و زاده نشد‪ .‬و‬


‫نيازمندان قصد او م ‌‬
‫براي او هيچگاه شبيه و مانندي نبوده است«‪.‬‬
‫از شما دربارة ‌چگونگی خداوند ســؤال کردنــد‪ ،‬در جــواب‬
‫آنهـــا ایـــن آیـــه را بخوانیـــد‪ ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾ ‬الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند او نیست«‪.‬‬
‫و هر گاه از شما دربـارة ‌سـمیع بـودن خداونـد پرسـیدند‪،‬‬
‫ایــــــن آیــــــه را بخوانیــــــد‪ ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾ ‬الشورى‪.(11 :‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫»و او بسیار شنوا و بیناست«‪.‬‬


‫یدانند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫پس با مردم ‌آنگونه سخن بگویید که آن را م ‌‬
‫از مفضل روایــت شــده اســت کــه‪ :‬از امــام ابوالحســن ؛‬
‫دربارة صفات سوال کردم ایشان فرمودند‪:‬‬
‫از آنچه در قرآن آمده است تجاوز مکن‪.2‬‬
‫از یقطینی روایـت شـده اسـت کـه امـام رضـا ؛ فرمـود‪:‬‬
‫هاند‪ :‬نفــی‪ ،‬تشــبیه و‬ ‫عقیده مردم در زمینه توحید ســه دســت ‌‬
‫اثبات بدون تشبیه‪.‬‬
‫مذهب نفی و مذهب تشــبیه صــحیح نیســتند و اعتقــاد بــه‬
‫آنها جایز نیست‪ .‬زیرا هیچ چیزی شــبیه خداونــد نیســت‪ .‬راه‬
‫راســت همــان راه ســوم اســت کــه اثبــات بــدون تشــبه‬
‫یباشد‪.3‬‬‫م ‌‬
‫از عبــدالرحیم القصــیر روایــت شــده اســت کــه گفــت‪:‬‬
‫های به امام صادق ؛ نوشتم و آن را به وسیلة عبـدالملک‬ ‫نام ‌‬
‫بن اعین برایشان فرســتادم در آن نــامه ســؤالتی پرســیده‬
‫بودم از جمله‪ :‬آیا خداوند به وسیلة تصویر و رسم مشــخص‬
‫یشود؟ جانم به فدایت‪ ،‬عقیــده درســت و صــحیح دربــارة‬ ‫م ‌‬
‫توحید را برایم بنویس!‬
‫امام جواب را از طریق عبدالملک بن اعین فرستاده بود‪.‬‬
‫در نامه ایشان آمده بود‪ :‬تو دربارة توحید و آنچــه پیشــینیان‬
‫هاند‪ ،‬ســوال کــرده بــودی‪ .‬خداونـدی کــه‬ ‫تو‪ ،‬بدان معتقد بود ‌‬
‫هیچ چیز شبیه او نیست بسیار بزرگ و بلند مرتبــه‪ ،‬شــنوا و‬
‫بیناســـت‪ ،‬خداونـــد از آنچـــه بعضـــی از مشـــّبهه او را بـــه‬
‫یکننــد و صــفاتی را بــه او نســبت‬ ‫مخلوقــاتش تشــبیه م ‌‬
‫یدهند که از آن او نیست مبراست‪ .‬بــدان مــذهب صــحیح‬ ‫م ‌‬
‫دربارة توحید همان صفاتی است که خداونــد در قــرآن ذکــر‬
‫کرده است‪ .‬پس تعطیل و بطلن و تشبیه را از خداوند دور‬
‫بدان که نه عقیدة نفــی صــحیح اســت‪ ،‬و نــه تشــبیه‪ .‬وجــود‬
‫خداوند ثابت و موجود است و از آنچه وصف کنندگان بــدان‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬التوحید )‪ ،(95‬بحارالنوار )‪.(4/297) ،(2/69‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪.(1/102‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(3/262‬التوحید )‪.(100‬‬

‫‪181‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یدهند پاک و منزه است‪ ،‬و از قرآن پیشی نگیریــد‬ ‫نسبت م ‌‬


‫که مبادا پس از بیان قرآن گمراه شوید ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫مهای زیبــا و صــفات‬ ‫یخواهیم که به خاطر نا ‌‬ ‫از خداوند م ‌‬


‫والیش ما را در انجام هر کار خیری موفق گردانــد و مــا را‬
‫به همـراه پیـامبر ص و اهـل بیــت بزرگـوارش ‡ در رحمــت‬
‫برینش داخل گرداند‪.‬‬
‫بخش دوم‬
‫مهای خداوند‬ ‫قواعدی دربارة شناخت و اثبات نا ‌‬
‫مهــا‬
‫با توجه به آنچه گذشت دریافتیم که خداونــد دارای نا ‌‬
‫یشــوند‪.‬‬ ‫و صفاتی است که براساس زبان عربی فهمیده م ‌‬
‫مهای پروردگــار دارای قواعــدی هســتند‬ ‫اما باید بدانیم که نا ‌‬
‫یکننــد‪ .‬ایــن قواعــد و‬‫که به فهمیدن و شناخت آنها کمــک م ‌‬
‫اصول عبارتند از‪:‬‬
‫مهـای خداونـد زیبـا و پسـندیده هسـتند زیـرا‬ ‫او ً‬
‫ل‪ :‬همـة نا ‌‬
‫معنای صفت کمال را در خود دارند و به هیــچ عنــوان دارای‬
‫نقص نیستند‪.‬‬
‫یفرمایــــــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــــــد م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬العراف‪.(180 :‬‬
‫»و براى خدا‪ ،‬نامهاى نيــك اســت; خــدا را بــه آن )نامهــا(‬
‫بخوانيد«‪.‬‬
‫یباشــد کــه یکــی از‬ ‫مهــا »الرحمــن« م ‌‬ ‫از جملــه ایــن نا ‌‬
‫مهـای پروردگـار اسـت کـه بـر صـفت بسـیار بزرگـی کـه‬ ‫نا ‌‬
‫رحمت فراوان است دللت دارد‪.‬‬
‫یدانیم که در حدیث »ل تسّبوا الدهر‪ ،‬فإن الله‬ ‫بنابراین م ‌‬
‫دهر«‪» :‬روزگــار را دشــنام ندهیــد کــه روزگــار و دهــر‬ ‫هو الـ ّ‬
‫مهــای پروردگــار‬ ‫همــان خداونــد اســت« ‪ .‬دهــر یکــی از نا ‌‬
‫‪2‬‬

‫نیست‪ .‬زیرا این اسم معنــای نهــایت خــوبی و زیبــایی را در‬


‫خود ندارد‪ .‬بلکه در این حــدیث بــدین علــت از دشــنام دادن‬
‫ب به مخلوقات و‬ ‫روزگار و دهر نهی شده است که ذم و س ّ‬
‫یشود‪ .‬بلکــه در واقــع ایــن دشــمنام‬ ‫جمادات نسبت داده نم ‌‬
‫یکنــد‬‫متوجه اداره کنندة این مخلوقات که در آنها تصرف م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬التوحید )‪ ،(102‬الکافی )‪.(1/100‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬عوالی الللی )‪ ،(1/56‬کنز الفوائد )‪.(1/49‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫خواهد بود‪ .‬این مطلب به تفصیل در صــفحات پیشــین ذکــر‬


‫گردید‪.‬‬
‫یشمار است‪.‬‬ ‫مهای خداوند ب ‌‬ ‫ثانیًا‪ :‬تعداد نا ‌‬
‫زیرا پیامبر در حدیث مشهوری فرمــوده اســت‪» :‬أســألك‬
‫ك‪ ،‬أ َْو‬ ‫ه فــي كتاب ِـ َ‬ ‫فس َ َ َ‬
‫ك أوْ أن َْزل ْت َ ُ‬ ‫ت ب ِ َهِ ن َ ْ َ‬‫مي ْ َ‬
‫س ّ‬ ‫ك‪َ ،‬‬ ‫هو ل َ َ‬ ‫ل اسم ٍ ُ‬ ‫بك ُ ّ‬
‫ْ‬ ‫َ‬
‫ب‬ ‫عل ْـم ِ ال ْغَي ْـ ِ‬
‫ت ب ِـهِ فِــي ِ‬ ‫سـت َأث َْر َ‬ ‫ك أوِ ا ْ‬ ‫قـ َ‬ ‫خل ْ ِ‬‫ن َ‬ ‫مـ ْ‬‫حــدا ً ِ‬ ‫هأ َ‬ ‫مت َـ ُ‬ ‫ع َل ّ ْ‬
‫یخوانم کــه آنهــا را‬ ‫مهایت م ‌‬ ‫ك«‪» .‬خدایا تو را به همه نا ‌‬ ‫عن ْد َ َ‬ ‫ِ‬
‫های‪ ،‬یـا بـه یکـی از‬ ‫بر خود گذاشـته و در کتـابت نـازل کــرد ‌‬
‫های‪ ،‬یا در علم غیبــت آن را نــزد خــودت‬ ‫ههایت آموخت ‌‬ ‫آفرید ‌‬
‫های«‪.1‬‬ ‫هداشت ‌‬ ‫نگ ‌‬
‫مهایی که در علم غیب خداوند وجود دارنــد و کســی‬ ‫آن نا ‌‬
‫از آنهــا اطلعــی نــدارد‪ ،‬قابــل شــمارش و تعییــن نیســتند و‬
‫کسی از تعداد و کیفیت آگاهی ندارد‪.‬‬
‫ه‬
‫ن لل ِ‬ ‫هاند‪» :‬إ ِ ّ‬ ‫اما رسول الله ص در حـدیث دیگری فرمود ‌‬
‫ل‬‫خـ َ‬‫ن أحصــاها د َ َ‬ ‫مـ ْ‬ ‫ة إل َواحــدًا‪َ -‬‬ ‫مــائ ً‬ ‫سمًاء ‪ِ -‬‬ ‫نا ْ‬ ‫سِعي َ‬ ‫ة وت ِ ْ‬ ‫سعَ ً‬ ‫تِ ْ‬
‫یتردیــد خداونــد ‪ 99‬نــام دارد‪ .‬هــر کــس آنهــا را‬ ‫ة«‪» :‬ب ‌‬ ‫جن ّ َ‬ ‫ال َ‬
‫یشود‪ «.‬جمع میان دو حــدیث فــوق‬ ‫‪2‬‬
‫بشمارد وارد بهشت م ‌‬
‫به صورت زیر ممکن است‪:‬‬
‫خداوند ‪ 99‬نام دارد کسی که آنها را ذکر کند وارد بهشت‬
‫مهــای خداونــد‬ ‫یشود‪ .‬این بدان معنی نيست کــه تعــداد نا ‌‬ ‫م ‌‬
‫فقط ‪ 99‬اسم اسـت‪ ،‬ماننـد اینکـه بگوییـد مـن ‪ 100‬درهـم‬
‫هام ایــن امــر بــا‬ ‫دارم که آن را برای صدقه دادن آماده کرد ‌‬
‫اینکه شما پول دیگــری داشــته باشــید کــه آن را بــرای غیــر‬
‫هاید‪ ،‬تناقضی ندارد شناخت اصــول و‬ ‫صدقه دادن تعیین کرد ‌‬
‫قواعد مربــوط بــه اســماء و صــفات خداونــد‪ ،‬را از نامیــدن‬
‫مهایی که شایسته او نیست یــا او خــود آن نــام‬ ‫خداوند به نا ‌‬
‫یکنــد‪ .‬زیــرا هیــچ‬ ‫را برای خود تعیین نکرده اســت‪ ،‬حفــظ م ‌‬
‫ههای تعظیم‬ ‫یشناسد‪ .‬از نشان ‌‬ ‫کس او را بیش از خودش نم ‌‬
‫و احترام نسبت به خداوند و دوست داشتن او آن است کــه‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ ،(323-83/311‬ارشاد القلوب )‪ (1/81‬اعلم الدین )‪.(361‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مســـتدرک الوســـائل )‪ ،(5/264‬بحـــارالنوار )‪ (4/186‬اعلم الـــدین )‪،(349‬‬
‫التوحید )‪.(194‬‬

‫‪183‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫مهای خداوند را یاد بگیرید و آنها را همواره ذکر کنید‪.‬‬ ‫نا ‌‬


‫بخش سوم‬
‫قواعدی دربارة شناخت و فهم صفات عالی پروردگار‬
‫یشــماری‬ ‫خداونــد – ســبحانه وتعــالی – دارای صــفات ب ‌‬
‫است که بر ذات مقدس او دللت دارد‪ .‬علمــا بــرای فهــم و‬
‫هانـد‪ .‬از‬‫شناخت ایــن صــفات قواعــد و اصــولی را قــرار داد ‌‬
‫جمله‪:‬‬
‫اول‪ :‬صفات خداوند به دو دسته ثبععوتی و سععلبی‬ ‫ً‬
‫یشوند‪:‬‬ ‫تقسیم م ‌‬
‫صفات ثبوتی‪ :‬صفاتی هستند که خداوند آنها را برای خود‬
‫ثــابت کــرده و بــه خــود نســبت داده اســت‪ .‬ماننــد زنــدگی‪،‬‬
‫قدرت‪ ،‬و ‪ ...‬پس باید آنها را آنگونه که شایســته اوســت بــه‬
‫او نسبت داد‪ .‬زیرا خداوند آنها را برای خود ثابت کرده و او‬
‫داناتر به صفات خودش است‪.‬‬
‫صفات سلبی‪ :‬صفاتی هستند که خداوند وجود آنهــا را در‬
‫خود نفی کرده است مانند ظلم و ‪ ..‬پس باید بــه نفــی آنهــا‬
‫از وجود پروردگار اعتقاد داشت‪ .‬زیرا خداوند آنها را از خود‬
‫نفی کرده است‪ .‬اما باید با نفی آن صفات به ثبوت ضــد آن‬
‫صفات به کاملترین شیوه معقتد بود‪ .‬زیرا نفی زمانی کامل‬
‫خواهد بود که معنای ثبوت را در خود داشته باشد‪.‬‬
‫یتوان به آیــه زیــر اشــاره کــرد کــه‬
‫از جمله این صفات م ‌‬
‫یفرمایـــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬الكهف‪.(49 :‬‬
‫یکند«‪.‬‬ ‫»و پروردگار تو به هیچ کس ظلم نم ‌‬
‫پس باید بــه نفــی ظلــم ‌از پروردگــار و وجــود عـدالت بــه‬
‫کاملترین و بهترین شیوه برای او معتقد بود‪.‬‬
‫یشـوند‪ :‬ذاتـی و‬ ‫ثانیًا‪ :‬صفات ثبوتی به دو دسته تقسیم م ‌‬
‫فعلی‪:‬‬
‫صفات ثبوتی ذاتی‪ :‬صفاتی هستند که خداوند از ازل و تا‬
‫ابد آن صفات را در خود داشته و خواهد داشت مانند ســمع‬
‫و بصر و ‪. ...‬‬
‫صفات ثبوتی فعلی صفاتی هستند که بــه مشــیت و اراده‬
‫یشوند‪ .‬چنانچه بخواهــد و اراده کنــد آن‬ ‫پروردگار مربوط م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یدهد‪ .‬مانند استواء بر عرش و‬ ‫یدهد یا انجام نم ‌‬ ‫را انجام م ‌‬


‫مجيء‪ 1‬ممکــن اســت آن صــفت بــه دو اعتبــار فعلــی ذاتــی‬
‫باشد مانند کلم‪ .‬زیرا به اعتبار اصل صفت ذاتی است زیرا‬
‫خداوند همواره در گذشته و آینده در حال کلم و تکلم بوده‬
‫مهـای خداونـد‬ ‫و خواهد بود‪ .‬امـا بـه اعتبـار هـر کـدام از کل ‌‬
‫صفتی فعلی اســت‪ .‬زیــرا کلم بــه اراده و مشــیت او تعلــق‬
‫یگویــد و‬ ‫یکنــد م ‌‬‫دارد و هر گاه بخواهد آنچه را کــه اراده م ‌‬
‫یدارد‪.‬‬
‫بیان م ‌‬
‫ثالثًا‪ :‬همــه صــفات خداونــد عـالی و ارزشـمند و وال قـدر‬
‫هستند‪ ،‬این صفات دارای نهایت کمال و مــدح هســتند و بــه‬
‫هیــچ عنــوان نقــص و خللــی در آن وجــود نــدارد خداونــد‬
‫یفرمایـــد‪) .﴾   ﴿ :‬النحــــل‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫‪.(60‬‬
‫»و خداوند دارای صفات عالیه است«‪.‬‬
‫صفات کمال دو دسته هستند‪:‬‬
‫‪ – 1‬صفات کمال مطلق‪ :‬که بــرای خداونــد – عزوجــل –‬
‫ثابت هستند مانند‪ :‬عزیز‪ ،‬علیم‪ ،‬جبار‪ ،‬قادر و ‪. ...‬‬
‫‪ - 2‬صفات کمال مقید‪ :‬که این صفات فقط زمانی بــرای‬
‫یشــوند کــه دارای قیــد باشــند ماننــد‪:‬‬ ‫خداوند به کار برده م ‌‬
‫مکر‪ ،‬خدعه‪ ،‬استهزاء و ‪. ...‬‬
‫این نوع صفات در مقابل آنــانی کــه براســاس آن صــفات‬
‫یکننــد‪ ،‬صــفت کمــال هســتند همچنــانکه مــا صــفات‬ ‫عمل م ‌‬
‫یگــوییم‪» :‬خداونــد نســبت بــه‬ ‫یکنیــم و م ‌‬‫خداوند را مقید م ‌‬
‫مکرکننــدگان‪ ،‬مکرکننــده اســت‪ .‬نســبت بــه کســانی کــه‬
‫یکننــد‪ ،‬اســتهزاءکننده اســت و ‪«. ...‬‬ ‫اسـتهزاء و تمسـخر م ‌‬
‫یفرمایـــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾    ‬البقره‪-14 :‬‬
‫‪.(15‬‬
‫»و هنگامی که با رؤسای شیطان صفت خــود بــه خلــوت‬
‫یگوینـد‪ :‬مــا بـا شـماییم و ]مؤمنــان را[ فقــط‬
‫ینشینند‪ ،‬م ‌‬
‫م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬آمدن‬

‫‪185‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یکند«‪.‬‬‫یکنیم‪ .‬خدا به ايشان استهزاء م ‌‬‫مسخره م ‌‬


‫وی در مقابل فریبکاران‪ ،‬فریبکار اســت‪ ،‬همچنــان کــه در‬
‫قـــــرآن فرمـــــوده اســـــت‪ ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾  ‬النساء‪.(142 :‬‬
‫»منافقان مىخواهند خدا را فريب دهنــد; در حــالى كــه او‬
‫آنها را فريب مىدهد«‪.‬‬
‫هگــران‪ ،‬مکــر و حیلــه بــه‬‫همچنین خداوند در تعامل با حیل ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫یبــرد‪ .‬همچنــانکه خداونــد م ‌‬
‫کار م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪) .﴾   ‬الطـــــــارق‪:‬‬
‫‪.(17-15‬‬
‫يريزند‪ .‬و من‬‫يكنند‪ ،‬و نقشه‌ها م ‌‬ ‫»آنها پيوسته حيله م ‌‬
‫يكنم‪ .‬حال كه چنين است‪ ،‬كافران‬ ‫هم در برابر آنها چاره م ‌‬
‫را )فقط( اندكي مهلت ده )تا عافيت كار خويش را‬
‫ببينند(«‪.‬‬
‫بنابراین درســت نيســت صــفات را بــه صــورت مطلــق و‬
‫بدون قید آن ذکر کنیم و نسبت مکر‪ ،‬اســتهزاء و فریــب بــه‬
‫مهــای خداونــد اســتهزاء‬‫خداوند بدهیم یا بگــوییم‪ :‬یکــی از نا ‌‬
‫کننده و ماکر است‪.‬‬
‫هتر از زمینــه اســماء‬
‫یتردید مجال صفات گســترد ‌‬ ‫رابعًا‪ :‬ب ‌‬
‫است‪:‬‬
‫علت این امر این است که هر اسم شامل و دربر گیرنده‬
‫صفتی است‪ ،‬و گروهی از صفات به افعال خداونــد مربــوط‬
‫یشــوند کــه بــرای افعــال خداونــد محــدودیتی نیســت‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یمنتهـــی اســـت‪ .‬خداونـــد‬ ‫همچنـــانکه اقـــوال ذات حـــق ب ‌‬
‫یفرماید‪    ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾    ‬لقمان‪.(27 :‬‬
‫»و اگر همه درختان روى زمين قلم شود‪ ،‬و دريا براى آن‬
‫مركب گردد‪ ،‬و هفت درياچه به آن افزوده شود‪ ،‬اينهـا همـه‬
‫تمام مىشود ولى كلمات خدا پايان نمىگيرد; خداوند عزيز و‬
‫حكيم است«‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫لها این است که صفات »آمدن‪ ،‬آوردن‪،‬‬ ‫از جمله این مثا ‌‬
‫یشمار دیگر« جزو صفات خداوند‬ ‫گرفتن‪ ،‬هجوم و صفات ب ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬
‫یآیند‪ .‬همچنانکه خداونــد م ‌‬
‫به شمار م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬الفجر‪.(22 :‬‬
‫»و پروردگارت بیاید«‪.‬‬
‫﴿‪  ‬‬ ‫یفرمایـــد‪:‬‬
‫همچنیـــن م ‌‬
‫‪      ‬‬
‫‪) .﴾ ‬البقره‪.(210 :‬‬
‫یپویند و دین اسـلم را‬ ‫»آیا ]آنان که راه صلح و آشتی نم ‌‬
‫یجوینـــد[ انتظـــار دارنـــد کـــه خـــدا ]آشـــکارا در برابـــر‬
‫نم ‌‬
‫نها ابــر بــه ســوی‬‫هبا ‌‬
‫دیدگانشان ظاهر شود و[ در زیر ســای ‌‬
‫ایشان بیاید«‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن خداونـــــد م ‌‬
‫‪) .﴾     ‬الحــــج‪:‬‬
‫‪.(65‬‬
‫»و آسمان )كرات و سنگهاى آسمانى( را نگــه مىدارد‪ ،‬تــا‬
‫جز بفرمان او‪ ،‬بر زمين فرو نيفتند«‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬البروج‪.(12 :‬‬
‫»گرفتن قهرآميز و مجازات پروردگارت بــه يقيــن بســيار‬
‫شديد است«‪.‬‬
‫همچنیـــن خداونـــد فرمـــوده اســـت‪ ﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾‬البقره‪.(185 :‬‬
‫یخواهــد و خواهـان زحمــت‬ ‫»خداونــد آســایش شــما را م ‌‬
‫شما نیست«‪.‬‬
‫بنابراین ما خداوند را آنگونه کــه شایســته اســت بــه ایــن‬
‫یکنیم‪ .‬اما آنها را به عنوان نام بر او اطلق‬ ‫صفات وصف م ‌‬
‫مهــای خداونــد »جــائی‪:‬‬ ‫یگــوییم از جملــه نا ‌‬
‫یکنیــم و نم ‌‬
‫نم ‌‬
‫آینده‪ ،‬آخذ‪ :‬ممسک‪ :‬گیرنــده‪ ،‬بــاطش‪ :‬هجــوم برنــده مریــد‪:‬‬
‫اراده کننــده‪ ،‬مــاکر‪ :‬مکــر کننــده و ‪ «...‬اســت‪ .‬بلکــه فقــط‬
‫یدهیم و او را بــدان‬ ‫دربارة این صفات نسبت به او اطلع م ‌‬
‫یکنیم‪.‬‬
‫وصف م ‌‬

‫‪187‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫پس التزام بندگان به آن صفاتی به صورت تعیین شد کــه‬


‫یشــود فــرد از وصــف کــردن‬‫برای او وجــود دارد‪ ،‬بــاعث م ‌‬
‫خداوند به آنچه نسبت بدان علم و اطلعــی نــدارد در امــان‬
‫بماند تا مبادا به خداوند صفتی را نسبت دهــد کــه تقصــیر و‬
‫کوتاهی در حق پروردگار باشد‪.‬‬

‫بخش چهارم‬
‫مها و صفات پروردگار‬ ‫اصول مشترکی دربارة دلیل نا ‌‬
‫مها و صــفات پروردگــار اصــول و قواعــدی‬ ‫دربارة بیان نا ‌‬
‫های که خداوند را دوست دارد باید آنهــا را‬ ‫وجود دارد که بند ‌‬
‫بشناسد و مطالعه نماید‪ .‬از جمله این قواعد مبارک عبارت‬
‫است از‪:‬‬
‫مها و صفات پروردگععار بععه وسععیله عقععل‬ ‫او ً‬
‫ل‪ :‬نا ‌‬
‫مها به وسیله‬ ‫یشود‪ .‬بلکه این صفات و نا ‌‬ ‫ثابت نم ‌‬
‫کتاب خداوند – قرآن – و سنت پیامبرش محمد ص‪،‬‬
‫مهــا و صــفات‬ ‫یشععوند‪ :‬نا ‌‬ ‫اثبععات تععوفیقی شععرعی م ‌‬
‫پروردگار جزو امور غیبی هستند و عقل قــادر بــه درک آنهــا‬
‫نیست‪ .‬بنابراین ما نباید جز آنچــه را کــه خداونــد خــودش را‬
‫بدان وصف کرده است‪ ،‬به او صفت یا نامی را نسبت دهیم‬
‫و چگونگی صفات او را تأویل کنیم زیــرا ایــن کــار ممنــوع و‬
‫ناروا است‪.‬‬
‫امیر المومنین علی ؛ در حــالی کــه مــردم را دربــارة ملــک‬
‫یگفــت‪ :‬آیــا اگــر وارد‬‫یداد م ‌‬‫المــوت )فرشــته مــرگ( پنــد م ‌‬
‫یشود؟ یـا اگـر کسـی از‬ ‫منزلی شود کسی متوجه ورود او م ‌‬
‫دنیا برود‪ ،‬هیچ کس او را خواهد دید؟ بلکه چگــونه روح جنیــن‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یگیرد؟ آیا از طریق بعضــی از اعضــای‬ ‫را در شکم مادرش م ‌‬


