Professional Documents
Culture Documents
قضا و قدر
امر و خلق
و امربین المرین
مرتضی رضوی
بسم اللّه الّرحمن الّرحیم
فهرست
مقدمه/.....................................................................................................
9
19
همسو و ناهمسو/......................................................................................
30
ما ویژه55/.........................................................................
بخش کوچک ا ّ
المرین............................................................................................................
57/.
محو و اثبات/............................................................................................
79
المرین............................................................................................................
95/.
جبر..........................................................................................................
97/.
حیوان/.....................................................................................................
101
انسان109/.........................................................................................
فصل چهارم -علم خدا -حکمت خدا -قدرت خدا -تناسب علم -حکمت و قدرت با
مسلمانان/.......................................................................................................
153
دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری -معتزلیان دست خدا را می بندند و اشعریان دست
انسان را169/..........................................................................
ن201/......................................................................... َ
مَري ْ ِ
نأ ْبَي ْ َ
برآیند عوامل ژنتیکی و عوامل جغرافی و عامل تکامل و رابطۀ فرآیندشان با اختیار
انسان249/.........................................................................
دو دست خدا 8
مقدمه
به عنوان بخشی از جهان ،است نه جدای از آن ،و نه بریده از
موجود ممتاز و متفاوت کرده است اما اراده و اختیار ،تنها عامل
کند دارای اراده و اختیار هم باشد مطالبات بیش تری دارد ،یعنی
می کند.
9مقدمه
از جانب دیگر ،جهان به عنوان یک «کل» و نیز اجزای آن ،به
هیچ جزء دیگر استقلل نمی دهند .به موجود با اراده و اختیار
یا سوء استفاده) و این اذن و اجازه نیز موقتی و تنها یک
«فرصت» است.
بنابر این اصل مسئله برای انسان کامل ً روشن است و در این
توپک بازی خود قرار داده است .همین طور است جامعه ها ،که
دو دست خدا 10
گاهی از آن طرف دیوار می افتند و گاهی از این طرف سقوط
می کنند.
اولین تذکری که باید داده شود این است :پیش از ورود به هر
دشواری آن ،لزم است .زیرا اگر مسئله بزرگ را کوچک انگاریم
کرد.
کرده و «تبیان ک ّ
ل شیئ» است ،چرا مسئله قضا و قدر را باز
نکرده است؟
مکتب این مسئله را نیز کامل ً باز کرده است ،جامعه از آن کناره
روان این مکتب که در این موضوع کار کرده اند؛ اکثریت شان
این سخن دربارۀۀ اکثریت مذکور ،یک بدیهی است اما دربارۀ
التقاطی داشته اند ظاهرا ً غیر منصفانه است ،اینان چرا توانمندی
مای
- 2پس شما می خواهید با نوشتن این جزوه چنین مع ّ
ادعائی بکنم .اما با تمام جسارت عرض می کنم :تا حدودی به آن
شبیه علوم دیگر کرده ام ،سر کلف را نشان داده و چگونگی باز
کردن آن را نیز توضیح داده ام ،حال این توضیح چه قدر روشن و
مکتب اهل بیت(ع) بررسی کند مانند من و خیلی بهتر از من ،آن
را شرح خواهد داد .اما چه می توان کرد هنوز هم به تنور دود
کارشناسی به آسانی جان مطلب را دریابد .و برای این کار پس
حل می کند.
ها را (گرچه به طور موقت) کنار بگذارد .زیرا قرار است این
بررسی شود .وال ّ لطف کرده و از خواندن این دفتر ،خود داری
که نتایج هر بخش از مباحثه پایۀ بخش و بخش های بعدی است،
سبک و روال ،ورود و خروج ،در این دفتر ،هیچ شباهتی به
شده اند ،ندارد .به گمانم این شیوه و روال ابتکار من نیست
راست.
مرتضی رضوی
امر و خلق
دو دست خدا 18
يٍء َ
قديٌر .آل عمران 26 على ك ُ ِّ
ل َ
ش ْ خيُْر إِن َّ َ
ك َ ك ال ْ َ
د َ
بِي َ ِ
مل ْ ِ ُ ت َبار َِ َ
يٍء َ
قديِِر. ش ْ على ك ُ ِّ
ل َ و َ
ه َ
و ُ
ك َ ه ال ْ ُ ك ال ّذي بِي َ ِ
د ِِ َ
ملک 1
در این قبیل آیه ها «دست» آمده ،در برخی دیگر از جمله در
ت بِيَدَِ َّ
ي. خل َ ْ ل يِا إبلي س مِا من َع َِ َِ
قا َ
ق ُِ جدَ ل ِِما َ
س ُ
ن ت َِ ْ
كأ ْ َ َ ُِ ِْ
-1خلق.
-2اَمر.
َ
و اْل ْ
مر (اعراف :)54برای اوست خلق و امر. خل ْ ُ
ق َ ه ال ْ َ
لَ ُ
در مقدمِ ۀ ایِن دفتِر گفتِه شِد کِه ایِن بحِث خیلی
-1خلق.
-2اَمر.
دو دست خدا 20
اکنون ببینی م ای ن دو نوع کار چیس تند و چ ه فرق ی ب ا ه م
دارند؟؟
از چیزی که قبل ً وجود داشته .به آیه های زیر توجه فرمائید:
ق ك ُ َّ َ
ن ماء (نور :)45خداوند هر جنبنده
م ْ ل دَاب َّ ٍ
ة ِ خل َ َ و الل ّ ُ
ه َ َ
ف َّ
ل كَال ْ َ
خار (الرحم ن :)14خلق صلْصا ٍ
ن َِ
م ِْ ق اْلِن ِْسا َ
ن ِ خل َِ َ
َ
ن را
ن نار (الرحم ن )15و ج ّ
م ِْ
ج ِ
ر ٍِ
ن ما ِ
م ِْ
ن ِ ق ال ْ َ
جا َِّ خل َِ َ
و َ
َ
یعنی آفریدن چیزی ،ساختن چیزی از چیزی ،پدید آوردن چیزی از
چیزی.
چیز دوم .و حرکت یعنی عین زمان .و زمان غیر از حرکت و تغییر
1
اشیاء جهان ،چیزی نیست.
انجام می یابد.
مکان.
رجوع کنید «تبیین جهان و انسان» برگ های آغازین .در سایت بینش نو هم موجود است. 1
دو دست خدا 22
ام ر یعن ی «ایجاد ی ک چی ز» :ب ه وجود آوردن چیزی ن ه از چی ز
دیگر.
در کار امری خدا جائی برای لفظ «از» نیست .چیزی را که با
موجود می شود:
َِ مُره ُِ إِذا أَرادَ َ َ
فيَكُون (ی س ل ل َِ ُ
ه ك ُِ ْ
ن َ شيْئا ً أ ْ
ن يَ ُ
قو َ إِن َِّما أ ْ
امر خدا عین اراده خدا است اراده که کرد باش نگفته باشنده
می شود .یعنی حتّی نیازی به فرمان «باش» هم نیست گرچه در
مایشاء است:
کار امری خدا .در آی ه اول م ی گوی د :کار امری خدا ک ن فیکون
وجود می آیند کار امری خدا هستند .همچنین در آیه های زیر:
23دو دست خدا
فإِنَّما ي َ ُ َ
فيَكُون (غافر .)68
ن َ ل لَ ُ
ه كُ ْ قو ُ مرا ً َ فإِذا َ
قضى أ ْ َ
و آیات دیگر.
ئ» :خداوند
ه ولم يکن معه شي ٌ
ن الل ُ
شناسی» می گوید« :کا َ
باشد.
است که جزئی از خدا به مخلوق اولیه تبدیل شود .و (نعوذ بالله)
مرکب نباشد تجزیه نمی شود .و مرکب نمی تواند خدا باشد چون
فرد عاقل می داند که این تنها عوض کردن لفظ است؛ صدور نیز
دو دست خدا 24
دقیقا ً تجزی ه را لزم گرفت ه اس ت .متاس فانه ای ن غلط بی ّ ن را
این نیز نادرست ا ست .زیرا عدم ،عدم است عدم هیچ است
کرده است .ایجاد« ،از» نمی خواهد .در کار خلقی خدا «از» لزم
اس ت ن ه در کار امری خدا .آن پدیدۀ اولی ه ب ا «ام ر» موجود شده
پیام بر(ص) ایراد فرموده ،م ی فرمای د« :ا ِبتد َعِ الَشياءَ ل ِِ
من
بوده باشد.
چیز پیشین (الگو گیری) شود .ابداء ،ابداع ،انشاء ،کرد .نه تنها از
و بیان های فراوان دیگر ،از اهل بیت(ع) در این باره هست.
علم بررسی فرمول های خلقت است .علم تنها در صدد شناخت
خل َ َ َ
ب ث ُ َّ
م ن ت ُرا ٍ
م ْ
ه ِ
ق ُ م َ مث َ ِ
ل آدَ َ عنْدَ الل ّ ِ
ه كَ َ مث َ َ
ل عيسى ِ إ ِ َّ
ن َ
است.
خودم آفریدمش.
حیات و روح.
و این نوع دوم (که کار امری بیاید در جریان کار خلقی تصرف
الف :کار امری بیاید و در جریان کار خلقی تصرف کند اما هر
عیسی.
سلما ً َ
على خلق ی عم ل کن د .مانن د :يِِا ناُر كُونِِي بَْردا ً َ
و َِ
گشت.
یعنی «محال علمی» است .زیرا همان طور که گفته شد کار علم
ندارد .و این است یکی از فرق های قدرت و علم خدا با قدرت و
علم بشر.
شد.
انجام م ی یاب د .ام ا کار امری خدا منوط ب ه زمان و مکان نیس ت.
اولیه پیدایش یافته اند بنابر این آن کار امری که پدیده اولیه را به
دو چیز مشمول زمان و مکان نیستند :اول خود خدا .دوم :کار
امری خدا.
ل ام ر اس ت و نم ی توان د برعک س
قانون علت ومعلول ،معلو ِ
باشد.
علت نگه داشتن آن آب باشد اما هوش زید چنین رابطه ای با آب
ندارد.
همس و ب ا قانون علت و معلول بود .در واق ع ب ا افزودن حیات بر
کار دارد هم کار امری و هم کار خلقی .این طور نیست که جهان
رها کرده باشد تا فقط با قوانین خلقت و فرمول های خلقی کار
است.
است.
دو دست خدا 32
جریان هستند
مورد نیست.
درباره امر اول :آیا خداوند تنها یک بار پدیده اولیه ایجاد کرده
به عبارت دیگر :آیا خداوند تنها همین جهان را آفریده یا جهان
و جهان های دیگری نیز آفریده است؟-؟ آیا آفریده خدا تنها همین
را بیافریند.
می دهیم.
ْ َ َ
ل ال ْ َ
ملئِك َ ِ
ة ع ِ و الْر ِِ
ض جا ِ ت َ ر ال َِّ
سماوا ِ مدُ ل ِل ِّ ِ
ه فاطِ ِ ال ْ َ
ح ْ
َ ُ
خل ِْ ِ
ق في ال ْ َ
و ُربا َعِ يَزيدُ ِِ و ثُل َِ
ث َ مث ِْنى َ
ة َ
ح ٍ سل ً أولي أ ْ
جن ِ َ ُر ُِ
َ
يٍء َ
قدير (فاطر :)1حمد خدای على ك ُ ِّ
ل َ
ش ْ ن الل ّ َ
ه َ ما يَشاءُ إ ِ َّ
فرشتگان بال های دوگان ه و س ه گان ه و چهار گان ه .م ی افزای د بر
هستند از جمله:
بیش تر) بر بزرگی جهان افزوده می شود .و اینک میلیاردها سال
است که این افزایش ادامه دارد .آیا انبساط ماده جواب گوی این
آنان به همین جهت که غیر از قوانین خلق ،با چیز دیگر آشنا
نیس تند و خ بری از کار امری خدا ندارن د ،در چن برۀ قانون
وجود نمی شود» و این کامل ً درست است لیکن این سخن شامل
«ایجاد» نمی شود تنها به قوانین خلقی شامل است .ایجاد و کار
تبدیل شود.
ِ 1برای پاسخ این گونه پرسش ها از دیدگاه اسلم ،رجوع کنید «تبیین جهان و انسان» در سایت
بینش نو.
دو دست خدا 36
انرژی ک ه ایجاد م ی شود ب ه مح ض ایجاد مشمول ه ر دو قانون
می گردد.
می شود.
و دربار ۀ نوع دوم ا مر :ی ک بار حیات گیاه ی را ایجاد کرده،
بار دوم حیات حیوان ی را و بار س وم حیات انس انی را .و هم ه
هست احتمال این که حیات فقط به کره زمین منحصر باشد یک
ابراهیم بسنده شد ،موارد پرشماری مانند آن هست .و گفته شد
های جریان تبخیر ،مسیر بادها و ابرها دخالت کند و خشک سالی
نوع چهارم از کار امری :این نوع کار امری تنها یک فرق
با نوع سوم دارد و آن این که :در این نوع ،بر قوانین خلقی ترمز
37امر و خلق
زده نم ی شود ب ل ک ه بر آن ه ا گاز بی ش ت ر داده م ی شود.
از بی ن رفت ه ان د مانن د قوم نوح ،قوم عاد -آک د در زمان هود -قوم
قرآن دربارۀ بلی قوم نوح ،از زبان او خطاب ب ه پس رش ،م ی
گوید:
َ َ َ
حم (س وره هود
ن َر ِِ
م ِْ ر الل ِّ ِ
ه إِل ّ َ م ِ
نأ ْم ِْ
م ِ م الْي َ ْ
و َِ ص َ
ل عا ِِ
علَى ال ْ ُ َ
جوِدي ت َ
و ْ
ست َ َ
و ا ِْ ي اْل ْ
مُر َ ض َِ
ق ِ ض الْماءُ َ
و ُ و غي َ ِ
َ
(سوره هود :)44آب فروکش کرد و امر انجام یافت و کشتی بر
است .ساختن پیکر مرغ از گِل توسط حضرت عیسی سپس جان
دهد.
