Professional Documents
Culture Documents
1
مجلسی كه با ريختن خون ها داير شده بود،محل نبرد روس و انگليس
گشت و بعد از آن دوباره استبداد دست به جنايت تازه ای زد،و اين بار نه
نيروهای ايرانی -بلكه قزاقهای روس -خانه ی ملّت را به توپ بستند،و
دستگيری و تبعيد و اعدام در اين دوره رونق ويژه ای به خود گرفت و
مشروطه خواهان كه با خون و دل مجلسی را داير كرده بودند مجبور به
فرار گشتند و يا مانند مردم تبريز به صحنه نبرد بازگشتند و فداكاری
كردند.
ما نكته ای كه هميشه در دوران مشروطه قابل توجه است،اين است كه
ا ّ
كشورهايی كه با داشتن چنين حكومتهايی با سنگ اندازی ها،توطئه ها و
تقويت جبهه های مخالف مشروطه طلبان ،مردم ايران را از داشتن
چنين حكومتی محروم می ساختند،ولی مردم اين سرزمين با هوشياری
و بيداری خويش توانستند سرنوشت خويش را با دستان خود رقم بزنند و
بار ديگر دست اجنبی ها را از دست اندازی به ايران كوتاه كنند.
اين مقاله كه هم اكنون آن را مطاله می كنيد،گزارش كوتاهی است از
آنچه كه در دوران مشروطيت به وقوع پيوسته و دلوری مردان و زنان
در اين دوره را بازگو می كند.در اينجا لزم می دانيم از زحمات امیر
جعفر پور و كسانی كه ما را درمنابع یابی و تهيه ی اين مقاله ياری
نمودند تقدير و تشكر به عمل آوريم.
با تشکر
گردآورندگان
2
ایران قبل از انقلب مشروطیت :
وقایع و رفتار گذشته سلطین قاجار و ظلم شاهزادگان بزرگ در ایالت
و ولیات ،رفتار نابهنجار در بادی ها خاصه منصوبین سلطنت ،عرصه را
بر افراد حساس مملکت بقدری تنگ کرده بود که برای هر گونه فداکاری
و جانبازی حاضر شده بودند .سبک و رفتار ناصر الدین شاه در سیاست
خارجی این بود که با همسایگان جنوبی و شمالی و غربی مملکت طوری
رفتار کند که مبادا رنجشی حاصل کنند و اسباب زحمت او را فراهم
سازند .از طرفی هم چون رقابت شدید بین دولت بریتانیا و امپراطوری
روس بود و هر یک می خواستند تا دولت و ملت ایران را به سوی خود
جلب نمایند .
اوضاع ایران از اواخر سلطنت ناصر الدین شاه یک وضعیت بسیار بدی
داشت ،ظاهرا ً آرامش بر قرار بود ،ولی در باطن سکوت و یأس و نا
امیدی سر تاسر کشور را فرا گرفته بود .
در این بین اگر افرادی لیق هم طلوع می کردند ممکن بود به وسیله ی
ناصرالدین شاه محو و نابود گردند ،چون راحتی و مقام او را تهدید می
کردند و ممکن بود ملت را به بیداری و آگاهی سوق دهند .آنان افراد
وطن پرست را نیز با عنوانهایی چون « صوفی » بهایی و ...زندانی ،
زجر و می کشتند .ناصرالدین شاه در تمام مدت حکومتش به واسطه ی
ترسی که از افراد بر جسته ی مملکت داشت ،هر نهال برومندی را که
می خواست در گلزار کشور ایران رشد کند را با بی رحمی از بین می
برد و اثری از آنها باقی نمی گذاشت .
پس از قتل ناصرالدین شاه به سنت « حاج میرزا رضای کرمانی »
فرزندش مظفرالدین شاه به پادشاهی رسید و به قول هاشم مافی « :
تاج کیانی را بر سر مظفرالدین شاه کذاشتند ».
از همان روز اول دو تیرگی در میان درباریان مظفری و ناصری شروع
شد .در این میان « عین الدوله » از روز نخست ورود به طهران صدر
اغظم می دانست .همچنین « شعاع السلطنه » را ز به همراه خود به
تهران آورده بود تا ولیت عهدی را برای او فراهم نماید و بدین ترتیب «
3
عین الدوله » صدر اعظمی را در دست گرفت ( به طوری که مظفرالدین
شاه علنا ً امور کشور را به وی سپرده بود ) .
مقدمات مشروطه :
مقدمات مشروطه ی ایران را باید از زمان جنگهای ایران روس در دوران
« فتحعلیشاه » و عدم پشتیبانی او از « عباس میرزا » و واگذاری 17
شهر و روستا جستجو کرد .
پس از کشته شدن « امیر کبیر » در دوره ی صدارت « مرزا آقاخان نوری
» و « میرزا علی اصغر خان اتابک » ،شاهزادگان و عمال حکومت در
گوشه ای از مملکت برای خود حکومتی فاسد ساختند .در سالهای
قحطی و گرانی ،اشراف به احتکار می پرداختند .و از مردم مالیلتهای
1
سنگین می گرفتند.
در سالهای قحطی و شیوع بیماری حدود یک دهم از جمعیت ایران جان
سپردند و دها هزار نفر نیز از ایران مهاجرت کردند .جنبش مشروطه
خواهی پدیده ای بود که مردم تنگ دست و ستم دیده در آن ،در برابر
روسها و شاهزادگان و عمال قدرت متحد شدند و با راتقاء سطح آگاهی
سیاسی و اجتماعی خود ،جامعه را به تدریج به سوی تحول عمومی پیش
بردند و دست به شورشهای عظیمی علیه استبداد زدند .
زمینه های بروز انقلب :
شورش و عصیان عمومی علیه سلطنت مطلقه ی شاه ،زائیده ی دو
دسته بود -1 :علل فکری -2علل اقتصادی -3علل سیاسی
-زمینه های فکری انقلب ( مشروطه ) مردم علیه استبداد
مطلقه
زمینه های فکری نیز خود به 2دسته ی تقسیم می شد :
الف :زمینه های فکری داخلی « الهام از آموزشهای ضد استبدادی و ضد
استعماری اسلم » .
از همان زمان صدر اسلم که مردم ایران با اندیشه های عدالتطلبانه و
روشهای حکومت عدل اسلمی آشنا شدند ،بدون دفاع حکومت عدل
اسلمی را پذیرفتند .در طول تاریخ پس از اسلم نیز مردم ایران
همواره علقه مند و متوجه علماء دین بودند .از این پس مردم با
راهنمایی روحانیون و الهام ار آرمانهای اسلمی قدم به قدم به مبارزه
با استبداد و استعمار پرداختند .
. 1آصف الدوله در خراسان – فرمانفرما در فارس – ظل السلطان در اصفهان – آقابالخان سردار در گیلن – نظام السلطنه در
آذربایجان – حشمت الملک در قائن – ظهیرالملک در کرمانشاه – فیروز میرزا در کرمان و نیرالملک در یزد ،از جمله آنان بودند .
4
ریشه ی اصلی عصیان مردم در زمان « مظفرالدین شاه » که نهایتا ً به
انقلب مشروطیت منتهی شد ،بیداری اسلمی و رهبری روحانیت بود .
ب :زمینه های فکری خارجی « تأثیر پذیری از اندیشه های قانون گرایی
و آزادی خواهی غرب » .
-در خواست حکومت قانون به تقلید از اروپا :
بخشی از مردم ایران در دوران حکومت « ناصرالدین شاه » از طریق
روزنامه ها ،مسافرتها و تحصیل در فرنگ و تماس با خارجیان مقیم
ایران با اروپا آشنا شدند و در صدد کشف علت پیشرفت غرب و عقب
ماندگی های ایران شدند .این تأمل آنان را به این نتیجه رساند که علت
اصلی پیشرفت اروپا ،شیوه ی حکومتی آن است .شیوه ی که اساس آن
را قانون تشکیل می دهد ؛ و عامل این همه عقب ماندگی ایران نبود
قانون در این کشور و وجود حکومتهای استبدادی مطلقه است .تعدادی
از روشنفکران در تبلیغ حکومت قانون ،تلش زیادی کردند و شروع به
انتقاد از حکومت پرداختند و با طرح شعار « قانو.ن خواهی » به ضدیت با
شاه روی آوردند .
-شکست روسیه از ژاپن :
شکست روسها از ژاپن در سال 1905تأثیر بسزایی در روحیه ی مردم
ایران و تحول فکری آنان به جای گذاشت .روسها که در نظر در ابر
قدرتمند جلوه می کردند و در طی ماحل و سالهای دراز توانسته بودند ،
قسمتهای زیادی از خاک ایران را جدا کنند ،اکنون در مقابل یک کشور
کوچک آسیایی از پا در آمده بودند .مردم علت پیروزی ژاپنی ها را
کفایت هیئت حاکمه ی ژاپن و عدم کفایت در باریان ایران را علت
شکست ایرانیان در مقابل روسها می شمردند .
-انقلب روسیه :
در سال 1905مبارزات مردم روسیه علیه حکومت تزارها به ثمر رسید و
امپراطوری روسیه علی رغم تلشی که برای سرکوبس انجام داد ،
نتوانست در مقابل خواست مردم مقاومت کند و سرانجام به استقرار
نظام مشرئطه تن در داد .
رسیدن این خبر به مردم ایران که تازه مبارزات خود را شروع کرده بودند
،آنان را در مبارزه ی خود مصم ساخت .ارتباط مردم ایران از طریق
شهرهای شمالی با حوادث روسیه و اندیشه های ضد استبدادی که به
خصوص در شهر باکو جریان داشت ،تحول فکری موجود در ایران را
5
گسترده تر کرد ،و آنان را وا داشت تا در اندیشه ی محدود کردن قدرت
استبداد برآیند و نوعی از نظام مبتنی بر قانون و تشکیل مجلس شورا را
خواستار شدند .
