You are on page 1of 15

‫بررسي انتقال موقعيت قراردادي مستأجر در عقد اجاره‬

‫اصغر قيم اصغرى‬

‫‪:‬‬

‫‌‬

‫‪.‬‬ ‫‌‬

‫‪.‬‬ ‫‌‬

‫‪.‬‬

‫كلي‌‌د واژه‌‌‌ها‪ :‬تجوي‌‌ز‪ ،‬حك‌‌م‪ ،‬انتقال مناف‌‌ع‪ ،‬س‌‌ند رس‌‌مي‪ ،‬عق‌‌د اجاره‪ ،‬عق‌‌د ص‌‌لح‪ ،‬انتقال‬

‫موقعيت قراردادي‪ ،‬نحوه تنظيم سند رسمي‬

‫تجويز انتقال منافع عين مستأجره و نحوه تنظيم سند رسمي نسبت به آن‬

‫همان‌طور كه مي‌دانيم‪ ،‬عقد اجاره كه از جمله اسباب تمليك و تملك منافع اعيان خارجي‬

‫اموال مي‌باش‌د ب‌ا توجه ب‌ه قصد انشاء طرفين و توالي در اعلم ايجاب و قبول‪ ،‬در عداد عقود‬

‫رضايي قرار دارد‪ ،‬ليكن تحولت سياسي‪ ،‬اقتصادي و اجتماعي موجب دگرگوني در نقش اراده‬

‫طرفي‌ن و حاكمي‌ت اراده برتري چون نظ‌م عموم‌ي و قواع‌د آمره حكومت‌ي گرديده اس‌ت ب‌ه‬

‫طوري ك‌ه امروزه آزادي اراده طرفين عقد اجاره در انشاء عق‌د‪ ،‬تعي ين شراي‌ط عق‌د و آثار آن‬
‫تقريبا ً تابعي از اراده مقنن و نظام حكومتي مستقر است‪.‬‬

‫از جمله ايسن آثار‪ ،‬پديده حقوقسي خاصسي تحست عنوان حسق مسستأجر بر انتقال‬

‫منافع مورد اجاره به غير مي‌باشد‪ .‬اين حق در متون حقوقي و فقهي به عنوان‬

‫اجاره بسسه ثالث‪ ،‬اجاره ثانسسي‪ ،‬اجاره فرعسسي‪ ،‬اجاره مسسستأجر بسسه مسسستأجر‪ ،‬اجاره‬

‫مسستأجر كسل بسه مسستأجر جزء مورد بحسث قرار گرفتسه اسست‪ ،‬ولي احكام آن بر‬

‫حول محور تراضي و قرارداد استوار بوده است‪ .‬در حالي كه امروزه حق انتقال‬

‫منافع به غير مبتني بر اراده قانوني و بدون توجه به قرارداد طرفين است‪ .‬با‬

‫توجه به مراتب فوق لزم است بدوا ً مقررات حاكم بر مالكيت مستأجر بر منافع‬

‫عين مستأجره در قوانين موضوعه ملحظه گردد‪:‬‬

‫طب‌ق اص‌ول كلي و مقررات ماده ‪ 30‬قانون مدن‌ي ه‌ر مالك‌ي نس‌بت ب‌ه مايملك خود ح‌ق‬

‫همه گونه تصرف و انتفاع (از جمله تصرفات ناقله) دارد‪.‬‬

‫ب‌‌ه ص‌‌راحت ماده ‪ 474‬قانون مدن‌‌ي مس‌‌تأجر (ب‌‌ه عنوان مالك مناف‌‌ع) مي‌توان‌‌د عي‌‌ن‬

‫مستأجره را به ديگري اجاره (انتقال) ده‌د‪ .‬به موج‌ب ماده ‪ 7‬آيين‌نام‌ه تث‌بيت قيمت‌‌ها مصوب‬

‫‪ 23/7/1322‬هر شخصي كه بدون اجاره‌نامه رسمي به عنوان مستأجر مت صرف مورد اجاره‬

‫مي‌باشد مطلقا ً حق واگذاري مورد اجاره را به غير نخواهد داشت (به نظر مي‌رسد در صورتي‬

‫كه با اجاره نامه رسمي به عنوان مستأجر متصرف مورد اجاره باشد حق واگذاري مورد اجاره‬

‫را به غير داشته باشد) براساس ماده ‪ 18‬قانون روابط مالك و مستأجر مصوب سال ‪1339‬‬

‫مستأجر محل كسب و پيشه و يا تجارت مي‌تواند محل مزبور را به غير انتقال دهد مشروط بر‬

‫اينكه اول ً مستأجر جديد به همان كسب و پيشه يا تجارت مشغول شود كه در اجاره نامه قيد‬

‫گرديده و ثانيا ً مدت اجاره جديد از بقيه مدت اجاره اصلي تجاوز ننمايد‪.‬‬

‫همان طوري ك‌ه ملحظ‌ه مي‌شود قانونگذار ب‌ا وجود داشت‌ن تماي‌ل بر تحمي‌ل اراده خود بر‬

‫طرفي‌ن عق‌د اجاره‪ ،‬هنوز خود مقي‌د ب‌ه اص‌ول كلي و مقررات ناظ‌ر ب‌ه آزادي اراده طرفي‌ن‬

‫مي‌باش‌د ب‌ه شرح مقررات قانون رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر مص‌وب ‪ 1356‬علوه بر تحولت‬
‫اس‌اسي در عنوان قانون و مفاد آن در مورد پديده حقوق‌ي ح‌ق مس‌تأجر بر انتقال مناف‌ع مورد‬

‫اجاره ب‌ه غي‌ر درس‌ت نقط‌ه مقاب‌ل اص‌ول و عك‌س مقررات س‌ابق اقدام ب‌ه وض‌ع قانون نموده‬

‫است‪ .‬اندك توجهي به صدر ماده ‪ 10‬قانون مذكور كه مقرر مي‌دارد (مستأجر نمي‌تواند منافع‬

‫مورد اجاره را كل ً يا جزئا ً يا به نحو اشاعه به غير انتقال دهد يا واگذار نمايد مگر اينكه كتبا ً اين‬

‫اختيار ب‌‌ه او داده شده باش‌‌د) اس‌‌تحاله در انديش‌‌ه مقن‌‌ن و مراد او در تلش براي عدول از‬

‫اصول‪ ،‬قواعد و ضوابط كلي شناخته شده را مشخص مي‌نمايد‪ .‬با توجه به مقررات اين ماده‬

‫و ساير مواد قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ‪ 1356‬و شناسايي حق اعتباري و اولويت‬