‫ییابد؟ یا روح به اجازه پروردگار از او‬ ‫بدن مادر بدان دست م ‌‬
‫یدهد؟ یا او همراه آن جنیـن در‬ ‫یکند و به او پاسخ م ‌‬ ‫پیروی م ‌‬
‫اعضا و جوارح مادر است؟ کسی که قــادر بــه آوردن صــفت‬
‫مخلــوق هماننــد خــودش اســت چگــونه خداونــد را وصــف‬
‫یکند‪.1‬‬ ‫م ‌‬
‫لهای دال بر این امر عبارتند از‪:‬‬ ‫چند مثا ‌‬
‫تهــای بهشــت‬ ‫تهای بهشت‪ :‬ما اکنون‪ ،‬حقیقــت نعم ‌‬ ‫نعم ‌‬
‫یکنیم‪ ،‬علیرغم اینکــه‬ ‫را از حیث چگونگی و کیفیت درک نم ‌‬
‫آنها مخلوق هســتند‪ .‬در بهشــت میــوه‪ ،‬درخــت خرمــا‪ ،‬انــار‪،‬‬
‫یهــا وجــود دارنــد امــا حقیقــت ایــن‬‫نهــا و جو ‌‬ ‫تهــا‪ ،‬لیوا ‌‬
‫تخ ‌‬
‫یکنیــم‪ .‬چنــانچه بــه هــر‬
‫اشیاء را آنگونه که هســتند درک نم ‌‬
‫تهای بهشتی را آنگونه که هســتند‪،‬‬ ‫انسانی گفته شود‪ :‬نعم ‌‬
‫برای ما توصیف کن! وی هرگز قادر به این کار نخواهد بود‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫زیــــــرا خداونــــــد م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬السجده‪.(17 :‬‬
‫»هيچ كس نمىداند چه پاداشهاى مهمى كه مــايه روشــنى‬
‫چشمهاست بــراى آنهــا نهفتــه شــده‪ ،‬ايــن پــاداش كارهــائى‬
‫است كه انجام مىدادند«‪.‬‬
‫هانــد‪:‬‬‫تهــای بهشــت فرمود ‌‬ ‫پیــامبر ص نیــز دربــارة نعم ‌‬
‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫َ‬
‫ب‬‫خطَر ع َلى قل ِ‬ ‫ت‪َ ،‬ول َ‬
‫معَ ْ‬
‫س ِ‬
‫ن َ‬‫ت‪ ،‬ول أذ ُ ٌ‬‫»وفيها ما ل عين َرأ ْ‬
‫تهــایی وجــود دارد کــه نــه چشــمی‬ ‫ر«‪» :‬در بهشت نعم ‌‬ ‫بَ َ‬
‫ش ٍ‬
‫آنها را دیده‪ ،‬و نه هیچ گوشی وصف آن را شنید است‪ ،‬و نه‬
‫به قلب هیچ انسانی خطور کرده است«‪.2‬‬
‫به همین دلیل چنانچه هر مسلمانی به این قاعده و اصــل‬
‫مفید و سودمند دربارة صفات خداوند نظری بیفکند و آن را‬
‫عملی کند‪ ،‬سلمتی و راحتی را بــه دســت خواهـد آورد و از‬
‫طلب آنچـه راهـی بـرای دسـت یـافتن بـه آن وجـود نـدارد‪،‬‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫دست خواهد کشید‪ .‬به همین دلیل خداوند م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬نهج البلغه )‪.(1/221‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬من ل یحضره الفقیه )‪ ،(1/295‬بحارالنوار )‪.(81/125‬‬

‫‪189‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪    ‬‬


‫‪) .﴾‬ص‪.(75 :‬‬
‫»چه چیز تو را بازداشت از سجده کردن آنچــه را کــه بــه‬
‫دو دست خویش آفریدم؟«‪.‬‬
‫در واقع ظاهر آیه بر این دللت دارد که خداوند دو دست‬
‫حقیقـی دارد‪ ،‬و بایــد بــه ایــن معتقــد باشــیم کــه خداونـد دو‬
‫دست دارد و این حقیقتی است که باید به آن ایمان داشــته‬
‫باشیم ]و اما چگونگی آنها بــر مــا پوشــیده اســت[‪ ،‬چنــانچه‬
‫فردی بگویــد‪ :‬ممکــن اســت قصــد از آن دو دســت‪ ،‬قــدرت‬
‫یگــوییم‪ :‬ایــن امــر منحــرف کــردن کلم‬ ‫باشد‪ ،‬در جــواب م ‌‬
‫خداوند از ظاهرش است و این کار جایز نیست‪ .‬زیرا بــدون‬
‫وجود علم و آگاهی چیزی به خداوند نســبت داده اســت کــه‬
‫این کار از نظر عقلی صحیح نیست‪ .‬خداوند – سبحانه – ما‬
‫را از نسبت دادن اقوال بــه خــودش نهــی کــرده و فرمــوده‬
‫اســـــــــــــــــت‪    ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪) .﴾‬العراف‪.(33 :‬‬
‫»خداوند حرام كرده است به اينكــه چيــزى را كــه دليلــى‬
‫براى آن نازل نكرده‪ ،‬شريك او قرار دهيد; و به خدا مطلبى‬
‫نسبت دهيد كه نمىدانيد«‪.‬‬
‫پس باید متــن را براسـاس ظــاهر آن فهمیــد‪ ،‬ایــن همـان‬
‫هانــد‬
‫کاری است که مسلمانانی که همنشــین پیــامبر ص بود ‌‬
‫یشــنیدند و آن گــونه کــه‬‫یدادند و آیات صفات را م ‌‬ ‫انجام م ‌‬
‫یدادند‪.‬‬ ‫یفهمیدند آن را به دیگران یاد م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ل ذات‬ ‫مهای خداوند – عّزوجعع ّ‬ ‫ثانیًا‪ :‬هر کدام از نا ‌‬
‫یشعععود‪ ،‬در بعععر‬ ‫او و صعععفتی را کعععه شعععامل آن م ‌‬
‫مها و صفات جز با ایمان به‬ ‫یگیرد و ایمان به نا ‌‬ ‫م ‌‬
‫همه آنها با هم ممکن نیست‪.‬‬
‫یتوان به نــام »عظیــم« اعتقــاد داشــت کــه‬ ‫مثل ً زمانی م ‌‬
‫معتقد باشیم این نام یکی از اســماء خداونــد و دال بــر ذات‬
‫اقدس الهی اوست و یکی از صفات او را که عظمت است‬
‫یگیرد‪.‬‬‫در بر م ‌‬
‫یتـوان بـه نـام »رحمـان« اعتقـاد‬ ‫همچنین فقط زمانی م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫داشت که باور داشته باشیم این نام یکی از اسماء خداونــد‬


‫و دال بر ذات اقدس اوست‪ .‬همچنین شامل یکی از صفات‬
‫یشود‪.‬‬ ‫او که رحمت است م ‌‬
‫ثالثا ً اثبات اسماء و صععفات پرهیععز از امععور زیععر‬
‫ینماید‪:‬‬ ‫فرد را واجب م ‌‬
‫‪ - 1‬تمثیــل‪ :‬اینکــه فــرد یکــی از صــفات خداونــد را شــبیه‬
‫صفات مخلوقات بداند که این امر باطل است‪.‬‬
‫مها و صفات پروردگار‬ ‫‪ - 2‬تکییف‪ :‬اینکه فرد دربارة کیفیت نا ‌‬
‫‪1‬‬
‫سؤال کند و بگویــد‪» :‬یــد« یــا دســت خداونــد چگــونه اســت؟‬
‫»وجه«‪ :‬چهره پروردگار چگونه است؟‪. 2‬‬
‫این سخن باطل است زیرا کیفیت هــر چیــزی بــه وســیله‬
‫یشود‪ :‬دیدن شیء‪ ،‬مشاهده‬ ‫یکی از سه راه زیر شناخته م ‌‬
‫شبیه آن چیز‪ ،‬یا در دســت داشــتن خــبر راســتی از آن‪ .‬کــه‬
‫همه این امور دربارة خداوند منتفی است‪ .‬ما در دنیا خدا را‬
‫هایم‪ .‬او شبیه و مانندی ندارد و او خودش نیز چگــونگی‬ ‫ندید ‌‬
‫صفاتش را برای ما مشخص ننمــوده اســت‪ .‬پــس فهمیــدن‬
‫چگونگی آنها ممکن نیست‪.‬‬
‫‪ - 3‬تحریــف‪ :‬یعنــی تحریــف معنــوی کــه برداشــت معنــی‬
‫بـرخلف ظـاهر کلمـه اسـت‪ .‬مثل ً اینکـه صـفت )یـد( بـرای‬
‫پروردگار را انکار و آن را به قوت یا نعمــت تحریــف نمایــد‪.‬‬
‫همچنین صفت )وجه( را از پروردگار انکار و آن را به ثــواب‬
‫تحریــف نمایــد‪ .‬همچنیــن صــفت مجيــء )آمــدن( را از ذات‬
‫الهی انکار و آن را به آمدن امر تأویل و تحریف نمایند‪.‬‬
‫مهایی که خداونــد بــرای‬ ‫‪ - 4‬تعطیل‪ :‬انکار آن صفات و نا ‌‬
‫خــود ثــابت نمــوده اســت خــواه همــه یــا تعــدادی از آنهــا‬
‫یباشد و این امر به وسیله انکار یــا تحریــف آن صــفات‬ ‫م ‌‬
‫انجام شود‪.‬‬
‫خلصه اینکه‪:‬‬
‫مهــا و صــفات پروردگــار ســه ســوال‬ ‫برای هر کــدام از نا ‌‬
‫یشود‪:‬‬ ‫مطرح م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬اشاره به آیه ‪ 75‬سورة )ص( دارد‪] .‬مترجم[‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬به آیه ‪ 27‬سورة الرحمن اشاره دارد‪] .‬مترجم[‪.‬‬

‫‪191‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫سوال اول‪ :‬آیا این صفات حقیقی است؟ چرا؟‬


‫سوال دوم‪ :‬آیــا ســوال کــردن دربــارة کیفیــت آن صــفات‬
‫جایز است؟ چرا؟‬
‫ســوال ســوم‪ :‬آیــا آن صــفات ماننــد صــفات مخلوقــات‬
‫هستند؟ چرا؟‬
‫جواب ســوال اول‪ :‬بلــه صــفات خداونــد حقیقــی هســتند‪.‬‬
‫زیرا در کلم اصل بر آن است که به عنوان حقیقت در نظر‬
‫گرفته شود‪ ،‬و جز با دلیل صحیحی که مــانع افــادة حقیقــت‬
‫یتوان روی گرداند‪.‬‬ ‫یشود از حقیقت آنها نم ‌‬ ‫آن م ‌‬
‫جواب ســوال دوم‪ :‬نــه‪ ،‬ســوال کــردن دربــارة کیفیــت آن‬
‫صــفات جــایز نیســت‪ .‬پــس نبایــد گفــت‪ :‬صــفات خداونــد‬
‫هاند؟‬
‫چگون ‌‬
‫یفرمایـد‪  ﴿ :‬‬ ‫زیــرا خداونــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾    ‬طــــه‪:‬‬
‫‪.(110‬‬
‫»آنچــه را پيــش رو دارنــد‪ ،‬و آنچــه را )در دنيــا( پشــت‬
‫سرگذاشتهاند مىداند; ولى آنها به )علم( او احاطه ندارند«‪.‬‬
‫زیــرا عقــل از درک چگــونگی کیفیــت صــفات پروردگــار‬
‫ناتوان است‪.‬‬
‫جواب ســوال ســوم‪ :‬صــفات او ماننــد صــفات مخلوقــات‬
‫یفرمایـــــــد‪﴿ :‬‬ ‫نیســـــــت‪ .‬زیـــــــرا خداونـــــــد م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند او نیست«‪.‬‬
‫این عقیده سخن حقی است که دربارة آن دلیل فراوانی‬
‫وجود دارد‪ ،‬و دربارة آن سخنان فراوانی گفته شده و بر آن‬
‫یکنــد‪،‬‬
‫اجماع وجود دارد‪ ،‬و به وسیله آن دلها آرامش پیدا م ‌‬
‫یگردد‪.‬‬
‫و اساس و اعتماد آن به پروردگار بر م ‌‬

‫بخش پنجم‬
‫ههایی از صفات خداوند‬ ‫نمون ‌‬
‫پس از بیان بخشی از قواعد مربوط به صفات پروردگــار‬
‫ههایی از ایــن صــفات را کــه‬
‫یخواهیم‪ ،‬نمون ‌‬‫در این مبحث م ‌‬
‫خداونــد در کتــاب مقدســش و پیــامبر ص در ســنت بیــان‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫هاند بیان کنیم‪ .‬از جمله این‬


‫فرموده و علما آن را درک نمود ‌‬
‫صفات عبارتند از‪:‬‬
‫ل‪ :‬صفت وجه )چهره(‪:‬‬ ‫او ً‬
‫از جمله صفاتی که بـرای خداونـد عّزوجـل ثـابت شـده و‬
‫وجود دارد و صفتی حقیقی است که شایســته جلل اوســت‬
‫و مشابه صفات مخلوقات نیست چگــونگی و کیفیــت آن را‬
‫یدانیم‪.‬‬
‫نم ‌‬
‫یفرماید‪   ﴿ :‬‬ ‫خداوند م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الرحمـــــــن‪-26 :‬‬
‫‪.(27‬‬
‫»همه خليقى كه روى آن ) زمين( هستند فانى مىشوند‪.‬‬
‫و تنها وجه خداوند ذوالجلل و گرامى باقى مىماند! )در اين‬
‫آيه صفت وجه‪) :‬روى پروردگار( بدون تشبيه و چگونگى‬
‫براى خداوند عز وجل ثابت مىكند كه به جلل و عظمت او‬
‫سبحانه ليق است(«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪   ﴿ :‬‬ ‫همچنیــن م ‌‬
‫‪) .﴾‬القصص‪.(88 :‬‬
‫»همه چیز جز چهره او )كه به جلل و عظمت او سبحانه‬
‫یرود«‪.‬‬ ‫ليق است( از بین م ‌‬
‫یاش ‡ روایت شده اســت‬ ‫از پیامبر ص و اهل بیت گرام ‌‬
‫یخواستند که به آنهــا لــذت نگــاه کــردن بــه‬ ‫که از خداوند م ‌‬
‫چهره باعظمت و بزرگوارش را به آنها عطا کند‪ .‬پیــامبر ص‬
‫یفرماید‪ :‬کسی کــه بعــد از هــر نمــاز واجــبی ایــن دعــا را‬ ‫م ‌‬
‫هاش را‬ ‫هاش‪ ،‬امــوالش و خــان ‌‬ ‫بخوانــد‪ ،‬خداونــد او‪ ،‬خــانواد ‌‬
‫یکند‪ .‬آن دعــا ایــن اســت‪» :‬خــدایا اولیــن و آخریــن‬ ‫حفظ م ‌‬
‫هروی مــن بــر‬ ‫تهاى پنهــان و آشــکار و زیــاد ‌‬ ‫گناهان و معصی ‌‬
‫خودم را مورد عفو و مغفــرت قــرار بــده ‪ ...‬آنگــاه فرمــود‪:‬‬
‫خدایا به من راضی بودن به قضا و قدر‪ ،‬زندگی راحت پــس‬
‫از مــرگ‪ ،‬لــذت نگــاه کــردن بــه چهــره بزرگــوار خــودت و‬
‫اشتیاق دیدار خودت را بدون زیان امر مضر و فتنــه گمــراه‬
‫های عطا بفرما«‪.1‬‬ ‫کنند ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(83/2‬‬

‫‪193‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ســرور‪ ،‬زنــان جهــان‪ ،‬فــاطمه زهــرا ك پــس از نمازهــای‬


‫یخواندنــد‪» :‬پــاک و منــزه اســت‬ ‫هشان این دعــا را م ‌‬ ‫پنجگان ‌‬
‫یداند‪ .‬و تعداد گناهان را‬ ‫بها را م ‌‬ ‫پروردگاری که حرکات قل ‌‬
‫یشمارد‪ ،‬تا اینکه فرمود‪ :‬خداوندا من از تو راضــی شــدن‬ ‫م ‌‬
‫هات را‬ ‫بــه قضــا و قــدرت‪ ،‬و لــذت نگــاه کــردن بــه چهــر ‌‬
‫یخواهم«‪.1‬‬ ‫م ‌‬
‫یفرمــود‪» :‬ســپاس خــدایی را کــه‬ ‫همچنیــن زهــرا ك م ‌‬
‫گویندگان قادر به شمردن مــدح او نیســتند‪ ،‬ســپاس خــدایی‬
‫تهایش غیر قابل شمارش هستند ‪ ...‬تا اینکــه‬ ‫که تعداد نعم ‌‬
‫هات را عنــایت‬ ‫فرمــود‪ :‬و بــه مــن نگــاه کــردن بــه چهــر ‌‬
‫بفرما«‪.32‬‬
‫شبهه اینکه منظور از وجه‪ ،‬ثواب است‪.‬‬
‫هانــد و‬
‫بعضی از مردم صفت وجه را به ثــواب تاویــل کرد ‌‬
‫هاند که مــراد از وجــه در آیــات ثــواب اســت‪ .‬یعنــی هــر‬ ‫گفت ‌‬
‫یرود!‬‫چیزی جز ثواب پروردگارت از بین م ‌‬
‫یتوان بدان پاسخ داد‪:‬‬ ‫در جواب این تاویل از چند جهت م ‌‬
‫ل‪ :‬این تأویل بر خلف ظاهر لفظ و عبارت است‪ .‬بلکه‬ ‫او ً‬
‫یکند که این وجه خــاص اوســت‪،‬‬ ‫ظاهر لفظ این را افاده م ‌‬
‫و همچنــان کــه در دعــای پیــامبر ص و فــاطمه ك گذشــت‪،‬‬
‫منظور از آن‪ ،‬ثواب نیست‪.‬‬
‫ثانیًا‪ :‬با فرضی که قبول کنیــم کــه منظــور از وجــه ثــواب‬
‫است‪ .‬آیا ممکن است که با صفات بزرگی مانند »ذوالجلل‬
‫والکــرام«‪ :‬دارای عظمــت و بزرگــواری‪ ،‬وصــف شــود‪ .‬در‬
‫واقع این امر غیر ممکن است‪ .‬زیرا چنانچه بگوییم‪ :‬ثواب و‬
‫پاداش افراد پرهیزگار دارای عظمت و بزرگوار است! ایــن‬
‫امر هرگز جایز نیست و از نظر عقلی ممکن نیســت‪ .‬بلکــه‬
‫صحیح آن است که بگوییم این صفت برای خداوند اســت و‬
‫اوست که »ذوالجلل والکرام« است‪.‬‬
‫یگوییم‪ :‬نظـر شـما دربـارة ایــن‬ ‫ثالثًا‪ :‬به تاویل کنندگان م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬فلح السائل )‪.(202‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬فلح السائل )‪ ،(240‬بحارالنوار )‪.(83/104‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬برای دیدن دعاهای ائمه در این باره همچنین به صــفحه ‪ 144‬از همــان کتــاب‬
‫مراجعه کنید‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یفرمایــد‪» :‬إن للــه‬ ‫حدیث پیامبر ص چیســت؟ پیــامبر ص م ‌‬


‫ه‬
‫جه ِ ـ ِ‬
‫ن وَ ْ‬‫فها ع َـ ْ‬
‫شـ َ‬ ‫َ‬
‫مـةٍ لــو ك َ‬‫ن ن ُــورٍ وَظ ُل ْ َ َ‬ ‫ف حجابا ً ِ‬
‫مـ ْ‬ ‫ن َأل َ‬
‫سبعي َ‬
‫ت وجهــهٍ مــا أدرك بصــره مــن خلقــه«‪:‬‬ ‫لحــترقت ســبحا ُ‬
‫یتردید خداوند دارای هفتاد هزار حجاب از نور و تــاریکی‬ ‫»ب ‌‬
‫هاش‬ ‫است چنانچه آن را از چهره خود بردارد‪ ،‬پرتوهای چهر ‌‬
‫همـــه مخلوقـــاتی را کـــه در معـــرض آن قـــرار بگیرنـــد‬
‫یسوزاند‪.1‬‬ ‫م ‌‬
‫آیا پاداش و ثواب دارای نوری اسـت کـه همـه مخلوقـات‬
‫یسوزاند؟! هرگز و این امر غیر ممکن است‪.‬‬ ‫خداوند را م ‌‬
‫بــا شــناخت آثــار ســوء ایــن تأویــل‪ ،‬مــا بایــد ایــن وجــه را‬
‫براســاس آنچــه خداونــد اراده فرمــوده و خواســته اســت‪،‬‬
‫تفسیر کنیم که وجه یکی از صفات ثابت پروردگــار اســت و‬
‫تهای زیبایی توصیف شــده‬ ‫به وسیلة جلل و عظمت و صف ‌‬
‫های که فقط لیق و شایســته عظمــت خداونــد‬ ‫است به گون ‌‬
‫است‪.‬‬
‫چنــانچه گفتــه شــود‪ :‬آیــا در همــه جاهـایی کــه )وجــه( بــه‬
‫ه اللــه‬ ‫صورت مضاف به )الله( ذکر شده است‪ ،‬مقصود وج ُ‬
‫یا همان صفت ذات الهی است؟‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬بله اصل بر این است‪ .‬همچنــانکه در‬
‫قرآن کریم آمده است‪  ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾‬النعام‪.(52 :‬‬
‫»و كسانى را كه صبح و شام خدا را مىخوانند‪ ،‬و جز وجه‬
‫و رضاى خدا نظرى ندارند«‪.‬‬
‫همچنیـــن در قـــرآن آمـــده اســـت‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الليل‪.(21-19 :‬‬
‫»و هيچ كس را نزد او حق نعمتي نيست تا بخواهد )به‬
‫اين وسيله( او را جزا دهد‪ .‬بلكه تنها هدفش جلب زجه و‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬عوالی الللی )‪ ،(4/106‬بحارالنوار )‪.(55/45‬‬

‫‪195‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫رضاي پروردگار بزرگ اوست‪ .‬و به زودي راضي و خشنود‬


‫يشود«‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫و آیات دیگر پس اصل آن است که در عبارتی که وجه به‬
‫)الله( اضــافه شــده باشــد‪ ،‬وجــه یکــی از صــفات پروردگــار‬
‫است‪.‬‬
‫چنانچه گفته شود منظور از وجه در آیــه چیســت؟ ﴿‪‬‬
‫‪) .﴾   ‬القصـــــص‪:‬‬
‫‪.(88‬‬
‫»همه چیز جز چهره او )كه به جلل و عظمت او سبحانه‬
‫یرود«‪.‬‬‫ليق است( از بین م ‌‬
‫یرود که‬ ‫چنانچه بگویی مراد از وجه‪ ،‬ذات است بیم آن م ‌‬
‫تحریفی صورت گیرد‪ .‬در صورتی که منظور از وجــه همــان‬
‫صفات خداوند باشــد‪ ،‬فــرد دچــار امــر ممنــوع و خطرنــاکی‬
‫شده است‪ .‬این همان عملی است کــه بســیاری از کســانی‬
‫کــه آنگــونه کــه شایســته اســت ارزش و قــدر والی مقــام‬
‫یگوینــد‪:‬‬ ‫یشــوند و م ‌‬ ‫یدانند‪ ،‬بدان گرفتــار م ‌‬
‫خداوندی را نم ‌‬
‫یکنــد‪ .‬در‬ ‫خداوند به جز چهره خودش همــه چیــز را نــابود م ‌‬
‫یکنند؟‬
‫این صورت چه کار م ‌‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬چنانچه مقصود از ســوال فــوق ایــن‬
‫یمانــد و )وجــه(‬‫باشد که خداوند خودش به تنهــایی بــاقی م ‌‬
‫یکی از صفات اوست‪ ،‬این سخن صحیح است و در اینجا از‬
‫ذات کــه دارای وجــه اســت بــه وســیله )وجــه( تعــبیر شــده‬
‫است‪.‬‬
‫اما چنانچه منظور شما )ذات( باشــد یعنــی اینکــه )وجــه(‬
‫عبارت از ذات است و به اثبات )وجه( برای خداونــد معتقــد‬
‫نباشید‪ ،‬این امر تحریف و غیر قابل قبول است‪.‬‬
‫یگوییم که در آیه ‪ 88‬سورة قصـص منظــور از‬ ‫بنابراین م ‌‬
‫»ال وجهه« بدین معنی است که همه چیز به جز ذات او که‬
‫دارای صفت )وجه( است‪ ،‬فناپذیر هستند‪ .‬در این سخن نــه‬
‫تاویلی صورت گرفته است و نه تحریف‪ .‬زیرا تفــاوت میــان‬
‫ایــن کلم و رأی اهــل تحریــف واضــح اســت‪ .‬زیــرا آنهــا‬
‫یگویند‪ :‬مراد از وجه )ذات( است و خداوند صفت )وجــه(‬ ‫م ‌‬
‫ندارد‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ولی ما معتقدیم که مــراد از وجــه ذات اســت و همچنیــن‬


‫خداوند )وجه( نیز دارد و بــه وســیله آن از ذات تعــبیر شــده‬
‫است‪ .‬این نــوع تعــبیر در کلم عــرب بســیار فــراوان اســت‬
‫ه«‪ :‬یعنــی بــا‬‫جهِ ِ‬
‫ق ـوْم ِ ب ِـوَ ْ‬ ‫یگویند‪» :‬أ َقْب َ َ‬
‫ل ع َل َــى ال ْ َ‬ ‫همچنانکه م ‌‬
‫هاش به سوی آن قوم رفت‪.‬‬ ‫چهر ‌‬
‫این امــر در میــان اهــل لغــت و کســانی کــه علــوم آن را‬
‫فهمیده باشند و در اعمــاق آن دقــت و تعمــق کــرده باشــند‬
‫فراوان است‪ .‬که در رأس همة عــرب زبانــان‪ ،‬اهــل بیــت ‡‬
‫یدانستند‬ ‫قرار دارند‪ .‬آنان چگونگی به کار بردن الفاظ را م ‌‬
‫یکردند‪.‬‬ ‫و پیروانشان نیز براساس راه و روش آنان عمل م ‌‬
‫از جمله دلیل این سخن روایتی است که سهل بن ســعد‬
‫یگوید‪ :‬روزی به همراه ابــوذر و گروهــی‬ ‫یکند و م ‌‬ ‫روایت م ‌‬
‫از یــاران پیــامبر ص نشســته بــودیم‪ ،‬ناگهــان علــی بــن‬
‫یطالب ؛ وارد شد‪ .‬ابــوذر بــه دقــت در او نگریســت »ث ُـ َ‬
‫م‬ ‫اب ‌‬
‫ه«‪ :‬ســپس بــه ســوی مــردم آمــد و‬ ‫جهِ ِ‬ ‫أ َقْب َل ع َلى ال َ‬
‫ق ـوْم ِ ب ِـوَ ْ‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫َ‬
‫گفــت‪ :‬نظــر شــما دربــارة مــردی کــه محبــت او گناهــان‬
‫گهــای درخــت بــه وســیلة‬ ‫دوستدارانش را همانند ریزش بر ‌‬
‫یبرد‪ .‬چیست؟‪.1‬‬ ‫طوفان از بین م ‌‬
‫آیا انسان عاقل و فهمیده از این روایــت چنیــن برداشــت‬
‫یکند که فقط چهره ايشان ؛ به سوی اصحاب پیــامبر ص‬ ‫م ‌‬
‫نها رو کــرد‪ ،‬بــدون آنکــه خــود بیایــد؟ بــدان کــه‬ ‫آمــد و بــدا ‌‬
‫یتوان این وجه بزرگ موصوف بــه بزرگــواری و عظمــت‬ ‫نم ‌‬
‫را به طور کامل وصف کرد یــا فهمیــد یــا در آن نظــر کــرد‪.‬‬
‫متــر از‬‫زیرا خداوند – عزوجل – بالتر از ایــن وصــف و عظی ‌‬
‫یفرمایـــــــــد‪﴿ :‬‬ ‫آن اســـــــــت‪ ،‬همچنـــــــــانکه م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬طه‪.(110 :‬‬
‫»ولــی آنــان از ]کــار و بــار و حکمــت[ آفریــدگار آگــاهی‬
‫ندارند«‪.‬‬
‫چنانچه کسی بخواهد بــه وســیله قلبــش ایــن چگــونگی و‬
‫ور کند یا به وسیله زبان از آن سخن بگوید‪ ،‬در‬ ‫کیفیت را تص ّ‬
‫یجهت و بدون علــم‬ ‫تگذار گمراهی است که ب ‌‬ ‫واقع او بدع ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(27/112‬‬

‫‪197‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫سخنی و وصفی را به خدا نسبت داده است‪.‬‬


