You are on page 1of 35

‫فهرست‬

‫مقدمه‪1....................................................................‬‬

‫پارسی باستان‪1...........................................................‬‬

‫ادبیات از ساسانی تا ق ‪1........................................3‬‬

‫ادبیات در ق ‪(4‬عصر سامانی و بویی)‪5...................................‬‬

‫ادبیات درق ‪5‬و ‪(6‬غزنویان‪ .‬سلجوقیان‪.‬خوارزمشاهیان)‪7............................‬‬

‫ادبیات درق ‪7‬و ‪...................................................8‬‬


‫‪14‬‬

‫ادبیات درق ‪(9‬دوره ی تیموری)‪17.............................‬‬

‫ادبیات درق ‪ 10‬تا میانه قرن دوازدهم( عهد صفوي)‪.......‬‬

‫ادبیات از میانه قرن ‪ 12‬تا اواسط قرن ‪14‬‬


‫( دوره افشاري و زندي و قاجاري و‬

‫مشروطيت)‪.......‬‬
‫مقدمه‬

‫ادبیات فارسی یا پارسی به ادبیاتی گفته می‌شود که به زبان فارسی نوشته شده باشد‪ .‬ادبیات فارسی تاریخی‬
‫هزار و صد ساله دارد‪ .‬شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند‪ .‬برخی کتابهای‬
‫قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ‪ ،‬مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با‬
‫گذشت زمان در زمره آثار کلسیک ادبیات فارسی قرار گرفته اند‪.‬‬

‫آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته است‪ .‬شاعران و نویسندگانی نظیر‬
‫فردوسی‪ ،‬سعدی‪ ،‬حافظ شیرازی‪ ،‬عمر خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند‪ .‬در میان چهره‌های شناخته شده‬
‫ادبیات معاصر فارسی در جهان می توان به صادق هدایت در داستان و احمد شاملو در شعر اشاره کرد‬

‫پ ارسی باستان‬
‫ٔ‬
‫شاخه‬ ‫زبان پارسی باستان نیای زبان فارسی امروزی‌است و در تقسیم‌بندی زبان‌شناختی یکی از زبان‌های‬
‫غربی زبان‌های ایرانی باستان محسوب می‌شود‪ .‬پارسی باستان چنان که از نامش بر می‌آید زبان قدیم‬
‫پارسیان بودی و بسیاری از کتیبه‌های شاهان هخامنشی به این زبان نوشته شده‌است‪ .‬پارسی باستان با‬
‫زبان اوستایی و به تبع آن زبان سنسکریت خویشاوندی نزدیکی می‌دارد‬

‫آثار به‌جا مانده از این زبان به خط میخی هخامنشی‌است که از قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلد‬
‫تحریر شده‌اند‪ .‬البته یک نمونه کتیبه هم در نقش رستم یافت شده‌است که به نظر می‌آید به زبان پارسی‬
‫ٔ‬
‫دوره هخامنشی تحریر شده‬ ‫باستان است ولیکن به خط آرامی نوشته شده‌است و احتمال می‌رود که بعد از‬
‫[‪]۱‬‬
‫باشد‪ .‬تنها چند واژه از آن تا کنون خوانده شده‌است‪.‬‬

‫در این زبان سه جنس مذکر و مؤنث و خنثی و سه شمار‪ ،‬مفرد و مثنی و جمع هست و کلمه با توجه به‬
‫نقش نحوی آن صرف می‌شود‪.‬‬

‫ا دبيات از ساسا نی تا ق ‪3‬‬


‫دولت ساساني با شكستهاي پیاپي سپاهیان ایران از لشگر اسلم در جنگهاي ذات السلسل(‪12‬هجري)‬
‫وقادسیه(‪ 14‬هجري) و جلولء(‪ 16‬هجري) و نهاوند(‪ 21‬هجري) واژگون شد‪ ،‬و نفوذ مداوم مسلمین در‬
‫داخله شاهنشاهي ایران تا ماوراءالنهر كه تا اواخر قرن اول هجري بطول انجامید‪ ،‬سبب استیلي حكومت‬
‫اسلمي بر ایران گردید و ایرانیان براي قروني محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند‪.‬‬
‫چنانكه میدانیم زبان رسمي و ادبي ایران در دوره ساساني لهجه پهلوي جنوبي یا پهلوي پارسي بود‪ .‬این‬
‫لهجه در دربار و ادارات دولتي و حوزه روحاني زرتشتي چون یك زبان رسمي عمومي بكار میرفت و در‬
‫همان حال زبان و ادب سریاني هم در كلیساهاي نسطوري ایران كه در اواخر عهد ساساني تا برخي از‬
‫شهرهاي ماوراءالنهر گسترده شده است‪ ،‬مورد استعمال داشت‪.‬‬
‫پیداست كه با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوي لطمهاي سخت‬
‫خورد لیكن بهیچ روي نمیتوان پایان حیات ادبي آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخي دانست چه‬
‫از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوي در شمار لهجات زنده و داراي آثار متعدد پهلوي و تاریخي و دیني‬
‫بوده و حتي باید گفت غالب كتبي كه اكنون بخط و لهجه پهلوي در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساساني‬
‫است‪.‬‬
‫تا قسمتي از قرن سوم هجري كتابهاي معتبري بخط و زبان پهلوي تألیف شده و تا حدود قرن پنجم هجري‬
‫ل منظومه ویس و رامین‬ ‫روایاتي راجع بآشنایي برخي از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مث ً‬
‫كه در اواسط قرن پنجم هجري بنظم درآمده مستقیماً از پهلوي بشعر فارسي ترجمه شده و حتي در قرن‬
‫هفتم «زرتشت بهرام پژدو» ارداویرفنامه پهلوي را بنظم فارسي درآورد‪.‬‬
‫در سه چهار قرن اول هجري بسیاري از كتب پهلوي در مسائل مختلف از قبیل منطق‪ ،‬طب‪ ،‬تاریخ‪ ،‬نجوم‪،‬‬
‫ریاضیات‪ ،‬داستانهاي ملي‪ ،‬قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربي ترجمه شد و از آنجمله است‪ :‬كلیله‬
‫و دمنه‪ ،‬آیین نامه‪ ،‬خداینامه‪ ،‬زیج شهریار‪ ،‬ترجمه پهلوي منطق ارسطو‪ ،‬گاهنامه‪ ،‬ورزنامه و جز آنها‪.‬‬
‫در همین اوان كتبي مانند دینكرت‪ ،‬بندهشن‪ ،‬شایست نشایست‪،‬ارداویرافنامنه‪ ،‬گجستك ابالش‪ ،‬یوشت فریان‪،‬‬
‫اندرز بزرگمهر بختكان‪ ،‬مادیگان شترنگ‪ ،‬شكند گمانیك و یچار و امثال آنها بزبان پهلوي نگاشته شد كه‬
‫بسیاري مطالب مربوط بایران پیش از اسلم و آیین و روایات مزدیسنا و داستانهاي ملي در آنها محفوظ‬
‫مانده است‪ .‬مؤلفان این كتب غالباً از روحانیون زرتشتي بوده و باین سبب از تاریخ و روایات ملي و دیني‬
‫ایران قدیم اطلعات كافي داشتهاند‪ .‬از این گذشته در تمام دیوانهاي حكام عرب در عراق و ایران و‬
‫ماوراءالنهر تا مدتي از خط و لهجه پهلوي استفاده میشده است‪.‬‬
‫با همه این احوال پیداست كه غلبه عرب و رواج زبان دیني و سیاسي عربي بتدریج از رواج و انتشار‬
‫لهجه پهلوي میكاست تا آنجا كه پس از چند قرن فراموش شد و جاي خود را بلهجات دیگر ایراني داد‪.‬‬
‫خط پهلوي هم بر اثر صعوبت بسیار و نقص فراوان خود بسرعت فراموش گردید و بجاي آن خط عربي‬
‫معمول شد كه با همه نقصهایي كه براي فارسي زبانان داشت و با همه نارسایي بمراتب از خط پهلوي‬
‫آسانتر است‪.‬‬
‫بهمان نسبت كه لهجه پهلوي رسمیت و رواج خود را از دست میداد زبان عربي در مراكز سیاسي و دیني‬
‫نفوذ مییافت و برخي از ایرانیان در فراگرفتن و تدوین قواعد آن كوشش میكردند اما هیچگاه زبان عربي‬
‫مانند یك زبان عمومي در ایران رائج نبود و بهیچ روي بر لهجات عمومي و ادب ایراني شكستي وارد‬
‫نیاورد و عبارت دیگر از میان همه ملل مطیع عرب تنها ملتي كه زبان خود را نگاه داشت و از استقلل‬
‫ادبي محروم نماند ملت ایرانست‪.‬‬
‫از انقراض حكومت ساساني تا پایان قرن سوم هجري ‪ >--‬نفوذ لغات عربي در لهجات ایراني‬

‫پیداست كه این نفوذ سیاسي و دیني و همچنین مهاجرت برخي از قبایل عرب بداخله ایران و آمیزش با‬
‫ایرانیان و عواملي از این قبیل باعث شد كه لغاتي از زبان عربي در لهجات ایراني نفوذ كند‪ .‬این نفوذ تا‬
‫چند قرن اول هجري بكندي صورت میگرفت و بیشتر ببرخي از اصطلحات دیني (مانند‪ :‬زكوة‪ ،‬حج‪،‬‬
‫قصاص‪ )...‬واداري(مانند‪ :‬حاكم‪ ،‬عامل‪ ،‬امیر‪ ،‬قاضي‪ ،‬خراج‪ )...‬و دستهیي از لغات ساده كه گشایشي در‬
‫زبان ایجاد میكرد یا بر مترادفات میافزود(مانند‪ :‬غم‪ ،‬راحت‪ ،‬بل‪ ،‬اول‪ ،‬آخر‪ )...‬منحصر بود و حتي ایرانیان‬
‫پارهاي از اصطلحات دیني و اداري عربي را ترجمه كردند مثلً بجاي «صلوة» معادل پارسي آن «نماز»‬
‫و بجاي «صوم» روزه بكار بردند‪.‬‬
‫در این میان بسیاري اصطلحات اداري(دیوان‪ ،‬دفتر‪ ،‬وزیر‪ )...‬و علمي(فرجار‪ ،‬هندسه‪ ،‬استوانه‪،‬‬
‫جوارشنات‪ ،‬زیج‪ ،‬كدخداه‪ )...‬و لغات عادي لهجات ایراني بسرعت در زبان عربي نفوذ كرد و تقریباً بهمان‬
‫نسبت كه لغات عربي در لهجات ایراني وارد شد از كلمات ایراني هم در زبان تازیان راه یافت‪.‬‬
‫باید بیاد داشت كه نفوذ زبان عربي بعد از قرن چهارم هجري و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در‬
‫لهجات ایراني سرعت و شدت بیشتري یافت‪.‬‬
‫نخستین علت این امر اشتداد نفوذ دین اسلم است كه هر چه از عمر آن در ایران بیشتر گذشت نفوذ آن‬
‫بیشتر شد و بهمان نسبت كه جریانهاي دیني در این كشور فزوني یافت بر درجه محبوبیت متعلقات آن كه‬
‫زبان عربي نیز یكي از آنهاست‪ ،‬افزوده شد‪.‬‬
‫دومین سبب نفوذ زبان عربي در لهجات عربي در لهجات ایراني خاصه لهجه دري‪ ،‬تفنن و اظهار علم و‬
‫ادب بسیاري از نویسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد‪.‬‬
‫جنبه علمي زبان تازي نیز كه در قرن دوم و سوم قوت یافت از علل نفوذ آن در زبان فارسي باید شمرده‬
‫شد‪.‬‬
‫این نفوذ از حیث قواعد دستوري بهیچروي(بجز در بعض موارد معدود بي اهمیت) در زبان فارسي صورت‬
‫نگرفته و تنها از طریق مفردات بوده است و حتي در مفردات لغات عربي هم كه در زبان ما راه جست‬
‫براههاي گوناگون از قبیل تلفظ و معني آنها دخالتهاي صریح شد تا آنجا كه مثلً بعضي از افعال معني و‬
‫وصفي گرفت (مانند‪:‬لابالي= بیباك‪ .‬لیعقل= بیعقل‪ ،‬لیشعر= بیشعور‪ ،‬نافهم‪ )...‬و برخي از جمعها بمعني‬
‫مفرد معمول شده و علمت جمع فارسي را بر آنها افزودند مانند‪ :‬ملوكان‪ ،‬ابدالن‪ ،‬حوران‪ ،‬الحانها‪،‬‬
‫منازلها‪ ،‬معانیها‪ ،‬عجایبها‪ ،‬موالیان‪ ،‬اواینها‪...‬‬
‫چنانكه در شواهد ذیل میبینیم‪:‬‬
‫ببوستان ملوكان هزار گشتم بیش گل شكفته برخساركان تو ماند‬
‫(دقیقي)‬
‫وگر بهمت گویي دعاي ابدالن نبود هرگز با پاي همتش همبر‬
‫(عنصري)‬
‫گر چنین حور در بهشت آید همه حوران شوند غلمانش‬
‫(سعدي)‬
‫زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهاي شیون‬
‫(منوچهري)‬
‫بیابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل‬
‫(منوچهري)‬
‫من معانیهاي آنرا یاور دانش كنم گر كند طبع تو شاها خاطرم را یاوري‬
‫(ازرقي)‬
‫گذشته از این نزدیك تمام اسمها و صفتهاي عربي را كه بفارسي آوردند با علمتهاي جمع فارسي بكار‬
‫بردند(مانند‪ :‬شاعران‪ ،‬حكیمان‪ ،‬زائران‪ ،‬امامان‪ ،‬عالمان‪ .‬نكتها‪ ،‬نسخها‪ ،‬كتابها‪)...‬‬
‫بدین جهات باید گفت لغات عربي كه در زبان فارسي آمده بتمام معني تابع زبان فارسي شده و اصولً تا‬
‫اواخر قرن پنجم جمعهاي عربي نیز بنحوي كه امروز میان ما معمول است تقریباً مورد استعمالي نداشته‬
‫است‪.‬‬
‫آ غا ز ا دب ف ار سي‬

‫اگر چه ادبیات پهلوي در برابر نفوذ و رسمیت زبان عربي اندك اندك راه ضعف و فراموشي میپیمود لیكن‬
‫لهجات محلي دیگر ایران با آمیزش با زبان عربي آماده ایجاد ادبیات كامل و وسیعي میگردید و از آنجمله‬
‫بود لهجه آذري‪ ،‬لهجه كردي‪ ،‬لهجه فارسي(معمول در فارس)‪ ،‬لهجات مركزي ایران‪ ،‬لهجه طبري‪ ،‬لهجه‬
‫گیلي و دیلماني‪ ،‬لهجه سگزي‪ ،‬لهجه خراساني‪ ،‬لهجه سغدي‪ ،‬لهجه خوارزمي و جز آن‪.‬‬
‫لهجه عمومي مشرق ایران و شعب آن از این میان ثروتمندترین لهجههاي ایراني بود و چون بازمانده‬
‫لهجههاي ادبي مهمي مانند پهلوي اشكاني (پهلوي شمالي)‪ ،‬سغدي قدیم‪ ،‬تخاري و خوارزمي قدیم بود‬
‫بزودي و با كوچكترین رسمیت سیاسي میتوانست بهترین وسیله ایجاد ادبیات جدیدي در ایران گردد و این‬
‫امر خوشبختانه بیاري یعقوب سر لیث صفار(‪254‬ـ ‪ )265‬مؤسس سلسله مشهور صفاري در اواسط قرن‬
‫سوم هجري بشرحي كه در تاریخ سیستان بتفصیل آمده است صورت گرفت و با ظهور شاعراني مانند‬
‫محمد بن وصیف سگزي دبیر یعقوب و بسام كورد(كرد) از خوارج سیستان كه بصلح نزد یعقوب رفته بود‬
‫و محمد بن مخلد سگزي از فاضلن عهد یعقوب نخستین اشعار عروضي پارسي سروده شد ‪.‬‬
‫قرن چهارم‪ ،‬عصر ساماني و بویي ‪ >--‬اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات‬

‫قرن چهارم بر تارك تاریخ ایران چون تاجي درخشنده است كه بانواع گوهرهاي تابان مزین باشد‪ .‬این‬
‫گوهرهاي درخشان علم و ادب مردان بزرگي مانند محمد بن زكریاي رازي و ابو نصر فارابي و احمد بن‬
‫عبدالجلیل سگزي و ابونصر عراق و علي بن عباس مجوسي اهوازي و ابوسهل مسیحي و رودكي و شهید‬
‫بلخي و دقیقي و ابن العمید و ابن عباد و قابوس و بدیع الزمان همداني و ابوبكر خوارزمي و بسیاري از‬
‫رجال نامبردار مانند ایشانند كه فرصت شمارش همه آنان در این وجیزه نیست‪ .‬در پایان این قرن سه تن از‬
‫مفاخر عالم انساني یعني ابوریحان بیروني و ابوعلي بن سینا و ابوالقاسم فردوسي وارث همه ترقیات و‬
‫پیشرفتهاي ایرانیان در علوم و ادبیات شدند و قسمتي از آغاز قرن پنجم را نیز بنور وجود و آثار گرانبهاي‬
‫خود روشن داشتند‪.‬‬
‫این قرن همانطور كه دوره بلوغ علوم اسلمي و ادب عربي است بهمان نحو هم مهمترین و بارآورترین‬
‫عهد ادب فارسي و عصر ظهور گویندگان بزرگ و فصیح در نواحي شرقي ایرانست‪ .‬در نواحي دیگر ایران‬
‫اگر چه گویندگاني مانند قابوس و مسته مرد(شاعر طبري زبان) و بندار رازي و منطقي رازي و غضائري‬
‫رازي پدید آمده و بعضي از آنان تا اوایل قرن پنجم نیز زیسته و شاعري كردهاند لیكن عده آنان واهمیت‬
‫ایشان بدرجتي نیست كه بتوانیم آنانرا همپایه شاعران خراسان و ماوراءالنهر یعني حوزه فرمانروایي‬
‫سامانیان بدانیم‪.‬‬
‫قرن چهار م‪ ،‬عص ر سام اني و ب وي ي ‪ >--‬توج ه سام ان يا ن بزبان‬
‫پ ار سي‬
‫خاندان ساماني یكي از خاندانهاي اصیل ایرانست كه نسل آن ببهرام چوبین سردار مشهور ساساني میرسید‪.‬‬
‫شاهان این خاندان در احترام میهن و بزرگداشت مراسم ملي و احیاء سنن قدیم ایران و علي الخصوص در‬
‫ترویج زبان پارسي حد اعلي كوشش را بكار میبردند و باین نظر در تشویق شاعران و نویسندگان و‬
‫مترجمان نكتهیي را فرو نمیگذاشتند مثلً چون دیدند كه كلیله و دمنه پهلوي مدروس شده و ممكن است‬
‫مردم ایران بر اثر رغبتي كه بدان دارند از ترجمه عربي آن كه بدست عبدال پسر مقفع صورت گرفته بود‬
‫استفاده كنند‪ ،‬بترجمه آن از تازي بنثر پارسي فرمان دادند و این كار در عهد سلطنت نصر بن احمد ساماني‬
‫(‪301‬ـ ‪ 331‬هجري) انجام شد و سپس بهمت وزیر او ابوالفضل بلعمي‪ ،‬رودكي شاعر مشهور آنرا از نثر‬
‫بنظم پارسي در آورد‪ ،‬و یا چون دو كتاب مشهور محمد بن جریر الطبري (متوفي بسال ‪ )310‬یعني تاریخ‬
‫الرسل و الملوك و جامع البیان تفسیر القرآن او در خراسان شهرت یافت‪ ،‬ابوصالح منصور بن نوح ساماني‬
‫(‪350‬ـ ‪ 366‬هجري) نخستین را بهمت وزیر خود ابوعلي محمد بن ابوالفضل محمد بلعمي و دومین را‬
‫بدست گروهي از فقیهان بپارسي درآورد و این هر دو ترجمه اكنون در دست و ار ذخایر گرانبهاي ادب‬
‫پارسي است‪.‬‬
‫ن ثر پا رس ي د ر قرن چه ارم‬

‫نثر پارسي این دوره تنها از همین آثار گرانبها بهرهمند نبود بلكه آثار متعدد دیگري نیز درین عهد بوجود‬
‫آمده كه برخي از آنها هنوز باقي و از آنجمله است‪.‬‬
‫‪1‬ـ كتاب عجائب البر و البحر یا عجایب البلدان از ابوالمؤید بلخي كه حاوي اطلعات ذیقیمتي راجع بنواحي‬
‫مختلف خاصه ایرانست‪.‬‬
‫‪2‬ـ كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب كه مؤلف آن معلوم نیست ولي چنانكه در مقدمه آن ذكر شده‬
‫تألیف آن بسال ‪ 372‬هجري صورت گرفته است‪.‬‬
‫‪3‬ـ كتاب البنیة عن حقایق الدویه از ابومنصر موفق هروي در داروشناسي كه نسخهیي از آن بخط اسدي‬
‫طوسي شاعر موجود است‪.‬‬
‫‪4‬ـ ترجمه تاریخ طبري كه اصل آن یعني تاریخ الرسل و الملوك از محمد ابن جریر الطبري است و ترجمه‬
‫آن بفرمان ابوصالح منصور بن نوح بدست وزیر او ابو علي محمد بن ابوالفضل محمد بلعمي بسال ‪ 352‬با‬
‫اضافات و استفاداتي از منابع دیگر صورت گرفته است‪.‬‬
‫‪5‬ـ ترجمه تفسیر طبري از جامع البیان محمد بن جریر الطبري معروف بتفسیر كبیر كه بامر ابو صالح‬
‫منصور بن نوح و بدست گروهي از فقهاي خراسان و ماوراءالنهر انجام شد‪.‬‬
‫‪6‬ـ مقدمه شاهنامه ابومنصوري از ابومنصورالمعمري‪ .‬این مقدمه كه اكنون در دست است بنا بر شرحي كه‬
‫خواهد آمد بر شاهنامه ابو منصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالر خراسان نوشته شده است‪.‬‬
‫از محمد بن ایوب الحاسب الطبري دانشمند معروف دو رساله شش فصل و استخراج در دست است و كتاب‬
‫دیگري بنام كشف المحجوب در كلم اسمعیلیه از ابو یعقوب سگزي باقیست كه گویا از اصل عربي ترجمه‬
‫شده باشد و در این صورت باید آنرا از آثار اوایل قرن پنجم هجري شمرد‪.‬‬
‫از خصایص مهم دوره ساماني یكي تدوین تاریخ ایران و داستانهاي ملي است بزبان پارسي‪ .‬در قرن چهارم‬
‫هنوز دنباله افكار و عقاید شعوبیه ایراني باقي بود و این روحیه بهمان نحو كه در ادبیات عربي مایه‬
‫سرودن بسیاري از اشعار وطني به وسیله ایرانیان و تألیف كتاب در ذكر تاریخ و مفاخر ایرانیان و مثالب‬
‫تازیان شده بود‪ ،‬در زبان پارسي نیز باعث تألیف بسیاري كتب و ذكر مفاخر گذشتگان گردید این كتب در‬
‫قرن چهارم معمولً تاریخهاي مشروح ایران قدیم یا داستانهاي مفصل پهلوانان بود كه با توجه بمأخذ كهن‬
‫پهلوي یا مأخذ منقول از پهلوي بعربي تهیه و تألیف شده و از آنجمله است‪ :‬شاهنامه ابوالمؤید بلخي كه‬
‫كتابي عظیم از تاریخ و داستانهاي قهرماني ایران پیش از اسلم تا غلبه تازیان بودـ شاهنامه ابو علي بلخي‬
‫ـ شاهنامه ابومنصوري كه در سال ‪ 346‬هجري بفرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسي سپهسالر‬
‫خراسان‪ ،‬بوسیله چند تن از دهقانان گردآوري شده و از لحاظ اتفاق مأخذ و نظم مطالب ظاهراً بهترین‬
‫شاهنامه منثور قرن جهارم بوده‪ .‬بر این كتاب ابو منصور المعمري‪ ،‬وزیر ابومنصور محمد بن عبد الرزاق‬
‫مقدمهیي نگاشته كه اكنون باقي و از آثار گرانبها و معتبر نثر پارسي است‪ .‬نخستین شاعري كه از این‬
‫كتاب براي ایجاد یك شاهنامه منظوم استفاده كرد دقیقي و بعد از او استاد ابوالقاسم فردوسي است‪.‬‬
‫نثر فارسي قرن چهارم بسیار ساده و خالي از صنایع لفظي بود‪ .‬در نثر این دوره و تمام آثاري كه بعد از‬
‫آن به سبك این عهد نوشته شد اثري از لغات مشكل عربي و ذكر امثال عرب یا آوردن اشعار تازي بقصد‬
‫آرایش كلم و نظایر آن مشهود نیست بلكه نثري است روان و طبیعي و مبتني بر روش تكلم عموم و با‬
‫جملههاي كوتاه و روشن و خالي از ابهام و تعقید‪ .‬تكرار افعال و آوردن افعال كامل بینقص و عدم توجه‬
‫بمقدمه چینیهاي زائد بر اصل و سعي در صراحت الفاظ از خصایص عمده نثر فارسي در این دوره است‪.‬‬
‫قرن چهارم‪ ،‬عصر ساماني و بویي ‪ >--‬شعر فارسي در قرن چهارم‬

‫اما از جهت شعر فارسي‪ ،‬قرن چهارم را باید یكي از بهترین دورههاي ادبي زبان فارسي دانست‪ .‬در نیمه‬
‫دوم قرن سوم هجري یعني در همان اوان كه شعر عروضي پارسي نخستین مراحل حیات خود را میپیمود و‬
‫چون كودكي نوخاسته افتان و خیزان پیش میرفت یكي از نوابغ بزرگ ادب فارسي یعني ابو عبدال جعفربن‬
‫محمد رودكي سمرقندي(م‪ )329.‬ولدت یافت و تمام قسمت اول حیات خود را در این قرن گذراند و تربیت‬
‫شد تا آنجا كه شاعري فحل گردید و چون به آغاز قرن چهارم رسید مرتبتي یافت كه بقول ابوالفضل بلعمي‬
‫او را در عرب و عجم نظیري نبود‪ .‬بیست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودكي از زحماتي بود‬
‫كه در آغاز حیات خود یعني اواخر قرن سوم كشیده بود‪ .‬رودكي شعر فارسي را از حالت ابتدائي و ساده‬
‫خود بیرون آورد‪ ،‬در انواع مضامین و اقسام مختلف شعر از قبیل قصیده‪ ،‬غزل‪ ،‬مثنوي‪ ،‬رباعي و ترانه‬
‫وارد شد و از همه آنها پیروز بیرون آمد‪ .‬بقولي كه معقولتر و مقبولتر است نزدیك صد هزار بیت (صد‬
‫دفتر) و بقولي دیگر كه قبول آن دشوار مینماید یك میلیون و سیصد هزار بیت شعر از خود بیادگار گذاشت‪.‬‬
‫كتاب كلیله و دمنه را بنظم فارسي درآورد‪ ،‬قصیدههاي بزرگ ساخت‪ ،‬غزلهاي لطیف كه عنصري هم خود‬
‫را در برابر آنها عاجز مییافت سرود‪ .‬رودكي سخني شیرین‪ ،‬كلمي لطیف و طبیعي و خالي از هرگونه‬
‫اشكال دارد و اگر از كهنگي زبان و لهجه او كه نسبت بما امري طبیعي و نتیجه گذشت ده قرن و نیم مدت‬
‫است‪ ،‬بگذریم باید سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانیم كه سخن فردوسي و سعدي را ‪ .‬بهر حال‬
‫رودكي پدر شعر فارسي است و در این امر خلفي نتوان كرد و از همین جاست كه شاعران بعد از وي او‬
‫را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب دادهاند‪ .‬از اشعار اوست‪:‬‬
‫زمانه پندي آزادوار داد مرا زمانه چون نگري سر بسر همه پند است‬
‫بروز نیك كسان گفت تا تو غم نخوري بسا كسا كه به روز تو آرزومند است‬
‫زمانه گفت مرا خصم خویش دار نگاه كرا زبان نه ببند است پاي دربند است‬