-2زمینه های اقتصادی انقلب مشروطه
در کنار زمینه های فکری انقلب مشروطه که موجب بلوغ و رشد آگاهی
های سیاسی مردم ایران شد ،زمینه های اقتصادی نیز تأثیر بسزایی
داشت ،به طوری که نارسایی های اقتصادی به دلیل چپاولگری ،مردم را
نسبت به حکومت قاجار بد بین کرده بود ،که آن هم دو عامل داشت :
داخلی و خارجی .
الف :عوامل داخلی :
در نظام های استبدادی عنصر اصلی حکومت کننده « شاه » است که به
کمک در باریان بر مردم سلطه ی بی چون و چرا دارد .در حکومت
استبدادی قاجار یکی از عوامل که باعث انقلب مشروطه گردید ،فساد
مالی بود .
هزینه ی دخل و خرج در بار قاجار سنگین بود و برای تأمین این نیاز
پادشاهان از چند طریق عمل می کردند :
-مالیات :مقدار پولی بود که هر شهری و روستایی موظف بود
تا آن را پرداخت نماید .میزان مالیاتها هر ساله تعیین و
افزایش می یافت و بدین ترتیب چون روستائیان امکان بدست
آوردن محصول خوب را نداشتند ،نمی توانستند مالیات خود را
بپردازند و از طرفی نیز به دلیل ورود کالهای خارجی
بازرگانان و تجار هم در آمد کمی داشتند و به دلیل نپرداختن
مالیات زیر فشار قرار می گرفتند .
-فروش حکومت ایالتها :در تمام دوران حکومت قاجار سنتی به
نام « فروش حکومت ایالت » وجود داشت ،که بر اساس آن
هر ساله ایالتهای مختلف را به شاهزادگان و درباریان با
قیمتهای گزاف می فروختند ( اجاره می دادند ) .و آنها نیز
برای اینکه پول خود را باز ستانند ،مالیاتهای سنگین را بر مردم
تحمیل می کردند .در اواخر عهد ناصری و تمام دوران مظفری
این کار به اوج خود رسید .بازرگانان ورشکست شدند و مردم
از گرسنگی در شهرها مردند .قحطی های طولنی نیز اتفاق
افتاد و فقر عمومی جامعه را فرا گرفت و همین عوامل باعث
6
گردید تا شورشهای پراکنده در شهرهای مختلف به وجود آید و
پس از مدتها به انقلبی بزرگ تبدیل گردد .
ب :عوامل خارجی :
-سلطه ی اقتصادی بیگانگان بر بازرگانی ایران :نفوذ بیگانگان در
ایران نه تنها بعد سیاسی نداشت ،بلکه آنان می خواستند با این کار
سلطه ی اقتصادی را نیز بر ایران تحمیل کنند .در دوره ی قاجاریه و
در آستانه ی انقلب مشروطیت ،اقتصاد ایران در دست روس و
انگلیس بود و چون بازرگانان داخلی نمی توانستند با شرکتهای بزرگ
این دو کشور رقابت کنند ،در حال ورشکستگی بودند و روز به روز بر
تنگدستی آنان و مردم افزوده می شد .مردم و بازرگانان علت همه
ی مشکلت اقتصادی را بی کفایتی و سرسپردگی شاهان قاجار می
دانستند .
-امتیازات :
امتیازات یکی از نقش های مهم ،سلطه ی اقتصادی بیگانگان بر کشور
را ایفا می کرد .چون در آن زمان کشور کامل ً در دست انگلیسیها و
روسها بود .سران دربار برای حفظ قدرت و همچنین برای راضی نگه
داشتن طرفین ،باید امتیازاتی به آنان می دادند .در زیر چند امتیازای که
به دولت روس و انگلیس در زمان حکومت قاجار داده شده بود را بررسی
و مرور می کنیم :
امتیاز انگلیسیها در ایران :در دوران پادشاهی ناصرالدین شاه قدتهای
استعماری روس و انگلیس برای بسط نفوذ اقتصادی و سیاسی خود در
ایران رقابت بسیار شدبد آغاز کردند .آنان علوه بر جاسوسانی که در
دربار داشتند ،با پرداخت رشوه به شاه و درباریان سعی داشتند تا دربار
ایران به سوی خود بکشانند.
شاه که در نظر داشت اصلحاتی در کشور ایجاد کند ،به کشورهای
اروپایی سفر می کرد و بهانه ای جز آوردن تمدن و فرهنگ غربی و
ظاهرا ً سر پوش گذاشتن بر ریخت و پاشهایش نداشت .در این میان
بیگانگان که از وضع مالی در بار اطلع داشتند ،هزینه های سفر شاه را
متقبل می شدند ،ولی در عوض خواستار امتیازاتی بودند .
از این میان به دو امتیاز که ننگین تر از همه بود اشاره می کنیم .
امتیاز رویتر :این امتیاز از ننگین ترین امتیازاتی است که یک کشور می
تواند به کشور دیگری بدهد .در زمان ناصرالدین شاه و با کمک و دللی
7
حسین خان سپهسالر میان دولت ایران و یک یهودی انگلیسی به نام «
بارون جولیوس دو رویتر » بسته شد .به موجب این قرارداد حق احداث
را آهن و تراموا – بهره برداری از کلیه ی معادن و صنایع به جز طل و
نقره و سنگهای قیمتی و نیز بهره برداری از جنگلها و احداث قنوات و
کانالهای آبیاری اراضی به مدت 70سال و اداره گمرکات و حق صدور
همه نوع محصولت به ایران به مدت 25سال به « رویتر » واگذار گردید .
به موجب این قراداد ایران عمل ً استقلل سیاسی – اقتصادی خود را از
دست می داد و بدون خونریزی و چنگ تبدیل به مستعمرهی انگلستان
می شد .با وجود این شرایط ،روسها چون منافع خود را در خطر می
دیدند ،اولین کشوری بودند که خواستار لغو آن شدند .از طرفی دیگر
نیز مخالفتهای داخلی با امتیاز رویتر شروع شد ،که رهبری آن را « حاج
مل علی کنی » به عهده داشت .اعتراضات همه جانبه باعث گردید تا این
1
قراداد لغو و دللن این امتیاز از کار بر کنار گردند .
تشکیل نیروی قزاق در ایران :روسها که همواره به دنبال توسعه ی نفوذ
خود در ایران بودند با دستیاری سپهسالر که از انگلیسیها رنجیده و به
روسها متمایل گشته بود ،موفق شدند نظر شاه را نسبت به تشکیل
نیروهای قزاق در ایران جلب کنند .شاه نیز با تشکیل نیروهای قزاق در
در طی عهد نامه ای موافقت کرد .به موجب این 2
سال 1296ه .ق
قرارداد « سرتیپ دو مونتو یچ » نیرو های قزاق را در ایران سازماندهی
کرد .امضاء این قراداد به روسها آمکان داد تا نیروهای خود را با خرج
ایران در این کشور مستقر کرده و در شرایط حساس از آنان استفاده
کنند .اما این نیروی نظامی که به اصطلح حامی ایرانیان بودند .جنایات
فجیح مرتکب شدند و حتی در زمان محمد علی شاه به تعقیب مشروطه
طلبان و به توپ بستن مجلس پرداختند .
امتیاز تأسیس بانک استقراضی روس :از جمله امتیازاتی که انگلیسی ها
در ایران تحصیل کرده بودند ،امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی بود .
روسها که نمی خواستند در این زمینه نیز از رقیب خود عقب بمانند ،
اجازه ی تأسیس بانکی در ایران را از ناصرالدین شاه خواستار شدند .
شاه سر انجام زیر فشار به این امر تن در داد و قرار شد ،بانک
استقراضی روسی در ایران تشکیل گردد .
- 1میرزا خان ناظم الدوله و میرزا حسین خان سپهسالر دللن این قراردادننگین بودند .
-32برابر با 1357ه .ش
8
بانک استقراضی که شعبه ی از وزارت دارایی روسیه بود ،سعی می
کرد تا بادادن وام های طویل المدت ،شخصیتهای با نفوذ ایرانی را
متمایل روس کند .
قراداد گمرکی ایران و روسیه :مظفرالدین شاه مانند پدرش هوس
سیاحت اروپا را در سر داشت ،ولی خزانه کشور را تهی می دید .در این
حالت ابتدا دست به دامن انگلیسیها شدند ،ولی چون آنان در پرداخت
پول تعلل کردند ،دولت ایران متوجه روسیه شد .روسها برای پرداخت
این وام در خواست واگذاری گرکات را مطرح ساختند ،تا پشتوانه ی وام
داده شده باشد .بر اساس این قراداد که به طور مخفی در سال 1319ه .
ق 1در تهران به امضاء رسید ،عمل ً ایران حق دخالت در گمرکات شمال
را نداشت و عمل ً مشتریان اقتصادی ایران تحت کنترل روسها در می آمد
و بزرگترین ضربه را به صنایع و تولیدات داخلی می زد ،که قدرت رقابت
2
با کالهای خارجی به خصوص کالهای روسی را نداشتند .
پس از انعقاد قراداد گمرکی ،روسهابرای تسلط هر چه بیشتر خود ،
مسیونوز بلژیکی را به عنوان ریاست گمرکهای ایران بر دربار تحمیل
کردند .
– 3زمینه ی سیاسی :نارضایتی مردم از دولت قاجار – بی کفایتی
شاهان – فساد حاکم بر دربار و ...همراه با حضور بیگانگان و تسلط آنها
بر اوضاع سیاسی کشور همراه شد .کشت و کشتار بیگانگان و ظلم و
ستم آنها باعث افزایش نارضایتی عمومی در سطح جامعه می شد و
مردم این را از چشم دولت می دیدند و روز به روز به دولت و درباریان
بد بین می شدند .
وامهای دریافتی از خارج :همان طور که مطرح کردیم ،علل به وجود
آمدن انقلب مشروطه را 3عامل تشکیل می داد ،ولی علت دیگری نیز
وجود داشت ،که دریافت وام از دولتهای خارجی بود .
در اثر این کارها ،منابع در آمد ملی به عنوان پشتوانه به بیگانگان واگذار
می شد و دیناری از این پولها مصرف مملکت نمی گردید .دریافت وام
های کلن و بهره های سنگین آنها از طرفی اقتصاد کشور ار رسما ً فلج
کرد و از طرفی دیگر باعث رکود اقتصادی جامعه شد .همین امر یکی
دیگر از عوامل قیام مردم علیه استبداد و استعمار بود .
