Professional Documents
Culture Documents
مقدمه انسان از آغاز آفرينش همواره در پي فراهم آوردن شرايطي بوده است كه راحتتر زندگي كند .برقرار كردن
رابطه و تبادل اطلعات با روشهاي بسيار سنتي ،مثل ايما و اشاره ،دود و آتش و غيره اولين جرقههاي بهبود زندگي
بشر بوده است .آنچه كه به عنوان بهبود از آن نام ميبريم ،چيزي است كه تقريبا ً براي عامة بشر آسايش فراهم ميكند.
بشر در راه دور و دراز توسعه ،همواره با مشكلتي مواجه بوده است؛ از جمله اين مشكلت ميتوان به اختلف عقايد
انسانها ،تفاوت در آداب و رسوم قبال مختلف و غيره اشاره كرد كه منجر به بروز اختلفات و گاه جنگهاي خونين
ميشده است .همزمان با توسعة ارتباطات و ايجاد روشهاي نوين اطلعرساني ،روشهاي نوين جنگ نيز به وجود آمده.
اگر بگوييم بشر بيش از اينكه نيروي خود را صرف بهبود زندگي كند ،آنها را صرف توسعه ابزارهاي دفاع يا حمله به
مخالفان خود نموده است ،سخن گزافي نگفتهايم .گرچه هدف توسعة تكنولوژي ،بايستي خدمت به بشر باشد،
متأسفانه بيشتر اوقات از اين هدف فاصله ميگيريم .اگر كمي دقت كنيم ،متوجه ميشويم كشورهايي كه به اصطلح
بيشتر توسعه مييابند ،بيشتر از هدف اصلي توسعه فاصله ميگيرند .كشورگشاييهاي اخير و جنگ با پيشرفتهترين
تكنولوژيها و همچنين سرمايهگذاريهاي كشورهاي پيشرفته براي جنگهاي نوين اينترنتي ،شاهدي بر اين مدعاست .گرچه
جهاني شدن در سالهاي اخير بيشتر مطرح شده است ،ولي در حقيقت پروسة جهاني شدن از همان آغاز آفرينش بشر
شروع شده .تنها تفاوتي كه بين انسان كنوني و انسان اوليه وجود دارد ،برتري صنعت در عصر حاضر است .ولي در
رسيدن به هدف اصلي بشر ،پيشرفت چشمگيري حاصل نشده .در گذشته ،انسانها با تير و كمان به جنگ عقايد هم
ميرفتند و در عصر حاضر با امواج ماهوارهاي و سيستمهاي هوشمند به جنگ عقايد هم ميروند .بنابراين اگر بخواهيم
جهاني شويم ،بايستي عقايد ما جهاني شود .گرچه كشور ما نسبت به كشورهاي پيشرفته از نظر تكنولوژي عقب
است ،ولي اين عقب بودن يك فايده دارد و آن اين است كه ما راحتتر ميتوانيم داراي عقيدهاي جهاني شويم.
آموزة دو :فلسفة جديد را اقتباس كنيد ،مديران بايد از چالش موجود آگاه شوند ،مسئوليتهاي خود را
بشناسند و براي تغيير رهبري را در دست گيرند.
يكي از بزرگترين مشكلت صنايع ايران مقاومت در برابر طرحهاي جديد است كه علت اصلي آن عدم آگاهي
مديران و عدم آشنايي آنان با روشهاي جديد است .تفكرات سنتي مديريت باعث ميشود كه طرحهاي جديد با
مخالفت مواجه شود .اهداف رقمي مديران نيز عامل عمدهاي است كه بايستي از آن به عنوان مانعي بر سر
راه صنعتي شدن نام برد .البته موانعي خارج از محدودة مديريت داخلي نيز وجود دارد ،مثل ً در نمونة مورد
مطالعه ،وقتي كه طرح جديدي براي بهينه كردن محصول اصلي كارخانه در جهت گسترش استفادة عمومي و
افزايش بهرهوري محصول ارائه شد ،طوري برخورد شد كه در همان آغاز پيدايش تفكر طرح نو ،با مخالفت
مواجه شد و توجيه رد طرح اين بود كه مسئله خودرو يك مسئلة سياسي است و ارائة طرح نو براي طراح
مشكل به وجود ميآورد.
