Professional Documents
Culture Documents
در بیان
عوامل و علل ارتقاء و انحطاط
مسلمانان
نوشته:
حیدر علی قلمداران
فهرست مطالب
صفحه عنوان
مقدمه4.......................................................................
چرا این موضوع را اختیار کردم؟5.......................................
مطالعه و دقت در این موضوع چه فائده دارد؟12...................
یکنید؟13..................................... این معما را چگونه حل م
نخسططتین عامططل ارتقططاء کططه تططرک و قصططور در آن علططت انحطططاط
مسلمین گشت22..........................................................
ینماید چیست؟!25....... علمی که اسلم به تحصیل آن ترغیب م
چه علمی موجب ترقی مسلمین صدر اول گشت؟!26.............
فآور تعلیم علوم در اسلم33.................. در پیرامون وضع اس
علت مهم دیگری که موجب انحطاط مسلمین شده است43......
تعیین حاکم و پیشوای اسلم با بیعت و مشورت است54..........
آخرین وصیت حضرت ختمی مرتبت راجع به حکومت است104. .
مبودن کار دولتی!108................................ فساد عقیده حرا
پایان مطلب113............................................................
اشتباه بزرگ120............................................................
اشتباه دیگر122.............................................................
سومین علت انحطاط و ذلت مسلمین ترک جهاد است131.......
جهاد اسلمی به منظور بسط عدالت و معارف بین جامعه بشر
است134.....................................................................
جهاد از محکمات آیات و از ضروریات اسلم است135.............
فضیلت جهاد138...........................................................
تحقیق در پیرامون احادیث142...........................................
قران قابل فهم است153.................................................
تفاسیر جعلی منسوب به ائمه علیهم السلم154....................
یدهد164.... نالعابدین حج را بر آن ترجیح م جنگهائی که امام زی
جنگهای زمان حضرت صادق167.....................................
بترین معما178....................................................... عجی
مضرات ترک جهاد183....................................................
از مهمترین واجبات اجتماعی اسلم188...............................
انهدام یک رکن مهم اسلم ،ترک جمعه است194....................
یک رکن مهم دیگر از ارکن دین199....................................
معنی غلط تقیه203........................................................
امداد مظلوم و سرکوبی ظالم از مقررات اسلم است207.......
لترین علل انحطاط و ذلت مسلمین تعطیل حدود الهی است اصی
210
یکی از موجبات ترقی ملت اسلم که ترک آن علت انحطاط شده
214
کیفیت نامشروع وقف در کشورهای اسلمی یکی از عوامل
انحطاط است219..........................................................
تعمیر قبور در اسلم!226.................................................
احادیثی که در نهی از تعمیر قبور وارد شده236.....................
موضوعی که سیاست مهمش کرده است246........................
خلصة کلم269.............................................................
اسلمی را که ما شناختیم!271..........................................
مختصری از تعالیم عالیه اسلم273.....................................
شایان عنوان283...........................................................
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
بنام آنکه جانرا فکرت
آموخت
چراغ دل بنور دین بر
افروخت
اعتنائی بانتقاد آنان موجب تولید زحمت در ایططن محیططط آلططوده بططه
یشطد لطذا بناچطار در ضطمن مقطاله بطه سوءظن دربطارة نگارنطده م
جططواب اعتراضططات و انتقططادات آن پرداختططه و مطلططب را روشططن
های از مطططالب منططدرجه بططه مططذاق یکردیططم تططا اینکططه اخیططرا ً پططار م
ً
های کططه خططود را منحصططرا وارث دیططانت دانسططته و دیططن را هططم عططد
یشناسند تلخ آمده و به جای انتقاد صططحیح و همین وضع موجود م
منطقی به تهمت و دشنام و حططتی تکفیططر پرداختنططد و بططه وسططایلی
کودکانه از قبیل شططکایت بططه وزارت فرهنططگ و تهدیططد بططه ضططرب و
ههططا علططلامثال آن متشبث شدند ،بنططابراین پیططش آمططد بططا اینکططه د
های ازعمده از علل انحطاط مسلمین با مدارک ودلیل که خلصطط
آن در این مقدمه انشاءالله به نظر خوانندگان خواهد رسید باداره
روزنامه طی مقالت مفصلی فرستاده شططده بططود بناچططار بوسططیله
نامه و تلگراف تقاضا شد که از درج آن خودداری شود تا وقت آن
برسد.
و اکنون به یاری خداوند متعال خلصه و مجملی از آنچه در آنجا
یرسد.نشر شد با دلیلی بیشتر بعرض م
های که جز اجر خدائی پاداشی ندارد اگر چیزی پس باید نویسند
ینویسد موجب تیقططظ و بططاعث ارتفططاء خواننططده باشططد و او را از م
حالی که دارد به حالی بهتر سوق دهد وگرنه ننوشططتن بهططتر اسططت
زترین اشططیاء عططالم اسططت ضططایع زیرا وقت و فکر مردم را که عزی
بنشدن همیططن جنططایت خططود بططاز سططعادت اسططت ینماید و مرتک نم
مگر اینکه مزدور ومأمور باشد که المأمورمعذور! و یططا آنکططه حططب
شططهرت و خودپسططندی انگیططزة عمططل او باشططد چنططانکه بیشططتر
نویسندگان چنین اند و از همین رهگذر است کططه اگططر دقططت شططود
یارزد بلکططه بهططترین هها نه تنها به خواندن آن نم اکثر کتابها و نوشت
خدمت به جامعه آنست کططه آنهططا را تسططلیم سططیل تنططد و یططا امططواج
خروشان دریا نمائیم تا مردم را از شر آنها مأمون داریم!!
خوشمزه این بود که هنگامیکه ما این موضوع را اختیار کططرده و
تحططت عنططوان )علططل انحطططاط مسططلمین (...مقططالتی در روزنططامه
وظیفه منتشر کردیم یکی از پرنویسها که به اصطلح خود را اهطل
ههططای مرکططز یداند و زمانی ستون سیاسی یکططی از روزنام بخیه م
هایهططا در روزنططامه )قیام ایران( را به عهده داشططت و مططدتها بططا تود
یزادهیکرد و به قول خودش سالها بهططائی و بهططائ رهبر همکاری م
7 ارمغان آسمان
پس تأسطف مطا بطر فقطدان همیطن ارتقطائی اسططت کطه حاصططل و
موجود بود )نه آن ارتقائی که صورت وقوع نیافت و خیالی بوده و
جز و احلم و رؤیاهای شیرین است!( فلذا باید ببینیم که چططه چیططز
موجب آن ارتقاء بوده تا اگر در دسترس است بدست آوریم و چه
چیز علت آن انحطاط گشته تا اگر امکان دارد از آن اجتناب کنیم،
و به نظر ما و هر فرد مطلططع سططبب ارتقططاء آن روز اجطراء نمطودن
احکام حیات بخش اسلمی بوده چنانکه علل انحطاط امروز تطرک
یباشد و به عقیده ما اجرای همان احکططام در وتعطیل آن احکام م
همین امروز با اندک کوشش موجب سیادت و سعادت مسططلمانان
گشته آن مجد و عظمت گذشته آنها را به بهترین صططورت اعططادت
یدهد زیرا اگر بدستور اسلم آن چنانکه ما در این وجیزه توضیح م
یتوان از خیرات وبرکططات یدهیم عمل شود خیلی زود و آسان م م
این دین مبین خیلی بیشتر از مسلمین صدر اول متمتع و بهططره ور
شد ،برای اینکه مسلمانان این زمان را خیلی بهتر و آسططانتر بططرای
هترنططد و اوضططاع یتوان حاضر نمود زیططرا فهمید اجرای آن احکام م
زمان هم تا حد زیادی نسبت به وضع ایشان مساعد است و حکام
و فرمانروایان این عصر اگر به مقتضططای دسططتور الهططی انتخططاب و
یتوانند مصدر خیر بططرای امططت و ملططت خططود گماشته شوند بهتر م
باشند.
هگان علططت ً
ثانیا ،چنان فططرض گیریططم کططه بططه قططول ایططن نویسططند
انحطاط مسلمین غصب خلفت بوده!! امروز چططه بایططد کططرد؟ آیططا
همین طور نشستن و تأسف خوردن و مصیبت هططزار و چهططار صططد
ی نمودن و بزرگ کططردن و بططر مسططببین سال قبل از این را یاد آور
های دارد؟! ایططن کارهططا انحطططاط ننمودن چه نططتیج آن لعنت و نفری
یکند و عظمططت ومجططد دیریططن فعلی مسلمین را تبدیل به ارتقاء م
یدهططد؟! یططا تولیططد بغططض و کینططه و عططداوت بیططن آنها را بازگشت م
ارمغان آسمان 10
یتوانططد هططم امططروز نیططز باعث ترقی مسلمانان صدر اول گشططت م
باعث ارتقاء مسلمانان ایططن زمططان باشططد و آنچططه مططوجب نکتططب و
انحطططاط مسططلمین کنططونی اسططت اگططر دچططار مسططلمین صططدر اول
یشططد و بعبططارت دیگططر یگشت موجب ذلططت و نکتططب آنهططا نیططز م م
امططروز نتیجططة دیططروز و فططردا مولططود امططروز اسططت ،پططس اطلع از
اسباب و وسایل ترقی مسلمانان صدر اول و دقططت و مطططالعه در
بترین موجبات ذلت و انحطاط مسلمین کنونی از مهمترین و جال
موضوعاتی است که نه بر هر فرد مسلمان بلکه بططر هططر فططرد ذی
شعور انسانی مطالعه و اطلع آن بسی واجب اسططت .راسططتی در
های تانگیز بشططری چططه حططادث شهای حیر میان حوادث بزرگ و جنب
تانگیزتططر از حططادثه پیططدایش دیططن مططبین اسططلم در متر و حیر عظی
ریگستان حجاز که فقیرترین بقاع ارض از حیث ثططروت و تمططدن و
یتوان یافت که مردم جاهل آن در تحت تبعیططت ایططن صنعت بود م
ً
های کوتاه یعنی در کمتر از نیم قرن تقریبا تمام دین مبین در فاصل
نقاط معموره دنیا آن روز را در تحت سیطره و نفوذ حق پرستانة
خود درآورده و بیططش از شططش قططرن بططر تمططام آن نقططاط حکططومت
مادی و معنوی داشتند و چه چیز باعث شد که بططه ایططن روز سططیاه
هاند؟ض خوب اسططت ایططن اسططرار را از زبططان کسططی کططه اگططر افتاد
دشططمن اسططلم نباشططد حططداقل دوسططت هططم نیسططت بشططنوید:
یگویططد :شططالودة تمططدن گوستاولوبون در تاریخ تمدن اسلم خود م
هاند ریخته شد عرب و اسلم بدست قومی که تا حدی وحشی بود
لکن همین قوم یک دفعه از ریگستان عرب خططارج شططده در انططدک
زمانی تخت و تاج با عظمططت روم و یونططان و ایططران را زیططر و زبططر
نموده دولت عظمی در مقابل تشکیل دادند که از هنططد تططا انططدلس
وسعت داشته و کارهای نمایانی که از آنها بعرصططة ظهططور و بططروز
تانگیز و مطططالعه آثارتططاریخی آن بططرای مططا بسططی رسید واقعا ً حیر
یباشد.. بآور م دلچسب و زیاد جالب توجه و تعج
ه تریططن مطالعططات و پس مطالعه و دقت در این موضوع پرفططائد
دقتها است.
یکنید؟
این معما را چگونه حل م
در مقدمه جلد دوم آئین جاویدان این قضیه مطرح شططده اسططت
های
کطه بتصطدیق تمطام مطورخین ومطلعیطن جهطان ،اسطلم در نقط
تترین
مترین بقاع ارض و مردم آن نیططز بططدبخ
ظاهر شد که محرو
ارمغان آسمان 14
مردم روی زمین بودند اما همین مردم از همیطن نقطططه بططه برکططت
دین مبین اسلم دارای چنان خصایل و ملکاتی گشططتند کططه تططاکنون
تاریخ دنیا نظیر آنها درایمططان و عططدالت و شططجاعت و جهططانگیری و
علم و تمدن به یاد ندارد! و جای بسی تأسف و تعجب است است
که اخلف این اسططلف یعنططی مسططلمانان کنططونی اگططر در بططدترین و
طتریطططن وضطططع سیاسطططی و اجتمطططاعی نباشطططند لاقطططل ملطططتی منح
بمانده و ذلیل و بططالخره نامشططابه بططه گذشططتگان نامططدار خططود عق
هستند!
بماندگی و انحطاط چیسططت؟ آنهططائیکه مقتضططیات علت این عق
های از خصططائل را در ارتقططاء و انحطططاط زمططان و محیططط و پططار
یدانند اگر اشتباه نکرده باشند خیلی هم مسلمین دخیل و عامل م
ادعایشان درست نیست زیرا با اینکه در اثر توسعة دامنة اسلم و
یحططد بسط و گسترش آن در شرق و غرب عالم و دخول افططواج ب
و حصری از ملل گوناگون جهان بدین خدا و اختلط آنها با یکدیگر
یرسططد که تفرق و تحزب آنان به جهاتی تا حدی طبیعی به نظططر م
و بططا آن کیفیططت البتططه تشططتت و پراکنططدگی لمططة لینفططک آن اسططت
یبینیم که تا بیش از هفت قرن بعد از پیدایش اسططلم بططاز معهذا م
یتططوان گفططت یططک بلی آسططمانی بططود هم تا ظهور فتنه مغول که م
دولت اسلمی یکه تاز عرصة تمدن و علم و دانش ،و پرچم اسلم
عترین مقام معنوی خططود در اهططتزاز بططود و اگططر اخیططرا ً دچططار در رفی
نکتب و عقب نشینی و انحططاط گشطت در اثطر ایطن نبطود کطه یطک
یتر پیطدا شطده باشطد کطه آن را مقهطور و دینی بهتر و رژیمطی عطال
مضمحل نماید! بلکه آنچه واقع است اینسططت کططه ملططت اسططلم تططا
فاصلة زیادی از مبانی و آداب دینی و تعالیم حیططات بخططش آن دور
شده بود و احکام آسمانی و قوانین جاودانی آن معطل و مططتروک
مانده بود یعنی همان دستورات و شرایعی کططه بططرای جلططوگیری از
این قبیل مصائب وضع شده بود موقططوف الجططرا مانططده بططود فلططذا
روی سططنت الهیططه آن نکبططت و ذلططت متططوجه مسططلمین گردیططد مثل
ن
مض ْ م ِ سضت َطَ ْ
عت ُ ْ مضضا ا ْ
م َ دوا ل َ ُ
هض ْ ع ّوأ َ ِ
هرگاه فرمان ابدی الهططی] َ
ة[ }النفال {60:موقوف و متروک نمانططده بططود و مسططلمانان و ٍ ُ
ق ّ
دچطار امطراض خانمانسطوز جطاه طلطبی و نفطاق و تفطرق و تصطوف
نگردیده بودند چگونه ممکن بود مشتی مغول خونخططوار و وحشططی
از آن طرف دنیا چون مور و ملخ گرسططنه بططه کشططورهای اسططلمی
ههای نفاق و افتراق وارد حصن مططتین وحریططم روی آورند و از رخن
15 ارمغان آسمان
]وجعل ْناهُ َ
ن[ }المؤمنططون: قطوْم ٍ َل ي ُؤ ْ ِ
من ُططو َ ث فَب ُعْ ً
دا ل ِ َ حاِدي َ
مأ ََ َ َ َ ْ
{44
»و آنها را مايه عططبرت ]و زبططانزد مططردم[ گردانيططديم .دور بططاد ]از
رحمت خدا[ مردمى كه ايمان نمىآورند«
فسطهم فَجعل ْنططاهُ َ َ
م ك ُط ّ
ل مّزقْن َططاهُ ْ
ث وَ َ
حططاِدي َ
مأ َْ ]وَظ َل َ ُ
مططوا أن ْ ُ َ ُ ْ َ َ َ
ق[ }سبأ{19: مّز ٍ
م َ
ُ
»و مططا آنططان را داسططتانهايى )بططراى عططبرت ديگططران( قططرار داديططم و
جمعّيتشان را متلشى ساختيم در اين ماجرا ،نشانههاى عبرتى براى
هر صابر شكرگزار است«.
البته حقایق ثابتة عالم وجود که ادیان حقططه الهیططه متضططمن آننططد
یشططود و نعمططت هططدایت وکلیططد سطعادت را هرگز نیست و نابود نم
یدهنططد وبدست هر کسی که فقط نططام مسططلمانی برخططود نهططد نم
خدا هم چنین تعهد و التزامی نسپرده است که مدعیان مسططلمانی
یجهططت نمایططد! و تجربططه را بدون عمل به مقتضای اسططلم عزیططز ب
یدارد حترین بیطان آشطکارا م چندین قرن هم این حقیقت را با فصی
که هر کس دارای خصال و صفات مسلمانی شد هر چنططد بططودائی
یامسیحی یا یهودی باشد دارای عزت و احترام خواهططد بططود نططه آن
یمسمی است بلکه اگططر را که بامسلمانی راهی نیست و اسمی ب
یبینیم که با بلیغ ترین بیان ما را تدبر به آیات شریفه قرآن کنیم م
هایم تهدید بذلت و زوال و انحطاط که به نام مسلمانی برخود نهاد
یکنطد کطه اگطر بطا شطرایط اسطلمی ینماید و انذار م
و اضمحلل م
رفتار نکنیم قومی غیر ما را برای آن دولت عظیم و نعمت جسیم
یفرماید : انتخاب و اختیار خواهد کرد آنجا که م
و اگر روى بگردانيد گروهى جططز شططما را جططايگزين كنططد ،آن گططاه
]آنان[ مانند شما نباشند
17 ارمغان آسمان
ن
قْري َت َْيطط ِ
ن ال َ
م َ
ل ِ ن ع ََلى َر ُ
ج ٍ قْرءا ُ
ذا ال ُ ]وََقاُلوا ل َوَْل ن ُّز َ
ل هَ َ
ظيم ٍ[ }الّزخرف{31: عَ ِ
»و گفتند چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از ]مردم[ اين دو شهر فروفرستاده
نشد؟«
های پططس اگططر سططوءنظر نباشططد حططتی اگططر کططودکی هططم در قططافل
احساس خطر کرده و کطاروانرا بطه مطوارد خطراتطی کطه احسطاس
یاعتنططا نمانططده لاقططل بططه تمسططخر و نمططوده خططبر داد عقل بططدان ب
یپردازند! مگر اینکططه شططما انتقادکننططدگان تمسططخر استهزاء وی نم
کار حتی انکار وقوع و خطر ادعای نفی وجود ذلت و ضطرر نمائیططد
هگر و دوسططتان و آنچه امروز بر ملت اسلم از طرف دشمنان حیل
یگططذرد نادیططده انگاریططد و بططه چیططزی گططول و نططادان ،گذشططته و م
نشمارید و آن را قابل دفاع و مورد اعتنا ندانیططد و فقططط آن موقططع
دیک تعصبتان به جوش و رگ غیرتتان به جنبش درآیططد کططه بططه یططک
یاحططترامی هتان تجططاوز و ب
یاز عططادات معمططوله و خرافططات مأنوس ط
شود! که در چنین صورت با شما عرضی نداریم و فقط داسططتانی
را که مولوی در مثنوی برای چنین غیرتمندان! آورده تذکارا ً یادآور
یشویم. م
یگوید :وی در دفتر پنجم مثنوی م
ت انگیططز و افتخططار
راستی کدام مسلمان مطلع از عظمت حیططر
آمیز مسلمانان راستی قططرون گذشططته و بططا خططبر از ذلططت و نکبططت
فزون از حد امروزه آنهاست کططه کشططور پهنططاور و عزیططز و زرخیططر
های در دسططت متجططاوزی سططتمگر و دشططمنی اسططلمی هططر نقط
استعمارگر است این اوضاع را به بیند و نیندیشد که علت و جهت
یاعتنا بماند اما همینکه گفته شود ترک احکام آن چیست و بدان ب
خدا و نسخ محکمات ما انزل اللططه آن را بططدان صططورت آورده رگ
ارمغان آسمان 20
یگططوئیم چططه بایططد ینمائیم )اگر بزعم شما عیب باشططد( و م خود م
هایم بقول صائب :کرد که ما چنین آفریده شد
شیشططة نططاموس عططالم در یگذارد ما دل خود هرکه پا کج م
بغطططططططل داریطططططططم مطططططططا یخططططططططططططططططططططططططططططططططوریم
م
و علططی ایططن حططال مططا مطططالبی را کططه درآن روزنططامه بططه طططور
پراکنده )که از خصوصات روزنامه اسططت( انتشططار دادیططم اینططک در
یگذرانیم و یقین داریم : این مقدمه بطور جامع از نظر شما م
داند که متاع مطا کجائیسطت آن کططططوز دیططططار آشنائیسططططت
آنچه در این باب مورد نظر است فضططیلت علططم و عطالم نیسططت
زیرا چنانکه گفته شد این مطلب چندان محتططاج تشططریح و تفصططیل
نیست بلکه آنچه مقصود ما است اینست که این همه تأکیططدات در
شریعت مطهره و این قدر در فضیلت علم و عالم آیات و روایاتی
که وارد شده منظططور و مقصططود چططه بططوده اسططت؟ آیططا همینکططه تططا
چندی قبل به شدت معمول بود و هنوز هم آثار آن باقی است این
بوده کططه بططه سططنت زردشططتیان وعططادت ایرانیططان قططدیم یططک طبقططة
مخصوصی از طبقات ممتازه کشور به نام آخوند و مل و روحططانی
از هرگونه امور پرمشقت و با مسئولیت معاف و بططار دوش عططوام
بوده آنان را به نام اینکه اینهططا عططالم و روحانینططد تطا ابططد تقططدیس و
ارمغان آسمان 24
پس آنکس کطه مطدعی علطم و دانطش اسطت اگطر واقعطا بعلطم و
دانش علقمند است باید در درجططه اول بکوشططد تطا بططه هططر وسططیلة
25 ارمغان آسمان
ْ
تم الط ّي َّبا ِل ل َهُ ُ
ح ّ من ْك َرِ وَي ُ ِ
ن ال ُ ِ م عَ ف وَي َن َْهاهُ ْ معُْرو ِ م ِبال َ مُرهُ ْ ]ي َأ ُ
ت ل ال ِّتي َ
كان َ ْ م َوال َغ َْل َ صَرهُ ْ م إِ ْ ضعُ ع َن ْهُ ْث وَي َ َ خَبائ ِ َ
م ال َ م ع َل َي ْهِ ُحّر ُ وَي ُ َ
صطُروه ُ َوات ّب َعُططوا الن ّططوَر ال ّط ِ َ م َفال ّ ِ
ذي مُنوا ب ِهِ وَع َطّزُروه ُ وَن َ َ نآ َ ذي َ ع َل َي ْهِ ْ
ن[ }العراف{157 :
ُ
ه أول َئ ِ َ أ ُن ْزِ َ
حو َ
فل ِ ُ م ْم ال ُ ك هُ ُ معَ ُ
ل َ
»آنان را به ]كارهاى[ پسنديده فرمان مىدهد و آنان را از ]كارهاى[ ناپسند
باز مىدارد .و پاكيزهها را بططراى آنططان حلل مىگردانططد و ناپاكيزههططا را بططر آنططان
حرام مىشمارد و بار گرانشان و قيد ]و بند[ هايى را كه بر ]عهده[ آنان بططود،
از ]دوش[ شان بر مىدارد .پس آنان كططه بططه او ايمططان آوردنططد و او را گرامططى
داشتند و او را يارى دادند و از نورى كه با او فرو فرستاده شده است پيروى
كردند ،آنانند كه رستگارند«
یفرماید :
چنانکه در سوره مبارکه بقره آیه 154م
َ
نم ْ
دى ِ ت َوالهُ َ ن الب َي َّنا ِ ما أن َْزل َْنا ِ
م َ ن َمو َن ي َك ْت ُ ُ ن ال ّ ِ
ذي َ ]إ ِ ّ
ه ْ َ َ ُ
م اللط ُ
ب أولئ ِك ي َلعَن ُُهط ُ س ِفطي الك َِتطا ِ ما ب َي ّّنطاه ُ ِللّنطا ِب َعْد ِ َ
ن[ }البقرة{159: عُنو َ م الّل ِوَي َل ْعَن ُهُ ُ
31 ارمغان آسمان
»من ،از شما هيچ مزدى بر اين ]رسالت[ نمىطلبم .اين ]قططرآن[ جططز تططذكرى
براى جهانيان نيست«.
و هرگاه خدای ناکرده تعلیم علوم واجبه یعنی بیان احکام الهططی
تآوردن جطاه و مططال و کسطب نفقطة عیطال وسططیله ارتططزاق و بدسط
گردد ،در چنین صورت علم را از مقام اعلططی علییططن خططود باسططفل
سطططافلین نظطططر حقیرانطططه عطططامه در آورده او را تحقیطططر و نطططاچیز
ینماید! پس در این زمان کسانیکه خداوند چشم دل آنططان را بططه م
های نططور ایمططان روشططن کططرده و از علططم دیططن بططه هططر کیفیططت بهططر
بدیشططان مرحمططت فرمططوده بایططد بططا انضططمام بططه هططم فکططران خططود
جمعیططتی بططه صططورت حططزب تشططکیل داده و از ممرهططای مشططروع
وسایلی برای اجتماع مردم فراهم آورند و با یک برنططامه روشططن و
هدار بدون جنجال و غوغا بکار تعلیم و تربیت مردم و یگیر و دامن پ
آشنا نمودن آنان بططه حقططایق و معططارف دیططن و مخصوصطا ً بططه بیططان
های از احکام مهمة اسلم که مختصططری از آن در همیططن اوراق پار
به نظر خوانندگان خواهد رسید بپردازند تا زمانیکه عدة بتوانند بططه
انجام منظورهای لزم بپططردازد آمططاده و مهیططا شططود آنگططاه تشططکیل
حکومت دینی داده و شاهد مقصود را در بغل گیرند البته اگر ایططن
جمعیت از طریق فرهنگ منظطور خطود را تعقیططب و افطراد خططود را
مأمور تعلیم اطفال و جوانان مدارس کند شاید زودتر بططه مقصططود
خود دست یابد هر چند کططه تمسططک بططدین وسططیله چنططدان آسططان و
بدون زحمت نیست.
حال اگر برای طالبین حططق و عاشططقان کمططال و اسططتقلل پیططش
آمد مساعدی روی دهد مانند اینکه در رأس حکومت مرد حقیقططت
پروری اتفاق افتد در چنین صورت نظر به مسئولیت عظیمططی کططه
طبقة دانشور در پیشگاه خططدا و خلططق دارد بایططد از چنیططن فرصططتی
حداکثر استفاده را کند و وقت را غنیمت شمارد.
در اینجا تططذکر ایططن حقیقططت بسطی لزم اسططت کطه امططت اسططلم
کنونی در واقع از برکات علطوم اسطلمی قلیطل الحطظ و کطم بهطره
بوده و بعبارت دیگر چیططزی کططه مزیططت او را بططر ملططل دیگططر جهطان
یالمثططل فخططر مسلم دارد ،ندارد ،و از آن همه شعبات علوم کططه ف
ینوشطت و رازی هشتصد سال قبل در فنون علوم کتطاب سطتین م
مزمططان خططود را صاحب نفططائس الفنططون صططد و شصططت رشططته علو
33 ارمغان آسمان
مططا
م ّم ك َِثي طًرا ِن ل َك ُ ْ
سول َُنا ي ُب َي ّ ُ
م َر ُ جاَءك ُ ْ
ب قَد ْ َ ل الك َِتا ِ ]َيا أ َهْ َ
ن
مط َ م ِجططاَءك ُ ْن ك َِثيرٍ قَطد ْ َ فو ع َ ْ ب وَي َعْ ُ
ن الك َِتا ِم َن ِ فو َ خ ُ ك ُن ْت ُ ْ
م تُ ْ
ن[ }المائدة{15: مِبي ٌ
ب ُ اللهِ ُنوٌر وَك َِتا ٌ
»اى اهل كتاب ،رسول ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از
آنچه از كتاب ]آسمانى[ را كه نهان مىداشتيد ،براى شما روشن
مىسازد و از ]كوتاهىهاى[ بسيارى در مىگذرد« .