9
آغاز بیداری :
از عوامل بیداری یکی شاهزائه جلل الدین میرزا قاجار و دیگری ملکم
خان بود .در این میان چند تن از روشنفکران که برای تحصیل به فرنگ
رفته بودند در بازگشت از اوضاع کشور متأثر شده و دم از آزادی و قانون
1
می زنند .
از طرفی دیگر تحریر تنباکو و مخالفت روحانیت با عوامل حکومتی نقش
بسزایی در آگاهی مردم ایفا کرد .
با آمدن چاپخانه به وسیله ی « میرزا صالح شیرازی » به ایران آگاهی
عموم مردم روز به روز افزایش یافت .قتل ناصرالدین شاه و ضعف و
بیماری « مظفرالدین شاه » نقش بسزای در به ثمر رسیدن انقلب
مشروطه داشت و از طرفی دیگر آشنایی مردم با نهضتهای انقلبی در
اروپا و زیاد شدن فساد و ظلم و از طرفی دیگر شکست روسها از ژاپن
( قبل ً بدان اشاره شد ) و حمایت دولت انگلیس از مشروطه خواهان در
عثمانی و ایران مقدمات انقلب را فراهم آورد .کوششهای « امیر کبیر
» و میرزا حسین خان سپهسالر و امین الدوله در آشنا کردن مردم با
روشنفکری و نهضت چندان بی تأثیر نبود .پس از به تخت نشتن
مظرالدین شاه ،عین الدوله به صدر اعظمی انتخاب گردید .در این برهه
ی زمان ظلم و ستم در باریان ،فقر و فساد عمومی و رکورد شدید
2
اقتصادی مردم در برابر بر پایی شورش عظیم آماده می کرد .
10
روزنامه ی جبل المتین در 2421در کلکته منتشر شد و از اوضاع ایران
انتقاد کرد .روزنامه ی ملنصرالدین چاپ باد کویه که صابر با نام های
مستعار در آن اشعار آتشین و انتقادی داشت .ملکم خان در 2449در لندن
منتشر گردید ،و به امین السلطان تاخت .ملکم خان و سید جماالدین
اسد آبادی مقالتی می نوشتند و روزنامه ی اختر در استانبول با انتقاد
از اوضاع ایران مردم را در بیداری یاری می نمودند .روزنامه های
مساوات و پرورش نیز دو روزنامه ی انتقادی دیگر بودند .ضیاء الخالفین
نیز با چاپ مقاله هایی از اسد آبادی ،به شاه ایران حمله می کرد .
چگونگی پیدایش کلمه ی مشروطه :
همکاری علماء با مردم از مساجد و منبرها شروع شد و کم کم نام
مشروطه بر زبان افتاد « .واژه ی » کنستیتوسیون » به معنی « قانون
اساسی و حکومت مشروطه » در سال 1272ه .ق برای اولین بار در
روزنامه ی وقایع التفاقیه درج شد .
در عثمانی عده ای نوشته اند که این لغت از « CHATEشارت » فرانسوی
و « چارت » به انگلیسی گرفته شده است .انچه مسلم است اصطلح «
مشروطه » برای نخستین بار در عثمانی پس از دوره ی تنظیمات از سال
1876به بعد متداول شده است ،و این لغت از لغات مستحدث عربی در
ترکی است .
به هر حال مظفرالدین شاه و عده ی حکومت ملی و عدالتخانه داد ،ولی
« عین الدوله » و گروهی دیگر از این وعده به وحشت افتادند و برای
جلو گیری از تأسیس عدالتخانه از روسهای تزاری کمک گرفتند .
از آغاز پادشاهی « محمد علی شاه » بر سر لفظ « مشرطه » به میان
مردم و دولت درگیری به وجود آمد .محمد علی شاه می خواست مجلس
را به صورت عدالتخانه ای که مورد نظر مردم در آغاز بود در آورد ،همین
امر موجب قیام مردم تبریز و تهران شد ،و چون مردم به درباریان
اعتماد نداشتند ،خواستار تأیید کلمه ی مشروطه با واژه ی « کنستیتون
سیون » شدند .
تقربا ً همه با آن موافق بودند ،که در این هنگام در مجلس اول « مشهدی
باقر بقال » که نماینده ی صنف بقالن در مجلس بود گفت « :آقایان
قربان شرع و شارع اسلم برم ،ما اصناف و مردم عوام این اصطلحات
عربی را نمی فهمیم ،چیزس را که به زحمت بدستش گرفته ایم ،
11
اسمش مشروطه است و ما آن را به آسانی از دست نمی دهیم ».این
سخان باعث گردید تا دوباره کلمه ی مشروطه پا بر جا بماند .
عوامل بیدارگر :
نیروها و عوامل درگیر در انقلب و بیداری و ادامه ی آن را می توان به 2
دسته تقسیم کرد :روحانیت – روشنفکران .
روحانیت :در دوره ی صفویه با گسترش اسلم و مذهب و شعیه
روحانیت به عنوان عالی ترین مقام و نهاد مردمی و تنها نهاد قدرتمند
غیر دولتی مطرح شد .روحانیت تنها پایگاه مردم در برابر ظلم و ستم
حاکمان به شمار می رفت و مهمترین عامل قدرت سیاسی روحانیت
پایگاه وسیع مردمی بود .افزایش علمای بزرگ و رشد سریع مدارس و
نهاد های دینی نیز به گسترش کمیت و کیفیت نهاد روحانیت انجامید.
در حمایت از مشروطه طلبان ،می توان از « میرزای نائینی » نام برد .
در هنگام فتح تهران روحانیون چون شیخ فضل الله نوری که از انقلب
دوره ی کرده بودند ،دستگیر و اعدام شدند .همچنین ترور آیت الله
بهبهانی ضربه ی سختی بر روحانیت وارد آورد ،بدین ترتیب هدایت
1
مشروطه طلبان به دست غربی ها افتاد .
روشنفکران :جریان روشنفکران از ابتدای قرن 11م آغاز گردید .
ایرانیانی که نتوانستند شناخت دقیق و بنادین از مبانی نطری توسعه و
رشد و تمدن غربی داشته باشند ،مجذوب آن شده و ظواهر آن را تقلید
می نمودند .در عصر ناصری تعداد تحصیل کنندگان افزایش یافت و
روشنفکران آشنا به غرب زیاد شدند .از جمله ی روشنفکران آخوندزاده
بود او اولین روشنفکری بود که به انتقاد از جامعه ی ایرانی پرداخت ،او
که از اتباع روسیه به شمار می رفت ،صراحتا ً به عقاید دینی مردم می
تاخت و به همین علت آنچنان خواننده ای در ایران پیدا نکرد .میرزا ملکم
خان ناظم الدوله از دیگر روشنفکران دوره ی ناصری بود .وی وزیر
مختار ایران در لندن و واسطه ی امتیاز رویتر بود .وی روزنامه ی
قانونم را منتشر می کرد و صطلحات « قانون ،مشروطیت ،علوم جدید
،آزادی و نفی استبداد » را مطرح کرد .
سپهسالر دولتمرد و روشنفکر دیگر عصر ناصری بود که تنها به عنوان
نماینده ی سیاسی ایران در خارج از کشور به خصوص عثمانی فعالیت
- 1ظهور سیاسی علما در ایران به اوایل قرن 19م و زمان جنگهای ایران و روس و قتل گریبادیوف بر می گردد .
12
می کرد .در بحران قحطی به نخست وزیری ناصرالدین شاه برگزیده شد
و در همان زمان امتیاز رویتر را به انگلیسی ها داد .
آغاز حرکت:
در اواخر عهد ناصری و با توجه به زمینه های پیش آمده ( که مختصرا ً به
آنها اشاره گردید) مردم تدریجا ً و به صورت پراکنده خشم خود را نسبت
به شاه و درباریان آشکار ساختند .قتل ناصرالدین شاه نیز نشانه ی
اوجگیری این خشم بود.
در اینجا نگاه ی اجمالی به عواملی که حرکت مردم را تسریع می کرد می
کنیم:
ماجرای مسیو نوز بلژیکی :پس از انعقاد قرارداد گمرکی با روسها،
تعدادی از بلژیکی ها که در خدمت سیاست روس ها بودند به ایران آمده
و به اداره ی امور گمرکات پرداختند .در سفر مظفر الدین شاه به اروپا
نوز تعرفه ی گمرکی جدیدی که به نفع بازرگانان نبود را تصویب کرد.
مردم از این کار نوز سخت ناراحت گشتند و خواستار عزل وی شدند .در
این هنگام عکسی از نوز منتشر گردید که این خشم عمومی را افزایش
داد 1.در این هنگام ولیعهد از مردم خواست تا هنگام برگشتن شاه صبر
کنند و بعد از برگشتن شاه نوز را عزل خواهد کرد .در محرم سال 1223
هـ .ق « 2سید عبدالله» با سخنرانی تند خود نسبت به نوز ،آتشی در دل
مردم انداخت و مردم را به اغتشاش کشاند.
حادثه ی بانک :در یکی از قبرستان های متروکه ی وسط بازار تهران
قرار بود دولت روس ساختمان یانک استقراصی خود را بنا کند .در هنگام
کندن و خاکبرداری زمین استخوانهای تازه ی مردگانی پیدا شد ،ولی
مسئولین بدون اعتنا آنان را در چاهی ریختند .این حادثه که همزمان با
ماه رمضان بود ،اعتراض مردم و روحانیت را در برداشت .یکی از
روحانیون به نام شیخ محمد واعظ مردم را برای خواندن فاتحه به
قبرستان برد ،ولی مردم ساختمان را با خاک یکسان کردند.
