You are on page 1of 2

‫بسم ال الرحمن الرحیم‬

‫مسابقه ی فرهنگی دل نوشته ای به امام زمان ( عج )‬


‫السلم علی حجة المعبود و کلمة المحمود‬
‫هو المحبوب‬
‫تو می دانی‬ ‫من گریختم به سوی تو‬
‫من آمدم و انتظار سبز را به تو سبز را به تو سپردم‬
‫من آمدم منتظرم تو بیایی منتظرم که رخ نگین بخشی تو را بنگرم‬
‫منتظرم آبی دلت را با تمام وجود حس کنم ‪.‬‬
‫ای مهدی زهرا بیا‬ ‫می خواهم بخوانم تو را‬
‫بیا و آرزوی چندین و چند ساله ی دلهای سبز را‬
‫به روشنی منور کن‬

‫ص‪1‬‬
‫وضویی زلل می گذارم ‪ ،‬و برای او می نگارم ‪ ،‬به نام پروردگار بهار ‪ ،‬خداوند کوهسار ‪ ،‬کردگار آبشار ‪،‬‬
‫بیدار گر درختان از برگ ریزان و نگار گر شکوفه ریزان ‪ ،‬به عنایت رحمان ‪ ،‬به عون رحیم ‪ « ،‬اللهم رب‬
‫نور العظیم »‬