‫تا جهان بود از سر آدم فراز كس نبود از راه دانش بینیاز‬


‫مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را بهر گونه زبان‬
‫گرد كردند و گرامي داشتند تا بسنگ اندر همي بنگاشته‬
‫دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است‬

‫در همان سال كه ستاره نبوغ رودكي از افق آسمان ادب فارسي افول میكرد درخشانترین ستاره شعر و هنر‬
‫یعني فردوسي پاي در مطلع حیات نهاد (‪ 329‬هجري) و چنانكه خواهیم دید با آغاز دوره شاعري این آزاد‬
‫مرد شعر پارسي بكمال رسید‪:‬‬
‫تهنیت باید كه در ملك سخن گر شكوفه فوت شد نوبر بزاد!‬
‫در اواخر حیات رودكي و بعد از او شاعران دیگري هم در دربار سامانیان و در خراسان و ماوراءالنهر‬
‫تربیت میشدند و توجه سلطین ساماني بدانان باعث پیشرفت كار ایشان و فزوني نظایر آنان بود بحدي كه‬
‫قرن چهارم از حیث كثرت شعر و شاعر قرن كم نظیري بوده است‪.‬‬
‫از مشاهیر معاصران رودكي ابوالحسن شهید بن حسین بلخي (م ‪ )325‬شاعر و متكلم بزرگ خراسانست كه‬
‫در شعر عربي و پارسي استاد بوده و غزلهاي لطیف و خط زیباي او در میان آیندگان شهرت داشته است‪.‬‬
‫دیگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسین محمد بن محمد بخارائي معروف به مرادي معاصر رودكي‬
‫است ـ دیگر ابو عبدال محمد بن موسي فرالوي معاصر رودكي ـ دیگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمري‬
‫جرجاني معاصر رودكي دیگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجني معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر‬
‫ساماني ـ دیگر ابو طاهر طیب ابن محمد خسرواني (م‪ )342.‬ـ دیگر ابوالمؤید بلخي از شاعران نیمه اول‬
‫قرن چهارم كه در نظم و نثر استاد بود ـ دیگر ابو عبدال محمد بن صالح ولوالجي ـ دیگر ابو عبدال محمد‬
‫بن حسن معروفي بلخي معاصر عبدالملك بن نوح (‪343‬ـ ‪ )350‬ـ دیگر ابوالحسن علي بن محمد معروف به‬
‫منجیك ترمدي ـ دیگر ابوشكور بلخي صاحب منظومه آفرین نامه كه در حدود ‪333‬ـ ‪ 336‬سروده شده و از‬
‫ابیات مشهور آن است‪.‬‬
‫به دشمن برت استواري مباد كه دشمن درختي است تلخ از نهاد‬
‫درختي كه تلخش بود گوهرا اگر چرب و شیرین دهي مر ورا‬
‫همان میوه تلخت آرد پدید ازو چرب و شیرین نخواهي مزید‬
‫زدشمن گرایدونكه یا بي شكر گمان بر كه زهرست هرگز مخور‬
‫شاعر بسیار مشهور قرن چهارم بعد از رودكي ابو منصور محمد بن احمد دقیقي (مقتول در حدود سال‬
‫‪ )368‬است كه معاصر با امیر فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغاني از آل محتاج و امیر سدید ابو‬
‫صالح منصور بن نوح ساماني(‪350‬ـ ‪ )365‬و امیر رضي ابوالقاسم نوح بن منصور (‪365‬ـ ‪ )387‬بوده و‬
‫بامر پادشاه اخیر بنظم شاهنامه ابومنصوري آغاز كرده و هزار بیت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت‬
‫پیغامبر سروده است‪ .‬علوه بر این‪ ،‬قصائد و قطعات و غزلهایي نیز از دقیقي بیادگار مانده و او از شاعران‬
‫استاد عهد ساماني است كه قدرتش در ساختن قصاید و بیان مدایح شهریاران زبانزد بود‪ .‬از قطعات‬
‫مشهور اوست‪:‬‬
‫بدو چیز گیرند مر مملكت را یكي ارغواني یكي زعفراني‬
‫یكي زرنام ملك بر نبشته دگر آهن آبداده یماني‬
‫كرا بویه وصلت ملك خیزد یكي جنبشي بایدش آسماني‬
‫زباني سخنگوي و دستي گشاده دلي همش كینه همش مهرباني‬
‫كه ملكت شكاریست كاو را نگیرد عقاب پرنده نه شیر ژیاني‬
‫دو چیز است كاو را ببند اندر آرد یكي تیغ هندي دگر زر كاني‬
‫بشمشیر باید گرفتن مر او را بدینار بستنش پاي ارتواني‬
‫كرا تخت و شمشیر و دینار باشد نبایدش تن سرو و پشت كیاني‬
‫خرد باید آنجا وجود و شجاعت فلك مملكت كي دهد رایگاني‬

‫شاعر مشهور آخر دوره ساماني كه قسمتي از عهد غزنوي را نیز درك كرد مجدالدین ابواسحق كسائي‬
‫مروزي است كه مردي شیعي مذهب و در اواخر عمر خود متمایل بوعظ و اندرز بود‪ .‬وي تا مدتي بعد از‬
‫سال ‪ 391‬در قید حیات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوي را درك كرده و او را ثنا گفته است‪.‬‬
‫شاعر نامبردار آخر عهد ساماني كه قسمت بزرگ زندگي او در قرن چهارم و چند سالي از آن در آغاز قرن‬
‫پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسي(‪329‬ـ ‪ 411‬هجري) صاحب شاهنامه است كه بیاغراق تاج شعر و‬
‫ادب ایراني و عالیترین نمونه فصاحت زبان فارسي دري است‪ .‬از ابیات اوست‪:‬‬
‫سپاسم ز یزدان كه او داد زور بلند اختر و بخش كیوان و هور‬
‫ستایش كه داند سزاوار اوي نیایش بآیین و كردار اوي‬
‫مگر او دهد یادمان بندگي نماید بزرگي و دارندگي‬
‫شما دست یكسر بیزدان زنید بكوشید و پیمان او مشكنید‬
‫كه بخشنده اویست و دارنده اوي بلند آسمانرا نگارنده اوي‬
‫ستمدیده را اوست فریاد رس منازید یا نازش او بكس‬
‫نیابد نهادن دل اندر فریب كه پیش فرازنده آید نشیب‬
‫كجا آنكه میسود تاجش بابر كجا آنكه بودي شكارش هژبر‬
‫نهاني همه خاك دارند و خشت خنك آنكه جز تخم نیكي نكشت‬
‫زماني میاساي از آموختن اگر جان همي خواهي افروختن‬
‫چو گویي كه وام خرد تو ختم همه هر چه بایستم آموختم‬
‫یكي نغز بازي كند روزگار كه بنشاندت پیش آموزگار‬
‫در دوره ساماني علوه بر قصائد و قطعات و سایر انواع شعر‪ ،‬چندین منظومه بزرگ از قبیل كلیله و دمنه‬
‫رودكي‪ ،‬آفرین نامه ابوشكور‪ ،‬شاهنامه مسعودي مروزي‪ ،‬گشتاسبنامه دقیقي‪ ،‬شاهنامه فردوسي سروده‬
‫شده‪.‬‬
‫از خصائص شعر فارسي قرن چهارم‪ :‬فصاحت‪ ،‬سادگي‪ ،‬مضامین تازه و بكر‪ ،‬توجه بطبیعي بودن تشبیهات‪،‬‬
‫توصیفات طبیعي منطبق بر عالم خارج‪ ،‬سعي در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع‪ ،‬عدم استعمال‬
‫اصطلحات علمي در شعر‪ ،‬خالي بودن شعر از كلمات مشكل عربي و حتي كم بودن لغات عربي‪ ،‬حفظ‬
‫بسیاري از لغات كهنه دري‪ ،‬كوتاه بودن اوزان و بحور شعر است‪.‬‬
‫كمترین آشنایي با لهجه كهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زیبایي و فصاحت معجزهآساي اشعار آن عهد‬
‫یاوري خواهد كرد‪ .‬بزرگترین نماینده شعر این دوره بیخلف فردوسي و ابیات غراي او بیتردید بهترین‬
‫نشانه فصاحت زبان فارسي است تا بجایي كه قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه میتواند بر زبان فارسي‬
‫حكومت كند و منشاء هر گونه اصلحي در این زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفریطهاي متأخران‬
‫گردد‪.‬‬
‫در شعر فارسي قرن چهارم بندرت و بزحمت میتوان اثر یأس و نومیدي یافت‪ .‬شعر این دوره پر است از‬
‫نشاط روح و غرور ملي و اندیشه حساسي و خوشبیني و آزادمنشي‪ ،‬و از اینروي باید آنرا آیینه تمام نماي‬
‫روح و اندیشه واقعي ایراني دانست یعني اندیشه و روحي كه هنوز چنانكه باید مقهور عوامل غیر ایراني‬
‫نشده و استوار بر جاي مانده بود‪.‬‬
‫ق رن پنجم و شش م ع صر غز نوي ان و سل جوق يان و خوا رزم شاه يان ‪ >- -‬ا نت شار‬
‫ز با ن ف ار سي د ر خ ار ج از ايران‬

‫موضوعي كه در تاریخ زبان فارسي قرن پنجم و ششم قابل ملحظه و مطالعه است انتشار زبان فارس است‬
‫در خارج ایران‪ .‬در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دو تن از پادشاهان فاتح ایران یعني ناصرالدین‬
‫سبكتكین و پسر او یمین الدوله محمود شروع به پیشرفتها و فتوحاتي در جانب ولیت سند كردند و در عهد‬
‫این دو پادشاه و جانشینان آنان بتدریج ناحیه پهناوري از هندوستان تحت اطاعت سلطین غزنوي درآمد‪.‬‬
‫میدانم كه نزدیك بتمام عمال و حكام و سربازان غزنوي خواه آنانكه در جانب ایران بودند و خواه آنانكه در‬
‫جانب ایران بودند و خواه آنانكه در طرف هندوستان‪ ،‬ایراني نژاد و متكلم بلهجات ایراني و معتاد به ادبیات‬
‫دري بودند و بهمین سبب توقف آنان در هندوستان و حكمروایي بر آن سامان باعث نشر پارسي دري‬
‫دراراضي متصرفي غزنوي گردید خاصه كه زبان رسمي دربار غزنوي پارسي دري بوده است‪.‬‬
‫پس از تسلط سلجقه بر ایران چنانكه میدانیم دستهیي از آنان با تصرف آسیاي صغیر دولتي را كه بنام‬
‫دولتي را كه بنام دولت سلجقه آسیاي صغیر معروف است در آن سامان بوجود آوردند‪ .‬در دربار امراي‬
‫این سلسله مانند همه دربارهاي سلجوقي زبان فارسي بود و بهمین سبب در این ناحیه حتي در شام بتدریج‬
‫زبان فارسي دري رواج یافت و اندك اندك كار بجایي كشید كه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم آسیاي‬
‫صغیر یكي از مراكز ادبیات فارسي گردید‪.‬‬
‫در نتیجه این دو جریان یعني نفوذ ادبیات دري از خراسان بسایر ولیات ایران و رواج زبان پارسي در‬
‫خارج از كشور ایران از اواسط قرن پنجم ببعد بسیاري شاعر و نویسنده بیرون از ناحیه خراسان و‬
‫ماوراءالنهر پدید آمدند و این امر چنانكه خواهیم دید باعث تنوع عظیمي در ادب فارسي گردید‪.‬‬
‫بعد از مطالعه مختصري كه در باب زبان فارسي در قرن پنجم و ششم كردیم اینك به بیان وضع نثر و نظم‬
‫در این دوره مبادرت میكنیم‪:‬‬
‫نثر فا رس ي در قرن پن جم و ش شم‬

‫قرن پنجم و ششم از حیث نثر فارسي یكي از ادوار بسیار مهم ادبي است‪ .‬در این دو قرن نه تنها نثر‬
‫فارسي دنباله ترقیات قرن چهارم را طي كرد بلكه به مراتب بیش از شعر ترقي و تحول یافت و انواع آثار‬
‫مختلف در آن بوجود آمد چنانكه از حیث تنوع و تعدد آثار منثور میتوان هیچیك از ادوار ادبي را با این دو‬
‫قرن مقایسه كرد‪.‬‬
‫نثر فارسي در این دو قرن دو سبك كاملً متمایز از یكدیگر داشت‪ :‬اول سبك ساده كه دنباله نثر ساده قرن‬
‫چهارم بوده است و دوم سبك مصنوع كه بعد از این راجع به آن سخن خواهیم گفت‪.‬‬
‫شعر ف ار سي در قر ن پ نجم و ششم‬
‫شعر فارسي در قرن پنجم و ششم از ثمرات ترقي ادب فارسي در قرن چهارم برخوردار بود‪.‬‬
‫در آغاز قرن پنجم دربار یمیمن الدولة و امین الملة محمود ابن سبكتكین (متوفي به سال ‪ )421‬و شهاب‬
‫الدولة مسعود بن محمود (م‪ )432:‬و بر اثر ثروت فراواني كه از غزوات هند نصیب دولت آل سبكتكین شده‬
‫بود‪ ،‬از مأمنهاي بزرگ شاعران گردید و با وجود شاعران استاد و بزرگي مانند عنصري و فرخي و زینتي‬
‫و عسجدي و مسعودي رازي مركز مهمي براي ادامه و تكامل سبك ادبي دربار ساماني شد‪ .‬استاد ابوالقاسم‬
‫حسن عنصري(متوفي به سال ‪ )431‬شاعر بزرگ آغاز قرن پنجم است كه دربار محمود و برادرش نصر‬
‫بن ناصرالدین سبكتكین(م‪ )412.‬و پسران محمود یعني محمد و مسعود بوجود او آراسته بود‪ .‬وي در دقت‬
‫الفاظ و رقت معاني و حسن تركیب كلمات و مهارت در تلفیق عبارات و باریك اندیشي و خیال پردازي و‬
‫چیره دستي در بیان مضامین و مطالب نو در عصر خویش سرآمد استادان سخن و در تمام ادوار ادبي بعد‬
‫از خود مشهور است‪ .‬از ابیات معروف اوست‪:‬‬
‫هم سمر خواهي شدن گر سازي از گردون سریر‬
‫هم سخن خواهي شدن گربندي از پروین كمر‬
‫جهد كن تا چون سخن گردي قوي باشد سخن‬
‫رنج بر تا چون سمر گردي نكو باشد سمر‬
‫*‬
‫عجب مدار كه نامرد مردي آموزد از آن خجسته رسوم و از آن ستوده سیر‬
‫به چند گاه دهد بوي عنبر آنجامه كه چند روز بماند نهاده با عنبر‬
‫دلي كه رامش جوید نیابد آن دانش سري كه بالش جوید نیابد آن افسر‬
‫چو شد بدریا آب روان و كرد قرار تباه و بیمزه و تلخ گردد و بي بر‬
‫ز بعد آنكه سفر كرد چون فرود آید به لطف روح فرود آید و به طعم شكر‬
‫ز زود خفتن و از دیر خاستن هرگز نه ملك یابد مرد و نه بر ملوك ظفر‬

‫شاعر دیگر معاصر عنصري‪ ،‬استاد علي بن جولوغ فرخي سیستاني (م‪ )429:‬نیز از شهسواران میدان‬
‫بلغت شمرده شده است‪ .‬وي در تغزلت لطیف و رقت عواطف و سادگي زبان و شیریني سخن بدرجهیي‬
‫است كه او را در میان شاعران قصیده سرا به سعدي در میان غزلسرایان تشبیه میتوان كرد‪ .‬از سخنان‬
‫شیواي اوست‪:‬‬
‫شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است نه بدیدار و به دینار و به سود و به زبان‬
‫هر بزرگي كه به فضل و به هنر گشت بزرگ نشود خرد به بد گفتن به همان و فلن‬
‫گرچه بسیار بماند بنیام اندر تیغ نشود كند و نگردد هنر تیغ نهان‬
‫ورچه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ نشود تیره و افروخته باشد بمیان‬
‫شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود نبرد بند و قلده شرف شیر ژیان‬
‫باز هم باز بود ورچه كه او بسته بود شرف بازي از باز فكندن نتوان‬
‫*‬
‫دل مردم بنكویي بتوان برد از راه بر نكوكاري هرگز نكند خلق زیان‬
‫مردمان را خرد و عقل بدان داد خداي تا بدانند بد از نیك و سرود از قرآن‬
‫نیك و بد هر دو توان كردد ولیكن سخنیست نیك دشوار توان كردن و بد سخت آسان‬
‫تو همي رنج نهي بر تن تا هر چه كني همه نیكو بود احسنت و زهاي نیكو دان‬
‫این هر دو شاعر یعني عنصري و فرخي در پایان عهد ساماني تربیت شدند و دو سبك تازه كامل كه در‬
‫اصول و كلیات دنباله سبك شعراي پیشین بود بوجود آوردند‪.‬‬
‫سبك این دو شاعر و یك شاعر جوان با ذوق دیگر كه اواخر حیات آن دو استاد را درك كرده بود یعني‬
‫ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهري دامغاني صاحب قصائد و مسمط هاي مشهور (متوفي به سال‬
‫‪ )432‬مدتها بعد از ایشان در شعر فارسي تأثیر داشت تا آنكه در اواخر قرن پنجم و در قرن ششم به‬
‫سبكهاي تازهاي مانند سبك سخن مسعود بن سعد بن سلمان(متوفي در حدود سال ‪ )515‬و امیر الشعرا‬
‫محمد ابن عبدالملك برهاني معروف به امیر معزي(وفات در حدود سال ‪ )520‬و ابوالمجد مجدود بن آدم‬
‫سنائي غزنوي صاحب دیوان قصائد و غزلیات و منظومههاي حدیقةالحقیقة و طرق التحقیق و سیرالعباد و‬
‫غیره (متوفي به سال ‪ )545‬و عبدالواسع جبلي غرجستاني(م ‪ )555‬و ابوالفرج روني شاعر قصیده سراي‬
‫معاصر سلطان ابراهیم غزنوي و علي الخصوص اوحدالدین علي(یا‪ :‬محمد) بن اسحق انوري‬
‫ابیوردي(متوفي به سال ‪ )583‬منتهي گردید‪.‬‬
‫در این میان شاعران دیگري كه معمولً متمسك به سبك شعر دوره ساماني و اویل عهد غزنوي بودهاند در‬
‫تمام قرن پنجم تا اواسط‬
‫قرن ششم به شاعري اشتغال داشتهاند و از آنجملهاند‪:‬‬
‫فخرالدین اسعد گرگاني از معاصران طغرل بیك سلجوقي كه داستان «ویس و رامین» را در حدود سال‬
‫‪ 446‬هجري از زبان پهلوي به نظم فارسي درآورد‪.‬‬
‫زین الدین ابوبكر بن اسمعیل ازرقي هروي (متوفي در حدود سال ‪ )465‬از معاصران و مداحان طغانشاه بن‬
‫الب ارسلن و از پیروان سبك عنصري‪.‬‬
‫ابونصر علي بن احمد اسدي طوسي(متوفي به سال ‪ )465‬صاحب منظومه حماسي مشهور گرشاسب نامه‬
‫و كتاب لغت فرس و مناظرات معروف‪.‬‬
‫عطاء بن یعقوب ناكوك (متوفي به سال ‪ )471‬قصیده سراي بزرگ و صاحب منظومه حماسي برزونامه‪.‬‬
‫ابومنصور قطران تبریزي(وفات بعد از سال ‪ )481‬از قدیمترین شاعران آذربایجان كه به لهجه دري سخن‬
‫سروده و در سبك سخن خود از شاعران عهد ساماني پیروي كرده و آن روش را با صنایع لفظي درآمیخته‬
‫و در این سبك شهرت یافته است‪.‬‬
‫حكیم ابومعین ناصربن خسرو قبادیاني بلخي‪ ،‬حجت زمین خراساني‪( ،‬متوفي به سال ‪ )481‬صاحب دیوان‬
‫قصائد و مثنویهاي سعادت نامه و روشنایي نامه و كتابهاي مشهور جامع الحكمتین و زاد المسافرین و‬
‫خوان اخوان و وجه دین و سفرنامه‪ .‬وي در شعر توجه تام به سبك دوره ساماني داشته و از تمام شعراي‬
‫قرن پنجم به سبك عهد ساماني بیشتر توجه كرده است‪.‬‬
‫حكیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم معروف به خیام نیشابوري ریاضي دان و فیلسوف و طبیب مشهور ایران در‬
‫اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم كه چند سالي پیش از سال ‪ 530‬هجري درگذشت و مدفن او در نیشابور‬
‫است‪ .‬اهمیت خیام بیشتر در آنست كه توانست افكار فلسفي عمیق خود را در قالب رباعیات فصیح در آورد‬
‫و در عین رعایت معني جانب الفاظ را چنان نگاه دارد كه ابیات او نمونه بارزي از فصاحت و رواني و علو‬
‫معاني باشد‪ .‬از رباعیات مشهور اوست‪:‬‬
‫خوش باش كه غصه بیكران خواهد بود بر چرخ قران اختران خواهد بود‬
‫خشتي كه ز قالب تو خواهند زدن ایوان سراي دیگران خواهد بود‬

‫این قافله عمر عجب میگذرد دریاب شبي كه از طرب میگذرد‬


‫ساقي غم فرداي حریفان چه خوري پیش آر پیاله را كه شب میگذرد‬

‫اسرار ازل را نه تو داني و نه من وین حرف معما نه تو خواني و نه من‬


‫هست از پس پرده گفت و گوي من و تو چون پرده برافتد نه توماني و نه من‬

‫امیرالشعراء شهاب الدین عمعق بخارایي (متوفي به سال ‪ )543‬قصیده سراي معروف‪.‬‬
‫عثمان بن محمد مختاري غزنوي (متوفي به سال ‪ ) 544‬صاحب قصائد مشهور و منظومه حماسي‬
‫شهریارنامه‪.‬‬
‫ادیب شهاب الدین ابن اسماعیل صابر ترمدي قصیده سراي شیرین سخن (متوفي به سال ‪.)546‬‬
‫شمس الدین محمد بن علي سوزني سمرقندي قصیده سراي شوخ طبع استاد(متوفي به سال ‪.)563‬‬
‫رشیدالدین محمد بن عبدالجلیل وطواط صاحب دیوان قصائد و رسائل و كتاب حدائق السحر (متوفي به سال‬
‫‪.)573‬‬
‫اینان كه برشمردیم همه دنباله سبك شعراي عهد ساماني و آغاز عهد غزنوي را گرفتند و تنها تفاوت آثار‬
‫آنان با متقدمین از باب تحولي بود كه به تدریج در زبان فارسي حاصل میشد و ما به اختصار در آن باب‬
‫بحث كردهایم‪.‬‬
‫بنابر این تغییر روش شعر فارسي در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم به وسیله یك دسته از شاعران‬
‫صاحب سبك صورت گرفت كه خاتم آنان انوري بوده است‪ .‬اهمیت انوري در آنست كه با حفظ شیوه‬
‫استادان كهن لهجه دوره ساماني و آغاز دوره غزنوي را رها كرد و به لهجه عمومي عصر خود كه بر اثر‬
‫آمیزش بسیار با زبان عربي نسبت به قرن چهارم و قرن پنجم تغییري فاحش یافته بود‪ ،‬سخن گفت‪ .‬علوه‬
‫بر این انوري بیش از هر شاعر مقدم بر خود اصطلحات علمي و فني را عیناً در شعر بكار برد و از‬
‫اطلعات وسیع خود در علوم ریاضي و فلسفي براي بیان مضامین شعري استفاده كرد و بدین طریق سبكي‬
‫نو در شعر فارسي به میان آورد‪ .‬انوري علوه بر قصیده در ساختن غزلهاي لطیف و قطعات پر معني و‬
‫كوتاه نیز مهارت و شهرت دارد‪ .‬ازوست‪:‬‬
‫در حدود ري یكي دیوانه بود روز و شب كردي به كوه و دشت گشت‬
‫در تموز و دي به سالي یك دوبار آمدي بر طرف شهر از سوي دشت‬
‫گفتي اي آنان كتان آماده است وقت قرب و بعد این زرینه طشت‬
‫قاقم و سنجاب درسرما سه چار توزي و كتان بگرما هفت و هشت‬
‫گر شما را با نوایي بد چه شد ور كه ما را بود بي برگي چه گشت‬
‫راحت هستي و رنج نیستي بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت‬

‫خواهي كه بهین دو جهان كار تو باشد زین هر دو یكي كار كن از هر چه دگر بس‬
‫یا فایده ده از آنچه بداني دگري را یا فایده گیر آنچه نداني زد گر كس‬
‫از اواسط قرن ششم به بعد و علي الخصوص در پایان این قرن تغییري عظیم در سبك شعر فارسي پدید‬
‫آمد‪ .‬علت عمده این امر همچنانكه پیش از این گفتیم انتقال شعر فارسي است از مشرق ایران به شعراي‬
‫عراق و آذربایجان و فارس كه طبعاً لهجهاي غیر از لهجه ایرانیان مشرق و در بیان معاني روشي تازه‬
‫دارند‪ .‬سبب دیگر تغییراتیست كه از جهت اسالیب فكري و عقاید و افكار به میان آمده بود‪ .‬از پیشروان‬
‫بزرگ این تغییر سبك كه هر یك سبكي خاص در شعر دارند‪ ،‬بعد از انوري شاعران ذیل را باید نام برد‪:‬‬
‫اثیرالدین اخسیكتي كه در اواخر قرن ششم میزیسته و از اكابر بلغاي عهد خود بوده و با خاقاني معارضه‬
‫داشته است‪.‬‬
‫خاقاني(افضل الدین بدیل بن علي شرواني) (متوفي به سال ‪ )595‬صاحب قصائد و ترجیعات و مقطعات و‬
‫غزلهاي مشهور و مثنوي تحفةالعراقین كه در تركیبات بدیع و تخیلت و تشبیهات و اوصاف نو از میان‬
‫تمام شاعران نیمه دوم قرن ششم امتیاز خاصي دارد و سبك او مدتها بعد از وي در قصیده سرایان ایراني‬
‫مؤثر بوده است‪ .‬از اشعار اوست‪:‬‬
‫اگر كیمیاي وفا جست خواهي جز از دست هر خاكپایي نیابي‬
‫دم خاكپایي ترا مس كند زر پس از خاك به كیمیایي نیابي‬
‫نفس عنبرین دارو آه آتشین زن كزین خوشتر آب و هوایي نیابي‬
‫به آب خرد سنگ فطرت بگردان كزین تیزتر آسیایي نیابي‬
‫درین هفت ده زیر و نه شهر بال وراي خرد ده كیایي نیابي‬
‫برون ران از این شهر و ده رخش همت كه اینجاش آب و چرایي نیابي‬
‫بهمت وراي خرد شو كه دل را جز این سدرةالمنتهایي نیابي‬
‫بدل به رجوع تو كآن یر دین را به جز استقامت عصایي نیابي‬
‫به صورت دو حرف كژ آمد دل اما ز دل راستگوتر گوایي نیابي‬
‫نه نون و القلم هم كژست اول آنگه به جز راستش مقتدایي نیابي‬
‫ز دل شاهدي ساز كو را چو كعبه همه روي بیني قفایي نیابي‬
‫چو دل كعبه كردي سر هر دو زانو كم از مروهیي یا صفایي نیابي‬

