You are on page 1of 7

‫خدا‪ ،‬انسان‪ ،‬مدرنیته‬

‫)حسن رحیم پور ازغدی(‬

‫گفته شده است كه در مدرنیته‪ ،‬جای انسان و خدا‪ ،‬عوض شده است‪،‬‬
‫ذهن انسان‪ ،‬تمایلت انسان و منافع او‪ ،‬اصالت یافته و هر آنچه او را‬
‫محدود كند (اع ّم از اخلق‪ ،‬حقیقت و تكلیف) در مرتبه دوم قرار‬
‫ميگیرد و اومانیزم‪ ،‬فردگرائی‪ ،‬آزادی‪ ،‬دمكراسی‪ ،‬لیبرالیزم و‬
‫‪.‬سكولریزم‪ ،‬همه بر همین اساس‪ ،‬پای گرفتهاند‬

‫در اسلم‪ ،‬انسان‪ ،‬نه دشمن خدا و نه رقیب اوست‪ .‬اسلم ميخواهد‬
‫كه انسان‪ ،‬خلیفه خدا باشد‪ .‬ميخواهد آحاد بشریت‪ ،‬به چنان رشد‬
‫عقلی و اخلقی برسند ك ه هیچ خونی د ر زمی ن ریخته نشود‪ ،‬هیچ‬
‫قی پایمال نگردد‪ ،‬هیچ انسان گرسنه و بيپناه و تحقیر شدهای‬ ‫ح ّ‬
‫نباشد و نفسانیت‪ ،‬چنان مقهور اراده انسان باشد كه فرشتگان الهی‬
‫در برابر او سجده كنند‪ .‬اسلم‪ ،‬انسان را دارای كرامت‪ ،‬قدرت‬
‫انتخاب‪ ،‬مسلط بر خویش و بر جهان‪ ،‬عاقل‪ ،‬مسؤولیتپذیر و ارزش‬
‫گرا ميخواهد‪ ،‬به انسان خوشبین است و همه بشریت را دارای‬
‫فطر ت پا ك و اصالتا خیرخوا ه ميداند و هم ه تكالی ف دینی ك ه نازل‬
‫كرده برای حراست از فطرت‪ ،‬عقل و كرامت انسانهاست ‪ .‬در‬
‫اسلم‪ ،‬حقوق را از تكلیف‪ ،‬و اقعیت را ازارزش‪ ،‬دنیا را از آخرت‪،‬‬
‫معاد را از معاش‪ ،‬اخلق را ازاقتصاد‪ ،‬تفوی را از سیاست و دین را از‬
‫‪.‬دولت‪ ،‬نميتوان تفكیك كرد‬

