Professional Documents
Culture Documents
مقدمه1....................................................................
پارسی باستان1...........................................................
مشروطيت).......
مقدمه
ادبیات فارسی یا پارسی به ادبیاتی گفته میشود که به زبان فارسی نوشته شده باشد .ادبیات فارسی تاریخی
هزار و صد ساله دارد .شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند .برخی کتابهای
قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ ،مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با
گذشت زمان در زمره آثار کلسیک ادبیات فارسی قرار گرفته اند.
آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته است .شاعران و نویسندگانی نظیر
فردوسی ،سعدی ،حافظ شیرازی ،عمر خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند .در میان چهرههای شناخته شده
ادبیات معاصر فارسی در جهان می توان به صادق هدایت در داستان و احمد شاملو در شعر اشاره کرد
پ ارسی باستان
ٔ
شاخه زبان پارسی باستان نیای زبان فارسی امروزیاست و در تقسیمبندی زبانشناختی یکی از زبانهای
غربی زبانهای ایرانی باستان محسوب میشود .پارسی باستان چنان که از نامش بر میآید زبان قدیم
پارسیان بودی و بسیاری از کتیبههای شاهان هخامنشی به این زبان نوشته شدهاست .پارسی باستان با
زبان اوستایی و به تبع آن زبان سنسکریت خویشاوندی نزدیکی میدارد
آثار بهجا مانده از این زبان به خط میخی هخامنشیاست که از قرن ششم تا قرن چهارم پیش از میلد
تحریر شدهاند .البته یک نمونه کتیبه هم در نقش رستم یافت شدهاست که به نظر میآید به زبان پارسی
ٔ
دوره هخامنشی تحریر شده باستان است ولیکن به خط آرامی نوشته شدهاست و احتمال میرود که بعد از
[]۱
باشد .تنها چند واژه از آن تا کنون خوانده شدهاست.
در این زبان سه جنس مذکر و مؤنث و خنثی و سه شمار ،مفرد و مثنی و جمع هست و کلمه با توجه به
نقش نحوی آن صرف میشود.
پیداست كه این نفوذ سیاسي و دیني و همچنین مهاجرت برخي از قبایل عرب بداخله ایران و آمیزش با
ایرانیان و عواملي از این قبیل باعث شد كه لغاتي از زبان عربي در لهجات ایراني نفوذ كند .این نفوذ تا
چند قرن اول هجري بكندي صورت میگرفت و بیشتر ببرخي از اصطلحات دیني (مانند :زكوة ،حج،
قصاص )...واداري(مانند :حاكم ،عامل ،امیر ،قاضي ،خراج )...و دستهیي از لغات ساده كه گشایشي در
زبان ایجاد میكرد یا بر مترادفات میافزود(مانند :غم ،راحت ،بل ،اول ،آخر )...منحصر بود و حتي ایرانیان
پارهاي از اصطلحات دیني و اداري عربي را ترجمه كردند مثلً بجاي «صلوة» معادل پارسي آن «نماز»
و بجاي «صوم» روزه بكار بردند.
در این میان بسیاري اصطلحات اداري(دیوان ،دفتر ،وزیر )...و علمي(فرجار ،هندسه ،استوانه،
جوارشنات ،زیج ،كدخداه )...و لغات عادي لهجات ایراني بسرعت در زبان عربي نفوذ كرد و تقریباً بهمان
نسبت كه لغات عربي در لهجات ایراني وارد شد از كلمات ایراني هم در زبان تازیان راه یافت.
باید بیاد داشت كه نفوذ زبان عربي بعد از قرن چهارم هجري و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در
لهجات ایراني سرعت و شدت بیشتري یافت.
نخستین علت این امر اشتداد نفوذ دین اسلم است كه هر چه از عمر آن در ایران بیشتر گذشت نفوذ آن
بیشتر شد و بهمان نسبت كه جریانهاي دیني در این كشور فزوني یافت بر درجه محبوبیت متعلقات آن كه
زبان عربي نیز یكي از آنهاست ،افزوده شد.
دومین سبب نفوذ زبان عربي در لهجات عربي در لهجات ایراني خاصه لهجه دري ،تفنن و اظهار علم و
ادب بسیاري از نویسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد.
جنبه علمي زبان تازي نیز كه در قرن دوم و سوم قوت یافت از علل نفوذ آن در زبان فارسي باید شمرده
شد.
این نفوذ از حیث قواعد دستوري بهیچروي(بجز در بعض موارد معدود بي اهمیت) در زبان فارسي صورت
نگرفته و تنها از طریق مفردات بوده است و حتي در مفردات لغات عربي هم كه در زبان ما راه جست
براههاي گوناگون از قبیل تلفظ و معني آنها دخالتهاي صریح شد تا آنجا كه مثلً بعضي از افعال معني و
وصفي گرفت (مانند:لابالي= بیباك .لیعقل= بیعقل ،لیشعر= بیشعور ،نافهم )...و برخي از جمعها بمعني
مفرد معمول شده و علمت جمع فارسي را بر آنها افزودند مانند :ملوكان ،ابدالن ،حوران ،الحانها،
منازلها ،معانیها ،عجایبها ،موالیان ،اواینها...
چنانكه در شواهد ذیل میبینیم:
ببوستان ملوكان هزار گشتم بیش گل شكفته برخساركان تو ماند
(دقیقي)
وگر بهمت گویي دعاي ابدالن نبود هرگز با پاي همتش همبر
(عنصري)
گر چنین حور در بهشت آید همه حوران شوند غلمانش
(سعدي)
زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهاي شیون
(منوچهري)
بیابان درنورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل
(منوچهري)
من معانیهاي آنرا یاور دانش كنم گر كند طبع تو شاها خاطرم را یاوري
(ازرقي)
گذشته از این نزدیك تمام اسمها و صفتهاي عربي را كه بفارسي آوردند با علمتهاي جمع فارسي بكار
بردند(مانند :شاعران ،حكیمان ،زائران ،امامان ،عالمان .نكتها ،نسخها ،كتابها)...
بدین جهات باید گفت لغات عربي كه در زبان فارسي آمده بتمام معني تابع زبان فارسي شده و اصولً تا
اواخر قرن پنجم جمعهاي عربي نیز بنحوي كه امروز میان ما معمول است تقریباً مورد استعمالي نداشته
است.
آ غا ز ا دب ف ار سي
اگر چه ادبیات پهلوي در برابر نفوذ و رسمیت زبان عربي اندك اندك راه ضعف و فراموشي میپیمود لیكن
لهجات محلي دیگر ایران با آمیزش با زبان عربي آماده ایجاد ادبیات كامل و وسیعي میگردید و از آنجمله
بود لهجه آذري ،لهجه كردي ،لهجه فارسي(معمول در فارس) ،لهجات مركزي ایران ،لهجه طبري ،لهجه
گیلي و دیلماني ،لهجه سگزي ،لهجه خراساني ،لهجه سغدي ،لهجه خوارزمي و جز آن.
لهجه عمومي مشرق ایران و شعب آن از این میان ثروتمندترین لهجههاي ایراني بود و چون بازمانده
لهجههاي ادبي مهمي مانند پهلوي اشكاني (پهلوي شمالي) ،سغدي قدیم ،تخاري و خوارزمي قدیم بود
بزودي و با كوچكترین رسمیت سیاسي میتوانست بهترین وسیله ایجاد ادبیات جدیدي در ایران گردد و این
امر خوشبختانه بیاري یعقوب سر لیث صفار(254ـ )265مؤسس سلسله مشهور صفاري در اواسط قرن
سوم هجري بشرحي كه در تاریخ سیستان بتفصیل آمده است صورت گرفت و با ظهور شاعراني مانند
محمد بن وصیف سگزي دبیر یعقوب و بسام كورد(كرد) از خوارج سیستان كه بصلح نزد یعقوب رفته بود
و محمد بن مخلد سگزي از فاضلن عهد یعقوب نخستین اشعار عروضي پارسي سروده شد .
قرن چهارم ،عصر ساماني و بویي >--اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات
قرن چهارم بر تارك تاریخ ایران چون تاجي درخشنده است كه بانواع گوهرهاي تابان مزین باشد .این
گوهرهاي درخشان علم و ادب مردان بزرگي مانند محمد بن زكریاي رازي و ابو نصر فارابي و احمد بن
عبدالجلیل سگزي و ابونصر عراق و علي بن عباس مجوسي اهوازي و ابوسهل مسیحي و رودكي و شهید
بلخي و دقیقي و ابن العمید و ابن عباد و قابوس و بدیع الزمان همداني و ابوبكر خوارزمي و بسیاري از
رجال نامبردار مانند ایشانند كه فرصت شمارش همه آنان در این وجیزه نیست .در پایان این قرن سه تن از
مفاخر عالم انساني یعني ابوریحان بیروني و ابوعلي بن سینا و ابوالقاسم فردوسي وارث همه ترقیات و
پیشرفتهاي ایرانیان در علوم و ادبیات شدند و قسمتي از آغاز قرن پنجم را نیز بنور وجود و آثار گرانبهاي
خود روشن داشتند.
این قرن همانطور كه دوره بلوغ علوم اسلمي و ادب عربي است بهمان نحو هم مهمترین و بارآورترین
عهد ادب فارسي و عصر ظهور گویندگان بزرگ و فصیح در نواحي شرقي ایرانست .در نواحي دیگر ایران
اگر چه گویندگاني مانند قابوس و مسته مرد(شاعر طبري زبان) و بندار رازي و منطقي رازي و غضائري
رازي پدید آمده و بعضي از آنان تا اوایل قرن پنجم نیز زیسته و شاعري كردهاند لیكن عده آنان واهمیت
ایشان بدرجتي نیست كه بتوانیم آنانرا همپایه شاعران خراسان و ماوراءالنهر یعني حوزه فرمانروایي
سامانیان بدانیم.
قرن چهار م ،عص ر سام اني و ب وي ي >--توج ه سام ان يا ن بزبان
پ ار سي
خاندان ساماني یكي از خاندانهاي اصیل ایرانست كه نسل آن ببهرام چوبین سردار مشهور ساساني میرسید.
شاهان این خاندان در احترام میهن و بزرگداشت مراسم ملي و احیاء سنن قدیم ایران و علي الخصوص در
ترویج زبان پارسي حد اعلي كوشش را بكار میبردند و باین نظر در تشویق شاعران و نویسندگان و
مترجمان نكتهیي را فرو نمیگذاشتند مثلً چون دیدند كه كلیله و دمنه پهلوي مدروس شده و ممكن است
مردم ایران بر اثر رغبتي كه بدان دارند از ترجمه عربي آن كه بدست عبدال پسر مقفع صورت گرفته بود
استفاده كنند ،بترجمه آن از تازي بنثر پارسي فرمان دادند و این كار در عهد سلطنت نصر بن احمد ساماني
(301ـ 331هجري) انجام شد و سپس بهمت وزیر او ابوالفضل بلعمي ،رودكي شاعر مشهور آنرا از نثر
بنظم پارسي در آورد ،و یا چون دو كتاب مشهور محمد بن جریر الطبري (متوفي بسال )310یعني تاریخ
الرسل و الملوك و جامع البیان تفسیر القرآن او در خراسان شهرت یافت ،ابوصالح منصور بن نوح ساماني
(350ـ 366هجري) نخستین را بهمت وزیر خود ابوعلي محمد بن ابوالفضل محمد بلعمي و دومین را
بدست گروهي از فقیهان بپارسي درآورد و این هر دو ترجمه اكنون در دست و ار ذخایر گرانبهاي ادب
پارسي است.
ن ثر پا رس ي د ر قرن چه ارم
نثر پارسي این دوره تنها از همین آثار گرانبها بهرهمند نبود بلكه آثار متعدد دیگري نیز درین عهد بوجود
آمده كه برخي از آنها هنوز باقي و از آنجمله است.
1ـ كتاب عجائب البر و البحر یا عجایب البلدان از ابوالمؤید بلخي كه حاوي اطلعات ذیقیمتي راجع بنواحي
مختلف خاصه ایرانست.
2ـ كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب كه مؤلف آن معلوم نیست ولي چنانكه در مقدمه آن ذكر شده
تألیف آن بسال 372هجري صورت گرفته است.
3ـ كتاب البنیة عن حقایق الدویه از ابومنصر موفق هروي در داروشناسي كه نسخهیي از آن بخط اسدي
طوسي شاعر موجود است.
4ـ ترجمه تاریخ طبري كه اصل آن یعني تاریخ الرسل و الملوك از محمد ابن جریر الطبري است و ترجمه
آن بفرمان ابوصالح منصور بن نوح بدست وزیر او ابو علي محمد بن ابوالفضل محمد بلعمي بسال 352با
اضافات و استفاداتي از منابع دیگر صورت گرفته است.
5ـ ترجمه تفسیر طبري از جامع البیان محمد بن جریر الطبري معروف بتفسیر كبیر كه بامر ابو صالح
منصور بن نوح و بدست گروهي از فقهاي خراسان و ماوراءالنهر انجام شد.
6ـ مقدمه شاهنامه ابومنصوري از ابومنصورالمعمري .این مقدمه كه اكنون در دست است بنا بر شرحي كه
خواهد آمد بر شاهنامه ابو منصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالر خراسان نوشته شده است.
از محمد بن ایوب الحاسب الطبري دانشمند معروف دو رساله شش فصل و استخراج در دست است و كتاب
دیگري بنام كشف المحجوب در كلم اسمعیلیه از ابو یعقوب سگزي باقیست كه گویا از اصل عربي ترجمه
شده باشد و در این صورت باید آنرا از آثار اوایل قرن پنجم هجري شمرد.
از خصایص مهم دوره ساماني یكي تدوین تاریخ ایران و داستانهاي ملي است بزبان پارسي .در قرن چهارم
هنوز دنباله افكار و عقاید شعوبیه ایراني باقي بود و این روحیه بهمان نحو كه در ادبیات عربي مایه
سرودن بسیاري از اشعار وطني به وسیله ایرانیان و تألیف كتاب در ذكر تاریخ و مفاخر ایرانیان و مثالب
تازیان شده بود ،در زبان پارسي نیز باعث تألیف بسیاري كتب و ذكر مفاخر گذشتگان گردید این كتب در
قرن چهارم معمولً تاریخهاي مشروح ایران قدیم یا داستانهاي مفصل پهلوانان بود كه با توجه بمأخذ كهن
پهلوي یا مأخذ منقول از پهلوي بعربي تهیه و تألیف شده و از آنجمله است :شاهنامه ابوالمؤید بلخي كه
كتابي عظیم از تاریخ و داستانهاي قهرماني ایران پیش از اسلم تا غلبه تازیان بودـ شاهنامه ابو علي بلخي
ـ شاهنامه ابومنصوري كه در سال 346هجري بفرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسي سپهسالر
خراسان ،بوسیله چند تن از دهقانان گردآوري شده و از لحاظ اتفاق مأخذ و نظم مطالب ظاهراً بهترین
شاهنامه منثور قرن جهارم بوده .بر این كتاب ابو منصور المعمري ،وزیر ابومنصور محمد بن عبد الرزاق
مقدمهیي نگاشته كه اكنون باقي و از آثار گرانبها و معتبر نثر پارسي است .نخستین شاعري كه از این
كتاب براي ایجاد یك شاهنامه منظوم استفاده كرد دقیقي و بعد از او استاد ابوالقاسم فردوسي است.
نثر فارسي قرن چهارم بسیار ساده و خالي از صنایع لفظي بود .در نثر این دوره و تمام آثاري كه بعد از
آن به سبك این عهد نوشته شد اثري از لغات مشكل عربي و ذكر امثال عرب یا آوردن اشعار تازي بقصد
آرایش كلم و نظایر آن مشهود نیست بلكه نثري است روان و طبیعي و مبتني بر روش تكلم عموم و با
جملههاي كوتاه و روشن و خالي از ابهام و تعقید .تكرار افعال و آوردن افعال كامل بینقص و عدم توجه
بمقدمه چینیهاي زائد بر اصل و سعي در صراحت الفاظ از خصایص عمده نثر فارسي در این دوره است.
قرن چهارم ،عصر ساماني و بویي >--شعر فارسي در قرن چهارم
اما از جهت شعر فارسي ،قرن چهارم را باید یكي از بهترین دورههاي ادبي زبان فارسي دانست .در نیمه
دوم قرن سوم هجري یعني در همان اوان كه شعر عروضي پارسي نخستین مراحل حیات خود را میپیمود و
چون كودكي نوخاسته افتان و خیزان پیش میرفت یكي از نوابغ بزرگ ادب فارسي یعني ابو عبدال جعفربن
محمد رودكي سمرقندي(م )329.ولدت یافت و تمام قسمت اول حیات خود را در این قرن گذراند و تربیت
شد تا آنجا كه شاعري فحل گردید و چون به آغاز قرن چهارم رسید مرتبتي یافت كه بقول ابوالفضل بلعمي
او را در عرب و عجم نظیري نبود .بیست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودكي از زحماتي بود
كه در آغاز حیات خود یعني اواخر قرن سوم كشیده بود .رودكي شعر فارسي را از حالت ابتدائي و ساده
خود بیرون آورد ،در انواع مضامین و اقسام مختلف شعر از قبیل قصیده ،غزل ،مثنوي ،رباعي و ترانه
وارد شد و از همه آنها پیروز بیرون آمد .بقولي كه معقولتر و مقبولتر است نزدیك صد هزار بیت (صد
دفتر) و بقولي دیگر كه قبول آن دشوار مینماید یك میلیون و سیصد هزار بیت شعر از خود بیادگار گذاشت.
كتاب كلیله و دمنه را بنظم فارسي درآورد ،قصیدههاي بزرگ ساخت ،غزلهاي لطیف كه عنصري هم خود
را در برابر آنها عاجز مییافت سرود .رودكي سخني شیرین ،كلمي لطیف و طبیعي و خالي از هرگونه
اشكال دارد و اگر از كهنگي زبان و لهجه او كه نسبت بما امري طبیعي و نتیجه گذشت ده قرن و نیم مدت
است ،بگذریم باید سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانیم كه سخن فردوسي و سعدي را .بهر حال
رودكي پدر شعر فارسي است و در این امر خلفي نتوان كرد و از همین جاست كه شاعران بعد از وي او
را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب دادهاند .از اشعار اوست:
زمانه پندي آزادوار داد مرا زمانه چون نگري سر بسر همه پند است
بروز نیك كسان گفت تا تو غم نخوري بسا كسا كه به روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خصم خویش دار نگاه كرا زبان نه ببند است پاي دربند است
در همان سال كه ستاره نبوغ رودكي از افق آسمان ادب فارسي افول میكرد درخشانترین ستاره شعر و هنر
یعني فردوسي پاي در مطلع حیات نهاد ( 329هجري) و چنانكه خواهیم دید با آغاز دوره شاعري این آزاد
مرد شعر پارسي بكمال رسید:
تهنیت باید كه در ملك سخن گر شكوفه فوت شد نوبر بزاد!
در اواخر حیات رودكي و بعد از او شاعران دیگري هم در دربار سامانیان و در خراسان و ماوراءالنهر
تربیت میشدند و توجه سلطین ساماني بدانان باعث پیشرفت كار ایشان و فزوني نظایر آنان بود بحدي كه
قرن چهارم از حیث كثرت شعر و شاعر قرن كم نظیري بوده است.
از مشاهیر معاصران رودكي ابوالحسن شهید بن حسین بلخي (م )325شاعر و متكلم بزرگ خراسانست كه
در شعر عربي و پارسي استاد بوده و غزلهاي لطیف و خط زیباي او در میان آیندگان شهرت داشته است.
دیگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسین محمد بن محمد بخارائي معروف به مرادي معاصر رودكي
است ـ دیگر ابو عبدال محمد بن موسي فرالوي معاصر رودكي ـ دیگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمري
جرجاني معاصر رودكي دیگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجني معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر
ساماني ـ دیگر ابو طاهر طیب ابن محمد خسرواني (م )342.ـ دیگر ابوالمؤید بلخي از شاعران نیمه اول
قرن چهارم كه در نظم و نثر استاد بود ـ دیگر ابو عبدال محمد بن صالح ولوالجي ـ دیگر ابو عبدال محمد
بن حسن معروفي بلخي معاصر عبدالملك بن نوح (343ـ )350ـ دیگر ابوالحسن علي بن محمد معروف به
منجیك ترمدي ـ دیگر ابوشكور بلخي صاحب منظومه آفرین نامه كه در حدود 333ـ 336سروده شده و از
ابیات مشهور آن است.