‫ابو محمد الیاس بن یوسف معروف به نظامي گنجوي یكي دیگر از شاعران صاحب سبك اواخر قرن ششم‬
‫است (متوفي به سال ‪ 599‬یا ‪ )602‬كه بیش از هر شاعر معاصر خود در ادبیات فارسي داراي نفوذ و اثر‬
‫آشكار میباشد‪ .‬اثر مشهور او غیر از قصاید و غزلیات كه اكنون كمي از آنها باقي مانده پنج مثنوي‪ :‬مخزن‬
‫السرار‪ ،‬خسرو و شیرین‪ ،‬لیلي و مجنون‪ ،‬هفت پیكر یا بهرامنامه‪ ،‬اسكندرنامه است‪ .‬اگر چه داستانسرایي‬
‫پیش از نظامي در شعر فارسي معمول بوده است لیكن نظامي در این فن چنان مهارت بكار برده و به نحوي‬
‫از عهده صحنه سازیها و تنسیق مطالب داستانهاي ریزهكاري و بیان تشبیهات و استعارات و مضامین‬
‫متنوع تازه كرده كه قلم نسیان بر آثار پیشینیان كشیده و بعد ازو تا چند قرن روش وي در داستانسرایي‬
‫مورد تقلید بوده است‪.‬‬
‫شاعران دیگري هم در اواخر قرن ششم میزیستهاند كه هر یك در تكمیل سبك تازه شعر فارسي تأثیري‬
‫داشتند مانند فلكي شرواني (متوفي به سال ‪ )587‬و مجیرالدین بیلقاني (متوفي به سال ‪ )577‬شاگرد‬
‫خاقاني كه روش استاد خود را با قدرت و مهارتي خاص تقلید و تعقیب كرده و جمال الدین محمد بن‬
‫عبدالرزاق اصفهاني(متوفي به سال ‪ )588‬و ظهیرالدین طاهربن محمد فاریابي (متوفي به سال ‪ )598‬كه‬
‫هر دو در كامل ساختن سبك قصیده سرایان اواخر قرن ششم و تكمیل و تلطیف غزل سهم بسیار دارند‪.‬‬
‫غیر از قطران و خاقاني و مجیرالدین و نظامي و فلكي شعراي دیگري نیز در همین اوان در آذربایجان‬
‫میزیستهاند كه همگي از مشاهیر سخنوران پارسي زبان شمرده میشوند و از آنجملهاند‪ :‬قوامي مطرزي‬
‫گنجوي‪ ،‬قوامي گنجوي‪ ،‬ابوالعلء گنجوي‪ ،‬عزالدین شیرواني‪ ،‬سید ذوالفقار شیرواني‪ ،‬با وجود این شاعران‬
‫آذربایجان یكي از مراكز مهم شعر پارسي در قرن پنجم و ششم شده و در ردیف خراسان و عراق قرار‬
‫گرفته بود‪.‬‬
‫پارهاي از اختصاصات شعر فارسي در قرن پنجم و ششم‬
‫از مسائلي كه بطور كلي باید در شعر قرن پنجم و ششم و علي الخصوص از نیمه دوم قرن پنجم به بعد ذكر‬
‫كرد یكي وجود تأثیرات محلي است در اشعار كه نتیجه تجاوز لهجه دري از محیط مكالمه خود است‪ .‬دیگر‬
‫ورود هر شاعر است در مباحث مختلقي مانند مسائل فلسفي و صوفیانه و زهد و اندرز و وصف و غزل و‬
‫مدح و هجو و نظایر آنها‪ .‬دیگر تأثیر اطلعات مختلف هر شاعرست در اشعار او كه مسلماً نتیجه تعلیمات‬
‫مدرسهیي آنان بوده‪ .‬خاقاني از معایبي كه بر عنصري میگیرد اینهاست‪:‬‬
‫نبوده است چون من گه نظم و نثر بزرگ آیت و خردهدان عنصري‬
‫به نظم چو پروین و نثر چونعش نبود آفتاب جهان عنصري‬
‫ادیب و دبیر و مفسر نبود نه سحبان یعرب زبان عنصري‬
‫و مدعي است كه خود از همه این مزایا برخوردارست و به واقع هم همه این اطلعات به اضافه اطلعات‬
‫نجومي و فلسفي و ریاضي و طبي در اشعار آن شاعر به تمام معني مؤثر بوده است‪.‬‬
‫شرایطي كه براي قبول یك شاعر در حوزه شعرا وجود داشت سنگین بوده است‪ .‬نظامي عروضي در این‬
‫باب شرحي دارد كه نقل قسمتي از آنرا بیفایده نمیبینیم‪:‬‬
‫«‪...‬اما شاعر بدین درجه نرسد ال كه در عنفوان شباب و در روزگار جواني بیست هزار بیت از اشعار‬
‫متقدمان یاد گیرد و ده هزار كلمه از آثار متأخران پیش چشم كند و پیوسته دواو ین استادان همي خواند و‬
‫یاد همیگیرد كه در آمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تا طرق و انواع‬
‫شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه خرد او منقش گردد تا سخنش روي در ترقي‬
‫دارد و طبعش به جانب علو میل كند‪ .‬هر كرا طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روي به‬
‫علم شعر آورد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخي البهرامي گردد چون غایة‬
‫العروضین و كنز القافیه‪ ،‬و نقد معاني و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع این علوم بخواند بر استادي‬
‫كه آن داند تا نام استادي را سزاوار شود و اسم او در صحیفه روزگار پدید آید چنانكه اسامي دیگر استادان‬
‫كه نامهاي ایشان یاد كردیم‪».‬‬
‫اینها مطالبي از ادبیات بود كه شاعر میبایست فرا گیرد و یا مطالعه كند‪ .‬علوه بر این شرط عمدهیي نیز‬
‫براي شاعر در قرن ششم قائل بودند و آن چنان بود كه باید «در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف‬
‫رسوم مستطرف زیرا كه چنانكه شعر در هر علمي بكار همیشود هر علمي در شعر بكار همیشود‪ »...‬و به‬
‫همین سبب است كه از اواسط قرن پنجم به بعد براي فهم اشعار غالب شعرا یك دوره اطلع از علوم متداول‬
‫آن عهد لزم است و بیاستعانت از آن علوم فهم اشعار دشوار و گاه غیر ممكن میشود‪.‬‬
‫تنوع در انواع شعر در قرن پنجم و ششم از قرن چهارم اندكي بیشتر بوده است‪ .‬مثنوي و قصیده و غزل و‬
‫رباعي و تركیب بند و ترجیع بند در آثار شعراي این عهد به وفور دیده میشود و غالب شعرا سعي داشتند‬
‫در همه این انواع طبع آزمایي كنند مثلً خاقاني همه نوع شعر را از مثنوي تا ترجیعات ساخته است‪.‬‬
‫مطالب و مضامین این اشعار به تفاوت عبارتست از مدح و هجو و وعظ و زهد و حكمت و غزل و تصوف‬
‫و مسائل علمي و داستاني و تبلیغات دیني و فلسفي به سایر مسائل كمتر توجه داشتند و برخي دیگر مانند‬
‫خیام تنها تحت تأثیر القاآت و الهامات فلسفي واقع میشدند و برخي دیگر بدو یا چند موضوع و مطلب‬
‫متوجه بودند و این تنوع در مطالب بر روي هم باعث شده است كه اشعار فارسي قرن پنجم و ششم مانند‬
‫گنجینه پر بهایي به جواهر گوناگون مزین باشد و هر گوشه آن بیننده را به نوعي جلب كند‪...‬‬

‫وضع عمو مي علم و اد ب د ر قرن هفتم و هش تم ‪ >--‬تح ول ت ق رن هفتم و‬


‫ه شتم‬
‫نخستين موضوعي كه در زبان فارسي عهد مذكور بايد مورد توجه باشد‪ ،‬آنست كه با حمله مغول و‬
‫برچیده شدن دربارهاي حامي شعر و ادب فارسي طبعًا شعر و نثر از دربارهاي اصلي و مراكز بزرگ‬
‫حكومتي بیرون رفت و تنها در دربارهاي كوچكي كه از عهد ایلخانان تا حمله تیمور در ایران موجود بود‪،‬‬
‫باقي ماند و با این كیفیت رواج و رونقي كه در بازار شعر و ادب وجود داشت از میان رفت و بیشتر جنبه‬
‫عمومي یافت تا درباري و البته این امر از یك حیث سودمند و از بابت دیگر تا درجهیي زیانآور بود‪ :‬فایده‬
‫آن رها كردن شاعر از قیود خشك ادبیات درباري و مشغول ساختن او به امور ذوقي بوده است و ضرر آن‬
‫برداشتن قیود دشوار ادبي براي شاخص شدن در عالم شعر و ادب میان شاعران متعددي كه داوطلب ورود‬
‫بدربارها بودهاند‪.‬‬
‫در نتیجه این امر میبینیم كه اولً قصیدههاي مدحي كه قبلً كمتر دیواني را از آن خالي مییافتیم كم شد و به‬
‫جاي آنها غزلهاي شیواي لطیف و دل انگیز و داستانهاي عاشقانه به همین نسبت فزوني یافت و از دوره‬
‫پیش بیشتر شد‪ .‬ثانیاً توجهي كه از اواسط قرن ششم به موضوعات عرفاني در شعر پیدا شده بود در این‬
‫عهد قوت بیشتر یافت و منظومههاي عرفاني متعددي كه برخي از آنها خصوصاً مثنوي مولوي از‬
‫شاهكارهاي جاویدان شعر پارسیست‪ ،‬به وجود آمد‪.‬‬
‫دومین موضوع مهمي كه باید در این عصر از باب تغییري كه در زبان فارسي ایجاد كرده است مورد توجه‬
‫كرده است مورد توجه باشد‪ ،‬ورود بسیاري از كلمات تركي مغولي است در زبان فارسي‪ .‬ورود این لغات و‬
‫اصطلحات در نتیجه تسلط مغول و توقف متمادي آنان در ایران و حكومت بر این سرزمین‪ ،‬امري طبیعي‬
‫است‪ .‬غالب این لغات از طریق ادارات دولتي و كارگزاران دولت و فرمانهاي سلطنتي و تشكیلت مغول در‬
‫ایران و قسمتي هم از راه حشر سربازان مغولي با مردم به وجود آمده است و از جمله این كلماتست‪:‬‬
‫قوریلتاي (شوراي سلطنتي‪ ،‬جمعیت پادشاهزادگان)‪ ،‬چپاول (غارت)‪ ،‬یاسا(قانون)‪ ،‬نویان و نوین(شاهزاده)‪،‬‬
‫ایلچي (نماینده‪ ،‬رسول)‪ ،‬بیتكچي(منشي جمع و خرج)‪ ،‬اولغ(برید‪ ،‬چاپار)‪ ،‬یام (چاپارخانه)‪ ،‬اردو(سپاه)‪،‬‬
‫یورش(حمله)‪ ،‬یورت(قرارگاه‪ ،‬ابواب جمعي)‪ ،‬قراول(پاسبان)‪ ،‬ایلغار(هجوم)‪ ،‬ایل(مطیع)‪ ،‬تومان(ده هزار)‪،‬‬
‫كوچ(رحلت‪ ،‬عزیمت)‪ ،‬یرلیغ(فرمان)‪ ،‬اینجور(مأمور وصول مالیات)‪ ،‬تمغا(مهر)‪ ،‬بیاسارسانیدن(تنبیه‬
‫كردن‪ .‬مجازات كردن)‪ ،‬پایزه(انعام‪ ،‬مستمري)‪ ،‬آقا(بزرگ و سرور) كنكاج‪ ،‬كنكاش(مشورت) و بسیاري‬
‫كلمات و اصطلحات دیگر‪.‬‬
‫و ضع ع مو مي علم وا دب د ر ق رن هفتم و هشتم ‪ >- -‬نثر فا رس ي در قرن‬
‫هف تم و ه شتم‬

‫نثر فارسي در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت‪ .‬از علل عمده این امر آنست كه در آن‬
‫عهد آخرین اثر نفوذ سیاسي خلفا از میان رفت و بغداد مركزیت بزرگ علمي و ادبي و دیني و سیاسي خود‬
‫را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلمي كه غالباً زبان عربي را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع‬
‫شد و دیگر جز كساني كه تألیفات مشكل علمي میكردند و به اصطلحات آماده و طریقه بحث در مسائل‬
‫علمي كه از پیش در زبان عرب فراهم شده بود احتیاج داشتند‪ ،‬باقي نویسندگان حاجتي به تألیف در زبان‬
‫عربي احساس نمیكردند و حتي بسیاري از كتب معروف علمي هم از این پس به زبان پارسي تألیف شد و‬
‫هر چه از زمان انقراض بني عباس بیشتر گذشت نگارش كتب علمي به زبان فارسي بیشتر معمول شد و‬
‫تألیف به نثر عربي زیادتر جنبه اظهار علم و دانش و تفنن گرفت و به جاي آن بر رونق و رواج نثر‬
‫پارسي افزوده شد‪.‬‬
‫موضوعي كه به رواج نثر فارسي در این دوره یاوري بسیار كرد تألیفات متعدد و مفصلي است كه در‬
‫تاریخ اعم از تاریخ اعم از تاریخ عمومي ایران یا تاریخ مغول یا تواریخ محدود به سلسلههاي معین شده‬
‫است‪ .‬تألیف در تمام شعب علوم و ادبیات به زبان فارسي از این پس عمومیت بسیار یافت و اگر از سالهاي‬
‫نخستین این دوره و حوزههایي مانند حوزه تعلیم و تألیف و فعالیت خواجه نصیرالدین طوسي بگذریم‪ ،‬كمتر‬
‫حوزه فعال علمي كه به زبان عربي توجه داشته باشد‪ ،‬مییابیم‪.‬‬
‫سبك نثر دوره مغول خصوصاً سبك قرن هفتم با شدت تمام تحت تأثیر سبك نثر آخر دوره خوارزمشاهي‬
‫است‪ .‬علت عمده آنست كه پیشروان بزرگ نویسندگي این دوره كساني بودند كه یا در اوائل قرن هفتم پیش‬
‫از حمله مغول در زمره اهل قلم قرار داشته و به سبك آن دوره مأنوس بودهاند و یا كساني كه زیردست‬
‫نویسندگان آن زمان تربیت شده و بعد سرمشق سایر نویسندگان گردیدهاند‪.‬‬
‫مهمترین سبك رایج این دوره سبك نثر مصنوع است كه از دارندگان بزرگ آن «نسوي» و «عطا ملك‬
‫جویني» و «وصاف الحضرة» بودهاند‪ .‬لیكن نباید فراموش كرد كه در همین دوره دنباله روش ساده و‬
‫بیتكلف در نثر فارسي مقطوع نشد بلكه به تدریج قوت یافت و نمونههاي خوبي از آن به وجود آمد مانند‬
‫طبقات ناصري و جامع التواریخ رشیدي و تجارب السلف و تاریخ گزیده و جز آن‪ ،‬و این هر دو سبك‬
‫مصنوع و ساده در یك زمان و یك دوره وجود داشته و بسا اتفاق افتاده كه یك نویسنده حتي در یك كتاب‬
‫بهر دو سبك توجه كرده است مانند شمس قیس رازي در المعجم كه در مقدمه آن روش مصنوع و متكلفي‬
‫را بكار برده است لیكن در خود كتاب روش ساده زیبایي دارد‪.‬‬
‫در آغاز قرن هفتم چند نویسنده بزرگ داریم كه از همه معروفتر نورالدین محمد بن محمد عوفي صاحب‬
‫كتاب هاي معتبر لباب اللباب (تألیف در حدود سال ‪ )618‬و جوامع الحكایات و لوامع الروایات (تألیف در‬
‫حدود سال ‪ )630‬است‪ .‬لباب اللباب كتابیست در شرح احوال شاعران فارسیگوي از آغاز شعر فارسي تا‬
‫اوایل قرن هفتم در دو مجلد كه نثري مصنوع و متكلف دارد‪ ،‬و جوامع الحكایات كتابي عظیم شامل حكایات‬
‫ادبي و تاریخي و حاوي اطلعات ذیقیمت مهمي است كه به نثر ساده و روان و بسیار فصیح نگاشته شده‪.‬‬
‫نویسنده این كتاب از كسانینیست كه خود را از آتش حمله مغول رهایي داده و اواخر عمر را در دستگاه‬
‫ممالیك غوریه در ولیت سند گذرانیده است‪.‬‬
‫دیگر از نویسندگان اوایل قرن هفتم شمس الدین محمد بن قیس رازي است كه در اواخر عمر خود در‬
‫خدمت اتابكان سلغري به سر میبرد‪ .‬و كتاب المعجم في معاییر اشعار العجم را در علوم شعري یعني عروض‬
‫و قافیه و بدیع و نقدالشعر به زبان فارسي تألیف نموده است(در حدود سال ‪ .)630‬سبك نویسنده در مقدمه‬
‫كتاب به تمام معني مصنوع ولي در خود كتاب ساده و دل انگیز است‪ .‬اهمیت المعجم در آنست كه از میان‬
‫كتب فارسي كه در یكدوره از علوم ادبي نوشته شده و به دست ما رسیده‪ ،‬قدیمتر از همه است‪.‬‬
‫یكي دیگر از نویسندگان مشهور اوایل دوره مغول نورالدین محمد نسوي منشي جلل الدین خوارزمشاه‬
‫است كه كتاب نفثة المصدور را به فارسي و كتاب سیرة جلل الدین منكبرني را به عربي نگاشت‪ .‬نفثة‬
‫المصدور داراي نثري مصنوع و شاعرانه و زیباست كه مؤلف آنرا به سال ‪ 632‬در شهر میافارقین نوشته‬
‫و شرح احوال خود و جلل الدین منكبرني (م‪ )628.‬را از سال ‪ 627‬در آن بیان كرده است‪.‬‬
‫قاضي ابو عمر و منهاج الدین بن سراج الدین جوزجاني معروف به منهاج سراج نویسنده بزرگ قرن هفتم‬
‫صاحب كتاب طبقات ناصریست كه آنرا به سال ‪ 658‬به پایان برد‪ .‬این كتاب تاریخ عمومي عالم است تا‬
‫عصر مؤلف و خصوصاً از لحاظ اطلعات ذیقیمتي كه راجع به حمله تارتار و فجایع مغولن دارد داراي‬
‫ارزش فراوان است‪ .‬نثر این كتاب بسیار استوار و سلیس و روان و از جمله آثار خوب زبان فارسي است‪.‬‬
‫در اینجا ذكر علءالدین عطا ملك بن بهاء الدین محد جویني (متوفي به سال ‪ )681‬نویسنده بسیار معروف‬
‫قرن هفتم لزم است‪ .‬عطا ملك قسمت بزرگي از وقایع عهد مغولن را شخصاً دیده و در مسیر آنها قرار‬
‫داشته و باقي را از موثقین و كساني كه خود شاهد و ناظر وقایع بودهاند و یا از مشاهدات جغرافیایي و‬
‫مطالعات تاریخي دقیق خود‪ ،‬فراهم آورده و از مجموع این اطلعات كتاب مشهور جهانگشا را در سه مجلد‬
‫در شرح ظهور چنگیز و احوال و فتوحات او ‪ ،‬و در تاریخ خوارزمشاهان و حكام مغولي ایران و فتح قلع‬
‫اسمعیلیه و بغداد تألیف كرده است‪ .‬جهانگشا گذشته از اهمیت تاریخي از آثار مشهور و زیباي نثر فارسي‬
‫است‪ .‬روش این كتاب مصنوع ولي بر اثر استادي و مهارت كم نظیر نویسنده از هرگونه سستي و فتور بر‬
‫كنار است‪ .‬نویسنده غالبًا از اشعار فارسي و عربي و اخبار وامثال عرب و آیات قرآن كریم و پارهیي از‬
‫اصطلحات علمي نیز استفاده كرده است‪.‬‬
‫بزرگترین نویسنده قرن هفتم سعدي شیرازي است كه در ذكر شعرا نیز ازو سخن خواهد رفت از سعدي چند‬
‫رساله به اضافه گلستان به نثر فارسي باقي مانده است‪ :‬ازین رسائل یكي نصیحةالملوك است كه به نثري‬
‫ساده و روان و بیتكلف نوشته شده و از فصاحت بدرجهییست كه یادآور آثار فصحاي قدیم است‪ ،‬رساله‬
‫دیگر او به نام عقل و عشق وو رسالهیي دیگر در تربیت یكي از ملوك و رساله دیگري به نام مجالس شیخ‬
‫و از همه مهمتر كتاب گلستانست كه كتابیست تربیتي و اجتماعي مخلوط از نثر و نظم‪ .‬در این كتاب سعدي‬
‫روش خاص و مشهور خود را كه سبك میان نثر مرسل و نثر مصنوع است بكار برده و از صنایع لفظي تا‬
‫آنجا كه مخل فصاحت نباشد استفاده كرده است‪.‬‬
‫از نویسندگان معروف دیگر آن زمان وصاف الحضرة شهاب الدین عبدال است كه در سال ‪ 663‬در شیراز‬
‫ولدت یافته است و تا نیمه اول قرن هشتم میزیسته است و كتاب خود را به نام تجزیةالمصار و‬
‫تجزیةالعصار در سال ‪ 712‬به اتمام رسانید و این همان است كه به «تاریخ وصاف» شهرت دارد‪ .‬كتاب‬
‫تاریخ وصاف از حیث تصنع و تكلف داراي جنبه مبالغهآمیز و از این باب مورد ایراد نقادان سخن است‪.‬‬
‫این كتاب ذیلي است بر تارخ جهانگشاي جویني و حاوي وقایع دوره ایلخانان بعد از آن كتاب‪.‬‬
‫رشیدالدین فضل ال(‪645‬ـ ‪ )718‬وزیر دانشمند دوره ایلخانان كه مدتها وزارت غازان و اولجایتو و‬
‫ابوسعید بهادرخان را داشت كتاب بزرگ و مشهوري در تاریخ عمومي دارد به نام جامع التواریخ در هفت‬
‫مجلد كه معتبرترین كتاب تاریخي عهد مغول و داراي نثري ساده و روان است و به سال ‪ 710‬پایان یافت‪.‬‬
‫غیر از این كتاب از رشیدالدین فضل ال آثار دیگري باقیست مانند الحیاء و الثار در بیست و چهار قسمت‬
‫حاوي مسائل مختلف علمي مانند علم فلحت و معماري و كشتي سازي و غیره‪ .‬دیگر مجموعه منشآت كه‬
‫طبع شده است و چند كتاب و رساله دیگر‪.‬‬
‫یكي دیگر از نویسندگان مشهور قرن هفتم قاضي ناصرالدین بیضاوي دانشمند بزرگ آن قرن است‪ .‬وي‬
‫كتاب نظام التواریخ خود را به سال ‪ 674‬تألیف تألیف كرده و بعد از آن مطالبي تا حدود سال ‪ 694‬بر آن‬
‫افزوده است‪ .‬این كتاب شامل خلصهیي از تاریخ عمومي از ابتداي خلقت است‪.‬‬
‫دیگر از نویسندگان این روزگار ناصرالدین منتجب الدین یزدي منشي قراختائیان كرمان مؤلف سمط العلي‬
‫للحضرة العلیا در تاریخ قراختائیان است كه نویسنده آنرا به تقلید از كتاب عقدالعلي للموقف العلي كه‬
‫نثري مصنوع دارد به سال ‪ 716‬نوشته است‪.‬‬
‫دیگر هندوشاه بن سنجر نخجواني نویسنده كتاب تجارب السلف است كه به نثري ساده و روان و فصیح به‬
‫سال ‪ 724‬در تاریخ وزراء نوشته شده است‪.‬‬
‫دیگر شرف الدین فضل ال حسیني قزویني (م‪ )740 .‬ادیب و شاعر و نویسنده معروف است كه كتاب او به‬
‫نام المعجم في آثار ملوك العجم از نمونههاي مشهور نثر مصنوع فارسي است كه در تاریخ ایران قدیم‬
‫نوشته شده لیكن هیچ ارزش تاریخي ندارد‪.‬‬
‫دیگر از مورخان معروف اوایل قرن هشتم حمدال مستوفي قزویني صاحب كتاب مشهور تاریخ گزیده و‬
‫كتاب نزهة القلوب است كه اولي در تاریخ و ثانوي در جغرافیاست و هر دو نثري ساده و روان دارد‪ .‬از‬
‫نویسندگان متصوف این عهد از همه مشهورتر نخست شیخ نجم الدین ابوبكر عبدال بن محمد رازي (م‪.‬‬
‫‪ )665‬از مشاهیر متصوفه قرن هفتم است‪ .‬كتاب مشهور او مرصاد العباد است كه نثري بلیغ دارد‪.‬‬
‫دیگر جلل الدین محمد مولوي بلخي است كه نام او را باز خواهیم آورد‪ .‬این صوفي بزرگ نیكو سخن در‬
‫نثر نیز مانند شعر خود جویاي سادگي و صراحت و بیان مقاصد در مباحث مفصلي است كه در پیش میگیرد‬
‫و با ایراد امثال و اخبار و احادیث و آیات به تصریح و تعریض به نیكي از عهده آنها بر میآید‪ .‬مولوي از‬
‫آرایش كلم بیزار بود و میگفت «سخن را چون بسیار آرایش میكنند فراموش میشود»‪ ،‬از آثار منثور او‬
‫كتاب فیهمافیه‪ ،‬مجالس‪ ،‬مكتوباتست‪.‬‬
‫دیگر شمس الدین احمد افلكي صاحب كتاب مناقب العارفین است كه آنرا در اواسط قرن هشتم به پایان‬
‫رسانیده و اطلعات ذیقیمیتي راجع به مولوي و خاندان او در آن آورده است‪.‬‬
‫از نویسندگاني كه در قرن هفتم و هشتم به نوشتن كتبي در مسائل علمي به زبان فارسي مبادرت كردهاند‬
‫نخست خواجه نصیرالدین محمد بن محمد بن حسن طوسي(‪597‬ـ ‪ )672‬دانشمند بسیار معروف و بزرگ‬
‫آغاز قرن هفتم است‪ .‬از تألیفات مهم او به فارسي یكي اساس القتباس در منطق‪ ،‬دیگر معیار الشعار در‬
‫علم عروض و دیگر اخلق ناصري در حكمت عملي (علم اخلق) و دیگر اوصاف الشراق در تصوف است‬
‫كه همه به نثر ساده و روان و مطلوبي نوشته شده است‪.‬‬
‫دیگر افضل الدین محمد بن حسن كاشاني معروف به بابا افضل (م‪ )707 .‬كه نثري بسیار فصیح و ساده‬
‫دارد‪ .‬از رسالت مشهور فلسفي اوست‪ :‬مدارج الكمال‪ ،‬ره انجام نامه‪ ،‬ساز و پیرایه شاهان پرمایه‪ ،‬رسالة‬
‫تفاحه(ترجمهییست از ترجمه عربي كتاب التفاحة منسوب به ارسطو)‪ ،‬عرض نامه‪ ،‬جاودان نامه و غیره‪.‬‬
‫دیگر علمه قطب الدین محمود بن مسعود شیرازي (‪634‬ـ ‪ )710‬شارح معروف كتاب القانون است كه در‬
‫طب و فلسفه و ریاضیات و نجوم براعت داشت‪ .‬مهمترین اثر فارسي او كتاب درةالتاج است كه حكم دائرة‬
‫المعارفي را در علوم فلسفي دارد‪.‬‬
‫وضع عمو مي علم و اد ب د ر قرن هفتم و هش تم ‪ >--‬شعر ف ار سي در قرن‬
‫هف تم و ه شتم‬