َ
ن ب َْعططدِ م ْ دى ِ ت َوالهُ َ ن الب َي َّنا ِ م َ ما أن َْزل َْنا ِن َ ن ي َك ْت ُ ُ
مو َ ذي َن ال ّ ِ]إ ِ ّ
ُ
مه وَي َل ْعَن ُهُط ُ
م اللط ُك ي َل ْعَن ُهُط ُب أول َئ ِ َ س فِططي الك ِت َططا ِ ما ب َي ّّناه ُ ِللّنا ِ َ
ن[ }البقرة{159: عُنو َ ّ
الل ِ
»کسانى كه نشانههاى روشن و هدايتى را كه نازل كردهايم ،پس از
آنكه آن را براى مردم در كتاب ]آسمانى[ روشن ساختهايم ،پوشيده
مىدارند ،اينانند كه خداوند آنان را لعنت مىكند و لعنت كنندگان ]از
مردم و فرشتگان نيز[ آنان را لعنت مىكنند«
زمان در اعصار بعد ،اقتضای دیگر داشت ،تا آمروز که مراد از آن
هپیمططا و اقمططار آسططمان
کهای قار تهیططه بمبهططای هیططدروژنی و موشط
رواسطت ،و البتطه فقهطای اسطلم در ایطن مطورد بایطد دارای نظطر و
اجتهاد باشند و همچنین وسعت میدانهای جنططگ امططروز کططه چنططدین
برابر وسعت میططدانهای جنططگ زمانهططای سططابق اسططت و وضططح کططار
سربازان جنگی و شطهدای عرصططه پیکططار ماننطد خلبانططان هواپیمطا و
یها که هر کدام را در میدانهای جنططگ وظططایف سرنشینان زیردریائ
یاند،
خاصی است و هرگاه شهید شوند دارای دستورات مخصوص
همچنین در اوضاع اجتماعی و رژیمهای سیاسی و فنون صناعت و
تغیرات تجارت و امثططال آن ،اگططر بططاب اجتهططاد را مفتططوح بخططواهیم
برای اینگونه مسائل است که با در نظرگرفتن اصول ،فروعططی را
هاند :
از آن استخراج و استنباط کنیم چنانکه فرمود
های حططتی تا آنجا که حافظة تاریخ به یاد دارد هیچگاه هیچ جططامع
هاند ،نبوده مگر اینکه اگر دو نفر بوده اند که با یکدیگر زندگی کرد
یکی از آن حاکم و دیگططری محکططوم و بعبططارت شططرع یکططی امططام و
دیگری مأمور بوده و جای تعجططب اسططت کططه عیططن ایططن عبططارت در
احادیث شریفة اسلمی است که وجود امططام یعنططی همططان حططاکم،
خلیفه ،پادشاه ،رئیس جمهور ،نخست وزیر و هرچه کططه بنامیططد در
شرع مطهر اسلم از ضرورات و مال بدمنه است که اگططر در دنیططا
نماند مگر دو نفر ،به ناچار یکی از آن امام خواهد بود و معهططذا در
ایططن موضططوع دیططر زمططانی اسططت در میططان مسططلمانان بططه قططدری
یاعتنائی شده در مسئله حکومت که نظططرات بلنططد شططارع آنقططدر ب
بدان اهمیططت داده و مططا بططه یططاری خداونططد انططدکی از آن را در ایططن
یگططذارنیم ،کططه در هیططچ مختصططر از نظططر مطططالعه کننططده گططان م
موضوعی این اندازه تأکید نشده مگر همان چیزهططائیکه وابسططتگی
به همین موضوع داشته است.
غرابت این مطلب بیشتر از آن جهت بزرگ است که دین مططبین
اسلم عنایت و نظری که به مسئلة حکططومت دارد بططه هیططچ یططک از
مسایل دیگر چنین عنایت و تططوجه نداشططته اسططت ،زیططرا بزرگططترین
ب قربات از طاعات را که انجططام فرایططض عظیمططه و عبادات و اقر
جهططاد و اجططرای احکططام حططدود و دیططات و جمططع وجبططایت صططدقات
یداند و باوزکوات و امثال آن را مربوط و موقوف بوجود حاکم م
نبودن حاکم و سلطان و خلیفه وامام تطو گطوئی بطر اکطثر احکطام و
قوانین ابدی خود که بایططد تططا یططوم القیططام جططاری باشططد قلططم نسططخ
کشططیده و از اجططرای همططة آنهططا چشططم پوشططیده اسططت!! و شططما
یدانید که صرف نظر از شارع مقدس اسلم که به تصدیق تمام م
های مرتکططب عقل و دانشمندان جهان ،عقططل کططل بططوده هیططچ دیططوان
یشود!! های نم چنین عمل مسخر
و بدبختانه مسلمانان در این موضوع مهم به قدری دچططار اختلف
و افتراقند که جماعتی از آنان آن را تالی اطاعت خططدا و رسططول
45 ارمغان آسمان
ودراین مورد تا آنجا افراط شده که باید بدون چططون وچططرا تسططلیم
اغراض و اهواء سلطین شد.
و اما دستة دیگر در این موضوع به یک معنی افراط و به معنای
هاند که جز امام معصططوم ومنصططوص و مؤیططد بططه دیگر تفریط نمود
معجزات و مسلط بر خوارق عادات که زبان تمام موجودات دانططد
ل و راکططد مانططدن بحططار حکططم رانططد وبقضططای و به روان گشتن جبططا
حاجات و محالیه و احیای اموات وعظام بالیه بپردازد! کسی دیگر
یداننططد و اطططاعت حططاکم را بططه هططر را قابططل و لیططق حکططومت نم
صطورتی کطه باشطد در صطورت قطدرت از تخلطف ،اططاعت جبطت و
یداننطد و تطا ممکطن باشطد و از پیششطان طاغوت شمرده حطرام م
برونطططد و مخطططالفت او را جطططایز و فطططرار از دسطططتورات را واجطططب
یشمارند!! .و نتیجة ایططن عقیططده احططراز مقططام سططلطنت اگططر در م
میان آنها آسان باشد حفظ آن بسی مشکل است وهمین اشططکال
حفظ سلطنت است که اگطر درمیططان شطیعیان کسطانی بطه آسطانی
یتوانند مقام فرمانروائی را احراز کنند ناچارند کططه بططرای حفططظ م
آن مقام بططه وسططایل و وسططایطی مشططتبث شططوند و بططا مخططالفین و
متمردانه جنگ و جدال پردازند ایططن اسططت کططه سططلطین و فرمططان
روایان شیعه ممکن است در ابتدای امر اشخاص خوب و عططادل و
مهربططان باشططند امططا همینکططه بططه مشططکل حفططظ مقططام بططه جهططت
یخورند به سختگیری وفشططار کارشکنی و عدم اطاعت رعیب برم
ً
یپردازند و سططرانجام غالب طا پادشططاهانی و سوءظن و بد اندیشی م
یآینططد همچططون شططاهجبططار و فرمانروایططانی خونخططوار از کططار درم
عباس و نادرشاه و امثال اینان که تاریخ تمضمن احوال نکبت مآل
ایشان استو پادشططاهان سططنی و خلفططای عامططة مردمططانی عططایش و
یشوند چون اکثرا خلفای عباسططی وعثمططانی و غیططر هططم و هرزه م
اخیرا ً فاروق مصر! ولی به حق و درستی که دین مططبین اسططلم از
این هر دو عقیده بیزار و فاصططلة آنهططا بططا دیططن اسططلم فاصططله بیططن
سالقرار است! و ما بیططاری پروردگططار ایططن بهشت برین و جهنم بئ
مسططئله مشططکل و موضططوع مهططم را در ایططن اوراق توضططیح داده و
حقیقت آنرا تا آنجا که در خور اطاعططات ماسططت بططه نظططر مطططالع
ه
یرسانیم.کنندگان م
و من الله التوفیق وعلیه التکلن و المستعان.
47 ارمغان آسمان
که به هططر کططس و هططر ملططتی کططه حکططومت و سططلطنت داد او را
عزیز کرد و از هر کططس و هططر ملططتی کططه پادشططاهی و سططلطنت را
یمقدار خواسته اسططت و در گرفت او را ذلیل و خوار و منحط و ب
یفرماید :سورة النساء آیة 75و 58م
َ
س ك فَطإ ًِذا َل ي ُؤ ْت ُططو َ
ن الن ّططا َ مل ْط ِن ال ُ
مط َ
ب ِصططي ٌ
م نَ ِم ل َهُ ْ
]أ ْ
َ َ
نمط ْ
ه ِم اللط ُ
مطا آَتطاهُ ُ س ع ََلطى َ ن الّنا َ دو َ
س ُ
ح ُم يَ ْقيًرا[]أ ْ نَ ِ
ارمغان آسمان 48
این مورد چون و چرا کند و این مطلب از حیث وضططوح احتیططاج بطه
هیچ برهان و دلیلی ندارد.
های اما بعططد از آن حضططرت مسططلمانان دو فرقططه شططدند دسططت
یانططد کططه اساسططا ً پیغمططبر سططخنی دربططارة حکططومت نگفتططه و
مدع
های معتقدند که ایطن موضططوع را بیططش از همطه احکططام مطورد طائف
عنططایت قططرار داده و مسططئلة ولیططت و امططامت کططه در واقططع همططان
حکومت است از نظر پیغمبر محترم از تمططام امططور اهططم و اعظططم
بوده است.
بدیهی است ادعططای دسططتة اول بسططی باطططل و نططامعقول اسططت
یکند که پیغمبری کططه بططرای آوردن آخریططن زیرا هرگز عقل باور نم
دین تا آخر عمر دنیا مبعوث شططده درموضططوعی بططدین اهمیططت کططه
یاعتنططا یکند این گططونه ب
یترین مردم لزوم آن را درک م شعور ادن
بماند و دربارة آن هیچگونه دستوری ندهططد! و حططق بادسططته دومططی
است که آن را اعظم امور برای اصلح جمهور دانسته است ،امططا
اینکه آیا امر حکومت منحصر فقط بعده معدودی بططا نططام و نشططان
چنین و چنان تا پایان جهان است و اگر آنها نبودند دیگر کسی حق
حکومت ندارد و مسلمانان باید در این امر مهم منتظر بنشینند تططا
مگر امام معصوم و منصوصی که دارای معجزات وخوارق عادات
منصور به جنود سططموات و قططادر بططه احیططای عظططام وفططات امططوات
باشد بیاید و متصدی امر حکومت شود! این هم ادعائی است که
متأسفانه با هیچ خردی سازش ندارد!!
و اگر دینی را به این کیفیت بر هر فردی از افططراد بشططر در هططر
بحر و بوی معرفی کنند از روی عقل نخواهد پذیرفت و ایططن خططود
بهترین دلیل بطلن آن دین از نظر عقل زرین است واگر بنا باشد
عقل را کنار بگذاریم و هر گفتططة ناصططواب و نططامعقولی را بططه نططام
اینکه از ناحیة دین است بپذیریم علوه بر اینکه برخلف نظر دیططن
مقدس اسطلم اسططت کطه بطه اربطاب عقطول و ذی اللبططاب اهمیطت
ینهد و همواره در حقانیت خود مططردم را بططه تأهططل و تعقططل امططر م
یفرماید اصل وقتی پططای عقططل در میططان نباشططد پططس حقططانیت و م
بطلن میزانی نخواهد داشت و هططر کططس هرچططه را پططذیرفت جطای
ملمت نیست زیرا بدون عقل تمططام حططق و بططال و خططبیث و طیططب
یکی است پس باید دید نظر اسلم در حططق و بططال ادعططای ایططن دو
ارمغان آسمان 50
یرسططد اینسططت کططه از مجموع این قضایا آنچه مسلم به نظططر م
نظططر اسططلم در مططورد حکططومت و اهمیططت آن همططان اسططت کططه
مسلمین صدر اول بعد از وفات پیغمططبر بططدان پرداختنططد و حططتی
آن را بر تغسیل و تکفین جنازه آن حضرت که من به الکفایه بدان
اقدام نموده بود مقدم داشتند و اینکه در این مورد به شور و نظر
اجماع پرداختند نیز کامل ً بططه صططواب بططود زیططرا در امططر حکططومت و
شططوَرىم ُ َ
مُرهُ ْ
جهاد و امثال آن باید به شططوری پرداخططت کططه ]وَأ ْ
یتططوان بططر ایشططان خطططاشططورى {38:امططا آنچططه را م م[ } 1ال ّ
ب َي ْن َهُ ْ
گرفت آن است که اول ً با وجود نصططوص فراوانططی کططه از حضططرت
خاتم پیغمبران دربارة علططی بططن ابططی طططالب شططرف صططدور یططافت
مخصوصا ً نص یوم الغططدیر کططه تططواتر و اشططتهار آن کالشططمس فططی
رابعه النهار است آنان را احتیاج به این شور و اجتمططاع نبططود زیططرا
این امور در وقتی لزم است که نص وجود نداشته باشد.
ثانیا ً بر فططرض اینکططه نصططی صططریح وجططود نداشططت و یططا نصططوص
یتوانسططتند بططا ولیططت ووارده را همه نشططنیده بودنططد یططا آنهططا را نم
خلفت تطططبیق کننططد چططرا آن حضططرت را گذاشططته و دیگططری را بططه
خلفت برداشتند؟!
ً
ما چون بتمام مسلمانان آن زمططان کططه اکططثرا شططرف مصططاحبت
یتططوانیم گمططان بططد داشططته
پیغمططبر را داشططتند و ممططدوح قرآننططد نم
یتطططوانیم از ایطططن همطططه مرحجطططات و باشطططیم و از آن ططططرف نم
یطططالب صططرف نظططر کنیططم منصوصات وارده دربططاره علططی بططن اب
ناچاریم که بگوئیم امر بر آن مسلمانان مشتبه شده و چون بیعت
ابوبکر به قول عمر فلتططه و ناگهططانی بططود و خططوف و رعططبی کططه از
فوت پیغمبر بر مسلمین رخ داده بود و شاید ارباب اغراض هم بنا
یکردنططد بططاعث شططد کططه قبططل از به مصلحت خططود آن را تشططدید م
اندیشه کافی و تدبر کامل به عمططل بیعططت کططه در شططریعت امططری
بسیار مهم و عظیم و لزم الوفا و واجب الرعایه است پرداختند و
یک وقت متوجه شدند که تیر از کمان خططارج شططده و دیگططر اعططاده
آن امکططان نططدارد مگططر اینکططه خططود ابططوبکر بیعططت را اقططاله کنططد و
امیرالمؤمنین نیز از حسن ظن خود به مسططلمانان گمططان نداشططت
که آن همطه نصطوص وتصطریحات را دربطاره وی نادیطده بگیرنطد بطه
همین جهت هم وقتی عباس به او پیشنهاد بیعت کرد فرمود )اولها
یکرد که مردم اولی و احططق وافضططل و اعلططم را غیری( و تصور نم
گذاشته به دیگری بپردازند.
تکردن یططا احططداث هزدن و ملم اگر کسی از امر ایشان به طعن
های در امر حکومت احداث کرد( خارج شططد بدعتی )یعنی رویه تاز
یگرداننططد پططسچنین کسی را به امری کططه از آن خططارج شططده برم
اگر سرکشی کرد و تسططلیم نشططد بططه گنططاه اینکططه بططر غیططر طریقططه
یکنند و مادامی که در مخططالفت بسططر مؤمنین است با او مقاتله م
یبططرد خططدا کفططایت او را از مسططلمانان خواهططد نمططود و او را بططه م
سزای خود خواهد رسانید.
در کتاب شططریف بحططارالنوار جلططد هشططتم و همچنیططن در ارشططاد
شیخ مفید وارد است.
لمضضا اعضضتزل سضضعد و مضضن سضضمیاه امیرالمضضؤمنین و
توقفوا من بیعته قام علیه السلم وحمدالله و اثنضضی
علیه ثم قال ایها النضضاس انکضضم بضضایعتمونی علضضی مضضا
بویع علیه من کان قبلی و انمضا الخیضار للنضاس قبضل
ان یبایعوا فل خیارلهم و ان علی المام السضضتقامة
و علی الرعیه التسلیم و هذه بیعة عامة ومضضن رغضضب
عنها رغب عن دین السلم وتبع غیر سبل اهله.
یفرماید :ای مردم شما با من به همان در این فقرات مبارک م
قططراری بیعططت کردیططد کططه بططا خلفططای قبططل از مططن :ابططوبکر و عمططر
وعثمان بیعت کردید البته قبطل از اینکطه مطردم بیعطت کننطد اختیطار
دست خودشان است که خوب در قضیه دقت کننططد و بططه صططلح و
فساد امر بیندیشند اما همینکه بیعت کردند دیگری اختیططاری بططرای
یماند و بر امام و آن کسی که به پیشوائی وی بیعططت آنها باقی نم
شده است ،لزم و واجب است که استقامت ورزد )و بططه اقبططال و
اعراض بهانه جویان اهمیت نگذارد( و بر رعیت اسططت کططه تسططلیم
شود در این بیعطت عمطومی )کططه وظیفططه عمطوم مسطلمین اسطت(
یگطططردان باشطططد در حقیقطططت از دیطططن اسطططلم کسطططیکه از آن رو
یگردان است )زیرا قططانون اسططلم ایططن اسططت( و چنیططن کسططی رو
غیرطریقةمسلمین را پیش گرفته است( و این فرمططایش حضططرت
یفرماید:اشاره به آیه شریفه است که م
دى وَي َت ّب ِطعْ غ َي ْطَر ن لَ ُ
ه الهُ َ ما ت َب َي ّ َ
ن ب َعْد ِ َ
م ْ سو َ
ل ِ ق الّر ُ شاقِ ِ ن يُ َم ْ
]وَ َ
صططيًرا[ م ِت َ سططاَء ْ
م وَ َجهَن ّط َصطل ِهِ َ ّ
ما ت َوَلى وَن ُ ْ ّ
ن ن ُوَلهِ َ مؤ ْ ِ
مِني َ ل ال ُسِبي ِ
َ
}النساء{115:
57 ارمغان آسمان
م[ م ُ َ
شططوَرى ب َي ْن َُهطط ْ هطط ْ
مُر ُ
حکططومت طبططق دسططتور قططرآن] :وَأ ْ
شورى {38:بنابر مشاورت است و عمططل اصططحاب پیغمططبر کططه }ال ّ
یزنططد
تمام آنان را منافق و کططافر نامیططدن از هیططچ ملحططدی سططر نم
برخلف عقل و وجدان و تکذیب آیططات قططرآن اسططت و بعلوه خططود
مططولی متقیططان بططدان تسططلیم و مخططالفت آنططان را گنططاه عظیططم
یشمارد و در تمام عمر مبارک خود به مقتضای آن عمل فرمود م
اگر همه اینها تقیه باشد پس غیر تقیه آن کدام بوده؟!
این استقامت رفتار و آن صراحت گفتار هر کسی را کططه ایمططان
ینماید که با نهایت تسلیم مطیع به خدا و روز قیامت دارد ناچار م
این مقررات باشد و آن را اصل و حقیقت دستور اسطلم در مطورد
حاکم و امام بداند و اگر خدا و پیغمططبر محرمططانه بططه گططوش کسططی
هاند برخلف آنچه از کتاب خدا و سنت پیغمططبر و سططیرة چیزی گفت
های حجططت باشططد یآید اگر چنین سخن محرمططان مسلمین بدست م
یتوانند بططدان بهططانه ازبرای همان محرم حجت است و دیگران نم
ارمغان آسمان 58
یگوینططد حططاکم و
شما را به خدا حال بططه بینیططد آن کسططانی کططه م
خلیفه فقط و فقط باید امام معصططوم و منصططوص باشططد و اگططر او
نبود تمام این احکامی که فوقا ً گفتططه شططد بایططد معطططل و موقططوف
بماند تا خودش بیاید!!
چقططدر از دائره شططرع و عقططل ارج و چگططونه بططا حقیقططت اسططلم
یکنند!!دانسته یا ندانسته دشمنی م
از رسول خدا فریقین روایت کردهاند که فرموده ) :المام
الجائر خیر من الفتنة( پیشوای ستمکار بهتر از فتنططه و هططرج
و مرج است ،و در اهمیت و عظمت آن فرمودند:
»اقرب الناس یومالقیامة الی اللضضه تعضضالی الملضضک
العادل و ابعد هم عنه الملک الظالم«
شکی نیست که پیشوای دیططن و حططاکم مسططلمین در درجططة اول
باید امام عادل معصوم و منصوص باشد و با وجود او در صورتیکه
حاضر برای حکومت شود تصدی دیگططری بططرای ایططن امططر حططرام و
بیعت با او ناقص و ناتمام اسططت ،امططا در صططورتیکه امططام معصططوم
نبود یا بود و حاضر برای تصدی حکومت نشد این واجب بزرگ که
یشططود ودایر مدار تمام احکام الهی است از مسططلمین سططاقط نم
واجب است بر مردم که لیق بر این مقام را دعوت و یاری کططرده
و به مسند حکومت بنشانند چنانکه بر شخص لیق واج اسططت کططه
قبول کرده و به انجام این مهام بپردازد زیرا قبول این مسئولیت،
واجب کفائی است که اگر ترک شططود جمیططع امططت معاقبنططد و اگططر
من به الکفایه بدان پرداخت از دیگران سططاقط ولططی اطططاعتش در
اجرای احکام الهی بر همگان واجب است ،و مططادامیکه در اجططرای
احکام قرآن به تمشیت و اصلح امور مسلمانان است اطططاعت او
چون اطاعت خدا و رسول است بنص آیه شریفه :
َ َ ذي َ َ
سططو َ
ل طيعُططوا الّر ُ ه وَأ ِطيعُططوا الل ط َ من ُططوا أ ِ نآ َ ]َيا أي َّها ال ّ ِ َ
يٍء فَُرّدوه ُ إ َِلى َ ُ
ش ْم ِفي َ ن ت ََناَزع ْت ُ ْ م فَإ ِ ْ من ْك ُ ْ
مر ِ ِ وَأوِلي ال ْ
ر ن ِبطاللهِ َوالَيطوْم ِ ال َ ِ
خط ِ مُنطو َ م ت ُؤ ْ ِن ك ُن ْت ُط ْ
ل إِ ْ سو ِ اللهِ َوالّر ُ
ل [ }النساء{59:
ْ
ن ت َأِوي ً َ ذ َل ِ َ
س ُ ح َ خي ٌْر وَأ ْ
ك َ
»اى مؤمنان ،از خداوند اطاعت كنيد و از رسطول ]او[ و صطاحبان
امرتان ]هم[ اطاعت كنيد هر گاه در چيزى اختلف كرديد ،اگر به
69 ارمغان آسمان
یفرماید:
و آیه شریفه 28از سوره کهف است که م
71 ارمغان آسمان
)الکهف (28 :
»و از كسانى كه قلبشان را از يططاد خططود غافططل سططاختيم اطططاعت
مكططن! همانهططا كططه از هططواى نفططس پيططروى كردنططد ،و كارهايشططان
افراطى است«
یفرماید :
و آیه 24از سور هل اتی که م
مططططططا أ َوْ ك َفُططططططوًرا[ من ْهطططططط َ
م آث ِ ً
ْ ]وََل ت ُط ِططططططعْ ِ ُ
}النسان{24:
»و از هيچ گنهكار يا كافرى از آنان اطاعت مكن«
یفرماید:
و آیه 10از سوره القلم است که م
)القلم (13-10 :
ثانیا ً :در ذیل آیه ،قضیه تنازع اسططت و پططس از امططر بططه طططاعت
هانطد
یفرمایند )و ان تنازعتم فی شططیء( هطر چنطد گفت یالمر م اول
که )تنازعتم فی شی( بطور اطلق گفته شططده پططس شططامل تمططام
امور شرعی است لکن با مراجعه به آیاتی که در امر تنازع اسططت
یفرماید :
مثل آیه 152سوره آل عمران که م
)آل عمران (152 :
یفرماید:
و در آیه 43سوره النفال که م
)النعام (43 :
موضوع تنازع درامططر جهططاد و قتطال اسططت چنطانکه در آیططه اولططی
موضوع مخالفت و تنازع مسلمین در جنگ احد با عبدالله بن جبیر
است که با اینکه پیمغمبر دستور داده بود که مسلمانانی که تحططت
قیادت و فرماندهی عبدالله بن جبیرند از محل خود حرکت نکننططد،
معططذلک همینکططه دیدنططد کفططار قریططش فططرار کردنططد خواسططتند بططه
عآوری غنائم بپردازند هر چند عبدالله فرمانططدة آنهططا آنططان را از جم
تخلیة مراکز خود منع نمططود نشططنیده بططا او بططه منططازعه پرداختنططد و
گفتند که نهی پیغمبر برای زمانی بود که قریش فرار نکرده بودند
هاند دیگر موضططوعی نططدارد و صططلح دیططد و اکنون که آنها فرار کرد
یگفت دشمن در کمیططن اسططت و ممکططن اسططت عبدالله جبیر که م
حادثه ای رخ دهد بالخره کططار تنططازع بططه جططائی کشططیدکه مخططالفت
عبدالله را کردند و به جمع غنایم پرداختند و سرانجام دچطار حملططه
خالد بن ولید که در کمین آنها بود گردیدند و بسیاری از آنان شهید
شدند و بقیه رو به فرار گذاشتند و موجب وهن و شکست لشططگر
مسططلمانان شططدند پططس یکططی از مططوارد آیططه شططریفه آن اسططت کططه
یالمططر کنیططد و از تحططت فرمططان فرمانططدة خططود خططارج اطططاعت اول
نشوید .همچنین آیه دوم که موضططوع تنططازع امططر در خصططوص امططر
جهاد در جنگ بدر است.
و اگر مراجعه به کلمه امر کططه در آیططات متعططدده قططرآن شططریف
است بنمائیم خواهیم دید که اکثر مربوط به حکومت و سلطنت و
امور سیاسی و اجتماعی است مانند
ارمغان آسمان 76
)یونس (72 :
)یوسف (102 :
)الشعراء (102 :
و حتی آیاتیکه در صفات باری تعالی است تمططام آنهططا بططه معنططی
یالمطر بطه حکومت و سطلطنت و امثطال آن اسطت پطس اطلق اول
یتر از اهل حططل و عقططد و امثططال آن صاحبان فرمان و حکومت اول
است.
و واقعا جای تعجطب اسطت کطه دانشطمندی ماننطد فخطر رازی در ً
یالمطر را بعلمطا تفسیر این آیه دچطار انحطراف شطده بطه اینکطه اول
ه اسططت از آن حجیططت قیططاس و اجمططاع را تفسططیر کططرده و خواسططت
استنتاج کند و با این خیال غلط به تفصیل پرداختططه و چنططدین ورق
سیاه کرده است!!