‫براي مستأجر به نام حق كسب و پيشه و تجارت از طرف قانونگذار ظاهرا ً ممنوعيت مقرر در‬

‫ماده ‪ 10‬قانون ياد شده معارض استحقاق منطقي مستأجر در استيفاي حق مكتسب قانوني‬

‫خود ب‌ه نظ‌ر مي‌رس‌د و در برخ‌ي موارد همان ح‌ق اعتباري خود س‌اخته مقن‌ن‪ ،‬مورد تهدي‌د و‬

‫هجم‌ه قانون واق‌ع شده اس‌ت و ب‌ه ي‌ك غفلت مس‌تأجر از الزامات قانون‌ي ي‌ا قراردادي همان‬

‫حق هم از بين رفته و مستأجر به راه استيصال مي‌رود خصوصا ً اينكه در برخي موارد و مواقع‬

‫حاصل عمر عزيز مستأجر منحصر به همان حق اعتبار شناخته شده قانوني است و زوال اين‬

‫ح‌ق موج‌ب افلس و ورشكس‌تگي مس‌تأجر مي‌شود‪ .‬بنابراي‌ن لزم و ضروري اس‌ت ك‌ه دق‌ت‬

‫شود ب‌ا وجود امري بودن مقررات قانون رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر ط‌ي مقررات مذكور شروط‬

‫اشتراطي بين طرفين در حين انعقاد عقد اجاره داير بر جواز انتقال منافع مورد اجاره به غير‬

‫توسط مستأجر و يا اذن قبلي و يا رضايت مؤخر موجر بر انتقال مورد اجاره به غير داراي آثار‬

‫حقوقي مقرر مي‌باشد‪.‬‬

‫ب‌‌ا اي‌‌ن هم‌‌ه در مواردي برخلف شروط اشتراط‌‌ي بي‌‌ن طرفي‌‌ن و حت‌‌ي در موارد تخلف‬

‫مس‌تأجر از شروط ياد شده مقن‌ن حق‌ي را براي مس‌تأجر منظور و مقرر داشت‌ه اس‌ت‪ .‬از آن‬

‫جمله است قسمت اخير ماده ‪ 19‬قانون روابط موجر و مستأجر كه به شرح آن مقرر گرديده‪:‬‬

‫(هرگاه در اجاره نام‌ه ح‌ق انتقال ب‌ه غي‌ر س‌لب شده و ي‌ا اجاره‌نامه‌اي در بي‌ن نبوده و مالك‬

‫راضي به انتقال مورد اجاره به غير نباشد بايد در مقابل تخليه مورد اجاره حق كسب يا پيشه‬

‫ي‌ا تجارت مس‌تأجر را بپردازد در ص‌ورتي ك‌ه مس‌تأجر ح‌ق انتقال مناف‌ع ب‌ه غي‌ر را نداشت‌ه و‬
‫موج‌ر راض‌ي ب‌ه انتقال آن ب‌ه غي‌ر نباش‌د و حاض‌ر ب‌ه پرداخ‌ت ح‌ق كس‌ب و پيش‌ه ي‌ا تجارت‬

‫مستأجر در قبال تخليه مورد اجاره هم نباشد مقنن به مستأجر اجازه مي‌دهد كه براي تحصيل‬

‫اجازه انتقال ب‌ه دادگاه مراجع‌ه كن‌د در اي‌ن ص‌ورت دادگاه حك‌م ب‌ه تجوي‌ز انتقال مناف‌ع مورد‬

‫اجاره ب‌ه غي‌ر و تنظي‌م س‌ند انتقال ص‌ادر و رونوش‌ت آن را ب‌ه دفت‌ر اس‌ناد رس‌مي (ذي‌رب‌ط)‬

‫ارس‌ال و مرات‌ب را ب‌ه موج‌ر اعلم مي‌نماي‌د) بنابراي‌ن مرات‌ب و ب‌ا توج‌ه ب‌ه مقررات ماده ‪19‬‬

‫قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ‪ 1356‬موارد ذيل‪:‬‬

‫‪ ‌ 1‬ماهيت حقوقي حكم تجويز انتقال منافع مورد اجاره به غير و تنظيم سند انتقال‬

‫‪ ‌ 2‬عنوان سند تنظيم شده در دفتر اسناد رسمي براي انتقال منافع مورد اجاره به غير و‬

‫طرفين سند مذكور‬

‫‪ ‌ 3‬نقش و سمت موجر در تنظيم سند بين مستأجر اول و مستأجر جديد‬

‫‪ ‌ 4‬تكليف بقاء يا زوال اثر حقوقي سند اجاره قبلي‬

‫‪ ‌ 5‬كيفيت قائم مقامي مستأجر جديد در قبال موجر و ساير اشخاص‬

‫‪ ‌ 6‬حقوق مستأجر سابق‬

‫در جاي خود محل تأمل و بحث بوده كه در حد توان به آن پرداخته مي‌شود‪.‬‬

‫‪ ‌ 1‬ماهيت حقوقي حكم تجويز انتقال منافع مورد اجاره به غير‬

‫اص‌ول ً احكام قضاي‌ي در مقام احقاق ح‌ق و فص‌ل خص‌ومت جايگزي‌ن قانون‌ي اراده شخ‌ص‬

‫ممتنع است وقتي بدهكاري از سر عناد به حق طلبكار توجهي ندارد از اداي حقوق حقه وي با‬

‫وجود ملئت كاف‌ي اس‌تنكاف مي‌نماي‌د وقت‌ي فروشنده ب‌ا وجود انشاء عق‌د مملك‪ ،‬ثم‌ن معامله‬

‫را كم‌ا ه‌و حق‌ه وص‌ول كرده و ب‌ه معاذي‌ر غيرمنطق‌ي‪ ،‬نامعقول و غيرمقبول از تس‌ليم م‌بيع‬

‫امتناع مي‌نماي‌د ي‌ا بدون عذر موج‌ه از ايفاي تعه‌د معهود و انجام تكلي‌ف قراردادي ي‌ا قانون‌ي‬

‫امتناع مي‌گردد اي‌ن اراده حاك‌م دادگاه اس‌ت ك‌ه ب‌ا ص‌دور حك‌م و اعمال ولي‌ت قضاي‌ي متعلق‬

‫ح‌ق را ب‌ه مس‌تحق آن مس‌ترد نموده امور جامع‌ه را ب‌ه مدار ح‌ق و عدل اعاده و بالمآل نظ‌م‬

‫حقوق‌‌ي عادلن‌‌ه را در اجتماع مس‌‌تقر كرده و از آن ص‌‌يانت مي‌نماي‌‌د‪ .‬و در برخ‌‌ي موارد ه‌‌م‬