در
نقش مهم :کار امری از نوع دوم ،سوم و چهارم ،که گفته شد
خلقت ،کم است .درست است گاه گاهی رخ می دهند اما نقش
مثال :در اث ر باد ،باران ،س رما و گرم ا ،س نگی از قلّه کوه جدا
مشاهده می کنیم در این مسئله (در این مسئله نه در هر مسئله) بینش عوام همان قدر نقص و 1
اشکال دارد که بینش علمی تجربه گرایان .و همچنین بینش عوام از نظر ارزش ضعیف تر از ارزش بینش
علمی تجربه گرایان نیست .اگر آنان با قوانین و فرمول های خلقی در این مسئله نظر می دهند ،عوام
نیز مطابق فطرت خود وجود امر و حوادث امری غیر خلقی را احساس می کند .زیرا انسان به فطرتش
در طول چند هزار سالۀ زندگی بشر آن همه حوادث امری رخ
یعنی هیچ شی ای ،هیچ حادثه ای ،هیچ حرکتی یا تغییری نمی
ایجاد شوند.
می دهد.
نقش دارند.
دو دست خدا 42
اذن و تدبیر
ابتدا برای کامل شدن موضوع این پرسش ،باید دید اصالت با
امر از نوع اول که پدیده اولیه جهان را ایجاد کرده و سپس به
کن د ،اص الت دارد .زیرا اگ ر آن نباش د جهان وجود ندارد ت ا دارای
اما در متن کائنات غالبا ً جریان خلق حاکم است .و منشأ علم
است .زیرا
دو دست خدا 44
همان طور که پیش تر گفته شد علم و دانش یعنی «شناختن
است.
امر ندارد همان طور هم موظف نیست کارها و زندگی خود را بر
باشد که خداوند کار امری هم دارد و بپاید که ستم و گناه نکند تا
مورد بلی امری قرار نگیرد .و همی ن طور اس ت جامع ه :جامع ه
نیز باید خودپائی و خود پالئی بکند تا گرفتار بلی امری نگردد.
است.
45اذن و تدبیر
در این جای بحث به پیچیده ترین نکته می رسیم و ناچاریم از
داشت.
جریان های متعدد و مختلف ردیف شده و جریان یافته اند تا حادثۀ
پاسخ :باید روشن شود مراد از «تخلّف» چیست؟ اگر مراد از
آن حادث نشود؛ این تخلّف ناپذیر است مگر این که امری بیاید و
این معنی است که :خدایا در آن جریان های علت و معلول که در
جریان علت و معلول لوله کشی شده نیست انعطاف پذیر است.
نزدیک تر شود.
ِ 1اگر آن طور که ارسطوئیان جریان علت و معلول را لوله کشی می دانند ،و از جانب دیگر به
«امر» هم باور ندارند ،صحیح دانسته شود ،باید گفت :جریان علت و معلول چیزی است که خود خدا نیز
قدرت تغییر در آن را ندارد( .نعوذ بالله) .و لذا ارسطوئیان نه اعتقادی به دعا دارند و نه می توانند دعا
کنند .اگر کس ی از آنان دع ا کند بی تردید از عقل معاف است گرچ ه مدعی عقل باشد و ذهن گرائی
ارسطوئی را معقول و قرآن و حدیث را منقول بنامد .خدای ارسطوئیان عاجز از ایجاد است و به قول
«اذن» است تا به راه خود ادامه دهد ،ممکن است اذن داده شود
نوع دیگر از امر هستیم؛ ویژگی این نوع این است که نه به ترمز
می کند.
همۀ انسان ها به این نوع کار امری خدا باور دارند حت ّی افراد
و آیات دیگر.
باش د ،ب ه معن ی عرف ی اس ت یعن ی امور جهان خلق ت .و همچنی ن
ل أَ َ
فل تَت َّ ُ َ َ
قون ف ُ
ق ْ ن الل ِّ ُ
ه َ قولُو َ
سي َ ُ ن يُدَب ُِّر اْل ْ
مَر َ
ف َِ م ِْ
و َ
َ
یونس (: 31از کافران بپرس ):چه کسی امور جهان را تدبیر می
معلول معتقد هستند 1و دعا را به صراحت انکار می کنند باز دعا
می کنند.
رجوع کنید «محی الدّین در آئینه فصوص» ج 1بخش دعا ،در سایت بینش نو. 1
دو دست خدا 50
-2جریان علت و معلول در ه ر مرحله و ه ر لحظ ه نیازمن د
-3علوه بر چهار نوع کار امری خدا ،نوع پنجم امر هست که
نگران نباشید (این همه کار که برای خدا شمردیم و این همه
خود انرژی ،کار خدا و مخلوق خدا هس تند .خداون د پدی د آورنده
حدیث از امیرالمومنین(ع) بحار ،ج 57ص 95نهج البلغه ج 1ص 356و از امام رضا(ع) بحار ،ج 4 1
ص .230
دو دست خدا 52
ای ن هاس ت فعلش ن ه انرژی م ی برد و ن ه وق ت .مص رف
ه الَّذي َ
َ َ وا أ َِ َّ َ
و و اْلْر َ
ض َ ت َ
سماوا ِ خل َ َ
ق ال َّ ن الل ّ َ و لَ ْ
م يََر ْ أ َ
َِ
وتِى بَلى إِن َِّ ُ
ه ي ال ْ َ
م ْ حي ِِ َ
ن يُ ْ
على أ ْ
ر َ ه َِّ
ن بِقاِد ٍ خل ْ ِ
ق ِ ي بِ َ
ع َِ ل َِ ْ
م يَ ْ
يٍء َ
قدير (احقاف :)33آیا آنان نمی دانند خداوندی ش ْ على ك ُ ِّ
ل َ َ
می شود ،در فلن گوشۀ فضای پهناور چه واقعه حادث می شود،
فلن برگ از درخ ت م ی افت د فلن موی فلن گوس فند ی ک میلی
متر رشد می کند و ...و ...یک عدد « »1در تخته سیاه بنویس و تا
به همه آن ها عالم است ،کار خدا نیز این چنین است.
53کارخدا نه انرژی می برد نه وقت
في اْلَْرض (آل عمران
و مِا ِِ
ت َ في ال َِّ
سماوا ِ عل َِ ُ
م مِا ِِ يَ ْ
های دیگر).
ة إلَّ ق ُ
وَر َ
ق ٍ ِ ن َ
م ِْ
ط ِ س ُ
و مِا ت َِ ْ
ر َ و الْب َ ْ
ح ِ في الْب َ ِّ
ر َ عل َِ ُ
م مِا ِِ يَ ْ
و مطابق بحث پیشین 1هیچ برگی از درختی نمی افتد مگر به
اذن خدا.
در این جا نمی خواهم بیش از چند سطر بنویسم ،به صورت
پنج نوع بررسی کردیم ،برای این بود که شرح و توضیح این بحث
ممکن و آسان شود و گرنه امر خدا و کار امری خدا تنها یک چیز
که وقتی ح ّ
ل گشت آسان می شود.
خواهد آمد که :صدرائیان ما ،کائنات را به عالم امر و عالم خلق تقسیم کرده اند و معتقد هستند: 1
عالم امر یعنی عالم مجّردات و عالم خلق یعنی عالم غیر مجّردات.
این هم یک بلی دیگر است که بر سر مکتب قرآن و اهل بیت(ع) آورده اند .هیچ چیز مجرد وجود
قضا و قدر
جبر
تفویض
اختیار
امربین المرین
دو دست خدا
قضا و قدر
و به آسانی رهنمون شود با «دو دست خدا» تعبیر کرده است تا
بفهمی م ک ه خداون د متعال دو نوع کار دارد :ام ر و خلق :کار امری
آس ان اس ت زیرا «قض ا» یعن ی «ام ر» .و «قدر» یعن ی «خلق».
«تفویض» ،به ویژه اصل اصیل مکتب اهل بیت(ع) یعنی «امربین
دست آید.
شود .و این واقعیت اهمیت و کاربرد اساسی فصل پیش را نشان
می دهد و روشن می شود یکی از علل عدم توفیق کسانی که در
مسئله «قضا و قدر» بحث کرده اند عدم توجه به موضوع مهم و
است.
خدا و طرف دیگر آن انس ان باش د این پریدن بزرگ ی است که از
روی «جهان» پریده و جهان را نادیده گرفته اند .و به همین دلیل
قرن ها کار کرده اند لیکن تکلیف مسئله هنوز هم روشن نیست.
کنی م اس اسا ً انس ان ب ه وجود نیامده ،ابتدا مس ئله قض ا ،قدر ،ج بر،
آن گاه نوب ت م ی رس د ب ه انس ان ،و اراده انس ان ،اختیار،
بپردازیم:
َ
قدَر :قدر از ب ن واژۀ « قَدْر» ب ه معن ی :میزان ،اندازه ،حدّ
معین.
ضو» اس م آن کار
ضو» مص در اس ت ب ه معن ی شس تشو ،و «وُ ُ
«وَ ُ
دو دست خدا 62
است« .رفتن» مصدر است و «روش» اسم مصدر .گفتن مصدر
است و گفتار اسم مصدر .قَدْر مصدر است و قَدَر اسم مصدر .و
زیر را بنویسید:
م ْ
قدار (رعد :)8و هر چیز نزد او مقدار عنْدَهُ ب ِ ِ
يٍء ِ
ش ْ و ك ُ ُّ
ل َ َ
معینی دارد.
َ
قدْراً (طلق :)3خداوند برای هر
ء َ
ي ٍ ل َ
ش ْ ل الل ّ ُ
ه لِك ُ ِّ ع َ
ج َ َ
قدْ َ
هدایت نمود.
توضی ح :ک ّ
ل جهان و نی ز ای ن هم ه اشیاء ری ز و درش ت ک ه در
کرده است.
63قضا و قدر
هدا یت :در ای ن آ یه مراد هدای ت شفاه ی ی ا تشریع ی و نبوت ی
این است برنامه ریزی خدا ،یا بگوئید «قدر ریزی» خدا.
قوانین.
یا سیلی مخّرب جاری می شود ،می گویند :تقدیر چنین بوده.
مراد ،هندس ۀ طبیعت است نه هندس ۀ صنعت .رجوع کنید «تبیین جهان و انسان» بخش اول ،هندس ۀ 1
شناخت.
و جالب این که امام کاظم(ع) به شاگرد دانشمندش یونس می گوید :اوتَدری ما َ
قدَر؟ قال :ل .قال:
هو الهندسة من الطّول و العرض و البقاء :آیا می دانی قدر یعنی چه؟
اما این سخن و معنی علمی تقدیر بدین صورت کامل نیست،
آمد.
-4جهان ب ه عنوان ی ک «ک ّ
ل» و نی ز هم ۀ اشیاء و اجزای درون
جهان ،به طور دقیق «قدر ریزی» شده و بر اساس آن اداره می
اعتباریات.
انس ان ،نداری م فرض کنی د تنه ا رابط ه خدا ب ا جهان فیزی ک را
دقیق و شگفت و حیرت آور ،استوار است .این درست و کامل ً به
جا.
یک «ک ّ
ل» متغیر است و اشیاء درون آن و اجزایش نیز متغیر
هستند .و از این نگاه می شود هزاران عیب و نقص از این قبیل
بنویسید:
-1جهان= نیاز.
جهان= قانون.
بی نیاز خدا است ،خدا یک واحد است و خدای دوم محال است .بنابر این ،صورت کامل فرمول 1
های فوق چنین می شود:
جهان= نیاز.
ِ 2امیدوارم در ِاین ج ا دچار ذهن گرائی ارسطوئیان خودمان ،نباشید .زیر ا سرتاسر ارسطوئیات
همگی انتزاعات ذهنی است و غیر از خیال پردازی چیزی نیست .یک ارسطوئی چشم از واقعیات و حقایق
آنان «نیاز» را یک «مقوله عدمی» می دانند در حالی که خود «نیاز» واقعیتی است که هست آن چه
عدم است ،آن شیئ است که مورد نیاز است .همان طور که «خیر» را مقول ۀ وجودی و «شر» را مقول ۀ
عدمی می دانند .اما مکتب قرآن و اهل بیت(ع) هم ۀ این ها را مقوله وجودی می داند.
امروزِ در ِدان ش ِفیزیک ِسخن ِاز «ماد ّه تاریک » است؛ ِچ ه بهجتِ آور ِاست ِسخن ِامام ِسجاد(ع):
ن الظّلم ِ
ة و الن ّور :الهی پاک و منّزهی ،تو می دانی وزن تاریکی و وزن نور را -بحار ،ج وز َ
سبحانک ت َعلم َ
83ص ،227رجال کشی ص ،117مصباح کفعمی ص ،82مستدرک الوسائل ج 5ص .147
برای این قبیل نادرستی های مبنائی بینش ارسطوئیان ،رجوع کنید« :نقد مبانی حکمت متعالیه»
کوچک.
زیرا تغییر است و تغییر نمی تواند به کسی قول دهد که در هر
خود کره زمین نیز از بین خواهد رفت .البته برخی چیزها بزرگ
می شود؛ زیرا شبیه 1از بین بردن چیزی است که مقصود ،وجود
آن بود و قرار بود جهان وجود داشته باشد ،نه از بین برود .و
شود نیازمند تغذیه است .در فصل پیش بیان شد که جهان دائماً
اما جهان ازلی نیست پدیده است .و نیز محدود بوده و بی
(تذکر :در این جا نیز باید ذهن و اندیشه را باز و آزاد بگذاریم
تا درک این موضوع بزرگ آسان شود .همان طور که قبل ً نیز
.)16
را نیز خراب می کند .به این کار او لعب یعنی بازی و بازیچه می
محال است.
توضیِح یِک مسِئله بِس مهِم :آیا خداوند برای انجام یک
گیرد.
دهد :چرا قدرت خدا به محال تعلق نمی گیرد؟ مگر او قادر
مطلق نیست؟
وجود ،عدم نمی شود ،عدم نیز وجود نمی شود .یک چیز موجود ممکن است به چیز دیگر تبدیل 1
شود مثل ً مادّه به انرژی تبدیل شود ،درخت بپوسد و به خاک تبدیل شود لیکن هرگز عدم محض نمی شود.
این یک اصل شناخته شده در میان هم ۀ مردمان جهان بود ،غربی ها آن را به نام لوازیه تحت عنوان
در مسئله ما :آیا خداوند می تواند جهان موجود را عدم کند؟
گوید :آیا خدا می تواند کاری کند که جهان ،عدم باشد؟ یعنی:
شاید پرسیده شود :پس چرا این گونه پرسش ها به ذهن ما
می آید؟
بنابراین علی (ع) برهانی ترین جواب را داده است .و این
عالم تر می دانند.