‫دیدن خداوند توسط مومنان در بهشت‪:‬‬
‫تهــایی کــه خداونــد بــه بنــدگان‬ ‫از جملــه بزرگــترین نعم ‌‬
‫یکند‪ ،‬لذت نگاه کردن به چهره بزرگوارش‬ ‫مؤمنش‪ ،‬عطا م ‌‬
‫یباشد که برای آنها توانایی نگاه کردن به او را به وســیله‬ ‫م ‌‬
‫یکنــد‪ .‬امــا بــا ایــن‬
‫چشمانش به صــورت حقیقــی فراهــم م ‌‬
‫وجود این قسمت در آخرت به علت عظمــت خداونــد قــادر‬
‫بــه درک کامــل او نخواهــد بــود‪ .‬زیــرا خـــداوند – ســبحانه ‪-‬‬
‫یفرمایــــــــد‪.﴾   ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫)النعام‪.(103 :‬‬
‫»چشمها او را نمىبينند ]قادر به درک کامل او نیستند[«‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬طه‪.(110 :‬‬
‫»ولــی آنــان از ]کــار و بــار و حکمــت[ آفریــدگار آگــاهی‬
‫ندارند«‪.‬‬
‫یشناســیم‪ .‬امــا‬‫ما پروردگارمان را به وسیله قلبهایمان ‌م ‌‬
‫یدانیــم‪ .‬ولــی در روز قیــامت‬‫چگــونگی و حقیقــت آن را نم ‌‬
‫خدایمان را خواهیم دیــد ولــی ]در آن روز نیــز[ چشــمانمان‬
‫قادر به درک کامل او و احاطه بر او نخواهند بود‪.‬‬
‫از جمله دلیلی که بر امکان رؤیت خداوند در آخرت دللت‬
‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬ ‫دارد‪ ،‬عبارتنـــــد از‪ :‬خداونـــــد م ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫‪) .﴾   ‬القيامه‪.(23 -22 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫»در آن روز صورتهاي)اهــل ســعادت( شــاداب و مســرور‬
‫ينگرد«‪.‬‬‫است‪ .‬و )و با شادابي( به پروردگارش م ‌‬
‫یفرمایــــــــد‪ ﴿ :‬‬‫همچنیــــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬المطففين‪.(23 :‬‬
‫»بر تختهاي زيبا و مجلل بهشتي تكيه كرده و)بــه خداونــد‬
‫ينگرند«‪.‬‬
‫یهای بهشت( م ‌‬‫تها و زیبای ‌‬
‫یا نعم ‌‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬يونس‪.(26 :‬‬
‫‪‬‬
‫یکننــد‪ ،‬منزلــت نیکــو ]یعنــی‬
‫»کسانی که کارهای نیکــو م ‌‬
‫بهشت[ از آن ایشان است و افزون ]بر آن هم که مغفــرت‬
‫و رؤیت پروردگار است[ دارند«‪.‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫زیاده به معنای نظر کردن به چهره خداوند )عزوجل الله‬


‫يباشد( است‪ .1‬پس از‬ ‫فم ‌‬
‫ف و خل ‌‬
‫ل جمهور علما از سل ‌‬ ‫قو ‌‬
‫تهای آن و خوشــبختی دســت‬‫آنکه مؤمنان به بهشت و نعم ‌‬
‫یافتند‪ ،‬خداوند را مشاهده خواهند کرد‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــن م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬ق‪.(35 :‬‬
‫»هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست‪ ،‬و نزد ما‬
‫نعمتهاى بيشترى است )كه به فكر هيچ كس نمىرسد‪ ،‬از‬
‫ت(«‪.‬‬ ‫ل اس ‌‬ ‫ي عز وج ‌‬ ‫ن بلكيف ‌خدا ‌‬ ‫ت فزونتر‪ :‬ديد ‌‬ ‫ن نعم ‌‬ ‫اي ‌‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که فرمودنــد‪ :‬خداونــد‬
‫در روز جمعه بر بنــدگان مــؤمنش کرامــت و لطــف خاصــی‬
‫یرســد خداونــد بــرای او‬ ‫دارد‪ .‬هــر گــاه روز جمعــه فــرا م ‌‬
‫یفرســتد و او را تــا در‬ ‫های م ‌‬ ‫های را بــه همــراه جــام ‌‬ ‫فرشــت ‌‬
‫یکند ‪ ...‬تا اینکه فرمود‪ :‬هر گــاه مؤمنــان‬ ‫بهشت همراهی م ‌‬
‫یشود‪ ،‬و هر گــاه‬ ‫گرد هم آیند پروردگار برای آنان متجلی م ‌‬
‫یافتنــد‪.‬‬
‫او را ببینند و در او نظر کننــد برایــش بــه ســجده م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬بندگانم! سرهایتان را از سجده بر دارید‬ ‫خداوند م ‌‬
‫که امروز روز سجده کردن و عبادت نیســت‪ .‬بــار ]عبــادت[‬
‫یگوینــد‪:‬‬ ‫از دوش شــما کنــار گذاشــته شــده اســت‪ .‬آنــان م ‌‬
‫خدایا چه چیزی بهتر از بهشت وجود دارد کــه تــو بهشــت را‬
‫یفرمایــد‪ :‬شــما هفتــاد برابــر آنچــه‬ ‫های؟ خداوند م ‌‬ ‫به ما داد ‌‬
‫هاید پیش من دارید‪ .‬پس فرد مـؤمن هـر جمعـه هفتـاد‬ ‫گرفت ‌‬
‫یکند‪ .‬این معنــی‬ ‫ً‬
‫برابر ثوابی که قبل گرفته است دریافت م ‌‬
‫آیه »ولدنیا مزید« است‪.2‬‬
‫در دعاهایی که از ائمه اهل بیت ‡ بــه دســت مــا رســیده‬
‫است آمده است که آنها بر طلب رؤیت خداونــد و لقــای او‬
‫هانـــد و آن را بـــه‬ ‫یکرد ‌‬ ‫در روز قیـــامت بســـیار تاکیـــد م ‌‬
‫ههایی از این دعاها عبارتند از‪:‬‬ ‫یدادند‪ .‬نمون ‌‬ ‫پیروانشان یاد م ‌‬
‫یخــوانیم‪» :‬وتلقــن بهــا عنــد‬ ‫در دعای روز جمعه چنیــن م ‌‬
‫ى منــك‬ ‫فراق الدنيا حجتي وأنظر بها إلى وجهك الكريم وعل ّ‬
‫نوٌر وكرامه«‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬تفسیر قمی )‪.(1/311‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(8/126) ،(86/266‬‬

‫‪199‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یخواهم که حجتم ]که ل اله ال اللــه[ اســت را در‬ ‫از تو م ‌‬


‫هنگام ترک دنیا بر من تلقین کنی و بخوانی‪ ،‬و به وسیله آن‬
‫به چهره بزرگوارت نگــاه کنــم و نــور و کرامــت تــو بــر مــن‬
‫ببارد«‪.1‬‬
‫یخــوانیم‪» :‬اجعــل لنــا منــزل ً‬ ‫در تسبیحات شــب شــنبه م ‌‬
‫مغبوطا ً ومجلسا ً رفيعا ً وظل ً ومرتفعـا ً جســيما ً جميـا ً ونظــرا ً‬
‫إلى وجهك يوم تحجبه عن المجرمين«‪» .‬خداوندا برای مــن‬
‫های و مکــانی بــزرگ و‬ ‫جایگاهی بلند و رشک برانگیز‪ ،‬و سای ‌‬
‫زیبا قرار بده‪ ،‬و به من نگاه کردن به صورت بزرگــوارت را‬
‫عطـــا کـــن‪ ،‬در روزی کـــه آن را از گناهكـــاران پوشـــیده‬
‫یداری«‪.2‬‬ ‫م ‌‬
‫یخواندند‪:‬‬ ‫امام کاظم ؛ در دعایشان چنین م ‌‬
‫»خــدایا بــه مــن و او در روز قیــامت پــاداش‪ ،‬و در روز‬
‫ملقات‪ ،‬عفو و مغفرت عنایت بفرما‪ ،‬و همچنین آسایش در‬
‫یپایان‪ ،‬نگاه کردن به چهره مبارکت و‬ ‫هنگام مرگ‪ ،‬شادی ب ‌‬
‫اشتیاق به دیدارت را به ما عطا کن« ‪.‬‬
‫‪3‬‬

‫یکی از دعاهای افرادی که از خداوند بیم و خــوف در دل‬


‫دارند‪ ،‬دعای زیر است‪:‬‬
‫بهای رحمتت را بر بندگان یکتا پرستت مبنــد‪،‬‬ ‫»خدایا در ‌‬
‫و بندگان مشتاقت را از نظر کردن بــه چهــره زیبــایت‪ ،‬منــع‬
‫مفرما«‪.4‬‬
‫از جمله دعاهای شب جمعه دعای زیر است‪ :‬خدایا دیدار‬
‫خودت را در نظر مــا دوســت داشــتنی قــرار بــده‪ ،‬و بــه مــا‬
‫هات را عطــا کــن‪ ،‬و در هنگــام‬ ‫ر ‌‬
‫]لذت[ نگــاه کــردن بــه چهـ ‌‬
‫ملقات با تو ما را شاداب و شاد کن ‪.‬‬
‫‪5‬‬

‫لهای روشــنی‬ ‫علیرغم وجود همه دلیــل واضــح و اســتدل ‌‬


‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(87/133‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحــارالنوار )‪ ،(87/144‬البلــد المیــن )‪ ،(94‬مصــباح الکفعمــی )‪ (99‬مصــباح‬
‫المجتهد )‪.(429‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪ (87/205‬البلد المیــن )‪ (135‬مصــباح الکفعمــی )‪ (126‬مصــباح‬
‫المجتهد )‪.(480‬‬
‫‪4‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(91/143‬‬
‫‪5‬‬
‫‪ -‬مصباح المتهجد‪ ،(442) :‬مصباح الكفعمي‪ ،(107) :‬البلد المين‪ ،(104) :‬بحار‬
‫النوار‪.(87/159) :‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫که برای اثبات دیدن خداوند توسط مؤمنان در بهشت وجود‬


‫یکننــد و‬‫دارد‪ ،‬گروهی از مردم با همه این دلیل مخالفت م ‌‬
‫امکان رؤیت خداوند به وسیله اهل بهشــت را نفــی و انکــار‬
‫یکنند‪.‬‬
‫هجایی استناد م ‌‬ ‫ینمایند‪ .‬آنان به دلیل باطل یا ناب ‌‬ ‫م ‌‬
‫از جمله‪:‬‬
‫یشــود‪ ،‬بلکــه آنچــه دیــده‬‫یگویند‪ :‬خداوند دیــده نم ‌‬‫ل‪ :‬م ‌‬‫او ً‬
‫یشود )نور( است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫ثانیا‪ :‬خداوند در قرآن کریم امکان رؤیت ذات باری تعالی‬ ‫ً‬
‫را نفی کرده است‪ .‬دلیل آن هم این آیه از قرآن اســت کــه‬
‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬العراف‪.(143 :‬‬
‫»و هنگامى كه موسى به ميعادگاه ما آمد‪ ،‬و پروردگارش‬
‫با او سخن گفت‪ ،‬عرض كرد‪» :‬پروردگارا! خودت را به من‬
‫نشــان ده‪ ،‬تــا تــو را بــبينم!« گفــت‪» :‬هرگــز مــرا در دنيــا‬
‫نخواهى ديد! ولى به كوه بنگر‪ ،‬اگر در جاى خود ثابت ماند‪،‬‬
‫مرا خواهى ديد!« اما هنگامى كه پروردگارش بر كوه جلوه‬
‫كرد‪ ،‬آن را همسان خــاك قــرار داد; و موســى مــدهوش بــه‬
‫زمين افتاد‪ .‬چون به هوش آمد‪ ،‬عرض »خداوندا! منزهى تو‬
‫)از اينكه با چشــم تــو را در دنيــا بــبينم(! مــن بــه ســوى تــو‬
‫بازگشتم! و من نخستين مؤمنانم!«‪.‬‬
‫وجه استدلل به این آیه این است که خداونــد بــه وســیله‬
‫یرود‪ ،‬رؤیت خود‬ ‫ادات نفی )لن( که برای نفی ابد به کار م ‌‬
‫را نفی کرده است‪ .‬نفی خداونــد‪ ،‬جزاســت‪ ،‬خــبر او صــادق‬
‫است و هیچ نسخ و تغییری در آن جای ندارد‪.‬‬
‫ثالثًا‪ :‬خداوند رؤیت خودش را به طور مطلق نفــی کــرده‬
‫است‪ .‬و در قــرآن فرمــوده اســت‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬

‫‪201‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫)النعام‪.(103 :‬‬
‫مها او را نمىبينند; ولى او همه چشمها را مىبينــد; و‬ ‫»چش ‌‬
‫او بخشنده )انواع نعمتها‪ ،‬و با خبر از دقــايق موجــودات‪ (،‬و‬
‫آگاه )از همه( چيز است«‪.‬‬
‫رابعًا‪ :‬عقل امکان رؤیت خداونــد را محــال و غیــر ممکــن‬
‫است‪ .‬زیرا چنانچه خداوند دیده شود این لزوم ـا ً بــه معنــای‬
‫آن است که خداوند جسم اســت‪ .‬و دادن نســبت بــه جســم‬
‫بودن به خداوند محال است‪ .‬زیرا این امر مســتلزم ترکیــب‬
‫است‪ ،‬لزمة ترکیب نیــز تشــبیه و تمثیــل اســت‪ .‬پــس نفــی‬
‫رؤیت خداوند واجب است‪.‬‬
‫در رد این شبهات باید گفت‪:‬‬
‫یگوینــد‪ :‬خداونــد قابــل رؤیــت‬ ‫در جواب شبهه اول کــه م ‌‬
‫یشود‪) ،‬نور( است‪ ،‬باید گفت ایــن‬ ‫نیست بلکه آنچه دیده م ‌‬
‫سخن باطل است‪ .‬زیـرا در اثبـات رؤیــت نصـوص مختلفـی‬
‫هاش را چنیــن وصــف‬ ‫آمده است‪ .‬خداوند – عزوجــل ‪ -‬چهــر ‌‬
‫کرده است که دارای نور است‪ .‬این امــر در حــدیث پیــامبر‬
‫ف حجابـا ً‬
‫ه ســبعين ألـ َ‬ ‫ن لل َ‬
‫یفرماید‪» :‬إ ّ‬‫ص آمده است که م ‌‬
‫من نور وظلمة لو كشفها عن وجهه لحرقت سبحات وجهـه‬
‫ما أدرك بصره من خلقه«‪» :‬خداوند هفتاد هزار حجاب نــور‬
‫و تاریکی دارد‪ .‬چنانچه آنها را از چهره خود بردارد‪ ،‬پرتوهای‬
‫یکنــد‪،‬‬
‫هاش‪ ،‬همــه مخلوقــاتی را کــه بــدان اصــابت م ‌‬ ‫چهــر ‌‬
‫یسوزاند« ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫م ‌‬
‫‌به همین دلیل رؤیت خداونــد در دنیــا غیــر ممکــن اســت‪،‬‬
‫زیرا وضعیت و حالت انسان توانایی تحمل دیــدن پروردگــار‬
‫را ندارد‪.‬‬
‫در قرآن کریم صــفتی ذکــر شــده اســت کــه شایســته آن‬
‫نیست بر نور اطلق شود‪ .‬از جمله آن آیه زیر اســت‪﴿ :‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الرحمن‪.(27 :‬‬
‫»و تنها وجه خداوند ذوالجلل و گرامى باقى مىمانــد! )در‬
‫ايــن آيــه صــفت وجــه‪) :‬روى پروردگــار( بــدون تشــبيه و‬
‫چگونگى براى خداوند عز وجل ثــابت مىكنــد كــه بــه جلل و‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬عوالی الللی )‪ ،(4/106‬بحارالنوار )‪.(55/45‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫عظمت او سبحانه ليق است(«‪.‬‬


‫این وصفی اسـت کـه بـر وجـه اطلق شـده اسـت بـدین‬
‫معنی که چهره پروردگار عظمت و بزرگــواری خاصــی دارد‬
‫و شایسته نیست این صفت بر نور اطلق شود‪.‬‬
‫یکننــد‪ :‬خداونــد خطــاب بــه‬
‫دربارة شبهه دوم کــه ادعــا م ‌‬
‫موسی ؛ فرمود‪» :‬لن ترانی« و )لن( در زبــان عربــی بــرای‬
‫نفی ابد است‪ ،‬باید گفت‪ :‬این ادعــا از چنــدین جهــت باطــل‬
‫است‪:‬‬
‫اول‪) :‬لن( برای نفی ابد نیست‪ .‬دلیــل آن ایــن اســت کــه‬ ‫ً‬
‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــــد دربـــــارة مشـــــرکان م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬البقره‪.(95 :‬‬
‫»ولى آنها هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد«‪.‬‬
‫بــا ایــن وجــود کفــار پــس از مــدتی در آتــش جهنــم نــدا‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫یدهنـــــــــد کـــــــــه‪﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬الزخرف‪.(84 :‬‬
‫ن( دوزخ!‬ ‫»آنها فرياد مىكشند‪» :‬اى مالك )خــازن ‌و نگهبــا ‌‬
‫)اى كاش( پروردگارت ما را بميراند )تا آسوده شويم(«‪.‬‬
‫کفـــار آرزوی آن را نکردنـــد‪ ،‬مرگشـــان را از خداونـــد‬
‫یکند که )لن( بــرای نفــی ابــد‬ ‫یخواستند‪ .‬این امر ثابت م ‌‬
‫م ‌‬
‫نیست‪.‬‬
‫خداوند ابن مالک نحوی را رحمت کند که فرموده است‪:‬‬
‫فقـــــوله اردد وســـــواه‬ ‫ومن رأى النفى بلن مؤبدا‬
‫فاعضدا‬

‫یدانــد‪،‬‬
‫یعنی سخن کسی را که )لن( را برای نفــی ابــد م ‌‬
‫رد کن و به رأی دیگر معتقد باش‪.‬‬
‫ثانیًا‪ :‬موسی ؛ در دنیا از خداوند خواست که خود را به او‬
‫بنمایانـــــــــــد‪   ﴿ .‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(143 :‬‬
‫»خدایا ]خویشتن[ را به من بنمای تا تو را ببینم«‪.‬‬
‫یعنی حال خود را به من نشان بده‪ .‬خداونــد در جــواب او‬
‫فرمود‪) .﴾  ﴿ :‬العراف‪.(143 :‬‬

‫‪203‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫»مرا در دنیا نخواهی دید«‪.‬‬


‫یدهــد‪ .‬امــا‬ ‫این جواب جایز بودن درخواســت را نشــان م ‌‬
‫خداوند علت عدم امکان این امر در دنیا را برای او روشــن‬
‫نمود که امری معلوم است‪ .‬زیرا خداوند نفرمود‪ :‬من دیــده‬
‫یشوم‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫این امــری اســت کــه اهــل بیــت پیــامبر ص بــدان معتقــد‬
‫هانــد از امـام رضـا ؛ روایــت شـده اسـت کــه فرمودنـد‪:‬‬ ‫بود ‌‬
‫زمانی که خداوند موسی ؛ را به پیامبری برگزیــد و بـرای او‬
‫یاسرائیل را نجات داد و به او تورات و‬ ‫دریا را شکافت و بن ‌‬
‫الواح را داد‪ ،‬موسی ؛ جایگاه خود در نزد پروردگار را دید و‬
‫گفت‪ :‬پروردگـارا اگـر اهـل بیـت محمـد ص چنیـن فضـیلتی‬
‫داشته باشند آیا یاران پیامبران دیگر از یــاران مــن برترنــد؟‬
‫یدانــی کــه فضــیلت یــاران‬ ‫خداوند فرمود‪ :‬ای موسی آیا نم ‌‬
‫محمد ص بر یاران پیامبران دیگر هماننــد برتــری اهــل بیــت‬
‫محمد ص بر اهل بیت دیگر پیامبران‪ ،‬و برتری محمد ص بر‬
‫پیــامبران دیگــر اســت‪ .‬موســی گفــت‪ :‬خــدایا ای کــاش‬
‫یتوانستم آنها را بـبینم‪ .‬خداونـد – عزوجـل – بـه او وحـی‬ ‫م ‌‬
‫کرد و فرمــود‪ :‬ای موســی‪ ،‬تــو آنهــا را نخــواهی دیــد ‪ .‬زیــرا‬
‫‪1‬‬

‫هنوز زمان ظهور آنان فرا نرسیده است‪ .‬اما تــو آنهــا را در‬
‫بهشت‪ ،‬جنات عدن و فردوس به همراه محمــد ص خــواهی‬
‫یکننــد و در‬ ‫تهــای بهشــت زنــدگی م ‌‬ ‫دید‪ .‬آنان در میان نعم ‌‬
‫یکنند ‪.‬‬
‫‪2‬‬
‫میان آن خوشگذرانی م ‌‬
‫ثالثًا‪ :‬دیدن خداوند در دنیا غیر ممکن است‪ .‬زیرا حـالت و‬
‫وضعیت انسان قادر به تحمـل رؤیــت خداونـد نیسـت‪ .‬زیـرا‬
‫یفرماید‪» :‬إن لله سبعين ألف حجاب ـا ً مــن نــور‬ ‫پیامبر ص م ‌‬
‫َ‬
‫مـا‬‫جِهـهِ َ‬‫ت وَ ْ‬‫حا ُ‬
‫سـب ُ َ‬ ‫حَرَقـ ْ‬
‫ت َ‬ ‫َوظلمة لـو كشـفها عـن وجهـه ل ْ‬
‫ه«‪» :‬خداوند هفتاد هزار حجــاب نــور و‬ ‫خل ْ ِ‬
‫ق ِ‬ ‫ن َ‬
‫م ْ‬‫صُره ُ ِ‬ ‫أد َْر َ‬
‫ك بَ َ‬
‫تاریکی دارد‪ ،‬چنانچه آنها را از چهره خود بــردارد‪ ،‬پرتوهــای‬
‫یکنــد‪،‬‬‫هاش‪ ،‬همــه مخلوقــاتی را کــه بــدان اصــابت م ‌‬ ‫چهــر ‌‬
‫یدانیم خداوند هر آنچــه را‬ ‫یسوزاند« حال آنکه چنانکه م ‌‬ ‫‪3‬‬
‫م ‌‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬در عبارت عربی آمده است‪» :‬لن تراهم«‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬تفسیر المام العسکری )‪ (31‬بحارالنوار )‪ ،(13/340‬تاویل الیات )‪.(411‬‬
‫‪3‬‬
‫‪ -‬عوالی الللی )‪ ،(4/106‬بحارالنوار )‪.(55/45‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یبیند‪.‬‬
‫یشود‪ ،‬م ‌‬ ‫که دیده م ‌‬
‫این امری روشن و معلوم است که چشم انسان در دنیــا‬
‫لهای این‬ ‫قادر به تحمل دیدن هر چیزی نیست‪ .‬از جمله مثا ‌‬
‫امر‪ ،‬صفت آن در دیدن خورشـید اسـت کـه هـر روز ظـاهر‬
‫یشود‪ .‬حــال آنکــه خورشــید موجــود ضــعیفی اســت پــس‬ ‫م ‌‬
‫دیدن چهره خداونــد – جبــار ســبحانه وتعــالی – کــه از نظــر‬
‫متــر از مخلوقــات ضــعیف‬ ‫شــأن‪ ،‬وجــود و نــور بســیار عظی ‌‬
‫است‪ ،‬چگونه خواهد بود؟‬
‫رابعـًا‪ :‬موســی ؛ از ایــن افــرادی کــه رؤیــت خــدا را نفــی‬
‫ستر بــود‪ .‬بــه همیــن دلیــل او آنچــه را کــه‬
‫یکنند‪ ،‬خداشنا ‌‬ ‫م ‌‬
‫طلب آن جایز است از خداوند خواسته بود‪ .‬اما خداونــد بــه‬
‫او اطلع داد به وسیله مثالی که بیان کرد‪ ،‬کــه هنــوز زمــان‬
‫دیدن فرا نرسیده اســت‪ ،‬و آن مثــال مشــروط بــودن دیــده‬
‫شدن خداوند به تحمل رؤیت خداوند توسط کوه و بقای آن‬
‫در جای خود بود‪.‬‬
‫از جمله اموری که بــر صــحت و جــواز آنچــه موســی ؛ از‬
‫خداوند خواست‪ ،‬دللت دارد‪ ،‬این است که خداوند طلـب او‬
‫را همانند خواسته ناجایز نوح ؛ برای نجات پسرش که کافر‬
‫بود زشت و قبیح ندانست‪.‬‬
‫یفرمایــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــد م ‌‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬هود‪.(46 :‬‬
‫»فرمود‪» :‬اى نــوح! او از اهـل تــو نيسـت! او عمـل غيــر‬
‫صالحى است )فرد ناشايستهاى است(! پس‪ ،‬آنچه را از آن‬
‫آگاه نيستى‪ ،‬از من مخواه! مــن بــه تــو انــدرز مىدهــم تــا از‬
‫جاهلن نباشى!!«‪.‬‬
‫یشود که این آیه دلیل علیه آنهاســت‬ ‫بدین ترتیب ثابت م ‌‬
‫نه در تأییدشان‪.‬‬
‫شــــبهه ســــوم دربــــارة آیــــه‪ ﴿ :‬‬
‫‪  ‬‬