‫حاك‌‌م دادگاه براي ص‌‌يانت ح‌‌ق و تأمي‌‌ن عدل و حف‌‌ظ حقوق افراد مكلف ب‌‌ه اعمال ولي‌‌ت‬
‫قضاي‌ي اس‌ت بدون اينك‌ه در عالم خارج ترافع‌ي حادث و تجاوزي فعلي‌ت داشت‌ه باش‌د ب‌ا اي‌ن‬

‫همه حاكم دادگاه براي حفظ نظم موجود از باب تصدي امور حسبه تصميماتي اتخاذ مي‌نمايد‬

‫ك‌‌‌‌ه حقوق اوقاف‪ ،‬اموال عموم‌‌‌‌ي‪ ،‬اموال بلص‌‌‌‌احب‪ ،‬اموال مجهول‌المكان‪ ،‬اموال و امور‬

‫صر‬
‫مربوط ب‌ه ايتام و ص‌غار بدون ولي قانون‌ي و در ي‌ك كلم اموال و امور اشخاص غي ّ‌ب و ق ّ‌‬

‫اداره و حقوق آنها صيانت شود‪.‬‬

‫حال حك‌م دادگاه بر تجوي‌ز انتقال مناف‌ع مورد اجاره ب‌ه غي‌ر از كدامي‌ن نوع تص‌ميم قضاي‌ي‬

‫است به امر ترافعي مربوط است يا به امور حسبي‪.‬‬

‫براي توضي‌ح بيشت‌ر باي‌د وضعي‌ت حقوق‌ي موج‌ر از ي‌ك طرف و مس‌تأجر از طرف ديگ‌ر در‬

‫قانون رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر س‌ال ‪ 1356‬مورد بررس‌ي قرار گيرد‪ .‬ب‌ه نظ‌ر مي‌رس‌د ك‌ه ب‌ه‬

‫شرح مقررات اكث‌ر مواد قانون مذكور از جمله مواد ‪ 20 ‌‌ 19 ‌‌ 15 ‌‌ 14 ‌‌ 7 ‌‌ 4‬حقوق‬

‫مالكانه موجر بر عين مستأجره از يك طرف و حق مالكيت قراردادي بر منافع عين مستأجره‬

‫و نيز حقوق ناشي از رابطه استيجاري ايجاد شده به موجب قانون از طرف ديگر در تقابل هم‬

‫قرار دارد‪.‬‬

‫زيرا با وجود ارزش و اعتبار حقوقي شرايط اشتراطي بين طرفين در خصوص مواردي از‬

‫قبي‌ل ميزان اجاره‌به‌ا‪ ،‬مدت اجاره‪ ،‬مس‌تندات عق‌د ي‌ا رابط‌ه اجاري‪ ،‬نوع شغ‌ل مس‌تأجر‪ ،‬نحوه‬

‫بهره‌برداري وي از مناف‌ع عي‌ن مس‌تأجره بالمباشره و غي‌ر آن مس‌تأجر حت‌ي در برخ‌ي موارد‬

‫سلبي قانوني چون موضوع ماده ‪ 10‬قانون با توسل به ابزارها و جهات قانوني و مراجع‌ه به‬

‫مراجع قضايي مي‌تواند تعديل شرايط‪ ،‬تغيير و حتي ازاله شرايط مذكور را درخواست نمايد‪.‬‬

‫و موج‌‌ر برخلف اقتضاي ح‌‌ق مالكان‌‌ه در اعمال ح‌‌ق خود و شراي‌‌ط اشتراط‌‌ي و آثار‬

‫حقوق‌ي آنه‌ا فاق‌د آزادي اراده و عم‌ل باش‌د‪ .‬باز همان مس‌تأجر ب‌ا وجود حمايت‌هاي قانون‌ي و‬

‫شناسايي حق مالكيت وي بر منافع عين مستأجره به تصريح ماده ‪ 10‬مرقوم آزادي لزم براي‬

‫اعمال تص‌‌رفات ناقله بر همان مايملك اعتباري خود نداشت‌‌ه باش‌‌د خص‌‌وصا ً ح‌‌ق مذكور ب‌‌ه‬

‫جهات‌ي از قبي‌ل شرط مباشرت مس‌تأجر بر اس‌تيفاي مناف‌ع از عي‌ن مس‌تأجره‪ ،‬پيش‌ه ي‌ا تجارت‬

‫مس‌تأجر در مح‌ل‪ ،‬اس‌تيفاء نمي‌شود و در برخ‌ي مواق‌ع ب‌ا س‌وءاستفاده و امتناع موج‌ر آن ح‌ق‬
‫ب‌ه مخاطره مي‌افت‌د‪ .‬بدي‌ن جهات اس‌ت ك‌ه مقن‌ن براي تعدي‌ل رواب‌ط بي‌ن طرفي‌ن ح‌ق رجوع‬

‫مس‌تأجر ب‌ه دادگاه و اعمال ولي‌ت قضاي‌ي را تجوي‌ز و مقرر مي‌دارد‪ .‬هرچن‌د اي‌ن ام‌ر مناف‌ي‬

‫اصل لزوم عقد اجاره و مغاير اصل حاكميت اراده در عقد به نظر مي‌رسد‪ ،‬ليكن تحديد اراده‬

‫و حقوق موج‌ر در قبال ح‌ق كس‌ب و پيش‌ه ي‌ا تجارت اس‌تحقاقي مس‌تأجر و حماي‌ت از حقوق‬

‫مذكور در مقام س‌كوت مفاد قرارداد ي‌ا شراي‌ط س‌لبي آن براي مس‌تأجر از آثار امري قواع‌د‬

‫قانون روابط موجر و مستأجر است تا از زوال حق مكتسب قانوني مستأجر جلوگيري شود‪ .‬و‬

‫تكلي‌ف دادگاه بر تجوي‌ز انتقال مناف‌ع مورد اجاره مس‌تأجر ب‌ه غي‌ر نوع‌ي اعمال ولي‌ت قضاي‌ي‬

‫براي حفظ نظم عمومي موردنظر مقنن و حمايت از حقوق مستأجر در قبال اغراض و سليق‬

‫شخصي موجر مي‌باشد و بدين ترتيب حكم دادگاه از يك طرف مظهر اراده مقنن و از طرف‬

‫ديگر جايگزين اراده موجر ممتنع بوده كه خود امري استثنايي نسبت به اصل حاكميت اراده و‬

‫واجد اوصاف امور ترافعي است و داراي ويژگي خاص خود بوده كه برخي از ويژگي‌هاي آن به‬