یالمططر بسططلطین و فرمانططدهان اشکالتی که برتفسیر کلمة اول
شده است :
اشکال اول – اطاعت اولی المر بطور اطلق واجب شده پططس
اگر مراد از آن سلطین و حکام باشند اطاعت سلطین جور چون
یشود!؟ یزید و معایه و چنگیز و تیمور هم واجب م
یالمططر ج– در این باره توضیح دادیططم کططه در صططدر آیططة خططدا اول
باطاعت خود و سپس باطاعت رسول و در ثالث امر بططه اطططاعت
ینمایططد و پرواضططح اسططت کططه هططر امططری کططه منططافی یالمططر م
اول
یشططود زیطرا اطاعت خدا و رسول باشد اجرایش واجطب و لزم نم
چنین امری تناقض است و از خطدای حکیططم در قططرآن کریططم چنیطن
یالمر در سایه و دنباله اطططاعت کاری قبیح است پس اطاعت اول
خدا و رسول است.
یالمر به هیچ قیططد و شططرطی هاند اطاعت اول اشکال دوم – گفت
مارزشططتر از آن ،هططر جططا بططه مقید نشده با اینکه خططدا در امططوری ک
77 ارمغان آسمان
یرفتططه بططرای احططتراز از آن چیزی امر کرده اگر احتمال خطططائی م
دا َ
ك جاهَ َ
سًنا وَِإن َ
ح ْ
وال ِد َي ْهِ ُن بِ َ
سا َلن َصي َْنا ا ْ ِ
قیدی آورده مانند} :وَوَ ّ
ما{ )سورة العنكبططوت م فَل ت ُط ِعْهُ ََ عل ٌْ ك ب ِهِ ِ س لَ َ
ما ل َي ْ َ شر ِ َ
ك ِبي َ ل ِت ُ ْ
(8
»و انسان را نسبت به پدر و مادرش به نيك ]رفتارى[ فرمان داديم .و اگر
بخواهند تو را وا دارند تا چيزى را كه به ]حقيقت[ آن دانشى نططدارى ،بططه مططن
شرك آورى ،از آنان اطاعت ،مكن«
پس اطاعت مطلقة بدون قید برای غیر معصوم جایز نیست.
جواب اینست کططه :اول ً در آیططات قططرآن بسططیاری از امططور بطططور
اطلق است و قید آن به قرینه است مانند آیة شططریفة 59سططوره
هود:
)هود (59 :
»و اين ]سر گذشت قوم[ عاد اسططت كططه آيططات پروردگارشططان را
انكار كردند و از فرستادگانش نافرمططانى كردنططد و از فرمططان هططر
سركش ستيزهجويى پيروى كردند«
)البقره – 72 :
حجرات (15 :
یا آیة 25سوره الحزاب
)احزاب :
(35
یا
: ) احزاب
(23
پططس اگططر امططر بططه بططودن یططا راسططتگویان کططرده مقصططود بططا ایططن
اشططخاص اسططت نططه مطلططق راسططتگویان! ماننططد راسططتگوی آیططة
ن[
صططاد ِِقي َ
ن ال ّ ه لَ ِ
مط َ ت ب ِططاللهِ إ ِن ّط ُ م أ َْرب َطعُ َ
ش طَهاَدا ٍ ح طد ِه ِ ْ
َ ]فَ َ
ش طَهاد َة ُ أ َ
}النور {6:بدیهی است چنین راستگوئی لزم نیست واجد تمام
ن
م إِ ْهاُتوا ب ُْرهَططان َك ُ ْ
ل َ آن صفات باشد یا راستگوی آیه شریفه ]قُ ْ
ن[ }البقرة {111:پس همین طور که در این آیططه صاد ِِقي َ
م َ ك ُن ْت ُ ْ
امر ببودن با راستگویان بطور اطلق شده و قید آن در آیات دیگر
یالمر در ایططن آیططه بططه طططور است ممکن است امر به اطاعت اول
ّ َ
نذي َ
ن[]الطط ِ سططرِِفي َ م ْمططَر ال ُ اطلق و قیططد آن آیططات]وََل ت ُ ِ
طيُعططوا أ ْ
َ
ن[ }الشعراء {152/151:و آیة حو َ ض وََل ي ُ ْ
صل ِ ُ ن ِفي الْر ِ دو َ
س ُف ِ يُ ْ
81 ارمغان آسمان
یفرماید :
و آیة 130سوره النعام که م
)النعام (130 :
البته در این آیات چون خطاب به بنی آدم و جططن و انططس اسططت
های معنای )منکم( یعنی من نوعکم است این چه ربطی دارد به آی
که مصدر است به خطاب یا ایها الططذین آمنططوا و مقیططد بططه منکططم و
یبینیططد مذیل به جملة »ان کنتم تؤمنون بالله و الیططوم الخططر«؟! م
هاش طرف خطططاب بططا مططؤمنین اسططت پططس که صدر و ذیل آیه هم
یالمر با کلمة منکم یعنی از خود شما مؤمنین! و مؤمنین هططم اول
صفاتشان معلوم است.
های معلططم بگویططد اگر که به یک دسته کارگر کارخطانه یططا بططه عططد
شما از رؤسای خودتان اطاعت کنید آیا معنی آن جز این است که
از کارگرهای همان کارخانه یا از طبقه معلمین ،رئیسی کططه داریططد
و باید اطاعت کنید ،یا فرمان هر فرماندهی را باید اطاعت کنید؟!
دوه ُ إ ِل َططى
يٍء فَطُر ّ
ش ْ م ِفي َ یفرماید]:فَإ ِ ْ
ن ت ََناَزع ْت ُ ْ قید سوم– م
ل[ }النساء{59: سو ِ
اللهِ َوالّر ُ
83 ارمغان آسمان
دو قید کلمه ایمان میگویند )منکم( یعنی )من نوعکم!!( بططاز جططای
های از مفسططرین کلمططة شططیء را در جملططة تأسططف اسططت کططه پططار
شریفة )فان تنازعتم فی شیی فردوه الی الله و الرسططول( گططاهی
های بططه اشططتباههانططد وهمچنیططن پططار یالمططر گرفت به معنای نزاع اول
هاند که آن را در عجیبی که سیاق آیه از آن بیگانه است دچار گشت
هاند یعنی در هر حکمی که دچار منازعه شططدید مطلق احکام گرفت
به خدا و رسول مراجعه کنید! البته این حرف صحیح است کططه در
هر منازعه باید به خدا و رسول مراجعه کرد ،اما قید این حکططم در
یرساند وحططتی هططر یمعنی است بلکه چنانکه سیاق آیه م این جا ب
یفهمططد کططه وقططتی کططه خططدا فرمططود اطططاعت یسططوادی م عططامی ب
های برایتان اتفاق افتاد آن را به خدا و یالمر کنید و اگر منازع اول
رسططول برگردانیططد تططا رفططع نططزاع کننططد ،مقصططود درهمططان اطططاعت
ثهای بیجططا چقططدر مغططز یدانم این جدلها و بح یالمر است ،نم اول
آدمی را باید خططراب کططرده باشططد کططه مطلططب بططه ایططن واضططحی را
نفهمططد! وبیهططوده ایططن در و آن در بزنططد؟! آخططر چططه معنططا دارد کططه
یالمثل پادشاهی دسططتور دهططد کططه اطططاعت فرمانططدهان جنططگ را ف
یالفور دنبال آن بدون فاصله بگوید اگر در امر کشططت و بکنید و ف
زرع و نکاح و طلق نزاعی داشتید بططه پادشططاه رجططوع نمائیططد!! در
این جا صحبت از اطاعت فرماندهان جنططگ اسططت ،چططه ربطططی بططه
کشت و زرع و نکاح و طلق دارد؟ و آنگهی مگر احکام الهی قابل
نزاع اسططت کططه در آن مططردم منططازعه کننططد؟ و آن وقططت خودشططان
آنقدرشعور نداشته باشند که در احکام دینططی مثططل نمططاز و روزه و
غیره باید بططه خططدا و رسططول مراجعططه کننططد کططه احتیططاج بططه دسططتور
های کططه دسططتور اطططاعت مخصوصططی باشططد؟ آن هططم در بیططن آی
یدهد؟! یالمر م اول
یالمططر اسططت کططه چططون بلططی مقصططود ،نططزاع در اطططاعت اول
مقتضططیات و محیطهططای گونططاگون ایجططاب تکططالیف و دسططتورات
یحد و حصططری ینماید و تنوع و تطور زمان و مکانهای ب متنوعی م
یدهططد قهططرا ً ایجططاب نططزاع و که در وضططع و کیفیططت حکومتهططا رخ م
یکند ،در این جا برای اینکه امت اسلمی راه پرپیچ و خططم جدال م
یفرماید: زندگی را گم نکند م
85 ارمغان آسمان
های شططدید رجططوع بططه کتابخططدا و سططنت رسططول اگر دچار منططازع
نمائید.
یالمر به معصومین وارد است اینک اشکالتی که بر تفسیر اول
یالمر معصومین نیستند برای اینکه اطلق کلمه -1مراد از اول
امر مربوط به امور سیاسی و اجتماعی اسططت و بططه مجططرد اطلق
یشود و اگر مقصططود کلمة امر چنانکه گذشت ذهن متبادر به آن م
معصومین بودند چون غالبا ً متصططدی امططور نبودنططد لزم بططه تعریططف
مخصوص بود ،واگططر اشططکال شططود کططه تعریططف اولططوالمر اگططر بططه
معصومین نشده به دیگران هم نشده و حال اینکه چنانکه گفتیم با
قرینطططة آیطططات قبطططل :
و
یالمططر فرمانططدهان جنططگ و مططراد از اول
جهادنططد و بططا در نظرگرفتططن اسططباب نططزول ،مطلططب از ایططن هططم
واضحتر است زیرا:
یالمططر در زمططان خططود یآید اول
-2چنانکه از سیاق آیه بدست م
ً
رسول خدا وجود داشتند و با شرحی که فوقا دادیططم حططتی احتیططاج
به سؤال از تعیین آنها هططم نداشططتند و فرمانططدهان جنططگ در زمططان
ینمودنططد و رسول خدا اطاعت خود را به استناد این آیه گوشزد م
حتی عبدالله بن حذاقه آتشی روشن کرد و به افراد تحت فرمططان
هاش در خود به استناد این آیه امر به دخول در آتش کرد کططه قصطط
کتب سیر مضبوط و مشهور است.
یالمر ،امططام -3در ذیل آیه موضوع تنازع است اگر مراد از اول
معصوم باشد ،باید به خود او مراجعه کرد دیگططر رجططوع بططه خططدا و
رسول امر زائدی است زیرا ما رفتار و گفتار معصوم را مطططاع و
یدانیم و منازعه و مناقشه با او کفر است ،پس ارجططاع بططه متبع م
خططدا و رسططول بططرای آن اسططت کططه معصططوم نیسططت و در امططر او
یدهیم.احتمال خطا و اشتباه م
یالمططر بططه لفططظ جمططع اسططت و در زمططان رسططول خططدا -4اول
مصططادیق فططراوان از فرمانططدهان جنططگ و امططرای ولیططات و سططرایا
داشت ولططی در معصططومین علوه بططر اینکططه در زمطان رسططول خططدا
نمودند در هر عصری بیش از یک نفر نبوده و لفظ جمع بططا بلغططت
ارمغان آسمان 86
یدهططد بططه
یشود از من پیططروی کطن! بلکططه ارجططاع م
وامر مشتبه م
کتاب خدا وسنت رسول.
-2و خوشططبختانه خططود آن حضططرت مططورد ومصططداق آنططرا در
موضوع تحکیم حکمین نشان دادند و در نهج البلغه مططذکور اسططت
که هنگامیکه به آن حضرت اعتراض شد که چرا به قبططول حکمیططن
تسلیم گردیدید؟
فرمود) :انا لم نحکم الرجال و انا حکمنا القضضرآن( تططا
یفرمایططد) :و قد قال اللضضه سضضبحن فضضان تنضضازعتم آنجا م
فی شیء فردوه الی الله والرسول فرده الضضی اللضضه
ان نحکم بکتابه ورده الی الرسضضول ان ناخضذ بسضنته(
که در اینجا با اینکه وجود مقدسش بنص آیات قرآن خاتم انبیططاء و
یفرماید کططه وقططتیکه در نفس رسول خدا است ،معهذا استدلل م
یالمططر نزاعططی شططد )ماننططد قضططیه رفططع مصططاحف در اطططاعت اول
صفین( باید به کتاب خدا و سنت رسول مراجعه شود.
-3در کتططاب خصططال صططدوق و جلططد اول بحططار بسططند معتططبر از
یکنططد کططه
ابوحمزه ثمالی از ابن طریف از اصبغ بن نباته روایت م
های کططه تططردد در آنهططا را لزم امیرالمؤمنین ضمن ابططواب د
هگططان
یفرمایططد» :و ابواب الملضضوک الضضذین طضضاعتهم یدانططد م
م
متصلة بطاعة الله عزوجل و حقهم و نفعهم عظیضضم
و ضررهم شدید« و معلوم است که ملططوکی کططه طططاعت آنهططا
ی المططر انططد و معصططومین متصططل بططه طططاعت خداسططت همیططن اول
نیستند زیرا آنها ملوک نبودند.
-4درحدیث شططریف وارده درکططافی و جلططد 8بحططارالنوار ونهططج
یفرماید» :فاعظم ممضضا افضضترض اللضضه تبضضارک و البلغه م
تعالی من تلک الحقوق حضضق الضضوالی علضضی الرعیضضة و
حق الرعیة علی الولة ،فریضة فرضها الله عزوجضضل
علی کل فجعلها نظام الفتهم و عزا ً لدینهم و قواما ً
لسیر الحق« که معلوم است حقی کطه والطی بطر رعیطت دارد و
خدا آنرا مقرر فرموده همان حططق اطططاعت اسططت کططه در ایططن آیططة
یالمر منکططم( و حقیکططه خططدا بططر والططی مقططرر
شریفه است )و اول
89 ارمغان آسمان
ینماینططد،
در نزد دست نشاندگان قیصر وکسری خططود را تحفططظ م
هکططاری نکنیططد ،بططا مططن بظاهرسططازی وخودنمططائی آمیططزش محافظ
قجططوئی در نطزد مطن قگططوئی و ح ننمائید ،بمن گمطان مبریطد کطه ح
سنگین است،از من بزرگ شمردن خود مرا مجوئیططد ،بططرای اینکططه
کسیکه شنیدن حق بر گوش او سنگین باشد یا عططدل را نتططوان بططر
نتر است از گفتار یططا لکردن بدان بر وی سنگی او عرضه کرد ،عم
مشورت بعدل خودداری مکنید برای اینکه مططن بططه نفططس خططود آن
یبینم که خطا نکند وازاین جهت بر کردار خود ایمططن توانائی را نم
طتر اسططت نیستم مگر اینکه خدا آن چه را کططه از مططن بططدان مسططل
همططان بططرای پروردگططار بنططدگانکفططایت کنططد پططس مططن و شططما هم
مملوکیم و پروردگاری جز اونیست.
ه سططلطان جططائر از واجبططات و پس نصیحت وخیرخواهی وموعظ
یکی از کارهای بسیار باثواب است محمططد بططن ادرس در سططرائراز
یجعفر امام محمد باقر روایططت نمططوده کططه آن حضططرت حضرت اب
فرمود ) :من مشی الی سلطان فامره بتقوی اللضضه و
وعظه وخوفه له مثل اجرالثقلیضضن الجضضن و النضضس و
مثل اعمالهم(.
پس وقتیکه حططاکم اسططلم از راه حططق و طریقططة عططدالت عططدول
نمود ،بر تمام مسلمانان واجب است که او را به طریططق مسططتقیم
انهاء و اخطار نمایند اگر برگشت فبها وگرنطه قیطام نماینطد چنطانکه
قیام سادات اسلم چون حسین بن علی و فرزندان بزرگوارش
برای این منظور بوده.
بنا بر نقل طبری و ابومخنف ازعقبه بن ابی العیزران ،که سططید
شططهیدان وسططالر آزادگططان حسططین بططن علططی درمنططزل بیضططه در
مقابل اصحاب خططود و اصططحاب حطر بطن یزیططد ریطاحی تمیمطی کططه
های ایراد کرد:مأمور گرفتن آن حضرت بود خطب
»فحمدالله و اثنضی علیضضه ثضم قضال ایهضضا النضاس ان
رسضضول اللضضه صضضلی اللضضه علیضضه و آلضضه قضضال مضضن رأی
سلطانا ً جائرا ً مستحل الحضضرام اللضضه ناکثضضا لعهضضد اللضضه
مخالفا لسنة رسضضول اللضضه صضضلی اللضضه علیضضه و آلضضه و
سلم یعمل فی عباد الله بالثم والعدوان فلضضم یغیضضر
97 ارمغان آسمان
سپس حضرت صادق فرمود این آخرین کلمی بططود کططه پیغمططبر
بدان بر منبر تکلم است!.
آری این آخرین وصیت پیغمبر است راجع به حکومت حططال بایططد
دید در میان امت او موضوع حکومت به چه صورتی درآمده یعنططی
آخرین وصیت او مهمترین موضوعی بططوده کططه در نظططر آن جنططاب
اهمیت داشته است.
ولططی امططت بططدبخت روی جهططل و غفلططت چططه بططروز خططود آورده
است!!
یشططود کططه هططر فاسططق و و در نططتیجه چنیططن حکومططتی آن م
فاجرهنططاک و سططفاکی بططر امططوال و اعططراض و نططوامیس مسططلمین
یشود اما چططون بططه مقتضططای الملططک یبقططی مططع الکفططر و مسلط م
لیبقی مع الظلم چنین حکومتی بقائی ندارد اینسططت کططه بططا اینکططه
یعباس بیش از پانصد سال دوام یططافت امططا از آنجططائیکه خلفت بن
مسلمانان طبق دستور اسلم مراقططب اعمططال حططاکم و مطططالب و
خواستار احکام قرآن نبودند به آن صورت مفتضح از بین رفططت .و
اما در شیعه چون این طططائفه مظلططوم از همططان اوان ظهططور خططود
همواره مبغوض منفور بود هرگز روی حکومت در خود ندید تا بططه
آداب و سنن آن آشنا باشد و همیشه قاچاق و مورد تعقیب بططود از
هگیری بططر وجططودش اسططتیل یططافت و چططون این جهت عزلت و کنطار
مخالف خود را در انواع ظلم و بیداد بلکه کفر و الحاددیه این بططود
که معتقد شد که برای حکومت فقط باید خدا از رجال آسططمانی و
معصططومین دارای معجططزات و مؤیططد بجنططود و سططماوات برگزینططد و
آنقدر در تحت تأثیر این پندار قرار گرفت که اص طل ً اقططدام بططه امططر
حکططومت و تشططکیل سططازمان سططلطنت شططرعی را بططر خططود حططرام
شمرد و تصور کرد که حکومت و فرمانروائی جز بر امام معصوم
بر دیگران حرام و نارواست و آن را در گططرو ظهططور امططام موعططود
گذاشت که بر طبق بسیاری از اخبار وارده ظهورش مقارن قیططام
الساعه یعنی نزدیک قیامت خواهد بود ودر واقع معلوم نیست چند
هزار سال یا چند ملیون سططال دیگططر چنیططن سططعادتی نصططیب بشططر
شود!؟ با ایططن کططه احکططام دیططن مططبین و قططوانین شططریعت حضططرت
مالبین اکططثرا ً مربططوط و موقططوف بوجططود حططاکم اسططت چططون خات
نظام و انتظام و جهاد وجمعه وحج و اجرای حدود و دیات و حفظ
ارمغان آسمان 106
ثغور و سرحدات و بسط و نشر معالم دین و تعطیل آنها حتی یک
آن هططم مططوجب خسططران و زیططان ایططن جهططان و آن جهططان عمططوم
ب بططارش در ایططن جهططان فعل مسلمانان خواهد بود چنانکه آثططار نکت
مشهود عالمیان است اما امان از جهل آمیختطه بتعصطب کطه پطردة
زمختی بین انسان و حقیقت اسططت و بططا ایططن موهومططات در واقططع
دین اسلم را متروک و موقططوف بلکططه مهجططور و منسططوخ معرفططی
یداند این تهمت و بهتططان بططر دیططن خطاتم پیغمططبران یکند و خدا م
م
خیلی بدتر از ستم یزید و بلکه برابر قتططل جمیططع انبیططا و پیغمططبران
است زیرا خاصیت برکات وجود انبیا در دین اسلم نتیجه و خلصه
یشود و وقتی که آنرا از موقعیت عمل انططداختیم در واقططع تمططام م
هایم.
انبیاء را کشته و آثار آنانرا نابود کرد
یفرمایططد علمه نائینی رحمه الله علیططه در کتطاب تنزیططه الملططه م
یکطططی از کارهطططای رسطططوای متطططدین جاهطططل آن بطططود کطططه در بطططدو
های از آیططات واخبططار تنظیططم و بططه نجططف اشططرف مشروطیت کتابچ
برای علمای طراز اول و مؤیططدین مشططروطیت فرسططتادند بططه ایططن
عبارت است که) :رعیت را به مداخله در امططر امططامت و سططلطنت
ولی عصر ارواحنافداه چه کار است(؟!
کططار وسططواس و رسططوائی در موضططوع عططدم دخططالت در امططر
حکومت که یک فریضة دینی است بطه آنجطا کشطیده کطه دخطول در
ادارات دولططتی و قبططول کارهططای دیططوانی را حططرام و آن را رکططون
هاند که اکططثر کسططانی کططه یدانند! و از این نظر باعث شد بظلمه م
روح دینی و تقوای سیاسی دارند به امور دولتی که هطر چطه باشطد
مرکططز قططدرت ومحططل رتططق و فتططق امططور ملططت اسططت در نیاینططد و
بالنتیجه همواره دستگاه قدرت و معططادن نیططرو و سططلطنت بدسططت
مکططردن را بططر جططان مخططوردن و فعططل حرا کسانی باشد که پیه حرا
خود بمالند و بالخره فسقه و فجره و اراذل پیش افتند تططا جططائیکه
امروز در کشوری مانند ایططران کططه یگططانه کشوریسططت کططه مططذهب
رسمی آن مذهب شیعه جعفری اثنی عشططری اسططت و پادشططاه آن
دارای این مذهب و بدان مفتخططر اسططت ،در اکططثر ادارات دولططتی و
پشت میزهای وزارت و سفارت آن کسانی صاحب منصب و مقام
نکاری ندارند بلکه و دارای قدرت و احترامند که اکثرا ً با دین و آئی
تهای حساس دولططتی یباشند! و پس غالبا ً از مذهب اسلم خارج م
107 ارمغان آسمان
هم اهل جهنم را به طبقاتی تقسیم کرده تنها یکی دو طبقه را بططه
هاند و به قول ایشان بقیه طبقططات را بططه کفار و فجار تخصیص داد
التمام دیوانیان پرخواهند کرد .و در حین عبور از پل صراط پططا بططه
حاشیه سبیل غاشیه گذاشته و در درک اسفل اسفل سافلین وارد
خواهند گشت.
اینست ترتیبی که افراد ایرانی در آغوش دایه و مادر ،در گوشه
یگیرند! مکتب و مدرسه و در پای وعظ ونصیحت یاد م
و از اینجاسططت کططه مططال دولططت و دولتیططان حلل افططراد رعیططت
یزدنططد و گردیططده زارع در خرمططن از خوشططه و در انبططاراز غلططه م
یکننططد ،اصططناف در دادن جایش را از سنگریزه و خاک تططوده پططر م
یگذراننططد ،بططه گططردن ایططن و آن یکنند و به طفره م مالیات جان م
یگرداننططد ،تجطار یاندازند ،به رشوه و عشططوه خطود را معطارف م م
یکننططد و برای آنکه بدولت گمرک ندهند ،تططا قاچططاقچگیری تنططزل م
ینماینططد واگططر ایططن این را تکلیف شرعی برای خودشططان فططرض م
طبقات به هیچ یک از این دستبردها موفق نشدند به مقططام انتقططام
یآیند مثل :اگر از تاجری در گمططرک دولططتی، به طریق )تقاص( برم
یتوانططد سططاعت بغلططی مططأمور هانططد آن تططاجر م
حططق العبططوری گرفت
گمرک را اگر قیمتش معادل همان حق العبور باشد بططدزدد و ایططن
ساعت حلل شخص دزد است و این دزد متططدین درحططالیکه همططان
یتواند فرایض پنجگانه را بططرای خططدا ساعت طل در بغلش باشد م
یگانه بجای آورد!!
از طططرف دیگططر دیوانیططانیکه مقلططد همططان پیشططوایان هسططتند کططه
یدانندخودشططان را ملعططون و مغضططوب خدمت به دولت را حرام م
یشمارند و مأمورین متدین ،یا در حال حیات خودشططان ویططا خدا م
بعد از ممات به وصیت مخصوص مایلملک خودشان را به واسطة
یسططططازند و بعضططططی از بططططذل و حیططططل شططططرعی دیگططططر حلل م
مقدسترینشان مواجب و مستمری خود را سر هر ماه یا سططر هططر
سططال بططه طریططق رد مظططالم و غیططره بططه تحلیططل داده و بططه حلیططت
یداننططد نمططاز رایرسانند .مسافرت خودشان را سفر معصیت م م
یگیرند در صططورتی کططه هططر دو باطططل یخوانند و روزه را م تمام م
است زیرا که هر دو مخالف شططرع انططور اسططت و همططة آنهططا نتیجططة
م شناختن اطاعت آن است و از نتایج آن جائر دانستن دولت وحرا
111 ارمغان آسمان
سترین روزیهططا و
یگیرنططد مقططد
خططور همططان خططدمت از دولططت م
مبارکترین نفقات است.
پایان مطلب
ما این انتقادات را که حقایق محض است از قلم یکی از رجططال
علمی که خود از جملة فقهاست در اینجا آوردیم تططا خواننططدگان از
یک طرف مطلب را از کسیکه خود از علمای شططیعه اسططت اخططذ و
بمضمون اهططل الططبیت ادری بمططا فططی الططبیت حططق را از زبططان خططود
یجهططت یططک عططده از ایشان بشنوند و از طرف دیگر مورد انتقططاد ب
خود راضی نشویم ،هر چند وضوح مطلب و فسططاد ایططن عقیططده را
یشططودیتواند منکر شود و ضمنا ً معلططوم م هیچ صاحب شعوری نم
یها در کجا و از چططه نططوع عقایططدی که منشأ و سرچشمه این خراب
یشود و همیططن کیفیططت اسطت کطه مططوجب شطده کطه امطروز پیدا م
یها وبقول آقای ما مقانی دیوانیططان بططا روحانیططان همچططون دو دولت
ضد مخططالف ،یکططدیگر را دشططمن داشططته وهططر کططدام آن دیگططری را
یپنططدارد وچططون قططدرت مططوجب فسططاد و خرابططی ملططک و ملططت م
بهرحال در دست دیوانیان است هر وقت مصلحتشان اقتضا نماید
به حساب روحانیان خواهند رسید و آنهططا را نبایططد جططای گلططه باشططد
زیرا :
کاخططتری مدار از فلک چشم نی تططو چططون خططود کنططی اخططتر
را خططططططططططططویش را بططططططططططططد
ناصرخسرو
سطططیلی بدسطططت خطططویش زده از دست دیگری چططه شططکایت
برفقطططططططططططای خطططططططططططویش کنططططططططططططططد کسططططططططططططططی
سعدی
اینک به بینیم واقعا ً دخول در امور دیوانی و کارهططای دولططتی کططه
در جامعة باصطلح متدین اگر خلف شرع شططمرده نشططود حططداقل
خلف تقوی و احتیاط است ،و حقططوق آنططرا بططه هططر صططورت حططرام
تگردان کننططد و
یدانند و باید با یکی از ملیططان قططائل بحططره دس ط
م
اجازه اخذ و صرف آن را بگیرند ،چیست!؟
ارمغان آسمان 114
های اخبار از ائمه اطهار در بیططن احططادیث مططا باید دانست که پار
موجود است که دخول در کارهای دیوانی ودلتی را در زمططان خططود
های از افراد نار و ابلکططه حططرام جایز نشمرده و آن را نسبت به پار
های از ملیان را بططه یدانستند و شاید همین احادیث است که پار م
یعبططاس را بططا حکططومت یامیططه و بن اشططتباه انططداخته و حکططومت بن
مشروطه شططیعه یکسططان دانسطته حکمطی کطه دربطاره آن از ناحیطة
یکننططد .در امامان صادر شده بططا هططر حکططومت و دولططتی تطططبیق م
عالفطارق و اشطتباه مضطر غیرقابطل جطبران صورتی که این قیاس م
است.