‫ای ن تفكیكه ا بمنزل ه مثل ه كرد ن انسا ن و متلش ی كردن دی ن است‪.‬‬


‫كرامت انسان‪ ،‬در عشق ورزی به خدا و اطاعت از اوست‪ ،‬رشد‬
‫حقیقی بدو ن شناخ ت خد ا و راض ی كرد ن ا و و حرك ت ب ه سو ی او‬
‫محال است‪ .‬همه ارزشهای دیگر‪ ،‬ارزشهای واسطه‪ ،‬مقید و مشروط‬
‫اند‪ .‬آزادی ‪ ،‬عقلنیت ‪ ،‬دنیا ‪ ،‬آخرت ‪ ،‬حق ‪ ،‬تكلیف‪ ،‬فرد‪ ،‬جامع ه ‪ ،‬جنگ‪،‬‬
‫صلح‪ ،‬حكومت‪ ،‬شكست و پیروزی‪ ،‬ثروت وفقر‪ ،‬همه و همه اگر در‬
‫مسیر عدالت و معنویت باشند با ارزش است‪ .‬عدالت و معنویت نیز از‬
‫آن جهت كه گام هایی در راه خدا‪ ،‬محبت به خدا و نزدیك شدن به‬
‫اوست‪ ،‬ارزش دارند ولی ارزش ذاتی و حقیقی‪ ،‬همان معرفت به خدا‬
‫و محب ّت او و اطاعت اوست‪ .‬مسلمانان به علم‪ ،‬تكنولوژی‪ ،‬سیاست‪،‬‬
‫اقتصاد‪ ،‬حكومت‪ ،‬جهاد‪ ،‬صلح‪ ،‬عقل ابزاری‪ ،‬توسعه‪ ،‬آبادی دنیا‪ ،‬عقل‬
‫ابزاری و آزادی و حقوق بشر‪ ،‬اعتقاد دارند اما همه را برای همان‬
‫هدف نهائی ميخواهند‪ .‬ما معتقدیم روزی كه عاقبت مهدی "عج"‬
‫(فرزند پیامبر اسلم) و عیسی بن مریم (ع) بازگردند و قدس به‬
‫دس ت مسیح ‪ ،‬آزا د شود ‪ ،‬سراس ر جهان ر ا چنین عقلنیت ‪ ،‬محب ّ ت و‬
‫عدالتی فراخواهد گرفت ولی تا آن روز‪ ،‬ما نیز موظفیم در راه‬
‫گسترش توحید و عدالت‪ ،‬گسترش عقلنیت و محبّت‪ ،‬تلش و مبارزه‬
‫ن دنیوی ‪ ،‬دی ن سیاسی ‪ ،‬دی ن دولت ی و دین ی ك ه ابزار‬
‫كنیم ‪ .‬ما با دی ِ‬
‫دست صاحبان قدرت و ثروت شود و نیز براساس ریاكاری و خشونت‪،‬‬
‫تحمیل شود‪ ،‬مخالفیم‪ .‬ولی معتقدیم كه دین‪ ،‬به مقداری مناسك‬
‫عبادی شخصی‪ ،‬محدود نميشود و باید قدرت و ثروت را در برابر‬
‫حقیقت ‪ ،‬اخلق و عدالت ‪ ،‬خاضع كرد و سیاست و حكوم ت را دینی‬
‫كرد ‪ .‬وجدا ن فردی ‪ ،‬اخل ق شخص ی و تجرب ه معنو ی درون ی و ایمان‬
‫قلبی‪ ،‬جزء اركان اسلم است اما همه اسلم‪ ،‬منحصر در امور فردی‬
‫و عبادی نیست بلكه قوانین سیاسی‪ ،‬اقتصادی وقضائی اسلم نیز كه‬
‫برای گسترش اخلق و عدالت در سطح اجتماعی و حكومتی آمدهاند‪،‬‬
‫به همان اندازه‪،‬مقد ّس ولزمالجراءاند‪.‬زیرانميتوان بااقتصاد فاسد و‬
‫‪.‬حكومت غیرعادلنه‪ ،‬به اخلق سالم اجتماعی رسید‬