‫اجمال بيان مي‌گردد‪:‬‬

‫حك‌م دادگاه بر تجوي‌ز انتقال مناف‌ع عي‌ن مس‌تأجر ب‌ه غي‌ر مقي‌د ب‌ه زمان مقرر در قانون‬

‫اس‌ت‪ .‬ب‌ه موج‌ب مقررات قس‌مت اخي‌ر ماده ‪ 19‬قانون رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر مص‌وب‬

‫‪« :1356‬هرگاه ظرف شش ماه از تاريخ ابلغ حكم قطعي منافع مورد اجاره با سند رسمي‬

‫به مستأجر جديد انتقال داده نشود حكم مزبور ملغي الثر خواهد بود»‪.‬‬

‫بنابراين به نظر مي‌رسد كه اعتبار حكم بر تجويز انتقال منافع مورد اجاره به غير برخلف‬

‫اعتبار مستمر و دايمي احكام قضايي محدود به زمان معين و مشخص شش ماهه مي‌باشد و‬

‫ب‌ا انقضاي مدت مرقوم از حك‌م ص‌ادره رف‌ع ا ثر مي‌شود‪ .‬ب‌ا وجود ابتناي ابتداي موع‌د مقرر بر‬

‫تاريخ ابلغ حكم قطعي نهايت موعد شش ماهه مذكور محل اختلف است‪ .‬با توجه به ظاهر‬

‫الفاظ و عبارات مس‌تعمل در قس‌مت اخي‌ر ماده ‪ 19‬فوق‌الشعار ب‌ه نظ‌ر مي‌رس‌د ب‌ه ص‌رف‬

‫انقضاي مدت ش‌‌ش ماه مرقوم حك‌‌م ص‌‌ادره ملغ‌‌ي الث‌‌ر خواه‌‌د بود حال مس‌‌تأجر در مدت‬

‫شش ماه مقرر اقدامات لزم براي اجراي حكم انجام داده باشد يا خير؟ اما از طرفي با توجه‬

‫ب‌ه اينك‌ه لزم‌ه اجراي حك‌م انجام اقدامات‌ي مانن‌د ارس‌ال رونوش‌ت حك‌م ص‌ادره ب‌ه دفترخان‌ه‬
‫مربوط و اعلم مرات‌ب ب‌ه موج‌ر بوده و عمل ً انجام آنه‌ا منوط ب‌ه قطعي‌ت حك‌م و درخواس‌ت‬

‫مستأجر مي‌باشد‪ .‬و از يك طرف در ادامه عمليات اجرايي هم مستأجر مكلف به اخذ گواهي‬

‫لزم بر مفاص‌احساب از س‌ازمان‌هاي تأمي‌ن اجتماع‌ي و بيمه‌گري‪ ،‬مراج‌ع ماليات‌ي و شهرداري‬

‫و‪ ...‬و نيز اخذ استعلماتي چون وضعيت ثبتي و امثال آن مي‌باشد و انجام برخي موارد به نحو‬

‫توأم و هم‌زمان امكان‌پذي‌‌ر نبوده و نوعا ً ه‌‌م گواهي‌هاي داراي اعتبار زمان‌‌ي مي‌باشن‌‌د ك‌‌ه در‬

‫نظام اداري فعلي جم‌ع اقدامات مراج‌‌ع مختلف و آثار اقدامات آنه‌‌ا در مدت ش‌‌ش ماه مقرر‬

‫غيرممك‌‌ن مي‌باش‌‌د‪ .‬بنابراي‌‌ن اس‌‌تنتاج ظاهري از مت‌‌ن قانون در واق‌‌ع تحمي‌‌ل آثار منف‌‌ي‬

‫نارسايي‌هاي اداري به حقوق اشخاص بوده و اين امر منافي اغراض حمايتي مقنن در تصويب‬

‫قانون رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر خواه‌د بود و باي‌د مراج‌ع قضاي‌ي تدبي‌ر ديگري اعمال نماين‌د و‬

‫بدي‌ن جه‌ت ب‌ه نظ‌ر مي‌رس‌د ك‌ه طري‌ق موج‌ه ك‌ه جام‌ع اغلب مص‌الح و فاق‌د كمتري‌ن مضرات‬

‫باش‌د اي‌ن اس‌ت ك‌ه چنانچ‌ه مس‌تأجر محكوم له در ظرف مدت ش‌ش ماه از تاري‌خ ابلغ حك‌م‬

‫قطعي درخواست اجراي حكم را از مرجع ذي ‌صلح قضايي بنمايد و براساس آن مرجع مذكور‬

‫دس‌تور ارس‌ال حك‌م قطع‌ي ب‌ه دفترخان‌ه مربوط ص‌ادر نماي‌د و عنداللزوم ب‌ا ص‌دور گواهي‌هاي‬

‫لزم از مجاري قانوني استعلمات و مفاصاحساب‌هاي مربوط صورت گرفته باشد همين اندازه‬

‫اقدام براي حفظ آثار و اعتبار احكام كافي بوده و در نتيجه دشواري ‌ها و مشكلت اداري مخل‬

‫اعتبار حك‌م و مناف‌ي حقوق مس‌تأجر نخواه‌د بود و چنانچ‌ه مس‌تأجر محكوم له ب‌ا وجود ابلغ‬

‫حك‌م قطع‌ي ب‌ه شرح فوق درخواس‌ت اجرا و اقدام نكرده باش‌د ب‌ا گذش‌ت ش‌ش ماه مقرر از‬

‫حك‌م ص‌ادره رف‌ع اث‌ر خواه‌د ش‌د‪ .‬بدين‌ترتي‌ب اغراض مقن‌ن محق‌ق و تكلي‌ف قانون‌ي موج‌ر‬

‫مشخ‌ص شده و زمين‌ه حمايت‌ي از حقوق مس‌تأجر و ي‌ا اغراض و انص‌راف وي از اي‌ن مزاياي‬

‫قانوني به نحو روشن فراهم مي‌گردد‪.‬‬

‫‪ ‌ 2‬عنوان و چگونگي سندي كه متعاقب حكم به تجويز انتقال منافع از يد مستأجر به غير‬

‫تنظيم مي‌شود‪.‬‬

‫همان‌طور كه گفته شده جوهره اصلي عقد اجاره مالكيت مستأجر بر منافع عين مستأجره‬

‫است و طبق مقتضيات عقد اجاره‪ ،‬تمليك منافع در قبال عوض معلوم تحت عنوان مال‌الجاره‬
‫ي‌‌ا اجاره به‌‌ا و‪ ...‬ص‌‌ورت مي‌گيرد از نتاي‌‌ج مالي‌‌ت مال‌الجاره مالي‌‌ت مناف‌‌ع تمليك‌‌ي اس‌‌ت و‬

