You are on page 1of 48

‫‪9‬‬

‫ﻫﻔﺘﻪ اول ﻫﺮ ﻣﺎه دو ﭼﯿﺰ ﯾﺎدﺗﻮن ﻧﺮه‪ :‬اول ﺷﻨﮕﻮل!‬

‫‪Shangool Persian Satirical Monthly | www.shangool.ca‬‬ ‫ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻓﮑﺎﻫﻰ و ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ‬ ‫‪vol. 1, NO. 9‬‬ ‫ﺳﺎل اول‪ ،‬ﺷﻤﺎره‪| JANUARY, 2017 | 9 :‬‬
‫قابل ﺗوجﻪ شنگول دوسﺘان ﻋزیز و گراﻣی‬
‫کوﺗاهﺘریﻦ ﻓاﺻﻠﻪ بیﻦ دو نﻔر‪ ،‬ﻟﺒخند اسﺖ!‬
‫سخن دبير ساالر‪:‬‬
‫اﻃمینان دارم شنگول دوستان ﻋزیز نیز مانند من‪ ،‬در زندگی این تجربه را کردهاند که با نشاندن لبخند بر‬
‫لبان کسی خودشان بیشتر شاد شدهاند! و این حساسیتی است که "شنگول" با آن روبروست و درمقابﻞ‬
‫ابراز خرسندی و شادمانی خوانندهای و یا دوستی‪ ،‬احساس رﺿایت بیشتری میکند‪.‬‬
‫اول فکر کردم این نوﻋی بیماریست و به مرض خودخواهی دچار شدهام و برای جلوگیری از ادامه این‬
‫بیماری به روان پزشک مراجﻌه کردم و ﻗﻀیه را برای او تﻌریﻒ کردم ولی به من اﻃمینان داد که سالم و‬
‫شنگولم و بیمار نیستم‪ ،‬به همین دلیﻞ با تمام توان‪ ،‬انتشار شنگول را ﻋلیرغم مشکﻼت ادامه خواهم داد‬
‫و امیدوارم شنگول باالخره روزی در مسیر تﻼش خود برای شادمانی خوانندگان و انﻌکاس نکات ﺿروری و‬
‫یادآوری خاﻃرات گﺬشته‪ ،‬مورد حمایت و همیاری بیشتر ﻋزیزان خواننده و نیز صاحبان مﺤترم مشاغلی‬
‫که به شادمانی مردم اهمیت میدهند ﻗرار گیرد‪.‬‬
‫شنگول‪ ،‬به مونترآل کانادا نیز فرستاده شد و بسیار به او و هموﻃنان مونترآلی خوش گﺬشته و همه ماهه به‬
‫آن دیار میرود و اخیرا راه شهرهای کبک و اتاوا را نیز در پیش گرفتهاست‪.‬‬
‫شنگول‪ ،‬به کالیفرنیا هم دامن کشیده و مورد توجه ایرانیان ﻋزیز آن سرزمین نیز واﻗﻊ شده و میرود که آرام‬
‫آرام جهانی شود‪.‬‬
‫تﺼور نکنید دلیﻞ توجهاین ﻋزیزان خدای ناکرده ناشی ازپارتی بازی و ارتباط فامیلی و از این ﻗبیﻞ مراودات‬ ‫سردبیر و صاحب امتیاز‪:‬‬
‫مﻌمول در فرهنگ ماست؟! خدا را شاهد می گیرم که نه با بزرگان وصلت کرده ام و نه مشارکتی با آﻗا زادهها‬ ‫اﻣان بزرگ زاد‬
‫دارم!‬ ‫ویراستار‪:‬‬
‫بنﻈرمی رسد نیاز جامﻌه به شاد بودن و شادمانی و خندیدن ایجاب می کند که به سوی ﻋوامﻞ مرتبط با‬ ‫گﻠی‬
‫خنده و شادی روی آورند و به همین دلیﻞ است که حتی بار سفر می بندند و تا آنتالیا و اکناف جهان می‬
‫ﻃراح‪:‬‬
‫روند تا بتوانند لﺤﻈهای ازﻋمرشان را در کنسرتها و با موسیقی شاد کنند‪.‬‬ ‫راﻣیﻦ دوسﺘان‬
‫"شنگول" نیز با اتکاء به همین نیاز روحی‪ ،‬گام درخانوادهایرانیان گﺬاشته و خوشبختانه توانسته است‬
‫باﺿافه کلی برو بﭽه های با وفا‬
‫جایگاهش را پیدا کرده و به هدف خود دست یابد‪.‬‬
‫با وجود آن که دسترسی به شبکههای اجتماﻋی واستفاده ازاینترنت موجب شده تا بسیاری بتوانند به‬ ‫شماره نه ‪ -‬سال اول‬
‫مطالب متنوع دست یابند و اوﻗات خود را پرکنند ولی استقبال ازماهنامه شنگول نشان می دهد که هنوز‬ ‫تلفن تماس‪:‬‬
‫نشریات خاص‪ ،‬جایگاه خود را از دست نداده و درمیان خانوادهها پﺬیرفته می شوند‪.‬‬
‫‪647-894-4222‬‬
‫شنگول‪ ،‬با تکیه براحترام به اخﻼق خانواده ومﻼحﻈات متناسب با فرهنگ ایرانی‪ ،‬می کوشد حتی درموارد‬
‫‪shangool@shangool.ca‬‬
‫انتقادی نیز به نﺤوی ﻋمﻞ کند که به اصول اولیه او خدشه وارد نشود‪.‬‬
‫‪www.shangool.ca‬‬
‫شنگول‪ ،‬برای خوانندگان خود مﺤدودیت سنی ﻗاﺋﻞ نیست وبرخﻼف بسیاری ازسایتها و یا نشریات و‬
‫برنامههای تلویزیونی که فقط برای رفﻊ مسﺌولیت اﻋﻼم می کنند‪"،‬باالی سن هیجده بخوانند و یا ببینند!"‬ ‫شماره حساب بانکی برای‬
‫شنگول‪ ،‬تمامی گروههای سنی از نوزاد تا کهن ساالن را به خواندن مطالبش دﻋوت می کند‪ ،‬زیرا می‬ ‫همیاری با شنگول‪:‬‬
‫کوشد با یادی ازبزرگان ﻃنزگﺬشته در وﻃن‪ ،‬فرزندان ایران زمین را نیز با آنان و گﺬشته ﻃنز در ایران آشنا‬ ‫‪Scotia Bank 282660026514‬‬

‫کند‪.‬‬ ‫‪Shangool Publication Inc.‬‬

‫هماره شاد و شنگول و با شنگول باشید!‬

‫‪1 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫درﺧواسﺖ از یاران شنگول‪:‬‬
‫لطفا خدمات مورد نياز خود را از عﺰيﺰانی كه با درج آگهیﻫای خود‪ ،‬ماﻫﻨامه" ﺷﻨگول" را حمايت می كﻨﻨد تامين كﻨيد تا از آنان كه در ﺷاد‬
‫كردن ﺷما مشاركت می كﻨﻨد قدردانی كرده باﺷيد‪.‬‬

‫سال نو ﻣیﻼدی بر ﺗﻤاﻣی ایرانیان ﻋزیز ﻣﺒارک باد‬


‫ازخداوند شادی آفرین برای تمامی مردم جهان‪ ،‬صلﺢ ودوستی تمنا دارم‪ ،‬امید است دراین سال‪ ،‬جنگ وخونریزی به مهر ورزی و مﺤبت و مهربانی بدل‬
‫شود وانسانهای کره خاکی با هرﻋقیده ودرهرکجای جهان وبا هرزبان و باوردرکناریکدیگربه آرامش وآسایش دست یابند وﻋشﻖ‪ ،‬جایگزین نفرت گردد‪.‬‬
‫ماهنامه" شنگول" با تمام توان خواهد کوشید‪ ،‬درمیان ﻋزیزان هم وﻃن‪ ،‬اﻋم ازمسیﺤی وغیرمسیﺤی بﺬرشادمانی و نشاط بکارد و دلها را به هم نزدیک‬
‫وبرلبها گﻞ لبخند بنشاند‪.‬‬
‫باشد که دراین راه‪ ،‬خدای ﻋشﻖ و دوستی ما را همراهی کند ودست نیازما را ﻋزیزان خواننده نیزبفشارند و همراه با هم به دنیاﺋی سرشارازآرامش وشادی‬
‫ﻗدم گﺬاریم‪.‬‬
‫دست امان بر پاچه ﺷلوارتان‪ ،‬يا گوﺷه دامانتان!‬ ‫ﺷﻨگوليان مهربان‪ ،‬ياران من‪ ،‬ای ﻫمـــدالن‬
‫ﺷادان كﻨد دلﻫايتان‪ ،‬با خﻨــده بر لبﻫا يتـــان‬ ‫ياری كﻨيدش بی گمان‪ ،‬تا بلﮑه ماند در ميان‬
‫دستش بگيريد آنچﻨان‪ ،‬تا ره رود چون كودكـــان‬ ‫ای صاحبان آب و نان‪ ،‬صاحب دالن ﻫمﺰبان‬
‫جــﺰ با صفای دوستان‪ ،‬ﻫرگﺰ نمی مانـد به جـــان‬ ‫اين طفل نوپای جوان‪ ،‬از نسل ما ايرانياــــن!‬

‫گل ﻟﺒخند بﻪ ﻟﺐ هایﺘان نﺸانید‪ ،‬ﺗا کﻪ ﺧارﻏﻢ‬


‫ازگﻠﺴﺘان وجودﺗان دوربﻤاند‬

‫قابل توجه افراد عﻼقهمﻨد به طﻨﺰ‪ ،‬ﺷعر و ادبيات‬


‫فرصت برای ﻋﻼﻗه مندان به درج نوشتههای خود در زمینههای ﻃنز‪ ،‬شﻌر و ادبیات‬
‫ماهنامه شنگول در نﻈر دارد از شماره آینده فﻀای مﺤدود از صفﺤاتش را تﺤت شرایطی دراختیارﻋﻼﻗه مندان به نویسندگی در زمینههای ﻃنز‪ ،‬شﻌر و‬
‫یا نکات ﻗابﻞ توجه جامﻌهایرانی ﻗراردهد‪.‬‬
‫برای کسب اﻃﻼﻋات بیشتر و شرایط درج مطالب‪ ،‬لطفا با ایمیﻞ ویا تلفن نشریه تماس حاصﻞ فرماﺋید‪.‬‬

‫ماﻫﻨامه ﺷﻨگول به يک نفر مدير بازرگانی مجرب و كارآزموده با حقوق و پورسانتاژ مﮑفی‬
‫نيازمﻨد است‪ ،‬عﻼقه مﻨدان می توانﻨد رزومه كاری خود را به ايميل نشريه ارسال دارند‬

‫‪$20‬‬
‫‪| 2‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬
3 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫اندر سﻔارش یاد دادن زبان‬
‫ﻓارسی بﻪ ﻓرزندان‬
‫چهخوشگفتفردوسیخوشنهاد‬
‫زبـان را نشايـــــد كه بر بــــــــاد داد‬
‫بـــﺰن بر ســــر كودكت مشــــــت را‬
‫به چشمــــش فرو كرده انگشــت را‬
‫كه تـا يـاد گيـــرد مگـــــر فارســــی‬
‫اگر بگــــذرد عمـــر او سال ســــــی‬
‫زبــــان عـرب يا زبــــــــان دگـــــــر‬
‫ببايـــــد فـــــرا گيرد آن گل پســـر‬
‫ولﮑن مگــــــــو تا بگويـــد كه مـــــام‬
‫كهاوﺷيــــرمادربخــــــوردهتمــــام‬
‫چﻨيـن است رسـم ســــــرای بلــﻨد‬
‫زبان را نبـــايد فروﺷــــــی به چﻨـــد‬

‫رسیده از یاران شنگول‬

‫ﺧواب گل‬
‫نیمههای شب‪،‬گﻞ خواب دید برگهایش میریزد‪.‬‬
‫اندوهناک گریست‪ .‬با پنجهاش که به رنگ سبز زندگی بود‪ ،‬برگها را نگه‬
‫میداشت‪.‬‬
‫درسﺤرگاهان‪ ،‬شبنم درمیﻌادگاه برگﻞ فرود آمد‪ .‬برگﻞ سﻼم کرد‪،‬‬
‫بربرگهای لطیفش بوسه زد‪ ،‬بااشک خود گﻞ را از ویرانی رهانیﺬ‪.‬‬
‫گﻞ‪ ،‬ازشادی گریست‪ .‬شبنم بیشترگریست‪.‬‬
‫هردوشاد بودند اززندگی دوباره‪.‬‬
‫درآغوش هم روزی سرشارازﻃراوت وﻋشﻖ را آغازکردند‪.‬‬
‫آن شبنم‪ ،‬تو بودی‪...‬‬
‫گلستان وجدانی‬

‫‪| 4‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


5 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫از ياری ديگر‪:‬‬

‫جانا سخﻦ از زبان‬


‫آﻗای دکترابراهیم چگینی‪ ،‬مﺤقﻖ‪ ،‬مترجم‪ ،‬نویسنده وگردآورنده مطالب متنوع‬
‫ﻃنزوامﺜله فارسی‪ ،‬نیزازکوششهای خود‪ ،‬مجموﻋهای با ارزش را دراختیار ماهنامه‬
‫شنگول ﻗرارداده اند که ﺿمن سﭙاس بی اندازه ازایشان‪ ،‬بتدریﺞ درشمارههای ماهنامه‬