باید بزرگ شود .اما هرگز نمی تواند مستقل باشد و به سر خود
رها شده کار کند .زیرا جهان از چنین استقللی ناتوان است چون
«ک ِّ
ل نیاز» است و به عنوان اجزایش نیز عین نیاز است و نیازمند
است.
غلط است .ذهن انسان «فّراض» است این گونه پرسش ها را
قضا:
در این مسئله نیز فعل ً کاری با انسان و رابطه انسان با
قضای الهی نداریم ،تنها رابطه جهان فیزیک و قضای الهی مورد
نظر است.
دو دست خدا :جهان با دو نوع کار خدا اداره می شود و به
تکامل می رود:
-1قَدَر ها.
در فصل اول که سخن به محور «خلق و امر» بود این نوع
در فصل اول این نوع کار را نیز «کار امری» نامیدیم .و گفته
شد کار امری پنج نوع است .اکنون در این جا از عینک قضا
ایجاد کند ،امر آمد (کن فیکون) و ماده اولیه جهان ایجاد شد.
بنابراین خود امر اولیه و کار امری اول ،یک «قضا» بود:
قدَر و َ
قدَرها مولود شدن و تکامل ادامه دهد .1بنابراین :خود َ
قضا هستند.
اساس قَد َر است لیکن تغذیه جهان بر اساس امر و قضا است.
ِ 1این همان نوع دیگر است که در فصل اول یادی از آن نکردیم .یکی از تفکیک ها که این بحث
در فصل اول این نوع را «ورود امر بر جریان خلق» و به
ترمز کشیدن قوانین ،نامیدیم .و ماجرای توقف قوانین آتش در
شود:
توضیح :همان طور که پیش تر نیز بیان شد ،این چهار نوع
نیستند .زیرا خود قانون علت و معلول یکی از قوانین جهان و در
ِ 1پیش تر بیان شد که لنگی و نقص اساسی کیهان شناسی و هستی شناسی غربیان در همین
موضوع است که آنان «قانون گسترش جهان» را به خوبی کشف کرده اند اما چون از اصل «تغذیه جهان»
غافل هستند ،گسترش را بادکنکی دانسته و آن را «انبساط جهان» نیز نامیده اند.
دو دست خدا 76
در بیان دیگر :قانون علت و معلول مشمول قضا است نه این
ِ 1استاد صدرائی ما در حوزه می گوید :قانون علت و معلول ،تخلف ناپذیر است ماجرای حضرت
ابراهیم نیز بر اساس آن قانون است لیکن جریان علت و معلول در آن حادثه طوری به سرعت رخ می
دهد که مسیر طولنی را در یک لحظه طی می کند .استاد مثال هم می زند :مانند نوار یک فیلم طولنی
ارسطوئیانِ ِغیرِ ِازِ ِ«خلق»ِ ِچیزیِ ِنمیِ ِبینندِ ِوِ ِازِ ِ«امر»ِ ِوِ ِکارهایِ ِامریِ ِخداِ ِغافلِ ِهستندِ ِ،به
گمانشان کار خلقی خدا و قانون علت و معلول که یک پدیده است و مخلوق خدا است ،بر خود خدا نیز
شامل می شود.
خداوند نه علت است و نه معلول ،او به وجود آورنده و خالق قانون علت و معلول ،است.
آنان خدا را «علة العلل» می دانند و چون میان علت و معلول ،باید «سنخی ّت» باشد از ناچاری می
گویند :خدا همه چیز است (وحدت وجود) پیش تر نیز به این مطلب اشاره شده بود.
ِ 2در آخر این بخش موارد لزم را یادداشت نمی کنیم ،به همراه چند مطلب دیگر در پایان مبحث
(رعد 38و :)39هیچ پیامبری نمی تواند معجزه ای بیاورد مگر با
خداوند است.
صورتی که مشمول محو نمی شود) باز باید با «اذن خدا» و «امر
دیگر است.
در مقابل خواست او متزلزل و غیر حتمی و غیر قطعی هستند .زیرا اوست که به یک «حتمی»« ،حتمی ّت»
می دهد.
دو دست خدا 82
الف :در دع ا از خدای ش م ی خواه د ک ه قَدَره ا در جریان خود
تایی د و تثبیت شود .زیرا فکر می کند اگر یک قضای موردی بیاید
آن ها را به نفع او متوقف کند .و این یعنی معجزه خواهی که هر
خداوند روا نمی دارد که امور جاری شوند مگر با اسباب شان.
آنان نمی توانند موارد را از هم دیگر تفکیک کنند ،همه چیز را
قضاء ،قَدَر ،ام ر ،خلق ،دو دس ت خدا و ...باز م ی دارد ،در نتیج ه
تغییری ایجاد کند که سمت گیری شان ،به سوی دیگر باشد .زیرا
برسد.
اصل مهم در مکتب اهل بیت(ع) است فقط ناظر به مورد «ب»
اس ت و مورد «الف» و «ج» و «د» مشمول آن نیس تند .زیرا در
دست آورد ،از نگاه قَدَری توان و کاربرد این دو پول در زندگی او
فرماید:
َ
ت (س وره بقره :)276 و يُْرب ِِي ال َِّ
صدَقا ِ ربِا َ قِ الل ِّ ُ
ه ال ِّ ح ُ
م َ
يَ ْ
شده است.
است.
قرار بود فعل ً کاری ب ا انس ان ،و رابط ه انس ان ب ا قض ا و قَدَر
نیز رابطۀ قضاء های شش گانه با قدرها ،را برای ما روشن کند.
می کنیم:
در مقام نفی هر نوع کار امری خدا و نفی قضاها است .در حالی
از خدا توقع وقار ،ندارید .معجزه یک کار موقّرانه نیست بر خلف
در این جا ضرورت دارد مسئلۀ معجزه از جهت دیگر نیز بحث
شود تا سخن تکمیل شود :آیا معجزه برای اثبات نبوت است؟
شناس انندۀ خدای جهان ،هس تند ،س پس شارع شرع م ی باشن د .و
(خدا شناسی).
(احکام فقه).
الف :علم و دانش بی کران :در این باره به دلیل پیوندشان با
ب :توان و استعداد بیان برای تبیین موارد مذکور :در این باره
است.
ج :ح ّ
ل گره بزرگ «شخص یت زدگ ی مردم» .ای ن گره ب ه
ها به دشت و صحرا و جنگل رفته آن همه هیزم جمع می کنند تا
ابراهیم
نبوت برسد.
که عقل و هوش مردم را کور کند و آنان را «شخصیت زده» کند.
دو دست خدا 90
و لذا کسی متدین حقیقی است که دین پیامبرش را با عقل و
است.
91معجزه و نبوّت
درس ت اس ت :معجزه راه گشای بزرگ ثبوت و اثبات نبوت
هنوز زیر کفش های شان خشک نشده بود از موسی خواستند که
حد
شهر قلزم بت دارند ،و توضیح هم دادند :تو می خواهی ما مو ّ
ل ل َ نا إِلهاً
جعَ ْ
باشی م تنه ا ی ک «ب ت واح د» برای م ا درس ت ک ن« :ا ْ
جهَلُو َ
ن» چنان ک ه آنان اله ه ه ا دارن د .موس ی گف ت« :إِنَّك ُ ْ
م قَوْ ٌ
م تَ ْ
ای ن مس ئله جاه ل نبودن د ،جه ل گرا بودن د .تمدن توس عه یافت ۀ
رفت ه م ی شون د .آنان «مص رزده بودن د» .مانن د «غرب زدگ ی»
معجزه در اص ل برای ح ّ
ل گره بزرگ و پیچیدۀ شخص یت زدگ ی
جریان خلقی جهان وارد شود ،و در بیان فصل دوم گفته شد :اگر
ن طبیعت است.
قوانی ِ
برسد.
ما ویژه
بخش کوچک ا ّ
جبر
اختیار
تفویض
امربین المرین
دو دست خدا 98
جبر
نگاهی به روی هم رفتۀ فصل اول :در فصل اول موضوع بحث
کامل ً جبری است .هم قَدَرهای جهان به طور جبری کار می کنند
دیگر ،1یک حادثه غیر قَدَری است .یعنی قَدَرها و قوانین جهان نه
بنابر این علم نمی تواند آن را توضیح دهد و از ورود به این مقوله
درست است هنوز کره ای غیر از کره زمین نمی شناسیم که دارای گیاه باشد .اما احتمال این که 1
درِ ِهمهِ ِکراتِ ِجهانِ ِغیرِ ِازِ ِکرهِ ِزمینِ ِگیاهِ ِوجودِ ِنداشتهِ ِباشدِ ِ،احتمالیِ ِاستِ ِکهِ ِصحتِ ِآنِ ِیکِ ِدر
میلیاردها و ..........است.
دو دست خدا 100
اس ت مانن د نخ ل و کدام گیاه نوپدی د اس ت مانن د فلن گیاه
بررسی می گردد.
پزشک ی» .و ...حت ی م ی رود در علوم انس انی ای مانن د اقتص اد
جای می گیرد.
قَدَری.
باشند ،شبیه قانون جاذبه میان کرات ،این هم جاذبه دیگری است
شخصیت است.
محض.
نوین.
نتیج ه :در عالَم گیاه نی ز مانن د عالَم ب ی جان ،هی چ نوع اثری از
مادّه بی جان پدید نیامده از نوعی گیاه ریز پدید آمده است .یعنی
ن نبات ی داده و
یک بار کار امری و قضا آمده به ماده بی جان ،جا ِ
داده است.
نیست
برای شرح بیش تر ،رجوع کنید« :تبیین جهان و انسان» بخش انسان شناسی اول ،و نیز «انسان 1
و چیستی زیبائی» در سایت بینش نو.
دو دست خدا 104
«تحول حیات نباتی» نیست زیرا در این
ّ پیدایش حیات حیوانی
-2روح غریزی :به وسیله این روح دارای حواس پنجگانه ،مغز
دوری می کند.
ناتوان است.
این موضوع همراه با حدیث های مربوطه اش در برگ های بعدی خواهد آمد. 1
ِ 2اشتباه نشود :خانواد ه تنه ا همزیستی یک مذکر و مؤنث با فرزندشان در کنار هم ،نیست این
فقط یک «شکل» است خانواده علوه بر شکل ،چیزی است که بتواند «واحد جامعه» باشد و نیز ویژگی
«س نجش برای گزین ش» نامیده شود .و س نجش برای گزین ش
جبری است.
به کار رفته ،در پیدایش حیوان نیز به کار رفته اند و علوه بر آن،
107حیوان
قضائی ک ه روح غریزه را ایجاد کرده و نی ز قضائی ک ه حیوان را
-2هِم جریان َ
قدَرهِا و هِم قضاهِا -کارهای امری
دارد.
َ
عل َ ُ
مهِا» :1ی ک برگ ی از ة إِل ّ ي َ ْ وَر َ
ق ٍ ن َ
م ِْ ق ُ
ط ِ س ُ
حت ّ ی «مِا ت َِ ْ
درختی نمی افتد مگر این که خدا آن را می داند .یعنی سقوط آن
برگ نیز زیر نظر خداوند متعال است و مطابق قَدَرهای همراه با
است.
قَدَرها که خود محصول کار خدا هستند دست خدا را نبسته اند
است.
انسان
می شود ،می خورد ،می آشامد ،میل جنسی دارد و ...همۀ غرایز
خواهی م کرد اکنون ب ه عنوان دلی ل حدیث ی ،بر تعدد روح ه ا در
َ
ح فإ ِ َّ
ن ُرو َ م َ ن ال ْ َ
مْرءَ إِذَا ن َا َ ل :إ ِ َّ ن(ع) ي َ ُ
قو ُ س ِ ن أبِي ال ْ َ
ح َ ع ْ
َ
َ
ح ال ْ َ
ع ْ
قل. ه ُرو ُ
من ْ ُ
ج ِ
خُر ُ و ال ّ ِ
ذي ي َ ْ في الْبَدَ ِ
ن َ ة ِ
قي َ ٌ
ن بَا ِ
وا ِ ال ْ َ
حي َ َ
ما ي َ َ
شاء؟. س ُ
ل َ و يُْر ِ ما ي َ َ
شاءُ َ س ُ
ك َ م ِ ها َ
في ُ ْ م َ
من َا ِ
َ
ج إَِّل
خُر ُ
ن ل يَ ْ َ
في اْلبْدَا ِ فإِن َّ َ
ها ِ ة َ ح ال ْ َ
حيَا ِ وا ُ
فأ َ َ َ
ل َ ّ
ما أْر َ ال ْ ُ
ع ُ
قو ِ
ض الُّرو ُ
ح ت ُ
قب ِ َ و َ س ال ْ َ
م ْ علَى ن َ ْ
ف ٍ قضى َ و لَكِن َّ ُ
ه إِذَا ُ تَ ،
و ِ بِال ْ َ
م ْ
َ
ة لَكَا َِِ
ن ج ً
ر َ
خا ِ
ة َ ح ال ْ َ
حيَا ِ ت ُرو ُِِ و لَ ْ
و كَان َِِ ْ لَ . ه ال ْ َ
ع ْ
ق ُ في ِِِ ال ّ ِ
ذي ِ
َ
مثًَل ِ ِ
في هذَا َ ب الل ّ ِ ُ
ه لِ َ ضَر َ ِ و لَ َ
قدْ َ قى َل يَت َ َ
حَّر ُ ِ
كَ ، مل ْ ِ ً
بَدَنا ً ُ
َِ
ت
م ذا َِ قل ِّب ُ ُ
ه ِْ و نُ َ
لَ « : ث َ
قا َ حي ِْ ُ
ف َ ب الْك َ ْ
ه ِِ حا ِ
ص َ
في أ ْ
ه ِِ
كِت َاب ِِ ِ
فَل ت َرى أ َِ َ َ
ل» 2أ َ َ
م
ه ِْ
في ِ
م ِ
ه ِْ
ح ُ
وا َ
ن أْر َّ َ ت ال ّ ِ
شما ِ و ذا َِ
ن َ الْي َ ِ
مي ِِ
3
بِال ْ َ
حَركَات؟
علَي ِْ َ
ها ك ال َِّتي َ
قضِى َ س ُ
م ِِ مهِا َ
في ُ ْ منا ِ
ت فِي َ
م ِْ
م تَ ُ
َ
ال ِّتي ل َِ ْ
َ ل اْل ُ ْ
س ًّ
مى :خداون د روح ه ا م َِ
ل ُ
ج ٍ
خرى إِلى أ َ س ُ
و يُْر ِِ
ت َ
و َِ ال ْ َ
م ْ
ت
و ذا َ ِ ت الْيَمي ِِ
ن َ م ذا َ ِ قل ِّب ُ ُ
ه ِْ و نُ َ
و آی ه 18س وره که فَ :
ال ّ ِ
شمال :آنان (اص حاب که ف) را برم ی گردانیدی م ب ه پهلوی
می گشتند.