‫مستأجر علوه بر منافع داراي حقوق مالكانه‌اي چون حق كسب و پيشه و يا تجارت مي‌باشد‪.‬‬

‫و با توجه به عموم و اطلق قاعده تسليط و مقررات ماده ‪ 30‬قانون مدني مستأجر به عنوان‬

‫مالك منافع حق تصرفات ناقله در منافع‪ ،‬حق كسب و پيشه و يا تجارت در عين مستأجره خود‬

‫دارد‪ .‬چون شايع‌تري‌ن شك‌ل تص‌رفات ناقله انتقال مال ب‌ه موج‌ب عق‌د بي‌ع مي‌باش‌د اي‌ن گون‌ه‬

‫تص‌ور مي‌شود ك‌ه انتقال مناف‌ع و كس‌ب و پيش‌ه ي‌ا تجارت ه‌م ب‌ه موج‌ب عقدي مث‌ل عق‌د بي‌ع‬

‫واقع مي‌گردد و با اين پيش‌فرض انطباق وصف بايع و مشتري بر مستأجر و طرف معامله وي‬

‫از ي‌ك طرف و توص‌يف مناف‌ع و ح‌ق كس‌ب و پيش‌ه و تجارت ب‌ه عنوان مص‌داق عين‌ي خارج‌ي‬

‫م‌بيع نوعا ً ب‌ا تردي‌د جدي مواج‌ه مي‌شود‪ .‬و اي‌ن تردي‌د در عنوان شك‌ل س‌ند تنظيم‌ي در دفت‌ر‬

‫اسناد رسمي هم سرايت پيدا مي‌كند لزم به ذكر است كه مراد ما از بروز ترديد و اشكال در‬

‫تنظيم سند انتقال رسمي است و اّل در روابط عرفي اشكالي در انتقال قابل تصور است كه‬

‫فارغ از اين مباحث بوده و مورد بحث ما نمي‌باشد‪ .‬پيش‌كسوتان محرر اسناد در تنظيم اسناد‬

‫انتقال حق كسب و پيشه يا تجارت با مهارت و استادي كامل و در عين حال با اجتهاد بي‌بديل‬

‫از ظرفيت‌‌ها و قابليت‌هاي س‌يدالعقود يعن‌ي عق‌د ص‌لح بهره‌‌ها برده و اس‌ناد مورد نظ‌ر را در‬

‫قالب و هيئت س‌ند ص‌لح حقوق ي‌ا ص‌لح مناف‌ع و امثال آن ب‌ه حلي‌ه و زيور تحري‌ر مي‌آراس‌تند و‬

‫چ‌ه گنجين‌ه گران‌بهاي‌ي براي اخلف خود ب‌ه يادگار نهاده‌ان‌د و امروز بر نس‌ل معاص‌ر ه‌م فرض‬

‫اس‌‌ت ب‌‌ه مص‌‌داق ضرورت حف‌‌ظ س‌‌نت ص‌‌الحان ام‌‌ت در مقام پاس‌‌داري از روي‌‌ه پس‌‌نديده‬

‫بزرگان جامع‌ه س‌ردفتران در اي‌ن گون‌ه موارد ك‌ه مناف‌ع مورد اجاره براس‌اس اختيارات حاص‌له‬

‫از شروط قراردادي يا جواز قضايي طبق ماده ‪ 19‬مرقوم از مستأجر به غير واگذار مي‌شود‬

‫همان عنوان مألوف و مأنوس ص‌لح مناف‌ع ي‌ا ص‌لح حقوق براي س‌ند تنظيم‌ي و بي‌ن مس‌تأجر و‬

‫منتقل اليه انتخاب نمايند‪ .‬اضافه مي‌نمايد چنانچه منافع مورد اجاره و حق كسب و پيشه و يا‬

‫تجارت ب‌‌ه عنوان داراي‌‌ي مس‌‌تأجر ممتن‌‌ع از ايفاي تعهدات خود در قبال اشخاص ب‌‌ه موج‌‌ب‬

‫قانون مث‌‌ل مقررات ماليات‌ي ي‌‌ا احكام قضاي‌ي ب‌ه اشخاص تملي‌‌ك مي‌گردد از عناوي‌‌ن ديگري‬

‫چون انتقال قطع‌‌ي و امثال آن براي تعيي‌‌ن نوع س‌‌ند اس‌‌تفاده شود‪ .‬هرچن‌‌د در ماهي‌‌ت ام‌‌ر‬
‫تأثيري ندارد‪ ،‬ليك‌ن فارق بي‌ن اراده آزاد و اراده قانون‌ي و قضاي‌ي بوده و پاس‌خگوي علي‌ق و‬

‫سليق افراد نيز خواهد بود‪.‬‬

‫مس‌تأجر جدي‌د (منتق‌ل الي‌ه) علوه بر التزام ب‌ه تعهدات و الزامات قراردادي بي‌ن موج‌ر و‬

‫مس‌تأجر اول از قبي‌ل پرداخ‌ت اجاره‌به‌ا در مواع‌د مقرر‪ ،‬عدم تغيي‌ر شغ‌ل‪ ،‬عدم انتقال مورد‬

‫اجاره ب‌‌ه غي‌‌ر‪ ،‬تنظي‌‌ف محي‌‌ط مورد الجاره ضمان س‌‌لمت ابزار و يراق در مورد اجاره و‪...‬‬

‫ملتزم ب‌ه الزامات قانون‌ي از قبي‌ل رعاي‌ت مقررات شهرداري‪ ،‬ص‌نفي‪ ،‬ماليات‌ي و عدم تعدي و‬

‫تفري‌‌ط و‪ ...‬ه‌‌م بوده و همچني‌‌ن اس‌‌ت اگ‌ر مناف‌‌ع و مح‌‌ل مورد اجاره براي اغراض و اهداف‬

‫خاص‌ي ايجاد و اختص‌اص داشت‌ه و ب‌ه لحاظ همان اغراض و اهداف ب‌ه مس‌تأجر جدي‌د واگذار‬

‫گرديده‪ ،‬مستأجر اخير نسبت به آثار و تبعات همان اغراض و اهداف مأخوذ و ملتزم خواهد بود‬

‫في‌المث‌‌ل چنانچ‌‌ه مورد اجاره براي ارائه خدمات خاص چون بهداش‌‌ت و درمان‪ ،‬گردشگري‪،‬‬

‫آموزشي و فرهنگي‪ ،‬مذهبي طبق مقررات و ضوابط تخصيص داشته مستأجر جديد نمي‌تواند‬

‫ب‌ه عذر انتقال مورد اجاره از ي‌د مس‌تأجر و متعه‌د اولي ب‌ه وي از ايفاي تعهدات ارائه خدمات‬