به دشمن برت استواري مباد كه دشمن درختي است تلخ از نهاد
درختي كه تلخش بود گوهرا اگر چرب و شیرین دهي مر ورا
همان میوه تلخت آرد پدید ازو چرب و شیرین نخواهي مزید
زدشمن گرایدونكه یا بي شكر گمان بر كه زهرست هرگز مخور
شاعر بسیار مشهور قرن چهارم بعد از رودكي ابو منصور محمد بن احمد دقیقي (مقتول در حدود سال
)368است كه معاصر با امیر فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغاني از آل محتاج و امیر سدید ابو
صالح منصور بن نوح ساماني(350ـ )365و امیر رضي ابوالقاسم نوح بن منصور (365ـ )387بوده و
بامر پادشاه اخیر بنظم شاهنامه ابومنصوري آغاز كرده و هزار بیت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت
پیغامبر سروده است .علوه بر این ،قصائد و قطعات و غزلهایي نیز از دقیقي بیادگار مانده و او از شاعران
استاد عهد ساماني است كه قدرتش در ساختن قصاید و بیان مدایح شهریاران زبانزد بود .از قطعات
مشهور اوست:
بدو چیز گیرند مر مملكت را یكي ارغواني یكي زعفراني
یكي زرنام ملك بر نبشته دگر آهن آبداده یماني
كرا بویه وصلت ملك خیزد یكي جنبشي بایدش آسماني
زباني سخنگوي و دستي گشاده دلي همش كینه همش مهرباني
كه ملكت شكاریست كاو را نگیرد عقاب پرنده نه شیر ژیاني
دو چیز است كاو را ببند اندر آرد یكي تیغ هندي دگر زر كاني
بشمشیر باید گرفتن مر او را بدینار بستنش پاي ارتواني
كرا تخت و شمشیر و دینار باشد نبایدش تن سرو و پشت كیاني
خرد باید آنجا وجود و شجاعت فلك مملكت كي دهد رایگاني
شاعر مشهور آخر دوره ساماني كه قسمتي از عهد غزنوي را نیز درك كرد مجدالدین ابواسحق كسائي
مروزي است كه مردي شیعي مذهب و در اواخر عمر خود متمایل بوعظ و اندرز بود .وي تا مدتي بعد از
سال 391در قید حیات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوي را درك كرده و او را ثنا گفته است.
شاعر نامبردار آخر عهد ساماني كه قسمت بزرگ زندگي او در قرن چهارم و چند سالي از آن در آغاز قرن
پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسي(329ـ 411هجري) صاحب شاهنامه است كه بیاغراق تاج شعر و
ادب ایراني و عالیترین نمونه فصاحت زبان فارسي دري است .از ابیات اوست:
سپاسم ز یزدان كه او داد زور بلند اختر و بخش كیوان و هور
ستایش كه داند سزاوار اوي نیایش بآیین و كردار اوي
مگر او دهد یادمان بندگي نماید بزرگي و دارندگي
شما دست یكسر بیزدان زنید بكوشید و پیمان او مشكنید
كه بخشنده اویست و دارنده اوي بلند آسمانرا نگارنده اوي
ستمدیده را اوست فریاد رس منازید یا نازش او بكس
نیابد نهادن دل اندر فریب كه پیش فرازنده آید نشیب
كجا آنكه میسود تاجش بابر كجا آنكه بودي شكارش هژبر
نهاني همه خاك دارند و خشت خنك آنكه جز تخم نیكي نكشت
زماني میاساي از آموختن اگر جان همي خواهي افروختن
چو گویي كه وام خرد تو ختم همه هر چه بایستم آموختم
یكي نغز بازي كند روزگار كه بنشاندت پیش آموزگار
در دوره ساماني علوه بر قصائد و قطعات و سایر انواع شعر ،چندین منظومه بزرگ از قبیل كلیله و دمنه
رودكي ،آفرین نامه ابوشكور ،شاهنامه مسعودي مروزي ،گشتاسبنامه دقیقي ،شاهنامه فردوسي سروده
شده.
از خصائص شعر فارسي قرن چهارم :فصاحت ،سادگي ،مضامین تازه و بكر ،توجه بطبیعي بودن تشبیهات،
توصیفات طبیعي منطبق بر عالم خارج ،سعي در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع ،عدم استعمال
اصطلحات علمي در شعر ،خالي بودن شعر از كلمات مشكل عربي و حتي كم بودن لغات عربي ،حفظ
بسیاري از لغات كهنه دري ،كوتاه بودن اوزان و بحور شعر است.
كمترین آشنایي با لهجه كهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زیبایي و فصاحت معجزهآساي اشعار آن عهد
یاوري خواهد كرد .بزرگترین نماینده شعر این دوره بیخلف فردوسي و ابیات غراي او بیتردید بهترین
نشانه فصاحت زبان فارسي است تا بجایي كه قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه میتواند بر زبان فارسي
حكومت كند و منشاء هر گونه اصلحي در این زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفریطهاي متأخران
گردد.
در شعر فارسي قرن چهارم بندرت و بزحمت میتوان اثر یأس و نومیدي یافت .شعر این دوره پر است از
نشاط روح و غرور ملي و اندیشه حساسي و خوشبیني و آزادمنشي ،و از اینروي باید آنرا آیینه تمام نماي
روح و اندیشه واقعي ایراني دانست یعني اندیشه و روحي كه هنوز چنانكه باید مقهور عوامل غیر ایراني
نشده و استوار بر جاي مانده بود.
ق رن پنجم و شش م ع صر غز نوي ان و سل جوق يان و خوا رزم شاه يان >- -ا نت شار
ز با ن ف ار سي د ر خ ار ج از ايران
موضوعي كه در تاریخ زبان فارسي قرن پنجم و ششم قابل ملحظه و مطالعه است انتشار زبان فارس است
در خارج ایران .در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دو تن از پادشاهان فاتح ایران یعني ناصرالدین
سبكتكین و پسر او یمین الدوله محمود شروع به پیشرفتها و فتوحاتي در جانب ولیت سند كردند و در عهد
این دو پادشاه و جانشینان آنان بتدریج ناحیه پهناوري از هندوستان تحت اطاعت سلطین غزنوي درآمد.
میدانم كه نزدیك بتمام عمال و حكام و سربازان غزنوي خواه آنانكه در جانب ایران بودند و خواه آنانكه در
جانب ایران بودند و خواه آنانكه در طرف هندوستان ،ایراني نژاد و متكلم بلهجات ایراني و معتاد به ادبیات
دري بودند و بهمین سبب توقف آنان در هندوستان و حكمروایي بر آن سامان باعث نشر پارسي دري
دراراضي متصرفي غزنوي گردید خاصه كه زبان رسمي دربار غزنوي پارسي دري بوده است.
پس از تسلط سلجقه بر ایران چنانكه میدانیم دستهیي از آنان با تصرف آسیاي صغیر دولتي را كه بنام
دولتي را كه بنام دولت سلجقه آسیاي صغیر معروف است در آن سامان بوجود آوردند .در دربار امراي
این سلسله مانند همه دربارهاي سلجوقي زبان فارسي بود و بهمین سبب در این ناحیه حتي در شام بتدریج
زبان فارسي دري رواج یافت و اندك اندك كار بجایي كشید كه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم آسیاي
صغیر یكي از مراكز ادبیات فارسي گردید.
در نتیجه این دو جریان یعني نفوذ ادبیات دري از خراسان بسایر ولیات ایران و رواج زبان پارسي در
خارج از كشور ایران از اواسط قرن پنجم ببعد بسیاري شاعر و نویسنده بیرون از ناحیه خراسان و
ماوراءالنهر پدید آمدند و این امر چنانكه خواهیم دید باعث تنوع عظیمي در ادب فارسي گردید.
بعد از مطالعه مختصري كه در باب زبان فارسي در قرن پنجم و ششم كردیم اینك به بیان وضع نثر و نظم
در این دوره مبادرت میكنیم:
نثر فا رس ي در قرن پن جم و ش شم
قرن پنجم و ششم از حیث نثر فارسي یكي از ادوار بسیار مهم ادبي است .در این دو قرن نه تنها نثر
فارسي دنباله ترقیات قرن چهارم را طي كرد بلكه به مراتب بیش از شعر ترقي و تحول یافت و انواع آثار
مختلف در آن بوجود آمد چنانكه از حیث تنوع و تعدد آثار منثور میتوان هیچیك از ادوار ادبي را با این دو
قرن مقایسه كرد.
نثر فارسي در این دو قرن دو سبك كاملً متمایز از یكدیگر داشت :اول سبك ساده كه دنباله نثر ساده قرن
چهارم بوده است و دوم سبك مصنوع كه بعد از این راجع به آن سخن خواهیم گفت.
شعر ف ار سي در قر ن پ نجم و ششم
شعر فارسي در قرن پنجم و ششم از ثمرات ترقي ادب فارسي در قرن چهارم برخوردار بود.
در آغاز قرن پنجم دربار یمیمن الدولة و امین الملة محمود ابن سبكتكین (متوفي به سال )421و شهاب
الدولة مسعود بن محمود (م )432:و بر اثر ثروت فراواني كه از غزوات هند نصیب دولت آل سبكتكین شده
بود ،از مأمنهاي بزرگ شاعران گردید و با وجود شاعران استاد و بزرگي مانند عنصري و فرخي و زینتي
و عسجدي و مسعودي رازي مركز مهمي براي ادامه و تكامل سبك ادبي دربار ساماني شد .استاد ابوالقاسم
حسن عنصري(متوفي به سال )431شاعر بزرگ آغاز قرن پنجم است كه دربار محمود و برادرش نصر
بن ناصرالدین سبكتكین(م )412.و پسران محمود یعني محمد و مسعود بوجود او آراسته بود .وي در دقت
الفاظ و رقت معاني و حسن تركیب كلمات و مهارت در تلفیق عبارات و باریك اندیشي و خیال پردازي و
چیره دستي در بیان مضامین و مطالب نو در عصر خویش سرآمد استادان سخن و در تمام ادوار ادبي بعد
از خود مشهور است .از ابیات معروف اوست:
هم سمر خواهي شدن گر سازي از گردون سریر
هم سخن خواهي شدن گربندي از پروین كمر
جهد كن تا چون سخن گردي قوي باشد سخن
رنج بر تا چون سمر گردي نكو باشد سمر
*
عجب مدار كه نامرد مردي آموزد از آن خجسته رسوم و از آن ستوده سیر
به چند گاه دهد بوي عنبر آنجامه كه چند روز بماند نهاده با عنبر
دلي كه رامش جوید نیابد آن دانش سري كه بالش جوید نیابد آن افسر
چو شد بدریا آب روان و كرد قرار تباه و بیمزه و تلخ گردد و بي بر
ز بعد آنكه سفر كرد چون فرود آید به لطف روح فرود آید و به طعم شكر
ز زود خفتن و از دیر خاستن هرگز نه ملك یابد مرد و نه بر ملوك ظفر
شاعر دیگر معاصر عنصري ،استاد علي بن جولوغ فرخي سیستاني (م )429:نیز از شهسواران میدان
بلغت شمرده شده است .وي در تغزلت لطیف و رقت عواطف و سادگي زبان و شیریني سخن بدرجهیي
است كه او را در میان شاعران قصیده سرا به سعدي در میان غزلسرایان تشبیه میتوان كرد .از سخنان
شیواي اوست:
شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است نه بدیدار و به دینار و به سود و به زبان
هر بزرگي كه به فضل و به هنر گشت بزرگ نشود خرد به بد گفتن به همان و فلن
گرچه بسیار بماند بنیام اندر تیغ نشود كند و نگردد هنر تیغ نهان
ورچه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ نشود تیره و افروخته باشد بمیان
شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود نبرد بند و قلده شرف شیر ژیان
باز هم باز بود ورچه كه او بسته بود شرف بازي از باز فكندن نتوان
*
دل مردم بنكویي بتوان برد از راه بر نكوكاري هرگز نكند خلق زیان
مردمان را خرد و عقل بدان داد خداي تا بدانند بد از نیك و سرود از قرآن
نیك و بد هر دو توان كردد ولیكن سخنیست نیك دشوار توان كردن و بد سخت آسان
تو همي رنج نهي بر تن تا هر چه كني همه نیكو بود احسنت و زهاي نیكو دان
این هر دو شاعر یعني عنصري و فرخي در پایان عهد ساماني تربیت شدند و دو سبك تازه كامل كه در
اصول و كلیات دنباله سبك شعراي پیشین بود بوجود آوردند.
سبك این دو شاعر و یك شاعر جوان با ذوق دیگر كه اواخر حیات آن دو استاد را درك كرده بود یعني
ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهري دامغاني صاحب قصائد و مسمط هاي مشهور (متوفي به سال
)432مدتها بعد از ایشان در شعر فارسي تأثیر داشت تا آنكه در اواخر قرن پنجم و در قرن ششم به
سبكهاي تازهاي مانند سبك سخن مسعود بن سعد بن سلمان(متوفي در حدود سال )515و امیر الشعرا
محمد ابن عبدالملك برهاني معروف به امیر معزي(وفات در حدود سال )520و ابوالمجد مجدود بن آدم
سنائي غزنوي صاحب دیوان قصائد و غزلیات و منظومههاي حدیقةالحقیقة و طرق التحقیق و سیرالعباد و
غیره (متوفي به سال )545و عبدالواسع جبلي غرجستاني(م )555و ابوالفرج روني شاعر قصیده سراي
معاصر سلطان ابراهیم غزنوي و علي الخصوص اوحدالدین علي(یا :محمد) بن اسحق انوري
ابیوردي(متوفي به سال )583منتهي گردید.
در این میان شاعران دیگري كه معمولً متمسك به سبك شعر دوره ساماني و اویل عهد غزنوي بودهاند در
تمام قرن پنجم تا اواسط
قرن ششم به شاعري اشتغال داشتهاند و از آنجملهاند:
فخرالدین اسعد گرگاني از معاصران طغرل بیك سلجوقي كه داستان «ویس و رامین» را در حدود سال
446هجري از زبان پهلوي به نظم فارسي درآورد.
زین الدین ابوبكر بن اسمعیل ازرقي هروي (متوفي در حدود سال )465از معاصران و مداحان طغانشاه بن
الب ارسلن و از پیروان سبك عنصري.
ابونصر علي بن احمد اسدي طوسي(متوفي به سال )465صاحب منظومه حماسي مشهور گرشاسب نامه
و كتاب لغت فرس و مناظرات معروف.
عطاء بن یعقوب ناكوك (متوفي به سال )471قصیده سراي بزرگ و صاحب منظومه حماسي برزونامه.
ابومنصور قطران تبریزي(وفات بعد از سال )481از قدیمترین شاعران آذربایجان كه به لهجه دري سخن
سروده و در سبك سخن خود از شاعران عهد ساماني پیروي كرده و آن روش را با صنایع لفظي درآمیخته
و در این سبك شهرت یافته است.
حكیم ابومعین ناصربن خسرو قبادیاني بلخي ،حجت زمین خراساني( ،متوفي به سال )481صاحب دیوان
قصائد و مثنویهاي سعادت نامه و روشنایي نامه و كتابهاي مشهور جامع الحكمتین و زاد المسافرین و
خوان اخوان و وجه دین و سفرنامه .وي در شعر توجه تام به سبك دوره ساماني داشته و از تمام شعراي
قرن پنجم به سبك عهد ساماني بیشتر توجه كرده است.
حكیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم معروف به خیام نیشابوري ریاضي دان و فیلسوف و طبیب مشهور ایران در
اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم كه چند سالي پیش از سال 530هجري درگذشت و مدفن او در نیشابور
است .اهمیت خیام بیشتر در آنست كه توانست افكار فلسفي عمیق خود را در قالب رباعیات فصیح در آورد
و در عین رعایت معني جانب الفاظ را چنان نگاه دارد كه ابیات او نمونه بارزي از فصاحت و رواني و علو
معاني باشد .از رباعیات مشهور اوست:
خوش باش كه غصه بیكران خواهد بود بر چرخ قران اختران خواهد بود
خشتي كه ز قالب تو خواهند زدن ایوان سراي دیگران خواهد بود
امیرالشعراء شهاب الدین عمعق بخارایي (متوفي به سال )543قصیده سراي معروف.
عثمان بن محمد مختاري غزنوي (متوفي به سال ) 544صاحب قصائد مشهور و منظومه حماسي
شهریارنامه.
ادیب شهاب الدین ابن اسماعیل صابر ترمدي قصیده سراي شیرین سخن (متوفي به سال .)546
شمس الدین محمد بن علي سوزني سمرقندي قصیده سراي شوخ طبع استاد(متوفي به سال .)563
رشیدالدین محمد بن عبدالجلیل وطواط صاحب دیوان قصائد و رسائل و كتاب حدائق السحر (متوفي به سال
.)573
اینان كه برشمردیم همه دنباله سبك شعراي عهد ساماني و آغاز عهد غزنوي را گرفتند و تنها تفاوت آثار
آنان با متقدمین از باب تحولي بود كه به تدریج در زبان فارسي حاصل میشد و ما به اختصار در آن باب
بحث كردهایم.
بنابر این تغییر روش شعر فارسي در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم به وسیله یك دسته از شاعران
صاحب سبك صورت گرفت كه خاتم آنان انوري بوده است .اهمیت انوري در آنست كه با حفظ شیوه
استادان كهن لهجه دوره ساماني و آغاز دوره غزنوي را رها كرد و به لهجه عمومي عصر خود كه بر اثر
آمیزش بسیار با زبان عربي نسبت به قرن چهارم و قرن پنجم تغییري فاحش یافته بود ،سخن گفت .علوه
بر این انوري بیش از هر شاعر مقدم بر خود اصطلحات علمي و فني را عیناً در شعر بكار برد و از
اطلعات وسیع خود در علوم ریاضي و فلسفي براي بیان مضامین شعري استفاده كرد و بدین طریق سبكي
نو در شعر فارسي به میان آورد .انوري علوه بر قصیده در ساختن غزلهاي لطیف و قطعات پر معني و
كوتاه نیز مهارت و شهرت دارد .ازوست:
در حدود ري یكي دیوانه بود روز و شب كردي به كوه و دشت گشت
در تموز و دي به سالي یك دوبار آمدي بر طرف شهر از سوي دشت
گفتي اي آنان كتان آماده است وقت قرب و بعد این زرینه طشت
قاقم و سنجاب درسرما سه چار توزي و كتان بگرما هفت و هشت
گر شما را با نوایي بد چه شد ور كه ما را بود بي برگي چه گشت
راحت هستي و رنج نیستي بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت
خواهي كه بهین دو جهان كار تو باشد زین هر دو یكي كار كن از هر چه دگر بس
یا فایده ده از آنچه بداني دگري را یا فایده گیر آنچه نداني زد گر كس
از اواسط قرن ششم به بعد و علي الخصوص در پایان این قرن تغییري عظیم در سبك شعر فارسي پدید
آمد .علت عمده این امر همچنانكه پیش از این گفتیم انتقال شعر فارسي است از مشرق ایران به شعراي
عراق و آذربایجان و فارس كه طبعاً لهجهاي غیر از لهجه ایرانیان مشرق و در بیان معاني روشي تازه
دارند .سبب دیگر تغییراتیست كه از جهت اسالیب فكري و عقاید و افكار به میان آمده بود .از پیشروان
بزرگ این تغییر سبك كه هر یك سبكي خاص در شعر دارند ،بعد از انوري شاعران ذیل را باید نام برد:
اثیرالدین اخسیكتي كه در اواخر قرن ششم میزیسته و از اكابر بلغاي عهد خود بوده و با خاقاني معارضه
داشته است.
خاقاني(افضل الدین بدیل بن علي شرواني) (متوفي به سال )595صاحب قصائد و ترجیعات و مقطعات و
غزلهاي مشهور و مثنوي تحفةالعراقین كه در تركیبات بدیع و تخیلت و تشبیهات و اوصاف نو از میان
تمام شاعران نیمه دوم قرن ششم امتیاز خاصي دارد و سبك او مدتها بعد از وي در قصیده سرایان ایراني
مؤثر بوده است .از اشعار اوست:
اگر كیمیاي وفا جست خواهي جز از دست هر خاكپایي نیابي
دم خاكپایي ترا مس كند زر پس از خاك به كیمیایي نیابي
نفس عنبرین دارو آه آتشین زن كزین خوشتر آب و هوایي نیابي
به آب خرد سنگ فطرت بگردان كزین تیزتر آسیایي نیابي
درین هفت ده زیر و نه شهر بال وراي خرد ده كیایي نیابي
برون ران از این شهر و ده رخش همت كه اینجاش آب و چرایي نیابي
بهمت وراي خرد شو كه دل را جز این سدرةالمنتهایي نیابي
بدل به رجوع تو كآن یر دین را به جز استقامت عصایي نیابي
به صورت دو حرف كژ آمد دل اما ز دل راستگوتر گوایي نیابي
نه نون و القلم هم كژست اول آنگه به جز راستش مقتدایي نیابي
ز دل شاهدي ساز كو را چو كعبه همه روي بیني قفایي نیابي
چو دل كعبه كردي سر هر دو زانو كم از مروهیي یا صفایي نیابي
ابو محمد الیاس بن یوسف معروف به نظامي گنجوي یكي دیگر از شاعران صاحب سبك اواخر قرن ششم
است (متوفي به سال 599یا )602كه بیش از هر شاعر معاصر خود در ادبیات فارسي داراي نفوذ و اثر
آشكار میباشد .اثر مشهور او غیر از قصاید و غزلیات كه اكنون كمي از آنها باقي مانده پنج مثنوي :مخزن
السرار ،خسرو و شیرین ،لیلي و مجنون ،هفت پیكر یا بهرامنامه ،اسكندرنامه است .اگر چه داستانسرایي
پیش از نظامي در شعر فارسي معمول بوده است لیكن نظامي در این فن چنان مهارت بكار برده و به نحوي
از عهده صحنه سازیها و تنسیق مطالب داستانهاي ریزهكاري و بیان تشبیهات و استعارات و مضامین
متنوع تازه كرده كه قلم نسیان بر آثار پیشینیان كشیده و بعد ازو تا چند قرن روش وي در داستانسرایي
مورد تقلید بوده است.