‫‪205‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫‪    ‬‬


‫‪) .﴾ ‬النعام‪.(103 :‬‬
‫مها او را نمىبينند; ولى او همه چشمها را مىبينــد; و‬ ‫»چش ‌‬
‫او بخشنده )انواع نعمتها‪ ،‬و با خبر از دقــايق موجــودات‪ (،‬و‬
‫آگاه )از همه( چيز است«‪.‬‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬این آیه به معنـای نفـی ادراک اسـت‬
‫نه نفی دیدن‪.‬‬
‫چنانچه در زبان عربی معلوم است‪ ،‬ادراک اعم از رؤیــت‬
‫است‪ ،‬و رؤیت مستلزم ادراک نیست‪ .‬آیا معتقد نیستند کــه‬
‫یبیند‪ .‬اما قادر بــه احــاطه بــه ادراک آن‬ ‫انسان آسمان را م ‌‬
‫نیست‪ .‬دریا نیز چنین است‪.‬‬
‫یشود‪ ،‬ایــن امــر لزوم ـا ً‬ ‫چنانچه ثابت کنیم خداوند دیده م ‌‬
‫به این معنی نیست کــه بــه وســیلة دیــدن خداونــد او ادراک‬
‫یشــود‪ ،‬زیــرا معنــی ادارک نســبت بــه دیــدن بــه طــور‬ ‫م ‌‬
‫یگـوییم‪ :‬نفـی‬ ‫صتر اسـت‪ .‬بـه همیـن دلیـل م ‌‬ ‫عمـومی‪ ،‬خـا ‌‬
‫ادراک دلیلی بر وجــود اصــل رؤیــت اســت‪ .‬زیــرا نفــی امــر‬
‫عم و عامتر است‪ ،‬حتی اگر وقــوع‬ ‫صتر دلیل وجود امر ا ّ‬ ‫خا ‌‬
‫یشود‪.‬‬‫متر منتفی باشد‪ ،‬نفی آن واجب م ‌‬ ‫آن امر عا ‌‬
‫مها او را نخواهد دیــد‪ .‬زیــرا‬ ‫یشود‪ :‬دیدگان و چش ‌‬ ‫گفته م ‌‬
‫د نــه‬‫یکن ـ ‌‬
‫نفــی آن‪ ،‬نفــی امــر اخــص را اقتضــا و ایجــاب م ‌‬
‫یبود‪ ،‬نفی اخص‬ ‫برعکس‪ .‬زیرا در صورتی که اعم منتفی م ‌‬
‫یشــد‪ ،‬کــه کلم‬ ‫باعث ایجاد ایهام و پوشیده ماندن ســخن م ‌‬
‫ل از چنیــن چیــزی مبراســت‪ .‬بنــابراین‪ ،‬آیــه‬ ‫خداونــد عّزوج ـ ّ‬
‫مذکور دلیلی بر علیه کسانی است کــه رؤیــت خــدا را نفــی‬
‫یکنند‪.‬‬‫م ‌‬
‫شبهه چهارم‪ :‬در گفتار آنها این است که چنــانچه خداونــد‬
‫دیده شود‪ ،‬این امر لزوم ـا ً بــه معنــای جســم بــودن خداونــد‬
‫است‪ .‬حال آنکه جسم بودن خداوند محال است‪ .‬زیــرا ایــن‬
‫امر مستلزم ترکیب و در نتیجه تشبیه و تمثیل است‪.‬‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬در ابتــدا بایــد گفــت‪ :‬چنــانچه اعتقــاد‬
‫رؤیت خداوند مستلزم جسم بودن خداوند باشد‪ ،‬بایــد بنــابر‬
‫فرض محال بدان اعتقاد داشت ]زیرا رؤیت خداوند حقیقی‬
‫یدانیــم کــه او ماننــد‬‫غیر قابل انکار است‪ [.‬امــا مــا یقینـا ً م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫﴿‪‬‬ ‫یفرماید‪:‬‬
‫جسم مخلوقات نیست‪ .‬زیرا خداوند م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیست ]نه او در ذات و صفات به‬
‫یمانــد‪ ،‬و نــه‬
‫نها و زمیــن اســت‪ ،‬م ‌‬ ‫چیزی از آنچه در آســما ‌‬
‫چیــزی از آنچــه در کائنــات اســت در ذات و صــفات شــبیه‬
‫اوســت‪ [.‬و او شــنوا و بیناســت ]و پیوســته بــر امــور جهــان‬
‫یکند[«‪.‬‬‫نظارت م ‌‬
‫اما ما معتقدیم کــه هرگــز جســم بــودن خداونــد را قبــول‬
‫یکنیم و باور نداریم که خداوند جسم است تا دیده شود‪.‬‬ ‫نم ‌‬
‫یبینــد علیرغــم اینکــه نــور جســم‬ ‫بلکــه انســان نــور را م ‌‬
‫نیست ‪ ....‬و ‪ ...‬به علوه لفظ جسم برای خداوند نــه ثــابت‬
‫یشود و نه قابل ‌انکار است‪ ،‬مگر آنکه ‌معنای آن به طـور‬ ‫م ‌‬
‫صل شــرح داده شــود‪ .‬چنــانچه مقصــود از جســم همــان‬ ‫مف ّ‬
‫چیزی باشد که از گوشت و اســتخوان تشــکیل شــده اســت‬
‫این ادعا باطل است‪.‬‬
‫اما چنانچه منظور از آن ذات مقدسی که قـائم بالـذات و‬
‫دارای همه صفات کمال است‪ ،‬باشد‪ ،‬در حقیقــت ایــن امــر‬
‫دربارة خداوند حقیقت ثابتی اســت‪ ،‬امــا بــه علــت اینکــه در‬
‫کتاب و سنت این لفظ ذکر نشده اســت‪ ،‬آن نــه بــه عنــوان‬
‫یتوان بر خداوند اطلق کرد‪ .‬بلکه‬ ‫اثبات‪ ،‬و نه نفی آن را نم ‌‬
‫به آنچه در آن دو منبع شریعت ]اصلی[ آمــده اســت‪ ،‬اکتفــا‬
‫یکنیم‪.‬‬ ‫م ‌‬

‫ثانیا‪ :‬صفت چشم ]عین[‬


‫ل‪-‬‬‫از جمله صفاتی کــه وجــود آن بــرای خداونــد ‪ -‬عّزوجـ ّ‬
‫یباشد که شایسته ذات با‬ ‫اثبات شده است‪ ،‬صفت چشم م ‌‬
‫یباشد و شبیه صفات مخلوقات نیســت‬ ‫عظمت پروردگار م ‌‬
‫و از کیفیت آن اطلعی نداریم‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫خداونـــــــد م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬الطور‪.(48 :‬‬
‫»در راه ابلغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن‪ ،‬چرا‬
‫كه تو زير نظر مــا و در حفــاظت و رعــايت كامــل مــا قــرار‬

‫‪207‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫دارى‪) .‬در اين آيه صفت چشم براى خداوند است كه بدون‬
‫هيچ تشبيه به بندگامش‪ ،‬و چگونگى آن بــه جلل و عظمــت‬
‫او ليق است(«‪.‬‬
‫یفرماید‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنین م ‌‬
‫‪‬‬‫‪‬‬ ‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬القمر‪.(14-13 :‬‬
‫»و او ]نوح ؛[ را بر مركــبى از الــواح و ميخهــايى ســاخته‬
‫ه مــا و بــا‬
‫ي در منظــر و ديــدگا ‌‬
‫ن كشــت ‌‬
‫شده سوار كرديــم‪ .‬آ ‌‬
‫ت ما حركت مىكرد! اين كيفــرى بــود بــراى‬ ‫هداش ‌‬ ‫حفظ و نگ ‌‬
‫كسانى كه )به نوح( كافر شده بودنــد! )و مــا آنــان را غــرق‬
‫كرديم(‪) .‬در اين آيــه اثبــات صــفت دو چشــم بــراى خداونــد‬
‫است كه به جلل و عظمت او ليق دارد(«‪.‬‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــن م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾   ‬طه‪.(39 :‬‬
‫»و من محبت خود را بر تو افکندم ]بدانگونه که هر کس‬
‫یاختیار دوستت داشته باشد[ تا تحــت نظــارت‬ ‫تو را ببیند‪ ،‬ب ‌‬
‫چشم من پرورده شوی«‪.‬‬
‫بالـــدین راونـــدی ‌در کتـــاب الخـــرائج و الجـــرائح‬ ‫قط ‌‬
‫ینویسد‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫گروهــی از اهــل حــدیث در اصــفهان و گروهــی نیــز در‬
‫همــدان و خراســان بــه روایــت از مشــایخ و اســاتید مــورد‬
‫اعتمادشان با اسنادهای مختلف در طی حدیثی طــولنی بــه‬
‫هاند که پیامبر ص بـه یـارانش فرمـود‪» :‬مـا‬ ‫اطلع ما رساند ‌‬
‫َ‬
‫خَره ُ إلــى‬‫ن الله أ ّ‬ ‫دجال‪ ،‬وإ ّ‬
‫َ‬ ‫بعث الله نبيا ً إل ّ وقد أنذر قومه ال ّ‬
‫م ليــس‬ ‫ن َرب ّك ُـ ْ‬
‫مرِهِ فــإ ّ‬
‫نأ ْ‬‫م ْ‬ ‫يومكم هذا‪ ،‬فمهما تشابه عليكم ِ‬ ‫َ‬
‫ور«‪» :‬هــر پیــامبری کــه خداونــد او را برانگیختــه اســت‪،‬‬ ‫ب ِأع ْ َ‬
‫قومش را از دجال ترسانده است و خداوند آن را به امروز‬
‫شما موکول کرده است‪ .‬پس هر گاه در کار او دچار شک و‬
‫شبهه شدید‪ ،‬بدانید که ]دجال یک چشم است[ امــا خداونــد‬
‫شما یک چشم نیست«‪.1‬‬
‫از نزال بن سبره روایت شده است که گفت‪ :‬امام علــی‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الخرائج و الجرائح )‪.(3/1138‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫بــن ابــی طــالب ؛ بــرای مــا خطبــه خوانــد پــس خداونــد را‬
‫ستایش کرد و او را بسیار بزرگ داشت‪ .‬ســپس فرمــود‪ :‬از‬
‫من دربــارة ســه چیــز بپرســید قبــل از اینکــه مــرا از دســت‬
‫بدهیــد؟ صعصــعه بــن صــوحان برخاســت و گفــت‪ :‬ای امیــر‬
‫یکنــد؟ امــام علــی ؛‬ ‫المــومنین چــه زمــانی دجــال ظهــور م ‌‬
‫یتردیــد خداونــد ســؤالت را شــنید و‬ ‫فرمــود‪ :‬بنشــین کــه ب ‌‬
‫دانست که قصدت چیست‪ .‬به خدا قسم کســی کــه در ایــن‬
‫یشود از سوال کننده داناتر نیســت‪ .‬امــا‬ ‫بارة از او سوال م ‌‬
‫مهــا از‬ ‫هروی گا ‌‬ ‫ههایی دارد که آنها همانند دنبال ‌‬ ‫این امر نشان ‌‬
‫یخواهی‬ ‫یآیند‪ .‬اگر م ‌‬ ‫یکدیگر به دنبال یکدیگر و پی در پی م ‌‬
‫آنهــا را بــه تــو بگــویم؟ گفــت‪ :‬بلــه ای امیرالمــؤمنین! امــام‬
‫فرمود‪ :‬از روستايي که به یهــودیت شــهرت دارد در شــهری‬
‫یکند چشــم راســتش کــور اســت و‬ ‫به نام اصفهان ظهور م ‌‬
‫یاش قرار دارد‪ .‬هماننــد ســتاره‬ ‫چشم دیگرش نیز در پیشان ‌‬
‫یدرخشد در آن لکه خونی هست که گویی بــا خــون‬ ‫صبح م ‌‬
‫ترکیب شده است‪ .‬در میان چشمانش نوشته كافر‪ ،‬که هــر‬
‫یخوانــد بــا صــدای بلنــد فریــاد‬ ‫یسوادی آن را م ‌‬ ‫با سواد و ب ‌‬
‫نها‪،‬‬‫یزند همه آنچه را که در غرب و شرق در میان انســا ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگویـــد‪:‬‬ ‫یشـــنود‪ .‬م ‌‬ ‫یدهـــد‪ ،‬م ‌‬‫جنیـــان و شـــیاطین روی م ‌‬
‫دوستانم به پیش مــن بیاینــد‪ .‬مــن همــان کســی هســتم کــه‬
‫موجودات را آفریدم سپس به آنها تــوازن دادم‪ .‬مــن همــان‬
‫کسی هستم که مقــدر و هــدایت کــردم‪ .‬مــن خــدای بــزرگ‬
‫شما هستم‪.‬‬
‫یخــورد و‬ ‫یگوید او کور است‪ ،‬غــذا م ‌‬ ‫دشمن خدا دروغ م ‌‬
‫یرود‪ .‬بدانید که پروردگار شــما یــک چشــم‬ ‫در بازارها راه م ‌‬
‫نیست‪.1‬‬
‫بعضی از مردم صــفت چشــم را انکــار کــرده و آن را بــه‬
‫یگوینــد‪:‬‬ ‫یکننــد‪ .‬آنهــا م ‌‬ ‫دیدن بدون ]وجــود[ چشــم تأویــل م ‌‬
‫یتوان وجود چشم را‬ ‫»بأعیننا« یعنی بدون چشم و هرگز نم ‌‬
‫به خداوند – عزوجل – نسبت داد‪ .‬زیــرا چشــم جــزو جســم‬
‫است‪ .‬چنانچه ما برای خداوند به وجود چشم معتقد باشیم‪،‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬کمال‌الدین )‪ ،(2/525‬بحارالنوار )‪ ،(52/194‬الخرائج و الجرائح )‪.(3/1133‬‬

‫‪209‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫هایم کــه‬ ‫در واقع به تجزیه کردن و جسم بودن او معتقد بود ‌‬
‫این امر محــال و نارواســت‪ .‬امــا ذکــر لفــظ )عیــن(‪ :‬چشــم‬
‫یبینیــم‬ ‫برای تاکید بر دیدن است؛ یعنی‪ :‬گویی ما شــما را م ‌‬
‫و چشم داریم‪.‬‬
‫یگوییم این سخن از چند نظر اشتباه است‪:‬‬ ‫در جواب م ‌‬
‫ل‪ :‬این برداشت برخلف ظاهر لفظ است‪.‬‬ ‫او ً‬
‫ثانی ـًا‪ :‬ایــن نظــر مخــالف آن چیــزی اســت کــه خداونــد –‬
‫عزوجل – در قرآن کریم‪ ،‬پیامبر ص و اهل بیت پاکش ‡ بــر‬
‫هاند‪.‬‬‫اساس زبان عربی ثابت کرد ‌‬
‫ثالثًا‪ :‬هیچ دلیلی وجود ندارد مبنی بر اینکه منظور از عین‬
‫فقط دیدن و رؤیت است‪.‬‬
‫رابع ـًا‪ :‬چنــانچه بگــوییم منظــور از )عیــن(‪ :‬چشــم‪ ،‬دیــدن‬
‫است و خداوند )عین( چشم را به خـود نســبت داده اســت‪،‬‬
‫یشــود کــه خداونــد بــه وســیلة آن چشــم‬ ‫نــتیجه آن ایــن م ‌‬
‫یبیند‪ .‬بنابراین در آیه دلیلی مبنی بر حقیقی بــودن چشــم‬ ‫م ‌‬
‫وجود دارد‪.‬‬
‫خامسًا‪ :‬اثبات صفت )عین(‪ :‬چشم برای خداوند لزوما به‬
‫ً‬
‫معنای عقیده به جسم بودن و تجزیه کردن خداونــد هماننــد‬
‫مخلوقــات نیســت‪ .‬تقریب ـا ً همــه جانــداران اعــم از انســان‪،‬‬
‫حیوانات و حشرات و ‪ ...‬دارای چشمهایی هستند کــه فقــط‬
‫در نام با همدیگر شبیه هستند‪ .‬اما در حجم و شکل مختلف‬
‫هستند‪ .‬تعدادی از آنهــا بــزرگ و تعــدادی کوچــک‪ ،‬بعضــی از‬
‫آنها دقیق و بعضی نیز ضعیف هســتند‪ .‬آیــا ایــن امــر لزوم ـا ً‬
‫مهای آنــان از نظــر کیفیــت و‬ ‫بــدین معنــی اســت کــه چش ـ ‌‬
‫جزئیات شبیه همدیگر هستند؟! خداوند دارای برترین نمونه‬
‫است ما به آن صفاتی که خداوند و پیامبر ص و اهل بیت ‡‬
‫هانــد‪،‬‬‫هانــد‪ ،‬و بــه او نســبت داد ‌‬ ‫آن را برای خداوند ثابت کرد ‌‬
‫مانند چشم و صــفات ثــابت دیگــر بــدون تحریــف‪ ،‬تکییــف و‬
‫یگوییم‪ :‬مــا بــه ایــن صــفات‬ ‫تشبیه کردن اعتقاد داریم‪ .‬و م ‌‬
‫اعتقاد داریم و هیچ چیز هم همانند او نیست‪.‬‬
‫چنـانکه منکــران بگوینـد‪ :‬شـما بــه وســیلة ظـاهر آیـات و‬
‫احادیث و بدون تأویل‪ ،‬تکییف )جستجو دربــارة چگــونگی( و‬
‫یکنیــد‪ .‬حــال آنکــه خداونــد‬ ‫تشبیه کردن‪ ،‬صــفات را ثــابت م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫﴿‪) .﴾  ‬الطور‪.(48 :‬‬ ‫یفرماید‪:‬‬


‫م ‌‬
‫»چرا كه تو زير نظر ما و در حفاظت و رعايت كامــل مــا‬
‫قرار دارى«‪.‬‬
‫براساس ظاهر آیه و شیوه برداشت شــما‪ ،‬پیــامبر ص را‬
‫در چشم خداوند یا به علت وجود باء ظرفیه آن را در وسط‬
‫هایــد‪ .‬چنــانچه چنیــن اعتقــادی داشــته‬ ‫چشــم خــدا قــرار داد ‌‬
‫هاید‪ .‬زیرا شما خداوند را محــل و‬ ‫باشید‪ ،‬در واقع کفر ورزید ‌‬
‫جایگاهی برای مخلوقات قرار داده بود‪ .‬بنابراین شما فرقه‬
‫حلولیه هستید‪ .‬چنانچه چنین اعتقادی نداشته باشید در واقع‬
‫هاید!‬
‫دچار تناقض شد ‌‬
‫در جواب باید گفــت‪ :‬قــرآن براســاس زبــان عربــی نــازل‬
‫شــده اســت‪ .‬در ایــن زبــان بــاء دارای کاربردهــای مختلفــی‬
‫است‪ .‬در اینجا برای افادة معنای مصــاحبت و همراهــی بــه‬
‫کار رفته است‪ ،‬چنانچه بگویید‪ :‬أنت بعینی‪ ،‬یعنی چشم مــن‬
‫یشــود‪.‬‬ ‫ینگــرد و از تــو جــدا نم ‌‬
‫همــراه توســت و بــه تــو م ‌‬
‫یشود‪:‬‬ ‫بنابراین معنای آیه چنین م ‌‬
‫یفرماید‪ :‬در برابر حکم‬ ‫خداوند خطاب به پیامبرش ص م ‌‬
‫خداوند صبر پیشه کن که تو تحت عنایت و توجه ما و رؤیت‬
‫یتوانــد بــه تــو‬
‫قرار داری به وسیله چشمی که هیچ کس نم ‌‬
‫گزندی برساند‪.‬‬
‫محال است در اینجا باء را ظرفیه دانســت‪ .‬زیــرا در ایــن‬
‫صورت باید گفت که پیامبر ص در چشم خداونــد قــرار دارد‬
‫و این امر محال است‪.‬‬
‫علوه بر این رسول خـدا ص در حـالی کـه در زمیـن بـود‬
‫چنین مورد خطاب قرار گفته است چنانچه بگویید کــه او در‬
‫چشم خدا قرار داشت‪ - ،‬نعوذ بالله – در این صورت دللت‬
‫یآمد‪.‬‬ ‫قرآن دروغ از آب در م ‌‬
‫یگویند‪:‬‬ ‫منکران همچنین م ‌‬
‫خداوند – عزوجــل – صــفت عیــن را بــه صــورت جمــع در‬
‫قــــرآن ذکــــر کــــرده و فرمــــوده اســــت‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾ ‬القمر‪.(14 :‬‬
‫ت مــا حركــت‬
‫هداش ‌‬
‫ه ما و با حفظ و نگ ‌‬
‫»در منظر و ديدگا ‌‬

‫‪211‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫مىكرد«‪.‬‬
‫همچنین ‌)عین( به صورت مفرد نیــز در قــرآن ذکــر شــده‬
‫یفرمایـد‪﴿ :‬‬ ‫اسـت چنـانکه خداونـد م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬طه‪.(39 :‬‬
‫»تــا زیــر نظــر و تحــت نظــارت چشــم مــن ]آنگــونه کــه‬
‫شیابی«‪.‬‬ ‫شایسته است[‪ ،‬پرور ‌‬
‫یکنید؟ خداوند‬ ‫حال شما چگونه این تناقض را برطرف م ‌‬
‫چند چشم دارد؟‬
‫یتوان به این سوال پاسخ داد‪:‬‬ ‫ههای مختلف م ‌‬ ‫از جنب ‌‬
‫ل‪ :‬میان این آیات هیچ تعارض و تناقضــی وجــود نــدارد‪.‬‬ ‫او ً‬
‫مها را‬‫زیرا اسم مفرد مضاف عمومیت دارد و همة آن چشـ ‌‬
‫یکند‪ .‬در این صورت میان مفرد‪ ،‬مثنی‬ ‫برای خداوند ثابت م ‌‬
‫و جمع هیچ تناقضی وجود ندارد‪.‬‬
‫چنانچه حداقل جمع ‪ 2‬باشد‪ ،‬در این صورت هیچ منافــاتی‬
‫یآید‪.‬‬ ‫و تعارضی به وجود نم ‌‬
‫یگوییم‪ :‬این جمعی است که بر ‪ 2‬دللــت دارد‪.‬‬ ‫زیرا ما م ‌‬
‫پــس هیــچ منافــاتی نــدارد‪ .‬در صــورتی کــه حــداقل جمــع ‪3‬‬
‫یشــود‪ .‬بلکــه‬ ‫باشد‪ ،‬این جمعی است کــه از آن ‪ 3‬افــاده نم ‌‬
‫قصد از آن تعظیم و تناسب میان ضمیر جمع و مضاف الیـه‬
‫یباشد‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫ثانیا‪ :‬آیــات ‪ 14‬ســورة قمــر‪ 48 ،‬ســوره طــور و ‪ 39‬طــه‬ ‫ً‬
‫معنایشان یکــی اســت و بــه معنــای اعتنــا‪ ،‬حفــظ و اهتمــام‬
‫خداونــد عزوجــل بــه اولیــایش اســت‪ .‬همچنــانکه اعــراب‬
‫یگویند‪:‬‬ ‫م ‌‬
‫أنت بعيني وبقلبي‪ :‬تو در چشــم و قلــب مــن جــای داری‪:‬‬
‫یعنی تو عزیز دل من هستی‪ .‬بدین ترتیب ما صــفت عیــن و‬
‫هایــم بــرخلف آن کســانی کــه آن را‬ ‫تفسیر آن را اثبات کرد ‌‬
‫یکنند‪.‬‬
‫انکار و معنای آن را تحریف م ‌‬
‫ثالثًا‪ :‬چنانکه در صفحات پیشین به روایت از پیــامبر ص و‬
‫اهل بیت ‡ بیان کردیم که خداوند فقط دو چشــم دارد‪ .‬کــه‬
‫ن ربكم عّز وج ّ‬
‫ل‬ ‫آنان در هنگام توصیف دجال فرمودند‪» :‬وإ ّ‬
‫ل یـک چشـم‬ ‫یتردیـد‪ ،‬پروردگارتـان عّزوجـ ّ‬ ‫ليس بأعور«‪» :‬ب ‌‬
‫نیســت«‪ .‬در زبــان عربــی )اعــور( بــه یــک چشــم اطلق‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یشود‪ .‬این امر دلیلی است مبنی بر اینکــه خداونــد فقــط‬ ‫م ‌‬


‫دو چشــم دارد کــه شــبیه و هماننــد هیــچ چیــزی نیســت کــه‬
‫کیفیــت آن بــرای مــا روشــن نیســت‪ .‬خداونــد – عزوجــل –‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫دربارة خودش م ‌‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیست ]نه او در ذات و صفات به‬
‫یمانــد‪ ،‬و نــه‬
‫نها و زمیــن اســت‪ ،‬م ‌‬‫چیزی از آنچه در آســما ‌‬
‫چیــزی از آنچــه در کائنــات اســت در ذات و صــفات شــبیه‬
‫اوســت‪ [.‬و او شــنوا و بیناســت ]و پیوســته بــر امــور جهــان‬
‫یکند[«‪.‬‬ ‫نظارت م ‌‬
‫ثالثًا‪ :‬صفت کلم‬
‫کلم یکی از صفات خداوند – عزوجــل – اســت‪ .‬کــه ایــن‬
‫کلم حقیقی است که خداوند هر گاه بخواهــد بــه آن ســخن‬
‫یگوید‪ .‬هرگونه که بخواهد‪ ،‬خواه به صورت حرف یا صــدا‬ ‫م ‌‬
‫های که شبیه صدای مخلوقات نیست‪.‬‬ ‫و ‪ ..‬باشد به گون ‌‬
‫به همین دلیل ما اعتقاد داریم که قرآن‪ ،‬کلم غیر مخلوق‬
‫ل – است‪.‬‬ ‫خداوند – عّزوج ّ‬
‫یفرمایـــد‪﴿ :‬‬ ‫بـــه همیـــن دلیـــل خداونـــد م ‌‬
‫‪) .﴾     ‬النساء‪.(87 :‬‬
‫»و كيست كه از خداوند‪ ،‬راستگوتر باشد؟«‪.‬‬
‫همچنین فرموده است‪  ﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬النساء‪.(122 :‬‬
‫»و كيسـت كـه در گفتـار و وعـدههايش‪ ،‬از خـدا صـادقتر‬
‫باشد؟!«‪.‬‬
‫یفرمایــــــــــــد‪  ﴿ :‬‬
‫همچنیــــــــــــن ‌م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬المائده‪.(116 :‬‬
‫»و آنگاه كه خداوند به عيسى بن مريم مىگويد«‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬
‫همچنیــــــن ‌م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬النساء‪.(164 :‬‬
‫»و خداوند بل واسطه و حقيقتا با موسى سخن گفت«‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬
‫همچنیـــن م ‌‬
‫‪.﴾   ‬‬

‫‪213‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫)العراف‪.(143 :‬‬
‫»هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش بــا‬
‫او سخن گفت‪.« ...‬‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــن م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾   ‬مريم‪.(52 :‬‬
‫»مــا او را از طــرف راســت )كــوه( طــور فراخوانــديم; و‬
‫نجواكنان او را )به خود( نزديك ساختيم )در ايــن آيــه اثبــات‬
‫صفت كلم براى خداوند است كه به جلل و كمــال او ليــق‬
‫است«‪.‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬ ‫یفرماید‪﴿ :‬‬ ‫همچنین م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(22 :‬‬
‫»و پروردگارشان آنها را نــدا داد كــه‪» :‬آيــا شــما را از آن‬
‫درخت نهى نكردم«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــن م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾ ‬التوبه‪.(6 :‬‬
‫»و اگر يكى از مشـركان از تـو پناهنــدگى بخواهــد‪ ،‬بـه او‬
‫پناه ده تا سخن خدا)قرآن( را بشنود«‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫﴾‪) .‬البقره‪.(75 :‬‬
‫»با اينكه عدهاى از آنان‪ ،‬سخنان خدا را مىشنيدند و پــس‬
‫از فهميــدن‪ ،‬آن را تحريــف مىكردنــد‪ ،‬در حــالى كــه علــم و‬
‫اطلع داشتند«‪.‬‬
‫است که پیامبر ص فرمــود‪:‬‬ ‫شده ف َ‬ ‫از امام صادق ؛ روایت‬
‫ب‬‫ٍ‬ ‫حجــا‬ ‫ِ‬ ‫ء‬ ‫ورا‬ ‫ن‬
‫ْ‬ ‫م‬
‫ِ‬ ‫ي‬
‫ّ‬ ‫إل‬ ‫أوحى‬ ‫ل‪،‬‬‫ّ‬ ‫وج‬ ‫»لقد أسرى بي رّبي عّز‬
‫ّ‬ ‫َ‬
‫ن‬
‫مــا كلمنــي بــه أ ْ‬ ‫م ّ‬ ‫حى‪ ،‬وكّلمني بمــا كلمــه ب ِــه‪ ،‬وكــان ِ‬
‫ّ‬ ‫ما أوْ َ‬
‫ب‬ ‫م الغَْيــ ِ‬
‫عــال ِ ُ‬ ‫ه ل إلــه إل ّ أنــا َ‬‫قــال‪ :‬يــا محمــد ُ إّنــي أنــا اللــ ُ‬
‫یتردید خداوندم – عزوجل – مرا بــه معــراج‬ ‫ة«‪» :‬ب ‌‬ ‫شَهاد َ ِ‬‫وال ّ‬
‫برد‪ .‬پس به من از پشت پرده وحــی کــرد‪ ،‬و بــا مــن ســخن‬
‫گفت‪ ،‬و از جمله آنکــه بــه مــن گفــت ایــن عبــارت بــود‪ :‬ای‬
‫محمد من خدا هستم که جز من خــدایی بحــق نیســت‪ .‬مــن‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫دانای علم آشکار و نهان هستم«‪.1‬‬