‫ﻣا ﻣی گوﺋی!!‬
‫درج خواهد شد‪.‬‬
‫این ﻗبیﻞ حمایتها باالترین انگیزه را برای ادامه راه و تﻼش درجهت برپا نگهداشتن‬
‫ستون ماهنامه شنگول‪ ،‬در نگارنده وهمکاران آن ایجاد می کند وامید است خوانندگان‬
‫مﺤترم نیزبا ﻗبول ﻋﻀویت و حمایتهای خود دراین زمینه ما را همراهی نمایند‪.‬‬
‫ﺿرب المﺜﻞهای فارسی و‪ ،‬وجه تمﺜیﻞ آنها‪:‬‬
‫ﺿمن سﭙاس از جناب آﻗای ذكائی گرامی‪ ،‬همراه مﺤترم و دلسوز‬
‫شنگول‪ ،‬دو سروده ایشان را در ذیﻞ می خوانید‪ .‬با امید آن که‬
‫به كوری چشم دﺷمن‬
‫کماکان یار و یاور شنگول باﻗی بمانند‪.‬‬
‫دوتا کﻼغ که درجنگلی زندگی میکردند‪ ،‬برحسب اتفاق و به اﻗتﻀای روزگار‪ ،‬با الک‬
‫پشتی که درهمان جنگﻞ زندگی میکرد دوست شدند‪ .‬یک روز‪ ،‬الک پشت ازدوستان‬
‫جدید خود درخواست کرد اورا به هوا ببرند تا مﻌنی دراوج بودن را خوب بفهمد و ببیند‬
‫يا رب تو در اين جهان به ما غم دادی‬ ‫که مناﻃﻖ پایین ازآن باال چطوربه نﻈرمیایند‪ .‬کﻼغها گفتند‪ :‬حرفی نداریم‪ .‬این کاررا‬
‫دادی طرب و عيش ولی كم دادی!‬ ‫میکنیم‪ .‬اما شرط و شروط دارد‪ .‬شرﻃش این است که درتمام مدت پرواز دهانت بسته‬
‫باشد و کامﻼ سکوت را رﻋایت کنی و حتی یک کلمه هم به زبان نیاوری‪ .‬الک پشت‬
‫آﻫو وﺷی ار به خيمه ی ما آمد‬ ‫کامﻼ با این شرط موافقت کرد‪.‬‬
‫يا ضامن او ﺷدی و يا رم دادی!‬ ‫بنابراین‪ ،‬کﻼغها تکه چوبی آوردند و به الک پشت گفتند‪ :‬وسط این تکه چوب رامﺤکم‬
‫در دهان بگیر و سﭙﺲ خود کﻼغها‪ ،‬دو سرتکه چوب را با نوکهایشان گرفتند‪ ،‬وآنگاه هر‬
‫سه‪ ،‬به هوا رفتند‪.‬‬
‫مدتی همه چیز مطابﻖ میﻞ دوستان بود‪ .‬با موفقیت تمام ازباالی شهرﻋبورکردند‪.‬‬

‫گﻔﺘگوی زن و شوهر‬ ‫کسانی ازاهالی شهر آنها را درهوا دیدند‪ ،‬و مهارت الک پشت درگرفتن چوب وتدبیر‬
‫او برای پرواز درآسمانها را تﺤسین کردند‪ .‬الکﭙشت هم‪ ،‬حرف آنها را می شنید‪ ،‬اما‬
‫توجهی به حرفها نمی کرد‪ .‬سرانجام الک پشت تﻌدادی بﭽه را دید که با انگشت به‬
‫اواشاره می کردند و می گفتند به بینید"الک پشت چه خوب تکه چوب را به دندان‬
‫ﺷوﻫری با زن خود گفت كه چون مردم من‬ ‫گرفته است‪ ،‬چه خوب توانسته درآسمان پروازکند«‪ .‬الک پشت احمﻖ که دراین موﻗﻊ‬
‫صبرش به پایان رسیده بود‪ ،‬دهان بازکرد که به بﭽهها ودیگرتماشاچیان بگوید‪ ":‬تا‬
‫خانه ماتمﮑده كن؛ ﺷمع سيه كن روﺷن‬ ‫کورشود هرآن که نتواند دید«‪ .‬اما‪ ،‬به مﺤﺾ این که الک پشت دهان بازکرد‪ ،‬ازباال به‬
‫زمین افتاد‪.‬‬
‫تو بپوﺷان به سيه جامه سركوی و سرای‬
‫امروزهاین جمله را زمانی بر زبان می آورند که میخواهند بگویند"به كوری چشم‬
‫وانگه آداب عﺰا ساز به آيين كهن‬ ‫دﺷمن«‪ ،‬که نمی تواند موفقیت دیگران را ببیند‪.‬‬
‫قاری و مسجد و گوری به سﺰا گير مرا‬
‫بمير و بدم‬
‫پول اين جمله تو را می نهم اندر مخﺰن‬
‫پسرکی درآهنگری کارمیکرد‪ .‬یﻌنی شاگرد آهنگر بود‪ .‬یک روز که پسرک از دمیدن آتش‬
‫چلهای گريه و يک سال سيه پوش بمان‬ ‫آهنگری خسته شده بود‪ ،‬به استاد آهنگرگفت‪ ":‬ازایستادن سرپا و دمیدن آتش خسته‬
‫شدهام‪ .‬آیا میتوانم یﻌنی آیا اجازه میدهی که‪ ،‬بنشینم وبدمم؟« آهنگر گفت‪:‬ﻋیبی‬
‫تا ﺷوم پيش خداوند تو را من ضامن‬ ‫ندارد‪ .‬بنشین و بدم‪ .‬پﺲ ازچند لﺤﻈه‪ ،‬بازپسرک خسته شد و به آهنگرگفت‪ :‬آیا اجازه‬
‫ﻫر ﺷب جمعه به خيرات بده حلوايی‬ ‫میدهی که دراز بکشم و بدمم؟ آهنگرگفت‪ :‬اشکالی ندارد‪ ،‬همان کار را بکن‪ .‬بار سوم‪،‬‬
‫پسرک که باز خسته شده بود‪ ،‬به آهنگرگفت‪»:‬آیا اجازه میدهی که دمر بخوابم – یﻌنی‬
‫تا رسد دست تو در حشر؛ مرا بر دامن‬ ‫رو به زیر بخوابم – و بدمم؟« آهنگر که از در خواستهای پی در پی پسرک خسته و دلسرد‬
‫تن من را تو ملرزان به لحد؛ ﺷوی مﮑن‬ ‫شده بود‪ ،‬در پاسﺦ او گفت‪":‬بمیر و بدم«‪.‬‬
‫درحال حاﺿر‪ ،‬اگرکسی این اصطﻼح را بکار میبرد‪ ،‬منﻈوراو این است‪ :‬که تا آخرین‬
‫با كسی راه مرو؛ با دگری حرف نﺰن‬ ‫لﺤﻈه زندگی کار میکند و جان می کند‪.‬‬
‫زن برنجيد كه از مرگ و عﺰا ﻫيچ مگو‬
‫« آب برای من ندارد‪ ،‬نان برای تو كه دارد‪".‬‬
‫من تحمل نتوانم كﻨم اين رنج و محن‬
‫حاجی میرزا آﻗاسی وزیر مﺤمد شاه – ازپادشاهان سلسله ﻗاجاریه بود‪ .‬او دستور‬
‫ليک چون حافظه ام نيست چو ايام ﺷباب‬ ‫داده بود ﻗناتی را – برای دسترسی به آب‪ -‬درجایی بکنند‪ .‬یک روزحاجی برای دیدار‬
‫ازﻋملیات حفاری ﻗنات‪ ،‬به مﺤﻞ رفت‪ .‬سر کارگر آنها که حفاری میکردند‪ ،‬نزد حاجی‬
‫ترسم از ياد برم ﺷيوهاين بيت حﺰن‬ ‫آمد وگفت‪ :‬ﻗربانت گردم‪ .‬کندن ﻗنات دراین مکان‪ ،‬کاری است بیهوده‪ ،‬چون دراین‬
‫پﺲ ﻫم امروز بمير از ﻫمه كﺲ خوبترم‬ ‫زمین آبی وجود ندارد‪ .‬حاجی میرزا آﻗاسی در پاسﺦ سرکارگر گفت‪":‬شما بسیار نادان‬
‫هستید‪ .‬چون‪ ،‬اگراین زمین آب برای من ندارد‪ ،‬نان برای تو که دارد‪«.‬‬
‫تا مبادا برود گفته ات از خاطر من‬

‫‪| 6‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


7 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫قصددارم موقع مرگ به بچه‌هام بگم ده میلیارد‬
‫ه سنجیده!‬
‫تومن گذاشت ‌ه ام زیر‪ ....‬وقبل ازاین که جاشو به‬ ‫سخنان نیم‬
‫اونا بگم‪ ،‬بمیرم!‬
‫آی‪ ،‬قیافه بچه هام دیدنیه!!‬

‫جله از مضرات‬ ‫وقتي توي م‬


‫سيگار خوندم‪...‬‬
‫ه‬
‫س‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫ن‬ ‫میشه دستا‬ ‫كردم كه ق‬ ‫اونقدر وحشت‬
‫ی‬ ‫گ‬ ‫ب‬
‫ن‬ ‫تا‬‫ر‬
‫رهاش کنید میره خرید را در دست‬ ‫سم خوردم ديگه‬
‫‪،‬‬ ‫د‬ ‫ری‬
‫ون ا گه‬ ‫چ‬ ‫!‬ ‫مجله نخونم!‬

‫ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ‬
‫ﺑﻌﻀﯿﺎ آن قدر ﻗﺸﻨ‬ ‫ﺰﻧﻪ؛ ولی‬
‫ﮓ دروغ ﻣﯿﮕن که آدم ﺣﯿﻔﺶ ﻣﯿﺎد ﺑﺎور‬ ‫ه آدﻣﻮ ﻣﯿ‬
‫م در خون‬
‫ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﻢ‬
‫ﻧﮑﻨﻪ! ا گه نمونه الزم‬ ‫ﯾﻪ بار د‬
‫دارید‪ ،‬یه سری به تلویزیون های داخل‬ ‫ماشااله‪،‬‬
‫نمی‌دارﻩ؛‬ ‫ﺷﺎﻧﺲ‬
‫ایران بزنید! و یا پای‬ ‫و زﻧﮓ ﺑﺮ‬
‫صحبت برخی از علما کسب فیض‬ ‫دن نداره!‬
‫ج به در ز‬
‫ش رو از ر‬
‫دست‬
‫کنید!‬ ‫رﻩ‪ ،‬احتیا‬
‫ﻼ ﮐﻠﯿﺪ دا‬
‫ﮐﻪ ﮐ‬

‫ما خیلی ا‬
‫‌ها داره بیشتر‬
‫ران از شنونده‬ ‫زانقالب دورشدیم‬
‫خواننده‌های ای‬ ‫ازامام حسی‬
‫ازدیاد جمعیت‬
‫اید فکری برای‬ ‫تعداد‬ ‫ن فاصله گرفتیم‪.‬‬
‫ب‬ ‫شهدا رو پ‬
‫توصیه فرمود‪،‬‬
‫ج آقای واعظ که‬
‫شه؟ هرخانواده‬
‫می‬ ‫شت سر گذاشتیم‬
‫كس‬
‫حداقل پنج تن‬ ‫حا‬ ‫ن‬ ‫آ‬ ‫ل‬ ‫بکنه و به قو‬ ‫ی پیاده نمی شه؟!‬
‫صوم و یا دیگه‬
‫ت چهارده مع‬
‫به نی‬
‫ت به کار بشه!‬ ‫ن‪ ،‬قطعا به‬
‫دس‬ ‫ی رفت پائی‬
‫بقه دیگه م‬
‫ریش‪ ،‬دوط‬
‫متروی تج‬
‫ا گه‬
‫می رسید!‬
‫نفت‬
‫سرماخ‬
‫یه‬ ‫ون‬ ‫رب‬ ‫ه‬ ‫م‬ ‫ن‬ ‫ز‬ ‫عا‬ ‫اق‬ ‫و‬ ‫ورده بودم‪ ،‬مادرم که‬
‫گفت‪:‬‬
‫ح‬ ‫را‬ ‫ست‬ ‫را‬ ‫کا‬‫سر‬ ‫ی‬ ‫نر‬ ‫عزیزم بهتره فردا‬
‫ت کنی!‬
‫دیدم فکربدی نیست!‬ ‫گر ده عدد نان سنگک بخری‪ ،‬ملت‬
‫این روزها ا‬
‫تا این‬ ‫هت نگاه می کنند که انگاری نماینده‬
‫ته‬ ‫س‬ ‫ش‬ ‫را‬ ‫نه‬ ‫خو‬ ‫پز‬ ‫ش‬ ‫آ‬ ‫ساعت‪ ،‬کابینت‌های‬ ‫آقازاده! یا دیگه دست کم مدیر کل‬
‫یه جوری ب‬
‫ام‪ ،‬بعدش‬ ‫مجلسی!! یا‬
‫ظر‬ ‫ت‪،‬‬ ‫وال‬ ‫وت‬ ‫ی‬ ‫وئ‬ ‫ش‬ ‫باید برم سردست‬ ‫تی و حقوقت ماهی صد میلیون تومن‬
‫ف‌ها هم هنوزمونده!‬ ‫جائی هس‬
‫چو‬ ‫م!‬ ‫ا‬ ‫ته‬ ‫خ‬ ‫پ‬ ‫پ‬ ‫سو‬ ‫برای خودم هم‬ ‫هست!‬
‫مادرم گفته برام‬ ‫ن‬
‫خوبه!باید بخورم!‬

‫‪| 8‬شنگول ‪ -‬شماره ‪ - ۹‬دی‪1395 ،‬‬


9 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫ت‬ ‫ا‬‫ض‬ ‫ا‬‫ﻓ‬ ‫ا‬
‫ل‬‫و‬ ‫گ‬ ‫ن‬ ‫ش‬
‫بﻪ دنﺒال ﻋیال‬
‫رفته بد رو به ﻫوا‬
‫نﻤاز جﻤاﻋـﺖ‬
‫مردی كه سرش گ‬
‫فت تو ای بار خدا‬
‫می رفت و ﻫمی گ‬

‫گفتم توعجب معركه ای وه كه چه نازی‬ ‫عيالم ﺷب و روز‬


‫ﻨديست به دنبال‬
‫وجب آن كن بر پا‬ ‫چ‬
‫يک روزدرآ خانه ما بهر نمازی؟‬ ‫گرلطف كﻨی م‬

‫خﻨديد وبه من گفت به يک ﺷرط درآيم‬ ‫ت پای او بر سﻨگی‬


‫چو برخاست زجا‬ ‫نا گاه گرف‬
‫چون سجده روم دين ودل خويش نبازی‬ ‫و‬ ‫با كله بيفتاد‬

‫ا گرمرا زن ندﻫی‬
‫گفتا‪ ،‬آ خدا‪،‬‬
‫دﻫی توامروز مرا؟‬
‫ازبهرچه ﻫل‬

‫ا نﺼا ف‬
‫دگر نيايد‬
‫به جهان‬
‫انسان‬
‫ه زن نﺰايد‬ ‫ه زن نﺰايد‬
‫مرد نبد ك‬ ‫ويﻨد ا گر ك‬
‫گر‬ ‫گ‬
‫ﻣﻘایﺴـﻪ‬
‫ار نگويﻨد‬
‫اف نباﺷد‬
‫انص‬

‫زن گرچه ضعيف است به زوربازو‬

‫ﻟ‬‫د‬ ‫ﺖ‬ ‫ﺒ‬ ‫ق‬ ‫ﻋا‬ ‫با حيله ولی زمين زند ﺷير ژيان‬

‫دادگی‬ ‫ﻫرچﻨد به سر پﻨجه قوی باﺷد مرد‬

‫سعادت‬ ‫دنبال‬ ‫بيچاره چو موم است به چﻨگال زنان‬


‫ی ا گر در‬
‫ﻫمه عمر‬
‫د‬
‫و دلداد‬ ‫ست از دل‬ ‫عاﺷق ك‬
‫دلدار بدار‬
‫هو‬
‫ت‬ ‫ح‬ ‫را‬ ‫ه ﺷدی‬
‫جا‬
‫ن را بردی‬
‫ا‬ ‫خ‬ ‫ر‬ ‫گ‬‫د‬ ‫آسوده‬
‫ر خو‬ ‫ط‬
‫د يار مدار‬