شاعران دیگري هم در اواخر قرن ششم میزیستهاند كه هر یك در تكمیل سبك تازه شعر فارسي تأثیري
داشتند مانند فلكي شرواني (متوفي به سال )587و مجیرالدین بیلقاني (متوفي به سال )577شاگرد
خاقاني كه روش استاد خود را با قدرت و مهارتي خاص تقلید و تعقیب كرده و جمال الدین محمد بن
عبدالرزاق اصفهاني(متوفي به سال )588و ظهیرالدین طاهربن محمد فاریابي (متوفي به سال )598كه
هر دو در كامل ساختن سبك قصیده سرایان اواخر قرن ششم و تكمیل و تلطیف غزل سهم بسیار دارند.
غیر از قطران و خاقاني و مجیرالدین و نظامي و فلكي شعراي دیگري نیز در همین اوان در آذربایجان
میزیستهاند كه همگي از مشاهیر سخنوران پارسي زبان شمرده میشوند و از آنجملهاند :قوامي مطرزي
گنجوي ،قوامي گنجوي ،ابوالعلء گنجوي ،عزالدین شیرواني ،سید ذوالفقار شیرواني ،با وجود این شاعران
آذربایجان یكي از مراكز مهم شعر پارسي در قرن پنجم و ششم شده و در ردیف خراسان و عراق قرار
گرفته بود.
پارهاي از اختصاصات شعر فارسي در قرن پنجم و ششم
از مسائلي كه بطور كلي باید در شعر قرن پنجم و ششم و علي الخصوص از نیمه دوم قرن پنجم به بعد ذكر
كرد یكي وجود تأثیرات محلي است در اشعار كه نتیجه تجاوز لهجه دري از محیط مكالمه خود است .دیگر
ورود هر شاعر است در مباحث مختلقي مانند مسائل فلسفي و صوفیانه و زهد و اندرز و وصف و غزل و
مدح و هجو و نظایر آنها .دیگر تأثیر اطلعات مختلف هر شاعرست در اشعار او كه مسلماً نتیجه تعلیمات
مدرسهیي آنان بوده .خاقاني از معایبي كه بر عنصري میگیرد اینهاست:
نبوده است چون من گه نظم و نثر بزرگ آیت و خردهدان عنصري
به نظم چو پروین و نثر چونعش نبود آفتاب جهان عنصري
ادیب و دبیر و مفسر نبود نه سحبان یعرب زبان عنصري
و مدعي است كه خود از همه این مزایا برخوردارست و به واقع هم همه این اطلعات به اضافه اطلعات
نجومي و فلسفي و ریاضي و طبي در اشعار آن شاعر به تمام معني مؤثر بوده است.
شرایطي كه براي قبول یك شاعر در حوزه شعرا وجود داشت سنگین بوده است .نظامي عروضي در این
باب شرحي دارد كه نقل قسمتي از آنرا بیفایده نمیبینیم:
«...اما شاعر بدین درجه نرسد ال كه در عنفوان شباب و در روزگار جواني بیست هزار بیت از اشعار
متقدمان یاد گیرد و ده هزار كلمه از آثار متأخران پیش چشم كند و پیوسته دواو ین استادان همي خواند و
یاد همیگیرد كه در آمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تا طرق و انواع
شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه خرد او منقش گردد تا سخنش روي در ترقي
دارد و طبعش به جانب علو میل كند .هر كرا طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روي به
علم شعر آورد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخي البهرامي گردد چون غایة
العروضین و كنز القافیه ،و نقد معاني و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع این علوم بخواند بر استادي
كه آن داند تا نام استادي را سزاوار شود و اسم او در صحیفه روزگار پدید آید چنانكه اسامي دیگر استادان
كه نامهاي ایشان یاد كردیم».
اینها مطالبي از ادبیات بود كه شاعر میبایست فرا گیرد و یا مطالعه كند .علوه بر این شرط عمدهیي نیز
براي شاعر در قرن ششم قائل بودند و آن چنان بود كه باید «در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف
رسوم مستطرف زیرا كه چنانكه شعر در هر علمي بكار همیشود هر علمي در شعر بكار همیشود »...و به
همین سبب است كه از اواسط قرن پنجم به بعد براي فهم اشعار غالب شعرا یك دوره اطلع از علوم متداول
آن عهد لزم است و بیاستعانت از آن علوم فهم اشعار دشوار و گاه غیر ممكن میشود.
تنوع در انواع شعر در قرن پنجم و ششم از قرن چهارم اندكي بیشتر بوده است .مثنوي و قصیده و غزل و
رباعي و تركیب بند و ترجیع بند در آثار شعراي این عهد به وفور دیده میشود و غالب شعرا سعي داشتند
در همه این انواع طبع آزمایي كنند مثلً خاقاني همه نوع شعر را از مثنوي تا ترجیعات ساخته است.
مطالب و مضامین این اشعار به تفاوت عبارتست از مدح و هجو و وعظ و زهد و حكمت و غزل و تصوف
و مسائل علمي و داستاني و تبلیغات دیني و فلسفي به سایر مسائل كمتر توجه داشتند و برخي دیگر مانند
خیام تنها تحت تأثیر القاآت و الهامات فلسفي واقع میشدند و برخي دیگر بدو یا چند موضوع و مطلب
متوجه بودند و این تنوع در مطالب بر روي هم باعث شده است كه اشعار فارسي قرن پنجم و ششم مانند
گنجینه پر بهایي به جواهر گوناگون مزین باشد و هر گوشه آن بیننده را به نوعي جلب كند...
نثر فارسي در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت .از علل عمده این امر آنست كه در آن
عهد آخرین اثر نفوذ سیاسي خلفا از میان رفت و بغداد مركزیت بزرگ علمي و ادبي و دیني و سیاسي خود
را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلمي كه غالباً زبان عربي را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع
شد و دیگر جز كساني كه تألیفات مشكل علمي میكردند و به اصطلحات آماده و طریقه بحث در مسائل
علمي كه از پیش در زبان عرب فراهم شده بود احتیاج داشتند ،باقي نویسندگان حاجتي به تألیف در زبان
عربي احساس نمیكردند و حتي بسیاري از كتب معروف علمي هم از این پس به زبان پارسي تألیف شد و
هر چه از زمان انقراض بني عباس بیشتر گذشت نگارش كتب علمي به زبان فارسي بیشتر معمول شد و
تألیف به نثر عربي زیادتر جنبه اظهار علم و دانش و تفنن گرفت و به جاي آن بر رونق و رواج نثر
پارسي افزوده شد.
موضوعي كه به رواج نثر فارسي در این دوره یاوري بسیار كرد تألیفات متعدد و مفصلي است كه در
تاریخ اعم از تاریخ اعم از تاریخ عمومي ایران یا تاریخ مغول یا تواریخ محدود به سلسلههاي معین شده
است .تألیف در تمام شعب علوم و ادبیات به زبان فارسي از این پس عمومیت بسیار یافت و اگر از سالهاي
نخستین این دوره و حوزههایي مانند حوزه تعلیم و تألیف و فعالیت خواجه نصیرالدین طوسي بگذریم ،كمتر
حوزه فعال علمي كه به زبان عربي توجه داشته باشد ،مییابیم.
سبك نثر دوره مغول خصوصاً سبك قرن هفتم با شدت تمام تحت تأثیر سبك نثر آخر دوره خوارزمشاهي
است .علت عمده آنست كه پیشروان بزرگ نویسندگي این دوره كساني بودند كه یا در اوائل قرن هفتم پیش
از حمله مغول در زمره اهل قلم قرار داشته و به سبك آن دوره مأنوس بودهاند و یا كساني كه زیردست
نویسندگان آن زمان تربیت شده و بعد سرمشق سایر نویسندگان گردیدهاند.
مهمترین سبك رایج این دوره سبك نثر مصنوع است كه از دارندگان بزرگ آن «نسوي» و «عطا ملك
جویني» و «وصاف الحضرة» بودهاند .لیكن نباید فراموش كرد كه در همین دوره دنباله روش ساده و
بیتكلف در نثر فارسي مقطوع نشد بلكه به تدریج قوت یافت و نمونههاي خوبي از آن به وجود آمد مانند
طبقات ناصري و جامع التواریخ رشیدي و تجارب السلف و تاریخ گزیده و جز آن ،و این هر دو سبك
مصنوع و ساده در یك زمان و یك دوره وجود داشته و بسا اتفاق افتاده كه یك نویسنده حتي در یك كتاب
بهر دو سبك توجه كرده است مانند شمس قیس رازي در المعجم كه در مقدمه آن روش مصنوع و متكلفي
را بكار برده است لیكن در خود كتاب روش ساده زیبایي دارد.
در آغاز قرن هفتم چند نویسنده بزرگ داریم كه از همه معروفتر نورالدین محمد بن محمد عوفي صاحب
كتاب هاي معتبر لباب اللباب (تألیف در حدود سال )618و جوامع الحكایات و لوامع الروایات (تألیف در
حدود سال )630است .لباب اللباب كتابیست در شرح احوال شاعران فارسیگوي از آغاز شعر فارسي تا
اوایل قرن هفتم در دو مجلد كه نثري مصنوع و متكلف دارد ،و جوامع الحكایات كتابي عظیم شامل حكایات
ادبي و تاریخي و حاوي اطلعات ذیقیمت مهمي است كه به نثر ساده و روان و بسیار فصیح نگاشته شده.
نویسنده این كتاب از كسانینیست كه خود را از آتش حمله مغول رهایي داده و اواخر عمر را در دستگاه
ممالیك غوریه در ولیت سند گذرانیده است.
دیگر از نویسندگان اوایل قرن هفتم شمس الدین محمد بن قیس رازي است كه در اواخر عمر خود در
خدمت اتابكان سلغري به سر میبرد .و كتاب المعجم في معاییر اشعار العجم را در علوم شعري یعني عروض
و قافیه و بدیع و نقدالشعر به زبان فارسي تألیف نموده است(در حدود سال .)630سبك نویسنده در مقدمه
كتاب به تمام معني مصنوع ولي در خود كتاب ساده و دل انگیز است .اهمیت المعجم در آنست كه از میان
كتب فارسي كه در یكدوره از علوم ادبي نوشته شده و به دست ما رسیده ،قدیمتر از همه است.
یكي دیگر از نویسندگان مشهور اوایل دوره مغول نورالدین محمد نسوي منشي جلل الدین خوارزمشاه
است كه كتاب نفثة المصدور را به فارسي و كتاب سیرة جلل الدین منكبرني را به عربي نگاشت .نفثة
المصدور داراي نثري مصنوع و شاعرانه و زیباست كه مؤلف آنرا به سال 632در شهر میافارقین نوشته
و شرح احوال خود و جلل الدین منكبرني (م )628.را از سال 627در آن بیان كرده است.
قاضي ابو عمر و منهاج الدین بن سراج الدین جوزجاني معروف به منهاج سراج نویسنده بزرگ قرن هفتم
صاحب كتاب طبقات ناصریست كه آنرا به سال 658به پایان برد .این كتاب تاریخ عمومي عالم است تا
عصر مؤلف و خصوصاً از لحاظ اطلعات ذیقیمتي كه راجع به حمله تارتار و فجایع مغولن دارد داراي
ارزش فراوان است .نثر این كتاب بسیار استوار و سلیس و روان و از جمله آثار خوب زبان فارسي است.
در اینجا ذكر علءالدین عطا ملك بن بهاء الدین محد جویني (متوفي به سال )681نویسنده بسیار معروف
قرن هفتم لزم است .عطا ملك قسمت بزرگي از وقایع عهد مغولن را شخصاً دیده و در مسیر آنها قرار
داشته و باقي را از موثقین و كساني كه خود شاهد و ناظر وقایع بودهاند و یا از مشاهدات جغرافیایي و
مطالعات تاریخي دقیق خود ،فراهم آورده و از مجموع این اطلعات كتاب مشهور جهانگشا را در سه مجلد
در شرح ظهور چنگیز و احوال و فتوحات او ،و در تاریخ خوارزمشاهان و حكام مغولي ایران و فتح قلع
اسمعیلیه و بغداد تألیف كرده است .جهانگشا گذشته از اهمیت تاریخي از آثار مشهور و زیباي نثر فارسي
است .روش این كتاب مصنوع ولي بر اثر استادي و مهارت كم نظیر نویسنده از هرگونه سستي و فتور بر
كنار است .نویسنده غالبًا از اشعار فارسي و عربي و اخبار وامثال عرب و آیات قرآن كریم و پارهیي از
اصطلحات علمي نیز استفاده كرده است.
بزرگترین نویسنده قرن هفتم سعدي شیرازي است كه در ذكر شعرا نیز ازو سخن خواهد رفت از سعدي چند
رساله به اضافه گلستان به نثر فارسي باقي مانده است :ازین رسائل یكي نصیحةالملوك است كه به نثري
ساده و روان و بیتكلف نوشته شده و از فصاحت بدرجهییست كه یادآور آثار فصحاي قدیم است ،رساله
دیگر او به نام عقل و عشق وو رسالهیي دیگر در تربیت یكي از ملوك و رساله دیگري به نام مجالس شیخ
و از همه مهمتر كتاب گلستانست كه كتابیست تربیتي و اجتماعي مخلوط از نثر و نظم .در این كتاب سعدي
روش خاص و مشهور خود را كه سبك میان نثر مرسل و نثر مصنوع است بكار برده و از صنایع لفظي تا
آنجا كه مخل فصاحت نباشد استفاده كرده است.
از نویسندگان معروف دیگر آن زمان وصاف الحضرة شهاب الدین عبدال است كه در سال 663در شیراز
ولدت یافته است و تا نیمه اول قرن هشتم میزیسته است و كتاب خود را به نام تجزیةالمصار و
تجزیةالعصار در سال 712به اتمام رسانید و این همان است كه به «تاریخ وصاف» شهرت دارد .كتاب
تاریخ وصاف از حیث تصنع و تكلف داراي جنبه مبالغهآمیز و از این باب مورد ایراد نقادان سخن است.
این كتاب ذیلي است بر تارخ جهانگشاي جویني و حاوي وقایع دوره ایلخانان بعد از آن كتاب.
رشیدالدین فضل ال(645ـ )718وزیر دانشمند دوره ایلخانان كه مدتها وزارت غازان و اولجایتو و
ابوسعید بهادرخان را داشت كتاب بزرگ و مشهوري در تاریخ عمومي دارد به نام جامع التواریخ در هفت
مجلد كه معتبرترین كتاب تاریخي عهد مغول و داراي نثري ساده و روان است و به سال 710پایان یافت.
غیر از این كتاب از رشیدالدین فضل ال آثار دیگري باقیست مانند الحیاء و الثار در بیست و چهار قسمت
حاوي مسائل مختلف علمي مانند علم فلحت و معماري و كشتي سازي و غیره .دیگر مجموعه منشآت كه
طبع شده است و چند كتاب و رساله دیگر.
یكي دیگر از نویسندگان مشهور قرن هفتم قاضي ناصرالدین بیضاوي دانشمند بزرگ آن قرن است .وي
كتاب نظام التواریخ خود را به سال 674تألیف تألیف كرده و بعد از آن مطالبي تا حدود سال 694بر آن
افزوده است .این كتاب شامل خلصهیي از تاریخ عمومي از ابتداي خلقت است.
دیگر از نویسندگان این روزگار ناصرالدین منتجب الدین یزدي منشي قراختائیان كرمان مؤلف سمط العلي
للحضرة العلیا در تاریخ قراختائیان است كه نویسنده آنرا به تقلید از كتاب عقدالعلي للموقف العلي كه
نثري مصنوع دارد به سال 716نوشته است.
دیگر هندوشاه بن سنجر نخجواني نویسنده كتاب تجارب السلف است كه به نثري ساده و روان و فصیح به
سال 724در تاریخ وزراء نوشته شده است.
دیگر شرف الدین فضل ال حسیني قزویني (م )740 .ادیب و شاعر و نویسنده معروف است كه كتاب او به
نام المعجم في آثار ملوك العجم از نمونههاي مشهور نثر مصنوع فارسي است كه در تاریخ ایران قدیم
نوشته شده لیكن هیچ ارزش تاریخي ندارد.
دیگر از مورخان معروف اوایل قرن هشتم حمدال مستوفي قزویني صاحب كتاب مشهور تاریخ گزیده و
كتاب نزهة القلوب است كه اولي در تاریخ و ثانوي در جغرافیاست و هر دو نثري ساده و روان دارد .از
نویسندگان متصوف این عهد از همه مشهورتر نخست شیخ نجم الدین ابوبكر عبدال بن محمد رازي (م.
)665از مشاهیر متصوفه قرن هفتم است .كتاب مشهور او مرصاد العباد است كه نثري بلیغ دارد.
دیگر جلل الدین محمد مولوي بلخي است كه نام او را باز خواهیم آورد .این صوفي بزرگ نیكو سخن در
نثر نیز مانند شعر خود جویاي سادگي و صراحت و بیان مقاصد در مباحث مفصلي است كه در پیش میگیرد
و با ایراد امثال و اخبار و احادیث و آیات به تصریح و تعریض به نیكي از عهده آنها بر میآید .مولوي از
آرایش كلم بیزار بود و میگفت «سخن را چون بسیار آرایش میكنند فراموش میشود» ،از آثار منثور او
كتاب فیهمافیه ،مجالس ،مكتوباتست.
دیگر شمس الدین احمد افلكي صاحب كتاب مناقب العارفین است كه آنرا در اواسط قرن هشتم به پایان
رسانیده و اطلعات ذیقیمیتي راجع به مولوي و خاندان او در آن آورده است.
از نویسندگاني كه در قرن هفتم و هشتم به نوشتن كتبي در مسائل علمي به زبان فارسي مبادرت كردهاند
نخست خواجه نصیرالدین محمد بن محمد بن حسن طوسي(597ـ )672دانشمند بسیار معروف و بزرگ
آغاز قرن هفتم است .از تألیفات مهم او به فارسي یكي اساس القتباس در منطق ،دیگر معیار الشعار در
علم عروض و دیگر اخلق ناصري در حكمت عملي (علم اخلق) و دیگر اوصاف الشراق در تصوف است
كه همه به نثر ساده و روان و مطلوبي نوشته شده است.
دیگر افضل الدین محمد بن حسن كاشاني معروف به بابا افضل (م )707 .كه نثري بسیار فصیح و ساده
دارد .از رسالت مشهور فلسفي اوست :مدارج الكمال ،ره انجام نامه ،ساز و پیرایه شاهان پرمایه ،رسالة
تفاحه(ترجمهییست از ترجمه عربي كتاب التفاحة منسوب به ارسطو) ،عرض نامه ،جاودان نامه و غیره.
دیگر علمه قطب الدین محمود بن مسعود شیرازي (634ـ )710شارح معروف كتاب القانون است كه در
طب و فلسفه و ریاضیات و نجوم براعت داشت .مهمترین اثر فارسي او كتاب درةالتاج است كه حكم دائرة
المعارفي را در علوم فلسفي دارد.
وضع عمو مي علم و اد ب د ر قرن هفتم و هش تم >--شعر ف ار سي در قرن
هف تم و ه شتم
شعر فارسي در این دوره با شدتي بیش از پیش از بدبیني و ناخشنودي از اوضاع روزگار و ناپایداري
جهان و دعوت خلق به ترك دنیا و زهد و نظایر این افكار مشحونست .علت آن هم آشكار میباشد و آن
وضع سخت و دشواریست كه با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و
بیثباتي اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعي ایران را با دشوارترین شرایطي
مقرون ساخته بود .همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دیني و خیالت تند صوفیانه و
درویشانه و گوشهگیري و در نتیجه تصورات باریك و دقیق نیز شده است.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاري از مفاسد اخلقي انتقادات اجتماعي به شدت رواج یافت .البته پیش از
این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعراي قرن ششم كه بر اثر تسلط تركان و رواج
بعضي مفاسد از اوضاع ناراضي بودند ،نیز مشاهده میشود ولي در عهد مغول به همان نسبت كه مفاسد
اجتماعي رواج بیشتري یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد .از این انتقادات سخت
در آثار سعدي خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدي و د رغزلهاي حافظ و آثار شعراي دیگر
بسیار دیده میشود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار «عبید ذاكاني قزویني»
است كه آثار او نظماً و نثراً حاوي مسائل انتقادي تندیست كه با لهجه ادبي بسیار دلچسب و شیرین بیان
كرده و در این باب گوي سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسي زبان بوده است .حقًا هم هیچ دورهیي
از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوي كه او میخواسته مانند عهد زندگي وي نمیتوانست مضامیني بدان
شیریني و خوبي براي انتقادات اجتماعي او فراهم سازد.