‫صصی شدن امور و عقلنیت ابزاری‪،‬‬ ‫اسلم‪ ،‬به تقسیم كار و تخ ّ‬


‫صص و كارشناسی‪ ،‬وارد‬ ‫ّ‬ ‫تخ‬ ‫بدون‬ ‫كه‬ ‫معتقد است و كسانی را‬
‫ً‬
‫مدیریتهای صنعتی‪ ،‬كشاورزی و دولتی شوند‪ ،‬حتی اگر اخلقا افراد‬
‫خوبی باشند ‪ ،‬خائ ن ب ه جامع ه اسلمی ‪ ،‬ميداند ‪ .‬عق ل ابزاری ‪ ،‬بسیار‬
‫مهم است زیرا در سرنوشت و حقوق و فقر و رفاه و استقلل و‬
‫رشد مل ّی جوامع بشری تاثیر ميگذارد اما اسلم‪ ،‬عقل ابزاری را در‬
‫ادامه عقل توحیدی و عقل اخلقی یعنی در چارچوب توحید‪ ،‬عدالت و‬
‫‪.‬اخلق‪ ،‬به رسمیت ميشناسد و نه مستق ّ‬
‫ل از آنها و در تعارض با آنها‬
‫اسلم‪ ،‬به تمدن عقلنی ‪ ،‬عقل ابزاری یا عقل معاش‪ ،‬تقسیم كار‪،‬‬
‫تكنولوژی‪ ،‬آبادی زمین‪ ،‬پیشرفت مدنی و اقتصادی تشویق ميكند اما‬
‫‪.‬در امتداد عقل معاد‪ ،‬فضائل اخلقی و عدالت دینی‬
‫اگر توحید‪ ،‬معاد و عدالت‪ ،‬فراموش نشود‪ ،‬شهوت پرستی حاكم‬
‫نشود و آخرت‪ ،‬از یاد نرود‪ .‬لذائذ متعادل دنیوی‪ ،‬كسب ثروت و قدرت‬
‫و رفاه و دانش‪ ،‬همه در خدمت به بشریت (نه در راه ترویج سكس و‬
‫خشونت و سلحهای شیمیائی و اتمی و میكروبی و موادّ مخدّ ر و‬
‫نظام طبقاتی سرمایهداری) خواهد بود و حتی ميتواند "عبادت"‬
‫شود‬ ‫‪.‬محسوب‬
‫اگر مسیحیت‪ ،‬بودیزم و سایر ادیان با سكولریزم‪ ،‬قابل جمع باشد‪،‬‬
‫اسلم‪ ،‬بيشك با سكولریزم‪ ،‬ناسازگار است چون تفكیك مادی‬
‫عرفی‪ ،‬یك تفكیك غیراسلمی است‪ .‬نان كه برای‬ ‫ُ‬ ‫معنوی و قدسی‬
‫روشنفكران‪ ،‬یك "فانتزی" و برای فقراء ‪" ،‬زندگی" و برای اقتصاد‬
‫دانان‪ ،‬یك "كال" است‪ ،‬در اسلم‪ ،‬نميتواند از اخلق و ارزشها جدا‬
‫باشد‪ .‬اسلم‪ ،‬راه رشد انسان را عمل به تكلیف الهی ميداند اما بدون‬
‫تامین حقوق ماد ّی و معنوی انسان‪ ،‬از او تكلیف نميخواهد‪ .‬بنابراین‬
‫عرفی و زمینی نیست بلكه امری‬ ‫"حقوق بشر"‪ ،‬در اسلم‪ ،‬یك امر ُ‬
‫مقدّس و ارزشی است البته با فهرست حقوق بشری كه لیبرالیستها‬
‫و سكولریستها تعریف كردهاند‪ ،‬در مواردی اختلف نظر داریم و‬
‫مواردی چون همجنس بازی و سقط جنین و بمباران هستهای سایر‬
‫ملتها بنام دمكراسی را جزء حقوق بشر نميدانیم زیرا فهرست‬
‫حقوق بشر‪ ،‬تابع چگونگی تعریف بشر است‪ .‬اگر تعریف حیوانی و‬
‫مادّی از بشر‪ ،‬ارائه دادید‪ ،‬حقوق حیوانی نیز برای او قائل شده و هر‬
‫تكلیف الهی و اخلقی را نوعی تجاوز به حقوق بشر خواهید انگاشت‬
‫اما با تعریف الهی از بشر‪ ،‬حقوق مادّی بشر نیز مقدّس ميشود و در‬
‫م از حقوق سیاسی‪ ،‬اقتصادی‪ ،‬خانوادگی‪،‬‬ ‫راه احقاق این حقوق‪ ،‬اع ّ‬
‫ق رشد و آزادی‬ ‫بهداشتی و رفاهی و حقوق علمی و فرهنگی و ح ّ‬
‫بیان و اندیشه‪ ،‬تلش ميكنید و این تلش‪ ،‬یك تلش مقدس دینی و‬
‫جهاد در راه خداست‪ .‬عرفان اسلمی‪ ،‬عرفان محدود در خلوت نیست‬
‫بلكه پس از خلوت و اشك و انس با خدا و عشق ورزی با او‪ ،‬باید‬
‫برای خدمت به خدا به عرصه سیاست و جامعه و تعلیم و تربیت آمد و‬
‫در راه گسترش معرفت‪ ،‬اخلق و احكام خدا و در راه تربیت و رشد و‬
‫نجات بشریت و اجرای عدالت كوشید و با قیصر و فرعونهای تاریخ‪،‬‬
‫‪.‬جهاد كرد و حتّی شهید شد‬