‫‪| 10‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫وضـعیهـــوا‬
‫لطفا با لهجه اصفهانی بخونید و اگه نمی تونید‪ ،‬بیائید تا خودم براتون بخونم!‬

‫اما خب دلم می خاس ‪ ,‬نیگاش کونم‬ ‫یکی گفت بیاین یه پرچم بخرین‬ ‫یه شب از دسی خودم خسه شدم‬
‫گفتم‪ :‬امشب حج خانوم‪ ،‬خاب نی میری؟‬ ‫تا نشون بدین که راتون چیچیه س‬ ‫مسی گنجیشگی که با تیر و کمون‬
‫رنگ و روت سیفید شده س‬ ‫یکی گفت برین آخوندا بکشین تا من بیام‬ ‫به سرش سنگ بزنن‬
‫وخی زود بخواب که خابد ببرد‬ ‫یکی داشت شعر می خوند‬ ‫نه دیگه جیک میزدم‪ ،‬نه هوا می پریدم‬
‫یخته چپ چپ تو چشام زل زد وگفت‪:‬‬ ‫یکی ام یه مشت گمونم که آد م‬ ‫اولش بدنبودم‪.‬‬
‫خرخوددی!‬ ‫کله ملق می زدن هی توهوا‬ ‫سری شب نشسته بودم تو خونه‬
‫می دونم دردی بی درموند کوجاس‬ ‫داد و فریاد می زدن‬ ‫شنگول و خب!‬
‫بزن اون ور که منم نی گا کونم‬ ‫فکرکونم می رقصیدن‬ ‫آ با این دسته هونگ که باهاش‬
‫یه هو‪ ،‬هری تو دلم قندآب شد‬ ‫پس چرا جیغ می زدن؟ نفهمیدم!‬ ‫ور میرن از رو صندلی‬
‫تا زدم که هردوبا هم بی بینیم‬ ‫هی به هم می پریدن‬ ‫هی ازاین کانال زدم به اون کانال‬
‫همه شون رفته بودن‬ ‫بعضیشون لباساشون وصله پینه‬ ‫همه‌ایرانی بودن‬
‫آ یه مردی بد صدا‬ ‫یکیشون تومون نداشت‬ ‫مثال!!‬
‫داش می گف وضعی هوا!‬ ‫یکی ام اسش پیرن تنش نبود‬ ‫یکی داش فو ش میداد به اون یکی‬
‫هردو مون بور و دمق‬ ‫آ همه دور و ورش می چرخیدن‬ ‫آ میگفت اون دزه س‬
‫حج خانوم رفت بخوابد‬ ‫شور و غوغایی بود‪ ،‬شلم شوربائی بود!‬ ‫آ منم آدم خبه‬
‫منم ازحرصی دلم شعرگفتم!‬ ‫حج خانوم اومد نیشست نیگا کوند‬ ‫یکی هی داد میزد‬
‫ترسیدم چشش بی یفتد به زنا‪ ،‬جیغ بزند‬ ‫چرا آواره شدیم؟‬
‫تند ی زدم یه جای دیگه‬ ‫چرا بیچاره شدیم؟‬
‫ما که با خدا بودیم؟‬
‫به رضا‪ ،‬رضا بودیم؟‬
‫گا یی ام سری به مچد می زدیم‬
‫بیشترش هرکی می مرد‬
‫تومحرم که می شد‬
‫دیگه لب به‌این نجسی نزدیم‬
‫یکیمون وختی می خاس زن بی گیرد‬
‫تا که آقا نی می گفت‬
‫دس نی می زد به دختره!‬
‫وقتی آقا با خرش‬
‫که حاال یه بنز شدس! پیدا می شد‬
‫همه ساکت می شدن‬
‫آ با هم وا می سادن‬
‫پس چرا این جوری کرد آقا با ما؟‬
‫بگذریم!حرف نزنیم سنگین تریم‬
‫بی بینم کوجا بودم؟‌هان توخونه!‬
‫‪11 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬
‫یادی ازبزرگان طنزایران‬
‫ایرج پزشک زاد‬
‫پزشک زاد در سال ‪ 1306‬خورشیدی در تهران متولد شد‪.‬‬
‫وی کار نویسندگی را در اوایل دهه ‪ 30‬با نوشتن داستان‌های کوتاه برای مجالت و ترجمه آثار ولترمولیر و چند رمان تاریخی‬
‫آغازکرد‪.‬‬
‫برخی سریال قهوه تلخ را کپی ناشیانه‌ای ازکتاب ماشاءالله خان در دربار‌هارون الرشید نوشته‌ایرج پزشک زاد می دانند‪.‬‬
‫آثارش عبارتند از‪:‬‬
‫ •ماشاءالله خان در دربار‌هارون ارشید سال‪1337‬‬
‫ •دائی جان ناپلئون (‪ )1349‬که رمان می باشد‬
‫ • ادب مرد به ز دولت اوست تحریر شده سال ‪ 1352‬که به صورت نمایشنامه‬
‫می باشد‬
‫ •حافظ ناشنیده پند‬
‫ •انتر ناسیونال بچه پرروها‬
‫ •شهر فرنگ از همه رنگ‬
‫ •پسر حاجی باباخان‬
‫ •بلیط خان عمو که نمایشنامه می باشد‬
‫ • طنز فاخر سعدی‬
‫ •آسمون و ریسمون (طنز ادبی)‬
‫ •بوبول طنز اجتماعی‬
‫خانواده نیک اختر‪ ،‬رستم صولتان و گلگشت خاطرات‪ ،‬که هر سه داستان و بصورت طنز اجتماعی می باشند‪.‬‬

‫بزرگان طنز و شنگول‪:‬‬


‫زنگ تلفن دستی من به صدا درآمد و صدای مهربانی از آن سوی خط مرا مژده داد که افتخاری بزرگ نصیبم شده است‪.‬‬
‫تماس گیرنده‪ ،‬استاد بیژن اسدی پور‪ ،‬طنز پرداز به نام و از یاران توفیق بود که به قصد ابراز محبت وعنایت به تالش‌های من‬
‫برای برپاداشتن ماهنامه شنگول و روشن کردن چراغ توفیق‪ ،‬هرچند ناچیز‬
‫تماس گرفته بود‪.‬‬
‫ایشان به من اجازه داد تا ازمجموعه‌های طنزش برای درج درماهنامه شنگول‬
‫بهره برم و با بزرگواری برای یاری و راهنمائی من اعالم آمادگی نمود‪.‬‬
‫خدای شادمانی را سپاسگزارم که مرحمت فرموده وعزیزان و بزرگوارانی‬
‫چنین سرشناس مرا مورد تفقد و مهرخویش قرار می دهند‪.‬‬

‫‪| 12‬شنگول ‪ -‬شماره ‪ - ۹‬دی‪1395 ،‬‬


‫توضيح ضروری‪:‬‬
‫این مطلب خنده دار نیست‪ ،‬چنین رفتاری با حیوانات بی زبان درسرزمین ﻋشﻖ ومهرودوستی وجاﺋی که مردمانش به مهربانی شهرهاند شرم آورومایه‬
‫تاسﻒ است‪ .‬باید گفت ونوشت ودید وشناخت ویاد گرفت وباورکرد کهانسانیت ونزدیکی به خداوند راههای ساده تری دارد که مدتهاست فراموش‬
‫شده وشاید با این صﺤنهها‪ ،‬به یاد آوریم که باید فکری کرد وگامیبرداشت تا آبروی رفته ما ایرانیان بازگردد‪.‬‬
‫شما بگوﺋید کدام یک را خداوند بیشترمیپسندد!‬
‫کشتارسگها دریزد اسﻼمی!‬ ‫رابطه سگ با کودک مﻌلول غیرمسلمان‬

‫‪13 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫آﻏﺎز ﺟﻬﺎن‬
‫نیعشقبدیدرسرونیگشتنوجستن‬ ‫آغاز جهان بود و يﮑی مرد و يﮑی زن‬
‫باقی ﻫمه بگذاﺷت برای تو و ﻫم من‬ ‫گويا كه خداوند فقط خلق نمودست‬
‫گفتا بﻨشين در برم ای بلبل گلشن‬ ‫جد پدری رفت ﺷبی جانب حوا‬
‫گرمای تو چون خوربسوزد تن آﻫن‬ ‫نرم است تﻨت‪ ،‬بوی خوﺷت نافه آﻫو‬
‫خوش نيست خدارا كه رﻫا كرده تو را من‬ ‫تﻨها تو و تﻨها من و اين دﺷت و بيابان‬
‫گرگان و سگان حمله كﻨﻨدی به تو ای زن‬ ‫چون ﺷام ﺷود تيره و تاريک بيابان‬
‫تﻨها نشود جا نب صحرا ﺷده يک تن‬ ‫ﻫرصبح سحر چشمه خورﺷيد كه سر زد‬
‫تا آن كه بماند به جهان نسل تو و من‬ ‫به‪ ،‬آن كه به ﻫم مانده و با ﻫم به برآئيم‬
‫گفتا كه خدا گفته حذر كرده ز دﺷمن‬ ‫حوا نگهی كرد به سر تا نوک پايش‬
‫از روز ازل حقه زنی بر من و اين تن‬ ‫زيرا كه تويی خالق نيرنﮓ به عالم‬
‫با چرب زبانيت فريبی دل و ﻫم من‬ ‫امروز كه تﻨها من و تو روی زميﻨيم‬
‫سهل است دگرمهرتو با يک دل ويک زن‬ ‫فردا كه فراوان ﺷده زن درﻫمه عالم‬
‫ﻫرگﺰ نبود غير توام ای گل گلخن‬ ‫آدم كه چﻨين ديد بگفتای كه حاﺷا‬
‫كوبم به سرش گرزگران يا كه به آﻫن‬ ‫ﺷيطان اگر آيد كه چﻨين وسوسه آرد‬
‫تن داد به او از پﺲ آن گريه و ﺷيون‬ ‫بﺲ گفت و بسی وسوسه بﻨمود كه حوا‬
‫تا ﻫست جهان‪ ،‬كار چﻨين است يقيﻨن‬ ‫ما‪ ،‬حاصل آن حقه و نيرنﮓ و فريبيم‬
‫كاسوده ﺷود كار‪ ،‬به ﻫركوی وبه برزن‬ ‫بﺲ كن تو امان دست بدارازسرمردم‬

‫‪| 14‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫بعضی اوقات عقل آدم يک چيﺰ ميگه ودلش يک‬
‫کﻤی ﺗا قﺴﻤﺘی بی ﻣزه !‬
‫چيﺰديگه‪،‬‬
‫ﺷﻨگول‪ :‬ﻫردوﺷون غلط می كﻨﻨد‬
‫بايد ديد خانم چی ميگه؟!‬

‫دوستی می گفت‪ ،‬چه دوران خوبی بود بچه گی!‬


‫پرسيدم چرا؟‬
‫آگه گفتيد ترسﻨاک ترين سوال توی خونه چيه؟‬ ‫گفت‪ :‬آخه اون موقع ازتاريﮑی می ترسيدم ولی حاال‬
‫نه غلط حدس زديد!‬ ‫ازقبض برق!‬
‫جواب درست!‬
‫آخرين نفركی رفته دستشوئی؟‬
‫ﺷماره را اﺷتباه گرفتم واسم دوستم را بردم‪:‬‬
‫خانم جوانی گفت‪ :‬خيرآقا‪ ،‬ايﻨجا مﻨﺰل خانم مجردی‬
‫با ‪ 28‬سال سن وليسانﺲ ازدانشگاه آزاده!‬
‫ازدروغگوئی پرسيدند‪ :‬تا كﻨون به عمرت يک كلمه حرف‬
‫راست زده ا ی؟!‬ ‫گمونم‪ ،‬فﮑركرد من خواستگارم!‬
‫گفت‪ :‬واال‪ ،‬اگربگويم آری‪ ،‬دروغ گفته ام!‬

‫مردی به زنش گفت‪ :‬خواب ديدم كيسهای اززربردوش‬


‫دارم وازسﻨگيﻨی آن كتفم درد گرفته است!‬
‫خﻨده دار ترين صحﻨه يﮑی از سريالﻫای ايرانی‪:‬‬ ‫از خواب بيدارﺷده‪ ،‬كيسه زرنبود ولی كتفم درد می كرد!‬
‫"بدون حﮑم قضايی‪ ،‬كه نميتونيم وارد خونه بشيم!‬

‫مردی كه دل درد ﺷديدی داﺷت پيش دكتر رفت‬


‫با اين گرونی گوسفﻨد‪ ،‬تا چﻨد وقت ديگه‪،‬‬ ‫دكتر پرسيد‪ :‬غذا چی خوردی؟‬
‫جلوی پای عروس ودوماد مجبورند فيلم كشتن‬ ‫گفت‪ :‬ﻫيچی آقای دكتر! سه پرس بريان‪ ،‬با‬
‫گوسفﻨد نشون بدن!‬ ‫چهارتا نان سﻨگک و يک ديﮓ برنج!‬
‫دكتر گفت‪ :‬ببخشيد‪ ،‬ﺷما به دامپﺰﺷک مراجعه‬
‫كﻨيد‪ ،‬من پﺰﺷک آدمﻫا ﻫستم!‬

‫‪15 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫جدول کالسیک شماره ‪9‬‬