‫اس‌تنكاف نماين‌د و بدون رعاي‌ت ضواب‌ط و مقررات حت‌ي ب‌ا تحص‌يل اجازه موج‌ر نوع شغ‌ل و‬

‫كاربري محل را تغيير دهد‪ .‬مقررات ماده ‪ 12‬قانون كار جمهوري اسلمي ايران تغيير حقوقي‬

‫در وضعي‌ت كارگاه از جمله انتقال حقوق كس‌ب و پيش‌ه و تجارت از ي‌د كارفرماي س‌ابق ب‌ه ي‌د‬

‫مستأجر اخير به عنوان كارفرماي جديد مؤثر در قرارداد كار نبوده و بدين جهت مستأجر جديد‬

‫قائم مقام مس‌‌‌تأجر اول در كارگاه مي‌باش‌‌‌د و پاس‌‌‌خگوي تعهدات ناش‌‌‌ي از انتقال در قبال‬

‫كارگران اشخاص ثالث و مراجع ذي‌ربط خواهد بود‪.‬‬

‫‪ ‌ 3‬نقش و سمت موجود در سند تنظيمي بين مستأجر سابق (اول) و لحق (منتقل اليه و‬

‫مستأجر جديد)‬

‫متأس‌فانه از نتاي‌ج عدم توج‌ه ب‌ه اراده موج‌ر و مس‌تأجر در اس‌تمرار رابط‌ه اس‌تيجاري و‬

‫حاكميت اراده قانوني در رابطه مذكور ايجاد تصوري در اذهان عامه است كه براساس آن به‬

‫نظر مي‌رسد بين موجر و مستأجر از روز ازل تنازعي وجود داشته كه استمرار آن ابدي است‬

‫و پيروز واقعي هم در اين تنازع نامعلوم‪ ،‬ولي مال باخته اصلي موجر است و بدين جهت موجر‬
‫براي پرداخ‌ت ح‌ق قانون‌ي مس‌تأجر اهتمام‌ي ندارد و در انتقال مناف‌ع عي‌ن مس‌تأجره و تأمي‌ن‬

‫حق كسب و پيشه به غير با مستأجر همراهي نمي‌نمايد‪ .‬در صورتي كه وجود رابطه حسنه بين‬

‫موجري‌ن و مس‌تأجرين و اس‌تمرار حس‌ن همجواري بي‌ن آنه‌ا س‌نت ديري‌ن اكثري‌ت موجري‌ن و‬

‫مس‌‌تأجرين مي‌باش‌‌د و چ‌‌ه بس‌‌يار ديده شده ك‌‌ه موج‌‌ر در جه‌‌ت ارتقاء وضعي‌‌ت اقتص‌‌ادي‬

‫مس‌تأجر‪ ،‬خود پيشگام همراه‌ي ب‌ا وي بوده و ي‌ا مس‌تأجر تخلي‌ه عي‌ن مس‌تأجره را براي رف‌ع‬

‫مشك‌ل موج‌ر بر خود فرض لزم دانس‌ته و ب‌ا تماي‌ل شخص‌ي از حقوق مكتس‌ب خود اعراض و‬

‫ي‌ا ب‌ا موج‌ر مص‌الحه مي‌نماي‌د‪ .‬ب‌ا عناي‌ت ب‌ه اي‌ن موارد در ه‌ر حال چنانچ‌ه موج‌ر منتق‌ل الي‌ه‬

‫حقوق مس‌تأجر باش‌د در اي‌ن ص‌ورت فس‌خ س‌ند اجاره و لحاظ آن در س‌تون ملحظات دفت‌ر‬

‫كفاي‌ت از موضوع مي‌نماي‌د چنانچ‌ه موج‌ر براي انتقال ارادي ي‌ا قضاي‌ي مناف‌ع و ح‌ق كس‌ب و‬

‫پيشه از يد مستأجر به غير رضايت داشته باشد و از سر همراهي ترتيب تنظيم سند در دفتر‬

‫اسناد رسمي را فراهم نمايد در اين صورت ممكن است بدوا ً اجاره‌نامه تنظيمي بين موجر و‬

‫مستأجر اول فسخ و پس از رفع اثر از آن‪ ،‬سند اجاره ديگري بين موجر و مستأجر دوم تنظيم‬

‫مي‌گردد‪ .‬با وجود فقدان موانع قانوني اين رويه نادر مي‌باشد‪.‬‬

‫در حالت ديگ‌ر‪ ،‬بي‌ن مس‌تأجر اول و مس‌تأجر جدي‌د س‌ند رس‌مي بر واگذاري مناف‌ع مورد‬

‫اجاره و حق كسب و پيشه و تجارت تحت عنوان صلح حقوق و يا ساير عناو ين ناقله تنظيم و‬

‫متعاق‌ب آن بي‌ن موج‌ر و مس‌تأجر جدي‌د س‌ند اجاره تنظي‌م مي‌شود‪ .‬و ظاهرا ً ماده ‪ 10‬قانون‬

‫روابط موجر و مستأجر و عمومات اصول حاكميت اراده در عقود و صحت لزوم در آن و ساير‬

‫اص‌ول و قواع‌د و مقررات حقوق مدن‌ي مؤي‌د مرات‌ب مذكور اس‌ت‪ ،‬ليك‌ن در مواردي از قبي‌ل‬

‫مشكلت شخصي و وجود اختلف و نارضايتي بين طرفين حضور و همراهي موجر با مستأجر‬

‫ممك‌ن نمي‌باش‌د‪ .‬در اي‌ن ص‌ورت مس‌تأجر ب‌ا اس‌تفاده از شرط اشتراط‌ي در س‌ند اجاره و ي‌ا‬

‫تحص‌يل جواز قضاي‌ي طب‌ق ماده ‪ 19‬از دادگاه ص‌لحيتدار مناف‌ع و حقوق كس‌ب و پيش‌ه و‬

‫تجارت خود در عي‌ن مس‌تأجري را در قبال س‌ند ص‌لح حقوق ي‌ا مناف‌ع ب‌ه شخ‌ص ثالث واگذار‬

‫مي‌نمايد و يا حقوق مذكور به موجب احكام قضايي به ثالث تمليك و براساس آن سند انتقال‬

‫در دفتر اسناد رسمي تنظيم مي‌گردد در اين صورت طرفين و متصدي دفتر تنظيم كننده سند‬
‫ص‌لح ي‌ا انتقال قطع‌ي براي ت‌بيين كيفي‌ت رابط‌ه مس‌تأجر اول و موج‌ر از ي‌ك طرف و مس‌تأجر‬