«خداوند روح ها را برمی گیرد در زمان مرگ و نیز برمی گیرد در
حین خواب روح کسی را که نمرده است ،سپس نگه می دارد آن
روح های حیات (یعن ی همان روح حیوان ی) در بدن باق ی م ی مان د
و اگر روح حیات خارج شده باشد ،بدنی بی جان و بی تحرک می
می کردند.
جة «باب
مرحوم کلینی در کافی ،اصول ،جلد اول ،کتاب الح ّ
-2غریزه کاربرد محدودی دارد مثل ً غریزۀ غذا ،به محض سیر
است.
ماره»
دردی ب ه نام درد پشیمان ی آس وده اس ت .غریزه فق ط «ا ّ
ماره یعن ی
اس ت «لوّام ه» نیس ت .انس ان دو نف س دارد یک ی ا ّ
فطرت.
دارد.
-8منشأ خانواده ،جامعه ،تار یخ ،و نیز منشأ گریه و خنده در
دلسوزی ندارد.
شرح بیش تر در «تبیین جهان و انسان» و نیز :بخش «توتم و تابو» در کتاب «کاربرد تک واژه 1
الّرحمن در انهدام توتمیسم عرب» در سایت بینش نو.
گویند :پادشاهی با وزیرش در این مسئله اختلف نظر داشتند :شاه چند گربه را تربیت نمود که 2
هنگام غذا خوردن او شمعدان را در دست می گرفتند و شاه غذایش را می خورد .روزی از وزیر خواست
که با او شام بخورد و گفت :می بینی که تربیت چه تاثیری در گربه ها ایجاد کرده شمعدان ها را نگه
گفت .فردای آن روز موشی را در جیبش آورد و به وسط سفره رها کرد ،گربه ها شمعدان ها را انداخته
اجماع دارند.
و
اس ت روح س وم اس ت ک ه ب ه انس ان داده شده و مراد از « َ
روح ی ک ه بر آدم دمیده ش د از روح خدا بود .زیرا خداون د منّزه از
رفت.
مراد از «روح ی» -روح م ،-ب ه اص طلح ادب ی «اضاف ه ملکی ّ ه»
از جمله رجوع کنید :بحار ،ج 58ص ِ 28ح ِ 1که مثلش را نیز از کافی و نیز از احتجاج نقل کرده 1
است .و همچنین بحار همان ص 32ج 5و ص 42ج . 13و حدیث هائی که درباره خلقت روح پیامبر(ص) و
ائمه(ع) و دیگران آمده اند ،از آن جمله :کافی ج 1ص 389و بحار ،ج 58ص 43ج 20و ص 44ج 21و ص 45
ح .22که همگی تصریح کرده اند روح مخلوق است و در برخی از آن ها به «اضافه ملکی ّه» نیز تصریح شده
است.
دو دست خدا 120
ثانیاً :اگ ر خدا روح داشته باش د لز مه اش وجود دو چیز ازلی،
ثالثاً :اگ ر خدا از روح خودش ب ه آدم دمیده باش د ،وجود خدا
روح باشد و چنین شد .این روح سوم نیز مانند روح غریزه و روح
دانش ،یعنی یک پدیده امری است نه خلقی ،با قضا ایجاد شده نه
عقل نیز از سنخ روح و روحانیات است مانند روح نباتی ،روح
مکتب قرآن و اهل بیت (ع) برای «چیستی خدا» همیشه تعریف سلبی و تنزیهی گفته اند «ل َ ْ
م يَلِدْ 1
َ
يء» و «شيئ ل کالشياء» و ...و هرگز تعریف اثباتی مثْل ِ ِ
ه َ
ش ْ حدٌ» و«لَي ْ َ
س كَ ِ فوا ً أ َ ن لَ ُ
ه كُ ُ و لَ ْ
م ي َك ُ ْ م يُولَد ْ َ
و لَ ْ
َ
نگفته اند .رجوع کنید به مقاله «پرستش اسماء الله» در سایت بینش نو.
121انسان
همان طور ک ه عق ل راه ی ب ه شناخ ت چیس تی خدا ندارد ب ه
نم ی دادن د همان طور ک ه ب ه باهوش تری ن حیوان نداده ان د .و لذا
ق م ن الّروحانیی ن»:1
اول خل ٍ
ه ا ایجاد شده اس ت« :العق ل و ه و ّ
کافی ،اصول ،کتاب العقل و الجهل ،حدیث – .14بحار ،ج 1ص .109 1
یادآوری :پیش تر نیز اشاره شد لفظ «خلق» دو کاربرد دارد:
الف :خلق در مقابل امر :در این کاربرد خلق و مخلوق یعنی چیزی که از طریق َ
قدَرها و براساس
خلق یا مخلوق در این اصطلح شامل آن هائی نیز می شود که با امر و قضا (کن فیکون) ایجاد شده
اند .لفظ خلق در این حدیث در کاربرد دوم به کار رفته است.
دو دست خدا 122
ل :ي َِا ف َ
قا َ علَى آدَِ َ
م (ع) َ جبَْرئ ِي ُ
ل َ هب َِ َ
ط َ ي (ع) َ
قا َ
لَ : عل ِِ ٍ ّ
َ
ع
و دَ ِ
ها َ
ختَْر َ
فا ْ ن ثََل ٍ
ث َ م ْ
حدَةً ِ
وا ِ
ك َ ن أُ َ
خيَِّر َ َ
تأ ْ م إِن ِّي أ ُ ِ
مْر ُ آد َ ُ
اثْنَتَي ْ ِ
ن.
دّين.
و ال ِ و ال ْ َ
حيَاءُ َ ق ُ
ل َ ل :ال ْ َ
ع ْ ف َ
قا َ َ
ق َ
ل. ت ال ْ َ
ع ْ ختَْر ُ
دا ْ م :إِن ِّي َ
ق ِ ف َ
قا َ
ل آدَ ُ َ
عاهُ.
و دَ َ ر َ
فا َ ص ِ
ن ان ْ َ
دي ِ
و ال ِّ ل ل ِل ْ َ
حيَاِء َ جبَْرئ ِي ُ
ل َ ف َ
قا َ َ
َ
ث
حي ْ ُ
ل َ
ق ِ ع ال ْ َ
ع ْ م َ ن نَكُو َ
ن َ ل إِن َّا أ ُ ِ
مْرن َا أ ْ قاَل :ي َا َ
جبَْرئ ِي ُ ف َ
َ
كَا َ
ن.
ف َ ْ
شأنَك ُ َ لَ : َ
قا َ
1
ما.
ترجمه :علی (ع) فرمود :جبرئیل به پیش آدم آمد و گفت :من
کنید.
ت تان.
جبرئیل گفت :پس باشید در ماموری ِ
کند ،زنده ،دارای درک و حتی توان نطق و سخن گفتن بود .زیرا
آدم علوه بر روح غریزه که دارای درک است روح فطرت را نیز
یعنی روح فطرت گرچه منشأ خوبی هاست اما پیش از
دین در این حدیث تنها به معنی «فقه» و فروع دین است .زیرا از
خود حدیث معلوم است که آدم پیش از دریافت عقل دقیقا ً خدا
شناس بود حتی مخاطب جبرئیل قرار می گرفت .1و یکی از
بنابر این ،حتی نظام های حقوقی پارلمان تاریستی نیز از عقل ناشی می شود لیکن.... 1
دو دست خدا 124
اصول مکتب قرآن و اهل بیت(ع) این است که :خدا شناسی،
فطری است.
انگیزش های فطری هستند اما کمال دین و فعلیت کامل آن ،با
تکلیفی نمی شدند .زیرا نه تنها روح غریزی قابل تکلیف نیست و
گفته شد قابل مؤاخذه نیست ،روح فطری نیز چنین است .زیرا
را مکلف می کند .در این باره نیز علوه بر آیه های فراوان قرآن،
قدرها ،بنابر این چیستی عقل از موضوع علم خارج است و علم
- 8از آغاز این دفتر تا این جا ،به طور گذرا به ذهن مان
بیاوریم :از آغاز ایجاد جهان تا پیدایش موجودی به نام انسان ،آن
همه قَدَرها و قوانین جهان و فرمول های جهان کار کرده اند و
نیز به طور گذرا به یاد آوریم :آن همه قضاهای موردی و نیز دو
است.
دو دست خدا 126
می شکند.
جهان.
بخش گفته شد :هر چیزی که با کار امری و قضائی ایجاد می
جریان قَدَرها نیز رها نشده ،انسان نیز چنین است؛ ممکن است
و مهم تر این که :بلی و مهِم تِر ایِن کِه :درک ،اراده و
( -البته قرآن نامیده است نه ما -که یک جریان مداوم قضائی
فرآیند آن قوانین ،بدون اذن قضائی نمی توانند کار کنند) می
باشد.
َ قرآن« :أ َ َّ
قلْب ِه» :1خداوند میان
و َ ن ال ْ َ
مْرِء َ حو ُ
ل بَي ْ َ ن الل ّ َ
ه يَ ُ
می کند.
نفع طلب است روح غریزی همیشه در صدد جلب منافع و گریز
از ضرر است و این است که در این بحث دچار منفی نگری می
شود .در حالی که چنین نیست و این گونه تصرفات خدا بیش تر
منَعِّم
منعِ م و ُ
به نفع انسان است تا ضررش .او کریم ،رحیمُ ،
يَشاء».2
دو جبر مذکور به وجود آمد ،نه تنها جبر قَدَری را درهم شکست
طبیعت به کار گرفت این بار نوبت انسان بود که قَدَرها را
گردید.
گل ظرف درست کرد در آتش گذاشت کوزه درست کرد ،پنبه را
انسان فتح کرده است قَدَرها به طور کلی تسلیم نشده اند؛
دَكًّا دَكًّا».1
در این چالش در قبال قَدَرها مستقل است؟ فقط انسان است و
این قَدَرها-؟
يء» و ه ك ُ َّ
ل َ
ش ْ مت ُ ُ
ح َ
ت َر ْ
ع ْ
س َ
و ِ
چرا؟ خداوند کریم خداوندی که « َ
جهان مساوی است با نیاز یعنی جهان «عین نیاز» است .و
اگر قرار بود جهان نیازمند نباشد ،می شد یک خدای دوم و این
محال است زیرا مصداق تناقض است :هم پدیده باشد و هم
- 2انسان نیز اول ً جزء همین جهان است .ثانیا ً با صرف نظر
از جزئیّت انسان نسبت به جهان ،خود انسان پدیده است و ازلی
نیست ،نیازمند است بلی عین نیاز است .پس نیازمند نگه داری
است.
انگیزش های روح غریزی و انگیزش های فطری است .اگر هر
قدرها تنها در جهت مثبت خواهد بود ،و شناسائی قدرها و بهره
را دارند.
آن بهره برداری کنند انسان سعادتمند می شود .و اگر غریزه،
همه آن ها.
و اساسا ً اراده و عاقل بودن یعنی «عین تکلیف» .با صرف نظر
است.
اراده آفریده شده ،یعنی مکل ّف آفریده شده است .او مکلّف
بیاید.
خدا ،به نظر می آید .اما در نگاه عمیق ،عدم استقلل او یک
درست آن ها ،و بهره وری صحیح از آن ها ،او را تنها نگذارد .زیرا
کاردان نیست.
135جبر ،تفویض ،امربین المرین
دومی می گوید :قضا و قَد َر با من هماهنگ نبود .و سخنش
1
درست است.
-1بر خلف واقعیت جهان هستی است (به گمانم با این همه
ماند .خداوند در ارادی ترین ،و اختیاری ترین کار انسان نیز
امربین المرین :از همه بحث های این بخش به این نتیجه می
سرخود رها شده باشد) نیز ندارد :انسان مختار مطلق نیست.
و اهل بیت(ع) در این مسئله بس بزرگ ،و رکن رکین آنَ« ،ل
َ فويض ب ْ َ
ن» 1است.
مَري ْ ِ
نأ ْمٌر بَي ْ َ
لأ ْ َ َ و َل ت َ ْ ِ
جبَْر َ
َ
رنگ های دیگر هم هست .در این مسئله نیز راه دیگر هست که
المرین است.
ع َ
س ُ
و َ
درکی هست؟ راه سومی وجود دارد؟ پاسخ می شنیدند «أ ْ
مشاهده کردیم.3
می کنیم:
بحار ،ج 4ص 197و ج 5ص 11و ص 17و ص 22و ص -56کافی ،ج 1ص .160 1
کافی ،ج 1ص 159دو مورد .بحار ،ج 5ص .51 2
در فصل آخر در این باره شرح بیش تر خواهد آمد که :اشتباه دیگران در این است که «اختیار» را 3
با «تفویض» به یک معنی می دانند.
137جبر ،تفویض ،امربین المرین
-1خود وجود انسان محصول و مولود جبرهای قَدَری و
است.
شکند.
عل َ ُ
مون» است. طبیعت ،نمودی از پیام «إِن ِّي أ َ ْ
عل َ ُ
م ما ل ت َ ْ
متعادل و متعامل .و اگر روح غریزه بر روح فطرت مسلط شود،
و در آن ها نقش دارد.
حضور دارد.
المرین» است.