‫قالناس را‬‫قالناس نميداند بلكه ح ّ‬ ‫قالله را در نقطه مقابل ح ّ‬


‫اسلم‪ ،‬ح ّ‬
‫قالله و این دو را غیرقابل تفكیك ميبیند‪ .‬بشر‪ ،‬به‬ ‫فرزند و نتیجه ح ّ‬
‫صرف بشر بودن‪ ،‬حقوقی فطری و الهی دارد و حقوق بشر و‬ ‫ِ‬
‫تكالیف او را خداوند مقّرر كرده است و در مورد حقوق و وظایف‬
‫ولت است باید با عقل‪،‬‬ ‫جزئی و متغیر كه در شرایط تاریخی‪ ،‬تابع تح ّ‬
‫اجتهاد و نواندیشی كرد‪ .‬اما حقوق بشر‪ ،‬امری خدائی است‪ .‬عدالت‪،‬‬
‫ل از دین‪ ،‬به قضاوت عقل‪ ،‬خوب و ارزشمند است اما مصادیق‬ ‫مستق ّ‬
‫عدالت‪ ،‬در تلش هماهنگ عقل و وحی‪ ،‬كشف ميشود‪ .‬حقوق بشر‪،‬‬
‫قابل سلب از او نیست و نه با قرارداد‪ ،‬ميآید و نه با قرارداد‪ ،‬ميرود‪.‬‬
‫در عین حال‪ ،‬بشر صرفا ً با حقوق خود به كمال نميرسد بلكه باید به‬
‫تكالیف خود در برابر خدا و مردم نیز عمل كند و اگر به تامین حقوق‬
‫خود آنهم حقوق ماد ّی اكتفاء كند و نسبت به تكالیف خود و نیز‬
‫حقوق معنوی‪ ،‬بياعتناء بماند تفاوتی با حیوانات ندارد بلكه از‬
‫حیوانا ت نی ز پستت ر اس ت زیر ا حیوانات نی ز حقوق دارن د اما تكلیف‬
‫‪.‬ندارند‬
‫برای رشد معنوی انسان‪ ،‬هم رشد عقلنیت بشر و هم اجرای عدالت‬
‫و تامی ن حقو ق بشر ‪ ،‬الزامی است ولذا قرآن از وظایف پیامبران‪،‬‬
‫علوه بر تهذیب نفس بشر‪ ،‬از تعلیم حكمت و اجرای قسط و عدالت‬
‫نی ز نا م ميبر د و پیامب ر اكر م (ص ) ب ه همی ن علت ‪ ،‬حكوم ت اسلمی‬
‫تشكیل داد‪ .‬پیام اصلی او محبّت‪ ،‬صلح‪ ،‬اخلق‪ ،‬توحید و عدالت بود‬
‫ولی وقتی صاحبان زر و زور و تزویر به جنگ او آمدند تا این اصول‬
‫را حذف كنند‪ ،‬پیامبر (ص) در دفاع از انسان و اسلم‪ ،‬تن به جهاد نیز‬
‫داد و جهاد و شهادت برای دفاع از صلح و اخلق و عدالت‪ ،‬واجب‬
‫شده است‪ .‬اخلق نیز در اسلم در مسیر رشد انسان‪ ،‬معنی ميدهد و‬
‫ریاضتهای غلط از قبیل صدمه زدن به خود یا دیگران‪ ،‬خودكشی یا‬
‫قتل دیگران‪ ،‬ظلم پذیری و تحقیر شدن‪ ،‬تعطیل فكر و تلش و‬
‫وظایف اجتماعی‪ ،‬تحریم هرگونه لذّ ت زندگی و لبخند‪ ،‬ریاضتهای‬
‫‪.‬اسلمی نیستند‬

‫چنانچه اباحيگری و لذّتپرستی و دنیاپرستی را نیز از اسلم‪ ،‬عین‬


‫حیوانیت و باعث دوری از خدا ميداند‪ .‬اخلق اسلمی‪ ،‬رعایت تعادل‬
‫در زندگی‪ ،‬حضور در همه صحنهها بدون دلبستگی به دنیاست‪ .‬از‬
‫حیث عقلنیت و نظم و تلش زندگی‪ ،‬بگونهای باش كه گویی تا ابد‬
‫در دنیا هستی و از حیث دل نبستن به دنیا و وارستگی و تقوی و‬
‫عشق به آخرت‪ ،‬بگونهای باش كه گویی همین فردا خواهی مرد‪.‬‬
‫اسلم ميخواهد كه دنیا و آخرت‪ ،‬هر دو را جد ّی بگیریم و البته دنیا‪،‬‬
‫است‬ ‫آخرت‬ ‫هدف‪،‬‬ ‫ولی‬ ‫است‬ ‫آخرت‬ ‫‪.‬مزرعه‬
‫ّ‬
‫آخرت خوب‪ ،‬با دنیای سراسر ذلت‪ ،‬جهل‪ ،‬تحقیر‪ ،‬ستم و دروغ و‬
‫خشونت‪ ،‬تامین نميشو د و "من لمعاش له لمعادله"‪ .‬اما دنیا نباید‬
‫هدف باشد و تراكم زور و تكاثر ثروت نباید هدفگیری شود‪ .‬باید تولید‬
‫ثروت و قدرت كرد اما نباید تنها خود مصرف كرد بلكه ثروت و قدرت‬
‫را در راه خدم ت به محرومین و اجرا ی عدالت و اخلق و گسترش‬
‫سگرایان كه‬‫توحید‪ ،‬بكار انداخت‪ .‬البته گرایشات نومینالیستی و ح ّ‬
‫ریشه عقلی همه ارزشها را نفی كرده و اساسا ً منكر مفاهیم كلی و‬
‫عقلياند‪ ،‬حتما ً قادر ب ه درك این مفاهیم نیستند اما اسلم ‪ ،‬اساس‬
‫ولت جزئی و فرعی و‬ ‫ارزشها را نسبی یا قراردادی نميداند گرچه تح ّ‬
‫صوری در باب ارزشها در شرایط گوناگون را ميپذیرد‪ .‬ارزشهای‬
‫اخلقی‪ ،‬مقولت صرفا ً ذهنی و ساختگی نیستند بلكه درك ذهنی‬
‫ضرورت هایياند كه در واقعیت خارجی‪ ،‬ریشه عینی و حقیقی دارند و‬
‫د ر را س همه ارزشها‪ ،‬راز اصلی تكامل فر د و جامعه یعنی توحید‬
‫می‬‫است‪ .‬توحید صرفا ً یك تئوری ذهنی نیست بلكه لوازم عملی مه ّ‬
‫در ساحت فرد و جامعه دارد‪ .‬اجرای عدالت اجتماعی‪ ،‬یكی از لوازم‬
‫توحید است زیرا خدای عادل‪ ،‬راضی به ظلم و تبعیض در جامعه‬
‫بشری نیست پس فرد متدین كه باید در حوزه رفتار شخصی خود‪،‬‬
‫عادل باشد و ب ه كسی ظلم و خشون ت نكند باید به جامع ه دینی و‬
‫حكوم ت دینی و عدال ت اجتماعی نیز بیندیشد‪ .‬علوه بر اصلح خود‬
‫باید به اصلح جامعه و امر به معروف و نهی از منكر و به حقوق‬
‫دیگران و رشد آنان نیز اندیشید‪ .‬مالكیت شخصی‪ ،‬محترم است اما‬
‫پولپرستی و اسراف‪ ،‬حرام است زیرا باعث ندیده گرفتن حقوق‬
‫‪.‬دیگران و نیز فراموش كردن آخرت ميشود‬