مهاجرت صغری ( مهاجرت به شاه عبدالعظیم ) :پس از ماجرای
بازرگانان و درگیری در مسجد ،رهبران برای تصمیم گیری در منزل آیت
الله طباطبایی گرد آمدند .آیت الله طباطبایی و بهبهانی پس از تصمیم
گیری به معنای اعتراض به حرم شاه عبدالعظیم رفتند و حدود 10هزار
- 1در این عکس او با لباس روحانیت در یک مجلس رقص ،در حال کشیدن قلیان بود.
- 2برابر با 2464شاهنشاهی
13
نفر نیز آنان را یاری دادند .روحانیون معترض خواسته های خود را به
1
وسیله ی سفیر عثمانی به گوش شاه رسانیدند.
شاه پس از دریافت درخواست علواء و مردم اعلم کرد که با خواسته
های آنان موافقت شده و عین ادوله را موظف کرد تا آنان را به شهر
بازگرداند و پیشنهاد انان را عملی کند.
مهاجرت کبری :پس از آنکه شاه با خواسته ی علما؟ء موافقت کرد آنان
به شهر بازگشتند .در این میان عین ادوله که حاضر نبود تا درخواست
های علماء و مردم را اجراء کند ،این کار را به امروز و فردا می انداخت
و سعی می کرد در میان مردم اختلف بیاندازد .در این میان آیت الله
طباطبایی نامه هایی به شاه و عین الدوله نوشت و هیچ کدام موثر واقع
نگردید.
سخرانی های شدید شیخ محمد واعظ علیه عین ادوله باعث گردید تا او را
زندانی کنند .مردم پس از فهمیدن این ماجرا به جلوی زندان رفته و با
هجوم به آن شیخ را آزاد کردند .در این میان که درگیری مسلحانه بود،
یکی از طلب جوان به نام سید عبدالحمید کشته شد .مردم نیز جنازه ی
او را برداشته و تظاهرات عظیمی به پا داشتند.
با این کار علماء تصمیم گرفتند به سوی قم روانه شوند و شهر را ترک
کنند .با مهاجرت روحانیون بازارها تعطیل شد و شهر از حالت عادی
بیرون آمد و مردم اعتراضات شدیدی به راه انداختند .در این تظاهرات ها
و عصیانها برای اولین با زنان عمل ً وارد صحنه شدند.
اوجگیری مبارزه و درخواستهای جدید روحانیون ( تهران پس از مهاجرت
کبری ) :پس از آنکه روحانیون به قم مهاجرت کردند ،احتمال حمله دولت
به مردم قوت گرفت و حدود 20هزار نفر به سفارت انگلیس پناهنده
شدند و خواسته های خود را توسط سفارت انگلیس به دولت اعلم
کردند 2.با انتشار این خبر به شهر های دیگر آنان دست به شورشهای
پراکنده زدند و تلگرافهای آنان به سوی دربار و در حمایت از مردم تهران
مخابره شد.
- 1عزل نوز بلژیکی – عزل علء ادوله از حکومت تهران – اجرای قوانین اسلم در کشور – تاسیس عدالتخانه در سراسر کشور و
.....از جمله خواسته های آنان بود.
- 2بازگشت علماء به تهران -عزل عین الدوله – افتتاح دارلشوری – قصاص قاتلین – بازگرداندن تبعیدی ها و ...از خواسته آنان
بود.
14
با گشسترش مبارزه و انتشار خبر حرکتهای مردم ،سرانجام شاه توسط
نماینده سیاسی کشورهای خارجی و بعضی افراد داخلی دیگر از
درخواست های مردم آگاهی یافت .بنابراین شاه ابتدا عین الدوله را
برکنار و به جای او مشیر الدوله را جای گزین کرد .اما این کافی نبود ،
در نتیجه شاه تحت فشارهای شدید در 1 4جمادی الثانی 1 3 2 4هـ .ق با
نامه ای خطاب به مشیر الدوله ،فرمان مشروطیت را صادر کرد.
پس از صدور این فرمان « عضد الملک » رئیس ایل قاجار علماء را به
تهران بازگرداند.
مقدمه ی انتخابات :پس از صدور فرمان مشروطیت مردم تهران ،تبریز
،مشهد ،رشت و شیراز و اصفهان و ...به شادی و سرور پرداختند و
برای پذیرش نام مشروطه و ایجاد عدالتخانه و مجلس شورای ملی و
تدوین نظامنامه ی انتخابات دور اول دست به کار شدند .برای گشایش
مجلس ،نخست لزم بود تا نمایندگان انتخاب گردند .بنابراین روز شنبه
2 6مرداد برابر با 2 7جمادی الثانی 1 3 2 4تدوین نظامنامه ی انتخابات در
تالر مدرسه ی نظام شروع گردید .در این جلسه مشیر الدوله صدر اعظم
،از طرف شاه متن بازشدن و افتتاح مجلس را خواند .پس از تنظیم
نظامنامه توسط یک گروه 5نفره در روز 1 9رجب به امضای شاه رسید.
انجام انتخابات :انتخابات تهران روز پنجشنبه 2 3ماه رجب آغاز گردید و
روز 1 2رمضان یعنی دوشنبه به پایان رسید .ولی در این میان دو مشکل
وجود داشت .یکی این بود که می بایستی اقلیت یهود و ارمن و زردشت
نیز باید نماینده ای برای خود برگزیدند ،اگر چنین می شد ممکن بود
علمای نجف و سایر شهرها به مخالفت بپردازند .برای حل این مشکل
عده ای از آزادیخواهان با روسای این اقلیتها صحبت کرده و حقیقت را
بر آنها آشکار کرده بودند ،آنها نیز حق انتخاب را به آیت الله بهبهانی و
طباطبایی سپردند و از این میان تنها زردشتیان با این امر مخالفت کردند
و تنها اقلیتی بودند که در مجلس اول نماینده داشتند.
مشکل دوم شاهزادگان بودند که حاضر به اتخاب نماینده نبودند ،بعضی
نمی خواستند به این سادگی دست از خودسری بردارند .در این حال
مظفرالدین شاه در مجلسی با آنان صحبت کرد و آنان را ملزم به شرکت
در انتخابات نمود.
گشایش مجلس :شاه می خواست که مجلس روز 1 5شعبان همزمان با
تولد امام زمان (عج) برگزار گردد ولی ازادیخواهان مخالف آن بودند ،
15
زیرا می ترسیدند در آینده ی جشن افتتاح مجلس ،جشن تولد امام زمان
را تحت الشعاع خود قرار دهد.
سر انجام روز یکشنبه 18شعبان روز افتتاح مجلس اعلم شد .شاه طی
دعوت نامه ای افراد زیر را برای حضور در این مراسم دعوت کرد:
(( علمای اعلم و حجج السلم – نمایندگان مجلس – شاهزادگان –
سفرای کبار و وزرای مختار و سایر بزرگان پایتخت و ) ...
تدوین قانون اساسی :در این میان مشیرالدوله – محتشم السلطنه –
ناصرالملک و مشیر الملک قانون را پس از تدوین به مجلس بردند و آن را
1
به تصویب و امضای شاه رساندند. در سال 1324هـ ق
مرگ مظفرالدین شاه :
10روز پس از امضای قانون اساسی در شب چهارشنبه 24ذی القعده
1324مظفرالدین شاه از دنیا رفت 10 .روز پس از مرگ او محمد علی
میرزا تاج گذاری کرد و سه روز در تهران و شهرستانها جشن گرفت .در
جشن تاجگذاری هیچ یک از نمایندگان به جزء صنیع الدوله حضور نداشت ،
بدین صورت کدورت بین مجلسیان و شاه آغاز گزدید.
متمم قانون اساسی :قانون اساسی در 51ماده تصویب گردید .ولی پس
از مرگ شاه کمیسیونی مرکب از « صنیع الدوله ،وثوق الدوله ،
سعدالدوله ،مشارالملک ،مستشارلدوله ،تقی زاده ،حاجی امین الضرب
،حاجی سید نصرالله » تشکیل شد تا متمم قانون اساسی را به رشته
تحریر درآوردند .ولی با نفوذ عوامل خارجی و سهلنکاری روحانیون متمم
های قانون اساسی سنگ و بوی غربی به خود گرفت .اگر در این میان
مقاومت « شیخ فضل الله نوری » نبود ،ماده ای که بر اساس آن باید 5
روحانی بر مصوبات مجلس نظارت کنند تا چیزی خلف شرع نباشد هم به
تصویب نمی رسید.
سوء قصد به شاه:
به توپ بستن مجلس :پس از کشته شدن امین السلطان مخالفین
مشروطه ترسیدند و برای مدتی عقب نشینی کردند .شاه بار دیگر در
حمایت از مشروطه طلبان سوگند یاد کرد .ولی مدتی بعد که شاه عازم
2
ولی آسیبی ندید. سفر بود ،مورد سوء قصد قرار گرفت
- 1برابر با 1285هـ ش
- 2عده ای اعتقاد دارند که این سوء قصد نمایش بوده و از طرف خود شاه ترتیب داده شده بود ،تا بهتنه ای لزم برای حمله به مجلس
فراهم گردد.
16
1
به خیابانها ریختندو پس از این حادثه ماموران در سال 1326هـ .ق
مردم را مضروب ساختند .در همین موقع شاه عازم باغشاه بود ،تا
مقدمات حمله به مجلس را فراهم کند .پس از اقضای 20روز زمینه ها
فراهم گشت و نیروهای قزاق به رهبری لخوف روس به سوی مجلس
حرکت کردند و مردم را به خاک و خون کشیدند .مشروطه طلبان نیز که
توان دفاع را نمی دیدند ،هرکدام به جایی پناهنده شدند .ولی
صوراسرافیل و ملک المتکلمین را کشتند ،ولی طباطبایی و بهبهانی را
تبعید کردند.