‫‪10‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪4‬‬

‫‪5‬‬

‫‪6‬‬

‫‪7‬‬

‫‪8‬‬

‫‪9‬‬

‫‪10‬‬

‫ﮐﻼﺳﯿﮏ ‪1‬‬ ‫اﻓﻘﻰ‪:‬‬


‫‪ -١‬با پدر و مادر رابطه دارند – مﺰه ناقص‬
‫‪ -٢‬امروزه بدون آن زندگی سخت است – خانمﻫا از آن خوﺷشان نمیآيد‬
‫‪ -٣‬صدای بال مگﺲ – بوی ماندگی – چسبيده به گردن‬
‫‪ -٤‬حرف زﺷت را گويﻨد‬
‫‪ -٥‬گاﻫی از آدم در میآورند – مسافر آﺷفته‬
‫واال‪ ،‬اين بيﻨی كه من میبيﻨم‬ ‫‪ -٦‬ﻫم ﺷيردارد و ﻫم اسب –به خمير میدﻫﻨد‬
‫‪ -٧‬پﻨهانی – گويﻨده خبر‬
‫يادش رفتهاضافه كﻨه با استفادهاز گيره آﻫﻨگری!‬
‫‪ -٨‬موش غير ايرانی! – زيرمجموعه صدارت‬
‫‪ -٩‬در قطب فراوان است – ﻫميشگی‬
‫‪ -١٠‬نرفت – جد و آباد را ﻫم گويﻨد‬
‫ﻋﻤﻮدى‪:‬‬
‫‪ -١‬يﮑی از ماهﻫای سال – حرف انتخاب‬
‫‪ -٢‬سخن ناگفتﻨی – نامیدخترانه‬
‫‪ -٣‬امروزه برخی ازآقايان بيش از خانمﻫا استفاده میكﻨﻨد‬
‫‪ -٤‬دلبری – مﮑان‬
‫‪ -٥‬رودی معروف در روسيه – از مدائﻨش معروف است‬
‫‪ -٦‬كسی كه با آﻫن سروكاردارد – ﻫمان فوريست‬
‫خواستن توانستن است‬ ‫‪ -٧‬به مردان رﺷيد نيﺰ گويﻨد‬
‫در تاجيﮑستان‪ ،‬مرد ﻫشتاد و پﻨج ساله باالخره عروس خانم‬ ‫‪ -٨‬گروﻫی درارتش قديم ايران‬
‫ﻫشتاد ساله را به خانه بخت برد‪ ،‬آونوقت پسرای بيست‪،‬‬ ‫‪ -٩‬حيوانيست – افتادگی‬
‫سی ساله ما زيرش میمونﻨد!‬ ‫‪ -١٠‬دست و پﻨجه نرم كردن است حرف ندا‬
‫‪| 16‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬
‫تعجب می كﻨم كه چرا تعجب كرده؟! مگه‬
‫كارغيرعادی ميﮑﻨه!؟خب خانمی با خانمی‬
‫ازدواج كرده!‬
‫بابا اين ورآب جشن می گيرند‪ ،‬نخست وزير‬
‫انتاريو ميشن‪ ،‬ﺷماﻫا چرا ايﻨقدر از تمدن‬
‫بدتون مياد؟!‬

‫‪17 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫قیام و قعود در مجلس‪،‬‬
‫چند تن از نمایندگان مجلس شورای ملی‪ ،‬با‬
‫تفنگ به مجلس رفته بودند‪ .‬رئیس مجلس‬
‫گفت‪ :‬چرا تفنگ با خودتان آورده‌اید؟ گفتند‪:‬‬
‫برای اینکه هرموقع شما فرمودید قیام کنید‪،‬‬
‫ما آماده باشیم!‬

‫پند خرانه!‬ ‫« ربودن مدیر کارخانه روغن نباتی"‬


‫گفت با کره‪ ،‬مادرش روزی که به ترس‬ ‫آخرین خبر رسیده حاکیست‪ ،‬نیمه شب گذشته تعدادی‬
‫و کنار خلق مرو‬ ‫موش مسلح به منزل مدیرعامل شرکت روغن نباتی حمله‬
‫رفت ومردم سوار آن گشتند"بچه‬ ‫کرده و او را دزدیده اند‪ .‬ربایندگان طی اطالعیه‌ای اعالم‬
‫جان‪ ،‬حرف مادرت بشنو»‬ ‫داشته اند‪ :‬مادامی که چهل هزارعدد از همنوعانشان که‬
‫افتخارمیکنم که خرخوبی هستم‬ ‫درانبارهای کارخانه زندانی شده و برای تبدیل به روغن‪ ،‬آزاد‬
‫ولی انسان بدی نیستم!‬ ‫نشوند‪ ،‬مدیرعامل را رها نخواهند کرد‪.‬‬
‫نمایندگان کارخانه با نمایندگان موشها در حال مذاکره‬
‫هستند و به بنظرمیرسد به نتیجه برسند!‬

‫اندر احوال اختالس‪:‬‬


‫ازوکیل مجلس پرسیدند‪ :‬شما چکاره‌اید؟‬
‫ای خورده تو مال و آب هم روش چشمان تو حرص و آز دارد‬
‫گفت‪ :‬ازاول ماه تا روز‪ 29‬احسنت میگویم و‬
‫کار تــــو نمی‌رســـــــد به پایــــان بر طــــول زمان نیــاز دارد‬
‫فقط روز سی ام ماه است که دعاگو می شویم‪.‬‬
‫ماننــد صف طـویل واحد ایـــــن رشتــــــــه ســـــــــر دراز دارد‬

‫رئیس دادگاه به اختالس گران‪:‬‬ ‫آزادی‪،‬‬


‫زمانی که پولها را باال می کشیدین‪،‬‬ ‫مطبوعات آزادند تا عقاید خود را آن‬
‫صدای وجدانتان را نمی شنیدین؟‬ ‫طورکه ما می گوییم‪ ،‬بنویسند!‬
‫اختالس گران‪ :‬قربان صدای شمارش‬ ‫تاریخ همواره تکرار می شود!‬
‫پول‌ها نمی گذاشت!‬ ‫یاد این عزیزان و بزرگوارن گرامی باد‬

‫‪| 18‬شنگول ‪ -‬شماره ‪ - ۹‬دی‪1395 ،‬‬


‫قابل توجه برخی از آقايان‬
‫كه فﮑر میكﻨﻨد فقط با‬
‫توالت زنانه!‬
‫آواز خوش ميشه طرف را‬ ‫با توجه به ضرورت نظارت بر‬
‫راضی كرد!‬ ‫رفتارﻫای اجتماعی كاركﻨان‬
‫و نيﺰ كاﻫش ﻫﺰيﻨهﻫای‬
‫مرد مثل ﻫمان خروسی‬
‫پروژهﻫای ساختمانی در‬
‫است كه خيال میكﻨد‬
‫سازمانﻫای دولتی! دولت‬
‫خورﺷيد برای اين طلوع‬
‫كوتاه كردن درﻫا را در كليه‬
‫میكﻨد كه صدای قوقولی‬
‫قسمــــتﻫای ساختـــمان‬
‫قوقوی او را بشﻨود‬
‫ادارات به تصويب رسانيد!‬
‫”جرج اليوت ”‬

‫‪19 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫ﮐﻼﺳﯿﮏ ‪2‬‬
‫ﻋﻤﻮدى‪:‬‬ ‫اﻓﻘﻰ‪:‬‬
‫‪ -١‬اين روزﻫا در ايران كم مشتريست‬ ‫‪ -١‬ازكاخﻫای قديمیتهران‬
‫‪ -٢‬از ﺷاﻫان ساسانی – قطعهای از ساختمان‬ ‫‪ -٢‬جرآت او كم است – ميوهاگر بماند چﻨين میﺷود – ترديد‬
‫‪ -٣‬ﻫركه زيان وارد كﻨد میدﻫد‪ -‬خجالتی‬ ‫‪ -٣‬محلی برای انجام كار – نام دومين ملﮑهايران‬
‫‪ -٤‬خانه آخرت – بﻼتﮑليفی را ﻫم گويﻨد‬ ‫‪ -٤‬دمق ﺷدن – نام نشريهای در تورنتو‬
‫‪ -٥‬دستور توقف به خر – راه ناتمام – به ورق میزنﻨد‬ ‫‪ -٥‬نشسته بر انگشتری – مادر عرب‬
‫‪ -٦‬نوعی بيماری‪ -‬نمايشﻨامه معروف ﺷﮑسپير‬ ‫‪ -٦‬اﺷاره به دور – طبيعی غيرفارسی‬
‫‪ -٧‬زيادی – متدر عرب – جلوی آب را میگيرد‬ ‫‪ -٧‬دﻫﮑدهای در ﺷمال ايران – خوردنش گاﻫی ممﻨوع است‬
‫‪ -٨‬به نوعی اورا حقه باز میتوان گفت – خانمﻫا بر صورتشان دوست‬ ‫‪ -٨‬نوعی اتومبيل – لغﺰنده‬
‫ندارند‬ ‫‪ -٩‬در بازی میزنﻨد – فرمان كشتی‬
‫‪ -٩‬ماﺷين دربه داغون – وسط‬ ‫‪ -١٠‬غدهای در ﺷﮑم صدف – با آن مینوازند‬
‫‪ -١٠‬نوعی ويتامين – مردان در زمان مجردی را گويﻨد‬ ‫جدول کالسیک شماره ‪ 2‬برای شنگول شماره ‪9‬‬

‫‪10‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪4‬‬

‫‪5‬‬

‫‪6‬‬

‫‪7‬‬

‫‪8‬‬

‫‪9‬‬

‫‪10‬‬

‫‪| 20‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫جﻬان وﺧر‬
‫يﮑسال دگر زمان محشر آيد‬ ‫گفتﻨد كه عمر اين جهان سر آيد‬
‫كاين ظلم كه ميرود دگر سر آيد‬ ‫اين مژده بدان جهت بدادند به ما‬
‫ﺷايد كه ز مخلوق دگر بر آيد‬ ‫از نسل بشر كه خير نامد به زمين‬
‫بر روی زمين دگر فقط خر آيد‬ ‫من توصيهام به حق تعالی ايﻨست‬
‫تا آن دگری به اين دگر سر آيد‬ ‫ابﻨای بشر به جان ﻫم میافتﻨد‬
‫ﻫﻨگام گرسﻨگی به عرعر آيد‬ ‫اما خر بيچاره فقط باربر است‬
‫ﻫر جا كه علف بود ﻫمان در آيد‬ ‫دعوای زمين و ملک و آبش نبود‬
‫مقدار علف فقط به دفتر آيد‬ ‫آسوده ﺷود فرﺷته ﻫﻨگام حساب‬
‫نی كاخ طلب كﻨد‪ ،‬نه مسﻨد بايد‬ ‫نی ﺷاه و گدا‪ ،‬وزير اعظم خواﻫد‬
‫نی كبﮑبه و دبدبه بر سر آيد‬ ‫نی تخت مرصع طلبد‪ ،‬نی ﻫم تاج‬
‫تا وقت رسيدگی به محشر آيد‬ ‫آسوده ﺷوی بار خدايا ز زمين‬
‫از ياد ببردهای چﻨين‪ ،‬بر آيد‬ ‫از بسﮑه گرفتار و اسيری به زمين‬
‫پر كرده زخر يقين غمت سر آيد‬ ‫من قول دﻫم اگر كه اين بار‪ ،‬زمين‬
‫از ﻫر طرفی صدای عرعر آيد‬ ‫آباد ﺷود خرم و سرسبﺰ زمين‬
‫گاﻫی خركی كﻨار دلبر آيد‬ ‫از موﺷک و از بمب اتم نيست خبر‬
‫كار دگری ز دست من بر نايد‬ ‫بخشای مرا اگر دخالت كردم‬

‫اﻃﻼﻋیه بدون امﻀاء ارزش و اﻋتبار‬


‫ندارد!‬ ‫برای آرامش خاطر خانم ﻫای خانه دار‪ ،‬در ﻫﻨگام قطع و يا تمام ﺷدن كپسول گاز!‬
‫‪21 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬
‫گا ف‌های شنگول!‬

‫شنگول برای رفتن به عروسی دوتا کراوات می زنه!‬


‫ازش می پرسند‪ :‬چرا دوتا کراوات زدی؟‬
‫میگه‪ :‬آخه عقد وعروسی با همه!‬

‫سازمان جهانی بهداشت اعالم کرد‪ :‬ازهر ده نفر‪،‬یک نفر‬


‫ازبیماری اسهال رنج میبرد!‬
‫شنگول می پرسه‪ :‬یعنی اون ‪ 9‬نفردیگه ازاسهال لذت‬
‫میبرند!؟‬ ‫شنگول نوار خالی گوش میداد و بلند بلند گریه میكرد‪،‬‬
‫می پرسند چرا گریه میكنی؟‬
‫میگه‪ :‬دلم واسه خواننده‌اش می سوزه‪ ،‬طفلكی الل بوده!‬
‫دوستم زنگ زده میگه‪ :‬ازاین زندگی خسته شدم‪ ،‬می‬
‫خوام خودموبکشم!‬
‫شنگول‪ :‬چی بگم عزیزم‪ ،‬جون خودته‪ ،‬هرکارمی‬ ‫قاضی‪ :‬چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟‬
‫خوای باهاش بکن! ولی قبلش بی زحمت‪ ،‬محل شام و‬
‫شنگول‪ :‬جناب قاضی! خودش چندبارازمن خواست‪ ،‬هر‬
‫نوع غذاها را مشخص کن که تکلیف خودمونو بدونیم!‬
‫وقت من را می‌دید‪،‬‬
‫می‌گفت‪ :‬داداش یک سربه ما بزن!‬
‫شنگول بازنش میره پارک‬
‫دوست شنگول بهش پیشنهاد می کنه‪ :‬بریم دریا؟‬
‫شب میشه وبیرون ازمحوطه چادرمیزنند‬
‫شنگول میگه‪ :‬نه بابا‪ ،‬اگه غرق بشم‪ ،‬زنم منومیكشه!‬
‫نیمه‌های شب زنش رو بیدارمیکنه‬
‫زن میگه‪ :‬خیر باشه چی شده؟‬
‫مدیریت بحران!‬
‫شنگول میگه‪ :‬تو آسمون چی می بینی؟‬
‫روزی شنگول با دوستش درجنگل قدم می زدند که ناگهان شیری‬
‫زن میگه‪ :‬ماه وستاره!‬ ‫درمقابل آنها ظاهر شد‪ .‬شنگول‪ ،‬سریع کفش های ورزشی اش را‬
‫شنگول میگه‪ :‬معنیش چیه؟‬ ‫از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید‪ .‬دوستش گفت‪ :‬بی جهت آماده‬
‫زن میگه‪ :‬معنیش یک شب رویائیه‬ ‫نشو‪ ،‬هیچ انسانی نمی تواند ازشیرسریع تر بدود‪.‬‬
‫شنگول میگه‪ :‬نه خانم جون‪ ،‬معنیش اینه که چادررا‬ ‫شنگول گفت ‪ :‬قرار نیست از شیر سریع تر بدوم‪ ،‬کافیست از تو‬
‫دزدیده‌اند!پاشو ببینم چه خاکی به سرمون کنیم!‬ ‫سریع تربدوم‪.‬‬
‫واینگونه شد که شاخه ای ازمدیریت‪ ،‬بنام مدیریت بحران‬
‫شنگولی‪ ،‬شکل گرفت!‬
‫دوست شنگول‪ :‬میخوام ازدواج كنم‬
‫شنگول‪ :‬مبارک باشه‪ ،‬با كی؟‬
‫دوستش‪ :‬معلومه دیگه‪ ،‬با یه زن‪ .‬مگه تو كسی رو دیدی كه با یه‬ ‫قانون حمل و نقل‪:‬‬
‫مرد ازدواج كنه؟‬ ‫چرا وقتی هردودستتان گیراست و وسیله‌ای را حمل می کنید‪،‬‬
‫شنگول‪ :‬آره!‬ ‫نوک بینی شما دچارخارش می شود؟!‬
‫دوستش‪ :‬كی؟‬ ‫شنگول‪ :‬برای این که اگه پشتت بخاره می تونی بمالی به دیوار!‬
‫شنگول‪ :‬خواهرم‬ ‫‪| 22‬شنگول ‪ -‬شماره ‪ - ۹‬دی‪1395 ،‬‬
23 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫اگﻪگﻔﺘید؟‬ ‫برق که میره‪ ،‬کجا میره؟!‬
‫چرا ﻫركی رئيﺲ ميشه‪،‬‬
‫بعدش دزد ميشه؟‬