در نتيجه ،بايستي مديران را با روشهاي نوين صنعتي آشنا كرد ،مقاومت مديران را در برابر طرحهاي جديد از
بين برد و مسائل پشت پردهاي كه احيانا ً وجود دارد بايستي از پيش رو برداشته شود.
آموزة سه :براي دستيابي به كيفيت از تكيه بر بازرسي گسترده دست برداريد .با ايجاد كيفيت در محصول از
همان آغاز كار نياز به بازرسي گسترده را از بين ببريد.
متأسفانه در نمونة مورد مطالعه اين موضوع برعكس فهميده شده است .با هدف رساندن عيوب به صفر،
ايستگاههاي بازرسي صددرصد در خطوط مونتاژ برپا شده است .طوري كه هر واحد محصول قبل از
بستهبندي سه بار به طور صددرصد بازرسي ميشود .هدف آنها تحويل دادن محصول سالم به مشتري است،
در حالي كه راهشان اشتباه است .به عنوان مثال ،در يك شيفت كاري از 1300عدد محصول مونتاژ شده،
فقط 250عدد از ايستگاههاي بازرسي رد شده بود .يعني از برنامه 1300تايي در نهايت 250عدد محصول
سالم توليد شده كه با ادعاي سالم بودن تمامي محصولت شركت به مشتريان تحويل داده ميشود .جالب
اينجاست كه شركت مذكور با استاندارد isotsكار ميكند.
آموزة چهار :به كسب و كار مبتني بر پاداش براساس قيمت كال پايان دهيد ،در عوض هزينههاي كلي را به
حداقل برسانيد ،هر نوع كال را يك تأمين كننده بخواهيد و براساس يك رابطة درازمدت مبتني بر وفاداري و
اعتماد با او رفتار كنيد.
روشهاي سنتي مديريت معمول ً پيشنهاد ميكند براي تأمين قطعه از تأمينكنندگان مختلف استفاده كنيم و بر
اين اساس ،بين تأمين كنندگان رقابت ايجاد و به نفع خودمان بهرهبرداري كنيم .اگر كمي دقت كنيم ،متوجه
ميشويم كه اين پيشنهاد مبتني بر يك تفكر سنتي كوتاهمدت براي كسب سود است .در حالي كه در
درازمدت ،ضرر زيادي به بار ميآورد .وجود تأمينكنندگان ثابت باعث جلب اعتماد تأمينكننده و در نتيجه ،اجراي
پيشنهادات ما براي بهبود كيفيت قطعات اوليه ميشود .نمونة مورد مطالعة ما كه خود تأمينكنندة شركتهاي
خودروساز است ،علوه بر تأمينكنندگان خارجي 95 ،تأمينكنندة داخلي دارد .در حالي كه با يك بررسي ساده
به راحتي معلوم ميشود كه نياز واقعي شركت حداكثر 10تأمينكننده است .در بين مشتريان اين شركت نيز
وضع به همين منوال است .اين شركت ،تقريبا ً 11مشتري دائمي يا موقتي دارد .مشتريان اختصاصي عبارتند
از شركت مرتب ،شركت زامياد و سايپا ديزل كه البته به علت محدود بودن نياز آنها ،تأمين كنندة واحد است.
مشتريان مشترك اين تأمينكننده و تأمينكنندههاي رقيب ،عبارتند از ساپكو ،سازهگستر و پارسخودرو كه اخيراً
در سازهگستر ادغام شده است .از جملة مشتريان اين شركت كه اكنون از تأمينكنندگان ديگر خريد ميكنند،
ميتوان به سفارش رنويي دسكو ،ايران خودرو ديزل ،شهاب خودرو و شركت بهمن اشاره كرد كه علت اصلي
عدم خريد آنها از شركت مورد مطالعه ،بال رفتن قيمتها بوده است .اگر كمي دقت كنيم ،متوجه ميشويم كه
هم شركت قطعهساز و هم شركتهاي خودروساز براساس يك تفكر سنتي ،اقلم مورد نياز خود را تهيه
ميكنند .بنابراين گام ديگري كه بايستي در جهت توسعة فرهنگ صنعتي برداشته شود ،حذف تفكر سنتي خريد
از تأمينكنندگان گوناگون است.
آموزة پنج :سيستم توليد و ارائة خدمات را پيوسته و هميشه بهبود بخشيد تا كيفيت و بهرهوري بهبود يابد و در
نتيجه هزينهها به طور روزافزون كاهش يابد.