بدیهی است همکاری با چنین دولتی که کططارش آن! و شططعارش
این! باشد اگر ظلم و حرام نباشد پس دیگر حرامی در دنیا وجططود
ندارد .استخدام در چنین حکومتی چه ربطی دارد بططه اسططتخدام در
حکومت شیعه که تقویت آن موجب اسططتحکام و دوام آن دولططت و
باعث عزت و احترام این ملت است.
شما را به خدا هیچ مسططلمانی کطه کمططتر شطعوری داشططته باشططد
حاضر است بکارشکنی وخرابکاری در حکومتی بپردازدکه پططایه آن
روی رسططمیت مططذهب جعفططری اثناعشططری و تقططویت آن بططاعث
سططربلندی ایططن ملططت مظلططوم اسططت ولططی بسططوز در ریشططة جهططل
وغطرض کطه انسطان را از درک واقطع وحقیقطت تطا ایطن انطدازه دور
یکند.م
تهططائی کططه ایططن قبیططل و عجب در این است که در همان حکوم
ییافت معهذا ائمططه معصططومین سططلم جنایات سابق الذکر وقوع م
الله علیهم اجمعین شیعیان خود را امر به اطاعت آنان در اجططرای
های ینمودنططد چنططانکه پططار احکام دینی و تقویت حکومت اسلمی م
های خواهد آمد تا جائیکه از اخبار راجع بدین موضوع گذشت ،و پار
حضرت سید العابططدین کططه بیططش از تمطام ائمطة معصططومین صططدمة
حکومت جائر و فاسق بنی امیططه را چشططیده بططود معهططذا در مکططان
یتعالی دعا بر مأمورین دولت در سططرحد و خلوت دعای خود با بار
ینمود چنانکه در صحیفة سجادیه موجود است کططه بططا مرز دارا نم
سوز دل ،تقویت و عزت و شوکت آنانرا از خداوند مسطئلت کطرده
یکند »اللهم صضضل علضضی محمضضد و آلضضه و حسضضن عرض م
ثغور المسلمین بعزتک و اشحذ اسضضلحتهم و احضضرس
115 ارمغان آسمان
حضرت عرضه کردم خدا مرا فدای تو کند بچططه جهططت دارای ایططن
یشود؟ حضرت فرمود برای این که ما را شططادمان و همه ثواب م
یکند به جهت ادخال سرور بر مططؤمنینی کططه از شططیعیان مسرور م
ما هستند پس ای محمططد از ایشططان )از کارمنططدان دولططت( بططاش!!
یعبططاس اسططت پططس یامیه و بن این کارمندی در ادارات دولتهای بن
چگونه خواهد بود در دولططت شططیعه؟! و دربططاره حقططوق دولططتی قبل
گفتیم که اکثر صحابه گرامی پیغمبر مانند سلمان و عمار و مقدار
و ابوذر حتی امیرالمططؤمنین و دو فرزنططد بزرگططوارش قبططول عطایططا
وجوایز و باصطلح امروزه حقوق و مزایای دلتی را از خلفای جور
ینمودند و محقططق کرکططی رحمططه اللططه علیططه در خراجیططه خططود از م
یگوید: یآورده که م ابوبکر حضر م
»دخلت علی ابی عبدالله و عنده ابنططه اسططمعیل فقططال مططا یمنططع
ابن ابی سماک این یخرج شباب الشیعه فیکعفونه ما یکفیه الناس
و یعطبهم مایعطی الناس قال لططی لططم ترکططت عطططائک قططال قلططت
مخافطة عطن دینطی قطال مطا منطع ابطن ابطی سطماک ان یبعطث الیطک
بعطاتک اما علم ان لک فی بیت المال نصیب« .
یفرماید :چه مططانع اسططت ابططن خلصه حدیث شریف :حضرت م
یسماک )ظططاهرا ً یکططی از شططیعیان حضططرت بططوده کططه از طططرف اب
خلفای جور والی بوده است( را کططه جوانططان شططیعه را در کارهططای
دولتی در آورد تا او را کمک و کفایت کنند در کارهائی که دیگططران
یدهططد بططه اینططان بدهططد یکنند وهمان حقوقی را که به دیگططران م م
آنگاه رو بمن کرد و فرمود تو چططرا حقططوق خططود را واگططذار کططردی
گفتططم از تططرس دینططم حضططرت فرمططود چططه مططانع داشططت کططه ابططن
یدانسططت کططه تططو را یسماک حقوق تو را برایت بفرستد مگر نم اب
یشود نگرفتن حقططوق تالمال بهره و نصیبی است( معلوم م در بی
یترسططیده از جهططت مراجعططه بططه ابوبکر حضرمی که بر دین خود م
دربار خلفا بوده وگرنه هرگاه آن حقوق اشکال شرعی داشت اول
یکرد که چرا نگرفتی چنانکه صدر روایططت هططم حضرت مؤاخذه نم
یسططماک یفرماید چرا ابططن اب یرساند که حضرت م این معنی را م
یگمارد تا همان حقوقی را که به دیگططران جوانان شیعه را بکار نم
یفرمایططد چططرا حقططوق تططرا برایططت یدهططد بططه اینططان بدهططد ثانیطا ً م م
یمعنی بود. نفرستاد اگر گرفتن آن اشکال داشت این سخن ب
اشتباه بزرگ
یکططی از اشططتباهات بزرگططی کططه مططوجب تشططدید اختلف بیططن
مسلمانان در موضوع امامت گردیده است ،آنست که بعلت انططس
و عططادت مططردم بططه سططلطنت جبططابره و فراعنططه کططه هططر کططدام در
سططلطنت و پادشططاهی بططرای خططود دربططار و دسططتگاه واسططکورت و
سرو و پیشطططرو و تعینطططات وتجملت قطططائل قطططراول و یسطططاول و پ
مچنیططن اسططت کططه هاند که حکومت اسلمی ه یشوند ،تصور کرد م
یهططا وهوسططهای خططود را اشططباع وکسططان و هر کططه بططدان رسططید هو
ینماید:فرزندان خود را مرفه وشهوات خود را اجرا م
روی این حساب غلط که از بیخ موهوم اسططت پنططدارهائی بططافته
هانططد کططه روی تاریططخ را سططیاه وحرفهططائی زده و دشططمنیهائی کرد
نمططوده اسططت در حططالیکه در حکططومت اسططلمی نططه تنهططا چنیططن
حسططابهائی نیسططت بلکططه حططاکم اسططلم اول چططون عططادلترین و
باتقواترین افراد مسلمین است طبعا ً محرومططترین افططراد از لذایططذ
شهوات وجلل وجبروت است و ثانیطا ً چطون تحطت کنطترل شطدید و
یتوانططد مطططامع نفسططانی و شططهوات دقیططق مسططلمانان اسططت نم
حیوانی خود را اجرا نماید و چون راه مستقیم وباریک شططریعت را
یتواند ارادة شخصی و غرضططهای خصوصططی خططود در پیش دارد نم
را بکار برد ،پس چنین حکومتی چندان مورد میل و رغبت و تططوجه
ارباب شهوت و طالبان مقام وشوکت و مال و ثروت نیست ،زیرا
در حکومت اسلمی این چیزها نیست.
تاریخ خلفت و حکومت اسلمی نشان داده که آن چیزهائی کططه
در حکومتهای دیگر از زمان آدم تطا زمطان خطاتم بططوده هیچکططام بططه
طهارت و تقوا و عدالت و تواضح حکومت اسلمی نبوده است!
اولیططن حطاکم اسططلم بعططد از حضطرت خیرالنطام ابطوبکر بطوده از
همان روز اول حکومت کمترین تغییری در وضططع و حططالت او پدیططد
نیامد ،نه لباسش عوض شد و نه غذایش لذیذتر گردید و نه اقططوام
121 ارمغان آسمان
اشتباه دیگر
یکی از اشتباهات بزرگی که در اذهان است آن است که تصططور
یکنند کطه هطر مجتهطدی حطاکم شطرع اسطت یعنطی همطان خلیفطة م
اسلمی است که مردم باید بیایند و دست و پای او را بوسیده بططه
مسند حکومتش بنشانند )هرچند اگر مردم هم فرض طا ً جمططع شططده
مجتهدی را بخواهنططد بططه حکططومت نصططب کننططد کمططتر کسططی بططرای
یکننططد
اشغال آن مقام فعل حاضططر خواهططد شططد( و چططون چنیططن نم
پططس مططردم مسططئولند و در هططر صططورت او حططاکم شططرع اسططت و
تصرفاتش در اموال و حکمش در افططراد نافططذ و جططاری اسططت! در
حالی که این اشتباه بسیار بزرگ و غلط است.
البته حاکم شرع و سلطان مسلمین باید فقیه و دانططا بططه احکططام
خدا باشططد و لیطق مقطام سططلطنت ،ولططی هططر فقیهططی حططاکم شططرع
نیست ،به عبارت دیگر هر حاکمی باید فقیه باشططد نططه هططر فقیهططی
حاکم) ،عموم خصوص مطلق به اصطلح منطق( اشکالتی که در
این مورد شده ما برای آنکه خود را در محظور اعتراض منتقططدین
یمنطق قرار ندهیم؟ قلم را بدست همان جناب آقای حاج شططیخ ب
123 ارمغان آسمان
یباشد.
الحصین م
و این هر دو ضعیف اند و به همین جهت حدیث چندان ارزشططی نططدارد زیططرا
سند تابع اخططس رجططال اسططت چنططانکه نططتیجه تططابع اخططس مقططدمات اسططت –
مؤلف.
ارمغان آسمان 128
کرده ودر ذیل آیطة شطریفة تطوبه کطه مطؤمنین را تشطویق بطه جهطاد
یفرماید خود را مشتری و مؤمنین را بطایع جطان و مططال معرفططی م
یتواننططد حططائز ایططن مقططام عططالی ینماید .صفات کسانی را کططه م م
ن
دو َ
مط ُ
حا ِ
ن ال َ
دو َ
ن الَعاب ِط ُ
یشططمارد ]الت ّططائ ُِبو َشوند بدین گططونه بططر م
ن
هو َف َوالن ّططا ُمعُْرو ِ ن ب ِططال َ
مُرو َ ن ال َ ِ
دو َ
ج ُسا ِن ال ّن الّراك ُِعو َحو َ سائ ِ ُ
ال ّ
ن[ }التوبططة: مططؤ ْ ِ
مِني َ شرِ ال ُ دود ِ اللهِ وَب َ ّ
ح ُن لِ ُ حافِ ُ
ظو َ من ْك َرِ َوال َ
ن ال ُ عَ ِ
{112یعنی خدا مشتری و مؤمنینی که دارای این صفات عالیه
باشند فروشنده و مورد معامله ،جان و مال مؤمنین است و بهطای
آن هم بهشت جاویدان است .پرواضح است که مباشرین جهاد که
عکننططدگان خاضططع وهگان و رکو
تپیشط
هکننططده از گناهططان و عباد توب
یکننططدگان از
سجودکنندگان خاشع و امرکنندگان بططه معططروف و نه
هر گونه زشتی بوده و حفظ حدود الهی نمایند چنیططن کسططانی کططه
جامع صفات مؤمنینند هرگز جنگ را بططرای مقاصططد پسططت مرتکططب
یشوند. نم
جهاد اسلمی به منظور بسط عدالت و معارف
بین جامعه بشر است
هرچه باشد شریعت مقدس اسلمی بین تمام مططذاهب و ادیططان
و رژیمها و مرامها که برای اصلح و سعادت جططامعه انسططانی اعططم
از قوانین زمینی یا احکام آسمانی وضع و پیشنهاد شططده حططتی بططه
یترین رژیططم تصدیق دشمنان منصف و دانشططمندان بهططترین و عططال
ه دار سعادت مردم جهان باشد. یتواند عهد است که م
نکردن چنین قانون و رژیم چه باید کرد؟ هطم عقطل برای جانشی
لکططردن یدهد و هم تجربه نشان داده که تنها گفتن و عم گواهی م
حترین عمططل باشططد شارع و مقنن هر چند بططا بهططترین بیططان و صططحی
یدهد زیرا ظهططور پیغمططبر اسططلم بططا کططاملترین نتیجه مطلوبه را نم
شططرایط بعثططت یططک هططادی و رسططول آسططمانی صططورت گرفططت ،در
خانوادة پاک و مطهری بطدون هیطچ انگیطزه نفسطانی و سیاسطی در
شخصی که قبل از ادعای نبوت به صططداقت و امططانت مشططهور واز
شبهات دغلی و حقططه بططازی منططزه بططود و بططه قططدری از شططبهة روی
گردان و دور بوده که حتی از نعمت خوانططدن و نوشططتن و تعلیططم و
تعلم محروم و مهمجور بود و با این وصف آداب و کتابی آورد ،که
یساخت و بعظمت و حکمططت آن شنوندگان را شیفته و مسحور م
بآورنده و گروندة آن اهططانت اعتراف داشتند اما چه فائده که نصی
وَ
و مسخره و زجر و اذیت بود! سیزده سال یا بیشتر قرآنی که ]ل ْ
َ أ َن َْزل َْنا هَ َ
عا[ }الحشططر: صططد ّ ً
مت َ َ
شًعا ُ
خا ِ ل ل ََرأي ْت َ ُ
ه َ جب َ ٍ قْرآ َ َ
ن ع ََلى َ ذا ال ُ
یشکافت بر قلوب سیاه گمراهان با لطف بیان لسنگ را م {21د
ینمططود
یشد مگر اثر داشت ،و اگر اثر آنی بططر قلططوب م خوانده م
یرسید پس چه بایططد ییافت و بالخره به نتیجه عملی نم دوامی نم
کرد؟ اسلم حامططل رسططالت و پیططام ابططدی آسططمانی بططرای سططعادت
دارین مردم جهان است و مأمور گسترش حق تبلیغ آن به عموم
جهانیان از بدو ظهور خود تا انقراض عالم است زیطرا دفطتر نبطوت
ت بشططر کططه چنططدین قططرن اسططت در یشططود و بططرای تططربی بسططته م
مدرسة انبیا کلسها را یکی بعد از دیگری گذرانیده دیگر پیغمططبری
نخواهد آمد ،تودة کودک وش انسانی پا به مرحلة بلطوغ گذاشطته و
135 ارمغان آسمان
که مضمون آیة شریفه امططر قتططال و جهططاد را یططک امططر واجططب و
یشمارد اما چون مکروه نفس آدمی است از خطر مرگ حتمی م
ینمایانططد
مکشی آنرا بر حسب طبیعت بشری زشططت م و نفرت آد
یفرماید :این عمل به ظططاهر مکروهططی اسططت لکن با این وصف م
صططاد اسططتکه هزاران خیرات و برکات در آن است :چون نشططر ف ّ
یریططزد لکططنکه از بدن فصد شده اگر اندکی خون فاسد بیططرون م
یشود. موجب حیات سعادتمند او م
یفرماید :و در همان سوره م
ت
س طد َ ِ
ف َ ض لَ َ
م ب ِب َعْ ط ٍ
ض طه ُ ْ ]وَل َوَْل د َفْعُ اللهِ الّنا َ
س ب َعْ َ
ن[ ل ع ََلططى الَعططال َ ِ ذو فَ ْه ُ ض وَل َ ِ َ
مي َ ضطط ٍ ن اللطط َكطط ّ الْر ُ
}البقرة{251:
»و اگر خداوند برخى از مردم را ]بططه دسططت[ برخططى ]ديگططر[ دفططع
مططا خداونططد بططر جهانيططان
نمىكططرد ،بططه راسططتى زميططن تبططاه مىشططد ،ا ّ
بخشايش دارد«
های را بوسیله پططارة دیگططر دفططع اگر خدا به وسیلة خود مردم پار
یشود ولکن خدا را نظر رحمططت و فضططل نکند زمین تباه وفاسد م
حّتى لَ
م َ ُ
یفرماید] :وََقات ِلوهُ ْ
بر جهانیان است و در همین سوره م
ن إ ِّل ع َل َططى
وا فََل ع ُطد َْوا َ ن للطهِ فَطإ ِ ِ
ن ان ْت َهَط ْ دي ُ
ن الط ّ ة وَي َ ُ
كو َ ن فِت ْن َ ٌ كو َتَ ُ
ن[ }البقرة{193: مي َ ال ّ
ظال ِ ِ
»و با آنان پيكار كنيد تا آنكه فتنه ]شرك[ از ميان برود و ]ديططن[ تنهططا ديططن
خدا باشد .و اگر دست نگه داشتند] ،بدانند كططه[ سططتم ]و تجططاوز[ ،جططز بططر
ستمكاران روا نيست«
فضیلت جهاد
در فضیلت جهططاد از بسططیاری احططادیث شططریفه و اخبططار صططحیحه
ینمائیم که عزت و عظمت مسططلمین اکتفا و اقتصار به احادیثی م
را منوط به اجرای حکم محکم جهاد فرموده است.
جالبلغططه ونیططز در کتططاب شططریف کططافی
در کتططاب وسططائل و نه
های مفصل در ترغیب به جهاد از حضرت امیرالمططؤمنین وارد خطب
یفرماید :است که م
»ان الجهاد باب ن ابواب الجنة فتحضضه اللضضه لخاصضضة
اولیائه«
یفرماید :
تا آنجا که م
»هضضو لبضضاس التقضضوی و درع اللضضه الحصضضینة و جنتضضه
الوثیقه فمن ترکه البسضضه اللضضه ثضضوب الضضذل و شضضملة
البلء وریضضث لصضضفار والقمضضاة و ضضضهب علضضی قلبضضه
بالسداد و اذیضضل الحضضق منضضه بتضضضییع الجهضضاد و سضضیم
الخسف و منع النصف«
دراین حدیث شریف امیرالمؤمنین ترک جهاد را پیراهططن ذلططت و
یداند و در کتططاب کططافی از
جامة بل و نکبت و خواری و مسکنت م
یعبدالله امام جعفر صادق روایت اسططت کططه رسططول حضرت اب
خدا فرمود:
139 ارمغان آسمان
عآوری کرده در اینجا بیططاوریم که در این باب وارد شده همه را جم
های را نیازمند بود لیکططن نططه یططن مختصططرخود یک جلد پانصد صفح
گنجایش آن را داشت و نه برای اهل انصاف وشعور بیططش از ایططن
ینمود .اینک باید دید آنچه این فریضة عشططیمه را از دسططت لزم م
ملت اسلم گرفته و آنططانرا کططه بایططد در سلحشططوری و شططجاعت و
حفظ وطن و دعوت به حقیقت سرآمد جهانیان باشند به ایططن روز
سیاه و تنبلی وکسالت و بزدلططی وذلططت نشططانیده چیسططت؟ بططدیهی
است با توجه بدانچه قبل رقم شد علت اولیه همان جهططل بحقططائق
یاعتنائی و ترک مقررات راجع بطه حکطومت دین و از همه مهمتر ب
ً
است که ملت اسلم را عموما بدین وضع مبتل کططرده اسططت ولططی
بعض از ملت شیعه علوه بر آن دچار یک شبهه عجیب و در واقططع
تآوری شده که معتقد گردیطده کطه جهطاد بطرای بسطط و بلی هلک
اعتلء اسلم جز با وجود وحضور و قیططام امططام معصططوم منصططوص
معین منصور من السماء دارای معجزات و خوارق عادات از قبیل
هکردن اموات پیش از هزار سال و آویختن آنها بططه درخططت کططه زند
آن درخت را سبز و بارور گردانند و بالخره جططز بططه ظهططور مهططدی
موعود که مطابق اخبار وارده ظهورش مقرون و مقارن با آخرین
ایام دنیا و دلوتش بستگی بططه قیططام قیططامت دارد ،حططرام اسططت! و
روی همین عقیده از همان اوان پیططدایش جمعیططت ،و رسططمیت وی
که در ردیف یکی از مطذاهب درآمططده خططود را بططدین نشططان علطم و
بدین بهتططان بططدین مططبین و مططذهب حقططه خططود را مطعططون و مّتهططم
نموده است عذر اینان در این مورد و در مورد حکومت و غیططر آن
یالمثل مدت اندکی در ظرفططی بلططورین آب عذر کسی است که ف
خورده باشد ولی آن ظرف بلور مفقود یا شکسته شططود آنگططاه در
وقططت تشططنگی از خططوردن آب بططه عذرنداشططتن آن ظططرف بلططورین
خططودداری نمایططد بططدیهی اسططت چنیططن کسططی سططرانجام از تشططنگی
خواهد مرد!
و از همین رهگذر با اینکه بیططش از چهطار صدسططال اسططت دارای
حکططومت رسططمی اسططت ولططی دولططتی کططه تشططکیل داده و جنططگ و
جدالی که قهطرا ً روی طططبیعت و وضطع و تطططور دنیططا پیططش آمطده و
هاند روی این حساب همططه عبططث و خونهائی که ریخته یا از او ریخت
خطا و باطل و هدر بوده است!
ارمغان آسمان 142
همین عقیده باعث شده که هیچگاه برای این ملت و این مردم
دلگرمی به زندگی و سعادت لذت حیات دست نططداده و بططا کططثرت
دشمنانی که داشته و بدبختانه اکثرا ً بططرادران مسططلمان او بود
هانططد
هموازه مورد طمع متجاوزین ستمکار بوده و از دوسططت و دشططمن
یاعتنططائی بططدنیا وتوسری خططورده و در نططتیجه درویططش منشططی و ب
صططوفیگری و سسططتی و نکتططب سططراپای وجططودش را گرفتططه و در
صحنه بارزه حیات به کلی خود را باخته است!!
یدانططد و علت این هر چه باشد آنچه فعل خود را بدان مسططتند م
ینماید ،این اسططت کطه در میطان در محکمة محکومیت ارائه سند م
یشططماری کططه از ائمططه اطهططار علیهططم صططلوات اللططه الملططک
اخبار ب
هانططدالجبار در ترغیب و تحریض بططر جهططاد و آداب و دسططتور آن داد
یشود که از آنها حرمت جهاد بدون وجود امططام چند حدیثی دیده م
یکند!؟یشود :و یا او چنین استنباط م معصوم استشمام م
اینک ما باضیق مجال آن احادیث را که مورد استناد عططدم قیططام
به وظیفه مقططدس جهططاد اسططت در ایططن اوراق از نظططر خواننططدگان
یگططذرانیم تططا بططه ببیننططد جهططل و غفلططت دوسططتان و سیاسططت و م
تردستی دشمنان چگونه توانسته است مذهب شیعه را کططه مططخ و
دنام نماید. حقیقت اسلم است بدین مهلکه انداخته او را زبون و ب
واو را رنگ زده و در صندوق خانه اطلق خود گذاشططته بططود مططردم
یکططرد و بططه ایططن
یبرد در اطاق خود و با آن مجسمه خلوت م را م
یکرد!! حیله خود را مبلغ و مرسل از جانب آن حضرت قلمداد م
مد بن عیسی به حضططرت امططام حسططن عسططکری احمد بن مح ّ
یخوانند و آنها را نسبت نوشت که گروهی تکلم کرده و احادیثی م
یدهند و در میان این احادیث سخنانی اسطت کطه به تو و پدرانت م
یرمد و بر ما جایز نیست کططه آنهططا را رددلها از آن مشمئزشده م
یکنند!
کنیم زیرا آنها را از پدران تو روایت م
حضرت به او نوشت.
»لیس هذا دیننا فاعتزله«
هگیری کطن! و در روایطت دیگطر ایطن دیطن مطا نیسطت از آن کنطار
یفرماید :یکند و م اظهار برائت از آنها م
»فضضاهجروهم لعنهضضم اللضضه والجضضاؤهم الضضی اضضضیق
الطریق وان وجدت احضضدامنهم خلضضوة فاشضضدخ راسضضه
بالصخرة«
هگیری کنید خدا آنها را لعنت کند و مجبورشططان یعنی از آنها کنار
گترین راه که مجال این حرفها را نداشططته باشططند و اگططر کنید به تن
هططر کططس از آنهططا را در خلططوت یططافتی سططرش را بططا سططنگ بططزرگ
بشکن!!
که با وجود اینکه بططرای مططردم استفسططار و اسططتخبار از صططدق و
کذب حدیثی امکان داشت معهذا دروغگویططان و اربططاب اغططراض بططا
یحیططائی بططه نقططل حططدیث دروغ حططتی در نططزد خططود آن کمططال ب
بزرگواران پرداختند و حتی از قول همان امام در حضور خود او از
گفتن حدیث دروغ باک نداشتند چنانکه داستان میمون بن عبططدالله
های یکند که کشی آن را در رجال خود روایت کرده نمون روایت م
از آن از است که یطک مطرد بصطری از قطول سطفیان ثطوری وغیطره
هها حدیث از قططول حضططرت بططاقر و حضططرت صططادق روبططروی آن د
حضرت نقططل کططرد کططه تمططام آنهططا دروغ و جعططل بططر آن جنططاب بططود
مد بططه تططو بگویططد
ووقتی که حضرت به او فرمود :اگر جعفر بن مح ّ
هام و همططه آنهططا دروغ اسططت آیططا از او
که این مفتریات را من نگفت
یپذیری؟ آن محدث احمق گفت نه! زیرا آنهائیکه این احادیث را م
هاند اگر بططر قتططل مسططلمانی شططهادت دهنططد مسططموع الکلمططه و گفت
147 ارمغان آسمان
یکننططد
یکنططد کسططانی را کططه بططه آن تططدبر نم -3قططرآن ملمططت م
فال ُهَططا[ }محمططد: َ َ َ َ
م ع َل َططى قُل ُططو ٍ
ب أقْ َ نأ ْقْرآ َ مانند] :أفََل ي َت َد َب ُّرو َ
ن ال ُ
َ
ن ل َهُط ُ
م مططا ت َب َي ّط َ
ن ب َعْطد ِ َ
مط ْ
م ِدوا ع َل َططى أد ْب َططارِه ِ ْن اْرت َ ّذي َن ال ّ ِ
] {24إ ِ ّ
م[ }محمد {25:اگر قرآن َ َ َ َ سوّ َ َ دى ال ّ
ملى لهُ ْ م وَأ ْ
ل لهُ ْ ن َ شي ْطا ُ الهُ َ
قابل فهم نباشد و باید فقططط عططده معططدودی آن را بیططان کننططد ایططن
مللمت از طرف خداجور است و تعالی الله عن ذالک.