‫بگــویی دربــارة‬ ‫در اعلم الوری آمده است‪ :‬پیــامبر از عی ‌‬
‫خــدایان مشــرکان ابــایی نداشــت و بــر آن مشــرکان قــرآن‬
‫یگفتنــد‪ :‬ایــن هــم اشــعار محمــد اســت‪.‬‬ ‫یخوانــد‪ .‬آنــان م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یگفتند‪ :‬این سخنان‪ ،‬كهانه و پیشــگویی اســت‪.‬‬ ‫برخی نیز م ‌‬
‫یگفتند‪ :‬بلکه این سخنان خطبه هســتند‪.‬‬ ‫گروهی دیگر نیز م ‌‬
‫ولیــد بــن مغیــره کــه پیرمــردی بــود و بزرگــان عــرب در‬
‫یدادند و برای او شــعر‬ ‫امورشان او را راهنمای خود قرار م ‌‬
‫یگزید تبدیل به برگزیــده‬ ‫یخواندند‪ .‬هر شعری که او بر م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشــدند‬ ‫یشد‪ .‬وی پســرانی داشــت کــه از مکــه خــارج نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫همچنین ‪ 10‬غلم داشت کــه بــه هــر غلم نیــز ‪ 1000‬دینــار‬
‫داده بود تا به وســیله آن بــه تجــارت بپردازنــد‪ .‬وی یکــی از‬
‫ثروتمندترین افراد آن زمان بود کــه قنطــار داشــت‪ .‬قنطــار‬
‫پوست گــاو نــری اســت کــه پــر از طل باشــد‪ .‬وی از جملــه‬
‫یکــرد‪ .‬وی عمــوی‬ ‫کسانی بود کــه پیــامبر ص را مســخره م ‌‬
‫ابوجهل – عمرو بن هشام – بود‪ .‬ابوجهــل از او پرســید‪ :‬ای‬
‫یگویــد ســحر اســت یــا‬ ‫ابو عبــد شــمس آیــا آنچــه محمــد م ‌‬
‫پیشــگویی یـا خطبــه؟ وی گفــت‪ :‬اجــازه بدهیــد سـخن او را‬
‫بشنوم‪ .‬وی به پیامبر ص که در حجر اسماعیل نشسته بــود‬
‫نزدیک شد و گفت‪ :‬ای محمد قســمتی از شــعرت را برایــم‬
‫ه‬
‫م الل ـ ِ‬ ‫ش ـعْرٍ وَل َك ِن ّـ ُ‬
‫ه ك َل َ ُ‬ ‫مــا هُ ـوَ ب ِ ِ‬
‫بخوان‪ .‬پیامبر ص فرمود‪َ » :‬‬
‫ه«‪» :‬ایــن کلم شـعر نیسـت‪ .‬بلکـه‬ ‫سـل َ ُ‬
‫ث أن ْب َِياَءه ُ وَُر ُ‬
‫ذي ب َعَ َ‬ ‫ال ّ ِ‬
‫ســـخن پروردگـــار اســـت کـــه بـــه وســـیله آن پیـــامبران و‬
‫فرستادگانش را بر انگیخته است«‪.1‬‬
‫از أبي معمر سعداني روايت است كه‪ :‬مــردى نــزد أميــر‬
‫المؤمنين على ؛ آمد و گفت‪ :‬من در كتاب خــدا )قــرآن( كــه‬
‫نــازل شــده تشــكيك دارم‪ ،‬امــام بــه او فرمــود‪ :‬مــادرت بــه‬
‫عزایت بنشیند ‪ ...‬تا اینکه فرمود‪ :‬مبادا که براســاس رای و‬
‫نظر خود و بدون اینکه از علما دربارة تفسیر قــرآن ســوال‬
‫کنی‪ ،‬در این بــاره اظهــار نظــر نمــایی! زیــرا ممکــن اســت‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(53/68‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬اعلم الوری )‪ (41‬بحارالنوار )‪.(17/186‬‬

‫‪215‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ههایی[ شبیه کلم بشر باشد‪ ،‬در‬‫های ]از جنب ‌‬


‫کتاب نازل شد ‌‬
‫حالی که کلم خداست‪ ،‬و تاویل آن شبیه کلم بشر نیســت‪.‬‬
‫همچنانکه هیچ مخلوقی شبیه او نیست‪ .‬همچنین افعال ذات‬
‫حق همانند افعال مخلوقات نیست‪ .‬بدین ترتیب کلم او نیز‬
‫شبیه کلم بشر نیست‪.1‬‬
‫مجلسی در بحارالنوار نقل کرده اســت کــه طبرســی در‬
‫ذیــل آیــه اول ســورة جــن چنیــن نوشــته اســت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬الجـــــــن‪ .(1 :‬یعنـــــی‬
‫گروهی از جنیان قرآن را شنیدند‪ .‬آنها موجوداتی هستند که‬
‫جســم رقیــق و پوشــیده و مخصوصــی دارنــد کــه بــا شــکل‬
‫انسان و فرشــتگان متفــاوت اســت‪ .‬بنــابراین فرشــتگان از‬
‫هاند‪ .‬یعنــی‬ ‫نور‪ ،‬انسان از گل‪ ،‬و جــن از آتــش ســاخته‪ ،‬شــد ‌‬
‫آنهـــا – گروهـــی از جنیـــان – بـــه یکـــدیگر گفتنـــد‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬الجـــــــــــن‪:(1 :‬‬
‫عجب یعنی چیزی که به علــت پوشــیده بــودن علــت و غیــر‬
‫یشــود‪﴿ .‬‬ ‫عادی بودن بــاعث تعجــب انســان م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬الجن‪ :(2 :‬مردم را به سوی هــدایت‬
‫یکند ﴿‪) .﴾  ‬الجن‪ :(2 :‬یعنی به‬ ‫دعوت م ‌‬
‫اینکه این کتاب از سوی خداست ایمــان آوردیــم‪﴿ .‬‬
‫‪) .﴾    ‬الجـــــن‪:(2 :‬‬
‫یکنیم‪ .‬این آیه دلیلی بر ایــن‬ ‫یعنی ما فقط خدا را عبادت م ‌‬
‫امر است که پیامبر ص برای هــدایت جنیــان نیــز برانگیختــه‬
‫شده بود و آنان موجودات عاقلی هستند کــه مــورد خطــاب‬
‫هاند و با زبان عربی آشنایی دارند و معجزه را از‬ ‫قرار گرفت ‌‬
‫یدهند‪ .‬آنها قومشان را به اسلم دعــوت‬ ‫غیر آن تشخیص م ‌‬
‫کردند و بــه آنهــا یــادآوری کردنــد کــه قــرآن معجــزه و کلم‬
‫خداست‪.2‬‬
‫نصوص و اخبار فراوانــی مبنــی بــر تعظیــم و تکریــم کلم‬
‫خداونــد در مکتــب اهــل بیــت ‡ وجــود دارد‪ .‬از عثمــان بــن‬
‫عیسی روایت شده است که از امام جعفر صادق ؛ دربــارة‬
‫خرید و فروش قرآن سوال کردم‪ ،‬امــام فرمــود‪ :‬کلم خــدا‬
‫قابل خرید و فروش نیســت‪ .‬بلکــه آهــن‪ ،‬پوســت و دفــتر را‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(17/326‬التوحید )‪.(265‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(18/79‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یکنم‪.3‬‬ ‫بخر و بگو‪ :‬این را با این قیمت از تو خریداری م ‌‬


‫از امــام صــادق ؛ روایــت شــده اســت کــه فرمــود‪ :‬زبــان‬
‫عربی را یاد بگیرید زیـرا ایـن زبـان کلم خداونـد اسـت کـه‬
‫یکنند ]و گذشتگان به آن سخن‬ ‫مخلوقاتش به آن صحبت م ‌‬
‫هاند ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫هاند[ و آن را به آیندگان رساند ‌‬ ‫گفت ‌‬
‫از ابن عباس م روایت شده است که پیــامبر ص فرمــود‪:‬‬
‫خداوند با موسی بن عمران با ‪ 124‬هزار کلمـه در مــدت ‪3‬‬
‫روز و شب صحبت کرد‪ .‬در آن موسی نه چیزی خورد و نــه‬
‫یاســرائیل برگشــت و‬ ‫نوشید‪ .‬زمانی که موسی به میــان بن ‌‬
‫نها را شنید به علت وجود شــیرینی کلم‬ ‫سخن و کلم انسا ‌‬
‫تهای آنــان‬ ‫شهــایش‪ ،‬از صــحب ‌‬ ‫خداونــد – عزوجــل – در گو ‌‬
‫بیزار بود‪.2‬‬
‫بلکــه پیــامبر ص کلم خداونــد و واجــب بــودن تعظیــم و‬
‫یکرده از جمله ایــن‬ ‫بزرگداشت آن را به یارانش یادآوری م ‌‬
‫یکنـد کـه‬ ‫تذکرات روایـتی اسـت کـه امـام صـادق ؛ نقـل م ‌‬
‫یخواست گروهی را بــه جنــگ بــا کفــار‬ ‫پیامبر ص هر گاه م ‌‬
‫ینشـاند‪،‬‬ ‫یخوانـد و روبـروی خـود م ‌‬ ‫بفرستد‪ ،‬آنهـا را فـرا م ‌‬
‫یفرمود‪» :‬بــه نــام خــدا و بــا یــاری او و در راه او و‬ ‫آنگاه م ‌‬
‫براساس روش پیامبرش حرکت کنید‪ .‬خيانت نكنيــد‪ .‬کســی‬
‫را مثله نکنید‪ ،‬پیران‪ ،‬زنان و کودکان را مکشید‪ .‬هیچ درختی‬
‫را قطع مکنید مگر آنکه مجبــور شــوید‪ .‬اگــر هــر مســلمانی‬
‫خواه از بزرگان آنان باشد یا از فرو دستان به مشرکی پناه‬
‫داد‪ ،‬پس او در پنــاه شماســت تــا کلم خداونــد را بشــنود‪ ،‬و‬
‫چنانچه از شما پیــروی کنــد پــس او بــرادر دینــی شماســت‪.‬‬
‫چنانچه از ایمان آوردن خودداری کرد او را به محــل امــن و‬
‫استقرارش یــا میــان قــومش برســانید و بــرای ایــن کــار از‬
‫خداوند یاری بطلبید«‪.3‬‬
‫پیامبر ص همچنین فرموده است‪ :‬کســی کــه در پیشــگاه‬
‫خداونــد حــاجتی دارد‪ 5 ،‬بــار بگویــد )ربنــا( نیــازش بــرآورده‬
‫‪3‬‬
‫وسائل الشیعه )‪.(17/158‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪1‬‬
‫وسائل الشیعه )‪ ،(5/84‬نگا ‪ :‬الخصال )‪.(1/258‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫الخصال )‪ (2/641‬بحارالنوار )‪ ،(13/344‬القصص للجزائری )‪.(304‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫الکافی )‪ (5/27‬تهذیب الحکام )‪.(6/138‬‬ ‫‪-‬‬

‫‪217‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یشود‪ .‬مصــداق ایــن امــر در کلم پروردگــار كــه فرمــوده‬ ‫م ‌‬


‫اســت‪    ﴿ .‬‬
‫﴾‪) .‬آل عمران‪» :(191 :‬پروردگارا این ]دستگاه شگفت کائنات[‬
‫های«‪.‬‬ ‫را بیهوده و عبث نیافرید ‌‬
‫تا آخر آن آیات که در آن لفــظ )ربنــا( ‪ 5‬بــار تکـرار شــده‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫اســت‪ .‬آنگــاه خداونــد فرمــوده اســت‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾  ‬آل عمران‪.(195 :‬‬
‫»پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت« ‪.‬‬
‫‪1‬‬

‫بعضی از مردم وجود صـفت کلم را بـرای خداونـد انکـار‬


‫یگویند‪ :‬قرآن کلم خدا نیست و خداوند ســخن‬ ‫یکنند و م ‌‬
‫م ‌‬
‫یگوید و کلم مخلوق است‪ .‬مگر نه این است که خداوند‬ ‫نم ‌‬
‫یفرمایـــد‪      ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾     ‬الزمـــــــر‪:‬‬
‫‪.(62‬‬
‫»خداوند آفريدگار همــه چيــز اســت و حــافظ و نــاظر بــر‬
‫همه اشيا است«‪.‬‬
‫در جواب باید گفت‪:‬‬
‫الف( کلم خداوند یکی از صفات اوست و صــفات خــالق‬
‫شبیه صفات مخلوقات نیست‪ .‬زیرا خداوند خودش فرموده‬
‫اســــــــــت‪.﴾  ﴿ :‬‬
‫)الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیست«‪.‬‬
‫ب( عبارت ﴿‪ .﴾ ‬لفظ عامی اســت کــه‬
‫یشود‪ .‬مثل ً خداوند دربــاره ملکــه‬
‫گاهی از آن افاده خاص م ‌‬
‫یفرمایــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫ســــــبأ م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬النمل‪.(23 :‬‬
‫»و همه چيز )از اسباب دنيا( در اختيار دارد«‪.‬‬
‫اما با این وجود بسیاری از چیزها جز ملــک و حکــومت او‬
‫نبودنــد‪ ،‬ماننــد ملـك سـليمان‪ .‬همچنیـن خداونـد دربـارة بـاد‬
‫یفرمایــــــــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬الحقاف‪.(25 :‬‬
‫»همه چيز را بفرمان پروردگارش در هم مىكوبــد و نــابود‬
‫مىكند«‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪.(5/219‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ســـــپس در آمـــــده فرمـــــود‪ ﴿ :‬‬


‫‪) .﴾   ‬الحقاف‪.(25 :‬‬
‫»)آرى( آنهـــا صـــبح كردنـــد در حـــالى كـــه چيـــزى جـــز‬
‫خانههايشان به چشم نمىخورد«‪.‬‬
‫ج( چنــانچه بگــوییم‪ :‬کلم خداونــد مخلــوق اســت‪ ،‬از ایــن‬
‫یشود از جمله‪:‬‬ ‫جمله نتایجی حاصل م ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫‪ .1‬تکذیب قرآن‪ :‬زیرا خداونــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الشورى‪.(52 :‬‬
‫»همان گونه )كه بر پيامبران پيشين وحى فرســتاديم(‬
‫بر تو نيز روحى)قرآن( از نزد خود وحى كرديم«‪.‬‬
‫خداوند در این آیه قرآن را چیزی را دانسته است کــه بــر‬
‫پیامبر ص وحی کرده است‪ .‬در صــورتی کــه مخلــوق باشــد‬
‫درست نبود کــه بــه وســیله آن نـازل شـود‪ .‬در صــورتی کــه‬
‫وحی باشد‪ ،‬لزمه آن این اســت کــه قــرآن مخلــوق نباشــد‪.‬‬
‫زیرا کلمی است که خداوند آن را گفته است‪.‬‬
‫‪ .2‬در صــورتی کــه بگــوییم قــرآن مخلــوق اســت در ایــن‬
‫صورت این امر به معنی ابطال امر‪ ،‬نهی و جز خواهد بــود‪.‬‬
‫زیرا در صورتی که این عبارات‪ ،‬آفریده شــده باشــند فقــط‬
‫هاند‪.‬‬‫اشکال خلقت هستند که بــه ایــن صــورت آفریــده شــد ‌‬
‫همچنــانکه خورشــید‪ ،‬مــاه و ســتارگان نیــز بــه ایــن صــورت‬
‫هاند و ‪ ...‬در صـورتی کـه بگـویم قـرآن مخلـوق‬ ‫آفریده شـد ‌‬
‫است اضافه شدن آن را به خداوند به عنوان اضافه خلقــت‬
‫یتــوان بــر کلم‬ ‫یعنی اضافه شدن مخلوق به خالق بدانیم م ‌‬
‫بشر و ‪ ...‬نیــز عبــارت کلم خــدا را اطلق کــرد‪ .‬زیــرا همــه‬
‫کلم مخلوقات آفریده شده است‪ .‬اهــل حلــول و اتحــاد بــه‬
‫یگوید‪:‬‬
‫این امر معتقدند‪ .‬یکی از آنان م ‌‬
‫ه‬ ‫َ‬
‫سواٌء علينا ن َث ُْره ُ ن ِظا ُ‬
‫م ُ‬ ‫ل ك َل َم ٍ ِفـــي الوجـــود‬ ‫و ُ‬
‫كـــ ّ‬
‫ه‬
‫م ُ‬
‫كل ُ‬
‫هــر کلم نظــم و نــثری کــه در جهــان وجــود دارد‪ ،‬ســخن‬
‫اوست‪.‬‬
‫این سخن لزم و باطــل اســت و در صــورت بطلن لزم‪،‬‬

‫‪219‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫ملزوم نیز باطل خواهد بود‪.‬‬


‫یگوییم‪ ،‬چنانچه به مخلوق بودن قرآن‬ ‫د( در پاسخ آنان م ‌‬
‫معتقد باشید‪ ،‬در نتیجه لزمه آن این است که مخلوق بودن‬
‫همه صفات خداوند را قبــول داشــته باشــید‪ .‬بنــابراین میــان‬
‫مخلوق بودن سمع و شنیدن خداوند و بصر و دیــدن او هیــچ‬
‫تفاوتی نیست‪.‬‬
‫رابعًا‪ :‬صفت ید )دست(‬
‫از جمله صفاتی که برای خداوند ثابت شده است‪ ،‬صفت‬
‫یباشد که صـفتی حقیقـی اسـت کـه شایسـتة‬ ‫ید )دست( م ‌‬
‫ذات اوســـت‪ ،‬و هیـــچ ماننـــدی نـــدارد و چگـــونگی آن را‬
‫یدانیم‪ .‬اما از صفات خبری غیــبی اسـت کــه عقـل را در‬ ‫نم ‌‬
‫آن مجالی نیست‪.‬‬
‫یفرمایــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونــــــــــد م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬ص‪:‬‬
‫‪.(75‬‬
‫»چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با دست خــود او‬
‫را آفريدم سجده كنى«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــن م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬المائده‪.(64 :‬‬
‫»و يهود گفتنــد‪» :‬دســت خــدا )بــراى انجــام افعــال خيــر(‬
‫بسته است )و بــا بخــل بــه مــا رزق مىدهــد(«‪ .‬دستهايشــان‬
‫بسته باد! و بخاطر اين سخن‪ ،‬از رحمت )الهى( دور شوند!‬
‫بلكــه هــر دو دســت او‪ ،‬گشــاده اســت; هرگــونه بخواهــد‪،‬‬
‫مىبخشد«‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد همچنیـــن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪.﴾    ‬‬
‫)الزمر‪.(67 :‬‬
‫»آنها خــدا را آن گــونه كــه شايســته اســت نشــناختند‪ ،‬در‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫حــالى كــه تمــام زميــن در روز قيــامت در قبضــه اوســت و‬


‫آســمانها پيچيـــده در دســـت راســـت او; خداونـــد منـــزه و‬
‫بلندمقام است از شريكيهايى كه براى او مىپندارند«‪.‬‬
‫از امــام بــاقر ص روایــت شــده اســت کــه پیــامبر ص‬
‫فرمودند‪ :‬کسانی که بــه خــاطر خداونــد یکــدیگر را دوســت‬
‫یدارند روز قیامت بر روی زمینی از یاقوت کبــود و ســبز‬ ‫م ‌‬
‫رنگ و در سایه عرش او و در طرف دست راست او قــرار‬
‫ههایشــان‬ ‫دارنــد‪ ،‬و هــر دو دســت او راســت اســت‪ .‬چهر ‌‬
‫نتر‬‫ههاســت کــه از خورشــید تابــان روش ـ ‌‬ ‫یترین چهر ‌‬ ‫نــوران ‌‬
‫اســت‪ .‬هــر پیــامبر مرســل و فرشــته مقربــی بــه منزلــت و‬
‫یبرند‪.‬‬ ‫جایگاه آنها رشك م ‌‬
‫یپرسند‪ :‬اینان کیستند؟ در جواب گفته‬ ‫مردم از یکدیگر م ‌‬
‫یشود‪ :‬اینان کسانی هستند که به خاطر خداونــد همــدیگر‬ ‫م ‌‬
‫هاند« ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫را دوست داشت ‌‬
‫بعضی از مردم وجود صفت ید )دست( را برای خداوند –‬
‫یکنند و معتقدند که مراد از یــد )دســت(‪،‬‬ ‫عزوجل – انکار م ‌‬
‫یگوینــد کــه در حقیقــت‬ ‫قــوت و نعمــت اســت‪ .‬همچنیــن م ‌‬
‫یتوان برای خداوند صفت ید )دست( را اثبات کرد‪ .‬زیــرا‬ ‫نم ‌‬
‫لزمه این امر اثبات جسم بــودن خداونــد اســت‪ .‬در جــواب‬
‫باید گفت‪:‬‬
‫ل‪ :‬تفسیر )ید(‪ :‬دست به معنای قوت و نعمت بر خلف‬ ‫او ً‬
‫ظاهر لفظ اســت و هــر آنچــه بــر خلف ظــاهر لفــظ باشــد‬
‫مردود است‪ ،‬مگر آنکه دلیلی بر آن برداشت باشد‪.‬‬
‫ا‪ :‬در آیـــــــاتی ماننـــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫ثانیـــــــ ً‬
‫‪) .﴾‬ص‪.(75 :‬‬
‫»آنچه را که به دو دست خویش آفریدم؟«‪.‬‬
‫برداشت معنــای نعمــت از کلمــه )یــد( کــامل ً غیــر ممکــن‬
‫است‪ .‬زیرا مستلزم ایــن اســت کــه فقــط دو نعمــت وجــود‬
‫تهــای خداونــد قابــل شــمارش‬ ‫داشته باشد‪ .‬حال آنکــه نعم ‌‬
‫نیستند!‬
‫و در صورتی کـه آن را بــه معنـای قـوت و قـدرت فـرض‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،)2/126‬همچنین نگا ‪ :‬بحارالنوار )‪.(7/159‬‬

‫‪221‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫کنیم باید قبول کنیــم کــه دو قــدرت وجــود دارد‪ .‬حــال آنکــه‬
‫قدرت دارای معنــای واحــدی اســت‪ ،‬و دارای تعــدد نخواهــد‬
‫بود‪ .‬برداشــت معنــای قــوت و نعمــت از کلیــد )یــد( در ایــن‬
‫ترکیب کامل ً محال و غیر ممکن است‪.‬‬
‫ثالثــــ ً‬
‫ا‪ :‬خداونــــد – تعــــالی – فرمــــوده اســــت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬ص‪.(75 :‬‬
‫»گفت‪» :‬اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلــوقى‬
‫كه با دست خود او را آفريدم سجده كنى؟ ! آيا تكبر كــردى‬
‫يا از برترينها بودى؟! )برتــر از اينكــه فرمـان ســجود بــه تــو‬
‫داده شود!(«‪.‬‬
‫چنانچه در این آیه مقصود از )ید(‪ ،‬قــوت و قــدرت باشــد‪،‬‬
‫آدم هیچ برتری و فضیلتی بر آفرینش ابلیس و حتی بر هیــچ‬
‫موجود دیگری نداشــت‪ .‬زیـرا همــة آنهــا بــه وســیلة قــوت و‬
‫هاند بنابراین از این جهــت بــا هــم‬ ‫قدرت خداوند آفریده شد ‌‬
‫شبیه هستند‪ .‬خداوند همان کســی کــه بــر انجــام هــر کــاری‬
‫قدرت دارد و قدرت خداوند در هر چیزی پیداست‪ .‬بنــابراین‬
‫احتجاج و دلیل آوردن علیه ابلیس صحیح نخواهد بــود‪ .‬زیــرا‬
‫در این صورت ابلیس نیز خواهد گفت‪ :‬خدایا تو مرا هــم بــا‬
‫های پس آنان بر من چــه برتــری و فضــلی‬ ‫قدرت خود آفرید ‌‬
‫دارند؟‬
‫یشود‪ :‬این صفت )دست( که خداوند آن را‬ ‫ً‬
‫رابعا‪ :‬گفته م ‌‬
‫تهای مختلفی ذکــر شــده اســت‬ ‫اثبات کرده است به صور ‌‬
‫کــه برداشــت معنــای نعمــت و قــدرت از آن را نــاممکن‬
‫یسازد‪ .‬گاهی در آن معنای قبض و بسط‪ ،‬طــرف راســت‬ ‫م ‌‬
‫و ‪ ...‬اراده شده است و همه امور فوق با برداشــت معنــای‬
‫یتوان قدرت را بــا چنیــن‬ ‫قدرت از آن تعارض دارد‪ .‬زیرا نم ‌‬
‫اوصافی ستود‪.‬‬
‫خامسًا‪ :‬نباید با اثبات صفات )ید(‪ :‬دست برای خداوند‪ ،‬او‬
‫را به مخلوقات تشبیه کنیم‪.‬‬
‫پــس همــة مخلوقــات اعــم از انســان و حیــوان دارای‬
‫تهایی هستند که در نام بــا هــم مشــتركند امــا از نظــر‬ ‫دس ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫حجم و شکل متفاوتند گروهی از آنها بزرگ بعضــی کوچــک‪،‬‬


‫برخی بلند و تعدادی نیز کوتــاه و ‪ ...‬هســتند‪ .‬آیــا ایــن بــدان‬
‫تهای آنان شبیه همانند یکدیگر است؟‬ ‫معنی است که دس ‌‬
‫ً‬
‫بنابراین این امر لزوما به معنای شباهت صفات خالق بــا‬
‫مخلوق نیست‪ .‬پس ما بایـد بـه ایــن صـفت و صــفات دیگـر‬
‫خداوند – عزوجــل – ایمــان بیــاوریم و بــه اثبــات آنهــا بــرای‬
‫خداوند بدون تشبیه کردن و سوال از چگــونگی آنهــا معتقــد‬
‫باشــــــــیم و بگــــــــوییم‪ ﴿ :‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیســت ]نــه او در ذات و صــفات بــه‬
‫یماند‪ ،‬و نه چیــزی‬ ‫نها و زمین است‪ ،‬م ‌‬ ‫چیزی از آنچه در آسما ‌‬
‫از آنچه در کائنات است در ذات و صـفات شـبیه اوسـت‪ [.‬و او‬
‫یکند[«‪.‬‬‫شنوا و بیناست ]و پیوسته بر امور جهان نظارت م ‌‬
‫خامسًا‪ :‬صفت ضحک )خندیدن(‬
‫ضحک )خندیدن( یکی از صفاتی اســت کــه پیــامبر ص آن‬
‫را برای خداوند ثابت کرده است کـه صـفتی حقیقـی اسـت‬
‫که لیق ذات خداوند عزوجل است و به خندیــدن مخلوقــات‬
‫شــبیه نیســت و ســوال دربــارة چگــونگی آن جــایز نیســت‪.‬‬
‫همچنین روا نیست کــه گفتــه شــود خداونــد دهــان و دنــدان‬
‫های‬ ‫و ‪ ...‬دارد‪ .‬اما به اثبات وجود ضحک )خندیدن( بــه شــیو ‌‬
‫که شایسته ذات اقدس الهی باشد اعتقاد داریم‪.‬‬
‫یفرمایــد‪ :‬خداونــد بــه مــردی کــه در‬ ‫امیــر المــؤمنین ؛ م ‌‬
‫یخندنــد‪.‬‬ ‫یشــود م ‌‬ ‫های م ‌‬‫سرزمینی دچار دزد یا جـانور درنـد ‌‬
‫یکند تا عبور کنند‪.1‬‬‫پس از آنان حمایت م ‌‬
‫یفرمایــد‪ :‬خداونــد در روز‬ ‫امیــر المــومنین ؛ همچنیــن م ‌‬
‫یخندد‪ :‬مردی که با همسرش در بستر‬ ‫قیامت به سه نفر م ‌‬
‫باشد و او را دوست داشته باشد‪ .‬پــس وضــو بگیــرد و وارد‬
‫مسجد شود و با خدایش بــه راز و نیـاز بپـردازد‪ .‬فـردی کــه‬
‫جنب شود‪ ،‬اما آبی به دست نیاورد تا غسل کنــد‪ .‬بــه همیــن‬
‫دلیل یخ روی آب را بشــکند و وارد آب شــود و غســل کنــد‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،(5/54‬وسائل الشیعه )‪.(15/141‬‬