فصل چهارم
علم خدا
حکمت خدا
قدرت خدا
بداء
اشعری و معتزلی
دو دست خدا 142
از آغاز این دفتر تا پایان فصل سوم روشن شد که :نه جهان
انسان ،هیچ کدام به امید قَدَرها به سرخود رها نشده اند ،و نه
ق ُ
ط س ُ هو فِي َ ْ و مدیریت ،هستند «ك ُ َّ
شأن» « .مِا ت َِ ْ
1
ومٍِ ُ َ
ل يَ ْ
َ
عل َ ُ
مها» . 2اکنون پرسش این است :چرا خداوند ة إِل ّ ي َ ْ وَر َ
ق ٍ ن َ
م ْ
ِ
جهانی را نداشت؟
ذهن پرسش کننده است نمی تواند مخلوق باشد باید خودش خدا
پدیده نمی تواند «ازلی» باشد .و نیز پدیده نمی تواند «متغیّر»
م مکان و
و نیز خود ِ این که جهان وجود نداشت پدید آمد ،ا ّ
مادر مکان و مادر مکانمند بودن جهان و اشیاء جهانی است .پس
م
پس :جهان نیازمند به یک به وجود آورنده است و این نیز ا ّ
ازلی.
تغییر ،زمان ،مکان و نیاز است ،که در این صورت می شود یک
او می گوید :خداوند جهانی را پدید بیاورد با این ویژگی ،و هم می
یا پدید نیاورد .اگر پدید آورد ،می شود پدیده ،نیازمند ،زمانمند و
مکانمند .و اگر پدید نیاورد که از سخن پرسش کننده خارج است.
بنابر این :جهان نمی تواند بی نیاز نباشد و نمی تواند مستقل
اما پرسش فوق در قالب های دیگر نیز آمده است که منشأ
در این دفتر چندین نوع کار امری (کار قضائی) خدا ،معّرفی
طور صحیح معنی کردند و نه قَد َر را .اعتقادها در این باره گنگ
سنیان هر دو بینش (معتزله و اَشعری) را کنار گذاشتند و دیگر توبه کردند به سراغ شرح و تبیین 1
اصول دین بروند .و اگر هم باز به سراغ این مباحث بروند همان سرنوشت تکرار خواهد شد .زیرا این
قبیل مسائل در جهان از آغاز تا به امروز در هیچ مکتبی و با هیچ بینشی قابل فهم و حل نیست مگر در
در روند قَدَرهای جهان به طور مرتب ایجاد تغییر کند؟ تغییر دادن
به عبارت دیگر :جریان قبل از تغییر حکیمانه بوده یا جریان بعد از
بود .و اگر حکیمانه نباشد که از بحث ما خارج است .پس چرا
معمای بزرگ ح ّ
ل نم ی شود ،و همچنان همراه ب ا س یر تاری خ م ی
ماند.
شناخ ت «خالق» برس ید .متأس فانه علوه بر این که زمام اجرائی
و اداری جامعه در اختیار ائمه قرار نگرفت ،زمام امور علمی نیز
برابر ائ ّمه(ع) دکان باز کرده ان د :تمی م داری ،کع ب الحبار ،وه ب
ت بدن خود و از ن ،کره ،آب ،هوا ،و از شناخ خودش ،زمی
را از خلق به سوی خالق تعیین کرده است ،را در نیافته است.
بدوی فورا ً به خدا شناسی می پردازد ،در مرکز خدا شناسی این
ف
عَر َ
ن َ
م ْ
صوفیان سنّی و صدرائیان مدعی تشیع با حدیث « َ
وحدت وجود.
آید ،به ابراز نظر فقهی پرداخت و گفت :به نظر من دود سیگار
معده می رود!!!.
149کهن پرسش تاریخ
چنی ن شخص ی ک ه در ای ن ح د در شناخ ت جس م و بدن خود،
بماند.
عین همان پدید آوردن ،و همان حکمت پدید آوردن جهان است.
ه ،عالم کهکشان ،عالم ماده ،عالم عالم کرات ،عالم منظوم
خیالی داده اند که خود همان پاسخ ،پرسش های زیادی ببار آورده
«قضا» را.
عقلی؟ ب ا همان عقلی ک ه خدا را «مص در» کرده و تجزی ه پذی ر-؟
ثانیاً :همه چیز (غیر از خدا) بدون استثناء همه و همه ،زمانمند
نادرس ت و تمس کات نادرس ت بر نور ،را از متون آنان برداری د،
آیات و احادی ث دیگ ر را .خیلی از تعبیرات بای د درباره خدا تاوی ل
ِ 1رجوع کنید :نهج البلغه خطبه اول ،در خطبه های دیگر نیز آمده است .و نیز« :محی الدین در
آئینه فصوص» به ویژه جلد دوم .و مقاله «پرستش اسماء الله» در سایت بینش نو.
دو دست خدا 154
عج ز بش ر از شناخ ت چیس تی خداون د اس ت و چاره ای ندارد بای د
شود.
یادداشت:
حکمت است .و این بحث در مبحث «بداء» روشن تر و کامل تر
خواهد شد.
َ
قدَر در جامعه مسلمانان
رفت.
ندارد؟».
157قضا و قَدَر در جامعه مسلمانان
و در گونه دیگر پرسیده اند« :سرنوشت ،یعنی چه؟» .آیا
است:
یعنی قوام جامعه ها ،تمدن ها ،جریان امور فردی و اجتماعی
کند.
فرمائید:
خروج کردی؟
َ
عَّز قدََّر الل ّ ُ
ه َ عایشه گفت :چرا پدرت با مادرت ازدواج کرد « َ
-4و در جلد 38ص 7در یک نقل :از عایشه پرسیدند :چرا با
آورده است:
کنی؟
َ
عالَى» :آن قَدَری ن الل ّ ِ
ه تَ َ قدَرا ً ِ
م َ عایش ه گف ت« :إِن َّ ُ
ه كَا َ
ن َ
آورده است:
دو دست خدا 160
-6کثی ر النوا ،از شخص یت های معروف و غی ر شیع ه ،م ی
ن بِال ْ َ
قدَر» :مادرمان -عایش ه -ب ه قدر م ُِ ت أ ُ ُّ
من َِا ت ُ ْ
ؤ ِ گوی د« :كَان َِ ْ
ر علَى أ َ ِ
مي ِ ها َ
ج َ
خُرو ِ
ن ُ
ع ْ سئ ِل َ ْ
ت َ ة إِذَا ُ عائ ِ َ
ش ُ می گوید« :كَان َ ْ
ت َ
یا نه.
اس اسی درباره ای ن حادث ه بزرگ ک ه ب ه بار آورده بودن د دارن د ،و
گرنه نه بصره مرکز کشور بود که مانند بغداد عباسی مرکز علم
و اندیش ه باش د و نه مانن د کوفه مرک ز ایالت شرق ی بود .از نظر
قضا و قدر و مسائل کلمی ،نیست مگر جنگ جمل که عایشه آن
بزرگ می گشت.
و أَ ْ ه أَ ُ َ
عدُ» را در
ق ُ م َ
قو ُ وت ِ ِ و ُ
ق ّ ل الل ّ ِ
ه َ و ِ
ح ْ
علوه بر ای ن ،جملۀ «ب ِ َ
می نشینم.
استفاده از حول و قوّه خداوند .اگر انسان کار خوبی بکند خودش
استفاده می کند.
بیعتی از سنخ بیعت سقیفه گرفته بودند اما بیعت سقیفه به محور
یک «صلحیت ادعائی» مبتنی بود که خلفای اموی حتی فاقد آن
که به ح ّ
ظ خودمان برسیم و تو سزاوار هستی که از راهنمائی
پادشاهی و
داده است.
ن
م ْ مل ْ َ
ك َ ؤت ِي ال ْ ُ
به سراغ آیه 26سوره آل عمران می رفتند« :ت ُ ْ
خودشان نیز دروغ خودشان را باور کرده بودند ابن زیاد به
َ َ َ
و أكْذَِ َ
ب حك ُِ ْ
م َ ض َ
ف َ ه ال ّ ِ
ذي َ د ل ِل ِّ ِ
م ُ حضرت زینب می گوید« :ال ْ َ
ح ْ
حدُوثَتَك ُِم» :حمد خدای را که شما را رسوا کرد و شما را ُ
أ ْ
ح
ض ُِِِ
فت َ ِ هيرا ً إِن َِِِّ َ
ما ي َ ْ س ت َطْ ِ
ج ِِِِ
ر ْ
ن ال ِّ
م َِِِ و طَ َّ
هَرن َِِِا ِ (ص) َ
می داند.
کشتند.
1
ه قتله» :نه ،خدا او را کشت.
ابن زیاد گفت« :بل الل ٌ
این نوع نیز بوده است و علوه بر همۀ اصول عقیدتی ،عنصری از
ما
این نکتۀۀ حساس موضع گیری می کنند؛ جملت کوتاه است ا ّ
مباحثات به محور اصول دین و اصول عقاید ،گشته بود .یعنی این
الن ّار» را درباره جنگ جمل و صفین ،شعار خود قرار داد.
همان. 1
167قضا و قَدَر در جامعه مسلمانان
برخی منابع ،تولد او را سال 21هجری و وفاتش را سال
نبوده لیکن فردی هوشمند و با سواد بوده است .اما متون دیگر
به همین دلیل به مقامات بال رسید .بنابر این او در جنگ جمل
حکَم
درونی گشته و درگیر شدند آل ابوسفیان در مقابل آل َ
بحار ،ج 32ص -25و ج 28ص -158احتجاج ،ج 1ص 70و .71 1
دو دست خدا 168
شکست خوردند و مروان بن حکم به خلفت رسید و نیز عبدالله
بن زبیر در مکه اعلم خلفت کرد ،حسن بصری برای خوش آیند
نکوهش او پرداخت.1
مسئله قضا و قدر بود ،همیشه روش کج دار و مریز و آمیخته با
تصوف ،به اصطلح دست به تله نمی داد .او پس از سال ها
از ویژگی های حسن بصری این بود که هرگز مسئل ۀ «عدل»
میان جامعه ،فراز نکرد .همین رفتار زمینه را فراهم کرد که
ِ 1برخی از نویسندگان شیعه که مسائل را بدون روند تاریخی و بدون تحلیل تاریخی بررسی می
کنند ،گمان می کنند حسن بصری از اول دشمن معاویه بوده حتی برخی ها نتیجه می گیرند که این شخص
مورخین درباره او یک اصل مشهور دارند« :لول ِالحسن لمات خلفة بنی مروان فی المهد» :اگر
عاق ّ مادر گشت .و سپس اشعری را به دنیا آورد گرچه با فاصلۀ
زمانی زیاد.1
گرفته بود .در نظر این گونه افراد بی طرفی در مسائل سیاسی
آن همه خون ریخته شده بود ،مسکوت می گذاشت و هیچ کسی
هر سه جریان به اصطلح علمی (مباحثات حسن ،معتزله و اشعریه) در غیاب اهل بیت(ع) که در 1
اثر استبداد خلفا هم ۀ راه ها برای شان بسته بود ،به قیل و قال مشغول بودند.
حسن بصری که «آیا مرتکب کبیره کافر است یا نه؟-؟» را محور مباحثاتش قرار داده بود ،در صدد 2
«جبران مافات بود» .شعاری که قبل ً و در روزهای پیش از جنگ جمل داده بود و کشتگان و کشندگان هر
دو طرف را اهل دوزخ و کافر دانسته بود ،شامل جنگ صفین هم گشت .و اینک بنی امی ّه به قدرت رسیده
اند باید همان شعار خودش را به زیر سؤال ببرد و به بحث بگذارد تا کشته شدگان ارتش بنی امی ّه و نیز
ِ 3پس از جنگ صفین ،خوارج نیز از او یاد گرفته و گفتند مرتکب کبیره ،کافر است .اما در جنگ
نهروان از بین رفتند و کسی از آنان در عرص ۀ مباحثات علمی و محفلی حضور نداشت تا این که پس از
برگزار می شد.
انسان را.
بپردازیم:
دو دست خدا 174
واصل بن عطاء و پیدایش معتزله:
دربارۀ «آیا
175دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری
مرتکب کبیره کافر است یا نه؟-؟» نظری ّه روشنی ابراز نمی
از جلس ۀ درس او جدا شده خود کرس ی تدری س در گوش ه دیگ ر
گذشته بود و از عمر حسن تنها 6سال باقی بوده زیرا او متوفای
سال ،110است.
در این مدت ،هم قضا و قدر که مورد تمسک عایشه بود و هم
َ َ
ل الل ّ هِ وَ قُوّتِ هِ أقُو ُم وَ
حوْ ِ
پاس خ علم ی حضرت علی(ع) یعن ی «ب ِ َ
أَقْع ُد» در هیچ محفل علمی و فکری مورد بررسی قرار نگرفت و
اشاره شد.
بص ری گف ت« :اعتزل عن ّا» :واص ل از م ا کناره گرف ت .و لذا آنان
گیری کردیم.
در ماجرای سقیفه سعد بن عباده با ابوبکر بیعت نکرد در یک سفر کشته شد ،گفتند :سعد را اجن ّه 2
با تیر زدند و کشتند.
دو دست خدا 178
شرح رفت .و از جانب دیگر این گونه تمسکات کارآئی خود را از
کرده بودند.
دادند.
را به دید حقارت می نگریست حتی خلفا نیز از این روحیه او به
کردند.
خواص ،از کودک و بزرگ دچار شدی د تری ن خیال پردازی تاری خ
مخلوق خدا است؟-؟ و پاسخ دادند که :افعال انسان مخلوق خود
شدند ،گفتند:
است
مستدرک الوسائل ،ج 12ص 317و :ج 18ص -185توحید صدوق ص .382 1
در «انسان و چیستی زیبائی» و نیز در «کاربرد تک واژه الّرحمن در انهدام توتمیسم عرب» شرح 2
داده ام که دین ایرانی پیش از آمدن آریاها ،توسط پیامبری به نام جاماسب تاسیس شد ،آریائیان پس از
ورود به ایران به آن پیوستند ،سپس دین جاماسب به میترائیزم تبدیل شد ،زردشت پیامبر اصلح گر ،نه
«گبریان» -جبریان -نامیدند .سپس خودشان در عصر معتزله ،جبریان قدری شدند و در عصر اشعریه جبری
اشعری شدند و افرادی مانند فخررازی پرورش دادند .در آغاز قرن دوم ،قم ،کاشان و بعدها سبزوار،
شیعه شدند.
ِ 3شگفت ای ن که عمروب ن عبید همکار بزرگ واصل بن عطا ،که خود از نظر شخصیت چیز ی از
واصل کم نداشت کتابی نوشته به نام «الّرد علی القدریّه» همان طورکه خواهیم دید َ
قدَری تر از معتزلیان
در تاریخ بشر یافت نمی شود .این کار او نشان می دهد که نه معنی قضا را دریافته بودند و نه معنی َ
قدَر
را.