در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروك میشد و به همان نسبت غزلهاي عاشقانه لطیف جاي
آنرا میگرفت .منظومهاي داستاني نو عرفاني زیاد سروده شد و همچنین منظومهایي كه حاوي افكار
اجتماعي و حكایات و قصص كوتاه باشد(مانند بوستان سعدي) در این دوره معمول گردید .داستانهاي
منظوم قرن هفتم و هشتم معمولً به تقلید از نظامي شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته میشد و از
بزرگترین مقلدان نظامي در این دوره امیر خسرو دهلوي و خواجوي كرماني را میتوان ذكر كرد.
سبك شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبك نیمه دوم قرن ششم است كه اكنون اصطلحاً سبك عراقي نامیده
میشود .علت توجه شاعران این قرن به سبك مذكور آنست كه مركز شعر در این دو قرن نواحي مركزي و
جنوبي ایران است كه لهجه عمومي استادان این نواحي با سبك سابق الذكر سازگارتر است .با این حال در
میان شعراي این دوره كساني مانند مجد همگر شیرازي و ابن یمین فریومدي و مولوي بلخي بودند كه به
سبك خراساني بیشتر اظهار تمایل میكردند و علي الخصوص سبك مولوي در غزلها و قصائدش نزدیكي تام
بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت.
شعر فارسي دوره مغول با دو شاعر بزرگ ایران سعدي و مولوي شروع میشود كه هر دو پیش از حمله
مغول ولدت یافته و در محیط دور از دسترس مغولن تربیت شده بودند.
ابو عبدال مشرف بن مصلح شیرازي به سعدي در اوایل قرن هفتم (حدود 606هجري) در شیراز ولدت
یافت و به سال 691یا 694در همان شهر درگذشت ،در حالي كه قسمت بزرگي از زندگي خود را در
سفرهاي دراز و سیر آفاق وانفس گذرانده بود .وي بي تردید از شاعران درجه اول زبان فارسي و همردیف
فردوسي است ،قدرت او در غزلسرایي و بیان مضامین عالي لطیف عاشقانه و گاه عارفانه در كلم فصیح
و روان كه غالباً در رواني و فصاحت به حد اعجاز میرسد بیسابقه بود .علوه بر این سعدي در ذكر مواعظ
و اندرز و حكمت و بیان امثال و قصص اخلقي با زباني شیرین و شیوا و مؤثر گوي سبقت از همه
گویندگان فارسي زبان ربوده است .نثر او هم كه در عین توجه به بعضي از صنایع لفظي ساده و روشن و
خالي از تكلفات دور از ذوق بلكه بسیار لطیف و دلپسند و مطبوع است او را در ردیف بهترین نویسندگان
فارسي زبان درآورده است چنانكه مدتها كتاب گلستان او در شمار كتب درسي مدارس و مكاتب ایران بوده
است و هنوز هم سرمشق فصاحت شمرده میشود .كلیات آثار او كه حاوي :مجالس عرفاني و چند رساله و
گلستان (نثر) و بوستان یا سعدي نامه و غزلیات و مامعات و قصاید عربي و فارسي و ترجیعات و مقطعات
و هزلیاتست بارها به طبع رسیده و زبانزد خاص و عام ایرانیانست:
از غزلهاي شیواي اوست:
شب فراق كه داند كه تا سحر چندست مگر كسي كه به زندان عشق دربندست
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم كدام سرو به بالي دوست مانندست
پیام من كه رساند به یار مهر گسل كه بر شكستي و ما را هنوز پیوندست
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاك پاي تو و آن هم عظیم سوگندست
كه با شكستن پیمان و برگرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا كه بر سر كویت بساط چهره ماست بجاي خاك كه در زیر پایت افكندست
خیال روي تو بیخ امید بنشاندست بلي عشق تو بنیاد صبر بركندست
ز دست رفته نه تنها منم درین سودا چه دستها كه ز دست تو بر خداوند است
فراق یار كه پیش تو كاه برگي نیست بیا و بر دل من بین كه كوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند كه سعدي ز دوست خرسندست
این ابیات از بوستان او نقل میشود:
ال تا درخت كرم پروري گر امیدواري كزو برخوري
كرم كن كه فردا كه دیوان نهند منازل به مقدار احسان دهند
یكي را كه سعي قدم پیشتر بدرگاه حق منزلت بیشتر
یكي باز پس خائن و شرمسار بترسد همي مرد ناكرده كار
بهل تا به دندان گزد پشت دست تنوري چنین گرم و ناني نیست
بداني گه غله برداشتن كه سستي بود تخم ناكاشتن
شاعر هم عصر سعدي جلل الدین محمد بن بهاء الدین محمد مولوي بلخي معروف به رومي (606ـ )672
نیز از نوابغ عالم ادب و از متفكران بزرگ جهان و مقتداي متصوفه و اهل تحقیق و مجاهدت و ریاضت
است .وي در نظم و نثر پارسي استاد و داراي لساني فصیح و قدرتي كم نظیر در بیان معاني دشوار
عرفاني و حكمي به زبان ساده بود .مثنوي (شش دفتر) و دیوان غزلیات و قصاید و رباعیات او و همچنین
آثار منثور یعني فیه مافیه و قسمتي از مجالس و مكتوبات وي مشهور است.
از غزلهاي اوست:
روزها فكر من اینست و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از كجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به كجا میروم آخر ننمائي وطنم
ماندهام سخت عجب كز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وي از این ساختم
جان كه از عالم علویست یقین میدانم رخت خود باز برآنم كه همانجا فكنم
مرغ باغ ملكوتم نیم ازعالم خاك دو سه روزي قفسي ساختهاند از بدنم
اي خوش آنروز كه پرواز كنم تا بر دوست به امید سر كویش پر و بالي بزنم
كیست در گوش كه او میشنود آوازم یا كدامیست سخن میكند اندر دهنم
كیست در دیده كه از دیده برون مینگرد یا چه جانست نگویي كه منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل وره ننمایي یكدم آرام نگیرم نفسي دم نزنم
مي وصلم بچشان تا در زندان ابد از سر عربده مستانه بهم درشكنم
من بخود نامدم اینجا كه بخود باز روم آنكه آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار كه من شعر بخود میگویم تا كه هشیارم و بیدار یكي دم نزنم
شمس تبریز اگر روي بمن ننمایي وال این قالب مردار بهم درشكنم
این ابیات از مثنوي اوست:
از خدا خواهیم توفیق ادب بیادب محروم ماند از لطف رب
بیادب تنها نه خود را داشت بد بلكه آتش بر همه آفاق زد
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بیباكي و گستاخیست هم
هر كه بیباكي كند در راه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست
زبان فارسي در اين عهد ممتد دنباله تحول پردامنهيي را كه از قرن هشتم آغاز كرده بود ادامه ميداد و
بر روي هم به انحطاط میگرایید.
علت عمده این انحطاط آن بود كه اولً :زبان تركي با حمله مغول در ایران رواج بسیار یافت و بر اثر تتابع
تغلب طوایف ترك در دربارها و دستگاههاي اداري و نظامي و میان مردم (در بعض نواحي) شایع شد و
این خود مایه زیان بزرگي براي زبان پارسي بود و حتي بعضي از رجال ادب این عهد زبان تركي را بر
زبان فارسي ترجیح دادهاند چنان كه امیر علیشیر نوایي كتاب محاكمه اللغتین را به همین قصد تألیف كرد.
ثانیاً :مراكز زبان فارسي در خراسان و عراق و هم چنین دربارهاي حامي شعر و ادب از میان رفت و در
نتیجه شعر از دربار دور شد و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد كه مهارت و قدرت كلم و وسعت
اطلعات شاعران قدیم كه بر اثر تحصیلت متمادي و و دشوار به دست میآمد از میان برود.
ثالثاً :استادان زبان فارسي كه میبایست مربي شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و
در نتیجه كار شعر و نثر به دست كساني افتاد كه بهره غالب آنان از فنون ادب كم بود.
این مسائل و اموري از قبیل آنها باعث شد كه زبان فارسي در مراحل انحطاط سیر كند و شعر و نثر دوره
تیموري از لحاظ زبان و افكار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد.
زبان فارسي در این عهد ممتد دنباله تحول پردامنهیي را كه از قرن هشتم آغاز كرده بود ادامه میداد و بر
روي هم به انحطاط میگرایید.
علت عمده این انحطاط آن بود كه اولً :زبان تركي با حمله مغول در ایران رواج بسیار یافت و بر اثر تتابع
تغلب طوایف ترك در دربارها و دستگاههاي اداري و نظامي و میان مردم (در بعض نواحي) شایع شد و
این خود مایه زیان بزرگي براي زبان پارسي بود و حتي بعضي از رجال ادب این عهد زبان تركي را بر
زبان فارسي ترجیح دادهاند چنان كه امیر علیشیر نوایي كتاب محاكمه اللغتین را به همین قصد تألیف كرد.
ثانیاً :مراكز زبان فارسي در خراسان و عراق و هم چنین دربارهاي حامي شعر و ادب از میان رفت و در
نتیجه شعر از دربار دور شد و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد كه مهارت و قدرت كلم و وسعت
اطلعات شاعران قدیم كه بر اثر تحصیلت متمادي و و دشوار به دست میآمد از میان برود.
ثالثاً :استادان زبان فارسي كه میبایست مربي شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و
در نتیجه كار شعر و نثر به دست كساني افتاد كه بهره غالب آنان از فنون ادب كم بود.
این مسائل و اموري از قبیل آنها باعث شد كه زبان فارسي در مراحل انحطاط سیر كند و شعر و نثر دوره
تیموري از لحاظ زبان و افكار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد.
قرن ن هم د ور ه ت يم وري ( 782ـ 907هجري ) >- -نث ر ف ار سي در عهد
ت يموري
نثر فارسي در عهد تیموري وضع مساعدي داشت .در این دوره نثر از مبالغههاي صنعتي و فني قرن ششم
و هفتم تقریباً آزاد شده بود چنان كه آثار متكلف كه در آنها به افراط به صنایع توجه شده باشد در این دوره
كم دیده میشود و بالعكس آثار آن عهد به سبك ساده عادي بیشتر نگارش یافته است .توجه به لهجه كهن
پارسي در آثار منثور عهد تیموري كمتر ملحوظ بود و استعمال اصطلحات و لغات و تركیبات عمومي زمان
مورد استعمال بیشتري داشت .به همین سبب باید گفت كه روش متداول عهد تیموري سبك ساده و روان در
نثر است .منتهي این نكته نباید فراموش شود كه در نثر این زمان نفوذ كلمات تركي مشهود است و نیز این
نكته را باید در نظر داشت كه نویسندگان این دوره چنان كه باید بند قواعد و قوانین اصیل زبان فارسي
نبودهاند و به همین نسبت نیز آثار عدم دقت در جست و جوي حقایق و مطالب درست از آثار آنان لیح و
آشكار است.
آثار مصنوع این دوره زیاد نیست لیكن به جاي آن در مقدمات كتب و سرفصلها و نظایر این موارد ،هر جا
كه میخواستند كتاب را به یكي از امیران و رجال بزرگ میآمد ،تكلفات بسیار به كار رفته و القاب و عناوین
ابداعي و ابتكاري به حدي ذكر شده كه اصل مطلب را از میان برده است .در بعضي كتب سجعهاي بارد و
تكلفات ناوارد در تضاعیف كلم دیده میشود و در پارهیي دیگر از آثار سادگي و رواني دلانگیزي مشهود
است لیكن بر روي هم در شعر فارسي این عهد ،از استحكام و متانتي كه در كلم قدما مشهود بود كمتر
اثري دیده میشود و مثل آن است كه توجه به سبكهاي كهن و پیروي از استادان قدیم در آوردن سخنان
استوار چندان پسندیده و معمول همه كس نبود.
مطالبي كه در نثر فارسي دوره تیموري بكار رفته دور از تنوع نیست بدین معني كه در آن روزگار در
موضوعات مختلفي مانند مسائل علمي و تاریخ و قصص و روایات و تراجم احوال و تفسیر قرآن و
موضوعات دیگر دیني و تصوف و اخلق و جز آن آثاري در دست است.
نهضت فارسي نویسي در موضوعات علمي كه در عهد مغول قوت گرفته بود در این دوره هم چنان قوت
داشت و علت این امر آن است كه هر چه از سقوط بغداد بیشتر میگذشت و نفوذ زبان و ادبیات عربي در
ایران كمتر میشد ،حاجت به تألیف كتب علمي به زبان فارسي بیشتر محسوس میگردید.
موضوعي كه در اواخر عهد تیموري قابل توجه و مطالعه است ایجاد كتبي به زبان تركي است .نهضت
تألیف و تدوین كتب به زبان تركي مخصوصاً در اواخر این عهد یعني در حوزه ادبي هرات كه به تشویق
سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایي ایجاد شده بود ،تقویت شد .چنان كه در همین دوره كتابهایي مثل
مجالس النفائس و محاكمة اللغتین و محبوب القلوب و نشآت و غیره از آثار امیر علیشیر و با برنامه از
ظهیرالدین بابر و چند اثر دیگر نوشته شد و همین نهضت در سرودن اشعار تركي نیز پیدا شده بود چنان
كه چند شاعر ذواللسانین از آن عهد داریم.
از نویسندگان معروف و معتبر این دوره نخست نظام الدین شنب غازاني معروف به نظام شامي معاصر
تیمور است كه كتاب ظفرنامه را با انشائي ساده به امر آن كشورگشاي ترك نگاشت.
مورخ دیگر به نام شرف الدین علي یزدي (متوفي به سال )858با استفاده از كتاب نظام شامي كتابي جدید
موسوم به ظفرنامه تیموري با انشاء بهتر و اطناب و تطویل بیشتر نگاشت و كتاب خود را به سال 828به
پایان برد.
دیگر از مورخان مشهور این عهد شهاب الدین عبدال بن لطف ال معروف به «حافظ ابرو» (متوفي به
سال )833صاحب كتاب معتبر زبدة التواریخ و كتاب مجمع التواریخ سلطاني است .كتاب مجمع التواریخ
در چهار مجلد نوشته شده كه از مجلد اول تا مجلد سوم آن شامل وقایع تاریخي تا زمان مغول و مجلد
چهارم از مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان آخرین پادشاه ایلخاني تا وقایع 830هجري است .حافظ ابرو از
مورخان معتمد و بزرگ ایران شمرده میشود و آثار او مورد اعتنا و توجه بسیار است.
دیگر فصیحي خوافي (احمد بن جلل الدین محمد) مؤلف مجمل التواریخ است كه آن را به سال 849به
پایان برده و به شاهخ پسر تیمور تقدیم كرده است این كتاب از باب اشتمال بر اسامي بسیاري از شاعران
و دانشمندان و توجه به مسایل ادبي و سادگي انشاء اهمیت بسیار دارد.
دیگر كمال الدین حسین بن حسن خوارزمي (مقتول به سال )839صاحب كتاب جواهرالسرار و
زواهرالنوار در شرح مثنوي با مقدمه مفصلي در تاریخ و اصول تصوف است.
دیگر صاین علي بن محمد تركه اصفهاني (متوفي به سال )836نویسنده و دانشمند مشهور داراي تألیفات
متعدد و صاحب اطلعات عمیق در علوم عقلي و نقلي است كه به عهد سلطنت شاهرخ تیموري اهمیت و
شهرت بسیار داشته است .از جمله آثار معروف فارسي او یكي ترجمهییست از كتاب الملل و النحل محمد
بن عبدالكریم شهرستاني و دیگر كتاب اسرارالصلوة و دیگر تحفه علئیه در اصول دین اسلم بنابر مذاهب
اربعه اهل سنت ،دیگر رساله مبداء و معاد و غیره و علوه بر اینها چند كتاب به تازي نیز تألیف كرد .وي
در منشآت خود متوجه تصنع بود.
از مشاهیر نویسندگان این عهد كه در شعر نیز مقام شامخي داشته است نورالدین عبدالرحمن جامي صاحب
آثار متعدد و معتبر در نثر پارسي است و از جمله آثار اوست :كتاب نفحات النس كه به سال 883تألیف
كرده و در آن شرح احوال 614تن از مشایخ صوفیه را آورده است .بیشتر این كتاب ترجمهییست از شرح
احوال مشایخ صوفیه كه خواجه عبدال انصاري به زبان هروي تقریر كرده بود و آن خود ترجمهیي بود از
كتاب طبقات الصوفیه محمد بن حسین سلمي نیشابوري به عربي و این هر دو مترجم مطالبي بر آن
افزودند .نفحات النس مقدمهیي مفصل در بیان اصول تصوف دارد .نثر جامي در این كتاب ساده و فصیح
است و بررویهم كتاب او از جمله معتبرترین آثار متصوفه شمرده میشود .دیگر از آثار منثور جامي كتاب
بهارستانست كه به تقلید از گلستان سعدي نوشته شد تا براي تدریس فرزند نواموز مصنف به كار رود و
به همین سبب هم جامي در آخر این كتاب شرح حالي از چندین شاعر مشهور فارسي زبان آورده است.
دیگر از آثار فارسي او كتاب لوایح است مشتمل بر سي لیحه در بیان اصول عرفان .جامي هر یك از اصول
عرفان را در لیحهیي آورده و در بیان مطالب خود رعایت كمال اختصار را كرده است .دیگر از كتب
مشهور عرفاني او كتاب اشعة اللمعات است در شرح كتاب لمعات فخرالدین ابراهیم عراقي شاعر و نویسنده
مشهور عهد مغول كه از كتب معتبر تصوف به فارسي است .اشعة اللمعات جامي حاوي نكاتي است در رفع
مشكلت لمعات و به نثر استوار و ساده نگارش یافته است .در علوم ادبي و مسائل دیني و شرح ني نامه
مولوي و شرح بعضي از اشعار امیر خسرو دهلوي و غیره نیز جامي رسائلي به زبان فارسي دارد.
دیگر از نویسندگان این عهد غیاث الدین علي بن علي حسیني اصفهاني معاصر سلطان ابوسعید تیموري و
مؤلف كتاب دانشنامه جهان است كه كتاب كعتبري در حكمت الهي و طبیعي به نثر ساده فارسي است.
در اینجا بي مناسب نیست كه ذكري از یكي از ترجمههاي رسائل اخوان الصفا به نثر فارسي كه در همین
عهد از تلخیص عربي آن موسوم به مجمل الحكمة صورت گرفته است به میان آید .این كتاب كه نسخي از
آن موجود است در عهد سلطنت تیمور به فارسي رواني در آمده و از جمله بهترین تلخیصهاي رسائل
اخوان الصفاست.
دیگر از نویسندگان مشهور این دوره كمال الدین عبدالرزاق بن اسحق سمرقندي ( 816ـ )887مؤلف
كتاب معتبر مطلع السعدین است كه وقایع ایران را از عهد سلطان ابوسعید بهادر ایلخاني مغول ( 716ـ
)736تا پایان دوره سلطنت سلطان ابوسعید تیموري ( 855ـ )872شامل است و از باب اشتمال بر
حوادث این دوره ممتد اهمیت بسیار دارد و بعدها مورد استفاده غالب مورخان قرار گرفته است.
از نویسندگان معروف دوره تیموري دولتشاه بن علء الدوله سمرقندي (متوفي به سال 896یا )900
است كه از ندیمان و نزدیكان سلطان حسین بایقرا بوده و به تشویق وزیر دانشمند او امیر علیشیر نوایي
كتاب معروف تذكرة الشعرا را نوشته است .درین تذكره كه بعد از لباب اللباب عوفي مهمترین تذكره
شعراي فارسي زبانست شرح احوال یك صد و پنج تن از شاعران به اضافه بسیاري از اشارات تاریخي
آمده لیكن اشتباه و عدم اتقاق مسائل در آن بدرجتیست كه سخنان نویسنده را در غالب موارد بدون تحقیق
مجدد نمیتوان باور داشت ،روش دولت شاه در تحریر ساده و دور از پیرایههاي لفظي است.
دیگر از نویسندگان مشهور این دوره معین الدین محمد اسفزاري مولف روضات الجنات في تاریخ مدینة
هرات است كه آن را به سال 875به پایان برد .تاریخ هرات از آن جهت كه شامل اطلعات ذیقیمتي راجع
به ملوك آل كرت و حوادث دوره تیموري تا دوره سلطان حسین بایقرا و اشارات مختلف بعدهیي از رجال
است بسیار قابل استفاده است .روش معین الدین اسفزاري در نثر استادانه و استوار است و او در ترسل
نیز مهارت و به شغل انشاء رسائل درباري اشتغال داشته اشت .در كتاب تاریخ هرات به اشعار عدهیي از
استادان تمثل شده و در پارهیي از توصیفات و مقدمات فصول به روش مترسلن متصنع طریق اطناب و
آوردن صنایع لفظي اختیار گردیده است.