‫شعر فارسي در این دوره با شدتي بیش از پیش از بدبیني و ناخشنودي از اوضاع روزگار و ناپایداري‬
‫جهان و دعوت خلق به ترك دنیا و زهد و نظایر این افكار مشحونست‪ .‬علت آن هم آشكار میباشد و آن‬
‫وضع سخت و دشواریست كه با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و‬
‫بیثباتي اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعي ایران را با دشوارترین شرایطي‬
‫مقرون ساخته بود‪ .‬همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دیني و خیالت تند صوفیانه و‬
‫درویشانه و گوشهگیري و در نتیجه تصورات باریك و دقیق نیز شده است‪.‬‬
‫در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاري از مفاسد اخلقي انتقادات اجتماعي به شدت رواج یافت‪ .‬البته پیش از‬
‫این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعراي قرن ششم كه بر اثر تسلط تركان و رواج‬
‫بعضي مفاسد از اوضاع ناراضي بودند‪ ،‬نیز مشاهده میشود ولي در عهد مغول به همان نسبت كه مفاسد‬
‫اجتماعي رواج بیشتري یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد‪ .‬از این انتقادات سخت‬
‫در آثار سعدي خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدي و د رغزلهاي حافظ و آثار شعراي دیگر‬
‫بسیار دیده میشود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار «عبید ذاكاني قزویني»‬
‫است كه آثار او نظماً و نثراً حاوي مسائل انتقادي تندیست كه با لهجه ادبي بسیار دلچسب و شیرین بیان‬
‫كرده و در این باب گوي سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسي زبان بوده است‪ .‬حقًا هم هیچ دورهیي‬
‫از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوي كه او میخواسته مانند عهد زندگي وي نمیتوانست مضامیني بدان‬
‫شیریني و خوبي براي انتقادات اجتماعي او فراهم سازد‪.‬‬
‫در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروك میشد و به همان نسبت غزلهاي عاشقانه لطیف جاي‬
‫آنرا میگرفت‪ .‬منظومهاي داستاني نو عرفاني زیاد سروده شد و همچنین منظومهایي كه حاوي افكار‬
‫اجتماعي و حكایات و قصص كوتاه باشد(مانند بوستان سعدي) در این دوره معمول گردید‪ .‬داستانهاي‬
‫منظوم قرن هفتم و هشتم معمولً به تقلید از نظامي شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته میشد و از‬
‫بزرگترین مقلدان نظامي در این دوره امیر خسرو دهلوي و خواجوي كرماني را میتوان ذكر كرد‪.‬‬
‫سبك شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبك نیمه دوم قرن ششم است كه اكنون اصطلحاً سبك عراقي نامیده‬
‫میشود‪ .‬علت توجه شاعران این قرن به سبك مذكور آنست كه مركز شعر در این دو قرن نواحي مركزي و‬
‫جنوبي ایران است كه لهجه عمومي استادان این نواحي با سبك سابق الذكر سازگارتر است‪ .‬با این حال در‬
‫میان شعراي این دوره كساني مانند مجد همگر شیرازي و ابن یمین فریومدي و مولوي بلخي بودند كه به‬
‫سبك خراساني بیشتر اظهار تمایل میكردند و علي الخصوص سبك مولوي در غزلها و قصائدش نزدیكي تام‬
‫بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت‪.‬‬
‫شعر فارسي دوره مغول با دو شاعر بزرگ ایران سعدي و مولوي شروع میشود كه هر دو پیش از حمله‬
‫مغول ولدت یافته و در محیط دور از دسترس مغولن تربیت شده بودند‪.‬‬
‫ابو عبدال مشرف بن مصلح شیرازي به سعدي در اوایل قرن هفتم (حدود ‪ 606‬هجري) در شیراز ولدت‬
‫یافت و به سال ‪ 691‬یا ‪ 694‬در همان شهر درگذشت‪ ،‬در حالي كه قسمت بزرگي از زندگي خود را در‬
‫سفرهاي دراز و سیر آفاق وانفس گذرانده بود‪ .‬وي بي تردید از شاعران درجه اول زبان فارسي و همردیف‬
‫فردوسي است‪ ،‬قدرت او در غزلسرایي و بیان مضامین عالي لطیف عاشقانه و گاه عارفانه در كلم فصیح‬
‫و روان كه غالباً در رواني و فصاحت به حد اعجاز میرسد بیسابقه بود‪ .‬علوه بر این سعدي در ذكر مواعظ‬
‫و اندرز و حكمت و بیان امثال و قصص اخلقي با زباني شیرین و شیوا و مؤثر گوي سبقت از همه‬
‫گویندگان فارسي زبان ربوده است‪ .‬نثر او هم كه در عین توجه به بعضي از صنایع لفظي ساده و روشن و‬
‫خالي از تكلفات دور از ذوق بلكه بسیار لطیف و دلپسند و مطبوع است او را در ردیف بهترین نویسندگان‬
‫فارسي زبان درآورده است چنانكه مدتها كتاب گلستان او در شمار كتب درسي مدارس و مكاتب ایران بوده‬
‫است و هنوز هم سرمشق فصاحت شمرده میشود‪ .‬كلیات آثار او كه حاوي‪ :‬مجالس عرفاني و چند رساله و‬
‫گلستان (نثر) و بوستان یا سعدي نامه و غزلیات و مامعات و قصاید عربي و فارسي و ترجیعات و مقطعات‬
‫و هزلیاتست بارها به طبع رسیده و زبانزد خاص و عام ایرانیانست‪:‬‬
‫از غزلهاي شیواي اوست‪:‬‬
‫شب فراق كه داند كه تا سحر چندست مگر كسي كه به زندان عشق دربندست‬
‫گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم كدام سرو به بالي دوست مانندست‬
‫پیام من كه رساند به یار مهر گسل كه بر شكستي و ما را هنوز پیوندست‬
‫قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاك پاي تو و آن هم عظیم سوگندست‬
‫كه با شكستن پیمان و برگرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومند است‬
‫بیا كه بر سر كویت بساط چهره ماست بجاي خاك كه در زیر پایت افكندست‬
‫خیال روي تو بیخ امید بنشاندست بلي عشق تو بنیاد صبر بركندست‬
‫ز دست رفته نه تنها منم درین سودا چه دستها كه ز دست تو بر خداوند است‬
‫فراق یار كه پیش تو كاه برگي نیست بیا و بر دل من بین كه كوه الوند است‬
‫ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند كه سعدي ز دوست خرسندست‬
‫این ابیات از بوستان او نقل میشود‪:‬‬
‫ال تا درخت كرم پروري گر امیدواري كزو برخوري‬
‫كرم كن كه فردا كه دیوان نهند منازل به مقدار احسان دهند‬
‫یكي را كه سعي قدم پیشتر بدرگاه حق منزلت بیشتر‬
‫یكي باز پس خائن و شرمسار بترسد همي مرد ناكرده كار‬
‫بهل تا به دندان گزد پشت دست تنوري چنین گرم و ناني نیست‬
‫بداني گه غله برداشتن كه سستي بود تخم ناكاشتن‬
‫شاعر هم عصر سعدي جلل الدین محمد بن بهاء الدین محمد مولوي بلخي معروف به رومي (‪606‬ـ ‪)672‬‬
‫نیز از نوابغ عالم ادب و از متفكران بزرگ جهان و مقتداي متصوفه و اهل تحقیق و مجاهدت و ریاضت‬
‫است‪ .‬وي در نظم و نثر پارسي استاد و داراي لساني فصیح و قدرتي كم نظیر در بیان معاني دشوار‬
‫عرفاني و حكمي به زبان ساده بود‪ .‬مثنوي (شش دفتر) و دیوان غزلیات و قصاید و رباعیات او و همچنین‬
‫آثار منثور یعني فیه مافیه و قسمتي از مجالس و مكتوبات وي مشهور است‪.‬‬
‫از غزلهاي اوست‪:‬‬
‫روزها فكر من اینست و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم‬
‫از كجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به كجا میروم آخر ننمائي وطنم‬
‫ماندهام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وي از این ساختم‬
‫جان كه از عالم علویست یقین میدانم رخت خود باز برآنم كه همانجا فكنم‬
‫مرغ باغ ملكوتم نیم ازعالم خاك دو سه روزي قفسي ساختهاند از بدنم‬
‫اي خوش آنروز كه پرواز كنم تا بر دوست به امید سر كویش پر و بالي بزنم‬
‫كیست در گوش كه او میشنود آوازم یا كدامیست سخن میكند اندر دهنم‬
‫كیست در دیده كه از دیده برون مینگرد یا چه جانست نگویي كه منش پیرهنم‬
‫تا به تحقیق مرا منزل وره ننمایي یكدم آرام نگیرم نفسي دم نزنم‬
‫مي وصلم بچشان تا در زندان ابد از سر عربده مستانه بهم درشكنم‬
‫من بخود نامدم اینجا كه بخود باز روم آنكه آورد مرا باز برد در وطنم‬
‫تو مپندار كه من شعر بخود میگویم تا كه هشیارم و بیدار یكي دم نزنم‬
‫شمس تبریز اگر روي بمن ننمایي وال این قالب مردار بهم درشكنم‬
‫این ابیات از مثنوي اوست‪:‬‬
‫از خدا خواهیم توفیق ادب بیادب محروم ماند از لطف رب‬
‫بیادب تنها نه خود را داشت بد بلكه آتش بر همه آفاق زد‬
‫هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بیباكي و گستاخیست هم‬
‫هر كه بیباكي كند در راه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست‬

‫دشمن طاوس آمد پرّ او اي بسي شه را به كشته فر او‬


‫گفت من آن آهوم كز ناف من ریخت آن صیاد خون صاف من‬
‫اي من آن روباه صحرا كز كمین سربریدنش براي پوستین‬
‫اي من آن پیلي كه زخم پیلبان ریخت خونم از براي استخوان‬
‫آنكه كشتستم پي مادون من مي نداند كه نخسبد خون من‬
‫بر منست امروز و فردا برویست خون چون من كس چنین ضایع كیست‬
‫گر چه دیوار افگند سایه دراز باز گردد سوي او آن سایه باز‬
‫این جهان كوهست و فعل ما ندا سوي ما آید نداها را صدا‬
‫وقتي از این دو شاعر بسیار بزرگ آغاز دوره مغول بگذریم به عدهیي دیگر از شاعران درجه دوم و سوم‪،‬‬
‫و چهارم‪ ،‬برمیخوریم تا در پایان این عهد به حافظ برسیم‪.‬‬
‫در گیرو دار حمله مغول دو تن از شاعران بزرگ ایران شربت شهادت نوشیدند‪ :‬نخست پیشواي بزرگ‬
‫تصوف و شاعر شیرین سخن نام آور فریدالدین محمد بن ابراهیم عطار نیشابوري كه پیش از این نام او‬
‫آورده شده است و دوم كمال الدین اسمعیل بن جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهاني قصیده سراي‬
‫مشهور كه در سال ‪ 635‬كشته شد‪ .‬وي به چشم خویش قتل عام دیگر مغول را در اصفهان به سال ‪633‬‬
‫دید و در آن باب چنین گفت‪:‬‬
‫كس نیست كه تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید‬
‫دي بر سر مردهیي دو صد شیون بود امروز یكي نیست كه بر صد گرید‬
‫و خود دو سال بعد به دست مغولي به قتل رسید‪.‬‬
‫از شاعران مشهور بزرگ قرن ششم انوري و خاقاني است«اثیرالدین عبدال اوماني» از اوماني همدانست‬
‫كه به سال ‪ 665‬در گذشت و دیوان قصاید او در دست است‪.‬‬
‫دیگر سیف الدین اسفرنگ (یا سیف اسفرنگي) از گویندگان مشهور ماوراءالنهر (متوفي به سال ‪ )672‬كه‬
‫در قصاید خود سبك خاقاني را خوب تقلید كرده است‪.‬‬
‫از شعراي مشهور دیگر این غهد‪ :‬بدرالدین جاجرمي(م‪ )686 .‬و فخرالدین ابراهیمي عراقي (م‪ )688.‬و‬
‫مجد الدین همگر(م‪ )686.‬و رضي الدین عبدال امامي هروي(م‪ )667 .‬و همام الدین تبریزي (م‪ )714.‬و‬
‫نزاري قهستاني(م‪ )720.‬و شیخ محمود شبستري عارف بزرگ صاحب گلشن راز(م‪ )720 .‬و امیر نجم‬
‫الدین حسن دهلوي(م‪ )727.‬و اوحدالدین كرماني(م‪ )736 .‬و اوحدي مراغهیي (م‪ )738.‬و ابن یمین‬
‫فریومدي جویني صاحب قصاید و مقطعات مشهور(م‪ )769.‬هستند‪.‬‬
‫غیر از امیر حسن دهلوي كه نام او گذشته است‪ ،‬شاعر دیگري هم كه از اصل ایراني بوده ولي در هند‬
‫تربیت یافته و از گویندگان بزرگ زبان فارسي شده در این عهد مشهور است و او امیر خسرو بن امیر‬
‫سیف الدین محمود دهلوي (م‪ )725.‬است كه دیوان قصاید و غزلها و مثنویهاي او شهرت فراوان دارد‪.‬‬
‫مثنویهاي مطلع النوار‪ ،‬شیرین و خسرو‪ ،‬لیلي و مجنون‪ ،‬آیینه اسكندري‪ ،‬هشت بهشت او به تقلید از پنج‬
‫گنج نظامي ساخته شده و علوه بر اینها مثنویهاي دیگري نیز دارد‪.‬‬
‫شاعر مشهور دیگر این دوره كمال الدین ابوالعطا محمود بن علي كرماني معروف به خواجو(م‪ )753.‬است‬
‫كه در غزل و مثنوي صاحب دستي قوي بوده و خصوصاً در آوردن مضامین عرفاني در غزل چیرهدست و‬
‫در این راه پیشواي حافظ است و حافظ خود به تقدم وي در این باب و پیروي از سبك او معترف است‪ .‬از‬
‫خواجو مثنویهایي به تقلید نظامي مانده است مانند روضهالنوار‪ ،‬كمال نامه‪ ،‬گل و نوروز‪ ،‬گوهر نامه‪،‬‬
‫هماي و همایون‪ ،‬و منظومه حماسي سام نامه‪.‬‬
‫نظام الدین عبید زاكاني قزویني (م‪ )772 .‬كه پیش از این هم نام او را ذكر كردهایم از گویندگان نام آور در‬
‫آخر این دوره است‪.‬‬
‫اهمیت او در داشتن روش انتقادي و بیان مفاسد اجتماع با زباني شیرین و به طریق هزل و شوخي است‪.‬‬
‫وي در دروش انشاء و در سبك ظاهري اشعار خود بیشتر متتبع روش سعدي بوده‪ .‬عبید بهتر از هر كسي‬
‫وضع نامطلوب اخلقي و اجتماعي عهد خویش را شناخته و محیطي را كه تحت تأثیر استیلي تاتار و جور‬
‫حكام و عمال مغول و آشوب و فتنه و قتلو غارت و ناپایداري اوضاع و جهل و ناداني غالب زمامداران و‬
‫غلبه مشتي غارتگر فاسد و نادان به وجود آمده بود مجسم ساخته است‪ .‬كلیات عبید زاكاني شامل‬
‫منظومهها و رسالت منثور اوست‪ .‬در میان این آثار مقداري اشعار جدي از قصائد و غزلیات موجود است‬
‫و از آن گذشته منظومه گربه و موش و عشاق نامه و رسالت اخلق الشراف و ده فصل و رساله و صد‬
‫پند را باید از آثار خوب او شمرد‪.‬‬
‫شاعر مشهور دیگر اواخر این عهد جمال الدین سلمان بن علء الدین محمد ساوجي(م‪ )779.‬است كه مداح‬
‫ایلكانان بغداد بود و دیوان قصائد و غزلهاي او مشهور است و او را حقاً میتوان آخرین شاعر قصیدهسراي‬
‫بزرگ دوره مغول دانست‪ .‬وي گذشته از این دیوان دو منظومه فراقنامه و جمشید و خورشید را نیز به نظم‬
‫درآورده است‪.‬‬
‫آخرین شاعر نامآور ایران در این عصر كه او را باید آخرین شاعر بزرگ درجه اول ایران شمرد شمس‬
‫الدین محمد بن بهاءالدین حافظ شیرازي (م‪ )791.‬است كه اواخر حیات او مصادف با اوایل عهد تیموري‬
‫بود‪ .‬اهمیت او در آنست كه توانست مضامین عرفاني و عشقي را به نحوي درهم آمیزد كه از دو سبك غزل‬
‫عارفانه و عاشقانه سبك واحد جدیدي بوجود آورد و البته موفقیت او در این كار بیشتر مرهون شعراي‬
‫مقدم بر او در اواسط و اواخر قرن هشتم علي الخصوص خواجوي كرماني بوده است‪.‬‬
‫حافظ مضامین عاشقانه و عارفانه را با الفاظ زیبا و با توجه به صنایع لفظي بیان كرده و بر اثر قدرت‬
‫فراوان خود در سخنوري غالباً مضامین عالي و معاني كثیر را در ابیات كوتاه گنجانیده است‪ .‬وي به حدي‬
‫در بازي با كلمات مقتدر است كه غالباً ابیات او اگر مضمون و معني خیلي عالي هم نداشته باشد در‬
‫خواننده مؤثر است‪.‬‬
‫تركیباتي كه حافظ در اشعار خود آورد غالباً تازه و بدیع و بیسابقه است و حافظ در ساختن این تركیبات‬
‫نهایت قدرت و كمال ذوق و لطف طبع خود را نشان داده است و كمتر شاعري را از این حیث میتوان با او‬
‫مقایسه كرد‪ .‬معاني عرفاني و حكمي حافظ اگر چه تازه نیست لیكن چون با احساسات لطیف و گاه با‬
‫هیجانات شدید روحي او آمیخته شده جلئي خاط یافته است‪ .‬بهر حال غزلهاي حافظ از بهترین نمونههاي‬
‫سخن فارسي و از عالیترین نمودارهاي علو فكر و طبع نژاد ایرانیست كه حتي در تاریكترین ادوار هم از‬
‫نورافشاني باز نمانده است‪.‬‬
‫از غزلهاي شیواي اوست‪:‬‬
‫سالها دل طلب جام جم از ما میكرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میكرد‬
‫گوهر كز صدق كون و مكان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا میكرد‬
‫بیدلي در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا میكرد‬
‫مشكل خویش بر پیر مغان بردم دوش كاو به تأیید نظر حل معما میكرد‬
‫دیدمش خرم و خندان قرح باده به دست وندران آینه صدگونه تماشا میكرد‬
‫گفتم این جام جهان بین تو كي داد حكیم گفت آنروز كه این گنبد مینا میكرد‬
‫آن همه شعبدها عقل كه میكرد آنجا سامري پیش عصا و ید بیضا میكرد‬
‫گفت آن یار كزو گشت سردار بلند جرمش این بود كه اسرار هویدا میكرد‬
‫آنكه چون غنچه دلش را ز حقیقت بنهفت ورق خاطره از این نكته محشي میكرد‬
‫فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دگران هم بكنند آنچه مسیحا میكرد‬
‫گفتمش سلسله زلف بتان از پي چیست گفت حافظ گلهیي از دل شیدا میكرد‬
‫زب ان فا رسي د ر عهد ت يموري‬

‫زبان فارسي در اين عهد ممتد دنباله تحول پردامنهيي را كه از قرن هشتم آغاز كرده بود ادامه ميداد و‬
‫بر روي هم به انحطاط میگرایید‪.‬‬
‫علت عمده این انحطاط آن بود كه اولً‪ :‬زبان تركي با حمله مغول در ایران رواج بسیار یافت و بر اثر تتابع‬
‫تغلب طوایف ترك در دربارها و دستگاههاي اداري و نظامي و میان مردم (در بعض نواحي) شایع شد و‬
‫این خود مایه زیان بزرگي براي زبان پارسي بود و حتي بعضي از رجال ادب این عهد زبان تركي را بر‬
‫زبان فارسي ترجیح دادهاند چنان كه امیر علیشیر نوایي كتاب محاكمه اللغتین را به همین قصد تألیف كرد‪.‬‬
‫ثانیاً‪ :‬مراكز زبان فارسي در خراسان و عراق و هم چنین دربارهاي حامي شعر و ادب از میان رفت و در‬
‫نتیجه شعر از دربار دور شد و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد كه مهارت و قدرت كلم و وسعت‬
‫اطلعات شاعران قدیم كه بر اثر تحصیلت متمادي و و دشوار به دست میآمد از میان برود‪.‬‬
‫ثالثاً‪ :‬استادان زبان فارسي كه میبایست مربي شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و‬
‫در نتیجه كار شعر و نثر به دست كساني افتاد كه بهره غالب آنان از فنون ادب كم بود‪.‬‬
‫این مسائل و اموري از قبیل آنها باعث شد كه زبان فارسي در مراحل انحطاط سیر كند و شعر و نثر دوره‬
‫تیموري از لحاظ زبان و افكار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد‪.‬‬

‫زب ان فا رس ي د ر عهد ت يموري‬

‫زبان فارسي در این عهد ممتد دنباله تحول پردامنهیي را كه از قرن هشتم آغاز كرده بود ادامه میداد و بر‬
‫روي هم به انحطاط میگرایید‪.‬‬
‫علت عمده این انحطاط آن بود كه اولً‪ :‬زبان تركي با حمله مغول در ایران رواج بسیار یافت و بر اثر تتابع‬
‫تغلب طوایف ترك در دربارها و دستگاههاي اداري و نظامي و میان مردم (در بعض نواحي) شایع شد و‬
‫این خود مایه زیان بزرگي براي زبان پارسي بود و حتي بعضي از رجال ادب این عهد زبان تركي را بر‬
‫زبان فارسي ترجیح دادهاند چنان كه امیر علیشیر نوایي كتاب محاكمه اللغتین را به همین قصد تألیف كرد‪.‬‬
‫ثانیاً‪ :‬مراكز زبان فارسي در خراسان و عراق و هم چنین دربارهاي حامي شعر و ادب از میان رفت و در‬
‫نتیجه شعر از دربار دور شد و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد كه مهارت و قدرت كلم و وسعت‬
‫اطلعات شاعران قدیم كه بر اثر تحصیلت متمادي و و دشوار به دست میآمد از میان برود‪.‬‬
‫ثالثاً‪ :‬استادان زبان فارسي كه میبایست مربي شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و‬
‫در نتیجه كار شعر و نثر به دست كساني افتاد كه بهره غالب آنان از فنون ادب كم بود‪.‬‬
‫این مسائل و اموري از قبیل آنها باعث شد كه زبان فارسي در مراحل انحطاط سیر كند و شعر و نثر دوره‬
‫تیموري از لحاظ زبان و افكار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد‪.‬‬
‫قرن ن هم د ور ه ت يم وري (‪ 782‬ـ ‪ 907‬هجري ) ‪ >- -‬نث ر ف ار سي در عهد‬
‫ت يموري‬