‫چرا خربزه زرده و هندونه سبز؟‬

‫ﻗرص مسکن از کجا میفهمه کجای‬


‫ما درد میکنه؟‬

‫چرا فیﻞ دمش گره داره؟‬

‫سختی دين!‬
‫چرا لباس توی ماشین لباسشوﺋی‬
‫مردی غيرمسلمان تصميم گرفت به دين اسﻼم مشرف ﺷود!‬ ‫سرش گیﺞ نمیره؟‬
‫ازدوستش پرسيد‪ ،‬بايد چه كﻨد‪ ،‬او نيﺰ راﻫﻨمائيش كرد!‬
‫مرد‪ ،‬به پﺰﺷﮑی مراجعه كرد وازاوخواست تا ختﻨهاش كﻨد!‬
‫پﺰﺷک ﻫم درخواست اورا اجابت كرد ومرد به خانه بازگشت وبا‬
‫خوﺷحالی به يﮑی ازدوستانش خبرداد كه مسلمان ﺷدهاست‪.‬‬
‫دوستش گفت‪ :‬برای اين كه مسلمانيت تﮑميل ﺷود بايد‬
‫ﻫرروزصبح وظهروعصروﺷب نمازبخوانی و روزﻫای جمعه‬
‫نيﺰبه نمازجماعت رفته وكتاب مقدس دين را نيﺰبخوانی‬
‫وازحفظ كﻨی!‬ ‫پسرﻩ با پورﺷه ميرﻩ دنبال دوست دخترش‪.‬‬
‫مرد‪ ،‬نمازخواند ن را ﺷروع كرد وكتاب دين را خريد وﻫرچه‬ ‫وقتی سوﺍرش� ميﮑﻨه ميگه‪:‬‬
‫تﻼش كرد نتوانست آن را بخواند و بخصوص حفظ كﻨد‬
‫وروزجمعه نيﺰبه نماز جماعت رفت‪ ،‬لﮑن ديد‪ ،‬ﻫمه فرياد مرگ‬ ‫عﺰيﺰم من يه حقيقتو بايد بهت بگم‪.‬‬
‫میزنﻨد ودستورنابودی وكشتن میدﻫﻨد وخﻼصهازﻫمه چيﺰ‬ ‫دخترﻩ ميگه‪ :‬چه حقيقتی؟‬
‫میگويﻨد به جﺰعشق به خداوند وخوبی ودوستی ومهربانی!‬
‫پسرﻩ ميگه‪ :‬من‪ ،‬يه زن دارم با سه تا بچه!!‬
‫روزبعد نﺰد دكتررفت وگفت‪ :‬آقای دكتر‪ ،‬ببخشيد‪ ،‬من پشيمان‬
‫ﺷدم‪ ،‬ديﻨی كه من انتخاب كردهام خيلی سخته! و آن چه‬ ‫دخترﻩ ميگه‪ :‬ﺍی بابا‪ ،‬مﻨو سﮑته دادی‪ ،‬فﮑر كردم‬
‫فﮑرمیكردم نيست!‬ ‫ماﺷين مال خودت نيست!!‬
‫بی زحمت اون تيﮑهای كه برداﺷتی‬
‫بذار سرجاش! ما نخواستيم!‬

‫‪| 24‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


25 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫حلوای نذری‬ ‫سخنان بزرگان درمورد خنده واثرات آن‬
‫رفتم به سراغ خانه دوست‬ ‫شگفت انگیزترین چیز‪ ،‬لبخند است‬
‫دیدم که عیال رفته تنهاست‬ ‫‬ ‫زیباترین لبخندها همان است که به ناگهان برچهره‌ای‬
‫گفتم که چرا چنین پچولی‬ ‫خاموش وغمگین نقش می بندد‪.‬‬
‫گفتا که دلم مثال شورباست‬ ‫‬ ‫لبخند راستین‪ ،‬لبخند کسی است که همه چیز را یافته‬
‫او رفته که مادرش در آرد‬ ‫است‪ :‬دیگر حساب یا فریبی هم درکار نیست‪.‬‬
‫گوید که زمان پخت حلواست‬ ‫‬ ‫"کریستین بوبن"‬
‫گفتم اگرش که نذر دارد‬ ‫خردمندان‪ ،‬گشاده ‌رویند‪ .‬انگارآرامش آنان‪ ،‬ریشه در‬
‫این دلهره ات یقین که بی جاست‬ ‫‬ ‫گشاده‌ رویی‌شان دارد و یا گشاده ‌رویی‌شان برآمده از‬
‫گفتا که ندانی ای برادر‬ ‫آرامش است‪ .‬آنان می‌توانند دیگران را که دچار پریشانی‬
‫این نذر بریدن سرماست‬ ‫‬ ‫و نگرانی هستند‪ ،‬به داشتن آرامش و لبخند زدن‪،‬‬
‫برانگیزند‪.‬‬
‫گویا که‌ایمیل من به یارو‬
‫اودیده و حاصلش واویالست‬ ‫‬ ‫"ادوارد هوگلند"‬

‫امشب شب آخر حیات است‬ ‫انسان‌های خوشبخت و شادمان‪ ،‬کسانی هستند که‌این‬
‫فردا که مراسم است وغوغاست‬ ‫‬ ‫شایستگی و توانایی را دارند که از تماشای یک لبخند‬
‫زیبا‪ ،‬شاد شوند و احساس خوشبختی کنند‪.‬‬
‫مادر زن من که اهل دین است‬
‫فرموده زمان پخت حلواست!‬ ‫‬ ‫"آنتونی رابینز"‬

‫‪ -‬پچول‬ ‫با گشاده‌رویی و لبخند است که می‌توانید همدلی و‬


‫همدردی دیگران را جلب کنید‪.‬‬
‫"استیو چندلر"‬
‫ای ستاره ی نیرو‪ ،‬تو را می بینم که‌ایستاده‌ای و بر درد‬
‫من لبخند می زنی؛ تو با دست فوالدین خود اشاره می‬
‫کنی و من نیروی خویش را باز می بابم‪.‬‬
‫شیخ و مرغ‬
‫"هنری وادزورث النگ‌فلو"‬
‫بازهم خاطر او را آزرد‬
‫این دل بی خرد هرزه و بد‬ ‫‬ ‫در میان اندوه و خطا و غم‪ ،‬شبنم جوانی را در دل خود‬
‫نگهدار و بر لبان خود لبخند حقیقت را‪.‬‬
‫چشمش افتاد به یک مرغ تپل‬
‫خفته آرام و سبک کنج سبد‬ ‫‬ ‫"هنری وادزورث النگ‌فلو"‬
‫قد علم کرد و دهان آب چکان‬ ‫خنده‪ ،‬نزدیکترین فاصله بین دو نفر است‪.‬‬
‫روحش ازجسم تو گویی پر زد‬ ‫‬ ‫"ویکتور بورگ"‬
‫فکرعمامه و تسبیح و ردا‬
‫خنده‪ ،‬بدبختی را از بین می برد‪ .‬خنده به انسان می‬
‫همه را کرده فراموش و بزد‬ ‫‬ ‫آموزد که حتی در سخت ترین شرایط‪ ،‬خونسرد بماند و‬
‫جفتکی بر سر آن مرغ زبون‬ ‫وجود خود را چندان جدی نگیرد‪.‬‬
‫شکمش پاره و یا علی مدد!‬ ‫‬ ‫"شری کارتر اسکات"‬

‫‪| 26‬شنگول ‪ -‬شماره ‪ - ۹‬دی‪1395 ،‬‬


‫جالبه! اين كلک بين المللی ﺷده‬
‫ﻫم پليﺲ كانادا می زنه و ﻫم ايران!‬
‫اونوقت ميگن با ﻫم رابطه نداريم!‬

‫‪27 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫مد كﻼﻫش را دزديده بودند!‬ ‫سخن روز!‬
‫به حمام رفت وچون بيرون آ‬ ‫ـــی غبـــارآلــــود اســـت؛‬
‫امیكتمان كرد و بهاو گفت‪:‬‬ ‫مردی كچل‬ ‫ايـــن روزﻫـــا ﻫــــوا خيل‬
‫رد حمامیبرد‪ ،‬ولی مرد حم‬ ‫نمیتـــوان تشخيـــص داد‬
‫ﺷﮑايت به م‬ ‫گـــرگ را از ســـﮓ‬
‫كه آمدی اصﻼ كﻼه نداﺷتی!‬ ‫گـــرگ را میﺷﻨـــاسيـــم؛‬
‫وگفت‪ :‬آی مردم! آخر ﺷما‬ ‫تو‬ ‫ﻫﻨگـــامی‬
‫و سرش را نشان مردم داد‬
‫مرد فرياد برآورد‬ ‫كـــه دريـــده ﺷـــدهايــــم!‬
‫ن سربدون كﻼه میﺷود؟!‬
‫بگوئيد‪ ،‬اي‬
‫معاذاله‪ ،‬حاﺷا‪ ،‬اسغفراله!!‬
‫مردم ﻫمه فرياد برآوردند‪،‬‬

‫ست‪ ،‬مرد به او دﺷﻨام داد!‬


‫گدائی از مردی چيﺰی خوا‬
‫مجازات دزدی درايران‪:‬‬ ‫ی ندﻫی‪ ،‬چرا دﺷﻨام دﻫی؟‬
‫گدا گفت ‪ :‬چيﺰ‬
‫دزدی كوچک‪ :‬اعدام‬ ‫خواستم دست خالی نروی!‬
‫مرد گفت ‪ :‬می‬
‫دزدی متوسط‪ :‬زندان‬
‫ردی‪ :‬آزاد‪ ،‬ﻫمراه با تور كانادا‬
‫دزدی ميليا‬

‫مردن بود وسگی دركﻨارش‬


‫خری الغرو ضعيف درحال‬
‫ض اين كه بميرد او را بخورد!‬
‫نشسته بود تا به مح‬
‫گفت‪ :‬خواروبارگران است!‬ ‫بيهوده وقتت را تلف نﮑن!‬
‫مردی به زنش‬ ‫نگاﻫی به سﮓ كرد وگفت‪:‬‬
‫خر‪،‬‬
‫زن گفت‪ :‬ارزانش میكﻨيم!‬ ‫ن تا ﺷﻨبه آيﻨده نمیميرم!‬
‫تا يک ﺷﻨبه آيﻨدهازصاحبم‬ ‫م‬
‫ﮓ گفت‪ :‬نگران نباش‪ ،‬من‬
‫مرد گفت‪ :‬چگونه؟‬ ‫س‬
‫ماند‪ ،‬مجبورند ارزانش كﻨﻨد!‬ ‫مرخصی گرفتهام!‬
‫نمیخريم و نمیخوريم‪ ،‬می‬
‫آن كه چيﺰی گران میﺷه‪،‬‬ ‫زن گفت‪:‬‬
‫توجه آنﻫائی كه به محض‬
‫ره كﻨﻨد !و به ديگران نرسد!‬ ‫ﺷﻨگول‪ :‬قابل‬
‫كﻨﻨد كه بيشتربخرند تا ذخي‬
‫حمله می‬
‫ضان گوﺷت بريان میخورد!‬
‫مسلمانی درماه رم‬
‫سيد و مشغول خوردن ﺷد!‬
‫ی گذاﺷته و درراه میرفت‪.‬‬ ‫مردی يهودی بهاو ر‬
‫ردی مادر پيرش را در ارابها‬ ‫ی‪ ،‬كشتارما مسلمانان برﺷما‬
‫گويﻨد‪ :‬م‬ ‫سلمان گفت‪ :‬ای مرد يهود‬
‫ت‪ :‬چرا ﺷوﻫرش نمیدﻫی؟‬ ‫مرد م‬
‫براسﻼم اورا ديد و به مرد گف‬ ‫يهوديان حرام است!‬
‫پيام‬ ‫ی مرد مسلمان‪ ،‬دل قويدار‪،‬‬
‫و سال او كجا ﺷوﻫر كﻨد؟!‬ ‫رد يهودی با دﻫان پرگفت‪ :‬ا‬
‫مرد پاسخ داد‪ :‬با اين سن‬ ‫مانﻨد توام درمرام مسلمانی!‬ ‫م‬
‫گفت‪ :‬ای پسراحمق! تو‬ ‫درمرام يهوديت ﻫ‬
‫با عصبانيت به فرزندش‬
‫!آنچهاو میفرمايد را سريع‬ ‫پيرزن‬
‫رمیفهمی؟ يا پيغمبرخدا؟‬
‫بيشت‬
‫بهانجام رسان!‬ ‫گربهاش دركﻨارش ميو ميو‬
‫مشغول خوردن غذا بود و‬
‫مردی‬
‫میكرد!‬
‫ی بردﻫان گربه میگذاﺷت‬
‫خودمو گذﺍﺷتم كه سﮓ‬ ‫ک لقمه بردﻫان خود و يﮑ‬
‫توی فيﺲ بوک‪ ،‬عﮑﺲ‬ ‫داده بود كه گربه بازميو ميو‬ ‫مرد‪ ،‬ي‬
‫ﻫﻨوز لقمه خودش را فرو ن‬
‫دوستم رو بغلكرده بودم!‬ ‫ولی‬
‫میكرد وغذا میخواست!‬
‫ﮓ زده ميگه‪ :‬كدومش تويی؟‬ ‫گفت‪ :‬ببين‪ ،‬تو بيا غذا بخور‬
‫دوستم زن‬ ‫ت مرد خسته ﺷد و به گربه‬
‫عاقب‬
‫چی بگم؟ ايﻨم ﺷد دوست؟‬ ‫و من ميو ميو میكﻨم !‬
‫آخه‬
‫انگار‪ ،‬باصرفه تره!‬

‫‪| 28‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫يادتون باﺷه بچه ﻫا‬
‫حواسشون جمعتر از‬
‫برخی از‬
‫ما بﺰرگتراست!‬

‫به نظر مياد ماﺷين داماد باﺷه ! آخه عروس كه پاپيون‬


‫نمی زنه؟!‬
‫‪29 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬
‫ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻋﺸﻖ‪:‬‬