مورخ بسیار مشهور این دوره محمد بن خاوند شاه بن محمود مشهور به میرخواند ( 838ـ )903در
دوره سلطین تیموري خاصه در دربار سلطان حسین بایقرا مقامي بلند داشته است .كتاب او به نام روضة
الصفا در هفت مجلد است .مجلد هفتم را نواده دختري او غیاث الدین خواند میر بر آن افزوده و این مجلد
اخیر حاوي وقایع دوره سلطان حسین بایقرا و پسر او بدیع الزمان میرزاست .روضة الصفا حاوي وقایع
عمده تاریخ پیش از اسلم و دوره اسلمي به تفصیل است تا عهد مؤلف ،و قسمتي از حوادث بعد از فوت
مؤلف (مجلد هفتم) ،و روش نگارش آن ساده و خالي از تكلف و مبني بر لهجه ادبي اواخر عهد تیموري
است .میرخواند غیر از این كتاب كتاب دیگري به نام دستورالوزراء در شرح احوال وزراء اسلم و ایران تا
زمان خود دارد كه آن هم از كتب معتبر شمرده میشود.
دختر زاده همین نویسنده یعني غیاث الدین خواند میر (متوفي به سال )941از جمله مورخان و نویسندگان
مشهور دوره تیموري وصفویست .كتاب مشهور او غیر از ذیلي كه بر روضة الصفا نوشت كتاب جبیب
السیر است در تاریخ عمومي تا پایان حیات شاه اسماعیل صفوي و ما بعد از آن هم راجع به آن سخن
خواهیم گفت.
سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه بزرگ تیموري خود هم از جمله نویسندگان و شاعران ذواللسانین بوده
و كتاب او به نام مجالس العشاق داراي اطلعاتي درباره بعض شعرا و متصوفه است .این كتاب در سال
908تألیف شده و مشتمل است بر یك مقدمه و هفتاد و شش مجلس .در مقدمه كتاب راجع به عشق
مجازي و عشق حقیقي بحث شده و در مجالس از شعرا و عرفا و احوال ایشان تا جامي سخن رفته و در
پایان كتاب شرح حال مؤلف آمده است .ظهیرالدین بابردربا برنامه تألیف این كتاب را به كمال الدین حسین
گازرگاهي نسبت داده و گفته است كه او این كتاب سست و بیمزه را كه پر از دروغ و سخنان بیادبانه است
به نام سلطان حسین بایقرا نوشت .انشاء كتاب در آغاز آن مصنوع و مابقي از قبیل انشاء عادي و سست
دوره تیموریست.
از جمله دانشمندان و نویسندگان نام آور تیموري كمال الدین حسین واعظ كاشفي سبزواري (متوفي به سال
)910است كه در هرات سكونت داشت .وي در فقه و تفسیر و حدیث و نجوم و حكمت و ادب تبحر داشت
و بر مشرب اهل تصوف و از پیروان سلسله نقشبندیه بود .ملحسین از نویسندگان كثیرالتألیف و داراي
آثار متعدد در مسائل گوناگون است .از جمله آثار او یكي كتاب انوار سهیلي است كه فیالواقع ترجمه و
تهذیب جدیدیست از كتاب كلیله و دمنه و انشائي مصنوع و متكلف دارد .دیگر مخزن النشاء و دیگر
روضةالشهداء كه با روشي منشیانه و مترسلنه از مصائب انبیا و ائمه در آن سخن رفته و همین كتاب
است كه در دوره صفویه در مجالس عزاي شهدا خوانده میشد و به همین سبب آنها را مجلس روضه
خواني نامیدند .دیگر از آثار او مواهب علیه است در تفسیر قرآن ،دیگر اخلق محسني است در چهل باب
به نام سلطان حسین بایقرا ،دیگر جواهر السرار یا جواره التفسیر در تفسیر قرآن كه مفصلتر از مواهب
علیه است ،دیگر فتوت نامه سلطاني در شرح عقاید و طرز تربیت و رسوم و آداب دستههاي مختلف فتیان
(جوانمردان) كه از لحاظ اجتماعي در زمره معتبرترین كتب فارسي است .دیگر اختیارات در نجوم و سبعه
كاشفیه شامل هفت رساله در نجوم و كتاب «لب لباب مثنوي» كه اختصاریست از مثنوي مولنا جلل الدین
رومي و «لب لب» كه اختصاري از لب لبابست .علوه بر اینها باز هم كتب دیگري را از مل حسین نام
بردهاند.
پسر مل جسین یعني فخرالدین علي واعظ (متوفي به سال )939نیز از جمله نویسندگان مشهور آخر عهد
تیموري و آغاز دوره صفویست .او كتابي دارد به نام رشحات عین الحیات در شرح مقامات خواجه عبیدال
احرار كه از معاریف پیشروان فرقه نقشبندیه در دوره تیموري بود.
جلل الدین محمد بن اسعد صدیقي دواني ( 830ـ )908حكیم و نویسنده مشهور صاحب كتاب اخلق جللي
است كه در حكمت عملي نوشته است .نام اصلي این كتاب لوامع الشراق في مكارم الخلق است و دواني
در تألیف این كتاب تحت تأثیر نفوذ اخلق ناصري خواجه نصیرالدین طوسي بوده است.
فرقه حروفیه كه در ا بتداي عهد تیموري ظهور كردند و مؤسس طریقت آنان فضل ال استرآبادي بود
آثاري پدید آوردند كه داراي رموز و اصطلحات خاص و لهجه ادبي و روش نگارش مخصوص است.
مهمترین اثر این فرقه كتاب جاویدان نامه اثر فضل ال استرابادیست و علوه بر آن كتب دیگري مانند آدم
نامه و عرش نامه و هدایت نامه و استوانامه و كرسي نامه و محبت نامه هم از این فرقه در دست است.
براي كشف رموز جاویدان نامه كتابي موسوم به مفتاح الحیات موجود است.
قرن ن هم د ور ه ت يم وري ( 782ـ 907هجري ) >- -شعر
دو ره تي موري
در این عهد شعر فارسي مانند زبان و سایر ابواب علم و ادب رونقي چنان كه باید نداشت .علت عمده این
بیرونقي نخست بیثبایت اوضاع زمان و كساد بازار علم و ادب و دوم نادر بودن امرا و شاهان شاعر پرور
سخن شناس بود .اگر چه در میان شاهزادگان و امرا و رجال تیموري عدهیي افراد دانشمند و دانش دوست
و شاعر و شاعرپرور مانند شاهرخ ،بایسنقر میرزا ،الغ بیك ،ابوسعید ،سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر
علیشیر نوایي و چند تن دیگر وجود داشتند لیكن غالب رجال و امراء آن عهد نه مردم سخن شناس بودهاند
و نه به سخنگویان و سخن سنجان به دیده حرمت مینگریستند .تشویقي هم كه از اهل علم و ادب میشد به
درجه تشویق پیشینیان نبود و گذشته از این آرامي اوضاع در دوره غالب امرا و سلطین كم و فرصت آنان
براي اشتغال به مسائل ذوقي اندك بود.
از میان حوزههاي ادبي دوره تیموري از همه مهمتر حوزهییست كه در دستگاه امارت سلطان حسین بایقرا
در هرات تشكیل شد .در این حوزه عدهیي شاعر و نویسنده و مورخ و نقاش و موسیقیدان گرد آمده و به
ترتیب شاگرداني اشتغال جسته بودند .سبكةاي نوي كه هر یك از این دستهها در كار خود ایجاد كردند در
دوره صفوي امتداد یافته است .د رحقیقت حوزه علمي و ادبي و هنري هرات در عهد سلطان حسین بایقرا
منشاء تحول تازهیي در محیط فكري و معنوي ایران گردید كه از اهمیت آن نباید غافل ماند.
در آغاز عهد تیموري چند شاعر و گوینده خوب بسر میبردند كه روش آنان دنباله كار گویندگان اواخر قرن
هشتم بوده است .كساني كه بعد از آن طبقه به كار نظم پرداختند همه لحن و سبكي نو و خاص كه با روش
پیشینیان متفاوت بود داشتند و از آثار آنان تازگي سبك سخن و اندیشه و ابداع مضامین آشكار اشت و حتي
تقلید از استادان سلف عیب شمرده میشد چنان كه كاتبي گفته است:
شاعر نباشد آنكو هنگام بیت گفتن ز اشعار اوستادان آرد خیال درهم
هر خانهییكه او را از خشت كهنه سازند مانند خانه نو نبود بناش محكم
زبان شعر دوره تیموري به حد وافر نزدیك به زبان عمومي شد و علت این امر آن بود كه شعر در این
دوره كمتر اختصاص به دربارها داشت و بیشتر در میان مردم و عامه رائج بو و در نتیجه همین امر توجه
به قیود ادبي كمتر لزم به نظر میرسید و بر عكس قبول عامه براي رواج شعر ضرور بود و گویا به همین
سبب عدد شاعران این عهد بسیار بود چنان كه اگر به تذكرههایي كه در آن روزگار و یا در اوایل عهد
صفوي نوشته شده و ذكر شاعران دوره تیموري در آنها آمده است ،مانند تذكرةالشعراء دولت شاه
سمرقندي و مجالس النفائس امیر علیشیر نوایي (به تركي) و ترجمه فارسي آن (لطائف نامه) و تذكره
سامي از سام میرزاي صفوي ،مراجعه شود اسامي شود اسامي عده كثیري از شاعران در آنها ملحظه
میگردد و این گروه تنها دستهیي از گویندگان آن عهد را تشكیل میدهند و این امر چنان كه در عهد صفویه
نیز دیده خواهد شد نتیجه نفوذ شعر در میان عامه و وجود آن در بین طبقات مختلف بوده است.
رواج زبان تركي در این دوره باعث بود كه برخي از شاعران زبان تركي را براي شاعري انتخاب كنند و
اگر به فارسي شعر میگفتند كاه به شعر تركي نیز تفنن نمایند .از جمله بزرگترین شاعران این عهد كه گاه
به زبان فارسي و بیشتر به زبان تركي شعر میساخته امیر علیشیر نوایي (متوفي به سال )906وزیر
سلطان حسین بایقراست كه چهار دیوان غزل و پنج مثنوي به روش خمسه نظامي و یك مثنوي (لسان
الطیر) به تقلید از منطق الطیر به تركي دارد و اگر چه شعر فارسي هم میسروده و در فارسي «فاني»
تخلص میكرده اسن لیكن ناقدان سخن اشعار فارسي او را نستودهاند.
در شعر فارسي عهد تیموري گاه بنمونهاي مصنوع یعني اشعاري كه به تكلفات و صنایع لفظي در آنها
توجه شده است بازمیخوریم ،مانند برخي از اشعار و منظومههاي كاتبي ترشزي ،لیكن با وجود توجه برخي
از شاعران و نویسندگان به طریقه متكلفان ،باید اذعان كرد كه این روش در شعر و نثر این دوره كمتر
مورد توجه بوده و نویسندگان و گویندگان معروف آن عهد به سادگي اشعار و آثار خود بیشتر علقه
داشتهاند.
ورود در مسائل عرفاني در شعر این دوره هم چنان رواج داشت و مخصوصاً در غزلها استفاده از
اصطلحات صوفیه معمول بود و گاه شاعراني مانند شاه نعمة ال ولي و قاسم النوار و جامي به سرودن
منظومههاي عرفاني هم دست میزدند.
منظومههاي عاشقانه و یا منظومههایي كه متضمن حكایات و قصص كوتاه و بحث در مسائل حكمي و
اخلقي باشد در این عهد نسبة زیاد بود و در غالب این منظومهها سعي میشد كه از نظامي تقلید شود و
حتي داستانهاي او هم عیناً و گاه با مختصر تغییري در بعض موارد دوباره به نظم درمیآمد.
دیگر از انواع شعر كه در عهد تیموري زیاد مورد توجه و علقه شعرا بوده غزل است .غزلهاي این عهد
هر چه بیشتر به پایان آن نزدیك شویم بیشتر متضمن افكار و مضامین دقیق میشده است .شاید یكي از علل
این امر توجهي باشد كه ایرانیان پس از حمله مغول و قتل و غارتهاي متمادي كه در قرن هفتم و هشتم و
نهم در این كشور رخ داده بود ،به امور معنوي پیدا كرده و از عوالم مادي اضطرارًا منصرف گشته بودند.
این امر باعث گردید كه به تدریج شعرا به اوهام و خیالت باریك و دقیق بیشتر متوجه شوند و خیالت دور
و دراز را در الفاظ كم بگنجانند و به جاي رعایت جانب مساوات لفظ و معني از مراعات ظواهر دور و به
دقت معني و ورود در عالم وهم و خیال نزدیك شوند.
با توجه به این معني باید گفت كه د رعهد تیموري مقدمات ظهور سبكي كه بعد به سبك هند یمعروف شد
فراهم گردید و ما بعد از این درباره سبك مذكور سخن خواهیم گفت .آخرین حوزهیي كه این روش را در
عهد تیموري به كمال رسانید حوزه ادبي هرات در عهد سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر علیشیر بود كه
بنابر آن چه گفتیم از جهات مختلف در دوره صفوي تأثیر داشت.
از شاعران معروف عهد تیموري كه بازمانده اواخر دوره فترت بین ایلخانان و تیمور بوده كمال الدین بن
مسعود معروف به كمال خجندي (متوفي به سال )808است كه در غزل استاد بوده و در شعر «كمال»
تخلص میكرده و خود را از معاصر بزرگ خویش حافظ برتر میشمردهاست و با این كه در این دعوي
صادق نیست لیكن او را مسلماً باید از كساني دانست كه در تلطیف و تكمیل غزل سهم عمده و شایستهیي
داشتند و خیالت غریب و معاني دقیق در غزلهاي او بسیار است.
شاعر بزرگ دیگر هم عصر كمال ،مل محمد شیرین مغربي تبریزي (متوفي به سال )890صوفي مشهور
است كه غزلها و ترجیعات او شهرت دارد و مشحونست به به حقایق عرفاني و علي الخصوص فكر وحدت
وجود لیكن او را شاعري متوسط باید دانست.
دیگر عصمةال بخارایي معروف به عصمت بخاري (متوفي به سال )829صاحب غزلهاي مشهور
عاشقانه و قصاید.
دیگر ابواسحق شیرازي (متوفي به سال )830معروف به بسحق اطعمه است .بسحق را از شاعران مبتكر
و كم نظیر فارسي زبان باید دانست .او اشعار خود را به وصف انواع اغذیه و اطعمه مقصور ساخت و به
همین سبب به «اطعمه» مشهور شد .دیوان غزلها و قصائد و رباعیات بسحق و مثنوي كنزالشتهاي او از
باب اشتمال بر وصف و اسم بسیاري از اطعمه و مجالس پذیرایي و رسومي كه در آنها وجود داشت،
اهمیت دارد .این اشعار و هم چنین چند رساله كوچك دیگر بسحق به نام «داستان مزعفر و بغرا» و
داستان «برنج و بغزا» و «خوابنامه بسحق» و «فرهنگ نامه» از اصطلحات كهنه طباخي ایران تا عصر
شاعر پر است.
شاعر دیگري به نام نظام الدین محمود قاري یزدي در قرن نهم روش بسحق اطعمه را تعقیب كرده و در
باب پوششها و پارچهها شعر سروده و دیواني به نام دیوان البسه ترتیب داده كه به طبع رسیده است.
دیوان او هم از باب اشتمال بر اسامي بسیاري از انواع پارچهها و البسه گوناگون در قرن نهم اهمیت
بسیار داد.
دیگر از شاعران مشهور قرن نهم سید نعمة ال ولي كرماني (متوفي به سال )834متوسطي دارد شامل
غزل و قصیده و مثنوي.
دیگر سید علي بن نصیر بن هارون معروف به قاسم انوار (متوفي به سال )837عارف معروف است كه
دیوان او شامل چند غزل و مثنوي و مقداري اشعار به لهجه ولیتي گیلن و چند قطعه تركي است.
دیگري مولنا محمد بن عبدال كاتبي ترشیزي (یا نیشابوري متوفي به سال )839است كه قصاید و
مثنویهاي مصنوع او شهرت دارد .مثنویهاي تجنیسات ،ذوبحرین ،ذوقافیتین و منظومهةاي حسن و عشق،
ناظر و منظور ،بهرام و گل اندام از اوست و نوشتهاند كه در آخر عمر شروع به جواب خمسه نظامي كرده
بود.
دیگر امیر شاهي سبزواري (متوفي به سال )857است كه اشعار او را در لطف و دقت و تأثیر ستودهاند و
علي الخصوص غزلهاي پر مضمون و لطیف او قابل توجه است.
دیگر شیخ آذري اسفرایني (متوفي به سال )866است كه قصائد و غزلهاي عاشقانه او لطیف و با حال و
پر از مضامین دقیق است .از منظومههاي مشهور منسوب به او بهمن نامه است در شرح سلطنت سلطین
بهمني هند.
دیگر مولنا محمد بن حسام الدین مشهور به ابن حسام (متوفي به سال )875است كه در انواع شعر دست
داشته و منظومه خاوران نامه كه حماسهیي دیني است در سفرها و جنگهاي علي بن ابیطالب علیه السلم،
ازوست و دیوان قصائد او نیز به طبع رسیده.
شاعراني نیز مانند شهاب ترشیزي و سیمي نیشابوري و غیاث شیرازي و خیالي بخاري و بابا سودائي و
طالب جاجرمي و چند شاعر دیگر كه همه ازمتوسطین بودهاند در این دوره میزیستند و در پایان این عهد
شاعران متوسط دیگري مثل هللي جغتائي ،هاتفي خرجردي ،قاسمي و غیره به طبع آزمایي مشغول بودند
كه چون بیشتر آنها در اوایل دوره صفوي شهرت داشتند نام آنان را در شمار گویندگان آن عهد ذكر
خواهیم كرد.
مشهورترین شاعر آخر عهد تیموري كه باید او را بزرگترین شاعر آن عهد و گوینده به نام ایران بعد از
حافظ شمرد نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامي 817ـ 898هجري) است كه شاعر و عارف و ادیب و
نویسنده و محقق بزرگ عهد خود و از پیشوایان فرقه نقشبندیه و صاحب آثار مختلف نظم و نثر و كتب
پارسي و تازي متعدد است.
جامي در مثنویهاي خود تابع روش نظامي بوده و در غزلهاي خود غزلهاي سعدي و حافظ را تقلید و تتبع
كرده و در قصیده تابع سبك شعراي قصیده گوي عراق بوده است .با این حال نباید جامي را از ابتكار
مضامین تازه و قدرت بیان و لطف معاني در پارهیي از اشعارش بیبهره دانست و او اگر چه به مرتبه
استادان بزرگ پیش از خود نمیرسد لیكن از آن جهت كه خاتم شعراء بزرگ فارسي زبانست داراي اهمیت
و مقامي خاص میباشد .از آثار منظوم او نخست هفت اورنگ یا سبعه است شامل هفت مثنوي،
سلسلةالذهب ،سلمان و ابسال ،تحفة الحرار ،سبحةالبرار ،یوسف و زلیخ ،لیلي و مجنون ،خردنامه
اسكندر ،دوم دیوان غزلها و قصاید و ترجیعات .در اشعار جامي افكار صوفیانه و داستانها و حكمت و اندرز
و تصورات غزلي و غنائي همه به وفور دیده میشود.
از آغ از قرن د هم تا مي ان ه ق رن د وا زدهم عهد صفوي ( 907ـ -- ) 1148
> زب ان فا رسي د ر عهد ص فوي
زبان فارسي در این دوره مانند دوره تیموري در طریق انحطاط بود .در اوایل این دوره لهجه آذري كه از
لهجات قدیم ایرانست در آذربایجان از میان رفت و جز در برخي از نقاط باقي نماند .علت این امر تمادي
سكونت تركان و تسلط امراء و بعضي از قبائل ترك و مغول در آن ناحیه از قرن ششم به بعد بوده است و
در نتیجه این امر در اواخر قرن نهم در بسیاري از مراكز عمده آذربایجان تكلم به زبان تركي معمول
ومتداول شده بود لیكن درآغاز دوره صفوي بنابر آن چه از پارهیي شواهد و مدارك بر میآید تكلم به تركي
عمومیت كامل نداشت .این نكته را هم باید دانست كه تركي معمول در آذربایجان لهجه مختلطي است از
آذري و عربي و مقدار كمي از لغات تركي كه به طور كلي تحت تسلط قواعد دستوري زبان ترك در آمده
است .مسألهیي كه در دوره صفویان ذكر آن اهمیت دارد علقه و توجهي است كه سلطین صفوي خصوصاً
به زبان تركي داشتند .در این دوره غالب اصطلحات دیواني و درباري و نظامي تركي بود و در میان رجال
دولت تكلم به تركي رواج داشت و حتي سر سلسله صفوي ،شاه اسمعیل ،كه شاعري متوسط بوده دیوان
تركي دارد و «خطائي» تخلص میكرد.