اراده کند انجام دهد .پس کار ،رفتار و فعل انسان مخلوق خود او
است.
ت وَ ع َلَي ْها َ
ما اكْت َ َ
سبَت» 1و است را دلیل می آوردند« :ل َها ما ك َ َ
سب َ ْ
جهان ،در پیش روی تعقل او قرار داده تا با محاسبۀ قَدَرها تصمیم
آورد.
پذیرفتن د .زیرا لزم ۀ عقیده شان چنین بود ،چیزی به نام «لط ف»
می کرد.
قدرت ندارد .یعنی قدرت دخالت در اراده ،تعقل و فعل انسان را
ندارد.
نیز برسند و از عرصه های دیگر نیز خدا را خلع ید کنند .زیرا آنان
ِ 2برایِ ِاینِ ِقبیلِ ِباورهایِ ِمعتزلهِ ِکهِ ِلزمهِ ِهایِ ِباورِ ِاولِ ِاستِ ِ،رجوعِ ِکنیدِ ِ:دائرهِ ِالمعارف
س هَذِ هِ
جو ُ
م ُ اس تفاده نم ی کردن د زیرا از پیام حدی ث «الْقَدَرِي َّ ُ
ة َ
ُ
اْل َّ
مة» به شدت هراس داشتند).
شان ناچار شدن د بگوین د« :ن َ فس» ازلی اس ت و مخلوق نیس ت و
مائده).
همان. 1
البته هنوز کمتر کسی است که با انواع قضاء آشنا باشد و آن ها را دستکم برای خودش تبیین 2
کرده باشد .به ویژه نوع اول قضا که نوع اول از «امر» هم هست و خداوند ماده اولیه جهان را با آن امر
و علی الخصوص نوع دوم یعنی امر و قضای مداوم که بر اساس آن همیشه و دائما ً انرژی ها و مواد
در مرکز جهان ،ایجا د شده و به اطراف م ی روند جهان ر ا تغذیه کرد ه و توسعه ِم ی دهند .که ِدرباره
«قانون گسترش جهان» به شرح رفت .این نوع امر و قضا را غیر از نوشته های این بنده حقیر ،درجائی
نمی یابید.
187دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری
معتزلیان ای ن چنی ن دس ت خدا را م ی بندن د و خواهی م دی د ک ه
است .خدای معتزله نمی تواند به کسی غضب کند همان طور که
در تفک ر آنان تنه ا در معاد و روز محش ر جائی برای عدل خدا
شرح رفت.
دو دست خدا 188
-2در نظ ر معتزلیان حت ی عدالت خداون د در معاد نی ز ی ک کار
کنند!!
ريَّ ُ
ة قدَ ِ ِ 1باز توجه کنید که آنان از لف ظ َ
قد َر استفاد ه نم ی کنند زیرا از این که مشمول حدیث ال ْ َ
ُ
ه اْل َّ
مة ،شوند ،هراس داشتند. ذ ِ
ه ِ
س َ
جو ُ
م ُ
َ
189دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری
اشعریان و مسئله قضا و قدر:
ت
او متولد بصره است اما در زمان او بصره به تدریج مرکزی ِ
است.2
سیر قهقرائی نیز مقصود اصلی نیست ،از باب ناچاری است زیرا
جبر اَشعری.
عذاب-؟؟
فاعتبروا یا أولی اللباب. 1
او که با توبه اش خدا و قرآن را رد کرده حق دارد شیعه را نیز رد کند؛ برای این کار چه کسی 2
بهتر از او؟...
191دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری
اشعری م ی گوی د :خدا مالک خلق اس ت و آن چ ه م ی خواه د
ل عَ َّ
ما يَفْعَ ل» :2از کارهای خدا ح ق پرس ش و چون و چرا سئ َ ُ
يُ ْ
اشعری م ی گوی د :م ا ب ه عدل خدا معتق د نیس تیم (همان طور
که دیدیم در مسجد جامع بصره بالی کرسی رفته و از اعتقاد به
ل عَ َّ
ما يَفْعَ ل» سئ َ ُ عدل توب ه کرد) باز ب ه «يَفْعَ ُ
ل م ا يَشاء» و «ل ي ُ ْ
و نه به ظلم.
سبيلًَ -
و ه َِ ن شاءَ ات َّ َ
خذَ إِلى َرب ّ ِِ ِ م ِْ همچنی ن انتخاب انس ان؛ « َ
ف َ
َ َ َ
ن يَشاءَ الل ّ ُ
ه» 1هر کس بخواهد راهی به سوی ن إِل ّ أ ْ ما ت َشا ُ
ؤ َ
الْعالَمي َِ
ن» :نیس ت ای ن قرآن مگ ر آگاهاننده برای جهانیان -برای
کسی از شما که بخواهد هدایت یابد -و نمی توانید بخواهید مگر
2
خداوند بخواهد که رب العالمین است.
قرآن چنی ن م ی گوی د( .و ب ه اص طلح فضولی موقوف) .در حالی
گوید (با صرف نظر از صحت و سقم شان) خود ،تعقّل و سنجش
است.
کنند.
دانند .آن همه آیات پرشمار قرآن بل که همۀ قرآن به محور همین
قات ل را ب ه دار آویزن د .س رقت را (نعوذ بالله) خدا کرده در
اساسا ً ظلم در اصل هیچ ارتباطی با «ملک» و «مالکیت» ندارد .بر فرض اگر تنها یک فرد در کره 1
زمین وجود داشته باشد بدون جامعه و اجتماع ،او هم می تواند ظلم کند :ظلم به خود ،به جسم خود یا به
جان خود .و نیز ظلم بر طبیعت و همچنین ظلم به حیوانات .هر کار بد و هر رفتار بد ظلم است یا ظلم به
195دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری
-4همان طور ک ه درباره معتزله اشاره ش د ،هی چ فردی زی ر
خود ،یا ظلم بر دیگری است .در قرآن آیه های فراوانی درباره ظلم به نفس آمده « :و ل َ َ
م إِذ ْ ظَل َ ُ
موا و أن َّ ُ
ه ْ َ ْ
فُروا اللَّه» و دها آیه دیگر .حتی در مالکیت اعتباری کسی حق ندارد مالش را تضییع غ َ
ست َ ْ
فا ْ ؤ َ
ك َ م جا ُ
ه ْ
س ُ أَن ْ ُ
ف َ
یا اسراف یا تبذیرکند .و یا کسی که مالک حیوان است اگر رفتارش نامناسب باشد ظلم کرده است.
در مبحث «امربین المرین» شرح این موضوع خواهد آمد. 1
دو دست خدا 196
مردم زندگی کنند آن هم از دارائی همان جامعه؟-؟-؟ آیا در میان
پاس خ و ح ّ
ل ای ن پرس ش ،تاثی ر منف ی بزرگ اول ،را ب ه م ا
م».
ه ْ
م بِآبَائ ِ ِ
ه ْ
من ْ ُ
ه ِ م أَ ْ
شب َ ُ ه ْ
مَرائ ِ ِ
ُ
«النَّا ُ
س بِأ َ
توانس تند تروی ج کردن د .و همی ن طور دوره اول خلفای بن ی
متأث ّر می گشت.
به تدریج فرسودگی درونی خود را (که در اثر این افکارها و آفت
ها به آن دچار شده بود) نشان داد و در میانه قرن ششم سقوط
کرد .زیرا جبر اشعری اراده ،تعقل ،انتخاب ،روحیه کار و کوشش
آورند ،آنان نیز که دچار این افکار و بدتر از آن دچار تصوف شدند
-1ثروت فئودالی.
اشرافیت.
حکومت کند.
توانست نام خود را در متن خطبه نماز جمعه قرار دهد حکومتش
مشروع می گشت.
این تحول پیش از رواج فکر اشعری در اثر قَدَر گرائی معتزله
و برای اولین بار تعویض خلیفه به دست آنان انجام یافت .زیرا با
عینیت جامعه نشان داده است :در ماهیت اول نیروی بازو و توان
دو دست خدا 200
اجرائی و مدیری ت شخ ص حاک م ،ی ک ضرورت تلق ی م ی ش د ت ا
و از نظر جسمی بتواند محاسبه قدرها را تدبیر کند .و این عنصر
ده د ،و مالک نی ز ه ر کاری درباره ملک و مملوک خود بکن د ظلم
کار خداست.
کار او کار خداست .بر اساس همین اندیشه است که علمای اهل
برخی از آنان مانند محی الدین بن العربی قیام امام حسین(ع) را
محکوم می کنند.
می نویسد!!!
بودند.
س
جو ُِ
م ُ ري َّ ُ
ة َ -3ب ه دلی ل بال همیش ه بر س ر حدی ث «ال ْ َ
قدَ ِ
ة» درگی ر بودن د و همدیگ ر را ب ه قَدَری بودن مته م م ی ذه اْل ُ َّ
م ِ ه ِ
َ
کردند.
قضائی.
در برخی از نوشته هایم از جمله «مکتب در فرایند تهاجمات تاریخی» توضیح داده ام که اساساً 2
اصطلح سن ّی یا اهل سن ّت ،از ساخته های مهدی عباسی است و پیش از آن چنین اصطلحی در میان
جانبه کردند.
آمیختند .و در اثر این تمسک به مالکیت ،آن همه آیات که ظلم را
بودند ،زمینه را برای رشد و همه گیر شدن تصوف فراهم کردند.
مشغول هستیم .برخی از ماها به دلیل عدم توان درک مسائل در
بس خطر ناک کمک می کنند و ...چه نقصی در راه و روش اهل
رجوع کنید :مقاله «معجزه ،کهانت ،کرامت» در سایت بینش نو. 1
205دو نحلۀ بزرگ معتزلی و اشعری
چرا با این که می دانیم کهانت گناه کبیره و کاهن کافر است،
بمانیم!؟!؟
دو دست خدا 206
و أَ ْ ه أَ ُ َ
عد
ق ُ م َ
قو ُ وت ِ ِ و ُ
ق ّ ل الل ّ ِ
ه َ و ِ
ح ْ
بِ َ
َ فويض ب ْ َ
ن ال ْ
مَريْن مٌر بَي ْ َ
لأ ْ َ َ و َل ت َ ْ ِ َل َ
جبَْر َ
در فصل های پیشین به ویژه در فصل دوم (فصل قضا و قدر)
نمی کند .و این نکته را باید همیشه در نظر داشته باشیم ،آن چه
کند؟
امربین المرین.
اساس هر دو جبر ،هم جبر قدری و هم جبر قضائی .که گفته شد
خود ِ جهان با جبر به وجود آمده است و همین طور با جبر صاحب
اند.
در این مسئله نیز سخن از دو جبر است :آیا قدرها به سرخود
و به همین جهت مکتب اهل بیت(ع) از واژ ۀ «اختیار» استفاده نکرده است .هر دو جبرند یکی جبر 1
تفویضی و دیگری «جبر مورد به مورد» ی .و برای این عدم استفاده از واژه اختیار ،دلیل دیگری هم
و ارادۀ انسان.
قضا کرد که جهانی به وجود آوَرد ،با کار امری (قضا) ،ماده اولیه
می باشد.
است رسید قدرها و جبرهای قدری (در حیطه توان علمی انسان)
س ازد ،ب ه همراه قدره ا س رجای خود هس تند ،ب ه همراه همان
کار کنند.
این نوع قضا ،در خود وجود کسی که ماشین را می سازد ،در
ارادۀ او ،در انتخاب او ،در ذّره ذرۀ کار او ،حضور دارد.
211امربین المرین
اراده و اختیار این است و این چنین کار می کند .و این یعنی
اراده تفویض است و نه معنی اختیار تفویض است .آن اختیار که
است.
شد .اما اراده و اختیار انسان از دیگر انواع قضا نیز فارغ نیست:
دو دست خدا 212
قلْب ِه» 1یکی از دخالت های خدا َ «أ َ َّ
و َ ن ال ْ َ
مْرِء َ حو ُ
ل بَي ْ َ ن الل ّ َ
ه يَ ُ
کند .که نام این دخالت ها در فصل دوم« ،قضاهای موردی» بود.
سرخود وانگذارد.
و أَ ْ ه أَ ُ َ
عد» را برای
ق ُِ م َ
قو ُِ وت ِِ ِ و ُ
ق ّ ل الل ِّ ِ
ه َ و ِ
ح ْ
وگرن ه ،خود او «ب ِ َ
است.
گفته اند :اراده خدا و اراده انسان ،کار خدا و کار انسان ،یا نقش
اما توجه ندارند که این دقیقا ً همان نظریه معتزله است؛ مگر
فع ل خود ب ل خالق امکانات و اراده خود ،م ی دانن د!؟ آنان نی ز
دانشمند نامدار ،مومن الطّاق با عد ّه ای از مخالفین سرگرم مناظر ۀ کلمی بود .یکی از اصحاب 1
امام صادق(ع) به او می گوید:
مگر امام صادق(ع) از مباحثات کلمی نهی نکرده است؟ مومن الطاق به او می گوید :حال که امام
و در یک ماجرا در حضور امام صادق(ع) مومن الطاق با یکی از مخالفین مناظره کرد و او را محکوم
کرد .امام فرمود والله لقد سررتنی :بخدا سوگند من را شاد کردی .رجال کشی ،ص .188
نشریه «مجله تخصصی کلم اسلمی» شماره 47مقاله «نظریه معتزله درباره خلق اعمال». 2
دو دست خدا 214
یا گفته اند :خدا خالق فعل انسان است با واسطه ،و انسان
معتزله است.
دارند؟
می آورد.
خدا» با «رابطه فعل گیاه با خدا» هیچ فرقی ندارد .آیا فعل گیاه
همان. 1
سرون».
ذهبی «التفسیر و المف ّ 3
215امربین المرین
بگوئی م ن ه ای ن و ن ه آن ب ل امٌربی ن المری ن ،آی ا نیلوف ر را شری ک
خداوند قرار داده ایم!؟ کار ،کار است و فعل فعل است خواه با
وقتی که نیلوفر نقش دارد چرا باید انسان و ارادۀ انسان نداشته
باشد-؟
افکار ،و یا ریبۀ شرک ،ناشی از عدم شناخت فرق میان تفویض و
باشد؟!