‫‪223‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫فردی که با دوستانش به جنگ بــا دشــمن بــرود و جنگجــوی‬


‫مبارزی به سوی آنها بیاید و بجنگد تا کشته شود‪.2‬‬
‫با وجود این نصوص مبارکی که از اهل بیت پیامبر ص بـه‬
‫ما رسیده است امــا بعضــی از مــردم وجــود صــفت ضــحک‬
‫یکنند و به وسیلة تأویلت‬ ‫)خندیدن( برای خداوند را انکار م ‌‬
‫یروند و )ضــحک( را‬ ‫باطلشان به مقابله با نصوص صریح م ‌‬
‫به معنــی رضــایت بـه وســیله دادن ثـواب یـا اعطـای ثــواب‬
‫یکننــد‪ .‬و معتقدنــد‬
‫فرض و در واقع معنــای آن را تحریــف م ‌‬
‫که مقصـود از ضــحک همـان رضـایت اسـت‪ .‬زیـرا هـر گـاه‬
‫انســان از چیــزی راضــی باشــد‪ ،‬بــه وســیلة آن خوشــحال‬
‫یخندد‪ .‬منظور از رضا‪ ،‬ثواب و یا ارادة اعطای‬ ‫یشود و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫ثواب است‪.‬‬
‫یگویند‪ :‬اثبات صـفات ضـحک )خندیـدن( بـرای‬ ‫همچنین م ‌‬
‫خداوند لزوما ً به معنای تشابه آن با مخلوقات است‪.‬‬
‫در رد این شبهات باید گفت‪:‬‬
‫ل‪ :‬اعتقاد به اینکه منظور از ضحک )خندیدن( رضایت و‬ ‫او ً‬
‫ثواب است‪ .‬باطل و در واقع تحریف کلم از جایگاه خودش‬
‫یباشد‪ .‬چه چیزی باعث شــده اســت کــه بگوینــد مــراد از‬ ‫م ‌‬
‫خندیدن رضایت و ثواب است؟‬
‫هانــد و بــه او نســبت‬‫آنهــا ســخنی را دربــارة خداونــد گفت ‌‬
‫یداننــد ایــن امــر از دو جهــت قابــل‬ ‫هانــد کــه آن را نم ‌‬ ‫داد ‌‬
‫بررسی است‪.‬‬
‫ل‪ :‬بــدون داشــتن علــم متــن را از ظــاهر آن منحــرف‬ ‫او ً‬
‫هاند‪.‬‬ ‫کرد ‌‬
‫ثانیا‪ :‬معنایی برخلف ظــاهر را ناآگاهــانه و بــدون داشــتن‬‫ً‬
‫علم به متن نسبت دادند و از آن برداشت کردند‪.‬‬
‫یگوییم‪ :‬شما دربارة اراده چــه نظــری‬ ‫ما در جواب آنها م ‌‬
‫داریــد؟ در صــورتی کــه بگوینــد‪ :‬اراده صــفتی ثــابت بــرای‬
‫خداوند است‪ ،‬در واقع قاعده و اصلشان نقض شده اســت‪.‬‬
‫زیــرا انســان نیــز دارای اراده اســت‪ .‬همچنــانکه خداونــد‬
‫یفرمایـــــد‪   ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾    ‬آل‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(1/487‬الختصاص )‪ ،(188‬بحارالنوار )‪.(75/32‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫عمران‪.(152 :‬‬
‫»بعضى از شما‪ ،‬خواهــان دنيــا بودنــد; و بعضــى خواهــان‬
‫آخرت«‪.‬‬
‫پس انسـان دارای اراده اســت‪ ،‬بنـابراین نـه تنهـا انســان‬
‫بلکه دیوار نیز دارای اراده است‪ .‬همچنانکه خداوند فرموده‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫اســــــــــــــــــت‪﴿ :‬‬
‫‪) .﴾   ‬الكهـــف‪:‬‬
‫‪.(77‬‬
‫»)با اين حال( در آن جا ديوارى يافتند كه مىخواست فرو‬
‫ريزد; و )خضر( آن را برپا داشت«‪.‬‬
‫یکنیــد‪،‬‬
‫بنابراین شــما یــا صــفت اراده خداونــد را انکــار م ‌‬
‫هاید‪ ،‬یا آنچه را که‬ ‫همچنانکه صفات دیگر او را نیز انکار کرد ‌‬
‫خداوند بــرای خــودش اثبــات کــرده و بــه خــود نســبت داده‬
‫است ثابت خواهید کرد‪ ،‬حتی اگر مخلوقات صفتی همنام با‬
‫آن داشته باشند اما در حقیقت آن دو متفاوتند‪.‬‬
‫ثانیًا‪ :‬این قول نیز که اثبات صفت ضحک )خندیدن( بــرای‬
‫هاش ایــن اســت کــه خداونــد شــبیه مخلوقــات‬ ‫خداوند نــتیج ‌‬
‫یخنــدد همــان‬ ‫یباشد‪ .‬زیــرا آن کســی کــه م ‌‬ ‫است‪ ،‬باطل م ‌‬
‫کسی است که آیـة زیـر را نـازل کـرده اسـت‪﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾  ‬الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیست ]نه او در ذات و صفات به‬
‫یمانــد‪ ،‬و نــه‬
‫نها و زمیــن اســت‪ ،‬م ‌‬ ‫چیزی از آنچه در آســما ‌‬
‫چیــزی از آنچــه در کائنــات اســت در ذات و صــفات شــبیه‬
‫اوســت‪ [.‬و او شــنوا و بیناســت ]و پیوســته بــر امــور جهــان‬
‫یکند[«‪.‬‬ ‫نظارت م ‌‬
‫از سوی دیگر پیامبر ص در مــواردی ایــن چنینــی جــز بــه‬
‫یگویــد‪ .‬زیــرا ایــن امــر کــامل ً غیــبی‬‫وسیلة وحــی ســخن نم ‌‬
‫است‪ ،‬نه از امور اجتهادی که پیامبر ص گاهی در آن اجتهاد‬
‫ینمــود و‬ ‫یکرد‪ ،‬سپس گاهی خداوند آن را تقریر و تایید م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یشد‪ .‬اما این امر جــزو‬ ‫های نازل نم ‌‬ ‫گاهی هم در تایید آن آی ‌‬
‫امــوری غیــبی اســت کــه پیــامبر ص آن را از طریــق وحــی‬
‫دریافت داشته است‪.‬‬

‫‪225‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫سادسًا‪ :‬صفت خشم‪ ،‬غضب‪ ،‬بغض و کراهت‬


‫از جملــه صــفاتی کــه بــرای خداونــد ثــابت شــده اســت‪،‬‬
‫صفات غضب‪ ،‬خشم‪ ،‬بغض و تنفــر اســت کــه جــزو صــفات‬
‫حقیقی ثابت شده برای ذات پروردگار هســتند کـه شایسـته‬
‫جلل و عظمت اوست و با صفات مخلوقات نیــز مشــابهتی‬
‫یدانیــم خداونــد‬
‫نــدارد و مــا کیفیــت و چگــونگی آن را نم ‌‬
‫یفرمایـــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪ ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النساء‪.(93 :‬‬
‫»و هــر كــس‪ ،‬فــرد باايمــانى را از روى عمــد بــه قتــل‬
‫برساند‪ ،‬مجازات او دوزخ است; در حالى كه جاودانه در آن‬
‫مىماند; و خداونــد بــر او غضــب مىكنــد; و او را از رحمتــش‬
‫دور مىسازد«‪.‬‬
‫یفرمایــــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬محمد‪.(28 :‬‬
‫ه مــذكور و بــر‬
‫ه شــيو ‌‬
‫نب ‌‬
‫ن از منافقــا ‌‬ ‫نســتاند ‌‬
‫»ايــن )جا ‌‬
‫ه ذكر شد( بخاطر آن است كه آنها از آنچه خداوند‬ ‫يك ‌‬ ‫وصف ‌‬
‫را به خشم مىآورد )كفل و معاصى( پيروى كردند‪ ،‬و آنچه را‬
‫تو‬‫مــوجب خشــنودى اوســت )از ايمــان‪ ،‬توحيــد‪ ،‬طــاع ‌‬
‫ن( كراهت داشتند«‪.‬‬ ‫ي از مؤمنا ‌‬‫پشتيبان ‌‬
‫‪ ‬‬ ‫‪‬‬ ‫یفرمایـــــد‪﴿ :‬‬‫همچنیـــــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬الزخرف‪.(55 :‬‬
‫ن و عنــاد(‬
‫»اما هنگامى كه ما را )با افراط خود در عصيا ‌‬
‫به خشم آوردند‪ ،‬از آنها انتقام گرفتيم«‪.‬‬
‫یفرمایـــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾ ‬التوبه‪.(46 :‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫»ولى خدا از حركت آنها كراهت داشت; از اين رو )خارج‬
‫شدن برايشان سنگين كرد( و باز داشت«‪.‬‬
‫از خالد روایت شده است که پیامبر ص فرمــود‪» :‬کســی‬
‫که با عمار دشمنی کنــد‪ ،‬خداونــد دشــمن او خواهــد بــود‪ ،‬و‬
‫کسی کــه عمــار را بــه خشــم آورد خداونــد از او خشــمگین‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫خواهد بود«‪.1‬‬
‫ن‬‫مــ ْ‬ ‫است که فرمودند‪َ » َ :‬‬ ‫همچنین پیامبر ص روایت شده‬
‫َ‬ ‫خ َ‬ ‫َ‬ ‫خ َ‬ ‫َ‬
‫ب‬ ‫ضـ َ‬ ‫ق ـد ْ أغ ْ َ‬ ‫ما فَ َ‬ ‫ض ـب َهُ َ‬‫ن أغ َ َ‬ ‫م ْ‬‫ه وَ َ‬‫ط الل َ‬ ‫س َ‬‫ط َوال ِد َي ْهِ فَقَد ْ أ ْ‬ ‫س َ‬ ‫أ ْ‬
‫ه«‪ :‬کسی که پــدر و مــادرش را خشــمگین کنــد در واقــع‬ ‫الل َ‬
‫خداونــد را بــه خشــم آورده اســت‪ ،‬و کســی کــه آن دو را‬
‫ناخشــنود و غضــبناک ســازد‪ ،‬در واقــع خــدا را غضــبناک و‬
‫ناخشنود ساخته است«‪.2‬‬
‫ن‬ ‫مـ ْ‬ ‫فرمودنــد‪َ » َ :‬‬ ‫پیامبر ص دربارة فضایل قریش و انصار‬
‫ه‬ ‫َ‬ ‫أ َبغَض قُريشا ً أ َبغَض ـه الل ـه ‪ ...‬و م ـ َ‬
‫ضـ ُ‬ ‫صــاَر أب ْغَ َ‬ ‫ض الن ْ َ‬ ‫ن أب ْغَـ َ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫ُ‬ ‫ْ َ ُ‬ ‫َ َ ْ‬ ‫ْ‬
‫ه«‪» :‬کسی که بــا قریشــیان دشــمنی ورزد خداونــد بــا او‬ ‫ُ‬ ‫الل‬
‫دشمنی خواهد ورزید‪ ،‬و کسی کــه بــا انصــار دشــمنی ورزد‬
‫خداوند با او دشمنی خواهد کرد«‪.3‬‬
‫همچنین از پیامبر ص روایــت شــده اســت کــه فرمودنــد‪:‬‬
‫خداوند سه چیز را برای شما ناپسند دانسته اســت‪ :‬قیــل و‬
‫قال ]بحث و جدل[‪ ،‬سوال کردن فراوان و تباه کردن و بــه‬
‫هدر دادن مال‪ ،‬همچنین از به جا نیاوردن صله رحــم نســبت‬
‫بــه مــادران‪ ،‬زنــده بگــور كــردن دخــتران و ‪ ...‬نهــی کــرده‬
‫است«‪.4‬‬
‫امـام جعفـر صـادق بـه روایـت از پـدرانش روایـت شـده‬
‫است کــه پیــامبر ص در وصــیتش بــه امــام علــی ؛ فرمــود‪:‬‬
‫ُ‬
‫ل‬ ‫خو َ‬ ‫ره د ُ ُ‬ ‫مئ َْزرٍ وَك َ ِ‬ ‫ماءِ إ ِل ّ ب ِ ِ‬ ‫س َ‬‫ت ال ّ‬ ‫ح َ‬‫ل تَ ْ‬‫س َ‬‫مِتي الغُ ْ‬ ‫هل ّ‬ ‫» َك َرِه َ الل ُ‬
‫ة«‪» :‬خداونــد‬ ‫َ‬
‫مل َئ ِك ـ ِ‬ ‫ْ‬
‫ن ال َ‬ ‫مـ َ‬ ‫ً‬ ‫ّ‬
‫س ـكانا ِ‬ ‫ن فِي َْها ُ‬ ‫مئ َْزٍر‪َ ،‬فإ ّ‬‫الن َْهارِ إ ِل ّ ب ِ ِ‬
‫برای امتم ناپسند شــمرده اســت کــه بــدون شــلوار در زیــر‬
‫یها و ‪ ...‬شوند‪ .‬زیرا در‬ ‫آسمان غسل کنند و یا وارد آب جو ‌‬
‫ههایی از ملئکه سکونت دارند« ‪.‬‬
‫‪5‬‬
‫آنها گرو ‌‬
‫بعضی از مردم وجود این صــفات ثــابت بــرای خداونــد را‬
‫یگوینــد‪ :‬خداونــد خشــمگین و غضــبناک‬ ‫هانــد و م ‌‬ ‫انکــار کرد ‌‬
‫یگیــرد‪ .‬و در‬ ‫یشود‪ ،‬و کینــه بــه دل نم ‌‬ ‫یشود‪ ،‬و متنفر نم ‌‬ ‫نم ‌‬
‫‪1‬‬
‫بحارالنوار )‪.(41/196‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪2‬‬
‫مستدرک الوسائل )‪.(15/193‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪3‬‬
‫كتاب الحتجاج‪ (1/145) :‬به اختصار‪.‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪4‬‬
‫مستدرک الوسائل )‪.(7/223‬‬ ‫‪-‬‬
‫‪5‬‬
‫وسائل الشیعه )‪.(2/41‬‬ ‫‪-‬‬

‫‪227‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫این آیات مقصود فقط انتقام یا اراده انتقام است‪ .‬زیــرا آن‬
‫صفات‪ ،‬از آن مخلوقات هستند و برای ما جــایز نیســت کــه‬
‫هها و مخلوقات تشبیه کنیم‪.‬‬ ‫آفریدگار را به آفرید ‌‬
‫در جواب این ادعا باید گفت‪:‬‬
‫ل‪ :‬خشم و غضب چیزی غیر از انتقــام اســت‪ ،‬و انتقــام‬ ‫او ً‬
‫یگــوییم‪ :‬پــاداش و‬ ‫نتیجه خشم و غضب است‪ .‬همچنــانکه م ‌‬
‫ثواب نـتیجه رضـایت اسـت‪ .‬خداونـد سـبحانه وتعـالی از آن‬
‫یگیــرد و غضــبناک‬ ‫یشود و بر آنان خشم م ‌‬ ‫قوم ناخشنود م ‌‬
‫یگیرد‪.‬‬‫یشود‪ ،‬آنگاه از آنان انتقام م ‌‬ ‫م ‌‬
‫چنانچه بگویند‪ :‬اثبات خشم و غضب برای خداوند از نظر‬
‫عقلی درست نیست‪.‬‬
‫یگوییم‪ :‬بلکه عقــل مــا را بــه وجــود خشــم و‬ ‫در جواب م ‌‬
‫یکنــد‪ .‬زیــرا انتقــام گرفتــن از‬‫غضــب خداونــد راهنمــایی م ‌‬
‫مجرمان و عذاب دادن و شکنجه کردن کفار دلیلی بر وجود‬
‫خشم و غضب پروردگار است‪.‬‬
‫یفرمایــــــــد‪﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــــن خداونــــــــد م ‌‬
‫‪.﴾ ‬‬
‫‪‬‬ ‫‪ ‬‬
‫)الزخرف‪.(55 :‬‬
‫ن و عنــاد(‬ ‫»اما هنگامى كه ما را )با افراط خود در عصيا ‌‬
‫به خشم آوردند‪ ،‬از آنها انتقام گرفتيم«‪.‬‬
‫این آیه دلیلی بــر علیــه کســانی اســت کــه وجــود صــفات‬
‫یکنند‪ .‬زیرا خداوند انتقــام‬ ‫خشم و غضب خداوند را انکار م ‌‬
‫را که از آن با لفظ )آسفونا( تعبیر کرده است‪.‬‬
‫چیزی غیر از غضب قرار داده است‪ .‬زیــرا شــرط چیــزی‬
‫غیر از مشروط است‪.‬‬
‫ثانیًا‪ :‬سخن آنان مبنی بر اینکه آن صفات هماننــد صــفات‬
‫مخلوقات است از دو نظر باطل است‪:‬‬
‫الف( خداوند ‪ -‬عز وجل ‪ -‬که او نسبت بــه خــود دانــاترین‬
‫است‪ .‬در قرآن این صفات را به خود نســبت داده و آنهــا را‬
‫اثبات کرده است‪ .‬همچنین پیامبر ص و اهل بیــت ‡ نیــز بــه‬
‫هانــد‪ .‬امــا آنــان‬
‫آنها خدا شناسترند‪ ،‬و به وجود آن معتقد بود ‌‬
‫سترند یــا‬‫یکنند‪ .‬آیا آنها خداشــنا ‌‬‫وجود آن صفات را انکار م ‌‬
‫خداوند‪ ،‬پیامبر ص و اهل بیت بزرگوارش ‡؟!‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫ب( شباهت و چگونگی خشم و غضــب‪ ،‬تنفــر و بغــض در‬


‫میان مخلوقات متفــاوت اســت‪ .‬خداونــد دارای مثــل اعلــی‬
‫یتوان خداوند را بــا صــفات مخلوقــات‬ ‫است‪ .‬پس چگونه م ‌‬
‫ستود؟!‬
‫یدهد و در این‬ ‫کسی که هر امری را در جای خود قرار م ‌‬
‫کار براساس قرآن‪ ،‬سنت صحیح و فهم اهل بیت ‡ که خود‬
‫هانــد‪،‬‬
‫عرب زبــان و آشــناترین مــردم بــه فهــم مــراد آن بود ‌‬
‫پیروی کند‪ ،‬مسأله را کامل ً روشن م ‌‬
‫ییابد‪.‬‬
‫سابعًا‪ :‬صفت علو و استواء‬
‫فرد مسلمان باید معتقد باشد‪ ،‬که خداوند در آســمان بــر‬
‫های که فقط لیق‬ ‫روی عرشش استقرار یافته است به گون ‌‬
‫یباشد و شبیه استقرار پیــداکردن مخلوقــات‬ ‫ذات احدیت م ‌‬
‫یدانیــم‪ .‬خداونــد مســأله‬ ‫نیســت و مــا چگــونگی آن را نم ‌‬
‫اســتواء و اســتقرار بــر عــرش را در آیــات زیــر بیــان کــرده‬
‫یفرمایــد‪   ﴿ :‬‬ ‫اســت‪ .‬خداونــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬يونس‪.(3 :‬‬
‫»پروردگار شما‪ ،‬خداوندى است كــه آســمانها و زميــن را‬
‫در شش روز آفريد; سپس بر عرش استقرار یافت‪«.‬‬
‫یفرمایـــــــــــد‪  ﴿ :‬‬
‫همچنیـــــــــــن م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الرعد‪.(2 :‬‬
‫»خدا همان كسى است كه آسمانها را‪ ،‬بــدون ســتونهايى‬
‫كه براى شما ديدنى باشــد‪ ،‬برافراشــت‪ ،‬ســپس بــر عــرش‬
‫استقرار یافت«‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬طه‪.(5 :‬‬
‫»خداونــد مهربــانی اســت کــه بــر عــرش اســتقرار یــافته‬
‫است«‪.‬‬
‫همچنیـــن دربـــارة قـــرار گرفتـــن آن در بـــالی آســـمان‬
‫یفرمایـــــد‪    ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬آل‬
‫‪‬‬ ‫‪‬‬

‫‪229‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫عمران‪.(55 :‬‬
‫»)به ياد آوريـد( هنگـامى را كـه خـدا بـه عيسـى فرمـود‪:‬‬
‫»من تو را برمىگيرم و به سوى خود‪ ،‬بال مىبرم«‪.‬‬
‫یفرماید‪   ﴿ :‬‬ ‫همچنین م ‌‬
‫﴾‪) .‬النساء‪.(158 :‬‬
‫»بلکه خداوند او را به سوی خود بال برد«‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن م ‌‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾  ‬فاطر‪.(10 :‬‬
‫»سخنان پاكيزه به سوى او صعود مىكنــد‪ ،‬و عمــل صــالح‬
‫را بال مىبرد«‪.‬‬
‫یفرمایـــــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیـــــن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬ ‫‪‬‬
‫‪) .﴾ ‬غافر‪.(37-36 :‬‬
‫»فرعون گفت‪ :‬ای هامان برای من بنای مرتفعــی بســاز‪،‬‬
‫شاید من به وسائلی دست یابم ]که با آنها به سوی خدا بال‬
‫نها‪ ،‬تــا خــدای موســی را‬‫روم[‪ .‬وســائل ‌]صــعود بــه[ آســما ‌‬
‫بنگرم و از او آگاه شوم‪ ،‬هر چند که من گمانم بر این است‬
‫که موسی دروغگو است‪ .‬این چنین کارهایی بر فرعــون در‬
‫نظــرش آراســته و پیراســته شــد و او را از راه ]حــق[ بــاز‬
‫داشته بود و توطئه و نیرنگ فرعــون ]و فرعونیــان[ جــز بــه‬
‫زیان و نابودی نینجامید«‪.‬‬
‫یفرمایــــد‪   ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــن م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪  ‬‬ ‫‪‬‬ ‫‪‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪) .﴾ ‬الملك‪.(17-16 :‬‬
‫»آيا خود را از عذاب كسي كه حاكم بر آسمان اســت در‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫يدانيد كه دستور دهــد زميــن بشــكافد و شــما را در‬ ‫امان م ‌‬


‫ً‬
‫خود فرو برد‪ ،‬و دائما به لرزش خود ادامه دهد؟ آيا خــود را‬
‫يدانيد كه تندبادي پــر از‬ ‫از عذاب خداوند آسمان در امان م ‌‬
‫ســنگريزه بــر شــما فرســتد؟‪ ،‬و بــه زودي خواهيــد دانســت‬
‫تهديدهاي من چگونه است«‪.‬‬
‫از ابو صــدیق نــاجی روایــت شــده اســت کــه‪ :‬ســلیمان ؛‬
‫خارج شــد تــا بــا مــردم یکجــا از خداونــد بــاران طلــب کنــد‪.‬‬
‫های عبور کرد که بر پشت دراز کشیده بــود‬ ‫ناگهان بر مورچ ‌‬
‫یگفت‪ :‬خدایا‬ ‫و دستهایش را به سوی آسمان بلند کرده و م ‌‬
‫ههای تو هستیم و به روزی تو نیازمندیم‪.‬‬ ‫ما گروهی از آفرید ‌‬
‫پس یا ما را آب بده یا بمیران! ســلیمان ؛ بــه مــردم گفــت‪:‬‬
‫برگردید که خداوند شما را به وسیلة دعای موجــود دیگــری‬
‫آب خواهد داد‪.1‬‬
‫از علی ؛ روایت شده است که او از كشــور یمــن طلیــی‬
‫را در پوستی دباغی شده برای پیامبر ص فرستاد کــه خــاک‬
‫از آن جــدا نشــده بــوده پیــامبر ص او را میــان پنــج نفــر از‬
‫اصحاب تقسیم کرد‪ :‬أقرع بن حابس‪ ،‬عيينــة بــن حصــن بــن‬
‫بدر‪ ،‬زيد الخيل‪ ،‬علقمة بن علثة وعامر بن طفيــل‪ ،‬گروهــی‬
‫از اصحاب کمی رنجیــده خـاطر شـدند و گفتنــد‪ :‬مــا از ایــن‬
‫افراد استحقاق بیشتری برای آن طل داشتیم‪ .‬این سخن به‬
‫َ‬ ‫َ ْ‬
‫ن فِــي‬
‫مـ ْ‬
‫ن َ‬ ‫پیامبر ص ْ رسیده و فرمود‪» :‬أل َ ت َأ َ‬
‫مُنوِني وأَنا أمي ُ‬
‫ساًء«‪» :‬آیــا مــرا امیــن‬‫م َ‬‫صَباحا ً و َ‬ ‫خب َُر السماِء َ‬‫السماِء ي َأت ِي ِْني َ‬
‫یپندارید‪ .‬در حالیکه مــن امیــن آن خــدایی هســتم کــه در‬ ‫نم ‌‬
‫آســمان اســت‪ .‬هــر صــبح و شــب خــبر آســمان بــرای مــن‬
‫یرسد«‪.2‬‬ ‫م ‌‬
‫بعضی از مردم وجود صفت علو و اســتواء ]اســتقرار[ را‬
‫یگویند چنانچه خداوند دارای‬ ‫یکنند و م ‌‬‫برای خداوند انکار م ‌‬
‫علو و استقرار باشد‪ ،‬بدین معنی است که خداوند در جهتی‬
‫قــرار دارد و چنــانچه در جهــتی باشــد‪ ،‬در واقــع بــه ایــن‬
‫معناست که خداوند محــدود بــه جســم اســت کــه ایــن امــر‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(61/49‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬دعــائم الســلم )‪ ،(1/260‬نگــا ‪ :‬بحــارالنوار )‪ ،(93/70‬مســتدرک الوســائل )‬
‫‪.(7/116‬‬

‫‪231‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫محال و غیر ممکن است!‬