‫نثر فارسي در عهد تیموري وضع مساعدي داشت‪ .‬در این دوره نثر از مبالغههاي صنعتي و فني قرن ششم‬
‫و هفتم تقریباً آزاد شده بود چنان كه آثار متكلف كه در آنها به افراط به صنایع توجه شده باشد در این دوره‬
‫كم دیده میشود و بالعكس آثار آن عهد به سبك ساده عادي بیشتر نگارش یافته است‪ .‬توجه به لهجه كهن‬
‫پارسي در آثار منثور عهد تیموري كمتر ملحوظ بود و استعمال اصطلحات و لغات و تركیبات عمومي زمان‬
‫مورد استعمال بیشتري داشت‪ .‬به همین سبب باید گفت كه روش متداول عهد تیموري سبك ساده و روان در‬
‫نثر است‪ .‬منتهي این نكته نباید فراموش شود كه در نثر این زمان نفوذ كلمات تركي مشهود است و نیز این‬
‫نكته را باید در نظر داشت كه نویسندگان این دوره چنان كه باید بند قواعد و قوانین اصیل زبان فارسي‬
‫نبودهاند و به همین نسبت نیز آثار عدم دقت در جست و جوي حقایق و مطالب درست از آثار آنان لیح و‬
‫آشكار است‪.‬‬
‫آثار مصنوع این دوره زیاد نیست لیكن به جاي آن در مقدمات كتب و سرفصلها و نظایر این موارد‪ ،‬هر جا‬
‫كه میخواستند كتاب را به یكي از امیران و رجال بزرگ میآمد‪ ،‬تكلفات بسیار به كار رفته و القاب و عناوین‬
‫ابداعي و ابتكاري به حدي ذكر شده كه اصل مطلب را از میان برده است‪ .‬در بعضي كتب سجعهاي بارد و‬
‫تكلفات ناوارد در تضاعیف كلم دیده میشود و در پارهیي دیگر از آثار سادگي و رواني دلانگیزي مشهود‬
‫است لیكن بر روي هم در شعر فارسي این عهد‪ ،‬از استحكام و متانتي كه در كلم قدما مشهود بود كمتر‬
‫اثري دیده میشود و مثل آن است كه توجه به سبكهاي كهن و پیروي از استادان قدیم در آوردن سخنان‬
‫استوار چندان پسندیده و معمول همه كس نبود‪.‬‬
‫مطالبي كه در نثر فارسي دوره تیموري بكار رفته دور از تنوع نیست بدین معني كه در آن روزگار در‬
‫موضوعات مختلفي مانند مسائل علمي و تاریخ و قصص و روایات و تراجم احوال و تفسیر قرآن و‬
‫موضوعات دیگر دیني و تصوف و اخلق و جز آن آثاري در دست است‪.‬‬
‫نهضت فارسي نویسي در موضوعات علمي كه در عهد مغول قوت گرفته بود در این دوره هم چنان قوت‬
‫داشت و علت این امر آن است كه هر چه از سقوط بغداد بیشتر میگذشت و نفوذ زبان و ادبیات عربي در‬
‫ایران كمتر میشد‪ ،‬حاجت به تألیف كتب علمي به زبان فارسي بیشتر محسوس میگردید‪.‬‬
‫موضوعي كه در اواخر عهد تیموري قابل توجه و مطالعه است ایجاد كتبي به زبان تركي است‪ .‬نهضت‬
‫تألیف و تدوین كتب به زبان تركي مخصوصاً در اواخر این عهد یعني در حوزه ادبي هرات كه به تشویق‬
‫سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایي ایجاد شده بود‪ ،‬تقویت شد‪ .‬چنان كه در همین دوره كتابهایي مثل‬
‫مجالس النفائس و محاكمة اللغتین و محبوب القلوب و نشآت و غیره از آثار امیر علیشیر و با برنامه از‬
‫ظهیرالدین بابر و چند اثر دیگر نوشته شد و همین نهضت در سرودن اشعار تركي نیز پیدا شده بود چنان‬
‫كه چند شاعر ذواللسانین از آن عهد داریم‪.‬‬
‫از نویسندگان معروف و معتبر این دوره نخست نظام الدین شنب غازاني معروف به نظام شامي معاصر‬
‫تیمور است كه كتاب ظفرنامه را با انشائي ساده به امر آن كشورگشاي ترك نگاشت‪.‬‬
‫مورخ دیگر به نام شرف الدین علي یزدي (متوفي به سال ‪ )858‬با استفاده از كتاب نظام شامي كتابي جدید‬
‫موسوم به ظفرنامه تیموري با انشاء بهتر و اطناب و تطویل بیشتر نگاشت و كتاب خود را به سال ‪ 828‬به‬
‫پایان برد‪.‬‬
‫دیگر از مورخان مشهور این عهد شهاب الدین عبدال بن لطف ال معروف به «حافظ ابرو» (متوفي به‬
‫سال ‪ )833‬صاحب كتاب معتبر زبدة التواریخ و كتاب مجمع التواریخ سلطاني است‪ .‬كتاب مجمع التواریخ‬
‫در چهار مجلد نوشته شده كه از مجلد اول تا مجلد سوم آن شامل وقایع تاریخي تا زمان مغول و مجلد‬
‫چهارم از مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان آخرین پادشاه ایلخاني تا وقایع ‪ 830‬هجري است‪ .‬حافظ ابرو از‬
‫مورخان معتمد و بزرگ ایران شمرده میشود و آثار او مورد اعتنا و توجه بسیار است‪.‬‬
‫دیگر فصیحي خوافي (احمد بن جلل الدین محمد) مؤلف مجمل التواریخ است كه آن را به سال ‪ 849‬به‬
‫پایان برده و به شاهخ پسر تیمور تقدیم كرده است این كتاب از باب اشتمال بر اسامي بسیاري از شاعران‬
‫و دانشمندان و توجه به مسایل ادبي و سادگي انشاء اهمیت بسیار دارد‪.‬‬
‫دیگر كمال الدین حسین بن حسن خوارزمي (مقتول به سال ‪ )839‬صاحب كتاب جواهرالسرار و‬
‫زواهرالنوار در شرح مثنوي با مقدمه مفصلي در تاریخ و اصول تصوف است‪.‬‬
‫دیگر صاین علي بن محمد تركه اصفهاني (متوفي به سال ‪ )836‬نویسنده و دانشمند مشهور داراي تألیفات‬
‫متعدد و صاحب اطلعات عمیق در علوم عقلي و نقلي است كه به عهد سلطنت شاهرخ تیموري اهمیت و‬
‫شهرت بسیار داشته است‪ .‬از جمله آثار معروف فارسي او یكي ترجمهییست از كتاب الملل و النحل محمد‬
‫بن عبدالكریم شهرستاني و دیگر كتاب اسرارالصلوة و دیگر تحفه علئیه در اصول دین اسلم بنابر مذاهب‬
‫اربعه اهل سنت‪ ،‬دیگر رساله مبداء و معاد و غیره و علوه بر اینها چند كتاب به تازي نیز تألیف كرد‪ .‬وي‬
‫در منشآت خود متوجه تصنع بود‪.‬‬
‫از مشاهیر نویسندگان این عهد كه در شعر نیز مقام شامخي داشته است نورالدین عبدالرحمن جامي صاحب‬
‫آثار متعدد و معتبر در نثر پارسي است و از جمله آثار اوست‪ :‬كتاب نفحات النس كه به سال ‪ 883‬تألیف‬
‫كرده و در آن شرح احوال ‪ 614‬تن از مشایخ صوفیه را آورده است‪ .‬بیشتر این كتاب ترجمهییست از شرح‬
‫احوال مشایخ صوفیه كه خواجه عبدال انصاري به زبان هروي تقریر كرده بود و آن خود ترجمهیي بود از‬
‫كتاب طبقات الصوفیه محمد بن حسین سلمي نیشابوري به عربي و این هر دو مترجم مطالبي بر آن‬
‫افزودند‪ .‬نفحات النس مقدمهیي مفصل در بیان اصول تصوف دارد‪ .‬نثر جامي در این كتاب ساده و فصیح‬
‫است و بررویهم كتاب او از جمله معتبرترین آثار متصوفه شمرده میشود‪ .‬دیگر از آثار منثور جامي كتاب‬
‫بهارستانست كه به تقلید از گلستان سعدي نوشته شد تا براي تدریس فرزند نواموز مصنف به كار رود و‬
‫به همین سبب هم جامي در آخر این كتاب شرح حالي از چندین شاعر مشهور فارسي زبان آورده است‪.‬‬
‫دیگر از آثار فارسي او كتاب لوایح است مشتمل بر سي لیحه در بیان اصول عرفان‪ .‬جامي هر یك از اصول‬
‫عرفان را در لیحهیي آورده و در بیان مطالب خود رعایت كمال اختصار را كرده است‪ .‬دیگر از كتب‬
‫مشهور عرفاني او كتاب اشعة اللمعات است در شرح كتاب لمعات فخرالدین ابراهیم عراقي شاعر و نویسنده‬
‫مشهور عهد مغول كه از كتب معتبر تصوف به فارسي است‪ .‬اشعة اللمعات جامي حاوي نكاتي است در رفع‬
‫مشكلت لمعات و به نثر استوار و ساده نگارش یافته است‪ .‬در علوم ادبي و مسائل دیني و شرح ني نامه‬
‫مولوي و شرح بعضي از اشعار امیر خسرو دهلوي و غیره نیز جامي رسائلي به زبان فارسي دارد‪.‬‬
‫دیگر از نویسندگان این عهد غیاث الدین علي بن علي حسیني اصفهاني معاصر سلطان ابوسعید تیموري و‬
‫مؤلف كتاب دانشنامه جهان است كه كتاب كعتبري در حكمت الهي و طبیعي به نثر ساده فارسي است‪.‬‬
‫در اینجا بي مناسب نیست كه ذكري از یكي از ترجمههاي رسائل اخوان الصفا به نثر فارسي كه در همین‬
‫عهد از تلخیص عربي آن موسوم به مجمل الحكمة صورت گرفته است به میان آید‪ .‬این كتاب كه نسخي از‬
‫آن موجود است در عهد سلطنت تیمور به فارسي رواني در آمده و از جمله بهترین تلخیصهاي رسائل‬
‫اخوان الصفاست‪.‬‬
‫دیگر از نویسندگان مشهور این دوره كمال الدین عبدالرزاق بن اسحق سمرقندي (‪ 816‬ـ ‪ )887‬مؤلف‬
‫كتاب معتبر مطلع السعدین است كه وقایع ایران را از عهد سلطان ابوسعید بهادر ایلخاني مغول (‪ 716‬ـ‬
‫‪ )736‬تا پایان دوره سلطنت سلطان ابوسعید تیموري (‪ 855‬ـ ‪ )872‬شامل است و از باب اشتمال بر‬
‫حوادث این دوره ممتد اهمیت بسیار دارد و بعدها مورد استفاده غالب مورخان قرار گرفته است‪.‬‬
‫از نویسندگان معروف دوره تیموري دولتشاه بن علء الدوله سمرقندي (متوفي به سال ‪ 896‬یا ‪)900‬‬
‫است كه از ندیمان و نزدیكان سلطان حسین بایقرا بوده و به تشویق وزیر دانشمند او امیر علیشیر نوایي‬
‫كتاب معروف تذكرة الشعرا را نوشته است‪ .‬درین تذكره كه بعد از لباب اللباب عوفي مهمترین تذكره‬
‫شعراي فارسي زبانست شرح احوال یك صد و پنج تن از شاعران به اضافه بسیاري از اشارات تاریخي‬
‫آمده لیكن اشتباه و عدم اتقاق مسائل در آن بدرجتیست كه سخنان نویسنده را در غالب موارد بدون تحقیق‬
‫مجدد نمیتوان باور داشت‪ ،‬روش دولت شاه در تحریر ساده و دور از پیرایههاي لفظي است‪.‬‬
‫دیگر از نویسندگان مشهور این دوره معین الدین محمد اسفزاري مولف روضات الجنات في تاریخ مدینة‬
‫هرات است كه آن را به سال ‪ 875‬به پایان برد‪ .‬تاریخ هرات از آن جهت كه شامل اطلعات ذیقیمتي راجع‬
‫به ملوك آل كرت و حوادث دوره تیموري تا دوره سلطان حسین بایقرا و اشارات مختلف بعدهیي از رجال‬
‫است بسیار قابل استفاده است‪ .‬روش معین الدین اسفزاري در نثر استادانه و استوار است و او در ترسل‬
‫نیز مهارت و به شغل انشاء رسائل درباري اشتغال داشته اشت‪ .‬در كتاب تاریخ هرات به اشعار عدهیي از‬
‫استادان تمثل شده و در پارهیي از توصیفات و مقدمات فصول به روش مترسلن متصنع طریق اطناب و‬
‫آوردن صنایع لفظي اختیار گردیده است‪.‬‬
‫مورخ بسیار مشهور این دوره محمد بن خاوند شاه بن محمود مشهور به میرخواند (‪ 838‬ـ ‪ )903‬در‬
‫دوره سلطین تیموري خاصه در دربار سلطان حسین بایقرا مقامي بلند داشته است‪ .‬كتاب او به نام روضة‬
‫الصفا در هفت مجلد است‪ .‬مجلد هفتم را نواده دختري او غیاث الدین خواند میر بر آن افزوده و این مجلد‬
‫اخیر حاوي وقایع دوره سلطان حسین بایقرا و پسر او بدیع الزمان میرزاست‪ .‬روضة الصفا حاوي وقایع‬
‫عمده تاریخ پیش از اسلم و دوره اسلمي به تفصیل است تا عهد مؤلف‪ ،‬و قسمتي از حوادث بعد از فوت‬
‫مؤلف (مجلد هفتم)‪ ،‬و روش نگارش آن ساده و خالي از تكلف و مبني بر لهجه ادبي اواخر عهد تیموري‬
‫است‪ .‬میرخواند غیر از این كتاب كتاب دیگري به نام دستورالوزراء در شرح احوال وزراء اسلم و ایران تا‬
‫زمان خود دارد كه آن هم از كتب معتبر شمرده میشود‪.‬‬
‫دختر زاده همین نویسنده یعني غیاث الدین خواند میر (متوفي به سال ‪ )941‬از جمله مورخان و نویسندگان‬
‫مشهور دوره تیموري وصفویست‪ .‬كتاب مشهور او غیر از ذیلي كه بر روضة الصفا نوشت كتاب جبیب‬
‫السیر است در تاریخ عمومي تا پایان حیات شاه اسماعیل صفوي و ما بعد از آن هم راجع به آن سخن‬
‫خواهیم گفت‪.‬‬
‫سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه بزرگ تیموري خود هم از جمله نویسندگان و شاعران ذواللسانین بوده‬
‫و كتاب او به نام مجالس العشاق داراي اطلعاتي درباره بعض شعرا و متصوفه است‪ .‬این كتاب در سال‬
‫‪ 908‬تألیف شده و مشتمل است بر یك مقدمه و هفتاد و شش مجلس‪ .‬در مقدمه كتاب راجع به عشق‬
‫مجازي و عشق حقیقي بحث شده و در مجالس از شعرا و عرفا و احوال ایشان تا جامي سخن رفته و در‬
‫پایان كتاب شرح حال مؤلف آمده است‪ .‬ظهیرالدین بابردربا برنامه تألیف این كتاب را به كمال الدین حسین‬
‫گازرگاهي نسبت داده و گفته است كه او این كتاب سست و بیمزه را كه پر از دروغ و سخنان بیادبانه است‬
‫به نام سلطان حسین بایقرا نوشت‪ .‬انشاء كتاب در آغاز آن مصنوع و مابقي از قبیل انشاء عادي و سست‬
‫دوره تیموریست‪.‬‬
‫از جمله دانشمندان و نویسندگان نام آور تیموري كمال الدین حسین واعظ كاشفي سبزواري (متوفي به سال‬
‫‪ )910‬است كه در هرات سكونت داشت‪ .‬وي در فقه و تفسیر و حدیث و نجوم و حكمت و ادب تبحر داشت‬
‫و بر مشرب اهل تصوف و از پیروان سلسله نقشبندیه بود‪ .‬ملحسین از نویسندگان كثیرالتألیف و داراي‬
‫آثار متعدد در مسائل گوناگون است‪ .‬از جمله آثار او یكي كتاب انوار سهیلي است كه فیالواقع ترجمه و‬
‫تهذیب جدیدیست از كتاب كلیله و دمنه و انشائي مصنوع و متكلف دارد‪ .‬دیگر مخزن النشاء و دیگر‬
‫روضةالشهداء كه با روشي منشیانه و مترسلنه از مصائب انبیا و ائمه در آن سخن رفته و همین كتاب‬
‫است كه در دوره صفویه در مجالس عزاي شهدا خوانده میشد و به همین سبب آنها را مجلس روضه‬
‫خواني نامیدند‪ .‬دیگر از آثار او مواهب علیه است در تفسیر قرآن‪ ،‬دیگر اخلق محسني است در چهل باب‬
‫به نام سلطان حسین بایقرا‪ ،‬دیگر جواهر السرار یا جواره التفسیر در تفسیر قرآن كه مفصلتر از مواهب‬
‫علیه است‪ ،‬دیگر فتوت نامه سلطاني در شرح عقاید و طرز تربیت و رسوم و آداب دستههاي مختلف فتیان‬
‫(جوانمردان) كه از لحاظ اجتماعي در زمره معتبرترین كتب فارسي است‪ .‬دیگر اختیارات در نجوم و سبعه‬
‫كاشفیه شامل هفت رساله در نجوم و كتاب «لب لباب مثنوي» كه اختصاریست از مثنوي مولنا جلل الدین‬
‫رومي و «لب لب» كه اختصاري از لب لبابست‪ .‬علوه بر اینها باز هم كتب دیگري را از مل حسین نام‬
‫بردهاند‪.‬‬
‫پسر مل جسین یعني فخرالدین علي واعظ (متوفي به سال ‪ )939‬نیز از جمله نویسندگان مشهور آخر عهد‬
‫تیموري و آغاز دوره صفویست‪ .‬او كتابي دارد به نام رشحات عین الحیات در شرح مقامات خواجه عبیدال‬
‫احرار كه از معاریف پیشروان فرقه نقشبندیه در دوره تیموري بود‪.‬‬
‫جلل الدین محمد بن اسعد صدیقي دواني (‪ 830‬ـ ‪ )908‬حكیم و نویسنده مشهور صاحب كتاب اخلق جللي‬
‫است كه در حكمت عملي نوشته است‪ .‬نام اصلي این كتاب لوامع الشراق في مكارم الخلق است و دواني‬
‫در تألیف این كتاب تحت تأثیر نفوذ اخلق ناصري خواجه نصیرالدین طوسي بوده است‪.‬‬
‫فرقه حروفیه كه در ا بتداي عهد تیموري ظهور كردند و مؤسس طریقت آنان فضل ال استرآبادي بود‬
‫آثاري پدید آوردند كه داراي رموز و اصطلحات خاص و لهجه ادبي و روش نگارش مخصوص است‪.‬‬
‫مهمترین اثر این فرقه كتاب جاویدان نامه اثر فضل ال استرابادیست و علوه بر آن كتب دیگري مانند آدم‬
‫نامه و عرش نامه و هدایت نامه و استوانامه و كرسي نامه و محبت نامه هم از این فرقه در دست است‪.‬‬
‫براي كشف رموز جاویدان نامه كتابي موسوم به مفتاح الحیات موجود است‪.‬‬
‫قرن ن هم د ور ه ت يم وري (‪ 782‬ـ ‪ 907‬هجري ) ‪ >- -‬شعر‬
‫دو ره تي موري‬

‫در این عهد شعر فارسي مانند زبان و سایر ابواب علم و ادب رونقي چنان كه باید نداشت‪ .‬علت عمده این‬
‫بیرونقي نخست بیثبایت اوضاع زمان و كساد بازار علم و ادب و دوم نادر بودن امرا و شاهان شاعر پرور‬
‫سخن شناس بود‪ .‬اگر چه در میان شاهزادگان و امرا و رجال تیموري عدهیي افراد دانشمند و دانش دوست‬
‫و شاعر و شاعرپرور مانند شاهرخ‪ ،‬بایسنقر میرزا‪ ،‬الغ بیك‪ ،‬ابوسعید‪ ،‬سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر‬
‫علیشیر نوایي و چند تن دیگر وجود داشتند لیكن غالب رجال و امراء آن عهد نه مردم سخن شناس بودهاند‬
‫و نه به سخنگویان و سخن سنجان به دیده حرمت مینگریستند‪ .‬تشویقي هم كه از اهل علم و ادب میشد به‬
‫درجه تشویق پیشینیان نبود و گذشته از این آرامي اوضاع در دوره غالب امرا و سلطین كم و فرصت آنان‬
‫براي اشتغال به مسائل ذوقي اندك بود‪.‬‬
‫از میان حوزههاي ادبي دوره تیموري از همه مهمتر حوزهییست كه در دستگاه امارت سلطان حسین بایقرا‬
‫در هرات تشكیل شد‪ .‬در این حوزه عدهیي شاعر و نویسنده و مورخ و نقاش و موسیقیدان گرد آمده و به‬
‫ترتیب شاگرداني اشتغال جسته بودند‪ .‬سبكةاي نوي كه هر یك از این دستهها در كار خود ایجاد كردند در‬
‫دوره صفوي امتداد یافته است‪ .‬د رحقیقت حوزه علمي و ادبي و هنري هرات در عهد سلطان حسین بایقرا‬
‫منشاء تحول تازهیي در محیط فكري و معنوي ایران گردید كه از اهمیت آن نباید غافل ماند‪.‬‬
‫در آغاز عهد تیموري چند شاعر و گوینده خوب بسر میبردند كه روش آنان دنباله كار گویندگان اواخر قرن‬
‫هشتم بوده است‪ .‬كساني كه بعد از آن طبقه به كار نظم پرداختند همه لحن و سبكي نو و خاص كه با روش‬
‫پیشینیان متفاوت بود داشتند و از آثار آنان تازگي سبك سخن و اندیشه و ابداع مضامین آشكار اشت و حتي‬
‫تقلید از استادان سلف عیب شمرده میشد چنان كه كاتبي گفته است‪:‬‬
‫شاعر نباشد آنكو هنگام بیت گفتن ز اشعار اوستادان آرد خیال درهم‬
‫هر خانهییكه او را از خشت كهنه سازند مانند خانه نو نبود بناش محكم‬
‫زبان شعر دوره تیموري به حد وافر نزدیك به زبان عمومي شد و علت این امر آن بود كه شعر در این‬
‫دوره كمتر اختصاص به دربارها داشت و بیشتر در میان مردم و عامه رائج بو و در نتیجه همین امر توجه‬
‫به قیود ادبي كمتر لزم به نظر میرسید و بر عكس قبول عامه براي رواج شعر ضرور بود و گویا به همین‬
‫سبب عدد شاعران این عهد بسیار بود چنان كه اگر به تذكرههایي كه در آن روزگار و یا در اوایل عهد‬
‫صفوي نوشته شده و ذكر شاعران دوره تیموري در آنها آمده است‪ ،‬مانند تذكرةالشعراء دولت شاه‬
‫سمرقندي و مجالس النفائس امیر علیشیر نوایي (به تركي) و ترجمه فارسي آن (لطائف نامه) و تذكره‬
‫سامي از سام میرزاي صفوي‪ ،‬مراجعه شود اسامي شود اسامي عده كثیري از شاعران در آنها ملحظه‬
‫میگردد و این گروه تنها دستهیي از گویندگان آن عهد را تشكیل میدهند و این امر چنان كه در عهد صفویه‬
‫نیز دیده خواهد شد نتیجه نفوذ شعر در میان عامه و وجود آن در بین طبقات مختلف بوده است‪.‬‬
‫رواج زبان تركي در این دوره باعث بود كه برخي از شاعران زبان تركي را براي شاعري انتخاب كنند و‬
‫اگر به فارسي شعر میگفتند كاه به شعر تركي نیز تفنن نمایند‪ .‬از جمله بزرگترین شاعران این عهد كه گاه‬
‫به زبان فارسي و بیشتر به زبان تركي شعر میساخته امیر علیشیر نوایي (متوفي به سال ‪ )906‬وزیر‬
‫سلطان حسین بایقراست كه چهار دیوان غزل و پنج مثنوي به روش خمسه نظامي و یك مثنوي (لسان‬
‫الطیر) به تقلید از منطق الطیر به تركي دارد و اگر چه شعر فارسي هم میسروده و در فارسي «فاني»‬
‫تخلص میكرده اسن لیكن ناقدان سخن اشعار فارسي او را نستودهاند‪.‬‬
‫در شعر فارسي عهد تیموري گاه بنمونهاي مصنوع یعني اشعاري كه به تكلفات و صنایع لفظي در آنها‬
‫توجه شده است بازمیخوریم‪ ،‬مانند برخي از اشعار و منظومههاي كاتبي ترشزي‪ ،‬لیكن با وجود توجه برخي‬
‫از شاعران و نویسندگان به طریقه متكلفان‪ ،‬باید اذعان كرد كه این روش در شعر و نثر این دوره كمتر‬
‫مورد توجه بوده و نویسندگان و گویندگان معروف آن عهد به سادگي اشعار و آثار خود بیشتر علقه‬
‫داشتهاند‪.‬‬
‫ورود در مسائل عرفاني در شعر این دوره هم چنان رواج داشت و مخصوصاً در غزلها استفاده از‬
‫اصطلحات صوفیه معمول بود و گاه شاعراني مانند شاه نعمة ال ولي و قاسم النوار و جامي به سرودن‬
‫منظومههاي عرفاني هم دست میزدند‪.‬‬
‫منظومههاي عاشقانه و یا منظومههایي كه متضمن حكایات و قصص كوتاه و بحث در مسائل حكمي و‬
‫اخلقي باشد در این عهد نسبة زیاد بود و در غالب این منظومهها سعي میشد كه از نظامي تقلید شود و‬
‫حتي داستانهاي او هم عیناً و گاه با مختصر تغییري در بعض موارد دوباره به نظم درمیآمد‪.‬‬
‫دیگر از انواع شعر كه در عهد تیموري زیاد مورد توجه و علقه شعرا بوده غزل است‪ .‬غزلهاي این عهد‬
‫هر چه بیشتر به پایان آن نزدیك شویم بیشتر متضمن افكار و مضامین دقیق میشده است‪ .‬شاید یكي از علل‬
‫این امر توجهي باشد كه ایرانیان پس از حمله مغول و قتل و غارتهاي متمادي كه در قرن هفتم و هشتم و‬
‫نهم در این كشور رخ داده بود‪ ،‬به امور معنوي پیدا كرده و از عوالم مادي اضطرارًا منصرف گشته بودند‪.‬‬
‫این امر باعث گردید كه به تدریج شعرا به اوهام و خیالت باریك و دقیق بیشتر متوجه شوند و خیالت دور‬
‫و دراز را در الفاظ كم بگنجانند و به جاي رعایت جانب مساوات لفظ و معني از مراعات ظواهر دور و به‬
‫دقت معني و ورود در عالم وهم و خیال نزدیك شوند‪.‬‬
‫با توجه به این معني باید گفت كه د رعهد تیموري مقدمات ظهور سبكي كه بعد به سبك هند یمعروف شد‬
‫فراهم گردید و ما بعد از این درباره سبك مذكور سخن خواهیم گفت‪ .‬آخرین حوزهیي كه این روش را در‬
‫عهد تیموري به كمال رسانید حوزه ادبي هرات در عهد سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر علیشیر بود كه‬
‫بنابر آن چه گفتیم از جهات مختلف در دوره صفوي تأثیر داشت‪.‬‬
‫از شاعران معروف عهد تیموري كه بازمانده اواخر دوره فترت بین ایلخانان و تیمور بوده كمال الدین بن‬
‫مسعود معروف به كمال خجندي (متوفي به سال ‪ )808‬است كه در غزل استاد بوده و در شعر «كمال»‬
‫تخلص میكرده و خود را از معاصر بزرگ خویش حافظ برتر میشمردهاست و با این كه در این دعوي‬
‫صادق نیست لیكن او را مسلماً باید از كساني دانست كه در تلطیف و تكمیل غزل سهم عمده و شایستهیي‬
‫داشتند و خیالت غریب و معاني دقیق در غزلهاي او بسیار است‪.‬‬
‫شاعر بزرگ دیگر هم عصر كمال‪ ،‬مل محمد شیرین مغربي تبریزي (متوفي به سال ‪ )890‬صوفي مشهور‬
‫است كه غزلها و ترجیعات او شهرت دارد و مشحونست به به حقایق عرفاني و علي الخصوص فكر وحدت‬
‫وجود لیكن او را شاعري متوسط باید دانست‪.‬‬
‫دیگر عصمةال بخارایي معروف به عصمت بخاري (متوفي به سال ‪ )829‬صاحب غزلهاي مشهور‬
‫عاشقانه و قصاید‪.‬‬
‫دیگر ابواسحق شیرازي (متوفي به سال ‪ )830‬معروف به بسحق اطعمه است‪ .‬بسحق را از شاعران مبتكر‬
‫و كم نظیر فارسي زبان باید دانست‪ .‬او اشعار خود را به وصف انواع اغذیه و اطعمه مقصور ساخت و به‬
‫همین سبب به «اطعمه» مشهور شد‪ .‬دیوان غزلها و قصائد و رباعیات بسحق و مثنوي كنزالشتهاي او از‬
‫باب اشتمال بر وصف و اسم بسیاري از اطعمه و مجالس پذیرایي و رسومي كه در آنها وجود داشت‪،‬‬
‫اهمیت دارد‪ .‬این اشعار و هم چنین چند رساله كوچك دیگر بسحق به نام «داستان مزعفر و بغرا» و‬
‫داستان «برنج و بغزا» و «خوابنامه بسحق» و «فرهنگ نامه» از اصطلحات كهنه طباخي ایران تا عصر‬
‫شاعر پر است‪.‬‬
‫شاعر دیگري به نام نظام الدین محمود قاري یزدي در قرن نهم روش بسحق اطعمه را تعقیب كرده و در‬
‫باب پوششها و پارچهها شعر سروده و دیواني به نام دیوان البسه ترتیب داده كه به طبع رسیده است‪.‬‬
‫دیوان او هم از باب اشتمال بر اسامي بسیاري از انواع پارچهها و البسه گوناگون در قرن نهم اهمیت‬
‫بسیار داد‪.‬‬
‫دیگر از شاعران مشهور قرن نهم سید نعمة ال ولي كرماني (متوفي به سال ‪ )834‬متوسطي دارد شامل‬
‫غزل و قصیده و مثنوي‪.‬‬
‫دیگر سید علي بن نصیر بن هارون معروف به قاسم انوار (متوفي به سال ‪ )837‬عارف معروف است كه‬
‫دیوان او شامل چند غزل و مثنوي و مقداري اشعار به لهجه ولیتي گیلن و چند قطعه تركي است‪.‬‬
‫دیگري مولنا محمد بن عبدال كاتبي ترشیزي (یا نیشابوري متوفي به سال ‪ )839‬است كه قصاید و‬
‫مثنویهاي مصنوع او شهرت دارد‪ .‬مثنویهاي تجنیسات‪ ،‬ذوبحرین‪ ،‬ذوقافیتین و منظومهةاي حسن و عشق‪،‬‬
‫ناظر و منظور‪ ،‬بهرام و گل اندام از اوست و نوشتهاند كه در آخر عمر شروع به جواب خمسه نظامي كرده‬
‫بود‪.‬‬
‫دیگر امیر شاهي سبزواري (متوفي به سال ‪ )857‬است كه اشعار او را در لطف و دقت و تأثیر ستودهاند و‬
‫علي الخصوص غزلهاي پر مضمون و لطیف او قابل توجه است‪.‬‬
‫دیگر شیخ آذري اسفرایني (متوفي به سال ‪ )866‬است كه قصائد و غزلهاي عاشقانه او لطیف و با حال و‬
‫پر از مضامین دقیق است‪ .‬از منظومههاي مشهور منسوب به او بهمن نامه است در شرح سلطنت سلطین‬
‫بهمني هند‪.‬‬
‫دیگر مولنا محمد بن حسام الدین مشهور به ابن حسام (متوفي به سال ‪ )875‬است كه در انواع شعر دست‬
‫داشته و منظومه خاوران نامه كه حماسهیي دیني است در سفرها و جنگهاي علي بن ابیطالب علیه السلم‪،‬‬
‫ازوست و دیوان قصائد او نیز به طبع رسیده‪.‬‬
‫شاعراني نیز مانند شهاب ترشیزي و سیمي نیشابوري و غیاث شیرازي و خیالي بخاري و بابا سودائي و‬
‫طالب جاجرمي و چند شاعر دیگر كه همه ازمتوسطین بودهاند در این دوره میزیستند و در پایان این عهد‬
‫شاعران متوسط دیگري مثل هللي جغتائي‪ ،‬هاتفي خرجردي‪ ،‬قاسمي و غیره به طبع آزمایي مشغول بودند‬
‫كه چون بیشتر آنها در اوایل دوره صفوي شهرت داشتند نام آنان را در شمار گویندگان آن عهد ذكر‬
‫خواهیم كرد‪.‬‬
‫مشهورترین شاعر آخر عهد تیموري كه باید او را بزرگترین شاعر آن عهد و گوینده به نام ایران بعد از‬
‫حافظ شمرد نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامي ‪ 817‬ـ ‪ 898‬هجري) است كه شاعر و عارف و ادیب و‬
‫نویسنده و محقق بزرگ عهد خود و از پیشوایان فرقه نقشبندیه و صاحب آثار مختلف نظم و نثر و كتب‬
‫پارسي و تازي متعدد است‪.‬‬
‫جامي در مثنویهاي خود تابع روش نظامي بوده و در غزلهاي خود غزلهاي سعدي و حافظ را تقلید و تتبع‬
‫كرده و در قصیده تابع سبك شعراي قصیده گوي عراق بوده است‪ .‬با این حال نباید جامي را از ابتكار‬
‫مضامین تازه و قدرت بیان و لطف معاني در پارهیي از اشعارش بیبهره دانست و او اگر چه به مرتبه‬
‫استادان بزرگ پیش از خود نمیرسد لیكن از آن جهت كه خاتم شعراء بزرگ فارسي زبانست داراي اهمیت‬
‫و مقامي خاص میباشد‪ .‬از آثار منظوم او نخست هفت اورنگ یا سبعه است شامل هفت مثنوي‪،‬‬
‫سلسلةالذهب‪ ،‬سلمان و ابسال‪ ،‬تحفة الحرار‪ ،‬سبحةالبرار‪ ،‬یوسف و زلیخ‪ ،‬لیلي و مجنون‪ ،‬خردنامه‬
‫اسكندر‪ ،‬دوم دیوان غزلها و قصاید و ترجیعات‪ .‬در اشعار جامي افكار صوفیانه و داستانها و حكمت و اندرز‬
‫و تصورات غزلي و غنائي همه به وفور دیده میشود‪.‬‬
‫از آغ از قرن د هم تا مي ان ه ق رن د وا زدهم عهد صفوي (‪ 907‬ـ ‪-- ) 1148‬‬
‫> زب ان فا رسي د ر عهد ص فوي‬