است.
دقیقا ً همان طور هم درباره فعل انسان جای هیچ ریبه ای نیست.
آوری د و خدا را در مرحلۀ فاعلی ت انس ان ،از انس ان و اراده اش،
المرین را دریابند.1
و لذا از آوردن عبارت «امربین المرین» پرهیز می کنند گرچه درصدد توضیح فرق میان شیعه با 1
معتزله و اشعریه ،هستند.
217امربین المرین
به عبارت دیگر :ابتدا معتزلی می شوند سپس می خواهند از
در این عبارت ،حرف «ل» نافیه للجنس است یعنی هرگز و
شود.
می گویند :آیا فعل انسان با اراده خدا محقق می شود یا با اراده
خود انسان؟-؟
پاسخ :اگر مراد از «اراده خدا» در این سوال ،همان است که
َ 1
َ
ن
م َِ و ِل َ
ج َّ و َعَّز َ
ه َ ن الل ِّ ِ م َِ ة ِ ن اْلَِرا َ
د ِ ع ِِ خبِْرن ِِي َن(ع) :أ َ ْ س ِ ح َِ ت ِلَب ِِي ال ْ َ قل ِْ ُ لُ : قا َحي َِىَ ، ن يَ ْ ن ب ِْ ِوا َ ص ْ
ف َ ن َِ ع ِْ
ج َّ َ ما من الل َ
ّ فعل .و أ َ ْ َ َ ُ ْ ْ
ه ل َ
فإَِرا َدت ُ ُ و ََ ز ّ ع
َ ه
ِ َ ِ َ ّ ِ َ ْ ِ لا ن
َ م
ِ َ
ك ِ لذَ د
َ ع
ْ َ ب هُ ل ُو د ْ بَ ي ما
َ و
ُ َر مي ِ ض ّ ال ق،
ِ و ل خ
ْ م
َ لا ن
َ مِ ة
ُ د
َ را
َِ ل ا َ
ل قاف َ خل ْ ِ
قَ . ال ْ َ
م و َل يت َ َ َ َ
خل ْ ِ
ق. ت ال ْ َ ص َ
فا ِ ن ِ
م ْ
ي ِ
ه َ
و ِ
ه َ
عنْ ُ في َّ ٌ
ة َ من ْ ِ
ت َ ص َ
فا ُ ه ال ِّ
ذ ِ
ه ِ فك ُّرَ ،
و َ َ و َل ي َ ُ
ه ُّ َ وي َ ِلن َّ ُ
ه َل يَُر ِّ ك، ه َل َ
غيُْر ذَل ِ َ حدَاثُ ُ
إِ ْ
دو دست خدا 218
ما انسان ها اول اراده می کنیم سپس آن اراده را به فعلیت
و این پرسش به مثاب ۀ این است :آیا اگر خداوند اراده کند که
از انسان سلب اراده کند ،در آن صورت فعل با ارادۀۀ انسان
در این مسئله نیز حضرات به فرق میان ارادۀۀ خدا و ارادۀ
فكُّر...
و َل ت َ َ َ
ة َ
م ٍ و َل ِ
ه َّ ن َ
سا ٍ و َل نُطْ ٍ
ق بِل ِ َ ظ َ ن ،بَِل ل َ ْ
ف ٍ فيَكُو ُ ل لَ ُ
ه :ك ُ ْ
ن َ قو ُ ل َل َ
غيُْر ذَل ِ َ
ك يَ ُ ع ُ ي ال ْ ِ
ف ْ ه َ فإَِرادَةُ اللّ ِ
ه ِ َ
:به امام کاظم(ع) گفتم :برایم اراده خدا و اراده مخلوق را بیان فرما.
فرمود :اراده مخلوق کار ضمیر و آن چه در ضمیرش مشخص می شود و منجر به فعل می گردد .و
اما اراده خدا «احداث» است نه چیز دیگر ،زیرا خدا تحلیل و بررسی تردید آمیز (این را بکنم یا آن را بکنم)
ندارد ،اهتمام (به کار گرفتن وجود خود برای کاری) ندارد و تفکّر نمی کند و این گونه صفت ها از خداوند
نفی شده هستند .زیرا که صفات مخلوق هستند .پس اراده خدا عین فعل است نه چیز دیگر ،می گوید به
آن «باش» باشنده می شود .بدون لفظ ،بدون نطق زبانی و بدون اهتمام و تفک ّر ...بحار النوار ،ج 4ص
137ح .4و حدیث های دیگر از ائمه طاهرین در این موضوع بسیار است.
وي ضَِ و َل ت َ ْ
ف ِ - 1چرا اهل بیت(ع) به جای عبارت «َل َ
جبَْر َ
اختیار است .اگر به این نکته ظریف اما مهم توجه کنیم همۀ
ِ 1ای ن موضو ع و پاسخش در «مکتب در فرآیند تهاجمات تاریخی » سایت بین ش نو ،بررسی شده
است.
دو دست خدا 220
َ و َل ت َ ْ
ن
مٌر بَي ِْ َ
ض بِل أ ْ
وي َِ
ف ِ -4آن چه با عبارت «َل َ
جبَْر َ
نمی شود.
سروکار داریم :جبر قضائی ،جبر قدری و اراده انسان .در این جا
«ل تفویض» شامل اراده هم می شود .یعنی اراد ۀ انسان نیز به
اما دربارۀ فعل گیاه نیلوفر ،و یا اراده و فعل حیوان نمی شود؟!
بداء
َ ُ َة ُ َ َ
و لُ ِ
عن ُوا ب ِِما م َ
ه ِْ غل ِّ ْ
ت أيْدي ِ غلول ٌ
م ْ هودُ يَدُ الل ِّ ِ
ه َ ت الْي َ ُ
قال َِ ِ
1
سوطَتان
مب ْ ُ قالُوا ب َ ْ
ل يَداهُ َ
حاشیه می بینند.
از باب مثال :فخر رازی اشعری می گوید :عقیده به بداء در
دنیا رفت.
چون امام گفته بود اسماعیل بعد از او امام خواهد بود ،با
سوال رفت ،به عنوان چاره گفت« :بدا لله» یعنی در برنامه خدا
1
تغییر حاصل شد و پسرم موسی امام بعد از من است.
زیرا:
اول ً :امام صادق(ع) هرگز نگفته است اسماعیل امام بعد از
من است ،اسامی ائمه اثنا عشر از زمان رسول خدا(ص) معلوم
این افسانه بافی رازی را مجلسی در بحارالنوار ،ج 4ص ،123آورده و به آن پاسخ داده است. 1
223بداء
1
صادق(ع) دربار ۀ آن توضیحات داده و آن را تبیین کرده اند.
2
ائمه بعدی نیز به شرح آن پرداخته اند.
در مکتب ها ،نحله ها و اندیشه های فلسفی و نیز دینی بشر
جب
این فقط و فقط شیعه ولیتی است که خدایش مو َ
نیست.
ميکند يا نه؟ ؟
در بيان ديگر :آيا ممکن است خدا (به اصطلح) در تصميم
ليکن بايد توجه کرد که اين سخن نيز لزم گرفته کار خدا در
جب بودن
يک لوله دراز لوله کشي شود و لزمۀۀ اين نيز مو َ
د ت الْي َ ُ
هودُ ي َ ُ خداست .يعني بسته بودن دست خدا که « قال َِ ِ
َ
ة » 3.همان طور که خداي ارسطو مو َ
جب است و به غلُول َ ٌ
م ْ الل ّ ِ
ه َ
رجوع کنید :بحارالنوار ،ج « 4باب البداء و النسخ» 1
همان. 2
حوا
م ُ 2
سوطَتان » 1و «ک ّ
ل يوم هو في شأن» و «ي ْ مب ْ ُ
يَدا هُ َ
حکمت خدا ،صفت خدا است و صفت خدا عين ذاتش است و
ذات خدا بينهايت است .پس حکمت خدا بينهايت است نه يک
دهد.
حکيمانه .اما درباره خدا بايد گفت کار خدا همگي حکيمانه است
همان. 1
یادداشت ها:
ی تشیع
-1بداء یکی از اصول مهم خداشناسی و جهان شناس ِ
است.
شود.
رفتار یا آن برنامه
دو دست خدا 226
عوض شود .ام ا بداء تعوی ض خود قدره ا اس ت ،تغییری اس ت
داشته باشیم:
جهت بدهد؛ آیا انسان بر اساس قدرها رفتار کند و خود را تفویض
است.
َ
قدَرگرائی و دیِِن سِِتیزی در اروپِِا :اروپائیان در قرون
مستقل کردند که جائی برای خدا نماند .ا ما فطرت انسان هرگز
تنها اسم عوض شده بود به جای خدا ،شانس 1به زبان ها می
نشده بود.
خارج کنند.
به راستی چه زیبا ،چه حقیقی ،چه واقعی است مکتب قرآن
موضوع «شانس» و شانس گرائی در اروپا بعد از رنسانس ،یک موضوع مهمی است که می توان 1
درباره آن یک کتاب قطور ،نوشت.
دو دست خدا 230
ی حت ّ ی انتزاع ی ،و خواه از نظ ر
خواه از دیدگاه انس ان شناس ِ
یدند .و ه جائی نرس میان روح غریزه و روح فطرت» ،ب
شده بود.
حيحاً علْما ً َ
ص ِ ن ِ فَل ت َ ِ
جدَا ِ ربَا َ و َ
غ ِّ ر َ
قا َ ل الباقر(ع)َ :
ش ِّ َ
قا َ
ل الْبَي ْ ِ ِ
ت 1:امام باق ر(ع) (بِِه دن َِِا أ َ ْ
ه َ عن ْ ِ
ن ِ
م ِْ
ج ِ
خَر َ ِ إ ِ َّل َ
شيْئا ً َ
خود) فرمود :به شرق و غرب بروید علم صحیحی نمی یابید ،مگر
خواهد بود؟
فرهنگ های مختلف خواهند بود» ،یک تملّق گوئی بیش نیست که
روی مدرنیتۀ بی جان ،است کامل ً نادرست است ،که فوکویاما نیز
امپراطوری یعنی حکومت بر یک جامعه ای که از جامعه های متعدد تشکیل شده باشد. 1
ِ 2جهانی کردن یک چیز تازه ای نیست که محصول روند تاریخ باشد؛ کوروش ،اسکندر ،پطرکبیر،
عمر ،ملکه ویکتوریا نیز در صدد جهانی کردن بودند .آن چه امروز به جبر تاریخ پیش آمده و ظهور کرده و
آنِ ر ا در عینیت ِمشاهد ه م ی کنی م «جهان ی شدن » است خوا ه ِانسانِ ه ا وِ قدرت ه ا بخواهندِ و خواه
نخواهند .اتفاقا ًِ قدرت ها به هر مقدار بکوشند مهار جهانی شدن را در دست گرفته و آن را به جهانی
کردن تبدیل کنند ،به همان مقدار به جهانی شدن کمک کرده و بر علیه جهانی کردن ،کار می کنند.
می برد.
اکنون :آن آئین چیست؟ آئین یونان باستان است؟ آئین ایران
وس طی؟ رنس انس؟ معتزلی؟ اشعری؟ مارکس یسم؟ لیبرالیس م؟
افراد نابغه و متشخص شیعه را سنی قلمداد کنند .و مهم تر این
برگرفته از معتزله و این و آن ،جلوه دهند ،و به حدّی در این باره
های خود باور کرده ان د ،مگ ر تعدادی از افراد اندیشمن د برجس ته
شان.
زایش منطقه ای تبدیل یا دچار سقط پیش از موعد کنند ،اما هر
می کند .این جبر تاریخی و جبر اجتماعی است 1که فرعون های
است.
درباره جبر تاریخ و جبرهای اجتماعی در برگ های بعدی بحث خواهد شد. 1
235نگاهی تجربی به «امربین المرین»
یادداشت ها:
حقیقت و واقعیت تجربی است؛ هیچ انسانی پیدا نمی شود مگر
در افراط و تفریط ها است .و موضع گیری های گوناگون نظری
هستند.
هستند.
خود رها شده ،نمی دانست .به جای خدا به چیزی به نام
لیکن همین تقلّهای شان موجب تقویت جهانی شدن خواهد شد
و می شود.
دو دست خدا 236
-6جامعۀ واحد جهانی برمبنای امربین المرین ،موسائی است
و جبر تاریخ
تاسف انگیزتر این که :با وجود آن همه آیات قرآن که در
ما امروز دین مان را بهتر و تبیین شده تر ،درک کرده و می
شناختیم.
دو دست خدا 238
ابن خلدون (قرن هشتم هجری) گامی در این باره برداشته و
آنان قرار داشته است ،با همۀ خوبی ها که داشته به شدّت قَدَری
انجام یابد .و دیگر رفتار ها ،بخشش ها ،ایثارها ،فداکاری ها هیچ
درست است .و این دیگر اندیشمندان غربی هستند که باید پاسخ
در راه مکتب ما آمادۀ فداکاری و خود را آماده شهادت کرده با ما
نیز به طور صریح معلوم نکرده است آیا مانند هگل تاریخ را
جبّار کامل می داند یا نه .اما واقعیت کارش واضح می کند که او
شود.
می شود جامعه .و اگر جامعه را در حال تحول و حرکت در نظر
ل َ
فإِذا جاءَ ج ٌ م ٍ َ
ل أ ُ َّ
و لِك ُ ِّ
ةأ َ حت ّ ی جامعه «اجل» هم داردَ « :
ن
را شامل می شود در حدی که در دانش «رفتار شناسی»اهل ف ّ
چندین آیه در این باره هست از جمله :سوره اعراف ،آیه 34و سوره یونس ،آیه .69 1
از آن جمله رجوع کنید«:جامعه شناسی شناخت» که در سایت بینش نو نیز هست. 2
241جبرهای اجتماعی
اجتماعی هستند و هیچ انگیزه ای از اقتضاهای فردی در آن ها
تعریف می پردازند.
شده ای؟
برگزیده ام.
هگل می گوید :نه .هرگز چنین نیست؛ روزگار راه های دیگر
را به سوی تو بست مجبور شدی که این راه را بپذیری اگر راه
هموار کنی حتّی اگر نسبت به علم عاشق ترین فرد باشی.