‫انسانیت انسان د ر انكا ر خدا و اخلق و شریع ت آسمانی نیس ت و‬


‫عّزت انسان در بندگی خداست‪ .‬بنابراین اومانیزم الحادی‪ ،‬راه به خطا‬
‫ميرود‪ .‬البته انسان را بنام دین‪ ،‬نباید تحقیر كرد‪ .‬پیامبر اسلم (ص)‪،‬‬
‫حرمت یك انسان را از حرمت كعبه‪ ،‬بالتر دانست و اهانت و خشونت‬
‫علی ه انسانها را د ر حدّ شرك‪ ،‬خطرناك خوانده است ‪ .‬حتی شكنجه‬
‫حیوانات را باعث جهن ّم دانست و قرآن كریم‪ ،‬قتل یك انسان را با‬
‫قتل همه بشریت‪ ،‬مساوی و گناه كبیره ميداند و سیر كردن‬
‫گرسنگان‪ ،‬كمك به انسانها‪ ،‬احسان به همسایگان‪ ،‬محبت به زنان و‬
‫كودكان‪ ،‬كمك به اسیران‪ ،‬حمایت از بیماران و از پاافتادگان‪ ،‬آموزش‬
‫علم به جاهلن و هدایت گمراهان را بالترین عبادات اسلمی ميداند‪.‬‬
‫سكولریزم‪ ،‬اگر برای رفع موانع پیشرفت علم و تمدن و رفع‬
‫خشونتهای فرقهای و مبارزه با سوء استفاده از دین به سراغ‬
‫مسیحیت آمده است و خود مسیحیت‪ ،‬راه دین را از دولت و سیاست‪،‬‬
‫ما اسلم‪ ،‬یك‬‫جدا ميدانسته و بدنبال تشكیل دولت دینی نبوده است‪ ،‬ا ّ‬
‫دین فردی و عبادی و اخلقی و در عین حال‪ ،‬یك دین اجتماعی‪،‬‬
‫سیاسی و حكومت ساز نیز هست و نه مانع پیشرفت علم و تمدن و‬
‫نه معتقد به خشونتهای فرقهای است و راه مبارزه با سوء استفاده‬
‫از دین‪ ،‬تعطیل كردن دین و اخراج آن از صحنه زندگی نیست چنانچه‬
‫از علم و آزادی و تكنولوژی هم سوء استفاده ميشود ولی ما ضرورت‬
‫‪.‬تعطیلی علم و آزادی را از آن‪ ،‬نتیجه نميگیرم‬