قیام شهرها و شورش علیه استبداد:
پس از انتشار سرکوبی مشروطه طلبان و به توپ بستن مجلس ،مردم
دیگر شهرها شورش کردند و تصمیم به مبارزه با استبداد گرفتند .در
اینجا به اختصار به جنبش های مردمی دیگر شهرها می پردازیم:
قیام تبریز :وقتی خبر سرکوبی مشروطه طلبان به تبریز رسید ،مردم
در حمایت از مشروطه دست به قیام زدند .در این میان ستارخان و
باقرخان ( سردار و سالر ملی ) به رهبری مردم برانگیخته شدند و
توانستند کنترل تبریز را بر عهده بگیرند و بر مخالفین غلبه کنند .انتشار
این خبر شاه را واداشت تا نیرویی را به رهبری « عین الدوله» مستبد
معروف برای پس گرفتن تبریز به آنجا اعزام کند ،اما پس از 10ماه
2
محاصره توفیقی به دست نیاورد و مجبور به ترک آنجا شد.
قیام گیلن :در این میان مردم گیلن همراه مردم تبریز و سایر شهرها
دست به قیام زدند و محمد ولی خان تنکابن را به رهبری خود انتخاب
کردند و به عنوان فرمانده کل نیروهای گیلنی برای فتح تهران اعزام
3
کردند.
همزمان با این وقایع « یغرم خان » که رهبری ارامنی را در دست داشت
به قوای سپهدار پیوست و با تقویت نیروهای او برای فتح تهران آماده
گردید.
قیام بختیاریها :
17
رسیدن خبر حوادث به سایر نقاط کشور ایل بختیاری را نیز به عکس
العمل واداشت .اگر چه عده ای از این قوم به عین الدوله پیوستند و در
محاصره ی تبریز حضور داشتند .اما اکثر افراد ایل به رهبری صمصام
السلطنه به مخالفت با شاه پرداختند و چون اوضاع اصفهان را آشفته
دیدند ،آنجا را تصرف و برای حمایت از مشروطه طلبان به تاسیس
عدالتخانه اقدام کردند .پس از فتح اصفهان ،علی قلی خان برادر
صمصام خان به او پیوست و به عنوان فرمانده عازم تهران شد.
روس و انگلیس و فتح تهران:
در شرایطی که شورش در شهرهای مختلف بیشتر می شد ،حمایت از
مشروطه طلبان آنان را در ادامه ی حرکت مصمم تر می کرد .در این
میان تلشهای روس و انگلیس که به صورت پنهان بود افزایش یافت.
آنان از این می ترسیدند که اگر نتوانند جلوی تحرکات را بگیرند ،این
انقلب ریشه دارتر و بنیادی تر خواهد و این به ضرر آنها خواهد بود.
روسها و انگلیسها که در میان برخی سران گیلک و بختیار نفوذ داشتند ،
خواستند با استفاده از نفوذ حرکت مردم را متوقف نمایند ،روسها با
سپهدارو انگجلیسها با سردار اسعد به توافق رسیدند ،ولی اگر آنان
رسما ً این توافق را اعلم می کردند ،حتما ً کشته می شدند ،بنابراین
تلش روس و انگلیس بی نتیجه ماند.
فتح تهران:
خبر حرکت مجاهدان گیلن و تفنگداران تنکابنی به فرمانده ای (( محمد
ولی خان سپهسالر و سردار محیی )) به تعرض سواران بختیاری به
سرکردگی « حاج علی قلی خان بختیاری » باعث وحشت شاه شد .همه
دست به کار شدند تا از سقوط شهر جلوگیری کنند ولی مجاهدان در
1
وارد تهران شدند و پس از دو روز درگیری با سال 1327هـ .ق
ماموران شاه در روز جمعه تهران سقوط کرد و شاه به سفارت روس
پناهنده شد .فاتحان در بهارستان شورایی تشکیل دادند و « محمد علی
شاه » را از سلطنت عزل و فرزند 12ساله ی او را به نام « احمد میرزا
» را به جانشینی او برگزیدند .شورای مذکور 22نفر را برای اداره ی
موقت کشور برگزید .این شوری با موافقت روس و انگلیس شاه را به
تحهد اینکه سالنه صد هزار تومان به او بپردازد را تبعید کرد.
18
تحلیل کوتاه از دلیل انحراف مشروطیت و آغاز انحطاط
استعمارگران روسیه و انگلیس که از همان آغاز پیروزی عمیق تر شدن
انقلب را به ضرر خود می دیدند بی کار ننشسته و کارهایی مبنی بر
جلوگیری از تعمیق انقلب و منخرف ساختن راه انقلب را در پیش
گرفتند.
آنان هدفهای زیر را برای رسیدن به هدفهای خود به دنبال می کردند.
-1نفوذ هر چه بیشتر در هیئت حاکمه :تلشهای استعمارگران از
همان دقایق اول فتح تهران آغاز گردید ،آنان هر خواسته از
همان اول هیئت حاکمه را به نفوذ خود درآوردند و در این کار
موفق شدند .این موفقیت برای انان به منزله ی پیروزی در به
انحراف کشاندن نهضت بود ( .عین ادوله و سعد الدوله از جمله
افراد بیگانه بودند).
-2نفوذ در مجلس و هدایت آن در جهت تامین منافع خود :بیگانگان
علوه بر نفوذ در دولت ،تلش کردند تا عناصر وابسته به خود را
به مجلس هم باز کنند .از مجلس دوم و به صورت مشخص نفوذ
بیگانگان شدت بیشتری پای گرفت و مردم که به ثمر رسیدن
این انقلب خون زیادی داده بودند از مشروطیت و اصطلحات نا
امید شدند .و این خود طبعا ً یکی دیگر از عوامل انحطاط
مشروطیت بود.
-3سرکوب قیام های اصیل مردمی :پس از پیروزی مشروطه و
تاسیس مجلس ،عناصر استبداد ستیز با مشاهده ی انحراف
هیئت حاکمه ،از مبارزه دست نکشید ،و تلش کردند تا با رفتن
به میان مردم حرکت را دوباره و از نوع شروع کنند .با
گسترش قیام ها ،عوامل استبداد بر دولت فشار می آوردند که
قیام ها را سرکوب کند و هنگامی که دولت در اجرای این کار
تعلل می کرد ،آن ها رسما ً خود به این کار و کشتار مردم قیام
کرده پرداختند ( .کشتار در تبریز و مشهد نمونه های بارز این
سخن است).
19
نقش سیاستمداران داخلی :با تلش استعمارگران و وجود نمایندگان
بیگانه از یک طرف و بروز اختلف میان نمایندگان و کاهش قدرت
نمایندگان وابسته به مردم از طرفی دیگر باعث گردید تا سیاستمداران و
استعمارگران خارجی جای پای خود را محکم کنند .اختلفاتی که در
مجلس به وجود آمد ،به دشمنان فرصت داد تا آنها را به جان هم اندازد و
مسائل شخصی را جایگزین مصالح عمومی کند و نهضت را از مسیر خود
خارج کند.
انزوای روحانیت:
روحانیت که در جریان پیروزی نهضت نقش به سزایی در رهبری داشت ،
پس از پیروزی ،ئخالت و نظارت خود را در اداره ی کشور کاهش دادند.
این امر نیز دو عامل داشت:
-1تلش سیاستمداران و روشنفکران غرب برای انزوای روحانیت:
انقلب مشروطه با حضور فعال روحانیون به ثمر رسیده بود،
اما مدتی نگذشته بود که روشنفکران و سیاستمداران طرح
جدایی دین از سیاست را مطرح ساختن و به تبلیغ آن در جامعه
و مجلس پرداختند ،این کار باعث شد تا دست روحانیت از
نظارت بر کارهای دولتی قطع شود.
-2سرخوردگی روحانیت از سیاستمداران :پس از پیروزی نهضت
مشروطه به دلیل مشاهده ی بسیاری از دلغک کاریهای
سیاستمداران ،رفته رفته روحانیون از صحنه ی سیاست عقب
نشستند و میدان را به سیاستمدارات غرب دادند .روحانیت با
دیدن حرکت های خائنانه و جاه طلبانه ،خیانتها ،وابستگیها و
...و طرح شعار جدایی دین از سیاست ،اعتماد خود را به
سیاست و سیاستمداران از دست دادند و خود را از صحنه ای
سیاسی عقب کشیدند .عقب نشینی روحانسون یکی از دلیل
اصلی انحراف و شکست نهضت بود.
این ها ،انحراف و شکست مشروطه بود ،مشروطه ای که در اول کار
طرفداران زیادی داشت ،در اواخر عمر خود دشمنان زیادی پیدا کرد،
دشمنانی که با نفهمی و بازیچه ی دست شدن اجنبیان نهضتی را که
خودشان با خونشان به ارمغان آورده بودند با دست های خود از بین
بردند.
زندگی نامه
20
محمد صادق خان چرندابي
بعد از کودتای ضد خلقي محمد علي شاه روسوفيل كه تبريز قهرمان به
پا خاست و آزادي را دوباره به ايران بازگرداند ،مجاهدان چرندابي در اين
مبارزات انقلبي نقش خود را به خوبي ايفاء كرده و در تاريخ انقلبهاي
رهايي بخش ميهنمان نام خودشان را ثبت كردند .سر دسته آنان محمد
صادق خان بود كه مي توان وي را سمبل غيرت و مردانگي دانست.
شادروان محمد صادق خان نه تنها سر دسته مجاهدان محله چرنداب بود
بلكه يكي از افراد رهبري كننده جنگ نجات بخش و از ياران با وفاي
ستارخان سردار ملي بود .مرحوم محمد صادق خان در تبريز و محله آق
مسجد در ميان يك خانواده متوسط متولد شده و در سن جواني به قفقاز
رفته بود.
محمد صادق خان در شدت جنگ آزادي وارد تبريز شده مقداري بمب و
اسلحه با خود آورده بود .اگر چه قبل از ورود او به محله چرنداب به
ضمانت نجف بيك از ارك دولتي تفنگ گرفته و به مجاهدين داده بودند
ولي با ورود او به محله چرنداب گروه مجاهدين جان تازه اي گرفته ،
سازمان آن با انضباط تر و بهتر شد .يكي از خدمات مهم زنده ياد محمد
صادق خان آزادي سازي محله اهراب و از ميان برداشتن نايب محمد و
نايب علي اهرابي بود .شادروان محمد صادق خان در راه رسيدن به
هدفش كه همانا آزادي و بهزيستي هموطنشان بود .شب و روز نمي
شناخت و در هر جبهه و سنگري به مبارزه خود ادامه مي دهد تا يان كه
در جنگ « يانيق داغي » از زانويش زخمي شده و تا آخر عمرش فلج مي
شود .اين مرد آهنين تا آخر عمر با چوب زير بغل را مي رفت و بعد از
اين رويداد تاثر آور هر وقت صداي تير اندازي شدت مي گرفت رنگ او از
شدت تاثر سياه شده و مي دانست اگر دشمن به وي دست يابد وي را
زنده نخواهد گذاشت ،با مرور زمان آن جوان رشيد و خوش قيافه سلمت
خود را از دست داد.