یکنططد اگططر -4قرآن منکرین نبوت را دعوت باتیان مثططل خططود م
قابل فهم نباشد این دعوت دعوت جاهلنه است و تعالی الله عططن
ْ
ة
سططوَر ٍ ما ن َّزل َْنا ع َل َططى ع َب ْطد َِنا فَطأُتوا ب ِ ُ
م ّ
ب ِ ن ك ُن ْت ُ ْ
م ِفي َري ْ ٍ ذالک ]وَإ ِ ْ
ه[ }البقرة.{23: مث ْل ِ ِ
ن ِ
م ْ
ِ
-5قرآن مططدعی اسططت کططه در آن اختلفططی نیسططت و اگططردر آن
َ
ن قْرآ َ َ
ن وَل َطوْ ك َططا َ اختلفی بود از جانب خدا نیست ]أفََل ي َت َد َب ُّرو َ
ن ال ُ
ارمغان آسمان 154
هایططم بططا اینکططه دانسططته شططد کططه قططرآن را بططر احططادیث عرضططه کرد
های از اعتبارند!! احادیث در چه مرحل
اینک بپردازیم بهذکر احططادیثی کططه وجططوب جهططاد را موقططوف بططه
یدانند ،باید دانست که جهططادی وجود و قیام و اذن امام معصوم م
کططه در اسططلم بططر عمططوم مسططلمانان واجططب اسططت جهططاد دعططوت
بهاسلم است به این معنی که مادامیکه یططک نفططر غیرمسططلمان در
روی زمیططن وجططود دارد شمشططیر جهططاد مسططلمانان نبایططد در غلف
ورود وحکم جهاد معطل وموقوف شود مگر اینکه آن غیرمسلمان
که اگر مشرک است مسلمان شود و اگرنه کشته گططردد یططا تحططت
پیمان در آید و اگر کافر اهل کتاب است یعنی از یهود و نصططاری و
هگزار اسططلم باشططد و دلیططل آن در مجوس است مسلمان و یا جزی
ندي ُن ال ط ّ ة وَي َك ُططو َ حت ّططى َل ت َك ُططو َ
ن فِت ْن َط ٌ م َکتاب خدا آیات] :وََقات ُِلوهُ ْ
َ ن َل ي ُؤ ْ ِ ه[ }البقرةَ] 193 { :قات ُِلوا ال ّ ِ
ن ب ِططاللهِ وَل ب ِططالي َوْم ِ من ُططو َ ذي َ لل ِ
ق
حطط ّ ن ال َ ن ِدي َ ديُنو َ ه وََل ي َ ِ
سول ُ ُ
ه وََر ُ
م الل ُحّر َ
ما َ ن َمو َ خرِ وََل ي ُ َ
حّر ُ ال َ ِ
مطن ال ّطذي ُ
م
ن ي َطد ٍ وَهُط ْ
ة ع َط ْجْزي َط َ حت ّططى ي ُعْط ُططوا ال ِ
ب َن أوت ُططوا الك ِت َططا َ ِ َ ِ َ
ن[ }التوبة{29: صاِغُرو َ َ
»با كسانى از اهل كتاب كططه بططه خداونططد و روز قيططامت ايمططان نمىآورنططد و
آنچه را كه خداوند و رسولش حرام نمودهاند ،حرام نمىشمارند و به ديططن
حق در نمىآيند ،كارزار كنيد .تطا آنكطه بطه دسطت خطويش خاكسطارانه جزيطه
بپردازند«
و اما قتال و مبططارزه بططا مسططلمانان جططز بططا امططام معصططوم جططایز
نیست زیرا قتال بتأویل ،مخصوص امام معصوم اسططت واحططدی را
یرسد که به هیچ عنوانی مگر بعنططوان دفططاع یططا مقططاتله بططا اهططل نم
بغی باذن حاکم ،بدین کار قیام نماید.
احادیثی که در خصوص حرمتجهطاد جطز بطا امطام معصطوم اسطت
وارد شده ،ناظر به همین معنی است.
اینک ما برخی از این احادیث را از کتب معتططبره شططیعه کططافی و
یآوریططم و در پیرامططون آن بططه تشططریح وافی و وسططائل ،در اینجططا م
یپردازیم تا دانسته شود که جهادی که دعوت بططا سططلم وتوضیح م
است در هیچ حدیثی ولو ضعیف ،حططرام نشططده .هططر چنططد اگططر هططم
ح بود چون مخططالف حرام شده بود هرچقدر هم که حدیث آن صحی
ارمغان آسمان 162
دستور قرآن بلکه هادم ارکان اسلم بود اصل قابل اعتنططاد نبططود ،و
یبایست با کمال نفرت آنرا به سینة دیوار کوبید.
م
اینططک یکططی از آن احططادیث کططه حططتی در کتططاب جططواهرهم آن را
بعنوان اول حدیث درباره حرمت جهاد جز بططا امططام معصططوم آورده
است این حدیث است:
عن عثمان بن عیسی عن سماعه عن ابیعبضضدالله
قال لقی عباد البصری علی بضضن الحسضضین فضضی
طریق المکة فقضضال لضضه یضضا علضضی بضضن الحسضضن ترکضضت
الجهضضاد و صضضعوبته و اقبلضضت الضضی الحضضج و ان اللضضه
عزوجضضل یقضضول »ان اللضضه اشضضتری مضضن المضضؤمنین
انفسضضهم و امضضوالهم بضضان لهضضم الجنضضة یقضضاتلون فضضی
سبیل الله« فقال علی بن الحسین اتم الیة فقضضال
التابئون العابدون .الیة فقال علی بضضن الحسضضین اذا
رایئا هؤلء الذین هذه صفتهم فالجهاد معهم افضل
من الحج.
عثمان بن عیسی که به نقل کتططب رجططال ماننططد رجططال کشططی و
خلصه علمه و رجال ابن طاوس و طه و جلد یازدهم بحططارالنوار،
واقفی مذهب بوده و بعد از حضرت موسی بن جعفر مالی کططه
از آن جناب در نزد وی بوده با اینکططه حضططرت رضططا آن را مطططالبه
نمود ،نپرداخت و به حضرت نوشت که اگر پدرت نمرده است کططه
یکنطی اومطرده یرسدو اگر بطه ططوریکه تطو ادعطا م چیزی به تو نم
است به من دستور نداده که چیزی به تو بدهم و من تمام آنهططا را
هام! این شخص با این سططابقه در متصرف و کنیزانش را نکاح کرد
یکند که بدبختانه او هططم بططه تصططریحخشانش! از سماعه روایت م
1
کتب رجال واقفی مذهب بوده.
( در این جا تذکار این نکته لزم است که ما قبل گفتیم کططه بططرای تشططخیص 1
در ایامیکه مقاله علل انحطططاط مسططلمین در روزنططامه وظیفططه درج و نشططر
یشد یکی از انتقادکنندگان که در سوت روحانیت و مدعی علم است بططر م
ما اعتراض و انتقاد کرد که چرا با اینکه بدرایه و رجال اعتقاد نططدریم بططرای
ینمائیم. سند احادیث بدان استدلل م
مثل اینکه این شخص محترم ندانسته بود که اول :ما نگفططتیم علططم درایططه و
یفائده است بلکه گفتیم این میزان که برای تشخیص حططدیث رجال از بیخ ب
هاند ناقص و ناتمام است و بایدمیزان حططدیث همططان از صحیح و سقیم گرفت
عرض بر کتاب خدا باشد هر چند راوی او مخالف یاواقفی یا عامی و امثال
آن که موجب ضعف سند است ،بوده باشد و ثانیًا :ما که معتقدیم کططه هیططچ
حدیثی هر چند از حیث سند خیلی هم معتبر باشد چون موافق قططرآن نبططود
یپردازیطم باید آن را بسینه دیطوار زد ،مطوقعیکه بطا خصطم خطود بطه احتطاج م
هاند :
یکنیم که گفت مطابق منطق و عقیده او بالزام وی قیام م
خطططططططواهی کطططططططه شطططططططود خصطططططططم تطططططططو عطططططططاجز بطططططططه سطططططططخن
او را بططططططططططططه سططططططططططططخنهای خططططططططططططود الزامططططططططططططش کططططططططططططن
ارمغان آسمان 164
پططس بهططتر همططانکه شططخص مسططلمان بططرای احططراز ثططواب بططه حططج
بپردازد .این حدیث در کتاب وسائل الشیعه از یک طریق دیگر هم
روایت شده که یکی از رجال سططند آن ربیططع بططن سططلیمان الخ طّر از
مطعون است و دیگری مجهول و منقطع کططه بواسطططة آن حططدیت
مرسل است و به هر حال از حیث سند رجطال چنطدان قابطل اعتنطا
نیست.
اینک باید دیطد کطه مضطمون آن تطا چطه حطد مربطوط بطه موضطوع
حرمت جهاد است و قبل باید جنگهائی کهدر زمان حیططات حضططرت
مططد بططاقر و امططام جعفططر صططادق رخ علی بن الحسین و امططام مح ّ
داده و زمان صدور این احادیث بوده ،مططورد تططوجه قططرار دهیططم تططا
هبینیم اگر نهیی یاکراهتی از امر جهاد در آن زمططان شططده منظططور ب
ائمه علیهم السلم چه بوده است؟
مگر امام و پیغمبر هططم العیططاذ بططالله ماننططد مططن و تططو بودنططد کططه
عمرشان از صبح تا شام مصرف لطائلتی شططود کططه اصططل فططائده
ثهططائی ندارد؟ مباحث بیجائی که هیچ مورد ندارد؟ درسهائی و بح
یخورد؟ سالیانه عنوان کنند بدون اینکه متوجه باشند بچه دردی م
میلیونها تومان پول صرف کتاب و حقططوق و غیططره نماینططد و نداننططد
هها حکم یکنند؟ سیصد و دو حدیث که در هر حدیثی د چه کاری م
وارد شده برای موضوعی که اصل پططایه نططدارد؟! ائمططه معصططومین
یگفتنططد و روات و محططدثین بططرای چططه ثها را برای چططه م این حدی
عآوری کردند؟ .اگر برای عمل در زمان خودشان و زمططان بعططد جم
مطد بطود )کطه حتمطا ً بطرای از خودشان تا زمطان ظهطور قطائم آل مح ّ
ارمغان آسمان 180
همین بوده( این را که شما مدعی هستید مورد عمططل نططدارد زیططرا
امام معصوم مبسوط الیدی نیست تا جهادی باشد تا چه رسططد بططه
آداب جنگ وحکم اسرا و غنایم؟!
یگفتنططد و دیگططر کططار بططه ایططن و اگر بگوئید که اینهططا همینطططور م
نداشتند که مورد عمل ندارد این یک عمل لغوی است ،و مسلمان
عادی تا چه رسد به امام معصوم مرتکب عمل لغو نمی شود »و
م
هطط ْن ُ
ذي َمن حسن اسلم المرأ ترک مال یعنیه« و]َواّلطط ِ
ن[ }المؤمنططون – {3:آخططر نشسططتن و عمططر ضو َ ر ُ ع ِ
م ْ ن الل ّغْوِ ُعَ ِ
یکند کططار هیططچ عکردن در مسائلی که هرگز مورد عمل پیدا نم ضای
عاقلی نیست!!
و اگر بگوئید برای رزوی بوده که امططام معصططوم یعنططی قططائم آل
مططد
مد انشاالله ظهور کند خوب بفرمائید ببینیم آیا قططائم آل مح ّ مح ّ
یاطلع اسططت کططه در زمططان ظهططورش العیاذ بالله آنقدر بیچاره و ب
باید بیاید مثل کتاب کافی و وسائل وافی و امثال آنهططا را بططردارد و
نها از علططی بططن مططد بططن الحسططی
یهططا از مح ّمد بططن یحی ببیند که مح ّ
هانططد کطهنعمانها از سوید القلها از بشیر الططدهانها چطه روایططت کرد
بشیر الدهانها از امام معصوم شنیده باشند آن وقت تکلیططف خططود
را بداند و مثل در آداب قتال وحکطم غنطایم و شطرایط ذمطه تکلیطف
خود را از قول حفص بن غیاث و عمران بن عبططدالله و معططویه بطن
مططد آنقططدر بیچططاره عمار بداند؟! آیططا شططما معتقیططد کططه قططائم آل مح ّ
اسططت؟ در صططورتیکه مطططابق اخبططار و بططه تصططدیق همیططن ائمططه
معصومین حضرت قائم افضل از سایر ائمه غیطر از امیرالمطؤمنین
مچنین باشد زیرا اول مردم زمان او مسلما ً فاضططلتر است و باید ه
ً
از مردم زمان ائمه هستند و ثانیا احتیاجات زمان و وسعت و دوام
ینماید .در چنیططن روزی کتططاب حکومت وی اقتضای این معنی را م
وافی و کافی و منتهی و جواهر و امثطال اینهطا را بایطد در رودخطانه
ریخت و یا در گودالی با کمال احترام دفن کرد.
در چنین روزی احمقططی کططه بخواهططد از اینهططا کسططب علططوم دیطن
نماید مشمول همان مثلی است که شیخ محمود شبستری گفته :
بنور شمع جوید در بیابططان زهی نادان کططه او خورشططید
تابطططططططططططططططططططططططططططططططان
181 ارمغان آسمان
چه باشد جایز نیست پس این معنی یعنی چططه اینسططت آن معمططای
یماند که آیا واقعا ً غضططب خططدا مططا عجیبی که انسان در آن مات م
را گرفتططه و مسططخ کططرده اسططت کططه حططتی ایططن چیزهططا را هططم
یفهمیم! نم
َ َ َ
ن[ }يططونس: فت َضُرو َه تَ ْعل َضضى الل ض ِ م َ مأ ْن ل َك ُ ْ
ه أِذ َ ل آلل ُ ق ْ] ُ
ینویسی که امام معصوم بیاید و آداب امامت خودرا {59و اگر م
بداند که در نماز جمعه چگونه رکوع و سجود کند و چگططونه خطبططه
یآید رساله تو را میخوانططد و بخواند وامثال اینها آیا امام معصوم م
یکنی باید به کجای تو خندید؟! به آن عمل کند؟! اگر چنین فکر م
یشططود و ناچططار بدسططت یططک عططده حال که این رسططاله منتشططر م
یآیدیرسد غیرتهای وارونه به جوش م افراد جاهل متعصب هم م
و هر کدام آنچه از تهمت و افترا و دشنام و امثال آن از دستشططان
یکنند ودلیل و حجتشان هم همانهاست که تا حال برآید کوتاهی نم
یفهمططی یططا فلن و بهمططان؟ توکارمنططد هایم از قبیططل :توبهططتر م دیططد
سادة فرهنگی ،به توچه چنین و چنططان بنویسططی ،آقایططان خودشططان
یدانند و از این قبیل حرفها. بهتر م
ولی آقایان ،اول بخدای لیزال قصد اهانت و تحقیططر یططا تضططعیف
احدی و چیزی را ندارم مثل من مثل کسططی اسططت کططه عزیزتریططن
های بنام دوسططتی جططان یبیند که عد یرود و م اهلش دارد از بین م
یبرنططد وبنططابراین چنیططن کططس او را ولو دوسططتانه از بیططن بططرده و م
هوار فریططادش را یتواند صبر کند و جزع و فزع ننماید بلکه دیوان نم
هام )و البتططه هططر کططس بفهططم خططود یدهططد .آنچططه مططن فهمیططد سر م
یترین آئینططییترین دیططن و عططال مسئول است( دیططن اسططلم را قططو
یتوانططد سططعادت عمططوم بشططر را در دو دنیططا ضططامن و اسططت کططه م
متکفل شود اما نه دینی که نه علططم دارد و نططه حکططومت نططه جهططاد
دارد و نه جمعه نه جماعت و نه اعداد قططوا مططی کنططد ونططه اجططرای
یمسمی!! حدود و فقط اسمی است ب
پس سططعادت مططن و گذشططتگان و آینططدگان مططن و تمططام جهانیططان
بسته باجرای احکام اسلم است وهر موجططودی بططه سططعادت خططود
علقططه دارد شططما اگططر ده تومانتططان را دزدی بططبرد فریادتططان بططه
یرسد وهر چه در چنته شما از فحش و ناسزا باشد نثار آسمان م
یبینططد سططعادت یکنید کسی را کططه م یکنید پس چراملمت م آن م
183 ارمغان آسمان
هامنهططا را فهمیططد
یبرند .مططن ای ابدی هر دو جهانی او را برده و م
یدانید خلف اسططت بشططیوة انسططانیت و چنططانکه شططرط اگر شما م
نصحیت است خلف آنططرا بططه مططن بفهمانیططد و مططرا قططانع کنیططد کططه
مطلب چنین نیست وگرنه با فحططش و تهمططت حططتی ضططرب و قتططل
یشود هیچ! بلکه خلف آن حاصل است. این منظور که حاصل نم
های در ثانیًا :مططن همچططون کسططی هسططتم کططه ببینططد صططاحب خططان
خواب است و دشمن بیدادگرد آمده دیوارخانه او را خططراب کططرده
و مططال و امططوال او را بیغمططا وحططتی زن و بچططه او را بططه اسططارت
یبرد ،اگر چنین کسی آمد و صاحب خانه را بیطدار و خطبر کطرد و م
گفت آقا دیوار خانه خراب شططده و مططال و امططوالت بغططارت وزن و
هات به اسارت رفته است این بیچططارة دارای غیططرت معکططوس! بچ
عوض آنکه به چاره پردازد و از آنکه وی را از خططواب بیططدار کططرده
یزنططدیآید و فریاد م تشکر کند ،رگ غیرت معکوسش به جوش م
یبری تو چططه حططق داری آهای فلن فلن شده نام زن و بچه مرا م
نام زن و بچه مرا ببری؟! چرا فلن همسایه این کار را نکططرد وتططو
یرسد بلکه وظیفة فلن پاسبان است کططه یکنی؟ این کار بتو نم م
کله چه جور و لباس چه رنططگ دارد و بیایططد و چنیططن خططبری بدهططد،
چون پاسبان چنین خبری نداده ،خبر دادن تو رسمیت ندارد؟!
مدادن و ناسططزاگفتن بططه آن شططخص بططدون آنگاه بپططردازد بدشططنا
یگویند یا نه:
آنکه توجه کند که راست م
به هططر صططورت تططرک جهططاد یکططی از آن علططل بزرگططی اسططت کططه
بماندگی مسططلمین بلکططه بططاعث گمراهططی و موجب انحطاط و عق
محرومیت سعادت جهانیان از نعمت عظیططم اسططلم اسططت و تططرک
ان نه تنها باعث ذلت و نکبت است چنانکه امیرالمططؤمنین علططی
جالبلغه و غیر فرموده ،بلکه موجب از بین رفتن اصل اسلم در نه
و خسران دنیا و آخرت است چنانکه مشهود است.
»و كسى است كه از آسمان برايتان آبى فرو فرستاده كططه از آن
]آب[ آشاميدنىاى است و از آن ]آب جنگل[ درختانى است كه در
آنجططا ]حيططوان[ مىچرانيططد) (10بططا آن برايتططان كشططت و زيتططون و
]درختان[ خرما و انگور و از همه نوع ميوهها مىروياند .به راستى
در اين ]امر[ براى گروهى كه انديشه مىكنند مايه عبرت است«
مؤکد فرمود کططه بططه جمططاعت بگذارنططد و بططرای ایططن کططار مکانهططای
عمومی به نام مساجد بنیاد نهاد تا اهل هر محل در اوقططات صططلوه
بدان روی آرند و در ضمن انجام فرائض از اوضاع احططوال یکططدیگر
مطلع کردند و در مشططکلت زنططدگی یططار و غمگسططار هططم باشططند و
چططون معمططول ً نمازهططا اعططم از یططومیه و عیططدی نططو جمعططه توسططط
فرماندار هر شهری کططه بططر طبططق مقططررات اسططلم از عططادلترین و
یشططود لططذا عططالمترین آن شططهر اسططت بصططورت جمططاعت ادا م
یتواننططد فرمانططدار و مططأمورین دولططتی بططه آسططانترین صططورت م
دستورات اوامر دولت را کططه چططون مربططوط بططه مصططالح مسططلمین
یباشططد ،بططه مططردم ابلغاست و تاتلی تلو فرمان خططدا و رسططول م
نمایند.
و از آنجائیکه ممکن است گرفتاری و مشاغل روزمره حیات به
همه کططس مجططال و فرصططت آن ندهططد کططه در تمططام نمازهطا توفیططق
جمططاعت یعنططی حضططور در اجتمططاعی کططه مصططالح دنیططا و آخططرت
یشود ،بیابد ،لذا حضور در جمططاعت مسلمین در آن حل و فصل م
نمازهای یومیه را مستحب اما مؤکططد کططرده اسططت و چططون ممکططن
است که افرادی لابالی بوده اهمیتی به عظمت و ارزش جماعت
یومیه ندهند لذا با وجوب نماز جمعه واجب فرمود که در هر هفته
هططر مسططلمانی لاقططل یططک مرتبططه حتم طا ً درک اجتمططاع و حضططور در
جماعت مسلمین را دریابد و آنچه در ظرف هفته نتوانسططته اسططت
از اخبار دنیا و جریان اوضاع کططه خططواه نططاخواه بسططتگی بططه حیططات
فردی و اجتماعی مسلمانان دارد اطلع حاصل کنطد در روز جمعطه
های کطططه حتمطططا ً از مطلعطططترین و علقمنطططدترینبطططه وسطططیله خطب
مسلمانان آن شهر به اوضاع واحوال است و بططا داشططتن حکططومت
اسلمی که شرح آن گذشت فرمانططدار یططا رئیططس شططهربانی شططهر
است ،مطلع گردد و چون در نماز جمعططه بایططد مسططلمانان از تمططام
اطراف آن محل در شعاع دو فرسخ یعنی مططردم چهططار فرسططخ در
چهار فرسخ در یک نقطه حاضر شوند لذا تمام مردم شططهر ،مگططر
آنها که مستثنایند مانند زن و پیر و کور و لنگ و مسافر و کودک و
امثال آن ،در این اجتماع عظیم و میتنگ بزرگ مذهبی حضور یابند
یشود به موجب فرمططان]ي َططا و در آن ساعت که اذان جمعه داده م
وا إ َِلططى ذي َ َ
معَةِ َفا ْ
سعَ ْ ج ُ
ن ي َوْم ِ ال ُ صَلةِ ِ
م ْ مُنوا إ َِذا ُنود ِيَ ِلل ّ
نآ َأي َّها ال ّ ِ َ
ارمغان آسمان 196
ن[ م ت َعْل َ ُ
مططو َ ن ك ُن ُْتطط ْ
م إِ ْ خْيططٌر ل َ ُ
كطط ْ م َ كططرِ اللططهِ وَذ َُروا الب َْيططعَ ذ َل ِ ُ
كطط ْ ذِ ْ
}الجمعة {9:کسب و خرید و فروش بر عمططوم مسططلمین حططرام
های عجیططب گشته وهمططه بایططد بسططوی نمططاز جمعططه بشططتابند منظططر
یآید که هططر فططردی کططه صططاحب روح آمیخته با بهت و جلل پدی م
یآید و با نشاط و شوق مفرط به زنده باشد به شعف و وجد در م
یشتابد آنگاه امام جماعت با کیفیت خاصی ملبس سوی مسجد م
یآید و بططا حمططد و ببرد سفید و متکی به شمشر به منبر خطبه برم
هگزار این شریعت جاویططد ثنای خدا و صلوات بر پیغمبر بزرگوار پای
یپططردازد و بططه خلصططه اخبططار بططه مططوعظه و نصططیحت مسططلمین م
وجریان ما وقع آنچططه در یططک هفتططه گذشططته اسططت از حططوادث ،نیططا
بسمع مسططتمعین یعنطی نمازگططذارانی کططه وجوبطا ً سططاکت و سططرتاپا
ینشیند تا هم خططود یرساند و سپس اندک مکثی کرده م گوشند م
را برای انجام وظیفه بعطد یعنطی تعییططن تکلیططف ووظیفطه حاضططرین
آماده کند و هم سخنانی که گفته درنفوس مستمعمین اثططر عمیططق
نماید سپس برخواسته دستورات لزم را در قبأل حططوادث گذشططته
یشططود آنگططاه بططه انجططام دو رکعططت نمططاز جمعططه و جططاری یططادآور م
پرداختططه پططس از اتمططام آن مسططلمانان بططه مططوجب فرمططان ]فَ طإ َِذا
ه
ل اللط ِ ن فَ ْ َ صَلة ُ َفان ْت َ ِ قُ ِ
ضط ِ مط ْ
ض َواب ْت َغُططوا ِ
شطُروا فِططي الْر ِ ت ال ّضي َ ِ
ن[ }الجمعة {10:پراکنده گشته حو َ
فل ِ ُ ه ك َِثيًرا ل َعَل ّك ُ ْ
م تُ ْ َواذ ْك ُُروا الل َ
هر کدام دنبال شغل و کار خود و بططه عبططارت قططرآن در جسططتجوی
یآیند.