‫اومانیزم‪ ،‬اگر نفی خدا و آخرت و دعوت به انسان پرستی و‬


‫دنیازدگی است‪ ،‬با اسلم‪ ،‬منافات دارد و اگر به مفهوم كرامت انسان‬
‫‪.‬و حق انتخاب و حقوق و حرمت اوست‪ ،‬جزء مطالبات اسلم است‬
‫عقلنیت‪ ،‬اگر به مفهوم احترام به عقل و معتبر دانستن آن است‪ ،‬با‬
‫اسلم‪ ،‬سازگار است و اگر به مفهوم اكتفاء به عقل و نفی وحی‬
‫است‬ ‫ناسازگار‬ ‫اسلم‪،‬‬ ‫با‬ ‫است‪،‬‬ ‫‪.‬الهی‬
‫عقل ابزاری‪ ،‬اگر به مفهوم مهندسی عقلنی و مدیریت صحیح‬
‫زندگی و جامعه بمنظور پیشرفت و حل مشكلت معیشتی و تدبیر و‬
‫فائده" است‪ ،‬ایدهای اسلمی است ولی اگر به‬ ‫محاسبه "هزینه‬
‫قی ماد ّی و نفی عقلنیت در مقام‬ ‫مفهوم دنیازدگی و اكتفاء به تر ّ‬
‫‪.‬خداپرستی و اخلق و معاد باشد‪ ،‬غیراسلمی است‬
‫فردگرائی‪ ،‬به مفهوم حفظ هویت و شخصیت فردی‪ ،‬آزادی انتخاب‪،‬‬
‫احترام به درك فردی و شكوفایی و خلقیت "ف رد"‪ ،‬مفهومی‬
‫اسلمی است و فردگرایی به مفهوم خودمحوری‪ ،‬لذت پرستی‪،‬‬
‫تجربه محوری‪ ،‬بينیازی از وحی‪ ،‬بياعتنایی به جامعه و حقوق دیگران‬
‫سرمایهداری‪ ،‬مفهومی غیراسلمی‬ ‫یعنی اندویدوآلیزم لیبرال‬
‫‪.‬است‬
‫تكنولوژی و شهرنشینی‪ ،‬هیچ منافات ذاتی با هیچ یك از اصول‬
‫عقیدتی و اخلقی اسلم ندارند‪ .‬اسلم‪ ،‬عقائد‪ ،‬اخلق و حقوق و‬
‫م ا ز جامعه‬
‫تكالیف ی ر ا برا ی انسان ‪ ،‬رقم زد ه ك ه ه ر جامع ه ا ی اع ّ‬
‫قبیلهای‪ ،‬روستایی و شهری‪ ،‬و مناسبات كشاورزی‪ ،‬صنعتی و‬
‫فراصنعتی را ميتواند پوش ش دهد‪ ،‬زیرا ثابتات اسلم به ابعاد ثابت‬
‫انسان مربوط است و برای شرایط متغیر زندگی نیز احكام متغیر و‬
‫ق تجدید نظر برای هر جامعه ای مقّرر كرده است‪ .‬البته‬ ‫اجتهادی و ح ّ‬
‫بيشك‪ ،‬اجرای اسلم در هزار سال قبل و امروز و نیز اجرای اسلم‬
‫در كانادا یا پاكستان حتما ً متفاوت است و یك قالب كلیشهای ثابت‬
‫بدون توجه به شرایط زمانی و مكانی‪ ،‬طراحی نشده است‪ .‬زندگی‬
‫روستایی و شهری‪ ،‬جامعه آفریقایی یا آمریكایی حتما ً اقتضائات‬
‫ما زندگی دینی در هر دو شرایط‪ ،‬ممكن است و در‬ ‫متفاوتی دارند‪ .‬ا ّ‬
‫هر یك نیز آفات و موانعی دارد‪ .‬تكنولوژی اگر تنها به سرعت زندگی‬
‫و غفلت بشر بیفزاید‪ ،‬اگر در راه سلحهای كشتار جمعی و نشر‬
‫فحشا ء و خشون ت بكا ر رو د و بش ر ر ا غر ق د ر نفسانیت و لذ ت و‬
‫خودخواهی كند‪ ،‬مورد استفاده غیرانسانی قرارگرفته است و همه ما‬
‫سرعت گرفتهایم بيآنكه بدانیم چرا و به كدام سو؟! اما همین‬
‫تكنولوژی در راه گسترش عدالت و اخلق و تامین هرچه بیشتر‬
‫حقوق ملتها و مبارزه با فقر و تبعیض و جهل نیز بكار افتادنی است‬
‫و شهری شدن جامعه و پیچیدهتر شدن تكنولوژی‪ ،‬درست مثل زندگی‬
‫ساده روستایی‪ ،‬دو وجهی است‪ .‬اگر نسبت دین با دنیا معلوم شد‪،‬‬
‫‪.‬نسبت دین با تكنولوژی نیز روشن ميشود‬