چهره زرد و چشماني گود رفته و گونه هاي فرو رفته او نشانه مرگ او
بود .بزرگترين آرزوي او اين بود كه قبل از تسلط جلد پير شجاع الدوله
كه تشنه خون او بود با اجل خود اين دنياي فاني را وداع گويد و همينطور
هم شد .و مي گويند صمد خان پافشاري مي كرده كه مرده او را از قبر
بيرون كشند و آتش بزنند.
حسين باغبان از مبارزين
21
در سال 1 2 5 0شمسي در شهر اردرود از توابع تبريز در خانواده باغباني
زحمتكش به نام كربليي محمد علي فرزند حاج حسين گوموشي چشم به
جهان گشود كه پدرش نام براي او حسن را انتخاب كردو حسين در آن
محيط روستايي رشد و نمو يافت و مثل اكثر كودكان محروم هم سن و
سالش نتوانست به مدرسه برود و از علم و دانش بهره مند گردد و در
نتيجه از دوران جواني ،پيش پدرش با بيل آشنا شد و در باغهاي
زادگاهش سردرود به باغباني پرداخت و با تيز هوشي و روشن بيني از
اوايل طفوليت با رنجها و مصيبتهاي زحمتكشان ميهنش آشنا گرديد.
حسين خان در دوران جواني به تبريز مهاجرت كرده در محله ليلواي اين
شهر ساكن شده و چون در شغل باغباني سر رشته داشت ،حاج ميرزا
آقافرشي ،يكي از آزاديخواهان معروف تبريز ،او را به باغباني باغش
گمارد.
وي صفات برجسته و خصائل انساني ارزشمندي را در وجودش جمع
كرده بود كه اين ويژگي ها ار در كمتر كسي مي توان يافت .وي بارها
سردار ملي ستارخان را از تنگناي محاصره دشمنان آزاد و حتي از مرگ
حتمي نجات داده بود .وي پس از عضويت در سازمان مجاهدين در ميدان
مشق محله ليل آباد حاضر و در تمرينات نظامي شركت مي كرد و از آن
دوران به بعد استعداد وي شكوفا گرديد .از جمله شجاعت هاي اين مرد
بزرگ نبرد با رحيم خان چلبيانلو در باغشمال ،دفاع از بازار تبريز در
برابر نيروهاي مخالف مشروطه ،آزادي كوي احزاب از دست اشرار ،
جنگ با اردوي ماكو ( كه راهي فتح تبريز بودند) ،نبرد با نيروهاي ضد
انقلب محله قراملك و امضاي قرارداد صلح و ....مي باشد .وي بالخره
در حمله به بازارچه سرقاب توسط سواران شجاع نظام مرندي محاصره
شد و پس از تمام شدن مهماتش به شهادت رسيد.
ثمي كمايي
در ميان نوپردازان آن زمان ،زني هم قيد و بند عروض و قافيه را از پاي
ثمرش برداشته است .او نخستين زني است كه به نوپردازي گزايش
نشان داده و مانند ديگر نوپردازان پيش از نيما به گمنامان پيوسته است.
اين بانوي نوگرا در « ثمي كمايي » نام داشت .وي كه جزو يكي از نادره
زنان روشنفگر و دانشمند تاريخ معاصر ايران به شمار مي رود.
خاندان ثمي كمايي از روستاي كمايي گيلن بودند و از همان روستا به
چند نقطه ايران از جمله به آذربايجان و غيره رفتند .پدر بزرگ ثمي
22
كمايي در يزد به تجارت مي پردازد و در آنجا ماندگار شده و ازدواج كرده
و پسرش خليل پدر ثمي كمايي در يزد با خانمي به نام همايون ازدواج
كرده كه ثمي كمايي از اين بانو در سال 1262ثمي در يزد متولد مي
شود و در همان شهر با شادروان حسن ارباب زاده ازدواج مي كند.
ارباب زاده بعد از ازدواج با ثمي كمايي براي تجارت به عشق آباد مي رود
و مدت 10سال در آنجا زندگي ميكند و در همين مدت علوه بر فعاليت
هاي تجاري به فرهنگ و معارف ايران هم در آنجا توجه مي كند و به
عنوان تقدير از خدماتش از طرف دولت ايران ،به دريافت مدالي مفتخر
مي شود.
بعد از شروع جنگ جهاني اول در سال 1914ميلدي حسين ارباب زاده
ورشكست شده و مجبور به ترك عشق آباد مي شود و به ايران بر مي
گردد و از را تفليس به آذربايجان مراجعت كرده و در تبريز سكونت اختيار
مي كند و در همان موقع كه راه آهن آذربايجان به دست روسها اداره مي
شد وي در ادامه در راه آهن تبريز استخدام و به كار مشغول شد .در اين
زمان قرارداد ننگين 1919توسط انگليسي ها به ايران تحميل مي شد كه
شورشهايي در كشور بر عليه اين قرارداد پر پا شد و آذربايجان نيز مانند
هميشه در صف اول قرار گرفته بود .در اين حين ثمي كمايي با نوشتن
مقاله و اشعار تند سياسي در روزنامه هاي آن روز تبريز به چاب مي
رساند كه همگي روزنامه ها يكي يكي توقيف مي شدند .ثمي كمايي با
تقديم كردن پسرش در راه مشروطه و پرورش دختري انقلبي بالخره
در سال 12آبان 1340در سن 78سالگي در اثر پيري زود رس بدرود
حيات گفت.
جعفر خامنه ای
جعفر خامنه ای که می توان او را اولین شاعر نوپرداز از تاریخ ادبیات
ایران دانست سال ها پیش از نیما یوشیج اشعاری را به سبک سروده
است .جعفر خامنه ای پسر حاج شیخ علی اکبر خامنه ای از بازرگانان
خوشنام تبریز بود .وی در سال 1304هجری قمری برابر با سال 1266
شمسی در تبریز به دنیا آمد و در آنجا تحصیل کرد .اشعار پرشور او در
حبل المتین و چهره نما و عصر هدیه و ثمی و بعدها در مجله دانشکده
منتشر می شد .جعفر خامنه ای علوه بر اینکه ادیب و شاعر بود
مشروطه خواه و مرد سیاست هم بود .بطوریکه احمد کسروی در کتاب
زندگانی من او را یکی از دوستان شیخ محمد خیابانی معرفی می کند و
23
اضافه می کند که جعفر خامنه ای بود که او را با شیخ محمد خیابانی
آشنا کرد .تا سال 1 2 8 5شمسی که مظفرالدین شاه مشروطه را صادر
کرد.
دهستانها به شکل امروزی رواج یافت و کمتر شهری بود که یک یا دو
دهستان در آن نباشد و این کار مردم همچنان شدت گرفت و افراطی
شد که پنداشتند با ساخت دهستان دردهای این ملت ترمیم می شود و
جوانانی که از این دهستانها بیرون می آیند همه درماندگی های را از
میان بر می دارند .این ترجمه توسط جعفر خامنه ای از ترکی ترجمه
کرده و در یکی از شماره های حبل المتین به چاپ رساند .میرزا جعفر
خامنه ای با روزنامه های مردمی و ضد استعماری همکاری نزدیک داشت
و با سرودن اشعار افشاگرانه و با چاپ و نشر آن ها در جراید آن روز
مستبدین را به شدت می کوبید.
حاج مهدی کوزه کنانی
حاج مهدی کوزه کنانی دومین شخصیتی بود که لقب ابولمله را بحق از
جانب مردم مبارز آذربایجان دریافت کرد این بازرگان آزادیخواه با آن
بزرگی با ایمانی راسخ دوشادوش جوانان جانباز تبریز در جهت پیشبرد
انقلب شب و روز می کوشید و در این راه از جان و مال خود گذشته بود
و در واقع وی عنوان پدر ملت را به رایگان به دست نیاورده بود .
شادروان حاج مهدی کوزه کنانی که یکی از تجار روشن ضمیر تبریز بود
سالها پیش از درگیری انقلب بر اثر ملقات و نشست هایی که با
طلبوفا تبریزی در قفقاز داشت افکارش مقلب و با مطالعه کتابهایی
وی ذهنش روشن و وجدانش بیدار می گردد و در همین پهنا بود که با
اغلب معافل انقلبی برون مرزی ارتباط برقرار می کند و از جمله
کسانی که توسط وی از این تحولت آگاه می شود مرحوم حاج اسماعیل
امیر خیزی می باشد.
وی در اکثر قیام ها و تحصن ها مردم همیشه در صف اول قرار داشته و
از آنجایی که سخنرانی های وی همیشه افراد مقابل را تحت تاثیر قرار
می داده که به وی لقب ناطق داده بودند .وی مدتی پس از ورود روس ها
زنده بود تا درگذشت خانه وی در راسته کوچه واقع است که توسط
میراث فرهنگی خریداری شده و به نام مشروطیت مشهور است.
میرزا محمود قلی زاده سلماس
24
میرزا محمود قلی زاده ،از آزادیخواهان آذربایجان و از پیشتازان
مشروطیت ایران در جمادی الثانی 1269ه.ق در شهر سلماس پا به
عرصه وجود نهاد و در مکتب خانه های آن روز پیش مرحوم میرزا علی
اصغر مقحر به تحصیل علم و دانش مشغول شد و چون کودکی با ذوق و
مستعد بود توانست ،از خوان ادب و معرفت استاد دانشمند خوشه ها
چیند و برای زندگی بر تلطم آینده اش ذخیره سازد .وی ابتدا به کار
تجارت مشغول شد ولی چون دارای روح کنجکاو و سری پرشور بود ،از
اوایل جوانی دورا دور با سید جل الدین کاشانی مدیر روزنامه حبل
المتین ،چاپ کلکنه ،مکاتبه می کرد و گاهی مقالتی نیز می فرستاد و
در آن روزنامه چاپ می شد.