فضل خدا برم
ً
و نیططز در سططال دو مرتبططه در عیططدین وجوبطا بططرای نمططاز اجتمططاع
ینمایند که فواید آن بر احدی مخفی نیسططت و شططاید بططه توفیططق م
خدا ما آن را در جای دیگطر یطادآور شطویم .خطوب ملطتی کطه دارای
چنین دستوری است که امروزه در روی زمین هیچ امتی جز امططت
ییابططد و بططا میلیونهططا تومططان هزینططه،
اسلم به توفیططق آن دسططت نم
یشططود کططه روح اتحططاد واتفططاق در بعشری از اعشططار آن موفططق نم
مردم دمد وآنان را بططرای مصططلحت عمططومی هططر چقططدر هططم مهططم
باشد گردآوردو معالم و معارف دینی و مصالح دنیططائی را بططه آنططان
یشود بشناساند .در این دین مبین به اسانی به آنصورت حاصل م
های نططدارد یاساسی که اصل پایه و مططای ولی افسوس که شبهات ب
های آنططرا چططون مانع این همه خیرات و برکات گردیده تا جائیکه پار
197 ارمغان آسمان
هاند و چون در این باره در اصل رساله جهاد و حکومت حرام گرفت
)الجمعه( که این رساله مختصر ،مقدمه آن اسططت بططه قططدر کططافی
توضیح داه شده و آن شبهات واهیططه را کططه ماننططد خاکسططتر اسططت
م ن كَ َ
ف طُروا ب َِرب ّهِ ط ْ ل ال ّط ِ
ذي َ مث َ ُ
همچون بادی تنططد از میططان برداشططته ] َ
َ
ف[ }إبراهيططم:
صط ٍعا ِح فِططي ي َطوْم ٍ َ
ت ب ِهِ الّري ُ ماد ٍ ا ْ
شت َد ّ ْ مال ُهُ ْ
م ك ََر َ أع ْ َ
هکنندگان را بططه
{18لذا وارد آن موضوع نشده و حواله این شططبه
تاللططه
تیغ برهنططة بیططان و حجططت قططاطعه برهططان علمططه بزرگططوار آی
یکنیططم و چططون سططخن در فوایططد بططزرگ امططام الخالصططی واگططذار م
اجتماع و وسائلی اسططت کططه شططریعت مطهططره بططرای ایططن کیمیططای
های نیططز بططه سعاد تهیه و فرض فرموده است بایططد در اینجططا اشططار
فواید نماز عیدین یعنی دو عید فطر واضحی که شارع مقططدس در
دین مبین خود مقرر فرموده است ،نمود و از تفاوت و تمایزی که
عید اسلمی با عید گبران )نوروز( دارد مقایسه بین حططق و باطططل
کرد .ما در جراید این کشور هر وقت فرصت و مجالی دست داده
بططه مناسططبت ایططام نططوروز ،ایططن تفططاوت و تمططایز را تفصططیل ً یططادآور
یپردازیم. هایم و در اینجا به اختصار آن م شد
از غروب شب عید یعنی بعد از نماز مغرب و عشا و نماز صططبح
و تعقیب نماز عیدین بر عموم مسلمانان فرد ً و جمعا ً واجب است
که مترنم به این ذکر شریف شوند» :الله اکبر اللضضه اکضضبر ل
اله ال الله و الله اکبر ولله الحمد علی ما هدانا اوله
الشکر علی مضضا هضضدانا« و پططس از طلططوع آفتططاب و پرداخططت
زکوه فطره در روز عید فطر بأقربا وخویشان و همسایگان فقیر،
یا قربانی در روز عید اضحی و تقسیم آن به فقططرا حططالت اجتمططاع
برای انجام نماز عید با امام وقت وکسططی کططه شایسططتگی امططامت
این نماز را دارد که البته در حکومت اسلمی غالبا ً فرماندار عادل
یا رئیس شهربانی است در شهرستانها و شخص حاکم در پایتخت،
یآورنططد
به سوی مصلی که در بیرون شططهر و بیابططان اسططت روی م
در حالیکه آستینها را بال زده و ساقهای شلوار را تا نزدیک زانو رو
مالیده و عمامه بر سر گذاشته و تحت الحنک آویخته با پای برهنططه
تکبیرگویططان بططا جلل و جططبروتی خططاص بططه طططرف مصططلی روان
یشوند و در آنجا که هیچ علمت و آثاری از خودنمائی و ثروت و م
تجمل به چشم یکدیگر کشططیدن نیسططت ،روی ریططگ و خططاک بیابططان
ارمغان آسمان 198
قدرت و استطاعت شوند تطا راه خطانه خطدا را در پیطش گرفتطه در
سرزمین وحی ومحظ الهام و مهبط ملئکه و قبلة مسلمین حاضر
شده با برادران همانند خود بططرای عططزت و شططوکت اسططلم و رفططع
حوائج مسلمین تبادل نظر نماینططد و هرگططاه دولططت واحططد اسططلمی
داشته باشند در این موقططع نماینططدة دولططت بنططام امیرالحططاج یططاخود
حاکم اسلم شخصا ً در موقططف حشططور دارد و در روز عیططد اضططحی
در صططحرای منططی درحططالیکه در محططل بلنططدی بططر افططراد مسططلمین
وحاجیان مشرف است سیاست اجتماعی و انتظامی مسططلمین را
یادآور شده وظایف دینی و دنیائی آنان را در آن سرزمین پر نو به
هاند آن دلهای پاک و نورانی که از روی کمططال خلططوص حاضططر شططد
یططادآور شططده مشططکلت مططالی و اقتصططادی و فرهنگططی و سیاسططی
جططامعه مسططلمین را بططا افططراد فهمیططده و زبططدة اسططلم در میططان
ینمایططد و بططایگذارد و آنان را به وظایف مقدس خططود دعططوت م م
تبادل نظر با آنان بر مشکلت موجوده فائق و جریططان امططور را بططا
یکنططد .اینسططت خلصططه آنچططه حسن وجه تططا سططال دیگططر برقططرار م
یخواهد حال اگر این اسلم از جمعه و عیدین و حج از مسلمین م
برکات در میان مسلمین نیست چنانکه گفتیم آب از منبططع جهططل و
غفلططت مسططلمین و شططبهه افکنططی وسواسططان و تأییططد دشططمنان
یخورد و ربطی به اسلم ندارد. م
آن امر و منکریت آن نهططی بصططیر وبینططا و عططالم و دانططا باشططد پططس
همچنانکه در اول این رساله یادآور شدیم هر مسلمانی قبل از هر
چیز باید به معارف حقه و معالم دینی خططود عططالم و آشططنا شططود و
آنگاه برای اجرای احکام و توسیع معالم دین کمر همت بندد و هر
یشططود جا که ببیند به حریم آن امر یا قریب به آن نهی تجططاوزی م
با بهترین وسیله به جلططوگیری پططردازد .بططدیهی اسططت کططه حکططومت
های تربیططت شططده وعلقمنططد بططاری ایططن کططار اسططلمی خططود عططد
یگمارد که آنها بر حسب اصطططلح عططرف ،مططأمورین آگططاهی و برم
یشوند کطه مأمورنططد مطردم را از ارتکطاب منطاهی پاسبان نامیده م
نهی و به اوامر الهططی وادار نماینططدو ایططن یططک امططر واجططب شططرعی
ن إ ِل َططى برای حکومت اسلمیست که ] :ول ْتك ُن منك ُط ُ
عو َ
ة ي َطد ْ ُ
مط ٌ
مأ َّ َ ْ ِ ْ ْ
م من ْك َطرِ وَُأول َئ ِ َ ْ
ك هُ ط ُ ن ال ُ
ن ع َط ِ
ف وَي َن ْهَطوْ َ
معُْرو ِ
ن ب ِططال َ
مُرو َ
خي ْطرِ وَي َطأ ُ
ال َ
ن[ لکن با این وصف وجططوب آن از فططرد فططرد مسططلمانان حو َ فل ِ ُ
م ْال ُ
یشططود ،زیططرا از یططک طططرف ممکططن اسططت محتسططبین و سططاقط نم
مأمورین موظف همه جا ،نباشد و نتوانند در تمططام مططوارد بططه ایططن
وظیفه بزرگ رسیدگی و مراقبت نمایند و از طرف دیگر خود ایططن
وضع که عموم مسلمانان راحتی دخطالت در رسططیدگی و کمططک بططه
کارهای خوب و جلوگیری از کارهای بططد باشططد ،مططأمورین را علوه
دعی هستند فلذا ناچار مططأموری در کططار خططود بر کمک ،مراقب وم ّ
قصور و تقصیرنخواهند کرد و بالنتیجه همططواره محیططط اسططلمی از
شر و فساد خالی و به خیر خوبی آکنده است و با ادامه و جریططان
یایططد کططه منتهططا آرزوی فلسططفه و این اوضططاع محیطططی بططه وجططود
یسططازند حکمائی است که مدینه فاضله در عالم خیططال و تصططور م
یبودن امططر بططه معططروف و ییابند ،وجوب کفططائ ولی بدان دست نم
یپذیرد که هرگاه مسلمانی دید نهی از منکر بدین صورت تحقق م
یپذیرد اگر خود قططادر معروفی معطل و یا منکری صورت وقوع م
است فردا بدان کار قیام و اگر احتیاج بططه کمططک دارد بططه مططؤمنین
یدارد تا به قدر کفایت بوی بپیوندند و بططر مسططلمانان دیگر اعلم م
دیگر واجب است که به قدر کفایت دعوت او را اجططابت نماینططد تططا
آن معروف بجریان افتططد و آن منکططر موقططوف شططود زیططرا خداونططد
یفرماید :
متعال م
201 ارمغان آسمان
های کططه بططه خیرهططائیکه از ایشططان یکنند بططه جهططت طمططع و علق
نم
یدارند )از حقوق و هدایا وانعامها( وترس از آنچه از آن دریافت م
یفرماید :از مططردم نترسططید و از مططن بیم دارند و حال اینکه خدا م
یپططردازد بترسید ...آنگاه به شرح امر به معروف ونهی از منکر م
یفرماید که باید به آن کتططاب شططریف و نتایج سودمند آن را بیان م
یتططوانیم رجوع نمود ،ما بسی متأسفیم که بواسطه تنگی مجال نم
آن گفتار را تماما ً در این صفحات به نظر شما برسططانیم تططا ببینیططد
جالبلغططه منشططأ خرابططی از کجاسططت! و امیرالمططؤمنین نیططز در نه
یفرماید» :لعن الله المریضن بضالمعروف التضارکین لضه و م
الناهین عن المنکر العاملین« به خدا لعنت کند آنهائی را کططه
یکننططد ولططی خططود تططارک آن معروفنططد و نهططی از امر به معططروف م
ینمایند ولی خود بدان منکر عاملند! منکر م
در اینجا باید یادآور شد که یکططی از شططرایط امططر بططه معططروف و
نهی از منکر آن است که خطری جانی یا مالی که تحمل آن فططوق
العاده باشد متوجه آمر و ناهی نگردد اما همینکه بیم چنین خططوفی
یشود رود سقوط آن از فردی که خطر متوجه آن است ساقط م
البته این درجائی است کططه آن معططروف ،و منکططر ،منکططر ،شططناخته
شود اما در جائی که کار به آن حد رسد که معروف معروف منکر
و منکر معروف! گردد در چنین صورت بر مططرد مسططلمان دانططا بططه
حقیقت یپش آمد خطر و احتمال ضرر مانع یا بهانه از بططرای عططدم
یشود بلکططه بایططد تططا جططان در قیام به احیاء سنت و اماتة بدعت نم
هکردن سططنت تن و رمق در بدن دارد برای میرانیدن بططدعت و زنططد
پایداری نماید.
یکنند نهی نکرد و حتی لاقل در بالی منبر نگفت تططا طبقططه کفر م
عوام بازار آنان را گرم نکنند ،چرا؟ شاید برای اینکططه عططوام را بططه
دنیا آید و این دکان بر رونق خود بیفزاید!
آری تقیه که یکی از احکام گرانقدر اسلم است امروز صططورتی
گرفته که مشمول فرموده حسن مثّنی فرزند امام حسططن مجتططبی
است که ابن عساکر در ص 165تاریخ خود آورده است که به
یکططی از روافططض فرمططود ) :واللضضه لئن امکننضضا للضضه منکضضم
لنقطعن ایدیکم و ارجلکم( به خدا قسم اگر خدا به ما مجططال
یکنیططمدهد و بر شما مسلط کند دسططت و پططای شططماها را قطططع م
یپططذیری فرمططود مردی به آن جناب گفت چرا از ایشان توبه را نم
ما با آنها از شما داناتریم اینان مردمانیند کططه اگططر بخواهططد طططرف
یکننططد! و یکننططد و اگططر بخواهنططد تکططذیب م خططود را تصططدیق م
یپندارند که در تقیه ،این رویه بر ایشان درست و رواسططت ،وای م
بر تو! تقیه بابی است که مسلمان وقتی که بدان مضطر شد و از
صاحب سلطنتی ترسید رخصتی است که به آن صططاحب سططلطنت
مططه الهططی غیر از آنچه در دل دارد آشکار کند تططا بططدین وسططیله از ذ ّ
دفاع نماید و باب فضل نیست و فضیلتی ندارد کططه هططر کططه هرچططه
خواهد آنرا به تقیه نسبت دهد ،بلکه فضیلت در قیام به امر خدا و
های یرسد که بنططد گفتار حق است به خدا سوگند تقیه تا آن حد نم
از بندگان خدا را گمراه کند( یعنی هر عمل زشططتی دیططدلی سططبیل
بگذارد تا جائیکه منکر معروف و معروف منکر گردد چنانکه امروز
نکردن هططر منکططر جططایز بططود شده اگر نگفتن حق و لی سبیل پنها
چرا ائمه معصومین و انبیای مرسلین و عبادالله صططالحین همططواره
با ستمکاران و فاسقان و جباران زمان خود در کشططمکش و نططزاع
بودند و محبوس و مقتول شدند؟ برای آنها نیز آسان بططود کططه ایططن
حربه را استعمال و الی البططد در ترفّططه احططوال و مصططون از نکططال
باشند یکططی از احططادیثی کططه دربططاره علمططای ایططن امططت از حضططرت
ختمی مرتبت شطرف صطدور یطافته حطدیث علمطاء امطتی کانبیطاء
یکردنططد جططز یاسططرائیل چططه م یاسرائیل است باید دید انبیای بن بن
مجادله با جباران و مخاصمه با ستمکاران چون موسططی و عیسططی
و حزقیل و جرجیططس تططا جططائیکه آنططانرا بردارهططا کططرده و در دیگهططا
یجوشططانیدند و معططذالک از ابلغ فرمططان خططدا خططودداری نکردنططد م
207 ارمغان آسمان
شیخ جعفر بططن خضططر نجفططی معططروف بططه کاشططف الغطططاء از روی
فالغطاء آن بزرگططوار عبططاراتی بططه مطططالعه خواننططدگان کتاب کش ط
یگذاریم.م
مرحوم شیخ جعفر در باب جهاد واحکام اراضططی پططس از شططرح
یفرمایططططد» :الرض مفصططططلی از انططططواع غنططططایم و اراضططططی م
المفتوحه بالقهر و الغلبة کارض سواد الکضضوفه و مضضا
ماثلهضضا والحکضضم فیهضضا انتهضضاء للمسضضلمین کافضضة اهضضل
الحق منهم و کذا اهل الباطل« ...
یفرماید اراضی که به قهر و غلبه مسلمانان فتح شططده باشططد م
مانند سواد کوفه و آنچه مانند آن است و خوشبختانه تمام اراضی
اسلمی جز معدودی کمتر از شططماره انگشططت ،مثططل کططوفه اسططت
حکم اسلم این است که آن اراضی ملل همه مسلمانهاست خواه
اهططل حططق )شططیعه( باشططند خططواه اهططل باطططل )غیرشططیعه( بعططد
یفرماید» :لیختص منها واحد یستوی فیهضضا ذکضضورهم م
و انثهم « این زمینها اختصاص به هیچیک از مسلمین نططدارد کططه
ادعای مالکیت اختصاصططی نیسططت ودر آن ذکططور و انططاث مسططاویند
یعنی ماننططد ارث نیسططت کططه »للذکر مثضضل حضضظ النضضثیین«
یفرماید » :ینقطع فیه ملک من مات جاری شود .سپس م
یشططود و یجدد لمن هو آت« کسیکه مرد مالکیت او منقطع م
یعنی میراث نیست که به فرزندان او برسد و برای کسیسکه بعدا ً
یشود.بدنیال می اید این مالکیت تجدید م
ینویسد جز اینکه این حکم مخصططوص اسططت بططه زمینططی آنگاه م
که در حال فتح آباد زنده باشد اما اگر همیطن زمیططن کطه در هنگططام
فتح آباد بود بعدا ً خراب و جزو اراضی موات گردید حکم موات بر
یشود که هر کس آن را آباد کنطد حطال خططودش باشطد آن جاری نم
بططرای اینکططه سططبق ملکیططت مسططلمانان در آن هسططت وهیچکططس
یتواند آن را به مالکیت اختصاصی خود در آورد جز املکی کططه نم
ههای نشینی و بستانها و نحو آن کططه تصرف در آن است مانند خان
یتوان آنها مال متصرف است مادامیکه آثار تصرف در آن است م
آن را خرید و فروخت و داخل در وصایا و اوقاف عامه کططرد یعنططی
مدرسه و مسجد و کاروانسرا و از این قبیططل موقوفططات نمططود امططا
همینکه آثططار تصططرف زایططل شططد یعنططی آن خططانه و حمططام و بسططتان
217 ارمغان آسمان
ویران شد حکمطش برمطی گطردد بطه حطال اول یعنطی ملطک عمطوم
یرود .اما تصططرف در مسلمین است و حق اختصاصی آن از بین م
اراضی مفتوح عنوه بعنوان زراعت واجططاره بططرای زراعططت ،مرجططع
آن حاکم و پیشوای مسلمین است که آنرا به هر کسی که بخواهد
یدهططد ودرآمططد آن را ولیق بداند با مراعططات مصططالح مسططلمانان م
ینمایططد ...و امططا هططر چططه از ایططن قبیططل
صططرف مصططالح عمططومی م
اراضی که پیش از فتح موات بوده آن مال ولی امططر اسططت و جططز
به اذن وی تصرف در آن جایز نیست(.
هافکنان نگویند که این حکططم مخصططوص اراضططی برای اینکه شبه
یفرماید» :ان مضضا کضضان فضی ایضضدی المسضضلمین سواد است م
من الرضی العربیة والعجمیضضة و الهنضضدیه ویرهضضا وجضضری
علیها خراج اموالهم و اسضضتقرت علیهضضا ایضضدیهم محکضضوم
یفرمایططد هططر چططه در علیهضضا یحکضضم المفتوحضضة عنضضوة « ...م
دست مسلمانان از اراضی است خواه اراضی عرب باشد یا عجم
یا هند و غیر آن تمام اینها که مورد خراجند محکوم به همان حکططم
ینویسد:اراضی مفتوحة عنوة هستند و بعد م
»والحکضضم فیهضضا انهضضا تصضضرف نمائهضضا فیمضضا بضضه صضضلح
المسضضلمین سضضواء فتحضضت بسضضیوف اهضضل الحضضق مضضن
المسلمین او اهل البالطل فی زمن الحضور او الغیبضضة«
حکم این زمینها یعنی زمینهای عرب وعجم و هند و دیلططم هططر چططه
هست آن است که آنچه نموّ کند و فائده دهد بایططد مصططرف صططلح
مسلمانان شود خواه به شمشیر اهل حق فتح شده باشد و خططواه
به شمشیر اهل باطل )چون محمود غزنوی و امثال آنان( خواه در
زمان حضور معصوم باشد یا در زمان غیبت که تمام آنها حکمططش
یکی است ،آری این حکم اراضی کشورهای اسلمی است و شما
یبینیططد بططه چططه صططورت درآمططده تنهططا از همیططن یططک مسططئله کططه م
یتوانید بیشتر احکام اسلم را قیاس بگیرید که صاحبان اغططراض م
هاند! با این حکم تمام اراضی زراعططتی مططال به چه صورتی درآورد
عموم مسلمین است یعنی نفع آن باید عایططد عمططوم شططود وکسططی
حق دخالت درامر زراعططت آن دارد کططه اول – بططا اجططازه و تصططویب
حکططومت اسططلمی باشططد و ثانیطا ً – در عمططران و آبططادی آن حططداکثر
یشططودکوشش را نماید ،و با تمططام ایططن وصططف مالططک شططمرده نم
ارمغان آسمان 218
جانوران است چگونه اسیر فکر پوسیدة احمقططی شططده کططه از راه
یخواسته و ارث او چیزی ببرد یا با خیططال گنظری که نم حسد و تن
یخواسته امامزاده خوابی یا خیالی شفیع گناهان یخردانة خود م
ب
او شود و این کیفیت موجب شده که هططزاران مفتخططور بیکططاره بططر
سر گورستانهای معلوم و مجهول بنام خادم وقاری و زیارت نططامه
خوان وامثال آن انگل این جامعه بدبخت شططده بططه نشططر خرافططات
مشغول شوند و هر کدام صططدها ماننططد خططود را تولیططد کننططد و ایططن
مملکت را به این روز سیاه بنشانند.
تعمیر قبور در اسلم!
مططا در ضططمن مقالططة )علططل انحطططاط مسططلمین (...در روزنططامه
فانگیز موقوفات نموده بودیم کططه در های به وضع اس وظیفه اشار
نتیجه جهل و نادانی واقفین اغلب موقوفات ایططران و شططاید سططایر
کشططورهای اسططلمی صططرف بقعططه و بارگططاه وخططادم و قططاری امططام
یشود که چندان مورد نظر شرع نیسططت زادگان خوابی و خیالی م
و در نتیجه موجب ویرانی آب و ملک و خرابی مملکت و بیکاری و
گرسططنگی مططردم اسططت .کسططانی از آن انتقططاد کردنططد کططه چططون
یاطلع از مبادی دیططن و حطتی فاقططد سططواد مقططاله نوشططتن بودنططد ب
چندان مططورد اعتنططا نبططود ولططی نظططر بططه اینکططه یططک نفططر از عمططامه
بسرهای قم که مشططهور بططدانش و فضططل اسططت و در مقالططة خططود
تهططا ومنططدرجه در شططماره 137روزنططامه وظیفططه بعططد از تهم
مها استناد به حدیثی کرده است که در آن تشططویق و ترغیططب دشنا
بططه تعمیططر قبططور شططده چططون وی گفتططه اسططت احططادیث و روایططات
بسیاری از زبان پاک ائمه معصومین درباره آنها رسیده با تذکر بططه
اینکه در باب تعمیططر قبططور بططدبختانه یططا خوشططبختانه در تمططام کتططب
شیعه بیش از یک حدیث نیست و بر مدعی زیاده اثبططات آن اسططت
اینک ما آن حدیث را با دقت در اسناد و مطالعه درمضططمون آن از
یگذرانیم و قضاوت آن را به ارباب فضل وعقل نظر خوانندگان م
یگذاریم ومن الله التوفیق. و انصاف و وجدان وام
قبل از ورود در این بحث لزم است یاد آور شططویم کططه سططاختن
بقعطه و پرداختطن دخمطه و پرسطتش امطوات یکططی از آداب و سطنن
ادیان خرافی و باطله قبل از اسلم بططوده و صططفحات تاریططخ بططدان
مشحون است مخصوصا ً از ایران که دخمططه بططرای امططوات و بنططای
قبه و بارگططاه بططرای شططاهان و شططاهزادگان از بزرگططترین عططادات و
سنت ایرانیان است که از جمله قبر کورش اول معروف )به گططور
های پیش و قططبر راه دخططتر دختر( که واندنبرک کشف کرده و قبرچ
در آرامگططاه پازادکطاد کطه توسططط هرسطفلد مکشططوف شطد و طبطق
تحقیق باستانشناسان ،تاریخ این بناها تا قططرن هفتططم قبططل از میلد
یرسد و در شماره 9/11/39 – 5275روزنامة کیهان شرحداده م
شده هنوز قبر کورش کبیر در مشهد مرغاب و قططبر داریططوش اول
در نقش رستم و تخت ما در سططلیمان در ایططران و اهططرام فراعنططه
227 ارمغان آسمان
های نیططز نصططیب صططاحب قططبر یشططوند بهططر فجططوری کططه مرتکططب م
گردد؟!
یکننططد
های حامیططان دیططن از آن دفططاع م آری این است آنچططه پططار
وایططن عمططل مجوسططی را یکططی از ارکططن دیططن خططاتم النططبیین
یپندارند و اگر کسی سخن گوید او را بططه تیططر تهمططت و هرگططونه م
یدهنطد و از خطدا شطرم و از های که از دستشان برآیطد آزار م صدم
پیغمبر آزرم و از روز قیامت وحشتی ندارند!
چنانکه دیدیم وارد شده( لاقل دستوری در این باره نططداریم شططما
آن قدر اصرار و ابرام دارید! خدا عقل و غیرتتان بدهد!!
یهططای آقایططان اینسططت کططه مططوقعی کططه از ایططن یکططی از هنرنمائ
یگویند کسططروی و فلن و فلن هططم یآید م
مقوله سخن به میان م
یگفتند و آقایان جواب آنها را دادند بروید کتاب آقطای فلن چنین م
را بردارید و ببینید؟ در جواب این آقایططان بایططد گفططت اول مگططر هططر
حرفی را که کسروی گفت باطططل اسططت .هططر چنططد از روی غططرض
باشد.
شططکی نیسططت کططه آن مططرد ادعططایی داشططت و روی ایططن نظططر
مقداری حرف حق و باطل بهم آمیخت اما ایططن دلططل بطلن تمططام
غ بودن آن حططدیث کططه مططورد اسططتناد گنططد یشود درو حرفهای او نم
سازان است چیزی نیسططت کططه بتططوان کتمططان کططرد و اینکططه قبططه و
بارگاه ساختن یادگار فراعنه و اکاسره است هم چیزی نیست کططه
در آن تردید توان نمود!؟ آن همه احادیث هم که از ناحیه پیغمبر و
ائمططه معصططومین علیهططم السططلم در مططذمت ایطن عمططل وارد شططده
یتططوان از کتططب احططادیث برداشططت و مططا چنططد حططدیث از آن را نم
آوردیم سیره مسلمین صدر اول هم معلططوم اسططت کططه ایططن قبیططل
هاند حال فلن آقا برداشططته کتططابی یدانست کارها را صل مشروع نم
یتواند بگوید؟! در مقابططل کتططاب از رطب و یا بس بهم بافته چه م
خدا و سنت رسول و احادیث شططریفه معصططومین هططر کطه هططر چطه
هاش به قدر گنبد مسططجد اعظططم و بگوید چرند است هر چند عمام
نبافی باشد ادعایش اتصال بلهوت باشد و هنرش فلسفه و عرفا
وکتابش را سراپا پر از دشنام کند.
در مقالتی که ما در روزنامه وظیفه انتشار دادیم یادآور شططدیم
که با اینکه اساس ادیان حقه و بعثططت انبیططای الهططی بططرای برکنططدن
تپرسطططتی و جانشطططین نمطططودن روح توحیطططد و ریشطططه شطططرک و ب
یکتاپرستی بوده معذالک چون نوع انسانی مدتها در ظلمات جهططل
تپرستی ارواح و اشخاص گذرانیده هنوز آماده برای درک تعالیم ب
انبیا و اخذ معارف حقه نبوده و در هر مذهبی کم و بیش آثططاری از
آن عقایططد زشططت بططاقی مانططده اسططت! چنططانکه در مططذهب یهططود و
نصاری که اساس دینشان بر حق بود لکن در نتیجه انس به همان
هاند آراء و عقاید موهوم خرافات دوران ظلمت و وحشیت نتوانست
241 ارمغان آسمان
یبینیطم کطه بططه خططدائی و زشت و باطله را ترک گوینططد وبطاز هططم م
یگذرانند. افراد معین و پرستش آنها روزگار م
دین مقدس اسلم که بدین توحید ویکتاپرسططتی مشططهور وکتططاب
قططن ایططن عقیططده اسططت و آیططات صططریح
ه آسططمانی آن حططافظ و مل ّ
هاش جططدا ً بططا هططر گططونه کرنططش باشططخاص ،مخططالف و هططر شططریف
یشططمارد کططه»فلتدعوا مضضع ستایشی را شایسته ذات احدیت م
یدهد که از مخلوقات وی هر کس که الله احدا ً «هرگز اجازه نم
بوده باشد جنبه ربوبیت گرفته و تقدیس و تسبیح شود.
پیشططوایان دیططن مططبین اسططلم از پیغمططبر اکططرم گرفتططه تططا ائمططه
معصومین و صحابه بزرگوار همواره مراقب و مططواظب بودنططد کططه
کوچکترین حرکتی کططه از آن اثططر غلططو نمایططان باشططد از مسططلمانان
سرنزند تا جائیکه رسول خدا از بلندشدن اشخاص در جلططوی پططای
یپططالن سططوار یفرمود واز غططایت تواضططع بططه الغ ب خود ممانعت م
یدوشید و در بیابان سفر برای پختططن گشته بز را بدست مبارک م
کترین یکططرد واز احططدی کططوچ غذا دامن به کمر زده هیططزم جمططع م
یداد کسی آن جناب را بالقططاب و یپذیرفت و اجازه نم تملق را نم
عنططاوین اشططرافی خطططاب کططرده و بسططتاید و از شططرح بسططیاری از
یفرمود تا مبادا مططردم نططادان فضایل امیر المؤمنین خودداری م
درباره آن حضرت غلو نمایند ونسبتی ناروا دهند.
تپرستی و روحشان از معذالک مردمی که دماغشان آکنده به ب
پرستش اشخاص و ارواح سططیرابت شططده بططود نتوانسططتند حقیقططت
تعالیم اسلم را درک کنند که در عالم وجود و جهان غیب و شططهود
جز یک خدای معبود نیست و هیچ قدرت و نیرو و مشیتی جز ذات
یشططود و امططا واجب الوجود مططؤثر در آفرینططش و هسططتی یططافت نم
تپرسططتی شططان افسوس که به آن همه تأکیططدات متأسططفانه روح ب
یفرمود: یشد که م نمرد از رسول خدا بارها شنیده م
»انما انا بشر اذا امرتکم بشییء من دینکم فخضضذوا بضضه
و اذا امرتکم بشیء من رأیی فانضضا بشضضر« مططن نیططز بشططرم
هرگاه شطما را بطه چیطزی امطر کطردم کطه از دسطتورات دیطن شطما
استآن را از من فرا بگیرید ولی هرگاه چیطزی را از روی سطلیقه و
رأی خودم گفتم بدانید که من یک نفر بشرم و نیططز از آن حضططرت
یفرمططود »انتم اعلضم بضدنیا کضم به صحت پیوسته اسططت کططه م
ارمغان آسمان 242
»و اگر غيب مىدانستم ،خير بسيار ]براى خود[ فراهططم مىآوردم و
هيچ ناخوشىاى به من نمىرسيد .من ]كسى[ نيستم جز بيم دهنده
و مژدهآورى براى گروهى كه ايمان دارند«
یدانسططتند بلکططه بسططیاری ازنه تنها آن بزرگواران علططم غیططب نم
یشطد بطر ایشطان نیططزعوارض بشری که عارض هططر فططرد عطادی م
یگردید چنانکه حضرت رضا در خبر منقوله در جلد هفتم عارض م
یگویطدبحطار و عیطون اخبطار الرضطا از هطروی روایطت اسطت کطه م
خدمت حضرت رضا عرض کردم که یا بن رسول الله در کططوفه
یپندارند که به رسول خدا سهو و اشتباهی گروهی هستند که م
یشد حضرت فرمود» :کذبوا لعنهضضم اللضضه در نمازش واقع نم
ان الذی لیسهوا هو الله« خططدا ایشططان را لعنططت کنططد دروغ
یکند فقط خدای تعالی است کططه جططز هاند آن کسیکه سهو نم گفت
او خدائی نیست.