‫یتوان تأملتی چند داشت‪:‬‬ ‫درباره این امور م ‌‬
‫ل‪ :‬این سخن آنان بر خلف آن چیزی است کـه خداونـد‬ ‫او ً‬
‫در کتــابش و پیــامبر ص و اهــل بیــت پــاکش ‡ آن را ثــابت‬
‫هاند‪.‬‬ ‫کرد ‌‬
‫یکنیــد‬
‫یگوییم آن جسم و حــدی کــه شــما ادعــا م ‌‬ ‫ً‬
‫ثانیا‪ :‬م ‌‬
‫چیست؟‬
‫آیا منظور شما از حد آن است که مخلوقاتی مانند عرش‬
‫یکنیـد‪ ،‬خیـال‬ ‫هاند؟ اگر چنین گمان م ‌‬ ‫و ‪ ....‬او را در بر گرفت ‌‬
‫باطلی است و این امر دربارة خداوند کامل ً منتفی اســت و‬
‫دربارة صفت علو نیز الزامی نیست‪.‬‬
‫د‪ ،‬فاصــله گذارنــده و جــدا کننــده از‬‫یــا منظورتــان از ح ـ ّ‬
‫آنهاست نه قرار گرفته در میان آنان؟ این از نظــر معنــی و‬
‫یکنیم و لفظش‬ ‫مفهوم صحیح است‪ .‬در این باره احتیاط م ‌‬
‫را نــه بــه صــورت نفــی و نــه اثبــات ذات اقــدس او اطلق‬
‫یکنیــم‪ .‬زیــرا مــا فقــط آن چیــزی را بــر خداونــد اطلق‬ ‫نم ‌‬
‫یکنیم که خداوند آن را خود برای خود اثبات کــرده اســت‬ ‫م ‌‬
‫و یا پیامبر ص آن را بیان فرموده اســت و در ایــن امــر نیــز‬
‫تمثیــل‪ ،‬تشــبیه‪ ،‬تحریــف و همچنیــن از چگــونگی آن ســوال‬
‫یگــوییم منظورتــان از‬ ‫یکنیم‪ .‬اما دربارة جسم خداوند م ‌‬ ‫نم ‌‬
‫جسم چیست؟‬
‫آیــا منظورتــان ایــن اســت کــه خداونــد جســم مرکــب از‬
‫گوشت و استخوان و پوست است؟‬
‫اگر چنین باشد‪ ،‬ادعایتان باطل است و گفتن ایــن ســخن‬
‫دربارة خداوند جایز و روا نیست‪.‬‬
‫زیرا هیچ چیز همانند خداونــد نیســت و او نیــز شــبیه هیــچ‬
‫مخلــــــــوقی نیســــــــت‪ ﴿ .‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)الشورى‪.(11 :‬‬
‫»هیچ چیزی همانند خدا نیست ]نه او در ذات و صفات به‬
‫یمانــد‪ ،‬و نــه‬
‫نها و زمیــن اســت‪ ،‬م ‌‬
‫چیزی از آنچه در آســما ‌‬
‫چیــزی از آنچــه در کائنــات اســت در ذات و صــفات شــبیه‬
‫اوســت[‪ ،‬و او شــنوا و بیناســت ]و پیوســته بــر امــور جهــان‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫یکند[«‪.‬‬ ‫نظارت م ‌‬
‫یا منظورتان از جسم آن چیزی است که قائم با لــذات و‬
‫یباشــد؟ اگــر چنیــن باشــد‪،‬‬ ‫دارای صفات شایسته خویش م ‌‬
‫این سخن از نظر معنی درست است اما ایــن لفــظ را هــم‬
‫بدان علت که گذشـت نــه بــه صـورت نفــی و نــه اثبــات بــه‬
‫یدهیم‪.‬‬ ‫خداوند نسبت نم ‌‬
‫یگوینــد‪ :‬اســتواء بــر عــرش بــه‬ ‫همچنیــن اهــل تحریــف م ‌‬
‫معنای استیلء بر چیزی است‪ .‬و در ادعایشــان بــه ايــن آیــه‬
‫یفرمایــــد‪﴿‌ :‬‬ ‫یکننــــد کــــه خداونــــد م ‌‬
‫اســــتناد م ‌‬
‫‪) .﴾   ‬العراف‪.(54 :‬‬
‫»سپس بر روی عرش استقرار یافت«‪.‬‬
‫هاند که‪ :‬چنانچه قبــول کنیــم کــه خداونــد ‪ -‬عزوجــل –‬ ‫گفت ‌‬
‫یگوییــد کــه آن معنــی علــو اســت بـر‬ ‫بدان معنی که شما م ‌‬
‫ً‬
‫عرش اسـتقرار یـافته اســت‪ ،‬ایــن امـر لزومـا بـدین معنــی‬
‫است که خداوند به عرش نیازمند اســت و ایــن امــر محــال‬
‫است!‬
‫یتوان به ادعای آنان پاسخ داد‪:‬‬ ‫ههای مختلف م ‌‬‫از جنب ‌‬
‫ل‪ :‬قول آنــان بــر خلف آن چیــزی اســت کــه خداونــد –‬ ‫او ً‬
‫عزوجل – آن را اثبات کرده است و پیامبر ص و اهل بیت ‡‬
‫هاند‪.‬‬
‫یکرد ‌‬
‫آن را ثابت نموده و قبول م ‌‬
‫ثانیًا‪ :‬این سخن بر خلف ظاهر لفظ اســت زیــرا چنــانچه‬
‫مادة )استواء( به وسیله حرف )علی( متعدی شود در واقــع‬
‫به معنای برتر و بال بودن اســت‪ .‬ایــن امــر در زبــان عربــی‬
‫ههای آن در قرآن و کلم‬ ‫کامل ً واضح و مشهود است و نمون ‌‬
‫عرب بسیار فراوان است‪.‬‬
‫ثالثًا‪ :‬این نتایج باطلی را در پی دارد‪:‬‬
‫نها و زمیــن بــر‬‫الف( اینکه خداوند هنگام آفرینش آســما ‌‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫عرش مستقر نبوده است‪ .‬زیرا خداونــد م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾ ‬العراف‪.(54 :‬‬
‫نها و زمین را در شش روز آفرید آنگاه بر عــرش‬
‫»آسما ‌‬
‫]استواء[ استقرار یافت«‪.‬‬

‫‪233‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یشود که قبل از خداوند چه‬ ‫در اینجا این سوال مطرح م ‌‬


‫کسی بــر عــرش چیرگــی اســتيلء داشــته اســت تــا خداونــد‬
‫جانشین او شود؟!‬
‫یکنــد‪.‬‬ ‫م( در زبــان عربــی معنــی ترتیــب را افــاده م ‌‬ ‫)ُثــ ّ‬
‫نها و‬ ‫یشود که قبل از آفرینــش آســما ‌‬ ‫ه این م ‌‬‫بنابراین نتیج ‌‬
‫زمین‪ ،‬عرش به غیر خداوند تعلق داشته است!‬
‫ب( غالبا ً کلمه )استولی(‪) :‬چیره شدن( بعد از غلبــه پیــدا‬
‫یرود‪ .‬حال آنکـه هیـچ کسـی‬ ‫کردن کسی بر چیزی به کار م ‌‬
‫یکند‪.‬‬ ‫بر خداوند غلبه پیدا نم ‌‬
‫س‬
‫ب ليــ َ‬ ‫م المغلــو ُ‬
‫والشر ُ‬ ‫ه‬
‫أيــــن المفــــر واللــــ ُ‬
‫الغالب‬ ‫ب‬‫الطال ُ‬
‫چنانچه خداوند بخواهد کاری را انجام دهــد بــه کجــا فــرار‬
‫یکنی و اشرم )بینی شکسته( همواره مغلوب است‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫یتــوان‬‫ج( از جمله نتایج این سخن باطل این است کــه م ‌‬
‫هها استقرار پیدا کرده‬ ‫گفت‪ :‬خداوند بر زمین‪ ،‬درختان و کو ‌‬
‫است‪ .‬زیرا او بر آنها استواء یافته اســت‪ .‬ایــن نتایــج باطــل‬
‫هستند‪ .‬بطلن لزم نتیجه باطل بودن ملزوم است‪.‬‬
‫یگویند‪ :‬پــذیرفتن اســتوای خداونــد‬ ‫اما این ادعا که آنها م ‌‬
‫بر عرش بدین معناست که خداوند به عرش نیاز دارد‪.‬‬
‫یگوییم‪ :‬هرگز چنین نیست‪ .‬زیــرا اســتوای‬ ‫ما در جواب م ‌‬
‫خداوند بر عرش‪ ،‬استوای خاصی است که شایسته عظمت‬
‫و جلل اوست‪.‬‬
‫پس او بــر روی عــرش اســت‪ ،‬بــدون اینکــه بــدان نیــازی‬
‫داشته باشد‪ .‬او همانند مخلوقات نیست کــه بــه چیــزی نیــاز‬
‫داشته باشد تا بر روی آن اســتقرار یابــد‪ .‬بنــابراین اســتوای‬
‫خداوند بر عرش بــدین معنــی اســت کــه او بــر روی عــرش‬
‫است اما او به آن نیازی ندارد بـدین ترتیـب دلیـل اساسـی‬
‫یشود‪.‬‬ ‫شدن‪ ،‬باطل م ‌‬
‫ثامنًا‪ :‬صفت نزول‬
‫ههای ایمــان بــه صــفات خداونــد‪ ،‬داشــتن‬ ‫از جملــه نشــان ‌‬
‫اعتقاد به نزول خداوند به صورت نزول حقیقــی بـه آسـمان‬
‫یباشد‪ .‬که شایسته جلل اوست و همانند نــزول هیــچ‬ ‫دنیا م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫مخلوقی نیست و چگونگی آن بر ما پوشیده است‪.‬‬


‫از جابر جعفی روایت شده است که شنیدم امام صادق ؛‬
‫فرمود‪» :‬خداونــد تبــارک و تعــالی – در ثلــث آخــر شــب بــه‬
‫های‬ ‫یدهــد آیــا تــوبه کننــد ‌‬
‫یآیــد و نــدا م ‌‬‫آسمان دنیا پــایین م ‌‬
‫های وجــود دارد‬ ‫هست تا توبه او را بپذیرم؟ آیا استغفار کنند ‌‬
‫تا گناهـان او را مـورد عفـو و آمـرزش قـرار دهـم‪ .‬آیـا دعـا‬
‫های هست که مرا بخواند تا او را آزاد کنم و بیامرزم ؟‬ ‫کنند ‌‬
‫های هست که مرا بخواند تا بــرای او گشایشــی بــه‬ ‫آیا بیچار ‌‬
‫وجود بیاورم و آیا مظلومی هســت کــه از مــن طلــب کمــک‬
‫کند تا به او یاری برسانم؟«‪.1‬‬
‫از امام صادق ؛ روایت شده است که فرمود‪ :‬روز جمعــه‬
‫حق و حرمتی دارد‪ .‬مبادا که آن را تباه ســازید یــا در انجــام‬
‫عبادت خداوند تقرب و نزدیکی به او به وسیلة عمــل صــالح‬
‫و دوری از همــه گناهــان و محرمــات کوتــاهی کنیــد‪ .‬زیــرا‬
‫یکنــد و گناهــان را‬ ‫یها را دو برابــر م ‌‬ ‫خداوند در آن روز نیک ‌‬
‫یبــرد‪.‬‬ ‫نها را بال م ‌‬ ‫یکند‪ .‬همچنین مرتبه انسا ‌‬ ‫محو و نابود م ‌‬
‫همچنین فرمود‪ :‬روز آن نیز هماننــد شــبش بســیار فضــیلت‬
‫هداری‪ ،‬پــس‬ ‫دارد‪ .‬چنانچه بتــوانی آن را بــا نمــاز و دعــا زنــد ‌‬
‫چنین کن‪ .‬زیرا خداوند در آغاز شب جمعــه بــه آســمان دنیــا‬
‫یها را در آن چند برابر و گناهــاه را محــو‬ ‫یآید و نیک ‌‬‫فرود م ‌‬
‫تها و بزرگــوار‬ ‫ینماید‪ .‬خداوند بسیار گسترش دهنده نعم ‌‬ ‫م ‌‬
‫است ‪.‬‬
‫‪2‬‬

‫یکننــد و‬ ‫اهــل تحریــف صــفت نــزول خداونــد را انکــار م ‌‬


‫یشــود‪،‬‬ ‫یشود‪ ،‬بلکه آنچه نــازل م ‌‬ ‫یگویند‪ :‬خداوند نازل نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫امر پروردگار است‪.‬‬
‫یشــود رحمــت‬ ‫یگوینــد‪ :‬آنچــه نــازل م ‌‬ ‫گروهــی نیــز م ‌‬
‫پروردگار است!‬
‫یآیــد‪ ،‬یکــی از‬ ‫یگوینــد‪ :‬آنچــه فــرود م ‌‬ ‫گروهی دیگر هم م ‌‬
‫فرشتگان خداوند است!‬
‫همه این سخنان باطل هستند‪ .‬زیرا امر خداونــد همــواره‬
‫‪1‬‬
‫‪ -‬بحارالنوار )‪.(84/167‬‬
‫‪2‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،(3/414‬تهذیب الحکام )‪ (3/3‬وسائل الشیعه )‪.(7/375‬‬

‫‪235‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یشود و بــه زمــان خــاص از شــب یــا روز اختصــاص‬ ‫نازل م ‌‬


‫ندارد‪ .‬یعنی مختـص بـه ثلـث آخـر شـب نیسـت‪ .‬همچنـانکه‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾‬السجده‪.(5 :‬‬
‫»خداوند ]تمام عالم هستی را[ از آسمان گرفته تا زمین‪،‬‬
‫زیر پوشش تدبیر خود قرار داده است‪] ،‬و جزا و مدبری در‬
‫ایــن جهــان وجــود نــدارد[‪ .‬ســپس امــر بــه ســوی او بــاز‬
‫یگردد«‪.‬‬‫م ‌‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫همچنیــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬هود‪.(123 :‬‬
‫یگردد«‪.‬‬ ‫»همه کارها یکسره به سوی او باز م ‌‬
‫یگویند‪ :‬رحمت خداوند در ثلث آخر شــب‬ ‫اما اینکه آنها م ‌‬
‫یآید!‬‫به سوی آسمان فرود م ‌‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬خداوند پاک و منزه است از آنچه‬
‫یگویند؛ آیا رحمت خداوند فقط در ایــن زمــان نــازل‬ ‫اینان م ‌‬
‫یفرمایــد‪ ﴿ :‬‬ ‫یشود!؟ حــال آنکــه خداونــد م ‌‬ ‫م ‌‬
‫‪) .﴾    ‬النحل‪.(53 :‬‬
‫تها داریــد همــه از ســوی خداســت ]و بایــد‬‫»آنچه از نعم ‌‬
‫فقط خدا را سپاس گفت و او را پرستش کرد[«‪.‬‬
‫تها از سوی خداوند است و جزو آثار رحمت او‬ ‫همه نعم ‌‬
‫اســت کــه همــواره و در هــر زمــانی بــر مخلوقــات نــازل‬
‫یشود‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫همچنیــن در جــواب افــرادی کــه معتقدنــد آنچــه نــازل‬
‫یگــوییم‪ :‬آیـا معقــول‬
‫یشود‪ ،‬یکــی از فرشــتگان اســت‪ ،‬م ‌‬ ‫م ‌‬
‫است که یکی فرشتگان خداوند بگوید‪ :‬کسی که مرا بخواند‬
‫یکنم؟ و ‪. ...‬‬
‫یدهم و نیاز او را برآورده م ‌‬‫او را پاسخ م ‌‬
‫ییابیم که این سخنان همــه تحریــف بــاطلی‬ ‫بنابراین در م ‌‬
‫هستند که احادیث در بطلن آنها فراوان است‪.‬‬
‫یگویید کــه‬ ‫یگویند‪ :‬چگونه ممکن است شما م ‌‬ ‫همچنین م ‌‬
‫یآید؟ اگر خدا نازل شود پس علو برتری او چه‬ ‫خدا فرود م ‌‬
‫یشود؟ و اگر نازل شود پس استوای بر عرش چه خواهد‬ ‫م ‌‬
‫شد؟‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫اگر معتقد به نزول باشیم‪ ،‬در واقع نزول حرکت و انتقال‬


‫است! در صورتی که به نـزول و فــرود آمـدن خداونــد بـاور‬
‫داشته باشیم‪ ،‬در حقیقت نزول حادث اســت و حــوادث نیــز‬
‫فقط بـه وســیلة امـر بـه حـادث‪ ،‬یعنــی مخلـوقی بـه وجــود‬
‫یآیند!!‬ ‫م ‌‬
‫های است‬ ‫یگوییم‪ :‬این بحث باطل و بیهود ‌‬ ‫در جواب م ‌‬
‫یشود و مانع بیان‬ ‫که به وسیلة عقل فلسفی عقیم انجام م ‌‬
‫یشود‪.‬‬ ‫حقیقت نزول براساس نصوص آشکار و واضح نم ‌‬
‫آیا شما از پیامبر ص نسبت به آنچه خداوند اســتحقاق آن‬
‫را دارد‪ ،‬داناترید؟‬
‫پیــامبر ص هرگـــز ایـــن احتمــالت را بــر زبــان جــاری‬
‫هاند‪ .‬حـال آنکـه ایشـان بـر تنزیـه و تـبرئه خداونـد از‬ ‫نساخت ‌‬
‫نسبت دادن هــر نقصــی بــه پروردگــار کــه بــه ذهــن انســان‬
‫یشود‪ ،‬تأکید داشتند‪.‬‬ ‫متبادر م ‌‬
‫امـا ای تاویــل کننــدگان و مخالفـان! شـما سـخن بـاطلی‬
‫یگوییــد‪ :‬چگــونه‬ ‫یکنید و همواره م ‌‬ ‫یگویید و از آن دفاع م ‌‬ ‫م ‌‬
‫و چگونه؟!‬
‫امــا دوســتداران اهــل بیــت لفــظ »چگــونه« را بــه دریــا‬
‫یآیــد‬
‫یگویند‪ :‬خداوند به آسمان دنیا فــرود م ‌‬ ‫یاندازند و م ‌‬ ‫م ‌‬
‫های کــه شایســته اوســت‪ ،‬و او بــر عــرش اســتواء‬ ‫بــه گــون ‌‬
‫)استقرار( دارد و برتر و بــالتر از مخلوقــات اســت‪ ،‬و هیــچ‬
‫یگیرنــد‪ .‬مــا چگــونگی‬ ‫ههایش او را در بــر نم ‌‬ ‫کدام از آفریــد ‌‬
‫یدانیــم‪ ،‬فــرود آمــدنی کــه شــبیه و‬ ‫فــرود آمــدن او را نم ‌‬
‫لهای مــا قاصــر‪ ،‬کوتــاهتر و حقیرتــر از‬ ‫همانندی ندارد و عق ‌‬
‫آن است که به خداونــد احــاطه داشــته باشــد و او را در بــر‬
‫گیرد‪.‬‬
‫ً‬
‫نزول خداوند لزوما به معنای خالی شدن عرش از وجــود‬
‫یباشد‪ .‬خداوند دارای بهترین مثــال اســت‪.‬‬ ‫ذات مبارکش نم ‌‬
‫یتوانــد دســتش را از روی صــندلی بــردارد و پــایین‬ ‫بنــده م ‌‬
‫بیاورد در حالی که خود هنوز بر روی صندلی قرار دارد‪.‬‬
‫نها در دست راســت او پیچیــده‬ ‫پس در روز قیامت آسما ‌‬
‫یگیــرد‪.‬‬‫خواهند شد و زمین نیز در قبضــه دســت او قــرار م ‌‬

‫‪237‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫همچنین نزول او لزوما ً به معنای حرکت و انتقــال نیســت و‬


‫با اثبات حرکت نیـز نقـض و عیـبی بـرای خداونـد بـه وجـود‬
‫یآید‪.‬‬‫نم ‌‬
‫هاند‪ ،‬زیــرا بــا‬
‫آنان بدین علت دچار همه این اشکالت شد ‌‬
‫لهـــای ضـــعیف و نـــاقص و قاصرشـــان خداونـــد را بـــا‬ ‫عق ‌‬
‫یکننــد‪ .‬حــال آنکــه خداونــد برتــر از آن‬ ‫مخلوقات مقایسه م ‌‬
‫است که با چیزی مقایسه شود‪.‬‬
‫یگوینــد چنــانچه نــزول خداونــد ثــابت‬ ‫بعضــی از مــردم م ‌‬
‫شود‪ ،‬این بدان معنی است کــه خداونــد در هــر لحظــه و بــا‬
‫یرود‪.‬‬‫یآید و بال م ‌‬ ‫اختلف شب و روز فرود م ‌‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬علــت ایــن ســخن عــدم شــناخت‬
‫آنها نسبت به پروردگار است که هیچ چیزی شبیه او نیســت‬
‫متــر از آن چیــز اســت کــه آنــان‬ ‫و او بســیار بزرگــتر و عظی ‌‬
‫یبرند‪ .‬همچنیــن آنــان آن گــونه کــه شایســته اســت‬ ‫گمان م ‌‬
‫هاند‪.‬‬
‫خداوند را تعظیم و بزرگداشت نکرد ‌‬
‫چنانچه امری چنیــن مقــدر شــود‪ ،‬یعنــی مــا خداونـد را بـا‬
‫اعمــال و وضــعیت خودمــان مقایســه کنیــم‪ ،‬مــردم گمــراه‬
‫یشوند و قدر و جایگاه پروردگارشان را نخواهند شناخت‪.‬‬ ‫م ‌‬
‫این سخن دربارة کسانی نیز صادق خواهد بود کــه گمــان‬
‫یتوانــد دعــای همــه دعاکننــدگان را در‬ ‫یکننــد خداونــد نم ‌‬ ‫م ‌‬
‫نهای مختلــف بشــنود و‬ ‫نها‪ ،‬مطالبات و به زبا ‌‬ ‫نها‪ ،‬مکا ‌‬‫زما ‌‬
‫یتواند در یک روز همه جهانیان را‬ ‫بر آورده کند‪ .‬همچنین نم ‌‬
‫یتواند سخن همــة گوینــدگان‬ ‫مورد محاسبه قرار دهد‪ ،‬و نم ‌‬
‫را بشنود‪ ،‬و همه جهانیان را نخواهــد دیــد‪ .‬ایــن ســخن کفــر‬
‫نسبت بــه پرودرگــار‪ ،‬خــروج از اســلم و وارد کــردن طعــن‬
‫نسبت به ذات الهی است‪.‬‬
‫تاسعًا‪ :‬صفت معیت )همراهی (‬
‫همراهی خداوند دو گونه است‪:‬‬
‫‪ .1‬همراهی عمومی‪:‬‬
‫به معنای همــراه بــودن بــا همــه بنــدگانش اعــم از کفــار و‬
‫مؤمنان است‪ .‬و خداوند در شنیدن‪ ،‬دیدن‪ ،‬علـم و حکــومت و‬
‫معنای دیگر خداوندی همراه آنان خواهد بود‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪  ﴿ :‬‬ ‫خداونـــد تعـــالی م ‌‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫‪   ‬‬


‫‪     ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪     ‬‬
‫‪.﴾     ‬‬
‫)الحديد‪.(4 :‬‬
‫»و او است كه آسمانها و زمين را در شــش روز ) شــش‬
‫طور و دوران( آفريد; سپس بالى تمامى مخلوقات خود بر‬
‫عــرش اســتوا يــافت )اســتوايى كــه ســزاوار جنــاب و جلل‬
‫اوست(; آنچه را در زمين فرو مىرود‪ ،‬مىدانــد‪ ،‬و آنچــه را از‬
‫آن خارج مىشود‪ ،‬و آنچه از آسمان نازل مىگردد‪ ،‬و آنچه بــه‬
‫آسمان بال مىرود; و هر جا باشيد او )با علم خــود( بــا شــما‬
‫است‪ ،‬و خداوند نسبت به آنچه انجام مىدهيد بيناست!«‪.‬‬
‫یفرمایــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫همچنیــــــــــن م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪‬‬
‫‪‬‬ ‫‪   ‬‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾   ‬المجادله‪.(7 :‬‬
‫»هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمىكنند مگر اينكــه خداونــد‬
‫يكنند مگر‬ ‫چهارمين آنهاست‪ ،‬هيچگاه پنج نفر با هم نجوا نم ‌‬
‫اينكه خداونـد ششـمين آنهاسـت‪ ،‬و نـه تعـدادي كمـتر و نـه‬
‫بيشــتر از آن‪ ،‬مگــر اينكــه او همــراه آنهاســت هرجــا كــه‬
‫باشند«‪.‬‬
‫‪ .2‬همراهی خاص که خود دو نوع است‪.‬‬
‫الف( همراهی خاص مقید به داشتن صفتی‪ :‬کــه فقــط از‬
‫آن مؤمنان است‪.‬‬
‫یفرمایـــد‪ ﴿ :‬‬
‫همچنـــانکه خداونـــد عزوجـــل – م ‌‬
‫‪    ‬‬
‫‪) .﴾  ‬النحل‪.(128 :‬‬
‫»خداونــد بــا كســانى اســت كــه تقــوا پيشــه كردهانــد‪ ،‬و‬
‫كسانى كه نيكوكارند«‪.‬‬

‫‪239‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یفرمایــــــد‪   ﴿ :‬‬