در مسافرتی که به قفقاز کرد در شهر کمر خان شوره با میرزاء
عبدالرحیم تبریزی معروف به طلبوف دیدار و با وی طرح دوستی ریخت.
وی قبل از مشروطیت به یک نهضت اساسی معتقد شده بود ،به مجالس
روشنفکران اصلح طلب رفت و آمد می کرد .مرحوم قلی زاده در
اواسط سال 1329هـ .ق مامور تشکیل دادگستری سلماس شد .وی در
محرم خونین 1330هـ .ق در تبریز بود و با انقلبیون همکاری داشت
ولی پس از هجوم وحشیانه روس ها و مقاومت قهرمانانه مردم تبریز که
منجر به شهادت تعداد زیادی از رهبران و مبارزین جان بر کف این شهر
شد .قلی زاده به همراه چند تن از همرزمانش از جمله امیر حشمت ،
حاج اسماعیل امیر خیزی و ...بنا به صلح دید شادروان ثقه السلم
راهی کشور عثمانی شده و پس از رسیدن به شهر استانبول ضمن
اشتغال به داد و ستد جهت امرار معاش با ادبیات آن سرزمین آشنا می
شود و گاه و بیگاه در جرایدی که توسط هموطنان در استانبول منتشر
می شد .اشعار و مطالبی بر ضد تجاوزات روس و انگلیس به ایران می
نویسد.
قلی زاده تا اواخر سال 1915میلدی ( 1334هـ .ق ) در استانبول
اقامت داشت ولی در این سال که اوج جنگ جهانی اول بود عده ای از
مهاجرین تصمیم می گیرند که به ایران برگردند ولی تعدادی از آنهااز
جمله قلی زاده به آلمان مهاجرت می کنند .قلی زاده پس از ورود به
برلین پایتخت آلمان نیز بیکار ننشسته و همراه با تنی چند از هموطنان
دانشمندش به فعالیت های سیاسی و فرهنگی دست می زند از جمله در
نشر مجله کاوه همکاری می کند و در چاپخانه کاویانی که تو سط
25
عبدالشکور تبریزی تاسیس شده بود تصحیح سفرنامه ناصر خسرو ،
زادالمسافرین و وجه دین و مجموعه رباعیات خیام و کتابهای دیگر را بر
عهده می گیرد.
او پس از 1 4سال دوری از وطن در اول خرداد ماه 1 3 0 5شمسی به
علت درگذشت پدرش به ایران بازگشت و در آبان ماه همان سال روزنامه
سهن را در تبریز منتشر کرد .روزنامه سهند ارگان دموکرات ها پس از
شهادت زنده یاد شیخ محمد خیابانی به شمار می رفت ولی قلی زلده
موقعی انتشار آن را آغاز کرد که رضاخان پیچ پایه های سلطنت خود
کامه اش را مستحکم می کرد و فشار آن دژخیم پیش از همه بر
مطبوعات حس می شد و چون قلی زاده این محدودیت را لمس می کند
تصمیم می گیرد که مطالب مفیدی از منابع آلمانی ترجمه و به صورت
پاورقی در روزنامه سهند چاپ کند.
همزمان با انتشار روزنامه سهند قلی زاده امتیاز مجله ای به نام «دور
جدید»را نیز از شورای عالی فرهنگ می گیرد که این مجله به مدیریت
وی به طور هفتگی منتشر می شده است .وی از عدم پیشرفت کار کل
نشده و در اثر ناملیمات مریض گشت و در 3 0بهمن 1 3 1 3در سن 5 7
سالگی در تبریز درگذشت.
میر عبدالحسین خازن خیابانی
میر عبدالحسین خازن در سال 1 2 5 0شمسی در محله خیابان ،کوچه باغ
چشم به جهان گشود و در این محل بزرگ شد .لکن بنا به عللی از رفتن
به مدسه و کسب دانش محروم شد .وی در خیابان کهنه نرسیده به
مسجد کبود مغازه سنگگ پزی داشت و از داشی مشدی های جوانمرد
تبریز به شمار می رفت .خازن در سطح شهر تبریز به جوانمردی و
دستگیری از ضعفا شهره بود که از این خصیصه او داستانها نقل می کنند
و به همین علت هم بود که به محض شعله ور شدن انقلب مشروطیت
وی به یاران باقرخان سردار ملی پیوست و از نزدیک با زنده یاد شیخ
محمد خیابانی که منازلشان نزدیک به هم بود انس و الفتی پیدا کرد و تا
پایان عمرش ایمان و اعتقادش را به آزادی و حاکمیت قانون حفظ نمود.
خازن از جمله شعرای مجاهدی است که در انقلب مشروطیت فعالیت
چشم گیری داشته و در حالی که جنگ افزار به دست در سنگر با دشمنان
خلق می جنگید با سرودن اشعار انقلبی همسنگرانش را تهیج و روحیه
26
آنان را برای رزمیدن تقویت می نمود و آن هایی هم که پشت جبهه بودند
برای مسلح شدن تشویق می شدند.
وی در واقع با سلح سخن نیز کاخ ستمگران را متزلزل می کرد .خازن
در اوایل سلطنت رضاخان پهلوی گویا در سال 1304شمسی در تبریز
چشم از جهان می بندد و در گورستان قاسم خان ( محل فعلی دبیرستان
طالقانی ) با خاک هم آخوش می گردد .زنده یاد خازن درگذشت ولی
ارثیه های گرانبهائی از خود به یادگار گذاشت .یکی از آن ها دیوان
اشعارش بود که متاسفانه تاکنون به زیور چاپ آراسته نشده است ،دیگر
عظمتش راه و روشی است که وی برای شعرای پس از خود ترسیم
نموده و مفهوم واقعی یک شاعر متعهد را به مبارزات سیاسی و
اجتماعیش مجسم نموده است.
میرزا غفار خان زنوزی
میرزا غفار خان فرزند مل حسن زنوزی در سال 1300هـ .ق در یک
خانواده معارف پرور دیده به جهان گشود .او سومین پسر خانواده اش و
کوچکتر از برادرانش ستار و جبار بود .میرزا غفار برادر کوچکی به نام
تیمور نیز داشت .میرزا غفار خان مدی فرهنگ دوست ،روشن بین ،
سخنرانی ماهر و انقلبی از جان گذشته بود .برادرانش نیز مردانی
انقلبی و از پیشگامان فرهنگ و ادب آن دیار بودند .برادر بزرگتر از
خودش میرزا جبار از شاعران خوش قریحه زنوز بود .میرزا جبار اشعار
بسیاری از خود به یادگار گذاشته است.
میرزا غفار خان مثل بسیاری از آذری ها ،بر اثر بیکاری و اختناق روز
افزون در ایران آن زمان به آن سوی ارس مهاجرت کرده و در آن دیار
ماندگار می شود .وی به محض این که صدای مشروطه خواهی را از این
سوی ارس می شوند همراه با عده زیادی از هم میهنانشان به آذربایجان
برگشته و فعالنه در نهضت شرکت می کند .وی علوه بر اینها سخنرانی
چیره دست بود و در فن خطابت مهارت داشت و در هنگام مشروطیت با
نطق های آتشین خود مخاطبان خود را به هیجان می آورد .رحیم خان
چلبیانلو هنگام ورود به تبریز از آزادیخواهان این شهر می خواهد که
علوه بر چشم پوشی از مشروطیت 90نفر از سران انقلبی را به وی
تحویل دهند که نام وی نیز در این لیست 90نفره بود ولی بزرگترین
اشتباه وی در قرار گرفتن در صف هواداران حیدر عمو اوغلو و رو در رو
27
شدن با سردار و سالر ملی در پاک اتابک تهران بود که از رویدادهای تلخ
مشروطیت این سرزمین است.
میرزا غفار خان علوه بر این که یک چهره انقلبی بود ،در راه خدمت به
فرهنگ و آموزش و پرورش آذربایجان از پیشگامان به شمار می رود .وی
در سال 1 3 3 9هـ .ق هنگامی که در ژاندارمری مشغول خدمت بود و
درجه سرگردی داشت نخستین مدرسه را در زادگاهش یعنی زنور بنیان
گذاشته است.
هنگام کودتای ننکین سوم اسفند 1 2 9 9و روی کار آمدن رضا خان میرپنج
،میرزا غفار خان در ژاندارمری مشغول خدمت بود ولی چون وجود این
مرد کردن فراز به ویؤه در صفوف نیروهای نظامی و انتظامی باب طبع
دیکتاتور نبوده و بالخره با توطئه چینی وی را از تشکیلت اخراج می
کنند .وی پس از اخراج از ژاندارمری در مقابل محل فعلی شهربانی کل
کشور مشغول پینه دوزی می شود .در سال 1 3 1 3شمسی میرزا غفار
خان به دستور رضاخان در تهران مسموم می گردد و برای همیشه چشم
از جهان می بندد .میرزا غفار خان در گورستان امام زاده عبدالله شهر
ری رخ در نقاب خاک کشید.
مشهدی محمد عمو اغلو اسکوئی
مشهدی محمد عمو اغلو اسکوئی که در برخی مواقع از وی به نام
مشهور محمد اوغلو سرخابی نام می برد .فرزند علی محمد ساکن محله
احراب تبریز از جمله انقلبیون آگاه و مجاهدان دلیری بود که یک عمر با
تمام وجودش با استبداد داخلی و استعمار خارجی مبارزه کرده و برای
استقرار آزادی و به خاطر سر بلندی و بهزیستی هموطنانش جانش را در
راه آرمان مقدسش نثار نمود .نو ملی های اسکو در تبریز بنام بودند.