یکند که به حضططرت صططادق موضططوع سططهو را و فضیل روایت م
یادآور شدم حضرت فرمود :و ینفلت من ذالک احد؟ ربمضضا
ی صلواتی مگططر ممکططن اقعدت الخادم خلفی یحفظ عل ّ
یشود که من خططادم خططود را پشططت است کسی سهو نکند؟ بسا م
سرم و امیدوارم کططه حسططاب رکعططات نمططاز مططرا محفططوظ دارد! و
های کططه بططه منططذر بططن جططارود نوشططته در امیرالمططؤمنین در نططام
یفرمایططد » :فان صلح ابیضضک غّرنضضی منضضک و جالبلغه م نه
ظننت انک تتبضضع هضضدیه و تسضضلک بسضضبیله« و چنططانکه در
ینویسد کسططانیکه بعضططی از مقمه تفسیر البرهان در باب عاشر م
ارمغان آسمان 244
مطیع پیغمبر است کطه از آنهطا اططاعت خواهطد کطرد و اگطر مطیطع
نیست حجت بر وی تمام است و باید منتظر عذاب الهی باشد.
حال فرض کنیم که در اثر تکمیل نفس و عظمططت روح کرامططتی
هم در وی دیده شد دیگر آن بازار معرکه گیری را لزم نططدارد کططه
هر دقیقه ساعتی از او معجزه صادر شود!
اگر بنا باشد امام وحتی پیغمبر در هر موردی معجزه بیاورنططد و
دی امططر خططارق عططادت شططوند ایططن عمططل بططرخلف عططدالت و متص ط ّ
حکمت الهی است زیرا پروردگار عالم پیغمططبر و یططا امططام را بططرای
یانگیزد و در تقویت و تربیت عقل وتکمیل خرد و هوش آدمی برم
آیات شریفه قرآن همواره از راه تدبیر واندیشه و فکر آزاد مططردم
را دعوت به پرستش خود و اطاعت او ،امر نمططوده اگططر بنططا باشططد
م بندان هر ساعتی خططرق عططادتی چون بساط معرکه گیران و چش
کند دستگاه فک رانسططان مططتزلزل و شططعورش مشططوق و متلشططی
یشود و اگر اظهار ایمانی کند ایمانشخص مرعوب و اسلم فرد م
مجبور است و چنیططن اسططلم و ایمططانی بططه قططدر صططد دینططار ارزش
ندارد!!
معجزه پیغمبر ما قرآن مجید است که در عین اینکططه در ترصططیع
و تنظیم در حد اعلی اعجاز است در همین حال در پرورش عقططل
یدهططد امططا و تکمیل هوش انسانی مأموریت عالی خود را انجططام م
یکططرد و کوههططا را اگر بططه جططای آن پیغمططبر مططا آسططمانها را شططق م
یکرد محال بود کططه ینمود شب را روز و روز را شب م متزلزل م
آدمی بتواند با فکر درست و اندیشه صحیح به حقانّیت وی پی برد
یشد همان از تططرس و وحشططت بططود و چنیططن ایمططانی و اگر تابع م
م
مططان ُهُ ْ
م ِإي َفعُهُ ط ْ
ك ي َن ْ َم ي َط ُ َ
پرواضح است که هیچ فایدهای ندارد] .فَل ْ
ْ َ
نا[ }غافر» {85:پس هرگز ايمانشان -هنگامى كططه كيفططر س َ
ما َرأْوا ب َأ َلَ ّ
« ما را ديدند -به حالشان سودى نمىبخشيد.
مذهب شیعه که بدبختانه اکنون آلوده به خرافططات و موهومططات
هاش در باب امانت اینست بسیاری از مذاهب باطله گردیده عقید
که ائمه اثنی عشر علیهم صلوات الله راویان صدق گفتار وامامان
تکرداری از طرف رسططول خططدا هسططتند کططه امططت در فهططم راس
کلم خدا و بیان ما انزل الله بایططد بططه ایشططان مراجعططه نمایططد زیططرا
یداننططد کطه دراینان عالمان اهل البیت اند که بهتر از هططر کسطی م
ارمغان آسمان 250
خانة ایشان چه نازل شده است )اهل البیت ادری بما فی الططبیت(
های از آیططات کتططاب خططدا و و در جططائی کططه فهططم کسططی بططدرک آی
های از رفتططار رسططول اللططه وفططا نکططرد بططرای فهططم آن بدیشططانسیر
مراجعه کند و از ایشان اخذ نماید.
و چنین مقامی احتیاج باتیان معجزه آن هم به آن وضططع هططرج و
مرج ندارد.
یشود! بنابراین امام در مقام خود فقط به سه چیز شناخته م
اول – نص صریح از پیغمبر به اسم و صفت که اخبططار شططیعه
به حد تواتر آن را حائز است.
دوم – داشتن علم کافی به جمیع احکام الهی کططه المططام عططالم
باحکام زمانه مططن النططاس و آثططار موجططوده از آن بزرگططواران دلیططل
کافی بر این حقیقت است.
وم – عصمت در رفتار و گفتار که خوشبختانه ایططن صططفت در س ّ
تمام معصومین بطور بططارز و آشططکارا موجططوده بططوده بطططوریکه بططا
اینکه دشططمنان آن بزرگططواران کططه غالبطا ً جبططابره و سططلطین وقططت
بودند با تمام سعی کوششی که کردند تا شاید دامن عصمت یکی
از آنان را آلوده نمایند تا بدین وسیله آنانرا در انظار رسوا و بدنام
نمایند توفیق نیافتند چنانکه داستان کنیططز فرسططتادن هططارون بططرای
حضرت موسی بن جعفر از مشهورات است.
با وجود این صفات که در تمام ائمه موجود بوده دیگر احتیططاجی
به هیچ چیز نیست حال اگر به حدیث معتبر و نقل صططحیح کرامططتی
از ایشان نقل شده باشد البته مطورد قبطول اسطت ولطی متأسطفانه
هاند.
معجزاتی که بدیشان نسبت داد
اول – اکثر آن معجزات ،معجزه نیست و اعمالی است که بایططد
های آنها را در عالم اوهام وخیالت پریشان تصور کرد مانند معجططز
که د خزینه الجواهر نهاوندی از حضرت امیرالمططؤمنین نقططل شططده
که در شبی که رسول خدا تططا نزدیططک صططبح فضططایل خططود را بططرای
یشمرد آخرالمر گفططت یططا علططی تططوهم از فضططایل امیرالمؤمنین م
خود بگو :و آن حضرت با چرخانیدن انگشتر خود رسول خدا را به
یکی از بیابانها که نزدیططک شططهری دور دسططت و بططه قططول او هفتططاد
ساله راه بود پرتاب کرد و تا رسول خدا رفططت بططه شططهر و فهمیططد
ایططن شططهر علططی اسططت و خواسططت بططا علططی ملقططات نمایططد بططاز
251 ارمغان آسمان
این میزان صحیحی نیست زیرا با بیان این قبیل معجزات که همططه
یتوان به حقی رسید و اگرنه پس همة این آنها موهامات است نم
مدعیان برحقند!
رابعا ً – با قبول این معجزا خاصیت امامت که پیشوا و مقتططدائی
یشود زیططرا معنططی امططام مردم در امور دینی است از آنها سلب م
به معنی پیشوا و کسیکه در اعمال و افعال باید بططه او اقتططدا نمططود
واساسا ً بعثت انبیاء از جنس بشر برای آن بود که مردم را به هططر
ن ل َك ُ ْ
م فِططي كا َ ینمایند خود بهترین عامل آن باشند ]ل َ َ
قد ْ َ چه امر م
م ال َ ِ
خطَر ن َ ُ
ه َوالَيطوْ َ جطو اللط َ ن ي َْر ُكطا َ مط ْة لِ َ سطن َ ٌح َ سوَة ٌ َ ل اللهِ أ ْ سو ِ َر ُ
ي
حَيا َ م ْ كي وَ َ س ِ صَلِتي وَن ُ ُ ن َ ل إِ ّ ه ك َِثيًرا[ }الحزاب]{21:قُ ْ وَذ َك ََر الل َ
ي إ ِل َي ْط َ ُ
ك حط َ ما أو ِ ن[ }النعام] {162:ات ّب ِعْ َ مي َ ب الَعال َ ِ ماِتي للهِ َر ّ م َ وَ َ
َ
ن[ }النعططام{106: كي َ م ْ
ش طر ِ ِ ن ال ُ ض ع َط ِه إ ِّل هُ طوَ وَأع ْطرِ ْ ك َل إ ِل َ َ ن َرب ّ َ م ِْ
َ ُ َ
معَك[ }هود{112: ب َ ن َتا َم ْ ت وَ َ مْر َ
ما أ ِ مك َ ق ْ ]َفا ْ
ست َ ِ
اگر بنا باشد پیغمبر یا امامی که امططر بططه دادن مططال و انفططاق در
یکند و پرواضح است که دادن چیططزی محرومیططت از آن راه خدا م
اسططت و خططود پیغمططبر هططم مثل مططالی در راه خططدا انفططاق کنططد یططا
امیرالمؤمنین نانش را با شکم روزه بسائل و محتاج دهططد ولطی در
همان شب به طعام بهشتی مرزوق گردد و در چهل خططانه مهمططان
هها میل نماید چنین عملی موجب تبعیت شود و لبد غذا در آن خان
نیست و چنین انفاقی فضیلت ندارد زیرا کسططیکه در یططک شططب در
چهل خانه یا بیشتر طعام میل نموده است اگططر نططان جططوی در راه
خدا داده هنری نکططرده کططه مسططلمانان از آن تبعیططت کننططد!! و اگططر
یبططرده ملئکططه علی چنین بوده کططه همینکططه دسططت بططه شمشططیر م
یشدند که مبادا گططاو حامططل زمیططن کشططته شططود و خططدا هراسان م
شآمططدی حملططة عططرش را بططه زمیططن بططرای جلططوگیری از چنیططن پی
فرستاد تا بازوی علی را بگیرند تا از نیروی او بکاهند و پر در زیططر
شمشیرش فرش کنند تططا مبططادا گططاو حامططل زمیططن از بیططن بططرود و
زمیططن و اهططل آن هلک شططوند وبططاز هططم بخططت بططد! پططر جبرئیططل از
ضربت شمشیر علی شکسته و مجروح شد بطوریکه نطالن و بطال
کشان خدمت خاتم پیغمبران مشرف شد و از ضرب شصت علی
و ویرانی شهرهای لوط داستانها گفت بططا چنیططن قططدرت اقططدام بططه
یالمثططل ماننططد آن اسططت کطه جهاد و جانبططازی فضططیلتی نیسططت و ف
253 ارمغان آسمان
ههای ناتوان کند یططا های از مورچ رستم دستان اقدام به جنگ مورچ
با بمت اتم بخواهند خانه موری ویران نمایند.
یگویند تا مردم به رفتططار و اینها را هنر و فضیلت و شجاعت نم
یتوانططد امططام و کردار مباشران آن رغبت نمایند ،علططی آن وقططت م
مقتدای مسلمانان باشد که با شکم گرسنه بعططد از سططه روز روزه
متوالی که فقط با آب افطار کرده و خاندان مطهرش بطا اشطتهای
قالعططاده بططه همططان نططان جططوین چنططانکه خططدا زیادی و علقمندی فو
مططا
كيًنا وَي َِتي ً
سط ِم ْ حب ّطهِ ِ َ
م ع َلططى ُ ّ
ن الطعَططا َ
مو َیفرمایططد] :وَي ُط ْعِ ُ م
را[ }النسططان {8:ای علططی حططب الطعططم آن را در راه خططدا َ
سي ً
وَأ ِ
یتوان به مردم گفت که از جهططاد و مبططارزه انفاق نمایند و وقتی م
علی با دشمنان دین تبعیت نمائید که با احتمال تلف شدن و کشته
گردیدن ،علی بدان کار قیام نماید و وقتی هم که به جنگ مبادرت
ینماید چندین زخم کطاری بخطورد چنطانکه در جنطگ احطد بیطش از م
شانزده زخم مهلک به بدن مبططارکش رسططیده بططود در ایططن صططورت
یتوان به مردم گفت شما هم به علی تأسی نمائید زیططرا او یططک م
یکند شما هم نفر مسلمان و مؤمن به خدا و رسول است چنین م
ینمائیططد بایططد از آن که ادعای مسلمانی و ایمن به خدا و رسول م
بزرگواران بتعیت نمائید.
و همچنین سایر اعمال و افعالی که از آن بزرگواران از فضایل
و محامد انسانی نقل شده ،این احمقان جاهل هنططوز ندانسططته کططه
فضایل شریفه انسانی و خصایل حمیده آدمی چه چیز است؟!
یکنند همینکه کسی علم غیب داشت و فهمیططد کططه اینها تصور م
یگیططرد و یططا بططه در هر گوشه جهان چه اعمال و حرکاتی صورت م
آسمانها پرواز کرد یا همینکه شمشیر برداشت و همه جن و انططس
از ترس او پا به فرار گذاشططتند یططا ضططربتی کططه فططرود آورد چنططدین
هزار نفر را نابود کرد یا در هر شبی در چندین خانه طعام خورد یا
با چندین زن جماع کرد! ایططن قبیططل خیططالت کودکططانه را کططه مططورد
یشططمارند و ارتکططاب آنططرا آرزوی هر جاهل غافلی است فضیلت م
یپندارند! غافل از آنکه فضیلت آدمی در علم و شططناختن معجزه م
خدا و آشنا گشتن به نظام طبیعت و تسلیم اراده و مشططیت الهططی
شدن و مسلط بر نفس بودن و گذشت و اغمططاض از اهانططات و از
یشططود و هططدایت گمراهططان و سططتمهائی کططه از جططاهلن صططادر م
ارمغان آسمان 254
ت آوردن دل فلن امططام یططا خیلی سخت است و به خیال اینها بدس
یکنند کططه ن امامزاده آسان است و چون با نفس خود قیاس م فل
یکنططد تصططور به یک تملق بیجا و یک بخشش ناروا خودش را گم م
کرد که امططام و امططازاده کططه بططه عقیططده صططاحب اختیططار ملططک خططدا
هستند نیز چینند اینست که آن نذورات عجیب و وقفهای بیهططوده و
هزدنها و عزاداریهططای دروغططی و نامشططروع را یها وسططین
هخوان روض
یگیرد.یشود و خود و دین خدا را به استهزاء م مرتکب م
علططت آن ایططن اسططت کططه ایططن گمراهططان جاهططل معنططی امططام را
ههططا هنططوز حططدود هها و گفت هاند و با این همه کتابهططا و رسططال نفهمید
امامت روشن نگشته بلکه بر جهل و گمراهی افزوده است.
معنی امام چنططانکه گفططتیم و شططرع و عقططل و وجططدان هططم بططدان
حاکم است بدو معنی حقیقی و چند معنای مجططازی بیشططتر نیسططت
آن دو معنا:
اول معنای امام یعنی پیشوای سیاسی و متصدی امططر حکططومت
مسلمین که به تمطام کسطانیکه متصطدی امطر حکطومت شطوند ایطن
یشود که از آن اگر صالح باشد به امام عادل اگر معنی اطلق م
یشود و سیره مسلمین احادیث ناصالح باشد به امام جابر تعبیر م
و فریقین مملو از این اصطلح است.
و دوم به معنای راهبر و راهنما به جانب خدا و هدایت به طریق
حق و صراط مستقیم است.
چنططانکه ایططن تقسططیم در فرمططایش امیرالمططؤمنین در وسططایل
الشیعه مندرج است که »لغزو المع امضضام عضضادل و لنقضضل
المن امام فاضل«
یشططود جططز ن نم امام به معنای اول شامل تمام ائمططه معصططومی
امیرالمؤمنین در حدود پنج سال و امططام حسططن در مططدت ششططماه
دیگططر کسططی از آن بزرگططواران متصططدی امططر حکططومت و پیشططوای
سیاست مسلمانان نگشت.
ولی معنای دوم که گفتیم به معنای دلیل و راهنمططای راه خططدا و
رهبری مردم به طریق حق و صراط مسططتقیم وهططدایت مططردم بططه
راه بهشت است مصداق اولیه و عالیه آن فقططط ائمططه معصططومین
ی سططلوک یباشند و بعد از ایشان ،کسططانی کططه بططدان طریططق طط ّ م
257 ارمغان آسمان
باشید که احتمال خطر در آن رود ،اولی این نیسططت کططه آن راه را
فرضا ً که نزدیک هم باشد واگذارید تا از آن خطر مصون مانید؟
وضعیت توسل به ائمه و اقارب آنها به این صططورتی کططه اکنططون
در بین جامعه است به هزار احتمال شططرک اسططت و بیططک احتمططال
یتوان بدرستی آن اعتماد داشت ،زیططرا آنچططه مسططلم اسططت هم نم
خدا در دعا و طلب حاجت واسطه نخواسته است و چنططانکه آیططات
هگان خططود یرساند خود حضططرتش از همططه نزدیکططتر ببنططد شریفه م
است و عقل هم معلوم است که خططدای حططی قططادر عططالم السططر و
الخفیات را گذاشتن و سراغ کسططانی رفتططن کططه مططرگ و غفلططت و
خواب و عدم احاطه بر مصلحت بر آنان رواست شایسته نیست.
و با تمام این مفاسد شبهه وقوع در شرک که بدترین معاصی و
کترین گناهان است وجود دارد ،پس دیگر به این حرکططات کططه مهل
باقیمانده آثار ادیان باطله است چه حاجت؟!
ثالثا ً – در میان این همه آیات و اخبار و احادیث صحیح و ضعیف
هانطد کطه کسطی بططرای قضطای در کجا خدا ،یا ائمه دیططن دسططتور داد
حاجتی – شفای مریضی – گرفتن فرزندی – برآوردن مطلبی ،بططه
امام و پیغمبری توسل شود؟! ،شما سرتاسططر آیطات خططدا و سططیره
انبیططاء و اولیططا را بگردیططد و ببینیططد اثططری از ایططن اعمططال در آنجططا
تپرستی پس چیست همین است که تتراشی و ب یبینید؟ آخر ب م
انسان به خیال موهوم برای خود وسطا و شططفعاء بططرای بططرآوردن
حاجات درست کند و به مدح و ثنا و تملططق و نیططاز نسططبت بططه آنهططا
بپردازد.
یشطوند کطه دسطت بطه ایطن در مقابل این حقیقت کسانی پیدا م
طرف و آن طرف انداخته یک آیة و روایتی پیدا کنند که بتواننططد از
کآمیز خططواد مستمسططکی بدسططت آورنططد و آن برای این اعمال شر
چون در آیات قرآن متشابهاتی است که اهل باطل از آن گاهی به
ذي فِططي یکنند مانند آیة شططریفه ]وَهُطوَ ال ّط ِ نفع خود سوءاستفاده م
مل َ ُ َ
ك جاءَ َرب ّ َ
ك َوال َ ]وَ َ
ه[ }الّزخرف{84 : ض إ ِل َ ٌ ماِء إ ِل َ ٌ
ه وَِفي الْر ِ س َ
ال ّ
و امثال ة[ }القيامططة{23: َ
فا[ }الفجر]{22:إ ِلى َرب َّها َناظ َِر ٌ ص ّ
فا َ ص ّ
َ
آن که همیشه به فرمایش خود قططرآن اهططل زیططغ و وسوسططه آنططانرا
َ
ن فِططي قُل ُططوب ِهِ ْ
م ما ال ّط ِ
ذي َ برای مقاصد سوء خودبکار بردهاند و]فَأ ّ
ارمغان آسمان 260
ْ
ه[ }آل فت ْن َةِ َواب ْت َِغاَء ت َأِويل ِ ِ
ه اب ْت َِغاَء ال ِ من ْ ُ ه ِ ما ت َ َ
شاب َ َ ن ََزي ْغٌ فَي َت ّب ُِعو َ
عمران{7:
ه َ َ ّ َ ً
ه َواب ْت َُغوا إ ِلي ْ ِ قوا الل َ مُنوا ات ّ ُ نآ َ ذي َ در اینجا هم فورا آیه]َيا أي َّها ال ِ
یکشططند و از آن بطه مطراد و ة[ }المائدة{35:را به میططان م سيل َ َ الوَ ِ
یکننططد چنططانکه یکططی از اربططاب ک آمیططز خططود اسططتناد م مقصود شر
عمائم در روزنامه وظیفه به استناد همین آیه به جنگ ما آمده بططود
تفسیر این آیه را هر چند بعضی از مفسرین شیعه مانند علططی بططن
هاند اما به ایططن بیططان » :تقربضضوا ابراهیم قیم تفسیر به امام نمود
الیه بالمام ای بطاعته« یعنطی مطراد از وسطیله اططاعت امطام
یکنططد و است که همان اطاعت احکام الهی است که امام بیططان م
ة[سططيل َ َم الوَ ِ ن إ َِلططى َرب ِّهطط ُ در تفسططیر صططافی آیططه شططریفة ]ي َب ْت َُغططو َ
}السططراء {57:را چنیططن تفسططیر کططرده اسططت »هضضولء الئمضضه
یبتغون الی الله القربة بالطاعضضة« و در کتططاب عیططون اخبططار
الرضا از پیغمبر روایتی آورده در معنای وسیله ولططی آن بططه معنططی
یفرمایططد : اطاعت ائمه است نه معنی واسطه و شفیق چنانکه م
»الئمه من ولد الحسین من اطاعهم فقد اطضضاع اللضضه و
من عصاهم فقد عصی الله « ...ولی امیرالمؤمنین در کتططاب
کافی آنرا به معنای اعلی درجه بهشت تفسططیر فرمططوده در خطبططه
)الوسیله( که »انها اعلی درجة فی الجنة« وابن شهر آشوب
ةای طططاعتی و بیعططتی گفتططه کططه امیرالمططؤمنین فرمططود انططا وسططیل
یفرمایططد: جالبلغه م وحضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و نه
»عبادالله ان افضل ما توسل بضضه المتوسضضلون الضضی اللضضه
جل ذکره الیمان بالله و برسله وما جأت به من عندالله
والجهاد فی سبیله فانها ذروة السلم«....
در فرمایش خود آن بزرگواران توسل و وسیله عبارت است از
ایمان به خدا و فرستادگان او و آنچه از احکام و آیاتی که از جانب
خدا آمده است و جهاد راه او وهیچ جا بططه ایططن معنططای غلطططی کططه
یبینید که این آیه ابدا ً مربوط به مقصود ایشططان هاند نیست م گرفت
هباز وجاعطل نیست ولی افراد دغل و مختلس همچون اشخاص حق
یبرنططد و منظططور که در اسططناد و اوراق رسططمی و قیمططتی دسططت م
یگنجانند با قرآن کریم و احادیث صحیحه نیز سوء خود را در آن م
هانططد مثل کسططانی کططه از راه اختلس و جعططل و تزویططر چنیططن کرد
261 ارمغان آسمان
یخواهند کار خود را از پیش برند اگر شما یک حواله با قبض دو م
هزار یالی به آنها بدهید با حقه بازی و دستبرد به جملت آن سططند،
یکنند تا بططه جططای دو هططزار ریططال کلمه دو را ده و ریال را تومان م
یبیند که در ده هزار تومان بگیرند همچنین سند سازان قلبی را م
هاند ضمن جملت و کلمططات آیات شریفه قرآن تا هر جا که توانست
هانططدقرآن یک جمله یا یک کلمه به نفع و غرض سوء خططود گنجانید
که این آیه چنین نازل شده بود و آن کلمه چنان! و با اندک توجهی
هاندهای از دغلبططازان نوشططت های که پار به کتاب خدا و تفاسیر عجیب
این حقیقت به طور بارز ،روشن و آشکار خواهد شد.
موقعیکه مقالة علل انحطططاط مسططلمین ...در روزنططامه وظیفططه
های اقرار گرفتططه بططود یکططی از آنططان کططه خططود را از مورد انتقاد عد
یدانططد در رد و انتقططاد یکططی از علمططا و نویسططندگان مططبّرز دینططی م
طرفدران این مقاله به مناسبتی در خصوص توسل استناد به ایططن
آیه شریفه کرده آنگاه گستاخانه بر آن طرفدار بیچاره تاخته و هر
یدانست نثار آن کرده بود و بعد از استناد به چه فحش و ناسزا م
آیه شرفه فتلقططی آدم مططن ربططه کلمططات فتططاب علیططه از تفسططیر در
المنثور خبری آورده بود که آدم ،خدا را بططه خمسططه طیبططه سططوگند
داد تا خططدا تططوبه اش را پططذیرفت امططا در همططان موقططع جططواب او و
سایر انتقادکنندگان را نوشته و به روز نامه وظیفه فرستادیم ولی
روزنامه مزبور شططاید روی مصططلحتی از درج آن خططودداری نمططود و
متأسططفیم کططه در اینجططا بططدان تفصططیل کططه در روزنططامه پرداخططتیم
های به ضعف منطق ایططن آقططا یتوانیم بپردازیم ولی اجمال اشار نم
یکنیم. م
اول – مقصود ما از توسل غلططط ایططن اعمططالی اسططت کططه مططردم
یخواهنططد و بططرای او نططذر وحوائج خططود از ائمططه و یططا امططامزادی م
یکنند و ایطن چطه ربططی دارد بططه اینکططه آدم گفتطه اسططت قربانی م
خدایا به حق خمسه طیبه مرا بیامرز!
ما نه تنها ائمه معصومین را بططرای قسططم دادن خططدا جططایز و روا
یدانیم بلکه حتی خدا را با شک چشططم یتیمططان و سططوز دل بیططوه م
یدهیططم »الهضضی بضضاخص صضضفاتک ...و زنططان هططم قسططم م
بعصمة انبیائک و بنضضور اولیضضائک و بضضدعاء صضضلحائک و
ارمغان آسمان 262
ل اللهِ ل َوّْوا
سو ُ فْر ل َك ُ ْ
م َر ُ ست َغْ ِ م ت ََعال َ ْ
وا ي َ ْ ل ل َهُ ْ
]وَإ َِذا ِقي َ
م[ }المنافقون{5: سهُ ُْرُءو َ
معنای شفاعت پیغمبر وهمچنین مؤمنین یکدیگر را همین طلططب
استغفار است که آیات شریفه نیططز بططدان نططاطق اسططت و التمططاس
دعا کردن مسلمانان از یکططدیگر کططه یکططی از مراسططم دینططی اسططت
کسی آن را توسل نگفته واگر توسل باشد بططه آن معنططائی نیسططت
یکنید!
که شما مردم را دربارة ائمه و امامزادگان اغوا م
اساسا ً طلب دعا از دیگططری یططک عمططل ممططدوحی اسططت کططه در
شرع بدان دستور داده شططده و حضططرت امیرالمططؤمنین در روایططت
یفرمایططد» :لتسضضتحقروا منقططوله در جلططد 19بحططارص 37م
دعوة احد فانه یستجاب للیهودی فیکم و لیسضضتجاب
دم
یفرمایططد» :مضضن قضض ّ
لضضه بنفسضضه« – و حضططرت صططادق م
اربعین من المؤمنین ثم دعا استجیب له«.