‫تقسیم كار و تفكیك نهادهای اجتماعی‪ ،‬نیز از توابع عقل ابزاری‬


‫است و محكوم به همان احكام ميباشد اما اگر به مفهوم تفكیك ابعاد‬
‫انسان از یكدیگ ر چون تفكی ك دی ن ا ز حكومت و تفكی ك اخلق از‬
‫اقتصاد و حق از تكلیف ‪ ،‬ملحق به سكولریزم و مشمول همان حكم‬
‫‪.‬است‬
‫دنیاگرائی‪ ،‬به مفهوم مشروعیت لذت و شاديهای جسمانی و روانی‬
‫در دنیا و اداء سهم بدن و غرائز دنیوی اع ّم از غذا‪ ،‬شهوت و‬
‫تفریحات سالم‪ ،‬مفهومی اسلمی است و اسلم‪ ،‬رهبانیت و‬
‫دنیاگریزی را منع و هیچیك از غرائز انسانی را تابو‪ ،‬حرام ندانسته و‬
‫دستور سركوب شهوات را نداده بلكه طرفدار تعدیل و مهار غرائز‬
‫است اما دنیاگرایی به مفهوم فراموشی آخرت و دلبستن به شهوات‬
‫‪.‬را شدیدا ً نهی كرده و دعوت به زهد و تقوی كرده است‬
‫دموكراسی نیز مقید به دنی ميشود‪ ،‬از دمكراسی‪ ،‬دهها تعریف‬
‫متفاوت شده و ده الی پانزدهمدل اجرایی برای آن ذكر شده كه‬
‫بایكدیگر نیز متناقضاند‪ .‬دمكراسی به عنوان یك ارزش مطلق كه‬
‫اساسا ً كلیه عقلیات‪ ،‬اخلقیات و ارزشها را اموری "مابعد دمكراسی"‬
‫و تابع قرارداد و آراء عمومی بدانیم و هیچ اصول فوق دمكراسی را‬
‫در باب ایمان‪ ،‬اخلق و عقل نپذیریم‪ ،‬با اسلم‪ ،‬سازگار نیست زیرا‬
‫همواره در خطر نقض اركان دین خواهیم بود‪ .‬بسیاری مفاهیم‬
‫عقلی‪ ،‬اخلقی و دینی‪ ،‬امور فوق دمكراسی هستند و حتی‬
‫مشروعیت خود دمكراسی را باید به آن مفاهیم‪ ،‬مستند كرد‪ .‬ما‬
‫دمكراسی را تنها در چارچوب آن مفاهیم دینی‪ ،‬عقلی و اخلقی‬
‫ميپذیریم‪ .‬بعلوه كه پشت پرده دمكراسی غربی‪ ،‬غالبا ً الیگارشيهای‬
‫سرمایهداری‪ ،‬حكومت ميكنند و افكار عمومی‪ ،‬آلت دست‬
‫سرمایهداران و رسانهها خواهند بود‪ .‬به چنین دمكراسی‪ ،‬دهها‬
‫اشكال دینی‪ ،‬منطقی‪ ،‬اخلقی وارد است‪ .‬دمكراسی لیبرال نیز‪ ،‬به‬
‫دلیل چنین كاركردهائی مورد قبول ما مسلمانان نیست زیرا‬
‫لیبرالیزم علیرغم نكات مثبتی كه نسبت به دیكتاتوری و توتالیتریزم‬
‫دارد‪ ،‬خود نیز نقاط ضعف بزرگی دارد به خصوص اگر منادیان‬
‫دمكراسی لیبرال‪ ،‬كسانی چون جرج بوش باشند كه با روش هیتلری‪،‬‬
‫ميخواهند ارزشهای دمكراتیك را جهانی كنند‪ .‬اسلم با استبداد فردی‬
‫یا حزبی نیز مخالف است و حقوق مردم را قابل سلب‪ ،‬حتی با توجیه‬
‫دینی‪ ،‬نميداند و دیكتاتور را سمبل شیطان در روی زمین ميداند‪ .‬اما‬
‫دمكراسی و مردمسالری به عنوان روشی در خدمت ارزشهای‬
‫اسلمی‪ ،‬البته مورد قبول و عمل ماست‪ .‬جمهوری اسلمی‪ ،‬تجربه‬
‫یك جمهوریت در چارچوب دین و تجربه جدیدی در جهان امروز است‪.‬‬
‫كلّیه مسؤولین حكومت اسلمی و رهبری‪ ،‬در انتخابات دو مرحلهای یا‬
‫ی ك مرحلهای‪ ،‬ب ا آراء مردم انتخاب ميشوند و انتخابات ایران غالبا‬
‫بالترین ركورد مشاركت مردم و دمكراسی در جهان است‪ .‬حكومت‬
‫اسلمی باید با اتكای به آرای مردم‪ ،‬در جهت پیشرفت و تكامل علمی‬
‫و عملی و اخلقی جامعه و اجرای عدالت اسلمی و گسترش اخلق‪،‬‬
‫بكوشد‪ .‬نمایندگان مردم‪ ،‬قانونگذاری ميكنند اما قوانین در چارچوب‬
‫قوانین اسلم است‪ .‬حاكمان‪ ،‬نه تنها در برابر خداوند بلكه در برابر‬
‫مردم نیز باید جوابگو باشند و همانگونه كه اختیارات حاكم دینی‪،‬‬
‫محترم است‪ ،‬حقوق مردم نیز مقدس است‪ .‬چنانچه ميبینید متفكران‬
‫مسلمان با سنت مسیحی‪ ،‬با مدرنیزم و با سمت مدرنیزم‪ ،‬برخورد‬
‫انتقادی دارند و نه متعصبانه چشم بر روی واقعیت ميبندند و نه‬
‫منفعلن ه د ر براب ر مفاهیم و سنتها ی غرب ‪ ،‬تسلی م ميشوند و این‪،‬‬
‫تفسیر همان جملهای بود كه در ابتدا عرائضم گفتم كه ما به مدرنیزم‬
‫‪.‬غرب‪ ،‬پاسخ آری و نه ميدهیم نه پاسخ آری یا نه‬