‫بﻼ ﺗﮑﻠیﻔی‬
‫آدم نمیدونه کی؟ باید چکارکنه؟‬
‫ﺍول دبستان‪ :‬تو�دیگه ﺍومدی مدرسه‪ ،‬نمیتونی هر غلطی میخوﺍی‬
‫بکنی!‬
‫اما بيشتر عشقﻫا مثله قضيه موسی است‬
‫يه كم كه دورميشی يه گوساله جاتو ميگيره‬ ‫دﺍنشگاﻩ‪ :‬تو�دیگه بﭽه مدرسهﺍی نیستی که هر غلطی میخوای‬
‫بکنی!‬
‫سربازی‪ :‬ﺍینجا �دیگه خونه خالهات نیست که هر غلطی میخوﺍی‬
‫بکنی!‬
‫مجردی‪ :‬تو�دیگه بﭽه نیستی که هرغلطی میخوﺍی بکنی!‬
‫متاهلی‪ :‬تو�دیگه مجرد نیستی که هر غلطی میخوﺍی� بکنی!‬
‫پیری‪ :‬تو�دیگه پات لب گورﻩ‪ ،‬نمیتونی هر غلطی میخوﺍی� بکنی!‬
‫اون دنیا‪ :‬ﺍینجا �دیگه �زمین نیست که هر غلطی میخوای بکنی‪،‬‬
‫گمشو برو توی جهنم!‬

‫از کﻼهش مشخﺼه‬


‫که باید درتوالت‬
‫بﻌﻀی از بزرگان تازه به‬
‫دوران رسیده گﺬاشته‬
‫شده باشه که بوی‬
‫گندشان مجسمه را هم‬
‫وادارکرده جلوی بینی‬
‫خود را بگیرد!!‬
‫باز خوبه که ریال نیست واال بدجوری آبروریزی می شد!‬

‫‪| 30‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫ﺧاﺻیﺖ شیر و ﻋﺴل‬
‫اندر ﺣﮑایﺖ شﺐ شﮑر گﺬاری‬

‫ما جﻨﺲ نر‪ ،‬حتی گربه ﻫامون ﻫم سر خودمون معطليم! فﮑر‬


‫می كﻨيم جﻨﺲ ماده فقط مونده ما بريم خواستگاريش!!‬
‫‪31 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬
1 7
8 7 4 9 6
Puzzle 13(Easy,
7 difficulty5rating 0.44) 4 5
Puzzle

‫جـداول سـودوکـو‬
5 2 5
4 7 8 2 5 1
3 5
9 5 3
PuzzlePuzzle
1 (Medium,
1 (Medium,
difficulty
difficulty
ratingrating
0.55) 0.55) PuzzlePuzzle
2 (Medium,
2 (Medium,
difficulty
difficulty
ratingrating
0.55) 0.55) Puzzle 3 (Medium, difficulty rating 0.56) Puzzle
3 1 5 6
4 4 7 7 8 18 1 6 6 9 9 2 2 3 9
4 4 58 1
9
2 32 3 8 8 6 6 8 68 6 3 3 7 7 1 5 2 6 9 9
5 5 2 2 3 3 8 8 5 5 5 2 9 36 1 1 8 5 5
2 32 3 9 9 8 8 9 9 5 45 4 8 5 6 7
4 4 1 91 29 2 3 3 3 3 1 1 7 6 2 3
9 9 2 82 8 1 61 6 4 4 2 2 8 7 7
1 1 7 7 1 1 5 5 7 7 5 8 2
8 8 7 7 4 94 9 6 6 7 7 9 29 2 9 5 1
13(Easy,
PuzzlePuzzle 173(Easy, 5rating
7 difficulty
difficulty 5rating 4
0.44) 0.44) 4 5 Puzzle
Puzzle 25(Easy,
2 (Easy,
difficulty4rating
4 difficulty 7 0.32)
7 rating
0.32) 2 3 (Easy,
Puzzle 4 difficulty
1 3 0.41)
rating 5 1
Puzzle
Generated by http://www.opensky.ca/sudoku on Tue Feb 17 15:40:40
5 5 2 2 5 5 6 6 8 8 3 8 7
4 74 7 8 28 52 15 1 1 1 9 79 37 3 7 1 9 6
3 53 5 2 2 6 76 57 5 2 8 3 6 7
9 9 5 5 3 3 7 97 39 3 3 1
PuzzlePuzzle
3 (Medium,
3 (Medium,
difficulty
difficulty
ratingrating
0.56) 0.56) PuzzlePuzzle
4 (Medium,
4 (Medium,
difficulty
difficulty
ratingrating
0.46) 0.46)
3 13 1 5 65 6 9 79 67 6 3 1 6 8 8
3 3 94 94 4 584 58 19 19 6 76 7 1 91 29 82 8 6 8
1 51 25 2 6 96 9 9 89 38 3 2 2 2 7 1 8
5 25 92 369 136 11 1 8 58 5 5 95 3
59 253 42 4 4
8 4
8 6 5 3 7
8 8 5 65 6 7 7 4 44 4 9
3 139 1 3
1 13 4 2 9
7 7 6 6 2 2 3 3 5 95 49 4 3 23 62 6
Puzzle 1 Puzzle
(Medium,
1 Puzzle
(Medium,
difficulty
1 (Medium,
difficulty
rating 0.55)
difficulty
rating 0.55)
rating Puzzle
0.55) 2 Puzzle
(Medium,
2 Puzzle
(Medium,
difficulty
2 (Medium,
difficulty
rating 0.55)
difficulty
rating 0.55)
rating Puzzle
0.55) 3 Puzzle
(Medium,
3 Puzzle
(Medium,
difficulty
3 (Medium,
Puzzle
difficulty
rating
1 Puzzle
(Easy,
0.56)
difficulty
rating
difficulty
1 Puzzle
(Easy,
0.56)
rating
difficulty
1rating
(Easy,
0.56) 0.44)
difficulty
rating 0.44)
rating 0.44)
Puzzle 2 Puzzle
(Easy, difficulty
2 Puzzle
(Easy, difficulty
2rating
(Easy,0.32)
difficulty
rating 0.32)
rating 0.32)
Puzzle 3 Puzzle
(Easy, difficulty
3 Puzzle
(Easy, difficulty
3rating
(Easy,0.41)
difficulty
rating 0.41)
rating 0.41)
Generated by http://www.opensky.ca/sudoku on Wed Jun 10 15:07:4
3 4 39 46 397 465 978 651 782 51 82 1 7 2 1 75 16 753 169 534 698 342 98 42 8 6 2 3 67 39 678 394 5785 3942 52851 3142 52451 3162 2471 169 478 69 78 9 5 8 3 57 34 576 342 768 421 689 21 89 1 3 9 6 38 65 387 654 879 542 791 42 91 2 1
7 1 72 13 724 138 245 389 456 89 56 9 9 6 8 96 85 962 854 623 541 237 41 37 1 8 7 4 81 42 815 427 4153 7276 46539 7976 46839 7926 6859 921 853 21 53 1 6 3 1 68 15 689 157 893 574 932 74 32 4 7 2 1 79 13 792 136 924 365 248 65 48 5 8
6
8 8 7 7 7 7 2 62 6 5 5
5 68 59 682 591 824 913 247 13 47 3 4 7 2 43 27 438 271 385 716 859 16 59 6 5 9 9 52 93 526 931 8267 9318 81674 9718 81374 9758 1324 756 324 56 24 6 4 4 9 42 91 428 913 286 137 865 37 65 7 5 5 4 52 49 521 498 213 987 136 87 36 7 6
5 2 53 24 538 247 381 476 819 76 19 6 2 9 7 28 71 289 713 896 135 964 35 64 5 3 4 8 39 84 397 845 9972 4451 95726 4851 95626 4831 5616 837 612 37 12 7 8 2 7 89 73 892 734 921 345 216 45 16 5 8 6 7 85 74 856 743 561 439 612 39 12 9 2
4
5 5 8 8 2 2 6 6 3 73 47 4
8 46 81 469 812 697 125 973 25 73 5 3 3 5 34 52 347 526 478 269 781 69 81 9 4 1 7 45 76 451 762 3519 1623 38198 1223 38798 1293 8748 295 746 95 46 5 2 6 5 21 59 217 596 174 963 748 63 48 3 4 8 3 41 32 419 327 196 278 965 78 65 8 5
9 7 91 75 916 753 162 538 624 38 24 8 1 4 6 19 68 194 685 942 857 423 57 23 7 1 3 2 16 28 163 289 2634 6897 27345 6497 27545 6417 7585 413 589 13 89 3 3 9 4 36 48 365 481 659 812 597 12 97 2 9 7 2 96 28 965 281 657 814 573 14 73 4 3
2 9 59 5 1 1
9 24 98 241 986 413 867 135 67 35 7 8 5 3 81 39 815 392 157 924 576 24 76 4 7 6 1 73 15 734 158 6346 8589 63462 8589 63262 8579 3292 574 291 74 91 4 9 1 8 93 87 931 875 312 756 124 56 24 6 2 4 5 27 51 273 519 738 196 384 96 84 6 4
8 6 85 67 853 674 539 742 391 42 91 2 6 1 4 67 43 671 438 719 382 195 82 95 2 9 5 5 98 57 982 576 7821 2764 79213 2664 79113 2644 9133 648 135 48 35 8 1 5 6 15 62 154 629 547 298 473 98 73 8 1 3 9 14 96 148 962 485 623 857 23 57 3 7
1 2 Puzzle
Puzzle 32(Easy,
34 (Easy,
14 difficulty
difficulty1rating
3 rating
3 0.41)
0.41) 5 5 1 Puzzle
Puzzle 41(Easy,
47 (Easy,
7 difficulty
difficulty 4 rating
rating 54 0.43)
0.43) 5
3 17 32 175 329 756 294 568 94 68 4 5 8 9 52 94 526 947 261 473 618 73 18 3 2 8 6 24 61 249 613 1498 5135 14987 5335 14987 5385 4967 382 967 82 67 2 7 7 2 74 26 743 268 435 689 351 89 51 9 6 1 8 63 87 634 875 342 751 429 51 29 1 9

Generated
Generated
Puzzle 4 Puzzle
(Medium,by http://www.opensky.ca/sudoku
by http://www.opensky.ca/sudoku
4 Puzzle
(Medium,
difficulty
4 (Medium,
difficulty
rating 0.46)
difficultyon Tueon
rating 0.46) Feb
Tue
17Feb
rating 0.46) 15:40:40
17 15:40:40
2015 GMT.
2015
PuzzleGMT.
Enjoy!
4 Puzzle 4Enjoy!
(Easy, difficulty
Puzzle
(Easy, difficulty
4rating
(Easy,0.43)
difficulty
rating 0.43)
rating 0.43)

2 3 3 8
1 26 17 264 175 649 753 498 53 98 3 8 7 8 7 4 92 9 5
43 29 431 296 315 968 157 68 57 8 85 87
4 7 48 73 481 739 816 392 165 92 65 2 5 5 6 51 63 518 637 182 379 824 79 24 9 4
5 7 17 91
9 53 98 532 986 321 864 217 64 17 4 9 7 6 6 6 16 7 1 7 7
8 79 85 794 852 946 521 463 21 63 1 3
6 4 62 45 629 451 297 518 973 18 73 8 3 6 1 64 17 642 179 428 793 285 93 85 3 5
8 2
5 89 54 897 543 972 436 721 36 21 6 2 1 8 38 3 6 6 ‫هوای‬
7 ‫حال و‬
7 8 4 4
3 87 34 875 341 759 412 596 12 96 2 1 16 ‫خداوند متعال هم‬
7 3 71 32 716 328 164 285 649 85 49 5 9 9 5 92 58 926 583 267 834 671 34 71 4 1
9 6 95 61 958 612 583 127 834 27 34 7 4 3 13 1 ‫ هنگامی‬،‫شنگول‬4 2 4 8
9 26 91 263 915 634 157 348 57 48 7 38 38 ‫باالخره با رهنمود‬
3
1
2 34 29 345 297 458 971 586 71 86 1
3 13
8 17 86 173 864 735 649 352 49 52 9 1
6
2 6 86 8 ‫توی‬8‫داره‬38‫ که‬3
1
3
4 15 42 157 428 573 286 739 86 39 6
47 4 1 1
38 76 389 764 891 645 912 45 12 5 2 622
9
6 ‫بزرگان بساز و‬
‫شبکه‌ها دنبال‬ ‫بفروش برای ورود‬
6 86 8 5 25 2 7 7
‫مطالب خوشمزه‬
‫به بهشت درانجام‬
2 2 7 17 1 8 8 9 9 3 3 8 8
!‫گرده‬ ‫وجالب می‬
‫کارخیرمشارکت‬
6 6 5 35 73 7 2 2 3 63 6
! ‫فرمود‬
4 4 2 2 9 9 7 87 8 4 4
Generated
Generated
by http://www.opensky.ca/sudoku
by http://www.opensky.ca/sudoku
on WedonJun
Wed10Jun
15:07:40
10 15:07:40
2015 GMT.
2015 GMT.
Enjoy!Enjoy!