‫جديد و موجر از طرف ديگر و همچنين رابطه بالعكس تكليفي ندارند‪ .‬و اين موجر است كه در‬

‫جه‌ت اس‌تيفاي حقوق خود طب‌ق قانون رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر از جمله مقررات ماده ‪ 7‬و‬

‫قسمت دوم ماده ‪ 10‬قانون رواب‌ط موجر و مس‌تأجر متعاقبا ً اقدام نماي‌د‪ .‬و مس‌تأجر دوم نيز‬

‫‪10‬‬ ‫مي‌توان‌‌د ب‌‌ا لحاظ شراي‌‌ط مقرر در قانون مذكور طب‌‌ق ماده ‪ 7‬و قس‌‌مت اخي‌‌ر ماده‬

‫درخواست تنظيم رسمي اجاره و الزام مو جر بر تنظيم آن را نمايد كه در هر حال هيچ يك از‬

‫وضعيت‌هاي اخير ارتباطي با تنظيم سند براي واگذاري يا انتقال منافع و حق كسب و پيشه و‬

‫تجارت مستأجر به شرح فوق ندارد و نوعا ً مستقل از امر واگذاري و انتقال واقع مي‌گردد‪.‬‬

‫‪ ‌ 4‬تكليف سند اجاره قبلي (تنظيمي بين مستأجر اول و موجر)‬

‫همان‌طور كه در مباحث قبلي بيان شد با تنظيم سند براي واگذاري حقوق كسب و پيشه و‬

‫تجارت از ي‌د مس‌تأجر ب‌ه موج‌ر س‌اده‌ترين و بهتري‌ن روش‪ ،‬اعلم اراده بر فس‌خ و بي‌اعتباري‬

‫س‌ند اجاره قبلي از ناحي‌ه طرفي‌ن و لحاظ مرات‌ب در س‌تون ملحظات دفت‌ر توس‌ط متص‌دي‬

‫دفت‌‌ر و تأيي‌‌د و امضاي آن از ناحي‌‌ه طرفي‌‌ن عق‌‌د اجاره اس‌‌ت‪ .‬و همچني‌‌ن در ص‌‌ورت حضور‬

‫هم‌زمان مس‌تأجر اول و موج‌ر و مس‌تأجر دوم و اقدام ب‌ه فس‌خ س‌ند اجاره اول و ي‌ا واگذاري‬

‫مناف‌ع و ح‌ق كس‌ب و پيش‌ه و تجارت از ي‌د مس‌تأجر اول ب‌ه شخ‌ص ثالث و تنظي‌م س‌ند اجاره‬

‫بي‌‌ن ثالث و موج‌‌ر ب‌‌ه عنوان مس‌‌تأجر جدي‌‌د مرات‌‌ب در س‌‌تون ملحظات دفت‌‌ر مربوط ب‌‌ه‬

‫اجاره‌نام‌‌ه اولي درج و اخبار مي‌گردد و بدي‌‌ن ترتي‌‌ب از س‌‌ند اجاره قبلي رف‌‌ع اث‌‌ر ب‌‌ه عم‌‌ل‬

‫مي‌آي‌د‪ .‬و در ص‌ورتي ك‌ه انتقال مناف‌ع و واگذاري ح‌ق كس‌ب و پيش‌ه و تجارت ب‌ا اس‌تفاده از‬

‫شرط مندرج در س‌ند اجاره و ي‌ا ب‌ه اس‌تناد جواز حاص‌ل از حك‌م قضاي‌ي طب‌ق ماده ‪ 19‬قانون‬

‫رواب‌ط موج‌ر و مس‌تأجر و ني‌ز ب‌ه موج‌ب حك‌م تمليك‌ي در مقام اجرا بدون حضور موج‌ر و ي‌ا‬

‫نماينده قانون‌ي وي واق‌ع شده باش‌د‪ .‬در اي‌ن ص‌ورت چنانچ‌ه در حي‌ن انتقال و واگذاري مدت‬

‫مقي‌د در س‌ند اجاره منقض‌ي نشده باش‌د ب‌ه اقتضاي قائم مقام‌ي ي‌د منتق‌ل الي‌ه از ي‌د مس‌تأجر‬

‫اول كليه شرايط و آثار سند اجاره فيمابين شخص منتقل اليه به عنوان مستأجر جديد و موجر‬

‫جاري و س‌اري بوده و مشاراليه‌م متعه‌د و ملتزم ب‌ه آثار و تبعات آن در قبال همديگ‌ر خواهن‌د‬
‫بود‪ .‬و در ص‌ورت انقضاي مدت مقي‌د در س‌ند اجاره و ي‌ا مدت مقرر بي‌ن موج‌ر و مس‌تأجر اول‬

‫هم با لحاظ شرايط قانون روابط موجر و مستأجر سال ‪ 1356‬در رابطه استيجاري مستقر و‬

‫مستمر منتقل‌اليه قائم مقام مستأجر اول و متعهد تعهدات و منتفع مزاياي ناشي از سند قبلي‬

‫و اعتباري قانون‌ي آن خواه‌د بود و مادام ك‌ه ب‌ه طري‌ق قانون‌ي و ي‌ا اراده طرفي‌ن از س‌ند قبلي‬

‫رفع اثر نشده باشد‪ ،‬در روابط طرفين مؤثر خواهد بود‪ .‬و بدين جهات است قسمت اخير ماده‬

‫‪ 19‬فوق‌الشعار مقرر داشت‌ه دادگاه حك‌م تجوي‌ز انتقال مناف‌ع ب‌ه دفترخان‌ه مربوط ارس‌ال و‬

‫مراتب ب‌ه مو جر نيز اعلم خواهد ش‌د‪ .‬و مس‌تأجر جدي‌د از هر حيث قائم مقام مستأجر س‌ابق‬

‫خواهد بود‪.‬‬

‫‪ ‌ 5‬كيفيت قائم مقامي مستأجر در قبال طرفين و اشخاص‬

‫با توجه به اينكه طبق صراحت قسمت اخير ماده ‪ 19‬قانون روابط موجر و مستأجر سال‬

‫‪ 1356‬مقرر گرديده مس‌تأجر جدي‌د از ه‌ر حي‌ث نس‌بت ب‌ه تمام شراي‌ط اجاره قائم مقام‬

‫مس‌‌تأجر س‌‌ابق خواه‌‌د بود‪ ،‬مشخ‌‌ص شدن كيفي‌‌ت قائم مقام وي خالي از فايده ب‌‌ه نظ‌‌ر‬

‫نمي‌رس‌د و شاي‌د لزم باش‌د در خص‌وص مرات‌ب آن نس‌بت ب‌ه طرفي‌ن و اشخاص ه‌م ب‌ه طور‬