‫‪----------------------------------------------------------------------------------‬‬

‫آیا خدا یک اَبَرریسمان است؟‬


‫اکنون به طرفداران "عدم رقابت" بازگردیم‪ .‬البته برهانی که آنها پیش می‬
‫نهند شایسته ی بررسی است‪ ،‬اما به نظر من شایستگی آن چندان بیشتر از‬
‫‪.‬دیدگاه آن دو گروه دیگر نیست‬
‫خدا پیرمردی نیست که با ریش سفید در آسمان ها نشسته باشد‪ .‬خوب‪،‬‬
‫پس چیست؟ در اینجاست که لفظ پردازی ها شروع می شود‪ .‬توضیح اینکه‬
‫خدا چیست شکل های کامل ً مختلفی می یابد‪" :‬خدا آن بیرون نیست‪ ،‬او در‬
‫درون همه ی ماست"‪" .‬خدا مبنای هستی است"‪" .‬خدا ذات حیات است"‪.‬‬
‫خدا همان جهان است"‪" .‬آیا شما به وجود جهان باور ندارید؟" "البته که به‬
‫وجود جهان باور دارم‪" ".‬پس به خدا هم باور دارید‪" ".‬خدا عشق است‪ ،‬آیا‬
‫"‪.‬به عشق باور ندارید؟" "خوب‪ ،‬پس به خدا هم باور دارید‬

‫وقتی فیزیک دان های جدید در مورد پرسش هایی مانند اینکه چرا بیگ بنگ‬
‫رخ داد‪ ،‬چرا قوانین فیزیک این چنین هستند و نه جور دیگر‪ ،‬اصل ً چرا این‬
‫جهان وجود دارد‪ ،‬و مانند این ها برمی خورند‪ ،‬کمی متمایل به رازورزی می‬
‫شوند‪ .‬گاهی فیزیک دان ها به این پاسخ متوصل می شوند که یک هسته ی‬
‫باطنی راز هست که قابل فهم نیست‪ ،‬و چه بسا هرگز نتوان آن را دریافت؛‬
‫و بعد ممکن است بگویند که چه بسا این هسته ی باطنی راز‪ ،‬نام دیگر خدا‬
‫باشد‪ .‬یا به بیان استیون هاوکینگ‪ ،‬اگر ما از این امور سر در بیاوریم‪ ،‬شاید‬
‫"‪".‬بدانیم که در ذهن خدا چه می گذرد‬

‫مشکل اینجاست که خدا به این معنای پیچیده ی فیزیک دان ها هیچ شباهتی‬
‫با خدای انجیل یا هر دین دیگری ندارد‪ .‬اگر فیزیک دانی بگوید که خدا نام‬
‫دیگر ثابت پلنک است‪ ،‬یا یک اَبَرریسمان است‪ ،‬سخن او را تعبیر استعاری‬
‫این مطلب تلقی می کنیم که می گوید سرشت ابرریسمان ها یا مقدار‬
‫ثابت پلنک رازی است عمیق‪ .‬آشکار است که این مطلب هیچ ربطی به‬
‫موجودی ندارد که آمرزنده ی گناهان است‪ ،‬که به دعاها گوش فرا می دهد‪،‬‬
‫که می گوید باید از ساعت ‪ 5‬روزه را شروع کرد یا ساعت ‪ ،6‬که آیا باید‬
‫دستمال سر کرد یا تسبیح دست گرفت؛ و هیچ ربطی به موجودی ندارد که‬
‫قادر است برای کفاره ی گناهان فرزندش‪ ،‬قبل و بعد از تولد‪ ،‬او را به‬
‫‪.‬مجازات مرگ محکوم کند‬
‫ریچارد داوکینز‬

You might also like