عمو اوغلو در جوانی به قفقاز رفته و در آنجا کار می کرد .ولی چون
مشروطه بر می خیزد به ایران بازگشته و در تهران از همدستان حیدر
عمو اغلو بوده که به سوی محمد علی شاه بمب پرتاب می کنند.
مشهدی محمد عمو اغلو که قبل از رفتن به آنسوی ارس در تبریز به
شغل نانوایی مشغول بود به علت فقر و بیکاری در کشور مجبور به
مهاجرت شده و در شهر باکو نیز به شغل نانوایی مشغول می شود.
و چون از وضع داخلی و فساد و عدم کفایت کارگزاران کشورش آگاه بود
لذا برای بهتر شدن اوضاع میهنش در دیار غربت نیز همراه با بسیاری از
ایرانیان مهاجر که آنها هم مجبور شده بودند برای پیدا کردن کار زاد و
28
بوم خود را ترک کنند تلش می کرده و چون می دانست که مبارزه بر
علیه حکومت ظلم و مسلح بودن تشکیلت انقلبی و سازماندهی منظم
میسر نخواهد یود .وی در جنگ یازده ماهه تبریز در نبردهای سخت و
دشواری شرکت داشته و همواره به عنوان یکی از پیشگامان و
سردستگان مجاهدین به مار می رفت به طوریکه بعد از سقوط انجمن
اسلمیه و فرار سران آن به مقام ریاست کلنتری محله های ششگلن ،
سرخاب و دوه چی گمارده می شود .وی بهد از رسیدن به چنین مقامی
چون از میان مردم برخاسته بود و هدفش خدمت به خلق و ایثار در راه
توده های زحمکش بود لذا بدون به کارگیری تشریفات اداری ادامه خدمت
داد و در این مقام و مرتبه نیز هیچ گاه مغرور و خود را جدایی از مردم
ندید و حتی شبها به در خانه های فقیران و مستمندان نان و پولی می
برد بدون اینکه شخصی وی را بشناسد.
مشهدی محمد عمو اغلو تا حمله روسها به تبریز که منجر به فاجعه
عاشورای 1330قمری شد و بعد از آن نیز مجاهدان و آزادی خواهان
زیادی به دست دژخیمان بیکانه اعدام شدند .در سمت ریاست کلنتری
انجام و ظیفه می کرد که در این فاجعه خود نیز به دست روسهای تزاری
اعدام شده و جان خود را فدای آرمانش می کند.
سعید سلماس
در سال 1306قمری کودکی در سلماس به دنیا آمد که از همان اوایل
زندگی آثار نجابت ،راستی و درستی در ناحیه وی تجلی می نمود .این
طفل که « آقابال » نام گذاری شده ولی بعد ها خود را سعید نامید .پس
از طی دوره ی کوتاه و شاداب کودکی شروع به تحصیل در مکاتب وقت
سلماس کرد .پدر و جد سعید در روسیه به امور ملکداری و تجارت
مشغول بودند به همین جهت نیز در معادن نفت باکو صاحب املک بودند.
سعید به همین مناسبت پس از مدتی کسب دروس مکتبی به سوی
روسیه مسافرت کرد و به شهر باکو رفت .سعید در مدت اقامت خود در
باکو با برادران اروج اف که در آنجا با تاسیس چاپخانه به نشر کتب
سودمند ادبی و تاریخی ،داستانها و ترجمه های آثار نویسندگان خارجی
اقدام می کردند آشنا گردیده و با مطالعه کتب مختلف و افزایش
معلومات خود باطنا ً به افکار آزادیخواهی محبت وافر به هم رسانیده بود.
پس از آن که قهرمان مشروطیت در حدود یکسال در باکو اقامت نمود به
همراهی ادیب و شاعر و روزنامه نگار سلماسی مرحوم محمود قلی زاده
29
به سیاحت در روسیه و مسافرت در داخل این کشور پرداخته بالخره به
مناطق ییلقی مانند :پتی غورسکی ،یالتا و کیل و دکلی رفت.
وی پس از دیدار از شهرهای روسیه از جمله تفلیس یه مشروطه خواه
صدیق و جوان پر شور بار آمد و به ایران مراجعت کرد و با خود یک
چاپخانه به همراه آورد که روز تاراج مغازه های مجید الملک سواران قره
داغ و مرند آن ار به تاراج کرده به هم زدند .این چاپخانه امید نام داشت و
اولین مطبعه سربی در آذربایجان بود.
زمان بازگشت سعید مشروطه طلبان دسته به دسته انجمن بر پا کرده و
همین وقت نیز آزادگان دیلمفان ( مرکز سلماس ) با تشکیل کمیته و
مجامع مختلف در توسعه نهضت مشروطین نقش ایفا کردند .این هنگام
تنها چند ناکسانی که سعادت خود را در ذلت و نکبت قوم ایرانی دانستند
و از وجدان و شرافت دور بودند پیش مجسمه استبداد و ولیعهد وقت
محمد علی میرزا به رضایت گفتند :که کسانی در حقا گرد آمده و بر ضد
مقام سلطنت مشغول فسادند.
سعید پس از کودتای خونین محمد علی شاه به عثمانی هجرت کرده و به
استانبول رفته و در آنجا با جمعیت اتحاد و ترقی ارتباط برقرار می کندو
بعد از مدتی با نیروهای خلیل پاشا اجتماعیون – عامیون ایرانیان قفقاز
و کمیته سوسیال دمکرات ملت روس و کمیته داشناکسیون ارامنه به
یکدیکر پناهی بزرگ در سعد آباد در برابر ماکوئیان گرد آمده و در روز
چهار شنبه 1 6صفر 1 3 2 7هـ .ق جنگ بزرگی در میانه رخ داد و پیگر
سعید سلماس به همراه شش تن دیگر در کنار رود قوتور بر زمین می
افتد و وی در سن 2 1سالگی در راه آزادی ملت ایران شربت شهادت را
می نوشد.
نتیجه گیری
در سال 1285هجری شمسی تحولی عظیم رخ داد که منجربه انقلبی
شد،بس عمیق و تأثیر گذار .در دوران حکومت مستبد قاجار ،مردم
فهمیدند که هیچ بویی از زندگی نبرده اند .فهمیدند که همیشه مثل یک
گوسفند در جلوی سردمداران مستبد راه افتاده اند و هیچ اراده ای از
خود ندارند.
در این حال عده ای از روشنفکران که در خارج تحصیل کرده بودند ،با
انتشار روزنامه هایی در خارج از کشور شروع به مبارزه کردند .برخلف
پیش بینی ها این حرکت به سرعت در میان مردم جا باز کرد.
30
از طرفی دیگر روحانیون دنباله رو حرکت شدند و رهبری مردم را به
اتفاق روشنفکران در دست گرفتند .در این میان عواملی چون دخالت
روس و انگلیس و اتفاقاتی که افتاد در آگاهی و تسریع حرکت مردم
میّت زیادی داشت.
اه ّ
در میانه ی راه قهرمانان و دلوران ملی چون ستارخان و باقرخان
(سردار و سالر ملی) به جمع حرکت کنندگان پیوستند و زمینه ی پیروزی
انقلب را پیش از پیش هموار ساختند.
از طرفی نیز پیروزی مشروطیت در عثمانی و وجود قوانین مشروطی
در اروپا مردم را به تفکر وا داشت تا بیندیشند و عوامل عقب ماندگی
خود را با عوامل پیشرفت اروپا مقایسه کنند.در این برهه ی زمانی
شکست روس از ژاپن و شکست ایران از روس مردم را نسبت به
درباریان بدبین کرد ،تا جایی که مردم اعتمادشان را به دربار به کلی از
دست دادند ،از طرفی نیز کارشکنی های درباریان و ظلم و ستمی که
آنها به مردم روا می داشتند آنها را به ستوه آورد.
در این دوران همه ی عوامل دست در دست هم دادند تا این نهضت
مردمی را به ثمر برسانند و سرانجام کار را به نفع مردم تغییر دهند.
سرانجام این نهضت پیروزی اولیه مشروطه طلبان در سال 1288هجری
جهی به ادامه حرکت و سهلنکاری باز روز از
شمسی بود ،ولی با بی تو ّ
نو،روزی از نو تکرار گردید و دوباره استبداد به عرصه ی حکومت
بازگشت.
31
منابع و مأخذ
.1انقلب مشروطیت ایران -دکتر محمد اسمعیل رضوانی -انتشارات ابن
سینا -چاپ سوم 1352
.2روابط ایران و انگلیس در قرن -19محمود محمود -جلد اول
.3تاریخ مشروطه ی ملک زاده -جلد 6
.4تاریخ مشروطه ی ایران -دکتر نورالله دانشور علوی
.5تاریخ مشروطه ایران و جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری -دکتر
نورالله دانشور علوی
.6قیام آذربایجان و ستارخان -اسماعیل امیر خیزی
.7قیام آذربایجان در انقلب مشروطیت -مهندس کریم طاهر زاده
.8خاطرات و خطرات -مخبر السلطنه -چاپ تهران 1329
.9تاریخ پیدایش مشروطیت ایران -دکتر محمد حسن ادیب هروی
خراسانی
.10تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه -عبدالله مستوفی -چاپ اول-
جلد دوم
.11انقلب ایران -ادوارد برون انگلیس -ترجمه ی احمد پژو -چاپ کانون
.12ایوان ادیب الممالک فراهانی -چاپ وحید دستگردی
.13پیدایش مشروطه در ایران -مجید یکتائی -چاپ اقبال 2536شاهنشاهی
.14تاریخ معاصر ایران و جهان -سال سوم دبیرستان(رشته ی علوم
انسانی) چاپ 81
15 .تاریخ 18ساله ی آذربایجان -کسروی -چاپ نگاه 84
.16تاریخ مشروطه ی ایران -کسروی -چاپ نگاه 84
.17تاریخ امپراطوری عثمانی -وین ووسینچ -ترجمه سهیل آذری -کتاب
فروشی تهران 1368
32
.18تاریخ تمدن غرب و مبانی آن در شرق -لیوولف رودلز ،جان
کریستوفر -ترجمه پرویز داریوش -انتشارات ابن سینا -جلد دوم
33