‫گذرا اشاره‌اي شود‪.‬‬

‫در وضعي‌ت حقوق‌ي مس‌تأجر س‌ابق در مورد اجاره ظاهرا ً ب‌ه نظ‌ر مي‌رس‌د ك‌ه ب‌ا انتقال‬

‫مورد اجاره از يد مستأجر اول به ايادي بعدي رابطه حقوقي في‌مابين وي و اشخاص در مورد‬

‫اجاره منتفي شده باشد‪ ،‬ليكن مواردي قابل تصور است كه با استمرار رابطه حقوقي مذكور‬

‫ملزم‌ه دارد‪ .‬عط‌ف نظ‌ر ب‌ه عنوان قانون رابط‌ه موج‌ر و مس‌تأجر س‌ال ‪ 1356‬م‌بين اي‌ن ام‌ر‬

‫اس‌ت ك‌ه در رواب‌ط اس‌تيجاري لزم نيس‌ت طرف مقاب‌ل مس‌تأجر در عق‌د اجاره حتما ً مالك‬

‫باشد همين اندازه موجر مالك منافع يا مأذون و ذي ‌سمت از قبل مالك عين باشد براي تحقق‬

‫عق‌‌د اجاره كفاي‌‌ت دارد‪ .‬بنابراي‌‌ن وقت‌‌ي در مدت اجاره مس‌‌تأجر اول مناف‌‌ع مورد اجاره و ي‌‌ا‬

‫جزيي از آن را طبق شرايط قراردادي و جواز قانوني به غير واگذار نمايد در مدت اجاره حق‬

‫اس‌تيفاي اجاره‌به‌ا و س‌اير مزاياي ناش‌ي از عق‌د اجاره از جمله ح‌ق تعدي‌ل اجاره‌به‌ا ي‌ا تخلي‌ه‬

‫مورد اجاره را خواه‌د داشت و حتي اعمال حق فسخ ناشي از فس‌اد عقد و عوض ين از طرف‬
‫مستأجر خالي از قوت به نظر نمي‌رسد‪.‬‬

‫ليكن در فرض انتقال منافع مورد اجاره به غير در زمان انقضاي مدت اجاره‬

‫و انتزاع يسد مسستأجر از محسل مورد اجاره و اسستقرار يسد منتقسل اليسه در آن تصسور‬

‫وجود حسق قانونسي يسا قراردادي براي مسستأجر قبلي محسل اشكال بوده‪ ،‬زيرا بسه‬

‫هيئت عمومسسي ديوان‬ ‫موجسسب رأي وحدت رويسسه شماره ‪ 9‬مورخ ‪10/3/1355‬‬
‫عالي كشور مسستأجري كسه بسا اسستفاده از حسق واگذاري بسه غيسر قسسمتي از مورد‬

‫اجاره را بسسه ديگري واگذار نمايسسد ديگسسر بعسسد از انقضاي مدت اجاره مالك منافسسع‬

‫قسمتي كه واگذار گرديده نيست و تصرفي در اين قسمت براي او باقي نمانده‬

‫تسا بتوانسد تخليسه يسا تعديسل اجاره بهاي آن را از مسستأجر جديسد بخواهسد در چنيسن‬

‫موردي رابطه حقوقي مستأجر سابق نسبت به قسمتي كه واگذار گرديده قطع‬

‫شده و بين مستأجر جديد و مالك رابطه استيجاري برقرار گرديده است‪ .‬هرچند‬

‫مفاد رأي وحدت رويسه مذكور ناظسر بسه مواردي اسست كسه براي مسستأجري كسه بسا‬

‫داشتسسن حسسق واگذاري قسسسمتي از مورد اجاره را بسسه ديگري واگذار نموده حقسسي‬

‫قابسسل تصسسور نبوده يسسا حسسق مذكور زايسسل گرديده اسسست‪ ،‬ليكسسن بسسه نظسسر مي‌رسسسد‬

‫مسستأجري كسه بدون داشتسن حسق انتقال بسه غيسر يسا بدون تحصسيل اجازه موجسر يسا‬

‫جواز قضايسي مورد اجاره خود را بسه غيسر واگذار و يسا بسه نحوي موجبات اسستيلي‬

‫يد غير را در عين مستأجره فراهم نمايد كه در نتيجه آن موجبات ازاله يد خود از‬

‫مورد اجاره فراهسم شود بعسد از قطسع تصسرفات و انقضاي مدت اجاره مشاراليسه‬

‫نمي‌توانسد مدعسي حقسي عليسه موجسر يسا متصسرف در محسل باشسد و حتسي نمي‌توانسد‬

‫مدعي نصف حق كسب و پيشه و تجارتي باشد كه بر اثر اجراي حكم تخليه مورد‬

‫اجاره عليسه متصسرف در مورد اجاره پرداخست مي‌شود‪ .‬ناگفتسه معلوم اسست كسه‬

‫زوال حسسق احتمالي چنيسسن مسسستأجري مسسستند بسسه عمسسل و فعسسل خود در تخلف از‬

‫شرط و عدم رعايسست قانون و قطسسع تصسسرفات اسسستيجاري و اعراض از حقوق و‬

‫مزاياي ناشسسي از روابسسط اسسستيجاري مي‌باشسسد هيسسچ كسسس جسسز اراده خود وي در‬
‫بي‌اعتنايسي بسه قول و قرار و قواعسد و ضوابسط قانونسي مسسئول نقصسان و زوال‬

‫‪]1[1‬‬
‫سرمايه اعتباري وي نمي‌باشد‪.‬‬

‫‪ .‬منابع و مآخذ‬ ‫‪]1[1‬‬

‫سس مبسسوط در ترمينولوژي حقوق ‪ ،‬جلد دوم‪ ،‬دكتسر محمدجعفسر لنگرودي‪ ،‬گنسج دانسش‪ ،‬زيسر‬

‫عنوان اجاره‬

‫س حقوق مدني عقود معين عقود تمليكي‪ ،‬دكتر ناصر كاتوزيان بهنشر‬

‫س مجموعه آراي وحدت رويه قضايي ‪ 1328‬تا ‪1354‬‬

‫س روزنامه رسمي‬

‫س حقوق كسب و پيشه و تجارت‪ ،‬بهمن كشاورز‬

‫س آيين‌نامه تعديل مال‌الجاره ‪1324‬‬

‫س قانون روابط مالك و مستأجر ‪1339‬‬

‫س قانون روابط موجر و مستأجر ‪1356‬‬

‫س قانون روابط موجر و مستأجر ‪1376‬‬

You might also like