ثانیا ً – تقاضای استغفاری که فرزندان یعقوب از پدرشان کردند
از گناهانی بود که بین یعقوب و فرزندانش واقع شده بود ،به ایططن
معنی که پدر خود را آزرده و او را به فراق یوسف عزیزش مبتلی
کرده بودند و به او دروغ گفته بودنططد وهططر وقططت هططم کططه یططادی از
یزدنططد یکرد او را به خرافت متهم نموده و زخم زبططان م یوسف م
ُ یفرمایططد]:قَططاُلوا ت َططاللهِ ت َ ْ
فت َطأ ت َطذ ْك ُُر چنططانکه قططرآن از زبططان آنهططا م
ن[ }يوسف {85:و ُ َ حّتى ت َ ُ
كي َ ن الَهال ِ ِ
م َن ِ ضا أوْ ت َكو َ حَر ً ن َ كو َ ف َ س َ ُيو ُ
ديم ِ[ }يوسف {95:و ق ِ ضَلل ِ َ
ك ال َ في َ ك لَ ِیا اینکه ]َقاُلوا َتاللهِ إ ِن ّ َ
ك َ
قطد ْ آث َطَر َ یوسف نیز چنین بود چنانکه به او گفتنططد ]قَططاُلوا ت َططاللهِ ل َ َ
ن[ }يوسف {91:برای این بود که او را خاط ِِئي َ ن ك ُّنا ل َ َ ه ع َل َي َْنا وَإ ِ ْالل ُ
آزرده بودند به طططوریکه از شططرم نتوانسططتند حرفططی بزننططد و از او
طلب آمرزش کنند تا خود یوسف از باب فتططوت بلفاصططله فرمططود
َ ه لَ ُ
ن[
ميط َ
ح ِ
م الّرا ِ
حط ُ
هطوَ أْر َ
م وَ ُ
كط ْ فُر اللط ُ
م ي َغْ ِ ب ع َل َي ْك ُ ُ
م الي َوْ َ ]َل ت َث ْ ِ
ري َ
یتططوان نامیططد
شآمططدها را توسططل نم
}يوسف {92:پس این قبیل پی
بلکططه عططذرخواهی و طلططب بخشططش از حقطی اسططت کططه از طططرف
مظلوم ضایع شده و آن منحصر به یوسف و یعقوب نیست از هططر
مظلومی که حقی ضایع شد باید از او طلب عفو و استغفار نمود.
ثالثا ً – روایات وارده از ائمه معصومین مؤید همین نظری است
که معروض داشتیم:
ارمغان آسمان 264
مجلس پخته بودند وبططه آن دمیطد تطا روشطن شطود ،دودی از آن بططه
چشمش رفت و اشگش بیرون آمد ،همین موجب آمرزش گناهان
هگی او شد!! و از این قبیل. یک عمر فاحش
یتوانیططد تصططور کنیططد کططه در حال با اینگونه تبلیغات ،خود شططما م
های بوجطود محیطی که نه علطم اسطت و نطه تربیطت ،چگطونه جطامع
یآید؟ چگونه یک مشت حیوانات غرق شهوات به مال و ناموس م
یترین ملططل یتازنططد وخططود را بططه صططورت وحشطط و جططان مططردم م
یآورند در حالیکه مغرور و معجبند بططه ایطن کططه بهططترین مططردم درم
ّ ً َ َ ُ
ن
ذي َمططال[ ]الطط ِ ن أع ْ َ
ري َ
س ِ
خ َم ِبال ْل ن ُن َب ّئ ُك ْ روی زمین هستند؟ ]قُ ْ
ل هَ ْ
ل سعيهم في الحيططاة الطدنيا وهُطم يحسطبو َ
ن
سطُنو َ
ح ِ
م يُ ْ
ن أن ّهُط ْ
َّْ َ ْ َ ْ َ ُ َ َ َ ِ ض ّ َ ْ ُُ ْ ِ َ
عا[ }الكهف{103/104 : صن ْ ً ُ
»بگو» :آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم؟«]آنان[ كسانىاند كططه
كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خططوب انجططام
مىدهند«
این قبیل موهومات و خرافات است که ریشه محامد اخلقی را
های باقی نگذاشته و متططدین آن سوازنیده و بین دین و اخلق رابط
های از یتوان گفت کططه پططار یدینش چندان فرقی ندارد بلکه م به ب
یدینها هم مضّرتر و فاسدتر زیرا های از ب
مدعیان دینداریش از پار
در میططان طبقططاتی کططه روح دیططن ضططعیف شططده غططالب آنططان از
ههای فرهنططک جدیدنططد ،ایططن طبقططه هططر چنططد لابططالی و تحصططیلکرد
یدیططن و فاسططدند امططا بططاز در میططان آنهططا کسططان بسططیاری یططافت ب
یشوند که به نظم و انتظام طبیعت معترف بوده و به تشکیلت م
های از متدینین خرافی هیچ چیز و نظام اجتماعی معتقدند ولی پار
یدیططن را سططفید یداننططد و روی آن طبقططه ب را شططرط هیططچ چیططز نم
هاند؟!
کرد
یشططوند ،و از زیرا اکثر معاصی را به غرور شططفاعت مرتکططب م
یزنند قاچطاق و امطور منهمططه را کارهای اجتماعی به عناوینی تن م
یشططوند ،از دادن از جهططت حلل بططودن نافرمططانی دولططت مباشططر م
یکنند ،به برادران هموطن مالیات و انجام خدمت سربازی فرار م
هجططوهای بططدبین و کین و مسططلمان خططود بططه انططدک شططبهه و بهططان
ینگرند از تهمطت یشوند ،و به همة آنان به نظر بغض و نفرت م م
یکننططد ول بططودن غیبططت فاسططق اجتنططاب نم و دروغ بططه عنططوان حل
یتوان گفت که اینان بططا اینگططونه صدها و هزارها از این قبیل که م
269 ارمغان آسمان
خلصة کلم
های آنچه در این اوراق به نظر خواننططدگان محططترم رسططید خلصط
بود از آنچه ما در نظر داشتیم که در روزنامه وظیفه تحت عنططوان
)علل انحطاط مسلمین و چاره آن( درج و انتشار دهیططم و چنططانکه
های از خودپسططندان بططروز مسبوقید بعلت فشاری که از طرف پططار
نامه و بنگارنططده وارد شططد ناچططار شططدیم کططه موضططوع را مسططکوت
گذاشططته و مطلططب را در آنجططا تعقیططب نکنیططم چططه بشططیوه و روی ّططه
منتقططدین خططود واقفیططم کططه جنجططال و غوغططا راه انططداخته و بحربططة
گزدة تهمططت و تکفیططر و امثططال آن متوسططل و اشططخاص صططاحب زن
نفوذی را تحریک و با وسایل جططاهلنه و ظالمططانه افکططار را تططرور و
های را که درصدد بیداری مردم و یا لاقل اظهططار گوینده و نویسند
یکنند ،مططا هگیری مجبور م آلم درونی خود است به سکوت وگوش
در نگارش آن مقطاله و تطألیف ایطن رسطاله هیطچ غرضطی جطز بیطان
حقایقی که در طی مدت چندین سال مطالعة خود در این موضوع
یبینیم و هایم م هایم نداریم و بعین الیقین آنچه را نوشت
بدان رسید
یتططوان معتقدیم که جز بدین طریق این امت واژگططون بخططت را نم
به سرزمین مجد و شرف و سرچشمه حیات ابدی که قبل حططائز و
واجد بوده است رسانید و چنانکه بر اهل اطلع مخفططی نیسططت در
های از طریططق ندادن راه سعادت مفتخططر وخوشططوقتیم کططه ذر نشا
یگوئیم از جان حق و صراط مستقیم الهی منحرف نشدیم آنچه م
حقیقت و صمیم واقع و قلب و دل صدق و راستی است ،منکرین
و منتقدین ما اگر دچار مرضهای نفسططانی نیسططتند و واقع طا ً طططالب
یبینند بگوینططد غیططر از ایططنحق و حقیقت اند و ما را در راه خطا م
یتوان پیشنهاد نمود و طی طریططق راه که ما گفتیم چه راهی را م
کرد تا به مقصد رسید؟! عللی کطه مطا در آن مقطاله و ایطن رسطاله
ارمغان آسمان 270
آنرا نسططبت بططه خططود رام نمططوده والبتططه در همیططن فتوحططات نیططز از
ینیاز نبوده بلکه در حقیقت تمام آن مرهون تعلیمططات تعالیم انبیا ب
پیغمبران است معهذا همین امططروز! آری همیططن امططروز در مقابططل
تعالیم عالیه و شرایع محکمه و راه و روشهای ابدی قرآن مططات و
مبهوت و مسططخر و مسططحور اسططت در حططالیکه آورنططده ایططن کتططاب
ینصیب از تعلیم و محروم می ب آسمانی به شهادت تاریخ ،مردی ا ّ
حتی از تربیت عادی بوده و در میان قومی و محیطی نشططو و نمططا
تترین درجططات و بططدترین شططرایط حیططات زنططدگی کرده که در پسط
ینمودند!
م
آری انسان پس از اقرار بوجود پروردگار عالمیان ناچططار بوجططود
رسولن از جهت شدت احتیططاج آدمططی بططرای تعلیططم وتکمیططل عقططل
وهوش او اقرار واعتراف خواهد نمططود تططا در عرصططة حیططات بططرای
یترین درجات او را راهبر و رهنما باشد. نیل به عال
مختصری از تعالیم عالیه اسلم
اینک اندکی از تعططالیم عططالیه اسططلم کططه سططعادت داریططن و فططوز
نشأتین را نصیب پیروان خود نموده است.
اسلم پس از اینکه به وسیله توجه دادن آدمی به آیات انفسططی
یدهططد و و آفاقی روح انسانی را به بالترین مرتبه عططروج پططرواز م
او را به وجود خدای مهیمن و مسیطر بططر همططه اشططیاء و آفریننططده
یکند کططه ینماید و شخص یقین م ومدبر کائنات معترف و معتقد م
خلقت او در این جهان بططه عبططث و بیهططوده نیامططده آغططاز او از روی
مشّیت او دارای هدف و غططایتی اسططت و بعثطت انبیططا را یططک امطری
ضروری و لزم دانسته برای طی طریططق کمططال تبعیططت ایشططان را
یشود که خلصه و نططتیجه تعططالیم یپذیرد بدین اسلم رهنمائی م م
تمام ادیان حقه و مذاهب الهیه بوده است.
ییابططد کططه حقطا ً
یشططود م
وقتی به تعالیم این دین حنیف دقیق م
اتصال او به منبع الوهیت و ارتباط آن به ملکططوت آسططمانی اسططت،
یبیند پس از دورانی که بشر درنتیجه جهل خود و القططائ اربططاب م
هها از عادات زشت و خرافات بدست اغراض هزاران کند و زنجیر
و پای خود بسته ،پیغمبری نجات بخش از جانب پروردگططار آمططده و
یگیرد چنانکه در آیه تمام آن غل و زنجیرها را از دست و پای او م
یفرماید: 157اعراف م
ه ي ال ّط ِ ُ سو َ ]ال ّ ِ
دون َ ُ
جط ُ ذي ي َ ِ ّ مط ي ال ّ ل الن ّب ِط ّ ن الّر ُ ن ي َت ّب ُِعو َ ذي َ
ْ
م مُرهُ ْ ل ي َطططأ ُ جيططط ِ م فِطططي الت ّطططوَْراةِ َوال ِن ْ ِ عن ْطططد َهُ ْ مك ُْتوب ًطططا ِ َ
ت م الط ّي ّب َططا ِ ُ ُط ه َ ل ّ
ل ط ح
ِ ي و ر
ُ ِ ََُ كْ ن م ال ن
ِ َ ع م ُ ه ها ْ
ِ َ ْ ُ ِ ََ َ ْ ن ي و ف رو ع م بال
م َوال َغ َْللَ صطَرهُ ْ م إِ ْ ضعُ ع َن ْهُط ْ ث وَي َ َ خَبائ ِ َم ال َ م ع َل َي ْهِ ُ حّر ُ وَي ُ َ
َ ّ َ
ص طُروهُ مُنوا ب ِهِ وَع َ طّزُروه ُ وَن َ َ نآ َ ذي َ م َفال ِ ت ع َلي ْهِ ْ ال ِّتي كان َ ْ
َ
ن[ حططو َ فل ِ ُ م ْ
م ال ُ ك هُ ط ُ ه ُأول َئ ِ َ معَ ط ُ ل َ ذي أ ُن ْزِ َ َوات ّب َُعوا الّنوَر ال ّ ِ
}العراف{157:
»كسانى كه از رسولى پيروى مىكنند كه پيامبر درس ناخواندهاى
است كه نام او را نزد خويش در تورات و انجيل نوشططته مىيابنططد.
آنان را به ]كارهاى[ پسنديده فرمان مىدهد و آنان را از ]كارهاى[
ناپسططند بططاز مىدارد .و پاكيزههططا را بططراى آنططان حلل مىگردانططد و
ناپاكيزهها را بر آنان حرام مىشمارد و بار گرانشان و قيد ]و بنططد[
هايى را كه بر ]عهده[ آنان بود ،از ]دوش[ شان بططر مىدارد .پططس
ارمغان آسمان 274
یفرماید :
م بداند که راه خدا وسیعترین طرق و آسانترین آنهاست
}الحج{78: حَرٍج[
ن َ م ْ ن ِ دي ِ
م ِفي ال ّ ل ع َل َي ْك ُ ْ
جعَ َما َ ]وَ َ
حططَرٍج
ن َم ْ
م ِ ُ َ جعَ َ
ل ع َلي ْك ْ ه ل ِي َ ْ
ريد ُ الل ُما ي ُ ِ
یفرمایدَ ] : در جای دیگر م
م[ }المططائدة {6:و صریحا ً فریططاد م
یزنططد کططه ريد ُ ل ِي ُط َهَّرك ُ ْ وَل َك ِ ْ
ن يُ ِ
خدای متعالی از دین و آیین برای شما راحت و سعات را خواسططته
م سطَر وََل ي ُ ِ
ريطد ُ ب ِك ُط ُ ه ب ِك ُط ُ
م الي ُ ْ ريطد ُ اللط ُ
نططه زحمططت و مشططتق را ]ي ُ ِ
سطعََها ل ََهطا َ
مططا سطا إ ِّل وُ ْ
ف ً
ه نَ ْ سطَر[}البقططرةَ] {185:ل ي ُك َل ّط ُ
ف اللط ُ العُ ْ
ت[}البقرة {286:و برای اینکه هدف دیططن سب َ ْ ت وَع َل َي َْها َ
ما اك ْت َ َ كَ َ
سب َ ْ
معلوم شود که مقصود از آن برای خدمت به بشر است نططه اینکططه
ف
فط َ خ ّ
ن يُ َ یفرمایططد] :يريطد اللط َ
هأ ُْ ُ ِ ُ آسایش بشر وقف دین شططود م
فا[ }النساء {28:و در تمام مططوارد دیططن ضِعي ً
ن َسا ُ
خل ِقَ ال ِن ْ َ ع َن ْك ُ ْ
م وَ ُ
یخواند نه زحمططت و مشططقت را نعمت و رحمت و هدایت و شفا م
و ریاضت و عناء؟!
و همان احکامی هم که در دین مبین وضع شططده جططز رحمططت و
سعادت نیست مثل در اسلم احکام الهی بر طبططق شمارشططی کططه
در اخبار شده پنج چیز است :نمططاز و روزه و زکططوه و حططج وجهططاد،
یبینططد موجططودی شما تنها در نماز آن دقت کنید کططه انسططانی کططه م
است ناتوان و محیط بهزاران آفات و بلیات سماوی و ارضططی کططه
از هر طرف امواج بل و حوادث با او روی آورده او را به نیستی و
ینمایند اما وقتی که انسان معتقطد شططد کطه تمطام ایطن فنا تهدید م
شآمدها از یک منبع ویک قدرت ویططک کثرات ونمودها وحوادث و پی
یگیرد و بعبارت ساده از جططانب خططدای واحططد مشّیت سرچشمه م
است ،آن گاه برای وصول بدان قدرت و جلب رحمت آن و ایجططاد
هایسططت کططه قطططره وسیله آسایش و اطمینططان در جسططتجوی وسیل
وجود متزلزل و لططرزان و مشططرف بططه فنططای خططود را بططدان دریططای
ابدیت متصل سازد در شریعت فرض نمططاز پنجگططانه شططده تططا ایططن
مقصود به حصول پیوند دو انسان ضعیف عاجز ناتوان خططود را بططه
خدای قادر مهربان نزدیک و متصل نماید ،و فواید معنوی و صططحی
روزه علوه بر ایجاد روح اراده وتصططمیم و تسططلط بططر خواهشططهای
نفسانی و اطلع از حال گرسنگان و فقرا بر کسی مخفی نیسططت
و زکات را آن طور که شرع مقرر فرموده برای تأمین حوائج فقر
او مساکین و از پا افتادگان به شرط آنکه بططر طبططق دسططتور شططرع
ارمغان آسمان 276
تآمیز
قرآن دعوت نماید اما این کار بیشتر به وسایل سهل و محب
یفرماید:
یگیرد و در این باره م
و عوامل شوق انگیز انجام م
جاد ِل ْهُ ْ
م سن َةِ وَ َ
ح َعظ َةِ ال َموْ ِ مةِ َوال َ حك ْ َ ل َرب ّ َ
ك ِبال ِ ]اد ْع ُ إ َِلى َ
سِبي ِ
َ َ
تس َ مذ َك ٌّر[]ل َ ْت ُ ن[ }النحل]{125:فَذ َك ّْر إ ِن ّ َ
ما أن ْ َ س ُح َ
يأ ِْبال ِّتي ه ِ َ
شططاءَن َ ن هَذ ِهِ ت َذ ْك َِرة ٌ فَ َ
م ْ ر[ }الغاشية]{21/22:إ ِ ٍّ سي ْط ِ
م َ ع َل َي ْهِ ْ
م بِ ُ
َ َ
حّتىس َ ت ت ُك ْرِه ُ الّنا َ سِبيًل[ }النسان] {29:أفَأن ْ َ خذ َ إ َِلى َرب ّهِ َ ات ّ َ
ن[}يططونس {99:و فقط آن موقططع شمشططیر تنططبیه از مِني َمؤ ْ ِ كوُنوا ُ يَ ُ
یکشد که برای شنیدن حقایق اسلم مزاحم و مانعی ایجططاد نیام م
شود و خس و خاشاکی مانع جریان عین الحیات معالم قرآنططی بططه
کشتزار مزارع وجود انسان شود اما اعتقاد و یقین از امططور قلططبی
یتوانططد بططا زور و جططبر در دل کسططی یقیططن و اسططت و هیچکططس نم
اعتقاد ایجاد نماید اسططلم و مسططلمین را عزیططز و ارجمنططد و آقططا و
یخواهد که علوه بر اینکه فرزند آدم و مسططجود ملئکططه سربلند م
مقّربند بهترین امتی هسططتند کططه بططرای هططدایت جهانیططان و رهططبری
کاروان انسن به سوی مقاصد و غایات نهائی عالم امکططان بوجططود
س[}آل عمران: ت ِللّنا ِ
ج ْ مةٍ أ ُ ْ
خرِ َ
ُ
خي َْر أ ّ یفرماید] :ك ُن ْت ُ ْ
م َ هاند و م
آمد
َ س ً
طا ل ِت َ ُ ك جعل ْناك ُ ُ
س[
داَء ع َلى الن ّططا ِ كوُنوا ُ
شهَ َ ة وَ َ
م ً
مأ ّ]{110وَك َذ َل ِ َ َ َ َ ْ
}البقرة {143:و عزت و برتری و سادت و سروری آنان را تا سططر
یبرد که العزة لله ولرسوله و للمططؤمنین و حد مقام الوهیت بال م
از همین رهگذر است که مؤمن شریف در هیچ حال از این ارزش
و عزت و شرافت و قیمت خود غافل نیسططت و هرگططز خططود را بططه
یفروشد بلکه اگر سلطنت اعتبارات موهوم و مال و جاه فانی نم
کترین مخططالفتی از احکططام دیططن خططود زمین را به او بدهند که کوچ
کند هرگز نخواهد کرد خلصه آنکه اسلم در احکططام و آیططاتش ایططن
هدف را دارد که عالیترین و راقیططترین جطامعه را در تطوده انسطانی
پدید آورد و چنانکه در طی بیانات خود گفتیم بدین منظططور توفیططق
یافته و قرنهططای متمططادی جهططان و جهانیططان را در زیططر بططال علططم و
دانش و تقوی و عدالت ،به سوی حقیقططت رهططبری کططرده اسططت و
این کیفیت با این وصف بوده کططه هنططوز افططراد قططابلیت و اسططتعداد
یتوانسططت طعططم شططیرین درک حقططایق را نداشططته و مذاقشططان نم
تعالیم اسلمی را دریابد اما امروز با شرحی کططه از عوامططل مططترو
که و علل موجوده دادیططم اگططر جامعططة اسططلمی بتوانططد آن را درک
ارمغان آسمان 280
کرده بکار بندد یعنی به تحصیل علم و حکمططت بططر حسططب دسططتور
شریعت بپردازد ،و حکومت اسلمی را آن چنانکه شططرحش رفططت
تشکیل دهد و جمعه و جهطاد و حططدود و دیططات را بططر طبطق دسطتور
بکار بندد و خرافات و موهومات که چون قاذورات و خبائث چهره
ههططائی از آن در ایطن کتطاب نورانی حقطایق را پوشططانیده و مطا نمون
ننمودن تعططالیم آوردیم بدور افکند و به جططای آن همططت بططه جانشططی
هکننططده بططه
مترو که دین گمارد و اعداد قوا کنططد واز حواشططی گمرا
متن واقع پبدازد ،آن روز است که دیططده خواهططد شططد کططه مصططداق
ذي َ
مفن ّهُ ْ
خل ِ َ ت ل َي َ ْ
س طت َ ْ حا ِ صططال ِ َمل ُططوا ال ّ م وَع َ ِمن ْك ُط ْ مُنوا ِ نآ َ ه ال ّ ِ َ ]وَع َد َ الل ُ
م
م ِدين َُهطط ُ ن ل َهُ ْ مك ّن َ ّ م وَل َي ُ َن قَب ْل ِهِ ْ
م ْن ِ ذي َف ال ّ ِخل َ َ ست َ ْ ما ا ْ ض كَ َ
ِ ِفي ال َْر
دون َِني َل خطوفه َ
من ًططا ي َعْب ُط ُمأ ْ ن ب َعْطد ِ َ ْ ِ ِ ْ م ْم ِ م وَل َي ُب َد ّل َن ّهُ ْضى ل َهُ ْ ذي اْرت َ َ ال ّ ِ
ییابططد و قافلططة شي ًْئا[ }النططور {55:صورت وقططوع م ن ِبي َ كو َ شر ِ ُيُ ْ
بشریت به سرعت برق باد به سوی هدفی که پروردگار جهططان او
یشتابد و زندگی تلخ و معیشططت ضططنک را برای آن آفریده است م
یگططردد .بططرای کنونی آدمی مبدل به بهشططت سططعادت و رضططوان م
نشدن این حقیقت ما قبططول ایططن حصول این منظور و لاقل روش
زحمططت و تحمططل آن همططه تهمططت کردیططم و چططون در ایططن راه جططز
تهططا نططه،
رضای پروردگار خود را جویا نیستیم از ایططن تهمططت و اذی
تنها آزرده نمی شویم بلکه چون خاص و خالص بطدون هیطچ شطائبه
باری خاطر حق و رضای خدا آرامش وجدان بطدین کطار پرداخطتیم
کمال خوشنودی و رضا را خواهیم داشت زیرا اگططر هططر چیططز را در
این مورد فراموش کنیططم قضططایای برجسططته تاریططخ را کططه همططواره
هانطد عاشقان حقیقطت دچطار تهمطت و نفطرت ایطن گطونه افطراد بود
فراموش نخواهیم کرد ،و همان برای تسططلی مططا کططافی اسططت ،در
خاتمه این مقال یادآوری چند نکته لزم است.
های -1آنچططه در ایططن اوراق از نظططر خواننططدگان گذشططت عقیططد
است که نویسنده این سطور در اثر مطالعه و تفکر در ایططن بططاره
دارا شده و دلیل آن از عقل و نقل تا حدی روشن گشططت و البتططه
هر کسی به عقل و فهم خود مأخوذ و مواخذ است.
-2با اینکه مدعای ما در این رساله همه متکی به آیات و اسناد
و سیره مسلمین صدر اول است معهذا اگر انتقاد به جائی برسططد
با کمال میل آن را پذیرفته و به ضمیمه همین رساله منتشططر مططی
281 ارمغان آسمان
کنیم تا جبران خطائی اگر مرتکب گشته باشیم شططده باشططد و نیططز
معلوم شود که ما غرضی جز یافتن حق و بیان آن نداریم اینک بططر
کسانیکه به خطائی از ما واقف شوند واجب است که ما را بططدان
بیاگاهانند تا هم ادای وظیفه شرعی کرده وهم هدایت گمراهان را
دریابند.
-3چون این مختصر اولین رساله در اینگونه موضططوعات و هططم
اولین تألیف مستقل نگارنده است بدیهی اسططت کططه از هططر جهططت
کامل نیست بنابر این امیططدواریم کططه بططه توفیططق الهططی در آتیططه بططه
تکمیططل آن پرداختططه و در هططر یططک هططر یططک از موضططوعات کتططابی
نکردن هططر علیحططده تططألیف و بططوجهی کطافی از عهططد بیططان و روشط
موضوع برآئیم هططر چنططد همیططن انططدازه بططرای اربططاب هططوش کططافی
است.
-4کسططانی کططه از راه عنططاد و لجططاج باسططتهزاء و ارعططاب مططا
یپردازند باید یقین بدانند که ما قبل حساب آنهططا را کططرده ایططم و م
کترین ارزش و اهمیت برای آنهططا و اعمالشططان قططائل بنابراین کوچ
هایم هططدف خططود را تعقیططب و در صططورت هرگططونه نیستیم و تا زنططد
های خود را مثاب و مأجور دانسته بلکه در این راه تا صدمه و لطم
پای جان در آرزوی شهادتیم.
های که جهططل مططردم را در ایططن -5چون یقین داریم به مذاق عد
یدانند این گونه تططألیف تلطخ اسطت لططذا ممکططن موضوع بنفع خود م
هکردن اذهان برآیند ما نیز از همین حططال خططود را است درصدد تیر
برای مدافعه و دفططاع از عقایططد خططود بططه آیططات و روایططات بیشططتری
هایم.مسلح کرد
-6آثار و تألیفات آتیه ما در پیرامون همین مطططالب و امثططال آن
خواهد بود زیرا به نظر ما این قبیل مطططالب از مهمططترین مطططالب
است.
های از علمای بزرگ و دانایان روشن و مطلع -7ما نظریات پار
هایم که پس از وصططول ،ضططمیمه را در پیرامون این مطالب خواست
خططواهیم نمططود حططق آن بططود کططه مططا نططام ایططن رسططاله را )تنزیططه
ینهادیم زیرا ترک حکومت و تعطیل جهططاد وجمعططه المعصومین( م
و حدودا را که اهل آراء یا اهواء نسبت بائمه معصومین سلم الله
هانططد در حقیقططت آن بزگططواران را کططه خططود از علیهططم اجمعیططن داد
ارمغان آسمان 282