‫زبان فارسي در این دوره مانند دوره تیموري در طریق انحطاط بود‪ .‬در اوایل این دوره لهجه آذري كه از‬
‫لهجات قدیم ایرانست در آذربایجان از میان رفت و جز در برخي از نقاط باقي نماند‪ .‬علت این امر تمادي‬
‫سكونت تركان و تسلط امراء و بعضي از قبائل ترك و مغول در آن ناحیه از قرن ششم به بعد بوده است و‬
‫در نتیجه این امر در اواخر قرن نهم در بسیاري از مراكز عمده آذربایجان تكلم به زبان تركي معمول‬
‫ومتداول شده بود لیكن درآغاز دوره صفوي بنابر آن چه از پارهیي شواهد و مدارك بر میآید تكلم به تركي‬
‫عمومیت كامل نداشت‪ .‬این نكته را هم باید دانست كه تركي معمول در آذربایجان لهجه مختلطي است از‬
‫آذري و عربي و مقدار كمي از لغات تركي كه به طور كلي تحت تسلط قواعد دستوري زبان ترك در آمده‬
‫است‪ .‬مسألهیي كه در دوره صفویان ذكر آن اهمیت دارد علقه و توجهي است كه سلطین صفوي خصوصاً‬
‫به زبان تركي داشتند‪ .‬در این دوره غالب اصطلحات دیواني و درباري و نظامي تركي بود و در میان رجال‬
‫دولت تكلم به تركي رواج داشت و حتي سر سلسله صفوي‪ ،‬شاه اسمعیل‪ ،‬كه شاعري متوسط بوده دیوان‬
‫تركي دارد و «خطائي» تخلص میكرد‪.‬‬
‫از عجائب امور آن است كه در همین دوره سلطین عثماني به ساختن غزلها و قطعات فارسي اظهار علقه‬
‫میكردهاند و زبان پارسي و تعلیم و تعلم كتب ادبي فارسي در دوره آنان در آسیاي صغیري شیوع فراوان‬
‫داشت و بقایاي نفوذ فارسي در آن سرزمین تا عهد ما نیز امتداد یافته است اگر چه روز به روز از قوت آن‬
‫كاسته میشود و طریق ضعف و فراموشي میپیماید‪.‬‬
‫این نكته را نیز باید به خاطر داشت كه رواج زبان پارسي در آسیاي صغیر منحصر به عهد سلطین عثماني‬
‫نبوده و از عهد سلجقه آسیاي صغیر یعني از اواسط قرن پنجم هجري به بعد ادامه داشته است‪.‬‬
‫شیوع و رواج زبان فارسي در عهد صفویان و قرون پس از آن در هندوستان بیش از نواحي دیگر بود‪.‬‬
‫انتشار زبان پارسي در سرزمین پهناور هند از وقتي شروع شد كه دین اسلم به وسیله ایرانیان مشرق به‬
‫آن كشور راه جست و سلسلههاي غزنوي و غوري و ممالیك غوري در آن ملك مراكز معتبري براي ترویج‬
‫زبان و ادب فارسي و تشویق شارعان و نویسندگان فارسي به وجود آوردند‪ .‬حمله مغول به ایران و پناه‬
‫بردن گروه بزرگي از شاعران و نویسندگان و دانشمندان ایراني ماوراءالنهر و خراسان به هندوستان رواج‬
‫زبان پارسي را در آنجا قوت بخشید و از همین عهد است كه گویندگان و نویسندگان مشهور در هندوستان‬
‫ظهور كرده و به زبان فارسي دیوانها و دفترها پرداختهاند‪ .‬در دوره امپراطوران تیموري هندوستان بر اثر‬
‫توجه و علقه وافري كه ایشان اظهار میكردهاند و نیز در نتیجه اظهار علقه امراء جزء مسلمان آن كشور‬
‫كه غالبًا از سللههاي ایراني بوده یا خاندانهایي كه با فرهنگ و تمدن ایراني آشنایي داشتهاند‪ ،‬و همچنین‬
‫بر اثر مهاجرت گروهي از ایرانیان به آن سرزمین‪ ،‬زبان فارسي به درجهیي در هندوستان رخنه كرد و آن‬
‫قدر شاعر و نویسنده و كتاب و غزل و قصیده و مثنوي فارسي در آن نقطه پهناور پدید آمد كه گویي آنجا‬
‫منشاء اصلي و واقعي زبان فارسي است‪.‬‬
‫بعد از سلطین آل بابر اگر چه زبان فارسي یكباره از رواج و رونق نیفتاد لیكن لطمات شدید به آن وارد شد‬
‫علي الخصوص رقابت زبان انگلیسي و زبان اردو با زبان فارسي و بیقیدي ایرانیان در حفظ میراث‬
‫گذشتگان به شدت عجیبي از توسعه و نفوذ زبان فارسي در هند كاست و با این حال بقیة السیف آن رواج‬
‫و انتشار هنوز هم قابل توجه و شایسته نگاهداریست‪.‬‬
‫از آغ از قرن د هم تا مي ان ه ق رن د وا زدهم عهد صفوي (‪ 907‬ـ ‪-- ) 1148‬‬
‫> ش عر فا رسي د ر عهد ص فوي‬
‫شعر پارسي در عهد صفویان از حیث الفاظ و كلمات چندان قابل توجه نیست و اگر از چند شاعر معروف‬
‫قوي بگذریم از سایر شعرا سخني كه لیق توجه باشد نمییابیم‪.‬‬
‫علت این امر آنست كه در این دوره مانند دوره تیموري تربیت معمول شاعران كه در دورههاي ساماني و‬
‫غزنوي و سلجوقي و غیره وجود داشت از میان رفته بود و بیشتر گویندگان اطلعات وسیع و كامل از‬
‫زبان فارسي و عربي نداشتند‪.‬‬
‫علوه بر این چون دربارها نسبت به شاعران اظهار حمایت نمیكردند شعر از دربار بیرون رفت و در دست‬
‫عامه مردم افتاد یعني وضعي كه در دوره تیموري قوت گرفته بود در این عصر عمومیت و شدت بیشتر‬
‫یافت‪ .‬این امر اگر چه وسیله ایجاد تنوع و تجددي در شعر بود لیكن از حیث اصول و قواعد زبان مایه‬
‫شكست آن هم گردید‪ ،‬از این روي در عین آن كه در اشعار دوره صفویان مضامین و مطالب تازه یافته‬
‫میشود‪ .‬در همان حال كلمات سست نیز بسیار است‪.‬‬
‫موضوع دیگري كه به سستي عبارات و كلمات در اشعار فارسي یاوري كرد رواج به شعر فارسي در‬
‫سرزمینهاي غیر ایرانیست كه در عین ایجاد مضامین و معاني تازه چون محیط غیر مساعدي براي زبان‬
‫فارسي بوده در دور داشتن آن از صحت و استحكام عادي خود مؤثر شد‪.‬‬
‫در شعر دوره صفوي مرثیه سرایي و مدح دین بسیار معمول بود و این امر نتیجه طبیعي سیاست مذهبي‬
‫پادشاهان صفوي است‪ .‬این سلسله از آغاز تسلط خود بر ایران به شدت و با سختگیري بیسابقهیي شروع‬
‫به ترویج در ایران كردند و در این راه از هیچ گونه مجاهدت سیاسي و نظامي و علمي و ادبي هم‬
‫خودداري ننمودند چنان كه در نتیجه همین توجه‪ ،‬علوم دیني و علي الخصوص كلم و فقه و حدیث شیعه‬
‫در دوره آنان توسعه فراوان یافت و علماي بزرگي در این ابواب ظهور كردند‪ .‬پیداست كه این سیاست دیني‬
‫در افكار گویندگان عهد و در شعر فارسي نیز بیاثر نبود و علي الخصوص ترویج و تشویق پادشاهان از‬
‫مرثیه سازي و مرثیهسازان یا كساني كه به ذكر مناقب آل علي علیه السلم مبادرت میكردند‪ ،‬بر درجه‬
‫رواج این نوع شعر میافزود‪ .‬صاحب عالم آراي عباسي در ذكر احوال شاعران دوره شاه طهماسب صفوي‬
‫آورده است كه‪:‬‬
‫«در اوایل حال حضرت خاقاني جنت مكاني ]را[ توجه تمام به حال این طبقه بود‪ ....‬و در اواخر ایام حیات‬
‫كه در امر معروف و نهي منكر مبالغه عظیم میفرمودند چون این طبقه علهي را وسیع المشرب شمرده از‬
‫صلحاء و زمره اتقیا نمیدانستند زیاده توجهي به حال ایشان نمیفرمودند و راه گذراندن قطعه و قصیده‬
‫نمیدادند‪ .‬مولنا محتشم كاشي قصیده غرا در مدح آن حضرت و قصیده دیگر در مدح مخدره زمان شهزاده‬
‫پریخان خانم به نظم آورده از كاشان فرستاده بود‪ ،‬به وسیله شهزاده مذكور معروض گشت‪ ،‬شاه جنت مكان‬
‫فرمودند كه من راضي نیستم كه شعراء زبان به مدح و ثناي من آلیند‪ ،‬قصائد در شأن شاه ولیت پناه و‬
‫ائمه معصومین علیهم السلم بگویند‪ ،‬صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند‬
‫زیرا كه به فكر دقیق و معاني بلند و اشعارهاي دور از كار در رشته بلغت درآورده به ملوك نسبت میدهند‬
‫كه به مضمون «از احسن اوست اكذب او» اكثر در موضع خود نیست اما اگر به حضرات مقدسات نسبت‬
‫نمایند شأن معالي نشان ایشان بالتر از آنست و محتمل الوقوع است‪ .‬غرض كه جناب مولنا صله شعر از‬
‫جانب اشرف نیافت!»‬
‫با دقت در این سخنان نمونهیي از افكار سلطین صفوي نسبت به شعرا و مدایح یا غزلهاي آنان آشكار‬
‫میشود‪ ،‬این فكر تقریباً در غالب شاهان آن خاندان موجود بوده و تنها به شاه طهماسب انحصار نداشته‬
‫است‪ .‬اینست كه مرثیهسرایي و مدح ائمه و معصومین در عهد صفوي راه كمال گرفت و علي الخصوص از‬
‫میان شاعران آن دوره محتشم كاشاني شاعر معاصر شاه طهماسب در این فن گوي سبقت از دیگران ربوده‬
‫است و او را به سبب اظهار قدرتي كه در این فن كرده میتوان پیشرو همه شاعران مرثیه گوي قرون اخیر‬
‫دانست‪ .‬روشي كه محتشم در رثاء ائمه به شعر فارسي ایجاد كرد مدتها بعد از او ادامه یافت و شاعران‬
‫بزرگي تا عهد قریب بما در این زمینه آثاري پدید آوردهاند‪.‬‬
‫از نتایج رفتار شاه طهماسب و جانشینان او با شاعران‪ ،‬آن شد كه گویندگان خوش ذوق غزلسرا ومثنوي‬
‫ساز و داستان پرداز كه در ایران بودند یا از دربارها دوري جستند و یا براي اعاشه به دربارهاي مشوق‬
‫عثماني و تیموري هند روي آوردند و علي الخصوص مراكز بسیار معتبري در دستگاههاي امرا و سلطین‬
‫هند براي شعر فارسي ایجاد كردند مثلً تنها در عهد اكبر شاه گوركاني پنجاه و یك شاعر از ایران به‬
‫هندوستان رفتن و در دربار پذیرفته شدند و این توجه به حدي بود كه حتي بعضي از شاعران از آن به‬
‫عنوان مضموني براي بیان كثرت استفاده كردهاند مانند صائب در این بیت‪:‬‬
‫همچو عزم سفر هند كه در هر دل است رقص سوداي تو در هیچ سري نیست كه نیست‬
‫و ابوطالب كلیم كاشاني غزلسراي استاد این عهد دربازگشت از هندوستان از اظهار ندامت و تأثر خودداري‬
‫نكرد و گفت‪:‬‬
‫اسیر هندم وزین رفتن بیجا پشیمانم كجا خواهد رساندن پرفشاني مرغ بسمل را‬
‫بایران میرود نالن كلیم از شوق همراهان به پاي دیگران هم چون جرس طي كرده منزل را‬
‫ز شوق هند زانسان چشم حسرت در قفا دارم كه روحم گر به راه آرم نمیبینم مقابل را‬
‫و علیقلي سلیم یكي دیگر از شعراي این عهد گوید‪:‬‬
‫نیست در ایران زمین سامان تحصیل كمال تا نیامد سوي هندستان حنارنگین نشد‬

‫نكته دیگري كه در شعر دوره صفوي باید به خاطر داشت رواج و تداول سبك هندیست كه مقدمات آن از‬
‫اواخر دوره تیموري شروع شد و كمال آن درین عهد حاصل گشت و بزرگترین گویندگان این سبك در عهد‬
‫صفوي ظهور كردند‪ .‬نفوذ سبك مذكور تا پایان دوره صفوي در ایران امتداد داشت و بعد از آن در اواخر‬
‫عهد زندیه و اوایل دوره قاجاریه راه ضعف پیمود و جاي خود را به سبكهاي كهن فارسي داد لیكن در سایر‬
‫مراكز زبان فارسي یعني در افغانستان و هندوستان هنوز هم باقیست‪.‬‬
‫سبك هندي مبتني بوده است بر بیان افكار دقیق و ایراد مضامین بدیع و باریك و دشوار دور از ذهن در‬
‫زبان ساده معمول و عمومي‪ .‬مقدمات ایجاد این سبك از فترت بین دوره ایلخانان مغول و ظهور تیمور به‬
‫تدریج پیدا شد و در دوره تیموري و علي الخصوص در حوزه ادبي هرات مراحل ترقي را پیمود و در عهد‬
‫صفوي به اوج كمال رسید‪ .‬علت عمده پیدا شدن این سبك وضع اجتماعي آن ایامي است كه باعث شد مردم‬
‫بیشتر به اوهام و افكار دقیق متوجه گردند و از عوالم مادي منحرف شوند و از طرف دیگر زبان فارسي‬
‫در آن روزگار‪ ،‬به نحوي كه دیدهایم‪ ،‬تدریج ًا از روش قدیم دور شد و سبك و روش تازهیي كه مبتني بوده‬
‫است بر اصطلحات عمومي به میان آمد‪ .‬این دو امر باعث شد كه شعر فارسي از طرفي داراي افكار و‬
‫خیالت باریك شود و از طرفي دیگر از حیث زبان و سبك ظاهري سخن ساده و گاهي بیمایه باشد‪ .‬در سبك‬
‫هندي توجه شعرا بیشتر به آوردن مضامین بكر و تازه در هر بیت معطوف و معمولً مضامین با دقت خیال‬
‫و رقت احساسات و تصورات دور و دراز همراه بوده است و در حقیقت باید گفت كه علقه شاعر به فكر و‬
‫خیالت و تصورات بیشتر بوده است تا به زبان و صحت استعمالت و متانت و جزالت كلم و همین امر‬
‫باعث شد كه غالب ًا در ادبیات سبك هندي معاني مهم و زیبا و دقیق نهفته باشد‪.‬‬
‫علت تسمیه این سبك به «هندي» آنست كه بیشتر گویندگان طرفدار این سبك كه معاصر با پادشاهان‬
‫صفوي و گرفتار عدم توجه آنان به شاعران بودهاند به دربار گوركانیان هند میرفته و در آنجا میزیستهاند‬
‫و به همین سبب سبك مذكور در هندوستان و افغانستان رواج بسیار یافت و هنوز هم در آن حدود رائج‬
‫است‪ .‬در سبك هندي غزل بیش از هر نوع شعر دیگر معمول بود زیرا بیان مضامین دقیق و باریك در غزل‬
‫آسانتر است‪.‬‬
‫اینك چند بیت از شاعراني كه بدین سبك سخن گفتهاند براي نمونه نقل میشود‪:‬‬
‫از میرالهي همداني معاصر جهانگیر گوركاني‪:‬‬
‫روي درهم میكشد از روي ما آیینه هم چین پیشانیت گویا آیهیي در شأن ما‬
‫ز بس طراوت رویش نمیتوان دانست كه شبنم است به گل یا گره به پیشاني‬
‫از سالك یزدي معاصر شاه جهان گوركاني‪:‬‬
‫جواب نامه من غیر ناامیدي نیست ز دست سودن بال كبوترم پیداست‬
‫صحبت ما عاقبت با دوست در خواهد گرفت ما سراپا خار خشكیم او سراپا آتش است‬

‫از شوكت بخاري‪:‬‬


‫از بهر قطع كردن نخل حیات تو چون اره دو سر نفس اندر كشاكش است‬
‫از غبارم گرد باد سرمه خیزد بعد مرگ بس كه دارد گردش چشم تو سرگردان مرا‬
‫دیوانه كرد بس كه هوایت بها را باشد كف از شكوفه به لب شاخسار را‬

‫از صائب تبریزي‪:‬‬


‫عالمي را كشت و دست و تیغ او رنگین نشد تیزي شمشیر پاك از خون كند شمشیر را‬
‫زشت صاف از دل بگذرد گرم آن چنان تیرش كه از بوي كباب افتد به فكر زخم نخجیرش‬
‫بر روي غافلن جهان خنده سپهر از رود نیل كوچه به فرعون دادن است‬
‫بحر رحمت را تصور كرده بودم بیكنار از غبار خط بدور عارضت حیران شدم‬

‫از طالي آملي‪:‬‬


‫ز غارت چمنت بر بهار منتهاست كه گل به دست تو از شاخ تازه تر ماند‬
‫خواستم تا سینه بخراشم به ناخن جسم زار در میان پنجهام مانند مو در شانه شد‬
‫از كلیم كاشاني‪:‬‬
‫بود آرایش معشوق حال درهم عاشق سیه روزي مجنون سرمه باشد چشم لیلي را‬
‫غرق وصال آگه ز آسیب چشم بد نیست تا دام بر نیامد ماهي خبر نداد‬
‫نجات غرقه بحر تعلق آسان نیست مگر به تخته تابوت بر كنار افتد‬

‫از محمد طاهر غني كشمیري‪:‬‬


‫برنداریم ز اشعار كسي مضمون را طبع نازك سخن كي نتواند برداشت‬
‫قلم تحریر كرد از سینه چاكم مگر حرفي كه مكتوبم ز صد جاپاره چون بال كبوتر شد‬
‫میان ما نزاكت همچو مو آن دلستان دارد پر مور است شمشیري كه بر موي میان دارد‬
‫دل به مردن نه غني چون قامتت گردید خم بهر این خاتم نگیني نیست جز سنگ مزار‬