1395 ،‫ دی‬- ۹ ‫ شماره‬- ‫ |شنگول‬32


‫مخصوص توالت ﻫای ﺷيوخ عرب و صد البته‬
‫برخی از آقازاده ﻫای مختلﺲ!‬ ‫انصاف بديد‪ ،‬اين آقا بيشتر مبتﮑره يا سازنده برج ايفل؟!‬

‫‪33 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫سخنان بزرگان در‬
‫ﻣورد آقایان‪:‬‬

‫مرد مثل ﻫمان خروسی است كه خيال می كﻨد خورﺷيد برای اين طلوع میكﻨد كه صدای‬
‫قوقولی قوقوی او را بشﻨود‪.‬‬
‫"جرج اليوت"‬
‫**‬
‫ما نقاط مشترک زيادی با ﻫم داﺷتيم‪ ،‬من عاﺷق او بودم و اوﻫم عاﺷق خودش بود‪.‬‬
‫" ﺷلی ويﻨترز"‬
‫**‬
‫وقتی مردی به من می گويد كه می خواﻫد ﻫمه ی ورقﻫايش را رو كﻨد ﻫميشه بی اختيار به‬
‫آستيﻨش نگاه می كﻨم‪.‬‬
‫" لﺰلی بليشا"‬
‫**‬
‫تا قبل ازازدواج فقط مرگ می تواند دوعاﺷق دلداده را ازﻫم جدا كﻨد اما بعد از ازدواج تقريبا‬
‫ﻫرچيﺰی می تواند سبب جدايی آنان ﺷود‪.‬‬
‫**‬
‫پرسش‪ :‬وقتی ﺷوﻫرت با عصبانيت ازخانه بيرون می رود چه كارمیكﻨی؟‬
‫پاسخ‪ :‬در را پشت سرش می بﻨدم‬
‫" آنجﻼ مارتين"‬
‫**‬
‫مردﻫا با يک بيماری وراثتی متولد می ﺷوند‪ .‬روانشﻨاسان در تعريف اين بيماری می گويﻨد‪:‬‬
‫ترس از ايﻨﮑه اگر به زنی وابسته ﺷوی و مرد مجردی در جای ديگری ممﮑن است از زندگی‬
‫بيشتر از تو لذت ببرد‪.‬‬
‫" ديو باری"‬
‫**‬
‫مردﻫا ازصفت" جوان" برای زنهای زير‪ 18‬سال و مردﻫای زير ‪ 80‬سال استفاده می كﻨﻨد‪.‬‬
‫"نانسی لين دزموند"‬
‫**‬
‫اگر زنی رنﮓ ﺷاد بپوﺷد رژلب بﺰند‪ ،‬و كﻼه عجيب و غريبی سرش بگذارد‪ ،‬ﺷوﻫرش با‬
‫اكراه او را با خودش به كوچه و خيابان می برد‪ .‬ولی اگر كﻼه كوچﮑی بر سرش بگذارد و‬
‫كت و دامن خياط دوز تن كﻨد ﺷوﻫرش با كمال ميل او را بيرون می برد و تمام مدت به‬
‫زنی كه لباس رنﮓ ﺷاد پوﺷيده و كﻼه عجيب و غريب سرش گذاﺷته و رژ لب زده است‬
‫خيره می ﺷود‬
‫"بالتيمور بيﮑن"‬

‫توجه‪ :‬ﺷﻨگول با تمامیاين سخﻨان سﻨجيده و نسﻨجيده‪ ،‬ﻫم موافق و ﻫم مخالف و ﻫم بی نظر است!‬
‫‪| 34‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬
‫قوانين كشف نشده!‬
‫‪ -‬ﻫﻨوزكسی نمیداند چرا محل خارش ﻫرنقطهاز بدن با ميﺰان دسترسی آن نقطه‬
‫نسبت عﮑﺲ دارد؟‬
‫‪ -‬ﻫﻨوز كسی كشف نﮑرده غير از ايران در ساير كشورﻫا چگونه میتوان از‬
‫دستفروﺷی صاحب ﻫواپيما و ميلياردﻫا ثروت ﺷد؟‬
‫‪ -‬ﻫﻨوز كسی راه رسيدن به رياست جمهوری را با سابقه بارﻫا دزدی از اموال مردم به‬
‫عﻨوان ورﺷﮑستگی و يا عﻨاوين ديگر پيدا نﮑرده!‬
‫‪ -‬ﻫﻨوز كسی نمی داند چرا وقتی دست راستت پر از كيسه ﻫای خريد است كليد‬
‫خانه ﻫم درجيب راست ﺷلوارت پﻨهان ﺷده!‬

‫‪35 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫آقائی ﻫميشه میرفت باالی قبری‬
‫مینشست و زارزار گريه میكرد و میگفت‪:‬‬
‫آخه چرا رفتی ومﻨو بدبخت كردی؟‬
‫روزی ازش پرسيدند با اين مرحوم چه‬
‫نسبتی داری؟‬
‫برادرته؟‬
‫پدرته؟‬
‫بچته؟‬
‫ميگه‪ :‬ﻫيچﮑدوم‬
‫اين ﺷوﻫر اول زنمه!‬

‫‪| 36‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫ﻫفته پيشيـــــن زپيشـــم دخترم‬ ‫دوستیمیگفت وصلتكرد ورفت‬

‫نان خـــوری را باز كردم ازســـــرم‬ ‫ﺷاد گشتم كاندرين افﻼس و فقر‬

‫آمــــــــده مادر زنــم انـــدر برم‬ ‫ليک واويــﻼ كه ديـــدم روز بعد‬

‫از بر مـــــن دختــــرمه پيـــــﮑرم‬ ‫زوجهام گفتا كه چـــون ديروز رفت‬

‫گفتـــم آيــــــد در بر ما مـــــادرم!‬ ‫تا نماند تختخوابــــش بی ثمـــر‬

‫قابل توجه عﻼقه مﻨدان به ﻫمﮑاری با ﺷﻨگول‪:‬‬


‫ماﻫﻨامه ﺷﻨگول به يک نفر مدير بازرگانی مجرب و كارآزموده با حقوق‬
‫و پورسانتاژ مﮑفی نيازمﻨد است‪ ،‬عﻼقه مﻨدان می توانﻨد رزومه كاری‬
‫خود را به ايميل نشريه ارسال دارند‬

‫‪37 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫اعتياد به ايﻨترنت!‬
‫زن ازتوی دستشويی با صدای بلﻨد ﺷوﻫرﺷو‬
‫صداميﮑﻨه!‬
‫ﺷوﻫرش بدو بدو مياد پشت دردستشويی‪،‬‬
‫ميپرسه چی ﺷده عﺰيﺰم؟‬
‫آب قطع ﺷده؟‬
‫حالت بد ﺷده؟‬
‫زن ميگه‪ :‬نه بابا‬
‫لطفا مودم رويﮑبارخاموش و روﺷن كن‪ ،‬آنتﻨم‬
‫رفته!‬

‫قديری ابيانه از فعاالن‬


‫رسانه ای اصولگرا نوﺷت‪:‬‬
‫ديشب يﮑی از مداحان‬
‫قريب به مضمون گفت‪« :‬ما‬
‫سﮓ انصار حسيﻨيم و اين‬
‫را حسين برقﻼده ﻫای ما‬
‫نوﺷته است‪».‬‬

‫نترس عﺰيﺰم ‪ ،‬قﻼده داره!‬

‫‪| 38‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫توصیه به ﻋزیزان‪ ،‬از این دستگاههای‬
‫دروغ سنﺞ برای بررسی اوﺿاع درون‬
‫خانه استفاده نکنید ﻗابﻞ اﻋتماد‬ ‫اﺷتباه لپی!‬
‫نیستند! گاهی بی جا بوق می زنند!‬ ‫مردی غيرمسلمان ازدوستش پرسيد‪ ،‬اگربخواﻫد مسلمان ﺷود چه ﺷرايطی دارد‬
‫مﺜﻞ این یکی!‬ ‫ودوستش نيﺰراﻫﻨمائیﻫای الزم را به اوكرد!‬
‫پدری با دستگاﻩ دروغ سنﺞ از پسرش‬ ‫مرد به پﺰﺷک مراجعه كرد وگفت‪ :‬آقای دكترمی خواﻫم مرا اخته كﻨی!‬
‫می پرسه‪:‬‬ ‫دكترپرسيد‪ :‬اطميﻨان داری كه می خواﻫی اين كاررا بﮑﻨم؟‬
‫پدر‪ :‬تا حاال کجا بودی؟‬ ‫مرد گفت‪ :‬البته كه دارم!‬
‫پسر‪ :‬تو کوچه‬ ‫پﺰﺷک اورا اخته كرد!‬
‫دستگاﻩ‪ :‬بووووووق!‬ ‫چﻨد روزبعد دوستش اورا درخيابان ديد كه با حال زارمی رود! ازاواحوال پرسيد‪:‬‬

‫پسر‪ :‬ببخشید‪ ،‬خونه دوستم‬ ‫مرد گفت‪ :‬ﻫمانطوری كه تو گفتی رفتم و خودم را اخته كردم!‬
‫دوستش گفت‪ :‬مردحسابی‪ ،‬من گفتم ختﻨه‪ ،‬نه اخته!‬
‫پد�‪ :‬چیکار می کردی؟‬
‫پسر‪ :‬درس میخوندیم‬
‫دستگاﻩ‪ :‬بوووووووووووق!‬
‫پسر‪ :‬نه راستش فیلم سکسی تماشا‬ ‫ملت پرطاقت!‬
‫میکردیم!‬ ‫اگر آقايان الريجانیﻫا برادر ديگهای ﻫم دارند‪ ،‬لطف كﻨﻨد معرفی كﻨﻨد‪ ،‬ما نگرانيم‬
‫پدر‪ :‬خجالت بکش‪ ،‬من سن تو بودم‬ ‫نﮑﻨه يادﺷون رفته باﺷه و خدای ناكرده يﮑيشون بیكار بمونه! خﻼصه از ما گفتن‬
‫نمی دونستم ﺍین چیزﺍ چیه!‬ ‫بود!‬
‫دستگاﻩ‪ :‬بوووووووووووق!‬ ‫ما تا ده تا ﺷونو طاقت داريم!‬

‫ما��که خواست پدره را خیط کنه‪ ،‬با‬


‫خندﻩ گفت‪ :‬بﭽه خودته دیگه!‬
‫روش صحيح به كار گرفتن مردﻫا درامورخانه!‬
‫دستگاﻩ‪ :‬بوووووووووووووووووووق!!!!‬ ‫معلم از ﺷاگردش پرسيد‪:‬‬
‫‪ -‬عﺰيﺰم‪ :‬اين مبل رو بايد عوض كﻨيم‪ .‬لﮑهﻫاش پاک‬
‫نميشه‪ .‬خيلی كثيفه!‬ ‫من حمام می روم چه‬
‫زمانيست؟‬
‫‪ -‬ﺷوﻫر‪ :‬كی ميگه لﮑهﻫاش پاک نميشه! برويه دستمال‬
‫ﺷاگرد گفت‪ :‬آقا اجازه‪،‬‬
‫وﺷامپو بيارخودم تميﺰش می كﻨم!!‬
‫جمعه!‬

‫ﺷوﻫر حوا‬
‫ازدل برود ﻫرآنﮑهاز ديده برفت‬

‫ﻫر چﻨد كهاو ﺷوﻫر حوا باﺷد‬

‫آن مرد كه ﻫمسرش فرستد ره دور‬

‫در كله بجای عقل حلوا باﺷد‬

‫‪39 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫جدول شماره ‪3‬‬

‫‪10‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫‪1‬‬

‫‪2‬‬

‫‪3‬‬

‫‪4‬‬

‫‪5‬‬

‫‪6‬‬

‫‪7‬‬

‫‪8‬‬

‫‪9‬‬

‫‪10‬‬

‫ﮐﻼﺳﯿﮏ ‪3‬‬ ‫اﻓﻘﻰ‪:‬‬


‫‪ -١‬ماهامتﺤانات‬
‫ﻋﻤﻮدى‪:‬‬ ‫‪ -٢‬بدگوﺋی – اشاره – جای چشم و دهان و بینی‬
‫‪ -١‬از استانهای ایران‬ ‫‪ -٣‬خیلیها دوست دارند – بدگو و پرخاش گر‬
‫‪ -٢‬فرار کرد – کوچک تر از شهر است‬ ‫‪ -٤‬کسی که باﻃن او زشت است – از سبزیجات‬
‫‪ -٣‬ﻇرف چای‬ ‫‪ -٥‬باتارمیآید – نوﻋی ماشین بارکش‬
‫‪ -٤‬آیهایست از ﻗرآن – دانش الهی‬ ‫‪ -٦‬جانشین – همان بلهاست – نه ترش و نه شیرین‬
‫‪ -٥‬برخی از آدمها چنیند – به شما در اینجا‬ ‫‪ -٧‬نادانی – الی آجر میگﺬارند‬
‫میگویند‬
‫‪ -٦‬حرف همراه – شهری در خراسان‬ ‫‪ -٨‬مالیده شده – به جماﻋت نیست‬
‫‪ -٧‬سلطان – مرد به لهجه شیرازی‬ ‫‪ -٩‬رود روسی وارونه – در نیستان میروید – هزار‬
‫کبلو‬
‫‪ -٨‬یگانه – استاد مکتب خانه‬ ‫‪ – ١٠‬میﻞ است و خواستن‬
‫‪ -٩‬سالی که به دنیا میآیند‬
‫ﺷﻨگول ‪ :‬به درک! سه بخشه! به‪ ،‬د‪ ،‬رک!‬ ‫‪ -١٠‬کشور همسایهایران‬

‫آدم ياد بعضی از‬


‫فروﺷگاه ﻫای‬
‫ايرانی خودمون‬
‫درتورنتو ميفته!‬

‫گﻨجشگه‪ :‬خجالت نمی كشی ؟ برو‪ ،‬ازﻫم قدت كش برو!‬


‫مفت خورحرم!‬

‫‪| 40‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


41 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫« كانون پر‬
‫ورش فﮑری مورچگان »‬
‫ﮑر‬ ‫ف‬ ‫ش‬ ‫ور‬‫پر‬ ‫ن‬ ‫نو‬ ‫كا‬ ‫ت‬ ‫با توجه بهايﻨﮑه مديري‬
‫ی كودكان در استان‬ ‫ﻼن گفتهاست كه‪ :‬برای‬
‫گي‬
‫ﻼن‬ ‫گي‬ ‫وز‬ ‫آم‬ ‫ش‬ ‫دان‬ ‫ﻫر‬
‫ی فقط ‪ 8‬ميليمتر‬ ‫د‪،‬‬ ‫ار‬ ‫د‬ ‫ود‬ ‫فضای فرﻫﻨگی وج‬
‫ﺷ‬ ‫اد‬ ‫ﻨه‬ ‫ش‬ ‫پي‬ ‫ذا‬ ‫ل‬
‫ده نام اداره ياد ﺷده‪ ،‬به‬ ‫ور‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫« كانون پرورش فﮑر‬
‫د‪.‬‬ ‫ﺷو‬ ‫ل‬ ‫بد‬ ‫»‬ ‫ن‬ ‫گا‬ ‫چ‬

‫درسال "‪ "1444‬اخبار ‪20:30‬‬


‫قيمت ﻫر سﮑه طﻼ امروز در بازار با ‪ 15‬ميليون تومان كاﻫش به يک ميليارد و چهل ميليون تومان رسيد‪.‬‬
‫مديرعامل سايپا اعﻼم كرد ‪ :‬نود و نهمين مدل پرايد با نام پرايد ‪ XD-870-PL Q‬آماده عرضه به بازار است كه نسبت به مدل‬
‫قبلی ‪ XS-8600-PL Q‬تحول زيادی داﺷته‪ .‬طول آنتن آن ‪ 12‬سانتی متر افﺰايش داﺷته و چراغ ترمﺰ آن ﻫم پر رنگتر ﺷده‬
‫است و فقط ‪ 95‬ميليون تومان گران تر است‪.‬‬
‫وام ازدواج با رﺷد چشم گيری از ‪ 3‬ميليون به سه و نيم ميليون تومان افﺰايش يافت‪.‬‬
‫آقای محمدحسين ظريف (نوه محمدجواد ظريف) با خانم سليﻨا اﺷتون (نوه كاترين اﺷتون) برای ﻫفت ﻫﺰارمين بار ديدار‬
‫كردند‪ ،‬دو طرف‪ ،‬فضای مذاكرات را خوب توصيف كردند‪ .‬قرار است تا ﺷش ماه ديگر مذاكرات نهايی صورت گيرد‪ .‬در اين‬
‫مورد حجت االسﻼم جﻨتی حمايت كامل خود را از تيم مذاكره كﻨﻨده اعﻼم كردند‪.‬‬
‫يارانه واريﺰی دی ماه سال‪ 1444‬با مبلغ چهل و پﻨج ﻫﺰار و پانصد تومان امشب به حساب سرپرستان خانوار واريﺰ ﺷد!!!‬