‫و باز های و هوی عاشقانه در گرفت ‪ ،‬سرورا این نگاره ها و دل نوشته ها شاهکار توست و ما در این میانه‬
‫هیچ کاره ایم ‪ .‬دلبرا به سوی توست دستهایمان ‪ ،‬پیشکش به تو اشکهایمان ‪ ،‬بیا جل بده به نور خود قلبهایمان ‪:‬‬
‫قلم ز دست نهادن دلم نمی آید »‬ ‫« اگر چه وصف رخت در قلم نمی آید‬
‫مرا چه بست وصف نگاه معصومت ز دست بسته ی من این ستم نمی آید »‬
‫سلم بر تو این حامی قلبهای شکسته ‪ ،‬سلم بر تو ای صاحب چشمان منتظر ‪ ،‬سلم بر تو ای امام عزیز ‪ ،‬ای‬
‫غایب همیشه حاضر ‪ ،‬ای تجلی بخش دلهای خسته ‪.‬‬
‫ای بزرگوار چگونه قلم در دست گیرم و آن را به حرکت در آورم در حالی که نمی دانم چگونه حرفهای دلم‬
‫را به شما بزنم ‪.‬‬
‫باز خجل و شرمنده ام ‪ .‬ما بنده های گنهکار در کوله بار مان تنها همین توشه را به همراه داریم ‪.‬‬
‫آقا جون خودت خوب می دونی که همواره چیزی جز شرمندگی ندارم ‪ .‬به خدا شرمنده تم ‪ .‬شرمنده از اون‬
‫نامه ی عملی که به دست شما می رسد و برایمان اندوهگین می شوید اما ما خیلی راحت از کنارش عبور می‬
‫کنیم ‪ .‬شرمنده که قدر زندگی در دیار او را نمی دانیم ‪ .‬شرمنده از این همه شرمندگی ‪ .‬می دونم که حرفهام‬
‫چقدر ‪،‬‬
‫ص‪2‬‬
‫تکراریه ‪ .‬اما آنقدر بزرگواری که درد دل ما را هر چند تکراری باز گوش می دهی و شرمندگیهای ما را با‬
‫بهای زیاد خریداری ‪ .‬زندگی تو یک دنیایی کوچیک بدون ظهور شما معنایی ندارد می دانم شما همیشه هستید‬
‫و حضور دارید ‪ .‬ما را می نگرید ‪ ،‬دنیایمان را نظاره می کنید ‪ .‬خوب است ‪ .‬همه ی نعمت های خالق‬
‫عزیزمان زیباست ‪ .‬اما ماییم که از آن خوب استفاده نمی کنیم ‪ .‬ماییم که پل نمی سازیم و بلکه خراب و ویران‬
‫هم می کنیم دنیا خیلی کوچیکه ‪ ،‬قفسی است تیره و تار و ما هم پرنده های این فقسیم که گناه پر های ما را می‬
‫چیند ‪.‬‬
‫کاش زود بیایی و ترای بدون بال بپریم ‪ .‬کاش می رسید جمعه ای که قرار تو بیایی ‪ .‬آقا جان ؛ شبهای جمعه‬
‫اضطرابی عجیب داره ‪ ،‬جمعه ها غروب دلگیری داره ‪ .‬هنگام پایان رسیدن جمعه نگرانی زیادتر می شود که‬
‫نکند این بار هم غروب از راه برسد و تو نیامده باشی ‪.‬‬
‫می ترسم نکنه این جمعه هم بوی غربت دهد ‪ .‬از رسیدن غروبش هراس دارم ‪ .‬جمعه ها عطر خوش نرگس به‬
‫مشام می رسد ‪ .‬اما خود گل نرگس کجاست ؟!‬
‫آقا غروب هر جمعه با اشک های هزاران دل شکسته غمگین تر می شود ‪ .‬کاش خدا این آرزو را سریع تر بر‬
‫آورده سازد ‪ .‬آقا جون هر وقت یاد عموی شهیدم می افتم اسک در چشمانم حلقه می بندد ‪.‬‬
‫چرا که او و امثال او بودند که پر واز کردند و راه خروج از قفس را نشان دادند ‪ .‬پرواز کردند و جمعه ها را‬
‫سریع تر ورق زدند ‪ .‬یاد شهدای گمنامی می افتم که مادر شون منتظرن ‪.‬‬
‫انتظار آنها دو برابر است ‪ .‬هم منتظر باقیمونده ی جسد فرزند انشان و هم منتظران که آقا شون بیاد که یاد‬
‫شهدا را در سراسر جهان منتشر کنند ‪ .‬آقا مهدی جان خانواده ی شهدا که دوری فرزند انشون را تحمل کردند‬
‫شما را می خواهند ‪ .‬فرزندانشان با عشق به شما و محبوبشان پر کشیدند و رفتند ‪ .‬از این دیار به دیار آرزو پر‬
‫کشیدند و رفتند ‪ .‬آقا دیار شما هم خیلی با صفاست ‪...‬‬
‫با هر جای دیگه عجیب تفاوتی دارد ‪ .‬کاش همه آرزوی رسیدن شما را داشتن ‪ .‬کاش با هم فریاد می کشیدیم‬
‫خدایا مهدیمان را برسان ‪ .‬مهدیمان را برسان تا جنایت آمریکا و صهیونیست را از سر مردمان مظلوم فلسطین‬
‫و عراق و افغانستان بر دارد و آن خیانتکار ها با که جای خود نشاند ‪ .‬مهدی جان دشمنان از شما می ترسند اما‬
‫خودشان هم نمی دانند دنبال چه می گردند ؟ ! مردمان فلسطین با شهادت آرامش چندین ساله را یکساله به‬
‫دست می آورند ‪.‬کاش می شد ما هم در رکاب شما افتخار بزرگ شهادت را کسب می کردیم ‪ .‬خیلی زیباست‬
‫که آدم در رکاب مولیش که مدتی چشم انتظار او بوده به مقام والی شهادت نایل شود ‪ .‬آقا جون برامون دعا‬
‫کنید ‪ .‬برای همه ی جوون ها که بوی گرل نرگس رو حس مس کنن و به دنبالشن همه ی جوون هایی که راه‬
‫شما را گم کرده اند و در بیراهه سر گردان شده اند ‪ .‬دعا کنید تا راه سبز سعادت را بیابند ‪ .‬آقا جون برای‬
‫سلمتی رهبر عزیز مان آیت ال عظمی خامنه ای دعا کنید که سایه بان کشور عزیزمان ایران حفظ شود ‪.‬‬
‫ملی من زودتر بیایید و امانت را از امانتدار و پرچمدار این ملت عزیز دیافت کنید ‪ « .‬جمکران ای سرزمین‬
‫رازها مرکز امداد ها ‪ ،‬اعجاز ها‬
‫گشته ای آینه روی دوست »‬ ‫« از در و دیوارت آید بوی دوست‬
‫آقا دیدن گنبد قشنگ جمکرانت خیلی با صفاست ‪ .‬زیارتش را نصیب ما هم کن ‪ .‬مهدی جان ؛ فضای جمکران‬
‫بوی گلهای نرگش رو می ده ‪ .‬نزدیک ترین آدرس که می شود از یوسف زهرا خبر گرفت همینجاست ‪ ،‬همین‬
‫جمکران نورانی اش ‪ .‬جمکران صدای نم نم بارون را در قلب زائرانش می شناساند ‪ .‬بوی طراوت خاک را‬
‫به ارمغان می آورد ‪ .‬مثل ‪ ،‬آیینه ای می مونه که خورشید رو نشون می ده ‪ .‬حال هوایی عجیب داره ‪ .‬رنگ‬
‫دلها رو عوض می کنه ‪ .‬علش فقط تویی « مهدی فاطمه » کی می شود یوسف زهرا به دیارش آید ؟ مولی‬
‫من ما را هم دعوت کن ‪ .‬بدون دعوت نامه که آدم جایی نمی ره ‪ .‬مهدی جان بیا و انتظار فرجت را برسان‬
‫ال که روح دعایی ‪ ،‬خدا کند که بیایی‬ ‫به هر دعا که توانم تو را همیشه بخوانم‬
‫ال که هستی مایی ‪ ،‬خدا کند که بیایی‬ ‫دمی که بی تو بر آید خدا کند که بیایی‬
‫ال که هستی مایی ‪ ،‬خدا کند که بیایی‬ ‫تو نور غیب نمایی ‪ ،‬خدا کند که بیایی‬
‫سر آید و تو بیایی ‪ ،‬خدا کند که بیایی‬ ‫شب فراق تو جانا ‪ ،‬خدا کند که سر آید‬
‫التماس دعا‬

You might also like