‫سخنوران عهد صفوي بر روي هم زباني ساده و دور از آرایش و پیرایش و سخني نزدیك به لهجه عمومي‬
‫و كلمي روان و احیاناً سست با تركیباتي كه گاه از سادگي عامیانه و غلط است‪ ،‬داشتهاند‪ .‬در بیان افكار و‬
‫خیالت خود بینهایت به دقت و باریك اندیشي متوجه بودند‪ ،‬نظر اصلي آنان در شاعري بیان مضامین دقیق‬
‫و تازه و ابتكار در ایجاد آنها بود و هر چه بر مقدار این مضامین و باریكي و دقت آنها در آثار شاعري‬
‫افزوده میشد اهمیت و مقام او نیز در آن دوره بیشتر بود و علي الخصوص در هندوستان و دربار عثماني‬
‫بدین باریك اندیشي و خیال پردازي با دیده اعجاب و تحسین بیشتري مینگریستند و معمولً دیوان این گونه‬
‫شاعران و از آن جمله صائب تبریزي به رسم تحفه و هدیه به دربارهاي عثماني و گوركاني فرستاده میشد‪.‬‬
‫به سبب همین دقت معاني و رقت مضامین باید گفت كه خلف آن چه برخي از معاصران تصور میكنند شعر‬
‫عهد صفوي از همه حیث در درجات انحطاط سیر نمیكرد بلكه از باب اشتمال بر افكار و مضامین تازه و‬
‫قالبهاي جدید براي مطالب و معاني نو در میان ادوار مختلف ادبي اختصاص و امتیازي دارد‪.‬‬
‫غیر از مراثي و مدایح ائمه و معصومین‪ ،‬موضوع رایج دیگر در شعر عهد صفوي افكار غنائي و غزلي‬
‫است كه گاه با رنگ تصوف و افكار زاهدانه و درویشانه و گاه با وعظ و اندرز همراهست‪.‬‬
‫افسانهسرایي و داستان سازي علي الخصوص به شیوه نظامي هم از كارهاي متداول شاعران این دوره‬
‫بود‪.‬‬
‫ساختن حماسههاي تاریخي و دیني در سراسر عهد صفوي معمول بوده و بسیاري از حماسههاي فارسي از‬
‫دو نوع تاریخي و دیني منسوب به این دوره است‪.‬‬
‫قصائدي كه در مدح سلطین ساخته شده باشد نسبت به غزل كمتر و پستتر و غالب ًا در مدح امپراطوري‬
‫تیموري هند بوده است‪.‬‬
‫بسیاري از شاعران آغاز دوره صفوي تربیت یافتگان اواخر عهد تیموري و علي الخصوص حوزه ادبي‬
‫عهد سلطان حسین بایقرا بودهاند‪ .‬از جمله آنان یكي عبدال هاتفي خرجردي (متوفي به سال ‪ )927‬خواهر‬
‫زاده جامي بود از مهمترین آثار او «شاهنامه حضرت شاه اسمعیل» است كه حماسهیي تاریخي است‪ .‬دیگر‬
‫داستانهاي منظومي به تقلید از نظامي شامل شیرین خسرو و لیلي و مجنون و هفت منظر و تمرنامه (=‬
‫تیمورنامه)‪ .‬تمرنامه در شرح فتوحات و جنگهاي تیمور براي جواب گویي بر اسكندرنامه نظامي ساخته شد‬
‫و از نوع حماسههاي تاریخي است‪.‬‬
‫دیگر از شاعران آغاز عهد صفوي كه او هم از تربیت یافتگان آخر دوره تیموري بوده و اوایل دوره‬
‫صفوي را درك كرده است میرزا قاسم گنابادي از سادات گناباد است كه او نیز از مقلدان نظامي بود‪ .‬آثار‬
‫مهمش عبارتست از لیلي و مجنون‪ ،‬كارنامه یا چوگان نامه‪ ،‬خسرو و شیرین‪ ،‬شاهرخ نامه‪ ،‬شهنامه ماضي‬
‫(در شرح سلطنت شاه اسمعیل صفوي) و شهنامه نواب عالي (در شرح سلطنت شاه طهماسب صفوي)‪.‬‬
‫دیگر از شاعران مشهور آخر دوره تیموري و آغاز عهد صفوي بابا فغاني (متوفي به سال ‪ 925‬هجري)‬
‫است كه به غزلهاي لطیف خود مشهور است‪.‬‬
‫همزمان همین شاعر امیدي طهراني (متوفي به سال ‪ )925‬قصیده و غزل را خوب میساخت‪.‬‬
‫دیگر از این دسته شاعران اهلي ترشیزي (متوفي به سال ‪ )934‬است و دیگر اهلي شیرازي (متوفي به‬
‫سال ‪ )942‬صاحب قصائد خوب و مثنوي مصنوع «سحر حلل»‪.‬‬
‫××××××چك شده‬
‫دیگر هللي جغتایي (متوفي به سال ‪ )935‬كه از غزل سرایان خوش ذوق و حساس اوایل قرن دهم هجري‬
‫محسوب میگردد و او علوه بر غزلهاي پرشور مثنویاتي به نام «لیلي و مجنون» و «شاه و درویش» و‬
‫«صفات العاشقین» سروده است‪.‬‬
‫دیگر از شاعران بزرگ اوایل دوره صفوي وحشي بافقي كرماني (متوفي به سال ‪ )991‬از مشاهیر‬
‫گویندگان قرون اخیر است‪ .‬وي از معاصران شاه طهماسب صفوي بوده و قصایدي در مدح او ساخته است‪.‬‬
‫غزلهاي این شاعر شیرین سخن نیز در لطافت و حسن سیاقت مشهور است‪ .‬تركیب بندهاي كوتاه عاشقانه‬
‫او علوه بر تازگي در ادبیات فارسي از لحاظ لطف سخن و شور و التهاب قابل توجه است‪ .‬مثنوي ناتمامي‬
‫هم ازو به نام فرهاد و شیرین مانده است كه علي الخصوص ابیات آغاز آن در میان اشعار متأخران زبانزد‬
‫است‪.‬‬
‫این مثنوي را در دوره قاجاریه وصال شیرازي به پایان برد‪.‬‬
‫شاعر هم عصر وحشي محتشم كاشاني (متوفي به سال ‪ )996‬است كه پیش از این اهمیت او را در مرثیه‬
‫سرایي بیان كردیم‪ .‬وي علوه بر مراثي دلنشین و معروف خود از قصاید و غزلهاي مشهوري هم دارد‪.‬‬
‫از بزرگترین غزلسرایان این دوره جمال الدین محمد بن بدرالدین شیرازي متخلص به عرفي (‪ 964‬ـ ‪)999‬‬
‫است كه شهرت او در دوره صفوي هند و ایران و كشور عثماني را فرا گرفته بود‪ .‬عرفي علوه بر‬
‫غزلهاي شیواي خود به سبك هندي قصاید و مثنویهایي هم دارد‪ .‬مثنویهاي او به تقلید از نظامي ساخته‬
‫شده و رسالههایي نیز به اسم رساله نفسیه نگاشت‪.‬‬
‫دیگر از مشاهیر شاعران فارسي زبان دوره صفوي كه اگر چه ایراني نیست ولي در شاعري با استادان‬
‫ایراني معاصر خود هم طراز بوده ملك الشعراء فیضي دكني (‪ 954‬ـ ‪ )1004‬برادر ابوالفضل وزیر اكبر‬
‫شاه است‪ .‬فیضي نیز مانند عرفي در عهد خود اشتهار بسیار داشت‪ .‬در قصیده و غزل و مثنوي استاد و‬
‫صاحب آثار بسیاري بوده است‪ .‬از مثنویهاي مشهور او كه به تقلید از نظامي گنجوي ساخته است‬
‫منظومههاي‪ :‬مركز ادوار‪ ،‬سلیمان و بقلیس‪ ،‬نل و دمن‪ ،‬هفت كشور و اكبر نامه را باید نام برد‪.‬‬
‫دیگر سحابي استرآبادي (متوفي به سال ‪ )1010‬است و دیگر نظیري نیشابوري (متوفي به سال ‪)1021‬‬
‫كه قصیده و غزل و ترجیعات زیبا دارد‪ ،‬دیگر ظهوري ترشیزي (متوفي به سال ‪ )1024‬و زللي‬
‫خوانساري (متوفي به سال ‪.)1024‬‬
‫دیگر طالب آملي (متوفي به سال ‪ )1036‬ملك الشعراء جهانگیر تیموري‪ ،‬صاحب قصاید و غزلهاي‬
‫مشهور‪.‬‬
‫دیگر شیخ بهاء الدین محمد عاملي (متوفي به سال ‪ )1030‬دانشمند معروف كه از او مثنویهاي سوانح‬
‫الحجاز مشهور به نان و حلوا‪ ،‬و شیر و شكر كه هر دو شامل مسایل عرفاني و وعظ و اندرز است‪،‬‬
‫دردست میباشد‪.‬‬
‫دیگر از شاعران عهد صفوي حكیم شرف الدین حسن (متوفي به سال ‪ )1038‬طبیب و ندیم شاه عباس اول‬
‫صاحب غزلها و مثنوي «نمكدان حقیقت» است‪.‬‬
‫دیگر میرزا ابولقاسم خان فندرسكي از حكماي مشهور عهد صفوي (متوفي درحدود سال ‪ )1050‬كه اشعار‬
‫حكیمانه اي از وي باقیمانده است‪.‬‬
‫از شاعران بزرگ دورهء صفوي كه تالي عرفي شیرازي و از گویندگان بلند مقام سبك هندیست ابوطالب‬
‫كلیم كاشاني ملك الشعراء شاه جهان است كه بسال ‪ 1061‬در كشمیر وفات یافت‪ .‬دیوان غزلهاي او مشهور‬
‫است و گذشته از آن منظومهیي دارد به نام ظفرنامهء شاه جهاني‪.‬‬
‫كسي كه كمال سبك هندي به او تمام شد محمد علي صائب تبریزي (‪ )1010-1088‬است كه شهرتش هند‬
‫و ایران و دربار عثماني را هم در عصر و زمان او گرفته بود ‪.‬‬
‫صائب شاعري كثیرالشعر است و ابیات او یك صد و بیست هزار بر میآید‪ .‬غزلهاي او در پختگي و اشتمال‬
‫بر معاني و مضامین دقیق و امثال سائر مشهور است و چون در آثار گذشتگان هم مطالعه مینموده سخن او‬
‫بیش از دیگر شعراء هم عهدش محكم و استوار مینماید‪.‬‬
‫دیگر شیخ علي حزین (متوفي به سال ‪ )1180‬صاحب دو كتاب مشهور تذكره حزین و تذكره معاصرین‬
‫است‪ .‬دیوان كلیات او شهرت دارد‪.‬‬
‫از حماسه سرایان اوایل قرن یازدهم قدري نام شاعریست كه از او دو منظومه حماسه تاریخي جرون نامه‬
‫(تاریخ ختم ‪ 1031‬هجري) و جنگ نامه كشم (تاریخ ختم ‪ 1032‬هجري ) باقي مانده است دیگر بهشتي‬
‫مشكوكي كه شاهنامه بهشتي را در جنگهاي سلطان مراد سوم عثماني پسر سلطان سلیم با محمد خدا بنده‬
‫پادشاه صفوي بسال ‪ 985‬به پایان برد‪ .‬دیگر جمالي ابن حسن شوشتري كه فتوح العجم را در فتح تبریز به‬
‫دست عثمان پاشا در سال ‪ 994‬به نظم آورد‪ .‬دیگر مل كامي شیرازي كه وقایع الزمان یا فتحنامه نور‬
‫جهان بیگم را در تاریخ آخرین سالهاي نورالدین محمد جهانگیر پادشاه گوركاني هند و جنگهاي این پادشاه‬
‫با معاندان و سركشان در سال ‪ 1035‬تمام كرد‪ .‬دیگر بهشتي كه آشوب نامه هندوستان را در باب جنگها و‬
‫كشاكشهاي پسران شاهجهان یعني وقایع سال ‪ 1069-1067‬ساخت‪ .‬دیگر میرزا محمد رفیع خان باذل‬
‫مشهدي معاصر شاه جهان متوفي بسال ‪1123‬یا ‪ 1124‬هجري بسال ‪-1123‬یا ‪ 1124‬هجري صاحب‬
‫منظومه حمله حیدري (حماسه دیني)و میرزا ابوطالب فندرسكي كه بعد ازو منظومه باذل را بپایان رسانید‪.‬‬
‫این شاعران كه بر شمرده ایم مشهورترین گویندگان دوره صفوي هستند و گرنه در آن عهد خاه در ایران‬
‫و خاه در هندوستان و دربار سلطین عثماني گویندگان بسیار بوده اند و هر كس میكوشید براي خود‬
‫است‪.‬‬ ‫دیواني ترتیب دهد و البته غالب آثار آنان افراد فاقد ارزش ادبي بوده‬
‫از آغ از قرن د هم تا مي ان ه ق رن د وا زدهم عهد صفوي (‪ 907‬ـ ‪-- ) 1148‬‬
‫> ن ثر فا رس ي د ر عهد ص فوي‬

‫از منشیان دوره صفوي هم خواه آنان كه در ایران در دستگاه صفویان بودهاند و خواه آنان كه در هند در‬
‫دستگاه گوركانیان و سایر امراي محلي بسر میبردند نامههاي تكلف آمیزي در دست است‪.‬‬
‫از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزویني (متوفي به سال ‪ )1120‬است كه منشي و مورخ‬
‫دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است‪ .‬ازو منشآتي مانده كه در پارهاي از آنها با تكلفي‬
‫بسیار كوشیده است سخنان پارسي بدون استعمال لغات عربي به كار برد‪ .‬میرزا طاهر وحید در شعر نیز‬
‫دست داشته و از مشاهیر استادان سبك هندي بوده است‪.‬‬
‫از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذكر این چند كتاب مبادرت میشود‪:‬‬
‫حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواندمیر كه از مورخان آخر عهد تیموري و آغاز عهد صفوي بوده است‬
‫(متوفي به سال ‪ )941‬و كتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوي را شامل است‪.‬‬
‫تذكره شاه طهماسب صفوي به قلم شاه طهماسب اول(‪ ) 984-930‬پسر شاه اسمعیل كه در وقایع سلطنت‬
‫خود نوشته است‪.‬‬
‫احسن التواریخ تالیف حسن بیك روملو كه تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوي را شامل است‪.‬‬
‫عالم آراي عباسي تالیف اسكندر بیك منشي شاه عباس بزرگ كه تا پایان حیات شاه عباس صفوي (‪-985‬‬
‫‪ )1038‬در آن به رشته تحریر در آمده و از میان كتب دوره صفوي به حسن انشاء ممتاز است‪.‬‬
‫بهار دانش كه تهذیبي است از كلیله و دمنه بقلم شیخ ابوالفضل دكني (مقتول به سال ‪)1013‬‬
‫وزیر اكبرشاه‪ .‬از شیخ ابوالفضل كتب دیگري مانند اكبرنامه در شرح سلطنت اكبرشاه و كتاب آیین اكبري‬
‫باقي مانده است‪.‬‬
‫هشت بهشت در تاریخ آل عثمان از مولنا ادریس البتلیسي معاصر سلطان بایزید (‪ ) 918-886‬و پسرش‬
‫ابوالفضل محمد الدفتري كه آن را تا وقایع سال ‪ 952‬كه شامل اتفاقات قسمي از دوره سلطان سلیم ثاني‬
‫است نوشتند‪.‬‬
‫مجالس المومنین از قاضي نورال ششتري (متوفي به سال ‪ )1019‬در شرح احوال گروهي بزرگ از شعرا‬
‫و ادبا و فضلي شیعه‪.‬‬
‫از جمله مسائلي كه در این عصر مورد توجه بود تذكره نویسي است‪ .‬از كتب تذكره در این دوره یكي تحفه‬
‫ثاني تألیف سام میرزا (‪ . 983‬م) پسر شاه اسماعیل صفوي است شامل شرح حال عدهاي از شعرا اواخر‬
‫قرن نهم تا اواخر قرن دهم‪.‬‬
‫دیگر لطایف نامه ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر است كه به دست فخري بن امیري در سال ‪927‬‬
‫صورت گرفت‪ .‬از ترجمه این كتاب اثر معروف دیگري داریم به نام تذكرة المثال یا جواهر العجایب‪.‬‬
‫دیگر مذكر الحباب تألیف نثاري بخارایي است كه شامل شعراي دوره علیشیر نوایي تا حدود سال ‪.974‬‬
‫دیگر نفایس المآثر در شرح احوال شعراي ایراني هند عصر اكبر شاه‪.‬‬
‫دیگر خلصة الشعار و زبدة الفكار تألیف تقي الدین كاشاني كه در سال ‪ 985‬تألیف شد‪.‬‬
‫دیگر تذكره هفت اقلیم تألیف امین احمد راضي كه در آغاز قرن یازدهم پایان یافته و از تذكرههاي معتبر‬
‫فارسي است‪.‬‬
‫دیگر ریاض الشعرا تألیف علي قلي خان واله داغستاني كه در قرن دوازدهم تألیف شد‪.‬‬
‫یكي از مسائل قابل توجه در ادبیات دوره صفوي كتب متعدد در لغت فارسي است‪ .‬از علل عمده این امر‬
‫غیر از حاجتي كه در هند به كتب لغت فارسي موجود بوده توجهي است كه شیخ ابوالفضل دكني وزیر اكبر‬
‫شاه به نوشتن انشاءهاي بلیغ و بازگشت به سبك نویسندگان قدیم داشته است و این سبك بعد ازو در دربار‬
‫گوركاني متروك ماند‪ .‬معلوم است كه این توجه‪ ،‬اطلع از لغت فارسي و موارد استعمال و معاني آن را‬
‫ایجاب میكرده و به همین سبب از دوره او تألیف كتب در لغت زیاد رواج یافته بوده است‪ .‬پیداست كه پیش‬
‫از این تاریخ نوشتن كتب در بیان لغات گاه مورد توجه قرار میگرفته اما رواج آن كم و پیش از دوره‬
‫صفوي تعداد كتب لغت انگشت شمار بوده است‪ .‬از جمله كتب مهم لغت كه از دوره شیخ ابوالفضل مذكور‬
‫به بعد در هندوستان به وجود آمده و حقاً قابل توجه و عنایتاً نخست كتاب فرهنگ جهانگیري تألیف جمال‬
‫الدین حسین انجور را باید یاد كرد كه در دربار اكبر شاه و پسرش جهانگیر میزیسته است‪ .‬وي كتاب خود‬
‫را در سال ‪ 1017‬بانجام رسانیده و به نام جهانگیر در آورده و فرهنگ جهانگیري نامیده است‪.‬‬
‫پیش از تالیف فرهنگ جهانگیري‪ ،‬كتاب دیگري در لغت فارسي به دست محمد قاسم سروري كاشاني در‬
‫ایران به نام شاه عباس صفوي تألیف و به سال ‪ 1008‬تمام شده بود‪.‬‬
‫دیگر از فرهنگهایي كه د رهند تألیف شده فرهنگ شده فرهنگ رشیدي است تألیف عبدالرشید الحسیني‬
‫معاصر اورنگ زیب كه كتاب خود را در سال ‪ 1064‬به پایان برده و آن یكي از كتب معتبر لغت فارسي‬
‫است‪.‬‬
‫دیگر كتاب غیاث اللغات تألیف محمد غیاث الدین است كه در سال ‪ 1242‬تمام شده‪.‬‬
‫علوه بر این كتب دیگري هم مانند مؤید الفضل (تألیف محمد لد دهلوي) و بهار عجم و چراغ هدایت و جز‬
‫آن در هند تألیف شده است كه فعلً توضیح بیشتري را در باب آنها لزم نمیدانیم لیكن از میان آنها خصوصاً‬
‫ذكر فرهنگ برهان قاطع سودمند به نظر میرسد ‪.‬این كتاب را محمد حسین بن خلف تبریزي متخلص به‬
‫«برهان» در سال ‪ 1062‬در هندوستان تألیف كرده و چون كتاب او مشتمل بر لغات بسیار و از دیگر كتب‬
‫لغت فارسي كاملتر بوده تا كنون چند بار طبع شده است‪.‬‬
‫عیب عمده ابن كتب آنست كه بر اثر نداشتن روش دقیق در جمع آوري لغات غالباً فاقد ارزش علمي كامل‬
‫هستند‪ .‬در بسیاري از موارد اتفاق افتاده است كه قرائتهاي غلط لغات عربي یا تركي یا فارسي وسیله ایجاد‬
‫لغات جدیدي براي لغت نویسان مذكور شده است مطلب دیگر آن كه در دوره اكبر شاه بلئي به زبان و‬
‫تاریخ ایران روي آور شد و آن جعل كتابهاییست به اسم دساتیر و شارستان و آیین هوشنگ كه همگي‬
‫شامل لغات ساختگي به عنوان لغات ناب فارسي و حاوي مطالبي راجع به تاریخ ایران قدیم است كه مطلقاً‬
‫دروغ و به كلي ساختگي میباشد‪ .‬این كتب مجعول به نام لغات خاص فارسي كلماتي بي بن و بیاصل پدید‬
‫آورده است مانند پرخیده‪ ،‬ایرخیده‪ ،‬فرنودسار‪ ،‬سمراد و جز آنها‪ .‬این كلمات مجعول به عنوان لغات خالص‬
‫فارسي در فرهنگهاي مذكور را ه جسته و در دوره قاجاري و عهد ما مورد استفاده كساني قرار گرفت كه‬
‫به گمان خود خواستند «پارسي ناب» بنویسند و آن گاه این مهملت را در آثار خود به عنوان پارسي به‬
‫كار برده و قطعات نامفهوم مضحكي ازین راه به وجود آوردهاند‪ .‬مطاب تاریخي مجعول كتب مذكور هم‬
‫بدبختانه به كتابهاي دوره قاجاري كه در تاریخ ایران قدیم نوشتهاند راه جسته و در اذهان برخي وارد شده‬
‫است‪.‬‬
‫در دوره صفوي مؤلفات علمي و دیني متعددي به زبان فارسي فراهم آمده است كه در این جا از ذكر بعض‬
‫آنها گزیري نیست‪.‬‬
‫در تفسیر قرآن‪ :‬ترجمه الخواص یا تفسیر زواري از علي بن حسین زواري از علماء مشهور امامیه در‬
‫قرن نوزدهم هجري‪ ،‬معاصر شاه طهماسب صفوي است كه كتاب خود را به سال ‪ 946‬به اتمام رسانید‪ .‬وي‬
‫كتب متعدد دیگري نیز به فارسي تألیف و ترجمه كرده است مانند‪ :‬شرح نهج البلغه به نام روضة النوار‪،‬‬
‫ترجمه مكارم الخلق طبرسي به نام مكارم الكرائم‪ ،‬ترجمه اعتقادات شیخ صدوق به نام وسیلة النجاة‪،‬‬
‫ترجمه طرائف ابن طاوس طراوة اللطایف و و مجتمع الهدي معروف به قصص النبیاء و غیره‪.‬‬
‫دیگر خلصة المنهج در تفسیر قرآنست به فارسي از مل فتح ال كاشاني (متوفي به سال ‪ )988‬شاگرد‬
‫علي بن حسین زواري وي كتب دیني دیگري هم به فارسي دارد مانند منهج الصادقین في الزام المهالفین در‬
‫تفسیر قرآن كه پنج مجلد است و كتاب خلصة المنهج اختصاري در از آن میباشد و كتاب «تنبیه الغافلین و‬
‫تذكرة العارفین» كه شرح فارسي كتاب نهج البلغه است‪ .‬جامع عباسي تألیف شیخ بهاء الدین محمد بن‬
‫حسین عاملي معروف به شیخ بهایي معاصر شاه عباس صفویست كه چون به سبب فوت مؤلف ناتمام ماند‬
‫آن را مولنا نظام الدین محمد بن حسین قرشي ساوجي (متوفي به سال ‪ )1038‬به فرمان شاه عباس تكمیل‬
‫كرد‪ .‬این كتاب از مهمترین كتب فقهي شیعه در روزگاران اخیر شمرده شده و چندین بار بر آن شرح و‬
‫حاشیه نوشتهاند‪.‬‬
‫مل محمد باقر مجلسي (متوفي به سال ‪ )1111‬از علماء ذي نفوذ آخر دوره صفوي و شیخ السلم ایران از‬
‫اواخر عهد شاه سلیمان تا اواخر عهد شاه سلطان حسین‪ ،‬نیز كتب متعددي در شرح مسائل مذهبي و ا‬
‫خلقي شیعه به فارسي و عربي تألیف كرده است و از جمله آنهاست‪ :‬بحارالنوار‪ ،‬مشكوة النوار‪ ،‬معراج‬
‫المؤمنین‪ ،‬جلء العیون‪ ،‬زادالمعاد‪ ،‬عین الحیات و غیره‪.‬‬
‫از جمله كتب معتبر كلمي این عهد به فارسي یكي «كلمات مكنونه» است از مل محسن فیض كاشاني‬
‫(متوفي به سال ‪ )1000‬شاگرد ملصدرا به فارسي و عربي‪ .‬وي كتب دیگر در مسائل دیني داشته و شعر‬
‫نیز میساخته است‪ .‬هدایت دیوان اشعار او را در حدود شش هفت هزار بیت تخمین كرده است‪.‬‬
‫شاگرد دیگر ملصدرا یعني عبدالرزاق بن علي بن حسین لهیجي متخلص به فیاض نیز تألیفاتي در حكمت‬
‫و كلم دارد‪ .‬مهمترین كتاب او گوهر مراد است كه خلصهییست در اصول عقاید به فارسي‪.‬‬
‫از مي انه ق رن دو زا دهم ت ا اوا سط قرن چ ها رد هم دو ره اف شا ري و ز ندي و‬
‫ق اج اري و مشر وطيت ‪ >- -‬شعر فا رسي‬
‫در پايان عهد صفوي در اصفهان اندك اندك ناخشنودي ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشي كه‬
‫در شعر پارسي پدید آمده و مقبول گویندگان ایران و هندوستان شده بود‪ ،‬آشكار گشت و بر اثر این‬
‫ناخشنودي فكر تازهیي به میان آمد و آن رها كردن شیوه جدید شعر یعني شیوهیي شد كه به سبك هندي‬
‫شهرت دارد و ما پیش ازین درباره آن سخن گفتهایم‪ .‬این دسته معتقد بودند كه شیوه شاعراني از قبیل كلیم‬
‫كاشاني و صائب تبریزي و وحید قزویني و نظایر آنان خلف فصاحت و دور از اصول بلغتي است كه در‬
‫زبان فارسي وجود دارد و باید آنرا ترك گفت و به شیوهیي كه همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و‬
‫گویندگان و نویسندگان استاد بوده است بازگشت‪.‬‬
‫از كسانیكه در این فكر پیشقدم شمرده میشوند و سخن آنان به ما رسیدده است ولي محمد خان مسرور‬
‫اصفهاني (مقتول به سال ‪ )1168‬عم آذر بیگدلي و میرسد علي مشتاق اصفهاني (متوفي به سال ‪)1192‬‬
‫استاد آذر بیگدلي و میرزا نصیر اصفهاني (متوفي به سال ‪ )1192‬صاحب مثنوي معروف «پیر و جوان»‬
‫و سید احمد هاتف اصفهاني (متوفي به سال ‪ )1198‬داراي دیوان قصائد و غزلیات و ترجیعبند مشهور و‬
‫لطفعلي بیك آذر بیگدلي (متوفي به سال ‪ )1195‬صاحب مثنوي خسرو و شیرین و تذكره آتشكده و میرزا‬
‫محمد صادق نامي اصفهان از معاصران زندیه و آقا محمد صهباي قمي (متوفي به سال ‪ )1191‬از دوستان‬
‫مشتاق و هاتف حاجي سلیمان صباحي كاشاني (متوفي به سال ‪ )1206‬و آقا محمد عاشق اصفهاني‬
‫(متوفي به سال ‪ )1181‬هستند كه همه معتقد به ترك روش معاصران و پیروي از سبك متقدمان بوده و‬
‫خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوي شیوه استادان قدیم را مورد تقلید قرار دادهاند‪.‬‬
‫آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است كه «حضرتش در اصفهان تحصیل كمالت كرده و شوق‬
‫بسیار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب میفهمید اما چون در آن زمان طریقه فصحاي متقدمین منسوخ‬
‫بوده شعري ممتاز از ایشان نتراوید» و در شرح احوال مشتاق نوشته است‪:‬‬
‫«بعد از آنكه سلسله نظم سالها بود كه به تصرف نالیق متأخرین از هم گسیخته به سعي تمام و جهد مال‬
‫كلم او پیوند اصلح یافته اساس شاعري متأخرین را از هم فرو ریخته بناي فصحاي بلغت شعار متقدمین‬
‫را تجدید‪»...‬‬
‫عبدالرزاق بیك دنبلي هم در بیان حال مشتاق آورده است‪:‬‬
‫«چون بساط چمن نظم از اقدام خیالت خام شوكت و صائب و وحید و مایشابه به هم و از استعارات بارده‬
‫و تمثیلت خنك‪ ،‬لگدكوب شد و یكبارگي از طراوت و رونق افتاد مشتاق به تماشاي گلزار نظم آمده طومار‬
‫سخن سرایي آن جمع را چون غنچه بهم پیچیده و بساط نظمي كه خود در آن صاحب سلیقه بود و آن روش‬
‫ضمیري و نظیري است بگسترانید‪ ،‬بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمهها پرداخت‪ ،‬عند لیبان خوش‬
‫نواي عصر او را مقتفي آمدند‪ ،‬اشعار رنگینش زینت نغمات مطربان باربد نواي آن زمان شد و ترنمات‬
‫شیرینش نقل محفل ظرفاي مجلس آرا‪».‬‬
‫این اشارات معلوم میدارد كه از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتي نو در شعر فارسي پدید آمد كه دو‬
‫مركز عمده آن اصفهان و شیراز بوده و شاعراني كه ذكر كردهایم در یكي از این دو مركز به سر میبرده و‬
‫مشغول تعلیم شاگرداني زیر دست خود بودهاند و از همین دو مركز است كه چند شاعر استاد مانند صباي‬
‫كاشاني شاگرد صباحي و عبدالرزاق دنبلي شاگرد میرزا نصیر اصفهاني و سحاب اصفهاني پسر و پرورده‬
‫هاتف اصفهاني تربیت شده و در اوایل دوره قاجاري شهرت یافتهاند‪.‬‬
‫شاعران مذكور و شاگردان و تربیت یافتگان ایشان همه معتقد بازگشت به شیوه استادان سبك عراقي و رها‬
‫كردن شیوه هندي بودهاند و بر اثر این نهضت روح تازهیي در قالب شعر فارسي دمیده شد و در عین آنكه‬
‫سبك هندي در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با یك عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقي‬
‫بود‪ ،‬در ایران تا پایان دوره قاجاري پیروي از سبك دوره صفوي مذموم شمرده میشد و مثلً رضا قلیخان‬
‫هدایت در آغاز تذكره معروف خود (مجمع الفصحاء ) نوشته است كه‪:‬‬
‫«‪ ...‬كه در زمان تركمانیه و صفویه طرزهاي نكوهیده عیان شد‪ ،‬و طریقه انیقه انتظام قصیده فصیحه و‬
‫شیوه شیواي موعظه و نصیحة و حكمیات و زهدیات و حماسیات كه رسم فصحاي ما تقدم بود باكلیه‬
‫برافتاد‪ ،‬موز و نان به مخمس و مسدس و مثنوي سرایي و غزل آرایي و تعبیه معما و تعمیه اسمهاي‬
‫بیمسما مایل شدند و غزل را چون قراري معین نبود بهر نحویكه طبایع سقیمه و سلیقه نامستقیمه آنان‬
‫رغبت كرد پریشانگویي و یاوهدرایي و بیهودهسرایي آغاز نهادند‪ ،‬به جاي حقایق وارده مضامین بارده و‬
‫به عوض صنایع بدیعه و بدایع لطیفه مطالب شنیعه و مقاصد كثیفه در درج اشعار و ضمن گفتار درج و‬
‫تضمین فرمودند خاصه كه در اواخر صفویه و افشاریه و اوایل زندیه و الواریه طلوع كوكب طالع آنان مایه‬
‫غروب اختر فضل و دانش و فصاحت و بلغت و حكمت و معرفت گردیده‪ ،‬هر فاضلي زاویهیي گزید و هر‬
‫كاملي به كنجي خزید‪ . .‬القصه چون در پس هر نقصاني كمالي و در قفاي هر فراقي وصالي مقرر است و‬
‫عزت و ذلت هر صنفي از اهل هر صنعتي را وقتي مقدر‪ ،‬در اواخر دولت الواریه چند تن را سلیقه بر احیاي‬
‫شیوه متقدمین قرار گرفت و از بیمزگیهاي طرز متأخرین و طریقه مبتذله ایشان آگاه آمدند‪ ،‬بغایت چوشیدند‬
‫و كوشیدند و كسوت جد و جهد پوشیدند و مردم را از طرز نكوهیده متأخرین منع كردند و بسیاقت نیكوي‬
‫متقدمین مایل آوردند و به مشقت مشق آن شیوهها در پیش گرفتند‪»...‬‬
‫این قول كه نقل كردیم از شاعر و نویسنده مشهور عهد محمد شاه و ناصرالدین شاه یعني امیر الشعراء‬
‫هدایت است كه خود مردي استاد و صاحب نظر بود و نقل قول او براي اطلع از نظري كه در دوره‬
‫قاجاریه نسبت به سبك هندي وجود داشت كافي به نظر میرسد‪.‬‬
‫چون پیروان طریقه جدید معتقد به بازگشت به شیوه قدما بودند در اصطلح معاصران دوره آنان را در‬
‫تاریخ ادب فارسي «دوره بازگشت» مینامند‪.‬‬
‫دوره بازگشت یا دوره تجدید سبك قدما را میتوان به دو عصر ممتاز منقسم ساخت‪ :‬دوره اول یعني دورهیي‬
‫كه از اواسط قرن دوازدهم شروع شده و تا قسمتي از اوایل قرن سیزدهم ادامه یافته است‪ .‬در این مدت‬
‫گویندگان استاد بیشتر سبك شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم را در غزل و قصیده و مثنوي پیروي‬
‫میكردند‪.‬‬
‫دوره دوم از اواخر نیمه اول قرن سیزدهم آغاز شده و دورهییست كه گویندگان آن در عین پیروي از روش‬
‫شعراي قرن ششم و هفتم و هشتم به سبك شعراي قرون چهارم و پنجم و ششم هم نظر داشتند مانند هدایت‬
‫و سروش و فتحاللهخان شیباني و محمود خان ملك الشعرا و جز آنان‪ ،‬و فیاحقیقة در این دوره بود كه‬
‫ثمرات بازگشت ادبي به نحو استیفا گرفته شد و سخن رضا قلیخان هدایت آنجا كه به تقلید و پیروي‬
‫گویندگان معاصر خو از فصحاي مختلف اشاره كرده است‪ ،‬بیشتر متوجه وضع همین دوره اخیر است‬
‫«همچنانكه تدریجاً پایه شعر تنزل نمود به تدریج ابواب ترقي گشود‪ .‬چون آفتاب دولت‪ ...‬فتحعلي شاه ‪ ...‬از‬
‫مشرق سلطنت شارق آمد طبع مبارك آنشهریار به واسطه وزن فطري به تكمیل شعر و شاعري شایق افتاد‪،‬‬
‫جمعي فضل و فصحا در این طبقه به هم رسیدند و طیقه قدما را برگزیدند و بدان سبك و سیاق بر یكدیگر‬
‫سباق جستند و نقوش طریقه غیر فصیحه متوسطین و متأخرین را از لوحه خاطر روزگار فرو شستند‪،‬‬
‫بعضي به طرز خاقاني شیرواني و عبدالواسع جبلي قصائد مصنوعه رنگین مسجع مقفا سرودند و برخي به‬
‫سیاق فرخي و منوچهري شاهراه عذوبت و شیرین مقالي پیمودند‪ ،‬جمعي را هواي قانون حكیم رودكي و‬
‫قطران در سر افتاد و قومي را سیرت استاد عنصري و امیر مسعود سعد سلمان‪ ،‬طایفهیي به روشنایي‬
‫مشعل حكیم الهي سنائي غزنوي و جلل الدین محمد مولوي معنوي قدس ال اسرار هم در مسالك تحقیق‬
‫اقتفا خواستند و قافلهیي پیرایه پیروي حكیم ابوالفرج روني و انوري ابیوردي بر تن آراستند‪ ،‬دلیري چند‬
‫در میدان اقتباس رزمیه گرمي از آتشكده طبع اسدي طوسي و فردوسي اندوختند و بیدلي چند در ایوان‬
‫اكتساب بزمیه مستي از خاطر نظامي و سعدي آموختند‪ ،‬گروهي طریقه از رقي و مختاري اختیار كردند و‬
‫انبوهي به شیوه معزي و لمعي افتخار آوردند و طبقهیي از حكما و فصحاي معاصر در دنبال حكیم ناصر‬
‫در افتادند و طایفهیي دل به زبان ورزي ادیب صابر برنهادند‪ ،‬قلیلي شیوه همه آنها را تتبع نموده بهر‬
‫زباني بیاني فرمودند و جمعي جمع كردند در میان قصیده به سبك بلغاي قدیم و غزل به رسم فصحاي‬
‫جدید‪»...‬‬
‫روشي كه شاعران دوره زندیه و قاجاریه داشتند در دوره مشروطیت و تا عصر حاضر نیز میان شاعران‬
‫استاد سخن سنج معمول و متداول است و از اوایل مشروطیت به بعد تنها برخي از گویندگان كم ارج گرد‬
‫روشهاي دیگر گشته و هنوز هم در عالم شعر توفیقي حاصل نكردهاند‪.‬‬
‫بعد از گویندگان معروف عهد زندیه كه نام آنان را پیش از این آوردهایم چندین شاعر بزرگ در عهد‬
‫قاجاریه ظهور كردهاند كه همه پیرو روش متقدمین بودهاند‪ .‬اینان در غزل بیشتر به سعدي و حافظ اقتدا‬
‫كرده و در مثنویهاي حماسي پیرامون روش فردوسي و مقلدان او گشته و در مثنویهاي بزمي از نظامي‬
‫پیروي نموده و در قصائد و مسمطات و مقطعات روش شاعران قرنهاي چهارم و پنجم و ششم علي‬
‫الخصوص عنصري و فرخي و منوچهري و مسعود سعد و سنائي و انوري و خاقاني را مورد تقلید قرار‬
‫دادهاند‪.‬‬
‫زبان این گویندگان همان لهجه كهنه است كه شاعران پیش از مغول و عهد مغول داشتهاند و توجه به‬
‫آرایش سخن و رعایت جانب فصاحت الفاظ میان آنان شایع بوده است و كمتر شاعري را در بین ایشان‬
‫میتوان یافت كه به لهجه معول زمان توجه و از آن استفاده كرده باشد‪.‬‬
‫موضوعاتي كه گویندگان دوره بازگشت بدانها توجه داشتند بیشتر توصیفات‪ ،‬مدح‪ ،‬وعظ و اندرز‪ ،‬مدایح و‬
‫مراثي معصومین‪ ،‬داستانهاي حماسي تاریخي و دیني‪ ،‬داستانهاي عاشقانه‪ ،‬غزل بوده است‪.‬‬
‫از خوشبختیهاي شعراي این زمان تشویقي است كه سلطین از آنان میكردهاند مخصوصاً شاهان قاجاري‬
‫كه در این مورد میخواستند به پادشاهان شاعر پرور قدیم اقتدا كنند و همین تشویق و نیز وجود مراكز‬
‫ادبي در شهرهایي مثل تهران و شیراز و اصفهان و مشهد باعث ظهور عده كثیري شاعر استاد در دوره‬
‫قاجاري شد كه از برخي دیوانها و منظومهاي بزرگ و اشعار غرا به یادگار مانده است‪.‬‬
‫شاعران بزرگ دوره افشاریه و زندیه را پیش از این نام بردهایم و اینك به ذكر فهرستي از اسامي‬
‫گویندگان نام آور عهد قاجاري مبادرت میشود‪:‬‬
‫فتحعلي خان صباي كاشاني ‪0‬متوفي به سال ‪ 1238‬هجري) شاگرد صباي كاشاني و ملك الشعراء فتحعلي‬
‫شاه بود‪ .‬دیوان قصائد او مشهور است و علوه بر آن منظومهاي شهنشاه نامه و خداوند نامه و گلشن صبا‬
‫و عبرت نامه او نیز هر یك شهرت و مقامي در آثار ادبي اخیر ایران دارند‪ .‬برخي از قصائد ملك الشعراء‬
‫صبا به درجهیي از قدرت كلم و انسجام رسیده و تا حدي در آن معاني دقیق و عبارات فخیم آمده است كه‬
‫به درستي یادآور قصاید فصحاي قرن ششم است‪.‬‬
‫سید محمد سحاب اصفهاني (متوفي به سال ‪ )1222‬پسر سید احمد هاتف شاعر قصیدهسرا و غزل گوي‬
‫مشهور دوره فتحعلي شاه بود‪ ،‬وي در قصائد خود از دو استاد بزرگ و مسلم قصیده یعني انوري و خاقاني‬
‫با مهارتي شگفت انگیز پیروي كرده و به نیكي از عهد این تقلید برآمده است‪.‬‬
‫مجتهد الشعرا سید حسین مجمر اصفهاني (متوفي به سال ‪ )1225‬با حداثت سن و فوت در عنوان شباب‬
‫در غزل و قصیده به روش متقدمان اظهار قدرت و مهارت فراوان كرده است‪.‬‬
‫معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهاني (متوفي به اسل ‪ )1244‬در نثر و نظم و خط از استادان‬
‫بزرگ عهد خود بود و علي الخصوص غزل را به شیوه متقدمان خوب میساخت‪.‬‬
‫میرزا شفیع وصال شیرازي (متوفي به سال ‪ )1262‬مشهور به میرزا كوچك در مثنوي و غزل و قصیده‬
‫قدرت داشت‪ .‬استادي او در غزل خوشنویسي نزد معاصرانش مسلم بود‪ .‬وي مثنوي فرهاد و شیرین وحشي‬
‫را تمام كرد و مثنوي دیگري به بحر متقارب به نام بزم وصال دارد‪.‬‬
‫میرزا حبیب قاآني شیرازي (متوفي به سال ‪ )1270‬قصیده سراي ماهرو استاد و غزل گوي و نویسنده‬
‫مشهور اواسط عهد قاجاري است‪ .‬اهمیت قاآني بیشتر درآوردن طرز تازهیي در قصیده سرایي است ولي‬
‫در عین اتكاء به شیوه گفتار قدما معاني تازه و تركیبات نو و افكار بدیع دارد‪ .‬پریشان او كه به روش‬
‫گلستان نوشته معروف است‪.‬‬
‫میرزا عباس فروغي بسطامي (متوفي به سال ‪ )1274‬از استادان مسلم غزل در عهد قاجاریست كه برخي‬
‫از غزلهاي لطیفش لطف و فصاحت آثار سعدي و حافظ را به نظر خواننده میآورد‪.‬‬
‫میرزا محمد علي سروش اصفهاني (متوفي به سال ‪ )1285‬شاعر استاد دوره ناصرالدین شاه قصیده و‬
‫مثنوي هر دو میساخته است لیكن اهمیت و شهرت وي بیشتر در قصاید اوست كه با مهارتي عجیب در‬
‫غالب آنها از فرخي سیستاني پیروي شده است‪ .‬از او منظومهیي به بحر متقارب در شرح غزوات حضرت‬
‫علي بن ابیطالب در دست است به نام اردیبهشت نامه و مثنویهاي دیگري نیز مانند ساقي نامه و الهي نامه‬
‫دارد‪ .‬محمود خان ملك الشعراء كاشاني (متوفي به سال ‪ )1311‬در عهد خود از استادان مسلم در قصیده‬
‫سرایي بود و منوچهري و فرخي را در قصاید ماهرانه پیروي میكرد‪.‬‬
‫ابوالنصر فتح ال خان شیباني كاشاني از معاصران محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار‪ .‬وي قصیده سراي‬
‫ماهرو استاد عصر خود و در پیروي از استادان دوره اول غزنوي چیرهدست بود‪.‬‬
‫گذشته ازین چند تن كه ذكر كردیم شاعران بزرگ دیگري هم در عهد قاجاري بودهاند كه نام و زبده آثار‬
‫آنان بهتر از همه جا در مجلد دوم از مجمع الفصحاء هدایت آمده است و ذكر همه آنان در این وجیزه‬
‫دشوار است‪.‬‬
‫اگر در اشعار گویندگان عهد قاجاري دقت و مطالعه شود ملحظه میگردد كه اگر چه این گویندگان بزرگ‬
‫كمتر به ابتكار مضامین و آوردن گفتار و معني تازه توجه دارند لیكن از حیث احیاء زبان درست فارسي و‬
‫تجدید خاطره گویندگان قدیم خدمتي بزرگ به زبان و شعر فارسي كرده و آن هر دو را از ابتذال و سستي‬
‫رهایي بخشیدهاند و شیوه آنان در دوره مشروطیت الي یومنا هذا در نزد شاعران استاد مانند ادیب‬
‫نیشابوري و ادیب پیشاوري و ادیب الممالك فراهاني و مرحوم ملك الشعراء بهار خراماني معمول بوده و‬
‫هست و تنها در پانزده بیست سال اخیر است كه به واقع زمزمه تجدید سبك شعر فارسي از بعض شاعران‬
‫معاصر شنیده میشود‪.‬‬