نشان دهند ۀ تاریخ پرستی هگل باشد .به نظر هگل افراد جامعه
بیت(ع) فرد دارای اختیار است نه تفویض .در این جا باز باید به
یاد بیاوریم که اختیار با تفویض فرق دارد .و باز باید به یاد بیاوریم
مانند خود ،قرار گرفت و از تعامل افراد چیزی به نام جامعه پدید
آمد 1.و همان جامعه مانند غول قوی بر خود افراد مسلط گشت.
سایه افکنده است اینک سایه دیگر نیز به نام سایه سنگین جامعه
بداند؟
پیش تر به شرح رفت که منشأ جامعه فطرت است نه غریزه و نیز بیان شد که جامعه یک پدیده 1
طبیعی است نه یک پدیده مصنوعی اجتماعی ،انسان به طور فطری جامعه گرا است .اصل جامعه مولود
آگاهی ها نیست.
243جبرهای اجتماعی
با این فرق که هگلیست ها از طریق قَدَرها و برآیند قَدَرها به
قضاها.
نیست به معنی گرفتن ناخن از بدن است .زیرا فرد اسیر جامعه
1
و تاریخ است و مسئول رفتار خود نیست.
مجازات.
ِ 1مرادِ ِهگلیسمِ ِفلسفیِ ِوِ ِمارکسیسمِ ِفلسفیِ ِاستِ ِکهِ ِبرِ ِهگلیسمِ ِمبتنیِ ِاستِ ِ.نهِ ِهرِ ِنوع
همان مجموع افراد می دانند ،می گویند :هر کاری که انسان می
که در فکر آب و علف ،زین و لجام آن نیز باشد .یا خودروی را
وقتی که این گونه مجبور شدن ها و ناچار شدن های افراد در
رفتارهای خود هست .به نظر آنان فرد شخصیت دارد و جامعه
کردیم.
خدا پرست می شوند اما هنوز فقط تا «تجربه دینی» پیش رفته
اند .آثار هایدگر و برگسون و امثال شان بازار گرمی پیدا کرده
مسائل شود.
می تواند یافت ۀ درونی افراد دیگر را منکر شود و حتی می تواند
همین «تجربه دینی» منحصر و محدود است .و اگر بیش از آن
و این خود ،مثال خوبی است برای جبرهای اجتماعی ،روند جامعه ،لیبرال ها را مجبور می کند در 1
صدد توجیهات فلسفی این «برگشت» باشند.
247جبرهای اجتماعی
امربیِن المریِن :مطابق مکتب اهل بیت(ع) ،نه اصالت
امربین المرین.
المرین.
است ،اصل امربین المرین این مکتب ،حضور دارد اکنون شما
بشمارید . ...
اختیار و رها شدن به سرخود (و گفته شد :این نکت ۀ مهمی است
اجتماعی نیز اولً :جامعه شخصیت دارد نیز به سر خود رها نشده
الْكِتا ِ
1
ب».
هست و راه امید از هر جهت بسته نیست .مگر جبر به حدی از
اجتماعی مانند :خداوند یک شبه همۀ مردم جهان را مومن کند .یا
ِ 1پی ش تر گفته شد :مراد از«کتاب» در این آیه هر چ ه باشد (لوح محفوظ یا هر چیز دیگر ) یک
«حتمیت» در معنی آن نهفته است؛ یعنی حتمیات (باید بشود ها= جبرها) نیز در اختیار خداست و در آن
از امام صادق(ع) پرسید :آیا ممکن است درباره سفیانی (که در آخرالزمان قیام خواهد کرد) بداء
بشر ،محدودتر نشده ،مسئله شبیه افزوده شدن جهان گیاه و نیز
جهان حیوان ،بر جهان فیزیک است؛ فردی را فرض کنید که در
یک کره ای تنها زندگی می کند (فرض محال هم محال نیست) او
برابر می شود .از جانب دیگر جامعه محدودیت هائی نیز بر او
شده؟ -؟
رجوع کنید مقاله «معجزه ،کرامت ،کهانت» در سایت بینش نو. 1
دو دست خدا 250
برسد و این بستگی به عوامل زیادی دارد .که اروپائیان در عصر
هست.
قرار دارد و نیز زندگی عملی انسان در همان بستر جریان دارد.
مانده است.
تاریخ تحلیلی ،فلسفه تاریخ ،و این قبیل موضوعات بزرگ ،متروک
«اجل» هم دارد.
251جبرهای اجتماعی
-7میان رفتار فردی و رفتار اجتماعی انسان ،نمی توان مرز
امربین المرین.
معتقد شدند و
ف الْميعاد».
خل ِ ُ
يُ ْ
است ،از جانب دیگر جامعه امکانات بسیاری برای ا ِعمال اختیار
تکامل
انسان» دارد؟
سنخ جبرهای قَدَری هستند .پس این مسئله قبل ً بررسی شده و
در مباحث پیش ،اختیار انسان از این مسئله نیز عبور کرده
نمی دهد.
مطرح می کند ،ما نیز کمی دربارۀ آن درنگ کنیم :ژن تنها عناصر
رفت.
در بینش این مکتب خود روح اول و دوم نیز از نسل قبلی به
شود.
ها».
کند که موضوع سخن فقط «یک دانۀ نطفه» است .یک دانه نطفه
است با صرف نظر از نطفه زن یا مرد .می گوید :دانۀ نطفه یک
در ادبیات قرآن یک اصل مسلّم و قاعده کلّی وجود دارد :هر
است.
دانه ها مانند عدس و حبوبات دیگر به کار می رود .که گفته اند:
با هم دارند.
فراوان است .و اتفاقا ً استفاده از لفظ غریب درباره معنی غریب ،عین فصاحت و بلغت است.
257برآیند عوامل ژنتیکی و عوامل جغرافی و
عامل تکامل
خود روح اول و دوم از نسل پیش به نسل بعدی منتقل می
ت
خ ُِ و نَ َ
ف ْ همان طور که وقتی روح سوم به آدم داده شد ( َ
میان روح غریزی و روح فطرت به میان آمد که اگر روح غریزی
بر روح فطرت غلبه کند غریزه گرا می شود و یک راه و روش
زندگی همه جائی و بدون تمرکز در جائی ،و نیز کولی گری،
محکوم است.
تعادل روح غریزی و روح فطری نیز مؤثر می شود .به همین
اخروی تهدیدش کرده است .و گفته است« :السعيد سعيد في
ما از جانب دیگر ،ژن کار دیگری نیز دارد :کار ژن
تکا مل :ا ّ
درباره مسؤلیت های پدر و مادر نسبت به نسل شان ،رجوع کنید «دانش ایمنی در اسلم» که در 1
سایت بینش نو نیز هست.
ِ 2اینِ جاستِ کهِ مرحوم ِآخوندِ ِخراسان ی ِدر ِجلدِ ِاول ِکفایهِ مبحثِ «اراد ه ِوِ اختیار»ِ تحتِ تاثیر
اشتباه ابن سینا قرار گرفته و می گوید :قلم این جا رسید سر بشکست .او معنی حدیث را مطلق انگاشته
روح فطرت آماده تر می کند .در نتیجه اختیار انسان همان است
علَك ُِ ْ
م ج َ
هود(ع) خطاب به قوم عاد (آکد -آکدیان) می گویدَ « :
صطَ ً
ة خل ْ ِ ِ
ق بَِ ْ في ال ْ َ و زادَك ُ ِ ْ
م ِِ ح َ
وم ِ ِ ن ُو ٍ ِ د َ
ق ْ ع ِ
ن بَ ْ خلَفاءَ ِ
م ِْ ُ
دو دست خدا 260
َ ْ ُروا آلء الل َّه ل َ َ
ن» 1:خداوند پس از قوم نوح
حو َ
فل ِ ُ عل ّك ُ ْ
م تُ ْ ِ َ َ فاذك ُ
نیرو.
تکامل یافته تر از روح نسل پیشین است 2و این تکامل دیگری
الف :معتقد هستند «معلول هر چه دارد از علت خود گرفته است پس همیشه معلول از علت خود
اخس است».
ب :صادر اول از خدا صادر شده ،صادر دوم نیز از صادر اول و همچنین ،...خدا کمال محض است
صادر اول از آن اخس است و صادر دوم از صادر اول اخس است و همچنین ...بنابراین همیشه جهان
هستی رو به پستی است نه تنها به سوی تکامل نمی رود بل به سوی تناقص می رود .سپس برای این که
مسئله را با اسلم تطبیق دهند برای این نزول یک «قوس صعود» نیز در خیال شان درست کرده اند.
اولً :هیچ چیز از وجود خدا صادر نشده ،صدور لزم گرفته وجود خدا تجزیه شود و هر متجزی مرکب
است و مرکب نمی تواند خد ا باشد .وادعا ی صدور با هیچ دلیل ی سازگار نیست صرفا ًِ یک خیال است.
ثانیاً :همان چیز ایجاد شده را با «واقعیت متکامل» ایجاد کرده است که به شرح رفت.
موارد نادر :آن چه گفته آمد شاخصه و روند کلّی مسئله ،بود.
بی تردید روی نوار نسبی ّت تفاوت های زیادی میان افراد خواهد
ماره و نفس
ماره نیازمند است تا میان نفس ا ّ
مراقبت از نفس ا ّ
ن َرب ِّ َ
ك ع ْ
ب َ
عُز ُ
می کند ،حساب همه چیز را در نظر دارد« :ما ي َ ْ
َِ َ
غَر
ص َ
ولأ ْ في ال َِّ
سماِء َ و ل ِِ في اْلْر ِِ
ض َ ل ذََّر ٍ
ة ِِ مثْقا ِ
ن ِ
م ِْ
ِ
کتاب مبین.
في
و ل ِِ
ت َ في ال َِّ
سماوا ِ ل ذََّر ٍ
ة ِِ مثْقا ُ
ه ِ
عن ِْ ُ
ب َ
عُز ُِ
و «ل ي َ ْ
َ َ اْل َر ض و ل أ َِِ
و ل أكْبَُر إِل ّ فِِي كِتا ٍِِ
ب ن ذل ِِِ َ
ك َ م ِِْ
غُر ِ
ص َ
ْ ْ ِِِ َ
َ
ة
سن َ ً
ح َِ ن ت َِ ُ
ك َ و إ ِِ ْ ل ذََّر ٍ
ة َ مثْقا َ ه ل يَظْل ِِ ُ
م ِ ن الل ِّ َ
مبين» 2و «إ ِِ َّ
ُِ
جرا ً َ
عظيمِا» : 3خداوند به وزن م ن لَدن ِْ َ و يُ ْ ع ْ
هأ ْت ِ ِْ ُ ُ ؤ ِِ فهِا َ يُضا ِ
ذّره ای ظلم نمی کند و اگر مقدار ذّره ای نیکی باشد ،خدا
می دهد.
کند خدا یاریش می کند .این یاری بسته به میزان گرفتاری فرد
از یارهای خداوند بیش تر برخوردار خواهد بود .آن چه لزم است
تاثیر را از توارث پذیرفته و دیگری بیش ترین تأثیر را ،هر دو
ش چنگال های
شخصی به اصطلح فولد آب دیده و از دود و آت ِ
خداوند است.
زیر را بنویسید:
سکون= عدم.
آخرت.
ورز ،نیست .این دفتر را با مهر مبارکی متبرک کنیم :حدیث رفع
و چند آیه:
ما
ن وَ َ خطَاءُ وَ الن ِّ ْ
سيَا ُ سعٌ ال ْ َ ن أ ُ َّ
متِي تِ ْ رسول الله(ص)ُ :رفِعَ ع َ ْ
ُ
ضطُُّروا إِلَيْه ِ وَ
ما ا ْ ما َل يُطِيقُو َ
ن وَ َ ن وَ َ ما َل يَعْل َ ُ
مو َ أكْرِهُوا ع َلَيْه ِ و َ َ
ُ
ما ل َ ْ
م يَنْطِقْ خل ْ ِ
ق َ سة ِ ف ِي ال ْ َ
سو َ سد ُ و َ الط ِّيََرة ُ و َ التَّفَك ُّر ف ِي ال ْ َ
و ْ َ ال ْ َ
ح َ
کنید .اما چون گاهی نفس انسان قهرا ً فال بد می زند لذا
پرهیز کند .اما وسوسه چیزی است که هرچه شخص بخواهد از
نشود .و این اولین راه علج وسوسه است و راه های دیگر آن در
نیست مانند خطاء ،فراموشی ،آن چه نمی دانند .و یا جائی است
صْرنا
و ان ِْ ُ
منِا َ ت أَ ْ
قدا َ و ثَب ّ ِِ ْ
1
ن يَشاء» َ « ،
م ِْ
صُر َ
قرآن« :يَن ِْ ُ
ودَِعا 3
صْرني» َ « ،
ب ان ِْ ُ
ل َر ّ ِِ ومِ ِ الْكا ِ
فريِن»« ،2قا َ علَى ال ْ َ
ق ْ َ
َ
صُر إِل َّ ِ رب َ َ
د الل ّ ِ
ه عن ْ ِ
ن ِ
م ْ ما الن َّ ْ
و َ
صر» َ « ، غلُو ٌ
ب َ
4
فان ْتَ ِ م ْ
ه أن ِّي َ
َ ّ ُ
منيِن».6
ؤ ِ صُر ال ْ ُ
م ْ علَي ِْنا ن َِ ْ ح ًِّ
قا َ ن َ
و كا َِ 5
ز ال ْ َ
حكيِم» َ « ، ال ْ َ
عزي ِ
مسلم مومنان قرار داده و بر خود لزم کرده است که حتما ً یاری
ه
س ِ على ن َ ْ
ف ِِ شان کند .و همین طور است دو آیه« :كَت َِ َ
ب َ
نباشید.
َ وك َّ ْ
سبُه» :2هر کس به
ح ِْ
و َ
ه َ
ف ُ علَى الل ِّ ِ
ه َ ل َ ن يَت َ َ
م ِْ
و َ
و « َ
شود.
از آن آزاد است .و چون منشأ اراده و اختیار انسانی ،روح
تأثیرش هم کم نیست.
کند.
نقص خود نسبت به نسل بعدی ،از مسئولیت رفتارهای خود شانه
خالی کند.
تقویت اراده کند ،به طور مضاعف تر مورد یاری خدا خواهد بود.
به درود.