بهبود پيوسته نياز يك تفكر عملگراست .تفكري كه حد و مرزي براي بهبود در نظر نگيرد .البته بايستي
مواظب باشيم كه اين تفكر به راه اشتباه نرود .به عنوان مثال ،در نمونة مورد مطالعه به اسم بهبود پيوسته،
دستگاه پرسي ساخته شده است كه كار آن عمل مونتاژ يك واشر به روي يك شفت است ،در حالي كه در
صورت تأمين قطعات اولية سالم نيازي به اين پرس نيست .با اين كار ،اپراتور مجبور است ابتدا با دست،
عمل مونتاژ را تست كند و در صورت عدم مونتاژ آن را با دستگاه ،مونتاژ كند .در عمل ،هم وقت زيادتري
صرف ميشود ،هم اينكه دو قطعة معيوب روي هم مونتاژ ميشوند .در حالي كه با كمي دقت متوجه ميشويم
كه با جابجايي دوتا از عملياتهاي ساخت شفت (قطعة اوليه) مشكل حل ميشود.
بنابراين ،بهبود پيوسته نيازمند تفكر عملگرايي است كه به بيراهه نرود و ما بايستي در جهت پرورش اينگونه
تفكرات عملگرا براي توسعة صنعت گام برداريم.
آموزة شش :آموزش در خصوص شغل را برپا كنيد.
آنچه كه در نمونة مورد مطالعه بيداد ميكند ،عدم آموزش صحيح اپراتورها ،كارمندان و حتي مديران شركت
است .ايستگاههاي بازرسي صددرصد ،دپوي چشمگير محصول ،تقريبا ً در تمام ايستگاههاي كاري ،غياب
اپراتورها و غيره ،عدم آموزش صحيح را آشكارتر مينمايد .جالب اينجاست كه تدبيرهاي بخش مهندسي براي
حل مشكلت فوق كامل ً اشتباه است .مثل ً براي حل مشكل دپوي محصول ،محدود كردن ميزهاي كار را
مدنظر قرار دادهاند ،طوري كه جايي براي دپوي محصول نباشد .حذف ايستگاههاي بازرسي جهت حذف
كردن بازرسي صددرصد را در نظر گرفتهاند ،در حالي كه علت وجود بازرسيهاي صددرصد را بررسي
نكردهاند.
به جرأت ميتوان گفت اصل اساسي و مؤثر و پاية توسعة فرهنگ صنعتي آموزش ميباشد.
آموزة هفت :رهبري را اعمال كنيد .هدف از نظارت بايد آن باشد كه به افراد ،ابزارها و دستگاهها براي ارائة
كار بهتر كمك برساند.
سيستم رديابي قطعات نمونة مورد مطالعه بر اساس دستورالعملهاي تهيه شده جهت نظارت بر قطعات
ورودي و محصول خروجي شركت فعال است ،در حالي كه هدف مجريان فاصلة زيادي تا اهداف سيستمهاي
رديابي قطعات دارد .بيشترين استفادهاي كه از سيستم رديابي قطعات ميشود ،اجراي سيستم پاداش و
جريمه است .در حالي كه كمتر به يافتن عيبهاي سيستمي توجه ميشود.
بنابراين ،نظارت بايد با هدف بهبود انجام شود و از ياد نبريم كه منظور ،بهبود در كل سيستم است.
آموزة نه :موانع موجود ميان بخشهاي شركت را در هم بشكنيد .افراد در
بخشهاي تحقيق ،طراحي ،فروش و توليد بايد گروهي كار كنند تا مشكلتي را
پيشبيني كنند كه ممكن است در توليد ايجاد شوند يا مشتري هنگام استفاده
از محصول يا خدمات با آنها مواجه گردد.
آموزة يازده :استانداردهاي اشتباه كاري و مديريت بر پاية اهداف رقمي را
كنار بگذاريد و رهبري را جايگزين نماييد.
آموزة دوازده :موانعي كه باعث شكستن غرور استادكاري افراد ميشود را از
ميان برداريد.
يكي از بزرگترين مشكلت فرهنگي صنعت ايران ديدگاههايي است كه باعث
فرهنگ صنعتي و جهاني شدن
1 2 3 4 5
نتيجه گيري
آنچه كه بديهي است ،اين است كه صنعت بايستي در جهت خدمت به بشر به كار