‫از مي انه ق رن دو زا دهم ت ا اوا سط قرن چ ها رد هم دو ره اف شا ري و ز ندي و‬


‫ق اج اري و مشر وطيت ‪ >- -‬نثر ف ارسي‬

‫نثر فارسي هم در عهد افشاریه و زندیه و قاجاریه اندك اندك از سستي و بیمارگي دور شد و در دوره‬
‫قاجاریه روشي نسبة مطبوع كه به شیوه پیشینیان نزدیك بود‪ ،‬حاصل كرد‪ .‬پیداست كه در مورد نثر هم‬
‫مانند نظم میزان فصاحت و بلغت گفتار نویسندگان قدیم بود منتهي در این مورد معمو ًل از روش‬
‫نویسندگان قرن ششم و هفتم و هشتم بیشتر تقلید شده است مگر در اواخر قرن سیزدهم كه برخي مانند‬
‫میرزا ابراهیم وقایع نگار به سبك معمول اواخر قرن پنجم توجه كردند‪.‬‬
‫در آغاز این عهد هنوز آثار شوم بیمبالتي و مسامحه نویسندگان دوره صفوي در منشأت فارسي آشكار بود‬
‫چنان كه حتي میرزا مهدي خان منشي نادر و آذر بیگدلي با همه استادي خود از خطاي حذف افعال مصون‬
‫نماندهاند لیكن در آثار نویسندگان استاد عهد قاجاري این عیب و نظایر آن كمتر ملحوظ است‪ .‬مشاهیر‬
‫نویسندگان دوره افشاریه و زندیه و قاجاریه عبارتند از‪:‬‬
‫میرزا مهدي خان استرآبادي منشي نادر صاحب كتاب دره نادره كه مانند تاریخ وصاف پر از صنایع لفظي و‬
‫مقرون به تكلف و تصنع است‪ .‬وي كتاب سادهتري دارد به نام جهانگشاي نادري كه انشاء آن طبیعیتر از‬
‫كتاب نخست است‪.‬‬
‫نشاط اصفهاني كه نام او در ذكر شاعران عهد قاجاري گذشت‪ ،‬وي از نویسندگان صاحب ذوق و استاد‬
‫عصر خود بوده و منشآتش در دست است و به چاپ رسیده‪.‬‬
‫فاضل خان گروسي صاحب منشآت معروف‪ ،‬معاصر فتحعلي شاه وي تذكرهیي نیز به نام انجمن خاقان دارد‪.‬‬
‫قاآني كه نام او جزو شاعران آمده و كتاب پریشان او به تقلید كتاب گلستان شیخ علیه الرحمه نگاشته شده‬
‫است‪.‬‬
‫میرزا تقي سپهر و پسر او عباسقلي سپهر مؤلفان كتاب معروف و مفصل ناسخ التواریخ‪.‬‬
‫رضا قلي خان هدایت (متوفي به سال ‪ )1288‬ملقب به امیر الشعراء‪ ،‬معاصر محمد شاه و ناصر الدین شاه‪،‬‬
‫صاحب آثار متعدد مانند مجمع الفصحاء در دو مجلد و ریاض العارفین در شرح احوال شعراي متصوف و‬
‫متمم روضة الصفا به نام روضة الصفاي ناصري و لغت انجمن آراي ناصري‪.‬‬
‫میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني (مقتول به سال ‪ )1251‬وزیر محمد شاه بزرگترین نویسنده عهد قاجاري‬
‫است كه منشآت وي به نثر مصنوع لطیفي نگارش یافته و دقت در آوردن الفاظ مقرون به ذوق و ایراد‬
‫معاني باریك بدانها اثري خاص بخشیده است‪ .‬قائم مقام در آوردن صنایع لفظي اصراري نداشت‪ ،‬هر جا‬
‫ذوق خداداد او جایز میشمرد از بعض صنایع تا آنجا كه به لطف كلم و رواني عبارت صدمهیي نرساند‬
‫استفاده میكرد و گرنه پیرامون آن نمیگشت‪ .‬اشتهاد او به كلم فصحاي قدیم زیاد است اما او كلم متقدمین‬
‫را هنگامي به كار میبرد كه حكم مثل سائر یافته باشد و آنها را به نوعي در كلم میگنجاند كه گویي جزو‬
‫انشاء اوست نه عاریتي و مأخوذ‪ .‬عباراتش كوتاهتر و تركیباتش دل انگیز و جان پرور و او به واقع‬
‫بزرگترین نویسنده ایران در ادوار اخیر است كه به حق نام نویسندگي بر او توان نهاد‪.‬‬
‫چند نویسنده خوب دیگر نیز در اواخر عهد قاجاري داریم مانند میرزا عبداللطیف تبریزي صاحب فرهنگ‬
‫برهان جامع و ترجمه الف لیلة و لیلة و محمد حسن خان صنیع الدوله (اعتماد السلطنه) مؤلف مرآت‬
‫البلدان و كتاب منتظم ناصري و تذكره خیرات حسان و میرزا محمد ابراهیم وقایع نگار و جز آن‪.‬‬
‫از دوره سلطنت فتحعلي شاه قاجار به بعد ارتباط نزدیك میان ایران و اروپا آغاز شد و رو به تزاید و‬
‫توسعه نهاد‪ .‬آوردن كارشناسان فني در امور نظامي و مهندسي و ایجاد مدارس براي كارآموزي در این‬
‫فنون و فرستادن دانشجو و كارآموز به كشورهاي اروپا علي الخصوص فرانسه و انگلستان معمول گردید‪،‬‬
‫گروهي از فرزندان رجال و متمكنین و شاهزادگان با زبان و ادبیات فرانسوي و انگلیسي آشنا شدند؛ ترجمه‬
‫كتب مختلف از رمان و داستان گرفته تا كتب علمي و فني و نظامي به زبان فارسي آغاز گردید؛ در این‬
‫میان مدرسه دارالفنون به همت میرزا محمد تقي خان امیر كبیر افتتاح یافت و آشنایي ایرانیان را با علوم‬
‫جدید بیشتر معمول و میسر ساخت؛ روزنامه نگاري هم اندك اندك معمول شد؛ در داخل و خارج ایران‬
‫گروهي از مصلحین ایراني شروع به نوشتن عقاید سیاسي و اجتماعي خود به زبان ساده كردند؛ تألیف‬
‫كتب علمي و فني و درسي جدید بنا به احتیاج زمان باب شد؛ فكر مشروطیت به میان آمد و در مردم‬
‫هیجاني ایجاد كرد و گروهي از طبقات مختلف سرگرم مطالعه كتب جدید و بحثهاي تازه و سعي در تحكم‬
‫ارتباط خود با افكار و عقاید اروپایي شدند؛ رواج صنعت چاپ در ایران آشنایي مردم را با آثار ادبي و افكار‬
‫مختلف میسر ساخت‪.‬‬
‫در این گیرودار انقلب مشروطیت آغاز شد؛ نطقها و ایراد خطابههاي ساده برمل گردید؛ روزنامههاي پیاپي‬
‫انتشار یافت؛ تأسیس مدارس جدید رونق گرفت؛ تحصیل زبانهاي اروپایي داوطلبان بسیار حاصل كرد؛‬
‫آشنایي اهل فضل با ادب غربي بسیار شد؛ ادب جدید عربي هم كه تغییر و تحول زودتر در آن آشكار گردیده‬
‫بود اثر خود را در میان عربي دانان كتاب خوان و روزنامه و مجله دوست باقي نهاد؛ در افكار و عقاید‬
‫تحولي عظیم پدیدار شد‪ ،‬ادبیات از دربار و مجامع اشرافي و خصوصي به میان عامه راه جست؛ آزادي‬
‫بیان و بنان همه را به تكاپو انداخت؛ بر شماره نویسندگان و شاعران سادهگوي عامه پسند افزوده شد‪...‬‬
‫در نتیجه این تحولت سریع و شگرف روش نویسندگي تغییر یافت؛ افكار تازه در نثر و نظم به میان آمد؛‬
‫سبك نگارش ساده و بیپیرایه شد؛ ورود در انواع مختلف مسائل ادبي از قبیل داستان و تآتر و بحثهاي‬
‫اجتماعي و اخلقي و سیاسي و بحث ادبي و علمي و تحقیقات ادبي و تاریخي و جز آنها در زبان فارسي‬
‫معمول گشت‪.‬‬
‫لهجه نویسندگان تدریجاً تغییر یافت و به لهجه تخاطب نزدیك شد؛ تركیبات تازه و لغات جدید كه بعضي هم‬
‫ساختگي و برخي اروپایي و پارهیي تركي استانبولي بود در زبان فارسي راه جست؛ تركیبات و اصطلحات‬
‫تازه و خیالت جدید و فكرهاي نو معمول شد‪.‬‬
‫در نثر و نظم فارسي از بعضي جهات فساد و تباهي راه جست زیرا بسیاري از كسان كه استحقاق‬
‫نویسندگي و شاعري نداشتند و از مقدمات بیبهره بودند به كار شاعري و نویسندگي پرداختند و حتي‬
‫افرادي از این قوم دیده شدهاند كه زبان فارسي را نیز درست و به درجهیي معمول و عادي نمیدانستند؛‬
‫مقالت سرسري روزنامهها و ترجمههاي نادرست و ناموزن كه در جراید انتشار یافت باعث شد كه لغات‬
‫غلط‪ ،‬تركیبات و اصطلحات نامناسب‪ ،‬غلطهاي دستوري و امثال آنها به وفور در نثر و نظم راه جوید‪.‬‬
‫لیكن عوامل دیگري كه پیش از این برشمردهایم نثر و نظم را در راه تكامل وارد كرد و در آنها تنوع و‬
‫تجددي به وجود آورد؛ زبان نثر ساده شد و از قیود لفظي رهایي یافت و استفاده از لهجه تخاطب نویسندگي‬
‫را براي بسیاري از طبقات آسان ساخت و نثر را آماده قبول افكار گوناگون كرد و از این روي تحریر انواع‬
‫كتب به زبان فارسي آسان شد؛ تألیف كتب در علوم جدید كه از اواخر عهد ناصري آغاز شده بود روز به‬
‫روز معمولتر و متداولتر گردید؛ ترجمه رمانها و داستانهاي اروپایي باعث شد كه نوشتن حكایات كوچك و‬
‫داستانهاي بزرگ به تدریج در زبان فارسي معمول گردد و اینك این فن در حال تكامل است تا روزي به‬
‫مرحله بلوغ رسد؛ آشنایي با تحقیقات و تتبعات اروپاییان باعث تغییر روش تاریخ نویسي و تحقیق در‬
‫مسائل ادبي شد و از این راه تا كنون بسیاري از نكات و مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات ایران روشن‬
‫گشت‪.‬‬
‫این پیشرفتها و ترقیاتي از این قبیل در ادبیات فارسي نهضت نكاتي ایجاد كرد كه امید است به نتایج نیكو‬
‫برسد‪.‬‬
‫از نویسندگاني كه در دوره مشروطیت شهرت یافتند و خدماتي انجام دادند شیخ احمد روحي (مقتول به سال‬
‫‪ )1314‬قمري‪ ،‬میرزا آقاخان كرماني (مقتول به سال ‪ )1314‬مؤلف صد خطابه و سه مكتوب و ایینه‬
‫سكندري‪ ،‬میرزا ملكم خان نویسنده رساله وزیر رفیق‪،‬‬

You might also like