‫درخبرﻫا آمده بود كه سه ﻫﺰاراالغ به كشورﻫای حاﺷيه خليج‬


‫فارس صادر ﺷدهاست‪ .‬ازآنجايی كه مرفهين بی درد‪ ،‬به بسته‬
‫بﻨدی كاالﻫای وارداتی اﻫميت زياد میدﻫﻨد‪ ،‬جا دارد از اين پﺲ‬
‫االغها را دربسته بﻨديهای ﺷﮑيل و زيبا صادر كﻨﻨد كه بيشتر مورد‬
‫توجه و قبول ﺷيوخ قرارگيرد!‬

‫روزنامه ﻫمشهری نوﺷت‪ « :‬استفاده دوبارهاز كاغذﻫايی كه دانش آموزان‬


‫يﮑباراستفاده كردهاند‪ ،‬به عهده آموزش وپرورش است‪ » .‬گل آقا پيشﻨهاد‬
‫میكﻨد‪ ،‬به جای بازيافت كاغذ مشقی بچهﻫا كه نا مرتب وكثيف و درﻫم و‬
‫برﻫم است‪ ،‬بهتراست از بخشﻨامهﻫای ادارات كه ﻫم زياد و ﻫم بﻼاستفاده‬
‫و ﻫم در بايگانیﻫا مرتب و مﻨظم چيده ﺷده‪ ،‬استفاده كﻨﻨد كه ﻫﺰيﻨه‬
‫كمتری ﻫم دارد‪.‬‬

‫‪| 42‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


‫بخوانید از گل آقا‬
‫« رکورد تعطیالت درایران شکست‪» .‬‬
‫روزنامه جمهوری اسالمی‌نوشت‪ « :‬ایران با ‪ 103‬روزتعطیلی‪ ،‬رکورد تعطیالت را در‬
‫دنیا شکسته‌است»‬
‫توضیح گل آقا‪ :‬اگر کمی‌دقت کنیم و ساعات کارمفید ادارات را بررسی کنیم و‬
‫مجموع آن را از کل ساعات‬
‫یکسال کسرکنیم‪ ،‬درمی‌بابیم که رکورد واقعی بیش از‪ 200‬روزاست و در مورد اعالم‬
‫رکورد‪ ،‬مانند هرکار‬
‫دیگری به‌ایرانیان ظلم شده‌است‪.‬‬

‫بهترین کاراین است که به جای جمع آوری آنتن‌های ماهواره‌ازبیخ وبن‬ ‫اتل‪ ،‬متیل‪ ،‬توتوله گاو حسن چه جوره‬
‫پشت بامها را جمع آوری کرد که محل نصب نداشته باشند‪.‬‬
‫مشغول مطالعه روزنامه رسالت بودم که به‌این مطلب رسیدم که شرکت‬
‫**‬
‫«متیل» ساالنه ‪ 700‬میلیون تومان جنس به صورت نسیه و ارزان تر‬
‫با تاسیس مرکزتحقیقات بوقلمون‪ ،‬انتظارمیرود طرح « بوقلمون زدایی»‬
‫از نرخ بازار‪ ،‬از مجتمع فوالد مبارکه میخرد‪ ،‬و دربازار آزاد می‌فروشد‪.‬‬
‫از ادارات به‌اجرا درآید‪.‬‬
‫جالب اینکه‌اعضا هیات مدیره‌این شرکت همان مسووالن و مدیران‬
‫**‬
‫مجتمع فوالد مبارکه هستند‪ .‬یعنی خریدار و فروشنده‪ ،‬ازیک قماشند‪.‬‬
‫« پزشکان متخصص قلب و عروق ازمرحله‌ای شدن اعالم یک کوپن به‬ ‫با خواندن این خبر کیفورشدم و به خواندن اتل‪ ،‬متیل‪ ،‬توتوله پرداختم‪.‬‬
‫وسیله ستاد بسیج اقتصادی حمایت کردند‪» .‬‬
‫مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی گفت‪:‬‬
‫علت این استقبال‪ ،‬اقدام سازنده‌ای است که ستاد بسیج اقتصادی‬
‫به عمل آورده‌است‪ .‬درتمام کشورهای کوپن خیز رسم است که یکباره‬ ‫دولت ‪ 880‬میلیارد تومان به‌این سازمان بدهکاراست ولی نگفت که‌این‬
‫شماره یک کوپن را اعالم می‌کنند و قال قضیه را میکنند‪ .‬اما این ستاد‬ ‫سازمان چقدر به مردم بدهکاراست و مدیرعامل آن چقدر به هر دو‬
‫یکی دو ماهی ازاعالم شماره یک کوپن‪ ،‬خبرآن را منتشرمیکنند وچند‬ ‫بدهکاراست؟!‬
‫بار این کار را تکرار میکنند و چون افکارعمومی‌برای پذیرش کوپن آماده‬ ‫**‬
‫شد‪ ،‬سپس شماره آن را اعالم میدارد‪ .‬این روش‪ ،‬موجب شوکه شدن و‬
‫الک پشت‌ها به عنوان اعتراض به شتاب پیشرفت برخی ازپروژه‌های‬
‫سکته‌های قلبی مردم شده و لذا حمایت پزشکان قلب وعروق از این‬
‫بابت بوده‌است!‬ ‫عمرانی‪ ،‬درشاهرود راه پیمایی کردند‪.‬‬

‫توالت خانواده‬ ‫درکوب های قدیم‬


‫درفضای آزاد با‬ ‫یادتونه؟ مردانه اش‬
‫منظره ای زیبا‬ ‫شبیه گوشکوب بود‬
‫به اجاره واگذار‬ ‫و زنانه اش شبیه‬
‫می‌شود!‬ ‫حلقه! آیا این پریزها‬
‫هم همینطوره؟!‬

‫‪43 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017‬‬


‫راستش ايﻨجور نيست كه ايﻨترنت ﻫمه خبرﻫا را به موقع بده‪ ،‬ديروز دو ساعت برق‬
‫دوستم ازم پرسيد‪ ،‬ببيﻨم تو از زنت‬
‫نداﺷتيم‪ ،‬باطری موبايلم ﻫم تموم ﺷده بود‪ ،‬دراين مدت فهميدم‪:‬‬
‫میترسی؟‬
‫يک ﻫفتهاست كه داريم خونه رو نقاﺷی میكﻨيم‬
‫گفتم برای چی بايد بترسم؟‬
‫بابام چهارماﻫه بازنشسته ﺷده‬
‫لباسﻫا رو كه تميﺰ میﺷورم‬
‫خواﻫركوچيﮑم كﻨﮑورقبول ﺷده‬
‫خونه را كه جارو میكﻨم‬
‫وجالبتراين كه يک برادرزاده ‪ 5‬ماﻫه ﻫم دارم!‬
‫غذای ظهررا آماده میكﻨم‬
‫كهﻨه بچه را عوض میكﻨم‬
‫ملحفهﻫا را اطو میكﻨم‬ ‫سخﻨان نيمه آموزنده!‬
‫ديگه برای چی بايد بترسم؟‬ ‫دعای ﺷﻨگول‪ :‬زندگی مانﻨد گيتاری است كه گاﻫی نوای غمگين مینوازد و گاﻫی‬
‫اونائی كه كارا ﺷون را انجام نميدن‬ ‫نوای ﺷاد‬
‫بايد بترسﻨد!‬ ‫اميدوارم گيتارزندگيتان ﻫميشه بﻨدری بﻨوازد!‬

‫قوانين معمول در زندگی‪:‬‬


‫كﻼس اول راﻫﻨمائی بودم‪ ،‬با دختری ﻫمﮑﻼس بوديم‪ ،‬يه روز كه با ﻫم میرفتيم‬
‫قانون تئاتر‪ :‬چرا كسانی كه صﻨدلی آنها در‬
‫خونه توی راه يه پاكت داد دستم‪ ،‬مﻨم وقتی به صﻨدوق پست رسيديم انداختم‬
‫سالن سيﻨما و يا تاتر و ساير اجتماعات‪ ،‬از‬ ‫توی اون!‬
‫راﻫروﻫا دورتر است دير تر میآيﻨد؟‬
‫نمیدونم چرا به من گفت بی ﺷعور و ديگه باﻫام حرف نﺰد!؟‬
‫ﺷﻨگول‪ :‬سادهاست‪ ،‬برای ايﻨﮑه مدل‬
‫لباس و آرايش و جواﻫراتشون را به بقيه‬
‫نشون بدن! و آقايون ﻫم به خانمﻫائی كه‬
‫نشستهاند زل بﺰنﻨد كه ما ايﻨيم!‬ ‫آقائی كه خودش را به دارزده بود ميرهاون دنيا‬ ‫من آدم غايب جوابی‬
‫قانون حمام‪ :‬چرا وقتی زيردوش خوب خيﺲ‬ ‫ﻫستم! دوسه ﻫفته‬
‫ازش میپرسﻨد‪ :‬به خاطرمشﮑﻼت زندگی خودت را‬
‫ﺷدی‪ ،‬ناگهان تلفن خانه زنﮓ میزند؟‬ ‫بعد ازاين كه كسی يه‬
‫كشتی؟‬
‫حرفی بهم بﺰنه‪ ،‬توی‬
‫ﺷﻨگول‪ :‬برای اين كه كسی انتظار نداره تو‬ ‫ميگه‪ ،‬نه پﺲ! میخواستم ببيﻨم طﻨابه‬ ‫حمام جوابش را به خودم‬
‫اﻫل حمام رفتن باﺷی!‬ ‫چقدرمقاومه؟!‬
‫ميدم!‬

‫ﺟﻮاب ﺟﺪول ﮐﻼﺳﯿﮏ ‪3‬‬


‫پاسخ جدول شماره سه برای شنگول ‪9‬‬ ‫ﺟﻮاب ﺟﺪول ﮐﻼﺳﯿﮏ ‪2‬‬ ‫ﺟﻮاب ﺟﺪول ﮐﻼﺳﯿﮏ ‪1‬‬
‫پاسخ جدول شماره ‪9‬‬

‫‪10‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪10‬‬ ‫‪9‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪5‬‬ ‫‪4‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪1‬‬

‫ت‬ ‫ت‬ ‫ش‬ ‫ه‬ ‫ب‬ ‫ی‬ ‫د‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫‪1‬‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫س‬ ‫ل‬ ‫گ‬ ‫خ‬ ‫ا‬ ‫ک‬ ‫‪1‬‬ ‫ز‬ ‫م‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫ن‬ ‫ز‬ ‫ر‬ ‫‪1‬‬
‫ف‬
‫ر‬ ‫س‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ذ‬ ‫‪2‬‬ ‫ک‬ ‫ش‬ ‫ک‬ ‫ل‬ ‫و‬ ‫س‬ ‫ر‬ ‫ت‬ ‫‪2‬‬ ‫و‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫ه‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫‪2‬‬
‫ر‬
‫ک‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫ه‬ ‫ت‬ ‫س‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ر‬ ‫‪3‬‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ر‬ ‫ث‬ ‫ه‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫‪3‬‬ ‫ر‬ ‫س‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫ز‬ ‫و‬ ‫ز‬ ‫‪3‬‬
‫و‬
‫م‬ ‫ل‬ ‫ک‬ ‫ت‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫س‬ ‫د‬ ‫ب‬ ‫‪4‬‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ر‬ ‫ه‬ ‫ش‬ ‫ر‬ ‫و‬ ‫ب‬ ‫‪4‬‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ک‬ ‫ی‬ ‫ک‬ ‫ر‬ ‫‪4‬‬
‫ر‬
‫ن‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫و‬ ‫ب‬ ‫ن‬ ‫ت‬ ‫ا‬ ‫‪5‬‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ت‬ ‫ا‬ ‫خ‬ ‫‪5‬‬ ‫ر‬ ‫ف‬ ‫س‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫‪5‬‬
‫د‬
‫س‬ ‫ل‬ ‫م‬ ‫س‬ ‫ی‬ ‫ک‬ ‫د‬ ‫ی‬ ‫‪6‬‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫ر‬ ‫ن‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫‪6‬‬ ‫ز‬ ‫ر‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫‪6‬‬
‫ب‬ ‫ی‬
‫ت‬ ‫ا‬ ‫ل‬ ‫م‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫ه‬ ‫ج‬ ‫‪7‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫م‬ ‫ل‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫ک‬ ‫ن‬ ‫‪7‬‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫ه‬ ‫‪7‬‬
‫ن‬
‫ا‬ ‫د‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫ف‬ ‫د‬ ‫ن‬ ‫ک‬ ‫ا‬ ‫‪8‬‬ ‫ز‬ ‫ی‬ ‫ل‬ ‫ت‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫ا‬ ‫ه‬ ‫‪8‬‬ ‫ت‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ز‬ ‫و‬ ‫ت‬ ‫ر‬ ‫‪8‬‬

‫ن‬ ‫ت‬ ‫د‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫د‬ ‫ن‬ ‫‪9‬‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫ک‬ ‫س‬ ‫ب‬ ‫ر‬ ‫ج‬ ‫‪9‬‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫د‬ ‫و‬ ‫ا‬ ‫ج‬ ‫خ‬ ‫‪9‬‬
‫ی‬
‫س‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫و‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫‪10‬‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫د‬ ‫ی‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫و‬ ‫ر‬ ‫م‬ ‫‪10‬‬ ‫ا‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫د‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫‪10‬‬
‫ا‬

‫‪| 44‬ﺷﻨﮕﻮل ‪ -‬ﺷﻤﺎره ‪ - 9‬دى‪1395 ،‬‬


45 | Shangool, Vol. 1, Issue 9, January 2017
‫ﻣاهناﻣﻪ ﻓﮑاهی و سرگرﻣی‬

‫ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ‬،‫ ﺑﺨﻮاﻧﯿﺪ‬،‫ﺑﺒﺮﯾﺪ‬ 9
vol. 1, NO. 9 | JANUARY, 2017 | 9 :‫ ﺷﻤﺎره‬،‫ﺳﺎل اول‬

Shangool Persian Satirical Monthly | www.shangool.ca | TEL/FAX: 647-894-4222 | World on Yonge: 7181 Yonge St., Unit 210

1395 ،‫ دى‬- 9 ‫ ﺷﻤﺎره‬- ‫ |ﺷﻨﮕﻮل‬46

You might also like