از عجائب امور آن است كه در همین دوره سلطین عثماني به ساختن غزلها و قطعات فارسي اظهار علقه
میكردهاند و زبان پارسي و تعلیم و تعلم كتب ادبي فارسي در دوره آنان در آسیاي صغیري شیوع فراوان
داشت و بقایاي نفوذ فارسي در آن سرزمین تا عهد ما نیز امتداد یافته است اگر چه روز به روز از قوت آن
كاسته میشود و طریق ضعف و فراموشي میپیماید.
این نكته را نیز باید به خاطر داشت كه رواج زبان پارسي در آسیاي صغیر منحصر به عهد سلطین عثماني
نبوده و از عهد سلجقه آسیاي صغیر یعني از اواسط قرن پنجم هجري به بعد ادامه داشته است.
شیوع و رواج زبان فارسي در عهد صفویان و قرون پس از آن در هندوستان بیش از نواحي دیگر بود.
انتشار زبان پارسي در سرزمین پهناور هند از وقتي شروع شد كه دین اسلم به وسیله ایرانیان مشرق به
آن كشور راه جست و سلسلههاي غزنوي و غوري و ممالیك غوري در آن ملك مراكز معتبري براي ترویج
زبان و ادب فارسي و تشویق شارعان و نویسندگان فارسي به وجود آوردند .حمله مغول به ایران و پناه
بردن گروه بزرگي از شاعران و نویسندگان و دانشمندان ایراني ماوراءالنهر و خراسان به هندوستان رواج
زبان پارسي را در آنجا قوت بخشید و از همین عهد است كه گویندگان و نویسندگان مشهور در هندوستان
ظهور كرده و به زبان فارسي دیوانها و دفترها پرداختهاند .در دوره امپراطوران تیموري هندوستان بر اثر
توجه و علقه وافري كه ایشان اظهار میكردهاند و نیز در نتیجه اظهار علقه امراء جزء مسلمان آن كشور
كه غالبًا از سللههاي ایراني بوده یا خاندانهایي كه با فرهنگ و تمدن ایراني آشنایي داشتهاند ،و همچنین
بر اثر مهاجرت گروهي از ایرانیان به آن سرزمین ،زبان فارسي به درجهیي در هندوستان رخنه كرد و آن
قدر شاعر و نویسنده و كتاب و غزل و قصیده و مثنوي فارسي در آن نقطه پهناور پدید آمد كه گویي آنجا
منشاء اصلي و واقعي زبان فارسي است.
بعد از سلطین آل بابر اگر چه زبان فارسي یكباره از رواج و رونق نیفتاد لیكن لطمات شدید به آن وارد شد
علي الخصوص رقابت زبان انگلیسي و زبان اردو با زبان فارسي و بیقیدي ایرانیان در حفظ میراث
گذشتگان به شدت عجیبي از توسعه و نفوذ زبان فارسي در هند كاست و با این حال بقیة السیف آن رواج
و انتشار هنوز هم قابل توجه و شایسته نگاهداریست.
از آغ از قرن د هم تا مي ان ه ق رن د وا زدهم عهد صفوي ( 907ـ -- ) 1148
> ش عر فا رسي د ر عهد ص فوي
شعر پارسي در عهد صفویان از حیث الفاظ و كلمات چندان قابل توجه نیست و اگر از چند شاعر معروف
قوي بگذریم از سایر شعرا سخني كه لیق توجه باشد نمییابیم.
علت این امر آنست كه در این دوره مانند دوره تیموري تربیت معمول شاعران كه در دورههاي ساماني و
غزنوي و سلجوقي و غیره وجود داشت از میان رفته بود و بیشتر گویندگان اطلعات وسیع و كامل از
زبان فارسي و عربي نداشتند.
علوه بر این چون دربارها نسبت به شاعران اظهار حمایت نمیكردند شعر از دربار بیرون رفت و در دست
عامه مردم افتاد یعني وضعي كه در دوره تیموري قوت گرفته بود در این عصر عمومیت و شدت بیشتر
یافت .این امر اگر چه وسیله ایجاد تنوع و تجددي در شعر بود لیكن از حیث اصول و قواعد زبان مایه
شكست آن هم گردید ،از این روي در عین آن كه در اشعار دوره صفویان مضامین و مطالب تازه یافته
میشود .در همان حال كلمات سست نیز بسیار است.
موضوع دیگري كه به سستي عبارات و كلمات در اشعار فارسي یاوري كرد رواج به شعر فارسي در
سرزمینهاي غیر ایرانیست كه در عین ایجاد مضامین و معاني تازه چون محیط غیر مساعدي براي زبان
فارسي بوده در دور داشتن آن از صحت و استحكام عادي خود مؤثر شد.
در شعر دوره صفوي مرثیه سرایي و مدح دین بسیار معمول بود و این امر نتیجه طبیعي سیاست مذهبي
پادشاهان صفوي است .این سلسله از آغاز تسلط خود بر ایران به شدت و با سختگیري بیسابقهیي شروع
به ترویج در ایران كردند و در این راه از هیچ گونه مجاهدت سیاسي و نظامي و علمي و ادبي هم
خودداري ننمودند چنان كه در نتیجه همین توجه ،علوم دیني و علي الخصوص كلم و فقه و حدیث شیعه
در دوره آنان توسعه فراوان یافت و علماي بزرگي در این ابواب ظهور كردند .پیداست كه این سیاست دیني
در افكار گویندگان عهد و در شعر فارسي نیز بیاثر نبود و علي الخصوص ترویج و تشویق پادشاهان از
مرثیه سازي و مرثیهسازان یا كساني كه به ذكر مناقب آل علي علیه السلم مبادرت میكردند ،بر درجه
رواج این نوع شعر میافزود .صاحب عالم آراي عباسي در ذكر احوال شاعران دوره شاه طهماسب صفوي
آورده است كه:
«در اوایل حال حضرت خاقاني جنت مكاني ]را[ توجه تمام به حال این طبقه بود ....و در اواخر ایام حیات
كه در امر معروف و نهي منكر مبالغه عظیم میفرمودند چون این طبقه علهي را وسیع المشرب شمرده از
صلحاء و زمره اتقیا نمیدانستند زیاده توجهي به حال ایشان نمیفرمودند و راه گذراندن قطعه و قصیده
نمیدادند .مولنا محتشم كاشي قصیده غرا در مدح آن حضرت و قصیده دیگر در مدح مخدره زمان شهزاده
پریخان خانم به نظم آورده از كاشان فرستاده بود ،به وسیله شهزاده مذكور معروض گشت ،شاه جنت مكان
فرمودند كه من راضي نیستم كه شعراء زبان به مدح و ثناي من آلیند ،قصائد در شأن شاه ولیت پناه و
ائمه معصومین علیهم السلم بگویند ،صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند
زیرا كه به فكر دقیق و معاني بلند و اشعارهاي دور از كار در رشته بلغت درآورده به ملوك نسبت میدهند
كه به مضمون «از احسن اوست اكذب او» اكثر در موضع خود نیست اما اگر به حضرات مقدسات نسبت
نمایند شأن معالي نشان ایشان بالتر از آنست و محتمل الوقوع است .غرض كه جناب مولنا صله شعر از
جانب اشرف نیافت!»
با دقت در این سخنان نمونهیي از افكار سلطین صفوي نسبت به شعرا و مدایح یا غزلهاي آنان آشكار
میشود ،این فكر تقریباً در غالب شاهان آن خاندان موجود بوده و تنها به شاه طهماسب انحصار نداشته
است .اینست كه مرثیهسرایي و مدح ائمه و معصومین در عهد صفوي راه كمال گرفت و علي الخصوص از
میان شاعران آن دوره محتشم كاشاني شاعر معاصر شاه طهماسب در این فن گوي سبقت از دیگران ربوده
است و او را به سبب اظهار قدرتي كه در این فن كرده میتوان پیشرو همه شاعران مرثیه گوي قرون اخیر
دانست .روشي كه محتشم در رثاء ائمه به شعر فارسي ایجاد كرد مدتها بعد از او ادامه یافت و شاعران
بزرگي تا عهد قریب بما در این زمینه آثاري پدید آوردهاند.
از نتایج رفتار شاه طهماسب و جانشینان او با شاعران ،آن شد كه گویندگان خوش ذوق غزلسرا ومثنوي
ساز و داستان پرداز كه در ایران بودند یا از دربارها دوري جستند و یا براي اعاشه به دربارهاي مشوق
عثماني و تیموري هند روي آوردند و علي الخصوص مراكز بسیار معتبري در دستگاههاي امرا و سلطین
هند براي شعر فارسي ایجاد كردند مثلً تنها در عهد اكبر شاه گوركاني پنجاه و یك شاعر از ایران به
هندوستان رفتن و در دربار پذیرفته شدند و این توجه به حدي بود كه حتي بعضي از شاعران از آن به
عنوان مضموني براي بیان كثرت استفاده كردهاند مانند صائب در این بیت:
همچو عزم سفر هند كه در هر دل است رقص سوداي تو در هیچ سري نیست كه نیست
و ابوطالب كلیم كاشاني غزلسراي استاد این عهد دربازگشت از هندوستان از اظهار ندامت و تأثر خودداري
نكرد و گفت:
اسیر هندم وزین رفتن بیجا پشیمانم كجا خواهد رساندن پرفشاني مرغ بسمل را
بایران میرود نالن كلیم از شوق همراهان به پاي دیگران هم چون جرس طي كرده منزل را
ز شوق هند زانسان چشم حسرت در قفا دارم كه روحم گر به راه آرم نمیبینم مقابل را
و علیقلي سلیم یكي دیگر از شعراي این عهد گوید:
نیست در ایران زمین سامان تحصیل كمال تا نیامد سوي هندستان حنارنگین نشد
نكته دیگري كه در شعر دوره صفوي باید به خاطر داشت رواج و تداول سبك هندیست كه مقدمات آن از
اواخر دوره تیموري شروع شد و كمال آن درین عهد حاصل گشت و بزرگترین گویندگان این سبك در عهد
صفوي ظهور كردند .نفوذ سبك مذكور تا پایان دوره صفوي در ایران امتداد داشت و بعد از آن در اواخر
عهد زندیه و اوایل دوره قاجاریه راه ضعف پیمود و جاي خود را به سبكهاي كهن فارسي داد لیكن در سایر
مراكز زبان فارسي یعني در افغانستان و هندوستان هنوز هم باقیست.
سبك هندي مبتني بوده است بر بیان افكار دقیق و ایراد مضامین بدیع و باریك و دشوار دور از ذهن در
زبان ساده معمول و عمومي .مقدمات ایجاد این سبك از فترت بین دوره ایلخانان مغول و ظهور تیمور به
تدریج پیدا شد و در دوره تیموري و علي الخصوص در حوزه ادبي هرات مراحل ترقي را پیمود و در عهد
صفوي به اوج كمال رسید .علت عمده پیدا شدن این سبك وضع اجتماعي آن ایامي است كه باعث شد مردم
بیشتر به اوهام و افكار دقیق متوجه گردند و از عوالم مادي منحرف شوند و از طرف دیگر زبان فارسي
در آن روزگار ،به نحوي كه دیدهایم ،تدریج ًا از روش قدیم دور شد و سبك و روش تازهیي كه مبتني بوده
است بر اصطلحات عمومي به میان آمد .این دو امر باعث شد كه شعر فارسي از طرفي داراي افكار و
خیالت باریك شود و از طرفي دیگر از حیث زبان و سبك ظاهري سخن ساده و گاهي بیمایه باشد .در سبك
هندي توجه شعرا بیشتر به آوردن مضامین بكر و تازه در هر بیت معطوف و معمولً مضامین با دقت خیال
و رقت احساسات و تصورات دور و دراز همراه بوده است و در حقیقت باید گفت كه علقه شاعر به فكر و
خیالت و تصورات بیشتر بوده است تا به زبان و صحت استعمالت و متانت و جزالت كلم و همین امر
باعث شد كه غالب ًا در ادبیات سبك هندي معاني مهم و زیبا و دقیق نهفته باشد.
علت تسمیه این سبك به «هندي» آنست كه بیشتر گویندگان طرفدار این سبك كه معاصر با پادشاهان
صفوي و گرفتار عدم توجه آنان به شاعران بودهاند به دربار گوركانیان هند میرفته و در آنجا میزیستهاند
و به همین سبب سبك مذكور در هندوستان و افغانستان رواج بسیار یافت و هنوز هم در آن حدود رائج
است .در سبك هندي غزل بیش از هر نوع شعر دیگر معمول بود زیرا بیان مضامین دقیق و باریك در غزل
آسانتر است.
اینك چند بیت از شاعراني كه بدین سبك سخن گفتهاند براي نمونه نقل میشود:
از میرالهي همداني معاصر جهانگیر گوركاني:
روي درهم میكشد از روي ما آیینه هم چین پیشانیت گویا آیهیي در شأن ما
ز بس طراوت رویش نمیتوان دانست كه شبنم است به گل یا گره به پیشاني
از سالك یزدي معاصر شاه جهان گوركاني:
جواب نامه من غیر ناامیدي نیست ز دست سودن بال كبوترم پیداست
صحبت ما عاقبت با دوست در خواهد گرفت ما سراپا خار خشكیم او سراپا آتش است
سخنوران عهد صفوي بر روي هم زباني ساده و دور از آرایش و پیرایش و سخني نزدیك به لهجه عمومي
و كلمي روان و احیاناً سست با تركیباتي كه گاه از سادگي عامیانه و غلط است ،داشتهاند .در بیان افكار و
خیالت خود بینهایت به دقت و باریك اندیشي متوجه بودند ،نظر اصلي آنان در شاعري بیان مضامین دقیق
و تازه و ابتكار در ایجاد آنها بود و هر چه بر مقدار این مضامین و باریكي و دقت آنها در آثار شاعري
افزوده میشد اهمیت و مقام او نیز در آن دوره بیشتر بود و علي الخصوص در هندوستان و دربار عثماني
بدین باریك اندیشي و خیال پردازي با دیده اعجاب و تحسین بیشتري مینگریستند و معمولً دیوان این گونه
شاعران و از آن جمله صائب تبریزي به رسم تحفه و هدیه به دربارهاي عثماني و گوركاني فرستاده میشد.
به سبب همین دقت معاني و رقت مضامین باید گفت كه خلف آن چه برخي از معاصران تصور میكنند شعر
عهد صفوي از همه حیث در درجات انحطاط سیر نمیكرد بلكه از باب اشتمال بر افكار و مضامین تازه و
قالبهاي جدید براي مطالب و معاني نو در میان ادوار مختلف ادبي اختصاص و امتیازي دارد.
غیر از مراثي و مدایح ائمه و معصومین ،موضوع رایج دیگر در شعر عهد صفوي افكار غنائي و غزلي
است كه گاه با رنگ تصوف و افكار زاهدانه و درویشانه و گاه با وعظ و اندرز همراهست.
افسانهسرایي و داستان سازي علي الخصوص به شیوه نظامي هم از كارهاي متداول شاعران این دوره
بود.
ساختن حماسههاي تاریخي و دیني در سراسر عهد صفوي معمول بوده و بسیاري از حماسههاي فارسي از
دو نوع تاریخي و دیني منسوب به این دوره است.
قصائدي كه در مدح سلطین ساخته شده باشد نسبت به غزل كمتر و پستتر و غالب ًا در مدح امپراطوري
تیموري هند بوده است.
بسیاري از شاعران آغاز دوره صفوي تربیت یافتگان اواخر عهد تیموري و علي الخصوص حوزه ادبي
عهد سلطان حسین بایقرا بودهاند .از جمله آنان یكي عبدال هاتفي خرجردي (متوفي به سال )927خواهر
زاده جامي بود از مهمترین آثار او «شاهنامه حضرت شاه اسمعیل» است كه حماسهیي تاریخي است .دیگر
داستانهاي منظومي به تقلید از نظامي شامل شیرین خسرو و لیلي و مجنون و هفت منظر و تمرنامه (=
تیمورنامه) .تمرنامه در شرح فتوحات و جنگهاي تیمور براي جواب گویي بر اسكندرنامه نظامي ساخته شد
و از نوع حماسههاي تاریخي است.
دیگر از شاعران آغاز عهد صفوي كه او هم از تربیت یافتگان آخر دوره تیموري بوده و اوایل دوره
صفوي را درك كرده است میرزا قاسم گنابادي از سادات گناباد است كه او نیز از مقلدان نظامي بود .آثار
مهمش عبارتست از لیلي و مجنون ،كارنامه یا چوگان نامه ،خسرو و شیرین ،شاهرخ نامه ،شهنامه ماضي
(در شرح سلطنت شاه اسمعیل صفوي) و شهنامه نواب عالي (در شرح سلطنت شاه طهماسب صفوي).
دیگر از شاعران مشهور آخر دوره تیموري و آغاز عهد صفوي بابا فغاني (متوفي به سال 925هجري)
است كه به غزلهاي لطیف خود مشهور است.
همزمان همین شاعر امیدي طهراني (متوفي به سال )925قصیده و غزل را خوب میساخت.
دیگر از این دسته شاعران اهلي ترشیزي (متوفي به سال )934است و دیگر اهلي شیرازي (متوفي به
سال )942صاحب قصائد خوب و مثنوي مصنوع «سحر حلل».
××××××چك شده
دیگر هللي جغتایي (متوفي به سال )935كه از غزل سرایان خوش ذوق و حساس اوایل قرن دهم هجري
محسوب میگردد و او علوه بر غزلهاي پرشور مثنویاتي به نام «لیلي و مجنون» و «شاه و درویش» و
«صفات العاشقین» سروده است.
دیگر از شاعران بزرگ اوایل دوره صفوي وحشي بافقي كرماني (متوفي به سال )991از مشاهیر
گویندگان قرون اخیر است .وي از معاصران شاه طهماسب صفوي بوده و قصایدي در مدح او ساخته است.
غزلهاي این شاعر شیرین سخن نیز در لطافت و حسن سیاقت مشهور است .تركیب بندهاي كوتاه عاشقانه
او علوه بر تازگي در ادبیات فارسي از لحاظ لطف سخن و شور و التهاب قابل توجه است .مثنوي ناتمامي
هم ازو به نام فرهاد و شیرین مانده است كه علي الخصوص ابیات آغاز آن در میان اشعار متأخران زبانزد
است.
این مثنوي را در دوره قاجاریه وصال شیرازي به پایان برد.
شاعر هم عصر وحشي محتشم كاشاني (متوفي به سال )996است كه پیش از این اهمیت او را در مرثیه
سرایي بیان كردیم .وي علوه بر مراثي دلنشین و معروف خود از قصاید و غزلهاي مشهوري هم دارد.
از بزرگترین غزلسرایان این دوره جمال الدین محمد بن بدرالدین شیرازي متخلص به عرفي ( 964ـ )999
است كه شهرت او در دوره صفوي هند و ایران و كشور عثماني را فرا گرفته بود .عرفي علوه بر
غزلهاي شیواي خود به سبك هندي قصاید و مثنویهایي هم دارد .مثنویهاي او به تقلید از نظامي ساخته
شده و رسالههایي نیز به اسم رساله نفسیه نگاشت.
دیگر از مشاهیر شاعران فارسي زبان دوره صفوي كه اگر چه ایراني نیست ولي در شاعري با استادان
ایراني معاصر خود هم طراز بوده ملك الشعراء فیضي دكني ( 954ـ )1004برادر ابوالفضل وزیر اكبر
شاه است .فیضي نیز مانند عرفي در عهد خود اشتهار بسیار داشت .در قصیده و غزل و مثنوي استاد و
صاحب آثار بسیاري بوده است .از مثنویهاي مشهور او كه به تقلید از نظامي گنجوي ساخته است
منظومههاي :مركز ادوار ،سلیمان و بقلیس ،نل و دمن ،هفت كشور و اكبر نامه را باید نام برد.
دیگر سحابي استرآبادي (متوفي به سال )1010است و دیگر نظیري نیشابوري (متوفي به سال )1021
كه قصیده و غزل و ترجیعات زیبا دارد ،دیگر ظهوري ترشیزي (متوفي به سال )1024و زللي
خوانساري (متوفي به سال .)1024
دیگر طالب آملي (متوفي به سال )1036ملك الشعراء جهانگیر تیموري ،صاحب قصاید و غزلهاي
مشهور.
دیگر شیخ بهاء الدین محمد عاملي (متوفي به سال )1030دانشمند معروف كه از او مثنویهاي سوانح
الحجاز مشهور به نان و حلوا ،و شیر و شكر كه هر دو شامل مسایل عرفاني و وعظ و اندرز است،
دردست میباشد.