‫همچنیــــــن م ‌‬
‫‪) .﴾  ‬النفال‪.(46 :‬‬
‫»و صبر و استقامت كنيد كه خداوند با استقامت كنندگان‬
‫است«‪.‬‬
‫یفرماید‪   ﴿ :‬‬ ‫همچنین م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾      ‬البقـــره‪:‬‬
‫‪.(249‬‬
‫»چه بســيار گروههــاى كــوچكى كــه بــه فرمــان خــدا‪ ،‬بــر‬
‫گروههــاى عظيمــى پيــروز شــدند‪ ،‬و خداونــد‪ ،‬بــا صــابران و‬
‫استقامتكنندگان است«‪.‬‬
‫ب( همراهی خاص مقیــد بــه شــخص خاصــی‪ :‬همچنــانکه‬
‫یفرمایــد‪﴿ :‬‬ ‫خداونـــد دربــارة پیـــامبر ص و یــارش م ‌‬
‫‪   ‬‬
‫‪) .﴾   ‬التوبه‪.(40 :‬‬
‫»هنگامی که ]پیامبر[ خطاب به رفیقش گفت‪ :‬غم مخور‬
‫یرهانــد و‬
‫خداوند با ماســت )و مــا را از دســت قریشــیان م ‌‬
‫یکند(«‪.‬‬
‫حفظ م ‌‬
‫یفرمایــد‪:‬‬‫همچنین خداوند خطاب به موسی و هارون إ م ‌‬
‫﴿‪   ‬‬
‫‪) .﴾‬طه‪.(46 :‬‬
‫»من با شما هستم; )همه چيز را( مىشنوم و مىبينم«‪.‬‬
‫همراهی خاص مقید به شخص خــاص در واقــع بــه معنــی‬
‫تایید‪ ،‬یاری و محبــت اســت چنــانچه کســی ســوال کنــد‪ :‬آیــا‬
‫ههایش تناقضــی‬ ‫میان علــو خداونــد و همراهــی او بــا آفریــد ‌‬
‫وجود ندارد؟‬
‫در جواب باید گفت‪ :‬نه به سه دلیل هیچ تناقضی میان‬
‫آنها وجود ندارد‪:‬‬
‫ل‪ :‬خداوند در صفات خودش آن دو را با هم جمع کــرده‬ ‫او ً‬
‫است چنانچه تناقضــی وجــود داشــت‪ ،‬روا نبــود کــه خداونــد‬
‫نها وصف نماید‪.‬‬ ‫خودش را بدا ‌‬
‫ثانیًا‪ :‬اساسا ً میان علو و برتری با همراهی هیــچ تعارضــی‬
‫وجود ندارد‪ .‬زیرا ممکن اســت چیــزی در حــالی کــه همــراه‬
‫شماست در جایگاه عالی و برتری باشد‪ .‬همچنانکه در میان‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫اعراب این جمله مشهور است که‪ :‬القمر معنا ونحن نسير‪:‬‬
‫یکنیم‪ ،‬ماه همراه ماست‪.‬‬ ‫در حالی که ما حرکت م ‌‬
‫در حـــاليكه مـــاه و خورشـــید در آســـمان قـــرار دارنـــد‪.‬‬
‫همچنانکه امکــان جمــع شــدن علــو و معیــت )همراهــی( در‬
‫یکی از مخلوقات وجود داشته باشد‪ ،‬پس امکان جمع شدن‬
‫آنها در خالق به طریق اولی وجود دارد‪.‬‬
‫یکند که قسمتی‬ ‫ثالثًا‪ :‬پیامبر ص در هنگام سفر دعایی م ‌‬
‫از آن چنین بود‪» :‬اللهم أنت الصاحب في الســفر والخليفــة‬
‫لهــل والمــال والولــد«‪» :‬خــدایا تــو در ســفر همــراه‬ ‫فــي ا َ‬
‫]مســافر[ هســتی‪ .‬و در میــان خــانواده‪ ،‬امــوال و فرزنــدان‬
‫جانشین ]و حافظ آنها[ هستی«‪.1‬‬
‫در مستدرک الوســائل از امیــر المــؤمنین ؛ بــه روایــت از‬
‫های‬ ‫پیامبر ص آمده است که ایشان فرمودند‪ :‬هــر گــاه بنــد ‌‬
‫بگویــــــد‪   ﴿ :‬‬
‫هام کــارش را بــا‬ ‫یفرماید‪ :‬بند ‌‬ ‫‪) .﴾ ‬الفاتحه‪ .(1 :‬خداوند م ‌‬
‫نــام مــن شــروع کــرد‪ .‬پــس مــن بایــد امــور او را بــه پایــان‬
‫برســانم و در کارهــایش بــه او برکــت ببخشــم‪ .‬وقــتی بنــده‬
‫یگویــــــــــــــــــــــــــــــد‪  ﴿ :‬‬ ‫م ‌‬
‫هام‬ ‫یفرمایـد‪» :‬بنـد ‌‬ ‫‪ :﴾  ‬خداوند م ‌‬
‫سگزاری کــرد و دانســت کــه‬ ‫مــرا ســتود و از مــن ســپا ‌‬
‫تهــایی کــه دارد همــه از جــانب مــن اســت«‪ .‬همچنیــن‬ ‫نعم ‌‬
‫هاند‪ ،‬همه به لطــف و بزرگــی مــن‬ ‫بلهایی که از او دور شد ‌‬
‫یدهــم کــه بــرای او‬ ‫بــوده اســت‪ .‬شــما را شــاهد قــرار م ‌‬
‫یکنــم و‬ ‫تهــای آخــرت اضــافه م ‌‬ ‫تهــای دنیــا را بــه نعم ‌‬‫نعم ‌‬
‫یسازم‪.‬‬ ‫تهای دنیا از او دور م ‌‬ ‫بلیای آخرت را همانند مصیب ‌‬
‫هــر گــاه بنــده بگویــد‪ ﴿ :‬‬
‫هام بــرای مــن شــهادت داد‬ ‫یفرماید‪ :‬بنــد ‌‬‫‪ :﴾ ‬خداوند م ‌‬
‫کــه مــن بخشــنده و مهربــان هســتم‪ .‬شــما را شــاهد قــرار‬
‫هاش را خــواهم داد‬ ‫یتردید از رحمتم به او بهر ‌‬ ‫یدهم که ب ‌‬ ‫م ‌‬
‫و سهم او را از عطا و بخششم را نیز به او خواهم بخشید‪.‬‬
‫هــر گــاه بنــده بگویــد‪  ﴿ :‬‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬الکافی )‪ ،(4/284‬نگا ‪ :‬مستدرک الوسائل )‪ ،(8/134‬من ل یحضــره الفقیــه )‬
‫‪.(2/525‬‬

‫‪241‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫یدهــم‪،‬‬
‫یفرماید‪ :‬شــما را شــاهد قــرار م ‌‬ ‫‪ :﴾ ‬خداوند م ‌‬
‫همچنانکه او به اینکه من صــاحب روز جــزا هســتم اعــتراف‬
‫کرد‪ ،‬من نیز در روز قیامت‪ ،‬حساب را بر او آســان خــواهم‬
‫یهــایش را خــواهم پـذیرفت و از بـدیهایش در‬ ‫گرفــت و نیک ‌‬
‫خــــواهم گذشــــت‪ .‬هرگــــاه بنــــده بگویــــد‪﴿ :‬‬
‫هام راســـت‬ ‫یفرمایـــد‪» :‬بنـــد ‌‬‫‪ :﴾‬خداونـــد م ‌‬
‫یتردیــد در مقابــل‬ ‫یپرســتد‪ .‬ب ‌‬ ‫یگویــد‪ .‬او فقــط مــرا م ‌‬ ‫م ‌‬
‫یدهم که همه آن کســانی کــه‬ ‫تهایش به او پاداشی م ‌‬ ‫عباد ‌‬
‫یکردند‪ ،‬به آن غبطه بخورند‪ .‬هرگاه‬ ‫با عبادت او مخالفت م ‌‬
‫بنده بگوید‪:﴾  ﴿ :‬‬
‫هام فقط از من کمک طلبید و به من‬ ‫یفرماید‪ :‬بند ‌‬
‫خداوند م ‌‬
‫یتردیــد او را‬
‫یدهم کــه ب ‌‬ ‫پناه آورد من شما را شاهد قرار م ‌‬
‫یها بــه او کمــک‬ ‫یدهــم و در ســخت ‌‬ ‫در کارهــایش یــاری م ‌‬
‫یکنم و در هنگام مشکلت روز قیامت دست او را خواهم‬ ‫م ‌‬
‫گرفت‪ .‬هر گاه بنــده بگویــد‪ ﴿ :‬‬
‫‪   ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪  ‬‬
‫‪ :﴾  ‬و تا آخر سوره را بخوانــد خداونــد‬
‫یفرماید این دعای بنده من است و هر آنچه او بخواهد بر‬ ‫م ‌‬
‫هام پاســخ گفتــم‬‫یدهم‪ ،‬به دعای بند ‌‬ ‫یکنم و به او م ‌‬
‫آورده م ‌‬
‫یکــرد بــه او دادم و از آنچــه از آن‬
‫و همه آنچه را که آرزو م ‌‬
‫یترسید‪ ،‬او را امان دادم ‪.‬‬
‫‪1‬‬
‫م ‌‬

‫پایان‬
‫برادر عزیــزم دربــارة امــور دینــت آگــاهی داشــته بــاش و‬
‫آگاهانه خدایت را بخوان زیرا این امور جز شــریعت هســتند‬
‫که همواره به آموختن و دانســتن ضــرورت دارنــد‪ .‬همچنیــن‬
‫باید همواره در این راه براساس نور و روشنی حرکت کنی‬
‫و بهترین نور همان کتاب خــدا و ســنت پیــامبر ص و مکتــب‬
‫یباشد‪.‬‬‫اهل بیت ‡ م ‌‬
‫مهــای زیبــا و‬
‫از خداوند – سبحانه وتعــالی – بــه وســیلة نا ‌‬
‫لهای بندگان مؤمنش را بــر‬ ‫یخواهم که د ‌‬ ‫صفات والیش م ‌‬

‫‪1‬‬
‫‪ -‬مستدرک الوسائل )‪ ،(4/228‬بحارالنوار )‪ ،(82/59‬امالی صدوق )‪.(174‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫سنت پیامبر بزرگوارش ص و راه و روش اهل بیت ‡ متفق‬


‫سازد‪ ،‬همان افراد پــاکی کــه هرگــز راه و روش او را تغییــر‬
‫ههــای‬ ‫نداده و از راه او منحرف نشدند‪ .‬آنــان نــور حــق و را ‌‬
‫بیان حقیقت برای همة مؤمنان بودند در پایان همان دعــایی‬
‫یخوانیم که سرورمان محمد ص در دعــای نمــاز شــب‬ ‫را م ‌‬
‫یخواندند‪‌ .‬‬ ‫م ‌‬
‫ت‬‫وا ِ‬ ‫م َ‬
‫س َ‬ ‫ل َفاط ِرِ ال ّ‬ ‫سَرافِي ْ َ‬ ‫ل وَإ ِ ْ‬ ‫ميكاِئي َ‬
‫َ‬
‫ل وَ ِ‬ ‫جْبراَئي َ‬ ‫ب ِ‬ ‫م َر ّ‬ ‫»اّللهُ ّ‬
‫مــا‬
‫ك فِي ْ َ‬ ‫عب َــاد ِ َ‬
‫ن ِ‬‫م ب َي ْـ َ‬‫حك ُ ُ‬ ‫ت تَ ْ‬ ‫شَهاد َةِ أن ْ َ‬‫ب َوال ّ‬ ‫عال ِم ِ ال ْغَي ْ ِ‬ ‫ض َ‬ ‫ِ‬ ‫َوال َْر‬
‫حقّ ب ِإ ِذ ِْنــك‬ ‫ن ال َ‬ ‫م َ‬‫ف فِي ْهِ ِ‬ ‫خت ُل ِ َ‬ ‫ما ا ْ‬ ‫ن اهْد َِنا إ َِلى َ‬ ‫فو َ‬ ‫خت َل ِ ُ‬‫وا فِي ْهِ ي ْ‬ ‫كان ُ ْ‬‫َ‬
‫م«‪.‬‬ ‫ْ‬ ‫َ‬ ‫ن تَ َ‬ ‫إ ِن ّ َ‬
‫قي ْ ِ‬‫ست َ ِ‬ ‫م ْ‬‫ط ال ُ‬ ‫صرا ٍ‬ ‫شاُء إ ِلى ِ‬ ‫م ْ‬ ‫دي َ‬ ‫ك ت َهْ ِ‬
‫»خداوندا ای پروردگار جبرئیل و میکائیل و اســرافیل‪ ،‬ای‬
‫یداننــده نهــان و آشــکار تــو در‬ ‫نها و زمین‪ ،‬ا ‌‬ ‫آفریننده آسما ‌‬
‫یشــوند‪،‬‬ ‫میان بندگانت در آنچــه دربــاره آن دچــار اختلف م ‌‬
‫یکنــی‪ .‬در آنچــه دربــاره آن اختلف بــه‬ ‫قضــاوت و داوری م ‌‬
‫وجود آمده است با اراده خود ما را به آنچه حقیقــت اســت‬
‫یتردید تو هرکسی را که بخواهی بــه راه‬ ‫راهنمایی کن که ب ‌‬
‫یکنی«‪.‬‬ ‫راست هدایت م ‌‬

‫فهرست منابع‬
‫‪ .1‬قرآن کریم‬
‫‪ .2‬الحتجاج‪ ،‬أبو منظور احمــد بــن علــی طبرســی‪ ،‬نشــر‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫مرتضی‪ ،‬مشهد مقدس )‪‌ ،1413‬‬
‫‪ .3‬الختصاص‪ ،‬محمد بــن محمــد بــن نعمــان شــیخ مفیــد‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫کنگره جهانی شیخ مفید قم )‪‌ 1413‬‬
‫‪ .4‬ارشــاد القلــوب‪ ،‬حســن بــن أبــی الحســن الــدیلمی‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫انتشارات شریف رضی‪‌ 1412) ،‬‬
‫‪ .5‬الستبصار‪ ،‬ابــو جعفــر طوســی‪ ،‬دارالکتــب الســلمیه‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫تهران‪‌ 1390) ،‬‬
‫‪ .6‬أعلم الدین‪ ،‬حسن بن ابی الحسن الدیلمی‪ ،‬موسســه‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫آل البیت ‡‪ ،‬قم‪‌ 1408) ،‬‬
‫‪ .7‬إعلم الوری‪ ،‬امین الدین فضل بن حســن الطبرســی‪،‬‬

‫‪243‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫دارالکتب السلمیه‪ ،‬تهران‬


‫‪ .8‬إقبــال العمــال‪ ،‬ســید علــی بــن موســی طــاوس‪،‬‬
‫ه)‪.‬‬
‫دارالکتب السلمیه‪ ،‬تهران‪‌ 1367) ،‬‬
‫‪ .9‬أمالی الصــدوق‪ ،‬أبــو جعفــر محمــد بــن بــابویه القمــی‬
‫مشهور به )صدوق(‪ ،‬انتشــارات کتابخــانه اســلمیه‪1362) ،‬‬
‫ه)‬ ‫‌‬
‫‪ .10‬امالی طوسی‪ ،‬شیخ الطائفه أبو جعفر محمــد بــن‬
‫ه‪.‬ق(‬‫حسن طوسی‪ ،‬انتشارات دارالثقافه‪ ،‬قم‪‌ 1414) ،‬‬
‫‪ .11‬أمالی المفید‪ ،‬شیخ مفید‪ ،‬انتشارات کنگره جهــانی‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫شیخ مفید قم‪‌ 1413) ،‬‬
‫‪ .12‬النوار النعمانیه‪ ،‬سید نعمــت اللــه جــزائری‪ ،‬چــاپ‬
‫چهارم‪ ،‬موسسه العلمــی للمطبوعــات‪ ،‬بیــروت‪ 1404) ،‬ه‬
‫‌‪.‬ق(‬
‫‪ .13‬أوائل المقالت‪ ،‬شیخ مفید‪ ،‬محمــد بــن محمـد بــن‬
‫نعمان‪ ،‬انتشارات کنگــره جهــانی شــیخ مفیــد‪ ،‬قــم‪1413) ،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫‌‬
‫‪ .14‬بحـار النـوار‪ ،‬شـیخ محمـد بـاقر مجلسـی‪ ،‬مؤسسـه‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫الوفاء‪ ،‬بیروت‪ ،‬لبنان‪‌ 1404) ،‬‬
‫‪ .15‬البلد المین‪ ،‬ابراهیم بن علـی العـاملی الکفعمــی‪،‬‬
‫چاپ سنگی‬
‫‪ .16‬تأویل الیات الظاهره‪ ،‬سید شــرف الــدین حســین‬
‫ه‪.‬ق(‬‫استرآبادی‪ ،‬انتشارات جامعه مدرسین‪ ،‬قم‪‌ 1409) ،‬‬
‫‪ .17‬تهذیب الحکام‪ ،‬ابوجعفر محمد بن حسن طوسی‪،‬‬
‫ه‪.‬ش(‬ ‫دارالکتب السلمیه‪ ،‬تهران‪‌ 1365) ،‬‬
‫‪ .18‬تفسیر المثل‪ ،‬ناصر مکــارم شــیرازی‪ ،‬چــاپ اول‪،‬‬
‫مؤسسه بعثت‪ ،‬تهران‬
‫‪ .19‬تفســیر البرهــان‪ ،‬ســید هاشــم حســینی شــیرازی‪،‬‬
‫چاپ اول‪ ،‬انتشارات بعثت‪ ،‬تهران‬
‫‪ .20‬تفسیر بیان السعاده‪ ،‬حاج سلطان محمد جنابـذی‪،‬‬
‫چاپ دوم‪ ،‬انتشارات دانشگاه تهران‬
‫‪ .21‬تفسیر تبیان‪ ،‬ابو جعفر محمد بن حســن طوســی‪،‬‬
‫چاپ اول‪ ،‬تحقیق احمد حبیب العاملی‪ ،‬قــم‪ ،‬دفــتر تبلیغــات‬
‫اسلمی‬
‫‪ .22‬تفســـیر تقریـــب القـــرآن‪ ،‬ســـید محمـــد حســـین‬
‫شیرازی‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬مؤسسه الوفاء بیروت‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫تفسیر جامع الجوامع‪ ،‬امین الدین ابو علی فضــل‬ ‫‪.23‬‬


‫طبرسی‪ ،‬چاپ سوم‪ ،‬انتشارات دانشگاه تهران‬
‫‪ .24‬تفسیر الجدید‪ ،‬شیخ محمد سبزواری نجفی‪ ،‬چــاپ‬
‫اول‪ ،‬دارالتعارف للمطبوعات‪ ،‬بیروت‬
‫‪ .25‬تفسیر الجوهر الثمین‪ ،‬ســید عبــدالله شــبر‪ ،‬چــاپ‬
‫اول‪ ،‬مکتبه اللفین‪ ،‬کویت‬
‫‪ .26‬تفســیر شــبر‪ ،‬ســید عبــدالله شــبر‪ ،‬چــاپ اول‪،‬‬
‫دارالبلغه‪ ،‬بیروت‬
‫‪ .27‬تفسیر الصافی‪ ،‬مــولی محســن ملقــب بــه )فیــض‬
‫کاشانی(‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬دارالمرتضی‪ ،‬مشهد‬
‫‪ .28‬تفسیر عیاشی‪ ،‬ابوالنضــر محمــد بــن مســعود بــن‬
‫عیاش‪ ،‬تهران‪ ،‬المکتبه العلمیه السلمیه‬
‫‪ .29‬تفسیر القمی‪ ،‬علی بن ابراهیم قمی‪ ،‬چاپ سوم‪،‬‬
‫قم‪ ،‬مؤسسه دارالکتاب‬
‫‪ .30‬تفسیر الکاشف‪ ،‬محمد جواد مغنیــه‪ ،‬چــاپ ســوم‪،‬‬
‫دارالعلم للملیین‬
‫‪ .31‬تفســیر کنــز الــدقائق‪ ،‬شــیخ محمــد بــن قمــی‬
‫مشــهدی‪ ،‬چــاپ اول‪ ،‬انتشــارات وزارت فرهنــگ و ارشــاد‬
‫اسلمی‪ ،‬تهران‬
‫‪ .32‬تفسیر مجمع البیان‪ ،‬امین الــدین ابــو علــی فضــل‬
‫ه‪ .‬ق(‬‫طبرسی‪ ،‬بیروت‪ ،‬داراحیاء التراث العربی‪‌ 1379) ،‬‬
‫‪ .33‬تفسـیر مختصـر مجمـع البیـان‪ ،‬شـیخ محمـد بـاقر‬
‫ناصری‪ ،‬چاپ دوم‪ ،‬قم‪ ،‬دفـتر تبلیغـات اسـلمی وابســته بــه‬
‫جامعه مدرسین‬
‫‪ .34‬تفسیر العین‪ ،‬مولی نورالدین محمــد بــن مرتضــی‬
‫کاشــانی‪ ،‬چــاپ اول‪ ،‬قــم‪ ،‬کتابخــانه آیــت اللــه العظمــی‬
‫مرعشی نجفی‬
‫‪ .35‬تفسیر مقتینات الــدرر‪ ،‬مســیر ســید علــی حــائری‬
‫تهرانی‪ ،‬تهران‪ ،‬دارالکتب السلمیه‬
‫‪ .36‬تفســیر مــن هــدی القــرآن‪ ،‬ســید محمــد تقــی‬
‫مدرسی‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬دارالهدی‬
‫‪ .37‬تفســیر المنیــر‪ ،‬محمــد کرمــی‪ ،‬قــم‪ ،‬المطبعــه‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫العلمیه‪‌ 1402) ،‬‬
‫‪ .38‬تفسیر من وحی القرآن‪ ،‬سید محمد حسین فضــل‬

‫‪245‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫الله‪ ،‬چاپ سوم‪ ،‬بیروت‪ ،‬دارالزهرا‬


‫‪ .39‬تفسیر المیــزان‪ ،‬ســید محمــد حســین طباطبــایی‪،‬‬
‫چاپ سوم‪ ،‬تهران‪ ،‬دارالکتب السلمیه‬
‫‪ .40‬تفســیر نــور الثقلیــن‪ ،‬شــیخ عبــد علــی بــن جمعــه‬
‫الحویزی‪ ،‬چاپ سوم‪ ،‬قم‪ ،‬المطبعه العلمیه‬
‫‪ .41‬التوحید‪ ،‬الصدوق‪ ،‬انتشارات جامعه مدرسین‪ ،‬قم‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫)‪‌ 1398‬‬
‫‪ .42‬ثواب العمال‪ ،‬ابو جعفر محمد بن علی بن بــابویه‬
‫ه‪.‬ش(‬ ‫قمی‪ ،‬انتشارات شریف رضی‪ ،‬قم‪‌ 1346) ،‬‬
‫بالــدین الراونــدی‪ ،‬موسســه‬ ‫‪ .43‬الخــرائج و الجــرائح‪ ،‬قط ‌‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫امام مهدی )عج(‪ ،‬قم‪‌ 1409) ،‬‬
‫‪ .44‬الخصال‪ ،‬ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمــی‬
‫ه‪.‬ق(‬‫)صدوق(‪ ،‬انتشارات جامعه مدرسین‪ ،‬قم‪‌ 1403) ،‬‬
‫‪ .45‬دعائم السلم‪ ،‬نعمان بن محمد التیمی المغربــی‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫دارالمعارف‪ ،‬مصر‪‌ 1385) ،‬‬
‫‪ .46‬رجــال الکشــی‪ ،‬محمــد بــن عمــر بــن عبــدالعزیز‬
‫ه‪.‬ق(‬‫الکشی‪ ،‬انتشارات دانشکار مشهد‪‌ 1348) ،‬‬
‫‪ .47‬روضـــه الـــواعظین‪ ،‬محمـــد بـــن حســـن فتـــال‬
‫نیشابوری‪ ،‬انتشارات رضی‪ ،‬قم‬
‫‪ .48‬شــرح نهــج البلغــه‪ ،‬عبدالحمیــد بــن ابــی الحدیــد‬
‫ه‪.‬ق(‬‫معتزلی‪ ،‬کتابخانه آیت الله مرعشی‪ ،‬قم‪‌ 1404) ،‬‬
‫‪ .49‬الصراط المستقیم الــی مســتحقی التقـدیم‪ ،‬شــیخ‬
‫نالدین محمد العاملی النبــاطی‪ ،‬چــاپ کتابخــانه حیــدریه‪،‬‬ ‫زی ‌‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫نجف‪‌ 1348) ،‬‬
‫‪ .50‬عده الداعی‪ ،‬ابن فهد حلی‪ ،‬دارالکتاب الســلمی‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫)‪‌ 1407‬‬
‫‪ .51‬علل الشرائع‪ ،‬ابو جعفر محمد بن علی بــن بــابویه‬
‫قمی )صدوق(‪ ،‬انتشارات کتابخانه داوری‪ ،‬قم‬
‫‪ .52‬العمده ‪ ،‬ابن بطریق یحیی بن حسن حلــی‪ ،‬انتشــارات‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫جامعه مدرسین‪ ،‬قم‪‌ 1407) ،‬‬
‫‪ .53‬عوالی الللی‪ ،‬لبن ابی جمهــور الحســائی‪ ،‬انتشــارات‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫سید الشهداء ؛‪ ،‬قم‪‌ 1405) ،‬‬
‫‪ .54‬عیــون اخبــار الرضــا ؛‪ ،‬ابــو جعفــر محمــد بــن علــی‬
‫ه‪.‬ق(‬‫)صدوق(‪ ،‬انتشارات جهان‪‌ 1378) ،‬‬
‫‪ .55‬فلح السائل‪ ،‬سید علـی بـن موسـی بـن طـاوس‪،‬‬
‫‪ 254‬عقيدة أهل البيت ‡‬

‫انتشارات دفتر تبلیغات اسلمی‪ ،‬قم‬


‫‪ .56‬قصص النبیا‪ ،‬سید نعمت الله جزائری‪ ،‬انتشــارات‬
‫ه‪.‬ق(‬‫کتابخانه آیت الله مرعشی‪ ،‬قم‪‌ 1404) ،‬‬
‫‪ .57‬قصص النبیاء‪ ،‬قطــب الــدین راونــدی‪ ،‬چــاپ بنیــاد‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫شهای آستان قدس رضوی‪‌ 1409) ،‬‬ ‫پژوه ‌‬
‫‪ .58‬کشف الغمه فی معرفــه الئمــه‪ ،‬ابوالحســن علــی‬
‫بن عیسی أربلی‪ ،‬چاپ کتابخانه بنــی هاشــم تــبریز‪1381) ،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫‌‬
‫‪ .59‬کنـــز الفـــوائد‪ ،‬ابوالفتـــح کراجکـــی‪ ،‬انتشـــارات‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫دارالذخائر‪ ،‬قم‪‌ 1410) ،‬‬
‫‪ .60‬المؤمن‪ ،‬حسین بن سعید الهوازی‪ ،‬انتشارات مدرسه‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫امام مهدی )عج(‪ ،‬قم‪‌ 1404) ،‬‬
‫‪ .61‬مجمــوعه ورام‪ ،‬ورام بــن ابــی فــراس‪ ،‬انتشــارات‬
‫مکتبه الفقیه‪ ،‬قم‬
‫‪ .62‬المحاســن‪ ،‬احمــد بــن محمــد بــن خالــد برقــی‪،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫دارالکتب السلمیه‪ ،‬قم‪‌ 1371) ،‬‬
‫‪ .63‬متطرفات السرائر‪ ،‬محمد بن ادریس حلی‪ ،‬انتشــارات‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫جامعه مدرسین‪ ،‬قم‪‌ 1411) ،‬‬
‫‪ .64‬مــدینه المعــاجز‪ ،‬ســید هاشــم بحرانــی‪ ،‬موسســة‬
‫المعارف السلمیه‪ ،‬قم‪ ،‬چاپ اول‬
‫‪ .65‬مسکن الفواد‪ ،‬سید ثانی‪ ،‬کتابخانه نصرتی‪ ،‬قم‬
‫‪ .66‬مستدرک الوسائل‪ ،‬حسین نــوری طبرســی‪ ،‬مؤسســة‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫آل البیت ‡ قم‪‌ 1408) ،‬‬
‫‪ .67‬مصباح الکفعمی‪ ،‬ابراهیم بن علی العــاملی الکفعمــی‬
‫ه‪.‬ق(‬ ‫انتشارات رضی‪ ،‬قم‪‌ 1405) ،‬‬
‫‪ .68‬المقنعه‪ ،‬شیخ مفید‪ ،‬انتشارات کنگره جهانی شیخ‬
‫ه‪.‬ق(‬
‫مفید‪ ،‬قم‪‌ 1413) ،‬‬
‫‪ .69‬مکـــارم الخلص‪ ،‬رضـــی الـــدین حســـن بـــن فضـــل‬
‫ه‪.‬ق(‬‫طبرسی‪ ،‬انتشارات شریف رضي‪ ،‬قم‪‌ 1412) ،‬‬
‫‪ .70‬مناقب آل ابی طالب ‡ ابو جعفر محمد بــن علــی بــن‬
‫شهر آشوب مازندرانی‪ ،‬موسســة انتشــارات علمــه‪ ،‬قـم‪) ،‬‬
‫ه‪.‬ق(‬‫‪‌ 1379‬‬
‫‪ .71‬نهج البلغه‪ ،‬من کلم امیر المؤمنین ابو الحســن علــی‬
‫بـــن ابـــی طـــالب ؛ برگزیـــده شـــریف رضـــی‪ ،‬انتشـــارات‬

‫‪247‬‬
‫‪253‬‬ ‫عقيده اهل بيت ‡‬

‫دارالهجره‪ ،‬قم‬
‫‪ .72‬النوادر‪ ،‬سید فضل الله راوندی‪ ،‬موسسه دار الکتــاب‪،‬‬
‫قم‬

You might also like