دیگر از شاعران عهد صفوي حكیم شرف الدین حسن (متوفي به سال )1038طبیب و ندیم شاه عباس اول
صاحب غزلها و مثنوي «نمكدان حقیقت» است.
دیگر میرزا ابولقاسم خان فندرسكي از حكماي مشهور عهد صفوي (متوفي درحدود سال )1050كه اشعار
حكیمانه اي از وي باقیمانده است.
از شاعران بزرگ دورهء صفوي كه تالي عرفي شیرازي و از گویندگان بلند مقام سبك هندیست ابوطالب
كلیم كاشاني ملك الشعراء شاه جهان است كه بسال 1061در كشمیر وفات یافت .دیوان غزلهاي او مشهور
است و گذشته از آن منظومهیي دارد به نام ظفرنامهء شاه جهاني.
كسي كه كمال سبك هندي به او تمام شد محمد علي صائب تبریزي ( )1010-1088است كه شهرتش هند
و ایران و دربار عثماني را هم در عصر و زمان او گرفته بود .
صائب شاعري كثیرالشعر است و ابیات او یك صد و بیست هزار بر میآید .غزلهاي او در پختگي و اشتمال
بر معاني و مضامین دقیق و امثال سائر مشهور است و چون در آثار گذشتگان هم مطالعه مینموده سخن او
بیش از دیگر شعراء هم عهدش محكم و استوار مینماید.
دیگر شیخ علي حزین (متوفي به سال )1180صاحب دو كتاب مشهور تذكره حزین و تذكره معاصرین
است .دیوان كلیات او شهرت دارد.
از حماسه سرایان اوایل قرن یازدهم قدري نام شاعریست كه از او دو منظومه حماسه تاریخي جرون نامه
(تاریخ ختم 1031هجري) و جنگ نامه كشم (تاریخ ختم 1032هجري ) باقي مانده است دیگر بهشتي
مشكوكي كه شاهنامه بهشتي را در جنگهاي سلطان مراد سوم عثماني پسر سلطان سلیم با محمد خدا بنده
پادشاه صفوي بسال 985به پایان برد .دیگر جمالي ابن حسن شوشتري كه فتوح العجم را در فتح تبریز به
دست عثمان پاشا در سال 994به نظم آورد .دیگر مل كامي شیرازي كه وقایع الزمان یا فتحنامه نور
جهان بیگم را در تاریخ آخرین سالهاي نورالدین محمد جهانگیر پادشاه گوركاني هند و جنگهاي این پادشاه
با معاندان و سركشان در سال 1035تمام كرد .دیگر بهشتي كه آشوب نامه هندوستان را در باب جنگها و
كشاكشهاي پسران شاهجهان یعني وقایع سال 1069-1067ساخت .دیگر میرزا محمد رفیع خان باذل
مشهدي معاصر شاه جهان متوفي بسال 1123یا 1124هجري بسال -1123یا 1124هجري صاحب
منظومه حمله حیدري (حماسه دیني)و میرزا ابوطالب فندرسكي كه بعد ازو منظومه باذل را بپایان رسانید.
این شاعران كه بر شمرده ایم مشهورترین گویندگان دوره صفوي هستند و گرنه در آن عهد خاه در ایران
و خاه در هندوستان و دربار سلطین عثماني گویندگان بسیار بوده اند و هر كس میكوشید براي خود
است. دیواني ترتیب دهد و البته غالب آثار آنان افراد فاقد ارزش ادبي بوده
از آغ از قرن د هم تا مي ان ه ق رن د وا زدهم عهد صفوي ( 907ـ -- ) 1148
> ن ثر فا رس ي د ر عهد ص فوي
از منشیان دوره صفوي هم خواه آنان كه در ایران در دستگاه صفویان بودهاند و خواه آنان كه در هند در
دستگاه گوركانیان و سایر امراي محلي بسر میبردند نامههاي تكلف آمیزي در دست است.
از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزویني (متوفي به سال )1120است كه منشي و مورخ
دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است .ازو منشآتي مانده كه در پارهاي از آنها با تكلفي
بسیار كوشیده است سخنان پارسي بدون استعمال لغات عربي به كار برد .میرزا طاهر وحید در شعر نیز
دست داشته و از مشاهیر استادان سبك هندي بوده است.
از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذكر این چند كتاب مبادرت میشود:
حبیب السیر تألیف غیاث الدین خواندمیر كه از مورخان آخر عهد تیموري و آغاز عهد صفوي بوده است
(متوفي به سال )941و كتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوي را شامل است.
تذكره شاه طهماسب صفوي به قلم شاه طهماسب اول( ) 984-930پسر شاه اسمعیل كه در وقایع سلطنت
خود نوشته است.
احسن التواریخ تالیف حسن بیك روملو كه تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوي را شامل است.
عالم آراي عباسي تالیف اسكندر بیك منشي شاه عباس بزرگ كه تا پایان حیات شاه عباس صفوي (-985
)1038در آن به رشته تحریر در آمده و از میان كتب دوره صفوي به حسن انشاء ممتاز است.
بهار دانش كه تهذیبي است از كلیله و دمنه بقلم شیخ ابوالفضل دكني (مقتول به سال )1013
وزیر اكبرشاه .از شیخ ابوالفضل كتب دیگري مانند اكبرنامه در شرح سلطنت اكبرشاه و كتاب آیین اكبري
باقي مانده است.
هشت بهشت در تاریخ آل عثمان از مولنا ادریس البتلیسي معاصر سلطان بایزید ( ) 918-886و پسرش
ابوالفضل محمد الدفتري كه آن را تا وقایع سال 952كه شامل اتفاقات قسمي از دوره سلطان سلیم ثاني
است نوشتند.
مجالس المومنین از قاضي نورال ششتري (متوفي به سال )1019در شرح احوال گروهي بزرگ از شعرا
و ادبا و فضلي شیعه.
از جمله مسائلي كه در این عصر مورد توجه بود تذكره نویسي است .از كتب تذكره در این دوره یكي تحفه
ثاني تألیف سام میرزا ( . 983م) پسر شاه اسماعیل صفوي است شامل شرح حال عدهاي از شعرا اواخر
قرن نهم تا اواخر قرن دهم.
دیگر لطایف نامه ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر است كه به دست فخري بن امیري در سال 927
صورت گرفت .از ترجمه این كتاب اثر معروف دیگري داریم به نام تذكرة المثال یا جواهر العجایب.
دیگر مذكر الحباب تألیف نثاري بخارایي است كه شامل شعراي دوره علیشیر نوایي تا حدود سال .974
دیگر نفایس المآثر در شرح احوال شعراي ایراني هند عصر اكبر شاه.
دیگر خلصة الشعار و زبدة الفكار تألیف تقي الدین كاشاني كه در سال 985تألیف شد.
دیگر تذكره هفت اقلیم تألیف امین احمد راضي كه در آغاز قرن یازدهم پایان یافته و از تذكرههاي معتبر
فارسي است.
دیگر ریاض الشعرا تألیف علي قلي خان واله داغستاني كه در قرن دوازدهم تألیف شد.
یكي از مسائل قابل توجه در ادبیات دوره صفوي كتب متعدد در لغت فارسي است .از علل عمده این امر
غیر از حاجتي كه در هند به كتب لغت فارسي موجود بوده توجهي است كه شیخ ابوالفضل دكني وزیر اكبر
شاه به نوشتن انشاءهاي بلیغ و بازگشت به سبك نویسندگان قدیم داشته است و این سبك بعد ازو در دربار
گوركاني متروك ماند .معلوم است كه این توجه ،اطلع از لغت فارسي و موارد استعمال و معاني آن را
ایجاب میكرده و به همین سبب از دوره او تألیف كتب در لغت زیاد رواج یافته بوده است .پیداست كه پیش
از این تاریخ نوشتن كتب در بیان لغات گاه مورد توجه قرار میگرفته اما رواج آن كم و پیش از دوره
صفوي تعداد كتب لغت انگشت شمار بوده است .از جمله كتب مهم لغت كه از دوره شیخ ابوالفضل مذكور
به بعد در هندوستان به وجود آمده و حقاً قابل توجه و عنایتاً نخست كتاب فرهنگ جهانگیري تألیف جمال
الدین حسین انجور را باید یاد كرد كه در دربار اكبر شاه و پسرش جهانگیر میزیسته است .وي كتاب خود
را در سال 1017بانجام رسانیده و به نام جهانگیر در آورده و فرهنگ جهانگیري نامیده است.
پیش از تالیف فرهنگ جهانگیري ،كتاب دیگري در لغت فارسي به دست محمد قاسم سروري كاشاني در
ایران به نام شاه عباس صفوي تألیف و به سال 1008تمام شده بود.
دیگر از فرهنگهایي كه د رهند تألیف شده فرهنگ شده فرهنگ رشیدي است تألیف عبدالرشید الحسیني
معاصر اورنگ زیب كه كتاب خود را در سال 1064به پایان برده و آن یكي از كتب معتبر لغت فارسي
است.
دیگر كتاب غیاث اللغات تألیف محمد غیاث الدین است كه در سال 1242تمام شده.
علوه بر این كتب دیگري هم مانند مؤید الفضل (تألیف محمد لد دهلوي) و بهار عجم و چراغ هدایت و جز
آن در هند تألیف شده است كه فعلً توضیح بیشتري را در باب آنها لزم نمیدانیم لیكن از میان آنها خصوصاً
ذكر فرهنگ برهان قاطع سودمند به نظر میرسد .این كتاب را محمد حسین بن خلف تبریزي متخلص به
«برهان» در سال 1062در هندوستان تألیف كرده و چون كتاب او مشتمل بر لغات بسیار و از دیگر كتب
لغت فارسي كاملتر بوده تا كنون چند بار طبع شده است.
عیب عمده ابن كتب آنست كه بر اثر نداشتن روش دقیق در جمع آوري لغات غالباً فاقد ارزش علمي كامل
هستند .در بسیاري از موارد اتفاق افتاده است كه قرائتهاي غلط لغات عربي یا تركي یا فارسي وسیله ایجاد
لغات جدیدي براي لغت نویسان مذكور شده است مطلب دیگر آن كه در دوره اكبر شاه بلئي به زبان و
تاریخ ایران روي آور شد و آن جعل كتابهاییست به اسم دساتیر و شارستان و آیین هوشنگ كه همگي
شامل لغات ساختگي به عنوان لغات ناب فارسي و حاوي مطالبي راجع به تاریخ ایران قدیم است كه مطلقاً
دروغ و به كلي ساختگي میباشد .این كتب مجعول به نام لغات خاص فارسي كلماتي بي بن و بیاصل پدید
آورده است مانند پرخیده ،ایرخیده ،فرنودسار ،سمراد و جز آنها .این كلمات مجعول به عنوان لغات خالص
فارسي در فرهنگهاي مذكور را ه جسته و در دوره قاجاري و عهد ما مورد استفاده كساني قرار گرفت كه
به گمان خود خواستند «پارسي ناب» بنویسند و آن گاه این مهملت را در آثار خود به عنوان پارسي به
كار برده و قطعات نامفهوم مضحكي ازین راه به وجود آوردهاند .مطاب تاریخي مجعول كتب مذكور هم
بدبختانه به كتابهاي دوره قاجاري كه در تاریخ ایران قدیم نوشتهاند راه جسته و در اذهان برخي وارد شده
است.
در دوره صفوي مؤلفات علمي و دیني متعددي به زبان فارسي فراهم آمده است كه در این جا از ذكر بعض
آنها گزیري نیست.
در تفسیر قرآن :ترجمه الخواص یا تفسیر زواري از علي بن حسین زواري از علماء مشهور امامیه در
قرن نوزدهم هجري ،معاصر شاه طهماسب صفوي است كه كتاب خود را به سال 946به اتمام رسانید .وي
كتب متعدد دیگري نیز به فارسي تألیف و ترجمه كرده است مانند :شرح نهج البلغه به نام روضة النوار،
ترجمه مكارم الخلق طبرسي به نام مكارم الكرائم ،ترجمه اعتقادات شیخ صدوق به نام وسیلة النجاة،
ترجمه طرائف ابن طاوس طراوة اللطایف و و مجتمع الهدي معروف به قصص النبیاء و غیره.
دیگر خلصة المنهج در تفسیر قرآنست به فارسي از مل فتح ال كاشاني (متوفي به سال )988شاگرد
علي بن حسین زواري وي كتب دیني دیگري هم به فارسي دارد مانند منهج الصادقین في الزام المهالفین در
تفسیر قرآن كه پنج مجلد است و كتاب خلصة المنهج اختصاري در از آن میباشد و كتاب «تنبیه الغافلین و
تذكرة العارفین» كه شرح فارسي كتاب نهج البلغه است .جامع عباسي تألیف شیخ بهاء الدین محمد بن
حسین عاملي معروف به شیخ بهایي معاصر شاه عباس صفویست كه چون به سبب فوت مؤلف ناتمام ماند
آن را مولنا نظام الدین محمد بن حسین قرشي ساوجي (متوفي به سال )1038به فرمان شاه عباس تكمیل
كرد .این كتاب از مهمترین كتب فقهي شیعه در روزگاران اخیر شمرده شده و چندین بار بر آن شرح و
حاشیه نوشتهاند.
مل محمد باقر مجلسي (متوفي به سال )1111از علماء ذي نفوذ آخر دوره صفوي و شیخ السلم ایران از
اواخر عهد شاه سلیمان تا اواخر عهد شاه سلطان حسین ،نیز كتب متعددي در شرح مسائل مذهبي و ا
خلقي شیعه به فارسي و عربي تألیف كرده است و از جمله آنهاست :بحارالنوار ،مشكوة النوار ،معراج
المؤمنین ،جلء العیون ،زادالمعاد ،عین الحیات و غیره.
از جمله كتب معتبر كلمي این عهد به فارسي یكي «كلمات مكنونه» است از مل محسن فیض كاشاني
(متوفي به سال )1000شاگرد ملصدرا به فارسي و عربي .وي كتب دیگر در مسائل دیني داشته و شعر
نیز میساخته است .هدایت دیوان اشعار او را در حدود شش هفت هزار بیت تخمین كرده است.
شاگرد دیگر ملصدرا یعني عبدالرزاق بن علي بن حسین لهیجي متخلص به فیاض نیز تألیفاتي در حكمت
و كلم دارد .مهمترین كتاب او گوهر مراد است كه خلصهییست در اصول عقاید به فارسي.
از مي انه ق رن دو زا دهم ت ا اوا سط قرن چ ها رد هم دو ره اف شا ري و ز ندي و
ق اج اري و مشر وطيت >- -شعر فا رسي
در پايان عهد صفوي در اصفهان اندك اندك ناخشنودي ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشي كه
در شعر پارسي پدید آمده و مقبول گویندگان ایران و هندوستان شده بود ،آشكار گشت و بر اثر این
ناخشنودي فكر تازهیي به میان آمد و آن رها كردن شیوه جدید شعر یعني شیوهیي شد كه به سبك هندي
شهرت دارد و ما پیش ازین درباره آن سخن گفتهایم .این دسته معتقد بودند كه شیوه شاعراني از قبیل كلیم
كاشاني و صائب تبریزي و وحید قزویني و نظایر آنان خلف فصاحت و دور از اصول بلغتي است كه در
زبان فارسي وجود دارد و باید آنرا ترك گفت و به شیوهیي كه همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و
گویندگان و نویسندگان استاد بوده است بازگشت.
از كسانیكه در این فكر پیشقدم شمرده میشوند و سخن آنان به ما رسیدده است ولي محمد خان مسرور
اصفهاني (مقتول به سال )1168عم آذر بیگدلي و میرسد علي مشتاق اصفهاني (متوفي به سال )1192
استاد آذر بیگدلي و میرزا نصیر اصفهاني (متوفي به سال )1192صاحب مثنوي معروف «پیر و جوان»
و سید احمد هاتف اصفهاني (متوفي به سال )1198داراي دیوان قصائد و غزلیات و ترجیعبند مشهور و
لطفعلي بیك آذر بیگدلي (متوفي به سال )1195صاحب مثنوي خسرو و شیرین و تذكره آتشكده و میرزا
محمد صادق نامي اصفهان از معاصران زندیه و آقا محمد صهباي قمي (متوفي به سال )1191از دوستان
مشتاق و هاتف حاجي سلیمان صباحي كاشاني (متوفي به سال )1206و آقا محمد عاشق اصفهاني
(متوفي به سال )1181هستند كه همه معتقد به ترك روش معاصران و پیروي از سبك متقدمان بوده و
خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوي شیوه استادان قدیم را مورد تقلید قرار دادهاند.
آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است كه «حضرتش در اصفهان تحصیل كمالت كرده و شوق
بسیار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب میفهمید اما چون در آن زمان طریقه فصحاي متقدمین منسوخ
بوده شعري ممتاز از ایشان نتراوید» و در شرح احوال مشتاق نوشته است:
«بعد از آنكه سلسله نظم سالها بود كه به تصرف نالیق متأخرین از هم گسیخته به سعي تمام و جهد مال
كلم او پیوند اصلح یافته اساس شاعري متأخرین را از هم فرو ریخته بناي فصحاي بلغت شعار متقدمین
را تجدید»...
عبدالرزاق بیك دنبلي هم در بیان حال مشتاق آورده است:
«چون بساط چمن نظم از اقدام خیالت خام شوكت و صائب و وحید و مایشابه به هم و از استعارات بارده
و تمثیلت خنك ،لگدكوب شد و یكبارگي از طراوت و رونق افتاد مشتاق به تماشاي گلزار نظم آمده طومار
سخن سرایي آن جمع را چون غنچه بهم پیچیده و بساط نظمي كه خود در آن صاحب سلیقه بود و آن روش
ضمیري و نظیري است بگسترانید ،بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمهها پرداخت ،عند لیبان خوش
نواي عصر او را مقتفي آمدند ،اشعار رنگینش زینت نغمات مطربان باربد نواي آن زمان شد و ترنمات
شیرینش نقل محفل ظرفاي مجلس آرا».
این اشارات معلوم میدارد كه از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتي نو در شعر فارسي پدید آمد كه دو
مركز عمده آن اصفهان و شیراز بوده و شاعراني كه ذكر كردهایم در یكي از این دو مركز به سر میبرده و
مشغول تعلیم شاگرداني زیر دست خود بودهاند و از همین دو مركز است كه چند شاعر استاد مانند صباي
كاشاني شاگرد صباحي و عبدالرزاق دنبلي شاگرد میرزا نصیر اصفهاني و سحاب اصفهاني پسر و پرورده
هاتف اصفهاني تربیت شده و در اوایل دوره قاجاري شهرت یافتهاند.
شاعران مذكور و شاگردان و تربیت یافتگان ایشان همه معتقد بازگشت به شیوه استادان سبك عراقي و رها
كردن شیوه هندي بودهاند و بر اثر این نهضت روح تازهیي در قالب شعر فارسي دمیده شد و در عین آنكه
سبك هندي در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با یك عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقي
بود ،در ایران تا پایان دوره قاجاري پیروي از سبك دوره صفوي مذموم شمرده میشد و مثلً رضا قلیخان
هدایت در آغاز تذكره معروف خود (مجمع الفصحاء ) نوشته است كه:
« ...كه در زمان تركمانیه و صفویه طرزهاي نكوهیده عیان شد ،و طریقه انیقه انتظام قصیده فصیحه و
شیوه شیواي موعظه و نصیحة و حكمیات و زهدیات و حماسیات كه رسم فصحاي ما تقدم بود باكلیه
برافتاد ،موز و نان به مخمس و مسدس و مثنوي سرایي و غزل آرایي و تعبیه معما و تعمیه اسمهاي
بیمسما مایل شدند و غزل را چون قراري معین نبود بهر نحویكه طبایع سقیمه و سلیقه نامستقیمه آنان
رغبت كرد پریشانگویي و یاوهدرایي و بیهودهسرایي آغاز نهادند ،به جاي حقایق وارده مضامین بارده و
به عوض صنایع بدیعه و بدایع لطیفه مطالب شنیعه و مقاصد كثیفه در درج اشعار و ضمن گفتار درج و
تضمین فرمودند خاصه كه در اواخر صفویه و افشاریه و اوایل زندیه و الواریه طلوع كوكب طالع آنان مایه
غروب اختر فضل و دانش و فصاحت و بلغت و حكمت و معرفت گردیده ،هر فاضلي زاویهیي گزید و هر
كاملي به كنجي خزید . .القصه چون در پس هر نقصاني كمالي و در قفاي هر فراقي وصالي مقرر است و
عزت و ذلت هر صنفي از اهل هر صنعتي را وقتي مقدر ،در اواخر دولت الواریه چند تن را سلیقه بر احیاي
شیوه متقدمین قرار گرفت و از بیمزگیهاي طرز متأخرین و طریقه مبتذله ایشان آگاه آمدند ،بغایت چوشیدند
و كوشیدند و كسوت جد و جهد پوشیدند و مردم را از طرز نكوهیده متأخرین منع كردند و بسیاقت نیكوي
متقدمین مایل آوردند و به مشقت مشق آن شیوهها در پیش گرفتند»...
این قول كه نقل كردیم از شاعر و نویسنده مشهور عهد محمد شاه و ناصرالدین شاه یعني امیر الشعراء
هدایت است كه خود مردي استاد و صاحب نظر بود و نقل قول او براي اطلع از نظري كه در دوره
قاجاریه نسبت به سبك هندي وجود داشت كافي به نظر میرسد.
چون پیروان طریقه جدید معتقد به بازگشت به شیوه قدما بودند در اصطلح معاصران دوره آنان را در
تاریخ ادب فارسي «دوره بازگشت» مینامند.
دوره بازگشت یا دوره تجدید سبك قدما را میتوان به دو عصر ممتاز منقسم ساخت :دوره اول یعني دورهیي
كه از اواسط قرن دوازدهم شروع شده و تا قسمتي از اوایل قرن سیزدهم ادامه یافته است .در این مدت
گویندگان استاد بیشتر سبك شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم را در غزل و قصیده و مثنوي پیروي
میكردند.
دوره دوم از اواخر نیمه اول قرن سیزدهم آغاز شده و دورهییست كه گویندگان آن در عین پیروي از روش
شعراي قرن ششم و هفتم و هشتم به سبك شعراي قرون چهارم و پنجم و ششم هم نظر داشتند مانند هدایت
و سروش و فتحاللهخان شیباني و محمود خان ملك الشعرا و جز آنان ،و فیاحقیقة در این دوره بود كه
ثمرات بازگشت ادبي به نحو استیفا گرفته شد و سخن رضا قلیخان هدایت آنجا كه به تقلید و پیروي
گویندگان معاصر خو از فصحاي مختلف اشاره كرده است ،بیشتر متوجه وضع همین دوره اخیر است
«همچنانكه تدریجاً پایه شعر تنزل نمود به تدریج ابواب ترقي گشود .چون آفتاب دولت ...فتحعلي شاه ...از
مشرق سلطنت شارق آمد طبع مبارك آنشهریار به واسطه وزن فطري به تكمیل شعر و شاعري شایق افتاد،
جمعي فضل و فصحا در این طبقه به هم رسیدند و طیقه قدما را برگزیدند و بدان سبك و سیاق بر یكدیگر
سباق جستند و نقوش طریقه غیر فصیحه متوسطین و متأخرین را از لوحه خاطر روزگار فرو شستند،
بعضي به طرز خاقاني شیرواني و عبدالواسع جبلي قصائد مصنوعه رنگین مسجع مقفا سرودند و برخي به
سیاق فرخي و منوچهري شاهراه عذوبت و شیرین مقالي پیمودند ،جمعي را هواي قانون حكیم رودكي و
قطران در سر افتاد و قومي را سیرت استاد عنصري و امیر مسعود سعد سلمان ،طایفهیي به روشنایي
مشعل حكیم الهي سنائي غزنوي و جلل الدین محمد مولوي معنوي قدس ال اسرار هم در مسالك تحقیق
اقتفا خواستند و قافلهیي پیرایه پیروي حكیم ابوالفرج روني و انوري ابیوردي بر تن آراستند ،دلیري چند
در میدان اقتباس رزمیه گرمي از آتشكده طبع اسدي طوسي و فردوسي اندوختند و بیدلي چند در ایوان
اكتساب بزمیه مستي از خاطر نظامي و سعدي آموختند ،گروهي طریقه از رقي و مختاري اختیار كردند و
انبوهي به شیوه معزي و لمعي افتخار آوردند و طبقهیي از حكما و فصحاي معاصر در دنبال حكیم ناصر
در افتادند و طایفهیي دل به زبان ورزي ادیب صابر برنهادند ،قلیلي شیوه همه آنها را تتبع نموده بهر
زباني بیاني فرمودند و جمعي جمع كردند در میان قصیده به سبك بلغاي قدیم و غزل به رسم فصحاي
جدید»...
روشي كه شاعران دوره زندیه و قاجاریه داشتند در دوره مشروطیت و تا عصر حاضر نیز میان شاعران
استاد سخن سنج معمول و متداول است و از اوایل مشروطیت به بعد تنها برخي از گویندگان كم ارج گرد
روشهاي دیگر گشته و هنوز هم در عالم شعر توفیقي حاصل نكردهاند.
بعد از گویندگان معروف عهد زندیه كه نام آنان را پیش از این آوردهایم چندین شاعر بزرگ در عهد
قاجاریه ظهور كردهاند كه همه پیرو روش متقدمین بودهاند .اینان در غزل بیشتر به سعدي و حافظ اقتدا
كرده و در مثنویهاي حماسي پیرامون روش فردوسي و مقلدان او گشته و در مثنویهاي بزمي از نظامي
پیروي نموده و در قصائد و مسمطات و مقطعات روش شاعران قرنهاي چهارم و پنجم و ششم علي
الخصوص عنصري و فرخي و منوچهري و مسعود سعد و سنائي و انوري و خاقاني را مورد تقلید قرار
دادهاند.
زبان این گویندگان همان لهجه كهنه است كه شاعران پیش از مغول و عهد مغول داشتهاند و توجه به
آرایش سخن و رعایت جانب فصاحت الفاظ میان آنان شایع بوده است و كمتر شاعري را در بین ایشان
میتوان یافت كه به لهجه معول زمان توجه و از آن استفاده كرده باشد.
موضوعاتي كه گویندگان دوره بازگشت بدانها توجه داشتند بیشتر توصیفات ،مدح ،وعظ و اندرز ،مدایح و
مراثي معصومین ،داستانهاي حماسي تاریخي و دیني ،داستانهاي عاشقانه ،غزل بوده است.
از خوشبختیهاي شعراي این زمان تشویقي است كه سلطین از آنان میكردهاند مخصوصاً شاهان قاجاري
كه در این مورد میخواستند به پادشاهان شاعر پرور قدیم اقتدا كنند و همین تشویق و نیز وجود مراكز
ادبي در شهرهایي مثل تهران و شیراز و اصفهان و مشهد باعث ظهور عده كثیري شاعر استاد در دوره
قاجاري شد كه از برخي دیوانها و منظومهاي بزرگ و اشعار غرا به یادگار مانده است.
شاعران بزرگ دوره افشاریه و زندیه را پیش از این نام بردهایم و اینك به ذكر فهرستي از اسامي
گویندگان نام آور عهد قاجاري مبادرت میشود:
فتحعلي خان صباي كاشاني 0متوفي به سال 1238هجري) شاگرد صباي كاشاني و ملك الشعراء فتحعلي
شاه بود .دیوان قصائد او مشهور است و علوه بر آن منظومهاي شهنشاه نامه و خداوند نامه و گلشن صبا
و عبرت نامه او نیز هر یك شهرت و مقامي در آثار ادبي اخیر ایران دارند .برخي از قصائد ملك الشعراء
صبا به درجهیي از قدرت كلم و انسجام رسیده و تا حدي در آن معاني دقیق و عبارات فخیم آمده است كه
به درستي یادآور قصاید فصحاي قرن ششم است.
سید محمد سحاب اصفهاني (متوفي به سال )1222پسر سید احمد هاتف شاعر قصیدهسرا و غزل گوي
مشهور دوره فتحعلي شاه بود ،وي در قصائد خود از دو استاد بزرگ و مسلم قصیده یعني انوري و خاقاني
با مهارتي شگفت انگیز پیروي كرده و به نیكي از عهد این تقلید برآمده است.
مجتهد الشعرا سید حسین مجمر اصفهاني (متوفي به سال )1225با حداثت سن و فوت در عنوان شباب
در غزل و قصیده به روش متقدمان اظهار قدرت و مهارت فراوان كرده است.
معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهاني (متوفي به اسل )1244در نثر و نظم و خط از استادان
بزرگ عهد خود بود و علي الخصوص غزل را به شیوه متقدمان خوب میساخت.
میرزا شفیع وصال شیرازي (متوفي به سال )1262مشهور به میرزا كوچك در مثنوي و غزل و قصیده
قدرت داشت .استادي او در غزل خوشنویسي نزد معاصرانش مسلم بود .وي مثنوي فرهاد و شیرین وحشي
را تمام كرد و مثنوي دیگري به بحر متقارب به نام بزم وصال دارد.
میرزا حبیب قاآني شیرازي (متوفي به سال )1270قصیده سراي ماهرو استاد و غزل گوي و نویسنده
مشهور اواسط عهد قاجاري است .اهمیت قاآني بیشتر درآوردن طرز تازهیي در قصیده سرایي است ولي
در عین اتكاء به شیوه گفتار قدما معاني تازه و تركیبات نو و افكار بدیع دارد .پریشان او كه به روش
گلستان نوشته معروف است.
میرزا عباس فروغي بسطامي (متوفي به سال )1274از استادان مسلم غزل در عهد قاجاریست كه برخي
از غزلهاي لطیفش لطف و فصاحت آثار سعدي و حافظ را به نظر خواننده میآورد.
میرزا محمد علي سروش اصفهاني (متوفي به سال )1285شاعر استاد دوره ناصرالدین شاه قصیده و
مثنوي هر دو میساخته است لیكن اهمیت و شهرت وي بیشتر در قصاید اوست كه با مهارتي عجیب در
غالب آنها از فرخي سیستاني پیروي شده است .از او منظومهیي به بحر متقارب در شرح غزوات حضرت
علي بن ابیطالب در دست است به نام اردیبهشت نامه و مثنویهاي دیگري نیز مانند ساقي نامه و الهي نامه
دارد .محمود خان ملك الشعراء كاشاني (متوفي به سال )1311در عهد خود از استادان مسلم در قصیده
سرایي بود و منوچهري و فرخي را در قصاید ماهرانه پیروي میكرد.
ابوالنصر فتح ال خان شیباني كاشاني از معاصران محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار .وي قصیده سراي
ماهرو استاد عصر خود و در پیروي از استادان دوره اول غزنوي چیرهدست بود.
گذشته ازین چند تن كه ذكر كردیم شاعران بزرگ دیگري هم در عهد قاجاري بودهاند كه نام و زبده آثار
آنان بهتر از همه جا در مجلد دوم از مجمع الفصحاء هدایت آمده است و ذكر همه آنان در این وجیزه
دشوار است.
اگر در اشعار گویندگان عهد قاجاري دقت و مطالعه شود ملحظه میگردد كه اگر چه این گویندگان بزرگ
كمتر به ابتكار مضامین و آوردن گفتار و معني تازه توجه دارند لیكن از حیث احیاء زبان درست فارسي و
تجدید خاطره گویندگان قدیم خدمتي بزرگ به زبان و شعر فارسي كرده و آن هر دو را از ابتذال و سستي
رهایي بخشیدهاند و شیوه آنان در دوره مشروطیت الي یومنا هذا در نزد شاعران استاد مانند ادیب
نیشابوري و ادیب پیشاوري و ادیب الممالك فراهاني و مرحوم ملك الشعراء بهار خراماني معمول بوده و
هست و تنها در پانزده بیست سال اخیر است كه به واقع زمزمه تجدید سبك شعر فارسي از بعض شاعران
معاصر شنیده میشود.
نثر فارسي هم در عهد افشاریه و زندیه و قاجاریه اندك اندك از سستي و بیمارگي دور شد و در دوره
قاجاریه روشي نسبة مطبوع كه به شیوه پیشینیان نزدیك بود ،حاصل كرد .پیداست كه در مورد نثر هم
مانند نظم میزان فصاحت و بلغت گفتار نویسندگان قدیم بود منتهي در این مورد معمو ًل از روش
نویسندگان قرن ششم و هفتم و هشتم بیشتر تقلید شده است مگر در اواخر قرن سیزدهم كه برخي مانند
میرزا ابراهیم وقایع نگار به سبك معمول اواخر قرن پنجم توجه كردند.
در آغاز این عهد هنوز آثار شوم بیمبالتي و مسامحه نویسندگان دوره صفوي در منشأت فارسي آشكار بود
چنان كه حتي میرزا مهدي خان منشي نادر و آذر بیگدلي با همه استادي خود از خطاي حذف افعال مصون
نماندهاند لیكن در آثار نویسندگان استاد عهد قاجاري این عیب و نظایر آن كمتر ملحوظ است .مشاهیر
نویسندگان دوره افشاریه و زندیه و قاجاریه عبارتند از:
میرزا مهدي خان استرآبادي منشي نادر صاحب كتاب دره نادره كه مانند تاریخ وصاف پر از صنایع لفظي و
مقرون به تكلف و تصنع است .وي كتاب سادهتري دارد به نام جهانگشاي نادري كه انشاء آن طبیعیتر از
كتاب نخست است.
نشاط اصفهاني كه نام او در ذكر شاعران عهد قاجاري گذشت ،وي از نویسندگان صاحب ذوق و استاد
عصر خود بوده و منشآتش در دست است و به چاپ رسیده.
فاضل خان گروسي صاحب منشآت معروف ،معاصر فتحعلي شاه وي تذكرهیي نیز به نام انجمن خاقان دارد.
قاآني كه نام او جزو شاعران آمده و كتاب پریشان او به تقلید كتاب گلستان شیخ علیه الرحمه نگاشته شده
است.
میرزا تقي سپهر و پسر او عباسقلي سپهر مؤلفان كتاب معروف و مفصل ناسخ التواریخ.
رضا قلي خان هدایت (متوفي به سال )1288ملقب به امیر الشعراء ،معاصر محمد شاه و ناصر الدین شاه،
صاحب آثار متعدد مانند مجمع الفصحاء در دو مجلد و ریاض العارفین در شرح احوال شعراي متصوف و
متمم روضة الصفا به نام روضة الصفاي ناصري و لغت انجمن آراي ناصري.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني (مقتول به سال )1251وزیر محمد شاه بزرگترین نویسنده عهد قاجاري
است كه منشآت وي به نثر مصنوع لطیفي نگارش یافته و دقت در آوردن الفاظ مقرون به ذوق و ایراد
معاني باریك بدانها اثري خاص بخشیده است .قائم مقام در آوردن صنایع لفظي اصراري نداشت ،هر جا
ذوق خداداد او جایز میشمرد از بعض صنایع تا آنجا كه به لطف كلم و رواني عبارت صدمهیي نرساند
استفاده میكرد و گرنه پیرامون آن نمیگشت .اشتهاد او به كلم فصحاي قدیم زیاد است اما او كلم متقدمین
را هنگامي به كار میبرد كه حكم مثل سائر یافته باشد و آنها را به نوعي در كلم میگنجاند كه گویي جزو
انشاء اوست نه عاریتي و مأخوذ .عباراتش كوتاهتر و تركیباتش دل انگیز و جان پرور و او به واقع
بزرگترین نویسنده ایران در ادوار اخیر است كه به حق نام نویسندگي بر او توان نهاد.
چند نویسنده خوب دیگر نیز در اواخر عهد قاجاري داریم مانند میرزا عبداللطیف تبریزي صاحب فرهنگ
برهان جامع و ترجمه الف لیلة و لیلة و محمد حسن خان صنیع الدوله (اعتماد السلطنه) مؤلف مرآت
البلدان و كتاب منتظم ناصري و تذكره خیرات حسان و میرزا محمد ابراهیم وقایع نگار و جز آن.
از دوره سلطنت فتحعلي شاه قاجار به بعد ارتباط نزدیك میان ایران و اروپا آغاز شد و رو به تزاید و
توسعه نهاد .آوردن كارشناسان فني در امور نظامي و مهندسي و ایجاد مدارس براي كارآموزي در این
فنون و فرستادن دانشجو و كارآموز به كشورهاي اروپا علي الخصوص فرانسه و انگلستان معمول گردید،
گروهي از فرزندان رجال و متمكنین و شاهزادگان با زبان و ادبیات فرانسوي و انگلیسي آشنا شدند؛ ترجمه
كتب مختلف از رمان و داستان گرفته تا كتب علمي و فني و نظامي به زبان فارسي آغاز گردید؛ در این
میان مدرسه دارالفنون به همت میرزا محمد تقي خان امیر كبیر افتتاح یافت و آشنایي ایرانیان را با علوم
جدید بیشتر معمول و میسر ساخت؛ روزنامه نگاري هم اندك اندك معمول شد؛ در داخل و خارج ایران
گروهي از مصلحین ایراني شروع به نوشتن عقاید سیاسي و اجتماعي خود به زبان ساده كردند؛ تألیف
كتب علمي و فني و درسي جدید بنا به احتیاج زمان باب شد؛ فكر مشروطیت به میان آمد و در مردم
هیجاني ایجاد كرد و گروهي از طبقات مختلف سرگرم مطالعه كتب جدید و بحثهاي تازه و سعي در تحكم
ارتباط خود با افكار و عقاید اروپایي شدند؛ رواج صنعت چاپ در ایران آشنایي مردم را با آثار ادبي و افكار
مختلف میسر ساخت.
در این گیرودار انقلب مشروطیت آغاز شد؛ نطقها و ایراد خطابههاي ساده برمل گردید؛ روزنامههاي پیاپي
انتشار یافت؛ تأسیس مدارس جدید رونق گرفت؛ تحصیل زبانهاي اروپایي داوطلبان بسیار حاصل كرد؛
آشنایي اهل فضل با ادب غربي بسیار شد؛ ادب جدید عربي هم كه تغییر و تحول زودتر در آن آشكار گردیده
بود اثر خود را در میان عربي دانان كتاب خوان و روزنامه و مجله دوست باقي نهاد؛ در افكار و عقاید
تحولي عظیم پدیدار شد ،ادبیات از دربار و مجامع اشرافي و خصوصي به میان عامه راه جست؛ آزادي
بیان و بنان همه را به تكاپو انداخت؛ بر شماره نویسندگان و شاعران سادهگوي عامه پسند افزوده شد...
در نتیجه این تحولت سریع و شگرف روش نویسندگي تغییر یافت؛ افكار تازه در نثر و نظم به میان آمد؛
سبك نگارش ساده و بیپیرایه شد؛ ورود در انواع مختلف مسائل ادبي از قبیل داستان و تآتر و بحثهاي
اجتماعي و اخلقي و سیاسي و بحث ادبي و علمي و تحقیقات ادبي و تاریخي و جز آنها در زبان فارسي
معمول گشت.
لهجه نویسندگان تدریجاً تغییر یافت و به لهجه تخاطب نزدیك شد؛ تركیبات تازه و لغات جدید كه بعضي هم
ساختگي و برخي اروپایي و پارهیي تركي استانبولي بود در زبان فارسي راه جست؛ تركیبات و اصطلحات
تازه و خیالت جدید و فكرهاي نو معمول شد.
در نثر و نظم فارسي از بعضي جهات فساد و تباهي راه جست زیرا بسیاري از كسان كه استحقاق
نویسندگي و شاعري نداشتند و از مقدمات بیبهره بودند به كار شاعري و نویسندگي پرداختند و حتي
افرادي از این قوم دیده شدهاند كه زبان فارسي را نیز درست و به درجهیي معمول و عادي نمیدانستند؛
مقالت سرسري روزنامهها و ترجمههاي نادرست و ناموزن كه در جراید انتشار یافت باعث شد كه لغات
غلط ،تركیبات و اصطلحات نامناسب ،غلطهاي دستوري و امثال آنها به وفور در نثر و نظم راه جوید.
لیكن عوامل دیگري كه پیش از این برشمردهایم نثر و نظم را در راه تكامل وارد كرد و در آنها تنوع و
تجددي به وجود آورد؛ زبان نثر ساده شد و از قیود لفظي رهایي یافت و استفاده از لهجه تخاطب نویسندگي
را براي بسیاري از طبقات آسان ساخت و نثر را آماده قبول افكار گوناگون كرد و از این روي تحریر انواع
كتب به زبان فارسي آسان شد؛ تألیف كتب در علوم جدید كه از اواخر عهد ناصري آغاز شده بود روز به
روز معمولتر و متداولتر گردید؛ ترجمه رمانها و داستانهاي اروپایي باعث شد كه نوشتن حكایات كوچك و
داستانهاي بزرگ به تدریج در زبان فارسي معمول گردد و اینك این فن در حال تكامل است تا روزي به
مرحله بلوغ رسد؛ آشنایي با تحقیقات و تتبعات اروپاییان باعث تغییر روش تاریخ نویسي و تحقیق در
مسائل ادبي شد و از این راه تا كنون بسیاري از نكات و مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات ایران روشن
گشت.
این پیشرفتها و ترقیاتي از این قبیل در ادبیات فارسي نهضت نكاتي ایجاد كرد كه امید است به نتایج نیكو
برسد.
از نویسندگاني كه در دوره مشروطیت شهرت یافتند و خدماتي انجام دادند شیخ احمد روحي (مقتول به سال
)1314قمري ،میرزا آقاخان كرماني (مقتول به سال )1314مؤلف صد خطابه و سه مكتوب و ایینه
سكندري ،میرزا ملكم خان نویسنده رساله وزیر رفیق،